نشریه بشریت شماره ۲۷۸

آرشیو نشریه بشریت

روی جلد  پشت جلد

فهرست مطالب نشریه بشریت شماره 278

لیست تازه‌های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
4
گزارش آماری نقض حقوق کودک و نوجوان، مرداد ماه ۱۴۰۲
سونیا سوارکوب، محمودرضا صالحی، فهیمه تیموری،
 پروین محمدی افقا، کوثر ولی‌زاده
5
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو، مرداد ‌ماه 1402
پوریا طالب‌زاده، سیاوش نوروزی، احسان احمدی‌خواه
5
گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، مرداد ماه ۱۴۰۲
پریسا نیکونام نظامی، نوید احمدی، رضا شایگان
6
گزارش آماری قتل‌های قانونی، مرداد ماه ۱۴۰۲
فرشاد اعرابی
6
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان، مرداد ماه 1402
امیررضا ولی‌زاده، سعید پورمند، مرجان شعبان‌نژاد، پویا حسابی
6
گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست، مرداد ماه ۱۴۰۲
مینا آقابیگی، اصغر خدابنده سامانی
7
گزارش آماری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران، مرداد ماه 1402
احسان احمدی‌خواه، داوود لطفی، امیررضا ولی‌زاده، 
سپهر رضایی شایان
7
گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر، مرداد ‌ماه ۱۴۰2
بهنام شیرمحمدی، عبدالمجید بازداران، سعید بهشتی متین
7
گزارش آماری نقض حقوق پیروان ادیان، مرداد ماه 1402
کریم ناصری، آرشا کچوئیان، علی فروتن، سعید پورمند، 
صدرا مجیب یزدانی
8
گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، 
۲۳ جولای ۲۰۲۳
سونیا سوارکوب
8
گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، 
۱۳ آگوست ۲۰۲۳
سپیده عشقی
11
گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، 
۲۰ آگوست ۲۰۲۳
کوثر ولی‌زاده
15
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر، ۲۶ آگوست ۲۰۲۳
سیاوش نوروزی
18
گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی، 
۲۸ آگوست ۲۰۲۳
رضا شایگان
19
حجاب اجباری ریشه در ایدوئولوژی جمهوری اسلامی، قسمت1
اسفندیار سنگری
20
مرگ مشکوک جواد روحی
نوید احمدی
21
سرکوب معترضان توسط علی خامنه‌ای
پریا ترابی
21
سوخت‌کشی جانی در مقابل نانی
فرشاد اعرابی
22
پروژه کشته‌سازی حکومت فاسد خامنه‌ای دیکتاتور
مهناز ترابی
22
در آستانه سالگرد انقلاب مهسا
مینا آقابیگی
23
علی خامنه‌ای و فرمان سرکوب از پادگان
سینا اشجعی
23
بیت رهبر جمهوری اسلامی ایران مبداء فساد
صادق فرخی قصرعاصمی
24
مردان بدون زنان
سیدسعید نوری‌زاده
24
نقض همیشگی حقوق ‌بشر در سایه جمهوری اسلامی ایران
کریم ناصری
25
دراویش مظلوم
علی مسیبی
25
شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی
سپهر رضایی شایان
26
قتل حکومتی ندا آقاسلطان
پریسا نیکونام نظامی
26
اطلاعیه 1551
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
27

مدیر مسئول: منوچهر شفائی

مسئول هیئت تحریریه: شبنم رضاوند

سردبیر: مینا  آقابیگی

صفحه آرا: نرگس مباشری‌فر

طرح روی جلدوپشت جلد: مازیار پرویزی

امور فنی و اینترنت:حسین بیداروند

ویراستارها: نرگس مباشری‌فر، رضا شایگان، پوریا طالب‌زاده، لیلا ابوطالبی

چاپ و توزیع: مصطفی حاجی‌ قادر مرحومی

chap@bashariyat. org

آدرس:

VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.

Postfach: 52 42

30052 Hannover – Germany

Tel.: +49163 2611257

Emailmahnameh@bashariyat.org

info@bashariyat.org

Website:www.bashariyat.org

توضیحات

1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود.

2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.

3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.

4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمی‌باشد.

ماهنامه بشریت

منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

با توجه به نقض مستمر و برنامه‌ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی‌ به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،

ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های آن، با اعتقاد راسخ به:

۱- آزادی‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

۲- برابری حقوق زنان و مردان

۳-جدایی دین از دولت

۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی

و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.

۱- آگاهی‌رسانی ‌با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه‌ها

۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی ‌به منظور آگاهی‌رسانی و افشاگری

۳-همکاری و همیاری ‌با دیگر نهادهای حقوق بشر

۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )

۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی

ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می‌نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه‌ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

 لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون

مهدی گلسفیدی

عکس جلد کتاب‌ها

در صفحه ۲ نشریه آمده ‌است.

۱-آغاز ستایش علی و شکل‌گیری جهان‌بینی عباسیان

نویسنده: ریموند دکوین، مترجم: بی‌نیاز داریوش، این کتاب داراى اطلاعات بسیار مهم و جالبى است که با خواندن آن نگاهتان به نحوه پیدایش اسلام مطمئنا تغییر خواهد کرد. توصیه می‌کنم حتما بخوانید. با همرسانی این نوشتار سودمند، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.

۲- فلسفه زیست‌شناسی

نویسنده: سمیر عکاشه، مترجم: کاوه فیض‌اللهی، فلسفه دوست منتقد زیست‌شناسی است؛ دوستی که کمک می‌کند روشن‌تر بیندیشید و ایرادهایتان را برطرف کنید و در پایان احساس کنید که قوی‌تر شده‌اید. این کتاب به دلیل زبان ساده و شفافش می‌تواند برای علاقه‌مندان به فلسفه علم و پیامدهای مفهومی نظریه‌های زیست‌شناسی، و زیست‌شناسانی که به مبانی فلسفی رشته خود علاقه دارند، نقطه آغاز بی‌همتایی باشد. نویسنده درباره هر کدام از مباحث اصلی فلسفه زیست‌شناسی فقط به اندازه‌ای می‌گوید که اصطلاحاً خواننده را (سوار قطار) کند. فلسفه زیست‌شناسی برای دیدن تصویر بزرگ‌تر، پیام‌های زیست‌شناسی و جهان‌بینی تکاملی، و برای مطالعه انتقادی آثاری که در این زمینه منتشر شده، ابزاری است که به آن نیاز خواهید داشت.

۳- آشنایی با انواع رایج مغالطه‌

گردآوری و نگارش: خانه آتئیست‌های ایران، این کتاب بنا به پیشنهاد جمعی از دوستان جهت دسترسی آسان به مغالطات رایج و به همت گروە خانه آتئیست‌های ایران و از کتاب مغالطات نوشته محمدمهدی حات بهرە بردە شدە است. آوای بوف: در زمانه‌ای که انتقال اطلاعات به طور گسترده‌ای انجام می‌شود و افراد هر روز بمباران اطلاعاتی می‌شوند یا در انواع محیط‌ها به بحث و گفتگو می‌پردازند، تشخیص درستی یا نادرستی داده‌ها، یا گفته‌های شخص آسان نیست. دسترسی به داده‌ها بسیار آسان شده است و به راحتی اطلاعات به شکل‌های مختلف در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد اما این اطلاعات به ظاهر جامع و درست، بسیاری از اوقات با هدفی خاص و تحمیل کردن نظری به‌دور از منطق ارائه می‌شوند. اینجاست که تشخیص اطلاعات صحیح و درست از نادرست اهمیت می‌یابد. در این کتاب به زبان ساده به چگونگی شناسایی مغلطه و سفسطه دیگران را به همراه مثال‌های ساده و روزمره‌ پرداخته شده است.

۴- پرسش و پاسخ

نویسنده: احمد کسروی، این کتاب گفتگویی است بین کسروی و دو تن دیگر که بصورت کتاب در آمده است. خود کسروی در باره‌ی کتاب چنین می‌نویسد: در روزهایی که از بیمارستان بیرون آمده در خانه بستری می‌بودم و یکی از آشنایان اروپا دیده بدیدنم آمده بود دو تن از آشنایان بازاری نیز آمدند و پس از حالپرسی گفتگوهایی رفت، پرسشهایی شد و پاسخهایی دادم و چون گفته شد بهتر است بچاپ رسد آنها را یادداشت کرده چیزهایی نیز افزودم و اینک برای چاپ به روزنامه کیهان می‌فرستم. برای آنکه نامهایشان برده نشود، آن جوان اروپا دیده را الف و یکی از آشنایان بازاری را ب و دیگری را ج و خودم را د خواهم نامید.

۵- عصر روشنگری‌

نویسنده: جان ام .دان، مترجم: مهدی حقیقت‌خواه، روشنگری یک دوره‌ی شور و هیجان فکری شدید بود که تقریبا از ۱۶۵۰ تا ۱۷۸۹ میلادی طول کشید. این بیش‌تر یک شوریدگی بود تا جنبشی سازمان‌یافته و هدف مُبرمش پاشیدن نورِ فهم و ادراک بر تاریکیِ نادانی، خودخواهی، و ابلهی آدمی بود. انگلستان گهواره و خاستگاه و فرانسه سرزمین بلوغ و بالندگی روشنگری بود، که سرانجام به کشورهای دیگر گسترش یافت، از جمله به آمریکا که در آن‌جا بیش از هر جای دیگری هدف‌هایش تحقق یافت. با آنکه در این پیکار تاریخی بسیاری نقش داشتند، نامدارترین پیشگامان آن اندیشمندان، نویسندگان، سیاستمداران، بازرگانان، اشراف، انقلابیون، و علمای الهی فرانسوی بودند که فیلسوف نامیده می‌شدند.

۶-زیست‌شناسی در چند دقیقه

نویسنده: تام جکسن، مترجم: عرفان خسروی، این مجموعه برگرفته از کتابهای IN MINUTES از انتشارات quercus است که هریک به موضوعی در حوزه علوم پایه یا علوم انسانی می‌پردازد. هر کتاب شامل حدود دویست سر فصل و شرحی مختصر بر هر کدام است که با تصویرهایی مرتبط همراه شده است. هریک از این کتابها دایره‌المعارفی است کوچک و مصور با زبانی ساده و عامه فهم و مناسب برای آشنایی مقدماتی. تام جکسن نویسنده این کتاب، نویسنده‌ای علمی با تحصیلات عمومی جانورشناسی در دانشگاه برستول است که طی بیست سال اخیر بیش از 100 کتاب علمی در زمینه‌هایی مانند علوم طبیعی، فناوری و تاریخ علم نوشته و در نگارش تعداد بیشتری نیز مشارکت داشته است و…

۷- زن زندگی آزادی

نویسنده: کسری فرمنش، در تاریخ پر فراز و نشیب تقابل خیر و شر در سپهر سیاسی-اجتماعی و مبارزات مدنی و حق طلبانه‌ی ایرانیان همواره فرصت‌هایی پیش آمده تا مردم جوهره و ماهیت آزادی‌خواهانه‌شان را به نمایش و تصویر بکشند. هر زمان با خواسته‌ای پیشرو و آوانگارد، در مقابل حاکمان و ستم‌پیشگان ایستاده‌اند و آرمانها و حقوق به‌حقه‌شان را فریاد زده‌اند. از سینه‌هایی که برای دموکراسی نوپای مشروطه سپر شدند، تا امروز که سراپای جامعه‌ی ایران را شوق اشراف بر سرنوشت خود در تمام ابعاد زندگی را فریاد می‌زنند، بی‌شمار جانها پرپر شده تا خواست مردم به شعار مدرن زن، زندگی، آزادی برسد. شعار جنبشی که با تمرکز بر مجموع خواستها و فریادهای مردم ایران در تحقق رفع تبعیض‌ها و دشمنی‌های جنسیتی، علیه نابودگران و مرگ‌تباران و قاتلان زندگی و مخالفت قاطع با به بند کشندگان و محبوس کنندگان آزادی، بنا گردید. جنبشی که در قالب هیچ سیاست، ایدئولوژی، مکتب، مذهب و مرام خاصی قرار نگرفته و با چتر گسترده‌اش، تمامی جنبه‌های انسانیت و انسان را در بر می‌گیرد. این انقلاب با توجه به نام و هدفش به تمام معنی در طول تاریخ و تا زمانی که ظلم بر جنسیت، مصادره‌ی زندگی و حریم خصوصی و عمومی افراد و تا رفع کامل محدودیت‌های آزادی و کرامت انسانی ادامه داشته و جاری خواهد بود. شیوه‌هایی که در این جنبش توسط مبارزان، هنرمندان، فعالان و تمامی مردم، در کف خیابان، دانشگاه‌ها، مدارس، بازار و نقطه به نقطه‌ی کشور اجرا و به کار گرفته شد، شیوه و تئوری‌های براندازی را بازتعریف کرد. تئوری و طرحی دیگر بر پیکره‌ی مبارزات متحد مردم بر علیه دیکتاتوری تا دندان مسلح را به اجرا درآورد .گویی هر کسی با هر آنچه که بلد بود و هر امکانی که در دسترس داشت، می‌خواست سهمی در پیشبرد این انقلاب ایفا کند. جنبشی که پس‌لرزه‌ها و تأثیرات آن نه تنها در ادامه‌ی مبارزه با این حکومت قرون وسطایی، بلکه در جریانهای فکری و مبارزاتی نسل‌ها و حکومت‌های آینده هم به عنوان الگو و نقشه‌ی راهی قدرتمند استفاده خواهد شد و اینگونه است که این تب و تاب هرگز فرو نخواهد نشست و تا آخرین مقصد تعالی انسان خوشبخت، پایدار و پابرجا خواهد بود. در این بین هر کسی با هر عقیده و مرامی، با هر ابزار و امکانی، وظیفه دارد تا نقش خود را در ادامه‌ی مسیر ایفا کند. ضمن احترام به تمامی آنان که از جان و مال و آسایش خود در این مسیر برای تحقق آرمانهایشان گذشتند، نشر کتاب حاضر و رساندن به دست مخاطبانش، قدمی کوچک اما بسیار مهم در معرفی و ثبت یکی از زوایای ارجمند و بخشی گرانمایه از این انقلاب بزرگ است. قدم‌هایی که امروز برای این جنبش برداشته می‌شود، شاید متفاوت از فعالیت‌های عادی در اوج انقلاب باشد، اما قطعا زمینه و نیاز و مواد لازم برای مراحل بعدی آن را بسترسازی خواهد کرد.

۸- تکامل انسان،بدن انسان چگونه کار می‌کند؟

نویسنده: تد زروچا، مترجم: مهدیه بهشادفر، تکامل یکی از پیچیده‌‌ترین فرآیندهای حیات است. امروزه زیست‌شناسی تکاملی پیشرفت چشمگیری کرده و بسیاری از مکانیسم‌های پیچیده مرتبط با تکامل درک شده‌اند. در این کتاب مفاهیم اولیه و بعضی فرآیندهای مرتبط با تکامل انسان در دوران جنینی مورد بررسی قرار گرفته‌ است‌‌. هدف این کتاب شرح بعضی از فرآیندهای تکاملی مهمی است که دانشمندان تاکنون به شناخت بهتری از آنها دست یافته‌اند. همچنین بعضی روش‌های مطالعاتی که به شناسایی روند تکامل انسان کمک کرده‌اند، معرفی شده‌ است و درباره بعضی دلایل ایجاد تغییر در روند عادی تکامل و نتایج ناشی از آن بحث شده‌ است.

۹- تکامل زنان

نویسنده: اِولین رید، در تاریخ کهن، زنان به‌ عنوان نیمی از گونه بشری تا حد زیادی از دیده‌ها پنهان شده‌اند. برای شفاف‌سازی آن، نیاز به تحقیق و بررسی مجدد علم مردم‌شناسی است که در آن نقش و دستاوردهای زنان در جامعه ماقبل از تاریخ نهفته شده است. کتاب تکامل زنان می‌خواهد از آن پیشینه برجسته پرده‌برداری کند و آن را به نمایش درآورد. خیزش مجدد جنبش آزادی زنان بر بعضی از فرضیه‌های گمان‌برانگیز و پدیده‌های زیر سؤال رفته گذشته زنان، نور تازه‌ای افکند. از برجسته‌ترین این موارد می‌توان به پدیده مادرسالاری اشاره کرد. آیا می‌توان دوره‌ای در تاریخ را یافت که زنان از جایگاهی برجسته و اثرگذار برخوردار بوده باشند؟ اگر چنین است، چگونه جایگاه اجتماعی خود را از دست دادند و به‌گونه‌ای فرمان‌بردار و فرودست در جامعه مردسالار تبدیل شدند؟ آیا آنچنان که برخی می‌گویند، مادرسالاری افسانه‌ای است که اساس تاریخی ندارد؟ مادرسالاری یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات مورد مناقشه در مباحثه‌های صدساله مدارس مدعی در زمینه مردم‌شناسی بوده است. کتاب تکامل زنان تأیید می‌کند که سیستم قبیله‌ای مادری اولین نوع سازمان اجتماعی بشری بوده و دلیل آن را توضیح می‌دهد. به‌علاوه در این کتاب روند پیشرفت مادرسالاری و علل زوال آن را دنبال می‌کنیم. همین طرفداری از مادرسالاری برای آنکه این کتاب را مایه گفت‌وگوهای جدال‌برانگیز کند، کافی است؛ اما در این کتاب، علاوه‌بر مادرسالاری، نگرش‌های دیرپای دیگر از دوران ماقبل تاریخ هم زیر سؤال رفته‌اند.  دو بخش اول این کتاب به دوره مادرسالاری می‌پردازد که شامل بخشی از نگاه مادران و بخشی از نگاه برادران است. بخش سوم کتاب چگونگی تحولات و گذار از مادرسالاری و خانواده مادری به پدرسالاری و خانواده پدری را بازگو می‌کند. این کتاب هیچ بازگشتی به بهشت گم‌شده مادرسالاری را پیشنهاد نمی‌کند. سرنوشت طفولیت بشر با همه عظمت و محدودیت‌های آن پشت سر ماست. با این‌حال، بخش اساسی تکامل بشریت باید زنده شود و جایگاهی برجسته در تاریخ امروز ما داشته باشد؛ چراکه با علم به گذشته می‌توانیم به آینده دلگرم شویم و به جلو گام برداریم. این امر هنگامی صادق است که نقش برجسته زنان در دوران باستان را در نظر بگیریم. با روشن‌شدن این موضوع که فرمان‌برداری و فرودستی امروز زنان، از سازه‌های زیستی نشئت نگرفته و در تاریخ همیشگی نبوده است؛ چراکه زنان درگذشته سامان‌دهندگان و رهبران زندگی اجتماعی بوده‌اند و آگاهی از آن بر اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس زنان امروز که آرزوی آزادی دارند، خواهد افزود.

۱۰- در سوگ امیر

نویسنده: دکتر علی‌محمد آقامحمدى، در این نوشتار، فشرده‌ای می‌خوانید از آنچه امیرکبیر در دوره‌ی بسیار کوتاه زمامداریش برای ایران انجام داد. سروده در سوگ امیر نیز یادآور سالهای پایانی زندگانی امیر است. خواننده باید روش گفتگوی امیرکبیر و ناصرالدین شاه را در زمینه زمان به یاد آورد.

۱۱- فاشیسم و دیکتاتوری ۱ و ۲

نویسنده: نیکوس پولانزاس، مترجم: دکتر احسان، فاشیسم و دیکتاتوری تحلیل عمیق و موشکافانه‌ای از پدیده‌ی فاشیسم است. در اینجا، پولانزاس به نقد برداشت‌های غیر علمی از فاشیسم می‌پردازد، و به ویژه نادرستی موضع کمینترن در قبال این مسئله را نشان می‌دهد. وی تحلیل خود را با اشاره به دو نمونه‌ی کلاسیک از فاشیسم، یعنی فاشیسم ایتالیا و آلمان، پیش می‌برد؛ تحلیلی که دقیقاً بر تئوری دولت و تئوری طبقه پولانزاس منطبق است. کتاب فاشیسم و دیکتاتوری بر سه حوزه اصلی تقسیم شده‌است :۱-فاشیسم به مثابه یک پدیده‌ی سیاسی خاص. ۲- فاشیسم تنها شکلی از رژیم‌های دولت سرمایه‌‌داری استثنائی در میان اشکال بسیار آن می‌باشد. ۳- در مرتبه‌ی سوم، کتاب بر خط مشی بین‌الملل سوم نسبت به فاشیسم دقیق می‌شود.

۱۲-حوادثی از نیزار جراحی

ثبت شده توسط خالد، پس از اعلام افزایش قیمت ناگهانی بنزین از طرف دولت در آبان 98، اعتراضات مردمی آغاز شد و به سرعت در بیش از ۱۰۰ شهر در سراسر ایران گسترش یافت. این اعتراضات به سرعت در مخالفت با دیکتاتور ایران علی خامنه‌ای، و رژیم اسلامی گسترش یافت. مطابق معمول اینترنت و راه‌های ارتباطی در داخل کشور توسط دولت قطع شد که گزارش از جزئیات را تقریباً ناممکن نمود. نیزار ماهشهر روایت یک روز خونین در جریان اعتراض‌های آبان ۹۸ است. اعتراضاتی که مثل طوفان بزرگ و پرشتاب که ۲۰۰ شهر کوچک و بزرگ ایران را در نوردید. به روایت عفو بین‌الملل، خشونت‌ و کشتار بی‌سابقه حکومت منجر به کشته‌شدن دست‌کم ۲۰۸ نفر شد و در ماهشهر به نقطه اوج خود رسید. طبق برخی از روایت‌ها مانند گزارش نیویورک‌تایمز بین ۴۰ تا ۱۰۰ نفر در این شهر کشته شده‌اند. در روزهای نخست تظاهرات در ماهشهر، معترضان کنترل بیشتر شهر را به دست آوردند. نیروهای امنیتی رژیم در ۲۵ آبان به ماهشهر حمله کردند، همچنین سرکوب اعتراضات از ۲۵ تا ۲۹ آبان در حومه سربندر و جراحی ادامه داشت. به سپاه دستور داده شده بود تا اعتراضات را به هر شکل ممکن خنثی کند. نیروهای سپاه پاسداران وارد شهرک جراحی، حومه شهر ماهشهر شدند و به‌طور نامحدود آغاز به تیراندازی به معترضان با وسایل نقلیه زره‌پوش کردند. این کشتار بیشتر در جاده شهرک‌های ممکو (بعثت) و جراحی (چمران) به سمت ماهشهر رخ داد. آمار مشخصی از تعداد قربانیان در دست نیست، ولی گزارش‌ها از کشته‌شدن ده‌ها معترض حکایت دارند. معترضان که به یک باتلاق اطراف پناه برده بودند، بلافاصله محاصره و به سمت آن‌ها شلیک شد، که منجر به کشته شدن ۱۰۰ نفر گردید. قتل‌عام جوانانی که در نیزار پناه گرفته بودند، به کشتار نیزار معروف شد. کتاب حاضر تلاشی است از طرف نویسنده تا وقایع این رویداد، شرایط آن دوره و علل و عوامل و ریشه‌ی اعتراضات آن مقطع را را زوایای مختلف به تصویر بکشد. نویسنده که نام خود را خالد انتخاب کرده با قلم بسیار شیوا، روان و تمیز، تجربیات و مشاهدات خود از شرایط اجتماعی، مردم درگیر با فقر و بیکاری و نبود امکانات اولیه زندگی، در جغرافیایی که در زیر خاکش ثروت بی‌حد و اندازه‌ی ملی خوابیده، ولی تمامی آن توسط حکومت ملایان صرف تروریسم و کشتار و ناامنی در دنیا می شود، را روایت می کند. قلم و روایت کتاب چنان گیراست که لحن نوشتار و ادبیات بزرگان دیار خوزستان مانند احمد محمود را در ذهن خواننده تداعی می‌کند.

گزارش آماری نقض حقوق کودک و نوجوان، مرداد ماه ۱۴۰۲

سونیا سوارکوب، محمودرضا صالحی، فهیمه تیموری، پروین محمدی افقا، کوثر ولی‌زاده

مرداد خرداد موضوع ردیف
۱۳ ۱۰ اخبار عمومی: اطلاعیه نهادهای‌بین‌المللی‌، بیانیه‌ها، نامه‌ها، حمایت ‌از کودکان ۱
۰ ۱ زندان و زندانی :ضرب‌و شتم، بهداشت‌زندان، درمان
۱ ۰ اعدام کودکان ۳
۱۱ ۲ خشونت علیه‌ کودکان ‌و ‌نوجوانان: کودک‌آزاری،‌ کودک‌همسری ۴
33 12 آسیب‌های اجتماعی:کودکان فقر ، آموزش‌وپرورش، ‌اعتیاد‌ کودکان،‌ کودکان بی‌هویت، خودکشی کودکان، سقط جنین و نوزادان ۵
۲ ۱ احکام صادرشده ۶
۸ ۱۱ کودکان و نوجوانان کشته شده ۷
۹ ۴ کودکان و نوجوانان بازداشت شده ۸
۱ ۴ خدمات درمانی وبهداشتی ۹
۷۸ 45 جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۹۴ خبر که در طول مرداد ماه ۱۴۰۲ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرق‌نیوز، رکنا، رادیوزمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکا، رادیو بی‌بی‌سی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم و کمپین فعالان بلوچ جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کودک و نوجوان در مرداد ماه همکاری کردند: کوثر ولی‌زاده، سونیا سوارکوب، مهناز ترابی، امیررضا ولی‌زاده، پریا ترابی، فهیمه امینون، منا احمدی‌پور، مهین ایدر، فهیمه تیموری، پروین محمدی افقا می‌باشند.

جهت اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://koodak.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو، مرداد ‌ماه 1402

پوریا طالب‌زاده، سیاوش نوروزی، احسان احمدی‌خواه

ردیف موضوع عنوان خبر خرداد مرداد
1 اخبار عمومی اخبار عمومی (اطلاعیه نهادهای بین‌المللی، بیانیه‌ها، نامه‌ها و…) 0 3
2 اخبار دانشگاهیان احضار و بازجویی 2 19
3 احکام صادره دانشگاهیان 1 0
4 زندان و زندانی (شکنجه، ضرب‌وشتم، بهداشت زندان، درمان و…) 1 6
5 محرومیت از تحصیل 53 4
6 اخبار جوانان اخبار جوانان (عدم تفکیک جرایم، قتلهای ناموسی، انفجار مین، خودسوزی، خودکشی و…) 0 2
7 احضار و بازجویی 1 13
8 احکام صادره جوانان 9 8
9 زندان و زندانی (شکنجه، ضرب‌وشتم، بهداشت زندان، درمان و بی‌خبری از بازداشتی یا زندانی و…) 7 33
10 بازداشت‌شدگان 11 26
11 اعدام 5 8
12 شلیک نیروهای نظامی به مردم )سوختبر، کولبر و…) 8 9
جمع 98 131

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از 131 خبر که در طول ماه  مرداد 1402 تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه‌نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان‌آنلاین و دانشجوآنلاین جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق جوان و دانشجو در مرداد ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: احسان احمدی‌خواه، مهدی افشارزاده، عباس منفرد، سمانه بیرجندی، پریسا سخایی، رسول بلغار، مهناز ترابی، داوود واحدی‌پور، علی صالحی، سیاوش نوروزی، رضا حاتمی، کوثر ولی‌زاده، می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://daneshjoo.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، مرداد ماه ۱۴۰۲

پریسا نیکونام نظامی، نوید احمدی، رضا شایگان

مرداد تیر عنوان ردیف
۷۲ ۷۱ اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بین‌المللی، بیانیه‌های بین‌المللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان ۱
۱۷۱ ۱۰۶ بازداشت‌ها ۲
۳۸ ۱۰ احضار ۳
۴۷ ۳۵ احکام صادره و تودیع یا صدور وثیقه ۴
۱۰۱ ۱۸ زندان و زندانی شامل: ضرب‌وشتم، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی و اعتراف اجباری ۵
۳۲ ۱۳ کولبران و سوختبران شامل: کشته، زخمی، بازداشت ۶
۴۹ ۱۵ تیراندازی به مردم ۷
۶ ۱۰ موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی، خشونت خانگی، قتل‌های ناموسی و انفجار مین ۸
۵۱۶ ۲۷۸ جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۲۴۱ خبر که در طول ماه مرداد ۱۴۰۲ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند هرانا، کُردپا، هه‌نگاو، ایسنا، ایرنا، امتداد، مرکز صدا و سیما، مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، ایرنا، خبرگزاری صداوسیما، کردانه، دیده‌بان ایران، کمپین فعالین بلوچ، همشهری آنلاین، جوانه‌ها، ایران وایر، رسانک و جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در مرداد ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: غزاله‌السادات ابطحی، فرشاد اعرابی، کریم ناصری، صادق فرخی قصرعاصمی، حسن حمزه‌زاده، نرگس مباشری‌فر، رضا شایگان، لیلا ابوطالبی، علیرضا قادربیگی زاد، میلاد ترغیبی، پریسا نیکونام نظامی و نوید احمدی می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://aghvam.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری قتل‌های قانونی، مرداد ماه ۱۴۰2

فرشاد اعرابی

ردیف موضوع و نوع جرم کودک زنان مردان جمع
۱ اخبار اعدامیان 0 0 4 4
۲ صدور حکم اعدام قتل 0 1 5 6
محاربه 0 0 1 1
لواط 0 0 1 1
زنای محصنه 0 0 1 1
۳ اجرای حکم اعدام قتل 0 1 10 11
مواد مخدر 0 0 47 47
تجاوز 0 0 7 7
محاربه 0 0 1 1
۴ رهایی از اعدام و قصاص قتل 0 1 28 29
5 اخبار معترضین در خطر اعدام 0 0 1 1
جمع   3 106 109

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از 99 خبر که در طول مرداد ماه 1402 تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند شبکه حقوق بشر کردستان، هرانا، سازمان حقوق بشر، جوانه‌ها، هه‌نگاو، روزنامه اعتماد، خبرگزاری صداوسیما، رکنا، ایسنا، ایرنا، رسانک، خبرگزاری میزان، خبرگزاری مهر، عصر ایران، آفتاب نیوز، رادیو زمانه، سازمان محیط زیست و جوان آنلاین جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در مرداد ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: غزاله‌السادات ابطحی، رضا شایگان، فرشاد اعرابی، صادق فرخی قصرعاصمی، کریم ناصری، حسن حمزه‌زاده ، لیلا ابوطالبی، میلاد ترغیبی، پریسا نیکونام نظامی، علیرضا قادربیگی زاد، مرضیه علی کرمی، نرگس مباشری‌فر و نوید احمدی میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://aghvam.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان، مرداد ماه 1402

امیررضا ولی‌زاده، سعید پورمند، مرجان شعبان‌نژاد، پویا حسابی

مرداد تیر موضوع ردیف
12 9 احضار، صدور و اجرای احکام 1
6 3 بازداشت 2
4 3 هنرمندان زندانی 3
20 14 رسانه و مطبوعات 4
2 2 لغو کنسرت، جشنواره و نمایش فیلم 5
19 12 انتقاد، تجمع اعتراضی، ممنوع‌الکاری 6
29 7 آثار باستانی و گردشگری ۷
92 50 جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از 126 خبر در طول مرداد ماه 1402 تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنرآنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری‌آنلاین و مهرنیوز جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق هنر و هنرمندان در مرداد ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: آیلار اسماعیلی، مهین ایدر، سرور سامانی قلی‌پور، رزا جهان‌بین، منا احمدی‌پور، کوثر ولی‌زاده، مرجان شعبان‌نژاد، امیررضا ولی‌زاده، پویا حسابی، دریا باجلان می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://honar.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست، مرداد ماه ۱۴۰۲

مینا آقابیگی، اصغر خدابنده سامانی

مرداد تیر موضوع ردیف
۴۲ ۴۸ آلودگی هوا ۱
۱۳ ۱۰ آلاینده‌های زیست‌محیطی (ورود فاضلاب و پسماند به منابع آبی، دپو نامناسب و ریختن زباله به طبیعت، گازهای گلخانه‌ای) ۲
۲۰ ۱۰ جنگل و اراضی ملی (آتش‌سوزی و از بین رفتن مراتع) ۳
۲۱ ۳۴ بحران آب، آلودگی و خشکیدگی تالاب، دریا و رودخانه ۴
۶ ۱۶ طرح‌ها و پروژه‌های عمرانی مخرب محیط زیست (خرید و فروش‌های غیرقانونی، قطع غیرقانونی درختان، راه‌سازی و…) ۵
۷ ۲ ضرب‌وشتم، مصدومیت و به قتل رساندن محیط‌بانان، دستگیری و صدور حکم علیه فعالین محیط زیست ۶
۱۱ ۳۱ گونه‌های جانوری در معرض خطر انقراض (بیماری، مسمومیت و حوادث منجر به مصدومیت و تلف شدن حیوانات) ۷
۱۲ ۰ صید و شکار، حیوان‌آزاری (بازداشت و احکام صادره) ۸
۱ ۰ قاچاق چوب، خاک و حیوانات ۹
۲ ۰ گونه‌های گیاهی و درختان در حال انقراض ۱۰
۱۳۵ ۱۳۵ جمع 11

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از۱۳۵خبر که در طول ماه مرداد تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع ازمحیط زیست تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند هرانا، ایلنا، ایرنا، دیده‌بان، ایسنا، مهر، خبربان، قطره، تسنیم، یورونیوز، انصاف و پایگاه خبری محیط زیست و حیات وحش جمع‌آوری ‌گردیده است.آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حفاظت محیط زیست در مرداد ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: مینا آقابیگی، ایرانداخت کیا، علیرضا جهان‌بین، رزا جهان‌بین، حمیدرضا امینی، علی برومند، کاوه قزلباش، ندا فروغی، مجید رئوفی، فرشته خیام‌الحسینی، صمد جعفری، سپهر رضائی شایان، سعید طائف، محمودرضا صالحی، اصغر خدابنده سامانی، ناصر خواجوی اورکی، قندیل دادخواه، مرضیه علی‌کرمی، بهاره مسگری، سونیا سوارکوب، شیما یاحق، امیر ولی‌زاده می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است.

https://mohitzist.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران، مرداد ماه 1402

احسان احمدی‌خواه، داوود لطفی، امیررضا ولی‌زاده، سپهر رضایی شایان

ردیف موضوع تیر مرداد
۱ اخبار عمومی 43 48
2 اعتراضات ورزشکاران 4 17
3 تخلفات ورزشی 7 4
4 سوء مدیریت مسئولین 7 15
5 آسیب‌های اجتماعی 7 6
6 پناهندگی ورزشکاران 1 5
7 تبعیض جنسیتی و منطقه‌ای و … 3 14
8 نامه‌های بین‌المللی 0 2
جمع 72 111

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از 111 خبر که در طول مرداد ماه 1402 تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند همشهری‌آنلاین، خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم، ورزش سه، ایلنا، ایرنا، ایسنا، گروه ورزش خبرنگاران جوان، شبکه اطلاع‌رسانی هرمز، شبکه اطلاع‌رسانی دنا، خبرگزاری دی، پایگاه خبری تحلیلی انتخاب و خبر ورزشی، ایران وایر، ایران اینترنشنال جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران در مرداد ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: رضا شایگان، امیررضا ولی زاده،  احسان احمدی خواه، سینا اشجعی، زهرا رهایی، طیبه نجاتیان، فرشاد اعرابی، نگار سنمار، سپهر رضایی شایان می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://varzesh.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر، مرداد ‌ماه ۱۴۰2

بهنام شیرمحمدی، عبدالمجید بازداران ، سعید بهشتی متین

مرداد تیر موضوع ردیف
21 0 اخبار عمومی ۱
24 8 تجمعات ۲
21 0 حوادث ۳
34 12 بازداشت و زندانیان ۴
18 9 کولبری و سوختبری ۵
9 2 معوقات مزدی ۶
4 6 اخراج و تعدیل نیرو ۷
0 1 بیانیه‌ها و نامه‌ها 8
131 38 جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از 130 خبر در طول مرداد ماه ۱۴۰2 تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرق‌نیوز، رکنا، رادیو زمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکا، رادیو بی‌بی‌سی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم، کمپین فعالان بلوچ جمع‌آوری گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملا نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کار و کارگر در مرداد ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: احسان احمدی‌خواه، عبدالمجید بازداران، بهنام شیرمحمدی، فرشیده ‌پورآذران، سعید بهشتی متین،  سیاوش نوروزی، رضا حاتمی، محمد گلستان‌جو، داوود واحدی‌پور شربیانی می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://kar-kargar.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق پیروان ادیان، مرداد ماه 1402

کریم ناصری، آرشا کچوئیان، علی فروتن، سعید پورمند، صدرا مجیب یزدانی

جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق پیروان ادیان مرداد ماه ۱۴۰2
موارد نقض حقوق ادیان اهل سنت بهاییان مسیحیان سایر ادیان
احضار و بازجویی 5 9 0 0
محرومیت از حقوق زندانیان و متهمان 31 23 2 1
آزار و محرومیت از حقوق شهروندی 3 12 1 77
جلوگیری از انجام مناسک مذهبی 2 1 0 0
حبس 20 40 1 1
آزادی و مرخصی زندانی 1 8 0 0
تفتیش و ضبط و مصادره 0 7 0 0
جمع کل 62 100 4 79

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از 245 خبر که در طول مرداد ماه 1402 تهیه شده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیت‌های جامعه باشد.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان حقوق ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایسنا، ایرنا، ایلنا، هنرآنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز، سازمان ماده 18، کردپرس، کردپا، کمپین فعالین بلوچ، هه‌نگاو ، بی‌بی‌سی فارسی‌، جمع‌آوری گردیده، تهیه شده است.

همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق ادیان در مرداد ماه همکاری کردند خانم‌ها و آقایان: کریم ناصری، آرشا کچوئیان، علی فروتن، سعید پورمند، صدرا مجیب یزدانی، لیلا رمضان، قندیل دادخواه، پوریا فرجی، کیمیا قزلباش، اسفندیار سنگری، داود لطفی، محمدمهدی خسرو پناه ، عباس رهبری، مریم حبیبی، لیلا ابوطالبی، کوثر ولی‌زاده، شراره هادی‌زاده رئیسی می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://adian.bashariyat.org/

 

 

گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، ۲۳ جولای ۲۰۲۳

سونیا سوارکوب

جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در تاریخ ۲۳ جولای ۲۰۲۳ مصادف با ۱ مرداد ۱۴۰۲ در ساعت 15:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای کانون سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب و اپلیکیشن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای محمدمهدی خسروپناه ضمن خوش‌آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.

بخش۱: خانم شراره هادی‌زاده رئیسی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در ایران، در تیر ماه ۱۴۰۲ ایراد کردند: خبر: این‌جا فقر هم اشک می‌ریزد. یک خواهر و برادر کم‌توان ذهنی ساکن قزوین که تحت پوشش بهزیستی نبودند تا چند روز پس از مرگ برادر بزرگترشان از او در خانه نگهداری و با فرض این‌که قهر کرده تلاش می‌کردند به او آب و غذا بدهند. قانون اساسی: اصل۲۲- رعایت حقوق ذاتی و شهروندی، اصل۲۹- حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه، اصل۳۴- رعایت حقوق انسانی توسط قانون، اصل۳۹- ارزش انسانی در همه جا؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۶- ارزش انسانی در همه جا، ماده۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده۲۲- حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی، ماده۲۵- حق خوراک و مسکن و مراقبت‌های طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه. خبر: محمدحسین سپهری معلم شریف و از امضاء کنندگان بیانیه ۱۴ نفره که حدود یک ماه پیش از زندان آزاد شد. با انتشار ویدئویی از نامساعد بودن شرایط سلامتی خواهرش فاطمه سپهری در زندان وکیل آباد مشهد خبر داد. بعد از سه عمل جراحی بر روی دست جلسات متعدد فیزیوتراپی و به دلیل فشار عصبی و شرایط زندان روند درمان تا حدودی متوقف شده و درد دست خواهرم باعث شده او از مسکن‌های قوی و دارای عوارض استفاده کند. فاطمه سپهری که ۳۰ شهریور گذشته بازداشت و به ۱۸ سال زندان محکوم شد و در حال گذراندن دوران محکومیت خود است. فاطمه سپهری زندانی سیاسی در پیامی از زندان وکیل آباد مشهد در واکنش به دیدار علی خامنه‌ای با خانواده شهدا گفت: این‌ها ۴۵ سال از خون شهدا استفاده کردند و این‌همه ظلم در حق خانواده آن‌ها کردند. او همچنین گفت: کاش به‌جای این همه دروغ و تهمت در پرونده‌ام می‌نوشتند برای نجات ایران تلاش کرده است. قانون اساسی: اصل۲۱- حقوق زنان، اصل۲۲- رعایت حقوق ذاتی و شهروندی امنیت زندگی، اصل۳۲- عدم توقیف حبس و تبعید غیرقانونی، اصل۳۴- رعایت حقوق انسانی توسط قانون؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده۹- عدم توقیف حبس یا تبعید غیرقانونی، ماده۱۰- حق محاکمه قانونی برای همه، ماده۲۵- حق خوراک و مسکن و مراقبت‌های طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه. خبر: حسین رونقی فعال مدنی در رابطه با موضوع مرگ در اثر مسمومیت الکل نوشته است: مرگ و آسیب دیدن ده‌ها تن از شهروندان ایران با دور جدیدی از مسمومیت‌های الکلی در سطح وسیع چند استان ادامه قتل سیستماتیکی است که دهه‌هاست بر اساس تحمیل ایدئولوژی و سبک زندگی خاص توسط حکومت رخ می‌دهد. این حق شهروندان است که سبک زندگی خود را به دور از آسیب‌های تحمیلی و خطر سلب حق حیاتشان انتخاب کنند. بازار زیرزمینی بزرگی که برای ساخت مشروبات الکلی وجود دارد علت این مسمومیت‌ها است. قانون اساسی: اصل۲۲- رعایت حقوق ذاتی و شهروندی، اصل۲۵- عدم دخالت در احوال شخصی، اصل۳۴- رعایت حقوق انسانی توسط قانون؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۳- حق حیات برای همه، ماده۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده۲۲- حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی، ماده۲۹- حق مسئولیت نسبت به جامعه. خبر: کمال شریفی روزنامه نگار و زندانی سیاسی کرد که از سال ۱۳۸۷ بازداشت است و در بدو بازداشت تحت غیرانسانی‌ترین رفتار وشکنجه‌های وحشیانه به منظور اعتراف اجباری قرار گرفته هم اکنون پنج هزار پانصد و یازده روز از دوره محکومیت سی ساله خود را سپری کرده او در تمام دوره زندان از حداقل حقوق انسانی محروم بوده و دست‌کم دو بار سکته را در زندان میناب از سر گذرانده است. کمال شریفی در تنها ملاقات حضوری خود سال هزار و سیصد و نود و یک در چهل و هشتمین روز اعتصاب غذا برادر و مادرش را در اتاق رئیس زندان و با حضور چند تن از پرسنل زندان چند دقیقه دیده است. او حتی اجازه نداشته به زبان مادری کردی با مادرش حرف بزند مجبور کردند به فارسی حرف بزند که مادر قادر به تکلم به زبان فارسی نبود. این ملاقات کوتاه نیز صرفاً با دستور اداره اطلاعات سنندج و جهت پایان دادن اعتصاب غذای آقای شریفی انجام شده بود. قانون اساسی: اصل۲۲- رعایت حقوق ذاتی و شهروندی، اصل۳۲- عدم توقیف حبس تبعید غیرقانونی، اصل۳۴-رعایت حقوق انسانی توسط قانون؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده۹- عدم توقیف حبس تبعید غیرقانونی، ماده۱۰- حق محاکمه قانونی برای همه، ماده۲۲- حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی. خبر: مونا بختیاری خواهر پویا بختیاری از بازگشت ناهید شیرپیشه مادرش به انفرادی و ضرب و شتم او در بند عمومی زندان خبر داد. مونا بختیاری با این پرسش که امنیت جان‌شان به عهده چه کسی است در حساب توییتر خود نوشت: اینبار که به ملاقات مادرم رفتم متوجه شدم تنها پس از گذشت ۳ هفته که در بند عمومی بود به درخواست خودش به انفرادی منتقل شده با وضعیت روحی و جسمی بد، ناهید شیرپیشه گفته است: توسط زندانیان خود مختار یا اجیرشده مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته و مأمورین مداخله نکرده‌اند. ناهید شیرپیشه که در زندان زنجان به سر می‌برد تیرماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان کچویی کرج منتقل شد و در شهریورماه به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام به ۵ سال زندان محکوم شد. قانون اساسی: اصل۲۲- رعایت حقوق ذاتی و شهروندی امنیت زندگی، اصل۳۲- عدم توقیف حبس تبعید غیرقانونی، اصل۳۴- رعایت حقوق انسانی توسط قانون؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۵- شکنجه ممنوع، ماده۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده۹- عدم توقیف حبس یا تبعید غیرقانونی.

بخش۲: آقای اصغر خدابنده سامانی سخنرانی خود را با موضوع کنوانسیون منع مجازات کشتار دسته جمعی مصوب ۹ دسامبر ۱۹۸۴ و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: مقدمه: کنوانسیون منع و مجازات کشتار دسته جمعی که در ۹ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید کنوانسیونی است که یک روز قبل از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر تصویب شد. این پیمان مشتمل بر یک مقدمه کوتاه و ۱۹ ماده است. این مقدمه با اشاره به قطعنامه ۱۱ دسامبر ۱۹۴۶ مجمع عمومی قتل عام را بنا بر حقوق بین‌المللی جنایت بزرگ شناخته است که مغایرت آشکار با روح و اهداف ملل متحد و متمدن دارد. کنوانسیون منع و مجازات قتل عام از جمله کنوانسیون بین‌المللی است که دولت ایران آن‌را در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۲۸ امضاء نموده و در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۳۴ (۱۲ دسامبر ۱۹۵۵) بدون هیچ‌گونه حق شرط و تحفظی به تصویب مجلس شورای ملی رسانده است. این کنوانسیون مانند دیگر مقررات و قوانین بین‌المللی با تغییر رژیم‌ها از بین نمی‌رود و هر دولتی مستلزم رعایت مقرراتی است که رژیم قبلی آنرا امضاء کرده است. این الزام تنها در صورتی انجام نخواهد گرفت که رژیم جایگزین بطور رسمی و قانونی آن‌را فسخ نماید. طبق آمار تا کنون سازمان ملل متحد ۱۵۲ کشور به عضویت این کنوانسیون درآمده‌اند. نسل‌کشی یا کشتار جمعی معادل فارسی کلمه ژنوساید است که از کلمات ژنو به معنای نژاد یا نسل و ساید به معنای کشتن ترکیب یافته است. این واژه اولین بار در سال ۱۹۳۳ به وسیله حقوقدان لهستانی به نام رافائل لیمکین برای توصیف جنایاتی که به نابودی تدریجی گروه‌های انسانی می‌انجامید به کار رفت. کنوانسیون منع و مجازات کشتار دسته جمعی (قتل عام) صدو هفتاد و نهمین گردهمائی ۹ دسامبر ۱۹۴۸: دولت‌های طرف کنوانسیون: با توجه به اعلامیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۴۶ و تصمیم خود مبنی بر این‌که قتل عام بنابر قوانین بین‌المللی جرم محسوب می‌شود و مغایر با روح و اهداف ملل متحد و محکوم شده به وسیله ملل متمدن است. با شناخت به این‌که در تمام مراحل تاریخ قتل عام تلفات بسیار سنگینی به جامعه انسانی وارد کرده است. با اطمینان به لزوم همکاری‌های بین‌المللی جهت رها شدن انسان از این نوع مجازات و تنبیه نفرت انگیز بدین وسیله به اتفاق این مفاد ارائه می‌گردد: ماده اول: دولت‌های عضو تائید می‌کنند قتل عام چه در زمان صلح و یا چه در زمان جنگ یک جرم بین‌المللی محسوب می‌شود و همچنین آن‌ها تعهد می‌کنند که از آن جلوگیری نموده و مرتکبین را مجازات نمایند. ماده دوم: در کنوانسیون حاضر تعریف قتل عام بدین معنی می‌باشد: کشتار دسته جمعی به هر یک از اعمال زیر که به منظور از بین بردن تمام یا بخشی از یک گروه ملی قومی نژادی یا مذهبی صورت گیرد اطلاق می‌شود: الف: کشتن اعضای یک گروه. ب: صدمات جدی جسمی یا روحی به اعضاء یک گروه وارد کردن. ج: قرار دادن یک گروه در معرض شرایط نامناسب زندگی که منجر به از بین رفتن قوای جسمی آن گروه بطور کلی یا جزئی می‌گردد. د: اقدامات تحمیلی به منظور جلوگیری از توالد و تناسل یک گروه. ه: انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر. ماده سوم: اعمال زیر قابل مجازات می‌باشند: الف: قتل عام. ب: توطئه برای قتل عام. ج: تحریک مستقیم و علنی در انجام قتل‌ها. د: کوشش برای انجام قتل عام. ه: شرکت در امر قتل عام. ماده چهارم: افرادی که مرتکب قتل عام می‌شوند یا هر مورد دیگری که در ماده سوم ذکر شده است مجازات خواهند شد. خواه این افراد از حاکمان مسئول و قانونی و یا مقامات رسمی دولتی و یا افراد خصوصی باشند. ماده پنجم: دولت‌های عضوضرورت تصویب مقررات کنوانسیون حاضر را در مراجع قانونگذاری خودشان تعهد می‌کنند تا اجراء کنوانسیون میسر گردد. آن‌ها به ویژه تعهد می‌کنند که مجازات‌های موثری برای اشخاص مجرم در رابطه با قتل عام و یا دیگر اعمالی که در ماده سوم ذکر شده است را در قوانین خود تصویب نمایند. ماده ششم: افرادی که محکوم به قتل عام و یا دیگر اعمالی که در ماده سوم ذکر شده است می‌باشند در دادگاه صلاحیتدار کشوری که جرم در آن واقع شده است و مطابق قوانین آن کشور و یا بوسیله دادگاه بین‌المللی که صلاحیت قضائی آن مورد قبول دولتهای عضو باشد مجازات می‌شوند. ماده هفتم: عمل قتل عام و دیگر اعمالی که در ماده سوم ذکر شده است از لحاظ استرداد مجرمین جرم سیاسی محسوب نمی‌شود. دولت‌های عضو تعهد خواهند کرد که بنابر قوانین کشور خود و قراردادهای موجود با استرداد مجرمین موافقت نمایند. ماده هشتم: هریک از دولت‌های عضو می‌توانند از نهادهای صلاحیت دار سازمان ملل بخواهند که بر اساس منشور سازمان ملل متحد اقدامات مناسب برای جلوگیری و از بین بردن قتل عام را مورد بررسی قرار دهند. ماده نهم: اگر اختلافی بین دولت‌های عضو در مورد تفسیر یا اجراء مواد این کنوانسیون بوجود آید و یا مسئله‌ای مربوط به مسئولیت دولتی که در این جنایت (شرکت داشته است) و یا دیگر اعمالی که در ماده سوم آمده است به درخواست هر یک از طرفین اختلاف موضوع به دیوان بین‌المللی دادگستری ارجاع می‌شود. ماده دهم: متن‌های چینی انگلیسی فرانسه روسی و اسپانیائی کنوانسیون حاضر دارای اعتباری یکسان می‌باشد و در تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۴۸ لازم‌الاجرا خواهند بود. ماده یازدهم: کنوانسیون حاضر تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۴۹ برای امضاء اعضاء سازمان ملل و نیز دولت‌های غیرعضوی که به وسیله دبیر کل دعوتنامه‌ای برای امضاء دریافت کرده‌اند مفتوح خواهد بود. کنوانسیون حاضر وقتی به مرحله اجراء قانونی برسید مقررات تصویب آن نزد دبیر کل سازمان ملل سپرده خواهد شد. الحاق از طرف اعضاء سازمان ملل و هر دولت غیرعضوی که دعوتنامه مذکور را دریافت کرده است بعد از اول ژانویه ۱۹۵۰ پذیرفته می‌شود. مقررات سند‌الحاق نزد دبیر کل سازمان ملل به امانت سپرده خواهد شد. ماده دوازدهم: هر دولت عضوی می‌تواند در هر زمان بوسیله نامه خطاب به دبیر کل سازمان ملل خواستار توسعه کنوانسیون حاضر به تمام و یا هر قلمروی باشد. این درخواست به سبب اداره مناسبات خارجی دولت‌های عضوی که مسئولیت دارند صورت خواهد گرفت. ماده سیزدهم: در هنگام سپرده شدن اولین بیست سند تصویب یا الحاق دبیر کل سازمان ملل (ابلاغیه‌ای شفاهی) تهیه و تنظیم خواهد نمود و رونوشت آن‌را به اعضاء سازمان ملل و دولت‌های غیرعضو با در نظر داشتن ماده ۱۱ ارسال خواهد کرد. کنوانسیون حاضر ۹۰ روز پس از سپرده شدن بیستمین سند تصویب یا الحاق نزد دبیر کل سازمان ملل قابلیت اجرا پیدا می‌کند. هر تصویب یا الحاق که بعد از تاریخ ذکر شده اخیر انجام گیرد ۹۰ روز پس از اینکه مقررات تصویب یا الحاق سپرده شود لازم الاجرا خواهد شد. ماده چهاردهم: کنوانسیون حاضر به مدت ۱۰ سال یعنی از روزی که لازم‌الاجرا گردید به اعتبار خود باقی خواهد ماند. پس از آن هر ۵ سال به ۵ سال در صورتی که حداقل ۶ ماه قبل از پایان مدت کنوانسیون توسط دولت‌های عضو فسخ نشود (خود بخود) تمدید می‌گردد. اعلان فسخ از طرف دولت عضو بوسیله نوشتن نامه خطاب به دبیر کل سازمان ملل متحد صورت خواهد گرفت. ماده پانزدهم: اگر در نتیجه اعلان فسخ تعداد دولتهای عضو (متعاهد) به کنوانسیون حاضر به کمتر از ۱۶ دولت برسد قرارداد مزبور از تاریخ آخرین اعلان فسخ از درجه اعتبار ساقط می‌گردد. ماده شانزدهم: درخواست تجدید نظر در مورد کنوانسیون حاضر به وسیله تذکر کتبی که دولت عضو خطاب به دبیر کل به عمل می‌آورد در هر زمان میسر می‌باشد. ماده هفدهم: دبیر کل سازمان ملل مراتب ذیل را جهت اطلاع همه اعضاء سازمان ملل و دولتهای غیرعضو با در نظر گرفتن ماده ۱۱ متذکر خواهد شد: الف: امضاءها تصویب‌ها و الحاق‌های دریافتی بنابر ماده ۱۱. ب: تذکرات دریافتی بر طبق ماده ۱۲. ج: زمان لازم الاجرا شدن کنوانسیون حاضر بنابر ماده ۱۳. د: انصراف‌های دریافتی بنابر ماده ۱۴. ه: فسخ کنوانسیون بنابر ماده ۱۵. و: تذکرات دریافتی بنابر ماده ۱۶. ماده هیجدهم: رونوشت اصلی کنوانسیون حاضر در بایگانی سازمان ملل به امانت سپرده خواهد شد. یک رونوشت گواهی شده کنوانسیون به تمام اعضاء سازمان ملل و دولت‌های غیرعضو با در نظر گرفتن ماده ۱۱ ارسال خواهد شد. ماده نوزدهم: کنوانسیون حاضر در زمان لازم‌الاجرا شدن آن به وسیله دبیر کل سازمان ملل متحد به ثبت خواهد رسید. مقایسه ماده ۲ این کنوانسون با قانون اساسی جهوری اسلامی ایران: اصل دوم: کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او. در متن مغایرتی ندارد و لی در عمل چنین نیست. اصل سیزدهم: زرتشتی کلیمی و مسیحی تنها اقلیت‌های دینی شناخته می‌شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند. مغایر با کنوانسیون بوده چون بقیه ادیان مورد قبول نبوده و همین امر باعث نسل‌کشی بقیه ادیان و پیروان می‌شود مانند بهاییان. اصل چهاردهم: به حکم آیه شریفه لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند. مغایر با کنوانسیون بوده و همین امر جامعه را به سمت خشونت سوق می‌دهد. اصل نوزدهم: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ نژاد زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود. در متن مغایرتی ندارد و لی در عمل چنین نیست. برای مثال برخورد متفاوت با هموطنان کرد و بلوچ ترک و عرب. اصل بیست و سوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار دارد. در متن مغایرتی ندارد و لی در عمل چنین نیست. عمده قتل عام جمهوری اسلامی ایران می‌توان به اعدام‌های سیاسی و قتل‌های حکومتی سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ اشاره کرد. مهم‌تر اما این که قریب به اتفاق افرادی که در سال ۱۳۶۰ اعدام شدند از سوی قضات به اتهام محاربه یا افساد فی‌الارض روبه‌رو بودند. این در حالی است که هیچ قانونی که محاربه یا افساد فی‌الارض را جرم‌انگاری کرده باشد وجود نداشت. نخستین قانونی که محاربه و افساد فی‌الارض را جرم‌انگاری می‌کند ماده ۱۹۸ قانون حدود و قصاص و مقررات آن مصوب سال ۱۳۶۱ است. به عبارت دیگر تمامی محاکمات و اعدام‌های رخ داده غیرقانونی و مصداق قتل دولتی محسوب می‌شوند. دیوان کیفری بین‌المللی یا همان دادگاه لاهه این دادگاه بر اساس صلاحیت خود می‌تواند این ۴ دسته از جرائم نقض شدید کنوانسیون‌های ژنو نقض قوانین یا رسوم جنگ کشتار دسته جمعی و جنایات علیه بشریت را تحت تعقیب قرار دهد. بیش‌ترین شدت مجازات افراد محکوم شده در این دادگاه حبس ابد است. که یکی از ۴ دسته جرائم همین کنوانسیون است. ایران قرارداد عضویت در دیوان کیفری بین‌المللی را رسماً نپذیرفته است. برخی این سیاست عدم پذیرش ایران را ناشی از ترس دولت مردان ایران از محاکمه در این دادگاه دانسته‌اند. جمهوری اسلامی ایران به‌همراه بازوی سیاسی نظامی آن که سپاه پاسداران است به اعدام دسته‌جمعی زندانیان عقیدتی سیاسی ایران در تابستان ۱۳۶۷ قتل‌های زنجیره‌ای ایران عملیات‌های تروریستی خارجی همکاری با رژیم بشاراسد یهودستیزی سادات‌سالاری جنگ‌افروزی در سوریه عراق و یمن و چند کشور دیگر همچنین سرکوب اعتراضات اعدام معترضین حمله وحشیانه به مردم در خیابان‌ها به‌ کارگیری اسلحه ساچمه‌ای و جنگی علیه مردم معترض و بی دفاع و موارد زیادی نقض حقوق مردم ایران و مواردی از این دست متهم شده‌است. در انتها خاطر نشان می‌کنم این کنوانسیون کاملاً ضمانت اجراء ندارد چون اکثر کشتار دسته جمعی توسط دولت‌ها صورت گرفته و این کنوانسیون نمی‌تواند اشخاص را به راحتی محاکمه نماید و در ضمن اگرهم اشخاصی مجرم شناخته شوند متأسفانه بعد از از بین بردن انسان‌های زیادی است که باید با اطلاع رسانی و آکاهی رسانی از چنین اعمالی پیشگیری کرد.

بخش۳: آقای محمد گلستان‌جو سخنرانی خود را با موضوع نگاهی به بیانیه ۱۴ امضاء (استعفای علی خامنه‌ای و سرنوشت امضاء کنندگان) ایراد کردند: سخنانم را این‌گونه آغاز می‌کنم با یکی از حقوق ذاتی انسان که از بدو تولد با او همراه است و آن حق صحبت کردن است و به عبارتی قدرت بیان اوست. در ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین آمده است که: هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد. ساده است فهم این موضوع که انسان برای رسیدن به رشد و کمال می‌بایستی با دیگران ارتباط برقرار کند و این میسر نمی‌شود مگر با صحبت کردن و تبادل اطلاعات و نظرات با هم‌دیگر بنابراین لازم هست که افراد از این حق انسانی خود در راه رشد و شکوفایی بدون هیچ منعی استفاده نمایند. حال که استفاده از این حق برایمان مسلم شد موضوع را گسترش می‌دهیم هر اجتماعی که از بیش از دونفر ایجاد می‌شود می‌تواند مسائلی را در بر داشته باشد از جمله اختلاف نظر اختلاف سلیقه و یا وجود و عدم وجود دانش‌های لازم و کافی برای رشد و تکامل آن جامعه و چنان‌چه این اجتماع کوچک بخواهد رشد نماید می‌بایستی توافقاتی را در بین خود ایجاد کند و هر چه این اجتماع گسترده‌تر شود مسائل بیشتر می‌شود بطوری که در یک اجتماعی مثل یک کشور برای رشد و شکوفایی و حفظ امنیت و آرامش احتیاج به قوانین و افرادی که بتوانند قوانین را اجراء و از هرج و مرج جلوگیری نمایند دارد فارق از این‌که سبک اجراء این قوانین یا اداره این اجتماع به چه صورت باشد دینی یا غیردینی. طبیعی است که همه انسان‌ها موافق با سبکی باشند که کامل‌تر و راهبردی‌تر باشد و باز هم بسیار معمول است که چنان‌چه سبک اداره اجتماع موفق نباشد بایستی تغییر کند یا اگر قابل اصلاح است اصلاحات لازم انجام شود تا افراد آن جامعه به مطلوب خود برسند. اما همه این موارد که بسیار طبیعی ساده و قابل درک هستند زمانی انجام پذیر می‌شود که افراد با آگاهی از حقوق خودشان انتخابات خود را انجام دهند در غیر این‌ صورت با یک انتخاب اشتباه سرنوشت خود را به دست مستبدانی می‌دهند که نمونه آن جمهوری اسلامی در ایران است. از آن‌جایی که نظام جمهوری اسلامی طی چهل و چهار سال گذشته در رابطه با اداره امور کشور و مردمش کارنامه نامطلوبی را به نمایش گذاشته است پس دور از ذهن نیست که حتی یک نوجوان برای داشتن آینده‌ایی روشن خواستار اصلاح سبک اداره امور کشور بشود. در واقع باید یادآورشوم فرد فرد هر اجتماعی در به ثمر رسیدن و شکوفایی آن جامعه مسئول هستند پس افراد جامعه این حق را دارد که ابراز عقیده نماید و خواهان حق و حقوق خود گردد. همانطور که درماده 29 اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده: الف: هرکس در مقابل آن جامعه‌ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد. ب: هر کس در اجراء حقوق و استفاده از آزادی‌های خود فقط تابع محدودیت‌هایی است که به وسیله قانون منحصراً به منظور تأمین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی‌های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است. پ: این حقوق و آزادی‌ها در هیچ موردی نمی‌تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجراء گردد و اما یکی از انواع ابراز عقیده از طریق نوشتن است که به آن بیانیه گفته می‌شود. بیانیّه متنی است که یک شخص یا گروه از آن برای بیان اصول عقاید و اهداف خود خطاب به طرف مقابل که می‌تواند یک شخص یا یک گروه باشد استفاده می‌کند. اعتبار بیانیه‌ها با توجه به بیان‌کنندهٔ آن‌ها و مطالب بیان‌شده سنجیده می‌شود. در راستای چنین حقی در خرداد ماه سال ۱۳۹۸ تعدادی از شهروندان ایرانی بیانیه ایی را صادر کردند که به بیانیه ۱۴ امضاء معروف شده است. بیانیه مذکور توسط ۱۴ تن از فعالان مدنی و کنشگران سیاسی داخل و خارج از ایران با هدف طرح یک سری خواسته‌های سیاسی و مدنی منتشر شد. امضاءکنندگان این بیانیه با طرح مشکلات اقتصادی مدنی و سیاسی داخل ایران ضمن انتقاد از وضعیت جاری کشور در زمینه‌های سیاسی اجتماعی و اقتصادی خواستار اعمال اصلاحات در قانون اساسی کشور کناره‌گیری سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی از قدرت و گذار از نظام جمهوری اسلامی شدند. امضاءکنندگان این سند دلایل خود برای طرح چنین مطالبه‌ای را (نقص گسترده حقوق مدنی به‌خصوص زنان) (ناتوانی در رهبری و اداره درست کشور) و (استبداد نظام حاکم عدم استقلال قوا و عدم امکان برگزاری انتخابات آزاد) عنوان کردند. و اصل ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۳ ،۱۷۶ و ۱۷۷ مربوط به میزان صلاحیت و اختیارات رهبر جمهوری اسلامی و اختیارات شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام را تعیین می‌کند مدرکی برای اثبات بیانات خود معرفی نمودند. همچین با انتقاد از قوه مجریه و قوه قضائیه و همین‌طور قوه مققننه بیان داشتند که این نهادها فاقد قدرت و استقلال برای اداره مستقل کشور بوده و دولت تنها نقش تدارکاتچی را ایفا می‌کند. امضاءکنندگان بیانیه باور دارند نظام جمهوری اسلامی حقوق مدنی و سیاسی مردم را نقض کرده و حقوق اولیه زنان را در طول دوران حکومت خود مورد نقصان گسترده قرار داده‌است و با وجود جمهوری اسلامی امکان دستیابی به آزادی و رفاه وجود ندارد. با وجود اصولی که حتی در قانون اساسی بیان شده از جمله اصل بیست و سوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. در اصل بیست و چهارم قانون اساسی آمده که: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن‌که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می‌کند. و با در نظر گرفتن ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر باز هم شاهد آن شدیم پس از انتشار این بیانیه‌ها بسیاری از امضاءکنندگان آن احضار یا توسط نهادهای امنیتی بازداشت شدند. عده‌ای از امضاءکنندگان نیز گزارش کردند که توسط افرادی ناشناس مورد تهدید ضرب شتم و ارعاب قرار گرفتند و پس از آن تعدادی از احزاب سیاسی چهره‌های سرشناس و جمعی از شهروندان نیز اقدام به اعلام حمایت از این کنشگران و بیانیه آنها کردند. البته کار به همین‌جا ختم نشد و پس از انتشار این بیانیه و آغاز روند بازداشت امضاءکنندگان آن بیانیه‌های دیگری از سوی فعالان داخلی و خارجی در حمایت از مفاد بیانیه ۱۴ و امضاءکنندگان آن منتشر شد. امضاءکنندگان این نامه در بخشی از بیانیه خود با یاد کرد از نظام‌های تمامیت‌خواه نوشتند که سیستم‌های اقتدارگرا در پی جدایی قشرها از هم هستند آنان در بیانیه‌شان خود را دنبال‌کننده راه زنان داخل کشور در زمینه فعالیت‌های مدنی معرفی کردند. امضاءکنندگان نامه حمایت خود را تلاشی برای (انعکاس صدای این ۱۴ نفر) اعلام کردند. مقام‌های امنیتی جمهوری اسلامی امضاءکنندگان این نامه‌ها را به تلاش برای (طراحی فتنه جدید) متهم کرده و بسیاری از امضاءکنندگان این دو نامه را بازداشت کردند که برخی از آن‌ها پس از مدتی به صورت موقت آزاد و گروهی دیگر هم‌چنان در بازداشت بسر می‌برند. با وجود اینکه سرنوشت امضاءکنندگان این بیانیه که تنها خواستار اجراء حقوق اجتماعی زندان‌های طولانی مدت و محرومیت از حقوق انسانی آنها شده است ولی خوشحالم از این‌که مردم با هوشیاری این روند را پیگیری کردند و با ایجاد یک پویش اینترنتی اجازه توقف روند را ندادند و طیف وسیعی از شهروندان با اقدام به راه‌اندازی یک پویش در فضای مجازی تحت عنوان من نفر پانزدهم هستم در حمایت از بیانیه گروه ۱۴ نفر کرده و با ارسال ویدیوهایی خود را نفر پانزدهم بیانیه معرفی کردند. افراد در این ویدیوها با بیان انتقادات خود نسبت به وضعیت مدنی معیشتی و سیاسی حاکم بر کشور مخالفتشان با حکومت را ابراز داشتند. به امید روزی که با آگاهی فرد فرد جامعه از حکومت استبدادی جمهوری اسلامی گذر کنیم و آن را به زباله دان تاریخ بفرستیم.

بخش۴: بحث آزاد با موضوع حق آزادی و بیان اندیشه آغاز گردید: آقای محمدمهدی خسرو پناه پیرامون آزادی بیان و اندیشه گفتند: آزادی بیان و اندیشه تنها سخن و کلام نیست بلکه ابعادی چون حق دسترسی به ابزارهایی مثل تکنولوژی‌های اینترنتی و آزادی بیان در آثار هنری ادبی و مطبوعات را نیز شامل می‌شود و همچنین راه‌های برای بیان و اندیشه داریم مانند رسانه‌ها کتاب و فضای مجازی و بدون ملاحظه ورزی، آزادی بیان را نمی‌توان سلب کرد و گفتند در قانون اساسی ما نیز به این اشاره شده است در جمهوری اسلامی در کنار این مواد که آزادی بیان را عنوان می‌کنند موارد و دستوراتی دارد برای سرکوب مطبوعات و آزادی بیان. آزادی بیان یک امتیاز نیست که به شخصی داده شود که بتوان آن‌ را سلب کرد آزادی بیان یک حق ذاتی است مانند: نفس کشیدن، خوردن و آشامیدن. همچنین اشاره‌ای داشتند به دستگیری الهه محمدی و نیلوفر حامدی دو خبرنگاری خبر فوت مهسا امینی را پوشش دادند و به بازداشت توماج صالحی رپر معترض جوان اشاره داشتند. همچنین گفتند در ایران آزادی بیان هست اما آزادی پس از بیان وجود ندارد. آقای احسان احمدی‌خواه گفتند: در مملکتی که نماینده مجلس آن بعد از افشاگری (اشاره به دریافت رشوه مسئولان و گرفتن ماشین شاسی‌بلند) به یک سال زندان محکوم می‌شود و سیستمی که نمی‌خواهد انتقاد را بشنود محکوم به نابودی است و فساد پیشرفت می‌کند و باعث نابودی رژیم می‌شود دولتمردان جمهوری اسلامی می‌دانند که ماندگار نیستند و به همین دلیل دنبال جمع کردن سرمایه و گرفتن گرین‌کارت حتی در حین مذاکرات برجام هستند و اشاره داشتند در مذاکرات برجام یکی از مسئولین پانصد گرین‌کارت می‌گیرد و در حین مذاکراتی به این مهمی به فکر منافع شخصی هستند. چون حکومت دیکتاتوری هست هیچ انتقادی را ولو این ‌که از خودی‌هایشان باشد نمی‌پذیرد برای نمونه انزوای سیاسی آقای احمدی‌نژاد و رد صلاحیت شدنش در انتخابات. آقای گلستان‌جو این‌گونه در بحث شرکت کردند: حق آزادی بیان وقتی معنا پیدا می‌کند که جامعه، جامعه‌ای باشد که از طریق رهبری که دارد رو به رشد برود و در جامعه‌ای که دولت دینی دارد این امکان پذیر نیست وقتی پایه حکومت دینی هست و رأس قدرت نماینده خدا و ولایت فقیه است و نمی‌توان به آن ایراد گرفت خودبه‌خود آزادی بیان بی‌معنا می‌شود. آقای خسروپناه با تأیید صحبت‌های آقای گلستان‌جو اضافه کردند آزادی بیان و اندیشه در ایران خط قرمزهای زیادی دارد که عملاً آن ‌را بی‌معنا می‌کند زیرا که حرف اول و آخر را ولایت فقیه می‌زند همچنین گفتند تنها راه برای گذر از جمهوری اسلامی این است که ترس را کنار گذاشته و آگاهی بیشتری از حقوق خودمان داشته باشیم همین طور که در سال گذشته جوانان بسیار شجاع‌تر و آگاه‌تر برای خواسته‌های خودشان مطالبه‌گری کردند و خواستار حقوقشان شدند. خانم سوارکوب نیز به تفسیر مواردی که آزادی بیان و اندیشه را در قانون اسلامی ایران محدود کرده است پرداختند و گفتند در ایران شما نمی‌توانید هتک حرمت کنید افشاگری کنید از شخص خاصی نام ببرید و توطئه‌سازی کنید و این موانع یعنی عملاً آزادی بیانی وجود ندارد و اشاره داشتند به آموزش و پروش ما که بطور سیستماتیک و هدفمند روح پرسشگری را از بین می‌برد و آزادی بیان را بی‌معنا می‌کند و تنها ولایت فقیه مطلق را صالح می‌داند. ایشان اشاره‌ای به آمار بازداشت خبرنگاران در سال گذشته در جریان اعتراضات زن، زندگی، آزادی داشتند و گفتند با استناد به آمار منتشر شده ۱۷۳ خبرنگار بازداشت شدند که نیمی از آن‌ها آزاد شدند اما در ماه‌های اخیر بعضی از همین روزنامه‌نگاران آزاد شده احضار شدند و یا ابلاغیه دریافت کردند. به مسئله امربه معروف و نهی از منکر در جامعه اشاره کردند که نمونه بارز محدود کردن حق آزادی بیان و اندیشه و حق آزادی عقیده است و دولت دیکتاتوری حتی از آزادی پوشش هم هراس دارند. آقای عباس منفرد گفتند: ظهور و بروز آزادی بیان به دو چیز بستگی دارد اول آگاه بودن افراد، دوم رنگ و بوی دینی نگرفتن. اجرای احکام و حقوقی در سال‌های اولیه حکومت برخوردهای فاجعه‌باری با مردم صورت می‌گرفت که غیر از واکنش‌های محدود دانشجویی واکنش دیگری در جامعه دیده نمی‌شد و این عدم آگاهی مردم جامعه به حقوق را نشان می‌داد و ادامه دادند هر بیان و نظری که مخالف نظر شخص اول حکومت یا دیگر مسئولین عالی رتبه حکومتی باشد با استدلال دینی و مذهبی می‌توان آن‌ را رد کرد و صاحب نظر را مؤاخذه کرد بروز آزادی بیان بی‌شک نیازمند زمان است و باید سال‌ها طی شود و آگاهی‌رسانی شود تا افراد جامعه یاد بگیرند آزادی بیان و اندیشه چیست و آن ‌را درک کنند یعنی نظر مخالف خود را چه در سطح کلان جامعه چه خرد جامعه که خانواده است را بپذیرند و این یک خودسازی فردبه‌فرد را طلب می‌کند و تحول اجتماعی امری است که زمان می‌برد.

در پایان مسئول جلسه آقای محمدمهدی خسروپناه ضمن تشکر از دست‌اندرکاران منشی جلسه: خانم: سونیا سوارکوب مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان احسان احمدی‌خواه و علی صالحی ادمین‌ها: آقایان پویا حسابی و محمدرضا صالحی و دیگر همکارانی که در جلسه حضور داشتند ختم جلسه را در ساعت 21:35 دقیقه به وقت اروپای مرکزی اعلام نمودند.

گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، ۱۳ آگوست ۲۰۲۳

سپیده عشقی

جلسه فراخوان عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در تاریخ ۱۳ آگوست ۲۰۲۳ مصادف با ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ در ساعت ۱۵:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای کانون، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب و اپلیکیشن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای مازیار پرویزی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.

بخش۱: خانم زهره حق باعلی سخنرانی خود را با موضوع کنوانسیون بین‌المللی علیه آپارتاید در ورزش و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: آپارتاید یعنی چه؟ آپارتاید واژه هلندی است که بیانگر یکی از اشکال تبعیض نژادی است و مربوط می‌شود به تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان آفریقای جنوبی که در سال 1950 رسماً آغاز شد. در سال ۱۹۷۰ تظاهراتی علیه آپارتاید توسط طرفداران لغو آپارتاید برگزار شد و در مارس ۱۹۷۰ هم بیش از ۷۰ آفریقایی کشته شدند. نلسون ماندلا یکی از مخالفان اصلی آپارتاید بود که در سال ۱۹۶۲ دستگیر شد و پس از محاکمه به حبس ابد محکوم گردید. در سال ۱۹۹۰ ماندلا در سن ۷۲ سالگی آزاد شد و مبارزه برای حقوق انسانی اهالی آفریقای جنوبی را از سر گرفت، یک سال بعد کنگره ملی آفریقای جنوبی پیروز شد و ماندلا به ریاست جمهوری رسید و رژیم آپارتاید در مورد سیاه‌پوستان لغو گردید. ماندلا به حقوق مساوی برای تمامی اهالی آفریقای‌ جنوبی چه سیاهپوستان و سفیدپوستان معتقد بود. اعلامیه جهانی علیه آپارتاید در ورزش، هم در تاریخ 14 دسامبر 1977 توسط مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسیده است که به‌ طور جدی برای از بین بردن فوری آپارتاید در ورزش تأکید دارد. آپارتاید، در عرصه ورزش به معنای تبعیض نژادی و سلب حقوق مسلم عده‌ای خاص نظیر: زنان و کودکان از امکانات ورزشی و فرصت‌های آموزشی است. ماده ۱ از لحاظ کنوانسیون حاضر: الف- اصطلاح، آپارتاید، اطلاق می‌شود به یک سیستم سازمان‌یافته جدایی و تبعیض‌ نژادی، به منظور ایجاد و حفظ تسلط یک گروه‌ نژادی از اشخاص بر گروه ‌نژادی دیگر از اشخاص و ظلم مداوم در حق آنان، به گونه‌ای که در آفریقای جنوبی اعمال می‌شود و آپارتاید در ورزش، یعنی بکارگیری سیاست‌ها و رویه‌های مربوط به چنین سیستمی در فعالیت‌های ورزشی، خواه بر مبنای حرفه‌ای یا به صورت آماتوری ترتیب یافته باشد. ب- اصطلاح، تسهیلات ورزش ملی، یعنی بهره‌برداری از هرگونه تسهیلات ورزشی در چهارچوب یک برنامه ورزشی که تحت نظر یک دولت ملی ‌اداره می‌گردد. ج- اصطلاح اصل المپیک، یعنی اصلی که به موجب آن هیچ‌ گونه تبعیضی به سبب نژاد، مذهب یا وابستگی‌های سیاسی مجاز نمی‌باشد. د- اصطلاح قراردادهای ورزشی اطلاق می‌شود به هر قراردادی که به منظور سازمان دادن، پیشبرد و اجرای هرگونه فعالیت ورزشی یا حقوق مربوط به آن از جمله ارائه خدمات منعقد می‌گردد. ه -اصطلاح ارگان‌های ورزشی، یعنی هر تشکیلاتی که به منظور سازمان دادن فعالیت‌های ورزشی در سطح ملی ایجاد شده ‌باشد، من‌جمله کمیته‌های ملی المپیک، فدراسیون‌های ملی ورزشی با کمیته‌های ملی مدیریت ورزشی. و- اصطلاح تیم، اطلاق می‌شود به گروهی از ورزشکاران که با هدف شرکت در فعالیت‌های ورزشی برای انجام مسابقه با گروه‌های سازمان‌یافته دیگر از همین قبیل تشکیل شده باشد. ز- اصطلاح ورزشکاران، یعنی مردان و زنانی که در فعالیت‌های ورزشی به صورت انفرادی یا تیمی شرکت می‌جویند و نیز مدیران، مربیان، تمرین‌دهندگان و سایر مقاماتی که اقداماتشان برای عملکرد یک تیم ضروری است. اصل دوم قانون اساسی: بر پایه ایمان کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا است که به وسیله اجتهاد مستمر فقهای جامع‌الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین و با استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آن‌ها، نفی هر گونه ستمگری و ستم‌کشی و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می‌کند. بر اساس همین قوانین است که ورزشکاران ایرانی مجبور به باخت در میادین ورزشی می‌شوند تا مبادا با حریفان اسرائیلی مبارزه کنند و زنان فقط به امور خانه و فرزندآوری گمارده می‌شوند و نیز طبق مقدمه قانون اساسی پرداختن به این وظیفه سبب یافتن کرامت انسانی بانوان می‌گردد، که این خود تبعیض در حق زنان به عنوان انسان‌های دارای حقوق برابر با مردان است. چنانچه بانوی نوجوان مدال‌آور وزنه‌برداری خانم لعیا کریمی که نایب قهرمان آسیا شده‌اند به مراسمی که برای همتای خود علی اسفندیاری در استان البرز به جهت تقدیر برگزار شده حتی دعوت هم نشده‌اند و به دلیل نگاه جنسیت زده حکومت موفقیت ایشان نادیده گرفته شده است. اصل سوم: دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد: ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی. بالا بردن سطح آگاهی‌های عمومی در همه زمینه‌های با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‌های گروهی و وسایل دیگر. آموزش و پرورش و تربیت ‌بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی. تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‌های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان. تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی. ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور. تأمین حقوق همه‌جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون. در حالی که می‌توان به خبر کاهش سهمیه زنان در بازی‌های آسیایی دومیدانی نسبت به مردان اشاره کرد که گامی است به سوی سرکوب زنان ورزشکار جامعه و به پستو کشاندن آن‌ها. توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم. تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان نه تنها آموزش و پرورش و امکانات ورزشی رایگان در اختیار مردم نیست بلکه کیفیت آموزش در زمینه ورزش بسیار پایین است و تعداد زیادی از معلمان ورزش در مدارس معلمان غیرمتخصص هستند که باعث می‌شود آموزش‌های بنیادین سنین کودکی و در واقع سن طلایی ورزش هرز برود که این نقض حقوق کودکان است و با ورود و استخدام طلاب حوزه علمیه به مدارس وضع اسف‌بارتر هم می‌شود. نه تنها ورزش و تربیت بدنی رایگان وجود ندارد بلکه نوجوانانی که با وضعیت سخت اقتصادی ایران با حمایت مالی خانواده و هزینه شخصی مدال‌آوری می‌کنند مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند و حتی تشویق نمی‌شوند مانند اهورا خاطری کشتی‌گیر کشتی آزاد که در مصاحبه‌اش گفته که هیچ توقعی از مسئولین ندارد و بر هدف خویش که المپیک است متمرکز است چرا که حتی اگر توقعی هم داشته باشد با عده‌ای ناکاردان و ناکارشناس که اسم خود را مسئول گذاشته‌اند طرف است و هرگونه اعتراض به وضع اداره کشور و مدیریت ورزش در ایران و همسو نبودن عقاید ورزشکاران با ایدیولوژی حکومت عناد و افساد فی‌الرض محسوب می‌شود، چرا که آزادی بیان و عقیده آن هم از زبان یک ورزشکار که الگوی یک جامعه است برهم زدن نظم عمومی است از این روی، وریا غفوری، علی کریمی و علی دایی که به عنوان فردی آزاد و مسئول به جامعه عقایدش را بیان کرده با بی‌عدالتی از تیم ملی کنار زده و یا ترور شخصیتی می‌شوند و برچسب دشمنی به آن‌ها زده می‌شود. اصل چهل و هشتم: در بهره‌برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استان‌ها و توزیع فعالیت‌های اقتصادی میان استان‌ها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به ‌طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد. اصل یکصدویکم: به منظور جلوگیری از تبعیض و جلب همکاری در تهیه برنامه‌های عمرانی و رفاهی استان‌ها و نظارت بر اجرای هماهنگ آن‌ها، شورای عالی استان‌ها مرکب از نمایندگان شوراهای استان‌ها تشکیل می‌شود. نحوه تشکیل و وظایف این شورا را قانون معین می‌کند. این شوراها شاید در ظاهر تشکیل بشوند اما عملا نفعی به حال مردم برای تغییرات مؤثر در عرصه ورزشی به همراه ندارند و کاملاً تشریفاتی و بی‌فایده‌اند. برای مثال تیم ملی هاکی چمن مردان که خود را برای اعزام به مسابقات انتخابی جام جهانی در عمان آماده می‌کنند حتی چمن مصنوعی استانداردی برای تمرین در دسترس ندارند. اصل نوزدهم: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود. این در حالی است که: در سیستان ‌و بلوچستان، کردستان، بوشهر، کنگان، عسلویه، و یا به عبارتی استان‌های مرزی با وجود فراوانی قشر جوان، عمق محرومیت‌ها در ورزش به چشم می‌خورد و مردم این استان‌ها و شهرستان‌ها نه تنها در ورزش که حتی از آموزش و توسعه فرهنگی و اجتماعی هم محروم شده‌اند و نیازمند توجه بیش‌ازپیش به این بحران‌ها است. نه تنها این استان‌های محروم نگه داشته شده بلکه حتی استان‌های به ظاهر برخوردارهم مردم به دلیل هزینه‌های بالا نمی‌توانند از امکانات ورزشی استفاده کنند. ضمن این که به گفته نماینده استان‌های کردنشین وضعیت اشتغال، درآمد و معیشت در این استاها بحرانی است و بسیاری از جوانان با پذیرش خطر جانی کوله‌بری چاره‌ای به انجام آن در ازای لقمه‌ای نان ندارند. این یعنی عدم توزیع عادلانه امکانات و دارایی‌های ملی به نفع همه‌ی اقشار جامعه در حالیکه مطابق قانون اساسی دولت موظف به تضمین این امر می‌باشد. اصل بیستم: همه افراد ملت اعم اززن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل بیست‌ویکم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید مثلا: ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او. ولی زنان ایرانی در حالی نمی‌توانند در ورزشگاه‌ها حاضر شوند که در هنگام برگزاری مسابقه‌های بین‌المللی در ایران، زنان دیگر کشورها اجازه ورود به ورزشگاه‌ها را دارند و طبق قانون‌های جهانی نیز جلوگیری از ورود خانم‌ها به ورزشگاه‌ها ممنوع است و بانوان چینی بدون حجاب در نمایشگاه بین‌المللی تهران حضور می‌یابند. سحر خدایاری نمونه‌ای از دخترانی است که برای رسیدن به حقوق شهروندی خود و حضور در ورزشگاه و رویدادهای ورزشی به مبارزه با قوانین زن ستیز حکومت ناکارآمد دینی در جمهوری اسلامی ایران می‌پردازند و در این راه حتی جان می‌بازند. ذکر این نکته نیز لازم است که سالهای سال است که ورزش‌های گروهی در پارک‌ها، دوچرخه‌سواری، صخره‌نوردی، شنا در فضای آزاد و نیز وزنه‌برداری و بوکس جزو ورزشهای ممنوعه برای زنان به شمار می‌رود و زنان برای پرداختن به آن‌ها سالهاست در مبارزه با قوانین ناعادلانه جمهوری اسلامی ایران آن هم به نام اسلام و قوانین اسلامی، هستند. اصل بیست‌ودوم: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند. سمیرا زرگری سرمربی تیم ملی اسکی به دلیل ممنوع‌الخروجی توسط همسرش نتوانست به همراه تیم به رقابت‌های قهرمانی جهان ایتالیا اعزام شود. چرا که مطابق قانون اساسی که مبانی اسلامی را سرلوحه خود قرار می‌دهد زنان در قرن بیست و یکم، مایملک مردان هستند و اختیاردار آن‌ها پدر، برادر، شوهر و جد پدری است و خود، اراده و تدبیری در امور خویش ندارند. اصل بیست‌وسوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌ کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. در حالیکه همیشه به همراه تیم‌های ملی ورزشی اعزامی به کشورهای دیگر عده‌ای زنان و مردان اطلاعاتی نیز اعزام می‌شوند که رفتار تمامی بازیکنان را رصد و گزارش می‌کنند و رسماً برای جاسوسی در احوال شخصی بازیکنان و مربیان استخدام شده‌اند. این روزها هم زنان مأمور حجاب بانی، در بحران بیکاری در ازای دوازده میلیون حقوق، رسماً مأمور تفتیش عقاید در سطح شهر تهران شده‌اند و برای دریافت حقوقشان از تضییع هیچ حقی فروگذار نمی‌کنند. تا به زور ارعاب به دوام حکومت سست بنیان و ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران، برای چند صباحی تلاش بی‌ثمری کنند. این است وضعیت آزادی عقیده و آزادی بیان و عدالت اجتماعی در ایران و سیستم ورزش کشور جمهوری اسلامی ایران که در آن سر بسیاری از ورزشکاران بی‌گناه و حق‌طلب و آزادی‌خواهی مانند نوید افکاری، محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی به بالای دار کشیده می‌شود تا دلیلی باشد بر سفاک و ضد بشری بودن این رژیم حاکم آخوندی مذهبی‌نما. موارد گفته شده تنها بخشی کوچکی از نقض حقوق انسان‌ها در قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران و آپارتاید دینی و جنسیتی در این رژیم و خصوصاً در حیطه ورزش است، که در این مجال به آن پرداخته شد و در سال‌های اخیر تمامی این فشارها بر ورزشکاران منجر به مهاجرت ورزشکاران و عضویت آنان درتیم‌های خارجی شده است که برای کشورهای دیگر افتخارآفرینی می‌کنند. در حالی که بسیاری از ورزشکاران اعزامی به خارج از کشور هم از خواندن سرود جمهوری اسلامی ایران و یا به اهتزاز در آوردن پرچم آن در میادین بین‌المللی ورزشی سر باز می‌زنند. مانند سنگ‌نورد ایرانی، علی برات‌زاده، که از به اهتزاز در آوردن پرچم ایران در مسابقات فرانسه سر باززد. همراهی ورزشکاران با جریان انقلاب زن زندگی آزادی هر روز به شکلی خود را نمایان می‌کند. باشد که به اتحاد آحاد مردم برای تحقق عدالت در جامعه و بهره‌مندی از حقوق ذاتی و شهروندی بیانجامد.

بخش۲: خانم مونا احمدی‌پور سخنرانی خود را با موضوع برده‌داری ایراد کردند: واژه‌های نوکر، چاکر، کلفت، غلام، کنیز در ادبیات فارسی رایج است. مورخان ریشه‌ی برده‌داری در ایران را در دوره‌ی هخامنشیان و ساسانیان شناسایی کرده‌اند، اما رواج شکل رسمی برده‌داری به صورت سنتی، همزمان با حمله‌ی موغولان به ایران بوده است و در دوره‌های ایلخانیان، تیموریان، صفویه و زندیه بردهداری بسیار رواج داشته است. مردان برده را غلام و زرخرید، بردگان سیاه را معمولاً کاکاسیاه و زنان را کنیز یا کنیزک می‌خواندند. بردگان سیاه، معمولاً از دو طریق به ایران می‌آمده‌اند. یا حجاج ایرانی در موسوم حج آنان را از مکه خریداری نموده و از طریق شامات و عراق به ایران می‌آوردند و یا برده فروشان آن‌ها را از راه خلیج فارس به سواحل جنوبی کشور انتقال می‌داده‌اند. ورود بردگان به ایران در دوران صدارت امیرکبیر، سالانه بین دو تا سه هزار نفر گزارش شده است. این بردگان به سه گروه بمبئی، نوبه‌ای و حبشی تقسیم می‌شده‌اند. علاوه بر بردگان وارداتی، برده‌های داخلی نیز وجود داشته‌اند که معمولاً از خانواده‌های بلوچ خریده و یا دزدیده می‌شده‌اند. به بردگان مذکر کاکا و به بردگان مؤنث کنیز گفته می‌شده ‌است. برای بردگان مذکر نام‌هایی همچون مبارک و فیروز انتخاب می‌شده است. برای کنیزها، نام‌های غنچه‌دهان، زعفران و یا صنوبر، نامهای معمول بوده است. در جنوب ایران، بردگان عمدتاً سیاه‌پوست بودند، و آن‌ها را یا برده فروشان ایرانی و عرب از طریق خلیج فارس وارد می‌کردند یا زائران از راه زمینی از مکه و کربلا می‌آوردند (تعدادی از بردگان نیز از دمشق می‌آمدند). ایرانیان به این برده‌ها، به سبب محلی که از آن آورده شده بودند، حاجی می‌گفتند. در جنوب شرقی ایران، بردگان عمدتاً کسانی بودند که با والدینشان، به سبب فقر، آنان را می‌فروختند، یا برده‌فروشان در حملات خود اسیرشان می‌کردند. در آن زمان برخی برای برده‌گیری دست به حملاتی می‌زدند. بردگان مسلمان بیشتر در عربستان فروخته می‌شدند؛ سالانه ۴۵۰ برده از بندر جاسک به آنجا فرستاده می‌شد. در نیمه اول سده چهاردهم، برخی از والدین در کرمان و حوالی بندرعباس نیز به سبب فقر ناچار به فروش فرزندان خود شده‌اند. قانون منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به مملکت. ‌مصوب ۱۸ بهمن ماه ۱۳۰۷. ‌ماده واحده – در مملکت ایران هیچ کس به عنوان برده شناخته نشده و هر برده به سبب ورود به خاک یا آبهای ساحلی ایران آزاد خواهد بود هر کس‌ انسانی را به نام برده خرید و فروش کرده یا رفتار مالکانه دیگری نسبت به انسانی بنماید یا واسطه معامله و حمل و نقل برده بشود محکوم به یک تا سه ‌سال حبس تأدیبی خواهد گردید. ‌تبصره – هر یک از مأمورین دولتی مکلف است به محض اطلاع یا مراجعه کسی که مورد معامله یا رفتار بردگی شده است فوراً وسائل استخلاص ‌او را فراهم آورده برای تعقیب مجرم به نزدیکترین پارکه بدایت اطلاع دهد. ‌این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه هیجدهم بهمن ماه 1307 شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. رئیس مجلس شورای ملی- دادگر. مصطفی ترک همدانی. پس از تصویب این قانون برده‌داری شکل جدیدی به خود گرفت که امروزه به آن برده‌داری مدرن یا ماتریکس گفته می‌شود. برده‌داری مدرن یا ماتریکس چیست؟ ماتریکس، شبکه‌ای بهم پیوسته از سران قدرت و ثروت دنیاست که مثل یک تار عنکبوت آدمیان و همه زندگیشان را در برگرفته است. این سیستم برای کنترل آدمیان و ایجاد برده‌داری نوین در جهان وجود دارد تا با استفاده از آدمیان از آنان کارگران و کارمندان مطیعی را برای شرکت‌ها و کارخانه‌های خود تولید کند. برده‌داری مدرن یا ماتریکس به حالتی گفته می‌شود که در آن فردی مجبور است در ازای درآمد بسیار پایین یا حتی رایگان و احتمالاً در شرایط بسیار بد، کارهایی را در راستای منافع فرد یا افراد دیگری انجام دهد و راه فراری هم برای گریز از این شرایط نداشته باشد. لزوماً هم این گیر افتادن حاصل خطای خود آن‌ها نیست. بلکه معمولاً حاصل شرایط اجتماعی، اقتصادی و فقدان آموزش است. فقر و گیر کردن در تله فقر خود می‌تواند به افتادن فرد در دام برده‌داری مدرن منجر شود؛ زیرا شرایط بد، خود به شرایط بد دیگری ختم می‌شود و در این میان برده‌داری مدرن چاه عمیق‌تری است که پس از چاله تله فقر وجود دارد. برده‌داری نوین می‌تواند شامل تن‌فروشی، کار اجباری، گدایی، خدمت اجباری در خانه، قاچاق انسان، ازدواج اجباری و برداشتن و قاچاق اعضای بدن شود. به گفته سازمان ملل متحد چهره برده‌داری نوین در حال تغییر است و امروزه مردان و کودکان بیشتر از سال‌های پیشین به دام می‌افتند و قربانی کار اجباری می‌شوند اما همچنان سه‌چهارم از قربانیان در جهان زن هستند. ایران از جمله کشورهایی است که دولت یا زیر مجموعه‌های آن به همدستی در برده‌داری مدرن متهم شده‌اند. گزارش شاخص جهانی برده‌داری مدرن نشان می‌دهد که ایران، کره شمالی، گینه و اریتره از جمله کشورهایی هستند که کم‌ترین اقدامات را علیه برده‌داری مدرن انجام می‌دهند. در سال ۲۰۱۸ میلادی. ۱. ۲۹ میلیون نفر تحت برده‌داری نوین در ایران بوده‌اند. بر اساس این گزارش‌ها که توسط چندین سازمان مدافع حقوق کارگران و ضد برده‌داری تهیه شده است، ۳ نفر از ۴ برده در جهان را زنان و دختران تشکیل می‌دهند که ۲۵ درصد از آنان زیر ۱۸سال سن دارند. قربانیان در کارخانه‌ها، مزارع، معادن، و بخش ساختمان به کار مشغول بوده یا کارگر جنسی بوده‌اند یا به ازدواج اجباری مجبور شده‌اند. در ادامه نگاهی داریم به وضعیت قاچاق انسان در ایران و نقش مقامات رژیم در تسهیل آن زن ستیزی و فساد گسترده و همه جانبه با موجودیت نظام حاکم بر ایران عجین است و بیش از هر قشر دیگری در جامعه ایران، زنان و دختران را قربانی کرده و می‌کند. یکی از دردناک ترین وجوه این تبعیض جنسی و بهره‌کشی در ایران، استثمار جنسی و تجارت گسترده زنان و دختران برای برده‌داری نوین است. بر اساس تعریف مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قاچاق انسان شامل جابجایی غیرقانونی و مخفیانه ‏اشخاص در درون مرزهای ملی، عمدتاً از کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای اقتصاد بی‌ثبات به منظور بهره‌کشی جنسی و اقتصادی از زنان و دختران به خاطر سودجویی کاربران، قاچاقچیان، سندیکاهای تبهکار و سایر فعالیتهای قاچاق از جمله کار خانگی اجباری، ازدواج ‏قلابی، فرزندخواندگی دروغین و استخدام مخفیانه است. قاچاق زنان و دختران به خارج از ایران به منظور استفاده در برده‌داری نوین به خصوص به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، امری بسیار رایج است. تا جایی که یکی از اصلی ترین تئوری پردازان رژیم ملایان به نام حسن عباسی در سخنرانی علنی خود در سال ۲۰۰۸ به آن اعتراف کرد. عباسی رئیس جمهور وقت رژیم سید محمد خاتمی، وزیر اطلاعات وقت علی یونسی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، سپاه، بسیج، شاهرودی رئیس قوه قضائیه و محمدباقر قالیباف فرمانده سابق نیروی انتظامی و شهردار فعلی تهران را به خاطر پاسخگو نبودن، بی‌توجهی، عدم مقابله و جلوگیری نکردن از پدیده برده‌داری نوین و فاجعه قاچاق دختران و زنان ایران به کشورهای عربی محکوم کرد. وی گفت: به جایی رسیده وضعیت حکومت اسلامی ما، که دختران شیعه را می‌برند در کشور امارات به حراج می‌گذارند. واضح است که عدم شفافیت رژیم بنیادگرای آخوندی به طور خاص در زمینه نقض حقوق زنان و مسائلی چون برده‌داری نوین به بالاترین حد خود می‌رسد. اما اطلاعات محدود به دست آمده در همین حد نیز بیانگر فاجعه‌ای عظیم است. بردگی کودکان در ایران: از کار اجباری تا پورنوگرافی: در تاریخ برده‌داری در ایران، نام خواجه‌ها شناخته شده است. خواجه‌ها در میان بردگان، گروهی مخصوص و متنفذ بودند که در ابتدای جوانی -۷ تا ۱۰ سالگی- و پیش از فروش به صاحبان نهایی خود، اخته می‌شدند. معمولاً بین ۸ تا ۱۶ سالگی خواجه‌ها، بر اساس سن و میزان تحصیلات، به قیمتی گزاف به فروش می‌رسیدند. هنگام بار عام، خواجه‌های کوچک ۱۰ تا ۱۴ ساله پشت سرشاه می‌ایستادند؛ کودکانی زیبا که انگاری مجسمه‌هایی از مرمر بودند، دست‌ها را بر روی شکم‌ها و سرها را بالا نگه می‌داشتند و مستقیم به جلو نگاه می‌کردند. علاوه بر این شیوه بردگی، درباره ایران دوره قاجار هم روایت‌هایی وجود دارد که والدین فقیر آن دوران، با فروش فرزندان خود به برده‌داری کمک می‌کردند. چنین معاملاتی در ارمنستان، جنوب ایران و کردستان صورت می‌گرفت. اینکه با تصویب قوانین ضدبرده‌داری، دیگر کودک خواجه‌ای وجود ندارد، اما برده‌داری مدرن، به شکل‌های مختلفی کودکان را در نقش برده به کار می‌گیرد و فروش کودکان همچنان وجود دارد. گزارش جهانی برده‌داری در سال ۲۰۱۶، برده‌داری مدرن را گرفتن آزادی و نقض حقوق دیگران تعریف می‌کند. به این ترتیب که فردی، اختیار و حق خود را بر بدنش از دست بدهد، حق انتخاب یا امتناع از کار اجباری را نداشته باشد و آزادی او سلب ‌شود، مورد خشونت، تهدید و سوء استفاده قرار ‌بگیرد و امکان تغییر شرایط خود را از نداشته باشد. سازمان ملل متحد می‌گوید که هرچند اشکال و فرم‌های برده‌داری سنتی و مدرن بسیار متفاوت است اما نقض حقوق بشر و کرامت انسانی نقطه‌ مرکزی و قلب هر دو شیوه است. ایران با ۴۹۵۳۰۰ نفر قربانی، در رتبه‌ بیستم شاخص جهانی برده‌داری مدرن قرار دارد. این تعداد حدود شش دهم درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل می‌دهد. هم‌چنین ایران به عنوان یکی از سهل‌انگارترین کشورها در زمینه‌ مقابله با برده‌داری مدرن شناخته شده است. بردگی مدرن و کودکان: کنوانسیون حقوق کودکان، مصوب سال ۱۹۸۹، هر انسان زیر ۱۸ سال را کودک می‌داند. با در نظر گرفتن سن کودکی، بسیاری از کودکان ایران و جهان، قربانی بردگی مدرن هستند. ازدواج‌های زودهنگام کودکان، کودکان کار، کودکان قربانی قاچاق انسان و قاچاق جنسی، کودکان سرباز… همه مصداق‌هایی از بردگی کودکان هستند. کودکانی که مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند و در پورنوگرافی، فحشا، فعالیت‌های غیرقانونی برای حمل و نقل مواد مخدر و سایر کارهای غیرقانونی به کار گرفته می‌شوند، کودکانی که مجبور به گدایی یا دزدی‌های کوچک می‌شوند، کودکانی که مجبور به کار اجباری در صنایع کشاورزی، کارخانه‌ها، ساختمان‌سازی، کوره‌های آجرپزی، معادن، رستوران‌ها و مناطق توریستی هستند، همه در شمول بردگی مدرن قرار می‌گیرند. علاوه بر این‌ها، از برخی از کودکان در مناطق جنگی به عنوان سرباز استفاده می‌شود و علاوه بر استفاده از آن‌ها در امور نظامی به کارهایی مانند بارکشی واداشته می‌شوند یا اگر دختر باشند آن‌ها را به اجبار به ازدواج جنگجویان در می‌آورند. بر اساس گزارش یونیسف، ۳۰۰ هزار سرباز کودک در ۳۰ منطقه‌ جهان در بردگی و اسارت هستند که سن برخی از آن‌ها حتی کم‌تر از ۱۰ سال است. کار کودکان، بردگی آشکار معاصر: صندوق بین‌المللی کمک به کودکان سازمان ملل متحد یونیسف، کار اجباری کودکان را اصلی‌ترین نگرانی خود در زمینه مبارزه با برده‌داری نوین می‌داند. کریستوف بولیراک، سخنگوی یونیسف می‌گوید: مأموران سازمان ملل واژه برده‌داری را با احتیاط به کار می‌برند ولی واقعیت این است که اجیر کردن کودکان که معمولاً با سوء استفاده جنسی نیز همراه است، یکی از اشکال برده‌داری به شمار می‌آید. در ایران از دیرباز از برخی کودکان برای انجام کارهای خانگی استفاده می‌شود. این کودکان ساعت‌های طولانی، در شرایط غیربهداشتی مجبور به کارند و در ازای دستمزد اندک و گاهی در ازای قرض و بدهی خانواده مجبورند در منازل اربابان خود کار کنند. این نوع بردگی در برخی استان‌های ایران مثل استان‌های شمالی تا امروز مشاهده می‌شود. براساس گزارش سازمان بین‌المللی کار در سال ۲۰۱۲، ۱۶۸ میلیون کودک کار وجود دارد که بین سنین ۵ تا ۱۷ سال قرار دارند. ۵ درصد از کودکان کار در شرایط غیرقابل تحمل و مرگ‌بار قرار دارند. در ایران آمار دقیقی از کودکان کار وجود ندارد اما بر اساس برخی از گزارش‌های جدید، بین ۳ تا ۷ میلیون کودک کار در این کشور وجود دارد که این رقم برای تهران نیز ۲۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود. کودکان کار در ایران، گاه دستفروشان ساده‌ای در چهارراه‌های شهرهای بزرگ هستند، گاه گدایانی پراکنده در خیابان و گاه کارگران ارزان کوره‌پزخانه‌ها و کارگاه‌های غیرمجاز. برخی از این کودکان را والدین معتاد هنگام تولد به کارفرمایانی فروخته‌اند که آن‌ها را برای گدایی و کار در شبکه‌های توزیع مواد مخدر و فعالیت‌هایی از این دست به کار می‌گیرند. اما برخلاف تصور رایج، الزاماً همه کودکان کار، سازمان یافته نیستند و برخی از خانواده‌ها به ویژه مهاجرین برای تأمین مخارج زندگی خود به ویژه در شرایط رکود اقتصادی کودکان خود را مجبور به کار می‌کنند. گدایی اجباری کودکان، به ویژه کودکان افغانستانی، اذیت و آزار فیزیکی و روانی و اعتیاد از روش‌هایی است که برای نگه داشتن این کودکان در بردگی مدرن به کار گرفته می‌شود. پسران مهاجر عموما افغانستانی، برای کار اجباری در کشاورزی و ساختمان به کار گرفته می‌شوند و در مواردی در خطر سوءاستفاده‌ جنسی کارفرمایان هم قرار دارند. تمام اشکال برده‌داری نوین در مورد کودکان، در قوانین ایران قابل پی‌گیری قضایی است؛ هرچند که پیچیدگی باندهای برده‌داری کودکان و ناکارآمدی قانون و دستگاه‌های مرتبط، در بسیاری موارد امکان تعقیب باندهای برده‌داری کودکان را از دستگاه قضایی ایران می‌گیرد. با این حال، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در ماده دوی خود هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان را که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود، ممنوع کرده و بدون نیاز به شاکی خصوصی توسط مدعی‌العموم قابل پی‌گیری می‌داند. ماده ۶ این قانون نیز همه افراد، موسسات و مراکز متصدی سرپرستی کودکان و نوجوانان را ملزم کرده است تا هر گونه موارد سوء‌استفاده را به مقامات ذی‌صلاح گزارش دهند. این در حالی است که اغلب موارد سوء استفاده از کودکان به دلایل عرفی هرگز گزارش نمی‌شود. بردگی جنسی: در مورد دختران، بردگی مدرن صورت ویژه‌ای دارد. یکی از مهم‌ترین شکل‌های آن ازدواج اجباری در سنین بسیار پایین است. در بسیاری از این ازدواج‌ها، دختربچه‌ها در واقع به عنوان نیروی کار به خانواده همسر خود فروخته می‌شوند یا در ازای قرض و بدهی به عقد طلبکار درمی‌آیند. بر اساس برخی از آمارها، در حال حاضر ۴۳ هزار ازدواج دختر بچه‌های ۱۰ تا ۱۵ ساله در ایران وجود دارد. اما در گزارش سال ۲۰۱۵ وزارت امور خارجه‌ امریکا در زمینه‌ قاچاق انسان در سطح جهان آمده است که در فاصله سال‌های ۲۰۱۵-۲۰۰۹، زنان و دختران به طور فزاینده‌ای از مسیر ایران به کشورهای حوزه‌ خیلج فارس برده شده‌اند تا در اختیار گروه‌هایی قرار بگیرند که این زنان و دختران را به اسارت جنسی می‌گیرند یا به ازدواج اجباری وا می‌دارند. سوءاستفاده از کودکان برای پورنوگرافی یکی دیگر از شیوه‌های برده‌داری نوین در جهان است. درباره اینکه چه تعداد کودک در ایران در فضای مجازی مورد سوء‌استفاده جنسی بزرگسالان قرار می‌گیرند آماری در دست نیست و تنها زمان‌هایی که نمونه‌ای از این نوع برده‌داری مورد پی‌گرد قانونی قرار بگیرد، می‌توان درباره آن اطلاعاتی کسب کرد. قانون جرائم رایان‌های ایران در بند د ماده ۲۸ خود در فصل صلاحیت، جرائم رایان‌های متضمن سوء استفاده از اشخاص کمتر از ۱۸ سال را، اعم از آنکه مرتکب یا بزه ‌دیده ایرانی یا غیرایرانی باشد، در دادگاه‌های ایران قابل رسیدگی می‌داند. اما این قانون هم چون مشخص نکرده که در صورت گزارش نشدن این نوع سوء استفاده‌ها به چه نحوی می‌توان سرپرستان کودک را مورد تعقیب قرار داد، امکان پی‌گیری چندانی باقی نمی‌گذارد. کنوانسیون برده‌داری ۱۹۲۶ یا کنوانسیون منع تجارت برده و لغو برده‌داری یک معاهده بین‌المللی است که با کوشش لیگ ملل به وجود آمد و اول‌بار در روز ۲۵ ماه سپتامبر ۱۹۲۶ امضا گردید. این معاهده در ذیل پیمان‌های اتحاد ملل در روز ۹ ماه مارس ۱۹۲۷ به ثبت رسید و همان روز به مرحله اجرا درآمد. هدف کنوانسیون تأیید و پیشبرد لغو برده‌داری و تجارت برده است. در مصوبه کنفرانس بروکسل ۱۸۹۰ امضاکنندگان روشن ساختند که همگی درصدد هستند تا تمایل اکید خود را برای پایان دادن به ترافیک برده‌های آفریقایی به اجرا بگذارند. قانون بروکسل در کنوانسیون سن ژرمن آن لایه با امضای نیروهای متحدین در جنگ جهانی اول در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۱۹ تکمیل و مورد تجدید نظر قرار گرفت. در این کنوانسیون امضاکنندگان متعهد شدند تا تلاش کنند تا مطمئن شوند که لغو بردگی در هر کجا و به هر شکل و منع تجارت برده در زمین و دریا انجام شود. (بند ۱۱) برای این منظور یک کمیسیون برده‌داری موقت توسط لیگ ملل در ماه ژوئن سال ۱۹۲۴ منصوب شد. کنوانسیون برده‌داری سال ۱۹۲۶ قوانین و مقررات ملموسی را برای پیشبرد لغو برده‌داری و تجارت برده پایه گذاری کرد. برده‌داری بشرح زیر تعریف شد (بند ۱): موقعیت یا وضعیت فردی که هر یک یا تمامی حقوق مالکیت در مورد او اعمال شود. تجارت برده به این شکل تعریف شد که شامل موارد زیر باشد: کلیه اعمال شامل دستگیری، در اختیار گرفتن یا در اختیار دیگری قرار دادن یک فرد با قصد تبدیل او به برده، کلیه اقداماتی که به مالکیت یک برده با رویکرد فروش یا تبادل او، کلیه اعمال در اختیار گرفتن یک برده از طریق فروش یا معاوضه او به هدف فروش یا تعویض با دیگری و در کل، هر فعالیت تجاری یا حمل و نقل بردگان. کنوانسیون با پروتکلی که آن را در روز ۷ ماه ژوئیه ۱۹۵۵ به اجرا درمی‌آورد اصلاح شد.

