آرشیو نشریه بشریت
روی جلد | پشت جلد |
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
هیئت تحریریه:
سردبیر: شبنم رضاوند
صفحه آرا:مصطفی منیری
طرح روی جلدوپشت جلد: محسن سبزیان، امیررضا شاداب
امور فنی و اینترنت:حسین بیداروند
ویراستارها:مینا آقابیگی، نرگس مباشری فر، ساناز تنهایی، لیلا ابوطالبی آدرگانی، پوریا طالب زاده، ندا غفاری گوندغدویی، نادیا مشرف، پریسا حبیبی، فرشیده پورآذران، رضا شایگان
چاپ و توزیع: مصطفی حاجی قادر مرحومی
آدرس:
VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover – Germany Tel.: +49163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website:www.bashariyat.org توضیحات 1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامهریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،
ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن، با اعتقاد راسخ به:
۱- آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
۲- برابری حقوق زنان و مردان
۳-جدایی دین از دولت
۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.
۱- آگاهیرسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینهها
۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی به منظور آگاهیرسانی و افشاگری
۳-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت مینماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامهریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام میگردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
لیست تازههای کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
- استخوان زیر پی:نویسنده: حسینقلی مستعان، فوق در سال هزار و سیصد و چهل و سه به انتشار رسیده و در نشر کتابهای پرستو چاپ گشته است.این نوشته با زبان فارسی و دارای تعداد دویست و هشتاد و دو صفحه است.نگارنده ی مشهور با نام حسینقلی مستعان در سال هزار و دویست و هشتاد و سه داخل تهران به دنیا آمده است. بعد از به آخر رسیدن دوره ی دبیرستان داخل دارالفنون و زمانی را در مدرسه ی علوم سیاسی به درس خواندن پرداخت. او کار روزنامه نگاری را از شروع قرن هجری شمسی و از سن هفده سالگی با عنوان روزنامه نگار و عکاس داخل روزنامه ی نیمهرسمی ایران شروع نمود و برای آنکه کار روزنامهنگاری را بسیار دوست داشت خیلی سریع به سردبیری آن روزنامه رسید. مستعان قصه نگاری را از سال هزار و سیصد و چهارده در مجله مهرگان آغاز کرد. او در روز پانزده سال هزار و سیصد و شصت و یک از دنیا رفت.
۲. خدای چیزهای کوچک/اثر ارونداتی روی، رمانی است که نمی توان بی اعتنا از کنار آن گذشت. برخی آن را به شدت تحسین کرده اند و برخی نیز تمایلات ضد غریبی و ضد. عقب ماندگی های قومی آن را به تندی مورد انتقاد قرار داده اند. در این رمان نویسنده داستانی را به طور مستقیم تعریف نمی کند. در ذهن قهرمانانش کنکاش می کند اما به دنبال جریان سیال ذهن نیست. آن چه آفریده تا حدی به واقعگرایی جادویی ادبیات آمریکای لاتین نزدیک است اما در ذات با آن نوع ادبیات تفاوت دارد. روی قصد ندارد با استفاده از فرهنگ بومی یک منطقه فضایی جادویی و پر راز بیافریند. تنها جادوی شناخته شده از نظر او انسان است. انسان با تمام رمز و رازهایش. اگر در اثرش حال و هوایی رمزآلود دیده می شود فقط به خاطر تصویر دقیقی است که از دنیای ذهنی قهرمان داستان به دست می دهد. در واقع خود او بر رئالیستی بودن اثرش به شدت تاکید دارد.
۳. از زبان داریوش/اثر پروفسور هایده ماریه کخ مترجم : پرویز رجبی، ایرانشناس اهل آلمان است. او کتابِ از زبان داریوش را در سالهای افول ایرانشناسی دهه ۱۹۹۰ نوشت. هایدماری کخ نخستین مرحله تحصیلات دانشگاهی خود را با دریافت درجه فوقلیسانس ریاضی گذراند و شاید اگر بهتصادف و بهسبب شغل همسر باستانشناسِ خود با پروفسور والتر هینتس، ایرانشناس آلمانی، آشنا نمیشد، هرگز به تاریخ و فرهنگ ایران روی نمیآورد. هایدماری کخ بعدها در رشته ایرانشناسی تحصیل کرد و در این رشته تا درجه پروفسوری پیش رفت. تمامی پژوهشهای وی دربارهفارس و تختجمشید و امور اجتماعی ایران زمان هخامنشیان و براساس الواح گِلیِ خزانه تختجمشید است. پروفسور «هاید ماری کخ»، محقق آلمانی، در پژوهش حاضر براساس الواح گلی، مربوط به زمان فرمانروایی داریوش بزرگ ( 522 486پ.م) که در تخت جمشید کشف شده و مجموعهای از بایگانی دیوان شاهی را تشکیل میدادهاند طی ده فصل اطلاعاتی درباره ایران آن زمان به دست میدهد که از آن جمله عبارتاند از : مسائل دیوانی، مالیاتها، سازمان اداری، مقامات و سلسله مراتب اداری، تاسیسات و بناهای با عظمت، وضعیت مردم و زندگی روزمره شامل خانهها، اسباب منزل، ظروف پوشاک، زیورآلات، محیط، وضعیت دستمزدها، موقعیت زن، ارتش و وضعیت سلاح و سپاه، کشاورزی و اوضاع اقتصادی، دین و آیین و رفتارهای مذهبی، فرهنگی، همچنین وضعیت جغرافیایی و اقتصادی .فصل اول با عنوان «نگاه تاریخی» اشارهای است به سابقه تاریخی مهاجرت آریاییها به سرزمین ایران و حکومت پارسها تا به قدرت رسیدن داریوش .در فصل دوم، منابع مربوط به این دوره شامل سنگ نبشتهها و آثار نویسندگان یونانی به اختصار معرفی و بررسی شدهاند .از فصل سوم که با معرفی مجموعه الواح گلی با خط میخی عیلامی مکشوفه تخت جمشید آغاز میشود تا فصل دهم که «نگاه نهایی» نام گرفته، تصویری از جنبههای پیش گفته تاریخ و تمدن عصر هخامنشی ترسیم میگردد.
۴. شاهنامه لکی/نویسنده: حمید ایزدپناه. داستان حماسی رزمی این کتاب، همان موضوع جنگ هماون است که فردوسی در شاهنامه آورده است…. با تفاوتهایی از نظر نام پهلوانان و یا مرزهای ایران و نامهای جغرافیایی دیگر…. جنگ هماون به توصیف فردوسی، در دامنهی کوه هماون رخ میدهد و رزم نیز میان توس، لکی، ایرانیان و تورانیان در جایی به نام شابک تپه با هم درگیر میشوند، نام پهلوان ایرانی فریبرز است که شکست میخورد، و نام فرماندهی تورانی، گرسیوز است… زبان کتاب لکی است و لکی را باید به جای مانده و یا همان زبان پهلوی باستان دانست… شاهنامهی لکی با همان زبان محاوره و گفت و گو سروده شده ولی واژههای ترکی و تازی و فارسی و یا زبانهای کهنتری شاید عیلامی، در آن به کار رفته است.
۵. ارتداد در مسیحیت و نقش آن در پیدایش و گسترش اسلام/نوشته: آرمین لنگرودی. عدم آشنایی با مردم و ایرانیان با تاریخ عقیدتیِ مسیحیت آغازین در سوریه و میانرودان و زمینههای یونانی، یهودی و دوآلیستی این تاریخ، به ترویج ایده «تافته» جدا بافته» بودنِ اسلام و قرآن یاری است. هر چه آشنایی ما با ریشه های فرهنگی و مسیحی قرآن بیشتر شود، به اندازه نامفهومی آن کاسته می شود. دقیقاً همین «در ناآگاهی نگاهداشتنِ مسلمین» یکی از نکاتی است که وقایعنگاران اسلامی عمداً در جستجوی تحقق آن بودند، تا بدینوسیله ایدههای آسمانی بودنِ اسلام را گسترش دهند. باتوجه به آنچه در این کتاب آورده میشود، شاید دیگر آنها مشکلی نداشته باشند، زبان قرآن و مفاهیم آنچنان بزرگی را بهتر بفهمیم. این زبان و شیوه تفکر در سدههای نزدیک به پیش و پس از میلاد مسیح، زبان رایج ادبیِ جریاناتِ مذهبی بود، کما اینکه حتا اسطورههای اسلامی نیز، همگی اسطورههای موجود در آن دوران بودند. ناهمسانیهای کوچک موجود در بین برخی از این اساطیر با داستانهای قهرمانان انجیلهای رسمی، بمعنای ناهمگونیِ اسلام با پژوهش مسیحیت نیست، بلکه بمعنیِ همخوانیِ نسبیِ این مذهب با برخی دیگر از «ارتدادهای» موجود در این مذهب بود، که تا به حال ـ بدلیلِ عدم در پیرامون. و یا حتا نابودیِ برخی از آنها ـ بر ما کمابیش ناشناخته ماندهاند. اینها واقعاً یک امر طبیعی است، چرا که دلیل اصلی پیدایش این دین است، همان تفاوتهای فرقههای پیشقراول آن با کلیسای رسمی بیزانس و روم است که اسرارآمیز بسیاری از قرآنها است، دلیلی برای درست بودنِ تفسیرهای «غیبگرایانهی اسلامی» برای بازگشایی آنها. نیست، بلکه انگیزهای برای جستجوی بیشتر در جهت رمزگشایی علمی، تاریخی و خردمندانه آنهاست. با هرآنچه که تا باحالهایم، میتوانیم به یقین بگویم، که نه تنها پیدایش اسلام در ایران ریشهی خود را در دگردیسیِ یک و یا چند ارتداد مسیحی دارد، بیشتر گسترشِ آن در نقاط غیر، ایرانی مانند آفریقا و یا جنوب اروپا نیز با همین ارتدادها. ـ از رگههای دیگر ـ پیوند داشته است. ناسازگاری های موجود مابینِ گروه های اسلامی امروزی، مخصوص انواع آفریقایی و اروپایی آن ـ که بیشتر ماهیتِ عرفانی دارند ـ با دو شاخه اصلی شیعه و سنی هم نشانی از همین ناهمگونی های موجود در بین این گرایشات اولیه مسیحی ـ مثلاً بین یهودمسیحیان و مسیحیان عرفانی ـ پیش از دگیسی. اسلامیشان است. همچنین تبدیل جریاناتِ اصلی این ارتدادها به اسلام، به معنی نابودیِ کامل آنها هم نیست، چرا که بقایای برخی از این گروهها در شکل کلیساهای کوچک بومی هنوز هم به زیست خود ادامه میدهند.
- عالم آرای صفوی/به کوشش یدالله شکری، از کتب مهم تاریخی عهد صفوی است. چنانچه از محتوای کتاب مشخص میگردد، وی از پیروان و ارادتمندان خاندان شیخ صفی و از طبقه عوام شیعه بوده است. نویسنده در کتاب خود که شرح زندگانی پادشاهان اولیه سلسله صفویه است، تاریخ اجتماعی ایران را بطور دقیق و پژوهش گرایانهای مورد مطالعه قرار داده است و در بسیاری از موارد اصطلاحات خاص نقالان و قصهپردازان بصورت تکیه کلامهای عامیانه به کار گرفته شده است. در عالم آرای صفوی همانند تذکرهالملوک مناصب و عناوینی نظیربیگلربیگی، خان، سلطان، مینباشی، قورچیباشی، یوزباشی، دیوان بیگی، اعتمادالدوله، خلیفه الخلفا،تفنگچی، توپچی و… توضیح داده شده است. نویسنده در این کتاب به شرح زندگی طبقات مختلف اجتماعی مردم شهری و روستایی و قبایل کوچنشین پرداخته و سنتها و باورهای بعضا خرافی مردم،آداب و رسوم، آئینهای فتوت و پهلوانی، تصوف، دراویش، قلندران و… را بررسی کرده است. نویسنده مجهول عالم آرای صفوی علاقه زیادی به شخصیت والا و خستگیناپذیر شاهاسماعیل اول صفوی بنیانگذار این سلسله داشته و به نظر میرسد وی یکی از مریدان و سرسپردگان خاندان صفوی بوده است که به شاهان این سلسله عشق میورزیده و آنها را مرشد کامل میدانسته است.
۷. از فروغالسلطنه تا انیسالدوله/نوشته دکتر ابوالقاسم تفضلی. در این کتاب، سرگذشت زنان حرمسرای ناصرالدین شاه، از فروغالسلطنه تا انیسالدوله بازگو میشود، همچنین مخاطبان با رویدادها و اوضاع و احوال دربار در آن عهد آشنا میشوند. کتاب در ۲۹ فصل فراهم آمده که عناوین برخی از آنها بدین قرار است: نظریهها و قضاوتها درباره ناصرالدین شاه، حرمسرا هم و غم ناصرالدین شاه را تشکیل میداد، پنج زن نخستین ناصرالدین شاه، امین اقدس و برادرزاده او عزیز السلطان، انیس الدوله شهره در وفاداری، شکوه السلطنه مادر ولیعهد مظفرالدین میرزا، عفت السلطنه مادر ظل السلطان، عکس گرفتن در دربار و حرمسرای ناصرالدین شاه، جاسوسه ظاهرا خبرنگار انگلیسی در حرمسرای ناصرالدین شاه، تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه از اوضاع داخلی حرمسرا میگوید و کشته شدن ناصرالدین شاه به روایت دهها شاهد. آخرین مطلب کتاب مقالهای است با عنوان امامه، زادگاه انیس الدوله که در پی آن، عکسهایی از درباریان، ناصرالدین شاه و زنان وی به طبع رسیده است.
۸. آغاز بیعلت جهان/نوشته کوئنتین اسمیت ترجمه امیر غلامی. امروزه شواهد کافی برای توجیه اینکه جهان بدون علتی آغاز شده وجود دارد. این شواهد شامل نظریه های تکینگی (singularity) هاوکینگـپنروز، که مبتنی بر نظریه ی نسبیت عام انشتین هستند، و نیز مدل های کوانتومی کیهان شناختی از آغاز جهان است که اخیرا ارائه شده اند. این نظریه های تکینگی به تبیینی از آغاز جهان منجر می شوند که مستلزم انگاره ی تکینگی بیگ بنگ ، و مدل های کوانتومی کیهان شناختی است که آغاز جهان را به سان خلائی نوسان کننده می نمایانند. کتاب آغاز بی علت جهان رازهایی را برملا می کند. این مقاله نخست در ژورنال PHILOSOPHY OF SCIENCE منتشر شده است.
۹. مغزی که خود را تغییر میدهد، روایتهایی از پیشگامان علوم اعصاب در ارتباط با پیروزیهای فردی:نوشته نورمن دویج، ترجمه گیتی قاسم زاده. در این اثر مطالب شگفتانگیزی درباره مغز و دنیای مرموز جمعیت چندین میلیاردی نورونهایی که در آن در حال فعالیت هستند، خواهید آموخت. این اطلاعات جدید میتواند دگرگونیهای عمیقی در چرخه زندگی و حیاتتان ایجاد کند. طراحی دوبارهای برای مغز: دانشمندی که مغز را تغییر داد تا عملکرد حافظه و ادراک را بهتر کند، سرعت تفکر را افزایش دهد و مشکلات یادگیری را درمان کند.
۱۰. چگونگی شکلگیری یک ابرقدرت اقتصادی، رمزگشایی از صنعتی شدن سریع چین:نوشته یی ون ترجمه حسن صبوری کارخانه. بیتردید خیزش چین و تبدیل این کشور به یک قدرت صنعتی بزرگ اقتصادی از مهمترین رخدادهای تاریخ اقتصاد جهان پس از انقلاب صنعتی انگلستان در سده هجدهم به شمار میآید. در این کتاب چرایی شروع فرآیند توسعه صنعتی و اقتصادی در چین واکاوی و چگونگی شکل گیری فرآیند توسعه صنعتی در کشورهای توسعه یافته کنونی از زمان شروع انقلاب صنعتی در انگلستان تاکنون، بررسی میشود.
۱۱. توسعه به معنای پرورش نخبگان معمولی: آسیب شناسی نخبگان در ایران:نوشته محسن رنانی. به تجربه دریافتهام که نوشتههایی که از دلم ریشه گرفته یا بر شهودم متکی بوده، بسیار اثرگذارتر از سایر نوشتههایم بوده است. چهار سال روی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» کار کردم. اما این کتاب که حاصل اندیشهسوزی و عقلانیتورزی من روی موضوع بود، نه آنگاه که در سال ۸۷ در پنج نسخه و به صورت پوشیده برای مقامات ارشد کشور ارسال کردم و نه وقتی در سال ۹۴ نسخه الکترونیک آن به صورت عمومی منتشر شد، مورد هیچ اقبالی، نه از سوی مقامات نه از سوی جامعه نخبگی، قرار نگرفت و اثری بر سیاستهای اتمی کشور نگذاشت. همچنین است سرنوشت سه یادداشتی که با عنوان «قصههایی درباره گناه و توسعه» منتشر کردم و خیلی برای نوشتن آنها فسفر سوزاندم و چند ماه روی آنها کار کردم و چند بار بازنویسی کردم. وقتی این یادداشتها منتشر شد نه در میان سیاستگذاران نه در میان جامعه اثری در حد تلنگر نیز نداشت.
۱۲. نقش سینما در انقلاب ایران:نوشته:امیر شفقی، پرداختن به سینمای پیش از انقلاب را از جنبههای مختلفی میتوان پیگرفت. آنچه از اهمیت ویژهای برخوردار است تاثیریست که این سینما روی جامعه میگذارد و عاقبتیست که خود پیدا میکند. حالا و از این فاصله زمانی که نگاه میکنیم تاثیر سینما بر جامعهی آنروز را بهتر میتوانیم تحلیل نماییم. بهبیانی دهه های ۴۰ و ۵۰ شمسی سینما ضمن تبدیل شدن به مهمترین تفریح مدرنِ طبقه شهرنشین ایران، موثرترین رسانه موجود در جامعه نیز میشود. این شرایط در حالی اتفاق میافتد که بعد از انقلاب سفید جامعه ایرانی درگیر شدیدترین جنگ پنهان و آشکار بین مظاهر مدرنیته با سنت شده بود. درواقع اوجگیری سینمای ایرانی، بعد از گنج قارون، همزمان میشود با آغاز تشدید درگیری بین ارزشها و عادات سنتی با نظم نوینی که مدرنیته به همراه آورده بود
گزارش آماری نقض حقوق زنان، شهریورماه ۱۴۰۱
سپیده عشقی، شهلا شاهسونی، سعید پورمند
ردیف | موضوع | مرداد | شهریور |
۱ | اخبار عمومی | 24 | 22 |
۲ | احضار به ددگاه | 3 | 3 |
۳ | احکام صادره | 11 | 11 |
۴ | بازداشت | 17 | 18 |
۵ | اعدام | 2 | 1 |
۶ | زندان و زندانی | 39 | 31 |
۷ | اعتصابات | 0 | 4 |
۸ | اعتراضات | 0 | 10 |
۹ | خشونت علیه زنان | 8 | 29 |
۱۰ | خودکشی | 12 | 5 |
۱۱ | قتل های ناموسی | 9 | 5 |
12 | آسیب های اجتماعی | 28 | 9 |
جمع | 153 | 148 |
آگاهی بیشتر:این گزارشات آماری از میان بیش از 148 خبر که در طول ماه شهریور ۱۴۰1 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق زنان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری و مهرنیوز جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق زنان در شهریورماه همکاری کردند، خانمها: شراره هادی زاده رئیسی، فریده فراعی، زهرا یزدی هاشمی، سارا آسیابان، شهین تاج فتح زاده، کوثر ولی زاده، سپیده عشقی، مونا احمدی پور و آقای حامد غریب زاده میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری قتلهای قانونی،شهریور ماه ۱۴۰۱
فرشاد اعرابی
ردیف | موضوع و نوع جرم | کودک | زنان | مردان | جمع | ||
۱ | اخبار زندانیان در انتظار اعدام | ۰ | 0 | 1۱ | 1۱ | ||
۲ | اخبار اعدامیان | 0 | ۲ | ۱۱ | ۱۳ | ||
۳ | صدور حکم اعدام | قتل | 0 | 0 | 4 | 4 | |
فعال ال جی بی تی | ۰ | ۳ | 1 | ۴ | |||
محاربه | 0 | 0 | 2 | 2 | |||
فعال سیاسی | 0 | 0 | 1 | 1 | |||
۴ | اجرای حکم اعدام | قتل | ۰ | 1 | 29 | 3۰ | |
مواد مخدر | ۰ | 0 | 30 | 30 | |||
تجاوز به عنف | ۰ | ۰ | 3 | 3 | |||
محاربه | 0 | 0 | 2 | 2 | |||
فعال سیاسی | ۱ | 0 | 1 | ۲ | |||
5 | اجرای حکم قطع عضو | 0 | 0 | 3 | 3 | ||
6 | مرگ در زندان | ۰ | 1 | 1 | 2 | ||
7 | خودکشی در زندان | 0 | 1 | 0 | 1 | ||
۸ | رهایی از اعدام | قتل | ۰ | ۰ | 40 | ۴۰ | |
جمع | 1 | 8 | 13۹ | 14۸ | |||
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 95 خبر که در طول شهریورماه ۱۴۰1 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند شبکه حقوق بشر کردستان، هرانا، سازمان حقوق بشر، جوانهها، ههنگاو، روزنامه اعتماد، خبرگزاری صداوسیما، رکنا، ایسنا، ایرنا، رسانک، خبرگزاری میزان، خبرگزاری مهر، عصر ایران، آفتاب نیوز، رادیو زمانه، سازمان محیط زیست و جوان آنلاین جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در شهریور ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: میلاد ترغیبی، زهرا رهایی، کریم ناصری، مهدی محمدپور، قندیل دادخواه، لیلا ابوطالبی آدرگانی، ایرج دانای طوس، رضا شایگان، ابراهیم یوسفی، امین بلوردی بهمن، محمدرسول پورتندرست، نوید بهداد، نرگس مباشریفر، پریسا نیکونام نظامی، آراس کرمی، نازنین فانی، مصطفی حاجی قادر مرحومی، فرشاد اعرابی، سحر حاجی قادر مرحومی، مصطفی مصطفینیا، محمدحسام فانی، ستار کرمی، صادق فرخی قصرعاصمی، غزاله ابطحی میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان، شهریور ماه ۱۴۰۱
سمانه بیرجندی، زهرا باجلان، سعید پورمند
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
2 | 3 | بازداشتها | 1 |
2 | 7 | صدور اجرای حکم | 2 |
2 | 2 | علمی فرهنگی | 3 |
0 | 1 | کمبودها و محرومیتها | 4 |
3 | 1 | لغو کنسرتها و نمایش فیلمها | 5 |
0 | 0 | مطبوعات | 6 |
0 | 0 | اعتراضات، انتقادات و تجمعات | ۷ |
24 | 7 | اجتماعی | ۸ |
1 | 4 | هنرمندان زندانی | 9 |
34 | 25 | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 27خبر که در طول ماه شهریور ۱۴۰1 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنرآنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهریآنلاین و مهرنیوز جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق هنر و هنرمندان در شهریورماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: رزا جهانبین، سمانه بیرجندی، مرضیه مهدیه، پویا حسابی، زهرا باجلان، حسام فانی، مهدی کرباسیان، وحید یگانه، پدرام معادی، سعید پورمند، امیررضا ولیزاده، آیلار اسماعیلی میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، شهریور ۱۴۰۱
رضا شایگان
شهریور | مرداد | عنوان | ردیف |
۶۳ | ۱۴۱ | اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیههای بینالمللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان | ۱ |
۴۲۵ | ۶۴ | بازداشتها | ۲ |
۱۲ | ۸ | احضار به دادگاه و بازجویی | ۳ |
۵۲ | ۵۴ | احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه | ۴ |
۴۵ | ۶۴ | زندان و زندانی شامل: ضربوشتم، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی، ناشی از مین | ۵ |
۳۶ | ۳۳ | کولبران کشته و مجروح توسط نیروها | ۶ |
۱۵ | ۱۷ | سوختبران کشته و مجروح توسط نیروها | ۷ |
۳۲۷ | ۹۳ | تیراندازی به مردم | ۸ |
۲۶ | ۳۳ | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی و قتلهای ناموسی | ۹ |
۱۰۰۱ | ۵۰۷ | جمع |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۲۹۴ خبر که در طول ماه شهریور ۱۴۰1 تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، کُردپا، ههنگاو، ایسنا، ایرنا، امتداد، مرکز صدا و سیما، مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، ایرنا، خبرگزاری صداوسیما، کردانه، دیدهبان ایران، کمپین فعالین بلوچ، همشهری آنلاین، جوانهها، ایران وایر، رسانک و جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در شهریور ماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: میلاد ترغیبی، زهرا رهایی، کریم ناصری، مهدی محمدپور، قندیل دادخواه، لیلا ابوطالبی آدرگانی، ایرج دانای طوس، رضا شایگان، ابراهیم یوسفی، امین بلوردی بهمن، محمدرسول پورتندرست، نوید بهداد، نرگس مباشریفر، پریسا نیکونام نظامی، آراس کرمی، نازنین فانی، مصطفی حاجی قادر مرحومی، فرشاد اعرابی، سحر حاجی قادر مرحومی، مصطفی مصطفینیا، محمدحسام فانی، ستار کرمی، صادق فرخی قصرعاصمی، غزاله السادات ابطحی میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو، شهریور ماه ۱۴۰۱
پوریا طالبزاده، مجید قادری نژاد، احسان احمدیخواه
ردیف | موضوع | عنوان خبر | مرداد | شهریور |
۱ | اخبار عمومی دانشگاه | اخبار عمومی (اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیهها، نامهها و…) | 2 | 0 |
۲ | اخبار دانشگاهها (کمبود امکانات و تجهیزات دانشگاه، و…) | 8 | 3 | |
۳ | اخبار دانشگاهیان | بازداشت دانشگاهیان | 2 | 4 |
4 | احکام صادره دانشگاهیان | 3 | 1 | |
5 | زندان و زندانی دانشگاهیان (شکنجه، ضربوشتم، بهداشت زندان، درمان و…) | 2 | 0 | |
6 | تجمّعات و اعتراضات | 3 | 0 | |
7 | محرومیت از تحصیل | 61 | 0 | |
8 | اخراج از دانشگاه | 1 | 0 | |
9 | اخبار جوانان | اخبار جوانان (عدم تفکیک جرایم، قتلهای ناموسی، انفجار مین، خودسوزی، خودکشی و…) | 1 | 2 |
10 | احضار و بازجویی جوانان | 1 | 0 | |
11 | احکام صادره جوانان | 12 | 6 | |
12 | بازداشت جوانان | 7 | 7 | |
13 | زندان و زندانی (شکنجه، ضربوشتم، بهداشت زندان، درمان و بیخبری از بازداشتی یا زندانی و…) | 9 | 3 | |
14 | شلیک نیروهای نظامی به مردم (سوختبر، کولبر و…) | 2 | 1 | |
جمع | 114 | 27 |
آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۲۷ خبر که در طول ماه شهریور ۱۴۰۱ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو تهیه شده است که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، ههنگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوانآنلاین و دانشجوآنلاین جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق جوان و دانشجو درشهریورماه همکاری کردند، خانمها و آقایان: احسان احمدیخواه، مهدی افشارزاده، عباس منفرد، آرش احمدی، نیلوفر جلیلی، هستی عبداللهی اصل، پوریا طالبزاده، سمانه بیرجندی، پریسا سخایی ناهید عیوضی رسول بلغار، مهناز ترابی، داوود واحدیپور و امیرحسین کریمی میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۲
مرضیه مهدیه
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان در تاریخ ۱۵ آگوست ۲۰۲۲ در ساعت ۱۸:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول موقت و اعضای کمیته، سخنرانان، جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه سرکار خانم ستاره دژم ضمن خوشامدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را معرفی نمودند.
بخش ١: آقای مهدی افشارزاده گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق هنر و هنرمندان در ایران در مرداد ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: تهران، یعقوب احمدوند شاعر و فعال مدنی، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. براساس این گزارش، ماموران امنیتی با یورش به منزل یعقوب احمدوند پس از تفتیش منزل برخی لوازم شخصی وی از قبیل دست نوشتههایش را هم توقیف کردند. خبر: در روزهای اخیر، پس از این که محمد خزاعی، رییس سازمان سینمایی ایران به صراحت اعلام کرد که لیست افراد ممنوع از کار را ارایه میدهد، فشار نهادهای امنیتی روی سینماگران افزایش یافته است. سینماگران تهدید شدهاند که در صورت عدم برائت، با احکامی نظیر ممنوعیت از کار و ممنوعیت خروج از کشور مواجه میشوند.
بخش۲: آقای مصطفی منیری به بررسی هدف ۱۱ از اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختند: هدف اصلی ۱۱: تبدیل شهرها و سکونتگاههای انسانی به مکانهای همهشمول، امن، مقاوم و پایدار، ۱-۱۱ تضمین دسترسی همه افراد به مسکن مناسب، ایمن و مقرون به صرفه و خدمات پایه و نوسازی محلههای فقیرنشین تا سال ۲۰۳۰، ۲-۱۱- فراهم آوردن امکان دسترسی به سامانههای نقل و انتقال ایمن، مقرون به صرفه، قابل دسترس و پایدار برای همه، ارتقای ایمنی جادهها، به ویژه از طریق افزایش نقل و انتقال عمومی با توجه ویژه به نیازهای اقشار آسیب پذیر، از جمله: زنان، دختران، معلولان و سایر افراد تا سال ۲۰۳۰، ۳-۱۱- افزایش شهرسازی پایدار و همهشمول و ظرفیت سازی برای طراحی و مدیریت سکونتگاههای شهری مشارکتی، جامع و پایدار در همه کشورها تا سال ۲۰۳۰، ۴-۱۱- تحکیم تلاش برای حفاظت و پاسداشت میراث فرهنگی و طبیعی جهان، ۵-۱۱- کاهش قابل ملاحظۀ میزان مرگومیر و تعداد افراد مبتلا به بیماری و کاهش چشمگیر خسارتهای اقتصادی مستقیم مرتبط با تولید ناخالص داخلی جهانی ناشی از بروز بلایای طبیعی، از جمله بلایای مرتبط با آب، با تأکید بر حمایت از فقرا و اقشار آسیبپذیر تا سال ۲۰۳۰، ۶-۱۱- کاهش سرانه آثار منفی پدیدههای زیستمحیطی بر شهرها، از جمله از طریق: توجه ویژه به کیفیت هوا و مدیریت زبالهها و مواد زائد شهری و غیره تا سال ۲۰۳۰، ۷-۱۱- فراهم آوردن امکان دسترسی جهانی به فضاهای عمومی و سبز، همهشمول، در دسترس و ایمن، به ویژه برای زنان و کودکان، سالمندان و معلولان تا سال۲۰۳۰، ۱۱- الف- حمایت از برقراری پیوندهای مثبت اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی میان نواحی شهری، حومه و مناطق روستایی، در سایه تقویت طرحهای توسعه ملی و منطقهای، ۱۱- ب- اجرای طرحها و اتخاذ سیاستهای یکپارچه در جهت فراگیر شدن، کارآیی منابع، کاهش آثار تغییر اقلیم و سازگاری با آن و مقاومت در مقابل بلایای طبیعی، و انجام اقدامات جامع بر اساس چارچوب سندای، مبنی بر کاهش خطر بلایای طبیعی برای سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰، به منظور مدیریت خطر بلایای طبیعی در همه سطوح، تا سال ۲۰۳۰،همزمان با افزایش پایدار تعداد شهرها و سکونتگاههای انسانی، ۱۱-ج- حمایت از کشورهای دارایِ پایینترین سطح توسعه یافتگی از طریق بنا کردن ساختمانهای پایدار و مقاوم با استفاده از مصالح محلی و ارائه کمکهای مالی و فنی به آنها. خرید مسکن برای تقریبا نیمی از مردم ایران رویایی غیرقابل تحقق است. جمعیت زیر خط فقر مسکن در ایران ۱،۸ برابر نرخ متعارف جهانی است. بیش از۴۰ درصد خانوارهای ایرانی زیر خط فقر مسکن هستند. با استناد به تعریف جهانی از فقر مسکن خانوارهایی که بیش از ۳۰ درصد از هزینه ماهانه یا سالیانه خود را صرف تأمین مسکن میکنند زیر خط فقر مسکن هستند. در تهران این شامل حال ۷۰ درصد ساکنان شهر میشود. بیش از دو سوم تهرانیها هزینه اجاره بهایشان بالاتر از کشورهای مختلف جهان است و برای یک زوج در این شهر ۶۶ سال طول میکشد تا صاحب مسکن شوند. آن هم اگر دستمزدها متناسب با رشد تورم افزایش داد شوند. این مدت در سایر نقاط ایران ۳۰ الی ۳۳ سال است، در حالی که صاحب خانه شدن در سایر کشورها برای یک خانواده حدود ۱۰ تا ۱۲ سال طول میکشد. چهار میلیون و ۵۰۰ هزار مسکن خالی سال اول دولت ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران سال طلایی برای او است و اگر او نتواند مشکل مسکن را حل کند مطالبات سنگینتر میشود. دولت وعده ساخت سالی یک میلیون مسکن را داده است. اما این یک میلیون خانه در سال با کدام منابع مالی باید ساخته شوند؟ زیرا سال طلایی رئیسی با کسری بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی شروع شده است. روشن نیست ساخت این خانهها چند سال طول بکشد و قانون نیز نتوانسته مشکل بازار مسکن را حل کند. در بازار مسکن ایران چهار میلیون و ۵۰۰ هزار خانه خالی و یا خانه دوم وجود دارد که مردم قرار بود بتوانند ظرف ۶ ماه اول سال گذشته از خانههایی که بلا استفاده هستند استفاده کنند. مالیات بر خانههای خالی دولت رئیسی وعده داده است که با اخذ مالیات بخشی از مشکل مسکن را حل کند. اما در قانون مالیات بر خانههای خالی یک استثنا وجود دارد، آنهم این که اگر کسی در تهران خانه دارد و در یک شهر دیگر خانه خالی دارد، آن خانه خالی از مالیات معاف است. بخشی از خانهها در قالب اقامت دوم به عنوان تفرجگاه مورد استفاده قرار میگیرد. خانههایی که بخش زیادی از آنها در مناطق گران قیمت شهر است و عرضه آنها میتواند کمک کند تا به صورت پلکانی خانههایی که در پایین دست هستند ارزانتر شود. قانونی نیز به نام قانون جهش تولید مسکن تصویب شده است که بر اساس آن همه دستگاهها موظف شدهاند زمینهای خود را ظرف دو ماه در اختیار وزارت راه و شهرسازی قرار دهند و ظاهرا برای این موضوع ضمانت اجرایی هم تعیین شده است. مشاور وزیر راه و شهرسازی گفته اگر در برخی از استانها همکاری نکردند یک ماه سازمان ثبت فرصت دارد تا زمینها را به نام وزارت راه و شهرسازی کند. او تأکید کرده است که شخص رئیس جمهور پای این موضوع است. بحث واگذاری زمین در حالی مطرح میشود که فساد در نحوه اداره کلان شهرها در ایران سابقهای طولانی دارد. محمد باقر قالیباف، شهردار سابق تهران و رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی، پروندهای قطور در این زمینه دارد. در شهریور ۹۵ اسنادی جنجال برانگیز در رابطه با واگذاری املاک نجومی در دوران ریاست قالیباف بر شهرداری تهران و فساد، تخلف و ناکارآمدی در این نهاد منتشر شد. نقش احمدی نژاد در مسکن مهر سر پل ذهاب با وقوع زلزله در غرب ایران، یکبار دیگر بحث درباره کیفیت پایین و عدم ایمنی مسکن مهر در رسانههای ایران بالا گرفته است. به گزارش رسانههای ایران ساخت مسکن مهر سر پل ذهاب که در زلزله اخیر بخشی از آن تخریب شد، در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد آغاز و در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی تکمیل و افتتاح شده بود دراین هدف داشتن مسکن مناسب با قیمت معقول از جمله وظایف یک دولت است که برای شهروندانش باید این حداقل را فراهم کند. داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند. متن بالا اصل ۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که حق هر فرد و خانواده ایرانی را در خصوص داشتن مسکن مطرح میکند که بر اساس این اصل، دولتها موظف به آن شدهاند. از آنجا که حق مسکن هم یکی از حقوق اساسی هر فرد در جامعه محسوب میشود، اصل ۳۱ قانون اساسی بر این امر تصریح داشته و به خصوص در مورد اقشار نیازمندتر بر اجرای آن تاکید کرده است. بازار مسکن در کشور همواره دچار نابسامانیهای فراوانی در حوزه عرضه و تقاضا و مهمتر از آن افزایش قیمت بیرویه و بیبرنامه بوده است که طی سالهای گذشته رویکرد مناسبی هم در کنترل این روند اتخاذ نشده و یا اگر هم شده است چندان تأثیر مثبتی برای رفع این معضل نداشته است. با توجه به نوسانات اقتصادی اخیر کشور نیز این مسأله بحرانیتر شده و داشتن مسکن مناسب را برای بسیاری از خانوادههای ایرانی تبدیل به رویایی دست نیافتنی کرده است. با بیان اینکه تا زمانی که مسکن کالا محسوب شود، مشکلات این حوزه مرتفع نخواهد شد، دولت در هر جامعه متولی و متصدی اداره کشور به عنوان نماینده ملت تلقی شده و مجموعه امکانات جامعه برای اجرای وظایف محوله به این نهاد واگذار میگردد. در واقع بین دولت و ملت در تمام دنیا یک قرارداد نانوشته و در عین حال نوشتهای وجود دارد. این رابطه حقوقی به صورت نانوشته در ذات و طبیعت خود حقی برای آحاد مردم تحت حاکمیت و تکلیفی برای دولت ایجاب میکند و در چارچوب عقد اجتماعی یا میثاق ملی که حقوقدانان آن را در چارچوب قانون اساسی منعکس میدانند، تکالیف مشخصی برای دولت تعیین میکند که متقابلا به عنوان حقوق و آزادیهای ملت از آن نام میبرند. تأمین مسکن یعنی با لحاظ شرایط فردی، اقتصادی، طبقات اجتماعی و تعداد عائله یا بستر سازی برای ایجاد تعهد، یک مسکن مناسب با فرهنگ و سایر پارامترها برای مردم تأمین شود که متأسفانه دولت به چنین وظیفهای به درستی عمل نکرده است. هر چند در دولت سابق قدمهایی بدون توجه به اعمال نظرات جناحی و سیاسی به صورت عینی در چهارچوب خانههای مهر انجام شد، اما ظاهرا علت عدم آسیبشناسی، عدم ارزیابی نیازها و عدم تناسب جغرافیایی یا طبقات اجتماعی و اقتصادی نیاز مردم برطرف نگردید. در کلان شهرهایی مانند تهران، نهادهای عمومی با فروش زمین و هوا و انسداد شریان حیاتی و تنفسی شهر و از بین بردن منابع طبیعی، باغات و انفال بستری برای ساخت مسکن به وجود آوردند، اما ظاهرا مسکنی که نه برای رفع نیازها بلکه به عنوان کالا تلقی شد و وسیله ثروت اندوزی بسیاری و فقر عدهای دیگر شد به گونهای که تهران وارد مهاجرت معکوس گردید. نکته قابل توجه در جامعهشناسی این است که برای داشتن یک زندگی متعادل و متعارف نیاز به مؤلفههای کار، مسکن، آموزش و بهداشت داریم، این چهار اولویت که نیازهای حداقلی به آنها اطلاق میشود جز لازمه زندگی یک انسان متعارف است، انسانی که در جوامع غیر مسلمان با رعایت حقوق انسانی این احتیاجات مورد توجه قرار گرفته و خانههایی با قیمت مناسب ساخته شده و در اختیار مردم نیازمند قرار میگیرد، ولی در کشور ما با وجود اینکه داعیه عدل علوی و آزادی داریم عملا آموزش، بهداشت، کار، اشتغال و مسکن به عنوان رویاهای دست نیافتنی برای بخشی از مردم تبدیل شده و امکانات مربوط به مسکن، آموزش و بهداشت به خانوادههای مرفه و عمدتا ثروتمند شده بعد از انقلاب اختصاص یافته است. هر چند مسکن کالا تلقی نمیشود اما سیاست حاکم بر این بخش در کشور آن را تبدیل به کالا نموده و تا زمانی که از این حالت خارج نشویم و سرمایهها به بخش تولید هدایت نشود، عملا تحقق حقوق طبیعی و اساسی مندرج در قوانین ما برای ملت میسر نخواهد شد و ادامه این سیکل با سفته بازی و دلالی که در تمام بخشها بر مردم فشار آورده، این محرومیت از حقوق اساسی را دو چندان خواهد نمود و نتیجه منفی آن عدم ازدواج، طلاق، مهاجرت، افسردگی، خودکشی و اعتراض خواهد بود.
بخش ۳: خانم زهرا رهایی سخنرانی خود را با موضوع سلمان رشدی و ازادی قلم ایراد کردند: سلمان رشدی: تو بخاطر عقیدهات سرمیبری، سنگسار میکنی، اعدام میکنی، تجاوز میکنی، دست و پا قطع میکنی، آن وقت من بیدین خطرناکم؟! امروزه آزادی بیان به صورت گستردهای یکی از حقوق بشر تلقّی میشود، بدین معنی که انسانها بخاطر انسان بودنشان حق آزادی بیان دارند. به صورت تاریخی مفهوم حقوق بشر ریشه در مفهوم حقوق طبیعی دارد که خود تکامل یافته مفهوم قوانین طبیعی است. باید عنوان کرد که در اصل مفهوم آزادی قلم ازدو اصل آزادی بیان و عقیده و تفکر گرفته میشود. وتا زمانی که بشر بر روی کرهی خاکی زنده است مفهوم آزادی نیز سایه به سایه او در حال حرکت و ارتقا خواهد بود. آزادی در واقع جز مهم ترین حقوق اساسی افراد محسوب می شود وهر کس آزاد است هرعقیدهای را بپذیرد و آن را به زبان بیاورد و این حق شامل پذیرفتن هرگونه رای بدون مداخله اشخاص میباشد و میتواند به هر وسیله که بخواهد بدون هیچ قید و محدودیت به حدودجغرافیایی، اخبار و افکار را تحقیق نماید و دریافت کند و انتشار دهد. فلسفه آزادی بیان در کشورها برای بیان نظرات و انتقادات به صورت آزادانه است، بدون اینکه ضمانت اجراداشته باشد یا خطری تهدیدشان کند. همه دولتها باید و موظف هستند آزادی بیان را به طور خاص در عرصههای ارتباطات گروهی و اجتماعی و فضای مجازی ازجمله روزنامه، مجله، کتاب، سینما، رادیو، تلویزیون و شبکههای اجتماعی و مانند اینها طبق قوانین تضمین کنند وهیچ مقامی حق ندارد برخلاف موازین قانونی برای انتشار یا عدم انتشاراطلاعات یا مطالب درصدد اعمال فشار بر مطبوعات و سایر رسانهها برآید یا به سانسور یا کنترل نشریات و سایر رسانهها اقدام کند. حال نگاهی به زندگی سلمان رشدی با نام کامل سر احمد سلمان رشدی که به دلیل استفاده از آزادی در بیان و قلم قربانی یکی ازترورهای فرامرزی حکومت جمهوری اسلامی ایران شد. اونویسنده و مقاله نویس سرشناس بریتانیایی-آمریکاییست که در سال ۱۹۴۷در هند زاده شد. سلمان رشدی به بیان خودش یک خداناباور تندرو ساکن نیویورک است که چهار بار ازدواج کرده ودوفرزند دارد وهمچنین مؤلف ۱۴ کتاب، صاحب نشان شوالیه برای خدماتش در حوزه ادبیات وبرنده جایزه ادبی بوکر است. بخش مهم شهرت رشدی اما معروفیتی است که آن را ازانتشاررمان آیات شیطانی به دست آورده است. رمانی که انتشارات پنگوئن بریتانیا آن را از بحث برانگیزترین کتابهای عصر جدید خوانده است. رمان آیات شیطانی که رشدی درنگارش آن تا حدودی از زندگی محمد و داستان نزول الهام گرفته است، دربریتانیا مورد تحسین منتقدان ادبی قرار گرفت و جایزه ادبی وایتبرد بریتانیا را درسال ۱۹۸۸ از آن خود کرد. ورق اما برای رشدی از موقعی برگشت که برخی مسلمانان گفتند کتاب آیات شیطانی او حاوی متون کفرآمیزی است که باورهای آنان را مسخره کرده است. حدود یک سال پس از انتشار این کتاب و در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۷، روحالله خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد. در پی فتوای خمینی، سیل اخبار درباره او به رسانههای جهان سرازیرشد. رشدی با همسرش پنهان شد و پلیس بریتانیا برای او محافظ شخصی مقررکرد. رشدی بیشتر سالهای دهه ۹۰ میلادی را در اختفا سپری کرد. در بخشی از فتوای خمینی درباره رشدی آمده است: به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است وهمچنین ناشران مطلع از محتوای آن، محکوم به اعداماند. از مسلمانان غیور میخواهم تا درهر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام کنند. تاپیش از حمله اخیر به سلمان رشدی، او و مترجمان کتاب آیات شیطانی چندین بار هدف اقدام به قتل قرار گرفتند. اوپس ازسالها به اختفا رانده شدن، تازه داشت نفسی تازه میکرد. پیش از این نیز در سالهای اخیرعلی خامنهای، رهبر کنونی حکومت جمهوری اسلامی نیز حکم کشتن رشدی را تیری خوانده بود که تا بر هدف ننشیند، از پا نخواهد نشست. نکتهای که درباره کتاب جالب است و به احتمال زیاد باعث دادن فتوای قتل سلمان رشدی شده است این است که در قسمتی از آیات شیطانیبه امامی اشاره میشود که در تبعید است و پس از انقلاب در کشورش به وطن بازمیگردد. این امام به گفته منتقدان و حتی خود رشدی اشارهای به روحالله خمینی دارد. کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی پس از حمله اخیر به او یکی از پرفروشترین کتابهای سایت آمازون شد لازم به ذکر است که این کتاب نخستین بار ۳۴ سال پیش منتشرشد که به دنبال آن فتوای قتل سلمان رشدی از طرف خمینی صادر شد. ضارب این نویسنده۷۵ ساله، هادی مطر لبنانیتبار، مسلمان و از هواداران خمینی و حزبالله لبنان است که همسوییهای فکری و جدی آشکار با مقامات جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشته است. او در مصاحبهای ویدئویی با روزنامه نیویورک پست گفته است از این که سلمان رشدی دراین حمله جان نباخته، ناراحت و متعجب است. متأسفانه پر واضح است که این حمله وحشیانه و سوقصد تنها ناشی از سیاست دیرینه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران درسرکوب آزادی بیان در داخل و خارج از مرزهای تحت حکومتش و همچنین امتناع از لغو فتوای قتل سلمان رشدی است. مقامات جمهوری اسلامی ایران از سی و چهار سال پیش تا به امروز از پس گرفتن فتوای قتل سلمان رشدی به مسلمانان جهان که اززبان حاکمان نظام صادرشده، خودداری کردهاند. این حمله وحشیانه به همه ما یادآوری میکند که چشم بستن ونادیده گرفتن اقدام حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در سرکوب مخالفان خود، پیامد مستقیم و ناگواری برای جامعه جهانی دارد.لازم به ذکر است که در سالهای اخیر نیز برخی نهادهای مذهبی و حکومتی در جمهوری اسلامی از جمله بنیاد ۱۵ خرداد که توسط خمینی تاسیس شده بود و هماکنون زیر نظرعلی خامنهای فعالیت میکند، جایزهای به ارزش بیش از سه میلیون دلار برای قاتل سلمان رشدی تعیین کرده بودند. سلمان رشدی متأسفانه اولین و آخرین قربانی سیاست سرکوب و کشتن کسانی نیست که با سیاستها و دیدگاههای حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران مخالفت و انتقاد میکنند. حکومت جمهوری اسلامی ایران که تحت کنترل یک رهبر غیرمنتخب با اختیارات نامحدود قرار دارد، به طور پیوسته در حال برخوردهای خشن قضایی و امنیتی با همه افرادیست که دیدگاهای انتقادی به حاکمیت وایدئولوژی اسلامی دارند و یا صرفا جهت حمایت از حقوق اولیه بشر فعالیت میکنند. این حاکمیت، سیاست سرکوب خشونتآمیز خود را فراتر از مرزهای خود گسترش داده است به عنوان مثال، آزار و اذیت و تلاش برای ربودن مخالفان، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشرایرانی که درحیطههای برون مرزی کار میکنند و بازداشت اعضای خانوادهشان درایران. مانندروحالله زم، روزنامهنگار منتقد جمهوری اسلامی که به دست ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شد و به ایران بازگردانده شد و آذرماه سال ۱۳۹۹ و پس از یک محاکمه ناعادلانه، اعدام شد. دولتهای سراسر جهان، به ویژه آنهایی که در حال مذاکره با جمهوری اسلامی هستند، باید به طور آشکار و مستقیم به همتایان ایرانی خود، علنی و خصوصی هشدار دهند که این اقدامات شنیع وغیرقانونی، پیامدهای سیاسی و دیپلماتیک معناداری درپی خواهد داشت. تلاش برای قتل این نویسنده برجسته، نمونهای است که نشان میدهد رژیم تروریست و جنایتکار در ایران برای خفه کردن آزاد اندیشان تا کجا پیش خواهد رفت. حقیقتا این رژیم انقلابی با تمام موجودیت خود، الهامبخش چنین حملات شنیعی است. از مدافعان حقوق بشر و مخالفان ایرانی تا شهروندان و مقامات خارجی، از ایالات متحده آمریکا تا فرانسه، از آرژانتین تا لبنان و سوریه، و تا خود مردم ایران آن هم به طور روزانه، جمهوری اسلامی مدتهاست که با کارزار خشونت و ترور خود، جهان را به گروگان گرفته است ومتأسفانه قدرتهای غربی با ادامه مذاکره، به این رژیم سرکش، برابری اخلاقی دادهاند، و به این کارزار وحشیانه ترور که ازبالاترین سطح رژیم فرمان میگیرد، جسارت و قدرت و شجاعت بخشیدهاند. آقای رشدی نزدیک بود تاوان این سیاست ناشی از اشتباه محاسباتی را با جانش بدهد. اکنون که او در حال بازیابی سلامتش است، برایش بهبودی سریع و کامل را آرزو میکنم و به فکر او و خانوادهاش در این زمان دشوار هستم. باشد که او به زودی و با تنی سالم، نزد کتابها و نوشتههایش که علاقمندان بسیاری دارد، باز گردد. این حمله نفرتانگیز، تنهاحمله به آقای رشدی نبود، بلکه حملهای به همه آزاد اندیشان بود. این حمله، نماد ماهیت رژیمی است که به آن الهام بخشیده است. سرانجام وقت آن رسیده که جهان به صدای ملت ایران که مدتهاست نادیده گرفته شده، توجه کند و به آنها در مبارزهشان برای آزادی کمک نماید، و یک بار برای همیشه همچون حکومتی مطرود با این رژیم رفتار کند که خود همواره آن را به اثبات رسانده است. چنین توحشی در جهان متمدن امروز نتیجه پیروی از بدویت و تصمیمات قرون وسطایی روح الله خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی درایران میباشد که همه مسلمانان جهان را با صدورفتوایی ننگین به ترور و قتل سلمان رشدی، نویسنده رمان آیات شیطانیترغیب نمود و متذکر شد که هرکس در این راه کشته شود، جایگاهش در بهشت است! البته باید خاطر نشان کرد، که کشتار زنجیرهای و حذف بسیاری از داستان نویسان ایرانی منتقد نظام هم از اوایل انقلاب آغاز شده بود و متأسفانه نویسندگان معروف در سراسر کشور ربوده و به طرز وحشیانه ای به قتل رسیدند ومیرسند. اکنون با ورق زدن تاریخ قابل درک است که علیرغم چندین دهه ترفند دردیپلماسی فریبکارانه و فعالیتهای تروریستی متعدد، رژیم اسلامی مانند همیشه مصمم به تحقق اهداف خود با اقدامات تروریستی و سرکوب همه جانبه آزادی بیان وعقیده است. ثمره تلخ این رویکرد متحجرانه و شکست خورده چیزی نیست جز حجم فزاینده ووقیحانه ترور رژیم اسلامی در غرب به خصوص در خاک اروپا و آمریکا. بله متأسفانه حاکمان و بنیانگذاران رژیم جمهوری اسلامی که حلقوم شاعران، نویسندگان و آزاداندیشان را در سرزمین ما مچاله میکنند با فراخوانی جهانی، همه دستهای زمخت توحش را ازغارهای بربریت به بیرون کشیدند تا با زوزه بلند و هراسناک شقاوت و جزم اندیشی نه تنها صدای انسان آزاد بلکه اصل آزادی اندیشه و بیان را خفه سازند. باید تمام مردم دنیا ضمن ابرازانزجارعمیق از این حرکت ضد انسانی و محکوم کردن همه آن دیو سیرتان که با تحریک اوباش و کوردلان سعی در خاموشی صدای آزادی دارند، بار دیگر پشتیبانی قاطع خود را از این نویسنده خلاق و توانا و همین طور از اصل بنیادین آزادی اندیشه و بیان به صراحت اعلام کنند. به یک معنا میتوان گفت مهمترین درون مایه آیات شیطانی نه مذهب، بلکه تاریخ است و نویسنده در این میان نقش آفریدگار را از خداوند میگیرد و به انسان میدهد. رشدی درهمان حال یادآوری میکند که آنچه که در رمان او اتفاق میافتد، چکیده قلم و حاصل تخیل اوست و به همین سبب هم قائم به ذات و جدای از واقعیت بیرونی، واقعیت دارد و این همان حقیقتی است که مذهب میخواهد در هر لحظه آن را بپوشاند. به این ترتیب در آیات شیطانی اصالت هنر در مقابل جعل مذهب قرار میگیرد. نویسنده اذهان میدارد که هیچگاه از نگارش این کتاب جذاب و زیبا پشیمان نیست و اگر به عقب باز گردد بازهم آن را به رشته تحریر در خواهد آورد.در آخر اینکه اعلام میدارم با توجه به اینکه متأسفانه هنوز افکار مخرب خمینی در دنیا قربانی گرفته و تباهی میآفریند، و همچنین حمله به سلمان رشدی وآثاراونمونه بارزحمله به آزادی بیان و آزادی اندیشه است ونفی این آزادیها کلیه حقوق انسانی را در معرض خطر قرار میدهد ما مجموعه فعالان حقوق بشر: این سو قصد بیرحمانه و وحشیانه اخیر به سلمان رشدی را به شدت محکوم کرده وقاطعانه و مجدانه از دول اروپایی و همچنین دولت ایالات متحده آمریکا میخواهیم که رژیم جمهوری اسلامی را به دلیل نقض مداوم حقوق اولیه بشر علیه ایرانیان و سایر آزاداندیشان مورد بازخواست قراردهند. چرا که نویسندگانی چون سلمان رشدی در راستای بیناسازی و آگاهی رسانی، ضمن دفاع از آزادی بیان و اندیشه، از مخالفان سرسخت تاریکگرایی قرون وسطایی بوده ودربرابرخرافات، ستیزه جویی، پیروی های بزدلانه و متعصبانه مبارزه می کنند. وهمچنین ضمن انتقاد از چشم فروبستن دولتهای غربی بر اقدامات تروریستی و نفرتپراکنی جمهوری اسلامی این انفعال را زمینهساز حمله اخیردر آمریکا دانسته وضمن معرفی جمهوری اسلامی به عنوان دشمن اصلی مردم ایران و دشمن صلح و امنیت جهان از کشورهای دمکراتیک خواهانیم برای دفاع از آزادی بیان و اصول جهانشمول حقوق بشر، سفرای خود درایران را فرا بخوانند و حضور نظام تروریستی- اسلامی و سران آنها مانند ابراهیم رئیسی را در نهادهای بینالمللی هر چه محدودتر گردانند.
