ماهنامه بشریت شماره ۲۵۰

آرشیو نشریه بشریت

 

روی جلد پشت جلد

فهرست مطالب ماهنامه بشریت شماره ۲۵۰

 

لیست تازه‌های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
۴
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو اسفندماه ۱۴۰۰
سمانه بیرجندی، پوریا طالب‌زاده، مجید قادری‌نژاد
۵
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان اسفندماه ۱۴۰۰
سمانه بیرجندی
۵
گزارش آماری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران اسفندماه ۱۴۰۰
محمدرسول پورتندرست
۵
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه اروپا مارس ۲۰۲۲
ساناز تنهایی
۶
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از محیط زیست مارس ۲۰۲۲
ساناز تنهایی
۸
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان مارس ۲۰۲۲
سمانه بیرجندی
۱۴
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر مارس۲۰۲۲
پریا ترابی
۱۹
گزارش سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران مارس ٢٠٢٢
مصطفی منیری
۲۲
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان مارس ۲۰۲۲
سمانه بیرجندی
۲۸
گزارش سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی مارس ٢٠٢٢
لیلا ابوطالبی
۳۳
منافع جمهوری اسلامی از حمله‌ی روسیه به اوکراین
مصطفی منیری
۳۸
لایحه صیانت، کرامت و تأمین امنیت بانوان در مقابل خشونت- قسمت سوم
مریم حبیبی
۳۸
قربانیان معصوم
ناشناس
۳۹

 

مدیر مسئول: منوچهر شفائی

هیئت تحریریه:

سردبیر: شبنم رضاوند

امور فنی و اینترنت: حسین بیداروند

طرح روی جلد و پشت جلد: محسن سبزیان،  فرزاد داربویی

صفحه آرا: مصطفی منیری

ویرایش: مینا آقابیگی، نرگس مباشری‌فر، ساناز تنهائی، لیلا ابوطالبی آدرگانی، لیدا اسدی‌فر، پوریا طالب‌زاده، ندا غفاری گوندغدویی

چاپ و توزیع: مصطفی حاجی‌ قادر مرحومی  chap@bashariyat.org

 

آدرس:

VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.

Postfach: 52 42

30052 Hannover – Germany

Tel.: +49163 2611257

Emailmahnameh@bashariyat.org

info@bashariyat.org

Website:www.bashariyat.org

توضیحات

1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود.

2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.

3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.

4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمی‌باشد.

ماهنامه بشریت

منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

با توجه به نقض مستمر و برنامه‌ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی‌ به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،

ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های آن، با اعتقاد راسخ به:

۱- آزادی‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

۲- برابری حقوق زنان و مردان

۳-جدایی دین از دولت

۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی

و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.

۱- آگاهی‌رسانی ‌با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه‌ها

۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی ‌به منظور آگاهی‌رسانی و افشاگری

۳-همکاری و همیاری ‌با دیگر نهادهای حقوق بشر

۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )

۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی

ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می‌نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه‌ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

 

 

لیست تازه‌های کتابخانه اینترنتی کانون

مهدی گلسفیدی

  1. 1. نبردگاه ذهن: اثر جویس مایر، عملکردهاى انسان مستقیماً از افکارش نشأت مى گیرد، و بسیارى از مشکلات مردم از الگوهاى فکریش است، مشکلاتى که در زندگى شان تجربه مى کنند، در حقیقت زاییده این افکار است. ذهن میدان مبارزه است. این یک ضرورت حیاتى است که ما افکارمان را با افکار خداوند، تطبیق دهیم. زیرا هر چه بیش تر افکارمان را براى بهتر شدن، تغییر دهیم، زندگیمان نیز در راستاى بهتر شدن، تغییر بیش ترى خواهد کرد. جویس مایر در نبردگاه ذهن توجه خواننده را به دژهایى که شیطان در ذهن انسانها برپا مى کند تا او را به اسارت و تباهى بکشد، سوق مى دهد و اسلحه هاى لازم براى شکستن دژهاى شیطان را در اختیار خواننده مى گذارد.
  2. 2. شناخت نظام‌های تئاتر: برشت، گرتفسکی، پیتر بروک و

مؤلف: شومیت میتر، ترجمه: عبدالحسین مرتضوی، میترا علوی طلب این کتاب در زمینه‌ی سنجش تکنیک کارگاه‌های تئاتر نگاشته شده با بهره‌ گرفتن از آموزش دانشگاهی و تجارب عملی به ارزیابی سه سرمشق اصلی در هنر نمایش یعنی استانیسلاوسکی، برشت و گروتفسکی و تاثیر آرای این سه تن در کار پیتربروک اختصاص یافته است. در مقدمه آمده است: نگارنده، طیفی از روش‌های اجرایی فراهم آورده که در پرتو آن، شمای کلی تئاتر امروز جهان، امکان بروز و ظهور می‌یابد. بدین معنا که در نظام استانیسلاوسکی، روش‌هایی که مبتنی بر بازنمایی هستند؛ در شیوه‌ی برشت، تئاتری که بر فرانمایی استوار است و در روش گروتفسکی، ترکیبی از روش‌ها و آموزه‌های تئاتر شرق و غرب و سرانجام در کار پیتربروک، آن چه در معنایی کلی، تئاتر تجربی نام گرفته است، نمودار می‌شود.

  1. 3. داوود گوژپشت: نویسنده: صادق هدایت، او از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران است و بسیاری از محققان رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران می‌دانند. به گفته خود هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیات جهان در مدرسه سن‌لویی، مدرسه فرانسوی‌ها، بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیات جهان آشنا می‌کرد. دو سال پس از فارغ‌التحصیلی از مدرسه سن لویی در ۱۳۰۵ با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شد و در رشته ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. شخصیت اصلی جوانی است به نام داود، که به داوود گوژپشت معروف است. همه او را قوزی می‌کنند. به خاطر قوزی که دارد مسخره‌اش می‌کنند و سربه‌سرش می‌گذارند. روزی نزدیک غروب، آهسته‌آهسته از شهر خارج می‌شود و در حاشیه شهر قدم می‌زند و بدبختی خودش فکر می‌کند. اینکه همه او را مسخره می‌کنند و هیچ کس حاضر نیست با او حرف بزند و همصحبت شود. هیچ دختری حاضر نیست با او ازدواج کند. و …. داوود به سگی می‌رسد که بیمار، افتاده است. از سگ می‌گذرد و در تاریکی اول شب به دختری می‌رسد که گوشه‌ای نشسته و عینک دودی به چشم دارد.
  2. 4. ایمانى منطبق با عقل و برهان: اثر پل لیتل، آیا خدا وجود دارد؟ اگر خدا وجود دارد پس چرا این همه رنج و بدبختى دامنگیر انسان مى‌شود؟ و آیا علم با کتاب مقدس مغایرت دارد؟ بررسی تاریخ زندگی فلاسفه نشان می‌دهد که عقاید آنان همواره با ظهور فیلسوف بعدی دستخوش تکامل، دگرگونی و گاهی هم بطلان کامل گردیده است. برخی از این فلاسفه منکر وجود خدا بوده‌اند و بقیه نیز وجود او را انکارناپذیر و لازم دانسته‌اند. به‌دیگر سخن، ایمان به خدا به فیلسوف بودن یا نبودن بستگی ندارد. آقاى لیتل در این کتاب با ارائه مدارک مستند از منابع گوناگون روانشناسی، فلسفی و علمی کوشیده است به پرسش‌های ژرف در مورد مسیحیت و خداشناسی پاسخ گوید.

۵. پیامبر دروغین: نویسنده: بهزاد پوربیات، اکثریت مردم دنیا به خداوند اعتقاد دارند. چه واقعا وجود داشته باشد و چه نداشته باشد. اگر وجود نداشته باشد که هیچ، ولی اگر وجود داشته باشد به یقین اولین انتظارش از ما انسان‌ها این است که حرف هر دروغگویی را باور نکنیم و با عقل و منطقی که به ما داده است راهی را برویم که واعا راه خداست و راه دروغگویان نیست. تاکنون ادیان بسیاری در جهان آمده‌اند و همگی نیز موسسانی داشته‌اند که خود را نماینده و فرستاده‌ی خداوند معرفی کرده‌اند. هریک از این ادیان به نحوی در میان گروهی از مردم نفوذ کرده و با کتابی که آن را کتاب خداوند نامیده، قرن‌ها در طول تاریخ امتداد یافته و به زمان امروز رسیده است که دین اسلام و موسسش یکی از آنهاست.

  1. 6. قحطی بزرگ: اثر محمدقلی مجد، با وجود بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ ضربات و خسارات جبران‌ناپذیری بر پیکر میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بی‌محابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران، در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارای سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بی ثباتی را دامن زد و به تشدید ضعف دولت مرکزی و وخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بی‌طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریبا به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارت و خرابی تحمل کرد. در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد؛ قحطی‌ای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیروهای بیگانه، به ویژه قوای انگلستان، در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ و در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باور نکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
  2. 7. دیدن و چشیدن عیسی مسیح: اثر جان پایپر، عیسی مسیح، آن کسی که از الوهیت برخوردار است؛ و شخصیتش در کتاب‌ مقدس مکشوف گشته، دارای زیبایی روحانی و کمال منحصر به فردی است که مستقیماً با جانهای ما سخن می‌گوید؛ و ندا سر می‌دهد: بله، چنین است. این حقیقت مثل آن است که وقتی به خورشید می‌نگریم، کاملاً واضح و بدیهی است که می‌دانیم خورشید، روشن و تابان است؛ یا وقتی عسل را می‌چشیم، می‌دانیم که طعمش شیرین است. عمق و پیچیدگی شخصیت عیسی، قالب ذهنی نه چندان ژرف ما را در هم می‌شکند. او کاتبان مغرور را با حکمتش متحیر کرد. ولی برای کودکان، قابل درک بود و او را دوست می‌داشتند. با یک کلام، طوفان خروشان را آرام نمود، اما خودش را از صلیب پایین نیاورد.
  3. 8. نیمه تاریک وجود: نوشته دبی فورد ترجمه فرناز فرود، در این کتاب دبی فورد، راوی خوش‌‌سخن تجارب خود و دیگران در مورد پذیرش همه ویژگی‌های انسانی می‌‌باشد. نویسنده با تشریح فراز و نشیب مسیر زندگی خود و ماجرای کسانی که با شرکت در دوره‌‌های آموزشی او توانسته‌اند اتاق‌‌های بسته روح دردمند خود را بازگشایی کنند و بدون هراس چشم در چشم ویژگی‌‌های مطرود وجودشان دوخته و آن‌ها را در آغوش بگیرند، تمرین یگانه شدن با خویشتن را نکته به نکته و مو به مو آموزش داده است. این کتاب بیان داستان‌گونه از تجربیات همایش‌ها و کلاس‌های عملی برگزار شده توسط خود دبی فورد است. افراد با خواندن این کتاب در مواجهه اژدهای درون خود دچار هراس و بهم‌ریزی ذهن و روان میشوند؛ شاید تنها سلاح خواننده در غلبه بر این ترس صداقت با خود و توجه به گفتگوهای درونش باشد تا بتواند مطالب کتاب را تا انتهای آن همراهی نماید، نکته‌ای که نویسنده به تکرار صحه می‌گذارد و صد البته این خود در ادامه مسیر، چالشی نفس‌گیر و طاقت‌فرسا در بر دارد. آزاد شدن انرژی زیاد روانی و کاهش تنش و اصطکاک درون خود و مابین دیگران و حسی از جنس زلالی حاصل همراهی صادقانه با نویسنده این کتاب است.
  4. 9. ملاحظاتی در تاریخ ایران، علل تاریخی عقب‌ماندگی‌های جامعه ایران: نوشته علی میرفطروس، در مقدمه کتاب مینویسد: بررسى تاریخ اجتماعى ایران، شناخت جنبش‌ها و جریان‌هاى تاریخی‌فرهنگى، آگاهى از چگونگى حملات و هجوم‌هاى پى‌درپى اقوام بیگانه و قبایل بیابانگرد و نتایج ویرانگر این حملات در فروپاشى مناسبات اقتصادى‌اجتماعى و گسست‌هاى فرهنگى ایران و خصوصا آگاهى از حمله اعراب و چگونگى استقرار اسلام و نتایج اجتماعى‌فرهنگى آن در حیات تاریخى جامعه ما، از جمله مسائل مهمى هستند که باید به آنها پرداخت، زیرا این گذشته تاریخى ضمن اینکه بخش بزرگى از هویت تاریخى و آگاهى ملی ما را شکل مى‌دهد، در عرصه پراتیک اجتماعى نیز عامل مهمی در چگونگى رفتار اجتماعى و روحیه فرهنگى ما بشمار مى‌رود. بررسى تاریخ اجتماعى ایران ضمن آشنا کردن ما با انبوهى از جنبش‌هاى عدالتخواهانه و بسیارى از متفکران آزاداندیش، باعث غناى حافظه تاریخى جامعه نیز مى‌گردد و ما را در برخورد با مسائل اجتماعى و مذهبى آینده، هوشیارتر مى‌سازد. کتاب حاضر بر اساس ملاحظات خویش تنها نگاهى کوتاه است بر پاره‌اى از مسائل تاریخ اجتماعى ایران. شرایط دشوار خارج از کشور و فقدان امکانات، اسناد و مدارک لازم، باعث گردیده تا مسائل مطروحه در این کتاب از انسجام کافى برخوردار نباشند، هم از این رو است که مولف معتقد است که هر یک از مسائل مطروحه در این ملاحظات، تحقیق و تدقیق بیشترى را طلب مى‌کند. بى‌شک پاره‌اى از تحلیل‌ها و نتیجه‌گیرى‌هاى این کتاب، خوش‌آیند بعضى از خوانندگان نخواهد بود، اما امیدوارم که این دوستان با بردبارى و متانت، ضمن تامل در محتواى کتاب و نقد و بررسى آن، در شناخت بهتر تاریخ ایران و اسلام همت نمایند.
  5. 10. برکت یا لعنت؟ شما انتخاب کنید: اثر: درک پرینس، موضوع این کتاب برکت و لعنت بر طبق تعلیم کتاب مقدس است. برکتها و لعنتها موضوع مرکزى تمامى مواجهه هاى خدا با نسل بشر است. این موضوع را مى توان به تنه درختى که شاخه هایش از جهت هاى مختلف رشد مى کند، تشبیه نمود. ممکن است در زندگى با افرادى روبرو شویم که همواره آکنده از نومیدیها، نگرانیها، افسردگیها و یا حتى فجایع مصیبت بار باشند، به گونه اى که این داستان هرگز پایان نمى یابد. در مقابل افرادى هم هستند که هیچ مشکلى ندارند و زندگى آنها طورى ایدآل است که نمى توان واقعى بودنش را باور کرد. در هر دو مورد نیروهایى درکارند که سرنوشت هر انسان را چه خوب و چه بد تعیین مى کنند. کتاب مقدس این موضوع را تحت عنوان برکتها و لعنتها معرفى مى کند. و همچنین کتاب مقدس به ما نشان مى دهد که چگونه با این نیروها مواجه شویم که از تاثیرات سودمند یکى بهرمند شویم و خودمان را از تاثیرات مخرب دیگرى حفظ کنیم.
  6. 11. زبده تاریخ کرد و کردستان جلد دوم: اثر محمد امین زکى بیگ ️ترجمه یدالله روشن اردلان، به معرفی حکومت‌های باستانی و تاریخی مردم کرد و منسوبان این قوم اختصاص دارد .حکومت‌های معرفی شده در کتاب عبارت‌اند از :سالاریه، آذربایجان، دوستکی و مروانی، برزیکانی، ایوبی، زندیه، اتابک لر بزرگ، لر کوچک (خورشیدی)، بنی اردلان، امارت براخوی، شدادیه، ملک کرد، امارت‌های مستقل قوم کرد (امارت بنی جزیره و دیرسم، امارت بین جزیره و کلس، امارت‌های بین جزیره و خوی، امارت جنوب حکاری، امارت بین عنانه در حلوان) و نیز عشایر کرد شرق ایران . مولف کتاب که خود از اقوام کرد است و از محققان و سیاستمداران برجسته کشور عراق به شمار می‌آید در این مجلد، مشاهیر سیاسی، اجتماعی و نظامی قوم کرد را معرفی نموده، همچنین نسب‌نامه آنها را با استناد به ماخذ فراوان و معتبر درج کرده است .مترجم کتاب نیز که از اقوام کرد و کردشناس است با افزودن پیوستهایی به این مجلد، نسب‌نامه خاندان اردلان را همراه با ذکر اسامی این خاندان در قالب جدول‌های نسب‌شناسی متنوع فراهم آورده است.

