نشریه بشریت شماره ۲۶۷

آرشیو نشریه بشریت

روی جلد پشت جلد

 

لیست تازه‌های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
۴
گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست آذر ماه ۱۴۰۱
مینا آقابیگی، سلمان یزدان‌پناه، ندا فروغی
۵
گزارش آماری نقض حقوق پیروان ادیان آذر ماه ۱۴۰۱
کریم ناصری، آرشا کچوئیان، سعید پورمند، 
وحید چرخ‌انداز یگانه، صدرا مجیب یزدانی
۵
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان آذر ماه ۱۴۰۱
سمانه بیرجندی، زهرا باجلان، سعید پورمند
۶
گزارش آماری قتل‌های قانونی، آذر ماه ۱۴۰۱
فرشاد اعرابی
۶
گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر آذر ماه ۱۴۰۱
بهنام شیرمحمدی، رضا شایگان، عبدالمجید بازداران
۶
گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی آذر ماه ۱۴۰۱
رضا شایگان
۷
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو آذر ماه ۱۴۰۱
پوریا طالب‌زاده، مجید قادری‌نژاد، احسان احمدی‌خواه
۷
گزارش آماری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران آذر ماه ۱۴۰۱
احسان احمدی‌خواه، داوود لطفی، امیررضا ولی‌زاده، 
سپهر رضایی شایان
۷
گزارش جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر ۳ دسامبر ۲۰۲۲
سیاوش نوروزی
۸
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از محیط‌ زیست ۹ دسامبر ۲۰۲۲
نادیا مشرف قهفرخی
۹
گزارش جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲
لیلا ابوطالبی
۱۱
گزارش جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲
شهلا شاهسونی
۱۳
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان ۱۱ دسامبر ۲۰۲۲
کریم ناصری
۱۷
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲
سمانه بیرجندی
۲۰
بررسی یکی از حقوق زنان حضانت فرزند از منظر قانون اساسی ایران
 و کنوانسیون رفع تبعیض زنان
فهیمه تیموری
۲۲
کارگران نامرئی جامعه
منا احمدی‌پور
۲۳
روایت‌های هولناک از تجاوز در زندان؛ زنان زندانی قرص ضدبارداری می‌خواهند
سمانه بیرجندی
۲۳
هنراعتراضی در اعتراضات اخیر ایران
محمودرضا صالحی
۲۴
کفالت سیاسی چیست و چه اثری در وضعیت زندانیان سیاسی می‌گذارد؟
پریسا نیکونام نظامی
۲۵
دانشجویان معترض ایران در معرض »مفقود شدن و تعرض جنسی«
نوید احمدی
۲۶
اطلاعیه ۱۵۲۰ آمار جان باختگان و بازداشتی‌ها از تاریخ۲۶ شهریور تا۲۴آذر ماه ۱۴۰۱
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
۲۷

 

مدیر مسئول: منوچهر شفائی

هیئت تحریریه:

سردبیر: شبنم رضاوند

صفحه آرا: نرگس مباشری‌فر

طرح روی جلدوپشت جلد امیررضا شاداب

امور فنی و اینترنت:حسین بیداروند

ویراستارها: مینا آقابیگی، نرگس مباشری‌فر، رضا شایگان،ساناز تنهایی، پوریا طالب‌زاده، ندا غفاری، نادیا مشرف، لیلا ابوطالبی آدرگانی، پریسا حبیبی

چاپ و توزیع: مصطفی حاجی‌ قادر مرحومی

chap@bashariyat. org

آدرس:

VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.

Postfach: 52 42

30052 Hannover – Germany

Tel.: +49163 2611257

Emailmahnameh@bashariyat.org

info@bashariyat.org

Website:www.bashariyat.org

توضیحات

1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود.

2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.

3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.

4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمی‌باشد.

ماهنامه بشریت

منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

با توجه به نقض مستمر و برنامه‌ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی‌ به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،

ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های آن، با اعتقاد راسخ به:

۱- آزادی‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

۲- برابری حقوق زنان و مردان

۳-جدایی دین از دولت

۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی

و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.

۱- آگاهی‌رسانی ‌با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه‌ها

۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی ‌به منظور آگاهی‌رسانی و افشاگری

۳-همکاری و همیاری ‌با دیگر نهادهای حقوق بشر

۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )

۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی

ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می‌نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه‌ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

 

 

 

 

لیست تازه‌های کتابخانه اینترنتی کانون

مهدی گلسفیدی

۱. جوان خام

نویسنده: داستایوفسکی ترجمه عبدالحسین شریفیان، داستان این رمان درباره جوان ۱۹ ساله‌ای به نام آرکادی دالگورکی است. او راوی داستان است و قصد دارد روابطش را با جامعه و پدرش بیان کند. دالگورکی که پسری نامشروع است به معنای واقعی کلمه یک جوان خام است و خودش نیز به خوبی از این موضوع آگاه است. می‌توان او را فردی بی‌هویت دانست که می‌خواهد با بیان داستان زندگی و روابطش، خود را پیدا کند.

۲. ترس از تاریکی

نویسنده: سیدنی شلدون ترجمه میترا میرشکار، آخرین کتاب سیدنی شلدون، نویسنده محبوب آمریکایی بود که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. این رمان تمام پس زمینه‌های درام، حادثه‌ای، معمایی، عاشقانه و حتی علمی-تخیلی را در خود جای داده است.

۳. داغ ننگ هری‌پاتر و قدیسان مرگبار

نوشته‌ی جی کی رولینگ، از خانه‌ی لوسیوس مالفوی «شخصیت تخیلی داستان، فرماندار مدرسه‌ی عالی جادوگری هاگوارتز» شروع می‌شود؛ جایی که لرد ولدمورت و مرگ خواران در حال کشیدن نقشه برای به قتل رساندن هری پاتر، به دلیل بی‌اثر شدن جادوی باستانی مادرش در هفدهمین سالروز تولد او هستند. در همین حال هری به همراه رون و هریمون ولدمورت را دنبال می‌کنند و در این راه هری به راز وسیله‌های مرگباری که صاحبش را به قدرت ارباب مرگ بودن می‌رساند پی می‌برد. در بخشی از کتاب هری پاتر و قدیسان مرگبار می‌خوانیم:صدای به هم خوردن شدید در جلویی در راه پله طنین انداخت و صدایی غرید: هی، تو

۴. کردستان و انقلاب

نوشته بهزاد خوشحالی، هدف از گردآوری این مجموعه،آشنایی با یکی از پراهمیت‌ترین دوره‌های تاریخ کردستان و ایران است.خوانندگان این مجموعه با بسیاری از رویدادها و شخصیت‌های آن دوران آشنایی دارند، اما آشنایی با اندیشه‌های آنان در همان عصر، و جایگاه اندیشه‌ورز ایشان از زبان خود آنها بسی جالب‌تر می‌نماید. سرزمین کردستان در آن دوران،روزگار نگرانی‌های سیاسی و اضطراب‌های اجتماعی از یک سو و کشاکش‌های مسلکی از سوی دیگر بوده است، عصری که یکی از پرتلاطم‌ترین دوره‌ها در تاریخ نوین ایران و دوره‌ای است که انقلاب ایران به بار نشست، دوران بی‌ثبات گذار را پشت سر نهاد و دوره‌ی ناآرامی کردستان را تجربه کرد. مجموعه‌ی حاضر،سرگذشت چگونه اندیشیدن و چه کردن، چگونه تلقی کردن و چگونه پنداشتن، چگونه تأثیرگذاردن و چگونه تأثیر پذیرفتن، و چه بودن‌ها و چه شدن‌ها در این دوران سرکش است.

۵. فرهنگ ریشه شناختی واژه‌ها و کوتاه نوشته‌های دخیل اروپایی و آمریکایی در فارسی

نوشته رضا زمردیان، سابقه تاریخی ورود واژگان اروپایی و آمریکایی به زبان فارسی به ارتباط میان ایران و اروپا در زمان زمامداران شاه عباس اول و جانشینان او باز می‌گردد. در آن دوره سفرا و ایلچیان و جواهرفروشان و … به ایران آمدند و با اوضاع جتماعی و ادبیات ایران آشنا شدند و در بازگشت به کشورهایشان سفرنامه‌هایی نوشتند. این فرهنگ حاصل تلاش نویسنده در جمع‌آوری واژگان و کوتاه‌نوشته‌های دخیل اروپایی و آمریکایی در زبان فارسی و سرانجام ریشه‌یابی و توصیف آنهاست.

۶. حاکمیت، دموکراسی و سیاست جهانی در دوران جهانی شدن

نوشته کلاوس مولر، ترجمه لطفعلی سمینو، نویسنده‌ این کتاب استاد دانشگاه برلین در رشته‌ علوم اقتصادی و سیاسی مبحث جهانی شدن را از زاویه‌ دیدی کلی و با در نظر داشتن مسائل عمومی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بررسی کرده است. در بخش نخست کتاب، درباره‌ مفهوم جهانی شدن، حکومت و دموکراسی بحث می‌شود و طی آن به موج‌های دموکراسی، اقتصاد سیاسی نوین، و تجربیات جهانی شدن در عرصه‌ها‌ی منطقه‌ای اشاره می‌گردد. بر این اساس این امر که جهانی شدن امروزه هم‌چون تهدیدی برای دموکراسی تلقی می‌شود، نشانه‌ای از وجود مخطوری است که در فصل نخست کتاب بدان پرداخته شده است. نویسنده در این فصل تأکید می‌کند که شرط اصلی برای شرکت موفقیت‌آمیز در فرایندهای جهانی شدن نه وجود بازارهای بدون قید و بند آن‌چه برخی منابع نولیبرال تبلیغ می‌کنند، بلکه دموکراسی و پیش شرط‌های بسیار پیچیده‌ی آن است. در فصل دوم نیز درباره‌ دومین تفاوت مهم موج کنونی جهانی شدن با امواج پیشینی که در چارچوب قدرت‌های جهانی قدیم، دولت‌های استعماری و امپراتوری تاریخی به خرکت درآمدند، بحث شده است. نویسنده خاطرنشان می‌کند: امروز توانمندی کنشی سیاسی مستلزم آمادگی و توان همکاری چند جانبه است. سازمان‌های بین‌المللی تخصصی که تعداد آن‌ها رو به فزونی است، مانند انجمن جهانی پست، و یا اتحادهای ویژه، مانند گروه هفت کشور صنعتی بزرگ جهان، می‌توانند تنها بخشی از این وظایف را به عهده گیرند. تعیین و تأمین نیازمندی‌های عمومی جهانی مستلزم قرار داشتن در مراکز تصمیم‌گیری است که فقط تشکیلات وابسته به سازمان ملل متحد از آن برخوردارند. اما پرنفوذترین تشکیلات در بین همین سازمان‌ها نیز، به طوری که به تازگی هم‌چون انتقاد از خود بیان شده است، آن‌هایی هستند که کشورهای ثروتمند برای کشورهای ثروتمند بنیان‌گذارده‌اند. دومین مسأله‌ بزرگ قانونیت جهانی شدن از این مشکل ناشی می‌شود. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی بنابر اساس‌نامه‌های خود، برای بالا بردن سطح رفاه و توان رشد اقتصاد همه‌ اعضایشان تاسیس شده‌اند؛ اما سیاست‌گذاری آنها در محافل دولتی غربی انجام و برای اهداف آن‌ها به کار گرفته می‌شوند.

۷. ظلمت در نیمروز

نوشته آرتور کستلر، ترجمه محمود ریاضی و علی اسلامی، برای اولین بار در سال ۱۹۴۰ به انتشار رسید. این کتاب که شناخته‌شده‌ترین اثر کستلر به حساب می‌آید، داستان زندگی بلشویکی به نام روباشوف را روایت می‌کند که توسط حکومت شوروی طرد شده، به زندان انداخته شده و به اتهام خیانت، محاکمه می‌شود. این رمان، تصویری از سیاست‌های کابوس‌وار زمانه معاصر را در قالب داستانی فوق‌العاده جذاب ارائه می‌کند. قهرمان این اثر، مرد سالخورده‌ای است که توسط حزبی که خودش در شکل‌گیری و به قدرت رسیدن آن، نقش بسزایی ایفا کرده، به زندان انداخته شده و شکنجه روحی و روانی می‌شود. ظلمت در نیمروز با ارائه تصویری بی‌نهایت دقیق و قابل باور از درد و رنج مردی تنها، سؤالات بنیادینی درباره مفهوم هدف و وسیله و ارتباط آن با سیاست‌های گذشته، حال و آینده بشر مطرح می‌کند.

۸. حکومت سایه‌ها-اسناد محرمانه و سیاسی میرزا حسین خان سپهسالار

به کوشش محمدرضا عباسی، سندهای محرمانه و سیاسی میرزاحسین خان سپهسالار میرزاحسین قزوینی (۱۲۶۰-۱۲۰۷) معروف به مشیرالدوله، و بعد ملقب به سپهسالار، به مدت دو سال صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار بود. او فرزند میرزانبی قزوینی بود. پس از تحصیلات مقدماتی و مدتی تحصیل در دارالفنون، به مأموریت‌های خارجی رفت. به زبان‌های فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت. او در دوران صدراعظمی امیرکبیر نزدیک به سه سال کارپرداز ایران در بمبئی بود و مدتی پس از مراجعت از هندوستان، کنسول ایران در تفلیس شد. در سال‌های آخر صدارت میرزا آقاخان نوری، وزیرمختار ایران در استانبول شد. او ده سال وزیرمختار ایران در استانبول بود و پس از آن هم با رتبه سفیرکبیری دو سال دیگر در استانبول ماند. مشاور حقوقی و همراه‌ترین فرد به سپهسالار حاج قربان‌خان هندویی آملی بود.

۹. یادگار خون سرو

نوشته هوشنگ ابتهاج (سایه) او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد و ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ درگذشت. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. ابتهاج سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران، پس از کناره‌گیری داوود پیرنیا و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل‌های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش با گالیا سرود. او همچنین از مهمترین شاعران سیاسی اجتماعی روزگار خود بود. بسیاری از شعرهای او علیه استبداد دوران پهلوی سروده شده بودند. ابتهاج پس از قتل عام ۱۷ شهریور در اعتراض به رژیم پهلوی از مدیریت رادیو استعفا داد. آثار سایه هم در آغاز چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود را با پیروی از شهریار؛ دنبال کرد. سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعه «نخستین نغمه‌ها» را، که شامل اشعاری به شیوه کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعه او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپاره ‌است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعه «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به شمار می‌رود.

۱۰. دیباچه‌‌ای بر فرهنگ استبداد در ایران

نوشته احمد میری، این کتاب، چگونگی تأثیر ساختار نظام استبدادی در ایران (با تأکید بر عصر پهلوی) بر شکل‌گیری فرهنگ سیاسی بررسی و ارزیابی شده است. به عبارت دیگر، نگارنده نشان می‌دهد که سیاست چگونه در ساخت فرهنگ سیاسی ملت ایران ریشه دوانیده و قدرت سیاسی برای حفظ و استمرار حیات خود چگونه فرهنگ سیاسی را شکل و سازمان می‌دهد. مؤلف اعتبار نگرش خود را تا حد زیادی از روی مجموعه ضرب‌المثل‌ها، تکیه کلام‌های مردم، ادبیات سیاسی و رفتار سیاسی بازگو کرده که به نوعی در متون تاریخ معاصر منعکس شده است. رفتارهایی که در قالب‌های گوناگون از جمله تسلیم، تملق، چاپلوسی و سیاست گریزی، بدبینی نسبت به سیاست و بی‌اعتباری نسبت به نخبگان سیاسی، خودسانسوری و خشونت سیاسی، بستر مناسبی برای شیوع پیدا می‌کند.

۱۱. روانشناسی استبداد-هیرون یا مبحث استبداد

نوشته لئو اشتراوس، ترجمه دکتر محمدحسین سروری، کتاب حاضر با ذکر مکالمه سیمویند حکیم و هیرون مستبد آغاز می‌شود. این مکالمه اثری‌ است از گزنفون حکیم و فیلسوف معاصر، افلاطون. اشتراوس، نویسنده کتاب، پس از ذکر این مکالمه به تفسیر و تاویل جزءجزء آن می‌پردازد. مکالمه چنین آغاز می‌شود: سیمویند حکیم و شاعر، روزی به نزد هیرون مستبد رفت. چون هر دوی آنان کاری نداشتند که انجام دهند و در حال استراحت بودند، سیمویند به او گفت: هیرون، آیا دلت می‌خواهد درباره پرسشی که طبیعتاً تو پاسخ آن را بهتر از من می‌دانی، توضیح کاملی به من بدهی؟ -اشتراوس می‌گوید: چرا سیمویند به نزد هیرون رفت؟ چرا پادشاه مستبد به نزد او نرفت؟ این امر نشان می‌دهد که پادشاهان مستبد، احساس استغنا می‌کردند. اشتراوس در بخش‌های مختلف کتاب درباره لذات جنسی استبداد، نسبت لذت و فضیلت، و فضیلت و قانون سخن گفته است. وی در بخش پایانی کتاب درباره استبداد کلاسیک و معاصر و تفاوت‌های آنها بحث می‌کند. یک بخش مهم دیگر کتاب نقدی است که الکساندر کوژف، بر این کتاب نوشته نیز پاسخ‌هایی که اشتراوس به او داده است. اشتراوس کتابش را با این جمله به پایان برده است: آنهایی که فاقد جرات و جسارت هستند، تا عواقب دیکتاتوری را تحقیر کنند. جز این که درباره وجود حرف بزنند، کار دیگری نمی‌کردند.

۱۲. زن درهم شکسته

نوشته سیمون دوبووار، ترجمه ناصر ایران دوست، این رمان در حقیقت مجموع دو داستان است: زن در هم شکسته و سن رازپوشی. زن در هم شکسته؛ داستان زنی است که عمری عاشقانه با همسرش زندگی کرده و همه عمر را وقف شوهر و بچه‌هایش کرده و عشق آنها برایش بس بوده؛ اما اکنون می‌فهمد شوهرش با زن دیگری رابطه دارد و حاضر به ترک معشوقه‌اش نیست. او در ابتدا سعی می‌کند با این مسئله کنار بیاید، ولی این اتفاق زیاد به طول نمی‌انجامد و بر خلاف علاقه و میل باطنی‌اش، تصمیم به جدایی می‌گیرد. سن رازپوشی؛ داستان زندگی زن و شوهر مسنی است که عمری با اهداف والا زندگی کرده اند اکنون پسراشان ازدواج کرده و به همه آن هدف‌ها پشت پا زده است. این موضوع در کنار اضطراب‌های پیری آنها را از پای درآورده است.

 

 

گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست، آذرماه ۱۴۰۱

میناآقابیگی، سلمان یزدان‌پناه، ندا فروغی

 

آذر آبان موضوع ردیف
۴۰ ۴۳ آلودگی هوا ۱
۵ ۶ آلاینده‌های زیست‌محیطی ۲
۹ ۷ آتش‌سوزی و از بین رفتن مراتع، جنگل و اراضی ملی ۳
۱۱ ۳۰ بحران آب، آلودگی و خشکیدگی تالاب، دریا و رودخانه ۴
۱۱ ۱۳ ورود فاضلاب و پسماند به منابع آبی، دپو نامناسب و ریختن زباله به طبیعت ۵
۱۲ ۲۰ صید و شکار غیرمجاز ۶
۲۲ ۱۱ طرح‌ها و پروژه‌های عمرانی مخرب محیط زیست ۷
۴ ۵ ضرب‌وشتم، مصدومیت و به قتل رساندن محیط‌بانان، دستگیری و صدور حکم علیه فعالین محیط زیست ۸
۲۸ ۱۹ گونه‌های جانوری در معرض خطر انقراض ۹
۱۳ ۱۸ بازداشت و احکام صادره شکارچیان ۱۰
۱ ۱ حیوان‌آزاری و احکام صادره ۱۱
۳ ۳ آبزیان بیماری، مسمومیت و حوادث منجر به مصدومیت و تلف شدن حیوانات ۱۲
۰ ۱ پرندگان
۱ ۱ پستانداران، دوزیستان
۱ ۷ کمبود امکانات و تجهیزات محیط زیستی ۱۳
۳ ۵ قاچاق چوب، خاک و حیوانات ۱۴
۱۶۴ ۱۹۰ جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۱۶۳خبر که در طول ماه آذرتهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع ازمحیط زیست تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند هرانا، ایلنا، ایرنا، دیده‌بان، ایسنا، مهر، خبربان، قطره، تسنیم، یورونیوز، انصاف و پایگاه خبری محیط زیست و حیات وحش جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حفاظت محیط زیست در آذر ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: سلمان یزدان‌پناه، مینا آقابیگی، ایرانداخت کیا، علیرضا جهان‌بین، رزا جهان‌بین، ساناز تنهایی قلی بیگلو، حمیدرضا امینی، علی برومند، نادیا مشرف، کاوه قزلباش، ندا فروغی، مجید رئوفی، رسول بلغار، فرشته خیام الحسینی، سپهر رضائی شایان، حمیدرضا سیاهمرد، محمودرضا صالحی، اصغر خدابنده سامانی می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است.

https://mohitzist.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق پیروان ادیان، آذر ماه ۱۴۰۱

کریم ناصری، آرشا کچوئیان، سعید پورمند، وحید چرخ‌انداز یگانه، صدرا مجیب یزدانی

 

جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق پیروان ادیان آذر ماه ۱۴۰۱
موارد نقض حقوق ادیان اهل سنت بهاییان مسیحیان سایر ادیان
احضار و بازجویی ۴ ۰ ۰ ۰
محرومیت از حقوق زندانیان و متهمان ۱۰ ۳۴ ۱ ۵
آزار و محرومیت از حقوق شهروندی ۱۰ ۲ ۱ ۲
جلوگیری از انجام مناسک مذهبی ۲ ۰ ۰ ۰
حبس ۴ ۲۱ ۳ ۱۶
اعدام و مرگ ۲ ۰ ۰ ۰
آزادی و مرخصی زندانی ۱ ۵ ۱ ۴
تفتیش و ضبط و مصادره ۰ ۱۱ ۰ ۰
اعتصاب غذا ۰ ۰ ۰ ۲
جمع ۳۳ ۷۳ ۶ ۲۹

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۷۵ خبر که در طول آذر ماه ۱۴۰۱ تهیه شده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیت‌های جامعه باشد.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایسنا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز، سازمان ماده ۱۸، کردپرس، کردپا، کمپین فعالین بلوچ، هه‌نگاو، بی‌بی‌سی فارسی، جمع‌آوری گردیده، تهیه شده است.

همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق ادیان در آذر ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: کریم ناصری، آرشا کچوئیان، علی فروتن، سعید پورمند، وحید چرخ‌انداز یگانه، صدرا مجیب یزدانی، سمانه بیرجندی، مریم افتخار، امین بل‌وردی بهمن، اسفندیار سنگری، داود لطفی، امین ظهیری، محمدمهدی خسروپناه، ندا غفاری گوندوغدویی، رضا عباسی زمان‌آبادی، عباس رهبری، مریم حبیبی، لیلا ابوطالبی، رضا شایگان، لیلا رمضان، کوثر ولی‌زاده، شراره هادی‌زاده رئیسی، مهرنوش ایمانی چگنی می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://adian.bashariyat.org/

 

 

گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان، آذر ماه ۱۴۰۱

سمانه بیرجندی، زهرا باجلان،سعید پورمند

 

آذر آبان موضوع ردیف
۱۲ ۸۰ بازداشت‌ها ۱
۱۰ ۱ صدور اجرای حکم ۲
۶ ۱۱ علمی فرهنگی ۳
۴۸۵ ۱ کمبودها و محرومیت‌ها ۴
۰ ۲ لغو کنسرت‌ها و نمایش فیلم‌ها ۵
۱ ۰ مطبوعات ۶
۲ ۰ اعتراضات، انتقادات و تجمعات ۷
۱۷ ۳۱ اجتماعی ۸
۲ ۱ هنرمندان زندانی ۹
۵۳۵ ۱۲۷ جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۶۰ خبر که در طول ماه آذر ۱۴۰۱ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنرآنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری‌آنلاین و مهرنیوز جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق هنر و هنرمندان در آذر ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: رزا جهان‌بین، سمانه بیرجندی، مرضیه مهدیه، زهرا باجلان،مهین ایدر، کوثرولی‌زاده، مهدی افشارزاده، منا احمدی، مرجان شعبان‌نژاد، پدرام معادی، سعید پورمند، امیررضا ولی‌زاده، می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://honar.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری قتل‌های قانونی، آذر ماه ۱۴۰۱

فرشاد اعرابی

 

ردیف موضوع و نوع جرم کودک زنان مردان جمع
۱ اخبار اعدامیان ۰ ۰ ۹ ۹
۲ صدور حکم اعدام قتل ۰ ۰ ۱ ۱
محاربه ۰ ۰ ۴ ۴
تجاوز ۰ ۰ ۲ ۲
۳ اجرای حکم اعدام قتل ۰ ۱ ۳۶ ۳۷
مواد مخدر ۰ ۰ ۴۸ ۴۸
محاربه ۰ ۰ ۲ ۲
۴ رهایی از اعدام قتل ۰ ۱ ۲۹ ۳۰
قصاص چشم ۰ ۰ ۱ ۱
۵ مرگ در زندان شامل خودکشی، بیماری، شکنجه ۰ ۰ ۳ ۳
۶ معترضین بازداشتی در انتضار حکم ۰ ۲ ۴۵ ۴۷
۷ معترضین در خطر اعدام ۰ ۰ ۱۱ ۱۱
جمع ۰ ۴ ۱۹۱ ۱۹۵

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۸۱ خبر که در طول آذر ماه ۱۴۰۱ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند شبکه حقوق بشر کردستان، هرانا، سازمان حقوق بشر، جوانه‌ها، هه‌نگاو، روزنامه اعتماد، خبرگزاری صداوسیما، رکنا، ایسنا، ایرنا، رسانک، خبرگزاری میزان، خبرگزاری مهر، عصر ایران، آفتاب نیوز، رادیو زمانه، سازمان محیط زیست و جوان آنلاین جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در آذر ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: زهرا رهایی، لیلا ابوطالبی آدرگانی، ایرج دانای طوس، رضا شایگان، امین بل‌وردی بهمن، نرگس مباشری‌فر، آراس کرمی، فرشاد اعرابی، صادق فرخی قصرعاصمی غزاله‌السادات ابطحی، کریم ناصری می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://aghvam.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر، آذر ‌ماه ۱۴۰۱

بهنام شیرمحمدی، رضا شایگان، عبدالمجید بازداران

آذر آبان موضوع ردیف
۹ ۱۴ اخبار عمومی ۱
۱ ۱ تعدیل نیرو ۲
۲۲ ۱۰ تجمعات ۳
۱ ۳ حوادث ۴
۲۴ ۲۰ بازداشت و زندانیان ۵
۰ ۱ کولبری و سوختبری ۶
۴ ۳ معوقات مزدی ۷
۶۱ ۵۲ جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۶۰ خبر در طول ماه آذر ۱۴۰۱ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند ایسنا، مشرق‌نیوز، رکنا، رادیو زمانه، هرانا، ایرنا، ایلنا، رادیو صدای آمریکا، رادیو بی‌بی‌سی، ایران، قطره، رادیو فردا، سازمان حقوق بشر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری مهر، خبرگزاری خراسان، روزنامه قانون، تسنیم، کمپین فعالان بلوچ جمع‌آوری گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملا نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق کار و کارگر در آذر ماه همکاری کردند خانم‌ها و آقایان: مهناز ترابی، پریا ترابی، مریم افتخار، صادق نوری، احسان احمدی‌خواه، احمد کشاورز مؤیدی، رضا شایگان، عبدالمجید بازداران، بهنام شیرمحمدی، محمدحسام‌ فانی، غزاله‌السادات‌ ابطحی، فرشیده ‌پورآذران، مهدی افشارزاده، سیاوش نوروزی، رضا حاتمی، محمد گلستان‌جو، صادق فرخی قصر‌عاصمی، رقیه فرزانه، اسد اکبری می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://kar-kargar.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، آذر ماه ۱۴۰۱

رضا شایگان

 

آذر آبان عنوان ردیف
۱۰۰ ۱۵۶ اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بین‌المللی، بیانیه‌های بین‌المللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان ۱
۵۹۲ ۱۳۶۳ بازداشت‌ها ۲
۸ ۱۲ احضار ۳
۱۲۴۸ ۳۰۴۹ احکام صادره و تودیع یا صدور وثیقه ۴
۴۶ ۹۵ زندان و زندانی شامل: ضرب‌وشتم، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی و اعتراف اجباری ۵
۷ ۳ کولبران و سوختبران شامل: کشته، زخمی، بازداشت ۶
۷۵ ۲۱۶ تیراندازی به مردم ۷
۰ ۶ موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی، خشونت خانگی، قتل‌های ناموسی و انفجار مین ۸
۲۰۷۶ ۴۹۰۰ جمع

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۲۹۸ خبر که در طول ماه آذر ۱۴۰۱ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند هرانا، کُردپا، هه‌نگاو، ایسنا، ایرنا، امتداد، مرکز صدا و سیما، مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، ایرنا، خبرگزاری صداوسیما، کردانه، دیده‌بان ایران، کمپین فعالین بلوچ، همشهری آنلاین، جوانه‌ها، ایران وایر، رسانک و جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در آذر ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: زهرا رهایی، لیلا ابوطالبی آدرگانی، ایرج دانای طوس، رضا شایگان، امین بل‌وردی بهمن، نرگس مباشری‌فر، آراس کرمی، فرشاد اعرابی، صادق فرخی قصرعاصمی غزاله‌السادات ابطحی، کریم ناصری می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://aghvam.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو، آذر ‌ماه ۱۴۰۱

پوریا طالب‌زاده، مجید قادری‌نژاد، احسان احمدی‌خواه

ردیف موضوع عنوان خبر آبان آذر
۱ اخبار عمومی دانشگاه اخبار عمومی ( اطلاعیه نهادهای بین‌المللی، بیانیه‌ها، نامه‌ها،…) ۰ ۱
۲ اخبار دانشگاه‌ها (کمبود امکانات و تجهیزات دانشگاه و …) ۶ ۰
۳ اخبار دانشگاهیان بازداشت دانشگاهیان ۱۱۸ ۱۲
۴ احکام صادره دانشگاهیان ۱ ۱
۵ تجمعات و اعتراضات ۳ ۰
۶ محرومیت از تحصیل ۰ ۱۱۸۳
۷ اخبار جوانان اخبار جوانان (عدم تفکیک جرایم؛قتلهای ناموسی، انفجار مین، خودسوزی، خودکشی و …) ۱ ۱
۸ احکام صادره جوانان ۴ ۴۵
۹ زندان و زندانی (شکنجه، ضرب‌وشتم، بهداشت زندان، درمان و بی‌خبری از بازداشتی یا زندانی و …) ۰ ۲۰
۱۰ بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ۶۱ ۱۱۷
۱۱ کشته‌شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ۷ ۳
جمع ۲۰۱ ۱۳۸۳

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۱۰۰ خبر که در طول ماه آذر ۱۴۰۱ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه‌نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان‌آنلاین و دانشجوآنلاین جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق جوان و دانشجو در آذر ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: احسان احمدی‌خواه، مهدی افشارزاده، عباس منفرد، سمانه بیرجندی، پریسا سخایی، رسول بلغار، مهناز ترابی، داوود واحدی‌پور، علی صالحی، سیاوش نوروزی، رضا حاتمی، کوثر ولی‌زاده، می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://daneshjoo.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران، آذر ‌ماه ۱۴۰۱

احسان احمدی‌خواه، داوود لطفی، امیررضا ولی‌زاده، سپهر رضایی شایان

 

ردیف موضوع آبان آذر
۱ اخبار عمومی ۵۶ ۷۱
۲ اعتراضات ورزشکاران ۶۹ ۴۹
۳ تخلفات ورزشی ۲ ۰
۴ سوء مدیریت مسئولین ۱۲ ۲۱
۵ آسیب‌های اجتماعی ۵ ۳۲
۶ پناهندگی ورزشکاران ۳ ۲
۷ تبعیض جنسیتی و منطقه‌ای و … ۱ ۷
۸ نامه‌های بین‌المللی ۰ ۹
جمع ۱۴۸ ۱۹۱

آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان بیش از ۱۹۱ خبر که در طول آذر ماه ۱۴۰۱ تهیه شده است.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران تهیه شده است که از رسانه‌های داخلی و خارجی مانند همشهری‌آنلاین، خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم، ورزش سه، ایلنا، ایرنا، ایسنا، گروه ورزش خبرنگاران جوان، شبکه اطلاع‌رسانی هرمز، شبکه اطلاع‌رسانی دنا، خبرگزاری دی، پایگاه خبری تحلیلی انتخاب و خبر ورزشی، ایران وایر، ایران اینترنشنال جمع‌آوری ‌گردیده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه‌های داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع‌آوری شده و عملاً نمی‌تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت‌های جامعه باشد.

همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران در آذر ‌ماه همکاری کردند، خانم‌ها و آقایان: رضا شایگان، امیررضا ولی‌زاده، مهدی کریمی، احسان احمدی‌خواه، سینا اشجعی، زهرا رهایی، طیبه نجاتیان، فرشاد اعرابی، محمدحسن حسن‌زاده مهرآبادی، نگار سنمار می‌باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://varzesh.bashariyat.org

 

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر ۳ دسامبر ۲۰۲۲

سیاوش نوروزی

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر در تاریخ ۳ دسامبر ساعت ۱۶:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان، جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه آقای رضا شایگان ضمن خوشامدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را معرفی نمودند.

بخش۱: آقای محمد گلستانجو گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کار و کارگر را در مهر ماه ۱۴۰۱ ایراد کردند: خبر: یک ماه از بازداشت بانو الهه محمدی، خبرنگاری که برای پوشش مراسم خاکسپاری ژینا امینی به سقز سفر کرده بود می‌گذرد. ولی همچنان اطلاع دقیقی از وضعیت ایشان وجود ندارد و به گفته سعید پارسایی، همسر ایشان با وجود اتمام تحقیقات همچنان این هموطنمان بلآتکلیف است. سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات روزنامه‌نگاران روزنامه‌های شرق و هم‌میهن را به انتشار «اخبار جهت‌دار در رابطه با مرگ مهسا امینی» متهم کرده‌اند. در قانون اساسی اصل بیست و چهارم نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. خبر: علی‌رغم گذشت یک ماه و نیم از زمان بازداشت خالد حسینی، فعال کارگری و از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، خانواده او همچنان در بی‌خبری به سر می‌برند و از وضعیت این فعال کارگری اطلاعی ندارند. دراصل بیست و ششم احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط با این‌که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمی‌توان از شرکت در آن‌ها منع کرد یا به شرکت در یکی از آن‌ها مجبور ساخت. خبر: یک منبع کارگری درباره جزئیات بیشتر حادثه مرگ یکی از کارگران کارخانه نساجی «کویر جین» واقع در شهرک صنعتی شرق سمنان به خبرگزاری‌ها گفت: حادثه در واحد نساجی «کویر جین» رخ داده که در نتیجه آن یک کارگر حین کار با دستگاه جان خود را از دست داد. او تصریح کرد که این کارگر حین کار با دستگاه در پروسه تولید نخ دچار حادثه کار شده و او به دلیل کشیده شدن به داخل غلطک‌های دستگاه جان خود را از دست داد. تولید در کارخانه آب معدنی «چویل دنا» واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد از یک ماه پیش دچار وقفه شده است و ۳۵ کارگر این کارخانه در آستانه بیکاری قرار دارند.

بخش۲: آقای رضا حاتمی سخنرانی خود را با موضوع بررسی هدف ۷ از اهدف ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه ان با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بیان کردند: مطابق با دستور کار هدف نخست از اهداف ۱۷گانه توسعه پایدار هدف هفتم عبارت است از: تضمین دسترسی به منابع انرژی مقرون به صرفه، مطمئن، پایدار و نوین. مهم‌ترین اقداماتی که دولت‌ها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است: ۱- تضمین دسترسی به خدمات مقرون ‌به‌ صرفه، مطمئن و نوین در حوزه انرژی تا سال ۲۰۳۰. ۲- افزایش قابل ملاحظه سهم انرژی‌های تجدیدپذیر در ترکیب جهانی انرژی تا سال ۲۰۳۰. ۳- دو برابر کردن نرخ جهانی بهبود بهره‌وری و کارایی انرژی تا سال ۲۰۳۰. ۴ – تقویت همکاری‌های بین‌المللی برای تسهیل دسترسی به فناوری و امکان پژوهش درحوزه انرژی پاک، از جمله انرژی تجدیدپذیر، ارتقای بهره‌وری و کارایی انرژی و دسترسی به فناوری پیشرفته و پاکیزه‌تر سوخت فسیلی و ترویج سرمایه‌گذاری در تولید زیرساخت‌های انرژی و دسترسی به فناوری تولید انرژی پاک تا سال ۲۰۳۰. ۵- گسترش زیرساخت‌ها و به‌روزرسانی فناوری برای تأمین خدمات انرژی نوین و پایدار برای همه در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در کشورهای دارایِ پایین‌ترین سطح توسعه‌یافتگی، کشورهای کوچک جزیره‌ای در حال توسعه و کشورهای درحال توسعه محصور در خشکی، در راستای برنامه‌های حمایتی ویژه این کشورها تا سال ۲۰۳۰. دستیابی به توسعه در کلیه ابعاد آن، آرمان اصلی هر جامعه است. یکی از معیارهای تشخیص میزان موفقیت کشورها در دستیابی به توسعه، دسترسی به استانداردهای بالا در تولید و مصرف انرژی است. دسترسی به انرژی یک پیش نیاز ضروری برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار است که فراتر از بخش انرژی گسترش می‌یابد، همانند ریشه‌کنی فقر، افزایش تولید مواد غذایی، تأمین آب پاک، بهبود سلامت عمومی، افزایش آموزش، ایجاد فرصت‌های اقتصادی و توانمند سازی زنان. در حال حاضر، ۱٫۶ میلیارد نفر در سراسر جهان دسترسی به برق ندارند، در حالی که ۲٫۵ میلیارد از آن‌ها به عنوان منبع انرژی استفاده می‌کنند. تغییرات آب وهوایی، باران، اسیدی، تخریب لایه اوزون، تشعشع هسته‌ای، آلودگی هوای شهری و آلودگی دریایی ناشی از حمل و نقل نفت و زیاده‌روی و عدم مدیریت صحیح در استفاده از سوخت‌های فسیلی بوده است. بنابراین هدف ۷ از دسترسی جهانی به خدمات مقرون به صرفه، قابل اعتماد، انرژی مدرن حمایت می‌کند. با توجه به این که توسعه پایدار بر توسعه اقتصادی اقتصادی سازگار با محیط زیست متکی است، هدف ۷ هدف افزایش قابل توجهی در سهم انرژی‌های تجدیدپذیر در ترکیب انرژی جهانی و دو برابر شدن نرخ جهانی بهبود بهره‌وری انرژی است. در کشور ما نیز به دلیل بهره‌مندی از ذخایر عظیم نفت و گاز، انرژی از جایگاه بسیار ویژه‌ای برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که از منابع فراوان انرژی برخوردار است و پس از ۱۹۱۳ همواره به عنوان یکی از صادر کننده‌های اصلی نفت محسوب می‌شده ‌است. با توجه به اینکه در میان دو منبع بزرگ انرژی جهان (دریای خزر در شمال و خلیج فارس در جنوب) قرار دارد، از جایگاه ویژه‌ای در سطح بین‌المللی برخوردار است. کشورمان از نظر میزان ذخایر زغال سنگ در رتبه ۳۰ جهان قرار دارد اما غنی بودن کشور از نظر منابع نفت و گاز سبب شده است که استفاده از منابع زغال سنگ کمتر مورد توجه قرار گیرد اما توجه به جایگاه این کانی باعث شده است برنامه‌ریزی برای استخراج بیشتر آن و افزایش میزان ذخایر زغال سنگ در کشور صورت بگیرد. در اسناد بین‌المللی حقوق بشر نیز به این موضوع توجه ویژه‌ای شده است: حق بر برخورداری از سطح زندگی در خورشان انسانی در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر به این شکل مورد تأکید قرار گرفته است: هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده‌اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان‌های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره‌مند گردد. نگاهی به قانون اساسی ایران: طبق نوشته‌هایی که خود مسئولین محترم از ابتدا اینها را قبول کردند و قرار بوده است که اجرا کنند و بنا بر اصل ۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد: رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی. علاوه بر این طبق اصل ۴۸ قانون اساسی: در بهره‌برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استان‌ها و توزیع فعالیتهای اقتصادی میان استان‌ها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد. اصل چهل و سوم نیز بیان می‌دارد که برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می‌شود: تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه. منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایه‌گذاری، تولید، توزیع و خدمات. استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور. و چیزی که ما از جمهوری اسلامی ایران داریم مشاهده می‌کنیم متأسفانه بالعکس هست. سطح زندگی‌مردم ومعیشت آن‌ها هر روز که می‌گذرد بدتر و دشوارتر می‌شود. نه تنها از لحاظ مادی زندگی‌ها دارد تحلیل می‌رود بلکه از لحاظ زندگی بر اساس شئون انسانی هم دارد فاصله می‌گیرد. وقتی آدم قانون اساسی رو می‌خواند و با وضعیت امروز مقایسه می‌کند واقعاً تحت فشار قرار می‌گیرد! تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین کند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند و از وابستگی برهاند. مهم‌ترین محورهای اصلی حقوق بشری هدف هفتم در خصوص کشور ایران را می‌توان این‌طور خلاصه کرد: توزیع برابر دسترسی به انرژی میان تمامی مناطق کشور و بررسی تبعیض‌ها و نابرابری‌ها میان نقاط مختلف کشور. بحث صادرات انرژی از ایران به کشورهای دیگر و بررسی سود و زیان آن از منظر اقتصادی و حقوق بشری. گرانی حامل‌های انرژی شامل برق و آب و گاز و سایر حامل‌های انرژی و تأثیرات منفی آن بر زندگی شهروندان. فرسودگی شبکه‌های توزیع انرژی شامل برق و آب و گاز و… و تلفات انسانی و خطرات ناشی از این فرسودگی بر شهروندان. وابستگی ایران به سوخت‌های فسیلی و ظرفیت‌های کشور ایران برای بهره‌مندی از انرژی‌های تجدیدپذیر و پایدار مثل بادی و خورشیدی.

