آرشیو نشریه بشریت
روی جلد | پشت جلد |
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
مسئول هیئت تحریریه: شبنم رضاوند
سردبیر: مینا آقابیگی
صفحه آرا: نرگس مباشریفر
طرح روی جلدوپشت جلد: مازیار پرویزی, فرشیده پورآذران
امور فنی و اینترنت:حسین بیداروند
ویراستارها: نرگس مباشریفر، رضا شایگان، پوریا طالبزاده، لیلا ابوطالبی
چاپ و توزیع: مصطفی حاجی قادر مرحومی chap@bashariyat. org
آدرس:
VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover – Germany Tel.: +49163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website:www.bashariyat.org توضیحات 1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامهریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،
ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن، با اعتقاد راسخ به:
۱- آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
۲- برابری حقوق زنان و مردان
۳-جدایی دین از دولت
۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.
۱- آگاهیرسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینهها
۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی به منظور آگاهیرسانی و افشاگری
۳-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت مینماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامهریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام میگردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
لیست تازههای کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
عکس جلد کتابها
۱. قصه جزیره ناشناخته
نویسنده: ژوزه ساراماگوترجمه محبوبه بدیعی، این کتاب اثر برنده جایزه نوبل ادبیات هست که در این کتاب یعنی قصه جزیره ناشناخته، داستان سفری عجیب و افسانهای را به تصویر میکشد که در آن مردی از پادشاه شهر خود میخواهد قایقی در اختیارش بگذارد تا بتواند در دریاها به دنبال یک جزیره ناشناخته بگردد.
۲. نامههای صادق هدایت به بهترین دوستش حسن شهید نورایی
غمنامه ملتی که با غمهایش خوش است. بوف کور صادق هدایت تا امروز به یقین مطرحترین و مهمترین رمان ادبیات معاصر فارسی بوده است، اما در بین آثار متفاوت دیگر او حداقل میتوان به دو اثر توپ مرواری و (هشتادودو نامه به حسن شهید نورایی ) نیز اشاره کرد. این نامهها سوای ارزش ادبی در کنار سند بیمانند مصطفی فرزانه (آشنایی با صادق هدایت) روشنگر تمام زیروبمهای زندگی یک هنرمند استثنایی گرفتار است در محیط فرهنگی و چنبرهی جامعهای که با اندازههای او فرسنگها فاصله داشتهاند.
۳. ایران و ایرانیان
این کتاب که ترجمهاش از لحاظ قارئین محترم میگذرد شاید آخرین کتابی باشد که راجع به ایران به قلم یکی از علمای متتبع و ایرانشناس نوشته شده است. نظر به اینکه مطالب و مندرجات آن محدود به یک با دو زمینه نیست بلکه مشتمل بر قسمتهای تاریخی و جغرافیائی و صنعتی و ادبی ایران گذشته و حال است بسیار دلکش و جالب توجه می باشد خلاصه اینکه مؤلف کتاب علاوه بر تتبعاتی که در تاریخ و ادبیات مملکت نموده و در جامعه کمبریج معلم علوم و السنه شرقیه است سه چهار سال قبل خود مسافرتی با ایران نموده و در این مرزوبوم چند روزی به سیاحت و مطالعه پرداخت و قسمتی از مشاهدات خویشتن را در این سر زمین بر این کتاب علاوه نموده
۴. روزهای برمه
ترس قهرمان داستان در اثر عشقی واقعی که به زندگی او راه مییابد اندکی تخفیف یافته و او شهامتی به دست می آورد تا برای یک بار به طور علنی نظرش را درباره مردم برمه که در شخصیت دکتر وراسومی تجلی میکند بروز دهد اما دختری هم که او عاشقش شده افکاری نژادپرستانه و بسیار متعصب دارد و همین افکار قهرمان داستان سرانجام باعث می شود در این عشق ناکام بماند…
۵. سلیطه
نوشته: سارا افراسیابی، نویسنده در این کتاب سعی دارد با مرور خاطراتی از زندگی خود که تجربه مشترک میان اکثر زنان ایرانی است، خفقان موجود در جامعه ایران را به تصویر بکشد. در این کتاب مادری عاصی از نابرابریها با شکستن تابوها و آموزش برابری جنسیتی به دخترش و نسل آینده به فردایی روشن چشم دوخته است.
۶. سیمای انسان راستین
نوشته: اریک فروم ترجمه مجید کشاورز، در سال ۱۹۶۱، اریک فروم برای اولین بار کار کارل مارکس در نسخههای خطی اقتصادی و فلسفی را به جهان انگلیسی زبان ارائه داد. از جمله نسخههای خطی و بسیاری از نوشتههای فلسفی مارکس و همچنین پاسخ گسترده فروم، بسیاری از این نوشتهها. فروم بر فلسفه اومانیستی مارکس تأکید میکند و هم جهل معاصر غرب از مارکس و هم فسادهای شوروی در کار او را به چالش میکشد. تحلیل فروم از کارهای مارکس و انتشار این نوشتههای نادیده گرفته شده توسط خود مارکس، اساساً گفتمان رایج در مورد مارکسیسم را تغییر داد، انقلابی در اندیشه معاصر ایجاد کرد و نفوذی تکوینی برای توسعه چپ جدید فراهم آورد.
۷. ایران و تنهاییش
نوشته محمدعلی اسلامی ندوشن، این اثر که مجموعه مقالات وی را در شناسایی و اصلاح مشکلات رفتاری و فرهنگی ایرانیان شامل میشود و از منظر تاریخی و جامعهشناختی به تحلیل آنها میپردازد. به گفته استاد محمدعلی اسلامی ندوشن،از آنجایی که ایران با یونان تماسهای سیاسی داشت و درگیریها و کشمکشهای متعدد بین دو ملت وجود داشت، این امر همواره عاملی برای قضاوتها و جهتگیریهای نامشخص بین دو تمدن شد و حضور یونانیها، دموکراسی یونان و قدرت عظیم ارتش ایران به این موضعگیریها کمک کرد. علت زاویهدار بودن مطالبی که مورخین یونانی درباره ایران ذکر کردهاند، در مواردی به همین مسأله برمیگردد.
۸. قدم زدن روی ماه با انیشتین علم حافظه: هنر به یاد سپردن همه چیز
نوشته: جاشوا فوئر ترجمه گیتی قاسمزاده، قدم زدن روی ماه با انیشتین، تلاش یک ساله جاشوا فوئر، برای بهبود حافظه خود با بهره بردن از ورزشهای ذهنی است. او در کتاب قدم زدن روی ماه با اینشتین سعی دارد با اتکا به آخرین و پیشرفته ترین تحقیقات و تاریخچه فرهنگی، پدیده به یاد سپردن و درک ما از حافظه بشر را تغییر دهد. این کتاب به ما یادآوری میکند که هر یک از ما، همواره مجموعی از خاطرههایمان هستیم و با استفاده از همین خاطرهها میتوان مفاهیم جدیدی را به خاطر سپرد. قدمزدن روی ماه با انیشتین، کتابی است که بیل گیتس آن را شگفتانگیز خواند.
۹. آدمی، یک تاریخ نویدبخش
نویسنده: روتخر برخمان ترجمه: مزدا موحد، این کتاب که در سال ۲۰۲۰ نامزد دریافت عنوان بهترین کتاب تاریخی گودریدز اعلام شد درباره یک ایده رادیکال اما مهم و تکان دهنده صحبت میکند: اغلب افراد باطن نیکی دارند. روتخر برخمان، هلندی است و در دانشگاه اوترخت این کشور و یوسیالای امریکا تاریخ خوانده است. مطالعاتش بیشتر بر شهرها و حکومتها و مباحث شهروندی متمرکز است. روزنامه انگلیسی گاردین او را «نابغه جوان هلندی با عقاید بدیع» خوانده است و در کتاب آدمی یک تاریخ نویدبخش به دفاع از باطن نیک انسان میپردازد. مفهومی که تکامل شاهدی بر آن است و به عقیده نویسنده زندگی روزمره و سرشت بشر هم آن را تأیید میکند. برخمان در کتابش برخی از برجستهترین وقایع و پژوهشهای جهان را با دیدی کاملاً بدیع میشکافد و پرتوی نو بر تاریخ بشر در ۲۰۰۰۰۰ سال اخیر میافکند. از همین جهت بهتر است در نظر داشته باشیم که با کتابی تاریخی، فلسفی در زمینه انسان و انسانشناسی روبهرو هستیم.
۱۰. باغ وحش انسانی
نوشته: دزموند موریس ترجمه پرویز پیر، فقط سه اثر از دزموند موریس به فارسی ترجمه شده است “میمون برهنه” و “باغوحش انسانی” که در سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۴ منتشر شدند و تا سال ۵۷ دوبار هم تجدید چاپ شدند، ولی دیگر هیچوقت تجدید چاپ نشدند و برای همین بسیار نایابند و همچنین کتاب خواندنی “رفتارشناسی تماس” که اصلا موفق به کسب مجوز انتشار نشد و پس از سالهای طولانی سرانجام در اینترنت منتشر گردید. کتاب “میمون برهنه” بعد از اصل انواع داروین جنجالیترین و پرتیراژترین کتاب علمی است، کتابی که دنیا را تکان داده وفقط سه ماه پس از انتشار به ۱۷ زبان ترجمه شد
۱۱. دیوان کامل رهی معیری
به اهتمام کیومرث کیوان، مجموعه اشعاری در قالب غزل، مثنوی، قصیده، قطعه، رباعی و سایر قالبهای از رهی معیری یکی از شعرای معاصر فارسی سراست. در این کتاب ابتدا به بررسی زندگی و شخصیت ادبی محمدحسن رهی معیری و دیدگاه های ادبی وی پرداخته شده و سپس مجموعهای از اشعار ایشان در قالبهای مختلف گردآوری شده است. در این اشعار به موضوعاتی مانند: انتظار، رنج های روزگار، عشق، لیلی و مجنون، جدایی عاشق و معشوق، صبر در قبال جریان عشق، خلقت زن و ویژگیهای او، مسائل اجتماعی عصر شاعر، ایران، پدر و مادر و لزوم احترام به آنها، ایران و برخی از مسائل اخلاقی اشاره شده است…
۱۲. جنگ سرنوشتساز قادسیه و پیامدهایش
نوشته امیرحسین خنجی، نبرد قادسیه، مبداء سیه روزی ایرانیان، سال پانزدهم هجری (۶۳۶ میلادی)، سپاه ایران و اعراب در سرزمین قادسیه (نزدیک کربلای کنونی) به جان هم افتادند. اگرچه در قادسیه اعراب به پیروزی رسیدند، اما سالها طول کشید تا توانستند بر جای جای ایران مسلط شوند و این دلیلی جز مقاومت ایرانیان نداشت. در سال ۶۳۵ میلادی، یزدگرد سوم، واپسین پادشاه ایران، رستم فرخزاد را از خراسان به تیسفون فراخواند، چرا که وجود سردار بزرگی همچون رستم به پادشاه آرامش خاطر میداد. در نوامبر سال ۶۳۶ میلادی که اعراب مرزهای غربی ایران را به خاک و خون کشیده بودند، و مرتباً پیکهایی که حاوی درخواست کمک به پایتخت از آن مناطق به دست یزدگرد سوم میرسید؛ به همین خاطر او تصمیم گرفت که رستم فرخزاد را به جنگ با اعراب بفرستد… در سال ۶۳۶ میلادی، برابر با سال ۱۵ هجری، رستم فرخزاد توانست با یکسال زحمت و تلاش، از سراسر ایران زمین سپاهی گرد آورد و در قادسیه مستقر شود. در شانزدهم نوامبر سال ۶۳۶ میلادی، نبرد قادسیه میان اعراب و ساسانیان آغاز شد. این جنگ تا نیمروز ۱۹ نوامبر به درازا انجامید. جنگ قادسیه که با شکست ساسانیان به پایان رسید، نقطه پایانی بود بر هزار سال اقتدار ایران زمین…
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی آسیا و شرق اروپا ۲۶ ژانویه ۲۰۲۳
مهدی افشارزاده
جلسه سخنرانی نمایندگی آسیا و شرق اروپا در تاریخ ۲۶ ژانویه ۲۰۲۳ مصادف با ۶ بهمن ۱۴۰۱ در ساعت ۱۸ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعااین حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم شراره مهبودی ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: آقای اصغر سامانی سخنرانی خود را با موضوع تحلیل کنوانسیون یا سند ۲۰۳۰ یونسکو (حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان) و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: میراث جهانی یونسکو چیست؟ در ۱۶ نوامبر سال ۱۹۷۲ یک عهدنامه بینالمللی به تصویب کنفرانس عمومی یونسکو رسید که به میراث جهانی یونسکو معروف است. حفظ آثار تاریخی، طبیعی و فرهنگی از موضوعات این عهدنامه به شمار میآید و اهمیت جهانی دارد. زیرا این آثار فارغ از نژاد، ملیت و مذهب، به تمام انسانهای جهان تعلق دارد و همه افراد در برابر آنها مسئولیت دارند. ماده واحده – کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان که در تاریخ ۱۶ نوامبر ۱۹۷۲ (۲۵ آبان ۱۳۵۱) به تصویب هفدهمین اجلاسیه کنفرانس عمومی یونسکو رسیده است مشتمل بر یک مقدمه و سیوهشت ماده تصویب و اجازه تسلیم اسناد الحاق آن داده میشود. قانون فوق مشتمل بر یک ماده و متن کنوانسیون ضمیمه پس از تصویب مجلس سنا در جلسه روز دوشنبه ۱۳۵۳.۸.۲۷، در جلسه روز یکشنبه هشتم دی ماه 1353 شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. متن کنوانسیون برای حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان: کنفرانس عمومی سازمان ترتیبی، علمی و فرهنگی ملل متحد منعقد در پاریس ضمن هفدهمین اجلاسیه خود مورخ ۱۷ اکتبر تا ۲۱ نوامبر ۱۹۷۲، با در نظر گرفتن این که میراث فرهنگی و میراث طبیعی، نه تنها بر اثر عوامل عادی، تخریب بلکه به علت تحول زندگی اجتماعی و اقتصادی که با پدیدههای زیانبار و مخرب وخامت آن تشدید میگردد، بیش از پیش در معرض تهدید قرار میگیرند. با توجه به این که ویرانی یا انهدام هر قسمت از میراث فرهنگی و طبیعی موجب فقر شدید تعاریف میراث فرهنگی و طبیعی ماده ۱: به لحاظ کنوانسیون حاضر، آنچه ذیلاً ذکر میگردد به عنوان میراث فرهنگی تلقی میشود: آثار معماری، مجسمهسازی یا نقاشی در بناها، عوامل و بناهایی که جنبه باستانی دارند، کتیبهها، غارها و مجموع عواملی که از نظر تاریخی، هنری و علمی دارای ارزش جهانی استثنایی هستند. مجموعهها: مجموعه بناهای مجزا یا مجتمع که از نظر معماری، منحصر به فرد بودن، یا بستگی و موقع آنها در یک نظر منظره طبیعی، به لحاظ تاریخی هنری و علمی دارای ارزش جهانی استثنایی هستند، آثار انسان یا آثاری که توأماً به وسیله انسان و طبیعت ایجاد شده است و نیز مناطق شامل محوطههای باستانی که به لحاظ تاریخی، زیباییشناسی، نژادشناسی یا مردمشناسی ایران دارای ارزش جهانی استثنایی هستند. ماده ۲: به لحاظ کنوانسیون حاضر، آنچه ذیلاً ذکر میگردد میراث طبیعی به شمار میرود. آثار طبیعی متشکل از ترکیبات فیزیکی و زیستشناسی یا مجموعهای از این نوع ترکیبات که از نظر زیباییشناسی یا علمی حائز ارزش جهانی استثنایی هستند. : ترکیبات ارضی و جغرافیایی طبیعی و مناطق کاملاً مشخص که زیستگاه حیوانات و منطقه رشد گیاهان مورد تهدید بوده، از نظر علمی و حفاظتحائز ارزش جهانی استثنایی هستند، محوطهای طبیعی یا مناطق طبیعی که دقیقاً مشخص شده و به لحاظ علمی، حفاظت یا زیبایی طبیعی دارای ارزش جهانی استثنایی هستند. ماده ۳: هر یک از دول عضو کنوانسیون حاضر باید اموال مختلفی را که در قلمرو آن قرار دارد، مواد ۱ و ۲ فوق ناظر بر آنها است، تعیین و مشخص کند. حمایت ملی و حمایت بینالمللی از میراث فرهنگی و طبیعی: ماده ۴: هر یک از دولتهای عضو کنوانسیون حاضر، میپذیرد که تعهد تشخیص، حمایت، حفاظت و شناساندن میراث فرهنگی واقع در قلمرو خود، مذکور در مواد ۱ و ۲ و انتقال آن به نسلهای آینده در وهله اول وظیفه همان دولت است و برای نیل به این هدف دولت مذکور با توسل به حداکثر امکانات موجود خود و نیز در صورت اقتضا از طریق جلب مساعدت و همکاریهای بینالمللی، به ویژه کمکهای مالی، هنری، علمی و فنی، بذل مساعیخواهد کرد. ماده ۵: هر یک از دول عضو کنوانسیون حاضر، به منظور حمایت و حفاظت و شناساندن مؤثر میراث فرهنگی و طبیعی واقع در قلمرو خود، در حدود امکان و بر طبق مقتضیات خاص کشور خویش به اقدامات زیر مبادرت خواهد کرد. (الف) اتخاذ یک سیاست کلی به منظور تفویض سهمی به میراث فرهنگی و طبیعی در زندگی اجتماعی و گنجانیدن امر حمایت این میراث در برنامهریزی عمومی کشور، (ب) در صورتی که سازمانهای خاص بدین منظور وجود نداشته باشند، ایجاد یک یا چند دستگاه برای حمایت، حفاظت و شناساندن میراث فرهنگی و طبیعی در قلمرو خود، با کارکنان مناسب و در اختیار گذاردن وسایل کار تا آنان بتوانند وظایف محول را انجام دهند، (ج) توسعه مطالعات و تحقیقات علمی و فنی و تکمیل روشهای اجرایی که به یک دولت امکان مواجه با خطراتی که میراث فرهنگی و طبیعی را تهدید میکند، میدهند، (د) اتخاذ تدابیر قضایی، علمی، فنی، اداری و مالی کافی برای تشخیص، حمایت، حفاظت، شناساندن و احیای این میراث، (ه) تسهیل ایجاد یا توسعه مراکز منطقهای کارآموزی در زمینه حمایت، حفاظت و شناساندن میراث فرهنگی و طبیعی و تشویق تحقیقات علمی دراین زمینه. ماده ۶ – ۱: دولتهای عضو کنوانسیون حاضر با احترام کامل به حاکمیت دولتهایی که میراث فرهنگی و طبیعی مذکور در مواد ۱ و ۲ در قلمرو آنها قراردارد و بدون لطمه زدن به حقوق واقعی مندرج در قوانین ملی درباره این میراث، میپذیرند که میراث مذکور میراث جهانی به شمار میرود و بر عهده جامعه بینالمللی است که به خاطر حمایت از این میراث همکاری کند. در نتیجه، دولتهای عضو کنوانسیون حاضر متعهد میشوند که در صورت تقاضای دولتی که میراث فرهنگی و طبیعی در سرزمین آن قرار دارد، بر طبق مقررات این کنوانسیون حاضر، به منظور تشخیص، حمایت، حفاظت و شناساندن میراث فرهنگی و طبیعی مذکور در بندهای ۲ و ۴ ماده ۱۱، همکاری و مساعدت کنند. ۲: هر یک از دولتهای عضو کنوانسیون حاضر متعهد میشوند که آگاهانه از هر گونه اقدامی که ممکن است مستقیماً یا غیرمستقیم به میراث فرهنگی و طبیعی مذکور در مواد ۱ و ۲ واقع در قلمرو سایر دولتهای متعاهد این کنوانسیون لطمه زند، خودداری کند. ۳: کمیته بر اساس فهرستهایی که در اجرای بند ۱ فوق توسط دولتها تسلیم میگردد فهرستی را تحت عنوان فهرست میراث جهانی شامل قسمتیاز میراث فرهنگی و میراث طبیعی بدان گونه که در مواد ۱ و ۲ کنوانسیون حاضر تعریف شده و به نظر کمیته طبق معیارهایی که وضع خواهد کرد، دارای ارزش جهانی استثنایی است، تهیه و تکمیل و منتشر خواهد کرد. لااقل هر دو سال یک بار متن تجدید و تکمیل شده فهرست مذکور انتشارخواهد یافت. ۴: کمیته در موارد لزوم فهرستی تحت عنوان فهرست میراث جهانی مورد خط شامل فهرست اموال مذکور در فهرست میراث جهانی که نجات آنها عملیات عظیمی را ایجاب میکند و بدین منظور مساعدتی به موجب مفاد کنوانسیون حاضر درخواست شده است تنظیم و تکمیل و منتشر خواهد کرد. این فهرست شامل برآورد مخارج عملیات مربوط خواهد بود. در فهرست مذکور فقط قسمتی از میراث فرهنگی و طبیعی که بر اثر خطرات شدید و مشخص در معرض تهدید قرار گرفتهاند، منظور خواهند شد. از قبیل خطر انهدام ناشی از زوال سریع، طرحهای عملیات وسیع عمومی یا خصوصی، توسعه سریع شهری و جهانگردی، خطر انهدام به علت تغییرات حاصل از بهرهبرداری یا تملک زمین، ویرانی عمیق ناشی از عوامل ناشناخته، متروک ماندن به هر دلیل، برخوردهای مسلحانه یا خطر وقوع اینگونه برخوردها، مصایب و سوانح طبیعی، آتشسوزیهای دامنهدار، زلزله، ریزش زمین، فورانهای آتشفشانی، تغییرات سطح آب، سیلابها تلاطم امواج. کمیته میتواند در هر زمان و در صورت فوریت اقلام جدیدی را بر فهرست میراثجهانی مورد خطر، بیفزاید و ثبت اموال جدید را فوراً منتشر سازد. صندوق حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان: ماده ۱۵ – ۱: به موجب این کنوانسیون صندوقی برای حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان که دارای اهمیت استثنایی هستند، به نام صندوق میراث جهانی تأسیس میشود. منابع صندوق عبارت خواهد بود از:(الف) سهمیههای اجباری و سهمیههای داوطلبانه دولتهای متعاهد کنوانسیون حاضر. (ب) وجوه پرداختی، عطاء یا و هبههای. ۵: شرایط و چگونگی کمک بینالمللی: ماده ۱۹: هر دولت عضو کنوانسیون حاضر میتواند برای حفظ قسمتی از میراث فرهنگی و طبیعی واقع در قلمرو خود که دارای ارزش استثناییجهانی است، تقاضای کمک بینالمللی نماید. دولت مذکور باید اطلاعات و اسناد پیشبینی شده در ماده ۲۱ را که در اختیار دارد و برای اخذ تصمیم مورد نیاز کمیته است، به درخواست خود ضمیمه کند. ماده ۲۲: کمکی که از جانب کمیته میراث جهانی اعطاء میگردد ممکن است صورتهای زیر باشد:(الف) مطالعات درباره مسایل هنری، علمی و فنی ناشی از حمایت، حفاظت، شناساندن و احیای میراث فرهنگی و طبیعی، به نحوی که در بندهای ۲ و۴ ماده ۱۱ این کنوانسیون تعریف شده است، (ب) در اختیار گذاردن کارشناسان، تکنیسینها و نیروی انسانی واجد صلاحیت به منظور مراقبت در حسن اجرای طرح مصوب. (ج) تربیت کارشناسان در کلیه سطوح در زمینه تشخیص حمایت، حفاظت شناساندن و احیای میراث فرهنگی و طبیعی. (د) تهیه تجهیزاتی که دولت مربوط در اختیار ندارد و تهیه آنها نیز برای آن دولت مقدور نیست. (ه) اعطای وامهای درازمدت با بهره کم یا بدون بهره. (و) اختصاص کمکهای بلاعوض در موارد استثنایی و برای مقاصد خاص. ۷: گزارشها. ۸: مقررات نهایی. ماده ۳۰: کنوانسیون حاضر به زبانهای انگلیسی، عربی، اسپانیایی، فرانسه و روسی، که هر پنج متن به طور مساوی معتبرند، تنظیم گردیده است. ماده ۳۵ – ۱: هر یک از دولتهای عضو کنوانسیون حاضر میتواند آن را فسخ کند. کنوانسیون (برای) پاسداری ازمیراث فرهنگی ناملموس پاریس، ۱۷ اکتبر ۲۰۰۳اهداف کنوانسیون (الف) پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس؛ (ب) نهادینهسازی احترام به میراث فرهنگی ناملموس اجتماعات، گروهها، و افراد ذیربط؛ (ج) ارتقای سطح آگاهیها در سطوح محلی، کشوری، و بینالمللی در ارتباط با اهمیت میراث فرهنگی ناملموس، و نهادینهسازی احترام متقابل نسبت به آن؛ (د) ایجاد زمینهی لازم برای همکاری و همیاری بینالمللی. میراث فرهنگی ناملموس، بهنحوی که در بند ۱ بالا تعریف گردید، از جمله در دامنههای زیر متجلی میگردد:(الف) سنتها و بیانهای شفاهی، مشتمل بر زبان در مرتبهی محملی برای میراث فرهنگی ناملموس؛ (ب) هنرهای اجرایی؛ (ج) کنشهای اجتماعی، آیینها، و رویدادهای جشنی؛ (د) دانش و کنشهایی که به طبیعت و جهان معطوفاند؛ (ه) صنعتگری سنتی قانون مربوط به حفظ میراث فرهنگی مصوب ۱۳۰۹.۸.۱۲ در ۲۰ ماده. ماده یک: کلیه آثار صنعتی و ابنیه و اماکنی که تا انتهای دوره زندیه در ایران احداث شده اعم از منقئل و غیرمنقول جزء آثار ملی ایران محسوب شده و باید تحت نظارت و حفاظت قرارگیرد. قانون ثبت آثار ملی مصوب ۱۳۵۲. ۹. ۱۲. قانون خرید اراضی و ابنیه و تأسیسات برای حفظ آثار تاریخی و باستانی مصوب ۱۳۴۷.۹.۲۶. قانون معافیت عوارض شهرداری ابنیه و اماکنی که در زمره آثار ملی هستند. مصوب ۱۳۷۱.۱۱.۲۸. لایحه قانونی راجع به جلوگیری از انجام حفاری غیرمجاز مصوب ۱۳۵۸.۲.۲۷. قانون ضروری اخذ مجوز از سازمان میراث فرهنگی برای ساخت، خرید و فروش، نگهداری، تبلیغ و استفاده از دستگاه فلزیاب مصوب ۱۳۷۹.۱۲.۱۵. نظامنامه اجرایی قانون ۱۲ بهمن ۱۳۰۹ راجع به آثار عتیقه ایران مصوب ۱۳۱۱.۸.۲۸. تصویبنامه لغو عوارض گمرکی جهت ورود اشیای عتیقه مصوب ۱۳۵۸.۵.۱. تصویبنامه جلوگیری از دفن اموات در اماکن تاریخی مصوب ۱۳۳۷.۳.۲۶. تصویبنامه درباره حفظ یادگاریهای تاریخی و ابنیه و عمارات آثار ملی مصوب ۱۳۳۷.۳.۵. تصویبنامه مربوط به خرید اراضی و ابنیه و تأسیسات برای حفظ آثار تاریخی مصوب ۱۳۵۱.۵.۱۰ تصویبنامه هیأت وزیران در مورد تشکیل کارگروه غارشناسی ایران مصوب ۱۳۸۱.۱۱.۳۰. آییننامه اموال فرهنگی، هنری و تاریخی نهادهای عمومی و دولتی مصوب ۱۳۸۱.۱۱.۷. آییننامه حفاظت از میراث فرهنگی کشور مصوب ۱۳۸۱.۳.۲۸ شورای امنیت ملی. قانون حمایت از مرمت و احیای بافتهای تاریخی-فرهنگی مصوب ۱۳۹۸.۴.۱۲. با توجه به کنوانسیونهای بینالمللی و قوانین تصویب شده دولت شاهد از بین رفتن این آثار هستیم به خصوص در مورد آثاری که با دین اسلام و شیعه و ایدولوژی جمهوری اسلامی ایران منافات داشته باشد که این نقص فاحش این قانون بوده و این به صورت سیستماتیک انجام میگیرد. فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران. ایران ۳ سال پس از تصویب کنفرانس عمومی یونسکو در ۲۶ فوریه ۱۹۷۵، به کنوانسیون میراث جهانی یونسکو پیوست و زیگورات چغازنبیل را بهعنوان اولین اثر ثبت شده ایران در یونسکو ثبت کرد. در حال حاضر، رتبه ایران در میراث جهانی یونسکو با داشتن ۲۶ میراث جهانی ملموس، دهم است. علاوه بر آن، ایران تاکنون موفق شده است. ۲۱ میراث جهانی ناملموس را در سازمان جهانی یونسکو ثبت جهانی کند و رتبه ششم را در این بخش از آن خود کند. برای اینکه لیست میراث جهانی یونسکو در ایران را داشته باشید و بدانید آخرین ثبت ایران در فهرست میراث فرهنگی یونسکو کدام است، در ادامه در ۲ بخش میراث جهانی ملموس و ناملموس، لیست میراث جهانی یونسکو در ایران را ارائه خواهیم کرد. زیگورات چغازنبیل (سال ثبت: ۱۳۵۸). میدان نقش جهان اصفهان (سال ثبت: ۱۳۵۸) . تخت جمشید (سال ثبت: ۱۳۵۸). تخت سلیمان (سال ثبت: ۱۳۸۲). بم و چشمانداز تاریخی آن (سال ثبت: ۱۳۸۳). پاسارگاد (سال ثبت: ۱۳۸۳). گنبد سلطانیه (سال ثبت: ۱۳۸۴). بیستون (سال ثبت: ۱۳۸۵). مجموعه آثار رهبانی ارامنه ایران (سال ثبت: ۱۳۸۷). سازههای آبی شوشتر (سال ثبت: ۱۳۸۸). آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی (سال ثبت: ۱۳۸۹). مجموعه بازار تاریخی تبریز (سال ثبت: ۱۳۸۹). باغهای ایرانی (سال ثبت: ۱۳۹۰) 9 باغ ایرانی در یونسکو ثبت شدهاند. گنبد قابوس (سال ثبت: ۱۳۹۱). مسجد جامع اصفهان (سال ثبت: ۱۳۹۱). کاخ گلستان (سال ثبت: ۱۳۹۲). شهر سوخته (سال ثبت: ۱۳۹۳). چشمانداز فرهنگی میمند (سال ثبت: ۱۳۹۴). شهر باستانی شوش (سال ثبت: ۱۳۹۴). قنات ایرانی (سال ثبت: ۱۳۹۵). دشت لوت (سال ثبت: ۱۳۹۵). شهر تاریخی یزد (سال ثبت: ۱۳۹۶). منظر باستانشناسی ساسانی فارس (سال ثبت: ۱۳۹۷). جنگلهای هیرکانی (سال ثبت: ۱۳۹۸). راهآهن سراسری ایران (سال ثبت: ۱۴۰۰). منظر فرهنگی هورامان-اورامانات (سال ثبت: ۱۴۰۰). میراث جهانی ناملموس ایران در یونسکو: ردیفهای موسیقی ایرانی (سال ثبت: ۱۳۸۸). هنر نمایشی آیینی تعزیه (سال ثبت: ۱۳۸۹). مهارت قالیبافی فارس (سال ثبت: ۱۳۸۹). مهارت قالیبافی کاشان (سال ثبت: ۱۳۸۹). آیین پهلوانی و زورخانهای (سال ثبت: ۱۳۸۹). موسیقی بخشیهای خراسان (سال ثبت: ۱۳۸۹). آیین نقالی یا قصهگویی اجرایی ایرانی (سال ثبت: ۱۳۹۰). دانش سنتی لنجسازی و دریانوردی در خلیج فارس (سال ثبت: ۱۳۹۰). آیین قالیشویان مشهد اردهال در کاشان (سال ثبت: ۱۳۹۱). نوروز (سال ثبت: ۱۳۹۵). فرهنگ پخت و تقسیم نان لواش، کایرما، جوپکا و یوفکا (سال ثبت: ۱۳۹۵). چوگان (سال ثبت: ۱۳۹۶). هنر ساختن و نواختن کمانچه (سال ثبت: ۱۳۹۶). مهارت ساخت و نواختن دوتار (سال ثبت: ۱۳۹۸). آیین زیارت کلیسای تادئوس (سال ثبت: ۱۳۹۹). نگارگری (مینیاتور) (سال ثبت: ۱۳۹۹). برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران (سال ثبت: ۱۴۰۰). شب یلدا یا چله (سال ثبت: ۱۴۰۱) مشترک با افغانستان. مهارت ساختن و نواختن عود (سال ثبت: ۱۴۰۱). سوزندوزی ترکمن یا ترکمندوزی (سال ثبت: ۱۴۰۱). پرورش کرم ابریشم و تولید سنتی ابریشم برای بافندگی (سال ثبت: ۱۴۰۱). نقص با قانون اساسی و کنوانسیون: ساخت بنای بلند در حریم میراث فرهنگی: برج جهان نما مجموعهای است که در ۷۶۰ متری میدان قرار دارد و ۴۸ متر ارتفاع دارد. . مطابق نظرکارشناسان کمیتهی میراث، برج جهاننما بایستی از سمت ضلع شرقی (جنب میدان دروازه دولت) تا ۱۲مترو از سمت ضلع غربی تا ۲۴ متر کاهش داده شود که خوشبختانه انجام شد. زلزله و بلایای طبیعی: باید دولت نسبت به مقاومسازی اقدام نماید. زلزله مانند ارگ بم. فرو نشست زمین به دلیل خشکسالی: بالاترین کسری مخزن آبهای زیرزمینی به ترتیب در استانهای خراسان رضوی، تهران، کرمان، اصفهان و فارس است. اما در اصفهان تعداد آثار تاریخی در خطر فرونشست بسیار بیشتر است. آبگیری سد: سد سیوند و… به گفته مخالفان آبگیری سد سیوند، در صورت آبگیری این سد علاوه بر آسیب دیدن محوطه پاسارگاد و مقبره کوروش هخامنشی، هزاران اثر باستانی در محوطه باستانی تنگه بلاغی برای همیشه از بین خواهد رفت. عملیات حفاری و انفجار نفت و گاز: زیگورات بیشترین محل در معرض خطر میباشد. حفاری غیرمجاز: بازار حفریات و کاوشهای غیرقانونی و غیرمجاز و دزدی میراث فرهنگی ایران بسیار پر رونق است. بسیاری از افراد قدرتمند و صاحب نفوذ نیز در این بازار پرسود دست دارند و به قاچاق آن یاری میرسانند. برخی از سرداران سپاه و نیروهای امنیتی نیز به این میدان وارد شدهاند. تخریب و نابودی عمدی و سازماندهی شده از سال ۱۳۵۸ که صادق خلخالی چندین بولدوزر را از مرودشت به سمت تختجمشید روانه کرد تا آن نماد طاغوتی را ویران کند و با مقاومت فرهنگدوستان ناموفق ماند، تا امروز، تخریب میراث فرهنگی ایران متوقف نشده است. ارگ علیشاه بنایی ۶۰۰ ساله و بخشی از یک قلعه تاریخی در قلب تبریز است. سالن تخریبشده تئاتر شیروخورشید تبریز در سال ۱۳۶۰ نمونهای از تخریب سیستماتیک در دوره علی خامنهای و به دستور او را میتوان هماکنون در شهر شیراز دید. طرح توسعه ۵۷ هکتاری حرم شاهچراغ پس از سفر علی خامنهای در سال ۱۳۸۷ به شیراز، در دستور کار قرار گرفت. شاهچراغ نام حرم احمدابنموسی، برادر بزرگتر امام هشتم شیعیان است. تخریب عمارت کوشک یزد بنایی که قدمت آن به دوران قاجاریه میرسد. بر اساس آمار سازمان میراث فرهنگی، بین ۲۸۰ تا ۳۰۰ بنای ایران تحت تملک این سازمان است، حال آنکه کارشناسان تعداد بناهای تاریخی ایران را چندین هزار برآورد میکنند. یکی از نمونههای جدید تخریب آثار که در اواسط فروردین رسانهای شد، موضوع دفن مردگان در کاخ اردشیر بابکان در ۱۰۰ کیلومتری شیراز است. بر اساس گزارش رسانهها از ایران مردم روستای آتشکده به دلیل اینکه سازمان میراث فرهنگی زمینهای کشاورزی آنها را برای ثبت حریم کاخ تملک کرده اما هزینهای پرداخت نکرد، مردگان خود را در حریم این کاخ دفن میکنند. خانه صداقت یکی از بناهای تاریخی منطقه منیریه در محدوده سنگلج تهران همچنین به حکم دیوان عدالت اداری ایران، خانه پدری پروین اعتصامی و خانه اتحادیه (محل ساخت سریال دایی جان ناپلئون) از فهرست آثار ملی خارج شدند و احتمال تخریب آنها وجود دارد. سرای قاجاری دلگشا در خیابان ۱۵ خرداد، روبه روی میدان ارگ تهران نیز، در سال ۱۳۸۹ در پی حکم دیوان عدالت اداری مبنی بر خروج از فهرست آثار ملی، تخریب و گودبرداری شد. از نمونههای ذکر شده برای این ادعا تخریب بخشی از نقشبرجسته بهرام دوم در منطقه بیشاپور است که مدتی پیش با پتک مورد حمله قرار گرفت. همچنین ماجرای تخریب کتیبه هخامنشی در جزیره خارک و تخریب سازههای آبی شوشتر از دیگر مواردی است که مورد توجه این صاحبنظران قرار گرفته است. سرقت: بخش دیگری از آثار باستانی که در موزهها جمعآوری شده بودند با ترفندهای دیگری در معرض تخریب تدریجی قرار داده شدهاند: انتقال به فضایی غیرقابل مشاهده (زیرزمینها و انبارها) که تخریب و دزدی و قاچاق را از دید عموم مخفی میسازد. بخش قابل توجهی از آثار موزهها در انبارها نگهداری میشوند و بدون شناسنامه و ثبت ناشده هستند. مرمت غیراصولی: مرمت غیراصولی مسجد جامع عباسی(مسجد امام) اصفهان. وزارتخانه شدن میراث فرهنگی: جهت فشار به وزیر توسط مجلس و… ادغام شدن سه ارگان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی: این سه نهاد سه نخصص جداگانه هستند.