بخش ۴: خانم آیلار اسماعیلی سخنرانی خود را با موضوع هنر فرش بافی و زنان ایراد کردند: از بررسیهای تاریخی بدین گونه برمیآید که زنان پس از فراگیری فن سبد بافی و پارچه بافی، در غیاب مردان که به شکار و جنگ مشغول بودهاند به فراگیری و بافت قالی پرداختهاند. به بیانی دیگر، زنان خالقان هنر قالی بافی در جهان بودهاند که در ابتدا به بافت ساده گلیم میپرداختند و چه بسا روش بافت فرشهای کنونی از روش بافت گلیم اقتباس شده باشد. بافت گلیم یک بافت حصیری و سبدی میباشد و در آغاز برای حفاظت بدن از سرما استفاده میشد اما با تکامل فن بافندگی به شکل فعلی رواج یافت. یعنی برای پوشاندن سطح و مفروش ساختن کف چادرها به کار گرفته شد. قالی بافی از آغاز در میان ایلات و قبایل صحرانشین که کار اصلی و عمده آنان دامداری بود، پدیدار شد. پس از فراگیری ریسیدن و بافتن پشم به گلیم بافی پرداختند و پس از مدتی به تولید نوعی خاص از گلیم مشغول شدند که امروزه آن را ورنی مینامند و بیشتر درمناطق آذربایجان شرقی تولید میشود. ورنی از نظر بافت، حلقه واسطی بین گلیم و قالی محسوب شده و عمدتا زنان عشایر در کپرها و سیاه چادرهایشان به این امر میپردازند. اما شکی نیست فلات ایران مهد پیدایش قالی بافی بین ایلات و چادرنشینان بوده که با شرایط زیستی آنها هماهنگی داشته است. آنها دراوقات بیکاری خود، پشمهای چیده شده را ریسیده و پوششهایی را به وجود میآورند که برای تهیه چادر و فرش بادوام باشد. این پوششها بیشتر برای رفع نیاز طبیعی و مقابله با تغییرات جوی میباشد. آنها با ذوق و سلیقه سرشاری که در خود برای ایجاد نقشها و رنگهای بدیع و طبیعی دارند، در طول زمانهای متمادی زبانزد عام و خاص بوده که این تلاشها آغازی برای راه یابی این هنر به شهرها بوده است. خصوصیات فرش عشایری را میتوان در رنگها جستجو کرد که با تکرار محوری و مرکزی و با سادگی وصف ناپذیری بافته شدهاند. در طول هزاران سال، وجه مشترک همه دست بافتههای عشایری در نقوش پرندگان، صور هندسی و نگارهای درختان است که با توازن ویژهای در دراز و پهنای آن تکرار میشود. ترنج از دیگر نگارهایی است که یا به صورت مرکب و یا یک طرح واحد از قرنها پیش به عشایر و آبادی نشینان منسوب بوده است. نقوش شکسته و دواری که دارای نوعی تقارن محوری و یا تقارن مرکزی هستند، با مطالعه و بررسی بر روی اکثر تک گلها یا مجموعه ای از نقوش ترنجها و یا شمسهها در قالبهای بدوی وعشایری از این گونه تقارن برخوردارند. شاید زنان روستایی قالی باف مصادیقی همچون دنیا مزرعه آخرت، جنسیت زن و مرد، شب و روز، قهر و آشتی، بته جقه و خیر و شر را میخواهد منتقل نماید. زمانی که هنر قالی بافی به محیط شهر راه یافت، دگرگونی سریعی در سبکش پدیدار شد و مکتبهایی به نام سلاطین و حکومت ها رقم خورد. از فرشهای سلجوقی تا فرش های تاریخی دوره قاجاریه، از ویژگی هنری و ظرافت خاص برخوردار میباشند. نقوش عامیانه تجلیگاه اندیشه و ذوق هنر و احساس زن روستایی است که بر فرش دستباف نقش می بندد. این نقشها با انسان و با آنچه که با فطرت و اندیشه او مربوط است، پیوستگی دارد. زن روستایی در حقیقت کسی است که امکان برقراری ارتباط با معانی پنهان طبیعت و قوانین جاری در هستی را دارد. نقش و نگارها که گواه نیروی آفرینش و نشان ذوق و هنر زن روستایی میباشد. در عین سادگی، برگرفته از زندگی روزمره بوده و بنیاد هنرهای تصویری موجود در فرهنگ یک جامعه است. متن طبیعت و گیاهان خودرو بهترین راهنمای رنگ قالی برای قالی بافان است. همانطور که در اسناد و مدارک زندگی عشایری مشاهده میشود هر عشیره و قومی، رنگهای خاصی را با یک نوع خلوص، به انحصار خود در آورده است و با به کارگیری نقشها و رنگها در بافتههای ساده خود، عظمت روح و صلابت اندیشه را بر روی دستگاه قالی بافی انتقال میدهد. برای ساخت تنالیته رنگ قرمز، از رنگینه گیاهی روناس، عصاره آلبالو، توت سیاه، شاتوت، ریشه زرشک وحشی، گل انار و با به کارگیری حشرهای همچون قرمز دانه، با مرارت و سختی بسیار، پای پاتیل رنگ به سر میبرد، تا بتواند رنگهای قرمز را به دست آورد. همچنین برای تنالیته رنگی زرد و آبی، به ترتیب از رنگینههای گیاهی همچون اسپرک، برگ مو، چنار، توت، چای، چوب زرد، زرد چوبه، هلیله، زعفران، پوست پیاز برای استحصال رنگ زرد نیز وسمه، نیل، لاجورد برای رنگ آبی بهرهمند میشود. در ایران حدود یک میلیون قالیباف فعال داریم که فقط حدود ۲۰۰ هزار نفر آنها تحت پوشش بیمه قالیبافی هستند. طبق آخرین آمار حدود ۷۰ درصد جمعیت قالیباف را زنان تشکیل میدهند، زنان تنهایی که صدایشان شنیده نمیشود،؛ پشت دار قالی سلامتی خود را جا میگذارند و حتی از بیمه هم بیبهرهاند. پروین صبحها قبل از اینکه آفتاب بزند به کارگاه میرود و قالیبافی را شروع میکند. او پنجاه و پنج سال دارد، سی سال است که قالیبافی میکند و زندگیاش به تاروپودهای قالی گره خورده است. روزی هشت تا ده ساعت کار میکند و دردهایش او را خسته کردهاند. سالهاست که آرتروز زانو اذیتش میکند، اما هزینه عملش را ندارد. دیسک کمر و ضعیفی چشم هم از دیگر دردهایی هستند که پس از سی سال قالیبافی درگیر شان شدهاند. او در این سالها قالیبافان زیادی را دیده که به دلیل سر و کار داشتن با ریس و پشم قالی به آسم و بیماریهای تنفسی دچار شدند و آخر هم آسم جانشان را گرفته است. دغدغه پروین و اکثر قالیبافان این است که بیمه ندارند و نمیتوانند برای درمان خود قدمی بردارند. در حال حاضر حدود ۸۰ درصد جمعیت قالیباف کشور هنوز بیمه نشده اند و آن تعدادی هم که بیمه هستند همیشه نگران قطع شدن آن هستند. قالیبافان به دلیل زیاد نشستن پشت دار قالی درگیر بیماریهای زیادی در ارگونومی بدن، بینایی و تنفس خواهند شد و بیمه ابتداییترین حق آنهاست تا حداقل بتوانند به پزشک مراجعه کنند. تعدادی از کارفرمایان چندین دفعه برای بیمه کردن قالیبافها به سازمان تأمین اجتماعی مراجعه کردند، اما نتیجهای نگرفتند. در هر شهرستان تقریبا چهار هزار قالیباف وجود دارد، اما بیشتر از یک دهم آنها بیمه نیستند. هر از چند گاهی سازمانها اعلام میکنند که میخواهند قالیبافان را بیمه کنند. سازمان صنعت معدن اسامی را یادداشت میکند و یک سری مدارک میگیرد، اما همیشه تاکید میکند که من فقط واسطه هستم و مسئول این امر سازمان تأمین اجتماعی یا بیمه روستائیان است. گاهی مثلا از بین ۱۰۰۰ نفری که اسم نوشتهاند صد نفر را بیمه میکنند و میگویند سهمیه شهرستان در همین حد بود و بیشتر از این نمیتوانیم کاری انجام دهیم. گاهی حتی همین اتفاق هم نمیافتد. زنان قالیباف معمولا یا سرپرست خانوار هستند یا بدسرپرست که مشکلات مالی زیادی دارند. در همان حدی که می بافند هزینه زندگیشان تأمین میشود. مسلما آنها هیچ پس اندازی برای آینده شان ندارند و به شدت نیاز دارند که بیمه شوند. این کمترین حق برای کسی است که در کشور روزی ۹ یا ۱۰ ساعت کار کرده و باید از طرف دولت حمایت شود. علاوه بر قالیبافان کسانی که در مرحله قبل از بافت یعنی رنگ رزی و طراحی نقشه هم کار میکنند نیازمند حمایت هستند. رنگرزها به دلیل استفاده از رنگهای شیمیایی پس از مدتی مشکلات تنفسی برایشان پیش میآید، ولی آنها هم هیچ وقت بیمه نشده اند و همیشه اگر حرفی از بیمه بوده است فقط متوجه قالیبافان بوده است، که آن هم هیچ وقت به حالت ایده آل خود نرسیده و گاهی بیشتر در حد مانور رسانهای بوده است. شخصی که کار طراحی نقشه یا رنگ و نقطه انجام میدهد اصلا به عنوان شاغل شناخته نمیشود و برای تسهیلات هم این افراد را تحت پوشش قرار نمیدهند. حمید کارگر رئیس اسبق مرکز ملی فرش ایران می گوید: نبود آمار دقیق در حوزه فرش دستباف را یکی از خلاها و کاستیهای آن میداند و براساس تخمین و شاخصههایی مانند میزان صادرات، تعداد اعضای اتحادیهها یا تعاونیهای تولید فرش در کشور و میزان واردات مواد اولیه که در فرش دستباف مورد مصرف قرار میگیرد به این براورد تقریبی از تعداد قالیبافان میتوانیم برسیم که در حال حاضر یک میلیون نفر قالیباف فعال در سطح کشور داریم که از این یک میلیون حدود ۷۰۰ هزار نفر آنها به شکل تمام وقت شغلشان قالیبافی است و مابقی به شکل پاره وقت به قالیبافی اشتغال دارند. از نظر جنسیتی عمده قالیبافهای کشور ما را خانمها تشکیل میدهند. به جز در برخی مناطق مانند استانهای آذربایجان که به مردبافی شهرت دارند، در بقیه مناطق کشور جمعیت اصلی قالیبافان را خانمها تشکیل میدهند، بنابراین قالیبافی را بیشتر شغلی زنانه میدانیم. متأسفانه علیرغم وجود قانون بیمه قالیبافان و شاغلان صنایع دستی به دلیل نبود اعتبار لازم و کافی، همه جمعیت قالیباف کشور ما تحت پوشش این بیمه قرار ندارند و چتر حمایتی تأمین اجتماعی بر سر این افراد گسترده نیست. از جمعیت تقریبا ۱ میلیون نفری قالیبافان کمی بیشتر از ۲۰۰ هزار نفرشان تحت پوشش بیمه قالیبافی قرار دارند و بقیه متأسفانه پشت درهای تأمین اجتماعی باقی مانده اند و سالها وضع به همین شکل بوده است. تقریبا از سال ۹۳ به بعد تأمین اجتماعی از پذیرش قالیبافان جدید برای تحت پوشش بیمه قرار گرفتن سر باز زده است. خواسته قدیمی و به حق جامعه قالیبافان کشور اجرا شدن قانون بیمه قالیبافان و شاغلان صنایع دستی شناسه دار در کشور است که بیمه کاملی است و خدمات بازنشستگی، درمان و از کارافتادگی دارد. قالیبافان یکی از دلایلی که بهانهی قطع شدن بیمه آنها بوده است را تاخیر یک یا چند روزه در پرداخت حق بیمه عنوان کرده اند. قانون میگوید قالبیاف سه ماه برای پرداخت حق بیمه فرصت دارد. اما سازمان تأمین اجتماعی میگوید اگر این سه ماه بگذرد و بشود سه ماه و یک روز بیمه او قطع میشود و سازمان تأمین اجتماعی طبق قانون عمل میکند. اما نکته اینجاست که قالیبافان هم واقعا از دستمزد حداقلی برخوردار هستند و واقعا ممکن است توان مالی مناسب برای پرداخت سهم خودشان از عدد بیمه را نداشته باشند، برای همین همیشه خواسته قالیبافان و جمعیت فعالان فرش کشور از سازمان تأمین اجتماعی مساعدت بیشتر در این زمینه بوده و سعی کنند این قطعی بیمهها به حداقل برسد. در برخی موارد نیز بیمه قالیبافان خانگی قطع شده است زیرا، زمانی که بازرس تأمین اجتماعی بدون اطلاع قبلی به خانه آنها مراجعه کرده است آنها خانه نبودهاند و بازدید انجام نشده. این اتفاق برای مشاغل خانگی کاملا طبیعی است و لازم است که بازرسان تأمین اجتماعی در این زمینه با قالیبافان همراهی داشته باشند. زنان قالیباف بخشی از جامعهی زنان شاغل کشور هستند که در تولید، نقش بسزایی دارند. در این مسیر زحمت فراوانی به جان میخرند و سلامت و سوی چشم خود را خرج کارشان میکنند، اما این مسیر سخت برای هموار شدن نیاز به توجه و حمایت دولت دارد. بیمه قالیبافی یکی از مهمترین حمایتهایی است که قالیبافان خواستار آنند و امید است زنان قالیباف از دید معاونت امور زنان و خانواده پنهان نمانند. آذربایجان غربی یکی از استان های فعال ایران در زمینه تولید فرش است و سالانه ۲۹۰ هزار متر مربع فرش دستباف در این استان تولید و روانه بازار هدف میشود. فرشهای ریزماهی خوی در سال ۱۳۹۲ و فرش افشار تکاب در سال ۱۴۰۰ ثبت جهانی شدند که این مهم جایگاه این استان در صنعت فرش کشور را نشان میدهد. در کنار این دو شهرستان، فرشبافی در سایر شهرستانهای بوکان، شاهیندژ، میاندوآب، مهاباد و ارومیه نیز رواج دارد. استان با داشتن ۲۲۴ واحد کارگاه تولید فرش دستباف و کارگاههای خانگی، ۷۲ هزار نفر فعال در حوزه فرش دارد و انواع فرشهای دستباف در طرحهای قبا، ماهی، نقشه، افشار و فرش تمام ابریشم توسط فعالان این بخش در استان تولید و روانه بازار میشود که از میان آنها، طرحهای ریز ماهی و افشار در بازارهای داخلی و جهانی از متقاضیان زیادی برخوردار است. سالانه بیش از ۶۰ هزار متر مربع فرش با نقش ریزماهی خوی که برند تجاری جهانی محسوب میشود و قدمتی هزارساله دارد، تولید و عرضه میشود و بخشی هم در حوزه صادرات قرار میگیرد. پشت پرده تولید سالانه، ثبت برندهای جهانی و صادرات، انبوهی از مشکلات قد علم کرده که صنعت فرشبافی را اگر بتوان با وجود این مشکلات نام صنعت را بر آن نهاد، تهدید می کند. مشکلات افزایش قیمت مواد اولیه در بازارهای داخلی، نوسان نرخ ارز، نبود تسهیلات، افزایش کرایه کارگاه ها، عدم بازاریابی مناسب، شیوع کرونا و دستمزد پایین و مشکل بیمه قالیبافان به عنوان اساسی ترین مشکلات، رونق تولید این حوزه را کم رنگ ساخته است. در استانی که بیش از ۷۲ هزار نفر در حوزه فرش دست بافت مشغول به فعالیت هستند، سالهاست آمار قالیبافان بیمه شده تغییر چندانی نکرده و هنوز هم بیش از ۵٣ هزار نفر از آنها از خدمات بیمه بی بهره ماندهاند. رییس سازمان صنعت، معدن و تجارت آذربایجان غربی می گوید: حدود ۱۹ هزار نفر قالیباف در این استان از خدمات بیمه تأمین اجتماعی و بیمه صندوق اجتماعی کشاورزی، روستایی و عشایری استفاده می کنند که ۱۲ هزار و ۶۹۹ نفر از آنها از مزایا و خدمات بیمه تأمین اجتماعی و حدود ۶ هزار نفر هم تحت پوشش خدمات بیمه صندوق اجتماعی کشاورزی، روستاییان و عشایر هستند. به گفته غلامرضا بابایی در این استان علاوه بر تولید فرش دست بافت در کارگاههای خانگی ۲۲۷ کارگاه غیر متمرکز با مدیریت متمرکز و هفت مجتمع بزرگ قالیبافی نیز فعال هستند. اما این در حالی است که از تولید سالانه ۲۹۰ هزار متر مربع انواع فرش دست بافت که روانه بازارهای داخلی و خارجی می شود، دسترنج کمی نصیب قالیبافان می شود و تعداد زیادی از کارگاه های تولید کننده مجبور به تعدیل نیرو میشوند. بیشتر بافندگان دستمزدشان را رج به رج یا به حسب گرهها میگیرند و این یعنی برای یک فرش دستباف تعداد رجها و یا گرهها سهم قالیبافی میشود که زیبایی و هنر را با دستانش خلق کرده است و با این وضعیت، مشخص است که اگر کسی بخواهد انفرادی کار کند به غیر از صرف هزینه، سودی عایدش نمیشود. کارفرمایان هم از وضعیت موجود ناراضیاند و دیگر مثل سابق توان اشتغالزایی را ندارند. با امید بر اینکه تمامی فرشبافان در ایران بتوانند از مزایای بیمه بهرهمند شوند و از امنیت کار برخوردار باشند.
بخش ۵:خانم سمانه بیرجندی سخنرانی خود را با موضوع حفاظت از اثار تاریخی و هنری چگونه است ایراد کردند: میراث فرهنگی بخش عمدهای از تمدن و نمایان کننده هویت گذشتگان است که امروزه نقش مهمی در توسعه کشورها ایفا میکنند. به همین دلیل حفاظت از آن در زمره اولویتهای مهم کشور قرار دارد. آثار باقی مانده از گذشتگان در حوزه میراث فرهنگی محسوب میشوند که منحصر به فرد وزیر قابل جایگزین و در میان نسلها از ارزش و احترام زیادی برخوردار است. ایران با داشتن تمدن کهن ثروت عظیم فرهنگی در این زمینه دارد. در این پژوهش به بررسی اهمیت و راهکارهای حفاظت از آن میپردازیم موضوع میراث همیشگی است و کنوانسیون یونسکو در مورد حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی در سال ۱۹۷۲ میراث فرهنگی را با طبقه بندیهای زیر تعریف کرده است یک آثار تاریخی مانند کارهای معماری کارهای تاریخی مجسمه تراشی نقاشی کتیبهها و غیره از منظر تاریخی و هنری و علمی برجستگیهایی در ارزشهای جهانی دارند وهمچنین ساختمانهای گروهی که جدا از هم و یا پیوسته به هم که از نظر معماری شان یک شکل بودن و یا جایگاه شان در منظره از لحاظ تاریخی و علمی و هنری برجستگیهایی در ارزش های جهانی دارند. میراث فرهنگی به دو گروه تقسیم می شود که شامل اشیا فرهنگی قابل لمس و غیر قابل لمس میباشد. میراث قابل لمس شامل منطقه، اثر تاریخی و بنا میباشد. میراث غیر قابل لمس شامل هرنوع اصطلاح، زبان، عملکرد، رقص، شعر، آهنگ، مواد هنری که ممکن است وجود داشته یا دارند، مرتبط با میراث آن کشور است. اما چگونگی به کارگیری مفهوم یا تمرین کارهای حفاظت برای تشخیص دادن کمی دشوار است. در عمل، قضاوت و تصمیم در حفاظت، ملاحظاتی اخلاقی است تا احتیاجات زیبایی. برای برآوردن مفهوم ماهیت واقعی و تمایل برای آشکار کردن و حفظ میراث به شکل اولیه آن، راهبردها و منشورهای بینالمللی حفاظت مانند: اصول و استاندارد های حفاظت که بر اساس کدهای اخلاقی بیان شده، تهیه کردهاند. کدهای اخلاقی به صورت مجموعهای از اصول و ارزشهای اخلاقی تعریف میشود. برای کار در خارج از کشور یا به صورت محلی، ملاحظات اخلاقی بهترین راه رسیدن به اهداف حفاظت میراث میباشند. این کدها حفاظت کننده و کارورز را برای احترام، درک و تقدیر بیشتر از میراث فرهنگی تشویق میکند. اصول اساسی و استاندارد های حفاظت که در منشورهای بین المللی آمده شامل: ضبط و تحقیق دقیق قبل از اقدام کمترین تغییر در استخوانبندی تاریخی. حداقل ریسک در از دست دادن چیزی به صورت قابل توجه، آسیب یا عدم اطمینان در عملکرد. اقدامات: برگشت پذیر بودن اقدامات. ابقا حداقل ساختار اولیه. استفاده متمایز یا قابل تشخیص از مواد جدید و اضافی. همفکری در تفسیر و همفکری در استفاده. احترام برای کیفیت محل. ترجیح مواد اصلی و طرزکار. طول عمر کار به پایان رسیده. در واقع مطابق با اصول حفاظت، عمل حفاظت از بنا باید تا حد ممکن ساختار اولیه بنا و استخوان بندی آن را نگه دارد. در محله اول میپردازیم به اینکه چه عواملی تاثیر در تخریب آثار تاریخی و میراث فرهنگی دارد: آثار تاریخی و باستانی به جز اینکه تحت تاثیر روند طبیعی افول و زوال قرار دارند در برخی موارد به طرز کامل قابل کنترل نیستند و همواره توسط عوامل متعدد دیگر نیز مورد تهدید و در معرض خطر هستند از عوامل اقلیمی و طبیعی گرفته تا برخی رفتارهای انسانی موقعیت جغرافیایی، زلزله خیز بودن، خشکسالی، بارانهای موسمی، سیلابهای ناشی از آن، حفاریهای غیرمجاز، آتش سوزی، تغییر در بافت شهرهایی با قدمت تاریخی، حملات توریستی، و دست درازی سود جویان به آثار تاریخی برای پیدا کردن اشیا دارای ارزش و در نهایت خرابکاری فرهنگی. در مرحله دوم میپردازیم به عمده مشکلات در ایران در حفظ و نگهداری آثار تاریخی که شامل: ۱- بیتوجهی مسئولان و مدیران مربوط به ارزش آثار تاریخی و فرهنگی کشور است و همچنین مدیریت شهری در ایران با مدیریت میراث فرهنگی هماهنگ نیست مخصوصا در بافتهای تاریخی ایران میراث فرهنگی به دنبال یک راهکار و شهرداری هم به دنبال راهکار دیگر است به همین دلیل هیچگاه با یکدیگر به تعامل نمیرسد. ۲- عدم دانش کافی جهت حفاظت و مرمت اشیا آسیب دیده یا موزهها و آثار تاریخی عدم ایمنی و تجهیز کنترل و نظارت و حفاظت ۴- عدم به نیروی انسانی آموزش دیده برای حراست و نگهبانی نبود راهنمایان در تمامی فصول سال در مراکز تاریخی به خاطر عدم بها دادن به آنها و نداشتن بیمه و دریافت مبلغ جزئی ۵ -عدم زیرساختهای مناسب برای گردشگری ۶- عدم فرهنگ سازی مناسب و آموزش از طریق رسانهها که عمده مسئولیت آن با صدا و سیما آموزش و پرورش و خانواده میباشد ۷- عدم بودجه مناسب و کافی جهت مرمت و بازسازی و حفاظت و همچنین بهره وری ۸- عدم توجه به صنعت پرسود گردشگری که کمک کننده به رونق اقتصادی و نیز تأمین کننده بودجه کافی برای حفظ و نگهداری آثار میباشد. با توجه به موارد عنوان شده نگاهی خواهیم داشت به دیگر کشورها که برای حفظ و نگهداری آثار تاریخی خود به راهکارهایی دست یافتند که بسیار موفقیت آمیز و موثرترین بوده است. به طور مثال فرانسه که یکی از نخستین مقاصد توریستی جهان، محسوب میشود. این کشور همه ساله پذیرای میلیونها توریست است و حتی بعضی سالها تعداد توریست ها از کل جمعیت این کشور بیشتر میشود. برای نمونه در ۲۰۱۷ میلادی، ۸۹ میلیون گردشگر از این کشور دیدن کردند و اینگونه رتبه نخست پربازدیدترین کشورجهان را کسب کرد. از جمله عاملان و صاحبان میراث فرهنگی در فرانسه، حکومت، قدرتهای محلی، انجمنها و صاحبان خصوصی هستند این شرایط و افراد باعث شدند وضعیت میراث فرهنگی در این کشور مطلوب باشد. در واقع در بسیاری از کشورهای توسعه یافته از جمله فرانسه شکل گیری انجمنهای غیر دولتی برای حفاظت از میراث فرهنگی سابقهای طولانی دارد. در این کشور حفاظت از میراث فرهنگی جز اولویتهای اصلی دولت است و سازمان های غیر دولتی نقش تعیین کنندهای در این زمینه دارند. اعضای انجمنها بیشتر افراد بازنشسته هستند که دربردارنده گروههای تحصیل کرده است که دغدغه میراث و فرهنگ خود را دارند و وقت و انرژی زیادی را برای آن اختصاص میدهند. از جمله فعالیتهای این انجمن ها که نقش مهمی در حفظ میراث فرهنگی این کشور دارد می توان به اطلاع رسانی، ایجاد حساسیت در جامعه نسبت به میراث و هویت فرهنگی اشاره کرد. همچنین مستندسازی این دسته از فعالیتها شامل اقدامات ترویجی و تبلیغی (توزیع بروشور، تراکت، دسته از فعالیت ها طومار، چاپ کتاب، نمایشــگاه، کنفرانس، بازدید، ورود به مدارس، حضور در رادیو و تلویزیون و چاپ مطلب در مطبوعات) شرکت در رویدادهای ملی و بین المللی مانند روزهای میراث فرهنگی در اروپا که هر سال در ماه سپتامبر برگزار میشود. شناسایی و فهرست کردن عناصر میراثی و در مواردی درخواست ثبت آنها و جمع آوری اسناد قدیمی مربوط به شهر مانند روزنامهها و کارت پستالهای قدیمی، مرمت بناهای تاریخی و همکاری در تهیه طرح های شهری از دیگر اقدامات این انجمنها در راستای حفاظت و توجه به میراث فرهنگی فرانسه است. نکته حائز اهمیت دیگر میزان آگاهی و علاقه جامعه نســبت به میراث فرهنگی است. آنچه در فرانســه مشاهده میشود حاکی از این است که مردم به میراث خود علاقه مند هستند و حفاظت از آن را ضروری میدانند. یکی از اقدامات دولت فرانسه برای ورود گردشگر به این کشور امکاناتی است که در اختیار گردشگران قرار میدهد. برای نمونه پرواز های ارزان قیت باعث شده همسایگان فرانسه در کمتر از چند ساعت خود را به این کشور برسانند. در این کشور شبکه حمل و نقل قطارهای سریع السیر به مردم محلی و هزاران مسافر خدمات فوق العاده ای ارائه می دهد. کشوربعدی ایتالیا میباشد که دارای آثار باستانی فراوانی است و مهمترین آنها را میتوان در شهر رم مشاهده کرد. این کشوربه منظور کنترل و تأمین هزینههای سنگین نگهداری آثار باستانی و تعمیرات بافتهای قدیمی، از روشهای هوشمندانهای مثل واگذاری به صورت اجاره و یا کامل به بخش خصوصی بهره میبرد و در طول سالهای اخیر با هزینههای سنگین تعمیرات و نگهداری و همچنین درآمدزایی بناهای معروفی مثل کولوسئوم، برج تاریخی پیزا و فواره تروی روبرو شده است. حفظ این بناها به گفته یکی از مقامات این کشور به لحاظ این که بخشی از تاریخ ایتالیا است و به عنوان جاذبههای گردشگری موجب درآمد زایی میگردد، دارای اهمیت بسیار زیادی است. اما خطری که همیشه این بناهای تاریخی را هم در این کشور و هم در سایر کشورها تهدید مینماید واقع شدن آنها در مراکز شهرهای بزرگ و در معرض بارانهای اسیدی، آلودگی هوا و مواردی از این دست میباشند. اما دولت ایتالیا به جای اینکه این بناها را به دلیل هزینههای سنگین نگهداری آثار باستانی رها کند و موجب لطمه به تاریخ و تمدنش این کشور گردد، بخش خصوصی را جهت سرمایه گذاری در این حوزه ترغیب نموده است، به عنوان مثال یکی از شرکتهای معروف در فراوری کیف و کفش به نام تادس برای سرمایه گذاری در بازسازی بنای کولوسئوم و دو شرکت معروف دیگر نیز برای سایر بناهای تاریخی این کشور اعلام آمادگی نمودهاند. بیشترین یاری را به منظور حفظ تاریخ و تمدن این کشور، شرکت تادس با ۳۰.۶۶ میلیون یوروی سرمایه گذاری در پروژه تعمیرات بنای تاریخی کولوسئوم را انجام داد. راه چاره دیگر دولت ایتالیا نیز که بیش از ۱۰۳ ساختمان تاریخی شامل چندین قلعه، صومعه، کلیسا و برجهای تاریخی را شامل می گردد، واگذاری کامل این بناها به بخش خصوصی اما با یک شرط که آن هم تجهیز و تبدیل این مکان ها به جاذبههای توریستی از قبیل هتل، رستوران و سایر جاذبه های توریستی است و همچنین این کشور برای حفاظت از دوربین های مجهز و ارتش و پلیس به صورت شبانه روزی و در حالت آماده باش استفاده میکند. نمونهای دیگر شهر تاریخی پراگ پایتخت و بزرگترین شهر جمهوری چک و چهاردهمین شهر بزرگ اتحادیهٔ اروپا است، شهری که بیشتر آثار تاریخی آن به قرون وسطی و دورهٔ رنسانس متعلق است. این شهر نمونهای مثالزدنی و قابل قیاس از نظر ارزش تاریخی و شرایط نگهداری برای برخی شهرهای دارای بافتهای تاریخی در ایران است، شهرهایی مانند یزد، تهران، اصفهان و شیراز. البته شهرهای تاریخی ایران با پراگ فقط در حالت کلی قابل مقایسهاند و شباهتی در جزییات، چگونگی حفاظت و نوع کاربری با یکدیگر ندارند. در واقع پروژههای تعریفشده برای مرمت بافت تاریخی پراگ پروژههایی که شش مرحلهٔ حفاظت، نگهداری، مراقبت، مرمت، بازسازی و سازگاری در آنها طی میشود. مدیریت شهری برای حفاظت از بافت تاریخی این شهر اقداماتی کرده که این بافت تا کنون زنده و پر از گردشگر مانده است، در این شهر تاریخی، یکسری قانون برای همهٔ ساختمانهای واقع در بافت تاریخی وضع و در آنها تأکید شده است که اجازه ساخته شدن هیچ بنای جدیدی در این بافت داده نمیشود، مگر اینکه ظاهر آن شبیه بناهای قدیمی موجود در بافت باشد. محدودیت ارتفاع مطابق با ارتفاع بناهای قدیمی و جلوگیری از هرگونه تخریب را از جمله قوانین وضعشده برای حفاظت از بافت تاریخی شهر پراگ است و بناهای تاریخی موجود در این شهر فقط مجاز به بازسازی و ساماندهی هستندوهمچنین دربارهٔ چگونگی تردد وسایل نقلیه در این شهر، تا چند سال پیش، «تراموا» در بخشهایی از پراگ فعالیت میکرد، اما با توجه به اینکه مسوولان شهری اطمینان نداشتند که عبور تراموا به این بافت آسیب وارد میکند یا خیر، تراموا دیگر از بافت تاریخی عبور نمیکند، اما مترو هنوز در این شهر به فعالیت خود ادامه میدهد، چون تونل آن در عمق بسیار زیاد و در تونلهایی که برای جنگ جهانی ایجاد شدهاند، قرار دارد. وجود یک مدیریت منسجم میان مدیریت شهری و میراث فرهنگی را از دیگر اقدامات انجام شده در بافت تاریخی پراگ با هدف حفاظت از این بافت است. با توجه به نمونههای گفته شده میتوان استفاده از این راهکارها را در کشور ایران مورد توجه قرارداد. ابتدا باید در ایران نیز اهمیت وجود آثار تاریخی و اهمیت تمدن کشور و حفظ و نگهداری از آن چه در مسئولان و چه برای مردم بالا برده شود که میتوان با الگوبرداری از کشورهای موفق در این زمینه به این مهم دسترسی پیدا کرد. ۲- مشکل عدم بودجه کافی را همانگونه که در الگوهای دیگر کشورها گفته شد می توان با ایجاد همکاری دو طرفه بخش خصوصی و دولتی برطرف کرد در واقع با سرمایه گذاری بخش خصوصی دولت هم میتواند به درآمدزایی برسد و هم از آثار تاریخی کشور محافظت و نگهداری کند. مرمت بناهای تاریخی با ارزش بهسازی معابر گذرگاهها و محوطه های داخلی بافت، پل ها و آثار باستانی در موزه ها با حمایت بخش خصوصی که لازمه تحقق این امر ایجاد مشوق ها و سیاستگذاریهای لازم در برنامه حفاظت و احیای این آثار است انجام شود تمام دستگاهها باید به یک اجماع ملی در حفاظت و احیای آثار برسند در غیر این صورت معجزهای رخ نمیدهد. اهداف اساسی پروژه همکاری بخش دولتی و خصوصی را در راستای بازسازی بناهای تاریخی میتواند، حفظ هویت بناهای تاریخی و احساس وطن دوستی در مردم، رسیدن به مفاهیمی با ارزشتر از بازسازی و نگهداری آثار تاریخی با نگاه ویژه به سرمایههای ملی به جای منابع درآمدی، احساس مسئولیت بیشترمردم نسبت به حفظ بناهای تاریخی با ورود بخش خصوصی به این حوزه، افزایش موقعیتهای شغلی با کارآفرینی و یاری به فقرزدایی، بازسازی کامل بناهای تاریخی در مدت محدود که هدف اصلی میباشد. اما اهداف زیر نیز با انجام پروژههای بازسازی بافتهای سنتی و بناهای تاریخی مد نظر است: رشد و پیشرفت شهری: با واگذاری این پروژه به بخش خصوصی، مشاغل بسیاری ایجاد میگردد. حفظ تنوع بین فرهنگی: توجه به اقوام مختلف بیشتر شده، به گونهای که فرهنگ قومیتهای محلی با جذب توریست بیشتر معرفی میشوند. دسترسی یکسان به منابع: زمینه برای مرکز زدایی فراهم و سرمایه لازم به منظور رشد مناطق دور از پایتخت نیز مهیا میگردد. حفظ همکاری بین شهروندان: با دعوت از عموم برای بازسازی، احساس تعلق خاطر به هویت فرهنگی در بین مردم بیشتر میگردد. حفظ هویت شهری: با بازسازی بناهای تاریخی، مردم هرگز ریشه تمدن و فرهنگ خود را از یاد نخواهند برد، چرا که این آثار تاریخی به عنوان نماد فرهنگی، هویت تاریخی مردم را حفظ مینماید. افزایش احساس افتخار ملی: هدف نهایی از بازسازی آثار تاریخی مفهومی با ارزش تر از درآمد دارد که با دیدن بناهای تاریخی را در شرایط مناسب و جذاب به کشور خود احساس بهتری دارند. فرهنگ سازی و آموزش نقش بسیار بزرگی در کمک رسانی به این هدف دارد وقتی اطلاع رسانی و آموزش در سطح کشور به شکل گستردهای انجام شود احساس مسئولیت شهروندی را بالا میبرد که دیگر شاهد بناهایی با هویت کهن و زخم زمان بر پیکر خود باشیم مانند دیوار نویسیها و کنده کاریها. در واقع رفتار خود مردم نسبت به این آثار از اهمیت بالایی برخوردار است. استفاده از تجربیات و ایدههای افرادی که سطح دانش آنها در این زمینه بالا است و همچنین ایجاد فضای مناسب برای رشد دانشجویان و رشتههای تحصیلی مربوط و همچنین به کارگیری دانش و ایجاد شغل هایی در این زمینه که خود باعث تشویق و ترغیب آنها به همکاری می شود. پرورش و آموزش نیروهای انسانی برای حراست و نگهبانی از اهمیت بالایی برخوردار است در واقع می توان در مقابل مشکل عدم نیروی کافی برای حراست از راهکاری مثل سربازان وظیفه در جهت آموزش و حراست آثار تاریخی استفاده کرد که هم کم هزینه تر برای دولت است و هم دوران خدمت سربازان در راستای هدف بزرگی سپری میشود. با توجه به تمامی موارد گفته شده دولت باید در این راستا هم به حفظ آثار و تمدن بپردازد وهم به فکر گسترش صنعت گردشگری و جاذبههای توریستی باشد که نتیجه آن رونق اقتصادی کشور میشود. البته این خود نیاز به زیرساختهای مناسب دارد اما در مجموع تمام این موارد وابسته به یک مدیریت کامل جامع در سطح کشور میباشد که همراه با ایجاد یک مدیریت منسجم میان مدیریت شهری و مدیریت میراث فرهنگی است. در راستای نیل به این هدف، باید از ظرفیت بناهای تاریخی که به عنوان گنجینه ارزشمند گذشتگان محسوب میشوند و میتوانند در جذب گردشگران داخلی و خارجی کمک شایانی کنند، بهره برد و نباید در این عرصه با فرصت سوزی و هدر دادن سرمایههای معنوی سبب سرشکستگی در برابر آیندگان شد.
بخش ۶: بخش فرهنگی توسط خانم ستاره دژم با موضوع عباس معروفی و آثارش آغاز گردید: عموما عباس معروفی را با شاهکار ادبیاش، سمفونی مردگان میشناسند اما مخاطبانی که سالهاست او و قلمش را دنبال میکنند، میدانند که سمفونی مردگان و در کل، مهارت نوشتن، تنها هنر عباس معروفی نیست. او از دیرباز در زمینههای فرهنگی و هنریِ زیادی فعالیت داشته و دارد. عباس معروفی، نویسندهه برجسته و صاحب سبک کشورمان، اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد. او فرزند آرام و حرف گوش کن خانوادهای مرفه در محلهٔ بازارچهٔ نایبالسلطنه بود. بیشترِ کودکی خود را در کنار مادربزرگش در همان محله گذراند و دوران مدرسه را با موفقیت پشتسر گذاشت. عباس دیپلمش را در رشتهٔ ریاضی از دبیرستان مروی گرفت. بعد از سربازی، در رشتهٔ ادبیات دراماتیک در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران مشغول به تحصیل شد. از همان سالهای نوجوانی در مغازههای پدرش مشغول به کار بود، از طلاسازی گرفته تا خشکشویی و عطاری. اما رویای او چیز دیگری بود. او نویسنده شدن را در سر میپروراند. و مطالعۀ آثار نویسندگان بزرگ از همان دوران مدرسه، عباس معروفی را به نوشتن و دنیای نزدیک کرده بود. در سال ۱۳۵۴، یعنی زمانی که او هجده سال داشت، با محمد محمدعلی (نویسندۀ معاصر) آشنا شد. همین آشنایی بیش از پیش او را به سمت نویسندگی سوق داد. چهار سال بعد، در سال ۱۳۵۸، پس از تلاشهای فراوان برای برقراری ارتباط با هوشنگ گلشیری (نویسندۀ معاصر)، توانست با او ملاقات کند و نمونهای از نوشتههایش را به او نشان دهد. بعدها با جلب رضایت گلشیری و اجازه برای شرکت در کلاسهای داستان نویسیاش، راه حرفهای شدن در نویسندگی را درپیش گرفت. او همچنین در همین سال با محمد سپانلو (شاعر) آشنا شد و زیرِنظر او به نوشتن ادامه داد عباس معروفی بالاخره در سال ۱۳۵۹ موفق شد اولین مجموعه از داستانهایش به نام روبهروی آفتاب را منتشر کند. فعالیتهای ادبی عباس معروفی فقط به حوزهٔ نویسندگی محدود نمیشوند. او یازده سال در دبیرستانهای هدف و خوارزمی تهران به تدریس ادبیات مشغول بود و در سال ۱۳۶۹ با تأسیس مجلهٔ ادبی «گردون» به فعالیت در زمینهٔ مطبوعات ادبی پرداخت. مدیریت هنری از دیگر کارهایی بود که عباس معروفی از سال ۱۳۶۶ به آن مشغول شد. مدیر ارکستر سمفونیک تهران، مدیر روابط عمومی و مدیر اجراهای صحنهای از جمله این مسئولیتها بودند که حاصلشان برگزاری کنسرتهای زیادی در کشور بود. او همچنین در همین بازه زمانی، مجلهٔ موسیقی آهنگ را منتشر کرد که از جمله فعالیتهای ارزشمند او در زمینهٔ موسیقی بود. عباس معروفی در روایت داستان صاحبسبک است. نه اینکه نوشتههایش صرفا در دسته خاصی قرار بگیرد. بلکه او بیشتر به سبک خودش مینویسد. اگر با سبک نوشتن او آشنایی چندانی نداشته باشید، معمولا کتابهایش را در همان ده، پانزده صفحۀ اول رها میکنید. طبیعی است که کسی به مرحلۀ لذت از داستانهای ناب عباس معروفی دست مییابد که با قلم او آشنا باشد یا دست کم قدری در خواندن صبور باشد. تلخی و گزندگی جز جدانشدنی آثار اوست. او با چنان قلم ماهرانهای این تلخی را جرعه جرعه به مخاطب میچشاند که هیچگاه، حتی پس از سالها، داستانها و حالوهوای کتابهایش از یاد مخاطبان نمیرود. درواقع، تلخی روایتهای او تلنگری است برای اینکه بیشتر به خودمان بیاییم و آدمهای دوروبرمان را بهتر ببینیم و برای داشتن جامعهای بهتر، بیشتر تلاش کنیم. موضوع داستانهای او از دل جامعه برمیآید. او میکوشد با نشان دادن عمق دردِ آدمهای داستانش، مخاطب را نه فقط به همدردی، که به فکر هم وادارد. او با بهرهگیری از توصیف دقیق شخصیتها، روایت داستان از زوایای مختلف، جریان سیال ذهن (روشی که در آن، نویسنده میکوشد انبوه افکار، خاطرهها و تداعیهایی را نشان دهد که به طور طبیعی و بدون ترتیب منطقی در ذهن شخصیت داستان میگذرد)، فلش بکهای به موقع در حین روایت و گاه زبان طنز و تمسخر دربارۀ وضعیت جامعه، به زیباییهای کار و البته تأثیرگذاری قلمش میافزاید. شخصیتهایی که او برای نوشتن از آنها دست به قلم میشود به نوعی قربانی جامعه و روزگار خودشان هستند. درواقع، او از آن شخصیتها بهمثابه نمادی از جامعهای بزرگتر استفاده میکند. تقریبا میتوان گفت در هر دورهای از این دست آدمها وجود دارد. معروفی اولین مجموعه داستانش را در اوایل انقلاب منتشر کرد. در این ایام، قلم او تازه راه افتاده بود و البته همچنان در کلاسهای هوشنگ گلشیری شرکت میکرد. در سال ۶۳ نوشتن رمان معروفش، سمفونی مردگان را آغاز کرد، اثری که عمده شهرتش به سبب آن است. نزدیک به پنج سال طول کشید تا این کتاب به چاپ برسد. در همین مدت، او همزمان مشغول نوشتن کارهای دیگری بود که قبل از سمفونی مردگان منتشر شدند. از جملهٔ این آثار نمایشنامههای وَرْگ، دلی بای و آهو، تا کجا با منی و مجموعه داستان آخرین نسل برتر بودند. بعد از آنکه او با کتاب سمفونی مردگان حسابی سروصدا کرد و شناخته شد، همچنان به نوشتن ادامه داد. کتابهایی نوشت که سال بلوا، تماما مخصوص، فریدون سه پسر داشت و ذوبشده از جملهٔ محبوبترین آنها هستند. سمفونی مردگان برجستهترین و شناختهشدهترین اثر عباس معروفی است. این اثر داستان خانوادهٔ تاجری اردبیلی را روایت میکند، خانوادهای که بدبختیهایشان تمامی ندارد. رویدادهای کتاب همزمان با جنگ جهانی دوم و اوضاع به شدت آشفتۀ کشور و مردم رخ میدهد. کتاب از چهار موومان تشکیل شده است که هرکدام از زاویه دید متفاوتی روایت میشوند. شخصیت پردازی قوی از ویژگیهای بارز کتاب است. خواننده به راحتی با شخصیتها ارتباط برقرار میکند و هم ذات پنداری میکند. عشق، اثرات مخرب جنگ، جهل و ناآگاهی جامعه، حسادت و برادرکشی از شاخصترین موضوعاتی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است غم و بدبختی در این کتاب پایان ندارد. اصلا نویسنده قصد ندارد که ماجرایی را شروع و در جایی تمامش کند. او در صفحه به صفحه کتابش روایت دردی را آغاز میکند که انتها ندارد. او درد را بهقدری تأثیرگذار به مخاطب نشان میدهد که حتی چند روز بعد از اتمام کتاب میتوان غم ناشی از روایت او در این کتاب را حس کرد. این همان چیزی است که هنر نویسندگی عباس معروفی را نشان میدهد معروفی شهریور ۱۳۹۹ نخستین بار از ابتلای خود به سرطان خبر داد و نوشت: سیمین دانشور به من گفت: غصه یعنی سرطان! غصه نخوری یکوقت، معروفی! و من غصه خوردم. او پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ در ۶۵ سالگی درگذشت.
بخش ۷: بحث آزاد با موضوع حق امنیت شغلی برای هنرمندان اغاز گردید: درابتدا خانم دژم فرمودند: نتایج طرح آمارگیری نیروی کار بهار ١۴٠١ منتشر شد. بررسی نرخ بیکاری افراد ١۵ ساله و بیشتر نشان میدهد که ٩,٢ درصد از جمعیت فعال (شاغل و بیکار)، بیکار بودهاند. بررسی روند تغییرات نرخ بیکاری حاکی از آن است که این شاخص، نسبت به فصل مشابه در سال قبل ( بهار ١۴٠٠) ، ٠.۴ درصد افزایش یافته است.در بهار ١۴٠١، به میزان ۴٠,٩ درصد جمعیت ١۵ ساله و بیشتر از نظر اقتصادی فعال بودهاند، یعنی در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. بررسی تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی حاکی از آن است که این نرخ نسبت به فصل مشابه در سال قبل (بهار ١۴٠٠) ٠.۵ درصد کاهش یافته است. جمعیت شاغلین ١۵ ساله و بیشتر در این فصل ٢٣ میلیون و ۵٧٨ هزار نفر بوده که نسبت به فصل مشابه سال قبل ٩٨ هزار نفر کاهش داشته است. بررسی اشتغال در بخشهای عمده اقتصادی نشان میدهد که در بهار ١۴٠١، بخش خدمات با ۵١,٢ درصد بیشترین سهم اشتغال را به خود اختصاص داده است. در مراتب بعدی بخشهای صنعت با ٣٢.٧ درصد و کشاورزی با ١۶.٠ درصد قرار دارند. نرخ بیکاری جوانان ١۵ تا ٢۴ ساله حاکی از آن است که ٢۴,٠ درصد از فعالان این گروه سنی در بهار ١۴٠١ بیکار بودهاند. بررسی تغییرات فصلی نرخ بیکاری این افراد نشان میدهد، این نرخ نسبت به فصل مشابه در سال قبل (بهار ١۴٠٠) ١.٩ درصد افزایش یافته است. بررسی نرخ بیکاری گروه سنی ١٨ تا ٣۵ ساله نیز نشان میدهد که در بهار ١۴٠١، ١۶,۶ درصد از جمعیت فعال این گروه سنی بیکار بودهاند. این در حالی است که تغییرات فصلی نرخ بیکاری این افراد نشان میدهد این نرخ نسبت به بهار ١۴٠٠، به میزان ١.٠ درصد افزایش یافته است. بررسی سهم جمعیت دارای اشتغال ناقص جمعیت ١۵ ساله و بیشتر نشان میدهد که در بهار ١۴٠١، ٩,٧ درصد جمعیت شاغل، به دلایل اقتصادی (فصل غیرکاری، رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت بیشتر و…) کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار کرده و آماده برای انجام کار اضافی بودهاند. این در حالی است که ۴٠.٣ درصد از شاغلین ١۵ ساله و بیشتر، بیش از ۴٩ ساعت در هفته کار کردهاند. سپس خانم بیرجندی در رابطه با شدت تفاوت ناامنی شغلی بین هنرمندان و باقی اقشار توصیحاتی ارائه میدهد. همچنین جناب مهدی محمد پور توضیحات خانم بیرجندی را تکمیل میکند و اشارهای هم به دیگر تبعیضات بین هنرمندان و باقی اقشار جامعه میکند.
گزارش سخنرانی نمایندگی منطقه شمال آلمان ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۲
نرگس مباشریفر
جلسه سخنرانی نمایندگی شمال آلمان در تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۲ مصادف با ۲۷ شهریور ماه ۱۴۰۱ در ساعت ۱۲:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوقبشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای تورج تفکری اردبیلی ضمن خوشآمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنران و موضوع سخنرانی جلسه را با شعری زیبا ازهیلا صدیقی آغاز کردند.
خانهات را باد برد تو هنوزم نگران وزش باد، در موی منی؟
مسخ افیونی افسانهی اصحاب کدامین غاری؟ در کدامین خوابی؟
خواب در چشم تو ویرانی صد طایفه است… تشت رسوایی دزدان امارت افتاد تو نگهدار،
هنوزم دو سر شال مرا پشت این پردهی پوسیده،
تو در خوابی و من با همین زلفک ممنوعهی خود نردبانی به بلندای سحر میبافم
تا برآرم خورشید و تو در خوابی و آب از سرت میگذرد و ندیدی هرگز توی جنگل ، کاج را شب به شب، جای سپیدار زدند و نبودند پلنگان، وقتی که دماوند اساطیری را از کمر، دار زدند و به هر دانه برنجی که به رنج بر سر سفرهی ما آمده بود توی شالیزاران آهن و آجر و دیوار زدند و تو در خوابی و آب تشنهی هامون شد خونِ زاینده برید و نفس های شب شرجی هور زیر گِل، مدفون شد خانهات را باد برد تشت رسوایی و غارت افتاد تو نگهدار به چنگت، شب گیسوی مرا تا مبادا شب قحطی زدهی سفرهی ما مشت خالی ترا باز کند تا مبادا که ببینند همه خوی ترا موی مرا من حجابم نه حجاب تن آزادهی خود من حجاب تن یغما زده و خواب توام پشت این پردهی پوسیده تو در خوابی و من با همین زلفک ممنوعهی خود نردبانی به بلندای سحر میبافم تا برآرم خورشید
بخش۱: آقای ایرج دانای طوس گزارش و تحلیل موارد نقض حقوقبشر در ایران، شهریور ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: در شهریور ۱۴۰۱ نیز همچون ماههای قبل شاهد نقض گسترده و سیستماتیک حقوقبشر توسط دولت ایران بودیم که بهدلیل آمار بالای موارد نقض حقوقبشر در ایران ما مجبور هستیم تعداد محدودی از این گزارشات را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم در ابتدا به خبری میپردازیم که در چند روز گذشته جامعه ایران و جهان را در شک و بهت فرو بردهاست. خبر کشته شدن مهسا امینی توسط گشت ارشاد نیروی انتظامی در تهران مهسا امینی دختر ۲۲ ساله اهل سقز که غروب سهشنبه ۲۲ شهریور توسط گشت ارشاد در تهران بازداشت و بهدلیل ضربه شدید به کما رفت و روز جمعه ۲۵ شهریور جسد وی را به خانوادهاش تحویل دادند. اطلاعیهای بیمارستان کسری منتشر کرد که مهسا امینی روز سهشنبه ساعت ۲۰ و ۲۲ دقیقه بدون علائم حیاتی و در وضعیت مرگ مغزی به بیمارستان کسری ارجاع داده شده است. این اتفاق یعنی چند ساعت بعد از بازداشت وی؛ بعد از مدت کوتاهی بیمارستان مجبور به حذف این اطلاعیه شد. دولت و تمام نهادهای امنیتی در تلاش هستند که قتل عمد مهسا امینی را طبیعی جلوه دهند و همانند تمامی جنایتهایی که مرتکب میشوند آن را لاپوشانی کنند و دیروز در جریان خاکسپاری مهسا در سقز و اعتراضات مردمی به این جنایت، ۱۳ شهروند توسط نهادهای امنیتی زخمی شدند. این خبر مغایر است با مواد اعلامیه جهانی حقوقبشر ماده۳: حق حیات برای همه؛ ماده۵: شکنجه ممنوع؛ ماده۱۲: عدم دخالت در احوال شخصی و همچنین مغایر از با قانون اساسی اصل۲۱: حقوق زنان؛ اصل۲۵: عدم دخالت در احوال شخصی. خبر: احضار و بازداشت تعدادی از شهروندان معترض به شرایط دریاچه ارومیه شنبه ۱۹ شهریور؛ تعدادی از شهروندان معترض به شرایط دریاچه ارومیه در ماکو توسط اداره اطلاعات این شهرستان احضار و بازداشت شدند. هویت یکی از این شهروندان بازداشتی آیدین جعفری ۱۹ سال احراز شده است دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه نمکی ایران است که بهدلیل سوء مدیریت درست دولت این دریاچه در مرز خشکی کامل قرار دارد و کارشناسان به این اعتقاد هستند که اگر حقآبهی آن تأمین نشود تا سال دیگر کاملاً خشک میشود و اگر این دریاچه خشک شود خسارت جبرانناپذیری به اکوسیستم و مردم آن منطقه و ایران وارد میشود این خبر مغایر است با مواد اعلامیه جهانی حقوقبشر: ماده۹: عدم توقیف، حبس و تبعید غیرقانونی و ماد ۱۹: حق آزادی بیان.