بخش۳: بحث آزاد با موضوع حق اعتراض (روز جهانی همبستگی) آغاز گردید: درابتدا آقای رضا شایگان در این رابطه می‌گوید: همبستگی و اتحاد در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند و مردم ایران در تمام زمینه‌ها این همبستگی را نشان داده‌اند. در تمام وقایع از جمله: بلایای طبیعی، اعتراضات و… که متأسفانه جمهوری اسلامی ایران در این چهل و چند سال در تلاش است این همبستگی را از بین ببرد، اما چیزی که ما در حال حاضر مشاهده می‌کنیم این اتحاد قابل جلوگیری کردن نیست و چوبی شده بر سر حکومتی که می‌خواهد تفرقه بیندازد. آقای محمد گلستانجو ادامه می‌دهد: همبستگی در هر جامعه‌ای تنها راه پیشرفت و آرامش است و جوامع در این فکر هستند که دنیا یک واحد شود و تبعیض‌ها از بین برود، این همبستگی اتفاقات خوبی را رقم می‌زند. شاید رسیدن به این اتحاد و یکسانی واقعی کاری مشکل است اما امکان‌پذیر است. در اتحاد بین مردم ایران هم می‌بینیم که مردم تاوان این همبستگی را پس می‌دهند و هر چقدر قیمت این پیروزی باشد پرداخت می‌کنند. تمام کشورهای توسعه یافته در پی یکی شدن هستند و حکومت ایران در پی تفرقه پراکنی. آقای احمدی‌خواه در ادامه بیان دارد: بدترین چیز در این اتحادها این است که رهبریت واحد وجود ندارد و هرکسی که حرف می‌زند روی حرف خودش نمی‌ایستد. اگر ما همبستگی واقعی را می‌خواهیم باید به دنبال منظم شدن باشیم و مردم با یک هدف واحد و نظامی مشخص قدم بردارند. ما هنوز تفکراتمان با یکدیگر تفاوت بسیار دارد. بدون نظم و شکل‌گیری همبستگی واقعی اتحاد نتیجه بخش نیست. ما هنوز در این اعتراضات در کنسرت هنرمندان به خواننده‌ها توهین می‌کنیم. اگر آزادی را می‌خواهیم این راهی نیست که پیش گرفته‌اند. همبستگی با زورگویی و اصرار بر این جمله که، من درست می‌گویم و تو باید راهی که من می‌روم را بروی، به نتیجه نخواهد رسید. آقای شایگان در آخر اظهار داشتند: اگر اتحاد مردم به این صورت ادامه پیدا کند و مردم با تلاش بیشتری در راه درستی ادامه بدهند و احترام به یکدیگر را از یاد نبرند، این اتحاد به پیروزی ختم شده و روز آزادی نزدیک است. به امید آبادی ایران و پیروزی مردم.

در پایان جلسه مسئول جلسه ضمن تشکر از دست اندرکاران منشی جلسه: سیاوش نوروزی، ادمین‌ها و مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان محمد گلستانجو، احسان احمدی‌خواه و دیگر همکارانی که در جلسه حضور داشتند، ختم جلسه را در ساعت ۱۸:۱۵ اعلام نمودند.

 

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از محیط‌ زیست ۹ دسامبر ۲۰۲۲

نادیا مشرف قهفرخی

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از محیط‌ زیست در تاریخ ۹ دسامبر ۲۰۲۲ در ساعت ۱۸:۳۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضاء کمیته، سخنرانان، جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه خانم مینا‌ آقابیگی ضمن خوش‌آمد گویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به ‌صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را معرفی نمودند.

بخش١: آقای صمد جعفری گزارش و تحلیل موارد نقض محیط‌ زیست در آبان ماه ۱۴۰۱ ایران را ایراد کردند: خبر: مجروح شدن یک محیط‌بان در درگیری با شکارچیان غیرمجاز، رئیس اداره محیط زیست شهرستان ایذه گفت: یک محیط‌بان در درگیری با شکارچیان غیرمجاز مسلح در منطقه سادات حسینی شهرستان ایذه مجروح شد این گزارش نقض هدف یازدهم: تبدیل شهرها و سکونت‌گاه‌های انسانی به مکان‌های همه شمول ومقاوم وپایدار و نقض هدف سیزدهم: اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن از سند ۲۰۳۰ یونسکو می‌باشد. خبر: دستگیری شکارچی غیرمجاز در منطقه شکار ممنوع شیروان دره مشکین شهر این گزارش نقض هدف یازدهم: تبدیل شهرها و سکونت‌گاه‌های انسانی به مکان‌های همه شمول ومقاوم وپایدار و نقض هدف سیزدهم: اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن از سند ۲۰۳۰ یونسکو می‌باشد.

بخش٢: آقای قندیل دادخواه سخنرانی خود را با موضوع بررسی و تحلیل کنوانسیون تجارت بین‌المللی گونه‌های جانوری و گیاهی در معرض خطر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: بشر به نحوی دریافته است که صرفاً الگوی توسعه بر مبنای سود و صرفه اقتصادی در واقع یک الگوی رفاه کاذب است. این الگوی کاذب صرفاً با نگاه به توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی، الگویی توأم با ریخت و پاش منابع و اتلاف و نابودی میراث مشترک طبیعی بشریت است الگویی که بطور قطع نمی‌تواند انسان متمدن و مترقی امروز را به سعادت رهنمون کند. اولین کنفرانس سازمان ملل درباره انسان و محیط زیست در استکهلم ۱۹۷۲ در واقع انعکاس همین ایمان و اعتقاد جهانی می‌باشد و پس از آن نیز اتحادیه‌ها انجمن‌ها و سازمان‌های بین‌المللی دولتی و غیردولتی زیست محیطی طلیعه‌داران این جنبش و حرکت بوده‌اند. همه ساله حدود صدها گونه از انواع حیوانات و گیاهان در دنیا محو و نابود می‌شوند که این مقدار از نظر اکولوژیکی رقمی کمتر از حد واقعی را نشان می‌دهد. در سالهای اخیر اجلاس‌ها و کنفرانس‌های مهم و متعددی در جهان برگزار گردیده است که منجر به شناخت و تصمیم‌گیری در راه مقابله با عمده‌ترین مسائل زیست محیطی شده‌ است و کنوانسیون تجارت بین‌المللی گونه‌های جانوری و گیاهی وحشی در معرض خطر انقراض معروف به  CITESاز موافقتنامه‌های زِیست محیطی بین‌المللی است که با هدف حمایت از گونه‌های در معرض خطر انقراض در مقابل تجارت بی‌رویه جهانی تدوین یافته و در حال حاضر یکی از مؤثرترین معاهدات زیست محیطی برای حمایت از این گونه‌ها در سطح جهان است. کنوانسیون بین‌المللی تجارت گونه‌های جانوری و گیاهی وحشی در حال انقراض یا سایتس به انگلیسی CITES یا کنوانسیون واشنگتن یک معاهده چند جانبه برای حفاظت از جانوران و گیاهان در معرض خطر است. این معاهده در نتیجه تصمیمی که در سال ۱۹۶۳ در گردهمایی اعضای اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت گرفته شد پیش‌‌نویس شد. معاهده در سال ۱۹۷۳ به امضا گذاشته شد و ۱ ژوئیه ۱۹۷۵ به مرحله اجرا درآمد. کنوانسیون CITES یک معاهده بین‌المللی الزام آور و اجرایی با ماهیت زیست محیطی است، که با مکانیزم منحصر به فرد خود به منظور حفاظت و حمایت گونه‌های جانوری و گیاهی در معرض خطر انقراض از طریق کنترل تجارت فرامرزی آنها پی‌ریزی شده‌ است. عضویت بیش از ۱۶۵ کشور جهان که کشور ایران هم یکی از این اعضا می‌باشد، روشن‌ترین دلیل بر توجه روزافزون کشورهای جهان و حساسیت جهانی به حضور در کنوانسیون است تا شاید از این طریق بتوانند با بهره‌گیری بهتر از همکاری‌های بین‌المللی در زمینه حیات وحش این سرمایه‌ها و میراث طبیعی جهان را در برابر خطر تجارت بی‌رویه به نحو مؤثرتری محافظت نمایند. به علاوه CITES در راستای حفظ تنوع زیستی و محافظت از محیط زیست طبیعی نیز گام برمی‌دارد، محیط زیستی که همچون صلح جهانی تهدید آن در هر گوشه از جهان می‌تواند تهدیدی جدی علیه تمام بشریت باشد. مشخصه ممتاز این است که در حال حاضر CITESجامع‌ترین کنوانسیون در زمینه حفظ گونه‌های ارزشمند و ایجاد محدودیت در بهره‌برداری و تجارت آن‌ها در سطح جهان می‌باشد. با اعتقاد بر این که حیوانات و گیاهان وحشی با گونه‌های متنوع و زیبای خود جزء غیر قابل جانشینی از محیط طبیعی کره زمین را تشکیل می‌دهند و بایستی برای نسل حاضر و نسلهای آینده حفظ و نگهداری شوند و نیز با آگاهی به ارزش روزافزون آن‌ها از جنبه‌های زیبایی، علمی، فرهنگی، هنری، تفریحی و اقتصادی و با شناخت آن که افراد و دولتها بایستی بهترین محافظان گیاهان و جانوران وحشی خود باشند، اهداف CITES تعریف شده‌ است. البته هدف CITES صرفاً حفاظت از کلیه گونه‌های حیات وحش نبوده، بلکه بیشتر بر کنترل تجارت بین‌المللی بر روی گونه‌های در معرض خطر انقراض تاکید دارد. CITES در راستای قانونمند نمودن تجارت بین‌المللی گونه‌های جانوری و گیاهی وحشی مبتنی بر یک نظام کنترل کننده و دربرگیرنده سیستمی برای صدور مجوزها و یا تائیدیه‌ها می‌باشد. هر کشور عضو کنوانسیون می‌بایست یک یا چند مقام صلاحیت‌دار را به عنوان مسئول صدور اینگونه گواهینامه‌ها و پروانه‌ها مشخص نماید یعنی یک مقام اداری و نیز از مشورت یک یا چند مقام علمی ذی‌صلاح استفاده نماید که این شیوه منجر به ایجاد یک نظارت مستمر و ارتباط منطقی بین مقامات مذکور و دبیرخانه کنوانسیون برای جلوگیری از تجارت گونه‌های در معرض خطر و همچنین قانونمند نمودن تجارت سایر گونه‌ها گشته است. در فهرست کنوانسیون CITES سه ضمیمه به کار گرفته شده که گونه‌های جانوری و گیاهی را بر اساس درجه مخاطره‌آمیز بودن وضعیتشان و هم چنین نقش کنترل تجارت جهانی در کاهش خطرات احتمالی طبقه‌بندی می‌نماید، که در ادامه به مفاد هر یک از ضمایم اشاره می‌کنیم. ضمیمه۱: در بردارنده گونه‌های گیاهی و جانوری است که نسل آن‌ها در معرض نابودی قرار دارند و این گونه‌ها در سطح جهان در وضعیتی می‌باشند که هر گونه حمل و نقل و تجارت بین‌المللی آن‌ها باید از قواعد و تشریفات شدید و بسیار سختی تبعیت کند. تجارت این گونه‌ها تابع اصل ممنوعیت بوده وصرفاً در موارد استثنائی مجاز شناخته می‌شود تا از این طریق بقاء آن‌ها بیش از پیش به خطر نیافتد. ضمیمه۲: مشتمل بر لیست گونه‌هایی است که در حال حاضر در خطر انقراض نسل نمی‌باشند، لیکن چنانچه تجارت نمونه‌های این گونه‌ها تحت قواعد و ضوابط خاص قرار نگیرد و بهره‌برداری از آن‌ها به نحو متعادل و بر اساس مطالعات و ملاحظات علمی نباشد این احتمال وجود دارد که نسل آن‌ها در معرض انقراض قرار گیرد. به علاوه ضمیمه ۲ شامل نام گونه‌هایی است که اگر چه در وضعیت گونه‌های قبلی نیستند لیکن بهره‌برداری و تجارت آن‌ها باید تحت قواعد و ضوابط خاص قرار گیرد تا منجر به تجارت معقول گردد. ضمیمه۳: در برگیرنده نام گونه‌هایی است که در سطح بین‌المللی در خطر انقراض یا تهدید نسل نیستند لیکن با این حال ممکن است در قلمرو ملی یک یا چند کشور عضو دارای یکی از شرایط مذکور باشند که همکاری سایر کشورهای عضو را برای محدود نمودن و یا جلوگیری از شکار و استفاده از آن‌ها را می‌طلبد. در همین راستا به هر دولت متعاهد این حق داده شده‌ است تا در چنین وضعیتی در حیطه و محدوده صلاحیت قانونی خود نام گونه‌های مورد نظر خود را در ضمیمه ۳ درج نماید. و اما اجرای کنوانسیون CITES در ایران کشور ایران را می‌توان یکی از بنیان‌گذاران این کنوانسیون به شمار آورد که جزء نخستین گروه حدود ۲۴ کشور از کشورهایی بوده است که در سال ۱۹۷۳ اسناد کنوانسیون را امضاء کرد. متن کنوانسیون در ۱۲ مرداد ۱۳۵۵ برابر با ۳ اوت سال ۱۹۷۶ به تصویب قوه مقننه ایران رسیده و در اول نوامبر سال ۱۹۷۶ برابر با ۱۰ آبان سال ۱۳۵۵ مقررات کنوانسیون در مورد ایران لازم‌الاجرا گردید.در ایران سازمان حفاظت محیط زیست که بخش‌های مربوط به حفاظت از حیات وحش و امور شکار و صید را تحت کنترل خود دارد از زمان عضویت ایران در کنوانسیون CITES به عنوان مرجع ملی تعیین شده و در حقیقت ارتباط لازم را با کنوانسیون یعنی دبیرخانه و دول عضو برقرار و محفوظ داشته است سایر سازمان‌ها و مؤسسات ذی‌ربط در حفظ گونه‌ها اعم از گیاهی یا جانوری نظیر سازمان مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع و مؤسسه تحقیقاتی بین‌المللی ماهیان خاویاری نیز از مقامات و همکاران علمی CITES محسوب می‌شوند. از سازمان‌های اجرایی همکار نیز می‌توان گمرک ایران را نام برد که مسئولیت نظارت بر محموله‌های تحت شمول مقررات کنوانسیون CITES را در مرزهای کشور بر عهده دارد. سازمان شیلات ایران نیز مسئولیت اجرایی و نظارت بر صید و مبادلات گونه‌های دریایی را در حوزه خلیج فارس و دریای خزر عهده‌دار می‌باشد. موارد مهمی که در ارتباط با کنوانسیون CITEقابل بحث می‌باشد جمعیت یوزپلنگ و گورخر ایرانی است که با کاهش شدید جمعیت مواجه شده هر چند که کاملا به علت صادرات و تجارت آن‌ها نبوده و بلکه بیشتر به علت مدیریت غلط کشور در این زمینه و عدم رسیدگی مسئولان به این قضیه مهم و تخلفات داخلی می‌باشد که منجر به تخریب زیستگاهها و در نهایت نابودی نسل این موجودات ارزشمند گردیده است. یوزپلنگ گربه‌سانی ارزشمند اما در خطر انقراض است، امروزه یوزپلنگ آسیایی تنها در ایران زیست می‌کند از این رو به آن یوزپلنگ ایرانی گفته می‌شود، شرایط خوبی ندارد و خطر انقراض آن‌ را تهدید می‌کند، به اعتقاد کارشناسان باید دست جنباند و شیب انقراض را کم کرد در غیر این‌ صورت این حیوان زیبا را برای همیشه از دست خواهیم داد. حفاظت از گونه‌های در خطر انقراض می‌تواند به بقای یک موجود زنده کمک کند. زیرا زمانی که یک گونه گیاهی و جانوری به طور کامل نابود شود، دیگر هیچ راهی برای برگشت وجود ندارد. از دست دادن حتی یک گونه از گیاهان و جانوران می‌تواند تأثیرات فاجعه باری بر اکوسیستم بگذارد. متاسفانه توی قانون اساسی ایران اهمیت زیادی به محیط زیست داده نشده‌ است و بارزترین اصلی که در این زمینه می‌توان بهش اشاره کرد: اصل پنجاهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که مقرر می‌دارد: درجمهوری اسلامی حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل‌های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند وظیفه عمومی تلقی می‌گردد. از این رو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است. ولی متاسفانه مسئولان جمهوری اسلامی حتی این یک اصل را هم بدرستی اجرا نمی‌کنند. و اما یکی از اهداف سند یونسکو در این خصوص هدف پانزدهم سند ۲۰۳۰ یونسکو است که حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم‌های زمینی، مدیریت پایدار جنگل‌ها، مبارزه با بیابان‌زایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف از بین بردن تنوع زیستی رو شامل می‌شود. در نهایت باید به خودمان برگردیم و یادمان باشد حیات وحش، حیوان خانگی نیست تا جای ممکن از خرید و نگهداری آن‌ها در منزل بپرهیزیم. عدم خریداری حیات وحش به معنای کاهش تقاضا برای آن‌ها، کاهش نیاز به عرضه آن‌ها و در نهایت کاهش نیاز به برداشت آن‌ها از طبیعت است. بی‌شک حیات وحش در طبیعت آرام‌تر سالم‌تر و زیباتر هستند. آرامش را از این موجودات دوست داشتنی سلب نکنیم.

بخش ۳: آقای سپهر رضایی‌شایان سخنرانی خود را با موضوع ریزگردهای استان خوزستان ایراد کردند: بحران ریزگردهای خوزستان یک بحران زیست ‌محیطی است که در استان خوزستان وجود دارد. در حال حاضر کانون اصلی تولید این ریزگردها، ریزگردهایی است که از کشورهای همسایه از جمله عراق وارد خاک ایران می‌شوند که شرایط را تشدید کرده‌اند. بخش‌های جنوبی تالاب هورالعظیم در ایران و نابودی تالاب‌های بین‌النهرین در عراق کانون‌های اصلی تولید ریزگردها هستند. گرد وغبارها و ریزگردها در چند سال اخیر در ایران افزایش یافته‌اند که علت آن خشک شدن تالاب‌های ایران و عراق است. با انتقال آب و خشک شدن بیش از ۲ میلیون هکتار از تالاب‌های عراق و بیش از ۴۰ درصد تالاب‌های خوزستان این تالاب‌ها تبدیل به کانون ریزگرد شده و یکی از راه حل‌ها برای حل این معضل، احیای تالاب‌ها است. مقابله با ریزگردها راهکار کوتاه مدت ندارد و نیازمند مقابله‌ای چندین‌ ساله است. تاریخچه آن به صورت زیر است ریزگردها به‌ صورت موردی از سال ۱۳۸۲ خورشیدی در اهواز دیده شده و از سال ۱۳۸۴ به صورت جدّی افزایش پیدا کرد و اوج آن بین سال‌های ۸۷ تا ۸۹ خورشیدی بود. در کشور عراق ۲٫۵ میلیون هکتار مساحت تالابی وجود دارد که تا سال ۱۳۷۹ خورشیدی و پس از جنگ خلیج فارس، چیزی در حدود ۱٫۵ تا ۲ میلیون هکتار از این تالاب‌ها خشک یا کاربری تالابی خود را از دست دادند. سازمان ملل در همان سال ۲ موضوع را به عنوان بزرگ‌ترین فاجعه زیست‌ محیطی جهان معرفی کرد که یکی از آن‌ها خشکی تالاب‌های بین‌النهرین بود. در سال ۱۳۸۶ خورشیدی، خشکسالی به اوج خود رسید و سبب خشکی بخش عمده‌ای از تالاب‌های شادگان و هورالعظیم شد. مسئولان محیط زیست و کارشناسان این حوزه، منشأ اصلی این بحران را خشک‌ شدن بخش بزرگی از تالاب هورالعظیم می‌دانند. دو سوم این تالاب در کشور عراق و یک سوم آن در ایران واقع است. علاوه بر تغییرات آب‌ وهوایی منطقه، عوامل دیگری نیز به خشک شدن بخش بزرگی از این تالاب انجامیده‌ است. در عراق تخلیه بخش‌هایی از باتلاق در ۱۹۵۰ میلادی آغاز شد و تا ۱۹۷۰ برای گرفتن زمین برای کشاورزی و اکتشاف نفت ادامه داشت. با این حال، در اواخر ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، در دوران ریاست جمهوری صدام حسین، این کار گسترش یافت و به اخراج مسلمانان شیعه از تالاب انجامید چرا که او تصور می‌کرد گروه‌های مسلحی در این مکان زندگی می‌کنند. تا سال ۲۰۰۳ و سقوط صدام که آب دوباره به این منطقه باز شد، بیشتر از نود درصد این تالاب خشک شده‌ بود. همچنین برخی کارشناسان محیط زیست علت خشک شدن بخشی از این تالاب را حفاری‌های وزارت نفت ایران می‌دانند. معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، نیز منشأ بخشی از این ریزگردها را سرزمین‌های عراق معرفی کرد. این در حالی است که سازمان هواشناسی ایران با تجزیه و تحلیل داده‌های دیدبانی منطقه، منشأ گرد و خاک را داخلی دانسته و مکان خیزش گرد و خاک را بخش‌های جنوبی استان خوزستان معرفی می‌کند. در این گزارش آمده‌است: همان‌گونه که نقشه‌های تاوایی نشان می‌دهد، گرد و خاک تولید شده در سطح زمین، در حد واصل بین هسته تاوایی مثبت و منفی جابجا می‌شود و این مطلب مؤید این است که منشا گرد و خاک نمی‌تواند از عراق باشد. در بهمن ۱۳۹۶ خورشیدی رئیس سازمان هواشناسی استان خوزستان گفت: کانون ۶۵ تا ۷۰ درصد از گرد و خاک استان خوزستان در خارج از سرزمین ایران و کانون حدود ۳۰ درصد دیگر در داخل سرزمین ایران است. وی افزود: گرد و خاک ناشی از کانون‌های داخلی به سرعت به ما می‌رسد و غلظت بیشتری دارد ولی چون گرد و خاک‌های با منشأ داخلی، عمدتاً از ذرات درشت تشکیل شده‌ است این نوع از گرد و خاک ماندگاری کمتری دارد. راهکارهای مهار آن: طرح‌ها و اقدامات دولت ایران در مهار ریزگردها چندان موفق نبوده‌است. سال ۱۳۹۲، ۱۸ نماینده استان خوزستان در مجلس شورای اسلامی در اعتراض به کمبود بودجه برای مهار ریزگردها استعفا دادند. راهکار مقابله با ریزگردهای خوزستان جلوگیری از انتقال آب سرشاخه‌های رودهای خوزستان و جلوگیری از سدسازی‌های افراطی برقابی است، نه مالچ پاشی ماسه زارهایی که اصلاً کانون ریزگرد نیستند. مالچ پاشی باعث از میان رفتن علوفه و گیاهان منطقه ماسه زارها و به دنبال آن نابودی تنوع زیستی منطقه می‌شود و فاجعه است. این بحران باعث شده‌ است شهر اهواز مرکز این استان از سوی سازمان بهداشت جهانی به عنوان یکی از آلوده‌ترین شهرهای جهان شناخته شود که باعث مشکلات تنفسی ساکنان این شهر شده‌ است. احتمال آلوده بودن این ریزگرد به مواد رادیواکتیو نگرانی‌های گسترده‌ای در مورد تأثیر این پدیده بر سلامت شهروندان به‌وجود آورده‌است. سالانه حدود ۲۲ هزار نفر در استان خوزستان به دلیل مشکلات ناشی از آلودگی هوا و ریزگردها به بیمارستان و مراکز درمانی مراجعه می‌کنند. در آبان ۱۳۹۴ در پی بارش باران اسیدی در این استان، برای صدها نفر مشکلات تنفسی پیش آمد که آنان را به بیمارستان کشانده و به بستری ‌شدن بیش از یکصد نفر منجر شد. در برخی از روزهای سال میزان گرد و غبار در آبادان ۲۲۵، اندیمشک ۱۲۷، سوسنگرد ۷۶۷، امیدیه ۶۵۴، بهبهان ۵۸۹، گتوند ۱۶۶ و شوش ۴۶۰ میکروگرم بر مترمکعب گزارش شده‌ است، این در حالی است که میزان آلایندگی استاندارد ۱۵۰ تا ۲۵۰ میکروگرم بر مترمکعب است. شدت ریزگردها در اهواز به اندازه‌ای است که از نهایت قدرت سنجش آنالایزرهای سازمان محیط زیست ایران بیشتر است. پیامدهای آن شامل موارد زیر است: تعطیلی مدارس، تعطیلی ادارات، قطعی برق، قطعی آب و اختلال در تنفس از جمله مشکلاتی است که مردم خوزستان با ریزگردها تجربه کرده‌اند. همچنین انواع بیماری‌های آلرژی و حساسیت‌های تنفسی که باعث بروز عطسه، سردرد و آبریزش می‌شوند. با قطع آب و برق خوزستان به حالت نیمه تعطیل درآمد. از نخستین ساعت‌های بامداد شنبه، ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ خورشیدی، آب و برق در اغلب شهرهای بزرگ خوزستان قطع شد و مراکز آموزشی و اداره‌ها تعطیل شدند. گرد وغبار شدید و رطوبت زیاد علت این وضعیت اعلام شد. در پی آن جمعی از مردم اهواز در اعتراض به شرایط سخت و روزهای بحرانی اخیر خوزستان در اهواز تجمع کردند. در این تجمع مردم با بیان شعارهایی و در دست داشتن پلاکاردهای اعتراضی، اعتراض خود را به وضعیت قطعی آب و برق نبود مدیریت مناسب در شرایط آلودگی هوا و در شرایط بحرانی خوزستان و عملکرد ضعیف رئیس سازمان محیط زیست در رسیدگی به موضوع ریزگردها و بحث انتقال آب، اعلام و خواستار رسیدگی سریع به این موضوعات شدند. این قدر ضعیف عمل کرده‌اند که حتی نمی‌توانند آن را پیش‌بینی کنند. به دفعات پیش آمده که شرایط جوی در ابتدای صبح خوب بوده و مردم به کارها آمده‌اند و مدارس دائر شده‌اند اما بعد از ساعتی و به ناگهانی شرایط بهم خورده و باد و گرد و غبار شده و متولیانش گفته‌اند که نمی‌شده آن‌ها را پیش‌بینی کنیم چون مثلاً منبع داخلی از اطراف مانند رامهرمز و رامشیر و سوسنگرد و امثالهم را دارد ولی اگر منشأ عراق داشته باشد در مدل‌ها و نقشه‌ها قابل ردیابی و پیش‌بینی هست. با وجود اینکه بیش از ۱۰ سال از شروع این پدیده می‌گذرد مردم هنوز با آن دست به گریبانند مانند همین امروز سی ام آبان ۱۳۹۶ هجری شمسی که پیش‌بینی بارندگی شده بود اما با آمدن باد تبدیل به خاک آن هم ۵۲ برابر حد مجاز آلایندگی و با برخورد ۱۲ ماشین و کشته شدن دو نفرو مجروح شدن بیش از ۸ نفر شده‌ است. استان خوزستان با دارا بودن بیش از ۱۲۷۵۵۰۰هکتار اراضی بیابانی بر حسب تقسیم بندی اقلیمی در شمار مناطق گرم و خشک می‌باشد و در سال‌های اخیر تحت تأثیر طوفان‌های شدید گرد و غبار قرار گرفته که علاوه بر تأثیر سوء بهداشتی و فشارهای روانی؛ زیان‌های اقتصادی زیادی را به این استان وارد کرده پدیده بیابان‌زایی استان ناشی از دو عامل طبیعی و انسانی است، عامل نوسانات اقلیمی از یک سو و همجواری با کشورهای عراق و عربستان و کویت از طرف دیگر تشدید این پدیده را موجب شده‌ است. در سال‌هایی که از نظر بارندگی سال خشک محسوب می‌شود، با توجه به متغیر بودن پوشش گیاهی منطقه، جریانات جوی به خصوص تأثیر کم فشارها و پرفشارها موجب انتقال ذرات گرد و غبار، و نیروی شتاب عرضی کوریولیس که در اثر حرکت وضعی زمین پدید می‎آید، جبهه‎ها و توده‎های هوا از طول‎های جغرافیایی غربی به طول‎های جغرافیایی شرقی حرکت می‌دهد که نهایتاً به استان‎های نیمه غربی و جنوب غربی ایران منتقل می‌شود. مضافاً این که جریانات حاصله از لایه میانی جو نیز بعضاً به انتشار این گرد و خاک به عرض‎های شمالی و شمال شرقی ذکر شده در کشور نیز کمک می‎کند. این با رهگیری از طریق سیستم رادار استان و تصاویر ارسالی مستقر در تهران به اهواز، صورت گرفته است. تاکنون سه منشاء اصلی گرد و غبار دراستان عنوان شده که یکی نابودی پوشش گیاهی و خشک شدن تالاب‌ها و دیگری برداشت بی‌رویه آب از حوزه آبخیز رودخانه‌های منتهی به این دشت از جمله کارون، دز و کرخه در ایران و دجله و فرات در عراق و پدیده تغییر اقلیم می‌باشد. هدف این تحقیق شناسایی تغییرات این پدیده تعداد روزهای گرد و غبار درسالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۵ و شناسایی عوامل اقلیمی مؤثر بر گرد و غبار محلی استان انجام شده‌ است.

بخش۴: بحث آزاد با موضوع حق محیط زیست ایران در ایران آغاز گردید: خانم آقابیگی اینگونه بحث آزاد را شروع کردند که سازمان حقوق بشر حق محیط را یکی از حقوق اساسی دانسته و منظور همان هوا و محیط سالم است که دولت جمهوری اسلامی ایران این حق را از بنیاد از مردم گرفته ‌است‌. اقدامات ناشایست دولت ایران مثل ماسه‌خواری عدم توجه به ریزگردها خشک کردن رودخانه‌ها و کوه‌خواری‌ها باعث بروز مضررات زیادی در محیط زیست و همچنین بروز و پیشروی سرطان شده‌ است. آقای جعفری فرمودند: قوانین کشور ما برای محیط زیست ناکار آمد است و به خاطر خلاء مواد قانونی پایدار و عدم نظارت و عدم مدیریت محیط زیست نابود شده‌ است. توسعه فن‌آوری‌های سالم، آموزش‌ها، بازسازی و بهسازی راهکارهایی هستند که به کیفیت و کارآمد شدن محیط زیست کمک می‌کند. آقای برومند فرمودند: محیط زیست مالکیت خصوصی ندارد و همه مردم در محیط زیست حقی دارند که دولت باید یکسری حقوق برای شهروندان درباره محیط زیست فراهم کند بعنوان مثال ۱: اطلاع رسانی درباره روند فعالیت‌ها و اتفاقات در محیط زیست. ۲: حق مشارکت در فعالیت‌ها‌. ۳: حق آموزش که چگونه به حفظ و بهبود محیط زیست کمک کنیم. ۴: حق شکایت و اعتراض به کاستی‌ و کم‌ کاری برای محیط زیست. آقای سپهر رضایی شایان نیز فرمودند: اینکه افراد دلسوز و محافظ محیط زیست دستگیر می‌شوند و افرادی ناکار آمد جایگزین افراد دلسوز می‌شود باعث نابودی محیط زیست در ایران شده‌ است.

در پایان مسئول جلسه از دست‌اندرکاران منشی جلسه: خانم نادیا‌ مشرف قهفرخی، مسئولین ضبط و صدا: آقای علیرضا جهان‌بین، خانم ندا فروغی، ادمین‌ها: آقای سپهررضایی شایان و خانم‌ها ایراندخت‌ کیا، نادیا‌ مشرف قهفرخی و حضار، تشکر و قدردانی کرده و ختم جلسه را در ساعت ۱۹:۵۴ به ‌وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.

 

 

جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲

لیلا ابوطالبی

جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی در تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲ مصادف با ۱۹ آذر ۱۴۰۱ در ساعت ۱۴:۰۰ بوقت اروپای مرکزی ‌با حضور مسئول و اعضای ‌کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای‌ کریم ناصری ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش۱: آقای فرشاد اعرابی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی آبان ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: کیان پیرفلک کودک ۹ ساله ایرانی ساکن ایذه در خوزستان بود که در شامگاه ۲۵ آبان ۱۴۰۱، در پی حمله به بازار ایذه، در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران، در حالی‌که با والدین و برادر خردسالش در خودرو در راه بازگشت به خانه خود در ایذه بودند، هدف گلوله مأموران حکومتی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و کشته شد. خانواده کیان پیرفلک از ترس ربوده شدن پیکر او به دست نیروهای امنیتی، در شب حادثه تصمیم گرفتند از انتقال او به سردخانه خودداری کنند و جسد او را در کیسه‌های یخ به خانه منتقل کردند. این خبر مغایرت دارد با: ماده۳: حق حیات برای همه؛ ماده۲۸: حق دنیای زیبا و آزاد برای همه. خبر: امیرجواد اسعدزاده جوان ۳۶ ساله اهل مشهد، شامگاه شنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۱ در حال شعار نویسی در بلوار پیروزی مشهد به دست نیروهای بسیجی بازداشت شد. مأمورن بعد از بازداشت او را به زندان وکیل‌آباد مشهد منتقل کرده و تا حوالی صبح او را مورد ضرب‌وشتم قرار دادند و سپس و بدن نیمه‌جانش را در محوطه کلانتری رها کردند و رفتند. مأموران در کلانتری هفت برای او تشکیل پرونده می‌دهند و او را به بازداشتگاه می‌فرستند اما کمتر از دو ساعت بعد این جوان معترض بر اثر صدمات ناشی از ضربه به سر از هوش رفته و توسط مأموران نیروی انتظامی به نزدیک‌ترین بیمارستان یعنی بیمارستان قلب جوادالائمه در مشهد می‌بردند. پزشکان در زمان معاینه امیرجواد اسعدزاده متوجه می‌شوند که او ده دلیل ترومای مغزی و ضربه به جمجمه کشته شده است. این خبر مغایرت دارد با: ماده۳: حق حیات برای همه؛ ماده۵: شکنجه ممنوع؛ ماده۱۹: حق آزادی بیان. خبر: رقیه (مهوین) بیگدلی، شهروند بازداشتی ساکن کرج علیرغم گذشت بیش از ۲۵ روز از زمان دستگیری، محروم از رسیدگی مناسب پزشکی در بازداشت و بلاتکلیفی در زندان قرچک ورامین بسر می‌برد. یک منبع مطلع در رابطه با وضعیت جسمی این شهروند به هرانا گفت: چشم خانم بیگدلی در زمان بازداشت به دلیل آلودگی‌های محیطی دچار عفونت شدید شده است و نیاز جدی به عمل جراحی دارد. اما مسئولین زندان از اعزام وی به بیمارستان خارج از زندان ممانعت می‌کنند. این خبر مغایرت دارد با: ماده۲۵: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه. خبر: به نقل از حال وش، ٣٠ آبان ماه ۱۴۰۱ یک شهروند توسط نیروهای اداره اطلاعات شهرستان نیکشهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. هویت این شهروند عبدالعزیز اربابی، استاد دانشگاه آزاد نیکشهر و امام جماعت مسجد جامع قدیم این شهر عنوان شده است. همچنین شورا فکری، دانش‌ آموخته اقتصاد دانشگاه مازندران، ۲۹ آبان، توسط نیروهای امنیتی در آمل بازداشت شد. این خبر مغایرت دارد با: ماده۹: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی

بخش۲: آقای صادق فرخی قصرعاصمی سخنرانی خود را با موضوع اعتراض اقوام در برابر جمهوری اسلامی ایراد کردند: اعتراضات مردمی، در سراسر دنیا امری است طبیعی، و حقی شناخته شده در منشور حقوق بشر سازمان ملل. در هر جامعه یا کشوری، ممکن است عده‌ای «اقلیت یا اکثریت» نسبت به یک موضوع، قانون، و یا شرایط جامعه، اعتراض یا مطالبه‌ای داشته باشند. گاه این اعتراضات با خشونت و تخریب همراه است، و گاه مسالمت‌آمیز به پایان می‌رسد. اما همواره نحوه برخورد حاکمیت با این اعتراضات است که نظرها را به خود جلب می‌کند. معمولا در کشورهایی با حکومت دیکتاتوری، اعتراضات مردم به شدت سرکوب می‌شود، و در حکومت‌های آزاد تا زمانی که اعتراضات به تخریب اموال عمومی و خشونت کشیده نشده، با مماشات پلیس همراه است. با آن که اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت بر آزادی «تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها بدون حمل سلاح» تأکید کرده است، اما در عمل و با نگاهی به تاریخچه اعتراضات در ایران، این اصل در بیشتر مواقع نادیده گرفته شده است. نخستین اعتراض پس از انقلاب نخستین اعتراض مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی، اعتراض بانوان به حجاب اجباری بود که ۲۵ روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در اسفند سال ۱۳۵۷ و همزمان با روز جهانی زن رخ داد. این اعتراض در پی چاپ سخنرانی آیت الله روح‌الله خمینی به عنوان تیتر اول در «روزنامه اطلاعات» مورخ ۱۶ اسفند ۱۳۵۷ آغاز شد. در این مطلب با عنوان «نظر امام درباره حجاب» آمده بود: «الان وزارتخانه‌ها آن طوری که برای من نقل می‌کنند، باز همان صورت طاغوت را دارد. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زنان لخت بیایند. زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. »چاپ این مطلب با راهپیمایی‌های پراکنده‌ای در موافقت و مخالفت حجاب همراه شد. صبح روز بعد، یعنی ۱۷ اسفند ماه، کارمندان زن بدون حجاب، اجازه ورود به محل کار خود را نیافتند. همزمان در «دانشگاه تهران» تجمعی به مناسبت روز جهانی زن برگزار شد، و این تظاهرات به بیرون دانشگاه کشیده شد، اما در میانه راه با خشونت اعضای «کمیته انقلاب اسلامی» مواجه شد. مردانی که فریاد می‌زدند «یا روسری، یا تو سری!» به صف معترضان به حجاب اجباری، یورش بردند و حتی برای متفرق کردن معترضان به شلیک تیر هوایی نیز متوسل شدند. روز جمعه ۱۸ اسفند این خشونت‌ها به افراد «ضد انقلابی» نسبت داده شد و اعلام شد که مزاحمان بانوان به شدت مجازات خواهند شد. اما در روز‌های بعد نیز این وضعیت ادامه یافت. شنبه ۱۹ اسفند، بانوان «دادگستری» و «رادیو تلویزیون ملی» اجتماع کردند، که باز با خشونت و تیر هوایی همراه شد. آن روز تیتر روزنامه اطلاعات به مصاحبه سیدمحمود طالقانی با عنوان «در مورد حجاب، اجباری در کار نیست» مربوط بود. این اعتراضات به حجاب اجباری در سایر شهرهای ایران نیز ادامه داشت. اما به مرور، و به خصوص پس از درگذشت طالقانی، حجاب برای بانوان اجباری شد. خرداد ۱۳۶۰اعتراض خرداد سال ۶۰ با طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس جمهوری وقت، توسط «مجلس شورای اسلامی» آغاز و توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شد. اکبرهاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نوشته که «روز یکشنبه ۱۷ خرداد، برای جلوگیری از انتشار اعلامیه بنی‌صدر روزنامه‌های انقلاب اسلامی، میزان، آرمان ملت، مردم، و جبهه ملی به تشخیص شورای عالی قضایی موقتاً تعطیل شد. معلوم شد تصمیم گرفته شده این اعلامیه از رادیو و تلویزیون هم پخش نشود روز شنبه ۳۰ خرداد از ساعت ۴ بعد از ظهر که عدم صلاحیت بنی‌صدر اعلام شد، گروه‌های مجاهدین‌خلق، پیکار، رنجبران، و اقلیت فدایی برای ایجاد آشوب به خیابان آمدند و با کمیته و سپاه درگیری نظامی پیدا کردند» این درگیری‌ها در شهرهای مختلف ایران چون اصفهان، تبریز، اهواز، بندرعباس و… به وقوع پیوست و اعلام شد که در تهران ۵۰کشته و حدود ۲۰۰ زخمی برجای گذاشت. درگیری خرداد ۱۳۶۰ به نقل از بسیاری از تحلیلگران اتفاقی بود که تضادهای سیاسی را وارد مرحله غیرقابل بازگشت کرد. دهه هفتاد و آغاز جنبش‌های مردمی در آغاز دهه هفتاد شمسی، با اجرای سیاست «تعدیل اقتصادی» پس از جنگ، و افزایش نرخ تورم تا ۴۹. ۴ درصد، شوک اقتصادی بزرگی بر اقتصاد ایران وارد شد. آثار این شوک اقتصادی، در سطح زندگی مردم تأثیر گذاشت و در چندین مورد مردم را به خیابان‌ها کشید. مشهد نهم خرداد سال ۱۳۷۱ تصمیم به تخریب بخشی از محله معروف به «کوی طلاب مشهد»، توسط بولدزرها، با مخالفت ساکنان خیابان «طبرسی» روبرو شد. بنابر گزارش‌ها، در جریان این درگیری از سوی مأموران به یک دانش‌آموز شلیک شد و این مقدمه‌ای برای یک اعتراض گسترده و پرخشونت بود. روز بعد نیروهای سپاه پاسداران به منطقه اعزام شدند و با یک سرکوب خونین، این قائله سرانجام پایان یافت. مقام‌های رسمی هیچگاه آماری از مجروحان و کشته شدگان این حادثه اعلام نکردند. قزوین در مرداد سال ۱۳۷۳ طرح استان شدن قزوین در مجلس رأی نیاورد و باعث اعتراض مردم شد. این اعتراض با بستن جاده‌های استان توسط معترضان آغاز شد، و خیلی زود با دخالت نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد. مردم خشمگین، به چندین سینما و بانک خسارت وارد کردند و اوضاع از کنترل مقامات انتظامی خارج شد. این بار هم سپاه پاسداران با لشکر «سیدالشهدا» به میدان آمد، و موج عظیمی از سرکوب مسلحانه و دستگیری به راه افتاد، و این حرکت اعتراضی به پایان رسید. اسلام‌شهرمردم اسلام‌شهر که از قشر کم در آمد جامعه به حساب می‌آمدند، نسبت به گرانی‌ها، بخصوص گرانی کرایه تاکسی معترض بودند. اما جرقه این حرکت، از روستای «اکبرآباد» و در اعتراض به جیره‌بندی آب آغاز شد و به سرعت به سایر روستاها و شهرک رسید. مردم معترض، که پاسخی قانع‌کننده از فرمانداری و شهرداری نگرفته بودند، مسیر جاده ساوه به چهار دانگه را مسدود کردند. پس از دو روز تقابل مردم و نیروی انتظامی، سرانجام لشکر ثارالله سپاه و پلیس ضد شورش وارد میدان شدند و به سرکوب این اعتراض پرداختند. این درگیری سه چهار روز به طول کشید و نیروهای امنیتی از آسمان و زمین به سرکوب مردم پرداختند» کوی دانشگاه فصل جدید جنبش دانشجویی بی‌شک در بین حوادث مختلف دهه ۷۰ خورشیدی، یکی از مهمترین حوادث در زمینه حرکت‌های اعتراضی، حادثه «کوی دانشگاه» بود. سال ۱۳۷۸ کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم، طرحی را به عنوان «اصلاحیه قانون مطبوعات» به تصویب رساند؛ قانونی که به باور برخی از روزنامه‌ها و فعالان سیاسی سایه استبداد را بر روزنامه‌ها می‌گستراند. روزنامه «سلام» سند محرمانه‌ای از وزارت اطلاعات را با تیتر «سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» منتشر کرد. روز ۱۷ تیر روزنامه‌ها از تعطیلی روزنامه سلام خبر دادند. اولین تجمع در اعتراض به توقیف روزنامه سلام ساعت ۹ شب در برابر خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران شکل گرفت و بعد از چند ساعت به شکل مسالمت‌آمیز پایان یافت. اما بامداد ۱۸ تیر «لباس شخصی‌ها» به همران برخی مأموران امنیتی به کوی دانشگاه حمله کرده و به ضرب و شتم و بازداشت عده‌ای از دانشجویان پرداختند. این یورش، آغازگر چندین روز اعتراض‌های سراسری دانشجویان و مردم در بسیاری از شهر‌های کشور بود که تا ۲۳ تیرماه ادامه یافت. ابعاد این حرکت به قدری در اذهان عمومی گسترده بود که موجب شد مصطفی معین، وزیر علوم، از سمت خود استعفا کند. همچنین بعد‌ها یک کمیته حقیقت‌یاب از طرف دولت برای بررسی این موضوع ایجاد شد. کوی دانشگاه (خبرگزاری دانشجو) برخی از مقامات جمهوری اسلامی حتی اکنون و با گذشت چندین سال از آن حادثه، هنوز سعی دارند این موضوع را به یک جریان منحرف نسبت بدهند. به طور مثال علیرضا ذاکانی، شهردار حال حاضر تهران، در بیستمین سالگرد این حادثه به خبرگزاری تسنیم گفته بود: «حمله به کوی دانشگاه، یک فتنه در ادامه مسیر قتل‌های زنجیره‌ای بود» همانند سایر رویدادهای اعتراضی، هیچگاه از تعداد کشته شدگان، زخمی‌ها، و بازداشت شدگان وقایع کوی دانشگاه آمار رسمی ارائه نشد. ولی هنوز از سرنوشت دست‌کم دو دانشجوی بازداشت‌شده‌ در آن اعتراضات خبری نیست: فرشته علیزاده و سعید زینالی. جنبش سبز با پایان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و اعلام خبر پیروزی محمود احمدی‌نژاد، میرحسین موسوی نتایج این انتخابات را نپذیرفت و سه روز بعد، در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ از حامیان و معترضان به نتایج این انتخابات خواست که در یک تجمع گسترده شرکت کنند. این راهپیمایی که به قول برخی از ناظران، بزرگترین راهپیمایی غیر حکومتی، بعد از انقلاب سال ۵۷ بود، با تیراندازی برخی از نیروهای بسیجی به خشونت کشیده شد. بر خلاف سایر حرکت‌های اعتراضی، این بار اما تلفن‌های همراه فرصتی بودند تا وقایع را به تصویر بکشند و به وسیله اینترنت در اختیار مخاطبان جهانی بگذارند. تصاویر جان باختن دختر جوان ۲۷ ساله‌ای به نام ندا آقاسلطان او را به نمادی از مبارزه مردم در آن دوران بدل کرد. حکومت به سرعت، اینترنت را محدود و در مواردی کاملاً قطع کرد، و خبرنگاران خارجی را به سرعت از ایران خارج کرد، تا اجازه انتشار این اخبار داده نشود. اما دامنه این بر خلاف اعتراض‌های پیشین گسترده‌تر شد. معترضان، از هر فرصت و مراسم حکومتی، برای حضور در خیابان‌ها بهره می‌گرفتند. از مراسم روز قدس گرفته تا فوت حسینعلی منتظری و حتی عاشورا و تاسوعا همان سال که یکی از خونین‌ترین روزهای این قیام بوده است. طبق آمار رسمی حداقل ۱۲ تن در تهران در روز عاشورا جان باختند. حجم گسترده سرکوب، به قدری بود که میرحسین موسوی، به صراحت از «به زیر انداختن افراد بی‌گناه از روی پل‌ها و بلندی‌ها، تیراندازی‌ها و آدم زیر کردن‌ها و ترورها» یاد کرد. ابعاد رسانه‌ای این حادثه باعث بروز واکنش بین‌الملی شد. ولی حکومت با برگزاری یک راهپیمایی در ۹ دی ماه همان سال پایان این حرکت اعتراضی را اعلام کرد و هر ساله در سالگرد این رویداد، مراسمی بر پا می‌گردد. تظاهرات در حمایت از جنبش سبز در پاریس با تصویر ندا اعتراضات بدون سازماندهی دهه ۱۳۹۰ شامل اعتراضات گسترده است. افزایش فشار اقتصادی، بسته‌تر شدن فضا برای انتقاد، و ناامیدی از آینده، تأثیر فراوانی برنحوه اعتراضات در سال‌های دهه ۹۰ خورشیدی داشت. از دی ۱۳۹۶ تا شهریور ۱۴۰۱، یک تحول سیاسی نسبتاً پیوسته و همگی در ایران در حال وقوع بود. این تحول ابعاد نسبتاً روشنی دارد: مراکز عمده آن شهرهای کوچک و حتی روستاها و مطالبه اصلی آن سقوط جمهوری اسلامی است؛ در صورت خشونت نیروهای رژیم در گردهمایی‌ها، مراکزی که به آن‌ها حمله می‌شود مقرهای بسیج و دفتر امام‌جمعه‌ها است و نیروهای فعال آن نیز جوانان ۱۷ تا ۳۵ ساله‌ ناامیدی‌اند که چیز زیادی برای از دست دادن ندارند. در این حرکت‌ها، دختران جوان و زنان سهمی قابل توجه دارند. و امروزه صداهایی که از جمعیت‌های چند هزارنفری زنان مردان هنرمندان فوتبالیست‌ها هنرپیشه‌ها، حتی کودکان اعتراض‌ها به گوش می‌رسد، بانگ زنان کاملاً واضح است؛ گرچه چهره‌ها به دلایل امنیتی پوشانده نمی‌شوند. این ویژگی‌ها در پنج سال گذشته بروز و ظهوری پایدار و سازگار داشته‌اند. علی‌رغم احتمال بالای کشته شدن، بازداشت و محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی و حتی معیشت روزمره، صدها هزار نفر در این سلسله اعتراض‌ها شرکت کرده‌ و هزاران نفر کشته و ده‌ها هزار تن بازداشت و بخشی از آن‌ها به زندان محکوم شده‌اند. دی ماه ۱۳۹۶اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ از مشهد آغاز شد. اما به سرعت گسترش یافت، ماهیت آن تغییر کرد، و به سرعت اصل نظام راه هدف قرار داد. یکی از مشهورترین شعارهای آن حرکت اعتراضی «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا! دیگه تمومه ماجرا» بود. اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران یا آبان خونین مجموعه اعتراضات مردمی و ضد حکومتی در سراسر ایران بود که در ۲۴ آبان ۱۳۹۸ و پس از انجام مجدد سهمیه‌بندی بنزین در ایران و افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین آغاز شد. این اعتراضات که عمدتاً در محلات کارگری و فقیرنشین شهری متمرکز و در ابتدا مسالمت‌آمیز بود، در واکنش به افزایش قیمت بنزین آغاز شد ولی سپس نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبران روحانی آن را هدف گرفت. براساس گزارش نهادهای امنیتی ایران، ۲۹ استان و صدها شهر دستخوش ناآرامی‌های پس از افزایش قیمت بنزین بودند تعداد جان‌باختگان اعتراضات را از چند صد نفر تا ۱۵۰۰ نفر اعلام کرده‌اند؛ این در حالی است که مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران از اعلام رقم دقیق کشته‌شدگان سر باز می‌زنند. از سوی دیگر، برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد بیش از ۷٬۵۰۰ مرگ بدون دلیل در پاییز ۱۳۹۸ و ۶٬۳۰۰ مرگ بدون دلیل در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده‌است که علت این مرگ ‌و میر کووید-۱۹، آنفولانزای فصلی، تصادفات جاده‌ایی و حوادث طبیعی نبوده‌است. آمار دقیقی نیز از بازداشت‌شدگان در دسترس نیست، اما جمع‌بندی سخنان مقامات رسمی جمهوری اسلامی و همچنین گزارش نهادهای حقوق بشری نشان می‌دهد که در جریان اعتراضات دست کم ۸۶۰۰ نفر در ۲۲ استان ایران بازداشت شدند. «زن، زندگی، آزادی» شعاری که در بسیاری از شهرهای ایران طنین‌انداز شده، حساس‌ترین نقاط ایدئولوژی حکومت اسلامی را آماج خود گرفته است که طی حاکمیت نکبت بارش، از همان ابتدا، مبتنی بر تبعیض، تحقیر و ستم علیه زنان، محروم کردن اکثریت توده‌ها از معیشت انسانی و زندگی آبرومندانه و برعکس ترویج مرگ و «شهادت» و مرده‌ پرستی، و ضدیت با آزادی در همه عرصه‌های فردی و اجتماعی بوده و هست. حرکتی که از ٢۶ شهریور ماه، درپی قتل مهسا (ژینا) امینی، دختر جوان کرد، در بازداشتگاه «گشت ارشاد» در تهران، نخست در کردستان و سپس در دیگر استانها و شهرها آغاز شد به سرعت حدود صد شهر بزرگ و کوچک، در اقصا نقاط کشور را فرا گرفت. این خیزش که در آغاز با انگیزه اعتراض به حجاب اجباری، یعنی یکی از ابزارهای اصلی اعمال اقتدار و کنترل رژیم و یک نماد آشکار سلطه شریعت بر شئون جامعه؛ شکل گرفت، به زودی رهبر، ارکان و تمامیت رژیم جمهوری اسلامی را هدف گرفته و گسترش یافت. هر چند که این جنبش خودجوش بوده ولی در جامعه در حال جوشش ایران، اصلاً غیرمنتظره نبود. تداوم حاکمیت سانسور و سرکوب، استمرار و تشدید فشار و ستم بر زنان، بر ملیت‌های تشکیل دهنده ایران، بر پیروان سایر مذاهب و انواع تبعیضات و تضییقات دیگر، روند فزاینده تخریب محیط زیست؛ عدم پاسخگوئی به نیازهای ابتدائی اکثریت توده‌ها طی سالیان طولانی، بیکاری و گرانی بی‌سابقه و تشدید روزافزون فقر، محرومیت و نابرابری‌های طبقاتی و منطقه‌ای، همراه با حیف و میل درآمدها و دارائی‌های عمومی برای ماجراجوئی‌های داخلی و خارجی، غارتگری بیسابقه و رواج فساد گسترده در تمامی نهادها و ارگانهای حکومتی، از جمله زمینه‌های عینی و ملموس این خیزش بوده است. این حرکت خود در امتداد خیزش‌های دی ماه ١٣٩۶، آبان ماه ١٣٩٨ و همچنین تظاهرات گسترده مردم خوزستان وبخصوص ملت ستمدیده عرب در تیر ماه سال گذشته است، اگرچه تفاوت‌ها و ویژگی‌های آن نیز نمایان است. به رغم همه سرکوبگری‌ها و تهاجمات رژیم برای خاموش کردن این خیزش اعتراضی مسالمت آمیز، این حرکت متوقف نشده، و طی هشت هفته گذشته، با فراز و نشیب‌هایی، ادامه یافته است. دختران و پسران، دانشجویان و دانش‌آموزان، زنان و مردان جوان، میانسال و یا سالمند به میادین و خیابان‌ها آمده‌اند و فریادهای آزادی خواهی و برابری طلبی‌شان را سر داده‌اند. زنان، این بار، نه تنها به صورت فردی و گروهی بلکه در تجمعات سراسری روسری‌هایشان برداشته و در آتش انداختند و به همراه مردان به خشونت‌هایی که این همه سال زیر لوای مذهب، شریعت و یا سنت بر آنان اعمال شده و می‌شود علناً اعتراض کرده و آزادی‌ها و حقوق پایمال شده‌شان را مصرانه مطالبه می‌کنند. جوانان، با جسارتی فوق‌العاده، فریادهای خشم و نفرت فروخفته‌شان علیه سانسور و سرکوب، تبعیض و بی‌عدالتی‌ها و همچنین علیه نابرابری‌ها، محرومیت، بیکاری و بی‌چشم‌اندازی، را بلند کرده و حق کار و حیات، حقوق و آزادی‌های دموکراتیک و عدالت می‌خواهند. اما این جنبش، تا به حال نیز، نتایج و دستاوردهای درخور توجهی داشته است. پیش از هر چیز، رویاروئی مردم با رژیم حاکم وارد مرحله تازه‌ای شده و باری دیگر فقدان مشروعیت و ماهیت ضدانسانی و ضد دمکراتیک آن را در داخل و در انظار جهانیان برملا کرده است. حتی اگر رژیم بتواند این خیزش را هم سرکوب و خاموش نماید، بسیاری از امور جامعه و یا ترتیبات حکومت اسلامی دیگر به حالت سابق باز نخواهد گشت. غذا و آب مثل دموکراسی و آزادی و کرامت و تشکل و شغل نیست که افراد بدون آن‌ها نیز بتوانند به حیاتشان ادامه دهند و نبودشان را تحمل کنند. با سخنان هفتگی امام‌ جمعه‌ها هم نمی‌توان سطح انتظارات مردم از آب و غذای را پایین آورد تا مثل سال ۱۳۵۷ با افزایش انتظارات انقلاب نشود. جنبش پنج سال اخیر در تشدید محرومیت اکثریت ایرانیان از حداقل زندگی ریشه دارد. امام‌ جمعه‌ها هم مانند دیگر روحانیون هیچ مرجعیت اجتماعی ندارند.

بخش۳: بحث آزاد با موضوع حق تجمع و اعتراض (اعمال فضای سرکوب و ارعاب در شهرهای ایران) آغاز گردید: من صحبت‌های خود را درباره حق تجمع و اعتراض، با اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شروع می‌کنم، اصلی که وجودش در قانون اساسی کشور مصداق وجود آزادی بیان است اما در ماهیت خود این اصل و قوانین و تبصره‌هایی که به این اصل از قانون چسبانده شده است، پر از ایرادات ریز و درشت است که در واقعیت نقض آزادی بیان را در کشور به همراه دارد. در اصل ۲۷ آمده است که تشکیل اجتماعات و راهپیمایی بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. در اولین موردی که به چشم می‌خورد راهپیمایی بدون حمل سلاح است که خوب باید همینطور هم باشد و هیچ اشکالی نیست. اما در مورد دوم که ایرادات این اصل از اینجا شروع می‌شود این است که تجمع نباید مغایرتی با مبانی اسلامی داشته باشد. همین مغایر نبودن با اسلام است که دست حکومت را برای سوءاستفاده از قانون باز گذاشته است و به طور کامل با برگزاری همه نوع تجمعاتی از سوی مردم و احزاب مخالفت می‌کند و سعی در خفه کردن آنها در همان قدم‌های اول دارد. همگی می‌دانیم، که حکومت به چه شکل تجمعات معلمان، کارگران، پرستاران، پزشکان و دانشجویان را سرکوب می‌کند. تمامی این گروه‌ها و احزاب نه در تجمعات سلاحی دارند و نه چیزی خلاف اسلام انجام می‌دهند، البته همین جا باید اضافه کنم که حتی فعالان سیاسی اجتماعی و فعالان حقوق بشر هم در کشور هیچ چیزی فراتر از اصل ۲7 را در تظاهرات و گردهمایی‌ها انجام نمی‌دهند. طبق قوانینی که در سالیان بعد به اصل ۲۷ اضافه شد، برای برگزاری یک تجمع باید حتماً احزاب از وزارت کشور درخواست مجوز کنند و فقط احزاب می‌توانند این درخواست را داشته باشند و تا قبل از صدور مجوز هر گونه دادن فراخوان در رسانه‌ها و فضاهای مجازی ممنوع است و افراد تحت پیگرد قرار می‌گیرند. اما طبق همین قوانین دست نوشته خود آقایان آیا تا به حال مجوزی در این موارد صادر شده است؟ که جواب قطعاً نه است و به محض تجمع مردم به هر دلیلی حکومت به صورت خشن و غیرانسانی دست به کشتار و بازداشت افراد می‌زنند و جالب این است که حکومت در مواردی که تجمعات از طرف دیگر اقوام و یا دیگر مذاهب در کشور باشد با شدت و خشونت بیشتری دست به سرکوب و ایجاد رعب و وحشت می‌کند. اما دلیل ایجاد این ترس در کشور و بین مردم چه عاملی می‌تواند باشد. یکی از دلایل مهم این امر نگاه حکومت به موضوع تجمع و تظاهرات است. همیشه حکومت نگاه امنیتی و سیاسی به این موارد داشته، حتی اگر موضوع تجمعات مردم اقتصادی و حقوق مالی‌شان بوده باشد. اما سؤالی که پیش می‌آید این است که دلیل ایجاد ترس، و رعب و وحشت بین مردم از طرف حکومت چه چیزی است؟ و اینکه این ترس و وحشت، این همه کشتار و سرکوب واقعاً تأثیر دارد و باعث می‌شود که مردم دست از خواسته‌های خود بکشند یا اینکه نه برعکس باعث می‌شود که مردم بیشتر از گذشته برای رسیدن به اهداف خود بجنگند. آقای رضا شایگان چنین بیان کردند: ما باید به این نکته توجه کنیم که برخوردهای دوگانه‌ی حاکمیت با یک اصل قانونی اشاره شد که هر چیزی که به نفع دولت باشد نیاز به مجوز هم حتی ندارد در برگزاری تجمعات هم هیچ ایرادی ندارد اما به محض اینکه قرار باشد اعتراضی صورت بگیرد نسبت به هر چیزی. ما یادمان نرفته است مثلاً پارسال کشاورزان اصفهانی که نه صلاحی دارند که تنها صلاحشان یک بیل است در بستر زاینده رود اعتراضات خود را انجام دادند که دیدید با چه وضعیتی رژیم مردم را سرکوب کرد. خانم نرگس مباشری‌فر چنین بیان کردند: ما در قانون جمهوری اسلامی این است که اگر شخصی فرد دیگری را به قتل برساند یا اینکه کاری انجام دهد که قتل افراد متعددی صورت بگیرد آن وقت به آن شخص حکم محاربه می‌دهند. اما آقای محسن شکاری که اعدام شدند ایشان اصلاً کسی را به قتل نرسانده بود فقط ایشان خیابان را بسته بود. آقای منوچهر شفائی چنین بیان کردند: این قضایا نشانه ضعف دولت است اگر نشانه قوت بود می‌نشست و صحبت می‌کرد و آنقدر هزینه برای آن همه سرباز و نیرو نمی‌کرد و باز هزینه این همه موتورسوار و تجهیزات نمی‌داد و نمی‌آمد با افرادی که بدون اسلحه هستند مبارزه کند این قضیه نشان دهنده هراس آنها است از ادامه حرکت مردم اینها با سرکوب، تیراندازی، ساچمه، دستگیری، شکنجه، تجاوز با همه این کارها امتحان کردند و آخرین امتحانشان رسیدن به اعدام جوانان است. آقای امین بل‌وردی بهمن چنین بیان کردند: در کشورهای پیشرفته تقریباً می‌شود کفت اعتراضات یا انجیئو محور هستند یا سندیکا. متأسفانه در ایران هیچ انجیئویی نداریم به معلمان و کارگران نگاه کنید وقتی تعداد از دو نفر بیشتر شود اجتماع و تبانی صورت می‌گیرد.

در پایان مسئول جلسه از همه دست‌اندرکاران جلسه منشی جلسه: خانم لیلا ابوطالبی. مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان محمدرسول پورتندرست، امین بل‌وردی بهمن ادمین‌ها: آقای حسن حمزه‌زاده، خانم غزاله‌السادات ابطحی و مهمانانی‌ که شرکت کردند تشکر و قدردانی‌ کردند و در ساعت ۱۶:۰۰ جلسه به پایان رسید. عزیزانی ‌که در این جلسه ما را همراهی ‌کردند عبارتند از: خانم‌ها و آقایان حسین اریس، آرمین آتشک، نوید احمدی، پریسا نیکونام نظامی، محمدیوسف احمدی، شبنم رضاوند، قندیل دادخواه، ناصر خواجوی.

 

