![]() |
![]() |
روی جلد | پشت جلد |
فهرست مطالب نشریه بشریت شماره ۲۹۷
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
مسئول هیئت تحریریه: شبنم رضاوند
سردبیر: مرضیه علیکرمی
صفحه آرا: فرشاد اعرابی، سپیده عشقی
طراحی و گرافیک: اسفندیار سنگری، مازیار پرویزی
ویراستارها: نادیا مشرف قهفرخی ، نسرین جهانی گلشیخ، حدیث خوب رفتار
امور فنی و اینترنت: حسین بیداروند
چاپ و توزیع: محمدرضا باقری
آدرس:
VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover – Germany Tel.: +49163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website:www.bashariyat.org توضیحات 1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامهریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،
ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن، با اعتقاد راسخ به:
۱- آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
۲- برابری حقوق زنان و مردان
۳-جدایی دین از دولت
۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.
۱- آگاهیرسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینهها
۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی به منظور آگاهیرسانی و افشاگری
۳-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت مینماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامهریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام میگردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
لیست کتابهای منتشر شده ماه مارس ۲۰۲۵
۱- مرده خورها
نویسنده: صادق هدایت. داستانی جذاب و شیرین است که در مورد دو هوو به نامهای منیژه و نرگس روایت میشود. این دو زن در یک خانه با هم زندگی میکنند و در حال حاضر حدود سه ساعت از زمان مرگ شوهرشان، مشدی رجب، میگذرد. مشدی رجب به دلیل سنگکوب یا سکته فوت کرده و حالا هر دو زن در تلاشند که با شرایط جدید کنار بیایند. داستان بهطور طنزآمیز به بررسی روابط میان این دو زن و واکنشهای آنها به مرگ شوهرشان میپردازد و با نگاهی به پیچیدگیهای انسانی و اجتماعی، روایت جذاب و پر از اتفاقات غیرمنتظرهای را پیش میبرد.
۲- به کی سلام کنم
نویسنده: سیمین دانشور. داستانهای این کتاب با ارائه جزئیات غنی و طیفی گسترده و متنوع از شخصیتهای آشنا و قابل باور، خواننده را به دل جامعه ایران در چند دهه پیش و دغدغههای موجود در آن میبرد. در این داستانها، سیمین دانشور توانسته است تصویری ملموس و واقعی از روابط انسانی و شرایط اجتماعی ایران ارائه دهد. این کتاب نه تنها به معرفی شخصیتهای مختلف پرداخته، بلکه به مسائل اجتماعی و فرهنگی آن دوران نیز توجه ویژهای دارد. به کی سلام کنم یکی از آثار مهم و تأثیرگذار در ادبیات معاصر ایران به شمار میآید.
۳- تفسیر خواب
زیگموند فروید یکی از مشهورترین روانشناسان در حوزه روانکاوی است که احتمالاً بیشتر از هر روانشناس دیگری نام او را شنیدهاید. فروید با بیان مفهوم ناخودآگاه و ارائه نظریات مختلف در این زمینه، مسیر جدیدی را در روانشناسی باز کرد. او برای اولین بار نشان داد که بسیاری از رفتارها و افکار انسانها تحت تأثیر ناخودآگاه قرار دارد. از فروید به عنوان پدر علم روانکاوی یاد میشود و نظریات او در زمینههای مختلفی مانند خوابها، دفاعهای روانی و رشد شخصیت تأثیرات عمیقی بر علم روانشناسی گذاشته است.
۴- شش
نویسنده: پژمان سرلک. کتاب شش با طرح سوالاتی نظیر “انسان کیست؟” و “آیا خداوند وجود دارد؟”، مخاطب را درگیر می کند و او را به سفری عمیق در دل انسانیت و هستی سوق می دهد. این کتاب به ویژه برای کسانی که به فلسفه، روانشناسی و ادبیات مفهومی علاقمند هستند، تجربه ای منحصر به فرد ارائه می دهد. کتاب شش با روایت خاص و محتوای فلسفی عمیق خود، تجربه ای متفاوت و تفکر برانگیز را برای خوانندگان فراهم می کند. این کتاب نه تنها به سوالات بنیادی و هستی شناختی می پردازد، بلکه به عمق روان انسان نفوذ کرده و مخاطب را به درک متفاوتی از زندگی و معنای آن سوق می دهد.
۵- بیست داستان برگزیده
نویسنده: ارنست همینگوی، مترجم: عبدالعباس سعیدی. این کتاب با موضوع اجتماعی، مجموعه داستانهای کوتاه از ارنست همینگوی است. عنوان برخی از داستانها عبارتند از: ده سرخپوست؛ ملکه مادر؛ پدران و پسران؛ روشنایی دنیا؛ مسابقه تعقیب؛ پس از توفان؛ یک خواننده روزنامه مینویسد؛ تاریخ طبیعی مردگان و یک روز انتظار.
۶- قلهها و درهها
نویسنده: اسپنسر جانسون، مترجم: غلامحسین لک. این کتاب به شما میآموزد که چگونه با استفاده از تکنیکها و راهکارهای کاربردی، زندگی کاری و شخصی خود را به سمت موفقیت و پیشرفت هدایت کنید. این کتاب بر اهمیت نگرش مثبت و مدیریت بحرانها تاکید دارد و به شما کمک میکند تا در مواقع دشوار، به جای تمرکز بر مشکلات، به راهحلها فکر کنید. جانسون با بهرهگیری از داستانهایی ساده و آموزنده، اصولی برای مواجهه با چالشها و تغییرات در زندگی ارائه میدهد. این اثر به خوانندگان این امکان را میدهد که یاد بگیرند چگونه از هر وضعیت، حتی در مواقع سختی، به رشد و بهبود برسند. قلهها و درهها یک راهنمای موثر برای دستیابی به موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای است.
۷- زوال فرشته
نویسنده: یوکیو میشیما، مترجم: غلامحسین سالمی. تقسیم طبقاتی و تغییر ارزش ها در ژاپن به دلیل نفوذ غرب از موضوعات اصلی این اثر است. موضوع دیگر در تمام این مجموعه ، تناسخ است. در “زوال فرشته” ، روح تجسم یافته، یک یتیم است. او شغلی دارد که به کشتی های بندر کمک می کند تا به اسکله های خود حرکت کنند. در بندر او با “هوندا” رو به رو می شود. “هوندا”، قاضی دادگستری ، شخصیت اصلی دیگری در این چهار جلد است. او اکنون 76 ساله است اما پسر جوان را به فرزندی قبول می کند. او با وجود اینکه می داند اگر الگو برقرار باشد، پسر در 20 سالگی خواهد مرد، این کار را انجام می دهد. یک موضوع فرعی مرتبط با تناسخ این است که چگونه “هوندا”، که در اصل یک قاضی وابسته به دادگاه های ملی است و در ابتدا چنین علاقمند به فلسفه ی عقلانی و منطق است هنگامی که با پسر جوانی که رهبر یک باند است ، آشنا می شود ، متوجه سه خال بر روی بدن او می شود که مشابه دوست فقیدش از سال های دور است. در اینجا او با وجود عقلانیت خود، به این باور می رسد که پسر جوان، دوست قدیمی اش است که دوباره تجسم یافته است.
۸- گرگ های پوشالی
کتاب «گرگ های پوشالی یا گودال گرگ» رمانی نوشته «لارن ولک» است که اولین بار در سال 2016 به چاپ رسید. داستان «آنابل» دوازده ساله زمانی آغاز می شود که «بتی گلن گری»، دختری که به تازگی از شهر آمده تا در کنار پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کند، پول های «آنابل» را در راه مدرسه به زور از او می گیرد. شیطنت های «بتی» خیلی زود به خشونت هایی شوکه کننده می انجامد، اما آدم بزرگ ها نمی توانند باور کنند این دختر بلوند و دوست داشتنی مسئول این کارها است. آن ها در عوض به «توبی» مشکوک می شوند: مردی ژولیده که کهنه سرباز جنگ جهانی اول است و با سه اسلحه در دست، در تپه های اطراف پرسه می زند. «آنابل» می داند «بتی» گناهکار است و «توبی» بی گناه، اما باورها و افکار کودکانه این شخصیت باعث می شود او وارد معمایی تاریک و خطرناک شود؛ معمایی که «آنابل» را وارد دنیای خاکستری و سرشار از تضاد بزرگسالان می کند.
۹- اخلاق بدون خدا
نویسنده: والتر سینوت – آرمسترانگ. آیا اخلاق بدون خدا ممکن است؟ آیا ارزشهای انسانی میتوانند بدون اتکا به دین معنا و مشروعیت داشته باشند؟ کتاب اخلاق بدون خدا؟ اثری چالشبرانگیز و تفکرانگیز است که به بررسی این پرسش اساسی میپردازد: آیا اخلاق لزوماً ریشه در باورهای دینی دارد، یا میتوان آن را بر پایههای عقلانی و انسانی بنا کرد؟ این کتاب، با رویکردی تحلیلی و استدلالی، میان دو جریان فکری بزرگ—اخلاق دینی و اخلاق سکولار—پلی میزند و به خواننده امکان میدهد تا دیدگاههای مختلف دربارهی منشأ ارزشها، مسئولیتهای اخلاقی، و تأثیر دین بر رفتار انسان را بررسی کند. نویسنده با استناد به فلسفه، علم، و تاریخ، تلاش میکند نشان دهد که اخلاق میتواند مستقل از دین نیز وجود داشته باشد و همچنان پایدار، منطقی و انسانی باقی بماند.
۱۰- خواب های تلخ و شیرین فضول باشی
نویسنده: ف الف. کتاب «خوابهای تلخ و شیرین آقای فضول باشی» اثری است که جسورانه در تاریک ترین زوایای جامعه و ذهن انسان قدم میگذارد. این نمایشنامه شجاعانه، مرزهای نقد و کنایه را میشکند و به مبارزه با تابوها و ساختارهای پوسیده میپردازد. نویسنده با طنزی تلخ و نگاهی نافذ، واقعیتهای ناپیدا را به تصویر میکشد و سوالاتی عمیق درباره عدالت، دین، سیاست و انسانیت مطرح میکند. این کتاب نه تنها یک اثر ادبی است، بلکه سندی است از مقاومت در برابر سانسور و اندیشههای محدودکننده.
۱۱- سال اسپاگتی
کتاب «سال اسپاگتی» مجموعهای از ده داستان کوتاه شگفتانگیز از هاروکی موراکامی است. داستانهای این کتاب با زبانی ساده و در عین حال پر از خیالپردازی، خواننده را به دنیایی متفاوت میبرد. هر داستان با روایتهای عمیق و جذاب، پلی میان واقعیت و رویا ایجاد میکند. این اثر تجربهای از زیبایی ادبیات معاصر و تفکری نو در باب زندگی ارائه میدهد.
۱۲- ورای اصل لذت
ورای اصل لذت، اثری از زیگموند فروید است که به بررسی عمیق تناقضات روانی انسان میپردازد. در این کتاب، فروید نظریهی رانش مرگ و تکرار الگوهای آسیبرسان را مطرح میکند. اثر از طریق نقد اصول اولیه لذت، به کشف نیروهای پنهان در ناخودآگاه میپردازد. این کتاب نقطهی عطفی در روانکاوی محسوب شده و تأثیر عمیقی بر فهم رفتارهای انسانی داشته است.
گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، اسفند ماه ۱۴۰۳
رضا شایگان
اسفند | بهمن | عنوان | ردیف |
۹۹ | ۹۶ | اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیههای بینالمللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان | ۱ |
۹۴ | ۱۰۲ | بازداشتها | ۲ |
۹ | ۱۷ | احضار | ۳ |
۵۷ | ۵۵ | احکام صادره و تودیع یا صدور وثیقه | ۴ |
۲۵ | ۳۸ | زندان و زندانی شامل: ضربوشتم، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی و اعتراف اجباری | ۵ |
۴ | ۸ | کولبران و سوختبران شامل: کشته، زخمی، بازداشت | ۶ |
۸ | ۱۰ | تیراندازی به مردم | ۷ |
۹ | ۱۶ | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی، خشونت خانگی، قتلهای ناموسی و انفجار مین | ۸ |
۳۰۵ | ۳۴۲ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۲۱۲ خبر که در طول ماه اسفند ۱۴۰۳ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، کُردپا، ههنگاو، ایسنا، ایرنا، امتداد، مرکز صدا و سیما، مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، ایرنا، خبرگزاری صداوسیما، کردانه، دیدهبان ایران، کمپین فعالین بلوچ، همشهری آنلاین، جوانهها، ایران وایر، رسانک و جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی اسفندماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: صادق فرخی قصرعاصمی، غزالهالسادات ابطحی، مرضیه علیکرمی، محمود گلستانی، عباس منفرد، ساره استوار، نسرین جهانی گلشیخ و رضا شایگان میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری قتلهای قانونی،اسفند ماه۱۴۰۳
نسرین جهانی گلشیخ
ردیف | موضوع و نوع جرم | کودک | زنان | مردان | جمع | |
1 | صدور حکم اعدام | قتل | ۱ | ۰ | ۱۴ | ۱۵ |
تجاوز | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ||
سیاسی | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ||
محاربه | ۰ | ۰ | ۳ | ۳ | ||
۳ | اجرای حکم اعدام | قتل | ۰ | ۳ | ۵۱ | ۵۴ |
مواد مخدر | 0 | ۱ | ۴۳ | ۴۴ | ||
تجاوز | ۰ | ۰ | ۴ | ۴ | ||
محاربه | ۰ | ۰ | ۲ | ۲ | ||
۳ | مرگ در زندان | 0 | 0 | ۱ | ۱ | |
۴ | رهایی از اعدام | قتل | ۰ | ۱ | ۳۷ | ۳۸ |
جمع | ۱ | ۵ | ۱۵۷ | ۱۶۳ |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۱۱۲ خبر که در طول اسفند ماه 140۳ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند شبکه حقوق بشر کردستان، هرانا، سازمان حقوق بشر، جوانهها، ههنگاو، روزنامه اعتماد، خبرگزاری صداوسیما، رکنا، ایسنا، ایرنا، رسانک، خبرگزاری میزان، خبرگزاری مهر، عصر ایران، آفتاب نیوز، رادیو زمانه، سازمان محیط زیست و جوان آنلاین جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در اسفندماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: صادق فرخی قصرعاصمی، غزالهالسادات ابطحی، مرضیه علیکرمی، محمود گلستانی، کریم ناصری، عباس منفرد، فرشاد اعرابی، نسرین جهانی گلشیخ و رضا شایگان میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر، اسفند ۱۴۰۳
امین حسینی آزاد، سلمان قربانی،احسان احمدی خواه
اسفند | بهمن | موضوع | ردیف |
19 | 19 | اخبار عمومی | ۱ |
38 | 58 | تجمعات | ۲ |
40 | 38 | حوادث | ۳ |
9 | 10 | بازداشت و زندانیان | ۴ |
4 | 3 | کولبری و سوختبری | 5 |
22 | 15 | معوقات مزدی | 6 |
0 | 3 | اخراج و تعدیل نیرو | 7 |
2 | 14 | احضار و بازجویی | 8 |
134 | 160 | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 134 خبر در طول اسفند ماه 1403 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرقنیوز، رکنا، رادیو زمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکا، رادیو بیبیسی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم، کمپین فعالان بلوچ جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملا نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کار و کارگر اسفند ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: احسان احمدیخواه،سیاوش نوروزی، امین حسینی آزاد ، سعید بهشتی متین، سلمان قربانی، علی محمد کشتکار، عباس منفرد، منصور خانی میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://kar-kargar.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان، اسفند ماه ۱۴۰۳
حامد زیکساری، امیررضا ولی زاده، پویا حسابی، مرجان شعبان نژاد
اسفند | بهمن | موضوع | ردیف |
11 | 18 | احضار، صدور و اجرای احکام | 1 |
16 | 14 | بازداشت | 2 |
3 | 8 | هنرمندان زندانی | 3 |
2 | 2 | رسانه و مطبوعات | 4 |
1 | 1 | لغو کنسرت، جشنواره و نمایش فیلم | 5 |
17 | 50 | انتقاد، تجمع اعتراضی، ممنوع الکاری | 6 |
94 | 62 | آثار باستانی و گردشگری | ۷ |
144 | 155 | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از۱۴۴ خبر در طول اسفند ماه 1403 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنرآنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهریآنلاین و مهرنیوز جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق هنر و هنرمندان در اسفند ماه همکاری کردند، خانمها : ملینا نوری وفا ، مرجان شعباننژاد و آقایان رامین احمدزاده، محمدرضا باقری، امیررضا ولی زاده، پویا حسابی و حامد زیکساری میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش نقض حقوق زنان، اسفند ماه ۱۴۰۳
نغمه ظریف مقدم، حدیث خوب رفتار، محمد گلستانجو
ردیف | موضوع | بهمن | اسفند |
۱ | اخبار عمومی | ۲۷ | ۴۳ |
۲ | احضار به دادگاه | ۸ | ۵ |
۳ | احکام صادره | ۳ | ۱۳ |
۴ | بازداشت | ۱١ | ۱۳ |
۵ | اعدام | ۳ | ۴ |
۶ | زندان و زندانی | ۱۶ | ۲۱ |
۷ | اعتصابات | ۴ | ۰ |
۸ | خشونت علیه زنان | ۵ | ۵ |
۹ | قتلهای ناموسی | ۳ | ۰ |
۱۰ | آسیبهای اجتماعی | ۰ | ۱ |
جمع | ۸۴ | 1۰۵ |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 1۰۵ خبر که در طول اسفند ماه ۱۴۰۳ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق زنان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هه نگاو، هرانا، ایرنا، ایران وایر، ایران وایر،رادیو زمانه ، اینترنشنال، کانون حقوق بشر ایران، کلمه، رادیو فردا، صدای آمریکا و کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق زنان در اسفند ماه همکاری کردند: شراره هادیزاده رئیسی، پروین محمدی افقا، نازی جلالی، سونیا سوارکوب، مریم رمضان پور، آیلین علی ویردیلویی، مهناز ترابی، زهرا رشیدی، الهه عظینی، متینه عطاالهی، مری جانبخش اصل، فاطمه شدید، نسرین جهانی گل شیخ ، نغمه ظریفی مقدم، معصومه کریمی، سارا آسیابان، امیر پالوانه، محمد گلستانجو، فرجود تقی پور، افشین مهتاب، میلاد طاهر آبادی ،میباشند.
جهت اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق کودک و نوجوان، اسفند ماه ۱۴۰۳
خانم فاطمه معتقدی،آقای سلمان قربانی، خانم نغمه ظریفی مقدم
اسفند
۱۴۰۳ |
بهمن
1403 |
موضوع | ردیف |
۹ | ۱۳ | اخبار عمومی: اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیهها، نامهها، حمایت از کودکان | ۱ |
۲ | ۰ | احکام صادره | ۲ |
۱۸ | ۱۵ | خشونت علیه کودکان و نوجوانان: کودکآزاری، کودکهمسری | ۳ |
۲۵ | ۳۱ | آسیبهای اجتماعی: کودکان فقر، آموزش و پرورش، اعتیاد کودکان، کودکان بیهویت، سقط جنین و نوزادان | ۴ |
۲ | ۶ | کودکان و نوجوانان بازداشت شده | ۵ |
۱ | ۰ | خدمات درمانی | ۶ |
۶ | ۱۸ | کودکان و نوجوانان کشته شده | ۷ |
۴ | ۳ | خودکشی کودکان و نوجوانان | ۸ |
۶۷ | ۸۶ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از۸۰ خبر که در طول اسفند ماه ۱۴۰۳ تهیه شده است.
این گزارشات ازسایت کمیته دفاع ازحقوق کودک ونوجوان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرقنیوز، رکنا، رادیوزمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکا، رادیو بیبیسی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم و کمپین فعالان بلوچ جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کودک و نوجوان دردی ماه همکاری کردند عبارتند از: پروین محمدی افقا، سلمان قربانی،زهرا رشیدی، فاطمه شدید، آیلین علی وردیلویی، نسرین جهانیگلشیخ، مریم موسوی، نغمه ظریفیمقدم، فاطمهمعتقدی، مهناز ترابی، ملیکا نوریوفا، سونیا سوارکوب، میلاد طاهر آبادی، آیلین علیوردیلوئی، طاهره جانبخش اصل، امیر پالوانه، فرجود تقی پور، میباشند.
جهت اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست، اسفند ماه ۱۴۰۳
سمیه علیمرادی، اصغر خدابنده سامانی
اسفند | بهمن | موضوع | ردیف |
۱۳ | ۲۳ | آلودگی هوا | ۱ |
۷ | ۱۵ | آلایندههای زیستمحیطی (ورود فاضلاب و پسماند به منابع آبی، دپو نامناسب و ریختن زباله به طبیعت، گازهای گلخانهای) | ۲ |
۸ | ۴ | جنگل و اراضی ملی (آتشسوزی و از بین رفتن مراتع) | ۳ |
۴ | ۱۲ | بحران آب، آلودگی و خشکیدگی تالاب، دریا و رودخانه | ۴ |
۶ | ۲ | طرحها و پروژههای عمرانی مخرب محیط زیست (خرید و فروشهای غیرقانونی، قطع غیرقانونی درختان، راهسازی و…) | ۵ |
۵ | ۱ | ضربوشتم، مصدومیت و به قتل رساندن محیطبانان، دستگیری و صدور حکم علیه فعالین محیط زیست | ۶ |
۶ | ۶ | گونههای جانوری و گیاهی در معرض خطر انقراض (بیماری، مسمومیت و حوادث منجر به مصدومیت و تلف شدن حیوانات) | ۷ |
۳۶ | ۲۴ | صید و شکار، حیوانآزاری (بازداشت و احکام صادره) | ۸ |
۱ | ۱ | کمبود امکانات و تجهیزات محیط زیستی | ۹ |
۲ | ۱ | قاچاق چوب، خاک و حیوانات | ۱۰ |
۸۸ | ۸۹ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از۸۸ خبر که در طول اسفند ماه تهیه شده است.
این گزارشات ازسایت کمیته دفاع ازمحیط زیست تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، ایلنا، ایرنا، دیدهبان، ایسنا، مهر، خبربان، قطره، تسنیم، یورونیوز، انصاف و پایگاه خبری محیط زیست و حیات وحش جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حفاظت محیط زیست آبان ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: مینا آقابیگی، سمیه علیمرادی، ایرانداخت کیا، علیرضا جهانبین، ، علی برومند، ، ندا فروغی ، محمودرضا باقری، اصغر خدابنده سامانی، ناصر خواجوی اورکی، مرضیه علیکرمی، بهاره مسگری، رامین احمدزاده، محمدعلی محمودزاده، امیر ولیزاده میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است .
https://mohitzist.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق پیروان ادیان، اسفندماه ماه ۱۴۰۳
کریم ناصری، سعید بهشتی متین، شراره هادیزاده رئیسی، صدرا مجیب یزدانی
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق پیروان ادیان اسفندماه 1403 | ||||
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | سایر ادیان |
احضار و بازجویی | 8 | 20 | 8 | 7 |
محرومیت از حقوق زندانیان و متهمان | 9 | 17 | 8 | 8 |
آزار و محرومیت از حقوق شهروندی | 9 | 30 | 8 | 7 |
جلوگیری از انجام مناسک مذهبی | 0 | 0 | 0 | 2 |
حبس | 7 | 17 | 8 | 6 |
آزادی و مرخصی زندانی | 2 | 0 | 2 | 0 |
تفتیش و ضبط و مصادره | 1 | 22 | 1 | 0 |
جمع کل | 37 | 116 | 35 | 30 |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 55 خبر که در طول اسفندماه 1403 تهیه شده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیتهای جامعه باشد.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان حقوق ادیان که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایسنا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، آباننیوز، سازمان ماده 18، کردپرس، کردپا، کمپین فعالین بلوچ، ههنگاو، بیبیسی فارسی، جمعآوری گردیده، تهیه شده است.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق ادیان در اسفندماه همکاری کردند خانمها و آقایان: کریم ناصری، آرشا کچوئیان، صدرا مجیب یزدانی، سینا اشجعی، امیر پالوانه، سعید بهشتی متین، اسفندیار سنگری، محمود گلستانی، پروین رحمانی آرتیانی، نغمه ظریفیمقدم، عباس رهبری، مریم حبیبی، آیلین علیوردیلوییی، کوثر ولیزاده، پروین محمدی افقا، شراره هادیزاده رئیسی، میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان 21 فوریه 2025
پروین محمدی افقا
جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در تاریخ ۲۱ فوریه ۲۰۲۵ و برابر با ۳ اسفند 14۰۳ در ساعت ۱۸:00 بهوقت اروپای مرکزی در فضای مجازی اینستاگرام کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای مسئول جلسه، آقای سعید بهشتیمتین ضمن خوشآمدگویی به حاضرین، مهمان جلسه را معرفی و در ادامه همراه با ایشان بهبحث و گفتوگو پرداختند.
