آرشیو نشریه بشریت
روی جلد | پشت جلد |
فهرست مطالب نشریه بشریت شماره ۲۸۰
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
مسئول هیئت تحریریه: شبنم رضاوند
سردبیر: مینا آقابیگی
صفحه آرا: نرگس مباشریفر, سپیده عشقی
طرح روی جلدوپشت جلد: پانیذ ترابنژاد
امور فنی و اینترنت:حسین بیداروند
ویراستارها: نرگس مباشریفر، رضا شایگان، پوریا طالبزاده
چاپ و توزیع: مصطفی حاجی قادر مرحومی
آدرس:
VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover – Germany Tel.: +49163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website:www.bashariyat.org توضیحات 1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامهریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،
ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن، با اعتقاد راسخ به:
۱- آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
۲- برابری حقوق زنان و مردان
۳-جدایی دین از دولت
۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.
۱- آگاهیرسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینهها
۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی به منظور آگاهیرسانی و افشاگری
۳-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت مینماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامهریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام میگردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
عکس جلد کتابها
۱- طبل حلبی
نویسنده: گونتر گراس، مترجم: سروش حبیبی. طبل حلبی در سال ۱۹۹۹ جایزه نوبل ادبیات را به خاطر به تصویر کشیدن افسانههای شاد و سیاه که در گذر تاریخ به دست فراموشی سپرده شده بودند، دریافت کرده است. طبل حلبی با اینکه شامل فصلهای زیادی است اما تعدد شخصیتها شما را دچار فراموشی گذشته آن شخصیتها و یا سردرگمی نخواهد کرد. بیشک با رمان زیبایی طرف هستیم که چه در حین خواندن و چه تا مدتی پس از اتمام آن درگیرشخصیتها و حوادث تلخ، شیرین و گاه خندهدار آن خواهید بود.
۲- پلی به سوی جاودانگی
نویسنده: ریچارد باخ، مترجم: فهیمه سارخانی. تا به حال احساس کردهاید که دلتان برای کسی تنگ شده که هیچ وقت ملاقاتش نکردهاید؟ ریچارد باخ که روح خردمند، اسرارآمیز و دوست داشتنی زنی به سراغش آمده، تصمیم میگیرد تا آن زن را پیدا کند و عشق و جاودانگی را نه در دنیای پس از مرگ، بلکه در لحظهی حال بیاموزد.
۳-هنر خوب زندگی کردن
نوشته: اندره موروا، ترجمه: دکتر بیدار. این کتاب تلاش میکند تا مهارت خوب زندگی کردن و شاد زیستن را به ما آموزش دهد. خوب زندگی کردن نیاز به مهارت دارد و هر مهارتی آموختنی است.
۴- جهالت
نویسنده: میلان کوندرا، مترجم: آرش حجازی. این کتاب در سال ۱۹۹۹ به زبان فرانسوی نوشته و در سال ۲۰۰۰ چاپ شده است. ترجمه انگلیسی این رمان برنده جایزه اسکات مونکریف شد. مضمون این داستان دربارهی مهاجرت، غربت و نوستالژی است.
۵- آدمک حصیری
نویسنده: آناتول فرانس، مترجم: ناصح ناطق. این یک کتاب ادبی است که توسط آناتول فرانس، نویسنده اهل فرانسه نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان به شمار میرود و شاهکار این نویسنده است.
۶- ترس و لرز
مجموعه داستان ترس و لرز نوشته: غلامحسین ساعدی، رماننویس و نمایشنامهنویس نامآشنای معاصر است. این مجموعه، شش داستان بدون عنوان را دربردارد که هر کدام با حادثهای غریب و وهمآلود و ترسآور پیوند خوردهاند. این داستانها که مجموعه داستانی به هم پیوسته را تشکیل دادهاند، در فضای روستایی از سواحل جنوبی ایران روایت میشوند.
۷- برای یک روز بیشتر
نویسنده: میچ آلبوم، مترجمان: منیژه جلالی وعلی امیدیان. آیا هرگز به خودتان گفتهاید، ای کاش یک بار دیگر میتوانستید با کسی که خیلی دوستش داشتید و او را از دست دادید گفتگو کنید؟ یا فرصت دیگر بدست میآوردید تا آن زمان از دست رفته را، زمانی که تصور میکردید او تا ابد زنده و با شما خواهد بود جبران کنید؟ اگر چنین است، بدانید چنانچه سالها زندگی کنید، روزها بگذرانید، هیچ یک از آنها جای آن روزی را که در آرزویش هستید نمیگیرد.
۸- مردان بدون زنان
نویسنده: ارنست همینگوی، مترجم: محمد عباسی. کتاب مردان بدون زنان، مجموعه داستانهایی کوتاه از ارنست همینگوی است که در سالهای آغازین نویسندگی او منتشر شد. موضوع اصلی این اثر، سرنوشت مردانی است که محبتی از زنان زندگیشان دریافت نکردهاند و برای جبران این خلاء، به روشهای مختلفی متوسل میشوند… گفتنیست این کتاب به عنوان یکی از بهترین مجموعه داستان کوتاه آمریکایی شناخته میشود.
۹- پاییز پدرسالار
اثر: گابریل گارسیا مارکز، مترجمان: محمدرضا راهور و کیومرث پارسائی. منتقدان، پاییز پدر سالار را بهترین کتاب مارکز و منسجمتر از صد سال تنهایی میدانند. زمان در این داستان هیچ حد و مرزی ندارد. ممکن است این مسئله نیاز به تمرکز را برای خواندن این رمان طلب میکند. این کتاب حاوی جملات و عباراتی تأملبرانگیز و تازهای است.
۱۰- حکایت آنکه دلسرد نشد
نویسنده: مارک فیشر، مترجم: بیان پایدار. دنبال کنندگان آثار انگیزشی، حتماً مارک فیشر و کتاب مشهور او، حکایت دولت و فرزانگی را میشناسند. حال این نویسنده بار دیگر در قالب یک داستان سرگرم کننده و حکیمانه، درسهایی برای زندگی میلیونها نفر از مردم ارائه داده که به کمک آن میتوان به یک خرد درونی رسید و راه رسیدن به موفقیت را پیدا کرد.
۱۱- عصبیت و رشد آدمی
نویسنده: کاذن هورنای، مترجم: محمدجعفر مصفا. اگر کارن هورنای زنده بود من به او پیشنهاد میکردم در بالای کتاب با حروف درشت بنویسد: ظلم بر خویش کند هر که نخواند ما را. عنوان این اثر نفیس را خود مؤلف عصبیت و رشد انسانی گذاشته. این عنوان خوانندگان فارسی زبان را به اندازهای که شایسته یک چنین کتاب ارزندهایست جلب نمیکند عنوان طریقه رفع آفتهای خوشبختی و رشد شخصیت -که منظور واقعی نویسنده این کتاب است- مناسبتر بنظر میآید. چون درباره خوشبختی و رشد شخصیت مطلب مهمی را که اکثر اشخاص بدرستی توجه ندارند اینست که خداوند وجود انسان را طوری ساخته که خود بخود باید رشد کند و باید، فضائل انسانی و نیروی معنویش قوت گیرد، عیناً همانطور که اگر نهال گلی را در باغچه بکارید خاصیت طبیعیاش اینست که خود بخود محکوم است رشد نماید و به گل بنشیند. شخص عصبی، مثل کسی هست که از پشت یک شیشه مه به دنیا نگاه میکند، ذهن، خود برای مقابله با خشم ساخته و تمام تلاشش رسیدن به آن شخصیت یا خود ایده آلی است.
۱۲- بیحجاب (چگونه لیبرالهای غرب بر آتش اسلامگرایی رادیکال میدمند)
نویسنده: یاسمین محمد، مترجم: بنیاد ریچارد داوکینز. این کتاب برای تمامی کسانی که تحت فشار طاقتفرسا و تهدیدات هولانگیز اسلام در حال له شدن هستند، نوشته شده است. کتاب همچنین برای کسانی نوشته شده است که فکر میکنند تمام مسلمانان هیولا هستند و باید همه را با یک چوب راند. امیدوارم متوجه شوید که ما همگی انسانیم و هر کدام در کشاکش با هیولاهای خود هستیم. این کتاب برای تمام کسانی نوشته شده است که تصور میکنند باید در برابر هر گونه تجسس و انتقادی از اسلام دفاع کرد. امیدوارم متوجه شوید که هرگاه جلوی نقد را بگیرید، در واقع دارید مانع رسیدن نور به میلیونها انسانی میشوید که در تاریکی اسیر شدهاند. ریچارد داوکینز درباره این کتاب مینویسد: خیلی از ما از فهم این نکته عاجزیم که قربانیان اصلی قساوت ناشی از التزام متعصبانه به اسلام (علاوه بر کنترل غیرعادی آن بر کوچکترین امور زندگی) خود مسلمانان، به خصوص زنان، هستند. کتاب تأثیرگذار یاسمین محمد، با نگارشی شجاعانه و زیبا، این نکته را چنان ماهرانه به تصویر میکشد که عاقبت میتواند حتی طرز فکر آن دسته از لیبرالهای پاکنیت را که سوراخ دعا را گم کردهاند و سعی در توجیه [قوانین اسلام] دارند نیز تغییر دهد.
گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، مهر ماه ۱۴۰۲
پریسا نیکونام نظامی، نوید احمدی، پانیذ ترابنژاد
مهر | شهریور | عنوان | ردیف |
۱۴۱ | ۶۷ | اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیههای بینالمللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان | ۱ |
۳۴۷ | ۲۶۴۷ | بازداشتها | ۲ |
۱۲ | ۱۰۳ | احضار | ۳ |
۷۴ | ۸۸ | احکام صادره و تودیع یا صدور وثیقه | ۴ |
۳۳ | ۶۰ | زندان و زندانی شامل: ضربوشتم، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی و اعتراف اجباری | ۵ |
۳۵ | ۱۳ | کولبران و سوختبران شامل: کشته، زخمی، بازداشت | ۶ |
۵۱ | ۳۵ | تیراندازی به مردم | ۷ |
۱۲ | ۱۷ | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی، خشونت خانگی، قتلهای ناموسی و انفجار مین | ۸ |
۷۰۵ | ۳۰۵۷ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۳۷۵ خبر که در طول ماه مهر ۱۴۰۲ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، کُردپا، ههنگاو، ایسنا، ایرنا، امتداد، مرکز صدا و سیما، مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، ایرنا، خبرگزاری صداوسیما، کردانه، دیدهبان ایران، کمپین فعالین بلوچ، همشهری آنلاین، جوانهها، ایران وایر، رسانک و جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی مهر ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: غزالهالسادات ابطحی، فرشاد اعرابی، صادق فرخی قصرعاصمی، حسن حمزهزاده، نرگس مباشریفر، رضا شایگان، مرضیه علیکرمی، لیلا ابوطالبی، پریسا نیکونام نظامی، نوید احمدی، کریم ناصری، میلاد ترغیبی، علیرضا قادربیگی، پریا ترابی، صادق نوری میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری قتلهای قانونی، مهر ماه ۱۴۰۲
فرشاد اعرابی
ردیف | موضوع و نوع جرم | کودک | زنان | مردان | جمع | |
۱ | صدور حکم اعدام | قتل | ۰ | ۰ | ۸ | ۸ |
محاربه | ۰ | ۰ | ۴ | ۴ | ||
تجاوز | ۰ | ۰ | ۳ | ۳ | ||
۲ | اجرای حکم اعدام | قتل | ۱ | ۰ | ۳۳ | ۳۴ |
مواد مخدر | ۰ | ۰ | ۳۶ | ۳۶ | ||
تجاوز | ۰ | ۰ | ۶ | ۶ | ||
محاربه | ۰ | ۰ | ۲ | ۲ | ||
۳ | خودکشی در زندان | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | |
۴ | مرگ در زندان | ۰ | ۰ | ۲ | ۲ | |
۵ | رهایی از اعدام | قتل | ۰ | ۰ | ۲۶ | ۲۶ |
قصاص چشم | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ||
قصاص عضو | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ||
۶ | اخبار معترضین در خطر اعدام | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | |
جمع | ۱ | ۰ | ۱۲۴ | ۱۲۵ |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۸۵ خبر که در طول مهر ماه ۱۴۰۲ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند شبکه حقوق بشر کردستان، هرانا، سازمان حقوق بشر، جوانهها، ههنگاو، روزنامه اعتماد، خبرگزاری صداوسیما، رکنا، ایسنا، ایرنا، رسانک، خبرگزاری میزان، خبرگزاری مهر، عصر ایران، آفتاب نیوز، رادیو زمانه، سازمان محیط زیست و جوان آنلاین جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در مهر ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: غزالهالسادات ابطحی، فرشاد اعرابی، صادق فرخی قصرعاصمی، حسن حمزهزاده، نرگس مباشریفر، رضا شایگان، مرضیه علیکرمی، لیلا ابوطالبی، پریسا نیکونام نظامی، نوید احمدی، کریم ناصری، میلاد ترغیبی، علیرضا قادربیگی، پریا ترابی، صادق نوری میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست، مهر ماه ۱۴۰۲
مینا آقابیگی، اصغر خدابنده سامانی
مهر | شهریور | موضوع | ردیف |
۲۸ | ۳۷ | آلودگی هوا | ۱ |
15 | ۲۲ | آلایندههای زیستمحیطی (ورود فاضلاب و پسماند به منابع آبی، دپو نامناسب و ریختن زباله به طبیعت، گازهای گلخانهای) | ۲ |
۸ | ۵ | جنگل و اراضی ملی (آتشسوزی و از بین رفتن مراتع) | ۳ |
۱۸ | ۱۸ | بحران آب، آلودگی و خشکیدگی تالاب، دریا و رودخانه | ۴ |
3 | ۵ | طرحها و پروژههای عمرانی مخرب محیط زیست (خرید و فروشهای غیرقانونی، قطع غیرقانونی درختان، راهسازی و…) | ۵ |
1 | ۲ | ضربوشتم، مصدومیت و به قتل رساندن محیطبانان، دستگیری و صدور حکم علیه فعالین محیط زیست | ۶ |
9 | ۹ | گونههای جانوری در معرض خطر انقراض (بیماری، مسمومیت و حوادث منجر به مصدومیت و تلف شدن حیوانات) | ۷ |
۲۹ | ۲۰ | صید و شکار، حیوانآزاری (بازداشت و احکام صادره) | ۸ |
۰ | ۱ | کمبود امکانات و تجهیزات محیط زیستی | ۹ |
۲ | ۳ | قاچاق چوب، خاک و حیوانات | ۱۰ |
۱ | ۱ | گونههای گیاهی و درختان در حال انقراض | ۱۱ |
۱۱۴ | ۱۲۳ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از۱۱۴ خبر که در طول ماه مهر تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع ازمحیط زیست تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، ایلنا، ایرنا، دیدهبان، ایسنا، مهر، خبربان، قطره، تسنیم، یورونیوز، انصاف و پایگاه خبری محیط زیست و حیات وحش جمعآوری گردیده است.آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حفاظت محیط زیست در مهر ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: مینا آقابیگی، ایرانداخت کیا، علیرضا جهانبین، رزا جهانبین، علی برومند، کاوه قزلباش، ندا فروغی، مجید رئوفی، فرشته خیامالحسینی، صمد جعفری، سپهر رضائی شایان، سعید طائف، محمودرضا صالحی، اصغر خدابنده سامانی، ناصر خواجوی اورکی، قندیل دادخواه، مرضیه علیکرمی، بهاره مسگری، سونیا سوارکوب، شیما یاحق، امیر ولیزاده میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است.
https://mohitzist.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر، مهر ماه ۱۴۰۲
بهنام شیرمحمدی، عبدالمجید بازداران، سعید بهشتی متین، احسان احمدیخواه
مهر | شهریور | موضوع | ردیف |
۲۷ | ۲۰ | اخبار عمومی | ۱ |
32 | ۲۷ | تجمعات | ۲ |
۳۲ | ۱۹ | حوادث | ۳ |
۲۱ | ۳۸ | بازداشت و زندانیان | ۴ |
۲۱ | ۰ | فقدان ایمنی کار | 5 |
20 | ۱۰ | کولبری و سوختبری | 6 |
۱۶ | ۸ | معوقات مزدی | 7 |
۱۳ | ۲۱ | اخراج و تعدیل نیرو | 8 |
۱ | ۱ | بیانیهها و نامهها | 9 |
۱۶۲ | ۱۴۴ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 162 خبردر مهر ماه ۱۴۰۲ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرقنیوز، رکنا، رادیو زمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکا، رادیو بیبیسی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم، کمپین فعالان بلوچ جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملا نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کار و کارگر در مهر ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: احسان احمدیخواه، عبدالمجید بازداران، بهنام شیرمحمدی، سعید بهشتی متین، سیاوش نوروزی، رضا حاتمی، محمد گلستانجو، عباس منفرد میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://kar-kargar.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق زنان، مهر ماه ۱۴۰۲
مهرناز جلالوند، فهیمه تیموری، شراره هادیزاده رئیسی، لیلا رمضان
ردیف | موضوع | شهریور | مهر |
۱ | اخبار عمومی | ۱۲ | ۶۶ |
۲ | احضار به دادگاه | ۸ | ۸ |
۳ | احکام صادره | ۱۶ | ۱۵ |
۴ | بازداشت | ۳۵ | ۲۱ |
۵ | اعدام | ۶ | ۰ |
۶ | زندان و زندانی | ۳۵ | ۷۸ |
۷ | اعتصابات | ۲ | ۰ |
8 | خشونت علیه زنان | ۷ | ۱۵ |
9 | خودکشی | ۱ | ۲ |
10 | قتل های ناموسی | ۶ | ۱۳ |
11 | آسیبهای اجتماعی | ۲ | ۲ |
جمع | 130 | ۲۲۰ |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 220 خبر که در طول مهر ماه ۱۴۰۲ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق زنان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری و مهرنیوز جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق زنان در مهر ماه همکاری کردند، خانمها : شراره هادیزاده رئیسی، سارا آسیابان، کیمیا قزلباش، پروین محمدی افقا، رژین سراجی، آیلار اسماعیلی، کوثر ولیزاده، لیلا رمضان، سونیا سوارکوب میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://zanan.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کودک و نوجوان، مهرماه۱۴۰۲
کوثر ولیزاده، سونیا سوارکوب، محمودرضا صالحی، فهیمه تیموری
مهر | شهریور | موضوع | ردیف |
۱5 | 17 | اخبار عمومی: اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیهها، نامهها، حمایت از کودکان | ۱ |
0 | 2 | زندان و زندانی: ضربوشتم، بهداشت زندان، درمان | ۲ |
۱۱ | ۱۱ | خشونت علیه کودکان و نوجوانان: کودکآزاری، کودکهمسری | ۳ |
16 | 17 | آسیبهای اجتماعی: کودکان فقر، آموزش و پرورش، اعتیاد کودکان، کودکان بیهویت، سقط جنین و نوزادان | ۴ |
12 | 13 | کودکان و نوجوانان بازداشت شده | ۵ |
۱۰ | 10 | کودکان و نوجوانان کشته شده | ۶ |
3 | 1 | خودکشی کودکان | ۷ |
67 | ۷۸ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 95 خبر که در طول مهر ماه ۱۴۰۲ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرقنیوز، رکنا، رادیوزمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکاش، رادیو بیبیسی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم و کمپین فعالان بلوچ جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کودک و نوجوان در مهر ماه همکاری کردند: کوثر ولیزاده، پاردیک سپنتا، سونیا سوارکوب، مهناز ترابی، محمودرضا صالحی، فهیمه تیموری، پروین محمدی افقا میباشند.
جهت اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://koodak.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان، مهر ماه 1402
پویا حسابی، امیررضا ولیزاده ، مرجان شعباننژاد
مهر | شهریور | موضوع | ردیف |
7 | 15 | احضار، صدور و اجرای احکام | 1 |
2 | 6 | بازداشت | 2 |
6 | 3 | هنرمندان زندانی | 3 |
9 | 12 | رسانه و مطبوعات | 4 |
1 | 1 | لغو کنسرت، جشنواره و نمایش فیلم | 5 |
22 | 23 | انتقاد، تجمع اعتراضی، ممنوع الکاری | 6 |
39 | 36 | آثار باستانی و گردشگری | ۷ |
86 | 96 | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 86 خبر در طول مهر ماه 1402 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنرآنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهریآنلاین و مهرنیوز جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق هنر و هنرمندان در مهر ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: آیلار اسماعیلی، مهین ایدر، سرور سامانی قلیپور، رزا جهانبین، منا احمدیپور، کوثر ولیزاده، مرجان شعباننژاد، امیررضا ولیزاده، پویا حسابی، دریا باجلان میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://honar.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق پیروان ادیان، مهر ماه 1402
کریم ناصری، علی فروتن، سعید بهشتی متین، صدرا مجیب یزدانی
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق پیروان ادیان مهر ماه ۱۴۰2 | ||||
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | سایر ادیان |
احضار و بازجویی | 1 | 16 | 0 | 0 |
محرومیت از حقوق زندانیان و متهمان | 7 | 9 | 0 | 2 |
آزار و محرومیت از حقوق شهروندی | 40 | 15 | 0 | 3 |
حبس | 241 | 53 | 0 | 4 |
آزادی و مرخصی زندانی | 86 | 8 | 0 | 0 |
تفتیش و ضبط و مصادره | 0 | 11 | 0 | 0 |
جمع کل | 375 | 112 | 0 | 9 |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 85 خبر که در طول مهر ماه 1402 تهیه شده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیتهای جامعه باشد.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان حقوق ادیان که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایسنا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز، سازمان ماده 18، کردپرس، کردپا، کمپین فعالین بلوچ، ههنگاو، بیبیسی فارسی، جمعآوری گردیده، تهیه شده است.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق ادیان در مهر ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: کریم ناصری، آرشا کچوئیان، علی فروتن، سعید پورمند، صدرا مجیب یزدانی، قندیل دادخواه، پوریا فرجی، کیمیا قزلباش، سینا اشجعی، سعید بهشتی متین، اسفندیار سنگری، داود لطفی، محمدمهدی خسروپناه ، عباس رهبری، مریم حبیبی، لیلا ابوطالبی، کوثر ولیزاده، شراره هادیزاده رئیسی، میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳
کریم ناصری
جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در تاریخ ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳ برابر با ۲ مهر ماه ۱۴۰۲ در ساعت ۱۵:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کانون، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم کوثر ولیزاده ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: آقای سعید بهشتی متین گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر ایران در شهریور ماه 1402 ایراد کردند: خبر: ادیب ولی، فرزند پیام ولی شهروند بهائی محبوس در زندان قزلحصار کرج، به دلیل مواجهه با یک پیغام خطا در سایت سازمان سنجش، از ثبتنام در دانشگاه و ادامه تحصیل در مقاطع دانشگاهی محروم ماند. یک منبع نزدیک به خانواده این شهروند بهائی گفت: در مرداد ماه امسال پس از اعلام نتایج کنکور سراسری در سایت سازمان سنجش، ادیب ولی برای ثبتنام در دانشگاه به این سامانه مراجعه کرد که با پیغام پرونده شما در دست بررسی میباشد مواجه شد. وی برای پیگیری این موضوع به مرکز سازمان سنجش تهران مراجعه کرد اما مسئولان مربوطه از ارائه پاسخی روشن در خصوص این اقدام امتناع کردند. نهایتاً به دلیل تداوم این وضعیت و اتمام مهلت انتخاب رشته، این جوان بهائی از ادامه تحصیل در مقاطع دانشگاهی محروم مانده است. لازم به ذکر است، پیام ولی شهروند بهائی و پدر ادیب ولی، هم اکنون در حال تحمل دوران محکومیت خود در زندان قزلحصار کرج است. وی اخیراً با گشایش پروندهای جدید مواجه شده است. هر ساله گزارشات زیادی از محروم شدن شهروندان بهائی از ادامه تحصیل در دانشگاههای ایران منتشر میشود. این موضوع حتی افرادی را که در آستانه فارغالتحصیلی هستند را نیز در بر میگیرد. علیرغم نص صریح قانون، طبق مصوبه محرمانه شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران، بهائیان علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم هستند. گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران در مدت حکومت جمهوری اسلامی ایران بارها به بهائی ستیزی و بهخصوص محروم کردن دانشجویان بهائی از حق تحصیل اعتراض کردهاند و آن را مصداق بارزی از بیتوجهی دولت ایران به معاهدات حقوق بشری دانستهاند. این اخبار ناقض اصل ۳۰: آموزش و پرورش رایگان برای همه، اصل ۲۳: تفتیش عقاید ممنوع، از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده ۱: آزادی و برابری برای همه، ماده ۲: عدم تبعیض، ماده ۱۲: عدم دخالت در احوال شخصی، ماده ۱۸: حق آزادی عقیده، از اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد. خبر: ضربوشتم یک کولبر نوجوان در مناطق مرزی هیرمند، روز پنجشنبه بیست و سوم شهریور ماه، نیروهای مرزبانی یک کولبر نوجوان را در بازارچه مرزی میلک در توابع شهرستان هیرمند، مورد ضرب و شتم قرار دادند. براساس این گزارش، این نوجوان چند بطری یکونیم لیتری بنزین به همراه داشت. در این گزارش آمده است که اموال این کودک نیز توسط نیروهای مرزبانی توقیف شده است. این اخبار ناقض اصل ۲۲: رعایت حقوق ذاتی و شهروندی، اصل ۲۸: حق امنیت کار، اصل ۲۹: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی، اصل ۳۴: رعایت حقوق انسانی توسط قانون، اصل ۳۹: ارزش انسانی در همه جا، از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده ه ۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده ۲۲: حق امنیت اجتماعی و فرهنگی و مالی، ماده ۲۳: حق امنیت کار، ماده ۲۵: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی، از اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد. خبر: بازداشت هانیه توسلی در سالگرد مهسا؛ صفحه اینستاگرام رسول خادم از دسترس خارج شد، همزمان با افزایش فشارها بر معترضان در ایران و در سالروز کشته شدن مهسا امینی، خواهر هانیه توسلی، بازیگر شناخته شده تئاتر و سینما، در صفحه اینستاگرام خود از بازداشت او خبر داد. صفحه اینستاگرام رسول خادم، قهرمان پیشین کشتی جهان و المپیک، نیز از دسترس خارج شده است. طناز، خواهر هانیه توسلی در استوری اینستاگرام خود نوشت: خواهرم هانیه توسلی، امشب ۲۵ شهریور ساعت 11:45 شب در منزل شخصیاش بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. هانیه توسلی از جمله سینماگران مطرح ایران است که پیش از این بارها اعتراضات سراسری مردم حمایت کرده و مطالب انتقادی در صفحه اینستاگرام خود، که اکنون از دسترس خارج شده است، نوشته بود. مهناز افشار، بازیگر شناختهشده سینما و تئاتر ایران، با انتشار مطلبی در رسانه اجتماعی ایکس با اشاره به این که هانیه توسلی پس از کشته شدن مهسا امینی از بازیگری دست کشیده است، او را یک انسان شریف و آزاده خواند و گفت: صدای او باشیم. همچنین، صفحه اینستاگرام رسول خادم، قهرمان پیشین کشتی جهان و المپیک، روز شنبه ۲۵ شهریور از دسترس خارج شد.