۱۲. شهید جاوید: نوشته صالحی نجف آبادی، کتاب ممنوعه و نایاب شهید جاوید شاید جنجالی‌ ترین و بحث‌ برانگیزترین کتابی است که در طول تاریخ تا به امروز درباره‌ عاشورا نوشته شده است. سال‌ های آغازین دهه‌ پنجاه، حمایت یا رد این کتاب و نویسنده ‌اش نقل هر روضه و منبر بود و دو قطبی شدیدی بین مذهبی ‌ها بر سر رد و اثبات آن ایجاد شده بود. شهید جاوید از حیث گشودن رویکردی بدیع و جسورانه در فهم واقعه‌ عاشورا اهمیت فراوانی دارد. رویکردی آشکارا برخلاف رویکردهای سنتی دیرپا در روایت و تفسیر عاشورا. این کتاب در سال ۱۳۴۹ در قم منتشر شد. انتشار آن در آن زمان جنجالی بزرگ در پی آورد و آوازه در ایران افکند، آوازه‌ای که پژواک آن هنوز پس از نیم قرن طنین ‌انداز است. جدای از کتاب و نویسنده ‌اش، غوغای حول آن در دهه پنجاه، خود یکی از رخدادهای مهم فکری و سیاسی در قلمرو دین و سیاست ایران شیعی است و در این باره اکنون سخنی نمی‌توان گفت. صالحی نجف ‌آبادی، اهل علم بود و تحقیق و نقد بود.

 

 

گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو اسفند ماه۱۴۰۰

سمانه بیرجندی، پوریا طالب زاده ، مجید قادری نژاد

موضوع عنوان خبر اسفند ماه بهمن ماه
اخبار عمومی وضعیت دانشگاه‌ها 0 6
اخبار محاکمه بازداشت 5 14
احضار و بازجویی 4 8
احکام صادره 10 9

برای آگاهی بیشتر:

این گزارشات آماری از میان80 خبر سانسور شده شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته که تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد، در طول اسفند ماه تهیه شده است.

 

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از 25 تا ۳۰ درصد واقعیت های جامعه باشد.

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو که از رسانه های داخلی و خارجی مانند: هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین و دانشجو آنلاین جمع آوری گردیده است. همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق جوان و دانشجو در دی ماه همکاری کرده اند عبارتند از: احسان احمدی‌خواه، آزاد بهرامی، مهدی افشارزاده، عباس منفرد، آرش احمدی، نیلوفر جلیلی، هستی عبدالهی اصل، پوریا طالب‌زاده، سمانه بیرجندی، مهناز ترابی، داوود واحدی پور، امبرحسین کریمی، میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

http://daneshjoo.bashariyat.org

 

 

 

گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان اسفند ماه 1400

سمانه بیرجندی   

بهمن اسفند موضوع ردیف
6 4 بازداشت ها 1
8 5 صدور اجرای حکم 2
3 3 علمی – فرهنگی 3
6 6 کمبودها و محرومیت ها 4
1 3 لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها 5
5 5 مطبوعات 6
3 7 هنرمندان زندانی 7
2 9 اعتراضات ، انتقادات و تجمعات 8
1 0 آزادی زندانیان مطبوعاتی 9
16 38 اجتماعی 10

 

برای آگاهی بیشتر: این گزارشات آماری از میان بیش از 73خبرمنتشر شده در اسفند ماه 1400تهیه شده است.

 

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشداین گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ، هرانا ، ایرنا ، ایلنا ، هنر آنلاین ، باشگاه خبرنگاران جوان ، خبرگزاری فارس ، کیهان ، همشهری آنلاین و مهرنیوز  جمع آوری گردیده است.

 

اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق هنر و هنرمندان همکاری نموده اند عبارتند از: سید اسماعیل هاشمی  مهدی گلسفیدی ،رزا جهان بین، سمانه بیرجندی،.مرضیه مهدیه ،اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:   http://honar.bashariyat.org

 

 

گزارش ماهیانه نقض حقوق ورزش و ورزشکاران اسفند ماه ۱۴۰۰

محمدرسول پورتندرست

جدول گزارش مقایسه ای نقض حقوق ورزش و ورزشکاران  بهمن و اسفند1400

ردیف موضوع بهمن اسفند
۱ حق خدمات اجتماعی 11 ۷
۲ حق مسئولیت نسبت به جامعه 39 ۵۰
۳ حق ارزش انسانی و حقوق انسانی 38 ۳۰
۴ عدم تبعیض 11 ۵
۵ حق دنیای زیبا و آزاد 5 ۱۰
۶ حق امنیت اجتماعی و امنیت کار 62 ۵۰
۷ حق تظاهرات برائت و محاکمه قانونی 1 ۰
۸ حق آزادی عقیده و بیان 12 ۲
۹ حق برابری 20 ۱۹
۱۰ حق پناهندگی و اقامت و ملیت 2 ۰

برای آگاهی بیشتر:  این گزارشات آماری از میان بیش از ۳۲۰ خبر در طول ماه اسفند تهیه شده است.

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.

 

این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند همشهری آنلاین، خبرگزاری فارس، خبر گزاری تسنیم، ورزش سه، ایلنا، ایرنا، ایسنا، گروه ورزش خبرنگاران جوان، شبکه اطلاع رسانی هرمز، شبکه اطلاع رسانی دنا، خبرگزاری دی، پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، خبر ورزشی جمع آوری گردیده،  تهیه شده است.

 

همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران درمرداد ماه همکاری کردند:  بانوان زهرا رهایی ، زهره میرخوند چگینی، نگار سنمار، زهره حق باعلی  و پریچهر سهرابی. آقایان مصطفی مصطفی نیا، محمد حسن حسن زاده مهرآبادی، مصطفی گودرزی و نریمان حسینی نژاد، احسان احمدی خواه ، مهدی کریمی و فرشاد اعرابی و محمد رسول پورتندرست اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:

 

varzesh.bashariyat.org

 

 

 

گزارش جلسه نمایندگی اروپا مارس ۲۰۲۲

ساناز تنهایی

جلسه سخنرانی نمایندگی اروپا در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۲۲ راس ساعت ۱۳:۰۰ بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و پخش مستقیم از تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول خانم ستاره دژم ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش ۱- نازنین فانی گزارش و تحلیل موارد نقض شده حقوق بشر ایران در اسفندماه ۱۴۰۰ را ایراد فرمودند: خبر: حدود ۷۰۰ تن از کارگران شرکت موتوژن تبریزاز محل کار خود اخراج شدند. اخراج این کارگران در پی اعتصاب ۹ روزه آن ها در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان صورت گرفته است. اهداف سند۲۰۳۰یونسکوهدف ۳-تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین هدف ۸- ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کاملو مولد و شغل مناسب برای همه هدف ۱۶ ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار و دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح مواد اعلامیه جهانی حقوق بشرماده ۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون ماده ۲۲- حق امنیت اجتماعی فرهنگی ومالیماده ۲۳- حق امنیت کار خبر: ماموران ستاد اجرای فرمان امام جهت مصادره منزل حسن صادقی و فاطمه مثنی به منزل این شهروندان مراجعه کردند. این دو پیشتر به حکم دادگاه انقلاب علاوه بر مجموع ۳۰ سال حبس به مصادره محل کسب و محل سکونت نیز محکوم شده بودند. در اسفند ماه سال ۹۷ محل کسب آنها مصادره شد. «ماموران به منزل این شهروندان مراجعه کرده و پیشنهاد دادند مبلغی معادل یک چهارم ارزش منزل فعلی آنان را داده اند. پیشنهادی که با مخالفت آنها رو به رو شده است. از سوی دیگر وضعیت سلامتی فاطمه مثنی هم خوب نیست و استرس ناشی از این فشارها حالشرا بدتر میکند. » اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو: هدف۱۶- ترویج جوامع صلح طلبو فراگیربرای توسعه پایدار، دسترسی بهعدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو وفراگیر در تمام سطوح مواداعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده ۷-همه در برابر قانون مساوی هستند ماده ۸-رعایت حقوق انسانی توسط قانون ماده ۹-عدم توقیف، حبس یا تبعیدغیرقانونی ماده ۱۰-حق محاکمه قانونی برای همه ماده۱۷-حق مالکیت شخصی ماده۲۲-حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی خبر: کمال عباسیوند شهروند اهل بوکان، جهت اجرای حکم حبس راهی زندان این شهر شد. وی پیشتر توسط شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری بوکان، به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده. این شهروند در دی‌ماه سال جاری توسط شعبه دادگاه کیفری بوکان به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. آقای عباسیوند در تاریخ ۳ مردادماه، توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه پاسدارن در بوکان بازداشت و سپس به بازداشتگاه اطلاعات سپاه ارومیه منتقل شد. این شهروند پس از ۳۵ روز بازداشت با تودیع قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به شیوه موقت تا پایان مراحل دادرسی از زندان بوکان آزاد شده بود. اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو: هدف ۱۶- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوحمواد اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده ۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون ماده ۹- عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی ماده ۱۰-حق محاکمه قانونی برای همه. خبر: در جریان اعتراضی فرهنگیان، شماری از معلمان شاغل و بازنشسته در مقابل ساختمان اداره آموزش و پرورش اراک، تجمع کردند. «اجرای کامل قانون رتبه بندی فرهنگیان شاغل و قانون همسان سازی حقوق بازنشستگان»، «رسمی شدن نیروهای استخدام موقت، نیروهای خدمات آموزشی، آموزشیاران نهضت و مربیان پیش دبستانی»، «پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان سال ۱۴۰۰»، «بهبود معیشت نیروهای خدماتی»، «اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی»، «آزادی معلمان زندانی»، «آموزش رایگان و با کیفیت برای دانش آموزان»، «پرداخت بیمه دانش آموزان» و همچنین «تشکیل کلاسهای درس با ظرفیت حداکثر ۱۶ دانش آموز» از جمله مطالبات معلمان معترض است. اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو: هدف٣-تضمین زندگى توأم با سلامت هدف۸-ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و شغل مناسب برای همه هدف١۶ ترویج جوامع صلح جو و دسترسى به عدالت براى همه و ایجاد نهادهاى مؤثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۸-رعایت حقوق انسانی توسط قانون ماده۲۲-حق امنیت اجتماعی، فرهنگی و مالی ماده۲۳حق امنیت کار.

بخش ۲- خانم فیروزه دهبزرگی بررسی هدف ۱۰ سند ۲۰۳۰ یونسکوو مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: هدف ۱۰ یونسکو ۲۰۳۰: کاهش نابرابری در کشورها و بین آنها. برابری یعنی برابری حقوق انسانی، یعنی تمام حقوق یک انسان که حتی قبل از تولد او تا زمان مرگ در مسیر زندگی برای او در تمام ابعاد و جنبه های اجتماعی شامل می‌شود. ابتدایی و اولین حق هر انسانی، زنده بودن، حیات، زندگی و نفس است. خوراک، پوشاک و لباس، سرپناه و مسکن، تحصیل، شغل و کار، بهداشت و درمان پزشکی، ورزش و تفریح، دین و مذهب و اعتقادات فردی، ازدواج همه و همه حقوق انسانی تک تک انسانها به شکل برابر در هر کجای دنیای هستی که باشد. در سال ۱۳۹۶ با مخالفت علی خامنه‌ای رهبر ایران با پذیرش اجرای۱۷ اهداف یونسکو و در اصل رسیدن به حقوق برابر برای تمام شهروندان ایرانی در جامعه اسلامی ایران به یک آرزو تبدیل شد که ۴۳ سال است برای مطالبه حقوق خود هم در داخل ایران و هم ایرانیان تبعید شده به خارج برای آن مبارزه می‌کنند. از حجاب اجباری تا نوشیدن مشروبات الکلی، انتخاب رشته های تحصیلی برای دختران و پسران تا عرصه سیاست و حکومت داری، تخصیص جایگاه های شغلی بیشتر برای مردان، عدم دسترسی برابر و عادلانه همه مردم در شهر ها و روستاها، در بخش ورزش که وجود ممنوعیت ورزش‌های شنا و ژیمناستیک و رزمی و زورخانه ای برای زنان، به رسمیت شناختن مذهب شیعه اسلام در ایران با توجه به وجود گوناگونی اعتقادات و دینی دیگر مثل سنی و حنفی اسلام و یهودی و مسیحی و زرتشتی و بهایی، ازدواج های اجباری و کودک همسری و قوانین نابرابر و ظالمانه مربوط به آن، نداشتن حق طلاق برای زنان، حق حضانت فرزند، حق گرفتن پاسپورت برای زنان و خروج از کشور بدون اجازه همسر، دو برابری بودن حق ارث برای مردان، نداشتن حق کاندیدای ریاست جمهوری برای زنان و بسیاری دیگر، همه و همه نابرابری‌های ظالمانه وجنایتکارانه ایست که جمهوری اسلامی ایران و در راس آن علی خامنه‌ای برای تک تک مردم ایران به ارمغان آورده است که تنها با مطالبه گری و جدا شدن دین از حکومت داری و وضع و اجرای قوانین اساسی از بنیان و نو بر اساس دموکراسی و برابری حقوق انسانی، ایرانیان به حقوق انسانی خود دست پیدا خواهند کرد.

بخش ۳- خانم پریچهر سهرابی روز بین‌المللی تبعیض نژاد سخنرانی خود را ایراد فرمودند.