آقای سلمان قربانی در رابطه با نقصهای زنجیرهای حقوق بهاییان در ایران گفتند: بهائیان بزرگترین گروه ادیان به رسمیت شناخته نشده در ایران هستند. آنها از زمان آغاز دینشان در قرن نوزدهم هدف سرکوبی خشن و تحت حمایت دولت بودهاند. پس از انقلاب ۱۹۷۹، مقامات ایران صدها بهائی، از جمله رهبران جامعه، را اعدام یا دچار ناپدیدسازی قهری کردند. هزاران نفر دیگر شغل و مستمری خود را از دست دادند و وادار به ترک خانه یا کشورشان شدند. طی چهار دهه گذشته نقضهای زنجیرهای حقوق بهائیان تحت هدایت ارشدترین مقامات حکومت و ایدئولوژی جمهوری اسلامی، که تخاصم شدیدی با پیروان آیین بهائی دارد، ادامه یافته است. اگر چه شدت نقضها علیه بهائیان در طول زمان بالا و پایین داشته است، آزار و اذیت اعضای جامعه این آیین ثابت مانده است، و در عمل تمامی جنبههای زندگی خصوصی و عمومی بهائیان را تحت اثر قرار داده است. در سالهای اخیر، همزمان با سرکوب بیرحمانه اعتراضات سراسری خواهان تحولات بنیادین سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی در کشور، مقامات بهائیان را نیز مورد هدف قرار دادهاند. مأموران به منازل بهائیان یورش بردهاند، دهها شهروند و رهبر جامعه بهائی را دستگیر کردهاند، و اموال تحت مالکیت بهائیان را مصادره کردهاند. مقامات ایران به عمد و به شدت بهائیان را از حقوق اساسی خود محروم کردهاند. آنها حق آزادی دین و نمایندگی سیاسی را زیر پا گذاشتهاند. آنها اعضای جامعه بهائی را به خاطر دینشان تحت دستگیری خودسرانه و پیگرد قرار دادهاند. مقامات به طور مرتب حق تحصیل، اشتغال، مالکیت، و تدفین آبرومندانه بهائیان را پایمال میکنند. سرکوب بهائیان به دست جمهوری اسلامی، به ویژه بعد از ۱۹۷۹، در قانون ایران تصریح شده و سیاست رسمی حکومتی است. سیاستها و قوانین سرکوبگرانه کشور به شکلی متعصبانه توسط نیروهای امنیتی و مقامات قضایی اجرا میشوند. برای مثال، مقامات قضایی، قوانین مبهم امنیت ملی ایران را به نحوی تفسیر میکنند که بهائیان را در قالب یک جامعه اقلیت دینی غیرقانونی، و گروهی غیرقانونی در پی اخلال در امنیت کشور، طبقهبندی کنند. دیدهبان حقوق بشر باور دارد که اثر انباشتهشده چندین دهه سرکوب نظاممند از سوی مقامات، محرومیت تعمدی و شدید بهائیان از حقوق بنیادین خود است و در حیطه جنایت علیه بشریت آزار و اذیت قرار میگیرد. اساسنامه رم، معاهده بنیانگذاری دیوان بینالمللی کیفری، آزار و اذیت را به عنوان محرومیت تعمدی و شدید حقوق اساسی بر خلاف حقوق بینالملل به دلیل هویت گروه یا جمعیت از جمله بر پایههای ملی، دینی، و قومی تعریف میکند. طبق حقوق بینالملل جنایت علیه بشریت بعضی از جدیترین جنایات هستند که به عنوان بخشی از یک حمله گسترده یا نظاممند، با اطلاع از حمله، علیه جمعیت غیرنظامی هدایت شده است مقامات ایران غالبا ادعا میکنند که بهائیان وقتی مورد پیگرد قرار میگیرند که مرتکب جرایم امنیت ملی مثل تبلیغ علیه نظام شوند و در غیر این صورت بهائیان آزاد هستند تا به عنوان شهروند، از حقوق خود بهرهمند شوند. اما دیدهبان حقوق بشر به این نتیجه رسید که پیگرد بهائیان از سوی حکومت ایران، از جمله در سالهای اخیر، مرتبا بهائیان را به صرف تعلق به جامعه دینی بهائی یا اعلام باورهایشان هدف گرفته است. اسناد دادگاههای ایران نشان میدهند که در پیگرد دولتی اعضای بهائیت، مقامات قضایی به طور مرتب با عنوان فرقه ضاله به دین بهائی و با عنوان گروهک غیرقانونی به این جامعه دینی اشاره میکنند.علاوه بر این، تبعیض علیه اعضای جامعه بهائی، یک سیاست رسمی حکومتی است. چندین سند دولتی و دستورالعمل سیاست حکومتی که از سوی دیدهبان حقوق بشر مورد بررسی قرار گرفتند، که تقریبا همگی همچنان پابرجا هستند، مقرر میکنند که عضویت در دین بهائی پایه محرومیت از فرصتهای شغلی و تحصیلی در ایران، و همچنین توجیهی برای محرومیت از دریافت مستمری دولتی و مصادره اموال است. بهائیانی که با دیدهبان حقوق بشر صحبت کردند آزار و اذیتها را در قالب زنجیرهای از نقضها توصیف کردند که با اولین برخوردشان با حکومت ایران آغاز میشوند، و تمامی جنبههای زندگی آنها، از جمله تحصیل، اشتغال، و ازدواج را تحت تأثیر قرار میدهد. نگار ثابت، دختر ۳۸ ساله مهوش ثابت شهریاری، عضو برجسته جامعه بهائی که در حال حاضر در ایران زندانی است، گفت وقتی ایران را برای ادامه تحصیل ترک کردم، قصد نداشتم مهاجرت کنم. اما تجربه من در دانشگاهی در خارج از کشور بسیار متفاوت بود، انگار برای اولین دفعه باری از شانههایم برداشته شده بود و چکمه روی گردنم ناپدید شده بود. آنجا خارج از کشور آزادی عجیبی تجربه کردم، و برای اولین بار با بقیه افراد برابر بودم، و کسی خودش را از من دور نمیکرد. دستورالعمل محرمانه شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران، صادره ۲۵ فوریه ۱۹۹۱، سند سیاستی بنیادین نقضهای نظاممند و گسترده مقامات دولتی علیه بهائیان است و همچنین نشانگر قصد آشکارا تبعیضآمیز حکومت در اقداماتش علیه بهائیان است. این دستورالعمل، که از زمان انتشار بارها در اسناد دادگاههای ایران مورد ارجاع قرار گرفته است، اهداف مشخص سیاست حکومتی برای اخراج بهائیان از مشاغل مؤثر و مسدود کردن راه ترقی و توسعه آنان به عنوان یک گروه از طریق محدود ساختن فرصتهای تحصیلی و اقتصادی آنها وضع میکند. این سند همچنین به دفعات در مکاتبات بعدی دولت و قوه قضاییه برای توجیه محرومیت بهائیان از ثبت نام در دانشگاهها در ایران مورد ارجاع قرار گرفته است. مقامات ایران چندین سیاست و مقررات قانونی دیگر را نیز به کار بستهاند تا به شیوهای نظاممند از دسترسی بهائیان به اشتغال، مستمری، و مزایا در بخش دولتی جلوگیری کنند. حکومت همچنین در بخش خصوصی با تعلیق مجوزهای کسب و کار، و بستن خودسرانه کسب و کارهای بهائیان علیه آنها تبعیض انجام میدهند. مجموعه این سیاستها، جامعه بهائی را از لحاظ اقتصادی دچار خفقان میکند و با رویههای قانونی حکومت همراه شدهاست که صدها دارایی متعلق به افراد و جامعه بهائی را مصادره کردهاست. ایران عضو دیوان بینالمللی کیفری نیست و طبق اساسنامه رم، جنایت آزار و اذیت تنها میتواند در ارتباط با دیگر جنایات تحت پیگرد قرار گیرد. با وجود این، در حقوق بینالملل عرفی چنین نیازمندیای وجود ندارد. ارتکاب جنایات علیه بشریت میتواند پایه مسئولیت کیفری انفرادی افراد، نه تنها در دادگاههای داخلی کشور محل ارتکاب جنایات، دیوان کیفری، یا دادگاههای بینالمللی، بلکه بر اساس اصل صلاحیت جهانی، در دادگاههای داخلی خارج از کشور مربوطه نیز باشد. چهار دهه پس از این که رهبری ایران تصمیم گرفت تا جامعه بهائی را تحت آزار و اذیت نظاممند قرار دهد، کشورهای عضو سازمان ملل باید فورا از همه معیارهای موجود مسئولیتپذیری برای این جنایات، از جمله تحقیق و تفحص و پیگرد از طریق دادگاههای داخلی، بر اساس قوانین ملی پشتیبانی کنند. آنها باید همچنین حکم کمیته حقیقتیاب بینالمللی مستقل سازمان ملل برای جمهوری اسلامی ایران را تمدید کنند، و تضمین کنند که از منابع کافی برای مستند کردن نقضهای جدی و جنایات بینالمللی علیه بهائیان برخوردار باشد. در جایی که ممکن است، مقامات قضایی ملی باید دست به جمعآوری اطلاعات مرتبط با پیگرد بهائیان، به عنوان بخشی از تحقیقات ساختاری آینده درباره جنایات جدی در ایران، بزنند. با امید به روزی که با افزایش اگاهی و بینش مردم، بتوان راهی در جهت مقابله با انکار پیروان همه ادیان به خصوص شهروندان عزیز بهایی که از همه طریق مورد ظلم بی مهری قرار میگیرند یافت. مفهوم دین در ایین بهایی. آثار بهائی بیان میدارند که نوع انسان در سیر تکامل زندگی جمعی خود حال پس از عبور از دوران کودکی در آستانۀ بلوغ جمعی قرار دارد؛ یعنی مرحلهای که در آن اصل یگانگی نوع انسان میتواند به صورت عملی در بستر یک تمدن جهانی جلوهگر شود. در این سیر تکاملی، درک انسان از ماهیت خویش، هدف زندگی، دنیای پیرامونش، روابط و نظام اجتماع و توانائیهایش همواره و به تدریج توسعه یافته است. از دیدگاه دیانت بهائی، علم و دین برای انسان دو نظام همپوشان و مکمل دانش جهت ساختن تمدن هستند. همانطور که آگاهی و فهم انسان از بخشی از حقایق هستی در قالب نظامی از دانش که علم نام دارد در طول زمان تکامل مییابد، درک ما از حقایق غیرمادی و مفاهیم معنوی که در نظام دانش دین تبلور مییابد نیز پیوسته عمیقتر و کاملتر میشود. بنابراین امروز نوع انسان نیازمند فهم جدیدی از دین متناسب با دوران بلوغ بشر است که پاسخگوی پرسشهای بیشماری باشد که روند تکامل اجتماعی و فکری بشر رقم زده است .حضرت بهاءالله از دین به عنوان سبب بزرگ از برای نظم جهان و اطمینان من فیالامکان تمامی مردمان یاد میکنند و اینکه دینالله و مذهبالله از برای حفظ و اتحاد و اتفاق همبستگی و محبت و اُلفت دوستی عالم است. اما آنچه امروز به نام دین در دنیا شناخته میشود و توسط بسیاری از رؤسای مذهبی رواج مییابد، در اغلب موارد در تضاد با هدف دین و حقیقت آن است. برداشتهایی از دین که آن را معادل با سنتپرستی، تحجر و تعصب میداند و ایمان را در تضاد با عقلانیت میبیند، نه تنها به پیشرفت و ترقی نمیانجامد بلکه موجب توجیه و تشویق فرهنگ بیگانگی، تبعیض، ظلم و در نهایت جزماندیشی میشود. اختلاف فاحشی که بین جمهوری اسلامی ایران و دین بهائیت وجود داره همین جاست که جمهوری اسلامی دین بهائیت را دین تغییر یافته میدونه و اصلا اون رو باطل اعلام میکنه. در حالی که در خود دین جمهوری اسلامی ایران چیزی به نام تقیه و چیزهای دیگه گنجانده شده که از نظر من فتوا خطرناکترین این موارد هست که تحت شرایط و مکان تغییر میکنه. نمونه بارزش هم که همه میدونن مسئله قند مسئله خوردن ماهی اوزون برون مسئله تنباکو و هزاران مسائل کوچک و بزرگی که باهاش برخورد داشتیم. برای اینکه دین بتونه همپای علم پیش بره و عامل ساختن تمدن باشد و عامل آرامش و آسایش مردمان گردد، نیازمند حصول شرایطی است. آثار بهائی با تشریح این شرایط مفهوم جدیدی از دین پیشروی بشر میگذارند. حضرت بهاءالله با ظهور خود تنها مجموعهای از تعالیم جدید ارائه نمیدهند، بلکه مفهوم کلی دین را بازسازی میکنه. حضرت بهاءالله ادیان را به فصلهای پی درپی کتابی واحد تشبیه میکنند؛ کتابی که میتوان آن را دین الهی نامید. ایشان بیان میدارند حقیقت یکی است و در گذر زمان، به تناسب میزان درک و فهم بشریت و نیازهای هر دوره از تاریخ، بخشی از آن توسط ادیان به نوع انسان عرضه شده است. بنابراین دین لازم است پیروانش را تشویق کند که درک خود را از دین و بینشهایی که ارائه میکند همچون درک از علم و یافتههایش رو به رشد و نه مطلق بدانند؛ تکیه بر روشنبینی، عقلانیت و حقیقتجویی داشته باشد و بر اهمیت جستجوی حقیقت به طور مستقل تأکید کند. دین در مفهوم جدیدش دانش علمی را به عنوان ارزشمندترین دارایی انسان در نظر میگیرد و با پر رنگ نمودن نقش آن در پیشرفت اجتماع و سعادت و رفاه بشر، با تقلید، خرافات و اوهام مبارزه میکند. در آثار بهائی بر هماهنگی دین با علم و عقل تا آنجا تأکید شده است که حضرت عبدالبهاء توضیح دادهاند: اگر دین مخالف علم و عقل باشد ممکن نیست سبب اطمینان قلب شود. چون سبب اطمینان نیست اوهام است. آن را دین نمیگویند. از دیگر شرایطی که آثار بهائی برای دین تعیین میکنند این است که دین باید سبب آرامش، آسایش، الفت و محبت در میان مردمان باشد، در غیر این صورت نام دین را نمیتوان بر آن نهاد. حضرت بهاءالله میفرمایند: ای اهل عالم! مذهب الهی از برای محبت و اتحاد است؛ او را سبب عداوت دشمنی و اختلاف منمایید. اگر قرار است دین چنین نقشی ایفا کند آن را نمیتوان به حیطه زندگی شخصی محدود نمود بلکه باید به عنوان منشاء خیر اجتماعی از آن بهره برد. بر اساس چنین فهمی است که دین را میتوان مروج افکار متعالی و سازنده دانست. دین در معنای حقیقی خود اخلاق نیکو ترویج میدهد، بردباری، محبت، بخشش و بزرگواری را تقویت میکند، توانمندی افراد را برای خدمت به دیگران و فداکاری در راه خیر عموم و رفاه جمعی پرورش میدهد. دین حقیقی به افراد میآموزد جهانبین باشند نه خودبین، از تعصبات دوری نمایند، هیچکس را بیگانه نبینند، در ایجاد یگانگی و اتحاد بین نوع بشر سهیم باشند، در راه رفاه مادی و معنوی همگان کوشش نمایند، تولید، کاربرد و انتشار دانش را در کانون زندگی خود قرار دهند، به اصل عدالت در زندگی شخصی و اجتماعی خود پایبند باشند، مایه سرور و شادی حقیقی شوند و در یک سخن دنیایی جدید بسازند. ائمه جمعه شهرستانهای استان ایلام تاکید کردند: بهائیان برای مقابله با اسلام و تشیع از سوی انگلیس و آمریکا بهوجود آمده است. با دعوت همگان به رعایت تقوا اظهار داشت: منتظر واقعی کسی است که در همه حال باتقوا باشد. ولادت، امامت و حیات این امام، یکی از معجزات و از جمله اسرار الهی است که تنها خداوند به آن آگاه است. از دیدگاه من وقتی موضوعی جدید مطرح میشود همه به سمتش گرایش دارن همه به سمتش میروند و میخواهند طبق آن و بر پایه آن حرکت بکنند تنها کسانی در تم قدیم میمانند که در ورژن قدیم میمانند که دیگر توانایی درک پیشرفت را ندارند و نیازی در ان احساس نمیکنند به خاطر همین در آن روند قدیمی میمانند. علت قفل بودن مغز جمهوری اسلامی هم همین است. محسن کدیور، اسلامشناس و استاد مطالعات دینی دانشگاه دوک در کارولینای شمالی میپرسد: با بهائیان چگونه برخورد کنیم؟ و خودش پاسخ میدهد: با بهائیان به عنوان انسان برخورد کنیم.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از تمامی دستاندرکاران: منشی جلسه، خانم پروین محمدی افقا و تمامی شرکتکنندگان و مهمانان برنامه، ختم جلسه را در ساعت۱۸:۵۵ بهوقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از محیط زیست 24 فوریه ۲۰۲۵
محمدرضا باقری
جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق محیط زیست ۲۴ ژانویه ۲۰۲۵ و برابر با ۶ اسفند ماه ۱۴۰۳ در ساعت 18:00 به وقت اروپای مرکزی در فضای مجازی اینستاگرام کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدا مسئول جلسه آقای اصغر سامانی خدابنده ضمن خوشآمدگویی به حاضرین، مهمانان جلسه را معرفی و در ادامه همراه با ایشان بهبحث و گفتگو پرداختند.
آقای علیرضا حبیبی در رابطه با ارزش محیط زیست برای انسان گفتند: محیط زیست شامل تمام اجزای طبیعی مانند آب، هوا، خاک، گیاهان و جانوران است که بقای بشر به آن وابسته است. در دهههای اخیر، گسترش شهرنشینی، افزایش فعالیتهای صنعتی، رشد بیرویه جمعیت و بهرهبرداری بیرویه از منابع طبیعی، منجر به بحرانهای زیستمحیطی بزرگی شده است. طبق گزارش سازمان ملل متحد، تغییرات اقلیمی نه تنها باعث تهدیدات زیستمحیطی شده، بلکه بر امنیت غذایی، منابع آبی، بهداشت و سکونت انسانها نیز تأثیر گذاشته است. بنابراین، حفاظت از محیط زیست باید در اولویت سیاستهای جهانی قرار گیرد، زیرا هرگونه بیتوجهی به آن، منجر به نقض حقوق اساسی بشر خواهد شد. ۱. اهمیت محیط زیست برای حقوق بشر: محیط زیست سالم مستقیما با زندگی انسانها و حقوق اساسی آنها در ارتباط است. برخی از مهمترین جنبههای این ارتباط عبارتاند از: ۱.۱. حق حیات و سلامت: آلودگی هوا: طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سالانه حدود ۷ میلیون نفر در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند. آلودگی آب: کمبود آب آشامیدنی سالم منجر به شیوع بیماریهایی مانند وبا، اسهال و هپاتیت میشود. تغییرات اقلیمی: افزایش دمای کره زمین، باعث شدت گرفتن بلایای طبیعی مانند سیل، خشکسالی و طوفان شده که سلامت میلیونها نفر را تهدید میکند. ۱.۲. حق دسترسی به منابع طبیعی: جنگلها نقش مهمی در تولید اکسیژن، تنظیم آب و محافظت از تنوع زیستی دارند. اما هر ساله میلیونها هکتار جنگل به دلیل قطع درختان نابود میشود. بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی باعث بحران آب و کاهش کشاورزی در بسیاری از نقاط جهان شده است. زمینهای کشاورزی به دلیل تغییرات اقلیمی در حال از بین رفتن هستند و امنیت غذایی جوامع را تهدید میکنند. ۱.۳. حق مسکن و سکونت در محیطی امن. افزایش سطح آب دریاها منجر به مهاجرتهای اجباری شده است. تغییرات آبوهوایی باعث افزایش طوفانهای شدید، رانش زمین و سیل شده و هزاران نفر را بیخانمان کرده است. ۲. چالشهای زیستمحیطی و تأثیرات آن بر جوامع بشری: ۲.۱. تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین: تغییرات اقلیمی به دلیل افزایش گازهای گلخانهای ناشی از سوختهای فسیلی و فعالیتهای انسانی رخ داده است. برخی از پیامدهای آن شامل: افزایش دمای زمین و ذوب شدن یخهای قطبی. افزایش تعداد و شدت بلایای طبیعی مانند طوفانها، سیلها و موجهای گرمایی. نابودی اکوسیستمهای طبیعی و کاهش تنوع زیستی ۲.۲. آلودگی و کاهش منابع طبیعی: آلودگی صنعتی: کارخانهها و صنایع آلاینده موجب تخریب منابع آب و خاک شدهاند. زبالههای پلاستیکی: روزانه میلیونها تن زباله پلاستیکی تولید شده که موجب آلودگی اقیانوسها و مرگ آبزیان میشود. ۳. قوانین و معاهدات بینالمللی درباره محیط زیست و حقوق بشر: در سطح بینالمللی، قوانین و معاهدات مختلفی برای حفاظت از محیط زیست و تضمین حقوق بشر تصویب شدهاند که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از: ۳.۱. اعلامیه جهانی حقوق بشر و محیط زیست: اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) مستقیما به محیط زیست اشاره نکرده است، اما مادههای مربوط به حق حیات، سلامت، مسکن و استانداردهای مناسب زندگی را شامل میشود. این حقوق بهطور غیرمستقیم به محیط زیست سالم مرتبط هستند، زیرا بدون آن، زندگی انسانها به خطر میافتد. ۳.۲. کنوانسیونهای زیستمحیطی مهم: کنوانسیون تغییرات اقلیمی (پیمان پاریس – ۲۰۱۵) این معاهده یکی از مهمترین توافقات بینالمللی در زمینه مقابله با تغییرات اقلیمی است که بر کاهش انتشار گازهای گلخانهای و محدود کردن گرمایش جهانی تأکید دارد. کنوانسیون تنوع زیستی (۱۹۹۲): هدف این کنوانسیون، حفاظت از گونههای جانوری و گیاهی و بهرهبرداری پایدار از منابع زیستی است. کنوانسیون رامسر (۱۹۷۱) – حفاظت از تالابها: این معاهده به حفظ تالابهای مهم جهانی و جلوگیری از نابودی آنها اختصاص دارد، زیرا تالابها نقش مهمی در تصفیه آب، حفظ تنوع زیستی و تنظیم اکوسیستم دارند. پروتکل کیوتو (۱۹۹۷) ، کاهش انتشار گازهای گلخانهای: این پروتکل، کشورهای صنعتی را ملزم میکند که انتشار گازهای گلخانهای خود را کاهش دهند تا از افزایش دمای زمین جلوگیری شود. ۴. مسئولیت دولتها، سازمانهای بینالمللی و مردم در حفاظت از محیط زیست: ۴.۱. نقش دولتها: دولتها وظیفه دارند سیاستهای زیستمحیطی موثری را اجرا کنند، از جمله: تدوین و اجرای قوانین سختگیرانه برای کاهش آلودگی. سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشیدی و بادی. ایجاد سیستمهای پایدار مدیریت پسماند و کاهش استفاده از پلاستیک. افزایش آگاهی عمومی در مورد اثرات تخریب محیط زیست. ۴.۲. نقش سازمانهای بینالمللی: سازمان ملل متحد و برنامه محیط زیست (UNEP) برای نظارت بر مسائل زیستمحیطی جهانی فعالیت میکنند. سازمان بهداشت جهانی (WHO) در زمینه اثرات آلودگی بر سلامت انسان تحقیقات انجام میدهد. سازمانهای غیردولتی (NGOها) مانند صلح سبز (Greenpeace) در زمینه افزایش آگاهی عمومی و فشار بر دولتها برای اجرای قوانین زیستمحیطی فعالیت دارند. ۴.۳. نقش مردم و جوامع محلی. کاهش مصرف پلاستیک و استفاده از محصولات پایدار. استفاده از حملونقل عمومی و کاهش استفاده از خودروهای شخصی برای کاهش آلودگی. حمایت از سازمانهای زیستمحیطی و شرکت در برنامههای درختکاری. ۵. راهکارهایی برای حفظ محیط زیست و تأمین حقوق بشر. ۵.۱. توسعه انرژیهای پاک و تجدیدپذیر: یکی از بهترین راهها برای مقابله با تغییرات اقلیمی، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشیدی، بادی و زمینگرمایی است که میزان آلودگی را کاهش میدهند. ۵.۲. کشاورزی پایدار و کاهش مصرف آب: استفاده از روشهای آبیاری نوین مانند قطرهای. جلوگیری از استفاده بیرویه از سموم و کودهای شیمیایی که به خاک آسیب میزنند. حفظ جنگلها و جلوگیری از جنگلزدایی. ۵.۳. بازیافت و کاهش زبالهها: تفکیک زبالهها و استفاده از بازیافت برای کاهش آلودگی. کاهش استفاده از کیسههای پلاستیکی و جایگزینی آنها با کیسههای پارچهای. ۵.۴. گسترش حملونقل عمومی و خودروهای برقی: استفاده از خودروهای برقی و توسعه حملونقل عمومی میتواند نقش مهمی در کاهش آلودگی هوا داشته باشد ۶. تأثیرات تخریب محیط زیست بر گروههای آسیبپذیر: ۶.۱. زنان و کودکان: زنان و کودکان بیشترین تأثیر را از آلودگی آب و کمبود غذا میپذیرند. بسیاری از زنان در کشورهای در حال توسعه مجبورند ساعتها برای یافتن آب آشامیدنی طی کنند که این امر سلامت آنها را تهدید میکند. ۶.۲. جوامع بومی: نابودی جنگلها و تخریب منابع طبیعی، جوامع بومی را از سرزمینهایشان محروم میکند. برخی شرکتهای صنعتی با استخراج معادن در مناطق بومی، باعث آلودگی آب و نابودی محیط زندگی این جوامع میشوند. ۶.۳. مهاجران اقلیمی: به دلیل افزایش سطح آب دریاها، میلیونها نفر مجبور به ترک محل زندگی خود شدهاند. کشورهای فقیرتر قادر به تأمین منابع کافی برای مهاجران اقلیمی نیستند و این مسئله منجر به بحرانهای بشردوستانه میشود. ۷. نقش فناوری در حفاظت از محیط زیست: ۷.۱. هوش مصنوعی و تحلیل دادهها: هوش مصنوعی میتواند در پیشبینی تغییرات اقلیمی و بهینهسازی مصرف انرژی نقش مؤثری داشته باشد. ۷.۲. فناوریهای تصفیه آب: توسعه فناوریهای تصفیه آب میتواند مشکل کمبود آب را در بسیاری از کشورها کاهش دهد. ۷.۳. خودروهای الکتریکی و انرژیهای نوین: تولید و استفاده گسترده از خودروهای برقی باعث کاهش مصرف سوختهای فسیلی و کاهش آلودگی میشود. حفاظت از محیط زیست دیگر تنها یک وظیفه اخلاقی نیست، بلکه یک ضرورت برای بقای انسانها و حفظ حقوق بشر است. تخریب محیط زیست باعث بحرانهای بهداشتی، اقتصادی و اجتماعی شده و تهدیدی برای نسلهای آینده محسوب میشود. برای مقابله با این بحران، نیاز به همکاری بینالمللی، اجرای قوانین سختگیرانه، سرمایهگذاری در فناوریهای پاک و افزایش آگاهی عمومی است. دولتها، سازمانهای بینالمللی، شرکتها و مردم باید برای توسعه پایدار و حفظ محیط زیست، اقدامات جدیتری انجام دهند. آینده بشر وابسته به تصمیمهایی است که امروز برای محیط زیست میگیریم. محیط زیست سالم یکی از اساسیترین پیشنیازهای حقوق بشر است. تغییرات اقلیمی، آلودگی هوا و آب، جنگلزدایی، بیابانزایی، کاهش تنوع زیستی و تخریب منابع طبیعی، تهدیدی جدی برای سلامت و کیفیت زندگی بشر محسوب میشوند. امروزه سازمانهای بینالمللی بر این باورند که حفاظت از محیط زیست نه تنها یک مسئولیت اخلاقی، بلکه یک حق بشری است که باید توسط دولتها و جوامع رعایت شود. این مقاله به بررسی رابطه بین محیط زیست و حقوق بشر، تأثیر تخریب محیط زیست بر زندگی انسانها، قوانین و معاهدات بینالمللی مرتبط و راهکارهای پایدار برای حفاظت از محیط زیست و تأمین حقوق بشر میپردازد. وضعیت محیط زیست در ایران: بحرانها، اشتباهات و پیامدها: ایران یکی از کشورهایی است که به دلیل سوءمدیریت، سیاستهای نادرست و تغییرات اقلیمی با بحرانهای جدی زیستمحیطی مواجه است. برخلاف کشورهای پیشرفته که در حال کاهش اثرات منفی زیستمحیطی هستند، ایران در مسیر تخریب سریع محیط زیست حرکت میکند. در اینجا، به بررسی مهمترین مشکلات زیستمحیطی ایران، اشتباهات مدیریتی و پیامدهای آنها میپردازیم. ۱. بحران آب و سوءمدیریت منابع آبی: ۱.۱. خشک شدن دریاچهها و رودخانهها: ایران یکی از خشکترین کشورهای جهان است، اما مدیریت نادرست منابع آبی، بحران کمآبی را تشدید کرده است. مهمترین نمونهها: دریاچه ارومیه: یکی از بزرگترین دریاچههای آب شور جهان که بیش از ۹۰ درصد آن خشک شده است. علت اصلی آن سدسازیهای بیرویه و برداشت بیحساب از منابع آبی است. زایندهرود: این رودخانه مهم که حیات اصفهان به آن وابسته است، به دلیل سد سازیهای متعدد و برداشتهای غیرمجاز از سرچشمه تقریبا خشک شده است. هامون و گاوخونی: تالابهای مهم ایران که به دلیل قطع حقآبه، سدسازی و سوءمدیریت، در حال نابودی هستند. ۱.۲. مصرف بیرویه آب در کشاورزی ناکارآمد: بیش از۹۰ درصد آب ایران در کشاورزی مصرف میشود، اما راندمان آن بسیار پایین است. روشهای آبیاری سنتی (مثل غرقابی) باعث هدررفت عظیم آب میشود. کشت محصولات پرآببر (مثل برنج و هندوانه) در مناطق خشک مانند اصفهان و کرمان، اشتباهی بزرگ است. ۱.۳. حفر بیرویه چاههای غیرمجاز: بیش از ۴۰۰ هزار چاه غیرمجاز در ایران حفر شده که منابع آب زیرزمینی را نابود کرده است. آبخوانها بهشدت تخلیه شدهاند و بسیاری از دشتهای کشور در حال فرونشست زمین هستند. ۲. آلودگی هوا: مرگ خاموش در کلانشهرها. ۲.۱. خودروهای بیکیفیت و سوختهای آلاینده: خودروهای داخلی (مانند پراید و پژو ۴۰۵) مصرف سوخت بالا و استانداردهای آلایندگی پایینی دارند. سوخت بیکیفیت (مازوت و بنزین غیراستاندارد) باعث افزایش آلایندهها، بهویژه در فصول سرد میشود. ۲.۲. صنایع آلاینده بدون نظارت: نیروگاهها و کارخانهها، به ویژه در شهرهایی مثل اهواز، اراک، و تهران، بدون فیلترهای مناسب فعالیت میکنند و آلودگی شدیدی ایجاد میکنند. برخی پتروشیمیها و پالایشگاهها مازوت میسوزانند که بهشدت سمی و آلودهکننده است. ۲.۳. نبود حملونقل عمومی کارآمد: مترو و اتوبوسرانی در شهرهای بزرگ گسترش نیافته است. مردم به استفاده از خودروهای شخصی وابسته شدهاند که باعث ترافیک و آلودگی شدید شده است. ۳. جنگلزدایی و نابودی منابع طبیعی. ۳.۱. قاچاق چوب و قطع غیرقانونی درختان: جنگلهای هیرکانی (شمال کشور) که از قدیمیترین جنگلهای جهان هستند، در حال نابودیاند. قطع درختان برای ویلاسازی، زغالگیری و قاچاق چوب بدون برخورد جدی قانونی ادامه دارد. ۳.۲. تغییر کاربری جنگلها و مراتع: ساختوسازهای بیرویه و زمینخواری در جنگلها و مناطق حفاظتشده رواج دارد. مراتع برای کشاورزی یا پروژههای صنعتی نابود میشوند، بدون توجه به عواقب زیستمحیطی. ۴. ریزگردها و تخریب خاک. ۴.۱. منشاء داخلی و خارجی ریزگردها:خشک شدن تالابها و نابودی پوشش گیاهی، منجر به افزایش ریزگردها شده است. عراق و عربستان نیز در تولید ریزگرد نقش دارند، اما ایران برنامهای جدی برای مقابله با آن ندارد. ۴.۲. بیابانزایی و فرسایش خاک: فرسایش خاک در ایران ۵ برابر میانگین جهانی است. چرای بیرویه دامها، نابودی جنگلها و کشاورزی ناپایدار باعث این مشکل شده است. ۵. سوءمدیریت و نبود سیاستهای پایدار. ۵.۱. نبود قوانین سختگیرانه زیستمحیطی: آلایندهها و تخریبکنندگان محیط زیست، جریمه یا مجازات نمیشوند. پروژههای عمرانی بدون توجه به پیامدهای زیستمحیطی اجرا میشوند (مثل سد گتوند که شوری آب کارون را افزایش داد). ۵.۲. رانت و فساد در مدیریت محیط زیست: بسیاری از پروژههای تخریبکننده محیط زیست با نفوذ و لابی افراد صاحب قدرت اجرا میشوند. ویلاسازیهای گسترده در شمال کشور نمونهای از رانت و زمینخواری است. ۵.۳. نادیده گرفتن تغییرات اقلیمی: ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین آسیب را از گرمایش جهانی خواهد دید، اما هیچ برنامهای برای مقابله با آن ندارد. سیاستهای دولت در زمینه انرژی، هنوز متکی به سوختهای فسیلی و مصرف بیرویه آب است. ۶. ایران در خطر چه چیزهایی است؟ با ادامه این روند، ایران در آیندهای نهچندان دور با بحرانهای شدیدتر روبهرو خواهد شد: 1. کمآبی گسترده و مهاجرتهای اجباری: بسیاری از مناطق ایران ممکن است غیرقابل سکونت شوند. 2. افزایش بیماریها و کاهش امید به زندگی: آلودگی هوا و آب، سلامت عمومی را تهدید خواهد کرد. نابودی جنگلها و تنوع زیستی: بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری منقرض خواهند شد. 4. افزایش درگیریهای اجتماعی و ناآرامیها: بحران آب و منابع طبیعی میتواند باعث درگیریهای شدید بین مردم و مناطق مختلف شود. جمعبندی: آیا میتوان وضعیت را بهبود داد؟ بله، اما این کار نیازمند اصلاحات اساسی در مدیریت، قوانین سختگیرانه، آگاهی عمومی و استفاده از فناوریهای جدید است. برخی راهکارها عبارتاند از: توقف سدسازیهای بیرویه و اصلاح الگوی مصرف آب. توسعه حملونقل عمومی و انرژیهای تجدیدپذیر. مقابله با زمینخواری، جنگلزدایی و تغییر کاربری غیرقانونی اراضی. سرمایهگذاری در بازیافت و کاهش زبالههای پلاستیکی. در حال حاضر، روند تخریب محیط زیست در ایران نگرانکننده است و اگر اقدامی جدی انجام نشود، آیندهای تاریک در انتظار این سرزمین خواهد بود.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرکاران منشی جلسه: آقای محمدرضا باقری مسئول ضبط و تدوین جلسه: آقای علیرضا جهان بین، همچنین تشکر از تمامی شرکتکنندگان و مهمان برنامه ختم جلسه را در ساعت ۱۶: ۱۹ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان 26 فوریه ۲۰۲۵
محمدرضا باقری
جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق محیط زیست ۲۶ ژانویه ۲۰۲۵ و برابر با ۸ اسفند ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۹:۰۰ به وقت اروپای مرکزی در فضای مجازی اینستاگرام کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدا مسئول جلسه خانم مرضیه معظمی ضمن خوشآمدگویی به حاضرین، مهمانان جلسه را معرفی و در ادامه همراه با ایشان بهبحث و گفتگو پرداختند.