بخش ۲: خانم زهره حقباعلی سخنرانی خود را با موضوع بررسی هدف اول از اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: در ابتدا باید ذکر کنیم که سند ۲۰۳۰ یونسکو اهداف هفده گانهای است که به منظور توسعه پایدار برای تمامی کشورها در سال ۲۰۱۵ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شده و نقشه راه جامعه بینالمللی را در چشماندازی پانزده ساله تا سال ۲۰۳۰ معین میکند که البته رهبر جمهوری اسلامی ایران آن را دخالت غرب در امور کشورداری دانسته وآن را نپذیرفته و مثلاً در زمینه آموزش و پرورش سند جداگانه به اصطلاح بومیسازی شدهای را تدوین کردهاند که به نام سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نامیده میشود که در آن از اهداف عالی جهت رشد و ارتقای سطح آموزش و یا پرورش خبری نیست بلکه دستورالعملی است که معلمان و شاگردان را ملزم به اطاعت از ولایت مطلقه فقیه میداند و تدوین کتب درسی همه باید سمتوسوی ایدئولوژیک با محوریت ولایت مطلقه فقیه داشته باشند که متأسفانه نتیجه معکوس آن سبب ناهنجاریهای اجتماعی بسیار و دوگانگی عقاید مردم با آنچه در مدرسه تدریس میشود، شده است که هرروز اخبار مختلف از نافرمانیهای، در فضای مجازی هم منتشر میشود اما مبحث امروز ما بررسی هدف اول سند ۲۰۳۰ یونسکو میباشد که پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همهجا است. یعنی ریشه کنی فقر مطلق (فقر مطلق به درآمد روزانه کمتر از ۱٫۲۵ دلار اتلاق میشود) نصف کردن تعداد فقرا. ایجاد نظام حمایتی از فقرا، سرمایهگذاری برای فقرزدایی و حق دسترسی فقرا به منابع. در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است که: اقتصاد وسیله است نه هدف. در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز تکاثر ثروت و سودجوئی، زیرا که در مکاتب مادی، اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی میشود ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارایی بهتر در راه وصول به هدف نمیتوان داشت. با این دیدگاه برنامه اقتصاد اسلامی فراهم کردن زمینه مناسب برای بروز خلاقیتهای متفاوت انسانی است و بدین جهت تأمین امکانات مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او بر عهده حکومت اسلامی است اما متأسفانه جمهوری اسلامی نه تنها مدیران فاسد رانتخوار، زمینخوار و قاچاقچی سپاهی را برای حکومت بر مردم گمارده بلکه با ندانمکاری و سوءمدیریت اقتصاد مندرآوردی اسلامی را بنا کرده که دران سودهای بانکی هنگفت که بدتر از ربا هستند زندگی مردم را فلج کردهاند. سوء مدیریتی که ابر بحرانهای اقتصادی فاجعهبار و نادر در صد سال گذشته ایران را به بار آورده و در آن اشتغال و داشتن درآمد برای بسیاری از مردم نه تنها جوانان بلکه برای سرپرستان خانوار معضلی شده است که در پس آن طلاق، خودکشی، دزدی و اعتیاد و افسردگی دامن گیر جامعه جوان ایران شده است و بسیاری از مردم قشر متوسط و کارمندان هم با سقوط ارزش پول ملی و تورم افسارگسیخته به جرگه دهکهای زیر خط فقر پیوستهاند تا نه امکانات مساوی و عادلانه بین ایرانیان تقسیم شود و نه پول نفت بر سر سفرهشان بیاید بلکه از دین و ایمان و هر چه نام اسلام را یدک میکشد گریزان شوند و به جامعهای تبدیل شوند که غم نان دغدغه روزانهشان بشود، نه بروز خلاقیت و نوآوری در حالیکه در مقدمه قانون اساسی دولت خود را به این امر متعهد دانسته است. همچنین در مقدمه قانون اساسی به منزلت زن پرداخته شده است و ادعا شده است که در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی، نیروهای انسانی که تاکنون در خدمت استثمار همهجانبه خارجی بودند هویت اصلی و حقوق انسانی خود را بازمییابند و در این بازیابی اصلی طبیعی است که زنان بهدلیل ستم بیشتری که تا کنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است، زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت (شئ بودن) و یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیشآهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات میباشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود. متأسفانه با نگاهی واقعبینانه به وضعیت زنان در ایران باید گفت زن بودن خود به تنهایی برای سرکوب شدن در این نظام فکری ایدئولوژیک و ضد زن که اتفاقاً مبنای آن را قانونگذاران بر قوانین اسلامی و نیز بدعتهای خود در دین گذاشتهاند کافی است. تا جایی که عدم حمایت از زنان در جامعه و فقر و عدم دسترسی به آموزش و شغل باعث شده است که بسیاری از زنان به ناچار برای تأمین معاش خود به روسپیگری بپردازند و یا در شکل اسلامی آن تن به صیغههای موقت بدهند تا حداقل هزینههای زندگی خود را مدتی بتوانند تأمین کنند و این نه تنها بنیاد خانوادهها را سست و آسیبپذیر کرده و منزلت زنان را تنزل داده بلکه اخلاقیات را در جامعه به افول کشانده چرا که طبق آموزههای اسلامی شکم گرسنه دین و ایمان نمیشناسد، ضمن اینکه اصل ۲۱ قانون اساسی به حمایت از زنان بیسرپرست و مادران بهخصوص در زمان بارداری و نیز ایجاد بیمه برای آنها تأکید دارد. ناگفته نماند که بیماریهای مقاربتی از جمله ایدز که تا مدتهای زیادی دولت سعی در انکار وجود آن و ارائه امارهای غلط در بارهٔ آن میکرد و همچنین تولد نوزادانی که در خیابانها و سطل آشغالها رها میشوند همه و همه از تبعات اسفبار اجتماعی است که فقر آن هم در کشور غنی از منابع ثروت ما مسبب آن است. کشوری که تولیدات کشاورزی مرغوب و آب آشامیدنی آن به نفع صاحبان قدرت صادر میشود وکودکی در سیستان و بلوچستان برای دسترسی به آب دستش توسط گاندو قطع میشود. کشوری که کشاورز اصفهانی برای دسترسی به آب و پرورش محصول و امرار معاش آبرومندانه به جرم حقطلبی به اقدام علیه امنیت ملی محکوم میشود با اینکه در اصل ۴۳ قانون اساسی تاکید بر افزایش تولیدات کشاورزی برای رفع نیاز عمومی است تا جایی که کشور به خودکفایی برسد، ولی اقتصاد اسلامی برای کشاورزدر مقابل، پرداخت خمس را تجویز میکند. در حالیکه اصل دوم قانون اساسی دولت را متعهد میکند به: نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری، و برقراری قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیزهمبستگی ملی. دراصل سوم قانون اساسی نیز آمده است که آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی در دستور کار دولت است اما چه بسیارند خانوادههایی که فرزندانشان بهعلت فقر ترک تحصیل کردهاند و به جمعیت روزافزون کودکان کار پیوستهاند. کودکانی که قربانی نظام اقتصادی بیمار ایران شدهاند و در زبالهها دنبال غذا می گردند. بر خلاف قانون اساسی اصل ۴۳ که تأمین نیازهای اساسی یعنی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه و جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانگان بر کشور را برعهده دولت میداند ولی متأسفانه کشور چین بر بازار ایران سلطه یافته و بههمین دلیل بسیاری از کارخانجات و یا تولیدیهای کوچک و مجموعه کارکنان و کارگران آنها بیکار و در نتیجه دچار مشکلات اقتصادی و فقر شدهاند. در حالیکه فرزندان مسئولین کشور با پول مردم از کشوری که پدرانشان با سوء مدیریت به قهقرا کشیدهاند در کشورهای پیشرفته دنیا با امکانات رفاهی لاکچری زندگی میکنند، این است معنی عدالت در حکومت جمهوری اسلامی ایران. در حالیکه در اصل سوم قانون اساسی آمده است: رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی از وظایف دولت به شمار میرود. در اینجا لازم میدانم که به این مطلب نیزاشاره کنم که فقر فرهنگی را نیز نباید فراموش کنیم در اصل سه قانون اساسی دولت موظف شده است به ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی .۲- بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی و وسایل دیگر. ۳- آموزش پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.۴- تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان. در حالیکه مردم در تأمین مایحتاج روزانه خود عاجز شدهاند و در سایتهایی مثل دیوار که مانند ای بی عمل میکند مردم کفش خود را با غذا معاوضه میکنند و یا کلیه و سایر اعضای بدن خود را برای تأمین معاش آبرومندانه میفروشند. حتی خانوادههایی که از فقر رنج میبرند کودکان خود را برای تکدیگری میفروشند یا خانوادههایی که دختران کم سنوسال خود را به ازدواج پیرمردها در میآورند تا نانخور کمتری بر سر سفره فقیرانه خود داشته باشند. کودکهمسرانی که قربانی نظام اقتصادی فاسد و فقر مطلق هستند و مادران آینده که از آنان نمیتوان انتظار پرورش فرزندان فرهیخته داشت. از چنین مردم گرفتاری چطور میتوان انتظار داشت که سرانه مطالعه برابر با استاندارد جهانی داشته باشند؟ از دانشآموزانی که بهجای بهرهمندی از علم روز دنیا و کتابهای تدوین شده توسط متخصصان رشتههای مختلف باید کتابهای تأیید شده توسط طلبههای حوزه علمیه را بهعنوان منبع درسی بخوانند چه انتظاری میشود داشت. دانشآموزانی که بهجای اینکه معلمان متخصص به آنها تدریس کنند طلبهها در آموزش و پرورش آن مثل موریانه بنیان آموزش و پرورش را نابود میکنند و هرروز ارزش علم و دانش برای آنها کمتر میشود. در حالیکه مطبوعات و رسانههای گروهی که وسیلهای برای ارتقای سطح آگاهیهای عمومی و سطح سواد جامعه است، تبدیل شده به تریبونی برای ارائه آمار عوامفریبانه، تبلیغات ایدئولوژیک و چندهمسری که خود تخریبگر نظام خانواده و موجب تنزل اخلاقیات و اتفاقاً برخلاف قانون اساسی موجب بیکرامت کردن زنان و نگاه ابزاری به آنان است که همگی به فقر فرهنگی در جامعه عقبمانده نگه داشته شده امروز ایران منجر میگردد. و کلام آخر اینکه در اصل ۵۹ قانون اساسی آمده است که در مسائل مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد، درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دوسوم نمایندگان مجلس برسد، این در حالی است که نمایندگان مجلس برای پرکدن جیب خود و بهرهمندی از حقوق و مزایای مادامالعمر با وعده و وعید به مردم به مجلس راه مییابند و بعد از آن نظر اکثریت مردم مخالف با حکومت فاسد جمهوری اسلامی ایران چه در مورد تورم و مسائل اقتصادی و چه در مورد حجاب اجباری نه تنها مد نظر دولتمردان نیست بلکه جواب انتقاد یا تجمع مسالمتآمیز، دستگیری، بازداشت، ارعاب، شلیک گلوله به شهروندان معترض غیر مسلح و یا اعدام است.
بخش ۳: خانم بهاره مسگری سخنرانی خود را با موضوع دریاچه خزر و ایران ایراد کردند: خزرها اقوام بیگانهای بودند که بارها برای تصاحب منطقه شمالی ایران به مرزهای این کشور هجوم آورده و پادشاهان ساسانی به مقابله با آنها برخواستهاند. در حالیکه قوم کاسپین قبل از آریاییها ابتدا در کرانههای غربی و جنوب غربی کاسپین و به تدریج تا کرانههای جنوبی آمدند. مستندات تاریخی متعددی از حضور این قوم وجود دارد اما متأسفانه مغفول و ناشناخته مانده است. بنابراین بهدلیل وجود این دوگانگی بر سر نام این پهنه آبی توافق شد که از نام خزر در سطوح ملی و از نام کاسپین در سطوح بینالمللی نیز استفاده شود. این حوزه آبی که در ابتدا بخشی از دریای تتیس بوده و اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس متصل میکرده است در طول زمان و در اثر تکتونیک صفحهای جابهجا شده و در خشکی محصور شده است. بنابراین کاسپین یک حوزه بسته و محصور در خشکی است که ۸۵ درصد از حقابه آن از طریق رود ولگا تأمین میشود. عدهای بر این باور هستند که این پهنه آبی، دریاست اما درواقع از لحاظ رژیم حقوقی دریانوردی، رودخانه دلیلی موجه بر دریا بودن پهنههای آبی تلقی نمیشود. لذا بایستی آب راهه دریایی باشد. از طرفی رود ولگا یک کانال دست ساز است و چنین کانالی در خطاب دسترسی به آبهای آزاد به حساب نمیآید. کاسپین یک ناحیه ساحلی به شمار میآید. در کل مناطق ساحلی از پیچیدگی و حساسیتهای خاصی برخوردار هستند و به لحاظ فیزیکی و اکولوژیکی تحت تأثیر عوامل طبیعی و انسانی دائما در حال تغییر هستند. لذا کاسپسن هم از این قاعده مستثنی نیست. چرا که این پهنه آبی هم دارای نقاط قوت، فرصت، ضعف و تهدیدات بسیاری است. نقاط ضعف دریاچه کاسپین: نامتجانس بودن به لحاظ فیزیکی، نوسانات سطح آب، شدت یافتن تغییر کاربری اراضی، آلودگیهای نفتی، کاهش نزولات جوی، محصور بودن در خشکی، گرمایش زمین، خشکسالی، کمبود اعتبارات، فقر همکاری منطقهای و ابهام در مسائل حقوقی کاسپین، عدم رعایت حریم ساحل، سدسازیهای متعدد بر روی رودخانه اصلی وروددی آب، عدم یا کمبود اطلاعات مدون و منظم درباره پیشبینی وضعیت رفتار نوسانی این دریاچه، اختلافات عمیق در رابطه با تقسیم بستر این حوضه آبی، تأثیرات هوایی آتلانتیک شمالی، تراز کرانههای آبی و ساحلی: کرانههای ساحلی بهطور طبیعی دارای روند کاهش و افزایش سطح نوسانات بهطور منظم و در طول سال هستند. بهطوری که بالاترین سطح تراز آب دریاچه در ابتدای تابستان و در مقابل در اوایل زمستان و اواخر آذر حداقل سطح را میتوان مشاهده کرد. طبق آمارهای ارائه شده سرعت کاهش تراز آب در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال قبل از آن ۴ برابر افزایش پیدا کرده است. همچنین از سال ۱۹۹۵ اکنون به کمترین میزان خود طی ۳۰ سال اخیر رسیده است. از دهه ۴۰ تا دهه ۷۰ سطح آب دریاچه کاسپین بهدلیل افزایش سدسازی در ولگا کاهش پیدا کرده بود. در حدود ۲۰ سال بعد به دلیل توقف سدسازی و تغییرات اقلیمی، شاهد افزایش بارش و افزایش آبدهی رود ولگا بودهایم. سپس از حدود ۲۰ سال اخیر شاهد هستیم که سطح آب بهسرعت کاهش پیدا کرده است که میتواند ترکیبی از دو دلیل در سطح محلی و جهانی باشد. همچنین مدلهای اقلیمی مربوط به سال ۲۰۱۰ نشان میدهد که ما حدود ۸ الی ۲۰متر در بدبینانهترین حالت شاهد کاهش سطح آب این دریاچه خواهیم بود. از سال ۱۳۷۵ سطح آب غالباً با روند کاهشی مواجه بوده و متوسط در ۱۵ سال اخیر سالیانه ۱۰ سانتیمتر کاهش یافته است. ادامه این روند باعث خواهد شد که تا پایان قرن حداقل ۹ متر از سطح آب دریاچه کاهش پیدا کند و این رقم میتواند به ۱۸ متر نیز برسد. در مناطقی که دریاهای درون قارهای و یا دریاچههای محصور وجود دارد که در کمربند تأثیر گرمایش زمین قرار گرفتهاند، غالباً فرایند خشکزایی بهصورت وسیعی حاکم است. کاهش بارندگی و رطوبت در حوزه آبریز این دریاچه و رودخانهها باعث کاهش ورودی آبهای منتهی به این دریاچه شده و در نهایت به شکل فزایندهای منجر به کاهش سطح تراز آب میشود. مناطق شمالی مناطقی هستند که تحت تأثیر هوایی قرار دارند که از رطوبت آتلانتیک شمالی تغذیه میکند. لذا اگر این رطوبت به هر دلیلی کاهش پیدا کند ورودی آب هم کاهش چشمگیری نیز خواهد داشت. این اتفاقی است که در حال حاضر شاهد آن هستیم. طبق پیشبینی دانشمندان طی قرن ۲۱ ضخامت لایههای یخ در زمستان در بخش حوزه آبریز ولگا به شدت کاهش خواهد داشت. همچنین با توجه به برداشتهای آبی از رودخانه ولگا و سایر رودخانهها برای تأمین شرب و کشاورزی باعث شده آب قابل ملاحظهای به این دریاچه نرسد. بهطوریکه در سالهای اخیر تعداد ۴۰ سد بر روی رود ولگا ساخته شده و ۱۸ سد دیگر نیز در دست مطالعه است. این در حالی است که ولگا به تنهایی قریب به ۸۵ درصد از حقابه کاسپین را تأمین میکند. از طرفی ایران نیز در حوزه بالادستی رودخانههای خود که به کاسپین وارد میشوند سدسازیهای بزرگی انجام داده است. خوشروان از خزرشناسان بزرگ ایران نیز معتقد است که دریاچه کاسپین یکی از پهنههای آبی است که نوسانات سطح تراز آب آن نسبت به سایر دریاها و حوزههای اقیانوسی بسیار قابل توجه است. این دریاچه نوساناتی به لحاظ تغییرات دامنهای در حد مثبت ۵۰ الی منهای ۷۰ یعنی حول و حوش ۱۲۰ متر تغییر سطح تراز را در طول تاریخچه خود دارد و در حال حاضر با سرعت بیش از ۱۰۰ برابر آب اقیانوسها در حال کاهش است. همچنین طبق فعالیتهای اکتشافی این استاد برجسته در خطوط ساحلی این ذریاچه انجام داده است نشان میدهد که بین ۱۴ الی ۱۸ هزار سال پیش بخش وسیعی از مناطق خشک امروز ما در مسیر نکا تا بهشهر در زیر آب بوده است. ساخت و سازهای بیشمار در کرانههای ساحلی باعث شده است که دریاچه نتواند کارکرد طبیعی بازسازی خود را حفظ کند. تهدیدات پیش روی کاسپین بر اثر تغییر سطح تراز کاهش تراز دریاچه کاسپین باعث میشود مناطق ساحلی مشرف به گلستان و بخش شرقی مازندران شامل شبه جزیره میانکاله و خلیج گرگان به سمت خشکزایی پیش رود. همچنین پارک ملی بوجاق، تالاب کیاشهر و تالاب زیباکنار در صورت خشک شدن، خدمات زیست محیطی آنان بهطور کامل از بین خواهد رفت. از بین رفتن جانوران و گیاهانی که میتوانند مشکلات اقتصادی بسیار عدیدهای را برای ساکنان دریاچه بوجود آورند. صیادی کاهش پیدا میکند و آبزی پروری بهطور کامل از بین میرود. از بین رفتن خدمات فرهنگی متأثر از محیط زیست ترددهای دریایی دچار چالش میشود و این چالش موجب از دست رفتن فرصتهای تجارت میگردد. با کاهش تراز آب بر زمینهای کرانهای دریا افزوده خواهد شد که این خود زمینه را برای ساختوساز فراهم میکند. راهکارهای موجود: کشورهای دنیا که در حاشیه دریاها و اقیانوسها قرار گرفتهاند برنامههای سازگاری با دریاها و اقیانوسها را در دستور کار خود قرار دادهاند اما در منطقه شمال خاورمیانه و اوراسیا وضعیت معکوس است. بنابراین نخستین نکته سازگاری است. به معنای اینکه از هرگونه دخل و تصرف بر روی منابع آبی پرهیز کنیم و به فکر انتقال آب نباشیم. پرهیز از دستاندازی و بهرهبرداری بیش از حد از منابع آب ورودی به دریاچه پرهیز از هر گونه اقدان مهندسی مانند لایروبی در کانالهای ارتباطی مانند کانال خزینی و آشوراده. چون اگر این کانالها لایروبی شوند آن هن زمانی که دریاچه سالی ۱۰ سانتیمتر افت پیدا میکند عملاً قابلیت ناوبری این کانالها را طی ۱۰ سال آینده از دست خواهیم داد. بنابراین هرگونه اقدامات مهندسی در این حوضه باید با مطالعات صحیح انجام شود و بدون آگاهی و داشتن دانش مناسب هر اقدامی ممکن است حسارات بسیار سنگینی با جای بگذارد. و از همه مهمتر دولت باید در این شرایط از مراکز پژوهشی که متولی مطالعات در سطح این دریاچه هستند حمایت کند که اگر مورد حمایت واقع نشوند آگاهی ما بسیار اندک بوده و تصمیمگیری متناسب و سازگار با شرایط محیطی نخواهیم داشت.
بخش4: بحث آزاد با موضوع حق تحصیل آغاز گردید: خانم کوثر ولیزاده در ابتدا گفتند همانطور که میدانید طبق ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر تمامی دولتها موظفاند که حق تحصیل را برای همه شهروندان تا مقطع متوسطه رایگان و در دسترس ارائه بدهند و همینطور در اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم به این صورت است که دولت موظف است که همه تجهیزات لازم برای تحصیل را در اختیار شهروندان قرار بدهد و همینطور نگاهی بکنیم به نحوه برخورد با دانشجویان معترض در اعتراضاتی که در پی کشته شدن مهسا امینی اتفاق افتاد در ابتدای کار تعداد زیادی از دانشجویان بازداشت شدند که این دانشجویان از رفتن به کلاس درس امتناع کرده بودند یا در محیطهای دانشگاه دست به اعتراض زده بودند در کنار این دانشجویان استادان دانشگاه هم به حمایت از دانشجویان از رفتن به کلاس درس امتناع کردند با توجه به اخبار و گزارشات رسیده تعداد ۶۰ استاد دانشگاه از کار خود اخراج شدند و یا اینکه این استادان رو مجبور به بازنشستگی زود هنگام کردند. خانم بیرجندی گفتند این نشانه وحشت جمهوری اسلامی ایران است چون آنها فکر میکنند با بازگشایی مدارس، دوباره اعتراضات از سر گرفته میشود چونکه اکثر اعتراضات در مدارس و دانشگاهها در واقع شروع شد. قبل از شروع شدن مدارس خیلی از خانوادههای دانشجویان معترض را تهدید کردند که وارد اعتراضات نشوند. آقای ناصری گفتند دقیقاً جمهوری اسلامی ایران از بازگشایی مدارس وحشت دارد دلیل محکمی که میتوان به آن استناد کرد بحث مسمومیت در مدارس بود که در سال گذشته و وقتی در اوج اعتراضات بودیم بودیم که بسیاری از دانشآموزان را مسموم کردند و پدر و مادرها را مجبور کردند که نگذارند فرزندانشان به مدرسه بیایند که شاید مدارس کمی خلوتتر باشد تا آن ساماندهی که برای اعتراضات در مدارس شکل میگرفت کمی کمرنگتر شود و یکی از دلایلی که جمهوری اسلامی ایران همیشه با حق تحصیل مشکل داشته به این دلیل که نمیخواهد که مردم کشور آگاه و باسواد باشند. آقای بهشتی متین گفتند یک نگاهی هم بکنیم به بحث نقض حق تحصیل در مورد ادیان. همانطور که میدانیم خیلی از بهائیان در ایران حق ادامه تحصیل در مقطع دانشگاه را ندارند در واقع از اهداف جمهوری اسلامی هیچ وقت توسعه فرهنگ دانش و علم نبوده و همیشه و همیشه درصدد گسترش ایدئولوژی و فرهنگ دینی اسلامی در جامعه بوده ولیکن در حال حاضر نسل جدید دیدگاه دیگری دارند و نمیتوان به راحتی آنها را از مسیر اصلی خودشان منحرف کرد چون که ما که بهعنوان پدر و مادر این بچهها هستیم آگاه شدیم و به تبع بچههای خودمان را آگاه میکنیم که در راه درست قدم بردارند و البته در حال حاضر به خاطر وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی همه به اطلاعات آزاد و صحیح دسترسی دارند و این باعث بالا رفتن آگاهی مردم میشود خانم مسگری در رابطه با شرط استخدام برای معلم شدن در مناطق شمالی کشور بیان کردند ایشان گفتند یکی از شرایط استخدام در شمال کشور این است که شخص متقاضی باید حداقل ۳ سال سابقه خدمت در نظام آموزشی را داشته باشد و این سابقه میتواند در تمام بخشها باشد و نه در بخش آموزش که شامل نیروهای خدماتی هم میشود یعنی یک نفر با ۳ سال سابقه خدمتکاری هم میتواند درخواست معلم شدن بدهد. خانم ترابی گفتند چیزی که جمهوری اسلامی در مورد عالم بودن انبیاء و امامان به ذهن ما خورانده است در واقع اشتباه است و در واقع انبیا و امامان اگر علمی هم داشتند در رابطه با اسلام و دین و دیانت بوده و خب جمهوری اسلامی ایران در واقع این را علم میداند و با بقیه حوزههای علمی مخالفت میکند و همانطور که داریم میبینیم در دانشگاهها تعداد زیادی از اساتید را اخراج کردند در رابطه با تحصیل هم متأسفانه قشر ضعیف جامعه دسترسی به امکانات آموزشی را ندارد خیلی از دانشآموزان خودشان نانآور خانواده خودشان هستند و مجبور به کار کردن هستند و نمیتوانند هزینه تحصیل خودشان را پرداخت کنند. آقای طایف گفتند در رابطه با نفوذ اسلام در تمام زمینهها در کشور میباشد و در اعتراضات اخیر هم تعداد زیادی از مردم اشکال را از اسلام میدیدند و به همین دلیل در تقابل با اسلام بودند ایشان گفتند که اگر که ما با اسلام بجنگیم جمهوری اسلامی از این فرصت استفاده میکند و به معترضین نسبت دشمنی علیه اسلام میدهد و اگر این اتفاق بیفتد مردم دو دسته میشود چون تعداد زیادی از مردم هستند که به اسلام باور دارند ولی مخالف جمهوری اسلامی هستند و این دو نباید در مقابل همدیگر قرار بگیرند خانم محمدی فرمودند ما باید سطح آگاهی مردم را در رابطه با دین و شناخت ادیان بالا ببریم تا هر کسی معایب و محاسن ادیان را بشناسد ما نمیتوانیم بنشینیم و فقط به این فکر کنیم که هر کسی حق دارد عقیده خود را داشته باشد ما باید آگاهی رسانی بکنیم در سیستم آموزشی هم باید ادیان و دروس دینی حذف شود و به جای آن مردم درس زندگی و انسان شناسی یاد بگیرند.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از منشی جلسه: آقای کریم ناصری، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقای پویا حسابی، خانم لیلا رمضان، ادمینها: آقای عباس رهبری، خانم مرجان شعباننژاد و میهمانان حاضر در جلسه: خانمها و آقایان پانیذ ترابنژاد، فرشاد اعرابی، مازیار پرویزی، محمدمهدی خسروپناه، مرضیه علیکرمی، پروین محمدی، سمانه بیرجندی، شراره هادیزادهرییسی، سعید طائف، اسفندیار سنگری، حمیدرضا تقیزاده، سونیا سوارکوب، مهناز ترابی، صادق فرخی قصرعاصمی، مریم حبیبی، ختم جلسه را در ساعت ۱۷:۲۰ بهوقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه ویژه مشترک نمایندگی منطقه شمال آلمان و کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی، 28 سپتامبر 2023
طیبه نجاتیان
جلسه ویژه مشترک سخنرانی نمایندگی منطقه شمال آلمان و کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳ مصادف با ۶ مهر ماه ۱۴۰۲ در ساعت ۱۹بهوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای کانون، سخنران و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی اسپیس ایکس (توئیتر) کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای اصغر خدابنده سامانی ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنران و موضوع سخنرانی ایشان جلسه را آغاز نمودند.
آقای رضا شایگان سخنرانی خود را با موضوع بررسی و تحلیل خیزش انقلاب ژینا (مهسا امینی) آغاز کردند: انقلاب ادامه خواهد داشت زیرا همانطور که میدانیم نقض حقوق بشر در ایران بهخصوص در مورد زنان از اول انقلاب بوده و گسترش نیز یافته است و متذکر شدند که این خیزش و انقلاب دستاورد زیادی در ایران و جهان داشته است. ایشان معتقد بودند برای ادامه مسیر اعتراضات در ایران حتماً باید یک نفر به عنوان راهبر نه رهبر وجود داشته باشد تا انقلاب را راهبری کند که به جهت نبودن همین راهبری، انقلاب فروکش کرد. در ادامه گفتند ما در ایران و خارج از کشور یک راهبر و فعال سیاسی و اجتماعی که بتواند انقلاب را بهدرستی راهبری کند نداشتیم و نیز دولتهای خارجی و رسانههای فارسی زبان خارج از کشور توانستند بهراحتی انقلاب ژینا، زن، زندگی، آزادی را به بیراهه بکشانند. زیرا منافع کشور اروپایی در این است که جمهوری اسلامی هنوز باید بماند و از نظر آنان نیازی به تغییر رژیم نیست. خانم غزالهالسادات ابطحی نبودن همبستگی میان مردم ایران را باعث فروکش کردن خیزش عنوان کردند. از نظر ایشان حضور قشر خاکستری در ایران را نباید نادیده گرفت. از نظر آقای اعرابی کسی باید از داخل ایران مردم را هدایت و راهبری کند و در ایران رابطه مردم استان سیستان و بلوچستان را مثال زدند و ادامه دادند که انتظار میرفت در سالگرد خیزش و انقلاب مهسا بهطور دیگر رقم بخورد که متأسفانه بهنظر میرسد خیزش فروکش کرده است. در پاسخ آقای رضا شایگان یادآوری کردند که رسانههای فارسی زبان و جنگ زرگری بین اپوزیسیونها باعث شد انقلاب به بیراهه برود. آقای خدابنده عنوان کردند آیا خیزش مهسا تمام شده و یا اینکه آتشی است زیر خاکستر؟ قشر خاکستری جامعه بهدلیل تجربهای که از انقلاب ۵۷ داشتند و با توجه به اینکه از رژیم هم ناراضی هستند چون تجربه خوبی از انقلاب ۵۷ ندارند و نیز اطمینانی از آینده که چه خواهد شد، ندارند، تمایلی به حمایت از این خیزش ندارند. در پاسخ آقای شایگان توضیح دادند که چون در انقلاب ۵۷ اکثر مردم ایران مذهبی و سنتگرا بودند، خمینی بهراحتی توانست اکثریت مردم را به نفع خود جذب کنند و متذکر شدند که بهنظر ایشان در آینده انقلاب به نتیجه خواهد رسید و آتش زیر خاکستر شعلهور خواهد شد.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرکاران منشی جلسه: خانم طیبه نجاتیان و مهمانانی که در جلسه حضور داشتند، ختم جلسه را در ساعت ۲۰:۱۰ اعلام نمودند.