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲

شهلا شاهسونی

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران در تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۲ مصادف با ۱۹ آذر ۱۴۰۱ در ساعت ۱۸:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولین و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدا جلسه مسئول جلسه آقای محمدحسن حسن‌زاده مهرآبادی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین در جلسه، با معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش۱: آقای سپهر رضایی شایان سخنرانی خود را با موضوع بررسی کنوانسیون رفع‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایراد کردند: کنوانسیون‌ بین‌المللی‌ رفع‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ مصوب‌ ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵ میلادی‌ مطابق‌ با ۳۰/۸/۱۳۴۴ شمسی‌ دول‌ عاقد این‌ قرارداد: نظر به‌ اینکه‌ منشور ملل‌ متحد مبتنی‌ بر اصول‌ حیثیت‌ ذاتی‌ و تساوی‌ کلیه‌ افراد انسانی‌ و کلیه‌ دول‌ عضو ملل‌ متحد متعهد شده‌اند که‌ منفرداً و مشترکاً با همکاری‌ سازمان‌ برای‌ نیل‌ به‌ یکی‌ از هدفهای‌ ملل‌ متحد یعنی‌ توسعه‌ و تشویق‌ احترام‌ جهانی‌ و واقعی‌ به‌ حقوق‌ بشر و آزادی‌های‌ اساسی‌ برای‌ همگان‌ بدون‌ تمایز نژاد یا جنس‌ یا زبان‌ و یا مذهب‌ اقدام‌ نمایند. نظر به‌ اینکه‌ اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر اعلام‌ می‌دارد که‌ کلیه‌ افراد انسانی‌ به‌ طور آزاد و یکسان‌ از لحاظ‌ حیثیت‌ و حقوق‌ متولد می‌شوند و باید بتوانند از کلیه‌ حقوق‌ و آزادی‌های‌ مندرج‌ در آن‌ اعلامیه‌ بدون‌ تمایز به‌ خصوص‌ از حیثیت‌ نژاد و رنگ‌ و یا ملیت‌ برخوردار شوند. نظر به‌ اینکه‌ کلیه‌ افراد بشر در پیشگاه‌ قانون‌ برابر بوده‌ و حق‌ دارند علیه‌ هر نوع‌ تبعیض‌ و هر نوع‌ تحریک‌ به‌ تبعیض‌ از حمایت‌ یکسان‌ قانون‌ برخوردار شوند. نظر به‌ اینکه‌ ملل‌ متحد استعمار و کلیه‌ روش‌های‌ تفکیک‌ و تبعیضی‌ را که‌ به‌ همراه‌ دارد به‌ هر شکل‌ و در هر محلی‌ که‌ موجود باشد محکوم‌ نموده‌ و اعلامیه‌ مورخ‌ چهاردهم‌ دسامبر ۱۹۶۰ راجع‌ به‌ اعطای‌ استقلال‌ به‌ کشورها و ملل‌ مستعمره‌ قطعنامه‌ ۱۵۱۴ دوره‌ پانزدهم‌ مجمع‌ عمومی‌ لزوم‌ ختم‌ سریع‌ و بی‌قید و شرط‌ استعمار را تأیید و رسماً اعلام‌ نموده‌. نظر به‌ اینکه‌ اعلامیه‌ مورخ‌ بیستم‌ نوامبر ۱۹۶۳ ملل‌ متحد قطعنامه‌ ۱۹۰۴ دوره‌ هجدهم‌ مجمع‌ عمومی‌ راجع‌ به‌ رفع‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ رسماً لزوم‌ رفع‌ سریع‌ کلیه‌ اشکال‌ و همه‌ مظاهر تبعیضات‌ نژادی‌ را در سراسر گیتی‌ و همچنین‌ لزوم‌ تأمین‌ تفاهم‌ و احترام‌ به‌ حیثیت‌ شخص‌ انسانی‌ را مورد تأیید قرار داده‌. با اطمینان‌ به‌ اینکه‌ فرضیه‌ سیادت‌ و تفوق‌ مبتنی‌ بر اختلاف‌ بین‌ نژادها عملاً مردود و اخلاقاً محکوم‌ و از نظر اجتماعی‌ غیرعادلانه‌ و خطرناک‌ بوده‌ و تبعیض‌ نژادی‌ نه‌ از لحاظ‌ نظری‌ و نه‌ از لحاظ‌ عملی‌ قابل‌ توجیه‌ نمی‌باشد با تأیید مجدد اینکه‌ تبعیض‌ بین‌ افراد بشر به‌ جهات‌ مبتنی‌ بر نژاد و رنگ‌ و یا ریشه‌ قومی‌ سدی‌ در برابر وجود روابط‌ دوستانه‌ و مسالمت‌آمیز در میان‌ ملل‌ بوده‌ و امکان‌ دارد صلح‌ و امنیت‌ بین‌ ملل‌ و همچنین‌ همزیستی‌ هم‌ آهنگ‌ اشخاص‌ را در داخل‌ یک‌ دولت‌ مختل‌ سازد. با اطمینان‌ به‌ اینکه‌ وجود موانع‌ نژادی‌ با آرمان‌های‌ جامعه‌ بشری‌ قابل‌ جمع‌ نیست‌. با احساس‌ خطر از مظاهر تبعیض‌ نژادی‌ که‌ هنوز در برخی‌ از نواحی‌ جهان‌ مشهود است‌ و نیز از سیاست‌های‌ حکومتی‌ مبتنی‌ بر برتری‌ یا تنفرنژادی‌ از قبیل‌ آپارتاید وتفکیک‌ وجدانی‌ مصمم‌ به‌ اتخاذ کلیه‌ تدابیر لازم‌ برای‌ امحاء سریع‌ کلیه‌ اشکال‌ و تمامی‌ مظاهر تبعیض‌ نژادی‌ و مصمم‌ به‌ پیش‌گیری‌ و مبارزه‌ با فرضیه‌ها و رویه‌های‌ نژادی‌ ـ به‌ منظور تسهیل‌ حسن‌ تفاهم‌ بین‌ نژادها بر مبنای‌ یک‌ جامعه‌ بین‌المللی‌ که‌ از قید کلیه‌ اشکال‌ تبعیض‌ و تفکیک‌ نژادی‌ آزاد باشد. با تذکر مفاد قرارداد مربوط‌ به‌ رفع‌ تبعیض‌ در مورد شغل‌ و حرفه‌ مصوب‌ سازمان‌ بین‌المللی‌ کار در سال‌ ۱۹۵۸ و با توجه‌ به‌ قرارداد مربوط‌ به‌ مبارزه‌ با تبعیض‌ نژادی‌ در زمینه‌ تعلیم‌ که‌ از طرف‌ سازمان‌ فرهنگی‌ و علمی‌ و تربیتی‌ ملل‌ متحد یونسکو در سال‌ ۱۹۶۰ به‌ تصویب‌ رسیده‌. با تمایل‌ به‌ اجرای‌ اصول‌ مقرر در اعلامیه‌ ملل‌ متحد راجع‌ به‌ رفع‌ کلیه‌ انواع‌ تبعیضات‌ نژادی‌ و حصول‌ اطمینان‌ از اتخاذ سریع‌ تدابیر عملی‌ در این‌ راه‌ به‌ شرح‌ زیر موافقت‌ نمودند. بخش‌ ۱ ماده‌ ۱ در قرارداد حاضر اصطلاح‌ تبعیض‌ نژادی‌ اطلاق‌ می‌شود به‌ هر نوع‌ تمایز و ممنوعیت‌ یا محدودیت‌ و یا رجحانی‌ که‌ براساس‌ نژاد و رنگ‌ یا نسب‌ و یا منشأ ملی‌ و یا قومی‌ مبتنی‌ بوده‌ و هدف‌ یا اثر آن‌ از بین‌ بردن‌ و یا در معرض‌ تهدید و مخاطره‌ قراردادن‌ شناسایی‌ یا تمتع‌ و یا استیفاء در شرایط‌ متساوی‌ از حقوق‌ بشر و آزادی‌های‌ اساسی‌ در زمینه‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و یا در هر زمینه‌ دیگری‌ از حیات‌ عمومی‌ باشد. قرارداد حاضر ناظر به‌ تمایزات‌ و ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها و یا رجحاناتی‌ که‌ هر یک‌ از دول‌ عاقد قرارداد بین‌ اتباع‌ خود و اتباع‌ سایر دول‌ قائل‌ می‌شوند نخواهد بود مقررات‌ قرارداد حاضر را نباید طوری‌ تفسیر نمود که‌ در مقررات‌ قانونی‌ دول‌ عاقد راجع‌ به‌ تابعیت‌ و ملیت‌ و قبول‌ تابعیت‌ به‌ نحوی‌ از انحاء مؤثر واقع‌ شود. مشروط‌ بر اینکه‌ مقررات‌ مزبور علیه‌ ملیت‌ خاصی‌ قائل‌ به‌ تبعیض‌ نباشد. تدابیر خاصی‌ که‌ صرفاً به‌ منظور تأمین‌ ترقی‌ شایسته‌ برخی‌ از گروه‌های‌ نژادی‌ یا قومی‌ یا افرادی‌ که‌ برای‌ تمتع‌ و استیفاء از حقوق‌ بشر و آزادیهای‌ اساسی‌ در شرایط‌ متساوی‌ محتاج‌ حمایت‌اند اتخاذ شده‌ باشد به‌ منزله‌ تدابیری‌ که‌ جنبه‌ تبعیض‌ نژادی‌ دارند تلقی‌ نخواهد گردید مشروط‌ بر اینکه‌ این‌ اقدامات‌ منجر به‌ برقراری‌ حقوق‌ متمایز برای‌ گروه‌های‌ نژادی‌ مختلف‌ نشود و پس‌ از حصول‌ هدف‌هائی‌ که‌ موجب‌ اتخاذ تدابیر مذکور گردیده‌ بود ادامه‌ نیابد. دول‌ عاقد تبعیض‌ نژادی‌ را محکوم‌ می‌نمایند و متعهد می‌شوند که‌ با توسل‌ به‌ کلیه‌ وسائل‌ مقتضی‌ و بدون‌ درنگ‌ سیاستی‌ را دنبال‌ کنند که‌ هدف‌ آن‌ از بین‌ بردن‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ و تسهیل‌ توافق‌ و تفاهم‌ در بین‌ کلیه‌ نژادها باشد و برای‌ نیل‌ به‌ این‌ مقصود: الف ـ هر یک‌ از دول‌ عاقد متعهد می‌شود که‌ به‌ هیچ‌ نوع‌ اقدام‌ و یا رفتار تبعیض‌ نژادی‌ علیه‌ اشخاص‌ و گروه‌های‌ افراد و یا مؤسسات‌ مبادرت‌ نورزد و ترتیبی‌ فراهم‌ آورد که‌ کلیه‌ مقامات‌ و مؤسسات‌ دولتی‌ اعم‌ از مملکتی‌ یا محلی‌ این‌ تعهد را رعایت‌ نمایند. ب‌ ـ هر یک‌ از دول‌ عاقد متعهد می‌شود که‌ هیچ‌ روش‌ تبعیض‌ نژادی‌ را که‌ از طرف‌ فرد یا سازمانی‌ اتخاذ گردیده‌ مورد تشویق‌ و دفاع‌ و یا تأیید قرار ندهد.ج‌ ـ هر یک‌ از دول‌ عاقد موظف‌ است‌ تدابیر مؤثری‌ اتخاذ نماید که‌ سیاست‌های‌ مملکتی‌ و محلی‌ تجدیدنظر و مقرراتی‌ را که‌ موجب‌ ایجاد و یا تثبیت‌ و استمرار تبعیضات‌ نژادی‌ گردد در هر کجا که‌ باشد اصلاًح‌ یا ابطال‌ و یا فسخ‌ کند. د ـ هر یک‌ از دول‌ عاقد مکلف‌ است‌ به‌ کلیه‌ وسائل‌ مقتضی‌ و منجمله‌ در صورت‌ اقتضاء از طریق‌ تدابیر تقنینیه‌ اعمال‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ را از ناحیه‌ افراد یا دسته‌ها یا سازمان‌ها ممنوع‌ سازد و بدان‌ پایان‌ دهد. ه‌ ـ هر یک‌ از دول‌ عاقد متعهد می‌شود عنداللزوم‌ تشکیلات‌ و نهضت‌های‌ طرفدار یگانگی‌ نژادها و سایر وسایل‌ از میان‌ بردن‌ موانع‌ بین‌ نژادها را مورد تشویق‌ قرار دهد و موجبات‌ عدم‌ ترغیب‌ هر عملی‌ را که‌ باعث‌ تقویت‌ تفرقه‌ نژادی‌ می‌شود فراهم‌ آورد. دول‌ عاقد در صورت‌ اقتضاء در زمینه‌های‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ و فرهنگی‌ و غیره‌ تدابیر خاص‌ و معینی‌ برای‌ تأمین‌ رشد و توسعه‌ مطلوب‌ برخی‌ گروه‌های‌ نژادی‌ یا افراد وابسته‌ به‌ آنها و حمایت‌ از این‌ گروه‌ها و افراد اتخاذ می‌نمایند. این‌ تدابیر بدین‌ منظور اتخاذ می‌گردد که‌ استیفای‌ کامل‌ حقوق‌ بشری‌ و آزادی‌های‌ اساسی‌ در شرایط‌ متساوی‌ برای‌ ایشان‌ تضمین‌ شود ولی‌ نباید پس‌ از نیل‌ به‌ هدف‌ موجب‌ و منشأ حفظ‌ حقوق‌ غیرمتساوی‌ و متمایز برای‌ گروه‌های‌ نژادی‌ گردد. دول‌ عاقد به‌ خصوص‌ تفکیک‌ نژادی‌ و اعمال‌ روش‌های‌ آپارتاید را تقبیح‌ و محکوم‌ می‌کنند و متعهد می‌شوند که‌ در کلیه‌ اراضی‌ که‌ در قلمرو صلاحیت‌ قضائی‌ آنهاست‌ انجام‌ این‌ قبیل‌ اعمال‌ و روش‌ها را قدغن‌ و ممنوع‌ ساخته‌ و آن‌ را ریشه‌کن‌ سازند. دول‌ عاقد هر نوع‌ تبلیغات‌ و تشکیلاتی‌ را که‌ از افکار و نظریه‌های‌ مبتنی‌ بر تفوق‌ یک‌ نژاد و یا گروهی‌ از اشخاصی‌ که‌ رنگ‌ و یا منشأ قومی‌ معین‌ دارند الهام‌ بگیرد و یا هر نوع‌ تنفر و تبعیض‌ نژادی‌ را توصیه‌ یا تشویق‌ کند ـ تقبیح‌ می‌نماید و متعهد می‌شوند که‌ به‌ منظور ریشه‌کن‌ ساختن‌ این‌ چنین‌ تحریکات‌ یا تبعیضات‌ و به‌ طور کلی‌ برای‌ محو هر قسم‌ تبعیض‌ نژادی‌ سریعاً تدابیر لازم‌ را اتخاذ نمایند ـ و در این‌ راه‌ اصول‌ اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر و نیز حقوقی‌ را که‌ در ماده پنجم‌ این‌ قرارداد تصریح‌ گردیده‌ است‌ مورد توجه‌ قرار دهند. دول‌ عاقد مخصوصاً متعهد می‌شوند که‌: الف‌ ـ نشر هر نوع‌ افکار مبتنی‌ بر تفوق‌ یا نفرت‌ نژادی‌ و تحریک‌ به‌ تبعیض‌ نژادی‌ و همچنین‌ اعمال‌ زور یا تحریک‌ به‌ زور علیه‌ هر نژاد و یا هر گروه‌ که‌ از حیث‌ رنگ‌ و قومیت‌ متفاوت‌ باشند و نیز بذل‌ هر نوع‌ مساعدت‌ منجمله‌ کمک‌ مالی‌ به‌ فعالیت‌های‌ تبعیضی‌ نژادی‌ را قانوناً از جرائم‌ قابل‌ مجازات‌ اعلام‌ نماید. ب‌ ـ سازمان‌ها و فعالیت‌های‌ تبلیغاتی‌ متشکل‌ و هر قسم‌ فعالیت‌ تبلیغاتی‌ دیگر را که‌ محرک‌ تبلیغات‌ نژادی‌ بوده‌ و یا آن‌ را تشویق‌ نماید و عضویت‌ در این‌ چنین‌ سازمان‌ها را قانوناً از جرائم‌ قابل‌ مجازات‌ اعلام‌ نماید ج‌ ـ به‌ مقامات‌ مسئول‌ یا مؤسسات‌ عمومی‌ از مملکتی‌ و یا محلی‌ اجازه‌ ندهند تبعیضات‌ نژادی‌ را ترغیب‌ یا تشویق‌ نمایند. دول‌ عضو طبق‌ تعهدات‌ اساسی‌ مندرج‌ در ماده ۲ متعهد می‌شوند که‌ تبعیضات‌ نژادی‌ را به‌ هر شکل‌ و صورتیکه‌ باشد ممنوع‌ و ریشه‌ کن‌ سازند و حق‌ هر فرد را به‌ مساوات‌ در برابر قانون‌ و به‌ ویژه‌ در تمتع‌ از حقوق‌ زیر بدون‌ تمایز از لحاظ‌ نژاد یا رنگ‌ یا ملیت‌ یا قومیت‌ تضمین‌ نمایند. الف‌ ـ حق‌ برخورداری‌ از رفتار مساوی‌ در برابر محاکم‌ و سایر مراجعی‌ که‌ اجرای‌ عدالت‌ را به‌ عهده‌ دارند. ب‌ ـ حق‌ برخورداری‌ از امنیت‌ شخصی‌ و حمایت‌ دولت‌ در برابر تجاوز و صدمه‌ جسمی‌ از ناحیه‌ مأمورین‌ دولت‌ و یا هر فرد یا دسته‌ یا تشکیلات‌. ج‌ ـ حقوق‌ سیاسی‌ و به‌ خصوص‌ حق‌ شرکت‌ در انتخابات‌ و رأی‌ دادن‌ و نامزد شدن‌ براساس‌ سیستم‌ اخذ رأی‌ همگانی‌ و یکسان‌ و حق‌ مشارکت‌ در حکومت‌ و اداره‌ی امور عمومی‌ و حق‌ نیل‌ به‌ مشاغل‌ عمومی‌ دولتی‌ به‌ هر رتبه‌ و مقام‌ در شرایط‌ مساوی‌. د ـ سایر حقوق‌ مدنی‌ ـ خصوصاً: دول‌ عاقد برای‌ کلیه‌ افراد مشمول‌ صلاحیت‌ قضایی‌ خود در برابر هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ که‌ حقوق‌ بشر و آزادی‌های‌ اساسی‌ افراد را برخلاف‌ مقررات‌ این‌ قرارداد مورد تجاوز قرار دهد حمایت‌ و یک‌ طریقه‌ دادرسی‌ مؤثر در برابر محاکم‌ ذی‌صلاحیت‌ ملی‌ و سایر مراجع‌ صلاحیت‌دار مملکتی‌ تأمین‌ خواهند کرد و همچنین‌ حق‌ افراد را در مطالبه‌ غرامت‌ و جبران‌ عادلانه‌ و متناسب‌ خسارتی‌ که‌ بر اثر اعمال‌ تبعیضات‌ نژادی‌ وارد می‌گردد تضمین‌ خواهند نمود. دول‌ عاقد متعهد می‌شوند به‌ منظور مبارزه‌ با تعصباتی‌ که‌ منجر به‌ تبعیضات‌ نژادی‌ می‌شود و نیز برای‌ تعمیم‌ و بسط‌ تفاهم‌ و روح‌ گذشت‌ و سازش‌ و مودت‌ در میان‌ ملل‌ و گروه‌ها و نژادها و اقوام‌ مختلف‌ و ترویج‌ نیات‌ و اصول‌ منشور ملل‌ متحد و مفاد اعلامیه‌ی جهانی‌ حقوق‌ بشر و اعلامیه‌ی‌ ملل‌ متحد درباره رفع‌ تبعیضات‌ نژادی‌ و مفاد این‌ قرارداد اقدامات‌ مؤثر علی‌الخصوص‌ در زمینه تعلیم‌ و تربیت‌ فرهنگ‌ و نشر اخبار معمول‌ دارند. کمیته‌ای‌ به‌ منظور رفع‌ تبعیضات‌ نژادی‌ که‌ از این‌ پس‌ کمیته‌ نامیده‌ می‌شود مرکب‌ از هجده‌ نفر کارشناس‌ واجد صفات‌ عالی‌ اخلاقی‌ و بیطرفی‌ که‌ من‌ باب‌ اهلیت‌ و مقام‌ شخصی‌ انجام‌ وظیفه‌ خواهند نمود و از طرف‌ دول‌ عاقد با توجه‌ به‌ لزوم‌ توزیع‌ جغرافیایی‌ عادلانه‌ و در برگرفتن‌ اشکال‌ مختلف‌ تمدن‌ و سیستم‌های‌ عمده‌ قضائی‌ انتخاب‌ می‌شوند تشکیل‌ خواهد شد. اعضای‌ کمیته‌ با رأی‌ مخفی‌ از بین‌ کسانیکه‌ دول‌ عاقد برای‌ عضویت‌ کمیته‌ نامزد کرده‌اند انتخاب‌ می‌شوند. هر دولت‌ عضو می‌تواند یک‌ نفر را از میان‌ اتباع‌ خود نامزد کند. نخستین‌ انتخابات‌ شش‌ ماه‌ پس‌ از تاریخ‌ اجرای‌ این‌ قرارداد انجام‌ می‌گیرد. حداقل‌ سه‌ ماه‌ قبل‌ از تاریخ‌ هر دوره‌ انتخاباتی‌ دبیرکل‌ ملل‌ متحد کتباً از دول‌ عضو دعوت‌ خواهد کرد تا نامزدهای‌ انتخاباتی‌ خود را ظرف‌ دو ماه‌ معرفی‌ نمایند. دبیرکل‌ ملل‌متحد فهرست‌ اسامی‌ کلیه‌ کسانی‌ را که‌ بدین‌ ترتیب‌ نامزد شده‌اند به‌ ترتیب‌ حروف‌ الفباء و با ذکر نام‌ دول‌ عضوی‌ که‌ آنها را نامزد کرده‌اند تهیه‌ و به‌ دول‌ عاقد این‌ قرارداد تسلیم‌ می‌کند. انتخاب‌ اعضای‌ کمیته‌ در جلسه‌ای‌ متشکل‌ از کلیه‌ دول‌ عضو که‌ از طرف‌ دبیرکل‌ ملل‌متحد در مقر سازمان‌ ملل‌متحد دعوت‌ می‌شوند انجام‌ خواهد گرفت‌. در این‌ جلسه‌ که‌ با حضور دو سوم‌ دول‌ عضو حائز اکثریت‌ می‌شود کسانی‌ به‌ عضویت‌ کمیته‌ انتخاب‌ می‌شوند که‌ تعداد بیشتر و اکثریت‌ مطلق‌ آراء نمایندگان‌ حاضر و رأی‌ دهنده‌ دول‌ عضو را به‌ دست‌ آورند. الف‌ ـ اعضای‌ کمیته‌ برای‌ مدت‌ چهار سال‌ انتخاب‌ می‌شوند. معذلک‌ دوره‌ عضویت‌ نه‌ نفر از کسانی‌ که‌ در نخستین‌ انتخابات‌ به‌ عضویت‌ برگزیده‌ می‌شوند پس‌ از دو سال‌ منقضی‌ می‌گردد و رئیس‌ کمیته‌ بلافاصله‌ پس‌ از انجام‌ نخستین‌ انتخابات‌ اسامی‌ این‌ نه‌ عضو را به‌ حکم‌ قرعه‌ تعیین‌ می‌نماید. ب‌ ـ برای‌ جانشینی‌ کارشناسی‌ که‌ به‌ علل‌ غیرمنتظره‌ از ادامه‌ و وظایف‌ خود در کمیته‌ دست‌ کشیده‌، دولت‌ متبوع‌ او کارشناس‌ دیگری‌ را از میان‌ اتباع‌ خود مشروط‌ به‌ تصویب‌ کمیته‌ منصوب‌ می‌کند.پرداخت‌ هزینه‌ و مخارج‌ اعضای‌ کمیته‌ مادامی‌ که‌ در کمیته‌ انجام‌ وظیفه‌ می‌کنند به‌ عهده دول‌ عضو خواهد بود. دول‌ عاقد متعهد می‌شوند گزارشی‌ درباره اقدامات‌ قانونی‌ و قضائی‌ و اداری‌ و غیره‌ که‌ به‌ منظور اجرای‌ مقررات‌ و مفاد این‌ قرارداد معمول‌ داشته‌اند در مواعد زیر به‌ دبیرکل‌ تسلیم‌ نمایند که‌ مورد مطالعه‌ و بررسی‌ کمیته‌ قرار گیرد.الف‌ ـ ظرف‌ یک‌ سال‌ از تاریخ‌ لازم‌الاجراء شدن‌ قرارداد در مورد هر یک‌ از دول‌ ب‌ ـ متعاقباً هر دو سال‌ یک‌ بار و بعلاوه‌ هر وقت‌ که‌ کمیته‌ چنین‌ تقاضایی‌ بنماید. کمیته‌ می‌تواند از دول‌ عاقد تقاضای‌ اطلاعات‌ تکمیلی‌ بنماید.کمیته‌ هر سال‌ گزارش‌ اقدامات‌ و فعالیت‌های‌ خود را توسط‌ دبیرکل‌ به‌ مجمع‌ عمومی‌ تسلیم‌ می‌دارد و می‌تواند براساس‌ مطالعه‌ و بررسی‌ گزارش‌ها و اطلاعات‌ واصله‌ از دول‌ پیشنهاد و توصیه‌هایی‌ که‌ دارای‌ جنبه عمومی‌ است‌ بنماید. این‌ پیشنهادها و توصیه‌های‌ عمومی‌ در صورت‌ لزوم‌ همراه‌ با ملاحظات‌ دول‌ عضو به‌ مجمع‌ عمومی‌ گزارش‌ خواهد شد. هر گاه‌ یکی‌ از دول‌ عضو، چنین‌ تشخیص‌ دهد که‌ یکی‌ از دول‌ عضو مقررات‌ قرارداد حاضر را مرعی‌ و مجری‌ نمی‌دارد، می‌تواند توجه‌ کمیته‌ را به‌ موضوع‌ جلب‌ کند کمیته‌ مراتب‌ را به‌ اطلاع‌ دولت‌ مربوطه‌ می‌رساند. دولت‌ مربوطه‌ ظرف‌ سه‌ ماه‌ توضیحات‌ کتبی‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ قضیه‌ و عنداللزوم‌ اقداماتی‌ که‌ ممکن‌ بود به‌ عمل‌ آید تسلیم‌ کمیته‌ می‌کند. هر گاه‌ ظرف‌ شش‌ ماه‌ پس‌ از اطلاع‌ اولیه‌ به‌ دولت‌ دریافت‌ کننده‌ موضوع‌ از طریق‌ مذاکرات‌ دو جانبه‌ یا از هر طریق‌ دیگری‌ که‌ برای‌ دو دولت‌ مقدور باشد به‌ صورت‌ مرضی‌الطرفین‌ حل‌ و فصل‌ نشود هر یک‌ از دو دولت‌ مزبور حق‌ خواهد داشت‌ که‌ موضوع‌ را مجدداً به‌ وسیله یادداشتی‌ به‌ کمیته مرجوع‌ دارد و مراتب‌ را به‌ دولت‌ دیگر نیز اطلاع‌ دهد. کمیته‌ فقط‌ در صورتی‌ می‌تواند در مورد یک‌ اختلاف‌ طبق‌ بند ۲ این‌ ماده‌ رسیدگی‌ نماید که‌ قبلاً اطمینان‌ حاصل‌ کرده‌ باشد که‌ کلیه‌ طرق‌ دادخواهی‌ در حقوق‌ داخلی‌ که‌ براساس‌ اصول‌ کلی‌ مورد قبول‌ حقوق‌ بین‌المللی‌ استوار باشد، مورد استفاده‌ و توسل‌ قرار گرفته‌ است‌ این‌ قاعده‌ در مواردی‌ که‌ آئین‌ دادخواهی‌ متضمن‌ مواعد طولانی‌ غیرمعقولی‌ باشد اعمال‌ نمی‌گردد. کمیته‌ می‌تواند در مورد هر موضوعی‌ که‌ به‌ آن‌ ارجاع‌ می‌شود اطلاعات‌ تکمیلی‌ دیگری‌ که‌ لازم‌ بداند از دول‌ مربوطه‌ بخواهد. در مواقعی‌ که‌ کمیته‌ به‌ موجب‌ ماده‌ حاضر مشغول‌ بررسی‌ موضوعی‌ می‌باشد هر یک‌ از دول‌ ذینفع‌ می‌توانند نماینده‌ای‌ تعیین‌ کند که‌ بدون‌ داشتن‌ حق‌ رأی‌ در تمام‌ مدت‌ رسیدگی‌ در جلسات‌ کمیته‌ شرکت‌ نماید. الف‌ ـ پس‌ از آنکه‌ کمیته‌ کلیه‌ اطلاعاتی‌ را که‌ لازم‌ تشخیص‌ می‌دهد تحصیل‌ نمود و مورد بررسی‌ و مداقه‌ قرارداد، رئیس‌ کمیته‌ کمیسیون‌ سازش‌ ویژه‌ای‌ که‌ منبعد کمیسیون‌ نامیده‌ می‌شود مرکب‌ از پنج‌ تن‌ که‌ ممکن‌ است‌ عضو کمیته‌ باشد و یا نباشند تعیین‌ خواهد کرد، اعضای‌ کمیسیون‌ با رضایت‌ کامل‌ طرفین‌ اختلاف‌ انتخاب‌ می‌شوند و کمیسیون‌ مساعی‌ جمیله‌ خود را به‌ منظور یافتن‌ راه‌ حل‌ دوستانه‌ موضوع‌، که‌ مبتنی‌ بر احترام‌ و مراعات‌ مفاد قرارداد حاضر باشد، برای‌ دول‌ ذینفع‌ به‌ کار خواهد برد. ب‌ ـ هر گاه‌ طرفین‌ اختلاف‌ ظرف‌ سه‌ ماه‌ در خصوص‌ ترکیب‌ کمیسیون‌ جزئاً یا کلاً به‌ توافق‌ نرسند آن‌ عده‌ از اعضاء کمیسیون‌ که‌ مورد توافق‌ طرفین‌ اختلاف‌ قرار نگرفته‌اند با رأی‌ مخفی‌ و به‌ اکثریت‌ دو سوم‌ آراء اعضای‌ کمیته‌ از بین‌ اعضای‌ خود کمیته‌ انتخاب‌ خواهند شد.اعضای‌ کمیسیون‌ من‌ باب‌ اهلیت‌ و مقام‌ شخصی‌ خود خدمت‌ می‌کنند و نباید از اتباع‌ دول‌ طرف‌ اختلاف‌ و یا از اتباع‌ دول‌ غیر عضو قرارداد حاضر باشند.کمیسیون‌ رئیس‌ خود را انتخاب‌ و روش‌ کار و آئین‌ نامه‌ داخلی‌ خود را تعیین‌ و تصویب‌ خواهد نمود جلسات‌ کمیسیون‌ عادتاً در مقر سازمان‌ ملل‌ متحد یا محل‌ مناسب‌ دیگری‌ که‌ کمیسیون‌ تعیین‌ کند منعقد خواهد گردید. دبیرخانه‌ مذکور در بند ۳ ماده ۱۰ قرارداد حاضر در صورتی‌ که‌ اختلاف‌ بین‌ دول‌ موجب‌ تشکیل‌ کمیسیون‌ شود خدمات‌ خود را در اختیار کمیسیون‌ می‌گذارد. دول‌ طرف‌ اختلاف‌ هزینه‌ اعضای‌ کمیسیون‌ را بر اساس‌ صورت‌ برآوردی‌ که‌ به‌ وسیله دبیرکل‌ تسلیم‌ می‌شود بالسویه‌ پرداخت‌ خواهند نمود. دبیرکل‌ اختیار دارد در صورت‌ لزوم‌ پیش‌ از آنکه‌ دول‌ طرف‌ اختلاف‌ هزینه‌های‌ متعلقه‌ را طبق‌ بند ۶ این‌ ماده‌ تأدیه‌ نمایند هزینه‌ اعضای‌ کمیسیون‌ را پرداخت‌ نماید. اطلاعاتی‌ که‌ کمیته‌ تحصیل‌ و بررسی‌ نموده‌ است‌ در اختیار کمیسیون‌ قرار خواهد گرفت‌ و کمیسیون‌ می‌تواند از دول‌ ذیربط‌ تقاضای‌ ارسال‌ اطلاعات‌ مربوطه‌ دیگری‌ را بنماید. کمیسیون‌ پس‌ از بررسی‌ همه‌ جوانب‌ موضوع‌ گزارشی‌ تهیه‌ و به‌ رئیس‌ کمیته‌ تسلیم‌ می‌کند این‌ گزارش‌ مشتمل‌ بر استنتاجات‌ کمیسیون‌ در مورد واقعیات‌ مربوطه‌ به‌ اختلاف‌ بین‌ طرفین‌ بوده‌ و متضمن‌ توصیه‌هایی‌ که‌ برای‌ حل‌ دوستانه‌ اختلاف‌ مناسب‌ تشخیص‌ می‌شود خواهد بود. رئیس‌ کمیته‌ گزارش‌ کمیسیون‌ را به‌ هر یک‌ از دول‌ طرف‌ اختلاف‌ ارسال‌ خواهد داشت‌. دول‌ مذکور ظرف‌ سه‌ ماه‌ موافقت‌ یا مخالفت‌ خود را با توصیه‌های‌ مندرج‌ در گزارش‌ کمیسیون‌ به‌ رئیس‌ کمیته‌ اطلاع‌ خواهند داد. پس‌ از انقضای‌ مهلت‌ مقرر در بند ۲ این‌ ماده‌ رئیس‌ کمیته‌ گزارش‌ کمیسیون‌ را به‌ انضمام‌ اظهاریه‌های‌ دول‌ ذینفع‌ برای‌ سایر دول‌ عاقد قرارداد ارسال‌ خواهد داشت‌. هر یک‌ از دول‌ عاقد قرارداد می‌توانند در هر موقع‌ اعلام‌ نماید که‌ صلاحیت‌ کمیته‌ را برای‌ دریافت‌ و رسیدگی‌ به‌ شکایات‌ و عرایض‌ افراد با دسته‌هایی‌ از اشخاصی‌ که‌ تابع‌ آن‌ دولت‌ بوده‌ و مدعی‌ باشند که‌ با نقض‌ یکی‌ از حقوق‌ مصرحه‌ در قرارداد حاضر از طرف‌ آن‌ دولت‌ در معرض‌ تعدی‌ قرار گرفته‌اند به‌ رسمیت‌ می‌شناسد. کمیته‌ هیچ‌ عریضه‌ یا شکایت‌ راجع‌ به‌ دولتی‌ را که‌ مبادرت‌ به‌ اعلام‌ چنین‌ اعلامیه‌ای‌ ننموده‌ باشد، دریافت‌ نخواهد داشت‌. هر یک‌ از دول‌ عاقد این‌ قرارداد که‌ شناسایی‌ صلاحیت‌ کمیته‌ را طبق‌ بند ۱ این‌ ماده‌ اعلام‌ دارد می‌تواند در داخل‌ نظام‌ قضائی‌ مملکتی‌ خود، برای‌ دریافت‌ و رسیدگی‌ به‌ شکایات‌ افراد یا دسته‌هایی‌ از اشخاص‌ که‌ تابع‌ آن‌ دولت‌ می‌باشند و مدعی‌ هستند که‌ با نقض‌ یکی‌ از حقوق‌ مصرحه‌ در قرارداد حاضر از طرف‌ دولت‌ مذکور در معرض‌ تعدی‌ قرار گرفته‌اند و سایر طرق‌ دادخواهی‌ که‌ در دسترسشان‌ بوده‌ مراجعه‌ نموده‌اند، مرجعی‌ را ایجاد یا تعیین‌ نماید. اعلام‌ شناسایی‌ که‌ طبق‌ بند ۱ این‌ ماده‌ صورت‌ می‌گیرد و نام‌ مرجعی‌ که‌ به‌ موجب‌ بند ۲ این‌ ماده‌ ایجاد و یا تعیین‌ می‌شود توسط‌ دولت‌ مربوط‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌متحد تسلیم‌ می‌شود و مشارالیه‌ رونوشت‌ آن را برای‌ سایر دول‌ عاقد قرارداد می‌فرستد. اعلام‌ شناسایی‌ را می‌توان‌ هر موقع‌ از طریق‌ ارسال‌ یادداشت‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد مسترد داشت‌ لیکن‌ این‌ استرداد در مورد عرایضی‌ که‌ کمیته‌ تا آن‌ تاریخ‌ دریافت‌ داشته‌ مؤثر نخواهد بود. مرجعی‌ که‌ طبق‌ بند ۲ این‌ ماده‌ ایجاد و یا تعیین‌ می‌شود موظف‌ است‌ شکایات‌ واصله‌ را در دفتری‌ به‌ نام‌ دفتر عرایض‌ ثبت‌ کند و نسخه‌های‌ مصدق‌ و متحدالشکل‌ این‌ دفتر همه‌ ساله‌ از طریق‌ مناسب‌ در اختیار دبیرکل‌ قرار دهد محتویات‌ دفتر مزبور افشاء نخواهد شد. هرگاه‌ مرجعی‌ که‌ طبق‌ بند ۲ این‌ ماده‌ ایجاد و یا تعیین‌ می‌شود نتواند موجبات‌ رضایت‌ عارض‌ یا شاکی‌ را فراهم‌ سازد عارض‌ حق‌ دارد ظرف‌ شش‌ ماه‌ مراتب‌ را به‌ استحضار کمیته‌ برساند. الف‌ ـ کمیته‌ هر عریضه‌ای‌ را که‌ به‌ آن‌ ارجاع‌ گردد محرمانه‌ به‌ نظر دولت‌ عاقدی‌ که‌ شاکی‌ مدعی‌ است‌ مقررات‌ این‌ قرارداد را نقض‌ کرده‌ است‌ می‌رساند لیکن‌ هویت‌ شخص‌ و یا گروه‌ افراد شاکی‌ را بدون‌ رضایت‌ صریح‌ شخص‌ و یا گروه‌ مذکور نمی‌توان‌ فاش‌ ساخت‌. کمیته‌ شکایاتی‌ را که‌ فاقد امضاء صریح‌ باشد نخواهد پذیرفت‌. ب‌ ـ دولت‌ مربوطه‌ ظرف‌ سه‌ ماه‌ پس‌ از اطلاع‌ از مفاد شکایت‌ توضیحات‌ و اظهارات‌ لازم‌ را که‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ موضوع‌ و عنداللزوم‌ اقداماتی‌ که‌ ممکن‌ بود به‌ عمل‌ آید کتباً به‌ اطلاع‌ کمیته‌ می‌رساند. الف‌ ـ کمیته‌ با توجه‌ به‌ اطلاعاتی‌ که‌ دولت‌ مربوطه‌ و شخص‌ شاکی‌ در اختیار گذارده‌اند عرایض‌ و شکایات‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد کمیته‌ در صورتی‌ شکایتی‌ را مورد بررسی‌ قرار خواهد داد که‌ قبلاً اطمینان‌ حاصل‌ کرده‌ باشد که‌ شخص‌ شاکی‌ کلیه‌ طرق‌ دادخواهی‌ داخل‌ ممکن‌ را مورد استفاده‌ و توسل‌ قرارداده‌ است‌ این‌ قاعده‌ در مواردی‌ که‌ آئین‌ دادخواهی‌ متضمن‌ مواعد طولانی‌ غیرمعقول‌ باشد، اعمال‌ نمی‌گردد. ب‌ ـ کمیته‌ پیشنهادها و توصیه‌های‌ احتماًلی‌ خود را به‌ اطلاع‌ دولت‌ مربوطه‌ و شخص‌ عارض‌ خواهد رسانید. کمیته‌ خلاصه‌ عرایض‌ واصله‌ و در صورت‌ اقتضاء خلاصه‌ توضیحات‌ و اظهارات‌ دول‌ مربوطه‌ و نیز پیشنهادها و توصیه‌های‌ خود را در گزارش‌ سالانه‌ منتشر خواهد کرد. کمیته‌ فقط‌ در صورتی‌ صلاحیت‌ خواهد داشت‌ وظایف‌ مقرره‌ در این‌ ماده‌ را انجام‌ دهد که‌ حداقل‌ ده‌ دولت‌ عاقد این‌ قرارداد صلاحیت‌ آن‌ را طبق‌ مفاد بند ۱ این‌ ماده‌ به‌ رسمیت‌ شناخته‌ باشند. تا نیل‌ به‌ هدف‌های‌ اعلامیه‌ اعطای‌ استقلال‌ به‌ کشورها و ملل‌ تحت‌ استعمار مندرج‌ در قطعنامه‌ ۱۵۱۴ دوره‌ ۱۵ مجمع‌ عمومی‌ مورخ‌ ۱۴ دسامبر ۱۹۶۰ مقررات‌ قرارداد حاضر به‌ هیچ‌ وجه‌ در برخورداری‌ ملل‌ مذکور از حق‌ دادخواهی‌ و شکایت‌ که‌ به‌ موجب‌ سایر اسناد بین‌المللی‌ یا از طرف‌ سازمان‌ ملل‌ متحد و سازمانهای‌ تخصصی‌ به‌ آنان‌ اعطاء گردیده‌ است‌ محدودیتی‌ ایجاد نخواهد کرد.الف‌ ـ کمیته‌ متشکل‌ طبق‌ بند ۱ ماده ۸ قرارداد حاضر رونوشت‌ شکایات‌ واصل‌ از ارگان‌های‌ سازمان‌ ملل‌ متحد را که‌ مشغول‌ به‌ مسائلی‌ می‌باشد که‌ با اصول‌ و هدفهای‌ قرارداد ارتباط‌ مستقیم‌ دارد دریافت‌ خواهد داشت‌ و درباره شکایات‌ رسیده‌ از سکنه‌ اراضی‌ تحت‌ گزارش‌ کمیته‌ به‌ مجمع‌ عمومی‌ حاوی‌ خلاصه‌ عرایض‌ و گزارش‌های‌ رسیده‌ از ارگان‌های‌ ملل‌ متحد بوده‌ و همچنین‌ عقاید و توصیه‌های‌ کمیته‌ در خصوص‌ عرایض‌ و گزارش‌های‌ مذکور خواهد بود. کمیته‌ از دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ تقاضا می‌کند که‌ کلیه‌ اطلاعات‌ مربوطه‌ به‌ هدف‌های‌ این‌ قرارداد و همچنین‌ هر گونه‌ اطلاعاتی‌ که‌ راجع‌ به‌ سرزمین‌های‌ مذکوره‌ در بند ۲ الف‌ این‌ ماده‌ در اختیار دارد به‌ کمیته‌ ارسال‌ دارد. مقررات‌ قرارداد حاضر در مورد تدابیری‌ که‌ بایستی‌ برای‌ حل‌ اختلافات‌ و رسیدگی‌ به‌ شکایات‌ اتخاذ شود بدون‌ خلل‌ به‌ سایر طرق‌ حل‌ اختلاف‌ و رسیدگی‌ به‌ شکایات‌ راجع‌ به‌ موضوع‌ تبعیضات‌ که‌ در اسناد اساسی‌ سازمان‌ ملل‌ و یا اسناد مربوط‌ به‌ تأسیس‌ مؤسسات‌ تخصصی‌ آن‌ و یا در قراردادهای‌ مصوبه‌ سازمان‌ ملل‌ متحد در نظر گرفته‌ شد، اجرا می‌شود و مقررات‌ مذکور مانع‌ از آن‌ نخواهد بود که‌ دول‌ عاقد به‌ سایر طرق‌ حل‌ اختلاف‌ طبق‌ موافقت‌نامه‌های‌ بین‌المللی‌ عمومی‌ و یا خصوصی‌ که‌ بین‌ آنان‌ منعقد و مجری‌ است‌ توسل‌ جویند. قرارداد حاضر برای‌ امضای‌ هر دولتی‌ که‌ عضو سازمان‌ ملل‌ متحد یا یکی‌ از مؤسسات‌ تخصصی‌ آن‌ بوده‌ یا هر دولتی‌ که‌ اساسنامه‌ دادگاه‌ بین‌المللی‌ دادگستری‌ را امضاء کرده‌ باشد و همچنین‌ هر دولتی‌ که‌ از طرف‌ مجمع‌ عمومی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد برای‌ عضویت‌ در قرارداد حاضر دعوت‌ شود. مفتوح‌ خواهد بود. قرارداد حاضر به‌ تصویب‌ خواهد رسید و اسناد تصویب‌ آن‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد تسلیم‌ خواهد شد. قرارداد حاضر برای‌ الحاق‌ هر یک‌ از دول‌ مذکور در بند ۱ ماده ۱۷ مفتوح‌ خواهد بود. الحاق‌ با تسلیم‌ سند الحاق‌ به‌ دبیرکل‌ ملل‌ متحد انجام‌ می‌گیرد. قرارداد حاضر سی‌ روز پس‌ از تاریخ‌ بیست‌ و هفتمین‌ سند تصویب‌ و یا الحاق‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد لازم‌الاجراء خواهد شد. قرارداد حاضر برای‌ دولی‌ که‌ آن‌ را تصویب‌ کنند و یا پس‌ از تسلیم‌ بیست‌ و هفتمین‌ سند تصویب‌ یا الحاق‌ بدان‌ ملحق‌ شوند سی‌ روز پس‌ از تاریخی‌ که‌ سند تصویب‌ یا سند الحاق‌ خود را به‌ دبیرکل‌ ملل‌ متحد تسلیم‌ نمایند لازم‌الاجرا خواهد بود. قرارداد حاضر که‌ متون‌ انگلیسی‌ و چینی‌ و اسپانیایی‌ و فرانسه‌ و روسی‌ آن‌ دارای‌ اعتبار یکسان‌ می‌باشد در بایگانی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد ضبط‌ خواهد شد. دبیرکل‌ ملل‌ متحد نسخه‌های‌ مصدق‌ این‌ قرارداد را برای‌ کلیه‌ دولی‌ که‌ به‌ یکی‌ از طبقات‌ مذکوره‌ در بند ۱ ماده ۱۷ تعلق‌ داشته‌ باشد ارسال‌ خواهد داشت‌. قرارداد فوق‌ مشتمل‌ بر یک‌ مقدمه‌ و بیست‌ و پنج‌ ماده‌ منضم‌ به‌ قانون‌ مربوط‌ به‌ قرارداد بین‌المللی‌ رفع‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ است‌. در مقایسه با قانون جمهوری اسلامی این است که ما تبعیض‌های فراوانی بین افراد و قوم‌های مختلف می‌بینیم و این تبعیض‌ها شامل حق کار و حق تحصیل و حق امنیت و… می‌باشد