آقای حامد زیکساری در رابطه با آثار باستانی ایران گفتند: تعریف آثارباستانی آثارباستانی هویت ملی وپشتوانه فرهنگی هرملتی را درتاریخ تشکیل میدهد و بازتابی از تمدن، اصالت و ارزش تاریخی آنها محسوب میشود. آگاه سازی همگان نسبت به ضرورت پاسداری از این میراث ارزشمند ضرورتی انکارناپذیربه شمارمیرود وحفظ آن عزمی جمعی را طلب میکند. آثارباستانی که دارای اهمیت جهانی باشند، معمولا درموزههای کشورها یا توسط کلکسیونرهای مطرح آثار عتیقه جمعآوری ونگهداری میشوند. حفظ آثار باستانی، وظیفهای ملی، آثاربه یادگارمانده ازگذشتگان را دربرمیگیرد که ازنسلی به نسل دیگرانتقال یافته وبرخی ازاین تجربهها جان مایه یک نسل بوده است وحفظ وحراست ازاین آثارامری بدیهی جهت حفظ فرهنگ و تمدن غنی گذشتگان به شمارمیرود. ثبت املاک به عنوان آثارملی به حفظ و حفاظت ازارزشهای تاریخی وفرهنگی کشور کمک میکند. این امورممکن است نه تنها به نفع مالک بلکه به نفع جامعه و تاریخ و فرهنگ ملی نیزباشد. شرایط ثبت آثار ملی وافزودن یک اثر تاریخی به آثار ملی دارا بودن سن تاریخی برای ثبت آثار ملی اثر تاریخی باید دارای سن تاریخی مشخصی باشد. این سن ممکن است بر اساس قوانین ملی یا بینالمللی مشخص شود. اهمیت تاریخی وفرهنگی برای ثبت آثار ملی اثر باید اهمیت تاریخی و فرهنگی داشته باشد و برای تاریخ و فرهنگ کشور یا منطقه معنادار و حفظ شده باشد. اثر باید در وضعیت حفظ شده و نه تخریب شده یا تغییر کرده باشد، داشتن اهمیت علمی برای ثبت آثار ملی اثر باید اهمیت علمی داشته باشد و برای تحقیقات علمی مناسب باشد. داشتن ارزش هنری، اثر باید ارزش هنری داشته باشد و به عنوان یک اثر هنری تشخیص داده شود تا شامل ثبت آثار ملی شود. موارد خاص به عنوان مثال، اثر تاریخی ممکن است شامل کتیبهها، مهرها، سنگهای قدیمی، مجسمهها، پیکرهای تراشی و نسخههای اصلی کتابهای مهم باشد. علت تخریب آثار باستانی گذشت زمان و فرسودگی و فرسایش وتغییرات آب و هوایی، ناآگاهی مردم از اهمیت آثار تاریخی، حفاریهای غیرمجاز و حوادث و بلایای طبیعی به عنوان مهمترین خطرات نابودی بناهای و محوطههای تاریخی میباشد. گذشت زمان و تغییرات آب و هوایی درایران مهمترین خطر برای آثارتاریخی خشکسالی وخشکشدن آبهای زیرزمینی است. اما دربسیاری ازمناطق خطرهای ترکیبی مانند موج گرما، آتشسوزی، سیل و آلودگی هوا این آثارراتهدید میکنند، مانند سی وسه پل و پل خواجواصفهان و همچنین آلودگی هوا و آلایندههای موجود دراتمسفر با نقشی که درتولید باران اسیدی و همچنین تامین منابع غذایی ارگانیسمهای ساکن سطح مصالح ساختمانی دارند تخریب آثار باستانی را سبب خواهند شد. ناآگاهی مردم از اهمیت آثارتاریخی یادگاری نویسی، دیوارنویسی و روشن کردن آتش داخل محوطه آثارتاریخی حفاریهای غیرمجاز با استفاده از ابزارهای نامناسب و بدون دانش تخصصی، باعث تخریب کامل یا جزئی از آثار باستانی میشود. ضربه به صنعت گردشگری واز دست ادادن طلاعات تاریخی و فرهنگی و گسترش قاچاق آثار باستانی و فعالیتهای مجرمانه وتخریب محیط زیست و حوادث و بلایای طبیعی. ایران با واقع شدن روی گسلهای متعدد فعال و نیمهفعال و همچنین گوناگونی شرایط اقلیمی و آب و هوایی، جزو کشورهای حادثه خیز جهان محسوب میشود که میتوان به زلزله بم اشاره کرد وهمچنین بلاهایی مثل سیل و رانش زمین که میتواند به آثارباستانی صدمات جبران ناپذیری وارد کند. پیامدهای تخریب آثارباستانی تأثیر بر هویت ملی و فرهنگی و از بین رفتن تاریخ و هویت ملی و کاهش غرورملی تأثیر بر گردشگری و اقتصادی و کاهش درآمدهای گردشگری است. بیکاری در صنعت گردشگری کاهش سرمایه گذاریهای بینالمللی تأثیرات اجتماعی و علمی از دست رفتن منابع تحقیقاتی افزایش جرائم مربوط به قاچاق آثار تاریخی کاهش حس تعلق اجتماعی تأثیرات بینالمللی و دیپلماتیک تضعیف جایگاه کشور در عرصه جهانی تحریمها و محدودیتهای بینالمللی راه کارهای مبارزه وپیشگیری ازتخریب آثارباستانی اقدامات قانونی و دولت وضع قوانین سختگیرانه افزایش نظارت و بازرسی آگاهی بخشی و مشارکت عمومی آموزش عمومی برگزاری رویدادهای فرهنگی استفاده از فناوری در حفاظت از آثار و دیجیتال سازی و مستندسازی و به کارگیری پهپادها و هوش مصنوعی مقابله با تهدیدات طبیعی و انسانی مقاوم سازی بناهای تاریخی مقابله با حفاریهای غیرمجازتوسعه گردشگری مسئولانه تشویق گردشگری فرهنگی مدیریت صحیح بازدید گردشگران حفاظت از آثار باستانی نیازمند ترکیبی از قانونگذاری، فناوری، آموزش عمومی و مدیریت صحیح گردشگری است. اگر این راهکارها به درستی اجرا شوند، میتوان از تخریب میراث فرهنگی جلوگیری کرد و آن را برای نسل های آینده حفظ نمود.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرکاران، منشی جلسه: آقای محمدرضا باقری، مسئول ضبط و تدوین جلسه: آقای پویا حسابی، و سایر شرکتکنندگان و مهمان برنامه، ختم جلسه را در ساعت 20:00 به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان، ۵ مارس 2025
فاطمه معتقدی
جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۵ مارس ۲۰۲۵ و برابر با ۱۵ اسفند 14۰۳ در ساعت ۱۷:00 بهوقت اروپای مرکزی در فضای مجازی اینستاگرام کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای مسئول جلسه، خانم نسرین جهانی گلشیخ ضمن خوشآمدگویی به حاضرین، مهمان جلسه را معرفی و در ادامه همراه با ایشان بهبحث و گفتوگو پرداختند.
آقای سلمان قربانی در رابطه کودکان کار در ایران گفت: به طور کلی کارکردن کودکان یک مشکل و معضل در سراسر جهان به شمار میرود و عمده کاری که از کودکان بر میآید و کودکان کار محسوب میشوند، کار در خیابان است. در ایران به دلیل بالا رفتن هزینههای زندگی و رفاه اجتماعی بسیاری از خانوادههایی که در حاشیههای شهر زندگی میکنند، مجبور هستند برای تامین مایحتاج خود کودکان خود را مجبور به کار کردن در خیابانها کنند. و این باعث میشود این کودکان از درس و تحصیل باز بمانند. و علاوه بر آن به دیگر فسادهای اخلاقی و آسیبهای روحی و روانی دچار شوند. که در آینده آنها تاثیر بسیار زیادی دارد. همچنین کودکان کار نسبت به سایر کودکان و افراد بزرگسال، در معرض آسیب بیشتری قرار دارند.علیرغم فعالیتهای انجامشده در خصوص حقوق کودکان و افزایش زیرساختهای حمایتی از آنها، جهان همچنان با چالش کار کودکان بهویژه در مشاغل سخت و زیانآور روبرو است. چنانکه با استناد به گزارش سازمان بینالمللی کار (ILO) در سال 2016 میلادی، تقریبا 152 میلیون کودک 5 تا 17 ساله اشتغال به کار داشتند که نیمی از آنها یعنی معادل 73 میلیون کودک به کارهای سخت و زیانآور مشغول میباشند که این مهم به طور مستقیم سلامت و رشد آنها را با خطر مواجه نمودهاست. بدین لحاظ است که در ژوئیه سال 2019 میلادی، مجمع عمومی سازمان مللمتحد به اتفاق آرا سال 2021 میلادی را به عنوان سال بینالمللی حذف کار کودکان اعلام کرد و از سازمان بینالمللی کار خواسته است، در اجرای آن پیشگام باشد. نامگذاری این سال، فرصتی ایدهآل برای تقویت مجدد تلاشها برای دستیابی به اهداف شاخصهای توسعه هزاره برای پایان دادن به انواع کار کودکان تا سال 2025 بود. لذا سازمان بینالمللی کار مجموعه گزارشهایی را در سطح جهانی در خصوص برآورد کار کودکان تدوین مینماید که با بهرهمندی از نمودارها و شاخصها، میزان دستیابی به هدف مذکور را نشان میدهد. در سال 1394، اطلاعات توسط سازمان بهزیستی کشور و سامانه سازمان تأمین اجتماعی ثبت شده است. نتایج این تحقیق بیان میدارد، عمدهترین دلیل بازماندگی از تحصیل و نداشتن فراغت کودکان، اشتغال آنها میباشد. از سوی دیگر کار کودک میتواند صدمات جسمی و روحی را برای کودکان در پیداشته باشد که این امر به خودی خود آینده آنها را تحتالشعاع قرار میدهد. البته لازم به ذکر است اشتغال کودکان میتواند بر نرخ بیکاری بزرگسالان تاثیرگذار باشد. بدین ترتیب که مبارزه برای محو کار کودک، امکان اشتغال بزرگسالان در تعدادی شغلها را فراهم میسازد. کودک کار در وهله نخست، زاده اقتصادِ ناقص خانواده است. بسیاری از این کودکان، نان آور خانوادههای شان میباشند. اصولا، یکی از متغیرهای تأثیرگذار در کودکِ کار شدن بسیاری از این کودکان، مشکلات اقتصادی ای است که خانوادههای شان با آن دست و پنجه نرم میکنند. در صورت عدم مشکلات اقتصادی خانواده، بسیاری از این کودکان، به مانند سایر کودکان دیگر، به راحتی به زیست روزانه خود ادامه داده و از دوران کودکی شان لذت خواهند برد. اما به دلیل ضعف اقتصاد خانوار، این کودک کار است که به ناچار بایستی به کار بپردازد. بسیاری از والدین چنین کودکانی یا توانایی کار ندارند (از کار افتاده، اعتیاد یا زندانی هستند …) یا پدر یا مادر فوت کرده اند یا اصولا کودکِ کار، نبود هر دو را احساس میکند. به عبارت دیگر، الف- در مواردی، نه پدر و نه مادر به دلیل ناتوانی جسمی یا روحی نمیتوانند کار کنند. ب- اعتیاد پدر یا مادر، مانع اشتغال به کار سرپرست کودک میشود. ج- کودکانی هستند که در عین سلامت جسمی سرپرست شان به دلیل درآمد ناچیز خانواده به اشتغال مشغول اند. در چنین شرایطی است که کودک خانواده بالاجبار و برای تهیه مایحتاج روزانه خانواده به کارهای سخت و طاقت فرسا تن میدهد. یکی از معضلاتی که جمهوری اسلامی در ایران برای ملت و خانوادهها به وجود آورده زندگی به صورت گذران روزانه هست در گذشته سرپرست خانوار کار میکرد و یک خانواده ۴ ،۳ حتی ۵ نفره به راحتی گذران زندگی میکردند و برنامهریزی داشتن و امیدی هم به آینده وجود داشت ولی الان در حال حاضر خانوادهها فقط به صورت روزانه گذران زندگی میکنند. کودک موجودی آسیبپذیر است و دوران کودکی یعنی اوج آسیبپذیری انسان در ارتباط با آنچه نمیداند و نمیتواند؛ از وقتی یادمان میآید چهرهی مظلومانهی کودکان کار را دیدهایم؛ وقتی از بین جمعیت صدایشان را بلند میکنند و درخواست میکنند: تو رو خدا یه آدامس بخر! تو که پول داری یه دونه از این جورابای ضخیم واسه بابات بگیر! دو تا برداری بهت تخفیفم میدم، اینها جملات آشنایی هستند که بارها با آن مواجه شدهایم؛ تقریبا بر همهی ما آشکار است که بزرگترین مسئله این بچهها فقر اقتصادی خانواده است؛ اما فقر اقتصادی تنها آسیبی نیست که کودکان کار دچار آن میشوند، بلکه آسیبهای روانی و عاطفی و حتی جنسی و جسمی میتوانند تبعات خطرناکتری را داشته باشد. کار کودک طبق تعریف سازمان بین¬المللی کار، اغلب به فعالیت¬هایی اطلاق می¬گردد که کودکان را از کودکی کردن محروم می¬کند و به رشد بدنی و ذهنی آنان آسیب می¬رساند .آسیبهای این کودکان به چند بخش تقسیم میشود و میتواند تاثیرات روحی، جسمی، اجتماعی و آموزشی را در بر گیرد. تعداد بسیاری از این کودکان کار به ناچار مجبور میشوند کارهایی را انجام دهند که برای سن و توان بدنی آنها مناسب نیست، مانند حمل کردن بارهای سنگین، کار در کارگاههای صنعتی، کار در مزرعه و کشاورزی. این نوع فعالیتهای جسمی، باعث آسیبهای جدی مثل مشکلات عضلانی و حتی نقص عضو میشود. این کودکان معمولا در محیطهایی کار میکنند که بهداشت و ایمنی در آنها رعایت نمیشود و این شرایط باعث افزایش خطر بیماریهای تنفسی، پوستی و دیگر مشکلات جسمی میشود. در مواردی دیده میشود که والدین در جهت رسیدن به اهداف مالی از کودکان سوءاستفاده کنند. بهرهکشی از کودک در باربری و حمل وسایل سنگین، از مصادیق بارز تعرض جسمی به آنها از سمت مراقبینشان است. ضمن اینکه چون بهاندازهی کافی روی این کودکان نظارت نمیشود و در محیطهای اجتماعی شلوغی رفتوآمد میکنند، افراد پدوفیل بهراحتی میتوانند از این کودکان سوءاستفاده کنند و همین مورد یکی از فاکتورهای مهم پرخاشگری جنسی این کودکان آسیبدیده در آینده است. بهدلیل مورد تعرض قرارگرفتن حریم جسمی و جنسی بدن، احتمال زیادی دارد که کودک در بزرگسالی همین حق را از دیگران سلب کند و یا در دامنهی رفتارهای جنسی پرخطر اعم از روسپیگری و قاچاق جنسی قرار بگیرد .استرس و اضطراب کودکان کار، به دلیل فشار کاری زیاد و شرایط دشوار، در اغلب موارد دچار استرس و اضطراب میشوند. بسیاری از کودکان کار فرصت تجربه دوران شیرین کودکی را از دست میدهند، زیرا آنها به جای بازی و یادگیری، باید با چالشهای زندگی روبه رو شوند، که این موضوع باعث کاهش شادی آنها و افزایش افسردگی میشود. برخی از کودکان کار ممکن است در معرض خشونتهای دیگران و سو استفادههای دیگر قرار بگیرند. کارفرمایان یا حتی اعضای خانواده ممکن است از کودکان برای اهداف نادرست استفاده کنند. محرومیت کودک از بازی و بهدنبال آن هُلدادن او به چرخهی اشتغال یعنی تو آزاد نیستی و حق لذتبردن از زندگیات را نداری! چطور ممکن است چنین کودکی نسبتبه خودش و دیگری حس مهربانی و خیرخواهی داشته باشد؟ اکثر این کودکان چون در سنین کم چنین خشمی را با بیان روشن نمیتوانند ابراز کنند و باید آموزش ببینند، به انواع ناسزاهای دنیای کمی بیرحم بزرگسالان روی میآورند و چون بیشتر ممکن است مورد پرخاشگری فیزیکی قرار بگیرند، همین الگوی رفتاری را در ارتباط با دیگران همراه با ناسزاگویی انجام میدهند. در اغلب موارد بیانشان طوری خشمگینانه و بهدور از درک انسانی است که قدرت داشتن بهجهت محافظ از خودشان و غلبه بر دیگران را حتی مهمتر از مهربانی برای خود قلمداد میکنند، زیرا هرگز یاد نگرفتهاند هیجاناتی مانند خشم و ترس را به رسمیت بشناسند و آنها را بهدرستی و در جهت اعتراض به محیط ابراز کنند. کودکان کار معمولا به دلیل اینکه ساعات طولانی مشغول به کار هستند و فرصت کافی برای ارتباط با همسالان خود را ندارند، از جامعه و فعالیتهای اجتماعی فاصله میگیرند و این تنهایی میتواند به مشکلات اجتماعی در آینده منجر شود. حقوق اولیه کودکان، مانند حق تحصیل و بازی در این شرایط در نظر گرفته نمیشود و همین موضوع میتواند باعث شود که به جامعه و افراد بی اعتماد شوند. کودکان کار از اولین و مهمترین حقشان یعنی بازیکردن محروم هستند؛ شاید کمتر شنیده باشیم که فرایند بازیکردن کودک یعنی اولین ارتباط عمیق و سالم او با دنیای پیرامونش، باعث رشد شناختی، تقویت تمرکز و حافظه و تفریح و لذتبردن از محیط و یادگیری مهارتهای اجتماعی میشود. کودکی که بازی نمیکند یک زندگی نزیسته و حقی پایمالشده دارد و اگر حق لذت و آزادی از او با بازی نکردن و … گرفته شود تبدیل به چیزی شبیه یک برده برای رسیدن به اهداف بزرگسالان خواهد شد. چنین کودکانی وقتی در جبر زودهنگام محیط کار قرار میگیرند حتما به واسطهی دیدن کودکان عادی تمام وجودشان را خشم فرامیگیرد که چرا لذتی که او میبرد را مراقبینش از او دریغ میکنند. اختلال شخصیت ضداجتماعی با توجه به خشم خاموش اغلب کودکان کار و اختلال شخصیت وابسته و پارانویید و انواع اختلالات جنسی بهدلیل احتمال تجربهی زودهنگام تعرض جنسی در بین این کودکان بسیار شایع است و طبیعی است که ما وقوع جرم را با توجه به خشم این افراد آسیبدیده که نیازهای اولیهی دوران کودکیشان بهدرستی مرتفع نشده بهشکل گسترده داشته باشیم. بیتوجهی، بخشی از تجربهی زندگی یک کودک کار است که خشم از بیتفاوتی را در ناسزاگوییها و درخواستهای نامتعارفش از دیگران با جملهی بخر دیگه نشان میدهد؛ اما وقتی توجهی از فرد قدرتمند ببیند بهراحتی میتواند بهشکل یک برده در جایگاه عملکردن به خواستههای او ظاهر شود. همین است که خیلی از این کودکان در گروههای تابعی در خدمت یک فرد قلدرمأب و سوءاستفادهگر قرار میگیرند. از طرفی بهتر است مورد توجه افراطی و ترحم زیاد خیرخواهان قرار نگیرند، زیرا که احساس محقبودن نسبت به رفتارهای ناسالم و پرخاشگرانه در آنها تقویت خواهد شد. تعداد بسیار زیادی از کودکان مجبور به ترک تحصیل میشوند، چون وقت و انرژی کافی برای تحصیل را ندارند. این موضوع باعث میشود که سواد و مهارتهای آنها در آینده کاهش پیدا کرده و حتی کودکانی که به تحصیل ادامه میدهند، ممکن است به دلیل فشارهای کاری زیادی که دارند به درستی، نتوانند برای آموزش وقت بگذارند و این شرایط میتواند باعث شود که فرصتهای شغلی در آینده را از دست بدهند. کودکان کار به دلیل نداشتن امکانات بهتر، نمیتوانند در آینده شغل مناسبی را پیدا کنند، زیرا تحصیلات ندارند و مهارتهای لازم را هم یاد نگرفته اند و از طرفی کارفرمایان از آنها سواستفاده کرده و دستمزد بسیار کمتری به نسبت افراد دیگر به آنها میدهند و این موضوع به کودکان آسیب میرساند و آنها را از شرایط بهتر محروم میکند. سوءاستفاده و جلب رضایت از کودکان کار در جهت نردبانکردن آنها برای رسیدن به موفقیت توسط افراد سودجو با توجه به اینکه این کودکان احساس ارزشمندی و خودکارآمدیای ندارند و خودشان را لایق انجام هر کاری میدانند ما را به این واقعیت میرساند که به تعداد کودکان کار میتوانیم در جامعه افرادی خودناباور و ناامید و شکستخورده داشته باشیم؛ افرادی که به چرخهی تولید و خلاقیت هیچ سودی نمیرسانند و برعکس، بهدرماندگی و افسردگی رسیدهاند. علت گرایش بسیاری از بچهها به دزدی و تکدیگری به این دلیل است که غالبا فکر میکنند دیگران حق آنها را تضییع کردهاند و باید در جهت گرفتن حق حتی بهزور اقداماتی انجام دهند و این موجب میشود که نسبتبه انجام کارهای نابهنجار و غیرقانونی خود، احساس محقبودن کاذب داشته و مسئولیتی برای زندگیشان نپذیرند که در اینصورت امنیت جامعه بهراحتی از سمت این کودکان که بزرگسالان آینده خواهند بود، تهدید خواهد شد. برای مقابله کردن با این موضوع، میتوان اقدامات مختلفی در نظر گرفت: از جمله فراهم کردن فرصتهای مناسب آموزشی و بورسیههای تحصیلی است تا کودکان به مدرسه بروند و نیازی نباشد که بخواهند کار کنند. در این زمینه میبایست دولتها بر خانوادههای فقیر نظارت کنند و آنها را حمایت کنند تا این کودکان مجبور نشوند برای تامین نیازهای خانواده کار کنند. همچنین باید قوانینی را در نظر بگیرند تا از استخدام کودکان در مشاغل پر خطر و با سن پایین جلوگیری شود و باید مدیریت بیشتری برای اجرای این قوانین در نظربگیرند. اقدامات اصولی و تلاش در این زمینه باعث میشود که جامعه درباره ی عواقب کار کودکان و آسیبها، اطلاعات بیشتری داشته باشند تا بتوانند آنها را حمایت کنند. با برگزاری دورههای آموزشی، میتوان اطلاعات کافی را درباره تبعات کار کودکان در سنین پایین و نادیده گرفتن حقوق آنها هشدار داد. این کار نه تنها به خانوادهها کمک میکند بلکه دیدگاه اجتماع را تغییر دهد و باعث حمایت بیشتری از کودکان کار میشود. دولتها و موسسات جهانی: دولتها و موسسات جهانی، میتوانند برای بهبود شرایط اجتماعی کودکان کار و خانوادههای آنها اقداماتی را در جهت حمایت از آنها انجام دهند تا فشار اقتصادی خانوار کمتر شود و زندگی این کودکان بهتر شکل گیرد. تشویق کودکان کار، به ادامه تحصیل و فراهم کردن امکانات و فرصتهای آموزشی، میتواند شرایط زندگی و آینده آنها را تغییر دهد. دولتها و سازمانهای خصوصی میبایست برنامههایی در جهت پیشرفت کودک کارطراحی کنند که از طریق بورسیههای تحصیلی و کلاسهای آموزشی، مانع از ترک تحصیل آنها شوند. کودکان کار با چالشهای مختلفی روبه رو هستند که شامل مشکلات روحی، جسمی، اجتماعی و اقتصادی میشود. این آسیبها نه تنها بر کیفیت زندگی آنها تاثیر میگذارد بلکه میتواند پیامدهای جبران ناپذیری را برای جامعه داشته باشد. برای مقابله کردن با این معضل، نیاز به گسترش آگاهی و آموزش و حمایت از این کودکان است تا بتوان به شرایط زندگی آنها کمک کرد و از حق و حقوق آنها محافظت کرده، تا شرایط زندگی آنها بهبود پیدا کند. با کمک و همیاری همگانی میتوانیم تلاش کنیم تا این کودکان از این وضعیت نجات پیدا کنند و آینده ی بهتری را برای خود رقم بزنند. راه کارهای مقابله با پدیده کودکان کار و خیابان: بر اساس برآوردهای یونیسف ۲۵۰ میلیون کودک در سراسر جهان مجبور به کارند و از طرف دیگر سازمان بین المللی کار هم گزارش داده که ۳۴ تا ۴۷ درصد از درآمد تمامی خانوارهای فقیر در جهان وابسته به کار کودکان است. این یعنی اگر سیاست ما حذف کار کودکان باشد، بدون آن که به سیاستهای حمایتی مکمل بیندیشیم، عملا نان آوران بخش بزرگی از فقر را حذف کرده ایم و باید توجه کنیم که پدیده کار کودکان، پدیدهای چندوجهی است. به همین جهت علاوه بر فعالیتهای نهادهای مسئول باید آگاهی بخشی را به سطح خود خانوادهها هم کشاند، چراکه بنا بر یافتههای پژوهشها، بخش بزرگی از به کارگماردن کودکان، خانوادههای خود آنها هستند. بانک جهانی از آنجا که نگاهی اقتصادی دارد، راه حل معضل کار کودکان را برای رفع فقر و تقویت بنیانهای اقتصادی خانوار استوار میکند. بانک جهانی علاوه بر این تلاش میکند تسهیلات و وامهایی در اختیار دولتها قرار بدهد تا بتوانند با این پدیده مبارزه کنند.سازمان بین المللی کار، بیشتر بر استفاده از تجربیات جهانی و اطلاع رسانی تأکید دارد و به عنوان نمونه، توصیه میکند که سنوات تحصیل اجباری در مدارس افزایش پیدا کند. همچنین میگوید باید نظامی از جریمه و پاداش در رابطه با نهادها و بنگاهها در باب کار کودک وجود داشته باشد. سازمان بین المللی کار علاوه بر این معتقد است باید یک نهاد یا واحد مرکزی در دولت برای مبارزه با پدیده کار کودکان ایجاد شود و همه ارگانها ذیل این نهاد فعالیت کنند. یکی از راه حلهای اساسی برای رفع این معضل هم ایجاد فرصتهای آموزشی برای کودکانی است که از تحصیل بازمانده اند، البته برای کشوری که نظام آموزشی آن به سمت آموزش غیر انتفاعی حرکت کرده است، این اقدام با مشکلات بسیاری رو به رو خواهد بود. اجباری کردن تحصیلات ابتدایی، باید با دقت و ظرافت انجام شود. کار دیگری هم که میتوان انجام داد این است که به خانوادههایی که کودکان بازمانده از تحصیل خود را به مدرسه میفرستند، یارانه بدهیم. از طرف دیگری میتوانیم به مدارس نواحی که با معضل بازمانده از تحصیل رو به رو هستند، بودجههای بیشتری اختصاص بدهیم. برآوردها نشان میدهد حدود ۸۰ % از کودکان کار و خیابان، خانواده دارند و به دلیل وجود سرپرست قانونی در خانواده، سیاست، آموزش و مشاوره بر کودکان و خانوادهها خواهد بود تا دست کم بتوانیم از ساعات حضور آنها در خیابان کم کنیم. سازمان بهزیستی بر اساس اهداف برنامه ششم توسعه پیش نویس سندی برای حمایت از کودکان کار و خیابان را با همکاری سازمانهای مردم نهاد تهیه کرده است، اما این که چقدر طول میکشد تا این موضوع به بخش اجرایی برسد، چندان روشن نیست. دلیل این موضوع هم این است که نهادهای مختلفی در مورد موضوع کودکان کار دخیل هستند. با توجه به این که بخشی از کودکانکار در واقع تنها نان آور خانواده خود هستند، مقابله با کار کودکان چه زیانی به اقتصاد خانوادههایی از این دست خواهد زد، سیاست این است که خانوادهها را به گونه ای توانمند کنیم که فرد شاغل دیگری کاری را که کودکان به دوش میکشند، بر عهده بگیرد. راه کارهای پیشنهادی با هدف بهبود وضعیت کودکان خیابانی شامل برنامههای آموزشی، برنامههای کاهش آسیب و خطر، برنامههای درمانی خانواده، پیشگیری از بیماریها، ایدز و عفونتهای منتقله جنسی میباشد. ارائه خدمات مشاوره، مددکاری و حمایتی به خانوادههای افراد بیکار و زندانی میتواند در راستای پیشگیری از خیابانی شدن مؤثر باشد. با توجه به خطر شیوع بیماری منتقله جنسی در منطقه و کشور ما و باتوجه به این نکته که بیماریهای آمیزشی و رفتارهای پرخطر جنسی در این کودکان شایع است، توجه ویژه به آنان و درمان این کودکان در جهت پیشگیری از شیوع بیشتر بیماری میتواند سودمند باشد. راه کارهای کوتاه مدت در زمینه بهبودی وضعیت کودکان خیابانی و کار عبارتند از: شناسایی کودکان خیابانی و برقراری ارتباط با آنان، ایجاد سرپناه مناسب برحسب وضعیت کودکان خیابانی و خانوادههای آنان، تدوین قوانین مورد نیاز برای حمایت کودکان خیابانی، مشخص کردن سازمان مسئول حمایت از کودکان خیابانی، استفاده از مشارکتهای مردمی در حمایت از کودکان خیابانی و ایجاد شبکه نظاممند و یکپارچه مراقبت و حمایت از کودکان خیابانی. راه کارهای بلندمدت شامل: فرهنگ سازی در زمینه شیوههای برخورد مردم با کودکان خیابانی. اعمال نظارتهای بیشتر بر نواحی حاشیه نشین. تأمین رفاهی و اجتماعی خانوادههای محروم و نیازمند. به رسمیت شناختن کودکان خیابانی در فعالیتهای اجتماعی. مشارکت دادن کودکان خیابانی در تصمیم گیریهای مربوط به خود. آموزش مهارتهای زندگی. رشد برنامههای کنترل اجتماعی برای این کودکان. سرمایه گذاریهای اقتصادی و فرهنگی در شهرهای کوچک که مانع از مهاجرت به مراکز استانها میباشد. موردی که من خودم خیلی بیشتر علاقه دارم که به اون توجه بیشتری بشه این موضوع هست فقر فرهنگی خانوادهها. کودکان، به دلیل ضعف نهاد خانواده، هنجارهای مناسب اجتماع خویش را نمیآموزند. از سویی دیگر، بسیاری از اندیشههای غلط فرهنگی به دلیل عدم ارتباط این خانوادهها و کودکان شان با اجتماع هنجارمند، تولید و بازتولید میشود و در موارد متعددی به نسل بعد نیز منتقل میشود .به عنوان مثال: الف- خیلی از خانوادهها هستند که درس خواندن را مناسب آینده کودکان نمیدانند. ب- برای بسیاری از والدین این امر پذیرفتنی است که با وجود وضعیت سالم شان، کودک بایستی به کار بپردازد. ج- کار کودک برای برخی از والدین موضوعی عادی و بهنجار است. از این رو میتوان بیان داشت که، فقر فرهنگی خانوادههای این کودکان، اگر وزنی بیش تر از وزن متغیر فقر اقتصادی نداشته باشد، کم تر از آن نیست. سخن پایانی: پدیده کودکان کار و خیابانی یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی- اقتصادی به شمار میرود. که در اکثر شهرهای بزرگ در جهان وجود دارد. گسترش پدیده به حدی است که جوامع توسعه یافته و در حال توسعه را به یک اندازه به خود مشغول کرده است. بررسیها نشان میدهد؛ که عواملی چون نارسایی نهادههای اجتماعی کننده ای مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی، خانوادههای کودکان خیابانی و ناتوانی آنها در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، آلودگی و آسیب زا بودن محلات حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سامانهای مسئول، و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه دست به دست هم داده اند تا پدیده کودکان خیابانی که عمدتا کودکان کار در خیابان هستند، کماکان به عنوان مشکلی صعب العبور در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند.
در پایان مسئول جلسه خانم نسرین جهانی گلشیخ ضمن تشکر از تمامی دستاندرکاران جلسه: منشی جلسه: خانم فاطمه معتقدی و ادمین جلسه: خانم مرضیه معظمی وتمامی شرکتکنندگان و مهمانان برنامه، ختم جلسه را در ساعت۱۸:۴۹ بهوقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق زنان 6 مارس 2025
معصومه کریمی
گزارش جلسه فراخوان ویژه کمیته دفاع از حقوق زنان در تاریخ 6 مارس 2025 برابر با 16 اسفند 1403 در روز پنجشنبه، ساعت 15:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول جلسه، اعضای کمیته، مهمانان گرامی و جمعی فعالان حقوق بشر در فضای مجازی زووم کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. مسئول جلسه خانم سونیا سوارکوب ضمن سلام و خوشآمدگویی به مهمانان خانم ها رها ثابت سروستانی پژوهشگر و محقق و زهرا اسماعیلی پژوهشگر و محقق حقوق زنان جلسه را آغاز کردند.
