Return to آرشیو ماهنامه

ماهنامه بشریت – شماره 201

تصویر روی جلد: سارا منظری

تصویر پشت جلد: سارا منظری

آرشیو ماهنامه بشریت

 

هیئت تحریریه:

  • منوچهر شفائی
  • سمانه محبی
  • شبنم رضاوند

چاپ و توزیع:

  • مهدی عطری
  ویرایش و صفحه بندی:

  • سمانه محبی
  • شبنم رضاوند
  • منوچهر شفائی
  • این ماهنامه ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد، که زیر نظر هیئت مدیره کانون و هیئت تحریریه که منتخب مجمع عمومی کانون می باشند، منتشر می شود.
  • هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران می باشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.
  • با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.
  • با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیایانگر دیدگاه کانون نمی باشد.

فهرست مطالب:

لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون  مهدی گلسفیدی
 گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو در آبان ماه ۹۷  سالار قربانی
 گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان در آبان ماه ۹۷ دیانابیگلری فرد،مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی
 گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان آبان ۱۳۹۷  حسین کفایت حقیقی، محمد حسین ملایی برزی، رضا حیدری
 گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان در آبان ماه ۱۳۹۷ فرهاد نصیری
 گزارش نقض حقوق زنان در آبان ماه ۱۳۹۷  زینب عباسیان چالشتری، مینا فرشی
 گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در آبان ماه ۱۳۹۷  کاوه شیخ محمدی
 گزارش آماری نقض حقوق حقوق اقوام و ملل ایرانی در آبان  احسان زندی لک
 گزارش آماری اعدام ها در آبان ۱۳۹۷  امیر ابطحی
 گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر در آبان ۱۳۹۷  سید اشکان حسینی
 گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان اکتبر۲۰۱۸  نیلوفر ایمانیان
میز اعتراضی نمایندگی سوییس و کمیته دفاع از حقوق زنان  رسول پورآزاد
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی بادن ووتمبرگ مورخ ۲۵ اکتبر ۲۰۱۸  حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ 28 اکتبر  جمشید سلیمانی
گزارش انتخاب مسئول نمایندگی اسکاندیناوی برای سال 2019  رضا دادخواه
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی ایالت هسن مورخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۸        حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی اسکاندیناوی ۲۱ اکتبر ۲۰۱۸  ریحانه هاشمی
جلسه سخنرانی کمیته اقوام و ملل ایرانی در ۱۰ نوامبر ٢٠١٨  مهناز احمدی
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی اسکاندیناوی ۱۸ نوامبر ۲۰۱۸   مهراب امیدی اسلامی
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸  لیدا اشجعی اسالمی
صورتجلسه کارگروه کمیته آموزش و پژوهش  مریم مرادی
گزارش نشست ماهیانه نمایندگی نیدرزاکسن  رامین ثالثی
بازداشت کارگران معترض نیشکر هفت تپه  امیرحسین هوری زاد
خشونت علیه زنان : به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان پارسا پرویزی
نگاه اجمالی به خودکشی کودکان و نوجوانان درسال تا آبان  مهدی هوری زاد
نقش زن در جامعه  زهرا موسوی راد
جرم سیاسی و یا جرم خوانی حکومتی – قسمت دوم  تقی پور دهقان تبریزی
تبعیض نژادی در اقوام  ایران  مسیحا (N.Sh)
مقدمه ای برضرورت حیاتی فعالیتهای حقوق بشر و روشنگری  آرش امیدوار
حراج آبهای دریای عمان و خلیج‌فارس و بیکاری صیادان ایرانی  زینب عباسیان چالشتری
به مناسبت روز ۱۰ نوامبر روز جهانی علم در خدمت صلح  مریم ضیایی
برده داری نوین در حکومت جمهوری اسلامی  احمد کاظمی زاده
اعدام، قتل به زبان ساده  رسول پورآزاد
جمهوری اسلامی در صف اول نقض حقوق پیروان ادیان در ایران سپهر طباطبایی
کودکان کار و مشکلات آنها شبنم رضاوند
روز جهانی خشونت علیه زنان سمیه اسماعیلی
کنوانسیون هایی که به امضای جمهوری اسلامی ایران رسیده سمانه محبی
زن و حجاب نسیم بهاری
نامه ای می نویسم  برای لیلا کاوه شیخ محمدی بقلم بهزاد صیفی
دفاع از حقوق انسانی در ایران کاوه شیخ محمدی
زن نیلوفر ایمانیان
خشونت علیه زنان سپهر طباطبایی

لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون

مهدی گلسفیدی

ردیف                                   توضیح
 

۱

کتاب مادام بواری: اِما دختر جوانی است که با پدر پیرش زندگی میکند، پدرش بر اثر حادثه ای دچار شکستگی از ناحیه پا میشود و این شکستگی موجب آشنایی اِما با دکتر شارل بواری میگردد. کم کم هر دو به همدیگر علاقمند میشوند و رابطه ای عاشقانه بین این دو درمیگیرد. با فوت کردن همسر دکتر بواری که بیوه ای مستبد بود که مادر شارل او را برای ازدواج برایش درنظر گرفته بود، شرایط ازدواج شارل و اِما فراهم میشود. مدتی که از زندگی مشترک این دو میگذرد اِما عشقی که به شارل داشته را از دست میدهد و با لئون آشنا میشود و…
 

 

۲

کتاب خانم دالووی:رمانی با سبکی زیبا و روان که توانست با این سبک جذاب خود در سال ۲۰۰۵ در لیست رمان های برتری قرار گیرد که به زبان انگلیسی نوشته شده اند. وولف در این رمان کوشیده از زاویه دید شخصیت اصلی داستان شهر لندن را بعد از جنگ جهانی اول توصیف کند و متون این کتاب به قدری زیبا نوشته شده اند که شما را همراه شخصیت اصلی در لندن میگرداندکه گویی خواننده نیز آنجا حضور دارد و تمامی جزئیات را به خوبی حس میکند.
 

 

۳

 

کتاب  ماه عسل آفتابی: مجموعه داستانهایی با ترجمه سیمین دانشور، از ادبیات هند، آفریقا، ژاپن، ایتالیا، آلمان، روسیه، آفریقای جنوبی و … که می‌تواند مکاشفه تازه‌ای از زبان داستانی این کشورها باشد. که می‌تواند مکاشفه تازه‌ای از زبان داستانی این کشورها باشد. دانشور در این کتاب علاوه بر توجه به وجه تکنیک در داستان‌نویسی سعی کرده ‌است هرکدام ازآثار، دارای سویه‌های انسانی هم باشد. به این معنا که ذات هنرمندانه هر کدام از نویسنده‌ها در نوع نگرش به جهان پیرامون خود در قالب چگونگی ساخت‌وساز شخصیت‌ها قابل درک و دریافت است.
 

 

۴

کتاب از میان مردگان:رمان با داستان جنایی از نویسندگان فرانسوی بوالو-نارسژاک است که درسال۱۹۵۴نوشته شد. آلفرد هیچکاک کارگردان شهیر آمریکایی، فیلم سرگیجه را با اقتباس از این رمان در سال ۱۹۵۸ روی پرده سینما برد.این کتاب بدون فیلم هیچکاک هم جای خود را در بین رمان های ماندگار جنایی باز میکرد چون بوالو-نارسژاک از جنایت حادثه ای می سازند که از رویارویی هیجانات و دل مشغولی ها بوجود می آید. ماجرای داستان در پاریس و بندر مارسی فرانسه می‌گذرد. هرمان رمان، کارآگاه بازنشسته «فلاویر» قربانی توطئه‌ای از طرف دوست نزدیکش «ژوین» می‌شود که با دقت و مهارت تمام طرح‌ریزی شده است، سری آزار دهنده که شکنجه اش چون قابل توجیه نیست مؤثر می‌افتد.
 

۵

کتاب «یک کلمه»: مستشارالدوله (میرزا یوسف)یکی از کتاب های ادبی دوران مشروطیت و یکی از معروف ترین کتاب های دوران مشروطیت مى باشد. در این کتاب به دنبال ریشه های عقب ماندگی ایران است. در این کتاب اندیشه تدوین یک مجلس و قانون اساسی آورده شده است. میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله می‌خواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقه‌ی ناصری کند، بخاطر نوشتن این رساله زندانى و شکنجه شد.شکنجه‌گر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند، اوکور شد و در همان حال در گوشه‌ی زندان ، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت!
 

 

۶

کتاب «خداحافظی آقای چیپس»:  آرتور چیپینگ، معروف به چیپس، معلم مدرسه خجالتی اما متعهد مدرسه دولتی بروکفیلد انگلستان، نگاهی به سرخوردگی‌های سال تحصیلی گذشته می‌اندازد و کینه‌توزی‌های دانش‌آموزانش را به خاطر می‌آورد. با شروع تعطیلات، یکی از شاگردان سابقش او را به یک موزیک‌ هال در لندن می‌برد، و آن‌جا با آوازخوانی به‌نام کاترین بریجز آشنا می‌شود در یک گردش روز تعطیل در خرابه‌های پمپی، دوباره “کاترین” را می‌بیند و به‌عنوان راهنما همراهی‌اش می‌کند. آن دو با وجود تفاوت‌های شخصیتی، دل‌باخته یکدیگر می‌شوند وازدواج می‌کنند، و این کار تمام اهالی بروکفیلد را شگفت‌زده می‌کند…..
 

۷

 

کتاب« ماسه »: آن زﻣﺎن ﻣﺎ در ﻛﻨﺎر ﻳﻚ ﮔﻮدال ﻣﺎﺳﻪ ای زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﺮدﻳﻢ . ﻧﻪ ﮔﻮدال ﻋﻤﻴﻘﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﻴﻞ ﻫﺎی ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻲ ﻏﻮل ﭘﻴﻜﺮ ﻛﻨﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﻓﻘﻂ ﮔﻮدال ﻛﻮﭼﻜﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﻳﻚ ﻛﺸﺎورزی ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺎﺷﺪ. در حقیقت گودال به اندازه ای کنده شده بود که ترا به اندیشه ای وا دارد که باید منظور دیگری برای کندن آن بوده باشد. پاکار برای یک خانه شاید که ساختن آن هرگز ادامه نیافت. مادرم نخستین کسی بود که توجه همگان را به آن گودال جلب کرد:…
 

۸

 

کتاب « هفته بی دلیل»: مرگ که چیزی درباره اش نمی دانیم، در تاریکی یک اتاق، دستش را روی شانه مان می گذارد، یا در روشنایی دنیا به صورتمان سیلی می کوبد بستگی به شرایط دارد.بهترین کاری که در انتظار فرا رسیدن آن روز می توانیم انجام دهیم این است که وظیفه اش را سبک کنیم: که تقریبا چیزی نداشته باشد تا ازما بگیرد که خودمان همه چیز را داده باشیم.
 

 

۹

کتاب « بیانیه حکومت ملی »: در متن دست نویس، همواره سخن از حکومت ملی است. در اجتماعها نیزسخن از بنای دولت و حکومت ملی، بمیان بود. در متنی که در ایران چاپ شدهاست، صفت ملی با صفت اسالمی جانشین شدهاست. اما صفت اسالمی مسئولیت آقای خمینی و ستیاران او را دو چندان میکند. زیرا وقتی آنان پذیرفته بودند که حکومت اسالمی یعنی جدائی دین از دولت و قدرت سیاسی، پس، بازسازی استبداد و استقرار ولایت مطلقه فقیه، خیانت به دین و مردم وانقلاب بودهاست.
 

 

۱۰

کتاب « عقایدالنساء یا کلثوم ننه»: کتابی طنزآمیز به زبان فارسی،در نقد دینداری عامیانه و باورهای خرافی رایج میان زنان در دوره صفویه می‌باشد. این کتاب قدیمی‌ترین سند مکتوب دربارهٔ اخلاق، آداب و رسوم زنان عامی ایران است. خرافه ستیزی انگیزه تألیف بوده، اما امروزه وجود فرهنگ عامیانه عصر کتاب اهمیت بیشتری دارد.کتاب به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و ترکی آذربایجانی ترجمه شده استدر مقدمه این کتاب چنین آمده: «بدان که افضل علمای زنان پنج نفرند: اول بی‌بی شاه زینب، دوم کلثوم ننه، سوم خاله‌جان‌آقا، چهارم باجی یاسمن، پنجم دده بزم‌آرا؛ و آنچه از اقوال آنها به دست بیاید، نهایت وثوق دارد و محل اعتماد است

 

گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو در آبان ماه ۹۷

سالار قربانی    Salar qorbani

    

  تنظیم نمودار :   احسان حیاک                   Ehsan haiak

جدول گزارش نقض حقوق دانشجو درآبان ۱۳۹۷

مورد موضوع ردیف
۳ شلیک نیروهای نظامی به مردم ۱
۴ زندان سیاسی ۲
۱۲ بازداشت ۳
۱۲ اعدام ۴
۱ اخبار دانشگاه ۵
۲۴ احکام صادره ۶

 

 

برای آگاهی بیشتر:

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد .

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از دانشجو که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است .

 اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:          http://daneshjoo.bashariyat.org

 

گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان در آبان ماه ۹۷

دیانا بیگلری فرد، مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی

 

 

تنظیم نمودار : دیانا بیگلری فرد                Diana Biglarifard

 

 

جدول گزارش نقض حقوق هنر  درآبان ۱۳۹۷

 

مورد موضوع ردیف
2 اجتماعی ۱
3 بازداشت ها ۲
3 صدور اجرای حکم ۳
3 علمی – فرهنگی ۴
7 کمبودها و محرومیت ها ۵
3 لغو کنسرتها و نمایش فیلم ها ۶
3 مطبوعات ۷
0 هنرمندان زندانی ۸
15 اعتراضات،انتقادات و تجمعات 9

 

برای آگاهی بیشتر:

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد .

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر،که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا،هنر آنلاین ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ جمع آوری گردیده است .

 اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:          http://honar.bashariyat.org

گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان آبان ۱۳۹۷

حسین کفایت حقیقی، محمد حسین ملایی برزی، رضا حیدری

تهیه و تنظیم جداول و نمودار: حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی

HamidReza Taghipour Dehghan Tabrizi

  اهل سنت

جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت در آبان ماه ۱۳۹۷

مورد موضوع ردیف
4 بازداشت و بیخبری 1
1 تهدید 2
1 محرومیت از سفر 3
1 جلوگیری از انجام مناسک مذهبی 4
1 محکومیت به حبس 5
1 آغاز دوران محکومیت 6
1 اعتصاب غذا 7
1 انتقال به سلول انفرادی 8
1 عدم دسترسی زندانی به وکیل و یا دادرسی عادلانه 9
2 شکنجه 10
14 محرومیت از حقوق شهروندی 11

                                 مسیحیان

جدول گزارش نقص حقوق پیروان سایر ادیان در آبان ماه ۱۳۹۷

مورد موضوع ردیف
3 بازداشت و بیخبری 1
1 یورش 2
1 رفتار خشونت آمیز با شهروندان 3
1 آزادی فرد با قرار وثیقه یا دلایل دیگر 4
4 محرومیت از حقوق شهروندی 5

 

                           بهاییان

جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهایی در آبان ماه ۱۳۹۷

مورد موضوع ردیف
26 بازداشت و بیخبری 1
20 آزادی با قرار وثیقه 2
3 احضار و بازجوئی 3
11 صدور حکم حبس 4
4 تفتیش منزل 5
4 ضبط وسائل 6
3 آغاز دوران محکومیت 7
1 محرومیت از درمان 8
1 شکنجه 9
1 رفتار خشونت آمیز با شهروندان 10
16 جلوگیری از انجام مناسک مذهبی 11
1 محرومیت از حق ملاقات یا تماس تلفنی فرد زندانی 12
1 فرافکنی و حاشیه سازی 13
16 پلمپ محل کسب 14
2 اخراج از کار 15
2 مرخصی زندانی 16
112 محرومیت از حقوق شهروندی 17

                      دراویش گنابادی

جدول گزارش نقص حقوق دراویش گنابادی  در آبان ماه ۱۳۹۷

مورد موضوع ردیف
8 انتقال به سلول انفرادی 1
8 فرافکنی و حاشیه سازی 2
3 اعتصاب غذا 3
1 محرومیت از رسیدگی پزشکی و خدمات درمانی 4
1 شکنجه 5
1 محاکمه 6
8 ممنوعیت ملاقات یا جلوگیری از تماس تلفنی زندانی 7
30 محرومیت از حقوق شهروندی 8
13 آزادی زندانی با توجه به اتمام دوران محکومیت 9

جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در آبان ماه ۱۳۹۷

نکته مهم * با توجه به گستردگی سرکوب دراویش در ماههای گذشته و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات در ایران ،اطلاعات و اخبارمندرج در وبسایت ها محاسبه گردیده است.

برای آگاهی بیشتر:

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته حقوق پیروان ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛هرانا ؛ رادیو بی بی سی ؛ محبت نیوز، مجذوبان ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ کمپین حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی جمع آوری گردیده است :

اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:                   

http://adian.bashariyat.org/?p=29425

 

گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان در آبان ماه ۱۳۹۷

فرهاد نصیری

تنطیم نمودار: لیدا اشجعی                       Lida Ashjaei

فقر حاکم دست اویزی برای شست و شوی مغزی کودکان با هزینه های مراکز تبلیغات اسلامی واقای وزیر اموزش و پرورش سید محمد بطحایی مبلغ فرهنگ ترویج ایثار وشهادت کودکان و نوجوانان است و درحالیکه تخریب و ریزش اوارمدارس و ترک تحصیل دانش اموزان و سو تغذیه امار خود را نشان میدهد.

مورد موضوع ردیف
2 ازدواج کودکان 1
10 خشونت علیه کودکان 2
7 فقر کودکان 3
6 کودک ازاری 4
2 اعدام کودکان 5
2 اعتیاد کودکان 6
12 آموزش و پرورش 7
2 بیماریهای کودکان 8
6 بی هویتی کودکان 9
4 حمایت از کودکان 10
3 خودکشی  کودکان 11
2 کودکان در زلزله 12
3 کودکان کار 13
3 آسیبهای اجتماعی 14

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد  .این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر

گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است

گزارش کامل نقض حقوق زنان را در ادرس زیر میتوانید مطالعه فرمایید:

http://koodak.bashariyat.org/?p=21819

گزارش نقض حقوق زنان در آبان ماه ۱۳۹۷

زینب عباسیان چالشتری، مینا فرشی

جدول گزارش نقض حقوق زنان در آبان ۱۳۹۷

ردیف موضوع مورد
1 بازداشت و زندان 40
2 فرهنگی و اجتماعی 40
3 ورزشی 9
4 بهداشت و سلامتی 4
5 خانواده 4
6 قتل‌های ناموسی و اعدام 1

برای آگاهی بیشتر:

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق زنان که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛ رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است .

گزارش کامل نقض حقوق زنان را در ادرس زیر میتوانید مطالعه فرمایید:            http://zanan.bashariyat.org/?p=30716

گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در آبان ماه ۱۳۹۷

کاوه شیخ محمدی

ظاهرا مدیریت ناکارامد در حکومت اسلامی ایران هیچ گونه دورنمایی از نگهداری و تجدید حیات محیط زیست ایران  ندارد که البته بعد از انقلاب 57  هر گونه ایده و اجحافی به آن نداشتند و بدون آینده نگری در تعامل با آن برامدند و نتیجه ای عملکرد هم اکنون پیدایش معضلات ذیل در اقلیم ایران است که به خلاصه ای از آن اشاره می شود: پیدایش فروچاله ها به علت تخلیه بی رویه آبهای زیر زمینی، آلودگی بیش از حد مجاز هوا در شهرهای کوچک و بزرگ،افزایش میزان ریزگردها، تخریب جنگلها و افزایش بیابان، دفع غیر اصولی و غیر علمی زباله و پسماندها، نقض قراردادها و کنوانسیونهای زیست محیطی در جهت درامد مالی بیشتر برای جبران کسری بودجه و استفاده بی رویه از منابع ملی ایران بدون در نظر گرفت حقوق نسل های آینده ایران. درآبان ماه گذشته شاهد پدیده بسیار عجیبی در حوزه محیط زیست و حیات وحش ایران بودیم که از یک طرف بیشتر از سیصد  سگ بعد از کشته شدن جسد آنها سوزانده شد و همچنین تلف شدن حدود 33 عقاب در استان فارس که در اثر تغذیه از گوشت مرغ های فاسد که توسط یک مرغداری بدون امحاء در طبیعت رها شده بودند.

تنظیم نمودار کاوه شیخ محمدی                     Kaveh Sheykh Mohammadi

 

جدول گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در آبان ماه ۱۳۹۷

تعداد موضوع ردیف
43 دستگیری فعالان محیط زیست 1
۱ قتل و ضرب و جرح و صدور حکم اعدام علیه محیط بانان 2
۳ زخمی شدن محیط بانان 3
34 شکار غیر مجاز 4
4 گسترش فروچاله ها 5
13 گسترش ریزگردها – افزایش آلودگی هوا 6
3 جنگل زدایی و بیابان زایی 7
6 تهدید و تحلیل اکوسیستم 8
59 خشک شده و گسترش خشکی رودخانه و دریاچه ها 9
11 نفوذ فاضلاب و پسماندهای صنعتی به چاه، رودخانه و دریا 10
332 حیوان آزاری 11

 

برای آگاهی بیشتر:

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد .این گزارشات از سایت کمیته دفاع از محیط زیست ایران که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ؛ ؛ قطره ؛ ایرنا، سازمان حفاظت محیط زیست ایران، دیدبان حیات وحش، سایت محیط زیست ایران و  پژوهشهای محیط زیست جمع آوری گردیده است .

 اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:                         http://mohitzist.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق حقوق اقوام و ملل ایرانی در آبان ۱۳۹۷

احسان زندی لک          Ehsan Zandi Lak   

تنظیم  نمودار: آوا صادقی  Ava Sadeghi

گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در آبان ۱۳۹۷

موارد موضوع ردیف
2 مورد           2 نفر احضار و بازجوئی فعال رسانه تلگرامدر پیرانشهر  و فعال ترک آذربایحان 1
9 مورد        15 نفر احکام صادره برای اقوام زندانی در ارومیه، استان فارس، سنندج، زاهدان کرمان و…. 2
19 مورد      23 نفر اخبار اقوام مختلف در زندان های گوناگون کشور در رابطه با اعتصاب غذا، بلاتکلیفی، تبعید، تهدید و فشار، عدم امکانات اولیه، تعرض جنسی و … 3
7 مورد اخبار عمومی مبنی بر: مسمومیت با آب آلوده، تفتیش منازل مردم بدون مجوز، حمله به شهروندان، انفجار مین و نامه زندانیان اردبیل به جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل. 4
10 مو رد   12 تجمع تجمع اعتراضی  نسبت به مطالبات شهروندی و اقتصادی در شهرهای ، اهواز شوش، خوزستان، مهاباد، کرمانشاه، مریوان، آبادان،پیرانشهر، نقده، هویزه، هفت تپه، .. 5
27 مورد      79 نفر بازداشت شهروندان در رابطه با فعالیت های حزبی، حضوردر تجمعات، اعتراض به دفن زباله در مناطق مسکونی، فعالیت های عقیدتی و مذهبی، همکاری با گروه های سلفی، عضویت در سازمان مکتب قرآن کردستان، شرکت در مراسم ادای احترام بە شریف باجوار، اعتصاب، 6
5 مورد            5 نفر صدور وثیقه بمنظور آزادی موقت معادل ۱۰۰ میلیون برای فعال تُرک آذربایجان، ٧۵ میلیون برای معلم بازداشتی، ۵۰۰ میلیون برای یکی از اهالی شهر حمیدیه و….. 7
16 مورد      31  نفر کشته و زخمی کردن شهروندان توسطماموران دولتی بدون اخطار با گلوله، ماشین و…در شهرهای سقز، مریوان، اقلیم کوردستان، سلماس، خوی، سردشت، پیرانشهر،  ثلاث باباجانی، مهاباد، اهواز، آذربایجان غربی، بانه، خاش، هرمزگان و… 8
9 مورد         13 نفر خودکشی، اقوام مختلف ایرانی شامل دختران، زنان، نوجوانان، جوانان و مردان در مریوان، فومن، بوکان، سردشت، میاندوآب، کازرون، اشنویه، دیواندره، ارومیه، ایلام و…. 9
104 مورد    168نفر منابع: کمپین فعالین بلوچ، ایسنا، رادیو زمانه، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی، حصار نیوز، خبرگذاری مهر، نه به اعدام نه به زندان، پیام، ایلنا، هرانا، ماف نیوز،حقوق بشر کردستان ایران، هه نگاوف جوانه ها، دانشجو آنلاین، سازمان حقوق بشر اهواز، صدا و سیمای خوزستان، آراز نیوز و آژانس خبری کردپا جمع کل

صدوراطلاعیه شماره 1071 در ارتباط با رشد خودکشی در کشور

برای آگاهی بیشتر:

با  توجه به سانسور خبری حاکم بر رسانه های ایران، این گزارش تنها بیانگر گوشه هائی از نقض حقوق اقوام مختلف ایرانی است که توسط خبرگزاری های مورد تائید ایران، بازتاب داده شده است و نمیتواند بیانگر نقض گستردۀ این قشر بزرگ ازهم میهنانمان باشد.همچنین از آنجا که دولت جمهوری اسلامی اجازه  فعالیت به مدافعان حقوق بشر را نمیدهد، بویژه فعالیت درمحدوده گزارشگری و تهیه آمار نقض حقوق بشر، بازهم گزارش پیش رو تنها می‌تواند بازتاب حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق اقوام و ملیت های گوناگون در ایران باشد.همکاران ما با باور به اینکه نقض حقوق بشر شامل مرور زمان نمیشود، تمامی تلاش خود را در زمینه تهیه و گرد آوری اسناد و شواهد نقض حقوق ایرانیان داخل و خارج از مرزهای ایران بکار گرفته اند با این امید که بتوانند روزی برای اجرای عدالت، باز پس گیری حقوق پایمال شده  قربانیان و بازماندگان آنان، همچنین زندانیانی که به شیوه های مختلف موردشکنجه قرار گرفته اندمورد استفاده قرار دهند، از اینرو اعضای کمیته دفاع از حقوق  اقوام و ملل ایران تا زمان تحقق این آرمان و شرایط مناسب، گردآوری اسناد و شواهد نقض جقوق بشر در ایران، افشا و انتشار آن را گامی میدانند بسیار ارزشمند و در همین مسیر تمامی تلاش خود را به کار خواهند گرفت.

با مراجعه به آدرس  کمیته اقوام میتوانید از اخبار و اطلاعات کاملتری برخوردار گردید :               http://aghvam.bashariyat.org

گزارش آماری اعدام ها در آبان ۱۳۹۷

امیر ابطحی   Amir Abtahi

تنظیم نمودار :   امیر ابطحی   Amir Abtahi

گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر در آبان ۱۳۹۷

سید اشکان حسینی   Said Ashkan Hosseini

تنظیم نمودار: احسان حیاک Ehsan Hayak

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان اکتبر۲۰۱۸

نیلوفر ایمانیان

در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۱۸ گرد همایی کمیته دفاع از حقوق زنان با حضورمسئولان و اعضای نمایندگی ، سخنرانان ، جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر با موضوع  نقض حقوق زناندر اتاق پالتاک کمیته دفاع از حقوق زنان راس ساعت ۱۹:۰۰ آغاز گردید.•ابتدا مسئول جلسه آقای افشین رجبی با عرض خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی ها٬ جلسه را آغاز نمودند .خانم ریحانه هاشمی به گزارش،تحلیل موارد نقض حقوق زنان در ماه گذشته پرداختند.که شرح مفصل این اخبار در گزارش ماهیانه کمیته زنان و در سایت این کمیته قابل مشاهده است.•در ادامه سخنران خانم نسیم بهاری به بررسی ماده ۱۳ کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و مقایسه آن با وضعیت زنان ایران پرداختند. متن سخنرانی ایشان به شرح زیر است:

ماده‌ ۱۳ چیست؟  دولتهای‌ عضو باید اقدامات‌ مقتضی‌ برای‌ محو تبعیض‌ علیه‌ زنان‌ در دیگر زمینه‌های‌ زندگی‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ به‌ عمل‌ آورند و بر مبنای‌ تساوی‌ زن‌ و مرد حقوق‌ یکسان‌ را برای‌ آنها مخصوصاً در مواردی تأمین‌ نمایند.

الف‌: حق‌ استفاده‌ از مزایای‌ خانوادگی‌

ب‌: حق‌ استفاده‌ از وامهای‌ بانکی‌، رهن‌ و دیگر اعتبارات‌ بانکی‌

ج‌: حق‌ شرکت‌ در فعالیت‌های‌ تفریحی‌، ورزشی‌ و کلیه‌ جنبه‌های‌ زندگی‌ فرهنگی همانطور که مستحضر هستین خانواده در ایران بسیار مهم است و زن نقش اساسی برای رفاه و تحقق به آرامش است. اهمیت‌ اجتماعی‌ مادری‌ و نقش‌ والدین‌ در خانواده‌ و در تربیت‌ کودکان‌، و با آگاهی‌ از اینکه‌ نقش‌ زنان‌ در تولیدمثل . نباید اساس‌ تبعیض‌ قرار گیرد بلکه‌ تربیت‌ کودکان‌ مستلزم‌ تقسیم‌ مسئولیت‌ بین‌ زن‌ و مرد و جامعه‌ به‌ طور کلی‌ می‌باشد.با اطلاع‌ از اینکه‌ تغییر در نقش‌ سنتی‌ مردان‌ و زنان‌ در جامعه‌ و خانواده‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ مساوات‌ کامل‌ میان‌ زنان‌ و مردان‌ ضروری‌ است‌. اما متاسفانه در کشور ماه یک خانم وقتی ازدواج میکند به عنوان  همسر یک مرد شناخته میشود و فامیلی مرد در شناسنامه کودکان ثبت میشودوزن  نقش و حقی در انتخاب در مواردی که در خانواده می انجامد ندارد برای مثال  مردها اختیار دار کامل در خانواده هستند و زن برای همه کارها حتی خیلی شخصی  باید از شوهر خود اجازه بگیرد-در  انتخاب محل زندگی حق انتخاب ندارد و اجاره نامه ها یا سند ملکی ها به نام شوهر باید ثبت شود و حتی  اجازه بیرون رفتن از منزل بدون ازن شوهر ندارد (حتی برای دیدن خانواده –فامیل و دوستان). و حتی برای سفرهای خارجه باید از شوهر خود اجازه   محضری داشته باشد. و موضوع خیلی مهم تر علاقه بسیار زیاد زنان برای اشتغال در جامعه  چون اشتغال در جامعه زنان را قوی تر و مستقل میکند و به همین دلیل اکثر مردان با کار کردن زنان در جامعه احساس خطر میکنند و با انها به مخالفت میپردازند.و حال شما یک خانم  تحصیلکرده را در نظر بگیرید که به خاطر شرایط خانوادگی خود وهمسر ناچارا مجبور هست فقط خانه دار باشد و حق استفاده و انتخاب در بازار کار ندارد به نظر شما این شخص ایا میتواند بصورت خیلی عادی به زندگی خود ادامه  دهد؟مسلما خیر و همه اینها دلایل خیلی محکمی برای افسردگی و منزوی بودن زنان خانه دار میشود.و استقلال خود را به طور کامل از دست میدهند. با تمام این شرایط  شوهر وی وقتی بعد کار به منزل برمیگردد نیاز به استراحت دارد و تمام انرژی خود را از دست داده اما زن نیاز به یک هم صحبت دارد و این موضوع افسردگی زن را چند برابر  میکند.به همین دلیل مردها در خانوداده بسیار احساس قدرت و سلطنت نسبت به زن دارند به  به راحتی زنان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و احساس میکنند زورگویی حق قانونی آنهاست  و بسیار موارد زیاد دیگر که روزانه شاهد و شنوای اخبار برای گواه آنها هستیم.در قانون مدنی تاکید شده است که هزینه زن و فرزندان به عهده مرد خانواده است. این هزینه در اصطلاح حقوق «نفقه» نام دارد و مرد مکلف به پرداخت آن است. اما در این بین هستند مردانی که این حق را رعایت نمی‌کنند یا گاهی مردان به دلایلی غیرعمدی و به دلیل ناتوانی مالی قادر به انجام این وظیفه خود نیستند. و حال :اگر زمانی زن تصمیم به طلاق بگیرد حق آن را ندارد به جز در موارد خاص. که عده ای بسیار کم در عقدنامه حق انتخاب طلاق را به زن میدهند و بعد از طلاق نیز فرزندان به حضانت پدر در می آید باز اگر عدم کفالت شوهر ثابت شود که این خود پروسه بسیارررر طولانی  دارد. همه مواردی که گفته شد شامل تبعیضات علیه زنان خانه دار است حال شما زنانی را در نظر بگیرید هم در خانه و خانواده مسئولیت نگه داری کودکان –نظافت منزل –تهیه و آشپزی غذا بر عهده آنهاست هم به اندازه مردان در جامعه فعال هستند.و این خود معظل بسیار سنگینی برای آنهاست..در چند دهه ی اخیر با ایجادفرصت های مناسب برای تحصیل زنان  و افزایش سطح آگاهی آنان  انتظار بازگشت زنان به شیوه های سنتی و کلیشه غالب برای آنان بعنوان نقش همسری و صرفا وظیفه خانه داری بر عهده زنان نباید مانند قبل باشد اما همچنان ادامه دارد. زنان نیمی از جمعیت جامعه‌ ایران را تشکیل می‌ دهند اما آنان از سهم مساوی در امکانات و منابع جوامع برخوردار نمی‌‌ باشند. عوامل مختلفی در مشارکت زنان در نیروی کار فعال تأثیر گذار است. «تقویت اقتصادی زنان بستگی قابل ملاحظه‌ای به توانایی یا عدم توانایی آنان برای مشارکت در بازار کار و همچنین به شرایط اشتغالی که زنان با آن مواجه می‌ شوند دارد. جامعه جهانی بیش از پیش بر این باور است که تنها راه رهایی پایدار از فقر، ارتقاء کار شایسته است. گزارش روند جهانی اشتغال زنان نشان می‌ دهد که در بیشتر مناطق، شمار زنان دارای کار شایسته رو به افزایش است، در حالی که هنوز تساوی کامل جنسیتی در زمینه دسترسی به بازار کار و شرایط کاری برقرار نشده است در حال حاضر در جامعه ما زنان تحصیل کرده حدود 60 % و مردان 40% است اما بازار کار اولیت برای مردان است. با اینکه زنان تحصیلات بیشتر ومسئو.لیت پذیری بیشتری نسبت به مردان دارند اما شرایط مناسب شغلی زنان کمتر از مردان است.اکثر زنان تحصیل کرده به ناچار به شغلهایی با حقوق های خیلی پایین و شرایط سطح پایین مشغول هستند. از میان مشاغل موجود برای زنان در خانه داری و منشی گری جزو مشاغل اختصاصی زنان است. گاه زنان با حداقل دستمزد و مبالغی به مراتب کم تر از حقوق قانون کار، تنها به این علت که به استقلال مالی آنان تا حدودی منجر می شود و بی توجه به آینده ی شغلی شان جذب این کار می شوند و البته صاحبان کار هم که بدنبال موقعیت مناسب هستند آنها را در ازای پرداخت حقوق کم و بدون بیمه استخدام می کنند. این در حالی است که موضوع اشتغال یکی از مهم ترین دغدغه ها در جامعه است اما گاه اشتغال نامناسب به مراتب آفات آن در جامعه از بیکاری و عدم اشتغال به ویژه برای زنان بیشتر است. وزنان با اینکه بیشتر از مردان پر کار وتلاش هستند اما همیشه نفر دوم حساب مشین و از نظر دریافت مزایا وحق و حقوق نیز مورد تبعیض قرار میکیرند متاسفانه اسلام همیشه یک اما و اگر و شاید در موارد قوانین خود لحاظ میکنند و ظلم رو بصورت کوبنده بر مردم تحمیل میکنند.حال زن همه این موارد را برای داشتن استقلال مالی تحمل میکند اما یک مشکل بزرگتر هم وجود دارد.نگاه حریصانه کارفرمایان به زنان شاغل.بسیاری از کارفرمایان با اینکه دنبال یک خانم با حداقل حقوق درج اگهی میزندد از آنها درخواسته بی شرمانه هم میکنند که در حال حاضر این موضوع سو استفاده جنسی در جامعه دیگه خیلی علنی شده و انگار یه نوع برتری و مزایای زنان برای استخدام شدن شده است.زنان ایرانی برای مقاومت کردن در بازار کار بسیار تلاش میکنند و همیشه برای رسیدن به هدفی در پیش دارند نهایت تلاش خود را انجام میدهند با این تفاصیل حتی اگر:  خانمی که در یک شرکت بصورت چند سال مداوم مشغول به کار باشد در دوران بارداری حتما باید بیایند سر کار و مزایای خاصی نداردو دوران مرخصی زایمان ایشان اکثر مواقع بدون حقوق ویا  حداقل حقوق در نظر گرفته میشه و  مدت بسیار کوتاه برایشان در نظر گرفته میشود و اکثرا شانس با این دسته از خانومها یار نبوده و زمانی که : بعد از مرخصی به محل کار خود باز میگردند  از عذر انها خواسته میشود و جاگزینی براشون در نظر گرفته میشه یا براشون قراردادهای کوتاه مدت لحاظ میکنند که بعد از اتمام مرخصی قراردادی فی مابین وجود نداشته باشد به همین دلیل تضمینی برای شغل دوباره بعد از زایمان ندارند.با تمام اینها زنان همچنان سخت تلاش میکنند که در محل کار خود فعال و پررنگ باشند شاید بتوانند از نظر اقتصادی مستقل بودن مقاومت داشته باشند.از نظر قانونی دولت باید فکری به حال این دسته از زنان باشد تا بتواند آسودانه به زندگی خود بعد از زایمان فکر کنند و و باید مزایایی همچون شامل : حقوق و مزایای بیکاری –بازنشستگی مرخصی استحقاقی – از کار افتادگی در سایر مختلف و پیری دوران در خدمتو همچنین  باید زنان در زمان مرخصی زایمان  دوران بارداری باید تغذیه و خدمات رایگان داشته باشند. و یا بعد از اتمام مرخصی و بازگشت باید خدماتی در خصوص نگه داری نوزاد شیرخوار و مهدکودک برای زنان شاغل در نظر گرفته شود تا بتواند زنان بدون دغدغه خاصی به محل کار خود بروند چون دولت وظیفه حمایت زنان شاغل و سرپرست خوانوارها را دارد. اما متاسفانه بدون کوچکترین امکانات دولت به زنان به سختی در بازار کار تلاش میکنند. آنچه مسلم است این است که با از کارافتادگی مرد خانواده و تامین نشدن خانواده به هر دلیلی از سوی مرد، زنان ایرانی خانواده را رها نمی‌کنند. آنها برای تامین نیاز خانواده خودشان بار مسئولیت را بر دوش می‌گیرند و کار می‌کنند تا خرج فرزندان و حتی همسرشان را درآورند. در قوانین ما از پرداخت حق اداره خانواده به عنوان حق عائله‌مندی یاد می‌شود که در طول سال‌های اخیر پرداختن این حق و حق‌اولاد به زنان کارمند با فراز و فرودهایی همراه بوده است. به دلیل روحیه زنان ایرانی که اگر حتی خودشان محتاج شوند اجازه لمس مشکلات مالی به فرزندانشان را نمی‌دهند، نبود مسئولیت در قانون مدنی کشور توجیهی برای پرداخت نکردن حق اداره زندگی به زنان نیست.کمک هزینه عائله‌مندی و اولاد برای کارمندان زن شاغل بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری، «کارمندان زن شاغل، بازنشسته و وظیفه‌بگیر مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب » که دارای همسر نبوده یا همسر آنان معلول یا از کار افتاده کلی باشند یا خود به تنهایی متکفل مخارج فرزندان باشند، از مزایای «کمک‌هزینه عائله‌مندی و اولاد موضوع بند ۴ ماده ۶۸ قانون مذکور نیز برخوردار می‌شوند». بد نیست بدانید که کارمندان زن شاغل، بازنشسته و وظیفه‌بگیر مشمول این بند باید شرایطی داشته باشند: 1-همسر نداشته نباشند؛ 2- همسر آنان معلول یا از کارافتاده کلی باشد؛ 3-خود به تنهایی مخارج فرزند خود را تامین کنند. به این ترتیب در صورتی که این شرایط وجود داشته باشد کارمند زن می‌تواند از  کمک‌‌هزینه عائله‌مندی و کمک‌هزینه اولاد استفاده کنند. علاوه بر این، کسانی حق عائله‌مندی و اولاد دریافت خواهند کرد که مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب هشتم مهر ماه سال 1386باشند به عبارت ساده‌تر باید کارمند دولت باشند. کارمند دستگاه اجرایی، فردی است که براساس ضوابط و مقررات مربوط، به موجب حکم یا قرارداد مقام صلاحیتدار در یک دستگاه اجرایی به خدمت پذیرفته می‌شود.   به  همین باید  مقرراتی مربوط به پرداخت حق عائله‌مندی و حق‌اولاد به نفع زنان کارمند تغییر کند. تا زنان سرپرست بتوانند تضمین آینده شغلی و زندگی داشته باشند. با همه این تفاصیل و سختیهایی که برای زنان در خانه و بازار کار تحمیل هست در اجتماع نیز سخت گیری های شدیدی با آنها مخصوصا در حوزه ورزش با انها میشود.مواردی همچون:ورزش کردن در اماکن عمومی مانند پارکها که گاها” با برخورد گشت ارشاد و نیروهای امنیتی برخورد میکنند و یا زنان در اماکن عمومی حق دوچرخه سواری ندارند .حتی زنان مانند زنان حق شنا کردن در سواحل ایران را ندارد حتی اگر با رعایت کامل حجاب طبق عرف جامعه اسلامی باشد باز هم عذر و بهانه ای به وجود می آورند تا خانومها حق شنا کردن را نداشته باشند.و یا به خاطر مسئاله حجاب  زنان در بسیاری از مسابقات جهانی محروم میشوند.و ….زنان، فقط به دلیل زن بودن از تماشای فوتبال در ورزشگاه آزادی محروم هستند؛ درحالی که معلوم نیست زن بودن جرم است یا تماشای فوتبال زنان در ورزشگاه آزادی . در توجیه عدم اجازه زنان به ورزشگاه آزادی نیز گفته می‌شود محیط ورزشگاه مردانه است و مردان ممکن است حرف‌های زشت و فحش بدهند.به گزارش اقتصادآنلاین، قانون نوشت: توجیهی که به هیچ وجه عقلانی نیست و این سوال را در ذهن مطرح می‌کند که همین زنان در خانه خود یا خیابان این گونه حرف‌های زشت را نمی‌شنوند؟ فقط در ورزشگاه آزادی حرف‌های رکیک زده می‌شود؟ بسیار اتفاق افتاده هنگام گذر از خیابان مردانی که بر سر جای پارک یا تصادف درحال مشاجره و دعوا بوده‌اند و در همان حین با صدای بلند بدترین فحش و ناسزاها را به یکدیگر نسبت می‌هند، در حالی که زنان و کودکان بسیاری نیز شاهد این مشاجره‌ها و دشنام‌ها بوده‌اند. محیط مردانه‌است؟ مگر زنان در بسیاری از محیط‌های مردانه مشغول به کار نیستند؟ این در حالی است که در سال‌های اخیر، گسترش و توسعه مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی ، تحولات قابل توجهی را در وضعیت، نقش و جایگاه زنان در جامعه ایجاد کرده است. امروز بسیاری از زنان به دلیل مشکلات اقتصادی مجبورند در محیط‌های مشغول به کار شوند که به هیچ وجه با روحیات‌شان سازگاری ندارد.حال این افرادی که در توجیه ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه‌ این مسائل را مطرح می‌کنند، کجا هستند تا از زنانی که به اجبار باید تن به کار در محیط‌های مردانه بدهند، دفاع کنند و مانع فعالیت آن‌ها در این محیط‌ها شوند.اما در حالی زنان از عدم ورودشان به ورزشگاه گلایه‌‌های بسیاری دارند که برابری زنان با مردان در اصولی از قانون اساسی با صراحت بیان شده است. بند نهم از اصل سوم قانون اساسی بیان می‌دارد:«دولت جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به اهداف اصل دوم، مکلف به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‌های مادی و معنوی می‌باشد».نکته قابل تامل اینکه، قانون اساسی در اصول کلی همه افراد انسانی اعم از زن و مرد را مشمول قانون و در حمایت آن قرار داده و برای آنان حقوق یکسان انسانی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تعیین کرده‌است (اصل 20) و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها را سبب امتیاز ندانسته است (اصل 19). به علاوه، اصل 21 قانون اساسی حقوق ویژه حمایتی برای رشد شخصیت زنان و احیای حقوق مادی و معنوی آنان اعلام کرده و دولت را موظف دانسته که در زمینه تامین زندگی زنان سالخورده، بیوه و سرپرست خانوار اقدام کرده و زنان را در ایفای نقش خانوادگی یاری کرده و از آنان به‌خصوص در دوران بارداری، حضانت فرزندان و سرپرستی کودکان بی سرپرست حمایت کند. اسلام نیز اصل مساوات انسان ها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، بلکه با تشابه حقوق آن‌ها مخالف است. پس با این تفاسیر می‌توان گفت قوانین هیچ ممنوعیتی را برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها تعیین نکرده است.قانونی برای عدم حضور زنان به ورزشگاه وجود ندارد در این زمینه محمدرضا تابش، رییس فراکسیون ورزش مجلس معتقد است: هیچ قانونی که مانع از حضور بانوان در ورزشگاه ها شود، وجود ندارد اما ما ترس از این داریم که قانونی دیگر تصویب کنیم و آن موقع واقعا از حضور خانم‌ها جلوگیری شود.دولت باید سفت و محکم پای این موضوع بایستد و از حضور بانوان در ورزشگاه‌ها دفاع کند و بسترهای مناسب در ورزشگاه‌ها فراهم شود تا علما هم نگرانی‌های‌شان برطرف شود.در حالی که قانونی برای ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه وجود ندارد اما در شهرآورد اخیر پرسپولیس و استقلال که هفته گذشته برگزار شد تعدادی از خانم‌ها (حدود 35 نفر) که علاقه داشتند این بازی را نزدیک مشاهده کنند، پلیس سوار بر ون‌های نیروی انتظامی کرده و آن‌ها را به وزرا منتقل کردند.انتقال این دخترها به پلیس امنیت در حالی صورت گرفت که روز بازی دربی، سخنگوی وزارت کشور با رد خبر بازداشت شدن زنان علاقه‌مند به فوتبال گفته بود که آن‌ها به «محل مناسبی هدایت شده‌اند» اما یکی از بازداشت شدگان به یورونیوز گفته است: «بازداشتى‌ها بازجویى می‌شدند و بعد از گرفتن عکس به سالن بزرگى منتقل شدیم و بعد از چند ساعت به ما اجازه دادند که به خانواده‌های خود خبر دهیم».این دختر علاقمند به فوتبال می‌گوید که همه اطلاعات‌شان به همراه کارت شناسایی گرفته شد اما نمی‌داند که برای‌شان پرونده‌ای تشکیل شد یا نه. وی با بیان اینکه حضور در ورزشگاه حق ماست و باز هم برای آن تلاش می‌کنیم، گفت: «نمی‌دانم چه موقعى درهاى ورزشگاه به روى زن‌ها باز می‌شود اما با روحیه‌اى که من از دخترهاى بازداشتى وزرا دیدم، بی شک تا رسیدن به این خواسته از تلاش دست برنمی‌داریم».دستگیری دختران و خبرنگاران زن غیرقانونی بود.پروانه سلحشوری، رییس فراکسیون زنان که مدت‌هاست برای احقاق حقوق خانم‌ها تلاش می‌کند و با ممانعت از ورورد زنان به ورزشگاه نیز مخالف است، در مورد بازداشت این دختران می‌گوید: نه تنها بازداشت این دختران قانونی نبوده است بلکه برای ممانعت از ورود بانوان به ورزشگاه نیز قانونی وجود ندارد. دو وزیر ورزش و جوانان و وزیر کشور در این رابطه مسئول است و باید پاسخگو نهادهای نظارتی باشند.وی با یادآوری اینکه اکثر دختران بازداشتی دختران خبرنگار ورزشی بودند که برای تهیه گزارش در حوالی ورزشگاه آزادی حاضر شده‌ بودند، افزود: دستگیری خبرنگاران که برای انجام وظیفه و کار حرفه‌ای خود به ورزشگاه آزادی مراجعه کرده بودند، کار عجیبی بود و چنین برخوردی شایسته هیچ یک از بانوانی که برای ورود به ورزشگاه آمده بودند، نبود.اما این سوال مطرح است که وقتی تصمیم اتخاذ شده برای عدم ورورد زنان به ورزشگاه قانونی نیست و هیچ گونه قانونی برای آن نگاشته نشده است چگونه می‌توان آن را توجیه کرد؟ تماشای فوتبال در ورزشگاه آزادی حق همه افراد است علی صدری‌خانلو، وکیل دادگستری و دادیار انتظامی دادسرای کانون وکلای مرکز در این زمینه به «قانون» می‌گوید: ما قانونی در مورد ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه که مکانی عمومی است وارد شوند، نداریم و به همین دلیل نیز همه حق دارند برای تماشای این مسابقات حضور داشته باشند و تیم مورد علاقه خود را تشویق کنند.عدم حصور زنان به دلیل احتمال خطا این حقوقدان بابیان اینکه اگر مسئولان احتمال می دهند ممکن است خطایی صورت بگیرد و جرمی واقع شود، می‌توانند اقدامات پیشگیرانه انجام دهند، خاطرنشان کرد: نمی‌توان به احتمال اینکه ممکن است با ورود زنان به ورزشگاه جرمی واقع شود از ورود آن‌ها ممانعت کرد و در این زمینه لازم است کنترل و نظارتی وجود داشته باشد. علاوه بر این اگر کسی خطایی انجام داد، باید با وی برخورد شود، نه اینکه به دلیل خطای تعداد کمی از افراد، این حق از تمامی زنان جامعه سلب شود. وی با اشاره به اینکه فقها یا آقایانی که به دلیل احتمال وقوع خلاف شرع یا قانون این حق را از تمام زنان سلب می‌کنند، باید گفت این توجیه مبنای قانونی و شرعی ندارد، تصریح کرد: به اعتقاد بنده باید این حق به همه افراد چه زن و چه مرد داده شود تا در این گونه مکان‌ها یا مجامعی که ایجاد نشاط یا شادی می‌کند، شرکت کنند و ممنوعیت برای کسی ایجاد نشود اما با کنترل و نظارتی می‌توان مانع شد تا مواردی خلاف شرع یا قانون صورت گیرد.اما در توجیه برای ممانعت از ورود خانم‌ها به ورزشگاه گفته می‌شود ممکن است برخی از مردان حرف‌های ناسزا بزنند، این در حالی است که در خیابان بسیار اتفاق افتاده هنگام عبور زنان و کودکان از خیابان شاهد مشاجره مردانی باشند که ناسزا و سخنانی رکیک به هم نسبت می‌دهند، آیا به نظر شما این توجیه می‌تواند دلیل سلب آزادی زنان برای عدم حضورشان در ورزشگاه باشد؟ صدری خانلو در این زمینه توضیح داد:در هر مجموعه یا در هر جمعی اگر فردی مرتکب خطایی شد، باید فقط با خود فرد برخورد شود؛ نه اینکه به دلیل احتمال اینکه ممکن است در آینده خطایی صورت گیرد ،صورت مساله را پاک کنیم. ما نباید به دلیل اینکه ممکن است مردان حرف‌های رکیک بزنند، از ورود زنان به ورزشگاه ممانعت به عمل آوریم . افراد برای انجام عمل خلاف به ورزشگاه نمی‌روند، این توجیه غیرمنطقی است.اگر محیط ورزشگاه به عبارتی نامناسب است نباید هیچ کس وارد آن شود و در این زمینه تفاوتی میان زنان و مردان نیست. آقایان هم انسان‌هایی پاکی هستند و نباید در محیط فاسد و غیراخلاقی وارد شوند. این درست نیست به دلیل احتمالاتی که در ذهن برخی از افراد است، این حق از مجموعه زنان سلب شود.زنان در جامعه حق زندگی و شادی کردن دارند این وکیل دادگستری در خاتمه یادآور شد: اعتقاد بنده بر این است افرادی که حکم یا فتوای ممنوعیت زنان به ورزشگاه را صادر می کنند، باید خودشان در ورزشگاه حضور یابند تا شرایط آن را از نزدیک مشاهده کنند. اگر تماشای فوتبال بد است چرا در صدا و سیما نمایش داده می‌شود؟ چه اشکالی دارد خانم‌ها هم حضور داشته باشند؟ به نظر بنده افرادی که چنین دستوراتی را صادر می‌کنند به جامعه بدبین هستند؛ فکر نمی‌کنند و به این دلیل از قبل پیشگیری می‌کنند که البته این پیشگیری درستی نیست و موجب تضییع حق قشر فهیم زنان است. به عبارت بهتر در جامعه جامعه اسلامی هیچ کس نمی‌تواند مانع تفریحات سالم افراد شود.پاک کردن صورت مساله به جای حل آن.در پایان باید گفت که چنین برخوردهای سلبی هیچ‌گاه نتوانسته مانع ارتکاب به جرم و خطا شود. ممانعت از حضور زنان به ورزشگاه در این سال‌ها باعث فریبکاری می‌شود؛ چه بسیار دختران علاقه‌مند فوتبال که به دلیل ممانعت از حضورشان، با شکل و شمایل پسران وارد ورزشگاه شده‌اند و تصاویر آن‌ها نیز در فضای مجازی منتشر شده است. پس بهتر است به جای پاک کردن صورت مساله به فکر حل کردن آن باشیم، نه اینکه با توجیهات غیرمنطقی عرصه را بر اقشار مختلف جامعه تنگ‌تر کنیم.هرچند این نکته را نمی‌توان نادیده گرفت که طی روزهای اخیر در ورزشگاه آزادی برای تماشای بازی بسکتبال بر روی زنان گشوده شد و بسیاری از دختران و زنان علاقه‌مند به این ورزش توانستند در کنار مردان این مسابقه را از نزدیک مشاهده کنند.پس می‌توان امیدوار بود با تلاش فراکسیون زنان و فراکسیون ورزش و مسئولان، درِ تمامی ورزشگاه‌ها بر روی زنان گشوده شود تا این قشر از جامعه نیز بتوانند در کنار نظارت مسئولان با آرامش از تماشای ورزش مورد علاقه خود لذت برده و تفریحاتی سالم داشته باشند.

طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر:

 ماده 4 – برده داری ممنوع /ماده 5 –شکنجه ممنوع/ماده 6 –ارزش انسانی در همه جا/ماده 8 –رعایت حقوق انسانی توسط قانون /مادخ 22 – حق امنیت اجتماعی/ماده 23 – حق امنیت کار/ماده 24 – حق استراحت و فراغت

تمامی موارد فوق مورد تبعیض قرار گرفته است و به وضوح قابل روئیت است.متاسفانه ما در ایران شاهد تبعیضات فراوانی علیه جامعه زنان هستیم اما هیچگونه حرکتی برای برابری زنان و استقلال انها فراهم نشده و روزانه شاهد وضعیت ناگوار برای زنان در هر قشری هستیم به امید که احساس امنیت برای زنان ایرانی  در جامعه ایرانی در ادامه خانم مینا فرشی با موضوع دختران،کودکان درجه دوم و مصائب آنها به سخنرانی پرداختند.متن سخنرانی به شرح زیر می باشد:” کودکان و نوجوانان ایرانی به افراد زیر سن 18 سال گفته میشود. براساس قانون اساسی ایران – اموزش و پرورش برای همه ی کودکان تا پایان دوره متوسطه رایگان است. حقوق کودکان با مسائلی مثل کار کودکان- مجازات و اعدام کودکان- ازدواج قانونی کودکان و استفاده از کودکان در نظامیگری مواجه است. ایران از سال 1373 به پیمان نامه حقوق کودکان پیوسته است اما تعدادی از قوانین ایران هنوز با این پیمان نامه مغایرت دارد. دفتر یونیسف در ایران در بعضی شهرها مثل سیستان و بلوچستان و اذربایجان غربی وجود دارد اما بااینحال مصائبی پیش روی کودکان ما هنوز هم هست .کار کودکان پیامدهای بدی برای این کودکان دارد. در ایران کودکان کار وجود دارند اما امار دقیقی از انها نیست با اینحال تعداد انها روبه افزایش است. تعداد انها در تهران بیش از 20 هزار نفر است و همچنین بسیاری از انها در شهرستانها به دست فروشی مشغولند. والدین تعدادی از انها هم معتاد به مواد مخدر هستند و این کودکان مجبورند برای گذران زندگی کار کنند.اما در این مسیر بخصوص برای دختران مشکلاتی از قبیل کودک ازاری و سواستفاده جنسی وجود دارد. اما قوانین ایران درباره کودک ازاری و خشونت خانوادگی علیه کودکان دچار مشکل است. حتی قوانین خاصی برای پیشگیری از کودک ازاری در ایران وجود ندارد و خشونت علیه کودکان جزو موارد عمومی محسوب میشود. نکته جالب توجه اینجاست که اگر پدر یا جد پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود فقط به پرداخت دیه محکوم میشود اما در شرایط مشابه مادر قصاص میشود!!!از طرفی کودکان کار و خیابان عمدتا هم در خانواده و هم در خیابان مورد خشونت قرار میگیرند. بررسی ها نشان میدهد که حدود 73 درصد از کودکان در خیابان سابقه خشونت دارند این خشونتها شامل ابعاد مختلف جسمیو غیرجسمی مثل تحقیر- تمسخر و برچسب زنی میشود.با بروزنسل جدید کوکان کار اسیبها هم عمیقتر شده و خواهد شد. حالا مساله فقط بیسوادی و بازماندگی از تحصیل و سوتعذیه نیست بلکه برخی در معرض اچ ای وی- اعتیاد- افسردگی- خودزنی- خودکشی-ازارهای جنسی-خشونت کنترل نشده هستند و همگی اینها اسیبهای نوظهوری است که کودکان کار را تهدید میکند که اگر امروز به فکر حل انها نباشیم به مرور همه جامعه را فرا میگیرد. متاسفانه برخی کارفرماها از کودکان در زمینه کاری خود سواستفاده میکنند حالا شما تصور کنید انجام بعضی کارها در حمل و دفن زباله- کارهای ساختمانی- کار در قالی بافی- نمدبافی- ریسندگی- دامداری- کار در کوره های اجرپزی- برش فلزات-و سنگهای قیمتی چقدر میتواند برای کودکان بخصوص برای دختران سخت و طاقت فرسا باشد و چقدر میتواند در روحیه لطیف و بچگانه انها تاثیرات مخرب داشته باشد در حالی که اینها قرار است فردا مادرانی برای فرزندان خود و همسرانی برای مردان خود باشند ایا با این گذشته سخت و نابسامان میتوانند خانواده ای نرمال و بچه هایی با روحیه قوی تربیت کنند! مورد بعدی در مورد ازدواج کودکان است. ازدواج کودکان بخصوص دختران از مواردی است که هم در سنت و هم در قانون ایران وجود دارد. ماده 1041 قانون مدنی ایران میگوید (عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال و پسر قبل از 15 سال منوط به اجازه پدر و به شرط مصلحت از طریق دادگاه ممکن میشود ) از بین امارهای منتشر شده از ازدواج انان حدود 90 درصد انها مربوط به دختران است اما تعدادی از انها ازدواج ثبت شده نیست متاسفانه خیلی از دختران زیر سن صیغه میشوند و سالها بدون ثبت رسمی ازدواج- زندگی میکنند. فقر مادی و باورهای سنتی باعث این ازدواجهای زودهنگام میشود یعنی به عبارتی خانواده داماد به خانواده عروس پول بابت دختر پرداخت میکنند.البته که این ازدواجها پیامدهایی مثل بی سوادی یا کم سوادی در میان زنان- چند زنی- فرار از خانه- و همسرکشی میتوان اشاره کرد.مورد دیگر که میتوان برای کودکان اشاره کرد مجازات و اعدام کودکان است که از موارد بحث برانگیز در ایران است. در قوانین ایران سن مسئولیت کیفری تعریف نشده است و قاضی با برداشت خود از فقه و ماده 1210 قانون مدنی دختران بالای 9 سال و پسران بالای15 سال را بالغ دانسته و برایشان مثل بزرگسالان حکم صادر میکند. یکی از این موارد اعدام کودکان میتوان به دلارا دارابی اشاره کرد.دالارا دارابی دختری ایرانی که علاوه بر نقاشی شعر نیز میگفت و پیانو هم مینواخت به جرم قتل عمد در سن 17 سالگی اعدام شد این حکم و اجرای ان در تعارض با پیمانهای بین المللی حفظ حقوق کودکان بود و در زمان خود بسیار خبرساز شده بود .در جامعه مدنی ایران نقش نهادهای حقوق کودک بسیار ویژه و مهم است اما تمرکز این نهادها بیشتر در مناطق شهری است در حالی که در قدم اول باید مشکلات کودکان روستا را رصد کرد. تمرکز امروز فعالیتهای نهادهای پشتیبان حقوق کودک روی کودکان شهرهای بزرگ است اما در حقیقت اسیبهای کودکان شهری ادامه اسیبهای کودکان روستا است نمونه بارز ان را میتوان به کودکان کار  اشاره کرد که توسط خیلی از فعالان حقوق کودک بارها تاکید شده که کار کودکان در شهر ادامه کار کودکان در روستاست بنابراین حضور نهادهای مدافع حقوق کودک میتواند زمینه ساز این مهم باشد که افکار عمومی فقط در زمانهای بحرانی حساسیت نشان ندهند.حتی موضوع پایان نامه های خیلی از دانشجویان- مسائل و مشکلات اجتماعی کودکان است منتها کودکان شهرنشین اما کمتر میبینیم که وضعیت کودکان یا مشکلات کودکان روستا رصد شود و میتوان گفت که این جای خالی بزرگی است که باید پر شود.  به طور مثال دختران روستایی برای ادامه تحصیل با مشکلات زیادی روبه رو هستند . بیشتر انها بعد از دوران دبستان اجازه ادامه تحصیل ندارند. دلایلی از جمله دوری راه- مخالفت برخی خانواده ها برای حضور در مدارس مختلط- و عدم پرداخت هزینه های رفت و امد و … موجب شده برخی دانش اموزان دختر از ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بازمانند. از طرفی مشکل دیگر دختران روستایی همانطور که گفته شد ازدواج در سنین پایین چنان رایج است که بعضی دختران جوان صاحب نوه هستند. ضمن اینکه چند مورد طلاق هم به ثبت رسیده است به جرم اینکه دختر در خانه شوهر مشغول عروسک بازی بوده یا از همسر خود تقاضای پفک میکرده! در ابتدا شاید برای بعضی افراد خنده دار باشد که اینها دلایلی برای طلاق دختران در روستا میشود اما مگر این دختر بچه چند سال داشته که بتواند درک این موضوع را داشته باشد که الان دیگر وقت بچگی نیست بلکه باید به اجبار همسرداری را در اوج کودکی اغاز کند! بسیاری از دختران روستا پس از پایان دوره ابتدایی به اجبار خانواده با مردی که چند سال از او بزرگتر است ازدواج میکنند  و صیغه شرعی توسط روحانی خوانده میشود و چند سال بعد که احیانا  دختر صاحب فرزندی میشود عقد انها در دفترخانه ثبت میشود!!خانواده های انها براین اعتقاد هستند وقتی دختری به سن 14 سالگی برسد و ازدواج نکند حتما عیب و ایرادی دارد اما از طرفی ازدواج دختران در سنین کم مشکلات جدی برای انها ایجاد میکند مثل دندانها و موهایشان میریزد- لاغر میشوند- بچه های انها هم ضعیف بار میایند و قدشان کوتاه می ماند- روحیه شان خراب است و عصبی هستند. یکی از انها حتی میگوید دختر 5 ساله خود را به عقد مردی در میاورند که از اهالی روستا است. همه این افکار پوسیده باعث میشود که امار طلاق روز به روز بالا برود و از طرفی جامعه ای با روح مریض داشته باشیم چرا که این دختران وقتی با افکاری اینچنینی وارد یک زندگی میشوند و نمیتوانند انرا بخاطر کم سن بودن مدیریت کنند و به بن بست میخورد و مهر طلاق بر پیشانی انها زده میشود قطعا در فضای بسته و کوته نظر روستا مشکلات جدی روحی و روانی بر انها مستولی میشود و شاهد افسردگیها – خود زنی ها- یا خودکشی انها و در موارد بهتر شاهد اعتماد به نفس پایین انها خواهیم بود!در حالی که هر کدام از این دختران میتوانند فردایی درخشان با وجود استعدادهای خاصی که بعضا هرکدام دارند داشته باشند اما اسیر یکسری عقاید پوسیده و افکار کهنه میشوند و مدام به انها گفته میشود که هیس دخترها فریاد نمیزنند.شهیندخت ملاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و دختران میگوید فروش نوزادان در شکم مادر و پیش از تولد در ایران هم زیاد است اگرچه از تعداد دقیق ان اطلاعی ندارم اما میدانم تعداد کمی نیست. علت اصلی ان فقر اقتصادی- اعتیاد- کارتن خوابی و ناخواسته بودن این نوزادان است بخصوص نوزادان دختر چون معتقدند که دختران برای انها سودی ندارند و فقط مصرف کننده هستند پس بهتره به دنیا نیامده فروخته شود.زنان کارتن خواب وزنانی که دچار مشکلات جدی از نظر جسمی و روحی هستند و نمیتوانند مسئولیت نوزاد خود را قبول کنند در هنگام زایمان پس از به دنیا امدن نوزاد با دریافت 100 تا 500 هزار تومان بچه خود را میفروشند. از طرفی بسیاری از خانواده ها که در حسرت بچه خود هستند و ناباروری به انها اجازه نمیدهد این رویا به حقیقت بپیوندد اقدام به پذیرش نوزادی از بهزیستی میکنند ولی وقتی با قوانین سفت و سخت ان مواجه میشوند و گاهی نمیتوانند از پس ان بربیایند  به سمت مادران این نوزادان کشیده میشوند و فرزند انها را با قیمت بسیار پایین متاسفانه میخرند !!! حال اینکه این نوزاد چه شرایطی را در این9 ماهه طی کرده و چقدر از نظر جسمی سالم باشد هم موضوع مهم و تامل برانگیزیه که باید به ان توجه شود!در ادامه خانم فریاد پرویزی باران به سخنرانی در خصوص ابعاد مختلف خشونت علیه زنان پرداختند.متن سخنرانی به شرح زیر می باشد: به نظر من هرگونه رفتار و طرز تفکر و قانون وضع شده ای که باعث آسیب روحی ،روانی،عاطفی و جسمی و فیزیکی در یک زن می شود خشونت بر علیه زن است. خشونت بر علیه زنان در چهار بخش خانواده، جامعه،محیط کار و زندانها وجود دارد که عوامل آن در عرصه های اقتصادی،سیاسی و فرهنگی به وضوح دیده می شود .تقریباً نیمی از جمعیت کره‌ی زمین را زنان تشکیل می‌دهند. اما از دیرباز همواره شاهد آن بوده‌ایم که حقوق آنها به اشکال مختلف نقض شده است و پیوسته مورد کم‌لطفی و بی‌مهری قرار گرفته‌اند. از آنجایی که زنان جایگاه مهمی در خانواده به خصوص در تربیت فرزندان دارند، خشونت علیه آنها می‌تواند باعث ایجاد استرس و آسیب روانی و اجتماعی جبران‌ناپذیری در سایر اعضای خانواده شود.دسته‌بندی‌های زیادی از انواع خشونت شده که به‌ صورت کلی می‌ شود آنها را چنین نام برد:

۱_نگاه ابزاری به جنس زن / ۲_تن فروشی اجباری /۳_خشونت خانگی توسط پدر،برادر و همسر که ریشه ی سنتی دارد /۴_بردگی جنسی /۵_ختنه ی دختران /۶_ضرب دستم /۷_عدم احترامی که شایسته یک زن است در خانه واجتماع /۸_محدودیت در زندگی و عدم آزادی عمل /۹_تحمیل حجاب و نوع پوشش/۱۰_عدم حق انتخاب /۱۱_نادیده گرفت شدن در خانه و خانواده / ۱۲_تزریق ناتوانی از دوران کودکی به ذهن یک دختر بچه تا هنگام  بلوغ و بعد از آن /۱۳_قانون چند همسری مردان /۱۴_شک و بدبینی به زن از جانب همسر و برادر

که در ارتباط با گزینه ی آخر با توجه به تحقیقات و گزارش رادیویی اینجانب و شنیدن تجربیات تلخ و نظرات شخصی بسیاری از زنان هموطنم ،متوجه خشونتهای پنهانی شدم که هیچ گاه به گوش نرسیده و درمانی برای آن نیست مگر درمان افکار بیمار برخی مردان. خشونت جنسی از لمس بدن تا تجاوز را دربر می‌گیرد. این نوع خشونت یا در محیط خانوادگی و زناشویی همچون تمکین زن در برابر شوهر می‌تواند اتفاق بیافتد یا در بین محارم و خویشان نزدیک و یا در بیرون از خانواده و توسط یک فرد ناشناس. در رابطه با موردی که در محیط خانوادگی اتفاق می‌افتد، در ایران، در یک رابطه زناشویی درجه پذیرش خشونت بسیار بالا است و اصولاً آن را طبیعی می‌پندارند و کمتر کسی از آن سخن می‌گوید. قوانین ایران نیز وقتی بر لزوم تمکین زن از شوهر تأکید می‌کند، به گونه‌ای تأیید خشونت جنسی در زندگی زناشویی می‌باشد. اما وقتی صحبت از زنای با محارم می‌شود، در ایران به شدت این موضوع تقبیح شده و مذموم شمرده می‌شود. طبق ماده 4 اعلامیه ی حذف خشونت علیه زنان….دولت ها باید خشونت علیه زنان را محکوم نموده و نباید هیچ رسم، سنت یا ملاحظات مذهبی را برای وظیفه خود در رابطه با حذف آن بهانه کنند. دولتها باید با استفاده از تمام شیوه های مناسب و بدون تاخیر یک سیاست حذف خشونت علیه زنان را تا پایان آن دنبال کنند، و باید:

الف) اگر هنوز بطور کامل به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» متعهد نیستند، آن را تصویب کرده یا بطور رسمی به عضویت آن درآیند و از قیدهای خاص درباره آن صرف نظر کنند،

ب) از ملزم شدن به خشونت علیه زنان خودداری کنند،

پ) همه کوشش های لازم را برای پیشگیری، انجام تحقیقات مربوطه و مجازات اعمال خشونت علیه زنان بر اساس قانون کشور خود انجام دهند، چه این اعمال توسط دولت انجام شده باشد و یا توسط اشخاص خصوصی.

ت) در قوانین کشور لوایح رسمی کیفری، مدنی و کاری و اداری تهیه کنند که خطایی را که بر زنان تحت اعمال خشونت رفته مجازات و جبران کند، برای زنانی که تحت اعمال خشونت قرار می گیرند باید دسترسی به راهکارهای قضائی فراهم شود، و با پشتیبانی قوانین کشور، جبران موثر و عادلانه برای صدماتی که متحمل شده اند میسر باشد، دولت همچنین باید زنان را از حقوقشان در تقاضای جبران خسارت و توانیابی از طریق چنین راهکارهایی آگاه سازد،

ث) امکان تهیه برنامه های ملی به منظور گسترش حمایت از زنان در مقابله با هرگونه خشونت، یا الحاق موادی برای این منظور در برنامه های موجود، یا در مواردی همکاری های ممکن با سازمان های غیر دولتی، بویژه سازمانهایی که درگیر مسئله خشونت علیه زنان هستند، را در نظر بگیرند.ج) راهکارهای پیشگیری و همه دستورالعمل های جامع حقوقی، سیاسی، اداری و فرهنگی که حمایت از زنان را در مقابل هرگونه خشونت ترویج می کند تدوین کنند، و تضمین کنند که قربانی شدن مجدد زنان به خاطر عدم حساسیت قانون به ملاحظات جنسی و شیوه های اعمال قانون و دیگر مداخلات دولتی اتفاق نخواهد افتاد. چ) درراه تضمین این که زنان تحت خشونت، و در صورت اقتضاء، فرزندان آنها، از کمک های ویژه مانند توانبخشی، کمک در نگهداری از کودکان و گذران زندگی، درمان، مشاوره، و خدمات بهداشتی و اجتماعی، مراکز و برنامه ها و سازمان های یاری رسانی که باید دیگر اقدامات لازم برای افزایش امنیت و توانبخشی جسمی و روانی آنان را انجام دهد، کار کنند.

ح) مقادیر کافی برای فعالیت های مربوط به حذف خشونت علیه زنان را در بودجه دولت قرار دهند.

خ) اقدامات لازم برای آموزش به ماموران انتظامی و مسئولین دولتی مسئول اجرای سیاست های مربوط به پیشگیری، تحقیقات و مجازات خشونت علیه زنان، انجام دهند تا این افراد به نیازهای زنان حساس شوند.

د) اقدامات لازم، بویژه در زمینه آموزش، به عمل آورند که الگوهای اجتماعی و فرهنگی رفتار مرد و زن اصلاح شود و تبعیض ها، رفتارهای مرسوم و همه دیگر رفتارهایی که براساس ایده فرودستی یا فرادستی یک جنس و کلیشه رفتاری مرد و زن است، حذف شود.

ذ) تحقیق، جمع آوری اطلاعات و آمار، بویژه در باره خشونت خانگی و رواج اشکال گوناگون خشونت علیه زنان را ترویج کنند و تحقیق درباره علل، ماهیت، میزان جدی بودن و نتایج خشونت علیه زنان و میزان تاثیر

ر) اقداماتی در جهت حذف خشونت علیه زنان، بویژه آنان که در مقابل خشونت ضربه پذیر هستند، اتخاذ کنند،

ز) در گزارش های مربوط به اسناد حقوق بشر که به سازمان ملل متحد ارائه می دهند، اطلاعات راجع به خشونت علیه زنان و اقدامات انجام شده برای عملی کردن اعلامیه حاضر را جای دهند.

ژ)تدوین دستورالعمل های مناسب برای کمک به عملی کردن اصول این اعلامیه حاضر را تشویق کنند.

س) نقش مهم جنبش و سازمان های غیر دولتی زنان را در سطح جهانی در ارتقاء سطح آگاهی و کاهش مسئله خشونت علیه زنان تصدیق کنند.

ش)فعالیت های جنبش و سازمان های غیر دولتی زنان را یاری رسانده و پیش ببرند و با آنها در سطح محلی، ملی و منطقه ای همکاری کنند.

ص)سازمان های منطقه ای بین دولت ها را که عضو آنان هستند، تشویق کنند که حذف خشونت علیه زنان را، در صورتی که درخور است، در برنامه خود بگنجانند. به امید خانه و اجتماعی بدون خشونت خصوصا علیه زنان.پس از سخنرانی فوق اقای حامد غریب زاده به چرایی صدور اطلاعیه کمیته زنان ۱۰۵۵ در ماه اکتبر پرداختند. این نشست با بحث آزاد پیرامون کودک همسری ادامه یافت که در این بخش خانم ها  پریسا حبیبی،فاطمه ورمزیار،نسیم بهاری و فریبا مرادی پور و اقای  مهران فاضل زاده نظرات خود و تجربه های شخصی را به اشتراک گذاشتند.کودک همسری نشات گرفته از قوانین غلط اسلامی است که باعث شده کودکانی که پر از حس نیاز هستند مادر شوند و تن به خشونت هایی دهند و خط ازروهایشان قطع شود هم چنین این فرهنگ اشتباه دختران باید زود ازدواج کنند در بسیاری از خانواده ها حاکم است و کودک همسری یکی از عوامل مخرب جامعه می باشد.•در این نشست خانم ها : فریبا مرادی پور،فاطمه ورمزیار و اقای مهران فاضل زاده به عنوان ادمین، خانم نیلوفر ایمانیان به عنوان منشی جلسه و اقایان بابک میری و مهران فاضل زاده به عنوان صدابردار جلسه را همراهی کردند. جلسه با  حضور همکاران زینب عباسیان،ندا رحمانی،فاطمه ورمزیار،فریاد پرویزی باران،حامد غریب زاده،نسیم بهاری،مینا فرشی،مونا درویش، افشین رجبی،سعید حسینی،نیلوفر ایمانیان،فریبا مرادی پور،مهران فاضل زاده،بابک میری،معصومه توکلی،مهسا ذکایی،زرین تاج الیاسی،دیان دادی و دیگر همکاران از سایر کمیته ها  در ساعت ۲۱:۳۰ به وقت اروپای مرکزی و با اعلام مسئول جلسه پریسا حبیبی به کار خود پایان داد .

میز اعتراضی نمایندگی سوییس و کمیته دفاع از حقوق زنان

رسول پورآزاد

این میز کتاب به مناسبت روز جهانی خشونت علیه زنان در روز شنبه ۱۷ نوامبر مصادف با۲۷ ابان ماه در کشور سویس در شهر زوریخ در خیابان لیمارت برگزار شد. ما خواهان تغییر قوانین خشن وتبعیض آمیز علیه زنان در جمهوری اسلامی ایران هستیم . در این میز کتاب خانم مهسا زکایی متن سخنرانی خود را به زبان پارسی اینگونه شرح دادندبا سلام و درود به شما آزاد اندیشان و باورمندان به حقوق بشر.با ابراز تاسف بسیار باید اعلام کنیم که در ایران امروز کسی را  حق و حقوقی نیست اعم از مدافعین حقوق بشر، وکلا، روزنامه نگاران، هنرمندان، کارگران، دانشجویان، کودکان و بویژه زنان و دختران، زیرا دولت جمهوری اسلامی ایران تنها به دولتمردان، ماموران امنیتی، سرسپردگان خویش و آنهم برای بقا و ماندگاری خود می اندیشد. دولت جمهوری اسلامی ایران با مبنا قراردادن اصول و احکام شرعی درحوزه قضایی و مسلم دانستن این قوانین،  راه را برهرگونه اصلاح و تغییر قوانین مرتبط با حقوق انسان و به خصوص زنان بسته است و شگفتا، زنانی را که بکار گمارده است نیز بر ضد زن  مبارزه می کنند و زن ستیزی، تبعیض و خشونت جنسیتی بیشتر را تبلیغ  و ترویج می نمایند.با توجه به روز جهانی منع خشونت علیه زنان و چگونگی قوانین آنیاد آور می شویم  ۱۱ سال  پیش طرحی به مجلس ارائه شد که تا یکی دوماه قبل همچنان در لابلای پوشه های قوه قضائیه یلاتکلیف  و راکد مانده بود.در این  لایحه که شامل۵  فصل است ۱۰۰ ماده به منظور جلوگیری از بی عدالتی در روابط خانوادگی و رفع ظلم و تعدی نسبت به زنان در عرصه خانواده، پیش‌بینی شده است.عاقبت در ۲۰ مهر (۱۲ اکتبر) خانم معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده اعلام کرد که قوه قضائیه لایحه پیشنهادی دولت برای مقابله با خشونت علیه زنان را برای مشورت به قم فرستاده است، وی درباره چرائی فرستاده شدن لایحه ای  که می باید در مجلس مطرح شود به قم میگوید : «مراکزی که در استان قم درباره زنان و خانواده فعالیت می‌کنند طرف مشورت قوه قضائیه هستند..»!!

خانم طیبه سیاوشی، عضو فراکسیون زنان مجلس نیز. حذف ۴۱ ماده از این لایحه گزارش  داده است و دلیل آن را “تداخل” این مواد با قانون مجازات اسلامی میداند، این بانوی زن ستیز میگوید: لایحه منع خشونت علیه زنان مبتنی بر دفاع بی حد و مرز از زنان است و رفتارهای خشونت آمیز زنان علیه مردان را در نظر نگرفته و با دفاع بی‌قاعده از زنان، بروز خشونت‌های زنانه علیه مردان را رواج می دهد، یعنی چهاردیواری دیگر اختیاری نیست و باید چشمان و دستانی از قانون و قاضی مراقب باشد تا در خانواده کسی به زن نگوید بالای چشمت ابروست.خانم زهرا آیت‌اللهی، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز سال گذشته نظر داده بودند که تدوین‌ کنندگان لایحه ” الگوبرداری از اسناد سازمان ملل و قوانین غربی” کرده اند.بر اساس تحقیقات انجام شده در  چند سال پیش ، ۶۶ درصد زنان ایرانی گفته بودند که از اول زندگی مشترکشان حداقل یکبار مورد خشونت قرار گرفته‌اند. به گزارش پزشکی قانونی تعداد معاینه‌های مربوط به درگیری با موضوع همسرآزاری طی کمتر از یک دهه نزدیک به ۵۰ درصد افزایش داشته و در سال ۹۵ به ۷۷ هزار و ۲۸۰ مورد در سراسر ایران رسیده است.یاد آور می شویم که متاسفانه در ایران امروز، دختران و زنان بدلیل فقدان قانون و یا چتر حمایتی، در اکثر موارد و بخصوص در شهرها ی کوجکتر، خشونت های خانوادگی را پذیرفته اند وحتی از ابراز و طرح شکایت قضایی نیز خودداری میکنند زیرا میدانند که در نهایت و براساس قوانین جاری محکوم خواهند شد، و باز هم در نهایت تاسف زنان و دختران ایران امروز میهن ما در کنار اینگونه تبعیض ها و تحقیر ها سایر قوانین زن ستیز مانند ، انواع محدودیتها و ناعدالتی ها ، محرومیت از حق ارث و حتی سرپرستی فرزندانشان ، محرومیت های تحصیلی و ….. را متحمل می شوند ، چراکه مدافعین و فعالان حقوق آنان نیز یا در زندانند و یا تحت نظر.در پایان بار دیگر ما به دولتمردان و مسئولین دولت نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام می کنیم که  بازگشت حاکمیت به اصول قانونی، انسانی و اجرای مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر حقی است انکار ناپذیر.ما از این تریبون فریاد میزنیم که احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری باشد.ما همراه و همگام با سایر نهادهای حقوق بشری برای رفع هرگونه تبعیض جنسیتی و اعمال هرگونه خشونت علیه زنان و دختران ایران بوده، تمامی امکانات و تلاش خود را برای حذف این قوانین ضد بشری و تصویب قوانینی که سعادت بانوان و در حقیقت نیمی از جامعه ایران را  از حقوق انسانیشان برخوردار سازد از پای نخواهیم نشست زیراباور داریم که هرکس حق دارد که شخصیت حقوقی او در همه‌جا بعنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود

خانم مریم ضیایی این متن را به زبان انگلیسی خواندند این جلسه در ساعت ۱۳تا ۱۵ ادامه داشت . مسئول برگزاری این میز کتاب خانم مهسا زکایی، در این میز کتاب خانم مریم ضیایی آقایان هادی زارع ،مهرداد صفری اسکویی و آقای رسول پورآزاد شرکت کردند .

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی بادن ووتمبرگ مورخ ۲۵ اکتبر ۲۰۱۸

حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی بادن ووتمبرگ در روز پنجشنبه مورخ 25 اکتبر 2018 ساعت 17 به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی بادن ووتمبرگ و سخنرانان و چند نفر از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در اتاق پالتاک کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان برگزار گردید. در این جلسه سخنرانان به طور کامل به مسائل مطرح شده پرداختند که علاقه مندان میتوانند در صورت تمایل به فایلهای صوتی دسترسی داشته باشند.خانم سمیه اسماعیلی با موضوع بررسی و ضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ایراد سخنرانی نمودند. آرش صادقی که در زندان به تومور استخوانی بدخیم مبتلا شده است تحت جراحی نمونه برداری قرار گرفته اما پیش از آنکه جراحی اصلی روی او انجام شود توسط ماموران به زندان بازگردانده شد. طبق نظر پزشکان آرش صادقی تا رسیدن جواب آزمایش نمونه برداری باید در بیمارستان بستری می‌شد تا برای جراحی آماده شود. بدن آرش صادقی در پی اعتصاب غذای طولانی در زندان به شدت ضعیف شده است. همچنین گفته می شود که او به بیماری کولیت روده مبتلا شده است که در صورت رسیدگی نکردن به آن، ممکن است به سرطان روده تبدیل شود.آرش صادقی از مدت‌ها پیش به دلیل درد در عضلات کتف و دست باید به بیمارستان منتقل می شد، اما مسئولان زندان گوهردشت چنین اجازه ای را به او نمی‌دادند. محرومیت از رسیدگی کامل پزشکی، پیشتر نیز موجب وخیم شدن وضعیت بیماری برخی زندانیان شده بود؛ از جمله علیرضا رجایی، زندانی سیاسی، که پزشکان پس از آزادی او از زندان به دلیل ابتلا به سرطان ناچار به برداشتن بخشی از صورت و تخلیه یک چشم او شدند.

آقای محمدرضا رضائیون با موضوع  روز جهانی ملل متحد ایراد سخنرانی نمودند

اصطلاح ملل متحد را نخستین بار فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به متفقین بکار برد. اولین کاربرد رسمی این اصطلاح در بیانیه اول ژانویه ۱۹۴۲ ملل متحد بود که در آن متفقین از مفاد منشور آتلانتیک پشتیبانی و اعلام کرده‌بودند که از صلح جداگانه با نیروهای محور خودداری خواهند کرد. اندیشه ایجاد سازمان ملل متحد در کنفرانس‌های مسکو، قاهره و تهران در سال ۱۹۴۳ دقیق‌تر شد. از اوت تا اکتبر ۱۹۴۴ نمایندگان آمریکا، شوروی، بریتانیا، فرانسه و جمهوری چین در کنفرانس دامبارتن اوکس در واشینگتن دی. سی، بر روی برنامه‌های تشکیل سازمان ملل کار کردند. بیشتر بحث‌های این کنفرانس در مورد نقش اعضای سازمان و شرایط دعوت از آن‌ها بود. سپس در آوریل ۱۹۴۵ در کنفرانس سان فرانسیسکو تکلیف حق وتو برای پنج عضو شورای امنیت تعیین شد. در نهایت در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ منشور ملل متحد به امضای ۵۰ کشور رسید و سازمان ملل متحد رسماً تشکیل شد لهستان در کنفرانس شرکت نداشت ولی جایی برای آن در نظر گرفته شد و بعداً منشور را امضا کرد.آقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی با موضوع حقوق شهروندی پیروان سایر ادیان در ایران ایراد سخنرانی نمودند. در ابتدای امر تلاش میکنم که مبنای موارد مورد بحث را با موضوع به موازات همدیگر نگه دارم تا از موضوع مورد بحث دور نشویم . این نکته حائز اهمیت است که این مقاله بر اساس تمرکز بر ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر که اشاره بر عدم رفتار تبعیض آمیز در بین افراد را مورد تاکید قرار میدهد را مبنی موضوع مورد صحبت و متن نوشتار قرار میدهد. پیروان سایر ادیان در ایران از اهل سنت, بهائیان, مسیحیان, دراویش, آئین یارسان , مندائیان, و برخی دیگر از شهروندان هم از جمله پیروان عرفانهای نوظهور مثل عرفان حلقه میباشند. چهار دهه پس از استقرار حکومت دینی»جمهوری اسلامی» جامعه ایران شاهد دو تحول بسیار متفاوت است. تحول نخست به پویایی درونی جامعه ایران و تنوع و کثرت هویتی روزافزون آن در متن تجربه دشوار و پرتنش کشوری با حکومت دینی مربوط می‌شود. در قسمت بحث آزاد که با حضور فعالان حقوق بشر و سایر همراهان در جلسه با موضوع دموکراسی و ایران برگزارشد و حاضرین به بحث و تبادل نظر پیرامون موضوع مورد نظر پرداختند و به موضوعات و موارد مفید و سازنده ای اشاره نمودند.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ 28 اکتبر

جمشید سلیمانی

این جلسه در تاریخ 28.10.2018 مصادف با 6آبان  ماه راس ساعت 12:20 به وقت اروپای مرکزی در شهر هامبورگ تشکیل گردید. حاضرین در جلسه شامل خانم ها. دیانا بیگلری فرد، فائزه رضایی، سپیده کرامت بروجنی، نرگس کرمی، فاطمه خسروانی اردکانی و آقایان ، جلال پورصادقی، امیر علی بنی اسد، جمشید سلیمانی و سید جمال سجادی نیا و مابقی دوستان در اتاق پالتاک می باشد.مسئول جلسه سرکار خانم دیانا بیگلری فرد ضمن عرض خوش آمد گویی به حضار از آقای سید جمال سجادی نیا جهت خواندن اخبارنقض حقوق بشر در مهر ماه 1397 دعوت به عمل آوردند.

در بخش دومبرنامه مسئول جلسه از خانم فائزهرضایی با موضوع سخنرانی “بررسی ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر. متن سخنرانی ایشان به شرح زیر میباشد   

ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: : هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است .ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر،به مهمترین حق هرانسانی ،یعنی«حق زندگی کردن » اشاره میکند . دراین بند،به سادگی بیان می شود که هرانسانی ، باید از حقوق مشخصی مانند حق زندگی وآزادی وامنیت،برخوردار شود .به عبارت ساده، هیچ انسانی نباید کشته شود، امنیت او به خطر انداخته شود و آزادی او سلب گردد.

تاریخچه: زمانی که درباره تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سازمان ملل بحث می شد، نماینده چین پیشنهاد کرد که سه بند اول این اعلامیه، به صورت کلی تمامی بند های اعلامیه را در بر گیرد و لذا این بند اضافه گردد.

حق حیات :حق حیات جزء حقوقی ست که از بدو تولد با انسان زاده میشود و هیچکس حق ندارد آن را از شما سلب نماید

ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۶ میثاق بین‏المللی ‏‏حقوق مدنی و سیاسی تصریح می‏‏کنند که هر انسانی حق حیات دارد. میثاق بین‏المللی ‏‏حقوق مدنی و سیاسی اِعمال مجازات اعدام را تحت شرایط خاصی مجاز می‏‏شمارد.در کشورایی که مجازات اعدام لغو نشده صدور حکم اعدام جایز نیست مگر در مورد مهمترین جنایات طبق قانون لازم الاجراء در زمان ارتکاب جنایت که آنهم نباید با مقررات این میثاق و کنوانسیونها راجع به جلوگیری و مجازات جرم کشتار جمعی منافات داشته باشد. اجرای این مجازات جایز نیست مگر بموجب حکم قطعی صادراز دادگاه صال.در واقع جرم تلقی کردن آیین‏های ‏‏مذهبی و مجازات نمودن شخص به دلیل تغییر مذهب، با معیارهای قانون بین‏المللی ‏‏حقوق بشر مغایرت دارد. بنابراین تحمیل مجازات اعدام برای ارتداد و سب‌النبی، نقض آشکار حق حیاتی می‏‏باشد که بر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‏المللی ‏‏حقوق مدنی و سیاسی به رسمیت شناخته شده است.در حال حاضر ١٣٣ کشور مجازات مرگ و اعدام را در قوانین خود و یا درعمل لغو کرده اند و اگر حکومتی آنرا اجرا کند از ناقضان حقوق بشر بشمار می اید . علیرغم اینکه حقوق بشر حق حیات را برای تمامی‌ اعضائ جامعه حقی‌ مسلّم دانسته و آنرا جزو حق اولیه جامعه می‌داند ، متاسفانه ایران جز معدود کشورهایی است که مجازات مرگ را هنوز لغو نکرده است .از سوی دیگر اخیراً نیز قتل های دولتی به قدری زیاد شده است که موجبات اعتراض و عکس العمل های جامعه جهانی را فراهم آورده است .شکنجه نیز نوعی قتل تدریجی‌ محسوب میگردد و البته مجدداً از جانب حکومت لزوم اجرای پیدا می‌کند که در بسیاری از موارد مجازات مرگ از طریق همین شکنجه یا اعمال خشن، غیرانسانی و تحقیر کننده صورت می گیرد از جمله مجازات سنگسار که در مورد زنای محصنه صورت می گیرد و طی آن شخص مورد سنگسار توسط ضربات سنگ با تحمل درد فراوان، به تدریج از بین می‌‌رود .بر هر حال کودکی که در سراسر دنیا متولد می شود ،حق مسلمی به نام حق حیات دارد و جامعه نیز باید در رشد و نمو وی تمامی‌ تلاش خود را بکار گیرد و اختلافات فرهنگی‌ و یا عقیدتی‌ نبایستی زمینه ساز احکامی چون اعدام یا شکنجه در خصوص شخص شمرده شده و یا مجوز سلب حیات وی گردد،امید به روزی که این حکم در هیچ جای این دنیا اجرا نگردد.

آزادی :آزادی نیزحق مسلم هر فردی است ودر حدودی که مخالف قوانین ویا اخلاق حسنه نباشد , هیچکس نمیتواندآنرا ازشما سلب کند.آزادی، آرمان بلند بشر است ومفهومی است که به معنای رهایی واعمال اختیار واراده میباشد به نحوی که شخص بتواند بدون مانعی اراده خود را اعمال کند.

همان‌گونه که حق آزادی انتخاب حجاب به عنوان پوشش وجود دارد، حق آزادی بی‌حجاب بودن نیز بخشی از حق آزادی پوشش است. همانطور که حق آزادی بیان عقاید مذهبی باید به رسمیت شناخته شود، حق ابراز نکردن اعتقادات مذهبی نیز باید به رسمیت شناخته شود، همانطور که حق آزادی اعمال عقاید مذهبی محترم است، حق آزادی عدم اجرای دستورات مذهبی نیز باید محترم شناخته شود.اما در ایران، از زمان به قدرت رسیدن حکومت اسلامی و اعلام دستور حجاب اجباری، حق زنان برای انتخاب آزادانه نوع پوشش و حق ادیانی غیر از مسلمان , برای ابراز اعتقادات خود , در این سالها نقض شده است.

امنیت :امنیت از دیرباز مهم ترین دغدغه انسان ها بوده است. از زمان انسان های اولیه، امنیت به عنوان اساسی ترین رکن زندگی پس از آب و غذا مطرح بوده است. امنیت در مورد افراد به این معناست که مردم هراس و بیمی نسبت به حقوق و آزادی های مشروع خود نداشته باشند و به هیچ وجه حقوق ایشان به مخاطره نیفتد و هیچ عاملی حقوق مشروع آنها را تهدید نکند. لزوم و ضرورت امنیت در جامعه به این مفهوم، از طبیعت حقوق بشری ناشی می شود.

حقوق شهروندی از جمله حقوق انسانی است که باعث به وجود آمدن امنیت و آرامش می شود. در قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است وهیچ شخصی را نمیتوان به صِرف داشتن عقیدهای مورد تعرض ومؤاخذه قرارداد و همچنین حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص را به جز در مواردی که قانون اجازه می دهد، نمی توان مورد تعرض قرار داد و آنها را مصادره کرد یا به خطر انداخت.قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای تضمین «امنیت قضایی» شهروندان و افراد جامعه، اصولی را تدوین کرده است که در قالب رعایت آنها توسط دستگاه قضایی، حفظ و حمایت از حقوق افراد تحقق پذیرد؛ اصولی چون اصل برائت، اصل قانونی بودن جرم و مجازات و حکم به اجرای مجازات از طریق مراجع قانونی، اصل علنی بودن محاکمات، مگر در شرایط خاص و اصل عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایی ؛درهمین راستا نهاد قضایی به عنوان دستگاه اجرای عدالت، باید اصولی ومواد قانونی ای راکه درحمایت وحفاظت ازحقوق شهروندان است،به کارگیرد تا امنیت قضایی در بعداجرای قانون ونظارت برآن، به شکل صحیح تحقق یابد. بدیهی است که وجودقوه قضائی های توانمند و سالم از لوازم تحقق امنیت قضایی است. دستگاه قضایی کشور عهده دار حفاظت و صیانت از شهروندان خود در مقابل هر نوع تعرض به حقوق شرعی و قانونی آنهاست و تضمین این امنیت از اصلی ترین مسائل قوه قضائیه است .در اصل ۲۱ قانون اساسی به صراحت آمده است: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز می کند». قانون اساسی در این اصل به حقوق اساسی حیاتی افراد و شهروندان جامعه تأکید می کند و در عین حال برای حفظ همین حقوق و آزادی ها تصریح شده، در چارچوب قانون، محدودیت هایی را مجاز می شمارد. محدودیت های ناشی از تجاوز و تعدی از قانون، برای تأمین امنیت فردی در نظر گرفته شده است. به این معنا، در صورت عدم احترام و تعدی و تجاوز به قانون، نهاد قضایی می تواند در چارچوب قانون، این حقوق اساسی را برای متجاوزان به قانون، محدود سازد.دراصل ۲۲ قانون اساسی نیز تأکید کرده است: «هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند». قانون، هم موارد دستگیری مجرمان یا متهمان را تعیین کرده و هم ترتیب دستگیری آنان را مشخص نموده است. از این رو، نهاد قضایی تنها در چارچوب قانون می تواند برخی از حقوق و آزادی های فردی را به نام حفظ امنیت یا آزادی محدود سازد.در بخش بعدی برنامه سرکار خانم نرگس کرمی به مناسبت روز جهانی اسکان بشر در موضوع وضعیت اسکان زلزله زدگان کرمانشاه سخنرانی کردند که متن سخنرانی ایشان به شرح زیر است.

مقدمه: موضوع سخنرانی : به مناسبت روز جهانی اسکان بشر وضعیت اسکان زلزله زدگان کرمانشاه پیشینه مناطق زلزله زده کرمانشاهزندگی عشایری امرار معاش از طریق مرزهای ایران و عراق چادر نشینی، وابستگی به زندگی دامداری و کشاورزی زندگی عشایری باعث تحمل سختی های زندگی پس از زلزله شده است. این اتفاق اگر در منطق دیگری از ایران رخ میداد شاید اینهمه تحمل را در انها نمیدیدیم. تمام در امدی که این مناطق زلزله زده داشتند از طریق مرز ایران و عراق داشته اند و اکثر این خانواده ها بی سر پرست شده اند در حال حاضر کودکان زلزله زده فاقد سر پناه میباشند، تحصیل و رفاه این کودکان در اولویت نیست و به جرأت میتوان به گرسنگی و فقر مطلق این کودکان اشاره کرد. کرمانشاه متشکل از فرقه های مذهبی متفاوتی است حدودا بین بیست تا سی فرقه مذهبی در این شهر ساکن هستند که این فرقه ها به دلایل اعتقادات مذهبیشان مورد تایید حکومت اسلامی نیست و به رسمیت شناخته نمیشوند.

همین امر فشار  بر این قشر مظلوم را افزایش داده است. در تاریخ۲۲ آبان سال ۱۳۹۶ زلزله حدودا ۷ریشتری کرمانشاه رابه لرزه درآورد .۵۷۴کشته /۹۳۸۸زخمی / ۷۰۰۰۰نفر بی خانمان  /و۹۱ کودک بی سر پرست از خود بر جای گذاشت. /۳۱مورد مادر ۴۷ مورد و ۱۳ مورد هردو را از دست دادند. برای امروز این کودکان هیچ تدبیری اعمال نشد و برای آینده هم مسلما هیچ… چه بسا که زندگییک‌کودک به آینده نگری بسته است چرا که آیندهی کودک وابسته به برنامه های امروز است. در زمان زلزله از جانب حکومت هیچ‌کمکی برای زلزله زدگان فرستاده نشد و کمکهای مردمی التیام زخم زلزله زدگان شد.در فیلم هایی از مصاحبه با زلزله زدگان و اعتراضشان به نحوه ی توضیع دیده میشد ،چرا که به دلیل سرکوب پیروان مذاهب غیر ازاسلام و علی الخصوص تشیع توضیعی صورت نمی گرفت،حتی از‌ رساندن‌کمکهای مردمی از طریق خود مردم جلوگیری به عمل امد .زمستان سال گذشته کودکان از سرما و بیماری مردند؛دختر بچه ی دو ساله ای در روستای (ناوه فره) در سرپلذهاب بعد از بیماری از تب و لرزشدید جان باخت. این خانواده تازه از چادر به کانکسی که ازطرف مردم در اختیارشان قرار گرفته بود نقل مکان  کرده بودند. از سوی دیگر اخباری مبنی بر مرگ کودکان زلزله زده بیشتری در رسانه ها و شبکه های اجتماعی ایران در حال انتشار بود. روزنامه قانون از قول شهاب نادری، نماینده اورامانات کرمانشاه در مجلس نوشت، خبر کشته شدن چند نفر در کرمانشاه تأیید شده است و به دلیل سانسور شدید اخبار در ایران مسلما عمق فاجعه بیش از اینهاست و حکومت تلاش میکند مه صدای مردم شنیده نشود متاسفانه میتوان گفت به حکومت به خوبی در امور غیر انسانی موفق بوده است.

از سال گذشته تا کنون هیچ تغییری در این مناطق صورت نگرفته و وضعیت زلزله زدگان ذره ای رو به بهبود نیست. فصل سرما رسید  و اتفاقات سال گذشته ،از قبیل : مرگ کودکان ، سرما زدگی، گاز گرفتگی که قبلا هم مواردی دیده شده بود  مجددا تکرار خواهد شد، نهایت فعالیت نظام جمهوری اسلامی سانسور خبری است. درکنار تمام این معضلات ، مشکلات اقتصادی و بیکاری بیش از پیش امان از مردم بریده است . کرمانشاه دومین رتبه بیکاری در ایران را داراست پیش از زلزله هم از نظر اقتصادی در وضعیت نامطلوبی بود، وقوع این زلزله شرایط را به مراتب بدتر کرده است. پس از گذشت یک سال به دایل کمبود سرمایه گذاری و بودجه اغلب خانه ها و مکانهای آسیب دیده بازسازی نشده و زلزله همچنان بر چهره شهر و روستاها و آشکار است. اساس نامه قانون اساسی ج ا ا طبق ماده ۷۳:

حق تمامی شهروندان است که از مسکن ایمن و متناسب با نیاز خود و خوانواده اشان بهره مند شوند دولت براساس نیاز وبا رعایت اولویت و امکانات زمینه استیفای این حق را فراهم مینماید.

ماده۷۴:دولت با اتخاذ وضع مقررات لازم، زمینه تامین و بهبود وضعیت مسکن متناسب باویژگی های بومی و ارزش های فرهنگی ، اجرای مقررات ملی ساختمان و طرح های بهینه سازی مصرف انرژی را فراهم مینماید.

ماده۷۳ اصل سی ویکم قانون اساسی:بندهای سه و چهار سیاست های کلی مسکن – مصوب سال ۱۳۸۹

ماده۷۴:قانون ساماندهی وحمایت از تولید و عرضه مسکن مصوب سال ۱۳۸۷ اولین دوشنبه ماه اکتبر به عنوان روز جهانی اسکان بشر (word habitat day) گرامی داشته میشودامسال روز جهانی اسکان با عنوان سیاست های مسکن و خانه های متناسب با مسکن نام گذاری شده که تقریبا هرساله برگزار میشد امادر ایران  امسال به دلیل مصادف شدن با ایام سوگ برگزار نشد چرا که سوگ واری در ایران از اهم بیشتری نسبت به حقوق ملت برخوردار است.

به امید روزهای نیک برای ایران نرگس کرمی در ادامه خانم فاطمه خسروانی اردکانی پیرام در موضوع آیا مجازات کولبر با کوله باری از مشقت مرگراست که متن سخنرانی ایشان به شرح زیر است.

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت کلیه دوستان مطلبى که بنده اماده کردم با موضوع “ایا مجازات کولبر با کوله بارى از مشقت و سختى مرگ است؟”راخدمتتان تقدیم مىکنم. کولبر اصطلاحى است که توسط مردم محلى مناطق کردنشین به افرادى گفته مىشود که براى کسب درامد زندگى خود به حمل اجناسى بین دوطرف خط مرزى مبادرت مى ورزند. کولبرى در استانهاى مرزى بیشتر رواج دارد و جزء یکى از پرمخاطره ترین کارها محسوب مىشود.بازه سنى این کارگران بین ١٣تا۶٠سال است و بسیارى از انها بخاطر بیکارى وازروى ناچارى و در قبال دستمزد کم و ناچیز اقدام به حمل و ورود کالاى خارجى مىکنند که بیشتر این کولبرها درحین گذر از مرز،بدون اخطار قبلى مورد تیراندازى نیروهاى مرزى قرار مىگیرند. کالاهاى مورد نظر که بیشتر تلویزیون، کولر، بخارى،لاستیک خودرو ،پوشاک ومنسوجات مىباشد برروى پشت کولبران و یا از طریق حمل با حیوان بارکش از مناطق صعب العبور مرزى به داخل شهرهاو روستاهاى مرزى انتقال داده مىشوند. مقایسه شاخص توسعه اقتصادى استانهاى مرزى بادیگر مناطق کشور به دلیل نبود زیرساختها، نگاه امنیتى وعدم توسعه صنعتى این مناطق باعث روى اورى مردم به این شغل پرمخاطره شده است. همچنین نبود فرصتهاى شغلى،کارخانجات وسیستم سرمایه گزارى دلایل دیگرى است که باعث سیل عظیم هجوم کارگران بسوى کولبرى شده است. استان کردستان از نظر توسعه اقتصادى و فرهنگى در رده اخر استانهاى کشور قرار دارد. دارمد سرانه در این استان حدود ۴/۴۶٪؜درامد سرانه میانگین کشورى است. درسال ٩٣سهم کردستان در تولید ناخالص داخلى ٩۵/٪؜و بعبارتى کمتر از یک در صد بوده و رتبه کردستان از این نظر در کشور ٢٣است. بیش از ٢٠٪؜مردم که توان کار دارند بیکارند و این بیکارى باعث شده که حتى افراد با مدارک بالا به کولبرى بپردازند و بسیارى از محققان ریشه کولبرى را در فقر بدانند. امار اعلام شده کولبرانى که با شلیک نیروهاى  مرزبانى جان داده اند از زمان دولت حسن روحانى ٢١٣نفر اعلام شده است. حال سوال اینجاست که ایا کولبر قاچاقچى است؟

وحتى به فرض قاچاقچى بودن ایا مجازاتش مرگ است؟؟؟؟ طبق بند یکم قانون امور گمرکى و خصوصا تفسیر سال٨١ مجمع تشخیص مصلحت نظام ازماده ٨قانون تعزیرات ،قاچاق عبارت است از : وارد ویاصادر کردن کالا از مبادى ورودى و خروجى کشور،بدون پرداخت حقوق گمرکى،که براساس بند الف ماده ٢قانون قاچاق کالا،اگر کالایى که قاچاق شده کمتر از یک میلیون تومان ارزش داشته باشدهیچ مجازاتى متوجه متهم نخواهد بود وازانجا که کالاهایى که کولبران برروى دوش خود و یا با قاطر حمل مىکنندارزش مالیش کمتر از حد نصاب مذکور است قاعدتا از مجازات معافند وتنها جریمه شان مىتواند ضبط ان کالا باشد با این حال نه تنها کالاى کولبران ضبط مىشود بلکه خودشان نیز بدون محاکمه از سوى ماموران،هدف گلوله قرار مىگیرند. نظر به وجوداصل قانونى بودن جرایم و مجازاتها وماده ٢٠قانون مجازات جمهورى اسلامى عملا مشاهده مىشودکه عمل کولبرى در هیچ یک ازمواد قانونى به عنوان جرم شناخته نشده است. بنابراین تعرض خودسرانه مامورین نظامى وانتظامى به جان و مال کولبران،نقض موازین حقوق ایرانى و حقوق بین الملل است واساسا حتى اگر فرض را بر این بگذاریم که کولبرى جرم است ،متهمان باید در دادگاه صالحه ،محاکمه و به مجازات متناسب با جرم خود محکوم شوند و همگان خوب مىدانیم که مجازات وارد کردن کالایى مانند تلویزیون و یا کالاى مشابه ان نه بر اساس قوانین کشور ونه بر اساس مفاد منشورحقوق بشر “مرگ”نیست. درادامه آقای اسماعیل احمدی با موضوع کردستان و مشکلات آن دوستان عزیزم سلامو عرض ادب خدمت شما من اسماعیل احمدی هستم مدت کوتاهی هست به جمع شما فعالین عزیز پیوسته ام و خیلی خوشحال هستم که در خدمت شما هستم برای تداوم به همکاری یکدیگر فعالیتهای مفید و بهتری انجام دهیم. بحث امروز من کوردستان و مشکلات آن استمتاسفانه مشکلات کوردستان همان گونه که همه دوستان و فعالین اطلاع دارند خیلی زیاد هستن البته  نمی توانیم بگویم که فقط کوردستان مشکلاتی دارد متاسفانه الان زیر سایه نظام جمهوری اسلامی ایران در ایران فک نکنم جای باشد که بدون مشکل باشید و همه مردم به دلایلی دچار مشکلاتی هستن. از مشکلات مهم کوردستان میتوان به زندانیان سیاسی و مدنی، کودکان و زنان، کولبران نام برد. در اکثر کشورهای دنیا حکم اعدام یا زندان کلا لغو شده یا در موارد امنیتی و خیلی نادر به عمل اعدام یا زندان روی می آورند اما در ایران این عمل هر روز بیشتر بیشتر میشود. کسانی که می توانند این رزیلت را کم یا کلا لغو کنند تلاش مردم و همه فعالین و بنظر من روحانیون باتوجه به نظامی اسلامی نقش مهمی دارند که مسئله اعدام ، قساس، و مابقی اینها را از دین اسلام و نظام جدا کنند اما این مورد در ایران با وجود نظام اسلامی و روحانیت امکان پذیر نیست.در مورد اعدام سه نفر جوان کورد لقمان و زانیار مورادی و رامین حسین پناهی خودتون بهتر اطلاع دارید که وکیل این افراد تایید میکنند که این افراد به طور فاجعه اعدام شده اند چون میگویند دست نوشته ها و اسناد اینها را جعل کرده اند و قشنگ معلوم است که دست نوشته ها مربوط به خودشان نیست و معلومه یک نفر دو مطلب رو نوشته این کار و کردن و اصلا باهم همخوانی ندارند. یکی از نظامیان نزدیک به این خانواده ها که چندی پیش گفتەهای در مورد اعدام این زندانیان گفته بود و همچنان نامش فاش نشده است می‌گوید که این زندانیان قبل از اعدام تحت ضرب و شتم مجدوران نظامی به طرض فجیحی قرار داشته اند و حتی یکی از زندانیان با ریئس زندان درگیری لفظی داشته اند. البته در اسلام هم آمده و افراد را تشویق می‌کنند در مورد کارهایی که برخلاف اسلامیت انجام می‌شود یا دزدی یا در مسایل دیگه ای اما در ایران اعدام طوری شده که حتی با کوچکترین کاربد یک فرد بخصوص که کورد باشه و سنی مذهب با چیدن و انداختن چند اتهام دیگه به او حکم اعدام او را در بدترین حالت بدور از دادگاه و نظمی حکم او صادر می‌گردد. این برمیگرده به اینکه ایران در این مورد هم از مناطق کورد نشین ترس و وعشت داره و کاری بهتر از برای سرکوب یا تنبه موردم کوردستان ندارد. در برابر اعدام های ناعادلانه اعتصابات سراسری کوردستان به شیوه ی مدرن و پیشرفته نه در کوردستان بلکه در کل دنیا شیوه ای است در برابر ظلم یا چیزهای دیگه و اعتصاب برای بدست آوردن حق خود شروع شد. در مورد اعتصابات سراسر کوردستان کسبه ها، بازاریان، دانشجویان مدنی و سیاسی، شخصیت های سیاسی و فعالین داخل ایران از اعتصابات دفاع کردند و این اعتصابات برای اصلاح وعض موجود و آزادی، کل ایران را فراگرفته است به طوری که هر روز دسته ای از جامعه به اعتراضات اضافه میشوند. در این باره یک استاد دانشگاه دکتر محمد جواد کاشی استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در این باره میگوید: بیشتر تلاش کردیم که آنچه در آنجا میگذرد روبرو نشویم همه چیز را نادیده بگیریم و بگذریم و در روایت رسانه های ایران مغازه های بسته و اعتصابات خیر قابل توضیح است. هر روز کولبران و قاطران زبان بسته در مناطق کوردنشین کشته میشوند. میبینید که بیشتر کولبران جوانانی هستند که جزو دانشجویان دانشگاههای خوب ایران هستند و هرروز خبر کشته شدن این جوانان را میشنویم متسفانه.  مدتی است ایران در کوردستان در ناچیزترین مورد آزادی، کولبر، اعتصاب، حق بیان و حق شهروندی واکنش نشان میدهد. در کل ایران به مناطق کوردنشین اصلا روی خوشی نشان نمیدهد فقط و فقط به سرکوب و بی امکاناتی این مناطق تلاش میکند. اما در مناطق مرزی کوردنشین بدلیل نبود کسب و کار ناکافی و نامناسب مردم به کسب درآمد به کولبری پناه میبرد و این تراژدی ادامه خواهد داشت تا کسب و کار کافی در این مناطق ایفا گردد چون واقعا برای کسب درآمد راه دیگه ای در این مناطق وجود ندارد. وعضیت کولبری بخاطر اینکه گمرک و مالیات کالا ندارد کولبران عزیز ما برای عدەای از شهرهای بزرگ مانند تهران، شیراز، اصفهان بیزنس و تجارت پردآمدی برای آنها است اما در برابر کولبران جان میدهند و سودش به جیب بالایها میرد و انتظامات نظام ایران از پشت به کولبران شلیک میکنند گمان میرود کوردها و کولبران دوشمنان چندهزار ساله آنها هستند.