 بخش ۴- خانم نادیا مشرف سخنرانی خود را با موضوع نقش شادی در سلامت جامعه ایراد فرمودند: شادی و نشاط یک پدیده طبیعی و از نیازهای اساسی و لازمه زندگی انسان است. بسیاری از روان شناسان بر این تاکید دارند که شاد بودن در زمان حال، منجر به تغییرات مثبت و بسیار مهمی در آینده خواهد شد. به عبارتی شما اول باید شادی را به زندگیتان وارد کنید تا امکان ایجاد تغییرات مثبت فراهم آید. شادی و نشاط از جمله نیازهای لازم و ضروی افراد و جامعه است. جامعه ی بدون شادی، نشاط و شور و هیجانات یک جامعه خشک و بی روح است که افراد دچار ناراحتی و بیماریهای روحی و روانی مختلف نظیر افسردگی هستند. شادی و نشاط تاثیرات فراوانی بر افراد و جامعه دارد. جامعه ای که یادگرفته چگونه شاد باشد میتواند بر مشکلات فایق آمده و از آنها عبور کند و در هنگام بلایا و مصایب دست یکدیگر را گرفته و با ایجاد حس شادی از ابتلا به مشکلات فرارو جلوگیری نماید. جامعه های که شاد و نشاط دارد کمتر دچار غم و غصه میشود و در این موارد برای رفع مشکلات و دوری از آلام سمت شادی های مضر نخواهد رفت. در این زمینه میتوان به عوامل مختلفی چون اقتصاد، امنیت و امثالهم اشاره نمود که گاه تاثیر فراوانی بر شادی افراد دارد. نبود هر یکی از این عوامل میتواند مسیر را برای ارتکاب انواع ناهنجاری و آسیب های اجتماعی هموار نمایند. شادی و نشاط نقش مهمی در پیشگیری از آسیب های اجتماعی دارد، آسیب های نظیر روابط نامشروع، سرقت، مزاحمتهای خیابانی، پایبندی به تعدات اخلاقی، طلاق و غیره. به همین دلیل در این مقاله سعی بر آن است تا علاوه بر تعریفی از شادی و نشاط به نقش آن در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نیز بپردازیم. به نظر می‌رسد که ناراحت و غمگین بودن برای بسیاری از ما، پذیرفته‌تر و قابل‌درک‌تر از شاد و شادمان بودن است. در حدی که اگر کسی را در تاکسی یا اتوبوس ببینیم که ساکت ایستاده و غمگینانه در خود فرو رفته، او را درک می‌کنیم؛ اما اگر فردی دائماً لبخند روی لبش باشد یا قهقهه بزند، او را دیوانه می‌پنداریم. آیا تا به حال شده کسی را که با صدای بلند در یک محیط باز گریه می‌کند، دیوانه فرض کنید؟همین مثال‌های ساده – که همه‌ی ما کمابیش در زندگی روزمره‌ی خود تجربه کرده‌ایم، نشان می‌دهد که به باور بسیاری از مردم، مسیر زندگی شاد، آن‌قدرها هم که به نظر می‌رسد، راحت نیست و بسیاری از ما پذیرفته‌ایم که کمتر کسی می‌تواند زندگی کاملاً شاد و شادمانه را تجربه کند. در کنار همه‌ی این دشواری‌ها، حتی اگر تلاش کنیم و شادی را تجربه کنیم، جامعه با یادآوری این‌که بعد از هر خنده، گریه‌ای هم در کار است، مجوز شادمانی عمیق را از ما می‌گیرد و ترسی موهوم از آینده‌ای نامشخص را در وجودمان تزریق می‌کند. مسئله‌ی زندگی شاد و شاد زندگی کردن با چالش‌ها و پیچیدگی‌های دیگری هم روبروست. از جمله این‌که بسیاری از ما از دوران کودکی تا بزرگسالی، می‌آموزیم که از روش‌های غیرسازنده برای خوشحال شدن و تجربه شادمانی استفاده کنیم: شاید شما هم یکی از کسانی باشید که در دوران کودکی، برای تحمل سختی‌ها و دشواری‌ها از والدین خود شنیده‌اید: باز هم راضی و خوشحال باش که افراد بسیاری، با سختی‌ها و دشواری‌هایی بسیار بیشتر از ما در حال زندگی هستند. اگر هم در خردسالی چنین تجربه‌ای نداشته‌اید، حتماً در بزرگسالی صدا و سیما چنین تجربه‌ای را برای شما رقم زده است. تکنیکی به این صورت که با دیدن مشکلات سایر کشورها، از بی‌مشکلی و کم‌مشکلی خودمان احساس شادمانی کنیم. به عنوان یک مثال از این تکنیک موثر، می‌توان به این نکته اشاره کرد که یک روش شناخت شده برای تحمل بهتر هوای آلوده‌‌ی تهران، دیدن تصاویر هوای آلوده‌ی پکن است. اهمیت شادی | آیا واقعاً داشتن زندگی شاد مهم است؟ جمله این‌که شاد بودن و شاد زندگی کردن ما باعث می‌شود که: سلامت ما به معنای گسترده‌ی آن افزایش پیدا کند. سیستم ایمنی ما تقویت شود. احتمال موفقیت‌مان در زندگی مشترک افزایش یافته و احتمال طلاق در زندگی‌مان کاهش پیدا کند. دوستان بیشتری داشته باشیم و حمایت اجتماعی بیشتری دریافت کنیم. بهره وری ما افزایش پیدا کند. خلاقیت بیشتری داشته باشیم. کیفیت کار کردن و به تبع آن، درآمدمان افزایش پیدا کند. کنترل بیشتری بر خود داشته باشیم و قدرت اراده و توانایی‌مان در مدیریت احساسات افزایش پیدا کند. هدف درس زندگی شاد چیست؟ یکی از مهم‌ترین مولفه‌های زندگی سالم، شادی و شادمانی است. کسانی مانند دن گیلبرت، دنیل کانمن، مارتین سلیگمن و چیک سنت میهایی نمونه‌ای از این افراد هستند. گام اول: تعریف شادی. بسیار پیش می‌اید که ما شادی در زندگی را با رضایت از زندگی اشتباه می‌گیریم. در حالی که این دو، یک چیز نیستند. چه بسا ما از زندگی خود راضی باشیم، اما شادی زیادی را تجربه نکنیم. یا این‌که در عین نارضایتی از زندگی، لحظات شاد بسیاری را تجربه کنیم. تعریف شادیشادی چیست؟ شادمانی و رضایت از زندگی چه تفاوتی دارند. گام اول بحث درباره‌ی شادی و شادمانی این است که شادی را تعریف کنیم و ببینیم شادی چیست. شادی و رضایت، دو مفهوم متفاوت هستند. ما آن‌قدر شادی و رضایت را نزدیک به هم فرض می‌کنیم که مثال‌های نقض این فرضیه، آزارمان می‌دهند. وقتی کسی از زندگی راضی است، اما شاد نیست، او را یک بیمار افسرده می‌دانیم آخر چرا باید شاد نباشد؟. هم‌چنین وقتی کسی از زندگی‌اش راضی نیست، اما شاد و خندان است، می‌گوییم الکی‌ خوش است چرا باید در این حال و احوال، خوشحال باشد؟ این در حالی است که: ما هر وقت نتوانیم علت شاد بودن یا شاد نبودن یک نفر را بفهمیم، او را الکی خوش یا افسرده می‌نامیم. خوشی واقعی و غیر واقعی ندارد. شاید لبخند واقعی و غیر واقعی داشته باشد ولی خوشی و شادی اینچنین نیست. شادی یک احساس است و هر زمان که احساس شود واقعی است. گام دوم: هدف گرایی یا لذت گرایی حرکت آونگی در زندگی: دنبال هدف هستید یا لذت؟ رابطه‌ی شادی و هدف گذاری: مدال نقره را ترجیح می‌دهید یا برنز؟ خیلی سریع فکر کنید و بگویید که به نظرتان در یک رقابت ورزشی، کسی که مدال نقره آورده شادتر است یا آن کس که مدال برنز را به دست آورده است؟در نگاه نخست به نظر می‌رسد که کسب مدال نقره باید شادی بیشتری به همراه داشته باشد. اما مطالعه‌ای که در المپیک تابستانی بارسلونا در سال ۱۹۹۲ انجام شد نشان داد که متوسط شادی کسانی که مدال برنز کسب کرده‌اند بیشتر است پاول دولان در کتاب طراحی شادمانی به این مسئله پرداخته و توضیح می‌دهد که یکی از علت‌ها را می‌توان این دانست که برنده‌ی مدال نقره، به این فکر می‌کند که می‌توانست الان مدال طلا بر گردن داشته باشد. اما برنده‌ی مدال برنز فکر می‌کند که ممکن بود اصلاً روی سکو نباشد. درواقع این انتظارات ما و آلترناتیو‌های قابل‌تصور هستند که مشخص می‌کنند ما از هر دستاورد و نتیجه‌ای چقدر شاد می‌شویم. گام سوم: تحلیل ما از آینده، با خطا همراه است. گام چهارم: بحث و گفتگو این قسمت شامل این می‌شود که با خاطرات خوب و بد خود چه می‌کنید؟ تأثیر مثبت نوشتن و حرف زدن و تأثیر منفی فکر کردن با تحقیق اثبات شده است. موارد به این ترتیب است؛تو بجای من انتخاب کن، قدرت گزینه‌های پیش‌فرض،  خریدن کالا یا خریدن تجربه؟ بشقابی پر از انواع غذاها تکنیک های تجربه شادی بیشتر، نقش موسیقی در افزایش شادمانی، اهمال کاری چگونه از شادی ما می‌کاهد؟ گام ششم: مقایسه، حسادت و رقابت، شادی ما را کاهش می‌دهند. همه‌ی ما این تجربه‌ را داریم که مقایسه و حسادت و رقابت، چگونه می‌توانند تجربه‌های شیرین‌مان را تلخ کرده و یا لااقل، خنثی کنند. نظریه مقایسه اجتماعی، تأثیر مقایسه بر شادمانی کبوتر با کبوتر، باز با باز، شادن فرویده خوشحال شدن از ناراحتی و شکست دیگران، حسادت به داشته‌های دیگران. گام هفتم: ارتباطات اجتماعی و ثروت زمانی که شام دو پرسش است: حال دوستِ دوستِ شما چطور است؟ ثروت زمانی شما چقدر است؟گام هشتم ویژگی‌های یک زندگی خوب در آخرین گام، درسی داریم که بیشتر از جنس جمع‌بندی است. در این درس به شش مولفه‌ی یک زندگی خوب اشاره می‌کنیم. رشد شخصی، پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خودمختاری، تسلط بر محیط و زندگی هدفمند، این شش بُعد هستند.

بخش ۵- خانم ستاره دژم بحث آزاد با موضوع عدالت اجتماعی در جامعه ایران آغاز کردند: حق عدالت اجتماعی اثر مستقیم به رفاه اجتماعی افراد دارد که شامل قوانینی میشود که خوب است که ما به عنوان شهروند آنها را رعایت کنیم و اگر با نظرات ما مغایرت داشته باشد حق اعتراض به آنها را داشته باشیم و اگر در جامعه عدالتی یافت نشود به نقض آن میبایست اعتراض کنیم. در ادامه ساناز تنهایی با موضوع برابری جنسی مثالهایی زدند از اتفاقات پررنگ در جوامع و تجربیات شخصی خود در سیستم قوه قضاییه ایران و همینطور نبود حق ازدواج و طلاق برای خانمها و یا حق تحصیل گاهی در بعضی از خانواده ها که این امر باعث آسیبهای جدی خانوادگی و اجتماعی میشود و دیگر اسیبها که از فرهنگهای اشتباه در ایران اتفاق میوفتند مانند رسم و رسومات ازدواج و مهریه که وقتی افراد در ایران از حقوق برابر بهرمند نمیباشند و این امر باعث میشود که اگر در جوامع دیگر به آنها حقی داده شود استفاده درست از آن را نمیداند که این نیاز به آموزش دارد. خانم پریچهر سهرابی در ادامه فرمودند که عدالت اجتماعی یعنی هر کسی دسترسی به حقوق خود داشته باشد و اگر عدالت در جامعه رعایت شود انسانها را بینیاز میکند اما متاسفانه در جامعه ایران هیچ عدالتی وجود ندارد. خانم نادیا مشرف نیز از تجربیات شخصی خود در محیط آموز پرورش و محیط کار خود توضیحاتی دادند که از پوشش افراد و ظاهر و آراستگی خانم ها ایراد میگرفتند و اکثرا حق کار را نیز از آنها میگرفتند و دیگر اجازه کار به آنها داده نمیشود. آقای علیرضا جهان بین نیز با مثالهایی در زمان تحصیل و یا استخدام برای کار در ارگانهای مختلف با این معذل روبرو میشدند که ایشان نیز اعلام کردند که برای حل این موضوع نیاز به آموزش در جوامع میباشد سپس خانم ستاره دژم با موضوع خدمت سربازی رفتن آقایون در ایران اعلام کردند که آقایون در ایران اگر به خدمت سربازی نرود اجازه هیچ کار رسمی را ندارند و نظر خانم پریچهر سهرابی نیز اشاره به تجربیات شخصی خود کردند با این موضوع که افراد در ایران حتی اجازه انتخاب پوشش خود را ندارند در انتها مسئول جلسه خانم ستاره دژم از ومسئولین جلسه ادمینها محمد حسام فانی، احسان حیاک و ساناز تنهایی و مسئولین ضبط صدا و تدوین امیرحسین فانی، ساناز تنهایی و دیگر حاضرین در جلسه و آقای نوروزی و حمیدرضایی تشکر کردند و ختم جلسه را اعلام فرمودند.

 

 

گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق محیط زیست ماه مارس ۲۰۲۲

ساناز تنهایی

جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق محیط زیست کانون حقوق بشر ایرانیان در تاریخ ۱۱ مارچ ۲۰۲۲ مصادف با ۲۰ بهمن۱۴۰۰ در ساعت ۱۸: ۳۰ به وقت اروپای مرکزی ‌با حضور مسئول و اعضای ‌کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و دیگرمهمانان، از طریق فضای مجازی زووم و اپلیکیشن کانون برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم مینا آقابیگی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش ۱-آقای علیرضا جهان بین: گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق محیط زیست ایران در اسفند ۱۴۰۰ را ایراد کردند. خبر: مرگ پرندگان دریاچه زریبار ناشی از مسمومیت غذایی است: لاشه هفت قطعه پرنده مهاجر و بومی در تالاب دریاچه زریبار پیدا شد که به دلایل نامعلومی تلف شده بودند. پس از آن رییس اداره حفاظت از محیط زیست مریوان گفت، بعد از انجام آزمایش روی این پرندگان که شامل ۲ قطعه باکلان یا قره قاز، سه قطعه حواسیل شب و ۲ قطعه کشیم کوچک بودند مشخص شد مسمومیت غذایی علت مرگ آن‌ها است. به گفته وی، به احتمال فراوان این پرندگان از غذا‌هایی که مردم در اطراف دریاچه رها کرده بودند مصرف کرده و این موضوع باعث مرگ آن‌ها شده است. خبر: تلف شدن یک فرد “کاراکال” بر اثر تصادف جاده‌ای: احمد شجاعی، رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان انار از تلف شدن یک فرد “کاراکال” یا سیاه‌گوش بر اثر تصادف در استان کرمان خبر داد. این گربه‌سان هنگام عبور از عرض جاده در اثر برخورد با خودروی سواری، تلف شده که راننده خودرو نیز توقف نکرده و از عامل تصادف و خودروی مربوطه اطلاعاتی در دست نیست. کاراکال یکی از قدیمی‌ترین گربه‌سانان اقلیم ایران است، و یکی از هشت گونه با ارزش گربه‌سان موجود در کشور است و طبق مقررات سازمان حفاظت محیط زیست کاراکال در زمره حیوانات در حال انقراض است. بر اساس آمارها از مهمترین تهدیدات عمده گربه‌سانان از جمله کاراکال در کشور, تخریب زیستگاه و ایجاد و توسعه جاده‌ها است. متاسفانه برخی از جاده‌ها از داخل مناطق حفاظت شده و زیستگاه‌های حیات وحش عبور می‌کنند که بدون شک این جاده‌ها تهدیدی جدی برای بقای نسل بسیاری از گونه‌های با ارزش حیات وحش هستند. زیستگاه سیاه‌گوش در ایران مناطق بیابانی و نیمه‌بیابانی به ویژه حاشیه کویر مرکزی است و تخریب و تکه‌تکه شدن زیستگاه‌های اصلی این گربه‌سان و شکار بی‌رویه آن در ایران را از جمله عوامل اصلی تهدید این گونه‌ هستند. خبر: ۶۰ درصد حق‌آبه تالاب جازموریان را چاه‌های غیرمجاز برداشت می‌کنند!: به گفته مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کرمان، تالاب جازموریان تنها تالابی است که مسا لبا باران آبگیری شده اما اکنون آب آن یا جذب یا تبخیر شده است. علاوه بر آن ۶۰ درصد حق‌آبه تالاب جازموریان را چاه های غیرمجاز برداشت می‌کنند و هیچ کنترلی بر آن‌ها وجود ندارد. همچنین از سد جیرفت به عنوان دومین متهم از لحاظ تاثیرگذاری بر کم آبی تالاب جازموریان می‌توان نام برد. خبر: فرونشست زمین در ساحل دریاچه ارومیه! دکتر علی بیت‌اللهی, رئیس بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات وزارت راه و شهرسازی, در صفحه خود در فضای مجازی نوشت، تصور اینکه فرونشست در کنار سواحل, دریاچه‌ها و بنادر دیده شود, دور از انتظار است اما متأسفانه بر اساس تحقیقات میدانی که اخیرا انجام داده‌ایم, متوجه شدیم که در سواحل شرقی دریاچه ارومیه و در منطقه بین دیزج خلیل و بندر شرفخانه، شکاف‌ها و حفره‌های فرونشستی در طول ۲کیلومتری این مسیر مشاهده میشود. فرونشست زمین بعلت کاهش ۷۰ درصدی آب‌های زیرزمینی استان آذربایجان غربی میباشد و به دنبال کاهش تراز آبی دریاچه ارومیه, سواحل شرقی این دریاچه را نیز درگیر کرده است. بر اساس آمارهای رسمی ارائه شده، استان کرمان فرونشست با نرخ بالای ۳۰ سانتی متر در سال, در اصفهان دست کم ۱۹ سانتی متر در سال و در اطراف تهران۱۵سانتی متر در سال را به ثبت رسانده‌اند.