خانم رها ثابت سروستانی درباره جنبشهای زنانه مثل جنبش زن زندگی آزادی و اینکه این جنبش چه دستآوردهایی برای جامعه داشته است گفتند: من فکر میکنم بیان اینکه جنبشها اصولا یک جنبش زنانه هستند، ما را در واقع محدود میکند به اینکه متوجه باشیم جنبشها، بهویژه جنبشهای اجتماعی که قرار است ساختارها و معادلات قدرت را تغییر دهند، اصولا از گروههای مختلفی از مردم تشکیل میشوند. جنسیت دادن به جنبشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اساسا میتواند ذهن را از شکل اصلی آن دور کند. بنابراین، من فکر میکنم جنبش زن زندگی آزادی را میتوانیم اینگونه تعریف کنیم، این جنبش با زنان شروع میشود و برای زنان شکل میگیرد، اما دامنهاش به ابعاد مردم ایران و نه فقط مردم ایران، بلکه همسایگان ایران گسترش مییابد. اوایل جنبش، بیشتر زنانی که فعال بودند برای حقوق زنان، به آن واکنش نشان دادند. اساسا اگر بخواهیم جنبش زن زندگی آزادی را در بستر تاریخی ایران نگاه کنیم، قطعا همه ما متوجه هستیم که این جنبش یکباره به وجود نیامد، بلکه یک موجود زنده بود که نه فقط بعد از انقلاب 57، بلکه از قبل از آن هم در ایران ریشه گرفته بود. من میخواهم این را به زمان حتی جنبش تنباکو در ایران برگردانم، ولی به هر حال، جنبش زن زندگی آزادی در بستر تاریخی بعد از انقلاب 57 در واقع برآمده از آنچه بود که زنان از چند روز بعد از انقلاب، یعنی اولین هشتم مارس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خیابانها آمدند. اگر همهی ما به یاد بیاوریم، آنها خیلی کوتاه، 6 روز مقاومت کردند زمانی که آقای خمینی فرمان حجاب اجباری را صادر کردند. البته درآن جنبش شاید زنان دست خالی به خانه برگشتند، اما متوقف نشد و در تمام این سالها، به اشکال مختلف در زمینهها و ساختارهای مختلف حرکت میکردند. اگر بخواهیم دستاوردهای این جنبش را ذکر کنیم: اولا اینکه مسئله حقوق زنان پیش از پیشتر در این جنبش از حوزه خصوصی به حوزه عمومی منتقل شد. بطوری که مطالبات اصلاحطلبانه زنان، یک گذار از مطالبات اصلاحطلبانه در ساختارهای مردسالارانه ایران به گفتمانهای ساختار شکنانه را ایجاد کرد. نه تنها حقوق زنان و مطالبات و پرسشگری از ساختار سیاسی و دینی ایران را در بر میگرفت، بلکه به نوعی خواستههایش فراتر از آن بود؛ چنانکه آزادیهایی را میخواست که به نوعی سیاستگذاریهای مذهبی رشد و بالندگی زنان و اقلیتها، چه اقلیتهای قومی و چه اقلیتهای مذهبی در ایران، هدف قرار داده بود. حالا اگر (اقلیتهای قومی) واژهای نیست که همه ایرانیها با آن آشنا باشند، منظور از آن، اقلیتهای مذهبی و دیگر جنسیتها هستند که در واقع به دنبال آزادیها و حقوق اجتماعی و حقوق اولیه خود بودند. بنابراین میتوانیم بگوییم که یکی از دستاوردهای این جنبش این بود که گفتمانهایی که در ایران وجود داشت، از حوزه خصوصی به حوزه عمومی منتقل شد و از مطالبات اصلاحطلبانه به گفتمان ساختار شکنانه گام برداشت. دومین موضوعی که میتوانیم به آن اشاره کنیم، این است که موضوع زنان در ایران، با توجه به نقشی که رسانههای ملی و بینالمللی ایفا کردند، باعث شد توجه جهانی به آن جلب شود و فراتر از مرزهای ایران برود. نه تنها بهعنوان جنبشی که میخواهد درباره حجاب صحبت کند، بلکه درباره تمام مسائلی که مربوط به زنان و جوامع حاشیهنشین بود. به همین دلیل هم بود که در این دوره در خود ایران هم اتفاق بسیار مهمی رخ داد که به نظر من یکی از دستاوردهای مهم است. آن هم این بود که بعد از سالها، زنان از پیشینههای مختلف در فضاهایی کنار هم آمدند و درباره مسائلی که برایشان تجربه شده بود، صحبت کردند. خود من شخصا برای اولین بار شاید با بسیاری از زنان از قومها و مذاهب مختلف یا حتی از احزاب سیاسی مختلف در فضاهای مختلف شروع به صحبت کردن کردم و این فرصت فراهم شد که تجارب آنها را در طول چهل سال گذشته بشنویم و یاد بگیریم. این نه تنها در داخل ایران، بلکه در خارج از ایران هم به شدت رواج پیدا کرد و عمومیت داشت. آخرین دستاوردی که شاید لازم باشد اشاره کنم، فراتر از مسئله زنان است. موضوع این است که این جنبش ارتباط زیادی با سیاستگذاریهای سیاسی و روابط بینالملل دارد. در این جغرافیای سیاسی که ما در آن زندگی میکنیم، جنبش زن زندگی آزادی تأثیری فراتر از همسایگان ایران داشت و به تمام ساختارهای سیاسی در سراسر دنیا تاثیر گذاشت. به این معنی که اگر بخواهند معادلات قدرت را تغییر دهند و در این گفتمان شرکت کنند، باید بدانند که نهادها و گروههایی در داخل کشورها وجود دارند که ساختارهای آنها را به چالش میکشند. بنابراین میبینیم که یکی از اولین بازتابها، این بود که اخبار مربوط به جنبش زن زندگی آزادی به طور واضح و روشن بایکوت شد. به جز فارسیزبانهایی که دسترسی به شبکههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی ایران دارند، سایر رسانههای بینالمللی در مورد آنچه که در حال وقوع است، به حداقل پرداختند و حتی برخی از فعالان حقوق بشری در سراسر دنیا برخی فکر میکنند که این جنبش خاموش شده است. ولی به هر حال به نظر میرسد که این یک بازی سیاسی بود که باید اتفاق میافتاد تا منافع سیاسی ساختارهایی که مشابه ساختار سیاسی ایران هستند، حفظ شود تا بتوانند جنبشهای مشابه را در کشورهای خود کنترل کنند. زنان در تاریخ ایران به عنوان افرادی که با اعتراض و مبارزه مدنی شناخته میشدهاند، مطرح بودهاند یا اینکه آنها را در شرایط دیگری نیز دیدهایم و نقش آنها در تغییرات دیگر چگونه بوده است نقش زنان پیش از جنبش تنباکو است. در آن زمان که ایران در فقر مطلق به سر میبرد و در تلاش بود از این وضعیت خارج شود، یکی از راهحلها سرمایهگذاری در صنعت قالیبافی بود. این صنعت عمدتا بر دوش زنان و دختران جوان ایران قرار داشت. گرچه مردان و پسران هم در این صنعت مشارکت داشتند، اما چیزی که باعث شد هنر قالیبافی ایران در دنیا شناخته شود و به عنوان یک منبع درآمد برای کشور مطرح گردد، همین مشارکت زنان بود. آنها در روستاها و شهرها شروع به قالیبافی کردند و نه تنها این هنر را بهعنوان منبع درآمد برای خانوادهها، بلکه برای جامعه و حتی برای کشور به کار گرفتند. بنابراین میتوان گفت که اولین سهم زنان در تغییرات اقتصادی ایران از طریق همین هنر قالیبافی بود که نسل به نسل منتقل شد. پس از آن، یکی از مهمترین نمونهها جنبش تنباکو بود که نه تنها بر ساختارهای اقتصادی، بلکه بر شیوه مشارکت زنان در مذهب نیز تأثیر گذاشت. زنان ایرانی، پس از فتواهای میرزا بزرگ شیرازی که تحریم تنباکو را اعلام کرد، نه تنها از مصرف تنباکو در خانههای خودداری کردند، بلکه در راهپیماییهایی که در بازارهای شهرها برگزار شد، از مغازههایی که تنباکو میفروختند خواستند که تعطیل شوند. حتی در حرمسراهای شاه نیز زنان اقدام به شکستن قلیانها کردند و آنها را در حیاط کاخ شاه انداختند. نقش زنان در انقلاب مشروطه و حتی در انقلاب اسلامی نیز پررنگ بود. در انقلاب اسلامی، که مذهب، سیاست، اقتصاد و فرهنگ با هم درآمیخته بودند، سهم زنان در این تحولات کمتر از مردان نبود. چون وقتی از نقش زنان در جنبشها یا اعتراضها صحبت میکنیم، فقط آن زن یا دختری که در خیابانها ایستاده یا کنشگری میکند نیست که اهمیت دارد. بلکه مادر یا همسر آن کنشگر نیز نقش مهمی ایفا میکند، چون ممکن است این زن یا مادر در خانه او را تشویق یا حمایت کرده باشد. پس از انقلاب اسلامی، مبارزات زنان همچنان ادامه یافت و در زمینه حقوق اجتماعی، نظیر حق طلاق، حضانت کودکان و حق حضور در میادین ورزشی و هنر، پیشرفتهایی به دست آوردند. حتی در برخی دورهها، درخواستهایی برای کاندیداتوری ریاستجمهوری زنان مطرح شد. نویسندگان و فیلمسازان زن نیز در این دوران نقش مهمی ایفا کردند و مسائل زنان ایران را از حوزه خصوصی به حوزه عمومی آوردند. آگاهی و فضاهایی که برای زنان ایجاد شد، قدرت آنها را برای شکلدهی به جنبشهای اجتماعی مثل جنبش زن، زندگی، آزادی تقویت کرد. حتی اگر در ظاهر به نظر برسد که تغییرات به کندی پیش میرود، قدرت زنان برای تغییرات اجتماعی همچنان ادامه دارد. بهطور مثال، زنان افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان که سیاستهای ضد زن داشت، با تشکیل شبکههای زیرزمینی آموزشی تلاش کردند که زنان و دختران از تحصیل محروم نشوند. همینطور مقاومت دیجیتالی و کنشگری زنان در تبعید نیز قابل توجه است. در مورد زنان سوریه نیز باید گفت که نقش آنها بهعنوان میانجیگر در سیاستهای صلحسازی در این کشور قابل توجه است. نهادهای غیرانتفاعی که زنان سوریه ایجاد کردند و آموزشهایی که به دیگران دادند، در فرآیند صلح و سیاستهای صلحسازی تأثیر زیادی داشته است. بنابراین نقش زنان تنها محدود به اعتراضات نبوده است. در کنار اعتراضات، زنان عامل تغییرات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قابل توجهی بودهاند و این تأثیرات همچنان ادامه دارد.خانم اسماعیلی چنین بیان کردند: در رابطه با دستاوردهای جنبش زن، زندگی، آزادی، چندین دستاورد کلی وجود دارد. مثلا آگاهیبخشی و همبستگی اجتماعی که در این جنبش ایجاد شد، تقویت صدای زنان بود. به هر حال، صدای زنان طی سالها تا حد زیادی نادیده گرفته شده بود. جنبش زن، زندگی، آزادی به تقویت صدای زنان و همصدایی آنها منجر شد. دیگر مسائلی که در این جنبش مطرح شد، تغییرات فرهنگی بود که البته هرکدام از اینها زیرشاخههایی دارند و میتوان به صورت موردی به آنها پرداخت و بیشتر توضیح داد. اما موضوعی که خودم به آن توجه ویژهای دارم و در حوزه تخصصی خودم بیشتر روی آن کار کردهام، این است که جنبش زن، زندگی، آزادی یعنی حق من بر بدنم. یعنی مذهب، مردسالاری و سرمایهداری نباید بر بدن من تسلط داشته باشند. این مسئله از حرکت دختران خیابان انقلاب که با ویدا موحد آغاز شد و تا مرگ مهسا امینی ادامه پیدا کرد، در واقع نشاندهنده مبارزات زنان برای مالکیت بر بدن خودشان است. این مبارزات هرگز متوقف نشد. چرا حق زنان بر بدنشان اهمیت دارد؟ چرا این مسئله در جنبش زن، زندگی، آزادی بسیار پررنگ شده است؟ چون محدودیتها و ممنوعیتهای مختلف، از حجاب اجباری تا محدودیتهای اجتماعی، همگی در راستای کنترل بدن زنان بودند که طی سالها بر آنها اعمال شده است. قتلهای ناموسی، که بخشی از آنها تحت عنوان (قتلهای ناموسی) شناخته میشوند، نمونهای از این مسأله هستند. زنانی که مالک بدن خود نیستند و مردان خانواده پدر، برادر یا دیگر مردان برای بدنشان تصمیم میگیرند. گاهی این تصمیم به حدی میرسد که جان آنها گرفته میشود. در برخی موارد هم تنها اجازه میدهند که زندگی کنند، اما باز هم برای بدن آنها تصمیم میگیرند. از طرف دیگر، ازدواجهای اجباری و بارداریهای ناخواسته هم نشاندهنده این است که زنان مالک بدن خود نیستند. مسئله سقط جنینهای ناامن و فشارهایی که در زمینه کنترل جمعیت به زنان وارد میشود، همه نشانههایی هستند از اینکه بدن زن یک ملک عمومی است و حکومتها میتوانند برای آن تصمیم بگیرند. جنبش زن، زندگی، آزادی در واقع نشاندهنده پایان خشونت علیه زنان، برابری جنسیتی و حق زنان بر بدن و زندگی خودشان است. در همین راستا، اخیرا دختری در یکی از خیابانهای تهران به جرم پوشش خود مورد اتهام قرار گرفت. انواع انگها به او زده شد، از جمله ارتباط با خارج از کشور یا حتی پروژه بودن. اما در همه این موارد، نمونههای عینی نشان میدهند که زنان در حال تلاش برای اثبات حق خود بر بدنشان و بازپسگیری حق از دست رفتهشان هستند. مسئله دیگری که در جنبش زن، زندگی، آزادی به آن توجه شد، مسئله همبستگی زنانه یا همان (سیستر هود) است. این همان اصل معروف است که میگوید قدرت ما در (ما شدن) ماست. این مسئله در جریان زن، زندگی، آزادی کاملا مشهود بود، بهویژه زمانی که زنان در مزار مهسا امینی جمع شدند، روسریها را بالا بردند و علیه حجاب اجباری قیام کردند. این همبستگی و همصدایی را به وضوح در این جنبش دیدیم. در رابطه با مسئله مالکیت زنان بر بدن خود، جملهای از لوسی استراوس وجود دارد که میگوید: اگر نتوانم بر بدن خودم و استفاده از آن حق مطلق داشته باشم، برای من مهم نیست که سایر حقوق مانند حق رأی یا استقلال اقتصادی چطور باشد. این جمله به خوبی اهمیت حق مطلق زنان بر بدنشان را نشان میدهد. در پایان، باید بگویم که طی این چهل سال، یکی از اصلیترین حقوقی که نقض شده، همین حق زنان بر بدنشان بوده است، و نمونه عینی این نقض حقوق، حجاب اجباری است. 2- نقش زنان در اعتراضات و مبارزات مدنی در ایران چگونه است؟ آیا این نقش تنها به برداشتن یا درآوردن روسری محدود میشود یا این موضوع میتواند فراتر از این مسائل باشد؟. در مورد زندانیان سیاسی و حمایت شهروندان از آنها، ابتدا باید به یک نکته مهم اشاره کنم: هرچقدر که فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان افزایش پیدا میکند، میزان سرکوب و برخورد با آنها نیز شدت میگیرد. این دو روند بهصورت مستقیم با یکدیگر همپوشانی دارند. امروز شاهد هستیم که حکومت چگونه بازداشتها را افزایش داده تا بتواند صدای زنان را سرکوب کند. از فمینیستهای گیلان که بهصورت جمعی بازداشت شدند گرفته تا زندانیان سیاسی قدیمیتری که تحت فشارهای بیشتری قرار دارند. این فشارها شامل قطع تماسهای تلفنی و محدود کردن ارتباط آنها با خانوادههایشان است؛ درحالیکه این یک حق اساسی و نیاز عاطفی هر زندانی و خانواده اوست. اما حالا حتی ملاقاتها هم قطع شده و تماسهای تلفنی ممنوع میشود، آنهم به دلایلی مانند ایستادن در حیاط زندان یا تجمع مسالمتآمیز. این نوع تنبیهها روزبهروز گستردهتر میشود؛ از احضارهای تلفنی، تهدیدها و بازداشتهای ناگهانی گرفته تا تفتیش زندگی شخصی و بررسی فایلهای خصوصی افراد. این رویکرد نشان میدهد که زنان در مسیر درستی قرار گرفتهاند، زیرا هرچه فعالیت آنها بیشتر میشود، سرکوب نیز افزایش مییابد. این یک روند تاریخی است که در طول قرون متمادی تکرار شده است. تاریخ هم همین را میگوید: در کتاب معروف (کالینان و ساحرهی سیسیلیا پیدروچی)، نویسنده به محاکمات جادوگری در قرون وسطی اشاره میکند. زمانی که زنان شروع به حقخواهی کردند، به جرم جادوگری سوزانده شدند. تاریخ نشان میدهد که بسیاری از زنان صرفا به دلیل آگاهیبخشی، دانایی بیشتر یا بیان صدایی متفاوت، زندانی، شکنجه و حتی اعدام شدهاند. امروز نیز روشهای مشابهی برای سرکوب زنان استفاده میشود. یکی از این روشها، انگ بیماری روانی زدن است. به زنان معترض برچسب (دیوانه) میزنند، میگویند (عقلشان کار نمیکند)، (مشاعرشان را از دست دادهاند) و به همین بهانه، آنها را به مراکز روانی میفرستند. این روش حذف صداهای مخالف در تاریخ بارها تکرار شده و حالا نیز ادامه دارد. چگونه میتوان از زندانیان سیاسی حمایت کرد؟ آگاهیبخشی و مطرح کردن اسامی آنها: بسیاری معتقدند که فضای مجازی تأثیر بسزایی دارد. تکرار و انتشار نام این زندانیان، هزینه سیاسی و اجتماعی سرکوب را برای حکومت افزایش میدهد. ممکن است تصور کنیم که یک استوری یا یک پست تأثیر چندانی ندارد، اما این تکرار نامها، در نهایت به یک نیروی مؤثر تبدیل میشود. حمایت مالی: یکی از روشهای حمایت، خرید دستسازههای زنان زندانی در اوین است. این زندانیان سیاسی آثار دستی خود را به فروش میرسانند و از طریق واسطهها به بیرون منتقل میکنند. خرید این محصولات میتواند نوعی حمایت مالی و همبستگی باشد. امضای پتیشنها و حضور در کارزارهای حقوق بشری: مشارکت در امضای کارزارها و پتیشنهای حقوق بشری میتواند فشار بینالمللی بر حکومت را افزایش دهد. همچنین، حضور در تجمعات اعتراضی، هرچند که خطراتی دارد، اما میتواند گامی مؤثر در مسیر مطالبه حقوق زندانیان سیاسی باشد. در نهایت، اتحاد، همبستگی و استفاده از روشهای خلاقانه میتواند نقش مؤثری در حمایت از این افراد ایفا کند. این مسیر هرچند دشوار، اما ضروری و حیاتی است در ادامه آقای منوچهر شفایی:گفتند : من فکر میکنم بهترین کمکی که میتوانیم به جامعهمان بکنیم، آگاهسازی است. یعنی ما باید خانوادهها، زنان و مردان را به حقوق ذاتی و حقوق شهروندیشان آگاه کنیم. این خیلی بهتر از کمکهای مالی یا کارهای دیگر است.خانم سونیا سوارکوب گفتند: توجه کنیم به راهی که زنان ایران در این مسیر دشوار پیمودهاند و هنوز با استواری پیش میروند این جمله درلایههای عمیق خود، صدای زخمهای کهنهای است که در تاریخ فرهنگ و اجتماع بر پیکر زن نقش بسته است. گویی زن بودن نه موهبتی طبیعی، بلکه پروژهای دشوار و تحمیلی است. پروژهای که جامعه، سنتها، قوانین نانوشتهاش آجر به آجر آن را بنا میکنند. با دستهایی که گاه نوازش میکنند، گاه میزنند، گاه میبندند و میسوزانند. زن در جهان ما (شدن) را با چشمهایی خیس، دستانی بسته آغاز میکند. در کوچههای تنگ و تاریک (نبایدها) و (نمیشودها) گام برمیدارد. باید از میان قضاوتها و تهدیدها و ترسها عبور کند. هر روز تکهای از خود را از لابهلای دیوارهای سنگی سنت و تعصب بیرون بکشد. گاه با گریه، گاه با فریاد و گاهی در سکوتی تلخ و نفسگیر (زن میشود) یعنی زن باید از دل خاکسترهای خود ققنوسوار برخیزد. باید (شدن) را بیاموزد نه از سر انتخاب که از سر بقاست. باید هر بار که شکسته میشود تکههای خود را جمع کند و دوباره بسازد. با دستانی که گاهی از فرط جنگیدن دیگر توان ندارند. این (شدن) تلخ است چون زن باید نخست ثابت کند که (انسان) است، پیش از آنکه زن باشد. باید برای حق خود بجنگد حقی که از همان ابتدا باید در دستانش میبود. جمله (زن به دنیا نمی آید، زن میشود)اعتراضی است به جهانی که به زن اجازه نمیدهد با هویت کامل و حقیقی خود متولد شود؛ جهانی که زن بودن را در چارچوبهایی سخت و تحقیرکننده میبیند و نه در آزادی و رهاییاش. امروز در آستانه روز جهانی زن، گرد هم آمدهایم تا نه تنها ازدستاوردهای درخشان زنان در جهان بگوییم، بلکه پرده ازحقیقت تلخی برداریم که درپسِ لبخندها و سکوتها پنهان شده است. حقیقتی که زنان ایران هر روز با آن دستوپنجه نرم میکنند، از سایه شوم زنکشی و قتلهای ناموسی گرفته تا زنجیرهای نابرابری جنسیتی و فشارهای قانونی و اجتماعی که صدای آنان را خفه میکند. ما اینجا هستیم تا به جای آنکه تنها ناظران این رنجها باشیم، به کنشگران و همپیمانان واقعی آنان تبدیل شویم. امروز در کنار دوفعال و مدرس دانشگاهی که با بینش و دانش خود در این حوزهها فعالیت دارند، تلاش میکنیم به سؤالاتی پاسخ دهیم که گاه در لایههای عمیق جامعه پنهان میمانند. امید آن دارم که این جلسه نهتنها فضایی برای تبادل نظر و آگاهیبخشی باشد، بلکه جرقهای برای تغییر، حتی اگر کوچک، در مسیربهبود وضعیت زنان و دختران این سرزمین. از حضورو مشارکت همه شما سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر گفتوگوها و نظرات ارزشمندتان هستم.
درادامه خانم نغمه ظریفی مقدم شعری را در وصف مقام زن اجرا کردند: منَم یک زن، نجوائی چنگ دردآلوده تاریک این شبها،صدایم نغمهای از باد و بارانها و کاوشگر پی اعصار نور و روشناییها. منَم چهرهای ز زیبایی جاودان این خلقت، به تقدیری ز پیشاپیش معلوم و بر تاریخ پرشوری پرازرنج و ستم محکوم. منَم افسون رویاهای سرمستی به گور تیرهی شبها نشانی از غم هستی. زنَم من، خستهی تاریخ، کشیده بار سنگین علم بردوش و اندامم، که آبستن به حجم قرنها تلخی ست. شب گیسوی من تاریکی هستی و بر پیشانیام داغی ز اعصارتباهیهاست. کمان ابروانم از شکستن باز میگوید و در هرگونهام کوهی ز اسرار پریشان جای دارد. لبانم از سخنهای نشاید گفت سرشار است. دو چشمانم به سوی قاصد معهود آزادی به راهی دور میلغزد و اشکم سیل غمبار غمان قرن بدنامی است که در مهتاب تنهایی بروی گونه میغلتد. دودستم روح سوزان ستیزم بود که خاموشانه بر پیکر فرود آمد و دردم سینههای خفته را لرزاند. منم، تجسمبخش آوا و سرود عشق به معنای دقیق و راستینش. منم یک زن، منم خاموش و من تنها، منم نجوا و من فریاد. منم کوهی ز عصیان و اسارتها، ستم بر من مضاعف میرود، دردا که در جانکاهی تبعیض، خمیده قامت از آلام اعصارم. برای من چه آسان میتواند بود که کانونی ز نور و روشنی باشم، ولی در نا کجا آباد این دنیا، شدم من هستهی ظلمت، به شبهایی که در آن قحط خورشید است. زنَم من، زادهی یک درد خود زایندهی انسان که نامش رنج تاریخ است. همان انسان که خود آیینهی درد است. همان انسان که خود آیینهی درد است. منَم یک زن، منَم یک زن. در ادامه خانم مرضیه علیکرمی دلنوشتهای را با عنوان به نام آزادی و برابری اجرا کردند: در روز جهانی زن یاد و نام زنانی را گرامی میداریم که نه تنها برای حقوق خود بلکه برای آزادی، عدالت و کرامت انسانی ایستادگی کردهاند زنانی که در بندهای زندانهای جمهوری اسلامی با شجاعت و سربلندی بهای حقطلبی و ایستادگی را میپردازند. ما زنان بزرگی در تاریخ ایران داشتهایم از طهمینه و گردآفرین تا قرت العین، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد و مریم میرزاخانی زنانی که تاریخ را ساختهاند مرزها را شکستهاند و راه آزادی را برای نسلهای آینده هموار کردهاند امروز نیز زنان آزادیای هستند که به خاطر ایستادگیشان در برابر ستم، در پشت میلههای زندان به سر میبرند اما نام و مقاومتشان فراموش نخواهد شد. نامتان صدایتان آرمانتان فراموش نمیشود زهرا صدیقی و الهام چوبدار که به دلیل هویت و انتخابشان به اعدام محکوم شدهاند. ناهید شیرپیشه و سپیده قلیان که بارها بازداشت شدهاند اما هرگز سکوت نکردند. مریم اکبری منفرد که سالها در زندان است تنها به جرم عدالتخواهی. بهاره هدایت و نرگس محمدی که با صدای استوارشان وجدان جهان را بیدار کردهاند. فاطمه سپهری که برای آزادی و حقیقت هزینهای سنگین پرداخته است پخشان عزیزی فعال حقوق بشر که برای دفاع از حقوق زنان و حقوق بشر دربند است. زینب جلالیان زندانی سیاسی کردی که سالهاست با حکم هفت ابد تحت شدیدترین فشارهای جسمی و روحی قرار دارد اما هرگز از باورهایش دست نکشیده است و مادران دادخواه، مادرانی که عزیزانشان را در اعتراضات از دست دادهاند اما ایستادهاند، فریاد زدهاند،و دادخواه شدهاند. مادرانی چون گوهر عشقی، شهناز اکملی و راحله راحمیپور که دردشان درد یک ملت است شما زنان آزادی ای که دیوار های سرد زندان را به امید روزهای روشن تحمل می کنید فراموش شدنی نیستید، صدای شما خاموش شدنی نیست، نام تان، آرمان تان و مقاومت تان در دل تاریخ حک شده و الهام بخش همه زنانی که برای آزادی و عدالت در سراسر جهان می جنگند. امروز جهان از شما می گوید، امروز نامتان در قلب هر انسانی که به برابری و آزادی ایمان دارد می تپد. روزی که زنجیر های نابرابری و ظلم گسسته شود روزی که آسمان ایران دوباره رنگ آزادی بگیرد، این شما هستید که تاریخ را رقم زدهاید. تا آن روز شما تنها نیستید. ما در کنار شما ایستادهایم. صدای شما را به گوش جهان خواهیم رساند و برای آزادیتان، برای آرمانهای بزرگی که به پای آن ایستادهاید، از پا نخواهیم نشست. روز جهانی زن، روز شماست. به امید رهایی، به امید فردایی روشن. خانم سونیا سوارکوب ادامه دادند: آنچه امروز شنیدیم و دیدیم، تنها گوشهای از حقیقت بود. اما هر کدام ازما میتوانیم حامل این پیام باشیم و آن را ادامه دهیم. راه طولانی است، اما امید زندهاست. با اتحاد و آگاهی، این مسیر را تا روشنایی ادامه خواهیم داد.
در پایان جلسه خانم سونیا سوارکوب ضمن تشکر از منشی جلسه: خانم معصومه کریمی، ادمین جلسه: آقای محمد گلستانجو، ضبط صدا و تدوین: خانم حدیث خوبرفتار و تمامی شرکت کنندگان و مهمانان جلسه، ختم جلسه را در ساعت 17:03 به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی 08 مارس 2025
کریم ناصری
جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی 08در تاریخ مارس2025 ، برابر با 18 اسفندماه سال ۱۴۰۳ در ساعت 18:00 به وقت اروپای مرکزی در لایو اینستاگرام کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای جلسه خانم نسرین جهانی گلشیخ، مسئول جلسه ضمن خوشآمدگویی به حاضرین در جلسه، مهمان جلسه خانم مرضیه علیکرمی، فعال حقوق بشر را معرفی کردند و در ادامه همراه با مهمان جلسه به بحث و گفتگو پرداختند.