بی درآمدی و فقر به حدی شده که یک آدم قدرتش اینقد در برابر درآمد پایین آمده و تنزول پیدا کرده که مانند یک چهارپایان برای یک لقمه نان عمل میکند و از جانش میگذرد. در عرصه دانشجویی کار نیست و دانشجو برای امرار معاش کولبری میکند کشته میشود. در عرصه فعالیت اجتماعی دسته جمعی به صورت متمدنانه یک حرکت اعتصابی انجام میدهند نتیجش فعالین این حرکت هنوز در زندان هستن. در عرصه قلم و اندیشه بدون تفنگ، بدون اعتراض و بدون هیچ چیزی فعالیت میکند باید برود به زندان. آیا در کل ایران بخصوص در مناطق کوردنشین نفری پیدا میشود که به جان نیامده باشد؟ اعم از کشاورزان، کامیونداران، و و و  بخش دیگری از افراد جامعه کوردستان زنان هستند که بازهم از طرف نظام هیچ گونه حمایتی نمی‌شود و همیشه تحت ظلم و ستم در جامعه و خانواده بوده اند چون در اسلام و قانون اساسی حمایتی از زنان نمیشود و مانند یک برده در جامعه به آنها نگاه میشود و بازهم این مورد برمیگرده به نظامی دینی و قانون اساسی جمهوری اسلامی که نظامی اسلامی است و شوهر و خانواده از این موارد سواستفاده میکنند اما این مورد و مشکلات الانه در کوردستان کم کم رو به بهبود است و اکثر خانواده‌ها از حالت مردسالاری به حالت زن سالاری یا حالت برابر پیشرفت کرده است. این گروه از جامعه همانند دیگر گروه‌ها مشکلاتی دارد مانند عدم حمایت کافى از انجمن هاى بیماران خاص عدم حمایت از ناشرین زن موضوع طلاق زنان در کردستان (که به نظر می رسد مقام اول کشور را دارد) عدم آموزش هاى لازم جنسى / مبحث اشتغال زنان، مشکلات زنان روستایی و کشاورز / بیان مشکلات و آسیب هاى اجتماعى خشونت های اشکار و پنهان در قبال زنان که در میان زنان کرد بیشترین اولویت را دارد / ورزش و موانع تبعیض جنسیتى در آن مسائل حقوقى زنان در زمینه طلاق، ارث و بررسى آن از دیدگاه شرعى و قانونى / موضوع منع کار انجمن زنان مریوان تبعیض جنسیتى در استان آذربایجان غربى / مساله آموزش زبان مادرى / ایجاد تشکل ها و انجمن هاى حامى زنان / نبود بیمه مختص به زنان مشکل دیگه این مناطق کودکان هستند کودکانی که آینده و امید خانواده ها هستند میفرستیم مدرسه برای آموزش و تحصیل اما می گویند بر اثر فرسوده شدن دیوار مدرسه کودکی به نام دنیا ویسی جان خود را از دست داد اما الان روشن میشود برای پوشاندن مسایل پشت پرده اتفاق افتاده با ریزش دیوار این را می پوشانند. در اداره بهداشت می شنوی کودک سه ساله کورد بر اثر افتادن در جان خود را از دست میدهد. واقعا نمیدانم در ایران چی رخ میدهد و اتفاق می افتد و واقعا این مسایل قابل تعمل و درک نیستن. واقعا این مسایل که در ایران رخ میدهد در کشورهایی که جنگ داخلی دارند رخ نمیدهد. اما می توانم در مورد نظام ایران به یک سخن دکتر شیخ عزالدین حسینی را بیاورم که در موردی میگوید که نمیدانم جمهوری اسلامی کیست و چیست، از این سادتر نمیتوان گفت و تحلیل کرد. دلیل مشکلات بیشتر کوردستان را میتوان در سه مورد تشریح کرد

  • از مرکزیت فاصله داریم و بیشتر شهرهای نزدیک به مرکزیت شهرهای صنعتی و پیشرفته هستند و در مورد کسب و کار وعضیت بهتری دارند و هرچه از مرکزیت دور میشویم فقر، بیکاری وبیشتر مسایل عامل اصلی این مشکلات است.
  • در ایران چون اکثر افراد کوردستان سنی نشین هستند چه بخواهیم و نخواهیم در ایران مانند بسیاری از اقوام دیگر شهروند درجه یک از طرف نظام در نظر گرفته نمیشوند.
  • مردم کوردستان در مورد اقتدار و همبستگی و در انجام کارهای دسته جمعی به نسبت به دیگر اقشار ایران ما بهتر عمل میکنیم یعنی اگر تصمیم گرفتیم دسته جمعی در برابر مسایل و پایمال کردن حق شهروندی خود از طرف نظام، بازار بسته شود بازار بسته میشود، اگر اعتراض خیابانی کنیم دسته جمعی در خیابان باهم انجام میدهیم. این برای نظام یک سیگنال منفی است و نسبت به این مناطق واکنش نشان میدهد و بیشر ترس دارد اما برای رسیدن به حق و حقوق شهروندی و آزادی این موارد را انجام میدهیم. آخرین حرف من این است که مردم ایران برای رسیدن به حق و حقوق خود این است که اعتصابات دسته جمعی را شروع کنند و باهم همکاری و هماهنگ باشند مانند اعتصابات کوردستان ببخشید گفته های من زیاد شد البته بازهم میگویم خیلی خوشحال هستم در بین دوستان گرامی هستم. اگر بین سخنان من کمی و کاستی وجود داشت ببخشید. اگر دوستانی هستند سوال یا گفته ای دارند برای تکمیل کردن سخنرانی من بفرمایید و من این بخش را پایان میدهم. در بخش آخر برنامه بحث آزاد با موضوع “حق دموکراسی” مطرح گردید . این جلسه راس ساعت15.30 به وقت اروپای مرکزی به پایان رسید.

گزارش جلسه انتخاب مسئول نمایندگی اسکاندیناوی برای سال 2019 میلادی

رضا دادخواه

جلسه ی رای گیری برای انتخاب مسئول نمایندگی اسکاندیناوی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در تاریخ 18 نوامبر 2018  در ساعت 17 عصر به وقت اروپای مرکزی در اتاق پالتاک نمایندگی اسکاندیناوی با حضور دو نفر از اعضای هیات رییسه ی کانون برگزار شد. در این جلسه سه نفر از اعضای نمایندگی اسکاندیناوی بانو معصومه توکلی، آقای پوریا نخبه زعیم و خانم زینب عباسیان اعلام کاندیداتوری نموده و به معرفی برنامه های خود برای نمایندگی در سال 2019 پرداختند.  15 نفر در رای گیری شرکت داشتند که یکی از رای دهندگان آقای منوچهر شفائی از دو عدد رای (بوکالت از آقای امیر نیلو و محمدحسین بیداروند) برخوردار بودند، در مجمع 16 حق رای وجود داشت.

بدیهیست که کاندیداها نیز مختار بودند که به خودشان رای دهند یا به سایر کاندیداها رای دهند. در این جلسه آقای شفائی به نمایندگی از طرف خود و هیئت رئیسه برای وجود رقابت و حضور فعال همکاران در حمایت از کاندیداهای خود ابراز رضایت و موفقیت برای نمایندگی و کانون اعلام نمود. پس از شمارش آرا، بانو معصومه توکلی با کسب 11 رای آقای پوریا نخبه زعیم 4 رای و خانم زینب عباسیان 1 رای از 16 رای ثبت گردید و در نتیجه خانم معصومه توکلی با بیش از 60 درصد آرا به عنوان مسئول نمایندگی اسکاندیناوی برای سال 2019 انتخاب شدند. پس از اعلام تعداد آرای هر کدام از کاندیداها، جلسه در ساعت 19:45 پایان یافت.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی ایالت هسن مورخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۸

حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی ایالت هسن در روز یکشنبه مورخ 11 نوامبر 2018 ساعت 17 به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی ایالت هسن و سخنرانان و چند نفر از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در اتاق پالتاک کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان برگزار گردید. در این جلسه سخنرانان به طور کامل به مسائل مطرح شده پرداختند که علاقه مندان میتوانند در صورت تمایل به فایلهای صوتی دسترسی داشته باشند. آقای محمدرضا رضائیون با موضوع  گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان در ماه مهر سال 1397  ایراد سخنرانی نمودند به گزارش کمپین فعالین بلوچ،ماموران امنیتی اطلاعات سپاه استان سیستان و بلوچستان در تماسی تلفنی با مولوی فضل الرحمن کوهی خواستار معرفی خود در مورخه ۲۹ مهر به این ارگان در زاهدان شد و تهدید کردند که اگر حاضر نشود او را بازداشت خواهند کرد. احتمال میرود مولوی کوهی بخاطر انتقادات شدیدش از سپاه پاسداران در نماز جمعه ۲۰ مهر احضار و تهدید شده باشد. به گزارش کمپین فعالین بلوچ ،“عبدالرحیم گرگیج”، “عبدالحکیم گرگیج” ، “عبدالحکیم گرگیج”، “محمد بلوچ”، “عبدالله گرگیج” “علیرضا اشترک” “ابراهیم زرین” به همراه چند تن دیگر از ترکمن های شهرستان «گنبد کاووس» که در۲۳ مهرماه ۱۳۹۴ از سوی ماموران امنیتی از منطقه کلاله و علی آباد گرگان بازداشت شدند، همچنان پرونده آنها در جریان است و این زندانیان در حالت بلاتکلیفی قرار دارند. همه این افراد از فعالان مذهبی اهل سنت و از شهرندان ساکن در سیستان و بلوچستان بوده اند. لازم به ذکر است این شهروندان از زمان بازداشت در زندان وکیل آباد واقع در مشهد نگهداری می شوند. بنقل از یک منبع مطلع در گفتگو با گزارشگر حقوق بشر در ایران: با گذشت بیش از سه سال از بازداشت این افراد همانند جریان زندانیان نصیر آباد پرونده آنها در حالت بلاتکلیفی قرار دارد و هیچ مدرکی دال بر مجرم بودن آنها وجود ندارد اما مسئولین قضایی پرونده آنها را در حالت بلاتکلیفی نگه داشته اند. این منبع همچنین ادامه داد: تاکنون هیچ جلسه دادگاه علنی و تصمیمی برای روشن شدن وضعیت پرونده آنها صورت نگرفته است.آقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی با موضوع  تحلیل کنوانسیون منع شکنجه و چرائی عدم امضای این کنوانسیون توسط حکومت ایران  را ایراد سخنرانی نمودند. کنوانسیون منع شکنجه یک معاهده بین المللی است که به عنوان قطعنامه شماره 46 در سی و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ دهم دسامبر 1984 به تصویب رسیده و صادر گردیده است. پیش از آن، مجمع عمومی در سال 1975 اعلامیه حمایت از کلیه اشخاص را در برابر شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات های بی رحمانه، غیرانسانی یا موهن صادر نموده بود. به دنبال آن در سال 1977 از کمیسیون حقوق بشر در خواست نمود تا براساس اعلامیه یادشده، طرح یک کنوانسیون یا معاهده را به منظور ممنوعیت شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات های بی رحمانه، غیرانسانی یا موهن تهیه نماید. کمیسیون حقوق بشر در تاریخ 6 مارس 1984 طرح کنوانسیون منع شکنجه را که قبلاً آماده کرده بود، به مجمع عمومی سازمان متحد ارائه نمود که سرانجام همان طرح در ماه دسامبر همان سال از تصویب مجمع عمومی گذشت. البته معاهدات بین المللی به دلیل این که اجرای آن ها در گرو اراده و عزم کشورهای امضا کننده آن است، یعنی اگر دو یا چند کشور در راستای رسیدن به تفاهم و توافق، معاهده ای را امضاء کردند، آن معاهده به محض امضاء، لازم الاجرا نمی شود. بلکه هر کشوری مطابق قوانین و مقررات خود؛ یا توسط عالی ترین مقام رسمی و یا از سوی دولت و یا مثل ایران توسط قوه مقننه باید آن را همانند یک قانون ‌تصویب کند و پس از آن مفاد آن معاهده نسبت به کشوری که آن را تصویب نموده است لازم الاجرا خواهد بود. از این رو معاهده یا  کنوانسیون منع شکنجه که از طرف مجمع عمومی ملل متحد به تصویب رسیده است لازم الاجرا شدن آن همین روند را طی می کند و دولت های عضو سازمان ملل متحد  هر کدام باید آن را از تصویب بگذرانند و در صورتی که بیست کشور در ابتدا آن را تصویب کنند لازم الاجرا می شود.در قسمت بحث آزاد که با حضور فعالان حقوق بشر و سایر همراهان در جلسه با موضوع آزادی بیان و رسانه ها در ایران, حاضرین به بحث و تبادل نظر پیرامون موضوع مورد نظر پرداختند و به موضوعات و موارد مفید و سازنده ای اشاره نمودند.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی اسکاندیناوی ۲۱ اکتبر ۲۰۱۸ 

ریحانه هاشمی

جلسه سخنرانی اعضای نمایندگی اسکاندیناوی روز یکشنبه ۲۱ اکتبر ۲۰۱۸ میلادی ساعت ۱۷ بوقت اروپای مرکزی با حضورمسئولان و اعضای نمایندگی ، سخنرانان ، جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر با موضوع  خشونت در جامعه، در اتاق پالتاک نمایندگی اسکاندیناوی برگزارگردید .در ابتدا مسئول جلسه آقای محسن سیاحی  با عرض خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی ها جلسه را آغاز نمودند.اولین سخنران این جلسه بعد از گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در ایران درماه گذشته که توسط آقای بنیامین رجبیان  ارائه شد، خانم زینب عباسیان چالشتری با موضوع بررسی ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه ان با قانون اساسی جمهوریبه سخنرانی خود پرداختند؛همانطور که همگی ما میدانیم اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای ۳۰ ماده میباشد که در ۱۰سپتامبر 1948 در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید . این اعلامیه در نتیجه نقض گسترده حقوق انسانی افراد در در جنگ جهانی دوم به منظور دفاع از انسانها به تصویب رسید . در این قسمت به تفسیر ماده یک از اعلامیه جهانی حقوق بشر و قیاس آن با قانون اساسی که دارای ۱۷۵ اصل میباشد و در سال ۱۳۵۸ توسط جمهوری اسلامی به تصویب رسید و نحوه اجرای کنونی آن میپردازم .اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای 30 ماده هست که از اساسی ترین حقوق انسانی شماست و برای رسیدن به این حقوق لازم نیست از کسی اجازه بگیرید . مهم نیست مرد هستید یا زن ، یا با چه زبانی صحبت میکنید . سیاه هستید یا سفید ، سرخ هستید یا زرد . اهل کجا هستید و چه باور و آیینی دارید . کافی است انسان باشید آنگاه این حقوق متعلق به شماست . لازم است ما بدانیم به چه دلیل زنده هستیم ، برای چه زندگی میکنیم و هدفمان چیست . اگر میخواهیم آزاد زندگی کنیم باید از حق و حقوق خودمان آگاه باشیم چون حاکمان ستمگر بر بالهای نا آگاهی ما مینشینند و قوانینی بر علیه ما مینویسند . هر انسانی به محض تولد، با حقوقی مساوی با دیگر انسان ها زاده می شود، او «آزاد» به دنیا می آید و باید آزاد زندگی کند! لازم به ذکر است که مساوی بودن، به مانند همانند بودن نیست! هر انسانی با دیگر انسان ها، تفاوت هایی را دارد که باید به همان شکل مورد پذیرش جامعه قرار گیرد. مثلا ممکن است یک انسان، از نظر جنسیتی، همجنس گرا باشد، گرچه او با برخی دیگر از اعضای جامعه متفاوت است، اما بدون شک برابر محسوب می شود.هر انسانی از مواد و حقوقی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده، برخوردار می شود. برای برخورداری از آزادی ها و حقوق ذکر شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ فرقی بین هیچ کدام از انسان ها نیست.در اعلامیه جهانی حقوق بشر می خوانیم:ماده ی ۱: تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.ستون و بن مایه ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر گرفته از شعار آزادی، برابری و برادری است. صد البته کلمه برادری، در اینجا به معنای دوستی و رفتار انسانی نسبت به یکدیگر است.بدون شک این  بند، ساده ترین و اساسی ترین اصول هر جامعه انسانی را بنا میکند . هیچ گونه رخدادی باعث نمی شود که یک انسان، از اصول مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر محروم گردد.در این ماده به صراحت می گوید هر انسانی در هر جایگاهی که باشد، از حقوق و آزادی هایی که در اعلامیه ذکر شده، باید برخوردار شود. اینکه یک انسان، جرمی را مرتکب می شود (مثلا یک دیکتاتور است)، باعث نمی شود که او از اصول انسانی مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، محروم گردد.آزاد زاده شدن هر انسان:اشاره بر اصل آزاده بودن انسان میکند این فقط شامل استفاده فرد از آزادی فیزیکی نمی باشد و در اصل اشاره بر آزاد بودن نوع تفکر بشر دارد . با توجه بر این اصل که در ادیان هم از انسان با عنوان اشرف مخلوقات یاد میشود این نکته که انسان دارای قدرت تفکر بالا و تجزیه و تحلیل مسایل گوناگون می باشد را مورد تایید قرار میدهد . این آزادی شامل آزادی در انتخاب مکان برای زندگی ، آزادی در بیان عقیده ، آزادی در عضویت در یک دسته و گروه که آن گروه، آرمانی انسان گرایانه دارند را نیز شامل میشود .برابربودن تمام انسان ها در حقوق و کرامت انسانی:در قسمت دیگر اشاره بر حرمت گذاری به بشر میشود که میتوان از این به عنوان یک کلید جهت باز کردن قفل بسته افکارهای بسته که در جهت محدود کردن انسان قدم بر میدارند استفاده کرد . در این قسمت صحبت از حق وحقوق میکند که منظور از آن مساوات و برابری در همه زمینه ها میباشد . این حق میتواند شامل اجرای مراسم مذهبی و پرستشی نیز باشد. تاکید بر اینکه تمام انسان ها، از وجدان و عقل برخوردارند.تاکید بر اینکه همانطوری که انسان ها، از حقوق بالابرخوردارند، شایسته است که در مقابل دیگر انسان ها، به شکل انسانی رفتار کنند.و اما قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:اصل نوزدهم قانون اساسی : مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد ، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود .اصل بیستم قانون اساسی : همه ی افراد ملت اعم از زن و مرد  یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند . با وجودیکه این  ماده در مورد تساوی حقوق انسانها صحبت کرده ، اما در موارد بیشماری حقوق انسانها را نقض میکند چرا که در آن از رعایت موازین اسلامی صحبت شده که بیش از هزار تعبیر دارد و به هر مناسبتی میتوان دیگران را به عدم رعایت موازین اسلامی متهم کرد .  اصل چهارم قانون اساسی صراحتا ابراز شده  تمام قوانین بر اساس موازین اسلامی تنظیم شده اند . همین اصل به طور مستقیم نقض حقوق زنان میباشد و به تبعیض بر علیه آنان اشاره میکند چرا که در قوانین اسلام زنان با مردان برابر نیستند و بعنوان ملک مردان به حساب می آیند . زنان تنها در زمان انتخابات برابر مردان هستند و در بقیه ی موارد نصف مردان و البته گاهی هیچ به حساب نمی آیند .نگرش جامعه ی کنونی به زن و نقش او در جامعه باعث شده رفتاری متفاوت با یک انسان آزاد نسبت به آنان اعمال شده و حقوق آنان به هر صورت ممکن چه برای کاریابی یا داشتن شغل آزاد و حتی حقوق بانوان شاغل نسبت به مردان ضایع گردد . عدم حمایت از بانوان خودسرپرست و بیکار ، یا بانوان باردار و غیره فاجعه ی بزرگی را در جامعه ی ما رقم زده است .اصل ولایت فقیه و تقلید از دیگر نشانه های نقض آشکار حقوق بشر است که در حقیقت توهین آشکاری است به عقلانیت و شعور مردم . این اصل میگوید مردم باید دست از تعقل و تفکر بردارند و پیرو افراد بخصوصی باشند .پایمال کردن حقوق سایر ادیان و مذاهب و عدم برابری حقوق آنان با شیعیان از دیگر موارد نقض حقوق بشر است . مجازات کسانی که مسلمان هستند اما شیعه نیستند یا کسانی که با تفکر و اندیشه ی خود به دیگر ادیان تمایل پیدا کرده اند و همچنین پایمال کردن حقوق اقوام ایرانی برای گرایشهای قومی و اجرای رسوم خاص آن از این موارد است .نکته بسیار مهم این است که متاسفانه در ایران از پیروان سایر ادیان با عنوان اقلیت یاد میشود که همین نکته دلیل اصلی نقض حقوق پیروان سایر ادیان میباشد . میتوان این نکته را با اطمینان بیان کرد که ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر مادر ۲۹ ماده دیگر میباشد و ۲۹ ماده دیگر مکمل ماده ۱ میباشند چرا که اشاره مستقیم به شخصیت انسانی میکند که در ۲۹ ماده دیگر به صورت مجزا آنها را تفسیر میکند . در اصل ۲۲ قانون اساسی اشاره بر مصونیت حیثیت‌، جان‌، مال‌، حقوق‌، مسکن و شغل اشخاص از تعرض‌ را شامل میشود ولی در جمهوری اسلامی اکثر شهروندان از امنیت اجتماعی برخوردار نیستند و اکثرا زندگی توام با استرس و ترس را سپری میکنند .بیشتر شهروندان از بیان عقاید خود که جمهوری اسلامی که یک حکومت دین سالار مردم ستیز می باشد میترسند به عنوان مثال پیروان بهائی در ایران از حد اقل حقوق شهروندی برخوردار هستند آنها با توجه به این که دارای ملیت ایرانی اصیل هستند نمیتواند در هیچ اداره و سازمان دولتی استخدام بشوند که این مورد نقض کننده اصل ۲۸ قانون اساسی می باشد(هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.). و یا جوانان بهائی از تحصیل در دانشگاه ها محروم میشوند که این مورد نقض آشکار اصل ۳۰ قانون اساسی میباشد که اشاره بر آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه وتامین وسایل تحصیلات عالی را تا سر حدخودکفایی کشور میبشاد را شامل میشود و جمهوری اسلامی خود تدوینگر آن است و یا در موارد بسیار زیادی محل کسب شهروندان بهائی پلمپ میشود یا دیگر پیروان ادیان مثل مسیحیان ، کلیساها از پذیرش افرادی که پیشینه دینی دیگر به خصوص مسلمان زاده دارند را سر باز میزنند بارها نیروهای امنیتی با هجوم به مراسم مذهبی مسیحیان اقدام به سرکوب و بازداشت مسیحیان نموده اند . چاپ و توزیع کتب مذهبی دیگر ادیان در ایران ممنوع میباشد در موقع هجوم و یا دستگیری یک فرد چنانچه بیش از یک کتاب مقدس در منزل فرد یافت شود . آن فرد با عنوان مبشر و تبلیغ کننده آن دین مربوطه تحویل مراجع قضایی میشود و با حبس های طولانی مدت مواجه میگردد .این گونه رفتارهای خصمانه نمیتواند در راستای احترام بر حس آزاد اندیش بودن شهروندان باشد چرا که جمهوری اسلامی کلکسیونی از نقض آشکار حقوق بشر است چرا که نقض حقوق شهروندان ایرانی فقط در مورد جلوگیری از بیان عقاید آنها نمیباشد حتی میتوان به وضوح دید اقوام ایرانی هم با دنیایی از نقض حقوق شهروندی برابر هستند به عنوان مثال شهروندان بلوچ در سیستان و بلوچستان از آب آشامیدنی مناسب برخوردار نیستند فرزندان آنها به دلیل نبود فضای آموزشی مناسب از تحصیل باز میمانند و یا اگر هم در حل تحصیل هستند در امکاناتی حداقلی هم کمتر تحصیل میکنند که این مورد میتواند نقض اصل ۳۰ قانون اساسی باشد و یا شهروندان عرب زبان ایران در خوزستان و اهواز با مشکل ریز گردها دست به گریبان هستند فرزندان آنها از آینده شغلی برخوردار نیستند و یا شهروندان کرد ایران نیز به دلیل نبود شغل مناسب اقدام به کولبری میکنند که این شهروندان بارها و بارها با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی از پا در آمدند . حکومت فعلی ایران به هیچ چیزی جز بقای خود فکر نمیکند و حاضر برای ادامه دادن به ظلم و نقض آشکار حقوق و کرامت انسانی افراد از هر ابزار و نوع برخوردی استفاده کند . در نظام از هم گسیخته اقتصادی ایران که دلیل اصلی آن شخص علی خامنه ای و دولتمردان برگزیده وی میباشند رشوه خواری و تشکیل باندهای مافیای محصولات مختلف از در و پیکر کشور مسیر صعودی دارد جمهوری اسلامی نه تنها با شهروند خود با احترام و در حس انسانی و برادری و برابری رفتار نمیکند بلکه زمینه ساز آشوب و درگیری در بین شهروندان خود نیز هست.

آن چه که ما میبینیم از آمارهای سرسام آور اعدام و یا گسترش گرایش جوانان به مواد مخدر و یا شیوع بیماریهایی مثل ایدز و هپاتیت و انواع و اقسام سرطانها ناشی از سوء مدیریت و نقض آشکار حقوق شهروندان ایرانی می باشد .همگی این کاستیها در اثر ادغام شدن دین در سیاست کشور داری است و ناشی از این می باشد که افرادی که هیچ گونه مهارتی در هیچ زمینه ای ندارند از شخص رهبر گرفته و یا مسولین شورای تشخیص مصلحت نظام و کابینه ریاست جمهوری و اکثر آنها تحصیلاتی بسیار پایین دارند و یا اگر هم تحصیلات دانشگاهی دارند در رشته هائی بسیار بی ارزش و بدون کاربرد مرتبط با آن سمت میباشد باز اگر هم تحصیلات بالا دارند از برکت جنگ و استفاده ازسهمیه ها و ناحق کردن حق جوانان دیگر به این تحصیلات دسترسی پیدا کردند.اگر ما بخواهیم جز به جز ماده ۱ از اعلامیه جهانی حقوق بشر را با قانون اساسی جمهوری اسلامی در مقام مقایسه قرار دهیم یقینا این نظام استبدادی که در برخورد با عقاید و نظرات شهروندان چیزی جز سرب داغ یا طناب دار و یا باتوم منطقی نمیشناسد ناقض همگی اصول قانون اساسی و ۳۰ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد . وقتی نظام قضایی کشور با استناد بر حقوق بشر دینی که ساخته و پرداخته یک دین خواص و عقیده جز خاصی از افراد یا کشورها می باشد با همگی شهروندان بر مبنای آن یک عقیده دینی برخورد میکند نه براساس حس برابری و برادری دیگر چیزی جز آنچه که ما در حال مشاهده آن هستیم یعنی یک جامعه بیمارگونه که هیچ دارویی توان مقابله و درمان ان را ندارد     مگر داروی نگاه انساندوستانه و نگاه مساوات . زمینه رسیدن به یک دموکراسی داشتن یک نگاه یک دست به شهروندان بدون در نظر گرفتن عقاید و نظریات آنها و مطالعه و آگاهی افراد از حقوق شهروندی خود می باشد . چرا که در صورت آگاهی افراد از حقوق خود دیگر هیچ دولتی یاری مقابله و نقض حقوق شهروندان.راندارد .اگر ما به این باور برسیم که مشکلی که امروز برای یک شهروند با توجه به نقض حقوق شهروندی وی برایش پیش آمده ممکن است فردا گریبان من را هم بگیرد باید علاج پیش از وقوع کرد و با مطالعه و آگاهی رسانی ذهنهای خوابیده افراد را بیدار کنیم و به آنها یاداوری کنیم که چه ماهیتی دارند و از هر جایگاه چه عقیدتی چه سیاسی برخوردار هستند ، لایق رفتار توام با مساوات و حس انساندوستی میباشند . با امید به گستردگی ذهنهای بسته و ریشه کنی ظلم از هر نوع در هر نقطه از کره خاکی . و سپس آقای وحید رحمتی به شرح اطلاعیه شماره ۱۰۴۸ در خصوص فضای خفقان آور زندان ها در ایران پرداختند. سخنران بعدی خانم محدثه جزایری با موضوع ۱۰ اکتبر روز جهانی مبارزه با صدور حکم اعدام ادامه دادند: اکتبر روز جهانی مبارزه با اعدام است.سازمان عفو بین‌الملل و سازمان همبستگی جهانی علیه مجازات اعدام، در سال ۲۰۰۲ روز دهم اکتبر (۱۸ مهر ماه) را روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام اعلام کردند. هدف از نامگذاری این روز، برگزاری نشست های جمعی گوناگون در ارتباط با لغو مجازات اعدام در همه کشورهای جهان است.در این روز همه کنشگران ضد اعدام، تلاش می‌کنند تا به جامعه بشری بگویند اعدام هیچ تاثیری در کاهش جرم و جنایت نداشته و فقط باعث ترویج خشونت است قطعنامه‌های سازمان ملل متحد برای توقف مجازات اعدام به عنوان اولین قدم برای لغو کامل آن، نخستین بار در سال ۲۰۰۷ و دومین بار سال ۲۰۰۸ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید. دبیرکل سازمان ملل نیز در سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ طی گزارشی آخرین تحولات مربوط به توقف و لغو اعدام در کشورهای مختلف را به مجمع عمومی ارائه کرد. در این قطعنامه‌ها ضمن تاکید بر توقف مجازات اعدام، گفته شده: مجرم، به اعتبار انسان بودن، دارای حق حیات و بسیاری حقوق دیگر است و قانونگذار و سیستم قانونگذاری، حق سلب این حقوق را از فرد به صرف مجرم بودن و ارتکاب جرم ندارد.دهم اکتبر، روزجهانی اعتراض به قتل عمد انسان ها توسط حاکمان و دیکتاتورهاست که تمامی حقوق طبیعی انسانها را فدای آزادی و رفاه خود می‌کنند. در سرزمین ما ایران به دلیل بالا‌ترین آمار اعدام در جهان، هر روز، می‌تواند روز اعتراض بر علیه این خشونت عریان باشد.جمهوری اسلامی» ایران از آن دسته دولتهائی است که در شکنجه و اعدام و دارا بودن زندانهای مخوف شهرت جهانی داردبراساس آمارهای منتشر شده، بیشترین شمار اعدام‌ها در کشورهای چین، ایران، کره شمالی، عربستان سعودی و پاکستان اجرا می شود.بنا به آمار نهادهای مدافع حقوق بشر در میان کشورهایی که هنوز مجازات اعدام را اجرا می کنند، از نظر تعداد چین در رتبه اول و ایران در رتبه دوم است. با این حال این نهادها تاکید می‌کنند که از نظر نسبت تعداد اعدام به جمعیت هر کشور، ایران در سکوی اول ایستاده است.مجازات اعدام اصول سوم و پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض می‌کند. این مجازات که در حقیقت به معنای کشتن قانونی انسان‌ها به حکم دولت‌هاست، هم به منزله نقض “حق زندگی” است (اصل سوم) و هم به مثابه نقض این حق است که “احدی را نمی‌توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه یا برخلاف انسانیت و شئون بشری باشد” (اصل پنجم).ماخواستار آنیم که این مجازات در همه کشورها لغو شود، زیرا این مجازات بی‌رحمانه، غیرانسانی، نفرت انگیز و تحقیرکننده است.کشتن هرگز نمی‌تواند عملی عادلانه باشد، حتی اگر دولت دستور آن را بدهد؛ دولت‌ها نمی‌توانند عمل کشتن را با قانون منع کنند و خود همزمان دست به کشتن بزنند.اعدام به طور تاریخی، ابزار قدرتها و حاکمیتها بخصوص دیکتاتورها، برای ارعاب و تسلیم مردم بوده است. اعدام یعنی طراحی و سازماندهی گرفتن جان فرد یا افرادی با قصد و نقشه آگاهانه. گویاترین نام برای اعدام، قتل عمد است. دولتها زیر پوشش کاذب «نمایندگی جامعه» و «اجرای عدالت و قانون» و «شرایط جنگی» و «دفاع از میهن» انسانها را به قتل می‌رسانند.نظام های حاکم این دلایل را در توجیه صدور حکم اعدام مطرح می‌کنند.مجازات متخلف (به عنوان درس عبرتی برای دیگران تأمین امنیت (برای جلوگیری از تکرار جرایم مشابه اجرای عدالت (چشم در مقابل چشم اما، اهداف و انگیزه های مشخص دیگری در پشت صدور و اجرای حکم اعدام وجود دارد از جمله: حفظ نظام و سیستم حاکم با ایجاد ترس و رعب و وحشت در انسانهای دیگر و بازداشتن آنها از اقدامات اعتراضی و تأمین نظم و کنترل اجتماعی مورد نظر خود از طریق تضمین این موارد :ترویج روحیه تسلیم طلبی و سازش و اطاعت و فرمانبرداری یا سکوت و بی عمل– وادار نمودن انسانهای دیگر به همکاری با قدرت حاکم. ترویج و تحکیم ایدئولوژی و دستگاه فکری و سیاسی قدرت حاکم.جمهوری اسلامی» ایران یکی از سیاه ترین پرونده ها در زمینه اعدام و گرفتن جان انسانها به بهانه های مختلف را به خود اختصاص داده است.به گزارش سازمان عفو بین‌الملل در حال حاضر بیش از ۱۴۰ کشور در جهان به طور کامل این مجازات را لغو کرده اند. اما چند کشور، از جمله ایران همچنان به اعدام ادامه می‌دهند.آمار قطعی و نهایی از اجرای حکم اعدام در ایران نمیتوان ارائه نمود چرا که شماری از اعدام‌ها مخفیانه انجام شده و خبر آن هیچگاه اعلام و منتشر نمی شود.مقام‌های ایرانی هرگز به درخواست‌های مکرر سازمان‌های حقوق بشری برای توقف مجازات اعدام واکنش مثبتی نشان نداده‌اند.حکم اعدام در ایران براحتی برای محکومین صادر می‌شود. محکومینی که روند قضایی درستی را طی نکرده؛ در دادگاهها بصورت عادلانه محاکمه نمی‌شوند؛ از حق برخورداری از وکیل محروم هستند و بسیاری از آنها قربانی باندبازی‌های درون حاکمیت می‌شوند.اعدام در ایران در شرایطی صورت می‌گیرد که برای عموم مردم ایران روشن است که دزدان میلیاردی؛ چپاولگران مال و سرمایه‌های مردم؛ قاتلان فرزندان ملت ایران که باید به دست عدالت سپرده شوند؛ بیش از ۴ دهه است که بر مسند قدرت نشسته و حکمرانی می‌کنند. اما زندانهای ایران در شهرهای مختلف پر است از زندانیانی که سالها در انتظار اجرای حکم اعدام روز را به شب می‌رسانند.مجازات اعدام را عملی ضد بشری می دانیم و انجام آن را شایسته جامعه انسانی نمی دانیم. ما مخالف حذف زندگی در هر حالتی هستیم و بدون هیچ شبهه ای برای لغو آن فعالیت می کنیم. البته روشن است که اراده سیاسی برای لغو مجازات اعدام در ایران می بایست در داخل کشور شکل گیرد.انجام مجازات اعدام هیچ گاه جنبه انسانی ندارد و هدفش فقط پایان دادن به زندگی است. هنگامی که این مجازات انجام شود دیگر هیچ راه بازگشتی برای شخص اعدام شده به زندگی فراهم نخواهد شد. در این نوع از مجازات، امکان خطا و قضاوت های ناعادلانه و نادرست وجود دارد. در صورت مشخص شدن خطا در قضاوت، دیگر امکان تصحیح حکم و باز گرداندن فرد به زندگی وجود ندارد. زیرا که او برای همشیه از زندگی حذف شده است. نظام های قضائی نمی توانند این ادعا را داشته باشند که رفتار و تصمیمات آنها برای مرگ و زندگی افراد عادلانه و بدون اشتباه بوده است.نحوه انجام مجازات اعدام در کشورهای مختلفی که این روش خشونت آمیز را پیش می برند، متفاوت است. در برخی از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران انجام مجازات اعدام اغلب برای جرایم خشونت آمیز نیست. این مجازات می تواند برای قتل عمد، تجاوز جنسی، سرقت مسلحانه، جرایم مربوط به مواد مخدر،همجنسگرائی، اقدامات مسلحانه و ترور، اقدام علیه امنیت نظام حکومتی و… صورت گیرد. صرفنظر از اینکه حکومت ها در اعدام زندانیان چه دلائلی مطرح کنند و چه شیوه هائی به کار به گیرند، مجازات اعدام را نمی توان از مسأله حقوق بشر جدا کرد و مبارزه برای لغو آن را از مبارزه برای احقاق حقوق بشر جدا دانست.تجربه های تلخ بسیاری نشان می دهند که انجام مجازات اعدام اغلب برای جرائم خشونت آمیز نیست بلکه پاسخی برای دلایل سیاسی و تبعیض آمیز در جامعه نیز می باشد.

مجازات اعدام در بسیاری مواقع به شکل تبعیض آمیزی علیه فقرا، همجنس گرایان، اقلیت های مذهبی و قومی، مخالفین سیاسی به کار برده می شود. حکومت ها با امنیتی کردن فعالیت های سیاسی و اجتماعی به دنبال رعب و وحشت در جامعه هستند و از طریق انجام مجازات اعدام، به دنبال سرکوب و خاموش کردن هر چه وسیع تر جامعه مدنی و فعالین آن می باشند.تاکنون تجربیات بسیاری در بعضی از کشورها و از جمله ایران نشان داده است که انجام مجازات اعدام نتوانسته به کاهش جرم و جنایت در جامعه منجر شود. تعیین مکان و محل انجام مجازات اعدام در ملاء عام بر عهده قاضی است.

رویه قضایی مجازات در ملاء عام، تنها برای جرایمی مانند قتل و یا تجاوز جنسی، نیست. بلکه به مجازات های مربوط به مواد مخدر نیز کشانده شده است. اعدام در ملاء عام به تقویت روحیه قساوت، انتقام، نفرت و حتی گرایش به ارتکاب جرم را افزایش داده است.

این شرایط باعث می شود که در مواجه با رفتارخشونت آمیز، بی تفاوتی و بی اهمیتی در جامعه گسترش یابد. برخورد برخی از حاضران در مراسم اعدام در ملا عام که برای دیدن صحنه اعدام، ساعت ها وقت می گذارند و حتی به بگو و بخند نیز می پردازند، هشدار دهنده است. این برخوردها در ادامه می تواند موجب نوعی بی‌توجهی در حاضرین در مراسم اعدام ها ایجاد ‌کند. متاسفانه این طیف از مردم سال هاست که در مراسم مجازات اعدام حضور می‌یابند و بدین ترتیب در بلند مدت گرایش به آدم کشی و قتل با برگزاری چنین مراسم‌هایی عادی گشته و زمینه‌ساز عادی سازی جرم در جامعه می‌شود. در واقع این اقدام درجه میزان تحمل آدم کشی را افزایش می دهد و موجب عادی شدن جنایت در جامعه می‌شود.دستگاه قضایی جمهوری اسلامی بیش از هر چیز به جرم به عنوان یک پدیده ناهنجار در اجتماع و نیز انجام مجازات اعدام به عنوان یک ابزاز پیش گیرنده از وقوع جرم، می نگرد. اجرای اعدام یا کشتن یک فرد شدیدترین مجازاتی است که در قوانین جزایی ایران وجود دارد. در مجازات اعدام کشتن بد و محکوم است. اما در برابر، برای محکوم کردن فردی که متوسل به قتل شده است حکم به مرگ او میدهند.

بدین ترتیب با خشونت پاسخ خشونت او داده می شود. در صورتی که همه توافق دارند که هدف قانون ایجاد امنیت و مبارزه علیه ناامنی و مجازات مجرمین در جامعه است. البته مخالفین مجازات اعدام، مخالف نوع مجازات هستند و نه خود مجازات؛ یعنی اینکه می شود با استفاده از مجازات های دیگر، بدون کشتن مجرم، برخورد کرد.

برای اینکه زندگی زیبا و مقدس است و هیچ کس حتی حکومت حق ندارد، آنرا حذف کند. اجرای مجازات اعدام به نفع خواسته خشونت، انتقام جویی، و به ضرر خردمندی و صلح در جامعه است.اعدام از وقوع هیچ جرم و جنایتی جلوگیری نمی کند.

در واقع مجازات اعدام به اندیشه بشر دوستی و به روح جهان مدرن امروز که حق حیات را برای همه انسان ها محترم می شمارد، بی توجهی همه جانبه می کندبه امید روزی که هیچ انسانی به هیچ جرمی فرصت زندگی کردن را از دست ندهد..

در ادامه خانم ندا رحمانی قطعنامه میز اعتراضی ۱۰ اکتبر در دانمارک (لغو اعدام ) را قرائت نمودند  و در آخر بحث آزاد با مدیریت امیر نیلو و با موضوع خشونت جامعه توسط حاضرین:

لیدا اشجعی، ابوالفضل پرویزی، مریم مرادی،سعید حسینی،معصومه توکلی ،ریحانه هاشمی، محدثه جزایری، نسیم بهاری، آرش ایرانی، آزاد بهرامی،هادی درتومی، مسیحا، پوریا نخبه زعیم، ندا رحمانی ،بنیامین رجبیان،محمد رضا رضائیون ،فریبا مرادی پور، منوچهر شفایی ، رضا داد خواه ، زینب عباسیان چالشتری، سایه ، مهران فاضل زاده، کویر سبز ، وحیدرحمتی ، محسن سیاحی ، سید اشکان حسینی، فاطمه ورمزیار به پایان رسید.

 جلسه سخنرانی کمیته اقوام و ملل ایرانی در ۱۰ نوامبر ٢٠١٨

مهناز احمدی

این نشست با حضور مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و جمعی از میهمانان در اتاق پالتاک برگزار گردید با بخش های مختلف خبری، تحلیلی، سیاسی، انتقادی و بررسی مسائل روز کشور در رابطه با اقوام مختلف ایرانی که در پایان هر بخش نیز پرسش و پاسخ آزاد بود. سخنرانایی که در این نشست حضور داشتند عبارت بودند از: محسن سیاحی با گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام در ماه گذشته، منوچهر شفاعی با بررسی ماده ۲۱ از منشور جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مهناز احمدی با حذف خشونت علیه زنان و کاوه شیخ محمدی با موضوع ” نامه ای مینویسم”. ابتدا آقای محسن سیاحی میکروفن را در اختیارگرفتند که با توجه به حجم این گزارش و آگاهی خوانندگان نسبت به موارد خبری کشورمان، از علاقمندان به شنیدن این گزارش دعوت میشود تا به فایل صوتی زیر مراجعه کنند: سپس با دعوت مسئول جلسه آقای شیخ محمدی، جناب شفاعی پشت تریبون آمده و پس از عرض سلام و صحبت های  آغازین  بیاناتی را ایراد فرمودند که در قالب یک فایل صوتی  تقدیم علاقمندان می شود:

http://azadegy.de/jalasehaghvamnov2018/sayahi.mp3

http://azadegy.de/jalasehaghvamnov2018/mrshafaei.mp3

با اتمام این بخش از برنامه مجددا میکروفن در دستان آقای شیخ محمدی قرار گرفت و این بار خانم مهناز احمدی را فراخوانده و تریبون را به ایشان سپردند تا به سخنرانی خود پیرامون خشونت علیه زنان بپردازند، متن کامل این سخنرانی که بسیار مورد توجه حضار قرار گرفت را در ادامه میخوانید:خشونت علیه زنان،خشونت علیه انسان است.برای منع جهانی خشونت علیه زنان باید به منافع کل بشریت اندیشید.  در جهان ما بیشتر افردی که به قدرت می رسند به اعتبار آن ،اعمال خشونت به دیگران را روا می دانند. خشونت علیه زنان ،شاید از نخستین خشونت های تاریخ انسانی باشد،داستانهایی چون ، زن زائده ای ازدنده چپ مرد است و…زنان را فرودست روایت می کنند و خشونت های روایی در داستان های تاریخی نشان از میل بی پایان مردان زمین برای غلبه جنسیتی است. به گفته خانم هیلاری کلینتون ، حقوق بشر همان حقوق زنان،و حقوق زنان دقیقا همان حقوق بشر است. البته در مساله رواج پدیده خشونت علیه زنان،خود زنان هم گاهی مجرم هستند  چرا که در خیلی موارد، خشونت را پذیرفته و حتی سهوا یا عمدا، بر علیه دیگر زنان به کار می برند. ضرب و شتم ازمظاهرآشکار خشونت است، هرچند که ،خشونت فقط آزار فیزیکی نیست ،خشونت یعنی در معرض رفتارهای ناعادلانه قرار بگیریم، خشونت یعنی محرومیت و محدودیت،محدودیت نسبت به تمام آزادی های انسانی… بیشترین قربانیان خشونت خانگی ،زنان هستند که در اغلب اوقات شاید ندانند بر علیه آنان خشونتی در حال انجام است. از نمونه های خشونت خانگی این است که فردی از اعضای خانواده به قصد آسیب رساندن به شما،دسترسی تان رابه منابعی مانند غذا ،پوشاک ،مسکن و دارو محدود سازد. اگر فردی مانع بیرون رفتن شما از خانه شود،یا شما را از دوستان و اقوام دور نگه دارد،مانع دسترسی تان به اینترنت ،تلفن ،کسب تحصیل یا شغل مناسب شود ،شما قربانی خشونت خانگی هستید. اگر آن فرد به قصد آسیب ،شما را تحقیر کند،برسرتان فریاد بزند و شما را بترساند،دشنام و ناسزا بگوید ،شما را تعقیب کرده یا تماس های تلفنی تان را ردیابی کند ،بر علیه تان خشونت انجام داده است. قهرهای طولانی ،نادیده گرفتن زن،محبت نکردن به وی ، نمونه دیگر خشونت خانگی است،این تفکر که زن مجبور به زندگی است، چون جایگاهی و جایی برای بازگشت ندارد،چون بله را گفته است وگل جوانیش طی شده است، خواهانی ندارد، در اجتماع پایگاه و درآمد چندانی ندارد و هزاران دلیل دیگر که عشق های روزهای اول را تبدیل به نادیده گرفتن های امروز می کند ،همگی خشونت هستند.  زنی که او را چون خدمتکاری در خانه می بینند وآزادی روزهای پیشین را از وی گرفته اند ایا خشونتی علیه او صورت نگرفته است؟ حتی برای رفتن به خارج از کشور باید مجوز محضری از شوهرش بگیرد،حق سکونت ،اشتغال و در برخی موارد تصمیم برای زمان و تعداد فرزند آوری به اختیار مرد او می باشد .آیا این حس بی هویتی و زیر دست بودن خشونت نیست؟؟؟ خشونت به معنی تحقیر،آزار،حتی یک نگاه است.خشونت بی کلام ،بی تماس بدنی اینگونه است :مرد در را باز می کند و زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود.شاید نداند چرا!!. او در حضور مرد خود کلافه است ،انگار حواسش به خود است، انگار باید کاری برای او انجام دهد ، انگار که خودش نباشد یا بترسد که خوب نیست،که کم است ،که دینی دارد.که باید لاغرتر باشد،چاق تر باشد ، زیبا تر باشد،سنگین تر باش،خانه دارتر باشد،عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که، زن نیست و فکر می کند باید باشد.آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مردش کافی باشد،تا مرد هوس نکند، زن دیگری را به او ترجیح دهد. نقاب می زند تا دوست داشته شود تا دیده شود و گاهی تا آخر عمر با این ماسک دروغین زندگی می کند و خود واقعی اش را فراموش می کند. مرد حتی می تواند بدون لمس زن ، لهش کند.شاید  بدون اینکه بخواهد. این میراث جای مانده از پدرانش است که به شوخی و جدی توهین های جنسی یا به قول خودش ناموسی را در هر موقعیت نثار دیگران میکند و جنس زن را نابود می کند. خشونت، آزار وتحقیر،پله های بعدی نردبانی هستند که پله اولش ،فلان لباس را نپوش ،با فلانی معاشرت نکن،فلان جا نرو است …. سوءاستفاده از عشق زن به زندگی اش ،ابزار کنترلی به دست مردان داده است تا جایی که حتی از عشق خدادادی نسبت به فرزندش هم استفاده کرده و تهدید به گرفتن فرزند در صورت ادامه ندادن زندگی با او میکنند. خشونت باعث می شود زن احساس کند برای همیشه گیر افتاده است. گیر فردی که او را در همه موارد کنترل خواهد کرد. این ابزار کنترل منتهی می شود به زنان بی اعتماد به نفس، بی قدرت ،غمگین ،تحقیرشده ، ترسان ،وابسته ، تهدید به ترد شدن و شاید کتک خورده… خشونت علیه زنان کوه یخی است که فقط کمی از آن را می شود بالای آب دید ،آنچه زیر آب است خیلی ترسنا ک تر از ظاهری کتک خورده و صورتی کبود است. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند، اما احساسات و عواطف ،میل جنسی ، صمیمیت وشادابی و مهم تر از همه ،قدرت و اعتماد به نفس از دست رفته  زن که طول سالها و ماهها گرفته می شود گاهی هیچ وقت ،هیچ وقت و هرگز ترمیم نمی شود. خشونت علیه زنان تنها نابودی روان یک زن نیست !!بلکه مروج خشونت ولطمه زدن به نسل ها است. تک تک اعضای جامعه و خانواده که جامعه کوچک است بایستی از انواع خشونت علیه زنان آگاه شوند و فرد فرد آنان چه زن و چه مرد، نه تنها در این موج حرکت نکنند  بلکه تلاش برای از بین بردن آن انجام دهند ، چرا که تمامی افراد بشری از عوارض التیام ناپذیر خشونت علیه زنان بی بهره نخواهند ماند. زن آفریننده و تربیت کننده نسل فردای جامعه جهانی است و در صورت تامین آرامش ،امنیت و احترام به هویت او ،انسان محترم شمرده شده وحقوق بشر به معنای واقعی حفظ خواهد شد. اینروزها اگر صفحات روزنامه ها و بویژه خبرنامه های اینترنتی را مشاهده کنیم، متوجه خواهیم شد که بدون اغراق داغ‌ترین خبرهارا خود کشی یا خودسوزی، کشتن و یا فرار و خودفروشی دختران، آنهم دختران کم سن و سال تشکیل میدهند. دلایل این فجایع و بویژه فرار این جمعیت میلیونی را بسیاری ازصاحبنظران، جنگ، فقر و دیگر نابسامانی ها میدانند اما قبل از همه، بی حقوقی، اختناق سیاسی، ستم جنسی و بی عدالتی عامل اصلی این فجایع هستند. از آغازبه قدرت رسیدن روحانیون شیعه درایران و تحمیل حاکمیت اسلام، قبل ازهمه زنان و حقوق آنان با معضل و مشکل جدی تبدیل گردید، که با نبود بند برابر زن و مرد در دولت براین ناحقی حکومتی مهر تائید زده است. پس از انقلاب، شیوه لباس پوشیدن زنان، مشاغل، تحصیل، ورزش، رابطه دختران و پسران، حضور آنان در بیرون از خانه مسائل حادی بودند که نه جمهوری اسلامی راه حل منطقی و انسانی برای آنها ارائه داد و نه زنان مترقی و مبارز زیربار قوانین قرون وسطائی رفتند. کدام یک از کشورهای مترقی جهان هنوز بی خبر اند و نمی دانند که قوانین سنگسار و قصاص، حجاب اجباری، محرومیت از حق طلاق و حق داشتن گذرنامه بدون اجازه شوهر و غیره در سرزمین های اسلامی و بویژه در ایران، جزئی لاینفک از قوانین مملکتی است و همچنان پا بر جا است؟!  چه کسی هنوز نمیداند، هزاران زن همه روزه در جهنمی که در ایران بوجود آورده اند، رنج می برند و برای نجات جان خویش و فرزندانشان چاره جوئی می کنند و برای فرار از مملکت انواع خطرات را به جان می خرند؟ من فکر میکنم، برای آن دسته از انسانهای آزادیخواه که مسلمان نیستند و یا در کشور اسلامی زندگی نکرده اند، مشکل است درک نمایند که یک مرد مسلمان با تربیت اسلامی چه تصوراتی از زن دارد و چگونه به یک زن می اندیشد؟ در هر حال، شما اگر از یک مرد مسلمان سنتی بپرسید که یک زن چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ در مرحله نخست، خواهید شنید: که معتقد به اصول اخلاقی باشد! معتقد به اصول اخلاقی از دید این مرد مسلمان در آن خلاصه نمی شود که یک زن پایبند به اصول انسانی باشد، بلکه منظور او چیز دیگری است. یعنی یک زن پایبند به اصول اخلاقی از نظر ایشان، باید در بست تابع و خادم شوهرش باشد. اگر مثلا در خارج از خانه شغلی دارد و یا کارمند است، باز هم باید کلید دار آشپزخانه باشد! و اگر زنی هم خانه دار باشد که وظیفه آشپزی و ظرف و لباس شوئی و بچه داری و غیره بر دوش اوست، این وظایف از نظر یک مرد در ایران کار به حساب نمی آید و اگر زنی به این نوع اندیشیدن اعتراض کند، از آقای خانه اش خواهد شنید: پختن غذا و گذاشتن ؟! اگر در ادامه کوچکترین اعتراضی به آن بشود، دیوار قانونی مردسالاری که جمهوری اسلامی در ایران بوجود آورده، در مقابل زنان قرار دارد که یا باید به آن تن داده شود و یا باید برده وار پذیرفت و سکوت نمود. بعلاوه همه این تضییقات اگر زنی وابسته به گروه اقلیت مذهبی و غیر اسلامی باشد و یا به دلیل همین تضییقات دین اسلام را رها کرده باشد، مرتکب جرم چند برابر است و از برده بد تر با او رفتار خواهد شد. تصورش را بکنید چنین زنی اگر بخواهد به این حق کشی ها و نا برابریها اعتراض نماید، باچه جرم نابخشودنی مواجه خواهد شد؟ زنان و دختران ایران وقتی با تمام وجود از حقوقی گریزان هستند که از تار و پودش بوی نفرت از بشریت و آزادی و حقوق انسانی می آید! از احادیث و آیات، از نماز و روزه اجباری، از صیغه و کنترل باکرگی دختران ! از مرگ و گریه و غم و عزا، از مسجد و دعای کمیل، از حجاب و مقنعه، از اذان و اقامه، از دست نماز و تیمم، از سحر و افطار، از طاهر و نجس، از افسانه بافی و اعتقاد به آن گریزان هستند،ازتحمیل اجباری اینها  نه از مبارزه با آنها! زنان ایران گریزان از جمهوری إسلامی ایران هستند.  در پایان صحبت های مهناز احمدی مسئول جلسه ضمن تشکر از خانم احمدی، نوشته ای  شیوا و بسیار غمباری را با عنوان  «نامه ای می نویسم » نوشته بهزاد صیفی  را اینگونه آغاز کردند:  برای لیلا…. مهاباد اگر محمد ماملی – مام بزرگ مهابادیان – را نداشت به یقین خیلی چیزها کم داشت…و من شیفته صدایش بودم…او خیلی محترم بود و من دوست داشتم مثل او شوم..او مهابادی اصیل بود و من نه…اون صدایی گرم داشت و من نه…اما انگار در یک چیز مشترک بودیم : هر دو نفرمان عاشق لیلا نام هایی شده بودیم در همین مهاباد شریف. چرا که خوانده بود : “کاغه ز ده نووسم بو له یلا”..یکبار در محفلی همین آهنگ را خواند..وقت رفتن ؛ خیلی دل تنگانه رفتم کنارش و گفتم “کاکه مه حه مه د گیان” خوش بحالت که میتوانی برای لیلای دلت نامه ای بنویسی…در گوشی و با خنده فرمود برای تو هم می نویسم..و من فقط لبخندی زدم و رفتم…نه می توانستم نامه ای برای لیلای دلم بنویسم و نه جرات این را داشتم که به خودش بگویم که زیبای لامصب مهابادی , من نامهابادی بدجور عاشقت شده ام ..من نامهابادی بدجور شیدای مرام مهابادی ات شده ام..و نگفتم…و دیگر در هیچ مجلسی ماملی بزرگ و بزرگوار را ندیدم..کنار موهای سرم به سفیدی زده بود و مادرم هربار که می دید ؛ غم صد ساربانِ کاروانِ راهزن زده ؛ بر دلش بار میشد و اشک می ریخت برایم..و حتی جرات نداشتم که به مادرم بگویم عاشق این لیلای لامصب مهابادی هستم…خانه پدری لیلا در یکی از کوچه های آسفالت و صاف جام جم بود ولی نمی دانستم کدام خانه و خانه ما در یکی از کوچه های خاکی و سنگی سه آشان… محله سه آشان را دوست داشتم با تمام جانم..کوچه های شیب دارش..بن بست های تنگش..خیابان های شلوغش…مردم نجیبش…اما سه آشان که لیلای من را نداشت و چقدر حسرت میخوردم کاش خانه ما هم در جام جم بود و آنجا بیشتر لیلای لامصب مهابادی را می دیدم و رویم باز میشد و دلم را به رودخانه مهاباد می دادم و به لیلا جانم می گفتم دختر عاشقت شدم… منِ تخمه فروش روی گاری زهوار در رفته در سه آشان که غم خراب شدن بلبرینگ هایش همیشه با من بود کجا و لیلای افسونگر جام جمی لای پرقو بزرگ شده کجا…اصلا نقل عشق بین دارا و ندار نبود…نقل بالا شهر و پایین شهر نبود..اما من در مهابادِ به آن نازی و نازنینی فقط لیلا شده بود دل دلداری ام…سال چهارم دبیرستان بودم در دبیرستان ابن سینا در همین خیابان جانان جام جم…اصلا در همین مسیر دبیرستان ابن سینا تا سی آشان بود که عاشق لیلا شدم بی آن که بدانم خانه پدری اش در کدام کوچه است….سال 1363 بود و مهاباد در متن و بطن خون و خونریزی ودرگیریها…ساعت یازده صبح روزی زمستانی بود که تیراندازی  نیروهای مستقر در شهر شروع شد… دبیرستان تعطیل شد و شاگرد و معلم هر کدام به سویی پی پناهی..و تا رسیدم به دو کوچه پایین تر از دبیرستان ابن سینا ؛ رگبار پشت رگبار..و من فرار کردم داخل کوچه ای در همان جام جم…دری باز بود..این رسمی بود شریف در مهاباد بزرگوار که وقت درگیری درها باز میشد تا بی پناهی ؛ پناهی بگیرد..و من وارد خانه ای شدم..نفس های خسته ام در آن سرمای استخوان سوز و حیاطی بزرگ و درختانی بی برگ و بار و پر از برف..تکیه دادم به سینه دیوار تا نفس های خسته ام آرام گیرند…درب آلومینیومی هال آن خانه بسته بود و صدایی نمی آمد… در راه دویدن ها نصف کتاب و دفترهایم افتاده بودند…نفسم سرجایش آمد و صدای نفیر هزاران گلوله بیشتر شده بود..با خودم گفتم داخل همین حیاط خانه کمی می مانم تا درگیری تمام شود و برگردم خانه تا مادر پیرم ؛ دق مرگ نشود از نگرانی..خیال مادرم در ذهنم بود که در هال باز شد…در هال باز شد..نفسم دوباره گرفت..کتاب و دفترهای دستم به ناگاه افتادند… ؟ چه کسی را می دیدم…؟ لیلای جانم…لیلای زیبای لامصب مهابادی…دامنی گلی و پولیوری قرمز بر تن نازش…شالی کاهویی بر سرش…بلند شدم..سلام کردم..مادرش هم آمد..مادرش گفت : روله گیان وره ژوری(پسرم بیا داخل)…یادم نیست ؛ اصلا یادم نیست چه شد که رفتم داخل..خانه ای گرم..یادم نیست چای دست لیلا را مثل شراب دست ساز؛ با چه ولعی خوردم . به جان همین مهاباد شریف ؛ با آن چای مست شدم..مست مست…تا آن روز و تا امروز مثل آن خوشی و خوشحالی و کیف و کیفوری که آن روز کنار لیلای مهابادی دیدم و چشیدم ؛ در یاد علیل و ذلیلم نیست که نیست….درگیری کم شد و من عزم برگشتن کردم..مادرش اصرار کرد که نروم تا درگیری تمام شود..گفتم مادر پیری دارم اگر زودتر نروم ؛ تا فردا سکته میزند و رفتم..لیلا جواب سلامم را نداد ..اما وقت رفتن گفت ئاگات له خوت بی(مراقب خودت باش)…..از همان خیابان خاکی پشت تربیت بدنی راه سی آشان عزیز را در پیش گرفتم و رفتم…درست کنار قبرستان ارمنی ها ؛ از پایگاه داشا مجید نفیر یک رگبار آمد و کمرم آماج آن رگبار شد و افتادم. سی وسه سال است با تنی فلج و روی ویلچر روزها در خیابان جام جم بساط سیگار فروشی دارم. و شبها برای لیلا کاغذ می نویسم و صدای مخملی ماملی را در وقت نوشتن گوش میدهم….اما مراقب خودم هستم….این توصیه لیلای زیبای مهابادی ام بود.. یادت بخیر لیلا…. آخرین بخش این نشست بحثی آزاد با محوریت ” ما و دموکراسی، از شعار تا شعور( از واقعیت تا عمل )” بود که با مشارکت اعضا و میهمانان حاضر در جلسه برگذار گردید و همگان به بحٍث و بررسی ان پرداخته و با مشارکت خود گرمی خاصی به این بخش از از برنامه بخشیدند، کلیه موارد یاد شده را میتوانید از طریق فایل صوتی تهیه شده دریافت نمائید: http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=9800

همکاران و حضاری که در بخش های مختلف این برنامه همراه و همکار ما بودند عبارتند از:آوا صادقی، احسان زندی لک، کاوه شیخ محمدی، مهناز احمدی، محسن سیاحی، منوچهر شفائی، محمد ابوطالبی صدیقه جعفری، اسماعیل احمدی،  سید اشکان حسینی، لیدا اشجعی، کویر سبز، بهار شکوفا، نسیم بهاری، جهانگیر گلزار، شبنم رضاوند، آزاده B-1 ، ریحانه H5، و خانم پور حسینی.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی اسکاندیناوی ۱۸ نوامبر ۲۰۱۸

مهراب امیدی اسلامی

جلسه سخنرانی اعضای نمایندگی اسکاندیناوی روزیکشنبه ۱۸ نوامبر ۲۰۱۸ میلادی ساعت ۱۷ بوقت اروپای مرکزی با حضورمسئولان و اعضای نمایندگی ، سخنرانان ، جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر، در اتاق پالتاک نمایندگی اسکاندیناوی برگزارگردید . در ابتدا مسئول جلسه خانم زینب عباسیان چالشتری  با عرض خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی ها جلسه را آغاز نمودند. اولین سخنران این جلسه بعد از گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران درماه گذشته که توسط خانم ندا رحمانی ارائه شد ، آقای پوریا نخبه زعیم با موضوع بررسی ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق برابری) و مقایسه ان با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بودند : اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ از آنجا که بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانواده ی بشری بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است. از آنجا که بی اعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده به طوری که وجدان آدمی را در رنج افکنده است. از آنجا که پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند، به مثابه عالیترین آرزوی همگی انسانها اعلام شده است. از آنجا که بایسته است تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد. از آنجا که بایسته است تا روابط دوستانه بین ملتها گسترش یابد، از آنجا که مردمان «ملل متحد» در «منشور»، ایمان خود به اساسی ترین حقوق انسانها، در حرمت و ارزش نهادن به شخص انسان را نشان داده و در حقوق برابر زن و مرد هم پیمان شده اند و مصمم به ارتقای توسعه اجتماعی و بهبود وضعیت زندگی در فضای آزادترند. از آنجا که «ممالک عضو»، در همیاری با «ملل متحد»، خود را متعهد به دستیابی به سطح بالاتری از حرمت جهانی برای حقوق بشر و آزادی های زیربنایی و دیده بانی آن کرده اند. از آنجا که فهم مشترک از چنین حقوق و آزادیها از اهم امور برای درک کامل چنین تعهدی است. بنابراین هم اکنون، مجمع عمومی این «اعلامیه جهانی حقوق بشر» را به عنوان یک متن مشترک و دستاورد تمامی ملل و ممالک اعلان میکند تا هر انسان و هر عضو جامعه با به خاطرسپاری این «اعلامیه»، به جد در راه یادگیری و آموزش آن در جهت ارتقای حرمت برای چنین حقوق و آزادیهایی بکوشد و برای اقدامهای پیشبرنده در سطح ملی و بین المللی تلاش کند تا همواره بازشناسی مؤثر و دیده بانی جهانی این حقوق را چه در میان مردمان «ممالک عضو» و چه در میان مردمان قلمروهای زیر فرمان آنها تحصیل و تأمین نماید. ماده ۱: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند .تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند. فصل سوم: حقوق ملّت ؛ اصل نوزدهم : مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.  در قسمت اول اشاره بر برابری همه انسانها با یک دیگر میباشد این به این منظور میباشد که همه افراد منفعت یکسانی را از ۳۰ ماده این اعلامیه خواند برد و رنگ و نژاد و نوع تفکرات آنها نباید بانی ایجاد تضاد در بهره برداری حقوقی از ۳۰ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر بشود ، اشاره بر اصل آزاده بودن انسان میکند این فقط شامل استفاده فرد از آزادی فیزیکی نمی باشد و در اصل اشاره بر آزاد بودن نوع تفکر بشر دارد . با توجه بر این اصل که در ادیان هم از انسان با عنوان اشرف مخلوقات یاد میشود این نکته که انسان دارای قدرت تفکر بالا و تجزیه و تحلیل مسایل گونانگون می باشد را مورد تایید قرار میدهد . این آزادی شامل آزادی در انتخاب مکان برای زندگی ، آزادی در بیان عقیده ، آزادی در عضویت در یک دسته و گروه که آن گروه آرمانی انسان گرایانه دارند را نیز شامل میشود . در قسمت دیگر اشاره بر حرمت گذاری به بشر میشود که میتوان از این به عنوان یک کلید جهت باز کردن قفل بسته افکارهای بسته که در جهت محدود کردن انسان قدم بر میدارند استفاده کرد…خانم  شهناز وطنخواه دولت سرا با موضوع  این حق کودک من نیست !!! از کودک خودش و آنچه بر او گذشته بود گفت: خشونت علیه زنان و کودکان نه مختص به گروه خاص اجتماعی است و نه به مذهب یا باور معینی گره خورده است، بلکه عموما ابراز اقتدار و نمایش “مردانگی” و گاه معیار سنجنش آن در نظام جنسیتی نابرابر قدرت است.اگر در جامعه و خانواده پدرسالار مصالح مردان شالوده سازمان یابی روابط اجتماعی است، در جوامع و خانواده های دمکراتیک پیشرفته، مصالح کودک مبنای سازمان یابی روابط خانوادگی و آموزشی است. از این رو نه تنها میزان قدرت گیری زنان بلکه گسترش حقوق کودکان از شاخص های درجه دمکراتیزه شدن جامعه است که از جمله در رویارویی قانونی و عملی با کودک آزاری که شامل بی اعتنایی، سهل‌انگاری در مراقبت، ‌آسیب‌رسانی و خشونت فیزیکی، جنسی و روانی به کودکان است، بازتاب می یابد. گذشته از آن، بند ۱ ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک تمامی کشورهای عضو را موظف ساخته تا با استفاده از تمامی امکانات قانونی و ‌اجرایی از کودکان در برابر تمامی اشکال خشونت‌، بی‌توجهی، ‌بدرفتاری یا بهره‌کشی و آزار جنسی کودکان محافظت کنند.شمار پرونده های کودک آزاری در خانواده ها  در دادگاه های ایران بیش از هر چیز نشانگر فقدان حمایت های قانونی و عملی از کودکان مورد خشونت قرار گرفته است.در ایران فقدان اندیشه کودک محوری در قانون، نزد مقامات و در فرهنگ عامه، امکان رشد درخور کودکان را از آنان سلب کرده است. هرچند که ماده ۲ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۸۱ در ایران هرگونه تربیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب صدمه جسمی، روحی یا اخلاقی به آنان شود و سلامت جسم و روانشان را به مخاطره اندازد، ممنوع کرده است اما سهل انگاری در مراقبت از کودکان، تحقیر و خشونت روانی آنان با مجازات قانونی روبرو نیست. با امید داشتن ایران و فردایی بهتر. در ادامه  خانم زینب عباسیان چالشتری مقدمه ای را برای ورود به بحث آزاد با موضوع فرهنگ صلح عنوان کردند: امروزه صلح به معنی نبود جنگ نیست بلکه فضیلتی است که از نیروی جان مایه می‌گیرد و همان‌طور که آزادی به چم زندانی نبودن نیست صلح هم به نبود جنگ نیست مفهوم صلح را با آتش‌بس نباید اشتباه گرفت. آتش‌بس به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن طرفین درگیر در یک مناقشه به صورت یک طرفه یا دو طرفه تحت شرایط خاص از جنگیدن دست می‌کشند. صلح به معنای پایان دادن به مناقشه و قطع جنگ است. رسیدن به صلح در یک جنگ به‌طور کلی به دو روش میسر است. جنگیدن و وادار کردن طرف مغلوب به پذیرش صلح خود یکی از راه‌های رسیدن به صلح است که به صلح رومی معروف است. در این وضعیت طرف پیروز یا مجموعه‌ای از قدرتهای بی‌طرف شرایطی را به عنوان شرایط صلح تنظیم می‌کنند که معمولاً به نفع سمت پیروز است. راه دیگر رسیدن به صلح با کمک مذاکرات سیاسی یا فعالان صلح است. دنیا تو هستی و دنیا از تو جدا نیست. دنیا با تمام مشکلاتش از پاسخ‌های تو شکل یافته‌است، بنابراین راه حل درایجادمشکلات تازه نیست.در اصطلاحات سیاسی:اقدامات دیپلماتیک هماهنگ و جدی در موردی خاص، با هدف دستیابی به صلح را صلح‌کوشی می‌نامند.اقدامی که برای ایجاد تفاهم و توافق میان طرف‌های درگیر به شیوه‌ای آشتی‌جویانه انجام گیرد را صلح‌آفرینی می‌نامند. شاخه‌ای از پژوهش‌های علوم انسانی که هدف آن شناخت و فراهم کردن زمینه‌های برقراری صلح است را صلح‌پژوهی می‌نامند.امانوئل کانت فیلسوف نامدار آلمانی در سال ۱۷۹۵ میلادی کتابی با عنوان «صلح ماندگار» نوشت که در آن مبانی رسیدن به یک صلح پایدار به صورت شش اصل مشخص شده‌است. در این کتاب کانت برای اولین بار خواستار اتحاد جامعه بین‌المللی و تشکیل سازمانی برای برقراری صلح در جهان شده‌است. صلح ماندگار یا صلح آرمانی، بر پایه نظر کانت محصول وضعیتی است که در آن دولت‌ها با پذیرش نظام مردم‌سالار به اتحاد آشتی‌جویانه و قوانین جهان‌گستر دست می‌یابند. روز صلح؛ سازمان ملل متحد روز ۲۱ سپتامبر مصادف با ۳۰ شهریور را روز جهانی صلح اعلام کرده‌است. این تاریخ در پنجاه‌وهفتمین جلسه مجمع عمومی انتخاب شد. در گذشته و بر اساس قطعنامه ۳۶/۶۷ به تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۸۱ سومین سه‌شنبه سپتامبر، روز بازگشایی جلسات عادی مجمع عمومی به عنوان روز جهانی صلح انتخاب شده بود.سازمان ملل متحد؛ سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم با هدف تثبیت و ارائه صلح در جهان تشکیل شد. این سازمان تاکنون قطعنامه‌های زیادی را برای برقراری صلح تصویب کرده‌است.جایزه صلح نوبل؛جایزه صلح نوبل یکی از پنج جایزه نوبل است که هرساله اعطا می‌شود. شیرین عبادی اولین ایرانی و اولین زن مسلمان است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.هنر برای صلح؛ تاریخ بشر چرخهٔ بدون توقف جنگ‌و صلح‌است. همواره با صدای مهیب شیپوری، جنگی آغاز شده و با به اهتزاز درآمدن تکه‌پارچه‌ای سفید، صلحی به ارمغان آمده‌است؛ و در میان این جنگ‌ها و صلح‌ها انسان‌های بسیاری قتل‌عام شده و حیوانات، درختان، گیاهان، زمین، آب و موجودات بسیاری از بین رفته‌اند؛ و از آنجا که «جنگ» و «اخلاق» – مانند آب و روغن که با یکدیگر مخلوط نمی‌شوند – هیچگاه با یکدیگر کنار نمی‌آیند، حاصل این جنگ‌ها چیزی نبوده‌است جز افزایش دزدی، سوءاستفاده از زنان و کودکان، آدم‌ربایی، گرسنگی، قحطی، بیماری، تنهایی و دردهای انسانی . . . آنچه گفته شد بر همهٔ ما روشن بوده و نیاز به توضیح بیشتری ندارد. اما آنچه جنگ و هنر را به یکدیگر ارتباط می‌دهد نحوهٔ بازتاب جنگ در آثار هنری است. ۱. هنر ستایشگر جنگ ۲. هنر تقبیح‌کننده جنگ ۳. هنر برای صلح .«هنر ضدِ جنگ»، چهره کریه جنگ را به شکلی تلخ، تند و زننده و به کمک تصاویری دهشتناک و خشونت‌بار از قتل‌عام انسان‌ها و حیوانات، تخریب و ویرانی شهرها و روستاها و آوارگی انسان‌ها و نظایر آن به نمایش می‌گذارد. اما در «هنر برای صلح» هنرمند می‌کوشد برای ابراز دیدگاهش از صلح جهانی و نفی جنگ و خشونت، فضایی مثبت و خوشایند در آثارش ایجاد کند. سه تن از هنرمندانی که آغازگران «هنر ضدِ جنگ» بودند کالوت،  گویا و پیکاسو  می‌باشند.

بحث آزاد توسط حاضرین:ابوالفضل پرویزی،مریم مرادی،سعید حسینی،معصومه توکلی ،ریحانه هاشمی،محدثه جزایری،نسیم بهاری ، رسول عباسی زمان آبادی، آزاد بهرامی،هادی درتومی،مسیحا،پوریا نخبه زعیم،ندا رحمانی،بنیامین رجبیان،محمد رضا رضائیون ،فریبا مرادی پور،منوچهر شفایی،رضا دادخواه ،زینب عباسیان چالشتری، سایه،مهران فاضل زاده،کویرسبز،وحیدرحمتی، شبنم رضاوند، محمد حاجی امیدی، ریحانه هاشمی، سید اشکان حسینی،فاطمه ورمزیار، احسان رضایی نژاد، رضا دادخواه به پایان رسید. در انتهای جلسه معرفی کاندیداها و انتخاب مسئول نمایندگی اسکاندیناوی انجام شد و از بین کاندیداها ( زینب عباسیان چالشتری، معصومه توکلی و پوریا نخبه زعیم )برای دومین سال متوالی معصومه توکلی توسط رأی اعضا و دو رأی هیئت مدیره بعنوان مسئول نمایندگی اسکاندیناوی برای سال ۲۰۱۹ انتخاب شدند.  

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸

لیدا اشجعی اسالمی

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۲۳ نوامبر  ۲۰۱۸ ساعت ۱۷ به وقت اروپا برگزارگردید که اولین سخنران این جلسه اقای  مهدی هوری زاد با گزارش خبری نقض حقوق کودکان درماه اکتبر به سخنرانی پرداختند که با خبرهایی در مورد افزایش ازدواج؛که نیمه نخست امسال؛ ازدواج ۶۵۰ دختر زیر ۱۱ تا ۱۴ سال در خراسان‌شمالی رخ داده است و اعتیاد کودکان؛که دامنه اعتیاد به نوجوانان زیر ۱۵ سال رسیده است و وجود ۳۰۰۰ محله پرآسیب در کشور تفننی موادمخدر هستند .و در مورد خودکشی کودکان؛که خودکشی دو دختر ۱۴ و ۱۶ ساله در آبادان و سنندج  خبرازعمق اسیبهای اجتماعی را میدهد که جوانان و نوجوانان را در زمره قربانیان ناهنجاری اجتماعی و بی توجه ای مسئولین قرار میدهد و از دیگر خبرها گزارش سالانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران است که از: افزایش ۷,۴ درصدی صدور حکم اعدام خبر داده است و افزایش تعداد کودکان کار و خیابان که معاون اجتماعی سازمان بهزیستی با اشاره به افزایش تعداد کودکان کار وخیابان گفته است که سال ٩۴، ۶٠٠٠ کودک کار و خیابان در سازمان بهزیستی پذیرش شدند که این تعداد در سال ٩۵ به ٩٠٠٠ و در سال ٩۶ به ١٠٣٠٠ نفر رسید.و خشنونت کودکان هم از خبرهای معضل بسیار حاد و سخیفی است که همواره کودکان کشور ما میازاد و فکر و تلاش لازم را در این جهت میطلبد که به گوشه ای از خبرهااختصاص داشت که درهر بخش خبری مقایسه اتفاق ها با قانون اساسی و کنوانسیون حقوق کودک و سند ۲۰۳۰ انجام پذیرفت.  دومین سخنران جلسه خانم سمانه محبی بودند که سخنرانی کامل واز گوشه های مختلفی به معضلات کودکان کار پرداختند و سومین سخنران جلسه اقای بهجتی با موضوع  پدیده زلزله وبهداشت روانی ان برکودکان سخنرانی داشتند و چهارمین سخنران لیدا اشجعی که به تشریح اطلاعیه ۱۰۴۹ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان پرداختند و در بحث ازاد به موضوع کودک و کودکی از نگاه سند ۲۰۳۰ با شرکت دوستان و میهمانان درجلسه پرداخته شد.که متن های سخنرانی به ترتیب در زیر میباشند. متن سخنرانی خانم محبی با موضوع کودکان کار بدینگونه آغاز شد:کودکان کار به کودکان کارگری گفته می‌شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند که این امر آن‌ها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بی‌بهره می‌سازد و سلامت روحی و جسمی آن‌ها را تهدید می‌کند.کودکان کار براساس دو فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف می‌گردند. نوع کار و حداقل سن مناسب برای آن کار. عموماً به کودکی یک کودک کار گفته می‌شود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر باشد، و با تحصیل کودک تداخل پیدا کند. سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین می‌گردد. بر این اساس، قرارداد شماره ۱۳۸ سازمان بین‌المللی کار برای مشاغل مختلف یک حداقل سن را تعیین کرده که اگر کودکی که سنش پایین‌تر از این سن است مشغول به فعالیت در آن شغل باشد، آن کودک یک کودک کار در نظر گرفته می‌شود. این سنین عبارتند از: ۱۸ سال برای مشاغل پر خطر (مشاغلی که سلامت جسمی، روانی یا اخلاقی کودک را به خطر می‌اندازند)، ۱۳–۱۵ سال برای مشاغل سبک (مشاغلی که سلامت و امنیت کودک را تهدید نمی‌کنند و کودک را از تحصیل بازنمی‌دارند)، البته سن ۱۲–۱۴ سال ممکن است که تحت شرایط خاصی در کشوهای فقیر پذیرفتنی باشد. بر اساس تعریف دیگری که توسط برنامه اطلاعات آماری و نظارت بر کودک کار درسازمان بین‌المللی کار ارائه شده‌است، فردی کودک کار نامیده می‌شود که مشغول به یک فعالیت اقتصادی باشد، و سنش کمتر از ۱۲ سال باشد و یک ساعت در هفته یا بیشتر کار کند، یا سنش ۱۴ سال یا کمتر باشد و حداقل ۱۴ ساعت در هفته کار کند، بچه های بی‌سرپرست یا بدسرپرست که نمونه عینی اش می‌شود کودکان کار، همان‌هایی که دست روزگار زودتر از موعد آنها را به دنیای بزرگترها پرت کرده و کودکی‌شان را به باد فراموشی سپرده. نمونه‌های ملموس تر آنها هم می‌شود بچه‌های کوره های آجرپزی یا طایفه‌ای که تعدادشان انقدر زیاد هست که دیگر دیدنشان پشت چراغ قرمزها و سر چهارراه‌ها ان‌قدر عادی شده که برایمان حکم آکساسوار شهر را پیدا کرده اند.کودکان کار، بزرگ ‌مردان کوچکی که غم نان دارند .کودکان کار، کودکان نام آشنای این سرزمین هستند که در پی لقمه‌ای نان به کار گمارده می‌شوند تا قوت لایموتی برای خانواده شان تهیه کنند. گرچه در جای جای این کشور پهناور وجود دارند اما همچنان در چشم همگان نامریی هستند. هیچکس از قلب‌های کوچک حسرت کشیده،دست‌های پینه بسته و پشت خمیده شان خبری ندارد اما هر روز می‌آیند گاهی گل و زمانی فال می‌فروشند و گاهی اوقات هم برای یافتن لقمه‌ای نان در سطل‌های بزرگ زباله فرو می‌روند و به لطف سیاست‌های نا کارآمد مسئولان روز به روز بر تعدادشان افزوده می‌شود و تنها زمانی که بخواهند بر صندلی ریاستی تکیه زنند از ساماندهی این کودکان سخن می‌رانند. شرایط نامساعد زندگی این مردان کوچک آنان را در معرض انواع و اقسام بیماری‌ها وجرایم قرار می‌دهد. محل زندگی این کودکان خیابان است و در همان خیابان‌ها رسم و راه زندگی کردن را می‌آموزند. آسیب می‌بینند، کتک می‌خورند تا کودک کار شوند و وقتی به سراغشان می‌روی بدن‌های نحیف و لاغرشان را می‌بینی که مورد ضرب و شتم واقع شده‌اند و روح‌های بی قراری را می‌بینی که به فکر رهایی هستند. ‏تعداد زیادی از کودکان در مشاغل خانگی بدون مزد یا با مزد در خانه فرد ثالث یا کارفرما مشغول هستند. این کودکان نسبت به استثمار بسیار آسیب‌پذیر هستند. کار آنان اغلب از نگاه جامعه مخفی است،از اینرو احتمال دارد این کودکان منزوی شوند و در موارد بسیاری جدا از خانه و خانواده خود به سربرند. موارد اذیت و آزار کودکان در کار خانگی واقعیت تلخی است که متأسفانه رواج فراوانی دارد. کارشناسان معتقدند، بیش از ۹۰درصد کودکان خیابانی دارای خانواده هستند.ناچارا باید تحویل خانواده‌ها بشوند و خانواده‌ها هم نیازمند هستند در نتیجه این کودکان را وادار به کار می‌کنند،از تحصیل و فرآیندهای کودکانه محروم‌شان می‌کنند و با اجبار و زور به خیابان می‌فرستند تا با پول به خانه باز گردند و اگر نتوانند آن پول را تهیه کنند با ضرب و شتم روبه‌رو می‌شوند.‏

 ‏آمار کودکان کار ‏: بررسی‌های انجام شده حاکی از این است که حدود ۳۰درصد از کودکان خیابانی به مدرسه نمی‌روند و بیسواد هستند. ۳۰درصد این کودکان ۶ تا ۱۱ سال و ۹درصد نیز زیر ۶ سال دارند واین در حالی است که تعداد کودکان خیابانی غیرایرانی در استان‌های تهران،فارس،خراسان رضوی، بوشهر و اصفهان بیشتراز استان‌های دیگر است. اغلب کودکان خیابانی به دلیل اینکه از سنین پایین، زندگی در خیابان را تجربه می‌کنند از شانس زندگی درکنار خانواده محروم هستند. بر اساس این بررسی‌ها بیشترین تعداد کودکان خیابانی را پسران تشکیل می‌دهند و همچنین بررسی اولیه وضعیت تابعیت مراجعان نشان می‌دهد که کودکان ایرانی ۱ر۷۵درصد کودکان کار را تشکیل می‌دهند‎.‏ آمار کودکان کار در استان تهران ۳ر۱۴درصد، سیستان ‌وبلوچستان و خراسان رضوی ۶ر۹درصد، خوزستان ۴ر۶درصد،هرمزگان ۸ر۵و قم ۷ر۵ درصد است. براساس مطالعات انجام شده، حدود ۳۰ درصد از کودکان خیابانی را افرادی تشکیل می‌دهند که به مدرسه نمی‌روند. بررسی‌های دانشگاه الزهرا(س)در مورد کودکان کار حاکی از این است که رشد فقر در کودکان کار و خیابان از سال ۸۴ تا ۸۸ روند صعودی داشته است و کار کودکان خشونتی است که علیه کودکان کار و خیابان اعمال می‌شود. در این بررسی آمده است، بیش از ۳۲درصد کودکان کار مورد آزار جسمی، روحی و جنسی قرار می‌گیرند، همچنین بررسی‌های سازمان بهزیستی نشان می‌دهد که نرخ ابتلای کودکان کار و خیابان به ایدز ۴ر۵درصد است که این نرخ نسبت به نرخ ابتلا به ایدز در جامعه که ۱ر۰ درصد است، ۵ر۴برابر محسوب می‌شود.‏ ‏۷۲درصد این کودکان بی سواد و کم‌سواد هستند یا در حد ابتدایی سواد دارند و ۱۷درصد کودکان کار و خیابان‌ در تهران اصلا مدرسه نرفته‌اند و این بیسوادی و کم‌سوادی در فرایند زندگی این افراد تاثیر سوء دارد. ‏ناکافی بودن قوانین ‏:چندی قبل سیدحسن موسوی چلک،رئیس انجمن مددکاری ایران درباره شرایط کودکان کار اظهار داشته است: یکی از موضوعاتی که همیشه با آن مواجه بوده‌ایم موضوع کودکان کار و خیابان بوده است‎.‎‏ این در حالی است که در قانون کار هم موضوع کودکان کار پیش‌بینی شده است به طوری که ماده ۷۹ کار کودکان زیر ۱۵ سال را ممنوع کرده است، اما ماده ۸۰ گفته است:کسانی که ۱۵ تا ۱۸ سال دارند،کارگر نوجوان نامیده می‌شوند. یعنی در قانون ما طبق شرایطی کار کودکان به رسمیت شناخته شده است. در ماده ۸۰ تا ۸۵ هم آمده است ساعت کار این کودکان کمتر باشد و همچنین کار سلامت جسم و روانشان را تهدید نکند. حتی در مقابل نامه ۱۸۲ سازمان بین‌المللی کار که ایران پذیرفته است، کشورها را مکلف کرده که سن را تعریف کنند. این در حالی است که عدم تناقض از ۱۲ سال تا ۲۰ سال هم داریم. در آنجا منع اشکال کار کودکان پیش‌بینی شده و در ایران هم مصوب شده و ابلاغ شده است. برنامه ساماندهی کودکان خیابانی هم سال ۷۸ در هیات دولت تصویب و شرح وظایفی برای دستگاه‌های مختلف و مرتبط پیش‌بینی شده است. ‏وی با بیان این مطلب که کودک خیابانی معلول عوامل اجتماعی است می‌گوید: بسیاری از کودکان کار و خیابان برای تامین معاش خود و خانواده شان در خیابان کار می‌کنند. حالا یک عده ممکن است در باندهایی باشند،اما بخش عمده دست کسانی است که برای تامین معاش خود و خانواده‌ها کار می‌کنند از اینرو بخش اقتصادی تعیین کننده است.‏از نظر کار نیز این کودکان به ۳ گروه تقسیم می‌شوند؛ کودکان دارای مشاغل واقعی که در کارگاه‌های زیرزمینی و غیربهداشتی بدون هیچ‌گونه پوشش بیمه به جان‌کندن مشغول هستند، دستمزد آنان نصف کارگران بزرگسال است و به محض کوچکترین اعتراض، از کار اخراج می‌شوند. این کودکان اغلب مورد آزار کارگران بزرگ‌‌تر هم قرار می‌گیرند و می‌توان نمونه‌های آنان را در برخی از کارگاه‌های ریخته‌گری، صابون‌پزی، شیشه‌سازی و قالی‌بافی مشاهده کرد. ‏گروه دوم کودکان دارای مشاغل کاذب که گاهی برای پوشش تکدی‌گری اقدام به دستفروشی می‌کنند، مثل گلفروشی،فال و چسب فروشی. البته در میان این کودکان دست‌فروشان واقعی وجود دارند که مردان کوچک هستند و نان‌آوری خانه‌های خود را به عهده دارند. کودکان کار نوجوانی و جوانی را پشت سر نمی‌گذارند، از کودکی به پیری می‌رسند و اغلب به بیماری‌های مختلف پوستی، گوارشی واستخوانی مبتلا می‌شوند و از این رو عمر طبیعی شان یک‌سوم کودکان هم‌سن خود است. ‏گروه سوم هم کودکان بزهکار هستند که به دله دزدی، جیب‌بری، خرده فروشی مواد مخدر و دزدی لوازم اتومبیل مشغول هستند.‏بررسی‌های انجام شده حاکی از این است که شرایط این کودکان درهــر ســه بعـد جسـمی، روانـی و اجتماعـی بـه طـور چشمگیری بدتـر از همســالان آنهاســت به طوری که بیماری‌های واگیــرمانند: هپاتیـت، عفونت‌های انگلـی روده و کچلی‌هاو بیماری‌های غیرواگیــر و مشــکلات عاطفــی سلامتشان را تهدیـد می‌کنـد و شـیوع آلودگـی بـه ‏hiv‏ در میـان آنان حــدود ۵ درصــد و ۴۵ برابــر جمعیــت عــادی اســت. ‏این کودکان بـا مسـأله گرسـنگی و سـوءتغذیه هم روبرو هستند چنانکـه در یـک مطالعـه مشـخص شـده کـه ۵۰ درصـد بیشـتر از کـودکان عـادی از سـوءتغذیه رنـج می‌برنـد و کوتاهــی قدشــان هــم. ۱۰ درصــد بیشــتراســت. ســلامت روانــی ایــن کــودکان در سال‌های آغازیـن عمـر اغلـب آسـیب جـدی دیـده اسـت، اعتمـاد بـه نفسشـان پاییـن و سـطوح متفاوتـی از اضطـراب را تجربــه می‌کننــد و خشــونت فیزیکــی بــه عنــوان تلختریــن تجربــه کودکــی، تجربــه مشــترک بســیاری از آنهاسـت. بررسی‌ها نشان داده است بیـش از ۷۰ درصـد کـودکان کار مـورد آزار جسـمی والدیـن قـرار گرفتـه‌اند عـلاوه بـر همـه اینهـا کـه نتیجـه محرومیت و دسترســی نداشــتن بــه حداقل‌های زندگــی هســتند، وجـه غم انگیـز ماجـرا این است که آنان قربانـی تجـاوز و سوءاسـتفاده جنسـی می‌شوند. این در حالی است که وزارت رفاه و تامین اجتماعی و سازمان بهزیستی متولیان اصلی رسیدگی به امور کودکان کار و خیابان هستند و باید حداقل‌های زندگی این کودکان را تامین کنند. ‏

متن سخنرانی اقای احمد رضا بهجتی با موضوع پدیده زلزله و بهداشت روانی ان بر کودکان: زلزله یکی از مخرب‌ترین و خانمان سوزترین حوادث طبیعی است، که تنها در قرن بیستم بیش از 3 میلیون انسان را به کام مرگ فرو برده است. چنین پیشامدی به شکل ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد و فرد را به شدت غافلگیر می‌‎کند.زلزله یکی از مخرب‌ترین و خانمان سوزترین حوادث طبیعی است، که تنها در قرن بیستم بیش از 3 میلیون انسان را به کام مرگ فرو برده است. چنین پیشامدی به شکل ناگهانی و غیرقابل پیش بینی رخ می‌دهد و فرد را به شدت غافلگیر می‌کند.خسارات روحی زلزله به مراتب بیشتر از خسارات مالی و جانی آن است. فرد آسیب دیده حاضر در فاجعه خود را در مقابل نیروهای عظیم طبیعی عاجز دیده و مجبور به تسلیم و تواضع می‌شود، این افراد در اثر وقوع زلزله خانه و خانواده و دوستان و بستگان یا به عبارتی منابع مالی و عاطفی خود را از دست می‌دهند، ترس از ادامه زندگی بدون وجود منابع مالی و عاطفی باعث ایجاد فشار روانی در فرد شده و سلامت جسمانی و روانی فرد را به خطر می‌اندازد و باعث بروز مشکلاتی همچون اشکال در تمرکز، اختلال در تصمیم گیری، عدم کنترل احساسات، توهم، احساس گناه و ناامیدی، اختلال در خواب و کابوس‌های شبانه، شب ادراری در کودکان، بی‌تفاوتی و گوشه گیری نسبت به همه چیز و همه کس، اضطراب، وسواس و افسردگی می‌شود. این افراد برای این که بتوانند به زندگی عادی برگردند، نیاز به تجزیه و تحلیل سانحه و هضم آن دارند. به همین جهت مراجعه به یک مشاور یا متخصص لازم است. درمانگرها به فرد آموزش می‌دهند که چگونه کاملاً آرام باشد و به طور مسلطی بر موقعیت تمرکز کند. ابتدا موقعیت را تصویرسازی می‌کنند و سپس کم کم از این طریق عملاً او را با واقعیت روبه رو می‌کنند.مراحل مختلف واکنش‌های روانی پس از زلزله:

1- مرحله تماس با ضربه: این مرحله چند دقیقه پس از حادثه بروز می‌کند.افراد دچار وحشت شدید می‌شوند و قدرت انجام هیچ کاری را ندارند. این مرحله معمولاً کوتاه و گذرا است.

2- مرحله قهرمان گرایی: درساعات اولیه وقوع حادثه بین افراد حادثه دیده هم بستگی ایجاد می‌شود افراد به طور داوطلبانه به امدادرسانی کمک می‌کنند (بیرون آوردن اجساد از زیر آوار)

3- مرحله فراموش کردن غم: یک هفته تا چند ماه پس از بروز حادثه همزمان با رسیدن نیروهای کمکی افراد امیدوار می‌شوند و ممکن است حالت آرامش و نشاط کنند.

4- مرحله مواجهه با واقعیت: 2 تا 3 ماه پس از حادثه بروز می‌کند در این مرحله افراد تازه متوجه دامنه خسارت و فقدان‌هایشان می‌شوند. فرد مجددا روحیه خود را از دست می‌دهد. افراد در این مرحله افسرده و مضطرب می‌شوند و به شدت احساس تنهایی می‌کنند.

5- مرحله تجدید سازمان: که 6 ماه تا یک سال پس از وقوع حادثه بروز می‌کند در این مدت فرد درک می‌کند که باید متکی به خود باشد. عدم رسیدن تعادل در این مرحله منجر به باقی ماندن علایم و واکنش‌های روانی مثل افسردگی و اضطراب در فرد می‌شود. همچنین مشاهده می‌شود که این افراد از انواع دردهای فیزیکی هم شکایت می‌کنند. اما زمانی که به پزشکان مراجعه می‌کنند هیچ علایم و نشانه‌ای در بدن آنها مشاهده نمی‌شود.

افراد آسیب پذیر در زلزله:بلایا بر افراد اثر یکسانی ندارند و برخی نسبت به دیگران آسیب پذیری بیشتری دارند. کودکان، زنان و سالمندان و همچنین معلولین و کسانی که تنها زندگی می‌کنند یا منابع حمایتی و مالی کمتری دارند و افراد بی‌سواد احتمال دارد در هنگام وقوع بلایا دچار عوارض روانی بیشتری شوند.ضربه روحی در کودکان و نوجوانان: اگرچه حوادث ناگوار طبیعی تمام افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما اثرات این شرایط بر کودکان و نوجوانان بسیار شدیدتر و قابل توجه است. کودکان در سنین مختلف واکنش‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند.

کودکان پیش دبستانی (5-1 سال):ترس از جدایی و چسبیدن بیش از حد به پدر و مادر، ترس از بیگانه‌ها و بی‌اعتمادی به دیگران، ترس از تاریکی و ترس از اشیای خیالی، مشکل در به خواب رفتن و خودداری از تنها خوابیدن، دیدن رویاهای ترسناک، برگشت به رفتارهای اولیه رشد مثل شب ادراری، فعالیت بیش از حد و پرخاشگری، اختلال در صحبت کردن یا سکوت و لکنت زبان.کودکان دبستانی (11- 6 سال):احساس غمگینی، مشکلات خواب (مثل بی‌خوابی، پرخوابی یا کابوس)، اضطراب نگرانی و ترس از تکرار شدن اتفاقی که منجر به از دست دادن نزدیکانش شود، مشکلات تحصیلی، برگشت به رفتارهای اولیه کودکی مثل شب ادراری یا انگشت مکیدن، شکایت‌های بدنی مثل درد شکم و سردرد و سرگیجه.نوجوانان (18-11 سال):نوجوانان 11 سال به بالا تقریبا مثل بزرگسال ها به زلزله واکنش نشان می‌دهند. آنها ممکن است در تخیل خود از به وجود آمدن زلزله جلوگیری کنند یا از کسی که آن را به وجود آورده انتقام بگیرند و علایم بدنی مثل دردهای شکمی و سردرد و ناراحتی پوستی، مشکلات خواب و کابوس، نزاع با دیگران و تحریک پذیری، افت تحصیلی، طغیان و سرکشی در خانه و مدرسه، افسردگی یا غمگینی، از دست دادن علاقه به تفریح یا فعالیت‌های گروهی در آنها ظاهر شود.

حمایت‌های اولیه روانی – اجتماعی در مورد کودکان آسیب دیده :کودکان را از پدر و مادرشان جدا نکنند، در صورتی که اشیا یا لباسی از پدر یا مادری که فوت کرده باقی مانده است آن را در اختیار فرزندش قرار دهند، حتی الامکان از تغییر مکان مداوم کودکان خودداری کنند، به نیازهای تغذیه‌ای و بهداشتی کودکان در تمام سنین توجه کنند، امکانات بازی و سرگرمی برای کودکان فراهم کنند، نقاشی کردن کودکان علاوه بر تخلیه هیجانی و تسکین روانی می‌تواند نشان دهنده مکنونات ذهنی آنان نیز باشد.

چه آموزش‌هایی را باید به پدر و مادر کودکان آسیب دیده داد؟:برای شناخت ترس کودکان بهتر است با آنها ارتباط برقرار کرد و به آنها اجازه داد در مورد حادثه حرف بزنند، به سوالات کودک خود صادقانه پاسخ دهند، کودکان احتیاج به آرامش و اطمینان بخشی دارند با خونسردی آنها را در آغوش بگیرند، در کار روزانه و خواب و تغذیه‌شان هماهنگی ایجاد کنند و نظمی را که قبل از حادثه وجود داشت به خانواده برگردانند، به نیازهای بهداشتی و تغذیه‌ای کودکان توجه کنند، رفتارهای مثل شب ادراری کودکان را بپذیرند و بدون سخت گیری به او آرامش داده و تنبیهش نکنند، کودکان و نوجوانان را به فعالیت‌های نیکوکارانه، کمک به مردم در بازسازی شهر، کمک در امر کشاورزی و باغبانی تشویق کنند، انتظارات خود از کودکان در امر انجام تکالیف مدرسه را کمتر کنند و به آنها سخت نگیرند، کودکان در شرایط بحران بیش از هر زمان دیگری نیاز به بازی دارند زیرا بازی باعث منحرف کردن توجه آنان از استرس می‌شود و به آنها آرامش می‌دهد، مانع بازی و سرگرمی آنها نشوند.

نتیجه‌گیری:پس از هر حادثه یا بلا افکار، احساسات یا رفتارهایی در بین افرادی که آسیب دیده‌اند یا شاهد صحنه‌های دردناک بوده‌اند جریان پیدا می‌کند، این افراد نگرانی در مورد تنها ماندن، امنیت، سلامت خود و اشخاص مورد علاقه خود را داشته و خواب آشفته دارند. این افراد نباید بیمار تلقی شوند چون این امر یک واکنش طبیعی فرد به یک حادثه است که در بسیاری موارد در طول زمان علایم تخفیف و یا از بین می‌روند. البته بلایا اثر یکسانی نمی‌گذارند برخی افراد نسبت به دیگران آسیب پذیری بیشتری دارند، از جمله کودکان که در هنگام وقوع بلایا دچار عوارض روانی بیشتری شوند. در پایان همواره باید به خاطر داشت که زمان لازم برای بازگشت فرد آسیب دیده به زندگی طولانی بوده که در تمام این مدت نیازمند همراهی و همدلی دیگران است.

متن اطلاعیه ۱۰۴۹ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان با ارایه سر کار خانم  لیدا اشجعی :

کودک و کودکی در جمهوری اسلامی ایران واژگانی غریب و نا مفهوم اند. اطلاعیه ۱۰۴۹. حقوق کودک با وجود پذیرش مفاد کنوانسیون آن از سوی ایران، هنوز هم در دادگاه های ایران و در غیاب قوانین کودک محور از رسمیت برخوردار نیست چنانچه حتی لایحه حمایت از حقوق کودک با تمام نقاط قوت و ضعفی که بوضوح در آن مشاهده می شود، پس از تلاش و پی گیری های فعالان حقوق کودک و بعد از ده سال عدم توجه دولت و مجلس، چند ماهی است که در مراحل اولیه تصویب قرار گرفته است.

برغم آنکه هر روز شاهد آمار رو به رشد آسیب های ناشی از گسترش فقر، فساد، بیکاری، اعتیاد، ازدواج کودکان، کودکان بیوه، اعتیاد کودکان، تجاوز و تعرض، کودک آزاری در اشکال مختلف جسمی و روانی، محرومت از تحصیل، کار کودکان، خشونت علیه کودکان و خشونت روز افزون در بین آنان هستیم اما همچنان: محرومیت همه جانبه از حقوق ابتدایی بشر، آتشی است که اول از همه پیکر نحیف کودکان را در کام خود فرو برده است تا آنجا که ایران با بیشترین آمار اعدام کودکان، در جایگاه نخست لیست اینگونه کشور ها  قرار دارد، رضا جعفری سدهی مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور می گوید: حدود 1900 دختر در معرض آسیب در کشور شناسایی و مورد حمایت بهزیستی قرار گرفته اند و محمد‌جواد فتحی عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس  اعلام می کند که  « بیش از ۲۳۰۰ کودک» در زندان‌های ایران زندگی می‌کنند.

جایگاه کودک و کودکی در قوانین جمهوری اسلامی ایران = هیچ:  انواع آسیب های کودک و نوجوان در جامعه ی بحران زده ایران که کمترین توجهی نسبت به حقوق انسان ها ندارد، هر لحظه در حال گسترش است، پدیده هایی همچون خودکشی کودکان، نوزادانی که معتاد متولد می شوند، شکنجه و قتل کودکان در خانواده ها  و مرگ کودکان در اثر سهل انگاری در بیمارستان ها، تنها نمونه هائی از این دست به شمار می روند، آمارجرایم اطفال و نوجوانان هرساله نسبت به سال قبل بیانگر رشد۵۰ درصدی میشود و خبر اقدام به قتل جوانی۱۹ ساله به دست نوجوانی ۱۵ ساله و دستگیری وی، سرتیتر رسانه ها ی کشور می گردد  و اینچنین است که :

نو نهالان و غنچه های خانواده ها ناشکفته پرپر می شوند.

ما بار دیگر بنابر تعهد دولتمردان نسبت به اجرای مواد کنوانسیون حقوق کودک، یاد آور میشویم که : طبق ماده 39 کنوانسیون یاد شده، برای سلامتی روحی، جسمی و اجتماعی کودکی که قربانی نوعی از بدرفتاری، شکنجه، استثمار یا هر عمل غیر انسانی دیگر شده است، حکومت های عضو پیمان همه اقدامات مناسب را انجام می دهند. بازسازی جسمی و روانی باید در محیط و شرایط مناسب، سلامتی و منزلت کودکان را تامین کند و ماده 6 نیز متضمن به رسمیت شناختن حق ذاتی هر کودک برای زندگی و ایجاد حد اکثر امکانات برای بقا و پیشرفت اوست، ماده ۱۶سند ۲۰۳۰ نیز ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح را ضروری می داند.ما موکدا خواهان تدوین قوانین بازدارنده، تغییر قوانین موجود به نفع کودکان و اجرای کامل حقوق بشر و برسمیت شناختن سند 2030 یونسکو در راستای بقا، رشد و سلامت همه جانبه ی کودکان بوده و توجه به تمام مفاد کنوانسیون مربوطه را برای نجات کودکان آسیب دیده و پیشگیری از دامنه آسیب آنها و جلوگیری از افزایش آمار آنان خواهانیم،  بدیهی است تقویت سمن ها (سازمان های مردم نهاد) و انجمن های مردمی فعال حقوق کودک و نوجوان و درک اهمیت وجودی آن ها و نگرش انسان مدارانه و جدی به کودکان و کودکی، در راه تحقق سریع حقوق کودک و نوجوان در ایران، لازم و ضروری است.

 صورتجلسه کارگروه کمیته آموزش و پژوهش

         مریم مرادی

پیرو جلسه ی کارگروه روز 26 اکتبر ، بار دیگر و به منظور تکمیل گفتگوهای اساسی ،  این نشست خصوصی نیز با اعضای کمیته آموزش و پژوهش روز شنبه 17 نوامبر 2018 ساعت 17 بوقت اروبا در اتاق پالتاک آموزش برگزار گردید. کمیته آموزش و پژوهش ( کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ) ، در راستای به ثمر نشاندن اهداف کانون و در ادامه فعالیتها و عملکردهای گذشته خود ، اقدام به تهیه و تولید فعالیتهای جدید به شرح ذیل نموده است :

الف – تحقیق ، جمع آوری  متن ها و شرح و بررسی یکایک اهداف 17 گانه سند 2030 یونسکو ( بصورت مقالات – متن های کوتاه و تاثیر گذار برای تهیه کلیپ های صوتی و تصویری )

ب- تهیه متن  کلیه کنوانسیونهای و معاهداتی که توسط ایران امضا شده است و نهایتا تولید صدای کنوانسیونهای تهیه شده

ج – بررسی و شرح موارد نقض حقوق بشر در قانون اساسی ایران ، ارائه اصلاحات مطابق مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر

مسئول جلسه : بانو مریم مرادی

همراهان جلسه : جناب جهانگیر گلزار – جناب منوچهر شفایی

در بخش نخست مسئول محترم جلسه ضمن خوش آمد گویی به حضار و همراهان این جلسه ، از جناب رضا دادخواه بعنوان ( مسئول  کارگروه تیم اول) درخواست نمود تا گزارش عملکرد 2 ماهه گذشته را با همکاری اعضای خود اعلام نمایند که بشرح ذیل ارائه  گردید: تاکنون شرح و بررسی 12 هدف از سند 2030 انجام شده که متن خلاصه اهداف اول و دوم نیز جهت تهیه و تولید کلیپ های صوتی به کمیته ارسال گردیده است . بصورت ماهانه نیز به همراه اعضای این کمیته ،  شرح یکایک اهداف 17 گانه طبق برنامه زمانبندی شده در جلسات هم اندیشی ماهانه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد که تاکنون 8 امین هدف ان نیز در این جلسات مورد ارزیابی قرار گرفته است . بقیه اهداف با همکاری و تلاش همکاران این تیم ( نیلوفر ایمانیان – نسیم بهاری – مینا توانا -ابوالفضل پرویزی ) در جریان تهیه و تولید میباشد .