بخش۲: آقای محمدحسن حسنزاده مهرآبادی بررسی کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها و مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامیایران ایران را ایراد کردند: درابتدای سخن، من هم به سهم خودم باید ابراز ناراحتی و انزجار کنم نسبت به اقدامات وحشیانهای که متأسفانه چهل و سه سال به صورت روزانه توسط جمهوری اسلامیایران، این بیگانگان، در کشور عزیزمان ایران انجام میشود و هر بار شاهد از دست دادن کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی و داغداری خانوادههای آنها هستیم. شکنجه ابزاری است که کارگزاران یک نظام بر فرد زندانی اعمال میدارند تا به شکلی بر وی تأثیر بگذارند. خشونت زبان شکنجه است و مهمترین ابزار آن که بر جسم و روان زندانی برای دستیابی به اهدافی مشخص اعمال میشود. شکنجه از دیرباز تاریخ به کار گرفته میشد. نوع مدرن آن اما سازمانیافته و هدفمند مورد استفاده قرار میگیرد. در شکنجه جسمانی هدف دست یافتن به اطلاعات است. شتاب در دستیابی اطلاعات نشان از ارزش آن دارد. برای نمونه در زندانهای رژیم شاه و یا زندانهای دهه شصت و هفتاد جمهوری اسلامیایران، از آن جا که شخص بازداشتشده میبایست بسیار سریع «تخلیه اطلاعاتی» میشد، مورد شکنجههای وحشتآوری قرار میگرفت تا هرچه زودتر دستیابی به اطلاعات میسر گردد. شلاق، دستبندقپانی و آوایزان کردن زندانی سادهترین و رایجترین شکل بودند. گروههای سیاسی از عضو خویش میخواستند تا حداقل ۲۴ ساعت شکنجه را تاب آورند تا در این فاصله امکان جابهجایی اعضای بازداشتنشده فراهم آید. و این امر بر بازجویان آشکار بود، پس شکنجه میکردند تا دانستهها نسوزد. شکنجه سفید نوعی از شکنجه است که به شکل موقت و یا مدام بر روان زندانی اعمال میشود تا روند کار آن را مختل سازد. شکنجه سفید بر جسم اعمال نمیشود و اثری از خود در ظاهر برجا نمیگذارد؛ بیخوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دائم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سر پا نگاهداشتن، اعدام مصنوعی، لخت کردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشمبند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاه داشتن و قطع رابطه او با دیگران و دهها مورد دیگر از جمله ابزاری هستند که برای تخریب هویت شخص زندانی به کار گرفته میشوند. کوشش به عمل میآید تا زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد. بازجوییهای بیبرنامه بر این روند تأثیر مضاعف دارند. ما میدانیم که کرامت انسانی به معنی بزرگواری و ارزش ذاتی و حرمت داشتن همه انسانها است. اصل کرامت انسانی، مهمترین فاکتور نگارش و اجرای اسناد بینالمللی و حقوقبشری بوده و از جمله مباحث حقوقی، در سطح دنیاست. با این اشاره کوتاه میپردازیم به موضوع کنوانسیون امروز. پس از چند سال صدور و اجرای منشور و اعلامیه جهانی حقوقبشر، کمیسیون حقوقبشر، طی قطعنامه ۲۱/۱۹۸۴ مورخ ۶ مارس۱۹۸۴ تصمیم گرفت متن پیشنویس کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها و مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز را در ضمیمه گزارش گروه کاری به مجمع عمومی سازمان ملل ارائه نماید و سرانجام این کنوانسیون بعد از حدود ۹ یا ۱۰ ماه بررسی، در ۱۰ دسامبر ۱۹۸۴ طی یک مقدمه و ۳۳ ماده (در قالب سه بخش) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۸۷ مطابق ماده ۲۷ کنوانسیون مزبور قدرت اجرایی پیدا نمود. به علت اهمیت این موضوع، از شکنجه و جلوگیری از آن، در تمام اسناد بینالمللی یاد شده است. مثلاً ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوقبشر مقرر داشته که: «هیچ کس نباید تحت شکنجه، مجازاتها یا رفتارهای وحشیانه، غیرانسانی یا تحقیرکننده قرار گیرد»، یا در ماده ۱۰ کنوانسیون بینالمللی مربوط به حقوق مدنی و سیاسی با صراحت ذکر شده که: «هر شخص محروم از آزادی (زندانیان) با قواعد انسانی و با احترام به شایستگی و لیاقت وجود بشری، مراقبت میشود.» بعد از گذشت ۱۹ سال، پیشنهاد الحاق دولت جمهورى اسلامى به این کنوانسیون در سال ۲۰۰۳-۱۳۸۲ از طرف مجلس ششم برای تأیید به شورای نگهبان ارسال میشود. هرچند شورای نگهبان مصوبه مجلس را از این جهت که به صورت طرح بوده و بار مالی دارد، مغایر اصل ۷۵ قانون اساسی تشخیص داده (طرحهای قانونی و پیشنهادها و اصلاحاتی که نمایندگان در خصوص لوایح قانونی عنوان میکنند و به تقلیل درآمد عمومی یا افزایش هزینه عمومی میانجامد، در صورتی قابل طرح در مجلس است که در آن، طریق جبران کاهش درآمد یا تأمین هزینه جدید نیز معلوم شده باشد.) شورای نگهبان هیچ موردی از تعارضات این کنوانسیون با قوانین صریح قرآن و احکام اسلامی را عنوان نمیکند. به هر حال به دلایل خود ساخته این کنوانسیون مغایر با قانون اساسی شمرده شده و تأیید نمیگردد. بعد از ۲۶ سال تک ماده مرتبط با شکنجه در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲-۲۰۱۳ ثبت میشود (ماده ۱۶۹- اقراری که تحت اکراه، اجبار، شکنجه و یا اذیت و آزار روحی یا جسمی اخذ شود، فاقد ارزش و اعتبار است و دادگاه مکلف است از متهم تحقیق مجدد نماید). باید به این نکته هم اشاره کنیم که در قطعنامه ۳۸/ ۱۹۹۷ کمیسیون حقوقبشر سازمان ملل متحد، مجازات بدنی در ردیف شکنجه قلمداد شده است و از میان کشورهای جهان، تا این لحظه بیش از ۱۶۰ کشور به این کنوانسیون پیوستهاند و تنها تعداد اندکی آن را امضا یا تصویب نکردهاند. یکی از دولتهایی که نه تنها اجرا بلکه حتی این کنوانسیون را امضا نکرده، جمهوری اسلامیایران است. مجازات بدنی به صورت قانونی به معنای وجود قوانینی است که در آنها شلاقزدن یا قطع عضوی از بدن به عنوان مجازات مجرم مطرح میشود. این گونه قوانین در چند کشور از جمله عربستان، سومالی، پاکستان، افغانستان و دولت جمهوری اسلامیایران اجرا میشود. ولی از میان این کشورها فقط دولت جمهوری اسلامیایران به کنوانسیون منع شکنجه نپیوسته است. تعریف شکنجه: ماده ۱ کنوانسیون، شکنجه را اینچنین معرفی و تعریف میکند؛ « شکنجه به هر عمل عمدی که در اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه شخصی به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او یا از شخص ثالث اعمال شود، اطلاق میگردد. همچنین تنبیه شخصی به خاطر عملی که وی یا شخص ثالثی انجام داده یا احتمال انجام آن میرود یا تهدید و یا اجبار او یا شخص ثالث، یا تنبیه شخص به هر دلیلی که مبتنی بر هر نوع تبعیض باشد شکنجه تلقی میگردد.» در قانون اساسی جمهوری اسلامیایران هم اصل سی و هشتم به این نقض حقوق انسانی اشاره داشته. « هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود. » در حقوق ایران برخی مجازاتهای بدنی مثل سنگسار، قطع عضو و شلاق وجود دارد که از نظر کمیته ضدشکنجه این نوع مجازاتها شکنجه محسوب میشوند. با عنایت به این نکته که جمهوری اسلامیایران بهدلیل اعمال مجازات بدنی به صورت قانونی و عملی تحت فشار بینالمللی قرار دارد، الحاق به کنوانسیون به تعداد پروندههایی که جمهوری اسلامیایران در آنها بهدلیل نقض حقوقبشر محکوم میشود، میافزاید و در سطحی بالاتر میتواند به پیگرد قانونی برخی مقامات نیز منجر شود. اما بهنظر میرسد عمده تعارضها و مشکلات از جنبه اخیر مربوط به ماده ۱۶ کنوانسیون (جلوگیری از هر نوع اعمال مجازات یا رفتار ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز) و همچنین پذیرش صلاحیت رسیدگی توسط کمیته حقوقبشر (ماده ۲۰) میگردد. در بخش اول یعنی تعهدات دولتهای عضو: از ماده ۲ تا ماده ۱۶ کنوانسیون عمدتاً به تعهداتی که دولتهای عضو در قبال کنوانسیون حاضر دارا میباشند پرداخته شده و مهمترین تعهدات دولتها مورد اشاره قرار گرفتهاند؛ بهطور مثال تعهد به جلوگیری از اعمال شکنجه در قلمرو تحت صلاحیتشان از طریق اقدامات مؤثر تحت هر شرایطی. یا مثلاً عدم اخراج، بازگرداندن یا استرداد افراد در معرض خطر شکنجه شدن و حتی مبحث آموزش ممنوعیت شکنجه به مستخدمین کشوری یا لشگری و مأموران اجرای قوانین، کارمندان امور پزشکی، مأموران دولتی و سایر اشخاص دخیل در امر محافظت، بازجویی و تماس با افراد بازداشتی یا زندانی. نکتهی مهم و حائز اهمیت این بخش (ماده ۱۱) نظارت منظم بر مقررات، دستورالعملها، روشها و رویههای متداول در امر بازجویی و تحت نظر داشتن و رفتار با اشخاص دستگیر شده، بازداشتی یا زندانی به منظور پیشگیری از شکنجه. ساز و کار اجرایی و نظارتی کنوانسیون منع شکنجه: بخش دوم مقررات کنوانسیون منع شکنجه که شامل مواد ۱۷ تا ۲۴ میگردد، مقرراتی درباره تأسیس، ترکیب، نحوه انتخاب اعضاء و وظایف و عملکرد و نحوه فعالیت و ارتباط اعضاء با ساز و کار اجرایی و نظارتی کنوانسیون را اشاره کرده است. بر اساس ماده ۱۷ کنوانسیون، کمیتهای به نام کمیته ضدشکنجه، تدابیر اجرایی مربوط به اجرای مقررات کنوانسیون را بر عهده دارد. کمیته مزبور مرکب از ده کارشناس عالی رتبه برخوردار از سطح بالای اخلاقی و شایستگی در زمینه حقوقبشرند که با صلاحیت شخصی خود انجام وظیفه نموده و با رای مخفی دولتهای عضو برای دورهای چهار ساله انتخاب میشوند (بندهای ۲ و ۷ ماده ۱۷). مهمترین وظایف کمیته، بررسی گزارش ادواری دولتهای عضو (ماده ۱۹)، بررسی اطلاعات واصله درباره وجود شکنجه (مطابق ماده ۲۰)، بررسی شکایت یک دولت عضو علیه دولت دیگر مبنی بر عدم مراعات مقررات کنوانسیون (ماده ۲۱) و رسیدگی به شکایات افراد علیه دولت عضو (ماده ۲۲) است. اعضای کمیته از تسهیلات، امتیازات و مصونیتهای مقرر برای کارشناسان در حال خدمت سازمان ملل بهرهمند خواهند شد (ماده ۲۳) و کمیته درباره فعالیتهایش گزارش سالانهای تهیه و به دولتهای عضو و مجمع عمومی سازمان ملل ارایه مینماید (ماده ۲۴). سایر مقررات کنوانسیون منع شکنجه: در بخش سوم که شامل مواد ۲۵ تا ۳۳ کنوانسیون میگردد مقررات کلی ناظر به کنوانسیون حاضر در خصوص امضاء، الحاق، نحوه و زمان لازمالاجرا شدن، حق شرط، نحوه حل اختلاف در تفسیر و اجرای کنوانسیون و… مورد بررسی قرار گرفته است. به این ترتیب، در مواد ۲۵ و ۲۶ آمده؛ کنوانسیون حاضر برای امضاء و الحاق تمامی دولتها مفتوح است. ماده ۲۷ نیز مقرر نموده، کنوانسیون سی روز پس از تودیع بیستمین سند تصویب یا الحاق به دبیر کل سازمان ملل قدرت اجرایی پیدا میکند. ماده ۲۸ مقرر کرده؛ هر دولتی در زمان امضاء یا تصویب یا الحاق به کنوانسیون میتواند اعلام نماید که صلاحیت کمیته را به رسمیت نمیشناسد. پیشنهاد اصلاح کنوانسیون حاضر توسط دولت عضو نیز مطابق شرایط مقرر در ماده ۲۹ بررسی میشود. هرگاه اختلاف میان دو یا چند کشور عضو کنوانسیون درباره تفسیر یا اجرای سند حاضر ایجاد شود و موضوع از طریق گفتگو حل نشده باشد، بنا به تقاضای یکی از آنها به داوری ارجاع خواهد شد و اگر ظرف شش ماه از تاریخ تقاضای داوری در خصوص سازمان داوری به توافق نرسند، هر کشور ذینفع میتواند اختلاف را به دیوان بینالمللی دادگستری ارجاع دهد. (ماده ۳۰) ماده ۳۱ خروج از کنوانسیون را طی اعلام کتبی به دبیرکل سازمان ملل شناسایی نموده و ماده ۳۳ هم متون کنوانسیون به زبانهای عربی، چینی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و اسپانیایی را دارای اعتبار واحد دانسته است. جمعبندی: کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز، یکی از معاهدات مهم چند جانبه است که تاکنون کشورهای زیادی به آن پیوستهاند و استانداردهای مطروحه در آن از اجماع نظر بینالمللی برخوردارند. الحاق به این کنوانسیون میتواند فوایدی چون ارتقای اعتبار بینالمللی دولت جمهوری اسلامیایران، جلوگیری یا کاهش دامنه تبلیغات سوء علیه ایران و امکان حضور فعال ایران در مجامع و نهادهای بینالمللی را به همراه داشته باشد. با این حال الحاق به کنوانسیون مورد بحث پیامدها و مسئولیتهایی هم برای جمهوری اسلامیایران دارد. فواید مورد ادعا وقتی عاید خواهد شد که دولت از عهده اجرای تعهدات ناشی از الحاق به کنوانسیون برآید در غیر این صورت الحاق جز اینکه حجت نهادهای بینالمللی را موجهتر و برهان آنان را قاطعتر کند فایده دیگری به دنبال نخواهد داشت. اندکی واقعبینانه باید اندیشید و پس از موازنه فواید و توالی فاسد و ترجیح جانب فواید باید تصمیم به الحاق گرفت. اما دولت جمهوری اسلامی ایران به این میاندیشد که اگر این کنوانسیون را پذیرفته، امضا و اجرایی کند، به معنای خط بطلان بر احکام اسلامی کشیدن است و بساط فریب، دروغ، فساد و بقای نظام ننگین خود را به خطر انداخته است. همین تناقض که مسئولی در کشور ایران، موجودیت اسرائیل و دولت آمریکا را تهدید به نابودی میکند ولی فرزندش با هر پوشش ظاهری در سیستم آموزشی اروپا و آمریکا تحصیل میکند، همه نوع قضاوتی را محتمل میسازد. مهسا امینی باید بهخاطر تار مویش شکنجه شده، به کما برود و جان عزیزش را از دست بدهد، در حالی که بانوان و دختران مسئولان متدین و باتقوای نظام جمهوری اسلامیایران، به راحتی پوشش نامناسبی نسبت به احکام اسلامی را آزادانه انتخاب و شاید هیچوقت و هیچوقت داغ دل مادر مهسا امینیها را درک نکنند. امید به آزادی کشور ایران
بخش۳: آقای محمدمهدی خسروپناه سخنرانی خود را با موضوع نقض آزادی اجتماعی ایراد کردند: پیکار زنان علیه تبعیض و نابرابری و بیحقوقی اعمال شده بر آنان، کشاکشی به درازای عمر رژیم حاکم بر ایران است. جمهوری اسلامیایران از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن اعمال سیاست سرکوب و بیحقوقی مطلق زنان را در دستور کار خود قرار داد. تحمیل حجاب اجباری نقطه آغازی برای تحمیل دیگر نابرابریها و تبعیضات جنسیتی رژیم علیه زنان بود که طی ۴۳سال گذشته قدم به قدم و بیوقفه بر تمام شئونات زندگی آنان اعمال شده است. با این همه و به رغم بکارگیری سرکوب عریان، زنان اما سکوت نکردند، با ارعاب و تهدید راهی پستوی خانهها نشدند. آنان، با هر تعرض و بیحقوقی تا حد امکان به مقابله برخاستند. سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامیایران را به چالش گرفتند. به اشکال مختلف در مقابل اراده هیأت حاکمه برای تحمیل نابرابری و دیگر تبعیضات جنسیتی ایستادند و به آسانی تسلیم سیاستهای تحمیلی رژیم نشدند. این پیکار نابرابر از همان فردای حاکمیت جمهوری اسلامیایران شروع شد و در١٧اسفند ١٣۵٧ با عظمی پولادین در مخالفت با فرمان حجاب اجباری خمینی به چالش بزرگ و آشتیناپذیز زنان با جمهوری اسلامیایران تبدیل شد. کشاکشی که به رغم فراز و فرودهای بسیار هرگز متوقف نشد، از حرکت و پویایی باز نایستاد و متناسب با شرایط جامعه به اشکال مختلف بروز کرد، بر تجربیات خود افزود و بر روند مبارزاتی خود غنا بخشید. جدال و مقاومتی که اکنون بیش از هر زمان دیگری در متن جامعه بهطور علنی اعلام موجودیت کرده است. در یک سوی این کشاکش و جدال نابرابر، جمهوری اسلامیایران با همه دستگاههای سرکوب و تبلیغاتیاش ایستاده است تا بردگی زنان را استمرار بخشد و در سوی دیگر آن، زنانی ایستادهاند که این روزها برای برخورداری از حق آزادی انتخاب پوشش و گسستن تمامی زنجیرهای بردگی تنیده بر جسم و جان شان به طرز شگفتانگیزی قد بر کشیدهاند. موضوع حجاب اجباری در ایران از ۴۳ سال پیش آغاز شد از شعار شدیداً توهینآمیز «یا روسری یا توسری» که تکیه بر مذهب، اخلاق و ایدئولوژی داشت و به همین دلیل قبل از تصویب قانون، اجباری شد. این اجبار از ادارات دولتی آغاز شد، از آنجا که این ادارات ملک خصوصی دولت تلقی میشد، از ورود زنان بیحجاب جلوگیری بهعمل میآوردند در دی ماه سال ۱۳۹۶ زنی جوان در آستانهی سی سالگی، بربلندای شهر رفت و شال سپیدش را بر سر چوبی به اهتزاز در آورد حرکت این زن جوان، علنی، شجاعانه و متمدنانه بود. این حرکت تمام ویژگیهای یک اعتراض مدنی و مسالمتآمیز را با خود همراه داشت و سرآغاز نافرمانی مدنی زنان ایران بود اعتراضهای پراکنده و مقاومت در برابر دستگیریهای حجاب اجباری در خیابانها، اعتراض از طریق فضای مجازی به شرایط نابرابر و حتی موارد دیگری همچون مبارزه برای حق ورود زنان به استادیوم، اعتراض به دستگیریهای زنان به بهانه حجاب اجباری و همین طور دیگر حرکتهای مدنی از جمله حق دوچرخه سواری زنان و اعتراض به اسید پاشی را میتوان نام برد. این حرکتها به معنی فعالیتهای فردی زنانی است که در برخی موارد رهبریهای کوچک و فردی را به همراه داشته است و درنهایت موجب تقویت پتانسیلهای نهفته آنان در اجتماع شده است هرچند حرکتهای فردی پراکنده را نمیتوان همانند یک جنبش منسجم و همگون در نظر گرفت، اما این حرکتهای فردی عاملیت زنان را در جامعه افزایش داده است و همراه با نافرمانیهای مدنی توانسته است بخشهای بیشتر و عمیقتری از جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. سرپیچیهای مدنی و اعتراضات زنان به طرق مختلف که در ابتدا مورد توجه قرار نگرفت و برخی از آنها همچون حرکت دختران انقلاب سرکوب شد، اما نهایتاً توانسته است آگاهی بسیاری از زنان، از جمله نسل جدیدتر را بالا ببرد. به همین دلیل دادن احکام حبس طولانی برای فعالان حجاب اجباری یکی از واکنشهای سرسختانه به تقویت عاملیت زنان در اجتماع است که در جامعه امروز ایران در حال افزایش است از نیمه دوم تیر ماه١۴٠١که جمهوری اسلامیایران با سازماندهی قرارگاه٢١ تیر، اجرای طرح سوخته عفاف و حجاب را در پیش گرفت، اذیت و آزار زنان به طرز فزایندهای افزایش یافت. پیشبرد این سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامیایران در این بازه زمانی، در٢٠ تیرماه سال جاری با دستگیری تعدادی از مادران دادخواه آبان ٩٨آغاز شد. مادران دادخواهی که علاوه بر ایستادگی بر دادخواهی فرزندان جانباختهشان، هم اینک با مبارزات زنان برای تحقق حق آزادی انتخاب پوشش نیز همگام شده اند.همزمان با دستگیری مادران دادخواه، گشتزنی نیروهای ارشاد برای بازداشت و مقابله با زنان و دختران بدحجاب نیز شتاب گرفت. علاوه بر گشت ارشاد، زنان و مردان حزباللهی نیز به پشتوانه نیروهای سرکوبگر رژیم در خیابان و اتوبوس و مترو با زنانی که به زعم آنان از پوشش شرعی برخوردار نیستند، درگیر میشوند و با زنگ زدن به نهادهای سرکوب رژیم، زمینههای تعرض و دستگیری آنان را فراهم میکنند. آنچه اکنون تحت عنوان مبارزه با بدحجابی یا بیحجابی در سطح خیابانها و متن جامعه جاریست، اعمال همان شیوههای سرکوبگرانه گذشته است که این روزها با حدت بیشتری بر سر زنان آوار شده است. سیاستی که طی ۴۳ سال گذشته مدام تکرار شده و هر بار هم در پی مقاومت قهرمانانه زنان به شکست و ناکامی رژیم منجر شده است. این بار اما مقاومت زنان در نفی حجاب اجباری و تحقق مطالبه حق آزادی انتخاب پوشش در قد و قوارهای کاملاً متفاوت با گذشته در جامعه شکل گرفته است. این بار جمهوری اسلامیایران با زنان و دخترانی مواجه است که برای نه گفتن به حجاب اجباری آشکارا حجاب از سر بر میگیرند، در خیابانها و معابر عمومی بدون روسری و بعضاً بدون مانتو ظاهر میشوند، در مقابل گشت ارشاد میایستند، بازداشت و زندان را به جان میخرند، تذکرات زنان و مردان حزباللهی را نادیده میگیرند، از تهدیدهای امنیتی نمیهراسند و آشکارا بذر تهور و بیباکی را در زمین مبارزاتی زنان ایران میپاشند و بدین سان رویش شجاعت را در جایجای ایران تکثیر میکنند. تصاویری که طی روزهای گذشته در فضای مجازی دست به دست شدهاند، جملگی گواه روشنی بر رویش شجاعت در زمین کارزار مبارزاتی زنان علیه تبعیض و بیحقوقی و نابرابری است که این روزها بهطور سمبلیک در شعار حجاب بیحجاب تجلی یافته است. ماجرای سپیده رشنو در درون اتوبوس شهری و ویدیوی پخش شده از صحنههای درگیری یک زن جوان چادری با زنان بدحجاب نشسته در اتوبوس، تصویر روشنتری از رویش مقاومت و شجاعت را در متن جامعه به نمایش میگذارد. در این ویدیو نشان داده میشود که یک زن جوان چادری حزباللهی مشغول مجادله و بحث تند با برخی از زنان داخل اتوبوس است. زن چادری حزباللهی تذکر حجاب دادهاست و بیتوجهی به این تذکر، او را سخت برآشوبانده است. در پی بروز خشم و برآشفتگی حاصل از این بیتوجهی زنان به اصطلاح بیحجاب نسبت به تذکر حجاب، زن چادری با تهدید به بازداشت سپیده رشنو که تذکر او را نادیده گرفته است مشغول فیلمبرداری از او و دیگران می شود در ادامه این تعرض وقیحانه زن حزباللهی، مسافران به صورت جمعی به حمایت از سپبده رشنو بر میآیند و زن آزارگر حزباللهی را از اتوبوس بیرون میکنند. غروب همان روز٢۵تیراما خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران از بازداشت سپیده رشنو خبر داد. در کنار انبوه تصاویری که این روزها از مقاومت زنان و کشف حجاب آنان در خیابان و معابر عمومی به نمایش در آمدهاند، ویدیوهای دلخراشی هم در شبکههای مجازی دست به دست می شوند که درندگی ماموران پلیس و گشت ارشاد را نشان می دهند. مأمورانی که به دنبال اجرای طرح عفاف و حجاب، زنان و دختران به اصطلاح بدحجاب را با تعرض و خشونت تمام به درون ون و ماشین پلیس پرت میکنند. در یکی از این ویدیوها مادری مضطرب با قرار گرفتن در جلوی ماشین ون گشت ارشاد به التماس فریاد می زند، دخترم بیمار است، او را نبرید. مأموران سرکوبگر جمهوری اسلامیایران اما بیتوجه به وحشت فزاینده این مادر که نگران دختر بیمارش است، او را از جلوی ون پس میزنند و دختر بیمارش را با خود می برند. در این چند روز اخیر همه دیدهاند برخورد با مهسا امینی دختر۲۲ سالهای که توسط گشت ارشاد به علت بیحجابی بازداشت شد و جسم نیمه جان آن را به بیمارستان منتقل کردند و در آخر جنازه دختر جوان تحویل خانواده او شد. مگر او آرزو نداشت مگر او انسان نبود چقدر باید دختران و زنان ایران امثال مهسا امینیها فوت شوند که اینگونه قوانین و سرکوبها پایان یابد تا همه زنان و دختران سرزمینم آزاد باشند. با این همه، آنچه این روزها در جامعه جاریست، تنها گوشه ای از کشمکش زنان با جمهوری اسلامیایران است که اکنون در نفی حجاب اجباری و برخورداری آنان از حق آزادی انتخاب پوشش تبلور یافته است. پوشیده نیست جدال واقعی زنان با دولت دینی حاکم بر ایران بسی فراتر از موضوع نفی حجاب اجباری است. جمهوری اسلامیایران طی ۴۳سال گذشته، بیحقوقی مطلق زنان را در جامعه نهادینه کرده است هیات حاکمه ایران با سرکوب عریان و وضع قوانین شرعی، نابرابری و تبعیضات جنسیتی را در جایجای شئونات زندگی زنان بسط داده است. زنان ایران در عمل به شهروندان درجه دومی تبدیل شدهاند که بدون اجازه همسر یا پدر حتی حق مسافرت نیز ندارند. لذا، روشن است جدال بر سر نفی حجاب اجباری، تنها یک عرصه از مبارزه پایانناپذیر زنان ایران با جمهوری اسلامیایران است. جدال واقعی زنان همانا رهایی از ستم، بیحقوقی، نابرابری و تمامی تبعیضات جنسیتی تحمیل شده بر آنان از سوی رژیم جمهوری اسلامیایران است. تبعیضاتی که ریشه در ماهیت نظام دینی و سرمایهداری حاکم بر ایران دارد. مبارزه و مقاومت زنان برای نفی حجاب اجباری و برخورداری از حق آزادی انتخاب پوشش که اکنون در جامعه جاری است. واکنشهای متفاوتی را چه در درون حکومت و چه در بطن جامعه بر انگیخته است جمهوری اسلامیایران وحشتزده از مبارزات زنان که مدام در حال گسترش است، تمامی دستگاههای سرکوب و تبلیغاتی خود را به راه انداخته است تا جلوی گسترش موج فزاینده تکثیر شجاعت زنان در جامعه را بگیرد. پروندهسازی، اتهام زنی و بکارگیری الفاظ بسیار رکیک علیه زنانی که با شعار حجاب بیحجاب در خیابانها و معابر عمومی روسری از سر برمیدارند، به شیوه رایج صدا و سیما، امامان جمعه و نهادهای سرکوب رژیم تبدیل شدهاند. مبارزه زنان برای رهایی از پوشش اجباری، عملاً رژیم را به استیصال و شکست کشانده است. اینکه جدال کنونی زنان با جمهوری اسلامیایران به صورت دو قطبی در جامعه نمود پیدا کرده است، کمترین تردیدی در آن نیست. اما این دو قطبی، هرگز دو قطبی میان بخشی از زنان با زنان دیگر نیست. کشاندن این دو قطبی به رویارویی زنان به اصطلاح بیحجاب با زنان محجبه ترفند دیگری است که از سوی جمهوری اسلامیایران در مسیر بازدارندگی مبارزات زنان. آنچه کاملا عیان است و باید بر آن تأکید داشت و برای گسترش آن نیز تلاش کرد، وجود دو قطبی شکل گرفته میان زنان و جمهوری اسلامیایران است. واقعیت این است که در یک سوی این دو قطبی، مجموعه زنان و مردانی قرار دارند که برای برخورداری از حق آزادی انتخاب پوشش، رفع نابرابری و تمامی تبعیضات جنسیتی اعمال شده بر زنان ایران مبارزه میکنند و در سوی دیگر آن جمهوری اسلامیایران با همه نیروهای حزباللهی و گشت ارشاد و دیگر نهادهای سرکوبگرش در استمرار بردگی زنان صفآرایی کردهاند. رایحه ربیعی، زن حزباللهی چادری که با تذکر به رعایت حجاب در اتوبوس شهری بلوا به راه انداخت، با گاز گرفتن دست یک دختر به اصطلاح بیحجاب، آزارگری کرد و در نهایت با گرفتن فیلم و ارسال گزارش به نهادهای حکومتی موجبات بازداشت سپیده رشنو را فراهم کرد، هرگز یک زن محجبه معمولی نیست که در بررسی این ماجرا بتوان از آن بر دو قطبی رویارویی بخشی از زنان با بخش دیگری از زنان جامعه تأکید کرد. رایحه ربیعی و همه زنان و مردان دیگری از جنس او که به پشتوانه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامیایران در خیابان و معابر عمومی در مقابله با زنان به اصطلاح بدحجاب یا بیحجاب قدرت نمایی میکنند، عملا بخشی از نیروی سرکوب رژیم جمهوری اسلامیایران هستند که منافع سیاسی و اقتصادی شان با بقا و ماندگاری این رژیم گره خورده است. همزمان با تعمیق مبارزات زنان علیه تبعیض و ستم و نابرابری خبر مخالفت دهها هزار شهروند محجبه با شعار من محجبه و مخالف گشت ارشاد هستم نیز بهطور وسیعی در شبکههای مجازی بازتاب یافته است. حرکتی که نمود دیگری از گسترش دو قطبی شدن جامعه میان زنان و جمهوری اسلامیایران است. مخالفت دهها هزار نفر از زنان محجبه با گشت ارشاد اگرچه باعث خشم جمهوری اسلامیایران شده و امام جمعه کرج از آن به عنوان قرآن بر سر ِ نیزه کردن سپاه معاویه در جنگ صفین یاد کرده است، اما این حرکت زنان محجبه اگر در همین سطح متوقف شود، نه تنها کمکی به مبارزات عملی زنان نخواهد کرد، بلکه در نفس خود حرکتی بازدارنده است که سطح مبارزات و مطالبات زنان را تا حد مقابله با گشت ارشاد تقلیل داده است. این حرکت سمبلیک زنان محجبه زمانی موثر خواهد بود که شعار آنان دست کم از محدوده صرفا ً مخالفت با گشت ارشاد فراتر رفته و به مخالفت باحجاب اجباری رفع تبعیضات جنسیتی علیه زنان و به رسمیت شناختن حق آزادی انتخاب پوشش در جامعه تبدیل شود. همه این تحولات جاری و گسترش رویش بذر شجاعت در کشتزار مبارزاتی زنان، نشان می دهد که جدال زنان با جمهوری اسلامیایران فراتر از مطالبه حجاب بیحجاب است. حجاب بیحجاب تنها یک عرصه از این پیکار بزرگ است. رویارویی زنان با جمهوری اسلامیایران برای حق آزادی انتخاب پوشش و رفع تمامی نابرابری و تبعیضات جنسیتی علیه زنان یک رویارویی جدی و ریشه ای است که تحقق آن با سرنگونی جمهوری اسلامیایران پیوند خورده است.
بخش۴: بحث آزاد فقر و خودکشی در ایران (روز جهانی پیشگیری از خودکشی) توسط آقای تورج تفکری چنین آغاز شد: فقر و افزایش خودکشی در ایران را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: فقر اقتصادی و فقر خرد. اقتصاد فروپاشیدهای در ایران وجود دارد که نمیتوان جلو آن را گرفت. خودکشی در کشور ایران به کودکان زیر ۱۸ سال هم رسیده است و همچنین خودکشی بین زنان و مردان خصوصاً کارگران ایران را میتوان نام برد. به نظر شما در کشور ایران فقر خرد بیشتر است یا فقر اقتصادی؟ آقای محسن سبزیان ضمن عرض تسلیت به مردم ایران ابراز کردند: ما اگر فقر خرد نداشتیم هیچ گاه به فقر اقتصادی نمیرسیدیم. میلاد ترغیبی فرمودند: وقتی شخصی برای فرار از تجاوز خودکشی میکند نباید مورد تشویق قرار بگیرد این یعنی پاک کردن صورت مسئله. محمدمهدی خسروپناه ابراز کرد: وقتی مردم برای اربعین هزینه میکنند ولی اطلاعی از افرادی مثل بیماران سرطانی و یا بیسرپرستان ندارند، نشان از فقر خرد است. خانم زهرا رهایی چنین فرمودند: فقر خرد بیشتر در بین دولتمردان جمهوری اسلامیایران ایران است که متأسفانه کشور ایران را دچار فقر فرهنگی و اقتصادی کردهاند؛ ما میبینیم که در ایران خودکشی را ترویج میکنند زمانی که خانم رسولی برای نجات خود از تجاوز جنسی خودکشی کرد او را تشویق کردند ولی در جای دیگر که خانم ریحانه جباری برای نجات خود از تجاوز، آن مرد متجاوز را کشت؛ اعدام شد و این یعنی اینکه در هر صورت میمیری چه خودکشی کنی و چه از خود دفاع کنی. آقای ایرج دانای طوس فرمودند: در حال حاضر ایران در فقر اقتصادی شدید بهسر میبرد و مردم هیچ آیندهای برای خود نمیبینند و کارگرانی که در چند ماه گذشته بیکار شدند خودکشی کردند. آقای عباس منفرد چنین اظهار کردند: تکتک افراد جامعه باید اول به خودش نگاه کند و باید از خود هر فرد شروع شود تا فرهنگ و حقوق دیگران را رعایت کند آن موقع است که به خودی خود فقر فرهنگی و اجتماعی به پایان میرسد. آقای ابوالفضل رجبزاده بیان کردند: فقر اقتصادی و فقر خرد مکمل یکدیگر هستند و نظام جمهوری اسلامیایران ایران با افکاری که با ادیان در بین مردم قرار دادند یک دوگانگی بین مردم درست کردهاند و تا بخواهیم این دوگانگی را درست کنیم خیلی طول میکشد که به سمت راه درست قدم برداشته شود. اما در این میان خرد بسیار مهمتر است که متأسفانه در ایران آموزش درستی داده نمیشود. آقای حمیدرضا سیاهمرد با فقر و تورمی که در ایران وجود دارد چگونه فرد میتواند مطالعهای داشته باشد که خردمند شود و اینکه دولتمردان نظام با ایجاد فقر اقتصادی که به عمد آن را ایجاد کردهاند جلو مردم را برای یادگیری و آموزش گرفتهاند. آقای محمدحسن حسنزاده فرمودند: من با نظر دوستان کمی مخالفت دارم چون داریم به وفور میبینیم که از آقای خمینی و آقای رفسنجانی خردمند و آگاه بودند و با سیاست مردم ایران را در فقر و فلاکت قرار دادند و ما باید آگاهی خود را بالا ببریم تا شخصی مثل آقای رئیسی با شش کلاس سواد رئیس جمهور ما نشود. آقای مهدی محمدپور گفتند: دولتمردان ایران برای رسیدن به اهداف خودشان نیاز به فقر خردی و فرهنگی نیاز دارند.
در پایان مسئول جلسه از دستاندرکاران منشی جلسه خانم نرگس مباشریفر؛ ضبط صدا و تدوین: صدرا مجیب یزدانی، عباس منفرد؛ ادمینها: زهرا رهایی، فرشاد اعرابی، سید سعید نوری زاده تشکر و قدردانی کردند و جلسه در ساعت ۱۵:۰۶ دقیقه به پایان رسید. مهمانان این نشست خانمها و آقایان: صادق نوری، زهرا رهایی، فرزانه، علیرضا حجتی، داوود واحدیپور، فریده فراعی، صادق فرخی قصرعاصمی، هما مجاهد، منوچهر شفایی، غزاله ابطحی، لیلا ابوطالبی، پریسا نیکونام نظامی، مجید رئوفی، منصوره کاویانی، مرضیه مهدیه، طیبه نجاتیان، مهدی کریمی، حمیدرضا تقیزاده، پدرام مائدی، سحر بینا، سارا ایرانپناه، سپیده عشقی، سیمین پوربرودفن، سیاوش نوروزی، سوگند حیدرکندری، مژگان زارع، زهره حقباعلی، آرمین آتشک، علی عزیزی، مازیار پرویزی، محسن سبزیان، علیرضا جهانبین، ندا فروغی، مسعود آذرنیا و عاطفه.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو، ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۲
مصطفی منیری
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو در روز یکشنبه به تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۲ مصادف با ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۱۶:۰۰ بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و پخش مستقیم از تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای افشارزاده ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: آقای عباس منفرد گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق جوان و دانشجو در شهریورماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: مهسا امینی زن جوانی که به بهانه بدحجابی بازداشت شده بود ساعاتی بعد با وضعیت وخیم جسمی به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کسری منتقل شد و اکنون خبر جان باختن او منتشر میشود. روایت دردآور فوت او واکنش شماری از مسئولان، ورزشکاران و هنرمندان را در پی داشت در عین حال اطلاعیه مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ و سلب مسئولیت تلویحی نسبت به واقعه رخ داده واکنش خانواده این شهروند و خشم افکار عمومی در فضای مجازی را برانگیخت. مهسا امینی زن جوان ۲۲ ساله اهل سقز که به تهران سفر کرده بود روز سهشنبه هفته گذشته در ایستگاه مترو حقانی تهران توسط ماموران پلیس امنیت اخلاقی بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد موسوم به وزرا منتقل شد. کوتاه مدتی پس از بازداشت پیکر نیمه جان وی در حالی که با سطح هوشیاری درجه ۳ به کما رفته بود به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کسری منتقل شد. خبر: یاشار توحیدی، زندانی سیاسی، دوران محکومیت خود را در بند ۸ زندان اوین سپری میکند. وی پیشتر در دادگاه بدوی به تحمل سه سال و پنج ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. آقای توحیدی که از اختلال نقص توجه رنج میبرد نیازمند مصرف منظم دارو است اما این مهم به بهانه کمبود دارو، به صورت مستمر در اختیار او گذاشته نمیشود. خبرهای فوق نقض ماده ۳: حق حیات برای همه، ماده ۵: شکنجه ممنوع، ماده ۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون، ماده ۹: عدم توقیف،حبس یا تبعید غیر قانونی، ماده ۱۲: عدم دخالت در احوال شخصی، ماده ۱۸: حق آزادی عقیده، و ماده ۲۸: حق دنیای زیبا و آزاد برای همه، از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد.
بخش۲: آقای داوود واحدیپور بررسی هدف ۳ از اهداف ۱۷گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: هدف ۳ از اهداف ۱۷گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی، این سند مصوبهای بود که دولت ایران به عنوان یک سند ضد نظام جمهوری اسلامی و دخالت کشورهای غربی در امور ایران از آن یاد کرده بود. هدف سوم از اهداف ۱۷گانهی سند ۲۰۳۰ عبارت است از: تضمین یک زندگی توام با سلامت و ترویج رفاه برای همه و در تمامی سنین. مهمترین اقداماتی که دولتها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است: ۱- کاهش مرگ و میر مادران در سراسر جهان به کمتر از هفتاد درصد، به ازای هر یکصد هزار نفر تا سال ۲۰۳۰. ۲- پایان دادن به مرگومیرهای قابل پیشگیری در نوزادان و کودکان زیر پنج سال تا سال ۲۰۳۰. در این حرکت، هدف همه کشورها باید کاهش میزان مرگومیر نوزادان به کمتر از دوازده نفر به ازای هر هزار نوزاد زنده متولد شده و کاهش مرگومیر کودکان زیر پنج سال، به حداقل کمتر از بیست وپنج نفر به ازای هر هزار کودک باشد. ۳. پایان دادن به بیماریهای همهگیر مانند ایدز، سل، مالاریا و بیماریهای نادیده گرفته شده ویژه مناطق حاره و مبارزه با هپاتیت، بیماریهای ناقل به وسیله آب و سایر بیماریهای واگیردار تا سال ۲۰۳۰. ۴- کاهش تعداد مرگومیرهای زودهنگام ناشی از بیماریهای غیرواگیر، از طریق پیشگیری و درمان و ترویج بهداشت روانی و رفاه تا سال ۲۰۳۰. ۵- تقویت پیشگیری از مصرف مواد مخدر و درمان سومصرف آن و نیز پیشگیری از استفاده زیانبار مشروبات الکلی. ۶- به نصف رساندن تعداد مرگومیرها و مصدومیتهای ناشی از ترافیک جادهای در سطح جهان تا سال ۲۰۲۰. ۷- تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در حوزه مسائل جنسی و باروری، از جمله: در راستای تنظیم خانواده، آموزش و اطلاع رسانی و ادغام بهداشت باروری در برنامهها و راهبردهای ملی تا سال ۲۰۳۰. ۸- تحقق هدف دسترسی جهانی به بهداشت، از جمله دسترسی به کلیه خدمات کیفی بهداشتی مورد نیاز، بدون مواجه شدن فرد با مسائل و مشکلات مالی در این زمینه، دسترسی به خدمات بهداشتی کیفی ضروری و نیز دسترسی امن، مؤثر، کیفی و مقرون به صرفه به داروها و واکسنهای ضروری برای همه. ۹- کاهش چشمگیر تعداد مرگومیرها و بیماریهای ناشی از مواد شیمیایی خطرناک و آلودگی هوا، آب و خاک تا سال ۲۰۳۰. الف- تقویت اجرای کنوانسیون چارچوب سازمان بهداشت جهانی پیرامون کنترل تولید توتون و تنباکو در همۀ کشورها، به طور مناسب. ب – حمایت از پژوهش و تولید واکسن و دارو برای بیماریهای واگیردار و بیماریهای غیرواگیر که در ابتدا کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار میدهند، فراهم آوردن امکان دسترسی به داروها و واکسنهای مقرون به صرفه، در راستای اعلامیه دوحه در مورد تریپس و بهداشت عمومی، که این اعلامیه به موضوع حق کشورهای در حال توسعه برای بهرهبرداری کامل از مفاد موافقتنامه جنبههای تجاری حق مالکیت فکری (تریپس) مبنی بر انعطافپذیری برای حفظ بهداشت عمومی و به خصوص فراهم آوردن امکان دسترسی به دارو برای همه تأکید دارد. ج – افزایش چشمگیر کمکهای مالی در حوزۀ بهداشت، استخدام، توسعه، آموزش و نگهداری نیروی کار بهداشت و درمان در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در کشورهای دارایِ پایینترین سطح توسعه یافتگی و کشورهای جزیرهای کوچک در حال توسعه. د- تقویت ظرفیتهای همه کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه، برای هشدارِ بههنگام، کاهش مخاطرات و مدیریت خطرهای بهداشتی در سطوح جهانی و ملی. سلامت یا تندرستی عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی انسان. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه نداشتن هیچگونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است. حق بر سلامت که لازمهی حیات مدنی انسانها است، در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد تاکید قرار گرفته است: (هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانوادهاش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمانهای بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهرهمند گردد.) همچنین این حق طبق ماده ۱۲ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک و ماده ۱۲ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان در زمرهی حقوق اساسی بشر شناسایی شده است و دولتها مکلفند که تمامی امکانات خود را برای بهرهمندی انسانها از این حق بدون هیچگونه تبعیضی بکار گیرند. هدف شماره سوم از اهداف ۱۷گانهی توسعهی پایدار، بهبود چشمانداز جهانی در خصوص اطمینان از زندگی سالم و توسعه رفاه پایدار برای همگان در هر گروه سنی را در گرو کاهش مرگومیر مادران، پایان دادن به مرگومیر قابل پیشگیری کودکان، کاهش بیماریهای مرتبط با ایدز، پوشش بهداشت جهانی، داروهای ضروری مقرون به صرفه، مراقبت از سلامت جنسی و باروری، تحقیقات واکسن و دسترسی به داروها و همچنین مبارزه با بیماریهای غیرقابل پیشگیری مانند دیابت و جلوگیری از حوادث ترافیکی و سواستفاده از مواد مخدر میداند. در همین راستا حق بر حیات در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۶ کنوانسیون حقوق کودک و همچنین ماده ۱۲ از کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان به عنوان بنیادیترین حق بشری مورد تاکید قرار گرفته است. علاوه بر این، ماده ۱۰ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی متضمن الزام دولتها به در نظر گرفتن تدابیر حمایتی خاص برای مادران و کودکان است. یکی دیگر از اهداف سال ۲۰۳۰ این است که دسترسی جهانی به مراقبتهای بهداشتی جنسی و باروری اطلاعات و آموزش، را تضمین کند. مطابق با ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همینطور ماده ۱۵ از میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، هر انسانی حق بهرهمندی از پیشرفتهای علمی و فواید آن را دارد و قوانین داخلی و بینالمللی باید این حق را تضمین کرده و امکان بهرهمندی تمامی انسانها از آن را بدون هیچگونه تبعیضی فراهم نمایند. دولت جمهوری اسلامی ایران نیز در قانون اساسی خود حق بر سلامت را مورد توجه قرار داده است و خود را به نوعی مکلف به تحقق هدف شماره ۳ نموده است: اصل ۲۳ قانون اساسی، حق بر خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی را برای همگان به رسمیت میشناسد و مقرر میدارد: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری و پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی، حوادث و سوانح نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و… حقی است همگانی. طبق این اصل، دولت باید از دو طریق خدمات فوق را برای آحاد مردم کشور فراهم سازد. این دو طریق عبارتند از: درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم. علاوه بر اصل ۲۳، اصول دیگری نیز با سلامت مرتبط اند. طبق بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی، پیریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه از وظایف دولت است. به موجب این اصل، دولت مکلف است حقوق همه جانبه افراد، اعم از زن یا مرد و تساوی عموم در برابر قانون را تأمین نماید و بر رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای زن و مرد در تمام زمینههای مادی و معنوی تأکید دارد. در اصل سوم به مشارکت زنان در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش اشاره شده است و آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی را از وظایف دولت شمرده است. همچنین اصل ۲۳، حمایت یکسان قانونی را برای همه افراد ملت اعم از زن و مرد و برخورداری از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با رعایت موازین اسلامی بیان میدارد. اصل ۲۱، مربوط به حقوق زنان است و دولت را موظف به تضمین حقوق زنان در تمام ابعاد با رعایت موازین اسلامی نموده است. دولت باید برای رشد جایگاه و شخصیت زنان و احیای حقوق مادی و معنوی او زمینههای مساعد ایجاد کند و از مادران به خصوص در دوران بارداری حمایت کند. بند ۱ اصل ۳۳، تأمین نیازهای اساسی یعنی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه را یکی از ضوابطی میداند که اقتصاد جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس آن استوار گردد. اما آمار و اخباری که از گوشه وکنار در خصوص وضعیت سلامتی ایرانیان و کم کاریهای دولت جمهوری اسلامی ایران در خصوص تحقق بخشیدن به این حق بشری و اساسی به گوش میرسد، نمایانگر عدم بهرهمندی بخش عظیمی از ایرانیان از حق بر سلامت طبق استانداردهای حقوق بشری میباشد. گزارش تفصیلی بنیاد برکت وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام خمینی در سال ۱۳۹۶ دربارهی مناطق محروم در ایران نشان میدهد بیش از نیمی از مناطق مسکونی در ایران شامل استانها، شهرها و روستاها (۵۶. ۸ درصد) مناطق کمتر توسعه یافته و محرومند. البته میزان محرومیت این مناطق و عدم توسعه یافتگی آنان به یک میزان نبوده و در برخی مانند استان سیستان و بلوچستان ۱۰۰ درصد استان دارای محرومیت و عدم توسعه یافتگی است. در این گزارش پس از استان سیستان و بلوچستان، ایلام با ۹۵ درصد، کهگیلویه و بویراحمد با ۸۸ درصد، بوشهر با ۸۷ درصد، کردستان با ۸۶ درصد، خراسان جنوبی با ۸۵ درصد و هرمزگان با ۸۱ درصد استانهایی هستند که بیشترین مناطق محروم و کمتر توسعهیافته را دارا هستند. دستکم ۲۵ درصد از مناطق محروم کل ایران که خود نیمی از بخشهای مسکونی کشور را تشکیل میدهد، از دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی حداقلی محرومند. به گفته گزارش بنیاد برکت، در حالی که استاندارد حداقلی، برای بهرهمندی از خدمات بهداشتی و درمانی در ایران هشت خانه بهداشتی یا درمانگاه به ازای هر ده هزار نفر است، این رقم در بیش از نیمی از مناطق محروم در ایران زیر هشت است. بر این اساس یعنی با توجه به پراکندگی جمعیت در مناطق محروم چیزی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در ایران از دسترسی به خدمات حداقلی درمانی و بهداشتی محرومند یا دستکم برای دسترسی به آن با دشواری فراوان روبرو هستند. علاوه بر این، با وجود این حقیقت که ایران دارای یک اقتصاد وابسته به کشاورزی میباشد، درجات بالایی از سو تغذیه در کشور وجود دارد. حدودا یک چهارم کودکان یا گرسنگی کشیدهاند یا فاکتورهای کاهش رشد را به دلیل سطح پایین تغذیه تجربه کردهاند. با این وجود شاخصهای قابلیت توزیع غذا در سطح پایینی است، درصد کودکانی که از سو تغذیه رنج میبرند در روستاها بیشتر است. از سوی دیگر گسترش آسیبهای اجتماعی در سالهای اخیر باعث شده تا آمار زندانیان زن افزایش چشمگیری پیدا کند. مسئلهای که با توجه به نقش زنان در جامعه به ویژه در خانواده، پیامدهای منفی اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد زیرا مادرانی که در زندان به سر میبرند کودکان آنها به صورت ناخواسته با بسیاری از جرائم در زندان آشنا میشوند که این خود میتواند در آینده برای آنها مشکل ساز شود. کودکانی که زندان، تاثیر منفی و ویرانگری بر روی آنها میگذارد و حیات عاطفی، فکری، اجتماعی و روانی آنان را با مشکل مواجه میسازد. در واقع زندان تنها به عنوان مجازات و اعمال کنترل بر فرد قانون شکن نیست بلکه برچسب زندانی بودن علاوه بر فرد زندانی بر اعضای خانواده و نزدیکان وی نیز تاثیر روانی میگذارد و این بار روانی در ارتباط با کودکان بیشتر و پیچیدهتر است. کودکانی که مادران آنها محکوم به زندان هستند مجبورند بهترین سالهای عمر خود را در زندان به جرمهای ناکرده سپری کنند تا رنج زندان را به بهای داشتن مهری مادری بپردازند. اتفاقی که زمینهساز مشکلات بعدی میشود و این افراد را دچار سرخوردگی و انحراف میکند. در بند زنان زندان ارومیه طبق گزارش اول اسفند ماه ۱۴۰۰ خبرگزاری هرانا حدود ۳۰۰ الی ۳۵۰ زندانی با جرائم گوناگون در این بند نگهداری میشوند. طی روزهای اخیر شماری از زندانیان محبوس در بند زنان زندان ارومیه علیرغم ابتلا به کرونا از رسیدگی پزشکی محروم ماندند و مامورین زندان. تنها به انتقال زندانیان مبتلا به کرونا به بهداری اکتفا کرده و سایرین را تهدید کردند که هنگامی که بازدید کننده از تهران دارند در صورت اعتراضی به وضعیت، همه امکاناتی که در اختیار دارید از شما گرفته میشود. سخنم رو امروز با بخش توسعه واکسیناسیون که یکی دیگر از مواد این هدف بود و همه ما این موضوعی رو که الان مطرح میکنم بهش آگاه هستیم، به پایان میبرم. رهبر ایران، در دی ماه ۱۳۹۹ در یک سخنرانی زنده تلویزیونی گفت: ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی کرونا ممنوع است. به دنبال صحبتهای ایشان سخنگوی هلال احمر ایران اعلام کرد واردات ۱۵۰ هزار دوز واکسن فایزر، که چند انجمن خیریه به دنبال آن بودند، منتفی است. پیامد این تصمیم و دستور مرگ بیش از ۲۰۰ هزار نفر ایرانی بود که هر یک از آنها امید و پناه خانوادهای بود و اکنون این خانوادههای ایرانی در داغ عزیزانشان بخاطر تصمیم یک نفر میسوزند.