بخش ۲- خانم ایراندخت کیا کنوانسیون حفاظت از گونه‌های مهاجر وحشی و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد فرمودند: کنوانسیون محافظت از گونه‌های مهاجر جانوران وحشی (که با نام CMS و کنوانسیون بن نیز شناخته می‌شود)، طرحی است که بر پایه آن گونه‌های مهاجر ساکن در خشکی، آب، و هوا در گستره زندگیشان تحت محافظت قرار می‌گیرند. این کنوانسیون یک توافقنامه زیست‌محیطی است که از طرف برنامه محیط زیست ملل متحد و به منظور پشتیبانی از حیات وحش و قلمرو جانوران در مقیاس بزرگ ارائه شده‌است. از زمان آغاز این توافقنامه تا حالا بیش از ۱۰۰ کشور از آفریقا، آمریکای جنوبی و مرکزی، آسیا، اروپا، و اقیانوسیه عضو آن شده‌اند. این کنوانسیون در سال ۱۹۷۹ در شهر بن (که نام آن بر روی کنوانسیون نیز گذاشته شده است) به امضا رسید و در ۱۹۸۳ به اجرا گذاشته شد. کنوانسیون بن فهرست‌هایی از جانوران در تهدید، منتشر می‌کند که پیوست‌های یک و دونامیده می‌شوند. گونه‌های تهدید شده با خطر انقراض در پیوست یکم قرار می‌گیرند که تا ژانویه سال ۲۰۱۱ تعداد ۱۷۶ گونه در این پیوست گذاشته شده‌اند. گونه‌هایی که به همکاری بین‌المللی نیاز دارند در پیوست دوم گذاشته می‌شوند. ( در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد) در تاریخ ۱۳۸۳. ۱۱. ۱۲در اجراء اصل (۱۲۳) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون الحاق به کنوانسیون حفاظت از گونه‌های مهاجر وحشی که با عنوان لایحه به مجلس شورای اسلامی با ریاست غلامعلی حداد عادل تسلیم شده بود، در جلسه علنی مورخ ۱۳۸۶. ۳. ۲۰ تصویب و در تاریخ ۱۳۸۶. ۳. ۳۰ به تأیید شورای نگهبان رسید و سپس به مجلس شورای اسلامی می رسد و مجلس هم طی نامه ای در تاریخ ۱۳۸۶. ۴. ۳ به پیوست آن جهت اجراء ابلاغ می‌گردد. یعنی نهایتا در تیر ماه ۱۳۸۶ ایران رسما کنوانسیون حفاظت از گونه های مهاجر وحشی را پذیرفت. این کنوانسیون مشتمل بر ۲۰ ماده و دو پیوست است، ماده واحده ـ به دولت جمهوری اسلامی ایران اجازه داده می‌شود به کنوانسیون حفاظت از گونه‌های مهاجر وحشی ملحق شود و اسناد تصویب را به امین اسناد بسپارد. تبصره ـ دراجرای بند۲ماده ۱۳کنوانسیون مذکور، اصل ‌یکصد و سی ‌و نهم ۱۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رعایت خواهد شد. طرفهای متعاهد؛ با اعتقاد به این‌که جانوران وحشی در اشکال بی‌شمارشان‌، بخش غیرقابل جایگزین سیستم طبیعی کره زمین را تشکیل می‌دهند، که باید برای سعادت بشریت حفظ شوند؛با آگاهی از این‌که تمامی نسلهای بشری باید منابع کره زمین را برای نسلهای آینده حفظ کنند و ملزم هستند که از حفظ و بهره‌برداری خردمندانه این میراث در جایی که به‌کار گرفته می‌شود اطمینان حاصل نمایند؛با آگاهی از ارزش در حال رشد جانوران وحشی از نقطه‌نظر زیست‌محیطی‌، بوم‌شناسی‌، نسل‌شناسی‌، علمی‌، زیبایی‌شناسی‌، تفریحی‌، فرهنگی‌، آموزشی‌، اجتماعی و اقتصادی‌؛با ابراز نگرانی به‌ویژه درمورد گونه‌های جانوران وحشی که از فراز محدوده قلمرو ملی آنها و یا به خارج از آن مهاجرت می‌کنند؛با تصدیق این که دولتها، حامی گونه‌های مهاجر جانوران وحشی که درون محدوده قلمرو ملی آنها زندگی می‌کنند و یا از فراز آنها عبور می‌کنند، هستند و باید باشند؛با اعتقاد به این که حفاظت و مدیریت کارآمد گونه‌های مهاجر جانوران وحشی که بخشی از دوره زندگی خود را در محدوده قلمرو ملی آنها می‌گذرانند، مستلزم اقدام هماهنگ تمامی دولتها است‌؛با یادآوری توصیه سی و دو برنامه عمل مصوب کنفرانس محیط انسانی سازمان ملل متحد ( استکهلم ـ ۱۳۵۱ هجری شمسی برابر با ۱۹۷۲ میلادی‌) و ذکر آن در بیست و هفتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به شرح زیر توافق نمودند: ماده۱ـ تفسیر ( ۱ ) ـ از نظر این کنوانسیون‌: الف ـ « گونه‌های مهاجر» به تمام یا هر بخش جغرافیایی جداگانه از جمعیت هرگونه یا زیرگونه جانوران وحشی‌، بخش قابل توجهی از جمعیت گونه‌هایی که به‌صورت دوره‌ای و قابل پیش‌بینی از فراز محدوده قلمرو ملی یک یاچند کشور عبور می‌کنند، اطلاق می‌شود. ب ـ « وضعیت حفاظتی یک گونه مهاجر» به مجموعه عوامل مؤثر بر گونه‌های مهاجر اطلاق می‌شود که ممکن است بر توزیع و فراوانی درازمدت آنها اثرگذار باشد. ج ـ « وضعیت حفاظتی‌» زمانی مطلوب به حساب خواهد آمد که‌: ۱ـ اطلاعات مربوط به پویایی جمعیت گونه‌های مهاجر نشان دهد که آنها خودشان را در درازمدت به ‌عنوان جزئی قابل دوام از زیست‌بوم (اکوسیستم) حفظ می‌کنند. ۲ـ در درازمدت مسیر مهاجرت گونه‌های مهاجر نه در حال کاهش یافتن باشد و نه احتمال کاهش پیدا کردن داشته باشد. ۳ـ زیستگاه کافی برای نگهداری جمعیت گونه‌های مهاجر، در حال حاضر وجود داشته باشد و در آینده قابل پیش‌بینی و در درازمدت وجود خواهد داشت‌. ۴ـ تا اندازه‌ای که به‌صورت بالقوه زیست ‌بومهای (اکوسیستمهای) مناسب وجود دارد و تا اندازه‌ای که مطابق با مدیریت خردمندانه حیات وحش باشد، توزیع و فراوانی گونه‌های مهاجر به‌پوشش و سطح تاریخی خود نزدیک شود. د ـ « وضعیت حفاظتی‌» زمانی نامطلوب است که هر کدام از شرایط ذکرشده در جزء (ج‌) این بند تأمین نشود. هـ ـ « در خطر» در رابطه با یک گونه مهاجر خاص بدین معنی است که آن‌گونه مهاجر در سراسر یا بخش قابل توجهی از مسیر خود در خطر انقراض قرار دارد. و ـ « مسیر مهاجرت‌» به تمامی مناطق خشکی و آبی اطلاق می‌شود که یک‌گونه مهاجر در آن ساکن شود، موقتاً توقف کرده یا از فراز آنها در هر زمانی از مسیر عادی مهاجرتش عبور می‌کند. ز ـ « زیستگاه» به هر منطقه‌ای در مسیر مهاجرت یک‌گونه مهاجر اطلاق می‌شود که دارای شرایط مناسب زیستی برای آن گونه باشد. که همانطور که اشاره شد، تالاب میانکاله برای فلامینگوها. یا تالاب فریدونکنار برای درناهای وحشی سیبری. ح ـ « کشور مسیر مهاجرت‌» برای یک گونه مهاجر خاص به‌ هر کشوری (و درصورت اقتضاء هر طرف متعاهد دیگر موضوع جزئهایی که در بالا گفته شد) که بر قسمتی از مسیر مهاجرت یک گونه مهاجر اعمال صلاحیت می‌کند یا کشور صاحب پرچم کشتی‌هایی که خارج از محدوده قلمرو ملی مشغول صید آن گونه مهاجر می‌باشد، اطلاق می‌شود. ط ـ « صید» به گرفتن‌، شکار، صید، اسارت‌، آزار، کشتن عمدی یا تلاش برای انجام هر عملی از این قبیل اطلاق می‌شود. ماده۲ـ اصول بنیادی ۱ـ طرفهای متعاهد ضمن تصدیق اهمیت حفاظت از گونه‌های مهاجر و توافق کشورهای مسیر مهاجرت برای اقدام در این خصوص‌، هر زمان که امکانپذیر و مناسب باشد، به‌گونه‌های مهاجری که وضعیت حفاظتی آنها نامطلوب است‌، توجه ویژه خواهند نمود و اقدامات لازم و مقتضی را برای حفاظت این قبیل گونه‌ها و زیستگاههای آنان به‌صورت انفرادی و یا باهمکاری دیگران اتخاذ خواهند کرد. ۲ـ طرفهای متعاهد ضرورت به‌کارگیری اقداماتی به منظور اجتناب از درمعرض خطرافتادن گونه‌های مهاجر را تصدیق می‌نمایند. ۳ـ طرفها به ‌ویژه: الف ـ باید تحقیقات مربوط به گونه‌های مهاجر را ارتقاء داده‌، در آن همکاری نموده و از آن حمایت نمایند. ب ـ در تأمین حفاظت فوری از گونه‌های مهاجر مشمول پیوست (۱) تلاش خواهندکرد. ج ـ در انعقاد موافقتنامه‌های پوشش‌دهنده حفاظت و مدیریت گونه‌های مهاجر مشمول پیوست (۲) تلاش خواهند کرد. متأسفانه تجارت حیات وحش یکی از سودآورترین معاملات غیرقانونی در جهان است که سود سالانه‌ آن ۱۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. که این تجارت به روشهای مختلف حضوری و اینترنتی، در حال اجرا هستند. تجارت غیرقانونی عاج فیل، شاخ‌های کرگدن و پوست ببر در بسیاری از کشورها، به ویژه در آسیا و آفریقا، گسترده است. در ایران هم می بینیم که سالیانه چقدر پرندگان و حیوانات وحشی از اقصا نقاط ایران بخصوص تالابها، شکار می شوند و در بازارهای محلی بفروش می رسند و یا زنده گیری می شوند و به کشورهای دیگر صادر می شوند. یعنی هم شکار غیرمجاز و هم صادرات غیرمجاز و هم از بین بردن تنوع زیستی حیوانات و پرندگان و جانوران. این مسائل و در خطر انقراض، در رابطه با جانوران وحشی غیرمهاجر هم هست. با توجه به اهمیت موضوع، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در شصت و هشتمین جلسه خود در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳، روز سوم مارس (۱۲ اسفند)، روز تصویب کنوانسیون منع تجارت گونه های نادر گیاهی و جانوری (CITES)، را به عنوان روز جهانی حیات وحش اعلام کرد که هدف از تعیین این روز، ایجاد فرصتی برای بزرگداشت و ارتقای آگاهی‌های عمومی در خصوص گونه‌های گیاهی و جانوری جهان است، بعد از آن هر ساله به فراخور شرایط، شعاری برای این روز تعیین می کند که شعار امسال بازیابی یا احیای گونه های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان اعلام شده است. سرپرست دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست گفت: هزار و ۲۳ گونه مهره دار در کشور به ثبت رسیده که از این تعداد حدود ۱۵۱ گونه در فهرست سرخ اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت( IUCN ) به عنوان گونه های در معرض خطر انقراض ثبت شدند که ممکن است با توجه به تهدیدات متنوعی که متوجه اکوسیستم های طبیعی کشور ما است و شرایطی که با آن مواجه هستیم این گونه ها بیشتر هم باشندبر اساس آخرین آماری که ( IUCN ) منتشر کرده بیش از ۸ هزار و ۴۰۰ گونه گیاهی و جانوری در دنیا به شدت در معرض خطر انقراض قرار دارند و نزدیک به ۳۰ هزار گونه یا در معرض خطر انقراض هستند یا آسیب پذیرند، و ارزیابی می شود بسیاری از گونه های دیگر هم به زودی در سیر قهقرایی جمعیتی و انقراض قرار خواهند گرفت.