بخش۳: خانم سونیا سوارکوب سخنرانی خود را با موضوع نگاهی به فرمان مشروطیت در ایران ایراد کردند: نهضت مشروطه نخستین تلاش ملت ایران برای رسیدن به آزادی و دستیابی به یک حکومت برخاسته از اراده مردم بود هرچند به آن نتایج قابل انتظار دست نیافت. احمد کسروی منشاء مشروطه را بیداری ایرانیان می‌داند. منظور کسروی از بیداری ایرانیان، وقوف آن‌ها به عقب‌ماندگی و ضعف در برابر کشورهای پیشرفته و اعتراض به حکومت استبدادی است. او در کتاب (تاریخ مشروطه ایران) شرح می‌دهد که پس از کشته شدن نادرشاه، روند تنزل ایران شروع شد، در حالی که غرب دگرگونی‌های بزرگی را تجربه کرد؛ انقلاب فرانسه، پیروزی‌های ناپلئون بناپارت، جنبش توده‌ها، اختراعات جدید، پیشرفت‌های نظامی بطور مثال در انگلستان، از اواخر قرن پانزدهم میلادی، وضع قوانین مستلزم تصویب در پارلمان این کشور بود. از ابتدای قرن نوزدهم اختیار نصب وزرا و تصدی نخست‌وزیری نیز به پارلمان سپرده شده بود. در فرانسه، در پی انقلابی که در سال ۱۷۹۹ به نتیجه رسیده بود، مفاهیمی مانند دموکراسی و ناسیونالیسم جایگزین سلطنت مطلقه شدند. فرانسه در اثر این پیشرفت‌ها به یکی از قدرت‌های بزرگ اروپایی تبدیل شده بود. در پی انقلاب صنعتی که اوایل قرن هجدهم در انگلستان و پس از آن در سایر کشورهای اروپایی روی داد، پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در تولید و ارتباطات روی داد؛ ماشین به استخدام بشر درآمد و نیروهای جدیدی مانند زغال‌ سنگ، بخار آب و الکتریسیته به خدمت گرفته شد. در این کشورها، توسعه اجتماعی، علمی و اقتصادی جلوه مشهودی در زندگی مردم بر جای گذاشت همه اینها باعث پدیداری دو قدرت بزرگ دنیا؛ یعنی انگلیس و روسیه در مرزهای شمالی و جنوبی ایران پدیدار شدند، اما در تمام جنگ‌هایی که در زمان زمامداری شاهان قاجار با این دولت‌ها با این دولت‌ها در گرفت، سپاهیان ایران شکست خوردند و ایران بخش‌هایی از سرزمین خود را از دست داد. اگر چه اصلاحاتی به دست برخی نخست‌وزیران قاجار، مانند قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و حسین سپهسالار شروع شد، اما این اصلاحات هم با برکناری آن‌ها راه به جایی نبرد. در مرحله بعد، متفکرانی مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی و میرزا ملکم‌خان به روشنگری توده مردم پرداختند و بالأخره جنبش‌هایی مانند جنبش تنباکو به عنوان اولین نشانه‌های بیداری ایرانیان پدیدار شد. احمد کسروی چاپ روزنامه‌ و نشریات، انتشار کتاب‌هایی مانند آثار عبدالرحیم طالبوف و زین‌العابدین مراغه‌ای، توسعه مدارس و علاقه‌مندی مردم به رویدادهای جهان را نشانه‌های این تحول فکری برمی‌شمارد. ادوارد براون، ناظم‌الاسلام کرمانی و کسروی منشأ مشروطه را بیداری ایرانیان، یعنی وقوف آن‌ها به عقب‌ماندگی، ضعف در برابر کشورهای پیشرفته، و اعتراض به حکومت دانسته‌اند. تحصیل ایرانیان در اروپا، از دوران عباس میرزا و قائم مقام فراهانی، شروع شد. ایرانیانی که به اروپا رفتند، اولین ایرانیانی بودند که با افکار آزادی‌خواهی و اصول حکومت ملی آشنا شدند. با توسعه روابط خارجی ایران با کشورهای اروپایی، افراد مختلفی به کشورهای خارجی سفر کردند و پیشرفت‌های این کشورها را از نزدیک مشاهده کردند. آن‌ها در سفرنامه‌ها و یادداشت‌ها شرح مشاهدات خود را نوشتند. علاوه بر کشورهای اروپایی، عثمانی نیز زمینه آشنایی ایرانیان با مشروطه را فراهم کرد. مسائل و معضلات دولت عثمانی و ایران شبیه بود اما تحول در این کشور بسیار پیشتر از ایران آغاز شده بود. در پی نهضت تنظیمات، جنبش مشروطه‌خواهی عثمانی از سال ۱۸۷۶ میلادی شروع شد و علاوه بر بازرگانان و روشن فکران ایرانی که با سفر به عثمانی تحت تأثیر آن قرار گرفتند، بعضی از رجال سیاسی و مذهبی نیز نسبت به ایجاد تحولات اجتماعی و سیاسی ترغیب شدند. با گسترش انجمن‌های مخفی، اعضای این انجمن‌ها آثار و نوشته‌های انتقادی در مورد ایران را که ایرانیان خارج رفته نوشته بودند، خواندند و بنیانی برای آگاهی ایرانیانی که خارج نرفته بودند نیز فراهم شد. مکتوبات آخوندزاده، مجموعه مقالات میرزا آقاخان کرمانی، سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ و نسخه ترجمه‌شده سرگذشت حاجی بابا اصفهانی از جمله این آثار بودند. نهضت مشروطیت از این جهت که باعث کاهش قدرت استبدادی پادشاه شد، جایگاه ویژه‌ای در تاریخ سیاسی معاصر ایران دارد چرا که توانست پایه‌های این قدرت مطلق و بی‌پایان شاه را که هیچ چیز خارج از اراده او انجام پذیر نبود و خواست و اراده مردم هیچ جایگاهی نداشت، فرو ریخته و آن را به پادشاهی مشروطه تبدیل کند. علل شکل‌گیری و ریشه‌های نهضت مشروطه: در شکل‌گیری و پیروزی نهضت مشروطه زمینه‌های داخلی و خارجی نقش مؤثری داشتند، زمینه و ریشه نهضت مشروطه را از لحاظ داخلی باید در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدی و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حکومت حاکمان ولایات و از لحاظ خارجی مداخله بی‌حد و حصر دولت‌های روس و انگلیس در امور ایران دید که در نهایت باعث مخالفت مردم با آن‌ها شد. جرقه‌های نهضت: الف- حادثه نوز بلژیکی، کلید حرکت نهضت مشروطه از اهانت به روحانیون شروع شد. به این شرح که با انتشار عکسی از (مسیو نوز بلژیکی) که مسئول امورمالی ایران بود و کسی که تعرفه‌های گمرکی علیه بازرگانان را وضع می‌کرد در لباس روحانیت و در مجلس رقص در حال کشیدن قلیان، موجب نارضایتی مردم شده و خشم عمومی آنان را برانگیخت و مردم خواستار عزل او شدند. ب- احداث بانک استقراضی روس در قبرستان مسلمانان، حادثه دیگری که در تحریک احساسات مردم مؤثر واقع شد، احداث بانک استقراضی روس در یک زمین وقفی و در قبرستان مسلمانان بود که در اثنای ساخت بانک استخوان‌های تازه مردگان کشف شد و روس‌ها با بی‌اعتنایی، اجساد و استخوان‌ها را در چاهی ریختند؛ این اهانت باعث شد که مردم به ساختمان در حال احداث بانک روس حمله و آن را ویران کنند. ج- تنبیه تاجران، عامل دیگر تنبیه تاجران توسط (علاءالدوله) حاکم تهران بود. در دوران قاجاریه بیشتر قند مصرفی ایران از روسیه تأمین می‌شد، روسیه نیز در این دوران تاریخی در حال جنگ با ژاپن (جنگ ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ میلادی) بود به همین دلیل واردات قند از کشور روسیه کم و یا قطع شده و قند در ایران، به ویژه در تهران گران شده بود. علاءالدوله حاکم تهران که مردی مستبد، قلدر و ستمگر بود، تصمیم گرفت چند نفر از تاجران معروف قند را به دارالحکومه دعوت کرده علت گران شدن قند را از آن‌ها سؤال کند، اما هدف اصلی او این بود که تجار را که در جریان (مسیونوز بلژیکی) سرکشی کرده بودند، گوشمالی دهد تا برای دیگران درس عبرت شود. وی از میان تاجران دعوت شده، چهار نفر را که تاجر قند بودند، انتخاب کرد و دستور داد به فلک بسته، شلاق بزنند. بی‌احترامی و کتک زدن تجار خوش‌نام بازار، به ویژه (حاج سید هاشم قندی)که به دیانت و صداقت مشهور بود، باعث اعتراض شدید مردم و تعطیلی بازار و تجمع در مسجد شاه تهران (مسجد امام خمینی (ره) فعلی) شد. مردم خواستار جلوگیری از ظلم به مردم و تشکیل عدالتخانه شدند. اعتراضات با رهبری سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی دامنه وسیعی پیدا کرد و مردم خواستار تشکیل عدالت‌خانه شدند. با تحریک امام‌جمعه تهران یعنی (حاجی میرزا ابوالقاسم) که داماد مظفرالدین شاه بود و مخفیانه افرادی را در مسجد آماده کرده بود با اهانت به مردم و علما، تجمع پراکنده شد و به دنبال آن مهاجرت صغری از تهران به حضرت عبدالعظیم شروع و مردم در صحن حضرت عبدالعظیم (ع) تحصن کردند. پس از قبول درخواست‌های متحصنین از سوی مظفرالدین شاه آن‌ها به تهران برگشتند، اما عین الدوله از اجرای کامل خواسته‌های آنان سرباز زد. پس از درگیری و کشته شدن یکی از طلبه‌ها مردم دوباره در مسجد جمع شدند که به محاصره نیروهای حکومت درآمدند و پس از چندی با درخواست آنان مبنی بر خروج از تهران موافقت شد، به این ترتیب مهاجرت کبری با حرکت آنان از تهران به قم و تحصن در حرم حضرت معصومه آغاز گشت. پیروزی نهضت و صدور فرمان مشروطیت: (مظفرالدین شاه) پس از این‌که متوجه شد هر روز بر تعداد مهاجران در قم و متحصنین در سفارت انگلیس افزوده می‌شود با درخواست‌های آنان موافقت کرد و فرمان مشروطیت را در چهاردهم جمادی‌الثانی ۱۳۲۴ قمری مصادف با ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی صادر کرد. پس از صدور این فرمان (عضدالملک) رئیس ایل قاجار برای بازگرداندن علما به قم رفت و آنان را با احترام به تهران آورد. چند روز بعد، مجلس در محل مدرسه نظام افتتاح شد و به تدوین نظامنامه انتخابات پرداخت. نظامنامه با عجله تمام تدوین شد و در سال ۱۲۸۵ شمسی انتخابات تهران آغاز شد و در همان سال مجلس را افتتاح کردند. تدوین قانون اساسی: قانون اساسی مشروطه دربرگیرنده ۵۱ اصل می‌باشد. سپس ۱۰۷ اصل به آن افزوده شد. در قانون اساسی مشروطه به سال‌های ۱۳۰۴ و ۱۳۲۸ و ۱۳۴۶ تغییراتی داده شد. قانون اساسی مشروطه بر پایه اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی دستاورد انقلاب فرانسه نوشته شد. این پایه‌ها بدین قرارند: ۱- قدرت از سوی ملت می‌آید. (اصل بیست‌وششم متمم قانون اساسی: قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین می‌نماید.) ۲- قدرت در سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه تقسیم می‌شود و این سه قوه از یکدیگر جدا و مستقل هستند. (اصل بیست‌وهفتم: قوای مملکت به سه شعبه تجزیه می‌شود: مقننه، مجریه و قضاییه) ۳- حقوق انسانی و شهروندی (اصل ۸ تا ۲۵ متمم قانون اساسی) با نفوذ جریان‌های غرب‌گرا و نیز نفوذ بعضی عناصر وابسته به دربار و بیگانه در مجلس دو دیدگاه متفاوت برای تدوین قانون اساسی وجود داشت. یکی دیدگاهی که اکثر روحانیون در رأس آن قرار داشتند و سعی می‌کردند تا قانون اساسی بر اساس موازین اسلامی تدوین شود و دیگر دیدگاهی که تمایل به غرب و تجددمآبی داشت و می‌کوشید تا در تدوین قانون اساسی از اندیشه‌ها و الگوهای غربی استفاده شود. از این رو مدتی کوتاه گذشت که اختلاف‌های بنیادین بر سر حدود و معانی نشانه‌هایی چون آزادی، قانون، برابری و مجلس که شورای ملی باشد یا شورای اسلامی در گرفت و تفرقه و نفاق، همدلی‌های نخستین را از بین برد و امیدها را به ناامیدی تبدیل کرد. وجود گرایش‌های غرب گرایانه و تمایل سکولاریستی در تدوین قانون اساسی و متمم آن باعث شد که شیخ فضل‌الله نوری به مخالفت با مشروطه بپردازد چراکه تصور شیخ از مشروطه آن بود که دستورهای شرع به رویه قانونی تبدیل شود و ظلم حاکمان کاهش یابد، ولی روند تدوین قانون اساسی نشان می‌داد که مشروطه به سوی اروپایی شدن گام برمی‌دارد، بنابراین شیخ فضل‌الله نوری حکومت مشروطه را غیرشرعی می‌دانست و در پی مشروطه مشروعه بود و به مخالفت با حکومت تازه برخاست. او که خود از پیشگامان نهضت بود، خواستار محدود شدن حکومت بر مبنای اصول شرعی بود. سرانجام نهضت مشروطه: مظفرالدین شاه نیمه شب ۲۴ ذی‌القعده ۱۳۲۴ قمری یعنی ۱۰ روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت و محمدعلی میرزا به جای او به سلطنت رسید. تداوم نهضت مشروطه با مرگ مظفرالدین شاه و به قدرت رسیدن پسرش محمدعلی میرزا که از مخالفان سرسخت مشروطه بود به مخاطره افتاد چرا که او بعد از رسیدن به قدرت به مخالفت با قانون اساسی پرداخت و در ذی‌القعده ۱۳۲۵ دستور انحلال مجلس تازه تأسیس را صادر کرد که با مقاومت مردمی روبرو شد و این دستور به اجرا در نیامد. محمدعلی شاه با کمک درباریان و ایادی خود در برانداختن اساس مشروطه می‌کوشید و دولت تزاری روس از آن دستگاه پشتیبانی می‌کرد. از عوامل مهم و مؤثر در پیشرفت انقلاب‌های ملی و نهضت‌های اجتماعی قلم و بیان است و در کمیته انقلاب ملی ایران مشهورترین و شجاع‌ترین نویسندگان و روزنامه‌نگاران عضویت داشتند و آنچه در خطابه‌های مهیج (ملک المتکلمین) و (سید جمال‌الدین) بر زبان رانده می‌شد در صفحات روزنامه‌های (صور اسرافیل) و (مساوات) از قلم تند و آتشین (میرزا جهانگیرخان) و (سید محمدرضا مساوات) تراوش می‌کرد. کودتا: در ۹ اسفند ۱۲۸۶، هنگامی که محمدعلی شاه در حال عبور از خیابان‌های تهران بود، دو بمب دستی به سمت اتومبیل شاه پرتاب شد. اما شاه آسیبی ندید. به دستور شاه، چند نفر از مظنونان دستگیر و در کاخ گلستان زندانی و بازجویی شدند. اما چند نفر از نمایندگان مجلس آن را مصداق دخالت در امور اجرایی کشور دانستند. در پی بروز بحران سیاسی، احتشام‌السلطنه در اواخر فروردین ۱۲۸۷ از ریاست مجلس و نظام‌السلطنه در ۱۲ اردیبهشت از ریاست دولت کناره‌گیری کردند. شاه، بدون در نظر گرفتن نظر مجلس، احمد مشیرالسلطنه را مأمور تشکیل کابینه کرد. پس از این وقایع، جلسات مجلس به‌طور نامنظم برگزار می‌شد. در ۱۴ خرداد ۱۲۸۷ محمدعلی شاه به باغشاه رفت که استحکامات نظامی مناسبی داشت. روز دوم تیر ۱۲۸۷ نیروهای نظامی و ارابه‌های توپ به سمت مجلس حرکت کردند و در نهایت درگیری شروع شد. بهانه اصلی این لشکرکشی، پناهنده شدن چند نفر از روزنامه‌نگاران و واعظان مشروطه‌خواه بود که انتقادات تندی متوجه شاه کرده بودند. این اقدامات به مدت یک سال، ایران را به استبداد ننگینی فرو برد که از آن به استبداد صغیر یاد می‌کنند، اما با هجوم همه‌جانبه آزادی‌خواهان که از آذربایجان، گیلان و اصفهان و از نقاط دیگر به طرف تهران حرکت کرده بودند با تصرف آن در ۲۳ تیر ۱۲۸۸، محمدعلی شاه مجبور به پناهندگی نزد سفارت روسیه شد و استبداد صغیر به پایان رسید. لیاخوف روسی که مجلس شورای ملی را به توپ بسته بود سرانجام مجبور شد از ایران خارج شود و پس از چندی در قفقاز به دست گرجیان کشته شد. به این ترتیب آزادی‌خواهانی همچون میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین سرانجام کیفر خود را دید. رهبران انقلاب مشروطه ایران غالباً از میان طبقات متوسط برخاستند و مجاهدین و مردم دلیر و فداکار این طبقه بودند که آزادی و حریت را در سایه رشادت و جانبازی خود به دست آوردند، اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که انقلاب مشروطه اثر عمیقی در وضع اجتماعی و طبقاتی ملت ایران به وجود نیاورد. بروز پاره‌ای اختلافات میان سران انقلاب بر سر مسائل سیاسی و سپس رویه و روشی که احزاب مختلف در سیاست خود در پیش گرفتند سبب شد حکومت مشروطه به دست کسانی بیفتد که مصالح و منافع خود را در رژیم فرسوده استبدادی جستجو می‌کردند، یعنی همان طبقه حاکم سابق که با تغییر قیافه در دوران بعد از مشروطه نیز زمام قدرت را در دست گرفتند و از هرگونه تحول اساسی در شرایط زندگی اجتماعی و اقتصادی طبقات محروم و زحمتکش ایران جلوگیری کردند و به علت انتساب به حکومت آزاد و تظاهر به آزادی‌طلبی و حمایت از ارکان مشروطه بر وجهه و نفوذ اجتماعی خویش افزودند. طبقه مولد ثروت کشور یعنی دهقانان که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دادند اگر چه در مسیر انقلاب قرار گرفتند، اما نه مفهوم مشروطه را درک کردند و نه عملاً در پیروزی انقلاب شرکت داشتند. هنوز برای دهقان ایرانی، ارباب مظهر قدرت و فرمانروایی و دهقان، محکوم ارباب و در سرپنجه قدرت او بود. نه دولت می‌شناخت و نه قانون. حوادث و وقایع شوم دوران سلطنت ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین شاه چنان آثار عمیقی در روحیه مردم و احوال اجتماعی ملت ایران باقی گذاشته بود که تنها با تغییر رژیم سیاسی، برطرف کردن آن آثار امکان‌پذیر بود. ایران زیر بار قروض کمرشکن و قیود سیاسی و اقتصادی دولت‌های استعماری به سختی می‌نالید و در آن ایام تنها یک حکومت مقتدر ملی و متکی به افکار عمومی می‌توانست علاوه بر اصلاح امور داخلی به سیاست خارجی ایران نیز سر و صورتی بدهد، اما حکومت مشروطه ایران هر چند که رکن اعظم آن یعنی مجلس شورای ملی را مردمی پرشور و وطن دوست تشکیل داده بودند، آن امتیاز را نسبت به حکومت سابق نداشت که از عهده چنین اصلاحاتی برآید. در واقع جز از جنبه قانون‌گذاری در ماهیت حکومت ایران نسبت به دوران استبداد و در ماهیت عناصر تشکیل دهنده آن نسبت به هیات حاکمه دوره استبداد تغییر اساسی روی نداده بود. انقلاب مشروطه از ائتلاف گروه‌های مختلف سیاسی، مذهبی و صنفی شکل گرفته بود، اما ناهمگونی این ائتلاف، باعث شد که به تدریج تعارض‌هایی در بین این گروه‌ها به وجود آید و ماهیت مشروطه دچار کاستی‌هایی شود. با این حال، مجلس شورای ملی که در ۱۴ مهر ۱۲۸۵ افتتاح شد، در طول عمر بیست‌ماهه خود توانست تصمیمات و قانون‌های بی‌سابقه‌ای اتخاذ کند که از آن جمله می‌توان به محدود کردن اختیارات شاه، تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی (ایران در آن برهه دارای چهار ایالت و حدود ۱۴ ولایت معتبر بود. طبق قانون، انجمنهای ایالتی ۱۲ نفره و انجمنهای ولایتی ۶ نفره در سرتاسر کشور تشکیل شد. هرکدام از این انجمن‌ها در روند مشروطه خواهی ایرانیان نقشی را به عهده داشته‌اند. از اواسط سال ۱۲۸۵ خورشیدی این انجمنهای رسمی در ایالات و ولایات به وجود آمدند و تا اواخر سال ۱۲۹۰ خورشیدی همزمان با اتمام حجت روس و انحلال مجلس دوم بساط این نهاد مولود مشروطه برچیده شد)، نظارت بر دریافت مالیات، موازنه بودجه و لغو واگذاری زمین‌های تیول (تیول عبارت از واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی از طرف پادشاه و دولت به اشخاص بر حسب لیاقت یا به ازای مواجب و حقوق سالیانه می‌باشد که در دوره ایلخانیان تا قاجاریه رواج داشته است) اشاره کرد. انقلاب مشروطه ابعاد و تأثیرگذاری جهانی نیز داشت؛ چنان‌که به عقیده یک تحلیل‌گر، انقلاب ۱۹۰۸ ترکیه از آن الهام گرفت. در نهایت در نگاهی به تاریخ معاصر ایران به این جمله معروف می‌رسیم ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن خواهد بود. منابع شمیم، علی‌اصغر(۱۳۷۹): ایران در دوره سلطنت قاجار قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم، انتشارات زریاب، تهران. کسروی، احمد(۱۳۳۰): تاریخ مشروطه ایران، چاپ سوم، تهران. کسروی، احمد (۱۳۳۳): تاریخ هجده‌ساله آذربایجان، چاپ دوم، تهران.

بخش۴: بحث آزاد با موضوع حق شهروندی آغاز گردید: در ابتدا آقای مازیار پرویزی گفتند: شهروندی، مجموعه حق‌هایی است که هر انسان به عنوان شهروند از آن‌ها برخوردار است و لازم است که توسط دیگران، یعنی دیگر شهروندان و دولت رعایت شود. اما متأسفانه این روزها به شدت حقوق شهروندی در ایران نقض می‌شود و بدلیل سیاستهای اشتباه و ناکارآمدی دولت با وجود اینکه از همه لحاظ کشور ایران بهترین هست اما در حال حاضر بدترین شدیم و هیچ تدابیری و برنامه مدونی برای برطرف این مشکلات وجود ندارد به عنوان مثال آموزش زبان مادری که متأسفانه در سال گذشته پنجاه هزار کودک که از اقوام ایران بودند در سال اول ابتدایی بدلیل اینکه نمی‌توانستند به زبان مادریشان تحصیل کنند مردود شدند که این در حد فاجعه ملی می‌باشد و در رأس تمام این مشکلات دولت قرار دارد اما هیچ مقام مسئولی به آن اهمیت نمی‌دهد. خانم بیرجندی به حق محیط زیست در ایران اشاره کردند و گفتند که تمام کسانی که در ایران به عنوان مسئول انتخاب می‌شوند نه بر اساس شایستگی است و نه بر انتخاب مردم است و وقتی مردم در کشور نه تنها حق انتخاب ندارند بلکه حق اعتراض هم ندارند به عنوان مثال کشور در بحران خشکسالی قرار دارد اما آب به کشورهای همسایه صادر می‌شود. مردم حتی حق هزینه‌هایی که در کشور انجام می‌شود را هم ندارند مثل هزینه‌های اربعین که اگر هزینه‌های مثل این در جای درست انجام شود خیلی از مشکلات برطرف می‌شود و اشاره کردند که اگر مردم به آگاهی برسند و از حقوق خودشان آگاه شوند و بتوانند حقوق شهروندی خود را مطالبه کنند. خانم سونیا سوارکوب به ماده سی قانون مدنی اشاره کردند که همگی باید به اطلاعات و آمار صحیح دسترسی داشته باشند و به حق برخورداری از دادخواهی‌های عادلانه که در ایران وجود ندارد هم اشاره کردند گفتند که حکم‌هایی که صادر می‌شود هیچ تطابقی با جرم انجام شده ندارد. همچنین معتقد بودند که حق آموزش و پرورش در ایران اصلاً رعایت نمی‌شود و این خود مشکلات دیگری از جمله ترک تحصیل دانش‌آموزان و مشکلات اقتصادی آن‌ها و غیره به همراه دارد. خانم بهاره مسگری به حق آگاهی و آموزش برای افراد جامعه اشاره کردند و گفتند که در ایران حق آگاهی وجود ندارد وگفتند که اگر در کشور آموزش باشد مردم به صورت اتوماتیک‌وار قوانین را رعایت می‌کنند و ایران را با کشور سوئد مقایسه کردند و گفتند که اجرای قوانین و رعایت کردن آن منجر به ایجاد نظم و امنیت در جامعه می‌شود. خانم رژین سراجی به جایگاه درست فردی در محیط کار اشاره کردند به این معنی که کسی که باید در محیط زیست کار کند تحصیلات و آموزش‌های لازم در این حوزه را ندیده است و همین امر منجر به فرار مغزها می‌شود زیرا در کشور اهمیتی به دانش افراد داده نمی‌شود. همچنین به آبهای زیرزمینی هم اشاره کردند و گفتند که تنها کشوری که از این آبها استفاده می‌کند و اهمیتی به این آبهای زیرزمینی نمی‌دهد ایران است و در دنیا استفاده از آبهای زیرزمینی ممنوع شده است زیرا این باعث نشستهای شدیدی می‌شود و عواقب زیادی در آینده به دنبال دارد. خانم سراجی هم معتقد بودند که آب یکی از معضلات اساسی در کشور است که ارتباط مستقیمی با حیات انسان دارد و در پایان اشاره کردند که دغدغه دولت رفع مشکلات مردم نیست. آقای سعید بهشتی متین به بحث فرهنگی اشاره کردند و گفتند که دولت ایران در این مورد خیلی کوتاهی کرده و معتقد بودند دولت در رأس قدرت باید آموزش و فرهنگ‌سازی صحیح انجام دهد و مردم در راستای آن باید همکاری کنند و هر کس باید خود را در قبال محیط زیست مسئول بداند.

در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دست‌اندرکاران، منشی جلسه: خانم سپیده عشقی، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان پویا حسابی، محمودرضا صالحی، ادمین‌ها: آقای فرشاد اعرابی، خانم مرجان شعبان‌نژاد و دیگر همکارانی که در جلسه حضور داشتند: بانوان و آقایان: محمدمهدی خسروپناه، سیاوش نوروزی، شهلا شاهسونی، سعید بهشتی متین، امیررضا ولی‌زاده، رها بیرجندی، فهیمه تیموری، بهاره مسگری، رژین سراجی، طیبه نجاتیان، رضا حاتمی، داوود لطفی، اسفندیار سنگری، منوچهر شفایی ختم جلسه را در ساعت ۱۷:۵۵ به‌ وقت اروپای مرکزی اعلام نمودند.

 

 

گزارش جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، ۲۰ آگوست ۲۰۲۳

کوثر ولی‌زاده

جلسه سخنرانی عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در تاریخ ۲۰ آگوست ۲۰۲۳ مصادف با ۲۹ مرداد ماه ۱۴۰۲ در ساعت 15:00 به‌ وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای کانون، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب و اپلیکیشن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای رضا شایگان ضمن خوش‌آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.

بخش1:آقای علی‌رضا جهان‌بین سخنرانی خود را با موضوع حق آموزش زبان مادری در اسناد حقوق بشر و حقوق ایران و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: زبان مادری چیست؟ زبان مادری نخستین زبانی‌ است که کودک با آن آغاز به سخن گفتن می‌کند، بدون آنکه آنرا آموخته باشد. والدین یا آموزگاران و همچنین محیط آموزشی در رشد زبانی کودک تأثیر بسزایی دارند. و آموزش زبان مادری به کودکان، بزرگترین کمک به بقای یک زبان است. در رابطه با اهمیت زبان مادری در دنیا می‌شود این مسئله را مطرح کرد که یک روز، به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده، و یونسکو، روز ۲۱ فوریه هر سال که مصادف با ۳ اسفند در تقویم شمسی است را روز جهانی زبان مادری اعلام کرده است. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ با هدف کمک به تنوع زبانی و فرهنگی، به عنوان روز جهانی زبان مادری تصویب و اجرایی شده است. اصل ماجرای نامگذاری این روز از جایی شروع می‌شود، که در سال ۱۹۵۲ دانشجویان دانشگاه‏های مختلف پایتخت کشور بنگلادش یعنی داکا که در آن زمان به عنوان پاکستان شرقی از آن یاد می‌شد، تظاهراتی مسالمت آمیز برای ملی کردن زبان بنگالی به راه انداختند. این اتفاق زمانی بود که کشور بنگلادش هنوز مستقل نبود و زبان رسمی این کشور زبانی غیر از بنگالی بود. دانشجویان دانشگاه داکا و دانشکده پزشکی تلاش کردند تا زبان بنگالی را در کنار زبان اردو به عنوان زبان دوم بنگلادش قرار دهند. در این تظاهرات، پلیس به دانشجویان تیراندازی کرد، و عده‌ای از دانشجویان کشته شدند. پس از استقلال کشور بنگلادش از پاکستان، به درخواست این کشور، یونسکو در سال ۱۹۹۹ برای اولین بار روزی را به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری کرد و از سال ۲۰۰۰ بود که این روز در بیشتر کشورهای جهان گرامی داشته و برنامه‌های مختلفی هر ساله در اقصی نقاط جهان متناسب با ماهیت این روز برگزار می‌شود. طی پیام ۱۹ فوریه ۲۰۲۱ یونسکو: از سیاست‌گذاران، مربیان و معلمان، والدین و خانواده‌ها خواسته شده، که میزان تعهد خود را نسبت به آموزش چند زبانه و گنجاندن زبان مادری در آموزش و پرورش به منظور پیشبرد و بهبود امر آموزش، افزایش دهند. چرا که زبان مادری به عنوان دریچه انتقال فرهنگ‌ها، ‌ارزش‌ها و دانش، شناخته می‌شود. امروزه حدود نیمی از زبان‌های دنیا در معرض نابودی هستند. بر اساس بررسی‌های صورت گرفته از سوی یونسکو در این حوزه، ۶۰۰۰ زبان در جهان وجود دارد که متأسفانه بیش از ۳۰۰۰ زبان در حال نابودی بوده و شانس بسیار کمی برای بقا دارند. یکی از نگرانی‌های یونسکو نیز به این علت است که، نابود شدن و مرگ هر زبان باعث می‌شود تا مجموعه‌ای از فرهنگ، آداب و رسوم، تاریخ و تمدن گروهی از مردم از بین رفته و به فراموشی سپرده شود. برای جلوگیری از این اتفاق، هر ساله و همزمان با روز جهانی زبان مادری در مقر یونسکو در شهر پاریس سیمنارهای مختلفی با محوریت زبان مادری برگزار می‌شود، و از سراسر دنیا افراد بسیار زیادی برای حفظ تنوع زبانی به این سمینارها آمده و برای زنده نگه داشتن زبان مادری خود تلاش می‌کنند. در ایران، زبان ملی، زبان فارسی است که در حدود نصف جمعیت ایران به این زبان صحبت می‌کنند و به نوعی زبان مادری آنها محسوب می‌شود. زبان فارسی در رده ۳۴ زبانهای زنده دنیا قرار دارد، ولی این زبان نیز بواسطه تلفیق با زبان عربی دستخوش تغییر شده است. از جمله زبان‌های پرکاربرد دیگر در ایران، زبان آذری که در رده ۴۹ و زبان کردی در رده ۵۶ و زبان بلوچی در رده ۹۷ جدول زبانهای زنده دنیا قرار دارند. ایران از جمله کشورهایی است که بیش از سایر کشورها در معرض تهدید زبانی قرار دارد. یکی از دلایل به خطر افتادن زبانهای مادری در ایران این است که، در بیشتر مناطق ایران که به زبانها یا گویشهای بومی آن منطقه صحبت می‌شده یا می‌شود، مردم دو زبانه هستند. یعنی در کنار زبان بومی، زبان دیگری را که معمولاً زبان ملی است فرا می‌گیرند و از آن استفاده می‌کنند. که این شرایط باعث شده که در اکثر موارد زبان دوم، مثلاً زبان فارسی تبدیل به زبان غالب بشود، و جایگزین زبان مادری اهالی آن منطقه بشود، که ادامه این روند و انتقال از نسلی به نسل دیگر، همان عواقبی را در پی دارد که در خیلی از مناطق شاهدش هستیم، و باعث می‌شود که زبان بومی خیلی از مناطق یا حذف شده و یا به حداقل میزان استفاده برسد. مسئله دیگر مهاجرت افراد از روستا به شهر، شهر به شهر و یا استان به استان است که میتواند تأثیر بسزایی در کاهش کاربرد زبان بومی داشته باشد و موجب تغییر در گفتار مهاجرین و یا بومیان محل مهاجرت بشود.عامل بعد، که در بعضی کشورها منجمله ایران، باعث از بین رفتن زبان‌های بومی می‌شود، فشارهای سیاسی و جلوگیری سیستماتیک از بکاربردن زبانهای بومی است. علی رغم فعالیت‌های فعالین این حوزه، مثل توزیع کتاب‌های داستان به زبان محلی در روستاها و یا شهرهای کوچک، صحبت با خانواده‌ها درباره اهمیت حفظ زبان مادری، دیوارنویسی وغیره، اما خیلی از فعالان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و همین اقدامات به عنوان سابقه در پرونده اشان درج شده و برعلیه‌شان استفاده می‌شود. که از نمونه‌های آن می‌توان به محکومیت زهرا محمدی، شهروند اهل سنندج و فعال در زمینه آموزش زبان کردی به پنج سال حبس، و یا به بازداشت و حبس بهنام شیخی، اکبر آزاد، علیرضا فرشی و حمید منافی، فقط به دلیل شرکت در مراسم بزرگداشت روز جهانی زبان مادری در نسیم شهر تهران، یا بازداشت امیر امینی در جریان فعالیت‌های خیابانی روز جهانی زبان مادری توسط نیروهای امنیتی در تهران، یا بازداشت فاطمه تمیمی و مریم عامری در سال ۱۳۹۹ توسط نیروهای امنیتی، بعلت جمع‌آوری روستا به روستای قصه‌ها، لالایی‌ها و ترانه‌ها به زبان عربی جهت ثبت تاریخ شفاهی، اشاره کرد. دو عامل برای زنده نگه داشتن یک زبان از اهمیت بالایی برخوردارند. عامل اول تعداد افرادی است که به یک زبان بخصوص سخن می‌گویند، و هرچقدر افراد بیشتری سخنگوی یک زبان باشند آن زبان از محدوده خطر محو شدن و فراموشی خارج می‌شود و عامل دوم که عاملی مهم‌تر بوده و یونسکو از آن به عنوان عامل طلایی یاد می‌کند، عامل انتقال بین نسلی است. که در این زمینه نقش آموزش‌ و پرورش و رسانه‌ها کاملاً مشهود است و آنها می‌تونند نقشی تعیین کننده در راستای آموزش و ترویج فرهنگ استفاده از زبان‌های مادری بخصوص برای کودکان بازی کنند. بررسی‌های آماری نشان می‌دهند که میزان دسترسی به آموزش در مناطق محل زندگی غیرفارسی زبانان، به طور محسوسی، کمتر از مناطقی است که به زبان فارسی صحبت می‌کنند و متکلمین زبان‌های غیرفارسی مانند ترک‌ها، کردها، عرب‌ها و بلوچ‌ها از حق آموزش به زبان مادری خود محروم هستند. در این مناطق، در مدارسی نیز که اجازه آموزش به زبان مادری داده شده است، طرحی بنام طرح سنجش بسندگی زبان فارسی به اجرا گذاشته شده بود، که بر اساس این طرح که به پیشنهاد رضوان حکیم‌زاده، معاون وقت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش و با تفکر اجرای عدالت آموزشی و جلوگیری از زدن برچسب دیرآموز به دانش‌آموزان مناطق دوزبانه بود، ثبت نام کودکان در مدارس مناطقی که زبان مادری آنها فارسی نیست مشروط به قبول شدن در آزمون آشنایی به زبان فارسی بود، یعنی به کودکی که زبان فارسی را نمی‌دانست یا به میزان کمی آشنایی داشت اجازه ثبت نام داده نمی‌شد. تدریس زبان مادری در شعارهای انتخاباتی اکثر کاندیدهای ریاست جمهوری شنیده شده است و همین امر یکی از وعده‌های انتخاباتی حسن روحانی نیز بود. بر همین اساس در اسفند ۹۸، شعبه ۴۳ دیوان عدالت اداری کشور، در پی شکایت مسعد سلیتی، وکیل دادگستری، از وزارت آموزش و پرورش، طی دادنامه‌ای وزارت آموزش و پرورش را به اجرای تألیف و توزیع کتب درسی و نشریات کمک آموزشی و تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی تا پایان دوره متوسطه در چارچوب نظام آموزشی با رعایت خصوصیات زندگی روستایی، عشایری و شهری هر یک از اقوام موظف دانست. ولی سیاسیون و بعضی از دولت‌مردان، با تفکر اینکه توجه و آموزش زبان مادری مبحث جدایی‌طلبی را در ذهن اقوام گسترده و فراگیر می‌کند، کارشکنی و بهانه‌گیری‌های بسیاری انجام دادند. بطور مثال در مدارس آذری زبان، تدریس کتابی به زبان آذری در دستور کار قرار گرفت، که پس از گذشت یکسال از آموزش آن اکثر ارگانها با بهانه اینکه این کتاب شامل اشعار حماسی آذری است و موجب رواج تفکر جدایی‌طلبی میشود و برای امنیت ملی خطرناک می‌باشد، اعتراضات شدیدی صورت دادند تا جاییکه تدریس آن متوقف شد. و یا مثلاً، فرهنگستان زبان فارسی به ریاست غلامعلی حداد عادل، آموزش به زبان‌های مادری غیرفارسی را توطئه خارجی و مغایر با امنیت ملی کشور دانسته و بارها مخالفت خود را با آن اعلام کرده است، در حالیکه طی ویدیویی که ازغلام‌علی حداد عادل پخش شد، وی برای جمع‌آوری آرای عربهای خوزستان برای ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی کاملاً صحبت‌هایش را به زبان عربی انجام می‌دهد. نمونه دیگر اینکه، بعد از تلاش‌های بسیار، برای اولین بار رشته‌های ادبیات و زبان کردی و ترکی، بعنوان رشته‌های دانشگاهی بعضی از دانشگاه‌ها اعلام شد و مقرر شد که در برخی دانشگاه‌ها مثل دانشگاه اردبیل دو واحد اختیاری درس آموزش زبان ترکی ارائه بشود، ولی به علت فشارهای امنیتی، اساتید این کلاس‌ها مدام مجبور به لغو کلاس‌ها می‌شدند و از طرفی نهادهای امنیتی، افرادی را به عنوان دانشجو به کلاس‌ها می‌فرستادند که بعدها همین افراد علیه دانشجویان پرونده‌سازی می‌کردند. در این مدت، حدود ۷۰ نشریه دانشجویی به ‌زبان محلی در بعضی از دانشگاه‌ها منتشر شد، که بعد از مدت کوتاهی بسیاری از فعالین دانشجویی و مدنی بازداشت و‌ نشریات دانشجویی نیز تعطیل شد و فعالیت‌های دانشجویی به‌کل در این حوزه از بین رفت. و یا در حالیکه از منظر زبانی بیش از دوسوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از بلوچستان دارند یعنی مردمی که به زبان مادری صحبت می‌کنند در خیلی از کشورها از جمعیت بلوچستان جمعیت کمتری دارند، اما در بلوچستان ایران تدریس و نشر به زبان بلوچی بطور کامل ممنوع است و دولت اجازه آموزش این زبان را نمی‌دهد، در حالیکه در بلوچستان پاکستان اینگونه نیست و آموزش و بکارگیری زبان بلوچی آزاد است. در اصل پانزدهم قانون اساسی به این موضوع اشاره شده که زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. با این وجود احمد نادری، نایب‌رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی برای تدریس زبان‌های محلی و قومی در مدارس را خلاف امنیت ملی عنوان کرده است. البته این مشکل فقط مختص ایران نیست، و خیلی از کشورها با این مشکل مواجه هستند. ولی، این کشورها به تناسب شرایطشان از دو سیاست بخصوص استفاده می‌کنند. مورد اول آموزش به زبان مادری در کنار آموزش زبان رسمی است، یعنی فراگیری هر دو زبان به صورت موازی و توامان، و مورد دوم آموزش زبان مادری در دوره ابتدایی و انتقال به زبان رسمی می‌باشد. این دو سیاست در برخی از کشورهای دنیا و بعضی از کشورهای آسیایی مثل چین، هندوستان، افغانستان، عراق، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان، که تنوع زبانی در آنها وجود دارد، در حال اجرا شدن است. و اما عواقب عدم توجه به آموزش زبان مادری اینکه، با نگاهی به آمار تنوع زبانی و گویش و لهجه در ایران، به این نتیجه میرسیم که، علاوه بر زبان فارسی، 74 زبان، گویش و لهجه مختلف در نقاط مختلف ایران وجود دارد. ولی تعداد زبان‌های آسیب پذیر یا در معرض خطر مرگ ایران، نزدیک به 25 زبان است، یعنی تقریباً یک‌سوم. که تالشی در گیلان، خلجی در حوالی قم و ترکی خراسانی، تاتی در قزوین، سنایا در تهران، نطنزی، نائینی و خوانساری و گزی در اصفهان، هورامی، هالااولا در کردستان، سمنانی، خوانساری، گزی، دری زردشتی، سیوندی و کرُشی در فارس، بشاگردی، لارستانی در هرمزگان، لشان ددان در مهاباد لرستان، سوی در سیستان‌وبلوچستان، گویش بهدینان یا گبری در یزد، وفسی در مرکزی، مندایی در خوزستان، خلجی و آشتیانی در مرکزی از جمله زبان‌ها و گویش‌های ایرانی در معرض نابودی هستند. در اسناد بین‌المللی به حق زبان مادری اشاره‌های زیادی شده است، که از نمونه‌های آن میتوان به این موارد اشاره کرد: ماده ۲۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۹۶ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (در کشورهائی که اقلیت‌های نژادی، مذهبی و یا زبانی وجود دارد، افرادی که متعلق به این اقلیت‌ها هستند را نباید از حق (تشکیل) اجتماعات با اعضای گروه خود و (نیز) بهره‌مندی از فرهنگ و اظهار و انجام (فرایض) مذهبی و یا کاربرد زبان خودشان، محروم نمود.) ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (در کشورهایی‌ که‌ پیروان قومی‌ و مذهبی‌ و یا اشخاص‌ بومی‌ زندگی‌ می‌کنند، کودکی‌ که‌ متعلق‌ به‌ این‌ پیروها است‌ باید به‌ همراه‌ سایر اعضای‌ گروهش‌ از حق‌ برخورداری‌ از فرهنگ‌ و تعلیم‌ و انجام‌ اعمال‌ مذهبی‌ خود و یا زبان‌ خویش‌ برخوردار باشد.)، ماده ۴ اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیت‌های قومی، ملی، مذهبی و زبانی مصوب ۱۸ دسامبر ۱۹۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (بند 2: کشورها باید برای ایجاد شرایط مناسب به منظور توانمند ساختن اشخاص متعلق به پیروان به ابراز ویژگیهای خود و توسعه فرهنگ، زبان، دین، سنت‌ها و رسوم آنان تمهیداتی انجام دهند، مشروط بر این که روش‌ها و اعمال ویژه مغایر قانون ملی و متضاد با معیارهای بین‌المللی نباشد، بند 4: کشورها باید، هر جا مناسب باشد، تمهیداتی در زمینه آموزش انجام دهند تا شناسایی تاریخ، سنت‌ها، زبان و فرهنگ پیروان موجود در سرزمین خود را تشویق کنند.) ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب سال ۱۹۹۶ (تمام زبان‌ها بیانگر هویت گروهی خاص و راهی یگانه برای توصیف و درک واقعیت‌اند؛ بنابراین می‌بایست تمام شرایط لازم را برای گسترش و پیشرفت آنها در تمام عرصه‌ها فراهم آورد.) و منشور سه گانه زبان مادری سازمان یونسکو (همه شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را به زبان مادری آغاز کنند، همه دولت‌ها موظف هستند که برای تولید و آموزش زبان مادری کلیه منابع، موارد و وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند). با استناد به موارد ذکر شده، دولت‌های عضو صراحتاً موظف شده‌اند که برای تقویت و آموزش زبان مادری قومیت‌ها و ملیت‌های خود، کلیه منابع، مواد و وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند. دولت جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل متحد، موظف به پیگیری و اجرای این معاهدات است. لازم به ذکر است که ایران کنوانسیون‌های مختلف بین‌المللی از جمله کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون حقوق سیاسی مدنی و اجتماعی را امضاء کرده و به ملزم به اجرای مفاد آنهاست.