بخش۳: آقای سیاوش نوروزی سخنرانی خود را با موضوع خودکشی دانشجویان ارائه نمودند: اصطلاح خودکشی به معنی آسیب رساندن به خود با هدف از بین بردن خویش است، مرگ در اثر خودکشی ممکن است بیشتر از یک دلیل داشته باشد. اگرچه خودکشی در بین تمامی گروههای سنی دیده میشود، اما در قشر جوان باعث از دست دادن سالهای بالقوه زیادتری میشود که این امر از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. مسائل مربوط به روان دانشجویان، متعدد و بسیار چالشبرانگیز است و میتواند محیط دانشگاه را درگیر کند. لزوم شناسایی علائم خطر در دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه بسیار ضروری به نظر میرسد و نظام آموزشی این وظیفه را دارد تا بهترین محیط را جهت انتقال نوجوان از خانواده به دانشگاه فراهم کند. محیطی خالی از استرس، پرانگیزه و آرام. دوره انتقالی از محیط خانواده به دانشگاه و استقلال نسبی یا کامل، از جمله مهمترین عوامل استرسزا در جوانان محسوب میشود. در این دوران، دانشجویان فشارهای روانی زیادی را متحمل میشوند و این خود میتواند به تنهایی افسردگی و افکار خودکشی را به دنبال داشته باشد. در چنین شرایطی آنان باید بر مشکلات درسی فائق آیند و تصمیمگیریهای آینده خویش و اهداف زندگیشان را نیز مشخص کنند. مهمترین نیاز یک جوان امنیت اقتصادی و اجتماعی است. بیشتر جوانان ایرانی امید زیادی به ادامهی زندگی ندارند. انسان هر از گاهی نیاز دارد تا خودش را از مشغلههای زندگی خارج کند تا کمی آرام شود اما چنین شرایطی برای یک جوان ایرانی یا دانشجوی ایرانی مهیا نیست، و این امر یکی از مهمترین دلایل خودکشی جوانان ایرانی میباشد. متأسفانه در دهههای گذشته به دلیل عملکرد ضعیف در بسترسازی و استفادهی بهینه از قابلیتها و شایستگی جوانان و عملی نشدن شعارها و اهدافی که برای پیشرفت و توسعهی وضعیت این گروه از جامعه مطرح شده بود، با موج گسترده، فراگیر و بیسابقهای از خودکشیها در این نسل روبهرو هستیم. شرایط جامعه امروز موجب آن شده که افکار خودکشی در تمام قشرها رنگ بگیرد. حالا با شرایط اقتصادی و مشکلات مالی که پایان ندارد، نه تنها افرادی که بهرهای از سواد و دانش ندارند، بلکه دانشجویان و نخبگان به خودکشی فکر میکنند و وقتی شرایط را نابهنجار میبینند، تصمیم به عملی کردن افکار خود میگیرند. در همه جوامع، ورود به دانشگاه به منزله دستیابی به شغل بهتر و درآمد بالاتر است. امید به اینکه جایگاه اجتماعی بالاتر محقق شود و همه آنچه که از کودکی تا جوانی در ذهن نقش بسته است، در دنیای واقعی رخ دهد. اما آنها در نهایت با رویایی با مشکلاتی از جمله ناامنی اقتصادی، فشارها و ممنوعیتها، سرکوب و خفقان شدید، تصمیم به خودکشی میگیرند. آمار خودکشی در سه ماهه نخست سال جاری نسبت به مدت مشابه سال قبل ۹/۴ درصد افزایش داشته است از سه ماهه سال جاری حدود ۱۴۰۸ جوان و دانشجو زیر۳۰ سال در کشور خودکشی کردهاند که از این میان ۴۳۶ نفر زنان و ۹۷۲ نفر مردان در سطح دانشگاهها را به خود اختصاص میدهد و آمار خودکشی در سال گذشته نسبت به سالهای قبل روند افزایشی را نشان میدهد. گروههای تحصیل کرده حساسیت بیشتری نسبت به محیط پیرامون خودشان دارند نوعی احساس ناکامی در این افراد بیشتر رشد میکند. زیرا جوانان در خانواده یا جامعه دائما در حال شنیدن این جمله هستند که اگر درس بخوانی به جایی میرسی و موفق خواهی شد. و در صورت اتمام دورهی تحصیلی یا حین آن آنها انتظار دارند آینده روشنی در انتظارشان باشد اما این امر امروزه به امری محال تبدیل شده است. بنابراین در واقع برای فرار از فشارهای روز افزونی که در جامعهی ایران به آنها وارد میکند، ترجیح میدهند دست به این اقدام بزنند. خودکشی نیز در پی عوامل مختلف ایجاد میگردد و جامعه تاثیر مستقیمی بر افزایش یا کاهش این مورد دارد. در نتیجه تا زمانی که مسائل اجتماعی حل نگردد خودکشی نیز کاهش نخواهد داشت چرا که لازمه یک حیات سالم، داشتن جامعهای سالم است. یکی از اشخاص نظام آموزش و پرورش در ایران، یکی از دلایل این موضوع را افسردگی میخواند و میگوید: در محیط آموزشی ایران از کودکی تا اتمام دانشگاه، فضای شادی برای افراد، وجود ندارد. انواع ممنوعیتها چه در اکثر خانوادهها چه در دانشگاه و جامعه، برای جوانان، وجود دارد. همچنین تبلیغات ایدئولوژیک و مذهبی در این محیطها به شدت، صورت میگیرد. همه این عوامل باعث میشوند برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، محیطهای آموزشی در ایران به محلی برای فشار روانی این جوانان تبدیل شوند و منجر به خودکشی هزاران دانشجو بشود. همچنین دلایلی که از نظر اجتماعی میتوانند در کشورهای غربی عامل خودکشی باشند، به احتمال زیاد در مورد جامعه ایران صدق نمیکنند و بالعکس. جز مواردی مانند فقر، بیکاری یا هزار موارد دیگر، که به طور عمومی میتوانند در ایران عامل تشدیدکننده خودکشی باشند، تمام تلاشهای رسمی در ایران برای محدود کردن جوانان با اشکال مختلف صورت میگیرد. در سالی که گذشت اخبار زیادی درباره خودکشی دانشجویان، منتشر شده است. جوانانی که مشخصا به دلیل وضعیت سخت معیشتی و تبعیض اقتصادی یا ناامیدی و بیانگیزگی، دست به خودکشی زدند. روایتهایی تلخ اما صریح از شرایط امروز ایران و نمایانگر ابعاد پنهانی از نابرابری عمیقی که در لایههای مختلف اجتماعی جریان دارد. تبعات روحی و روانی ناشی از فشار معیشتی، نه تنها بر دانشجویان بلکه بر اقشار مختلف جامعه، در حالی بیش از قبل صورتهای تلخ خود را نمایان میکند که مقامات حاکمیت و در راس آنها رئیس قوه مجریه، با مواضع و سیاستگذاریها و رویکردهایشان، غالب شدن روایت «ناامیدی» را در میان اقشار گوناگون جامعه باعث میشوند و معنای آینده را در نظر گروه کثیری از جوانان کشورمان از بین میبرد. مسیر تلخ ناامیدی که منجر به خودکشی این افراد شود، در پیوند با شرایطی طی شده است که بیشک بانی آن مقامات اجرایی و تصمیمگیرندگان سیاسی کشور بوده و هستند. از این رو بازخوانی موارد خودکشی در میان دانشجویان، میتواند مسیری برای درک تبعات تلخ و مشترک ناشی از ظلم روا شده از سوی قدرت بر گروههای مختلف جامعه از جمله جوانان و دانشجویان باشد. پژوهشهای بسیاری در سالهای اخیر نشان دادهاند که تمایل به خودکشی در بین دانشجویان، بسیار بیشتر از قبل شده است. سازمان امور دانشجویان در اسفندماه ۹۸ برنامهای با عنوان برنامه جامع پیشگیری و مداخله در خودکشی در محیطهای دانشگاهی منتشر کرد که در آن آمده بود حدود ۲۳ درصد دانشجویان به خودکشی فکر میکنند. این گزارش اعلام میکرد که بر اساس آمار سازمان پزشکی قانونی ۳/۶۶ در ۱۰۰هزار دانشجو در سال ۹۶ بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادهاند. این آمار مربوط به چند سال گذشته است که متأسفانه الان این ارقام حتی چند برابر شده است. در گزارش مذکور عنوان شده است که به ازای هر خودکشی ممکن است ۱۰ تا ۲۰ اقدام به خودکشی وجود داشته باشد. در گذشته بخش مهمی از زندگی دانشجویی بیرون از محیط دانشگاه تعریف میشد اما امروز آن بخش از زندگی دانشجویی جای خود را به زحمت و تحمل برای پول درآوردن داده است. آن هم در صورتی که جوان شغلی برای پول در آوردن پیدا کند. در غیر آن صورت مواردی از جمله: ناامنی در جامعه، سرکوب عقاید و افکار آنها، اعتیاد و فشارهای حکومت جمهوری اسلامی ایران، باعث میشود این بخش کثیر از زندگی جوانان در بیرون از خانه، باعث وقوع هزاران اتفاق ناخوشایند و فشار روانی بر آنها باشد. بسیاری از دانشجویان فرودست نیز، که از شهرهای کوچک به تهران میآیند اساسا پشتوانه مالی چندانی از طرف خانواده ندارند و خیلی زود باید دنبال کار باشند تا هزینههای تحصیل و زندگی را تامین کنند. مشکلات و مصائب موجود در زندگی دانشجویان فرودست، آسیبپذیری آنها به لحاظ روحی را بیشتر کرده است. و یکی از گروههایی که بیشترین خودکشی در آن دیده میشود دانشجویان فرودست هستند. در دوران کرونا نیز شاهد بسیاری از این خودکشیها در این گروه بودیم! در این دوران با مدیریت ضعیف و برنامهریزینشدهی دولت برای جوانان، بسیاری از آنها پس از تعطیلی دانشگاه و خوابگاهها دچار افسردگی شدید شدهاند و همچنین آمار خودکشی دانشجویان، به دو برابر رسید. برخی عوامل از جمله آسیبپذیری، قرار گرفتن مداوم در اضطراب شدید و شرایط دشوار اجتماعی، نداشتن مهارت حل مسئله و مدیریت هیجان، داشتن محیطی ناامن و پرابهام، تعارضات خانوادگی، فشار اقتصادی که الان بیشتر از همه تاثیرگذار بر روی جوانان و دانشجویان، حتی مصرف مواد مخدر، درماندگی و ناامیدی شدید، بیماریهای مزمن جسمانی و اختلالات روانی، به طور کلی احتمال اقدام به خودکشی در دانشجویان را، افزایش خواهد داد. آمار خودکشی جوانان ۱۵ تا۳۰ ساله در استانهایی که خدمتتان عرض میکنم بیشترین درصد را داشته. در ابتدا ایلام که با نرخ ۲۸ از صدهزار نفر. کرمانشاه با نرخ ۲۶ از صدهزار نفر. همچنین لرستان، همدان، گلستان، چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد، آذربایجان غربی، کرمان، و کردستان. و در آخر هم تهران و سیستانوبلوچستان بیشترین آمار خودکشی رو به خودشان اختصاص دادند. از میان خودکشیهای صورت گرفته حدود ۵۰ درصد از طریق حلق آویز کردن و نیمی دیگر از طریق خوردن قرص دست به این اقدام زدند. چند نمونه از دانشجوهای نخبه و جوانان که در سال اخیر دست به خودکشی زدند رو خدمتتان معرفی میکنم. یک دختر ۲۰ ساله ورودی سال ۹۹ دانشگاه امیرکبیر از طبقهی هشتم خوابگاه خود را به پایین پرتاب کرد و به زندگی خودش پایان داد. همچنین دانشجوی دکترای بیوشیمی دانشگاه تربیت مدرس اوایل امسال با شلیک گلوله دست به خودکشی زد. مورد دیگر که مشابههای زیادی دارد خودکشی دختری در خوابگاه دانشگاه علامه به علت ترس از پخش کردن عکسهایش توسط نامزد سابقش. این اتفاق به صورتهای مختلف برای دخترها در کشورمان اتفاق میافتد که از ترس آبرو و خانواده ترجیح میدهند به زندگی خودشان پایان بدهند تا اینکه با خانواده در میان بگذارند و مسئله را حل کنند. چند روز پیش هم که شاهد خودکشی زهرا صدیقی همدانی در زندان ارومیه بودیم که تحت فشار و شکنجههای روانی و ترس از طناب دار، باعث خودکشی او شد. و هزاران مورد مشابه دیگر که جای بحث دارد. خودکشی ریشه در ابتدای زندگی فرد دارد. اکثر جوانان ایران از ابتدای بلوغ با بسیاری از مشکلات روحی دست و پنجه نرم میکنند. در یک خانواده معمولی آنطور که باید، یک نوجوان، نیازهایش برطرف نمیشود. از طرفی رفتار خانوادههای ایرانی با بچههایشان اکثرا رفتار درستی نیست. چون نظام آموزشی ما این مورد را با درایت پیش نبرده و خانوادهها در تربیت درست بچههایشان اکثرا به مشکل بر میخورند. برای درک نوجوانی که در سن بلوغ هست یک زیرساز آموزشی بسیار قوی نیاز است که متأسفانه جامعه ما از ریشه نتوانسته این آموزش را به افراد و خانوادهها بدهد. در این صورت این فرد از سن بلوغ که ذهنش شروع به سنجیدن و فهمیدن میکند، با مشکل روبهرو میشود. از طرفی جامعهای ناامن تهدیدش میکند و خانواده هم تا حدی میتواند از ورود بچه خودش به جامعه جلوگیری کند. از طرفی وقتی وارد جامعه و فضای دانشگاه بشود بسیاری از تناقضات، بیعدالتیها، و ناامیدی رو به چشم میبیند و با روحیه فشارهای روانی زیاد، در این محیط درس میخواند. ولی با این آینده سیاهی که جلوی چشمش است چطور میتواند انگیزهی موفقیت داشته باشد؟ به دلیل این فشارها از ابتدای زندگی خیلی از جوانها حتی نخبههای کشورمان، خیلی از دانشجوهای دکترا، بهطور روزانه، خبر خودکشیشان به گوشمان میرسد. خیلیها از اعتراض به این وضعیت بازداشت و سرکوب میشوند و در زندانها خودکشی میکنند، خیلیها بهخاطر عقیده و افکارشان زیر سوال میروند و دست به خودکشی میزنند. اینها افرادی هستند که قرار است آیندهی کشورمان را بسازند. و ما باید روزانه شاهد خودکشی کردن بسیاری از این عزیزان باشیم. و چیزی که در آخر میتوانیم به آن برسیم این است که متأسفانه جامعهی ما، یک جامعهی سمی و آلوده برای رشد جوانان و نوجوانان است و این محیط و حاکمان این نظام در تلاش برای فشار روزافزون بر این جوانان هستند. در این شرایط هم برای یک جوان تحصیلکرده یا تحصیل نکرده، چارهای جز خودکشی نمیماند.
بخش۴: آقای رضا حاتمی سخنرانی خود را با موضوع دانشجویی قبل و بعد از انقلاب ایراد کردند: پیش از روی کار آمدن رضا شاه، سوادآموزی در ایران در جاهایی با نام مکتبخانه و مسجدها و خانههای شخصی انجام میشده است. آموزگاران نیز ملا و ملاباجی بودند و خود اینها نیز تنها سواد خواندن و نوشتن داشتهاند. در تهران و شهرهای بزرگ نیز، آموزشگاههای حرفهای انگشت شمار بودند و آموزشهای ارائه شده نیز در موضوعات محدودی بودند. با آغاز پادشاهی رضاشاه، مکتبخانهها همگی بسته شدند و برای نخستینبار، مدرسههای منظم و رایگان زیادی در سراسر ایران، پدیدار شد. سیستم آموزشی این آموزشگاههای نوین، بر پایه کشورهای اروپایی بود و دارای کتابهای درسی بودند. نخستین دانشگاهها و دانشسراهای مدرن ایرانی پدیدار شدند و ساختمانهای تازهای چون دانشسرای عالی، هنرستانهای فنی و حرفهای، هنرستانهای صنعتی و دانشگاه تهران در شهرها پدید آمدند. مربیان و استادهای خارجی جهت بهبود سطح دانش استخدام شدند و دانشجویانی هم به خارج از کشور اعزام شدند. کمکم شمار ایرانیان باسواد گسترش یافت و این تنها به شهرها محدود نمیشد. در بیشتر دهاتها نیز دبستان دایر شد و سازمانهای پیشاهنگی، تربیت بدنی و ورزشی ایرانی پدیدار شدند. در رشتههای فرهنگی و هنری همچون موسیقی، مجسمهسازی، تئاتر، نقاشی و غیره، هنرستانهایی بنیانگذاری شدند. کتابخانههایی نیز در کشور گشایش یافت و برای حفظ آثار باستانی ایران، اقدام به جمعآوری عتیقهها و تأسیس موزهها (همچون موزه ایران باستان) شد. ایران از اوایل قرن نوزدهم شروع به فرستادن دانشجویان به خارج برای ادامه تحصیلات کرد و این کار تا شروع جنگ جهانی اول به تناوب ادامه داشت. پس از پایان جنگ، فشار نیاز به کادرهای تحصیلکرده و آموزش دیده، دولت ایران را مجبور کرد به فکر از سرگیری اعزام دانشجو به خارج برای فراگیری علوم تخصصی بیفتد. اولین گامهای دیپلمات در راستای این هدف در سال ۱۳۰۰ برداشته شد. کودتای رضاشاه باعث قطع این برنامه نشد، چون سال بعد اولین گروه ۶۰ نفری به دانشکدههای نظامی فرانسه فرستاده شدند. ایالات متحده امریکا از اولین کشورهایی بود که پس از جنگ، دانشجویان بورسیه ایرانی را پذیرفت که تعدادی از ایشان برای تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، که ظاهرا در آمریکا پیشرفتهتر از اروپا پنداشته میشد، به آنجا رفتند. به هر حال اروپا مقصد اصلی دانشجویان بورسیه دولتی بود. در سال ۱۳۰۵ اولین گروه بیست نفره برای تحصیل در رشته مهندسی عازم اروپا شدند. همه آنان با رضایت کامل دولت فرانسه به آن کشور رفتند. در همان سال ایران ۹ دانشجو را به دانشکده نیروی دریایی ایتالیا فرستاد. در سال ۱۳۰۷ با ایجاد بورس کامل دولتی این برنامه ادامه یافت. در مجلس لایحهای به تصویب رسید که هر ساله صد دانشجو به اروپا اعزام شوند. در دوران محمدرضا شاه تاکید بسیاری در رابطه با مسئله تحصیل رایگان و اجباری برای همه صورت گرفت. در پایان سالهای ۱۹۲۰ و سالهای ۱۹۳۰ چند فقره اصلاحات در زمینه آموزش و پرورش، فرهنگ و زندگی مردم انجام گرفت. قانونها و تصویبنامههایی درباره آموزش عمومی و اجباری رایگان ابتدائی و دبیرستان و آموزش عالی و همچنین تاسیس شبکه آموزش غیرمذهبی دولت و حتی آموزشگاهها و دانشکدههای علوم تربیتی وضع شدند. همچنین سیستم آموزشی مدارس فرانسه به عنوان الگوی مدارس ایرانی پذیرفته شد. در آن سالها جایگاه دانشجو جایگاه رفیعی محسوب میشد و شخصی که تحصیل میکرد تمام جوانب برای ادامه تحصیل او از جانب دولت در نظر گرفته میشد. در سال ۱۹۲۰ قوانین ثابتی در این مورد گذاشته شد. از جمله حقوق دانشجویی که به هر نفر ۳۵۰ تک تومان تعلق میگرفت و به ازای تاهل آنها یا داشتن فرزند این رقم بیشتر نیز میشد. همچنین دانشگاهها به صورت رایگان تا زمان فارغالتحصیلی از دانشگاه در اختیار دانشجویان قرار میگرفت. همچنین کتابهای مورد نیاز دانشجویان فراهم و به صورت رایگان به آنها ارائه میشد. از طرفی بورسیه کشورهای خارجی کار سخت و پر زحمتی نبوده و دانشجو هر زمان اراده به تحصیل در خارج از کشور میکرده و اولویتهای بورسیه شدن را داشته با هزینههای دولت در خارج از کشور به ادامه تحصیل میپرداخته است. نکتهای که خیلی قابل بحث است راجع به دانشگاهها است. در دوران پهلوی تنها دانشگاههای دولتی وجود داشته و خبری از دانشگاههای غیرانتفاعی و آزاد که محلی برای گرفتن پولهای هنگفت از مردم است، نبوده است. دانشگاههای دولتی با بهترین کیفیت و تمام امکانات لازم برای تحصیل دانشجو، در دسترس بوده. تعداد دانشگاهها به نسبت الان کمتر بوده و اینطور نبوده که سر هر کوچهای دانشگاه تاسیس شده باشد، اما کیفیت و خروجی این دانشگاهها با وضعیت الان قابلمقایسه نیست. متأسفانه دانشجویان ایرانی امروز خیلیهایشان قدرت دانشگاه رفتن را هم ندارند. از درس و تحصیل کناره گرفتهاند و انگیزهای برای ادامهی این مسیر ندارند. امروزه دانشگاه دولتی هم که قبول بشوی خبری از مزایا و کتاب و خوابگاه رایگان و آرامش ذهنی، نیست. دانشجویان امروز با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. آن درصد کمی که دغدغهی نان و پول ندارند استرس و فشار روانی جامعه و دانشگاه آنها را آرام نمیگذارد. آن دسته از جوانان که دغدغهی نان دارند و الان بیشترین درصد دانشجوها را تشکیل میدهند هم، که یا باید در این اوضاع کمبود کار و ناامنی شغلی فکر سیر کردن شکم باشند یا اگر در حالت خوشبینانه کاری هم داشته باشند، کار کردن و درس خواندن همزمان. آن هم با تحمل محیط و جامعهی پر از فشار ایران امروز. در سالهای قبل از جنگ ایران و عراق و پس از آن روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی دانشجویان پس از فارغالتحصیلی در سن ۱۸ سالگی یا کمتر از آن حتی، با پیشنهادات مختلف کاری روبهرو بودند. به راحتی در بهترین شغلها استخدام میشدند و حقوقهای خوبی دریافت میکردند. امنیت شغلی یکی از مهمترین مواردی است که تفاوت امروز و دیروزش بسیار مشهود است. اگر از پدر و مادرهایمان سوال کنیم آنها که جوانان آن سالها محسوب میشوند، رنگی از بیکاری و ناامنی شغلی، دشواری تحصیل در ایران و حتی دشواری تحصیل در خارج از کشور را به چشم ندیدهاند. بشنویم از چگونگی یکی از نمونههای خوابگاههای دانشجویی در سالهای ۴۰ تا ۵۵. خوابگاه (کارگر شمالی) معروف به (امیرآباد شمالی) که شبیه شهرکی با تمام امکانات رفاهی از جمله فضای سبزی بسیار زیبا با متراژ بسیار زیاد، سینما، زورخانه، رستوران و سالن تئاتر، همچنین سالنهای ورزشی مختلف دیگر چندین فروشگاه و سوپر مارکت در این خوابگاه دانشجویی وجود داشت. که به غیر از رستوران ، سوپرمارکت و فروشگاهها (که آنها هم با کوپن یا نیمبها بودند)، باقی امکانات به طور رایگان در اختیار دانشجویان قرار میگرفت. جدا از تمام این امکانات دانشجویان، که جز یکی از حساسترین قشر جامعه محسوب میشوند جدا از مشکلات سیاسی که در آن دوران بوجود آمد، در فضایی خالی از استرس و با نظام آموزشی برنامهریزیشدهای تحصیل کردند. فشارهای روانی بیشترین تاثیر را بر روی جوانان و دانشجویان میگذارد و حکومت باید برای آرامش جوانان کشور خود زیربنای قویای را در نظر داشته باشد. در سالهای ۵۷ تا ۶۴ نیز بسیاری از این برنامهریزیهای رژیم پهلوی بر جای خود باقی ماند. اما رفتهرفته این مزایا برای دانشجویان کمتر و آنها بیشتر درگیر مسائل و مشکلات بزرگتری برای ادامهی تحصیل و زندگی خود شدند. حقوقها در سال ۱۳۶۵ لغو، دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی بیشتر! بسیاری از خوابگاهها با امکانات رفاهی زیاد بسته و خوابگاههای بسته و آپارتمانی جایگزین شدند. به عنوان مثال خوابگاه دانشجویی دانشگاه علامه که بزرگترین دانشگاه علوم انسانی محسوب میشود، در یک اتاق ۱۰ الی ۱۲ نفر جای میگیرند. اگر از دانشجویان بپرسید وضعیت داخل خوابگاه از لحاظ بهداشتی و رسیدگی که زیر صفر رسیده! ساختمانها قدیمی و ناامن هستند و مسئولین حتی به این فکر نمیکنند که این ساختمانها پس از گذشت پنجاهوخوردهای سال نیاز به بازسازی دارند. در حال حاضر امید و آینده برای تمام جامعه مشابه سرابهایی در دوردست هستند. اگر این موضوع را برای قشر جوان و دانشجو البته به شرطی که واقعا دنبال دانش یا مراتب دیگری از علم در دانشگاه باشند، در نظر بگیریم اوضاع به مراتب وخیمتر است. قشری که جزو آسیبپذیرترین اقشار به حساب میرود و از تمامی جهات درگیر نگرانیهای شخصی خود و سایر عوامل اطراف است. دوران دانشجویی میتواند یکی از بهترین دوران زندگی در جهت افزایش درک انسان از خود و رشد شخصیت باشد و صد البته این سازندگی در صورتی میسر میشود که دانشجو نگران هزار و یک مسئله اساسی و جزئی نباشد. متأسفانه روزگار بر وفق مراد اکثریت مردم و به خصوص دانشجوها پیش نمیرود. هر روز آمار افراد تحصیلکرده و در شرف پایان تحصیل در کشور رو به افزایش است، برنامهریزیها و تدوین اسناد ارگانهای مسئول حکایت از افزایش تعداد و ظرفیت دانشگاههای دولتی و غیردولتی و افزایش تعداد دانشجویان دارد، این در حالی است که دانشجویان پس از اتمام دوره دانش آموختگی و حتی در حین تحصیل با مشکلات مادی مختلفی دست و پنجه نرم میکنند. در حالیکه درآمد حدود ۶۰ درصد خانوارهای ایرانی برای تامین هزینههای تحصیلی و رفاهی فرزندانشان کافی نیست، دانشجویان فرهیخته ایرانی برای تامین نیازهای اساسی از قبیل فراهم آوردن کتب و منابع درسی و تامین نیازهای اولیه زندگی با کمبود درآمد مواجه هستند، این موارد زمانی تشدید میشود که دانشجویان در شهری دور از محل سکونت و تولد خود به تحصیل مشغول هستند. گویا تنها مسئلهای که رسیدگی با آن از اهمیت خاصی برخوردار نیست توجه به نیازهای مادی دانشجویان است. یکی از بزرگترین مشکلات جوانان و دانشجویان نداشتن امنیت شغلی است. جوانانی که سالها با هر زحمتی درس میخوانند و فارغالتحصیل میشوند راهی برای کسب درآمد پیدا نمیکنند. بسیاری از نخبگان و دانشجویان دکترای کشور به شغلهای نامربوط به رشتهی تحصیلی با درآمدهای کم روی میآورند. بسیاری نیز پس از اعتراض به وضعیت موجود با حجم سنگینی از خفقان و سرکوب مواجه میشوند. قصدم از این صحبتها بازگو کردن معایب امروز و حسنات دیروز نبود. همیشه هیچ برنامهای برای یک ملت بینقص نیست. اما چیزی که مهم است اهمیت دادن یک رژیم به مردمش است و نگاهی که برای جوانان و آینده سازان آن کشور دارد.
بخش۵: آقای حمیدرضا تقیزاده سخنرانی خود را با موضوع مروری بر جنبش دانشجویی ایراد کردند: جنبشهای معطوف به آزادی و دموکراسی در ایران دهههاست که وجود دارند و جنبش دانشجویی خصوصا از زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی بخش قابل ملاحظهای از آنها بوده است. جنبش دانشجویی که در دههی هشتاد یکی از قدرتمندترین گروههای اجتماعی-سیاسی در ایران بود، در سالهای اخیر به شدت سرکوب و محدود شده و توانی برای به راه انداختن موج اعتراضات ندارد. اما آنچه از این جنبش باقیمانده با گام گذاشتن در مسیر خواستههای صنفی و معیشتی، بیشتر از قبل به مردم عادی و مطالبات آنها نزدیک شده است. با مروری بر تاریخچهی جنبش دانشجویی، فراز و نشیبها و تغییرات آن را در دورههای مختلف بررسی خواهیم کرد. اولین ردپاهای جنبش دانشجویی را میتوان از زمان تأسیس مدارس عالی جدید در دوران ناصرالدین شاه قاجار دنبال کرد. دانشجویان مدارس عالی دارالفنون، سیاسی و فلاحت در تحصنهای دوران مشروطه مشارکت داشتند و با مقالهنویسی و سخنرانی در کنار مشروطهخواهان بودند. با تأسیس دانشگاههای مدرن در دوران رضاشاه پهلوی انتظار میرفت که فعالیتهای سیاسی اجتماعی دانشجویان نیز بیشتر و آشکارتر شود. دوران اوج فعالیتهای دانشجویی به سالهای پس از سقوط رضاخان و شکلگیری حزب توده برمیگردد. در آن دوره، اتحادیهی دانشجوییای که از سوی این حزب چپگرا راهاندازی شده بود دانشجویان زیادی را در سراسر کشور جذب سیاست کرد. مهدی فتاپور، از فعالان دانشجویی دههی چهل، میگوید: دانشگاه در دهههای بیست و سی، یکی از پایگاههای مهم نیروهای اپوزیسیون بود. مبارزات دانشجویی در آن سالها تحت رهبری جبههی ملی و بهویژه حزب توده قرار داشت. تمامی فعالان دانشجویی به این احزاب، و بهخصوص به سازمان جوانان حزب توده، تمایل داشتند و در ارتباط مستقیم با سیاستمداران خارج از دانشگاه بودند. دههی اول انقلاب: قلع و قمع دانشگاه: جنبش دانشجویی که نقش مهمی در پیروزی انقلاب ۵۷ داشت، پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران از سوی حاکمان جدید نیز تحمل نشد. در سال ۱۳۵۹ پس از نطق روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، مبنی بر ضرورت انقلابیشدن دانشگاهها، سرکوب حرکتهای دانشجویی شدت گرفت. سرانجام در تابستان ۱۳۵۹ با صدور دستور انقلاب فرهنگی از سوی خمینی، دانشگاههای سراسر کشور تعطیل شدند. سه سال بعد، دانشگاهها پس از اخراج هزاران دانشجو و صدها تن از استادان دانشگاه بازگشایی شد. در سالهای بعد نیز با قوانین سفت و سخت گزینش، بسیاری از جوانان از ورود به دانشگاه و ادامهی تحصیل محروم شدند. در دههی شصت بسیاری از دانشجویان که به علت فقدان فضای فعالیت در دانشگاه به گروهها و احزاب سیاسی پیوسته بودند، بازداشت و اعدام و یا مجبور به ترک کشور و زندگی و فعالیت در تبعید شدند. در داخل دانشگاهها نیز فقط گروههایی همچون انجمنهای اسلامی و جهاد دانشگاهی که حمایت حکومت را به همراه داشتند، اجازهی فعالیت در چارچوبهای محدود، ازپیشتعیین شده و سازگار سیاستهای رسمی را داشتند. در اواخر سال ۸۳ تا سال ۸۴ که انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و احمدینژاد رییسجمهور شد جریان عمده جنبش دانشجویی و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشگاههای سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت) انتخابات را تحریم کردند. رضا قاضی نوری، فعال دانشجویی سابق در مورد فضای فعالیت دانشجویی در سال ۸۳ تا ۸۴ میگوید که: در آن دوره ما از خاتمی و اصلاحات ناامید بودیم و ناامیدی جامعه را فراگرفته بود. تصور میکردیم با تحریم انتخابات و برخورد از موضع جامعهمدنی با سیاست احتمالا موفقتر باشیم یعنی به جای همکاری با احزاب سیاسی بتوانیم بازی را عوض کنیم. اواخر دوران خاتمی بود که ترکیبی از بلندپروازیها و ناامیدیها از پیشرفت جریان اصلاحات در جامعه منجر به این شد که جنبش دانشجویی انتخابات را تحریم کند. من معتقدم متأسفانه تحریم تاثیرگذاری هم بود چون اگر شما آرا را نگاه کنید فاصله نامزدهای اصلاحطلب یعنی آقایان کروبی و معین برای اینکه نفر دوم انتخابات بشوند و با هاشمی رفسنجانی به دور دوم بروند بسیار کم بود. آقای کروبی با احمدینژادی حدود هفتصدهزار رأی و آقای معین با او یک میلیون و هفتصد هزار رأی فاصله داشت و من تردید کمی دارم که جنبش دانشجویی توان بسیج آن رأی بسیار بیشتری داشت، کمااینکه تقریبا همواره از دوران ۷۶ به بعد این دانشگاه بوده که با مشارکت یا عدم مشارکتش تا حد زیادی رییسجمهور ساز بوده است. رییس جمهور شدن احمدینژاد برای جنبش دانشجویی هزینههای بسیاری داشت. تیم وزارت علوم احمدینژاد از همان ابتدا شروع به توقیف نهادها و تشکلهای دانشجویی کرد. مهدی عربشاهی در مورد آن دوران توضیح میدهد که: در دوره خاتمی دانشجویان از امکانات رسمی در درون دانشگاهها برخوردار بودند. منتها در دوران احمدی نژاد همه هدف او و وزارت علومش روی این بود که جریانات سیاسی منتقد را محدود بکند. از روز اول هدفشان این شد که با هر بهانهای در انجمنهای اسلامی و نشریات دانشجویی را ببندند. با دفتر تحکیم وحدت که به عنوان چتری بر جنبش دانشجویی حضور داشت برخورد بکنند و این فضای برخورد مدام داغتر و داغتر شد و دانشجویان این بار احمدینژاد و دولت را جلوی خودشان میدیدند. رییس جمهور شدن احمدینژاد و بستهتر شدن فضای فعالیت دانشجویی به فعالان جنبش دانشجویی هزینههای زیادی تحمیل کرد. دبیر سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت ادامه میدهد که به نوعی بالا رفتن میزان سرکوب در دانشگاه باعث شد دانشجویان توجه بیشتری به فعالیتهای صنفی کنند و گفتمانهایی مثل دفاع از حق تحصیل شکل گرفت. دانشجویانی که ستارهدار میشدند و در دوره فوقلیسانس و دکتری به دلیل فعالیتهایشان ثبتنام نمیشدند و یا اینکه دانشجویانی برای چند ترم از تحصیل محروم میشدند و اینجاست که شعارهایی مثل دفاع از حق تحصیل، دفاع از آزادیهای آکادمیک و تاکید بر استقلال دانشگاه تبدیل به خواسته محوری جریان دانشجویی میشود و جریان دانشجویی از ادعای اپوزیسیون بودنش عقبتر میآید و خودش را به عنوان یک نهاد مدنی و بخشی از جامعه مدنی تعریف میکند، اگرچه هنوز خواستههای سیاسی تحولخواهانه دارند و دنبال تغییرات اساسی و تغییرات رادیکال هستند اما سعی میکنند با تمرکز بیشتر روی فعالیت صنفی خودش را از هزینههای سیاسی گزاف که ممکن بود دچارش بشود در امان بدارند. انتخاب مجدد محمود احمدینژاد در انتخابات بحثبرانگیز سال ۸۸ تحول بزرگی برای جنبش دانشجویی ایران بود و خیلی از مطالبات و شعارهایی که پیش از این تنها در دانشگاه شنیده میشد به سطح جامعه و خیابانها رسید اما باعث شد فضای دانشگاهها امنیتیتر از گذشته شود. مهدی عربشاهی در مورد نقش و جایگاه جنبش دانشجویی در جنبش سبز میگوید که سال ۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری به سمتی پیش رفت که برآورد جامعه بر این بود که تقلب رخ داده است. طبیعتا دانشجویان و فعالان دانشجویی وارد جنبش سبز میشوند به نوعی دیگر فضا برای فعالیت منفرد در جنبش دانشجویی نیست و فعالان دانشجویی به عنوان بخشی از جنبش سبز فعالیت کردند و هویتشان در جنبش کلانتر منحل شد. بعد از آن شدت سرکوب دانشجویان خیلی بیشتر میشود و برخی از دانشجویان از دانشگاه اخراج شدند یا اجازه ادامه تحصیل پیدا نکردند و بعضی موارد به احکام حبس طویلالمدت محکوم شدند و این سرکوب همهجانبه باعث میشود دانشگاه وارد یک فضای رخوت و سکوت بشود و در فاصله سالهای ۹۰ تا ۹۲ خیلی صدای کمی از دانشگاهها شنیده میشود. نمادهای فعالان دانشجویی نه در دانشگاهها بلکه در زندان هستند کسانی مثل مجید توکلی، بهاره هدایت و ضیا نبوی احکام هفت، هشت تا ده سال زندان محکوم میشوند. در دو سال آخر ریاست جمهوری احمدینژاد بر اثر سرکوبها، فضای فعالیت دانشجویی از رونق افتاد تا زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ که روحانی با شعارهایی مبنی بر باز کردن فضای دانشگاه به میدان آمد. در همین رابطه مهدی عربشاهی میگوید: روحانی با یکسری وعدهها میآید و این امید را ایجاد میکند که دوباره رونق به فضای دانشجویی باز خواهد گشت، بعد از آمدن روحانی شاهد هستیم که تقاضای خیلی بالایی برای تاسیس انجمنها و اتحادیههای دانشجویی وجود دارد این تقاضا و امیدی که میشود فضای دانشگاه را برگردانند به رونقی که قبلا، پیش از سال ۸۸ وجود داشت و حتی رونقی که در دوران خاتمی داشته بود. از آن طرف ما میبینیم که بیشترین حساسیت هسته سخت قدرت بر روی وزارت علوم است. در دولت آقای روحانی همه وزرا تکلیفشان خیلی زود مشخص میشود ولی انتخاب وزیرعلوم خیلی سخت و طولانی است چون شخص رهبری روی وزیر علوم خیلی حساس است که مبادا کسی بیاید که بخواهد فضا را باز کند. گزینههای اول روحانی به نوعی یک به یک حذف میشوند از جعفر توفیقی، جعفر نیلی منفرد، خیلی از اینها به نوعی میشود گفت که میآیند به مجلس و رای اعتماد نمیگیرند و برای دورهای دو سه ماهه سرپرست هستند. عربشاهی میافزاید: کار به جایی میرسد که فرجیدانا برای وزیر علوم انتخاب میشود، در مورد فرجیدانا باید این را بدانیم که وقتی او در سال ۸۲ در دوره خاتمی و بعد از معین به عنوان وزیر معرفی شد گزینه مطلوبی برای دانشجویان نبود یعنی دانشجویان احساس میکردند که او به اندازه کافی همراه دانشجویان نیست به همین دلیل اعتراض کردند و اصلاحطلبها در مجلس به او رای اعتماد ندادند. اما همین فرجیدانا تبدیل به گزینهای خیلی مثبت در دوران روحانی میشود و نمیشد تصور کرد روحانی گزینهای از او مثبتتر بیاورد. او میآید، رای اعتماد میگیرد و مدتی هم در وزارت علوم است اما سریع کارش به استیضاح میکشد و اولین نفر در دولت روحانی است که استیضاح میشود و پس از او فرهادی جانشین او میشود و این حساسیت شدید که میبینیم همیشه بوده است. در این دوره دوم روحانی هم گزینهای که مطرح میشود با نگاه خیلی منفی از طرف دانشجویان از او استقبال میشود. اما در نهایت منصور غلامی که گفته میشود گزینه پانزدهم و یا شانزدهم روحانی بوده به عنوان وزیر انتخاب شد. دولت روحانی و جنبش دانشجویی ایران: در دوران روحانی سرکوب جنبش دانشجویی مثل احکام محرومیت از تحصیل و زندانهای طویلالمدت دانشجویان به شکل مشخصی کم رنگ شده است. هر چند در اعتراضات دی ماه سال ۹۶ شاهد بودیم که تعداد زیادی از دانشجویان بازداشت شدند. دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت در ادامه گفتگو در مورد شکل تازه سرکوبها میگوید که: به نظر میرسد شکل دیگری از سرکوب در جریان است و با اخباری که ما داریم گفته میشود خیلی زود فعالان دانشجویی احضار میشوند یا به حراست یا کمیته انضباطی و یا حتی وزارت اطلاعات و اداره اطلاعات شهرهای مختلف و سریع به آنها هشدار داده میشود. از طرف دیگر نهادهای سرکوبگر که اجازه نمیدادند حتی یک انجمن دانشجویی وجود داشته باشد حالا آمدهاند به سه چهار انجمن اسلامی مختلف مجوز دادند تا قدرت دانشجویان به نوعی پخش شود و تبدیل به نهادهای کوچک و ضعیفی شود. مثل آن زمان نیست که یک انجمن فراگیر در دانشگاه بود و بخش زیادی از دانشجویان را نمایندگی میکرد. به نظر میآید مکانیزمهایی که تلاش میکند فعالیتهای دانشجویی را مهار کند حالا مقداری پیچیدهتر شده است و از آن سرکوب عریان و مشت آهنینی که در دوران احمدینژاد داشتیم تبدیل به شکل دیگری شده است اما در عین حال آزادیها از دوره دوم احمدینژاد خیلی بهتر شده است. رضا قاضی نوری، فعال دانشجویی سابق در مورد فضای سرکوب در دانشگاههای کشور در دوران روحانی میگوید که: تیم فعلی وزارت علوم به نظر من تیم قابل دفاعی نیست. از طرف دیگر اما نگاه اینها با نگاه مدیران در دوره احمدینژاد تفاوت بنیادین دارد. من که در دوران احمدینژاد به کمیته انضباطی احضار شدم فضا برای ساکت کردن دانشگاه هم نبود بلکه نابود کردن زندگی دانشجویان منتقد بود و این را هم به عنوان یکی از اهداف کمیته انضباطی به آن نگاه میکردند.
بخش۶:بحث آزاد آزاد با موضوع حق امنیت تحصیل (دانشجویان) آغاز گردید: در ابتدا آقای مهدی افشارزاده فرمودند: در اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده که دولت موظف است آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور، به صورت رایگان گسترش دهد. اصلی که بهطور کامل اجرا نمیشود. هر سال بسیاری از دانشجویان به بهانه فعالیت سیاسی یا اعتقاداتشان از تحصیل محروم میشوند. اخیرا هیات وزیران یک لایحه به قانون سنجش و پذیرش دانشجو الحاق کرده است. بر اساس این لایحه، حق آموزش جز حقوق اساسی افراد است و هیچکس را نمیتوان به عذری غیر از عدم صلاحیت علمی مقرر از آموزش، در مقاطع مختلف تحصیلی محروم کرد. با اینحال استثنایی در این لایحه آمده که بسیاری از فعالان جامعه مدنی را ناامید کرده است. بر اساس اصلاحیه هیات دولت، افراد دارای سابقه محکومیت کیفری به جرایم سازمان یافته، قاچاق انسان، محاربه و جاسوسی مستثنی هستند. در طول چهار دهه گذشته، پیروان آیین بهایی در ایران با سرکوبهای شدیدی روبهرو بوده و بجز احضارها و بازداشتهای مکرر، از تحصیل آنها در دانشگاهها هم ممانعت شده است. حسن روحانی در رقابتهای انتخاباتی سال ۹۲ وعده بازگرداندن دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه و از بین بردن فضای امنیتی در دانشگاهها را داده بود. با این همه گروههای مختلف دانشجویی در سالهای اخیر بارها به امنیتی ماندن فضای دانشگاهها، محرومیت از تحصیل و ستارهدار شدن دانشجویان اعتراض کردهاند. امسال هم مانند دورههای گذشته، امسال هم مانند دورههای گذشته، نتایج برخی داوطلبان کنکور در مقاطع تحصیلات تکمیلی اعلام نشده است تعدادی از آنها به دلیل آنچه نقص مدرک گفته میشود، قبل از هرچیز به نظرم بهتر است کمی درباره مبنای بحث صحبت کنیم. یعنی حق بر آموزش یا همان حق تحصیل. به حق آموزش هم در اعلامیه جهانی حقوق بشر و هم در میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (به طور دقیقتر) اشاره شده است. ماده ۱۳ میثاق (که ایران هم به آن پیوسته) از حق امکان دسترسی عموم به آموزش عالی میگوید و کنوانسیون رفع تبعیض در امر آموزش (که الحاق ایران به آن به تصویب مجلس رسیده)، هرگونه تبعیضی در اینباره را منع میکند و تبعیض را شامل هرگونه وجه تمایز خاص، محرومیت، تحدید و یا ترجیحی میداند که بر مبنای نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هرگونه عقیده دیگر، ملیت یا وضع اجتماعی اصلی، شرایط اقتصادی و یا تولد باشد و موضوع یا نتیجه آن از میان بردن تساوی رفتار نسبت به افراد در برخورداری از تعلیمات یا تحریف آن باشد. طبق ماده ۹ قانون مدنی، رعایت این موارد و تأمین حق بنیادی آموزش برای عموم شهروندان و تعهد دولت به فراهم کردن زمینههای آن، الزامآور است. از طرف دیگر، نگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به حق تحصیل به عنوان یک حق بنیادین است که دولت موظف به تأمین آن است. در اصل سوم قانون اساسی، تعمیم و تسهیل آموزش عالی از وظایف دولت دانسته شده و در اصل ۳۰ دولت موظف به گسترش آموزش عالی دانسته شده است. بنابراین دولت موظف به تأمین حق دسترسی عموم به آموزش عالی و ایجاد فرصتهای برابر آموزشی است و لازمه این امر، نبود هرگونه تبعیض و یا محدودیتی در این زمینه است. البته موازین دینی و شرعی هم دلالت بر همین امر دارد. گویا در اینباره یک سلسله تصمیمات متعدد و متفاوتی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی گرفته شده است. آنچه از مجموعه این تصمیمات میتوان فهمید این است که افراد برای ورود به دانشگاه، باید حتما دارای یکسری شرایطی (به جز شرایط علمی) باشند که البته این مسأله در تعارض با نگاه قانون اساسی به حق تحصیل (به عنوان یک حق بنیادین شهروندی) است. طبق اصول ۱۴ و ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی، همه مردم ایران از حقوق مساوی برخوردارند و حقوق انسانی تمامی ایرانیان (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) باید رعایت شود. خانم بیرجندی گفت: آیا پیروان ادیان دیگر به حقوق خود واقف نیستند؟ بیشتر از اینکه ندانند که چه حقوقی دارند بیشتر سردرگم هستند که چه کاری از آنها بر میآید. آقای احسان احمدیخواه گفت: بر اساس قانون اساسی که میگوید تمام قوانین بر اساس موازین شرعی باشد خود راه فراری است برای تمامی اجحافها و تبعیضات. در مقابل جملهای بس بدتر وجود دارد که میگوید حفظ نظام از اوجب واجبات است. این جمله به این معنی است که حتی اگر موازین شرعی روبروی نظام قرار بگیرد باز این این نظام است که اولویت دارد. با چنین تعریفی از قانون اصلا نمیتوان انتظار داشت که جمهوری اسلامی به فکر برطرف کردن این تبعیضات باشد. آقای مصطفی منیری گفت: بر طبق آیین نامه کمیته انضباطی دو مورد بسیار تامل برانگیز است. یکی از وظایف کمیته انضباطی بر اساس این آیین نامه رسیدگی به تخلفات سیاسی است که هیچگونه تفسیر دقیقتری وجود ندارد و این ماده باعث میشود که دست دستگاه حاکمه را برای برخورد هرچه قهرآمیزتر با دانشجویان را میدهد. و موضوع دیگری که باید به بررسی آن پرداخت بحث سنوات دانشگاه است که برای رشتههای کارشناسی پیوسته از ۲ ترم به ۱۰ ترم و بعد به ۸ ترم کاهش پیدا کرد. و در صورت گذر از این سنوات دانشجو باید شهریه بپردازد که خود هزینهای سنگین را شامل میشود، نزدیک به شهریهی دانشگاه آزاد. آقای حمیدرضا تقیزاده گفت: کسانی که دگراندیش باشند به هیچ عنوان به دانشگاه راه پیدا نمیکنند. حتی اگر از این مساله هم بگذریم، خود شخص بنده که یک مسلمانزاده بودم و تا جوانی بهخاطر پیروی از والدین مسلمان بودم نیز صرفا بهخاطر ظاهر شخصی (موی سر بلند) در درسهایی به مانند وصایای امام و انقلاب اسلامی بارها از عمد رد کردند. در دانشگاهها حتی به شیعیانی که شاید باب میل آنها رفتار نکنند هم رحمی نمیکنند. در پایان جلسه مسئول جلسه ضمن تشکر از منشی جلسه: مصطفی منیری، مسئولین ضبط صدا و تصویر: احسان احمدیخواه، سمانه بیرجندی، ادمین های جلسه: احسان احمدیخواه، ستاره دژم مسئول اتاق زوم: سمانه بیرجندی ختم جلسه را در ساعت ۱۸ :۲۰ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر یکم اکتبر ۲۰۲۲
محمد گلستان جو
جلسه سخنرانی کمیته کار و کارگر در روز شنبه به تاریخ یکم اکتبر ۲۰۲۲ مصادف با ۹ مهر ماه ۱۴۰۱ رأس ساعت ۱۶ بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته ، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و پخش مستقیم از تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای مهدی افشارزاده ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: آقای رضا شایگان گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در مرداد ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: ۶۰ تن از کارگران روغن نباتی جهان از کار اخراج شدند. به گفته کارگران روغن نباتی جهان، مدیران این کارخانه از یکم شهریورماه ۱۴۰۱ از ورود حدود ۶۰ تن از کارگران به کارخانه جلوگیری کردهاند. این کارگران با میانگین سابقه کار ۱۵ ساله و پس از اتمام قراردادهای یک ماهه اخراج شدهاند. کارفرما هیچ اعتنایی به درخواست بازگشت به کار کارگران نداشته و میگوید برای کاهش هزینههای کارخانه، ناچار به اخراج کارگران است. در حال حاضر تنها ۲۵ کارگر در این کارخانه مشغول بکار میباشند. این خبر مغایرت دارد با اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۲۳: حق امنیت کار. ۱۰ خودکشی کارگران در کمتر از ۳ ماه. بحران معیشتی، اخراج از کار و تاخیر درپرداخت دستمزدها اصلیترین دلایل اقدام به خودکشی کارگران است. در سه ماه گذشته بیش از ۱۰ کارگر اقدام به خودکشی منجر به مرگ داشتهاند. ۱۰ مورد خودکشی کارگران در کمتر از ۳ ماه نشاندهنده اوج فشارهای اقتصادی بر این قشر جامعه میباشد. سایر اقشار جامعه نیز متاثر از این سیاستهای اقتصادی هستند تنها در کمتر از یک هفته چهار جوان در استان کردستان اقدام به خودکشی منجر به مرگ کردهاند. این خبر مغایرت دارد با اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۳: حق حیات برای همه، ماده ۲۲: حق امنیت اجتماعی، ماده ۲۳: حق امنیت کار، ماده ۲۵: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه. بیکاری ۶۴ درصد از جمعیت فعال کشور. بیکاری در کشور به وضعیت بحرانی رسیده است. در حال حاضر تعداد کل بیکاران کشور نزدیک به ۲.۵ میلیون میباشد. فارغ التحصیلان بیکار در این آمار نزدیک به یک میلیون نفر میباشد. بنا به آمار منتشره ۶۴ درصد جمعیت فعال کشور بیکار است. بانک جهانی نرخ بیکاری ایران در سال ۲۰۲۱ را بالغ بر ۱۱.۵ درصد برآورد کرد. این نرخ ۲.۶ درصد از آمارهای منتشره توسط مقامات دولتی بالاتر است. این خبر مغایرت دارد با بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی کشور که دولت را موظف میکند بر پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه. همچنین مغایرت دارد با اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۲۲: حق امنیت اجتماعی، ماده ۲۳: حق امنیت شغلی. بازداشت نمایندگان کارمندان رسمی صنعت نفت در تهران. کارمندان رسمی صنعت نفت در اعتراض به عدم تحقق مطالباتشان در واحدهای عملیاتی و مقابل ساختمان وزارت نفت تجمع اعتراضی برگزار کردند. این تجمعها طبق فراخوان از پیش اعلام شده برگزار شد. نیروهای امنیتی از صبح روز ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ با حضور در مقابل ساختمان وزارت نفت تلاش کردند که از برگزاری تجمع جلوگیری کنند. گزارشهای از بازداشت عدهای از تجمع کنندگان مخابره شده است. این خبر مغایرت دارد با اصل ۲۷ قانون اساسی که در آن برگزاری تجمع و راهپیمایی بدون حمل سلاح را برای شهروندان مجاز دانسته و همجنین اصل ۳۲ قانون اساسی که بازداشت بدون حکم را غیرقانونی میداند. همچنین مغایر است با اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۱۹: حق آزادی بیان، ماده ۲۰: حق آزادی تجمع و تظاهرات.
بخش۲: سیاوش نوروزی :بررسی هدف ۸ از اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه ی آن با قانون اساسی ایران سخنرانی خود را ایراد کردند: مطابق با دستور کار هدف هشتم، از اهداف ۱۷ گانه ی توسعه ی پایدار هدف هشتم عبارت است از توسعه و رشد اقتصادی پایدار جامعه، استخدام کامل و بهرهور و ایجاد فرصتهای شغلی برای همه گان .مهم ترین اقداماتی که دولت ها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است :۱- حفظ و تداوم رشد سرانهٔ اقتصادی بر مبنای شرایط ملیّ؛ به ویژه ارتقای رشد تولید ناخالص ملیّ به حداقل ۷ درصد در سال، در کشورهای دارایِ پایینترین سطح توسعهیافتگی. ۲- دستیابی به سطوح بالاتر بهرهوری اقتصادی از طریق ایجاد تنوع (تولید محصولات جدید و یا ایجاد فعالیتهای تجاری نوین) و استفاده از فناوریهای بهروز شده و نوآوری، از جمله از طریق تمرکز بر بخشهای دارای ارزش افزودهٔ بالا که از نظر کاری و یا اشتغال نیروی انسانی پرفشار هستند. ۳-ترویج سیاستهای توسعهمحور که در حمایت از فعالیتهای سودآور، تولید اشتغال شرافتمندانه، کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری تدوین شدهاند و به ویژه از طریق دسترسی به خدمات مالی، موجب شکلگیری و رشد فعالیتهای تجاری خرد، کوچک و متوسط میشوند.۳- بهبود تدریجی کارایی منابع جهانی در حوزههای تولید و مصرف و تلاش برای جداسازی رشد اقتصادی از تخریب زیستمحیطی، در راستای چارچوب برنامههای دهسالهٔ مصرف و تولید پایدار، در سایهٔ رهبری… کشورهای توسعه یافته، تا سال ۲۰۳۰.۴- دستیابی به اشتغال شرافتمندانه، کامل و سودآور برای همهٔ زنان و مردان، از جمله برای جوانان و معلولان و همچنین تحقّق پرداختهای مساوی برای فعالیتهای کاری دارای ارزش یکسان تا سال۲۰۳۰ . ۵- کاهش قابل ملاحظهٔ تعداد جوانان بیکار، دور مانده از تحصیل و یا هرگونه آموزش تا سال ۲۰۳۰ . ۶-اقدام فوری و مؤثر برای ریشهکنی کار اجباری، پایان دادن به بردهداری نوین و قاچاق انسان و ریشهکنی و ممانعت از بهکارگرفتن کودکان به بدترین اشکال، از جمله استخدام و استفاده از کودکان به عنوان سرباز و در نهایت پایان دادن به همهٔ اشکال کار کودکان تا سال ۲۰۳۰- ۷- حمایت از حقوق کار و ترویج فضای کار امن و سالم برای همهٔ کارگران، از جمله کارگران مهاجر، بهویژه زنان مهاجر و افرادی که به مشاغل خطرناک اشتغال دارند. رشد اقتصادی به بیانی ساده عبارت از: افزایش ظرفیت های اقتصاد کشور برای تولید کالا و خدمت طی یک دوره زمانی معین است. اهمیت هدف هشتم از آنجایی است که تحقق سایر اهداف توسعه پایدار به طور مستقیم در گرو تحقق این هدف می باشد. کاهش رشد اقتصادی، عوارض مختلفی در پی خواهد داشت که مهم ترین آنها، افزایش نرخ بیکاری، کاهش درآمد سرانه، کاهش درآمدهای دولت و افزایش فاصله با سایر کشورها است. از طرفی دیگررشد اقتصادی پایدار نباید به زیان محیط زیست باشد، به همین دلیل است که هدف ۸ جدا شدن رشد اقتصادی از تخریب محیط زیست را مورد تاکید قرار می دهد.رشد اقتصادی وبیکاری رابطه ای مستقیم دارند طبق آمار موجود، بیش از ۲۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان به ویژه جوانان بیکار هستند. اشتغال و رشد اقتصادی نقش مهمی در مبارزه با فقر دارند .در اسناد بین المللی حقوق بشر نیز توجه ویژه ای به این موضوع شده است : ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر حق بر برخورداری از شرایط کاری مناسب و مطلوب را مورد تاکید قرار می دهد. طبق این ماده :هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند، شرایط کاری منصفانه مورد رضایت خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است. هر انسانی سزاوار است تا بدون رواداشت هیچ تبعیضی برای کار برابر، مزد برابر دریافت نماید.هر کسی که کار میکند سزاوار دریافت پاداشی منصفانه و مطلوب برای تأمین خویش و خانوادهٔ خویش موافق با حیثیت و کرامت انسانی بوده و نیز میبایست در صورت نیاز از پشتیبانیهای اجتماعی تکمیلی برخوردار گردد. هر شخصی حق دارد که برای حفاظت از منافع خود اتحادیه صنفی تشکیل دهد یا به اتحادیههای صنفی بپیوندد. میپردازیم به مقایسه ی این هدف با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. اصل بیست و هشتم قانون اساسی ایران نیز می گوید که هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.همچنین طبق اصل بیست و نهم، برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بیسرپرستی، درراهماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتیدرمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند. اصل بیست و ششم نیز به آزادی سندیکاها اشاره می کند و میگوید که احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیتهای دینی شناختهشده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.علاوه بر این، در کنوانسیون های بین المللی به ممنوعیت برده داری، کار اجباری و قاچاق افراد نیز اشاره شده اینک مناسب است تا بند ۵ از هدف هشتم را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار داده و به وضعیت آن در ایران بپردازیم .دستیابی به اشتغال شرافتمندانه، کامل و سودآور برای همهٔ زنان و مردان، از جمله برای جوانان و معلولان و همچنین تحقّق پرداختهای مساوی برای فعالیتهای کاری دارای ارزش یکسان تا سال .۲۰۳۰. سالیانسال است که زنان دوشادوش مردان در جامعه نقشی پررنگ برعهده دارند و توانستهاند در دنیای شغل و فعالیت با تاثیرگذاری بر رشد و توسعه اقتصادی جایگاه مطمئنی در سراسر دنیا برای خود ایجاد کنند، هرچند زنان نیز برای ورود به عرصه کار و رفع نیازهای مادی خود مجبور به تن دادن به نابرابریهای شغلی چون دریافت دستمزد پایینتر بودند و همین امر با گذشت زمان به رویهای عادی تبدیل شده است. پرداخت دستمزدها و مزایای کمتر به زنان شاغل، آن هم در شرایطی که شاهد افزایش حضور زنان تحصیلکرده در جامعه هستیم و این مسأله با کمبود اشتغال نیز همراه شده است، همگی منفعت بیشتری را نصیب سازمانها و شرکتهای دولتی و خصوصی میکند؛ بسیاری از این زنان، زنان سرپرست خانواده هستند و متاسفانه باید با درصد قابل توجهی دستمزد کمتر یک تنه خانواده را بچرخانند و در کنار آن به وظایف مادری خود نیز برسند. در بسیاری از موارد زنان با مجموعهای از موانع قانونی و اجتماعی مواجه هستند که نهتنها زندگی آنها بلکه در بیشتر مواقع معاششان را نیز محدود میکند و در نتیجه سبب نابرابری اقتصادی در زندگی آنها میشود. با وجود اینکه زنان بیش از ۵۰درصد فارغالتحصیلان دانشگاهها را تشکیل میدهند میزان بیکاری در میان زنان در حدود دو برابر بیکاری در میان مردان است. قانون اساسی در اصول خود، به موضوع اقتصاد و اشتغال پرداخته و در اصل ۲۰ و ۲۸ قانون اساسی اعلام می دارد: اصل ۲۰ قانون اساسی: «همه ی افراد ملت اعم از زن و مرد، یک سان در حمایت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل ۲۸ قانون اساسی : «هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای همه ی افراد، امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید. خشونتهای جنسیت محوری است که زنان در محل کار با آن مواجه میشوند. این خشونتها باعث میشوند که زنان مایل نباشند در محیطهای جدید مشغول به کار شوند یا به دستمزد پابین رضایت بدهند اما در جایی که احساس امنیت بیشتری دارند، کار کنند. مجموعه این عوامل باعث میشوند که زنان یا به اندرونیها رانده شوند و به ایفای نقش سنتی خانه داری و مادری بسنده کنند. یا جذب مشاغل اقتصاد غیررسمی شوند و یا در نهایت در صورت داشتن شغل مناسب، به دستمزد و مزایای نابرابر تن دهند. تمامی این پیامدها که برآیند یک بستر تبعیض آمیز جنسیتی است خود میتواند به بازتولید نابرابریهای جنسیتی و ایجاد نابرابریهای جدیدی منجر شود. در کل میتوان گفت صورت بندی مسئله کماکان ثابت و تا حدی تکراری است:·مردسالاری,نظام اقتصادی حاکم در این مقوله نیز در راستای هم عمل کرده و یکدیگر را تقویت میکنند.