بخش ۳- آفای علی برومند سخنرانی خود را با موضوع ایران رود ایراد فرمودند: پروژه انتقال آب به مناطق خشک و کم آب داخلی ایران و سبز کردن کویرها و دشت‌های این فلات نه تنها رویای دیرین بسیاری از مهندسان جدید و قدیم بلکه آرزوی سیاستمداران و حاکمان بلندپرواز نیز بوده است؛ آرزویی که به دولت‌های روحانی و احمدی‌نژاد و رییسی محدود نمی‌شود. از سال‌های دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی طرح‌هایی برای اتصال دریای خزر در شمال به خلیج فارس در جنوب مورد بحث قرار گرفت؛ طرحی که بر پایه احداث یک رودخانه یا کانال مصنوعی بزرگ استوار بود که می‌توانست قابلیت کشتیرانی نیز داشته باشد. کانالی که زمانی به نام «ایرانرود» نیز مشهور شد. اما دشواری‌های فراوان فنی و اقتصادی و همچنین نگرانی از تبعات زیست محیطی باعث شده است این طرح‌ها تاکنون فقط روی کاغذ بماند. کانالی که خزر را به میانه کویر لوت و از آنجا به خلیج فارس متصل کند و از میانه ایران بگذرد، کانالی که از غرب و شمال غرب ایران عبور کند و خزر را برساند به دریای عمان. همه این‌ ایده‌ها بیش از نیم قرن است که مطرح می‌شوند. طرح اولیه انتقال آب خزر توسط یک مهندس تهرانی فارغ التحصیل دانشگاه علم و صنعت در سال ۱۳۴۵ به شکل پروژه‌ای رسمی به سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران ارائه شد و ایرانرود نام گرفت. سال‌ها بعد از مسکوت ماندن، این پروژه در دولت رفسنجانی و محمد خاتمی مجددا روی میز بررسی قرار گرفت. در دولت محمود احمدی نژاد انتقال آب خزر شبیه ایده‌ای نو مجددا مطرح شد و رسانه‌های بسیاری در مورد آن نوشتند. ایده اصلی درست کردن سه (در روایاتی پنج) دریاچه اصلی در مسیر شمال به جنوب ایران بود: چاله جازموریان، بیابان لوت و دشت کویر. با سیستمی که به زبان ساده قرار است، آب را در این سه دریاچه پمپاژ، شیرین‌سازی و منتقل کند. ایده اصلی ایران رود ایجاد سه دریاچه اصلی در مسیر شمال به جنوب ایران بود: چاله جازموریان، بیابان لوت و دشت کویر. ایده ایرانرود نه تنها با تلاش برای ایجاد یک راه ارتباطی بلکه برای ایجاد باران در کویرهای لم‌یزرع ایران و تامین آب آشامیدنی و کشت و زرع و نیز رونق صنعت و اشتغال‌زایی از دستی به دستی دیگر در دولت‌های مختلف گشت و امروز دوباره در مورد آن صحبت می‌شود. طول مسیر این آبراه، هزارو پانصد کیلومتر برآورده شده‌است. در مسیر باید کانالی به ژرفای پانصد متر حفر شود و از آنجایی که سطح دریای خزر نزدیک به سی متر از سطح دریای آزاد پائینتر است، در بخش کوچکی از مسیر در شمال ایران از الگوی کانال پاناما استفاده شده و تالاب‌هایی ساخته خواهد شد تا از سرازیر شدن آب دریای آزاد به دریای خزر جلوگیری به عمل آید. در همین ناحیه می‌توان با نصب توربین، برق سراسر آبراه را تأمین نمود. پهنای آبراه دویست و پنجاه متر پیش بینی می‌شود تا بتواند رفت‌وآمد دو سویه کشتی‌های بزرگ از جمله نفتکش‌ها را امکان پذیر سازد. آنچه موافقان این طرح به نمایش می‌گذارند، نمایی است از عبور یک رود به عظمت می‌سی‌سی‌پی که در آن کشتیرانی ممکن خواهد شد و از بخار آب آن ابرها بر مرکز فلات ایران خواهند بارید و در حاشیه این رود جنگل‌کاری و کشاورزی رونق خواهد گرفت. افزون بر این این طرح می‌تواند راهکاری برای ایجاد بیش از دو میلیون شغل جدید باشد. با اجرای این طرح حق ترانزیت از کشورهای همسایه شمالی درآمدی سرشار نصیب ایران خواهد کرد و اعتبار جهانی ایران را افزایش خواهد داد. بنادر آزاد، فرودگاه‌ها، صنایع رونق یافته کشتی‌سازی و جنگل‌هایی که دوباره می‌رویند و شهرهای کم جان و فراموش شده‌ای که دوباره جان می‌گیرند و همین‌طور صنعت ماهیگیری ایران رونق می‌یابد. بنابر تبلیغات مدافعان این پروژه، شماری از متخصصان به ایران باز خواهند گشت. همچنین در پی رونق ناشی از این طرح، ایران می‌تواند با بنادر هنگ کنگ و دبی رقابت کند. تولید برق و صنایع جانبی هم از مزایای دیگر این طرح هستند. برای تامین بودجه آن هم علاوه بر دریافت ترانزیت که درآمدی ثابت برای ایران خواهد بود می‌توان به رونق صادرات بیشتر نفت و گاز از کاسپین اشاره کرد. تا کنون درباره اینکه مسئولیت اجرای این طرح به عهده چه سازمان و نهادی خواهد بود و بودجه آن به چه شکل تأمین اعتبار خواهد شد شفاف‌سازی نشده است. رسانه‌های موافق این طرح که اغلب از نزدیکان دولت‌ به شمار می‌آیند و ترکیبی از وابستگان وزارتخانه‌های نیرو و کشاورزی هستند، به شکل کلی اعلام کرده‌اند که بسیاری از زمین‌شناسان و محققان محیط زیست و مهندسان هیدرولوژی و جغرافی‌دانان ساکن ایران و شناخته‌شدگان این عرصه‌ها در خارج ایران طرح را امکان‌سنجی و آسیب‌شناسی کرده‌اند و امضا پای آن گذاشته‌اند. برخی کارشناسان بودجه‌ای معادل ۸۰ میلیارد دلار را برای طرح انتقال آب خزر تخمین زده‌اند. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری سابق ایران طی سخنرانی در اراک اعلام کرد که بودجه این طرح توسط نهادی خصوصی تامین خواهد شد و ۸۰ درصد آسیب‌های محیط ‌زیستی آن ساماندهی شده است. اما پرسش اساسی همچنان باقی است که این چه گروه و شرکت خصوصی است که امکانات و دانش اجرای پروژه پر‌آسیبی این چنینی را آن هم در این ابعاد جغرافیایی دارد؟ پاسخ را در دل خبر رسانی‌های دولتی می‌توان یافت: قرارگاه خاتم الانبیا وابسته به سپاه پاسداران. خبرگزاری فارس، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اعلام کرد که قرارگاه خاتم با تشکیل کارگروه‌هایی در حال مطالعه و امکان سنجی این پروژه است و این قرارگاه توانمندی تحقق این پروژه را دارد و این پروژه می‌تواند تحولی عظیم زیست محیطی در مناطق کویری ایران باشد. در محاسن این طرح توضیح می‌دهد که طرح اصلی شامل حفر کانالی‌ به عرض ۲۱۰ متر با طول ۱۳۰۰ کیلومتر است. او پیشنهاد یک کنسرسیوم بین‌المللی را نیز مطرح کرد که سهام این پروژه را به شکل بین‌المللی بفروشند. و نظر دولت بر این بود که از پول نفت و گاز. ۱۰ درصد را به این امر اختصاص دهند. پروژه ایران رود عملا در حد تحقیق و بررسی مسکوت مانده ولی طرحهای انتقال آب با ایده های مختلف در کشور در حال اجرا میباشد. در فروردین ۱۳۹۱ احمدی‌نژاد در سمت رئیس‌جمهوری در استان مازندران طرح آبرسانی خزر به کویر ایران را کلنگ زد و آن را یک پروژه بیست و چهار ماهه اعلام کرد. او مسیر پروژه را به الف و ب و ج و دال تقسیم و قم و گرگان و سمنان و کاشان و اصفهان را در مسیر پروژه قرار داد و در ادامه حتی شاخه‌هایی را برای آبرسانی به بیرجند و و سبزوار لحاظ نمود و در مسیر نهایی رود را به غرب بندر عباس در گلگهر رساند. مقامات دولت احمدی‌نژاد بر این باور بودند که با پساب کشاورزی توسعه یافته این طرح، حتی سفره‌های زیر زمینی احیا خواهند شد. وحید چگینی رئیس موسسه اقیانوس‌شناسی نیز در سال ۹۱ در ویژه‌نامه‌ای که توسط جام‌جم پیرامون این موضوع منتشر شد، این طرح را با حفظ شرایطی شدنی دانست، اما در مورد رفع مشکلاتی مانند پر هزینه بودن فرآیندهای شیرین‌سازی آب و سد کردن رودهای اصلی که به خزر می‌ریزند و حق آب کشورهای مجاور و بررسی اختلاف غلظت نمک و تغییر زیستگاه‌های انسانی و حیوانی و گیاهی مسیر که به اهمیت آنها در اجرای عملیاتی طرح اذعان داشت، صحبتی نکرد. علی فراستی عضو هیئت علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا نیز از موافقان این طرح است. او در مصاحبه ای با سایت جهان صنعت در اواخر سال ۱۳۹۳ این طرح را سودمند و اجرایی دانست و بودجه ای معادل ۸۰ میلیارد دلار را برای آن تخمین زد و یکی از اهداف نهایی این طرح را مبارزه با تغییر اقلیم در ایران خواند. او عنوان کرد که با آب شدن یخهای قطبی آب دریای خزر تا چهار متر بالا می آید و با حفر یک تونل در زیر البرز میتوان علاوه بر نجات شهرهایی در حاشیه ی خزر این آب را مورد استفاده قرار داد. او همینطور اختلاف ارتفاع نزدیک به ۳۰ متر دو دریای شمال و جنوب ایران را مسئله ی مهمی در انتقال آب نمی‌داند و مخالفان این طرح را بی‌دانش و بی‌مطالعه برشمرد. یکی از مهمترین اهداف انتقال آب خزر، شیرین‌سازی آب و استفاده آن در حوزه ی آب آشامیدنی است، صرفه اقتصادی و عملی بودن این بخش از پروژه می‌تواند قابل اهمیت باشد. در حال حاضر هر متر مکعب آب آشامیدنی در ایران ۹۰۰ تومان است. برآورد آب آشامیدنی حاصل از این پروژه با صرف هزینه شیرین‌کردن آب و انتقال آن مبلغ معادل ۳۰۰۰ تومان برای هر متر مکعب برآورد شده است. علاوه بر این، بر اساس طول مسیر و شیوه انتقال آب در بخشی از اسناد قابل دسترس این طرح اطلاعاتی وجود دارد که نشان می‌دهد برای انتقال آب از خزر به اراک حدود دو روز زمان نیاز است. پروسه شیرین‌سازی آب در بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس امتحان شده است و می‌توان با نیم نگاهی به تجربه و سرمایه‌گذاری بنیادی این کشورها در این حوزه نسبت به شرایط قابل شرب کردن آب دریا اطلاعات عملی در دسترس داشت. . از طرف دیگر نوع خاک مناطق مختلف و میزان تبخیر آب نیز موضوع قابل اهمیت دیگری است. نمونه‌های روشن امتحان شده‌ای در مورد سدسازی وجود دارد که در نظر نگرفتن این دو ویژگی بسیار متغیر زیست بوم‌ها چطور آسیب‌های سازه‌ای و زیر بنایی ایجاد کرده است. پوشش گیاهی و زیست جانوری هم از دیگر مسائلی‌ هستند که ندیده گرفته شده‌اند. از حیات دریایی خزر و خلیج فارس گرفته تا مناطق کویری و استپ‌های تپه‌ای و نیمه کوهستانی. سازمان میراث فرهنگی هم نظرات مکتوب و غیر مکتوب زیادی را در حوزه آسیب به آثار باستانی ابراز کرده است. آثار باستانی مدفون شده در آبگیری سدها و تخریب آن در جاده سازی‌ها از نمونه‌های این دست آسیب‌ها است. علاوه بر این، مشکل تامین اعتبار و موقعیت زلزله خیز مرکز فلات ایران و مشکلات حریم دریایی و برداشت آب با کشورهای همسایه را هم باید افزود. ایران در استفاده از آب، یکی از پر مصرف‌ترین کشورهای جهان است و هنوز هیچ منبع آمار و بانک داده مشخص و شفافی وجود ندارد که رابطه هدر رفت آب در بخش کشاورزی و نسبت آن با عدم مدیریت محصولات را آسیب‌شناسی کند. اما حتی همین آمار اغلب نامطمئن نشان می‌دهد که ۹۰ درصد آب ایران در زمینه کشاورزی مصرف می‌شود. پس از گذشت سال‌ها، هنوز راهکار اساسی برای آموزش و ترویج کشاورزی صنعتی و پایدار اتفاق نیافتاده است. بسیاری از لوله کشی‌های شهرهای بزرگ ایران کهنه و فرسوده‌اند و مقدار زیادی هدر رفت آب به همین دلیل ثبت و گزارش شده است و بودجه‌ای برای نوسازی سیستم آب و تصفیه فاضلاب در شهرهای بزرگ لحاظ نشده است. حتی اگر وارد ناتوانی‌های گسترده دولت در حوزه‌های مختلف منابع طبیعی و محیط زیست نشویم و در همین موضوع آب و شبکه‌های آبرسانی وارد جزئیات شویم، این پرسش‌ها پیش می‌آید که چطور دولت و سیستمی که توان مهار سیل را ندارد، و یا از حل بحران تالاب‌ها و دریاچه‌های خشک شده عاجز و ناتوان است، می‌تواند مدعی اجرای طرحی باشد که به شکل زیر بنایی با ساز و کار زیست بوم ایران در تناقض است؟علاوه بر این، دستکاری نظم طبیعت در این ابعاد معمولا زمانی پیشنهاد می‌شود که راه‌های مختلف امتحان شده باشند. اگر هدف مهم پروژه انتقال آب خزر رفع مشکل تغییر اقلیم و خشکسالی در مناطق مرکز و جنوب شرق ایران است باید از مسئولان پرسید در تمام این دوران بیش از چهل سال چه طرح عملی را برای بهبود مسائل زیست محیطی این مناطق فراموش شده طرح و اجرا کرده‌اند؟ چه راهکارهایی برای تطبیق با تغییرات محیط زیست عملی کرده‌اند؟ چقدر بودجه به ساماندهی مهاجران روستاهای گرفتار خشکسالی اختصاص داده‌اند؟این طرح به دلایل زیر کاملا غیر قابل اجراست. ۱-ایران در کمربند پر فشار جنب حاره قرار گرفته است واین مطلب به این معنی است که با افزایش رطوبت نسبی هوا الزاما بارندگی افزایش نمی یابد اگر چنین بود سواحل جنوبی ایران وکشورهای حاشیه خلیج فارس بسیار پر باران بودند ۲-ااز نظر اجرایی چنین طرحی امکانپذیر نیست اگر بخواهیم اب راه قابل کشتی رانی ایجاد کنیم نمی توانیم به تونل فکر کنیم زیرا در برخورد به کوههای البرز در شمال ومکران در جنوب به طول صدها کیلومتر وبه عرض بیش از ۲۰۰متر باید تونل احداث کنیم وکشتیها ی با موتور دیزل در ان تردد کنند که بسیار ساده لوحانه است یعنی باید برای کندن این کانال، ۳۹۰ کیلو متر مکعب یا ۳۹۰ میلیارد متر مکعب کنده کاری وحمل سنگ وخاک انجام داد. اگر فرض کنیم هزار کامیون به ظرفیت ده متر مکعب در اختیار داریم واین کامیونها ده بار در روز بارگیری میکنند برای کل پروژه بیش از ده هزار سال زمان نیاز است پس این نیز غیر قابل اجراست. ممکن است بخواهند با پمپاژ آب دریچه هایی در بخشهای مرکزی درست کنند که با توحه به تبخیر بیش از ۵۰۰۰ میلیمتری اب در کویر مرکزی ایران وهمچنین گرمترین نقطه کره زمین (دشت لوت ) امکانپذیر نمی باشد. خلاصه این افراد بیسواد تفاوت کویر وبیابان را نمی دانند. آب به علت تبخیر بالا، خشک شده وتبدیل به نمک زار وباطلاق میشود پس با پمپاژ آب نیز اتفاقی نمی افد در ضمن به دلیل پر فشار بودن منطقه تغییر اقلیمی نیز امکانپذیر نیست فقط به دلیل غلبه شرایط گرما رطوبت نسبی هوا افزایش یافته ومحل بیماریهای جدید و مالاریا ومانند آنها خواهد شد. نکته بعد اینکه، انتقال آب شور به کویر از طریق لوله امکان نداره، چون نمک و املاح دریا لوله ها رو میخوره و نابود میکنه. پس کارخانه آب شیرین کن باید در کنار دریا احداث شه. این کارخانه ها بخشی از آب رو تصفیه میکنن و آب شورتر رو به دریا برمیگردونن. واسه همین انتقال آب از دریای خزر باعث شور شدن آب یه دریاچه و آسیب به دریا و ماهی ها میشه ولی در خصوص دریای عمان و خلیج فارس موضوع فرق میکنه، چون دریای آزادن. کما اینکه دبی این کارخانه رو احداث کرده و توانایی تامین آب بیست میلیون نفر رو هم داره و فوایدش براشون میلیاردها برابر بیشتر از ضررهاش بودهاتفاقا سعودیهای پروژه اتصال خلیج فارس به اقیانوس هند را دارند. ولی این پروژه سعودیهای با واقعیات و منافع و ثروت هنگفتشان همخوانی دارد بر خلاف ایران، اعراب همچو دشمن دانا، با اجرای این طرح کمک بزرگی به محیط زیست خلیج فارس میکنند و از حجم تردد نفت کش ها در خلیج فارس کم میکنند. در مورد پروژه عربستان سعودی. به دلیل ارتفاع کم و پست از خلیج فارس تا اقیانوس هند و کانالی با عمق کم قابل اجرا میباشد. این کار در اینده به نفع همه حتی ایران خواهد بود چرا تردد نفت کشها را کم مکیند. از طرفی کاهش اهمیت تنگه هرمز به دلیل کاهش وابستگی نفت عبوری، موجب میشود ابرقدرتها کمتر دخالت د راین منطقه کنند. هر چقدر اهمیت تنگه هرمز کمتر شود خطرات دخالت و باجگیری ها هم نیز کمتر میشود. ولی پروژه ایران رود، به گفته منتقدین و بسیاری دیگر از اساس احمقانه است. هزینه و سختیهای اجرای این پروژه کمر اقتصاد ایران را میشکند. در تمام دنیا این طرح های خاص توسط شرکت های بزرگ اجرا میشود و در طرح و اجرا، دولت و کارشناسان محیط زیست رو در روی شرکت ها هستند ولی در کشوری که کارشناسی و خرید و اجرا و تمام مراحل بدست خود دولت و شرکت های وابسته به دولت هست عملا انتطار طرح های کارشناسی شده و علمی نباید داشت. جالب اینجاست که شرکتی که کارشناسی پروژه انتقال آب به فلات مرکزی ایران و دارد همان شرکتی است که که کارشناسی احداث سد گتوند و کرده است که با وجود اخطار تمام کارشناسان محیط زیست و دانشمندان این سد آبگیری شد و فجایع زیست محیطی و اقتصادی به جا گذاشت و این شرکت نه تنها مواخذه و دادگاهی نشد بلکه کارشناسی طرح به این بزرگی نیز به همین شرکت واگذار شده است. کسانی که از اجرای این طرح ها، میخواهند از بیت المال فقط جیب های خودشان را پر کنند. در صورتیکه با یک دهم این هزینه ها میتوان کارهای کارشناسی و ذقیق و علمی برای نجات کشور از بحران محیط زیست کرد. بطور خلاصه طرح انتقال آب به فلات ایران یا طرح ایران روز و مشابه اینها دقیقا دو لبه داره. هم میتونه به معنای احیا باشه و هم خودکشی. متاسفانه تو ایران با توجه به سابقه اش معلوم شده هر گونه دستکاری در طبیعتش اثر فاجعه باری روی آن داشته. امیدواریم این فاجعه برای بیابان های ایران و دریای خزر رخ ندهد که میتواند موقعیت ایران را به یک خودکشی اقلیمی بکشاند.