بخش2: بحث آزاد با موضوع آزادی بیان (عدم سکوت در برابر ظلم) آغاز گردید: مسئول جلسه بحث را با حق آزادی بیان، ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره داشتند: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. اصلی که وجودش در قانون اساسی کشور مصداق وجود آزادی بیان است اما در ماهیت خود این اصل و قوانین و تبصرههایی که به این اصل از قانون چسبانده شده است، پر از ایرادات ریزودرشت است که در واقعیت نقض آزادی بیان را در کشور به همراه دارد. علی خامنهای که امروز رهبر جمهوری اسلامی است، در سال ۱۳۵۸ در یک سخنرانی عمومی از آزادی افکار و اندیشههای مختلف سخن گفته بود: اندیشههای مختلف میتوانند سخن خود را و عقیده خود را ابراز کنند. در مقابل حجت و دلیل قاطع هیچ اندیشهای نمیتواند تاب مقاومت بیاورد. به جنگ افکار رفتن فقط با بیان فکر و اندیشه ممکن است ولاغیر. اما به فاصله کوتاهی آیتالله روحالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در جمع تعدادی از روحانیون نگاه دیگری از آزادی بیان و احزاب ارائه داد و گفت: انقلاباتی که واقع میشود پشت سر انقلاب چند هزار از این فاسدکارها را در مراکز عام دار میزنند و آتش میزنند، قضیه تمام میشود. نمیگذارند یک روزنامهای حاکم شود جز روزنامه خودشان. الان انقلاب اکتبر که این قدر از آن رفته است باز روزنامه مردم ندارند، باز حزبی در کار نیست، یک حزب بیشتر نیست. اینها برای آنها سینه میزنند، اگر در اینجا از یک حزب فاسد جلو بگیرند، میگویند شد یک حزبی و شد رستاخیز. ما میخواهیم رستاخیز شود ما یک حزب را یا چند حزب را که صحیح عمل میکنند میگذاریم عمل کنند و مابقی همه را ممنوع اعلام میکنیم و همه نوشتجاتی که اینها کردند و برخلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است ما همه اینها را از بین خواهیم برد. در طول سالهای بعد از انقلاب، آزادی بیان در مطبوعات و دیگر حوزهها با فرازونشیبهای بسیاری همراه بود تا حدی که محمود احمدینژاد در تبلیغات انتخاباتی خود در تلویزیون جمهوری اسلامی از وضعیت آزادی بیان و مطبوعات تا قبل از دوره ریاست جمهوری خودش به شدت انتقاد کرد و گفت: ۲۴ سال یعنی سه تا هشت سال دولت تقریباً دست یک تیم بود. در هر سه دوره هشت ساله واقعاً دریچه نقد به طور مطلق بسته بود. در این چهار سال اخیر ما با تجربه گذشته و اعتقادی که به نقد داریم مطلقاً عکسالعمل نشان ندادیم مطلقاً. بعد از انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن بر اساس آمار نهادهای حقوق بشری، شاخص آزادی در بسیاری از حوزهها پایینتر آمده است. اما وضعیت آزادی بیان در سالی که گذشت چگونه بود؟ رضا معینی، مسئول بخش فارسی سازمان گزارشگران بدون مرز، در این رابطه از سه شاخص سخن میگوید: یکی انحصار کامل وسایل ارتباط جمعی و اطلاعرسانی و گردش اطلاعات در دست دولت است. دوم اعمال سانسور گسترده در همین حیطهای که در انحصار خودشان است و سوم سرکوب گسترده صداهای دیگر و صداهای مستقل. در این رابطه جمهوری اسلامی دارای هر سه مشخصه است. اضافه بر این سه مشخصه، رشد سرکوبها از جمله زندانی کردن، دادگاههای ناعادلانه، محاکمات غیرقانونی و دستگیریهای غیرقانونی باعث شده که جمهوری اسلامی در سال گذشته یکی از کشورهای سرکوبگر آزادی بیان و مطبوعات معرفی شود و در یک کلام ایران در سال گذشته بزرگترین زندان روزنامهنگاران در جهان بود. در این بین محمدرضا یزدانپناه، روزنامهنگار ساکن پاریس، نگاه کلیتری به وضعیت آزادی در سالی که گذشت دارد و میگوید: سال ۸۹ سال همت و کار مضاعف در زمینه سرکوب آزادی بیان در ایران بود. سندیکاها و اتحادیههای صنفی با مشکلات زیادی مواجه شدند، با فعالان سیاسی-اجتماعی به جرم ابراز عقیده یا عمل بر پایه عقیده برخورد شد. همچنین دستگیری و صدور احکام سنگین زندان و حتی اعدام برای آنها نیز مثل گذشته کماکان ادامه داشت. مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، هم آماری از وضعیت آزادی بیان و مطبوعات ارائه میدهد و آن را با برخی از کشورها مقایسه میکند: متأسفانه ایران در جایگاه ۱۷۵ قرار داشت به جهت وضع آزادی بیان و مطبوعات و حتی در کشورهایی مانند برمه، سودان، رواندا، گینه، ویتنام، سومالی و لیبی وضع آزادی بهتر بود. تعداد روزنامهنگاران و فعالان مطبوعاتی بازداشت شده در سال ۸۹ در ایران مساوی بود با تعداد روزنامهنگارانی که در چین بازداشت شدهاند، در حالی که جمعیت چین ۱۵ برابر ایران است. حتی کشورهایی چون اریتره و ازبکستان وضعی بهتر از ایران داشتند. در این بین محمدرضا یزدانپناه، روزنامهنگار ساکن پاریس، معتقد است آزادی بیان در سال گذشته آن قدر تنگ شده بود که محدودیت به حوزه مسائل اقتصادی هم رسید: در سال ۸۹ ما در حوزه اقتصاد هم شاهد روند محدودیت آزادی بیان بودیم. حکومت ایران در یک سال گذشته به بهانه اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها به صراحت فعالان و کارشناسان اقتصادی را بارها تهدید کرد که در صورت بیان نظرات انتقادی با آنها برخورد امنیتی میشود. در طی سال گذشته دهها روزنامهنگار بازداشت و محاکمه شدند و دهها تن از آنان با احکام دادگاه انقلاب به زندان و شلاق محکوم شدند. مجتبی سمیعنژاد، دبیرخانه حقوق بشر ایران در اینباره میگوید: در سال ۸۹ دست کم ۴۳ روزنامهنگار و وبلاگنویس بازداشت شدند، ۲۹ روزنامهنگار محاکمه شدند که در دادگاههای بدوی جمعاً به ۹۰ سال زندان محکوم شده، ۱۰ سال حبس تعلیقی گرفتند و حکم ۱۳۴ ضربه شلاق صادر شد. اینها به حکم دادگاهها جمعاً ۹۰ سال از شغل روزنامهنگاری محروم شدند. همچنین دادگاههای تجدید نظر ۶۶ سال حکم قطعی صادر کرد، دو سال حبس تعلیقی و ۸۰ سال محرومیت از شغل روزنامهنگاری. در سال ۱۳۸۹ دستکم ۱۳ روزنامه توسط نهادهای دولتی توقیف شدند. در حال حاضر هم حدود ۳۷ روزنامهنگار و وبلاگنویس زندانی داریم که دارند دوران محکومیت خود را سپری میکنند. برخی از روزنامهنگاران معتقدند قربانیان سانسور آزادی بیان در سال گذشته فقط در جامعه مطبوعاتی خلاصه نمیشود و در بسیاری دیگر از اقشار جامعه هم قربانی آزادی بیان وجود داشته است. مسیح علینژاد، روزنامهنگار ساکن لندن، در اینباره به رادیو فردا میگوید: به گمان من شمشیر قلع و قمع آزادی بیان فقط بر سر روزنامهنگاران و اصحاب مطبوعات نیست بلکه کسانی چون جعفر پناهی و نسرین ستوده به جرم وکالت و کارگردانی مجوزشان لغو شده و ۲۰ سال از کار محروم شدهاند. بازیگرانی داریم مانند رامین پرچمی و فاطمه معتمدآریا که یا ممنوعالتصویرند یا در بند هستند. شاعران و آهنگسازان جوانی داریم مانند هیلا صدیقی و آریا آرامنژاد که تحت فشار و تعقیب هستند. ناشرانی که مجوز نشرشان لغو شده و تحت پیگرد هستند. اینها همه قربانیان سانسور آزادی بیان در ایران هستند، بنابراین آزادی بیان قربانیان زیادی میان همه اقشار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد. اما محمود احمدینژاد رئیسجمهور ایران در مقابل منتقدین خود که جمهوری اسلامی را به سانسور محکوم میکنند. همیشه یک پاسخ مشخص دارد: من فکر میکنم آزادی مطبوعات در ایران در حد بسیار بالایی است. آقای محمد گلستانجو چنین بیان کردند: ۴۴ سال از انقلاب ایران میگذرد و شاخصهای آزادی بیان در بسیاری از حوزهها از آزادی در حوزه کتاب، موسیقی، سینما و تئاتر گرفته تا فعالیت احزاب، انجمنها و اقلیتها هر سال در جمهوری اسلامی پایینتر میآید و دورنمایی شفاف از گشایش در زمینه آزادیها در ایران دیده نمیشود، هر چند مقامات جمهوری اسلامی بر این نکته تأکید داشته باشند که جمهوری اسلامی ایران آزادترین کشور دنیا است. آقای محمدرضا راعی چنین بیان کردند: به رغم همه انرژی و بودجه و مقدار کاری که از منابع ملی ایران برای سانسور و بازداشت و وادار به سکوت کردن خرج میشود، اما عرصههای مختلف اطلاعرسانی در ایران به کار خود ادامه میدهد. بیشترین عرصه اطلاعرسانی در خارج از کشور است و در داخل کشور به وسیله اینترنت انجام میگیرد. در این مورد آنچه ما را نگران میکند علاوه بر دستگیریها و دامگذاری وزارت اطلاعات از طریق پروکسیها و نفوذ در سایتهای مختلف، هجوم دستگاههای اطلاعاتی در عرصه فریب خبرسازی و پروپاگاندای دولتی است که عملاً گردش آزاد اطلاعات را مختل کرده است.
در پایان مسئول جلسه از همه دستاندرکاران منشی جلسه: آقای مهدی افشارزاده، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقای محمد گلستانجو، خانم سرور قلیپور سامانی ادمینها:خانمها رویا اسکندری، کوثر ولیزاده، ایراندخت کیا و دیگر همکارانی که در جلسه حضور داشتند خانمها و آقایان: رزا جهانبین، علیرضا جهانبین، شبنم رضاوند، آرتین آرین، فرشیده پورآذران و سوسن شرقی، ختم جلسه را در ساعت 21:00 اعلام نمودند.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان ۱۶ فوریه ۲۰۲۳
مرضیه مهدیه
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان در تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۲۳ در ساعت ۱۸:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان، جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکیشن و تلویزیون کانون حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه سرکار خانم منا احمدیپور ضمن خوشآمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را معرفی نمودند.
بخش١: خانم زهرا باجلان گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق هنر و هنرمندان در ایران در دی ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۱۴۰۱، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات کتایون ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون برگزار شد. به گفته ثریا ریاحی راد، شاعر و ترانهسرا، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات کتایون ریاحی، در سکوت خبری برگزار و در پی افزایش فشار و تهدید، وی از دادگاه به بیمارستان منتقل شد. کتایون ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون در تاریخ ۲۹ آبان ماه، به دلیل آنچه که انتشار مطالب تحریکآمیز در جهت حمایت از اعتراضات اخیر عنوان شده است، توسط نیروهای امنیتی در آبیک قزوین بازداشت شده بود. خبر: در پی اعلام خبر درگذشت محسن جعفری راد، منتقد سینما و کارگردان، هوشنگ گلمکانی، مدیر مجله فیلم امروز، از بازداشت آقای جعفری راد چند هفته پیش در اعتراضات کرج خبر داد و دلیل فوت او را خودکشی اعلام کرد. آقای گلمکانی روز یکشنبه ۱۸ دی در اینستاگرامش نوشت: او چند هفته پیش در جریان ناآرامیهای کرج، هنگام رفتن به خانهاش دستگیر شد و وقتی که توانست پس از حدود دو هفته سرانجام هویت و حرفهاش را توضیح دهد و معلوم شد در تظاهرات حضور نداشته، آزاد شد، اما… خبر: فراز دیلی نوشت: بر اساس اطلاعات به دست آمده فراز و مقایسه با آمار انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در یکصد و ده روزی که از شروع ناآرامیها تاکنون میگذرد، ۷۳ روزنامهنگار و عکاس خبری بازداشت شدهاند. برخی از این بازداشتیها اکنون آزاد شده است و تعدای همچنان در بازداشت به سر میبرند. در این آمار ۳۸ روزنامهنگار رسانههای سراسری و آزاد، ۲۵ روزنامهنگار استانی و ۱۰ عکاس خبری وجود دارند. رسانههای شرق، ایلنا، فراز، ایسنا، رویداد ۲۴، مهر، هممیهن، هفت صبح، ورزش ۳، دنیای اقتصاد، ایرنا و آسیانیوز رسانههای سراسری هستند که در سهم بازداشتیها شریکند.
بخش۲: خانم آیلار اسماعیلی سخنرانی خود را با موضوع بررسی و تحلیل کنوانسیون حفظ و ترویج تنوع مظاهر فرهنگی و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بیان کردند: کنفرانس عمومی سازمان آموزشی، علمی، فرهنگی ملل متحد یونسکو در سیوسومین اجلاس خود در پاریس اکتبر ۲۰۰۵ با تأکید بر این که تنوع فرهنگی ویژگی متمایز جامعه بشری است؛ با آگاهی از اینکه تنوع فرهنگی میراث مشترک انسانهاست و برای حفظ منافع عمومی باید به آن احترام گذاشت؛ با آگاهی از اینکه تنوع فرهنگی با ایجاد دنیایی غنی و متنوع دامنه گزینشها را گسترش میدهد و ظرفیتهای انسانی و ارزشها را تقویت میکند و به همین دلیل سرچشمه توسعه پایدار اجتماعات مردمان و ملتهاست؛ با یادآوری اینکه تنوع فرهنگی که در بستر دموکراسی، تحمل آرا، عدالت اجتماعی و احترام متقابل بین مردمان و فرهنگها شکوفا میشود، برای صلح و امنیت در سطح محلی، ملی و بینالمللی ضروری است با پذیرش اهمیت تنوع فرهنگی در تحقق کامل مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و آزادیهای اساسی مندرج در آن و دیگر اسناد شناخته شده جهانی؛ با تأکید بر ضرورت گنجاندن فرهنگ در سیاستهای ملی و بینالمللی توسعه و همکاریهای بینالمللی توسعه به عنوان یک عنصر راهبردی و بر اساس اعلامیه هزاره سازمان ملل متحد و تأکید ویژه آن بر فقرزدایی؛ با در نظر گرفتن گونههای متنوع فرهنگ طی زمانها و مکانها و اینکه تنوع، ریشه در اصالت و فراوانی هویتها و بیانهای فرهنگی ملتها و جوامع تشکیل دهنده جامعه بشری دارد، با تصدیق اهمیت دانش سنتی، به ویژه نظام دانشی بومیان به عنوان منبع سرمایه معنوی و مادی و سهم مثبت آن در توسعه پایدار و همچنین نیاز به حفظ و ترویج مناسب، با پذیرش نیاز به اتخاذ اقداماتی برای حفظ تنوع بیانهای فرهنگی و محتوای آنها به خصوص در شرایطی که این بیانها در معرض نابودی و یا آسیب جدی قرار میگیرد، با تأکید بر اهمیت فرهنگ در انسجام اجتماعی به طور کلی، و توانایی ویژه آن در بهبود جایگاه و نقش زنان در جامعه، با آگاهی از اینکه تنوع فرهنگی با جریان افکار تقویت میشود و با تعامل و تبادل دائمی بین فرهنگها گسترش مییابد، با تأکید دوباره بر اینکه آزادی اندیشه، بیان و اطلاعات و همچنین تنوع رسانهها باعث شکوفایی بیانهای فرهنگی در جوامع میشود، با تصدیق اهمیت تنوع بیانهای فرهنگی، از جمله بیانهای فرهنگی سنتی که به افراد و ملتها اجازه میدهد تا به تبادل افکار و ارزشهای خود با دیگران بپردازند، با یادآوری اینکه تنوع زبانی عنصر اساسی تنوع فرهنگی است و با تأکید دوباره نقش اساسی آموزش در حفظ و ترویج بیانهای فرهنگی، با توجه به اهمیت حیاتی فرهنگها، از جمله فرهنگ اقلیتها و بومیان که در آزادی برای خلق، اشاعه و توزیع بیانهای فرهنگی سنتی و دسترسی به آنها تجلی مییابد بهگونهای که آنان بتوانند در تحقق توسعه خود از آن بهرهبرداری کنند، با تأکید بر نقش تعامل و خلاقیت فرهنگی در تقویت و احیای تنوع بیانهای فرهنگی و تحکیم نقش کارزاران توسعه فرهنگی در جهت منافع کل جامعه، با تصدیق اهمیت حقوق مالکیت فکری در حمایت از کسانی که در خلاقیت فرهنگی نقش دارند، با اعتقاد به اینکه فعالیتها، کالاها و خدمات فرهنگی چون دربردارنده هویتها، ارزشها و معانیاند ماهیت اقتصادی و فرهنگی نیز دارند، و نباید فقط محصولاتی تجاری تلقی شوند. با اشاره به اینکه روندهای جهانیسازی که زاییده توسعه سریع فناوریهای اطلاعات و ارتباطات است، شرایط بیسابقهای را برای تقویت تعامل بین فرهنگی فراهم ساخته و در عین حال در زمینه تنوع فرهنگی چالشی پدید آورده است، به خصوص با در نظر گرفتن خطرات ناشی از عدم تعادل میان کشورهای غنی و فقیر. با آگاهی از رسالت ویژه یونسکو برای تضمین احترام به تنوع فرهنگها و توصیه به انعقاد موافقتنامههای بینالملی لازم برای ترویج جریان افکار به وسیله کلام و تصویر. با رجوع به مفاد اسناد بینالمللی مربوط به تنوع فرهنگی و رعایت حقوق فرهنگی مصوب یونسکو به ویژه اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی، سال ۲۰۰۱، این کنوانسیون را در تاریخ ۲۰ اکتبر ۲۰۰۵ تصویب میکند. یک، اهداف و اصول اساسی، اهداف کنوانسیون عبارت است از: حفظ و ترویج تنوع بیانهای فرهنگی. ایجاد شرایطی برای شکوفایی و تعامل آزاد فرهنگها به شیوهای که منافع متقابل را تضمین کند. تشویق گفتگو میان فرهنگها به منظور تضمین مبادلات گسترده و متوازن فرهنگی در جهان برای احترام به فرهنگها و فرهنگ صلح. تقویت و توسعه مناسبات بین فرهنگها برای برقراری پیوند میان ملتها. ه، ترویج احترام به تنوع بیانهای فرهنگی و افزایش آگاهی از ارزش آنها در سطوح محلی، ملی و بینالمللی. تأکید دوباره بر اهمیت ارتباط میان فرهنگ و توسعه برای همه کشورها، بهخصوص برای کشورهای در حال توسعه و حمایت از اقدامات ملی و بینالمللی که برای تضمین شناخت ارزش واقعی این ارتباط صورت میگیرد. به رسمیت شناختن ماهیت متمایز فعالیتها، کالاها و خدمات فرهنگی به عنوان ابزار هویت، ارزشها و معانی. تأیید دوباره حق حاکمیت دولتها، در حفظ، تصویب و اجرای سیاستها و اقداماتی که برای حفاظت و ترویج بیانهای فرهنگی متنوع در قلمروهای خود مناسب میدانند. تقویت همکاری و همبستگی بینالمللی بر مبنای تشریک مساعی، برای حفظ و ترویج تنوع بیانهای فرهنگی، به ویژه برای تقویت ظرفیتهای کشورهای در حال توسعه. اصل احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی. حفظ و ترویج تنوع فرهنگی فقط در پرتو تضمین حقوق بشر و آزادیهای اساسی مانند آزادی بیان، اطلاعات و ارتباطات، همچنین آزادی افراد برای انتخاب بیانهای فرهنگی، امکانپذیر است. هیچکس نباید از مقررات این کنوانسیون برای تضییع یا محدود کردن حقوق بشر و آزادیهای اساسی انسان مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر یا تضمین شده در حقوق بینالمللی استفاده کند. اصل حاکمیت، دولتها طبق منشور سازمان ملل متحد و اصول حقوق بینالملل حق دارند اقدامها و سیاستهایی برای حفاظت و ترویج تنوع بیان فرهنگی در قلمرو خویش اتخاذ کنند. اصل تساوی منزلت و احترام همه فرهنگها برای حفظ و ترویج تنوع بیانهای فرهنگی، پذیرششان و احترام برابر برای همه فرهنگها، از جمله فرهنگ اقلیتها و بومیان ضروری است. اصل همبستگی و همکاری بینالمللی هدف همکاری و همبستگی بینالمللی باید توانمندسازی کشورها بهخصوص کشورهای در حال توسعه در خلق و تقویت ابزار بیان فرهنگی از جمله صنایع فرهنگی نوپا و تثبیت شده در سطوح محلی، ملی و بینالمللی باشد. اصل مکمل بودن جنبههای اقتصادی و فرهنگی توسعه. فرهنگ یکی از سرچشمههای اصلی توسعه است، بنابراین جنبههای فرهنگی و اقتصادی آن اهمیت یکسان دارد. مشارکت در آن و بهرهمندی از آن حق مسلم همه افراد و ملتهاست. اصل توسعه پایدار، تنوع فرهنگی سرمایهای غنی برای افراد و جوامع است. حفظ، ترویج و نگهداری آن شرط اساسی تحقق توسعه پایدار به سود نسل حاضر و آینده است. اصل دسترسی یکسان، دسترسی یکسان به گستره غنی و گوناگون بیانهای فرهنگی در سراسر جهان و دسترسی فرهنگها به ابزار بیان و اشاعه عوامل مهم تقویت تنوع فرهنگی و تشویق تفاهم متقابل است. اصل سعه صدر و توازن، دولتها به هنگام تدوین برنامههای حمایت از تنوع بیانهای فرهنگی باید به روشی مناسب سعه صدر را در برابر سایر فرهنگهای جهان ترویج و سازگاری آنها را با اهداف کنوانسیون حاضر تضمین کنند. زمینه کاربرد کنوانسیون، این کنوانسیون در مورد سیاستها و فعالیتهایی که کشورهای عضو برای حفظ و ترویج تنوع بیان فرهنگی خود در پیش میگیرند اجرا خواهد شد. تعاریف اصطلاحات کنوانسیون تنوع فرهنگی، به روشهای گوناگون اطلاق میشود که گروهها و جوامع برای بیان فرهنگها به کار میگیرند. این بیانها از طریق گروهها و جوامع و بین آنها انتقال مییابد. تنوع فرهنگی نه فقط در روشهای گوناگون بیان، تقویت و انتقال میراث فرهنگی بشر بلکه در شیوههای متنوع آفرینش هنری، تولید، اشاعه، توزیع بهرهمند صرفنظر از ابزار و فناوریهای مورد استفاده تجلی مییابد. محتوای فرهنگی معنای نمادی بعد هنری و ارزشهای فرهنگی منبعث، یا بیانگر هویتهای فرهنگی است. بیانهای فرهنگی حاصل خلاقیت افراد، گروهها، جوامع و دارای محتوای فرهنگی است. فعالیتها، کالاها و خدمات فرهنگی به فعالیتها، کالاها و خدماتی اطلاق میشود که مستقل از ارزش تجارتی احتمالی و ویژگی، کاربرد و یا هدف خاصی که دارند، حاوی یا انتقال دهنده بیانهای فرهنگیاند. فعالیتهای فرهنگی میتواند هدف و یا در تولید کالاها و خدمات فرهنگی نقش داشته باشد. صنایع فرهنگی عبارت است از صنایع تولید و پخش کالاها و خدمات فرهنگی مندرج در سیاستها و اقدامهای فرهنگی به سیاستها و اقدامهای مربوط به فرهنگ در سطح محلی، ملی، منطقهای یا بینالمللی اطلاق میشود که یا اساساً بر فرهنگ متمرکزند و یا به گونهای طراحی شدهاند که تأثیر مستقیم بر بیانهای فرهنگی افراد، گروهها یا جوامع از جمله در خلق، تولید، اشاعه، پخش و دسترسی به فعالیتها، کالاها و خدمات فرهنگی دارند. حمایت پذیرش اقداماتی است به منظور حفظ، حراست و تقویت تنوع بیانهای فرهنگی. ارتباط فرهنگی وجود و تعامل برابر میان فرهنگهای متفاوت و امکان ایجاد بیانهای فرهنگی مشترک از طریق گفتوگو و احترام متقابل است. فرهنگ ایران بسیار غنی، متمدن و میراث فرهنگی تاریخی ایران، در جهان بیمانند است. مردم ایران نیز از آیین فرهنگ خود با آگاهی یاد میکنند. ایران به عنوان یک کشور تاریخی، در دوران باستان شاهنشاهیهایی چون شاهنشاهی هخامنشی را به خود دیده است و با وجود تغییرات سیاسی، مذهبی و تاریخی، ایرانیان ارتباط عمیق با گذشته خود را حفظ کردهاند. اگرچه زندگی روزمره در ایران نوین با اسلام شیعه در هم آمیخته شد، اما هنر، ادبیات و معماری بومی این کشور، یادآور سنت عمیق ملی آن و فرهنگ ادبی گستردهتری است که در دوران پیشین، در سراسر خاورمیانه و جنوب آسیا گسترش یافته است. از دیدگاه فرهنگی، بخش اعظم تاریخ نوین ایران، به تنش میان مذهب شیعه و میراث فرهنگی ایرانی تعلق گرفت. با وجود غالب بودن فرهنگ پارسی، ایران همچنان به عنوان یک کشور چند قومیتی شناخته میشود و قومیتهای لر، ارمنی، آذری، کرد، عربی، بلوچی، ترکی، دیگر قومیتها، هر کدام دارای آیینهای ادبی و تاریخی ویژهای نیز هستند که قدمت بسیاری از آنها به سدهها پیش بازمیگردد؛ به عنوان نمونه، در مورد ارمنیها، این آیینها به دوران پیش از میلاد مربوط میشوند. این گروههای قومی، غالباً با فرهنگهای همسایه در خارج از ایران، ارتباط نزدیکی دارند. در مجموع میتوان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای سیاسی ایران است، به اختصار چنین برشمرد: زبان پارسی و گویشها و لهجههای پارسی. جشنهای ملی از جمله نوروز و شب یلدا و گاهشماری خورشیدی. فلسفه، دینها و آیینهای زرتشتی و مهرپرستی. هنر ایرانی، ادبیات و شعر پارسی، معماری ایرانی و خوراک ایرانی. فرهنگهای محلی اقوام ایرانی و موسیقی سنتی ایران. ایران به شدت بر فرهنگها و مردم جهان تا نقاطی چون ایتالیا، مقدونیه و یونان، روسیه، شرق اروپا و آسیای میانه، شبهجزیره عربستان، جنوب شرق آسیا، شبه قاره هند و شرق آسیا اثر گذاشته است. در کل، تاریخ غنی ایران از راه هنر، معماری، شعر، دانش و فناوری، پزشکی، فلسفه و مهندسی اثر قابل توجهی بر جهان گذاشته است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل ۸۳ را به موضوع میراث فرهنگی اختصاص داده و در قانون مجازات اسلامی تخریب، مرمت آثار تاریخی، سرقت، قاچاق اثر از نظر قانونگذار خدشه به امنیت فرهنگی ملی جامعه است و متناسب با جرم، متخلف مجازات خواهد شد اما این در حالی است که امروزه شاهد تخریب مکرر آثار فرهنگی هستیم. جلوگیری از انهدام فرهنگ بومی و ایجاد سدی در برابر فرهنگهای نامأنوس ضرورت توجه ویژه به میراث فرهنگی را دوچندان میکند و این در حالی است که با وجود اینکه ۲۸ اردیبهشت ماه روز میراث فرهنگی نامگذاری شده است، اما شاهد تخریب مکرر آثار فرهنگی هستیم و با توجه به اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل ۸۳ را به موضوع میراث فرهنگی اختصاص داده و تکالیف دولت و مجلس را در مورد میراث فرهنگی تسریع کرده است، آیا این امر ضرورت توجه ویژه به این قانون را برجستهتر نمیکند. این اصل قانون اساسی از سوی دولت و مجلس لازمالرعایه است و برخلاف آن اقدامی نمیتوان کرد، اما قانون اساسی مشروطه که تا پیروزی انقلاب اسلامی در جریان بود فاقد مطلبی در مورد میراث فرهنگی است. این نقص را قانون مدنی در سال ۱۳۰۸ تکمیل کرد و در دو ماده، حدود اختیارات دولت را در موضوع آثار تاریخی با آثاری دیگر که دولت جهت انتفاع عمومی در اختیار دارد و آثار تاریخی مقید بین آثار غیرقابل خصوصی اعلام کرد و قانون مدنی بر مبنای فقه شیعه تنظیم شده است. تا سال ۱۳۰۹ در ایران قانون خاص و جامعی که موضوع میراث فرهنگی و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار دهد و احکامش را بیان کند، وجود نداشت، قبل از سال ۱۳۰۹ دو معیار برای حل و فصل موضوعات میراث فرهنگی در مراجع تصمیم گیری کشور وجود داشت؛ احکامی راجع به دفینه از قانون مدنی و قراردادهای قبل از آن و در بین سلاطین قاجار با کشورهای دیگر بود؛ مانند قراردادی در دوران ناصرالدین شاه که بعدها در دوران مظفرالدین شاه نیز تکرار شد، حق حفاری در ممالک محبوس ایران به فرانسویها واگذار شده بود که دهها سال نیز ادامه داشت. اما در سال ۱۳۰۹ قانونی در مجلس به تصویب رسید با عنوان قانونی راجع به حفظ آثار ملی، قانون تشکیل وزارت اوقاف معارف و صنایع مستظرفه به جای کلمه میراث فرهنگی از کلمهی ودایع ملی استفاده کرده بود اما قانون سال ۱۳۰۹ هنوز هم در میراث فرهنگی جریان پیدا نکرده است و از آن هنوز هم به عنوان عتیقه نام برده میشود. برای آثار منقول و آثار ملی برای آثار غیرمنقول، قانون برای حفظ آثار ملی آییننامهی اجرایی هم دارد. سه سال بعد در سال ۱۳۱۲ به تصویب رسید و بعد با اصلاحات و تکملههایی هنوز اعتبار قانونیاش را دارد و معیار و مبنای عملیات حوزهی میراث فرهنگی در سطح کشور است که فصول مختلفی را شامل میشود، از شناسایی آثار فرهنگی تاریخی ثبت آنها، شیوههای حفاظت از آنها، نحوه جلوگیری از تعرض به آثار فرهنگی تاریخی. قانون راجع به حفظ آثار ملی تلاش کرده است در حدود خود به زبان و ادبیات زمانه تصویب شود؛ رابطهی مردم با همدیگر در رابطه با یک اثر تاریخی و رابطهی دولت با مردم و وظایف متقابل مردم و حاکمیت راجع به میراث فرهنگی بیان کننده تکالیف دولت و تعهدات ملت و تلاش هر یک در این قانون به روشنی بیان شده است. هر چند این قانون بر مبنای تحکم و امر عامه و اطاعت مردم نوشته شده و به روشنی تکالیف دولت را بیان نکرده است. قانون سال ۱۳۰۹ یک روش مدیریت است، نظامی حقوقی مدیریتی که الان هم با اصلاحاتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته، میراث فرهنگی در کشور مدیریت میشود و به مرحلهی اجرا میرسد و تخلفاتی هم در آن صورت میگیرد، قانونگذار تخلف میراث فرهنگی و مقررات آن و برای حفظ میراث فرهنگی آن را جرم میداند و قانون مجازات اسلامی جرم را عملی تعریف میکند که امنیت عمومی جامعه را مخدوش کند. قانونگذار، تعرض به میراث فرهنگی را در حکم تعرض به امنیت عمومی جامعه میداند و کسانی که امنیت عمومی جامعه را مورد تعرض قرار میدهند، مجازات خواهند شد. افعالی در قانون عتیقهها ۱۳۰۹ که بعداً در قانون مجازات عمومی سابق قبل از پیروزی انقلاب، یک بار تکمیل شد که نهایتا کاملترین شکل قانون جزایی که ناظر بر میراث فرهنگی است که یکی از متنوعترین قانون جزایی است، تخریب، مرمت آثار تاریخی، سرقت، قاچاق اثر که از نظر قانونگذار خدشه به امنیت فرهنگی ملی جامعه است از نظر قانون اسلامی تخلف و جرم معرفی شده که به دقت اعمال مجازات و متناسب با جرم تأیید شده است. با امید بر ایرانی آزاد و آباد.