در بخش دوم نیز گزارش عملکرد ( کارگروه تیم دوم ) بعلت غیبت موجه بانو دیانا بیگلری فرد( مسئول کارگروه تیم دوم )  توسط مسول جلسه  بشرح ذیل قرائت شد :

طی ماههای اخیر کنوانسیون های دفاع و جنگ ( بصورت 8 بخش جداگانه ) توسط اعضای محترم این تهیه که  به کمیته ارسال گردیده است .( همکاران در این کارگروه : شبنم رضاوند – نکیسا افشار – ارش رضاوند )

در بخش سوم از  بانو لیدا اشجعی( مسئول کارگروه تیم سوم ) دعوت گردید  که شرح عملکرد و فعالیتهای ایشان بشرح ذیل میباشد : همکاران در این بخش در 2 گروه مجزا مشغول به تهیه موضوع تیم خود میباشند . نخست بخش تطبیقی که به  بررسی و شرح بعضی از اصول قانون اساسی ایران و مطابقت آن با اعلامیه جهانی حقوق بشر – سند 2030 یونسکو – یا بعضی از معاهدات و کنوانسیونهای بین المللی – میپردازند . در بخش اصلاحات  که با بررسی موضوعی و  ارائه متنها با ویرایشی جدید منطبق با دیدگاه حقوق بشری انجام خواهد شد .( همکاران در این کارگروه  : ارش رضاوند – مهران فاضل زاده – سپهر طباطبایی – مهرداد بهزادی – شبنم رضاوند – نسیم بهاری – مینا توانا – نگار کلایی ) در انتهای جلسه ، از جناب جهانگیر گلزار دعوت گردید تا نظرات و پیشنهادات خود را برای حاضرین در این جلسه اعلام نمایند : جناب گلزار ضمن اعلام  امادگی جهت همکاری با کمیته آموزش و پژوهش ، پیشنهادات و ایده هایی نو بشرح ذیل ارائه نمودند :حق چیست ؟ ویژگیهای آن کدامند ؟  ابزار رسیدن به حق چیست ؟تدریس حقوق انسانی و تدریس عدم خشونت که میبایست از کودکستان آغاز شود .رابطه حق با عدالت در زندگی ( کودکان – زنان – محیط زیست ) /تعاریف حق و تفاوت حق از باطل /جایگاه حق در زندگی انسان /شکنجه از منظرهای مختلف /وضعیت زن در جامعه ی ما.

در قسمت پایان نیز جناب گلزار تمثیلی از صائب تبریز بیان نمودند که حکایت از دلگرم شدن انسانها به یکدیکر داشت و دلنوشته ای بسیار پر محتوا نیز بشرح ذیل برای حاضرین قرائت نمودند : باید حواسم به باد باشد/ که روسری‌ام را برندارد /به آفتاب/ که گونه‌هایم را سرخ نکند /به باران /که لباس‌هایم را به تنم نچسباند /باید حواسم به چشم‌هایم باشد/ به چشم کسی نیفتد/به لب‌هایم /که لبخند نزند/به زنگ صدایم /به راه رفتنم… /من خسته‌ام / چرا به حقوقم تجاوز می کنید؟/چرا مرا آزار می دهید ؟

 /من انسانم و آزاد و مستقل /زور شما نشان از خود بیگانگی شماست…..پس از اتمام صحبتهای ایشان ، جناب شفایی نیز ضمن تشکر و قدر دانی از ایده ها و پیشنهادات جناب گلزار و فعالیتهای اعضای محترم کمیته آموزش و پژوهش مطالبی را بشرح ذیل ایراد سخن نمودند :

ما میتوانیم پیشنهادات ارائه شده توسط جناب گلزار را در جلسات سخنرانی ها میتوانیم  به کار ببریم و مشورت بر روی موضوعات گفته شده ، بهترین نتیجه ممکن انجام گردد .  /در ارتباط با موضوع کارگروه تیم سوم ،  ایشان اظهار نمودند که شایسته است اعضای این گروه قانون اساسی را نقد کنند و بعنوان فعال حقوق بشر با نگاه بیطرفانه ،  این اصول را با دیدگاه بشر دوستانه تغییر دهند . تا بتوانیم یک کار نو ارائه دهیم و به یک نتیجه مطلوب برسیم . ( نوشتن قانون اساسی با نگاه حقوق بشری ) /در پایان نیز مسئول جلسه ضمن تشکر از حاضرین و همراهان جلسه و همچنین قدردانی از تلاش و زحمات اعضای محترم کمیته آموزش و پژوهش ختم جلسه را اعلام کردند . (زمان جلسه 1 ساعت و 15 دقیقه )

 گزارش نشست ماهیانه نمایندگی نیدرزاکسن

رامین ثالثی

نشست مذکور روز شنبه مورخ ۳ نوامبر ۲۰۱۸ راس ساعت ۱۳ بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی در محل دفتراین نمایندگی در هانوفر و با حضور آقایان : منوچهر شفایی-آیدین شفیع نژاد-مهران فاضل زاده حبیب آبادی-رامین ثالثی –فرشاد قضایی کاوکانی–محمد علی محمود زاده، بانوان:صدیقه جعفری –آزاده قریشی-زهره احساسیان-دیان دادی-نینا سبزی و سایر همکاران و حاضرین در پالتاک برگزار گردید. این جلسه با حضور آقای آیدین شفیع نژاد به عنوان مسئول جلسه و صدا بردار ، آقای رامین ثالثی به عنوان منشی جلسه آغاز گردید.

در ابتدای جلسه آقای شفیع نژاد ضمن خوشامدگویی به حضار طبق فراخوان از خانم آزاده قریشی جهت تحلیل و بررسی گزیده ای از نقض حقوق ایرانیان در یکماه اخیردعوت بعمل آوردند.

گزیده متن سخنرانی :

1-پروین بختیارنژاد، فعال حقوق زنان در سن ۵۶ سالگی درگذشت

2-اعتصاب کامیون‌داران و کسبه در ایران؛ افزایش دستگیری‌ها و “جو امنیتی”

3-گزارشی از آرش صادقی: نیاز مبرم به شیمی درمانی/ مضروب کردن محل جراحی آرش صادقی توسط ماموران امنیتی

4-آزادی سامان نسیم با قرار وثیقه

5- تداوم سرکوب بهائیان در ایران, بازداشت دو شهروند بهائی در کرج توسط نیروهای امنیتی

6- محرومیت از درمان و رسیدگی پزشکی به فرنام فرهنگ از درویش گنابادی محبوس در زندان فشافویه

7- صدها اهوازی در مهرماه دستگیر شده اند

8-سه سال بلاتکلیفی در پرونده شهروندان اهل سنت بازداشت شده در شهرستان کلاله

9- قتل ابهام‌آمیز فرشید هکی، حقوقدان و فعال محیط زیست

10- خبرنگاری در ایران به اتهام توهین به امام سوم شیعیان بازداشت شد

11- اطلاعات سپاه هاشم خواستار را در بیمارستان روانی بستری کرد

12-اقدام به زیر گرفتن دختر دانشجو توسط خودروی گشت ارشاد

13- ضرب و شتم 3 دانش آموز با کابل توسط معلم در شهرستان جم

14- مادر و دختری بهایی که راهی زندان مشهد شدند

15- اعطای جایزه ویژه انجمن قلم سوئد به نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر

سخنران بعدی خانم احساسیان با موضوع بررسی مواد7 و 28 اعلامیه حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و وضعیت اجرایی بود که با دعوت مسئول جلسه اینچنین سخنرانی خود را آغاز کردند :

خانم  زهره احساسیان: خوشحالم از اینکه این افتخار نصیب بنده شد که سرکار خانم جعفری و جناب آقای شفاهی این اجازه را دادن تا صدای زنان مظلوم کشورم باشم و حرفهایی که همیشه در دل آنها و بنده بوده و سرکوب شدیم که دهان باز نکنیم را بتوانم در این جلسه با آزادی کامل بیان کنم، کمال تشکر و قدردانی را از شما عزیزانم دارم که به من اجازه دادید برای بار اول در جمع شما حاضر بشوم و در حضور مردانی صحبت کنم که کاملا متفاوت هستند

۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است و این بهانه خوبی بود برای بیان مشکلات زنان کشورم که در مورد خشونت ، ظلم، محرومیت، محدودیت هستند و در جامعه ایرانی حکومت مرد سالاری وجود دارد.از نظر جمهوری اسلامی ایران ظلم به سویه عدل است یعنی ظلم هم که بکنی انگار عدل را اجرا کرده ای و این پیام قرآن برای آنهاست. اصل سوم از بند ۱۴از اعلامیه حقوق بشر  تامین حقوق  همه جانبه افراد و ایجاد امنیت قضا ی عادلانه برای همه وتساوی عموم در برابر قانون .ادعاهای جمهوری اسلامی ایران:

۱-ماده ۷ از اعلامیه حقوق بشر و ماده ۲۸ از اعلامیه را مطابقت می دهم با قانون اساسی. ماده ۷ اعلامیه حقوق بشر می گوید ارزش انسانی در همه جا ،همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و به طور مساوی از حمایت قانون برخوردار شوند و حال در قانون جمهوری اسلامی ایران چه می گوید و کدامیک از اصل و بندها و ماده ها رارعایت می کند.حالا جالب است بدانید:

1-برابری زن و مرد که یک مرد در مورد شاهد کفایت می کند

دو زن در دادگاه

2- نداشتن اجازه خروج از کشور بدون اجازه شوهر یاپدر یا هر مرد دیگری که سرپرست به حساب می آید

3-نداشتن اجازه ورود به ورزشگاه

4-نصف بودن دیه یک زن نسبت به مرد

5-آواز خواندن زندان و صدای یواشکی و اعتراض آنها

۶- حجاب اجباری

٧- قربانیات تجاوز هاو تجاوز گروهی که به ۴تا دختر در ایرانشهر

٨- بدنیا آمدن ٧۵٠٠ نوزاد

٩-اجازه ازدواج دختران وانحلال عقد ازدواج نبودن ولی آنها

١٠- طلاق زن ١١- نفقه ١٢-چند همسری ١٣-ارث ١۴- تابعیت ١۵-قبولی قیم برای کودکان نابالغ ولی خاص پدر و جد پدری و زن نمی تواند بدون رضایت شوهر خودسمت قیومت را قبول کند

١۶-حضانت فرزند ١٧-سنگسار ١٨- اقامتگاه ١٩- مهریه

۱۹ قانون اساسی مردم ایران از هر قوم ‌قبیله که باشند از حقوق مساوی بر خوردارند ورنگ نژاد زبان ومانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

اصل ۲۰ قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند از همه حقوق انسانی سیاسی اقتضادی ،اجتماعی فرهنکی با رعایت موازین اسلام بر خوردارند

اصل ۲۱ قانون اساسی دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین  اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد و چه بگویم که اساسی ترین و ابتدایی ترین حقوقی که هر مرد اعم از زن با مرد هر انسان به طور ذاتی  و فطری به صرف انسان بودن  باید برخورد دار باشد  از آن بهرمند نمی شوند. امروز جنگ میان مردم ایران با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی است جنگ ملت ایران با یک رژیم دیکتاتور و فاشیست مذهبی که چهل سال است حاکمیت کرده است دشمنی با آزادی- دمکراست و دروغ گویی – -دیاکاری و دزدی و غارتگریو اختلا سربای کلان در این دنیا نظیر ندارد این رژیم ارتجاعی  این مدت با اعمال وحشیانه و سرکوب گرانه و ضد مردمی  ایران را بع زندانی  مخوف برای ساکنین بلا دیده  آن مبدل ساخته است و هذچ انکار معجزه ای پیش نمی آید و ما محکوم به انتخاب هستیم اگر به خیابانها برویم دستگیر اعلام و شکنجه می بینین یا اینکه به این خفت و خواری و زندگی نکبت بار ادامه دهیم این چنین زندگی شایسته مردم ایران این سرزمین نیست . (زندانی فرهاد)

۱- ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی ‌معنوی او ۲- حمایت مادران بالخصوص در دوران بارداری وحضانت فرزند ‌حمایت از کودکان بی سر پرست.ریختن ماموران شهرداری وبردن وسایل دستفروشان از خیابان‌ها وگرفتن اموال آنها ‌کل سرمایه یک پیر مرد ۵۰ هزار تومان می‌شد و یا زنی که با فروش سبزی ‌ترشی شکم پنج دخترش را سیر می‌کرد وماموران شهرداری تمام مواد غذای که تهیه کرده بود را بردن و زن مجبور شد به تن فروشی روی بیاورد- ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی ‌معنوی او ۲- حمایت مادران بالخصوص در دوران بارداری وحضانت فرزند ‌حمایت از کودکان بی سر پرست.- ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان ابقای خانواده برای مثال زندگی زنانی را می شناسم که با رجوع به دادگاه قاضی پیشنهاد کثیف صیغه را داده تا طلاق را صادر کند.- ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی سرپرست که البته در حد شعار بوده است برای مثال زنی سالخورده را در دماوند ده مرائ می شناسم که هیچ دندانی به دهان ندارد به خاطر اینکه توان پرداخت برای یک دست دندان مصنوعی را ندارد.

اعطای سرپرستی فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولی شرعی به عنوان مثال زنی که بچه اش  را به خاطر تهدید همسرش در ایران گذاشته و از آنجا فرار کرده و این قانون اساسی ایران است: و حال قانون اساسی جمهوری اسلامی .

اصل ۳ بند چهارم :قانون اساسی جمهوری اسلامی که بیان کننده و تقویت کننده روح بررسی و تحقیق و تشویق محققان که درسطح جامعه است که صد البته تحقق نیافته است اشاره دارد .و شمامتوجه هستید که چگونه روشنفکران اساتید ونویسندگان را به بهانه ای هر چند کوچک دستگیر و یا شکنجه و یا اعدام میکنند نمونه بارز آن آقای هاشم خواستار .که یکدفعه ناپدید میشود و ایشان را به تیمارستان اختلالات روانی در مشهد میبرند .به جرم اعتراض به صنف معلمین و رسیدن به حقوق مدنی و حقوق بشر و منابع ملت که پر واضع است که منافع ملت از معلمان جدا نیست ودر شرایط خفقان ایشان نترسیدن و همچنان به اعتراض و بحث درمورد نا عدالتیهای حاکم معترض بودند.

 عقاب وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری  صعود کند در لبه یک صخره به انتظار یک اتفاق می نشیند.میدانید اتفاق چیست ؟ گردباری است که از رو به رو می آید عقاب به محض اینکه آمدن گردباد راحتی می کند بالهای خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند به محض اینکه طوفان قصد سرنکونی عقاب را کرد ، این پرنده بلند پرواز سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود برطوفان می ایستد و مانند گلوله ی توپی به سمت بالا پرتاب می شودو او آنقدر با کمک باد مخالف اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چر خود به سوی قله ی مورد نظر نقطه کوهستان ما وا می گیریند ار منتظر حادثه می ماند حادثه ای که برای مرغ های زمینی یک مصیبت و بلاست و او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد به نفع خود استفاده کند روز هایی هست که راه نجات ، یاد گرفتن باند پروازی از عقاب است .در بخش دوم جلسه آقای مهران فاضل زاده حبیب آبادی به عنوان سخنران با موضوع :طنز پردازی و وضعیت سیاسی اجتماعی ایران به پشت تریبون رفتند. و اینچنین  سخنرانی خود آغاز کردند: طنزپردازی موجبات بروز بسیاری از مشکلات در جامعه امروزی هست و متاسفانه ما به این مورد کاملا بی اعتنا.ایران حال حاضردر شرایطی است  که همه چیز ک رو به سقوط است ..اما نابودی ملت رو به صعود .مردم فقط ایستاده اند و مناظره میکنند به مناظری به ظاهر شیرین و خنده دار اما با باطنی تلخ و سوزناک. عده ای هم مانند دلقک سیرکها به میدان آمده اند و درواقع مردم را بصورت گستاخانه ای مورد تمسخر قرار میدهند اما همچنان مردم میخندند.طنز همواره درادبیات ایران وجود داشته و دارد و از خواجه حافظ شیرازی گرفته تا گل آقا و در حال حاضر تلگرام و اینستاگرام فرزانه بهنام‌زاد کارشناس و دبیر زبان و ادب فارسی اصفهان در مقاله ای با عنوان طنز چیست

اورده است که : ادب انتقادی نوعی از ادبیات متعهد و مسئول است که نویسنده را وا می‌دارد تا به امید اصلاح و تغییر نگرش فرد و جامعه به مسائل اجتماعی بنگرد و آن‌ها را با زبانی شیرین و چه بسا تلخ و در قالب انتقاد بیان کند. یکی از انواع ادب انتقادی طنز است و طنزپرداز متعهد با دیدن بیماری‌ها، ضعف‌ها و کاستی‌های اجتماعی همانند پزشکی حاذق، برای درمان این بیماری‌ها و حتی قطع عضو فاسد از تیغ برنده طنز مدد می‌گیرد و در عین حال لبخندی آرامش‌بخش نیز بر لب‌ها می‌نشاند تا نیش و نوش را در هم آمیزد و درمان را سرعت بخشد. طنز در پرده است و متین، و نوعی تنبیه اجتماعی است و هدف آن اصلاح و تزکیه است نه مدح، نه ذّم و مردم آزاری اما هزل با رکاکت لفظ و دشنام و عدم رعایت عفت کلام توام است و قصد شاعر در بیان آن ایجاد خنده و مسخره کردن است اما اگر در طنز خنده‌ای باشد خنده علاقه و دلسوزی است. ناراحت می‌کند٬ اما ممنون می‌سازد و کسانی را که معروض آن‌اند به اندیشه و تفکر وا می‌دارد. اینجا را دقت داشته باشید دوستان : هزل و هجو نگرشی منفی برای تخریب شخصیت است، با زبانی تند همراه با ناسزاگویی و کلمات رکیک و تمسخر، در حالی‌که طنز هدف دیگری دارد و آن اصلاح و سازندگی است . طنز در سعدی و حافظ به مثابه سخنی تیز و گزنده در ورطه سیاســـت و اجتماع با قصد اصلاح و تربیت میگردد. فضای سیاســـی اجتماعی دوران حافظ و ســـعدی و تلاش آنها در تبدیل زبان عامه و ابزار تفریح به آلت تنبیه در حیطه زبان، طنزی عمیق میسازد که خصیصه اصلی آن دادگاهی کردن همه اربابان ریاکاری وظلم است در پیشگاه شعر و نثروحکایت و مثل. پیش تر و در  دوره مشـــروطه ایرج میرزا میآید و اساس ســـلطنت نشانه میگیرد و علی اکبـــر دهخدا با چرند و پرند مسند استبدادی را . اما از ابتدای حکومت جمهوری اسلامی بر سرزمینمان ایران رفته رفته طنز در بین مردم و حاکمان به گونه ای دیگر بدل گردید طنز وهزل درهم امیختند به طوری که دیگر طنز٬ عبرت حاکمان را در بر نداشته و مردم را برای امادگی با شرایطی سخت در اینده اماده میکند و یا برای سرکوب افرادی از دل حکومت یا افرادی که به دشمنی با حاکمان برمیخیزند بدل گردیده و انها مورد تمسخر قرار میگیرند و گویی که ابزاری گردید برای ارتقا حاکمان و فریب مردم و شاید آرامشی نسبی و عبدی برای مردم و حکام . (یاداوری : طنز های ساخته شده برای منتطری که در دوران نزاع وی با خمینی ساخته و منتشر گردید برای تخریب شخصیت وی .)علی دشتی در کتاب”  دمی با خیام ” چنین آورده است که: مردی مفاسد و خطاهای گوناگون محیط اجتماعی خود را مشاهده میکند و به مبارزه برمیخیزد /در خویشتن ان همت و در مردم استعداد همگامی میبیند و دعوتی را اغاز میکند و طبعا عده ای گرد وی جمع میشوند. تا هنگامی که عده انها کم و صدایشان ضعیف است کسی معترض انها نشده و به طعن و تمسخر اکتفا میکنند ولی اگر کار قدری بالا گرفت نگرانی و تشویش بر متولیان امور جامعه پیدا شده و به دفع خطر و خاموش کردن اتش فتنه برمیخزند. طبعا مرد اصلاح طلب شخصی مفسد و اشوب گر و مخل نظم عمومی معرفی شده به زندان کشیده میشود و اگر در دعوت خود اصرار ورزد دچار زجر و شکنجه و عواقبی وخیم تر خواهد شد و شگفت انگیز انکه اجتماع یعنی همان مردمی که این نهضت برای حفظ شئون زندگانی انها صورت گرفته بود یا ساکت و تماشگر خواهند بود  یا با شدت عمل متولیان همداستان.این عمل را بارها و بارها از خودمان دیده ایم ان زمان که برای دستگیری دختران خیابان انقلاب حجوم می اوردند و او را به پایین سکو پرتاب کردند  یا انجا که در اوایل انقلاب مردم برای اعدام ها همکاری میکردند و یا تماشاگران خوبی بودند .و در این میانه طنز پردازانی بودند که پا از خطوط قرمز فراتر نهادند و سپس از مرزها  برای حفظ جان خویش .وچه بسا بودند کسانی که پیرو خطوط قرمزها شدند همان کسانی که به دنبال تعریف نویی از طنز روانه شدند و بنیانگزاران طنزهای محفلی گردیدند و محفلشان گرم شد و سرشان گرمتر. در کشور ما سیاست مبهم حکومت در فضای مجازی،مردم و فعالان فضای مجازی را در دوگانگی قرار داده است صدا و سیمای حکومتی به رشـــد شـــوخ بازیها کمکی شـــایان کرده و نوع خاصی از جریان طنز سیاسی و اجتماعی را با خود همراه کرد و با پیوستن به این جرگه و ایجاد برنامه هایی در قالب طنز مواردی در خصوص زندگی را به مردم دیکته کرد البته برای عموم یا کسانی که با برنامه های طنز تحت تاثیر قرار نگرفتند برنامه هایی دیگر طراحی شد تا در کل احساسات عواطف و روحیات مختلف مردم با غم و اندوه وشادی در برابر مشکلات و تنش های سیاسی اقتصادی فرهنگی تحت کنترل هدفمند و روشمند قرار بگیرد .بهترین مخدر صدا و سیما با نام ماه عسل ساخته شد برنامه ای که توجه قشر ضعیف و فقیر جامعه را به جای فکر به پیشرفت و نگاه به انسانهای موفق وداشتن انتظارات بالا از سطح اجتماعی خود به انسانهایی با مشکلات بسیار زیاد جلب کرده تا مخاطبان به جای فکر مطالبه حقوقشان دو رکعت نماز شکر هم به جای آورند و شکرگزار خداوند خویش باشند و نجوا کنان به خود گوشزد کنند که بدبخت تر از ماهم وجود دارد و به همان وضعیت حقیرانه ای که دارند راضی باشند. در واقع حکومت جمهوری اسلامی با داشتن بیشترین قدرت تاثیر بر افکار عمومی توسط صدا و سیما و با مطالعه روانشناسی و روانشناختی با ارایه این برنامه های چندگانه  سناریوی اتفاقات اینده را در ذهن بینندگان طراحی و تداعی نموده تا جامعه در هنگام برخورد با این موانع بصورت واقعی با شوک شدید روبرو نشود و با نرمی پذیرای آنها باشد.چنانچه همگی به یاد داریم که در طنز شبهای برره یکی از برنامه هایی که حتی برای مدتی گویش مردم جامعه را باتغییر ایجاد کرده بود چاله ای که در زمین به نام چال اسکندرون بود یک شبه مفقود گردید. همگی خنده کنان از آن گذشتیم باذکر این مطلب که مگر میشود چاله را دزدید!!! ولی در سالهای نه چندان دور با این واقعیات روبرو شدیم :که دکل نفتی با آن عظمت مفقود گردید و بازهم خندیدیم که دکل کو ؟!!!!! در این مبحث قصد به بررسی و یافتن عاملین و دلایل گم شدن این دکل ندارم ٬ فقط در پی آنم که بدانیم چرا واکنش مردم به واکنشی طنز گونه در خصوص این مورد و دیگر موارد تبدیل میگردد .در برنامه طنز قهوه تلخ در سکانسی از فیلم شاهد حراج ایران بودیم که مستشاران میگفتند تا مشتری دست به نقد است ایران را یکجا بدهیم برود!!! و همه خندیدیم  و خم به ابرو نیاوردیم تا امروز که خزر را دادند رفت و آبی هم ازآب تکان نخورد.در فیلم طنز دیگری اقا هاشم به خاطر تنگدستی موز را از فرزندش میگیرد و میخواهد که میوه ها را به میوه فروشی برگرداند و ما خندیدیم!!! تا امروز به راحتی شاهد فقر و تنگدستی پدران در زندگی واقعیشان باشیم که چگونه شرم خانواده را متحمل میشوند. در خصوص اوضاع اقتصادی نیز با ترفند طنز درد خود را دوا میکینم.در یک کلیپ شخصی که با وانت بار خود خربزه میفروخت با صدای بلند فریاد میزند که خربزه هر کیلو 5 میلیون تومان  ویا انجا که با توجه به قیمت کزایی رب گوجه چند جوان به یک شیشه رب گوجه را دردست گرفته و چرخ زنان نجوا میکنند که یارب نطر تو برنگردد!!!! و به همین راحتی فراموش کردیم که قیمت هر شیشه رب گوجه 20 هزار تومان است!!!!حتی در این میان نسبت به اخطارها و سخنان عاملین حکومتی نیز طنز پردازی میگردد تا مردم جامعه نرمشی در برابر ان سخنان نشان داده و با همان نرمی پذیرای واقعیات تلخ دوران زندگی خود باشند و آن را بپذیرند.طنزهایی از سخنرانی جنتی میشنویم که میگوید مردم حاضرند بدترین گرسنگی ها را متحمل شوند یا دیگری که میگوید مردم فلان کشور با لنگ میجنگند و نان خالی میخورند و … و بعد میبینیم که همان شد که نباید میشد همانی شد که به ان میخندیدیم!!!!نکته جالب توجه در زمینه این اخبار، واکنش مردم است؛ مردمی که مثل بسیاری از اتفاقات تلخ و مصیبت‌بار پیش از هر عکس‌العمل دیگری دست به ساخت و دست و به دست کردن ‌جوک و مطالب طنز درباره آن اتفاقات زده‌اند. هنوز بسیاری از ما در خاطرمان هست ‌جوک‌هایی که بعد از ماجرای اسیدپاشی اصفهان که برایمان ارسال شده بود. وهنوز هم خیلی ها ‌جوک‌های ماجرای تعرض دو پلیس فرودگاه عربستان به دو نوجوان ایرانی را به زبان میرانند و لابه‌لای پیام‌ها یکی دو ‌جوک درباره فساد اقتصادی و اختلاس‌های کلان در جامعه پیدا می‌شود و یا در همان برنامه های شو تلویزیونی از اختلاسگران با خنده و شادی یاد میشود و از همه جالبتر اینکه تماشاچیان دورهمی به تشویق میپردازند و جناب خان میپرسد که خاوری تشویق ندارد ؟ !!!!یکی از عوامل ایجاد اختلاف و تفرقه اندازی بین اقوام مختلف ایرانی نیز همین طنز پردازی هاست که در نادر مواقعی به واکنش هایی توسط مردم بومی ان مناطق منجر گردیده است واصلا گویی جزو لاینفک زندگی‌مان شده که به یکدیگر و به اتفاقات تلخ و تاسف بار زندگیمان طنز گونه بنگریم و به راحتی از ان گذر کنیم . شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که وقتی خبری سیاسی را به کسی میدهید در جواب بگوید طنزش نیز ساخته میشود.!!و خلاصه زندگی سخت و طاقت فرسا در شرایط کنونی جامعه شرایط را اینگونه مهیا کرد که عده ای بتوانند با اجرای استنداپ کمدی٬ دردهای واقعی جامعه را به شکلی ماهرانه به خوردمان بدهند و ما در کمال ارامش به جای اشک بر آن٬ تشویق کنان ٬خنده روان کنیم و سر از پا نشناسیم تا خود را به یکی از این محافل برسانیم و با وجود اوضاع نابسامان اقتصادی مبلغی هم بپردازیم که از شرکت کنندگان باشیم و مدام میگوییم که عجب جراتی داشت و عجب حرفی زد !!!!چرا که از این نیز غافلیم که ساخت این مجموعه ها به عنوان سوپاپ اطمینان کنترل جو جامعه عمل میکند و از خشم و نارضایتی جامعه به میزان بسیار زیادی میکاهد. حتی برنامه های انتقادی نیز برای رفاه حال مردم جامعه طراحی نشده اند.مگر امکان دارد که با وجود حکومتی بودن صدا و سیما و لحاظ کنترل های گوناگون آزادیهایی این چنین در آن بوجود آید و برنامه ای با نام حالا خورشید بدرخشد و روشن نمایی کند .!!!!با اندکی تامل در میابیم که مگر دیگر آزادیخواهان چه گفته اند که سهمشان زندان است و شکنجه . اگر من و شما ودگری که این متن را میخوانیم و می‌شنویم عین به عین آن  عبارات اعتراضی را در جایی از ایران بگوییم چه چیز در انتظارمان خواهد بود.؟؟

در حکومتی که آزادی بیان در ان جرم است چگونه چنین مواردی امکان پذیر است؟باید به این نکته توجه داشت که  اساسا وجود این برنامه ها بسیار تاثیر گذار و خوب است و باعث آگاهی رسانی است ولی باید بدانیم که این امر در صورتی محقق میگردد که به همه ابعاد جامعه پرداخته شود و همه در برابر ان یکسان باشند از همه مهمتر به منظور بازیچه قرار دادن افکار عمومی و فریب مردم نباشد.طنز پردازی در دراز مدت٬ منجر به بی مسیولیتی ما و به فراموشی سپردن حقوقمان میگردد و اینگونه است که وزیری یا سفیری و… با وقاحت و بیشرمی تمام چیزهایی میگوید که مارا هیچ خرسندی نیست ولی ما کماکان جوک می‌سازیم و منتشر می‌کنیم و به خیالمان است که آزادیم و وزیر را اینگونه تنبیه کردیم و جامعه دارد پیشرفت میکند و همه چیز عالی و بر وفق مراد است.یکی از جملاتی که اغلب در دوران دانش‌آموزی از معلمان و مریبان خود شنیده‌ایم این بوده که ((بهم نخندیم، با هم بخندیم)). اما بیایید تا از این پس قبل از اینکه با هم بخندیم تفکر کنیم که به چه بخندیم !!!! بیندیشیم که مبادا خنده امروز ما تلخ تر از گریه فردایمان باشد!!! و بدانیم که هر چیز خنده داری را نباید انتشار دهیم و در انتشار طنز ها دقت کنیم ! اگر نمیتوانیم بر دوستی یا عزیزی که این گونه طنزها را برایمان ارسال میکند متذکر شویم خود نیز ناشر آن نباشیم . بیایید تا ما اولین باشیم برای این مبارزه و این اگاهی رسانی و اینگونه این  راه قراموشی حقوقمان را مسدود کنیم و فرهنگ مان را باز بیابیم .آخرین سخنران این جلسه آقای فرشاد قضایی کاوکانی با موضوع روز جهانی غذا بود که  به دعوت مسئول جلسه سخنرانی خود را اینچنین آغاز کرد:

موضوع سخنرانی امروز من در مورد روز جهانی غذا در روز 16 اکتبر است. روز جهانی غذا سالروزی مقارن شانزدهم اکتبر است که به افتخار تاسیس سازمان فائو در سال ۱۹۴۵ نامگذاری شده و در سراسر جهان گرامی داشته می‌شود. این روز توسط بسیاری از سازمان مرتبط با امنیت غذایی، از جمله برنامه جهانی غذا و صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی نیز جشن گرفته ، شعار روز جهانی غذا در سال 2016 کشاورزی خانوادگی است: ” آب و هوا در حال تغییر است، غذا و کشاورزی نیز باید تغییر کند.

امنیت غذایی :امنیت غذایی و ایمنی غذا از واژه‌هایی مهم و کاربردی است که امروزه در اسناد توسعه ای به آن پرداخته شده‌است و از سوی مسوولان به کار گرفته می‌شود. امنیت غذایی به دسترسی همه افراد یک جامعه، در تمام ادوارعمر به غذای کافی و سالم برای داشتن زندگی سالم و فعال گفته می‌شود و درآمد خانوار از عوامل مهم در تأمین امنیت غذایی در یک نظام اجتماعی می‌باشد. عامل مهم دیگر در تأمین امنیت غذایی جامعه، ذائقه و دانش تغذیه‌ای خانواده‌ها در نحوه تخصیص بودجه برای تهیه بهترین نوع غذای در دسترس و چگونگی تقسیم غذا در خانواده می‌باشد. امنیت غدایی زمانی تأمین می‌شود که سرانه سبد غذایی خانواده به صورت صحیح انتخاب و تهیه شود، برای افراد خانواده کافی و به صورت صحیح طبخ شود تا عناصر و مواد غذایی سالم و صحیح به سلولها و اندام‌های بدن برسد. برای تأمین امنیت غذایی در یک کشور ونظام اجتماعی باید سازمان‌ها و نهادها با هم همکاری داشته باشند و با هماهنگی یک سازمان متولی امنیت غذایی، بر تولید یا واردات مواد و محصولات غذایی، آموزش و تبلیغ و آگاهی دادن به جامعه و سیاست گذاریهای کلان اقتصادی نقش ایفا کنند. سازمان مسئول امنیت غذایی باید نسبت به نوع مواد غذایی، میزان و قیمت آن‌ها همیشه مطلع باشد و بررسی کند که همه مردم از نظر فیزیکی به این غذا دسترسی داشته باشند و درآمدشان به قدری باشد که بتوانند این غذا را بخرند و این سازمان در صورت بروز بحران باید زنگ خطر را به صدا درآورد و اندازه‌گیری این امنیت را بر عهده بگیرد.ایمنی غذایی یعنی اطمینان از اینکه غذایی که مردم جامعه استفاده می‌کنند بطور کامل سالم و فاقد هرگونه آلودگی باشد؛ این آلودگی می‌تواند شامل آلودگی میکروبی، انگلی یا شیمیایی باشد. بررسی‌های علمی نشان می‌دهد که در دهه‌های اخیر با گسترش تکنولوژی و افزایش مصرف افزودنی‌ها، آفت کشها، آنتی بیوتیکها و هورمونها در تولید مواد غذایی در کشورهای در حال پیشرفت، اثرات سوء و انکارناپذیری بر سلامت انسان‌ها بوجود آمده‌است. این آلودگی‌ها و بیماری شامل بروز انواع ناهنجاری‌های مادرزادی و سرطانها به ویژه در کودکان می‌باشد. براساس آمار، میزان وقوع مسمومیتهای ناشی از آلودگی غذا درکشورهای در حال پیشرفت ۱۳٪ بیشتر از کشورهای صنعتی است.برنامه جهانی غذا در راستای رسیدن به اهداف اصلی خود یعنی ریشه کن کردن گرسنگی و سوء تغذیه بواسطه رفع نیازهای غذایی تلاش می‌کند.برنامه جهانی غذا پنج هدف استراتژیک دارد که عبارت است از:

  1. نجات جان افراد و حمایت از امرار معاش در مواقع اضطراری
  2. جلوگیری از گرسنگی حاد و سرمایه‌گذاری برای آمادگی در مقابل بلایای طبیعی و کاهش اثرات آن
  3. بازگرداندن و بازسازی زندگی و امرار معیشت‌ها بعد از جنگ و بلایای طبیعی یا در شرایط گذار
  4. کاهش گرسنگی مزمن و کمبود تغذیه ای
  5. تقویت توانائی ملت‌ها برای مهار گرسنگی از طریق سیاست‌های واگذاری وخرید محلی

فقر یا فقدان مقدار خاصی از دارایی های مادی یا پول است. فقر یک مفهوم چندبعدی است که ممکن است شامل عناصر اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی باشد. فقر مطلق، فقر شدید و یا فقر به فقدان کامل وسایل لازم برای پاسخگویی به نیازهای اساسی شخصی مانند غذا ، لباس و پناهگاه اشاره دارد. خط فقر یا آستانه فقر حداقل درآمدی است که برای زندگی در یک کشور خاص در نظر گرفته می‌شود. مطالعه فقر نیازمند تعریف شاخص یا معیار برای سنجش فقر است. شاخص فقر می‌تواند صورتهای متفاوتی را ب‍‍‍‍‍‍‍پذیرد که از جملهٔ آنها سه برداشت زیر می‌باشد: مصرف یک سبد خاص از کالا /هزینهُ کل/درآمد کل

خط فقر:کسانی زیر خط فقر در نظر گرفته می‌شوند که قادر به فراهم نمودن نیازهای اساسی خود، خصوصاً اولین نیاز که سلامت جسم و تغذیه  مناسب است نباشند.ایران چندمین کشور فقیر جهان است ؟در سال ۲۰۱۸ طبق بررسی های وبسایت focus-economics ایران در بین فقیرترین کشور های جهان بر اساس نمره ی GDP در رتبه ی ۵۰ این لیست قرار دارد.ایران چهارمین کشور ثروتمند جهان از نظر ذخایر سوخت فسیلی شناخته شد. بانک جهانی کل ذخایر سوخت فسیلی ایران را ۲.۴ تریلیون دلار برآورد و اعلام کرد ایران چهارمین کشور ثروتمند از این نظر در جهان است .”کاهش ۸۰ درصدی قدرت خرید ایرانیان طی ۸ ماه” اقتصاددان کاهش ناگهانی قدرت خرید ایرانیان و ارزش پول ملی را به “سکته اقتصادی” تعبیر کرده و گفته اند در اقتصاد جهانی نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی بین ۶۰ تا ۷۰ درصد است ولی این نسبت در ایران ۱۱۰ درصد یعنی “مرز هشدار” است. این وضعیت به افزایش شدید قیمت‌ها و شتاب گرفتن روند صعودی تورم منجر شده است که این کاهش قدرت خرید در برخی از مناطق استان های ایران از جمله کلانشهر اصفهان که با معضل کمبود آب شرب و آلودگی شدید هوا روبروست. در ماه‌های گذشته حرکت‌های اعتراضی فراوانی به خاطر کم‌آبی، گرانی، بیکاری و وضعیت بد معیشتی در شهرهای مختلف ایران رخ داده است. نان در برابر دلار؛ قاچاق دلار از افغانستان در ازاء مواد غذایی ارزان ایرانی. در پی تشدید مبارزه آمریکا با شبکه‌های تامین ارز ایران در امارات متحده عربی، عراق و ترکیه تامین دلار نقدی بازار آزاد ایران روز به روز بیشتر به قاچاق ارز از افغانستان و به ازاء آن خروج کالاهای اساسی ارزان‌قیمت ایرانی متکی شده است. به دلیل کاهش قدرت خرید بسته‌های مواد غذایی کوچک شد. همزمان با آغاز سال 1397 شاهد موجی از گرانی در بخش‌های مختلف اقتصادی کشور هستیم که حوزه غذا و صنایع غذایی نیز از این قضیه مستثنی نیست و با توجه به اهمیت بخش مذکور در زمینه‌ی معیشت مردم بعضا اعتراضات و شکایات مختلفی در مورد گرانفروشی و یا کم‌فروشی واحدهای تولید کننده مواد غذایی ارائه می‌شود. برخی گزارش‌ها حاکی از این است که وزن برخی محصولات غذایی کاهش یافته است و این مساله به منزله کم‌فروشی تلقی شده است.گرانی بی‌سابقه مواد غذایی در ایران:افزایش قیمت‌ها به گفته برخی روزانه و بنا بر پاره‌ای خبرها هفتگی است. خبرگزاری مهر از بالا رفتن بهای ماست پاستوریزه، انواع برنج، سبزیجات، میوه و حبوبات نسبت به هفته قبل خبر می‌دهد. اما در کمال تاسف، قیمت میوه‌های تابستانی که معمولا در تابستان ارزان و مناسب هستند، آنقدر افزایش یافته که مطابق بررسی‌های میدانی و آمار منتشرشده، بسیاری از افراد و خانواده‌ها خرید آنها را از سبد خود حذف کرده‌اند. چراکه در شرایط اقتصادی کنونی ایران، کم نیستند کسانی که فقط می‌توانند از پس خرید مواد خوراکی جهت وعده‌های اصلی غذایی خود برآیند و میوه برای آنها تبدیل به یک محصول اشرافی شده است.واژه هایی که امروزه متأسفانه زیاد به گوش همه می رسند:    تمامی مواد غذایی در حال افزایش قیمت /-افزایش ارز باعث گرانی موز /افزایش قیمت ظروف بسته بندی/-افزایش بی‌سابقه قیمت مسکن بالاترین نرخ رشد در شش سال گذشته/-افزایش قیمت گردوی خارجی/-افزایش قیمت گوشت و ماهی یخ زده/-افزایش بی سابقه قیمت پروازهای خارجی.- دلار، گوشت را گران کرد/-دارویی وطنی که 10 برابر گرانتر شد/-تاثیر افزایش نرخ ارز بر قیمت آجیل/-گرانی ارز لوازم خانگی را 20 درصد گران کرد/-کمبود ۴۰ تا۵۰ قلم داروی خارجی به دلیل نوسانات ارزی/-تاثیر نوسانات نرخ ارز بر قیمت گوشی موبایل./- تاثیر افزایش نرخ دلار بر بازار خودرو/-افزایش قیمت دلار حبوبات را گران کرد/-افزایش بحران قطعه سازان با افزایش قیمت دلار.حذف پروتئین سویا از سبد هزینه‌ای خانوارهای کم‌درآمد ایرانی به‌خاطر افزایش قیمت پروتئین سویا برای بسیاری مردم (افراد کم‌درآمد و طبقه متوسط رو به پایین) یک جایگزین مناسب و پرمصرف به‌جای گوشت قرمز بوده است. با توجه به اینکه بسیاری از آنها توان خرید و مصرف کافی گوشت قرمز را ندارند، این فقدان را معمولا با پروتئین سویا جبران می‌کنند. اما در شرایط کنونی با افزایش قیمت این محصول، مصرف آن از هفته‌ای دو الی سه مرتبه به دو الی سه‌ بار در ماه رسیده و متاسفانه سبد معیشت و تغذیه مصرف‌کنندگان محصولات واحدهای تولیدی ما بسیار کوچک شده است.به دلیل گرانی برخی افراد قدرت خرید گوشت قرمز و مرغ را ندارند و این مواد پروتئینی از سبد مصرف برخی خانوارها حذف شده است.که مصرف نکردن گوشت قرمز و مرغ می تواند عوارض بسیاری برای افراد جامعه به خصوص کودکان داشته باشد و تغذیه خانوارها را با چالش جدی روبرو می کند و حتی می تواند در آینده نه چندان دور هزینه های درمانی کشور را افزایش دهد. لبنیات در حال خداحافظی با سفره مردم: رئیس هیأت مدیره اتحادیه تعاونی‌های تولیدکنندگان فرآورده‌های لبنی ایران در گفت‌وگو با فارس اظهار کرد: افزایش قیمت لبنیات نه به نفع مصرف‌کننده است و نه تولیدکننده؛ چراکه به مرور زمان مردم قدرت خرید خود را از دست داده و در نتیجه لبنیات از سبد خرید خانوار حذف می شود.نماینده مجلس ایران: دولت از بحران گرانی دلار سود برد: محسن بیگلری نماینده سقز و بانه در مجلس ایران گفت، دولت با افزایش و کاهش نرخ دلار به مردم آسیب جدی زده و باعث شده که برخی از مردم ورشکست شوند. به گفته این نماینده مجلس دولت کاری کرده که بازار دلار غیرقابل پیش‌بینی شود. دولت به دنبال فروش ارزهای خود و واریز سرمایه به خزانه کشور است، این کار را به قیمت آشفته کردن بازار و ورشکسته شدن برخی از مردم انجام داده است. کسبه بازار نسبت به گرانی ارز، نوسانات و افزایش بی‌رویه نرخ آن، بی‌ثباتی در گمرک و ترخیص نشدن کالاها، نبودن معیار و اصولی مشخص برای ترخیص کالاها و غیره اعتراض دارند و با توجه به این‌که در چنین شرایطی به هیچ وجه نمی‌توانند تصمیم بگیرند و کالای خود را بفروشند کار خود را به حالت نیمه‌تعطیل در آورده‌اند تا تکلیف‌شان روشن شودگرانی دارو و کمبود کاتتر، داد بیماران کلیوی را درآورد.با توجه به نوسانات ارزی و افزایش قیمت‌‏ها، بیماران کلیوی نیز از این آشفته بازار بی‎نصیب نمانده و کمبود کاتتر و افزایش قیمت داروها این بیماران را با مشکل مواجه کرده است.هر بیمار پیوندی برای تهیه دارویی همچون پروگراف و مایفورتیک به اندازه مصرف 45 روز، باید ماهیانه حدود 600 هزار تومان هزینه پرداخت کند و این در حالی است که بیماران پیوندی توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند. وی تاکید کرد: اگر سهم بیمه بیماران خاص را افزایش دهند، انجمن خیریه نیز اندکی از این هزینه را پرداخت کرده و مشکل بیماران برطرف می‏‌شود. بیمارستان‎ها ادعا می‏‌کنند که منابع مالی کافی برای خرید کاتتر را ندارند یا اقدام به نصب یک کاتتر موقت می‎کنند، انجمن کلیه نیز بضاعت لازم برای خرید کاتتر یک و نیم میلیون تومانی برای هر بیمار را ندارد. برخی پزشکان نیز بیماران را برای نصب کاتتر به بیمارستان‎های خصوصی ارجاع می‎دهند که هزینه‎ی گزافی را روی دست بیماران می‎گذارد. گفتنی است، «کاتتر» یک لوله پلاستیکی نرم بوده که از طریق پوست به یک رگ مرکزی درناحیه گردن یا کشاله ران متصل شده و خون را جهت دیالیز وارد دستگاه همودیالیز کرده و پس از دیالیز به بدن بازمی‎گرداند

ماده ۲۵: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه

الف) هرکس حق دارد که سطح زندگی او ، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری ، بیماری ، نقص اعضا ، بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان ، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.ب) مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند . کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.پس از اتمام سخنرانی ها بحث آزاد با محوریت نمایندگی نیدرزاکسن و انتخاب مسئول نمایندگی آغاز شد که آقای شفایی طی سخنانی چنین ابراز داشتند:چون تعداد نفرات حاضر در جلسه به حد نصاب مناسب نمی باشد انتخاب مسئول به جلسه دیگر موکول می شود .وی همچنین در صحبت های خود از همکاران  و اعضای کم کار گروه گلایه نمودند و در ضمن از نبودن ارتباط قوی و صمیمی بین اعضای کانون انتقاد کردند.

ضمن خانم مهسا ذکایی در پالتاک از نمایندگی سوییس در مورد چگونگی معرفی کتاب وتشکیل میز اعتراض پرسید که آقای شفایی توضیح داد باید فراخوان منتشر شود مجوز مکان گرفته شود و سپس اقدام به تشکیل میز اعتراض در مکان اعلام شده انجام شود.جلسه در ساعت 14:45 دقیقه با اعلام مسئول جلسه خاتمه یافت.

بازداشت کارگران معترض نیشکر هفت تپه

امیرحسین هوری زاد

همانطورکه مطلع هستیددرروزهای اخیر درتمام شهرهای ایران شاهدجو سنگین امنیتی در برابر اعتراضهای مدنی در اجتماعات اعتراضی کارگران ودیگر اصناف هستیم که اخیرا مجددا در روز 27 آبان ماه97 شاهد بازداشت حدود 20 نفر از کارگران نیشکر هفت تپه بودیم که این افراد زحمت کش فقط کارگر هستند و نه یاغی و شورشی ودشمنان این آب و خاک هم نیستند و اهل اختلاسهای میلیاردی هم نبوده اند و فقط خواستار مطالبات خود و تلاش برای حفظ موقعیت شغلی و رسیدن به حق و حقوقی که به دلایل مختلف با این وضعیت اقتصادی ومشکلات معیشتی به آنها پرداخت نشده و موجب بروزمشکلات فراوان مادی و روحی وروانی برای آنها و خانواده های آنها شده که با وجود تلاش و کار شرافتمندانه که برای بدست آوردن رزق و روزی خود دراین کارخانه عرق جبین ریخته اندکه متاسفانه همانطور که درشبکه های اجتماعی مشاهده کردیم

آقای بخشی چند روز پیش از بازداشتش در ویدئویی کوتاه با اشاره به وضعیت نامناسب کارگران گفته بود:

“مسئولان خوابند، ۴ کارگر برای یک میلیون و ۲۰۰ خود را آتش زدند، لعنت به این زندگی. ما را دار بزنید. من به دار راضی‌ام. این چه زندگی است.”این کارگران با اعلام یا افشای خبرخودکشی چند نفراز همکارانش بخاطر تنگدستی و فشارهای اقتصادی عمق این فاجعه رو به همه افراد جامعه و مسؤلین ناکارآمد جمهوری اسلامی آشکارکرد که درنهایت بازداشت شده است، چرا چون همه این افرادخواستار حمایت مسؤلین بوده اند تا باخصوصی سازی های بدون برنامه ریزی و پشتوانه فکری و علمی و اقتصادی تنها دنبال ایجاد رانت و سوءاستفاده از موقعیت هایی که دستهای پشت پرده و مافیایی باحمایت از برخی افراد در ورود به برنامه های خصوصی سازی با اعطای ناعادلانه وغیرقانونی تسهیلات آنچنانی به یک گروه خاص که اخیرا بیشترمنتقدین آنها رابا واژه (ژن خوب یا آقازاده)نام میبرندکه بدون طی طریق مراحل عادی اداری در امر دریافت تسهیلات بانکی به سادگی کامیاب میگردند واین تضییع حقوق هموطنان درشرایطی رخ می دهد که درمقابل یک شهروند عادی برای گرفتن حداقل تسهیلات بانکی مجبور میشود تن به تهیه و ارائه انواع مختلف و سنگین ضمانتنامه ها و سپردن وثیقه و معرفی چندین نفر ازدوستان وآشنایان کارمند حقوق بگیر دولت بعنوان ضامن معتبر با نامه کسر حقوق که درنهایت در اکثر موارد با سناریوهای پیش بینی نشده بعد از ماهها انتظار و دوندگی وتلاش با کنسل شدن موضوع ازطرف مدیر یا مسول بانک این شهروند باکلی مشکلات روبرو میگردد.حال کارگران نیشکرهفت تپه هم اولین بار نیست که دست به اعتراض میزنند و قبلا هم بارها و بارها درراستای پیگیری واحقاق حقوق خود اقدام به اعتراض مسالمت آمیز کرده بودند که به بخشی ازآن اشاره خواهم کرد.شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در ١۴ کیلومتری شهر شوش و ١٠ کیلومتری معبد چغازنبیل به وسعت ٢۴ هزار هکتار در سال ١٣٣٨ شروع به کار کرده و مطابق برنامه ریزی های صورت گرفته توسط آمریکایی‌ها در دوره پهلوی دوم، قرار شد این اراضی به عنوان قطب کشاورزی علمی ایران در نظر گرفته شود. این شرکت یکی از بزرگترین کارخانه‌های صنعتی استان خوزستان به شمار می‌رفت و تا دهه ۹۰ زیرمجموعه دولت بود. کارکنان کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در شمال خوزستان چند سالی است که به دلیل تاخیر در پرداخت حقوق و سایر مطالبات خود دست به تجمع صنفی می‌زنند. کارگران می گویند بیش از دو سال است که کارخانه نیشکر هفت تپه پرداخت برخی مزایای عرفی و قانونی کارگران همانند “سبد کالای ماه رمضان و حق لباس کار، لوازم تحریر مدرسه و غیره را کم یا متوقف کرده است.” تعیین تکلیف وضعیت کارخانه و تعمیرات آن، برطرف شدن بحث تقسیم اراضی و کارخانه خوراک دام، تغییر مدیریت و واگذاری به بخش دولتی از دیگر درخواست‌های معترضان است. همچنین براساس ویدئوها و اطلاعیه‌هایی که منتشر شده تعدادی از معلمان و کارگران نیز از اعتراضات کارگران هفت تپه حمایت کرده‌اند. کارگران شرکت ملی فولاد اهواز نیز که نسبت به وضعیت معیشتی و دیرکرد پرداخت‌ معوقاتشان چندین بار تجمع کرده‌اند، امروز در حمایت از کارگران هفت تپه مقابل فرمانداری اهواز تجمع کردند. همچنین تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران در تجمعی از کارگران هفت تپه حمایت کردند. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز نیز در واکنش به وضعیت کارگران هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز در بیانیه‌ای ضمن حمایت از ایران کارگران اعلام کرد:

“کارگران به شکل کاملا صلح طلبانه و تنها برای کسب حقوق اولیه دست به اعتراض مطابق با قانون اساسی زده‌اند. اما متاسفانه برخوردهایی که با این کارگران صورت گرفته بسیار نابجا به نظر می‌رسد.”بحث فرسودگی خط لوله، زیان دهی، بدهی بالای شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در دهه ۸۰ آغاز شد. اواسط این دهه بود که اعتراضات کارگران به دلیل تاخیر در پرداخت سه ماه حقوق شکل گرفت. در این دو دهه کارگران هفت تپه بارها نسبت به عدم پرداخت حقوق و معوقات و امنیت شغلی خود دست به اعتراض، تجمع و اعتصاب زده‌اند. فعالیت کارخانه در سال ۱۳۹۱ با نوسازی تجهیزات کارخانه از سر گرفته شد. اما سه سال بعد در سال ۱۳۹۴ بود که هفت تپه ورشکسته اعلام شد. در همان سال در یک مزایده به دو شرکت زئوس و آریاک لرستان واگذار شد. قیمت تعیین شده برای این شرکت ۲۸۶ میلیارد تومان بود که در مزایده تنها شش میلیارد آن نقد پرداخت شد. ایوب اسدبیگی، از اعضای هیات مدیره این شرکت در سال ۹۴ در پاسخ به کارگران معترض گفت که غیر از هفت تپه مدیریت ۱۱ شرکت دیگر در ایران را برعهده دارد و تعللی در پرداخت هیچ کدام از کارگران شرکت‌های دیگر ایجاد نشده است. اما برای کارگران هفت تپه وضعیت چنین نشد و برخی کارگران تا ۱۶ ماه پرداختی نداشتند. اعتراضات کارگران هفت تپه در این سه سال ادامه داشت. به گفته کارگران سال گذشته وعده داده شد که تمام مطالبات و معوقات کارگران پرداخت می‌شود. اما این چنین نشد. ۱۶ اسفندماه سال گذشته آقای رستمی چگنی، مالک هفت تپه در میان معترضان حاضر شد و نسبت به اعتصاب کارگران اعتراض کرد. اما به زمان پرداخت تمامی حقوق آنها اشاره‌ای نشد.خبرگزاری ایلنا، ۱۴ آبان ماه امسال در گزارشی نوشت که برخی از سهامداران و اعضای هیات مدیره نیشکر هفت تپه در لیست متخلفان ارزی بانک مرکزی هستند. درروز های گذشته نیز سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که مدیر عامل کشت و صنعت هفت تپه فراری است. از نظر کارگران تنها دو راه حل برای عبور از این وضعیت وجود دارد: نخست اینکه هفت تپه باید به شیوه خودگردانی کارگری اداره شود، یا اگر دولت آن را اداره کند باید همه امور زیر نظر شورای کارگری باشد. این در حالی که به گفته مشاور رییس سازمان خصوصی ایران آینده هفت تپه “زیبا” خواهد بود، باید به مالک هفت تپه فرصت داد. حال باید منتظر بود که غیر از بازداشت و وعده برای آینده “زیبا” چه امکان دیگری برای کارگران هفت تپه که همچنان چشم انتظار پرداخت حقوق و امنیت شغلی خود هستند، در نظر گرفته‌ می‌شود.در آبان‌ماه ۱۳۸۶، حدود ۲۵۰۰ نفر از کارگران نیشکر هفت‌تپه در نامه‌ای به مدیر کل کار استان خوزستان خواستار بازگشایی سندیکای خود که پیش‌تر در سال ۱۳۵۳ تأسیس شده بود، شدند.[۱] این مسئله در شورای تأمین استان خوزستان به عنوان مسئله‌ای امنیتی بررسی شد و کسانی که نامه را تحت عنوان هیئت بازگشایی سندیکا امضاء کرده بودند، بازداشت شدند. با این وجود، هیئت بازگشایی این سندیکا در اردیبهشت ۱۳۸۷ به صورت علنی اعلام موجودیت نمود.