بخش ۴- آقای اکبر محمدی سخنرانی خود را با موضوع محیط بانان و حافظان محیط زیست ایراد فرمودند: گستره پهناور زیست محیطی کشور مرهون ایثار و تلاش محیط بانان فداکاری است که با وجود تمام مخاطرات به عنوان حافظان و نگهبانان طبیعت ایران به رویارویی با متخلفانی می پردازند که با نادیده گرفتن منافع ملی به چپاول و غارت این گنجینه گرانبها اقدام می کنند. محیط بانان به عنوان بازوان اجرایی سازمان حفاظت از محیط زیست در پاسداری و کنترل عرصه‌های طبیعی و حیات وحش کشور نقش مهمی برعهده دارند. افرادی که دغدغه شان حفظ طبیعت، اکوسیستم ها و موجوداتی است که در طبیعت بکر زندگی می کنند. این حافظان محیط زیست با متخلفانی که بدون مجوز حیوانات را شکار و اسیر کرده و در محیط های غیراستاندارد نگه می دارند با اعمال قانون برخورد و آنها را مجازات می کنند. حفاظت از محیط زیست اما برای تلاشگران این عرصه بسیار آسیب زا و پر مخاطره است چراکه این حرفه به دلیل اینکه همواره با منافع متخلفان در تضاد قرار می گیرد، و جان محیط بانان همواره از طرف این افراد تهدید می شود‌. بر این اساس سی ویکم جولای (۱۰ مرداد) سال ۲۰۰۷ مصادف با نخستین روز تاسیس اتحادیه جهانی رنجرها (محیط بانان) به عنوان روز جهانی محیط بان (world ranger day) نامگذاری شد تا یادآور از خود گذشتگی های افرادی باشد که جان خود را در راه حفاظت از گنجینه های طبیعی به خطر انداخته و در این راه کشته یا زخمی شده اند. اما در ایران شهادت شماری از محیط بانان اداره کل حفاظت محیط زیست استان کردستان با نام های معمر مرغوبی، کمال حسین پناهی و مسعود علیخانی در روستای «کانی بوچک» (چشمه کوچک) از توابع شهرستان سنندج در۱۴اسفند ۱۳۸۹ خورشیدی در حین انجام ماموریت و گشت زنی موجب شد تا به لزوم حمایت از مدافعان طبیعت و محیط زیست، بیش از پیش توجه شود و مسوولان متولی این امر به فکر ارایه راهکارهایی برای حمایت از این قشر فداکار باشند. در واقع شمار محیط بانان در مقایسه با وسعت و فضایی که باید از آن مراقبت و حفاظت کنند بسیار کم است در ایران در حدود ۲ تا ۳ هزار محیط بان وجود دارد که این تعداد بنابر تایید کارشناسان باید به ۳ برابر شمار کنونی افزایش یابد تا به استاندارد جهانی که باید در هر هزار هکتار یک محیط‌بان فعال باشد برسد. اما در ایران در هر ۱۲ هزار هکتار یک محیط‌بان وجود دارد که با این حساب تعداد محیط‌بانان ایران یک دوازدهم استاندارد جهانی است، این در حالیست که محیط‌بانان حفاظت از ۱۱ درصد از عرصه‌های طبیعی کشور را بر عهده دارند. از این نظر و با توجه به مساحت موجود کشور به یک حداقل استاندارد دست یافت. به عنوان مثال منطقه میانکاله با وسعت ۶۰ هزار هکتاری که به دلیل آن که ذخیره گاه بین المللی به شمار می رود از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و با وجود معارضان، متخلفان و شکارچیان زیادی که در این ناحیه حضور دارند، تنها در حدود ۱۵ محیط بان از آن محافظت می کند. در برخی از منطقه های حفاظت شده ایران مانند دماوند که به عنوان شاخص ترین اثر طبیعی کشور و اثر ملی هم ثبت شده است به خاطر محدودیت هایی که در این زمینه وجود دارد، محیط بانی وجود ندارد. اما کمبود محیط بانان سبب می شود که اعمال قانون صورت نگیرد، اعمال قانون تنها راه مهار افراد طمع کار و قانون گریز محسوب می شود و اعمال قانون در این زمینه مهم ترین مساله است. پس بنابراین زمانی که مجری و مامور قانون حضور نداشته باشد، محیط طبیعی در معرض خطر قرار می گیرد و هر کجا که قانون اعمال نشود آن منطقه با آسیب و صدمه مواجه خواهد شد. مشکل دیگری که محیط بانان با آن مواجه اند موضوع کمبود وسایل و تجهیزاتی است که در صورت وجود نیز بسیار ابتدایی و فرسوده اند در صورتی که آنها می بایست در برابر افرادی ایستادگی کنند که از ثروت و امکانات بسیاری پیشرفته ای برخوردارند. تجهیزات محیط بانان باید از حد استاندارد برخوردار باشد و اسلحه، پوشاک، کفش و وسایل نقلیه و بودجه ای که در اختیار این افراد قرار می گیرد باید متناسب با وظیفه و مسوولیت سنگین این ها باشد. به نظر می رسد که یکی از سخت ترین و پرمخاطره ترین شغل ها را در ایران، محیط بانی است زیرا مکان ماموریت و گشت زنی محیط بان ها گاهی از نزدیک ترین شهر و آبادی کیلومترها فاصله دارد و آنها روزهای متمادی از خانواده های خود دور هستند و گرما، سرما و مخاطرات طبیعی بسیار به حفاظت از محیط طبیعی کشور می پردازند در حالی که در برابر این مشکلات و دشواری ها دستمزد اندکی دریافت می کنند. در واقع قانون حمایت کامل و کافی از محیط بانان به عمل نمی آورد و آنها بیمه های لازم را برای پوشش مسوولیت مدنی محیط بانان در اختیار ندارند، گاهی محیط بانان در جدالی نابرابر با متخلفان و متجاوزان به طبیعت که گاهی به اسلحه های جنگی پیشرفته نیز مسلح هستند شهید شده اند، اما در برخی مواقع در هنگام درگیری با متخلفان و برای دفاع از طبیعت، امکان دارد که شکارچی مجروح و کشته شود که در این صورت، محیط بان در بسیاری از موارد به پرداخت دیه یا قصاص محکوم می شود. اما می شود برخی حقایق در مورد محیط بانان و جنگلبانان که به دور از چشم عموم است را مثال زد. محیط بانان و جنگلبانان در هرم اداری سازمانهای متبوع خود در جایگاهی فرودست هستند. بسیاری از آنان از روی علاقه‌ای که به جنگلها و حیات وحش دارند به این شغل روی آورده‌اند. آن‌ها به دور از کاشانه و خانواده خود، در شرایطی طاقت فرسا، و با امکانات و تجهیزات بسیار ناچیز زندگی و کار می‌کنند. بسیار ی از این افراد از جوامع محلی روستایی جذب گردیده‌اند و در سازمان خود از امکان ارتقای شغلی و آموزشهای ضمن خدمت مناسبی برخوردار نیستند. در حالی که برای محیط بان شدن در کشورهای مختلف شرایط متفاوتی وجود دارد، مثلا در آمریکا فرد باید مدرک دانشگاهی مرتبط با این شغل را داشته باشد و در رشته هایی مانند مدیریت پارک و اوقات فراغت، مطالعات زیست محیطی، علوم محیط زیست، مدیریت محیط زیست، حیات وحش و جنگلداری و مدیریت حیات وحش تحصیل کرده باشد، یا در کانادا محیط بان باید منابع طبیعی را مدیریت و امنیت عمومی را در پارک ها یا مناطق عمومی برقرار کنند، یک دانش آموز دبیرستان کانادایی برای تبدیل شدن به یک محیط بان باید نمره های بالایی در زیست شناسی، تربیت بدنی، جغرافیا و ریاضی داشته باشند. در استرالیا محیط بانان وظیفه دارند تا فضای پارک های ملی را برای بازدیدکنندگان امن کنند، در شرایط اورژانس کمک کنند و به بازدید کننده های پارک ها حفاظت شده، ارزش های محیط زیست را آموزش دهند، در این کشور بدون داشتن هیچگونه مدرک محیط بانی هم می توان این کار را انجام داد، اما با داشتن مدرک و تجربه به شکل راحت تری می توان در استرالیا یک محیط بان شد در ایران نیز تقریبا همینطور است و محیط بانان ما نیازی به مدرک ندارند البته شاید در کشوری مانند استرالیا به مدرک نیاز نباشد اما آموزش های سفت و سختی دارند که در ایران نیز ظاهرا چند سالی است این آموزش ها آغاز شده است. علاوه بر آموزش درست ندیدن محیط بانان در ایران باید سرانه زمینی که باید از آن پاسداری کنند چهار تا پنج برابر میانگین جهانی است. ضمناً اسلحه سازمانی که در اختیار آن ها قرار دارد تفنگهای میان برد است که در برابر تفنگهای دوربرد، دوربین دار، و اسلحه‌های نظامی مدرنی که شکارچیان و قاچاقچیان در اختیار دارند در حکم یک اسباب بازی بیش نیست. جوازی که آنان برای حمل و کاربری اسلحه دارند نیز به آنان اجازه نمی‌دهد که در درگیری با متجاوزان مسلح به سوی آنان تیراندازی کنند. گویی که اسلحه را به محیط بان داده‌اند تا با آن حیوانات را شکار کند در حالی که حیوانات برای محیطبانان و جنگلبانان به ندرت خطری می‌آفرینند که با یک چوبدست نتوان آن را برطرف کرد. از سوی دیگر آنان افرادی بسیار دلسوز و مهربان با جانداران هستند و حتی با وجود همراه داشتن اسلحه هیچ‌گاه خود را مجاز ندانسته‌اند که از آن برای کشتن یا حتی ترساندن حیوانی که حالی غیرعادی دارد استفاده کنند. آنان به علت زندگی در زیستگاه حیوانات با رفتار آنان آشنایی کامل دارند اما تنها موجودی که آن‌ها را به دردسر می‌اندازد انسان دوپا و طمعکار است. در ایران محیط بانان حدود نیم قرن است که در عرصه های طبیعی کشور با عنوان مناطق حفاظت شده چهارگانه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست، برای حفاظت از جان حیات وحش و گونه های زیستی موجود در آن تلاش می کنند و در این مدت ۱۴۰ محیط بان در راستای حفاظت از محیط زیست جان خود را از دست دادند، این وضعیت در دنیا بهتر نیست به طوری که برخی آمارها نشان می دهد در حدود ۱۲ سال گذشته بیش از هزار محیط بان در جهان جان خود را از دست دادند. آمار می‌گوید که از ابتدای تأسیس سازمانهای حفاظت محیط زیست و مراتع و جنگلها تاکنون۱۴۰ محیط بان و بیش از ۴۲۰ جنگلبان توسط شکارچیان و قاچاقچیان چوب کشته شده‌اند. تعداد افرادی که در این درگیریها دچار نقص عضو یا معلولیت شده‌اند نیز باید حدود چهار برابر این رقم باشد. این درحالیست که تعداد کل محیط بانان ایران در سراسر کشور و در این تاریخ حدود ۳۰۰۰ نفر است. به این ترتیب محیط بانی یکی از خطرناکترین شغلها در جمهوری اسلامی ایران است. قاتلان این افراد که بیشتر آنان را به صورت عامدانه و در درگیریهایی نابرابر به خاک و خون کشیده‌اند اما کاملاً آزاد هستند و مراجع قانونی در طول تمام این سال‌ها تلاشی درخور برای پی بردن به هویت آنان، دستگیری، و مجازاتشان ننموده‌اند. از طرفی اگر محیطبانی یا جنگلبانانی یک معارض مسلح را هدف قرار دهد و او را به هلاکت برساند مرتکب قتل عمد شده و از طرف دیگر اگر او در جریان یک درگیری کشته شود از شهادت برای وطن باید تنها به اعطای یک لقب خشنود باشد. تجربیات گذشته نشان می‌دهد که پیکر شهدای محیط زیست در گورستان عادی و نه در قطعه شهدا به خاک سپرده می‌شود و خانواده آن‌ها در حمایت بنیاد شهید قرار نمی‌گیرند. محیط بان در ایران به عنوان فردی که در انجام ماموریت حق استفاده از سلاح را داشته باشد، هنوز شناخته نشده است و بنابراین قانون حمایت بیشتری از محیط بانان و جنگل بانان داشته باشد و بیمه هایی نیز باشند تا حتی بیشتر از میزان مبلغ دیه، این محیط بانان را بیمه کنند و آنها را زیر پوشش مسوولیت مدنی قرار دهند تا اگر زمانی محیط بانی، با این افراد متخلف درگیر شد و فردی آسیب دید و دادگاه محیط بان را به پرداخت دیه محکوم کرد، این بیمه ها این مبلغ را پرداخت کنند. ایران در مقایسه با دیگر کشورها از این نظر در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و در حقیقت جدال نابرابری میان محیط بانان و متعرضان به طبیعت در جریان است. راهکاری که برای حمایت از محیط بانان می توان مطرح کرد این است که محیط بانی و جنگل بانی باید جزو مشاغل پرخطر محسوب شود تا این افراد در برابر خطرات و مشکلاتی که با آن مواجه هستند از مزایایی نیز بهره مند شوند و حقوق آنها افزایش یابد تا این افراد با دلگرمی بیشتری به کار بپردازند. برای حفاظت از محیط زیست و محیط بانان مجموعه حاکمیت در جمهوری اسلامی باید بپذیرد که می بایست 15 درصد از خاک و منابع طبیعی کشور را از هر گزند و آسیبی به طور کامل حفظ کند. هم اکنون 90 درصد از زمین های ایران تنها اسم آنها حفاظت شده است و در آنها چرای دام، معدنکاری، جاده سازی، شهرسازی، کشت و زراعت انجام می شود. اگر 15 درصد از مناطق کشور از هر آسیبی حفظ شود این مساله به زیست بوم، هوا، کشاورزی و جذب بهتر آب کمک می کند و منفعت اقتصادی به دنبال دارد و به توسعه اقتصادی می انجامد. ایران در حال حاضر رتبه نخست فرسایش خاک و از دست دادن منابع آبی را در جهان دارد. و به نظر می رسد یکی از مهمترین عوامل تخریب محیط زیست در ایران سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران است. سپاه پاسداران جمهوری اسلامی محیط زیست ایران را مانند حیاط خلوت خود می پندارد و از آن در جهت رسیدن به اهداف سود جویانه و منفعت طلبانه خود بهره برداری میکند. سالانه ۱۰۰هزار هکتار از جنگل های ایران به نابودی کشانده می شود. انجام آزمایشات بیولوژیکی و جنگل زدائی های بی وقفه و برپایی سایت های نظامی در جنگل های بکر از سوی سپاه پاسداران بارها مورد بحث قرار گرفته است و در هر مورد سپاه پاسداران با تکذیب این موارد از پاسخگویی شانه خالی کرده است. احداث پایگاهای نظامی در جنگل های بکر شمال کشور و حاشیه ی دامنه ی زاگرس و همچنین احداث سایت های موشکی و هسته ای در کویرهای کشور از جمله در سمنان و کرمان نیز منجر به انواع آلودگی ها از جمله آلودگی رادیواکتیوی گردیده است. خشک شدن تالاب ها و دریاچه ها نیز حد بحران را رد کرده به طوری که تنها دریاچه زنده ی ایران تنها دریاچه ارومیه می باشد. حفر معادن بدون کارشناسی جهت استخراج اورانیوم نیز به مشکلات محیط زیستی در اقصی نقاط کشور دامن زده است. خشکاندن مرداب حورالعظیم و پوشش گیاهی نواحی تورانی و صحارا سندی در خوزستان موجب برپایی طوفان های شن و گرد خاک به صورت دائمی شده که تنفس را در استان های جنوب کشور مرگ آور کرده است که به عنوان مثال میتوان به خشکاندن رود زهره اشاره کرد که نقش بسیار اساسی در آبیاری جلگه خوزستان و جلوگیری از طوفان های شن داشت را نام برد. موضوع بسیار مهمتری که کمتر در رسانه ها به آن پرداخته میشود دفن زباله های اتمی جمهوری اسلامی در خاک ایران است. طی بررسی های کارشناسی شده توسط فعالین محیط زیست ایران، درصد بالای از تشعشعات رادیواکتیو در نواحی کوپایه ای اردبیل و نواحی دریای خرز و رابطه شیوع موج سرطان با این موضوع در این نواحی این موضوع که سپاه پاسداران در حال دفن زباله های اتمی خود در این نواحی است را به تایید رسانید. فعالیت فعالان محیط زیست ایران که به شدت تحت رصد اطلاعاتی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی می باشد همواره تحت الشعاع خطر جدی جانی برای آنها و خانواده ی آنها قرار گرفته و این دانشمندان اغلب قادر به افشای تحقیقات خود و بیان توضیح در خصوص نتایج خود نیستند و به صورت مخفیانه و نامحسوس مشغول به تحقیق هستند و به همین دلیل مورد توجه رسانه های داخلی و خارجی قرار نمی گیرند. در ماه های اخیر نیز با توجه های به دستگیری های بی سابقه فعالان محیط زیستی و سرنوشت نامعلوم آنها به همگان اثبات شد که کوچکترین درخصوص موضوعات محیط زیستی در ایران از سوی مقامات امنیتی ایران جرمی نابخشودنی است و سزای سنگینی دارد. محیط‌بانان ایرانی؛ از مرگ توسط شکارچی‌ها تا حکم اعدامغلامحسین خالدی محیط‌‌‌بان ۳۸ ساله‌ای که به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شد. وی در ۲۴ تیرماه ۱۳۸۹ در منطقه حفاظت‌شده دنا در ارتفاع ۴ هزار متری و در سراشیبی یک تپه با شکارچیان غیرمجاز مسلح درگیر شده بود. به گزارش روزنامه شرق، در این درگیری ۱۲ گلوله از پنج اسلحه کلاشنیکف شلیک شده و در این میان یکی از شکارچیان کشته می‌شود. رای دادگاه خالدی بدون شهادت شاهدان و تنها بر اساس “علم قاضی” و با درج کلمه “احتمالا” صادر شده است. خالدی دومین محیط‌بان ارتفاعات دنا است که به اعدام محکوم می‌شود. پیش از او اسد تقی‌زاده در سال ۸۶ در منطقه حفاظت شده‌ی دنا، در حالی که از تمامی مجوزهای لازم برای برخورد با متخلفان و حفاظت از محیط زیست برخوردار بود، با ۵ شکارچی مسلح درگیر شد. در این درگیری یکی از شکارچیان کشته شد. برای وی نیز حکم اعدام صادر شده است. صدور دومین حکم اعدام برای یک محیط‌بان در ایران به بحث‌های متفاوتی در این زمینه دامن زده است. این حکم در حالی صادر شد که رضا ارغوان، جنگلبان ۲۶ ساله، روز پنج‌شنبه (۲۸ دی) برای انجام گشت‌زنی به منطقه قرق جنگلی اعزام شد اما هیچ‌گاه از آن بازنگشت. وی در ناحیه «تتگه‌راز» بجنورد به قتل رسید. و در آخر برومند نجفی، به نوشته خبرگزاری‌های داخلی، ۱۴ مرداد سال ۱۳۹۹ در جریان درگیری نیروهای اجرایی یگان حفاظت محیط زیست با سرنشینان یک خودرو پراید در منطقه حفاظت شده بیستون و در حد فاصل روستای “سه‌چک” و پادگان حاجی آباد، یک نفر از سرنشینان به دلیل تیراندازی صورت گرفته جان خود را از دست داد. برومند نجفی محیط‌بان، به اتهام قتل زندانی و آبان ماه سال جاری به قصاص محکوم شد. اما صدور حکم اعدام تنها به خلاء قانونی و سوء‌تفاهم قضایی برنمی‌گردد. هنگامی که عرف قضاوتی را نمی‌پذیرد، آن قضاوت می‌تواند مورد تجدید نظر قرار بگیرد. عرف ما می‌گوید‌، محیط‌بانی که داشته مأموریت خود را انجام می‌داده و در یک درگیری مسلحانه قرار گرفته چرا باید در زندان باشد؟ قطعا خون این محیط‌بان دامن سیستم قضایی ایران را خواهد گرفت. و در پایان نقش آموزش و نهادینه شدن فرهنگ حفاظت از محیط زیست بسیار مهم است. مردم باید ضرورت حفاظت از محیط زیست را درک کنند. این مساله می بایست از مدرسه ها و آموزش و پرورش آغاز شود و دانش آموزان با طبیعت آشنا، ارزش و جایگاه آن را در طبیعت متوجه شوند. در جهان این تفکر وجود دارد که دغدغه های زیست محیطی در اولویت تمام برنامه ها است و مهمترین مساله بشریت به شمار می رود اما این نگرش در ایران به صورت کامل نهادینه نشده است.