بخش۳: آقای عبدالمجید بازداران :وضعیت فعالین کارگری در ایران سخنرانی خود را ایراد کردند: در این مطلب ابتدا اشاره ای به تشکیل اتحادیه و اصناف کارگری پس از جمهوری اسلامی و همچنین وعده های مسئولین در آن زمان داریم. و سپس وضعیت فعالین کارگری را در یکسال گذشته بررسی میکنیم. در روزهای پیش و پس از ۲۲ بهمن ۵۷، روحانیان و در رأس آنها، آقای روحالله خمینی با استناد به روایات و حدیثهای مختلف، وعدههای گوناگونی به طبقات فرودست جامعه ایران، از جمله کارگران میدادند؛ کارگرانی که به اعتراف بنیانگذار جمهوری اسلامی، با اعتصابات دامنهدار خود انقلاب را به پیروزى رساندند. ابتدا از سخنرانی آیتالله خمینی در ۱۲ بهمن ۵۷ شروع میکنیم: «دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم. آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم». او در سالهای بعد، از بوسیدن کف دست کارگر از سوی پیامبر مسلمانان سخن گفت و اشاره کرد که امامان اول، پنجم و ششم شیعیان هم کارگر بودهاند. در کنار اینها، جملهای نیز از امام ششم شیعیان نقل میشد و آن اینکه پیش از آنکه عرق کارگران خشک شود، مزدشان پرداخته شود. در آن زمان تشکلهای کارگری متعددی تشکیل شده بود و فعالان کارگری و کارگران که شوراهای کارگری را از چند ماه پیش از انقلاب تشکیل داده بودند، فرصت پیدا کردند تا مطالبات معوقه خود را مطرح کنند و خواستار انجام آنها از سوی حکومت جدید شوند. از جمله این مطالبات، اصلاح قانون کار و به ویژە لغو مادە ٣٣ این قانون، کە حق اخراج کارگر را به کارفرما سپردە بود و همچنین افزایش دستمزد، اجرای کنوانسیونهای مربوط بە حقوق کار، افزایش مرخصی سالانه و کاهش ساعات کار هفتگی بودند؛ مطالباتی که بخشی از آنها مانند حذف ماده ۳۳ قانون کار تحقق یافتند. در کنار برگزاری مراسم روز اول ماه مه، روز جهانی کارگر، در سال ۵۸ از سوی حزب جمهوری اسلامی، برخوردها با تشکلهای کارگری آغاز شد. از جمله نخستین برخوردها، مقابله با شوراهای کارگری در کارخانهها و همچنین تصرف خانه کارگر بود. سپس دامنه برخوردها با کارگران و فعالین آنها و همچنین نادیده گرفتن خواسته های آنها تا به امروز سال به سال گسترده تر شد.طی ۱۲ ماه گذشته شهرهای گوناگون ایران شاهد اشکال گوناگون حرکت های اعتراضی از سوی کارگران ایران بوده است. طیف وسیعی از کارگران به دلیل عدم دریافت حقوق ماهیانه و عدم توجه به مطالبات بیمه ای شان به خیابانها رفته و برخی از این کارگران به علت عدم پرداخت گاه تا ۳۰ ماه از حقوق شان دست به اعتصاب و اعتراض زدهاند. از این قرار ۳۸۳ اعتصاب کارگری و ۳۹۷ اعتصاب صنفی به وقوع پیوسته است. اعتصابات کارگری با %۷۰ و اعتصابات صنفی با ۹۹% افزایش همراه بوده است. سطح مطالبه گری منسجم بخش های مختلف طبقه کارگر در یک سال گذشته کم سابقه بوده است. سرکوب و کارشکنی و عدم به رسمیت شناختن حقوق سندیکاها و تشکل های مستقل کارگری، زندانی کردن و صدور احکام حبس برای چندین فعال کارگری و همچنین ممانعت از حق اعتراض از جمله دلایل پراکندگی و نابسامانی برخی تجمعات و اعتراضات کارگری بود. تشکلات کارگری در ایران به معنای متعارف جهانی آن وجود ندارد و تشکل های مستقل همانند سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی واحد، سندیکای نیشکر هفت تپه، شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان و اتحادیه آزاد کارگران در مظان اتهامات امنیتی و سیاسی قرار دارند. کارگران بسیاری با طرح اتهاماتی همچون برگزاری تجمع در روز جهانی کارگر، اعتراض به دستمزدهای پایین، امضای بیانیه در حمایت از اتحادیه های کارگری، انتشار عکس تظاهرات کارگری در اینترنت یا دریافت دعوت نامه برای شرکت در نشست های جهانی اتحادیه های کارگری احضار، بازداشت و یا محکوم شده اند. طی ۱۲ ماه گذشته دست کم ۶۹ کارگر و فعال کارگری بازداشت شدهاند. از جمله مهمترین این بازداشتها میتوان به بازداشت دستکم ۳۰ شهروند در تجمع روز جهانی کارگر، ۹ کارگر شهرداری اهواز و ۴ کارگر شرکت پیمانکاری شرکت راهسازی و معدنی مبین اشاره کرد. محمد ایران نژاد، نصرالله امیرلو، مرتضی صیدی، علیرضا ثقفی، شاپور احسانی راد، امیرعباس آزرم وند، آرش جوهری، اسماعیل گرامی، هاله صفر زاده و عالیه اقدام دوست از برجسته ترین فعالان کارگری هستند که همراه فعالان صنفی از جمله اسماعیل عبدی، احمد تقوی، محمدتقی فلاحی، لطیف روزی خواه، یعقوب یزدانی، حسن رمضانپور، محمدرضا رمضانزاده در زندان به سر می برند. به علاوه میتوان به محکومیت ۷ فعال کارگری به ۲۴۸ ماه حبس، ۱۲۴ ضربه شلاق و بیست و سه میلیون جریمه نقدی، ۷ مورد خودسوزی، ۸ مورد خودکشی، ۲ مورد ضرب و شتم، احضار ۲۰ نفر به مراجع قضایی و امنیتی، ۲۵۷۶ مورد اخراج و تعدیل، ۸۲۵۰ مورد بیکاری، ۱۶۴۵۷۳۹ مورد نبود بیمه کار برای کارگران و ۸۹۷۸ مورد بلاتکلیف در حوزه کار میتوان اشاره کرد. همچنین در رسته اتحادیه ها و اصناف، جمعا ۱۸۵ بازداشت فعالان صنفی، ۲۲۹ ماه حبس برای ۷ تن از فعالان صنفی، ۵۲ مورد احضار به مراجع قضایی-امنیتی و ۳۵۵۵ مورد پلمپ اماکن گزارش شده است. در سالی که گذشت، معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته در شهرها و استانهای مختلف کشور در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان دست به تجمعات و اعتصابات اعتراضی زدند. از این قرار، ۱۰۳۰ تجمع و ۳۷۲ اعتصاب به ثبت رسیده است. گفتنی است طی یک سال گذشته، ۱۰۶ مورد بازداشت، ۵۰ مورد احضار و ۱۲ مورد محاکمه در مراجع قضایی و امنیتی ، ۹ مورد ضرب و شتم و ۱ مورد خودکشی معلم گردآوری شده است. همچنین ۶ تن از معلمان و فعالان این حوزه، به ۱۶۹ ماه حبس و ۲۱ میلیون و پانصد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شدند. در یکی از همین موارد که در تیرماه امسال توسط خبرگذاریهای فارسی زبان اطلاع رسانی شد شماری از خانوادههای فرهنگیان و فعالان کارگری بازداشت شده در ایران اعلام کردند ماموران امنیتی، با تهدید از آنها میخواهند درباره پروندههای عزیزان خود سکوت کنند. خانوادههای جعفر ابراهیمی، آنیشا اسداللهی، رسول بداقی، محمد حبیبی، حسن سعیدی، رضا شهابی، اسکندر لطفی، شعبان محمدی، کیوان مهتدی، مسعود نیکخواه، فعالان فرهنگی و کارگری که به دلیل اعتراضات صنفی بازداشت شدهاند، این موضوع را در یک نامه سرگشاده مطرح کردند. آنها نوشتهاند طی دو ماه گذشته، «نه تنها فشار بر عزیزان ما پایان نیافته، بلکه مسئولین زندان ملاقات ما با این عزیزان را نیز ممنوع کردهاند.» امضاکنندگان این نامه با اشاره به «اهمال و بیتوجهی» مسئولان قضایی پروندههای خانوادههای بازداشتشدگان، میگویند که مسئولان آنها را تهدید میکنند که «در صورت سکوت نکردن، ماجرا پیچیدهتر خواهد شد.» نویسندگان این نامه در ادامه خواستار «توقف فوری پروندهسازیهای دروغین» و «پایان یافتن بازجوییهای مکرر و موهن و تهدیدآمیز» شدند. آنها با بیان اینکه «هیچ توجیهی برای تداوم بازداشت» این فعالان وجود ندارد، اضافه کردهاند که «تهدیدها و توهینهای مقامات زندان و بازجوها در برخورد با بازداشتیها و اعضای خانوادهشان، مصداق بارز آزار و شکنجه است.»
بخش۴: آقای رضا حاتمی با موضوع افزایش خودکشی کارگران سخنرانی خود را ایراد کردند: در سابقه تاریخی خودکشی کارگران در ایران از دو دهه گذشته ،بتدریج شاهد پیدایش این پدیده و طرح آن ،در افکار عمومی هستیم. این در حالی است که طبقه کارگر به لحاظ جایگاهش ،در اقتصاد سرمایه داری ایران , و نیز به لحاظ مبارزات گسترده و بعضا رادیکال کارگری ,از وزن بی سابقه ای در اقتصاد و سیاست برخوردار شده است. واضح است که در ایران به دلیل فقدان آمارهای دقیق و قابل اعتماد و این حقیقت که بخشی از خودکشی ها کلا گزارش نمی شوند، آمارهای واقعی ،زیاد دقیق نیست. می توان گفت که در ایران سالانه ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر به خود کشی فکر می کنند. به اینها نیز ،باید افزود که از بین ۳۰ عامل موثر مرگ و میر در جهان، خودکشی در مرتبه ۱۵ ام قرار دارد، و نیز میزان خودکشی ها در ۴۵ سال گذشته تاکنون ۶۰ درصد افزایش یافته است. روان شناسان و جامعه شناسان ،نظام موجود در توضیح علل خود کشی ها ،عموما ،به اختلالات روانی و ناامیدی از رفع مشکلاتی که فرد را محاصره کرده اند و ناهنجاری های اجتماعی و فشارهای اقتصادی اشاره می کنند. اینها قطعا دلایلی هستند که کارگران را بسوی خودکشی سوق می دهند. اختلالات روانی و پریشانی ها و رنج های وارد شده بر کارگران ،که همانا کلیت شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ مملو از محرومیت و تبعیض و ستم و خشونت است، عوامل مهم خودکشی در بین کارگران میباشد.همچنین همه مصائب اجتماعی، از سقوط استاندارد های زندگی و افزایش ساعات کار شاغلین ،توأم با افزایش بیکاریها و کاهش حقوق اجتماعی و محدودیت آزادیها گرفته ،تا افزایش یاس و سرخوردگی و رواج انواع ناامیدی به آینده در ایران، تا فقر وفلاکت و نداشتن حق و حقوق و ناامنی و سرکوب و استبداد ، را میتوان عوامل مهم خودکشی در بین کارگران نامید.موارد آزار و اذیت در محیط کار از سوی مدیران و کارفرمایان ،بهخصوص برعلیه کارگران زن ،موردی است که ،از آن آمار و اطلاع دقیقی در دسترس نیست اما گزارشهای تایید نشده و غیر رسمیای وجود دارد که ،براساس آنها ،در مواردی نیروی کار، به دلیل نداشتن امنیت در محیط کار ،به مرحله اقدام به خودکشی رسیده است. تعداد آمار خودکشی در میان زنان کارگر بیشتر از مردان است. که متاسفانه امار انها رسانه ای نمیشود و مسکوت میماند. همچنین در طبقات اجتماعی فرودستتر ،معمولا اقدام به خودکشی کارگران بیشتر است. توجه به پدیده خودکشی کارگران از زمانی که رسانهها و فعالان کارگری ،خبر از اقدام به خودکشی و خودسوزی چند کارگر در سال ۱۳۹۷ در زمان بحران حقوقهای معوقه ،در شرکت نیشکر هفت تپه خبر دادند، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.همچنین دو مورد اخبار خودکشی در مناطق غربی و مرکزی کشور از طرف سرپرست خانوار -که قبل از خودکشی ،پدر خانواده، تمام اعضای خانواده نیز توسط وی به قتل رسیده بودند- در جریحهدار شدن افکار عمومی و افزایش توجهها نسبت به این پدیده سهم بهسزایی داشته است. بسیاری از این اتفاقات را به طور روزانه میشنویم و این امر به نسبت گذشته با افزایش چشمگیری روبه رو بوده است.البته ،خودکشی کارگران در ایران بیش از مسئله خدمات دولتی و یا فشار کار، براساس مطالعات صورت گرفته ،ریشه ی اقتصادی دارد. محمد عطاردیان (نایب رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایی) با تایید این مطلب عنوان کرد: بحث خودکشی و افزایش آمار آن البته منحصر به کارگران نیست. در دهه گذشته شاهد افزایش آمار خودکشی حتی میان کارفرمایان هم نیز ، بودیم. مسائلی مثل عدم وصول مطالبات، استرس کاری و ورشکستگی ،ازجمله عواملی است که باعث افزایش قابل ملاحظه آمار خودکشی بوده ،که بیشتر مبنای اقتصادی داشته است. خودکشی کارفرمایان نیز نتیجه ی بی نظمی قوانین اقتصادی در کشور و فاسد بودن اجرای قوانین، از ریشه میباشد. در جامعه ای که امنیت شغلی و اقتصادی معنایی ندارد، ارامش و زندگی سالم جای خود را به فقر، افزایش دزدی، هنجارهای اجتماعی و از همه بیشتر خودکشی ، میدهد. کلیه اجزای این حکومت و سیاست، در عمل ،از قانون های ضد کارگری پیروی میکنند.از محرومیت کارگاههای، زیرِ ده نفر و مناطق آزاد تجاری، دستمزدهای زیرِ خط فقر و عدم پرداخت و سرقت دستمزدها و مزایای مربوطه توسط کارفرمایان، گرفته، تا ، موقتی شدن ۹۰ درصد مشاغل و شیوع قراردادهای کوتاه مدت و سفید امضا و تمدید نشدن آنها. یا ، اجبار چند شغله شدن برای تامین معاش از یکسو و بیکار سازی ها و بیکاری گسترده از سوی دیگر، تا تورم های فزاینده اقلام مورد نیاز خانواده های کارگری و سقوط ارزش ریالیِ همین دستمزدهای ناچیز، تا استثمار مضاعف زنان و کودکان کار و تا کشتار کولبران و سوختبران، و رشد فزاینده حاشیه نشینی و زندگی در فقدان امکانات سلامت و بهداشت، همه و همه سازنده شرایط واقعی زندگی اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان است. شرایطی که نشان از ستم طبقاتی حکومتیان و سرمایه داران ،علیه کارگران دارد. بر بستر این شرایط است که به دلیل فقر و نداری ،و بی امکانی و نیز استیصال مربوطه ، کارگر به سمت خود کشی ،سوق داده می شود. اما همه می دانند، و کارگران بهتر از همه می دانند که پاسخ فقر و نداری و بی امکانی، استیصال و خودکشی نیست. پاسخ این شرایط غیر انسانی ،مبارزه متحد و مستقل و سازمان یافته طبقه کارگر برای تحمیل مطالباتشان به سرمایه داران و حکومتیان است. تاریخ نظام سرمایه داری در جهان و در رژیم های سلطنتی و اسلامی در ایران ،سرشار از مبارزات قدرتمند کارگری است. که این قشر با هم یکپارچه شوند و با تمام قوا حق خود را بگیرند. مبارزاتی که اگر چه ،در جهان با دستاوردهای بزرگ و شورانگیزی همراه است، در ایران اما توسط هر دو رژیم سلطنتی و اسلامی بطور سیستماتیک سرکوب شده و از پیدایش سازمان های مستقل و موثر کارگری ممانعت شده است. این سازمان ها تنها تکیه گاه و تنها سلاح مبارزاتی و تنها امید طبقه کارگر به هنگام مقابله با حس استیصال در مواجه با فقر و نداری اند. در فقدان این سازمانهای مستقل کارگری است که کارگرِ تنها مانده و بی کس ،در برابر آوار فقر و نداری ،به پایان بخشیدن ،به زندگی خویش واداشته می شود. در تجمعات اعتراضی کارگران مشاهده میکنیم ، بهمراه سرکوب مستقیم مبارزات کارگری، فعالین کارگری را ، منظما با اذیت و آزار و اخراج و بازداشت و شکنجه و حبس های طولانی و وثیقه های سنگین و قطع ارتباطشان با محیط های کار، روبه رو میکنند.طبقه سرمایه دارهای حکومتی ایران ،با اتکا بر استبداد جمهوری اسلامی، طبقه کارگر را تحت ستم و سختی قرار داده است. طبقه کارگر از یکسو زیر بار نهایت ستم اقتصادی ،قرار دارد و از سوی دیگر، هر تلاش وی برای بهبود زندگی اش ،با سرکوب و دیوار بلند استبداد مواجه می شود. در سه ماهه ی اخیر شاهد مرگ بسیاری از کارگران به دست نیروهای مرزی یا حوادث در کار ،و فقدان ایمنی بودیم. سالانه ۸۰۰ کارگر جان خود را به دلیل «قصور کارفرمایان»، شلیک نیروهای مرزی ، یا خودکشی ،از دست میدهند. از طرفی خودکشیه حدود ۲۰ کارگر ،در نقاط مختلف کشور تایید شده است که از طریق آویز کردن خود از طناب دار، خوردن قرص و حتی خودسوزی به علت هایی چون اخراج از محل کار، مشکلات معیشتی و بدهی مالی و هزاران دلیل دیگر ، عنوان شده است. کارگران همیشه شریف ترین قشر جامعه بوده و هستند و ستون های اصلی رونق و تولید کشور به حساب می آیند. اما رژیم ایران ،سرنوشت این کارگران را جوری رقم زده که برای این قشر تا بوده تنگدستی و محرومیت از داشتن یک زندگی خوب و نرمال بوده است. در یک سال اخیر است ،که ما اخبار خودکشی کارگران را میشنویم اما این اتفاقات همیشه در حال رخ دادن بوده و صدای بسیاری از انها به گوشمان نمیرسیده! مشکلاتی که کارگران با آن ها سر و کار دارند اعم از مشکلات مسکن و سر پناه ،که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم، حق هر فرد است، مشکلات معیشتی که از گذشته وجود داشته و در سال های اخیر بدتر و بدتر میشود ، شرمنده شدن پدرانی که نمیتواند زندگی خوبی برای خانواده ی خود فراهم کنند و شب ها دست خالی به خانه میروند، عملی نشدن برنامه های دولت برای این قشر، وام هایی که هیچ زخمی را از کارگران دوا نمیکند، و برای همان وام های ناچیز چقدر باید تلاش کنند و از اعصاب و وقت خود بزنند ، نداشتن بیمه های تکمیلی سلامت و بیمه های دیگر، بدقولی کارفرمایان ، همه و همه اثرات روانی بر این قشر را شدیدتر کرده. در نهایت با اعتراضات و تجمع هم ،کاری که ،از پیش نمیرود هیچ! سرکوب ،بازداشت ، جریمه نقدی، و حتی شلاق نصیب انها میشود. در نتیجه ی تمام این فشار ها، کارگر چاره ای جز پایان دادن به زندگی خود ندارد. خیلی سخت است بخواهی چشمت را بر خوانواده و فرزند خود ببندی و دست به خودکشی بزنی. چند نمونه از خودکشی های چند ماه اخیر: هجدهم مرداد خبر خودکشی محمد منصوری و علیمحمد کریمی، دو کارگر در استان ایلام منتشر شد و پس از آن رسانهها خبر دادند که عرفان بکری ۲۸ ساله و ساکن ایلام، روز ۲۲ مرداد پس از اخراج از کار ،خود را حلقآویز کرد. یکی از دلخراشترین حوادث کار ،روز ۲۱ مرداد رخ داده و آتشسوزی دو مخزن قیر در کارگاه ذوب قیر، در اسلامشهر، باعث مرگ یک کارگر ۱۸ ساله شده است. همچنین دو کارگر شاغل ،در یک واحد نانوایی ،در روستای خومه زار ،شهرستان ممسنی به دلایل معیشتی ،با خوردن قرص برنج ،اقدام به خودکشی کردند. به امید روزی که کارگران، این قشر شریف و زحمتکش جامعه ایران، آن طور که لایق آن هستند، طعم زندگی خوب و نتیجه ی زحمات بی شاعبه شان را بچشند.
بخش۵: آقای بهنام شیرمحمدی با موضوع روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام سخنرانی خود را ارائه نمودند: روز جهانی علیه اعدام هرسال در روز دهم اکتبر برگزار می شود،جنبش جهانی لغو مجازات اعدام را متحد نموده و جامعه مدنی،رهبران سیاسی، وکلا،افکار عمومی و غیره را در راستای حمایت از فراخوان لغو جهانی مجازات اعدام سازماندهی می نماید.این حادثه،آگاهی سیاسی و عمومی جنبش جهانی علیه مجازات اعدام را تقویت کرده و منجر به تحکیم آن می شود.همزمان با برگزاری بیستمین سالگرد روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام در سراسر جهان،امروز،بیش از هر زمان دیگری،حامیان لغو مجازات اعدام باید به تلاش برای لغو کامل این مجازات برای همه جرائم در سراسر جهان ادامه دهند.امسال روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام (۱۰ اکتبر ۲۰۲۲)،به تأمل در ارتباط بین استفاده از مجازات اعدام و شکنجه یا سایر رفتارهای ظالمانه،غیرانسانی و تحقیرآمیز اختصاص خواهد یافت.انواع شکنجه و سایر بدرفتاریهایی که در فرایند طولانی مجازات اعدام تجربه میشوند،متنوع و متعدد هستند:در بسیاری از موارد در حین بازجویی برای اعتراف اجباری به جرائم اعدام،شکنجههای جسمی یا روانی اعمال شده است؛پدیده محکومیت به مرگ منجر به کاهش سلامت روانی فرد در طولانی مدت می شود.شرایط سخت زندگی برای افراد محکوم به اعدام،منجر به زوال جسمی ایشان نیز می گردد؛اضطراب روانی ناشی از انتظار اعدام؛روش های اعدام که موجب درد فراوان می شوند و رنجی که اعضای خانواده و کسانی که با فرد اعدام شده رابطه نزدیک دارند.تبعیض بر اساس جنسیت،فقر،سن،گرایش جنسی،وضعیت اقلیت مذهبی و قومی و غیره می تواند رفتار ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز با افراد محکوم به اعدام راتشدید کند.تبعیض گسترده با محوریت جنسیت، اغلب همراه با سایر عناصر هویتی مانند سن،گرایش جنسی،معلولیت و نژاد،زنان را در معرض اشکال مختلف نابرابری های ساختاری قرار می دهد.پیش داوری های این چنینی از جمله کلیشه هایی که به زنان نسبت داده می شود مانند “مادر شیطانی”،“جادوگر” و یا “زن قاتل” می توانند منجر به صدور احکام سنگین تری برای زنان بشوند.این چنین تبعیض ها همچنین می توانند منجر به درنظر نگرفتن عوامل کاهش دهنده مجازات زنان مانند درمعرض خشونت و سوء استفاده جنسی قرارداشتن ایشان در فرایند دستگیری و مجازات بشوند.در حالی که برای لغو کامل مجازات اعدام در سراسر جهان برای همه جرایم و همه جنسیت ها تلاش می کنیم،به صدا درآوردن زنگ خطر برای تبعیضی که زنان با آن مواجه هستند و همچنین عواقبی که این تبعیض میتواند در مجازات اعدام داشته باشد بسیار مهم است.دستکم ۲۴ هزار مورد حکم اعدام اجرا شده در ایران را پس از انقلاب ۵۷ مستندشده است،تنها در ده سال گذشته، دستکم ۵۹۲۳ نفر توسط قوه قضاییه ایران محکوم به اعدام شدهاند،که از این تعداد ۱۵۰ تن از آنها زن بودند.مجازات اعدام در بیشتر کشورهای جهان لغو شده است یا اجرا نمیشود.اما جمهوری اسلامی ایران که احکام اعدام را بر پایه قوانین مذهبی صادر میکند،تنها در سال گذشته میلادی با اجرای دستکم ۲۴۷ حکم اعدام به تنهایی نیمی از کل اعدامهای ثبت شده در جهان را به خود اختصاص داده است.جنبش علیه اعدام که از چند دهه قبل همزمان با کشتار دهه ۶۰ عروج کرد،درسالهای اخیر بشکل بیسابقه ای یکی از مطالبات اصلی جامعه ایران است.در گذشته بخشی از افراد جامعه که تحت تاثیر تبلیغات حاکمیت به بهانه پیشگیری از تکرار جرم،موافق این مجازات بودند و حتی به تماشای جسم آویزان اعدامی میرفتند،اکنون به صف مخالفین این قتل دولتی پیوسته اند.قتل انسانها با چوبه دار( ایران) و یا اتاق گاز و یا تزریق سم مرگبار( مثلا در آمریکا) ادامه همان خشونت ساختاریست که بر بستر تبعیض و شکاف طبقاتی در جهت تحکیم و سلطه حکومتها بر مردم،به حیات خود ادامه میدهد.لغو مجازات اعدام یک خواست جهانی ست،این حکومت ها هستند که با محکوم کردن ظاهری و سطحی اعدام،رفع تکلیف میکنند و با ناقضان حقوق بشر بر سر منفعت های اقتصادی-سیاسی مماشات دارند.اما مردم متمدن این کشورها یقه حکومت هایشان را برای اقدامات موثرتر علیه اعدام گرفته و دولتهایشان را برای واکنش جدی تر تحت فشار قرار داده اند.در آستانه این روز که «روز جهانی مبارزه با مجازات مرگ» نامگذاری شده است،سازمان عفو بینالملل در بیانیهای این نوع مجازات را «نفرتانگیز و ظالمانه» خوانده و تاکید کرد که در میان قربانیان این مجازات، زنان با رنج و تبعیض بیشتری مواجهند.جمهوری اسلامی ایران سن مجازات کیفری برای پسران را ۱۵ سال و برای دختران ۹ سال تعیین کرده است،در حالی که کنوانسیونهای بینالمللی مانند حقوق کودک،سن مجازات کیفری برای هر دو جنس را ۱۸ سال تعیین کردهاند.جمهوری اسلامی ایران این کنوانسیون را «به طور مشروط» پذیرفته است ولی کماکان در شمار اندک کشورهایی است که در آن حکم اعدام برای نوجوانان بزهکار،همچنان صادر و پس از ۱۸ سالگی اجرا میشود.تاکنون بیش از ۱۷۰ عضو سازمان ملل متحد مجازات اعدام را در قوانین خود یا در عمل لغو کردهاند.۲۳ ایالت از ایالات متحده این مجازات را غیرقانونی اعلام کرده و بیش از ده ایالت هم سالهاست که از این مجازات استفاده نکردهاند. با این که مجازات اعدام در ایالات متحده به امر نادری تبدیل شده است،اما همچنان در هر سال چند بار این اتفاق رخ میدهد.سال گذشته هفده نفر در این کشور اعدام شدند.آمار اعدامهای آمریکا در سال جاری میلادی نیز تاکنون به هفت مورد رسیده است. گزارشها حاکی است که چین با اعدام هزاران نفر در سال بالاترین نرخ مجازات اعدام در جهان را دارد، اما دولت این کشور آمار اعدامها را هیچ وقت اعلام نمیکند. تحقیقات سازمانهای حقوق بشری،نشان میدهد که بیشتر کسانی که به مجازات اعدام محکوم شدهاند،از خانوادههای فقیر بودهاند یا به اقلیتهای قومی و مذهبی تعلق داشتهاند.در برخی کشورها حتی برای مجرمانی که خشونتی اعمال نکردهاند هم حکم مرگ صادر میکنند.در بسیاری از کشورها حکم اعدام در دادگاههای ناصالح و براساس “اعترافاتی” صادر میشود که زیر شکنجه گرفته شدهاند.مجازات اعدام اصول سوم و پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض میکند. این مجازات که در حقیقت به معنای کشتن قانونی انسانها به حکم دولتهاست،هم به منزله نقض “حق زندگی” است (اصل سوم) و هم به مثابه نقض این حق است که “احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه یا برخلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد” (اصل پنجم).فعالان حقوق بشر خواستار آناند که این مجازات در همه کشورها لغو شود، زیرا این مجازات را بیرحمانه،غیرانسانی و تحقیرکننده میدانند. آنان میگویند،کشتن هرگز نمیتواند عملی عادلانه باشد،حتی اگر دولت دستور آن را بدهد؛دولتها نمیتوانند عمل کشتن را با قانون منع کنند و خود همزمان دست به کشتن بزنند.بر اساس گزارش سازمان عفو بینالملل،شمار اعدامها در ایران به طور کلی و اعدامهای در ملاء عام به طور خاص،از سال ۲۰۱۰ به شکل قابلتوجهی افزایش پیدا کردهاند.همچنین ایران بالاترین آمار اعدام نوجوانان را دارد.ایران پس از چین بیشترین مجازات اعدام را هر سال اجرا میکند و به گفته عفو بینالملل، آمار درست و قابل اتکایی هم توسط مقامهای ایرانی منتشر نمیشود.بسیاری از این اعدامها به صورت پنهانی انجام میشود.اکثر احکام اعدام در ایران برای متهمان قاچاق مواد مخدر یا تجاوز جنسی صادر میشود.این در حالی است که کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل میگویند،اعدام در ملاء عام توجیهی ندارد و تنها اقدامی غیرانسانی و در تضاد با شأن انسانهاست عملی که به افزایش بیرحمی در میان شهروندان منجر میشود و از تاثیرات بازدارندهای که مدافعان «مجازات مرگ» مدعی آناند میکاهد و آن را به مجازاتی عادی در میان مردم بدل میسازد.مقامهای ایرانی هرگز به درخواستهای مکرر سازمانهای حقوق بشری برای توقف مجازات اعدام واکنش مثبتی نشان ندادهاند.آنان معتقدند،مجازات اعدام از راههای موثر کنترل جرم در سطح جامعه بوده که منطبق بر دستورات دینی است.پس از چین و ایران در سال گذشته میلادی به ترتیب کشورهای مصر،عراق و عربستان سعودی با مورد در ردههای سوم تا پنجم قرار داشتند.بنیاد عبدالرحمن برومند برای حقوق بشر در ایران و سازمان عفو بینالملل امروز اعلام کردند که مقامات ایرانی دوره پرشتاب تازهای از اعدامها را به راه انداختهاند و حداقل ۲5۱ نفر را در فاصله بین ۱ ژانویه و ۳۰ ژوئن ۲۰۲۲ (۱۱ دی ۱۴۰۰ تا ۹ تیر ۱۴۰۱) کشتهاند.این سازمانها هشدار دادند که اگر اعدامها با این سرعت پیش بروند،به زودی تعداد اعدامها از مجموع کل ۳۱۴ اعدام ثبتشده در طی سال میلادی ۲۰۲۱ فراتر خواهد رفت.اکثر اعدامشدگان (۱۴۶ نفر) در سال میلادی ۲۰۲۲ از بابت اتهام قتل به اعدام محکوم شده بودند در حالی که مطابق مستندات،رویه اعدام به دنبال محاکمههای به شدت ناعادلانه به طور نظاممند ادامه دارد.حداقل ۸۶ نفر هم به دلیل جرایم مرتبط با مواد مخدر اعدام شدهاند که طبق قوانین بینالمللی هرگز نباید مشمول مجازات اعدام شوند. در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۱،مقامات یک مرد را در ملاء عام در استان فارس اعدام کردند.این اولین اعدام در ملاء عام پس از یک وقفهی دو ساله در دوران همهگیری کرونا بود.در شش ماه اول سال میلادی جاری،مقامات ایرانی حداقل روزی یک نفر را به طور متوسط اعدام کردهاند.دستگاه حکومتی در حال انجام تهاجمی شنیع به حق حیات انسانها و ارتکاب کشتارهایی در مقیاسی وسیع در سراسر ایران است.آمار سرسامآور اعدامها در ایران در نیمه اول سال جاری، یادآور سال۲۰۱۵ است که در آن جهش تکاندهندهایمجددا در میزان اعدامها صورت گرفت.»«افزایش مجدد آمار اعدامها در ایران و از سرگیری اعدام در ملاء عام در حالی که ۱۴۴ کشور در جهان مجازات اعدام را در قانون منع یا در عمل متوقف کردهاند،بار دیگر یادآور این است که ایران چقدر از تحولات باقی دنیا عقب مانده است.مقامات باید فورا در راستای لغو کامل مجازات اعدام در ایران دست به تعلیق رسمی همه احکام اعدام صادره بزنند.»آمار جمع آوری شده توسط بنیاد عبدالرحمن برومند و عفو بین الملل بر اساس اطلاعاتی است که از منابع مختلف از جمله زندانیان،بستگان اعدامشدگان،مدافعان حقوق بشر،روزنامه نگاران و گزارشهای منتشر شده توسط رسانههای وابسته به حکومت و همچنین رسانههای مستقل و سازمانهای حقوق بشری بدست آمده است. با توجه به محرمانه بودن تعداد احکام اعدامی که مقامات ایرانی صادر و اجرا میکنند،تعداد واقعی اعدامها احتمالا بیشتر است.
اعدامهای دسته جمعی در زندانها بنا به اطلاعات موجود مقامات از اوایل سال جاری (۲۰۲۲)،به طور متداوم دست به اعدامهای دستهجمعی در زندانهای سراسر ایران زدهاند.به تازگی،در ۱۵ ژوئیه ۲۰۲۲ (۲۵ خرداد ۱۴۰۱)،مقامات در زندان رجاییشهر،در استان البرز،حداقل ۱۲ نفر را اعدام کردند.این به دنبال یک مورد دیگر اعدامهای دستهجمعی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲ (۱۶ خرداد ۲۰۲۲) در زندان زاهدان، در استان سیستان و بلوچستان، بود،که در طی آن حداقل ۱۲ نفر اعدام شدند.در ۱۴ مه ۲۰۲۲ (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱) مقامات ۹ نفر را که شامل ۳ نفر در زندان زاهدان،۱ نفر در زندان وکیلآباد در استان خراسان رضوی،۴ نفر در زندان عادلآباد در استان فارس و ۱ نفر در زندان دستگرد در استان اصفهان می شود،اعدام کردند.از اوایل سال ۲۰۲۲،در زندان رجاییشهر که یکی از بالاترین جمعیت زندانیان در صف اعدام را دارد، مقامات به طور متوسط هر هفته ۵ نفر را اعدام کردهاند و بعضی هفتهها تعداد اعدامشدگان به ۱۰ نفر نیز رسیده است.این آمار با اطلاعاتی که دو تن از مدافعان حقوق بشر،سعید اقبالی و فرهاد میثمی که هر دو به ناحق در زندان رجایی شهر زندانی هستند،در نامه های سرگشاده منتشر کردهاند،مطابقت دارد. سعید اقبالی نوشته است که تعداد اعدامهای هفتگی در زندان رجایی شهر گاهی به ۱۰ مورد در هفته میرسد و فرهاد میثمی هشدار داده است که تعداد کل اعدامها در زندان رجاییشهر ممکن است در سال ۲۰۲۲ از ۲۰۰ نفر فراتر رود.همچنین میتوان گفت که در ماههای اخیر،دادیار زندان رجاییشهر به زندانیان گفته است که دفتر اجرای احکام برای بستگان حدود ۵۳۰ مقتول نامههایی ارسال کرده و از آنها خواسته است که تا پایان سال جاری شمسی (۱۴۰۱) بین اجرای مجازات اعدام برای محکومان این پروندههای قتل یا اعطای بخشش به آنها تصمیمگیری کنند.اظهارات غلامحسین محسنی اژهای،رئیس قوه قضائیه و دیگر مقامات ارشد قضایی در ماههای اخیر مبنی بر لزوم کاهش ازدحام زندانها هراس گستردهای را در میان زندانیان ایجاد کرده که افزایش اعدامها با اقدامات حکومتی برای کاهش تعداد زندانیان مرتبط است.این نگرانی با روند تاریخی که بنیاد عبدالرحمن برومند طی این سالها مستند کرده،همخوانی دارد.بر اساس مشاهدات این بنیاد افزایش اعدامها همزمان با دورانی بوده است که مقامات مکررأ در مورد به سرانجام رساندن پروندههای باز و غیرفعال و کاهش ازدحام زندانها،اظهارات علنی داشتهاند.افزایش مجدد اعدامهای مرتبط با مواد مخدر اعدام حداقل ۸۶ نفر برای جرایم مرتبط با مواد مخدر در شش ماه اول سال میلادی ۲۰۲۲ یادآور برخورد مقامات ایران با جرایم مواد مخدر در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷ است،سالهایی که اکثر اعدامهای صورت گرفته به دلیل جرایم مرتبط با مواد مخدر بودند.در نوامبر ۲۰۱۷،به دنبال فشارهای شدید بینالمللی،که شامل قطع کمکهای مالی چند کشور اروپایی به عملیات مبارزه با مواد مخدر ایران میشد،مقامات ایرانی در نهایت برخی اصلاحات قانونی را برای کاهش دامنهی مجازات اعدام در ارتباط با جرایم مواد مخدر به تصویب رساندند.بین سالهای میلادی ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰،مقامات به طور قابل توجهی تعداد اعدامهای مرتبط با مواد مخدر را کاهش دادند. با این حال،در سال میلادی ۲۰۲۱،۱۳۲ نفر به دلیل جرایم مرتبط با مواد مخدر اعدام شدند که معادل ۴۲ درصد از کل اعدامها بود،افزایشی بیش از پنج برابر نسبت به سال ۲۰۲۰ (۲۳ مورد).جامعه بینالمللی،از جمله اتحادیه اروپا و دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل متحد،باید فورا اقداماتی در سطوح بالا صورت بدهند و از مقامات ایرانی بخواهند که به اعمال مجازات اعدام برای تمام جرایم مرتبط با مواد مخدر خاتمه دهند.آنها باید اطمینان حاصل کنند که در همکاریهای چندجانبه برای مبارزه با مواد مخدر،نقشی مستقیم یا غیرمستقیم در سلب خودسرانه حق حیات،که ویژگی بارز عملیات مبارزه با مواد مخدر مقامات ایران است،ایفا نمیکنند.اقلیت بلوچ؛بیشترین قربانیان اعدام نسبت به جمعیت حداقل ۶۵ نفر (۲۶ درصد) از اعدامشدگان سال ۲۰۲۲ متعلق به اقلیت بلوچ بودهاند،اقلیتی که حدود ۵ درصد از جمعیت ایران را تشکیل میدهند. بیش از نیمی از آنها (۳۸ فر) به دلیل جرایم مرتبط با مواد مخدر اعدام شدهاند.رویا برومند میگوید:«این واقعیت که اعضای اقلیت بلوچ ایران به نسبت جمعیتشان بیشتر از هر گروه دیگری در ایران اعدام شدهاند مظهر تبعیض و سرکوب ریشهداری است که آنها دهههاست با آن روبهرو بودهاند و ماهیت بیرحمانه مجازات اعدام را بیش از پیش برجسته میکند،مجازاتی که آسیبپذیرترین افراد را در ایران و سراسر جهان هدف قرار میدهد.»بنیاد عبدالرحمن برومند و عفو بینالملل با مجازات اعدام در همه موارد،بدون استثناء و بدون توجه به ماهیت جرم،ویژگیهای مجرم یا روشی که حکومتها برای کشتن محکوم به کار میبرند، مخالف است. مجازات اعدام نقض حق حیات و ظالمانهترین، غیرانسانیترین و تحقیرآمیزترین نوع مجازات است و همچنین پارسال هم:روز جهانی (۱۰ اکتبر) سال ۲۰۲۱ به زنانی که اعدام شده اند،در معرض خطر محکوم شدن به اعدام قرار دارند یا محکوم به مجازات اعدام شده اند و همینطور کسانی که حکم اعدام آنها مورد تخفیف،تبرئه یا بخشش قرار گرفته،اختصاص داده شده است .
بخش۶: بحث آزاد با موضوع ریشه کنی فقر با دارا بودن حق امنیت کار مطرح گردید:آقای مهدی افشارزاده فرمودند: در کشورما امنیت شغلی تامین معیشت و تشکل یابی سه ضلع اصلی مشکلات کارگران را تشکیل میدهد و تاثیر این سه ضلع به این صورت است که چون بحث تامین معیشت در قشر کارگری لحاظ نشده دیگر امکان چانه زدن بر سر وجود آن امنیت شغلی از سوی آن فرد یا جامعه یا آن صندیکا شکل نمیگیرد از طرفی وقتی امنیت شغلی این قشر تامین نمیشود مصمئنا معیشت آنها نیز مورد تهدید قرار میگیرد و وقتی معیشت و امنیت کارگر تامین نباشد کارگر فرصتی برای تشکل یابی ندارد .چون وقتی سندیکای قوی وجود داشته باشد کارگر میتواند برای تامین امنیت شغلی خود اقدام نماید و دفاع کند . آقای احسان احمدی خواه: در این رابطه نمیشود گفت که فقر باعث ناامنی شغلی میشود یا نا امنی شغلی باعث فقر میشود چون عملا وقتی ناامنی شغلی وجود داشته باشد فرد نمیتواند امورات خود را اداره نماید و باعث فقر میشود و وقتی موضوع فقر به میان میآید آنهم باعث ناامنی شغلی میشود پرا که فرد فقیر نمیتواند تمرکزی بر روی کار خود داشته باشد بنابراین نمیتواند پیشرفت شغلی داشته باشد بهره مندی او از بین میرود علاقه و انگیه اش را از دست میدهد پس امنیت شغلی را در پیش دارد . بخشی از این ناامنی شغلی مربوط به دولت و سیاست های دولت است چرا که حمایت دولت و سیاست های درست اقتصادی بخش عمده امنیت شغلی را پوشش میدهد. از طرفی هم فقر فرهنگی هم عامل این ناامنی میباشد چنانچه افراد بتوانند با کسب مهارت ها مختلف خود را تقویت نمایند میتوانند توانمندی خود را پرورش داده و امنیت شغلی را برای خود ایجاد نماید.آقای گلستان جو: فقر فرهنگی و فقر دوگزینه جدانشدنی هستند ولی باید به این نکته توجه داشتد که چه کسی باعث فقر فرهنگی در جامعه است .در اصل سوم بند دوازدهم نوشته شده : دولت موظف است به پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.پس عملا چنانچه دولت به وظیفه خودش طبق تعداتش عمل بکند دیگر هم فقر فرهنگی و هم امنیت شغلی ریشه کن خواهد شد و این امر محقق نخواهد شد مگر افراد لایق و کاردان در راس امور کشور قرار بگیرند . آقای رضا شایگان : در رابطه با عدم مسئولیت پذیری دولت جمهوری اسلامی صحبت کردند و این که افراد نالایق در امور کشور هستند که باعث مشکلات در جامعه شده اند . آقای مهدی افشارزاده : به مواردی از اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره نمودند مبنی بر اینکه هر کس حق کار و حق برگزیدن آزادانه کار با شرایط عادلانه و ارضا کننده دارد و نیز حق دارد که در مقابل بیکاری حمایت شود. هر کس در مقابل کار مساوی بدون هیچ گونه رعایت امتیاز حق دستمزد مساوی دارد.طبق اصل ۲۸ قانون اساس هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید و همچنین به ماده شش قانون کار و اصل چهل سه قانون اساسی اچاره کردند : برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشهکن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار میشود:تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه. تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند، ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروههای خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورتهای حاکم بر برنامهریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد. تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. رعایت آزادی انتخاب شغل، و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهرهکشی از کار دیگری.مطابق اصل بیست و هشت قانون اساسی هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.آقای احسان احمدی خواه:قوانین جمهوری اسلامی واضح نیست بطوری که قانون گذار دست را باز گذشته است که در زمانهای مختلف هر طور که بخواهد از آن تفسیری داشته باشد به نفع خود و با چنین عملکردی عملا راه حق طلبی را برای کارگر خیلی سخت و در مواردی مسدود نموده است و این باعث میشود که عدالت رعایت نشود . در پایان مسئول جلسه آقای مهدی افشارزاده ضمن تشکر از منشی جلسه: فرشیده پورآذران ، مسئولین ضبط صدا و تصویر: محمد گلستان جو و احسان احمدی خواه ، ادمینها: احسان احمدی خواهو محمد گلستان جو و سخنرانان: رضا شایگان ، عبدالمجید بازداران، رضا حاتمی، سیاوش نوروزی، بهنام شیرمحمدی و سایر مهمانان حاضر: امین آتشک ، ساناز تنهایی ختم جلسه را در ساعت ۴۰ :۱۸ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
جلسه ویژه نمایندگیهای مناطق جنوب وشمال آلمان؛ منطقه ارو پاومنطقه آسیاو شرق اروپا
مینا آقابیگی
جلسه سخنرانی ویژه نمایندگی جنوب و شمال آلمان؛منطقه اروپا؛آسیا وشرق اروپا درتاریخ ۲۵ سپتامبر۲۰۲۲مصادف با ۳مهرماه ۱۴۰۱ در ساعت ۱۹:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوقبشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول آقای تورج تفکری ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.
بخش۱ :خانم شراره مهبودی سخنرانی خود را با موضوع؛چرا مهسا نماد اتحاد وهمبستگی شد؟ ایراد کردند:این روزها قتل حکومتی مهسا مردم ایران رو به مرز انفجار رساند. مهسا (ژینا امینی) یک نماد زن؛ زندگی؛ آزادی یک شعارکه تمام مردم ایران را فارغ از جنس و دین و قومیت و طبقه در یکجا جمع کرد که تا همگی باهم نه به جمهوری اسلامی و نه به بردهداری رو فریاد بزنند.من شاید بتوان گفت یک ژینای نجات یافته از گشت ارشاد دولت اسلامی ام…زیرا من مانند مهسا گرفتار مأموران گشت ارشاد گشتم…من را نیزمثل مهسا بازداشت کردند. نام: شراره مهبودی، جرم بدحجابی، ازمن تعهد گرفتند تهدیدم کردند، تحقیرم کردند و کتکم زدند من الان اینجا نشستم و در حال صحبت با شما هستم؛ این یعنی خوششانس بودم. مرگ ژینا برای من بسیار تلخ و یادآور تجربه های تلخ زیسته ی من در جمهوری اسلامی بود.من امروز تصمیم دارم در خصوص اینکه چرا ژینا نماد اتحاد مردم شما شد صحبت کنم. آنچه که باعث شده وجدان جامعه به این شکل تکان داده شود. آنچه ملتی در سوگ مهسا را سوگوار کرده و حتی بهت و ناراحتی به وجود آمده ازمرزهای ملی فراتر رفته و واکنشها در سطح جهانی رو برانگیخته، علاوه بر خشم و تأثر گسترده ناشی از قتل مظلومانه مهسا احساس هم سرنوشتی و همذاتپنداریه چطور همه مردم توانستند با مهسا همزادپنداری کنند؟ من در ادامه توضیح خواهم داد. اولین مسئله تبعیض جنسیتی: در وهله اول ژینا یک زن و نماد هزاران هزار زنی است که قربانی سیاستهای ضد زن حکومت اسلامی بودند. از شلیر رسولی تا مونا حیدریها و رومینا اشرفیها و ریحانه جباریها و ثریا منوچهریها و هما دارابیها و زهرا بنییعقوبها و هزاران زن ناشناخته که قربانی بدحجابی و کودک همسری و تجاوز و قتلهای ناموسی و قتل و اعدام در زندانها و خارج از زندانها و یا خودکشی و خودسوزی در اعتراض به این وضعیت غیرقابلتحمل شدند. بله ژینا نماد تمام این زنها و نماد ۴۳ سال سرکوب و ظلم سیستماتیک به زنها بوده زنان ایران با هچین گذشتهای با مهسا احساس هم ذات پنداری را دارند چون میلیونها زن ایرانی در تراژدی مهسا زندگی به تاراج رفته در مسلخ تمامیتخواهی و واپسگرایی را به نظاره نشستهاند. بنیادگرایی اسلامی شیعه محور که خویشاوندی نظری و گفتمانی با نگرشهای طالبانی وداعشی دارد در همه این سالها باحجاب اجباری باعث خدچه دار شدن کرامت انسانی اکثریت زنان ایرانی شده است. درست است که جان افراد از بین رفته است، اما روانهای متلاشیشده و آزرده در ۴۳ سال گذشته عدد بزرگی است؛ که انباشت زجرهای پیدا و پنهان آن پهنه بزرگتری از قتلهای اعلامی را دارد. شما نمود این خشم را این روزها در رفتار نمادین دخترهای ایرانی میتوانید ببیند. دخترانی که خشمشان بزرگتر از ترسشان است و حال تراژدی مرگ مهسا دریچهای شده به روی تغییر ژرف جامعه ایران در پذیرش زندگی آزادانه زنان و اراده زنانی که دیگر نمیخواهند حتی به شکل حداقلی پوششی را در عرصه عمومی به تن کنند که باوری به آن ندارند.همانطور که در بالا اشاره کردم این نخستین بار نیست که دختر جوانی قربانی بیداد و نگرش طالبانی حکومت اسلامی شده است. زهرا بنییعقوب و سحر خدایاری و هما دارابی قربانیانی هستند که در روندی کمابیش مشابه جان خودشون رو باختند. حالا زنها قیام کرده اند و می گویند دیگر نیازی به قیم ندارند و نمیپذیرند چه مردان خانوادههای شان و چه مقامات حکومتی برای آنها تصمیم بگیرند. بله! این روزها ما با یک انقلاب زنانه رو به رو هستیم چرا که زنان نه تنها در حال مقاومت؛ که در حال جنگیدن برای کسب قلمرو یا عرصه ای جدید هستند. برمیگردم به سئوالمان چرا ژینا نماد اتحاد شد؟ در این بخش میخواهم اشاره ی کنم به تبعیض قومیتی : ژینا یک دختر کرد بود و سالها مورد تبعیض قومیتی قرار گرفته بود؛ مثل بلوچها و عربها این افراد در جامعه با این جمعیت رو هم اضاف کنید؛ همه این افراد مهسا به شدت همزاد پنداری کردند. سیستم توتالیتر جمهوری اسلامی که در تمام این سالها با یک حکومت ایدئولوژیک فقط به دنبال حفظ منافع گروه یا طبقه، خودشون یعنی همون امت اسلامی بودند.آزادیهای فردی و اجتماعی اکثریت افراد جامعه را نادیده گرفته و برای حفظ اقتدار خود، به خشونت و ترور متوسل شده؛ و با تمامیتخواهی بین مردم تفرقه انداخته بود با کلیشه هایی مثل کردها؛ بلوچ ها؛ عربها تجزیه طلب هستند و ما در این اتفاق دیدیم که اعتراضات از سقز شروع شد و به از آن تبریز و تهران و همه شهر های دیگر به حمایت برخواستند؛ و الان فریاد حمایت از ایرانیان را از بلوچ ها می شنویم. این بار تبلیغات زیاد مانع همبستگی ایرانیها شده بود شکسته شد ملت به آغوش هم برگشتند و این اعتراضات باعث همبسگی مردم ایران شد.تبعیض های دینی و امت پروری: مهسا از لحاظ گرایش مذهبی گرایشی متفاوت داشت. همان طور که تمام افراد دیگر با هر گرایش دینی مورد تبعیض نظام جمهوری اسلامی بوده اند و همواره فرقی نمی کرده سنی باشند مسیحی باشند؛ یهودی باشند؛ یا بهایی باشند؛ و دراویش…و حتی بخشی از شیعیان چرا که از نظر حاکمان جمهوری اسلامی همواره به دنبال امت بودند و مسئله امت یعنی برده پروری که اقلیت کمی از افراد جامعه رو در بر می گیرد؛ یعنی اقلیت کوچکی از شیعیان؛ پس اکثریت جامعه هم زاد پنداری کردند و این شد که مهسا دیگر یک دختر کرد نبود مهسا دختر ایران شد و ما دیدیم که تمام شهر ها به خاطرش به پا خواستند.ژینا فرزند کسی بود؛ تمام خوانواده هایی که از ابتدای حکومت جمهوری اسلامی عزیزی از آنها توسط جمهوری اسلامی کشته شده بود؛ از نوید افکاری و پویا بختباری ها گرفته تا از اعدام های دهه ۶۰ تا سرکوب و زندانی شده های سال ۷۸ و ۸۸. ۱۵۰۰کشته شده ی آبان ۹۸ و خانواده های پرواز ۷۵۲ اوکراین که هرگز نبخشیده بودند و نه فراموش کرده بودند و هر کسی که فرزندی داشت با مرگ مظلومانه مهسا امینی همزاد پنداری کرد.رژیم هرگز تصور نمی کرد که ژینا با مرگش نماد شودو این اعتراضات با پیشگامی زنان شروع شد. از طرفی مردم مقاومت کردند و ازدفاع مشروع برای دفاع از خود در مقابل سرکوبگران تا دندان مسلح استفاده و مقاومت کرده اند. ما در اعتراضات گذشته بیشتر مردم مطالبه آزادی سیاسی داشتن در سالهای اخیر مردم مطالبه اقتصادی داشتند ولی این بار مطالبه مردم اجتماعی بود. البته این به آن معنا نیست که مطالبات اقتصادی و سیاسی نداشته باشند. و این شد که علاوه بر این اقشار مختلف جامعه در اعتراضات حضور پررنگی دارند. دانشجوها؛ ورزشکاران؛ هنرمندان؛ فعالین مدنی و حزبهایی که بیانیه دادند.و دراین روزها مردم معترض کل نظام را نشانه گرفته اند و می گویند که ما این نظام دیکتاتوری رو نمیخواهیم. مردماینبار به درستی فهمیدند که این نظام اصلاح پذیر نیست و تصمیمشان عبور از جمهوری اسلامی است.ده روز از این قیام ملی گذشته و تقریبا ۸۳ شهر و تمام مناطق تهران درگیر این اعتراضات سراسری بوده که در نوع خود خیلی از تحلیل گران آن را مادر جنبش ها می نامند. برخی از تحلیلگران حتی میگویند یک انقلاب زنانه است. این اعتراضات از نظر شدت و مردمی که در خیابان ها هستند و از نظر تند بودن شعارها میتوانیم بگوییم؛ مهمترین اعتراض و بزرگترین اعتراضی بوده که در طول این ۴۳ سال رژیم با آن رو به رو بوده است.فعالیت های سایبری:در این اعتراضات برای اولین بار افرادی که در خارج از کشور وجود دارند به صورت منظم و هماهنگ امتداد صدای مردم بودند. حضور هکر ها در کنار معترضین نمودی دیگری از مبارزه بود که در دوره های گذشته نشانه ای از آن نبود. افراد با زبانهای مختلف شروع به سخنرانی و مقاله نوشتن وایمیل زدن کردند و این بار جلوی اطلاع رسانی غلط ماله کش های نظام را در خارج از مرزهای ایران گرفتند و توی توییتر بیش از صد ملیون بار هشتگ مهسا امینی تکرار و در صدر ترند ها برای روزهای متوالی؛ از این طریق توجه اینفلوینسرهای مختلف از تمام جهان به این مسئله جلب شد و آنها همراه ایرانیان سرکوب رژیم و رفتار خصمانه اش با مردم و معترضین را محکوم کردند. بله همچنان اعتراضات ادامه دارد با رمز ژینا و شعار زن؛ زندگی آزادی به امید آزادی و برابری در نزدیکترین زمان ممکن برای مردم ایران چرا که تک تک ایرانیان شایسته و مستحق این آزادی هستند.