گزارش جلسه سخنرانی ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی، 12 اکتبر ۲۰۲۳
نرگس مباشریفر
جلسه سخنرانی ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی مورخ 12 اکتبر ۲۰۲۳ مصادف با 20 مهر ماه ۱۴۰۲ در ساعت 19:00 بهوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب و اپلیکیشن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای رضا شایگان ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش1: خانم مرضیه علیکرمی با موضوع تبعیض دولت نسبت به اقوام و ملل ایرانی سخنرانی خود را ایراد کردند: در طول تاریخ سرزمین ایران، خانە و مأمن اقوام و ملل مختلف بوده و جایگاه ویژەای در تاریخ جهان دارد، ایران سرزمین عشق، صلح و دوستی و همزیستی است. اما با این وجود کشورما در دورەهای مختلف تاریخ خود با چالشهای بزرگ روبرو شده است. چالشهایی که باعث شده است که ایران به جای گسترش و پیشرفت، با پسرفت وعقبگرد روبرو شود. چالشهایی که باعث شده است که ایران به جای همبستگی و همدلی، با نارضایتی، تفرقە و تفکیک روبرو شود. چالشهایی که باعث شده است که ایران به جای عدالت و برابری، با بیعدالتی و تبعیض روبرو شود. تبعیض موضوعی حساس و مهم است که بسیاری از ایرانیان با آن روبرو هستند. تبعیض دولت نسبت به اقوام و ملل ایرانی در زمینههای مختلفی مانند آموزش، فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حقوق بشر صورت میگیرد. از جمله مهمترین عواملی که میتوانند منجر به تبعیض شوند عبارتند از: تمرکزگرایی دولت و عدم توجه به نیازها و خواستههای مناطق مختلف کشور، عدم احترام به زبان، فرهنگ و هویت اقوام و ملل مختلف، عدم تساوی در توزیع منابع و فرصتهای اجتماعی و اقتصادی عدم حضور مناسب و مؤثر اقوام و ملل در سطوح تصمیمگیری و قدرت، عدم دسترسی به عدالت و حقوق شهروندی، برخورد ناعادلانه و خشونتآمیز نیروهای امنیتی و قضایی نسبت به اقوام تحریک و تشویق به نفرت، تعصب و تفرقه بین اقوام مختلف. این مسائل در گزارشهای مختلف سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشر مورد انتقاد قرار گرفتهاند. برای مثال، کمیته ناظر بر رفع تبعیض نژادی سازمان ملل متحد در گزارش دورهای خود در سال ۲۰۱۰، به شدت از وضعیت قومیتها در ایران انتقاد کرده است. همچنین، بسیاری از کارشناسان، پژوهشگران و فعالان حقوق بشر در آثار و گزارشهای خود به بررسی علل، ریشهها و پیامدهای تبعیض دولت نسبت به اقوام و ملل ایرانی پرداختهاند، بر خلاف تصورات رایج، تبعیض دولت نسبت به اقوام و ملل ایرانی فقط به ضرر آن گروهها نبوده، بلکه به ضرر کل جامعه و کشور است. به عنوان مثال: آموزش و استفاده از زبان مادری یکی از چالشهای حقوق بشری در ایران است، که با توجه به پیمانها و قوانین بینالمللی، هر شهروندی حق دارد به زبان مادری خود آموزش ببیند و از آن در فضای عمومی و خصوصی استفاده کند. اما به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران این حق را برای اقوام مختلف در کشور به خصوص کردها، آذریها، بلوچها و عرب زبانان با روشهای مختلف نقض کرده و با فعالان مدنی و گروههای آموزش زبان مادری برخورد امنیتی داشته است. در بند دوم بیانیه سال ۱۹۹۲ سازمان ملل درباره حقوق قومیتهای ملی، مذهبی و زبانی بر حق، همگانی به کاربردن زبان مادری در حوزههای خصوصی و عمومی، تأکید شده و کنوانسیون پایهای حمایت از اقوام ملی اتحادیه اروپا، که در نوامبر ۱۹۹۴ تصویب شد، حق به کارگیری زبانهای اقوام را در زندگی خصوصی و عمومی از حقوق سلب نشدنی بشر میداند. مسئله آموزش و استفاده از زبان مادری همواره یکی از مناقشهبرانگیزترین مسائل در میان مقامات اجرایی و قانونگذار در ایران بوده است. اصل ۱۵ قانون اساسی ایران میگوید زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. از سویی ایران کنوانسیونهای مختلف بینالمللی از جمله کنوانسیون حقوق کودک، کنوانسیون حقوق سیاسی مدنی و اجتماعی را امضاء کرده و ملزم به اجرای مفاد آنهاست. در تمامی این پیمانهای بینالمللی به مسئله تدریس به زبان مادری تأکید شده است. هر چند که مقامات اجرایی در جمهوری اسلامی همواره ادعا کردهاند که همسو با پیمانهای بینالمللی و مطابق با قانون اساسی کشور امکان آموزش به زبان مادری و پاسداری از این حق اقوام مختلف در ایران را فراهم آوردهاند اما شدت گرفتن برخوردهای امنیتی با فعالان مدنی حوزه آموزش زبان مادری در ایران نشان دهنده سویه دیگری از نگاه مقامات جمهوری اسلامی ایران به مسئله آموزش زبان مادری در ایران است. شاهین هلالی، از مدیران سازمان حقوق بشری آذربایجانیها در ایران، مسئله اساسی در رویکرد حاکمیت به مسئله آموزش زبان مادری را تلاش برای تلقین و تحمیل روایت امنیتی بودن این اقدامات میداند. شاهین هلالی به کمپین حقوق بشر در ایران میگوید حکومت در تمام این سالها به شکل گستردهای این تلقین را در اذهان به وجود آورده است که هر گونه فعالیت مدنی در حوزه آموزش و یا حفظ زبانهای مادری برابر با اقدامات تجزیهطلبانه است و در حقیقت یک روایت امنیتی از فعالیتهای مدنی به راه اندخته و مدام در حال دامن زدن به آن است. در تاریخ ۱۸ دی ماه سال ۱۳۹۸ خانم زهرا محمدی، فعال مدنی و مدرس زبان کُردی، به جرم (تدریس و آموزش زبان کردی) با همراهی شمار قابل توجهی از فعالان مدنی کُرد و شهروندان سنندج برای اجرای حکم حبس خود راهی زندان سنندج شد. خانم محمدی در بخشی از سخنان خود با حضار و فعالان مدنی کرد میگوید: زبان مادری یکی از بنیادیترین حقوق ماست که از آن کوتاه نخواهیم آمد و انجمن ما برای به دست آوردن این حق پیشقدم شد و امیدوارم فعالیتهای ما بر سر دشمنی، که مخالف این حقوق است آوار شود. زهرا محمدی، مسئول انجمن فرهنگی اجتماعی نوژین، در خرداد ۱۳۹۸ بازداشت و در تیر ۱۳۹۹ به اتهام تشکیل گروه علیه امنیت کشور به ۱۰ سال حبس محکوم شد. این حکم بعدتر در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس تبدیل شد. این فعال مدنی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد ژئوپولتیک است. او به مدت ۱۲ سال در شهر سنندج و روستاهای اطراف آن به صورت داوطلبانه به آموزش زبان کُردی مشغول بوده است. با وجود اعتراض اقلیتهای مختلف قومی به محدودیتها در خصوص تدریس زبان مادری، جمهوری اسلامی نه تنها مانع آموزش زبان قومیتها در سیستم رسمی آموزش کشور میشود، بلکه با فعالان این حوزه برخورد و آنها را در دادگاهها با اتهاماتی چون فعالیت علیه امنیت ملی محاکمه میکند. علاوه بر این در سالهای گذشته نیز سازمان ثبت احوال محدودیتهایی را برای نامگذاری فرزندان به نامهای محلی ایجاد کرده است. بسیاری از معترضان، این محدودیتها را تلاش جمهوری اسلامی برای یکپارچهسازی فرهنگی و تمرکزگرایی عنوان میکنند. مثال دیگر اینکه، شاخصهای رسمی و غیررسمی، نشان میدهد که دانشآموزان سیستان و بلوچستان با شرایط نامناسب و نابرابری در دسترسی به فرصتها و منابع آموزشی روبرو هستند. برخی از نشانههای اصلی این تبعیض عبارتند از: کمبود فضای آموزشی مناسب و استاندارد، به خصوص در مناطق روستایی و محروم. بر اساس گفته مدیر کل آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان، تعداد ۱۸ هزار کلاس درس در سراسر استان وجود دارد که از این تعداد ۱۱ هزار کلاس نیاز به ترمیم اساسی دارد، بسیاری از مدارس در ساختمانهای فرسوده، خانههای قدیمی، خیمهها، کپرها و حتی زیر درختان برپا شدهاند. مدارس کپری به مدارسی گفته میشود که ساختمان آنها از چوب، خشت، گل و چادر تشکیل شده است و دارای شرایط نامناسب و ناایمن هستند این مدارس در مناطق دورافتاده و روستایی سیستان و بلوچستان وجود دارند و برخلاف استانداردهای آموزشی ملی هستند. تعداد مدارس کپری در سیستان و بلوچستان دقیقاً مشخص نیست، اما بر اساس گزارشهای مختلف حدود ۵۰۰ مدرسه در این استان با شرایط بدسازه چون کپری، سنگی، خشت و گلی وجود دارد. کمبود نیروی آموزشی مجرب و متخصص، به خصوص در رشتههای ریاضی، علوم تجربی و زبانهای خارجی. بر اساس گفته معاون آموزش و پرورش استان، تعداد ۱۵ هزار نفر کمبود معلم در استان وجود دارد. بسیاری از معلمین فاقد تحصیلات لازم هستند یا با حقوق پایین و بدون بیمه مشغول به کار هستند. عدم تطابق برنامهها و محتوای آموزشی با نیازها و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دانشآموزان. بسیاری از دانشآموزان سختکوش با محرومیتهای فراوان روبرو هستند، از جمله فقر، خشکسالی، قحطی، بحران آب، عدم دسترسی به خدمات بهداشتی، رفاهی و فرهنگی. این در حالی است که بخش قابل توجهی از کتابهای درسی به مسائل غیرضرور و منفعلانه پرداخته است. این همه نابرابری وتبعیض باعث کاهش همبستگی، همکاری و همدلی ملی، افزایش نارضایتی، ایجاد جنبشها و خشم عمومی، ضعف رشد و توسعه پایدار، کاستن از قابلیتها و استعدادهای اقوام مختلف، تشکیل زیرساخت فساد، خلافکاری و خشونت، تضعیف هوشمندسازی جامعه و کشور و آشفتگی فکری جامعه شده است. بنابراین، مبارزه با تبعیض دولت نسبت به اقوام و ملل ایرانی نه تنها حق و وظیفه آن گروهها، بلکه منفعت و مسئولیت تمام ایرانیان است. تبعیض سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، نسبت به اقوام و ملل ایرانی زیر چتر تمرکزگرایی چالش بزرگی است که در قرون اخیر پدید آمده است. تمرکزگرایی به معنای قدرتطلبی و حکمفرمایی یک نفر یا یک گروە خاص در همە زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. تمرکزگرایی به معنای نادیده گرفتن حقوق و منافع مردم و اقوام مختلف در کشور است. به معنای سرکوب و زورگویی بر عقاید، باورها و خواستههای مردم و اقوام مختلف در کشور است. تمرکزگرایی باعث شده است که اقوام و ملل ایران به جای حس همدلی و به حساب آمدن و عدالت، احساس تبعیض، بیتوجهی و بیعدالتی کنند. این بیعدالتی و تبعیض، نسبت به اقوام و ملل ایرانی، نه تنها برای خود ایران، بلکه برای جهان نیز مضرات و عواقبی را به همراه دارد. همین احساس نارضایتی، بیاعتمادی، دلسردی و ناامیدی در بین اقوام و ملل ایرانی، از عوامل و عوارض مهم مهاجرت بخش بزرگی از ایرانیان است. یکی دیگر از عوارض مهم این تبعیض و بیعدالتی در زمینه اجتماعی اقتصادی، است؛ که خود را در قالب روی آوردن جوانان کرد و بلوچ به کارهای پرخطر و پرریسک جهت تأمین معیشت خانوادههایشان نشان میدهد. سوختبری و کولبری دو پدیدە اجتماعی هستند که نشان دهندە فقر، محرومیت و استثمار در دو منطقە مرزی ایران هستند. سوختبران و کولبران افرادی هستند که برای تأمین لقمە نان خود و خانوادەشان، ناچار به حمل بارهای سنگین و خطرناک از گذرگاههای غیرقانونی مرز ایران با عراق و پاکستان میشوند. سوختبران و کولبران با خطرات فراوان روبرو هستند، از جملە تصادفات، منفجر شدن بار، تیرباران توسط نظامیان، دستگیریهای فراوان و همچنین شکنجەهای جسمی و روحی. سؤال اینجاست که چرا بسیاری از جوانان در منطقەهای محروم ایران به جای تحصیل یا کار در رشتەهای عادی، به کاری پرخطر روی آوردهاند؟ چرا حکومت به جای حل مشکلات این منطقەها، با سرکوب و تبعیض با آنها رفتار میکند؟ پاسخ به این سؤالات نیاز به بررسی علل چندگانە دارد. عللی که هم در سطح کلی کشور و هم در سطح منطقەای قابل تحلیل هستند. عللی که هم با تاریخ، فرهنگ و هویت اقوام و ملل ایرانی رابطه دارند و هم با سیاستهای حاکمیت و جهانی شدن. عللی که هم با فقر، بیکاری و نابرابری اجتماعی رابطه دارند و هم با تبعیض، سرکوب و ناکارآمدی حکومت. متأسفانه بحث تمرکزگرایی و تجمیع قدرت و ثروت در پایتخت و چند شهر ویژه نه تنها در زمان حکومت جمهوری اسلامی بلکه در رژیم شاهنشاهی هم وجود داشته و این تجمیع و تمرکز در زمینههای مختلف رابطهای تنگاتنگ با قدرت مطلقه و استبداد، چه شاهنشاهی و چه ولایت فقیه داشته و دارد. لذا مدل تکثرگرا و دمکراتیک مناسبترین روش برای احقاق حقوق همه جانبه اقوام و ملل ایران است. الگوی تکثرگرایی به عنوان مدلی کارآمد که هم ظرفیت یکسو نمودن مؤلفههای اساسی تشکیل جامعهی مدنی و دستیابی به توسعهی همه جانبه و متوازن را دارد، و هم اصالت این مدل در چارچوب نظریههای جهانی شدن مفروض است و برای پاسخگویی به مسائل پیچیده قومیتها مناسب و کارآمد است. تکثرگرایی و به رسمیت شناختن حقوق اساسی تمامی اقوام و ملل ایرانی میتواند حرکت در مسیر عدالت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را هموار سازد. در ایران امروز، با توجه به تحولات صورت گرفته و تحولات پیش رو، توجه به واقعیت تکثر و تنوع قومی بسیار مهم و تعیین کننده است و وظیفه ما را سنگینتر میکند که روشنگری و اطلاعرسانی کنیم، که چرخه استبداد با اسامی و شکلهای مختلف بازتولید نشود، زیرا برآیند آن تمرکز و تجمیع قدرت و ثروت، در دست یک نفر و یک گروه و بازهم تکرار رنج و بدبختی و بیعدالتی در حق مردم بخصوص در حق اقوام و ملل ایران خواهد بود.
بخش2: خانم پانیذ ترابنژاد سخنرانی خود را با موضوع وضعیت نا بسامان مردم سیستان و بلوچستان ایراد کردند: همانطور که میدانیم وضعیت سیستان و بلوچستان به شدت وخیم بوده و هست اما چرا کمتر صدایی از آنهایی که آنجا زندگی میکنند شنیده میشود؟ روزی مسافری از سیستان و بلوچستان در یکی از تاکسیهای تهران حرف عجیبی زد: ما حتی به شرایط زندگیمان اعتراض نمیکنیم چون احساس میکنیم جزو این کشور به حساب نمیآیم. برخی تحلیلگران معتقدند حکومت شیعه ایران به طور نظامند مردم این منطقه را که اغلب سنیاند در حاشیه و فقر نگه میدارد. نگاهی به وضعیت برخی دیگر از استانهای سنینشین ایران از جمله کردستان و قسمتهایی از خوزستان که تقریباً با همین مشکلات دست به گریبانند میتواند شاهدی بر این مدعا باشد. حکومت ایران اغلب این اتهامها را رد میکند اما نه تنها نشانهای از بهبود اوضاع در این منطقه دیده نمیشود که در سالهای اخیر فشارهای امنیتی و اقتصادی هم در سیستان و بلوچستان افزایش یافته است. فقر و محرومیت در بسیاری از مناطق دیگر ایران از جمله خوزستان و کهکیلویه و بویراحمد و خراسان و کردستان و جاهای دیگر وجود دارد اما سیستان و بلوچستان به طرز باورنکردنیای هر آنچه را به عنوان مشکل میتوان تصور کرد در خود جای داده است. عادیسازی فقر، غریبگی و نادیده گرفته شدن این استان شاید کمی اغراق شده به نظر برسد و حتی مسئولان و مدیرانی پیدا شوند که آن را تحریفکننده واقعیت بدانند. برای سنجش درستی این موضوع فقط کافی است نگاهی به وضعیت مردمانی که در این گوشه جنوب شرقی ایران که پسوند محروم مثل یک زخم همیشه کنار نامشان نشسته نگاهی بیاندازیم. کلکسیون فقر و محرومیت استان سیستان و بلوچستان بر اساس آمار رسمی فقیرترین استان ایران است. متوسط میزان پسانداز در سال ۹۶ در ایران هشت میلیون تومان بود اما در سیستان و بلوچستان میزان متوسط میزان پسانداز هر نفر سه میلیون تومان. در همین حال این متوسط در تهران ۵۸ میلیون تومان بوده است. یکهفتم کودکان بازمانده از تحصیل در این استان زندگی میکنند که اغلب به دلیل فقر و نبود امکانات آموزشی نمیتوانند به مدرسه بروند. متوسط فاصله مدرسههای روستایی در سیستان و بلوچستان ۳۰ کیلومتر است. شاید باورکردنی به نظر نرسد اما یکی از دلایل افت تحصیلی یا کلا ترک تحصیل دانشآموزان این استان ضعیف بودن چشم و نداشتن توان خرید عینک است. حمیدرضا پشنگ، نماینده سابق خاش در مجلس ایران گفته بود ۷۰درصد مردم این استان زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند. ۷۰درصد مردم این استان هم از بیمه بازنشستگی برخوردار نیستند. درآمد این استان کمتر از یک درصد تولید ناخالص ملی در ایران است. دو سوم جمعیت استان به آب آشامیدنی بهداشتی دسترسی ندارند. این استان یکی از پایینترین سهمها را در اداره امور سیاسی و اقتصادی کشور دارد. علی یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس هم گفته ۷۵درصد سیستانیها و بلوچها امنیت غذایی ندارند. با این شرایط ناگفته پیداست که شرایط زندگی در این استان چه دشوارییهایی دارد. به گفته علی اصغر میرشکاری، معاون امنیتی انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان نرخ بیکاری این استان ۳۹درصد است. بعضی از آنها که کار ندارند به قاچاق سوخت روی میآورند، کاری بسیار خطرناک که بازی با مرگ است. آنها که صیادند به دلیل کاهش منابع دریا که احتمالاً به دلیل صید صنعتی ماهیگیران چینی و دیگران باید دورتر بروند. کاری باز خطرناک چون دزدان دریایی انتظارشان را میکشند. هنوز ۱۴ صیاد ایرانی بعد از گذشت چهار سال اسیر دزدان دریایی سومالیاند و دولت ایران حاضر نشده برای آزادی آنها پول پرداخت کند یا حتی وارد مذاکره با دزدان شود. پیشتر هشت نفر از صیادان از بیآبی و گرسنگی جان دادهاند و معلوم نیست ۱۴ نفر باقیمانده در چه حالیاند. از ساکنان این استان آنها که کمی از بقیه بداقبالترند حتی هویت ایرانی هم ندارند. تعداد افراد بیشناسنامه سیستان و بلوچستان به صورت دقیق روشن نیست. بعضی از نمایندگان مجلس تعداد آنها را تا ۱۰۰هزار نفر هم تخمین زدهاند. این افراد از ابتداییترین حقوق یک شهروند عادی هم برخوردار نیستند. حالا در این میان ۱۰۰درصد مساحت این استان هم با خشکسالی مواجه است. طوفانهای شن گاهی میزان آلودگی هوا را ۱۰۰برابر حد مجاز میرساند. بیش از ۵۰۰ روستا در این منطقه جغرافیایی در حال نابودی است و مردم به دلیل بیآبی، فقر و بیکاری در حال ترک روستاها هستند. نباید فراموش کرد که ۵۱درصد مردم این استان روستانشینند و نابودی روستاها یعنی یک بحران واقعی. خواندن این همه آمارهای دردآور به اندازه نوشتنشان سخت است. اصلاً شاید نوشتن و خواندن اینها هم خستهکننده شده باشد. اما همانطور که میبینید اینها آمارهای رسمی است که نمایندگان مجلس و مراکز آماری در جمهوری اسلامی ایران منتشر کردهاند. پس یعنی همه دولتمردان و تصمیمگیران از آنها آگاهاند. خب پس ببینیم دولتها چه درباره این مشکلات چه کردهاند؟ بزرگترین دستاورد دولت روحانی در این استان این بود که ۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب بالاخره گاز را به زاهدان رساند. گازی که البته هنوز به همه جا نرسیده و چندی پیش چهار دانشآموز به دلیل آتش گرفتن بخاری نفتی جان خود را از دست دادند. قسمت عمده مدرسههای این استان خشتی و کپری است. در واقع ۳۰درصد از مدرسههای کل ایران خشتی و کپریاند. البته محمدتقی نظرپور، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور گفته اعتقادی به حذف مدارس کپری ندارد چون که آنها متناسب با اقلیم منطقهاند. تقریباً هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت آب آشامیدنی بهداشتی به روستاهای این استان نمیشود. تعداد بیمارستانها و مراکز بهداشتی بسیار کمتر از استانداردهایند. امیدی به سرمایهگذاری برای ایجاد کارخانههایی که بتوانند شغل ایجاد کنند وجود ندارد. دولت به صورت دائم برای تامین نیازهای آموزشی در مناطق محروم به ویژه سیستان و بلوچستان از خیرین کمک میخواهد. آنها حتی برای تهیه عینک برای دانشآموزان از اهداکنندگان ملی و بینالمللی کمک خواستهاند. این در حالی است که هر سال قسمت عمدهای از بودجه آموزش و پرورش پرداخت نمیشود. دولت در بقیه موارد هم همین طور عمل میکند به طوری که هیچ چشماندازی برای بهبود اوضاع در این استان دیده نمیشود و عملاً عمده ساکنان سیستان و بلوچستان فقط از راه دریافت یارانه زندگی میکنند. این میزان از فقر و محرومیت و جداافتادگی از بقیه مناطق کشور از مردم سیستان و بلوچستان نه فقط در چشم حکومت بلکه در چشم مردم ایران هم غریبههای ناآشنایی ساخته است. احتمالاً خیلیها هم با این گزاره مخالفند و سند آن را افزایش حجم سفر به این استان و اشتیاق مردم به کمک به ساکنان این منطقه و تلاش برای بهبود اوضاع میدانند. اما باز سؤال اینجاست که چه کسانی به این منطقه سفر میکنند و چه کسانی به مردم آنجا کمک میکنند؟ مدت زیادی است که روزنامهنگاران با روایتهای رومانتیک، طبیعتگردان کولیپشتی به دوش با سلفیهایشان از عجایب این سرزمین و خیرین با چشمهای اشکآلود راهی این استان شدهاند اما این کار چیزی از غریبگی با آدمهای آنجا کم نکرده است. این سفرها بیشتر شبیه سفرهای ماجراجویانهای است که برای کشف یک منطقه ناشناخته انجام میشود. برای دیدن آدمهایی که سالها آن گوشه هیچ کس به یادشان نبود و حالا تصویرشان به یاری اینستاگرام و بقیه شبکههای اجتماعی برای تصویرگرانشان لایک میآورد، چیزی شبیه سفر اروپاییها به ایران. آدمهایی که انگار از سیاره دیگری میآیند و چند روزی سری به گوشه و کنار روزگار پریشان آدمهای دور و جداافتاده میاندازند و با کولهباری از عکس و خاطرات هیجانانگیز به زندگی خودشان برمیگردند. از طرفی نگاه خیریهای به ساکنان این منطقه از ایران که ابتداییترین حقوق خود محرومند دامنه وسیعی از دولت تا مردم را دربرمیگیرد. طرحهای توانمندسازی، رونق گردشگری و از این قبیل هم بدون زیرساختهای اولیه نمیتوانند تأثیر چندانی بر زندگی مردم داشته باشد. سبک و سیاق سیاسی دولتها و حامیانشان هم در این سالها تفاوتی در مواجه با مشکلات این استان ایجاد نکرده است. نه اصلاحطلبان در این استان که یکی از بزرگترین حوزههای رأی آنان است پیشرفتی ایجاد کردهاند، نه اصولگرایان. انگار فقر و نبود امکانات و دشواری دسترسی به تحصیل در این منطقه برای دولتها موضوعی عادی است و نیازی به تلاش برای بهبود اوضاع وجود ندارد. به نظر میرسد با ادامه این شرایط تلاش میشود فقر در این منطقه موضوعی عادی جلوه کند. روزنامهنگاران بارها در گزارشهایشان از مردمی نوشتهاند که حتی توقعهای بزرگی از حکومت ندارند و فراموش کردهاند که حکومت مسئول تامین نیازهای ابتدایی آنهاست. این فقر و عادیسازی آن حتی فرصت اعتراض را هم از مردم گرفته است. از طرفی رشد گروههای مسلح مخالف جمهوری اسلامی، گروههای تندروی مذهبی و حتی جداییطلبان در این منطقه و آن سوی مرزهای شرقی ایران از پیامدهای سیاست حکومت ایران در نادیده گرفتن نیازهای ساکنان این منطقه است. ربودن مرزبانان ایرانی و حمله به پاسگاه چابهار اتفاقاتی است که فقط در یک ماه گذشته چندین کشته و زخمی برجای گذاشته است. نمونه بارز بیتوجهی و نادیده گرفتهشدن این استان از طرف حکومت را میتوان در ماجرای صیادان اسیر در دست دزدان دریایی دید. دولت نه تنها حاضر به مذاکره با دزدان نشده، حتی پاسخگوی خانوادههای آنان هم نیست و گویی اساساً آن صیادان شهروندان ایران محسوب نمیشوند. هرچه هست این میزان از بیتوجهی حکومت ایران به جان و مال و زندگی ساکنان سیستان و بلوچستان نمیتواند فقط ناشی از کمبود امکانات باشد. برای کشوری که خود را یکی از مهمترین قدرتهای منطقه میداند گروگانگیری ماهیگیرانش به دست دزدان دریایی و فراموشکردن آنها موضوعی عادی نیست. شاید این موضوع یادآوری عمدی سیاستهای بنیادین به مردمی باشد که در کشور خودشان غریبهاند.