خانم مرضیه علیکرمی در رابطه با 21 مار روز بینالمللی تبعیض نژادی فرمودند: سازمان ملل متحد هر سال در روز ۲۱ مارس که روز جهانی رفع تبعیض نژادی نامگذاری شده است، به بازنگری برنامهها و اقدامهای انجامشده برای رفع تبعیض نژادی، بهویژه درباره مردمی با تبار آفریقایی در سراسر جهان میپردازد. دلیل نامگذاری این روز، این است که ۲۱ مارس ۱۹۶۰ (۲ فروردین ۱۳۳۹)، ۶۹ نفر از مردم آفریقای جنوبی که برای اعتراض مسالمتآمیز به قانون نژادپرستانه محدودیت عبور و مرور در شهر شارپویل گرد هم آمده بودند، با شلیک گلولههای پلیس نظام آپارتاید کشته شدند. سازمان ملل متحد بر این مهم تأکید دارد که همه انسانها، آزاد به دنیا میآیند، ارزش و حقوق برابر دارند و همه این توانمندی را دارند که در توسعه و رفاه جامعه خود نقش سازنده داشته باشند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تازهترین مصوبه خود تأکید کرد، هرگونه نگرش نظامیافته بر پایه برتریجویی نژادی، از دیدگاه علمی نادرست، از دیدگاه اخلاقی محکوم، ناعادلانه و برای اجتماع خطرناک است. چنین دیدگاهها و باورهایی که به دنبال اثبات وجود نژادهای جداگانه انسانی هستند، نباید پذیرفته شوند. واژه آپارتاید به معنای جدایی و تفکیک میباشد و در اصطلاح با تبعیض نژادی و نژادپرستی مترادف شده است. گرچه اعمال سیاستهای تبعیض نژادی از دوره آغاز استعمار و بهویژه از قرن هفدهم شکل گرفته و نقاط گستردهای را شامل میگردید، اما بهصورت مشخص، این کلمه از سال ۱۹۴۸ توسط دفتر مرکزی حزب ناسیونالیست کشور آفریقای جنوبی به کار گرفته شد. هدف از اعلام و اعمال این سیاست، جداسازی سفیدپوستان از غیرسفیدپوستان و بهویژه سیاهان بود. با این که بیش از ۸۰٪ جمعیت آفریقای جنوبی را غیرسفیدپوستان تشکیل میدادند، اما اقلیت سفیدپوست با اجرای سیاستهای غیرانسانی، جامعهای طبقاتی به وجود آورد. آنها رسما اعلام کردند که سیاست آپارتاید همه گروههای نژادی را فروتر از سفیدپوستان میداند و علیرغم اعتراضات افکار عمومی و سازمانهای بینالمللی، به رفتار خود ادامه دادند. این وضعیت تا آخرین دهه قرن بیستم ادامه داشت و سرانجام، تلاشها و کوششهای مردمی به لغو این سیاست در هفدهم ژوئن ۱۹۹۱ میلادی انجامید. با این حال، مسئله تبعیض نژادی در بسیاری از کشورهایی که دارای نژادهای مختلف میباشند، همچنان وجود دارد. تاریخچه روز جهانی رفع تبعیض نژادی یادبود کشتار شارپویل برای اینکه اهمیت این روز را درک کنیم، باید برگردیم به سال ۱۹۶۰، آفریقای جنوبی، شهر شارپویل. آن زمان، رژیم آپارتاید با قوانین نژادپرستانه و ظالمانهاش بر مردم حکومت میکرد. در آن روز، مردم سیاهپوست آفریقای جنوبی برای اعتراض به قوانین آپارتاید، دست به تظاهرات مسالمتآمیز زدند، اما متأسفانه، پلیس با خشونت تمام به سمت مردم بیدفاع تیراندازی کرد و ۶۹ نفر را به قتل رساند. این فاجعه دنیا را تکان داد و سازمان ملل متحد، برای یادبود قربانیان شارپویل و برای مبارزه با هر نوع تبعیض نژادی، روز ۲۱ مارس را به عنوان روز جهانی رفع تبعیض نژادی اعلام کرد. تبعیض نژادی چیست شاید برایتان سؤال باشد که اصلا تبعیض نژادی یعنی چه به زبان ساده، تبعیض نژادی یعنی اینکه با آدمها به خاطر رنگ پوست، نژاد، قومیت، ملیت یا مذهبشان، رفتاری متفاوت و ناعادلانه داشته باشیم. این رفتار میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد تبعیض مستقیم مثلا اینکه کسی را به خاطر رنگ پوستش استخدام نکنیم. تبعیض غیرمستقیم مثلا قوانینی که ظاهرا برای همه یکسان است، اما در عمل به ضرر یک گروه خاص تمام میشود. آزار و اذیت نژادی توهین، تحقیر، تهدید یا هر رفتار دیگری که به خاطر نژاد کسی باشد. نفرتپراکنی نژادی انتشار مطالب یا صحبتهایی که باعث ایجاد نفرت و دشمنی نسبت به یک گروه نژادی میشود. چرا باید با تبعیض نژادی مبارزه کنیم شاید فکر کنید تبعیض نژادی فقط به ضرر گروههای خاصی است که مورد تبعیض قرار میگیرند، اما واقعیت این است که تبعیض نژادی به ضرر همه ماست .همه انسانها با هم برابر آفریده شدهاند و حق دارند از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند. تبعیض نژادی باعث ایجاد شکاف و درگیری بین گروههای مختلف جامعه میشود و صلح و امنیت را به خطر میاندازد. پیشرفت و توسعه وقتی همه افراد جامعه بتوانند استعدادها و تواناییهایشان را شکوفا کنند، جامعه هم پیشرفت میکند. تبعیض نژادی میتواند باعث ایجاد استرس، افسردگی و اضطراب در افرادی شود که مورد تبعیض قرار میگیرند. تبعیض نژادی در جمهوری اسلامی ایران: سرکوب سیستماتیک اقوام و اقلیتها جمهوری اسلامی ایران نهتنها در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سرکوب گستردهای را علیه مردم اعمال کرده، بلکه سیاستهای تبعیضآمیز نژادی و قومی نیز بخشی از ساختار حکومتی آن بوده است. در ایران، اقوامی مانند کردها، بلوچها، عربها، ترکها و ترکمنها، همراه با اقلیتهای مذهبی مانند بهائیان، اهل سنت، یهودیان و زرتشتیان، همواره تحت فشار، سرکوب و تبعیض قرار داشتهاند. این تبعیضها در قالب نابرابری در دسترسی به فرصتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نمود پیدا کرده است. تبعیض علیه کردها: سرکوب سیاسی و اقتصادی کردهای ایران که عمدتا در استانهای کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی ساکن هستند، از بدو تشکیل جمهوری اسلامی با سرکوب شدید مواجه بودهاند. حکومت نهتنها هیچگاه حقوق زبانی و فرهنگی آنها را به رسمیت نشناخته، بلکه فعالیتهای سیاسی و مدنی آنها را نیز بهشدت سرکوب کرده است. بسیاری از احزاب کردی مانند حزب دموکرات کردستان و کومله غیرقانونی اعلام شده و اعضای آنها مورد تعقیب، بازداشت و اعدام قرار گرفتهاند. در مناطق کردنشین، نرخ بیکاری و فقر بسیار بالاتر از میانگین کشوری است، چراکه حکومت بهصورت سیستماتیک سرمایهگذاری اقتصادی را در این مناطق محدود کرده است. کولبران که عمدتا از مردم کرد هستند، به دلیل عدم وجود فرصتهای شغلی، مجبور به حمل بار از مرزها هستند و توسط نیروهای امنیتی بهشکل گستردهای هدف تیراندازی و قتل قرار میگیرند. تبعیض علیه بلوچها: فقر تحمیلی و کشتار گسترده مردم بلوچ، که عمدتا در استان سیستان و بلوچستان ساکن هستند، یکی از محرومترین و تحتستمترین اقوام ایران به شمار میروند. این منطقه از لحاظ شاخصهای توسعهای در پایینترین سطح کشور قرار دارد و حکومت بهطور آگاهانه آن را در فقر و محرومیت نگه داشته است. نرخ بیکاری، بیسوادی و کمبود زیرساختهای بهداشتی در استان سیستان و بلوچستان بهطرز چشمگیری بالاست. جمهوری اسلامی بهشکل گستردهای به کشتار مردم بلوچ، بهویژه سوختبران که از طریق حمل سوخت امرار معاش میکنند، پرداخته است. نیروهای امنیتی بارها بهصورت مستقیم به این کارگران شلیک کرده و آنها را به قتل رساندهاند. بسیاری از شهروندان بلوچ به دلیل اعتقادات اهل سنت خود، در سیاست، ارتش و نهادهای کلیدی کشور جایگاهی ندارند. اعدامهای گسترده علیه بلوچها به نسبت سایر اقوام بیشتر است و گزارشهای حقوق بشری نشان میدهند که بسیاری از این احکام، بر اساس محاکمات ناعادلانه صادر شدهاند. تبعیض علیه عربهای خوزستان: نژادپرستی سازمانیافته و سیاستهای سرکوبگرانه عربهای ایران، که بیشتر در استان خوزستان ساکن هستند، همواره با تبعیضهای گستردهای روبهرو بودهاند. حکومت بهشکل هدفمند زبان و فرهنگ عربی را سرکوب کرده و حتی استفاده از اسامی عربی را در مواردی محدود کرده است. پروژههای انتقال آب از خوزستان به سایر استانها، باعث بحرانهای شدید زیستمحیطی و نابودی کشاورزی این منطقه شده است که خود موجب فقر گسترده در بین عربهای خوزستان شده است. اعتراضات مردمی به وضعیت نابسامان معیشتی و بیآبی در خوزستان، همواره با سرکوب شدید، کشتار و بازداشتهای گسترده مواجه شده است. در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، عربهای ایران جایگاه بسیار محدودی دارند و از مشارکت در تصمیمگیریهای کلان کشور محروم هستند. تبعیض علیه ترکها و ترکمنها: انکار هویت زبانی و فرهنگی ترکهای ایران، که در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان زندگی میکنند، همواره خواستار به رسمیت شناختهشدن زبان و فرهنگ خود بودهاند. با این حال، جمهوری اسلامی نهتنها اجازه آموزش زبان ترکی در مدارس را نمیدهد، بلکه فعالان فرهنگی و مدنی ترک را نیز سرکوب کرده است. رسانههای رسمی کشور از انتشار محتوای ترکی جلوگیری میکنند و آموزش این زبان در مدارس همچنان ممنوع است. ترکمنها که در استان گلستان زندگی میکنند، نیز با تبعیضهای مشابهی روبهرو هستند. در طول سالهای گذشته، فعالان ترکمن بارها بازداشت و زندانی شدهاند و حکومت سعی کرده فرهنگ آنها را به حاشیه براند. تبعیض مذهبی: سرکوب اهل سنت، بهائیان و سایر اقلیتها اهل سنت در ایران از بسیاری از حقوق خود محروم هستند. آنها اجازه ساخت مسجد در تهران را ندارند، در حالی که در ایران هزاران مسجد شیعی وجود دارد. در عین حال، علمای اهل سنت بارها بازداشت و تحت فشارهای امنیتی قرار گرفتهاند. بهائیان بهشدت تحت سرکوب هستند. آنها از حق تحصیل در دانشگاههای ایران محروماند، اموالشان مصادره میشود و بسیاری از آنها بهدلیل باورهای مذهبیشان بازداشت و اعدام شدهاند. در پایان خانم نسرین جهانیگلشیخ ضمن تشکر از تمامی شرکتکنندگان و مهمان برنامه، ختم جلسه را در ساعت 18:۵۸ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان ،۱۲ مارس ۲۰۲۵
محمدرضا باقری
جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان 12 مارس ۲۰۲۵ و برابر با ۲۲ اسفند ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۶:00 به وقت اروپای مرکزی در فضای مجازی اینستاگرام کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدا مسئول جلسه خانم مرضیه معظمی ضمن خوشآمدگویی به حاضرین، مهمانان جلسه را معرفی و در ادامه همراه با ایشان بهبحث و گفتگو پرداختند.
آقای رامین احمدزاده در رابطه با معرفی رمان شهر خرم گفتند: دکتر مهرآئین در خصوص اهمیت ادبیات و به ویژه رمان: به قول باختین و هانا آرنت اصولا مهمترین فضای گفتمانی و مدنی و عمومی یک جامعه را ادبیات و به ویژه رمان تشکیل میدهد و در رمان منطق مکالمه در دنیای زبان، به منطق مکالمه تبدیل خواهد شد. و هر کسی که بخواهد فعالیت مدنی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد، باید با دنیای ادبیات آشنا شود. زیرا در دنیای رمان می تواند صداهای متفاوت از دنیای مدنی را پیدا کند. زیرا در فضای رمان می توانید به دور از هر گونه خشونت و ترس از حضور نیروهای انتظامی، پلیس و لباس شخصیها و کلا بدون حضور هیچ قدرتی حضور پیدا کرده و صدای تمامی طبقات جامعه را آنجا بشنوید و با آنها سخن بگوئید. اینگونه فرد به یکی از شخصیتهای دنیای رمان تبدیل شده و با دیگر شخصیتها وارد گفت و گو و ارائه ایدهها در خصوص مسائل عمومی زندگی اجتماعی مثل: آزادی، عدالت، ایمان، عشق، تنهایی، زندگی، مرگ، فقر، ظلم، استبداد و عشق خواهد شد.و فردی که رمان میخواند و با انسانهای متفاوت آشنا میشود، طبعا شخصیت او به انسانی آزاد تبدیل خواهد شد که دیگران را درک کرده و نگاهی عاشقانه به هم نوعان و جهان پیرامون خود خواهد داشت. از نگاه کریستوآ (ژولیا کریستوا، فیلسوف و منتقد بلغاری): اگر بخواهیم عشق را تجربه کنیم، مقدم برآن باید با ادبیات و هنر آشنا شده و رمان را که دنیای زبان چند آوا یا دیالوگی است را تجربه کرده باشیم. و به قول خود دکتر مهرآئین برای عاشق شدن و پایداری عشق باید با هم گفت و گو کرد و به زبان تبدیل شد. و برای رسیدن به این مهم باید کتاب و رمان خوانده شود. رمان شهرخرم نشان دهنده بخشی از وضعیت فاجعه آمیز و رو به زوالی هست که رژیم جمهوری اسلامی برای ایران و مردمانش ایجاد کرده. داستان این رمان در دو شهر خرمشهر و آبادان جریان دارد. ایده داستان: دیدن همزمان یک انسان، سگ و گربه روی یک سطل زباله. اینکه چرا نام رمان شهرخرم است، یکی به دلیل تناقضی که بین نام خرمشهر که در این داستان نماد ایران فعلی است و وضعیت حال ایران، و امید به خرم و آباد شدن دوباره و حقیقی این شهر و ایران عزیز. و دیگری به دلیل لقب خرمشهر که به ایران کوچک معروف است و از اقوام متنوع ایرانی مانند: عرب، کرد، لر، ترک، اصفهانی، مازنی و گیلانی و غیره تشکیل شده است. چگونگی ساختمان داستان: نبردی بین گربهها، سگها و انسانها بر روی جمع کردن زباله. و برای گربهها به غیر از منبع غذایی، راهی برای پرداخت مالیات و حق راهبر مذهبی (حق امام) به سازمانی است که بر گربههای شهر حکومت میکند. بخشی از داستان به بیان مشکلات زندگی مردم در خرمشهر میپردازد که البته بسیاری از این سختیها بین مردم ایران مشترک است: کمبود آب آشامیدنی و کیفیت پائین آن و همچنین فروش آب آشامیدنی. تامین گاز مصرفی با استفاده از کپسولهای گاز (عدم گاز کشی مناسب برخی از مناسب منطقه). دیدن آثار جنگ با عراق، فرسودگی شهر، ساخت و سازهای نیمه کاره، کثیفی به معنای واقعی شهر و نبود مبلمان شهری مناسب. دیدن هر روزه فاضلاب در کوچهها و بوی فاضلابی که حتی تا درون خانه هم میآید. غوطه ور شدن زبالههایی که جمع آوری نشده و یا روی زمین ریخته شده در فاضلاب بالا آمده و عادی شدن این موضوع برای مردم. دیدن زباله در خیابان و کوچهها و جمع آوری زباله توسط انسانها و عادی شدن این موضوع. ناامنی در شهر. دزدیهای زیاد و معمول شدن دزدی پمپهای آب. کمبود کار در شهری که روزگاری دو/ سوم بودجه شهرداری تهران رو تامین میکرد (بزرگترین گمرک ایران) و همچنین وجود همین مشکل در آبادان و حتی کل استان خوزستان (یکی از ثروتمندترین استانهای ایران). دیدن سگهای ولگرد هر روزه، هر ساعت و همه جا در کوچه و خیابان شهر و عادی شدن این موضوع. فقر فرهنگی جامعه نسبت به گذشته و مردمی که روزگاری به معنای واقعی با فرهنگ بودن. مشکلات بیان شده ایران در رمان. ترک (کوچ) اجباری از وطن به دلیل شرایط نامطلوب زندگی. اجبار به تولید مثل با توجه به شرایط نامطلوب زندگی. ترورها و قتلهای سیستماتیک مخالفان حکومت و ارتباط دادن آن با دشمن. خرافه گرایی و تاکید بسیار بر روی مسئله محدویت و تبدیل آن به آرمان و هدف اصلی نظام. خودکشیها (نهان و پنهان). مرزکشی با دیگر کشورها: مرز ساختگی آبادان و شهرخرم. تقدس گرایی افراطی. جنایات رژیم جمهوری اسلامی: برچسب زنی، خودی و ناخودی، استحمار مردم (فریب کاری، مخصوصا با مدهب)، گرفتن مالیات بدون ارائه امکانات. نوعی اجبار به تولید مثل و زاد و ولد برای سواستفاده در جنگ و به بردگی کشیدن مردم با کارهای مختلف. انتخابات مصلحتی. دیکتاتوری محض. ناامن کردن جامعه به صورت عمدی برای سرکوبی مخالفین. ایجاد و دامن زدن به جنجالهای زرگری و همچنین جنگ های ساختگی در منطقه برای بقای حکومت. اعدامهای زیاد برای ایجاد فضایی نامشخص برای انجام هر جنایتی و ایجاد ترس عمیق در معترضین و سرکوب آنها. فرستادن نمایندههای خود با پول کشور و مردم با هر عنوانی، حتی دزد (مانند خاوری)، به کشورهای دیگر. نام تعدادی از شخصیتها (مثبت): شخصیت اول و راوی داستان: خوشی: فلسفه اصلی زیستن که در کتیبههای ایران باستان نیز فلسفه زیستن رسیدن به شادی و خوشی عنوان شده و هدف انسانها از زندگی رسیدن به خوشی (شادی) و خوشبختی است. البته نه خوشبختی فردی، بلکه رسیدن به این مهم که خوشبختی هر فرد بسته به میزان خوشبختی جمع و عموم جامعه دارد. در واقع دوری از فرد گرایی. که در کتاب نیز به آن پرداخته شده است. از طرفی شخصیت اول رمان یک گربه ماده است که به نقش برجسته زنان در دگرگونی جامعه اشاره دارد. شجاع: نیاز جامعه ما برای رها شدن از ترسها. برای رسیدن به خوشبختی باید ترسهای ساختگی و نابودگر را کنار گذاشت و در واقع به شهامتی عاقلانه دست پیدا کرد. کوشا. جنگجو: عنصر دانایی و تجربه که از این دو گوهر آگاهی بخش بسیار عالی در راه رسیدن به هدف استفاده میکند. آبی: که ترس را پس از آگاهی کنار گذاشته و از زندگی راحت خود برای رسیدن به آرزوها و همان خوشبختی دست میکشد. اعضای انجمن اندیشه: دانا، دانش، ادب، آزاد، شجاع و تیزبین: شخصیتی که بعد از آگاهی از ظلمهای سازمان، طرف درست قرار میگیرد. و در واقع بعد از آگاهی به انبوه گسترده و زیاد قشر خنثی و خاکستری نمیپیوندد. بایک: شخصیتی با قلبی عاشق نسبت به موجودات پیرامون که به اجبار در محیطی استبدادی قرار گرفته و که به دنبال فرصتی مناسب جهت غلبه بر این فضای سرکوب گر است و مهمتر از آن اینکه محیط بر روی او تغییری ایجاد نکند. تعدادی از شخصیتهای (منفی): خانم: عناوین خانم: گربه اول در سازمان (نظام) رهبر انقلاب، فرمانروای کل گربههای مخلص، نایب گربه منجی، پیشوا. اسم اصلی او سرسیاه است. راهبر یا راهب مذهبی: توجیح کنندگان ظلم سرپرست ، نام اصلی خالخالی. رئیس: ابراهیم رییسی (رهبر گربههای سیاه). گربههای سیاه: گروهی برای ناامنی جامعه. کویر: اولین رهبر انقلاب گربهها (خمینی). باریک = ظریف: مسئول روابط سازمان که بیشتر به بقای حکومت ظالم کمک میکند. خاکستری = خاوری. دشمنان اصلی سازمان (گربهها): انسانها، سگها، گربههای تهران (نماد آمریکا) ، گربههای آبادان (هر دشمنی به وقت نیاز) و گربههای منافق. حکومت گربههای اهواز = (نماد چین یا روسیه). جزیره مینو: جبهههای مقاومت: حذب الله، سوریه و یمن. منطقه آزاد = کشوری مثل کانادا برای فرار. دین: نام مذهب رسمی سازمان اخلاص است و پیروان این دین گربههای مخلص هستند. معنی لغوی اخلاص: اخلاص یعنی بکتایی. معنی زیبا. اما در این معنی زیبا و یکتایی،گربههایی مخلص به معنای واقعی به صورت افرادی که بدون تحقیق و بررسی تمام مذهب را پذیرفته و به صورت مخلصانی تمام به خدمت حکومت در میآیند و در برابر هر ظلمی از طرف سازمان سکوت میکنند. در واقع هدف نشان دهنده این است که پوشش زیباترین نامها، کثیف ترین کارها توسط حکومت و مسئولین انجام میشود و در واقع هر چیز زیبا و متعالی را به پست ترین درجه و شکل ممکن میرسانند. که در این بین گاهی ارزشهایی متعالی نیز نابود میشود. فصلهای رمان: اول: شهرخرم. دوم: خانم. سوم: اعلام جنگ. چهارم: نبرد نابرابر. پنجم: آبی. ششم: صاحب قلمرو. هفتم: آبادان. این فصل بیانگر عبور از هر مرز ساختگی توسط حکومت برای رسیدن به آزادی است. این مرز میتواند مسائل ذهنی مانند عبور از خرافات دینی و یا ملموس مانند امکانات رفاهی دیگر کشورها و آزادی های اجتماعی آنها باشد. نمادی از آشنایی با حقیقت و کسب آگاهی است. مثلا در آبادان هیج صحبتی از دین و مذهبی خاص نمیشود و پرسش در خصوص دین یک سوال دور از ادب محسوب میشود. یا آنها شعار مرگ بری سر نمیدهند. با سگها و انسانها دشمنی ندارند. و به راحتی کنار آنها زندگی میکنند. هشتم: باور. نامگذاری سالها توسط خانم: سال ۱۴۰1: مبارزه، صبوری، ازخودگذشتگی و اتحاد مخلصانه. سال ۱۴۰۲: تولید مثل، ستیز، ایثار و انتظار مخلصانه. سال ۱۴۰۳: انتخابات پاک، فداکاری، کارزار و صلح مخلصانه. سال ۱۴۰۴: دشمن شناسی، جانبازی، پیکار و اقتدار مخلصانه. سال ۱۴۰۵: نبرد، مقاومت، ظهور منجی و شکوفایی مخلصانه. که در رمان سال ۱۴۰۵، به عنوان سال سرنگونی سازمان به دست گربههای شهر معرفی شده است. در رمان اشارهای به انقلاب مهسا و منفعل بودن برخی از مردم در ایران به این فاجعه باورنکردنی که هر روز ممکن است برای خانواده یا فردی رخ دهد. همچنین اشاره به ریزش متروپل و آتش سوزی عمدی سینما رکس آبادان که هر دو به فاصلهای اندک در یک خیابان آبادان قرار دارند. یکی از نکات رمان داشتن برنامه پس از پیروزی است. و همچنین تاکید بر عدم اعمال خشونت بیش از اندازه در راه پیروزی و پس از آن. از دیگر نکات بیان شده در رمان دوری از کینه جویی و مخصوصا اعدام و قتلهای بعد از پیروزی. و اتحاد آگاهانه، عدم تحریک جوانان برای حرکات انفجاری که باعث از بین رفتن یا ناقص شدن انها میشود. در واقع رهبری کردن انرژی افراد در راه دگرگونی یا همان انقلاب. و دوری از اعدام و عدم صدور این حکم در خصوص هر جرمی در جامعه. عدم سر دادن شعار مرگ بر و از بین رفتن این شعار در ایران و توسط هر گروهی و نسبت دادن آن به هر فرد یا گروهی. در شهرخرم علاوه بر اینکه به نقض حقوق انسانها مثل: آزادی بیان. انتخاب مذهب. زندگی در محیطی سالم، تخریب موضوع مهمی به نام محیط زیست به دلیل سهل انگاری و کارهای غیر علمی حکومت. اشاره شده، به مسائلی مثل نه به اعدام، خرافات در مذهب، نشر آگاهی، اهمیت ادبیات و تاریخ در شکل گیری و تربیت انسانهایی بهتر برای جامعه، و در واقع یک مسیر کسب آگاهی جامعه تا رسیدن به رهایی حقیقی به تصویر میکشه. و در این داستان علاوه بر سخن گفتن از انواع ظلمها و جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی به مردم ایران، راههایی برای سرنگونی این رژیم هم بیان شده. و همچنین روزهای بعد از دگرگونی و سقوط این رژیم هم به تصویر کشیده شده. و تاکید این داستان در صورت پیروزی مردم بر رژیم جمهوری اسلامی بر این است که از جنایت، اعدام، شعارهای مرگ بر و در کل کینه توزی و کشتارها مانند انقلاب سال ۱۳۵۷ دوری کنند. و جدا برای یک بار ما باید از این کینه توزیها و کشتارها عبور کنیم و تاریخی در حد فرهنگ غنی خود بسازیم. و این جزئی از وظیفه مهم روشنفکران و اندیشمندان جامعه است.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرکاران٬ منشی جلسه: آقای محمدرضا باقری ٬ مسئول ضبط و تدوین جلسه: آقای پویا حسابی، همچنین تشکر از تمامی شرکتکنندگان و مهمان برنامه٬ ختم جلسه را در ساعت ۵۰: ۱۶ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه نمایندگی منطقه اروپا 15 مارس 2025
نادیا مشرف قهفرخی
جلسه ویژه نمایندگی منطقه اروپا در تاریخ 15 مارس 2025 مصادف با 25 اسفند 1403 در ساعت 00: 18 بهوقت اروپای مرکزی با حضور مسئولین و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی کلاب هاوس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدا مسئول جلسه آقای سپهر رضاییشایان ضمن خوشآمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین در جلسه, با معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
خانم فاطمه شدید در رابطه با موضوع ترک تحصیل کودکان گفتند: در ترک تحصیل معمولا فرد با یک تصمیمگیری قبلی از ادامهی تحصیل، انصراف میدهد و در مدرسه ثبت نام نمیکند. در ترک تحصیل با سه دسته از دانشآموزان روبهرو هستیم: یا سن دانشآموز از ۱۸ سال کمتر است و میتواند در مدرسه ثبت نام کند ولی در مدرسه ثبت نام نمیکند، در کلاس درس حاضر نمیشود و در هیچ امتحانی شرکت نمیکند. امروزه ترک تحصیل یکی از معضلات اغلب جوامع است، چون هر ساله مقادیر زیادی از نیروی اقتصادی ،فکری و زمانی معلمان، دانش آموزان ،پدران و مادران و مسئولان آموزش و پرورش و بالاخره جامعه بیهوده صرف میشود بدون اینکه نتیجه ای حاصل گردد. گذشته از این تاثیر ناگواری بر وضعیت رشد و فکری دانشآموزان دارد. کشورمان ایران، قرنها مشعلدار علم و فرهنگ جهان بوده که در دامن دانش پرور خود هزاران فیلسوف ، دانشمند، عارف، شاعر و ادیب پرورانده است کشوری که در حال حاضر در مساﺋل زیادی الگو و سرآمد دیگر کشورها میباشد. در مساﺋل تعلیم و تربیت نتوانسته به هدف مورد نظر برسد و حتی در راه مانده است ، که بزرگترین معضل تعلیم و تربیت در حال حاضر افت تحصیلی میباشد که مربوط به جای جای کشور است. در ایران تا به حال این نوع شکست تحصیلی از زوایای متفاوتی مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. از جمله: مطالعهی شرایط فرهنگی اقتصادی، خانوادگی و آموزش، اجتماعی که به نوعی برروی مسئله تاثیرگذار بودهاند. تعریف ترک تحصیل: حالتی است که دانشآموز توانایی ادامه تحصیل را داشته ولی به عللی از ادامه تحصیل باز مانده است. بررسی علل ترک تحصیل و افسردگی: ترک تحصیل عبارت است از دور ماندن و نرسیدن به اهداف در هر درس و دورهی تحصیلی. این پدیده هم یکی از نگرانیهای مهم خانوادهها و دستاندر کاران تعلیم و تربیت است همه ساله تعداد زیادی از دانش آموختگان در کشورهای مختلف جهان با پدیدههای به نام افت تحصیلی مواجهاند این پدیده علاوه بر زیان های هنگفت اقتصادی که به دلیل تکرار پایه یا مصرف هزینهی مجدد برای دانشآموزان انجام میگیرد آثار شومی که سلامت روحی دانشآموزان را مخدوش مینماید بر جای میگذارد .ترک تحصیل علاوه بر آثار سوء اقتصادی در شکل کلی تاثیر ناگوار بر سلامت روانی دانشآموزان گذشته و متعاقب آن مشکلات و نگرانی عدیدهای را برای خانوادهها به دنبال دارد. ترک تحصیل یکی از مشکلات عمدهی نظامهای آموزشی در دنیای کنونی است و هر سال مقادیر متناهبی از امکانات مالی نیروهای انسانی و آموزش و پرورش به این معضل اختصاص مییابد. از آنجایی که ترک تحصیل با نظام آموزشی، فرهنگی ، اجتماعی و خانوادگی جامعه ارتباط تنگا تنگی دارد برسی آن مستلزم دقت نظر و ارزیابی دقیق عوامل عدیدهای است که بسیاری از افراد ترک تحصیلی را به معنای ناتوانی دانشآموز در یادگیری مواد درسی میدانند بدون شک این تصوری نادرست است. ناتوانی کودک در فراگیری دروس ممکن است از تواناییهای محدود ذهنی ناشی شود در حالی که ترک تحصیل به معنای نزول از یک سطح بالاتر به سطح پایینتر در تحصیل و آموزش است. به منظور تمایز بین این قبیل ناتواناییها و ترک تحصیل ارادهی تعریضی به این صورت که ترک تحصیلی به معنی کاهش، عملکرد تحصیلی از سطحی رضایتبخش به سطحی نامطلوب ضروری به نظر میرسد که در مورد سطح عملکرد قبل و حال او بهترین شاخص میباشد. تاثیر خانواده بر ترک تحصیل: مهمترین عامل موثر در شکلگیری نگرش دانشآموزان نسبت به تحصیل خانواده است، اولیا دانشآموز میتوانند با تجارت و ارتباط با آموزشگاه در خصوص انجام و پایبندی دانشآموزان، همراه خوب برای سازماندهی اوقات مطالعهی آنان باشند. ایجاد محیط آرام و مساعد و با کم کردن محرکهای مزاحم از جمله تلویزیون، بازی سایر کودکان و سر و صداهای دیگر،امکانپذیر است، همچنین میتوانند به جای خرید اشیاء غیر ضروری برای دانشآموز، کتابها و وسایل کمک آموزشی تهیه کنند که متاسفانه در کشور ما مطالعه کتابهای غیر درسی و کمک درسی کمتر متداول است ،در حالی که از طریق تهیهی این گونه کتابها میتوان کمک موثری به پیشرفت درسی دانشآموزان کرد فقر مالی و فقر فرهنگی به طور غیر مستقیم بر پیشرفت تحصیلی موثر است. محروم ماندن از غذای سالم و کافی نداشتن استراحت لازم به علت فعالیتها در کارهای غیر درسی برای جبران فقر خانواده ، موجب شکست دانشآموزان در تحصیل میشود که اگر بیسوادی و کم سوادی والدین هم به آن اضافه شود دیگر جایی برای تحصیل موفق نمیماند اکثر خانوادهها تصور میکنند چون فرزندانشان را به مدرسه فرستادهاند ،دیگر مسولیتی در قبال یادگیری و تربیت آنها ندارند بلکه فقط باید مواظب باشند فرزندان از نظر مادی و ظاهر کمبود نداشته باشند گاهی پیش میآید که والدین از وضعیت درسی فرزند خود ،کاملا بی اطلاع هستند. والدین باید مرتب با مدرسه در تماس باشند و با معلم فرزند خود ارتباط مستقیم برقرار کنند و از نقاط ضعف یا قوت درس او مطلع شوند باید کمک کنند اگر ضعفی وجود دارد آن ضعف را از بین ببرند. تاثیر مدرسه بر ترک تحصیل: شرایط فیزیکی کلاس: گرما یا سرمای بیش از حد ،نامناسب بودن نظافت و نور کلاس ، سر و صدای غیر معمول و تعدادی بیش از حد دانشآموزان در یک کلاس ، عواملی هستند که مشکلات تحصیل را در پی دارند هر چند که نمیتوان تعداد دانشآموزان را کاهش داد ولی تعادل دمایی درکلاس ،نظافت به موقع کلاس ،توجه دبیر به تمیزی و نظم کلاس ،حذف سرو صدای خارج از کلاس را میتوان کنترل کرد. برنامهی درسی مدرسه: گاهی اوقات برنامه درسی طراحی شده از طرف مدرسه مناسب نیست، به طور مثال درس نسبتا سخت پشت سر هم یا در ساعاتی که عموما دانشآموزان خسته است قرار میگیرد.توجه به ساعت درس خیلی مهم است ،دانشآموز باید در کلاس درس بیصدا و بیحرکت بود ساکت در ردیف نشسته و تنها تکالیفی به آنها داده میشود انجام دهند و فقط وقتی که سوالی از آنها میشود حق دارد صحبت کند و اگر صحبتی غیر از آنچه از آنها خواسته میشود داشته باشند توبیخ و جریمه خواهند شد. شرایط نامناسب مدرسه و کلاس ، تهدید ها و توبیخهای رسمی و غیررسمی و تنبیهها و جریمههای مکرر، ثبات عاطفی و روانی دانشآموزان را مختل نموده ، شخصیت آنها را متزلزل کرده و آن را کینهتوز و پرخاشگر و نامتعادل میسازد. لذا به خشونت و بیانضباطی گرایش یافته و این شرایط و مقررات نامطلوب، کارایی نامناسب مدارس را به صورت مردودی و افت تحصیلی در پی خواهد داشت. تاثیر معلم بر ترک تحصیل: یک معلم خوب برای اداره کردن به دو ویژگی نیاز دارد: اشراف بر کلاس یعنی توانایی معلم برای انجام دادن دو یا چند عامل ، هر دانشآموز به شیوهی خاص مطالب درسی را درک میکند. یکی از اهداف تدریس کمک به دانشآموز در کسب اطلاعات است. ۱- ایجاد تمرکز در دانشآموزان مساله مهمی است اغلب دانشآموزان از عدم تمرکز شکایت دارند که میتوان با دادن چند تکلیف ساده تمرکز را در شاگردان افزایش داد. ۲- از بین بردن اضطراب و نگرانی در شاگردان کار مهم دیگری است که میتوان به شخصیت هر فرد آن را کاهش داد عمل اضطراب میتواند ترس از امتحان٬ نمره و معلم باشد. تاثیر محرومیتهای محلی و جغرافیایی و توزیع نامناسب امکانات آموزش بر ترک تحصیل. بررسی وضع آموزش و پرورش کشوری مختلف مخصوصا در کشورهای جهان سوم، مشخص مینماید که امکانات آموزشی در مناطق روستایی به مراتب نامناسبتروناچیزتر ازمناطق شهری است در مناطق روستایی و حتی حواشی شهرهای بزرگ ٬با کمبود مدارس و امکانات نامناسب تعلیم و ترییتی و آموزگاران کم تجربه روبرو هستند. سازمانبندی منطقیتر تحصیلی وتناسب کردن وقت کار مدرسه بانیازها وشرایط محلی ٬به طوری که در زمان برداشت محصول با مواقع دیگری که به کار دانشآموزان نیاز بسیار شدیدی وجود دارد ، آنان بتوانند در اختیارخانواده باشند ودر مواقع دیگر به کار تحصیل خود بپردازند .برقراری خدمات راهنمایی تحصیلی وشغلی وخدمات مشاوره در مدرسه نیز از شکست تحصیلی وشغلی وخدمات مشاوره در مدرسه نیز از شکست تحصیلی دانشآموزان میکاهد. ازعوامل شخصی وشخصیتی که بر آموزش تاثیر میگذارد میتوان به موارد بسیاری اشاره کرد که عبارتند از: ۱- میزان هوش و استعداد. ۲- انگیزههای تحصیل و میزان علاقه به تحصیل. ۳- معلولیت جسمی. ۴- احتلال و ادراکی از قبیل ضعف بینایی و شنوایی. ۵- وجود هرگونه معارضه در بدن و چهره که موجب کراهت منظر شود. ۶- ضعف مهارتهای حرکتی بخصوص در انگشتان. ۷- انزوا طلبی. ۸- عدم اعتماد به نفس و کم رویی. ۹- احساس حقارت و کوچکی. ۱۰- کابوسهای شبانه. ۱۱- اضطراب و بیقراری. ۱۲- حساسیت زیاد و عصبانیتهای غیرعادی. ۱۳- پرخاشگریها و ناسازگاریهای مرضی. ۱۴- رشد حسد و رقابتهای منفی. ۱۵- اختلالات رفتاری از قبیل دروغگویی، دزدی، فرار از مدرسه، ولگردی و. غیره. ۱۶- واکنش روان، تنی از قبیل سر دردهای مزمن، درد و مفاصل، آسم، ورم معده و… . ۱۷- مسائل پیچیده مربوط به دوران بلوغ بخصوص مسایل جنسی و اثرات ناشی از آن. ۱۸- سوء تغذیه و ضعف موادغذایی. یکی از عوامل در ترک تحصیل دانشآموزان بایستی مد نظر قرار گیرد عوامل فردی و شخصی میباشد که باعث ترک تحصیل دانشآموزان میشود میزان هوش و استعداد پائین، عدم علاقه به تحصیل، بوجود آمدن ضایعات مغزی در اثر تصادف و حوادث در زمان تحصیل، ابتدا به بیماریها و مشکلات روانی و سایر موارد در میان دانشآموزان که ترک تحصیل کرده اند به چشم میخورد. عوامل اجتماعی و تاثیرات آن بر روند آموزشی: ۱- ورود به مدرسه و مشکلات انس گرفتن با فضای جدید و افراد ناشناس. ۲- رشد سریع جمعیت و عدم برنامهریزی مناسب . ۳- آینده رشتههای تحصیلی از دیدگاه کاریابی و اشتغال. ۴- فصلی بودن کار مردم در برخی نقاط. ۵- میزان درآمد مشاغلی که با رشتههای تحصیلی ادامه دارد ۶- مقررات کنکور سراسری بخصوص رشتههای مختلف در یک گروه آموزشی۷- وجود گروههای سنی مختلف در یک محیط و اشکال برقراری ارتباط بین آنها ۸- کمبود فضای آموزشی مناسب برای ادامه تحصیل. 9- در دسترس نبودن فضای آموزشی و فاصلهی آن تا محل زندگی. افراد ترک تحصیل کرده عوامل افت تحصیلی را به این ترتیب میدانند. اجتماع- فرد- آموزش- خانواده- معلم. در عوامل اجتماعی عاملهایی مانند، باور نداشتن جوانان و عدم احترام به آنها به خاطر محیطهای نا امن اجتماعی، ناسالم بودن محیط و وجود افراد ناسالم و دوستان ناباب که به انواع بزهکاری و خلاف کاری آلودهاند. ناامیدی افراد جامعه از آینده و تحصیل به خاطر از بین رفتن احترام برخی مشاغل و بیارزش بودن مدرک تحصیلی مورد توجه میباشد. عوامل فردی، عاملهایی مانند، نداشتن هدف انگیزه به خاطر عملکردی مسئولان آموزش و پرورش، نبودن تضمین شغلی، نداشتن راهنما در جهت هدایت تحصیلی و رفتاری آموزش در سن بلوغ، کم شدن علاقه به خاطر اشتغال نداشتن به رشته تحصیلی یعنی از تحصیل کردگان و عوض شدن محتوی و کتابهای درسی. در عوامل آموزشی ؛عملکرد نامناسب دستگاه آموزش و معلمان عاملهایی مانند عدم برنامه ریزی صحیح مسئولان جهت هدایت دانشآموزان نبودن مشاور دلسوز، نبودن روابط صمیمی بین دانشآموزان،معلم، و مسئولین، تبعیض قائل شدن بین دانشآموزان و عدم توجه به تفاوتهای فردی، کمبود امکانات رفاهی و آموزشی تخصص کم معلمان. در مورد علل خانوادگی عاملهایی مانند: مشکلات اقتصادی، اختلافات خانوادگی، درک نکردن دانشآموزان، آشنایی نداشتن با مسائل روانشناختی، بیسوادی پدر و مادر، کم بودن رابطه بین والدین و مدرسه، نبودن تکیهگاه مطمئن در خانه و گرایش به دوستان در محیط.