بخش۳: خانم مهین ایدر سخنرانی خود را با موضوع تحلیل عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (بخش اول)، بیان کردند: وزارت فرهنگ و هنر بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، در دولت موقت به وزارت ارشاد ملی تغییر نام داد و بعضی زیرمجموعههای وزارت اطلاعات و جهانگردی را هم به عهده گرفت. ناصر میناچی، اولین وزیری بود که بر مسند این وزارتخانه نشست. وزارت اما برای او که بنیانگذار حسینیه ارشاد در تهران و از کسانی بود که در تهیه پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش داشتند، چندان خوش یمن نبود و او مدتی پس از استعفای دولت موقت، بازداشت و زندانی شد. بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران، دانشجویان خط امام، ناصر میناچی را به رابطه غیرمتعارف با کشور آمریکا متهم کردند. یک روز بعد از طرح ادعاهای آنها در تلوزیون ایران یعنی در روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۸وزیر ارشاد در منزل خود بازداشت شد. او ۳۴ سال بعد در مصاحبهای با وبسایت خبرآنلاین گفته است: شب ریختند خانه ما، یک فردی بود به نام آقای غفارپور که نمیدانم چه لجاجتی با ما داشت، ما را ممنوعالخروج هم کرده بود. پیش از این ماجرا یک بار خدمت امام رسیدیم و گله کردیم که ما وزیر شما بودیم، این آقا یک قاضی معمولی است ما را ممنوعالخروج کرده، دیگر تا شاهعبدالعظیم هم نمیتوانیم برویم. بازداشت آقای میناچی با اعتراض و انتقاد اعضای شورای انقلاب بیشتر از ۲۴ ساعت دوام نیافت. او بعد از آزادی اعلام کرد که علیه دانشجویان خط امام اعلام جرم خواهد کرد مسئلهای که از سوی محمد موسوی خوئینیها، حامی اصلی دانشجویان خط امام در آن زمان، توطئه خوانده شد و تا مدتها این دو نفر رویاروی هم قرار گرفتند. ناصر میناچی پنجم بهمن ماه ۱۳۹۲ در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت. وزیر بعدی عباس دوزدوزانی بود که در زمان وزارت خود در وزارت ارشاد این وزارتخانه را تعطیل کرد. او عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در کابینه محمدعلی رجایی از سپاه به وزارت ارشاد آمده بود. او در مدت کوتاه وزارتاش که با کشته شدن محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت پایان یافت در اقدامی بیسابقه وزارتخانه متبوع خود را تعطیل کرد. روزنامه اطلاعات، نهم مهر ماه ۱۳۵۹ به نقل از آقای دوزدوزانی اعلام کرد که وزارت ارشاد ملی تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد شد و این تعطیلی برای تجدید سازمان و تصفیه افراد در این وزارتخانه انجام و شامل مراکز و دفاتر وزارتخانه در شهرستانها نیز میشود و فقط بعضی از قسمتهای وزارتخانه در شرایط کنونی به کار خود ادامه خواهند داد. او در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی در قانونی بودن یا نبودن چنین اقدامی گفته بود که زمان، زمان انقلاب و جنگ است. بر اساس گزارشی که روزنامه کیهان دهم مهرماه ۱۳۵۹ منتشر کرد، عباس دوزدوزانی کارکنان وزارت ارشاد را طاغوتی خوانده و گفته بود که پرونده و سوابق کارکنان بطور کامل بررسی خواهد شد و کارمندانی که سر کارشان برگردند در کلاسهای ویژه شرکت خواهند کرد تا از نظر ایدئولوژیکی تقویت شوند. این مسئله، اعتراض و تجمع کارکنان وزارت ارشاد را به دنبال داشت که با درهای بسته محل کار خود روبرو شده بودند. عباس دوزدوزانی، نماینده تبریز در مجلس اول و نماینده تهران در دورههای دوم و سوم مجلس بود و بعدها به ریاست شورای شهر تهران هم رسید. وزارت ارشاد ملی در دوران وزارت عبدالمجید معادیخواه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تغییر نام داد. او قاضی شرع دادگاه انقلاب بود که در کابینههای محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی بر مسند وزارت نشست و در کابینه میرحسین موسوی در سال ۱۳۶۱ برکنار و به بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی رفت. اکران فیلم برزخیها با کارگردانی ایرج قادری و بازی ستارههای سینمای قبل از انقلاب همچون فردین و ناصر ملکمطیعی در دوران وزارت آقای معادیخواه جنجال برپا کرد. این فیلم درباره آغاز جنگ ایران و عراق بود. او در مصاحبهای گفته است: امثال آقای مخملباف فریاد وا اسلاما سر میدادند. هیچ کس نیامد ببیند که اصلا داستان فیلم برزخیها چیست. در آن هیاهو حوزه هنری سازمان تبلیغات و آقای مسیح مهاجری و روزنامه جمهوری اسلامی و کیهان و مجلسیها همه بر علیه من بودند و هیچ کس هم نیامد از من دفاع کند. اصلا کسی جرئت نمی کرد، دفاع کند. همین آقای مهدی کلهر قبل از اکران فیلم به اتاق من آمد و گفت: این خیلی برایت گران تمام میشود. بر اساس گزارش سایت عصر ایران، اصطلاح دهه فجر از ابداعات عبدالمجید معادیخواه است. پیش از آن سالگرد پیروزی انقلاب ۱۳۵۷در یک هفته جشن گرفته میشد اما با پیشنهاد آقای معادیخواه، قرار شد فاصله ۱۰ روزه ۱۲ تا ۲۲ بهمن با عنوان دهه فجر گرامی داشته شود. وزیر بعدی سید محمد خاتمی بود سیدمحمد خاتمی از موسسه کیهان به وزارت ارشاد رفت و تا سال ۱۳۷۱ که استعفا داد وزیر ارشاد کابینههای میرحسین موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی بود. او نمایشگاه کتاب را برپا کرد و بحثهای مربوط به تهاجم فرهنگی در دوران وزارت او که به سهلگیری بر نویسندگان و اهل فرهنگ معروف بود، شدت گرفت تا جایی که سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۷۱ در جمع بسیجیان عاشورایی، از وضعیت فرهنگی کشور انتقاد کرد و گفت: کاری که از لحاظ فرهنگی دشمن میکند نه تنها یک تهاجم بلکه یک شبیخون، یک غارت و یک قتلعام فرهنگی است. همه آحاد مؤمن در این کشور باید کاری بکنند که امید آمریکا و صهیونیستها و بقیه قدرتهای دشمن از جمهوری اسلامی به کل قطع شود. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند، بایستیم. سخنان تند رهبر جمهوری اسلامی، حملات به وزارت ارشاد و سیدمحمد خاتمی را شدت بخشید و پس از این سخنرانی بود که روزنامههایی چون رسالت و کیهان در سلسله گزارشهایی هشدارهای رهبری درباره فضای فرهنگی کشور را مستمسک حمله دوباره به وزارت ارشاد و انتشار نشریات روشنفکری در آن روزگار قرار دادند و حمله به آقای خاتمی را شدت بخشیدند. سوم خرداد ماه ۱۳۷۱ آقای خاتمی در نامهای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت از وزارت ارشاد استعفا داد. او نوشته بود که در عرصه فرهنگی ایران با شکسته شدن همه مرزهای قانونی، شرعی، اخلاقی و عرفی کار از نقد و ارزیابی (ولو غیرمنصفانه) گذشته و هر وسیلهای برای رسیدن به اهداف خاصی مباح شمرده شده است و بدینسان میرود که کار به کلی از روال منطقی و مشروع خارج شود و در نتیجه فضایی ناسالم و آشفته پدید آید که فوریترین اثر آن دلزدگی و عدم امنیت اندیشمندان و هنرمندان سالم و صاحب شخصیت و حتی مؤمن و شیفته انقلاب و اسلام است. استعفای آقای خاتمی واکنشها و بازتابهای بسیاری در داخل ایران و همچنین رسانههای بینالمللی به دنبال داشت. آقای خاتمی راهی کتابخانه ملی شد اما در دوم خرداد ۱۳۷۶ با رأی ۲۰ میلیونی مردم، رئیس جمهور ایران شد او برای دوره دوم هم هم با رأی ۲۱ میلیونی بر مسند ریاست جمهوری نشست. علی اردشیرلاریجانی که مسئولیت جانشینی ستاد کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را داشت جایگزین محمد خاتمی شد. برگزاری جشنواره مطبوعات در دوران وزارت او شروع شد. آقای لاریجانی در بهمن ماه سال ۱۳۷۲ از وزارت ارشاد استعفا کرد و چند ماه بعد از سوی رهبر ایران به ریاست سازمان صدا و سیما منصوب شد. پس از آقای لاریجانی، مصطفی میرسلیم بر مسند وزارتی نشست که اهل فرهنگ، دوران وزارتاش را بدترین دوران در میان وزرای ارشاد تا پیش از روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد عنوان میکنند. به نقل از سایت عصر ایران انتخاب کسی که رشته دانشگاهیاش در خصوص مکانیک و سیالات بوده و اوایل انقلاب هم رئیس شهربانی بوده، بدون هیچ ذوق فرهنگی و هنری سکان وزارت فرهنگ و ارشاد را به دست او سپردند که از خطاهای اکبر هاشمی رفسنجانی در دولت دوم بود. جالب اسنت بدانیم که مصطفی میرسلیم فرهنگ را همان ایدئولوژی میپنداشت. آقای میرسلیم فروردین ماه ۱۳۹۲ در برنامه شناسنامه شبکه سوم تلویزیون ایران، مطلوب نبودن فضای نقد و بسته بودن فضای مطبوعات در دوران وزارت خود را قبول کرده است. عطاءالله مهاجرانی هفتمین وزیر ارشاد بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران بود که در سال ۱۳۷۹ از سمت خود کنارهگیری کرد. از دوران وزارت او به عنوان دوران شکوفایی روزنامههای دوم خردادی یاد میشود هر چند که در این دوران بسیاری از این روزنامهها توقیف شدند. مجلس پنجم که در اختیار جناح راست بود در سال ۱۳۷۸ عطاءالله مهاجرانی را استیضاح کرد، اما او با نطق دفاعیهاش توانست نظر مثبت نمایندگان را جلب کند و دوباره رأی اعتماد گرفت. اما از شدت حملات و انتقادات نسبت به عملکرد او در وزارت ارشاد کم نشد و آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی عمومی گفت: وزارت ارشاد در این دو سالی که ایشان در رأس این کار هستند، هیچ کار اسلامی بهعنوان اسلامی ارائه نداد… امروز فاسدترین رمانها منتشر میشود. آقای مهاجرانی از وزارت ارشاد به ریاست سازمان گفتوگوی تمدنها رفت و دو سال بعد از این سمت هم کنارهگیری کرد. احمد مسجدجامعی، معاون فرهنگی مهاجرانی، دومین وزیر ارشاد در دولت سیدمحمد خاتمی بود که تا پایان دوران ریاست جمهوری او بر مسند وزارت نشست. او در حال حاضر عضو شورای شهر تهران است. در ۸ ساله دولت محمود احمدینژاد دو وزیر به عنوان وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی معرفی شدند. محمدحسین صفارهرندی از مسئولان روزنامه کیهان بود که بعد از برکناری از وزارت ارشاد، مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه شد. سیدمحمد حسینی، جانشین صفارهرندی در وزارت ارشاد هم یکی از نمایندههایی بود که در مجلس پنجم، عطاءالله مهاجرانی را استیضاح کرده بودند. در دوران وزارت صفارهرندی و محمدحسینی، انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران پلمپ و خانه سینما بسته شد. پس از محمد حسینی هم علی جنتی وزیر ارشاد شده بود. علی جنتی در آغاز کار خود به عنوان وزیر ارشاد در سال ۱۳۹۲ ابراز امیدواری کرده بود که بتواند در این وزارت خانه ادامه دهنده راهی باشد که سیدمحمد خاتمی (وزیر اسبق ارشاد) آغاز کرده است، اما حالا و در فاصله کمتر از ۷ ماه به انتخابات ریاست جمهوری، از سمت خود کنارهگیری کرده و حتی نتوانسته دوره اول دولت را به سربرساند. زمزمههای استعفای آقای جنتی پس از کشمکشها در خصوص لغو و برگزاری کنسرت موسیقی در شهرهای مختلف ایران و استعفای مدیر کل ارشاد استان قم مطرح شد. وزیر بعدی که به جای علی جنتی آمد سیدعباس صالحشریعتی (زاده ۱۳۴۲ در مشهد) مشهور به سیدعباس صالحی فعال فرهنگی و حوزوی ایرانی، مدیرمسئول مؤسسه و روزنامه اطلاعات و رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی است. او معاون سابق فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران بود که به واسطه حضور در منصب معاونت فرهنگی و سرپرستی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وارد عرصه سیاست و رسانه شد و اما وزیر کنونی را میشود پدیده هزاره سوم نامید. محمدمهدی اسماعیلی، وزیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در برنامه ۸۳ صفحهای خود برای دولت سیزدهم، به شدت به وضعیت موجود در عرصه فرهنگ و هنر حمله کرده است و نهادهای صنفی مانند خانه سینما را فاقد وجاهت قانونی و خانه موسیقی را مهمترین مرکز تولید بحران در جامعه ایران دانسته است. او در بخشی از این برنامه با ارائه آماری از تولید فیلمهای سینمایی در ایران نوشته است که در سال ۱۳۹۷، از ۷۷ فیلم رصد و تحلیل شده، ۵۹ فیلم مروج سبک زندگی غیراسلامی ایرانی و تخریبکننده انقلاب اسلامی، ۶۱ فیلم ارائهکننده تصویر مثبت از زن بیحیا، ۶۰ فیلم مروج وادادگی و تحقیر ملی و ۵۵ فیلم القاکننده واگرایی دینی و ملی بوده است. اسماعیلی در برنامه پیشنهادی خود خانه سینما را فاقد وجاهت قانونی دانسته که معدل فعالیتهای آن در جبهه فرهنگی معارض انقلاب اسلامی دیده میشود. او همچنین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را متهم به تولید فیلمهای ضدارزش، غیرانقلابی و غیراخلاقی و عدم اتخاذ موضع شفاف و برخورد در برابر فعالیت محکومین امنیتی و چهرههای سینمایی همسو با اهداف دشمنان کرده است. در حوزه موسیقی نیز او از افزایش هولناک ورود گروههای خارجی انتقاد کرده، خانه موسیقی را مهمترین مرکز تولید بحران خوانده و نوشته است که شاهد اعطای مجوز به موسیقی راک و متال یا خوانندگان ترکیهای، عدم حضور هنرمندان انقلابی در شوراهای موسیقی، اعطای مجوز به هنرمندان ضدارزش ساکن خارج و احیای هنر و هنرمندان پیش از انقلاب هستیم. محمدمهدی اسماعیلی که در دولت احمدینژاد معاون فرهنگی مرکز بررسیهای استراتژیک و عضو کارگروه تحول فرهنگی وزارت ارشاد بود، از سوی ابراهیم رئیسی به عنوان وزیر پیشنهادی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شد.
بخش۴: بحث آزاد با موضوع حق آزادی بیان و اندیشه (مشارکت دانشجویان و اساتید هنر در جنبش اعتراضی و عواقب آن) آغاز گردید: در ابتدا خانم احمدیپور بیان داشتند: خیزش سراسری دانشجویان با حمایت استادان و معلمان همراه بوده و همین باعث شده بسیاری از اساتید با بازداشت و اخراج و تعلیق روبهرو شوند. بیش از ۲۰۰ استاد دانشگاه با انتشار بیانیههای مختلف خواستار آزادی دانشجویان بازداشتی معترض شدند. اعتراضات دانشجویان به طرزهای مختلف واکنشهای زیادی را از افراد نامدار بخشهای مختلف مانند هنرمندان، ورزشکاران و… به همراه داشته است. همچنین ایشان سخن خود را با این سؤال به پایان رساندند که این اتفآقات و بازداشتها بهتر است در دانشگاه صورت بگیرد یا بیرون از دانشگاه؟ در فضای دانشگاه چه تأثیری میتواند داشته باشد؟ خانم جهانبین در ادامه بیان داشتند: هر بخش از جامعه در فضایی که کار میکنند، اعتراضات خود را نشان میدهند که جامعه متوجه شوند این قشر به وضعیت کنونی معترض است. اما این میتواند برای افراد معترض خطرناک باشد زیرا با سرعت بیشتری شناسایی میشوند. ما دیدهایم که نتیجهی اعتراضات دانشجویان تا چه حد میتواند زندگی این جوانان را در خطر بیندازد. ما یک منشور دانشجویی داریم که در بند ۸ از آن، از آزادی اعتراضات و تجمعها صحبت کرده است. در بند ۹و ۱۰ و ۱۱ در خصوص عدم تفتیش عقاید، عدم دخالت در احوال شخصی و آزادی بیان و اندیشه صحبت کرده است که این حقوقها از آن دانشجویان است. در مورد برخورد با دانشجویان معترض هم در بند ۲۰ و ۲۱ این منشور نوشته شده که رسیدگی به مسائل از دانشجویی که تخلف انجام داده فقط از طریق کمیتهی انضباطی صورت میگیرد آن هم به طور کتبی. اما چیزهایی که ما شاهد هستیم بازداشت دانشجویان از طرق غیرانسانی و ناعادلانه صورت میگیرد. مانند بازداشت همراه با ضرب و شتم. با شلیک گلوله و بدون درمان پزشک، زندانی کردن دانشجویان در دانشگاه و ربودن دانشجویان و غیره. تمام این اتفآقات بر خلاف منشور دانشجویی میباشد. در ادامه خانم زهرا باجلان بیان داشتند: قانونی در اینباره وجود دارد با نام (قانون ممنوعیت نیروهای مسلح به دانشگاهها و مراکز آموزشی کشور). اما جمهوری اسلامی از ابتدا با نیرنگبازی را شروع کرده است و الان چندین بار دیدهایم که با لباس شخصی و مبدل وارد میشوند و در انتها میگویند این عمل از سمت لباس شخصیها صورت گرفته است. آنها بر این قانون آگاه هستند و با لباس شخصی وارد خوابگاهها و مراکز آموزشی میشوند و در نهایت با وقاحت تمام میگویند که کار نیروی انتظامی نبوده است. نبود آزادی بیان و اندیشه یک برنامهریزی گسترده از سمت جمهوری اسلامی است و از کودکی به طریقهای مختلف این حق از ما گرفته شده و بسیاری از ما در رابطه با این موضوع آموزش ندیدهایم. خانم احمدیپور ادامه دادند: از کودکی به ما میگفتند دانشجویان آیندهسازان این کشور هستند. در صورتی که دولت دانشجوهایی را دانشجو میداند که تابع ناآگاهی و حماقت باشد. دانشجوها و اساتید نخبهای را داریم که جهت همراهی اعتراضات و دادخواهی با خشونت بازداشت و شکنجه و کشته شدند. این شامل تمام جامعه میشود و ترس این دولت، آگاه بودن و اندیشهی قشر عظیم دانشجویان و جوانان این کشور، بوده و میباشد.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکرازدستاندرکاران، منشی جلسه: خانم مرضیه مهدیه، مسئولین ضبط و تدوین صدا: آقایان سعید پورمند، پویا حسابی، ادمینها: خانمها مرجان شعباننژاد و کوثر ولیزاده و رزا جهانبین و دیگر همکارانی که در جلسه حضور داشتند، ختم جلسه را در ساعت ۱۹:۳۸ اعلام نمودند.
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نو جوان ۲۴ فوریه۲۰۲۳
کوثر ولیزاده
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۲۴فوریه ۲۰۲۳ مصادف با ۵ اسفند ۱۴۰۱ در ساعت 19:00 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم کوثر ولیزاده ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: خانم فهیمه تیموری گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کودک و نوجوان در ایران در دی ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر:آخرین وضعیت پرونده آزار جنسی کودکان در مدرسه فوتبال مشهد: دستگیری یک مسئول و تفهیم اتهام سه خبرنگار، یکی از مسئولان اداره ورزش مشهد در پرونده مدرسه فوتبال تفهیم اتهام و با قرار قانونی راهی زندان شد، سه خبرنگار و فعال فضای مجازی نیز که بدون توجه به نظامات قانونی و اخلاق حرفهای مبادرت به انتشار خبر، قبل از اثبات جرم کرده بودند، تفهیم اتهام شدند. دادستان عمومی و انقلاب اسلامی مرکز خراسان رضوی افزود: دستگاه قضایی بلافاصله پس از انعکاس مطالب مربوط به این مدرسه در فضای مجازی و رسانهای، اقدامات خود را آغاز کرد و تحقیقات ویژه قضایی در خصوص این پرونده ادامه دارد. چندی پیش مدیر رسانهای سابق تیم شهر خودرو با انتشار خبری در فضای مجازی از وقوع یک فاجعه برای فوتبال مشهد خبر داد و مدعی شد والدین ۱۵ نفر از بازیکنان این باشگاه و مدرسه فوتبال آن با مراجعه به حراست اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی از باشگاه و مربینماهای آن به خاطر تعرض به فرزندانشان شکایت کردهاند. به گفته وی این پرونده در دادستانی مفتوح است. خبر: مسمومیت زنجیرهای دانشآموزان در قم؛ طی سه ماه گذشته دستکم ۳۱۶ دانشآموز در مدارس شهرستان قم با علائم مسمومیت به بیمارستان منتقل شدند و علت مسمومیت دانشآموزان در مدارس کماکان مشخص نیست. گفتنی است، روز سهشنبه بیستوپنجم بهمن ماه، جمعی از خانوادههای دانشآموزان در قم، در اعتراض به مسمومیتهای زنجیرهای فرزندان خود در مدارس، مقابل ساختمان فرمانداری این شهر تجمع اعتراضی برگزار کردند. در این راستا دادستان کل کشور؛ دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان قم را مأمور به پیگیری ویژه و برخورد قاطع با مقصرین احتمالی مسمومیت دختران دانشآموز کرد. خبر: شناسایی ۱۷۹ هزار کودک بازمانده از تحصیل؛ معاون وزیر آموزش و پرورش از شناسایی ۱۷۹ هزار کودک بازمانده از تحصیل در کشور، خبر داد. به گفته معاون وزیر آموزش و پرورش، حدود ۸۰ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل شناسایی شدند. معصومه نجفی پازوکی، معاون وزیر آموزش و پرورش با اشاره به شناسایی حدود۸۰ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل بیان کرد: تاکنون ۱۷۹ هزار کودک بازمانده از تحصیل شناسایی و ۲۰ هزار نفر از آنان در مقطع ابتدایی به کلاسهای درس بازگردانده شدند. خبر: شناسایی بیش از دویست کودک کار در شهرستان دزفول؛ رئیس اداره بهزیستی دزفول، از شناسایی ۲۰۲ کودک کار در این شهرستان خبر داد. سعید ایثاری در این خصوص عنوان کرد: هشتادوهشت کودک کار غیرایرانی و صدوچهارده کودک کار ایرانی در این خصوص شناسایی شدند. وی با اشاره به اینکه سازمان بهزیستی متولی افرادی است که تابعیت ایرانی دارند گفت: جمعآوری اتباع خارجی که به صورت غیرقانونی در کشور آقامت دارند، برعهده بهزیستی نیست. ایثاری همچنین مدعی شد: از صدوچهارده کودک کار ایرانی شناسایی شده، صد و شش نفر از آنها تحت پوشش خدمات بازتوانی بهزیستی از جمله خدماتی چون تحصیل، درمان، دریافت بستههای معیشتی و برگزاری دورههای آموزشی قرار گرفتهاند و این گزارشات نقض میکند قانون اساسی را در اصل ۳: آموزش و پرورش رایگان، اصل ۱۰: حمایت از خانواده، اصل ۱۹: حقوق مساوی مردم، اصل ۲۰: حمایت قانونی مردم، اصل ۲۲: حمایت از جان مردم رعایت حقوق ذاتی و شهروندی. همچنین نقض میکند اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۲: برابری انسانها، ماده ۳: هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد، ماده ۶: ارزش والای انسانی، ماده ۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده ۲۵: حق خدمات اجتماعی لازم برای همه، ماده ۲۹: حق مسئولیت نسبت به جامعه.