بخش3: بحث آزاد با موضوع حق حیات(آرمیتا گراوند، مهسایی دیگر) آغاز گردید: آقای رضا شایگان ابتدا سالگرد قتل حکومتی مهسا امینی را یادآوری کردند و اعتراضاتی که سال گذشته به دلیل همین دلیل شکل گرفت و در حال حاضر آرمیتا گراوند که باز هم توسط دولتمردان جمهوری اسلامی به کما رفته و هنوز هم مشخص نیست که آیا واقعا این دختر نوجوان زنده است یا خیر؟ و این سؤال رو مطرح کردند که در این زمان ما به عنوان یک شهروند چه نقشی داریم؟ خانم مرضیه علی کرمی گفتند: جمهوری اسلامی یک حکومت ساده نبوده متأسفانه او در سیاست خودش با تفرقهافکنی موفق به بقای خودش شده و کاری کرده که خودمان به جان یکدیگر افتاده و این به ضرر مردم این مرز و بوم شده است و باعث شده اتحاد بین ما کم شده است و این باعث نظارهگر شدن ما شدهاند. درست است که روشنگریهایی شده ولی دولتمردان جمهوری اسلامی بین مردم رعب و وحشت ایجاد کردهاند و تا زمانی که اتحاد بین مردم به وجود نیاید این مشکلات هم وجود خواهد داشت. آقای کریم ناصری گفتند: مردم ایران دو بخش هستند مردمی که در ایران ساکن هستند و مردمی که در خارج از ایران زندگی میکنند. طی یک سال گذشته بین مردمی که در خارج از ایران بودند اتحاد بیشتری شکل گرفته که دیده شده افراد خودجوش و مشتلقانه به خیابانها آمدند اما متأسفانه بین مردی که در ایران زندگی میکنند هنوز دو دستگی خیلی پررنگ است و این فقطبه دلیل آموزش غلط در جامعه است. خانم پانیذ ترابنژاد در مورد خانمی که با ضربوشتم در جلو چشمش و درخیابان دستگیر شده بود توضیح دادند و گفتند: مأموران نیروی انتظامی ماشین وی را تخریب کرده و آن دختر را با فحاشی و تیراندازی به سمت پنجرههای منازل اطراف به همراه خود بردند و مردم از ترس نمیتوانستند کاری انجام دهند. آقای رضا شایگان گفتند: اگر اتحاد بین مردم وجود داشته باشد به فرض که دو یا سه نفر در خیابان مردم را دستگیر میکنند با اتحاد میشود تعداد افراد بیشتری بر سر ماموران بریزند و آنها را گوشمالی دهند و این فقط با اتحاد صورت میپذیرد و در مورد جامعه خاکستری میشود گفت نه حاضر هستند که بگویند اشتباه کردیم و نه حاضر هستند در حال حاضر به نسل جدید کمک کنند. آقای فرشاد اعرابی گفتند: من با دوستان در مورد دو دستگی بین مردم موافق هستم جمهوری اسلامی ایران با اعدامهایی که انجام داد جان افراد بیگناه را گرفت و همچنین نابینا کردن افراد از یک چشم و یا هر دو چشم، خیلی از دانشجویان از تحصیل باز ماندند، خیلی از وکلا درگیر شدند و حالا سر جریان آرمیتا باز هم نگران است که دوباره داستان مهسایی دیگر شروع نشود. خانم نرگس مباشریفر در مورد قشر خاکستری تضیح دادند که در زمان انقلاب 57 پدر و مادرهای ما تلاش کردند که راه بهتری برای آینده درست کنند اما به بنبست برخورد کردند و حالا نه حاضر هستند بگویند که ما اشتباه کردیم و نه حاضر هستند که همراهی کنند چراکه میترسند بنبیت بزرگتری برخورد کنند. جمهوری اسلامی ایران همیشه با تفرقهافکنی بین قومیتهای ایرانی حکومت کرده و میکند و تنها ما فعالین حقوق بشر باید دست به دست هم بدهیم و با آگاهیرسانی و افشاگری به جامعه خودمان کمک کنیم و یاد بدهیم که هم برای حقوق از دست رفته خودمان و هم برای حقوق از دست رفته هموطنانمان اعتراض کنیم نه این میشود اتحاد؛ و آن موقع هست که میتوانیم به جلو پیشرفت کنیم. آقای شایگان جمعبندی کردند که من با صحبتهای خانم مباشری موافق هستم که ما باید مطالبهگر باشیم و باید قانون اساسی را خوانده باشیم تا بتوانیم از حقوق خود و حقوق هموطنان دیگر دفاع کنیم.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرکاران، منشی جلسه: خانم نرگس مباشریفرو ادمینها: خانم غزالهالسادات ابطحی، آقای محمد اسدی تشریق، صدابرداران: آقای کریم ناصری و دیگرهمکاران خانمها و آقایان سمانه بیرجندی، عباس منفرد، حمیدرضا تقیزاده، فرشاد اعرابی، اسفندیار سنگری، پریسا نیکونام نظامی، نوید احمدی، امیر پالوانه، حسینی، منوچهر شفائی که در جلسه حضور داشتند، ختم جلسه را در ساعت 20:30 بهوقت اروپای مرکزی اعلام نمودند.
گزارش جلسه ویژه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق محیط زیست، ۱۶ اکتبر ۲۰۲۳
سونیا سوارکوب
جلسه ویژه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق محیط زیست در روز دوشنبه ۱۶ اکتبر ۲۰۲۳ در ساعت ۱۸:۳۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای اصغر خدابنده سامانی ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: خانم بهاره مسگری سخنرانی خود را با موضوع بررسی گونههای جانوری در حال انقراض ایراد کردند: ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی دارای طیف گستردهای از اکوسیستمها و زیستگاههاست. همین عامل موجب شده تا تنوعی از حیات وحش را دارا باشیم. به طوری که اکوسیستم ایران ۸۲۰۰ گونه گیاهی، ۵۳۲ گونه پرنده، ۱۹۴ گونه پستاندار، ۱۸۰ گونه ماهی و ۲۲ گونه دوزیست را دارا هست که از بین جانوران حدود ۱۲۸ گونه جانوری و مهرهدار در معرض خطر انقراض قرار دارند و دوزیستان بیشترین آسیبپذیری را در این حوزه دارند. شیر و ببر جزو گونههای منقرض شده ایران هستند. آخرین ببر ایران در سال ۱۳۷۷ در پارک ملی گلستان شکار شد. تنها جمعیت یوزپلنگ آسیایی در ایران باقی مانده که به شدت در معرض انقراض قرار دارد. یوز آسیایی رتبه دوم گونههای در معرض خطر انقراض ایران است و در کشورهای همسایه به طور کلی منقرض شده است. در ایران تعداد 30 فرد برآورد شده است. ریز گونه بلوچی خرس سیاه آسیایی که در ایران و پاکستان قرار دارد به شدت در معرض خطر انقراض قرار دارد. این گونه دارای ارزش زیستی، زیبایی شناختی، علمی و آموزشی است. پلنگ ایرانی در گستره وسیعی از ایران و برخی کشورهای همسایه وجود دارد اما تقریباً در همه پراکندگیها به شدت تهدید میشود. نهنگ آبی، نهنگ بالهای، نهنگ گوژپشت و گاو دریایی نیز در خطر انقراض هستند. فک خزری تنها پستاندار دریاچه کاسپین نیز در حال انقراض و جمعیتش رو به کاهش است. آهوی ایرانی، قوچ و میش اوریال، قوچ و میش ارمنی نیز جزو گونههای آسیبپذیرند. میش مرغ سنگینترین پرنده ایران است، بیشتر از همه گونهها در معرض خطر است، از این گونه ۱۹ فرد در ایران باقی مانده و در پناهگاه حیات وحش سوتا وحمامیان زندگی میکنند. کاراکال از معدود گربهسانانی است که هیچ خط و خالی روی بدن ندارد. این گونه نیز در معرض خطر انقراض قرار دارد. گوزن زرد ایرانی که از گونههای بسیار مهم در دنیا محسوب میشود، طبق لیست ارائه شده از طرف اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت در فهرست قرمز قرار دارد. گور ایرانی نیز در خطر انقراض است و در دو زیستگاه ایران زیست میکند. یکی در منطقه حفاظت شده توران در جنوب استان سمنان که حدود ۲۵۰ فرد است و دیگری در منطقه حفاظت شده بهرام گور در جنوب شرقی استان فارس که ۱۲۰۰ فرد است. عوامل ذاتی مؤثر در انقراض گونههای جانوری ایران: کمیاب بودن: گونههای کمیاب بیشتر از گونههای رایج مستعد انقراض هستند. گونههایی که دامنه پراکندگی وسیع و تراکم دارند میتوانند به یک گونه کمیاب تبدیل شوند. مدیریت زیستگاه برای یک گونه محدود شده در یک زیستگاه بسیار سادهتر و موفقتر از گونهای با پراکندگی وسیع و کمیاب است. توانایی مهاجرت کردن: گونهای که دارای توانایی مهاجرت بین زیستگاههای مشابه جدا از هم است ممکن است در برابر انقراض، مقاومت بیشتری از خودش نشان دهد. درجه تخصصی شدن: گونههای ویژه خوار و ویژه کار احتمال انقراض بیشتری دارند. یوزپلنگ به عنوان یک گونه متخصص نسبت به خرس قهوهای همه چیزخوار یک گونه ویژهگرا محسوب می شود. تغییرپذیری جمعیت: گونههایی که جمعیت پایدار دارند کمتر مستعد انقراض هستند تا گونههایی که در بعضی سالها کمیاب و در بعضی سالها دچار فوران جمعیت میشوند. وضعیت تغذیهای: موجودات زندهای که در سطوح تغذیهای بالا قرار دارند معمولاً جمعیت کوچکتری دارند. مثلاً جمعیت پلنگ بسیار کوچکتر از جمعیت بز یا قوچ و میش در یک ناحیه است. توانایی تولید مثل: پستاندارانی که سالی یکبار یا دو سال یکبار تولید مثل میکنند نسبت به گونههایی که سالی دوبار یا چندبار تولید مثل میکنند زودتر منقرض میشوند. عوامل محیطی مؤثر در انقراض گونههای جانوری ایران: تخریب و تجزیه زیستگاه: انسان معمولاً با جادهسازی، توسعه شهری و به طور کل تغییر کاربری اراضی سبب تکه شدن زیستگاه میشود. برداشت بیش از حد: شامل شکار غیرمجاز، تلهگذاری و زندهگیری غیرمجاز است. گونههای بیگانه: زمانی که یک گونه از یک منطقه وارد یک منطقه یا کشور جدید می شود یک گونه بیگانه است. این گونه میتواند با گونههای بومی آن کشور رقابت کند و برخی از آنها را به خطر بیاندازد و یا انگل یا بیماری وارد کند. بیماری: شیوع یک بیماری میتواند جمعیتهای کوچک را از بین ببرد. آلودگی: آلایندهها میتوانند منابع غذایی پستانداران را از بین برده و به ویژه برای گونههای آبزی مانند فک خزر بسیار مهم باشد. به طور مثال آلودگی تالاب انزلی و رسوب لجنها و آلایندهها تمام محلهای تخمریزی ماهیان را از بین برده است. راهکارها و اقدامات حفاظتی: اصلاح باورهای نادرست از طریق برنامههای آموزشی بلندمدت برای کاهش زندهگیری و فروش پستانداران، بهبود وضعیت اقتصادی مردم محلی از طریق ایجاد درآمد جایگزین، نصب علائم راهنمایی، آموزش رانندگان، احداث روگذر و زیرگذر و فنسکشی در جادهها برای کاهش تصادفات جادهای جانوران. آموزش کودکان، نوجوانان و جوانان برای کاهش شکار غیرمجاز و ارتباط دوستانه با حیات وحش، ایجاد درآمد جایگزین برای شکارچیان افزایش میزان جرایم شکار و زندهگیری مدیریت سگهای ولگرد، عدم جادهسازی در زیستگاههای حیات وحش.
بخش۲: خانم مرضیه علیکرمی سخنرانی خود را با موضوع وضعیت جنگلهای ایراد کردند: یکی از مهمترین مسائل محیط زیستی کشورمان یعنی وضعیت جنگلهای ایران صحبت کنم جنگلهای ایران که بخش عظیمی از منابع طبیعی و ثروت ملی ما را تشکیل میدهند، نقش حیاتی در حفظ تعادل زیست محیطی، تنوع گونهها، منابع آب و خاک، ایجاد باران، تولید اکسیژن، جذب دیاکسیدکربن، تأمین نیازهای چوب و علوفه، فعالیتهای گردشگری و تفریحی و حفظ ارزشهای فرهنگی و تاریخی دارند. جنگلهای ایران را میتوان به پنج ناحیه رویشی تقسیمبندی کرد که هر کدام دارای خصوصیات و چالشهای خاص خود هستند متأسفانه در دهههای اخیر، جنگلهای ایران با تخریب و تهدیدات فراوان روبرو شدهاند که منجر به خشکیدگی، آفتزدهگی، آتشسوزی و نابودی بسیاری از درختان و گونههای جانوری شده است. بر اساس گزارش سازمان محیط زیست، در پنجاه سال گذشته قرن بیستم یک سوم جنگلهای کشور نابود شده است. در این سخنرانی، قصد دارم علل و عوامل اصلی این تخریب را بررسی کنم و راهکارهای مقابله با آن را پیشنهاد دهم ابتدا تعریف جنگلزدایی و اینکه چرا جنگلزدایی در ایران رخ میدهد. جنگلزدایی به روشهای مختلف قطع و ریشهکن کردن درختان جنگل گفته میشود که منجر به تغییر کاربری زمین و تبدیل جنگل به غیرجنگل شود. جنگلزدایی باعث کاستن پوشش چوب و علف جنگل میشود که نقش مؤثر در حفظ خاک، آب، هوا و ایجاد باران دارد جنگلزدایی همچنین باعث کاهش تولید اکسیژن و جذب دیاکسید کربن توسط درختان میشود که نقش مستقیم در گرمایش جو و تغییرات اقلیمی دارد دلایل جنگلزدایی در ایران به دلایل مختلف از جمله عوامل اقتصادی، سوء مدیریت، فقر، ناتوانی قانون، فشار جمعیت، قطع درخت برای سوخت و چوب، تغذیه دام، پروژههای عمرانی، آتشسوزی، خشکسالی، آفت و بیماری رخ میدهد برخی از این عوامل به صورت مستقیم و برخی به صورت غیرمستقیم جنگلزدایی را تسهیل و تشدید میکنند برای مثال، فقر و ناتوانی قانون باعث میشود که برخی از مردم برای تأمین نیازهای خود از جنگل استفاده کنند و در عین حال از پاسخگویی به قانون در امان باشند سوء مدیریت و عدم هماهنگی بین سازمانهای ذیربط هم باعث میشود که جنگلها در برابر تخریب محافظت نشوند و پروژههای عمرانی بدون رعایت استانداردهای زیست محیطی اجرا شوند جنگلهای ایران را میتوان به پنج ناحیه رویشی به شرح زیر تقسیمبندی نمود:۱- ناحیه هیرکانی (خزری) که نوار سبز شمال کشور را تشکیل میدهد. ۲- ناحیه ایران و تورانی که به طور عمده در مرکز ایران پراکنده شدهاند. ۳- ناحیه زاگرس که به طور عمده جنگلهای بلوط غرب کشور را تشکیل میدهند. ۴- ناحیه خلیج فارس که در نوار ساحلی جنوب پراکنده میباشند. ۵- ناحیه ارسبارانی که متشکل از گونههای نادر و منحصر به فرد میباشند. جنگلهای ایران با تهدیدات مختلفی روبرو هستند که باعث نابودی و یا کاهش مساحت آنها شده است. برخی از این تهدیدات عبارتند از حریقهای جنگلی که هر سال صدها هکتار جنگل را سوزانده و باعث آسیب به گونههای گیاهی و حیوانی میشود درحالی که آتشسوزی گسترده مرداد ماه ۱۴۰۲ در مریوان ۳۰۰ هکتار از جنگلهای زاگرس را از بین برده است نشان میدهد که در همین دوره زمانی بیش از ۱۰،۵۲۷ فقره آتشسوزی در جنگلها و ۱۱،۵۷۶ فقره آتشسوزی در مراتع کشور رخ داده است. به این ترتیب به ازای هر مورد آتشسوزی حدود ۱۰ هکتار از جنگلها و ۱۱ هکتار از مراتع کشور از میان رفته است بدترین آمار طی این سالها مربوط به سال ۱۳۹۹ است که تعداد موارد آتشسوزی ۸۰ درصد و مساحت آتشسوزی ۱۳۰ درصد بیشتر از میانگین سالیانه بوده است سایت مرکز آمار ایران نیز نشان میدهد که گستره و سطح تخریب جنگلها در بخشهای مرکزی و جنوبی زاگرس بیش از بقیه مناطق کشور است. همچنین گزارش سازمان دیدهبان جهانی جنگل که بر اساس نقشههای ماهوارههای مختلف ناسا تنظیم شده، نشان میدهد که استانهای خوزستان، فارس، بوشهر، ایلام و اصفهان بیشترین موارد آتشسوزی را داشتهاند. کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، خراسان رضوی، تهران و کرمانشاه در رتبههای بعدی هستند. برای پیشگیری و مقابله با حریق در جنگلها، لازم است که: تجهیزات حفاظتی و اطفای حریق در مناطق جنگلی تأمین شود. پایش تصویری و هوشمندسازی مناطق جنگلی با استفاده از دوربین، پهپاد و شبکه بیسیم انجام شود. سطح مدیریت و هماهنگی بین سازمانهای مسئول در خصوص پاسخگویی به حوادث حریق در مناطق جنگلی بهبود یابد اعطای مجوز فعالیت از طرف دولت به انجیاوها و حمایت و تشویق نهادهای مردمی و خودجوش و فعالان محیط زیست به جای برخوردهای امنیتی و پلیسی با آنها لازم به ذکر است که سطح آگاهی مردم در مورد حفظ محیط زیست و حمایت و همکاری با فعالان عرصه محیط زیست بسیار بالا رفته است و افراد داوطلب و دوستدار محیط زیست تا پای جان برای حفظ جنگلها و طبیعت این سرزمین ایستادگی کردهاند. به عنوان مثال از فعالان این عرصه شریف باجور فعال مدنی و فعال محیط زیست اهل مریوان و از اعضای هیئت مدیره انجمن سبز چیا و مسئول اطفای حریق این انجمن بود. او که در سوم شهریور ۱۳۹۷ به همراه امید کهنهپوشی از اعضای انجمن سبز چیا و محمد پژوهی و رحمت حکیمینیا از جنگلبانان منطقه برای مهار آتشسوزی در جنگلهای روستای پیله و سلسی به آن جا رفته بودند، گرفتار آتش شدند و جان باختند هر چند مرتضی سلیمی، رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر در گفتگو با شبکه خبر صداوسیما ضمن تأیید مرگ این چهار تن، آلوده بودن منطقه به مین و احتمالاً انفجار آن را دلیل مرگ این افراد دانست انجمن سبز چیا یک سازمان مردم نهاد فعال و خوشنام در زمینه محیط زیست است که در استان کردستان فعالیت میکند این انجمن در سالهای اخیر به دلیل نقش فعال در مبارزه با تخریب جنگلها و آتشسوزیهای گسترده، متأسفانه با برخورد و بازداشتهای مکرر نیروهای امنیتی روبرو شده است. در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۴۰۲، تعداد ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر از نیروهای امنیتی با ماشینهای بدون پلاک به جلسه سالانه اعضای انجمن سبز چیا در روستای نچی از توابع مریوان حمله کرده و بیش از۳۰ نفراز آنان را به صورت خشونتآمیز بازداشت کردهاند که نام و سرنوشت بسیاری از بازداشت شدگان هنوز نامعلوم است به غیر از آتشسوزی تهدید دیگر قطع بیرویه درختان برای تولید چوب، زغال، هیزم وعلوفه است، که باعث تخریب ساختار جنگل و کاهش توانایی بازسازی آن میشود. بر اساس آمارهای دولتی، فقط طی سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰، بیش از ۱٫۵ میلیون متر مکعب چوب از جنگلهای شمال ایران برداشت شده است. رئیس انجمن جنگلبانی اعلام کرد که این رقم، بیانگر آمار رسمی در این زمینه است و بدون شک در کنار این برداشتها، قطع درختان به طور غیرقانونی نیز در جریان است که بر میزان کل نابودی جنگلها میافزاید متخصصان جنگل گفتهاند که جنگلهای شمال ایران تاکنون به اندازهای آسیب دیدهاند که تاب این برداشت گسترده را ندارند پیشبینی شده است که با ادامه این روند، جنگلهای شمال ایران به سرنوشت جنگلهای غرب ایران دچار خواهند شد و از میان خواهند رفت راهکار مقابله با این معضل آموزشهای مردمی و جلب مشارکتهای محلی برای حفاظت از جنگلها صورت گیرد راهکار بعدی جهت مقابله با قطع بیرویه درختان، اجرای دقیق و کامل قوانین و مقررات حفاطتی در خصوص منع قطع بیرویه درختان و برخورد قاطع با قاچاقچیان چوب است تهدید دیگرفعالیتهای عمرانی، سدسازی، جادهکشی، زراعت دیم و چرای دام است، که باعث فرسایش خاک و تغییر کاربری اراضی جنگل میشود و همچنین معضل و تهدید دیگر آلودگی هوا و گرد وخاک ناشی از ریزگردها، گازهای گلخانهای، سموم شیمیایی و فضولات صنعتی است، که باعث ضعف فیزولوژیک درختان جنگل و حملات حشرات و عوامل بیماریزا میشود بر اساس آمار رسمی، در پنج سال گذشته ۶۰ هزار هکتار از مساحت جنگلهای ایران به دلیل حریق، آفات و بیماری، سدسازی، جادهکشی، فعالیتهای عمرانی و قاچاق چوب از بین رفته است بر اساس پیشبینی کارشناسان، اگر با همین روند پیش برویم تا ۵۰ سال آینده تمامی جنگلهای ایران از بین میروند در حال حاضر تنوع زیستی و حیات وحش در جنگلهای شمال از میان رفته است از سوی دیگر، کارشناسان یکی از دلایل وقوع سیلهای ویرانگر را در شمال ایران، نابودی پوشش گیاهی و بریدن درختان منطقه ارزیابی کردهاند. رئیس سازمان محیط زیست ایران نیز اعلام کرده است که در پنج دهه گذشته، سطح جنگلی ایران از ۱۸ میلیون هکتار به ۱۴ میلیون هکتار رسیده است و سطح جنگلی نابود شده و به بیابان تبدیل شده است. برآورد شده است که سالانه ۶۳ هزار هکتار از جنگلهای زاگرس و شمال ایران نابود میشود و دلیل آن طمع انسانها و نه نیازشان است از دی ماه ۱۳۹۷ قطع درختان جنگلهای ارسباران افزایش یافته است و به صورت انبوه الوارهای قطع شده توسط ماشینهای باربر حمل میشود. در صورتی که این روند ادامه داشته باشد تا ۱۰ سال دیگر جنگلهای ارسباران محو خواهند شد لشکر ۲۵ کربلای سپاه پاسداران ۱۳۰۰۰ هکتار، آستان قدس ۹۹۱ هکتار، حوزه علمیه گرگان ۴۷،۰۱۳ هکتار و مؤسسه پیشگامان سازندگی ۸،۶۹۰ هکتار از این جنگلها را در اختیار دارند پیامدهای جنگلزدایی در ایران پیامدهای گسترده و چند بعدی برای محیط زیست، اقتصاد، فرهنگ و سلامت اجتماع دارد. از نظر محیط زیست، جنگلزدایی باعث کاهش تولید اکسیژن، افزایش گازهای گلخانهای، تغییرات اقلیم، خشکیدگی و فرسایش خاک، کاهش منابع آب، کاهش تنوع گونهای، کاهش تولید باران و افزایش خطر سیلاب و خشکسالی می شود. براساس گزارش سازمان ملل، ایران یکی از ده کشور داغتر و خشکتر جهان است و در معرض خطر بحران آب قرار دارد همچنین بر اساس گزارش سازمان حفاظت از محیط زیست جهانی، ایران یکی از پنج کشور با بالاترین نرخ انقراض گونه های جانوری و گیاهی است از نظر اقتصادی، جنگلزدایی باعث کاهش منابع چوبی، علوفهای و دارویی، کاهش درآمدهای جنگلی، کاهش فعالیتهای گردشگری و تفریحی، کاهش سطح زندگی مردم جنگلنشین و روستاییان میشود بر اساس گزارش سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، درآمدهای جنگلداران در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ حدود ۳۰ درصد کاهش یافته است همچنین بر اساس گزارش سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، تعداد گردشگران داخلی و خارجی به مناطق جنگلی در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ حدود ۲۰ درصد کاهش یافته است از نظر فرهنگی، جنگلزدایی باعث کاهش ارزشهای فرهنگی، تاریخی و مذهبی، کاهش هویت وحس تعلق به جامعه جنگلنشینان، کاهش دانش سنتی درباره حفاظت از جنگلها میشود بسیاری از جنگلهای ایران دارای بقایای تمدنهای باستانی، آثار هنری و معماری، آسماننماها و مکانهای مقدس هستند که با تخریب جنگلها از بین میروند برخی از قومیتهای کشور که در مناطق جنگلی زندگی میکنند نیز دارای فرهنگ و زبان خاص خود هستند که با تخریب جنگلها به خطر میافتند همچنین برخی از مردم جنگلنشین دارای دانش و تجربه سنتی درباره استفاده پایدار و حفاظت از جنگلها هستند که با تخریب جنگلها از دست میروند از نظر سلامت اجتماعی، جنگلزدایی باعث کاهش کیفیت هوا، آب و خاک، کاهش سطح سلامت فیزیکی و روانی مردم، کاهش امکانات بهداشتی و درمانی، کاهش امنیت زندگی و کاهش تولید محصولات غذایی سالم میشود. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، ایران یکی از ده کشور با بالاترین نرخ آلودگی هوا است و در معرض خطر بحران سلامت قرار دارد همچنین بر اساس گزارش سازمان غذا و کشاورزی، ایران یکی از پنج کشور با بالاترین نرخ تولید محصولات غذایی آلوده است و در معرض خطر بحران غذایی قرار دارد لازم به ذکر است که هر هکتار جنگل قابلیت ذخیره سازی ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر مکعب آب را دارد، و سالانه ۶۸ تن رسوب گوگرد و غبار را جذب میکند و به جای آن دو و نیم تن اکسیژن در سال تولید می کند در پایان سخنان خود باید بگویم که جنگل زدایی در ایران یک مسئله جدی و مهم است که نیاز به همکاری و همدلی همه اقشار جامعه دارد ما باید با اطلاعرسانی، آموزش، قانونگذاری، نظارت، تحقیق، توسعه و اجرای راهکارهای علمی و عملی، جلوی تخریب جنگلهای ایران را بگیریم و به حفظ و احیای این منابع با ارزش بپردازیم. ما باید به خود و نسلهای آینده قول دهیم که جنگلهای ایران را به عنوان یک گنجینه طبیعی و فرهنگی محافظت کنیم و از آن لذت ببریم ما باید به یاد داشته باشیم که جنگلهای ایران نه تنها متعلق به ما بلکه متعلق به همه نسلها و آیندهگان است.