بخش۲: آقای سعید بهشتی‌ متین سخنرانی خود را با موضوع پیامدهای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایراد کردند: ابتدا می‌خواهم منابعی که از آنها کمک گرفته شده را خدمتتان معرفی کنم: کتاب همه مردان شاه به نویسندگی استیون کینزر، خاطرات شعبان جعفری به کوشش هما سرشار، کتاب عملیات آژاکس اثر دونالد نیوتن ویلبر و مجموعه مصاحبه‌های پروژه‌ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد. می‌خواهیم برای درس گرفتن از تاریخ، این واقعه و روز تاریخی را بررسی و تحلیل کنیم تا در پی آن بتوانیم عوامل خارجی و به خصوص عوامل داخلی دخیل و تأثیرگذار در این حادثه و کودتا را شناسایی کنیم تا بتوانیم هر چه بهتر از این حادثه تاریخی درس بگیریم ابتدا می‌خواهم نگاهی به مفهوم کودتا داشته باشم؟ خوب می‌خواهیم ببینم آیا این واقعه یا حادثه آیا یک کودتا بوده یا قیام یا مسئله ملی و روز رستاخیز ملی یا حتی یک اقدام طبیعی برای اینکه یک نیروی بالا دست بخواهد یک نیروی پایین دست خودش را از قدرت برکنار کند، چون در این حادثه نامه عزل محمد مصدق و نخست وزیری زاهدی از سوی شاه امضا شده بوده که در پی آن حوادث و اتفاقات ۲۵ ام تا ۲۸ ام مرداد سال ۱۳۳۲ رخ می‌دهد.خوب حالا تعریف کودتا چیست؟ تغییر یک قدرت یا دولت مستقر به واسطه ابزار و نیروهای نظامی را کودتا می‌گویند. قاعدتاً قبول داریم که در آن زمان دولت محمد مصدق، قدرت مستقر در ایران بوده و مخالفان داخلی و خارجی برای تغییر این دولت متوسل به ابزارها و نیروهای نظامی می‌شوند و دقیقأ با این دانسته‌ها به پاسخ قطعی این سؤال می‌رسیم که این حادثه یا واقعه‌ تاریخی قطعاً یک کودتای سازماندهی شده بر ضد دولت وقت بوده، این مورد را برای این مطرح کردم چون احزاب و جناح‌های مختلف اسم‌های مختلفی برای این روز در نظر گرفته‌اند و بعضی معتقد به وقوع کودتا نیستند. خاطراتی از آیت‌الله کاشانی به همراه نامه‌ای از سمت ایشان برای محمدرضا شاه در تاریخ ۹ اسفند سال ۱۳۳۱ در اسناد تاریخی موجود است، در یکی از این خاطرات در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد آیت‌الله کاشانی اینگونه گفته‌اند: شاه ۴ ماه قبل می‌خواست که مصدق را برکنار کند اما من وساطت کردم تا اینکه وارد این نبرد شدیم و پیروز گردیدیم. همین جمله کافی است تا متوجه بشویم و درک کنیم چقدر روحانیت و شخص آیت‌الله کاشانی در سرنگونی دولت مردمی محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد دخیل و تأثیرگذار بوده و به جرأت می‌توان گفت که یکی از تکه‌های اصلی پازل در جریان ایجاد کودتای ۲۸ مرداد روحانیت و شخص آیت‌الله کاشانی بوده، درسته که برنامه‌ریزی و سازماندهی این کودتا با توجه به اسناد و مدارک را شده توسط ام‌آی‌سیکس وسی‌آی‌ای به دست انگلیس و آمریکا صورت گرفته اما قطعاً بدون کمک و دخالت عوامل و اشخاص داخلی هیچ وقت این روز به این کودتا نمی‌توانست تبدیل گردد لذا برای درس گرفتن از تاریخ، شناخت و شناسایی عوامل داخلی تأثیرگذار در این کودتا و چرایی کمک این عوامل داخلی برای برپایی این کودتا خیلی مهمتر می‌شود جایی که با توجه به وضعیت اقتصادی موجود و بعد از جنگ جهانی دوم، شرایط اقتصادی ایران به خاطر ملی شدن صنعت نفت و به طبع اون تحریم نفت ایران، خواسته‌های دولت محمد مصدق برای برپایی دموکراسی واقعی و ملی در کشور و همچنین حساسیت دولت مصدق برای برپایی موارد کامل قوانین مشروطه از جمله سلطنت مشروطه و جمع‌بندی همگی اینها به دو قطب و منشأ اصلی از عوامل داخلی می‌رسیم که هر دو به دلیل ترس از دور ماندن قدرت و سیاست از عوامل خود فروخته‌ای شده‌اند که با برنامه‌ریزی انگلیس و سازماندهی آمریکا از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که باعث سرنگونی دولت مردمی محمد مصدق بوده‌اند تا امروز تأثیرات خودشان را در سرزمین ما داشته‌اند. یکی روحانیت و یکی سلطنت که حتی روحانیت بعدها به سلطنت هم رحم نمی‌کند. مصدق از زمان به قدرت رسیدن دو هدف اصلی برای خود و ملت در نظر داشت یکی ملی شدن صنعت نفت که در همان ابتدا با پیگیری‌های بی‌حد خودش و حمایت چشمگیر مردم به آن دست پیدا کرد و حتی در دادگاه لاهه و سازمان ملل هم این ایران و دولت مصدق بود که پیروز شد اما بریتانیا از همان روزهایی که نفت ایران ملی شد و اهداف خودش در ایران را از دست داد و زمانی که دید با هیچ روشی با دولت مصدق به اهداف مشترک و خواسته‌های خودش نمی‌رسد از همان زمان برنامه‌ریزی سرنگونی دولت مصدق را در سر داشت اما چون روابط دیپلماتیک ایران و بریتانیا متوقف شده بود و اطبا بریتانیا هم خاک ایران را ترک کرده بودند و در این شرایط باید یک نفر به عنوان نماینده از کشور دیگری امور را بدست می‌گرفت، کشوری که با بریتانیا منافع مشترک داشته باشد و دو طرف به هم اعتماد داشته باشند و در همین راستا بریتانیا با آمریکا بر سر میز مذاکره نشست اما دولت وقت آمریکا که در آن زمان به دست ترومن بود یک دولت دموکراتیک بود و خواستار این کودتا نبود، با گذشت زمان و تغییر دولت آمریکا و به قدرت رسیدن آیزنهاور که خصوصیات جمهوری خواه داشت بریتانیا توانست آمریکا را متقاعد کند برای مشارکت و کمک به این کودتا و از سمت آمریکا کریمت روزولت معرفی شد فردی که نوه تئودور روزولت رئیس ‌جمهور سابق آمریکا و رئیس شعبه خاورمیانه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا بود. روزولت از مرز عراق با یک نام و پاسپورت جعلی وارد ایران می‌شود تا تدارکات کودتا را هر چه سریعتر برپا کند و از طرف دولت آمریکا یک میلیون دلار برای رسیدن به اهداف سرنگونی بودجه با خود به ایران می‌آورد و جایی از این داستان دردناک است که این کودتا خیلی ارزان‌تر از چیزی که بریتانیا و آمریکا فکرش را می‌کردند بود و در اسنادی که خود روزولت بعدها را کرده مبلغی حدود ۱۵۰ هزار دلار کل این کودتا برای آمریکا خرج برداشت و چقدر افسوس می‌خوریم که آنقدر ارزان و خود فروخته ایران ملی و دموکراسی حقیقی آن روزها را برباد دادیم. روز و دلت از همان ابتدا با مخالفان مصدق و روزنامه‌های مخالف دولت و روزنامه‌های که برای منافع بریتانیا فعالیت می‌کردند و برادران رشیدیان که از افراد مورد اعتماد بریتانیا در ایران بودند و همچنین افرادی از ارتش دیدارهایی را برگذار کرد و برای اهداف کودتا بین نمایندگان مجلس و روحانیون از جمله آیت‌الله کاشانی که در آن زمان بخاطر مسائل دینی قدرت و نفوذ خوبی در مردم داشت پول‌هایی را پخش کرد و این روند را ادامه می‌داد تا هر روز این مخالفت را با دولت ادامه بدهند و روزنامه‌ها هم مسئول تخریب و فروپاشی دولت مصدق بودند اما همین قدر بدانید که مصدق در دوران ۲۸ ماهه‌ی نخست‌ وزیری خود حتی یک روزنامه مخالف دولت را هم جریمه یا تعطیل نکرد و می‌گفت که در قانون آزادی بیان و اندیشه و عقیده وجود دارد و دولت باید به آن پای‌بند باشد دولت محمد مصدق حتی از روزنامه‌های موافق خودش برای تخریب و مقابله با مخالفان خودش استفاده نمی‌کرد. در تابستان سال ۱۳۳۱ و در تیر ماه انتخابات مجلس به علت تقلب صورت گرفته به تشخیص دولت نیمه‌کاره ماند و از ۱۳۵ عضو فقط ۸۱ عضو به مجلس راه پیدا کردند، دولت مصدق می‌گفت که مجلس را منحل کرده و انتخابات جدیدی برگذار کنیم اما شاه مخالف منحل کردن مجلس و انتخابات جدید بود، جالب این جاست که محمد مصدق در همین مجلس نصفه و نیمه هم نخست وزیر شد و اینبار همانطور که گفتیم هدف بعدی خودش یعنی رسیدن به سلطنت مشروطه همانطور که در قانون مشروطه آمده را خواستار بود و برای اولین قدم این موضوع می‌گفت که ریاست وزارت جنگ باید به دولت سپرده شود و شاه فقط باید سلطنت کند اما این موضوعی بود که شاه به راحتی حاضر به اعطای امتیاز آن به دولت نبود و نهایتاً باعث شد تا در تاریخ ۲۵ تیر سال ۱۳۳۱ محمد مصدق از نخست وزیری استعفا دهد و مجلس هم این استعفا را قبول کرد و بلافاصله احمد قوام را به نخست وزیری نشاند، در همین زمینه هم نمایندگان موافق مصدق در مجلس شرکت نکردند تا رأی‌گیری برای احمد قوام به حد نصاب نرسد اما مجلس بر خلاف دستور آیین‌نامه رأی‌گیری را ادامه داد و احم قوام را به عنوان نخست وزیر اعلام کرد.احمد قوام بخاطر تغییرات اساسی در کشور سیاست‌های متفاوتی با دولت مصدق در پیش گرفت و از جمله آن جدایی دین از سیاست و عدم قدرت توسط روحانیون بود و اشخاصی به خصوص آیت‌الله کاشانی که این موضوع را خطری برای خود می‌دید با کمک طرفداران مصدق که از ۲۵ تیر در حمایت مصدق در خیابان‌ها بودند شعار هوایی بر ضد قوام و حمایت از مصدق سر دادند که احمد قوام دستور تیراندازی به معترضین را صادر میکند و روز ۳۰ تیر روزی خونین در تقویم تاریخ ایران می‌شود و باعث می‌شود که شاه از مواضع خودش کوتاه بیاید و مجدد نخست وزیری به محمد مصدق برگردد و اینبار ریاست وزارت جنگ و کنترل ارتش هم به دولت واگذار می‌شود و این سرآغازی می‌شود برای کدورت بیشتر بین شاه و مصدق. بعد از این ماجرا که روابط بین شاه و مصدق سرد و خشک بوده در بهمن ‌ماه سال ۱۳۳۱ شاه توسط یکی از اعضای حزب توده تروری نافرجام می‌شود که در همین راستا و چند هفته بعد تصمیم می‌گیرد که برای مسافرتی چند ماهه ایران را ترک کند که نامه‌ای از آیت‌الله کاشانی به دست شاه می‌رسد که از محمدرضا شاه خواسته شده که در شرایط حاضر که قدرت در دست مصدق است از کشور خارج نشود و به دولت در نبود شاه اعتماد نکند که در خاطرات شعبان جعفری آمده که از آیت‌الله کاشانی دستور گرفتیم که برویم جلوی کاخ مرمر و نگذاریم که شاه از ایران برود و بعد هم برویم جلوی خانه مصدق و مصدق را دستگیر کنیم، که جلوی خانه دکتر مصدق رئیس شهربانی وقت تهران سرلشگر افشار توس که از طرفداران مصدق بوده شعبان جعفری و نوچه‌های او را دستگیر کرده و راهی زندان می‌کند. تمام اینها باعث سرنگونی دولت مصدق نمی‌شود تا اینکه بعد از انتخاب روزولت به عنوان مسئول این کودتا و دیدارش با محمدرضا شاه اعلام می‌کند که باید نامه عزل مصدق و انتصاب زاهدی که هم بریتانیا و هم آمریکا روی او نظر مساعد داشتند را امضاء کند، محمدرضا شاه حتی از امضا نامه عزل مصدق هم می‌ترسید و این واقعیتی بود که وجود داشت و با اصرارها و حتی وساطت افراد مختلف مثل خواهر دوقلوی شاه هم این اتفاق نیفتاد و در آخر روزولت با بیان این موضوع که چه بخواهی چه نخواهی ما این کودتا را انجام می‌دهیم و قطعاً پیروز می‌شویم اما اگر شما همکاری کنی بعد از پیروزی به عنوان شاه به کار خودت ادامه می‌دهی و اگر همکاری نکنی بعد از پیروزی کودتا همانطور که قاجار را سرنگون کردیم پهلوی را هم سرنگون می‌کنیم و یک نفر جدید معرفی می‌کنیم و با شنیدن این مواضع از سمت روزولت محمدرضا شاه دو سند یکی برای عزل مصدق و یکی برای انتصاب زاهدی امضا می‌کند اما ابتدا به کلاردشت میرود و از آنجا نامه عزل مصدق را به سرهنگ نصیری برای ابلاغ به مصدق می‌دهد اما مصدق بخاطر وجود یکی از اعضای حزب توده در قسمت افسران کودتا از داستان کودتا مطلع بود و با رسیدن نصیری بلافاصله دستگیر می‌شود و عملاً کودتا شکست می‌خورد و شاه از ترس شکست کودتا به رامسر و بعد عراق و بعد ایتالیا می‌رود، خیابان‌ها پر می‌شود از افراد موافق مصدق و دولت و مردم و احزاب مختلف در حمایت از مصدق شعار زنده باد مصدق سر می‌دهند اما مصدق به خاطر اجرای واقعی قانون و به علت اینکه به قصد جرم نمی‌توان کسی را مجرم خواند بعد از یک روز تمام افراد حاضر در کودتا آزاد می‌شوند، روزولت که همه اعضا را مجدداً در اختیار داشته به فکر کودتای مجدد می‌شود و بعد از شلوغی دو روزه توسط موافقین و مردم به بهانه قدرت گرفتن حزب توده و کمونیست‌ها توسط سفیر آمریکا در ایران و با دستور ایجاد نظم و خانه‌نشینی مطلق تمام موافقین و احزاب و مردم موافق دولت توسط خود دولت به یکباره خیابان‌های شهر خالی از موافقین دولت می‌شود و این بهترین اتفاق برای روزولت بود که نهایت استفاده را از آن برد، با دستور روحانیون و کاشانی بازاری‌ها و افرادی مشابه شعبان جعفری به خیابان‌ها می‌ریزند و از طرفی هم اکنون وقت خودنمایی از طرف ارازل و اوباش و فاحشه خانه‌ها بود که جیره خود را از روزولت می‌گرفتند و اکنون زمان کار بود، خیابان‌هایی که تا چند ساعت قبل در دست مردم و موافقان دولت بود به یکباره به دست کودتا چیان افتاد حتی شعبان جعفری که قبل از ظهر ۲۸مرداد ۱۳۳۲ در بازداشت بود در صف اول کودتا چیان بود و شعار مرگ بر مصدق و زنده باد شاه می‌داد، به این ترتیب انفعال دولت در لحظه آخر و یا همان ابتدای کودتا با آزادی کودتاچیان و خیلی موارد دیگر که اگر دولت این اشتباهات را انجام نمی‌داد قطعاً امروز در ایرانی دیگر زندگی می‌کردیم ایرانی کاملاً متفاوت با آنچه امروز شاهد آن هستیم.

بخش۳: آقای محمد گلستان‌جو سخنرانی خود را با موضوع روز انسان دوستی ایراد کردند: در ابتدا، صحبتم را با ابیاتی از سخنان گهربار شاعر گرانقدرمان جناب سعدی آغاز می‌کنم که فرمودند: بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگرعضوها را نباشد قرار، تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی. معنی این شعر آن است که انسان‌ها مثل اعضای یک بدن به هم پیوسته هستند و خلقت آنها از یک گوهر واحد است، اگر یک انسان در سختی و مشکل باشد، مثل این هست که همه انسان‌ها دچار مشکل شده‌اند و درد هر انسانی به دیگر انسان‌ها هم منتقل می‌شود. هر انسانی که از غم و درد دیگران ناراحت نشود، شایسته نیست که او را در زمره انسان‌ها به حساب آورند.همینطور که از مفهوم این شعر مشخص هست این شعر بر انسان‌دوستی و همدردی و همدلی انسان‌ها با یکدیگر، از هر قوم و جنسیت و نژادی اشاره دارد. در سخنی دیگر گفته شده که هر چه را برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. همه این موارد حاکی از آن است که باید به سایرین همچون خود احترام بگذاریم. در واقع همه من هستیم و تویی وجود ندارد اگر با چشم دل نگاه کنیم. وقتی به عنوان روز جهانی انسان‌دوستی بر‌می‌خوریم، با خودمان فکر می‌کنیم که مگر می‌شود انسان بود و انسان دوست نبود؟ یا کیست که ‌انسان‌دوست نباشد! هر چند که کافیه به رفتار غیرانسانی که در همین چند ماه اخیر در کشورمان ایران توسط نظام جمهوری اسلامی با شهروندان ایرانی و سایرین انجام شده توجه کنیم تا به وضوح به این نکته پی ببریم که رفتار غیرانسانی چگونه است و انسان دوستی چه جایگاهی می‌تواند در زندگی بشر داشته باشد. در اینجا قبل از اینکه به موضوع انسان دوستی بپردازم لازم هست ابتدا در باره انسان بودن کمی صحبت کنم. موجودات از نظر کمالات وجودی به چهار دسته: جامدات، گیاهان، حیوانات و انسان تقسیم می‌شوند. وقتی‌ موجودات‌ را در جهان‌ با دقت‌ می‌نگریم، بخوبی‌ درمی‌یابیم‌ که‌ آنها از نظر (آثار و منشأ آثار نوین) یا بعبارتی کمالات‌ وجودی‌ برابر نیستند و آثار وجودی‌ بعضی‌ بر آثار وجودی‌ بعضی‌ دیگر برتری دارد. از دو مورد اول که بگذریم می‌رسیم به دسته سوم یعنی حیوانات، حیوانات‌ که‌ دارای‌ کمالات‌ و آثار وجودی‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ گیاهان‌ و جمادات‌ می‌باشند و علاوه‌ بر آثار وجودی‌ آنها، دارای‌ کمالات وجودی‌ مخصوص‌ هستند که‌ دو قسم‌ قبلی‌ فاقد آنند. از قبیل‌ اینکه‌ حیوانات‌ شعور دارند، کار و تلاش‌ می‌کنند، همسرگزینی‌ و مسکن‌گزینی‌ دارند، دارای‌ شهوت‌ جنسی‌ و غضب‌ هستند، آنها هم زندگی‌ اجتماعی‌ دارند، در زندگی‌ اجتماعی‌ دارای‌ تقسیم‌بندی‌ مختلف‌ هستند. به‌ عبارت‌ دیگر رتبه‌ و مقام‌ و پست‌ و برتری‌ در بین‌ آنها وجود دارد. از حریم‌ خود و خانواده‌ خود در برابر خطرات‌ و دشمنان، محافظت‌ می‌کنند. از حریم‌ همنوع‌ و حتی‌ گاهی‌ غیرهمنوع‌ در برابر خطرات‌ و دشمنان‌ دفاع‌ می‌کنند. در بین‌ حیوانات‌ همنوع‌ و گاهی‌ غیرهمنوع‌ جهت‌ گذراندن‌ زندگی، تعاون، همکاری‌ و خدمات‌ متقابل‌ و مسالمت‌آمیز دیده‌ می‌شود. تا اندازه‌ای‌ قابل‌ تربیت‌ هستند. دارای‌ احساسات‌ و عواطفند. در آنها صفات‌ روحی‌ خوب‌ و مثبتی‌ که‌ ما در زندگی‌ از آنها به‌ اخلاق‌ تعبیر می‌کنیم‌ در انواع‌ مختلفشان‌ دیده‌ می‌شود؛ صفاتی‌ از قبیل‌ وفاداری، امانتداری، خدمت‌ به‌ همنوع، نجابت‌ و… اما انسان، انسان در واقع حیوان تکامل یافته است، یک حیوان ناطق است. فرق انسان با بقیه حیوانات،این است که انسان دارای عقل است، می‌تواند تفکر و اندیشه کنند، تنها موجودی که از نیروهای مختلف مادی و معنوی، جسمانی و روحانی تشکیل شده و در لابه لای تضادها می‌تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد، اما اگر این موجود به ظاهر انسان فقط خلاصه شود در خوردن و خوابیدن و اعمال حیوانی پس دیگر جای تفاوتی با حیوان ندارد با این وجود که حیوانات در ذات خود معرفتی دارند که در بالا به آن اشاره کردم که قطعاً شما عزیزان شاهد معرفت حیوانات بوده‌اید. انسانی که به قولی اشرف مخلوقات خوانده شده چنانچه این موجود گذشته از اعمال حیوانی از عقل وخرد خود در راه خیر و نیکی اقدامی کند تازه وظیفه خود را انجام داده است کمااینکه در نظر خیلی‌ها این فرد چقدر مثبت و خیرخواه به نظر می‌آید حال اینکه هنوز هیچ کار ارزنده ایی که در خور نام انسانیت باشد انجام نشده تازه از حیوان کمی بهتر عمل کرده است، بعبارتی اگر قایل‌ به‌ برتری‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ سایر موجودات‌ باشیم‌ و او را اشرف‌ مخلوقات‌ بدانیم‌، بدین‌ معناست‌ که‌ در انسان‌ کمال‌ یا کمالاتی‌ وجود دارد که‌ در سایر موجودات‌ قبلی‌ نیست‌ والا‌ برتری‌ و شرافت‌ او معنا نداشت. بنابراین‌ اگر آثار و کمالاتی‌ که‌ در حد کمالات‌ این‌ سه‌ قسم‌ هستند از خود نشان‌ داد در مرتبه‌ همانهاست‌ و هیچ‌ فضیلتی‌ از نظر انسانی‌ بر سایر موجودات ندارد. انسان‌ دارای‌ نیروی‌ عقل‌ و فکر است‌ که‌ با آن‌ حقایق‌ وجود را می‌شناسد و پیشرفتهای‌ مادی‌ و معنوی‌ تحصیل‌ می‌کند واما اگر بخواهیم از دیدگاه دینی هم به این موضوع نگاه کنیم اساس و پایه همه ادیان الهی بر مهرورزی و محبت قرار گرفته است. انسان موجودی هست که همیشه طالب محبت است و در عین طالب محبت بودن، دوست دارد محبت خویش را نیز ابراز کند. انسان دوستی و مهرورزی از زیباترین آموزه‌های اخلاقی است که نقش سازنده و مؤثری در ساختن جامعه آرمانی دارد و بایستی در همان دوران کودکی این خصلت را پرورش داد. باید توجه داشته باشیم که انسان دوستی به همراه محبت ورزیدن و انس و الفت داشتن، بسیاری از رذایل اخلاقی از جمله حسادت، کینه، غیبت، دروغ و…، همچنین قتل و غارت را کاهش، و به همین دلیل باید تلاش کنیم فضایل اخلاقی را افزایش می‌دهد.انسان‌ موجودی‌ آزاد و مختار است‌ که‌ می‌تواند با آزادی‌ و اختیار، مسیر و هدف‌ خود را انتخاب‌ کند و به‌سوی‌ آن‌ حرکت‌ نماید. حالا با این توضیحات به سراغ انسان و انسانیت در تاریخ برویم. انسانها همواره برای بقای خود درتلاشند و در این میان عده‌ای هستند که برای بقای سایرین نیز می‌کوشند؛ انسان‌های خیری که با نیکوکاری و از خودگذشتگی تلاش می‌کنند دنیا را به مکانی بهتر و زیباتر تبدیل نمایند. این مردان و زنان نیک اندیش و نیک کردار با چشم پوشی از امکانات رفاهی و آسایش زندگی خود، تمام توان و نیروی خویش را صرف خدمت به جامعه بشری می‌کنند به عبارتی انسانیت خود را به نمایش می‌گذارند و در قامت استاد، پزشک، خدمتکار، مهندس و… برای انسانیت انسان تلاش می‌کنند، در واقع خدمات بشردوستانه ارائه می‌کنند. خدماتی درقالب اعمال داوطلبانه و بدون دریافت دستمزد برای نجات جان، سلامت و آسایش انسان‌های دیگر به ویژه در هنگامه درگیری‌های مسلحانه و بحران‌های انسانی. افرادی که برای اقدامات انسان دوستانه داوطلب می‌گردند علاوه بر انجام رسالت سنگین انسانی خود در معرض انواع مخاطرات و تهدیدات قرار دارند. این گروه نیکوکار نه تنها توان و نیروی جسمانی و قدرت فکری و معنوی خویش را برای کمک به افراد در معرض خطر به کار می‌گیرند بلکه در بسیاری از مواقع جان یا سلامت خود را از دست می‌دهند. به همین جهت روز بین‌المللی انسان دوستانه بهانه‌ای است ابتدا برای شناخت مقام انسانی و ثانیاً به یادآوردن مردان و زنانی که برای کمک به دیگران و پرورش بعد معنوی انسان با مخاطرات بسیاری مواجه شده و می‌شوند و بعضاً جان خود را از دست می‌دهند. البته این مناسبت از تاریخ ۱۹ آگوست سال ۲۰۰۳ میلادی به نام روز بین‌المللی انسان دوستی نامگذاری شد چرا که در این سال گروهی از همین انسان‌های شریف در حادثه بمبگذاری دفتر سازمان ملل متحد در بغداد عراق جان خود را از دست دادند و مجمع عمومی سازمان ملل در طی قطعنامه‌ای این روز را برای سپاس و قدردانی از شرافت انسان‌هایی که انسانیت را زنده نگهداشته و می‌دارند این روز را جهانی اعلام کرد. در پایان عرایضم اشعاری از جناب سعدی خدمتتان ارائه می‌دهم تا تأکیدی بر ارزش انسان و انسایت باشد، ایشان فرمودند: تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمی،اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی، چه میان نقش دیوار و میان آدمیت، خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت،حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت، به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد، که همین سخن بگوید به زبان آدمیت، مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی، که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت، اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد، همه عمر زنده باشی به روان آدمیت،رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند، بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت، طیران مرغ دیدی تو ز پای‌‌بند شهوت، به در آی تا ببینی طیران آدمیت، نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم، هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت. به امید روزی که روح انسان‌دوستی در جهان فراگیرشود و لحظات خوشایند را شاهد باشیم

بخش۴: بحث آزاد حق محیط‌‌ زیست (فرو نشست زمین) ایران آغاز گردید: خانم بهاره مسگری توضیحاتی درباره فرونشست و اصطلاح‌هایی مشابه آن و دلایل رخ دادن فرونشست ارائه دادند. آقای منوچهر شفائی نیز به آمار کشور ایران در تعداد چاه آب عمیق و نیمه‌عمیق اشاره کردند همچنین به صنایعی اشاره کردند که موجب نشست زمین می‌شود. آقای سعید بهشتی ‌متین از بی‌کفایتی‌های دولت در اجرای قوانین برای جلوگیری از فرونشست زمین صحبت کردند. خانم رها بیرجندی نیز از فروش سرمایه‌های ملی ایران توسط حکومت صحبت کردند.

در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دست‌اندرکاران منشی جلسه: خانم کوثر ولی‌زاده و ادمین‌ها: آقای سینا اشجعی، خانم رژین سراجی، صدابرداران: خانم‌ها لیلا رمضان، فهیمه تیموری و همکارانی که در جلسه حضور داشتند خانم‌ها و آقایان: بهاره مسگری، ایراندخت کیا، مرضیه علی‌کرمی، مرجان شعبان‌نژاد، طیبه نجاتیان، سونیا سوارکوب، مریم حبیبی، سپیده عشقی، امیررضا ولی‌زاده فرشید اعرابی، علی بورومند، امیر کوثری، سیاوش نوروزی، حمیدرضا تقی‌زاده، مازیار پرویزی، منوچهر شفائی. در ساعت 21:00 به ‌وقت اروپای مرکزی جلسه به پایان رسید.

 

 

گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر، ۲۶آگوست ۲۰۲۳

سیاوش نوروزی

جلسه ویژه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر در تاریخ ۲۶ آگوست ۲۰۲۳ برابر با 4 شهریور 1402 ساعت ۱۷:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای کمیته و سخنران، در اسپیس ایکس (توئیتر) برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه آقای محمد گلستانجو ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به صورت رسمی آغاز و سخنران و موضوع سخنرانی ایشان را معرفی نمودند.