بخش۲: خانم سونیا سوارکوب بررسی پروتکل الحاقى پیماننامه حقوق کودک درباره خرید و فروش کودکان و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: پروتکل الحاقی پیماننامه حقوق کودک درباره خرید و فروش کودکان، خرید و فروش کودکان و هرزهنگاری کودکان. پیشینه پروتکل: نماینده دائم دولت کوبا در سازمان ملل متحد، در سال ۱۹۹۳ توجه مجمع عمومی را به شرایط نامساعد کودکان قربانی سوء استفاده جنسی جلب کرد و ضرورت مبارزه جهانی علیه این نابهنجاری را خواستار شد. وی پیشنهاد داد یک کارگروه ضمن بررسیهای کارشناسانه، راه حلهای مناسبی برای از بین بردن این پدیده ارائه کند. کمیسیون حقوق بشر در سال ۱۹۹۵ کمیتههایی را مأمور پیگیری این موضوع کرد. ثمره کار این گروه پیشنویس سندی با عنوان (پروتکل الحاقی درباره فروش، فحشا و هرزهنگاری کودکان) بود که در چهلوهشتمین اجلاس مجمع عمومی (می ۲۰۰۰) تصویب و از ۱۸ ژانویه ۲۰۰۲ لازمالاجرا شد. دولت جمهوری اسلامی ایران تا ۹/۵/۱۳۶۸ به این پروتکل نپیوسته بود. همچنان که گذشت کمیته حقوق کودک در نظرات منتشر شده به تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۰۵ به دولت ایران توصیه کرده پروتکل مذکور را تصویب کند. برای بررسی نتایج اجرای این توصیه کمیته حقوق کودک توسط ایران و برای نیل به ارزیابی درست در اینباره نخست باید نظری هر چند گذارا بر مفاد این پروتکل داشت. مروری بر مفاد مقدمه پروتکل این سند دارای مقدمهای، حاوی ۱۱ بند کوتاه و گاه بلند و ۱۷ ماده است. در مواد ۱۳ تا ۱۷تشریفات مربوط به امضاء، زمان لازمالاجرا شدن، خروج از پروتکل، پیشنهاد متمم برای آن، سرانجام نسخ پروتکل آمده است که میتوان آنها را مواد تشریفاتی این سند دانست. فهرست نکتههایی که در مقدمه مطرح شده، و در حقیقت خاستگاه و آرمانهای بانیان این سند را بیان میکند، از این قرار است: ۱: یادآوری موادی از کنوانسیون حقوق کودک که اهداف حمایتی آن پیماننامه را در خصوص مراقبت از کودکان در برابر فروش، فحشا و هرزهنگاری بیان کرده است. گفتنی است در نخستین جمله این پروتکل فقط از مواد ۱، ۱۱، ۲۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵ و ۳۶ یاد شده، در حالیکه ماده ۱۹ کنوانسیون نیز به طور مستقیم به همین موضوع پرداخته و در شمار مواد کلیدی است. از این رو غفلت از اشاره به آن روا نیست. بند ۱ ماده ۱۹ مقرر داشته است: کشورهای عضو کلیه اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی لازم را به عمل خواهند آورد تا از کودک در برابر کلیه اشکال خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار، بیتوجهی یا رفتار توأم با سهلانگاری، سوء رفتار یا بهره. رفتار یا بهرهکشی، از جمله سوء استفاده جنسی در حین مراقبت توسط والدین یا سرپرست یا سرپرستان قانونی یا هر شخص دیگری که عهدهدار مراقبت از کودک است، حمایت کنند. ۲: به رسمیت شناختن حق برخوداری کودکان از حمایت در برابر هر گونه استثمار اقتصادی و کارهای زیانآور برای آموزش، سلامتی، رشد جسمی، روانی، معنوی، اخلاقی یا اجتماعی. ۳: اعلام نگرانی از روند فزاینده قاچاق بینالمللی کودکان برای فروش، فحشا و هرزهنگاری آنان. ۴: اظهار ناخرسندی از گسترش و تداوم گردشگری جنسی و آثار زیانبارتر آن برای کودکان کشورهای مقصد. ۵: توجه به گروههایی از کودکان که آسیبپذیرترند، مانند دختران. ۶: اعلام نگرانی از افزایش دسترسی به پورنوگرافی کودکان در اینترنت و سایر فناوریهای جدید. همچنین اعلام حمایت از تصمیمهای کنفرانس بینالمللی مبارزه با هرزهنگاری کودکان (وین۱۹۱۹) به ویژه جرم شمردن تولید، توزیع، صادرات، مخابره، واردات، تملک ارادی و تبلیغ هرزهنگاری کودکان. ۷: طرح این موضوع که ضمن مقابله با فروش، فحشا و هرزهنگاری کودکان، مستلزم مبارزه فراگیر علیه عوامل مؤثر در آن چون عقبافتادگی، فقر، تبعیض اقتصادی، ساختارهای ناموزون اجتماعی-اقتصادی، خانوادههای از هم پاشیده، رفتارهای جنسی غیرمسئولانه بزرگسالان و قاچاق کودکان است. ۸: توجه به این که کاهش تقاضا در این زمینه، مستلزم افزایش آگاهی عمومی است. ۹: یادآوری ضرورت تأمین ابزارهای حقوقی و بینالمللی حمایت از کودکان و تقویت مسئولیت والدین و مقاولهنامه ۱۸۳ سازمان بینالمللی کار. ۱۰: اعلام حمایت همه جانبه از مقررات حمایتی کنوانسیون حقوق کودک. ۱۱: اظهار حمایت از دستاوردها و مصوبههای پیشین برای پیشگیری از فروش، فحشا و هرزهنگاری کودکان و نیز تأکید بر نقش بنیادین سنتها و ارزشهای فرهنگی همه اقوام و ملل در حمایت ازکودکان و رشد متوازن آنها. به نظر میرسد نه تنها هیچیک از نکتههای مطرح شده در مقدمه پروتکل، با اصول و موازین پذیرفته شده در نظام حقوقی ایران ناهماهنگی ندارد، بلکه پارهای از آنها در متن قوانین ایران نیز آمده است. به عنوان نمونه منع هر عمل مخاطرهآمیز علیه سلامتی، رشد جسمی، روانی، معنوی، اخلاقی یا اجتماعی کودکان. ماده۲: قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، مصوب ۲۵ آذر۱۳۸۳ و شماری از نکات آمده در مقدمه پروتکل نیز در زمره موضوعهایی است که بارها از سوی مقامهای کشور مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله: ضرورت مقابله با سوء استفاده از اینترنت و دیگر فناوریهای جدید برای گسترش هرزهنگاری و لزوم ارتقای فرهنگ عمومی برای مواجهه با قاچاق و سوء استفاده از کودکان. گذشته از موضوعات مطرح شده در مقدمه، موضوعهای موجود در متن پروتکل نیز علیالقاعده با اصول پذیرفته شده و سیاست قانونگذاری کشور ما تعارضی ندارد. مفاد مواد پروتکل و مقایسه آن با قوانین موضوعه ایران ماده ۱: تعهد کشورهای عضو را در خصوص منع فروش کودکان، فحشا و هرزهنگاری کودکان و ماده۳ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بر این ممنوعیت تصریح کرده است. ماده۲: اصطلاحات خرید و فروش کودکان، خودفروشی و هرزهنگاری کودکان را تعریف کرده است. الحاق به این پروتکل میتواند یکی از خلأهای قانونی ایران را مرتفع سازد. چرا که به رغم استفاده از اصطلاحات خرید و فروش کودکان در ماده ۳ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، تعریفی از آنها وجود ندارد. با الحاق به پروتکل و با عنایت به ماده ۹ قانون مدنی که میگوید: (مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد، در حکم قانون است) حقوق ایران دارای تعریف قانونی از این اصطلاحات خواهد شد. ماده ۳ که پس ازماده ۸ مفصلترین ماده این پروتکل و مشتمل بر ۲ بند است، در بند نخست با اشاره به ارکان مادی و روانی پارهای افعال، آنها را جرم تلقی کرده، دولتهای عضو را متعهد میکند آن افعال را (چه درون کشور اتفاق افتاده باشد و چه بیرون آن، چه یک فرد مرتکب آنها شده باشد، چه به طور سازمان یافته) مشمول قوانین جزایی خود کند. استثمار جنسی کودکان، انتقال اعضای بدن کودکان برای سودجویی و استفاده از کودکان برای کار اجباری، از جمله این رفتارهای سوء هستند. قوانین موضوعه ایران با این مقررات سازگار است؛ از جمله عموم بند ۱ماده۶۴۰ قانون مجازات اسلامی شامل سوء استفاده از کودکان نیز میشود. ماده فوق مقرر میدارد (هر کس نوشته یا طرح، گراور، نقاشی، تصاویر، مطبوعات، اعلانات، علایم، فیلم، نوارسینما و یا به طور کلی هر چیز که عفت واخلاق عمومی را جریحهدار نماید برای تجارت یا توزیع به نمایش و معرض انظارعمومی گذارد یا بسازد یا برای تجارت و توزیع نگاه دارد) مجرم است و مجازات وی در همان ماده تعیین شده است. ماده ۶۳۱همان قانون عمل (هر کس طفلی را که تازه متولد شده است بدزد یا مخفی کند، یا او را به جای طفل دیگری یا متعلق به زن دیگری غیر از مادر طفل قلمداد نماید) جرم دانسته، مجازاتش را بیان کرده است. ماده ۶۳۲ همان قانون نیز امتناع کسی که طفلی به او سپرده شده از باز پس دادن طفل به اشخاصی که از نظر قانون ذیحق هستند را جرم میداند. این مقررات در راستای پپشگیری از خرید و فروش و قاچاق کودکان قابل تفسیر است. ماده ۶۱۹ تعرض یا مزاحمت برای اطفال یا زنان، یا توهین به آنان با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت آنان را جرم میداند. ماده ۶۲۱نیز از این جهت که در بردارنده حمایت بیشتری از اشخاص زیر ۱۵ سال است، شایسته توجه میباشد: (هرکس به قصد مطالبه وجه یا مال یا به قصد انتقام یا به هر منظور دیگر به عنف یا تهدید یا حیله یا به هر نحو دیگر، شخصاً یا توسط دیگری، شخصی را برباید یا مخفی کند به حبس از پنج تا پانزده سال محکوم خواهد شد. در صورتی که سن مجنی علیه کمتراز پانزده سال تمام باشد یا ربودن توسط وسایل نقلیه انجام پذیرد یا به مجنی علیه آسیب جسمی یا حیثیتی وارد شود، مرتکب به حداکثر مجازات تعیین شده محکوم خواهد شد و در صورت ارتکاب جرایم دیگر به مجازات آن جرم نیز محکوم میگردد.) قانونگذار ایران در قوانین مستقلی هم برای مقابله با سوء استفاده کنندگان از افراد، به ویژه کودکان، در هرزهنگاری تمهیداتی را اندیشیده است، به طور مثال قانون شیوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیتهای غیرمجاز دارند (مصوب ۲۴/۱۱/۱۳۷۲) برای آن افراد متناسب با میزان دخالتشان در فعالیت غیرمجاز هنری مجازاتهایی را مقرر کرده است. بند الف ماده ۷ مجازات عوامل اصلی تولید، تکثیر و توزیع عمده آثار سمعی و بصری مستهجن را بیان کرده است. به موجب تبصره ۳ ماده ۳ استفاده از صغار برای نگهداری، نمایش، عرضه، فروش و تکثیر نوارهای غیرمجاز موضوع این قانون موجب اعمال حداکثرمجازاتهای مقرربرای عامل خواهد بود. بند ۲ ماده ۳ پروتکل مقرر داشته (بنابر مفاد قوانین ملی کشور عضو، با هرگونه اقدام برای ارتکاب اعمال فوق و تبانی و همدستی درهر یک از این اعمال نیز به همان صورت برخورد خواهد شد). قانون مجازات اسلامی نیز دست کم در برخی موارد شروع به این اقدامات را جرم میداند، مثلاً تبصره ماده ۶۲۱ چنین است: (مجازات شروع به ربودن، سه تا پنج سال حبس است). بند ۴ این ماده پروتکل برای مبارزه با جرایم سازمان یافته علیه کودکان، مجازات شخصیت حقوقی را پیشبینی کرده است. قانونگذار ایران نیز با این موضوع بیگانه نیست. به عنوان مثال، ماده ۲۱ قانون مجازات جرایم رایانهای، با عنوان (مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی)، پیشبینی کرده چنانچه جرایم رایانهای مندرج در این قانون، تحت نام شخص حقوقی و در راستای منافع آن ارتکاب یابد، شخص حقوقی دارای مسئولیت کیفری خواهد بود. تبصره ۲ نیز تصریح میدارد: مسئولیت کیفری شخص حقوقی مانع مجازات مرتکب نخواهد بود. ماده ۴ تسری قوانین جزایی دولتهای عضو به کشتیها و هواپیماهای ثبت شده در آن کشورها را مطرح میکند که علیالاصول برای دولت ایران قاعده مشکلآفرینی نیست. ماده ۵: پروتکل از دولتهای عضو مصرانه میخواهد جرایم مذکور در بند ۱ ماده ۳ را در فهرست جرایمی قرار دهند که مرتکبان آنها مشمول مقررات استرداد مجرمان بشوند. ماده ۶: تعهد دولتهای عضو به همکاری درباره تحقیق و پیگیرد جنایی یا استرداد مجرمان جرایم مذکور در پروتکل را مطرح میسازد. ماده ۷: انجام اقدامات لازم برای ضبط و مصادره اموال و ابزار به کار رفته در ارتکاب جرم، درآمدهای حاصله از جرم، و تعطیلی اماکن وقوع جرم را ضروری دانسته است. ماده ۸: که طولانیترین ماده این پروتکل است، لزوم انجام اقدامهای ضروری برای تأمین حقوق کودک قربانی رفتارهای خلاف قانون ذکر شده در پروتکل را مطرح میکند و هفت مصداق مهم از آن اقدامهای را بیان میکند، از جمله: آگاه ساختن کودک قربانی از حقوق، وظایف، برنامه و روند دادرسی؛ تأمین خدمات حمایتی از وی در طول دادرسی؛ پرهیز از تأخیرهای غیرضروری در رسیدگی قضایی و اجرای حکم؛ رعایت منافع عالیه کودک بهعنوان اصلی که همیشه در کانون توجه است. ارائه آموزشهای حقوقی و روانشناختی به افرادی که عهدهدار امور کودکان قربانی هستند. ماده ۹: دولتها را موظف میکند قوانین و مقررات اداری، سیاستهای اجتماعی و برنامههای پیشگیری کننده از جرایم مطرح در پروتکل را طراحی، اجرا و تقویت کنند و نیز بازپروری جسمی و روانی کودکان قربانی، و بازپروری اجتماعی آنها را وجهه همت خود سازند. ماده۱۰: ضرورت همکاریهای دو جانبه، منطقهای و چند جانبه دولتهای عضو برای مقابله با مرتکبین جرایم مذکور در این پروتکل، شناسایی، پیگرد، محاکمه و مجازات آنها را مطرح میکند و تعامل دولتها با سازمانهای غیردولتی ملی و بینالمللی و دیگر نهادهای بینالمللی را لازم میداند. ماده ۱۱: تصریح میکند این پروتکل مانع اجرای قوانین ملی یا بینالمللی، که جنبه حمایتی کارآمد قویتری برای کودکان قربانی دارند، نخواهد بود. ماده ۱۲: لزوم ارائه گزارش دولتها درباره اقداماتشان برای اجرای مفاد پروتکل به کمیته حقوق کودک را مطرح کرده و همان ترتیبات نظارتی ماده ۴۴کنوانسیون حقوق کودک را پیشبینی میکند. یعنی ارائه نخستین گزارش جامع دو سال پس از تاریخ لازمالاجرا شدن پروتکل برای آن کشور، و پس از آن هر پنج سال یک گزارش. این ترتیبات نیز با نظام حقوقی و رویههای پذیرفته شده در تعاملات بینالمللی جمهوری اسلامی ایران ناسازگار نیست. مثلاً نمیتوان تعهد ارائه گزارش به کمیته حقوق کودک را، که در این پروتکل به آن تصریح شده است، با اصل استقلال کشور ناسازگار شمرد، زیرا ارایه گزارش دولتها به مرجعی قانونی و انتشار عمومی آن (که در بند ۶ ماده ۴۴ کنوانسیون حقوق کودک پیشبینی شده) لازمه همکاری ببینالمللی برای تحقق آرمانهای مشترک جهانی است. تصویب کنوانسیون حقوق کودک و ارائه دو گزارش ادواری به کمیته حقوق کودک، که برابر ماده ۴۴ آن کنوانسیون مرجع دریافت گزارش کشورهای عضو میباشد، گواه روشنی است که پذیرش تعهد گزارش دهی درباره اقدامات دولت علیه خرید و فروش، فحشا و هرزهنگاری و هرگونه سوءاستفاده دیگر از کودکان (که یکی از نتایج تصویب این پروتکل الحاقی است) برای جمهوری اسلامی ایران امری پذیرفتنی خواهد بود. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد مواد ۱۳ تا ۱۷پروتکل، درباره تشریفات مربوط به امضا، زمان لازمالاجرا شدن، خروج از پروتکل، پیشنهاد متمم برای آن و سرانجام نسخ پروتکل است. آیا قوانین ایران در مورد خرید و فروش کودکان و هرزهنگاری کودکان موثر بوده است؟ عوامل درونی و بیرونی بسیاری در بهرهکشی جنسی از کودکان و نوجوانان مؤثر است. عواملی مثل فقر، بیسوادی، اعتقادات سنتی غلط، بیسرپرست بودن و شرایط پایین زندگی مانند سوء تغذیه و عدم کفایت تعلیم و تربیت، کودکان را آسیبپذیر کرده و آنها را در معرض بزه دیده شدن قرار میدهد. ازدواج اجباری، توریسم جنسی و قاچاق از اشکال هرزهنگاری کودکان هستند. هرزهنگاری کودکان شکل جدیدی از بردگی جنسی و یکی از آثار جهانی شدن نیز محسوب میشود. استفاده روزافزون از فناوریهای پیشرفته مانند رایانه، دوربینهای ویدیویی دستی، ویدیوهای ضابط، ادیتهای خانگی، سیستمهای گرافیکی کامپیوتری، اینترنت و… موجب تسهیل ایجاد و توزیع هرزهنگاری کودکان شده و حتی عرضه ارزانتر و در بسیاری موارد کشف آن را غیرممکن نموده است. ازدواج کودکان یا خرید و فروش: لازم است در بررسی این مورد به ماده ١٠۴۶ قانون مدنی عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح. این ماده بدان معناست که زیر ١٣سال تا هر سنی، مثلاً یک ساله هم میتواند ازدواج کند. شرایط در نظر گرفته شده نیز آنقدر کلی است که فاقد عینیت بوده و کسی نمیداند که چگونه چنین مصلحتی محقق میشود؟ چگونه ممکن است که یک کودک زیر ١٣سال و حتی بالای آن وارد فرآیند عقدی به نام ازدواج شود. ازدواجی که تبعات آن چه از حیث جنسی و چه از منظر فرزندآوری و کار در خانه بر همگان روشن است. چگونه یک کودک را میتوان تا پایان عمرش وارد فرآیندی کرد که مهمترین فرآیند زندگی او است و هیچ نقش و اختیاری هم در این انتخاب ندارد؟ چگونه ممکن است در چنین جامعهای از چنین وضع ناخرسند کنندهای برای دختران کودک دفاع شود، در حالی که میدانیم مدافعان نیز حاضر نیستند دختران خود را در این سنین به عقد دیگران درآورند، چراکه میدانند این کار بسیار زشت و ناپسند است و خودشان نیز با آن موافق نبوده و قطعاً حاضر نیستند کودکانی را به این صورت بخرند یا مثلاً به عقد خود درآورند، پس چرا با شدت تمام از این قانون دفاع میکنند و اجازه نمیدهند نمایندگان زن در مجلس قانون منع کودکهمسری را تصویب کنند؟ ضمن اینکه بالا بردن سن ازدواج مطابق همین قانون موجود میتواند انجام شود و هیچ منع شرعی ندارد. در بهمن ماه سال ۱۳۹۸ شکایتی در استان ایلام مطرح شد در تحت عنوان ازدواج کودک ۱۱ساله با مردی ۵۰ساله که با پرداخت ۱۵میلیون صورت گرفت که دادستان وقت و مدیر کل بهزیستی به پرونده رسیدگی و خلاء قانونی را بار دیگر نشان دادند. برخی از آمارها در بهمن ماه ۱۴۰۰ نیز میگویند: روزانه ۵ ازدواج میان اتباع خارجی با ایرانی ثبت قانونی میشود. یکی از کارشناسان اجتماعی در رابطه با فقر فرهنگی و اقتصادی که منجر به رضایت خانوادهها در استانهای مرزی کشور برای ازدواج دخترانشان میشود گفته است: برخی از خانوادههای خراسانی و سیستان و بلوچستانی که فقیر هستند، گاهی برای گرفتن اندکی شیربها و یا به سبب کم کردن نانخور، سرپرستی دخترشان را به فرد دیگری میدهند که نه صلاحیت ازدواج دارد و نه قانون اجازه چنین ازدواجی میدهد. باید متذکر شویم در کنار فقر مالی و فرهنگی خلاء و کلیگویی قانون منجر به افزایش این دسته از پدیدهها شده است. فروش کودکان یا فروش اعضا بدن کودکان: در مورد فروش کودکان دو مورد را باید بررسی کرد فرزندخواندگی یا فروش و بدسرپرستی و فروش، باید گفت که قانون در مورد فرزندخواندگی و بدسرپرستی قوانین حمایتی از کودکان را پیشبینی و وضع کرده اما کافی نبوده است. شاید بتوان ادعا کرد فقر در ایران، نوزادان و کودکان را مقابل قاچاق و خریدوفروش آنها بیپناه کرده است. سازمان بهزیستی ایران در فروردین سال ۱۴۰۰ با اشاره به عدم وجود آمار دقیق از فروش و قاچاق کودکان گفت تعدادی از این کودکان هم برای سوء استفادههای جنسی و قاچاق اعضای بدن فروخته میشوند. فروش اینترنتی این کودکان و نوزادان واکنشهای گستردهای در سالهای اخیر در پی داشته است. سازمان بهزیستی میگوید فرزند گرفتن از طریق سیستمهایی غیر از سازمان بهزیستی مانند صفحات اینستاگرامی یکی از دلایل افزایش قاچاق اعضای بدن کودکان است. خریدوفروش اعضای بدن کودک جرم است و درست به همین دلیل آمار دقیقی از میزان آن در ایران وجود ندارد. حبیبالله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، میگوید هر چند قاچاق اعضای بدن کودکان جرم است اما مسئلهای است که اتفاق میافتد و شاهد آن در کشور هستیم. قوه قضائیه، نهادهای انتظامی و امنیتی مسئول مستقیم رسیدگی به قاچاق اعضای بدن کودکان در ایران هستند و سازمان بهزیستی نیز مدعی است که این نهادها قطعاً از لحاظ کمی اطلاعات دقیقی در اختیار دارند اما آماری در مورد تعداد قاچاق انسان در ایران وجود ندارد و هیچ سازمان دولتی تاکنون گزارشی در این مورد ارائه نکرده است ولی سازمان ملل در گزارش قاچاق انسان خود که در پایان سال گذشته میلادی منتشر شد عنوان کرد که سالانه تحقیقهای گستردهای در مورد قاچاق انسان و کودکان انجام میشود و دولتها باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند. بر اساس گزارش سازمان ملل، بیشترین آمار قاچاق انسان مربوط به زنان و کودکان دختر است. قاچاقچیها برای خروج این افراد از کشورها بیشتر از مبداهای رسمی و قانونی همچون فرودگاهها استفاده میکنند. نایب رئیس کمیسیون قضایی وحقوقی مجلس معتقد است در ایران با ضعف قانون در حوزه برخورد با فروش اعضای بدن مواجهایم، موضوعی که موجب شده تا جرائم متعددی شکل بگیرد و گاهی متخلفان برای رسیدن به مقاصد خود افرادی را گروگان میگیرند تا بتوانند برخی اعضای بدن وی را خارج کنند. بنا به تأکید کمالیپور، این تخلفات تا جایی پیش رفته که گاهی این قاچاقچیان، کودکان به ویژه کودکان خیابانی را شناسایی میکنند و بعد از گروگانگیری و خارج کردن اعضای بدن، آن را به صورت قاچاق میفروشند. در برابر این، دکتر سیدمحمد کاظمینی، رئیس مرکز مدیریت پیوند وزارت بهداشت تأکید میکند برای هر عضوی که برداشته و پیوند میشود، تمام مشخصات اهداکننده و گیرنده آن روشن است و لذا تخلفی به اسم قاچاق وجود ندارد. سال ۹۳ بود که رسانهای شدن دو اتفاق نشان داد بحث خرید و فروش و قاچاق اعضای بدن انسان چندان هم خیالی نیست و واقعیت دارد. یکی از این اتفآقات دستگیری اعضای باند قاچاق اعضای انسان توسط وزارت اطلاعات بود که نشان داد بر خلاف برخی انکارها، قاچاق اعضای انسان در ایران هم اتفاق میافتد و این مسئله آنقدر جدی است که سازماندهی شده و دارای تشکیلات و اصلیترین فروشندگان کودک و نوزاد مادران فقیر و کارتن خواب یا معتاد هست که ارقامی از ۲۰۰هزارتومن تا رقمهای میلیونی جابجا میشود اما در این میان باندهای پیچیده و بزرگ نیز وجود دارد. در سال ۹۷ دو نفر از اعضای یک باند ۲۶ نفره خریدوفروش نوزاد در مشهد دستگیر شدند. این باند، کارکنان ثبت احوال بودند. این افراد نوزادان را بین ۲۸ تا ۴۰ میلیون تومان به فروش میرساندند. گفته شد نوزادان فروخته شده به دست این باند، عمدتاً فرزندان خانوادههای طلاق یا دچار اعتیاد بودهاند. آخرین خبر مربوط به فروش اعضای کودکان مربوط به دوم اسفند ماه ۱۴۰۱ است که پلیس آگاهی استان البرز اعلام کرد یک پدر با خوراندن متادون به فرزند ۱۹ ماههاش و بیهوش کردن و بردن او به بیمارستان قصد فروختن اعضای بدنش را داشت که این اقدام منجر به مرگ کودک شد. بر اساس اعلام پلیس، پدر این کودک بازداشت شده است. در پایان باید گفت دولت ایران مطابق با قانون اساسی و قوانین مدون کشور مسئول حفظ جان و مال ملت است و همچنین وظیفه ارتقاء سطح کیفی آموزش و پرورش و تأمین محیطی سالم برای همه و رفع معظلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را دارد که متأسفانه با شرایط موجود کشور و افزایش روزافزون فقر و کوچکتر شدن سفرههای معیشتی مردم با افزایش روزانه بزههای مختلف مواجه هستیم و کودکان در این میان قربانیان اصلی هستند. به امید دنیای شاد و ایمن برای تمام کودکان دنیا.