خانم فاطمه فیلی حق زندگی در رابطه با موضوع متفاوت گفتند:از آغاز تأسیس جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، این نظام با وعدههایی مانند عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و رفاه برای مردم روی کار آمد. اما پس از بیش از چهار دهه، بسیاری از مردم احساس میکنند که نهتنها به این وعدهها عمل نشده، بلکه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بهشدت افزایش یافته است. این نارضایتی گسترده، منجر به سرخوردگی عمیق در میان بخشهای مختلف جامعه شده و حق زندگی، که باید برای همه شهروندان تضمین شود، در بسیاری از موارد نادیده گرفته شده است. در جامعهای که با چالشهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه است، سرخوردگی به یک احساس رایج تبدیل شده و بسیاری از مردم حس میکنند که از حقوق اساسی خود محروم ماندهاند. سرخوردگی در ایران دلایل متعددی دارد که میتوان آنها را در ابعاد مختلف بررسی کرد: 1: اقتصادی. الف: بیکاری و نبود فرصتهای شغلی مناسب. ب: تورم شدید و کاهش قدرت خرید. ج: تبعیض در توزیع منابع اقتصادی. د: مهاجرت نخبگان به دلیل نبود آینده روشن. 2: اجتماعی. الف: محدودیتهای اجتماعی و فشارهای فرهنگی. ب: نابرابریهای جنسیتی. ج: ضعف سیستم آموزشی و بیتوجهی به استعدادها. د: نبود آزادیهای فردی و حق انتخاب سبک زندگی. 3: سیاسی. الف: نبود مشارکت واقعی مردم در تصمیمگیریهای کلان. ب: سرکوب اعتراضات و نبود آزادی بیان. ج: فساد سیستماتیک در نهادهای دولتی. د: عدم شفافیت و پاسخگویی مسئولان. حق زندگی تنها به معنای زنده بودن نیست، بلکه شامل برخورداری از حداقلهای معیشتی، امنیت، آزادی و کرامت انسانی نیز میشود. اما بسیاری از مردم ایران با موانع جدی برای بهرهمندی از این حق مواجهاند: الف: حق انتخاب: مردم در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی خود با محدودیتهای زیادی روبهرو هستند. ب: حق رفاه: دسترسی به حداقلهای اقتصادی، از مسکن مناسب گرفته تا تأمین اجتماعی، برای بسیاری دشوار شده است. ج: حق امنیت: امنیت شغلی، امنیت اقتصادی و حتی امنیت اجتماعی بسیاری از شهروندان در معرض خطر است. د: حق آزادی بیان: بسیاری از مردم نمیتوانند آزادانه عقاید خود را بیان کنند و از ترس برخوردهای امنیتی، خودسانسوری میکنند. سرخوردگی گسترده در یک جامعه میتواند پیامدهایی از قبیل: الف: افزایش مهاجرت: بسیاری از جوانان و نخبگان ترجیح میدهند کشور را ترک کنند. ب: افزایش افسردگی و مشکلات روانی: فشارهای مداوم باعث افزایش بیماریهای روحی و روانی شده است. ج: کاهش امید به آینده: مردم احساس میکنند که امکان بهبود وضعیت وجود ندارد. د: افزایش نارضایتی اجتماعی و اعتراضات: وقتی مردم احساس کنند که صدایشان شنیده نمیشود، احتمال اعتراضات و ناآرامیها افزایش مییابد. 1: سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی. یکی از اصلیترین دلایل سرخوردگی مردم ایران، نبود آزادیهای اساسی است. جمهوری اسلامی با کنترل شدید بر ابعاد مختلف زندگی افراد، محدودیتهای زیادی بر شهروندان اعمال کرده است، از جمله: الف: محدودیت آزادی بیان: رسانهها تحت کنترل شدید هستند و بیان هرگونه انتقاد از نظام با خطر بازداشت، سانسور و سرکوب همراه است. ب: سرکوب اعتراضات مردمی: هر زمان که مردم برای اعتراض به خیابانها آمدهاند، با واکنشهای سختگیرانه مانند بازداشتهای گسترده، سرکوب خونین و حتی اعدام معترضان مواجه شدهاند. ج: محدودیتهای اجتماعی: جمهوری اسلامی تلاش کرده سبک زندگی مردم را در قالب ارزشهای ایدئولوژیک خود تعریف کند، که باعث شده بسیاری از شهروندان، بهویژه جوانان و زنان، احساس کنند که حق انتخاب ندارند. 2: بحران اقتصادی و ناکارآمدی مدیریتی. اقتصاد ایران بهشدت تحت تأثیر سیاستهای داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی قرار دارد. برخی از عوامل کلیدی که باعث سرخوردگی اقتصادی شدهاند، عبارتاند از: الف: فساد سیستماتیک: نهادهای حکومتی و وابسته به حکومت، از جمله بنیادها و سپاه پاسداران، بر بخش بزرگی از اقتصاد کشور مسلط هستند و فساد گسترده در این نهادها موجب فقر و نابرابری شده است. ب: تحریمها و سیاست خارجی تنشزا: سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی، بهویژه در تقابل با غرب، باعث شده که ایران تحت تحریمهای شدیدی قرار گیرد که تأثیر مستقیمی بر معیشت مردم گذاشته است. ج: تورم و بیکاری: کاهش ارزش پول ملی، افزایش قیمتها و نبود فرصتهای شغلی، باعث شده که بسیاری از ایرانیان توانایی تأمین نیازهای اولیه زندگی خود را نداشته باشند. 3: نابرابری جنسیتی و سرکوب زنان. یکی دیگر از جنبههای سرخوردگی عمومی، وضعیت زنان در ایران است. جمهوری اسلامی با وضع قوانین محدود کننده و اجرای سیاستهای تبعیضآمیز، زنان را از بسیاری از حقوق اولیهشان محروم کرده است، از جمله: الف: حجاب اجباری و برخوردهای خشونتآمیز با زنانی که از آن سرپیچی میکنند. ب: محدودیت در اشتغال و تحصیل در برخی از حوزههای حساس. ج: موانع قانونی در ازدواج، طلاق، حضانت فرزند و ارث که زنان را در وضعیت نابرابر قرار میدهد. 4: سرکوب جنبشهای مدنی و اعتراضات مردمی. در طول سالهای گذشته، اعتراضات متعددی در ایران شکل گرفته که همگی با واکنشهای تند حکومت مواجه شدهاند. از جمله: الف: جنبش سبز (۱۳۸۸) که به اعتراضات گسترده نسبت به نتایج انتخابات ریاستجمهوری منجر شد. ب:اعتراضات دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ که با سرکوب خونین و قطع اینترنت همراه بود. ج: جنبش زن، زندگی، آزادی (۱۴۰۱) که در پی کشته شدن مهسا امینی بهدلیل بدحجابی آغاز شد و موجی از اعتراضات ضدحکومتی را به همراه داشت. پس از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، بسیاری از مردم ایران احساس میکنند که این نظام نهتنها مشکلاتشان را حل نکرده، بلکه با سیاستهای سرکوبگرانه، فساد گسترده و ناکارآمدی مدیریتی، وضعیت را بدتر کرده است. از مهمترین نتایج این عملکرد: 1: افزایش مهاجرت نخبگان: بسیاری از جوانان و متخصصان، به دلیل نبود آزادی و فرصتهای اقتصادی، تصمیم به ترک کشور گرفتهاند. 2: کاهش امید به آینده: درصد بالایی از مردم معتقدند که هیچ بهبودی در وضعیت کشور مشاهده نمیشود. 3: افزایش اعتراضات و نارضایتی عمومی: هر سال، اعتراضات گستردهای در نقاط مختلف کشور شکل میگیرد که نشاندهنده خشم و نارضایتی عمومی است. 4: فروپاشی اعتماد عمومی به حکومت: حتی بخشهایی از جامعه که در گذشته از نظام حمایت میکردند، اکنون به منتقدان آن تبدیل شدهاند. برای کاهش سرخوردگی و احیای حق زندگی در ایران باید اقدامات اساسی صورت گیرد، مثل: 1: اصلاحات اقتصادی: ایجاد فرصتهای شغلی، مبارزه با فساد اقتصادی و کنترل تورم. 2: گسترش آزادیهای اجتماعی و سیاسی: ایجاد فضایی که مردم بتوانند آزادانه صحبت کنند و در سرنوشت خود نقش داشته باشند. 3: توجه به نسل جوان: حمایت از نخبگان و استعدادهای کشور و جلوگیری از فرار مغزها. 4: افزایش رفاه عمومی: بهبود خدمات بهداشتی، آموزشی و اجتماعی. سرخوردگی اجتماعی و نارضایتی عمومی تنها به احساسات فردی ختم نمیشود، بلکه پیامدهای عمیقتری برای جامعه به همراه دارد. وقتی بخش بزرگی از مردم حس کنند که صدایشان شنیده نمیشود و حقوقشان نادیده گرفته شده است، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی گستردهای به وجود میآید از جمله: 1: کاهش همبستگی اجتماعی و افزایش فردگرایی منفی. در جوامعی که سرخوردگی عمومی وجود دارد، حس اعتماد میان مردم کاهش مییابد. افراد کمتر به فکر کمک به یکدیگر هستند و بیشتر به دنبال راهی برای نجات فردی خود میگردند. این موضوع منجر به، الف: کاهش روحیه همکاری و همیاری اجتماعی. ب: افزایش رفتارهای انزواطلبانه و بیتفاوتی اجتماعی. ج: رشد فرهنگ هرکس باید به فکر خودش باشد. 2: افزایش خشونت و جرم. وقتی مردم احساس کنند که نظام اجتماعی امکان بهبود وضعیت را نمیدهد، برخی از آنها ممکن است به راههای غیرقانونی و خشن برای رسیدن به خواستههایشان روی بیاورند. پیامدهای این وضعیت شامل: الف: افزایش جرایم خرد مانند دزدی، کلاهبرداری و فساد. ب: گسترش ناامنی اجتماعی به دلیل افزایش تنشهای طبقاتی. ج: افزایش خشونت خانگی و اجتماعی به دلیل فشارهای اقتصادی و روانی. 3: تشدید بحران هویت و بیگانگی فرهنگی. بسیاری از جوانان در جامعهای که حقوقشان نادیده گرفته میشود، دچار بحران هویت میشوند. آنها حس میکنند که به فرهنگ و ارزشهای جامعه تعلق ندارند و به دنبال الگوهای هویتی جدید، گاهی خارج از فرهنگ خود، میگردند. این بحران هویت باعث میشود که، الف: نسل جوان از ارزشهای سنتی فاصله بگیرد بدون آنکه جایگزین مناسبی پیدا کند. ب: گرایش به مهاجرت نه فقط از نظر فیزیکی بلکه از نظر فکری افزایش یابد. ج: مردم حس تعلق خود را به کشور و جامعه از دست بدهند و این بیگانگی منجر به بیتفاوتی و حتی رفتارهای اعتراضی شود. علاوه بر پیامدهای اجتماعی، سرخوردگی میتواند اثرات ویرانگری بر سلامت روانی افراد داشته باشد. بسیاری از مردم دچار مشکلات روانی میشوند که زندگی شخصی و خانوادگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. برخی از این اثرات عبارتند از: 1: افزایش افسردگی و اضطراب. وقتی فرد حس کند که در جامعهای زندگی میکند که تلاشهایش بینتیجه است، امید به آینده را از دست میدهد و دچار ناامیدی و افسردگی میشود. این موضوع باعث: الف: کاهش انگیزه برای کار و فعالیت. ب: افزایش اختلالات خواب و تغذیه. ج: ایجاد حس پوچی و بیمعنایی در زندگی. 2: رشد پدیده فرسودگی ذهنی و بیتفاوتی. افرادی که مدت طولانی تحت فشار سرخوردگی قرار بگیرند، ممکن است دچار نوعی بیحسی عاطفی شوند که در آن دیگر نه به آینده امید دارند و نه انگیزهای برای تغییر. این حالت منجر به الف: کاهش مشارکت اجتماعی و سیاس. ب: افزایش رفتارهای پرخطر مانند اعتیاد و خودتخریبی. ج: سرد شدن روابط خانوادگی و اجتماعی. 3: افزایش خودکشی و گرایش به نابودی خود. یکی از تلخترین نتایج سرخوردگی شدید، افزایش خودکشی و گرایش به نابودی خود است. وقتی فرد هیچ راهی برای تغییر وضعیتش نبیند، ممکن است تنها راه رهایی را در پایان دادن به زندگی بداند. این موضوع بهویژه در میان جوانانی که امیدی به آینده ندارند، خطرناک تر است. سرخوردگی اجتماعی و فردی پدیدهای نیست که بتوان آن را بهسرعت از بین برد، اما راهکارهایی برای کاهش آن وجود دارد. این راهکارها میتوانند از سوی حکومت، نهادهای اجتماعی و خود افراد اجرا شوند. 1: اصلاحات حکومتی و افزایش شفافیت. الف: ایجاد فضایی که مردم حس کنند نظراتشان شنیده میشود. ب: مبارزه با فساد و رانتخواری که یکی از دلایل اصلی ناامیدی مردم است. ج: بهبود وضعیت اقتصادی با ایجاد فرصتهای برابر برای همه. 2: تقویت جامعه مدنی و نهادهای مستقل. الف: حمایت از سازمانهای مردمنهاد که به مشکلات اجتماعی میپردازند. ب: افزایش آزادیهای مدنی برای مشارکت بیشتر مردم در تصمیمگیریها. ج: تقویت رسانههای مستقل برای انتشار واقعیتهای جامعه. 3: افزایش امید و انگیزه در سطح فردی و اجتماعی: الف تقویت فرهنگ گفتوگو و مشارکت برای حل مشکلات. ب: ایجاد فرصتهای رشد برای جوانان تا حس کنند که میتوانند آینده خود را بسازند. گسترش برنامههای حمایتی برای کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی. آیا جمهوری اسلامی قادر به اصلاح خود است؟ با توجه به روند چهار دهه گذشته، نشانهای از اصلاحات واقعی در جمهوری اسلامی دیده نمیشود. نظام به جای پذیرش اشتباهات و تلاش برای تغییر، همچنان سیاستهای سرکوبگرانه خود را ادامه میدهد. هرچند که برخی جناحهای داخل حکومت گاهی صحبت از اصلاحات” میکنند، اما تجربه نشان داده که این تغییرات تنها در حد شعار باقی میماند و هیچ تحول جدی رخ نمیدهد. سرخوردگی و نارضایتی عمومی در ایران به نقطهای رسیده که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت. پرسش اساسی این است که آینده ایران چگونه خواهد بود؟ چند سناریوی ممکن وجود دارد: 1: ادامه وضع موجود: اگر جمهوری اسلامی به سیاستهای فعلی خود ادامه دهد، نارضایتیها افزایش یافته و ممکن است اعتراضات مردمی به شکلهای شدیدتری بروز کند. 2: تغییرات تدریجی و اصلاحات از درون: اگرچه بعید به نظر میرسد، اما برخی معتقدند که ممکن است تحت فشارهای داخلی و خارجی، حکومت مجبور به پذیرش برخی تغییرات شود.3: گذار از جمهوری اسلامی: در صورتی که جنبشهای مردمی و فشارهای بینالمللی شدت بگیرند، امکان تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کشور وجود دارد. راهکارهای برونرفت از این وضعیت. جمهوری اسلامی ایران، به جای تحقق وعدههای اولیه خود، سیاستهایی را دنبال کرده که منجر به سرخوردگی گسترده در میان مردم شده است. از سرکوب آزادیهای فردی گرفته تا بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، مجموعهای از عوامل باعث شده که بسیاری از ایرانیان احساس کنند که حق زندگی آنها پایمال شده است. مسئلهای که امروز مطرح است، این نیست که آیا مردم ناراضیاند یا نه؛ بلکه این است که این نارضایتی چگونه و در چه زمانی به تغییرات اساسی منجر خواهد شد. آیا نظام حاضر است به خواستههای مردم تن دهد، یا همچنان بر روشهای سرکوبگرانه خود پافشاری خواهد کرد؟ در نهایت، تاریخ نشان داده که هیچ حکومتی بدون حمایت مردم نمیتواند برای همیشه دوام بیاورد. سرنوشت جمهوری اسلامی نیز به این بستگی دارد که آیا حاضر به پذیرش تغییرات اساسی خواهد شد یا نه. اگر پاسخ منفی باشد، دیر یا زود، مردم مسیر خود را پیدا خواهند. سرخوردگی و محرومیت از حق زندگی، موضوعی است که بسیاری از مردم ایران با آن مواجهاند. با این حال، تاریخ نشان داده که جوامع میتوانند از شرایط سخت عبور کنند، بهشرط آنکه تغییرات واقعی در سیاستها، فرهنگ اجتماعی و نگرش افراد ایجاد شود. اگر جامعهای بتواند شرایطی فراهم کند که مردم حس کنند صدایشان شنیده میشود، امکانات رشد دارند و عدالت در آن برقرار است، سرخوردگی جای خود را به امید خواهد داد. این مسیر دشوار است، اما غیرممکن نیست. آیندهای بهتر تنها زمانی امکانپذیر است که هم حکومت و هم مردم به دنبال تغییرات مثبت باشند. حق زندگی، نه یک امتیاز، بلکه یک ضرورت برای هر انسانی است.
در پایان مسئول جلسه از همه دستاندرکاران اجرایی و منشی جلسه: خانم نادیا مشرفقهفرخی و سایر حضار که در این نشست همراه بودند تشکر و قدردانی کردند و ختم جلسه را در ساعت 55: 18 بهوقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
زینب جلالیان، نماد مقاومت و قربانی بیعدالتی در ایران
مرضیه علیکرمی
زینب جلالیان فعال سیاسی و مدافع حقوق زنان کرد، یکی از زنان زندانی در ایران است که به دلیل فعالیتهایش، سالهاست در زندان بهسر میبرد. او در سال ۱۳۸۶ بازداشت شد و پس از یک محاکمه کوتاه و ناعادلانه به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد. این حکم بعدها به حبس ابد کاهش یافت اما او همچنان در شرایط بسیار سخت زندانی است. وضعیت او نمادی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران محسوب میشود. زینب جلالیان در اسفند ۱۳۸۶ به اتهام همکاری با حزب حیات آزاد کردستان توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر شد. پس از بازداشت، زینب جلالیان به مدت هشت ماه در سلول انفرادی نگهداری شد و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. گزارشها حاکی از آن است که او در این مدت از جمله شلاق خوردن به کف پا، ضربات شدید به شکم و سر و تهدید به تجاوز را تجربه کرده است. محاکمه زینب جلالیان در دادگاه انقلاب کرمانشاه در آذر ۱۳۸۷ برگزار شد و تنها چند دقیقه به طول انجامید. او از حق داشتن وکیل مدافع محروم بود و دادگاه بدون ارائه مدارک معتبر او را به اعدام محکوم کرد. این حکم در اردیبهشت ۱۳۸۸ تأیید شد، اما در سال ۱۳۹۰ با عفو رهبری به حبس ابد کاهش یافت. از زمان بازداشت، زینب جلالیان با بدرفتاری مداوم مقامات زندان روبهرو بوده است. او به بیماریهای مختلفی از جمله عفونت روده، مشکلات چشمی و دهانی مبتلا شده است. اما مقامات از ارائه خدمات درمانی مناسب به او خودداری کردهاند. در برخی موارد او را تحت فشار قرار دادهاند که برای دریافت خدمات پزشکی باید در تلویزیون اعتراف کند. خانواده زینب نیز با مشکلات بسیاری مواجه شدهاند. مادر او به دلیل ناآشنایی با زبان فارسی تنها یکبار موفق به ملاقات با دخترش شده است. پدر او نیز بارها از مقامات درخواست ملاقات یا مرخصی کرده اما این درخواستها با بیتوجهی روبهرو شده است. سازمانهای بینالمللی حقوق بشری از جمله عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و گزارشگران ویژه سازمان ملل، بارها خواستار آزادی بیقید و شرط زینب جلالیان شدهاند. آنها تأکید کردهاند که او قربانی یک محاکمه ناعادلانه و شکنجههای شدید شده و ادامه بازداشتش غیرقانونی است. در اسفند ۱۳۹۳، سازمانهای عدالت برای ایران و جبران، شکایتی را در گروه کاری بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل ثبت کردند و خواستار بررسی وضعیت او شدند. کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، بارها نگرانی خود را نسبت به وضعیت او ابراز کرده و از مقامات ایران خواسته است که این زندانی سیاسی را آزاد کنند. در سالهای اخیر، قطعنامههای متعددی در سازمان ملل و پارلمان اروپا در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران از جمله وضعیت زینب جلالیان صادر شده است. این نهادها تأکید کردهاند که حکومت ایران باید به بازداشت خودسرانه، شکنجه و نقض حقوق اساسی زندانیان سیاسی پایان دهد. زینب جلالیان، زنی که برای آزادی و حقوق زنان کرد مبارزه میکرد، اکنون سالهاست که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد. وضعیت او بازتابی از نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران است. سرنوشت او، نشاندهنده ناعدالتیهای گستردهای است که بسیاری از زندانیان سیاسی در ایران با آن مواجهاند. ادامه حبس او، علیرغم اعتراضات بینالمللی، نمونهای از سرکوب مستمر آزادی بیان و حقوق اساسی انسانها در ایران محسوب میشود.
چالشها وپیامدهای کمبود امکانات در مدارس ایران
مرضیه معظمی
نظام آموزشی یکی از ارکان اساسی توسعه هر کشور است و مدارس بهعنوان پایههای این نظام نقش کلیدی در رشد و پیشرفت جامعه دارند. در ایران مدارس با مشکلات متعددی مواجهاند که یکی از مهمترین آنها کمبود امکانات آموزشی است. این کمبودها بهویژه در مناطق محروم و روستایی بیشتر به چشم میخورد و تأثیر مستقیمی بر کیفیت آموزش و آینده دانشآموزان دارد. در بسیاری از مدارس ایران دانشآموزان و معلمان با کمبودهای زیادی در زمینههای زیر مواجهاند کمبود فضای آموزشی مناسب که بسیاری از مدارس بهویژه در مناطق محروم ساختمانهای فرسوده و غیراستاندارد دارند برخی مدارس کلاسهای پرجمعیت دارند که باعث کاهش کیفیت تدریس و یادگیری میشود و نبود امکانات سرمایشی و گرمایشی استاندارد دانشآموزان را در فصول سرد و گرم با مشکلات جدی مواجه میکند کمبود تجهیزات آموزشی و فناوری به خودی خود از موارد مهم در زمان حال است کمبود کامپیوتر نبود اینترنت و آزمایشگاههای علمی باعث میشود که دانشآموزان از یادگیری مهارتهای جدید محروم بمانند. همچنین در مدارس بسیاری کتابخانه مجهز کارگاههای عملی و لوازم کمکآموزشی کافی وجود ندارد. ضعف در استفاده از تکنولوژیهای نوین آموزشی باعث شده که روشهای تدریس سنتی و غیرجذاب باقی بمانند. کمبود نیروی انسانی متخصص نیز یکی از مشکلات اساسی است. در برخی مناطق معلمان کافی برای تدریس دروس مختلف وجود ندارد و یک معلم مجبور است چندین درس متفاوت را تدریس کند حقوق پایین و عدم انگیزه شغلی باعث شده که بسیاری از معلمان حرفهای شغل خود را ترک کنند و به مشاغل درآمدزا روی بیاورند. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد کمبود امکانات رفاهی و بهداشتی است، نبود سرویسهای بهداشتی مناسب و آب آشامیدنی سالم در برخی مدارس سلامت دانشآموزان را تهدید میکند ونبود سالنهای ورزشی و امکانات تفریحی باعث کاهش انگیزه دانشآموزان برای حضور در مدرسه میشود. به پیامدهای کمبود امکانات در مدارس ایران میتوان به چند مورد اشاره کرد که کاهش کیفیت آموزش و نبود امکانات آموزشی کافی باعث میشود که دانشآموزان نتوانند بهخوبی مفاهیم درسی را درک کنند و مهارتهای لازم را یاد بگیرند. این مسئله در درازمدت باعث کاهش سطح علمی جامعه خواهد شد. افزایش نابرابری آموزشی دانشآموزانی که در مدارس با امکانات بهتر تحصیل میکنند فرصتهای بیشتری برای موفقیت در کنکور و ورود به دانشگاههای برتر دارند، درحالیکه دانشآموزان مدارس کمبرخوردار از این فرصتها محروم میشوند. این مسئله نابرابری اجتماعی را افزایش میدهد. افزایش نرخ ترک تحصیل هم جزو موارد کمبود امکانات در مدارس ایران است شرایط نامناسب مدارس و نبود امکانات کافی باعث میشود که دانشآموزان بهویژه در مناطق محروم علاقهای به ادامه تحصیل نداشته باشند و ترک تحصیل کنند تأثیرات منفی بر آینده شغلی دانشآموزانی که در مدارس فاقد امکانات تحصیل میکنند. مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار را کسب نمیکنند و این موضوع باعث افزایش بیکاری در جامعه خواهد شد. راهکارهایی که میتوان برای رفع کمبود امکانات در مدارس به آن اشاره کرد: افزایش بودجه آموزشی و سرمایهگذاری بیشتر دولت در تأمین امکانات مدارس بهویژه در مناطق محروم است. بهبود زیرساختهای مدارس از طریق نوسازی ساختمانها، ایجاد فضاهای آموزشی استاندارد و تأمین تجهیزات مدرن مهم است. گسترش استفاده از تکنولوژی مانند آموزشهای آنلاین، کلاسهای هوشمند و فراهم کردن دسترسی به اینترنت یکی دیگر از راهکارها است اما در صورتی که مدارس به طور یکسان به همه دانشآموزان وسیله ارتباطی ودیعه دهند. افزایش حقوق و مزایای معلمان برای جذب و حفظ نیروی انسانی متخصص در مدارس میتواند کمک کننده باشد. برای حفظ نیروی انسانی و ایجاد عدالت آموزشی با ارائه کمکهای مالی و امکانات ویژه به دانشآموزان مناطق کمبرخوردار تکمیل کننده این کمبودهای امکاناتی است، برای مثال میتوان به سیستانوبلوچستان که جوانترین استان ایران است اشاره کرد. هر یک ساعت ۱۰ نوزاد در این استان وسیع که حدود ۵درصد از جمعیت ایران را در خود جای داده متولد میشوند بااینحال وضعیت مدارس در این استان و بهویژه در روستاهای آن به گفته فعالان مدنی و برابری آموزشی فاجعهبار است. بسیاری از روستاها یا مدرسه ندارند یا کلاسهای تنگی دارند که تعداد آن به شمار انگشتهای یک دست نمیرسد. صدها دانشآموز ساکن روستاهای دیگر بدون دسترسی به سرویس رفتوآمد ناچارند سوار بر خودروهای سوختبران خود را به مدرسه برسانند و در کلاسهایی که مجهز به ابتداییترین امکانات آموزشی مانند تخته سیاه نیستند حاضر شوند و با معلمانی که برای آموزش آن درس تخصصی ندارند درس بخوانند. همه اینها درحالیست که حکومت در حدود پانزده سال اخیر با اجبار جامعه به فرزندآوری سعی در افزایش جمعیت داشته ولی همچنان عاجز یا بدون اراده از تامین حداقل امکانات آموزشی برای نقاط مختلف ایران است. در کل کمبود امکانات در مدارس ایران یکی از مهمترین موانع پیشرفت نظام آموزشی کشور است که تأثیرات منفی زیادی بر کیفیت آموزش عدالت اجتماعی و آینده دانشآموزان دارد. برای حل این مشکل افزایش سرمایهگذاری دولت بهبود زیرساختها گسترش فناوریهای آموزشی و حمایت بیشتر از معلمان ضروری است. تنها با اجرای این اقدامات میتوان به یک نظام آموزشی کارآمد و عادلانه دست یافت که همه دانشآموزان بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی و جغرافیایی از فرصتهای برابر برای یادگیری و پیشرفت بهرهمند شوند.