بخش۲: آقای داوود لطفی سخنرانی خود را با موضوع بررسی حواشی تیم ملی در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر ایراد کردند: ضمن عرض تبریک به مناسبت روزجهانی حقوق بشر خدمت شما همکاران و تمامی فعالان حقوق بشری در سرتاسر این کره خاکی و همین‌طور عرض تسلیت دارم خدمت مردم ایران مخصوصاً خانواده‌های عزیزانی که در این چند روز در استان‌های سیستان و بلوچستان و تهران متأسفانه اعدام شده‌اند. از خداوند برای همگی‌شان صبر و آرامش می‌طلبم. حواشی تیم ملی قبل از حضور در جام‌ جهانی آغاز شده بود. از ابتدا هم مشخص بود، حضور تیم ملی در مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر در چنین فضایی بدون حاشیه نخواهد بود. البته که حواشی تیم ملی بعد از تعطیلی لیگ و آغاز اردوی آماده‌سازی بازیکنان آغاز شده بود. آنجا که یک روز قبل بازیکنان تیم فوتبال استقلال تهران در حرکتی نمادین هنگام بالا بردن جام قهرمانی، خوشحالی نکردند و با داغدیدگان حوادث اخیر ابراز همدردی داشتند. این حرکت نمادین بازیکنان استقلال که با استقبال هواداران و برخی از بازیکنان تیم رقیب هم همراه شد، همه را منتظر واکنش بازیکنان تیم ملی به حوادث اخیر گذاشته بود. پیش از آن هم در برخی رویدادهای ورزشی دیگر، ملی‌پوشان بسکتبال ایران، والیبال نشسته، فوتبال ساحلی و حتی کشتی‌گیران تیم ملی هم اقدامات نمادین مشابه داشتند و در اعتراض به وضع موجود یا شادی نکرده بودند یا سرود ملی نخوانده بودند. در چنین شرایطی همه منتظر بودند بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران چه خواهند کرد؛ چنانچه قبل از جام جهانی در بازی دوستانه مقابل تیم ملی نیکاراگوئه به جز دو نفر هیچ کدام از بازیکنان با سرود ملی همخوانی نکردند و گروهی از کاربران فضای مجازی این کار را همراهی ملی‌پوشان با اعتراضات توصیف کرده بودند.عدم همراهی و هم‌خوانی با سرود ملی واکنش سیاسیون را به هم دنبال داشت. حمیدرضا ترقی از چهره‌های شاخص اصول‌گرا درباره این حرکت ملی پوشان گفته بود از فوتبالیست‌ها ضمانت بگیرید سرود را بخوانند. ورزشکاران جوایز سنگین را از نظام می‌گیرند؛ اما تحت تأثیر دشمنانند. همچنین احمد راستینه سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس ایران هم در این‌باره گفته بود بازیکنان به قدری شعور و فهم دارند که وقتی گلی زده می‌شود و ملت به پاس آن، خوشحالی می‌کند، خود را در خوشحالی مردم شریک بدانند و سرود ملی را بخوانند. اگر بازیکنی، فهم درستی از این صحنه و میدان ندارد، ضرورتی ندارد همچنان در تیم ملی حضور داشته باشد. اگر بنا به بی‌احترامی باشد، آن بازیکن و بازیکنان، شایستگی پیراهن ملی را ندارند. این اولین و جدی‌ترین حاشیه تیم ملی فوتبال در راه آماده‌سازی برای حضور در مسابقات جام جهانی بود. اما حواشی زمانی ابعاد گسترده‌ای پیدا کرد که ملی پوشان ایرانی به دیدار رئیسی رفتند و تصاویری از تعظیم کردن برخی بازیکنان تیم ملی در فضای مجازی پخش شد؛ تصاویری که در شرایط کنونی و با توجه به وضعیت کشور واکنش‌های بسیاری را برانگیخت و خیلی‌ها از آنها گلایه کردند و معتقد بودند حالا که فرصتی به دست آمده چرا هیچکدام از آنها حرفی از مردم و شرایط این روزهای کشور نزدند. اما این فقط شهروندان عادی نبودند که به حرکت ملی‌پوشان واکنش نشان دادند. برخی از بازیکنان و پیشکسوتان فوتبال هم واکنش نشان دادند. مجید نامجومطلق در صفحه خود نوشت: این تیم ملی ما نیست. امیرحسین صادقی بازیکن سابق استقلال هم در صفحه خود نوشت: فرصت خوبی است که سه روز انسان باشیم شاید خوشمان آمد. پرحاشیه‌ترین واکنش مربوط به واکنش یحیی گل‌محمدی سرمربی تیم پرسپولیس بود که در صفحه شخصی خود نوشت: برای بازیکنان تیم ملی این بهترین فرصت بود که صدای مردم داغدیده و مظلوم را به گوش مسئولان برسانند ولی.توی درس معرفت نمی‌شود بیشتر از صفر به شما داد. این استوری یحیی گل‌محمدی واکنش‌های زیادی به دنبال داشت و باعث شد باشگاه پرسپولیس با صدور بیانیه‌ای حرکت او را تقبیح کند. گل‌محمدی بابت این استوری به کمیته انضباطی رفت و ۳۰ درصد مبلغ قرارداد او کسر شد و گفته شد او به دادسرا نیز احضار شده است. چه در آن یک ساعت دیدار گذشت بماند چیزی که مسجل بود این برنامه گذاشته شد تا فاصله‌ای بین مردم و تیم ملی انداخته شود تا در این شرایط حساس موجب وخیم‌تر شدن اوضاع نگردند و صدای اعتراضات به بیرون کمتر درج کند. این بازی سیاسی راه افتاد تا از دوجهت نظام جمهوری اسلامی بهره برده باشد. تعظیم کردن علیرضا بیرانوند و روزبه چشمی و خوش‌رقصی امیری خیلی برای مردم گران تمام شد تا جاییکه آن حس عشق به نفرت مطلق رسید و مردم با آرزوی باخت‌هایی مفتضحانه آنها را راهی قطر کردند. رفتنی که از ابتدا شاید اشتباه بود. بعضی‌ها معتقد بودند حضور این تیم در جام جهانی و نشانه‌های اعتراض آنها می‌تواند صدای مردم ایران باشد و بعضی دیگر معتقد بودند نرفتن شان بهترین اعتراض است. هرچه که بود رفتند و مردم نام تیم ملی را از آنها گرفتند. هیچ کس نمی‌گوید تیم ملی ایران می‌گفتند: تیم جمهوری اسلامی. بازیکنان این تیم زمانی به قطر رفتند که هنوز کیان پیرفلک کشته نشده بود و پرویز برومند و سروش رفیعی هم دستگیر نشده بودند و برایشان مشکل پیش نیامده بود. بازیکنان و کادر فنی خیال می‌کردند بعد از حضور در قطر حواشی دست از سر آن‌ها برمی‌دارد و می‌توانند خودشان را برای حضور در مسابقات جام جهانی آماده کنند. اما حواشی از همان روز اول به سراغ تیم ملی آمد و یکی از خبرنگاران انگلیسی از کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی فوتبال پرسید: حضور در کشوری که مردم آن معترض هستند، چه منفعتی برای شما دارد؟ کیروش هم به این خبرنگار پاسخ داد: خودت چقدر گرفتی که این سؤال را از من بپرسی؟ چقدر پول به من می‌دهی که به این سؤال پاسخ بدهم؟ کیروش که قبلاً در ذهن و قلب مردم جایگاهی داشت به یکباره شد مهره رژیم و در پست‌های مردم در لباس آخوندی نمایش داده شد. این کنفرانس نشان داد روز‌های پرحاشیه تیم ملی در قطر هم ادامه دارد. حضور بازیکنان فوتبال در قطر هم‌زمان بود با دعوت چهره‌های مهم فوتبالی ایران به قطر برای تماشای مسابقات جام جهانی. علی دایی، علی کریمی، مهدی مهدوی‌کیا و جواد نکونام چهار پیشکسوت فوتبال ایران به احترام مردم داغدیده ایران از حضور در قطر انصراف دادند؛ انصرافی که واکنش گسترده‌ای میان کاربران فضای مجازی داشت و یک دو قطبی دیگر را حول محور بازیکنان تیم ملی فوتبال شکل داد. عده‌ای در دفاع از ستارگان پیشین پست و استوری گذاشتند و عده‌ای با انتشار عکس‌های دایی و کریمی کنار چهره‌های سیاسی نوشتند: این بازیکنان هم حکومتی هستند و اعتراض آن‌ها را نوعی خیانت ملی قلمداد کردند، ولی هر چه بود که جایگاه این عزیزان در پیشگاه مردم عزیزتر شد. حواشی ریز و درشت به قدری زیاد بود که هر روز شاهد تولید یک حاشیه برای تیم ملی فوتبال ایران بودیم. یکی از این حواشی استوری ایمان صفا بازیگر بود که در پیج خود نوشت: چند روز پیش زنگ زدن صدایتان را ضبط کنیم و برای تیم ملی آرزوی موفقیت کنید. امروز هم زنگ زدند یک استوری بگذارید و برای تیم ملی آرزوی موفقیت کنید، ده میلیون تومان هم می‌دهیم. اگر این تیم ملی متعلق به مردم است پس چرا برای آرزوی موفقیتشان پول پرداخت می‌کنید؟ مردم دغدغه‌های مهم‌تری از فوتبال دارند. ظاهراً این پیشنهاد به چند سلبریتی و هنرمند دیگر هم شده بود که نشان‌دهنده نگرانی‌های مقام‌های رسمی از دو قطبی ایجاد شده حول محور تیم ملی فوتبال بود. اما بعد از فوت کیان پیرفلک کودک ایذه‌ای و انتشار همزمان فتوشات‌های خندان بازیکنان تیم ملی، حواشی تیم ابعاد ویژه‌ای پیدا کرد. بسیاری از کاربران با انتشار هم‌زمان عکس‌های الکساندر زینچنکو بازیکن تیم ملی فوتبال اوکراین که بعد از شنیدن خبر حمله روسیه به اکراین برای مردم کشورش گریه می‌کرد در کنار عکس‌های خندان بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران حرکت بازیکنان تیم ملی را تقبیح کردند. این موضوع بعد از مصاحبه علیرضا جهانبخش با خبرنگاران تشدید شد. جهانبخش در این مصاحبه اولویت خود را نه دغدغه مردم، که بازی‌های تیم ملی توصیف کرده بود. او گفت: تمام تمرکز من و هم‌تیمی‌های من این است که موفق باشیم. از بچگی عاشق این بودیم که پیراهن تیم ملی را بر تن کنیم. شما راجع به شادی بعد از گل پرسیدید؛ این یک مسأله شخصی است و هر بازیکنی شادی متفاوتی دارد. معترضان که این مصاحبه را نوعی توجیه قلمداد می‌کردند عکس فتوشات خندان بازیکنان تیم ملی را به شکلی خون‌آلود منتشر کردند و آن‌ها را شریک اتفاقات به وقوع پیوسته در ایران دانستند. کار به جایی رسید که طرح‌‎هایی درست شد و در آن از بازیکنان انگلستان خواسته بودند برای پیروزی تلاش کنند! آنها به بازیکنان انگلستان لقب شیربچه‌ها داده بودند؛ لقبی که تا قبل از آن به بچه‌های تیم ملی گفته می‌شد. در مقابل هم کاربرانی با بازنشر صحبت‌های مادر مهدی طارمی که گفته بود: از پسرم خواسته‌ام گل‌هایش را به شهدای شاهچراغ و شهدای مدافع امنیت تقدیم کند، به حمایت از تیم ملی ایران پرداختند. کاربر دیگری هم با هشتگ تیم ملی نوشته بود: ما داشتیم کنار هم و در امنیت زندگی می‌کردیم تا این‌که یه عده شعار دادند: زن، زندگی، آزادی. عکس‌های بازیکنان ایرانی واکنش سلبریتی محافظه‌کاری مانند پرویز پرستویی را هم برانگیخت تا او با انتشار پستی بنویسد: قبل از شروع مسابقات به مردم کشورتان هم باختید. تماشاچیان ایرانی هم تشویق‌تان نخواهند کرد. هوشنگ گلمکانی منتقد فیلم و سردبیر مجله فیلم امروز به این عکس‌ها واکنش نشان داد و در صفحه شخصی خود نوشت: گاهی که در نقد فیلم‌ها درباره ابتذال و مبتذل می‌نوشتیم، برخی از خوانندگان می‌پرسیدند مبتذل یعنی چه و مصداق ابتذال چیست؟ بفرمایید. ابتذال یعنی این. یک کمدی و شوخی لوس و بدساخت در موقعیتی تراژیک. تمام این حواشی‌ها نشان می‌داد تیم ملی در سخت‌ترین دوران حضورش در جام‌های جهانی به سر می‌برد. فضا به قدری دو قطبی شده بود که تیم ملی ایران چه می‌برد و چه می‌باخت انتقاد فراوانی را می‌شنید. شاید این هم از خواص جامعه امروز ایران است که برد و باخت در آن به یک اندازه تراژیک و غم‌انگیز است. حقیقت آن است که در هیچ دوره‌ای هیچ کس حق حمله به تیم ملی را نداشت زیرا در مقابل آنها طیف وسیعی از مردم قرار می‌گرفت که حامی تیم‌های ملی بودند، اما به شکلی عجیب اتفاقاتی رخ داد که اینبار خود مردم ایران دل خوشی از تیم ملی نداشتند و احتماًلاً این نخستین بار و آخرین بار بود که مردم ایران برای رقیب دعا می‌کردند! احتماًلاً این تلخ‌ترین دوره‌ای است که تا کنون وجود داشته است؛ از یک‌سو اخبار جام جهانی اهمیت کمتری یافته بود و در اولویت چندم مردم قرار گرفته بود و از سوی دیگر شرایطی پیش آمد که هم برد و هم باخت برای جمهوری اسلامی دردسرساز می‌شد؛ هرچند صحبت از میدان ورزشی است، اما باخت در مقابل انگلیس و آمریکا چیزی نبود که خوشایند مقامات جمهوری اسلامی باشد. در صورت برد هم مشکل جدی‌ای پیش می‌آمد؛ اگر بازیکنان شادی نکردند، چه؟ در کنفرانس خبری یک روز قبل از بازی کاپیتان تیم صحبت‌هایش را اینگونه آغاز کرد: به نام خداوند رنگین کمان او از طرف تیم به مردم و خانواده‌های داغدار تسلیت گفت و ابراز همدردی کرد و گفت: تمام تلاشمان را می‌کنیم تا شما خوشحال شوید. فارغ از اینکه خوشحال شدن مردم در این روزها به تلاش ربطی نداشت و ندارد بلکه یک جور شرف می‌خواست. رژیم می‌دانست جریان اعتراضات در مسابقات در قطر نیز دست از سرشان برنمی‌دارد از همین جهت تمام هماهنگی‌های لازم را با دولت قطر انجام داده بودند و قول همکاری گرفته بودند. تماشگران ایرانی که خود را به قطر رسانده بودند با ممانعت و برخورد مأموران امنیت ورزشگاه‌ها و سطح شهر مواجه شدند. بعد از پشت سر گذاشتن تمام مشکلاتی که قطر برایشان پیش آورده بود از گرفتن تیشرت با اسم مهسا امینی و شعار زن زندگی آزادی و پرچم شیر و خورشید و خلاصه هر نمادی که نشانی از اعتراضات ایران را داشت تا حتی جلوگیری از شعار دادن اعتراضی و خلاصه یک نیروی سرکوب هم رژیم در قطر راه انداخته بود تا صدایی بیرون نیاید. البته که اوضاع خیلی خرابتر از این حرف‌ها بود و مسأله به معترضین ایرانی ختم نمی‌شد، همه خبرنگاران و رسانه‌های دنیا منتظر بودند تا علی‌رغم تمام محدودیت‌های موجود برای خبرنگاران، خبرهای ایران را تهیه و گزارش کنند. کارگردان تلویزیونی بازی‌های ایران نیز کاملاً همراه بود با جمهوری اسلامی بود و تصاویر مردم معترض را که با هر ترفندی موفق شده بودند نمادی با خود به داخل بیاورند و به نمایش بگذارند را نشان نمی‌داد و اما تصاویر مربوط به اعتراضات مردم از شبکه‌های مجزای پخش می‌شد که خودشان و البته دوربین‌های خبرنگاران کشورهای دیگر تهیه کرده بودند. در تمام ۳ بازی ایران این اتفاقات رقم خورد و در بعضی موارد نیز تعدای از استادیوم اخراج شدند و یا دستگیر شدند. حواشی خارج استادیوم و داخل استادیوم بسیار بود. مشاجره بین مخالفین و موافقین نظام چه روی سکوها و چه قبل و بعد از بازی‌ها در خارج از ورزشگاه‌ها به تصویر کشیده شده و در فضای مجازی پخش می‌شد. روز بازی ایران و انگلیس رسید. همه منتظر بودیم تا بدانیم چه واکنشی را می‌بینیم. در ابتدای بازی بازیکنان سرود نخواندند و این خود یک اتفاق مهم بود و تمام رسانه‌ها به آن پرداختند حتی تا بازی بعدی هم درباره آن صحبت می‌شد و چهره‌های سیاسی و ورزشی داخلی و خارجی در این مورد اظهارنظر می‌کردند. از یک طرف فشار روانی تا ثانیه اول شروع بازی و از طرف دیگر شعارهای بی‌شرف بی‌شرف از روی سکوها و ترکیب بد کیروش و مصدوم شدن بیرانوند از همان ابتدا، تیم را متلاشی کرد و تیم جمهوری اسلامی بازی را واگذار کرد با نتیجه ۶-۲. فیلم‌هایی که درحین بازی و با هر گل در فضای مجازی چه از داخل و چه خارج از ایران به اشتراک گذاشته می‌شد، نشان از خوشحالی مردم داشت و در پایان بازی هم کلی خوشحال بودند از بابت باخت به انگلیس و البته صورت غرق در خون علی بیرو. این خوشحالی‌ها نه از ته دل بلکه بدلیل شکست سیاست‌های رژیم بود که ورزش را نردبانی برای پیشبرد اهدافش کرده بود. پیام‌هایی همراه عکس بیرانوند پخش شد که نوشته بودند طعم خون چگونه است؟! تعدادی نوشته بودند آه مردم بود و آن را نتیجه خوش رقصی‌اش دانستند. بازی بد و سردرگم همه تیم، خود گواه همه چیز بود. به زعم کارشناسان این تیم، خودش نبود، آنها به لحاظ روحی اصلاً آماده نبودند و نتیجه‌اش این افتضاح بود که خودشان رقم زدند. این بازی از لحاظ سیاسی برای جمهوری اسلامی خیلی با اهمیت بود. اهمیت این موضوع از تیتر روزنامه صبح روز بعد کیهان کاملاً مشهود بود. نوشته شده بود: ایران۲، انگلیس، اسرائیل و اغتشاشگران ۶. کیروش هم که کم در روز بازی در برابر تماشاگران ادا در نیاورده بود بعد از بازی تمام تقصیر را بر گردن مردم انداخت و گفت نیایید استادیوم. فردای آن روز سریعاً جلسه‌ای در قطر تشکیل شد. دیدار سجادی و تاج و چند نفر دیگر در قطر حدس و گمان‌هایی را دربرداشت و نتیجه آن جلسه، در بازی بعدی در هنگام خواندن سرود مشخص شد. بازیکنان با کراهت و اجبار زمزمه کردند. کاملاً مشخص بود که اتفاقی افتاده است و این قابل پیش‌بینی بود. فشار رسانه‌های خارجی و بازتاب بازی اول و حواشی روی سکوها و خارج از استادیوم همه و همه، رژیم را تحت فشار گذاشته بود و راه حل بیرون رفت از آن برد بود. آنها محکوم به برد بودند و اینگونه شد. فارغ از نتیجه بدست آمده در بازی با ولز به شخصه در یک دوراهی گیر افتاده بودم نمی‌دانستم خوشحال باشم یا ناراحت مخصوصاً با اشک‌های مادرم که بعد از بازی وقتی بیرون رفته بود و دیده‌ بود بسیجی‌ها و لباس شخصی‌ها و مأموران چگونه می‌رقصند و شادی می‌کنند غم عالم بر دلش نشسته شده بود حتی بعد از اعتراضش توهین هم شنیده بود، بیشتر ذهنم درگیر شد. حرف دل مادرم و اشک‌هایش شاید که نه حتماً حرف دل همه مادران داغدار بود. تصاویر رقص و پایکوبی بر روی سقف ماشین‌های سرکوب با لباس فرم نیروهای ضدشورش و بسیجیان و لباس شخصی‌هایی که عمداً شادی می‌کردند تا نمک روی زخم بپاشند و غصه مردم را بیشتر کنند و نفرت از تیم ملی را در دلهایمان بنشانند که موفق هم بودند ولی اینها همه ما را خشمگین‌تر و مصمم‌تر کرد تا عزم‌مان را جزم کنیم برای قیامی که شروع کرده بودیم. حواشی بازی دوم هم روی سکوها همانند بازی اول برقرار بود. اسم‌های علی دایی و علی کریمی و وریا غفوری فریاد زده می‌شد و پرچم‌ها و پلاکاردها و تیشرت‌هایی که به داخل راه پیدا کرده بودند و بعد از به نمایش درآمدن توسط نیروهای مستقر به دستور رژیم جمهوری اسلامی جمع‌آوری می‌شدند. در این میان تصاویری اشخاصی‌ در بین تماشاچیان پخش شد که حاکی از ارسال تماشاگرنما به قطر بود نیروی سرکوب حالا باید نقش هوادار هم بازی می‌کرد. جمهوری اسلامی که در زمین خودش بازی را در حال باخت می‌دید برای ظاهرسازی تعدادی را به قطر فرستاد تا جو استادیوم را به نفع خودش برگرداند که البته تا حدودی موفق بود. در پایان بازی فیلمی از مصاحبه حسینی پخش شد که گمانه‌زنی‌های مربوط به جلسه قطر را قوی‌تر کرد. یک خبرنگار از او درباره وریا غفوری سؤال ‌پرسید و حسینی با نگاهی به شخص لباس شخصی در کنارش و پس زدن میکروفن خبرنگار توسط آن شخص، حسینی را مجبور کرد یک جواب بی‌ربط دهد. این شخص تقریبا تک به تک اعضا تیم را از زمین بازی تا رختکن همراهی کرد و اجازه مصاحبه نمی‌داد. شادی و خوشحالی تیم و مربیان مخصوصاً کیروش در بعد از بازی هم در شرایطی که کردستان و سیستان زیر آتش گلوله بودند و شرایط بسیار وخیم و حادی در ایران حاکم بود دل مردمان ایران را بیشتر از قبل زخمی کرد. درد این زخم اما خیلی بیشتر از درد ساچمه و گلوله پینت بال و باتوم و بود. شاید اگر مراعاتی می‌شد مردمان با عشق ما کمی غم‌شان آرام می‌گرفت که متأسفانه اینگونه نشد. رامین رضاییان بعد از گلی که زد عکسی از او گرفته شد که خود گویای حال همه ما بود غمگین خوشحال. نمی‌دانست بخندد یا گریه کند مثل همه ما او گلش را تقدیم همه مردم کرد و از آنها پوزش خواست و آرزو کرد شاید کمی حالشان خوب شود. بازخورد این برد و خوشحالی تیم جمهوری اسلامی در قطر و در ایران، در فضای مجازی بازخوردهای متفاوتی داشت اهالی هنر با نقدی تند به آن پرداختند. روزها به سرعت سپری می‌شدند و اعتراضات و سرکوب هر روزه در ایران به نوعی و در قطر به گونه‌ای دیگر توسط جمهوری اسلامی انجام می‌شد. بازی با آمریکا رسید. در روز قبل از بازی، در صفحه اینستاگرامی فدراسیون فوتبال آمریکا، این فدراسیون در یک اقدام اعتراضی و برای همبستگی با مردم ایران نماد میانی پرچم جمهوری اسلامی را حذف کرد و پرچم ۳ رنگ برای نام ایران گذاشت. در پی این اقدام، فدراسیون فوتبال با ارسال ایمیلی به فیفا خواستار تذکر و برخورد جدی فدراسیون جهانی فوتبال با فدراسیون فوتبال آمریکا شد که بعد از مدت زمان کوتاهی نماد و عکس پرچم جمهوری اصلاًح شد. این اولین حاشیه این بازی بود. آن‌روز اما روز حساسی بود در تاریخ فوتبال برای ایران و جمهوری اسلامی. بله دو بخش یکی ایران و یکی جمهوری اسلامی. چرا؟ چون قسمت ایران مربوط به مردمی بود که در حال رقم زدن انقلابی بزرگ و تاریخی بودند و هستند و قسمت دوم جنبه سیاسی و مربوط به حکومت جنایت کار جمهوری اسلامی بود که با استفاده از تمام آنچه دارد تلاش می‌کند تا همچنان بماند و دزدی و جنایت کند. اگر می‌برد به مرحله بعدی می‌رفت و این اولین‌بار بود که صعود می‌کرد و همین باعث می‌شد یکم شرایط تو ایران تغییر کند و رژیم از این موقعیت به نفع خودش سوء استفاده می‌کرد و این اصلاً برای انقلاب ما خوب نبود و اگر هم می‌‌باخت برای رژیم گران تمام می‌شد چرا که هر دو بازی سیاسی را به انگلیس و آمریکا باخته بود و کلی حالشان خراب می‌شد. در شروع سرود خواندن اما کامل همراهی نشد. حواشی روی سکوها همچنان بود. جریان بازی بگونه‌ای بود که این حس منتقل می‌شد که نمی‌خواهند خواست رژیم شود خلاصه شد آن چیزی که مردم خواستند و به صلاح همه بود. ایران باخت و از جام جهانی کنار رفت. غمگین‌ترین آدم خوشحال بودم. چقدر حس بدی بود. دخترم پرسید بابا چرا اینجوری می‌کنی؟ چرا هم دوست داری ببره هم نه؟ نتوانستم جواب بدهم فقط گفتم نمی‌دانم ولی برای آزادی شماها باید ببازه. این حس را خیلی‌هایمان تجربه کردیم بعد از بازی خیلی‌ها خوشحالی کردن و این به علت باخت نبود به علت حال بدی مزدوران و سرکوبگران و آن کسانی بود که نقشه داشتند برای سوء استفاده از این برد برای سرکوب بیشتر مردم و این از کاریکاتورها قبل و بعد بازی در دنیای مجازی کاملاً مشخص بود. خلاصه که ما خوشحال بودیم و یک قدم به پیروزی نزدیک‌تر شده بودیم. این باخت‌ها همیشه بوده و هست و همیشه ناراحت کننده است ولی باخت خامنه‌ای و دار و دسته‌اش خیلی چسبید و آن هم جلوی آمریکا و انگلیس. فردای بازی با آمریکا تیم برگشت به ایران ولی با بی‌مهری مردم مواجه شد همانند بی‌مهری در زمان بدرقه. فقط تعدادی از خانواده‌های بسیجیان و مزدوران به استقبال رفتند و خبر رسید به عنوان جایزه حواله واردات ماشین هم گرفتند و اینگونه قیمت خودشان را نیز مشخص کردند. جام جهانی ۲۰۲۲ برای تیم جمهوری اسلامی و این بازیکنان تمام شد و این آخرین باری بود که جمهوری اسلامی و بسیاری از آنها در جام‌های جهانی شرکت می‌کرد و این بسیار لذت‌بخش است. حالا اما همه از یادمان رفت و ذهنمان درگیر انقلاب خودمان است فقط در پایان باید بگویم هواداران ایرانی فوتبال در دو جام جهانی معنای متفاوتی را از حسرت تجربه کردند. آنها که روزگاری در روسیه برای از دست رفتن توپ طارمی در بازی با پرتغال اشک می‌ریختند حالا پس از شادی بی‌پایان بازیکنان تیم ملی جمهوری اسلامی گریان بودند. مردمی که بعد از گذشت نزدیک به سه ماه از خیزش انقلابی‌شان، عزیزان بیشماری را به خاک سپردند از طرفداران چند آتیشه تیم ملی گرفته تا سارینا و کیان که عاشقانه دورتموند را دنبال می‌کردند. هوادارانی که درخواست عجیبی از ملی پوشان نداشتند، نه باخت و حذف شان را می‌خواستند نه ذلت و خواری و تحقیرهای را. آنها تنها می‌خواستند بازیکنان ملی پوشان واقعی ایران باشند و در روزهای غم و عزای مردم در کردستان و سیستان و بلوچستان و همه ایران، نه سیاه‌پوش بلکه صدایشان باشند. امری که می‌توانست حتی پس از برد سزاوارانه برابر ولز با کمی فروتنی بازیکنان محقق شود. شادی پس از گل و برد در لحظات پایانی مهمترین بازی جام جهانی برای مردم رنج کشیده و داغدار هم قابل درک بود اما چه نیازی به نمایش بی‌امان پایکوبی حتی پس از سوت پایان بازی بود؟ حتی نخواندن سرود را می‌شود با برچسب درخواست مقامات رسمی یا انتخاب شخصی هر بازیکن توجیه کرد اما شادی بی‌پایان پس از سوت پایان بازی تا حدی که احتماًل مصدومیت جهانبخش و قلی زاده بدلیل سر به سر شدن بود، چه لزومی داشت؟ دست‌کم با خوشحالی نکردن بخشی از درخواست مردم توسط بازیکنان تیم ملی‌شان محقق می‌شد. روزهای پاییز امسال ما به سختی و همراه با غم و غصه و خشم و کینه در حال به پایان رسیدن است و زمستان سختی در راه است. تمام روزها و شب‌های این زمستان برای ما می‌تواند تا سال‌ها یادآور لحظات انقلابی‌مان باشد. لحظات مبارزه با رژیم سر تا پا فاسد و جنایتکار که تمام دلخوشی‌هایمان را گرفته و در زندانی به اسم ایران محبوسمان کرده است. ولی ما امید داریم به بهار که بعد از زمستان می‌رسد. این آخرین زمستان جمهوری اسلامی خواهد بود و در بهار آزادی ما یاد تمام این غم‌هایمان را زنده نگاه می‌داریم.

بخش۳: بحث آزاد با موضوع حق اعتراض به مناسبت روز جهانی حقوق بشر آغاز گردید: در ابتدا آقای محمد حسن حسن‌زاده مهرآبادی چنین آغاز کردند: امروز در شهر اسلو پایتخت نروژ جایزه نوبل حقوق بشر یا اصطلاحاً جایزه صلح نوبل مشترکاً اهدا شد به سه نفر از اوکراین، روسیه و بلاروس. تاریخ مخصوصاً تاریخ معاصر می‌تواند درس آموزنده‌ای برای ما باشد. اگر بی‌توجه نسبت به وقایع تاریخ باشیم دچار ریاکاری‌ها، فریب‌ها و دروغ‌هایی خواهیم شد که قبلاً هم بوده‌اند و ما با عدم اطلاع کافی مرتب بازیچه دست سیستم‌های استبدادی شدیم. بد نیست یادی کنیم از آگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی که با کودتا به قدرت رسید، سالوادور آلنده را از قدرت کنار زد و به مدت ۱۷ سال ریاست جمهوری خود خوانده‌ی شیلی شد. او پس از نقض مدام حقوق بشر در زمینه‌های آزادی بیان و عقیده و همچنین کشتن و زندانی کردن معترضان به سیستم استبدادی خود ادامه داد. پینوشه هم کسانی را در دایره‌ی ولایت خود داشت که مدام حق اعتراض برخی سیاست مداران و تعدادی از مردم آگاه شیلی را نقض می‌نمودند از پینوشه به بزرگی و شخص دارای تدبیر و اندیشه نام می‌کردند. همین افراد، خواسته یا ناخواسته باعث شدند که پینوشه به راحتی دست به اختلاس ۲۷ میلیون دلاری بزند. بسیاری از این وفاداران نیز پس از آنکه در سال ۲۰۰۴ مسجل شد این اختلاس انجام شده و اصل فساد اقتصادی او را رها کردند. اما بسیار دیر پینوشه در چنین روزی یعنی ۱۰ دسامبر ۲۰۰۶ در سن ۹۱ سالگی درگذشت. حالا که از پینوشه یاد کردم یک جمله از او را برای شما بازگو می‌کنم: تنها راه حل مسئله حقوق بشر، فراموشی است اما در ایران در جریان اعتراضات مردم حکومت به شدت آنان را سرکوب کرد و اعمال زیادی برای ایجاد رعب و وحشت انجام داد و اخیرا هم با صدور حکم اعدام تلاش بر ترساندن مردم دارد. خانم شهلا شاهسونی گفتند: در مورد حقوق بشر هیچ کشوری نمی‌تواند ادعا کند که ۱۰۰ درصد حقوق بشر را رعایت می‌کند ولی چیزی که مهم است قانون اساسی یک کشور است که باید متضمن آزادی‌های افراد باشد. متأسفانه در قانون اساسی ایران مثلاً ماده ۲۷ یک عبارت آورده‌اند که اجتماعات نباید مخل مبانی اسلام باشد و همین دست مایه برخورد سلیقه‌ای با مردم و معترضین شده است پس قانون اساسی باید کاملاً روشن و واضح باشد که نتوانند از آن سوء استفاده کنند و هر طور که خواستند آن را تفسیر کنند. قانون اساسی باید محافظ حقوق شهروندی و آزادی‌های انسان‌ها باشد.آقای رضا شایگان گفتند: در حکومت‌های توتالیتر قدرت و خشونت با هم رابطه دارند یعنی هر زمان قدرت کم می‌شود خشونت را افزایش می‌دهند و چون مبنای قانون اساسی در ایران اسلام است هیچوقت آزادی‌های فراگیر را پاسخ نمی‌دهد. دولت بعدی باید قانون اساسی دموکراتیک و الزام به عمل به قانون اساسی را داشته باشد. خانم زهرا رهایی هم به تعدادی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کردند که حتی همین قوانین هم اجرا نمی‌شوند از جمله: اصل۲۳ که می‌گوید: تفتیش عقاید ممنوع، اصل۲۴: آزادی مطبوعات، اصل۲۷: آزادی تشکیل تجمعات، اصل۳۰: آموزش و پرورش رایگان تا پایان دوره متوسطه، اصل۳۲: هیچ کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم قانون و باید در عرض ۲۴ ساعت به صورت کتبی دلایل اعلام گردد، اصل۳۳: عدم تبعید مگر به حکم قانون، اصل۳۶: حکم مجازات تنها باید از طریق دادگاه صالح باشد، اصل۳۸: شکنجه ممنوع و اصل۴۹: دولت باید اموال حاصل از ربا، رشوه و غصب را گرفته و به صاحبان اصلی برگرداند. این اصول برای ایرانیان اجرا نمی‌شوند و ایرانیان توسط رژیم به گروگان گرفته شده‌اند. چرا باید محسن شکاری به جرم بستن خیابان اعدام شود؟ آقای احسان احمدی‌خواه گفتند: سه سفارت در ایران اشغال شد و به آتش کشیده شدند ولی عاملان آن محاکمه نشدند و ما از همه اینها نتیجه می‌گیریم قوه قضاییه مستقل نیست. خامنه‌ای حتی اجازه نداد که یک حکم در شورای نگهبان بررسی شود. آقای داوود لطفی گفتند: از نظر قانونی، اگر در قتل یک نفر بیش از دو نفر شریک باشند حکم اعدام شکسته می‌شود حالا چگونه است که برای کشته شدن یک بسیجی به پنج نفر حکم اعدام داده‌اند. خانم فریده کرمی شیرازی گفتند: امروز روز جهانی حقوق بشر است و ما به دور از هر قوم و نژادی باید در نظر داشته باشیم که ما مدافع حقوق بشر هستیم و امروز حق حیات از جامعه ایران سلب شده و ما با دیکتاتوری جمهوری اسلامی مخالفیم.

در پایان مسئول جلسه از همه دست‌اندرکاران اجرایی منشی جلسه خانم شهلا شاهسونی و مسئول ضبط صدا و تصویر: آقای احسان احمدی‌خواه و ادمین‌ آقای سینا اشجعی تشکر و قدردانی کردند و جلسه در ساعت ۲۰:۲۴ به وقت اروپای مرکزی به پایان رسید. مهمانانی که در این نشست همراه بودند، عبارتند از: خانم‌‌ها و آقایان: طیبه نجاتیان، پروین محمدی، رضا شایگان، مهدی کریمی.

 

 

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان ۱۱ دسامبر ۲۰۲۲

کریم ناصری

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در تاریخ ۱۱ دسامبر ۲۰۲۲ مصادف با ۲۰ آذر ۱۴۰۱ در ساعت ۱۷:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای داوود لطفی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش۱: آقای علی فروتن گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق پیروان ادیان در آبان ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: نیروهای امنیتی ساعت ۵ بامداد روز چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ (۱۹ اکتبر ۲۰۲۲) به منزل زانا خوشامن امام جماعت روستای شین‌آباد پیرانشهر هجوم برده و وی را همراه با همسرش سنور قادری بازداشت کرده‌اند. بازداشت این زوج جوان با توسل به خشونت انجام گرفته و کودک پنج ساله آن‌ها که شاهد ربوده شدند پدر و مادرش بوده تاکنون قادر به سخن گفتن نیست. اطلاع دقیقی از سرنوشت و محل نگهداری این زوج جوان در دسترس نیست. این خبر نقض ماده۹ عدم توقیف حبس یا تبعید غیرقانونی؛ ماده۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون؛ ماده۶: ارزش انسانی در همه جا می‌باشد. خبر: سه‌شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱، زندانیان سیاسی زندان گوهردشت با نوشتن نامه‌ای به آقای جاوید رحمان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد، از ادامه بازجویی و شکنجه زندانی سیاسی لقمان امین پور در بند ۲۴۱ اوین ابراز نگرانی کرده و خواهان پیگیری نهادهای حقوق بشری در این خصوص شدند. نیروهای امنیتی در روز ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱، به زندان اوین حمله کرده و تعدادی از زندانیان را کشته و تعداد بیشتری را زخمی کردند. زندانی سیاسی لقمان امین پور پس از این حمله وحشیانه در حالی‌که مجروح بود به بند ۲۴۱ زندان اوین منتقل و تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. این خبر نقض ماده۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون؛ ماده۵: شکنجه ممنوع؛ ماده۳: حق حیات برای همه.

بخش۲: آقای قندیل دادخواه سخنرانی خود را با موضوع اعلامیه حذف تمامی اشکال تعصب و تبعیض برمبنای دین یا عقیده (ماده ۳ و ۴) و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: با توجه به این‌که یکی از اصول اساسی منشور ملل متحد مربوط به شرافت و مساوات ذاتی در همه انسان‌ها است و این‌که همـه کشورهای عضو متعهد شده‌اند اقدام مشترک و جداگانه با همکاری سازمان ملل بـه منظـور حمایـت و تشـویق احتـرام همگـانی بـرای حقوق بشر و آزادی‌های بنیادی برای همه و رعایت این حقوق و آزادی‌ها بدون تمایز از نظر نژاد، جنسیت، زبان یا دین به عمل آورند، با در نظر گرفتن این اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین‌المللی حقوق بشر، اصول عدم تبعیض و برابـری در برابـر قـانون و حق آزادی اندیشه، وجدان، دین و عقیده را اعلام می‌دارند، با توجه به این‌که بی‌اعتنایی و نقض حقوق بشر و آزادی‌های بنیادی، به ویـژه حـق آزادی اندیشـه، وجـدان، مـذهب یـا هـر اعتقـادی، مستقیم یا غیرمستقیم جنگ‌ها و رنج‌های عظیمی برای انسان، به ویژه در جایی که از آن‌ها بـه عنـوان وسـیله مداخلـه در امـور داخلـی کشورهای دیگر استفاده می‌شود و منجر به ایجاد نفرت بین اقوام و ملت‌ها می‌شوند، به بار آورده‌اند، با در نظر گرفتن این‌که دین یا عقیده، برای هر کسی‌که به داشتن هر یک اعتراف می‌کند، یکی از عناصر بنیادی در تصور او از زنـدگی است و به آزادی دین یا عقیده باید به طور کامل احترام گذاشته و تضمین شود، با توجه به این‌که ارتقای درک، تسامح و احترام به مسائل مربوط به آزادی دین و عقیده ضـروری اسـت و تضـمین این‌که اسـتفاده از دین یاعقیده برای مقاصد متضاد با منشور ملل متحد، سایر اسناد و مصوبه‌های سازمان ملل متحـد و مقاصـد و اصـول اعلامیـه حاضـر غیرقابل قبول است، با اطمینان به این‌که آزادی دین و عقیده باید به دستیابی به هدف‌های صلح جهانی، عدالت اجتماعی ودوستی بین اقـوام و بـه حـذف ایدئولوژی‌ها یا شیوه‌های استعمارگری و تبعیض نژادی مساعدت کنند، با توجه رضایتمندانه به تصویب چند کنوانسیون و به اجرا در آمدن بعضی از آن‌ها، زیرنظر سازمان ملل متحـد و کـارگزاریهـای تخصصـی، برای حذف اشکال گوناگون تبعیض، با نگرانی از نشانه‌های تعصب و وجود تبعیض در مسائل مربوط به دین یا عقیده همچنان در بعضی نواحی جهان آشکار است، با تصمیم به انجام این‌که تدابیر لازم برای حذف سریع چنین تعصباتی در تمامی اشکال و نشانه‌های آن و پیشگیری و مبارزه با تبعیض در زمینه دین یا عقیده، این اعلامیه حذف تمامی اشکال تعصب و تبعیض مبتنی بر دین و عقیده را اعلام می‌دارد. اعلامیه رفع تمامی اشکال تعصب و تبعیض مبتنی بر مذهب یا عقیده از جمله اسناد حقوق بشری است که در ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ به منظور مبارزه با تمامی اشکال نابردباری و تبعیض مبتنی بر مذهب یا عقیده به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است. از بدو شکل‌گیری نظام حقوق بشر مدرن، مبارزه علیه تمامی اشکال تبعیض مورد توجه بوده است. ماده ۳ به صراحت می‌گوید که تبعیض بین انسان‌ها برمبنای دین یا عقیده بی‌حرمتی به حیثیت انسانی و انکار اصول منشور ملل متحد است، و باید به عنوان نقـض حقوق بشر و آزادی‌های بنیادی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و به تفصیل در میثاق‌های بین‌المللی مربوط بـه حقـوق بشـر اعـلام شده، و به عنوان مانعی در برابر روابط دوستانه و مسالمت‌آمیز بین ملتها محکوم شود و همچنین ماده ۴ می‌گوید همه کشورها باید برای پیشگیری و حذف تبعیض برمبنای دین و عقیده، در جهت شناسایی، اعمال و برخـورداری از حقـوق بشـر و آزادی‌های بنیادی در تمامی حوزه‌های زندگی مدنی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقدامات مؤثر انجام دهند همه کشورها باید هر جا ضروری باشد هر کوششی برای وضع یا لغو قوانین به منظور پیشگیری از هـر تبعیضـی در ایـن زمینـه بـه عمل آورند و برای مبارزه با تعصب و عدم تسامح در زمینه‌های دین یا سایر اعتقادات در این مسئله، تمـامی اقـدامات مناسـب را انجـام دهند فکر و عقیده از اوصاف بارز و عالی بشری و مصداق حیات معنوی انسان و متمایزکننده‌ای ازسایر جنبندگان می‌باشند. آزادی عقیدتی ممکن است درنگاه اول امری صرفاً فردی بنظر رسد، لکن با توجه به طبیعت انسان که تنها دربرگیرنده یک فکر مجرد نیست ودر روابط اجتماعی خود درپی انتشارآن نیزهست، مشخص می‌شود که موضوع دارای بُعد اجتماعی نیز می‌باشد و با داشتن اثرات احتمالی مخرب یا سازنده می‌بایست مورد توجه علم حقوق قرار گیرد هرچند دین نقش و عملکردی همواره یکسان نداشته، اما از نخستین جوامع انسانی تا به امروز، عنصری اساسی و بنیادین از هر اجتماع انسانی را تشکیل داده و یکی از اصلی‌ترین محورهای صف‌بندی‌ها و دسته بندی‌ها در درون جوامع یا تمایز ملل از یکدیگر بوده است. در جهان امروز نیز، به رغم همه اختلاف نظرها، مجادلات و مبارزات، مباحث و تفسیرهای متفاوتی که از ماهیت و وظایف دین به دست داده شده، به نظر نمی‌رسد که از اهمیت و میزان گسترش و حضور آن در حوزه‌های خصوصی و عمومی زندگی بشری کاسته شده باشد. دین کوشش انسان برای تماس با ماوراء‌الطبیعه از طریق مجموعه‌ای از باورها وآموزه‌های عملی، اخلاقی و ارزشی است که می‌کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش‌های اساسی مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و آغاز و پایان احتمالی همه‌چیز ارائه دهد. شمار اَدیان در میان انسان‌ها کثیراست و این ادیان توضیحات بسیار متفاوت و داستان‌های پرشماری را در راه کوشش برای یافتن پاسخ به معماهای یاد شده مطرح می‌کنند. در باور دینداران، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند این جهان را آفریده و بر آن فرمان‌روایی می‌کنند و انسان می‌تواند از راه پرستش او آنان از خشم آن موجود یا موجودات به‌دور مانده و به درجه‌ای از حس امنیت و آرامش برسد، با وجود این، مذهب در گفتمان حقوق بشری معاصر، لامذهبی را نیز دربرمی‌گیرد و به تصریح کمیته حقوق بشرسازمان ملل متحد، مذهب هم شامل اعتقاد به آموزه‌های مذهبی و هم شامل عدم اعتقاد به حقانیت آن‌ها می‌گردد. واژه عقیده را به اعتباری می‌توان اعم ازمذهب دانست وآن را شامل عقاید مذهبی و غیرمذهبی دانست. درحقیقت هرعقیده مبنایش می‌تواند اندیشه‌ای باشد که ازعقل یا احساسات ودلبستگی‌ها وعلایق و منافع شخص، نشأت می‌گیرد. حال آن‌که مراد ازمذهب، گرایش‌های معنوی انسان است که عموماً زیر بنای اعتقادی و فکری دارد ودراین صورت مذهب و ایدئولوژی دینی، معنای اخص از عقیده را افاده می‌کند. دراعلامیه جهانی حقوق بشر ومیثاق حقوق مدنی وسیاسی، واژه‌های عقیده و مذهب و وجدان درکنار هم آمده‌اند و بنظر می‌رسد صرف نظراز تفاوت‌های یادشده معنایی بین این الفاظ، ازنظر تنظیم کنندگان اسناد حقوق بشری، مراد ازذکر این واژه‌ها در کنار یکدیگر این بوده است که آزادی‌های فکری درجنبه‌های گوناگون آن بیان شود وازطرف دولت‌های عضو به رسمیت شناخته شود بنابراین می‌توانیم بگوییم مراد از آزادی و بردباری مذهبی عبارتست از به رسمیت شناختن حق و آزادی یک فرد یا گروه برای ابراز عمل، رعایت و پرستش آموزه‌ها و باورهای دینی خود در خلوت یا در سطح اجتماع واین‌که این آزادی شامل قدرت تغییر دین و پیروی نکردن از هیچ آیینی نیز باشد. جنبه‌های اصلی قابل استنباط ازاسناد بین‌المللی حقوق بشری در زمینه آزادی مذهب را می‌توانیم در سه مبحث کلی حق برانتخاب مذهب و ممنوعیت اجبار وتحمیل عقیده آزادی ابراز معتقدات دینی و انجام مراسم و مناسک مذهبی و برابری وعدم تبعیض مذهبی فهرست نماییم حق برانتخاب مذهب، مظهری از اعمال حق تعیین سرنوشت است و اعلامیه جهانی حقوق بشر ومیثاق حقوق مدنی سیاسی دراین باره صراحت دارند، ماده هجده اعلامیه جهانی حقوق بشر به شرح هرکس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود وبند یک ماده هجده میثاق مدنی سیاسی به شرح هرکس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود می‌باشد آزادی بشردر پذیرش عقیده و مذهب را مقرر می‌دارند. ازسوی دیگر، حق برانتخاب مذهب، ممنوعیت اجبار و تحمیل عقیدتی مذهبی را به ذهن مرتبط می‌سازد. دراین مورد بند دوم ماده ۱۸ میثاق حقوق مدنی سیاسی به شرح هیچ کس نباید مورد اکراهی واقع شود که به آزادی او در داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خودش لطمه وارد آورد به روشنی ناظر برمنع تحمیل عقیده و اجبار در پذیرش عقیده ومذهب می‌باشد. برای تحقق هرچه بهتر اهداف میثاق دراین زمینه بایستی اجبار به گونه‌ای تفسیر شود که علاوه بر اجبار فیزیکی و مادی، اجبار روانی را نیز شامل گردد. در ادامه می‌خواهیم نقدی بزنیم بر مقایسه اعلامیه مذکور با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اَثنی‌عشری است و این اصل الی اَلابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اَعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه‌ها رسمیت دارند و در هر منطقه‌ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، در واقع اصل ۱۲ قانون اساسی زمانی که به صراحت اعلام می‌کند که دین رسمی اسلام مذهب جعفری است بصورت واضح حقوق دیگر ادیان داخل کشور رو نادیده و این نقض فاحش حقوق ادیان و دیگر مذاهب است، اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رسمیت اقلیت‌ها ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت‌های دینی شناخته می‌شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند. اصل ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به حکم آیه شریفه لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند، اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند، اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران منع تفتیش عقاید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار دارد. اصل بیست و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده آزادند منوط به این‌که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. و اما امروزه بر هیچکس پوشیده نیست که جمهوری اسلامی ایران تا چه اندازه مواد کنوانسیونهای جهانی حقوق بشر و اصل‌های قانون اساسی خودش رو بصورت فاحش نقض می‌کند. در قانون مجازات اسلامی، برای مجازات قاتل، اگر مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته شده و اگر غیرمسلمان باشد دیه در نظر گرفته می‌شود. همچنین شهادت فرد غیرمسلمان درباره فرد مسلمان پذیرفته نمی‌شود. زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان در ظاهر فقط امکان استخدام در ارتش را ندارند، اما در واقع گرفتن شغل یا پست دولتی و نظامی برای آن‌ها غیرممکن است و در مراحل گزینش تأیید نمی‌شوند. این تبعیض‌ها در مورد اقلیت سنی نیز مصداق دارد. اگر چه مقام‌های جمهوری اسلامی در سخنرانی‌ها و شعارها بر برابری و برادری مسلمانان شیعه و سنی در ایران تأکید می‌کنند اما در واقع برخوردهای تبعیض‌آمیز در مورد اهل سنت تا حدی است که پیروان آن حتی از داشتن یک نمازخانه در تهران محروم هستند. در یکی از گزارشات آزادی مذاهب وزارت خارجه آمریکا که البته مربوط به سال ۲۰۱۸ است و درباره مسیحیان آمده است، می‌گوید از سال ۲۰۰۰ مسئولان ایرانی بیش از شش هزار مسیحی و نوکیش را بازداشت کرده‌اند. این فشارها بر اقلیت‌های مذهبی ایران موجب مهاجرت گسترده پیروان و اعضای آن‌ها به خارج از ایران شده است در حالی‌که تا پیش از انقلاب داشتن باور مذهبی متفاوت مشکلی از سوی حکومت برای افراد ایجاد نمی‌کرد.