آقای رضا حاتمی سخنرانی خود را با موضوع وضعیت کارگران ساختمانی در ایران را بیان کردند: سال‌هاست که کارگران ساختمانی در انتظار برقرار شدن بیمه خود هستند. وعده‌ای که هر سال توسط مسئولان به آنها داده می‌شود اما اجرایی شدن آن هر بار به دلایلی نامعلوم شامل مرور زمان شده و در برهه‌هایی حتی از یاد می‌رود. کارگران ساختمانی که بر اساس آمارها بیشترین حوادث کار را به خود اختصاص داده‌اند همیشه نیازمند حمایت بیمه‌ای هستند. بسیاری از آنها بر اثر حوادث کار جان خود را از دست می‌دهند و خانواده‌هایشان بی‌سرپرست باقی می‌مانند و کسی نیست تا هزینه‌های زندگی آنها را تأمین کند. از سوی دیگر کارگرانی هستند که به علت همین حوادث کار توانایی کار کردن را از دست می‌دهند و باز هم هیچ نهاد و سازمان حمایت‌کننده‌ای وجود ندارد تا در روزهای سخت حامی آنها باشد. در شرایط کنونی که وضعیت معیشت مردم به تورم‌های روزانه گره خورده و بنا بر گفته مسئولان تعداد افراد زیر خط فقر از مرز ۲۸ میلیون نفر هم گذشته است مشخص است که وضعیت کارگران ساختمانی که اغلب هم کارگران فصلی هستند برای گذران زندگی به چه شکل است. آنها برای تأمین نیازهای اساسی خود هم با مشکل مواجه هستند و با اینکه هر روز در حال پذیرش خطر در محیط کاری خودند اما باز هم کسی نیست که سایه حمایتی بر آنها بگستراند. مسئله بیمه کارگران ساختمانی سال‌هاست که در مجلس مطرح می‌شود ایراداتی به آن گرفته می‌شود و در نهایت به زمانی دیگر برای بررسی و شاید هم تصویب موکول می‌شود. اتفاقی که باعث شده هر ساله هزاران کارگر ساختمانی بدون اینکه امکان استفاده از خدمات بیمه‌ای را داشته باشند جان خود را از دست بدهند و خانواده‌هایشان برای گذران زندگی سرگردان شوند. حالا یک بار دیگر بیمه کارگران ساختمانی در کمیسیون اجتماعی مجلس مورد بررسی قرار گرفته است. مسئله اینجاست که وقتی پای حق و حقوق کارگران به میان می‌آید مسئولان نگران افزایش تورم می‌شوند. آنها افزایش حقوق کارگران را باعث تورم می‌دانند و حالا هم تصویب بیمه کارگری را باعث افزایش قیمت مسکن. در حالی که هیچ کدام از این بهانه‌ها دیگر قابل پذیرش نیست و مردم به خوبی می‌دانند که رسیدگی به وضعیت کارگران نمی‌تواند باعث افزایش تورم در اقتصاد بیمار این روزهای کشور شود. رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگران ساختمانی استان قم در مورد طرح بیمه کارگران ساختمانی گفت: قرار است این طرح هفته بعد به صحن علنی مجلس بیاید و آنطور که نمایندگان مجلس گفتند، یا این تغییرات پذیرفته و مصوبه رأی می‌آورد و یا اگر نشد، به همان قانون سال ۱۴۰۱ برمی‌گردیم. اصلاحیه ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی که بهمن ماه سال ۱۴۰۲ به تصویب رسیده بود، اوایل تیرماه با رأی نمایندگان مجلس به مدت دو سال متوقف شد. مخالفان این مصوبه، به بهانه افزایش قیمت مسکن، طرح را کنار گذاشتند و بیان کردند که طرح به دلیل آنکه سهم حق بیمه کارفرمایان را در تمام نقاط شهری ۴ درصد تعیین کرده ناعادلانه است. آنها البته به جای اصلاح طرح، رأی به توقف و بازگشت به قانون سال ۹۳ دادند. در این مورد رأی نمایندگان مجلس به توقف طرح، از سوی شورای نگهبان رد شد و قرار شد این مصوبه در مجلس مجددا مورد بررسی قرار بگیرد. با ایجاد تغییرات جزیی در مصوبه ۱۴۰۱ روز یکشنبه، یکم مردادماه۱۴۰۲، نمایندگان کارگری در جلسه کمیسیون اجتماعی مجلس حاضر شدند تا در مورد آخرین وضعیت بیمه کارگران ساختمانی و مصوبه در دست بررسی، نظرات خود را بگویند. عباس شیری، رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگران ساختمانی استان قم، در مورد جزئیات این جلسه گفت: در این جلسه اکثر اعضای کمیسیون اجتماعی، مدیرکل سازمان تأمین اجتماعی، مدیرکل بیمه‌شدگان، مسئول نام‌نویسی و معاون وزیر راه حضور داشتند و تغییرات جزئی در مصوبه‌ سال ۱۴۰۱ اعمال شد. شیری بیان کرد: قرار است این طرح هفته بعد به صحن علنی مجلس بیاید و آنطور که نمایندگان مجلس گفتند، یا این تغییرات پذیرفته شده،  مصوبه رأی می‌آورد و یا اگر نشد، به همان قانون سال ۱۴۰۱ برمی‌گردیم و همان را اجرا می‌کنیم. دیگر توقفی در کار نیست و باید موضوع بیمه کارگران ساختمانی به نتیجه برسد. او افزود: نمایندگان مجلس به سهم ۴ درصد کارفرماها در مناطق شهری معترض بودند و در جلسه روز یکشنبه تغییراتی در این زمینه ایجاد شد. رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگران ساختمانی استان قم در پایان گفت: ما یک گله هم از دولت و نماینده او در مجلس داریم. در آخرین جلسه‌ای که طرح در صحن علنی مجلس بررسی شد و نمایندگان رای به توقف دادند، نماینده دولت هیچ صحبتی در مورد بیمه کارگران ساختمانی نکرد و از بیمه‌شدگان حمایت نکرد. این موضوع حتی در جلسه‌ روز یکشنبه از سوی نمایندگان اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس نیز مطرح شد. آنها اذعان داشتند که اگر نماینده دولت در آن جلسه از بیمه کارگران ساختمانی حمایت می‌کرد، شاید نمایندگان مخالف هم قانع می‌شدند و طرح با این تعلل مواجه نمی‌شد. این همه تاخیر برای چیست؟ خسرو شاهانی، فعال کارگری درباره بی‌توجهی دولت و مجلس به تصویب و اجرایی شدن هر چه سریع‌تر بیمه کارگران ساختمانی به تعادل می‌گوید: هیچ کس نمی‌داند دلیل این همه تاخیر چیست. سال‌هاست که کارگران ساختمانی در انتظار تصویب این قانون هستند طی این سال‌ها تعداد زیادی از این کارگران ساختمانی جان خود را از دست داده‌اند. بارها و بارها در مورد حوادث کار در این رابطه هشدار داده شده است و عنوان شده که کارگران ساختمانی بیش از همه نیازمند بهره‌مندی از بیمه هستند اما هر بار دولت‌ها و مسئولان به نحوی از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرده‌اند. او می‌افزاید: نمایندگان مجلس که به ناگهان حکم به توقف دو ساله بیمه کارگران ساختمانی می‌دهند اصلاً از وضعیت زندگی و معیشت این افراد خبر دارند؟ آنها می‌دانند که این کارگران با چه مشکلاتی مواجهند و چگونه برای تأمین معاش خود زندگی‌شان را به خطر می‌اندازند؟ این اندازه بی‌تفاوتی نسبت به وضعیت کارگران از سوی نمایندگان مردم جای تعجب و البته گلایه بسیار دارد. مگر می‌شود افرادی که خود را نماینده مردم می‌دانند از حقوق حقه آنها دفاع نکنند. نباید همه‌ چیز در مجلس به نفع دولت و کارفرما و قدرت‌های بالادستی تمام شود. در حالی که این مردم هستند که باید مورد توجه قرار گیرند و اصل اقدامات باید برای بهتر شدن وضعیت زندگی و معیشت مردم باشد نه مسئولان. مشکلی کوچک که باعث توقف طرحی بزرگ شد. بر اساس اخبار منتشر شده اصلاحیه ماده ۵ قانون بیمه‌های اجتماعی کارگران ساختمانی که بهمن ماه سال گذشته به تصویب مجلس رسید، هجدهم اسفند ۱۴۰۱ از سوی شورای نگهبان تأیید و یک هفته بعد جهت اجرا ابلاغ شد. به موجب آن، سازمان تأمین اجتماعی مکلف شد با دریافت ۷ درصد حق بیمه سهم بیمه شده از مأخذ کسر حق بیمه از کارگران دارای پروانه مهارت فنی شاغل مستقیم در امر، احداث و یا افزایش زیربنای ساختمان، تجدید بنا، تعمیرات اساسی و یا تخریب آنها و دریافت حق بیمه سهم کارفرمایی مربوطه از محل متراژ ساخت‌وساز، این کارگران را بیمه کند. همچنین کارفرما مکلف شد بابت هزینه بیمه کارگر ساختمانی برای هر متر مربع زیربنا در ساخت و سازهای شهری، ۴ درصد و در ساخت و سازهای روستایی، یک درصد حداقل دستمزد ماهیانه همان سال مصوب شورای عالی کار را باید به حساب سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کند. نایب رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس آن زمان اعلام کرد که برای بیمه ۵۰۰ هزار کارگر ساختمانی به ۱۴ همت بودجه نیاز بود که با تصویب مجلس این مسئله حل شد و همه کارگران ساختمانی طی یک بازه زمانی بیمه خواهند شد اما مدتی بعد درخواست دوفوریتی طرح اصلاحیه ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی، به منظور حل مشکل پروانه ساختمانی شهرهای کوچک و متوسط از سوی نمایندگان امضا شد و محمدرضا پورابراهیمی – رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس از اعلام وصول و در دستور کار قرار گرفتن طرح دو فوریتی اصلاح قانون بیمه کارگران ساختمانی برای رفع مشکل توقف صدور پروانه‌ها در شهرهای کوچک و متوسط خبر داد. به گفته او به دلیل اشتباهی که در متن نهایی گزارش وجود داشت، نحوه محاسبه صدور پروانه‌های ساختمانی در شهرهای کوچک و متوسط سرسام‌آور شده و امکان صدور پروانه‌ها از بین رفته و شهرداری‌ها دچار مشکل شدند لذا با اعلام وصول طرح دوفوریتی می‌توان انتظار داشت که مشکل صدور پروانه‌های ساختمانی بابت حق بیمه کارگران ساختمانی در شهرهای کوچک و متوسط حل شود. نیکزاد – نایب رئیس مجلس نیز اعلام کرد که مشکل توقف صدور پروانه‌های ساختمانی در شهرهای کوچک و متوسط با اعلام وصول دوفوریت طرح برطرف و موضوع بیمه کارگران ساختمانی مرتفع خواهد شد اما در ادامه این فرآیند نمایندگان مجلس در جلسه چهارم تیر ماه در حال بررسی گزارش کمیسیون اجتماعی و درخواست دو فوریتی طرح اصلاحیه ماده ۵ قانون بودند که پیشنهادی برای اصلاح کل ماده ۵ از سوی یکی از نمایندگان مطرح شد تا هم کارگران ساختمانی متضرر نشوند و هم ساخت و سازها تعطیل نشود. این پیشنهاد موجب شد تا نمایندگان مجلس در مصوبه‌ای به توقف اجرای قانون بیمه‌های اجتماعی کارگران ساختمانی مصوب سال ۱۴۰۱ به مدت دو سال رأی دادند در حالی که پیشتر در جلسه علنی ۱۷ اردیبهشت ماه به دوفوریت آن رأی داده بودند. بر این اساس نمایندگان مقرر کردند که ملاک، قانون مصوب سال ۱۳۹۳ باشد و در مدت توقف ماده ۵ قانون بیمه‌های اجتماعی کارگران ساختمانی اصلاحیه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ لازم‌الاجرا باشد.

در ادامه آقای عبدالمجید بازداران با اشاره به حوادث کارگری بیان کردند: دست کم سالانه ۸۰۰ مورد حوادث کارگری رخ می‌دهد که به علت بیمه نشدن این افراد، پس از حوادث کار خانه‌نشین می‌شوند و هیچ نهادی پاسخگوی توان از دست رفته و تأمین امنیت زندگی این افراد نیست. همچنین بسیاری جان خود را از دست می‌دهند که پس از مرگ این کارگران خانواده‌هایشان نیز با مشکلات بزرگی روبه‌رو می‌شوند و در واقع هیچ آب باریکه‌ای برای تأمین نیازهای اساسی خود پیدا نمی‌کنند. در کشورهای توسعه‌یافته دنیا کارگران از جایگاه شرافتمندانه‌ای برخوردار هستند و امنیت اجتماعی و اقتصادی آنها از همه‌ی جوانب تأمین می‌شود. اگر شخصی ناتوان شود و یا حین کار، جان خود را از دست بدهد، برای جبران این اتفاق دولت‌ها باید خود را موظف بدانند که خسارت این مشکل را بپردازند. آقای گلستانجو در ادامه بیان کردند: مسئولین کشور ما نه تنها در زمینه‌ی امنیت و رفاه برای کارگران، کاری انجام نداده‌اند، بلکه برای تمام اقشار در جامعه مشکل زندگی را به مراتب سخت‌تر کرده‌اند. از دولتی که هیچ مهره‌ی درستی را در جای خود قرار نداده، انتظار بهبود نباید داشت. این کارگران هستند که در جامعه‌ی ما بیش از هر قشر دیگر زیر فشار و وضعیت اقتصادی امروزه کمر خم کرده‌اند. و فقدان ایمنی و شرایط نامناسب کار هم وضعیت را برای کارگران غیرقابل تحمل تر کرده است. آقای احسان احمدی‌خواه ادامه دادند: بهبود یافتن این وضعیت با وجود دولت کنونی غیرممکن به نظر می‌رسد. بیمه‌ی کارگران ساختمانی موضوعی است که سالهای سال در مجلس گفته و مورد بحث قرار گرفته شده است و نهایتاً طبق صحبت‌های آقای حاتمی، به دو سال تعلیق درآمده است. در حال حاضر هم که با لایحه‌ی سال ۹۳ موافقت شده نیز، چیزی تغییر نکرده و کارگران هر روزه در سراسر کشور نسبت به نداشتن بیمه، امنیت شغلی، فقدان کار و وضعیت نامناسب معیشتی اعتراضاتی برگزار می‌کنند.

در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دست اندرکاران منشی جلسه: آقای سیاوش نوروزی، مسئول ضبط و تدوین صدا: آقای احسان احمدی‌خواه، ادمین: آقای عبدالمجید بازداران و مهمانانی که در جلسه حضور داشتند، ختم جلسه را در ساعت ۱۸:۱۰ اعلام نمودند.

گزارش جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی، ۲۸ آگوست ۲۰۲۳

رضا شایگان

جلسه ویژه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی در تاریخ ۲۸ آکوست ۲۰۲۳ برابر با ۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت 19:00 به ‌وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای کمیته و سخنران، در اسپیس ایکس (توئیتر) برگزار گردید. در ابتدای جلسه آقای کریم ناصری، مسئول جلسه ضمن خوش‌‌آمدگویی به حاضرین در جلسه، میهمان و موضوع سخنرانی ایشان را معرفی کردند.

خانم غزاله‌السادات ابطحی با موضوع (مرثیه‌ای برای کولبران) سخنرانی خود را آغاز نمودند: پژوهش مورد اشاره با تشبیه کولبر به اسطوره سیزیف کامو آغاز می‌شود، کولبر و سیزیف هردو محکومند تا ابدالدهر به بالا بردن سنگ، کالا به بالای کوه و سپس فرود امدن و انجام مجدد آن، کولبر، سیزیف در دیالکتیکی از هستی و نیستی، میان نمردن و مردن در راستای تلاشی ابدی و رنج‌آمیز به سر می‌برد و به محض آن‌که کولبر، سیزیف به پایین می‌آید هنگامه‌ای از خودآگاهی تروماتیک که معطوف به وضعیتش می‌شود شکل می‌گیرد، از این‌رو مقاله پیش رو صرفاً به پرسش از شیوه برساخت کولبری نمی‌پردازد، بلکه درصدد است تا به عمیق‌ترین لایه‌های تجربه کولبری و مرگ کولبر رسوخ کند تا بتواند آن نشانه -رخدادی که به مدد هزارتوی رسانه و به زبان رانسیری گفتمان توزیع صلاحیت امر محسوس- نامحسوس اسطوره‌سازی و نهادینه شده است رسوخ کند، تا شاید هزارتویی که لابه‌لای آن را کلیشه‌هایی همچون فرهنگ محلی مانع توسعه، تعصب قومی، گرایش ذاتی به کولبری و دوالیته امنیت عدم امکان سرمایه‌گذاری، حول کولبری و مرزنشینان شکل گرفته‌اند و مناسبات گفتمانی موجود را بازتولید می‌کنند، را با خوانش واسازانه دریدایی سرنگون کند، که نه فقط امکانی فراهم کند تا سوژه کولبر را از زائده شهری، طردشدگی و تقلیلش به حیات حیوانی، به حیطه دموس و شهروندی برگرداند بلکه تمام مناسبات اقتصاد-سیاسی حاکم بر مناطق مرزی و حاشیه‌نشین را که کولبری محصول آن است به تعبیر لوکاچ در پس عینیت‌سازی‌های کاذب قرار گرفته‌اند را افشا کند، بنابراین برای این کار به وضعیت عمیق تجربه کولبری از هستی و نیستی، از زندگی و مرگ، سرک می‌کشد، چراکه به مدد لاپوشانی اقتصاد سیاسی حاکم بر مناطق حاشیه، کولبر و مرگ کولبر در وهله اول ابژه سازی، و در وهله دوم طبیعی سازی و در نهایت مرگ کولبر زیل عناوین هزینه امنیت، تجارت و تمایل فردی به زیاده‌خواهی و… همچون سوژه خطرناک، ناانسان، بی‌اخلاق، زائده حیات، قاچاقچی و ترحم‌ناپذیر تعریف و عادی‌سازی می‌شود، از این رو مقاله پیش رو جهت توصیف عمق واقعیت زندگی کولبر، علاوه بر مصاحبه با چندین کولبر، مقولات هسته‌ای، اصلی و فرعی را مفهوم‌بندی می‌کند: مقوله هسته‌ای تجربه دائمی مواجهه با مرگ، و سه مقوله اصلی سیطره کابوس مرگ بر حیات اجتماعی کولبر، طرد تمام عیار از قلمرو امور انسانی، تبدیل شدن به شیء و امری خارج از قلمرو اخلاقی که هرکدام شامل مقوله‌های اصلی و فرعی مثلاً: (تنهایی دم مرگ،معلق میان هستی و نیستی)، (بی‌سهم، زائد و طردشده از قلمروی شهروندی، قربانی سلسله مراتب امر محسوس)، و (هبوط به ساحت حیوانی زوال اخلاقی مسئولیت دیگری در قبال کولبر) می‌شوند که برای تبیین نیز از انگاره‌های نظری تقلیل و تعمیم ناپذیری دیگری و اخلاق و مسئولیت پیشینی و ماقبل تامل سوژه با دیگری لویناس، روشنگری ثانوی و اسطوره- شخصیت‌زدایی از مرگ گادامر، تاناتوس و اروس فروید و نظریه سیاست و دموکراسی رانسیر بهره می‌گیرد، از نگاه رانسیری سیاست به مثابه توزیع امر محسوس و نامحسوس (چه کسی دیده شود و چه کسی نه) و دموکراسی به مثابه گسست از سیاست آرخه است (تحمیل فرادست معین به فرودست معین یا صلاحیت سالاری فرادستانه)، گسستی که صلاحیت ناپذیرها(مطرودین اجتماعی نظیر کولبر که از حق حیات، اخلاقی و انسانی دموس و شهروندی خلع شده‌اند و همچون موجوداتی زائد، زیاده خواه، قاچاقچی و… ساقط شده‌اند) حکمرانی می‌کنند، به عبارتی دموکراسی به مثابه صلاحیت حکمرانی عدم صلاحیت دارها گسست سیاست توزیع موضع حکمران و محکوم یا حکمرانیِ براساس صلاحیت استعدادهای خاص در تقابل با سیاست پلیسی که مشخص می‌کند چه کسانی رویت شوند و چه کسانی نه، چه کسانی شنیده شوند و چه کسانی نه و در کل چه کسانی حساب شوند و چه کسانی نه، چه کسانی سخن ‌می‌گویند و چه کسانی صرفاً آه و ناله‌ای خشمگین از گرسنگی و طرد سر می‌دهند؟ پرسش اساسی مقاله این است که چگونه با واسازی اسطوره‌ رخداد- نشانه کولبر که حاصل همین نظام توزیع پلیسی و رسانه‌ای است، می‌توان موجودیت انسانی کولبر را به او برگرداند؟ و رویت شود؟ بە عبارتی مرگ کولبر چگونه می‌تواند به مثابه سیاست رادیکال، ساختار حکمرانی مبتنی بر صلاحیت و سیاست آرخه افلاطونی که مبتنی بر دوگرایی‌های زئوس سیزیف کولبر، صلاحیت‌دار، عدم صلاحیت‌دار، فرادست و فرودست مطرود، است را افشا کند؟ ساختاری که در عوض مرگ کولبر را همچون هستی‌اش رویت‌ناپذیر، و یا رویت‌پذیر مشروع به حاشیه ‌می‌راند: ناچیز انگاری واقعه و مقصرتراشی و نقد خود توجیه‌گر، اگر چنین و چنان نمی‌کرد، الان زنده بود از سوی دیگر با توسل به انگاره نظری هستی و مسئولیت سوژه در ارتباط با دیگری، می‌پرسد دیگری کولبر، آیا توانسته است مسئولیتش در قبال عدم مرگ دیگری را ایفا کند؟ از قدیم گفته‌اند که رنج را به دوش می‌کشند و چه زیبا گفته‌اند. گویی این مثل را در باب مردمانی گفته‌اند که برای نان جان را به کف نهاده‌اند و به‌اصطلاح کولبری می‌کنند. دیرزمانی است که در کوه‌های بلند و درراه‌های سنگلاخی کوه‌های کردستان کولبرها برای هموار کردن زندگی به بیراه‌ها می‌روند. کوله‌بار کولبری خستگی، دوری از خانواده، کوفتگی بدن، فشار بر گوشت و پوست ‌و استخوان و درنهایت مرگ است. زیست مشقت‌باری که نه به‌دلخواه بلکه جبر شرایط اقتصادی است. عوارض و عواقب کولبری تنها متوجه کولبرها نیست و خانواده و جامعه هم از آن متضرر می‌شوند. پیامدهای کولبری را نمی‌توان در چند خط جای داد. مع‌الوصف مواردی به این شرح قابل‌ذکرند. آسیب شدید به ستون فقرات و اندام: کارشناسان معتقدند که مردان در شرایط بهینه (وزن، سن و مسافت مناسب) حداکثر می‌توانند ۲۳ کیلوگرم وزن را در مسافت نه‌چندان دور حمل کنند. این در حالی است که بیشتر کولبران ۳۰ تا ۵۰ کیلو بار را در مسافت بسیار طولانی و کوهستانی- با سراشیبی و سرازیری زیاد و خسته‌کننده که شایع‌ترین و بیشترین آسیب را به ستون فقرات وارد می‌کند حمل می‌کنند. بر این اساس جابه‌جایی و حمل بارهای سنگینی که کولبران به شکل غیر صحیح آن را حمل می‌کنند فشار زیادی بر کمر و مهره‌ها آورده و موجب ابتلا به دیسک کمر می‌شود. کارشناسان افراد را از بلند کردن اجسام سنگین آن‌هم در مسافت‌های طولانی -که به‌شدت آسیب‌زننده است- بر حذر می‌دارند. حتی شیوه بلند کردن اجسام سنگین راه رفتن و نشستن با اجسام به شیوه‌ای خاص است. به ‌طوری‌که در هنگام بلند کردن اجسام سنگین باید ابتدا به آن نزدیک وهم زمان با بلند شدن از روی زمین وسیله را بلند کرد تا فشار زیادی به ستون فقرات وارد نشود. فارغ از وزن بار، مسافت و شرایط، کولبران حتی این اصول اولیه‌ای که ضامن سلامتی است را رعایت نمی‌کنند. مصرف بی‌رویه دارو و قرص‌های غیرمجاز: مخدرهایی مانند ترامادول، خاصیت ضد درد دارند. مصرف بی‌رویه و طولانی‌مدت این دارو افراد را در معرض خطر اعتیاد قرار می‌دهد. بسیاری از کولبران از عواقب این دارو آگاهی کافی ندارند. استفاده از این دارو و داروهای نیروزا، توهم آفرین و دیگر مواد مخدر شیمیایی و سنتی ازجمله راهکارهای پیش روی کولبران برای کاهش درد و خستگی و تحمل فشار و سنگینی بارهایی است که به دوش می‌کشند. خطر پرت شدن از کوه و صخره‌ها: مسیرهایی که کولبران بارها را جابه‌جا می‌کنند مسیر سنگلاخی و کوهستانی است که احتمال پرت شدن و وارد شدن آسیب و جراحات به اندام‌ها و علی‌الخصوص جمجمه و ستون فقرات زیاد است. ازاین‌رو کشته و زخمی شدن کولبران امری شایع است. جا ماندن در برف و گم‌شدن در مسیرهایی کوهستانی در شب‌هنگام و خطرات حیوانات وحشی هم ازجمله مسائل تردد در مسیرهای ناهموار کوهستانی است. کولبری کودکان: پدیده کودکان کار از معضلات گریبان گیر در همه جوامع است اما به کار وا‌داشتن کودکان کار در کاری همچون کولبری نه‌تنها توجیه اقتصادی ندارد بلکه خسارات آن جبران‌ناپذیر است. فقر اقتصادی و سفره خالی بعضی از خانواده‌ها، آن‌ها را بر آن داشته تا کودکان را به کولبری بگمارند. کودکان کولبر عمدتاً درس را وا‌نهاده و ترک تحصیل می‌کنند. علاوه بر کودکان کولبر، آنچه شاید به همان اندازه دردناک است کولبری مردان کهن‌سال است. کهن‌سالانی که به ‌اصطلاح بازنشسته روزگارند و باید در کنار جوی بنشینند و گذر عمر ببینند در مسیرهایی کولبری می‌کنند که مسیر مرگ است.

در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از دست اندرکاران منشی جلسه: آقای رضا شایگان و مهمانانی که در جلسه حضور داشتند، ختم جلسه را در ساعت 20:5۰ اعلام نمودند.

حجاب اجباری ریشه در ایدوئولوژی جمهوری اسلامی، قسمت 1

اسفندیار سنگری

چگونگی رشد جنبش انقلابی مهسایی از حجاب اجباری زنانه و حجابهای عمیق اجتماعی چند قرنه که ریشه ایدئولوژی دارند تأثیر گرفته. اما همیشه ما مردم را به حجاب و روسری زنانه مشغول کرده ومی‌کنند که تا ما به عمق واقعیت حجابهای اجباری ایدئولوژیکی که ما را مسخ کرده و می‌کنند پی نبریم. چرا؟ در قدیم علمی وجود نداشت. واقعیات و رخدادهای اجتماعی و محیط زیست خیلی پیچیده و خشن و افراد در برخورد با آنها از نظر عقلی کم می‌آوردند، یعنی در نبود علم و یاور عقلی‌ احساس در برخورد با واقعیات و رخدادهای اجتماعی و محیط زیست ناتوان و بر داشت درستی ازاین واقعیات نداشت. مجبور بود که در نبود علم وعقل همه چیز را با دروغ و سرهمبندی به خورد ذهن و روح بشر بدهد تا بشر با راه حل کاذب بر ترس خود غلبه کند، در نتیجه عقل ضعیف و احساس بشر کور شد. رشد ذهنی، روحی و جسمی بشر در رابطه با رشد واقعیات و رخدادهای پیچیده اجتماعی و محیط زیست نادرست وهمدیگر را خنثی واز رشد متضاد خودشان محدودیتها، رکودها، نارسایی‌ها و محرومیتها را می‌آفریدند. همه این محدودیتها، رکودها و نارساییهای ترمز زننده از طرفی پرده و حجاب بین رابطه‌های ما مردم با هم و از طرفی دیگر پرده و حجاب بین رابطه‌های ما مردم با واقعیات اجتماعی و محیط زیست می‌کشیدند. با این پرده‌ها و حجابها دنیای ذهنی، روحی، عقلی و احساسی ما مردم آن زمان بسته، راکد، ایستا، توهمزا، انزواطلب، ذهنگرا و خنثی و ما با این حجابها نه خودمان را درست می‌شناختیم و نه واقعیاتهای اجتماعی و محیط زیست را. به همین نسبت این پرده‌ها و حجابها مانع از رشد درست واقعیات بین ما و اجتماع و محیط زیست می‌شدند. این حجابهای رشدیابنده متضاد بین ما و اجتماع و محیط زیست محدودیتها، بند و بستهای رشدیابنده متضاد فردی، جمعی، اجتماعی و محیط زیستی را تکمیل تر می‌کردند و از دل آنها حجاب اندر حجابهای مذهب، آداب و رسوم، ناسیونالیسم و قومگرایی افراطی بسته را بوجود آوردند که از همه بدتر محدودیتها وحجابهای مذهبی بودند که چراغ خاموش مردم را بسته، بی خاصیت، خرافاتی، توهمزا، راکد، کهنه گرا، خنثی، ضد عقل بار می‌آوردند تا مردم با این دنیای ذهنی و روحی بسته و حجاب اندر حجاب واقعیات را آنطور که هستند نفهمید و فقط به مذهب راکد فکر کنند، چون احساسکور مذهبی انحصارگرا همه کاره ذهن و روح مردم وخداگونه حکومت می‌کرد.احساسکور که تمام این حجابها، بخصوص حجابهای مذهبی بسته باعث و بانی حکومتش شده بودند، بر ذهن، روح و جسم بشر خدایی حکومت می‌کرد وعقل بی خاصیت زیر سلطه‌اش بود. احساسکور مذهبی برای تقویت جایگاه خدایی خود بر ذهن و روح بشر مدام با ترفند به مردم می‌قبولاند که مذهب بن بست وحجاب ندارد، بلکه مذهب قوانینی از طرف خدا و برای رستگاری شما آمده. هر موقع مردم به آنها شک می‌کردند احساسکورمذهبی بد جوری می ترسید وعصبانی می‌شد، چون اولا حکومت مطلقه خداگونه احساسکور بر ذهن و روح فرد پرسش کننده که سالیان سال به آن عادت کرده بود بر باد می‌رفت. دوم از طرفی دیگر خود این فرد سؤال کننده از علم و عقل ضعیف بود و به این احساسکور و جفنگیات مذهبی بسته از نظر ذهنی، روحی و جسمی بیش از حد وابسته بود. با وجود این احساسکور تلاش می‌کرد با ترفند دروغ، توجیه گرایی و تقیه این وابستگی فرد به خودش را حفظ کند، از طرفی دیگر فرد شک کننده و پرسش کننده عقلش ضعیف و نمی‌توانست راه حل عقلی پیدا کند و از نو دوباره فریب می‌خورد و نهایتا جفنگیات مذهبی احساسکور در ذهن و روحش که سالیان سال به آنها عادت کرده بود را از سر استیصال قبول می‌کرد. با وجود این همیشه عقل ضعیف زندانی در صندوقچه ذهن و روح سعی می‌کرد که فرد شکاک و سؤال کننده و کنجکاو را آگاه کند، ولی احساسکور در ذهن و روح مردم مدام می‌زد توی سر عقل که فضولی موقوف! و به مردم سؤال کننده مسخ شده می‌گفت که دوست دارید که در ذهن و روح شما عقل همه کاره شود و برای شما تصمیم بگیرد، عقل آدم را کافر و بی دین می‌کند، نکند می‌خواهید کافر و بی دین شوید؟ مردم که هیچ زمانی نتوانسته بودند از عقل استفاده کنند و در هر کاری عقل خود را ضعیف و فضول و بی خاصیت پیدا می‌کردند، ترسیدند که مبادا کافر و بی دین شوند، گفتند؛ ما از عقل متنفر هستیم و اصلا ما عقل را فراموش کرده‌ایم. عقل می‌خواست که در این رابطه چیزی بگوید! احساسکور مذهبی دوباره زد توی سر عقل و گفت؛ خفه شو احمق! تو زیر سلطه من هستی و من بر ذهن و روح این مردم خدایی حکومت می‌کنم. مردم از احساسکور در ذهن و روح خود پرسیدند که این کی بود؟ احساسکور گفت؛ عقل فضول می‌خواهد شما را کافر کند. مردم ترسیده و عصبانی و متنفر از عقل شدند و گفتند توی عقل شیطانی فضول و ضعیف هیچ موقع به کار ما نیامدی، فضولی زیادی نکن! می‌خواهی ما را بی دین کنی! این مردم مسخ شده در مذهب که به احساسکور مذهبی عادت کرده بودند از احساسکور مذهبی خود خواستند که این عقل فضول را در صندوقچه ذهن و روح خودشان برای همیشه زندانی کند. احساسکور مذهبی که توی دلش قند آب می‌کردند، عقل ضعیف مردم را زندانی کرد و این مردم فریب خورده را بیشتر از واقعیات دور کرد و گفت حالا اگر شما امت از من می‌پرسید که مشکل کجا است که شما تا این حد گرفتار هستید؟ همانطور که خودتان هم پی بردید مشکل شما راه حل عقلی ندارد، عقل بی عقل. گناهکار و مقصر خودتان هستید. عقل حجابی از گناه به دور ذهن و روح شما پیچانده و شما را از واقعیات مذهبی دور کرده. در مذهب حجابی وجود ندارد. در مذهب حقیقت، گشایش و رستگاری هست. هیچ عیب و ایرادی در مذهب و دستورات الهی نیست (منظور از الهی خود احساسکور در ذهن و روح مردم). تا دیر نشده به مذهب روی آورید و برای امام حسین گریه کنید تا حجابهای گناهان در ذهن و روح شما پاره و شما رستگار شوید. شما باید از خدا طلب مغفرت کنید!، در غیر این صورت عقل شیطانی شما را فریب داده و کافر می‌شوید و نه دنیا دارید و نه آخرت. ریختن خون کافر در راه خدا واجب و کافر روز قیامت به جهنم می‌رود. آیا در بین شما امت خدا، عاقل وجود دارد. همه ترسیدند که مبادا کافر شوند و دین و مذهب خود را از دست بدهند. آنها گفتند که ما کافر نیستیم و از عقل پیروی نکرده و نمی‌کنیم. همه مردم گفتند لعنت به تو عقل شیطانی! همه با هم نماز وحشت خواندند و به درگاه الهی سجده شکر به جا آوردند تا دین دار باقی بمانند و رستگار شوند. خدایا ما را به راه راست هدایت کن! احساسکور که جایگاه خودش را در ذهن و روح مردم مستحکم دید، خداگونه گفت؛ الحق که شما بندگان راستین در راه خدا هستید (منظور خدا خود احساسکور). مردم ذهنی و روحی آرامش پیدا کردند که خدا روی خوش به آنها نشان داده و اصلا فراموش کردند که مشکل دارند و گفتند خدا بزرگ است و گناهان ما را می‌بخشد و ما رستگار می‌شویم. انشاءالله به همین زودی مشکلات ما حل می‌شود. مردم شروع کردند دعای باران، دعای رحمت، نماز وحشت خواندن و شکر خدا را به جا آوردن. با این دعاها و نمازها این مردم بیشتر بسته و بیشتر در مذهب حجاب اندر حجاب و بیشتر به مذهب لجن وابسته شدند و بیش از حد از واقعیات اجتماعی و محیط زیست وعقل وعقلگرایی فاصله گرفتند. احساسکور مذهبی خیلی راضی و به خود گفت حال که مردم به درگاه ما نماز وحشت می‌خوانند ما هم نماز شهوت می‌خوانیم و شهوتش گُل کرد و در ذهن و روح دو تا آخوند فرمان صادر کرد که برای من خدا (احساسکور مذهبی) نماز شهوت بخوانید تا من ارضاء شوم. دوتا آخوند به فرمان احساسکور شهوتی شدند و با هم در حوزه علمیه در خلوت شب نماز شهوت خواندند تا خدای احساسکور مذهبی در ذهن و روح خود را راضی و ارضاء کنند. مردم بیچاره که با دعا و نماز به جایی نرسیدند احساسکور مذهبی در ذهنشان به آنها گفت؛ اگر هم این دنیا مشکل شما امت خدا حل نشد، شکی نکنید که در آن دنیا روز قیامت مشکل همه شما حل خواهد شد. اگر به شما ظلم شده و مالتان را غارت کرده‌اند جنایتکاران و غارتگران را به خدا حواله کنید تا روز قیامت خدای بزرگ حق شما را از آنها بگیرد. همه مؤمنین و مؤمنات بیشتر به خدا ایمان آوردند و گفتند انشاءالله. خدایا صد هزار مرتبه شکر! رضاییم به رضای تو! ملاحظه می‌فرمایید که افراد در نبود عقل و علم از نظر ذهنی و روحی به این احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی مظهر دروغ وابسته و در حجاب ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی گرفتار و از آن ارزاق‌ و ارضاء ذهنی و روحی می‌کنند. احساسکور مذهبی که به تنهایی می‌خواست بر ذهن و روح بشر خدایی حکومت کند با رقبای خود احساسکور ناسیونالیستی افراطی، احساسکور قبیله و قومگرایی افراطی چه جنگ‌هایی که راه نینداختند و پس از سالها نبرد و کشتار میلیونی نهایتاً آنها را شکست و زیر سلطه خود آورد. این اواخر احساسکور کمونیستی افراطی را هم در ایران زیر سلطه خود آورده و آنها همگی برای احساسکور مذهبی سینه می‌زنند و بر علیه عقل و عقلگرایی اقدام می‌کنند.چند مثال روشن از برخورد احساسکور،یک کسی از آخوند محل که زیاد هم در مذهب کاره‌ای نبود پرسید که این قرآن که شما می‌گویید چرا تا این حد تناقض دارد؟ آیه‌های بسته، گنگ و حجاب اندر حجاب دارد تا حدی که هیچ کس از آنها سر در نمی‌آورد و حدودا چهارصد سال پیش در مصر دانشمندان اسلامی سعی کردند با حذف بعضی آیات قرآن این قرآن را اصلاح کنند، اما با تغییرات در قرآن مشکلات ضد و نقیض و گنگ باقی ماندند و از بین نرفتند و بشر هم نتوانست با دین اسلام و قرآن کلام خدا رستگار شود. اصلا قرآن به چه درد زندگی می‌خورند؟ احساسکور مطلقگرای مذهبی در ذهن و روح آخوند محل از این سؤال به وحشت افتاد و در صندوقچه ذهن و روح این آخوند می‌زد توی سر عقل ضعیف که در کار خودش (احساسکور، خدای دروغین) فضولی نکند. احساسکورعصبانی شد و بانگ به این آخوند محل زد که تو روحانی فلان فلان شده به درگاه خدا کوتاهی کردی و وظیفه‌ات که رستگاری مردم بوده را خوب انجام ندادی. نکند می‌خواهی مفسد فی الارض