بخش۳: خانم مهین ایدرسخنرانی خود را با موضوع سوء استفاده جنسی از کودکان ایراد کردند: ابتدا تعریفی از کودکآزاری داشته باشیم کودکان یکی از آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند و به دلیل سن و توانایی کمی که دارند همواره در معرض خطر قرار دارند به همین دلیل به حمایت و مراقبت بیشتری نیاز دارند. خانواده در مراقبت از کودک و رفع نیازهای عاطفی و جسمانی او نقش ویژهای دارد. خشونت و آزار کودک سبب میشود شخصیت در حال رشد کودک آسیب ببیند و در طولانی مدت تأثیر سوء آن آشکار شود. کودکآزاری یک مشکل جهانی است که به گونههای مختلف روی میدهد. این مشکل ریشه در فرهنگ، کارکرد اجتماعی و اقتصادی دارد. کودکآزاری وقتی اتفاق میافتد که والدین یا افراد دیگر، افراد زیر ۱۸ سال را از نظر جسمی، روانی، مورد آزار قرار دهند یا از آنها سوء استفادهی جنسی یا بهرهکشی کنند و به نیازهای انسانی آنها رسیدگی نکنند. در صورتی که افراد مسئول نسبت به کودک یا والدین آنها، کودک را از نظر جسمی و روانی مورد آزار قرار دهند و به آنها آسیب برسانند و خوشبختی و آسایش و سلامتی آنها را به خطر اندازند، مرتکب کودکآزاری شدهاند. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی کودکآزاری عبارت است از هرگونه بدرفتاری فیزیکی و یا عاطفی، سوء استفادهی جنسی، غفلت یا رفتار همراه با بیتوجهی یا استثمار تجاری یا سایر انواع استثمار که منجر به آسیب واقعی یا احتمالی به سلامت، بقا، رشد یا کرامت کودک درزمینهی روابط یا مسئولیت، اعتماد یا قدرت شود. در مادهی دوم قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب ۱۳۸1) در تعریف گونهای از کودکآزاری میگوید: هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد ممنوع است. برخی از این آثار میتواند مخفی باشد. ممانعت از حضور در کلاس درس، محرومیت از خوردن غذا و خوردنیهای دیگر، حبس، مانند حبس در حمام یا زیرزمین از نمونههای کودکآزاری است. تنبیه بدنی و تجاوز جنسی به کودک هم از انواع کودکآزاری فیزیکی است. بر اساس پیماننامه حقوق کودک هر فرد زیر ۱۸ سال کودک (۱۳ تا ۱۷ یا ۱۲ تا ۱۷ نوجوان است) محسوب میشود. انواع کودکآزاری ۱. کودک جسمی: در صورتی که افراد بزرگسال اعمالی مانند حملهی فیزیکی، هل دادن، ایجاد زخم در بدن کودک، سوختگی، شلاق زدن، گاز گرفتن، لگدزدن، پرت کردن، کبود کردن بدن کودک، شکستگی استخوان و موارد دیگر را برای کودکان زیر ۱۸ سال انجام دهند مرتکب کودکآزاری شدهاند. ۲. کودک عاطفی: کودکآزاری عاطفی به این معنی است که افراد بزرگسال با انجام کارهایی مانند راندن کودک، خوردن الکل توسط والدین در حضور کودک، بیتوجهی به نیازهای عاطفی کودک، مصرف مواد مخدر در حضور کودک، مشاجرات خانوادگی و اعمال خشونت خانوادگی در حضور کودک و مواردی از این قبیل، به کودک از نظر عاطفی آسیب برسانند. مسامحه عاطفی نیز یکی از مصادیق کودکآزاری عاطفی است. مسامحهی عاطفی یعنی افراد بزرگسال و والدین نسبت به انجام کارهایی که مربوط به کودک است، کوتاهی کنند این کارها شامل بیتوجهی و سهلانگاری نسبت به کودک، فراهم نکردن بهداشت، مسکن، مراقبت پزشکی مناسب و تحصیل کودک میشود. ۳.کودک روانی: در این نوع کودکآزاری، کودک رفتارهایی را از خود نشان میدهد که دلیل موجهی ندارد و از نظر پزشکی نیز دلیل خاصی برای آن پیدا نمیکنند یا این رفتارها متناسب با سن او نیستند. بروز رفتارهایی مانند اضطراب و غم زیاد، پرهیز از ارتباط با دیگران، منزوی بودن کودک، پرخاشگری، اطاعت بیشازاندازه از دیگران، آسیب رساندن به خود، مشکل تمرکز و خشم شدید بدون دلیل موجه نشان میدهد کودک مورد آزار روانی قرارگرفته است. ۴.کودک جنسی: در صورتی که کودک به کارهایی مانند بوسیدن، لمس کردن، دیدن رابطهی افراد بزرگسال، اجبار به برهنه شدن، نشان دادن عکس افراد برهنه به کودک، بهرهگیری از کودک برای ارضای فرد بزرگسال وادار شود کودکآزاری جنسی صورت گرفته است. ۵. پیامدهای کودکآزاری طبق گفتهی روانشناسان، افراد در دوران کودکی از لحاظ جسمی و روانی رشد بیشتری دارند در صورتی که در این دوران به کودک آسیب وارد شود، در آینده مشکلات متعددی برای کودک ایجاد خواهد شد. یکی از این آسیبها، آزار جنسی کودکان است که گاهی اوقات پیامدهای آن قابل جبران نیست و زندگی کودک را در حال و آینده تحت تأثیر قرار میدهد چراکه این نوع کودکآزاری کمتر قابل شناسایی است و اغلب کودکان توانایی بیان این آسیب را ندارند. کودکآزاری جنسی موارد بسیاری را شامل میشود و تنها به ارتباط کامل جنسی با کودک محدود نمیشود. طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۹۹ حدود ۴۰ میلیون کودک ۰ تا ۴ ساله در سراسر جهان در معرض کودکآزاری جسمی و بیتوجهی والدین بودهاند، بهگونهای که نیازمند خدمات بهداشتی، درمانی و اجتماعی بودهاند. آگاه کردن کودکان درباره مسائل جنسی برخی از روانشناسان معتقدند که باید به کودکان متناسب با سن آنها در مورد سوء استفادهی جنسی آگاهی داد چراکه سوء استفادهی جنسی از کودکان در دورهی کودکی، اتفاق تلخ و ناگواری است که پیامدهای آن تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند حتی ممکن است در هنگام ازدواج به شکل اختلالات جنسی بروز پیدا کند. همچنین روانشناسان معتقدند وجود رفتوآمدهای خانوادگی و روابط اجتماعی، باعث میشود فرزندان روابط بین فردی موفقی داشته باشند. کودکآزاری از دید حقوق بینالمللی اعلامیهی جهانی حقوق کودک (مصوب ۱۹۵۹) در قسمت ابتدایی اصل ۹ میگوید: کودک باید در برابر هر گونه غفلت، ظلم، شقاوت و استثمار حمایت شود. همچنین در ابتدای اصل ۶ مقرر کرده است: کودک، جهت پرورش کامل و متعادل شخصیتش نیاز به محبت و تفاهم دارد و باید حتیالامکان تحت توجه و سرپرستی والدین خود، به هر صورت در فضایی پرمحبت در امنیت اخلاقی و مادی پرورش یابد. لازم است یادآوری کنم که ایران در اسفند ماه ۱۳۷۲ پیماننامه جهانی حقوق کودک را پذیرفت. شرط اصلی برای اجرای صحیح این پیماننامه، آشنایی همهی افراد جامعه، بهخصوص مقامات و مسئولان مربوط به امور کودکان، والدین، سرپرستان کودکان و همچنین خود او با این پیماننامه است. بر طبق ماده ۳ پیماننامه جهانی کودک، منافع عالیه کودک باید در هر اقدامی از سوی سرپرستان و والدین او مورد توجه قرار گیرد. بر اساس این ماده، دولتها مکلف شدهاند در صورت سهلانگاری و کوتاهی والدین نسبت به فرزندان، حمایت و مراقبتهای لازم را اعمال کنند. بر طبق ماده ۱۹ پیماننامه جهانی حقوق کودک، کشورهای عضو باید برای حمایت از کودکان در برابر خشونتهای جسمی و روانی و هرگونه آزار، غفلت و بیتوجهی اقدامات قانونی، اجتماعی و آموزشی لازم را انجام دهند. کودکآزاری از لحاظ قانونی اکثر کشورها برای حمایت از کودکان و پیشگیری از کودکآزاری قوانینی وضع کردهاند که چند نمونه از آنها را بیان میکنم: ۱. اروپا: در آلمان کودکآزاری که بیشتر از ۲۵ سال سن داشته باشد با نظر موافق گروه پزشکی با استفاده از دارو عقیم میشود. در سوئد نیز قانون مشابهی وجود دارد. در فرانسه و اسپانیا نیز برای اجرای قوانین مشابه آلمان تصمیمهایی گرفته شده است. ۲. آمریکا: کودکآزاری در ایالات متحده آمریکا جرمی سنگین محسوب میشود و دادگاه میتواند برای مجرمان از احکام تعلیقی تا حبس ابد مجازات تعیین کند. ۳. در ایران طبق مادهی ۱۱ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان هر کس مرتکب قتل عمد یا ضربوجرح عمدی کودک یا نوجوان شود و به هر علتی قصاص نشود، علاوه بر پرداخت دیه طبق مقررات، حسب مورد به بیش از دوسوم حداکثر مجازات مقرر قانونی محکوم خواهد شد. طبق ماده 4 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان: هر گونه صدمه و اذیت و آزار و شکنجه جسمی و روحی کودکان و نادیده گرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمی و ممانعت از تحصیل آنان ممنوع و مرتکب به سه ماه و یک روز تا شش ماه حبس و یا ده میلیون ریال جزای نقدی محکوم میگردد. قانون حمایت از کودکان و نوجوانان شامل نه ماده است که در جلسهی علنی روز دوشنبه مورخ ۱۳۸۱.۰۹.۲۵ مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در تاریخ ۱۳۸۱.۱۰.۱۱ به تأیید شورای نگهبان رسید. با تصویب تمامی، از این نوع قوانین در ایران ولی متأسفانه در فقه شیعه که اکثر قوانین کشور ما از آن تبعیت میکند نوشته شده است طبق فتاوای برخی فقها، تفخیذ یا لذت بردن از لای پای کودک جایگزینی برای دخول با همسر نابالغ دانسته میشود، از جمله فتوای سید روحالله خمینی در تحریرالوسیله در این زمینه چنین است: کسی که زوجهای کمتر از نه سال دارد دخول او برای وی جایز نیست… اما سایر آن از قبیل لمس به شهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ اشکال ندارد هر چند شیرخواره باشد. با داشتن چنین قوانینی در فقه شیعه و قوانین دادرسی در دستگاه قضایی کشور که بیشتر آن بر اساس همین فقه نوشته شده است این فضا را برای سوء استفاده کنندگان جنسی باز میکند که یکی از این قربانیان امیرحسین خادمی است که در رابطه با تجاوز جنسی جانش را هم از دست داد. متأسفانه قوانین ناکافی، مجازات ناکافی و آموزش ناکافی زمینهساز گسترش کودکآزاری جنسی در ایران است. بر اساس ماده ۱۹ قانون مجازت اسلامی، مجازاتهای تعزیری به هشت درجه تقسیم میشود ولی درارتباط با کودکآزاری جنسی از درجه پنج آغاز میشود. ۱. حبس بیش از دو تا پنج سال، ۲. جزای نقدی بیش از هشتاد میلیون ریال تا یکصدوهشتادمیلیون ریال، ۳. محرومیت از حقوق اجتماعی، بیش از پنج تا پانزده سال، ۴. ممنوعیت دائم از یک یا چند فعالیت شغلی یا اجتماعی برای اشخاص حقوقی، ۵. ممنوعیت دائم از دعوت عمومی برای افزایش سرمایه برای اشخاص حقوقی. امیرحسین خادمی، کودک زریندشتی که برای تأمین مخارج در مکانیکی کار میکرد، مورد آزار جنسی قرار میگیرد. صاحب کار دستان امیرحسین را از پشت میبندد و به اتفاق دو نفر دیگر به او تجاوز میکنند و فیلم میگیرند. کودکآزاران او را تهدید میکنند که در صورت افشای موضوع، فیلم را پخش میکنند. امیرحسین به اصرار مادرش به مراجع قضایی مراجعه و شکایت میکند و شکایت او ثبت نمیشود چون شاهدی نداشته است و امیرحسین پس از چند روز به قتل میرسد. در ارتباط با محیطهای پرآسیب کودکان کار بارها و بارها از سوی نهادهای مدنی اطلاعرسانی و هشدار داده شده است. کودکان کار بیش از سایر کودکان درمعرض دست درازی و تجاوز جنسی هستند. موارد جدید کودکآزاری دیگری، از جمله کشته شدن امیرحسین، دست درازی خادم مسجد به کودکان در قم، تجاوز به دختر چهارده ساله در چابهار توسط فرمانده نیروی انتظامی و تجاوز معلمی به چندین دانشآموز در بیرجند و نمونه اخیر هم تجاوز به بیش از ۱۵ کودک در مدرسه فوتبال توسط مربیشان در مشهد که مسئولان ورزشی و قضایی کشور سعی در مخفی نگاه داشتن این خبر داشتند منجر شده و نشان میدهد که کودکآزاران بیش از پیش گستاخ شدهاند. دشواری اثبات این نوع از کودکآزاری، نبود آموزش در مورد کودکآزاری درمدارس و افزایش بیثباتی در خانوادهها زمینه را برای این نوع آزارها بیش از پیش فراهم کرده است. آموزش مبارزه با کودکآزاری جنسی برای همه کودکان همچنان ممنوع شمرده میشود. کودکآزاری که در برخی موارد مجازات میشود کودکآزاران که در برخی موارد خود قربانیان شرایط اجتماعی هستند، نیز هیچ آموزش و کمک روانشناسی دریافت نمیکنند و حتی در مواقع نادری که مورد مجازات قرار میگیرند، پس از تحمل حبس یا پرداخت دیه دوباره به جامعه باز میگردند و چرخه کودکآزاری ادامه مییابد. در سالهای اخیر موارد متعدد کودکآزاری از سوی مسئولان کتمان شده است و کودکان نیز حق شکایت ندارند و حتی در مواردی که خانواده موفق به شکایت شده است پاسخی درخور برای مجرمین این حوزه دریافت نکردهاند. ناامیدی از مراجع قضایی برای احقاق حقوق این کودکان، مراجعه و شکایت به مراجع قضایی را عبث و بیحاصل کرده است. آزار جنسی زمینه مشکلات عدیدهای از جمله افسردگی و گاهاً خودکشی را در کودکان افزایش. بیاعتمادی به نهادهای قضایی باعث میشود که مردم از دادخواهی توسط نهادهای مسئول ناامید شوند و گاهی خودشان دست به انتقامگیریهای شخصی بزنند که باعث هرجومرج و گسترش آسیبهای اجتماعی عمیقتر میشود. در ماده ۱۹ پیماننامه حقوق کودکان که دولت جمهوری اسلامی ایران آن را امضا کرده است و متعهد شده است تا از کودکان در برابر کلیه اشکال خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار، بیتوجهی یا رفتار توأم با سهلانگاری، سوء رفتار یا بهرهکشی از جمله آزار جنسی حمایت کند. دولت موظف است برنامههای اجتماعی جهت فراهم نمودن پشتیبانی لازم از کودک و کسانی که عهدهدار مراقبت از کودک هستند را ایجاد کند. در این چند ساله خیلی از مدافعان حقوق مدنی حمایت از حقوق کودکان و این برخوردها را نقض آشکار حقوق کودکان میداند و از مقامات مسئول خواهان تجدید نظر در قوانین و پروندههای آزار جنسی کودکان با توجه به منافع عالیه کودکان شدهاند.
بخش۴: بحث آزاد باموضوع حق حیات (خشونت و قتل کودکان و نوجوانان توسط حکومت) آغاز گردید: خانم کوثر ولیزاده با تعریفی از خشونت گفتند: خشونت علیه کودکان به چه معنا است؟ خشونت علیه کودکان شامل انواع خشونت علیه افراد زیر ۱۸ سال است که توسط والدین یا مراقبان کودک همسالان، همسران دوم و یا غریبهها ایجاد میشود. حقوق کودکان در ایران با مسائلی درگیر است مانند کار کودکان، مجازات و اعدام کودکان (پایین بودن سن مسئولیت کیفری در قوانین ایران)، ازدواج قانونی کودکان، استفاده از کودکان در نظامیگری تأثیر خشونت بر زندگی و شغل آینده کودکان، خشونت علیه کودکان تأثیرات مادامالعمری بر سلامت و رفاه کودکان، خانواده، جوامع و ملتها دارد. خشونت علیه کودکان میتواند منجر به مرگ شود که اغلب با استفاده از سلاحهایی مانند چاقو و اسلحه گرم بوده و بیش از ۸۰ درصد قربانیان پسر هستند. جراحت سخت که به دلیل رفتارهای خشونتآمیز جوانان ایجاد شده و صدمات جبرانناپذیری به بار میآوردخانم مهین ایدر از خشونت حکومت علیه کودکان و نوجوانان در اعتراضات اخیر در خیابانها حتی مدارس صحبت کردند. خانم پروین محمدی از مسمویت کودکان در قم صحبت کردند و افزودند پشت این اتفاقات دلیلی وجود دارد و آن این است حکومت میخواهد ترس عمومی ایجاد کنند که والدین فرزندان خود را به مدارس نفرستند. خانم کوثر ولیزاده به نقض اصل۳۰ قانون اساسی کشور توسط حکومت اشاره کردند با توجه به رشد بیسوادی در کشور و افزودند شاید به نظر برخی از افراد درس نخواندن یا توجه به مشکلات اخیر ایران مشکل بزرگی نباشد ولی کشوری که آیندهساز نداشته باشد آینده نخواهد داشت. خانم پروین محمدی هم با نظر ایشان موافق بودند و از نقش آگاهی در کشور صحبت کردند همچنین جلوگیری خانوادهها برای آسیب نرسیدن به فرزندانشان توسط حکومت. آقای شیخعلی میرانی گفتند والدین که جلوی آگاهی کودکان خود را میگیرند این یک آزار است که در خانه و توسط خانواده انجام میگیرد که بخاطر آسیب جسمی از سوی حکومت نباید جلوی آگاهی کودکانمان را بگیریم.
در پایان مسئول جلسه ازهمه دستاندرکاران اجرایی منشی جلسه: خانم کوثر ولیزاده ومسئولین ضبط صدا تدوین و ادمینها: آقایان سیدسعید نوریزاده، محمودرضا صالحی، خانم فرشیده پورآذران و مهمانانی که دراین نشست همراه بودند، خانمها و آقایان: منصوره صادقی، حسین طباطبایی، کریم ناصری قدردانی و در ساعت 20:37 به وقت اروپای مرکزی ختم جلسه را اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان ۲۶ فوریه ۲۰۲۳
آیلار اسماعیلی
جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان در تاریخ ۲۶ فوریه ۲۰۲۳ مصادف با ۷ اسفند ۱۴۰۱ در ساعت ۱۴:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زوم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای کریم ناصری ضمن خوشآمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: آقای داوود لطفی سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: بر طبق این ماده، هر کس حق زندگی آزادی و امنیت شخصی دارد. این ماده به مهمترین حق هر انسانی، یعنی حق زندگی کردن اشاره میکند. در این بند، به سادگی بیان میشود که هر انسانی، باید از حقوق مشخصی مانند حق زندگی و آزادی و امنیت، برخوردار شود. به عبارت ساده، هیچ انسانی نباید کشته شود، امنیت او به خطر انداخته شود و آزادی او سلب گردد. اهمیت داشتن زندگی آزاد و امن برای هر انسان به قدری مهم هست که ابتدای اعلامیه جهانی حقوق بشر آورده شده است. اکنون هر سه این موارد را مرور میکنیم و به هر یک مختصری میپردازیم. حق زندگی: این حق یکی از بدیهیترین حقوق انسانهاست. حق زندگی در زمانهای قدیم براحتی از انسان سلب میشد، اگر انسان در جنگی اسیر میشد دیگر حق زندگی نداشت یا به طور مثال اگر جرم کوچکی انجام میداد که حکومت آن را نمیپسندید او را از زندگی محروم میکردند و نه تنها او را بلکه تمامی خانواده او نیز به واسطه جرم او دیگر حق زندگی نداشتند. حق حیات امروزه در قوانین تمامی کشورهای جهان وجود دارد و به آن احترام گذاشته میشود. گرچه چالشهایی نیز و جود دارد مثل اعدام که هنوز بر سر آن مناقشه وجود دارد که آیا باید انجام گیرد یا نه؟ ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی تصریح میکنند که هر انسانی حق حیات دارد. میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اعمال مجازات اعدام را تحت شرایط خاصی مجاز میشمارد. در کشورهایی که مجازات اعدام لغو نشده صدور حکم اعدام جایز نیست مگر در مورد مهمترین جنایات، طبق قانون لازمالاجراء در زمان ارتکاب جنایت، که آن هم نباید با مقررات این میثاق و کنوانسیونها، راجع به جلوگیری و مجازات جرم کشتار جمعی منافات داشته باشد. اجرای این مجازات جایز نیست مگر بموجب حکم قطعی صادر از دادگاه صالح. بطور مثال جرم تلقی کردن آیینهای مذهبی و مجازات نمودن شخص به دلیل تغییر مذهب، با معیارهای قانون بینالمللی حقوق بشر مغایرت دارد. بنابراین تحمیل مجازات اعدام برای ارتداد، نقض آشکار حق حیاتی میباشد که بر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی به رسمیت شناخته شده است. در حال حاضر ١٣٣ کشور مجازات مرگ و اعدام را در قوانین خود و یا در عمل لغو کردهاند و اگر حکومتی آن را اجرا کند از ناقضان حقوق بشر بشمار میآید. علیرغم این که حقوق بشر، حق حیات را برای تمامی اعضای جامعه حقی مسلم دانسته و آن را جزو حق اولیه جامعه میداند، متأسفانه ایران جز معدود کشورهایی است که مجازات مرگ را هنوز لغو نکرده است. از سوی دیگر اخیراً نیز قتلهای دولتی به قدری زیاد شده است که موجبات اعتراض و عکسالعملهای جامعه جهانی را در این اواخر و با شروع و ادامه انقلاب ژینا مهسا امینی، فراهم آورده است. انقلابی که تا به امروز نزدیک به (طبق آمارهای غیررسمی) ۱۰۰هزار نفر بازداشتی، ۶۰۰ نفر کشته و ۸۰۰۰ نفر زخمی، چندین نقض عضو و دهها اعدامی داشته است. و این تنها به دلیل اعاده حق زندگی بوده است. چالشهای دیگری نیز در حق زندگی برای انسان وجود دارد مثل سقط جنین که آن نیز پرسشهای بسیاری به وجود آورده است. خودکشی یکی دیگر از مسائل امروز است. آیا انسان حق دارد که از خود سلب حیات کند؟! آیا میتواند از کسی بخواهد که از او سلب حیات کند و یا خیر؟ سؤالی که مسلماً جوابش خیر است ولی به دلایل گوناگون این اتفاق تلخ رقم میخورد. طبق آخرین آمار به ازا هر ۱۵۰۰۰نفر ۱ نفر دست به خودکشی میزند. گویان در آمریکای جنوبی بیشترین آمار خودکشی و باربادوس در آمریکای شمالی کمترین میزان خودکشی را در بین کشورهای جهان داشتهاند. شکنجه نیز نوعی قتل تدریجی محسوب میگردد و البته مجدداً از جانب حکومت لزوم اجرایی پیدا میکند، که در بسیاری از موارد مجازات مرگ از طریق همین شکنجه یا اعمال خشن، غیرانسانی و تحقیر کننده صورت میگیرد از جمله مجازات سنگسار که در مورد زنای محصنه صورت میگیرد و طی آن شخص مورد سنگسار توسط ضربات سنگ با تحمل درد فراوان، به تدریج از بین میرود. در همین انقلاب ۱۴۰۱ خبرهای بیشماری از وضعیت بد دستگیرشدگان و شکنجههای بیرحمانه که حتی بر اثر همین شکنجهها جان خودشان را از دست دادهاند، وجود دارد. ابراهیم ریگی از این موارد بوده است و مطمئناً آخرین هم نخواهد بود. هدیه کردن حق حیات نیز یکی دیگر از مسائلی است در باب حق زندگی بسیار اهمیت دارد. آیا ما حق داریم جنینی را بکشیم و از خون او برای زنده ماندن کودک تالاسمی بزرگتر مورد استفاده قرار دهیم؟! خون را ذخیره کنیم و به بچه بزرگتر بدهیم؟ یا کودکی که دچار عقبافتادگی است، آیا اجازه داریم او را از بین ببریم؟ حق حیات نسلهای بعدی نیز در محافل امروز بسیار مورد مناقشه است. آیا ما حق داریم که حیات انسانهای بعد از خود را به خطر بیاندازیم؟ اینها مواردی هستند که حق زنده بودن و زندگی کردن هر انسان را به چالش میکشند. پس این را باید نتیجه گرفت که اعلامیه حقوق بشر این حق را برای انسان بدیهی و فطری دانسته است و کمک شایانی در راه بهتر زیستن انسان کرده است. هر کودکی که در سراسر دنیا متولد میشود، حق مسلمی به نام حق حیات دارد و جامعه نیز باید در رشد و نمو وی تمامی تلاش خود را بکار گیرد و اختلافات فرهنگی و یا عقیدتی نبایستی زمینهساز احکامی چون اعدام یا شکنجه در خصوص شخص شمرده شده و یا مجوز سلب حیات وی گردد، امید به روزی که این احکام در هیچ جای این دنیا اجرا نگردد. حق آزادی: آزادی نیز حق مسلم هر فردی است و در حدودی که مخالف قوانین و یا اخلاق حسنه نباشد هیچکس نمیتواند آن را از شما سلب کند. آزادی، آرمان بلند بشر است و مفهومی است که به معنای رهایی و اعمال اختیار و اراده میباشد به نحوی که شخص بتواند بدون مانعی اراده خود را اعمال کند. آزادی یکی از دستآوردهای دنیای جدید و مدرن است. این حق در دنیای سنتی و قدیمی براحتی زیر پا نهاده میشد و از طرف برخی انسانها له میشد و برای آن توجیهاتی از قبیل رنگ و جنس و مذهب و نژاد و غیره درست میکردند. میبینید که اعلامیه حقوق بشر در ماده دوم عوامل برتری و نابرابری انسانی بر انسان دیگر را ذکر میکند و تمام آنها را نفی میکند. در ماده سوم آزادی را برای انسان قائل میشود. در زمانهای قدیم آزادی از انسان سلب میشد چون او سیاه بود، چون زن بود، چون اعتقادات دیگری نسبت به دنیا و خدا داشت، ولی دنیای مدرن با تکیه بر عقلانیت، تمامی آنها را نفی کرد و از بین برد و تمام انسانها را مساوی قرار داد. دراین ماده آزادی به معنای اسیر و برده نبودن نیز آمده است که به لطف دنیای جدید و مدرن بردهداری سالهاست که لغو شده است و کلیه انسانها به آزادی دست یافتهاند. این مساله بقدری مهم است که بلافاصله در ماده ۴ به آن پرداخته شده است. همان گونه که حق آزادی انتخاب حجاب به عنوان پوشش وجود دارد، حق آزادی بیحجاب بودن نیز بخشی از حق آزادی پوشش است. همانطور که حق آزادی بیان عقاید مذهبی باید به رسمیت شناخته شود، حق ابراز نکردن اعتقادات مذهبی نیز باید به رسمیت شناخته شود، همانطور که حق آزادی اعمال عقاید مذهبی محترم است، حق آزادی عدم اجرای دستورات مذهبی نیز باید محترم شناخته شود. اما در ایران، از زمان به قدرت رسیدن حکومت جمهوری اسلامی و اعلام دستور حجاب اجباری، حق زنان برای انتخاب آزادانه نوع پوشش و حق ادیانی غیر از مسلمان شیعه اثنی عشری برای ابراز اعتقادات خود، در این سالها نقض شده است. امروز بعد از گذشت ۴۳ سال اسارت در چنگال این رژیم، مردم ایران یک صدا شعار آزادی آزادی آزادی در خیابانها سر میدهند و یکدل شدهاند تا این رژیم و خامنهای دیکتاتور را نابود کنند و آزاد شوند. حق امنیت: حیات و آزادی در امنیت است که معنای خود را مییابد. اگر امنیت در جامعه نباشد از حق زندگی و آزادی خبری نیست. امنیت از دیرباز مهمترین دغدغه انسانها بوده است. از زمان انسانهای اولیه، امنیت به عنوان اساسیترین رکن زندگی پس از آب و غذا مطرح بوده است. امنیت در مورد افراد به این معناست که مردم هراس و بیمی نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع خود نداشته باشند و به هیچ وجه حقوق ایشان به مخاطره نیفتد و هیچ عاملی، حقوق مشروع آنها را تهدید نکند. لزوم و ضرورت امنیت در جامعه به این مفهوم، از طبیعت حقوق بشری ناشی میشود. در زمانهای دور انسانها همیشه در حال جنگ و خونریزی بودند، حتی در دنیای مدرن نیز جنگ و خوف و ترس وجود دارد. بدترین آن جنگ جهانی دوم بود که باعث شد اعلامیه حقوق بشر نوشته شود و رهرو انسانها باشد. در دنیای جدید هنوز دیده میشود کشورهایی که به بهانه شرایط جنگی تمام حقوق انسانها را سلب کردهاند و آزادی را از آنها گرفتهاند. امروزه ما نتوانستهایم به یک امنیت پایدار در تمامی دنیا دست پیدا کنیم. فقط حدوداً ۶۰ سال است که اروپای غربی و آمریکای شمالی در صلح بوده است و به جز آنها در تمامی مناطق جهان درگیری و جنگ اتفاق افتاده و میافتد. سازمان ملل و کشورها تلاش میکنند که صلح و امنیت در جهان ایجاد شود تا همه در آرامش، به تمام حقوق انسانی خود دست یابند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی در مقدمه هیچ صحبتی از زندگی آزاد و امن برای هر ایرانی نشده است و مشخصاً در مورد نحوه به ثمر رسیدن انقلاب ۵۷ و ولایت فقیه و حکومت اسلامی و چگونگی نظام و… مطالبی عنوان شده است. در فصل اول اصل سوم بند هفتم گفته شده است: تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حد قانون. اما کدام قانون؟ قانونی که بر مبنای موازین اسلام و حکومت اسلامی نوشته شده است و تا زمانی است که اسلام به خطر نیافتد. در فصل اول اصل نهم گفته شده است: در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند. پس آزادی هر فرد اگر حکومت اسلامی را به مخاطره بیندازد سلب خواهد شد و از طرفی حکومت هم حق ندارد در لوای حکومت اسلامی آزادیهای مشروع هر شخص ایرانی را سلب کند. سؤال اینجا مطرح است آیا تعریف دقیقی از آزادی داده شده که هر دو طرف محدوده خود را بدانند؟؟! در اصل ۱۳ در باب آزادی پیروان مذاهب و اجرای مناسک صحبت شده است و در فصل دوم اصل پانزدهم در مورد آزادی آموزش زبانهای قومها در کنار زبان فارسی عنوان شده. در فصل سوم که مختص ملت است در اصل ۲۴ نیز صحبت از آزادی نشریات به شرطی که مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی نباشد، شده است. و در اصل ۲۶ از آزادی احزاب و انجمنهای سیاسی تا جایی که موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند صحبت شده است. در اصل ۲۷ آزادی تجمعات و راهپیماییها به شرطی که اسلام به خطر نیافتد و در نهایت در این فصل دولت موظف شده معیشت و خانه و امکانات بهداشتی و شغلی را برای عموم مردم فراهم کند. در فصل ششم اصل ۸۶ به نمایندگان مجلس این آزادی داده شده است که آزادانه رأی دهند و اینجا صحبت از مخالف موازین اسلامی و به خطر افتادن نظام جمهوری اسلامی نشده است چرا که آن مکان از آن خود رژیم است و نمایندگان به جای حفظ حقوق مردم به فکر جیب خودشان هستند. در تمام چهار فصل قانون اساسی و ۱۷۷ اصول آن هیچ اسمی یا کلمهای از زندگی آزاد و امن برای هر ایرانی، نیامده است و یا لااقل که من ندیدم. یکی از دلایلی که گفته میشود قانون اساسی باید بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته شود، توجه به مواد این اعلامیه بر محوریت انسان و ارج نهادن به مقام انسانیت است. هر انسان فارغ از هر گونه تفکر، عقیده، رنگ، نژاد با هر سلیقهای که داشته باشد، یک انسان است و حق زندگی آزاد و امن از حقوق ذاتی اوست که باید در اختیارش باشد. حقی که در بعضی کشورها مانند ایران به دلیل حکومت مستبد و دیکتاتوریاش علیرغم داشتن ثروت فراوان که چه مستقیم و چه غیرمستقیم حق ملت است و باید در زندگی هر شخص در آن کشور جاری باشد، از او سلب شده است و زمانی که این حق را مطالبه میشود به عنوان اغتشاشگر و آشوبگران و به قول احمدینژاد خس و خاشاک از آنها نام برده شده و جوابشان گلوله و باتوم و نقض عضو و مرگ است. حال این روزهای ایران ما نشان از این واقعیت دارد که داشتن یک زندگی بسیار بسیار معمولی فقط در حد حتی روزی یک وعده غذایی ساده هم آرزو شده است برای مردمانش. کشوری با این همه ثروت، مردمانش هر روز فقیر و فقیرتر و حاکمانش ثروتمندتر و خونخوارتر میشوند. این انقلاب بزودی به بار نشسته و علی خامنهای با تمام هوادارانش به پایان میرسند و در برابر عدالت این مردم قرار خواهند گرفت و بابت تمامی جنایات این ۴۴ سال و تمام حقوقی که از مردم سلب نمودند، پاسخگو خواهند شد. در فردای آزادی یک حکومت از دل مردم و بر مبنای حقوق بشر و ارج نهادن مقام انسان برای هر ایرانی، بیرون خواهد آمد و آن روز دیر نیست. تا پیروزی.