در صبح ۱ آبان ۱۳۸۷ با رأی‌گیری عمومی کارگران و با آرای بیش از ۱۰۰۰ نفر از کارگران مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت تپه، سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه، علی‌رغم مخالفت‌ها و ممانعت‌های فراوان وزارت کار و هشدارهای وزارت اطلاعات به فعالان کارگری؛ به‌طور رسمی بازگشایی شد. علی نجاتی، جلیل احمدی، فریدون نیکوفرد، قربان علی‌پور و محمد حیدری مهر، رئیس و چهار عضو هیئت مدیره سندیکا در دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام محاکمه و به یک سال حبس و سه سال محرومیت از حضور در تمامی فعالیت‌ها و انتخابات صنفی کارگران محکوم شدند. شش ماه (هشت ماه برای محمد حیدری مهر) از مدت زندان آن‌ها به مدت پنج سال تعلیق شده‌است. سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه یکی از چهار تشکل کارگری ‌ای بود که در ۲۱ بهمن ۱۳۸۸، بیانیه‌ای موسوم به منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران صادر کردند. در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۹۶ رسانه‌ها از بازداشت ۱۵ نفر از کارگران معترض مجتمع هفت تپه خبر دادند. این بازداشت پس از تجمع اعتراضی گروهی از کارگران نیشکر هفت تپه برای رسیدگی به مطالبات صنفی خود اتفاق افتاد. روز بعد نیز کارگران این مجتمع بار دیگر هم برای پیگیری مطالبات قبلی و هم برای اطلاع یافتن از وضع همکاران بازداشتی شان دست به اعتراض زدند.گزارش‌های منتشر شده در ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ حاکی از آن است که ۴۰ تن از کارگران معترض شرکت نیشکر هفت تپه طی روزهای نیمه مرداد ماه به دادگستری شوش احضار شده‌اند.

این خبر توسط سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه منتشر گردید این بازداشت‌ها و احضاریه‌ها بدنبال اعتصاب کارگران است. آن‌ها در پی پرداخت نشدن حقوق اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۹۶ , حقوق بهمن و اسفند سال ۱۳۹۴ , هشت ماه بن سال گذشته و پاداش دو سال قبل شان دست به اعتصاب زدند،احضار شدند. بعد از دو هفته که کارگران نیشکر هفت‌تپه در اعتصاب و اعتراض هستند،اسماعیل بخشی نماینده کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه و دو نفر دیگر روز یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ دستگیر شده اند. کارگران طی یک راهپیمایی اعتراضی در شهر شوش، خواستار آزادی بازداشت شدگان شدند. روز دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷ تعداد ۱۹ نفر از کارگران نیشکر هفت تپه را بازداشت کردند. کارگران برای آزادی دستگیر شدگان در مقابل دادگاه شهرستان شوش بست نشستند. روز سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ بدنبال تظاهرات کارگران نیشکر هفت تپه در شهر شوش ۱۵ نفر از دستگیرشدگان آزاد شدند ولی ۴ نفر آنها کماکان در زندان هستند.به راستی تا کی باید با مردم شریف ایران اینگونه برخورد شود ونقض واضح وآشکار حقوق بشر در همه زمینه ها ی اجتماعی ،عقیدتی و سیاسی که هروقت دست به اعتراض مدنی مسالمت آمیزتنها درراستای رسیدن به حقوق خود انجام میدهند  باسرکوب و بازداشت برخورد میگردد؟؟؟

آیا این درتضاد با قوانین بین المللی و حقوق بشر وحتی قوانین شرع و اسلام نیست ؟

باید همه اقشار جامعه در تمام رشته ها و تخصص ها و در همه سنین از پیر تا جوان دست به دست هم بدهند برای آگاه سازی هموطنان در آشنایی با تمام حقوق انسانی و اجتماعی خود در مقابل این بی عدالتی هایی که درحداقل چهل سال گذشته به وضوح شاهد آن بودیم هوشیارتر شوند.چهل سال با ساخت دشمن فرضی و سرگرم کردن بیشتر اقشار جامعه با شعار دادن و آرزوی مرگ برای کشورها ی امریکاوانگلیس وآل سعود و…

وآتش زدن پرچم این کشورها که کاملا تناقض داره با فرهنگ غنی و تمدن چند هزارساله کشور ایران چون همین همبستگی و آگاه سازی کمک میکند به موقع در برابر بی عدالتی و تضییع حقوق توسط سیستم مفسد و آلوده مقاومت کرده و اجازه پیشرفت و ادامه یافتن بی عدالتی وتضییع حقوق انسانی را ندهیم.امید که در آینده ایی نزدیک افراد متخصص و کارآمد و دلسوز و عادل به کمک این مردم بیاییند و باوضع و رعایت تمام موارد حقوق بشر طعم یک زندگی شیرین رو دوباره به این ملت برگردانند.

خشونت علیه زنان : به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان

پارسا پرویزی

روز۲۵ نوامبر (معادل چهارم آذر ماه)تاریخ به خاطر کشتن بی‌رحمانه خواهران میرابال، از مخالفان رافائل لئونیدس تروخیو، دیکتاتور جمهوری دومینیکن٬ که در سال ۱۹۶۰ از سوی مأموران امنیتی این کشور ماه‌ها مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند٬ و سرانجام در ۲۵ نوامبر این سال به قتل رسیدنداز سوی سازمان ملل متعهد «روز جهانی محو خشونت علیه زنان» برگزیده شده و هدف از آن مبارزه با خشونت علیه زنان است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹ نامگذاری این روز را به عنوان  یک روز جهانی تصویب کرد.مجمع عمومی سازمان ملل متحد،خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت‏ آمیز برپایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود»تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اعمال جبار، یا سلب مستبدانه آزادی چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی» می‏شود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان می‏کند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده، و حکومت اعمال شود. از آنجا که در طول تاریخ به زنان که بخش مهمی از جامعه را تشکیل می دهند، ستم روا رفته و حقوق و شان انسانی آنان رعایت نشده است و طبق عادات و رسوم و اعتقادات و قوانین و مقررات مورد تبعیض قرار گرفته اند و حتی در دوران کنونی نیز با همه پیشرفت هایی که نصیب زنان شده باز هم در بسیاری از موارد مورد ظلم قرار میگیرند و از جمله محیط هایی که این ظلم روا داشته می شود، خانواده است و حتی در جوامع اسلامی، با وجود آنکه نگاه به خانواده نگاهی کاملا متفاوت و متمایز است و غایت تشکیل خانواده را آرامش و آسایش برای اعضای آن می داند، ولی شاهد ستم از جمله خشونت به انواع مختلف بر علیه زنان در این نهاد اجتماعی به ظاهر کوچک هستیم. در چند دهه اخیر یکی از موضوعات مهم حقوق بشری، خشونت علیه زنان است. با وجود این که مقابله با تمام اشکال خشونت دارای اهمیت است، اما ارتکاب خشونت خانگی به دلیل شیوع بسیار در کشورهای جهان و به دلیل آسیب های جدی جسمانی و روحی که بر زنان دارد، به عنوان مهم ترین مصداق خشونت، محور توجه دولت ها و اعمال راهکارهایی در حوزه بین المللی شده است. زنان در همه دوران زندگی خود ممکن است با خشونت خانگی روبه‌رو شوندکه در واقع  نوع خاصی از خشونت است که در سطح خانواده اعمال و منجر به آسیب یا رنج جسمی، روانی و جنسی می شود.علاوه بر همسر، پدر و برادر و حتی فرزندان پسر نیز می‌توانند به زن خشونت کنند.درچارچوب نظری اگرچه مهم‌ترین عواملی که موجب بروز خشونت خانگی می‌شود، عبارت‌ است از استفاده از الکل، اعتیاد به مواد مخدر، فقر و محرومیت، بیکاری، وجود انگیزه فردی، قضاوت زن توسط مرد، رفتار غریزی و مستعد خشونت، رفتار محرک زنان و رسانه‌ها ولی فراموش نکنیم دلایل دیگری که معمولا بستر خشونت علیه زنان در خانه و در مراحل مختلف زندگی را فراهم میکند را میتوان : تصمیم گیری مرد در نوع رفتار زن در جامعه (برخورد زن با افراد جامعه و خیشاوندان)،مداخله در نوع پوشش زن،دخالات در نوع و ادامه تحصیلات زن ،دخالت در روابط اجتماعی زن ،دخالت در ازدواج و گاها ازدواج اجباری ، بی توجهی به خواسته ها و نیاز های زن،جلوگیری از فعالیت اقتصادی و کار،درخواست های نامتعارف جنسی و در نهایت زیاده خواهی و زورگویی بعضی از مردان ,از سوی جنس مذکر یا همان مردان است  که عموما برخاسته از غرور و تکبر ناشی از مرد بودن و قدرت جسمی بیشتر(در بعضی از مردان)، ذهنیت و باور های غلط  مانند برتری مرد به زن ،سرپرست و تصمیم گیرنده نهایی و و و که ریشه در فرهنگ ، رسومات ، جامعه ، آموزش و پرورش ،و با احترام به همه عقاید دینی گاها  باورهای مذهبی  دارد.خشونت علیه زنان ممکن به اشکال مختلفی دیده شود که مختصری به برسی انواع آن میپردازیم.

خشونت فیزیکی(جسمی):خشونت فیزیکی، همان‌طور که از نامش پیدا است، خشونت جسمانی علیه زنان است که به شیوه‏ های گوناگون انجام می‏شود و کتک خوردن، شکنجه حتی قتل را دربرمی‏گیرد. این خشونت به هرگونه رفتار غیراجتماعی نیز اطلاق می‏شود که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله تجاوز جنسی جسم زن را مورد آزار قرار می‏دهد..آثار  که خشونت جسمی عموما بجای میگزاردعبارت است از اعضای شکسته، زخم‏ ها، کبودی‏ ها، جراحات داخلی، ضربه مغزی، اسیب اعضای تناسلی، عدم توانایی در وضع حمل، سقط جنین، بیماری‏ های جنسی، حاملگی‏ های ناخواسته و اقدام به سقط جنین غیرقانونی، مرگ زن در اثر آسیب ‏های جسمی.

خشونت جنسی(شامل آزار جنسی وتجاوزجنسی):خشونت جنسی در مجموع به هرگونه رفتار غیراجتماعی اطلاق می‏شود که از آزار جنسی از سوی شریک جنسی تا لمس شدن و مورد تجاوز قرار گرفتن را در برمی‏گیرد و هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق صریح یا ضمنی، مشروط بر آنکه ماهیت جنسی داشته باشد، آزار جنسی و هرگونه دست درازی و سو استفاده جنسی بدون رضایت کامل زن از شخصی غیر از شریک زندگی(شوهر) او تجاوز جنسی به شمار می‏ آید. خشونت جنسی ممکن است در حیطه زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی، اتفاق بیفتد و به صورت لزوم به تمکین از شوهر یا رابطه محارم با یکدیگر در حلقه خویشاوندی علیه زن اعمال گردد و در حیطه اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناس تحقق می‏یابد.در این گونه موارد، زنان درگیر مسئله ‏ای می‏شوند که گاهی برای همیشه سری و محرمانه باقی می‏ماند زیرا اگر تسلیم نشوند، برخلاف باورهایشان عمل کرده‏ اند و اگر تسلیم شوند به بی‏ آبرویی، از دست دادن شغل و تحمل انواع دیگری از خشونت می‏انجامد.از انواع مختلف این خشونت  باید بهمجبور کردن زن به دیدن عکس و فیلم‏های خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیرمتعارف، مراعات نکردن بهداشت زناشویی و خودداری از به‏ کارگیری روش‏های پیشگیری از بارداری، مجبور کردن زن به سقط جنین، اجبار زن به حاملگی ناخواسته، متهم کردن زن به بی‏ مبالاتی در مسائل ناموسی همچون داشتن ارتباط نامشروع و همچنین سو استفاده از اطلاعات شخصی زنان در فضای مجازی، متلک ‏پرانی‏های پسران و مردان در خیابان، مزاحمت در معابر, نگاه های نا متعارف و دست زدن به اعضای  بدن زن بدون رضایت او  و … است.آزار جنسی در بسیاری از زبان‏ ها لفظی است نوپدید که با تحول دیدگاه‏های حقوق زن در جوامع وارد حوزه اثر زبان متداول مردم می‏شود اما این نوع خشونت هنوز به ‏طور روشنی تعریف نشده است و تا زمانی که از آن تعریف مشخصی ارائه نشود، نمی‏توان به طور جدی با آن مبارزه کرد. به‏ محض ورود واژه «آزار جنسی» به فرهنگ لغات یک جامعه می‏توان اقداماتی علیه آن آغاز کرد.

خشونت روانی:رفتار خشونت ‏آمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه‏ دار می ‏کند. این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، بددهانی، رفتار آمرانه و تحکم آمیز ،تهدید به آزار یا کشتن وی، ،تمسخر، متلک، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد کردن، ایجاد محدودیت در ارتباط فامیلی، دوستانه و اجتماعی ، تحت نظر قرار دادن و ایجاد محدودیت در تماس‏ های تلفنی و رفت و آمدهای روزانه برای زن و از این گونه موارد اعمال می‏شود.در ایران می‏توان موارد بسیاری را در رده خشونت‏ های روانی به شمار ‏آورد که شرافت و غرور و اعتماد به نفس زنان را مورد تعرض قرار می‏دهد. اما هنوز خسارات و ضایعات ناشی از آن ارزیابی نشده است.این نوع خشونت موجب بروز روحیه پوچی یا خودنابودسازی، گریز از مشارکت اجتماعی و اضطراب در زنان می شود.

خشونت اقتصادی:تعدادی از مردان و بخصوص در ایران و دیگر کشور های جهان سوم با استفاده از عوامل اقتصادی و مالی زنان را مورد خشونت قرار می‏دهند.این نوع خشونت مرد با جلوگیری از استقلال مالی زن و داشتن شغل ( که در ایران بر اساس قانون اسلام شوهر مجوز قانونی و سنتی در اختیار دارد و می‏تواند با استفاده از آن مانع اشتغال همسرش بشود)و در واقع محتاج نگه داشتن زن و استفاده از این امر بصورتی که زن را مورد تحریم مالی قرار دهد باعث خشونت علیه زن میشود.همچنین صدمه زدن به وسایل مورد علاقه زن از جمله موارد خشونت اقتصادی علیه زنان برشمرده می شوند. در برخی موارد زنان حتی حق دخل و تصرف در اموال خود را نیز ندارند.مجوز قانونی چندهمسری، زندگی زنان را از نظر مالی متلاطم می‏سازد زیرا منابع مالی شوهر بین آنها تقسیم می‏شود. حتی ارث شوهر مشمول همین قاعده است.زنان با وجود حقی که بر مهریه و اجرت‏ المثل دارند، اما چون طلاق حق انحصاری و مطلق مرد است، اغلب همین حقوق را بازای طلاق بذل می‏کنند و دست خالی رها می‏شون.

خشونت حقوقی و سیاسی:خشونت سیاسی با عملکرد اهرم‏ های قدرت رسمی یعنی دولت علیه زنان اعمال می‏ شود. این خشونت به صورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون‏ گذاری انعکاس می‏یابد و به‏ صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوق زن و مرد در سیاست‏ گذاری ظاهر می‏شود،.در جهان سوم که جهان ‏بینی اغلب بر هنجارهای اجتماعی با برابری حقوق زن و مرد در تعارض است، خشونت سیاسی تقویت می‏شود.امتناع مرد از طلاق برخلاف اصرار زن به متارکه، جلوگیری از نگهداری فرزندان توسط زن پس از طلاق(که فرزند پسر تا 2 سال و دختر تا 7 سال میتواند کنار مادر باشد) , نابرابری دیه زن نصبت به مرد،همچنین از قوانینی که در ایران وجود دارد و موجب خشونت علیه زنان میشود باید تبعیضاتی که در ادامه تحصیلات دانشگاهی زنان با آن مواجه میشوند(سهمیه بندی جنسیتی و ..) و در خصوص کار اینکه محدودیت هایی برای زنان وجود دارد که مانع از پیشرفت آنها میشود اشاره داشت. از جمله اینکه زنان در ایران بر خلاف کشور های پیشرفته توانایی شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند .محدودیت های هنری و فرهنگی و که در حقیقت نا برابری زنان و مردان را  حتی در هنرتعریف میکند وهمچنین محدودیت هایی را که در عرصه ورزش زنان را مورد حمله قرار میدهد راباید یاداور شد.همچنین عدم آزادی های مدنی از جمله پوشش یا همان حجاب اجباری که نمونه های بارز خشونت علیه زنانی که به این موضوع معترض بودند باید اشاره کرد به دختران خیابان انقلاب که همه ی این موارد بخش کوچکی از خشونت حقوقی و سیاسی علیه زنان میباشند.اسیب ‏پذیری روانی، عاطفی و جسمی زنان مهم ترین بهایی است که جامعه بابت تحمل این خشونت پرداخت می‏کندعلاوه بر آن، عمیق شدن دم افزون فاصله ذهنی زن و مرد؛ گریز زن یا حذف او از عرصه فعالیت و رقابت اجتماعی و سیاسی، پذیرش فرودستی از سوی زنان و تقویت شالوده مردسالاری و تقویت کلیشه‏ های تبعیض ‏آلود در جامعه را نیز می‏توان در رده بهای خشونت سیاسی منظور نمود.

پیامد‌های خشونت علیه زنان :در موارد شدید خشونت علیه زنان می‌تواند سبب مرگ آنان شده یا احساس خودکشی در آنان را تقویت کند. در بیش از ۴۰ درصد از موارد خشونت علیه زنان، آسیب جسمانی گزارش شده است. تجاوز جنسی به زنان می‌تواند منجر به بارداری‌های ناخواسته، سقط حنین، بروز بیماری‌های مربوط به دستگاه تناسلی و همچنین بیماری‌های مقاربتی گردد.خشونت علیه زنان همچین می‌تواند منجر به پدید آمدن اختلالاتی چون افسردگی، اختلال استرسی پس از ضایعه روانی، اختلال اضطرابی، مشکلات خواب، اختلال غذا خوردن و تلاش برای خودکشی شود.همچنین خشونت جنسی در دوران کودکی می‌تواند تاثیرات عمیقی بر زندگی آینده فرد بگذارد و وی را در معرض اعتیاد به الکل و مواد مخدر و یا تن دادن به روابط جنسی نامتعارف و پرخطر قرار دهد.

راه‌های جلوگیری از خشونت :مطالعات بسیاری در مورد راه‌های جلوگیری از خشونت علیه زنان صورت گرفته است و روش‌های متعددی از سوی کارشناسان برای آن پیشنهاد شده است.آموزش افراد در جامعه از مهمترین‌ روش‌های پیشنهادی است. آگاهی از عواقب خشونت‌ورزی می‌تواند تا حدی بازدارنده باشد. اعمال قانون بر آزارگران از دیگر راه‌هایی است که می‌تواند از میزان خشونت علیه زنان بکاهدعکس‌العمل مناسب در مقابل خشونت:بسیاری از زنانی که دچار خشونت می‌شوند به دلایل متعددی حاضر به افشای آن نیستنددر برخی از جوامع کمتر توسعه یافته، خشونت مردان خانواده علیه دختران، همسران و مادران امری عادی تلقی می‌شود. در این جوامع برخی از انواع خشونت‌ها از سوی مردان از جمله خشونت‌های کلامی، کنترل‌گری، و یا جسمانی که فرد دچار آسیب جدی نشود، حتی میان زنان جامعه نیز به عنوان امری متداول پذیرفته شده است.آموزش مصادیق خشونت و آگاه‌سازی جامعه می‌تواند قدم اول برای مهار خشونت باشد. درصورتی‌ که خشونت ادامه یابد، ترک فرد آزارگر در صورت امکان می‌تواند راه حلی برای این معضل باشد. گرچه در برخی جوامع بویژه جوامع کمتر توسعه یافته به دلیل عدم استقلال ذهنی و اقتصادی زنان، برای بسیاری از آنان ترک آزارگر امکان پذیر نیست.آشکار کردن خشونت، شکایت به قانون و مراجعه به مشاور و روان شناس، از جمله رفتارهایی است که پس از بروز خشونت باید انجام بپذیرد.سکوت در برابر خشونت به بهانه حفظ آبرو که در بسیاری از جوامع حتی کشورهای پیشرفته یکی از مخرب‌ترین روش‌های مقابله با خشونت است. سکوت در برابر خشونت نه تنها مانع تکرار خشونت از سوی آزارگر نمی‌شوند بلکه این امکان را به وی می‌دهند تا کار خود را تکرار کند.مقابله باخشونت وظیفه اجتماعی شهروندان و حکومت‌ها است. آموزش عمومی جامعه، تصویب قوانین قضایی علیه خشونت و فراهم آوردن امکانات درمانی قربانیان از جمله وظایفی است که بر دوش دولت‌ها قرار دارد.

گزارش و جمع بندی:

– برآوردهای جهانی نشان می‌دهد که به ازای هر ۳ زن ۱ نفر  و در طول زندگی خود حداقل یکبار خشونت جسمی یا جنسی را تجربه می‌کند.

– روز جهانی رفع خشونت علیه زنان در حالی فرا می‌رسد که آمار سازمان ملل متحد نشانگر آن است که 35% از زنان جهان تجربه خشونت جسمی یا جنسی را دارند.700 میلیون از زنان جهان در سنین کودکی ازدواج کرده‌اند و بیش از ۱۳۳ میلیون از دختران و زنان تجربه مثله‌سازی اندام جنسی‌شان را (که از آن به نادرستی به عنوان ختنه زنان یاد می‌شود) داشته‌اند.

– بخش بزرگی از این خشونت‌ها از سوی شرکای جنسی و همسران زنان به آنان تحمیل می‌شود. حدود ۳۰ درصد از زنانی که در طول زندگیشان روابط عاطفی و زناشویی را داشته‌اند، فرم‌های گوناگونی از خشونت از سوی شرکای زندگیشان را گزارش کرده‌اند.

– خشونت علیه زنان می‌تواند اثرات منفی بر سلامت جسمی، روانی، جنسی و باروری آنان اثر بگذارد و زندگی آنان را به انواع مختلف تحت تاثیر قرار دهد.

– مردانی که تحصیلات پایین دارند، در کودکی مورد آزار یا تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند، به الکل و یا مواد مخدر اعتیاد دارند، در خانواده‌های پرخشونت بزرگ شده‌اند، در جوامع مردسالار پرورش یافته‌اند و یا به زنان احساس مالکیت دارند، بیشتر از سایر مردان دست به خشونت علیه زنان می‌زنند.

 نگاه اجمالی به خودکشی کودکان و نوجوانان درسال تا آبان ۱۳۹۷

مهدی هوری زاد

این روزها خبرهای مربوط به خودکشی کودکان افزایش پیدا کرده و این یک زنگ خطر جدی برای جامعه است. جامعه ای که روز به روز فشار اقتصادی و اجتماعی بر آن افزایش پیدا می کند و کودکان و نوجوانان بخشی از قربانیانی هستند که بر اثر خشونت ناشی از فقر و فشارهای اجتماعی افسرده می شوند و دست به خودکشی می زنند. چندی پیش محمدمهدی تندگویان، معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان بااشاره به آخرین آمار خودکشی در کشور گفت: تا پایان سال ۹۶، حدود چهار هزار و ۹۹۲ نفر در کشور اقدام به خودکشی کرده‌اند، اما منجر به مرگ آن دقیقا مشخص نیست و همیشه آماری که به ما می‌دهند، آمار اقدام به خودکشی است. این رقم طبق آمار ارائه شده از سوی نیروی انتظامی و نیز پایش‌های خود ماست.او درباره استان‌هایی که بیشترین و کمترین آمار اقدام به خودکشی را داشته‌اند، گفت: استان بزرگ تهران بیشترین میزان خودکشی و یزد کمترین میزان خودکشی را داشته است .

 تندگویان در ادامه با اعلام رده سنی‌ای که بیشترین آمار اقدام به خودکشی را داشته‌اند، بیان کرد: به طور متوسط در کل کشور در دو دوره رده‌سنجی آمار خودکشی بالا است؛ رده ۲۵ تا ۳۴ سال و همچنین ۳۵ سال به بالا بیشترین اقدام به خودکشی را داشته‌اند؛یعنی بیشتر خودکشی‌ها در این رده سنی صورت می‌گیرد، اما چند سالی است که در افراد زیر ۱۷سال هم اقدام به خودکشی مشاهده شده است. طبق آخرین آمار در کل کشور ۲۱۲ نفر زیر ۱۷ سال اقدام به خودکشی کردند. معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در خصوص میزان خودکشی در گروه زنان و مردان گفت: در کل کشور آمار اقدام به خودکشی‌ در زنان حدود دو سوم و در مردان یک سوم بوده است.در کشوری مانند ایران وقتی که شرایط اقتصادی سخت و تورم و بیکاری زیاد می شود، نتیجه این است که باید انتظار این را داشته باشیم که آسیب های اجتماعی مانند خودکشی هم زیاد شود. رییس سازمان پیشگیری از خودکشی می‌گوید:«وقتی شرایط اقتصادی خراب می شود آدم ها ممکن است دین و دنیای‌شان را هم بفروشند. بخشی از این اتفاق عمدی است؛ بخشی از آن مربوط به فشاری است که به مردم وارد می شود. در حوزه خودکشی در ایران بیشترین سنی که خودکشی می کنند ،بین ۱۵ تا ۳۰ سال است.اگر بخواهیم دقیق‌تر هم بگوییم، بین سن ۱۵ تا ۲۰ سال بیشترین آمار خودکشی را در کشور داریم. البته خودکشی در گروه‌های سنی و جنسیت متفاوت است. دو فاکتور جدی درباره خودکشی وجود دارد که به طور غیرمستقیم بر کودکان و نوجوانان تاثیر می گذارد. در مطالعاتی که در داخل کشور انجام شده است، معلوم شد که فقر خطر خودکشی را در ایران ازدو برابر تا ۶ برابر افزایش داده است. این آمار داخلی است و خارجی نیست که بگوییم با فرهنگ کشور ما سازگار نیست. بیکاری و فقر می تواند روی افراد اقدام به خودکشی کرده از دو برابر در افرادی که فوت کرد‌ه‌اند به ۶ برابر افزایش پیدا کند». افسردگی، عامل اصلی خودکشی در ایران است و وابستگی مستقیم به شرایط جامعه دارد.خبرگزاری هرانا – مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی بهزیستی به مناسبت روز جهانی «پیشگیری از خودکشی» به ارائه آمارهایی از وضعیت خودکشی در ایران پرداخت و گفت که متأسفانه اقدام به خودکشی در میان گروه سنی جوانان و زنان بیش از مردان است. بر اساس اعلام سازمان پزشکی قانونی کشور در سال گذشته مجموع تلفات خودکشی‌ها ۴۶۲۷ نفر بوده که نسبت به سال ۹۵ افزایش ۵ درصدی را نشان می‌دهد. از بین تعداد خودکشی‌های منجر به فوت ۳۲۶۲ مورد مربوط به مردان و ۱۳۶۵ مورد مربوط به زنان بوده است.ملکوتی در ادامه می گوید:«یکی به دلیل استرس های اقتصادی و اجتماعی و دیگری به علت افسردگی هایی است که گریبانگیر مردم می شود. از سوی دیگر افسردگی تا هفت برابر خطر اقدام به خودکشی را افزایش می دهد. آمار نشان می دهد درباره کسانی که بعد از اقدام به خودکشی فوت کرده اند، این رقم به بالای ۱۰ تا ۱۲ بار هم رسیده است. سلامت روانی و عوامل اقتصادی و اجتماعی خودکشی را افزایش می دهد .در ۱۰سال گذشته در ایران خطر افسردگی به ۱۳درصد افزایش پیدا کرده است؛ یعنی از ۶ درصد به ۱۳ درصد اضافه شده است». در همین رابطه محمدعلی الستی، جامعه‌شناس به «قانون» می گوید:«دوره‌ای را تجربه می‌کنیم که زندگی نسل جدید از مسیر طبیعی فاصله زیادی گرفته است. مسیری که نسل‌های پیشین طی کرده‌اند؛ البته از نظر رفاه و تکنولوژی در شرایط بدتری قرار داشته اما آنان مسیری طبیعی را طی کردند و این مسیر طبیعی در روزگار امروز از کودکان و نوجوانان ما دریغ شده است». او در ادامه می افزاید:«بالاترین عامل خودکشی در بین ملت ها، خودکشی کسانی بوده که از محیط اجتماعی خود دور مانده اند. زمینه های خودکشی در کودکان و نوجوانان معمولا اجتماعی و محیط انسانی است که به شکل های مختلف اتفاق می‌افتد. درخانواده ها افراد دور هم هستند اما با هم نیستند و هر کسی سرگرم بازی با تلفن همراهش است و کمترین ارتباط کلامی را برقرار می کنند. هر پدیده‌ای درباره نوجوانان داریم، نباید به دنبال علت باشیم، چرا که در تحلیل‌گرایی مشکل داریم و عادت کرده ایم برای پدیده ها دنبال علت بگردیم. درواقع پدیده ها علت ندارند بلکه عواملی هستند که بر وقوع یک پدیده تاثیر می‌گذارد.» ای کاش مسئولان به جای اینکه خودکشی‌ها و افزایش آن را رد کنند و نادیده بگیرند، به طور جدی فکری برای آن کنند.بر اساس گزارش سالنامه آماری پزشکی قانونی کشور در سال گذشته نیز مقایسه استان‌ها از نظر تعداد متوفیات مشکوک به خودکشی نشان می‌دهد که استان تهران با ۷۹۶ مورد، فارس با ۳۴۸ مورد، خوزستان با ۳۰۶ مورد، آذربایجان شرقی با ۲۷۶ مورد و کرمانشاه با ۲۳۵ مورد، پنج استان نخست به لحاظ دارا بودن تعداد بیشتر خودکشی‌ها در کشور هستند. همچنین خراسان شمالی با ۱۷ مورد، سمنان با ۱۸ مورد و یزد با ۳۱ مورد کمترین میزان خودکشی را به خود اختصاص داده‌اند.

علل خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران : علل زیادی  را برای خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران می‌توان ذکر کرد.چند دلیل عمده خودکشی رابیان بصورت خلاصه بیان میکنیم :

علت اول که بیشترین تاثیر را در خودکشی کودکان و نوجوانان داردمربوط به فقروتنگدستی خانواده ها میشود که شخص خود را به دور از رفاه نسبی میبیند و همیشه در برابر خواسته هایش به دلیل عدم حمایت مالی خانواده ناکام وشکست خورده میبیند وبه جهت صغر سن که سن کم فرد به او اجازه تجزیه و تحلیل شرایط موجود را نمیدهد و نداشتن امید به آینده و نجات ازاین بحران مالی و نبود مشاورخوب ودلسوز در مسیر زندگی فرد ناگهان با نرسیدن به کوچکترین خواسته اش مثل خرید دوچرخه یا کفش و لباس که با خود به بن بست میرسد و فقر موجود درخانواده و عدم حمایت های دولتی ازطرف مدارس و ارگانهای مربوطه ناخودآگاه این چالش خودکشی راکه ازنظر فرد تنها راه پایان دادن به مشکلات میباشد را تقویت کرده ودر ثانیه ایی کودک یا نوجوان بدون تفکر به نتیجه عملکرد غلطش متاسفانه اقدام به خودکشی کرده وبه فقربی پایان ذهنش پایان میدهد.

 علت دوم تعارض هویتی جنسی است. خودکشی در میان همجنسگرایان/ دوجنسگرایان/ تراجنسگرایان نوجوان بسیار بالاتر از دیگر نوجوانان است. نوجوانان بسیاری در نسل جدید نشان می‌دهند که نمی‌توانند گرایش جنسی خود را نادیده بگیرند و بدین لحاظ میان انتظارات خانواده و جامعه و دولت از یک سو و تصورات خود از هویت جنسی گرفتار می‌شوند. این گرفتاری گاه تا حدی شدید است که نوجوان را به سمت خودکشی سوق می‌دهد.

علت سوم افسردگی‌های معالجه ناشده و رها شده است. طبق آخرین نتایج تحقیقات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شیوع افسردگی در ایران حدود ۱۲ درصد است. (ایرنا ۵ مرداد ۱۳۹۴) میزان شیوع اختلال افسردگی در کودکان و نوجوانان در ایران روشن نیست اما در جوامع دیگر برای کودکان حدود دو درصد و برای نوجوانان حدود ۴ تا ۸ درصد است. کودکان و نوجوانانی که دچار افسردگی می‌شوند شکننده‌تر از بزرگسالان افسرده هستند. بخشی از جامعه‌ ایران و رهبر جمهوری اسلامی اصولاً اختلالات روانی را به رسمیت نمی‌شناسند و افسردگان را به حال خود رها می‌کنند یا اصولاً این وضعیت را تشخیص نمی‌دهند.
علت چهارم می‌تواند فشار گروه همسالان در سنین کودکی و نوجوانی باشد. قلدر بازی در مدارس بالاخص در میان پسران شایع است. کسانی که در معرض قلدر بازی قرار می‌گیرند همه دارای یک سطح از مقاومت نیستند و کودکان و نوجوانان آسیب‌پذیرتر گاه در برابر آن می‌شکنند. به دلیل شیوع قلدری در سطح حکومت اصولاً هیچ برنامه‌ای برای مقابله با این پدیده در مدارس ایران به چشم نمی‌خورد.
کودکان و نوجوانان ارزش‌ها و هنجارها و سبک زندگی خود را از دو منبع عمده می‌گیرند: خانواده و گروه همسالان. عدم امکان انطباق‌پذیری با گروه همسالان می‌توان موجب اختلالات روانی و حتی خودکشی شود.

دلیل محتمل پنجم تقلید از صحنه‌سازی‌های خودکشی تلویزیونی و اعدام‌های خیابانی است . دو مورد از تقلید احتمالی اعدام‌های خیابانی در سال‌های اخیر گزارش شده است. همچنین صحنه‌ خودکشی یک کودک ۱۱ ساله در اشنویه با نمایش‌های خودکشی در تلویزیون جمهوری اسلامی شباهت داشته است.
دلیل ششم ازدواج‌های اجباری کودکان و نوجوانان در برخی از استان‌های کشور است. متاسفانه بخشی از حکومت و نیز روحانیون شیعه مشوق این نوع ازدواج‌ها هستند. بنا به آمارهای منتشره از سال ۱۳۸۵ تا کنون حدود ۹۴۰ هزار کودک و نوجوانان ازدواج کرده‌اند . در این سنین نمی‌توان ازدواج آنها را اختیاری دانست. در سال‌های ۹۰-۸۶سالی۳۵۰ کودک زیر۱۰ سال بر أساس «تشخیص مصلحت»ازدواج کرده‌اند . در بخشی از این ازدواج‌ها مردان ۷۰ ساله نیز وجود دارند که با دختر زیر ۱۰ سال ازدواج کرده‌اند. این روند برای دختران افزایشی بوده است به طوری که ازدواج ۲۰ هزار دختر کودک در شش ماه اول ۱۳۹۴ ثبت شده است و می‌توان پیش‌بینی کرد تا آخر سال به ۴۰ هزار نفر برسد. (تابناک ۶آبان ۱۳۹۴) در آخرین مورد از خودکشی کودکان دختر، یک دختر ۱۴ ساله که شوهر داده شده بود در اهواز خود را از طبقه‌یپنجم به پایین پرتاب کرد. (تابناک، ۱۲ آبان ۱۳۹۴). دختران نوجوانی که نمی‌خواهند به این ازدواج‌ها تن در دهند در مناطق روستایی و عشایری برخی اوقات خود را آتش می‌زنند. در استان‌های ایلام، کرمانشاه، و همدان این گونه خودسوزی‌ها بیشتر مشاهده شده .

خودکشی پسربچه دانش‌آموز در زنگ تفریح: صبح چهارشنبه ۲۳ آبان ۹۷ یک دانش‌آموز کلاس یازدهم در تهران با سقوط از طبقه سوم مدرسه اقدام به خودکشی کرد و پس از ۲۴ ساعت تلاش پزشکان برای نجات جان، روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد. دانش‌آموز قبل از سقوط مرگبار در دست‌ نوشته‌ای از خانواده‌اش خواست تا در مراسم خاکسپاری‌اش کسی لباس سیاه به تن نکند.

گزارشی از ۹ خودکشی و خودسوزی در یک ماه اخیر:

نقش زن در جامعه

زهرا موسوی راد

زندگی هر دسته از موجودات مفهوم ویژه ای دارد که با توجه به فلسفه آفرینش آن ها تفسیر می گردد. خداوند از آفرینش گیاهان هدف هایی داشته، متمایز از هدف هایی که برای آفرینش حیوانات رقم زده است. بنابراین مفهوم زنده و با نشاط بودن گیاهان غیر از معنی زنده و با نشاط بودن حیوانات است.انسان نیز موجود زنده ای است که شاکله آفرینش او از لحاظ ظاهر و باطن و جسم و روح با سایر موجودات متفاوت و کامل تر از آن ها است. او می تواند دامنه شناخت و معرفت خویش را تا اعماق هستی رسوخ دهد و از ملک تا ملکوت را به تسخیر خویش در آورد و همه هستی را در اختیار خویش بگیرد و از تمامیت آن ابزار و نردبانی بسازد تا به هدف نهایی آفرینش و حیات طیبه نایل گردد و زندگی حقیقی را در جوار قرب الهی و وصول به کمال مطلق جستجو نماید، و این است تفسیر زندگی و حیات انسانی. در چنین صورتی انسان وظیفه خویش را انجام داده، توانسته است به مقام انسانیت نایل گردد.پس وظایف زن یا مرد در خانواده یا جامعه را باید در راستای فلسفه آفرینش و چیستی زندگی اش جستجو کرد. به دیگر بیان: پرسشِ “تکلیف ما، در خانه و جامعه چیست” را می توان بدین گونه بیان کرد: برای رسیدن به “زندگی انسانی” و داشتن نشاط و شادمانی، و نیل به جوار قرب ربّانی، چه وظیفه ای در محیط خانواده و اجتماع داریم و چگونه می توان به آن دست یافت؟نقش زن در زندگی:زن به دلیل نقش خاصی که در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمایه های درونی بس گرانبهایی مجهّز است که جامعه بشری در رشد خود نیازمند این ارزش ها است. یکی از این سرمایه های درونی عاطفه است که در طول تاریخ و در تمامی اجتماعات نمودهای بسیار شکوهمندی داشته است. این میل درونی اگر چه همه انسان ها کم و بیش وجو دارد اما بهره زن از این عطیه الهی بیشتر است. این میل مقدس از یک سو زنان را برای همه نوع فداکاری، جهت زندگی و همسرش آماده می کند و همچون شمع فروزانی محفل خانواده را روشن می سازد؛ از سویی دیگر، زحمات طاقت فرسای پرورش نسلی را بر عهده دارد. به بیان دیگر: جامعه سالم نیازمند داشتن خانواده های سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پی ریزی می شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. آنان هستند که با آکنده ساختن کانون خانواده از انس و صفا و الفت می توانند فضای فکری، فرهنگی، دینی و گفتگو های سیاسی و اجتماعی را نورانی کنند و عملاً درس مهر و صفا و از خود گذشتگی را از طریق فرزندان و همسران خویش به آیندگان بیاموزند.چنانکه در تنظیم صحیح اقتصاد خانواده می تواند تأثیر به سزایی داشته باشد و با تدبیر و برنامه ریزی عاقلانه مرد را در تأمین هزینه و مخارج زندگی یاری رساند و به این وسیله الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد.نقش زن در جامعه:اگر زن از ایفای نقش اجتماعی محروم شود، از رشد اجتماعی او کاسته می شود و جامعه ای که زنان آن از رشد فکری واجتماعی محروم باشند. مسلّماً جامعه رشد یافته ای نخواهد بود، زیرا جامعه از آحاد انسان هایی تشکیل می شود که با تربیت ها و فرهنگ های متفاوتی از خانواده ها شکل می گیرند و وارد اجتماع می گردند.

اینان در تعامل با هم، آداب و سنت ها و نظام ها و قانون های خاصی را به وجود می آورند. که دراثر پیوند با یکدیگر، ماهیت اجتماعی پیدا می کنند.بنابراین سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پی ریزی می شود و انتقال ارزش های دینی، ملّی و فرهنگی و اجتماعی در درجه اوّل به عهدهخانواده ها به خصوص مادر است. پس می توان نتیجه گرفت که جامعه سالم نیازمند مادران سالم است و جامعه فرهنگی، دینی و ارزشی، جامعه ای است که مادران آن از بینش و تفکر سالم فرهنگی، دینی و ارزشی برخوردار باشند. تداوم مسیولیت در بستر اجتماع: روح  کودک  هم انند جسمش به شدت در معرض تغییر و تحول است. اگر آموزش و تربیت کودک هم اهنگ و متناسب با روح وی تداوم نیابد، رشد دینی و فرهنگی و اجتماعی اش دچار اختلال می گردد و زنان بهترین گزینه هستند که می توانند از عهده تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان بر آیند. چنان که رعایت مصالح اخلاقی و اجتماعی و حفظ بنیان اصیل خانواده و رفاه حال بانوان اقتضا می کند که مشاغلی همانند طبابت بیماری های خاص زنان و تعلیم و تدریس آن در دانشگاه ها در اعضای زنان باشد.

یک تذکر مهم:زنان، رهبران اولیه هدایت فکری، اعتقادی و عاطفی جامعه هستند و وظیفه اصلی آنان، فروزان ساختن مشغل پر مهر و صفا و صمیمیت خانواده و حفظ اساسی و بنیان این کانون هدایت است. بنابراین بهانه حضور در عرصه فعالیت های اجتماعی جهت تداوم مسیولیت ها نباید باعث انحطاط شأن و منزلت انسانی زنان گردد و بی بندوباری و فساد اخلاقی را دامن زند و در نتیجه زمینه از هم گسیختگی نظام خانواده و فرو پاشی آن را فراهم کند.تلازم حقوق و وظایف:زندگی، سازمانی است که ارکان آن زن و مرد هستند. در این سازمان، وظایف و مسیولیت ها در کنار حقوق و چشم داشت ها، قرار می گیرد. به بیان دیگر: هر جا تکلیف و مسیولیتی است. بحث از حقوق هم در کنار آن مطرح است. نقش زنان در جنبش مشروطیت : زنان از این مرحله در جنبش مشروطیت نقش دارند .  زنان در لحظه لحظه ی این حرکت مهم سیاسی اجتماعی حضوری چشمگیری داشتند.هنگامی که مخالفت بادولت آغاز شد و مردم در مسجد شاه طهران بارها و بارها بست نشستند ، زنان نیز عهده دار مسئولیتهای مهمی بودند.آنان ضمن همراهی با مردان در آوردند علما بهمسجد برای سخنرانی، مسئولیت حفظ جان علما را هم بر عهده داشتندیکی از زنان به نام زن حیدر خان تبریزی و گروهش وظیفه داشتند در موقع شلوغی با چماقهایی که در زیر چادر خود پنهان کرده بودند از جان علما محافظت کنند .) در مهاجرت صغری هم همراه با سید محمد طباطبایی و سید عبدا… بهبهانی زنان نیز حضور داشتند. همان طور که میدانیم عین الدوله سعی می کرد مظفر الدین شاه را در بی خبری قرار دهد در چنین شرایطی زنان برای آگاه کردن شاه از وضع موجود پیش قدم میشوند و هنگامی که شاه برای دیدار امیر بهادر به منزل وی میرفت، فرصت را غنیمت شمرده و گرد کالسکه ی او را میگیرند و فریاد میزنند:” ما آقایان وپیشوایان دین را می خواهیم، عقد ما را آقایان بسته اند… ای پادشاه اسلام اگرروس و انگلیس با تو طرف شوند ،شصت کرور ملت ایران، به حکم این آقایان جهاد می کنند.حتی در جریان آزاد کردن شیخ محمد واعظ از عاملان فعال مهاجرت صغری زنان نقش زیادی را ایفا کردند به طوری که ما شاهد درگیری آنها با سربازان هستیم .در مورد تحصن در سفارت انگلیس هم زنان تصمیم به مشارکت گرفتند-اما هنوز نگرانی از تماس نزدیک با اجانب نامسلمان مانع ا ز تحقق خواست آنان می شد.با این حال زنان ناامید نشدند.در همین جریان تحصن در سفارت انگلیس زنی یک دسته اسکناس به حاجی محمد تقی نامی می دهد و میگوید: این پول را خرج متحصنین کنید . سرانجام مشروطه خواهان پیروز شدند اما…اما ازآنجا که اکثرا” اندیشه ی مرد ایرانی بسته بوده واستبداد ومرد سالاری در جزء جزء بدنه ی این جامعه ریشه دوانده است،متأسفانه با تشکیل مجلس ،زنان نه حق انتخاب داشتند ونه حق انتخاب کردن…..“درواقع در ردیف اطفال واتباع بیگانه به حساب آمدند. واین جز استبداد مطلقه و استقرار نظام مرد سالار هیچ چیز دیگری نمی تواند باشد. در جریان تضعیف مشروطه توسط محمد علی شاه،اتحادیه ی غیبی نسوان از متمم قانون اساسی دفاعکرد.محمد علی شاه افراد زیادی را جهت ضربه زدن به مشروطه تحریک می کرد.دراین دوره شاهد حمله ،قتل وغارت زیادی هستیم.د راین برهه ی زمانی نیز زنان ازهیچ گونه کمک جانی ومالی دریغ نکردندواین مطلب مؤید ایثارو شعورفوق العاده ی زن ایرانی است. اوج مخالفت محمد علی شاه به توپ بستن مجلس بود. دراین حادثه وقتل عام مشروطه خواهان ،تنها زنان جرات یافتند پیکر جوانان مجاهد را از زمین بردارندوبعد از استیلای مجدد مستبدین،منزل عمه ی میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل محل استقرار مشروطه خواهان بودولی با همه ی این فداکاریها،باز هم شاهد تضییع حقوق زنان در جامعه هستیم،زیرا مانند سال ۱۳۲۴ ه.ق.د رنظام نامه ی انتخاباتی که در تاریخ ۱۲ذیقعده ی ۱۳۲۹ به تصویب مجلس رسید باز به صراحت زنان از حق انتخاب شدن و انتخاب نمودن محروم شدند.کشاورزی و دامپروری در اقتصاد ایران حائز اهمیت است. از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ بخش کشاورزی ۸/۲۷ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران (GDP) را تشکیل داده و ۱/۲۶ درصد از جمعیت فعال کشور در این بخش به تولید اشتغال داشتهاند. بخش زیادی از صادرات کشور، محصولهای کشاورزی و روستایی است. زنان روستایی نیمی از جمعیت روستایی کشور هستند و در تمامی فعالیتهای تولیدی دوشادوش مردان به تولید و سازندگی اشتغال دارند. این نوشته با ارائه آمار، سعی در تبیین نقش این تولیدکنندگان خستگی ناپذیردارد.

زنان و توسعه کشاورزی:زنان روستایی بیشتر فعالیتهای تولیدی در بخش کشاورزی را انجام میدهند. طبق آمار موجود حدود ۵/۶ میلیون نفر از زنان روستایی به طور مستقیم در کاشت، داشت و برداشت محصولهایکشاورزی حضور فعال دارند. علاوه بر این، دختران روستا از کودکی به فعالیت کشاورزی و دامپروری مشغول میشوند. تهیه غذا و نگهداری غلات و حبوبات در روستاهای کشور توسط زنان صورت میگیرد. زنان روستایی همانند مردان در پرورش دام و طیور نقش مهمی دارند. در مناطق شمال کشور پرورش کرم ابریشم و زنبور عسل هم بر عهده زنان است. حتی در بازارهای محلی، زنان محصولهای تولیدی خود را برای تأمین درآمد خانواده به فروش میرسانند. آنان در واقع بازاررسانی و بازاریابی محصولهای کشاورزی را به نحو مطلوبی اجرا میکنند. زنان روستایی در تصمیمگیری کشت محصولهای زراعی هم نقش دارند اما تصمیمگیری نهایی با مردان است. زنان مسن در خانوادههای روستایی اهرم اصلی تصمیمگیری در خانه و مزرعه هستند. هر چند مطابق قانون مدنی کشور، زن و مرد باید حقوق یکسانی در خصوص مالکیت زمین، دام و فرصتهای شغلی داشته باشند اما وضعیت مالکیت زنان به طور کامل روشن نشده است! بویژه در روستاها، مالکیت زنان هنوز ناشناخته است.در کشورهای دیگر مالکیت زراعی هم بر عهده زنان است. در آفریقا اشتغال زنان به کشاورزی ۸۰ درصد، در آمریکای لاتین ۴۰ درصد و در آسیا حدود ۷۲ درصد است که هر زنی میتواند مالک هر قطعه زمینی شود اما در ایران نوعا حتی سهم مشخصی از درآمدهای تولیدی ندارند!بنا بر گزارش سازمان خواربار و کشاورزی جهانی (فائو) در برخی از کشورها به ویژه آفریقا زنان دو برابر مردان به فعالیتهای کشاورزی اشتغال دارند. به عنوان مثال در تانزانیا، سالانه مردان ۱۸۰۰ ساعت و زنان حداقل ۲۶۰۰ ساعت به کشاورزی میپردازند.در کشور ما، توسعه کشاورزی بدون حضور زنان روستایی معنی ندارد و اینان همواره پیشروان توسعه کشاورزی هستند و علاوه بر خانهداری، سختترین فعالیتهای تولیدی و کشاورزی را شبانهروزی انجام میدهند. حدود ۸۵ درصد فعالیتهای دامداری و صنایع لبنی در روستاها توسط زنان اجرا میشود و آنان در برخی تولیدات کشاورزی و باغی۱۰۰درصد حضور فعال دارند. برنامهریزان و سیاستگذاران کشور باید به نقش این گمنامان صحنههای تولید بیشتر توجه کنند و به حقوق و سهم آنان رسیدگی شود تا در فرآیند توسعه روستایی و توسعه اقتصادی کشور حضوری فعالتر داشته باشند و مشارکت آنان تضمینی برای تحول در تولید بخش کشاورزی باشد.