حمایت از وکلای در معرض خطر در ایران – قسمت سوم
ملیکا نوری وفا
بیش از یک قرن از ورود واژه وکیل دادگستری به دستگاه قضائی ایران میگذرد. در این دوران طولانی و پرشکوه، وکلا در تحولات سیاسی-اجتماعی کشور و دفاع از حقوق ملت نقشی مهم و سرنوشتساز ایفا کردهاند. وظیفه وکیل دادگستری چیزی نیست جز دفاع از حق، که اساس حفظ کرامت انسانی است. با این حال، در این مسیر پر فراز و نشیب، وکلای مردمگرا و حقیقتجو بارها مورد تهدید حکومتهای مستبد و ذی نفعانی قرار گرفتهاند که حقیقت را به زیان خود میدیدند. سرکوب وکلای مدافع در ایران پس از سال ۱۳۶۰پس از سرکوب نیروهای مترقی و آزادیخواه در سال ۱۳۶۰ به دست عوامل خمینی و حاکمیت سیاه ولایت فقیه، وکلای مردمدوست نیز هدف حملات و فشارهای گسترده قرار گرفتند. این سرکوبها تأثیری جبرانناپذیر بر حقوق اساسی ملت داشت. در سال ۱۳۶۰، به بهانه پاکسازی وکلا و نقض استقلال کانون وکلای دادگستری، اعضای هیئتمدیره کانون دستگیر و روانه زندان شدند. از جمله این افراد میتوان به عبدالحمید اردلان (رئیس کانون)، محمدتقی دامغانی (بازرس)، جهانگیر امیرحسینی، و بتول کیهانی (منشی کانون) اشاره کرد که هر یک به شش سال حبس محکوم شدند. از شش عضو هیئترئیسه، پنج نفر به دلیل فشارها ناچار به ترک کشور شدند؛ افرادی چون حسن نزیه (رئیس کانون)، دکتر هدایتالله متیندفتری و دکتر عبدالکریم انواری (نواب رئیس کانون)، صارمالدین صادقوزیری (بازرس)، و دکتر معینیعراقی (منشی هیئترئیسه. آقای اردلان با ایستادن بر مواضع خود تا سال ۶۶ متحمل حبس شد و در زندان ماند. حبس رییس کانون وکلای مرکز تا چند صباحی پیش از درگذشتش در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۶۶ ادامه یافت. خشونت علیه وکلا در ایرانیکی از چهرههای جنایتکار آن دوران، ابوالقاسم ستاریان بود. او، که خود وکیل و در عین حال بازجوی وکلای کانون به شمار میرفت، در جریان بازجوییها از هیچ خشونتی فروگذار نکرد. ستاریان هنگام بازجویی از محمدتقی دامغانی، به او گفت شماره پایش را بگوید. دامغانی که پا برهنه بود و تصور میکرد برایش دمپایی سفارش میدهند، عدد ۴۲ را گفت. اما ستاریان دستور داد دمپایی سایز ۴۴ بیاورند و سپس با شلاق آنقدر به پاهای دامغانی زدند که او تا ماهها حتی دمپاییهای بزرگ را به سختی میپوشید. ستاریان همراه با رضا زوارهای و گودرز افتخار جهرمی، در تهیه فهرستی از وکلایی که باید پروانه وکالتشان توسط دادگاه انقلاب لغو میشد، نقش داشتند. به دنبال این اقدامات، صدها وکیل با آزار و اذیت مواجه شدند و پروانه وکالت بسیاری از آنان لغو شد. لاجوردی و محمدی گیلانی به پشتوانهی پروندهسازی آنها احکامشان را صادر میکردند. در سال ۱۳۶۲، محمد محمدی گیلانی در سه نوبت پروانه وکالت ۱۴۴ وکیل دادگستری را لغو کرد. از جمله این وکلا، میتوان به چهرههای برجستهای چون هدایتالله متیندفتری، حسن نزیه، محمدتقی دامغانی، صارمالدین صادق وزیری، عبدالکریم لاهیجی، سنابرق زاهدی، هادی اسماعیلزاده ، پریوش خواجهنوری، عبدالکریم انواری، ناصر میناچیمقدم، گیتی پورعلیفاضل و مینو جلالی نایینی اشاره کرد. محمدیگیلانی در پایان حکم خود همچنین دستور داد دادسرای انقلاب اسلامی مرکز مکلف است نسبت به تصمیم پرونده بقیه وکلای دادگستری که با این عده همدست و همگام میباشند، به دادگاه تسریع فرماید. در میان اسامی اعلام شده وکلای زیادی وجود داشتند که زندگیشخصی و خانوادههایشان تحت تاثیر مخالفت و مبارزه با نظام استبدادی شاه قرار گرفته بود. دکتر محمود معینی عراقی عضو هیأت مدیره کانون وکلای دادگستری ایران و از مخالفان جدی رژیم پهلوی بود. برادرش یکی از اعضای گروه سیاهکل بود که تیرباران شد. علینقی حکمی، یکی از اعضای گروه ۵۳ نفر بود که همراه با تقی ارانی دستگیر شده بود. عزیز ماملی یکی از اعضای حزب دمکرات کردستان و مشاور دکتر قاسملو بود. او همچنین مدتی مشاور و سپس عضو کمیته مرکزی حزب دمکرات بود و از جمله اعضای هیأت نمایندگی خلق کرد در مذاکره با هیأت ویژه دولت بود. علاوه بر این، سه مهره ذکر شده رژیم ولایت فقیه سال ها مشغول پرونده سازی، بازجویی و شکنجه وکلای دادگستری ایران در شعبه ویژه دادستانی انقلاب اسلامی بودند و بر علیه دست کم۳۰۰ وکیل دیگر طی سالهای دهه ۶۰ مبادرت به اقدام انضباطی می کردند. اعدام وکلای بهایی و سیاسی در دهه ۱۳۶۰، دهها وکیل دادگستری به دلایل سیاسی یا صرفا به دلیل بهایی بودن اعدام شدند. محمدتقی دامغانی در خاطرات خود از دوران زندان، دیداری با رضا زوارهای را روایت کرده است که در آن زوارهای با لحن تهدیدآمیز گفته بود: ما اشتباه کردیم که روز اول شماها را تیرباران نکردیم. وضعیت کنونی وکلای در معرض خطربا گذشت دههها، سرکوب وکلای دادگستری همچنان ادامه دارد. نمونه اخیر آن، صدور حکم زندان و محرومیت از وکالت برای بهنام نزادی، عضو کانون وکلای مرکز است. دادگاه تجدیدنظر استان مرکزی او را به چهار ماه حبس و یک سال محرومیت از وکالت محکوم کرده است. همچنین، در این دوران، طاهر نقوی و خسرو علیکردی، دو وکیل دادگستری دیگر در تهران و مشهد، به احکام حبس و مجازاتهای تکمیلی محکوم شدهاند. حمایت از وکلای شجاع و حقجوشماری از وکلای دادگستری فعال در رسانههای اجتماعی به صدور این احکام علیه بهنام نزادی واکنش نشان دادهاند. هادی دیدارلو، وکیل دادگستری با اشاره به در معرض خطر بودن وکلا نوشت که وظیفه قوه قضاییه رسیدگی به شکایت مردم در خصوص تخلفات انتظامی قضات است و نه مجازات وکلای شجاع. تاریخچه خونبار سرکوب وکلای آزاده و شریف نشان میدهد که حمایت از آنان، به معنای حفاظت از حقوق اساسی ملت است. بیایید با گرامیداشت روز وکلای در معرض خطر و همدلی با این مدافعان حقوق بشر، به این مسیر دشوار اما سرشار از امید ادامه دهیم.
صدور احکام جایگزین حبس در ایران؛ اصلاح سیستم قضایی یا سرپوشی بر بحران زندانها؟
سلمان قربانی
طی سالهای اخیر، بحران ازدحام زندانها، فساد قضایی و افزایش تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی، جمهوری اسلامی را وادار به اتخاذ سیاستهایی مانند احکام جایگزین حبس کرده است. اما سوال اساسی اینجاست: آیا این احکام واقعا به کاهش تعداد زندانیان و بهبود شرایط حقوق بشری منجر شده است یا صرفا ابزاری تبلیغاتی برای توجیه وضعیت بحرانی زندانهای کشور است؟ طبق گزارشهای رسمی، بیش از ۲۲۰ هزار زندانی در ایران وجود دارد که این رقم چندین برابر ظرفیت استاندارد زندانهای کشور است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی به جای اصلاح ساختاری سیستم قضایی، استفاده از احکام جایگزین حبس را به عنوان راهکاری موقت برای کاهش فشار بر زندانها معرفی میکند. گسترش احکام جایگزین، سرپوشی بر بحران زندانها. افزایش بیرویه آمار زندانیان در ایران: طبق آمارهای موجود، ایران یکی از بالاترین نرخهای زندانیان نسبت به جمعیت را، در جهان دارد. دلایل این امر شامل: افزایش سرکوب سیاسی و عقیدتی؛ هرساله صدها فعال سیاسی، روزنامهنگار و معترض، بدون دادرسی عادلانه راهی زندان میشوند. جرمانگاری گسترده در قوانین کیفری؛ بسیاری از جرایمی که در کشورهای دیگر تخلف اداری محسوب میشوند، در ایران مجازات زندان دارند. عدم وجود سیاستهای پیشگیرانه و اصلاحی در نظام قضایی؛ نتیجه این سیاستها، پر شدن زندانها و گسترش بحران در دستگاه قضایی بوده است. استفاده ابزاری از احکام جایگزین برای اهداف تبلیغاتی: هر بار که بحث بحران زندانها و فشارهای بینالمللی بر ایران افزایش پیدا میکند، دولت و قوه قضاییه با انتشار آمارهایی درباره احکام جایگزین حبس، تلاش میکنند تا چهرهای اصلاحطلبانه از خود ارائه دهند. اما در واقعیت، این احکام تنها بخش کوچکی از مجازاتهای کیفری را شامل میشود و زندانیان سیاسی و معترضان همچنان با احکام سنگین روبهرو هستند. نقض حقوق زندانیان در ایران: نقض اصل تناسب جرم و مجازات: طبق ماده ۱۶۸ قانون اساسی ایران و اصول کیفری بینالمللی، مجازات باید متناسب با جرم باشد. اما در ایران، برای جرائم سیاسی و عقیدتی، احکام زندان بسیار سنگینتر از حد استاندارد است. بسیاری از معترضان و فعالان مدنی به سالها حبس به دلیل فعالیتهای مسالمتآمیز خود محکوم میشوند. عدم رعایت استانداردهای بینالمللی در صدور احکام جایگزین حبس: احکام جایگزین حبس در بسیاری از کشورهای جهان، بهعنوان روشی علمی برای کاهش جمعیت زندانها و اصلاح رفتار مجرمان استفاده میشود. اما در ایران، این سیاست بهصورت سلیقهای و تحت نفوذ نهادهای امنیتی اعمال میشود. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی، از این احکام مستثنا هستند و همچنان در شرایط سخت زندانها به سر میبرند. احکام جایگزین حبس، بیشتر برای زندانیان جرائم مالی و غیرسیاسی اجرا میشود، درحالیکه مخالفان سیاسی همچنان با سرکوب، شکنجه و زندانهای طولانیمدت مواجهاند. نقض میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی: ایران عضو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد است که بر حق دادرسی عادلانه و کاهش استفاده از مجازاتهای سنگین برای جرائم غیرخشونتآمیز تأکید دارد. اما در ایران، بسیاری از بازداشتشدگان، بدون دسترسی به وکیل و بدون رعایت دادرسی عادلانه، به زندانهای طولانیمدت محکوم میشوند. احکام جایگزین برای زندانیان سیاسی اجرا نمیشود و بسیاری از آنان همچنان تحت فشارهای امنیتی و قضایی قرار دارند. آیا سیاست جایگزین حبس، تغییری در سیستم قضایی ایران ایجاد میکند؟ بررسی سیاست صدور احکام جایگزین حبس نشان میدهد که این روش نهتنها کمکی به اصلاح نظام کیفری ایران نکرده بلکه ابزاری برای پنهان کردن بحرانهای ساختاری سیستم قضایی و زندانهای کشور است. تا زمانی که بازداشتهای خودسرانه و محاکمات غیرعادلانه ادامه دارد، زندانیان سیاسی و عقیدتی از این احکام مستثنا هستند، سیستم قضایی ایران تحت نفوذ نهادهای امنیتی باقی بماند، هیچ تغییر واقعی در وضعیت زندانها و حقوق شهروندان ایجاد نخواهد شد. درنهایت، احکام جایگزین حبس در ایران، نه یک اصلاح قضایی بلکه ابزاری تبلیغاتی برای سرپوش گذاشتن بر وضعیت وخیم زندانها و نقض گسترده حقوق بشر است.
عوامل و چالشها برای گذر از جمهوری اسلامی ایران
اسفندیار سنگری
عوامل و چالش ها برای گذر از حکومت جمهوری اسلامی در ایران: در واقع گذر از جمهوری اسلامی به عوامل متعددی بسیاری بستگی دارد، از جمله: شرایط داخلی: نارضایتی عمومی، اعتراضات مردمی، وضعیت اقتصادی، انسجام یا تفرقه در میان وابستگان حکومتی و رهبری. فشارهای بینالمللی تحریمها، موضعگیری قدرتهای جهانی و منطقهای. تحولات سیاسی و اجتماع: تغییر در ساختارهای قدرت، ظهور جنبشهای سیاسی جدید، واکنش نیروهای نظامی و امنیتی. رهبری و جانشینی و نقش رهبر بعدی و تغییرات احتمالی در سیاستهای کلان. در تاریخ، حکومتها معمولا زمانی دچار تحول میشوند که بحرانهای داخلی و خارجی به نقطهای برسد که ساختار قدرت نتواند آنها را مدیریت کند. اما پیشبینی زمان دقیق گذر از جمهوری اسلامی غیرممکن است. بررسی سناریوهای احتمالی برای آینده حکومت جمهوری اسلامی با توجه به تاریخ، حکومتهای مشابه و شرایط کنونی ایران، چند سناریوی مختلف برای تغییر یا ادامه حکومت جمهوری اسلامی را میتوان در نظر گرفت. سناریوی اول: اصلاحات تدریجی و تغییر از درون، در این سناریو، حکومت با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به پذیرش تغییراتی در ساختار سیاسی میشود، مانند افزایش آزادیهای مدنی، اصلاحات اقتصادی، و کاهش نقش نهادهای نظامی و امنیتی در سیاست. اما تجربه جمهوری اسلامی نشان داده که ساختار قدرت به شدت در برابر اصلاحات مقاومت کرده و حتی حرکتهای اصلاحطلبانه را سرکوب کرده است مانند دولت خاتمی و اعتراضات پس از انتخابات سناریوی دوم: فروپاشی ناگهانی حکومت، در این حالت، ترکیبی از بحرانهای داخلی (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) و فشارهای خارجی منجر به یک فروپاشی سریع میشود. از نمونههای تاریخی میتوان به این موارد اشاره کرد: سقوط شوروی در ۱۹۹۱، سقوط رژیم قذافی در لیبی. عواملی که ممکن است به این سناریو منجر شوند: نارضایتی گسترده مردمی و اعتراضات سراسری، از هم گسیختگی نیروهای نظامی و امنیتی، یک بحران اقتصادی شدیدتر که معیشت مردم را غیرقابل تحمل کند، افزایش فشارهای بینالمللی و تحریمهای فلجکننده، با این حال حکومت ایران تجربههای متعددی در سرکوب اعتراضات دارد(مانند ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱) و تاکنون توانسته بقای خود را حفظ کند. سناریوی سوم: تغییر از طریق کودتا یا اختلافات درون حاکمیت، اگر میان نیروهای امنیتی، سپاه، و رهبران سیاسی اختلافات شدید بروز کند، ممکن است یک بخش از حکومت علیه بخش دیگر اقدام کند چنین حالتی در برخی کشورها رخ داده است، مانند کودتای نظامی در مصر (۲۰۱۳) یا تغییرات در کره شمالی پس از مرگ کیم جونگ ایل، عواملی که ممکن است این سناریو را تقویت کنند: بحران جانشینی پس از درگذشت علی خامنهای، اختلافات شدید میان سپاه و دولت و حامیان رهبری، نارضایتی بخشی از نیروهای نظامی از شرایط کشور، با این حال، ساختار امنیتی جمهوری اسلامی طوری طراحی شده که احتمال وقوع کودتا را کاهش دهد، زیرا سپاه و ارتش از یکدیگر جدا هستند و نظارت شدیدی بر فرماندهان وجود دارد. سناریوی چهارم: ادامه حکومت با سرکوب بیشتر، در این سناریو، جمهوری اسلامی با افزایش سرکوب داخلی، کنترل شدیدتر بر رسانهها و اینترنت، و استفاده از نیروهای امنیتی، بقای خود را حفظ میکند نمونههای مشابه: حکومت کره شمالی، حکومت بشار اسد در سوریه، رژیم مادورو در ونزوئلا. این سناریو بر این فرض استوار است که: نیروهای نظامی و امنیتی همچنان وفادار بمانند، مردم توان یا انگیزه کافی برای ایجاد تغییر نداشته باشند. فشارهای خارجی به اندازهای نباشد که حکومت را فلج کند این سناریو به معنای ادامه وضعیت کنونی با سختتر شدن شرایط زندگی مردم است، اما پایدار بودن آن در بلندمدت نامشخص است. سناریوی پنجم: انقلاب یا جنبش های مردمی گسترده: اگر اعتراضات مردمی به مرحلهای برسد که نیروهای امنیتی دیگر قادر به کنترل آن نباشند، امکان وقوع یک انقلاب مردمی وجود دارد. نمونههای تاریخی: انقلاب ۱۳۵۷ ایران، انقلابهای عربی ۲۰۱۱، انقلاب رومانی در سال ۱۹۸۹. عواملی که میتوانند به این سناریو دامن بزنند: افزایش شدید فقر و مشکلات اقتصادی، نارضایتی شدید از حکومت و فساد، شکست اصلاحات و از بین رفتن امید به تغییر از درون، پیوستن بخشهایی از نیروهای نظامی و امنیتی به مردم، البته انقلابها همیشه نتیجهای سریع ندارند و ممکن است به درگیریهای طولانی و حتی جنگ داخلی منجر شوند (مانند سوریه و لیبی). آینده ایران چه خواهد شد در کوتاه مدت، محتملترین سناریو ادامه حکومت با سرکوب بیشتر است، مگر اینکه بحرانی غیرمنتظره حکومت را دچار شوک کند. در میان مدت، بحرانهای اقتصادی و سیاسی میتوانند شرایط را تغییر دهند، اما مشخص نیست که این تغییرات از طریق اصلاحات، کودتا، یا انقلاب رخ خواهند داد. در بلندمدت، اگر نارضایتی عمومی ادامه یابد و حکومت نتواند بحرانهای داخلی را مدیریت کند، احتمال وقوع یک تغییر اساسی بیشتر میشود. در ادامه به تاثیرواتحاد اپوزیسیونهای داخلی و خارجی اشاره میکنم، تاثیرواتحاد اپوزیسیونهای داخلی و خارجی میتواند یکی از مهمترین عوامل در تغییرات سیاسی باشد. اما در مورد ایران، چالشهای زیادی در مسیر این اتحاد وجود دارد. بیایید بررسی کنیم که چگونه این اتحاد میتواند موثر باشد و چه موانعی بر سر راه آن وجود دارد. تأثیر اتحاد اپوزیسیون در تغییر حکومت افزایش فشار داخلی: اگر گروههای مخالف بتوانند روی یک هدف مشترک تمرکز کنند، امکان بسیج اجتماعی و ایجاد اعتراضات گستردهتر فراهم میشود. جلب حمایت بینالمللی: اپوزیسیونی که متحد و سازمانیافته باشد، میتواند حمایت دولتهای خارجی و نهادهای بینالمللی را جلب کند. رهبری یکپارچه: در نبود یک رهبر مشخص یا استراتژی مشترک، جنبشهای اعتراضی پراکنده و کماثر میشوند. اتحاد میتواند رهبری منسجمتری ایجاد کند. ایجاد آلترناتیو سیاسی: یکی از نگرانیهای مردم، وضعیت کشور پس از جمهوری اسلامی است. اپوزیسیون متحد میتواند یک برنامه روشن برای آینده ارائه دهد. چالشهای اتحاد اپوزیسیون: اختلافات ایدئولوژیک: گروههای اپوزیسیون از طیفهای مختلفی مانند مشروطهخواهان، جمهوریخواهان، چپگرایان، ناسیونالیستها، اصلاحطلبان سابق و گروههای قومی تشکیل شدهاند که نظرات گاه متضادی دارند. نبود یک رهبر یا نهاد مرکزی: تاکنون هیچ فرد یا سازمانی نتوانسته همه گروهها را حول یک محور مشترک جمع کند. برخی از چهرهها مانند رضا پهلوی یا مسیح علینژاد تلاش کردهاند، اما هنوز اپوزیسیون کاملا متحد نشده است. عدم هماهنگی داخلی و خارجی: بسیاری از فعالان داخلی به دلیل سرکوب شدید نمیتوانند ارتباط موثری با اپوزیسیون خارج از کشور داشته باشند. بیاعتمادی مردم: برخی از مردم به دلیل سابقه اختلافات و ناکامیهای گذشته، به اپوزیسیون اعتماد کامل ندارند و هنوز گزینهای جایگزین را نپذیرفتهاند. سرکوب حکومت، هرگونه تلاش برای سازماندهی و اتحاد در داخل ایران با سرکوب شدید مواجه میشود و بسیاری از رهبران احتمالی زندانی یا تبعید میشوند. راهکارهای ممکن برای اتحاد مؤثر: تمرکز روی نقاط اشتراک بهجای اختلافات بهجای تاکید بر ایدئولوژیها، اپوزیسیون باید روی اصول مشترک مانند گذار از جمهوری اسلامی و دموکراسی توافق کند، ایجاد یک شورای هماهنگی گروههای مختلف میتوانند یک نهاد متمرکز تشکیل دهند که هدفش تنها تغییر حکومت باشد، بدون ورود به بحثهای اختلاف برانگیز استفاده از ظرفیت دیاسپورا و ایرانیان خارج از کشور میتوانند نقش کلیدی در حمایت مالی، رسانهای و دیپلماتیک داشته باشند، تقویت ارتباط با معترضان داخل ایران : با وجود محدودیتها، راههایی برای هماهنگی اعتراضات و اعتصابات سراسری باید پیدا شود، ارائه یک برنامه مشخص برای آینده ایران : مردم باید بدانند پس از جمهوری اسلامی، چه نوع حکومتی قرار است جایگزین شود و چگونه مشکلات کشور حل خواهند شد. آیا اتحاد اپوزیسیون میتواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند؟ اگر اتحاد واقعی و گستردهای شکل بگیرد، میتواند نقش تعیینکنندهای در تغییر حکومت داشته باشد، اما بهتنهایی کافی نیست این اتحاد باید با نارضایتی مردمی، اعتراضات داخلی، فشارهای اقتصادی و حمایتهای بینالمللی همراه شود تا بتواند تأثیر عملی داشته باشد نمونههای تاریخی مانند سقوط آپارتاید در آفریقای جنوبی یا انقلابهای اروپای شرقی نشان میدهند که اتحاد اپوزیسیون، زمانی موفق است که مردم نیز به آن اعتماد کرده و از آن حمایت کنند، اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران به گروههای مختلفی تقسیم میشود که هر کدام رویکرد، ایدئولوژی و اهداف خاص خود را دارند. در ادامه مهمترین گروههای اپوزیسیون را بررسی میکنیم: ۱مشروطهخواهان (پادشاهیطلبان) هدف: بازگشت به نظام مشروطه سلطنتی با یک پادشاه نمادین و دولت دموکراتیک رهبران شناختهشده: رضا پهلوی (ولیعهد سابق ایران) حامیان: بخشی از ایرانیان خارج از کشور، نسلهای قدیمیتر که از دوران پهلوی حمایت میکنند، برخی از جوانان مخالف جمهوری اسلامی استراتژی: گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی، ایجاد حکومت دموکراتیک با حفظ سلطنت مشروطه، تمرکز بر ملیگرایی ایرانی و توسعه اقتصادی. چالشها: اختلاف میان مشروطهخواهان درباره نقش رضا پهلوی برخی او را رهبر میدانند، برخی صرفا چهرهای نمادین بیاعتمادی برخی از گروهها به سلطنت به دلیل تجربه دوران پهلوی نبود تشکیلات قوی و شبکه داخلی در ایران. ۲جمهوریخواهان سکولار دموکراتها): هدف: برقراری یک جمهوری دموکراتیک و سکولار. گروههای مهم: حزب سکولار دموکرات ایرانیان، جمهوریخواهان ملی ایران، سازمان اتحاد برای دموکراسی در ایران. استراتژی: تأکید بر حقوق بشر، دموکراسی و سکولاریسم، گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی، همکاری با نیروهای مختلف اپوزیسیون. چالشها: نداشتن یک رهبر مشخص، پراکندگی زیاد و اختلافات ایدئولوژیک در میان گروههای جمهوریخواه، حمایت کمتر در داخل ایران نسبت به مشروطهخواهان. ۳گروههای چپگرا و سوسیالیستها هدف: برقراری یک جمهوری سوسیالیستی یا سوسیالدموکراتیک. گروههای مهم: حزب توده ایران (مارکسیستی)، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) کومله (چپگرای کرد)، حزب چپ ایران. استراتژی: عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت، حمایت از جنبشهای کارگری و زحمتکشان برخی طرفدار گذار مسالمتآمیز، برخی طرفدار مبارزه مسلحانه، چالشها: تضعیف شدید بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به دلیل سرکوب حکومت عدم نفوذ گسترده در داخل ایران به دلیل فضای امنیتی، اختلاف نظر میان گروههای مختلف چپگرا. ۴ گروههای اتنیکی و فدرالیستها هدف: خودمختاری یا استقلال برای اقوام غیرفارس در ایران، گروههای مهم: حزب دموکرات کردستان ایران، پژاک، حزب مردم بلوچستان، حزب آذربایجان جنوبی، الاهوازیه. استراتژی: برخی خواهان خودمختاری در چارچوب ایران هستند، برخی به دنبال جدایی و تشکیل کشورهای مستقلاند، برخی از گروههای مسلحانه فعالیت میکنند (مانند پژاک و الاهوازیه). چالشها: مخالفت شدید حکومت با هرگونه فدرالیسم یا تجزیهطلبی، اختلاف نظر میان گروههای اتنیکی درباره آینده ایران عدم حمایت گسترده از سوی ایرانیان خارج از این اقوام. ۵ اصلاحطلبان سابق (تحولخواهان): هدف: تغییرات تدریجی در نظام جمهوری اسلامی، گروههای مهم: جبهه مشارکت ایران اسلامی (منحلشده)سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (اصلاحطلب)حزب اتحاد ملت ایران استراتژی: حفظ جمهوری اسلامی با تغییرات گسترده در ساختار آن، تلاش برای محدود کردن قدرت رهبری و سپاه، تعامل با غرب برای کاهش تحریمها و بهبود وضعیت اقتصادی، چالشها: از دست دادن اعتبار بین مردم پس از اعتراضات ۸۸، ۹۶، ۹۸، و ۱۴۰۱سرکوب شدید توسط جناح اصولگرا و حاکمیت، خروج بسیاری از چهرههای اصلاحطلب از کشور یا کنار گذاشته شدن از سیاست ۶ سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، هدف: سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک نظام جمهوری اسلامی به سبک خودشان رهبران: مریم رجوی، پایگاه اصلی: آلبانی، فرانسه. استراتژی: استفاده از فعالیتهای رسانهای و لابیگری در غرب، جذب حمایت برخی سیاستمداران آمریکایی و اروپایی، سابقا دارای شاخه مسلحانه بود، اما اکنون ادعا میکند که روشهای مسالمتآمیز دنبال میکند، چالشها: گذشتهای بحثبرانگیز (همکاری با صدام حسین در جنگ ایران و عراق)، عدم محبوبیت گسترده در داخل ایران، مخالفت بیشتر گروههای اپوزیسیون دیگر با آن. نتیجهگیری و چالش های اتحاد: آیا اپوزیسیون میتواند متحد شود؟ چالشهای اتحاد: اختلافات ایدئولوژیک و راهبردی بین گروهها، عدم اعتماد برخی از مردم به گروههای قدیمی، نبود یک ساختار سازمانی مشخص و شبکه داخلی قوی، در نهایت، اگر اپوزیسیون بتواند بر اختلافات غلبه کند و روی اهداف مشترک تمرکز کند، احتمال تغییر در ایران بیشتر خواهد شد. نظر شما چیست؟ کدام گروهها میتوانند در تغییر آینده ایران نقش بیشتری داشته باشند؟
چرایی انقلاب اسلامی: دغدغه نان یا اجرای شریعت؟
منصور خانی
در چهل و ششمین سالگرد انقلاب اسلامی، این سخنان از سوی کسی «چرا انقلاب شد؟ آیا هدف پیشرفت نظامی و علمی بود یا هدف از انقلاب، شامل دین و فرهنگ نیز میشد؟ امروز به گونهای وانمود میشود که خواسته ما، تنها رفاه مادی است؛ همان خواستهای که در کشورهایی که با خدا هیچ رابطهای ندارند نیز مطرح است!» در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی، این سخنان از سوی کسی بیان می شود که اکنون رهبری فکری بخشی از جناح ارتدوکس و محافظهکار حامی انقلاب اسلامی را بر عهده دار.محمدتقی مصباح یزدی» به جد بر این باور است که انتظارات اقتصادی و رفاه محور از انقلاب اسلامی داشتن، با اهداف آن انقلاب همخوان نیست. مصباح یزدی انگیزه های دینی را هدف اصلی انقلاب اسلامی تعریف می کند.آیا شواهد برجای مانده از دوران انقلاب اسلامی بر راستی و درستی نظر او شهادت میدهند؟هر سال سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی که فرا میرسد بحث پیرامون چرایی رخداد بهمن ۵۷ اوج میگیرد. با توجه به اوجگیری نارضایتیها در سالهای اخیر، این پرسشها شدت بیشتری گرفته است و نسل جوانی که از طریق رسانهها پلی به گذشته میزند و آزادیهای اجتماعی در حکومت گذشته و رفاه نسبی مردم را میبیند و از طریق افراد سالخوردهتر توصیف آن روزگار را میشنود، از پدران و مادران خود این سوال بسیار پرسیده شده و – در عین حال – بسیار بنیادین را میپرسد که:«چرا انقلاب کردید؟»حکومت روحانیون؛ تضمین اجرای شریعت:اگرچه تحلیلهایی وجود دارند که سعی میکنند علت اصلی انقلاب را به مسائل اقتصادی یا سیاسی گره بزنند اما آنچه شاید بتوان با اطمینان گفت این است که نزد نیروهای اسلامگرایی که برای سقوط محمدرضاشاه تلاش میکردند، بیش از آنکه دیکتاتوری محمدرضا شاه یا انگیزههای اقتصادی، تهییجگر مبارزه علیه حکومت شاهنشاهی باشند، علائق اسلامگرایانه و شریعتمحور، پیشرانههای اصلی برای براندازی حکومت بودند. که اکنون رهبری فکری بخشی از جناح ارتدوکس و محافظهکار حامی انقلاب اسلامی را بر عهده دارد. «محمدتقی مصباح یزدی» به جد بر این باور است که انتظارات اقتصادی و رفاه محور از انقلاب اسلامی داشتن، با اهداف آن انقلاب همخوان نیست. مصباح یزدی انگیزه های دینی را هدف اصلی انقلاب اسلامی تعریف می کند. آیا شواهد برجای مانده از دوران انقلاب اسلامی بر راستی و درستی نظر او شهادت میدهند؟ هر سال سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی که فرا میرسد بحث پیرامون چرایی رخداد بهمن ۵۷ اوج میگیرد. با توجه به اوجگیری نارضایتیها در سالهای اخیر، این پرسشها شدت بیشتری گرفته است و نسل جوانی که از طریق رسانهها پلی به گذشته میزند و آزادیهای اجتماعی در حکومت گذشته و رفاه نسبی مردم را میبیند و از طریق افراد سالخوردهتر توصیف آن روزگار را میشنود، از پدران و مادران خود این سوال بسیار پرسیده شده و – در عین حال – بسیار بنیادین را میپرسد که: «چرا انقلاب کردید؟»حکومت روحانیون؛ تضمین اجرای شریعت:اگرچه تحلیلهایی وجود دارند که سعی میکنند علت اصلی انقلاب را به مسائل اقتصادی یا سیاسی گره بزنند اما آنچه شاید بتوان با اطمینان گفت این است که نزد نیروهای اسلامگرایی که برای سقوط محمدرضاشاه تلاش میکردند، بیش از آنکه دیکتاتوری محمدرضا شاه یا انگیزههای اقتصادی، تهییجگر مبارزه علیه حکومت شاهنشاهی باشند،علائق اسلامگرایانه و شریعتمحور، پیشرانههای اصلی برای براندازی حکومت بودند.دکتر«قاسم افتخاری» – استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران – این نظر که خواسته اصلی روحانیت انقلابی، اجرای شریعت بود را تایید میکند و در توضیح میگوید: «محور مطالبات روحانیون این بود که حکومتها قوانین اسلامی را اجرا کنند. اولین بار ایده حکومت اسلامی و ولایت فقیه در کتاب یک روحانی اهل کرمانشاه در زمان قاجار مطرح شد. ایشان کتابی با عنوان ولایت فقیه نوشت ولی پی گرفته نشد تا اینکه آیتالله خمینی دوباره آن را مطرح کرد. تئوری اولیه اجرای شریعت توسط حکومت سکولار را کنار نهاد و به جای آن تئوری اجرا شریعت توسط ولی فقیه را مطرح کرد که بدین ترتیب باید روحانیت در مصدر قدرت باشد و شریعت را خود اجرا کند.»در بالا به بخشی از سخنان مصباح یزدی اشاره شد. این چهره تاثیرگذار باز هم در این باره سخن دارد:«آیا فقط دغدغه ما این بود که به جای شاه، دیگری حکومت کند یا این انقلاب با هدف اصلی احیای ارزشهای دینی – در کنار حل مشکلات معیشتی – تحقق یافت؟ امام(ره) وقتی خیلی احساس خطر میکرد و میخواست خطر عظیمی را به مردم گوشزد کند، میفرمود من برای اسلام احساس خطر میکنم. اما نهایت خطری که ما احساس میکنیم، تورم و گرانی است!»این سخن مورد تایید«روحالله حسینیان» رییس پیشین مرکز اسناد انقلاب اسلامی – نیز هست و او نیز سخنی بهصراحت در این باره گفته بود و اذعان کرده بود:«اگر قرار بر آباد کردن بود که شاه بهتر میتوانست ایران را آباد کند.» اگرچه این سخن با این کیفیت ذکرشده مورد تکذیب دفتر او قرار گرفت، اما حتی سخن تصحیحشده و «اصل سخن» نیز همان ادعای خطوط بالا را تایید میکند که اسلامگرایان اساسا برای خود اهداف اقتصادی از انقلاب تعریف نکرده بودند:«فرض کنید ایرانی مانند ژاپن ساختید، در انتها چه نتیجهای حاصل میشود؟ انقلاب اسلامی حرف دیگری داشت و شاه هم میتوانست ایران را آباد کند، اما ما انقلاب کردیم تا آبادانی همراه با معنویت و دین داشته باشیم.»انقلاب برای اجرای شریعت؛ مورد مرتضی نبوی:«مرتضی نبوی» از جمله چهرههای انقلابی بود که در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی جوانی ۳۱ ساله بود. او که تحصیلات خود در مهندسی برق را در دانشگاه تهران به پایان رسانده بود در دولت اول میرحسین موسوی پست وزارت پست، تلگراف و تلفن را برعهده داشت و پس از آن به عنوان یکی از بنیانگذاران روزنامه محافظه کار «رسالت» در این روزنامه مشغول شد. او اکنون عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام هست. نوع نگاه مرتضی نبوی به فضای تهران و دانشگاه در پیش از انقلاب اسلامی نگاهی قابل توجه است. از اینرو که نشان میدهد این تنها روحانیت نبود که تصمیم داشت سبک زندگی جامعه را تغییر بدهد و آن را به فضایی اسلامی منتقل کند؛ بلکه حتی جوانان تحصیلکرده که در بهترین رشتهها و در بهترین دانشگاههای کشور نیز تحصیل میکردند در جستجوی چنین هدف به زعم خود والایی بودند.مرتضی نبوی که در قزوین به دنیا آمده و در آنجا بزرگ شده بود، ..