بخش۲: خانم کیمیا قزلباش سخنرانی خود را با موضوع جنبش دانشجویان در اعتراضات زن زندگی آزادی ایراد کردند: جنبش انقلابی ۱۴۰۱ مردم ایران به بستری برای بلوغ و نوزایی جنبش دانشجویی تبدیل شده است. در برخوردی متقابل دانشگاه هم نقطه توصیف یا نقطه نمایش خیزشی سراسری حول شعار محوری زن، زندگی، آزادی شده است. حرکت پرتوان و مستمر جنبش دانشجویی در بیش از چندین ماه که در نیمی از آن اکثر دانشگاههای عمده کشور به صورت همزمان و فراگیر کنشگری اعتراضی داشتهاند، در طول هفت دهه تاریخ حیات جنبش دانشجویی ایران بیسابقه است. دانشجویان دانشگاههای مختلف در تمامی جغرافیای ایران اعم از دولتی و آزاد هم همراهی خود با کلیت جنبش انقلابی را به نمایش گذاشتهاند و هم با نافرمانی مدنی تفکیک جنسیتی در محیطهای دانشجویی را به هم زدهاند. در اغلب دانشگاههای فعال در اعتراضات علیرغم ممانعت مسئولان دانشگاه، سلفهای غذاخوری با اقدام دانشجویان از حالت جدایی جنسیتی خارج شده و دانشجویان پسر و دختر در کنار هم غذا خوردهاند. همچنین شماری از دانشجویان دختر حجاب اجباری را از سر برداشته و این قانون ظالمانه و ارتجاعی را زیر پا گذاشتهاند. استمرار و گسترش مقاومت و اعتراض در دانشگاهها علیرغم فضای سنگین امنیتی و سر دادن شعارهای انقلابی و رادیکال در صحن دانشگاهها و هدف قرار دادن شخص علی خامنهای با تندترین شعارها نشانگر رسیدن جنبش دانشجویی به نقطه اوج خود در تاریخ فعالیت این جریان صنفی-سیاسی است. ویژگی جالب این اوجگیری غافلگیری این رویداد بعد از رکود طولانی جنبش دانشجویی در دهه نود خورشیدی است. نسل کنونی فعالان دانشجویی مدل مؤثر و جدیدی از رهبری را در قالب جمعی به نمایش گذاشتهاند که باعث سردرگمی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران شده است. بدون آن که تشکل، گروه و یا فرد خاصی فراخوان تجمع بدهد و یا مرکز هدایتکنندهای وجود داشته باشد دانشجویان دانشگاههای مختلف به صورت هماهنگ در شکل مقتدرانه و با صلابت در چارچوب عمل جمعی و جنبشی کنش اعتراضی انجام میدهند. شعارها و مطالبات که اصل نظام را هدف قرار داده و خواهان تغییرات انقلابی در دانشگاههای مختلف شده است، تناسب و اشتراک بالایی دارد. علاوه بر شعار و نافرمانی مدنی، ابتکارها و اقدامات نمادین نیز نقش پررنگی در کنشگری حال حاضر دانشجویان دارد. دیگر ویژگی این دوره از تحرکات دانشجویی، نقشآفرینی گستردهتر دانشجویان دختر است که در بسیاری از تجمعات نقش رهبری دارند. عصیان در برابر تحقیر، تبعیض، تحمیل و واپسگرایی آنها را در صف اول کارزار قرار داده است. خواست آنها عینی بوده و امری متعلق به زندگی روزمره است و حالت انتزاعی ندارد. ترفندهای مختلف حکومت اعم از بازداشت هدفمند فعالان دانشجویی، ایجاد بازدارندگی، اقدامات ایذائی بسیجهای دانشجویی و درگیری فیزیکی با دانشجویان معترض، حمله خشونتبار نیروهای امنیتی و انتظامی به خوابگاهها و محیطهای دانشجویی، تهدیدها و احضارها به مراجع امنیتی و کمیتههای انضباطی، وعدههای فریبنده و محرومیت دائمی و موقت از تحصیل و خدمات آموزشی و رفاهی نتوانسته است موج فزاینده کنشگری انقلابی جنبش دانشجویی را متوقف سازد الگوی فعالیت جنبش دانشجویی در مقطع فعلی متفاوت با ادوار بعد از انقلاب بهمن ۵۷ است و تا حدودی شبیه سالهای پایانی حکومت پهلوی دوم است اما در عین حال ویژگیهای نوینی دارد. در این الگو ساختار سلسله مراتبی و عمودی وجود ندارد بلکه به صورت شبکهای با تحرک عاملها، به صورت واحدهای پویا و خودسازماندهنده عمل میکند. راز تداوم و مانایی فعالیتها و وابسته نبودن به اشخاص خاص و یا لیدرها در همین نوع فعالیت است که به صورت یک سیستم اجتماعی پیچیده عمل میکند. این سیستم در تطابق فعال با محیط در کوتاه مدت از یک نظم شکننده برخوردار بوده و در درازمدت در چارچوب مدل آشوب فعالیتش را سامان میدهد. رهبری به صورت مشارکتی و جمعی است اما افرادی در شبکه به لحاظ ارتباطات و کنشهای متقابل بیشتر موقعیت ویژه پیدا میکنند که باعث میشود اثرگذاری بیشتر داشته باشند. این نقاط اتصال در عین حال به گونهای هستند که قطع هر یک از آنها لزوماً به از هم گسستگی شبکه منجر نمیشود. از زاویه دیگر روش سازماندهی آنها مشابه نرمافراز بلاکچین است که یکپارچگی مجموعه بدون کنترل کننده مرکزی و وجود ساختار متمرکز حفظ شده و اطلاعات و فرامین به صورت یکسان در اختیار همه اعضا شبکه قرار میگیرد. نسل جدید فعالان دانشجویی که عمدتاً در مقطع کارشناسی تحصیل میکنند از متولدان سالهای آخر دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد خورشیدی هستند. این نسل ویژگیهای متفاوت خودش را دارد اما در گسست کامل با نسلهای قبلی نیست. خصلت اصلی این نسل که معروف به نسل زد است توجه و ارزش گذاشتن به خود زندگی به عنوان ارزش محوری است. نسلهای قبلی زندگی را در پرتو ایدهآلها، انگارههای ایدئولوژیک و آرمانها تعریف میکردند و خود زندگی تبدیل به مسئلهای ثانوی میشد. البته این اتفاق در یک روند رخ داده است، اما برای نسل کنونی سبک زندگی، آزادیهای فردی و فرهنگی اهمیت بیشتری دارد. شادی، لذت، آزادی انتخاب نوع زندگی و سلوک اجتماعی و رد الگوهای همگنساز دغدغههای اصلی هستند. این نسل در فضای ارتباط جهانی بزرگ شده و تمایل بیشتری به ارزشهای مدرنیته و سبک زندگی غربی دارد. ارتباط با اینترنت و فناوریهای اطلاعات نوین آنها را در شرایطی قرار داده است تا شهروند جهانی باشند البته در کنار مطالبات اجتماعی و فرهنگی، آزادیهای سیاسی و دمکراسی نیز در مدار توجه آنها هستند. این توجه حلقه وصل آن به سنت و تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران است. مرگ بر استبداد، مرگ بر دیکتاتور و نفی تمامی اشکال اقتدارگرایی در تاریخ معاصر ایران نقاط پیوست با نسلهای قبلی جنبش دانشجویی است. این نسل در خانوادههایی بزرگ شدهاند که نسبت به گذشته از ویژگیهای پدرسالارانه و مردسالارانه دورتر بودهاند. در چنین محیطی و بر بستر تحولات زمانه اقتدارستیزی در آنها نمود بیشتری دارد و مقاومت نسبی بیشتری نسبت به پذیرش سلطه، نصیحتگویی و امر و نهی نسلهای قبلی و مراجع قدرت دارند در هر صورت در اتفاقی غیرمنتظره جنبش دانشجویی در فعالترین نقطه دوران حیات خود قرار دارد و در حال تاریخسازی است. اکنون جنبش دانشجویی موتور محرکه و کانون جنبش انقلابی ۱۴۰۱ است که انرژی لازم برای تداوم کنشگری اعتراضی را فراهم میکند. گذشت زمان نشان میدهد که نتایج ماندگار این دوره اوج فعالیت جنبش دانشجویی چه خواهد بود اما هر چه باشد نسل کنونی جنبش دانشجویی سزاوار تمجید و قدردانی ویژه است و همچنین زنان دانشجو به مثابهی بخشی از جنبش دانشجویی همواره در این نبرد حضور داشتهاند؛ از مبارزات جنبش دانشجویی در دوران پهلوی در داخل و در کنفدراسیون جهانی تا موج و خیزش انقلابی که به سرنگونی رژیم شاه انجامید تا اوجگیری خیزش دانشجویی سال ۱۳۸۸ در متن اعتراضات گستردهی مردمی به اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم تا ۱۶ آذر ۱۳۸۸، روز دانشجو که دهها هزار نفر از مردم و دانشجویان با شعار مرگ بر دیکتاتور در دوازده دانشگاه در سراسر کشور به خیابانها آمدند. از تحصیل محروم، زندانی و شکنجه شدند و حتی با جان خود هزینهی پاسداری از سنگر آزادی را به جان خریدند؛ زیرا وطن برایشان وطن نبوده بر اساس گزارش هرانا در خیزش انقلابی اخیر نیز ششصدوچهلونه دانشجو بخشی از هجدههزاروچهارصدوپنجاهودو نفریاند که دستگیر شدهاند. جامعهی ایران جامعهای جوان است که از جمعیت هشتادوچهارمیلیونی آن چهلودومیلیون را زنان و دختران تشکیل میدهند. از این تعداد که در ایران نیمه فرودست به حساب میآیند و آزادیها و حقوق کمرنگ رژیم سابق را نیز از دست دادهاند، تنها چهارده درصد قبل از انقلاب و هشتادوششدرصد بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند و نسل هزاره، زومرها و نسل آلفا را که در قرن بیستویکم به دنیا آمدهاند؛ تشکیل میدهند. مشارکت اقتصادی بر اساس آمارهای سازمان برنامه در سال ۱۴۰۰ برای زنان ۱۳.۳درصد و برای مردان ۶۸.۷درصد، یعنی پنج برابر زنان بوده؛ در حالی که نرخ بیکاری زنان شانزده درصد و برای مردان ۷.۹درصد است؛ یعنی زنان دو برابر مردان بار کلان بیکاری و مصائب آن را بر دوش میکشند. یکی دیگر از شکافها و پارادوکسهای عظیم در زمینهی مشارکت اقتصادی زنان است که ۱۳.۳درصد را شامل میشود و نرخ حضور زنان دانشجو که شصت درصد است؛ یعنی شکافی قریب ۴۶.۷درصد که به عبارت دیگر اساساً زنان دانشجو آیندهای مطمئن و تشویق کننده در چشمانداز حرفهای خود ندارند. واقعیت آن است که تضادها و شکافهای اقتصادی، سیاسی، جنسی-جنسیتی، قومی، مذهبی، اجتماعی و فرهنگی در خلال چهلوسه سال گذشته بهبود نیافته و آن را به نقطهی تلاقی و بدون بازگشت این بحرانها و تضادها رسانده است خیزش انقلابی ساختار شکن کنونی در ایران میتواند به گونهای رنسانس اجتماعی و فرهنگی تعبیر شود. حضور زنان و فریادهای آنان برای تغییر، برای آزادی، برابری و هزاران برای دیگر که در شعارهای زن، زندگی، آزادی به چشم میآید، حکایت از آن دارد که جنبش دانشجویی و بلوغ فکری زنان و مردان دانشجو را باید باور کنیم و به خرد و هوشیاری جمعی آنان اعتماد داشته باشیم تا وطن را از آن خود سازند و این مهم تنها با حضور پرتوان آنان در مهد ایران ممکن میشود. جنبش دانشجویی در موج اعتراضات اخیر نه تنها علیه اقتدارگرایی قوانین واپسگرایانه، سیاستهای مهندسی جنسیتی، تبعیضهای جنسی-جنسیتی صاحبان قدرت قد برافراشتهاند، بلکه در بلندای تاریخ میراثی را که قدرت پدر-مردسالارانه در فضای خصوصی و عمومی به آنان تحمیل کرده، به چالش کشیدهاند که اگر صاحبان قدرت در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸ در بررسیای تحت عنوان مشکلات دانشجویان میکوشیدند و نادیده نمیگرفتند شاید امروزه شاهد این حجم از اعتراضات نبودهایم.
بخش۳: بحث آزاد با موضوع حق دموکراسی آغاز گردید: در ابتدا آقای کریم ناصری فرمودند: دموکراسی به مجموعه اصول و روشهایی گفته میشود که نه تنها از آزادی انسانها دفاع میکند بلکه در نهادینه شدن آزادی در یک جامعه هم تأثیر بسزایی دارد. آقای احمدیخواه بیان کردند: گفتوگو مؤثرترین نقش را ایفا میکند و ایجاد فرصت گفتوگو همیشه کارساز است چون که انسانها نیاز به شنیده شدن دارند. آقای شایگان فرمودند: احزاب و نهادهایی که در حال حاضر ادعای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را دارند باید به پیشینه آنها رجوع کنیم که آیا فعالیتهای گذشته آنها با فعالیتهای زمان حال آنها مطابقت دارد و یا خیر. خانم بیرجندی بیان کردند: یکسری از احزاب هستند که نه تنها کمکی به بهبود شرایط نمیکنند بلکه اعلام بیطرفی کرده و به تخریب فعالیتها میپردازند. آقای لطفی فرمودند: مهمترین موضوعی که باعث ترس کشورهایی اروپایی از جمهوری اسلامی ایران شده، دستیابی به سلاح هستهای است. آقای انصاری بیان کردند: هیچ کدام از احزاب در حال حاضر حتی جرات نظرسنجی از مردم را نداشتند که عملکردهای خود را به قضاوت مردم بسپارند. آقای طائف فرمودند: دستیابی ایران به صنایع مدرن زمانی که صنایع مدرن در اروپا رایج نبود رواج داشت. افراد به ظاهر روشن فکر در زمان وقوع انقلاب جمهوری اسلامی ایران، ایران را به تاریکی مطلق کشاندند.
در پایان، مسئول جلسه ضمن تشکر از دستاندرگکاران، منشی جلسه: خانم آیلار اسماعیلی، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان اسفندیار سنگری، احسان احمدیخواه، ادمینها: آقایان عباس رهبری، سینا اشجعی و میهمانان حاضر در جلسه بانوان و آقایان: مهناز ترابی، فرشاد اعرابی، مینا آقابیگی، فرهاد خسروانیان، ختم جلسه را در ساعت ۱۵:۴۴ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
رمز مقاومت و انقلاب نوین این روزهای تاریخی ایران
کیمیا قزلباش
۲۳ شهریور ماه بود، دختر جوانی پر از شور و شوق زندگی توسط گشت ارشاد در تهران بازداشت شد و بعد از سه روز، در اثر شدت جراحات به قتل رسید. مهسا امینی همان که نامش بر بلندای ایران و جهان فریاد زده شد و در این روزهای تاریخی ایران تبدیل به رمز مقاومت و انقلابی نوین گردید. اما اکنون از اعتراض فراتررفته و تبدیل به انقلابی شده که مردم ایران پا در راهی گذاشتهاند که نه تنها خودشان از همیشه امیدوارترند که به ثمر بنشیند، بلکه جهان را نیز وادار کردهاند که صدایشان را بشنوند. بیش از یک ماه است که زنان و مردان شجاعی در ایران برای ابتداییترین حقوق اولیه خود، قهرمانانه مبارزه میکنند. امروز مردم در کف خیابانها، دانشگاهها، مدارس، کسبه و بازاریان از هر گوشه و نقاط کشور، مردم با اعلام انزجار خشم و نفرت خود را نسبت به عملکرد حکومت حاکم ابراز میدارند جمهوری اسلامی ژینای نازنین را کشت و دختر یک خانواده را بیگناه به قتل رساند و اما شعله اعتراض ایران از قلب کردستان برخاست و مردم در اکثر شهرهای کردستان اعتصاب کردند و نسبت به این جنایت حکومت اعتراض خود را نشان دادند و همین اعتراضات از شهرهای کردستان فراتر رفت و ۱۱۴ شهر را در ایران درنوردید و مردم متحدانه و قهرمانانه در کنار هم به مبارزه علیه این حکومت ضد بشریت پرداختند. مرگ مهسا یا همان ژینا ما و دختری که با آرزوهایش پرکشید، درد این جنایت تا مغز استخوان همه را سوزاند و یکی از خطرناکترین موارد برخورد خشونت علیه زنان را در این پرونده میتوان یافت. مهسا بر اساس سیاست ضد ملی جمهوری اسلامی حتی از نام اصلی خود «ژینا» نیز محروم بود و این مصداق دو نوع تراژدی تلخ است که امروز مردم ایران «زنکشی در سایه اسلام» را نیز تجربه کردند. جرقه آغاز دوره تازه اعتراضات و به دنبال خاکسپاری مهسا امینی زده شد. معترضان علیه نظام شعار دادند و زنان معترض روسری از سر برداشتند. پس از حمله و شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به مردمی که در ادامه مراسم تشییع مهسا امینی مقابل فرمانداری سقز تجمع کردند، موج گستردهای از اعتراضهای خیابانی در ایران شکل گرفت و شعلههای آتش مردم بیشتر و بیشتر شد و پا به عرصه میدان مبارزه گذاشتند. اعتراضهای مردمی اخیر که سراسر شهرهای ایران را فرا گرفته است، نشان میدهد آنچه هم اکنون در خیابانهای ایران جریان دارد، پرقدرتترین خیزش مردمی است که حکومت را به لرزه در آورده است. با این حال رویکرد حکومت همیشه خشونت بوده است اما واقعیت امر این است که حکومت تهران در حال فرسایش درونی است؛ حتی اگر در نتیجه اعتراضهای کنونی سقوط نکند. در گذشته گفته میشد «کسی که باد میکارد، طوفان درو میکند». در واقع آشفتگی که هم اکنون ایران را فرا گرفته، ناشی از همان هرج و مرجی است که حکومت ایران در منطقه ایجاد کرد. از زمانی که روحانیون در ایران به قدرت رسیدند، میخواهند سرنوشت ۸۰ میلیون انسان را خودسرانه و آن گونه که خود در نظر دارند، رقم بزنند که دیگر نمیتوانند مثل گذشته هر آنچه میخواهند علیه مردم اعمال کنند. اگرچه حجم این اعتراضات را نمیتوان با انقلاب (انقلاب ۱۳۵۷) و زمانی که میلیونها نفر به خیابانها آمدند مقایسه کرد، اما همبستگی و یکپارچگی و اتحاد معترضان در این اعتراضات که خواهان سقوط جمهوری اسلامی هستند، به همان اندازه قوی است. حتی اگر جمعیت مردم کم باشد به مرور زمان و با ادامه دادن مخالفت با این حکومت به تظاهرات میلیونی تبدیل خواهد شد و جمهوری اسلامی این را خواهد دید. خوشبختانه چیزی که امروز دیده میشود نشانهگرفتن ریشه اصل نظام است و همین مسأله باعث عصبانیت خامنهای شده و مثل گذشته مردم ایران را «اغتشاشگر، ارازل و دشمن» خوانده است و باز به دشمن گفتن پناه برد به همین دلیل است که در طول این مدت بارها دیدهایم که معترضان با پارهکردن تصاویر علی خامنهای یا سر دادن شعار «مرگ بر دیکتاتور» حاکمیت جمهوری اسلامی را به چالش کشیدهاند و البته در مقابل نیز نیروهای سرکوبگر با گاز اشکآور، قمهکشی، با باتوم و حتی استفاده از گلولههای جنگی در صدد خاموش کردن صدای مردم بودهاند و آنها مقابل مردم توان سبعیت و خشونت حکومت آدمکش را به نمایش گذاشتند. در تاریخ معاصر در هیچ کشوری چنین اتفاقی نیافتاده است که نیروهای نظامی یک حکومت، با سلاح جنگی و به قصد کشتن بر روی معترضین غیرمسلح، آتش گشوده باشند و حاضر به هیچ پاسخگویی به آمار کشتهشدگان هم نباشد و بلکه کشتهشدگان را به دشمن نسبت داده که در واقع خودش دشمن مردم است. وقتی که حکومت در ایران اینترنت را به روی مردمانش قطع میکند و خواهان شنیدن صدای معترضان نیست یعنی در حال کشتار همنوعان ما هستند. استفاده از سلاح جنگی علیه معترضان یک جنایت بینالملل است افرادی که در این جنایت مشارکت میکنند تا آخر عمر میتوانند محاکمه شوند. جمهوری اسلامی در طول چهار دهه گذشته؛ معلم، کارگر، دانشجو، فعالان سیاسی و مخالفین و نخبگان را اعدام و شکنجه کرده و به قتل رسانده، مردم را به خروج از کشور هل داده تا بحران مشروعیت را از خود دور کند؛ اما این سیاست چون بومرنگی اکنون به سمت خودش برگشته است. چون به رغم همه تلاشها برای توجیه سرکوب خونین اعتراض کنندگان و به رغم اختلافهایی که میان جناحهای حکومتی بوده و هست، معترضان با گذار از مجموعه نظام جمهوری اسلامی و جناحهای آن، مهر پایان تاریخ مصرف را بر پیشانی علی خامنهای و مجموعه نظامش کوبیدند. خشونت بیپروای حکومت که حتی کودکان و زندانیان را نیز هدف قرار میدهد، همراه با روایت دروغین مقامات جمهوری اسلامی، نیاز فوری به ورود جامعه جهانی و تشکیل مکانیزم پاسخگویی آمران و عاملان جنایتها و تحقیق مستقل تحت نظارت سازمان ملل را بیش از پیش کرده است. مسئولیت قتل این معترضان به اعتراضات جاری، برعهده علی خامنهای و نیروهای تحت امر اوست و آن روز خواهد رسید که در دادگاههای مردمی به جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. زندگی و آزادی مال ماست و افق روشنی در پیش روی مردم است.
آیین زرتشت
کریم ناصری
دین زرتشت یکی از آیینهای باستانی در ایران به شمار میرود و تا قبل از ورود اسلام به ایران این آیین یکی از محبوبترین آیین در بین مردم بوده است. آیین زرتشت آیینی است، که بر شکلگیری اساس هستی بر مبنای تقابل دو نیروی خیر «اهورامزدا و شر «اهریمن تکیه دارد. به این معنی که در آیین زرتشت جهان میدان نبرد حق در برابر باطل است، که در انتها نیکی بر بدی پیروز خواهد شد. قدمت این دین به هزاره دوم پیش از میلاد باز میگردد و برای بیش از هزاران سال دین رسمی ایران باستان بوده است. قدیمیترین پیامبر در این دین «زرتشت نام دارد. برخی از محققان زمان حیات او را هزار سال پیش از میلاد مسیح تخمین میزنند و طبق اتفاقاتی که در کتاب زردتشت صورت میگیرد، برخی از کارشناسان او را از اهالی بلخ یا سمرقند میدانند و برخی دیگر او را متعلق به منطقه سیستان میدانند. اما محل زندگی زرتشت در منطقهای بین افغانستان امروزی و تاجیکستان تخمین زده شده است. براساس منابع تاریخی موجود مجموعه سرودهای زرتشت که به «گاتاها شهرت دارد و همچنین کتاب«اوستا منبع خوبی برای آشنایی با زندگی و اتفاقات زندگی او به شمار میرود. گاتاها که به نامهای «گاهان و «گاتها هم نیز شناخته میشوند، سرودهای پیامبر آیین زرتشت را در برمیگیرد، که این سرودها حاوی آموزهها و پیامهای هستند و اساس دین «مزدیسنا را تشکیل میدهد. همچنین کتاب اوستا، که به معنی آگاهی نامه و یا دانشنامه است، مجموعهای از کهنترین نوشتهها و سرودههای زرتشتیان را در برمیگیرد بخشهای مختلف اوستا در دورههای مختلف و توسط افراد گوناگون به شکل مکتوب درآمده است. اما کتاب اوستای امروزی دارای پنج بخش به نامهای «یسنا، که به مراسم مذهبی در آیین زرتشت اشاره دارد.«ونیداد، که به معنای قوانینی برای تقابل با دیو و پلیدی است. «ویسپرد، که یکی از بخشهای ششگانه اوستا به شمار میآید، «یشتها، که به معنی ستایش و نیایش است. «خرده اوستا، که بخشی جدیدتر از کتاب اوستا است و در آن آیینها و نمازهای روزانه، سرودهای آیینی و دعاها آمده است. دین زرتشت بر ۹ اصل اساسی تکیه دارد، که این نه اصل عبارتند از: اعتقاد به یگانگی خداوند، اعتقاد به پیامبری زرتشت، اعتقاد به عالم معنا و جهان، اعتقاد به نظم و درستی کار جهان، اعتقاد به جوهر آدمیت، باور به فروزههای هفتگانه خداوند، باور به نیکوکاری، و باور به تقدس عناصر چهارگانه آب، باد، آتش و خاک. زرتشتیان در آیین خود بر این باورند، که جهان متعلق به خداوند است و چون یکی از ویژگیهای خداوند آفرینش و افزون نعمتها است، بندگان خداوند هم باید از طریق کشاورزی به این مسئولیت خود عمل کنند.آیین زرتشت کار را لازمه زندگی و اهریمن سستی و تنپروری را موجب گسترش فقر میداند. زرتشتیان بر این باورند که جهان شاهد سه دوره سه هزار ساله خواهد بود و با پایان هر کدام از این سه هزار سال یک منجی از تبار زرتشت ظهور خواهد کرد و هنگام ظهور آخرین منجی جهان به پایان میرسد. همچنین احترام به آتش یکی از ویژگیهای این آیین باستانی به شمار میآید و برای گرامیداشت آتش با مراسم ویژهای در معابد به دور آتش گرد هم میآیند و مراسم خود را برگزار میکنند. در آیین زرتشتی اعیاد و جشنهای بسیاری وجود دارد، اعم از آیین سدره پوشی، به معنی تولد دوباره است و برای کودکان بین ۷ تا ۱۰ ساله برگزار میشود و یا جشنهایی مثل اردیبهشتگان و خردادگان، تیرگان و غیره. اما یکی از مهمترین جشنها جشن نوروز است. در آیین زرتشتی جشن نوروز شش روزه است و در زمان اعتدال بهاری و مقارن با روز تولد زرتشت برگزار میشود. اما در آیین زرتشتی دو جشن مهم دیگر هم به نامهای، جشن سپندارمذگان و جشن سده وجود دارد. جشن سپندارمذگان از جشنهای باستانی ایران است و به دلیل تقارن نام ماه و روز در پنجمین روز اسفند ماه برگزار میشود و در این جشن، زنان گرامی داشته میشوند. و جشن سده در دهمین روز بهمن ماه یا صدمین روز زمستان با برپایی آتشی بزرگ برای گرامیداشت آفرینش آتش برگزار میشود. به باور پیروان این آیین، آتش نشانه فروغ اهورایی محسوب میشود و میتواند بازمانده سرما را که نشانه اهریمن است از بین ببرد. در پایان باید گفت، اگرچه با ورود مسلمانان به ایران، این دین در کشور ایران جایگاه خود را از دست داد و در ایران امروزی جز آیین رسمی ایران به شمار نمیرود، اما پیروان این آیین همچنان نه تنها در ایران کماکان وجود دارند، بلکه طبق آمارهای موجود حدود ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار زرتشتی در سراسر جهان وجود دارند، که اغلب آنها در ایران، عراق و هند زندگی میکنند.
خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران
محمودرضا صالحی
خودکشی عبارت است از تصمیم جدی و یا انجام هر گونه عملی که منجر به قطع زنجیره حیات شخص و قطع علایم حیاتی و در نهایت موجب مرگ گردد در زمانی نه چندان دور در ایران به دلیل عدم رشد جامعه و حاکمیت فودالها در ایران و نیز عدم دسترسی جامعه ایرانی به نشریات و بسیاری موارد دیگر اصولا مواردی از خودکشی را به سختی گزارش میکردند و طبیعتاً دسترسی به آمار از صحت بالایی نیز برخوردار نخواهد بود .و اصلا در آن برهه از زمان باور اینکه فردی کودک خودکشی نماید بسیار دور از ذهن مینمود مساله زمانی بغرنجتر مینماید که با رشد جامعه متوسط ایرانی اخباری نگرانکننده هر از چند گاهی جامعه را متأثر و در شوک عمیقی فرومیبرد چرا که تا به حال بسیار نادر در این زمینه شنیده و یا برخورد کرده بودند. که چگونه کودکی که میبایست سرگرم گذراندن دوران زیبایی کودکی خوبیش باید باشد دست به خودکشی زده و جامعه را در بهتی عظیم فرومیبرد. روند رو به رشد خودکشی در کشور در دورههای اخیر کارشناسان علوم انسانی و اجتماعی را وادار به ورود به بحث و بررسی در این مورد نمود که اینجانب سعی در شرح مختصر عوامل خواهم داشت .1-عوامل فرهنگی و معضلات اجتماعی. از عوامل درگیر در خودکشی کودکان شیوع خرده فرهنگهای قومی و قبیلهای در نواحی مختلف کشور است .به طوریکه مشاهده میگردد در برخی نواحی فرهنگ خودکشی دارای نمود بیشتری نسبت به نواحی دیگر است بخصوص در نواحی کرد نشین ایران تأثیر مستقیم و فاحش در یادگیری الگوی رفتاری کودکان داشته و کودکان متاثر از بزرگسالان و همسایگان و اقوام اقدام به خودکشی نموده اند .توجه به این امر بسیار لازم است چرا که خرده فرهنگها و فرهنگهای مستقر در جوامع و قبایل و شهرهای مختلف در ایران هر کدام دارای چندین هزار سال پشتوانه قومی و متاثر از افکار و ارزشهای مورد قبول ان جامعه میباشد که فرهنگسازی رسمی بخصوص شیعی و الزامات ان که دارای تضاد شدید با فرهنگ مستقر است موجبات گسستهای شدید فرهنگی در والدین و در نتیجه آن کودک شده و برخوردهای شکل گرفته در خانواده نتیجهای جز وارد شدن اختلافات و تعرضات به کودک شده و کودک در پارهای موارد جهت رهایی به اشتباه و در غفلت والدین اقدام به خودکشی مینماید. 2-سیستمهای اجتماعی و فرهنگی دولتهای مستقر عدم بکارگیری روشهای مدرن و شناخته شده از سوی دولت و عدم بها به فرهنگ و رسوم اجتماعی بومی مناطق مختلف کشور باعث ایجاد دوگانگی فرهنگی و عدم انطباق با شرایط محیطی و فرهنگی قوم و قبیله یاد شده زمینههای تقویت و همبستگی فردی و اجتماعی بسیار بیشتر از فرهنگ رسمی کشور و دولت است و درک والدین از مراحل مختلف رشد و نمو و سلامت روانی کودک در فرهنگ بومی خود باعث ایجاد همبستگی بیشتر و عمیقتر فردی گشته تا فرهنگ وارداتی دولتی که در اغلب موارد ریشه مذهبی داشته و تعارض شدیدی با گذشته دارد. به طوری که شاهدیم با ورود سریع تحولات اجتماعی در مناطق سنتیتر موارد خودکشی کودکان در این مناطق به نحو تأسفباری افزایش داشته است. 3-فقر: ناگفته پیداست ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی بشر کنونی رابطه مستقیم با فقر دارد بطوریکه امروزه آمار خودکشی در قشر مرفه به دلیل دسترسی به امکانات و نیز نبود بسیاری از عوامل محرک در زندگی کودکان مرفه همچنین دسترسی بیشتر و بهتر به امکانات رفاهی و دارویی و پزشکی معمولا خبری از خودکشی در این قشر و حتی قشر متوسط شنیده نمیشود و بیشترین حجم اخبار و معضلات و من جمله خودکشیها مربوط به طبقات زیرین جامعه ماست .مصداق بارز ان کودکی که در اهواز به دلیل فروش دوچرخه و گوشی هوشمند خود توسط مادرش جهت پرداخت اجاره خانه خودکشی کرد. و نیز فقر مالی باعث بروز بحرانهای دیگری همچون اعتیاد والدین و عدم مراقبتپذیری درست و باعث طرد کودک شده و مهمترین عامل زیستی که همان دوست داشتن است را از وی دریغ میشود. فقر موجب فقر فرهنگی و عدم دسترسی خانواده به امکانات بهداشتی و مراقبتی و روانی میشود و یکی از موثرترین عوامل خودکشی را میتوان به فقر نسبت داد. در زمینه فقر یکی از تأسفبرانگیزترین داستانها این است که با توجه به درآمد هنگفت کشور در ازای فروش نفت و دیگر منابع مالی که ثروت باداوردهای را نصیب دولت و سیستم مستقر کرده دولت بجای افزایش رفاه اجتماعی و توجه به اقشار ضعیف جامعه و استفاده درست از منابع ملت و ملی منابع مورد نظر را در راستای نیل به اهداف سیاسی گروهی حاکم در اقلیت نموده که بر همگان روشن است منجمله در سالهای گذشته سیاست حضور غیر قانونی و سلطه طلبانه ایران در کشور همسایه بوده که مستلزم صرف هزینههای فراوان شامل میلیاردها دلار از اموال ملی بوده در صورتیکه با مصرف همان منابع در کشور میتوانست جان هزاران کودک و نوجوان ایرانی را نجات داده و هدر رفت منابع جلوگیر نماید . میتوان دولت جمهوری اسلامی را بزرگترین عامل خوددکشی کودکان ایرانی به حساب آورد 4: ازدواج کودکان در زمانهای نه چندان دور باور عموم جامعه براین بود که میبایست دختران در سنین پایین خانه پدر را ترک گفته و ازدواج نمایند که خوشبختانه با رشد فرهنگ عمومی در این زمینه و چند قانون وضع شده که هیچ کدام از آنها قوانین کاملی در برخورد با این پدیده زشت اجتماعی نیستند هنوز هم اخباری در این موارد به گوش میرسد گفته پیدا است کودکی که هنوز درگیر طی کردن دوران شیرین کودکی خویش است ناگهان خود را در برابر نگاههای فردی با 20 الی 30 سال تفاوت سنی میابد که مواجهه کودک با مشکلات و رفتارهای دوران ازدواج موجب سرخوردگی و لطمات شدید جسمی و روحی شده و میتواند یکی از عوامل در خودکشی کودکان را ازدواج کودک نامید که هنوز محتاج مهر و محبت والدین خود است و هیچ گونه آمادگی جهت ابراز علاقه و محبت به کس دیگری ندارد به ناگاه از وی انتظار برخورد با شوهر و یا همسر خود به عنوان فردی بالغ میرود که چون کودک از درک مسایل عاجز است زمینههای شکلگیری احساس پوچی افسردگی و در نهایت خودکشی در وی شکل میگیرد و چه راهی بهتر از برای فرار از موقعیت که ناخواسته و به اجبار والدین در ان قرار گرفته. میزان نابرابری درآمدی و صنعتی شدن که منجر به پیدایش جامعه فقیر ایرانی شده رابطه معنا داری با آمار خودکشی در ایران بدست میدهد. در جامعه نوگرای امروزی فقر مولد تضادهای اجتماعی است فقر موجب احساس نابرابری اجتماعی شده و به طبع ان روحیه کودک ضعیف و منزوی شده و نتیجهای جز گسست اجتماع نداشته و فردی که از اجتماع بریده بهترین دلیل را برای خودکشی دارد.5-بیکاری: یکی از مهمترین و موثرترین گزینههای اثرگذار در خودکشی کودکان بیکاری والدین میباشد نابرابری درآمدی. مهاجرت و اختلافات خانوادگی که هر کدام تأثیراتی وحشتناک و بسیار بیشتر از توان و شعور اجتماعی کودک دارد را نیز نباید فراموش نمود. با توجه به ضعف شدید آمار قابل اتکا و سیاست عدم افشای معضلات اجتماعی در رسانههای ایران و نیز تیغ بران سانسور و نیز عدم انعکاس موارد بخصوص خودکشی کودکان که بازتابهای فراوانی در جامعه خواهد داشت و نیز درج موارد گزینشی اخبار نمیتوان به آمار درستی در این زمینه دست یافت مگر جستجو سایتها و رسانههایی که اقدام به درج اخبار این چنینی میکنند که طبیعتاً با توجه به این که سیاست دولت جلوگیری از درج چنین اخباری است بسیار ساده و راحت دولتها با یک تکذیب ساده و در موارد حاد توقیف رسانه موجبات عدم دسترسی را فراهم نموده اندو نیز توجه به این مساله که اکثر کنشگران قابل اعتماد در زمینههای اجتماعی ایران در خارج از کشور قرار دارند و تا به حال متأسفانه شاهد برگزاری هیچ و یا معدود سمینار و گردهمایی در این زمینه بودهایم . با کمال تأسف میتوان خودکشی کودکان و آمار آن را یکی از نقاط بسیار کور و مبهم در معضلات اجتماعی ایران به شمار آورد که همین امر موجب توجه بیشتر علاقمندان و صاحب نظران را خواستار است.