بخش۳: خانم لیلا رمضان سخنرانی خود را با موضوع پیروان آئین بهائی ایرانی، در گذر تاریخ را ایراد کردند: از هنگام پیدایش آئین بابی در سال ۱۸۴۴ میلادی و پس از آن، آیین بهائی در ۱۸۵۲ م. مخالفت با بابی‌ستیزی و بهائی‌ستیزی، از سوی عالمان دینی شیعه و حکومت قاجاریه آغاز شد. دلیل مذهبی بهائی‌ستیزی این بود که برخی مجتهدان دینی و حکومت ادعا می‌کردند پس از اسلام دین جدیدی نباید ظاهر شود. از نظر اجتماعی و سیاسی علّت مخالفت آن بود که در صورت قبول ادعای باب و بهاءالله، قدرت مادی و مذهبی و سیاسی طبقه روحانیون و حکومت با چالش‌های جدّی روبه رو می‌شد. بهائی‌ستیزی در دوران حکومت قاجاریه در ایران به اشکال گوناگون دیده می‌شد. انتشار مطالب بر ضدّ آئین بابی و بهائی و تبعید، حبس، شکنجه و قتل و کشتار پیروان، از روش‌های رایج بهائی‌ستیزی در آن دوران بود. جنبش بابی از همان ابتدای خود با مخالفت سران قاجار رو به‌رو شد. بهائی‌ستیزی در دوران حکومت پهلوی نیز اگرچه نسبت به دوران قاجاریه کم‌تر بود، ولی به همان اَشکال سابق ادامه داشت. در دوران قاجار آزار و اذیت‌ها بیش‌تر از طرف عوامل محلی صورت می‌گرفت و حکومت مرکزی گاهی از این برخوردها حمایت می‌کرد و گاهی به دلیل ترس از دست دادن کنترل با آن‌ها مخالفت می‌نمود، اما در دوران پهلوی با قوی‌تر شدن حکومت مرکزی، این، خود دولت بود که به تدریج عامل اصلی آزار و اَذیت بهائیان شد. در نتیجه شکل آزار از حرکت‌های تهاجمی عوام در دوران قاجار تغییر کرد و ماهیتی اداری به خود گرفت که بیشتر، همراه با بخشنامه‌ها و آیین‌نامه‌های دولتی بود. برای مثال در ۱۹۳۴ دولت به دلیل این‌که یکی از مدارس بهائی در یکی از روزهای تعطیلی بهائی مدرسه را بسته بود، حکم تعطیلی دائم حدود ۶۰ مدرسه بهائی را صادر کرد. دوره پهلوی یکم: در دوره رضاشاه آرامش نسبی و حتی شکوفایی برای بهائیان ایجاد شد، هر چند دوره چندان راحتی هم برای بهائیان نبود، با این حال با کاهش نفوذ و قدرت عالمان شیعه از خشونت بر ضد بهائیان کاسته شد، ولی حکومت رضا شاه در درازمدت، فعالیت کنترل ‌نشده سازمان‌های اجتماعی و دینی را برنتافت، به همین دلیل، مدرسه‌های بهائیان را بست. همچنین حاضر به پذیرش اعتبار اسناد ازدواج بهائیان نشد، انتشار کتاب‌هایشان را ممنوع کرد، برخی از مراکز محلی‌شان را بست و برخی از کارمندان بهائی را اخراج کرده و درجه نظامی برخی از افسران بهائی را تنزل داد. دوره پهلوی دوم: جدی‌ترین موج آزار بهائیان در دوران محمدرضا پهلوی از سال ۱۹۵۵ (۱۳۳۴) آغاز شد، هنگامی که حکومت به شیخ محمدتقی فلسفی اجازه داد در رادیوی سراسری بر ضد بهائیان، به وعظ و خطابه بپردازد و عوام را علیه بهائیان بشوراند. موجی از بهائی‌ستیزی در کشور به راه افتاد و در بسیاری از نقاط بهائیان با قتل و غارت مواجه شدند. شاید یکی از دلایل این موج از بهائی‌ستیزی این بود که شاه به دستگاه روحانیون دینی که به او کمک کرده بودند با کودتا علیه مصدق قدرت را بازپس گیرد احساس دِین می‌کرد. دوران جمهوری اسلامی: در دوره جمهوری اسلامی، بهائی‌ستیزی، دوباره به شکلی شدید و مستمر ادامه یافته‌است. بر خلاف دوران قبل که بهائیان قربانیان اقدامات پراکنده حکومتی بودند، پس از انقلاب اسلامی طرح مشخص و برنامه‌ریزی‌شده‌ای برای نابودی جامعه بهائی شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) در ایران، بهائی‌ستیزی که با حمایت روحانیان شیعه شکل جدید و افراطی‌ای به خود گرفت. به صورتی که بهاییت تنها مذهبی در ایران است که روحانیّت شیعه برای مبارزه با آنان نهاد ویژه‌ای تأسیس کرده‌است. گفتنی است که بهائیان متهم به جاسوسی و حمایت از نظام شاهنشاهی شدند و مورد برخورد نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند که از آن‌جمله می‌توان به اعدام بهائیان، تخریب اماکن مقدس و گورستان‌های بهائی، توهین به مقدسات بهائی و جلوگیری از ادامه تحصیل و اشتغال آنان در مراکز دولتی و ادارات نام برد. روح‌الله خمینی قبل از این‌که به قدرت برسد دشمنی خود با بهائیان را اعلام کرده بود و واضح ساخته بود که اقلیت سیصد هزار نفره بهائیان ایران که بزرگ‌ترین اقلیت دینی کشور بود از حقوق پایه انسانی که سایر پیروان دینی برخوردار بودند محروم خواهند شد. روح‌الله خمینی درباره بهائیان فتوا داد که این طائفه ضاله، کافر و نجس هستند و به حمام مسلمین نباید وارد شوند. پول قرض دادن و قرض گرفتن از بهائیان اشکال دارد و باید از معامله با آن‌ها اجتناب شود. پس از انقلاب قانون اساسی جدید کشور به عمد بهائیان را به رسمیت نشناخت و برای آن‌ها هیچ حقی قائل نشد. دادگاه‌های جمهوری اسلامی ایران به نوبه خود از بهائیان در برابر قتل و ضرب و تعرضات دیگر حمایت نمی‌کنند و آنان را مشمول حق دریافت خسارت ندانسته به این ترتیب هر آزار و تجاوزی به بهائیان مجاز انگاشته می‌شود و مصونیت قضایی دارد. دبیرکل سازمان ملل متحد، بان کی مون، در گزارش سال ۲۰۱۶ خود در ارتباط با وضعیت حقوق بشر در ایران، بهائیان را ستم‌دیده‌ترین اقلیت دینی ایران نامید. حقوق انسانی بهائیانِ حتی کودک در نظام جمهوری اسلامی ایران، به گونه سازمان‌دهی‌شده، نقض می‌شود. برخی از روش‌های سرکوب بهائیان: بنا به گزارش‌های نمایندگان سازمان ملل متحد در زمینه حقوق بشر در ایران موارد سرکوب و آزار و اذیت بهائیان ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بدین شرح است: ممانعت از ثبت ازدواج بهائیان، متهم شدن دفاتر ثبت‌کننده ازدواج بهائیان به رواج فحشا (به دلیل غیر اسلامی بودن عقد ازدواج) درخواست نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران از برخی پیرزنان و پیرمردان بهائی برای طلاق گرفتن از هم و به عقد هم درآمدن بر پایه شریعت اسلام، ممنوع اعلام کردن تمامی مؤسسات (شوراهای انتخابی) و فعالیت‌های جامعه بهائی، دستگیری و اعدام اعضای شوراهای انتخابی بهائی در سطح محلی و ملی (محفل‌های ملی و محلی)، مصادره اماکن متعلق به جامعه بهائی، مصادره املاک و دارایی‌های شخصی بهائیان، پلمب کردن خانه سالمندان بهائی، مصادره و تخریب امکان دینی و گورستان‌های بهائی، زندان و شکنجه بهائیان، اخراج بهائیان و نیز ممانعت از اشتغال آن‌ها در مشاغل دولتی، فشار بر صاحبان مشاغل برای اخراج کارکنان بهائی خود، پرداخت نکردن حقوق بازنشستگی و صدور دستور مبنی بر این‌که بهائیان حقوق‌های دریافتی پیشین خود را بازگردانند، تعطیل کردن مغازه‌های بهائیان، محرومیت از تحصیل در مدارس و به ویژه دانشگاه‌ها، صادر نکردن جواز کفن و دفن، بیرون آوردن پیکر بهائیان از گور و انداختنشان در بیابان، ویران کردن خانه‌های بهائیان، مصونیت قضایی برای متجاوزان به حقوق افراد بهائی، نفرت‌‌پراکنی و انتشار تبلیغات ضد بهائی در رسانه‌ها و تحریک عموم علیه بهائیان، آدم‌ربایی و قتل، از جمله، سوزاندن بهائیان، ممنوعیت پرداخت کارت سهمیه مواد غذایی، کوچاندن اجباری بهائیان، انتشار فهرست مغازه‌های بهائیان در روزنامه و درخواست از مردم برای بایکوت اقتصادی آن‌ها، مانند روش حکومت نازیسم بر ضد یهودیان مغازه‌دار، محرومیت از کارت ملی و گذرنامه، کارت بانکی، گواهی‌نامه رانندگی و بسیاری از مجوزهای دیگر.، کشتار بهائیان: از ابتدای انقلاب ۵۷ ایران تا به حال، بیش از دویست نفر از بهائیان ایران به خاطر اعتقادشان به دین بهائی، توسط نظام جمهوری اسلامی کشته شده‌اند. برخی از افرادی که در اوایل دهه ۱۹۸۰ کشته شدند عضو شوراهای انتخابی بهائی (محفل روحانی) بودند که وظیفه رسیدگی به امور بهائیان در سطح محلی و ملی را بر عهده داشتند. اما به غیر از این افراد سایر بهائیان نیز مورد قتل و اعدام قرار گرفته‌اند که مرکز اسناد حقوق بشر ایران این رقم را بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ میلادی معادل ۱۸۳ نفر می‌داند. این افراد صرفاً به خاطر اعتقادات مذهبی خود تیرباران شده، اعدام یا به قتل رسیده‌اند. بعضی منابع وابسته به جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند که این افراد از صاحب منصبان حکومت قبل بوده‌اند و اعدامشان ربط مستقیم به اعتقادات دینی نداشته‌است. پوچ بودن این اتهامات و ادعاها علیه بهائیان از آن‌جا روشن می‌شود که مقامات ایرانی همواره به بهائیانی که مورد آزار و سرکوب قرار می‌گیرند چنین وعده داده‌اند که اگر اعتقادشان به آئین بهائی را اِنکار کنند و اسلام بیاورند آزار و اذیت‌ها علیه آن متوقف می‌شود. این درخواست برای رد اعتقادات بهائیان شاهدی است بر این که اعتقادات دینی بهائیان دلیل اصلی آزار و سرکوب آن‌ها بوده‌است. نمونه‌های از موارد نقض حقوق بهائیان: تبلیغات منفی و نفرت‌پراکنی بر ضد بهائیان، دومین دوره کارگاه سه‌روزه طراحی پوستر در راستای نفرت‌پراکنی علیه پیروان آیین بهائی، در کرج برگزار گردید. این برنامه که مصداق عینی نفرت پراکنی علیه پیروان یک آیین محسوب می‌شود اقدام دیگری از سوی حکومت ایران است که در چهار دهه گذشته به‌صورت روزمره و سیستماتیک حق شهروندی و انسانی پیروان این آیین را نقض کرده‌است. پدیده ثابتی سخنگوی جامعه جهانی بهائی در لندن، گفت، «تبلیغات ضد بهائی دولت ایران در یک جشنواره فرهنگی که باید عرصه‌ای برای به نمایش گذاشتن ارزش‌های والا و دستاوردهای فرهنگی ایران باشد باعث تأسف است. » یکی از اقدامات نفرت‌پراکنی دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران، برگزاری کارگاه سه‌روزه گرافیک تخصصی با نام «بهائیت محفل خیانت» از ۲۴ تا ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۰ در شیراز بود. همچنین سازمان تبلیغات اسلامی استان البرز و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، دو نهاد حکومتی فعال در حوزه تبلیغات دینی، اقدام به برگزاری یک جشنواره سه‌روزه بر ضد شهروندان بهائی کردند. و در مدرسه علمیه (اسلامی) الزهرای نیشابور نمایشگاهی بر ضد بهائیان برگزار شد. محرومیت از حق تحصیل: محرومیت تحصیلی بهائیان بخشی از تلاش‌های دولت ایران برای سرکوب این جامعه است. اندکی پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ تعداد بسیاری از دانش‌آموزان بهائی در تمامی مقاطع تحصیلی از ابتدائی تا دانشگاه از تحصیل محروم شدند. در سال‌های بعد در واکنش به فشارهای بین‌المللی، دانش‌آموزان مقطع ابتدایی و متوسطه اجازه ثبت نام دوباره یافتند اما محرومیت جوانان بهائی از ورود به دانشگاه‌های خصوصی و عمومی کشور همچنان ادامه دارد و بهائیان نمی‌توانند در دانشگاه‌ها ثبت نام کنند و در صورت ثبت نام باید اخراج شوند. مصوبه‌ای در سال ۱۳۵۹ صادر شد که دانش‌آموزان بهائی را از ورود به دانشگاه‌های دولتی منع می‌کند. در ششم اسفند ۱۳۶۹ مصوبه‌ای توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر شد که ذکر می‌کند که باید از ثبت نام بهائیان در دانشگاه‌ها جلوگیری به عمل آید و چنان‌چه هویت بهائی فردی هنگام تحصیل مشخص شود باید از تحصیل محروم شود. در طی سال‌ها، برای منع ورود متقاضیان بهائی به دانشگاه ترفندهای گوناگونی در مراحل مختلف فرایند پذیرش از جمله آزمون ورودی، انتخاب رشته، ثبت نام و … بکار برده شده‌است. برخی از این دانش‌آموزان با وجود شرکت در کنکور ورودی دانشگاه در مراحل بعدی با عبارت نقص پرونده مواجه می‌شوند. در میان معدود دانش‌آموزان بهائی که قادر به ثبت نام و شروع تحصیل در دانشگاه شده‌اند، اکثریت آن‌ها قبل از فارغ‌التحصیلی اخراج شدند. نمونه‌های اخراج دانشجویان بهائی یا ممانعت از ورود آن‌ها به دانشگاه یا عدم صدور مدرک آن‌ها در رسانه‌ها ثبت شده‌است. امسال نیز همچون سال‌های گذشته گزارشات بسیاری از محروم شدن شهروندان بهائی از ادامه تحصیل در دانشگاه‌های ایران منتشر شده است. تا‌ کنون هویت ۶۳ شهروند بهائی شرکت کننده در کنکور سراسری ۱۴۰۱ که با عناوین مختلفی ازجمله (نقص پرونده) به دلیل بهائی بودن از ادامه تحصیل محروم شدند، شماری از این شهروندان که برای پیگیری علت (نقص پرونده) به سازمان سنجش مراجعه کردند، با برخوردهای امنیتی مواجه شدند. توقیف و تخریب مکان‌های دینی و تاریخی بهائیان ایران یکی دیگر از موارد نقض حقوق آن‌ها به‌شمار می‌رود. برای مثال در سال ۱۹۷۹ (میلادی) بهائی ستیزان خانه باب در شیراز را که یکی از مقدس‌ترین امکان برای بهائیان محسوب می‌شود تخریب نمودند. در آوریل ۲۰۰۴ آرامگاه قدوس یکی از پیروان اولیه باب توقیف و به‌طور مخفیانه در طی چند روز تخریب شد. در ژوئن همان سال حکومت خانه پدر بهاءالله، میرزا عباس نوری، در تهران را که ارزش تاریخی و میراث فرهنگی داشت تخریب کرد. در گزارش سال ۲۰۰۶ میلون کوثری، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد که در ۲۰۰۵ در مأموریتی از ایران بازدید کرد، آمده‌است که از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۵، حداقل ۶۴۰ مورد از املاک و زمین‌های بهائیان در ایران مصادره شده‌است. او رقم واقعی املاک مصادره شده را به دلیل عدم ثبت و دسترسی به آمار استان‌های دورافتاده بسیار بالاتر می‌داند. این املاک شامل خانه‌ها، زمین‌های کشاورزی، قبرستان‌ها و امکان تاریخی بهائیان بوده‌است. این گزارش همچنین اشاره می‌کند که در مناطق روستایی مصادره خانه‌های بهائیان و بیرون انداختن ساکنان با تهدید و خشونت فیزیکی همراه بوده‌است. هنگامی که این موارد به دادگاه‌های انقلاب برده شده‌است دادگاه رأی به شرعی و قانونی بودن این موارد مصادره و توقیف داده‌است، مسئله‌ای که تأسف‌آور و نشانه واضح تبعیض علیه بهائیان می‌باشد. روز پنجشنبه ۲۳ دیماه ۱۴۰۰، دادگاه ویژه اصل ۴۹ مازندران، حکم مصادره ملک شیدا تأیید، شهروند بهائی ساکن قائمشهر را به نفع «ستاد اجرائی فرمان امام» صادر کرده‌است. در ۱۱ مرداد، ویران کردن خانه‌های برخی بهائیان در روستای روشنکوه ساری. در ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰، به گزارش خبرگزاری هرانا، مغازه شش شهروند بهائی در قائم‌شهر توسط مأموران اداره اماکن، پلمب شد. در سال ۱۳۷۲ قبرستان بهائیان در تهران به دست شهرداری منطقه، به کلی ویران شد و روی آن، فرهنگسرا ساخته شد. محدودیت‌های شغلی و اقتصادی: بر طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بهائیان از اشتغال در مشاغل و امکان دولتی محروم هستند. فرمانده نیروی انتظامی در سال ۱۳۸۶ با صدور دستورالعملی به اداره اماکن نیروی انتظامی سراسر کشور دستور داده که ضمن شناسایی بهاییان و تهیه آمار مشاغل و پراکندگی جمعیتی آنان، مانع حضورشان در شغل‌هایی با درآمد بالا و در رشته‌های شغلی مشروط به طهارت شوند. از جمله این تبعیض‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: عدم صدور یا تمدید پروانه کسب بهائیان، پلمپ و تعطیلی مغازه‌ها و محل‌های کسب و کار بهائیان، دستور به صاحبان ملک مبنی بر عدم اجاره یا تمدید قرارداد مغازه به بهائیان، دستور به فروشگاه‌های زنجیره‌ای و دفاتر دولتی مبنی بر عدم داد و ستد با فروشندگان بهائی، فشار بر صاحبان مشاغل خصوصی برای اخراج کارمندان بهائی خود و یورش به امکان کسب و کار بهائی.

بخش۴: بحث آزاد با موضوع حقوق اهل سنت (کردها) آغاز گردید: طبق قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی دین رسمی کشور اسلام و مذهب شیعه ۱۲ امامی می‌باشد. همچنین پیروان سایر ادیان از قبیل: یهودیان، زرتشتیان، مسیحیان و مندائیان تحت عنوان اقلیت به رسمیت شناخته شده و فقط در حد قانون برای انجام مراسم دینی آزاد می‌باشند. با این وجود، علی‌رغم به رسمیت شناختن این پیروان ادیان، اقدامات جمهوری اسلامی یک فضای تهدید و محدود کننده برای این پیروان ایجاد کرده است. اما می‌توان گفت از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون نه تنها ایرانیان بهائی، یهودی، مسیحی و زرتشتی که حتی اهل تسنن و دیگر فرقه‌های اسلامی چون اهل حق، دراویش گنابادی و حتی شیعیانی که به نام‌های ملی ـ مذهبی یا روشنفکر دینی شناخته می‌شوند، از آزارها و سرکوب‌های این رژیم درامان نبوده‌اند. تا آنجا که عده زیادی از آنان، به ویژه یهودیان، مسیحیان و بهائیان، چاره را در جلای وطن یافته، راه مهاجرت به کشورهای دیگر را درپیش گرفته‌اند. این رژیم بدنبال آن است که فرقه شیعه را در جهان اسلام جا بندازه و این خود دلیلی است که بخصوص اهل سنت ایران علی رغم مسلمان بودن ولی همچنان مورد آزار و اذیت هستند و در محرومیت. با نگاهی به وضعیت معیشتی، سلامت و آموزش و امکانات رفاهی در این مناطق براحتی این مطلب قابل درک است. در این مابین کردستان بدلیل شرایط خاص جغرافیایی و پیشینه تاریخی‌اش بیشتر از مناطق دیگر تحت این جفا قرار دارد. همجواری با اقلیم کردستان عراق، ترکیه و سوریه که همگی دیر زمانی پیش یک ایالت ایران بودند و بعدها بخشی از آن به دست عثمانی‌ها افتاد و با متلاشی شدن دولت عثمانی در این این چهار کشور تقسیم شد. البته از لحاظ زبان شناسی و بیولوژیکی ساختار بدنی و ظاهری کردها، همگی ایرانی هستند و از تبار مادها تا به امروز این گویش و رسوم و ظاهر بوده. حالا اما این رژیم در توهم جدایی طلب بودن این قشر مردم هستند و به این خاطر سرکوب مردمان کردستان از هر نظر در دستور کار نیروهای امنیتی قرار دارد. در این روزها با کشته شدن مهسا امینی از تبار کرد حرکتی آغاز شد و حدوداً ۳ ماه از آن می‌گذرد و در این بین سرکوب اعتراضات مردمی در سرتاسر ایران انجام شده است ولی در کردستان و سیستان به طرزی وحشیانه و با استفاده از ادوات سنگین جنگی این سرکوب شکل گرفته است. و در ادامه مسئول جلسه سؤالاتی مطرح کردند از قبیل آن‌که آیا واقعاً مردمان کردستان تمایل به جدایی دارند؟ و این‌که دلیل این همه تبعیض نسبت مردم کردستان و یا سیستان و بلوچستان ارتباطی با اعتقادات دینی آن‌ها دارد و یا فقط یک بهانه است؟ آقای ناصری فرمودند این بحث جدایی‌طلبی حیله‌ای است که سالیان سال است جمهوری اسلامی برای تفرقه افکنی میان اقوام انجام می‌دهد، کردستان و هیچ کدام از استان‌های ما هیچ وقت قصد جدایی نداشتند و مردمانش به هیچ وجه جدایی‌طلب نیستند در این خیزش چند ماهه همه به عینه دیدیم که مردم کردستان همه و همه به تنهایی در مقابل جمهوری اسلامی ایران قد علم کرده‌اند و همه خواهان ایرانی یکپارچه هستند و هیچ‌کدام به فکر تجزیه‌طلبی نیستند و از بابت محرومیت هم متأسفانه کردها همیشه در فقر مطلق زندگی کردند، در کردستان و مناطق مرزنشین هیچ وقت امکاناتی وجود نداشته است، اشتغال وجود نداشته است و اکثر مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند ولی با این حال هیچ‌کدام از آن‌ها ایرانی تکه تکه نمی‌خواهند، آقای دادخواه فرمودند، متأسفانه خیلی از ما اطلاعات خیلی کمی از مناطق کردنشین و اهل‌تسنن داریم، ما باید درون مناطق مرزی زندگی کرده باشیم تا بفهمیم چه مشکلاتی دارند، کردها هیچ وقت به دنبال تجزیه‌طلبی نبودند برعکس این جمهوری اسلامی که کردها را تجزیه کرده است، جمهوری اسلامی با حیله‌ای که به کار می‌برد باعث شده مناطق مرزنشین دور از بقیه بمانند و یه جورایی این مناطق را از بقیه ایران تفکیک کرده است، به همین خاطره که خیلی از مردم ما هیچ اطلاعاتی در رابطه با مناطق مرزی ندارند و این یکی از اهداف جمهوری اسلامی ایران است که مناطق مرزنشین همیشه در اِنزوا و فقر بمانند، در رابطه با نقض حقوق اهل تسنن در کردستان هم وضعیت به هم شکل است که متأسفانه در مناطقی که اهل تسنن تعداد خیلی زیادی هستند جمهوری اسلامی ایران در این مناطق همیشه مراسم شیعی برگزار می‌کند مثل محرم و صفر، آقای شایگان فرمودند، ما در تهران حدود ۱۴۰ هزار نفر شهروند سنی مذهب داریم این در حالی است که ما حتی یک مسجد متعلق به اهل تسنن در تهران نداریم، اگر ما یک نگاهی به تاریخ بیندازیم می‌بینیم که این موضوع تجزیه کردن از دو قرن پیش و زمان قاجار در ایران اتفاق افتاد آن زمان که شوروی در ایران آذربایجان را جدا کرد، و در رابطه با نظام سیاسی که بعد از این انقلاب روی کار خواهد آمد قطعاً مردم ما این تصمیم را خواهند گرفت که یک دولت جمهوری بخواهند یا جمهوری فدرال و یا هر نظام سیاسی دیگر این تصمیمی است که بر عهده خود مردم است که در حال حاضر از نظر اهمیت در مرحله دوم قرار دارد، در مرحله اول فعلاً باید نظام جمهوری اسلامی ایران حذف شود و بعد از آن می‌شود درباره مسائل دیگر نیز صحبت کرد.

در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از منشی جلسه: آقای کریم ناصری، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان اسفندیار سنگری، صدرا مجیب یزدانی ادمین‌ها: آقایان آرشا کچوئیان، رضا شایگان و میهمانان حاضر در جلسه: خانم‌ها و آقایان مهدی محمدپور، قندیل دادخواه، مریم حبیبی، عباس رهبری، محمدیوسف احمدی، سعید پورمند، شراره هادی‌زاده، علیرضا جهان‌بین، حسین اریس ختم جلسه را در ساعت ۱۹:۰۰ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.

 

 

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲

سمانه بیرجندی

جلسه سخرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲ ساعت ۱۸:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای رضا شایگان ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به ‌صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را معرفی نمودند.

بخش۱: آقای داوود لطفی سخنرانی خود را با موضوع بررسی هدف ۱ از اهداف هفده گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو ومقایسه آن با قانون اساسی جهموری اسلامی ایران ایراد کردند: این سند مصوبه‌ای بود که دولت ایران به عنوان یک سند ضدنظام جمهوری اسلامی و دخالت کشورهای غربی در امور ایران از آن یاد کرده بود. هدف سوم از اهداف هفده گانه‌ی سند ۲۰۳۰ عبارت است از: تضمین یک زندگی توأم با سلامت و ترویج رفاه برای همه و در تمامی سنین. مهمترین اقداماتی که دولت‌ها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است: ۱- کاهش مرگ مادران در سراسر جهان به کمتر از هفتاد درصد، به ازای هر یکصد هزار نفر تا سال ۲۰۳۰. ۲- پایان دادن به مرگ و میرهای قابل پیشگیری در نوزادان و کودکان زیر پنج سال تا سال ۲۰۳۰. در این حرکت، هدف همه کشورها باید کاهش میزان مرگ ومیر نوزادان به کمتر از دوازده نفر به ازای هر هزار نوزاد زنده متولد شده و کاهش مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال، به حداقل کمتر از بیست و پنج نفر به ازای هر هزار کودک باشد. ۳. پایان دادن به بیماری‌های همه‌گیر مانند ایدز، سل، مالاریا و بیماری‌های نادیده گرفته شده ویژه مناطق حاره و مبارزه با هپاتیت، بیماری‌های ناقل به وسیله آب و سایر بیماری‌های واگیردار تا سال ۲۰۳۰. ۴- کاهش تعداد مرگ‌ و میرهای زود هنگام ناشی ازبیماری‌های غیر واگیر، از طریق پیشگیری و درمان و ترویج بهداشت روانی و رفاه تا سال ۲۰۳۰. ۵- تقویت پیشگیری از مصرف مواد مخدر و درمان سوءمصرف آن و نیز پیشگیری از استفاده زیانبار مشروبات الکلی. ۶- به نصف رساندن تعداد مرگ و میرها و مصدومیت‌های ناشی از ترافیک جاده‌ای در سطح جهان تا سال ۲۰۲۰. ۷- تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در حوزه مسائل جنسی و باروری، از جمله: در راستای تنظیم خانواده، آموزش و اطلاع ‌رسانی و ادغام بهداشت باروری در برنامه‎ها و راهبردهای ملی تا سال ۲۰۳۰. ۸- تحقق هدف دسترسی جهانی به بهداشت، از جمله دسترسی به کلیه خدمات کیفی بهداشتی مورد نیاز بدون مواجه شدن فرد با مسائل و مشکلات مالی در این زمینه دسترسی به خدمات بهداشتی کیفی ضروری و نیز دسترسی امن مؤثر کیفی و مقرون به صرفه به داروها و واکسن‌های ضروری برای همه. ۹- کاهش چشمگیر تعداد مرگ و میرها و بیماری‌های ناشی از مواد شیمیایی خطرناک و آلودگی هوا، آب و خاک تا سال ۲۰۳۰. الف: تقویت اجرای کنوانسیون چارچوب سازمان بهداشت جهانی پیرامون کنترل تولید توتون و تنباکو در همه کشورها، به‌طور مناسب ب: حمایت از پژوهش و تولید واکسن و دارو برای بیماری‌های واگیردار و بیماری‌های غیرواگیر که در ابتدا کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار می‌دهند، فراهم آوردن امکان دسترسی به داروها و واکسن‌های مقرون به صرفه در راستای اعلامیه دوحه در مورد تریپس و بهداشت عمومی، که این اعلامیه به موضوع حق کشورهای در حال توسعه برای بهره‌برداری کامل از مفاد موافقتنامه جنبه‌های تجاری حق مالکیت فکری تریپس مبنی بر انعطاف‌پذیری برای حفظ بهداشت عمومی و به خصوص فراهم آوردن امکان دسترسی به دارو برای همه تأکید دارد. ج: افزایش چشمگیر کمک‌های مالی در حوزه بهداشت، استخدام، توسعه، آموزش و نگهداری نیروی کار بهداشت و درمان در کشورهای در حال توسعه به ویژه در کشورهای دارای پایین‌ترین سطح توسعه‌یافتگی و کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه د: تقویت ظرفیت‌های همه کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه برای هشدار به‌هنگام کاهش مخاطرات و مدیریت خطرهای بهداشتی در سطوح جهانی و ملی اما سلامت یا تندرستی به چه معناست: عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی انسان. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه نداشتن هیچ‌گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد در یک جامعه است. حق بر سلامت که لازمه‌ی حیات مدنی انسان‌ها است، در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد تاکید قرار گرفته است: هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده‌اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان‌های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره‌مند گردد. همچنین این حق طبق ماده ۱۲ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک و ماده ۱۲ کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان در زمره‌ی حقوق اساسی بشر شناسایی شده است و دولت‌ها مکلفند که تمامی امکانات خود را برای بهره‌مندی انسان‌ها از این حق بدون هیچگونه تبعیضی بکار گیرند. هدف شماره سوم از اهداف ۱۷ گانه‌ی توسعه‌ی پایدار، بهبود چشم انداز جهانی در خصوص اطمینان از زندگی سالم و توسعه رفاه پایدار برای همگان در هر گروه سنی را در گرو کاهش مرگ و میر مادران پایان دادن به مرگ و میر قابل پیشگیری کودکان کاهش بیماری‌های مرتبط با ایدز پوشش بهداشت جهانی، داروهای ضروری مقرون به صرفه، مراقبت از سلامت جنسی و باروری تحقیقات واکسن و دسترسی به داروها و همچنین مبارزه با بیماری‌های غیر قابل پیشگیری مانند دیابت و جلوگیری از حوادث ترافیکی و سوء استفاده از مواد مخدر می‌داند. درهمین راستا حق بر حیات در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۶ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی ماده ۶ کنوانسیون حقوق کودک و همچنین ماده ۱۲ از کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان به عنوان بنیادی‌ترین حق بشری مورد تاکید قرار گرفته است. علاوه براین ماده ۱۰ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی متضمن الزام دولت‌ها به در نظر گرفتن تدابیر حمایتی خاص برای مادران و کودکان است. یکی دیگر از اهداف سال ۲۰۳۰ این است که دسترسی جهانی به مراقبت‌های بهداشتی جنسی و باروری اطلاعات و آموزش را تضمین کند. مطابق با ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همینطور ماده ۱۵ از میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی هر انسانی حق بهره‌مندی از پیشرفت‌های علمی و فواید آن را دارد و قوانین داخلی و بین‌المللی باید این حق را تضمین کرده و امکان بهره مندی تمامی انسان‌ها از آن را بدون هیچگونه تبعیضی فراهم نمایند. جمهوری اسلامی نیز در قانون اساسی خود حق بر سلامت را مورد توجه قرار داده است و خود را به نوعی مکلف به تحقق هدف شماره ۳ نموده است: اصل ۲۳ قانون اساسی، حق بر خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی را برای همگان به رسمیت می‌شناسد و مقرر می‌دارد: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی بیکاری و پیری از کارافتادگی بی‌سرپرستی در راه‌ماندگی، حوادث و سوانح نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه حقی است همگانی. طبق این اصل دولت باید از دو طریق خدمات فوق را برای آحاد مردم کشور فراهم سازد. این دو طریق عبارتند از: درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم. علاوه بر اصل ۲۳، اصول دیگری نیز با تامین سلامت جامعه مرتبط هستند. طبق بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی، پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه از وظایف دولت است. به موجب این اصل، دولت مکلف است حقوق همه جانبه افراد اعم از زن یا مرد و تساوی عموم در برابر قانون را تأمین نماید و بر رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای زن و مرد در تمام زمینه‌های مادی و معنوی تأکید دارد. در اصل سوم به مشارکت زنان در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش اشاره شده است و آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی را از وظایف دولت شمرده است. همچنین اصل ۲۳ حمایت یکسان قانونی را برای همه افراد ملت اعم از زن و مرد و برخورداری از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با رعایت موازین اسلامی بیان می‌دارد. اصل ۲۱، مربوط به حقوق زنان است و دولت را موظف به تضمین حقوق زنان در تمام ابعاد با رعایت موازین اسلامی نموده است. دولت باید برای رشد جایگاه و شخصیت زنان و احیای حقوق مادی و معنوی او زمینه‌های مساعد ایجاد کند و از مادران به خصوص در دوران بارداری حمایت کند. بند ۱ اصل ۳۳، تأمین نیازهای اساسی یعنی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه را یکی از ضوابطی می‌داند که اقتصاد جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس آن استوار گردد. اما آمار و اخباری که از گوشه و کنار در خصوص وضعیت سلامتی ایرانیان و کم کاری دولت‌های گذشته و حال جمهوری اسلامی در خصوص تحقق بخشیدن به این حق بشری و اساسی به گوش می‌رسد، نمایانگر عدم بهره‌مندی بخش عظیمی از ایرانیان از این حق حیاتی و تامین سلامت طبق استانداردهای حقوق بشری می‌باشد. گزارش تفصیلی بنیاد برکت وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام خمینی در سال ۱۳۹۶ درباره‌ی مناطق محروم در ایران نشان می‌دهد بیش از نیمی از مناطق مسکونی در ایران شامل استان‌ها، شهرها و روستاها ۵۶.۸ درصد مناطق کمتر توسعه یافته و محرومند. البته میزان محرومیت این مناطق و عدم توسعه‌یافتگی آنان به یک میزان نبوده و در برخی مناطق مانند استان سیستان و بلوچستان ۱۰۰ درصد استان دارای محرومیت و عدم توسعه‌یافتگی است. در این گزارش پس از استان سیستان و بلوچستان، ایلام با ۹۵ درصد، کهگیلویه و بویراحمد با ۸۸ درصد، بوشهر با ۸۷ درصد، کردستان با ۸۶ درصد، خراسان جنوبی با ۸۵ درصد و هرمزگان با ۸۱ درصد استان‌هایی هستند که بیشترین مناطق محروم و کمتر توسعه یافته را دارا هستند. تقریبا ۲۵ درصد از مناطق محروم کل ایران که خود نیمی از بخش‌های مسکونی کشور را تشکیل می‌دهد، از دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی حداقلی محرومند. به گفته گزارش بنیاد برکت، در حالی که استاندارد حداقلی، برای بهره‌مندی از خدمات بهداشتی و درمانی در ایران هشت خانه بهداشتی یا درمانگاه به ازای هر ده هزار نفر است، این رقم در بیش از نیمی از مناطق محروم در ایران زیر هشت است. بر این اساس یعنی با توجه به پراکندگی جمعیت در مناطق محروم چیزی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در ایران از دسترسی به خدمات حداقلی درمانی و بهداشتی محرومند یا دستکم برای دسترسی به آن با دشواری فراوان روبرو هستند. علاوه بر این، با وجود این حقیقت که ایران دارای یک اقتصاد وابسته به کشاورزی می‌باشد، درجات بالایی از سوء تغذیه در کشور وجود دارد. حدوداً یک چهارم کودکان یا گرسنگی کشیده‌اند یا فاکتورهای کاهش رشد را به دلیل سطح پایین تغذیه تجربه کرده‌اند. با این وجود شاخص‌های قابلیت توزیع غذا در سطح پایینی است، درصد کودکانی که از سوء تغذیه رنج می‌برند در روستاها بیشتر است. همچنین تحریم‌هایی که بدلیل سیاست‌های تروریستی این رژیم گریبانگیر مردمان ایران شده و از طرفی بی‌ارزش شدن پول و افزایش روزانه قیمت دلار و عدم واردات مواد اولیه و داروهای اساسی هم داروهای معمولی و هم داروهای بیماران خاص را به زحمت انداخته است بیمارانی که علاوه بر تحمل بیماری خود، باید رنج و سختی کمبود دارو و افزایش قیمت آن را هم به دوش بکشند. این بیماران عموما به دلیل نوع بیماریی که دارند باید داروهایشان را در زمان مشخص و با کیفیت بالا مصرف کنند.بسیاری از داروهای این بیماران یا تولید داخل ندارد یا اگر هم داشته باشد آنقدر بی‌کیفیت است که تأثیرگذاری لازم را روی بدن بیماران ندارد و بعضا بدن برخی از آن‌ها به این داروها واکنش نشان می‌دهد. در کنار این کمبودها براساس گزارش مرکز بیماری‌های جهانی، آلودگی هوا که هفتمین عامل مرگ در دنیا است، هفتمین عامل خطر در ایران نیز می‌باشد. در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران از جمله تهران، کرج، اصفهان، مشهد، تبریز، اراک، اهواز و شیراز غلظت بعضی از آلاینده‌های هوا از استانداردهای ملی به مراتب بالاتر است. براساس برآوردها با احتساب پدیده ریزگردها بیش از نیمی از جمعیت کل کشور به نوعی در معرض یکی از انواع آلودگی‌های هوا قرار دارند. این مشکل نه‌ تنها سلامت مردم را به خطر می‌اندازد، بلکه به علت افزایش نیاز به خدمات مراقبتی، بهداشتی و فوریت‌های پزشکی که برای جمعیت تحت تأثیر انجام می‌شود، هزینه‌های سرباری را نیز بر حوزه سلامت تحمیل می‌کند. وضعیت سلامت روانی مردمان ایران نیز یکی دیگر از مشکلات حاد در سلامت جامعه است و باید به وضعیت قابل تامل سلامت روانی ایرانیان اشاره داشت. تحقیقات در ایران نشان می‌دهد بین ۲۰ تا ۲۵ درصد ایرانیان دچار بیماری روانی هستند و بیش از ۵۰ درصد مراجعه کنندگان به پزشکان عمومی دارای انواعی از بیماران روانی هستند. آمار افسردگی در شهرهای بزرگ دنیا حدود ۲۰ تا ۲۵ می‌باشد اما در تهران تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که نزدیک به ۳۴ درصد تهرانی‌ها دارای بیماری روانی بوده‌اند. از سویی گسترش آسیب‌های اجتماعی در سال‌های اخیر باعث شده تا آمار زندانیان زن افزایش چشمگیری پیدا کند؛ مسئله‌ای که با ۳توجه به نقش زنان در جامعه به ویژه در خانواده، پیامدهای منفی اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد زیرا مادرانی که در زندان به ‌سر می‌برند کودکان آنها بصورت ناخواسته با بسیاری از جرائم در زندان آشنا می‌شوند که این خود می‌تواند در آینده برای آنها مشکل‌‌ساز شود. کودکانی که زندان، تأثیر منفی و ویرانگری بر روی آنها می‌گذارد و حیات عاطفی، فکری، اجتماعی و روانی آنان را با مشکل مواجه می‌سازد. در واقع زندان تنها به عنوان مجازات و اعمال کنترل بر فرد قانون شکن نیست بلکه برچسب زندانی بودن علاوه بر فرد زندانی بر اعضای خانواده و نزدیکان وی نیز تأثیر روانی می‌گذارد و این بار روانی در ارتباط با کودکان بیشتر و پیچیده‌تر است. کودکانی که مادران آنها محکوم به زندان هستند مجبورند بهترین سال‌های عمر خود را در زندان به جرم‌های ناکرده سپری کنند تا رنج زندان را به بهای داشتن مهری مادری بپردازند اتفاقی که زمینه‌ساز مشکلات بعدی می‌شود و این افراد را دچار سرخوردگی و انحراف می‌کند. در باب توسعه واکسیناسیون که یکی دیگر از مواد این هدف بود نیز بطور مثال در زمان همگیری کرونا که بطور وحشتناکی در ایران جان می‌گرفت درحالیکه در دیگر کشورها واکسیناسیون در مراحل انتهایی بود و تقریبا اکثریت مردم واکسینه شده بودند آن هم با واکسن‌های معتبر، خامنه‌ای در دی ماه ۱۳۹۹در یک سخنرانی زنده تلویزیونی گفت: ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی کرونا ممنوع است. به دنبال این صحبت‌، سخنگوی هلال احمر ایران اعلام کرد واردات ۱۵۰ هزار دوز واکسن فایزر، که چند انجمن خیریه به دنبال آن بودند، منتفی است. پیامد این تصمیم و دستور مرگ بیش از ۲۰۰ هزار نفر ایرانی بود که هر یک از آنها امید و پناه خانواده‌ای بودند و اکنون این خانواده‌ها درداغ عزیزانشان بخاطر تصمیم یک نفرمی‌سوزند و حسرت می‌خورند، همینطور بسیاری پرستاران وپزشکان که بدلیل نداشتن امکانات اولیه مراقبتی امروز در بین ما نیستند و مسولیت این جنایت‌ها کسی نبود و نیست جز شخص علی خامنه‌ای. در این چند مدت اخیر هم متاسفانه شاهد مشکلات عدیده در تولید و توزیع دارو حتی ساده‌ترین آنها هستیم، که چگونه حتی یک سرم شستشو یا سرم قندی کمیاب شده است چه رسد به داروهای اساسی و کمیاب مخصوص بیماری‌های خاص. خوشبختانه در روزهای پایانی عمر این نظام و هستیم و در فردای آزادی اهدافی که در ایران گمشده است را برای تمامی ایرانیان میسر و در دسترس خواهیم کرد.