بخش۳: خانم شیما یا حق سخنرانی خود را با موضوع سد چمشیر ایراد کردند: طرح سد و نیروگاه ۱۷۶ مگاواتی چمشیر در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر دوگنبدان (گچساران) مرکز شهرستان گچساران استان کهگیلویه و بویراحمد قبل از پیوستن رودخانه خیرآباد به رودخانه زهره در مجاورت محلی به نام تنگه چمشیر نزدیک به مرز استان بوشهر احداث شد. سد چمشیر پنجمین سد بزرگ کشور ایران است. تنگه چمشیر با عرض بسیار کم رودخانه زهره را از خود عبور میدهد. محل احداث سد توسط یک رشته راه آسفالته مربوط به شرکت نفت که از جاده اصلی نورآباد ممتنی به دوگنبدان منشعب و سرانجام به چاه شماره ۲۰ شرکت ملی نفت منتهی میشود، قابل دسترسی است. با وجود موقعیت استثنایی تنگه چمشیر بر روی رودخانه زهره، در مطالعات مختلف انجام شده تا سال ۱۳۶۵ این محل مورد توجه قرار نگرفته است. عدم وجود راههای دسترسی مناسب در سالهای قبل از دهه ۶۰، موقعیت نامشخص تنگه بر اساس نقشههای پایه مطالعاتی و بحث کیفی آب رودخانه زهره به صورت کلی از عمده علل بیتوجهی به این پتانسیل عظیم بالقوه بوده است. با احداث سد مخزنی چمشیر، اراضی پایین دست این سد شامل اراضی بندر دیلم در استان بوشهر و اراضی دشتهای جنوبی استان خوزستان که به نامهای زیدون، امیدیه و هندیجان میباشند، از این طرح منتفع گشتند. شبکه آبیاری و زهکشی چمشیر در وسعت حدود ۴۰ هزار هکتار در استانهای بوشهر و خوزستان احداث گردیده است. رودخانه زهره یکی از رودخانههای حوضه آبریز هندیجان میباشد. حوضه آبریز هندیجان با وسعت ۴۰/۷۸۸ کیلومترمربع دارای زیرحوضههای بسیاری است. حوضه آبریز رودخانه زهره در جنوب کشور واقع شده و از شمال به حوضههای مارون و جراحی و از شرق به حوضههای کارون و کر و از جنوب به مسیلهای دیلم و گناوه محدود میشود. شهرهای اردکان فارس، پلدشت نورآباد، دوگنبدان، هندیجان و دهدشت در این حوضه قرار دارند. وسعت حوضه آبریز رودخانه زهره ۱۵/۴۶۰ کیلومترمربع است که ۱۰/۶۰۰ کیلومترمربع آن را مناطق کوهستانی و ۴/۸۶۰ کیلومترمربع آن را کوهپایهها و دشتها تشکیل میدهند. این رودخانه از دو شاخه اصلی فهلیان و خیرآباد تشکیل شده است. شاخه اولیه این رودخانه به نام اردکان شناخته میشود و سپس به فهلیان تغییر نام داده شده. شاخه دیگر رودخانه به نام شیرین یا خیرآباد از ارتفاعات گچساران سرچشمه گرفته و در محلی به نام حیدرکرار به رودخانه زهره متصل گردیده. متوسط آبدهی سالانه رودخانه فهلیان در محل ایستگاه گچساران حدود ۶۴ مترمکعب در ثانیه و آبدهی رودخانه خیرآباد در محل پل خیرآباد حدود ۲۵ مترمکعب در ثانیه و آبدهی کل حوضه زهره (هندیجان) در محل ایستگاه دهملا برابر ۸۳ مترمکعب در ثانیه برآورد شده است. در زمان آبگیری سد، کارزاری برای توقف آبگیری آن به دلیل مسائل زیستمحیطی ایجاد شد که ادعا میکرد به واسطه سازندهای نمکی و گچی در دریاچه سد، بعد از آبگیری شوری آب دریاچه و پاییندست سد چند برابر خواهد شد. همچنین وجود چاههای نفت در اطراف دریاچه سد از جمله دلایل درخواست توقف آبگیری ذکر شده بود. اگر چه کارشناسان سد بر این باور بودند سد چمشیر نه تنها باعث کاهش کیفیت آب نخواهد شد، بلکه کیفیت آب رودخانه زهره را در بلندمدت افزایش خواهد داد. اما این سد در خرداد ماه ۱۴۰۲ آبگیری و در روز ۲۶ تیر ۱۴۰۲ با سفر رئیس جمهور به بهرهبرداری رسید. اهداف و اثرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی: ذخیره و کنترل حجم عظیمی از آب رودخانه زهره (حدود ۱/۸ میلیارد متر مکعب) تأمین آب مورد نیاز کشاورزی به میزان ۱۱۰ هزار هکتار در منطقه، تأمین آب شرب و صنعت منطقه. تولید انرژی برق آبی به میزان حدود ۶۲۰ گیگاوات ساعت در سال (۵۲۰ گیگاوات ساعت نیروگاه سد چمشیر و ۹۹ گیگاوات ساعت نیروگاه بند انحرافی). تلفیق اهداف سد با اهداف سد کوثر و تأمین آب مورد نیاز کشاورزی و شرب استانهای همجوار. کنترل سیلابها و جلوگیری از خسارتهای طغیان رودخانه در مناطق زیدون سردشت و هندیجان و استفاده بهینه از آب جهت توسعه کشاورزی. کنترل شوری آب در مناطق دارای بسترهای نمکی و چشمههای شور و جلوگیری از آلوده شدن آب در مناطق پاییندست تنگه چمشیر. اجرای طرح در یکی از مناطق محروم کشور و تأثیر عمده بر رشد و شکوفایی اقتصاد منطقه، اشتغالزایی در منطقه. رشد صنعت و تکنولوژی برق آبی، افزایش قدرت عمل و ارتقاء مشاوران و پیمانکاران داخلی، فعال نمودن کارخانجات سازنده تجهیزات نیروگاهی و ارتقاء جایگاه بینالمللی کشور از طریق ارتقاء صنعت برقآبی و پتانسیلهای برقی. با وجود اینکه گچساران یکی از مناطق مهم نفتی ایران است، علیرغم بارندگیهای مناسب زمستانی، این منطقه در بخش عمدهای از سال بسیار گرم و خشک میباشد. با احداث سد چمشیر علاوه بر فراهم آمدن زمینههای ایجاد امکانات رفاهی و تفریحی از جمله ورزشهای آبی، قایقرانی و…، پرورش ماهی و صنایع وابسته به آن رونق نیز خواهد یافت.
بخش۴: بحث آزاد با موضوع عوامل مؤثر در شکار غیرقانونی را آغاز کردند: در ابتدا آقای اصغر خدابنده سامانی توضیح دادند که بحث شکار در همه جای دنیا وجود دارد هم بدون مجوز و هم با مجوز، اما نکته مهم در این کار وجود دارد یکی اینکه بحث کنترل جمعیت حیوانات و کنترل بستر محیط زیستی گیاهی را در برمیگیرد و از طرفی به عنوان یک ورزش طرفداران خودش را دارد. ایشان اضافه کردند که وقتی شکار قانونی باشد علاوه بر گوشت از پوست و خیلی از اعضای بدن حیوان نیز میتوان به درستی استفاده کرد، ضمن اینکه شکار حیوانات باید مختص یه شکار حیوانات سالخورده باشد. آقای کاوه قزلباش توضیح مختصری در مورد قوانین مرتبط به شکار دادند و اینگونه گفتند: از سال ۷۶ آمار صید و شکار افزایش پیدا کرده است طبق گزارش آماری محیط زیست ایران اولین قانون در مورد شکار به سال ۱۳۴۶ برمیگردد. در سال ۱۳۵۰ یک مصوبه اصلاحی خورده است و در سال ۵۳ با یک مصوبه دیگر تکمیلتر شده است، از سال۵۳ تا ۱۳۷۵ این مصوبهها هیچ گونه تغییری نداشتهاند در سال ۱۳۷۵ اداره محیط زیست بیستونه ماده و تبصره را تصویب کردند که در بعضی مادهها مواردی علیه محیط زیست به چشم میخورد. مثلاً ماده ۳ قانون مصوب ۳۰/۱۰/۵۳ را لغو میکند و در مورد دیگری عملاً به مردم اجازه شکار حیواناتی که به باغات و مزارع یا دامهایشان آسیب رساندهاند را میدهد و هیچ گونه پیگردی ندارد. مورد دیگر گفته شده که تشخیص مناطق محروم با اداره محیط زیست است و به تشخیص آنان به مردم آن منطقه اجازه صید میدهد، در ماده ۷ گفته شده خرید و فروش، تکثیر و پرورش صدور و ورود حیوانات وحشی که غیربومی کشور بوده و وارد شدهاند یا از قبل به کشور آورده شده بودند. با اجازه سازمان محیط زیست مجاز میباشد. ایشان همچنان اشاره کردند که جریمههای ریالی شکار غیرمجاز از سال هفتادو پنج هیچ تغییری نکرده است و این امر باعث شده شکارچیان بدون هراس از پرداخت جریمه دست به شکار بزنند. در ادامه خانم علیکرمی گفتند: شکار غیرمجاز از منابع آبی و خشکی دلایل وضح زیادی دارد مثلاً گرانی گوشت و عدم نظارت در این بازار، بازار خرید و فروش گوشت شکار در سالهای اخیر بزرگتر شده است و عرضه و تقاضا هم بیشتر شده است. آموزش مواردی مثل فصل شکار، فصل جفتگیری، میتواند در نقش بسیار مفیدی در کم کردن آمار شکار غیرقانونی داشته باشد. آقای برومند در ادامه گفتند کاملاً با شکار یک حیوان زنده مخالف هستند و اینکار را دخالت در اکوسیستم میدانستند، ایشان گفتند که هیچ شکارچی دنبال صید حیوان سالخورده یا مریض نمیرود و همواره میکوشد تا بهترین و بزرگترین حیوانات را شکار کند. در ادامه گفتند در مرحله اول باید صدور و توزیع اسلحه شکاری گرفته شود در ایران ۳ میلیون اسلحه شکاری وجود دارد و وزارت دفاع مسئول تولید و توزیع این سلاحها است و هر سلاح به عبارتی در سال ۱۰۰ فشنگ دارد. مجوز ۳۰۰ میلیون فشنگ را صادر میکند. آقای خدابنده سامانی اضافه کردند که باید در کنار دادن مجوز باید آموزش هم داده شود. خانم آقابیگی نظرشان را اینگونه بیان کردند و گفتند معمولاً مردم عادی که قدرت خرید پایینتری دارند توانایی خرید گوشت شکار یا گرفتن مجوز شکار را ندارند چرا که مجوز شکار گرفتن خود هزینه بالایی دارد و گوشت حیوانی مثل آهو بسیار گران قیمتتر از باقی دامها است و این شکار و خرید فروش گوشت شکار تفریحی برای یک عدهای خاص است.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرکاران منشی جلسه: خانم سونیا سوارکوب و ادمینها: خانمها رزا جهانبین و ایراندخت کیا و صدابرداران: آقایان علی برومند و علیرضا جهانبین و مهمانان دیگر خانمها و آقایان منوچهر شفاهی، کاوه قزلباش، نرگس مباشری، سعید طائف و حمیدرضا حسینی که در جلسه حضور داشتند، در ساعت ۲۰:۲۹ به وقت اروپای مرکزی پایان جلسه را اعلام کردند.
جمهوری اسلامی، ایران را ویران کرد و قبرستانها را آباد ساخت
صادق فرخی قصرعاصمی
هنگامی که در هواپیما از خمینی پرسیدند که پس از سالیان دراز دوری از میهن اکنون که به ایران باز میگردد چه احساسی دارد؟ با یک تک واژه و با صدای خشک و با چهرهای عبوس گفت: هیچ. آری او به وطن باز نمیگشت. البته به ایران میآمد اما ایران وطن نبود از دیدگاه او ایران یک سرزمین اسلامی بود و بخشی از سرزمین و خلیفهگری اسلامی در سراسر جهان. از دیدگاه خمینی ایران تنها پایگاهی بود که از امکانات آن و از جمعیت آن و از ایمان دینی آنها برای اجرای رویاهای خیالپردازانه استفاده کند. ایران وطن نبود؛ ایران جزئی از سرزمینهای اسلامی بود. اصولاً چیزی به نام ایران و ایرانی وجود ندارد. خمینی میخواست هویت ایرانی را بکشد و تمدن ایرانی را انکار کند. بر افتخارات ایران زمین خط بطلان و باطل بکشد و همهچیز را به حساب اسلام بنویسد و از فرودگاه مستقیماً به سوی قبرستان به راه افتاد و در آنجا بود که خمینی گفت: حکومت شاه ایران را ویران ساخت اما گورستانها را آباد کرد و امروز نه در گورستان بلکه در پیشرفتهترین مرکز ایران بایستید و نگاه کنید که چگونه این حکومت سراسر خاک ایران را به گورستان بزرگ مبدل ساخته است. بر هر نقطهای که انگشت بگذارید و به هر زاویهای که بنگرید و به هر مسئلهای که بیندیشید میبینید که همه چیز در هم ریخته و همه چیز ویران شده است. مدیریت وجود ندارد و هرجومرج برقرار است و هیچ یک از سران رژیم نمیداند و آن قابلیت و شایستگی و تجربه و فرهیختگی را ندارد که بداند چگونه میتوان ایران را نجات داد. آنها ایرانی را که در آستانه ورود به جهان متمدن بود و ایرانی که میخواست حداکثر رفاه را برای همه مردم خود و از جمله کارگران و زحمتکشان تهیه کند امروز به یک نیمه ویرانه مبدل ساخته است. هیچکس دلشاد نیست و هیچ کس از زندگی لذت نمیبرد. ببخشید نه هیچکس بلکه گروه کوچکی البته وجود دارد که میدزدند و میچاپند و خوب زندگی میکنند و فرزندان خود را برای آموزش به کشورهای خارجی به ویژه به ایالات متحده و بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی میفرستند که از پول دزدیده شده مردم ایران به تحصیل ادامه دهند و خوش بگذرانند و زندگی راحت داشته باشند و هنگامی که وضع مستقر شد به ایران بازگردند. بله آنها ایران را ویران ساختند و گورستانهای ایران را آباد کردند این یک واقعیت است که نمیتوانند آن را انکار کنند. بله آنها ایران آباد را ویران کردند و از رو نمیروند و اصرار میکنند که آمدهاند تا ایرانیان و بشریت را نجات دهند و آنها کوشیدند هویت ایرانی را بکشند و نابود کنند و ادعا کردند که ایران تا پیش از اسلام هیچ تمدنی نداشته و آنان این تمدن را اکنون به ایران زمین به ارمغان میآورند. کدام تمدن؟ حکومتی که خشونت و کشتار را بخشی از وظیفه انسانی میداند. حکومتی که ادعا میکند که جهاد یعنی جنگ و خونریزی و شهادت یعنی قربانی شدن برای رسیدن به یک هدف ناپاک بزرگترین وظایف انسانی است. آنها طبقه متوسط ایران را نابود کردند و اکنون فقط دو قشر در ایران وجود دارند یک قشر نازک و باریک که همه از سرکردگان رژیم هستند و در ناز و نعمت به سر میبرند و دیگر قشر که اکثریت ملت ایران را تشکیل میدهند فقرا و فرودستان و ناتوانان و گرسنگان هستند و میبینیم که امروز تظاهرات و اعتصابات و اعتراضات روزبهروز گستردهتر میشوند و این رژیم نادان که با شعار نه شرقی و نه غربی، حکومت را به دست گرفته بود اکنون چنین ذلیل و منزوی گردیده که دست تمنا و تقاضا به سوی چین و روسیه دراز میکند و دیدار رئیسی از مسکو را فراموش نکنیم. ورود او به کرملین را و بیاعتنایی و حتی بیادبی ولادیمیر پوتین را… برای روسیه حکومت ایران یک گاو شیرده است و بیش از این عددی نیست. بنابراین چرا پوتین برخیزد و دست رئیسی را بفشارد و یا یک خوشوبش خشک با او انجام دهد. دستش را میگیرند و او را کنار میز روی صندلی مینشانند که با صندلی ولادیمیر پوتین فاصله دارد که مبادا کرونا بگیرد البته ولادیمیر پوتین از کرونای حکومت ایران نمیترسد بلکه بیاعتنا و بیاحترام نسبت به رئیس جمهوری حکومتی است که آفتاب او سربام رسیده و در آستانه غروب کردن است. پوتین به چنین حکومتی نیاز ندارد. مردم ایران هنگامی که به گذشته ۴۰ سال پیش مینگرند میبینند که چگونه یک فرد متعصب توانست یک اکثریت بزرگ را به بیراهه بکشاند و به آنان دروغ بگوید و آنان را فریب دهد و اگر مردم عادی فریب خوردند چگونه شد که آن گروهی که خود را روشنفکر مینامیدند در دام این فرد افتادند؟! به قدرت رسیدن روحالله خمینی و برقراری حکومت اسلامی نتیجه یک وضع خاص بینالمللی و داخلی بود. در آن هنگام گروهی سادهاندیش در ایران بودند که تصور میکردند که اگر با کمک دین و روحالله خمینی یک دولت سکولار را در ایران براندازند دولتی که زمینه را برای ورود ایران به تمدن بزرگ و جرگه کشورهای متمدن آماده میساخت آنگاه خواهند توانست که یک حکومت سکولار در ایران برقرار کنند. میگفتند که بگذارید که روحانیون که قدرت و نظم و انضباط و ایمان دارند حکومت شاه را براندازند و آنگاه کنار خواهند رفت و ما قدرت را به دست خواهیم گرفت. چه تصور باطلی بود. چگونه ممکن است یک اندیشمند یک آگاه به امور سیاسی چنین بیندیشد و رفتار کند؟! روزهای اول آمدند و استفاده از آلات موسیقی را ممنوع ساختند. گفتند که موسیقی انسان را به بیراهه میبرد از تمدن و اسلام و جهاد و شهادت دور میسازد و ما نمیگذاریم که چنین شود. اما با گذشت زمان دیدند که حریف مردم ایران نخواهند شد. دستگاه ویدیو را نیز آنها ممنوع ساخته بودند و حتی برقراری آنتنهای ماهوارهای را. اما در همه این موارد شکست خوردند و اراده ملت بر آنها غالب شد. آمدند و گفتند که مدیریت کشور توسط دین میتواند مردم را به رستگاری برساند. آمدند و فروش شیلات ایران را ممنوع کردند و گفتند که خاویار حرام است بعد دیدند که نه بدون صادرات خاویار امورشان نمیگذرد. همچنین خمینی گفته بود که واردات گوشت منجمد حرام است و به زودی متوجه شدند که بدون واردات گوشت منجمد امورشان اداره نمیشود آن را نیز آزاد ساختند. خمینی از روز نخست ادعا کرده بود که نه شرقی نه غربی، اما برای آن که اتحاد جماهیر شوروی را خشنود سازد و برای آنکه از کمونیزم به هدف استقرار رژیم خود کمک بگیرد در همان ۶ ماه اول دستور داد که بروند و سفارت آمریکا را اشغال کنند. خمینی میخواست به کمونیسم و به اتحاد شوروی خوش خدمتی کند. لذت میبرد از اینکه این چنین آمریکاییان در ایران خار و خفیف میشوند. در همان روز بود که گروهی دیگر میخواستند سفارت اتحاد شوروی اشغال کنند اما افراد خمینی به دست و پا افتادند و بلافاصله جلوی این تهاجم را گرفتند و آنها به کمونیزم و به روسیه و به اتحاد شوروی میخواستند خوش خدمتی کنند و میخواستند پوزه آمریکای جهانخوار را به گفته خود به خاک بمالند و این کار را کردند و ما دیدیم که در این چهل و چند ساله چقدر زیان مالی به ملت ایران وارد شده و اکنون آنان دست تمنا و تقاضا به سوی دولت روسیه و دولت چین دراز کردند و میکنند و از آنها میخواهند و تقاضای کمک میکنند. نه شرقی و نه غربی، گذشت و تمام شد و به نتیجه نرسید و امروز خامنهای به اعیان و به صراحت میگوید که باید نگاه خود را به سوی شرق بیاندازیم و شرق یعنی کمونیزم چین و کاپیتالیسم و استعمار نوین از جانب روسیه و نه کمتر از این؛ این هم شکست خورد و نیازی نیست که به شیوه بانکداری اسلامی آنها توجه کنید که دیدند پوچ است و هیچ است و هرگز در دنیای متمدن امروز با قوانین یک هزار و چهارصد سال پیش در امور مالی نمیتوان بانکداری جهان را اداره کرد و اشارهای به طب اسلامی نمیکنیم و دیدیم که خامنهای ورود واکسنهای غربی را ممنوع ساخت و چه فاجعهای در ایران به راه افتاد. آنها یک میلیارد دلار از پول ملت ایران را به سپاه پاسداران دادند که واکسن برکت بسازد که نتوانست و بدین سان طب اسلامی آنها نیز به شکست انجامید و نیازی به یادآوری نیست که خمینی گفته بود ما نه فقط آب و برق را مجانی میکنیم بلکه معنویات را نیز به شما باز میگردانیم. از کدام معنویات آنها سخن میگویند؟! از اینکه به زنان باردار در زندان تجاوز جنسی میکنند این معنویات است؟! از اینکه ملت معترض ایران به ۳ برابر شدن نرخ بنزین اعتراض دارند و به خیابان میآیند و شما آنها را به گلوله میبندید این معنویات اسلام است؟! شما بیدین هستید. سخن از گذشته بسیار رفته است. همگان میگویند که اشتباه کردیم حتی خود مذهبیها در ایران میگوید که راه غلط رفتهایم اما بیایید گذشته را کنار بگذاریم و به آینده بنگریم و به این پرسش بپردازیم که چگونه میتوان ایران را نجات داد و چگونه میتوان ملت ایران را از این فاجعهای که به آن دچار شده نجات داد. این است پرسش امروز؛ همگان میدانند و خودشان نیز اعتراف میکنند که حکومتشان در آستانه فروپاشی قرار گرفته است و پرسش بزرگ امروز این است که ایرانیان چگونه میتوانند خود را نجات دهند و چگونه میتوان اتحاد بین همه گروهها و قدرتها و نیروها را به وجود آورد؟ مسلم آن است که آنها برای ماندن در قدرت از هیچ جنایت و خونریزی پرهیز نخواهند کرد اما آیا این حکومت حتی اگر بسیار هم بکشد می تواند دوام آورد؟! و امروز در آستانه سالروز اعلام حکومت اسلامی در ایران به آینده بنگریم و امیدوار باشیم و دست اتحاد به یکدیگر بدهیم و راه درست را بجوییم زیرا هیچ ظالمی را در برابر مظلوم توان ایستادگی همیشگی نخواهد بود. ایرانی همیشه زنده میماند و ایران هرگز نخواهد مرد.
ریشهیابی ولایت دیکتاتوری فقیه
مهناز ترابی
ریشه اندیشه، ولایت فقیه است که چنگالش را بر پیکر جامعه زنان فرو کرده است. ضرورت نفی این اندیشه در جامعه ایران، ورود سلسلهوار زنان به نقطه رهبری سیاسی جنبش انقلابی است. تنها زنان میتوانند این ولایت ستمگر را به درک واصل کنند. با حضور بدون حجاب اجباری در خیابانها و مدارس و دانشگاهها از هویت انسانی و حقوق شهروندی خود دفاع کنیم و این وصله ناجور را از ایرانمان پاک کنیم. تنها افتخار ایران و ایرانی آزادی و آزادگی و آزاداندیشی است و تقلید، ریشه در اسلام کهنهگرا و زنستیز دارد. حکومت فاسد اسلامی با راهاندازی ستاد امر به معروف و نهی از منکر و نیروهای آدمکش و آتش به اختیار، به جان زنان و دختران و مادران و خواهرانمان افتادهاند. آنها از زن فقط یک وسیله مولد سرباز وظیفه میخواهند. هدف اسلام برای زنان جز خانهنشینی و زادوولد و فرزندآوری برای خدمت به نظام بینظم جمهوری اسلامی نیست. کودکان برای جمهوری اسلامی پشیزی ارزش نداشته و امروزه نه تنها ایرانیان بلکه تمام دنیا میدانند که خامنهای جلاد و کودککش است. مهسا امینی زن ایرانی و آرمیتا گراوند دختر ایرانیان است و هیچ حکومت فاسدی برای بقای دیکتاتوری حق ندارد زنان و دختران ما را بدلیل پوشش اختیاری و مسائل شخصی و فردی که از حقوق اولیه بشر است، را به کام مرگ بکشاند. اسلام یک دین کهنه و پوسیده بیش نیست و حقوق بشر از طریق آن پایمال میشود. تنها راه سعادت بشر رهایی از چنگال شریعت و ادیان و یا حداقل جدا بودن دین از سیاست و حکومت است. حکومت دینی یکی از خشنترین و دیکتاتوریترین حکومتهاست. کشتن انسانهای دیگر به دلایل و عناوین مختلف نقض حق حیات برای بشر است. زندانی کردن و شکنجه مخالفان حکومت اسلامی و آزاداندیشان و رهبران سیاسی و اجتماعی روشنفکر و دانشجویان و اساتید دانشگاهها، توسط حکومت جمهوری اسلامی و به فرمان خامنهای ستمگر نقض آزادی اندیشه و نقض عدم توقیف، حبس و تبعید غیرقانونی و نقض عدم شکنجه است. کارگر بیکار و سفرهای خالی از نان، کودکان گرسنه و محروم از تحصیل و مدرسه، تبدیل دانشگاهها به حوزههای علمیه و جایگزینی مداحان حکومت به جای اساتید و گسترش فقر و بدبختی ویرانی و جنگافروزی در داخل و خارج ایران از جمله کارهای علی خامنهای است. او مسئول تمامی اعدامها و زندانیها و کشتارهای خیابانی مردم با گلولههای جنگی و مسئول مرگ کودکان و نوجوانان و مسئول خودکشی جوانان و کودکان فقیر و بیکار و محروم از تحصیل و حداقلهای زندگی است. خامنهای یک جلاد به تمام معنا است و حکومت او حکومت شیطان بر مردم است و باید نابود شود.
آیین مانوی
کریم ناصری
مانی فردی ایرانی بود، که نسب آن به اشکانیان میرسید. او در سال ۲۱۶ میلادی در نزدیکی شهر تیسفون به دنیا آمد. زمانی که ۶ سال داشت به همراه پدرش به یکی از فرقههای مسیحی آن زمان پیوست. اما بعدها مانی ادعا میکرد، که در سن ۱۲ و ۱۴ سالگی فرشته خداوند بر او ظاهر شده است و پس از آن او خود را یکی از پیامبران آسمانی به منظور هدایت مردم معرفی کرد. مبنا و اصل آیین مانوی بر دو خداپرستی یا دو خدایی بنا شده است. در این آیین همانند آیین دیگر باور به خداوند وجود دارد، با این تفاوت که در کنار خداوند نور، که خدایی مهربان و بخشنده است، خدای ظلمت نیز به عنوان منشأ تاریکی و تمام ناپسندیها وجود دارد. در آیین مانوی انسانها هم دارای دو بعد نور و تاریکی هستند و انسانها باید به بعد نورانی خود توجه کنند و بعد مادی خود را فراموش کنند. به اعتقاد مانیها در پایان جهان نور بر ظلمت برتری مییابد و سرانجام روح انسان که منشأ نور خداوند است از جسم مادی رها میشود و به سرزمین روشنایی باز میگردد. آیین مانوی آمیزهای از دینهای مسیحیت، زرتشتی، بودایی و گنوسی بوده و اشتراکات زیادی هم میتوان در این ادیان با هم دید. اما در سه چیز اصلی آیین مانوی با دیگر ادیان تفاوت دارد. مانی در عین قبول داشتن نبوت عیسی مسیح، نبوت موسی را رد میکند و به جای توحید به ثنویت، وجود دو خدای خیر و شر، معتقد بود و همینطور به جای معاد معتقد به تناسخ و یا سمسارا بود. پیروان این آیین به دو گروه گزیدگان و نیوشان تقسیم میشدند. گزیدگان به افرادی گفته میشد، که رسالت آنها سفر به کشورها و مناطق مختلف به منظور تبلیغ آیین مانوی بود و نیوشان کسانی بودند از طبقه عام جامعه که از پیروان مانی به شمار میآمدند و فرامین دینی برای این دو گروه متفاوت بود. گزیدگان اجازه ازدواج و فرزندآوری نداشتند و همچنین باید از خوردن گوشت و داشتن برده پرهیز میکردند. اما برای نیوشان فقط امکان یک بار ازدواج وجود داشت. میتوانستند از گوشت استفاده کنند، اما به شرط آنکه خودشان آن حیوان را ذبح نکرده باشند و میبایست از بت پرستی، دروغ، زنا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز کنند. در آیین مانوی اصول دهگانهای وجود دارد، که رعایت کردن این اصول چه برای گزیدگان و چه برای نیوشان واجب بود، که از آنها میتوان به ایمان به خدا و بزرگیاش، دوستی، بردباری، عقل، راستی، شادی و مهربانی، پاکدامنی و عفت اشاره کرد. مانویها ۴ نماز روزانه داشتند، که دو بار در روز رو به خورشید و دو بار در شب رو به ماه انجام میشد، که برای انجام نماز آنان باید با آب مسح میکردند. همچنین در این آیین دو نوع روزه وجود دارد، یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود، که زمانش بر اساس دیدههای نجومی تعیین میشد. یکی از مهمترین اعیاد در این آیین عید (بما) نام دارد، که در پایان ماه روزه داری برگزار میشد. در این روز پیروان این آیین تصویر مانی را در دست میگرفتند و به گناهان خود اعتراف میکردند. به اقامتگاه پیروان آیین مانی (مانستان) گفته میشد، که دارای ۵ تالار بود، که یکی از این تالارها به روزهداران و دعاهای آنان اختصاص داشت. شیوه تدفین در آیین مانی بسیار متفاوت از دیگر آیین است. مانیها مردگان خود را برهنه دفن میکردند و همچنین در آیین مانی مشت گره کرده نشانه اتحاد و بوسیدن یکدیگر نشانه همدلی است. مانویان در نشر عقاید و خلاقیتهای ادبی و شاعرانه خود بسیار کوشا بودند. آغاز نوشتن و ثبت آثارشان با خود شخص مانی آغاز شد. او خط مانی را بر اساس خط آرامی اقتباس کرد. مانی آثار خود را به دو زبان فارسی میانه و سریانی به تحریر در میآورد. موسیقی، نقاشی و خط خوش میان مانویان بسیار رایج و امری پسندیده به شمار میرفت. آنان آثار خود را بر روی چرم مینوشتند و سپس با طرح و رنگ آنها را تزیین میکردند و به همین جهت آنان به نگارگری شهره بودند. از مجموعه آثار مانوی که دست نوشته خود مانی است، میتوان به هفت کتاب که به گویش آرامی شرقی است اشاره کرد. از اصل این آثار اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و برخی معتقدند که ترجمههایی از این آثار هنوز وجود دارد. این آیین در ایران در دوره ساسانیان گسترش فراوانی داشته بود و در مدت کوتاهی در بعضی از مناطق خاورمیانه، اروپا، شمال آفریقا، هند و چین توانست گسترش پیدا کند. مانویان برای گسترش آیین خود شیوه خاصی را در پیش گرفته بودند، آنان در هر منطقه جغرافیایی که میرفتند نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگیهای آنان به نام اساطیر و شخصیتهای آن منطقه در میآوردند و به این صورت پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند. همچنین مانی در مورد آیین خود این چنین میگفت: دینی که من برگزیدم از دیگر دین پیشینیان به ده چیز برتر و بهتر باشد، دین پیشینیان به یک شهر و یک زبان بود، پس دین من چنان است، که به هر شهر و همه زبانها پیدا خواهد بود و به کشورهای دور آموخته خواهد شد. سرانجام در زمان حکومت بهرام یکم در اثر تحریکات (کرتیر یا کردیر) روحانی بلندپایه زرتشتی فرمان به دار آویخته شدن مانی صادر شد و پس از این واقعه پیروان مانی به دلیل عدم احساس امنیت به سایر ممالک ساسانی در چین و روم مهاجرت کردند. اگرچه این آیین دیگر وجود ندارد، اما به اعتقاد برخی کارشناسان ادیان هدف مانی از ارائه چنین آیین تلفیقی، اجتناب مردم جهان از جنگ و تقابلهای مذهبی بوده است. به اعتقاد مانی در بطن تمام ادیان باورهای مشترکی همانند باور به وجود آفریدگار هستی، انجام کار نیک و دوری از بدی، خودداری از قتل و خونریزی، پایبندی به عهد و پیمان وجود دارد.