ادیان غیرشیعی از حبس تا اعدام
قندیل دادخواه
آیا جمهوری اسلامی به دین معتقد است؟ دین چیست؟ دین در لغت به معنای جزا، عادت، طاعت، قهر و غلبه و هر چه که با آن قرب به خداوند حاصل میشود میآید و در اصطلاح، مجموعه احکام و دستورهایی است که خداوند برای رستگاری جامعه بشری بر رسولان و پیامبران نازل کرده و اطاعت از این دستورها را بر همگان لازم دانسته و برای آن پاداش اخروی منظور داشته است. آزادی عقیده حق ذاتی هر فرد است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده 18 تاکید شده است. آزادی عقیده عبارت است از آزادی یک فرد یا گروه برای ابراز کردن، عمل، رعایت و پرستش دین و باورهای خود در خلوت یا در سطح اجتماع. همچنین این آزادی شامل قدرت تغییر دین خود و یا اختیار داشتن در پیروی نکردن از هیچ آیینی نیز هست که میتوان آن را معرف حق تعیین سرنوشت دانست. جمهوری اسلامی ادعا میکند بیش از ۹۰ درصد از مردم ایران مسلمان و شیعه هستند، اما تردیدی نیست که ایران کشوری متشکل از اقوام و پیروان ادیان مختلف است که این مذاهب به جز ادیان مسیحی، کلیمی و زرتشت از طرف حاکمیت فعلی نه تنها به رسمیت شناخته نشده، بلکه برای جلوگیری از توسعه آنها از هر شیوهای برای سرکوب پیروان و مبلغانشان استفاده میشود. همچنین در حالی که بخش زیادی از جمعیت ایران را مذاهب و گروههای دیگر تشکیل داده اما نظام جمهوری اسلامی سعی در این دارد که تعداد پیروان دیگر ادیان را با آمار بسیار پایین نشان دهد که اقلیت محض محسوب شوند. نظام حاکم فقهی و قضائی، اجازه ترک دین به شهروندان نمیدهد. هرکس که مرتکب این کار شود ممکن است با مجازاتهایی سنگین از جمله اعدام روبهرو شود. در جمهوری اسلامی در سالهای نخست بعد از انقلاب از میان اقلیتهای دینی تنها بهاییان مورد حمله قرار میگرفتند، اما در سالهای بعد با زیاد شدن فشار نظام جمهوری اسلامی بر مردم و اعمال محدودیتهای مدنی به تدریج گریز از دین حاکم هم شروع شد و رفته رفته توسعه پیدا کرد. این در حالی است که روحالله خمینی در سال 1357 طی مصاحبهای با یک مجله آلمانی اعلام کرده بود: دین اسلام بیش از هر دین و مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است. آنان باید در کشورهای اسلامی از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسانها قرار داده است بهرهمند شوند. تمام پیروان ادیان مذهبی در حکومت اسلامی میتوانند به کلیه فرائض مذهب خود آزادانه عمل کنند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنان محافظت نماید اما امروز به طور سیستماتیک مشاهده میکنیم اقلیتهای مذهبی چه رسمی و چه غیررسمی امکان تبلیغ و ترویج مذهب خود را نداشته و هرگونه فعالیت مذهبی جرم تلقی میگردد، علاوه بر آن امکان تشکیل احزاب سیاسی، روزنامه و یا هفته نامه، کانال تلویزیونی و اجلاس رسمی و عمومی را ندارند و در کتب درسی مدارس نیز هیچگونه درس و یا مطلبی در ارتباط با شناساندن مذاهبی غیر از اسلام وجود ندارد و حتی در برخی از فصلهای درسی مدارس و دانشگاهها به ادیان توهین میشود. حق داشتن اختیار برای انتخاب و اعتقاد به مذهب حداقل خواسته هر فرد میتواند باشد و پایهترین اصل حقوق بشر است، اما جمهوری اسلامی از تمام توان و امکانات خود استفاده میکند تا با تغییر اعتقادات مردمی مقابله کند که نمونه بارز آن را در برخوردهای قهرآمیز با نوکیشان مسیحی میتوان ذکر کرد. ممانعت از ساخت کلیسا، دستگیری و زندانی کردن نوکیشان مسیحی و تحت تعقیب قرار دادن متولیان کلیساهای خانگی، ممنوعیت کسب و کار بهائیان و چند نمونه از کلیمیان، جلوگیری از ادامه تحصیل آنان در مدارس و دانشگاهها، اخراج اساتید و دانشجویان بهایی از دانشگاهها، اخراج بسیاری از نوکیشان مسیحی از سازمانها و ادارات دولتی، ویران شدن خانقاههای دراویش و زندانی شدن آنها تنها نمونه کوچکی از اقدامات جمهوری اسلامی در سرکوب پیروان ادیان و مذاهب دینی در ایران است. در اصل دوازده قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده است که دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و این دین الیالابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه مثل ازدواج، طلاق، ارث و وصیت و دعاوی مربوط به آن در دادگاه رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از ادیان اکثریت داشته باشند مقررات محلی در حدود و اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود. در اصل سیزده قانون اساسی نیز چنین مطرح شده است که: ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل میکنند در عمل البته پیروان ادیان مسیحی، زرتشتی و کلیمی تحت فشارهای متعددی بودهاند حال که پیروان دیانت بهایی حتی از کوچکترین حقوق شهروندی نیز برخوردار نیستند و به عنوان فرقه ضاله معرفی میشوند. اصل چهاردهم قانون اساسی: به حکم آیه شریفه لاینها کم الله عن الذین لم یقاتلوکم فیالدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفاند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند اما این اصل در جامعه کنونی نقشی ایفا مینماید؟؟ تصویب قانون اعدام مرتد؛ هراس از گرایشهای غیراسلامی؟ اختصاص ماده ای مستقل به تعریف و انواع ارتداد و مجازات مرتد در لایحه قانون مجازات عمومی، که به تصویب مجلس ایران رسید، بار دیگر یکی از حساسترین مسائل فقهی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی ایران گذشته و حال را به موضوع روز بدل و این پرسش را مطرح کرده است که چه ضرورتی جمهوری اسلامی را به قانونی کردن مجازات مرگ علیه مسلمان زادگانی که از اسلام بر میگردند، وادار کرده است. راندهشدن از جامعه یا گروه، فشارهای روانی، فرهنگی و اقتصادی، تحمیل انزوا، حذف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، سرکوب عقیدتی، تحریم اجتماعی و اقتصادی و… از مجازاتهای رسمی و غیررسمی است که در اکثر ادیان و ایدئولوژیها علیه کسانی که دین، عقیده و وابستگیهای فکری خود را تغییر میدهند، اعمال میشود. دولتهای کمونیست بلوک شرق سابق نیز منتقدان ایدئولوژی رسمی را به اتهام «خیانت به انقلاب یا طبقه کارگر به مرگ محکوم میکردند، اما اسلام شاید تنها دین مهمی در جهان باشد که تغییر دین از اسلام به مذهب یا عقیده دیگری را با مرگ مجازات میکند.مجازات ارتداد فطری، یا بازگشت مسلمان و مسلمان زاده از اسلام، آن گاه که مرتد مرد باشد، در اغلب قریب به اتفاق متون فقهی شیعه اعدام تعیین شده است. حتی مجتهدان متمایل به رفرمیستهای مذهبی چون آیتالله منتظری و صانعی نیز، با اما و اگرها و شرایط مختلف محدود کننده، آنجا که پای تبلیغ و اصرار برعقاید جدید و خدشهدار کردن وحدت جامعه اسلامی در کار است، این حکم را تایید میکنند. دادگاههای ایران در چهاردهه گذشته، دهها انسان را به اتهام ارتداد به مرگ محکوم کردهاند، اما در قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین جزائی ایران تا کنون مادهای مشخص و اختصاصی در مورد ارتداد وجود نداشته و دادگاهها در صدور حکم اعدام تنها به شرع و متون فقهی استناد کردهاند. دادگاههای ایران نیز در چهاردهه گذشته، دهها انسان را به اتهام ارتداد به مرگ محکوم کردهاند، اما در قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین جزائی ایران تا کنون مادهای مشخص و اختصاصی در مورد ارتداد وجود نداشته و دادگاهها در صدور حکم اعدام تنها به شرع و متون فقهی استناد کردهاند. اصل بیست و سوم قانون اساسی میگوید: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ یک را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد و اما اصل بیست و ششم: احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول و استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند هیچ کس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. در رابطه با پیروان آیینبهایی که بزرگترین اجتماع غیرمسلمان در ایران را تشکیل میدهند، سرکوب آنان پس از انقلاب اسلامی شدت گرفت. بهاییان نه تنها از حقوق شهروندی محروم شدند بلکه تعدادی زیادی از آنان بازداشت و بیش از 225 نفر آنان کشته شده است. پس از انقلاب اسلامی، بهاییان از طریق مصوبه ششم اسفند 1368 شورای عالی انقلاب فرهنگی از تحصیل محروم شدند. اموال بسیاری از بهاییان مصادره و تعدادی از آنان مجبور به مهاجرت شدند که نشانه برخورد سیستماتیک با بهاییان و دگراندیشان داشته است. همچنین بنابر آمار مراجع بیطرف صدها هزار بهایی در ایران به سر میبرند و تا کنون صدها تن از آنها اعدام شده یا به زیر شکنجه کشته شدهاند و قبرستانهای آنان نیز از تخریب بینصیب نماندهاند. این گونه فشارها نسبت به شهروندان بهایی در خاورمیانه تنها در ایران صورت میگیرد. نقض حقوق بشر بهائیان در دوران جمهوری اسلامی بسیار گستردهتر از نقض حقوق بشر پیروان دیگر مذاهب غیراسلامی بوده است. این تعرض گسترده به حریم زندگی و جان و مال بهائیان افکار عمومی جهان را از همان آغاز استقرار حکومت جمهوری اسلامی معطوف به وضع ناگوار حقوق بشر در ایران کرد. شاید بتوان گفت که توجه مخصوص کمیسیون حقوق بشر سازمان مللمتحد به ایران عمدتاً به خاطر نگرانیهای دولتهای عضو سازمانملل نسبت به سرنوشت بهائیان و دگراندیشان بوده است. گزارش سالانه وزارت امورخارجه آمریکا در مورد آزادیهای مذهبی در جهان، نقض حقوق اقلیتهای مذهبی در ایران را مورد انتقاد قرار داده است. در این گزارش که همه ساله به کنگره آمریکا ارائه میشود، آمده است که رویکرد دولت ایران در برخورد با آزادی مذهبی در این کشور همچنان رو به وخامت میرود. گزارش وزارت خارجه آمریکا همچنان از «ایجاد فضای تهدیدآمیز برای اقلیتهای مذهبی غیرشیعه در ایران از جمله اقلیتهای مذهبی بهائیان، صوفیان، مسیحیان و یهودیان انتقاد کرده است. اگر بخواهیم قانون اساسی جمهوری اسلامی را با اعلامیه جهانی حقوق بشر قیاس کنیم، این امر با این اعلامیه در تناقض و تضاد فاحش است، چرا که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر صراحتا عنوان شده «هرکس حق دارد از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهرهمند شود البته این حق متضمن آزادی در تغییر مذهب یا عقیده، متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان و همینطور شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است و هر کس میتواند از این حقوق به صورت انفرادی یا جمعی برخوردار شود. نداشتن آزادی در دین یکی از مشکلات اساسی در ایران امروز است و باید در نظر داشت که پیروان مذاهب مختلف نیز مانند مسلمانان شیعه، حق شهروندی دارند در نتیجه باید به عنوان یک شهروند ایرانی از حقوق خود بهرهمند باشند. حق اعتقاد به ادیان مختلف، آزادی ابراز عقیده براساس دین خود، آزادی اجرای مناسک و حق داشتن معبد، از حقوق مسلم انسان است.
تجاوز به بازداشتیان زن در بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران زاهدان
مریم حبیبی
پیشتر چند گزارش درباره تعرض و تهدید به تجاوز جنسی در بازداشتگاههای اطلاعات سپاه منتشر شده بود که این نهادامنیتی از تجاوز به عنوان یک ابزار سرکوب استفاده میکند. با وجود اینکه در آن زمان خبرهای مختلفی مبنی بر تجاوز جنسی علیه بازداشتیان توسط گزارشگران دریافت میشد اما اخیراً گزارشاتی مبنی بر اینکه قربانیان در جریان بازجویی در بازداشتگاه اطلاعات سپاه زاهدان از سوی بازجویان این نهاد امنیتی مورد «تجاوز جنسی» قرار گرفتهاند منتشر شده است. براساس اظهارات قربانیان تجاوز، مأمورین اطلاعات سپاه و بازجویان این نهاد امنیتی در طول دوران بازجویی به تعدادی از دختران جوان تجاوز جنسی کردهاند. براساس پرسشهایی که بازجویان از این دختران جوان کردهاند مشخص است که بازجویان اطلاعات سپاه قصد داشتهاند از زبان این بازداشتیان زن «بر علیه کارکنان مجموعه مکی زاهدان سناریوسازی» کنند. یکی از قربانیان که در یک تجمع اعتراضی علیه حکومت به همراه تعداد زیادی از دختران دیگر بازداشت شده است در تشریح رفتار مأموران در حین بازداشت و پس از آن گفته است: «ما را اول انداختند داخل ون سیاه رنگ و با چشم بند چشمها را بستند و دستها را با یک سیم بستند و پس از آن ما رو بردند جایی که نمیدونم کجا بود. پس از اون موبایل و کیف و همه وسایل رو حتی لوازم آرایشی داخل کیف رو تحویل گرفتن» به گفته این قربانی مأموران در حین انتقال و داخل بازداشتگاه بدون اینکه حرفی بپرسند به آنها «سیلی و لگد میزدند» بر اساس اظهارات این قربانی «تعرض و توهین جنسی» علیه بازداشت شدگان زن و دختر یک امر عادی بوده که توسط تمام پرسنل بازداشتگاه اطلاعات سپاه صورت میگرفته است این قربانی در تشریح این رفتار بازجویان گفته است: جای حساس بدن رو با لگد فشار زیادی میدادند و ما رو سگهای ماده …! میگفتند؛ الفاظ رکیک استفاده میکردند که چند بار با …! رابطه جنسی داشتید این قربانی که به همراه تعداد دیگری از دختران و زنان معترض بازداشت شده بود در روز ابتدایی بازداشت به صورت گروهی در یک سلول نگهداری میشدهاند و پس از آن مأموران آنها را از یکدیگر جدا کردهاند. این قربانی در تشریح منتقل کردن این دختران به انفرادیهای جداگانه و آغاز شدن بازجوییها گفته است: ما رو از همدیگه جدا میکردند هرچه ما و دوستام به هم چسبیده بودیم که ما رو جدا نکنید گفتن نه دیگه شب پاره کردن شماست! گفتم شما مسلمان هستید ما هم انسان بخاطر خدا به خاطر بیگناهی! ما دختریم شما رو جون عزیزانتون کاری نداشته باشید. گفتن خفهشو ماده سگ شب خواب …! قسم خوردم من ایشان را ندیدم نمیشناسم به گفته این قربانی پس از اینکه بازجویان، اطلاعات شخصی آنها را پرسیده و درباره مسائل ریز و درشت زندگی آنها سؤال پرسیدهاند و محتویات گوشی را چک کردهاند از او پرسیدهاند الان بگو لیدر شما کی بود؟ از مسجد مکی با چه کسی و کسانی رابطه داری؟ این بازداشت شده به این سؤالات پاسخ داده است که من کاری نکردم، بازپرس در جواب به این پاسخ قربانی گفته است: نشد دیگه راه نمیایی! خوشت میاد به روش مخصوص باهات حرف بزنم! بازجویان اطلاعات سپاه اصرار داشتهاند که قربانیان بگویند با چهرههای شاخص رابطه جنسی داشتهاند و بپذیرند که این افراد با گروه مسلح بلوچستان و مجاهدین خلق و سلطنتطلبان در ارتباط بودهاند و زمانی که آنها این اتهامات بازجویان را انکار کردهاند. یکی از بازجویان به یکی از قربانیان گفته است من کاری میکنم که تو مثل بلبل بگی چند بار سرویس دادی اینجا لال مادر زاد به حرف میاد دختر هرزه! به گفته این قربانی پس از تهدید، بازجو دو نفر را که انگار دم در منتظر بودند را صدا زد اومدند. بعد گفتند وقتشه! لباسهامو پاره کردند. هرچه فریاد زدم التماس کردم خواهش کردم منو بکشید اما این کار رو با من نکنید ولی فایدهای نداشت فکر به خودکشی در قربانیان و اقدام نامؤفق یکی از قربانیان برای خودکشی این قربانی درباره اثرات روانی پس از تجاوز گفته است: تا مرز خودکشی رفتم الان که برات میگم آتش میگیره تموم بدنم شبی نبوده کابوس نبینم. طوری افسردگی داشتم که خواستم خودمو راحت کنم اتفاقا قرص برنج هم گرفتم بعد گفتم چرا خودمو نابود کنم باید بایستم اینا رو مجبور کنم پاسخگوی جنایات خود باشند قابل ذکر است بسیاری از بازداشتیان معترض اعتراضات اخیر که از بازداشتگاههای اطلاعات سپاه در سیستان و بلوچستان آزاد شدهاند دچار افسردگی شدید شدهاند و ارتباط خود را با اطرافیانشان قطع کردهاند و حتی بسیاری از دختران و پسران دانشجو که در طول اعتراضات سرتاسری در سیستان و بلوچستان بازداشت شدهاند، پس از آزادی ادامه تحصیل در دانشگاه را رها کردهاند. بسیاری بیم آن دارند که این رفتار بازداشتیان آزاد شده ممکن است نتیجه روانی برخورد مأموران و بازجویان اطلاعات سپاه با آنها در طول دوران بازداشت باشد. آنچه که مسلم است و شواهد و قرائن نشان میدهد سازمان اطلاعات سپاه از تعرض و تهدید جنسی و در مواردی تجاوز جنسی به عنوان ابزاری برای اعترافگیری، سناریوسازی و کشتن روانی معترضین و همچنین گسترش دادن جو ارعاب و خفقان در بین مخالفین خود بهره میگیرد.
رژیم کودککش و اصلاحطلبان شیپور را از سمت گشادش مینوازند
عباس رهبری
لابی رژیم کودککش، شبکهی عوامل آن در بوقهای تبلیغاتی غربی، و اصلاحطلبان شیپور را از سمت گشادش مینوازند در تروریستی بودن سازمان سپاه پاسداران و همهی شاخهها و نائبانش هیچ تردیدی وجود ندارد و افرادی مثل عباس عبدی و دیگر امضاءکنندگان بیانیهی محکوم کردن اعلام تروریست بودن این نهاد از سوی پارلمان اروپا این را بهتر از همه میدانند. مگر ممکن است عباس عبدی و دیگر اصلاحطلبان ندانند که هستهی اولیهی فرماندهان و نیروهای سپاه عمدتاً از نیروهای فداییان اسلام، تروریستهای آموزش دیده در سوریه و لیبی و گروههای تروریستی تشکیل دهندهی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (مثل منصورون) تشکیل شد؟ ۴۳ سال نیز دورانی طولانی برای روشن شدن ماهیت یک نهاد است. مشکل امضاءکنندگان آن بیانیه این است که دیگران نباید بگویند مثل آن که فرزند شما قلدر و دزد و دروغگو است و خودتان این را خوب میدانید اما از این که دیگران این واقعیات را بگویند دلخور میشوید و خودتان هم این را نمیگویید چون نمایانگر رفوزگی خود شما در تربیت فرزند است. اصلاحطلبان دقیقا در چنین وضعیتی هستند.اما اعضایلابی و شبکهی مشاطهگران رسانهای رژیم در غرب در مالهکشی اقدامات جنایتکارانهی سپاه پاسداران (مثل مشارکت در صنعت موادمخدر و کشتار ۷۰ هزار زن و کودکسوری و انواع بمبگذاری و ترور) و ممانعت از مخدوش شدن چهرهی آن یک کسب و کار عظیم دارند. شما روایت «ملی بودن سپاه»، «تلاش ما برای پیشگیری از جنگ»، «خود ما جنایتکاریم» و اسلام هراسی و ایران هراسی را از آنها بگیرید چه چیز دیگری برای کسب منابع از نهادهای دولتی امریکا و شرکتها و سرمایهداران چپ امریکایی و نیز حوالههایی که از ایران میآید برای آنها باقی میماند؟دو دهه است که لابی رژیم اسلامی در کشورهای غربی و شبکهی رسانهای آن با توجیه پرهیز از جنگ (اتکا بر جنگ نادرست بوش در عراق)، دول غربی را بر سر کار گذاشته تا با رژیم داعشی ایران از سر مماشات در آیند و با چند ورق کاغذ جاهطلبی هستهای آن را مهار کنند. ببینید نتیجه چه بوده است: داشتن ظرفیت ساخت یک تا سه بمب هستهای و چند ماه تا تحقق آن بدین ترتیب تلاش «کارآمد» لابی برای پرهیز از جنگ، دول غربی را در آستانهی جنگ قرار داده است چون در نهایت با حمله به تأسیسات اتمی موجود در اختیار سپاه یا سقوط جمهوری اسلامی است که برنامهی هستهای جمهوری اسلامی صلحآمیز خواهد شد.داستان اصلاحطلبانی که با گذاشتن سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی با هدف پرهیز از جنگ مخالفت کردهاند نیز عیناً تکرار همین ماجراست. آنها نیز همان روایت لابی را در مقابله با جنگطلبی در عین باز گذاشتن دست رزیم جنگ طلب تکرار میکنند. میگویند سپاه را باید بخشی از ارتش ملی کشور قلمداد کرد تا خطر جنگ رفع شود اما تنها با حذف و نابودی سپاه است که خطر جنگ رفع میشود. اگر دول غربی جنگ در ایران را نمیخواهند باید تمام پادگانها و مراکز این نیروی اهریمنی را در ایران هدف قرار دهند به همان شکلی که نابودی پادگانهای ارتش نازی در آلمان به جنگ پایان داد.سپاه پاسداران برای جنگ با مردم ایران توسط یک رژیم فاسد اشغالگر و لات و لوت و جنگ علیه تمدن غربی (ماهیت جمهوری اسلامی) تأسیس شده و آنها که این را نمیبینند چشمان خود را بستهاند. یکبار سخنان دو ولی وقیح و فرماندهان سپاه در ۴۳ سال گذشته را مرور کنید. آنها هرگز از صلح سخن نگفتهاند. نوید آنها همیشه نابودی امریکا و اسرائیل و نابودی دشمنان داخلی (اکثریت مردم) ایران بوده است و نابودی برای یک سازمان نظامی و رهبران آن بدون جنگ اتفاق نمیافتد. امروز سپاه پاسداران در جنگ یمن نیروی اصلی است و در جنگ سرد میان لبنان و اسرائیل و در جنگ داخلی عراق و سوریه نیز نیروی کلیدی بوده است.سخن گفتن در مورد مماشات با سپاه (که امروز هستهی سخت رژیم است) برای پرهیز از جنگ یک تف سر بالاست که بر گشته و چشمان گویندگان را تیره و تار کرده است. جالب است که در میان مشاطهگران سپاه و جمهوری اسلامی حتی یک نفر نیست که در مورد کشته شدن حدود صد نفر از مردم زاهدان و کور شدن ۱۵ تن از آنها کلمهای به زبان آورده باشد. این اتفاقی نیست. کسی که در جانب ستم دیده نمیایستد ظرفیت بالایی دارد تا در کنار ستمکاران بایستد.با وجود سپاه و برنامهی هستهای جمهوری اسلامی صلحی در منطقه و دنیا اتفاق نمیافتد چون در هر منطقهی نزاعی که دول غربی حضور داشته باشند (اوکراین) یا نداشته باشند (سوریه در آغاز جنگ داخلی) سپاه حاضر خواهد شد و بنزین روی آتش میریزد. برنامهی هستهای با دو دهه دروغ هرگز صلحآمیز نبوده و هرگز صلحآمیز نخواهد شد مگر آن که به دروغها و فتواهای یک حکومت که هر روز دروغ میگوید باور داشته باشیم. آنها که این دروغها را باور میکنند به نفعشان است که باور کنند. صدای شیپوری که لابی رژیم و اصلاح طلبانش مینوازند خفه و آزار دهنده است و به خود آنها نیز فشار بیش از حدی وارد میکند و به همین علت رنگ رخسارهشان تیره است. علتش آن است که شیپور را عوضی به دست گرفتهاند. به جای آن که به منشأ جنگ و تشنج در خاورمیانه نگاه کنند میخواهند دول غربی را منشا جنگ در دنیا معرفی کنند یا به جای جاهطلبی اسلامگرایان جاهطلبی دول بیلیاقت و دانه برفی اروپایی و امریکایی را قرار میدهند. اینها ظاهراً در یک دنیای ایزوله شده و حبابی زندگی میکنند که هنوز اسلامگرایان در غارهای یخی هستند و فسیلهایشان به حرکت در نیامده است. اصلاحطلبان برای توجیه عملکرد و رانتها و فسادها و دستاوردهایشان باید خود را در قنداق مظلومیت اسلامی، و تنفر از غرب بپیچند اما لابی رژیم و شبکهی نیروهایش در رسانههای غربی تنها در پیکسب منابع از احمقهای مفیدی است که تصور میکنند میتوان رژیم کودککش شیعه یا طالبان را به جرگهی ملل متمدن اضافه کرد. اگر به سخنان محمد رضا باهنر در دفاع از لابی رژیم نگاه کنید میبینید که بعد از ظریف نیز حمایتهای رژیم ادامه داشته است.شما وقتی شیپور را از سر گشادش بنوازی درست مثل لیلی گلستان مجبور میشوی دروغهای بزرگتری بگویی تا مهملاتت را توجیه کنی: این که تلفنت دست دیگری بوده و خودت نبودی بلکه دستت بوده. عباس عبدی نیز در عین آن که اسمش پای بیانیهی مخالفت با اعلام تروریست بودن سپاه است امضای آن را با عنوان تحلیلگر بودنش انکار میکند (در مصاحبه با زیتون: دیگران اسم وی را گذاشتهاند بدون آن که به وی بگویند) تا هم از مواهب این امضاء در برابر زندانبانان سابقش برخوردار شود و هم در برابر مخالفان آبرویش را حفظ کند.رسانههای فارسی زبان خارج کشور بی بی سی فارسی نیز عیناً مشغول شیپور نوازی از سر گشاد آن در انعکاس خبرها هستند. بی بی سی فارسی برای این که اسلامگرایان آن را به عدم بیطرفی متهم نکنند در کنار انعکاس جنایات جمهوری اسلامی وقت و بیوقت لگدی به عربستان سعودی میزند تا اینها را مساوی معرفی کند در حالی که امروز هیچ رژیم استبدادی و دیکتاتوری در دنیا به گرد جمهوری اسلامی در یاغیگری و تروریسم و آدمکشی و فساد و قساوت نمیرسد. آی کیوهای بی بی سی فارسی بعد از دو دهه زندگی در غرب هنوز متوجه نشدهاند که در ایالات متحده امریکا نیروی انتظامی سراسری تحت عنوان پلیس امریکا وجود ندارد و در هر موردی که یک یا چند پلیس مرتکب خشونت میشوند آن را به عنوان ساختگی «پلیس امریکا» نسبت میدهند. در امریکا سازمانی تحت عنوان پلیس وجود ندارد و پلیس نهادی شهری و محلی است. این را بارها در نوشتههایم به ستایشکنندگان چه گوارا و لنین در بی بی سی فارسی تذکر دادهام اما آنها حاضر نیستند جهت شیپور را در نواختن تغییر دهند و تف افتاده بر صورتشان را پاک کنند. بهتر نیست دیگر تف سر بالا نکنند تا بتوانند واقعیات را با وضوح ببینند؟
تجاوز، تعرض، آزار جنسی زنان در ایران
پگاه ستایش
آزارگران طیف وسیعی از مردان وابسته به نظام سلطهاند که با اتکا به حاشیه امنی که حکومت به آنان اعطا کرده؛ زنان را آزار و شکنجه میدهند و به هیچ نهادی هم پاسخگو نیستند. تجاوز، شکنجه و آزارهایجنسی متهمان و زندانیان زن، سابقهای به درازای عمر جمهوری اسلامی ایران در 44 سال اخیر دارد. تهدید و عمل به تجاوز، استفاده از الفاظ رکیک جنسی، لمس بدن و دیگر آزارهای مبتنی برجنسیت زنان زندانی در ایران معمولا از لحظه دستگیری آنان آغاز میشود و در تمامی مراحل از بازجویی و دادگاه گرفته تا زندان ادامه مییابد. در این میان آن دسته از زنان زندانی که صدای رسایی دارند از داخل زندان یا پس از آزادی دست به افشاگری میزنند و روایتگری میکنند اما گروه خاموشی که صدای رسایی ندارند، رنج آزارهای جنسی را تا پایان عمر بر دل میکشند. در طول 44 سال گذشته بارها روایتهایی از تجاوز و آزار جنسی زنان در زندانهای حکومت ایران منتشر شد؛ آخرین آنها نیز اتفاقی بود که در زندان ارومیه برای (سعدا خدیرزاده) افتاد. او در یک فایل صوتی از داخل زندان از آزارهای کلامی جنسی و فشارهای امنیتی که برای اعترافگیری در زندان متحمل شده است، پرده برداشت.پس از آن هم ۱۶ زندانی سیاسی زن از داخل زندان اوین در بیانیهای افشا کردند که زنان زندانی همواره در معرض آزارهای مبتنی بر جنسیت قرار دارند. در نامه زندانیان سیاسی زن آمده بود که حتی اتهام بسیاری از زندانیان زن جرائم عمومی نیز ریشه در نابرابریهای جنسی دارد زیرا بسیاری از آنان قربانیان کودکهمسری، خشونت خانگی و خلأهای قانونی بودهاند و به جرمهای انتسابی دست زدهاند. در سالهای پس از وقوع انقلاب اسلامی، شمار زیادی از زنان و مردان با اتهامهای سیاسی دستگیر و زندانی شدند. در میان بیشماری از زندانیان سیاسی، گروهی از آنان دختران باکره بودند. نتایج یک کار تحقیقی به نام «جنایت بیعقوبت آشکار میکند که این دختران قبل از اعدام مورد تجاوز قرار میگرفتند تا مبادا به بهشت بروند. تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام دلیل دیگری نیز داشت و آن دستوری از آیتالله منتظری مبنی بر عدم اعدام دختران بود. اگرچه او در خاطرات خود از این اقدام اعلام برائت کرد و گفت که از دستورش سوءبرداشت شده است. تعدادی از آنان که از کشتار دهه ۶۰ نجات یافتند و آزاد شدند پس از رهایی از زندان روایتها و مشاهدههای خود را از تجاوز و تعرض به زندانیان زن بیان کردند. پروانه عارف، از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که در ۱۷ سالگی دستگیر شد نیز در خاطرات خود درباره شبی صحبت کرده است که اسدالله لاجوردی، رئیس وقت زندانها در حسینیه زندان اوین به دختران زندانی گفت که ما شما را باکره اعدام نمیکنیم. مقامهای زندان برای اینکه تجاوز آنان توجیه شرعی هم داشته باشد، دختران باکره را قبل از اعدام صیغه میکردند. روایتهای متعدد شاهدان و قربانیان در زندانهای جمهوری اسلامی ایران اثبات میکند که تجاوز و آزار جنسی زندانیان زن در دهههای ۷۰ و ۸۰ نیز ادامه یافت. با این حال نامه مهدی کروبی به اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۸ آشکار میکند که روند تجاوز به زندانیان به عنوان فرایندی سیستماتیک در زندانهای حکومت ایران ادامه یافته است . مهدی کروبی، پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ و شروع اعتراضهای مردمی در نامهای به هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: «برخی افراد با دختران بازداشتی به شدتی تجاوز نمودهاند. که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی، واکنشهای زیادی در پی داشت زیرا اثبات میکرد که تجاوز به زندانیان در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی ایران به روال سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ ادامه دارد. ضمن اینکه روایتهای زندانیان زن اثبات میکرد. آزار جنسی زنان زندانی در ایران در فرایندی سیستماتیک ادامه دارد. نیلوفر بیانی، زندانی محیطزیست نیز در بهمن سال ۱۳۹۷ نامهای سرگشاده به علی خامنهای نوشت و در آن افشا کرد که بازجویان اطلاعات سپاه او را «زیر شدیدترین شکنجههای روحی و روانی و تهدیدهای جنسی قرار دادهاند تا اعتراف کند. بنده بر این باورم که آزار و تعرض جنسی زنان زندانی برنامهای هدفمند است که بازجوها برای شکست مقاومت زندانی از آن استفاده میکنند. ماهها است که کشورمان ایران شاهد خیزش عظیم مردمی و اعتراضات گسترده خیابانی است که به دنبالگذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی، تحقق دموکراسی، حقوق بشر و پایان بخشیدن به استبداد هستند. زنان در این جنبش اعتراضی، تاثیر بهسزایی داشته و حکومت استبدادی و زنستیز در سرکوب این جنبش، برخورد خشونتبار با زنان را شدت بخشیده است. تعرض به زنان به عنوان یکی از ابزار و اهرمهای فشار و سرکوب زنان که پیشتر نیز وجود داشت، در این وقایع بهطور گسترده در حین بازداشت و در بازداشتگاهها اعمال شده است. این امر، مرا واداشت تا به اعتراض به مسئله تعرض به زنان و تلاش برای افشا و توقف آن بپردازم. طی روزهای گذشته تعدادی از بازداشتشدگان وقایع اخیر، از محل دستگیریهایشان در خیابانها و از سلولهای انفرادی بندهای امنیتی اوین و برخی بازداشتگاههای نامعلوم و از زندان قرچک ورامین به بند عمومی زنان اوین منتقل شدهاند که روایتهای تکاندهندهای از شیوههای تعرض به زنان دارند. این روایتها و اعتراض به تعرضات جنسی فیزیکی و کلامی چند بار به مقامات مسئولی که برای بازدید به زندان قرچک رفته بودند، گفته شده است. از جمله در تاریخ ۱۸ آذر، مسئول حقوقبشر قوه قضاییه، آقای «کاظم غریبآبادی و بیشتر از آن رییس سازمان زندانها، آقای «حیاتالغیب و نمایندگان مجلس از جمله «زهرهالهیان که برای رسیدگی به وضعیت بازداشتیها به زندان قرچک رفته بودند، این روایتها و شکایتها را شنیده و قول پیگیری داده بودند که متاسفانه نه تنها رسیدگی صورت نگرفته بود، بلکه صدا و سیمای حکومتی در برنامه ۲۰:۳۰ آن را تکذیب کردند. همچنین در جریان اعتراضات ایران تاکنون ۵۷۴ دانشجو بازداشت و مفقود شدهاند و مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفتهاند. زنان عموما در محل بازداشت در کوچه و خیابان و همچنین بازداشتگاههای موقت و حین بازجویی در سلول با فحاشیهای رکیک جنسی و الفاظ آلت جنسی مواجه شدهاند. واقعیت این است که بازگو کردن این تعرضات بیشرمانه از سویی میتواند موجب ایجاد رعب و وحشت در میان خانوادهها شود و از سویی دیگر بازگو نکردن آن سرپوشی بر جنایات حکومت بوده و افشا نکردن آن موجب تداوم این شیوه سرکوبگرانه علیه زنان میشود. لذا به نظر میرسد که میبایست تعرض به زنان فعال و مبارز و معترض در ایران را به شکل گسترده و قدرتمند در سطح جهانی بازگو کرد تا با افشای آن، عامل و باعث توقف آن شویم و مسئله تعرض به زنان را از عامل تهدید و عقبنشینی زنان به عوامل تضعیف و عقب راندن حکومت متعرض تبدیل کنیم و در این امر توجه ویژهای به بخش رسانه کنیم اکنون تاکید دارم شجاعت و جسارت و ایستادگی و مبارزه چنانچه با انعکاس رسانهای و نهاد حامی حقوق بشر همراه گردد، تاثیر کارسازی خواهد داشت و دستاورد به همراه خواهد آورد. بنده به عنوان یک زن فعال مدنی که برای گذر مسالمتآمیز مردم از حکومت دینی و استبدادی و زنستیز و برای تحقق دموکراسی، حقوقبشر و آزادی تلاش میکنم زیرا خود طعم تلخ تعرض به زن و همچنین از دست دادن فرزند 1 ماه و نیم را در 5 آذر ماه 1400 در بازداشتگاه اصفهان چشیده و اعتراض کردهام و باور دارم که ما زنان جسور و مقاوم و سرزنده و امیدوار در ایران علیرغم آگاهی از شیوههای سرکوبگرانه و خشونتآمیز حکومت و امکان تعرض و حتی تجاوز به خیابانها آمده و به مبارزه ادامه خواهیم داد و تا لحظه پیروزی یعنی استقرار دموکراسی و پایان دادن به استبداد، عقبنشینی نخواهیم کرد امیدوارم که هرچه زودتر ایران بانو آزاد شود و همه ما در کنار هم در ایرانمان با صلح وآرامش زندگی کنیم.