جرم سیاسی و یا جرم خوانی حکومتی – قسمت دوم

حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی

مفاد ۱ و ۲ قانون جرم سیاسی مصوب سال ۱۳۹۵ مقرر کرده که: ماده ۱هر یک از جرایم مصرح در ماده ۲ این قانون چنانچه با انگیزه اصلاح امور کشور علیه مدیریت و نهادهای سیاسی یا سیاست های داخلی یا خارجی کشور ارتکاب یابد، بدون آن که مرتکب قصد ضربه زدن به اصل نظام را داشته باشد جرم سیاسی محسوب می شود. ماده ۲- جرایم زیر در صورت انطباق با شرایط مقرر در ماده ۱ این قانون جرم سیاسی محسوب می شود. الف) توهین یا افترا به روسای سه قوه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، معاونان رئیس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان به واسطه مسئولیت آنان. ب) توهین به رئیس یا نماینده سیاسی کشور خارجی که در قلمرو….با توجه به این که بین جرم سیاسی و عادی و امنیتی تفاوت وجود دارد، حقوقدانان برای تمایز بین جرم سیاسی و جرم غیر سیاسی و عمومی دو معیار پیش بینی می کنند. یکی معیار بیرونی عمل؛ یعنی آن عمل متوجه حکومت باشد و دوم انگیزه مجرم است؛ یعنی مجرم در جرم سیاسی، بر خلاف جرم عمومی انگیزه و منفعت شخصی برای خودش متصور نیست، بلکه نگاهش به منفعت همگانی است موجب کسر شان و پست شدن فرد می شود. توهین همانند افترا جرمی علیه حیثیت معنوی فرد است. جرم توهین از جمله جرایم مطلق است و نیازی به تحقق نتیجه ندارد. در قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۵، عنصر قانونی جرم توهین ساده توسط مقنن در ماده ۶۰۸ پیش بینی شده و در مواد ۶۰۹ و ۵۱۷ و نیز مواد ۵۱۳ الی ۵۱۵ مصادیق قانونی دیگری از جرم توهین مشدد را لحاظ نموده است. حال با توجه به قسم اول ماده ۱، «با انگیزه اصلاح امور کشور علیه مدیریت و نهادهای سیاسی یا سیاست های داخلی یا خارجی کشور ارتکاب یابد» و بند الف و ب ماده ۲ لازم به اشاره است: اولاً؛ در طبقه بندی جرایم از حیث عنصر مادی جرم، توهین یک جرم مطلق نوعی است. به این منوال که خارج از مقید به حصول نتیجه نبودن، یک جرم مطلق نوعی است. یعنی این که لفظ یا کلمه یا اشارتی ممکن است در یک مکان بنا به فرهنگ بومی و مردمی و غیره یک گفتار عادی تلقی شود و در سایر مناطق به عنوان یک توهین جرم انگاری گردد. فلذا به علت دامنه گسترده توهین آیا صرف این جرم می تواند در جرم سیاسی به طور معقول سنجیده شود؟ ثانیاً؛ در قسمت اول ماده ۱، مقنن در اشاره به انگیزه ارتکاب قید نموده است که «با انگیزه اصلاح امور کشور علیه مدیریت و نهادهای سیاسی یا سیاست های داخلی یا خارجی کشور ارتکاب یابد» و در بند الف و ب ماده ۲ جرم توهین را تشریح نموده است. خارج از جرم سیسی آن هم با انگیزه اصلاح امور کشور، آیا در جرایم عادی نیز امکان بر اعمال توهین با انگیزه خیرخواهانه وجود دارد؟ ثالثاً؛ انتقاد در ریشه یونانی به معنی داوری و قضاوت از روی آگاهی و از سر بینش است. سوالی که قابل طرح است، این است که مرز بین “انتقاد” از عملکرد سیاسی دولت و جرم سیاسی و رفتارهای بزهکارانه در چیست؟ هر مخالفت یا اعتراضی به صرف معنایی عملی مجرمانه قلمداد نمی شود. با توجه به این که هر مخالفت یا اعتراض بر سه قسم یعنی مخالفت یا اعتراض شخصی، سیاسی و بنیادی است بدین لحاظ به نظر می رسد که مقنن هرگونه اعتراض بنیادی را در شاکله جرایم علیه امنیت قلمداد می نماید که خود بسی تامل را دارا است. رابعاً؛ قید دوم ماده ۱ «بدون آن که مرتکب قصد ضربه زدن به اصل نظام را داشته باشد جرم سیاسی محسوب می شود» نیز مجرمان سیاسی را به خودی و غیرخودی و در واقع داخل حکومتی و خارج حکومتی تقسیم می کند. در این جا لازم است که به جرایم سیاسی برون سیستمی و جرایم سیاسی درون سیستمی هم پرداخته شود. جرایم سیاسی برون سیستمی جرایمی هستند که در آن ها به اثر جرم توجه می شود. مرتکب با انگیزه واژگونی نظام سیاسی یا به قصد ضربه زدن به ارکان اصلی سیستم سیاسی حاکم هر یک از جرایم عمومی را مرتکب می شود. بنابراین در این جرایم تشکیلات حکومتی آسیب می بیند. اما جرایم سیاسی درون سیستمی، جرایمی هستند که در آن ها مرتکب بدون آن که قصد ضربه زدن به اصول و چارچوب های اصلی نظام سیاسی حاکم را داشته باشد، به نقد عملکرد حاکمان یا کسب یا حفظ قدرت سیاسی پرداخته و این مسیر مرتکب یکی از جرایم عمومی می گردد. در این سیستم انگیزه مرتکب در ارتکاب جرم علیه حکومت و منافع آن در نظر گرفته می شود. یعنی، ، جرم سیاسی خواهد بود. قصدی که تشخیص آن در صلاحیت دادسرا و دادگاه پرونده مطروحه است، که همین اختیار تشخیص، خود زمینه را برای برخورد سلیقه ای قضات و اعمال غرض ورزی های مقامات امنیتی به وجود می آورد. به طور مثال در جرم اخلال در نظم عمومی با موقعیت سیاسی، به علت عدم تعریف دقیق حقوقی از محدوده نظم عمومی استنباط های له و علیه متفاوت دایر می گردد. چه بسا عملی از سوی عده ای اخلال در نظم عمومی و از طرف عده ای دیگر بلعکس قلمداد شود. خامثاً؛ با توجه به قید دوم ماده ۱ قانون فوق الذکر گفتمان های رادیکالیسم (عقیده به بهبودی ریشه ای) سیاسی خارج از حیطه تعریف جرم سیاسی قرار گرفته و در زمره جرایم امنیتی لحاظ می شود که خود نوعی امکان دخالت را بر پلیسی نمودن پرونده های مطروحه سیاسی می نماید. به طوری که مثلاً در مورد فعالین ملی و مدنی آذربایجان انگ ‌زنی های تجزیه طلبی، پان تُرکیسم، و غیره به طور مستمر تداوم داشته و هیچ گاه در نقاط مرکزی ایران شاهد چنین انگ زدن هایی به فعالان آن ها نیستیم (یعنی، امکان ندارد به یک اصفهانی به خاطر پافشاری بر منافع اصفهان و یا زبان و لهجه فارسی اصفهانی انگی هم چون تجزیه طلبی یا پان فارس بودن زده شود). سادساً؛ با توجه به بند الف ماده ۲ همان قانون توهین به رهبری را لحاظ ننموده است. این امر بدین معنا است که: جایگاه رهبری را در زمره مقامات سیاسی قرار نمی دهند و قانونگذار جایگاه وی را بسی فراتر در نظر گرفته است. دلیل پیش بینی نکردن قیدی در این زمینه این است که هرگونه توهین به مقام رهبری مندرج در ماده ۵۱۴ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات مصوب ۱۳۷۵ علاوه بر حرمت خاص معنوی، امنیتی قلمداد نمودن آن جایگاه است که یکی از اصول لامتغیر قانون اساسی علاوه بر استقلالیت جمهوریت و اسلامیت اصل ولایت فقیه استحال با توجه به این که امنیت به لحاظ تقسیمی بر دو نوع، آن هم داخلی و خارجی است، جای تامل بر این است که آیا با وجود عدم تعریف حقوقی از امنیت ملی، مساوی قرار دادن جایگاه فردی به عنوان یکی از ارکان امنیت ملی، مفهومی بس حقوقی را دارا است؟ و از این جهات، هرگونه تقدس به چیزی یا کسی که موجدی برای آن بوده و قابل نقد است، باید امری عقلایی در نظر گرفته شودسابعاً؛ با توجه به قید نهایی ماده ۱ قانون جرم سیاسی مصوب ۱۳۹۵ آن هم بدون آن که مرتکب قصد ضربه زدن به اصل نظام را داشته باشد مقرر گردیده، خلاف امر یعنی با قصد ضربه زدن به اصل نظام باشد، بدون شک در زمره جرایم امنیتی لحاظ می شود. حال سوال بر این است که:ماسوای این که مفهوم تعریفی امنیت به وضوح در قوانین داخلی مشروح نشده است و مطابق اصل ۹ قانون اساسی، هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین سلب کند. و بند ۶ و ۷ از اصل سوم قانون اساسی نیز بر محو هرگونه استبداد و خود کامگی و تامین آزادی های سیاسی- اجتماعی تاکید می کند. حال اگر شخصی با اتکا به اصول حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی خود در صورت عدم اعمال قوانین اساسی به عنوان مثال خواستار همه پرسی شود، هرگونه کنش فرد مذکور از سوی حاکمیت در شاکله جرایم علیه امنیت تلقی می شود که این نیز نقض حق تعیین سرنوشت قلمداد می گردد. این در حالی است که هدف اکثر کنشگران سیاسی رسیدن به آرمان های عالی، وفاداری به اصول انسانی، اعتقاد به فداکاری و در نهایت عصیان ناشی از شرافت است که سبب همین موضوع در افکار عمومی نوعی رافت و احترام نسبت به آن ها به وجود می آورد. چرا که در تاریخ سیاسی و اجتماعی به کررات مشاهده کرده ایم که مجرمین سیاسی به صورت قهرمان ملی فردا ظهور می کردند . ثامناً متاسفانه بعد از تصویب قانون جرم سیاسی هم چنان نیز نسبت به قانون و نحوه محاکمه جرایمی هم چون محاربه و فساد فی الارض و بغی تجدید نظر صورت نگرفته است.مجرمان سیاسی که عموماً به دلیل میهن پرستی و دفاع از آرمان های انسانی با نظام حکومتی مخالفت می ورزند و سرانجام خواهان استقرار حکومتی موافق رای و نظر  خود هستند، برخلاف مجرمان عادی که مورد انزجار و نفرت عموم اند، شان و منزلتی گاه ستایش آمیز دارند. ولی ورای فهم عام، نظر علمی نوبت به تعیین حدود و ثغور جرایم سیاسی و تمییز آن ها از جرایم عمومی می رسد، دشواری کار رفته نمایان می شود. تحولات تاریخی نشان می دهد که دولت ها بر حسب میزان ثبات و نیز نوع حکومت مردمی و آزاداندیش و یا خودکامه، درک واحدی از جرم سیاسی نداشته و رفتار آن ها با مجرمان سیاسی بنا به موقعیت گاه ارفاق آمیز و گاه بسیار شدید بوده است. با این اوصاف در یک کلام می توان گفت که جرم سیاسی در اصل جرم خوانی تعیین شده حکومتی” است که توسط طبقه حکمفرما، با در نظر گرفتن خواستگاه افکار عمومی جامعه تبیین می یابد. و از منظر حقوق به علت مشروعیت قانونی و حقوقی برخورداری انسان ها از حقوق سیاسی از دیرباز تاکنون تعریف حقوقی از جرم سیاسی به عمل نیامده است. اما در بیش تر مواقع قوت این امر پابرجا است که حکومتیان برای بقای زمامداری شان از توسل به هرگونه اعمال ضد حقوقی در قبال فعالین سیاسی به دور نبوده و با دید ایدئولوژیک، رفتارهای فعالین سیاسی را با اعمال مجازات های متنوع مورد محدودیت قرار می دهند. ذکر این بیان نیز ضروری است که امروزه به علت های مدید منجمله فضای اطلاع رسانی سریع توسط رسانه های دیداری و نوشتاری، تا حدودی حاکمان محدود به دوری جستن از سیاست های پلیسی شده اند؛ ولیکن به علت اطاله زمانی عمد از سوی حاکمان در قبال آموزش های حقوق شهروندی و حقوق بشری از سوی نهادهای مختلف منجمله مدرسه و رادیو و تلویزیون نوعی حکومت مونولوگیست را به بار آورده است که فرصت را برای پویایی افکار عمومی نسبت به حقوق سیاسی و جرم سیاسی در جوامع یاد شده کند می کند . و سخن پایانی را با جمله ای از مارتین لوترکینگ، مبارز نستوه به پایان می رسانیم: فردی که قانونی ناعادلانه را می شکند بیش ترین احترام را به قانون گذاشته است.

تبعیض نژادی در اقوام  ایران

مسیحا (N.Sh)

با خودم فکر میکنم چه روزگاری شده، باید حق حیات و زندگی ام لای فلان بخش نامه و عفونامه در دادگاه ها گردو خاک بخورد و مادرم با ترس به تلفن جواب دهد،با نگرانی تلویزیونش را روشن کند و منتظر روزی باشد که مرگ فرزندش سایه وحشتی شود بر زندگی دیگران.غروب ها با خودم فکر میکنم که ….به راستی ، روزگار غریبی است نازنین.فرزاد کمانگر، معلم و شاعر 33 ساله کرد-زندان اوین۱۹ ژانویه ۲۰۱۰-اعدام ۹می۲۰۱۰. اقلیتهای قومی،زبانی،نژادی و دینی با گرایشهای مختلف درتمام کشورهای دنیا وجود دارند. به جرأت میتوان گفت امروزه نمیتوان کشوری را یافت که تمام تابعیتش یکدست باشندو درآن کشور ،اقلیت معنا ومفهومی نداشته باشد. ازسوی دیگر، میتوان پذیرفت در دنیا یک نونی که تمام کشورها سعی میکنند جایگاه خود را از نظرحقوق بشر ارتقاء بخشند، رعایت حقوق اقوام میتواند یکی ازمعیارهای مهم این ارزشگذاری باشد.

تبعیض: تبعیض ازلحاظ لغوی، تقسیم و جداکردن بعضی از بعضی و بعضی را بر بعضی برتری دادن معنا شده است. یکی ازاشکال تبعیض ، تبعیض نژادی است که براساس رفتارهای نژادپرستانه به وجودآمده است.نژادپرستی باوری است که برحسب آن یک گروه نژادی ،خود را برترازگروههای نژادی دیگرمیدانند ویکی از قدرتمندترین و مخروبترین اشکال تبعیض است.رفتارنژادپرستانه ممکن است همیشه به صورت واضح و آشکار بروز ننماید. مثلا اینکه برخی ها را به خاطر نژاد یا دین یا رنگ پوستشان تهدیدکنند. این رفتارها ممکن است در برخی موارد ساده بوده ودرحد نادیده گرفتن حقوق افرادمحدود شوند و دربرخی موارد پیچیده وخطرناک باشندکه منجربه محروم ساختن افراد ازحقوق حقه خودگردندتبعیض نژادی ،حقوق اساسی بشررا نقض میکند ،روابط دوستانه بین افراد ،همکاری ملتها وصلح جهانی ر ابه خطرمی اندازد. تبعیض نژادی نه تنها به کسانیکه مورد تبعیض قرارمیگیرند ،صدمه میزند ،بلکه برای مرتکبین تبعیض نیز زیان آورو خطرناک است. هدف اساسی و مبنایی سازمان ملل متحد ،داشتنی کجامعه جهانیاست که ازجدایی وتبعیض نژادی که عوامل دشمنی وتفرقه هستند ،آزاد باشد.طبق مدارک موجود نقض حقوق اقلیت ها در ایران در سطح گسترده تری از نقض حقوق بشر و عدم تحمل مخالفان و عقاید متفاوت صورت می گیرد.حقوقی که شامل اشخاص عضو گروه های اقلیت میشود عبارتند از حقوقی که در ماده 27 پیمان نامه بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ذکرشده است : (( در کشور هایی که دارای اقلیت های نژادی ، مذهبی و زبانی هستند نباید حقوق فردی و گروهی این اقلیت ها برای برخورداری از فرهنگ خود ،ابراز و انجام عقاید دینی خود و استفاده از زبان خو سلب شود.))در اصطلاح اسلامی این واژه برای اشاره به غیر مسلمان ها بکار میرود و عملا هویت های نژادی نادیده گرفته شده است..در ایران اصطلاح اقلیت حالت کنایی دارد و در تصور عموم نشانه کاهش حقوق می باشد، در حالی که در بستر بین المللی حقوق بشر واژه اقلیت عملا بیانگر دفاع از حقوق ویژه اقلیت ها در کنار تامین دیگر حقوق عمومی آن هاست.در اسناد بین المللی مواد مختلفی به آزادی اندیشه ، بیان و آزادی مذهب اختصاص داده شده است که مهم ترین مواد در این خصوص : ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی از مهم ترین مواد در خصوص این آزادی هاست.این ماده بیان می دارد :(( هر کس حق دارد از آزادی اندیشه ، وجدان و مذهب بهره مند گردد.این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا باور و نیز آزادی اظهارات مذهب یا باور به شکل آموزش ، عمل به شعائر ،نیایش و بجای آوردن آیین ها چه به تنهایی و چه بصورت جمعی نیز میگردد.))ماده 19 اعلامیه حقوق بشر:((هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است .این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده  بدون نگرانی از مداخله۱ و مزاحمت و حق جستجو ،دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.)) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دراصل سیزدهم که اقلیتهای دینی رسمی را سه دین یهودی، مسیحی و زرتشتی معرفی میکند و اینگونه با نمیکند: (( ایرانیان زرتشتی ،کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون ،درانجام مراسم دینی خود آزادند و دراحوا ل شخصی هو تعلیمات دینی، برطبق آیین خود عمل میکنند.))در ماده 14 به مسلمانان ایران سفارش شده است که به حقوق بشر غیر مسلمانان احترام گذاشته و مطابق با هنجارهای اخلاقی و اصول عدالت و برابری اسلامی با آنان رفتار کنند .تبصره ضمیمه این دو ماده به سادگی هر دوی آنها را بی اثر می نماید.این اصل در مورد تمام کسانی قابل اجراست که از توطئه یا فعالیت علیه اسلام و جمهوری اسلامی ایران خودداری کنند.از سال 1979 تعابیر گسترده ای برای فعالیت توطئه آمیز  در ایران ذکر شده است.اصل 23 قانون اساسی تصریح کرده است که :(( تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.)) دین مسیحیت در اواخر قرن ششم و در نواحی مختلف چون اصفهان ،یزد،تهران،شیراز  و مشهد رواج یافت .دو سوم مسیحیان ایران نژاد ارمنی و یک سوم دیگر کلانی و آشوری هستند. روشن است که قومیت مسیحی در ایران به عنوان شهروند درجه 2 در نظر گرفته می شود و ممکن است تبعیضات اجتماعی و قانونی و اقتصادی شدیدی در مورد آنان اعمال  شود.آنهایی که بعنوان مرتد شناخته می شوند نیز تمام این تبعیضات را تجربه خواهند کرد و مهم تر اینکه آنان در یک رژیم قانونی محکوم خواهند شدکه مجازات ارتداد آنها حداقل بصورت نظری اعدام است و بخاطر الهی بودن ماهیت حکومت این جرم را هم میتوان جرم دینی علیه خدادانست و هم جرم سیاسی علیه اساس نظام.همچنین ممکن است با این جرم برخورد ناعادلانه تری نسبت به جرائم عادی شود.فارس ها بصورت فطری مسلمان به حساب می آینداز اینرو نوکیشان یا ایرانیان مسیحی که از لحاظ قومی فارس محسوب میشوند مرتد فطری هستند.همین امر سبب شده است که تقریبا همه فعالیت های مسیحیان از بشارت تا تعلیم کتاب مقدس و انتشار آن و کتاب های مسیحی به فارسی زبانان غیر قانونی اعلام شود و کسانی که فارسی زبان هستند از ورود به کلیساها منع می شوند.جمهوری اسلامی تنها عبادت مسیحیان آشوری و ارمنی را به رسمیت میشناسدو تبلیغ آیین برای ایرانیان از سوی ایشان جرم تلقی میشود.کلیساها وظیفه دارند اسامی اعضا خود به همراه کپی کارت ملی آنها را به وزارت اطلاعات ارائه دهد. کلیساها زیر نظر هستند و اغلب مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار میگیرند.توزیع کتاب مقدس در کتاب فروشی ها ممنوع است و کلیساهای خانگی با سرکوب گسترده مواجه هستند.دولت مدعی است که کلیساهای خانگی به فعالیت غیر قانونی مشغول هستند چون مجوز لازم را از مقامات دولتی دریافت نکرده اند.افراد متعلق به اقلیت ها به چنین مواردی محکوم میشوند: قتل،مصادره غیر قانونی اموال،از دست دادن شغل و تبعیض و استخدام نشدن،محدود شدن اجرای مراسمات اعتقادی، دستگیری و بازداشت خودسرانه،تبعیضات اداری،آدم ربایی محروم ماندن از انتخاب وکیل مدافع،محکومیت به حبس،تفتیش منزل،فرافکنی و حاشیه سازی و محرومیت از حقوق شهروندی در بسیاری از موارد زندانیان مورد آزار و اذیت فیزیکی و روانی قرار میگیرند و  تهدید به اعدام میشوند.بر اساس قانون اساسی امکان داوطلب شدن برایپست ریاست جمهوری راندارند زیرا رییس جمهور باید شیعه باشد.در زمینه تحصیل ،استخدام،ارث ،شهادت در دادگاه ،دیه و قصاص علیه اقلیت های دینی وجود دارد.ماده881 قانون مدنی : ((کافر از مسلم ارث نمی بردو اگر دربین ورثه متوفا مسلم ،کافر باشد ؛وراث کافر ارث نمی برنداگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر  مسلم باشد. در دادگاه های ایران اقلیت ها جز کفار محسوب میشوند. در قانون مجازات اسلامی برای مجازات قاتل ،اگر مقتول مسلمان باشد قصاص و اگر مقتول جز اقلیت های دینی باشد مجازات قاتل دیه است. از دیگر تفاوت ها و تبعیض های قانونی علیه اقلیت ها در ایران مسئله شهادت در دادگاه است که شهادت غیر مسلمان علیه مسلمان پذیرفته نمیشود.و در مدارس غیر مسلمان مدیران مسلمان  مدیریت میکنند. این عوامل باعث شده مهم ترین چالش اقلیت های دینی در حال حاضر پدیده مهاجرت باشد.مشکلات اقلیت ها ؛بیکاری جوانان ،نبودن امکانات مالی مناسب و … عامل اصلی مهاجرت آنان به کشورهای دیگر شده است

مقدمه ای برضرورت حیاتی فعالیتهای حقوق بشر و روشنگری در جامعه ایران

آرش امیدوار

 بدون شک برای تمام آزادیخواهان ایران آرزوی روزی که اجرای اصول دموکراسی دراین سرزمین کهن مجری شود ، یک رویای بی بدیل است اما  امروز ما با دو  مشکل که  برای تاریخ تمدن بشری حل آن نزدیک به 400سال طول کشید توامان روبرو هستیم.اول ساختار حکومتی که بر پایه استبداد دینی است و در تقابل کامل با دموکراسی و معیارهای حقوق بشر می باشد ودوم تفکر خرافی اسلامی که از نگاه مدرن به دنیا فاصله ای فاحش داشته اما خود را با عقاید شبه علمی دائماً تطهیرمی کند.جوامع غربی از این دو مانع ابتدا  به مدد  رنسانس و سپس فیلسوفان عصر روشنگری   و با عبور از  بتهای ذهنی و دینی عبور کرده و لااقل رابطه ی خود را با دین و شخص  شخیص خدای دینی مجددا تنظیم کردند و نماینده وی را از بلندای عرشی دستگاه حاکمه به زمین آوردند؛ سپس در برابر مستبدین قرون جدید و در نهایت دیکتاتورهای معاصر  با حرکت به سمت حاکمیت محض قانون  از راه تصویب قوانین ضد دیکتاتوری (چرخش نخبگان )،  شایسته سالاری و پیگیری قوی مطالبات مدنی ، از اواسط نیمه دوم قرن بیستم  به دموکراسی دست یافتند.در ایران ،خوشبختانه  بعد از تجربه شکست خورده سال 57 و قبل از آن دیکتاتوری مدرن رضا شاهی  ، نسل جدیداکنون بدون نگاه به شعارهای مسخ کننده دینی  ، به دنبال اجرای واقعی مطالبات طیف گسترده ای از افراد جامعه و رسیدن به الگوی زندگی مدرن و شریف انسانی  است.  شاید حتی یک دهه قبل نگاه به اخبار دگر اندیشان و اقلیتهای دینی و اجتماعی و حتی محیط زیستی در حوزه تفکر عمومی جامعه ایران جایگاهی  نداشت. اما به برکت جمهوری اسلامی و ساختار و عملکرد فاسد آن، امروز ، جامعه ایران می داند تنها راه احیای امور ، رسیدن به جامعه ای پر تکاپو با حمایت از  منتقدان و صداهای غیر خودی است.حجم اخبار تولید شده در رسانه های اجتماعی که بخش عمده ای از آنها مربوط به اخبار دستگیری و مجازاتهای دوستداران و فعالان حقوق بشر در سراسر کشور است و آمار چشم هایی که این اخبار را به دقت می خوانند گویای این موضوع است که این دوره ، نه اینکه قتل های زنجیره ای رخ ندهند که دیگر حمایت افکار مردمی به مدد اسلام و دین رسمی در کشور را ندارند؛ به عبارت دیگر حتی در طیف های سنتی جامعه ایران (همانها که به عشق رسیدن به رویای بهشت حکومت اسلامی ، در انقلاب شرکت کردند) شکی عمیق ایجاد شده است . طی چهل سال گذشته جامعه ایران تنها گوشی برای موعظه و مونولوگ بوده است از خطبه های نماز جمعه تا رسانه میلی ، از مدارس ابتدایی تا ارگانهای دولتی همه و همه ….تنها شنونده بوده اند اما امروز ، تک تک نسل جدید در حال شرکت در گفتمان شکاکیت و قداست شکنی از ساختارهای دینی و استبدادی است و به مدد شبکه های اجتماعی، فضای بحثهای عقیدتی و سیاسی به شدت در حال گسترش هستند . گسترش آگاهی های عمومی در حوزه های فرهنگ و سیاست منجر به یک خود آگاهی جدید شده است .نتیجه این بیداری از تعطیلات تاریخی، آن شده است که همگان متفق القول هستند که جمهوری اسلامی باید برود  و طیف وسیعی از قشر تحصیل کرده کشور (برخلاف سال 57)  راهی  بجز اصلاح ساختارهای سیستم حکومتی مبتنی بر اصول حقوق بشر و دموکراسی را در سر ندارند. اما موردی که تا رسیدن به جامعه ای کاملا آزاد ،جایی که در آن دگر اندیشان  – از کسروی تاسید امامی و  هکی – بدون ترس از جان و تحت حمایت دولت برخاسته از دل مردم و حاکمیت قانون انتقاد کنند، نباید فراموش کنیم،  آن است که  تا زمانی که حتی درصدی از قشر سنتی جامعه  ایرانی با تلاش  تبلیغات وسیع در مراسمات دینی و از سر ناآگاهی و یا پروش خانواده های سنتی و درنتیجه  کاشته شدن ایدئولوژی و الگوی اجرای احکام اسلامی بصورت تک صدایی،  از نام حکومت سکولار  می ترسند  و سکولاریسم را تنها بعنوان  محدود کننده اجرای تعالیم دینی خود می بینند در واقع یک مانع جدی در راه تحقق و نهادینه شدن فرهنگ دموکراسی  وجود دارد بدون شک رژیم فاسد کنونی خواهد رفت اما برای آنکه  به جامعه ای آزاد مبتنی بر معیارهای انسانی دست یابیم راه درازی در پیش است .چرا که تفکر دموکراتیک مبتنی  بر  افکار عمومی مهمترین رکن اساسی در حمایت از یک نظام پایدار دموکراتیک می باشد و ایجاد آن نه مبتنی بر احساسات شدید و آنی بلکه نیازمند کار مداوم ، پیگیر و  رد شدن از موانع عقیدتی وعرفی ریشه دار تاریخی  است. هیچ نظام دموکراتیکی  تا زمانی که مردم با تمام وجود معنای آزادی و  ضرورت صیانت از آنرا درک نکنند ، پایدار نخواهد بود. از اینرو مبارزه با خرافات و زدودن قوانین ضدحقوق بشری اسلام و حداقل  تقلیل آن به  یک الگوی اسلامی تحمل گرا  و تعامل گرا  همیشه در اولویت آزادیخواهان خواهد بود.این درحالی است که دینی که  اکنون با آن روبرو هستیم  با تبلیغ و اجرای قوانینی چون نفی سبیل و برتری دادن فرد مسلمان بر دیگران و نه براساس شایسته سالاری  ، ملاک پیشرفت را تنها تمسک به دین  که مبتنی بر دیدگاهی غیر علمی و ضد حقوق بشری است میداند و بدین ترتیب به ضد انسانی ترین روش به نوعی مسلمان پرستی  و تبعیض را در قرن 21ام ترویج می کند .در یک کلام تلاش برای فهماندن و قبولاندن این نکته که هر فرد به صرف انسان بودن دارای حق پیشرفت است و آزادی بیان و ترویج عقایدش را تا زمانی که برضد حقوق بشر نباشد باید به عنوان حقوق اولیه اش  برسمیت شناخت باید تبدیل به یک فرهنگ همگانی شود.تجربه تاریخی ایران در زمینه تقدس زدایی دین و جدایی دین از حوزه های سیاست  در دوران پهلوی اول و دوم این درس ارزشمند را به خوبی منعکس می کند.برای نمونه یکی از راههایی که  در دوران رضا شاه برای محدود کردن ( و نه آنگونه که مذهبیون ادعا کرده اند سرکوب وریشه کنی ) دین اسلام به اجرا در آمد و در دوران پهلوی دوم نیز تداوم یافت، آموزش و پرورش مبتنی بر اصول ملی گرایی و وطن پرستی بود؛ اما از آنجا که بخش وسیعی از بدنه جامعه ایران آن زمان تحت سلطه تفکر دینی قرار داشت در عمل ما شاهد رویگردانی بسیاری از طبقه متوسط شهری از آموزش و پرورش وقت بودیم.  این طیف وسیع با حرام دانستن غیر رسمی  آموزش و پرورش و حتی ممانعت از تحصیل دختران ،از عرفی شدن اینگونه آموزش جلوگیری می کرد.این رویه هر چه از طبقه شهری جامعه ایران به سمت طیف شهرستان ها و روستاها فاصله می گرفتیم ،به علت نفوذ فراوان تعالیم دینی و روحانیون شیعه بیشتر مورد اقبال عمومی بود و بارزتر می شد ؛ این وضعیت در دوران حکومت پهلوی دوم نیز ادامه داشت .اما با اتفاق سال 57 و روی کار آمد رژیم اسلامی و اجرای اسلامی سازی کلیه برنامه های آموزشی، بخش عظیمی از جامعه ایران این محدودیت خود ساخته  را کنار گذاشته و فرزندان خود -بویژه دختران – را به مدارس فرستادند.این اقدام با مشخص شدن  مضرات ، نواقص و ایرادات اساسی یک حکومت شیعی رسمی که اینبار توسط  گروه عظیمی از جامعه تحصیل کرده –تک تک زنان و مردان – دیده میشد ناخودآگاه اندیشه های مدرن و حرکت به سمت دموکراسی را یک گام اساسی به پیش برد. در واقع 40 سال عملکرد حکومت دینی در تمام بیلبوردها در معرض قضاوت و سنجش افکار عمومی قرار گرفت و امروزه شرایط فشارهای جهانی و سوء مدیریت وفساد این دستگاه ، فشار را بر اکثریت طرفدار دین رسمی بسیار ملموس کرده است و آنان لااقل امروز توان دفاع از ظلم آشکار حکومت اسلامی و را در این ابعاد گسترده ندارند.اما هنوز هم در صورت تشکیل یک حکومت سکولار – که قطعا بعد از رژیم فعلی روی کار خواهد آمد – و پنهان شدن دوباره بیماری “داعیه حکومت جهان شمول اسلامی ” بیم آن می رود که بخشی از جامعه که  هنوز جایگزینی برای اندیشه های دینی در زندگی خود نمی یابند و بدون آن نمی توانند به زندگی خود معنا ببخشند دوباره با اقداماتی منفعلانه تاریخ ایران را  به عقب بازگردانند . موضوع آنجا اهمیت می یابد که در 40سال گذشته تندرو های اسلامی با قدرت گرفتن  از توده های مردم ( که عموما در حالت عادی تندرو نیستند) و با سوء استفاده از جهل مقدس آنان دست به اقدامات ضد بشری فراوان در داخل و خارج از کشور زده اند.مهمترین دشمن بیماری استبداد دینی و هرنوع دیکتاتوری مسلما اطلاع رسانی و آموزش دائمی مبانی دموکراسی ، حقوق بشر  و شفاف سازی نسبت به عملکرد ساختارهای هر حکومتی در میان شهروندان عادی جامعه است .باید برای تمامی اقشار جامعه در این فرصت تاریخی که ابزارهای سیستمی و اجتماعی استبداد تاریخ ما در نهایت ضعف قرار دارد ، روشن شود که چرا دموکراسی و اجرای مبانی حقوق بشر در تمامی ابعاد آن از آزادی بیان و رعایت حقوق اقلیت ها و دگراندیشان تا رسیدگی جدی به دغدغه های محیط زیستی و … برای ساختن حال و آینده اقتصادی و اجتماعی تک تک شهروندان جامعه اهمیتی حیاتی دارد و چرا اجرای یک دین رسمی در سطح جامعه می تواند فاجعه بار باشد ؟

رژیم جمهوری اسلامی  به خوبی به نقش موثر فعالیتهای بشر دوستانه واقف است قتل نویسندگان و آزادیخواهانی که برای نهادینه کردن مفاهیم دموکراسی از دل و جان تلاش داشته اند  تنها بخشی از تلاش این حکومت نامشروع و ضد بشری در مقابل موج جدید دموکراسی خواهی است . موج جدیدی  که  با  استفاده از ابزار قدرتمند فضای مجازی برای اطلاع رسانی گسترده از نقد دین رسمی (از بعد فلسفی یا سیاسی) تا  افشاگری از جنایات ضد بشری و فساد دستگاه حاکمه توضیح مبانی حقوق بشر و راه کار عملی رسیدن به حاکمیت قانون، آزادی را فریاد میزند. در این میان شاید گاهی در ظاهر با تلاشهای مهندسی شده و صرف هزینه های گزاف ، حکومت استبداد دینی تلاش کرده و میکندکه این حرکتها را کم ارزش جلوه دهد  اما در مقابل  نگاهی گذرا به حجم وسیع سانسور اطلاعات توسط حکومت به صورت مستقیم (مانند فیلترینگ تلگرام)، یا غیر مستقیم (ایجاد شبکه های مجازی واژگونه کردن حقایق، جایی که “می نویسند تا چیزی ننوشته باشند  “) اهمیت اطلاع رسانی و آگاهی دادن به عموم مردم  بیش از پیش آشکار می شود.لذا تنها تلاش و جنگیدن برای ریشه کن کردن قوانین خشونت آمیز و ضد بشری اسلام و ساختار حکومت بر پایه آن ، با آگاه کردن عموم مردم به مزایای بهشت زمینی و یک دموکراسی واقعی می تواند جامعه ما را برای همیشه در مقابل دیکتاتوری های دینی و غیر دینی واکسینه نماید.

حراج آبهای دریای عمان و خلیج‌فارس و بیکاری صیادان ایرانی

زینب عباسیان چالشتری

حضور شناورهای صیادی بیگانه که تعدادشان تنها در استان خوزستان تا ۵ هزار عدد برآورد شده است، از نوروز امسال با انتشار خبر جنجالی‌ صید در آب‌های ایران توسط کشتی‌های ترال چینی، ابعاد تازه‌ای یافت و به یک کلاف سردرگم و معمایی تبدیل شد.«توسعه پایدار» یعنی حفاظت از منابع تجدیدناپذیر و آبزیان دریایی هم جز منابع تجدید ناپذیر محسوب می شوند تا صید بی‌رویه را محدود کنند. در این راستا ایجاد محدودیت روی صیدِ بی‌رویه اصلی‌ترین سیاست «سازمان شیلات ایران» در سال‌های گذشته بوده است؛ با این حال صیادانی که در دریای عمان و خلیج فارس کار می‌کنند و مدعی آجر شدن نانشان هستند، چندی است فریاد برآورده‌اند:

سختگیری برای ماست نه شناورهای صیادی بیگانه! البته صید ترال یا ترالینگ (کف روبی) از همان ابتدا توسط شیلات تکذیب شد تا این که «محمدعلی حسن‌زاده» معاون امور بندری و اقتصادی سازمان بنادر و دریانوردی اعلام کرد کشتی‌های چینی قرارداد رسمی اجازه بلند مدت برای ماهیگیری در عمق ۲۰۰۰ متری آب‌های ایران در دریای عمان را دارند، این پرسش برای افکار عمومی ایجاد شد که چرا شیلات ایران تا به حال، حضور چینی‌ها را از اساس منکر می‌شد.هرچند شیلات کوتاه نیامد و بلافاصله سخنان معاون اموربندری واقتصادی سازمان بنادرودریانوردی راتکذیب کرد؛ چرا که صدور مجوز صید برای داخلی‌ها و خارجی‌ها تنها دردست شیلات ایراناست.

به هرروی سازمان بنادر و دریانوردی هوشمندانه والبته نه در زمان مناسب توپ را به زمین شیلات انداخت.شیوه های صید «ترال کف» توسط چینی‌ها، در پناه مجوزهای رسمی از سازمان شیلات ایران، منجر به بیکاری بخش عظیمی از ماهیگیران محلی شده است.کاهش درآمدهای صیادان هر روزی که می‌گذرد مصیبت‌بار تر می‌شود، چرا که شیوه های صید صنعتی بیش از ۵ هزار شناور، چیزی برای ماهیگیران سنتی و بومی باقی نمیگذارد.حتی تخم ماهی‌ها و صدف‌ها که با مجوز شیلات ایران روی خلیج فارس پهن شده،نیزدرتورهای کشتیهای خارجیاست.علاوه بر این، سازمان شیلات ایران به بهانه ایجاد محدودیت روی صید بی‌رویه، موانع زیادی برای ماهیگیران بومی ایجاد میکند. مأموران ذیربط حکومتی همچنین به بهانه شرایط جوی و آب و هوا مانع صیادان جنوب از ماهیگیری میشوندای درحالیاست که شناورهای صیادی بیگانه حتی تا نزدیکی سواحل ایران، به کار صید و”جارو کردن کف دریا”مشغول اند.ماهیگیران جنوب ایران بارها به سیاستهای مخرب رژیم که باعث بیکاری و فقر روزافزون برای این قشر از مردم جنوب شدهاعتراض کرده اند. اما شیلات جنوب نه به حرف آنها گوش می‌دهد، نه به شکایت آنها توجه و یا رسیدگی می‌کند.کیانوش جهانبخش عضو شورای شهر بندرعباس از قول فرماندار جاسک گفته بود: چندی قبل با برخی از خبرنگاران به دریا رفته بودند و شاهد فرار کارگران چینی از روی عرشه کشتی بودند و زمانی که وارد انبار آن کشتی می‌شوند، برخی از ماهی‌های که فصل صید آن‌ها نبوده، در انبار آن‌ها موجود بوده است.بنا به گفته همین مقام، مجوز نزدیک به ۲ تن و نیم بال کوسه از شیلات گرفته شده است. میزان بسیار زیادی کوسه باید صید شود که ۲ تن باله کوسه از آن جدا شود، و این در حالی است که کوسه‌ نقش مهمی در چرخه آبزیان دریا دارد.احمد مرادی، نماینده مردم بندرعباس در مجلس از رانت‌ها و پشت پرده‌هایی خبر می‌دهد که باعث حضور کشتی‌های چینی در آب‌های ایران شده است. او به خانه ملت گفته است کشتی‌های صنعتی نباید در محدوده منابع آبی کشور به صید بپردازند. بنده احساس می‌کنم، پشت پرده صید کشتی‌های چینی در سواحل جنوبی کشور رانت‌هایی نهفته است و این افراد با استفاده از خلأهای قانونی، صیدهای بی‌رویه توسط کشتی‌های چینی را ساماندهی کرده‌اند.او گفته است صیدهای بی‌رویه آبزیان توسط کشتی‌های صنعتی و چینی صیادان را گله‌مند کرده است، این درحالی است که صیادان سنتی به جز صید ماهی منبع اقتصادی دیگری برای ارتزاق ندارند، اما متاسفانه کشتی‌های صنعتی با صید ماهی‌های خرد و بزرگ، اقتصاد صیادان داخلی را بر هم می‌زنند.

عبدالغفور ایران‌نژاد، نماینده مردم چابهار در مجلس به جام جم گفته است که نه‌ تنها صید ترال توسط کشتی‌های چینی در آب‌های عمان انجام می‌شود، بلکه حدود ٢۶ تا ٢٨ کشتی بزرگ صیادی نیز از استان‌هایی چون هرمزگان و بوشهر برای صید ترال راهی آب‌های چابهار می‌شوند.

وی گفت که وجود نظارت‌های قوی و اعمال محدودیت‌های شدید برای صید مخرب ترال در استان‌های مذکور باعث شده صیادان آنها برای این‌گونه صید راهی آب‌های چابهار شوند و با پرداخت پول به شیلات سیستان‌ و بلوچستان و در غیبت نظارت از سوی استاندار و استانداری، بزرگترین لطمه را به ذخایر آبی سیستان ‌و بلوچستان و صیادان و مردم محرومش وارد کنند.

محمدجواد ظریف در  برنامه حالا خورشید در قسمتی از حرف‌هایش به کشتی‌های صیادی چینی پرداخت. او گفت: «صیادی چینی‌ها در دریای عمان براساس اجاره نیست بلکه به آنان اجازه صید داده شده و این در همه جای دنیا مرسوم است. این موضوعی تجاری است که من به آن ورود نمی‌کنم، اما بالاخره از موجودات زنده کف آب استفاده می‌شود.واقعیت این است که صیادان جنوب برای داشتن درآمد ناچیز یا به اصطلاح آب باریکه، چه مشقت‌هایی را تحمل می‌کنند که ناشی از سیاستهای مخرب و امتیازات پنهانی است که آب و خاک و  حتی کف دریاهای ایران رابه تاراج داده است.اجاره آبهای خلیج فارس به کشورهای دیگر منجر به خسارتهای سنگین و جبران‌ناپذیر به محیط زیست نیز شده است.علاوه بر مشکلات فوق، برخوردهای خشن و خارج از عرف چینی‌ها که از پشتوانه مقامات دولتی ایران برخوردارند، با صیادان بومی که با شناورهای کوچک در حال صید هستند، گزارش شده است. در موارد متعدد، افراد محلی گزارش کردند که کشتی‌های چینی با فشار زیاد شلنگ‌های آتش نشانی به سمت آنها آب پاشیده و آنها را وادار به ترک محل کرده اند.البته به دلیل عدم شفافیت ارگان‌های رسمی در ایران، ابعاد فاجعه ناشی از اجاره آب‌های ایران، هنوز کاملا مشخص نیست اما آنچه که واضح است میزان خسارت وارده به مردم بسیار سنگین است.این خسارات را می توان از چند جنبه مورد توجه قرار داد:

شیوه های غیر قانونی صید:

صید ترال یا ترالینگ (کف روبی) توسط شیلات تکذیب شده اما مشاهدات مردم و منابع محلی، حاکی از صید بی‌رویه آبزیان و خالی کردن آب از همه منابع بستر دریا و زیر بستر با استفاده از تجهیزات پیشرفته است. مردم می‌گویند چینی‌ها کف دریا را با تجهیزات خود می‌سابند؛صیادان چینی با به جریان انداختن برق با ولتاژ بالا، حجم بالایی از ماهی ها و سایر آبزیان را صید می‌کنند.صیادان چینی برای صید صنعتی، با به جریان انداختن برق با ولتاژ بالا، حجم زیادی از ماهی و سایر آبزیان را صید می‌کنند و حتی به ماهی‌هایی که در شعاع دورتری هم هستند آسیب می‌زنند. این کار باعث نابودی کل جانوران آبزی از جمله دلفین‌ها ولاک‌پشت‌های زیبای قشم که ازجاذبه‌های توریستی این منطقه است شده است.کف دریا را جارو می‌زنند» اصطلاح عجیبی است که صیادان و ماهیگیران جنوبی در توصیف این شیوه صید به کار می‌برند.

محدودیت برای صیادان ایرانی و آزادی عمل برای ماهیگیران چینی : سازمان شیلات ایران نیز با بهانه ایجاد محدودیت روی صید بی‌رویه، موانع زیادی برای ماهیگیران بومی ایجاد میکند. مأموران ذیربط حکومتی به بهانه شرایط جوی و آب وهوا مانع صیادان جنوب از ماهیگیری میشوند. درحالیکه در بسیاری از روزها ،سرعت باد۱۶کیلومتر بوده و ارتفاع موج‌های دریا حتی به ۱۰ سانتیمتر هم نمیرسد. اداره بندر به‌خاطر این‌که کشتی‌ها بیمه هستند اجازه خروج نمیدهد. در برخی مناطق ماهیگیران محلی که هیچ منبع درآمدی به جز صید ندارند، به دلیل «ممنوعیت خروج» تا دو ماه، بیکار بوده اند. در حالیکه کشتی‌های چینی در همان زمان مشغول به کار بوده اند.

-کاهش درآمد صیادان محلی و بیکاری ناشی از فروش آبهای جنوب: کاهش درآمد صیادان سیستان و بلوچستان هر روزی که می‌گذرد مصیبت‌بارتر می‌شود. برخی می‌گویند درآمد صیادان در هر ماه به کمتر از ۱میلیون تومان رسیده است. صحبت از درآمدهایی در حد ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان است آنهم در شرایطی که هزینه‌های یک زندگی کارگری قطعاً بالای ۵ میلیون تومان است.در چنین شرایطی بسیاری از صیادهای بلوچ مجبور شده اند دست از ماهیگیری کشیده و به کارهای دیگری مشغول شوند چرا که در دریا چیزی برای آنان باقی نمانده است.در نتیجه سیاستی که به هیچ وجهی منافع مردم ایران را تأمین نمیکند و فقط ثروت‌های مردم ایران را به باد می‌دهد، صیادان محلی در دامن فقر رها می‌شوند و بسیاری به سراغ بنایی یا کارهای ساختمانی می‌روند. بسیاری نیز شغلی نیافته و بیکار میشوند.

-ضربات جبران ناپذیر به محیط زیست:ماهیگیری با کشتی‌های ترال (کف روب) وهمچنین شیوه‌های صنعتی صید بابه جریان انداختن برق با ولتاژبالا، باعث از بین رفتن بسیاری از آبزیان، منجمله دلفین‌ها و لاکپشت‌های قشم شده است. ماهی‌هایی که در شعاع دورتری هم هستند با این شیوه آسیب می‌بینند.رژیم ایران تحت عنوان «گوشت حرام» اجازه صید انواع ماهی را به کشتی‌های چینی میدهد. در حالیکه حتی همین ماهیان حرام هم بخشی از چرخه حیات هستند و اگر بی رویه صید شوند، به چرخه آبزیان آسیب می‌رسانند.همچنین عدم نظارت و کنترل بر منابع دریایی، این امکان را برای صیادان خارجی ایجاد میکند که ماهی‌هایی را شکار کنند که فصل صید آنها نیست. و همین امر، ضربات جدی به چرخه حیات دریایی میزند.رژیم ایران با دادن امتیاز بی‌سروصدا به صیادان چینی و کشتی‌های ماهیگیری آنها در آبهای جنوبی ایران، معضلات بسیاری برای صیادان جنوب کشور ایجاد کرده است.

سازمان شیلات (مرتبط با سپاه پاسداران) در واقع آبهای جنوب کشور را به شرکت‌های تجاری کشورهای دیگر برای ماهی‌گیری واگذار کرده است

.در ایرانی که به لحاظ منابع طبیعی و زیر زمینی یکی از غنی ترین کشورهای دنیا محسوب می شود، چوب حراج زدن به این داراییها سالهاست که به یک روش برای تامین ورشکستگی اقتصادی و مالی بخاطر مخارج دخالتهای منطقه ای و یا سیاسیتهای غلط از یک سو و سودجویی های جناحی و فردی و رانت خواری و چپاول اموال تبدیل شده است. حراج خلیج فارس و دریای عمان نیز یکی از موارد این گونه چپاولها و بر باد دادن داراییهای مردم ایران است.و البته که همه اینها فقط گوشه بسیار کوچکی از وضعیت نابسامان و انفجاری اقتصادی جامعه ایران است که هیچ راه برون رفتی هم برای آن وجود ندارد .

به مناسبت روز ۱۰ نوامبر روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه

مریم ضیایی

شاید به جرات بتوان عنوان کرد که مشکلات فرهنگی ،اجتماعی ،سیاسی ،اقتصادی که سالهاست گریبان ایران را گرقته و روزبروز هم بر فشار خودش افزونی دارد ،عدم مشارکت موازی علم و دانش در بستر وزیر ساختارعلمی و فرهنگی جامعه می باشد .شاید در معنای لغوی این مطلب ادا شود که علم به کار گرقته می شود ولی همانطور که می بینیم علم در خدمت احیای قدرت رژیم ایران هست که سالهاست کشور روبه نابودی کشانده است .برای مثال گوشه ای از فعالیت های علمی ایران که به ظاهر نام فعالیت علمی گرفته اند ولی بهای بسیار سنگینی نه تنها برای ایران داشته بلکه سهم مردم هم از این بلای خاموش کم نبوده است .در زمان دولت هشتم ایران ، این دولت حاضر به پذیرش چند توافق‌نامه شد که به تدریج فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم در ایران را به حالت تعلیق درآورد.

اولین مذاکره هسته‌ای با سه کشور اروپایی، تهران ، ۲۹ مهر ۱۳۸۲

در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳، در نشست مشترک وزاری خارجه سه کشور اروپایی و هیئت ایرانی که در تهران، سعدآباد، برگزار شد، بیانیه‌ای اعلام گردید که به موجب آن، ایران برای بازدید بازرسان آژانس انرژی اتمی از تأسیسات اتمی خود اعلام همکاری کرد و گازدهی در سانتریفیوژهای نطنز را در راستای راستی‌آزمایی و اثبات صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران، به صورت داوطلبانه و برای مدت محدود تعلیق کرد. انگلیس و فرانسه نیز متعهد شدند تا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کنند.ریاست هییت را حسن روحانی و کمال خرازی به عهده داشتند و وزیران خارحه سه کشور فرانسه ،بریتانیا و آلمان به عهده داشتند.

توافق نامه بروکسل:  این توافق‌نامه در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۲ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۰۴ به امضاء رسید و ایران متعهد شد ساخت و آزمایش  مورد نیاز برای غنی‌سازی را متوقف کند و اقدام به ساخت قطعات یدکی سانتریفیوژهای موجود در آن زمان را نیز تعلیق کند/و باز هم در این مذاکرات ریاست هیئت ایرانی بر عهده حسن روحانی بود

/توافق نامه پاریس:این توافق‌نامه در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ برابر با ۲۴ آبان ۱۳۸۳ در پاریس بین ایران و سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان به امضاء رسید و به موجب آن ایران به عنوان اقدامی داوطلبانه در جهت اعتمادسازی -و نه به عنوان یک تعهد قانونی – پذیرفت که کلیه فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، سرهم‌بندی و راه‌اندازی سانتریفیوژهای گازی، و فعالیت‌های مربوط به جداسازی پلوتونیوم. را متوقف کند نماینده مذاکره کننده از ایران سیروس ناصری بود.

از سرگیری غنی سازی :پس از توافق‌نامه پاریس و در آخرین ماه دولت هشتم، محمد خاتمی اعلام کرد غنی‌سازی اورانیوم را از سر می‌گیریم وی تأکید کرد: توقف فعالیت‌های هسته‌ای اصفهان برای ما خسارات مالی و معنوی فراوانی به دنبال داشته‌است و باعث گردیده دانشمندان هسته‌ای ما فعالیت خود را متوقف کنند محمد خاتمی در مورد قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی گفت که اگر قطعنامه‌ای بخواهد ایران را از حق دستیابی به فناوری هسته‌ای محروم کند، معتبر نیست و ضمانت اجرایی ندارد و ایران مجبور به پذیرش آن نیست:

دوران ریاست جمهوری روحانی :شروع دوره ریاست جمهوری حسن روحانی مصادف با دهمین سال مذاکرات هسته‌ای ایران با کشورهای غربی به حساب می‌آمد. ورود حسن روحانی در  در شرایطی صورت گرفت که در طول این سال‌ها دستاورد قابل ملاحظه‌ای در مذاکرات هسته‌ای حاصل نیامد

مذاکرات نیویورک :ین دور از مذاکرات که اولین مذاکره هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی پس از به قدرت رسیدن حسن روحانی بود

مذاکرات ژنو ۴ :این مذاکرات در ۲۳ و ۲۴ مهر ۱۳۹۲ در شهر ژنو سوئیس برگزار شد و محمدجواد ظریف سرپرست تیم مذاکره ایران را بر عهده داشت

مذاکرات ژنو ۵ :ین مذاکرات که قرار بود در روزهای ۱۶ و ۱۷ آبان در سطح معاونین وزیران خارجه گروه ۱+۵ در ژنو سوئیس برگزار شود به دلیل زمان بیشتر برای توافق احتمالی به روز سوم یعنی ۱۸ آبان نیز کشیده شد. این دور از مذاکرات را می‌توان نقطه عطفی در مذاکرات ایران با قدرت‌های جهان طی ده سال اخیر دانست اول به این دلیل که این مذاکرات در سطح کم سابقه وزیران خارجه انجام شد و دوم اینکه احتمال یک توافق اولیه احتمالی در این دور از مذاکرات حداقل در دو روز اول بسیار محتمل بود

مذاکرات ژنو ۶ :این نشست پیرو مذاکرات پیشین از تاریخ ۲۹ آبان تا ۳ آذر ۱۳۹۲ در هتل اینترکنتیننتالژنو برگزار گردید

تفاهم هسته ای لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک :هدف من تفسیر نشست ها از دیدگاه سیاسی نیست بلکه از دیدگاه علمی به این موضوع در حال پرداختن هستم .موارد کاربرد در زمینه علمی از انرژی هسته ای:۱.استفاده از انرژی حاصل از واکنش های راکتور برای تولید برق ،ولی آیا تا به حال در زمینه خود کفایی تولید برق و استفاده بهینه از آن برای عموم مردم مطلبی عنوان شده است، آیا به دفعات شاهد مسایل بحرانی در زمینه برق نبوده ایم.۲.کاربردهای پزشکی در توسعه روش های تصویربرداری وپرتو درمانی و آیا باز هم در این زمینه شکوفایی ملی و با بین المللی داشته ایم .۳. و دیگر کاربردها درزمینه صنعتی و تجاری و کشاورزی نه تنها در زمینه ملی از این دستاورد علمی استفاده نشده است بلکه فقط در زمینه تولید سلاح هسته ای و جنگ افروزی استفاده شده است گرچه که دولتمردان همگی منکر این قضیه میباشند. ولی آیا برآیندی به غیراینمورد موجود میباشد.تفسیر و توضیح در مورد این مبحث مهم بسیار زیاد است

مزایا ی انرژی هسته ای:تولید گازهای گلخانه ای کمتر/ قدرتمندوکارآمد/ قابل اعتماد/ الکتریسیته ی ارزان/ هزینه ی پایین سوخت / حمل ونقل آسان

ولی آیا موردی از مزایای گفته شده در ایران پیاده سازی شده است .

معایب انرژی هسته ای :تولید زباله های رادیواکتیو / تابش های هسته ای /هزینه ی بالای راه اندازی نیروگاه ها /تاثیر مخرب بر زندگی آبزیان و این پرسشی بی پاسخ برای مرگ خاموش اینهمه فعالان محیط زیست . و همچنین پرسش دیگر که آیا علم در خدمت صلح و توسعه  می باشد.

برده داری نوین در حکومت جمهوری اسلامی

احمد کاظمی زاده

شاید کمتر کسی بتواند تصور کند که با وجود قوانین موجود علیه برده داری همچنان در گوشه و کنار جهان کسانی هستند که قربانی برده داری از نوع جدید آنند و با وجود گذشت بیش از ۲۰۰ سال از زمان لغو رسمی بردگی همچنان این شیوه برده کشی از انسانها ادامه دارد و به همان اندازه که بر کشورهای فقیر تأثیر میگذارد در کشورهای ثروتمند نیز در جریان میباشد. متاسفانه امروزه شاهد انواع برده داری نوین در ایران هستیم ،

از کودکان کارگرفته تا کسانی که خدمات جنسی میدهند ، بسیاری از دختران سرزمینمان به کشورهای همسایه قاچاق شده و در آنجا به عنوان کارگران جنسی فروخته می شوند .

از سوی دیگر بسیاری از کودکان به تکدی گری و دیگر مشاغل روی می آورند و تعدادی از آنها نیز در دام باندهای قاچاق انسان و یا مواد مخدر گرفتار می شوند و در برخی موارد نیز مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند .

ماده چهارم اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام میدارد : هیچ کس را نباید در فقر و مشکلات خانواده به مراکز زباله و تکدی گری و کار در کوره های آجر پزی و دستفروشی در خیابان روی آورده و بارها حتی مورد تجاوز و خشونت جنسی کارفرمایان قرار گرفته اند ،

تا شرایط ناراحت کننده بانوان جوان و بانوان سرپرست خانواده که بخاطر نبود کار و شرایط بد اقتصادی  و عدم حمایت دولت ،

مجبورند با وجود تحصیلات عالیه ای که دارند به شغلهایی روی آورند که نه تنها مبلغ حقوق آنها بسیار ناچیز بوده ، بلکه در محیط کار بارها مورد خشونت و تجاوز جنسی قرار می گیرند ، آیا این یک نوع برده داری نوین محسوب نمی شود.

در بند سوم ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام میدارد که: هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق میشود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تأمین کند و آنرا در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی تکمیل نماید ،

اما متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی در این چهل سال صدارتش همیشه قوانین انسانی را زیر پا گذارده و هرگز با دیگر جوامع همسو نبوده است که بعنوان مثال میتوان به وضعیت موجود اقتصادی و معیشتی کارگران و طیف متوسط به پایین جامعه اشاره کرد که هر روز شاهد خبرهای متعدد از ظلم و ستمی هستیم که حکومت ملاها بر کارگران و اقشار ضعیف و کم درآمد جامعه روا داشته اند که بطور مثال میتوان به مشکلات و معوقات مزدی کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران هپکو اراک ، کارگران  گروه ملی فولاد اهواز ، کارگران روغن نباتی جهان و……… اشاره کرد که دولت نه تنها به اعتراضات مسالمت آمیز و محترمانه آنها پاسخ مثبتی نداده ، بلکه آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و اقدام به بازداشت کارگران و نماینده های آنان نموده است.