نه به اعدام و نه به جمهوری تروریستی ولایت فقیه در ایران
پریا ترابی
روز دهم اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام در جهان است. در حالی که هر روز بر شمار کشورهایی که در آنها مجازات اعدام لغو شده است افزوده میگردد، در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی تروریستی علی خامنهای، برعکس، شمار اعدامها افزایش مییابند. به طوری که در یک سال گذشته همانند سالهای قبل، رژیم ایران صدرنشین اعدام در جهان بود. در میان اسامی اعدامشدگان، کودکانی وجود دارند کە در زمان ارتکاب جرم سن آنان کمتر از ١٨ سال بودە است. در میان تمام کشورهایی کە احکام ظالمانە اعدام در آنها هنوز وجود دارد، جمهوری اسلامی تنها حکومتی بودە کە در سال گذشتە اعدام کودکان مجرم را انجام دادە است. بە گفتە سازمان عفو بینالملل از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۱۸، مجموعاً ۱۳۸ مورد اعدام کودک مجرم در سراسر جهان ثبت شدە است. از این ۱۳۸ مورد، ۹۳ حکم اعدام کودکان مجرم در ایران اجرا شده است. طبق گزارش این سازمان، ایران بزرگترین مجری اعدام کودک مجرم در ۳۰ سال گذشته بوده است. گزارشها و آمارهای نهادهای حقوق بشری از اقدام سازمان یافتە دولت در اعدام شهروندان در ایران توسط حکومت اسلامی در شرایطی منتشر شدە کە طی یک سال گذشته کارزار اعتراضی و مردمی، در داخل و خارج کشور علیە این جنایت دولتی بارها شکل گرفتە است. کارزار گستردە در شبکەهای اجتماعی با هشتگ اعدام نکنید با حمایت میلیونها تن روبرو شد. دهها تجمع مختلف در جلو زندانها و صدها اعتراض در خارج کشور در مخالفت با اجرای اعدام زندانیان برگزار شد. در همین سال میزان بخشش خانوادەهای داغدار کە عزیزان خود را از دست دادە بودند و ترجیح دادند قاتل را ببخشند، تا قانون ضدانسانی قصاص که رژیم از آن حمایت میکند، به اجرا در نیاید، بە طرز قابل چشمگیری افزایش یافتە است. در کردستان و درشهرهای سنندج و سقز این سنت انسانی از نقاط دیگر ایران چشمگیرتر بوده است. اعدام در ایران همزاد با جمهوری اسلامی متولد شد. این رژیم مجازات اعدام را به عنوان خشونتی آگاهانه و سازمانیافته برای نابودی مخالفین سیاسی، ناراضیان اجتماعی و قربانیان همین نظام ظالمانه سرمایهداری بکار گرفته است. مجازات اعدام از همان آغاز به قدرت رسیدن جمهوریاسلامی تاکنون یکی از پایههای حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی برای مرعوب کردن مردم بوده است. این جنایت ابتدا با اعدام سران رژیم سلطنتی کە بازداشت و در زندانهای رژیم اسلامی تازە بە قدرت رسیدە محبوس بودند، آغاز شد، اما بلافاصلە بە اعدام مبارزین و مخالفین رژیم بە وسعت ایران گسترش یافت. بازداشت مجدد و سپس اعدام دهها چهرە برجستە زندانی در زندانهای ساواک کە بە همت قیام مردم آزاد شدە بودند، از بهار سال ۱۳۵۸ آغازگردید. ابتدا اعضای رژیم پیشین را دستهدسته به جوخه اعدام سپردند. اعدام مبارزین و رهبران مردم ترکمن صحرا در جریان اعتراضات بهار ١٣۵۸، اعدام فرزندان دلیر مردم کردستان بعد از فرمان جهاد خمینی در ٢٨ مرداد در شهرهای مختلف استانهای کرمانشاە، کردستان و آذربایجان غربی، توسط خلخالی جلاد و با حکم حکومتی و شرعی خمینی، اعدام زنان، دانشجویان، کارگران و روشنفکران متعهد و معترض بە نظام اسلامی در گوشە و کنار ایران، کارنامە فاشیسم اسلامی تازە بە قدرت رسیدە در ایران است. با اعدامهای جمعی و کشتارهای خیابانی و شکنجههای وحشیانه در زندانها در سالهای نخست دهه شصت، حکومت اسلامی، انقلاب ایران را که با هدف آزادی و زندگی بهتر برپا شده بود، به شکست کشاند. کشتارها در جریان قتل عام هزاران زندانی، که بدنبال شکست اهداف جمهوری اسلامی در جنگ ۸ ساله ایران و عراق، انجام گرفت، به اوج خود رسید و در فاصله دو ماه جان هزاران زندانی را گرفت. این واقعیت است کە سران جمهوری اسلامی در طول بیش از ۴۴ سال حاکمیت سرکوبگرانە خود از مجازات دولتی مرگ برای ایجاد ترس و هراسافکنی در میان مردم استفاده کردەاند، تا قدرت مطلقە خود را حفظ کنند. اما با همه اینها آتش زیر خاکستر تنفر مردم از رژیم سرکوبگر طی این سالها خاموشی نداشت و شعلههای مبارزه و مقاومت از هر سو زبانه کشید. سران رژیم جمهوری اسلامی برای به انحراف کشاندن افکار عمومی از توجه به ریشههای مصائب و نابسامانیهای اجتماعی، از طریق بلندگوهای تبلیغاتی خود مجازات اعدام را به عنوان راه مقابله با این نابسامانیها و عکسالعملی قاطع در برابر این معضلات اجتماعی جار میزنند. میگویند که اگر اعدام نباشد بزهکاران اجتماعی تشویق میشوند و امنیت جامعه را به مخاطره میاندازند. اما این چه جامعهای است که برای دفاع از خود به جلاد نیاز داشته باشد.
گوشهای از جنایات قاسم سلیمانی
مریم حبیبی
نام قاسم سلیمانی در حال حاضر در سرتاسر خاورمیانه لرزه بر اندام آدمهای درستکار و آدمهای بیگناه میافکند. برای آدمهای درستکار-که از نظر سلیمانی یعنی متعصبان شیعی که باور دارند حکومت اسلامی ایران باید خلافتی را بوجود آورده و بر دنیا حکومت کند. او دارای چهره هیبت الهامبخش بود. او قدرتمند بود و جسور. برای تشویق سربازانش، گستاخانه در جبهه نبرد ظاهر میشد. در عراق، او نخست وزیران و دولتها را تعیین میکرد و یک نیروی شبه نظامی صد هزار نفره تحت فرمان او بود. از نظر قربانیان بیگناهش، او چهرهای مخوف بود. قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تروریست درجه اول ایران است. نیروی قدس را با حسن تعبیر مسئول عملیات فرامرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میدانند. اما من آن را شاخه تروریستی فرامرزی سپاه میخوانم که به خارج از کشور نیرو اعزام میکند. در روزهای نخست شکلگیری این نیروها، آنها همان کسانى بودند که طراحان عملیات تروریستی را به لبنان فرستادند تا به نیروهای حزبالله چگونگی ساختن ماشینهای بمبگذاری شده بهتری را آموزش دهند. بعدتر آنها یک نخست وزیر لبنان را پایین آوردند و جنگ تمام عیاری را در تابستان ۲۰۰۶ علیه اسرائیل آغاز و هزاران راکت به سوی مدارس، بیمارستانها و شهرهای اسرائیل شلیک کردند. هنگامی که در اوایل دهه ۹۰ میلادی رهبران ایران تصمیم گرفتند تا با یکی از مخالفان سعودی با نام اسامه بنلادن ائتلاف تروریستی را شکل دهند، آنها این پرونده را برای عملیاتی شدن به نیروی قدس واگذار کردند. نیروی قدس در نقشههای تروریستی در سرتاسر جهان درگیر بوده است، از جمله تلاش برای ترور سفیر عربستان در رستورانی در واشنگتن دیسی که با شکست مواجه شد. سلیمانی و مأموران او در ماجرای یازده سپتامبر نیز دست داشتند و به ۱۰ تا ۱۲ نفر از هواپیماربایان کمک کردند تا مخفیانه از طریق ایران به افغانستان سفر کنند و حمایتهای لجستیکی و غیره نیز فراهم آوردند. در فوریه ۲۰۰۷، مقامات پنتاگون طی یک جلسه توجیهی برای خبرنگاران در بغداد، آنان را در جریان کمکهای نیروی قدس به شورشیان در عراق قرار دادند. این جلسه توجیهی شامل ارائه اطلاعات و اسناد به دست آمده از مأموران نیروی قدس میشد که از سوی نیروهای آمریکایی در عراق بازداشت شده بودند. همچنین شواهد تصویری بمبهای کنار جادهای ساخت ایران که با نام پرتابه شکل یافته انفجاری شناخته میشوند نیز در اختیار خبرنگاران قرار گرفت استفاده از جبهههای نبرد عراق و افغانستان از سوی سلیمانی و مأمورانش باعث شد تا مقیاس و میزان تلفات آمریکاییها تغییر کند و در نهایت ۱۵۰۰ نفر از نیروهای آمریکایی در میدان جنگ کشته شوند. به تازگی با گروهبان ارتش آمریکا رابرت بارتلت که به دلایل پزشکی بازنشسته شده است در خصوص برخوردش با صحبت کردم. او گفت: شدت این بمب من را دو نیمه کرد. از گوشه سمت چپ شقیقهام تا فک متلاشی شد و همچنین پاهام قطع شد. به خاطر این بمب ایرانی، سه بار طی پنج روز مردم و زنده شدم. ارتش آمریکا به سامانتا بالزلی گفت که شوهر ۲۳ سالهاش مایکل در عراق توسط مواد منفجره کشته شده بود. بعدتر مشخص شد که او نیز با یک ایرانی کشته شده بود. سامانتا به من گفت: وقتی فهمیدم که دولت میلیاردها دلار پول به ایران داده، این بزرگترین تو دهنی به من بود. چطور جرأت میکنید بگویید ما به کارهایی که این مردان و زنان انجام میدهند احترام میگذاریم، درحالیکه به آنها دستور میدهید به آنجا بروند و بعد به قاتلان آنها پول می دهید؟ این درست نیست. حق با سامانتا بالزلی است. این درست نیست که دولت آمریکا همچنان به رژیم ایران پاداش بدهد زمانی که آنها همچنان آمریکاییها را به قتل میرسانند. ما میدانیم این قاتلان چه کسانی هستند. اسامی آنها را در اختیار داریم. آنها برای یک سازمان کار میکنند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بازوی برون مرزی آن، یعنی سپاه قدس. دولت ترامپ باید بیدرنگ به توصیهها دال بر قرار دادن سپاه پاسداران و نیروی قدس در فهرست سازمانهای تروریستی بینالمللی عمل کند. ایالات متحده باید اقدامات مضاعفی نیز علیه خود سلیمانی انجام دهد: داراییهای او را مسدود کند، هر شرکتی را که با او یا با قاتلان نیروی قدس معامله میکند مجازات کند و به دنبال ممنوعیت سفر او در سطح بینالمللی باشد. همچنین نیروهای اطلاعاتی آمریکا باید در خصوص گزارشهای موجود از سوی مقامات و رسانهها در کردستان عراق بررسی و تحقیق کنند. طبق این گزارشات سلیمانی و نیروی قدس اشغال موصل و دشت نینوا را از سوی داعش در ژوئن ۲۰۱۴ تسهیل کردند؛ چنین کاری را میتوان جنایت جنگی دانست. جنایات قاسم سلیمانی بسیار متعددند. و پس از اسامه بنلادن، دستان او بیش از هر تروریست دیگری به خون انسانها آغشته است. قاسم سلیمانی از پاسداران مورد اعتماد خامنهای تروریست بود که از سال 1376 فرماندهی نیروی تروریستی قدس را دست گرفت. از این تاریخ به بعد این نیرو و بخصوص قاسم سلیمانی مقبور نقش ویژهای در پیشبرد سیاستهای اهریمنی خامنهای، چه در سرکوبهای داخلی و چه در تروریسم و آدمکشی خارجی ایفا کرده است. محمدعلی جعفری فرمانده پیشین سپاه تروریستی پاسداران به نقش قاسم سلیمانی در سرکوب مردم و دانشجویان اعتراف کرد و در توئیت خودش نوشته بود:در ماجرای فتنه 78 و 88 حاج قاسم در صحنه مقابله با ضد انقلاب در کف خیابان بود و اقدامات مؤثری را برای کنترل ناامنی و آشوبها انجام میداد. برای شناختن نقش قاسم سلیمانی و جنایتهایش، در واقع 9 سال انقلاب مردم سوریه که از ماه مارس 2011 شروع شد، آئینه تمام عیار از این وحشیگری این جنایتکار است. همه مردم سوریه و مشخصاً انقلابیون این کشور قبل از هر چیز و قبل از هر جنایتکاری، قاسم سلیمانی در کنار بشار اسد، برایشان سمبل جنایتهایی است که در این 9 سال علیه این قیام عظیم مردمی انجام شده است. شقاوتی که نتیجه آن بیش از 700هزار کشته و 11میلیون آواره در داخل و خارج سوریه تاکنون است. سال 2011 یعنی دو سال بعد از سرکوب قیام 88 در جغرافیای سیاسی موسوم به ایران، قاسم سلیمانی همراه با حسین همدانی که از سرکردگان قرارگاه ثارالله در سرکوب قیام 88 بود، به عنوان بالاترین فرمانده نظامی از طرف خامنهای برای نگهداشتن بشار اسد جنایتکار در قدرت وارد میدان مقابله با انقلاب سوریه شدند. آنها از همان آغاز این کار را نخست از طریق تک تیراندازها و به شهادت رسانیدن نفرات اصلی تظاهرکنندگان مسالمتجوی سوری یا همان کمیتههای هماهنگ کننده انقلاب سوریه کار خود را آغاز کردند. تاریخ تشکیل داعش در سوریه مورخ 09/04/2013 است. در منطقه مجزارحولی مورخ 25/05/2012، تعداد 108 تن از شهروندان سوری که بین آنها 49 کودک خردسال و 32 زن بودند، در همین منطقه توسط نیروهای نیابتی و مدافعان حرم ایران اشغالگر به رهبری سلیمانی و رژیم اسد زندهزنده سر بریده شدند. یعنی دقیقاً 10 ماه قبل از تشکیل داعش و ورود آن به خاک سوریه! اینها تنها نمونههایی از جنایتهای بیسابقهای است که توسط رژیم شیطانی ملایان ایران اشغالگر به بهانه مسخره جنگ با تروریسم و دفاع از حرم انجام شده است. نیروهای به اصطلاح مدافعان حرم به فرماندهی سلیمانی مقبور با نیروهای اسد در حملات شیمیایی به غیرنظامیان مشارکت فعال داشتند. نیروهای اسد و قاسم سلیمانی به وکالت از رژیم ملایان قاتل بیش از 22000 کودک معصوم سوری هستند. آیا سلیمانی سردار بود یا قاتل کودکان بیگناه سوری؟
جنگ و تروریست
مینا آقابیگی
واژه تروریسم را البته که در جهان امروز زیاد میشنویم اما هیچ تعریف دقیق، واحد و مورد توافقی از این واژه وجود ندارد، حتی در سازمان ملل متحد. چه میشود که افراد، گروهها و حکومتها به تروریسم رو میآورند هنوز مشخص نیست؛ چند روز پس از حمله غافلگیرانه حماس به اسرائیل، اجساد ساکنان اسرائیلی و نیروهای فلسطینی دربیرون خانههای سوخته شده در کیبوتص اسرائیلی. به نظر میرسد شدت جنگ و تعداد تلفات در روزهای آتی بیشتر خواهد شد نیروهای دفاعی اسرائیل، در حالی که خانه به خانه میگشتند، مردهها را در کیسههای جسد جمعآوری کرده و در یک کامیون بار میزدند. ارتش اسرائیل میگوید که در میان کشته شدگان، کودکان، زنان وافراد مسن دیده شدهاند. ارتش اسرائیل همچنین مدعی است که شبهنظامیان حماس در جریان حملات اخیر قتل عام کردهاند و زنان، کودکان، نوزادان و افراد مسن را به طرز وحشیانهای به شیوه داعش قصابی شدهاند. از طرفی مردم فلسطین در برابر حملات تلافیجویانه اسرائیل زیر بمبباران و موشک جان خودشان را ازدست میدهند، و این جنگ تنها جان مردم عادی و غیرنظامی را هدف قرارمیدهد، همانطورکه شاهد بودیم بیشتراین کشته شدگان کودکان و زنان بودند، کشتارهر انسانی از هر نژادی و ملیتی بخصوص کودکان و زنان ضد بشریت و خلاف قوانین حقوق بشری و انسانی میباشد. و این فاجعه قلب هر انسانی را به درد میآورد. در عجب هستم که اینان چگونه انسانهایی هستند. جمهوری اسلامی اگرچه نقش داشتن در حمله حماس را تکذیب میکند، از شبهنظامیان حماس برای حمله به اسرائیل تمجید کرده و مقامهای ایرانی این تهاجم را علنا جشن گرفتهاند، از جمله در این زمینه خطاب به حماس گفت: شما با این عملیات ابتکاری و پیروزمندانه واقعاً امت اسلامی را خوشحال کردین. رژیم ایران در طول تاریخ چهل ساله خود اقدام به ترور و تأمین مالی تروریسم کرده است و مخالفان ایرانی و مقامات خارجی را در سراسر جهان هدف قرار داده است. ایران در گذشته به عنوان یکی از کشورهای حامی تروریسم شناخته شده است. برای مثال، ایران از طریق نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سایر گروههای مسلح، به حمایت از حزبالله و حماس در لبنان و فلسطین پرداخته است. همچنین، برخی گروههای تروریستی در عراق و سوریه نیز با حمایت ایران فعالیت میکنند. همیشه مردم ایران مورد ظلم و ستم قرارگرفتهاند و جامعه جهانی هیچ گونه حمایتی از مردم ایران نکردند. متأسفانه تأثیرات جنگ تمامی افراد یک جامعه را در برمیگیرد. جنگ مسئلهای است که بر جوانب مختلف زندگی افراد تأثیرات منفی میگذارد و از لحاظ اجتماعی، روانی، فردی، اقتصادی، شناختی و بسیاری از جنبههای دیگر، افراد را با چالشهای زیادی مواجه میکند. معمولاً خانواده افرادی که در جنگ مجروح یا کشته میشوند حتی بعد از جنگ نیز ممکن است نتوانند با این وقایع کنار بیایند و مسائل تلخی را تجربه میکنند. جنگ عاملی مؤثر در ابتلای افراد به انواع اختلالات روانیاست. بنابراین به صورت کلی جنگ اثرات و پیامدهای روانی زیادی دارد. امید است برای همیشه جهانی بدون جنگ و تروریست داشته باشیم جهانی که در آن کودکان و زنان و تمام انسانها در آن از امنیت بالایی برخودار باشند.
حمله حماس به اسرائیل؛ جنگ نیابتی جمهوری اسلامی
عباس رهبری
حمله غافلگیرگننده سازمان تروریستی حماس و متحدانش و روشی که آنها در این حمله به کار گرفتهاند اثر انگشت آشکار جمهوری اسلامی در آن را نشان میدهد. تصاویر مخابره شده بیانگر ابعاد جدید و کیفیت کاملاً متفاوتی از یک حمله نظامی از سوی حماس است. آنچه دیده میشود نه یک عملیات یا یک حمله محدود، بلکه یک جنگ است. بامداد روز هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حمله غافلگیرکننده و برقآسای نیروهای حماس، همزمان به روشهای مختلف به نقاط گوناگون در اسرائیل شروع شد. تنها چند ساعت بعد از شروع این حمله تعداد زیادی از ارتشیان و غیرنظامیان اسرائیل به گروگان و اسارت گرفته و به غزه ربوده شدند. تنها تا پایان روز اول ۱۰۰ کشته و ۱۰۰۰ مجروح از طرف اسرائیلی گزارش شده، اما هنوز آمار دقیق و جزئیات آن مشخص نیست. تعدادی ادوات نظامی از ارتش اسرائیل و حتی اتومبیلهای معمولی به غنیمت گرفته شده و به غزه برده شده است. فیلم این پیروزیها بطور گسترده در رسانههای همگانی به ویژه رسانههای عربی زبان منتشر شده است. جمهوری اسلامی از دیگر نیروهای عرب ضد اسرائیلی که آنها را نیروهای مقاومت میخواند دعوت کرده تا به حمایت از حماس برخیزند. اجرای این حمله در پنجاهمین سالروز جنگ شش روزه یوم کیپور که نیروهای عرب ضد اسرائیلی آن را یک موفقیت برای خود قلمداد میکنند، نشان از یک برنامهریزی و طراحی درازمدت دارد. حل و فصل مسائل مالی، لجستیک و هماهنگی برای چنین حمله گستردهای نیاز به یک فرماندهی قوی دارد که بجز با پشتیبانی جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امکانپذیر نیست. انگیزههای سیاسی جمهوری اسلامی: رژیم جمهوری اسلامی از روند عادی شدن مناسبات اسرائیل و عربستان سعودی به شدت برآشفته است. در سالهای اخیر جمهوری اسلامی هر چه بیشتر در جهان و منطقه منزوی گشته و اسرائیل با قراردادهای مختلف در مسیر دوستی و همزیستی با کشورهای عربی منطقه حرکت کرده است. از چند سال پیش اسرائیل در تلاش است تا تحت پیمان ابراهیم با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی روابط خود را عادی کند. چنین موفقیتی به معنی شکست کامل جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای منطقهای آن است. جمهوری اسلامی عزم خود را جزم کرده تا قبل از آنکه قراردادی بین اسرائیل و عربستان بسته شود روند این مناسبات را بهم بزند. انگیزه اصلی این عملیات حماس را باید در همین سیاست جمهوری اسلامی دید. موضعگیری مقامات مختلف رژیم در حمایت از این عملیات در ساعات اولیه آن، تأیید سیاسی این واقعیت است که جمهوری اسلامی پشت چنین عملیاتی قرار دارد: از حمایت جمهوری اسلامی از حملات تروریستی حماس علیه اسرائیل؛ غرورآفرین بود تا سازمان تبلیغات اسلامی: جشن پیروزی فلسطین بر اسرائیل را برگزار میکنیم. پیامهای قوی جنگ روانی حمله نیروهای ضد اسرائیلی در منطقه برای القای حس پیروزی به حامیان خود و غلبه بر خودکمبینی تاریخی در مقابله با اسرائیل، نیاز به تصاویری دارند که در آن پیروزی آنها به نمایش گذاشته شود. تصاویری که در آنها اجساد غرق در خون نیروهای نظامی اسرائیلی دیده میشوند، با اسیران آنها با تحقیر رفتار شده و مردم عادی، وحشتزده در حال فرار دیده میشوند. در جنگ روانی که نیروهای ضد اسرائیلی دنبال میکنند چنین تصاویری هم بر روحیه نیروهای خودشان و هم بر مردم و نیروهای نظامی اسرائیل تاثیر بسیار عمیق میگذارد. تأثیر روانی چنین تصاویری گاه از پیروزهای تاکتیکی نظامی بسیار بیشتر است. روشی الهام گرفته از صدر اسلام گروگان گرفتن نیروهای نظامی و غیرنظامی اسرائیلی و انتقال آنها به غزه جدا از آنکه میتوان از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده کرد، این خاصیت را نیز دارد که میتوان از آنها برای چانهزنی سیاسی و گرفتن امتیاز و نیز برای معامله و باجگیری و گرفتن پول استفاده کرد. وقتی نیروهای تروریستی میبینند که ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی با پرداخت میلیاردها دلار حاضر به معامله گروگانها با زندانیان است، این پیام خیلی روشنی به آنهاست تا از این شیوه برای زیر فشار قراردادن دولت اسرائیل کمک بگیرند. جمهوری اسلامی با الهام از روشهایی که در صدر اسلام مرسوم بود توانسته سیاستهای خود را در منطقه و جهان پیش برده و خواستههای خود را در موارد زیادی به طرفین مقابل تحمیل کند. این روش به بیان ساده عبارت است از: حمله غافلگیرانه، غارت و گروگانگیری و به اسارت گرفتن افراد… از این طریق میتوان وحشت آفرید، ثروت اندوخت، نیرو جذب کرد و با فروش بردگان و گروگانها معامله و ذخیره مالی را تقویت کرد. این چرخه، پس از مدتی تکرار و بازتکرار قدرت نظامی را تقویت کرده و از این طریق میتوان حوزه حاکمیت و نفوذ خود را گسترش داد. این روش در صدر اسلام به کار گرفته و بطور مؤثر کارکرد داشته است. رهبران جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به دفعات بر پیروی از این روش تأکید کرده و عملاً نیز دستاوردهای مثبت آن را دیدهاند (گروگانگیری سفارت آمریکا، حمله به نفتکشها در خلیج فارس و گروگان گرفتن کارمندان و محموله کشتیها، گروگان گرفتن ایرانیان دوتابعیتی و یا شهروندان غربی در ایران و…) راه حل: کوبیدن سر مار بیتردید اسرائیل چند روز نیاز دارد تا از شوک اولیهی این حمله و تأثیرات روانی آن خارج شده و به لحاظ نظامی خود را تثبیت کند. پس از آن، حماس و دیگر نیروهای تروریستی نیز با وساطت مصر و ترکیه اعلام خواهند کرد که حاضر به مذاکره هستند. این همان روندی است که سالهای طولانی تکرار شده است. اگر این بار هم همان روش تکرار شود، چند وقت دیگر باز هم اسرائیل با حملات غافلگیرکننده بزرگتری مواجه خواهد شد. برای پایان دادن به این وضعیت باید سر مار را نشانه گرفت. باید بیت خامنهای، یعنی مقر فرماندهی تروریسم دولتی در ایران را نشانه گرفت. تا زمانی که خامنه ای و بیت او سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و توانمندیهای مالی، لجستیک و نظامیاش هدف قرار داده نشده و از کار نیفتد، منطقه و جهان روی صلح و آرامش به خود نخواهد دید. خامنهای با سپاه پاسدارانش بذر جنگ میپاشند تا صلح و دوستی و همزیستی را در منطقه بخشکانند و بسوزانند. جامعه جهانی یکبار دیگر در معرض یک آزمایش قرار گرفته و نباید بار دیگر با مماشات و کوتاه آمدن و امتیاز دادن، جمهوری اسلامی و نیروهای تروریستی وابسته به آن را برای جنگطلبی و زیادهخواهی بیشتر تشویق کند. اگر باید درسی از اینهمه آموخت این است: سر مار را باید در بیت خامنهای کوبید! آیا جامعه جهانی، به ویژه غرب به این درایت رسیده که از اشتباهات خود در قبال جمهوری اسلامی درس گرفته و به روشی که خود بهتر میداند منابع مالی و تسلیحاتی این رژیم را بخشکاند؟ بعید به نظر میرسد! در چنین شرایطی شاید برای اسرائیل راهی بجز این باقی نمانده باشد که با حمله به مراکزی از سپاه پاسداران در داخل ایران، کشورهای غربی را به جنگی بکشاند که جمهوری اسلامی مدتهاست آن را آغاز کرده است.