 

بخش ۵- آقای اسکندر اسکندری سخنرانی خود را با موضوع برخورد ایران با فعالان محیط زیست ایراد فرمودند. در سال‌های حکومت جمهوری اسلامی، فعالان زیست‌محیطی بسیاری به شکل دسته‌جمعی بازداشت و زندانی شدند. بازداشت نزدیک به ۵۵ نفر از فعالان محیط زیست در شهرهای مختلف ایران در بهمن و اسفندماه ۱۳۹۶، نخست با بازداشت هفت نفر از فعالان محیط زیست، کلید خورد. هومن جوکار، امیرحسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مراد طاهباز، کاووس سیدامامی و عبدالرضا کوهپایه از جمله بازداشت‌شدگان بهمن‌ماه و اسفندماه سال ۹۶ به‌شمار می‌روند. شماری از بازداشت‌شدگان زمستان ۱۳۹۶، از مسئولان و همکاران مؤسسه «حیات وحش پارسیان» بودند و شماری دیگر از آن‌ها با مؤسسه «حافظان طبیعت لاوردین» همکاری داشتند. عیسی کلانتری ریاست وقت سازمان محیط زیست ایران در خرداد ۱۳۹۷ ضمن اینکه اعلام کرد شواهدی علیه این افراد وجود نداشته، خواستار آزادی فوری آن‌ها شد. از مشهورترین فعالان محیط زیست منتسب به این سرکوب می‌توان از کاوه مدنی، کاووس سیدامامی و فرشید هکی همچنین برخی کارشناسان محیط زیستی شامل دستگیرشدگان و برخی مانند محسن اسلامی نیز اشاره کرد نام برد. کاوه مدنی، معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست و محسن اسلامی استاد یار دانشگاه و کارشناس آلودگی‌های زیست محیطی از سمتشان استعفا داده و به تبعید خودخواسته رفتند. ؛ کاووس سیدامامی به طرز مشکوکی فوت کرد. قوه قضائیه مرگ سیدامامی را «خودکشی در زندان» اعلام کرد ولی خانواده، همکاران و دوستان وی این ادعا را تکذیب کرده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل مرگ کاووس سیدامامی را «مشکوک» خواند و رسماً از مسئولان حکومت ایران خواستار کالبدشکافی پیکر این استاد پیشین دانشگاه شد. در بخش دیگری از این گزارش با اشاره به موقعیت علمی فعالان زیست‌محیطی دستگیر شده و تحت تعقیب، عناوین علمی و فعالیت آنها را ذکر شده‌است، از جمله: طاهر قدیریان دانشمند جوان برگزیده سال ۲۰۰۸ یونسکو. نیلوفر بیانی کارشناس دفتر سازمان ملل. هومن جوکار رئیس پروژه بین‌المللی حفاظت از یوز ایرانی. سپیده کاشانی کارشناس نخبه دانشکده محیط‌زیست. امیرحسین خالقی فعال برجسته محیط زیست که توانست دامداران مناطق حفاظت شده را راضی کند دام‌های خود را از این مناطق بیرون ببرند. مراد طاهباز تاجری ایرانی دو تابعیتی که سرمایه خود را صرف حفاظت از حیات وحش ایران کرده‌است. محسن اسلامی (تحت تعقیب، اقامت در سوئیس) کارشناس نخبه شیمی محیط زیست و آلودگی‌های منابع آبی و استادیار دانشگاه که گزارش‌ها کارشناسی مربوط به آثار سوئ احداث سد گتوند از جانب اوست. کاوه مدنی دکترای محیط زیست و معاونت کل ریاست محیط زیست ایران. نظر رئیس سازمان محیط زیست ایراندر خرداد ۱۳۹۷ عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان محیط زیست ایران در واکنش به بازداشت گسترده فعالانی که از زمستان ۱۳۹۶ به بعد دستگیر شدند و در مصاحبه‌ای با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت که «یک کمیته چهار نفره» از دولت به این نتیجه رسیده‌است که شواهدی علیه این فعالان حیات وحش که به «اتهام جاسوسی» بازداشت شده‌اند، وجود ندارد. عیسی کلانتری افزود که به نظر او آن‌ها بدون ارتکاب به جرم بازداشت شدند. کلانتری از وجود یک طیف قدرتمند به گفته او «گروه فشار» در حکومت ایران سخن گفت که به ادعای او «قدرت بسیاری دارند» ولی اساساً «اهل گفتگو» نیستند. هومن جوکار، امیرحسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مراد طاهباز و کاووس سیدامامی از جمله فعالانی بودند که در اوایل بهمن‌ماه ۱۳۹۶ دستگیر شدند. دو هفته بعد از بازداشت به خانواده کاووس سیدامامی اعلام شد که او در زندان «خودکشی» کرده‌است ادعایی که با تردید گسترده روبرو شد. ۱۲مهر ۱۳۹۹ عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست، در گفتگو با روزنامه آرمان ملی گفت: «نهادهای امنیتی به ما هشدار دادند که حق ندارید در پرونده فعالان محیط زیست دخالت کنید. » و در ادامه گفت: ما پیگیری کردیم، ولی به ما گفتند به شما ربطی ندارد و شما در کار ما دخالت نکنید. وقتی آنها به ما می‌گویند این افراد جاسوس هستند، حتماً دلیل و مستنداتی دارند که در حوزه محیط زیست نیست نظر وزارت اطلاعات ایران از نظر وزارت اطلاعات، این افراد جاسوس نیستند و مرتکب هیچ جرمی نشده‌اند؛ وزیر اطلاعات ایران نیز در دیدار با نمایندگان مجلس اعلام کرده این وزارتخانه هیچ دلیلی برای جاسوسی فعالان محیط زیست بازداشت شده نیافته‌است. گمانه‌زنی در مورد علت دستگیریدر سال‌های اخیر حکومت جمهوری اسلامی، فعالان محیط زیستی بسیاری به شکل دسته‌جمعی بازداشت و زندانی شدند. مراجع قضائی حکومت، اتهام بیشتر آن‌ها را جاسوسی برای دولت بیگانه اعلام کردند. برخی از سازمان‌های حقوق بشری و فعالان حقوق‌بشر این ادعاها را بهانه‌ای برای سرکوب دانسته و نادرست خواندند. در ۱۳ فوریه ۲۰۱۸، عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان وقت تهران، به خبرنگاران گفت که فعالان بازداشت‌شده در فاصله ژانویه و فوریهٔ ۲۰۱۸ به «استفاده از پروژه‌های محیط زیستی به عنوان پوشش برای جمع‌آوری اطلاعات راهبردی طبقه‌بندی‌شده» متهم هستند. در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۹۷، رسانه کلمه وابسته به میرحسین موسوی و جنبش سبز، نوشت، احتمالاً «مخالفت فعالان محیط زیست با ایجاد پایگاه‌های موشکی سپاه پاسداران» در مناطق حفاظت شده علت اصلی متهم کردن آن‌ها به «جاسوسی» است. به گفته این رسانه، اسنادی را در اختیار دارد که این گمانه‌زنی را تأیید می‌کند. در این حال گزارش‌ها مربوط به چگونگی تصمیم‌گیری احداث سد گتوند، آثار زیست محیطی و شوری بیش از حد آن در گزارشی محرمانه از طرف مؤسسه میراث حیاط وحش پارسیان توسط کارشناسان آن مؤسسه از جمله محسن اسلامی، امیر حسین خالقی و سام رجبی به دفتر رئیس‌جمهوری ارسال گردید. اتهامات و دادرسی اتهام جاسوسی

۲۱ بهمن ۱۳۹۷ جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران از دستگیری چند فعال محیط زیست متهم به «جاسوسی» خبر داد. غلامحسین اسماعیلی رئیس دادگستری استان تهران در اینباره گفت: «جمعی از کسانی که اطلاعاتی را جمع‌آوری می‌کردند و به بیگانگان می‌دادند، شناسایی شدند و برخی دستگیر شدند و برخی هم ممکن است در آینده دستگیر شوند. پرونده در مرحله اولیه است و جزئیات قابل بیان نیست. از سوی دیگر عضو فراکسیون محیط‌زیست مجلس اعلام کرد بعد از شنیدن اخبار مختلف دربارهٔ بازداشت فعالان محیط‌زیست در حال پیگیری وضعیت این بازداشت‌ها است. اتهام فساد فی‌الأرض در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۹۷ غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی وقت قوه قضائیه ادعا کرد که اتهام فعالان محیط زیست می‌تواند از «جاسوسی» تا «فساد فی‌الارض» افزایش یابد. محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاییه در صد و سی و سومین نشست خبری‌اش است که روز یک‌شنبه ۲۰ آبان برگزار شد، گفت: عنوان اتهامی ابتدایی این افراد در پرونده محیط زیست، جاسوسی بوده که این عنوان اتهامی مطابق قانون می‌تواند تا حد افساد فی‌الارض باشد. برخی نهادها می‌گفتند این افراد جاسوس نیستند. گزارش استخراج شده به ستاد کل نیروهای مسلح رفت و ابزار آنها مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس گزارش ستاد کل نیروهای مسلح، اقاریر این افراد و خسارت‌های وارده این اتهامات مشمول افساد فی‌الارض قرار گرفت۲۱ بهمن ۱۳۹۷ جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران از دستگیری چند فعال محیط زیست متهم به «جاسوسی» خبر داد. غلامحسین اسماعیلی رئیس دادگستری استان تهران در اینباره گفت: جمعی از کسانی که اطلاعاتی را جمع‌آوری می‌کردند و به بیگانگان می‌دادند، شناسایی شدند و برخی دستگیر شدند و برخی هم ممکن است در آینده دستگیر شوند از جمله این افراد کاوه مدنی، محسن اسلامی و فرشید هکی می‌توان اشاره کرد. پرونده در مرحله اولیه است و جزئیات قابل بیان نیست. از سوی دیگر عضو فراکسیون محیط‌زیست مجلس اعلام کرد بعد از شنیدن اخبار مختلف دربارهٔ بازداشت فعالان محیط‌زیست در حال پیگیری وضعیت این بازداشت‌ها است. اتهام قوم‌گرایی و تجزیه‌طلبی فعالان محیط زیست در ایران با اتهام‌های امنیتی گوناگونی از جانب دستگاه‌ها و مقامات ارشد جمهوری اسلامی مواجه شدند. یکی از آن‌ها تجزیه‌طلبی و قوم‌گرایی است. سال‌ها فعالان محیط زیست استان‌های آذربایجان شرقی و غربی برای حمایت از احیای دریاچه ارومیه به فعالیت‌های تجزیه‌طلبانه و قوم گرایی متهم شده‌اند. این اتهامات برای برخی از معترضان عربِ خوزستانی نیز در سال‌های اخیر تکرار شد. اتهام مشابهی محدودیت‌های زیادی را برای گروه‌ها و کمپین‌های محیط زیستی کرد، به ویژه در کردستان و سنندج به‌وجود آورد. دادگاه، در بهمن ماه سال ۱۳۹۷ پنج جلسه دادگاه در مورد این پرونده تشکیل شد که قاضی صلواتی رئیس دادگاه بود. این دادگاه‌ها غیر علنی است و متهمان اجازه داشتن وکیل تعیینی به اختیار خود را ندارند، با این وجود آن‌ها حتی نتوانسته‌اند با وکلای تحمیلی قوه قضاییه دیدار نمایند. پرونده فعالان محیط زیست یازده متهم دارد که همگی با اتهام جاسوسی و چهار نفر با اتهام فساد فی‌الارض روبرو هستند. با این حال احکام مربوط به آنها صادر شده‌است که در این بین احکام به صورت حضوری یا غیابی به متهمین ابلاغ گردیده‌است. در برخی نیز دادگاه، پرونده‌ها را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار داده و احکام خود را صادر کرده بود. اعترافات اجباری، نیلوفر بیانی، یکی از بازداشت‌شدگان، تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی و هم‌چنین تهدید به شکنجه‌های فیزیکی و جنسی برای بیان اعترافات اجباری توسط بازجویان سازمان اطلاعات سپاه قرار گرفته‌است. بر روی جسد کاووس سیدامامی، یکی از بازداشت‌شدگان که ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ در زندان اوین درگذشت، آثار کبودی بر روی بدن و جای تزریق پوستی وجود داشته‌است؛ هم‌چنین او برای اعترافات اجباری تحت فشار بوده‌است. احکام و زندان در روز سه‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۸، علی‌رغم تمام انتقادها و واکنش‌های بین‌المللی و جهانی ۸ فعال محیط زیستی زندانی بعد از گذشت بیش از ۲ سال از بازداشت آنها به ۵۸ سال زندان محکوم شدند. مراد طاهباز و نیلوفر بیانی به اتهام «همکاری با آمریکا» به ۱۰ سال زندان، هومن جوکار و طاهر قدیریان به اتهام «همکاری با آمریکا» به ۸ سال زندان، سام رجبی، سپیده کاشانی و امیرحسین خالقی حمیدی به اتهام «جاسوسی» به ۶ سال زندان و عبدالرضا کوهپایه به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت» به ۴ سال زندان محکوم شدند. یک فروردین ۱۳۹۹ ایرنا از عفو برخی زندانیان سیاسی خبر داد. شهناز اکملی، امیر نوری و عبدالرضا کوهپایه، فعال محیط زیست از جمله افرادی بودند که مشمول عفو شدند. واکنش‌ها، شخصیت‌ها، نرگس محمدی فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ با انتشار یادداشتی از زندان به بازداشت فعالان محیط زیست واکنش نشان داد. او در این یادداشت دلیلبازداشت گسترده فعالان محیط‌زیست را عدم تحمل فعالیت مدنی و مسالمت‌آمیز توسط نظام جمهوری اسلامی دانست. محمدی در این یادداشت اظهار کرد که «عامل فروپاشی جامعه ایران» در وهله نخست «استبداد حکومتی» است و نه دخالت‌های خارجی. مایکل پیج، معاون مدیر بخش خاورمیانه سازمان دیده‌بان حقوق بشر در مورد اتهامات وارده به فعالان محیط زیست گفت: «به نظر می‌رسد قوه قضائیه ایران بدون توجه به جنبه مضحک اتهامات و همچنین نقض حق متهمان برای برخورداری از وکیل منتخبشان، مصمم به پیگیری اتهاماتی جدی علیه فعالان محیط زیست است. » او همچنین نسبت به عدم برگزاری دادگاه «منصفانه» برای متهمان ابراز نگرانی کرد. جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، روز چهارشنبه دوم آبان‌ماه ۱۳۹۷، در کنفرانسی خبری به پرسش‌های خبرنگاران پاسخ داد. او در مورد وضعیت فعالان محیط‌زیست زندانی در ایران ابراز نگرانی کرد. علاوه بر آن او قانون حجاب اجباری برای زنان ایران را نقض حقوق بشر و قوانین بین‌الملل دانست. او در پاسخ به سؤالی، در مورد وضعیت فعالان محیط‌زیست بازداشت‌شده در ایران، ضمن ابراز نگرانی پاسخ داد: در ایران، گروه‌هایی هستند که من نگران وضعیت آن‌ها هستم و یکی از این گروه‌ها، فعالان محیط‌زیست‌اند. در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸، ۳۴۶ تن از فعالان جهانی محیط زیست در طی نامه‌ای سرگشاده از مقامات ایران خواستار رفع اتهام جاسوسی فعالان محیط زیست شدند. امضاکنندگان این نامه سرگشاده شامل استادان دانشگاه، فعالان محیط‌زیست، کارشناسان و پژوهشگران حیات‌وحش از سراسر جهان، در نامه‌ای سرگشاده به علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ضمن حمایت و گواهی دادن به بی‌گناهی فعالان محیط‌زیستی بازداشت‌شده، خواستار رعایت عدالت و انصاف، برگزاری دادگاه عادلانه و دسترسی به وکیل مدافع برای آنان شدند. این فعالان محیطزیست در این نامه گواهی داده‌اند که رفتار این کارشناسان محیط‌زیست و حیات‌وحش همیشه تابع بالاترین معیارهای اخلاقی ممکن بوده‌است. در این نامه که به امضا ۸ محقق طراز اول جهان، ۸۷ پرفسور و استاد دانشگاه، ۱۳۴ محقق و ۱۱۷ کنشگر از ۷۰ کشور جهان رسیده‌است، ضمن شهادت به بی‌گناهی این فعالان محیط‌زیستی، گواهی داده‌اند که از آنجا که دلیل اصلی اتهام فساد فی‌الارض و جاسوسی متهمین، استفاده از تجهیزات مرسوم به پایش و مشاهده حیات وحش است، این ابزارآلات به هیچ‌وجه امکان جاسوسی را برای هیچ متخصصی فراهم نمی‌کند. در بین این امضاکنندگان این نامه، نام افرادی همچون جین گودال سفیر صلح سازمان ملل در موضوع حفاظت از محیط‌زیست دیده می‌شود. این امضاکنندگان ضمن درخواست برگزاری دادگاه شفاف برای این افراد، اعلام کردند که آماده‌اند تا شخصا در این مورد در دادگاه شهادت بدهند. در تاریخ ۴ تیرماه ۱۳۹۸ مصادف با ۲۵ ژوئن ۲۰۱۹ و هفته محیط زیست، تعداد ۱۰۱ تن از استادان دانشگاه و اعضای هیئت علمی اهل ایران در نامه‌ای اعتراضی به ابراهیم رئیسی ریاست وقت قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، خواستار آزادی فعالان محیط زیست زندانی شدند. در این نامه اشاره شده که بیش از ۵۰۰ روز از بازداشت موقت این فعالان می‌گذرد. نویسندگان این نامه، این فعالان محیط زیست را شماری از «خوشنام‌ترین کارشناسان و فعالان محیط زیست ایران» خطاب کردند و خواستار آزادی آنها شدند. در تاریخ ۶ فوریه ۲۰۱۹، تعداد ۲۶ تن از اعضای پارلمان اروپا با ارسال نامه‌ای اعتراضی خطاب به حسن روحانی رئیس‌جمهور وقت، خواستار آزادی فعالان محیط زیست زندانی شدند. امضاکنندگان این نامه، خواستار آزادی فوری و بی‌قیدوشرط این فعالان محیط‌زیست و لغو احکام صادره شدند. آنها در این نامه، نگرانی شدید خود را نسبت به آنچه نقض حقوق این فعالان زندانی عنوان شد، ابراز کرده‌اند. همچنین این اعضای پارلمان اروپا به محاکمه متهمان پرونده یاد شده در روز ۳۰ ژانویه در ایران اعتراض کرده‌اند. محاکمه‌ای که پشت درهای بسته صورت گرفت. در فروردین ۱۳۹۹ لئوناردو دی‌کاپریو، ستارهٔ هالیوود، در یک پست اینستاگرامی از حبس مدافعان محیط زیست در ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی آنها شد. بین‌المللی سه‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ وزارت خارجه آمریکا: قوه قضاییه ایران ۸ فعال محیط زیست و حیات وحش را پس از بیش از ۲ سال بازداشت به ۲ تا ۱۰ سال زندان محکوم کرده‌است. این احکام در حالی صادر شده‌اند که وزارت اطلاعات اعلام کرده بود هیچ‌یک از بازداشت شدگان را جاسوس نمی‌داند و رئیس سازمان محیط زیست هم گفته بود سندی علیه آنها وجود ندارد. روز پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹ اینگر اندرسن، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد و مدیر اجرایی برنامه محیط زیست آن سازمان در توییتر نوشت: «۱۴ ژانویه سومین سال زندانی شدن نیلوفر بیانی، همکار سابق برنامه محیط زیست سازمان ملل و فعال محیط زیست زندانی، در ایران است. » وی ادامه داد: من کماکان خواستار بخشودگی همه آنها و بازگشت ایمن آنها نزد خانواده‌های‌شان هستم در تاریخ ۶ مارس ۲۰۱۹ دفتر محیط زیست سازمان ملل متحد نسبت به وضعیت فعالان محیط زیست اهل ایران واکنش نشان داد. این نهاد بین‌المللی با انتشار بیانیه‌ای از وضعیت هشت فعال زندانی محیط زیست در ایران ابراز نگرانی کرده‌است و خواستار برگزاری دادگاهی «منصفانه و مستقل» برای آنان شد. این سازمان ابراز کرده‌است که نگرانی‌هایش از وضعیت فعالان محیط زیست را با مقامات حکومت ایران در میان گذاشته‌است. در ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ سازمان عفو بین‌الملل هم‌زمان با روز جهانی محیط زیست از حکومت و مقامات ایران خواست تا ۸ فعال محیط زیست ایران را که از سال پیش در زندان به‌سر می‌برند، سریعاً آزاد کنند. این سازمان با انتشار بیانیه‌ای گفته: آنها «زندانیان عقیدتی» هستند و اتهاماتی هم که متوجه‌شان شده، «مربوط به فعالیت‌های زیست‌محیطی‌شان، از جمله تحقیق در زمینه حیات وحش در حال انقراض در ایران است». در همین بیانیه آمده‌است: «روند دادرسی این افراد آشکارا ناعادلانه بوده» و این فعالان از شکنجه و بدرفتاری در طول دوره بازداشت خبر داده‌اند.