بخش۲: آقای عبدالمجید بازداران با موضوع روز بین‌المللی مبارزه با فساد و فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی ایران سخنرانی خود را ایراد کردند: فساد از پدیده‌هایی است که روند پیشرفت را در هر کشوری مختل می‌کند و باعث بحران می‌شود. برای مبارزه با این پدیده روز جهانی مبارزه با فساد از سوی سازمان ملل نامگذاری شده است. از زمان تصویب دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد در ۳۱ اکتبر ۲۰۰۳، ۹ دسامبر هر سال به عنوان روز مبارزه با فساد نامگذاری شده است. کلمه فساد به معنی تباهی و نابودی است، واژه‌ی لاتین آن برای نخستین بار توسط ارسطو و بعدها سیسرون بکار رفت. بنا بر تعریفی فساد به معنی استفاده غیرمجاز از قدرت عمومی برای منافع خصوصی است. در مباحث فلسفی، الهی یا اخلاقی، فساد به انحراف معنوی یا اخلاقی از یک ایده‌آل گفته می‌شود. فساد نوعی خلافکاری است که برای به دست آوردن منافع شخصی توسط فردی که مسئولیت و اقتدار دارد، صورت می‌گیرد. فساد شامل فعالیت‌هایی مانند پول‌شویی، رشوه‌خواری و اختلاس و یا قاچاق مواد مخدر و… می‌شود. فساد دولتی یا سیاسی زمانی اتفاق می‌افتد که یک مسئول یا کارمند دولتی از ظرفیت‌های رسمی برای مقاصد شخصی بهره‌گیری کند. فساد سبب افزایش نابرابری‌ها شده و افزایش نابرابری‌ها باعث ایجاد ناامیدی و سرخوردگی قشرهای محروم می‌شود بنابراین فساد سطح تولید، رشد اقتصادی و اشتغال‌زایی را کاهش می‌دهد. فساد سوء استفاده از کالاها و امکانات دولتی و مردمی توسط مأمورین دولتی برای بهره‌گیری شخصی است، فساد محصول عدم توسعه‌یافتگی و فقدان قانونمندی است؛ فساد به رفتار آن کارمندان عمومی اطلاق می‌شود که برای منافع خصوصی خود ضوابط پذیرفته شده را زیر پا می‌گذارند. هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که در آن فساد یافت نشود اما کشورهایی هستند که فساد در آنها از کشورهای دیگر معمول‌تر و رایج‌تر است و این فساد در برخی از زمان‌ها آشکارتر از زمان‌های دیگر است. فساد ابعاد مختلفی دارد، فساد جزئی یا فساد خرد، فساد کلان یا فساد بزرگ و فساد نظام‌مند یا فساد سیستماتیک. اما فسادیک مشکل جدی در ایران است، که غالباً در سیستم حکومت، گسترده و دامنه‌دار است. از دیدگاه سازمان شفافیت بین‌الملل،جمهوری اسلامی ایران از نظر فساد داخلی در زمره یکی از فاسدترین کشورهای جهان قرار دارد. مطالعه‌ای که به سفارش فرهنگستان علوم، با سرپرستی فرامرز رفیع‌پور صورت گرفت، به روشنی نشان داد که برآوردهای سازمان شفافیت بین‌الملل بسیار سهل‌گیرانه و خوش‌بینانه بوده‌است و فساد اقتصادی در ایران، بسیار بیش از آن چیزی است که آن سازمان اعلام کرده بود. فساد در دوران جمهوری اسلامی ابعادی بی‌سابقه پیدا کرده و اخلاق اجتماعی بطور وسیع ضربه خورده و موجب شده بی‌عدالتی و فقر افزایش یابد این فساد به همراه اجحافات و زورگویی اداری و نبود راستگویی موجب تباهی منافع عمومی شده‌ است مسخ معیارهای حرفه‌ای و پایمال نمودن منافع مردم و نفی لیاقت‌ها و مسلط بودن منافع ایدئولوژیک و دفاع از منافع و امتیازات گروه‌های اجتماعی و اداری خاص از ویژگی‌های این فساد است. در ایران هویت و موفقیت بخش عمده‌ای از مردم عادی، وامدار انواع فسادهای ساختاری است. منافعی که طبقات گوناگون، ولو ناراضی و منتقد دولت، از فساد دولتی می‌برند آنها را با زنجیرهای نامرئی به نظام متصل و مقید می‌سازد. به گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل رتبه جمهوری اسلامی ایران در زمینه فساد ۱۴۶ از ۱۸۰ کشور در سال ۲۰۱۹ میلادی ارزیابی شده. دقیقاً اختلال در نسبت بین حقیقت وعدالت است که باعث می‌شود جامعه ایران در نهاد سازی و سیستم سازی مشکل پیدا کند و فساد اقتصادی از آن منتج گردد. فساد یک امر سیاسی است و کنترل آن هم یک امر سیاسی است لذا نیازمند اراده سیاسی است. اما برای بررسی دلیل اینکه چرا فساد در ایران کنترل نمی‌شود باید به کارکردهای تصمیمات اساسی و ساختاری در ایران اشاره کرد در ایران مقررات‌زدایی به عنوان یکی از راهها برای جلوگیری از فساد توصیه شده ‌است. مبارزه با فساد با تصویب قوانین جدید حاصل نخواهد شد. برعکس لازم است قوانین حمایتی که فساد می‌زایند برداشته شود. کاهش دادن اصطحکاک مردم با سیستم دولتی و بروکراسی فاسد می‌تواند باعث افزایش رضایتمندی مردم شود. برای مبارزه با فساد در ایران عزم راسخ، محاسبه دقیق و اجرای قاطع نیاز است. وقتی فساد به یک فرهنگ تبدیل شود، کسی دیگر فکر نمی‌کند که کارش غلط است؛ زیرا از یک طرف او می‌بیند که همه همینطور رفتار می‌کنند و از طرف دیگر از او نیز انتظار دارند که او نیز آنگونه رفتار کند. یکی از متغیرهای که باید در ایران سنجیده شود، میزان فرهنگ فساد است آدم زرنگ در فرهنگ ایران کسی است که صف نمی‌ایستد و مالیات نمی‌دهد. امروزه فساد اداری در کشور ایران تنها به رشوه و زیرمیزی در ادارات محدود نمی‌شود، بلکه این فساد اکنون در تار و پود برخی دستگاه اداری درهم تنیده و به اصلی غیرقابل اجتناب در این دستگاه‌ها تبدیل شده ‌است؛ و افراد با توسل به این موضوع، پله‌های ترقی را طی می‌کنند. در ایران اراده جدی برای مقابله با فساد وجود ندارد و فساد در این کشور ساختاری شده‌ است. احمد توکلی، کارشناس اقتصادی مجلس شورای اسلامی معتقد است که حکومت جمهوری اسلامی ایران به مرحله فساد سیستماتیک رسیده ‌است. به عقیده محمود صادقی، نماینده مردم تهران و رئیس فراکسیون شفاف‌سازی و سالم‌سازی اقتصادی و انضباط مالی در مجلس دهم، پس از گذشت ۳۸ سال از انقلاب ایران وضع این کشور بدتر از حکومت شاهنشاهی درمبارزه با فساد است؛ در حالی که بنا بود جمهوری اسلامی با فساد مبارزه کند. در کشوری که قوانین اساسی آن تحت نظارت و کنترل قوانین شرع و دین است و اشخاصی که خود را عالمان دین معرفی می‌کنند بر جان و مال و ناموس مردم با متوسل شدن به قوانین به اصلاح الهی و دینی خود مسلط هستند، مشخص است که فساد به امری عادی و طبیعی بدل می‌شود. کشوری که قاضی آن جوانی را بدون داشتن دلیل به اعدام محکوم می‌کند و در جواب التماس‌های پدر او این سؤال را مطرح می‌کند که آیا شما راضی هستید که من حکم خدا و پیغمبر را نادیده بگیرم؟ وقتی که نمایندگان مردم برای تعیین صلاحیت باید از ارگان زیر نظر رهبری با عقاید افراطی دینی رد شده و تایید صلاحیت بشوند و از الزامات آن نیز التزام به ولایت مطلقه فقیه است دیگر چه انتظاری می‌توان داشت که این نمایندگان فساد سیستمی را شفاف‌سازی کنند یا قوانینی برای مبارزه با فساد تصویب کنند و به مردمی که آنها را بعنوان نماینده خود معرفی کرده‌اند تا از حق آنها دفاع کنند وفادار باشند. اینگونه است که تمام ارگانهای اساسی و مهم مملکت زیر نظر شخص رهبر اداره می‌شود و کسی جرائت مخالفت با سیاستهای دستوری ایشان و ارگانهای تحت امرش را ندارد. این دقیقا به معنی فساد سیستمی و سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده است که چهاردهه است در کشور ایران در جریان است. اگر مردم نمایندگانی داشتند که از حقشان دفاع کنند دیگر ما شاهد ظلم در سطح کلان نبودیم و هرروز چوبه‌های اعدام در کشور برای گرفتن جان و حذف فرزندان آگاه و معترض این مردم برپا نمی‌شد. اگر مقایسه‌ای در تاریخ انجام دهیم می‌توانیم حکومت جمهوری اسلامی ایران را به حکومت آلمان نازی تشبیه کنیم. حکومتی که مجلسی نیز برای تصویب قوانین و اجرا داشت اما نمایندگان آن در تلاش بودند تا دستورات و تفکرات پیشوایشان را به نحو احسن اجرا کنند تا مورد رضایت او قرار بگیرند و در پیشبرد ایدئولوژی‌های او از یکدیگر پیشی بگیرند. امروزه اما به لطف وجود فضای مجازی، آگاهی مردم بالاتر رفته و همچنین هرروز بیشتر و بیشتر از ابعاد فساد و جنایات این حکومت و رهبر آن برای همگان روشن می‌شود. برای مثال می‌توان به فایلهای صوتی افشا شده‌ای از مقامات بلند پایه نظام جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که یکی پس از دیگری ابعاد جدیدی از فساد سیاسی و اقتصادی رهبرش را نشان می‌دهد. کسی که سالهاست خودش رئیس مجلس و رئیس جمهور تعیین می‌کند و اگر کسی هم زبانش بلغزد وادار به پس گرفتن حرفهایش می‌شود. تأثیرات فساد در جامعه را می‌توان از جهات مختلف مانند فساد و ساختار دینی، فقر، فرهنگ، استبداد، بحران جنسی و بسیاری موارد دیگر بررسی کرد که لازمه آن مطالعه منابع مختلف و زمان بیشتری است.

بخش۳: بحث آزاد باموضوع حق محاکمه قانونی برای همه آغاز گردید: در ابتدا آقای رضا شایگان به احکام صادره جمهوری اسلامی در خصوص اعدام دو هموطن آزادیخواه پرداختند و اینکه به علت نبود دادگاه مستقل در کشور این احکام به صورت سلیقه‌ای صادر و اجرا می‌شود.سؤالی که ایشان مطرح کردند آن بود که در فردای آزادی ایران چه نوع محاکمه‌ای را دوست دارید که انجام شود؟ آقای عبدالمجید بازداران اشاره کردند به دستگیری یک کودک ۱۵ ساله که با وجود ساچمه‌هایی که در سر و سایر نقاط بدن او اصابت کرده بود به مدت دوماه اجازه درمان به وی داده نشده بود.آزادی این کودک با قرار وثیقه و فشار جامعه جهانی صورت گرفت. ایشان با اعدام عوامل کشتار جوانان مخالف بودند.خانم سمانه بیرجندی اشاره کردند به اینکه اگر مردم تا پیروزی انقلاب خودشان به شخصه این عوامل را از بین نبرند من هم معتقدم در فردای آزادی ایران در یک دادگاه صالح محاکمه شوند. اما هرگز نباید کسانی را که با سکوتشان به کشتار این جوانان دامن زدند را از یاد ببریم و این را همه می‌دانیم که جمهوری اسلامی از هر طریقی قصد کشتن جوانان و مردم آزادیخواه ایران را دارد.آقای داوود لطفی معتقد بودند که خشم مردم بسیار زیاد است وباید شرایطی برای آنها رقم بزنند که هر لحظه آرزوی مرگ کنند.چون مادرانی که داغ دیده‌اند در حال حاضر وقت را برای عزا نمی‌دانند اما در فردای آزادی خون خواه فرزندان و یا والدین خود خواهند بود.خانم پروین محمدی موافق نظر آقای حسن‌زاده بودند و بهترین حکم را برای آنها گرفتن تمامی دارایی آنها و حتی خانواده‌هایشان به خاطر سکوتشان حبس ابد دانستند.آقای پوریا فرجی گفتند در ابتدا باید دید که چه کسانی بر مسند قدرت خواهند نشست زیرا ایران آزاد با آگاهی مردم ایران و ایجاد عدالت وآزادی و دموکراسی و همچنین شایسته سالاری صورت پذیر است.مردم نباید اشتباهی که در سال ۵۷ مرتکب شدند را دوباره تکرار کنند. آقای سلمان یزدان‌پناه گفتند که باید زندانهایی ساخته شود که فقط به این افراد تعلق گیرد.زیرا در هیچ جای دنیا در زندانها قوانین حقوق بشر اجرا نمی‌شود.آقای بازداران به حمید نوری اشاره کردند که به خاطر اعدامهای ۶۷ به حبس ابد در سوئد محکوم شدند.آقای حسن‌زاده گفتند دیکتارها به خوراک روح اهمیت می‌دهند و اگر محیط اطراف یک دیکتار را بگیرید و به حال خود رهایش کنید بدترین درد است. آقای ساسان مظهری هم به اجرای عدالت معتقد بودند.

در پایان مسئول جلسه ضمن تشکرازسخنرانان و فعالین ومیهمانان ومنشی جلسه خانم سمانه بیرجندی، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقایان: احسان احمدی‌خواه، پویا حسابی و ادمین‌ها: خانم مرجان شعبان‌نژاد وآقای سلمان یزدان‌پناه ختم جلسه را در ساعت ۱۹:۴۰ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.

 

 

بررسی یکی از حقوق زنان حضانت فرزند از منظر قانون اساسی ایران و کنوانسیون رفع تبعیض زنان

فهیمه تیموری

کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان از مهمترین اسناد بین‌المللى است که در راستاى جهانى‏سازى حقوق زنان تدوین شده است. امروزه یکی از مهمترین مسائل جوامع انسانی مسأله رعایت‏ حقوق زنان و حفظ منزلت والای آنان و پرهیز از برخوردهاى تبعیض‏آمیز و مبتنی بر جنسیت‏ با زنان است. در همین راستا دولت‌ها و سازمان‌هاى بین‌المللى، کنوانسیون‌ها و اسناد بین‌المللى مهمى را که همگی در جهت نفى هر گونه تبعیض علیه زنان و احقاق حقوق آنان و برقراری تساوی بین حقوق زن و مرد هستند تدوین کرده و به تصویب رسانده‏اند. از جمله این اسناد مى‏توان به اعلامیه جهانى حقوق بشر، میثاق بین‌المللى و حقوق مدنى و سیاسى، میثاق بین‌المللى حقوق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و مهمتر از همه، کنوانسیون «رفع هر گونه تبعیض علیه زنان‏» اشاره کرد. کشور جمهورى اسلامى ایران به دلیل وجود موانع شرعی و قانونی هنوز به کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان ملحق نشده است ولى با تصویب منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللى حقوق مدنی و سیاسی که همگى بر تساوى زن و مرد و نفى نگرش‏هاى تبعیض‏آمیز و مبتنی بر جنسیت تأکید دارند، تعهداتى را در این راستا پذیرفته است قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز توجه خاصی در مقدمه و اصول خود به حقوق و جایگاه زنان نموده بر اساس اصل بیست و یکم قانون اساسی دولت موظف است‏ حقوق زن را در تمام جهات، با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و زمینه‏هاى مساعد را برای رشد شخصیت زن و حقوق مادی و معنوی او فراهم نماید. بند چهارده از اصل سوم قانون اساسی هم منزلت‏ برابر زن و مرد را مورد توجه قرار داده و دولت را در جهت تأمین حقوق همه جانبه افراد کشور، اعم از زن و مرد و برقراری اصل تساوی عموم در برابر قانون، موظف کرده است. از دیدگاه کنوانسیون نیز هر گونه تبعیض علیه زنان بایستى از بین رفته و زنان از حقوقى برابر با مردان برخوردار شوند. نه زن باید به دلیل زن بودن حقوق کمتر و محرومیت ‏بیشتری داشته باشد و نه مرد به خاطر مرد بودن از حقوق و مزایای افزونتری بهره‏مند باشد. کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این امر مشترکند که هر دو تبعیض مبتنی بر جنسیت را بین زن و مرد نفى مى‏کنند و در صدد تأمین حقوق مدنی و سیاسی زنان هستند ولى در تفسیر عبارت‌هایى مانند تبعیض، تساوی حقوق زن و مرد و تشخیص مصادیق آنها با یکدیگر تعارض جدی و اساسی دارند. تعارض کنوانسیون با بند ۵ از اصل ۲۱ ق.ا. روح و مفاد کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان برقراری حقوق برابر و یکسان بین زن و مرد در همه زمینه‏ها است از این رو براساس مفاد کنوانسیون بخصوص ماده ۲ و ۱۶ آن، زنان و مردان از حقوق یکسانی در رابطه با حقوق خانوادگی، ولایت، حضانت و قیمومت کودکان برخوردارند و در همه، این موارد منافع کودکان اولویت دارد و مقدم است. دولت‌ها نیز بر اساس بند۱ ماده ۱۶ باید اقدامات لازم را برای رفع تبعیض از زنان در همه امور مربوط به ازدواج و روابط خانوادگی به عمل آورند. ماده ۲ و ۱۶ و روح حاکم بر کنوانسیون با بند ۵ اصل ۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در تعارض آشکار است: زیرا بر اساس این بند، اعطای قیمومت‏ به مادران در رابطه با فرزندان، به نبود ولى شرعی، مشروط است. پدر و جد پدرى بر اساس ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران ولى قهری و شرعی کودکان صغیر بوده و ولایت ‏بر آنان دارند و همه امور آنها بایستی تحت نظارت پدر و جد پدرى صورت بگیرد و تا زمانی که یکی از آن دو وجود دارد مادر حق دخالت در امور آنان را ندارد و حتى پدر و جد پدرى مى‏توانند با وصیت، سرپرستى کودکان را به فردی غیر از مادر واگذار نمایند. عدم برابری حق حضانت مرد و زن متعاقب طلاق یکی از موارد تبعیض آشکار قوانین در جمهوری اسلامی نسبت به زنان می‌باشد. ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی، مصوب سال ۱۳۱۴، حضانت فرزند پسر را تا ۲ سالگی و حضانت دختر را تا ۷ سالگی به مادر سپرده و پس از انقضای این مدت، حضانت بر عهده پدر بود. با اصلاحیه مصوب سال ۱۳۸۲، مادر می‌‏تواند حضانت فرزندش را تا ۷ سالگی بر عهده داشته باشد و پس از آن، حضانت کودک با پدر است و در موارد اختلاف، دادگاه در این مورد تصمیم خواهد گرفت. از طرفی، در صورت ازدواج مادر، پدر می‌‏تواند سرپرستی فرزند را از او بگیرد، این در حالی است که ازدواج مرد چنین حقی را برای زن ایجاد نمی‌‏کند. اما زن حتی اگر حضانت و سرپرستی فرزند را هم داشته باشد، باز حق ولایت و تصمیم‌‏گیری برای فرزند با پدر است. مواد ۱۱۸۰ و ۱۱۸۱ قانون مدنی حق ولایت را که مهم‌ترین و اصلی‌ترین حق بر فرزند است بر عهده پدر و جد پدری گذاشته است و مادر «ولی» فرزند به حساب نمی‌آید. قانون حق ولایت فقط پدر را به‌ عنوان «ولی خاص» یا «ولی قهری» به رسمیت می‌شناسد. در ماده ۱۱۴۸ اصلاحی قانون مدنی هم آمده است: «هر گاه پدر یا جد پدری طفل غبطه و مصلحت فرزند صغیر را رعایت نکنند و مرتکب اقداماتی شوند که موجب ضرر فرزند شود، به تقاضای یکی از نزدیکان وی یا به درخواست رئیس حوزه قضایی پس از اثبات، دادگاه پدر را از سمت ولایت عزل و از تصرف در اموال فرزند منع و برای اداره امور مالی وی، فرد صالحی را به ‌عنوان قیم تعیین می‌کند. دقت کنید که حتی در این شرایط هم مادر ولی فرزند محسوب نمی‌شود و از اختیار‌های ولی قهری برخوردار نیست. بدین صورت است که شما به ‌عنوان مادر حق تصمیم‌گیری برای فرزندتان را ندارید. اگر زنی تنهایید و سرپرستی فرزندتان را بر عهده دارید، با این‌ که تمام مسئولیتش بر دوش شماست، باز هم در مواقعی مانند عمل جراحی، گرفتن گذرنامه و سفر، ثبت‌نام در مدرسه، افتتاح حساب در بانک باید اجازه کتبی پدر بچه را داشته باشید و اگر پدر یا جد پدری نداشته باشد، دادگاه است که مصلحت بچه را بهتر از شما تشخیص می‌دهد. در ایران مادر بودن یک مسئولیت ذاتی و بدون هیچ حق حقوقی برای مادر است. بسیاری از مادران با وجود تحمل مراحل سخت دوران بارداری، اما در ایران از حقوق اولیه خود برای فرزندانشان محرومند. شاید تبعیض علیه زنان و به نوعی گسترش شکاف جنسیتی میان زن و مرد و تبدیل جنسیت زن به نماد باروری و بزرگ کردن مردان جامعه توجیه این تبعیض‌ها باشد، از سوی دیگر تأکید بر تن زنان به عنوان بخشی از نماد زایشی جامعه، تأکید بر مادر به عنوان هسته‌ی اصلی نگهداری خانواده و گسترش تبعیض‌های جنسیتی علیه زنان نیز از دیگر تئوری‌هاست. به دلیل همین قوانین تبعیض‌آمیز است که بسیاری از مادران که تفاهم با همسران خود ندارند و یا نمی‌توانند بنا به دلایلی به زندگی مشترک ادامه دهند، از ترس از دست دادن حضانت فرزندانشان به زندگی اجباری و تحمیلی ادامه می‌دهند. بسیاری از این زنان به خصوص در خانواده‌های سنتی به دلیل عدم حمایت دولت، عموماً با وجود عدم علاقه‌ی خود باردار می‌شوند و اگر بخواهند بچه‌ای نداشته باشند بدون اجازه‌ی همسر حق سقط جنین را ندارند. در حالی که بسیاری از مقامات مذهبی در ایران بر ارزش و اهمیت مادر بودن تأکید می‌کنند، اما می‌توان گفت که این تأکیدها تنها ایدئولوژی‌سازی علیه مادران است. چرا که ارزش‌سازی و نمادسازی از مادران و تبدیل کردن آنها به نماد ایدئولوژیک جامعه، حق کوچکترین انتخاب را از مادران گرفته است. گسترش این ایدئولوژی، پررنگ کردن شکاف جنسیتی، و عدم در نظر گرفتن حق باروری به نوعی به رنج مادران قوت می‌بخشد و به گسترش تبعیض علیه آنان در مقایسه با پدران می‌انجامد. در جامعه‌ای که زن و مرد اکنون در تمامی کارهای اجتماعی سهیم و شریک هستند، این چنین تصویری از زن به عنوان بخشی از دستگاه زایشی به توسعه و شکاف جنسیتی دامن می‌زند، تنها یک روز از تقویم را به نام مادران در نظر گرفتن دردی از دردهای مادرانی که سال‌ها از دیدار فرزندانشان محروم بوده‌اند دوا نمی‌کند، قوانین ایدئولوژیکی نیازمند اصلاح و بازبینی است که در آنها مادران را از حقوق اولیه‌شان باز ندارند و به آنها همانند پدران حق زیستن در کنار فرزندانشان و انتخاب در بارور شدن، داده شود.

 

 

کارگران نامرئی جامعه

منا احمدی‌پور

سخت است که بتوان بین برچسب زدن، نکوهیدن، ارزیابی منطقی و احساساتی کردن فضا با حفظ اعتدال نسبت به موقعیت زنان خانه‌دار نظری صادر کرد. گرچه هنوز تعدادی از زنان در خانه ماندن را ترجیح می‌دهند، اما تغییرات بزرگ فرهنگی این سال‌ها، آن‌ها و تصمیم‌هایشان را در حالت تدافعی قرار داده است. فقط یک زن خانه‌دار عبارتی است که خیلی مواقع برای توصیف زنی به ‌کار می‌رود که ازدواج کرده و مشغولیت اصلی‌اش اهمیت دادن به خانواده‌اش، کار عاطفی و حفظ فضای مطلوب، مدیریت مسائل خانه و خانواده و انجام کارهای خانه ‌است. امروزه عبارت فقط یک زن خانه‌دار در بسیاری از مواقع و برای بسیاری از زن‌ها، عبارتی توهین‌آمیز قلمداد می‌شود. وظایف روزانه‌ی آشپزی و تربیت بچه‌ها،‌ همیشه توسط مسئولین و سیاست‌گذاران مورد بی‌اعتنایی بوده‌ است. در بحثی که زنان را صرفاً به ‌شرط دستیابی به جایگاه‌های تحصیلی و بازار کار و تنها به ‌واسطه‌ی سود‌آوری اقتصادی شان به حساب می‌آورد، مادرانی که بی‌مزد در خانه می‌مانند و به مراقبت از خانه و خانواده می‌پردازند،‌ از همیشه کم ارزش‌ترند. در دهه‌ی پنجاه، از زن‌ها انتظار می‌رفت که در خانه بمانند و اگر می‌خواستند کار کنند، انگ بی‌عاطفگی می‌خوردند. امروز این جریان برعکس شده ‌است. زنانی که بخواهند خانه بمانند، برچسب تنبلی و بی‌فایدگی می‌خورند. وضع فعلی، از حیث تفاوت جهان‌بینی‌‌ها، زنان را بدون در نظر گرفتن عواملی نظیر طبقه‌ی اقتصادی، نیازها و حتی در مواردی بسیار، قومیت به جان هم انداخته ‌است. در سراسر جهان، به‌ طور فزاینده‌، به زنانی که در خانه می‌مانند به چشم زن‌هایی به‌جامانده از گذشته نگاه می‌شود که برای جامعه ننگ و بار اقتصادی دارند. اگرهمسرانشان ثروتمند باشند،‌ تنبل و سود جو خطاب می‌شوند؛ اگر مهاجر باشند، بابت عقب نگه داشتن فرزندانشان از یادگیری زبان‌های خارجی و باز تولید فرهنگ‌های بومی سرزنش می‌شوند. می‌توان نتیجه گرفت که اگر شما زن هستید،‌ تنها در صورت شاغل بودنتان است که باارزش خواهید شد. به نظر می‌رسد که از منظر مردانه، زنان به‌ عنوان یک اقلیت، تنها زمانی به رسمیت شمرده می‌شوند که به کارهای بزرگ و باارزش در تعاریف فعلی مشغول باشند، کارهایی قابل محاسبه‌، که مبنای‌شان سودآوری اقتصادی است. آشپزی، تمیز کردن و رسیدگی به خانه، مراقبت مناسب از سالمندان خانواده و برنامه‌ریزی برای جشن‌ها و مناسبت‌های دینی و فرهنگی امری است که همواره از زنان انتظار می‌رفته ‌است. البته وظیفه‌ی نگهداری از سالمندان خانواده و مراقبت از مسائل خانگی، حتی از زنان مجرد مستقل هم انتظار می‌رود،‌ آن هم با توقع روی خوش همیشگی. در کشوری که مادران هنوز برای ایجاد تعادل میان کار و نیاز‌های خانواده‌شان در کشاکش‌اند و کارهایشان را به رغم سرزنش‌ها بیشتر از سر ضرورت ترک می‌کنند، زنان فشار اجتماعی مضاعفی را تجربه می‌کنند. در مجموع، قوانین به زنان شاغل امتیازات اجتماعی و امکان رضایت فردی به مراتب بیشتری داده‌ است. امری که به ‌طور خلاصه از آن به آزادی تعبیر می‌شود. این آزادی به بهای نامرئی و ننگین خواندن کار خانه و به تبعش، زنان خانه‌دار و خارج کردن آنها از گود ممکن شده‌ است. کار خانگی بدون هیچگونه قرارداد کاری، یک وظیفه محول شده به زنان است که با ازدواجشان با مردان شکل رسمی‌تری به خود می‌گیرد. نه از مزد خبری است و نه از میزان مشخص ساعات کاری. نه از محاسبه اضافه‌کاری خبری هست و نه از حق بیمه و سنوات و بازنشستگی. زنان خانه‌دار به لحاظ آماری جز جمعیت بیکار حساب شده و در شمار جمعیت فعال اقتصادی محسوب نمی‌شوند. با وجود تغییر ساختار جنسیتی در مشاغل و حضور زنان در کارهایی که قبلاً مردانه تلقی می‌شد، کار در خانه به عنوان عنصر ثابت همچنان، سنگینی خود را بر دوش زنان شاغل نیز تحمیل می‌کند. در ایران ۸٠ درصد از جمعیت زنان فعال، خانه‌دار هستند و بدون هیچگونه مزایا، بیمه و دستمزدی، به کار خانگی ادامه می‌دهند. شاید کمتر شغل تمام ‌وقتی را بتوان در اقتصاد امروز سراغ داشت که بی‌مزد انجام شود. اما کار خانگی زنان، مجموعه‌ای از تمام خدماتی است که در جامعه برای آن باید مزد پرداخت کرد، اما در بی‌مزدترین شکل تحقق می‌یابد. ساختار مردانه بازار کار در ایران، عموماً عرصه را برای کار زنان در خانه، به تنها گزینه وجود برای زنان تبدیل می‌کند. اما با رشد تورم و افزایش هزینه‌های زندگی، کار زنان در خانه به کارهای روزانه آشپزی و رخت شستن و نگهداری از کودکان محدود نشده و کارهای تولیدی در خانه که به کسب و کارهای خانگی نیز معروف است، برای جبران هزینه‌های سنگین اقتصادی خانوار به آن اضافه شده است. نگاهی به آگهی‌ها و تبلیغات کسب و کار خانگی در روزنامه‌ها و نیازمندی‌ها از افزایش تقاضای بنگاه‌های تولیدی برای کسب و کار در خانه حکایت دارد. از آگهی ساخت جعبه‌های کادو در خانه تا ترمیم میخ‌های کج شده، از ساخت فیلتر هوا و رشد قارچ در بالکن و زیرزمین خانه‌های مسکونی تا ساخت بدلیجات و پیل‌های الکتریکی، نیروی کار خود را از زنان خانه‌دار تأمین می‌کند. گلرخ، ۴۵ ساله ساکن کرج لیسانس زبان انگلیسی دارد و قبل از آنکه بچه دار شود، به مدت ۵ سال در آموزشگاه‌های تدریس زبان به صورت قراردادی کار می‌کرد. او هم‌ اکنون صاحب ٢ فرزند است و مشغول خانه‌داری است. گلرخ علاوه بر ساعاتی که کار خانگی انجام می‌دهد، به مدت چند ماه است که به کسب و کار خانگی روی آورده و مشغول پرورش قارچ در بالکن آشپزخانه است. این زن خانه‌دار در رابطه با کسب و کار خانگی خود می‌گوید: آشپزی، ظرف شستن، رخت شستن، رسیدگی به وضعیت درسی بچه‌هایم، دو بار رانندگی در روز برای رفت و آمد پسرانم که آن‌ها را به مدرسه می‌برم به اندازه کافی توان جسمی را از من می‌گیرد که به کار دیگری فکر کنم. اما از سال ١٣۹١ به بعد حقوق معلمی همسرم، کفاف هزینه‌ها را نمی‌دهد و من هم به فکر راه‌اندازی یک کسب و کار خانگی افتادم. هر چند هنوز پرورش قارچ در بالکن به سوددهی نرسیده است، چون وقت کافی برای این کار پیدا نمی‌کنم. هیچگونه آماری در مورد درآمد بنگاه‌های تولیدی در ایران، که نیروی کار خود را از زنان خانه‌دار تأمین می‌کنند، تاکنون منتشر نشده است. کار خانگی و زنان شاغل اگر چه امروزه کمتر از گذشته کارهای خانگی زنانه تلقی می‌شوند، اما هنوز تغییر بنیادین چه در جوامع مدرن و چه جوامع سنتی در زنانه خواندن کار خانگی ایجاد نشده است. برای نمونه آشپزی برای مردان یک شغل تمام وقت است که با حقوق و مزایا و بیمه همراه است اما برای اکثر زنان یک وظیفه خانگی است. مردی که آشپزی می‌کند، با تعجب اطرافیان مواجه می‌شود و زنی که خوب آشپزی نکند، سرزنش می‌شود و جزء معایب او شمرده خواهد شد، هرچند که مدارج علمی و جایگاه موفق اجتماعی داشته باشد. در خرده فرهنگ‌های موجود در ایران انجام کار خانگی توسط مردان، موجب خفت آنان است. طرح بیمه زنان خانه‌دار در سال ١٣۸۷ که قرار بود با پرداخت حق بیمه از طرف آن‌ها، زنان خانه‌دار تا ۴۵ سال را تحت پوشش بیمه قرار دهد، نه تنها به سرانجام نرسیده، بلکه هنوز از سوی دولت اعتباری به آن اختصاص نیافته است. با این همه به نظر می‌رسد مسئله زنانه خواندن کار خانگی، جدای از به صرفه بودن آن برای تولید که هزینه‌های پرداخت نشده به کار زنان را در برمی‌گیرد، فراتر از نیاز ساختار اقتصادی موجود باشد. عبارات روزانه، ضرب‌المثل‌ها، ادبیات، لطیفه‌ها و حتی فضای معماری و شهری نیز با زنانه خواندن کار خانگی آمیخته است. آمیختگی‌ای که حتی رشد تکنولوژی، علم و تغییر فرهنگ‌ها و باورهای گذشته نتوانسته است مانع آن شود.

 

 

روایت‌های هولناک از تجاوز در زندان؛ زنان زندانی قرص ضدبارداری می‌خواهند

سمانه بیرجندی

صدایی از یکی از زندانیان زن داخل زندان ارومیه در اختیار «ایران‌وایر» قرار گرفته است که نشان می‌دهد زنی جوان به نام «افسانه» اهل یکی از روستاهای اطراف «بوکان»، که در اعتراضات دستگیر شده است، در بازجویی توسط نیروهای «اطلاعات سپاه» مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و به دلیل وخامت حال روحی و جسمی در زندان، به تیمارستان رازی در نزدیکی تبریز منتقل شده است. این زن جوان که گفته می‌شود ۲۲ ساله است، چند روز در بیمارستان روانی بستری شده، مجدد به زندان ارومیه بازگردانده شده و پس از آزادی، خودکشی کرده است. افسانه، زمان ورود به زندان ارومیه با داد و فریاد به زندانیان زن می‌گوید حالش بسیار وخیم است و مورد تجاوز پی‌درپی قرار گرفته و می‌خواهد هر چه سریع‌تر خانواده خود را ببیند. «فاطمه داوند»، فعال سیاسی و از زندانیان سابق زندان ارومیه، با چندتن از زندانیان قدیمی در زندان ارومیه صحبت کرده است و از قول او می‌گوید: «دست‌کم ۸ زن جوان که در بین آن‌ها یک دختر ۱۷ ساله نیز هست، به سایر زندانیان گفته‌اند که در بازجویی اولیه پیش از ورود به زندان ارومیه، مورد تجاوز نیروهای اطلاعات سپاه قرار گرفته‌اند.» این گزارش براساس صحبت‌های فاطمه، با زندانیان محبوس در زندان ارومیه تنظیم شده است. در حالی‌که برخی گزارش‌ها از بازداشت حدود ۱۸ هزار نفر طی بیش از دو ماه نخست اعتراضات در شهرهای مختلف ایران حکایت دارد، مجموعاً نام کمتر از سه هزار نفر از مجموع بازداشت‌شدگان اعلام شده است. ⁠نام و هویت ۵۷۷ زن دستگیر شده تاکنون توسط «ایران‌وایر» ثبت و تأیید شده است. جمعی از این دستگیرشدگان در فاصله زمانی ۲۷ شهریور تا ۵ آذر، با قید وثیقه یا از بازداشت درآمده‌اند، یا آزاد شدند.⁠ فاطمه داوند، فعال سیاسی و زندانی سابق، از قول زندانیان زندان ارومیه می‌گوید:‌ «از آغاز اعتراضات تاکنون حدود ۱۵۰ نفر زن که اکثر آن‌ها را دختران جوان تشکیل می‌دهند، از شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی، شهرهایی مثل مهاباد و بوکان، به زندان ارومیه منتقل شده‌اند. دلیل این مسأله نبود زندان در این شهرها عنوان شده است. این زنان ابتدا در بازداشتگاه‌های موقت «اطلاعات سپاه» بازجویی شده‌اند و بعد به زندان ارومیه، بند نسوان منتقل شده‌اند. زندانیان قدیمی به فاطمه داوند گفته‌اند از زنان معترض زندانی در زندان ارومیه به عنوان اغتشاشگر نام ‌می‌برند و از زمان انتقال به زندان، آن‌ها را به صورت ایزوله، دور از سایر زندانیان نگهداری کرده‌اند. یکی از زندانیان زندان ارومیه به فاطمه گفته که:‌ «معترضان بازداشتی از حق هواخوری، تلفن و صحبت کردن با سایر زندانیان محروم هستند و در حالتی ایزوله شبیه قرنطینه نگهداری می‌شوند. درهای زندان را با ورود این زنان جوش داده‌اند، که زندانیان با شورش داخل زندان نتوانند این زنان را به داخل محوطه عمومی زندان ببرند.» به گفته این زندانی قدیمی، بازداشتی‌های اعتراضات را از در پشتی زندان و به صورت مخفیانه به داخل زندان برده‌اند.» فاطمه که خود زمانی در همین زندان در بازداشت به‌سر برده است می‌گوید: «تصور اینکه ۱۵۰ زن را در دو اتاق کوچک و یک راهرو جا داده‌اند، خیلی سخت است. احتمال دارد حیاط زندان را فرش کرده باشند و زندانی‌ها آن‌جا نگهداری می‌شوند. آن‌ها حتی به آشپزخانه راه داده نمی‌شوند و ظرف‌های غذا برای آن‌ها به پشت در محل نگهداری‌شان برده می‌شود تا کسی با آن‌ها برخورد و گفت‌وگو نداشته باشد. از زمان ورود زندانیان اعتراضات اخیر و از دو هفته پیش، هواخوری برای تمام زندانیان زن زندان ارومیه نیز ممنوع شده است.» به گفته خانم داوند، این زنان که اغلب آن‌ها را دختران جوان تشکیل می‌دهند، بعد از حدود دو هفته بازجویی و قرنطینه توسط اطلاعات سپاه به زندان تحویل شده‌اند: «البته زمان بازجویی‌ها، بسته به نوع اتهامی که به فرد معترض وارد کرده باشند، متفاوت است.» تنها یکی از زنان معترض دستگیر شده، به مدت ۱۰ دقیقه یا حتی کمتر، در فاصله گرفتن چای از آشپزخانه زندان توانسته به سایر زندانیان خبر دهد که حداقل ۸ نفر از زنانی که در اعتراضات دستگیر شده‌اند، تحت شکنجه و بدترین تجاوزهای جنسی در خلال بازجویی‌ها قرار گرفته‌اند. سن این زنان بین ۱۷ تا ۲۳ سال عنوان شده است. یکی از زندانیان ارومیه نیز به فاطمه داوند گفته، در جریان بازجویی زن جوان ۱۸ ساله‌ای حضور داشته، که با لباس خواب به بازداشتگاه آورده شده است. یعنی شبانه به خانه آن‌ها حمله کرده و دختر خانواده را بازداشت کرده‌اند. فاطمه می‌گوید همه زنان را در خیابان و در جریان اعتراضات دستگیر نکرده‌اند،‌ برخی را شناسایی و انتخاب کرده و با حمله به خانه‌هایشان آن‌ها را بازداشت کرده‌اند. یک نفر نماینده از میان زنان معترض بازداشتی به یکی از زندانیان قدیمی، در یک تکه کاغذ بسیار کوچک لوله شده پیامی رسانده که حاوی این درخواست بوده است: «برای زنان بازداشتی جدید یک بسته قرص ال‌دی، قرص ضدبارداری، تهیه کنید.» زندانیان قدیمی به فاطمه داوند گفته‌اند شماری از زنان دستگیر شده در اعتراضات، به خاطر تجاوز در خلال بازجویی‌ها به شدت نگران باردار شدن هستند. فاطمه داوند می‌گوید: «متأسفانه به دلیل سختگیریی‌های زیاد، تاکنون هیچ زندانی موفق نشده‌ قرص ضدبارداری به دست زنان تازه وارد به زندان برساند.» خانم داوند می‌گوید: «یک دختر ۱۷ ساله هم شماره تلفن خانواده‌اش را به زندانی معتمدی داده است و گفته به خانواده‌اش خبر دهند که داخل زندان است، به آن‌ها تجاوز شده و گفته نمی‌تواند حرف بیشتری بزند. او گفته خیلی بد مورد شکنجه قرار گرفته است.» زنان زندانی به فاطمه گفته‌اند این دختربچه خیلی ترسیده بود و مرتب سؤال می‌کرد «آیا امکانش هست باز هم مرا برگردانند بیرون زندان برای بازجویی؟» می‌ترسید از اینکه دوباره به آن‌جا (بازداشتگاه موقت اطلاعات سپاه که به او تجاوز شده) برده شود. خانم داوند می‌گوید، از تجاوز به عنوان سلاح جنگی علیه زنان جوان بازداشتی استفاده کرده‌اند. فاطمه این را هم اضافه می‌کند که خیلی از زنان از ترس آبرو و لکه ننگی که جامعه بر آن‌ها بزند و از ترس خانواده، حرفی از تجاوز نمی‌زنند، ولی نباید سکوت کرد، چون بازجوهای اطلاعات سپاه به راحتی به زنان معترض تجاوز می‌کنند. زنان معترض را چگونه در زندان ساکت می‌کنند؟ به گفته خانم داوند، هر شب ساعت ۸ به اجبار قرص خواب به زندانیان می‌دهند. به آن‌ها گفته‌اند به خاطر حفظ روحیه شما و به دلیل فشاری که این مدت بر شما وارد شده است، این قرص به شما داده می‌شود. فاطمه توضیح می‌دهد:‌ «به اکثر بازداشت شده‌هایی که خیلی داد و بیداد می‌کنند و اعتراض می‌کنند، یک آمپول می‌زنند و بعد او را به تیمارستان رازی (روانپزشکی سابق) منتقل می‌کنند. نمی‌دانیم در بیمارستان رازی چه بر سر این افراد می‌آید که بعد از دو سه روز که به زندان برگردانده می‌شوند، حالت عادی قبلی را ندارند.» به گفته فاطمه داوند، وقتی معترضان بازداشتی اعلام کردند به آن‌ها تجاوز شده، زندانیان قدیمی به حمایت از آن‌ها اعتراض می‌کنند، گارد ویژه اطلاعات وارد زندان می‌شود، حدود ۱۰ – ۱۲ نفر از زندانیان زن را به اجبار به وزارت اطلاعات برده و مورد ضرب‌وشتم وحشیانه قرار می‌دهند. برای هریک از آن‌ها، پرونده جدید در دادگاه انقلاب تشکیل شده است. کارکنان زندان چنان خشونتی اعمال کردند که دیگر کسی نتواند از آن‌ها حمایت کند. تجاوز به زنان در زندان‌ها؛ ۴ دهه اجبار به تن فروشی در ازای چند روز مرخصی. روز یک در آذر ۱۴۰۱، شبکه خبری «سی‌ان‌ان» با انتشار یک گزارش تحقیقی از «تعرض جنسی و تجاوز» به بعضی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر، در زندان‌های ایران خبر داد.گزارش «سی‌ان‌ان» با استناد به شهادت تعدادی از بازداشت‌شدگان آزاد شده، یا منابع بیمارستانی منتشر شد. این گزارش تأیید کرد که زنان جوان و دختران و پسران نوجوان، در زندان‌ها مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. «سی‌ان‌ان» از ۱۱ مورد خشونت جنسی علیه معترضان در زندان‌های ایران مطلع شده و توانسته تقریباً نیمی از آن‌ها را تأیید کند. اما این مسأله در زندان‌های ایران تازگی ندارد. فاطمه داوند، زندانی سیاسی سابق، در دوران سپری کردن بازداشت خود در زندان ارومیه با زنی آشنا شده که ۱۵ سال حکم زندان داشته است. این زن به فاطمه گفته که بر اثر تجاوز بازجوها از هوش رفتم و زمانی که به هوش آمدم هیچکدام از لباس‌های زیرم تنم نبود، ۳ مأمور مردی که در اتاق بودند به من گفتند: «خودتو جمع کن.» این زندانی زن به فاطمه گفته در مکانی شبیه یک سوییت آپارتمان بوده و نمی‌دانسته که توسط چه ارگانی بازداشت شده است؛ مأموران نه از اطلاعات سپاه بودند، نه وزارت اطلاعات. این زن به فاطمه گفته است چهره‌های این افراد لباس شخصی را دیده و کاملاً به خاطر دارد. این زن زندانی مدعی شده است که هر سه مرد به او تجاوز کرده‌اند. به گفته فاطمه، تجاوز به زنان نوعی سلاح اعتراف‌گیری،‌ تهدید و ایجاد رعب و وحشت و تحقیر علیه زنان است. یکی از زندانیان زندان ارومیه هم پیش‌تر به فاطمه گفته بود، ابتدا جلوی چشمم بازجوی مرد یک بطری شیشه‌ نوشابه داخل واژن دوستم فرو کرد و مرا ترساندند و تهدید کردند. من با دیدن این صحنه داد زدم هر چیزی می‌خواهید انجام می‌دهم و هر اعترافی می‌خواهید می‌کنم. فاطمه می‌گوید مثل حیوان با زندانیان رفتار می‌کنند. نمی‌خواهند با بازداشتی‌ها رابطه جنسی داشته باشند، فقط می‌خواهند از این حربه برای ترساندن و رعب و وحشت بازداشتی‌ها استفاده کنند. می‌خواهند زنان را پست نشان دهند و بگویند شما کسی نیستید، چیزی نیستید و ما می‌توانیم هر کاری با شما انجام دهیم. فاطمه داوند شرایط یکی از زندانیان زن متهم به قتل که نام او نزد «ایران‌وایر» محفوظ است را چنین توصیف می‌کند:‌ «در زندان از یکی از مأموران داخل زندان حامله شد و در نهایت زمانی که با رضایت شاکی آزاد شد، توانست جنین را سقط کند. این مأمور به تازگی برای من پیام فرستاده بود و سراغ این زن را که با هم در زندان دوست شده بودیم گرفته و پرسید خبری از او داری؟» گرفتن مرخصی ده روزه و یا پابند الکترونیک، از جمله مواردی است که در صورت درخواست زندانیان در مقابل سکس با مسئول مربوطه، مورد معامله قرار می‌گیرد. فاطمه می‌گوید بسیاری از زنان زندانی به این شرایط تن نمی‌دهند، ولی برخی از آن‌ها فریب خورده یا به خاطر شرایط بسیار سختی که با آن مواجه هستند، مجبور به در اختیار گذاشتن تن خود می‌شوند. فاطمه، از مأموری در زندان ارومیه به نام «آقای فرامرزی» بازرس پرونده زندانیان و مسئول بخش اداری نام می‌برد. می‌گوید:‌ «لیلا در زندان از دوستان من بود، برای دیدن فرزندان خود درخواست مرخصی یا دادن پابند الکترونیک برای خروج از زندان داشت که آقای فرامرزی گفت این تقاضا باید در یک هیأت ۵ نفره بررسی شود و در نهایت خود فرامرزی است که باید موافقت کند و در قبال آن، از لیلا سکس می‌خواهد. لیلا قبول نکرد و نتوانست به دیدن فرزندان خود برود.» آقای فرامرزی به فاطمه هم چنین پیشنهادی کرده تا در ازای دریافت مرخصی با پابند الکترونیکی، با او رابطه جنسی خارج از زندان برقرار کند. فاطمه برای این گفته خود شاهد هم دارد و می‌گوید شماره خود را به من داد و اصرار داشت برای مرخصی که می‌روم با او تماس بگیرم. این در حالی است که این زن، سه فرزند و همسر دارد. فاطمه می‌گوید مأموران بسیاری در داخل زندان با زنان زندانی ارتباط جنسی برقرار می‌کنند. فاطمه داوند، از بازداشت‌شدگان آبان ۱۳۹۸ و از شاهدان دادگاه مردمی آبان است. خانم داوند در جریان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ بازداشت و از سوی دادگاه به ۳ سال و ۹ ماه حبس محکوم شد و دوران محکومیت خود را در زندان ارومیه سپری کرد. او آبان ۱۴۰۰، پس از سپری کردن یک‌سوم دوران محکومیت خود، مشمول عفو مشروط شد و از زندان مرکزی ارومیه آزاد شد. خانم داوند که از شاهدان دادگاه بین‌المللی آبان نیز بوده، در زمستان ۱۴۰۰ به دلیل فشار مداوم نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، ایران را ترک کرد و به ترکیه رفت.