سقوط جمهوری اسلامی
علی مسیبی
جمهوری اسلامی به صورتهای مختلفی مانند ترور، آدمربایی، شکنجه، تجاوز جنسی، اعدام و زندانی کردن مخالفان به بهانه هر گونه جنبش علیه حکومت، استفاده کرده است. سانسور، اعمال فشار بر رسانهها و سازمانهای ضد اطلاعاتی جمهوری اسلامی از دیگر روشهای مقابله نظام جمهوری اسلامی برای خفقان مخالفان است. سازمانهای تبلیغاتی امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی هر روز هزارها خبر در رسانههای داخل ایران به منظور جهتدهی به افکار عمومی در داخل و خارج از ایران به کار میبرند، این کار در طول چهار دهه تجربه و سرمایهگذاری این حکومت باعث به وجود آمدن قشری از افراد متخصص در این روش خبرسازی و دستکاری در اخبار شده است که خبرهای قلابی را به رسانهها میفرستند که از دستورالعمل مشخصی پیروی میکند. ادعا میشود صدها شخص، وبسایت و خبرگزاری وابسته به سپاه و نهادهای امنیتی نظام بودجه خود را از این نهادها تأمین میکنند اما هیچ کدام از این نهادها چنین مسئولیتی را قبول نکردهاند و همواره خود را مستقل اعلام کردهاند. استفاده از ابزار اعدام به عنوان ابزار سرکوب سابقهای طولانی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی دارد. بر اساس گزارش سازمان حقوق بشر ایران نشان میدهد که در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۹ دستکم ۸۰۷۱ مورد اعدام در زندانهای ایران یا در ملأ عام اجرا شده است. این آمار ایران را در جایگاه دوم اعدام در جهان پس از چین و در حدود یک سوم از اعدامهای جهان را در برمیگیرد. جمهوری اسلامی ایران در مجموعهای از چالشها و بحرانهای داخلی و بینالمللی و در مرحله ناکارآمدی سیستمی قرار گرفته است. در وضعیت فعلی، نشانهای از توانایی کنترل این ناکارآمدیها در دست نیست. بنا به تعریف، یک دولت ناکارآمد قادر به اجرای قوانین خود به طور یکسان، یا ارائه خدمات اساسی به شهروندانش نیست. این ناکارآمدی سیستمی نتیجه یک شکست و ناتوانی در اداره بهینه کشور است و عوامل متعددی به ایجاد آن کمک کرده است. والدین کشتهشدگان خیابانی معمولاً یکی دو روز پس از دستگیری تحت فشار بیرحمانه امنیتیها، به مصاحبههای اجباری وادار میشوند تا روایت دولتی را درمورد آن واقعه از صداوسیمای جمهوری اسلامی تکرار و اقرار کنند. با این که حضور زنان و دختران روزهای اخیر در خطوط مقدم قیام آشکارتر بوده، شمار عظیم معترضان حاکی از نارضایتی از رژیم، در تمامی گروههای جمعیتی است. مردم ایران طاقتشان از دیکتاتورشان طاق شده و گرچه معلوم نیست پایان جمهوری اسلامی کی خواهد بود و سرنوشت ایران پس از آن چه میشود. در حال حاضر مهمترین نکته همبستگی مردم ایرانی چه داخل چه خارج از کشور است که در برابر رژیم غاصب رئیسی کم نیاورند و بدیهی است که رأی مردم، سرنگونی جمهوری اسلامی است.
حجاب اجباری؛ دغدغهای حاشیهای یا اصل موضوع؟
سید سعید نوریزاده
داستان جمهوری اسلامی و حجاب زنان کاملاً شبیه یک سریال تلویزیونی بد است. قصه تکراری تهاجم فرهنگی غرب و سنگر حجاب، آنهم وقتی زمامداران دینپناه و شریعتخواه چوب حراج به ثروتهای ملی زدهاند. نعرههای منبری درباره صیانت از عفاف و حفظ کرامت انسانی بانوان، آنهم وقتی جدا از رواج صیغه، روزافزونی فقر و فاقه و بیماریهای اجتماعی نظیر اعتیاد به گسترش فحشا انجامیده است. براستی در بازار مکاره جمهوری اسلامی کالای عفت و عصمت را دیگر به پشیزی نمیخرند. تجربه واقعی پرده وهم و پندارهایی را که به رهبری بیمانع خمینی در انقلاب ۵۷ انجامید کنار زده است. نتایج فلاکتبار نظم اسلامی انقلابی بر همگان آشکار گشته و حجاب اجباری به نماد خشونت حاکم بدل شده است. بر خلاف گفتارهایی که با پیش آوردن معضلات عدیده اقتصادی و اجتماعی و سیاسی چنین ادعا میکنند که حجاب اجباری یک موضوع فرعیست و فقط بیانگر دغدغههای قشرهای خاصی از جامعه است، در نگاهی که از سطح فراتر رود میتوان به روشنی دید که این پدیده در مرکز مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جاری در جامعه ایران قرار دارد. به واقع، از ورای اپیزودهای مبارزه با بدحجابی که از فردای استقرار جمهوری اسلامی آغاز شد، میتوان منحنی تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جامعه را ترسیم کرد و سمتگیریشان را به روشنی دید تنها یک ماه پس از تصرف قدرت، وقتی در اسفند ۵۷، در آستانه هشت مارس، روز جهانی حقوق زنان، خمینی فراخوان به رعایت حجاب داد، جملاتی بر زبان آورد که گرچه مضحک بود، اما دقیقاً دیدگاه ایدئولوژیکی را که اجبار حجاب بر آن استوار است خلاصه میکرد: وزارتخانه اسلامی در آن نباید معصیت باشد. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند، زنها بروند اما با حجاب باشند. در این کلام، زن بیحجاب به پیکری برهنه که برای معصیت عرضه شده تقلیل مییابد. اساس فلسفه حجاب هم جز این نیست؛ بدن زن مکان شیطان است و تحت حکومت اسلامی، برای شستن پیکر جامعه از گناه باید زنان را در حجاب پوشانید. این نکته رابطه بنیادی الگوی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اسلامیستها و حجاب اجباری را به فشردگی بیان میکند. اینان، چنانچه در ایران تجربه کردهایم و نیز در باقی مناطق از افغانستان و عراق و مصر تا کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و آلمان و انگلیس شاهد بوده وهستیم، در پی اعمال قانون شرعاند که اصول و قواعدش در همه عرصهها، از خانواده تا جزا و قصاص، نافی ارزشهای جهانشمول حقوق بشر است و نه تنها با تبعیضات جنسی و جنسیتی مخالفت نمیورزد، بلکه به آنها تقدس میبخشد و مشروعشان میکند. آیا روسریهایی که سعید حنایی بر گردن قربانیان خود میپیچید با رشتهای پنهانی به حجاب اجباری وصل نمیشوند؟ جنایتهای قاتل عنکبوتی، که برای مبارزه با فساد فیالارض، زنانی را که برای تأمین معاش پررنجشان به تنفروشی روی آورده بودند به قتل میرساند، مگر چه بود جز تلفیق هیولاوار احکام حاکمان در نهی از منکر و قصاص؟ حناییها چه هستند جز آتش به اختیاران قوانین جمهوری اسلامی؟ براستی جز این نیست! تمامی سبعیت این قوانین و خشونتی که در جوهره حجاب اجباری هست، در کاربرد روسری به مثابه آلت قتل تجسم پیدا میکند. امروز، پس از دههها اجرایی شدن ایدئولوژی جمهوری اسلامی، نمیتوان انکار کرد که شعار یا روسری یا توسری، که حزباللهیها در سال ۵۷ برای مقابله با تظاهرات اعتراضی وسیع زنان، به فراخوان حجاب اجباری خمینی سر میدادند، معنایی داشت که بسیاری از افراد و گروههای سکولار از چپ تا ملیگرایان در نیافتند. این شعار چشمانداز خشونتباری را تصویر میکرد که جامعه ایران میرفت با آن روبرو شود. دیوارکشی جنسیتی برای استقرار نظم ولایت فقیه. اگر بیهیچ شک، سلسلهمراتب جنسیتی آلتسالار ستون فقرات نظم اسلامیستی است، حجاب اجباری پرچم آن است. هم از این روست که جمهوری اسلامی ۲۱ تیرماه را که مصادف با تحصن در مسجد گوهرشاد مشهد برای اعتراض به اقدام رضا شاه پهلوی در کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ است روز حجاب و عفاف نامیده است. این اعتراض یکی از مهمترین جلوههای مخالفت علمای قم با اقدامات رضا شاه در جهت سکولاریسم بود. به گواه تاریخ معاصر ایران، علمای اسلامیست نه با رژیم سلطنتی مشکلی داشتند و نه با حکومت استبدادی. مگر نه آنکه شیخ فضلالله نوری، رهبر شناخته شده مشروعهخواهان ضد دمکراسی، که فراوان مورد تجلیل خمینیستها بوده و هست، در انقلاب مشروطه ایران مدافع سرسخت سلطنتی استبدادی بود که قانون شرع را به تمامی اجرا کند؟ رودرویی میان مشروطهخواهان و مشروعهخواهان در این انقلاب چالشی میان دو الگوی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بود که یکی خواهان برقراری حقوق و آزادیهای اساسی شهروندی بود و دیگری، به نام خدا، حکم بر بندگی شهروندان به سلطان خودکامه و فقیه میداد. اینان نیز در مخالفت با حقوق و آزادیهای شهروندی از نفوذ غرب و خطر فسق و فساد دم میزدند، آزادی زنان را مصداق مسلم آن میدانستند و فریاد بر باد رفتن حیثیت مملکت و ناموس ملت سر میدادند. در همان زمان، ایرج میرزا، شاعر آزادیخواه، نوشت: فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست، چرا که هرچه کند حیله در حجاب کند. دریغا که چند دهه بعد، در دوران انقلاب ۵۷، کمتر ردی از میراث انقلابیون آزادیخواه انقلاب مشروطه در گفتار و کردار نیروهای سیاسی سکولاری میبینیم که خواستهای زنان پیشرو برای احقاق حقوق و آزادی را نسبت به تحکیم انقلاب ضد امپریالیستی فرعی میدانستند و شعارهای معترضان علیه حجاب اجباری را به دیده سوء ظن مینگریستند که گویا آب به آسیاب مدافعان شاپور بختیارمیریزد. حاکمان اسلامیست مخالفتهای زنان معترض را سرکوب کردند و نظم حجاب برقرار نمودند و با تکیه بر این نظم با یک تیر سه نشان زدند: در همان حال که آزادی زنان را سرکوب میکنند، حضور عمالشان را در همه مکانهای اجتماعی تسهیل میکنند و هرگاه لازم بدانند با یورش آوردن به زنان قدرت سرکوبگرشان را به رخ مردم میکشند. با اینهمه، حکومتیان، چنانکه خود نیز معترفند، به هیچ روی نتوانستهاند مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری را درهم بشکنند. طی این دههها، علیرغم مجازاتهای گوناگون، و صرف هزینههای گزاف تبلیغاتی و آموزشی، رواج آشکار بدحجابی، که جز دهنکجی به حجاب اجباری نیست، بطلان برنامههای عقیدتی حاکمان را به رخ میکشد و خواست کثیری از زنان ایرانی برای آزادی و دستیابی به حقوق انسانی را بیان میکند. واقعیت غیر قابل انکار همین خواستهاست که کمپینهایی نظیر آزادیهای یواشکی (۱۳۹۳) و چهارشنبههای سفید (۱۳۹۶) را که مسیح علینژاد با درسگیری از زیستههایش به راه انداخت، با استقبال روبرو کرده و امروز به کمپین حجاب بیحجاب انجامیده است. آکسیونهای اعتراضی دختران خیابان انقلاب هم که در پی اقدام ویدا موحد (۱۳۹۶) شکل گرفت، جز تجلی خواست آزادی و حقوق انسانی نزد زنان ایران نیست؛ خواستی که در ربط بنیادی با همه مبارزات حقخواهانه در ایران است، چرا که نه گفتن به حجاب اجباری برنامه ایدئولوژیک حاکمان را آشکارا به چالش میکشد و پایههای بنایی را که بیحقوقی همه شهروندان بر آن استوار است به لرزه در میآورد.
تأملی بر جنبشهای اعتراضی ایران (قسمت 1)
اسفندیار سنگری
مقدمه: جامعه ایران شکلگیری یک جنبش انقلابی را تجربه میکند که نتیجه مطلوب آن گذار از جمهوری اسلامی با کمترین هزینه ممکن است. این فرایند با جنبش سبز آغاز شد و با افت و خیزهای مقطعی پیوسته در حال پیشروی است. نیروهای متعدد و مختلفی در این جنبش فعالاند و هر بار بخشی از آن میداندار صحنه نبرد میشود و دوره معینی را رقم میزند. اما در ورای این دورههای معین که هر یک دارای ویژگیهای خود است، پیوستگی چشمگیر وانکارناپذیری مشهود است که همانا حرکت رو به جلو و تعمیق جنبش برای گذار از جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی میتواند با سرکوب بیرحمانه این فرایند را به عقب بیاندازد، اما نمیتواند آن را برای همیشه متوقف سازد. جنبش زن، زندگی، آزادی نقطه اوج این فرایند است. در این فرایند هر سرکوب و افول جنبش میتواند به فرصتی برای تجدید قوا، بررسی، جبران اشتباهات و تعدیل برنامهها و تاکتیکها تبدیل شود و نیروهای تازهای را به میدان آورد. سالگرد جنبش زن، زندگی، آزادی فرصتی است برای بررسی دستاوردهای این جنبش و گفتوگو پیرامون راه کارهای مناسب برای پیشبرد بهتر و مؤثرتر آن. این جنبش با توجه به ویژگیها و تواناییهایش ظرفیت آن را دارد که با به میدان آوردن کلیه نیروهای خواهان تحول به فرایندی برای ایجاد یک همبستگی ملی برای گذار سامانمند از ج.ا. تبدیل شود. تحقق این امر نیازمند یافتن راه کارهای مناسب برای رفع کاستیها و تقویت تواناییها است. دست آوردها: برجستهترین ویژگی ودستاورد جنبش زن، زندگی، آزادی؛ تحول ارزشی عمیقی است که در ارکان جامعه ایران شکل گرفته است. در فرایند این جنبش شهروندان ایران، به ویژه زنان و جوانان، به یک نوع آگاهی نسبت به آزادی خود دست یافتند که به قول رامین جهانبگلو با جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا برابرای میکند. این تحول آپارتاید جنسیتی و مذهبی جمهوری اسلامی (ج.ا.) را تماماً به زیر سؤال برده است. شاید نتوان با اطمینان کامل گفت که این جنبش دقیقاً به کجا خواهد رفت، اما به جرأت میتوان گفت بستری که ج.ا. بر آن ایستاده، برای همیشه زیر پای آن فرونشسته است. این جنبش، حتی اگر در بعد سیاسی متوقف شود، که نشده و نخواهد شد، تحولات فرهنگی و ارزشی آن چنان عمیق است، که دیگر بازگشت به گذشته را نمیتوان برای ج.ا. متصور شد. رژیم این را دریافته و ارکان آن دچار هراس و شکافهای عمیق شده است. به گونهای که نه راه پس دارد، نه راه پیش. عقبنشینی، جنبش را نیرومندترخواهد ساخت و سرکوب شدیدتر و گستردهتر آن را رادیکالیزه و وارد مرحله پایانی رژیم خواهد کرد. آشفتگی و نبود اجماع نظری پیرامون چگونگی برخورد با جنبش در تمام ارکان رژیم مشهود است. جنبش زن، زندگی، آزادی؛ یک گسست فرهنگی، سیاسی و تمدنی تمام عیار با ج.ا. است. جنبش زن، زندگی، آزادی؛ نهضتی است برای کرامت انسانی، برای حق انسان بودن، حق زندگی، حق آزادی و حق یک زندگی عادی. نگاه این جنبش به آینده است، نه گذشته. نگاهش به سیاست تماماً سکولار، غیر ایدئولوژیک و زمینی است. جنبش زن، زندگی، آزادی؛ جهانی فکر میکند و خواهان همزیستی با همه کشورهای جهان، از جمله جهان غرب است. ارزشهای جهانشمول دارد که همه میتوانند با آن همدل باشند. این جنبش نه تنها میتواند ج.ا. را تغییر دهد، بلکه میتواند اپوزیسیون را نیز وادار به نوسازی کند. یکی دیگر از ویژگیهای برجسته جنبش زن، زندگی، آزادی؛ خشونت پرهیزی آن است. علیرغم سرکوب شدیدی که حکومت اعمال کرده است، خشونت خاصی در رفتار جوانان و نوجوانانی که بار سنگین جنبش بر دوش آنها بوده و هست، مشهود نبوده و نیست. حفظ این ویژگی برای پیروزی بر استبداد دینی از اهمیت ویژهای برخوردار است. ج. ا. ترجیح میدهد معترضان دست به خشونت بزنند تا به این بهانه جنبش را نابود کند. هسته سخت ج.ا. ابایی ندارد تا برای حفظ خود یک جنگ داخلی راه بیاندازد و با کمک متحدین منطقهای و بینالمللی خود ایران را سوریهای کند. یک جنبش فراگیر ملی خشونت پرهیز مطمئنترین و کمهزینهترین راه برای گذار از شرایط موجود و دستیابی به توسعه اقتصادی و سیاسی است. تجربه جهانی موید آن است که جنبش خشونت پرهیز برای گذار به دموکراسی موفقیتآمیزتر از انقلابهای کلاسیک است. جنبش زن زندگی آزادی؛ این ضرورت را دریافته است. در جنبش مهسا، گرایش به خشونت پرهیزی، به ویژه در میان زنان و جوانان قاطع و صریح است. گرچه، مجهز ساختن آن به یک نگاه فلسفی و بنیانهای فکری منسجم میتواند آن را در برابر چالشهایی که در پیش روی دارد نیرومندتر و پایدار سازد. ضعفها: جنبش زن، زندگی، آزادی؛ علیرغم نقاط قوت متعدد و نیرومند آن، دارای ضعفهایی نیز بوده و هست. چند مورد آن به ویژه شایان توجه است. مهمترین این موارد عبارتند از کمتوجهی به مطالبات معیشتی و ناتوانی در به میدان آوردن قشر خاکستری؛ پیوند ضعیف با جریانهای فکری و ناروشنی بنیانهای فکری جنبش؛ ضعف سازماندهی؛ فقدان رهبری و آلترناتیو جایگزین. پارهای از اشتباهات نیروهای اپوزیسیون، به ویژه در خارج از کشور را نیز نمیتوان نادیده گرفت. از جمله شتابزدگی، طرح مطالبات نامناسب، برجسته کردن نابجای نقش کشورهای خارجی و رقابتهای غیرسازنده برای تحمیل هژمونی بر جنبش. برای پیشبرد بهتر و مؤثرتر جنبش میبایست این ضعفها را شناخت و با تدابیر مناسب تأثیر آنها را تا حد ممکن خنثی کرد.مبارزه برای رفاه اقتصادی یا کرامت انسانی؟ مشکلات پرشماری که ج.ا. برای کشور و مردم ایران به وجود آورده است را میتوان در دو گروه کلی دسته بندی کرد:۱. گروه نخست شامل مجموعه عواملی است که نتیجه آن فقر و فلاکت اقتصادی است. این گروه عوامل متعددی را در بر میگیرد. از سیاستهای نادرست اقتصادی گرفته، تا چیرگی سپاه و نهادهای ولایت فقیه بر اقتصاد، رانتخواری، فساد، ناکارآمدی، عدم شایسته سالاری، گسترش بیرویه دستگاههای سرکوب و نظامی، برنامههای هستهای و موشکی، مداخلات منطقهای، سیاست خارجی نادرست و غیره. ۲. گروه دوم شامل مجموعه عواملی است که نتیجه آن از بین بردن کرامت انسانی ایرانیان توسط ج.ا. است. این گروه نیز عوامل متعددی را در برمیگیرد. از آپارتاید جنسیتی و مذهبی گرفته، تا مداخله حکومت در امور شخصی، تحمیل سبک زندگی، حجاب اجباری، نبود آزادیهای اجتماعی، نبود آزادی بیان، نقض آزادیهای سیاسی و غیره. بدیهی است که شدت حساسیت طبقات و قشرهای مختلف جامعه به این دو گروه مشکلات یکسان نیست. برای مثال، اقشار کم درآمد در برابر عوامل گروه نخست ضربه پذیرتر هستند. از سوی دیگر، زنان و جوانان که فشارهای اجتماعی حکومت بر آنها بسیار شدید است، نسبت به عوامل گروه دوم بسیار حساس میباشند. اما این بدین معنی نیست که اقشار کم درآمد به شدت تحت فشار عوامل گروه دوم قرار ندارند و یا اینکه زنان و جوانان به شدت از مشکلات اقتصادی رنج نمیبرند و در برابر عوامل گروه نخست حساسیت لازم را ندارند. دو گروهی که در بالا به آنها اشاره شد، هر دو فراگیر هستند و دامنه تأثیرات آنها اکثریت مطلق جمعیت کشور را در برمیگیرد. به عبارت دقیقتر تأثیرات یک گروه نسبت به گروه دیگر آنقدر قویتر نیست که بتوان تمرکز مبارزه علیه حکومت را عمدتاً بر آن گروه گذاشت و گروه دیگر را نادیده گرفت یا نسبت به آنها کم توجه بود. در مجموع، برای سیاستگذاری، برنامهریزی و سازماندهی مبارزه علیه جمهوری اسلامی، این دو گروه از وزنهای کم و بیش برابری برخوردار هستند. در چنین شرایطی، مبارزه علیه استبداد دینی میبایست تنشهای محتمل و بالقوه بین مطالبات این دو گروه را به گونهای مدیریت کند که این تنشها نه تنها فعال نشوند، بلکه مطالبات این دو گروه به یکدیگر پیوند بخورند و مکمل یکدیگر شوند. متأسفانه مبارزه علیه استبداد دینی ج.ا. تاکنون نتوانسته است این پیوند را ایجاد کند. بلکه در هر مقطع یکی از دو جنبه بالا برجستهتر شده و دیگری مورد بیتوجهی قرار گرفته است. جنبش مهسا نیز نتوانسته است این مشکل را برطرف کند و دو بعد اصلی مبارزه علیه استبداد دینی ج.ا. را به یکدیگر پیوند زند. چرا این پیوند شکل نمیگیرد؟ برای پیشبرد موفقیتآمیز جنبش باید پرسید که چرا این پیوند شکل نمیگیرد؟ چه عواملی مانع شکلگیری این پیوند هستند؟ چگونه میتوان این عوامل را خنثی و مدیریت کرد؟ طرح مطالبات اقتصادی و بسیج و سازماندهی نیروهای اجتماعی حول این مطالبات شرط لازم برای شکلگیری این پیوند است. اما این امر کافی نیست. برای دستیابی به هدف میبایست به عوامل دیگری که مانع از ایجاد این پیوند میباشند نیز توجه داشت و با اقدامات لازم تأثیر آنها را خنثی کرد. در غیر این صورت، این پیوند شکل نخواهد گرفت. بخشی از این عوامل را میبایست در مشکلات و چالشهایی جستجو کرد که جنبش کارگری و سندیکایی با آن روبرو است. بخش دیگر مربوط به عواملی است که در خارج از جنبش کارگری و صنفی، در عرصه سیاسی قرار دارند. چالشهای جنبش کارگری: مشکل نخست جنبش کارگری سرکوب و موانعی است که حکومت به طرق مختلف برای جنبش کارگری و صنفی به وجود آورده است. از اخراج و بازداشت فعالان تشکلهای کارگری و صنفی گرفته، تا ایجاد موانع قانونی در ثبت تشکلهای کارگری و صنفی، جلوگیری قانونی و غیرقانونی از برگزاری نشستها و مجامع کارگری، توطئه و پروندهسازی، ضربوشتم فعالان و رهبران سندیکایی، ایجاد تشکلهای موازی وابسته به حکومت و… اما این اقدامات سرکوبگرانه حکومت منحصر به جنبش کارگری و صنفی نیست. جنبشهای سیاسی و اجتماعی نیز با چالشهای مشابهی روبرو هستند. گرچه در مورد جنبش کارگری و صنفی این اقدامات حکومت میتواند سازمان یافتهتر و مؤثرتر باشد. مشکل دیگر جنبش کارگری را میبایست در شرایط اقتصادی کشور و نبود پشتیبانی مالی از جنبش کارگری و صنفی جستجو کرد. به دلیل سطح بسیار بالای نرخ بیکاری، پایین بودن سطح دستمزدها و نرخ تورم شدید، که هر سه برای چند دهه ادامه داشتهاند، اکثریت مطلق کارگران و پیشهوران در تأمین مخارج روزمره خود و خانوادهشان ناتواناند و هیچگونه پسانداز قابل توجهی ندارند تا بتوانند درصورت توقف کار، خود و خانوادهشان را اداره کنند. از سوی دیگر، به دلیل نبود اتحادیهها و سندیکاهای سراسری نیرومند هیچ تشکل مؤثری وجود ندارد که بتواند از کارگرانی که دست به اعتصاب میزنند پشتیبانی مالی کند. به این ترتیب جنبش کارگری و سندیکایی نمیتواند از مؤثرترین ابزار مبارزاتی خود، یعنی اعتصاب نیروی کار، استفاده کند. فعالسازی جنبش کارگری و پیوند زدن آن با مبارزات سیاسی، بیش از هر چیز نیازمند حل این مشکل است. این به نوبه خود سؤالهای مهمی را مطرح میکند که میبایست برای آنها پاسخهای مناسب یافت. برای مثال، منابع مالی برای پشتیبانی از جنش کارگری کدامند؟ اگر دستیابی به این منابع مالی نیازمند جلب حمایت صاحبان سرمایه بزرگ است، پیآمدهای سیاسی آن برای جنبش چیست؟ جنبش سیاسی میبایست چگونه سیاستگذاری کند تا تحقق این امر را میسر سازد؟ اگر انجام این امر نیازمند بسیج سرمایههای خرد کشور است، آیا تشکلهای سیاسی کوچک و پراکنده توانایی بسیج این سرمایهها را دارند؟ اپوزیسیون خارج از کشور در حل این مشکل کلیدی چه میتواند انجام دهد؟ چه عواملی مانع از مشارکت فعال پوزیسیون خارج از کشور درحل این مشکل است؟ از حمایتهای جهانی، به ویژه حمایت تشکلهای کارگری و صنفی جهانی چگونه میتوان بهره گرفت که دارای پیامدهای ناخواسته و نامطلوب نباشد؟ از سوی دیگر، تحولات ساختاری که طی چند دهه اخیر در نیروی کار ایران صورت گرفته جنبش کارگری را با چالشهای جدیدی مواجه کرده که کار سازماندهی و فرا روئیدن جنبش کارگری به جنبش سیاسی را دشوارتر ساخته است. ادامه دارد…
زندگی تلخ دختر قربانی اسیدپاشی
مینا کرمیان
هشت سال است که از ماجرای اسید پاشی به سیما افشاری میگذرد. اسید توسط زنی به نام پری سیما بر صورت و بدن این دختر در یکی از پارکهای شهرستان دهدشت از توابع کهگیلویه و بویراحمد پاشیده شد. همین موضوع باعث میشود زندگی سیما بطور کل نابود شود، پس از این اتفاق وحشتناک مادر و یکی از برادران او از شدت ناراحتی فوت کردند. در تمام این سالها سیما تک و تنها بدون هیچ حمایتی از سوی دولت روزها و شبها را میگذراند. او در جریان اسیدپاشی دندانهایش را از دست داده و یکی از چشمهایش کاملاً از بین رفته است. خانه او فقط یک اتاق است و حتی هزینه خورد و خوراکش را ندارد چه برسد به درمانش. او مانند تمام قربانیان اسیدپاشی از یاد رفته است. با این تفاوت که برخی از این قربانیان به واسطه حمایتهای خانوادههایشان عملهای مختلفی را برای روند درمانشان انجام دادهاند اما سیما از تمام این حمایتها بیبهره مانده و صدایش در این هشت سال به گوش کسی نرسیده است. تا قوانین حقوقی و اجتماعی اصلاح نشود، این آسیبها ادامه خواهد یافت. اکثر زنان ایرانی هیچ شناختی از حقوق حداقلی خود ندارند. دختری که به قول خودش که میگوید: حتی برای خرید نان پول ندارم. این نقاشی که اثر اینجانب مینا کرمیان است به چهرهی آسیبدیدهی خانم سیما افشاری تقدیم شده است.