آیا این یک نوع برده داری مدرنیزه و سیستماتیک محسوب نیست؟

 که کارگری که در سرما و گرمای طاقت فرسا با امکانات محدود ایمنی و حقوق بسیار پایین تر از سطح استانداردهای بین المللی صادقانه کار کند ،

اما دولت نه تنها مزد ایشان را به موقع پرداخت ننموده ،

بلکه بارها بعلت بی اطلاعی و یا نبود آگاهی کارگران از حق بیمه نیز برخوردار نمی باشند و بدتر از همه کارفرمایان و مسئولینی که خود زیر مجموعه این دولت دزد و جنایتکار میباشند، با نهایت بی تفاوتی حتی از پرداخت به موقع این حقوق ناچیز سر باز می زنند

.ما فعالان حقوق بشر بعنوان عضو کوچکی از جامعه موظفیم که این شرایط ناراحت کننده و مغایر با قوانین حقوق بشری را اطلاع رسانی کرده و دست به دست هم داده تا اینکه بتوانیم به کمک همدیگر و بالا بردن سطح آگاهی مردم عزیز کشورمان نسبت به حقوق فردی و قانونیشان آگاه سازیم.

اعدام، قتل به زبان ساده

رسول پورآزاد

جمهوری اسلامی ایران پس از به پیروزی رسیدن در انقلاب ۱۳۵۷ و روی کار آوردن یک نظام ایدولوژیک مذهبی مجازات اعدام را به صورت چشمگیری  به بهانه‌های واهی با اتکا به رأی‌های صادره از دادگاه‌های فرمایشی و چند دقیقه‌ای آغاز کرد. اما موج گسترده اعدام زندانیان سیاسی از خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد. براساس گزارش عفو بین‌الملل در یک دوره سه‌ ماه‌ و نیمه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ دست‌ کم۱۶۰۰ تن بدون رعایت موازین قضایی ، داشتن حق دفاع و برگزاری دادگاه‌های منصفانه اعدام شدند. این اعدام‌ها منحصر به اعضا و هواداران سازمان مجاهدین نبود و بسیاری از فعالان سیاسی طیف چپ نیز در همین دوره بازداشت و پس از محکومیت در دادگاه‌های چند دقیقه‌ای به سرعت اعدام شدند اما اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ واقعه‌ای بود که طی آن به فرمان آیت الله خمینی ، چندین هزار نفر از زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان‌های نظام جمهوری اسلامی ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ۱۳۶۷ به شکلی مخفیانه اعدام و در گورهای دسته‌جمعی دفن شدند.  جمهوری اسلامی ایران همواره سعی کرده تا تاریخ دهه ۶۰ و کشتار ۶۷ را  در اذهان عمومی حذف نماید و یا با عناوین گوناگونی سعی در سانسور آن دارد ، از تخریب گورهای جمعی گرفته تا خطاب قرار دادن قربانیان به نام تروریست و…  برای مثال گورستان خاوران که در بهمن ماه سال ۸۷ تخریب شد و یا تخریب یک گور جمعی در اهواز را به صورت سیستماتیک  به چند دلیل  آغاز کرد

 دلیل اول , پاک کردن اثر جرم و جنایت

دلیل دوم  ، مجازات خانواده‌های اعدام شدگان که می‌توان به عدم تحویل پیکر اعدام شدگان و ندادن اطلاعات در خصوص فرد به خانواده ها اشاره کرد.
و دلیل سوم  نیز حذف  فیزیکی و از بین بردن خاطراتی که از او به جای مانده است.غافل از اینکه در تمام این سال‌ها خانواده‌ها  تلاش کردند که این خاطره و تاریخ فراموش نشود و با وجود ابزارهای سرکوب و فضای امنیتی صدایشان را به جهان برسانند. اما این سرکوب ها برای خانواده ها همچنان ادامه دارد تا جائی که اگر مراسم سالگردی در منزل خود برگزار کنند مورد , آزار و اذیت و ضرب و شتم قرار می گیرند. برخورداری از عدالت یکی از حقوق قربانیان برای جبران خسارات ناشی از نقض حقوق بشر است که در اسناد حقوق بین‌المللی از جمله ماده دوم میثاق بین‌المللی حقوق سیاسی و مدنی به رسمیت شناخته شده است همچنین قوانین و مقررات بین‌المللی ناظر بر حق برخورداری از عدالت در رابطه با مواردی همچون نقض فاحش و گسترده حقوق بشر، جنایت علیه بشریت و ناپدید شدگی اجباری نشان می‌دهد که دولت‌ها موظف به انجام تحقیقات مستقل قضایی هستند و موظف ا‌ند با اصلاحات قضایی در قوانین داخلی زمینه را برای اجرای عدالت فراهم کنند. اما متاسفانه با وجود مقررات بین‌المللی موجود ، ایران تا کنون هیچ قدمی در راستای تحقق عدالت در رابطه با اعدام‌های دهه ۶۰ برنداشته است. در حالیکه گام نخست اجرای عدالت به رسمیت شناختن وقوع نقض حقوق بشر است ، مقامات و نهادهای رسمی جمهوری اسلامی با دفاع از اعدام‌های دهه ۶۰ و نپذیرفتن مسئولیت رسمی اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷  هرگونه امکان گفت وگو برای شروع پروسه تحقیقات قضایی و دادرسی عادلانه در رابطه با این اعدام‌ها را مسدود کرده‌اند. از این رو با توجه به سابقه جمهوری اسلامی در دادن مصونیت قضایی به عاملان و آمران مواردی همچون قتل‌های سیاسی و ترورهای خارج از کشور در دهه ۷۰ ، خشونت‌های کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸، قتل زهرا کاظمی ، عکاس و خبرنگار ایرانی-کانادایی در زندان اوین ، شکنجه و قتل زندانیان سیاسی در بازداشتگاه کهریزک پس از رخدادهای سال ۱۳۸۸ به نظر می‌رسد که هنوز راهی طولانی برای تحقق عدالت در رابطه با اعدام‌های دهه ۶۰ در پیش است و شیوه عمل جمهوری اسلامی فاصله زیادی با امکان برخورداری از عدالت برای قربانیان دارد.و اما سال ۱۳۹۷ همچون سالهای گذشته تصویری خشونت بار از تداوم نقض حقوق بشر در ایران را روایت می کند. تهدید مستمر حق آزادی اندیشه و بیان ، برخورد‌های امنیتی با معترضان ، افزایش فشار بر اقلیت های دینی و مذهبی ، محاکمه و آزار و اذیت فعالان حقوق بشر  ، وضعیت بد بازداشتگاه ها ، بدرفتاری و شکنجه‌های مکرر بازداشت شدگان ، شلاق زدن و قطع اعضای بدن بعنوان مجازات در کنار محروم کردن زندانیان عقیدتی از دسترسی به امکانات پزشکی و اعدام دست کم ۷۵ نفر به اتهام قتل ۱۲ نفر به اتهام محاربه ۴ نفر به اتهام مواد مخدر ۴ نفر به اتهام تجاوز به عنف و همچنین  حکم اعدام ۵۰ نفر در ۵ ماه اول سال ۹۷ صادر شده است  که اینها تنها نمونه هایی از نقض روزمره حقوق بشر در ایران هستند . البته باید اشاره کنم که به دلیل نبود شفافیت در سیستم قضائی ایران بسیاری از اعدامها به صورت مخفیانه انجام پذیرفته و به همین دلیل نمی‌توان رقم درستی‌ از تعداد احکام صادر شده اعدام  و اعدام شدگان در کشور را اعلام کرد.

حکومت جمهوری اسلامی در صف اول نقض حقوق پیروان ادیان در ایران

سپهر طباطبایی

با توجه به اخباری که چند روز گذشته منتشر شد ، و با استناد به رای شعبه سوم دادگاه انقلاب تهران در حکمی که ۱۳ تیر ماه سال ۱۳۹۴ صادر و در مرداد ماه سال ۱۳۹۵به تأیید رسید، شورای کلیساهای جماعت ربانی ایران را به ارتباط با «سازمان جاسوسی سیا» متهم و دستور مصادره یک باغ متعلق به این شورا که از آن با عنوان باغ شارون یاد میشود را به نفع ستاد اجرائی فرمان امام صادر کرده است. لازم به ذکراست که روز چهارشنبه۱۶ اسفند ۱۳۹۶ (هفتم مارچ ۲۰۱۸) ماموران و نمایندگان ستاد اجرای فرمان امام با حکم قضایی برای اجرای حکم مصادره باغ شارون متعلق به کلیساهای جماعت ربانی (تهران) مراجعه کردند و اعلام شد که باغ باید تا روز شنبه ۱۹ اسفند تخلیه می شده است  . باتوجه به پرس و جوهاییکه انجام دادم حتی مشخص نیست دادگاه این پرونده چه زمانی تشکیل شده و وکیل کلیسای جماعت ربانی برای دفاع از اموال متعلق به این کلیسا چه کسی بوده است قبل از این که بخواهم جمله ام را ادامه بدهم این را میگویم که :

 اینجانب سپهر طباطبابی به عنوان یک فعال حقوق بشر و یکی ازشهروندان ایران قانون اساسی جمهوری اسلامی ر امردود شده میدانم . زیراکه ایران باجمعیتی۷۰ میلیون نفری به طور قطع با افرادی از ادیان و عقاید مذهبی گوناگون تشکیل شده است . در این بین به جنس قاطع میگویم که باید در ایران یک حکومت سکولار غیر دینی و یک قانون اساسی سکولار تدوین گرددتا هرشهروندی باهرنوع عقیده بتواندنفع برابری را ازاین مجموع قوانین ببرد . درادامه مبحث این را میگویم که این گونه برخوردهای حکومت جمهوری اسلامی ناقض قانون اساسی است که خودشان مدعی عمل و تدوین و احترام به آن هستند چرا که در قانون اساسی در اصل ۱۲ اشاره بر این نکته دارد که دین‌رسمی ایران‌اسلام ومذهب جعفری اثنی‌عشری‌است و این اصل الی‌الابد غیرقابل تغییراست ومذاهب دیگر اسلامی‌اعم از حنفی‌، شافعی‌، مالکی‌، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل‌می‌باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی‌، طبق فقه‌خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج‌،طلاق ، ارث و وصیت‌) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت‌دارند و در هر منطقه‌ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت‌داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها برطبق آن‌مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب‌. در اصل ۱۳ از قانون اساسی اشاره بر این نکته دارد که ایرانیان  زرتشتی‌،کلیمی ومسیحی تنها اقلیتهای دینی‌شناخته می‌شوندکه درحدود قانون در انجام مراسم دینی خودآزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی برطبق آیین خود عمل‌می‌کنند. سته شدن ده‌ها کلیسای خانگی، بازجویی و احضار نوکیشان، اخراج آنان از محیط‌ های کاری، تخریب اماکن و بناهای تاریخی مسیحیان و مهاجرت اجباری نوکیشان مسیحی از ایران آسیب‌های ناشی از آن تنها نمایی کلی از نادیده گرفتن حقوق اقلیت‌ مسیحی در ایران در یک سال گذشته بود. مصادره اموال مسیحیان در ایران حذف تدریجی مسیحیان پروتستان وبشارتیرا از صحنه اجتماعی ایران هدف قرارداده است . درواکنش به اتهام وارده توسط دادگاه انقلاب به کلیساهای جماعت ربانی ایران دکتر جرج وود ناظر جهانی این شاخه از مسیحیان پروتستان طی بیانیه‌ای اظهار کرده: ما به نمایندگی از ۶۸ میلیون پیروان کلیسای جماعت ربانی در دنیا ضمن ابراز نگرانی خود از مصادره اخیر باغ و ملک کلیسایی متعلق به شورای کلیساهای جماعت ربانی خواستار بازگرداندن آن به مالکان قانونی آن هستیم.

پیشنیه باغ شارون

باغ شارون در ولد آباد کرج واقع شده و با مساحت بیش از ۱۰۰۱۷ متر مربع و ارزش مالی بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار از اوایل دهه ۵۰ شمسی با هدایای مالی اعضای این مجموعه کلیساها تهیه شده است. باغ مذکور به عنوان محلی برای اردوهای کلیسایی، توسط بچه‌ها، نوجوانان و خانواده‌های مسیحی از شعب مختلف کلیسای جماعت ربانی در سراسر کشور مورد استفاده قرار می‌گرفته است. این ملک متعلق به شورای کلیساهای جماعت ربانی ایران در اوایل دهه ۵۰ شمسی خریداری شده است. گفتنی است شورا هیچگونه ارتباط تشکیلاتی با کلیساهای جماعت ربانی آمریکا در هیچ دوره‌ای از تاریخ خود چه قبل و چه بعد از انقلاب نداشته و همواره مستقل از آن بوده است. اشتراک ما با شورای کلیساهای جماعت ربانی دنیا فقط در اعتقادات دینی بوده است.

کودکان کار و مشکلات آنها

شبنم رضاوند

بر اساس پیمان‌نامه حقوق کودک هر فرد زیر ۱۸ سال کودک (یا نوجوان) محسوب می‌شود. کودکان کار به کودکان کارگری گفته می‌شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند که این امر آن‌ها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بی‌بهره می‌سازد و سلامت روحی و جسمی آن‌ها را تهدید می‌کند. آنها کودکانی هستند که پیش از رسیدن به سن قانونی کار، ناگزیر وارد بازار کار می‌شوند و درآمد خانواده وابسته به کار آنان است.  و منظور از کار نوع کاری است که مانع از تحصیل و برخورداری وی از امکانات اولیه رشد فردی و اجتماعی می‌شود و معمولاً با بهره‌کشی همراه است.کــار زودهـنـگــام مــانــع رشـد طـبـیـعی در عرصه اجتماعی، روانـی و حـتـی جـسـما‌نی کــــودک شــــده و بــــاعــــث مــی‌شــود از آمـوزش و بـازی محروم گردد.. بر این اساس، قرارداد شماره ۱۳۸ سازمان بین‌المللی کار برای مشاغل مختلف یک حداقل سن را تعیین کرده که اگر کودکی که سنش پایین‌تر از این سن است مشغول به فعالیت در آن شغل باشد، آن کودک یک کودک کار در نظر گرفته می‌شود. این سنین عبارتند از: ۱۸ سال برای مشاغل پر خطر (مشاغلی که سلامت جسمی، روانی یا اخلاقی کودک را به خطر می‌اندازند)، ۱۳–۱۵ سال برای مشاغل سبک (مشاغلی که سلامت و امنیت کودک را تهدید نمی‌کنند و کودک را از تحصیل بازنمی‌دارند)، البته سن ۱۲–۱۴ سال ممکن است که تحت شرایط خاصی در کشوهای فقیر پذیرفتنی باشد. بر اساس تعریف دیگری که توسط برنامه اطلاعات آماری و نظارت بر کودک کار در سازمان بین‌المللی کار ارائه شده‌است، فردی کودک کار نامیده می‌شود که مشغول به یک فعالیت اقتصادی باشد، و سنش کمتر از ۱۲ سال باشد و یک ساعت در هفته یا بیشتر کار کند، یا سنش ۱۴ سال یا کمتر باشد و حداقل ۱۴ ساعت در هفته کار کند، یا سنش ۱۴ سال یا کمتر باشد و حداقل یک ساعت در هفته در یکی از مشاغل پر خطر مشغول به کار باشد، یا سنش ۱۷ سال یا کمتر باشد و در مشاغل «بدترین شکل‌های کار کودکان» مشغول به کار باشد.

کار کودک، نزد بسیاری از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی فعالیتی استثماری تلقی می‌شود.

کار کودکان بسیار معمول است و می‌تواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپی‌گری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی (مانند فروش غذا) یا کارهای نامتعارف باشد. ناپذیرفتنی‌ترین شکل‌های کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و تن‌فروشی کودکان است. موارد کم‌تر جنجالی و معمولاً قانونی (با بعضی محدودیت‌ها) شامل کار کشاورزی در ایام تعطیلی مدرسه (کار فصلی)، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و همچنین بازیگری یا آوازخوانی کودکان می‌باشد. کار کودک در درجات مختلف در طول تاریخ وجود داشت اما با آغاز سوادآموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت. بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی می‌شوند. طبق این آمار۱۲۰ میلیون نفر از آن‌ها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی می‌کنند. قاچاق انسان از راه‌های عمده وارد کردن این کودکان به بازار است. به جز کارگری برده‌وار، روسپی‌گری و فروش اعضای بدن کودکان، از دیگر سرنوشت‌های کودکان قاچاق است. نرخ سنی و جنسی این کودکان در مناطق مختلف متفاوت است، به طوری که حداقل سن در کشورهای در حال توسعه ۸ سال و درکشورهای توسعه یافته ۱۲ سال است. نسبت دختران به پسران خیابانی نیز از۳۰ درصد در کشورهای در حال توسعه به ۵۰درصد در کشورهای توسعه‌یافته متغیر است.براساس برآوردها، ۸تا۴۰ میلیون کودک کار در آمریکا و۱۰ تا ۳۲ میلیون در برزیل زندگی می‌کنند و در مجموع، برابر بررسی‌های انجام شده از سوی سازمان جهانی کار، ۲۴۶ میلیون کودک کار در جهان وجود دارد که یک‌سوم آنها به قاچاق موادمخدر و ۱۰۶میلیون کودک نیز به کارهای سبک مشغولند.ایران : برابر آمارها، درایران ۳۰۸ هزار کودک۱۰ تا ۱۴ ساله کار و۳۷۰ هزار کودک کار فصلی وجود دارد و درمجموع ۷۰۰ هزار کودک زیر ۱۵سال در کشور فعالیت می‌کنند. البته در ایران آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در دست نیست ولی آمارهای غیررسمی و ثبت ‌شده تعداد آنها را بیش از ۹۰۰ هزار نفر برآورد می‌کند. از این تعداد نیمی کار ثابت تمام‌وقت و نیم دیگر کار‌های فصلی از قبیل کار در کوره‌پزخانه‌ها و قالی‌بافی‌ها را انجام می‌دهند. حدود ۸۰ درصد کودکان خیابانی، کودک کار هستند که به علت فقر خانواده، مجبور به کار در خیابان می‌شوند. بیشتر آنها در استان تهران، خراسان، خوزستان، لرستان و کرمانشاه بسر می‌برند. ۹۰ درصد این کودکان پدر و مادر دارند، ۸۰ درصد مهاجرند که ۴۲ درصد ایرانی و ۳۸ درصد خارجی بویژه افغانی هستند. ۷۸ درصد کودکان کار پسران ۵ تا ۱۸ ساله و بقیه دختر هستند. تعداد کودکان کار در تهران بیش از ۲۰ هزار نفر است. سازمان جهانی کار در سال ۱۹۹۵ تخمین زد بیش از ۷۱/۴ درصد از کودکان ایرانی بین ۱۰تا ۱۴ سال از لحاظ اقتصادی فعال بوده‌اند. بنابراین تعداد کودکان کار ۱۰ تا ۱۴ ساله، که ۴ درصد آن هستند در حدود ۶۰۰ هزار نفر است. در سال ۱۳۷۵ حدود ۳۸۰ هزار کودک در سن ۱۰ تا ۱۴ سال در ایران کار ثابت داشته‌است.همچنین کودکان بسیاری در شهرها به دست‌فروشی مشغولند. والدین تعداد زیادی از این کودکان معتاد به مواد مخدر هستند. بسیاری از این کودکان مورد کودک آزاری و سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند.چرا به آمار دقیق دسترسی نداریم؟ درخـصــوص «کــار کــودکــان» و «کــودکـان کـار» سازمان‌های دولتی ذی‌ربط در ایران توانایی رویارویی با این پدیده اجتماعی را ندارند. عمده دلیل این امر نیز در ساختار ناهمگون قوانین کار در کشور نهفته است.مـنـع اسـتـخـدامـی ‌ایـن گـروه سـنـی از یـک‌سـو و سوء‌استفاده کارفرمایان کارگاه‌های زیر ۲۰ نفر از این کود‌کان با پرداخت دستمزد اندک، بدون تعهدات بیمه و قراردادهای دست و پاگیر کار از سوی دیگر، مانع از ثبت و ضبط رسمی ‌آمار کار کودکان می‌گردد.

عوامل اثر گذار:موضوع کودکان کار موضوع نسبتاً پیچیده‌ای است و عوامل گوناگونی در آن اثرگذار هستند. از جمله:

ساختار خانواده: بدرفتاری والدین یا پدر و مادرخوانده

فقر: البته رابطه فقر و کار کودک به سادگی قابل تبیین نیست. مطالعات اخیر نشان می‌دهند که احتمال فرستادن کودکان به سر کار به جای مدرسه توسط خانوار با افزایش ثروت تولیدی خانوار، وقتی ثروت کم یا زیاد است، کاهش می‌یابد اما در میانه‌های ثروت این احتمال افزایش می‌یابد.

مهاجرت‌های دسته‌جمعی، عدم انطباق روستاییان با شهر، افزایش هزینه‌ها، کمبود فرصت‌های شغلی و وجود اختلافات خانوادگی: از جمله عواملی است که در رشد  پدیده کودکان خیابانی می‌تواند تأثیرگذار  باشد. ‌ البته محور سیاست‌های اتخاذ شده در این زمینه به سمت بازگرداندن کودکان به چرخه محیطی زندگی خانوادگی اسـت، در حـالـی کـه اکـثـر ایـن کودکان آموزش‌های بزهکارانه را فراگرفته یا سرپرست مناسبی برای حمایت و انتقال به خانواده ندارند.

تغییرات اقتصادی ناگهانی ناشی از جنگ و …:(که منجر به مهاجرت به کشورهای همسایه برای کار با دستمزد بیشتر می‌شود

هزینه تحصیل و نظام آموزشی نادرست :در نتیجه امکان جبران هزینه‌های تحصیل کودک در آینده وجود ندارد. در نتیجه تحصیل کودک صرفاً اتلاف عمر کودک و منابع مالی خانوار است. در چنین شرایطی خانوار تصمیم می‌گیرد که کودک خود را به سر کار بفرستد.

شوک‌های اقتصادی و غیر اقتصادی: که درآمد خانوارها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. توجه شود که شوک‌های منفی لزوماً منجر به افزایش کودک کار نمی‌گردند، و همچنین شوک‌های مثبت نیز لزوماً منجر به کاهش کودک کار نمی‌گردند

ناکارایی و نقص بازارهای مالی و اعتباری: در کشورهای توسعه یافته که بازارهای مالی و اعتباری از نقص کمتری برخوردار هستند، خانوارهای نیازمند میتوانند وام‌های بلند مدت دریافت کنند و با آن وام فرزندان خود را به مدرسه بفرستند به جای آنکه به علت نیاز مالی آن‌ها را به سر کار بفرستند. این وام در نهایت توسط خود فرزندان بعد از اتمام تحصیلات و ورود به بازار کار بازپرداخت می‌شود.

نگرش‌های غلط فرهنگی و قومی: به عنوان مثال بعضی از فرهنگ‌ها اعتقاد دارند که پسر باید کار کند تا مرد شود، یا دختر نیازی به تحصیل ندارد چون باید زود ازواج کند و در نتیجه به جای تحصیل در مدرسه کارهای خانه را انجام می‌دهد تا برای ازدواج آماده شود.

جهانی‌سازی و تجارت جهانی: عموماً گسترش تجارت جهانی می‌تواند منجر به افزایش کودک کار در کشورهای کمتر توسعه یافته شود زیرا کودکان ارزان‌ترین نیروی کار کم مهارت در دسترس هستند. بسیاری از این کودکان در حالی که سن بسیار پایینی دارند به دلایلی چون فقر، بی‌کاری، جمعیت زیاد خانواده و بی‌سوادی والدین مجبور به کار می‌شوند

 تاثیرات کار بر کودکان کار:

تجاوز: ۴.۸ درصد از ۱۲۲ کودک کار در اصفهان گفتند که یک تا پنج‌بار مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند. این آمار حاصل تحقیق چهار پژوهشگری است که با این کودکان مصاحبه کرده‌اند. در این پژوهش آمده است: «۳.۳درصد از این کودکان بین پنج تا ده بار و بالاتر مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.

کودکان کار در بزرگسالی دچار مشکلات فراوانی می شوند، کودکی نکرده اند، یا بهتر است بگویم کودکی خود را با رنج و درد به خاطر دارند. به دلیل نبود سرپرست، او در خیابان امنیت هم ندارد. مورد تحقیر، توهین، تعرض و ….. قرار می گیرد و کودک‌آ‌زاری جسمی، جنسی، عاطفی و روانی همه را تجربه می‌کند.

آنان کودکانی هستند که دنیای معصومانه کودکی را رها کرده‌و به دنیایی قدم نهاده‌اند که بسیار بی‌رحم وخشونت‌آمیز است

کودکان خیابانی با عقده‌های روانی بزرگ می‌شوند، در حاشیه همین خیابان‌ها تبعیض را درک می‌کنند و با بـی‌توجهی‌ها، کدورت‌ها، بی‌تفاوتی‌ها و حقارت‌ها بزرگ می‌شوند. آنها کینه‌ای را  نسبت به جامعه در درون خود جمع می‌کنند که شاید سال‌ها بعد از زبانشان شنیده شود.

اعتیاد / فقر /بی‌سوادی

قانون کار ایران: بر اساس «قانون کار ایران»، کار کودکان کمتر از ۱۵ سال و کار نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال در مشاغل سخت و زیان‌بار ممنوع است. ساعات قانونی کار نوجوانان یک ساعت کمتر از کارگران معمولی است و کارفرما حق ندارد کارهای سخت و زیان‌آور را به نوجوانان واگذار کند. چندی پیش دولت ایران برای حذف کار نوجوانان مقررات تازه‌ای وضع کرد و ۲۳ نوع شغل نظیر جوشکاری و کار با وسایل با ارتعاش بالا برای افراد ۱۵ تا ۱۸ ساله ممنوع شد. نوجوان در بدو استخدام باید به وسیله سازمان تامین اجتماعی مورد آزمایش‌های پزشکی قرار گیرد. این آزمایشات حداقل سالی یک بار تجدید شود و اگر با نوع کار تناسب نداشت کارفرما موظف است در حدود امکانات، شغل وی را تغییر دهد. استفاده از کودکان و نوجوانان در حفر قنات، دامداری‌ها، کشتارگاه‌ها، کارگاه‌های قالی‌بافی و زیلوبافی، کوره‌پزخانه‌ها و نانوایی‌ها ممنوع است. افزون بر آن، سن قانونی جوانان در کنوانسیون حقوق کودک وسن بلوغ در ایران با یکدیگر همخوانی ندارد. ‌مطابق قانون کار در جمهوری اسلامی ‌ایران، کار کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است. ایران در سال ۱۳۷۳پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک را پذیرفته و ملزم به اجرای مفاد آن است؛ اما متأسفانه پیگیری حقوق این کودکان از سوی هیچ مرجعی صورت نمی‌گیرد. در قانون کار باید حق این کودکان به رسمیت شناخته شود؛ نه با استناد به ‌این‌که اشتغال این کودکان ممنوع است؛ بلکه واقعیت وجودی‌آنها مورد توجه قرار گیرد و با  تمام مظلومیتشان به حال خود رها نشوند.با آنکه سال‌ها از تصویب این قانون در مورد ممنوعیت کار کودکان و نوجوانان گذشته، اما شواهد حاکی از آن است که تأثیر چندانی نداشته و استفاده از آنها در بسیاری مشاغل نظیر نانوایی، آهنگری و قالیبافی مرسوم است. بسیاری از آنها بر اثر فقر خانواده به کار طاقت‌فرسا در کارگاه‌ها و فروشندگی در خیابان‌ها کشیده می‌شود. برخی کودکان در خود خانواده به کار اجباری از قبیل نگهداری از فرزندان کوچک‌تر، گماشته می‌شوند.

راهکار: فقر آفتی تنها برای یک طبقه نیست؛ بلای همه جامعه است. رنج فقر تنها رنج یک فقیر نیست؛ ویرانی یک اجتماع است. فقر دشمن نظم و قانون است. بنابراین پیشگیری بهتر از درمان است. بنابراین، قبل از آن‌که برای کودکان خیابانی کاری انجام دهیم، باید از ایــن مــعــضــــل اجــتــمــــاعــــی پــیــشــگــیـــری کــنــیــم؛ یــعــنــی خانواده‌های بی‌بضاعت و کم درآمد را که زیر خط فقر و در وضعیتی بسیار سخت در چنگال فقر گرفتار هستند، شناسایی کنیم و آنها را برای دریافت کمک مالی به نهادها و سازمان‌های مربوط معرفی نماییم‌. همچنین ضروری است برای خانواده‌هایی که معضلات اجتماعی از جمله اعتیاد و طلاق باعث جدایی کودکان از آغوش گرم آنها می‌شود، اقدامات اساسی انجام دهیم. به این منظور، ابتدا این خانواده‌ها باید تحت آموزش قرار گرفته و سپس برای والدین معتاد زمینه ترک اعتیاد فراهم گردد و برای اشتغال آنها نیز چاره‌ای اندیشیده شود. باید پـذیـرفـت کـه در جـامـعـه مـا مـعـضــل کــودکــان کـار و خیابانی به مرحله حاد خود رسیده است و باید نسبت به این مـعضل اجتماعی از خود واکنش نشان داد. باید توجه داشت که حمایت و حفاظت از کودکان خیابانی و ایجاد شرایط و امکانات زندگی برای آنها وظیفه کل جامعه است. همچنین ‌باید از تعداد این کودکان و وضعیت اقتصادی خانواده‌های آنان آمار دقیقی را به دست آوریم تا بتوانیم برنامه‌ریزی کارشناسانه‌ای انجام دهیم. با داشتن این آمار می‌توان مشخص کرد که چه تعداد از این کودکان دارای خانواده هستند و علت روی آوردن آنان به خیابان‌ها را جست‌وجو نمود. سـپس لازم است که به فـکـر سـامـان‌دهـی آنـها باشیم؛ البته این اقدام باید به طور مداوم در سطح جامعه از جمله در کلان‌شهرها صورت بگیرد.  ‌در گام بعد، باید به طور مستمر امور حمایتی را ادامه دهیم و ضربتی عمل نکنیم؛ یـعـنـی ایـن‌گـونـه نـبـاشد که یک سال تصمیم به جمع‌آوری این کودکان داشته باشیم و آنها را سامان‌دهی کنیم و در سال‌های بعد ادامه ندهیم.همچنین برای کار این کودکان مراکزی را در نظر بگیریم تا پس از رسیدن به سن قانونی کار، جذب این مراکز شوند. به منظور ارتقای سطح آگاهی این کودکان نیز می‌توان نسبت به حرفه‌آموزی و اشتغال، سوادآموزی و ارائه آموزش‌های بهداشتی و تربیتی به این کودکان اقدام کرد تا به عنوان یک شهروند فعال و مفید در خدمت جامعه باشند.به‌علاوه، نباید جنبه تبلیغی را از یاد برد؛ یعنی باید به گونه‌ای تبلیغ شود تا تمام نهادهای دولتی وغیردولتی هر یک به سهم خود حامی ‌این کودکان باشند.در این راستا باید به سازمان‌های مردم‌نهاد اجازه داده شود تا بر روند احقاق حقوق این کودکان  نظارت کنند.در قانون نیز درخصوص سختی و مشقت ‌کـــار و ســـاعـــت کـــاری ایــن کــودکــان لازم اســت پیش‌بینی‌های مناسبی صورت گیرد تا عدالت در مورد آنان اجرا شود.اقدام ضروری دیگر، فراهم کردن زمینه شناخت و درک صحیح رفتار کودکان و نوجوانان درسنین مختلف و تدوین قوانین راهبردی به منظور حمایت از حقوق آنهاست. ‌چنانچه کودکان رها شده، بدسرپرست یا بی‌سرپرست به خانواده‌های واجد شرایط سپرده شود و بر نحوه آموزش و تربیت آنها نظارت به عمل آید، در فرآیند اجتماعی شدن و تعلیم این کودکان تأثیری بسزا خواهد داشت. ‌سرانجام این که چتر آموزش کودکان در مناطق محروم گسترش یابد و سیاست‌های مناسبی برای امکان ادامه تحصیل آنها اتخاذ شود.

مطابق بند ۷ از سند هشتم یونسکو (۸۷- اقدام فوری و مؤثر برای ریشه‌کنی کار اجباری، پایان دادن به برده‌داری نوین و قاچاق انسان و ریشه‌کنی و ممانعت از به‌کارگرفتن کودکان به بدترین اشکال، از جمله استخدام و استفاده از کودکان به عنوان سرباز و در نهایت پایان دادن به همه اشکال کار کودکان تا سال ۲۰۲۵)

مطابق اصل ۳۰ قانون اساسی : دولت موظف است وسایل آموزش و پروزش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

 مطابق اصل ۳۱ قانون اساسی: داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.

مطابق ماده  ۲۵ اعلامیه حقوق بشر: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه

الف) هرکس حق دارد که سطح زندگی او ، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری ، بیماری ، نقص اعضا ، بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان ، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود. ب) مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند . کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.

وهمچنین مطابق ماده ۲۶: حق تحصیل رایگان برای همه: الف) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود .

متاسفانه نقض کامل حقوق بشر در قبال کودکان کار مشهود است.

روز جهانی خشونت علیه زنان 

سمیه اسماعیلی

اعمال خشونت علیه انسانها به ویژه زنان یکی از تلخ ترین تجربه ها،ظلم و ستم بر حقوق و امنیت زنان از منظرحقوق بشر میباشد که در تمام ادوار تاریخ با شدت وضعف وجود داشته است. از انجایی که زنان و دختران دارای روحی لطیف و از نظر جسمانی نسبت به مردان ضعیف تر هستند،بدیهی است که در مقابل خشونت اسیب پذیرند و اثرات مخرب این اسیب ها بر انان،از نظر روحی و روانی در خانواده کاملا محسوس است.خشونت خانگی علیه زنان عمری پنهان است،بسیاری از زنان جوامع مختلف از بیان آنچه بر انها میگذرد،شرم دارند و سکوت اختیار میکنند. تعداد بسیار کمی حاضرند درباره رفتار خشونت امیزی که علیه زنان در خانواده اعمال میشود،حرف بزنند.از سوی دیگر مجازات سخت و‌ عدم حمایت‌های قانونی از سایر موانع ابراز خشونت خانگی به شمار میرود.بسته به نوع خشونت‌های انجام شده‌ علیه زنان،تاثیر آن نیز بر روی انان متفاوت است.بدرفتاری و شکنجه‌های بدنی و حتی توهین و تحقیر کلامی،بر رشد و تکامل روانی و اجتماعی زنان اثرات نامطلوبی میگذارد.تحقیر و خوار کردن او،درنهایت به عجز و ناتوانی در تصمیم‌گیری منتهی شده و توانمندی را از زن خواهد گرفت.این زنان قربانی نه ‌تنها توانایی سرپرستی فرزندان و خانواده خود را دارند،بلکه از مشارکت و ابراز عقیده در تصمیم‌گیری‌ های سرنوشت ساز اجتماعی و خانوادگی نیز محروم‌اند.دربسیاری موارد زنان به دلیل ترس از خشونت های بعدی،متلاشی شدن خانواده،اوارگی و بی پناهی،احساس تنهایی و بی سرپرستی و احساس شرمندگی،خشونت‌ها را گزارش نمیکنند و اکثر آنها این ازار و اذیت ها را ساکت و خاموش،به امید بهتر شدن اوضاع در اینده تحمل میکنند.از دیگر اثرات خشونت خانگی میتوان به این موارد اشاره کرد:طلاق،متارکه،بزه‌کاری،بروز پدیده شوهرکشی،فرار از منزل،افت تحصیلی،ترویج فرهنگ خشونت گرا،کاهش بهره‌وری و شکایت های بدنی. خشونت علیه زنان فقط به کتک زدن و تنبیه‌های جسمی گفته نمیشود،خشونت‌هایی روانی و کلامی نوع دگیری از خشونت است که در خانواده علیه زنان اعمال میشود برای مثال میتوان به دشنام،بکار بردن کلمات رکیک،بی‌احترامی،رفتار آمرانه و تحکم‌امیز،تهدید‌ به ازار،تحقیر زن،قهر و صحبت نکردن و جلوگیری از دیدار و اقوام و نزدیکانش اشاره کرد. فرزندانی که شاهد این خشونت ها هستند از لحاظ عاطفی اسیب های جدی میبینند که در زندگی آنها تاثیرمنفی خواهد داشت و این فرزندان همواره از استرس رنج میبرند،به احتمال قوی این فرزندان خود نیز در زندگی زناشویی اینده دچار مشکل خواهند شد.

کنوانسیون هایی که به امضای دولت جمهوری اسلامی ایران رسیده 

سمانه محبی

انرژی:- آلودگی دریایی ناشی از اکتشاف و استخراج از فلات قاره، 29 مارس 1989 امضا شد و در ایران در تاریخ 2/ 7/ 1370 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ14/ 7/ 1370 به تایید شورای نگهبان رسید)
تجارت قاچاق:۱- اصلاح ماده 11 کنوانسیون تجارت بین المللی گونه های جانوان و گیاهان وحشی در معرض نابودی توسط دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 29/ 2/ 1367 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید . (در تاریخ 5/ 3/ 1367 به تایید شورای نگهبان رسید.

2- نظام جهانی ترجیحات بازرگانی بین کشورهای در حال توسعه در ایران در تاریخ 13/ 9/ 1370 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید . (در تاریخ 27/ 9/ 1370 به تایید شورای نگهبان رسید)

حقوق بشر:1- کنوانسیون بین المللی علیه آپارتاید در ورزش،14 دسامبر 1977مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در ایران در تاریخ 7/ 7 / 1366 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید . (در تاریخ 15/ 7/ 1366 به تایید شورای نگهبان رسید

2- -کنوانسیون حقوق کودک،20 نوامبر 1989 مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در ایران در تاریخ 1/ 12/ 1372 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ11/ 12/ 1372 به تایید شورای نگهبان رسید ایران پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در خصوص فروش ، فحشا و هرزه نگاری کودکان را در تاریخ 9/ 5/ 1386 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رساند ودر تاریخ 17/ 5/ 1386 به تایید شورای نگهبان رسید.

3- کنوانسیون مربوط به حقوق معلولان، 13 دسامبر 2006 در نیویورک به امضاء رسید، در ایران در تاریخ 13/9/1387 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.(در تاریخ 4/10/1387 به تأیید شورای نگهبان رسید.

داوری و حل و فصل اختلافات‍:- کنوانسیون داوری بین المللی نیویورک، 10 ژوئن 1958 در نیویورک امضاء شدو در ایران در تاریخ21/1 / 1380 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید (ودر تاریخ 29/1/1380 به تایید شورای نگهبان رسید.

دریایی و کشتیرانی:1- مقررات بین المللی جلوگیری از تصادم در دریا، 20 اکتبر 1972 امضا شد و در ایران در تاریخ 5/ 7 / 1367 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.(در تاریخ 21/ 7/1367 به تایید شورای نگهبان رسید.

2- آلودگی دریایی ناشی از اکتشاف و استخراج از فلات قاره29 مارس 1989 امضا شد و در ایران در تاریخ 2/ 7 / 1370 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ 14/ 7/ 1370 به تایید شورای نگهبان رسید)

3- کنوانسیون بین المللی نجات دریایی،‌ 28آوریل 1989 امضا شد و در ایران در تاریخ 30 1 / 1373 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ 11/ 2/ 1373 به تایید شورای نگهبان رسید

4- کنوانسیون تجسس و نجات دریایی، مصوب 1979 مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در ایران در تاریخ 21/ 2 / 1373 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید . (در تاریخ28/ 2/ 1373 به تایید شورای نگهبان رسید)

روابط دیپلماتیک:1- جلوگیری و مجازات جرائم ، علیه اشخاص مورد حمایت بین المللی من جمله مأمورین سیاسی، 14 دسامبر 1973 امضا شد و در ایران در تاریخ 28/ 4/ 1367 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ4/ 5/ 1367 به تایید شورای نگهبان رسید

2- کنوانسیون وین راجع به نمایندگی دول در روابط خود با سازمانهای بین المللی جهانی، 14مارس 1975 در وین امضا شد و در ایران در تاریخ 28/ 4/ 1367 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ 4/ 5/ 1367 به تایید شورای نگهبان رسید3- مصونیت قضایی دولتها و اموال آنها، در ایران در تاریخ 29/ 2/ 1387 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.هیچگونه کنوانسیون فرهنگی ای امضا نشده از اول انقلاب تا الان

مواد مخدر:1- سازمان ملل متحد برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر و داروهای روانگردان، 20دسامبر 1988 در وین امضا شد و در ایران در تاریخ 3/ 9/ 1370 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ 17/ 9/ 1370 به تایید شورای نگهبان رسید.ترانزیت موادمخدر دست سپاهه

هواپیمائی:1- مقاوله نامه های اصلاح کنوانسیون هواپیمائی بین المللی کشوری1323 (1944) و اجازه تسلیم اسناد آنها در ایران در تاریخ 22/ 2/ 1372 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. (در تاریخ 12/ 3/ 1372 به تایید شورای نگهبان رسید.

مبارزه با تروریسم:1- کنوانسیون بین المللی مقابله با اعمال غیرقانونی علیه ایمنی دریانوردی، در ایران در تاریخ 13/9 /1387 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و پروتکل الحاقی آن راجع به سکوهای ثابت، واقع در فلات قاره در ایران در تاریخ 13/ 9 /1387 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.

2- کنوانسیون علامت گذاری مواد منفجره پلاستیکی به منظور ردیابی آنها، اول مارس 1991 در مونترال امضا شد و در ایران در تاریخ 24/ 7 /1386 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.

3- کنوانسیون بین المللی علیه گروگانگیری، در ایران در تاریخ3/ 3 /1385 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.

4- کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی جهت مبارزه با تروریسم بین المللی در سال 1387 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است.

مبارزه با فساد.:- کنوانسیون مبارزه با فساد در ایران در تاریخ20/ 7 /1387 در مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید.

زن و حجاب

نسیم بهاری

با تمام غروری که  درمن بیداد میکنه /

((ملت پر افتخار))

با تمام افتخار 7000 ساله خودم

  / با تمام افتخار کشور پر وسعتم

با تمام زیبایی های کشورم

با تمام فرهنگ زیبای مردمم

اما حال شدیم . رسوای زمونه

شدیم در مونده دنیا

شدیم نسل سومی که از انونم خیلی عقب تریم

شدیم مرکز فساد و جهل

 کشوری که تو اون فقر بیداد میکنه

نوزادی حتی یه پوشک نداره

بچه ای که جای درس خوندن نداره

دختری که آزادی حجاب وبیان نداره

 پسری که قدرت انتخاب نداره

سربازی که از ترس و ذلت میره سربازی

مادری که با غم پسر از دست رفته سربازش سینه قبرستون میخوابه

همسری که خرج خونوادشو نداره / از خجالت سر به روی سنگ میزاره

همه اینها شدن کابوس..ذلت..خواری /

 ما پس نمیزینم / اما باز ایستادگی میکنیم

اما بازهم میگیم ما ایرانیم  / ما یه ملتیم استوار

/ پاینده / با ظلم میجنگیم

/ با تباهی با خشم میجنگیم

/ همه با هم متحد میشیم به خیابون می آییم /

دست در دست هم / همه با هم فریاد میزنیم  /

ما ایران آزاد خودمون رو میخواهیم

نامه ای می نویسم  برای لیلا …. 

کاوه شیخ محمدی بقلم بهزاد صیفی

مهاباد اگر محمد ماملی – مام بزرگ مهابادیان – را نداشت به یقین خیلی چیزها کم داشت…و من شیفته صدایش بودم…او خیلی محترم بود و من دوست داشتم مثل او شوم..او مهابادی اصیل بود و من نه…اون صدایی گرم داشت و من نه…اما انگار در یک چیز مشترک بودیم : هر دو نفرمان عاشق لیلا نام هایی شده بودیم در همین مهاباد شریف. چرا که خوانده بود : “کاغه ز ده نووسم بو له یلا”..یکبار در محفلی همین آهنگ را خواند..وقت رفتن ؛ خیلی دل تنگانه رفتم کنارش و گفتم “کاکه مه حه مه د گیان” خوش بحالت که میتوانی برای لیلای دلت نامه ای بنویسی…در گوشی و با خنده فرمود برای تو هم می نویسم..و من فقط لبخندی زدم و رفتم…نه می توانستم نامه ای برای لیلای دلم بنویسم و نه جرات این را داشتم که به خودش بگویم که زیبای لامصب مهابادی , من نامهابادی بدجور عاشقت شده ام ..من نامهابادی بدجور شیدای مرام مهابادی ات شده ام..و نگفتم…و دیگر در هیچ مجلسی ماملی بزرگ و بزرگوار را ندیدم..کنار موهای سرم به سفیدی زده بود و مادرم هربار که می دید ؛ غم صد ساربانِ کاروانِ راهزن زده ؛ بر دلش بار میشد و اشک می ریخت برایم..و حتی جرات نداشتم که به مادرم بگویم عاشق این لیلای لامصب مهابادی هستم…خانه پدری لیلا در یکی از کوچه های آسفالت و صاف جام جم بود ولی نمی دانستم کدام خانه و خانه ما در یکی از کوچه های خاکی و سنگی سه آشان… محله سه آشان را دوست داشتم با تمام جانم..کوچه های شیب دارش..بن بست های تنگش..خیابان های شلوغش…مردم نجیبش…اما سه آشان که لیلای من را نداشت و چقدر حسرت میخوردم کاش خانه ما هم در جام جم بود و آنجا بیشتر لیلای لامصب مهابادی را می دیدم و رویم باز میشد و دلم را به رودخانه مهاباد می دادم و به لیلا جانم می گفتم دختر عاشقت شدم… منِ تخمه فروش روی گاری زهوار در رفته در سه آشان که غم خراب شدن بلبرینگ هایش همیشه با من بود کجا و لیلای افسونگر جام جمی لای پرقو بزرگ شده کجا…اصلا نقل عشق بین دارا و ندار نبود…نقل بالا شهر و پایین شهر نبود..اما من در مهابادِ به آن نازی و نازنینی فقط لیلا شده بود دل دلداری ام…سال چهارم دبیرستان بودم در دبیرستان ابن سینا در همین خیابان جانان جام جم…اصلا در همین مسیر دبیرستان ابن سینا تا سی آشان بود که عاشق لیلا شدم بی آن که بدانم خانه پدری اش در کدام کوچه است….سال 1363 بود و مهاباد در متن و بطن خون و خونریزی ودرگیریها…ساعت یازده صبح روزی زمستانی بود که تیراندازی  نیروهای مستقر در شهر شروع شد… دبیرستان تعطیل شد و شاگرد و معلم هر کدام به سویی پی پناهی..و تا رسیدم به دو کوچه پایین تر از دبیرستان ابن سینا ؛ رگبار پشت رگبار..و من فرار کردم داخل کوچه ای در همان جام جم…دری باز بود..این رسمی بود شریف در مهاباد بزرگوار که وقت درگیری درها باز میشد تا بی پناهی ؛ پناهی بگیرد..و من وارد خانه ای شدم..نفس های خسته ام در آن سرمای استخوان سوز و حیاطی بزرگ و درختانی بی برگ و بار و پر از برف..تکیه دادم به سینه دیوار تا نفس های خسته ام آرام گیرند…درب آلومینیومی هال آن خانه بسته بود و صدایی نمی آمد… در راه دویدن ها نصف کتاب و دفترهایم افتاده بودند…نفسم سرجایش آمد و صدای نفیر هزاران گلوله بیشتر شده بود..با خودم گفتم داخل همین حیاط خانه کمی می مانم تا درگیری تمام شود و برگردم خانه تا مادر پیرم ؛ دق مرگ نشود از نگرانی..خیال مادرم در ذهنم بود که در هال باز شد…در هال باز شد..نفسم دوباره گرفت..کتاب و دفترهای دستم به ناگاه افتادند…پاهایم سست شدند..بی اراده نشستم..بی اراده آه کشیدم…اصلا در آن سرمای زمهریز بی اراده اشکم در آمد..چه می دیدم…؟

چه کسی را می دیدم…؟

لیلای جانم…لیلای زیبای لامصب مهابادی…دامنی گلی و پولیوری قرمز بر تن نازش…شالی کاهویی بر سرش…بلند شدم..سلام کردم..مادرش هم آمد..مادرش گفت : روله گیان وره ژوری(پسرم بیا داخل)…یادم نیست ؛ اصلا یادم نیست چه شد که رفتم داخل..خانه ای گرم..یادم

 نیست چای دست لیلا را مثل شراب دست ساز؛ با چه ولعی خوردم . به جان همین مهاباد شریف ؛ با آن چای مست شدم..مست مست…تا آن روز و تا امروز مثل آن خوشی و خوشحالی و کیف و کیفوری که آن روز کنار لیلای مهابادی دیدم و چشیدم ؛ در یاد علیل و ذلیلم نیست که نیست….درگیری کم شد و من عزم برگشتن کردم..مادرش اصرار کرد که نروم تا درگیری تمام شود..گفتم مادر پیری دارم اگر زودتر نروم ؛ تا فردا سکته میزند و رفتم..لیلا جواب سلامم را نداد ..اما وقت رفتن گفت ئاگات له خوت بی(مراقب خودت باش)…..از همان خیابان خاکی پشت تربیت بدنی راه سی آشان عزیز را در پیش گرفتم و رفتم…درست کنار قبرستان ارمنی ها ؛ از پایگاه داشا مجید نفیر یک رگبار آمد و کمرم آماج آن رگبار شد و افتادم…سی وسه سال است با تنی فلج و روی ویلچر روزها در خیابان جام جم بساط سیگار فروشی دارم. و شبها برای لیلا کاغذ می نویسم و صدای مخملی ماملی را در وقت نوشتن گوش میدهم….اما مراقب خودم هستم….این توصیه لیلای زیبای مهابادی ام بود.. یادت بخیر لیلا….

دفاع از حقوق انسانی در ایران

کاوه شیخ محمدی

 در چند ماه اخیر منتهی به نوامبر 2018 دولت جمهوری اسلامی ایران همچنان به حمایت از تروریسم بین الملل در خاورمیانه و در چند مورد ازکشورهای  اروپا ادامه می دهد. این در حالی است که حامیان حقوق بشر در ایران  و مبارزان برای احقاق دمکراسی  در ایران زندگی خود را قربانی آن کردیم که حکومت اسلامی ایران که باعث دو قطبی شدن رقابت های اسلامیست ها از اول انقلاب ایران در خاورمیانه شده است نتواند ادامه به راه ضد انسانی و ضد تمدن انسانی و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در قرن ٢١ بدهد.”مدارک و شواهد برای این ادعا موجود است”.این حکومت هم شیعیان تندرو و هم سنی های رادیکال را در خاورمیانه(ایران، لبنان، نوار غزه، یمن، سوریه،عراق، عربستان، تونس، مراکش  و بحرین ) برای ایجاد نا امنی در خاورمیانه تحریک و تجهیز  می کند. این در حالی است که برخی از کشورهای پیشرو در سطح دنیا هنوز خواهان پشتیبانی از حمایت مالی از جناح ظاهرا میانه رو در ایران هستند!!!!! هر چند همین کشورها به خوبی واقف هستند که جناح ظاهرا اصلاح طلب هم  که متحد النافع جناح تندرو و هم در اشاعه تروریسم در خاورمیانه سهیم هستند. اما به دلایل غیر شفاف  سعی در حفظ سیستم جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه دارند. این در صورتی است که قاطبه مردم ایران تلاش پیدا و پنهان در خلاصی از حکومت اسلامی ایران را دارند که در اینصورت  تمام معادلات جهانی در خاورمیانه به نفع ایجاد صلح تغییر خواهد کرد

.آیا کشورهای حامی اسلامیست های ایران دست بردار از منافع جمهوری اسلامی و پشتیبانی از این حکومت به نفع احقاق حقوق بشر در خاورمیانه و ایران خواهند بود؟

آیا کشورهای حامی روابط تجاری با جمهوری اسلامی ایران راضی خواهند شد دست از ساز و کار ایجاد سیستم تسهیل بانکی برای اسلامیستهای ایران بردارند تا مردم ایران رهایی، آزادی و دمکراسی را تجربه کنند!!!!!؟؟؟

آیا در آینده نزدیک کشورهای صنعتی تصمیم انسانی و دمکراتیک خود را به نفع مردم ایران اتخاذ خواهند کرد  که با مردم ایران تجارت کنند نه با حکومت  اسلامیست های دیکتاتوری ایران!!!؟؟؟

عذرخواهی و اصلاحیه

در شماره ۲۰۰ مورخ نوامبر ۲۰۱۸ صفحه ۵۲  نگارنده مقاله “وضعیت بازنشستگان و سالمندان درکشور” خانم آزاده قریشی به اشتباه مینا قریشی چاپ شده است،که  بدینوسیله  اصلاح می گردد.

زن

نیلوفر ایمانیان

کاش می دانستم بار این غم هایم را چگونه تاب بیاورم

وقتی جالان کش نسل های قبل و قبل تر هستم.

وقتی در بیدار خواهان بیداری اما در درون زاده ی تاریکی شده ام.

وقتی پر از حرف هستم اما صدا خفه کن زنان را به ارث برده ام.

وقتی مستقل هستم اما در پس نگاه ازاردهنده ی مردمان می شکنم.

انقدر بار این غم را تاب اورده ایم که داریم خفه می شویم

حتی دیگر نمی خواهم موجود لطیف باشم

می خواهم سنگی شوم بر سر تمام انان که حقانیت را در من کشتند

انان که ازادی را با افکار و وعده و وعید و مذهبشان از من در من خاک کردند

انان که می طلبند اما جز خشم و خون،یاری رسانشان نیست

انان که بین من و عشق خطی کشیده اند از جنسیت

هرچه می خواهم پرواز کنم اخر یا بال من به این نخ زخمی

یا یار من در دل این نخ نامرعی گرفتار می شود.

اخرش می گویند:

 من زن هستم و تو مرد

من فرمانبردار و مطیع و تو…

ما همه قربانی اجدادمان یا شاید قدیمی تریم

ما همه غم داریم….

به جای چیدن بند نافمان،انرا دورمان پیچیدند و کشته شدیم در هوای باورها و عقیده ها

اما من می گویم:

او هم مرد است

گریه اگر بد بود برای همه بد بود

چرا می گویند مردها گریه نمی کنند؟

دلم می گیرد از ان همه بغضی که موهای پدرم را سفید کرد

دلم می گیرد از بار سنگینی که بر دوش پدران است

و هنوز هم به ما یاد می دهند

پدر اب داد …پدر نان داد…

دلم می گیرد از کوهی که خودش تکیه گاهی ندارد…

به راستی که چه بد با ما کرده اند….

قول می دهم

 مادر شدم

گریه را قدرت مرد به کودکم یاد دهم و بی تابی را قدرت زن

یادش می دهم …

نه کوهی و نه صبری

یادش می دهم هرچه را با یاری یارش می تواند بسازد

یادش می دهم نه لطافت نه جنگی

یادش می دهم انسانیت و بشریت و بس

یادش می دهم زن و مرد هر دو با هم زمینی شدند

هر دو با هم برهنه بودند

هر دو با هم تصمیم می گرفتند

و هر دو پیر شدند و اسمانی

یادش می دهم

قلبش مذهبش و قاضیش چشمانش

یادش می دهم

زن و مرد یاری کنند هر دو برابر

دنیا شود جایی برابر

جایی که خدا بهشت نامیدش

خشونت علیه ز نان                                                             

سپهر طباطبایی

خشونت علیه کارگران و استثمار آنان

 

RSS
Follow by Email
YouTube
Instagram
Telegram