محاکمه رؤسای جمهوری اسلامی ایران
حلیمه حسنسوری
دولت فاسد جمھوری اسلامی برای حفظ نظام کثیف تروریستی خود از ابتدا انقلاب ٧۵ تا الان جنایت ھای بسیاری رامرتکب شده است. از جنایتھای جمھوری اسلامی میتوان اعدامھای دسته جمعی سال ٧۶ و ترورھای فعالان سیاسی بیرون و خارج از ایران را نام برد. این ترورھا توسط تیم ھای ترور جمھوری اسلامی انجام شده بیش از دویست تن ازمخالفان خود را از جمله شاپور بختیار، فریدون فرخزاد، دکتر قاسملو، دکتر شرفکندی ھمایون اردلان، فتاح عبدلی، نوری دھکردی، دکتر کاظم رجوی، را بقتل رساندند. یکی از جنایت ھایی که جمھوری اسلامی متھم به آن است اعدام زندانیان عقیدتی، سیاسی در تابستان ٧۶١٣ است در این تابستان چند ھزار نفر به صورت مخفیانه اعدام شده و درگورھای دسته جمعی دفن شده اند که یکی از معروفترین این گورھای دست جمعی می توان به خاوران اشاره کرد، در آن سالھا یک ھیئتی بود که به ھیئت اعدام معروف بود،اسامی ھیئت اعدام سال ٧۶ عبارت بودند ازحسینعلی نیری(حاکم شرع وقت) مرتضی اشراقی( دادستان وقت) ابراھیم رئیسی ( معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی ( نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) بودند که حکم اعدام بازداشت شدگان را دادن که این بازداشت شدگان جوانانی بودند که ھنوز در دھه ٢٠ زندگی خود بودند و جرم آنھا فقط داشتن اعلامیه بود، و ھیچ وقت این اعدامھا را انکار نکردند بلکه ازآن دفاع می کردند و برای حفظ نظام کثیف جمھوری اسلامی حیاتی می دانستند و دیگر جنایت ھای جمھوری اسلامی می توان به شکنجه زندانیان سیاسی، تجاوز جنسی به زنان زندانی، شکنجه دادن با گرسنگی در سلول انفرادی، برده شدن به تاریکخانه بدون نورو لباس زیر ھمراه با شتم وضرب، اعدام نمایشی، تنبیه شدن به دلیل ورزش گروھی پخش شیرینی با تمسخر و تحقیر بعد از اعدام زندانیان که البته اکنون نیز ادامه دارد نام برد. یکی دیگر از این جنایات می تواندر سال ١٣٨٨ در جریان تظاھرات مردمی در انتخابات ریاست جمھوری اشاره کرد در انتخاباتی که محمود احمدی نژاد ازسوی وزارت کشور پیروز انتخابات معرفی شد در این دوره صدھا نفر از روزنامه نگاران فعال، جوانان بی گناه،فعالان سیاسی، رھبران احزاب سیاسی منتقد دولت بودند که بدون ارتکاب جرم بازداشت و زندانی شدند. در این دوره به بسیاری از خوابگاه ھای دانشجویان حمله ور شدند و تعداد زیادی را مجروح و بازداشت کردند، برخی از پزشکان می گویند تعداد کشته شده ھا بیشتر از تعداد اعلام شده است و شکنجه و تجاوزھای بی شماری صورت گرفت است. یکی از تجاوزھا را روزنامه گاردین از آزار جنسی یکی از پسران منتشر کرد یکی دیگر از این موارد ترانه موسوی که احتمال تجاوز جنسی وجود داشته جسد وی سوخته پیدا شده. مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ھم ازموارد متعدد تجاوز جنسی به بازداشت شدگان را خبر داد وآن قطعاًاثبات شده است، بعضی تجاوزھا ھم با باتوم و شیشه نوشابه به بازداشت شدگان پس از انتخابات اثبات شده است. ای رانفان دبیرکل عضو بین الملل در ۵١ اوت از خامنه ای خواست تا این موضوع توسط ھیئت کارشناسان مستقل بین المللی مورد بررسی قرار گیرد. و دیگر جنایات حکومت آخوندی دی ماه ۶١٣٩ بود که شروع این تظاھرات نه به گرانی در دوره ریاست جمھوری حسن روحانی بود، عبدالرضارحمانی فضلی وزیر کشور تعداد بازداشت شدگان را بیش از ۵ ھزار نفر خواند و ھنوز اطلاعات دقیقی از تعداد ومشخصات دقیق قربانیانی که در تظاھرات کشتھ شدن وجود ندارد اسامی بعضی از آنھا به عبارت زیر است: شھاب امانالھی، حسن ترکاشوند، اصغرھارون رشیدی، نعمتﷲ صالحی، احمد حیدری، محمد ابراھیمی سینا قنبری و وحید حیدری. در پی این اعتراضات دست کم چندین تن اعدام شدند از جمع این افراد میتوان به مصطفی صالحی نام برد که درصبح ۵١ مرداد ١٣٩٩ اعدام شد. این تظاھرات ھا نشان می دھند که معترضان از وضعیت موجود خسته ھستند و دریچھای برای تغییر در سیاست ھای حکومت نمی بینند و ھر روز دولت زندگی را بر دوش مردم سنگین و سنگینتر میکند و پاسخگوی ھیچکدام از این اتفاقاً تنھا نیستند، مردم خواھان پایان این حکومت ھستند حکومتی که بر پایه نیرنگ و مرگ جوانان کشور پایهریزی شده است.
مجازات اعدام در جمهوری اسلامی و حقوق بشر
مصطفی حاجی قادر مرحومی
در ایران دست کم یک اعدام در هر روز انجام میشود. نهمین گزارش سالانه سازمان حقوق بشر ایران درباره مجازات اعدام در ایران در سال ۲۰۱۶ منتشر شد اما هرچند بر اساس این گزارش تعداد اعدامها کاهش یافته، اما همچنان نشان میدهد که ۵۳۰ نفر در سال ۲۰۱۶ میلادی اعدام شدهاند. نکته خاص و ویژه گزارش سالانه اعدام از سوی سازمان حقوق بشر ایران تأکید بر نقش دادگاه انقلاب به عنوان یکی از عوامل اصلی سرکوب و ناقض روند دادرسی عادلانه در نظام قضایی ایران است. براساس این گزارش، دادگاههای انقلاب مسئولیت اکثر احکام صادره اعدام در چندین سال گذشته را به عهده داشتهاند و طبق گزارش سازمان حقوق بشر ایران در سال ۲۰۱۶ دستکم ۶۴ درصد از اعدامها در این سال و بیش از ۳۲۰۰ اعدام از سال ۲۰۱۰ تا کنون توسط دادگاههای انقلاب صادر و اجرا شده است. استدادگاههای انقلاب که با پبروزی انقلاب اسلامی در ایران تشکیل شد، هرگز به کار خود پایان نداد و احکام این دادگاه در دهههای گذشته به عنوان احکامی غیرشفاف که با محاکمههایی کمتر از ۱۵ دقیقه، بدون دسترسی به وکیل انتخابی صادر شده، از روشهایی چون اعترافات اجباری تحت شکنجه استفاده کرده است. نکته مهم دیگری که در گزارش سالانه اعدام سازمان حقوق بشر ایران به چشم میخورد، تعدد اعدامشدگان در ارتباط با مواد مخدر است. بر اساس این گزارش ۲۹۵ نفر با اتهامات مرتبط با مواد مخدر اعدام شدهاند که معادل ۵۶ درصد اعدام شدگان است. تعدد اعدامهای مربوط به مواد مخدر همواره ایران را تحت فشار نهادهای بینالمللی قرار داده و در نهایت در سال ۲۰۱۶ بحث درباره عدم بازدارندگی مجازات اعدام در زمینه جرائم مرتبط با مواد مخدر به یک فوریت لایحهای با امضا ۱۵۰ نماینده مجلس شورای اسلامی انجامید که در آن خواهان حذف مجازات اعدام برای برخی از جرائم مربوط مواد مخدر شده بودند. با این حال، این لایحه در معنای دقیقتر به دنبال حذف مجازات اعدام نیست و جمهوری اسلامی بارها تأکید کرده که مجازات اعدام را حذف نخواهد کرد چالش دیگر در زمینه مجازات اعدام در ایران تمایل جمهوری اسلامی به اجرای این حکم در ملاء عام است که در سال ۲۰۱۶ به ۳۳ اعدام در ملاء عام ختم شده است. با وجود تلاشهای کنشگران مدنی برای مبارزه با این شیوه و اثرگذاری بر افکار عمومی، همچنان تماشای اعدام یک تفریح خانوادگی و یک مراسم عمومی است، گرچه در مواردی هم کنشگران موفق شدهاند تعداد حاضران در این مراسم را کم کنند به عنوان یک چالش همیشگی دیگر باید به مجازات اعدام برای مجرمانی اشاره کرد که زیر ۱۸ سال مرتکب جرم شدهاند. جمهوری اسلامی برای کودکان هم مجازات اعدام تعیین میکند و تنها اجرای آن را به پس از ۱۸ سالگی موکول میکند. در سال ۲۰۱۶، حداقل ۵ مجرم زیر ۱۸ سال در میان اعدامشدگان بودهاند اعدام زنان و اعدام به دلیل قتل عمد به همراه شکلهای نامتعارف اعدام مثل سنگسار، همواره از موضوعات دیگری بوده که در گزارشهای مربوط به اعدام در ایران مطرح شده است و جمهوری اسلامی ایران چندین اعدام در ملاء عام و دیگر مجازاتهای غیرانسانی و وحشیانه از جمله قطع عضو و کور کردن چشم را در سال ۲۰۱۶ مانند سالهای گذاشته اجرا کرده است. سال گذشته از نظر اعدام ۲۵ زندانی کرد، رکوردار بود. درماه آگوست سال ۲۰۱۶ شهرام احمدی و ۲۴ زندانی کرد سنی مذهب با اتهام همکاری با گروههای سنی شبه نظامی اعدام شدند در حالی برای اعترافات اجباری تحت شکنجه قرار گرفته بودند و احکام اعدام آنان توسط دادگاه انقلاب در محاکمههایی که کمتر از ۱۵ دقیقه و بدون امکان هیچ گونه دفاعی صادر مبارزه با اعدام اما در ایران مبارزهای بدون هزینه نیست. فعالان مبارزه با اعدام همواره زیر شدیدترین فشارها قرار دارند و چهره مشهور مبارزه با اعدام نرگس محمدی به دلیل تأسیس کمپین لگام (گام به گام تا لغو اعدام) ۱۰ سال حکم زندان گرفته است با وجود این تلاشهای فعالان مدنی در یک زمینه برای فرهنگ سازی و مبارزه با اعدام موفق بوده: به این معنا که در سال ۲۰۱۶ تعداد افرادی که در مقابل اعدام، بخشش را انتخاب کردند به طور قابل توجهی بالاتر از تعداد کسانی بوده که درخواست حکم قصاص کرده بودند.
کودک همسری در ایران
کوثر ولیزاده
مسئله ازدواج کودکان یا «کودک همسری»، در کنار حمایتهای حکومت جمهوری اسلامی بار دیگر به مایه نگرانی مخالفان این پدیده در ایران تبدیل شده است. آن هم در لابهلای بحث درباره لایحهای که از ابتدا برای مبارزه با خشونت علیه زنان تهیه شده بود. در پیرونمایی از لایحه پیشگیری از آسیبدیدگی زنان و ارتقای امنیت آنان در برابر سوءرفتار در مجلس شورای اسلامی، طیبه سیاوشی که از نمایندگان دور پیشین مجلس است و خود زمانی درگیر همین لایحه بوده، گفت که در نسخه جدید، دختران زیر ۱۳ سال شامل بند مقابله با ازدواج اجباری نمیشوند. به بیان دیگر، در این لایحه جدید، به رغم اینکه تدابیری برای جلوگیری از ازدواج اجباری پیشبینی شده، اما همچنان کودکان (دختران زیر ۱۳ سال و پسران زیر ۱۵ سال نمیتوانند با استناد به آن از ازدواج اجباری خودداری کنند. این در حالی است که در سالهای اخیر، علاوه بر انتشار آمارهای مختلف درباره افزایش ازدواج کودکان، حکومت متهم شده که نه تنها برای جلوگیری از این پدیده قدمی بر نمیدارد، بلکه تدابیری برای تسهیل ازدواج زیر ۱۸ سال نیز پیشبینی کرده است. مجلس یازدهم، حسن نوروزی، نایب رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس٬ آذر ماه سال ۱۴۰۰ گفت: نگاه درست و صحیح به مقوله ازدواج نگاه اسلام است، یعنی ازدواج دختر با بلوغ او است. برای تعیین زمان مناسب ازدواج بلوغ او در نظر گرفته شود و البته به اذن ولی به معنی پدر یا پدربزرگ. او در یک اظهار نظر دیگر مدعی شده بود: کودک همسری به موارد ازدواج بچههای ۹ یا ۱۰ ساله اطلاق شود و دختر ۱۳ ساله دیگر کودک همسر نیست. این در حالی هست که تعریف کودک همسری از نظر جوامع بینالملل ازدواج کودکان یا کودکهمسری نوعی ازدواج رسمی یا غیررسمی است که در آن فرد پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی وارد پیمان زناشویی میشود. حداقل سن ازدواج تعیین شده در قانون در بسیاری از حوزههای قضایی ۱۸ سال است، خصوصاً در مورد دختران؛ و حتی بعضاً قرار داشتن در ۱۸ سالگی نیز شامل قانون مذکور میشود. عموماً عبارت کودکهمسری در مورد کودکان دختری به کار میرود که با مردان بزرگسال به خاطر اجبار حاصل از سنتهای قومی، فقدان دانش و تحصیلات یا مشکلات اقتصادی خانواده، ازدواج میکنند. حوزههای قضایی متعددی ازدواج زود هنگام را با رضایت والدین یا در موارد خاصی همچون بارداری نوجوانان مجاز میدانند. قوانین سن رضایت سنی که در آن صلاحیت فرد، به طور معمول دختران، به رضایت برای رابطه جنسی مورد قبول قانون است به منظور محافظت از کودکان در برابر قرار گرفتن در معرض بهرهکشی جنسی و همچنین قاچاق کودکان نیز وضع شدهاند و تا حدودی به ازدواج کودکان نیز مرتبطاند. ازدواج در کودکی بر پسران و دختران تأثیرات منفی میگذارد. هرچند قریب به اتفاقآنهایی که صدمه میبینند دختراناند. بیشتر ایشان موقعیت اقتصادی-اجتماعی ضعیفی دارند. سطح اتحادیه اروپا و سطح بینالمللی، ازدواج کودکان یکی از اشکال ازدواج اجباری بهشمار میرود و مصداق نقض حقوق بشر و نمونهای از خشونت جنسی است در مجلس شورای اسلامی ایران طرحی تحت عنوان کودک همسری مطرح شدهاست که مخالفان و مؤافقان زیادی نسبت به آن اظهار نظر نمودهاند. شایعترین آن ازدواج دختران کم سن با مردانی است که به صورت غیرمتعارف از آنها بزرگتر هستند. این قضیه بیشتر در جوامع سنتی رایج است. براساس مفاد پیماننامه جهانی حقوق کودک، کودک به کسی اطلاق میگردد که سن او کمتر از ۱۸ سال باشد. در میان مسائلی که حقوق کودکان را به مخاطره میاندازد، ازدواج کودک یکی از مسائلی است که تعداد زیادی از کودکان را از حقوق خود محروم مینماید. طبق تعاریف مختلف، ازدواج زودهنگام یا کودک همسری به ازدواجی اطلاق میشود که زوجین یا یکی از آنان به سن ۱۸ سالگی نرسیده باشد. بنابر اعلام مرکز آمار ایران، آمار ازدواج دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله در سال ۱۳۹۹ در مقایسه با سال پیش از آن ۱۰.۵ درصد افزایش یافته است. دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد طی برنامه ششم توسعه٬ یعنی سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۰، ۳۲ هزار و ۵۲۴ دختر کمتر از ۱۵ سال ازدواج کردند. بر اساس اطلاعاتی که مرکز آمار منتشر کرده است ۷۷۳ هزار و ۷۵۶ نفر از دختران ۱۵ تا ۱۹ ساله ازدواج کردند. البته مشخص نیست چند نفر از آنها زیر ۱۸ سال بودند. هیچ نهاد رسمی تا کنون جمعیت دختران زیر ۱۸ سال را به صورت مشخص منتشر نکرده است. اما بر پایه دو آمار منتشر شده از ازدواج دختران زیر ۱۵ سال و زیر ۱۹ سال میتوان پیبرد که رقم «کودک همسری» در حال افزایش است. علاوه بر این، ازدواج کودکان در ایران محدود به مواردی که طبق قانون صورت میگیرد و در دفاتر رسمی ثبت میشود٬ نیست. محمود عباسی٬ دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک٬ اردیبهشت ۱۴۰۰ تایید کرد که آمار کودکهمسری در ایران از آنچه بهطور رسمی منتشر میشود، بیشتر است.در برخی خانوادهها دختران پیش از ۱۳ سالگی عقد موقت و یا دائم میکنند و وقتی به ۱۳ سال میرسند، با مراجعه به دادگاه عقد را بهصورت رسمی ثبت میکنند.کودکان حاصل از ازدواجهای غیررسمی کودکهمسری نیز تا زمان ثبت عقد والدین به صورت رسمی فاقد شناسنامه هستند. در میان ازدواجهای کودکان ثبت شده در سالهای گذشته چند مورد ازدواج زیر ده سال نیز وجود داشته است. از جمله یک دختر ۹ ساله پسران نیز قربانی کودک همسری هستند برخی فعالان مدنی میگویند تمرکز فعالان حقوق زنان و کودکان بر لزوم مبارزه با «کودک همسری دختران» باعث شده که نقض حقوق پسران در این میان نادیده گرفته شود. اگرچه به دلایل فرهنگی و اقتصادی٬ تعداد دخترانی که قربانی کودک همسری میشوند٬ به مراتب بالاتر از پسران است٬ اما نمیتوان و نباید نقض حقوق انسانی پسران را نیز در این میان نادیده گرفت. دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که طی پنج سال برنامه ششم توسعه ۱۶۲ کودک پسر زیر ۱۵ سال ازدواج کردهاند. همچنین دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که طی همان مدت بیش از صد و سیهزار پسر بین ۱۵ تا ۱۹ سال ازدواج کردهاند. قوانین حکومت جمهوری اسلامی روی کار ایران با وجود حاکمیت ناکارآمد برای حفاظت از خشونت علیه کودکان در حال حاضر کودکان زیادی را با قرار گرفتن در چارچوب اسلامی قربانی ازدواجهای زیر سن کرد است. ازدواج کودکانی که کودکی آنها را با ازدواج زود به هنگام به تاراج برده و آنها را در دوران کودکی و مجبور به تحمل بار سنگین مسئولیتهای یک خانواده و سختیهایی در راه زندگی کرده و حسرتهایی در دلهایشان برای از دستدادن کودکی که هرگز باز نخواهد گشت و دردهایی که در این مسیر سخت در روح لطیف آنها به وجود آمده تا همیشه برایشان باقی خواهد ماند. به امید روزی که تمامی کودکان در شرایط نرمال و در آغوش گرم خانواده کودکی پر از خاطرات شیرین کودکیشان را سپری کنند.
مسمومیت زنجیرهای مدرسههای ایران؛ چرا واقعیت پنهان است؟
لیلا رمضان
بر اساس گزارشها بیش از ۵۷ مدرسه در ایران دچار مسمومیت شدهاند. (۱۱ اسفند ۱۴۰۱ – ۲ مارس ۲۰۲۳) با گذشت حدود سه ماه از شروع مسمومیتهای زنجیرهای مدرسههای دخترانه در ایران و درخواست پی در پی والدین نگران برای کشف واقعیت، نه تنها دلیل این اتفاق مشخص نشده، بلکه وزرای کابینه و مقامها هر کدام اطلاعاتی میدهند که مسئول دیگر آنها را رد میکند.چطور شروع شد؟ اولین خبرها اوایل آذر ماه از هنرستان نور در قم منتشر شد. ابتدا مسمومیت ۱۸ دختر دبیرستانی و دو هفته بعد ۵۱ دانشآموز منتقل شده به بیمارستان در شهر مذهبی قم، اما تا اوایل بهمن ماه به طور گسترده به این موضوع توجه نشد.از نیمه بهمن ماه امسال کمکم این موضوع به صدر اخبار رسانهها آمد. به بروجرد در استان لرستان و سپس به شهرهای دیگر از جمله اردبیل کشیده شد.۴۸ دانشآموز در اردبیل و دانشجویان خوابگاهی در کرج مسموم شدند.چه اتفاقی در مدرسهها میافتد؟ شمار زیادی از دختران با حالت تهوع و علائم مسمومیت با آمبولانس به بیمارستانها منتقل میشدند. در مواردی هم گزارش شده بود که دختران دچار مشکلات جسمی دیگر شدهاند؛ از جمله پاهایشان از کار افتاده بود.الناز محمدی در روزنامه هممیهن نوشت که در یکی از مدارس بروجرد دانشآموزان در حیاط مدرسه دچار تنگی نفس شدند. اما ظاهرا منشا ایجاد سرگیجه و حالت تهوع در داخل ساختمان مدرسهها بوده است. در همان مدرسه دانشآموزان کلاس پنجم و ششم از بین ۹ کلاس وضعیت بدتری داشتهاند و مثلا در کلاس چهارم هیچ اتفاقی نیفتاده بوده است.در مواردی بویی شبیه نارنگی گندیده به مشام رسیده و گاهی بویی شبیه مایع سفیدکننده. بعضی از دانشآموزان و یکی از معلمان هم به گزارشگر هممیهن گفتهاند که دیدهاند «چیزی شبیه بمب» با بوی نعنا، از بیرون به داخل مدرسه پرتاب شده است.پیامد آن برای دانشآموزان چیست؟ بعضی از دانشآموزان سرپایی مداوا شده اما بیشتر آنها کارشان به بیمارستان کشیده است. آنها بین سه تا چهار ساعت یا چند شبانهروز بستری شدهاند. حتی گاهی دانشآموزان بعد از مرخص شدن از بیمارستان دوباره با علایمی دیگر مجبور شدهاند به بیمارستان برگردند.چه تعداد مدرسه دچار مشکل شدهاند؟ اعتمادآنلاین اطلاعاتی جمعآوری کرده که نشان میدهد تا دهم اسفند ماه دستکم ۵۷ مدرسه دچار مسمومیت شدهاند که ۳۰ مدرسه در قم، ۹ مدرسه در اردبیل، ۸ مدرسه در تهران، ۵ مدرسه لرستان و استانهای خراسان رضوی، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، مازندران، سمنان هر کدام با یک مدرسه دچار مشکل شدهاند.خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) نوشته بیش از ۱۰۰۰ نفر دچار مشکل شدهاند از جمله معلمان.واکنش مقامها چه بوده است؟ شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مقامهای محلی و سپس مقامهای بالاتر از موضوع خبر داشتهاند اما سعی کردهاند تا جای ممکن انتشار اخبار را کنترل و سانسور کنند.با وجود گسترش ماجرا به استان تهران، خبررسانی همچنان بهشدت آشفته و محدود است. احسان بداغی، خبرنگار روزنامه ایران در توییترش نوشته «حتی برای تهیه یک گزارش میدانی ساده» از مسمومیت دختران با مشکل مواجه شده است.عامل مسمومیت چیست؟ درباره علت مسمومیت اظهارات وزیران مختلف متناقض است. تنها موضوعی که ظاهرا بر خلاف روزهای اول بر سر آن توافق شده، «عمدی» بودن ماجرا است.در روزهای اول شروع مسمومیتها مقامهای محلی از جمله استاندار قم، دلیل مسمومیت را گاز مونوکسیدکربن سیستم گرمایشی اعلام کرده بودند؛ اما همان زمان هم نماینده قم گفته بود موضوع «مشکوک» است.بهرام عیناللهی، وزیر بهداشت، میگوید «سم با دوز پایین» عامل مسمومیت بوده است.علیرضا منادی سفیدان، رییس کمیسیون آموزش مجلس، هم بعد از جلسه به نقل از گزارش سمشناسی وزارت بهداشت گاز نیتروژن (ان۲) را عامل مسمومیت اعلام میکند. اما چند ساعت بعد احمد وحیدی، وزیر کشور، که مسئول اطلاعرسانی درباره این موضوع شده، در حالی که در کنار وزیر آموزش و پرورش ایستاده بود، اعلام کرد: «براساس بررسیهایی که تا حالا در این مکانها صورت گرفته، هنوز دوستان ما عامل خاصی را پیدا نکردهاند که بگویند یک ماده سمی بوده که آثار آن ماده خاص بوده است.»گزارشها نشان میدهد دستکم از بهمن ماه مسئولان بهداشتی به دنبال نمونهبرداری و سمشناسی بوده و نتایج نمونهگیری را به آزمایشگاههایی در تهران فرستادهاند؛ اما نتیجه آن آزمایشها تا کنون به طور رسمی اعلام نشده و آنچه وزارت بهداشت گفته، مقام دیگر تکذیب کرده است.دلیل این اتفاقات چیست؟ اطلاع از انگیزه عاملان این مسمومیتها نیاز به اطلاعات دقیق و موثق دارد که فعلا از انتشار آنها جلوگیری میشود و آنچه منتشر شده، حدس و گمان است.در یکی از اولین واکنشها، از فاضل میبدی، استاد حوزه علمیه نقل شد که گفته است: «یک جامعهشناس در قم … در تحقیقاتی که انجام داده به این نتیجه رسیدهاست که هزارهگراها این اقدامات را انجام میدهند. این مسمومیتها اتفاقی نیست. این جریان شبیه طالبان هستند، گرچه طالبان اجازه نمیدهد دختران به دانشگاه بروند اما این گروه میگویند دختر نهایتا تا سوم دبستان باید درس بخواند. من در شگفتم که چرا دولت و نهادهای امنیتی این جریان را دنبال و موضوع برای مردم شفاف نمیکند.».اظهاراتی که هرچند بعدا آن را اصلاح کرد و گفت منظورش اینطور نبوده، اما از نظر بسیاری از کاربران ایرانی شبکههای اجتماعی، یادآورقتلهای محفلی کرمان با استناد به فتوای محمدتقی مصباح یزدی و اسیدپاشیهای اصفهان به روی زنان بود که در مورد آخر هیچگاه کسی متهم شناخته نشد.یونس پناهی، معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت هم ابتدا گفته بود مسمومیت دانشآموزان قم عمدی بود چون افرادی دوست داشتند تمام مدارس دخترانه تعطیل شود. اظهاراتی که بعدا تکذیب کرد.۲۵ بهمن ماه نفیسه مرادی، دانشپژوه دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاهالزهرا در وبسایت قمنیوز نوشته بود: «تمرکز این وقایع بر مدارس دخترانه ظن خرابکاری منبعث از دیدگاههای طالبانی را تقویت میکند». این نوشته هم از وبسایت قمنیوز پاک شد.اظهاراتی که حذف و تکذیب و اصلاح آنها نشان از حساسیت دستگاههای اطلاعاتی بر این موضوع دارد.در کنار سوءظن به افراطیون مذهبی، شماری هم اعتقاد دارند که جنبش «زن زندگی آزادی» و جوشش آن از درون جامعه دانشجویی، دانشآموزی و ایستادگی دختران نوجوان در مدارس باعث این برخورد با آنها شده است. اشاره منتقدان حکومت به اظهارات علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران است که درباره شیوه برخورد با مخالفان در اعتراضهای اخیر گفته بود: «برخی جوانان و نوجوانانیاند که بر اثر هیجان ناشی از ملاحظه یک برنامه اینترنتی به خیابان میآیند. چنین افرادی را میتوان با یک تنبیه متوجه کرد که اشتباه میکنند» در مقابل هم مسئولان جمهوری اسلامی ایران بعد از چند هفته سکوت و با وجود دسترسی به منابع اطلاعاتی و دوربینهای مداربسته مدارس و «اشراف اطلاعاتی» که به آن میبالند، از احتمال دستداشتن «دشمنان خارجی» در این اتفاقات سخن میگویند که به ادعای آنها به دنبال تعطیل کردن مدرسهها هستند.ایرنا سه سناریو را مطرح کرده از جمله اقدام گروههای متحجر، خود دانشآموزان و سرویسهای امنیتی خارجی.چه چیزهایی پنهان مانده است؟ با گذشت سه ماه هنوز به طور رسمی دلیل مسمومیت و بیماری دانشآموزان مشخص نیست و مقامها درباره علت آن تناقضگویی میکنند.بعضی از مقامهای جمهوری اسلامی تلویحا از دست داشتن معاندان و براندازان و خواسته آنان برای تعطیلی مدارس سخن گفتهاند اما به صراحت اعلام نکردهاند که چه کسانی پشت این کار هستند.گزارشها نشان میدهد نیروهای امنیتی و دستگاههای اطلاعاتی از ابتدا در جریان ماجرا بوده و حتی برخی از مأموران در مدرسهها حضور داشتهاند. تصاویری منتشر شده که نشان میدهد مقابل یکی از مدارس در تهران یک مأمور با لباس شخصی موهای یک مادر معترض یکی از دانشآموزان را از پشت میکشد و یک نفر دیگر با دست دهان او را بسته است.
اطلاعیه 1530