روز جهانی زن و نقض حقوق زنان در ایران
کریم ناصری
روز جهانی زن که هر ساله در ۸ مارس گرامی داشته میشود، فرصتی برای بازتاب پیشرفتها، چالشها و مبارزات زنان در سراسر جهان است. در حالی که بسیاری از کشورها تلاش کردهاند تا شرایط زندگی و حقوق زنان را بهبود بخشند، زنان ایران همچنان با محدودیتهای گسترده، تبعیضهای ساختاری و سرکوب سازمانیافته مواجهاند. در سالهای اخیر، فشارها و سختگیریهای حکومتی علیه زنان شدت گرفته است. زنان ایرانی نهتنها از حقوق برابر در حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی محروماند، بلکه حتی در سادهترین آزادیهای فردی، مانند انتخاب پوشش، حق سفر و حق اشتغال بدون محدودیتهای قانونی نیز با موانع بزرگی روبهرو هستند. سرکوب سیستماتیک زنان، بهویژه پس از اعتراضات گسترده سالهای اخیر، بهوضوح نشاندهنده سیاستهای سرکوبگرانهای است که حکومت ایران برای کنترل زنان و محدود کردن نقش آنان در جامعه دنبال میکند.در سالهای اخیر، اعتراضات زنان علیه نابرابریهای قانونی، اجتماعی و فرهنگی شدت گرفته است. زنان ایرانی با راهاندازی کمپینهای مختلف، تلاش کردهاند تا حقوق از دسترفته خود را بازیابند. از مهمترین این اعتراضات میتوان به جنبش دختران خیابان انقلاب اشاره کرد که در آن زنان با برداشتن روسریهای خود در اماکن عمومی، مخالفتشان را با حجاب اجباری نشان دادند. با این حال، مهمترین و گستردهترین جنبش اعتراضی زنان در دهههای اخیر، جنبش زن، زندگی، آزادی بود که پس از قتل مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد. این جنبش نهتنها حقوق زنان، بلکه کلیت نظام سرکوبگر و نابرابریهای حاکم بر جامعه را به چالش کشید. حضور گسترده زنان در اعتراضات خیابانی، اعتصابها و فعالیتهای مدنی نشان داد که زنان ایرانی دیگر حاضر به پذیرش ظلم و تبعیض نیستند. پس از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، حکومت ایران با اتخاذ سیاستهای سرکوبگرانه شدید، تلاش کرد جنبش زنان را سرکوب کند. فعالان حقوق زنان، روزنامهنگاران، وکلا و دانشجویان با موجی از بازداشتها، صدور احکام سنگین و فشارهای امنیتی روبهرو شدند. گزارشهای متعددی از شکنجه، آزار جنسی و خشونت جسمی علیه زنان در زندانها منتشر شده است. بسیاری از زنان معترض به حبسهای طولانیمدت، تبعید و محرومیتهای اجتماعی محکوم شدهاند. همچنین، حکومت با کنترل رسانهها و ایجاد فضای رعب و وحشت، تلاش کرده است تا اعتراضات زنان را به حاشیه ببرد، اما این مبارزات همچنان ادامه دارد. یکی از اصلیترین مصادیق نقض حقوق زنان در ایران، تحمیل حجاب اجباری است. این سیاست از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ به اجرا درآمد و در سالهای اخیر، شدت بیشتری گرفته است. پس از اعتراضات گسترده علیه حجاب اجباری، حکومت ایران سیاستهای سختگیرانهتری را در این زمینه اعمال کرد. از جمله اقدامات سرکوبگرانه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: استفاده از دوربینهای نظارتی برای شناسایی زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند، محرومیت زنان از خدمات اجتماعی، از جمله ورود به دانشگاهها، اماکن عمومی و وسایل حملونقل. در سال ۱۴۰۲، بسیاری از زنان به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری از تحصیل، کار و حضور در مکانهای عمومی منع شدند. کارزارهای حمایتی از زنان مخالف حجاب اجباری نیز با سرکوب و بازداشت فعالان همراه شد. فعالان حقوق زنان در ایران همواره هدف فشارهای امنیتی و قضائی بودهاند، اما پس از اعتراضات ۱۴۰۱، این فشارها به طرز بیسابقهای افزایش یافت. برخی از زنان فعال در حوزه حقوق بشر، وکالت و روزنامهنگاری به اتهاماتی مانند تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی بازداشت و به احکام سنگین زندان محکوم شدند. یکی از نمادهای مقاومت زنان ایران، نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۲۳ است که سالها برای لغو حجاب اجباری و بهبود وضعیت زنان در ایران تلاش کرده است. او بارها بازداشت شده و در حال حاضر نیز در زندان به سر میبرد. علاوه بر سرکوب اعتراضات و اجبار در پوشش، نقض حقوق زنان در ایران ابعاد گستردهتری دارد. قوانین تبعیضآمیز علیه زنان همچنان پابرجاست و در حوزههای زیر، زنان با نابرابریهای شدید مواجهاند. ازدواج و طلاق: حق طلاق در اختیار مردان است و زنان برای جدایی از همسر خود، باید دلایل قانونی خاصی ارائه دهند. حضانت فرزند: در صورت جدایی، حق حضانت فرزندان عمدتا به پدر تعلق دارد. حق سفر: زنان برای خروج از کشور به اجازه همسر یا پدر نیاز دارند. خشونت خانگی و قتلهای ناموسی: قوانین حمایتی از زنان در برابر خشونت خانگی ضعیف است و در برخی موارد، مرتکبان قتلهای ناموسی با مجازاتهای سبک مواجه میشوند. روز جهانی زن فرصتی است برای یادآوری مبارزات زنان ایران و نشان دادن این حقیقت که این مبارزه همچنان ادامه دارد. با وجود سرکوبها و تهدیدهای حکومتی، زنان ایرانی همچنان به مقاومت و تلاش برای دستیابی به حقوق برابر ادامه میدهند. جنبشهای زنان در ایران نشان دادهاند که مبارزه برای حقوق زنان، بخشی از مبارزه برای آزادی و عدالت در کل جامعه است. در این مسیر، حمایت جامعه جهانی از زنان ایران اهمیت زیادی دارد. سازمانهای حقوق بشری، رسانههای بینالمللی و دولتهای دموکراتیک باید بیش از پیش به نقض گسترده حقوق زنان در ایران توجه کنند و از مبارزات آنان حمایت نمایند. تنها از طریق همبستگی بینالمللی و تلاش مستمر است که میتوان به ایجاد تغییرات اساسی و پایدار در وضعیت زنان ایران امیدوار بود.
قربانیان هالوکاست ، هالوکاست را تکرار می کنند
جهانگیر گلزار
هولوکاست این واژه از ریشه یونانی “holókaustos” گرفته شده است که به معنای “سوزاندن کامل” است و اشاره به یکی از روشهای قتل (اتاقهای گاز و سپس سوزاندن اجساد) آلمانها بر علیه مخالفین خود دارد.آلمان نازی به رهبری هیتلر حدود 6 میلیون یهودی را به بدترین شکل به قتل رساند . این جنایات در کشورهای تحت اشغال آلمان نازی، مخصوصا در اروپای مرکزی و شرقی، رخ داد. کشورهای اصلی که در آنها هولوکاست به وقوع پیوست عبارتند از: آلمان، لهستان، اتریش، فرانسه، هلند، مجارستان، بلژیک، رومانی، ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی . در این کشورها یهودیان و همجنس گراها و آنها که دارای معلولیت بودند و کولی ها و مخالفین سیاسی و کمونیستها را کشته و اکثر این افراد را در مراکز آدم سوزی، اجساد آنها را سوزاندند . در جنوب آلمان و در لهستان مراکز کشتار و آدم سوزی که معروفترین آنها تحت نامهای داخو و آشویتس هنوز برای بازدید انسانها وجود دارد تا این جنایت فراموش نگردد . هولوکاست به عنوان یکی از بزرگترین جنایات تاریخ بشریت در 100 سال گذشته شناخته میشود و کوشش جامعه مدافعین از حقوق انسان بر این بوده است که دیگر چنین جنایاتی تکرار نگردد . هولوکاست و جنایت آلمان نازی در اینکه علامیه حقوق انسان به نوشته درآید محرک اصلی بود . یکی از اهدام این اعلامیه متقید نمودن مردم و قدرتها به این اعلامیه بود تا دیگر جنایتی این چنین انجام نگیرد. یاد آور می شوم ،بعد از انتشار اصول 30 گانه حقوق بشر، جهت تصویب به جامعه جهانی معرفی گردید. اعلامیه جهانی حقوق بشر بعد از اتمام برای مراکز دینی و فرهنگی 5 دین بزرگ و رسمی در جهان فرستاده شد تا آنها عنوان نمایند که آن اصول را قبول دارند یا خیر و همه مراکز دینی این پنج دین یهودیت ، مسیحیت ، اسلام ، یودیسم و هنویسم گفتند که در اصول با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر هم نظر هستند . در ادامه کشورهای مختلف با عقاید مختلف متناسب با نظر حکام آنها با اصولی در اعلامیه مخالفت کردند . تعداد کشته شدگان جنگ دوم جهانی:تعداد کشتهشدگان جنگ جهانی دوم بین 70تا 85 میلیون نفر تخمین زده می شود . این آمار شامل موارد زیر است:۱.نظامیان کشته شده: حدود 21 تا 25 میلیون نفر.۲.غیرنظامیان کشته شده: حدود 50 تا 55 میلیون نفر، شامل افرادی که در نتیجه بمبارانها، گرسنگی، بیماریها و کشتارهای جمعی مانند هولوکاست جان باختند.۳.قربانیان هولوکاست: حدود 6 میلیون یهودی.۴. مرگ ناشی از قحطی و بیماری: بخش زیادی از تلفات غیرنظامی به دلیل قحطی و بیماریهای مرتبط با جنگ در زمان جنگ و بعد از آن بوده است.قابل توجه اینکه این تنها آلمان نازی نبوده که در 100 سال گذشته دست به جنایتهای بزرگ بر ضد انسانها زده است . چند جنایت بزرگ در سطح جهان که در 100 سال گذشته با عقاید مختلف دست به جنایتها زده اند را توضیح می دهم . در اتحاد جماهیر شوری سابق در دوران استالین به عنوان دفاع از طبقه کارگر و بر اساس نظریه ماکسیسم ، میلیونها نفر در طی “پاکسازیها” که از دهه 1930 آغاز شد (1924-1953) ، به اتهام خیانت به دولت، جاسوسی یا فعالیتهای ضدانقلاب به اعدام، گرسنگی، کار اجباری در اردوگاههای گولاگ و مرگ در شرایط وحشتناک دچار شدند. پاکسازی بزرگ مخالفین در دوره استالین حدود 700 هزار نفر را شامل شد و تعداد زیادی را حدود 1 تا 2 میلیون نفر را به اردوگاههای اجباری فرستاد که در شرایط سخت آنها جان دادند .استالین اقلیتهای قومی را به مناطق دورافتاده تبعید کرد که بسیاری از آنها در مسیر یا به دلیل شرایط سخت این مناطق جان باختند. این آمار به صدها هزار نفر میرسد. کشته های دوره استالین را تاریخ دانان حدود 20 میلیون نفر تخمین می زنند. جنگ جهانی دوم به استالین امکانی داد که در ارتش مخالفین خود را به اتهام خیانت و دسیسه از بین ببرد . از دیگر جنایات در 100 گذشته تحت نام انقلاب فرهنگی در چین بوده است. چین در سالهای (1966-1976) تحت نام انقلاب فرهنگی که توسط مائو تسهتونگ برای تقویت ایدئولوژی کمونیستی و حذف سرمایهداری و عقاید “ارتجاعی” در جامعه چین آغاز شد، به یکی از خشنترین دورههای تاریخ 100 ساله تاریخ بشتریت تبدیل شد. منابع مختلف تعداد کشتهشدگان را بین 500 هزار تا 2 میلیون نفر اعلام نموده اندو منابع دیگر، تعداد کشته ها را 4 میلیون نفر تخمین زده اند . این قربانیان شامل روشنفکران، مقامات دولتی، و کسانی بود که به عنوان “دشمنان انقلاب” معرفی شدند.کامبوج (خمرهای سرخ):در دوران حکومت خمرهای سرخ به رهبری پل پوت در کامبوج (۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹)، بین ۱٫۵ تا ۳ میلیون نفر جان خود را از دست دادند. این تعداد تقریباً یکچهارم جمعیت آن زمان کامبوج را تشکیل میداد.این تلفات ناشی از اعدامهای دستهجمعی، کار اجباری، سوء تغذیه و بیماریهای گسترده بود.نظریه «خمرهای سرخ» که توسط حزب کمونیست کامبوج، به رهبری پل پوت، توسعه داده شد، یک ایدئولوژی مبتنی بر نوعی کمونیسم افراطی و ضد غربی بود. این نظریه با هدف ایجاد یک جامعه کاملاً بیطبقه، کشاورزی خودکفا، و حذف تمام مظاهر مدرنیته و سرمایهداری تدوین شد. یوگسلاوی (جنگهای بالکان و نسلکشیها)
در دهه 1990 و در جریان جنگهای یوگسلاوی حدود 100هزار نفر کشته شدند ، به ویژه در سربرنیتسا، نسلکشیها و کشتارهای گروهی به وقوع پیوست. سربرنیتسا یکی از وحشیانهترین موارد این کشتارها بود که طی آن بیش از 8,000 مسلمان بوسنیایی توسط صرب هاکشته شدند.
رواندا (نسلکشی رواندا)در سال 1994، در عرض فقط 100 روز، حدود 800,000 نفر از اقلیت توتسی و میانهروهای هوتو توسط گروههای افراطی هوتو کشته شدند. این نسلکشی یکی از هولناکترین و سریعترین کشتارهای جمعی در تاریخ مدرن است.آرژانتین (دیکتاتوری نظامی)
در دهه 1970 و 1980، در دوران دیکتاتوری نظامی در آرژانتین، “ناوگان مرگ یا جنگ کثیف ” به قتل، شکنجه و ناپدید کردن حدود 30000 از مخالفان سیاسی پرداخته و بسیاری از آنها هرگز پیدا نشدند.در ایران بعد از انقلاب و دوره استبداد خمینی و خامنه ای .در وطن ما جنایت علیه مخالفین با دستورهای خمینی و بر خلاف تعهداتش در پاریس به ملت ایران شروع شد . خاطرات خلخالی آمده است که وی حاکم شرعدادگاههای انقلاب به دستور خمینی گردید . خاطرات او حکایت از جنایت علیه انسانهایی دارد که حتی از داشتن وکیل مدافع و دادگاه محروم بوده اند . کشتاری که خمینی و حزب جمهوری اسلامی بعد از کودتا علیه بنی صدر در سراسر کشور انجام دادند هنوز اطلاع اماری دقیقی از آنها در دست نیست ولی قبرهای بدون نام، قبرهای بدون تاریخ تولد ، قبرستانهای بدون سنگ و اسم ، قبرهای بدون نشان بیانگر کشتار استبداد فقیه در ایران می باشند . در خاطرات منتظری به حقیقتی اشاره می شود که در سال 1367 در مدت 3 روز 3700 نفر به فرمان خمینی به عنوان دگر اندیش اعدام شده اند . کشتارها و ترورهای دگر اندیشان تحت نام قتلهای زنجیره ای و دگر باوران هنوز ادامه دارد . به اینها اضافه می شود اعدام تحت هر نامی و به اینها اضافه می شود شکنجه و زندان بخاطر داشتن عقیده و به اینها باید افزود خیانت به امید مردم در فردای انقلاب و تعهد نسپردن به عهدی که خمینی به مردم بسته بود و انقلاب را بدست ضد انقلاب داد که هنوز حاکمند . در جهان شاهدیم که انسانها بخاطر داشتن عقیده و مرام و بخاطر وابستگی به قوم و منطقه ای و بخاطر مخالفت با استبدادهای مرکزی قتل عام شده اند . در جهان شاهدیم که استبدادها با عقاید مختلف ناسیونالیستی، دفاع از طبقه کارگر، دفاع از مارکسیسم افراطی، دفاع از انقلاب فرهنگی مائوو نوع دید او از کمونیسم ، بخاطر دستیابی به قدرت نظامیان در کشورهای مختلف و اعتقاد به اسلام در اشکال مختلف دست به جنایت زده و می زنند . در 3 دهه گذشته شاهد جنایتهای مختلف در افغانستان ، عراق، لیبی و … تحت نام مبارزه با تروریسم نیز می باشیم . فصل مشترک استبدادها و جنایتها اعتقاد نداشتن به حقوق انسانهاست . اعتقاد نداشتن و مخالف بودن حقوق ذاتی انسانها که فصل مشترک آنها است، می باشد . چرا قدرتهای سرکوبگر نیاز به دین و مرام دارند قدرتها برای حاکم شدن بر جامعه و انسانها با توصل جستن به یک مرام و یا یک دین و یا یک نظریه فقهی جنایتهای خود را توجیه می کنند . در این توجیه گرایی همیشه افرادی و یا فردی اسطوره می شود تا حول محور او و نظر او بر مردم سلطه و یا سلطه مطلقه ممکن بگردد . قدرت پرستان و مستبدین اول دین و مرام را از خود بیگانه می کنند و بعد آن را ابزار سلطه خود می گردانند . در این از خود بیگانه کردن دین و مرام نیاز به توجیه اخلاقی، ایجاد هویت، و سرکوب وجدان فردی، کشتار سیاسی را ممکن و حتی در نظر برخی ضروری جلوه دادن روش مرسوم در طول تاریخ بوده است .کشتار انسانها تحت نام دفاع و مبارزه با تروریسم !!
بخشهایی از تحقیقات عفو بین الملل که اسرائیل در حال نسل کشی علیه فلسطینیان در غزه است را جهت اطلاع می آورم . عفو بینالملل 5 دسامبر 2024 گزارش مفصلی را ارائه داد . در بخشهایی از این گزارش آمده است : گزارش عفو بینالملل نشان میدهد که اسرائیل اقداماتی را انجام داده است که بر اساس کنوانسیون نسلکشی ممنوع شدهاند و قصد دارند فلسطینیان در غزه را نابود کنند. این اقدامات شامل قتل، وارد کردن صدمات جدی جسمی یا روحی و تحمیل عمدی شرایط زندگی فلسطینیان در غزه است که برای تخریب فیزیکی آنها محاسبه شده است. اگنس کالامار، دبیرکل عفو بینالملل گفت: «اسرائیل ماه به ماه با فلسطینیها در غزه بهعنوان گروهی مافوق بشری رفتار میکند که شایسته حقوق بشر و کرامت نیستند و قصد خود را برای نابودی فیزیکی آنها نشان میدهد». “یافته های نفرین آمیز ما باید به عنوان زنگ خطری برای جامعه بین المللی باشد: این نسل کشی است. اکنون باید متوقف شود.دولتهایی که در حال حاضر به انتقال سلاح به اسرائیل ادامه میدهند باید بدانند که تعهدات خود برای جلوگیری از نسلکشی را نقض میکنند و در خطر شریک شدن در نسلکشی قرار دارند. همه کشورهایی که بر اسرائیل نفوذ دارند، بهویژه تامینکنندگان کلیدی تسلیحات مانند ایالات متحده آمریکا و آلمان، بلکه سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا، انگلیس و دیگران، باید از هماکنون برای پایان دادن فوری به جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان در غزه اقدام کنند . در خشی دیگر نوشته شده است : مقیاس و بزرگی بی سابقه اقدامات اسرائیل پس از حملات مرگبار حماس در 7 اکتبر 2023، جمعیت غزه را در آستانه فروپاشی قرار داده است. حمله نظامی وحشیانه آن تا 7 اکتبر 2024 بیش از 42000 فلسطینی از جمله بیش از 13300 کودک را کشته و بیش از 97000 نفر دیگر را مجروح کرد که بسیاری از آنها در حملات مستقیم یا عمداً بدون تبعیض، اغلب کل خانواده های چند نسلی را نابود کردند.+ ” اسرائیل شرایط زندگی را در غزه تحمیل کرد که ترکیبی مرگبار از سوء تغذیه، گرسنگی و بیماری ها ایجاد کرد و فلسطینیان را در معرض مرگی آهسته و حساب شده قرار داد.”مقیاس و بزرگی بی سابقه اقدامات اسرائیل پس از حملات مرگبار حماس در 7 اکتبر 2023، جمعیت غزه را در آستانه فروپاشی قرار داده است. حمله نظامی وحشیانه آن تا 7 اکتبر 2024 بیش از 42000 فلسطینی از جمله بیش از 13300 کودک را کشته و بیش از 97000 نفر دیگر را مجروح کرد که بسیاری از آنها در حملات مستقیم یا عمداً بدون تبعیض، اغلب کل خانواده های چند نسلی را نابود کردند.این تخریب بیسابقهای را ایجاد کرده است که به گفته کارشناسان در سطح و سرعتی رخ داده که در هیچ درگیری دیگری در قرن بیست و یکم دیده نشده است، کل شهرها را با خاک یکسان کرده و زیرساختهای حیاتی، زمینهای کشاورزی و اماکن فرهنگی و مذهبی را تخریب کرده است. به این ترتیب بخش های وسیعی از غزه غیرقابل سکونت شد.تصور انسانهای حق طلب بر این بود که وجدان جهانی با کشتارها و تخریبها در اشکال مختلف تحت هر مرام و دینی مخالفت می کند تا جنایتها تکرار نگردد . متاسفانه در کشتارهای اسرائیل قدرتها به دفاع از دولت و سیاستهای اسرائیل یا سکوت کردند و یا پشتیبانی نمودند و در دوران هیتلر هم جامعه آلمانی سکوت کرده بود و بسیاری کشورها از سیاستهای هیتلر و جنایتهای او پشتیبانی می کردند . وجدان جهانی در دفاع از حقوق ملتها امکان تحول در سطح جهان را می تواند ممکن نماید . در مخالفت با کشتار نتانیاهو و کابینه اش و طرفدارانش علیه مردم بی پناه غزه ، بخشی از جامعه جهانی سکوت نکرد . متاسفانه قدرتها و بسیاری از دولتها که رای از مردم می گیرند ، برای قدرت عمل میکنند . عقاید و نظرهایی که از حقوق در ابعاد مختلف دفاع نمی کنند حکم زور هستند . آنچه فصل مشترک انسانها ومی باشد حقوق آنهاست . این اشتراک در حقوق هر فرد را در مقابل خود و دیگری مسئول می کند . حقوق فردی و حقوق شهروندی و حقوق طبیعت و حقوق ملی و حقوق وطن به عنوان عضو جامعه جهانی فصل مشترک همه انسانها با هر عقیده و مرام می باشد . به میزانی که انسانها خود را آزاد و مستقل بیابند واز خشونت و سلطه دوری کنند و با حقوق خود آشتی نمایند امکان بوجود آمدن مستبدین را کمتر و کمتر می کنند و در صورت بوجود آمدن سلطه گری در یک کشور مردم جهان به عنوان وجدان جهانی در دفاع از مظلومین بر ضد مستبدد فعال می شوند . شاهد زمان ما کشتار اسرائیل از مردم فلسطین با رهبری نتانیاهو و مخالفت جمعی بسیاری از مردم جهان از عملکرد و جنایات او و کابینه اش بوده است . تا رسیدن به استقلال و آزادی و کرامت انسانی بایستی کوشش بسیار نمود و هر نوع جنایتی را محکوم کرد تا انسانها با هر عقیده و مرام در کنار هم در امنیت تمام زندگی کنند . …
اطلاعیه۱۶۲۰ کانون دفاع از حقوق بشر در ایران