قیام سراسری ۱۴۰۱ – لرزه سنگین بر بنای پوسیده دیکتاتوری ولایت فقیه در ایران(قسمت دوم)
فرشاد اعرابی
5) مزار جانباختگان: مزار جانباختگان قیام، بویژه در شب هفت و چهلم آنها به محل دیگری از تجمع مردم و جوانان برای استمرار قیام تبدیل شد و شرکت کنندگان، خواست خود را برای آزادی و علیه دیکتاتوری، در مراسم شهیدان فریاد میکردند. از جمله در شب چهلم قتل مهسا امینی در آرامگاه آیچی که علیرغم مسدود شدن راهها و حضور نیروهای امنیتی تظاهرات گستردهای با شعارهای ما همه مهسا هستیم بجنگ تا بجنگیم؛ از کردستان تا تهران جانم فدای ایران برگزار شد و یا در روز چهلم جانباختن نیکا شاکرمی، بسیاری از مردم خرمآباد بر سر مزار او دست به تظاهرات زدند و شعار میدادند مرگ بر دیکتاتور، امسال سال خونه سیدعلی سرنگونه. نیروهای سرکوبگر به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی کردند، اما مردم با مقاومت و ایستادگی، آنها را وادار به عقبنشینی کردند. مردم بروجرد نیز با برپایی تظاهرات بزرگی یاد نیکا شاکرمی گرامی داشته و شعار میدادند توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه. مراسم چهلم حدیث نجفی در بهشت سکینه کرج نیز هزاران تن از مردم به خیابان آمده و این مراسم به تظاهرات گسترده و جنگ و درگیری مردم و جوانان با مأمورین سرکوبگر تبدیل شد. در این مراسم مردم مرگ دیکتاتور را فریاد زدند. در کرمانشاه مردم در مراسم چهلم شهید قیام رضا شهپرنیا، شعار مرگ بر خامنهای سر دادند؛ و در شهر سقز نیز در مراسم چهلم فریدون احمدی در آرامستان آیچی، مردم شعار میدادند: خامنهای قاتله، ولایتش باطله. در مراسم چهلم حنانه کیا در نوشهر، جمعیت انبوهی شرکت کردند و شعار دادند امسال سال خونه سیدعلی سرنگونه. مراسم چهلم شیرین علیزاده در آرامستان باغ رضوان اصفهان با شرکت انبوهی از مردم برگزار شد که نیروهای حکومتی تلاش کردند با تفنگ ساچمهای و پرتاپ نارنجک صوتی، مانع از برگزاری آن شوند. پس از آن نیز، مردم سالروز تولد شهیدان را بر مزار آنان جشن میگرفتند و در تجمعات خود شعار مرگ بر خامنهای، قسم به خون یاران ایستادهایم تا پایان سرمیدادند. 6) زندانها: در این قیام، زندانیان نیز در شماری از زندانها در پیوند و همبستگی با مردمی که کف خیابانها حضوری دائمی داشتند. زندان لاکان رشت: ساعت ۴ صبح روز دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ شورش در زندان لاکان رشت با آتشسوزی در بند ۸ که زندانیان عادی بودند شروع شد. ولی بسرعت بند ۸ زندان را فرا گرفت و منجر به درگیری زندانیان با زندانبانان شد. یگان ویژه به زندانیان تهاجم کرد و با تیربار زندانیان را هدف قرار داد. رسانههای وابسته به حکومت، آمار شهیدان در زندان لاکان را ۸ کشته اعلام کردند اما منابع غیررسمی از ۱۸ زندانی شهید خبر دادند. زندان اوین: روز شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ از زندان اوین، صدای تیراندازی و انفجار شنیده شد. همچنین دود ناشی از آتشسوزی از فاصله دوری دیده میشد. مردم با هر وسیلهای خود را به محدوده زندان اوین رساندند. دژخیمان زندان و گارد ویژه به بند ۷ و ۸ حمله کرده و به سوی زندانیان تیراندازی کرده و گاز اشکآور شلیک کردند و آنها را مورد ضربوشتم شدید قرار دادند. تعدادی از زندانیان سیاسی که مجروح و مصدوم بودند به زندان گوهردشت و تهران بزرگ منتقل شدند. تعدادی از زندانیان هم کشته شدند. مردم به کمک آنها شتافته و در مقابل اوین تجمع نمودند. از آمار دقیق زندانیانی که در این درگیری به شهادت رسیدند، اطلاعات دقیقی در دست نیست. زندان قزلحصار: زندانیان زندان قزلحصار روز ۲۵ مهر ۱۴۰۱ شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور سر دادند. نیروهای نوپو و گارد ضدشورش در پشتبام زندان شروع به شلیک هوایی کرد. علاوه بر این رئیس زندان با سلاح وینچستر در پشتبام زندان شلیک هوایی میکرد. زندان مرکزی کرج: زندانیان در زندان مرکزی کرج در سالنهای ۳ و ۴ اقدام به سر دادن شعارهای مرگ بر خامنهای و توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه کردند. 7) مساجد: بدون شک کشتار بیش از ۱۰۰ تن از نمازگزاران بلوچ، توسط جنایتکاران خامنهای در مسجد مکی زاهدان، نقطه اوج قیام ۱۴۰۱ بود که روز جمعه ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ اتفاق افتاد. خامنهای که قصد داشت با این کشتار کار قیام را یکسره کند نتیجه کاملاً معکوس گرفت. زیرا از یک طرف روح تازهای به قیام بخشید و به نیروی محرک قوی برای ادامه و استمرار قیام تبدیل شد و از طرف دیگر منجر به پیوند عمیق ملیتهای مختلف از کردستان تا سیستان و بلوچستان و تهران و سایر نقاط کشور شد. این پیوند با شعارهای از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران یا از کردستان تا زاهدان جانم فدای ایران به شعار روز تبدیل گشت. به این ترتیب روز جمعه هر هفته مردم بلوچ در شهرهای مختلف استان از جمله زاهدان، سراوان، خاش، ایرانشهر، راسک و سوران از مساجد شعلههای قیام را شعلهورتر ساخته و علیه خامنهای که مسئول تمامی سرکوب و کشتار مردم ایران است، شعار می دادند. با توجه به اهمیت تأثیرگذاری استانهای کردستان و بلوچستان در این قیام در فصل دیگری از همین مطلب، به آن خواهیم پرداخت. 8) سایر اماکن: مکانهای دیگر شهرها مانند استادیومهای ورزشی و متروها، بارها و بارها شاهد حرکتهای اعتراضی مردم و جوانان علیه حکومت خامنهای بود. سوم: گستردگی اجتماعی: مشارکت طیفهای مختلف مردم در ابعاد گسترده بویژه زنان، جوانان دهه هشتادی، دانشجویان، دانشآموزان، کارگران و بازاریان در این قیام بسیار برجسته و قابل توجه بود. بدون شک زنان و دختران موتور محرک این قیام بودند و در اغلب حرکتهای اعتراضی نقش جلوداری را برعهده داشتند و شهیدان آنها مانند نیکا شاکرمی، حدیث نجفی، اسرا پناهی، یلدا آقافضلی و سارینا اسماعیلی به سمبلهای اصلی قیام تبدل شدند. زنان و دخترانی که با جسارت و شهامت برای واژگونی حاکمیت دیکتاتوری ولایت فقیه و احقاق حقوق حقشان به خیابانها آمده و دست به قیام و اعتراض زدند. حضور تعیین کننده جوانان و نوجوانان دهه هشتادی که بی ترس و بیم به کف خیابانها آمده بودند لرزه بر ارکان حکومت خامنهای انداخت. نسلی که با فرهنگ کوتاه آمدن و پا پس کشیدن از میدان جنگ و مبارزه، سر سازگاری نداشت. نسلی که با آرزوی رسیدن به جامعهای آزاد و بدون تبعیض و ستم، پا به میدان نهاده و حاضر به پرداخت سنگینترین هزینه بود و هست. حضور دانشجویان در قیام ۱۴۰۱ بسیار چشمگیر و مؤثر بود. بطوری که در قریب به یکسال گذشته، نهادها و ارگانهای سرکوبگر، از ممنوعالورود کردن و اخراج هزاران تن از دانشجویان گرفته تا برکناری و اخراج برخی از اساتید دانشگاهها دست برنمیدارند تا مبادا بار دیگر مهار دانشگاه از دستشان خارج شود. در این قیام، از ورزشکاران و هنرمندان گرفته تا اساتید، معلمان، کارگران و زحمتکشان در ابعاد بیسابقه و بسیار وسیعی از خواست عمومی مردم برای سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه و آزادی در ایران، حمایت و پشتیبانی نمودند. به جرأت میتوان گفت که به جز آمران و عاملان سرکوب که عمله و عکره خامنهای به حساب میآمدند هیچ قشر و طبقهای از جامعه باقی نماند که همبستگی خود را با قیام مردم ایران برای سرنگونی نظام پلید خامنهای ابراز نکرده باشد. چهارم: 1- گستردگی سیاسی: از لحاظ سیاسی در خارج کشور نیز ایرانیان به جنبوجوش وسیعی افتاده و با تظاهرات، برگزاری آکسیون و تجمعات مختلف در پی تأثیرگذاری مثبت روی قیام مردم ایران بودند که در نوع خود در ۴۵ سال گذشته بیسابقه و کمنظیر بود. گستردگی حمایتهای بینالمللی از این قیام و محکومیتهای رژیم جای بحث جداگانهای دارد که در بخش دیگری به آن خواهیم پرداخت. 2- استمرار قیام: از دیگر ویژگیهای این قیام، استمرار آن بود که دستکم تا ۶ ماه بیوقفه و روزانه ادامه پیدا کرد که قطعاً در نوع خود بینظیر و بیسابقه بود. گاهشمار و کرنولوژی قیام نشان میدهد که با وجود تلاش حاکمیت برای قطع اینترنت، اخبار قیام از گوشه و کنار کشور و از دورترین نقاط آن هر لحظه بگوش میرسید و مشعل قیام بین شهرهای مختلف دست به دست میگردید و به دلیل وجود شبکههای اجتماعی و اینترنت، اخبار و تصاویر از کوچکترین و یا دورافتادهترین نقاط، بسرعت دست به دست میشد تا صدای مردم ایران به سراسر کشور و همچنین به گوش جهانیان نیز برسد. زمان طولانی و مکان گسترده قیام، نیروهای سرکوبگر را درمانده و خسته کرده بود. برای همین سپاه پاسداران بعنوان نیروی اصلی سرکوب مردم، اقدام به وارد کردن جنایتکاران و شبه نظامیان عراقی و لبنانی برای سرکوب کرد. 3- توفانی بودن قیام: قیام از همان روزهای نخست، به شکلی کاملاً توفانی آغاز شد و شخص خامنهای را با شعار مرگ بر خامنهای هدف قرار داد. شعارهای نفی کامل حاکمیت دیکتاتوری ولایت فقیه و نفی هر گونه سازش با این نظام ستمگر، به شعارهای محوری قیام تبدیل شدند. جوانان و مردم قیام کننده، همزمان و همراه با این شعارها نفرت خود را از این نظام با به آتش زدن مظاهر آن، از جمله تصاویر خامنهای، تصاویر و مجسمههای قاسم سلیمانی، به آتش کشیدن خودروهای انتظامی و ماشینهایی که با آنها مأمورین سرکوبگر را جابجا میکردند، به نمایش گذاشتند. مردم ایران در این قیام بوضوح نشان دادند که خواست و هدفشان تنها نفی حجاب اجباری یا تنها دستیابی به یکسری امتیازهای سیاسی و صنفی و یا تنها عقبنشینی مقطعی نظام در بعضی زمینهها نیست؛ بلکه خواست و هدف مردم ایران نفی کامل نظام دیکتاتوری است که ۴۴ سال است خون مردم ایران را به شیشه کرده است. 4- جسارت قیام آفرینان: با نگاهی ولو کوتاه و گذرا به تصاویر قیام و رودررویی جوانان و مردم در شهرهای مختلف با مأمورین سرکوبگر، میتوان به جسارت، بیباکی و از جان گذشتگی آنان که بینظیر است، پی برد. وقتی جوانان شعار دادند توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد به مادرم بگویید دیگر دختر ندارد بیانگر همین بیباکی جوانان بود. هر دختر و پسری که برای پیوستن به قیام از خانه بیرون میرفت به احتمال اینکه دستگیر یا کشته شده و به دیگر خانه برنخواهد گشت آگاهی کامل داشت و آنرا بصورت وصیت به دیگران اطلاع داده و میخواست در آن صورت راهش توسط دیگران ادامه پیدا کند. آنها با انتشار جملاتی در پستهای اینستاگرامی خود این آگاهی را به عیان در برابر انظار قرار میدادند. جوانان دهه هشتادی با دست خالی و با شجاعت جلوی گلولههای جنایتکاران سینههای خود را سپر کرده و نشان دادند چقدر به شعار میجنگیم میمیریم ایرانو پس میگیریم وفادار هستند.
تأثیر آلودگیهای نفتی بر روی محیط زیست
محسن شاهسوند
این مقاله جهت بیان اثرات مخرب انتشار نفت و آلودگیهای نفتی و پیامدهای منفی آن بر روی سیستم زنده محیطهای دریایی است و اقدامات حفاظتی و کنترلی مبارزه با این انتشار نفت و آلودگیهای ناشی از آن را شرح میدهد و نشان میدهد که تکنولوژی زیستی چگونه در تجزیه مواد نفتی و شکستن حلقههای هیدروکربنی که جزء مهمترین ترکیبات آلوده کننده نفتی میباشند ما را تا حدی در حفظ محیط زیست دریایی پس از آلودگی کمک میکند و همچنین این مقاله روشهای جدید بهرهگیری از این آلودگیها را نشان میدهد که تولید سیمان با استفاده از این پسماندها یکی از این روشهاست که برای نخستین بار در سطح خاورمیانه، یک واحد فناوری مستقر در مرکز رشد جامع اصفهان، با استفاده از لجنهای آلوده نفتی اقدام به تولید سیمان کرد، تا با این روش معضل چندین ساله زیست محیطی پسماندهای نفتی مرتفع شود و در آخر نیز پیشنهادهایی نظیر احداث مراکز واکنش و کنترل محلی در طول خط ساحلی و همچنین همکاری صنایع پتروشیمی با مراکز تحقیقی جهانی و دولتی برای کاهش فراوانی پیامدهای منفی انتشار نفت را ارائه میدهند. ریزشهای نفتی در آب معمولاً به دو صورت پایدار و ناپایدار وجود دارند. در حالت ناپایدار نفت به سرعت تمایل به پراکندگی در سطح آب دریا داشته و نوع پایدار که چنین تمایلی را نسبت به سطح آب ندارد. نفتهای ناپایدار معمولاً به صورت نفت سفید با ضریب ثقل کمتر از 8/0 هستند. نفتهای پایدار نیز به صورت نفت سیاه و ضریب ثقل بیش از 8/0 دارند. زمانی که نفت وارد محیط آبی میشود به شکلهای متفاوتی از جمله فیزیکی، شیمیایی و فرایندهای زیستی دچار تغییر و تحول شده و بر محیط آبی اثر میگذارند. به محض ورود آلودگی نفتی به محیطهای آبی، فرآیند تغییرات فیزیکی و شیمیایی آغاز میگردد. این مراحل شامل مراحل ذیل است: تبخیر، گسترده شدن انتشار، امولسیونسازی، تجزیه و فساد، تبادلهای هوایی و دریایی و تهنشینی. اکسیداسیون شیمیایی برخی از ترکیبات نفت اغلب به کمک نور خورشید صورت میگیرند. ترکیبات تجزیه شده این فرایندها شامل تودههای شناور قیر مانند، حلشدگی و ذرهذره شدن مواد هیدروکربنی در ستون و سطوح آبی و مواد تهنشین شده در بستر دریا هستند. همراه فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی، فرایند زیستی هم به آرامی به صورت میپذیرد. از مهمترین فرایندهای زیستی میتوان به تجزیه مواد نفتی توسط میکرو ارگانیسمها و تبدیل به دیاکسید کربن و یا مواد آلی در فاز حد واسط، اکسیداسیون، حمل به سطوح بالای آب توسط ارگانیسمهای بزرگ و متابولیتها، ذخیرهسازی و تخلیه اشاره نمود. اطلاع از اثرات بادها و جریانهای محلی از جمله اطلاعات ارزشمند برای تعیین سرعت پخش یک لکه نفتی محسوب میشود. در آبهای گرمی مانند دریای عمان و خلیجفارس بدلیل افزایش دمای هوا، بخشهای سبکتر ریزشهای نفتی موجود در آب، تبخیر میشوند. آلودگی بالای نفت موجب افزایش فعالیتهای باکتریهای تجزیهکننده بخشهای سنگینتر نفت میگردد. آثار زیانبار نشت نفت بر انسان این بخش برگرفته از تجارب رخدادهای عظیم نفتی مانند حادثه دریایی مکزیک است. پس از نشت شدید مواد نفتی، پاکسازی محیط و جمعآوری مواد نشتیافته یکی از اولین فعالیتهای مقابله است که توسط گروه پاکسازی انجام میگیرد. در فعالیت تماس طولانی مدت افراد با مواد نفتی نشتیافته آثار بالینی بر جای میگذارد که داشتن آگاهیهای لازم در زمان وقوع حادثه کمک بسیاری در کاهش خسارات جانی خواهد داشت. خطرات ناشی از نشت نفت بروز بیماری در کارگران تمیزکننده لکه نفتی. معمولاً نشت نفت با انتشار بخارات نفتی و گرمای حاصل از آتشسوزی همراه است که استنشاق این مواد سمی سلامت کارکنان گروه پاکسازی را پیش از سایر افراد به خطر میاندازد. گاه جهت پاکسازی لکههای نفتی از ترکیبات شیمیایی خاص و کمیاب استفاده میگردد که در بسیاری از موارد این مواد میتوانند منتج به سوزش و اختلالات پوستی و یا در سطوح بالاتر سبب بروز سرطان شود. مخاطره افتادن حیات دریایی لکههای نفتی انتقالیافته به زیر آب در تماس بیشتری با آبزیان زیر دریا هستند، لذا این نوع آلودگی در مدت زمان کم آثار زیانباری به بار میآورند. تشدید بیماریهای موجود افرادی که از بیماریهایی همچون آسم و یا دیگر بیماریهای مشابه ریوی رنج می برند نسبت به سایر افراد بیشتر در معرض خطرات ناشی از آلودگی های نفتی و ترکیبات شیمیایی آن هستند. لذا این افراد باید بسرعت منطقه حادثه را ترک کنند. خطرات برای زنان باردار نفت شامل بسیاری از ترکیبات شیمیایی فرار و سمی است که استنشاق برخی از آنان توسط زنان باردار میتواند موجبات تولد نارس نوزاد، وزن کم نوزاد و یا سقط جنین را فراهم آورد. بنابراین مناطق حادثهدیده برای زنان باردار بسیار خطرناک بوده و باید بسرعت از این مناطق دور شوند. اختلالات عصبی تجارب ناشی از حوادث نفتی نشان داده است که برخی از صیادانی که در مدت طولانی در معرض آلودگیهای نفتی قرار گرفتهاند دستخوش مشکلات عصبی شدند. بیماری ریوی کورکسیت: بعنوان یکی از ترکیبات سمی و خطرناکی که در اثر نشت نفت در محیط دریایی پخش میشود میتواند مشکلات جدی ریوی برای افراد پاککننده و کارگرانی که بخارات و ذرات متصاعد شده را بدون پوشیدن تجهیزات تنفس سالم (ماسکهای استاندارد و مطمئن) استنشاق میکنند، ببار آورد. شناسایی مناطق امن در موارد بروز حوادث نفتی جهت انتقال زنان باردار، کودکان و بیماران الزامی است. در شرایط حاد مخاطرات نفتی تا زمان عادی شدن شرایط میباید از ماسک استفاده شود. دود در آتشسوزیهای نفتی علاوه بر نشت نفت بر سطح اقیانوسها، ذرات حبس شده در دود به سمت زمین شناور شده و در نهایت به چشمها و ششهای انسانها میرسند، که این میتواند مشکلاتی برای سلامتی برخی افراد ایجاد کند. در اثر آتشسوزیهای نفتی علاوه بر دود مواد سمی و خطرناک نیز متصاعد میشوند که گاه آثار زیانبار آنها تا مسافتهای دور نیز محسوس است. میزان آسیب افراد از بخارات سمی فوق به میزان و شدت استنشاق افراد باز میگردد. در اثر آتشسوزیهای نفتی علاوه بر دیاکسید کربن، آب و ذرات، گازهای سمی مانند دیاکسید گوگرد، دیاکسید ازت، منواکسید کربن و مواد آروماتیک نفتی PAHs وارد محیط میشوند.
جنایتهای زیست محیطی جمهوری اسلامی ایران
پانیذ ترابنژاد
در ایران جنایت علیه بشریت پیوسته در سرکوب و شکنجه و تیرباران مخالفان سیاسی و ایدئولوژیک و مذهبی و ناباور معنا مییابد. کشتار هزاران نفر به خاطر سیاست و افکارشان جز تمایل رژیم برای نابودی انسانها و جنایت علیه بشریت معنای دیگری ندارد. حال حکومتی که پیوسته ناقض حقوق بشر بوده و خواست قلع و قمع مخالفان را داشته است، در زمینه ویرانگری زیستبومی نیز رفتار غیرمسئولانه داشته و طبق قوانین بینالمللی پیوسته به اقدامهای جنایتکارانه اکولوژیکی دست زده است. جنایت حکومتی هم حقوق بشری است و هم علیه محیط زیست ایران است. در ایران آنچه بیش از ٣۵ سال در عرصه محیط زیست اتفاق افتاده جز تخریب و نابودی پیاپی زیست محیطی چیز دیگری نبوده است. این حکومت به هیچ وجه منابع طبیعی را مورد حفاظت قرار نداده و به لحاظ حرص خود برای مال اندوزی مافیایی، به خاطر فساد دستگاه اداریاش، به دلیل روشهای ناهنجار و بیقانونیاش، بخاطر فقدان بودجه لازم، زمینه ویرانگری زیست محیطی را ابعاد بیسابقه داده و شرایط زیست انسانی را به مخاطره افکنده است. موارد خطاکاری جنایتکارانه زیست محیطی رژیم کدامند؟ یکم، جمهوری اسلامی تمام پیمانهای بینالمللی مانند کنوانسیون رامسر که ایران امضا کننده آن است را، پیوسته خوار شمرده و هیچ تلاشی برای رعایت آنها ننموده است. رفتار دروغ و تبهکارانه حاکمان در عرصه زیست محیطی، دستگاه سیاسی ایران را به یکی از فاسدترین و مخربترین دولتها در جهان تبدیل کرده است. از میان ۱٣٣ کشور، ایران در جایگاه ۱۱۴ قرار میگیرد یعنی جزو بدترین و خرابکارترین کشورهای جهان قرار میگیرد. دوم، میزان بیش از ٨۰ درصد خاک ایران خشک یا نیمهخشک است و با توجه به میزان مصرف بیرویه کنونی آب، بحران آب در ایران تشدید شده، تا پنجاه سال دیگر اغلب شهرهای بزرگ از آب آشامیدنی محروم خواهند بود. یک سوم آب در لولهکشیهای شهری و پنجاه درصد آب در شیوه نامناسب آبیاری کشاورزی به هدر میرود. سالانه ۴ میلیارد متر مکعب از آبهای زیرزمینی غیرقابل بازگشت به سطح زمین پمپاژ میشود، امری که به تخریب و پائین رفتن سطح آبهای زیرزمینی و خشکی دریاچه و ویرانی کشاورزی کشور منجر شده است. سوم، در بستراقدامهای بوروکراتیک و اشکال تراشیها وبیتفاوتیها، سیاست خشکسازی دریاچههای ایران مانند هامون و بختگان و ارومیه و غیره ادامه یافت و توفان نمک و گرد و غبار و بیابانزایی افزایش پیدا کرد. آلودگی شدید دریای خزر و خلیج منجر به مسمومیت و کشتار انبوه آبزیان شده است. چهارم، تالابهای ایران مانند انزلی وهورالعظیم و گاوخونی در بحراناند یا خشک شدهاند و اغلب رودهای ایران مانند رود کارون، زایندهرود، کشفرود، سفیدرود و غیره، یا در حال خشکی کامل هستند یا آنچنان آلوده و متعفن میباشند که شادابی خود را از دست دادهاند. پنجم، با ویرانی اکوسیستمها دنیای وحش ایران بارها آسیبهای جدی دیده است و آهوان و پلنگان و شیران ایران خسارات فراوانی دیدهاند. زیر فشار تراکتورها و تخریبها و هجوم زمینخواران، تنوع زیست محیطی آسیب قطعی دیده و حیوانات و پرندگان ایران پراکنده شده و پناهگاه خود را دیگر نمییابند. ششم، ایجاد بیش از ۵۰۰ سد متوسط و بزرگ که با مدیریت مافیایی انجام گرفته، روستاها و مناطق طبیعی و مرطوب وجایگاه جانوران بیشماری را ویران نموده، انسانهای بسیاری را از فعالیت شغلی و کاشانهشان محروم و آواره ساخته، آثار باستانی متعددی را زیر آب برده و بحران بیابانزایی و کمآبی را افزایش داده است. هفتم، بخش مهمی از جنگلهای ایران نابوده شده و پارکها مانند نایبند و باغها و مرغزارها و درختان به لحاظ جادهکشی و ساختمانسازی آسیبهای سنگینی متحمل شدهاند. در طول حکومت اسلامی به خاطر برداشت بیرویه و غیرقانونی دولتی و تخریب و تصرف زمینخواران، میزان مساحت جنگلهای ایران از ۱٨ میلیون به ۱۴ میلیون کاهش یافته است. هشتم، تخریب محیط زیست و بیمسئولیتی حکومت و نظام اداری منجر به افزایش هولناک ریزگردهای مسموم شده، آلودگی به مواد آلی و اتمی در هوا به طور بیسابقه افزایش یافته و سلامت انسان با بیماریهای گوناگون و از جمله سونامی سرطان کاملاً به خطر افتاده است. سه شهر از پنج شهر نخست در فهرست آلودهترین شهرهای جهان: اهواز، کرمانشاه، سنندج، در ایران قرار دارند و ایران به سبب شدت آلودگی از میان ۹۱ کشور در جایگاه ٨۶ قرار گرفته است. نهم، اغلب بنگاههای صنعتی و تولیدی خصوصی و دولتی مانند ذوب آهن و توانیر، پسابهای شیمیایی و مسموم خود را در طبیعت و آبها رها کرده و با رفتار جنایتکارانه خود، با بیاعتنایی به قوانین و با حمایت مسئولان دولتی زیانهای بیشماری به محیط زیست ایران وارد نمودهاند. دهم، در شرایط سخت وفرساینده محیط زیست ایران، حکومت اسلامی هیچگاه هیچ بودجه جدی و کار آموزشی و تربیتی برای حفظ و نگهداری طبیعت و آب و هوای ایران در نظر نگرفته است. این امر در شرایطی است که میزان عظیم ثروت و منابع مالی کشوری، در فساد و برنامه نظامی و اتمی و سدسازی و تبلیغات سیاسی مذهبی وخرافه پرستی نابود میشود.
اطلاعیه 1559