مرگ مشکوک جواد روحی

نوید احمدی

بنا به آنچه روابط عمومی قوه قضاییه گفته جواد روحی در ساعت‌های آغازین پنجشنبه دچار تشنج شده و به بیمارستانی در نوشهر منتقل شد، اما با بی‌نتیجه بودن اقدامات درمانی درگذشت. مجید کاوه، وکیل آقای روحی، اعلام کرده که مرگ او به خانواده‌اش اطلاع داده شده است. ساعتی پیش از اعلام رسمی، چند فعال حقوق بشر ضمن اعلام جان باختن جواد روحی در شبکه‌های اجتماعی، مقام‌های قضایی و امنیتی را به کشتن او متهم کردند. علت مرگ جواد روحی هنوز روشن نیست و روابط عمومی زندان نوشهر گفته است که دوربین‌های مداربسته زندان و وسایل شخصی جواد روحی، از جمله یادداشت‌ها و دارو‌های او بررسی خواهد شد و همچنین پیکر او برای کالبدشکافی و آزمایش سم‌شناسی به پزشکی قانون فرستاده شده است. کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان گزارش می‌دهد که آقای روحی اکنون دفن شده است. این کمیته نوشت: بر اساس گزارش‌های رسیده پیکر جواد روحی بعد از کسب تعهد برای ساکت ماندن و گرفتن امضا از خانواده به آنان تحویل داده شده. گزارش‌ها حاکی از آن است که چند نفر نیروی امنیتی در منزل جواد روحی مستقر شده و خانواده را تهدید می‌کنند که در صورت گفتگو با رسانه‌ها یا اظهارنظر در این باره پیکر او را با خود می‌برند. در این گزارش آمده است که مراسم خاکسپاری جواد روحی، امروز، پنج‌شنبه ۹ شهریور در روستای کیلکان آمل انجام شد. فقط اعضای درجه اول خانواده اجازه حضور در خاکسپاری را پیدا کردند و ۱۵ مامور امنیتی نیز آنها را تحت کنترل داشتند. کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان همچنین نوشت مطلع شده است که اعضای خانواده دیروز با جواد روحی ملاقات داشته‌اند و او در وضعیت جسمی و روحی مناسبی بوده‌ است، اما در کمال ناباوری صبح روز بعد با آنان تماس گرفته شده و خواستند که برای تحویل جنازه مراجعه کنند. براساس این گزارش بعد از مراجعه خانواده به بیمارستان علت مرگ آقای روحی ایست قلبی عنوان شده، در حالی است که دادستان نوشهر می‌گوید که نتیجه پزشکی قانونی هنوز اعلام نشده و علت مرگ هنوز مشخص نیست. در ماه‌های اخیر این چندمین مورد از مرگ معترضان تحت بازداشت است. فعالان حقوق بشر می‌گویند برخی از آنها به دلیل بدرفتاری ماموران یا در اثر شکنجه کشته شده‌اند. موج اعتراضات سراسری سال گذشته نیز با خشم عمومی از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی تحت بازداشت گشت ارشاد آغاز شد. در این میان موضع‌گیری‌های دیگری آغاز گردید. از جمله روز شنبه، ۱۱ شهریور (دوم سپتامبر) محمود صادقی، نماینده سابق مجلس و دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها در نامه سرگشاده‌ای به رییس قوه قضاییه نوشت، خبرهایی که خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضاییه در باره جواد روحی منتشر می‌کند به جای روشن شدن علت مرگ او بیشتر بر ابهامات می‌افزاید. او یادآور شده است که سال گذشته خودداری قوه قضاییه از تشکیل یک کمیته‌ ویژه مستقل برای رسیدگی به کشته‌شدن مهسا امینی یکی از دلایل اعتراضات سراسری چندماهه بوده است. صادقی به رییس قوه قضاییه توصیه کرده است:‌ به فوریت یک کمیته ویژه که در آن حداقل یک پزشک مستقل با معرفی سازمان نظام پزشکی و یک وکیل دادگستری مستقل با معرفی کانون وکلای دادگستری و یک نفر از قضات خوشنام و مستقل دیوان عالی کشور عضویت داشته باشند تشکیل دهید تا به موضوع رسیدگی کنند و در صورت احراز قصور یا تقصیر مسئولان ذیربط مجازات قانونی در مورد آنها اعمال و نتیجه به صورت شفاف به اطلاع عموم برسد. برخی رسانه‌های ایران از جمله همشهری آنلاین ویدیویی از دیدار جواد روحی با مادر و پدرش منتشر کردند. در این ویدیو که تاریخ آن ۲۴ ساعت پیش از مرگ روحی اعلام شده، معترض محبوس در زندان نوشهر سالم و سرحال به‌نظر می‌رسد و هیچ نشانه‌ای از این که او ۲۴ ساعت دیگر فوت کند به‌چشم نمی‌خورد. حال این سوال پیش می‌آید که چه چیزی باعث مرگ او شده است؟ بر اساس اطلاعاتی که سازمان دیده‌بان حقوق بشر در باره این معترض زندانی کسب کرده، او پس از دستگیری به‌شدت تحت شکنجه بوده استِ. به گفته این سازمان حقوق بشری روحی به مدت ۴۰ روز در سلول انفرادی انوع شکنجه‌های را متحمل شده، از جمله اینکه او را چند روز در دمای زیر صفر درجه نگه‌داشته‌اند. سازمان عفو بین‌الملل هم شکنجه جواد روحی در دوران بازداشت را تایید کرده است. به گزارش این سازمان حقوق بشری به نقل از منابع دست اول مأموران سپاه بارها اسلحه را به سمت سر جواد روحی نشانه رفته و تهدید کرده‌اند که اگر اعترافات نکند به او شلیک خواهند کرد. عفو بین‌الملل بر اساس اطلاعات موثق تایید کرده است که این زندانی سیاسی هیچگونه سابقه بیماری نداشته است. این در حالی است که رسانه‌های حکومتی تلاش می‌کنند وانمود کنند که او پیش از دستگیری بیمار بوده و شکنجه علت مرگ او نبوده است. در این راستا خبرگزاری تسنیم مدعی شده، عکسی که پیش‌تر از جواد روحی روی تخت بیمارستان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، قدیمی و مربوط به زمان قبل از بازداشت او است. این عکس یادآور عکس معروف مهسا (ژینا) امینی بر روی تخت بیمارستان است. قرار بود که قوه قضاییه نتایج کالبدشکافی و علت مرگ او را به اطلاع عموم برساند. ‍پیکر جواد روحی بدون اعلام نتایج آزمایش‌های پزشکی قانونی به خاک سپرده شد. اما دست‌نوشته‌ای که گویای درد و رنج جواد روحی بوده است انتشار یافته است. آموزشکده توانا روز شنبه این دست‌نوشته از جواد روحی را منتشر کرد. او از جمله نوشته است، بمیرد آنکه زندان را بنا کرد ظلم بر ما نکرد بر مادران کرد فدای اشک‌هایت مادرم و هر کس به خدا نزدیکتر است، خدا بیشتر سختی‌اش می‌دهد توانا این دست‌نوشته را گوشه‌ای از شرح شکنجه های جواد روحی دانسته و نوشته است: میزان کینه‌ای که از او به دل داشتند در رفتار بازجوها خود را نشان می‌داد. چرا؟ چون جواد در خیابان دلاورانه ایستادگی کرده و به بقیه انرژی می‌داد. او پا پس نکشید و دلیرانه مبارزه کرد و در خیابان به شوق فردای آزادی رقصید. جواد روحی روز ۳۰ شهریور ماه سال گذشته در جریان اعتراضات سراسری دستگیر و به اتهام محاربه و افساد فی‌الارض و نیز به دلیل اعتراف به سوزاندن قرآن به ارتداد متهم و در نتیجه به سه بار اعدام محکوم شد. به گفته عفو بین‌الملل دادگاه او ناعادلانه بوده و تنها یک ساعت طول کشیده است. اردیبهشت ۱۴۰۲ دیوان عالی حکم سه بار اعدام جواد روحی را نقض کرد اما او همچنان در زندان موقت ماند. در زندان ماند تا به دست دولتمردان جمهوری اسلامی ایران به قتل برسد و این دولت خدمتگذار سناریوی جدیدی برای مرگ این جوان نامدار داشته باشد. به امید روزی که خون جوانان از دست رفته این مرز و بوم به ثمر رسیده و کشورمان را از ظلم و ستم نجات دهیم.

سرکوب معترضان توسط علی خامنه‌ای

پریا ترابی

در جریان خیزش سراسری نیروهای انتظامی به همراه نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای‌زمینی ارتش، پلیس‌آگاهی، پلیس‌امنیت‌عمومی، فتا،یگان‌ویژه ناجا، و نوپو و بسیج و شبهه نظامیان خارجی از جمله نیروهای سرکوبگر اعتراضات مردمی بودند . علی خامنه‌ای در ۲۸ آبان ۱۴۰۱ دستور سرکوب فوری معترضان را صادر کر د. رئیس قوه‌قضائیه محسنی اژه‌ای گفت برای عناصر فعال جای بخششی وجود ندارد . نمایندگان مجلس در ۱۵ آبان ۱۴۰۱ خواستار اعدام معترضان شدند. که تا ۲۷ آبان همان سال تعداد معترضان به بیش از ۶۰۰۰۰ نفر می‌رسید. روحانیون نیز درخواست تداوم اعدام را صادر کردند. برای سرکوب اعتراضات جمهوری اسلامی از آمبولانس و لیزر استفاده شد. لیزر برای نشانه‌گیری قبل از شلیک و آمبولانس برای انتقال آنها به بازداشتگاه. پلیس ضدشورش از تیراندازی مستقیم به مردم و گازاشکاور و ماشین آبپاش استفاده کرد و در این میان کودکان زیادی نیز کشته شدند. قطع اتصال اینترنت در روزهای ابتدایی بسیار مشهود بود. جمهوری اسلامی به رهبری شخص پلید و بد طینت خامنه‌ای به گفته سازمان حقوق بشری هه‌نگاو ۱۸۶ کودک و نوجوان ۱۵۴ پسر و ۳۲ دختر را ربوده و برخی را به ۷۴ ضربه شلاق و جریمه مالی محکوم کرد. نیروهای جمهوری متجاوز اسلامی به دختران و پسران ۱۳ تا ۱۴ سال تجاوز جنسی کرده و مانند نیکا شاکرمی که پس از تجاوز و ضرب و شتم شدید او را از بلندی به پایین پرت کرده و آن را خودکشی اعلام کرد. جمهوری اسلامی با فیلم گرفتن از صحنه تجاوز به کودکان برای باجگیری و سکوت کودکان و نوجوانان استفاده کرد. جمهوری اسلامی به دستور شخص خامنه‌ای به مسموم کردن سریالی دانش‌آموزان و دانشجویان پرداخت و از طرف دیگر با گلوله‌ای ساچمه‌ای و پینت‌بال به نابینا‌کردن چشم بسیاری از معترضان پرداخت. مسئولان حکومتی هرگز این کشتارها و جنایات را برگردن نگرفتند و آن را انکار کردند. حکومت جمهوری اسلامی حتی در تحویل اجساد کشته‌شدگان اعتراضات به خانوادهایشان اشکال‌تراشی و طلب پول‌ کلان کرد. حکومت اسلامی بدطینت دانشجویان و معلمان و کارگران و فعالان کارگری و روزنامه هه‌نگاو زیادی را دستگیر و زندانی و به احکام طولانی حبس و شلاق و بسیاری هم به اعدام محکوم کرد. سرکوب معترضان همچنان ادامه دارد و با گروگانگیری و ربایش و معترضان و دستگیری خانواده‌های آنان و شکنجه و صدور روز افزون احکام اعدام همچنان به حکومت منحوس و دیکتاتوری خود ادامه داده و موجب فقر و بیکاری و بی‌سوادی کودکان و جنگاوری در تمام دنیا می‌شود . من پریا ترابی این حکومت مستبد و دیکتاتور را محکوم و خواهان سرنگونی این استبداد کثیف هستم.

سوخت‌کشی جانی در مقابل نانی

فرشاد اعرابی

سوخت‌کشی زاده رحم فقر و بیکاری در کشور است، هیچ ‌کس از دل‌خوشی خود را طعمه ‌آتش نمی‌کند. صحنه ‌آتش گرفتن ماشین‌های سوخت‌بران و جزغاله‌شدن جوانان در بلوچستان را فقط می‌شود در جنگ‌های واقعی دید. معضل سوخت‌کشی در سیستان و بلوچستان مثل کولبری در کردستان، یکی از خطرناک‌ترین شغل‌های کاذب است که جوانان این خطه برای به ‌دست آوردن لقمه‌نانی با بمب‌های ساعتی سر و کله می‌زنند و برای رسیدن به مقصد فروش، در جاده‌های خطرناک مرزی سر جان خود قمار می‌کنند. بر خلاف آن‌چه که رسانه‌های حکومتی ادعا می‌کنند، سوخت‌کشی برای شهروندان معمولی یک شغل پر درآمد نیست، حتی نمی‌شود اسم شغل را بر روی آن گذاشت، بلکه یک اجبار است که سودی جز زنده ماندن در این سرزمین زرخیز ندارد. فقدان شغل و تورم یکی از اصلی‌ترین علت‌های سوخت‌کشی است. جوانان سوخت‌کش مجبورند برای این ‌کار، سختی‌هایی را تحمل کنند که هیچ سودی ارزش پیامدهای خطرناک آن‌را ندارد، مسیر و جاده مرزی که یک لحظه اشتباه و غفلت در آن سبب می‌شود برای همیشه به زندگی یک جوان پایان تلخی ببخشد، یا مواجه با نیروهای امنیتی که در این سال‌ها با تیراندازی به سمت سوخت‌کشان، باعث کشته شدن و نقص عضو آنها شدند. سوخت‌کشی زاده رحم فقر و بیکاری در کشور است، هیچ ‌کس از دل‌خوشی خود را طعمه ‌آتش نمی‌کند. صحنه ‌آتش‌ گرفتن ماشین‌های سوخت‌کشان و جزغاله‌شدن جوانان در بلوچستان را فقط می‌شود در جنگ‌های واقعی دید. جوان و حتی کودکی که باید در رفاه و سرگرم دانش و درس باشند، پدری که محاسنش سفید شده و باید از حقوق و رفاه بازنشستگی‌اش بهره ببرد، گرفتار این فاجعه و بی‌عدالتی شده است. شاید ما از آمارهای منتشر شده قربانیان سوخت‌کشی توسط رسانه‌ها شوکه شویم، اما فاجعه فراتر از آن است، هزاران خانواده به سوگ فرزندانی نشسته‌اند که روزی امید و نان‌آور آن‌ها بودند، یک لحظه شنیدن روایت آن‌ها که دلبندشان اکنون جسد جزغاله شده و زیر خاک است، دردناک و تأسف‌انگیز است. در میان همه این دردها چشم شما برای حقایقی باز می‌شود که لزوما برای دیدن‌شان همیشه باز نیست، حقیقتی که سرنوشت این مردم چرا و چگونه به این‌جا رسید؟ سرزمینی که ۹ درصد منابع و ذخایر دنیا را دارد، چرا شهروندانش برای تکه‌ای نان به چنین سرنوشت تلخی دچار شوند؟ معادن بزرگ و طلایی سیستان و بلوچستان، دریای مکران و اقتصاد بندر آن چرا نمی‌تواند از فقر و بدبختی این مردم بکاهد؟ آیا فرصت کوتاهی در اختیار دولت‌مردان این سرزمین قرار گرفته است که این مردم هنوز به حداقل‌ترین رفاه نرسیدند؟ همیشه دولت‌مردان معتقدند که مشکلات باید ریشه‌ای حل شوند، چرا طی این چهل و اندی سال مشکلات ریشه‌ای و بلکه حتی به صورت مقطعی حل نشدند و نمی‌شوند؟ سوخت‌کشان همان قشر ضعیف و مظلوم جامعه‌اند که برای کشته شدن آن‌ها صدای هیچ مسئولی بلند نمی‌شود و هیچ دادخواهی حق دادخواهی برای فرزند کشته‌شده‌اش را ندارد، حتی بارها از تریبون‌های دولتی و حکومتی آن‌ها را قاچاقچی عنوان کرده که سرمایه ملی را به غارت می‌برند، حال‌ که چشم‌ها را روی واقعیتی بستند که مثل روز روشن است، آن‌ها هیچ ‌وقت به قاچاق سوخت سازمان‌یافته در مرزهای شرقی نپرداختند، قاچاق کلانی‌ که ریشه در بدنه دولت دارد و بدون بازرسی از مرز خارج می‌شود، با این ‌که حامل این سوخت‌ها تانکرهای بزرگ و دستگاه‌های سنگین هستند و جلوی چشمان هزاران نفر از همان مسیر سوخت قاچاق می‌شود و هیچ نهاد امنیتی جلودارشان نیست. اعتراف این موضوع توسط مالک شریعتی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون انرژی مجلس قابل توجه است که می‌گوید: روی‌مان نمی‌شود بگوییم یک‌ونیم میلیارد لیتر در سال آمار رسمی قاچاق سوخت مایع نیروگاه‌های ما است این حجم از قاچاق سازمان یافته سوخت در نیروگاهای کشور در مقابل سوختی که سوخت‌کشان برای امرار معاش از مرز خارج می‌کنند بسیار بزرگ‌تر است که البته هیچ‌ گاه به آن نمی‌پردازند، زیرا شریک این باند قاچاق، نهادهایی هستند که انتقاد و پرداختن به آن‌ها هزینه دارد ولی دیوار سوخت‌کشان خیلی پایین است که هر رسانه و مسئولی برای خوش‌رقصی از روی آن می‌پرد. علی‌رغم این‌ که همین سوخت توسط باندهای دولتی به سوخت‌کشان فروخته می‌شود و آن‌ها سوخت را به آن سوی مرز منتقل می‌کنند و آن‌سوی قضیه نیز قابل توجه است که دولت به سود فروش سوخت در بازارهای سیاه نیز می‌رسد. به نظر می‌رسد وقتی نوک اتهام قاچاقچی را به سوی سوخت‌کشان و کولبران می‌گیرند، قصد دارند نشان دهند که سازمان صادرات کشور سالم است و فقط این سوخت‌کشان هستند که مرتکب این تخلف می‌شوند، در حالی‌ که قاچاق اصلی در گمرکات صورت می‌گیرد و این پوششی است بر قاچاق‌های کلان نهادهای حکومتی. بیشتر از نود درصد قاچاق کشور در گمرکات صورت می‌گیرد و خود حاکمیت به این موضوع اعتراف کرده، چنان‌که داوود گودرزی دبیر قرارگاه ملی با مفاسد اقتصادی سال ۱۳۹۹ در یک نشست خبری گفت: طبق گزارش تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی که در سال ۹۶ و ۹۷ انجام شد، ۹۵ درصد حجم قاچاق کشور از گمرکات و مبادی رسمی کشور صورت می‌گیرد. همچنین ۳۵ درصد از حجم واردات کشور را قاچاق تشکیل داده است. واژه قاچاقچی برای سوخت‌کشی نه حقوقی است و نه اخلاقی، بارها نهادهای حکومتی و از جمله سپاه پاسداران می‌خواستند این شغل را سازماندهی و در طرح رزاق را پیاده کنند، ولی کار به جایی نرسید و هنوز سوخت‌کشان با چالش‌های امنیتی گوناگونی روبه‌رو هستند. این رنج‌ها همچنان یک واقعیت تلخ در نوار مرزی هستند که جوانانی برای تامین‌معیشت روزانه و نبود یک شغل مرسوم که زندگی یک خانواده را تأمین کند در نقش راننده به خرید و فروش قطره‌ای از سوخت و سرمایه ملی کشور به آن مشغول هستند. عدم مبارزه با قاچاق سازمان‌یافته سوخت که بدنه در حاکمیت دارد به این حقیقت اذعان می‌کند که قانون فقط برای قشر ضعیف جامعه نوشته شده و آن‌ها که دستی فراتر از شهروندان معمولی دارند می‌توانند قانون را دور بزنند و کسی جلودارشان نیست، وگرنه تانکرهای پلمپ شده که از پتروشیمی‌ها بارگیری شده که بدون هراس و بازرسی از مرز خارج می‌شوند، واقعیتی است که در دید همگان قرار دارد. چگونه در طی این سال‌ها یک‌بار به سوی آن‌ها تیراندازی نشده و بازداشت نشدند؟ این تفاوت در نوع برخورد رایج شده که آن‌ها که برای تکه‌ای نان سوخت‌کشی می‌کنند با گلوله مواجه‌اند و برای قاچاق کلان نورچشمی‌ها مرزها را باز گذاشته و احترام نظامی می‌کنند. سوخت‌کشی نتیجه ظلم، نابرابری و محروم نگه‌داشتن مردم در کشوری است که هیچ انگیزه‌ای برای حل این بحران و معضل وجود ندارد، بوی خون و کباب شدن آن‌ها در آتش را کسی حس نمی‌کند، آن‌ها تنهاترین و بی‌پناه‌ترین افراد در کشورند، به جایی وصل نیستند که کسی پیگیر خون به ناحق ریخته آن‌ها باشد، آن‌ها برای زنده ماندن می‌جنگند و درد آن‌هایی که از این شغل سود کلان را به جیب می‌زنند را می‌کشند. شاید یک روزی این زخم پنهان سر از بستر دربیاورد و دل هر صاحب وجدانی را به درد بیاورد که چه جان‌هایی قربانی تکه‌ای نان شد و چه کسانی یک قطره از سهم زندگی خود را از چنگال گرگ‌ها بیرون کشیدند.

پروژه کشته‌سازی حکومت فاسد خامنه‌ای دیکتاتور

مهناز ترابی

اصطلاحی عوام‌فریبانه و توجیه بدون هیچ سند و مدرک است که توسط حکومت ایران به رهبری ولایت خودکامه و دیکتاتوری علی خامنه‌ای برای سلب مسئولیت از خود در کشتار معترضان اعتراضات در ایران و در جهت سرپوش گذاشتن به سرکوب خیزش ۱۴۰۱ ایران به دست نیروهای امنیتی حکومت ایران، توسط مسئولان حکومت و رسانه‌های وابسته استفاده می‌شود. حکومت ایران هیچگاه مسئولیت کشتن معترضان به دست نیروهای امنیتی خود در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران و دیگر اعتراضات پیشین را بر عهده نگرفته است و کشتن آنان توسط گلوله‌های جنگی شلیک شده از اسلحه مأموران خود را نمی‌پذیرد و ادعا می‌کند که حکومت هیچگاه برای مقابله با اعتراضات از گلوله‌های جنگی استفاده نمی‌کند و فقط در صورت لزوم از گلوله پینت‌بال و ساچمه‌زن و غیرکشنده استفاده می‌کند. نظام جمهوری اسلامی کشتن بیش از ۵۰۰ معترض از تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ تاکنون را به عوامل ضدانقلاب، منافقین، معاندین، اغتشاشگران، گروهای‌تجزی هطلب یا افراد ناشناسی که وجود خارجی ندارند نسبت می‌دهد. این وقایع پیشینه داشته به طوری که: اولین اقدام حکومت ایران در موضوع کشتار مردم و انتساب آن به مخالفان خود در جهت تحریک احساسات مردمی در جهت پیشبرد اهداف خود، حادثه عمدی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در شب شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود که توسط عوامل وابسته به انقلابیون ایران رخ داد ولی سعی کردند که آن را به ساواک و رژیم پهلوی نسبت دهند که بعداً حقیقت ماجرا مشخص شد و عوامل اصلی دستگیرشده اعتراف کردند که هیچ وابستگی به رژیم شاه نداشته و این اقدام در جهت پیشبرد مقاصد انقلاب انجام در روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ و در جریان پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران، ندا آقاسلطان در خیابان کارگر شده است شمالی تهران به ضرب گلوله کشته شد. سپس رسانه‌های رسمی و وابسته به جمهوری اسلامی ضمن مشکوک قلمداد کردن این حادثه واکنشهای متفاوتی را اعلام کردند و این حادثه را متوجه عوامل دیگری غیر از نیروهای امنیتی و لباس شخصی حاضر در صحنه کردند. رجا نیوز به نقل از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که آرش حجازی قاتل اصلی ندا است. روزنامه جوان، نیز مدعی شد که خبرنگار بی‌بی‌سی، برای قتل ندا آقاسلطان، اوباش را اجیر کرده بود. عملکرد دستگاه قضایی و امنیتی حکومت ایران نشان میدهد در بررسی پرونده کشته‌شدگان رفتار دوگانه دارند. اگر پرونده مربوط به کشته‌شدن مأموران خودی یا طرفداران حکومت باشد، عوامل حادثه را در مدت کوتاهی دستگیر می‌کنند ولی پرونده‌های کشته‌شدگان اعتراضات را با ادعای تحقیقات در حال بررسی رها میکنند تا مشمول گذرزمان شود. مأموران امنیتی حکومت جمهوری اسلامی با ربودن پیکرهای کشته‌شدگان خیزش ۱۴۰۱ ایران و انتقال آنها بدون اطلاع و اجازه خانواده و بستگان آنها به اماکن دیگر و دفن مخفیانه آنها بدون حضور بازماندگان تلاش می‌کنند تا خانواده و بستگان جانباختگان را به سکوت وادار کنند و آنها را تهدید می‌کنند که در صورت عدم تمکین به خواست‌های آنان از تحویل اجساد و اعلام محل دفن آنها ممانعت خواهند کرد. جمهوری اسلامی در بیشتر موارد با پرونده‌سازی برای کشته‌شدگان اعتراضات تلاش می‌کند تا حقیقت ماجرا را وارونه و به دور از واقعیت جلوه دهد و آن را به گروهای تجزیه‌طلب، داعش یا معترضان مسلح شده توسط دشمنان خارجی نسبت دهد. از ۲۶ شهریور تا ۲۰ دی ۱۴۰۱، ۵۴۰ نفر، از جمله ۷۴ کودک زیر ۱۸ سال در سراسر ایران به دست نیروهای امنیتی وابسته به نظام جمهوری اسلامی ایران کشته شدند و این حکومت فاسد کودک‌کش با کشتن کودکانی چون کیان پیرفلک ده ساله و بازداشت مادر او ماه منیر مولاییو اخراج او از محل کارش و حبس خانگی او و نیز ویلچرنشین کردن پدر او میثم پیرفلک همچنان به جنایتهای بی‌شرمانه خود ادامه می‌دهد و کودکانی که ابتدا ربوده شده و بعد تجاوز و به طرز فجیهی به قتل رسیده و آن قتل را انکار می‌کند مانند نیکا شاکرمی . من مهناز ترابی تنفر خود را از رژیم استبدادی و تروریستی جمهوری اسلامی با آگاهی رساندن به مردم ایران از حقوق ذاتی وشهروندی خود ابراز می‌کنم و خواستار پایان دیکتاتوری حکومت ولایت فقیه علی خامنه‌ای هستم.

در آستانه سالگرد انقلاب مهسا

مینا آقابیگی

در آستانه سالگرد جنبش سراسری زن، زندگی، آزادی، رژیم نگرانی خیزش مردمی با پشتیبانی اقشار مختلف جنبش اعم از کارگران، جوانان و دانشجویان، زنان و بازنشستگان در چند هفته اخیر به اقدام‌هایی شتاب‌زده دست زد تا فضای رعب و وحشت ایجاد کند. در حالی که کمتر از یک ماه به سالگرد مهسا (ژینا) امینی و آغاز اعتراضات زن، زندگی، آزادی باقی مانده، فشارهای امنیتی در ایران تشدید شده است. بازداشت یا تهدید به بازداشت نزدیکان کشته‌شدگان برای ساکت کردن خانواده،‌ تهدید وکلا،‌ جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود حتی با بستن مسیر و جاده،‌ تخریب سنگ مزار کشته‌‌شدگان،‌ ممانعت از کسب و کار و حتی اخراج اعضای خانواده‌های داغدار از محل کار از جمله ستم‌هایی است که طی یکسال گذشته به طور رسمی یا غیررسمی براین خانواده‌ها رفته است. مقام‌های قضایی و امنیتی ایران با تهدید، سختگیری و مجازات‌های سنگین و در مواردی عجیب تلاش کرده‌اند تا حجاب اجباری را به زنان و دختران تحمیل کنند، اما همچنان شماری از زنان و دختران در ایران از تن دادن به قوانین حجاب اجباری سرپیچی می‌کنند و بدون حجاب در مکان‌های عمومی حاضر می‌شوند و برخورد پلیسی هم نتوانسته این روند را متوقف کند. نخستین اقدام رژیم در این مانور، چرخاندن ون‌های گشت‌ ارشاد در خیابان‌ها بود. با وجود تهدیدهای توخالی احمدرضا رادان فرمانده نیروی انتظامی- پلیس به برگشت‌ناپذیر بودن سرکوب زنان و اجبار زنان به حجاب اجباری، در خیابان‌ها، مکان‌ها و گذرگاه‌های عمومی شاهد زنان میهن‌مان با حجاب اختیاری بودید. بازداشت‌های اخیر دست‌کم ۲۲ فعال مدنی و حقوق بشر در ایران در کمتر از یک ماه، که اکثریت آنها زن بودند، نشان‌دهنده آغاز تشدید سرکوب دولتی در آستانه نزدیک شدن به سالگرد جنبش اعتراضی آزادی زندگی زن در ایران است. مقامات جمهوری اسلامی در حال بیرون راندن فعالان سراسر کشور از حضور در جامعه مدنی، به ویژه زنان، هستند تا این پیام ترس و بیم را در آستانه یک‌سالگی جنبش اعتراضی زن، زندگی، آزادی به مردم برسانند که اگر دوباره برخیزید، سرکوب‌تان خواهیم کرد. با گسترش فقر و مشکلات اقتصادی، نیز مشکلات زیست‌محیطی‌ای که بحران جدی بی‌آبی را در چند ماه گذشته دامن زده است، رژیم در آستانه سالگرد جنبش زن، زندگی، آزادی در نگرانی بسیار شدید از پیامدهای آینده در اوضاع کشور با سرکوبگری و نمایش اقتداری که در برابر عزم مردم پوشالی است درصدد کنترل اوضاع است. در چنین اوضاعی با اتحاد گردان‌های مختلف جنبش مردمی و نیز حمایت مؤثر و گسترده نیروهای آزادی‌خواه و مترقی میهن‌مان می‌توان رژیم را به‌عقب‌نشینی در برابر خود وادار کرد و زمینه را برای گذار از دیکتاتوری حاکم فراهم ساخت. جامعه جهانی باید اقدامات قاطعی را علیه رهبران سیاسی و اعضای قوه قضاییه در ایران که این سرکوب غیرقانونی و خشونت‌آمیز را ادامه می‌دهند، اتخاذ کند.

علی خامنه‌ای و فرمان سرکوب از پادگان

سینا اشجعی

از زمان شروع اعتراضات خامنه‌ای دو سخنرانی در روزهای ۲۶ و ۳۰ شهریور داشته است. اما سرانجام در هفته سوم اعتراضات، در یک پادگان، در میان فرماندهان ارشد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و در حضور دانشجویان دانشگاه‌های نیروی مسلح درباره وقایع جاری ایران اظهارنظر کرد. رهبر جمهوری اسلامی ایران مطابق رویه ۳۰ سال گذشته خود، اصالتی برای اعتراضات و خواسته‌های شهروندان ایرانی قائل نشد و وقایع جاری اعتراضی در ایران را نه مطالبه مردم کشور بلکه طراحی ایالات متحده و اسرائیل ارزیابی کرد. در حالی که دلیل اصلی شروع اعتراضات، قتل مهسا امینی در زمان بازداشت توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی بوده است، او جانب نیروهای مسلح را گرفت و به جای شهروندان دادخواه، مأموران نیروی انتظامی و شبه نظامیان بسیج را تحت ظلم خواند که نشانه‌ای واضح از ادامه سیاست‌های جاری او و فقدان هر گونه اصلاح در رویکردهای رهبر ۸۳ ساله جمهوری اسلامی است. خامنه‌ای بدون تسلیت گفتن به خانواده امینی بابت قتل دختر ۲۲ ساله آن‌ها به دست ماموران نیروی انتظامی، نسبتی کاملا دروغ به معترضان داد و از آتش زدن قرآن توسط آن‌ها گفت. از ابتدای شروع اعتراضات، شهروندان معترض بر این تاکید داشته‌اند که تظاهرات آن‌ها علیه اسلام نیست بلکه سیاست‌های سرکوب‌گر جمهوری اسلامی و دخالت آن در تمام وجوه زندگی را رد می‌کنند. همراهی زنان و دخترانی که داوطلبانه و از روی اعتقاد حجاب بر سر در کنار دختران و زنانی که حجاب از سر برداشته و آن را آتش می‌زدند، رویه‌ای واضح از جعلیاتی است که خامنه‌ای به معترضان نسبت داد. خامنه‌ای در سخنرانی خود برای دومین بار اصالت معترضان ایرانی را نادیده گرفت و حرکت اعتراضی آن‌ها را اغتشاش نامید. احتمالا منظور علی خامنه‌ای از ایرانیان خائن در خارج، علی کریمی، فوتبالیست شهیر و حامد اسماعیلیون، شهروندی است که همسر و فرزند ۹ ساله‌ا‌ش در شلیک موشک توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیمای اوکراینی کشته شدند. از ابتدای شروع اعتراضات، کریمی و اسماعیلیون با مردم معترض همراهی و سعی کرده‌اند صدای آن‌ها باشند. از هفته‌های اول شروع حکمرانی در خرداد ۱۳۶۸، خامنه‌ای به طور مداوم از دشمن گفته و هر پیشنهاد، اعتراض و انتقادی در داخل ایران را به دشمن نسبت داده و جلوی تحقق اراده ملی برای تحول ایستاده است. آنچه خامنه‌ای در کشورهای دیگر اغتشاش خوانده، اعتراضات شهروندان به سیاست دولت‌های خود بوده است. در هیچ کدام از این اعتراضات، پلیس و نیروهای مسلح این کشورها به سوی تظاهرات مسالمت‌آمیز شلیک نکرده و معترضان غیرمسلح را هدف گلوله‌های مستقیم خود قرار نداده‌اند. هم‌چنین در این کشورها در زمان اعتراضات، شبکه اینترنت قطع نشده و حکومت با استفاده از فرصت، شروع به سرکوب خونین مردم مانند آن‌چه در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در ایران اتفاق افتاد، نکرده است. در تمامی موارد مشابه، پس از دادن وعده‌های مکرر از سوی مقام‌های جمهوری اسلامی ایران، موضوع به صورتی فرسایشی شده است و در نهایت هیچ‌کدام از متهمان به عدالت سپرده نشده‌اند. یکی از قدیمی‌ترین این موارد، تقلیل دادن حوادث خونین تیر ۱۳۷۸ در کوی دانشگاه تهران است که سرانجام یک درجه‌دار جز به جرم دزدیده شدن ریش تراش محکومیت گرفت و تمامی عوامل درجه دو که در دادگاه بودند، تبرئه شدند. هیچ‌کدام از فرماندهان اصلی و نیروهای لباس شخصی در آن وقایع محاکمه نشدند. در جریان شلیک به هواپیمای اوکراینی و کشته شدن ۱۷۹ مسافر و خدمه، جمهوری اسلامی ایران نه تنها عاملان اصلی را به عدالت نسپرد بلکه حتی مشخص نشد متهمان رده پایینی که گفته شد محاکمه شده‌اند، چه افرادی هستند. این رویه جمهوری اسلامی سابقه‌ای طولانی دارد. اشاره خامنه‌ای به زندگی در میان قوم بلوچ، تبعید او به ایران‌شهر در استان سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۵۶ است که هنوز جمهوری اسلامی وجود نداشت و تا دو سال بعد از آن نبود. منبع علی خامنه‌ای برای شناخت و اطلاع از وضعیت در یکی از بزرگ‌ترین استان‌های ایران مربوط به ۴۵ سال پیش است، در حالی که دو روز پیش از سخنرانی او، ماموران مسلح جمهوری اسلامی نمازگزاران را در زمان اقامه نماز جمعه به خاک و خون کشیدند و دست‌کم ۱۹ کشته بر جا گذاشتند. آرایی که در سیستان و بلوچستان داده شده‌اند، با وجود نظارت استصوابی و تهی‌بودن انتخابات از معنی واقعی به دلیل رد صلاحیت‌ها، در حد ممکن دورترین انتخاب در مقایسه با پسند خامنه‌ای بوده‌اند. شناخت خامنه‌ای از آن‌چه تلقی می‌کند دست اول و شخصی است هم مربوط به بیش از چهار دهه پیش است. خامنه‌ای به تظاهرات دولتی اشاره می‌کند که صداوسیما افرادی که حجابی دارند و در وضعیت عادی با تذکر یا بازداشت نیروی انتظامی مواجه می‌شوند را به نشانه محبوب بودن جمهوری اسلامی، از رسانه‌های حکومتی پخش می‌کند. در انتخابات هم عموما طبقه‌ای که جمهوری اسلامی مطالبات و خواسته‌هایشان را همانند اظهارات اخیر به رسمیت نمی‌شناسد، سعی داشته‌ است با گزینش میان بد و بدتر، راهی برای تنفس در فضای بسته سیاسی و فرهنگی بیابد که خامنه‌ای چنین تقلایی را نشانه محبوب بودن جمهوری اسلامی در میان کسانی تصور می‌کند که حجاب کامل ندارند. با این که رهبر جمهوری اسلامی در اظهاراتش سعی کرد ستاره‌های هنری و ورزشی ایران را سالم و مومن، یعنی مورد تایید ایدئولوژی و سلیقه حکومت بخواند اما در ادامه احتمالا به صورتی غیرارادی گفت که حتی همین افراد هم اگر به جمهوری اسلامی اعتراض داشته باشند، موضع‌گیری‌ آن‌ها ارزشی ندارد. به بیان دیگر، اظهارنظر افراد سالم و مومن هم تا زمانی از دید خامنه‌ای ارزش دارد که در تایید حکمرانی و سیاست‌های سه دهه اخیرش باشد. خامنه‌ای حکم نهایی خود را صادر کرد و حتی کسانی که به نیروهای مسلح بابت سرکوب خشن و خونین انتقاد می‌کنند را غیرقابل تحمل خواند و گفت نیروهای مسلح جلوی معترضان موظف به ایستادن، یعنی سرکوب هستند. میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران که بیشتر از ۱۰ سال است با دستور خامنه‌ای در حبس خانگی قرار دارد، اخیرا از نیروهای مسلح خواسته بود به جای سرکوب مردم معترض، در کنار شهروندان بایستند و جای درست را به جای تقویت دیکتاتور انتخاب کنند. خامنه‌ای به نیروهای مسلح خواسته‌ای کاملا متفاوت را فرمان داد که ادامه سرکوب و سیاست‌های ویران‌گر کنونی است. او هیچ گاه اشاره به تجدیدنظر در سیاست حجاب اجباری یا برچیده شدن گشت ارشاد نکرد؛ اقدامی که در رفتارشناسی خامنه‌ای، به معنای تایید وضعیت موجود و خودداری از کاری است که ممکن است نزد شهروندان ایرانی عقب‌نشینی تلقی شود.