 

 

هنراعتراضی در اعتراضات اخیر ایران

محمودرضا صالحی

هنر اعتراضی اثری خلاقانه است که توسط کنشگران و جنبش‌های اجتماعی تولید می‌شود و به مکتب، سبک یا تفکری که آن را بر حق نمی‌داند یا به رسمیت نمی‌شناسد اعتراض می‌کند. این اعتراض می‌تواند جنبه انتقاد داشته باشد و در برخی موارد به شعارهایی تبدیل شود. هنر معترض احساسات مخاطبان خود را برمی‌انگیزد و ممکن است شرایط تنش را افزایش داده و فرصت‌های جدیدی برای اختلاف نظر ایجاد کند. اگر اعتراض را یک عبارت توصیفی در آثار هنری در نظر بگیریم، نمی‌توان آغاز دقیق و نقطه شروعی برای آن در نظر گرفت به همین روی به جای طبقه‌بندی تاریخی هنر اعتراض این عبارت را می‌توان در هر دوره‌‌ی تاریخ هنر مورد تحلیل قرار داد. هنر ظرفیت قدرتمندی دارد برای بیان دیدگاه‌ها. هرچند همیشه تأکید می‌شود هنرمند فیلسوف یا معلم اخلاق نیست، اما با ابزار و ارتباطاتی که دارد، می‌تواند ذره‌بین بر مشکلات بگذارد و حرف مردم را سریع‌تر منعکس کند؛ گاهی با هنر تفسیرپذیر، گاهی تند و مستقیم. در طول تاریخ اغلب هنرمندان در برابر نابرابری‌ها واکنش نشان داده‌اند و هنرشان را در دفاع از افراد بی‌صدا و به حاشیه رانده‌شده به کار بسته‌اند. هنرانتقادی یا اعتراضی، مرزها، سلسله‌مراتب و قوانین سنتی را به چالش می‌کشد و از‌این‌رو کارکردش بسیار اهمیت دارد. می‌تواند بر تفکر عموم مردم و همچنین دولتمردان و سیاست‌مداران تأثیر بگذارد. اغلب، تصاویر صدای بلندتری نسبت به کلمات دارند و می‌توانند یک پیام را قابل ‌دسترس و جهانی کنند و از حصار زبان فراتر بروند. خیزش گسترده‌ی مردم ایران و حضور زنان و دختران در صف مقدم این خیزش‌ها خلاقیت‌هایی را که در قلب جامعه‌ی ایران خفته بود، بیدار کرده و هنر اعتراضی و نماد برجسته‌ی آن را امروزه در جای‌جای امواج اخیر مبارزات در سراسر ایران شاهدیم. این فراز باشکوه و تاریخی هنر اعتراضی و جلوه‌های آن به یمن تکنولوژی ارتباطی به سرعت از مرزهای ایران گذر کرد و بین هنرمندان و کنشگران خلاق در سطح جهان موج نوینی از هنر اعتراضی را به وجود آورده است. از لحظه‌ای که مهسا یا ژینا امینی، دختر ۲۲ ساله سقزی، در تخت بیمارستان کسری تهران جان داد، هر روز ده‌ها نقاشی، ترانه و پرفورمنس به یاد او و برای وصف حال یک ملت «عزادار» تولید شد. تحولات اجتماعی که منجر به انقلاب‌های بزرگ می‌شود را باید در تسریع روند آگاهی طبقاتی دید و نقش هنر به مثابه یک روبنا می‌تواند کارنامه درخشانی در بازسازی ساختار اجتماعی داشته باشد. سرودهای خیابانی و رپ اعتراضی برای اعتلای جامعه‌ای است که قبل ازهرچیز آبستن یک رویداد تاریخی بزرگ است و مشارکت هنرمندان خیابان در کانالیزه کردن یک موج نوی هنر اعتراضی می‌تواند سیمای متفاوتی از جامعه ما را نشان دهد که متکی به نیرو و قدرت نسل جوان است. می‌توان گفت هنر اعتراضی یا همان «Protest Art» در یک تعریف مختصر و ساده، اثری خلاقانه است که توسط جنبش‌های اجتماعی مخالف ساختار قدرت و سرکوب تولید می‌شود و یک راه ارتباطی است برای متقاعد کردن شهروندان و تزریق نیروی تازه به بدنه جنبش و پیشبرد آن. به این روش که احساسات آن‌ها را برمی‌انگیزد و فرصت‌های تازه‌ای برای ابراز حس مقاومت و مخالفت ایجاد می‌کند، ابزاری مهم برای شکل‌دهی آگاهی‌های اجتماعی و اطلاع‌رسانی عمومی است. یکی از راه‌های به نمایش گذاشتن این هنر، هنر مفهومی یا «Conceptual Art» است و هنر اجرا را که ما آن را به نام پرفورمنس می‌شناسیم، شامل می‌شود. در روز خاکسپاری ژینا (مهسا) امینی، زمانی که زنان کرد روسری‌های خود را از سر برداشتند اولین پرفورمنس و اولین هنر اعتراضی جنبش زن، زندگی، آزادی اجرا شد. روسری برداشتن عمومی آن‌ها، سوای مخالفت در برابر حجاب اجباری و گفتن یک «نه» بزرگ به سیستم ضد زن حاکم، به نوعی هنر محسوب می‌شود. درست مثل حرکت قلم‌مو بر روی تابلوی نقاشی یا سکانسی از یک فیلم و اجرای یک پرده از نمایشی بر صحنه تئاتر. مهم نیست که این اثر توسط هنرمند یا غیرهنرمند، بداهه یا فکر شده، برنامه‌ریزی شده یا نشده، در قالب یک اثر هنری یا فقط یک حرکت اعتراضی دسته‌جمعی اجرا شده، مهم این است که تمام ویژگی‌های یک اثر هنری را داراست. نقطه شروع و اوج دارد، حاوی پیام است، هدفی را دنبال می‌کند، مخاطب دارد و همین طور ابزار اجرایی. حاصلش هم ماندگاری و تأثیرگذاری است و البته دوربین‌هایی که ثبتش کردند. با این معیار که بدن من خود ابزاری است برای ارائه هنر و این هنر، اعتراض من است. و برعکس آن؛ بدن من ابزاری است برای نمایاندن اعتراض و این اعتراض، هنر من است. حالا می‌شود هنر اعتراضی را با تعریف دیگری عنوان کرد. هنر کنش‌گرا (Activist art) که تاریخش به اوایل دهه ۶۰ میلادی برمی‌گردد. وقتی در جنبش اخیر، مسبب خلق آثار هنری بدن، مو و کنش زنان باشند در نتیجه این تن، که خصوصی‌ترین عنصر وجودی‌ اوست تبدیل به ابزار سیاسی می‌شود، پس هر اثر هنری که در این حیطه شکل بگیرد تبدیل به هنر کنش‌گرا خواهد شد. بر پایه این اصل و ضمن این که هنر کنش‌گرا اغلب می‌تواند ادامه‌دار یا جامعه‌گرا باشد و به سرعت در بین اقشار مختلف نفوذ کند، حرکت آن روز زنان کرد، سریعاً پیام خود را به تمام ایران مخابره کرد. در حقیقت آن‌ها با این حرکت یک فراخوان عمومی به تمام زنان ایرانی صادر کردند. در روز بعد، وقتی زنان و دختران جوان در سراسر ایران عمل آن‌ها را تکرار کردند، روسری‌ها را برداشته و یا با چرخیدن و رقصیدن و آواز خواندن آن را در آتش سوزاندند، به این فراخوان اولین پاسخ را ارسال کردند. من اسم این موج را روسری‌پران و روسری‌سوزان می‌گذارم. یک جنبش فعال که با گذشت بیش از سه ماه همچنان ادامه‌دار است. چون شروعش به شدت قوی و محکم بود. در حال حاضر زنان هنری را اجرا می‌کنند که قرار است زندگی‌اش کنند. آزادی‌ای که فی‌الواقع در زندگی روزمره‌شان وجود ندارد، اما بر این باورند که آن را به حقیقت نزدیک خواهند کرد. در آن لحظه که روسری برمی‌دارند، قانونی را می‌شکنند اما اگر این اعتراض ادامه پیدا نکند، همین اجرا در همان لحظه می‌ماند و دیگر می‌تواند به یک امر محال تبدیل شود. مسأله دیگر این که چون زنان در صف اول این نمایش هستند آنچه می‌آفرینند به همان اندازه در ردیف نخست قرار می‌گیرد، بیشتر دیده می‌شود و بر جامعه اثری علی‌حده دارد، به اقشار مختلف جرأت و جسارت افزون‌تر می‌دهد و البته سبب خلاقیت‌های بیشتر در بین معترضان می‌شود و نکته آخری که در این مقوله اهمیت ویژه‌ای دارد، این است که بسیاری از خالقین هنر کنش‌گرا ممکن است هنرمند نباشند یا خود را هنرمند ندانند بلکه صرفاً فعال سیاسی، مدنی باشند یا به آن بدل شوند. در امتداد تمام این مباحث و تعاریف، آن‌چه که این جنبش را تا این حد متمایز، زیبا و یگانه می‌کند مطلع آن است. اتفاقی که در روز خاکسپاری ژینا در گورستان شهر سقز رخ داد؛ زنانی که به واسطه آن رخداد به فاصله کوتاهی تبدیل به هنرمند و فعال مدنی شدند. آن‌ها خالصانه و خلاقانه اثر هنری ماندگاری آفریدند که به گویاترین و گیراترین حرکت اعتراضی بدل شد.

 

 

کفالت سیاسی چیست و چه اثری در وضعیت زندانیان سیاسی می‌گذارد؟

پریسا نیکونام نظامی

در روزهای اخیر خبرهای بسیاری مبنی بر قبول کفالت سیاسی شماری از بازداشت‌شدگان اعتراضات اخیر که به اتهامات افساد فی‌الارض و محاربه با احتمال حکم اعدام روبرو هستند توسط نمایندگان پارلمان آلمان و دیگر کشورهای اروپایی در شبکه‌های اجتماعی همرسانی شده است. ۱۴ دسامبر آدرین قمی، نماینده ایرانی تبار پارلمان فرانسه کفالت سیاسی رضا اسلام دوست، از بازداشت‌شدگان اعتراضات جاری در اشنویه را پذیرفت و در توئیتی نوشت: نامش رضا اسلام دوست است. او ٢۴ سال دارد. به تازگی توسط حکومت جمهوری اسلامی محکوم به مرگ شده است. من کفالت سیاسی او را قبول کرده و با تحکم هر چه بیشتر اعدام‌های برنامه‌ریزی شده در ایران را محکوم می‌کنم. هیچ ساختاری نمی‌تواند انسان را از زندگی محروم کند. به نظر می‌رسد روند پذیرش کفالت سیاسی بازداشت‌شدگان اعتراضات جاری توسط نمایندگان پارلمان‌های مختلف اروپایی با سرعت فزاینده‌ای رو به رشد است. اما پذیرش کفالت سیاسی چه تأثیر عملی بر حال زندانیانی دارد که هر لحظه در معرض حکم اعدام هستند؟ کفالت سیاسی چیست و از کجا آمده است؟ کفالت سیاسی ترجمه استنباط شده از عبارت آلمانیPolitische Patenschaften  است. ترجمه عینی فرانسه این عبارت Le parrainage politique است Le parrainage اما مفهومی به معنای حمایت اخلاقی از کسی است و شامل تعهد حقوقی نمی‌شود. مفهوم کفالت سیاسی هم به همین صورت شامل تعهد حقوقی نماینده نسبت به زندانی نیست. این مفهوم قانونی است که در ابتدا در سال ۲۰۰۳ به پیشنهاد دولت آلمان در کمیسیون حقوق بشر پارلمان این کشور تصویب شد. بر اساس این قانون نمایندگان پارلمان این کشور می‌توانند از نمایندگان پارلمان دیگر کشورهای جهان که تحت فشار یا تعقیب هستند، حمایت سیاسی کنند. این قانون کمی بعدتر به حمایت سیاسی از فعالان مدنی، هنرمندان، مدافعان حقوق بشر و معترضان سیاسی در کشورهای تحت استبداد بسط پیدا کرد. اما چرایی به کارگیری واژه کفالت در برابرPatenschaften  در عبارت فارسی شاید با یک مثال بیشتر قابل درک باشد. وقتی در یک خانواده پدری از کار افتاده شود، فرزند عهده‌دار رفع مخارج یا مراقبت از او شده و در این صورت او کفیل پدر محسوب می‌شود. پس کفیل سیاسی درباره فردی که کفالتش را بر عهده می‌گیرد، قدرت اجرایی ندارد و نمی‌تواند مانند یک وکیل حقوقی در دادگاه از او دفاع کند اما این قدرت را دارد که با استفاده از مقام و موقعیت سیاسی‌ خود، صدای فرد در معرض خطر باشد و با اطلاع‌رسانی درباره‌ او، توجه افکارعمومی را به وضعیت موکل خود جلب و حقوق او را در مجامع بین‌المللی پیگیری کند. شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل در گفتگو با جامعه بین‌المللی حقوق بشر (IGFM) می‌گوید: این مسئولیت ویژه سیاستمداران است تا بتوانند مسائل حقوق بشری در سراسر جهان و نه فقط در کشور خودشان را به یک موضوع قابل بحث تبدیل کنند. نقض حقوق بشر در هیچ‌جای جهان نباید پذیرفته باشد، زیرا همه مردم آزاد و با حقوق یکسان زاده شده‌اند. وی درمورد زندانیان سیاسی ایرانی و مسئولیت سیاست مداران بین‌المللی می‌گوید: سیاست‌مداران باید به طور فعالانه مسائل حقوق‌بشری را به صورت دوجانبه با دولت ایران مطرح کنند. جامعه بین‌المللی حقوق بشر در پروژه‌ای زندانیان سیاسی را که نیاز به حمایت فوری دارند از جمله مدافعین حقوق بشر، کنشگران حقوق زنان، روزنامه‌نگاران، اعضای اقلیت‌های مغضوب حکومت، کنشگران محیط زیست، به نمایندگان پارلمان معرفی می‌کند. این سازمان مشخصات زندانی را همراه با اطلاعات تکمیلی گردآوری کرده و البته همیشه برای هرگونه سؤال و یا کمکی در دسترس است. جامعه بین‌المللی حقوق بشر همچنین از تمامی ظرفیت‌های رسانه‌ای خود استفاده می‌کند و در صورت موافقت نماینده تصویر او را نیز در اطلاع رسانی‌های خود به کار می‌گیرد. این سازمان همچنین به محض بروز تغییرات در پرونده، آن را به روزرسانی کرده و با سفیر مربوطه یا شخص زندانی تماس برقرار می‌کند. البته ممکن است فرآیند آزادی زندانی از زمان پذیرش نماینده هفته یا سال‌ها طول بکشد. علیرضا آخوندی، نماینده ایرانی‌تبار پارلمان سوئد (ریکسداگ)، کفالت سیاسی رضا آریا، از بازداشت‌شدگان اعتراضات جاری که در روز چهلم حدیث نجفی در کرج دستگیر و با اتهام افساد فی‌الارض در پرونده کشته شدن یک بسیجی به نام روح‌الله عجمیان به اعدام محکوم شده است، را بر عهده گرفت. آقای آخوندی در توئیتر خود نوشت: من علیرضا آخوندی، نماینده مجلس سوئد، اعلام می‌کنم که کفالت سیاسی رضا آریا را که فقط بخاطر اعتراض مسالمت‌آمیز محکوم به اعدام شده است، بر عهده بگیرم. این تعهد سیاسی کاربرد حقوقی در سوئد ندارد اما در ایران پذیرفته شده است. اعدام‌ها را متوقف کنید! علیرضا آخوندی درباره کفالت سیاسی به یورونیوز می‌گوید: این موضوع عبارت نوینی است. کفالت سیاسی در سوئد اعتبار قضایی ندارد اما به نوعی فشار سیاسی است. نماینده با وزن و اعتبار سیاسی خود به حکومت ایران فشار سیاسی وارد کند. قدم اول من ارسال نامه‌ای به سفارت جمهوری اسلامی در سوئد و درخواست آزادی فوری رضا آریا است. تاکنون بسیاری از نمایندگان پارلمان آلمان (بوندستاگ) نیز کفالت سیاسی بازداشت‌ شدگان اعتراضات جاری ایران که به اتهامات محاربه و یا افساد فی‌الارض حکم اعدام گرفته‌اند را پذیرفته‌اند. دنیلا سپهری، فعال حقوق بشر در توئیتی نوشت که تا کنون ۶۵ نماینده پارلمان آلمان کفالت سیاسی این زندانیان را پذیرفته‌اند. جامعه بین‌المللی حقوق بشر دراین باره می‌گوید که اعضای پارلمان با انتخاب یک زندانی سیاسی و استفاده از قدرت سیاسی خود کارزاری را برای آزادی وی راه می‌اندازند. این کار عمدتا توسط اعضای پارلمان و با خطاب قراردادن سفرا و دولت‌های متبوعشان و طرح سؤال‌هایی درباره آن زندانی سیاسی انجام می‌شود. اگر نماینده از قدرت رسانه‌ای خود نیز برای طرح دغدغه‌های حقوق بشری و به اشتراک گذاشتن وضعیت زندانی مورد نظر استفاده کند، تأثیرگذار است. طبق تجربه هرچقدر زندانی بیشتر در معرض توجه عمومی قرار گیرد، بهتر است. توجه بین‌المللی زندگی‌ها را حفظ و جان‌ها را نجات می‌بخشد. حتی حکومت‌هایی چون جمهوری اسلامی ایران یا جمهوری خلق چین هم علاقمندند تا ظاهری قانون‌مند در برابر جامعه‌ جهانی داشته ‌باشند. ألمان چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی برای هر دوی این کشورها فوق‌العاده مهم است. تجربیات نشان داده‌اند که کشور‌هایی مانند ایران در مقابل درخواست‌های نمایندگان پارلمان آلمان بسیار محتاط عمل می‌کنند و حمایت‌های این‌ چنینی بر روی تصمیماتشان تأثیر می‌گذارد. درگذشته، عمل سیاست‌مداران تأثیر بسزایی بر تعداد بسیاری از احکام زندانیان داشته است از جمله سبب تبدیل احکام اعدام به حبس، کاهش قابل توجه صدور احکام زندان خودسرانه، پایان دادن به بدرفتاری با زندانیان و در بسیاری از موارد، آزادی شده است. مارتین دیدنهوفن، نماینده پارلمان آلمان روز ۹ دسامبر کفالت سیاسی محمد بروغنی را بر عهده گرفت و در حساب توئیتر خود با انتشار عکسی از او نوشت: این محمد بروغنی است. او برای آزادی در ایران اعتراض کرد و به همین دلیل به اعدام محکوم شد. محمد با اعدام قریب الوقوع روبرو است. من از دولت آلمان و سفیر ایران می‌خواهم که برای آزادی او تلاش کنند. آقای دیدنهوفن به صورت مداوم پیگیر وضعیت و اطلاع‌رسانی درباره آقای بروغنی است. او چهارشنبه شب ۱۴ دسامبر هنگامی که خبرهای ضد و نقیضی درباره احتمال اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام محمد بروغنی مطرح شد با پیگری از منابع مختلف نوشت: چند ساعت پیش، محمد بروغنی ۱۹ ساله با خواهر و مادرش دیدار کرد و سپس به مکان نامعلومی برده شد. او ممکن است هر لحظه اعدام شود. وی مجددا چند ساعت بعد، از وضعیت آقای بروغنی اطلاع حاصل کرد و در توئیتی از مردم خواست تا صدای وی باشند و نگذارند حکم او اجرا شود و نوشت: بنابر چندیدن منبع، محمد بروغنی در بند ۳۹۰ زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد، همان بندی که محسن شکاری شب قبل از اعدام به آنجا منتقل شد. یه وون ری، دیگر نماینده پارلمان آلمان که خود کفالت توماج صالحی، رپر معترض ایرانی که در جریان اعتراضات جاری بازداشت شده و با اتهام افساد فی‌الارض روبروست را برعهده دارد، در حساب توئیتر خود علاوه بر اطلاع رسانی در رابطه با وضعیت آقای صالحی خبر پذیرش کفالت سیاسی توسط دیگر نمایندگان پارلمان آلمان را نیز منتشر می‌کند. در جریان اعتراضات مردم ایران، نمایندگانی که کفالت سیاسی معترضان محکوم به اعدام را بر عهده گرفته‌اند، این حق را دارند که درباره وضعیت موکل خود به سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان فشار بیاورند. همچنین می‌توانند از دولت آلمان بخواهند برای پاسخگو نگه داشتن حکومت ایران تلاش کند. پذیرش کفالت سیاسی یک معترض ممکن است توسط چند نماینده هم انجام شود. کما اینکه امید نوری‌پور، رئیس حزب سبزهای آلمان دیگر نماینده‌ای است که کفالت آقای صالحی را پذیرفته است. وی پس از پذیرش کفالت سیاسی توماج صالحی، گفت که در صورت صدور حکم اعدام برای او، تلاش می‌کند روابط تجاری آلمان و ایران قطع شود. بنابر گزارش جامعه بین‌المللی حقوق بشر سابقه پذیرش کفالت سیاسی زندانیان سیاسی ایرانی به پیشتر بر می‌گردد. برای مثال، تری راینتکه، نماینده پارلمان اروپا و ایمکه بیل، نماینده پارلمان ایالت نیدرزاکسن آلمان، در ژانویه ۲۰۲۱ کفالت سیاسی سعید تمجیدی، از بازداشت‌شدگان محکوم به اعدام آبان ۹۸ را برعهده گرفتند. آقای تمجیدی در مارس ۲۰۲۲ به قید وثیقه و به طور موقت آزاد شد.

 

 

دانشجویان معترض ایران در معرض «مفقود شدن و تعرض جنسی»

نوید احمدی

درموج اعتراضات ایران تاکنون ۵۷۴ دانشجو بازداشت و مفقود شده‌اند و مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفته‌اند. کمپین حقوق بشر ایران در گزارشی از موارد مشخصی نام برده و از نهاد‌های بین‌المللی خواستار فشار بر مقامات ایران شده است. این نهاد حقوق بشری می‌گوید رقم واقعی بسیار بیش از این است. به‌رغم تلاش‌های مداوم مقامات ایران برای مسدود کردن و ممانعت از دسترسی رسانه‌ها و محققان مستقل به کشور و تماس با منابع مطلع، شواهد حاکی از شمار بسیار بالای بازداشت‌شدگان است. هادی قائمی، مدیر اجرایی کمپین حقوق بشر ایران در این رابطه می‌گوید: دانشجویان ایرانی نماد امید و آینده کشور هستند و جمهوری اسلامی در تلاش است تا آن‌ها را وادار به تسلیم کند. وی افزود: دانشجویان شجاع به‌رغم ضرب و شتم، دستگیری و آزارهای خشونت‌آمیز در زمان بازداشت، مشعل قیام ایران را در دست حفظ کرده‌اند. دولت‌ها و مجامع دانشگاهی در سراسر جهان باید با صدای بلند جنایات جمهوری اسلامی علیه دانشجویان را محکوم کنند. کمپین حقوق بشر ایران ضمن محکوم کردن آزار و اذیت دانشجویان، از جامعه بین‌المللی خواسته است که در تماس با مقامات جمهوری اسلامی به آن‌ها هشدار دهد که امتناع از توقف خشونت علیه دانشجویان، انزوای دیپلماتیک و محکومیت بیشتر حکومت ایران را به دنبال خواهد داشت. کمپین حقوق بشر ایران از گزارش‌های متعددی خبر می‌دهد، مبنی بر اینکه دانشجویان دختر و پسر بازداشت‌شده در حین بازداشت مورد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفته‌اند. در این گزارش‌ها همچنین به سایر اشکال بدرفتاری، از جمله امتناع از درمان پزشکی مورد نیاز اشاره شده است. این نهاد حقوق بشری می‌افزاید، بسیاری از موارد تجاوز جنسی به افراد تحت بازداشت، به دلیل ترس از انتقام‌جویی بیشتر نیروهای جمهوری اسلامی گزارش نشده‌اند. یک زن کرد ایرانی به شبکه سی‌ان‌ان گفته که در حین بازداشت هم شاهد خشونت جنسی بوده و هم خود متحمل خشونت جنسی شده است: دخترانی بودند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و سپس به شهرهای دیگر منتقل شدند او می‌افزاید: آنها از صحبت کردن در مورد این چیزها می‌ترسند. کمپین حقوق بشر ایران می‌گوید توانسته است جزئیات بیشتری را در مورد سه دانشجو: صحرا رضایی، سها مرتضایی و ملیکا قره‌گوزلو که مورد آزار و اذیت شدید قرار گرفته‌اند و برای مدت‌های طولانی بدون دسترسی به وکیل بازداشت شده‌اند، به دست آورد. دانشجویان در معرض ناپدیدی و تعرض جنسی صحرا رضایی، با ملیت افغانستان و دانشجوی رشته روزنامه‌نگاری در دانشگاه علامه طباطبایی تهران، از ۲۷ مهر ۱۳۹۱، زمانی که به خواهرش گفت برای دریافت تمدید ویزای خود به دانشگاه می‌رود، ناپدید شده است. رضا شفاخواه، وکیل مدافع، در مصاحبه با روزنامه شرق در پنجم آبان‌ماه گفت که رضایی بازداشت شده است اما همه تلاش‌ها برای یافتن او در زندان‌ها، بازداشتگاه‌ها، بیمارستان‌ها و گورستان‌های تهران بی‌نتیجه بوده است. مقامات قضایی و امنیتی هیچ توضیحی در مورد ناپدید شدن وی که همزمان با حضور علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت در دانشگاه بود، ارائه نکرده‌اند. سُها مرتضایی، فعال سابق دانشجویی دانشگاه تهران که بارها به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز تحت تعقیب قرار گرفته بود، در ۲۶ آبان ۱۴۰۱ با فریب در خارج خوابگاه دستگیر شد. یک منبع آگاه می‌گوید: خانم مرتضایی زمانی که به او گفته شد یکی از دوستانش بیرون منتظر اوست، فریب خورد، در حالی که کسی منتظر او نبود. بدین گونه نیروهای امنیتی او را بیرون از ساختمان آوردند و با تهدید و زور بازداشت کردند. او را در حین انتقال به زندان اوین، مورد ضرب‌وشتم و تعرض جنسی قرار دادند. شورای انجمن‌های دانشجویان دانشگاه‌ها در ۶ آذرماه گزارش داد: مأموران انتظامی دست راست سُها را به بالای یک صندلی و پای راست او را به بالای صندلی دیگر بستند و در حالی که معلق بود، توسط یک زن نیروی انتظامی مورد ضرب‌وشتم و آزار جنسی قرار گرفت. این گزارش می‌افزاید: وقتی او شکایت کرد، با مشت به پا و شکم او کوبیدند. یک منبع گفته است: آنچه برای سها اتفاق افتاد تکان‌دهنده بود. از زمان دستگیری او، دوستان بارها سعی کرده‌اند با بستگان او ملاقات کنند، اما وضعیت روحی آنها به قدری بد است که موافقت نکرده‌اند. این منبع می‌افزاید: سها از زندان اوین به زندان قرچک ورامین منتقل شده است، اما مسئولان قرچک در ابتدا به دلیل کبودی‌های مشهود بر بدنش در اثر ضرب‌وشتم در حین دستگیری حاضر به پذیرش او نشدند. زندان زنان قرچک واقع در شهرستان قرچک در استان تهران به دلیل شرایط غیرانسانی نگهداری زندانیان شهرت دارد. مرتضایی سال‌هاست برای لغو ممنوعیت تحصیلی دوره دکتری خود در رشته علوم سیاسی مبارزه کرده است. ملیکا قره‌گزلو، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی تهران را به یک بیمارستان روانی منتقل کردند و او را در آنجا تحت شکنجه قرار دادند. قره‌گزلو، دانشجوی روزنامه‌نگاری، پس از حمله ماموران امنیتی به خانه‌اش در ۱۱ آبان‌ماه، بازداشت و به زندان قرچک منتقل شد. این بازداشت به‌رغم هشدار وکیلش، محمدعلی کامفیروزی، مبنی بر اینکه پزشکان به دلیل وخامت حالش گفته‌اند که او تحمل حبس ندارد، صورت گرفت. شورای انجمن‌های دانشجویی دانشگاه‌ها در بیانیه‌ای اعلام کرد: خانواده و دوستان او نگران هستند که او نیز همانند بهنام محجوبی (بهمن ماه ۱۴۰۰) آرام آرام در زندان کشته شود. قره‌گوزلو در ۲۸ شهریور از سوی دادگاه انقلاب به دلیل انتشار ویدئویی از خود بدون حجاب به چهار سال و چهار ماه حبس محکوم شد. وی در زمان دستگیری با قرار وثیقه آزاد بود و منتظر تصمیم دادگاه تجدیدنظر به سر می‌برد. وی در ۲۵ آبان بر خلاف رضایت خود و بدون اطلاع خانواده و وکیلش به بیمارستان روانی امین‌آباد تهران منتقل شد. قره‌گزلو در گفت‌وگوی تلفنی با مادرش در ۱۲ آذرماه گفته است که در اعتراض به اقدام خشونت‌آمیز برای بستن او به تخت و تزریق ماده‌ای ناشناخته به بدنش دست به اعتصاب غذا زده است. یک منبع آگاه گفته است: خانواده ملیکا تحت فشار زیادی هستند که مردم را از وضعیت دخترشان مطلع نکنند. یک فعال حقوق مدنی در ایران که او را نیز به بیمارستان روانپزشکی منتقل کرده این منبع گفته است: امین‌آباد بیمارستانی برای بیماران روانی نیست، بلکه بهانه‌ای برای انتقال زندانیان به آنجا به عنوان نوعی شکنجه است. این منبع افزود: قطعاً می‌دانیم که وضعیت نگهداری قره‌گوزلو در این بیمارستان به هیچ وجه قابل قبول نیست، زیرا فاقد امکانات اولیه حتی برای درمان بیماران عادی است، چه رسد به زندانیان سیاسی و مذهبی. ترس از افزایش اعمال خشونت علیه دانشجویان امسال روز دانشجو مصادف است با سومین روز از اعتصاب سراسری سه روزه مشاغل و بازارها که به گفته ناظران بزرگترین اعتصاباتی است که جمهوری اسلامی در طول موجودیت خود تجربه کرده است. بسیاری از ناظران بیم دارند که اعتراضات دانشجویی در ۱۶ آذرماه (۷ دسامبر) با تشدید خشونت دولتی و دستگیری، بازداشت و ناپدید شدن بیشتر دانشجویان مواجه شود. در اول آذر ماه سال جاری نمایندگان مجلس لایحه‌ای را با هدف تنبیه دانشجویان به دلیل شرکت در اعتراضات به مجلس شورای اسلامی ارائه کردند. در این لایحه آمده است که دانشجویان متهم به پیوستن به اعتراضات به مدت ۱۰ سال ممنوع‌الخروج و مجبور به پرداخت کل هزینه تحصیلی و سایر اقدامات انضباطی خواهند شد. پیش از این علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در سخنرانی تلویزیونی خود در ۲۷ مهرماه دانشجویانی را که برای اعتراض کلاس‌های درس را تحریم می‌کنند، دشمنان کشور نامید. بسیاری ناظران این سخنان را علامتی به نیروهای جمهوری اسلامی برای هدف قرار دادن دانشجویان می‌دانند. در جریان اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی از شهریورماه تاکنون ۱۸۲۱۵ بازداشت شده‌اند. شمار معترضان جان‌باخته به دست نیروهای جمهوری اسلامی به دست‌کم ۴۷۳ نفر رسیده است. همزمان با انتشار گزارش‌هایی در مورد تعرض جنسی به زنان در بازداشتگاه‌های جمهوری اسلامی، یک مقام دولتی ایران روز دوشنبه گفت با تک‌تک زندانیان زن گفت‌وگو کرده و گزارش‌های مربوط به تجاوز به آنها ابدا صحت ندارد. انسیه خزعلی، معاون ریاست جمهوری اسلامی در امور زنان، مدعی شد به همراه هیئتی بازدید کاملی از زندان داشته است اما توضیح نداد که از کدام زندان بازدید کرده است. او همچنین رسانه‌های معاند را منشا انتشار خبرهای مربوط به آزار و اذیت جنسی زنان در بازداشتگاه‌ها معرفی کرد. روابط عمومی سازمان زندان‌های جمهوری اسلامی نیز با انتشار اعلامیه‌ای خبرهای مربوط به تجاوز به زندانیان زن را شایعات خواند و با ذکر این ادعا که تمام اقدامات در زندان‌های زنان توسط مسئولان زن انجام می‌شود، افزود رعایت کرامت همه‌جانبه و حقوق آنها همواره مورد توجه مسئولان سازمان زندان‌ها بوده است. این ادعاها در حالی است که یک پیشتر نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی در اوین، بار دیگر از تعرض جنسی و آزار و اذیت زنان زندانی پرده برداشت. خانم محمدی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود به تعرض فیزیکی به یک زن بازداشتی هنگام بازجویی در زندان قرچک اشاره می‌کند و می‌افزاید: زنان عموما در محل بازداشت در کوچه و خیابان و همچنین بازداشت‌گاه‌های موقت و حین بازجویی در سلول با فحاشی‌های رکیک جنسی و الفاظ آلت جنسی مواجه شده‌اند. او از آگاهی شاپور به عنوان یکی از بدنام‌ترین و مخوف‌ترین بازداشت‌گاه‌های تهران نام می‌برد که در آن به اصطلاح بازجویی‌های فنی انجام می‌شود و می‌پرسد چرا دختران ١٧ و یا ١٨ ساله را به این مکان می‌برند. شبکه سی‌ان‌ان نیز پس از یک بررسی دو ماهه، در گزارشی تحقیقی درباره اعتراضات و بازداشت‌ها در ایران و با تکیه بر مصاحبه با افراد، گزارش‌ها، مستندات و تصاویری که جمع‌آوری کرده، نوشت: پسران و دختران بازداشت‌شده در ایران، مورد خشونت جنسی قرار می‌گیرند و در برخی موارد در زندان به آن‌ها تجاوز می‌شود. در یکی از این موارد، تجاوزی که صورت‌گرفته باعث ایجاد جراحتی شدید شده ‌است.

 

 

اطلاعیه 1520 کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

 

RSS
Follow by Email
YouTube
Instagram
Telegram