بحث آزاد:با موضوع اعتراضات سراسری درایران آغاز گردید :مسئول جلسه اینگونه آغاز نمودند، برآنچه که مردم بی باک با جان خودشان فریاد می کنند؛ چیزی نمی شود افزود؛اما به همه نویسندگان؛هنرمندان ؛تشکل های صنفی وفرهنگی ؛نهادهای آزادیخواه و سازمان های حقوق بشری و تشکل های سیاسی و مستقل که حمایت خودشون رو به دوراز عافیت طلبی از جنبش مردم اعلام کردند ؛جنبشی که برای تدام بیش ازهرچیزی احتیاج به همبستگی و اتحاد دارد.مهسای ما را کشتند ؛تمام ایران دادخواه اوست علیه جمهوری اسلامی و حجاب اجباری؛ زنان ایران ؛حجاب از سربردارید زیرا که نماد زوراست؛ حجاب طناب دار و ابزار تحقیرشماست پس هرجای جهان هستید با اتحاد وهمبستگی به این ذلت پایان دهید.آقای مهرداد یگانه با مشارکت در بحث به کشته شدن مهسا امینی اشاره کردند و ابزارتاسف کردن که ایشان کشتته شدن واضافه کردند که ایشان نماد اتحاد و همبستگی برای ایرانیان فارغ ازهر گونه قومیت شدن.خانم ناهید حسینی فرمودند:جنبش یک پروسه هست که کم کم به انقلاب تبدیل می شود و همیشه این انقلاب از یک نماد شروع می شود همچنین که در کشورهایی که انقلاب اتقاق افتاده همیشه از نماد شروع شده؛ومهمترین مسئله این است که این نماد به اتحاد و همبستگی از هر سطح و طبقه ای تبدیل شده است.درادامه آقای تورج تفکری فرمودند با توجه به اینکه دراروپا تجمع های اعتراضی صورت گرفته؛ آیا حمله به سفارتها در کشورهای اروپایی توسط معترضین نشان دهنده این نیست که ما نیزبه مانند مردمان ایران اغتشاش گرهستیم؟دراین خصوص خانم مرجان شعبان نژاد فرمودند که حمله به سفارتها را چهره خوشی ندارد و تنها راه اعتراضی در کشورهای اروپایی رفتاری به دور از خشنونت می باشد؛ رفتارهای مثل تحصن و تجمع در جلوی سفارتها و باید از دولتها اروپایی بخواهیم که سفارت جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناسد و همچنین درادامه اینکه چرا مهسا نماد ملی شد فرمودند نه تنها مهسا بلکه سحرخدایاری ومونا و ملیکا و…نیز نمادی برای انقلاب می باشد زیرا که زنها سالهاست زیربارفشارهستند بنابراین ما باید درخواست هایمان را مشخص کنیم و به اشتراک بگذاریم؛تا دنیا صدای ما را بشنود.خانم زهرا رهایی گفتند که من به این جمله که درسنگ قبرمهسا نوشته شده ؛ ژینا توهرگز نمی میری بسیاراعتقاد دارم چرا که اسم ژینا نمادهبستگی؛همدلی؛واتحاد مردم ایران شد؛ وهمچنین باید صدای مردمی باشیم که درکف خیابانها هستند باید آنها را حمایت کنیم وبا اعتراض هایمان صدای آنها را به گوش جهانیان برسانیم تا به آزدی برسیم؛در غیر این صورت اگر این اعتراضها سرکوب شود عواقب بدتری خواهند داشت.درادامه اقای تورج تفکری فرمودند:شهروندان غیرسیاسی خطرناکترین موجودات برای جامعه هستند چرا که با عمل نکردن به وظایف سیاسی خود به افزایش ظلم کمک می کنند.آقای امیررضا شاداب فرموند:ما نباید اعتراضات را دسته بندی کنیم و به قشرخاصی اختصاص بدهیم و اسم خاصی روآن بگذاریم بهترین واژه همان مردم ایران است؛واینکه چرا مهسا نماد شد؟ چون مردم سالهاست در اسارت وظلم هستند و هر بار به دلایلی اعتراض می کردند ولی این بار به نقطه جوش رسیدند.آقای حسن حمزه زاده حیقی فرمودند که این فشاربه تمام اقشارجامعه بوده نه تنها زنان؛ فقط فعالیت و جنبش زنان بیشتراز دیگرقشرها بوده مثل چهارشنبه های سفید ودر مورد سفارتها گفتند که ما باید از جامعه جهانی بخواهیم که به سفارتها رسمیت ندهند.آقای بهنام شیرمحمدی فرمودندکه باید اطلاع رسانی شود لیستی ازافراد مهم وارگانهای دولتی مهم مثل نماینده پارلمان را تهیه کرد و این نقض حقوق بشررا افشا کرد وحکومتی که اساسی ترین حق انسانی که اعلامیه حقوق جهانی درماده ۳ به آن اشاره کرده را به کشتارنقض می کند حق بقا ندارد ومطابق بامقدمه اعلامیه شوریدن مردم علیه بیدادگری حق مردم است. خانم فریده فراعی فرمودند که ما باید دریک چیز باید متحد باشیم وآن ابتدایی ترین حق؛که همانا آزادی و حق می باشد ودرموردسفارت کسانی مردم را تشویق به حمله به سفارتها می کنند از طرف جمهموری اسلامی هستند.آقای مجید بازداران فرمودند برخورد با سفارت و پایین کشیدن پرچم هیچ گونه خشونتی نیست چون با دولتی روبرو هستیم که سالهاست مردم رو مرد ظلم قرارداده هر موردی که باعث تنش بین دولتها بشود؛به نفع مردم خواهد بود.خانم شراره مهبودی فرمودند که کشورهای خارجی الویتشان مردمان کشورخودشان هست واینکه کشورهای دیگربه داد مردم ما برسند و ازماحمایت کنند ؛این یک اشتباه محض هست و تنها ما باید با تحت تاثیرقراردادن مردم آن جامعه صدای خودمان را به گوش آنها برسانیم وهرچه بیشتراطلاع رسانی کنیم.خانم سمانه بیرجندی فرموند که ما می توانیم با نامه ها و ایمیل ها به رهبران دولتها وپارلمان به تکرار بنویسیم که دولت جمهوری اسلامی را به رسیمت نشناسند وهمچنین خواستارشدند با دیگراصناف مثل فرهنگیان و کارمندان که در این یکسال چندین بار تحصن و اعتراض کردند این بار نیز به مردم بپیوندند و تا می توانیم اطلاع رسانی کنیم.آقای منوچهرشفائی فرمودند که خوشحال هستم که خردجمعی بوجودآمده آشنا شدن با حقوق وسیله وابزاری هست که می تواند جامعه را به رشد برساند.امیدواریم اعتصابات درصنایع؛ادارت؛بازار؛معلمان برسد و حرکت هرچه بیشتربزرگترشود که به نتیجه برسد این تظاهرات برای آزدای و آزادی می باشد حرکتی که درایران هست یک حرکت حق طلبی می باشد و اصلا آنارشیست نمیباشد. آقای داوود لطفی فرمودند که باید دولتهارا با اعتراضات و تحصن ها تحت فشارقراربدهیم و این اعتراضات باید به صورت ممتد و مستمر باشد تا آنها مارا بشنوند و با ماه همدل و یکی شوند و درنهایت دولت جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناسند و در مورد حمله به سفارتها باید خشونت نکرد وبا تحصن عرصه را به آنها تنگ کرد.اقای رضا شایگان فرمودند کشوری که دولتی را به رسمیت بشناسند نماینده آن که سفارت هست را نیزبه رسمت می شناسد؛ پیش از این دولتها می دانستند که دولت جمهوری اسلامی حکومت استبدادی می باشد اما اینار با اطلاع رسانی بیشتر متوجه این قضیه شدند و دولتی که مردمانش را می کشد هیج گونه رسمیتی ندارد؛ اینکه دولتها برای به رسمیت نشناختن تنها عوامل رژیم را تحریم کنند هیچ فایده ای ندارند.آقای مهرداد یگانه فرمودند که برای اعتراض به سفارتها تنها تحصن بدون خشنونت که پلیس وارد عمل نشود بهتر است.و مهمترین مسئله این است که ایرانیان داخل و خارج ازکشوریک هدف داریم و آن نه به جمهوری اسلامی می باشد.آقای مصطفی منیری فرمودندکه سیاستمدران وسیاسیون محافظه کارهستند نسبت به اون سیاست های کشوری مگر اینکه تحت فشارافکارعمومی قراربگیرن آن هم فقط با اطلاع رسانی وآگاهی رسانی ما امکان پذیرخواهد بود و درمورد حمله به سفارت این بستگی به هر شخص با توجه به احساسات درونی می تواند تصمیم بگیرد که اینکار را بکند یا نه بستگی دارد به اینکه چطور خشم خود را کنترل کند.خانم رزا جهان بین فرمودند که علاوه بر معترضین که در خیابان ها هستند و کسانی فعال حقوق بشرهستند و از وکلا همچنین پزشکان؛پرستاران که درخیابانها امدادرسانی می کنند؛یا حتی کسانی که درب خانه هایشان را باز می گذارند تا کسانی که فرار کردند را حمایت کند؛یا کسانی که از همکاری با صدا وسیما و ازدانشگاه هاونیروهای انتظامی انصراف می دهند تمام فعالیت آنها دیده می شود وما آن را تقدیرمی کنیم.آقای طایف فرمودند که مانمی توانیم ازاروپایی های کمک بخواهیم؛ چون اگر قراربود که کمک کنن سالها پیش کمک می کردند؛دولتها را باید تنها با اعتراضات وتحصن تحت فشارقراردهیم. خانم مرجان شعبان نژاد فرمودند که چون کشورهای اروپایی به موازین حقوق بشری پایبند هستند؛می توانیم با نامه های سرگشاده به سازمان عفوبین الملل صلیب سرخ وUnicef آنها را تحت فشارقراردهیم درحال حاضربعد تجمع های اعتراضی باید کارهایی کرد که برای اروپا هزینه بردارباشد وهمچنین عاری از خشنونت چون کشورهای اروپایی حافظ جان ما و مسئول هستند.آقای ولی زاده درادامه به چند نکته اشاره کردند؛درمورد حمله به سفارت را به جمع سپردن و اینکه چطورجمهوری اسلامی با ما باخشونت رفتار می کند پس ما هم می توانیم خشونت کنیم؛و همچنین انقلاب کردن بها داردو باید بهای آن را پراخت کرد؛وباید اعتراضها به طورمستمر باشد تا نتیجه بخش باشد. خانم شراره مهبودی به بیاینه خانم شرین عبادی ارشاره کردند که شورای حقوق بشرروسازمان ملل رو مخاطب قراردادن برای تشکیل فوری کمیته حقیقت یاب در مورد روند سرکوب و کشتارمردم ایران تحقیق کند و سازمان ملل ضمن فعال کردن مقدمات وسازوکارموضوع؛رفراندم را درایران برقرارکند و ازکشورهای دموکراسی خواسته بجای اصراربرمذاکره با سران مستبد وسرکوب گر جمهوری اسلامی سفرای خود را از ایران بخواند که تاخیردراین اقدام باعث میشود که ملت ایران آنهارا با هم همدست تداعی کند و وکلای دادگستری درسراسردنیا با کانون وکلای داخلی و سازمان های حقوق بشری ؛جهت حفظ حقوق بازداشت شدگان وپایمال شدن حقوق آنها برای تامین این هدف انسانی همراه شوند.خانم لیدا اشجعی درادامه فرمودند در وهله اول باید یک تعریفی ازاین حاکمیت داشت تا بتوان مرزمبارزاتی را درایران مشخص کرد وباید اعتراضات به صورت سازماندهی وتشکیلاتی باشد تا این اعتراضات به سرانجام برسدوامیدواریم که تمامی اصناف به معترضین بپیوندند.آقای نریمان حسینی نژاد فرمودند مهسا ققنوسی بود که ازدل ایران وخاکسترایران بلند شد که و جرقه های آتش آن تمام ایران را فراگرفت و ما باید ازهر طریقی آگاه سازی کنیم و صدای مردم ایران درخارج از کشورباشیم.خانم مینا آقابیگی در ادامه فرمودند آگاهی جمعی طوری بالارفته که جای خوشحالی دارد و ازطرفی برای پیروزی فقط و فقط باید تجمعات اعتراضی به صورت مستمرو مستمر ادامه پیدا کند تا هرچه قوی تر به سمت جلو پیش بریم.آقای محمد حسن حسن زاده مهرآبادی در ادامه اشاره کردندکه کانون حقوق بشریک نهادی سیاسی هست ولی درکل ما اهداف سیاسی نداریم؛بنابراین حق ما هست که خواستارجدایی دین ازسیاست باشیم اعتراض کنیم؛ ودرمورد حمله به سفارت گفتند که اگر با خشنونت باشد؛ کشورمیزبان مسئول امنیت جانی آنها می باشدو این به نفع ما نخواهد بود ما باید دقت کنیم تا فریب نخوریم در ادامه آقای مصطفی منیری فرمودند که باید به همه کسانی که درایران هستند اطلاع رسانی کنیم که جنبش هنوزادامه دارد وآقای علیرضا جهان بین به این موضوع ارشاره کردند این جنبش با جنبش های دیگرخیلی فرقی دارد ومردم آگاه هستند ویک هدف مشترک دارند و آن هم حق آزادی می باشد وظیفه ما فعالین حقوق بشردرقبال این آگاهی بیشترخواهد شد.و در آخر اقای تورج تفکری فرمودند: جمهوری اسلامی به پایان سلام کن.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکرازچهار نمایندگی؛ جنوب ؛شمال اروپا و آسیاوشرق اروپا که برای اعتراضات سراسری گرد هم آمدند از منشی جلسه: خانم مینا آقابیگی، مسئولین ضبط صدا وتصویر: احسان احمدی خواه واسفندیارسنگری و ادمینها: مرجان شعبان نژاد، آرشا کچوییان، سخنرانان: سمانه بیرجندی،شراره مهبودی، و سایر مهمانان حاضر: سعیدپورمند، سعیدطایف، سانازتنهایی، سپهررضایی شایان، سپیده عشقی، شبنم رضاوند، شهلاشاهسونی، شرارهادیزاده رئیسی؛سینااشجعی، زهرارهایی، طیبه نجاتیان؛محمدگلستان جو، حسن حمزه زاده حیقی، حسین طباطبائی، لیلا ابوطالبی، لیدا اشجعی، مجیدبازداران، منصورکاویانی، مریم افتخارمریم حبیبی، مهرداد یگانه، محمد حسن حسن زاده مهرآبادی، نادیا مشرف، ناهید حسینی، رضاشایگان، صادقنوری، سعیدپورمند، سعیدطایف، احمدغفوریان، آیلاراسماعیلی، علیرضاجهان بین، امیرضاشاداب، بهنام شیرمحمدی، داودابرهیمی، داودلطفی، فریده فراعی، فرشاداعرابی و حمیدرضا تقی زاده ختم جلسه را درساعت ۲۱:۳۶به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه آسیا و شرق اروپا ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲
کوثر ولی زاده
جلسه سخنرانی فراخوان نمایندگی آسیا و شرق اروپا در تاریخ ۲۲ستامبر در ساعت۱۸:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولین و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم، یوتیوب، اپلیکیشن کانون و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدا مسئول جلسه آقای امیر رضا ولی زاده ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین در جلسه، با معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغازکردند. بخش۱:خانم لیدا اشجعی اسامی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در شهریورماه۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر:.به گزارش کمپین فعالین بلوچ، روز شنبه ۵ شهریور ماه ۱۴۰۱، نیروهای نظامی دوکودک بلوچ در شهرستان زاهدان را بازداشت کردند.هویت این دو کودک با فامیلی “شه بخش” و فرزندان عبدالرشید و محمد امین، اهل روستای نعمت آباد پیرسوران از توابع شهرستان زاهدان عنوان شده است.گفته می شود، نیروهای نظامی پیش از ورود به روستا در مناطق کوهستانی اقدام به تیراندازی کرده و در مسیر بازگشت به روستای نعمت آباد یورش برده اند.یورش نیروهای نظامی به روستا و منازل اهالی باعث اعتراض این دو کودک شده است. پس از دستگیری این دو کودک به مکان نامعلومی منتقل شده اند.خبر: روز سەشنبە ۸ شهریورماە، یک نوجوان ۱۳ سالە در شهرستان سنندج از طریق حلق آویز کردن دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داد. علت خودکشی این نوجوانان افسردگی عنوان شده است.به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، روز سەشنبە ۸ شهریور ۱۴۰۱، یک نوجوان در شهرستان سنندج دست به خودکشی زد.هویت این نوجوان، “شهداد نعمتی، ۱۳ سالە، فرزند محمدنجیب و اهل روستای تخته از توابع بخش مرکزی شهرستان سنندج عنوان شده است.خبر: دیدهبان حقوق بشر جان باختن مهسا امینی را «ظالمانه» خواند و نوشت: «مقامهای ایرانی باید قانون حجاب اجباری را لغو و قوانین دیگری که زنان را از استقلال و حقوقشان محروم میکند، حذف یا اصلاح کنند»
بخش دوم: خانوم رزا جهان بین: بررسی و تحلیل پیمان منع گسترش سلاح های هسته ایی را ایراد کردند: پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای در دوران جنگ سرد، در ژانویه ۱۹۶۷ به صورت محدود بین چند کشور جهان منعقد شد. جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای؛ پیگیری مذاکرات خلع سلاح هستهای و یاریرسانی به کشورهای غیر هستهای در راه بهکارگیری فناوری صلح آمیز هستهای از اهداف مهم این پیمان است. این پیمان یک مقدمه و یازده ماده دارد. تا کنون ۱۹۱ کشور به این پیماننامه پیوستهاند. هند و پاکستان، سودان جنوبی و اسرائیل این پیماننامه را نپذیرفتهاند و متهم هستند که دارای سلاح هسته ای می باشند. کشور کره شمالی در ابتدا عضو این پیمان نامه شد اما بعد از چندسال با استناد به ماده ۱۰ این پیمان از این پیمان نامه خارج شد و کشور ایران هم که عضو این پیمان است چندسالیست که در پی خروج از این پیمان نامه میباشد. در حال حاضر۸ آزمایش موفقیتآمیز سلاحهای هسته ای خود را بهطور عمومی اعلام کردهاند که از این ۸ کشور، پنج کشور چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، آمریکا عضو پیمان منع گسترش سلاح های هستهای و عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند، همچنین کشورهای بلژیک، آلمان، ایتالیا، هلند و ترکیه به عنوان اعضای ناتو مجموعاً ۱۵۰ سلاح هسته ای آمریکایی را در اختیار دارند. براساس نظر بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی این پیمان پر از نابرابری است چرا که بر اساس آن، تنها پنج کشور آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه و چین حق دارند سلاح هستهای داشته باشند که این در تضاد است با حقوق بشر. اینگونه میتوان نتیچه گیری کرد که اگر کشورهای برخوردار از سلاح هسته ای، نخواهند از موضع جنگ آوری خود کوتاه بیایند، نباید از کشورهای دیگر انتظار همکاری داشته باشند و تا وقتی که این چرخه خشم و خشونت و جنگ افزاری قطع نشود نمیتوانیم شاهد صلح جهانی باشیم.
بخش۳: اقای محمد گلستان جو سخنرانی خود رابا موضوع جایگاه جوانان در جامعه ی ایرانایراد کردند: جوانی، پرنشاط ترین و زنده ترین فصل از روزهای زندگی انسان است. جوانی ستاره است که فقط یکبار در آسمان عمر می درخشد جوانان سرمایه اصلی کشور ها برای پیشرفت جامعه شان هستند. از آنجاییکه دوره جوانی مصادف است با بلوغ کامل،آشنایی با تفکر منطقی و دانستن مسایل اخلاقی و اجتماعی؛بنابراین از آن باید به نحو احسن برای تعلیم و تربیت سالم، خدمت به جامعه و ملت استفاده شود به همین دلیل، توجه به آن و بهره مندی بیشتر و بهتر از آن، اهمیت ویژه ای دارد. جامعه، مجموعه ای است از چرخ های گرداننده که در کنار هم و همراه با هم می گردند و جامعه را پیش می برند. هر روز چرخ هایی فرسوده می شوند و چرخ هایی تازه تر جای آنها را می گیرند. مفید بودن، فعال بودن و زنده بودن یک عضو در جامعه، نیازمند داشتن شخصیتی واحد، پسندیده و متناسب با اجتماع است و دوران جوانی، زمان ساختن و انسجام بخشیدن به شخصیت درونی است. پس بر هیچ کس پوشیده نیست که نسل جوان آینده سازه هر جامعه ایی هست و این خود گواه بر اهمیت جایگاه این نسل می باشد پس با چنین دیدگاهی باید دید که چه وظیفه ایی بر دوش تک تک افراد جامعه و در راس آن گردانندگان دولت برای به ثمر رساندن این نسل می باشد.اجازه دهید در ابتدا مروری داشته باشیم از مفاد قانونی در همین راستا- در ماده بیست و ششم اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته شده: الف) هر کس حق دارد از تعلیم و تربیت استفاده کند. تعلیم و تربیت باید دست کم در مورد آموزش ابتدایی و اساسی رایگان باشد. تعلیمات فنی و حرفه ای باید برای همه ممکن باشد. دسترسی به تعلیمات عالیه باید برای همه و بنا به شایستگی هر کس امکان پذیر باشد. ب) هدف تعلیم و تربیت باید شکوفایی کامل شخصیت بشری و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. تعلیم و تربیت باید حسن تفاهم و گذشت و دوستی بین همه ملت ها و همه گروه ها از هر نژاد یا هر دین و همچنین گسترش فعالیت های ملل متحد را برای حفظ صلح تسهیل کند. ج) از طرفی هم گفته پدر و مادر برای تعیین نوع تعلیم و تربیت فرزند خود حق اولویت دارند. همینطور ماده چهارم از اهداف سند ۲۰۳۰- تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه و در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در اصل سی ام: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. این مفاد از ابتدایی ترین مواردی هستند که برای رشد و نمو جامعه جوانان به حساب می آیند و بسیار مهم هست توجه به این نکته که هدف تعلیم و تربیت باید شکوفایی کامل شخصیت بشری و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد و این امکان پذیر نیست مگر که جامعه دارای یک برنامه ریزی مدون و جامع باشد. دوران جوانى و نوجوانى، حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ى شخصیت انسان است. جوانان سرمایه های جوامع به حساب می آیند که باید مورد توجه خاص قرار گیرند و از آن ها حمایت شوند تا در زمینه هایی که توان کاری دارند، گمارده شوند و بتوانند ستون محکمی برای پایه های سطوح مختلف جامعه باشند؛ جوان براى رشد خود نیازمند به آرامش روحى و فکرى دارد. همانطور که میدانید جوانان در هر جامعه محور حرکت به حساب می آیند. اگر آن حرکات سیاسی، فرهنگی، سازنده گی و یا اجتماعی باشند، باز هم در صف نخست, جوانان قرار دارند و یک قدم جلوتر از دیگران حرکت می کنند. این موارد جزو لاینفک هر جامعه ایست و هیچ ارتباطی نمیتواند با نوع حکومت در هر کشوری داشته باشد چنانچه هرگونه قصوری در روند تربیت نسل جوان انجام بپذیرد غیر قابل قبول خواهد بود و ایران هم از این قائده مستثنی نبوده و نیست اما عملکرد دولت ایران را در رابطه با اجرایی نمودن این اصول کاملا متفاوت بوده است.دولت ایران خود را یک حکومت مردم سالارو دینی میداند بنابراین موضعش در برابر تربیت جوانان در ابتدا متکی به دین است.میبایستی جوانان در ابتدا اصول دین را بیاموزند چرا که حاکمان در ایران معتقد هستند که هر آموزشی جدا از دین میتواند خطر ساز باشد و اصولا هر مبحثی را با موضوع خطر از. میسنجند نه با این دید که نوجوان باید کارآمد باشد. از طرفی برای تسلط بر جامعه و مخصوصا جوانان آنها را با ترس پرورش میدهند بطور مثال ترس از دشمنان واهی و یا ترس از گناه و ترس از خدا یا موارد دیگر و حالا شما ببینید زمانیکه نسلی را با ترس از هر چیزی پرورش دهیم آیا این نسل میتواند آینده سالمی را رقم بزند ؟ قطعا خیر. در مقاله ای خواندم که آقای خمینی خطاب به جوانان چنین گفته بودند بود: درک تعالیم اسلامی برای رویارویی با فرهنگ غیر خودی، مجهز شدن به سلاح تحقیق، مطالعه و کسب هویت اسلامی است. «برشما جوانان مسلمان لازم است که در تحقیق و بررسی حقایق اسلام در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… اصالت های اسلامی را در نظر گرفته و امتیازاتی که اسلام را از همه مکاتب دیگر جدا می سازد فراموش نکنید. میبیند موضع رهبر انقلاب در برابر جوانان چگونه بوده است ؟ همه چیز را با معیار دین محک میزند البته من نمی خواهم بگویم که دیندار بودن درست یا غلط است موضع من اینگونه است که فرد وقتی به رشد فکری برسد خود در این رابطه میتواند تصمیم بگیرد ولی چیزی که مهم است رشد سالم و در آرامش بودن یک جامعه است که دولت ایران هیچ توجهی به آن ندارد.اساسا دولت ایران از جوانان به عنوان ابزار استحکام خودش میخواهد که استفاده کند. خمینی در سخنرانی ۸ آبان ۱۳۵۸ گفت: «میگویند مغزها فرار میکنند. جهنم که فرار کردند. این مغزها، مغزهای علمی نبودند. این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند …» او در سخنرانی فروردین ۱۳۵۹ نیز تاکید کرد که دانشگاهها باید پاکسازی و «تطهیر» شوند تا اساتیدی که در ارتباط با غرب و شرق هستند تصفیه شوند. و به این ترتیب پروژه «انقلاب فرهنگی»، با حمله به دانشگاهها برای برچیدن دفاتر گروههای سیاسی، در ایران کلید خورد. این جریان باعث درگیری های خشونت آمیزی در موسسات آموزش عالی و دانشگاهها شد. دانشگاهها در خرداد ۱۳۵۹ تعطیل شدند، تا روند بررسی مطالب دانشگاهی، اساتید و دانشجویان، بر طبق ایدئولوژی انقلاب اسلامی آغاز گردد. این تعطیلی و پاکسازی که تا سال ۱۳۶۲ ادامه یافت، اجازه نداد بسیاری از دانشجویان و اساتید فرصتی برای حضور درنقش آفرین کشور داشته باشند و بخشی از آنها ناچار به ترک ایران شدند.میبنید که اساسا پرورش جوانان در لیست کارنامه دولت جمهوری اسلامی نبوده است. در دوران جنگ سرد، المپیادهای علمی وسیله زورآزمایی علمی بین بلوک شرق و غرب بود. در دهه ۶۰ ایران هم فرستادن دانش آموزان به المپیاد های علمی را آغاز کرد. در حالی که در سراسر جهان، نخبگان ایرانی را شناسایی میکردند، در داخل ایران اما هیچ امتیاز خاصی به دارندگان نشانهای المپیادی داده نشد. بسیاری از مدال آوران المپیاد های علمی و دانش آموختگان فرهیخته، حتی پس از فارغ التحصیلی نتوانستند جایگاه و موقعیت مناسبی برای خود بیابند. در مقابل به سرعت دانشگاههای برتر جهان، مشغول جذب دانش آموزان برتر شدند و امکانات بهتری برای تحصیل و زندگی برای آنها فراهم آوردند. خبرگزاری ایسنا به نقل از روزنامه شرق گفته است که بیش از ۶۲ درصد از مدال آوران المپیک کشور، طی سالهای ۷۲ تا ۸۶ از ایران مهاجرت کردند. بعد از انقلاب فرهنگی فضای دانشگاه ها برای هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی گسترده، تنگتر شد. در دهه هفتاد خورشیدی جنبش های دانشجویی دوباره شروع به فعالیت بیشتر کردند، اما حادثه کوی دانشگاه و در ادامه آن، سرکوب دانشجویان، راه را به سرعت بر این جنبشها بست و باز هم جوانان سرکوب شدند. هر چند، هر از چندگاهی یک حرکت اعتراضی اتفاق افتاد، اما معمولا این حرکتها محدود به داخل محیط دانشگاه بود. این وضعیت در ابتدای دهه ۱۳۸۰ نیز ادامه پیدا کرد. نابسامانی اقتصادی به گونهای شد که مطالبات دانشجویان بیشتر جنبه غیرسیاسی پیدا کرد. بیشتر اعتراضها به کیفیت خوراک یا خوابگاه دانشجویان و غیره بود. این موارد در حالی در ایران وجود داشت که دولت های دیگر بیشترین بها را به دانشجویان و نسل جوان خود میدادند. با روی کار آمد محمود احمدی نژاد پروژه کنترل دانشگاه ها، همزمان به دو صورت اخراج و محروم کردن از تحصیل فعالان دانشجویی، و همزمان تعلیق و انحلال نهاد های سیاسی، پیش رفت. این فضای بسته سیاسی و اخراج ها دلیل دیگری شد تا دانشجویان محروم یا به اصطلاح ستاره دار نیز میل مهاجرت داشته باشند. این وضعیت بعد از حوادث ۸۸ جنبه جدی تری به خود گرفت و کوچ بخش دیگری از نخبگان را به همراه داشت. این روند سرکوب همچنان ادامه دارد، و هر از چندگاهی خبری مبنی بر زندانی شدن دانشجویان یا متخصصان ایرانی به گوش می رسد. حتی برخی از دانش آموختگان دانشگاههای خارجی در بازگشت به ایران دچار محدودیت و مشکلاتی شدند. به طور مثال امید کوکبی دانشجوی دکترای فیزیک هستهای، که سال ۸۹ در سفر به ایران بازداشت شد. نهادهای بین المللی علت بازداشت او را همکاری نکردن با نهادهای امنیتی و نظامی ایران عنوان کردند و ایشان به ۱۰ سال زندان محکوم شد. یا علی یونسی و امیرحسین مرادی دارنده مدال طلا و نقره المپیاد نجوم که سال ۱۳۹۹ به اتهام ارتباط با گروههای «ضدانقلاب» بازداشت شدند، و هنوز در بازداشت به سر می برند. نمونه دیگر بانو پروفسور مریم میرزایی دانشمند جوان وطنمان دانشجوی برتر دانشگاه صنعتی شریف که برای ادامه تحصیل به امریکا رفتند و تنها این قشر نیستند که مورد بی توجهی قرار دارند ورزشکاران. هنرمندان و بسیاری دیگر از نسل جوان. نقش اقتصاد در مهاجرت بی شک یکی از مهمترین دلایل افزایش تقاضای مهاجرت است. نرخ توم که طبق گزارش مرکز آمار ایران از سال ۱۳۷۰ دو رقمی شده و در بقیه سالهای به جز ۱۳۹۵ و ۹۶ دو رقمی ماند، عرصه را برای بسیاری از مردم تنگ تر کرده است. رشد نقدینگی و کاهش ارزش پول ملی از یک سو، و سیاست های نادرست مسئولان، باعث شد وضعیت اشتغال در ایران به شکل فزاینده ای، هر سال بدتر شود. طبق گزارش مرکز آمار ایران ۱۶.۷ درصد جوانان ۲۴-۱۵ سال ایران در سال ۱۳۹۹ بیکار بودند. طبق گزارش خبرگزاری مهر در ۲۷ تیر ۱۴۰۰ خورشیدی ۴۰.۳ درصد از بیکاران کشور فارغ التحصیلان دانشگاهها هستند. مسلما، در چنین شرایط اقتصادی بسیاری از متخصصان که می بینند در کشورهای دیگر از وضعیت شغلی، رفاه و آزادی برخوردار هستند، ترجیح می دهند از ایران مهاجرت کنند. و در پایان سخنانم باید اشاره کنم به وضعیت فعلی ایران در این چند سال چند روز اخیر که همانطور که همه به خوبی آگاه هستید این نسل جوان است که پس از گذشت چهل سال زندگی همراه با ترس دیگر از ترس گذر کرده اند و نمی خواهند که همچنان مورد بی توجهی نظام قرار داشته باشند و خواهان حقوق انسانی خودشان هستند. به امید موفقیت هموطنانمان در مطالبه گری حقوق انسانی و شهروندیشان و به امید ایرانی آزاد و آباد.
بخش ۴:بحث آزاد با موضوع دمکراسی در ایرانآغاز گردید آقا امیررضا ولی زاده گفتند:حکومتی است که در آن مردم، اقتدار برای انتخاب قانون و قانونگذار دارند. دموکراسی از اجزا مختلفی تشکیل شده است عبارت اند از: آزادی اجتماع، آزادی بیان، شهروندی، رضایت حکومتشوندگان، حق زندگی و حقوق اقلیتها. واقای امیررضا ولی زاده افزود در ایران هیچ دمکراسی وجود ندارد و تمامبی حقوق انسانی شهروندان از انها گرفته شده است وایشان به قتل شهروند اهل سنندج خانم مهسا امینی توسط ماموران حکومت وهمچنین اعتراضات سراسری و ضرب و شتم و شلیک مستقیم به شهروندان و قتل شهروندان معترض اشاره کردند.خانوم جهان بین با تایید سخنان اقای امررضا ولی زاده افزود تمامی قانون اساسی کشور ما بر مبنتی اسلام است و یعنی قانون ما تمامی موارد حقوق بشری درآن گفته شده است ولی درپایان آنها نوشته شده است تا زمانی که با اسلام درتضاد نباشد.این وجه نشان دهنده این است که فردی که در ایران مسلمان نباشد اجازه نفس کشیدن و کار کردن و خیلی از کارها را ندارند. ایشان به نقض اصل قانون ۲۱که در ان دولت وظیفه دارد تمامی حقوق زنان رو از همه جنبه ها رعایت کند و اصل ۲۷از قوانین اساسی درباره تجمع وتضاهرات مردم اشاره کرد:این قانون می گوید تازمانی که تضاهرات و تمجعات با حمل سلاح نباشه و بر خلاف موازین اسلام نباشد برخلافه قانون نیست و مردم ماهم هیچ یک از این دو مورد را انجام نداده اند اما مشاهده میشود در سطح شهر که آنها دارند سرکوب می شوند. به صورت مستقیم به انها گلوله شلیک میشود این کار نقض خود قانونی اساسی کشور است توسط خود حکومت این اولین موردی است که مردم میتوانند ان را مطالبه کنند.اقای امیررضا ولی زاده به درباره سیاه نمایی ونمایش تلویزیونی حکومت در مورد مرگ مهسا امینی که به گفته حکومت براثر سکته قلبی بوده است نه ضربه به سر وی به ۵۰۱قانون اساسی اشاره کرد هرکارخشونت امیزی ازنظیر فریاد با صلاح یا انفجار این ارعاب شخص بمیرد یا مصدوم گردد طبق قانون اساسی این کشور مجرم شناخته میشوند.اقای گلستان همچنین با گفته های اقای امیر رضا ولی زاده و خانوم روزا جهان بین موافق بود خانوم ایراندخت کیا با تایید نظرات دوستان افزود علاوه بر اینکه داخل ایران دمکراسی وجود ندارد برای خارجی ها هم وجود ندارد کسانی که خبر نگار و سیاست مدار زن خارجی هستند باید در ایران حجاب داشته باشند خارجی ها مجبور نیستند حجاب داشته باشند بعد اقای رئیسی می فرمایند خانوم ها خودشان به صورت خود جوش حجاب را رعایت می کنند و اجباری وجود ندارد درصورتی می شود دید یک بچه هفت ، هشت ساله را در مدرسه مجبور به داشتن حجاب می کنند.خانوم سارا ایران پناه سوال پرسیدند که چرا جوامع خارج از کشور ماری برای رهایی ایران نمی کنند ؟ خانوم شراره محبودی در جواب به ایشان گفتند: با وجود فعالین حقوق بشر برای اگاهی رسانی به مردم و به همین سبب در باره تفاوت و این اعتراضات اخیر با اعتراضات گذشته رو گفتند و نسبت به اگاهی مردم ابراز امیدواری کردند خانوم کوثر ولی زاده با تایید سخنان خانوم شراره محبودی و درجواب خانوم ایران پناه افزود:هر کشوری به فکر ملتهای خودشان هستند و ما مردم ایران برای ایران کاری کنیم و ما فعالین به عنوان یک فردی عضو حقوق بشر صدای مردم باشیم و صدای اونهارو به جوامع بین اللمل برسانیم تا ذره ای از حقوق پای مال شده مهسا امینی و مهسا امینی ها و مادران داغ داررو به اونها بدیم هم چنین اییشان کار حکومت رو با قاتل زنجیره ای سعید حنایی که از روسر یا عمون حجاب رو برای به قتل رساندن زنان به اسم امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و هم چنین پیش بینی اتفاقات اخیر توسط معترضینزنان معترض به حجاب در سال۵۷ شعار یا رو سری یا تو سری که در اینده دخترانمان به اجبار یا روسری می پوشند یا مانند خانوم مهسا امینی توسری می خورند و به قتل می رسند. خانوم روزا جهان بین در ادامه صحبت خانوم ولی زاده گفتند که در مستند قتل اقای حنایی وجود دارد که پر او به قتل فرزندش اگاه بوده است اما وهیچ اطلاعی به پلیس نداده و عکس العمل قسمتی از مردم نا اگاه این بوده است که گفته اند به پدرت افتخار کند و همچنین از اهمیت مطالعه و فضای مجازی برای مردم و سطح اگاهی پیدا کردن مردم صحبت کرده اند و اینکه ما اگاهی داشته باشیم می توانیم حق خود شان را مطالبه کنند.خانوم نرگس مباشری فرد هم با دوستان هم نظر بودند.خانوم رزا جهان بین به قانون رفراندوم و اصل۱۵۹قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد و گفت رای در همه پرسی باید این رای به داخل مجلس برود و دو،سوم از نماینده مجلس با این رای موافقت کنند انجا تصویب شود بعد همع پرسی می تواند اتفاق بیوافتد. ماجرا این است که این رای باید به تأیید شورای نگهبان برسد و این باعث می شود این همه پرسی اتفاق نیوافتد و هم چنین به دوبیانیه توسط ۱۷فعال سیاسی اشاره کرده که از ناتوان بودن رهبر در بیانیه صحبت کرده بودند و انها دستگیر شدند.و به قانوناصل۱۸۰قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کرند که شورای خبرگان می توانند در صورت ناتوانی رهبر اون رو رد صلاحیت کند صحبت کرد و افزود که شورای خبرگان هم کلا زیرنظر رهبر است.
در پایان مسئول جلسه از همه دستاندرکاران اجرایی، منشی جلسه کوثر ولی زاده و مسئولین ضبط صدا ادمینها :اقای محمد گلستا جو ،شراره مهبود ،ایراندخت کیا و مهمانانی که در این نشست همراه بودند: خانمها:نرگس مباشری فر، فرشاد پور آذران، سارا ایران پناه، زهرا دهروی و اقایان: منوچهرشفایی ،علیرضا جهان بین فرشاد اعرابی، ارتین ارین، مهران انصاری نیاد ،محسن سبزیان تشکر و قدردانی کردند و جلسه در ساعت۲۱.۳۰ بهوقت اروپای مرکزی پایان رسید.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان، ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲
مرضیه مهدیه
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان در تاریخ ۲۴ آگوست ۲۰۲۲ مصادف با ۲ مهر ۱۴۰۱ در ساعت ۱۹:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول موقت و اعضای کمیته، سخنرانان، جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم کمیته دفاع از حقوق زنان برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه خانم آیلار اسماعیلی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی سخنرانان را معرفی نمودند.
بخش ١: خانم شراره هادی زاده رئیسی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق زنان در ایران در تیر ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر:سعدا خدیرزاده زندانی سیاسی کُرد ۳۲ساله اهل پیرانشهر که پس از اخذ اعتراف اجباری مقابل دوربین ،اقدام به خودکشی و به نوزاد ۲ ماهه خود قرص خواب خورانده بود،۳ شهریور ۱۴۰۱به طور ناگهانی به مکان نامعلومی منتقل گردید و نوزاد وی نزد زندانیان بند زنان نگهداری میشد.وی به علت آنکه بازجویان موکدا از وی خواسته بودند که بگوید ” وضعیت زنان در زندان ارومیه بسیار مطلوب بوده و تمامی امکانات و خدمات سلامت به وی و نوزادش منظم ارائه شده و تمامی اخباری که از بند زنان ارومیه منتشر میشود کذب محض میباشد“تحت فشار شدید روحی روانی قرار گرفته است و گفتند اگر اینکار را نکند پرونده پزشکی در خصوص سلامت روانی وی تشکیل و فرزندش را به بهزیستی تحویل خواهند داد. وی از بابت اتهامات معاونت در قتل یکی از اعضای سپاە پاسداران و عضویت در یکی از گروه های مخالف نظام مجموعا به ١٢ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است. خانواده سعدا خدیرزاده پس از تأمین وثیقه بارها جهت آزادی او به دادگاه انقلاب پیرانشهر مراجعه، اما دادستان از پذیرش وثیقه سه میلیاردی امتناع کرده و خواستار افزایش آن به چهار میلیارد شده است. خبر: همزمان با نخستین حضور زنان هوادار فوتبال برای تماشای بازی باشگاهی میان تیم های استقلال و مس کرمان در ورزشگاه آزادی، تعدادی از نیروهای حراست یگان ویژه زنان در استادیوم آزادی مستقر شده اند و تعداد قابل توجهی از زنان نتوانستند در میان ۵۰۰ نفری قرار بگیرند که برای جایگاه هواداران زن در نظر گرفته شده است. در راستای تداوم ایجاد محدودیت های بیشتر در زمینه حضور زنان در استادیوم های کشور، کمسیون اخلاق ورزش در نامه ای به رئیس فدراسیون فوتبال، خواستار برخورد با آنچه “هنجارشکنی” نامیده، شده است. در بخشی از نامه سیدمجتبی قاسمی به مهدی تاج، با تاکید بر “برخورد مدیران ذیربط با هنجارشکنی ها و رفتارهای خلاف فرهنگ”، ادعا شده است: “انتشار برخی تصاویر مرتبط با حضور زنان در مسابقات لیگ برتر، حاکی از هنجارشکنی و رفتار های مغایر ارزش های اخلاقی توسط تعدادی از تماشاگران بوده و این امر موجب تشویش خاطر جامعه اخلاق مدار کشور شده است.
بخش۲: خانم کوثر ولی زاده به بررسی کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختند:
کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، یک سند بینالمللی است که در سال ۱۹۷۹ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است و تقریباً همۀ کشورهای جهان عضو آن هستند. جمهوری اسلامی ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که به این کنوانسیون ملحق نشده است. این کنوانسیون دارای یک مقدمه و ۳۰ ماده است و کشورهای عضو آن متعهد میشوند که هرگونه تبعیض علیه زنان را که مغایر اصل برابری انسانهاست، از بین ببرند. آنها همچنین متعهد میشوند که برای اطمینان از برقراری مساوات در حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای زنان ، اقدامات فوری به عمل بیاورند. مواد ۱۰ تا ۱۴ این کنوانسیون، دولت های عضو را متعهد مینماید که در زمینههای آموزشی، شغلی، بهداشت، اقتصاد و امور اجتماعی، رفتاری مساوی بین مردان و زنان کشورهای خود داشته باشند. این کنوانسیون مهمترین معاهده ملل متحد در مورد تبعیض جنسیتی است،و تبعیض جنسیتی را اینگونه تعریف میکند:قائل شدن به هرگونه تمایز، استثناء یا محدودیت بر مبنای جنسیت… در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی یا هر زمینه دیگرهمچنین این کنوانسیون شامل یک مقدمه ی کلی و ۶ بخش و ۳۰ ماده است که بنده چند خط کلی رو از این کنوانسیون خدمتتون ارائه میدم.دولت های عضو کنوانسیون حاضر، با عنایت به اینکه منشور ملل متحد برپایبندی به حقوق اساسی بشر، کرامت و ارزش هر فرد انسانی و برابری حقوق زن و مرد تأکید دارد.با عنایت به اینکه اعلامیه جهانی حقوق بشراصل قابل قبول نبودن تبعیض را تأیید نموده، اعلام میدارد که کلیه افراد بشر آزاد به دنیا آمده و از نظر منزلت و حقوق یکسان بوده و بدون هیچگونه تمایزی، از جمله تمایزات مبتنی بر جنسیت، حق دارند از کلیه حقوق و آزادیهای مندرج در این اعلامیه بهرهمند شوند.با عنایت به اینکه دولت های عضو میثاقهای بینالمللی حقوق بشر متعهد به تضمین حقوق برابر زنان و مردان در بهرهمندی از کلیه حقوق اساسی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و سیاسی میباشند، با در نظر گرفتن کنوانسیونهای بینالمللی که تحت نظر سازمان ملل متحد و سازمانهای تخصصی به منظور پیشبرد تساوی حقوق زنان و مردان منعقد گردیدهاند، همچنین با عنایت به قطعنامهها، اعلامیهها و توصیههایی که توسط ملل متحد و سازمانهای تخصصی برای پیشبرد تساوی حقوق زنان و مردان تصویب شدهاست، در عین حال، با نگرانی از اینکه به رغم این اسناد متعدد، تبعیضات علیه زنان همچنان بهطور گسترده ادامه دارد، با یادآوری اینکه تبعیض علیه زنان ناقض اصول برابری حقوق و احترام به کرامت انسانی است و مانع شرکت زنان در شرایط مساوی با مردان در زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و نیز گسترش سعادت جامعه و خانواده شده و شکوفایی کامل قابلیتها و استعدادهای زنان در خدمت به کشور و بشریت را دشوارتر مینماید، با نگرانی از اینکه در شرایط فقر و تنگدستی زنان از حداقل امکان دسترسی به مواد غذایی، بهداشت، تعلیم و تربیت و فرصتهای شغلی و سایر نیازها برخوردارند، با تأکید بر اینکه ریشهکن کردن آپارتاید، اشکال مختلف نژادپرستی، تبعیضنژادی، استعمار، استعمارنو، تجاوز، اشغال و سلطه و دخالت خارجی در امور داخلی دولتها مستلزم تحقق کامل حقوق مردان و زنان میباشد، با تأکید بر اصول عدالت، مساوات و منافع متقابل در روابط بین کشورها و احقاق حق مردم تحت سلطه استعمار و بیگانه و اشغال خارجی به دستیابی به حق تعیین سرنوشت و استقلال ،با اعتقاد بر اینکه توسعه تمام و کمال یک کشور، رفاه جهانی و برقراری صلح مستلزم شرکت یکپارچه زنان در تمام زمینهها در شرایط مساوی با مردان است، با یادآوری سهم عمده زنان در تحقق رفاه خانواده و پیشرفت جامعه، که تاکنون کاملاً شناسایی نشدهاست، اهمیت اجتماعی مادری و نقش والدین در خانواده و در تربیت کودکان، و با آگاهی از اینکه نقش زنان در تولید مثل نباید اساس تبعیض قرار گیرد بلکه تربیت کودکان مستلزم تقسیم مسئولیت بین زن و مرد و جامعه بهطور کلی میباشد، با اطلاع از اینکه تغییر در نقش سنتی مردان و زنان در جامعه و خانواده برای دستیابی به مساوات کامل میان زنان و مردان ضروری است، دولت های عضو این کنوانسیون با ۶ بخش و ۳۰ ماده توافق کرده اند که شامل جزییات بیشتر و توضیحات بیشتری از این مقدمه ای که خدمتتون بیان کردم میباشد .که متاسفانه به علت ضیغه وقت وارد بخش و مواد این کنوانسیون نمیشیم.از بین اعضای سازمان ملل تاکنون تنها شش کشور ایران،سومالی، سودان، تنگا به این کنوانسیون ملحق نشدهاند.پس از اجرای ابن کنوانسیون کمیته ای نیز برای رفع تبعیض علیه زنان تشکیل شد. کمیته رفع تبعیض علیه زنان نهادی برای نظارت بر حسن اجرای این معاهدهاست که به موجب ماده ۱۷ کنوانسیون تأسیس شده و دارای ۲۲ عضو است. وظیفه اصلی این کمیته بررسی گزارشهای رسیده از کشورهای عضو کنوانسیون و در ارائه پیشنهادها یا توصیههای کلی بر اساس بررسی گزارشهاست. گزارش به کمیته باید یک سال پس از تصویب یا الحاق و پس از آن هر چهار سال یکبار یا هرگاه که کمیته بخواهد صورت پذیرد.همونطور که گفتم جمهوری اسلامی ایران به این کنوانسیون ملحق نشده و علتش هم این هست که تعارضاتی بین این کنوانسیون و قوانین جمهوری اسلامی ایران دیده میشه.میپردازیم به موارد تعارض مواد کنوانسیون فوقالذکر با قوانین جمهور اسلامی ایران.مهمترین موارد تعارض این کنوانسیون با قواعد اسلامی حاکم بر ایران عبارتند از:۱ ـ ارث: طبق قواعد اسلامی، سهم ارث زنان نصف سهم مردان است.۲ ـ دیه: دیه زنان نصف مردان است.جالب توجه است که دیۀ برخی قسمتهای بدن مردان، از دیه زنان بیشتر است۳ ـ حق طلاق: حق طلاق بطور مطلق با مردان است.۴ ـ حق مسافرت زنان: زنان بدون اجازۀ مستقیم همسران یا سرپرستان مذکر آنان ( تنها معیار انتخاب آنان به عنوان سرپرستان، مرد بودن فیزیکی آنهاست). مسافرت دراین مفهوم به معنی حتی قدم گذاشتن به خارج از خانه تفسیر شده است.۵ ـ شهادت زنان در دادگاهها و محاکم رسمی، شهادت زنان به اندازۀ نصف مردان ارزش و اعتبار دارد. یعنی شهادت دادن دو زن معادل شهادت یک مرد در دادگاه است.۶ـ زنان نمیتوانند قاضی باشند. هیچ زنی نمیتواند در سیستم اسلامی ایران قاضی باشد. قاضی (حاکم شرع) فقط از بین مردان انتخاب میشود. اخیراً در برخی جاها (مثل دادگاه خانواده) زنانی را ظاهراً به عنوان قاضی به کار گرفتهاند ولی احکام یا تصمیمات آنها بدون تأیید قاضی شرع بیارزش است.۷ ـ حضانت اطفال: سرپرستی یا حضانت اطفال همیشه با مردان است. مثل خیلی از موارد دیگر، این مطلب به نحوی توسط تفسیر میشود که امتیازی برای زنان است و آنها را به سرپرستی اطفال نمیگمارند و این فشار مالی را به مردان میدهند.۸ ـ زنان اقلیت: زنانی که عضو اقلیتهای مذهبی باشند (بخصوص آنهائی که به اقلیتهائی تعلق داشته باشند که “اهل کتاب” خوانده نمیشوند)، از “تبعیض مضاعف” رنج میبرند. زیرا آنها هم زن هستند و هم از گروههای اقلیت.۹ ـ ازدواج : مردان میتوانند چهار زن بگیرند و البته زنان نمیتوانند همزمان بیش از یک شوهر داشته باشند.۱۰ ـ ازدواج موقت ـ مردان میتوانند زنان صیغهای داشته باشند. این یک قاعدۀ شیعی است و سنیها آنها را قبول ندارند.۱۱ـ زنانی که با خارجیها ازدواج کنند، طبق قواعد اسلامی حاکم بر ایران، تابعیت خود را از دست میدهند.۱۲ ـ افرادی که دین اسلام را ترک کنند (مرتکب ارتداد شوند)، اگر مرد باشند بلافاصله محکوم به اعدام میشوند ولی در مورد زنان، حکم این است که آنان را در زندان نگاه دارند و هر روز در زمان نمازهای یومیه، شلاق بزنند تا وقتی که دست از ارتداد بردارند و به اسلام باز گردند. این “امتیاز” به زنان از بابت اعتقاد بر اینست که زنان سست فکر هستند و برعکس مردان که تصمیم آنان قاطعیت دارد، تصمیم زنان ناشی از ضعف دماغی است.۱۳ ـ لباس: در قواعد اسلامی حاکم بر ایران، قواعد ناظر بر لباس پوشیدن بین زنان و مردان کاملاً تبعیضآمیز است. زنان باید تمام بدنشان را، به غیر گردی صورت و کف دستهایشان (از مچ تا انگشتان) مخفی کنند.همونطور که در قانون اساسی در اصل۲۰ گفته شده :یکسانی زن و مرد طبق اسلام. این یکسانی بر اساس دین اسلام اجرا میشه و بسیاری از موارد آن با مفهوم (عدم تبعیض در این کنوانسیون) متفاوت هست. متاسفانه این یکسانی بر اساس قوانینی هست که با این کنوانسیون تعارض بسیاری دارد.
بخش ۳: خانم سمانه بیرجندی سخنرانی خود را با موضوع مبارزات زنان (بخش دوم) ایراد کردند: دوران «اصلاحات» ٨٣-١٣٧۶شرایط اقتصادی- اجتماعی- سیاسی: دولت اصلاحات در راستای ادامه سیاست درهای باز که از «دوران سازندگی» آغاز شده بود، به اقداماتی از جمله تشکیل حساب ذخیره ارزی، اصلاح سامانه مالیاتی، تثبیت نرخ ارز و تصویب و اجرای قانون سرمایهگذاری خارجی دست زد، اما و به رغم این اصلاحات نرخ اشتغال در این دوره به طورکلی پایین آمد و به تبع آن نرخ اشتغال زنان نیز کاهش یافت.در این دوره نیز در راستای سیاستهای درهای باز و بازبینی سیاستهای سنتی در برخی قوانین اصلاحاتی جزئی به نفع زنان صورت گرفت. از جمله اصلاح قوانین مربوط به سن ازدواج (از ٩ سال به ١٣ سال)، تعیین مصادیق عسر وحرج تغییر قانون سن حضانت که با تلاش تشکلهای مستقل حامی کودک، ازسه سال به هفت سال رسید و لغو ممنوعیت اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور از مهمترین فعالیتهای حقوقی این دوره بود. درخواست نهادها و گروههای مستقل زنان برای پیوستن به کنوانسیون جهانی رفع همه شکلهای تبعیض علیه زنان، بالاخره باعث شد که این کنوانسیون از طریق فراکسیون زنان مجلس در دولت نهم، به مجلس راه یابد. اما به رغم تمامی تلاشها در شورای نگهبان متوقف ماند و حتی به شکل مثله شده هم تصویب نشد. درعین حال قوانین مربوط به حضانت، ارث، شهادت، مجازات اسلامی، اشتغال زنان، شرایط طلاق، تابعیت زن، امکان فسخ ازدواج توسط زن، مهریه و نفقه از مهمترین مقررات تبعیضآمیز علیه زنان باقی ماند و دولت اصلاحات تا پایان دوره ۸ ساله خود (به جز موردی جزئی در زمینهی حضانت) نتوانست هیچ لایحهای را برای اصلاح این قوانین به مجلس ببرد. در این رابطه تنها کاری که انجام شد تشکیل یک کمیتهی حقوقی در مرکز امور مشارکت زنان بود که پیشنهادهایی را برای اصلاح قوانین و مقررات مربوط به زنان ارائه کرد. آنطور که از گفتههای رئیس وقت مرکز مشارکت امور زنان زهرا شجاعی برمیآید مهمترین فعالیت این کمیته انتشار دوجلد کتاب نظام جامع حقوقی و قضایی زنان است. این طرح آماده شد اما دیرتر از آن که دولت اصلاحات بتواند آن را به عنوان یک لایحه به مجلس ارائه بدهد.یکی از معدود امکانات در مقابل نسل جدید دختران و زنان جوان که درپی افزایش و تثبیت حضور خود در عرصههای عمومی بودند، تلاش برای پذیرفته شدن در دانشگاهها و احیانا چشمانداز حضور پرقدرتتر در عرصههای مدیریتی بود. بنابراین یکی از دستاوردهای تلاش زنان در این راستا حضور پررنگ آنان در نتایج کنکور دانشگاهها و افزایش چشمگیر آنان در میان پذیرفتهشدگان کنکور بود، به گونهای که تعداد زنان و دختران پذیرفته شده در کنکور دانشگاهها در سال ٨٣ رشد ۴٧ درصدی را نشان داد. اما و به رغم تلاشهای خستگیناپذیر زنان و دختران محدودیتها و ممنوعیت علیه زنان همچنان به شکلهای مختلف ادامه داشت.مشارکتهای فرهنگی، هنری و ورزشی زنان، از آن بابت که عمدتا ناشی از تلاش خود زنان بوده است، در دو دوره ریاستجمهوری اصلاحطلبان رشد چشمگیری داشت. نرخ رشد تعداد زنان ناشر در سالهای ٧۶ تا ٧٩ بیش از ۵۶ درصد و نرخ رشد تعداد زنان نویسنده بیش از ٣٠٠ درصد بوده است. تعداد مکانهای ورزشی و کلاسهای آموزش ویژه نیز در این سالها افزایش چشمگیری داشتند.حمایت غرب از سیاستهای نیمبند حاکمیت و رشد آمارها به نفع زنان نیز، راه را برای تلاشهای زنان هموارتر میکرد. جایزهی صلح نوبل به شیرین عبادی در سال ٨٢ به نوعی حمایت و تشویق غرب از این سیاستها و توجه به رشد آمارها به نفع زنان بود. رشد چشمگیر ان.جی.اوهای زنان در جهت کانالیزه کردن مطالبات روزافزون زنان و حضور گسترده زنان در فضای مجازی و رشد وبلاگها و وبسایتها در این دوره، نیز از علائم مشخصهی تلاش زنان برای حضور بیشتر در عرصهی عمومی و سیاستهای نسبتا روادار حاکمیت در این مورد بود.با این همه عرصههای عمومی برای زنان بسیار محدود بود و آنچه به دست میآمد بیشتر حاصل تلاش خود زنان بود. خاتمی نام هیچ وزیر زنی را به مجلس نداد و تنها ریاست سازمان محیط زیست تمامی ٨ سال ریاست جمهوری وی در دست معصومه ابتکار بود.مرکز مشارکت امور زنان از مراکزی بود که در این دوران تاسیس شد و در آبان ٧۶ با حکم رئیس جمهور آغاز به کار کرد و ریاست آن از همان موقع به مدت ٨ سال به زهرا شجاعی سپرده شد. زهرا شجاعی در این مورد اظهار داشت: «یکی از کارهای این مرکز وارد کردن مباحث زنان به برنامهی سوم و ایجاد محتوی جنسیتی در برنامه چهارم توسعه بود. در برنامهی پنج ساله سوم فقط یک ماده راجع به زنان داشتیم، یعنی مادهی ١۵٨، اما در برنامه چهارم بیش از ۴٣ بند و ماده و عبارت راجع به زنان وجود داشت. در واقع در دوره خاتمی نوعی جریانسازی جنسیتی اتفاق افتاد در حالی که در برنامههای اول و دوم توسعه در دولت رفسنجانی هیچ قانون و مادهای در بارهی زنان وجود نداشت.» اما تاکنون تکلیف این ۴٣ بند و ماده به سرانجام نرسیده است. شجاعی در آن زمان اظهار داشت که این قانونها مصوب مجلس است و هر دولتی سرکار بیاید موظف به اجرای آنهاست اما تا به حال کسی خود را موظف به اجرای آنها ندانسته است. اما و به واقع جریانسازی جنسیتی که زهرا شجاعی به آن اشاره میکند عمدتا از پایین و بیشتر توسط خود زنان اتفاق افتاد و حاکمیت که برای جلب حمایت و تشویق غرب از آن بهره میبرد تا حدی آن را روا داشت.تعداد زنان داوطلب برای انتخاب در مجلس افزایش یافت؛ در انتخابات سراسری شوراهای شهر و روستا درصد نامزدهای زنان بسیار چشمگیر بود و همه اینها بیش از اینکه ربطی به وضع قوانین و ایجاد امکانات به نفع زنان داشته باشد حاصل تلاشهای خود زنان بوده است. دولت به رغم شعار توسعه سیاسی، توجه به حقوق شهروندی، آزادی بیان و برجسته کردن حقوق زنان، همچنان بر نقش محوری زنان در بنیاد خانواده اصرار و تاکید میورزید: «زن در نظر ما عزیز است و دارای نقش اساسی در جامعه و نقش محوری در خانواده است. زن، مدار و محور خانواده است. یعنی مدیر خانه است. زن یعنی مادر، و مادر بودن بزرگترین امتیاز و افتخار بشری است و خواستههای زنان پس از اشتغال به ترتیب همچنان افزایش مراکز فرهنگی و تفریحی، آزادی و امنیت، بهبود مسائل معیشتی، باور به تواناییهای زنان، امکانات تحصیلی و اصلاح قوانین و مقررات مدنی و جزایی تبعیض آمیز علیه زنان بوده است. بنابراین تغییراتی که در این دوره در مورد زنان انجام شد مثل دوره قبل بیشتر ایجاد ویترینی جذاب برای نشان دادن به غرب بود و زنان همچنان درگیر مسائل گذشته بودند: تبعیض در تمامی عرصهها.جنبش دموکراسی خواهی، دولت «اصلاحات» و سازمانهای غیردولتی نادیده گرفتن حقوق زنان و حتی بازپس گرفتن آنچه داشتند مطمئنا یکی از دلایل اصلی حضور زنان در عرصه مبارزه و تداوم این حضور بود. همانطور که گفته شد آن گروه از زنان چپ که پس از تحمل زندان و محرومیتهای بسیار جان سالم به در بردند به همراه زنانی دیگر که با روی کار آمدن نظام سیاسی جدید خانهنشین شدند یا در جامعه و خانواده محدودیتهای جدیدی به آنان تحمیل شد، ابتدا با ایجاد محافل و تشکلهای غیررسمی به طرح مطالبات زنان و ضرورت ایجاد جنبش مستقل زنان پرداختند و تجربه کار مستقل و زنانه را به آزمایش گذاشتند.با پایان یافتن جنگ ایران و عراق که همواره توجیه کننده تمامی کاستیها، سرکوبها و خفقانهای موجود بود و گذشت یک دهه از آن و عدم پاسخگویی حاکمیت جدید به منافع گروهها و طبقات، به ویژه زنان، در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، نارضایتیهای مردم از شرایط حاکم به اوج خود رسید. در این دوره شاهد رشد گروهها، محافل و تشکلات علنی هستیم. درست در همین زمان است که زنان آماده ترک محافل خانگی شدند؛ حضور خود را علنی کرده و مطالبات خود را مطرح کردند. و همانطور که گفته شد یکی از نقاط عطف آن برگزاری علنی ٨ مارس در شهر کتاب و طرح مطالبتشان بود. در این دوره شاهد عملکردهای متناقضی بودیم: از یک جانب تلاشهایی توسط «افراد سرخود» برای حذف عناصر رادیکال جنبشها: اقداماتی همچون «قتلهای زنجیرهای» و مشابه آن؛ و از جانب دیگر ترغیب و سپس اجبار گروههای معتدلتر جنبش به محدود کردن فعالیتهایشان در چارچوب ان. جی. اوها. بنابراین محافل و گروهها ملزم به ثبت خود به شکل ان.جی. او (سازمان غیردولتی) شدند. گرچه بودند گروههای بسیاری که هرگز این کار را نکردند.به این ترتیب دولت حاکم تلاش کرد جنبشی را که میرفت از دستش خارج شود مهار کرده و در اختیار خود بگیرد. دولت جدید که شعار جامعه مدنی و گفتگوی تمدنها را میداد برای مهار کردن جنبش اعتراضی مردم و کانالیزه کردن آن در جهت اهداف خود راهکار ان.جی.او را مناسب یافت. این سازمانها از اواخر قرن ۱۹ کمکم شکل گرفتند و در عصر جهانیسازی اهمیت بسیار یافتند و با بودجههای کلانی از جانب نهادهای بینالمللی، از جمله بانک جهانی اداره میشوند. هدف و رسالت این سازمانها در کاهش نقش حکومت و برجسته شدن نقش بازار، ظاهرا تقویت دموکراسی است. اما در اصل هدف آنها میانجیگری بین دولت و مردم است و احتمالا رسیدن به راه حلی میانه، کنترل و یا کانالیزه کردن اعتراضات مردمی در مسیری «کم دردسرتر» و غیررادیکال. بنابراین، سازمانهای غیردولتی نهادهایی هستند که به موازات و برمتن جنبشهای اجتماعی موجود و جایی شکل میگیرند که جنبشی وجود داشته باشد و هدف همانطور که گفته شد کنترل و کانالیزه کردن پتانسیل جنبش است.