بیت رهبر جمهوری اسلامی ایران مبداء فساد

صادق فرخی قصرعاصمی

این روزها سر نخ بسیاری از فسادها در کشور، از هر سو که دنبال شود در نهایت به آیت‌الله خامنه‌ای و نهادهای زیر دست او می‌رسد؛ رهبری که سال‌هاست در جایگاه اپوزسیون نظام خودساخته نشسته و از بی‌عدالتی و فِساد در کشور می‌نالد. در ۳ تیر ۹۸ خزانه‌داری آمریکا خامنه‌ای و دفترش موسوم به بیت رهبری را تحریم کرد. تحریم بیت‌العنکبوت خامنه‌ای به‌ عنوان اصلی‌ترین نهاد قدرت و ثروت و نقطه کانونی سرکوب مردم ایران و منشاء‌ صدور تروریسم به منطقه و جهان، یک ضربه کیفی بر رأس دیکتاتوری ولایت ‌فقیه بود که مقاومت ایران سال‌ها پیگیر تحقق آن بود. اهمیت لیست‌گذاری این نهاد فاشیستی ولایت فقیه (به‌ عنوان بزرگ‌ترین کانون جنایت سازمان‌یافته تاریخ معاصر ایران) آنجا بیشتر روشن می‌شود که به یادآوریم این بنیاد ضد بشری با اصل ۱۱۰ قانون اساسی رژیم، پوستین قانونی هم به تن دارد! حکومت آخوندی با ناکارآمدی اقتصادی ناشی از اختلاس، غارت و چپاول سرسام‌آور تأثیرات جبران‌ناپذیری بر زندگی مردم گذاشته و بسیاری از خانواده‌ها به‌ علت مشکلات ناشی از فقر، بیکاری و گرانی متلاشی شدند. آمار تکان‌دهنده از افزایش نجومی تعداد کودکان کار، خودکشی، گورخوابی، کودک‌فروشی، کلیه‌فروشی، بیکاری، آوارگی زنان و کودکان، طلاق، فحشا، اعتیاد و حاشیه‌نشینی در کنار شکنجه و اعدام صدهزار ایرانی محصول ننگین باند چپاولگر خامنه‌ای و پاسداران فاسد طی چهار دهه می‌باشد. در این ۴۳ سال بیش از دو تریلیون دلار سرمایه خارجی وارد کشور شده است. کارنامه چهل و سه ساله اقتصادی جمهوری اسلامی ایران چگونه بوده است؟ از غم جوانان بیکار و زنان سرپرست خانوار گرفته تا مصیبت کارتن خواب‌ها و بی‌خانمانها و درد کودکان بی‌پناه و هزار رنج بزرگ ایرانی‌ها شرمسار نیستند، مردم در آتش بی‌تدبیری جمهوری اسلامی می‌سوزند. در انقلاب ۱۳۵۷ که به سقوط سلطنتی پهلوی منجر شد، قیام مردم به‌علت مبارزه با فساد، ظلم و فقر بود، مردم انتظار داشتند با سقوط شاه ایران وارد دورانی نمونه از رشد و عدالت اجتماعی در یک حاکمیت ملی شده و ایران تبدیل به الگویی از رشد اقتصادی اجتماعی شود. اما با سرعت رهبری انقلاب توسط خمینی و به قدرت رسیدن دیکتاتوری ولایت فقیه، سلطه باندهای فاسد اختلاس‌گر، رانت‌خوار و سوءاستفاده‌چی، سرطان چپاول و غارت سراپای نظام اقتصادی مملکت را فراگرفت. این روزها سر نخ بسیاری از فسادها در کشور از هر سو که دنبال شود در نهایت به آیت‌الله خامنه‌ای و نهادهای زیر دست او می‌رسد؛ رهبری که سال‌هاست در جایگاه اپوزسیون نظام خودساخته نشسته و از بی‌عدالتی و فساد در کشور می‌نالد. فسادی که رهبر جمهوری اسلامی سررشته آن را به دست دارد محدود به فساد سیاسی نمی‌شود؛ مجموعه امپراطوری او، با استفاده از رانت اقتصادی اقدام به مهره‌چینی سیاسی نیز می‌کند. پول‌های کلانی که از طریق مجموعه‌های زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی تولید سفید و ذخیره می‌شوند در چنین روزهایی‌کارآیی دارند؛ روزهای منتهی به انتخابات و برای هزینه‌شدن در ستادهای انتخاباتی که نظرشان به نظر او نزدیک‌تر است.

مردان بدون زنان

سیدسعید نوری‌زاده

همواره در برخی از متون چالش‌گرانه برابری حقوق زنان و مردان، این تصویر منتقدانه از وضعیت زنان به نمایش گذاشته شده است که زنان بدون حمایت مردان دارای چه زندگی اسفباری هستند! به عبارت دیگر با عناوینی مانند زنان بدون مردان، داستان ستم‌های تاریخی و موجود مردان علیه زنان به تصویر کشیده شده و به ابعاد به واقع تلخ آن اشاره شده است. در این میان چه بسا اندک توجهی بدین امر نیز شده است که مردان در جامعه‌ای که زنان در چنبره خانه و یا فضای تنگ فرهنگی و دینی بسر می‌برند و مشارکت اندکی در عرصه ها و حوزه‌های مختلف زندگی دارند، در چه وضعیتی بسر می‌برند. در این مطلب کوتاه تلاش می‌شود به برخی از ابعاد و پیامدهای زندگی اجتماعی مردان بدون زنان از منظر پراگماتیزم مردانه توجه شود. مردان بدون زنان در عرصه اقتصاد کشور: محاسبه وضعیت فعالیت اقتصادی جمعیت کشور حاکی است که از کل جمعیت ده ساله و بیشتر (که پیش‌فرض ده ساله برای فعال دانستن جمعیت کشور خود نافی کنوانسیون‌های حقوق کودک و قانون جهانی کار است) معادل ۶۰ میلیون نفر، فقط قریب ۳۹ درصد فعال می‌باشند. آمار مذکور زنان خانه‌دار و مرد و زن محصل را از شمار آمارگیری خارج کرده است و لذا ارقام حاصل‌ گویای این است که از بین حدود ۶۰ میلیون افراد بالای ده ساله فقط ۳۹ درصد فعال می‌باشند و بیش از ۶۰ درصد جامعه از نظر اقتصادی فعال شناخته نمی‌شوند. در این تراز اقتصادی مشاهده می‌شود که نرخ مشارکت زنان در عرصه اقتصادی حدود ۱۲ درصد بوده و قریب ۸۸ درصد فعالان اقتصادی کشور را مردان تشکیل می‌دهند. از سوی دیگر آمارهای حاکی است از بین ۲۳ میلیون نفر فعال از نظر اقتصادی ۱۲ درصد نیز بیکار می‌باشند. به بیان دیگر قریب ۲۰ میلیون نفر در جامعه در بازار کار و تولید و خدمت در کشور هستند که معاش جمعیت بیش از ۷۰ میلیون را تامین می‌کنند. در این میان پرسش بینادین این است که این تعداد ۲۰ میلیون از نظر جنسی چه وضعیتی دارند؟ با محاسبه بخش بزرگ زنان خانه‌دار واقع در سنین بین ۱۰ ساله و بیشتر به عنوان زنان فعال از نظر اقتصادی، می‌توان گفت نرخ مشارکت مردان ۶۱ درصد و نرخ مشارکت زنان ۱۶ درصد است. منبع. به بیان دیگر از بین ۸۴ درصد زنان دیگر واقع در سنین بالای ده ساله بخش بزرگی به عنوان محصل و خانه‌دار اصولا در فهرست افراد بیکار و جویای ‌کار محسوب نگردیده‌اند. محاسبه این نرخ‌ بیکاران در نرخ ‌بیکاری کل کشور نشان میدهد بیکاری در ایران قریب بیش از ۵۰ درصد کل نیروی فعال از نظر اقتصادی است. بی‌تردید در چنین اقتصادی که زنان بالقوه فعال از نظر اقتصادی تحت عنوان خانه‌دار از فهرست نیروی فعال حذف می‌شوند، بار تکفل اقتصادی بر دوش مردان چنان سنگین می‌شود که مردان ناگزیر از اشتغال مضاعف، اشتغال کاذب، سوء ‌استفاده‌های مالی و فساد در بازار کار میگردند. بی‌سبب نیست نرخ جرایم اقتصادی مردان از یکسو و اختلاس و ارتشای مالی در بخش دولتی و حتی خصوصی بیداد می کند! نظام آماری کشور مبتنی براین پیش‌فرض به تامین آمار میپردازد که زنان خانه‌دار ضرورتا نباید اشتغال داشته باشند از همین رو مسئولان برنامه‌ریزی مبتنی بر رویگرد مسلط مردسالاری زنان را بشمار نمی‌آورند. در کشورهای توسعه یافته کمتر زنی به عنوان خانه‌دار از فهرست شاغلان و یا بیکاران خارج است! زنانی که خانه داری می‌کنند شاغل و مستخدم محسوب می‌شوند و در غیر این حال در فهرست بیکاران شمرده می‌شوند. فشار عظیمی بر دوش مردان جامعه است مردانی که خود نیز باور چندانی به اشتغال زنان ندارند. مردان بدون زنان در عرصه اجتماعی: مردان امروز جامعه ایران در یک استثمار مضاعف بسر می‌برند. بیشترین صدمات زندگی شهری و استرس و فشارهای اقتصادی و شغلی از یک‌سو تهدیدهای ‌جانی و جزایی گریبانگیر این مردان است مردانی که بر آسیاب مردسالاری میان تهی آب می‌ریزند که سالیانی است برای آنان نمی‌گردد. مروری بر برخی شاخص‌های اجتماعی گواه این امر است. نرخ زندانیان کشور: شواهد حاکی است از بین ۱۹۳ هزار زندانی محبوس در زندان های کشور قریب ۹۶ درصد زندانیان را مردان تشکیل میدهند. این رقم گویای نرخ نسبتا تام و تمام ریسک‌پذیری‌های اجتماعی مردان در جامعه است که بیشترین لطمات جانی و مالی را متحمل می‌شوند. برآورد شاخص امید به زندگی در بدو تولد بین زنان و مردان در ایران از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۰ حاکی است که تفاوت این امید زندگی بین مرد و زن افزایش یافته و با افزایش ریسک های اجتماعی مرگ و میر بین مردان، این تفاوت از 2.6 به ۸ ۴سال رسیده است. به بیان دیگر امید به زندگی در سال ۱۳۹۰ برای مردان ۷۱ سال و زنان ۷۶ سال است. از سوی دیگردر سال گذشته ۶۳۰ هزار پرونده نزاع خیابانی در مراکز پزشکی ‌قانونی کشور به ثبت رسیده که به نسبت جمعیت، اردبیل، کرمانشاه و همدان بیشترین آمار نزاع‌های خیابانی را به خود اختصاص داده‌اند. منبع آمار دیگر حاکی است روزانه ۳ نفر در ایران با ضربات سلاح‌های سرد کشته می‌شوند و نیز بر اساس پرونده‌های تشکیل شده در همین سازمان نیز روزانه ۱۶۰۰ نزاع خیابانی نیز در ایران رخ می‌دهد. منبع. اکثریت مطلق این نزاع‌های خیابانی مختص نزاع مردان است. نرخ سرپرست‌ خانوار: مقایسه شاخص سرپرستی‌ خانوار نیز در ایران نشانگر این است که قریب بالاتر از ۸۷ درصد سرپرستی خانوارهای معمولی در ایران برعهده مردان می‌باشد. این رقم در کنار نرخ مشارکت اقتصادی زنان در تولید و اقتصاد ملی که پیشتر اشاره شد طبیعی بنظر می‌رسد. لیکن مسئولیت سرپرستی مردانه خانواده آسیب‌های خاص خود را بر مردان جامعه نیز بدنبال می‌آورد. میزان استرس، ناامنی اقتصادی، فشار روحی و روانی اشتغال مضاعف، خطرات ترافیک شهری در بین محیطهای‌ کاری و محل زندگی با فواصل مکانی نسبتا بزرگ، ریسک‌پذیری درگیری‌های شغلی و حقوقی و قضایی و در عین حال نزاع‌های خیابانی و قتل و جراحت و همچنین سکته‌های ‌مغزی و قلبی همگی نشان از حجم فشار مضاعفی است که جامعه مردان بدون زنان بر گردن مردان می‌نهد.

دراویش مظلوم

علی مسیبی

فرقه به موضوع خاک توجه خاصی دارد. تولد افکاررهایی بخش در سرزمین گناباد بوجود آمده، نمادین‌ترین سازه فرقه، بیدخت است و به فقرا پیشنهاد میشود برای دیدن به این خاک سر بزنند. عبارت دراویش گنابادی یک توصیف و صفت است و سنت دراویش نشان داده تسلط آنها بر رودهای گناباد،زمین‌های زراعی و حتی تلاش برای آبادکردن منطقه یک رفتار الهی است. دروایش به مردم گناباد حتی اگر غنی هم باشند ارادت دارند. پس کسانی که در این روزها اعتراض داشتند که باید کلمه گناباد را از پسوند فرقه دروایش جدا کنید اصل روایت را درک نکرده اند. ‎سلطان‏علی‌شاه قطب اول (فوت ۱۳۲۷ هجری قمری) تمرکز خاصی روی گناباد داشت. بعد از پایان تحصیل و تأسیس فرقه تلاش زیادی برای استحکام و پایدار کردن پای سالکان در منطقه انجام داد تا مشروعیت محلی یابد. اما در نهایت آن جور که می‌خواست موفق نشد تبلیغ تصوف کند و توسط مردم محلی هم کشته شد. ‎نورعلی‌شاه مبلغ فرقه در کشمیر و بخارا و تهران و کاشان و… می‌شود. در این دوره است که فرقه تبلیغ را سراسری می‌کند و از همه جا فقیر می‌پذیرد. ‎صالح علی‌شاه، قطب سوم (فوت، مرداد ۱۳۴۵ شمسی) مانند پدربزرگ خود به گناباد بیشتر پایبند است. در دوره او قدرت محلی دراویش بیشتر می‌شود. مالکیت آب و زمین به اوج می‌رسد. معماری خانقاه تمام شده و آیین‌های محلی زیادی در احترام فرقه شکل می‌گیرد. بیشترین درگیری‌ها و اختلافات بین مردم محلی با فرقه هم در این دوره تشدید می‌شود. ‎رضاعلی‌شاه، قطب چهارم (فوت ۱۳۷۱ شمسی) مانند جدش ملاعلی اهل مسافرت بود. او فرقه را با جهان پیرامون چند افزایش می‌دهد. آشنایی او با جامعه علوم مدرن، عده‌ی زیادی از جامعه غیرمذهبی را علاقه‌مند به شناخت فرقه کرده و در بین اهل دانشگاه و اهل سیاست هم فرصت آشنایی می‌یابد ‎این سنت فکری و عملی در دوره این چهار قطب، فرقه دراویش گنابادی را به یک پدیده اجتماعی در ایران معاصر تبدیل کرده است. هویت این فرقه در تعاملات آنهاست ‎این فرقه اما خیلی زود، دچار چالش‌های جدی می‌شود و هر سه ستون هویتی آنها به دچار لغزش می‌شود. با مرگ سلطان حسین رضاعلی‌شاه و شروع ولایت محبوب علی‌شاه و سپس مجذوب علی‌شاه همه چیز با سرعت زیادی رو به نزول می‌رود. ‎گناباد، این روزها برای دراویش بیش از آرامگاه یک خاطره است. فعالیت نمادین آن بسیار کاهش یافته است. از آن بسیاری از مناسک این روزها در تهران برگزار می‌شود ‎از آن سو فرقه اکنون دچار یک بحران جدی است و آن بحث جانشینی قطب است. فقرای اهل دل در خارج از خانواده ریشه‌دار تابنده رشد چشمگیر کرده‌اند و نوادگان جوان و مدرن و مرفه ملاسلطان مرام جدا علی را ندارند و پوشیدن خرقه برایشان بار گرانی است. ‎در این حال و روز فرقه، کشتار خیابان پاسداران تهران هم معنای خاصی دارد. فرقه‌ای که از درون به تنگنا رسیده ناگهان افتادگی و متانت تاریخی را کنار گذاشته و خشونت رهاشده‌ای جلوه می‌دهد. حادثه پاسداران بیشتر شبیه ترس جمهوری اسلامی از اتحاد فرقه و بزرگ شدن آن است . آنها قطعا قطب دراویش را هیچ وقت اجازه بزرگتر شدن نمی‌دهند و سرکوب را تا کشتاری مثل واقعه پاسداران ادامه می‌دهند.

نقض همیشگی حقوق‌بشر در سایه جمهوری اسلامی ایران

کریم ناصری

حقوق ‌بشر، اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوقی است، که هر فرد به طور ذاتی صرف انسان بودن از آن بهره‌مند می‌شود. مطابق اعلامیه جهانی حقوق ‌بشر این حقوق ویژگی‌هایی همانند، سلب‌نشدنی، تفکیک‌ناپذیری، جهان‌شمول بودن، عدم تبعیض و برابر‌طلب بودن را دارا است. به همین دلیل تمامی افراد به یک جایی از جهان تعلق دارند و هیچ کس را نمی‌توان به صرف منطقه جغرافیایی، نژاد، ملیت، جنسیت، دین از حقوق بشر محروم کرد و در واقع همه در دنیای امروزی از حقوقی برابر و یکسان برخوردار هستند و هیچ برتری نسبت به دیگری وجود ندارد. نقض حقوق‌بشر توسط جمهوری اسلامی ایران از ابتدای روی کار آمدن حکومت اسلامی باعث آسیب به بسیاری از مردم شده است و هر ساله ما با حجم عظیمی از موارد نقض حقوق‌بشر در کشور روبرو هستیم، که از اصلی‌ترین موارد نقض حقوق بشر در ایران می‌توان به موضوعات دینی، سیاسی، قومی، تبعیض جنسیتی، آزادی‌بیان و حق حیات اشاره کنیم. بعد از روی کارآمدن جمهوری اسلامی ایران به دستور آیت‌الله خمینی کشتاری وسیع در سطح کشور به راه افتاد، که عمدتاً آنها مقام‌هایی از دوره‌های حکومت قبلی و مخالفان جمهوری اسلامی ایران بودند. بسیاری دیگر به بهانه‌های جرائم مواد مخدر و همچنین با برچسب‌زدن تحت عناوینی نظیر جدایی‌طلب در مناطق مرزی کشور اعدام و یا تیرباران شدند. رسانه‌ها در همان ابتدا محدود شدند و تبدیل به یک تریبونی برای پخش اعترافات اجباری و همه‌گیرکردن تفکرات اسلامی مورد پسند حکومت در سطح جامعه شد. زندانیان بدون تفکیک جرایم برای مدت‌های طولانی در حبس می‌ماندند و در طول دوران حبسشان تحت شکنجه‌های بسیار شدید از طرف انقلابیون قرار می‌گرفتند و بسیاری از آنها زیر شکنجه‌ها جان می‌دادند و آن عده‌ای هم که جان به در می‌بردند از حق دسترسی به پزشک و درمان و وکیل محروم می‌ماندند. از همان روزهای نخست انقلاب اعمال محدودیت‌ها بر روی زنان کشور آغاز شد و اصلی‌ترین موارد نقض بر اساس جنسیت تحمیل حجاب اجباری به زنان کشور بود، که با وجود مقاومت‌های شکل گرفته از همان ابتدا به دلیل سرکوب شدید حکومت نتوانستند از حقوق خود دفاع کنند. تمامی موارد نقض گفته شده رفته رفته در طول این سال‌ها، در این نظام استبدادی گسترده‌تر از قبل در حال اجرا شدن است. در ۶ ماه اول سال ۲۰۲۳ میلادی حدود 350 نفر اعدام شدند. انواع تبعیض‌های جنسیتی، عقیده، قومیتی به شدت خشونت باری در حال رخ دادن است. دیگر در کشور چیزی به نام آزادی بیان و حفظ کرامت انسانی وجود ندارد و به نوعی تمامی شهروندان در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی ایران در حال اعدام شدن قرار گرفته‌اند و همچنین وجود یک فساد سیستماتیک و گسترده در ایران برای همگان این تصور را ایجاد کرده است، که فقط وابستگان به حکومت در برابر ظلم و کشتار این نظام مصونیت دارند. اما یکی از مهم‌ترین دلایل وجود نقض گسترده حقوق بشر در ایران وجود یک سیستم قضایی اسلامی و غیرمستقل است. سیستم قضاییی که کاملاً نشئت گرفته از یک دین است، نه قوانین حقوق بشری. وظیفه اصلی رسیدگی به نقض حقوق بشر در دنیا به عهده دولت‌ها و سیستم قضاییشان است. ولی در ایران سیستم قضایی به جای این که به موارد نقض حقوق بشر رسیدگی کند، به نوعی همدست عاملان و اجرا کننده نقض حقوق بشر در کشور است. بر اساس تازه‌ترین گزارش‌ها از وضعیت حقوق بشر در امور ایران توسط گزارشگر کنونی، آقای جاوید رحمان هشدار داده، که برخی از جدی‌ترین سوء‌استفاده‌ها از جمله قتل گسترده، زندانی کردن خودسرانه افراد، اعمال شکنجه و کاربرد خشونت جنسی می‌تواند مصداقی از جنایت علیه بشریت باشد و همینطور کمیسر حقوق بشر سازمان ملل متحد پس از شروع سرکوب اعتراضات خیزش انقلابی مردم در یک سال گذشته وضعیت حقوق بشر در ایران را وخیم توصیف کرده است. در همین راستا کمیسیون مقام زن در سازمان ملل متحد که یکی از اصلی‌ترین نهاد این سازمان است، که به ارتقای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در سراسر جهان می‌پردازد به حذف فوری جمهوری اسلامی ایران از کمیسیون مقام زن رای مثبت دادند. جمهوری اسلامی ایران که کمتر از یک سال پیش به عضویت این کمیسیون درآمده بود قرار بود تا سال ۲۰۲۶ در این کمیسیون عضویت داشته باشد. اما با فعالیت‌های مستمر و پیوسته فعالان برجسته زنان ایرانی در راستای گرفتن حق برابری و آزادی اخراج شد. جمهوری اسلامی ایران همواره در تمامی این سال‌ها مورد اتهامات گوناگون در رابطه با نقض حقوق بشر در کشور قرار گرفته است، اما نمایندگان حکومت ایران همواره مدعی هستند، که این اتهامات از روی اغراض سیاسی و ناعادلانه صورت می‌گیرد و ما همیشه در ارتقای حقوق بشر و عمل به تعهدات بین‌المللی خود کاملاً جدی بوده‌ایم. ضعیت حقوق بشر در ایران همزمان با وخامت شرایط اقتصادی و اجتماعی در کشور به طور قابل توجهی بدتر شده است و تنها راه اصلاح آن، بالا بردن سطح آگاهی شهروندان و مطالبه‌گرشدن آنان و در نهایت عبور از جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.

شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی

سپهر رضایی شایان

تقریباً همه فلسفه‌های دنیا بر این عقیده هستند که هیچ چیز بدون علت آفریده نشده ولی اگر خوب بنگریم می‌بینیم بسیاری از پدیده‌ها لزومی برای وجودشان نیست گرچه علت وجودشان کاملاً معلوم باشد. یکی از این پدیده‌ها که همچنان در ذهن بسیاری به عنوان یک بن‌بست باقی مانده شکنجه است. پدیده‌ای که به دست انسان آفریده شده و علیه خود او نیز به کار می‌رود. صرف نظر از آنکه گاه اجرای این پدیده موجب رضایت روحی بعضی افراد می‌شود که کندوکاو پیرامون آن قضیه را پیچیده‌تر می‌کند، شایان ذکر است که می‌بینیم اجرای آن از طرف کسانی صورت می‌گیرد که ادعای پیروی از حقوق بشر را می‌کنند یا بر این ادعایند که از جانب خداوند در این جهان مأموریتی به آنها سپرده شده است. من به عنوان یک فرد که شکنجه شده‌های بسیاری را هم ملاقات کردم و همچنین دوستانی داشتم که در زیر شکنجه جان باختند، تصمیم به نوشتن این مقاله در افشای نمایندگان خدای بی‌خبر از خدا گرفتم. حاکمان فعلی کشورم، ایران، که رسماً اعلام می‌کنند شکنجه در زندان‌های ایران وجود ندارد و لایحه منع شکنجه را نیز در مجلس باطل می‌شمارند. معمولاً زندانی از همان ابتدای دستگیری به عنوان خوش آمدگویی مورد تحقیر قرار می‌گیرد، بخصوص آنکه این تحقیر با بارانی از حرفهای رکیک و فحاشی توأم است. نوک تیز این فحاشی‌ها اغلب به طرف وابستگان درجه یک و بیشتر وابستگان مؤنث مثل خواهر، مادر و در صورت ازدواج همسر زندانی است. این موضوع بسیار حائز اهمیت است که شما به عنوان مظنون دستگیر شوید یا به عنوان عضو شناخته شده‌ای از طرف یک گروه یا سازمان. چون اگر به عنوان فردی مظنون بازجویی شوید، شکنجه‌ای که روی شما اعمال می‌شود سبک‌تر است تا اینکه خود را افشا کنید که در آن صورت نحوه اعمال آن تغییر می‌کند.

اما اگر به عنوان فرد شناخته شده‌ای دستگیر شوید از همان ابتدا اعمال شکنجه بسیار سنگین خواهد بود، بویژه آنکه فرصت و زمان از اهمیت خاصی برخوردار می‌شود. چون طبق ضوابط تشکیلاتی غیبت بیش از بیست‌وچهار ساعت شما می‌تواند زنگ خطری برای دوستان شما باشد و آنها را هوشیار کند و این امکان برای آنها به وجود می‌آید که مخفی شوند. روی همین اصل در بیست‌وچهار ساعت اولیه بیشترین فشار و شکنجه روی شما صورت خواهد گرفت تا با گرفتن اطلاعات از شما افراد بیشتری در اسرع وقت دستگیر شوند. غالبا بعد از سپری شدن بیست‌وچهار ساعت اول و گاه چهل‌وهشت ساعت، فشار شکنجه‌ها کمتر می‌شود و معمولاً در جهتی قرار می‌گیرد که اطلاعات گرفته از شما در رابطه با افراد سازمانتان و ساختار تشکیلاتی دور بزند. شکنجه بیشتر از سه یا چهار ماه طول نمی‌کشد مگر آنکه مقاومت شما به عنوان رهبر یا عضوی برجسته انگیزه‌ای را در جهت حرکت‌های مردمی سوق دهد، آن زمان است که شکنجه‌ها شاید به یک سال و حتی بیشتر هم بکشد تا شما مجبور به اعتراف به شکست خود شوید و این اغلب مصاحبه‌ای را از طریق روزنامه‌ها یا تلویزیون با شما به دنبال خواهد داشت. مأموران شکنجه در مورد افرادی که مظنون هستند سعی می‌کنند اثری از شکنجه بر روی بدن زندانی باقی نگذارند، چون مدت بازداشت این افراد کوتاه خواهد بود و آثار شکنجه سندی خواهد شد علیه حکومت. اما برخی افراد که مورد شکنجه قرار می‌گیرند علائم آن مدت‌ها بر روی بدن آنها باقی می‌ماند، اما از آنجا که دادگاه‌های فرمایشی آنها را به زندانهای طویل‌المدت محکوم خواهد کرد، طی سالهای محکومیت آثار ضرب‌وجرح کم‌کم محو خواهد شد. این قضیه در مورد افرادی که از ابتدا حکم اعدام آنها حتی بدون دادگاه و وکیل صادر می‌شود آنگونه است که اعمال هر گونه شکنجه بر روی آنها جایز است که گاه حتی موجب قطع عضوی از بدن در خلال شکنجه یا مرگ زندانی می‌شود. از آن جمله می توان به  بهروز دهقانی برادر اشرف دهقانی نام برد که پاهای وی را در جلوی چشمان خواهرش با اره بریدند. همیشه قبل از شروع شکنجه بازجویان با سؤال و جواب امیدوارند بتوانند از شما اطلاعاتی بدست آورند. در صورت پیدا شدن سر نخ تمرکز بازجویی و شکنجه حول آن دور خواهد زد. نحوه سؤال و جواب شیوه‌های گوناگون دارد. گاه یک نفر از شما بازجویی می‌کند گاه چندین نفر. در بازجویی انفرادی بازجویان مختلف با رفتار متفاوت با شما روبرو می شوند. گاه با زبان نرم پدرانه و گاه با زبان و رفتار خشونت‌آمیز. بعضی اوقات حتی خواسته شما مثل سیگار و غذای مورد علاقه‌تان را در اختیار شما می‌گذارند اما بخاطر داشته باشید آنها همگی دشمنان شما هستند و تنها در پی کسب اطلاعاتی از شما. در بازجویی گروهی شما در ابتدا با یک بازجو صحبت می‌کنید. از آنجا که در بازجویی‌ها چشمان شما بسته هست از وجود اشخاص دیگر در اتاق بی اطلاع هستید چرا که آنها بدون سرو صدا به حرفهای شما گوش می‌دهند.

معمولا صندلی شما در وسط قرار می گیرد؛ بازجوی اصلی در جلوی شما قدم می‌زند و هر بار صدای او را از زاویه‌ای متفاوت می‌شنوید. این خود کمی تمرکز شما را بر هم می‌زند. 3 بازجوی دیگر که 2 تای آنها در پشت شما روی صندلی  نشسته‌اند و آخری نیز ایستاده دور از شما در سمتی در پهلوی شما قرار می‌گیرد. آنها منتظر دوگانگی در صحبت‌های شما هستند. بعد از مدتی تمامی آنها پشت سر هم شروع به سؤال از شما می‌کنند تا اگر تا آن موقع دوگانگی در صحبت‌های شما پیدا نشده باشد اینبار بیابند. سؤال‌ها پشت سر هم و از زوایای مختلف و حول موضوع‌های متفاوت دور می‌زند. داشتن تمرکز و شکیبایی از فاکتورهای پیروزی در اینگونه بازجویی‌هاست.

قتل حکومتی ندا آقاسلطان

پریسا نیکونام نظامی

با وجود گذشت چهارده سال از مرگ ندا آقاسلطان در حوادث ۸۸ هم‌چنان ابهام‌ها و پرسش‌ها درباره‌ی جزییات این حادثه بی پاسخ مانده است. به گزارش انصاف نیوز سیدامیر سیاح، نویسنده‌ی کتاب حماسه تلخ که سابقه‌ی تهیه‌کنندگی برنامه‌ی تلویزیونی پایش را دارد و علیرضا مبارکی تهیه‌کننده‌ی سابق تلویزیون که در کارنامه‌ی کاری‌اش تهیه‌ی برنامه‌ی دیدار در وقت اضافه را داشته است، دو روایت متفاوت از مرگ خانم آقاسلطان در حوادث ۸۸ را در صفحات توییتر خود منتشر کردند. آقای سیاح می‌نویسد: ‏بعدازظهر شنبه ۳۰ خرداد ۸۸ دختری ۲۷ساله پس از معطلی در ترافیک سنگین امیرآباد شمالی، از خودرو پیاده شده و منتظر باز شدن خیابان بود که ناگهان گلوله خورد و نقش زمین شد. از لحظه زمین خوردن او تا جان‌دادنش ۳دوربین از ۳زاویه مختلف تصویر گرفتند. اما تنها تصویر یکی از دوربین‌ها حرفه‌ای و بدون لرزش بود. ساعتی بعد، فیلم دلخراش فوران خون از سینه ‎ندا آقاسلطان از تلویزیونهای بین‌المللی پخش شد و ۲۴ساعت بعد، رکورد بازدید در یوتیوب را شکست. همزمان با نمایش فیلمهای جان دادن ندا، فیلم دیگری از او در تجمع روزهای قبل پخش شد که تصویربردار آن، ندا را در میان تظاهرکنندگان از پشت تعقیب می‌کرد. آرش حجازی دانشجوی پزشکی در انگلیس که ۴روز پیش وارد تهران شده بود،‌ خود را به ندا رساند و سعی کرد نجاتش دهد. ۴۸ ساعت بعد او بعنوان شاهد عینی ماجرا، در لندن درباره قاتل ندا به بی‌بی‌سی گفت: مردم او را گرفتند و خلع سلاح کردند کارت شناسایی بسیج داشت فریاد می‌زد نمی‌خواستم بکشمش مردم گذاشتند برود. در آمریکا و اروپا برای ندا تشیع جنازه نمادین و ده‌ها تجمع برگزارشد از گنجی تا گوگوش به این تظاهرات پیوستند. رسانه‌های غربی با پخش مکرر فیلمهای ندا، او را یک معترض به تقلب در انتخابات که توسط حکومت کشته شده، معرفی می‌کردند روزنامه تایمز لندن ندا آقاسلطان را شخصیت سال۲۰۰۹ معرفی کرد. رضا پهلوی هم در اول تیر۸۸ خود را به باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن رساند و جلوی دوربین‌ها برای ندا گریه کرد. مادر و پدر ندا خون می‌گریستند وتا چند ماه بعد از قتل ندا، مورد توجه برخی چهره‌ها، گروه‌های سیاسی و رسانه‌ها بودند. چند ماه بعد از ماجرا، یک خبرنگار ایتالیایی با دقیق شدن روی فیلمها و عکسهای متعدد موجود از جان‌دادن ندا، چند تناقض جدی در این تصاویر کشف کرد. از جمله رد خون روی پیشانی ندا که در فیلم اولیه موجود است ولی در عکس مشهور بعد از جان دادن ندا با چشمان باز، این رد خون وجود ندارد. ندا، فردای نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد ۸۸ به قتل رسید. فردای روزی که رهبری، معترضان را به پیگیری اعتراض از مسیر قانون دعوت کرد و تجمعات خیابانی تهران در حال فروکش بود. این قتل و صحنه‌های فجیع جان سپردن ندا، شوک روانی و انگیزه جدیدی برای ادامه اعتراضات ایجاد کرد. مقامات ایران دولت‌های غربی را مسئول کشته‌شدن این دختر جوان ایرانی دانسته‌اند. در آذر ماه امسال، در جریان یک تظاهرات اعتراضی که از سوی حامیان دولت در مقابل سفارت بریتانیا صورت گرفت، تئاتری خیابانی توسط چند تن از دانشجویان رشته‌ی هنر اجرا شد که از آن به عنوان ترسیم صحنه‌ی واقعی قتل ندا آقا سلطان یاد کردند. در این نمایش ‌آرش حجازی، پزشکی که در هنگام درگذشت ندا بالای سر وی حضور داشت و سازمان جاسوسی انگلیس عاملان اصلی کشته‌ شدن ندا آقا سلطان معرفی شدند. معترضان همچنین از دولت بریتانیا خواستند تا آرش حجازی را که در این کشور سکونت دارد به ایران بازگرداند. در تصاویر منتشر شده‌ از درگذشت ندا آقا سلطان، آرش حجازی در حالی‌ دیده می‌شود که سعی در نجات جان وی دارد. دکتر آرش حجازی اندکی پس از انتشار این تصاویر از ایران خارج شد و در مصاحبه ای مشاهدات خود را از صحنه قتل ندا بیان کرد. وی گفت که مردم کسی را که تصور می‌شد قاتل ندا باشد دستگیر کردند. او کارتی را به همراه داشت که نشان می‌داد عضو بسیج است. مادر ندا آقا سلطان نیز به شدت نسبت به نمایش بسیجیان در برابر سفارت انگلیس اعتراض کرد. او گفت:«خودشان دخترم را کشتند، آنها یک بار که مرا تهدید به سکوت می‌کردند، از زبانشان در رفت که دخترم را نشان کرده بودند. نکته پایانی: پرونده قتل مرحوم ندا آقاسلطان، هرگز نباید فراموش یا بایگانی شود. پلیس آگاهی باید پرونده را تاروشن شدن ماجرا و هویت قاتل، پیگیری کند. خون‌خواه ندا، همه هموطنان او هستند.

RSS
Follow by Email
YouTube
Instagram
Telegram