بخش ۴: خانم فریده فراعی سخنرانی خود را با موضوع طلاق در جامعه ایران ایراد کردند: طلاق هم مانند ازدواج یک حق شهروندی است .که متاسفانه به دلایل مذهبی و فرهنگی در ایران دستخوش بازی های قدرت شده و از برابری خارج و دچار تبعیض می باشد .در ازدواج پسرها هر زمان اراده کند میتوانند ازدواج کند ولی دختران بایستی با اجازه پدر یا خانواده پدری و یا دادگاه باشد .در طلاق هم مردان براحتی حق طلاق دارند ولی زنان بایستی دلایل و سالها دویدن در دادگاه را داشته باشند بشرح زیر:انحلال عقد ازدواج الف- فسخ نکاح ماده 1۱۲۲قانونی مدنی: عیوب زیر در مرد که مانع از ایفای مظیفه زناشویی باشد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود:۱- خصاء(اختگی)۲- عنن(ناتوانی جنسی)۳-مقطوع بودن آلت تناسلی ماده 1۱۲۳قانونی مدنی: عیوب ذیل در زن موجب فسخ برای مرد خواهد بود:۱قرن( وجود استخوان در واژن که مانع رابطه جنسی شود.2جذام3برص(بیماری پیسی4افصا( یکی بودن مجرای اداری و واژن5- زمین گیری6- نابینایی از هر دو چشم2.طلاقمرد:ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی:مرد می تواند با رعایت شرایط مقررات(پرداخت مهریه و اجرت المثل) در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید.لازم به ذکر است مرد می تواند با پرداخت مهریه هر موقع دلش خواست بدون نیاز به اثبات تقصیر زن در دادگاه او را طلاق دهد.طلاق زن :ماده ۱۱۲۹ قانون مدنی: در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه زن می تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می نماید همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.ماده ۱۱۳۰قانون مدنی: در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و هرج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنانچه عسر و هرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود.تبصره: عسر و هرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و هرج محسوب میگردد.1- ترک زندگی حانوادگی توسط زوج حداقل به مدت ۶ ماه متوالی یا ۹ ماه متناوب در مدت یکسال بدون عذر موجه.۲- اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلا وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورده و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است.در صورتی که زوج به تعهد خود عمل ننماید و یا پس از ترک مجددا به مصرف موارد مذکور روی آورد بنا به در خواست زوجه، طلاق انجام خواهد شد.3- محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر.۴- ضرب و شتم یا هر گونه سورفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.ابتلا زوج به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.لازم به ذکر است زن باید تمامی موارد بالا را در دادگاه با مدرک یا شهود به اثبات برساند.طلاق به معنی پایان شرعی و قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است .و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام ازدواج وجود داشته از میان میرود. طلاق معمولاً وقتی اتفاق میافتد که استحکام رابطه زناشویی از بین میرود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آنها سر و کار دارد. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد. طلاق با بطلان ازدواج متفاوت است. بطلان ازدواج به معنای این است که ازدواج صورت گرفته از ابتدا باطل و بیاعتبار بودهاست. شیوهٔ انجام طلاق در قوانین کشورهای مختلف بسیار متفاوت است اما در اغلب کشورها نیاز به تأیید یک دادگاه یا مرجع رسمی حقوقی وجود دارد. مذاهب مختلف نیز رویکردهای متفاوتی به طلاق دارند طلاق در اسلام به اختیار شوهر انجام میشود اما زن نیز در شرایط خاصی ممکن است حق طلاق را به دست بیاورد.سن طلاق براساس آمار، میانگین سن طلاق برای زنان در کل کشور حدود ۳۳ سال بوده است. اما به شکل جزئیتر باید گفت میانگین سن طلاق در متولدان دهه ۵۰ حدود ۳۱ سال بوده و در دهه ۶۰ حدود ۳۰ سال بوده است. با این حال میانگین سن طلاق برای متولدان نیمه اول ۲۲ سال و دوم دهه ۷۰ به ۱۸ سال .و برای نیمه اول دهه ۸۰ به حدود ۱۵ سال رسیده است. این روند مستقیما با کیفیت ازدواج و مدت زمان زندگی مشترک ارتباط دارد و این افراد کمترین زمان زندگی مشترک را داشتهاند. طلاق در اسلام:طلاق در اسلام منفورترین حلال نامیده شدهاست و از این واقعه عرش الهی میلرزدقرآن به مردان مسلمان سفارش میکند که از طلاق همسرانشان خودداری ورزند؛ و سازش را بهتر دانستهاست. در شرایط ناسازگاری زن و شوهر، قرآن پیشنهاد کردهاست که داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن با هم بحث کنند.کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود سوگند یاد میکنند، میبایست چهارماه، قبل از نافذ شدن طلاق، انتظار بکشند و اگر باز هم اصرار داشتند، حکم اجرا میشود. اگر طلاق پیش از نزدیکی صورت پذیرد و شوهر برای زن مهری تعیین کرده باشد، میبایست نصف آنچه معین کرده، به زن بپردازد. قرآن در چهار آیه نخست سوره مجادله، ظِهار را که نوعی طلاق و جدایی در رابطهٔ زناشویی است و البته این فعل از میراث و فرهنگ اعراب جاهلی قبل از اسلام است و با عبارتی چون: أنتِ علیَّ کظهرِ أمی صورت می گیرد حرام و شدیدا تقبیح نموده و بر شوهر که مرتکب ظِهار شده واجب می کند که پیش از رجوع و آمیزش، کفارهٔ ظِهار را که آزاد نمودن برده ای است بپردازد، و اگر بهر دلیل این کار برایش میَسّر نبود، بجای آن دوماه پی در پی روزه بگیرد، و چنانچه این نیز در توانش نبود، شصت مسکین اطعام نماید.در ازدواج دائم، مرد میتواند همسرش را طلاق دهد؛ مشروط به اینکه زن در مدت عادت ماهانه یا باردار نباشد. برای تقاضای طلاق از سوی زن، عموماً شرایطی در پیمان ازدواج معین میشود. مثلاً اگر زن در پیمان ازدواج شرط کرده باشد که هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا با او بدرفتاری کند، تقاضای طلاق خواهد کرد. در صورت ناتوانی شوهر از دادن نفقه، زن میتواند تقاضای طلاق نماید. همچنین، ابتلای شوهر به بیماری روانی یا جسمانی که باعث اختلال در زندگی زناشویی شود؛ میتواند دلیلی برای تقاضای طلاق از سوی زن باشد. عموماً میزان طلاق در جامعههای اسلامی، کمتر از میزان طلاق در جوامع غیراسلامیاست. بسیاری از شوهران که زنان را مورد سوءاستفاده و سوءرفتار قرار میدهند، از طلاق دادنشان خودداری میکنند. در بسیاری از کشورهای اسلامی، دادگاههای خانواده برای اجرای عدالت تأسیس شدهاند. بهگفتهٔ کاظم صدیقی فقیه شیعه در خطبههای نماز جمعه تهران؛ ولی فقیه حق طلاق همسر رئیسجمهور را دارد[نیازمند منبع]، وی گفتهاست که این نظریه را اولین بار از یکی از وزرای دولت جمهوری اسلامی ایران شنیده و به آن معتقد است.در یهودیتدر آئین یهود برای طلاق، زن باید از شوهر خود طلاق را تقاضا کند و توافق او را بگیرد.در دین بهائی بهاءالله، شارع بهائیت در کتاب اقدس امر طلاق را بسیار مکروه و ناپسند ذکر میکند ولی در نظر میگیرد که اگر زن و شوهری واقعاً نتوانستند با هم زندگی کنند باید حکم طلاق جاری شود: شوقی افندی، ولیامرالله میگوید: «امر طلاق بسیار مذموم و قبیح و مخالف رضای الهی است» بعد از تصمیم زن و مرد برای جاری ساختن حکم طلاق، باید به مدت یک سال صبر نمایند، این ایام به اصطلاح بهائی، ایام تربص نامیده میشود؛ و اگر این یکسال گذشت و بین زن و مرد اتحاد مجدد برقرار نشد، آنها به کلی از هم جدا شده و میتوانند با فرد دیگری ازدواج کنند. در موقع یکسال تربص مرد باید تمام مخارج زندگی زن را به میزانی که محفل روحانی محل تعین میکند، بپردازد ولو آنکه طلاق به تقاضای زن صورت گرفته باشد.در ایران طلاق در ایراندر ایران، در سال ۱۳۹۱، ۱۵۰هزار و ۳۲۴ طلاق به وقوع پیوستهاست. یعنی روزانه ۳۸۱ زوج از یکدیگر جدا شدهاند. خیانت، مشکلات جنسی و تورم مهمترین دلایل طلاق هستند. در جمهوری اسلامی ایران، مرد با مراجعه به دادگاه حق تقاضای طلاق دارد. زن نیز در شرایط خاصی میتواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند. بعضی از این شرایط عبارتاند از:ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی یا نه ماه متناوب در یک سال بدون عذر موجهاعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر یا ابتلای آن به یکی از مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بودهاست.محکومیت قطعی زوج به بیش از پنجسال حبس .ضرب و شتم یا سوء رفتار زوج که برای زوجه غیرقابل تحمل است.ابتلای زوج به بیماریهای صعبالعلاج روانی و جسمانی.مرد حق طلاق را هنگام عقد به زن داده باشد.برای رسمیت طلاق خواندن صیغه طلاق در حضور دو مرد شاهد لازم است.در قوانین ایران به پیروی از فقه امامیه سه شیوه برای وقوع طلاق ذکر شدهست. روش اول خواست مرد است؛ در مادهٔ ۱۱۳۳ قانون مدنی ایران آمدهاست که: «مرد هر وقت که بخواهد میتواند زن خود را طلاق دهد.» دوم تقاضای طلاق توسط زن از دادگاه و سوم طلاق توافقی زن و شوهر که به طلاق خلع و مبارات معروف است و نوع خاصی از طلاق با شرایط خاص خود محسوب میشود. انتقاداتی که به اختیار نامحدود مرد در انجام طلاق گرفته میشد باعث شد تا صدور گواهی عدم امکان سازش از سوی دادگاه را پیش از انجام طلاق لازم بداند و شرایطی هم برای درخواست صدور این گواهی مقرر شده بود. البته مشخص نبود که آیا این قانون اختیار نامحدود مرد در طلاق را از بین برده یا خیر. یعنی مرد می هواند بدون وجود شرایطی که در این قانون آمده درخواست طلاق بدهد یا نه. انواع طلاق به چه صورت است؟در قانون طلاق به دو روش مختلف طبقهبندی می شود. یکی به این صورت که جدایی با درخواست چه کسی انجام میشود و دیگری این است که چه نوع صیغهای برای طرفین جاری میشود.اگر بخواهیم طلاق را از این منظر که با درخواست چه کسی است طبقه بندی کنیم به سه نوع خواهیم رسید. طلاق توافقی، طلاق از طرف مرد و طلاق از طرف زن. طلاق توافقی همانطور که از نامش پیداست هر دو طرف بر روی طلاق تفاهم دارند و مشترکا دادخواست طلاق توافقی را ارائه میکنند. در این نوع طلاق زوجین باید بر روی همه مسائل از جمله مهریه، نفقه و … توافق داشته باشند.طلاق از طرف مرد همین طور که از نامش پیداست به درخواست مرد انجام شده و مرد باید قبل از هر چیزی حق و حقوقی همسرش از جمله مهریه، نفقه و اجرت المثل را تعیین و تکلیف نماید. طلاق از طرف زن هم که سختترین نوع طلاق است به درخواست خانم انجام می پذیرد. از آنجا که حق طلاق در اکثر مواقع با آقاست، خانمها کار سختی در پیش رو دارند و پیشنهاد می کنیم حتما از وکیل برای انجام طلاق از طرف زن کمک بگیرند. داشتن وکیل مهریه در این زمینه میتواند به زوجه کمک کند.نوع دیگر، همانطور که گفته شد مربوط به نوع جاری شدن صیغه طلاق است که به دو نوع تقسیم میشود. طلاق رجعی و طلاق بائن! طلاق رجعی که اکثرا در طلاق از طرف مرد صورت میگیرد مگر در مواردی که خانم دوشیزه یا یائسه باشند و طلاق بائن که خود به دو نوع خلع بائن و مبارات بائن تقسیم میشود بیشتر در طلاق توافقی و طلاق از طرف زن اجرا میشود. عمده تفاوت طلاق رجعی و بائن در این است که طلاق رجعی امکان رجوع و بازگشت زوجین به هم را دارد ولی در طلاق بائن چنین چیزی وجود ندارد.طلاق و کودکانکودکانی که والدینشان از ازدواج خود راضی نیستند اما با هم زندگی میکنند، ممکن است تحتتأثیر تنش ناشی از روابط آنها به اضطراب یا افسردگی مبتلا شوند. کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان نیز به اضطراب عاطفی دچار میشوند. کودکان بزرگتر بهتر میتوانند انگیزههای پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند. این کودکان ممکن است به خاطر اثراث طلاق بر آینده خود نگران باشند یا این که احساس تنهایی داشته باشند. کودکان هنگامی که پس از جدایی هم با پدر و هم با مادر رابطه مداوم دارند، در وضع بهتری به سر میبرند تا هنگامی که فقط یکی از آنها را بهطور منظم میبینند.طلاق هماهنگی میان والدین، مسائل نگهداری کودک و حق ملاقات را در برمیگیرد. به تازگی به فرزندی پذیرفتن کودکان بیسرپرست از سوی افراد مجرد شیوع بیشتری پیدا کردهاست. این موضوع موافقان و مخالفانی دارد. مخالفان بر این باورند که این کودکان با ورود به یک خانواده تک سرپرست با مشکلات عاطفی رو به رو خواهند شد.شواهد حاکی از آن است که نوجوانانی که در خانوادههای تک والدی بزرگ شدهاند بیش از همسالان خود که در خانوادههای دو والدی تربیت شدهاند، به سمت رفتارهای پرخطر تمایل دارند، شامل مصرف دخانیات، نوشیدن الکل، خشونت، روابط جنسی ناامن و اقدام به خودکشی.جدیدترین آمار طلاق در ایرانافزایش آمار طلاق در ایران خبری نگرانکننده است. مخصوصاً این روزها که رقابت پررنگی بین آمار ازدواج و آمار طلاقهای ثبتشده دیده میشود. اگر طلاق با همین سرعت رشد کند و آمار طلاق در ایران بالا برود، احتمال دارد که تعداد ازدواجها و طلاقهایی که ثبتشده است برابر شود و به ازای هر ازدواج یک طلاق ثبت شود.طبق آماری که در سال ۱۳۹۹ توسط سازمان ثبتاحوال کشور منتشر شده است، تعداد ازدواجهای ثبتشده در این سال ۵۵۶ هزار و ۷۳۱ عدد بوده است که نسبت به سال ۹۸ حدود ۴.۴ درصد رشد کرده است؛ اما تعداد طلاقهای ثبتشده در این سال هم رشد قابل توجهی داشته و با وجود تعداد ۱۸۳ هزار و ۱۹۳ عدد طلاق ثبتشده در سال ۹۹، میزان رشد طلاق در ایران حدود ۳.۶ درصد نسبت به سال ۹۸ بوده است.در حقیقت، به ازای هر ۳ ازدواجی که در سال ۹۹ ثبتشده است، یک طلاق هم به ثبت رسیده و نسبت ازدواج به طلاق در کشور ۳ به ۱ است. بیشتر این طلاقها متعلق به زوجهایی بوده که بین ۱ تا ۵ سال از زمان ازدواج آنها میگذردطبق آمار طلاق در ایران، بیشتر زوجها در پنج سال اول زندگی از هم جدا میشوند و رتبه دوم جدایی متعلق به پنج سال دوم زندگی زوجین یعنی بین سالهای پنجم و دهم زندگی آنها است.طلاق واژه تلخی است که این روزها به فراوانی در بین مردم شنیده میشود. واژهای که به ختم یک زندگی و یک احساس میانجامد و اثرات جبران ناپذیر آن تا مدتها و حتی تا سالهای زیادی گریبانگیر خانوادهها خواهد بود. به طبع جامعه بشری نیز از این حس تلخ و گزنده در امان نخواهند ماند. به همین دلیل است که خداوند در قرآن طلاق را زشتترین امر حلال دانسته است. به نقل از مشاورمود در سال۱۴۰۰ به ازای سه ازدواج یک طلاق به ثبت رسیده و این میزان از آمار طلاق واقعا وحشتاک است. شاید این آمار تنها یک عدد محدود به نظر برسد، اما در واقعیت هزاران زندگی از هم پاشیده و هزاران کودک از گرمای خانواده محروم شدهاند. در نهایت نیز جامعهای پر از مشکلات خواهیم داشت که طلاق زمینه ساز آن بوده است. سارا باقری وکیل دادگستری هشدار داد طرح جدید مجلس شورای اسلامی برای اصلاح قانون مهریه، راه را برای طلاق زنان بیش از پیش دشوار میکند.یکی از بندهای طرح جدید کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی که قرار است بهزودی به صحن علنی مجلس برود، «پذیرش اعسار زوج پیش از اعزام به زندان» است که به گفته باقری در صورت تصویبش، زنان دیگر نمیتوانند از قانون جلب همسر برای گرفتن مهریه استفاده کنند.از سوی دیگر، در مدتی که زن درخواست استعلام اموال همسر را میکند تا زمانی که اموال توقیف شود، مرد میتواند داراییاش را به فرد دیگری انتقال دهد. در نتیجه این گزینه هم از دسترس زنان خارج میشود.این وکیل دادگستری در گفتوگو با تجارت نیوز طرح جدید مجلس را تلاش قانونگذار برای بهتر کردن شرایط پرداخت مهریه به نفع مردان توصیف میکند که نتیجهاش سختتر شدن مراحل گرفتن طلاق برای زنان است.از دید برخی فعالان حقوق زنان، در نبود حق طلاق و قوانین حمایتی، مهریه تنها اهرم فشار برخی زنان برای جدایی بوده است و با طرح جدید مجلس این اهرم بی اثر خواهد شد.یکی دیگر از موارد طرح پیشنهادی مجلس، وضع مالیات بر مهریه است تا بر اساس آن، هنگام ثبت ازدواج از دو طرف به میزان ۵۰ درصد حق ثبت اخذ و به حساب دولت ریخته شود.ابوالفضل ابوترابی نماینده مجلس هم پیشتر گفته بود در طرح اصلاحی قرار است از مهریههای بیش از ۱۴ سکه، مالیات گرفته شود.بر این اساس، افرادی که مهریهشان بین ۱۵ تا ۱۰۰ سکه است، ۱/۱ درصد مالیات معادل یک سکه باید به دولت پرداخت کنند اما کسانی که مهریه را بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ سکه تعیین میکنند مشمول مالیات دو درصدی میشوند. یعنی حدود ۲ سکه.با این حال برای مهریههایی با ارزش بیشتر از ۲۰۰ سکه، زوجین باید ۱۵ درصد مالیات پرداخت کنند که معادل ۳۰ سکه است.
بخش ۵: بحث آزاد با موضوع ماده۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر (شکنجه ممنوع) اغاز گردید: درابتدا خانم اسماعیلی به شرح ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداخت و از ۴۵ نوع شکنجه که در زندان های ایران بر روی زندانیان سیاسی انجام میشود صحبت کردند.وی در ادامه گفت: بسیاری از زندانیان زن در زندان ها از بیماری ها و بسیاری از شکنجه ها رنج میبرند.۴۵ نوع شکنجه روی زندانیان اعمال میشود که شامل شلاق و کتک زدن،اویزان کردن،سوزاندن،فروبردن اجسام تیز،فرو بردن فلزات داغ شده در بدن،کشیدن ناخن،تجاوز جنسی،دراوردن چشم از حدقه و اعدام و مسمومیت و غیره ،میباشد. همچنین وضعیت بهداشتی در این زندان ها شکل بسیار نامناسبی دارد ، زندانیان به بیماریهای مختلف دچار شده و در محرومیت دارو و پزشک به سر میبرند. همچنین خانم سیمین برودفن در ادامه اشاره میکند به چند جمله ای از فیلسوفان جهان: در کتاب (تاریخ هرودوت) امده: نفرت انگیز ترین و ذجراورترین شکنجه برای انسان ان است که از فساد همه چیز اگاه باشند و بر اصلاح هیچ چیز قادر نباشد. هیچ گاه انسان سالم دیگری را شکنجه نمیکند و این انسان ازار دیده است که ازار میرساند. همچنین خانم فریده فراعی اشاره ای به بانو غفاری میکند که جلوی بیمارستان کسری بازداشت شده و در داخل ون با ضرب و شتم و تهدید به مرگ مواجه شده است.یعنی کشتن برای مسئولین جمهوری اسلامی کار سختی نیست و دختران و زنان کشورمان را به راحتی میتوانند از بین ببرند.همچنین خانم کوثر ولیزاده از افرادی میگوید که در جریان اعتراضات مرگ مهسا امینی بازداشت شده اند و چه بلاهایی که ممکن است در زندان ها و شکنجه گاه های نظام بر سر این افراد بیاید.همچنین از خودکشی های داخل زندان زنان صحبت میکند و چه عواملی باعث خودکشی زنان در این زندان ها میشود.همچنین وی اشاره ای به خانم سعدا خدیرزاده میکند و فشارهایی که در زندان به او اعمال شد . بدون مراقبت و در محرومیت کامل پزشکی کودک خود را به دنیا اورد و در نهایت وی مجبور به خودکشی شد. در نهایت مسئولین از اعمال این فشار ها شانه خالی کردند.خانم ساناز تنهایی در ادامه میگوید: در جریان اعتراضات مرگ مهسا میبینیم علناً زن ها را در جامعه و عوام شکنجه میکنند و زن و دخترهای سرزمینمان را با بی رحمی شدید ضرب و شتم میکنند.زمانی که یک دختر ازار جنسی میبیند زندگی اش که تباه میشود هیچ،خانواده ای که در این میان از فشار چه اتفاق هایی برایشان می افتد!و در نهایت چه کسی جوابگو هست!شکنجه در جمهوری اسلامی ایران هزار و یک نمونه دارد و فقط شکنجه ی جسمی نیست.فقط در زندان ها نیست. ما مردم سالیان سال است در شکنجه ی جسمی و روحی هستیم! در ادامه ی این بحث بیشتر به موضوع اعتراضات بر اثر مرگ مهسا امینی و شکنجه هایی که در پی این اتفاق صورت گرفت صحبت میشود.
در پایان جلسه مسئول جلسه ضمن تشکر از دست اندرکاران منشی جلسه: مرضیه مهدیه، مسئولین ضبط صدا و تصویر: آقای سعید پورمند، خانم شهلا شاهسونی،زهرا یزدی هاشمی، ادمین ها: آقای سارا اسیابان، کوثر ولیزاده ، نازنین فانی و دیگر همکارانی که در جلسه حضور داشتند: بانوان و آقایان: سیمین برودفن،علیرضا حجتی،حامد غریب زاده و ساناز تنهایی ، ختم جلسه را در ساعت ۲۱:۲۲ اعلام نمودند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲
عبدالمجید بازداران
جلسه سخنرانی نمایندگی جنوب آلمان در روز یکشنبه به تاریخ ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲ مصادف با ۳ مهر ماه ۱۴۰۱ رأس ساعت ۰۰: ۱۴ بهوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و پخش مستقیم از تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای داود لطفی ضمن خوشآمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز کردند.
بخش۱: آقای مهدی کریمی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در شهریور ماه ۱۴۰۱ را ایراد کردند: خبر: مهسا (ژینا) امینی زن جوان ۲۲ ساله اهل سقز که به تهران سفر کرده بود روز سه شنبه هفته گذشته در ایستگاه مترو حقانی تهران توسط ماموران پلیس امنیت اخلاقی بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد موسوم به وزرا منتقل شد. کوتاه مدتی پس از بازداشت، پیکر نیمهجان وی در حالی که با سطح هوشیاری درجه ۳ به کما رفته بود به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کسری منتقل شد. با توجه به کارنامه بد نیروی انتظامی و وقایع مشابه پیشین، افکار عمومی با باور به ضرب و شتم این دختر جوان در محل بازداشتگاه نسبت به این وضعیت واکنش نشان داد. واکنشهای متعدد از سوی نهادها، ارگآنها، چهرههای مطرح همزمان با شکلگیری تجمعات مردمی در راستای محکوم کردن فوت این زن جوان در دوران بازداشت، کماکان ادامه دارد. هشتک مهسا امینی که پس از کشته شدن او در تویتر بهصورت گسترده مورد استفاده کاربران قرار گرفته، تا امروز از مرز ۸۰ میلیون فراتر رفت. در روزهای اخیر بسیاری از چهرههای هنری، اجتماعی و سیاسی در رسانههای اجتماعی با این هشتک به کشته شدن او واکنش نشان دادند. خبر: واکنش رضامرادخانی، بوکسور سابق تیم ملی به قتل مهسا امینی-رضا مرادخانی، بوکسور سابق تیم ملی ایران که چند ماه قبل، در پی درگیری با ماموران امنیت اخلاقی موسوم به گشت ارشاد مورد ضرب گلوله قرار گرفته و زخمی شده بود؛ در واکنش به جان باختن مهسا امینی پس از بازداشت توسط گشت ارشاد با انتشار تصویری از او نوشت: ضاربی که به من تیر اندازی کرد نزد قاضی دادسرا گفت؛ هم ترفیع گرفتم و هم بن خرید کالا به همه دادند. این خبر مغایرت دارد با مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۲: عدم تبعیض ماده۶: ارزش انسانی در همه جا, ماده۸: رعایت حقوق انسانی توسط قانون, ماده۲۲: حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی.
بخش۲: خانم سمانه بیرجندی با موضوع بررسی هدف ۳ از اهداف هفده گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قوانین جمهوری اسلامی ایران سخنرانی خود را ایراد کردند: هدف ۳ از اهداف ۱۷گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی، این سند مصوبهای بود که دولت ایران به عنوان یک سند ضد نظام جمهوری اسلامی و دخالت کشورهای غربی در امور ایران از آن یاد کرده بود. هدف سوم از اهداف ۱۷گانهی سند ۲۰۳۰ عبارت است از: تضمین یک زندگی توأم با سلامت و ترویج رفاه برای همه و در تمامی سنین. مهمترین اقداماتی که دولتها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است: ۱- کاهش مرگومیر مادران در سراسر جهان به کمتر از هفتاد درصد، به ازای هر یکصد هزار نفر تا سال ۲۰۳۰. ۲- پایان دادن به مرگومیرهای قابل پیشگیری در نوزادان و کودکان زیر پنج سال تا سال ۲۰۳۰. در این حرکت، هدف همۀ کشورها باید کاهش میزان مرگومیر نوزادان به کمتر از دوازده نفر به ازای هر هزار نوزاد زنده متولد شده و کاهش مرگومیر کودکان زیر پنجسال، به حداقل کمتر از بیستوپنج نفر به ازای هر هزار کودک باشد. ۳. پایان دادن به بیماریهای همهگیر مانند ایدز، سل، مالاریا و بیماریهای نادیده گرفته شدۀ ویژه مناطق حارّه و مبارزه با هپاتیت، بیماریهای ناقل به وسیلۀ آب و سایر بیماریهای واگیردار تا سال ۲۰۳۰. ۴- کاهش تعداد مرگومیرهای زودهنگام ناشی از بیماریهای غیرواگیر، از طریق پیشگیری و درمان و ترویج بهداشت روانی و رفاه تا سال ۲۰۳۰. ۵- تقویت پیشگیری از مصرف مواد مخدر و درمان سوء مصرف آن و نیز پیشگیری از استفادۀ زیانبار مشروبات الکلی. ۶- به نصف رساندن تعداد مرگومیرها و مصدومیتهای ناشی از ترافیک جادهای در سطح جهان تا سال ۲۰۲۰. ۷- تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در حوزۀ مسائل جنسی و باروری، از جمله: در راستای تنظیم خانواده، آموزش و اطلاعرسانی و ادغام بهداشت باروری در برنامهها و راهبردهای ملّی تا سال ۲۰۳۰. ۸- تحقّق هدف دسترسی جهانی به بهداشت، از جمله دسترسی به کلیۀ خدمات کیفی بهداشتی مورد نیاز؛ بدون مواجه شدن فرد با مسائل و مشکلات مالی در این زمینه، دسترسی به خدمات بهداشتی کیفی ضروری و نیز دسترسی امن، مؤثر، کیفی و مقرونبهصرفه به داروها و واکسنهای ضروری برای همه. ۹- کاهش چشمگیر تعداد مرگومیرها و بیماریهای ناشی از مواد شیمیایی خطرناک و آلودگی هوا، آب و خاک تا سال ۲۰۳۰. الف: تقویت اجرای کنوانسیون چارچوب سازمان بهداشت جهانی پیرامون کنترل تولید توتون و تنباکو در همۀ کشورها، بهطور مناسب ب: حمایت از پژوهش و تولید واکسن و دارو برای بیماریهای واگیردار و بیماریهای غیرواگیر که در ابتدا کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار میدهند، فراهم آوردن امکان دسترسی به داروها و واکسنهای مقرون به صرفه، در راستای اعلامیۀ دوحه در مورد تریپس و بهداشت عمومی، که این اعلامیه به موضوع حقِ کشورهای در حال توسعه برای بهرهبرداری کامل از مفاد موافقتنامۀ جنبههای تجاری حق مالکیت فکری (تریپس) مبنی بر انعطافپذیری برای حفظ بهداشت عمومی و به خصوص فراهم آوردن امکان دسترسی به دارو برای همه تأکید دارد. ج: افزایش چشمگیر کمکهای مالی در حوزۀ بهداشت، استخدام، توسعه، آموزش و نگهداری نیروی کار بهداشت و درمان در کشورهای در حال توسعه؛ به ویژه در کشورهای دارایِ پایینترین سطح توسعه یافتگی و کشورهای جزیرهای کوچک در حال توسعه د: تقویت ظرفیتهای همۀ کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه، برای هشدارِ بههنگام، کاهش مخاطرات و مدیریت خطرهای بهداشتی در سطوح جهانی و ملّی. سلامت یا تندرستی عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی انسان. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه «نداشتن هیچگونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است». حق بر سلامت که لازمهی حیات مدنی انسآنها است، در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد تاکید قرار گرفته است: (هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانوادهاش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمآنهای بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهرهمند گردد. ) همچنین این حق طبق ماده ۱۲ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک و ماده ۱۲ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان در زمرهی حقوق اساسی بشر شناسایی شده است و دولتها مکلفند که تمامی امکانات خود را برای بهرهمندی انسآنها از این حق بدون هیچگونه تبعیضی بکار گیرند. هدف شماره سوم از اهداف ۱۷گانهی توسعهی پایدار، بهبود چشمانداز جهانی در خصوص اطمینان از زندگی سالم و توسعه رفاه پایدار برای همگان در هر گروه سنی را در گرو کاهش مرگومیر مادران؛ پایان دادن به مرگومیر قابل پیشگیری کودکان؛ کاهش بیماریهای مرتبط با ایدز؛ پوشش بهداشت جهانی، داروهای ضروری مقرونبهصرفه، مراقبت از سلامت جنسی و باروری؛ تحقیقات واکسن و دسترسی به داروها و همچنین مبارزه با بیماریهای غیرقابل پیشگیری مانند دیابت و جلوگیری از حوادث ترافیکی و سوء استفاده از مواد مخدر میداند. در همین راستا حق بر حیات در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۶ کنوانسیون حقوق کودک و همچنین ماده ۱۲ از کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان به عنوان بنیادیترین حق بشری مورد تاکید قرار گرفته است. علاوه بر این، ماده ۱۰ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی متضمن الزام دولتها به در نظر گرفتن تدابیر حمایتی خاص برای مادران و کودکان است. یکی دیگر از اهداف سال ۲۰۳۰ این است که دسترسی جهانی به مراقبتهای بهداشتی جنسی و باروری اطلاعات و آموزش، را تضمین کند. مطابق با ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همینطور ماده ۱۵ از میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، هر انسانی حق بهرهمندی از پیشرفتهای علمی و فواید آن را دارد و قوانین داخلی و بینالمللی باید این حق را تضمین کرده و امکان بهرهمندی تمامی انسآنها از آن را بدون هیچگونه تبعیضی فراهم نمایند. دولت جمهوری اسلامی ایران نیز در قانون اساسی خود حق بر سلامت را مورد توجه قرار داده است و خود را به نوعی مکلف به تحقق هدف شماره ۳ نموده است: اصل ۲۳ قانون اساسی، حق بر خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی را برای همگان به رسمیت میشناسد و مقرر میدارد: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری و پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی، حوادث و سوانح نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی بهصورت بیمه و… حقی است همگانی. طبق این اصل، دولت باید از دو طریق خدمات فوق را برای آحاد مردم کشور فراهم سازد. این دو طریق عبارتند از: درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم. علاوه بر اصل ۲۳، اصول دیگری نیز با سلامت مرتبطند. طبق بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی، پیریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه از وظایف دولت است. به موجب این اصل، دولت مکلف است حقوق همه جانبه افراد، اعم از زن یا مرد و تساوی عموم در برابر قانون را تأمین نماید و بر رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای زن و مرد در تمام زمینههای مادی و معنوی تأکید دارد. در اصل سوم به مشارکت زنان در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش اشاره شده است و آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی را از وظایف دولت شمردهاست. همچنین اصل ۲۳، حمایت یکسان قانونی را برای همه افراد ملت اعم از زن و مرد و برخورداری از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با رعایت موازین اسلامی بیان میدارد. اصل ۲۱، مربوط به حقوق زنان است و دولت را موظف به تضمین حقوق زنان در تمام ابعاد با رعایت موازین اسلامی نموده است. دولت باید برای رشد جایگاه و شخصیت زنان و احیای حقوق مادی و معنوی او زمینههای مساعد ایجاد کند و از مادران به خصوص در دوران بارداری حمایت کند. بند ۱ اصل ۳۳، تأمین نیازهای اساسی یعنی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه را یکی از ضوابطی میداند که اقتصاد جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس آن استوار گردد. اما آمار و اخباری که از گوشهوکنار در خصوص وضعیت سلامتی ایرانیان و کمکاریهای دولت جمهوری اسلامی ایران در خصوص تحقق بخشیدن به این حق بشری و اساسی به گوش میرسد، نمایانگر عدم بهرهمندی بخش عظیمی از ایرانیان از حق بر سلامت طبق استانداردهای حقوق بشری میباشد. گزارش تفصیلی «بنیاد برکت» وابسته به «ستاد اجرایی فرمان امام خمینی» درسال ۱۳۹۶ دربارهی مناطق محروم در ایران نشان میدهد بیش از نیمی از مناطق مسکونی در ایران شامل استآنها، شهرها و روستاها (۵۶. ۸ درصد) مناطق کمتر توسعهیافته و محرومند. البته میزان محرومیت این مناطق و عدم توسعهیافتگی آنان به یک میزان نبوده و در برخی مانند استان سیستان و بلوچستان ۱۰۰ درصد استان دارای محرومیت و عدم توسعهیافتگی است. در این گزارش پس از استان سیستانوبلوچستان، ایلام با ۹۵ درصد، کهگیلویه و بویراحمد با ۸۸ درصد، بوشهر با ۸۷ درصد، کردستان با ۸۶ درصد، خراسان جنوبی با ۸۵ درصد و هرمزگان با ۸۱ درصد استآنهایی هستند که بیشترین مناطق محروم و کمتر توسعهیافته را دارا هستند. دستکم ۲۵ درصد از مناطق محروم کل ایران که خود نیمی از بخشهای مسکونی کشور را تشکیل میدهد، از دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی حداقلی محرومند. به گفته گزارش بنیاد برکت، در حالی که استاندارد حداقلی، برای بهرهمندی از خدمات بهداشتی و درمانی در ایران هشت خانه بهداشتی یا درمانگاه به ازای هرده هزار نفر است، این رقم در بیش از نیمی از مناطق محروم در ایران زیر هشت است. بر این اساس یعنی با توجه به پراکندگی جمعیت در مناطق محروم چیزی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در ایران از دسترسی به خدمات حداقلی درمانی و بهداشتی محرومند یا دستکم برای دسترسی به آن با دشواری فراوان روبرو هستند. علاوه بر این، با وجود این حقیقت که ایران دارای یک اقتصاد وابسته به کشاورزی میباشد، درجات بالایی از سوء تغذیه در کشور وجود دارد. حدوداً یک چهارم کودکان یا گرسنگی کشیدهاند یا فاکتورهای کاهش رشد را به دلیل سطح پایین تغذیه تجربه کردهاند. با این وجود شاخصهای قابلیت توزیع غذا در سطح پایینی است، درصد کودکانی که از سوء تغذیه رنج میبرند در روستاها بیشتر است. از سوی دیگر گسترش آسیبهای اجتماعی در سالهای اخیر باعث شده تا آمار زندانیان زن افزایش چشمگیری پیدا کند؛ مسئلهای که با توجه به نقش زنان در جامعه به ویژه در خانواده، پیامدهای منفی اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد زیرا مادرانی که در زندان بهسر میبرند کودکان آنها بهصورت ناخواسته با بسیاری از جرائم در زندان آشنا میشوند که این خود میتواند در آینده برای آنها مشکلساز شود. کودکانی که زندان، تاثیر منفی و ویرانگری بر روی آنها میگذارد و حیات عاطفی، فکری، اجتماعی و روانی آنان را با مشکل مواجه میسازد. در واقع زندان تنها به عنوان مجازات و اعمال کنترل بر فرد قانونشکن نیست بلکه برچسب زندانی بودن علاوه بر فرد زندانی بر اعضای خانواده و نزدیکان وی نیز تاثیر روانی میگذارد و این بار روانی در ارتباط با کودکان بیشتر و پیچیدهتر است. کودکانی که مادران آنها محکوم به زندان هستند مجبورند بهترین سالهای عمر خود را در زندان به جرمهای ناکرده سپری کنند تا رنج زندان را به بهای داشتن مهری مادری بپردازند؛ اتفاقی که زمینهساز مشکلات بعدی میشود و این افراد را دچار سرخوردگی و انحراف میکند. در بند زنان زندان ارومیه طبق گزارش اول اسفند ماه ۱۴۰۰ خبرگزاری هرانا حدود ۳۰۰ الی ۳۵۰ زندانی با جرائم گوناگون در این بند نگهداری میشوند. طی روزهای اخیر شماری از زندانیان محبوس در بند زنان زندان ارومیه علیرغم ابتلا به کرونا از رسیدگی پزشکی محروم ماندند و مامورین زندان. تنها به انتقال زندانیان مبتلا به کرونا به بهداری اکتفا کرده و سایرین را تهدید کردند که هنگامی که بازدیدکننده از تهران دارند در صورت اعتراضی به وضعیت، همه امکاناتی که در اختیار دارید از شما گرفته میشود. سخنم رو امروز با بخش توسعه واکسیناسیون که یکی دیگر از مواد این هدف بود و همه ما این موضوعی رو که الان مطرح میکنم بهش آگاه هستیم، به پایان میبرم. رهبر ایران، در دی ماه ۱۳۹۹ در یک سخنرانی زنده تلویزیونی گفت: «ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی کرونا ممنوع است. » به دنبال صحبتهای ایشان سخنگوی هلال احمر ایران اعلام کرد واردات ۱۵۰ هزار دوز واکسن فایزر، که چند انجمن خیریه به دنبال آن بودند، «منتفی است». پیامد این تصمیم و دستور مرگ بیش از ۲۰۰ هزار نفر ایرانی بود که هر یک از آنها امید و پناه خانوادهای بود و اکنون این خانوادههای ایرانی در داغ عزیزانشان بهخاطر تصمیم یک نفر میسوزند.
بخش۳: آقای اسفندیار سنگری با موضوع روز جهانی دموکراسی سخنرانی خود را ایراد کردند: روز جهانی دموکراسی جدید پیمانی است تا برحقوق وآزادیهای ناشی از دموکراسی مانند حق مشارکت در تعیین سرنوشت از گذرگاه انتخابات آزاد، پاسداری از منزلت آدمی، تامین آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات، تامین آزادی اعتقادات دینی و در یک کلام ایجاد جهانی عادلانهتر تاکید شود. سازمان ملل متحد پانزدهم سپتامبر را روز جهانی دموکراسی اعلام کرده، تا برحق انتخابات آزاد مردم برای تاثیرگذاری برسرنوشت سیاسی خود تاکید کند. شاید دراین میان برای مردم کشورهای غربی حق شرکت درانتخابات آزاد برای تاثیرگذاری برسرنوشت سیاسی کشور خود امری بدیهی باشد. اما انسانها و جوامع زیادی در جهان هنوز باید برای آزادی و زندگی در یک نظام دموکراتیک تلاش و پیکار کنند. آنان گاهی در سختترین شرایط میکوشند ارزشهای دموکراتیک را علیه دیکتاتورها و حاکمان رژیمهای فاسد به کرسی نشانند و اندک نیست شمار کسانی که هزینه چنین پیکاری را با جان خود میپردازند. دموکراسی از نظر لغوی به معنی حکومت مردم و درواقع الگویی برای آیین کشورداری و نوع ویژهای از سازماندهی حکومت است. در ضمن ناخشنودی همواره بخشی از دموکراسی است واین نظام نمیتواند به انتظارات همگان به یک اندازه یا به اندازه کافی پاسخ دهد و نیزدموکراسی وضعیتی نیست که یکباره تحقق یابد و برای همیشه پایدار بماند، بلکه روندی است تاریخی و در حرکت، پرفراز و نشیب، همراه با کامیابی و ضامن بقای آن همواره ارادهمردم هر کشور است. هر چه مشارکت و تاثیرگذاری مردم بیشتر باشد، غنای محتوای آن بیشتر خواهد بود. لذا بههمین دلیل ما در جهان با اشکال و گونههای مختلفی از دموکراسی روبرو هستیم. دموکراسیهای کلاسیک جهان بهگونهای که درآمریکای شمالی و اروپای غربی وجود دارند، ازپشتوانه فرهنگی نیرومندی برخوردارند، رشدی موزون داشتهاند و استوارترین دموکراسیها هستند. دموکراسی تنها زمانی درست کارمیکند که مردم آن را بفهمند و بخواهند. مرزهای دموکراسی را خود دموکراسی از راههای دموکراتیک تعیین میکند. دموکراسی، برابری را با آزادی پیوند میزند و آزادی یکسان، سکوی حرکت دموکراسی است. اما برابری دموکراتیک را نباید همان برابری دانست، چرا که فقط شامل حوزه خاصی میشود که همانا آزادی سیاسی است. در دموکراسی انسآنها میتوانند درهمه چیز نابرابر باشند، اما نه در آزادیشان. رای هیچکس از رای دیگری ارزش بیشتری ندارد. بنابراین دراستقرار این نظام سیاسی، تناقضی میان برابری و آزادی وجود ندارد، بلکه هر دو به هم تعلق دارند. به عبارت دیگر میتوان گفت، از برابری دموکراتیک، آزادی یکسان حاصل میشود. در ادامه به ارزیابی سطح تکامل و نمایههای دموکراسی اشاره میکنم: امروزه برای ارزیابی سطح تکامل دموکراسیها، نمایههایی وجود دارند که بر پایه کاتالوگی ازپرسشها استوارند. شماری ازاین پرسشها در حوزه آزادی انتخابات، مشارکت و نیز شیوه کارکرد دولت به قرار زیرند که اشاره میکنم: آیا در کشور مربوطه انتخابات آزاد ومنصفانه برگزار میشود؟ آیا مردم حق دارند خود را دراحزاب و سازمانهای سیاسی متشکل کنند؟ آیا نظام سیاسی آماده است پیروزی یا شکست این احزاب درانتخابات را بپذیرد؟ آیا اپوزیسیون درکشوروجود دارد واز شانسی واقعی برای به دست گرفتن قدرت برخورداراست؟ آیا اقلیتهای فرهنگی، قومی و مذهبی از حقوق سیاسی و شانس مشارکت برخوردارند؟ آیا دولت از فساد گسترده برکناراست؟ آیا دولت درفاصله دوانتخابات، خود را به مردم پاسخگو میداند وسیاست ورفتاری بازوشفاف دارد؟ وهمچنین درحوزه آزادی بیان، اعتقادات، آزادی اجتماعات، انجمنها بهصورت زیر دستهبندی میگردد: آیا رسانههای آزاد و مستقل وجود دارند؟ آیا نهادها و جامعههای مذهبی گوناگون درانجام فرایض دینی خود آزادند؟ آیا آزادی آکادمیک وجود دارد؟ آیا امکان بحثهای باز و آزاد وجود دارد؟ آیا آزادی اجتماعات وتظاهرات وجود دارد؟ آیا امکان فعالیت برای سازمانهای مردمنهاد (غیردولتی) وجود دارد؟ همچنین میتوان در حوزه قانونمداری و خودمختاری شخصی وحقوق فردی نیز به پرسشهای زیر اشاره کرد: آیا دستگاه قضایی مستقل است؟ آیا حقوق مدنی و کیفری برپایه قانون تنظیم شدهاند؟ آیا پلیس تحت کنترل مدنی است؟ آیا در برابر ترورسیاسی، حبس غیرقانونی، تبعید و شکنجه حفاظی قانونی وجود دارد؟ آیا قوانین کشور رفتار یکسان با سیاستمداران و شهروندان را تضمین میکنند؟ آیا حکومت آزادی انتخاب شغل و آموزش را تامین میکند؟ آیا آزادیهای شخصی رعایت میشوند؟ آیا برابری جنسیتی وجود دارد؟ دموکراسیهای جهان بر پایه این پرسشهای ذکر شده ارزیابی و دستهبندی میشوند. کشورهایی که از جرگه دموکراسیها بیرون هستند، به دو دسته رژیمهای هیبریدی (مختلط) ورژیمهای اقتدارگرا تقسیم میشوند. که اکثریت کشورهای اسلامی در جرگه رژیمهای اقتدارگرا جای دارند؛ از جمله جمهوری اسلامی ایران که در میان رژیمهای اقتدارگرا در ۱۶۷ کشور جهان در جایگاه ۱۵۲ قرار دارد. باتوجه به مفاهیم اصلی واصول دموکراسی که اشاره شد، در ادامه صحبتها به حلقه مفقود دموکراسی در جمهوری اسلامی ایران اشاره میکنم: حکومتی که پس از انقلاب سال پنجاه و هفت در ایران برسرکار آمد خود را هم جمهوری خواند و هم اسلامی. که در واقع این دو مفهوم در تناقض با یکدیگر قرار دارند. تعارض میان اسلامیت و جمهوریت از نخستین اصلهای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آشکار میشود، چراکه در آن شکلگیری نظام حکومتی بر پایه ایمان به امامت و رهبری و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی و وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین توصیف شده است. براین اساس در قانون اساسی بخشهایی مانند اصل ششم که مقرر میکند امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود در سایه اصل پنجم قرارمیگیرد که کشور را در زمان غیبت حضر ولیعصر میبیند و تصمیمگیری درباره مهمترین مسائل آن را به ولایت امر و امامت امت میسپارد. مطابق اصل ۱۱۰ انتصاب رئیس قوه قضائیه، رئیس سازمان صدا و سیما، و نصب و عزل فرماندهان نیروهای نظامی، انتظامی وسپاه پاسداران جزو اختیارات رهبری است. انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، به عنوان بالاترین نهادهای قانونگذاری و اجرایی کشور نیز از میان افرادی باید انجام شود که شورای نگهبان صلاحیت آنها را تائید کرده باشد. نیمی از اعضای این شورا منصوبان رهبری هستند و نیمی دیگر را رئیس منصوب شده از سوی رهبر در قوه قضائیه به مجلس معرفی میکند. اصل ۷۶ تصریح میکند: مجلس شورای اسلامی حق تحقیق وتفحص درتمام امور کشور را دارد. با این حال شورای نگهبان، به عنوان مرجع تفسیر این قانون، تحقیق و تفحص از نهادهای زیر نظر رهبری را مجاز نمیداند. در بندهای ششم تا هشتم اصل سوم قانون اساسی نیز دولت موظف شده برای محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی، تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی درحدود قانون و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش همه امکانات خود را به کار برد. تجربه چهار و اندی سال گذشته نشان داده که دولتهایی که تاکنون بر سر کار بودهاند گامی در راه انجام این وظایف برنداشته یا هراقدام آنها در این زمینه با مقاومت و مخالفت شدید حامیان ولایت فقیه روبهرو شده است. مجمع تشخیص مصلحت نظام از نهادهای دیگر انتصابی در جمهوری اسلامی ایران است که باعث مخدوش شدن استقلال و تفکیک قوای مجریه و قانونگذاری میشود. این مجمع که مطابق اصل ۱۱۲ قانون اساسی اعضای ثابت ومتغیر آن را مقام رهبری تعیین مینماید هم سیاستهای کلان و هم قوانینی را تصویب میکند که مجلس و دولت ملزم به تبعیت از آن هستند و پر واضح است احکامی که توسط مجمع تشخیص ابلاغ میشود میتواند قوانین مصوب مجلس و حتی قانون اساسی را لغو و نقض کند. که در واقع به موارد کلی که بهطور جمع بندی به آنها اشاره شد ما به دلایل حلقه مفقود دموکراسی درجمهوری اسلامی ایران رسیدیم، در نتیجه ما با یک حکومت اقتدارگرا و آپارتاید دینی روبهروهستیم. با چنین روند و سیاست کشورداری و اقتدارگرا که در این چهار واندی سال، مردم ایران شاهد بودن و تجربه کردن، دیگرمشروعیتی برای نظام و حکومت ولایت مداروجود ندارد و در وضعیت کنونی که امروزه شاهد هستیم حکومت، ولایت و طرفداران نظام فقط در راستای حفظ نظام حرکت میکنند و بس. اما با روند پیشرو که مردم ایران در دهههای اخیر پیش گرفتهاند و نیزهم اکنون شاهد آن هستید میتوان نتیجه گرفت که با رشد مستمر و روز افزون آگاهی رسانیها و فعالین حوزه حقوق بشری و مدنی، ملت ایران روز به روز بر حقوق حقه خود آگاه شده. نیز آگاهتر از قبل خواهان عدالت و برابری اجتماعی، کرامت انسانی، آزادی بیان وعقیده در نهایت دموکراسی خواهند شد.
بخش۴: خانم شهلا شاهسونی با موضوع خودکشی در ایران و راه های پیشگیری از آن سخنرانی خود را ایراد کردند: خودکشی (Suicide) یعنی خاتمه دادن عمدی به زندگی به میل خود و به دست خود. سازمان ملل متحد یک سیاستنامه پیشگیری از خودکشی را در دهه ۹۰ منتشر کرد که بسیاری کشورها از آن برای پیشگیری از خودکشی پیروی میکنند و همه ساله در ۱۰ سپتامبر و در سراسر جهان روز جهانی پیشگیری از خودکشی برگزار میشود که با هدف بالا بردن سطح آگاهی مردم و پیشگیری از آن و مبارزه با انگیزههای خودکشی در نظر گرفته شدهاست. مجمع جهانی پیشگیری از خودکشی (IASP) با همکاری سازمان بهداشت جهانی (WHO) و فدراسیون جهانی سلامت روان این روز را میزبانی میکند. در سال ۲۰۱۱ بر پایه تخمینها سالیانه ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ تن با خودکشی به زندگی خود پایان میدهند، یعنی یک خودکشی در هر ۴۰ ثانیه یا ۳٬۰۰۰ خودکشی در هر روز و این خودکشی را به دهمین علت مرگ و میر در سراسر جهان تبدیل کرد و آمار مرگومیر افراد بر اثر خودکشی به تنهایی بیشتر از آمار مرگومیر افراد در جنگها و قتلهاست. البته ۲۰ برابر این رقم نیز دست به خودکشی می زنند. طبق آمارهای سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۹ چهار کشوری که بیشترین نرخ خودکشی را داشتند همگی در اروپای شرقی بودند که عبارتند از اسلوونی، روسیه، لاتویا و بلاروس. طبق آمار سال ۲۰۱۷ در جهان ۱۴ نفر در هر یکصد هزار نفر بهعلت خودکشی جان خود را از دست میدهند که این رقم در ایران ۶ نفر در هر یکصد هزار نفر بوده است. در آسیا کشورهای دارای بیشترین میزان مطلق خودکشی چین و هند هستند که بیش از نیمی از کل موارد را شامل میشوند. در چین آمار خودکشی پنجمین علت اصلی مرگ است و خودکشی در زنان بیشتر است. میزان خودکشی عموماً در میان مردان بیشتر از زنان است و از ۱٫۵ برابر در کشورهای در حال توسعه تا ۳٫۵ برابر در کشورهای توسعه یافته متغیر است. البته زنان چهار برابر بیشتر اقدام به خودکشی میکنند. دلیل این مسئله این است که مردان از ابزار کشندهتری برای پایان دادن به زندگی خود استفاده میکنند. در کشورهای پیشرفته خودکشی عموماً در میان افراد بالای ۷۰ سال رایج است. با این حال، در برخی کشورها، افراد بین ۱۵ تا ۳۰ سال در معرض بالاترین خطر قرار دارند. سالانه حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیون اقدام به خودکشی ناموفق وجود دارد. اقدام به خودکشی غیر کشنده ممکن است منجر به آسیب و ناتوانیهای طولانی مدت شود. در ایالات متحده بیشترین میزان آخودکشی را در مردان قفقازی مسنتر از ۸۰ سال می بینیم، اگرچه افراد جوانتر بیشتر دست به خودکشی میزنند. خودکشی دومین علت شایع مرگ در نوجوانان و در مردان جوان بوده و تنها مرگ تصادفی، بالاتر از آن قرار میگیرد. در کشورهای توسعه یافته خودکشی در مردان جوان، علت نزدیک به ۳۰٪ مرگ و میرها است. این میزان در کشورهای در حال توسعه نیز مشابه است، اما درصد کمتری از مرگ و میر را تشکیل میدهد و دلیل آن میزان بالاتر مرگ و میر ناشی از سایر انواع تروما است. در ایران آمار خودکشی در مردان مجرد بیشتر از مردان متأهل و برخلاف آمارهای جهانی در زنان متأهل بیش از زنان مجرد است. همچنین میزان اقدام به خودکشی در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است. در استآنهای غربی کشور، میزان خودکشی زنان بیشتر از مردان گزارش شدهاست. در تیر ۱۴۰۰، معاون اجتماعی بهزیستی ایران گفت: «هنگامی که هفت میلیون بیکار داریم، آستانهٔ تحملها پایین میآید» و اعلام شد که «سالانه بیش از یک میلیون نفر در کشور اقدام به خودکشی میکنند». بر پایهٔ پرسشنامههای تهیهشده از مراجعان به بیمارستان لقمان تهران از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۲ میلادی، رایجترین سببِ خودکشی، مسائل خانوادگی با رواج ۵۶ درصد بودهاست و ۸۱ درصد کل افرادی که بخاطر مسائل خانوادگی دست به خودکشی زده بودهاند، افراد ۱۰ تا ۳۴ ساله بودهاند. همچنین مشخص شده بیشترین زمان خودکشی در جوانان در ایام امتحانات بوده است. وبسایت حقوقبشری ههنگاو با استناد به آماری که خود تهیه کرده از افزایش خودکشی میان مردان بهویژه نوجوانان زیر ۱۸ سال در کردستان در ماههای گذشته خبر داده و در این مورد هشدار داده است. در گزارش این وبسایت که روز سهشنبه، هشتم شهریور، منتشر شد، آمده که طی هشت ماه اخیر «بهطور میانگین هر ماه پنج مورد خودکشی نوجوانان در شهرهای کردستان» ثبت شده است. ههنگاو با استناد به این آمار همچنین افزوده است که از ابتدای سال ۲۰۲۲ تاکنون که هشت ماه میشود، «دستکم ۱۳۰ پسر و مرد در شهرهای کردستان به زندگی خود پایان دادهاند که ۴۰ نفر از آنها زیر ۱۸ سال و از این تعداد ۱۵ مورد زیر ۱۵ سال بودهاند». تازهترین مورد در کردستان خودکشی سه کودک در هفته پایانی تیرماه بود؛ یک ۱۵ ساله اهل جوانرود، یک ۱۳ ساله اهل کرمانشاه و یک ۱۵ ساله اهل پیرانشهر. در گزارشهای مرتبط، دلایل بیشتر این خودکشیها اختلافات خانوادگی، فقر و مشکلات معیشتی و همچنین مشکلات اجتماعی عنوان شده است. سایت ههنگاو پیشتر هم در گزارشی درباره آمار خودکشی در مناطق کردنشین ایران اعلام کرده بود که تنها در سال ۲۰۲۱ در این مناطق، ۵۲ کودک با خودکشی به زندگی خود پایان دادند. سال ۱۴۰۰، مریم معصومی، دبیر کمیته پیشگیری از خودکشی انجمن علمی روانپزشکان ایران، گفته بود بر اساس گزارشهای رسمی سازمان پزشکی قانونی، از سال ۱۳۸۴ به بعد خودکشی در ایران روند صعودی داشته است. بهگفته کارشناسان، میزان خودکشی در استآنها نسبت معناداری با شاخص فلاکت در این استآنها دارد. شاخص فلاکت یک نشانگر اقتصادی است که از افزودن نرخ بیکاری به نرخ تورم بهصورت سالانه به دست میآید. در سال گذشته شاخص فلاکت در ایران بر اساس آمارهای رسمی به ۴۹. ۴ درصد رسید که بیشترین سطح در بازه ۲۵ سال اخیر بوده است. متداولترین روش خودکشی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و تا حدودی با در دسترس بودن ابزارهای مؤثر مرتبط است و روشهای متداول خودکشی شامل حلق آویز کردن، مسمومیت با آفت کشها و اسلحه گرم است. علل خودکشی، میتواند علل گوناگون و پیچیدهای داشته باشد. اختلالات روانی (نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اختلال طیف اوتیسم)، اختلات فیزیکی (مانند سندرم خستگی مزمن)، اعتیاد به الکل، سوء مصرف مواد یا دارو، مشکلات اقتصادی و ناامیدی میتوانند به خودکشی ربط داشته باشد و ثابت شده که این عوامل فرد را بیشتر در معرض خودکشی قرار میدهد. اغلب، عوامل استرسزا مانند مشکلات مالی، مشکلات شغلی، مشکلات تحصیلی یا مشکلات ارتباط بین فردی (مانند طلاق یا قطع رابطه)، آزار دیگران یا قلدری نیز ممکن است در این میان نقش داشته باشند. رئیس مرکز فوریت های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: ناامیدی مهم ترین علت خودکشی بوده و مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی و به ویژه مشکلات خانوادگی نیز فرد مستعد را به سمت خودکشی سوق می دهند. سازمان ملل اظهار میدارد که افرادی که بر اثر حمله انتحاری میمیرند قصد خودکشی ندارند و تنها میخواهد دیگران را بکشند و شاید خودکشی هدف دومشان باشد. استنگل نخستین کسی است که میان خودکشی و قصد خودکشی از نظر روانشناسی تفاوت قائل میشود. او پس از پژوهشهایی در ۱۹۶۰ نشان داد که برخلاف خودکشی، قصد خودکشی، دارای هدفهایی بهجز نابودی خویش است. چهار هدف برای قصد خودکشی ارائه شده است: ۱- دعوت و خطاب یا تقاضای کمک و حمایت ۲- واکنش در مقابل یک مصیبت، فاجعه، و بلای ناگهانی ۳- سوء استفاده و تهدید شخصی دیگر ۴- فرار و گریز از موقعیت دشوار. و اما دیدگاههای مربوط به خودکشی تحت تأثیر موارد متنوعی نظیر مذهب، افتخار و معنای زندگی قرار دارد. ادیان ابراهیمی بهطور سنتی خودکشی را سستی در انجام وظایف، سقوط به وادی حسرت و ناکامی و شقاوت ابدی تلقی میکنند. بر پایه خداشناسی کلیسای کاتولیک، خودکشی از نظر عقلی گناه محسوب میشود. در یهودیت خودکشی امری مذموم است و جسد فرد خودکش را بیآنکه برایش مراسم ویژهای اجرا شود، در آرامگاهی جدا از دیگر افراد دفن میکنند. در طول دوران سامورایی در ژاپن، خودکشی بهعنوان جبران شکست یا نوعی اعتراض شمرده میشد. رسم ساتی، که در حال حاضر عملی غیرقانونی در مراسم تشییع جنازه هندیان است، این انتظار را مطرح میکرد که زن بیوه دست به قربانی کردن خود بزند و برای این کار خود را خواسته یا ناخواسته و تحت فشار خانواده و جامعه، بر روی تل هیزم مراسم تشییع جنازه شوهرش بیندازد. خودکشی و اقدام به خودکشی، در حالی که قبلاً غیرقانونی بود، در اکثر کشورهای غربی دیگر چنین نیست. حتی اخیراً گامهایی را برای قانونی کردن خودکشی کمکی برای بیماران روانی در بعضی مناطق برداشته شده است. اما در برخی کشورها هنوز اقدام به خودکشی یک جرم باقی ماندهاست. خودکشی شامل گونههای دیگری نیز هست که در آن فرد، صرفاً از سر بیماری روانی یا ناامیدی و احساس شکست اقدام به گرفتن جان خود یا دیگران نمیکند؛ بلکه ممکن است فرد مورد شستشوی مغزی توسط افراد سودجو و با وعدههای توخالی قرار گیرد و دست به خودکشی آگاهانه برای رسیدن به اهدافی نامشخص بزند. گاهی فرد با کشتن خود در واقع میخواهد اعتراضش به موضوعی را به شدیدترین حالت بیان کند. گاهی فرد، برای اهداف نظامی اقدام به خودکشی یا خود-دیگرکشی مینماید. نمونه این گونه رفتار را میتوان در کامیکازیهای ژاپنی مشاهده کرد. خودکشی اغلب به عنوان یک فاجعه بزرگ برای خانوادهها، بستگان و سایر حامیان نزدیک دیده میشود و تقریباً در سرتاسر دنیا به آن نگاهی منفی میشود. خودکشی در قانون مجازات اسلامی جرمانگاری نشدهاست و برپایهٔ مادهٔ ۸۳۶ قانون مدنی ایران، هرگاه کسی به قصد خودکشی، اقدامی انجام دهد و پس از آن وصیتی را تنظیم نماید، در صورتی که بمیرد، وصیت او باطل خواهد بود و چنانچه زنده بماند وصیتش نافذ خواهد بود. پیشگیری به هر تلاشی از سوی سازمانها، دولتها، مراکز بهداشت روانی، اتحادیهها، متخصصین، شهروندان و هر شخصی برای کاهش میزان خودکشی، گفته میشود. خودکشی را نباید تنها یک مشکل پزشکی یا روانپزشکی در نظر گرفت، چراکه این مسئله ابعاد گوناگونی دارد. از جمله روشهای نامستقیم پیشگیری از خودکشی میتوان به این موارد اشاره نمود: درمان نشانههای روانی از جمله افسردگی و بهبود روشهای مقابله با بحران در افرادی که به شدت در فکر خودکشی به سر میبرند. این تلاشها میبایستی هم در زمینه روانشناختی و هم دارویی در کنار آگاهیدهی عمومی و ارتقاء سطح بهداشت روانی عمومی صورت پذیرند. در واقع میبایست کارهایی که باعث حفاظت فرد از خودکشی میشوند همچون حمایت اجتماعی و عاطفی را افزایش و کارهایی که این خطر را برای فرد ایجاد میکنند، همچون عدم توانایی در برآوردن نیازهای اقتصادی یا دیگر نیازها را کاهش دهیم. کاهش دسترسی به روشهای خاص، مانند سلاح گرم یا سموم و حتی بهرهگیری از سازه ضد خودکشی نیز ممکن است این خطر را کمتر کند. سایر اقدامات شامل محدود کردن دسترسی به زغال چوب و موانع روی پلها و سکوهای مترو است. اگرچه شماره تلفن فوریتی بحران به وفور پیدا میشود، شواهد کمی در خصوص تأیید یا رد تأثیر آن وجود دارد. به نظر میرسد در جوانانی که به تازگی به فکر خودکشی افتادهاند، درمان شناختی رفتاری باعث بهبود نتایج شدهاست. ممکن است توسعه اقتصادی به دلیل توانایی خود در کاهش فقر قادر به کاهش میزان خودکشی باشد. همچنین تلاش برای افزایش ارتباط اجتماعی به ویژه در مردان مسن در کاهش فکر به خودکشی مؤثر است. پژوهشگران دانشگاه ایندیانا به شیوه جدیدی دست پیدا کردهاند که از طریق آن میتوانند با نمونه برداری از خون افراد و طرح سوالات ویژهای در رابطه با شرایط جسمانی وروانی احتمال اقدام به خودکشی را پیشبینی کنند. بر پایه ادعای این محققان سلسله پرسشهایی تدوین شده تا ۹۲ درصد به آنها امکان میدهد به احتمال روی آوردن این افراد به خودکشی پی ببرند. جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران یک راهنمای عمومی پیشگیری را نیز منتشر کرده که برگردانی است از راهنمای جامع پیشگیری از خودکشی در اروپا. درحالیکه خودکشی تقریبا همیشه نشانههای خطر را دارد و افرادی که با خودکشی میمیرند، معمولا قبل از اقدام درباره آن با اطرافیان صحبت میکنند. آنها از درد رنج میبرند و اغلب در جستوجوی کمک هستند، چراکه آنها نمیدانند چه باید انجام دهند و امیدشان را از دست دادهاند. فراموش نکنیم، خودکشی قابل پیشگیری است. بسیاری از افرادی که تمایل به خودکشـی دارنـد، نمیخواهند بمیرند، آنها صرفـا میخواهند درد و رنج را متوقف کنند. پاسخهای اینچنینی «با حرف خودکشی صرفا چیزی را مطالبه میکند» یـا «میخواهند دیگران را کنترل کنند»، کاملا غیرمسئولانه اسـت. البته که فکرکردن درباره خودکشی و پایان زندگی به اندازهای ترسناک هست که افراد ترجیح دهند انکار کنند، ولی چون ما هرچقدر روانشناس یا روانپزشک داشته باشیم، نمیتوانیم پوشش صددرصدی افراد در معرض خطر را داشته باشیم. پس به آگاهکردن گروه همتایان و همنوعان تأکید میشود. اگر با فکر خودکشی در دیگری مواجه شدیم، چه کار کنیم؟ اول از همه نسبت به تردیدمان برای پرسیدن و درگیرشدن در چنین ماجرایی غلبه کنیم، هرکسی ممکن است زمانی به خودکشی فکر کند. اگر شک کردید، درنگ نکنید و شما سر صحبت را باز کنید. بررسی و بازکردن فکر خودکشی فقط کار روانشناس و روانپزشک نیست. حرف بزنید، همدلی کنید، انکار نکنید با بیان جملاتی مثل جدی نگیر و چیزی نشده، کوچکنمایی نکنید. فکر نکنید با نشنیدن و نادیدهگرفتن، این افکار از بین میروند یا فراموش میشوند، بلکه حتی در این موارد فرد احساس تنهایی بیشتری میکند. به باور کارشناسان دلیل اقدام افراد به خودکشی، صرفا پایان دادن به زندگی نیست بلکه آنها نمی دانند چطور باید به زندگی ادامه دهند پس اهمیت حمایت های روحی خانواده و دوستان و همچنین مشاوره های رواندرمانی مشخص می شود. متاسفانه هنوز صحبت در مورد خودکشی برای فرد تابو است و بسیاری حتی با نزدیکانشان از این افکار حرف نمی زنند و این موضوع باعث می شود که مقابله با خودکشی دشوار شود. در واقع ۷۵ درصد کسانی که قصد خودکشی دارند در چند هفته پایانی عمرشان طوری رفتار می کنند که به دیگران بفهمانند که ناامید شدهاند، پس باید به آنها توجه کرد. وقتی با ما صحبت می کنند باید گوش دهیم و نشان دهیم که او برای ما مهم است و به هیچ وجه نصیحت نکنیم. در کسانی که به مشکلات روانی مبتلا هستند بعضی از درمآنها ممکن است خطر خودکشی را کاهش دهد. کسانی که بیش از یک بار اقدام به خودکشی میکنند را میتوان بهطور داوطلبانه در مراکز مراقبتهای روانی بستری نمود زیرا کسانی که قبلاً اقدام به خودکشی کردهاند در معرض خطر بیشتری برای تلاشهای بعدی هستند. شواهدی تجربی وجود دارد مبنی بر اینکه روان درمانی و بهویژه رفتار درمانی میزان خودکشی را در نوجوانان و همچنین در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کاهش میدهد. بحثهایی بر سر منافع داروهای ضدافسردگی در مقابل زیآنهای آنها مطرح شدهاست چون در برخی مقاله ها به نظر میرسد داروهای ضد افسردگی جدیدتر در افراد جوان خطر خودکشی را از ۲۵ در ۱۰۰۰ به ۴۰ در ۱۰۰۰ افزایش میدهد. با این حال این داروها ممکن است در افراد مسن خطر یادشده را کاهش دهد. به نظر میرسد لیتیوم در کاهش خطر خودکشی در کسانی که مبتلا به اختلال دوقطبی و افسردگی اساسی هستند، مؤثر باشد. در سال ۲۰۱۱ مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامهای را تصویب کرد و در آن این هدف اساسی بشر را مورد توجه قرار گرفت که پیشرفت فقط رشد اقتصادی نیست، بلکه سعادت و خوشبختی نیز هست. دو سال بعد، در سال ۲۰۱۳، همه ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد موافقت کردند که روز ۲۰ مارس به عنوان روز جهانی شادی نام گذاری شود. در سال ۲۰۱۵، سازمان ملل متحد پروسهی دستیابی به ۱۷ هدف توسعه پایدار را آغاز کرد که هدف آن پایان دادن به فقر، کاهش نابرابری و محافظت از سیاره زمین بود، سه جنبه کلیدی که منجر به رفاه و خوشبختی میشود. پژوهش ها نشان داده است که شادی رابطه ای مستقیم با مسائلی همچون پیوندها و تعامل های اجتماعی، وضعیت فرد از نظر داشتن شریک زندگی، کار، درآمد و حتی نزدیکی به انسان های شاد دارد. سازمان ملل سالها پیش روز جهانی شادی را به عنوان راهی برای تشخیص اهمیت شادی در زندگی مردم و انتشار شادی های بزرگ و کوچک و ایجاد تغییرات قابل توجه در چگونگی نگاه افراد به جهان اطراف تعیین کرد. نقش شادی در سلامت بدن و روح انکار ناپذیر است. بر اساس مطالعات انجام شده احساس شادی سبب میشود بدن به کمک آنتی بادی های ترشح شده که سیستم ایمنی را تقویت میکنند، به عوامل بیماریزا پاسخ بهتری دهد، شاید به همین دلیل است که افراد شاد کمتر به بیماریهای مختلف مبتلا میشوند. همچنین ترشح هورمون کورتیزول (هورمون استرس)، در جریان واکنش بدن به استرس بسیار افزایش مییابد. این همان هورمونی است که در حین شادی و ورزش مفرح هم ترشح می شود و اثرات مثبت یک زندگی شاد بخصوص در نوجوانان را نشان می دهد. پس شادی موجب کاهش استرس و اضطراب میشود. شادی با افزایش سطح آستانه درد سبب کاهش درد بیماریهای التهابی عضلانی اسکلتی، سرگیجه، سوزش معده و بسیاری دیگر از مشکلات میشود. شادی موجب افزایش کاررایی، افزایش قابلیت تجزیه و تحلیل مغز، بهبود عملکرد تمرکز و حافظه میشود. افراد شاد دچار بیماریهای روحی نمیشوند و به سلامتی خود اهمیت میدهند. سازمان ملل متحد در جدیدترین گزارش سالانه خود از بررسی وضعیت سعادتمندی در ۱۴۶ کشور جهان که پیش از تهاجم روسیه به اوکراین انجام گرفته بود اعلام کرد، فنلاند برای پنجمین بار در جایگاه نخست و ایران در رتبه ۱۱۰ این جدول قرار گرفت. آمارهای سال ۲۰۲۰ گزارش جهانی شادی نیز نشان داده که ایران از نظر «شادکامی» در بین ۱۵۳ کشور مورد بررسی در جایگاه ۱۱۸ و از لحاظ شاخص «نابرابری جنسیتی» بین ۱۸۹ کشور، در رتبه ۱۱۳ قرار دارد. نظرسنجی های گوناکون نشان میدهد، مردم ایران یکی از ناشادترین مردم دنیا هستند. زنها و دختران امیدی به آینده و سازندگی ندارند، بیکاری، نرخ بالای تورم، تبعیض، نابرابری، فقر، فحشا، عدم وجود هر گونه تفریحات و امکانات ورزشی برای زنان وجود دارد، اما نقش روحانیون در شادی ستیزی، عزاگستری و مصیبت آفرینی را نباید نادیده گرفت. دشمنی آنان با شادی زنان، جشن در مراسم سنتی مثل نوروز، چهارشنبه سوری، سیزدهبدر، آواز، رقص، پایکوبی و اساسا هر گونه شادمانی زنان حتی برای دختر بچه ها در مدارس ممنوع است. در هر صورت آنچه که مشخص است ملت ایران از ناامیدی و اختناق روزافزون به ستوه آمده اند و در حال حاضر نتیجه این موارد را بهصورت اعتراضات گسترده در ایران شاهد هستیم، ولی متاسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران به جای حل مشکلات رویه سرکوب شدید آزادیخواهان را در پیش گرفته است. سازمان عفو بین الملل نیز با انتشار بیانیه ای، مقابله با سرکوب مرگبار اعتراضات به جانباختن مهسا امینی را نیازمند اقدام فوری جهانی دانست و نوشت: رهبران جهان در مجمع عمومی سازمان ملل باید از درخواست ها برای ایجاد یک سازوکار مستقل تحقیقاتی و پاسخگویی بینالمللی برای رسیدگی به بحران معافیت از مجازات در ایران پشتیبانی کنند. به امید آزادی میهن مان از دست سرکوبگران ظالم و آینده ای زیبا و آزاد برای زنان و هموطنان عزیزمان.
بخش۵: آقای سعید طائف با موضوع پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین سخنرانی خود را ایراد کردند: هواپیمایی شماره۷۵۲هواپیمایی بینالمللی اوکراین یک پرواز مسافربری متعلق به هواپیمای بینالمللی اوکراین و از مبدا تهران به مقصد کی یف بود که هدف شلیک پدافند هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفته و ساقط شد. این هواپیمادر ۱۸ دی ۱۳۹۸ (۸ ژانویه ۲۰۲۰) ساعت ۶: ۱۹ صبح، اندکی پس از برخاستن از فرودگاه بینالمللی خمینی هدف دو موشک قرار گرفت که به فاصله ۲۴ ثانیه از سامانه موشکی تور پدافند هوایی سپاه پاسداران شلیک شدند و کمی بعد این هواپیما در نزدیکی شاهد شهر استان تهران سقوط کرد. همه ۱۷۶ سرنشین این پرواز جان باختند. در روز بعد، مقامات اطلاعاتی امریکایی اعلام کردند که تصاویر ماهوارهای شناسایی مادون قرمز مستقر در فضا با اطمینان شلیک و نزدیک شدن دو موشک سطح به هوا به بدنه هواپیما را نشان میدهد. مقامات دفاعی انگلیس، ارزیابی امریکایی ها در مورد برخورد موشک را تایید کردند و نخست وزیر کانادا، جاستین ترودو، اظهار داشت شواهد نشان میدهد که این هواپیما توسط یک موشک ایرانی ساقط شده است. نیویورک تایمز با بررسی یکی از فیلم های منتشر شده در شبکه های مجازی که لحظه برخورد موشک به هواپیما را نشان می داد، صحت آن را با نظر کارشناسان خود تایید کرد. حسن روحانی، رییس جمهور ایران، در تماس تلفنی با ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اکراین برای رفع اتهام ها از تشکیل تیم مشترکی از کارشناسان دو کشور برای بررسی دقیق علت حادثه خبر داد. ایران همچنین از همه کشورهای مرتبط به موضوع دعوت کرد که در تحقیقات حضور داشته باشند. با وجود درگیری نظامی، ایران حتی از امریکا نیز برای حضور در تحقیقات دعوت کرد. با وجود تحلیل ها و خبر سازی های مختلف، همچنین پنهان کاریها و تکذیبهای متوالی، در نهایت در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۸، شلیک موشک به پرواز ۷۵۲ توسط ستاد کل نیروهای مسلح ایران تایید شد. دلیل شلیک موشک به این هواپیمای مسافربری، در اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح، « خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شئ پرنده» اعلام شده است. مقامات پنج کشورمرتبط با هواپیمای اوکراینی بر ضرورت ارسال جعبه سیاه هواپیما به خارج از ایران برای بازخوانی تاکید کردند. زلنسکی رییس جمهور اکراین طی مصاحبه ای در ۲ تیر ۱۳۹۹ اعلام کرد که چنانچه ایران به این تعهدات عمل نکند، موضوع را به دیوان بینالمللی دادگستری خواهد برد. تقریبا یک سال بعد از سرنگونی، گزارشگرویژه سازمان ملل در گزارش خود نوشت که توضیحات مقامات ایرانی در خصوص وقایع سرنگونی این هواپیما مملو از تناقض هست. این توضیحات با واقعیتها، ارزیابیهای فنی بسیاری از کارشناسان مغایرت دارند و به نظر میرسند برخی مدارک مرتبط با آن واقعه نابود شده است. آنها همچنین گفتند حکومت ایران درباره علت سقوط هواپیما دروغ می گوید. جاستین ترودو نخست وزیر کانادا با صدور بیانیه ای در تاریخ ۳ دی ماه ۱۳۹۹، اعلام کرد دولت کانادا ۸ام ژانویه هر سال را به عنوان روز ملی بزرگداشت قربانیان حوادث هوایی تعیین میکند. وزارت خارجه کانادا اعلام کرد که حکم دادگاه عالی انتاریو مبنی بر عامدانه و تروریستی بودن شلیک سپاه پاسداران به هواپیما را به وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران ابلاغ کرده است.. به گفته سازمان هواپیمایی کشوری ایران، تعداد دقیق سرنشینان این هواپیما ۱۷۶ نفر بوده است که از این تعداد ۱۶۷ مسافر و۹ خدمه پروازی بودهاند. بیشتر مسافران این هواپیما ایرانی بودند، با این حال برخی از اتباع خارجی نیز در این پرواز حضور داشته اند. حداقل ۱۳۹ نفر در این هواپیما ایرانی بوده اند که بیشتر آن ها پس از تعطیلات زمستانی از طریق اوکراین به کانادا بازمیگشتند. بسیاری از این مسافران ایرانیان کانادا بودند که به عنوان دانشجو و یا محقق دانشگاههای کانادا برای تعطیلات زمستانی به ایران سفر کرده بودند. از این حیث این سقوط بزرگترین تلفات جانی کشور کانادا در صنعت هوانوردی از زمان بمب گذاری سال ۱۹۸۵ پرواز ۱۸۲ خطوط هوایی هند را شامل می شود. پس از کشف دوجعبه سیاه هواپیما، خبرهای مختلفی دربارهٔ کشوربررسی کننده این سانحه مطرح شد. رئیس کمسیون حوادث در ایران گفته است، قبل از سقوط هواپیما هیچ گونه پیام اضطراری از هواپیما دریافت نشده است. گزارش شده که جعبه های سیاه هواپیما پیدا شده است اما مشخص نیست در کدام کشور این جعبه تحلیل شود. این در حالی است که پیشتر به نقل از این کمیسیون اعلام شده بود، ایران جعب های سیاه را به بویینگ یا مقامات امریکا تحویل نخواهد داد. در تاریخ ۱۸ دی (۹ژانویه) بازرسان ایرانی اعلام کردند جعبه های سیاه آسیب دیده اند و برخی از قسمتهای حافظهٔ آنها از بین رفتهاست اما پس از دوروز در یک ویدیو که در سازمان هواپیمایی کشوری ضبط شده بود اعلام شد هر دو جعبه سیاه سالم هستند. پس از این جریانات خانوادههای قربانیان اقدام به تاسیس یک انجمن به نام «انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پی اس ۷۵۲ که نهاد مدنی مستقل بوده نماینده خانواده ۱۴۰ تن ازجانباختگان ساقط شدن پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اکراین است. این انجمن به هیچ جریان وحزب سیاسی وابستگی ندارد. انجمن جانباختگان پرواز پی اس ۷۵۲ با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره مسافران، ایجاد همبستگی بین خانوادههای عزادار و دادخواهی تاسیس شد. و در نهایت پس از تلاشهای مستمر توسط انجمن جانباختگان به ویژه حامد اسماعیلیون یکی از پدران دادخواه این جنایت هولناک بعد از ماهها بررسی و گفتگو و تنظیم شکایتنامه در روز چهاردهم سپتامبر ۲۰۲۲ برابر با ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی شکایت رسمی انجمن خانواده ها علیه جنایتکاران جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران در عالیترین نهاد قضایی در دنیا جهت بررسی جرائم کیفری، یعنی دیوان بینالمللی کیفری در لاههبه ثبت رسید.
بخش۶: بحث آزاد با موضوع حق امنیت و رفاه اجتماعی (محبت و خشم در خانواده و تاثیر آن بر جامعه) آغاز گردید: آقای داود لطفی در ابتدا گفت: با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقشهای خانوادگی، بی تردید خانواده همچنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار میرود. اهمیت خانواده از این روست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار میآید، بلکه وظیفه جامعه پذیری و تربیت نسلهای آتی را نیز بر عهده دارد. اهمیت والای خانواده زمانی بهتر درک میگردد که به کارکردهای اساسی و بنیادین آن توجه کنیم. یکی از این کارکردهای اصلی، تکوین و شکل دهی شخصیتهای انسانهاست. ایفای بهینه این کارکردها، نه تنها برای بقای خانواده، بلکه برای تداوم جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری است، ولی با این وصف، هم اکنون خانواده دچار آسیبهایی نظیر: طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی، کودکان فراری و پرخاشگری در خانواده شده است. پرخاشگری در خانواده، عامل خطر سازی مهم برای دامنه وسیعی از مشکلات بهداشتی نیز در نظر گرفته شدهاست؛ به عنوان مثال، پایین بودن وزن نوزادانی که هنگام تولد، مادران شان در معرض خشنوت همسران شان بودند. باید دقت کرد برای داشتن جامعهای سالم و افرادی متعادل در جامعه، نمیتوان روابط پرخاشگرانه در خانواده را نادیده گرفت. پرخاشگری بین والدین مدل و الگویی برای یادگیری رفتار خشنوتگرایانه است. خوانواده هایی که پرخاشگری والدین را تجربه و مشاهده میکنند، پرخاشگری را به عنوان ابزاری مناسب برای بیان خشم و کنترل رفتار دیگران میپذیرند. بنابراین، از این دیدگاه در خانوادههایی که اعضای آن در کودکی شاهد پرخاشگری والدین بودهاند، احتمال بروز پرخاشگری یا تن دادن به آن به مراتب بیشتر از خانوادههای دیگر است. مهارت کنترل خشم یا پرخاشگری باید از کودکی به بچه ها آموزش داده شود تا در بزرگسالی بتوانند در جامعه از خشونت ورزیدن نسبت به دیگران اجتناب کنند. وقتی پدر و مادری بلد نیستند خشم خود را کنترل کنند چگونه میتوان توقع داشت که نوجوان خانواده سابقه درگیری و دعوا و کتک کاری با همسالانش را نداشته باشد. طی سالهای گذشته فقر اقتصادی، افزایش طلاق و افزایش طلاق عاطفی باعث تلنبار شدن هیجانات منفی در افراد شدهاست به نحوی که وقتی فرد نمیتواند انرژی منفی اش را تخلیه کند به پرخاشگری و اعمال خشونت رو میآورد و این مسئله بسیار طبیعی است. متاسفانه در این روزها شاهد بیمحبتی و کمرنگ شدن و رنگ باختن حس همنوع دوستی و دلسوزی در بین مردم جامعه مان هستیم. تربیت نادرست والدین روی کودکان اثر منفی باقی گذاشته و سبب میشود که آنها در آینده نسبت به مسایل و نابههنجاریهای اجتماعی بیتوجه شوند. عوامل اجتماعی همچون ماشینیشدن زندگی، هستهای شدن خانوادهها (کم جمعیت شدن خانوادهها) در امر کمرنگ شدن عواطف، اثر داشته باشد. با کم شدن جمعیت خانوادهها، افراد یک خانواده کمتر همدیگر را دیده و بیشتر مشغول انجام کارها و سرگرمی بیرون از منزل میشوند و این کم بودن در کنار هم و گرفتاریها و مشکلات باعث سردی روابط زناشویی و درون خانوادگی خواهد شد. کودکانی که در این خانوادهها رشد میکنند معنی محبت را کاملا درک نکرده و با آن بیگانه میشوند. یکی از راه کارهای موثر برای یاد دادن محبت به فرزندان از دوران کودکی، ابراز علاقه و محبت والدین به یکدیگر در برابر دیدگان فرزندانشان می باشد. همانگونه که ما خشمهایمان دا در جلوی آنها براحتی ابراز میکنیم باید بتوانیم محبت به یکدیگر را هم در برابر آنها ابراز کنیم. متاسفانه در جامعه ما این مساله نهادینه نشده و بهدلیل اعتقادات و تفکرات غلط اینگونه رفتار را قبیح و زشت میدانیم. اگر کودک از ما نحوه محبت کردن را یاد نگیرد و آنرا لمس نکند پس از کجا و چگونه باید آنرا بیابد؟ ریشه کم شدن محبت بین افراد جامعه کجاست و از کجا منشاء میگیرد و راه چاره برای آن چیست؟ آقای محسن سبزیان گفت: من مخالف این گفته هستم که همدلی و همنوع دوستی کم شده است، دلیل آن هم دیدن صحنههایی از همدلی و محبت هممیهنانمان در حال حاضر در اعتراضات اکنون در خیابآنها هستیم که حتی با نیروهای نظامی هم با اینکه به مردم حمله میکنند، با گذشت و محبت برخورد میکنند. آقای کریم ناصری گفت: به نظر من دو مقوله خشم و خشونت جدا از هم هستند. خشونت عمدتاً از نوع برخورد خانوادهها و تربیت فرزندان سرچشمه می گیرد اما خشم در مقابل میتواند بهدلیل ناحقیها باشد، مانند خشونت ماموران نظام و در مقابل خشم مردم که حق خود را میخواهند. خانم شهلا شاهسونی گفت: خشونت سرکوبگران بهدلیل نوع تربیت و شستشوی مغزی افراد در کودکی است و خشم مردم بهدلیل حقوقی هست که از آنها ضایع شده و به بیعدالتی گلهمند هستند. آقای سلمان یزدانپناه گفت: بهدلیل نوع برخورد حکومت در ۴۳ سال گذشته با مردم و همچنین نوع گزینش افراد برای کارهای نظامی و انتظامی و همچنین کارکنان دولت برای انتخاب افراد، این نوع خشونتها را در جامعه میبینیم. آقای سعید طائف گفت: بهنظر من خانواده به تنهایی در تربیت فرزندان تاثیرگذار نیست. زیرا همانطور که میبینیم ممکن است در یک خانواده دو فرزند با طرز فکر و برخورد متفاوت وجود داشته باشند.در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از منشی جلسه: عبدالمجید بازداران، مسئولین ضبط صدا و تصویر: کریم ناصری، احسان احمدی خواه و ادمینها: مرجان شعبان نژاد، آرشا کچوییان، سلمان یزدانپناه و سخنرانان: مهدی کریمی، سمانه بیرجندی، اسفندیار سنگری، شهلا شاهسونی، سعید طائف، حمید رضا تقی زاده و سایر مهمانان حاضر: محسن سبزیان، احمد غفوریان پیرنیا، سینا اشجعی، حسن حمزه زاده حیاقی، حسن امینی، ستاره خیرخواه، شایان اکبری، آیلار اسماعیلی، شبنم رضاوند، مریم حبیبی، منوچهر شفایی، رعفت صدیق، مینا آقا بیگی، امیرحسین کریمی، هومن خانلری، شاهین نجف زاده، پوراندخت ممتازیان، پریسا حبیبی، حامد غریبزاده، شایان ملااکبری ختم جلسه را در ساعت ۰۷: ۱۷ بهوقت اروپای مرکزی اعلام کردند. ,
علی خامنهای، جنایات و خیانتهایش به ملت ایران
صدرا مجیب یزدانی
علی خامنهای، خودکامه تمامت خواه ایران، این روزها هراسناکتر و مضطربتر از گذشته، نگران از دست دادن قدرت غاصبانه، نامشروع و غیر قانونی خویش میباشد. به همین علت، استبدادش شدت و غلظت بیشتری یافته است، به طوری که حتی انتقاد از ابراهیم رئیسی و دولت دستنشانده خود را هم برنمیتابد.علی خامنهای در دیدار با دست اندرکاران کنگره ملی شهدای عشایر که در ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ برگزار شده بود گفت :«تضعیف ایمان دینی تضعیف امید و خوشبینی به آینده کشور از جمله مؤلفههای جنگنرم علیه ملت است. القاء بیآیندگی، بنبست و این که مسئولان، اداره کشور را بلد نیستند از جمله کارهای بدخواهان ایران است و امروز هر کسی مردم را از آینده نا امید یا ایمان مردم را تضعیف یا مردم را به تلاشها و برنامه ریزیهای مسئولان بی اعتقاد یا بد بین کند چه بداند و چه نداند به سود دشمن کار میکند» در جواب باید گفت: چه کسی بیشتر از علی خامنهای توانسته ایمان دینی مردم را تضعیف کند و با ابزاری کردن دین جهت سرکوب، تحمیق و فریب مردم و ایجاد اختناق ،اکثریت جوانان کشور را دینگریز و دینستیز کند؟ چه کسی بیش از علی خامنهای توانسته امید و خوشبینی مردم را نسبت به آینده تبدیل به ناامیدی و یأس و افق دید آنان را تاریک کند بهطوری که در صد حیرتآوری از جوانان کشور دنبال مفری میگردند که خود را از شر وی و سرکوبگرانش و بنبستی که برای کشور ایجاد کرده خلاص کنند، تا شاید بتوانند در فضایی آزاد به آرامش و عدالت نسبی دست یابند. البته علیرغم این اوضاع اسفبار و سعی و تلاش بسیار حکومت جهت ناامید کردن مردم از تغییر نظام، مردم همچنان به تغییر نظام جمهوری اسلامی امیدوارند.چه کسی جز خودکامه متکبر ایران علی خامنهای میتوانست چنین دولت نالایق بیکفایت و ناکارآمدی را با سوءمدیریت شدید به مردم تحمیل کند که سقف تفکر رئیسش آن است که به مردم به چشم مساکینی بنگرد که منتظر یک وعده طعام از طرف دولت دستنشاندهاش میباشند؟ کدام دشمن بیشتر از علی خامنهای میتوانست این چنین آرامش و امنیت را از مردم سلب کند و ناامنی را در جامعه تا حدی گسترش دهد که جامعه ایران در ردیف پراسترسترین و مضطربترین جوامع در میان کشورهای جهان قرار گیرد؟ البته پرروشن است که هنگامی که جبار ایران از امنیت دم میزند منظورش امنیت شخص خود، اعوان و انصار و طرفدارانش میباشد که در صد اندکی از ملت ایران را تشکیل میدهند. اساساً میان امنیت علی خامنهای و طرفدارانش از یکسو و امنیت مردم از سوی دیگر نسبتی معکوس برقرار است. تمام تلاش وی بر این معطوف است که با ایجاد ناامنی در میان مردم، سکوت قبرستانی در جامعه ایران ایجاد کند آیا کسی مانند علی خامنهای میتوانست این چنین ثروت و سرمایه ملت را به غارت و چپاول برد و بخش عظیمی از این سرمایه را هزینهجاهطلبیها و قدرتطلبیهای خود کند و مابقی را در نهادهای پیدا و پنهانی که مستقیماً تحت امر و سلطه وی قرار دارند گردآوری کند و مردم را در فقر و فلاکت به خاک سیاه بنشاند؟آیا دشمنی جز علی خامنهای میتواند این چنین کشور را در خدمت بزرگترین دشمن تاریخی ایران یعنی روسیه قرار دهد و این طور کمر به خدمت پوتین فاشیست آدمکش ببندد و تمامی منافع ملت ایران را یکسره فدای منافع او و روسیه کند تا آنجا که پوتین و عواملش تصمیم بگیرند که ایران قرارداد برجام را امضاء کند یااز امضاء خودداری کند؟ در حقارت او همین بس که در ملاقات اخیر خود با پوتین به تملقگویی او پرداخت و در توجیه تجاوز نظامی پوتین یه اوکراین و ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت وی با بیشرمی دروغهای گوبلزی او را تکرار کرد: «چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید طرف مقابل با ابتکار خود موجب جنگ می شد». بعد از این ملاقات شوم و زیانبار برای ملت ایران مزدوران و سرسپردگان مطبوعاتی علی خامنهای مشغول زمینهسازی و توجیه برای همراهی با پوتین فاشیست و شرکت در جنگ علیه اوکراین شدهاند که تاوان کمرشکن آن به ملت ایران تحمیل خواهد شد.انصافا هیچ دشمنی جز او نمیتوانست چنین بلاهایی بر سر مردم بیاورد و اینگونه برای ملت فاجعه بیافریند چون دشمنان دیگر چنین سلطه و چنین قدرتی در ایران ندارند که بتوانند ایران را ویران کنند. حکایت جبار ایران علی خامنهای در دشمن دشمن گفتن حکایت آن دزدی است که هنگام فرار «آی دزد آی دزد » گفتنش بلندتر از تعقیب کنندگان می باشد که میخواهد رد گم کند، مردم را فریب دهد، اذهان و افکار عمومی را منحرف کند اما اکثریت قریب به اتفاق مردم در دام نیرنگهای او گرفتار نخواهند شد.همانطور که مکرر گفتهام باز هم میگویم مستبد امروز ایران علی خامنهای بزرگترین دشمن ایران و ملت ایران است.اگر او منکر این مدعاست، سر سوزنی جرئت و شهامت به کار بیاورد و خود را در معرض آراء عمومی قرار دهد.میدانم که هرگز چنین جرئت و شهامتی پیدا نخواهد کرد. تا زمانی که او بر این کشور حکومت می کند و سلطه جبارانهاش بر قرار است و تا زمانی که نظام استبداد دینی یعنی نظام ولایی موسوم به جمهوری اسلامی در این کشور مستقر باشد ایران کما فی السابق به قهقرا میرود و ویرانی و تخریب با سرعت بیشتری تداوم خواهد یافت. سید علی خامنهای مسئول اصلی شکنجه و جنایات در زندانهای ایران است! در سی و سه سالی که سید علی خامنهای رهبر شده است شکنجه و جنایتهای بسیاری در زندانها صورت گرفته است. با توجه به اینکه سازمان زندانها زیر نظر قوه قضائیه است و قوه قضائیه مستقیما زیر نظر سیدعلیخامنهای است و رئیس این قوه را سید علی خامنهای تعیین میکند. اینکه فکر کنیم که سیدعلیخامنهای در جریان شکنجه و جنایات در زندانها نیست یک اشتباه است. سیدعلیخامنهای در جریان شکنجهها و آزار زندانیان و جنایات در زندانهاست و گزارش روزانه میگیرد و این جنایات با فتوای خود رهبر و اطرافیان او صورت میگیرد.او باید استعفای خود را تقدیم ملت ایران کند و عذر تقصیر به پیشگاه ملت بیاورد و شر خود و اعوان و انصارش را از مردم ایران دور کند و قدرت غاصبانه و نامشروع و غیرقانونی خود را ترک کند تا صاحبان اصلی قدرت که مردمند بتوانند با برگزاری رفراندوم آزاد وحقیقی نظام مورد قبول خود را که به اعتقاد من نظام مورد قبول مردم، نظام جمهوری دمکراتیک سکولار است را انتخاب کنند.این روش، مسالمتآمیزترین و خشونتپرهیزترین و مدنیترین روش تغییر نظام است در غیر این صورت مردم با پیوند جنبشهای گوناگون نظیر( جنبش معلمان، کارگران، دانشجویان، زنان، کشاورزان بازنشستگان و…) جنبش سراسری ایجاد خواهند کرد و بالاخره علی خامنهای را از اریکه قدرت به زیر خواهند کشید و بساط نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی را بر خواهند چید. این اقدام حق مسلم ملت رنج دیده و تحت ستم ایران است
به پایان سلام کنم
مینا آقابیگی
جمهوری اسلامی درشهریورماه ۱۴۰۱در پی کشته شدن مهسا امینی و در آستانهی چهل سه سالگی حکومت داعشی خود، شاهد وسیع ترین اعتراضات مردمی علیه خود می باشد اعتراضاتی که که در سراسر کشور با شرکت زنان و دختران و گروه های مختلف مردمی همراه هست و ازطرفی پیر و جوان و کودک، زن و مرد، معترض وعابر؛ همه با باتوم ماموران امنیتی و آتش به اختیارهای حکومت داعشی هدف شیلک مستقیم قرار می گیرند ؛سران جمهوری اسلامی چهل سال از کیسه مردم خرج کردهاند و مدام هرجا که دستشان رسیده است، به اختلاس و دزدی از اموال عمومی و رشوه خواری دست زدهاند و سپس به توجیه آن پرداختهاند.
رژیم استبدادی جمهوری اسلامی ایران از بسیاری جهات هیچ تفاوتی با داعش ندارد. کارگزاران آن چون درندگان وحشی مردمان خود را به قتل می رسانند و مانند همه قدرت های سلطه گرماندن درقدرت هدف نهایی آنهاست بنابراین برای بقای خود به هر وسیله ای متوسل می شوند. به دنبال اعتراضات شدید؛ دستور شلیک به قصد قتل از سوی خامنه ای و بالاترین هرم قدرت صادر شد. واضح است که رژیم ضد مردمی و خونخوار ملاها می خواهد به هر وسیله ممکن شورش را به سرعت پایان دهد بنابراین سرکوب می بایست با پنهان کاری در سراسر کشور صورت می گرفت و تنها راه آن قطع اینترنت بود. هم اکنون روشن شده است که تعدادی کودک و نوجوان نیز در میان کشته شدگان هستند. شواهدی بسیار دردسترس است که رژیم منفورازسلاح سنگین در مناطق دور افتاده و مرزی و به خصوص منطقه عرب نشین وکرد نشین و نیزدرمناطق اطراف برای سرکوب استفاده شده است.طبق آخرین اخباررسیده جنایات رژیم به همین جا ختم نشده؛بلکه این بار دست به تجاروز دختران در ملاعلام زده؛ رژیمی که درخیابانها در مقابل چشم همه به دختران تعرض می کند؛درزندانها و بازداشتها چگونه رفتارمی کنند؟ متاسفانه بوی نفت مانع از آن می شود که دولتهای خارجی؛ بوی خون زنان و جوانان ما رااحساس کنند. این درحالی است که ایرانیان خارج کشورهمزمان با تظاهرات و اعتصابات سراسری در ایران و به دنبال فراخوان های از پیش اعلام شده، برای حمایت ازایرانیان بی دفاع که با دستهای خالی با حکومت داعشی و منفور رژیم جمهوری اسلامی در کف خیابانها می جنگجند؛ درمقابل سفارتخانههای ایران و دفاتر سازمان ملل متحد در کشورهای مختلف تجمع کرده و شعارهایی علیه جمهوری اسلامی سر داده و می دهند. وطن ما زخمی، مبهوت و سوگوار فرزندان خویش است و همهی ما در این غم جانگداز همراه هموطنانمان هستیم. پیروزی از آن ماست.
مهسا امینی
مینا انصاری
مهسا امینی دختری که تنها ۲۲ سال داشت. روزی موهایش را میبافد شالی سیاه و مانتویی بلند به تن میکند و از شهرستان محل زندگیاش به سمت پایتخت ایران، تهران سفر میکند. اگر این اولین سفرش به تهران میبود حتماً در مسیر به این میاندیشید که پایتخت چگونه جایی باید باشد؟ حتما باید جای قشنگی باشد، با خود میاندیشید که آن جا میتوانم کاخ نیاوران و گلستان را ببینم، میتوانم به موزهی ملی ایران بروم و در آنجا مرد پارتی، مرد نمکی و سنگ نبشتههای سه هزار ساله را ببینم مهسا با خود فکر میکرد پایتخت باید جای هیجان انگیزی باشد چرا که با دیدن کاخ سعدآباد و تماشای مجسمهی رضا شاه و آرش کمانگیر بهتر با تاریخ باشکوه ایران، پیش از شورش ۵۷ ، آشنا میشوم مهسا احتمالاً مانند هر دختر ایرانی دیگر باید عاشق فروغفرخزاد بوده باشد، حتماً در راه زیر لب شعرهای فروغ را زمزمه میکرد، شاید پیش خود فکر میکرد که تهران باید کمی هم ترسناک باشد، همانطور که در شبکههای اجتماعی دیده بود که زنان پایتختنشین و بقیه کلان شهرها چگونه سرکوب و تحقیر میشوند و چگونه مورد خشونت دژخیمان رژیم قرار میگیرند مهسا دچار دوگانگی شده بود. تمام این فکرها شعری از فروغ را به یاد او آورد، همان شعر بینظیری که به دفتر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»، متعلق بود زیر لب زمزمه کرد و این منم زنی تنها در آستانهی فصلی سرد و در ابتدای درک هستی آلودهی زمین و یأس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دستهای سیمانی نجات دهنده درگور خفته است و خاک، خاک پذیرنده اشارتی است به آرامش مهسا فارغ از همهی دردهای زن بودن در جامعهی مذهبی و در اجتماع سوگوار تجربههای پریده رنگ و این غروب بارور شده از دانش سکوت صبور، سنگین و سرگردان پیش میرفت و چگونه میشود به آن کسی که میرود اینسان فرمان ایست داد؟ دخترک ساده و زیبای قصهی ما، هرگز به فکرش هم نرسید که تنها ساعتی بعد جانش را با وحشیگری میگیرند، به جرم زن بودن به جرم زیبا بودن صدای سوت قطار به گوش رسید و چندی بعد قطار در ایستگاه مترو شهید حقانی ایستاد و مهسا همراه با برادرش از قطار پیاده شد. ساعت ۶ بعد از ظهر روز سه شنبه ۲۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ بود. هوا هنوز روشن بود چیزی نگذشت که چند زن سیاهپوش و مردانی خشونتطلب با حس کینهتوزی و خوی وحشیگری به او و برادرش حمله ور شده و مهسا با همراه با ضرب و جرح ربودند اما دو ساعت بعد او دیگر نمیتوانست نفس بکشد. نفسش را گرفته بودند، به ضرب تازیانه، دژخیمان رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی حالا دیگر جسم بیجان او بر روی تخت بیمارستان آرمیده بود، با مرگ دست و پنجه نرم میکرد. اما تنها دو روز دوام آورد و فروغ چشمانش برای همیشه خاموش شد این تنها گوشهای از جنایات جمهوری اسلامی است، هر روز هزاران مهسا، هزاران پدر و مادر و خواهر و برادر، در این مملکت، میمیرند و زنده میشوند، اما مرگ مهسا، مرگ دیگری بود. او با رفتننش شعلههای خشم فرو خوردهی یک ملت را بیدار کرد، خشمی که ۴۲ سال است در گلوی مردمان تحت ظلم، خفته بود و امروز بیدار شد و این قدرت زن ایرانی است مهسا نماد بیداری مردم ایران شد مهسا سمبل خاموش کردن آتش جهل دینی و برچیدن حکومت دیکتاتوری مذهبی آخوندی شد. در یک سمت میدان، جهل، خشونت، زن ستیزی، مذهب و دیکتاتوری است و در طرف دیگر آتش شعله ور شدهی خشم مردمی صلحطلب و آزادیخواه و ایستادگی مردم خستگیناپذیر که در پیاحیای فرهنگ و تمدن کهنشان که همان صلح و دوستی و آزادگی و برابری و راستی است اما همیشه نور بر تاریکی، دانش بر جهل و صلح بر جنگ پیروز خواهد شد.
جایگاه زن در جمهوری اسلامی ایران
صادق فرخی قصرعاصمی
جایگاه زن در قانون اساسی: مطابق اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. در اصل بیست و یکم این قانون وظایف دولت در قبال تلاش در راستای احقاق زنان بیان و تأکید شده است که دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد:1ـ ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او.2ـ حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند، و حمایت از کودکان بی سرپرست.3ـ ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده.4ـ ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بیسرپرست جایگاه زن در جمهوری اسلامی ایران، حجاب اجباری و شکنجه: جامعه ایران شاهد رفتار طغیانی دختران و زنانی است که این روزها در گوشه و کنار ایران با برداشتن حجاب خود در عرصه عمومی برآنند فریاد «نیمه دیگر» جمعیت ایران را به گوش کسانی برسانند که گویا مدتهاست توانایی شنیدن صدای مردم را از دست دادهاند با آنکه این پدیده دارای اهمیت نمادین ویژهای در شرایط کنونی ایران است اما برای درک بهتر آن شاید باید به سراغ زمینه و چند و چونی رابطه پرتنش جمهوری اسلامی با زنان رفت و به رنجهای بیپایانی اشاره کرد که حدود چهاردهه تبعیض، تحقیر، نابرابری و سرخوردگی به بخشی از زندگی روزمره آنها تبدیل شده است حجاب اجباری در جمهوری اسلامی ایران که میراث اندیشههای مرتجعانه روحالله خمینی است و با هدف راندن زنان به پستوی خانهها اجرایی شد، در طول چهار دهه گذشته، حقوق نیمی از جمعیت ایران را نقض کرد. در همه این سالها، زنان برای دستیابی به حقوق انسانی خود پایدارتر شدند و حکومت ایران را به جایی رساندند که به شکست خود در اجرای قوانین مربوط به حجاب اجباری اقرار کند یا دستکم با صرف بودجههای هنگفت و تعیین روزهایی به نام «حجاب و عفاف» با هدف به حاشیه راندن زنان، آخرین زورهای خود را بزند. شمشیر خمینی علیه زنان ایران: سران حکومت ایران همواره ادعا میکنند که حجاب اجباری را با استناد به احکام شرعی اسلام اجرا میکنند. در نقطه مقابل آنان، دینپژوهانی ایستادهاند که تأکید میکنند حجاب توجیه شرعی ندارد و در قرآن، کتاب دینی مسلمانان، هیچ جا به آن مستقیماً اشاره نشده است. از نظر آنان، مذهب برای حکومت ایران حکم دستاویزی را دارد که با توسل بر آن، میتوانند زنان را محدود کند و منشور جهانی حقوقبشر را که بر حق انتخاب عقیده و پوشش تأکید دارد، زیر پا بگذارند. خمینی از همان روزهای اول فهمیده بود که جنبش زنان پایههای حکومتش را متزلزل خواهد کرد؛ برای همین بود که ابتدا جامعه سنتی و مذهبی را مقابل آنان قرار داد و سپس با دستور راهاندازی کمیته انقلاب اسلامی، از زنان ایرانی زهرچشم گرفت. نخستین تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری صبر خمینی برای پنهان کردن تفکرات زنستیزانهاش زیاد نبود. او کمتر از یک ماه پس از انقلاب اسلامی، در ۱۶ اسفند ۱۳۵۷، در جمع طلاب قم به صراحت گفت که زنان باید با «حجاب اسلامی» بیرون بیایند. خمینی به حضور بدون پوشش زنان در ادارات تاخت و هرگونه حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی را به رعایت حجاب اسلامی مشروط کرد. سخنان او در روزنامههای آن زمان با تیترهایی همچون «خواست امام این است که حجاب اسلامی در مملکت رعایت شود» بازنشر شد و روزنامه کیهان تیتر زد: «زنان باید با حجاب به ادارات بروند». بعد از آن، هم عوامل حکومت از ورود زنان بدون حجاب به ادارات جلوگیری کردند. در واکنش به این اقدام، روز ۱۷ اسفند، مصادف با هشتم مارس، روز جهانی زن، گروههای مختلف زنان در سراسر ایران با برگزاری تظاهرات اعتراضی، شعارهایی همچون «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» و «آزادی جهانی است، نه شرقی، نه غربی است» سر دادند. بدین ترتیب مراسم روز جهانی زن در نخستین سال بعد از انقلاب اسلامی به تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری تبدیل شد. این تظاهرات در روزهای بعد هم ادامه یافت اما حکومت ایران که از همان ابتدا بنیانش بر سرکوب زنان، استوار بود، عواملش را به خیابانها فرستاد تا در پاسخ به زنان معترض شعار دهند «یا روسری یا توسری».
برای …
شروین حاجی پور
برای توی کوچه رقصیدن / برای ترسیدن به وقت بوسیدن
برای خواهرم ، خواهرت ، خواهرامون / برای تغییر مغزها که پوسیدن
برای شرمندگی ، برای بی پولی / برای حسرت یک زندگی معمولی
برای کودک زباله گرد و آرزوهاش / برای این اقتصاد دستوری
برای این هوای آلوده / برای ولیعصر و درختای فرسوده
برای پیروز و احتمال انقراضش / برای سگهای بیگناه ممنوعه
برای گریههای بی وقفه / برای تصویر تکرار این لحظه
برای چهرهای که میخنده / برای دانش آموزا ؛ برای آینده
برای این بهشت اجباری / برای نخبههای زندانی
برای کودکان افغانی / برای این همه ” برای غیر تکراری ”
برای این همه شعارهای توخالی / برای آوار خونههای پوشالی
برای احساس آرامش / برای خورشید پس از شبای طولانی
برای قرصهای اعصاب و بی خوابی / برای مرد، میهن، آبادی
برای دختری که آرزو داشت پسر بود / برای زن زندگی آزادی
زن، زندگ، آزادی از نگاه تصویر