بخش ۶- خانم مینا آقابیگی بحث آزاد با موضوع روز جنگل داری را آغاز کردند: در ابتدا به مناسبت روز جهانی جنگل داری، تعریف کوتاهی از جنگل را اینگونه بیان فرمودند که جنگل به یک منطقه وسیع پوشیده شده از درختان، درختچه ها، علفها و پوشش گیاهی که همرا ه باج انوران وحشی یک اشتراک طبیعی حیاتی را تشکیل میدهند که این خود باعث بوجود آمدن یک اکوسیستم میشود و دیگر تعریفی که همیشه به گوش میرسد این است که جنگلها ریه های زمین هستند. اهمیت جنگلها در تامین اکسیژن زمین است که طبق آمار میتوان گفت ۶۰ در صد از فضای سبز و جنگلها تامین. میشود و تاثیر جنگلهارا در سلامت روح، روان و جسم دانستند. در آدامه آقای صمد جعفری جنگلها را به عنوان زیستگاه دیگر موجودات زنده دانستند و همینطور نقش درختان و گونه های محتلف گیاهی را منابع مهمی در صنعت پزشکی دانستند. سپس خانم رزا جهان بین، تاریخچه کوتاهی در رابطه با روز جهانی جنگل داری را ایراد کردند که این روز در سال ۲۰۱۳ پیشنهاد داده شده که مصادف با روز ۱ فروردین میباشد که متاسفانه در ایران مانند بسیاری دیگر از مناسبتهای جهانی شناخته شده نیست. ایشان همچنین به روز ۸ مرداد، روز ملی جنگلداری و روز ۱۵ اسفند، روز درختکاری و تاریخ ۱۵ تا ۲۲ اسفند که هفته منابع طبیعی نامیده شده است اشاره فرمودند و نظر خود را اظهار کردند که به دلیل شرایط آب وهوایی در ایران ماه اسفند تاریخ مناسبی برای درختکاری یا جنگلداری نمیباشد. آقای سلمان یزدان پناه نیز به ۳ مورد از مواردی که به جنگلهای ایران آسیب وارد میکند را شرح فرمودند: ۱- وجود گونه ای از جانوران به نام بز که از دسته حیوانات دامپروری میباشد و نفوذ دامداران و عشایر که به نوک قله کوخ خا و جنگلها نیز رسیده و تغذیه این حیوانات از بسیاری از درختان و نهال های جوان میتواند آسیب بسیاری به جنگلها برساند. ۲-فرهنگ اقلیمی که از سوزاندن چوب به عنوان سوخت در آشپزی و استفاده زیاد از ذغال و همچنین استفاده بیش از حد کاغذ. ۳- تغییرات اقلیمی، بحران آب، خشکسالی که باعث خشک شدن و از بین رفتن جنگلها در بسیاری از کوههای زاگرس شده است. آقای علیرضا جهان بین نیز اشاره به جنگلهای کوهستانی کردند و نقش جنگلها در جلو گیری از ریزش بهمن در آن مناطق و دیگرنقش جنگلهارا، در نگهداری آب در ریشه خود که که آنها را به اسفنجهایی درون زمین تشبیه کردند که خشک شدن آنها تاثیر گذار بر تخلیه شدن آبهای زیر زمینی نیز دارد. خانم مینا آقابیگی به نقش جنگلها در جلوگیری از رانش زمین خاطر نشان کردند. آقای سلمان یزدان پناه خبر از برداشت غیر فانونی خاک اطراف درختان بلوط در استان فارس را دادند که به دلیل اسفنجی بودن ریشه های این درختان است خاک آن مناطق را مرغوب کرده است اما متاسفانه آموزش وجود ندارد و این باعث آسیب به جنگلهای بلوط شده است. خانم رزا جهان بین نیز در ادامه اشاره به نقش دیگر جنگلها در رفع آلودگی صوتی و آلودگی هوا ( جلو گیری از ریزگردها در هوا) کردند و اشاره به آمارهای اسیبها و تخریب جنگلها برای راه سازی، ساختمان سازی، صنعت کاغذ و چوب کردند و راه کارهای محافظت از جنگلها را به دو دسته تقسیم کردند که بخشی به عهده مردم میباشد که نیاز به آموزش دارد و دیگری مسئولیت مسئولین هست که نیاز به بازبینی قوانین دارد، مانند مجوزهای ساخت و ساز و قطع درختان میباشد و همینطور کاشت درختان جدید. آقای جعفر صمدی همچنین اشاره به جاده سازی کردند که بسیاری از جنگلها و درخت قربانی راه سازی میشوند و هیچ درخت جایگزینی کاشته نمیشود. در انتهای مسئول جلسه از همه حضار در جلسه از جمله ادمینها: رزا جهان بین، حمیدرضاامینی، علیرضا جهان بین، مینا آقابیگی و مسئولین صدا و تدوین: علی برومند و ساناز تنهایی و همینطور از مهمانان جلسه و حاضرین: ایراندخت کیا، مرجان شعبان نژاد، نادیا مشرف قهفرخی، ندا فروغی، رضا امینی، محمدعلی محمودزاده اکبر محمدی و مرجان شعبان نژاد، تشکر کردند و ختم جلسه را اعلام فرمودند.

 

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان مارس ۲۰۲۲

سمانه بیرجندی

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۲۲ راس ساعت ۱۷: ۰۰ بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و پخش مستقیم از تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه امین بل وردی بهمن ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش۱: خانم مهرنوش ایمانی چگینی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در بهمن ‌ماه ۱۴۰۰ را ایراد کردند: خبر: نگار نصیری، شهروند بهائی ساکن تبریز شنبه ۲ بهمن‌ماه به اداره اطلاعات تبریزموسوم به “اتاق ۳۷” احضار شد. سینا شهری، همسر خانم نصیری هفته گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. خبر: فرهام ثابت و فرزان معصومی، شهروندان بهائی ساکن شیراز روز یکشنبه ۳ بهمن‌ماه جهت تحمل حبس راهی زندان عادل آباد شیراز شدند آنان از بابت اتهامات “فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در گروه‌های مخالف نظام” هر یک به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شدند. این محکومیت در مرحله تجدیدنظر به ۲ سال زندان برای هر یک تقلیل یافت. خبر: زندانیان محبوس در بند زندانیان سنی مذهب زندان رجایی شهر در شرایط نامناسب نگهداری میشوند. این بند فاقد سیستم گرمایشی مناسب است و با توجه به سرمای زمستان این زندانیان در شرایط غیرانسانی تحمل حبس میکنند. خبر: ماموران اداره اطلاعات جاسک، ۲۳ بهمن ماه ۱۴۰۰، مولوی “موسی دژکام” امام جمعه اهل سنت جاسک را تهدید به احضار در دادگاه ویژه روحانیت در مشهد کردند. این تهدید پس از آن صورت گرفت، که آقای دژکام نسبت به مشکلات جامعه از جمله، گرانی، تورم و وضعیت معیشتی و اقتصادی انتقاد کرده بود. خبر: منصور و محمود مردانی خراجی، نوکیشان مسیحی علیرغم گذشت بیش از یک ماه از زمان دستگیری کماکان در بازداشت و بی خبری به سر می برند. خبر: درخواست اعاده دادرسی هادی رحیمی و سکینه بهجتی نوکیشان مسیحی، توسط شعبه ۹ دیوان عالی کشور رد شد. هادی رحیمی ماه گذشته جهت تحمل ۴ سال حبس راهی زندان اوین شده و خانم بهجتی نیز جهت اجرای محکومیت ۲ ساله خود احضار شد. سرکوب دگراندیشان مذهبی در ایران ناقض اسناد بین المللی حقوق بشر از جمله ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین ماده ۱۸میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی میباشد که بر حق ذاتی هرفرد مبنی بر تغییر و انتخاب دین و انجام مناسک مذهبی بدون ترس و تبلیغات مذهبی را برای افراد بدون محدودیت تاکید و آزاد دانسته است.

بخش۲: خانم مریم افتخار با موضوع هدف ۳ا از اهداف ۱۷ گانه سند 2030 یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی، سخنرانی خود را آغاز کردند: صحبتم را با معرفی هدف سوم از این سند شروع میکنم. این سند مصوبه ای بود که دولت ایران به عنوان یک سند ضد نظام جمهوری اسلامی و دخالت کشورهای غربی در امور ایران از آن یاد کرده بود. هدف سوم از اهداف ۱۷ گانه ی سند ۲۰۳۰ عبارت است از: تضمین یک زندگی توأم با سلامت و ترویج رفاه برای همه و در تمامی سنین. مهم ترین اقداماتی که دولت ها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است: ۱- کاهش مرگ و میر مادران در سراسر جهان به کمتر از هفتاد درصد، به ازای هر یکصد هزار نفر تا سال ۲۰۳۰. ۲- پایان دادن به مرگ و میرهای قابل پیشگیری در نوزادان و کودکان زیر پنج سال تا سال ۲۰۳۰. در این حرکت، هدف همۀ کشورها باید کاهش میزان مرگ ومیر نوزادان به کمتر از دوازده نفر به ازای هر هزار نوزاد زنده متولد شده و کاهش مرگ و میر کودکان زیر پنجسال، به حداقل کمتر از بیست و پنج نفر به ازای هر هزار کودک باشد. ۳. پایان دادن به بیماری های همه‌گیر مانند ایدز، سل، مالاریا و بیماری‌های نادیده گرفته شدۀ ویژه مناطق حارّه و مبارزه با هپاتیت، بیماری‌های ناقل به وسیلۀ آب و سایر بیماری‌های واگیردار تا سال ۲۰۳۰. ۴- کاهش تعداد مرگ‌ و میرهای زودهنگام ناشی ازبیماری‌های غیر واگیر، از طریق پیشگیری و درمان و ترویج بهداشت روانی و رفاه تا سال ۲۰۳۰. ۵- تقویت پیشگیری از مصرف مواد مخدر و درمان سوء مصرف آن و نیز پیشگیری از استفادۀ زیانبار مشروبات الکلی. ۶- به نصف رساندن تعداد مرگ و میرها و مصدومیت‌های ناشی از ترافیک جاده‌ای در سطح جهان تا سال ۲۰۲۰. ۷- تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در حوزۀ مسائل جنسی و باروری، از جمله: در راستای تنظیم خانواده، آموزش و اطلاع‌رسانی و ادغام بهداشت باروری در برنامه‎ها و راهبردهای ملّی تا سال ۲۰۳۰. ۸- تحقّق هدف دسترسی جهانی به بهداشت، از جمله دسترسی به کلیۀ خدمات کیفی بهداشتی مورد نیاز؛ بدون مواجه شدن فرد با مسائل و مشکلات مالی در این زمینه، دسترسی به خدمات بهداشتی کیفی ضروری و نیز دسترسی امن، مؤثر، کیفی و مقرون به صرفه به داروها و واکسن های ضروری برای همه. ۹- کاهش چشمگیر تعداد مرگ و میرها و بیماری‌های ناشی از مواد شیمیایی خطرناک و آلودگی هوا، آب و خاک تا سال ۲۰۳۰. الف- تقویت اجرای کنوانسیون چارچوب سازمان بهداشت جهانی پیرامون کنترل تولید توتون و تنباکو در همۀ کشورها، به‌طور مناسب ب – حمایت از پژوهش و تولید واکسن و دارو برای بیماری‌های واگیردار و بیماری‌های غیرواگیر که در ابتدا کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار میدهند، فراهم آوردن امکان دسترسی به داروها و واکسن‌های مقرون به صرفه، در راستای اعلامیۀ دوحه در مورد تریپس و بهداشت عمومی، که این اعلامیه به موضوع حقِ کشورهای در حال توسعه برای بهره‌برداری کامل از مفاد موافقتنامۀ جنبه‌های تجاری حق مالکیت فکری (تریپس) مبنی بر انعطاف‌پذیری برای حفظ بهداشت عمومی و به خصوص فراهم آوردن امکان دسترسی به دارو برای همه تأکید دارد. ج – افزایش چشمگیر کمک‌های مالی در حوزۀ بهداشت، استخدام، توسعه، آموزش و نگهداری نیروی کار بهداشت و درمان در کشورهای در حال توسعه؛ به ویژه در کشورهای دارایِ پایین‌ترین سطح توسعه یافتگی و کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه د- تقویت ظرفیت‌های همۀ کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه، برای هشدارِ به‌هنگام، کاهش مخاطرات و مدیریت خطرهای بهداشتی در سطوح جهانی و ملّی. سلامت یا تندرستی عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی انسان. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه « نداشتن هیچ‌گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است. » حق بر سلامت که لازمه ی حیات مدنی انسان ها است، در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد تاکید قرار گرفته است: (هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان‌های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره‌مند گردد. ) همچنین این حق طبق ماده ۱۲ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک و ماده ۱۲ کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان در زمره ی حقوق اساسی بشر شناسایی شده است و دولت ها مکلفند که تمامی امکانات خود را برای بهره مندی انسان ها از این حق بدون هیچ گونه تبعیضی بکار گیرند. هدف شماره سوم از اهداف ۱۷ گانه ی توسعه ی پایدار، بهبود چشم انداز جهانی در خصوص اطمینان از زندگی سالم و توسعه رفاه پایدار برای همگان در هر گروه سنی را در گرو کاهش مرگ و میر مادران؛ پایان دادن به مرگ و میر قابل پیشگیری کودکان؛ کاهش بیماری های مرتبط با ایدز؛ پوشش بهداشت جهانی، داروهای ضروری مقرون به صرفه، مراقبت از سلامت جنسی و باروری؛ تحقیقات واکسن و دسترسی به داروها و همچنین مبارزه با بیماری های غیر قابل پیشگیری مانند دیابت و جلوگیری از حوادث ترافیکی و سوء استفاده از مواد مخدر می داند. درهمین راستا حق بر حیات در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۶ کنوانسیون حقوق کودک و همچنین ماده ۱۲ از کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان به عنوان بنیادی ترین حق بشری مورد تاکید قرار گرفته است. علاوه براین، ماده ۱۰ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی متضمن الزام دولت ها به در نظر گرفتن تدابیر حمایتی خاص برای مادران و کودکان است. یکی دیگر از اهداف سال ۲۰۳۰ این است که دسترسی جهانی به مراقبت های بهداشتی جنسی و باروری اطلاعات و آموزش، را تضمین کند. مطابق با ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همین طور ماده ۱۵ از میثاق بین المللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، هر انسانی حق بهره مندی از پیشرفت های علمی و فواید آن را دارد و قوانین داخلی و بین المللی باید این حق را تضمین کرده و امکان بهره مندی تمامی انسان ها از آن را بدون هیچ گونه تبعیضی فراهم نمایند. دولت جمهوری اسلامی ایران نیز در قانون اساسی خود حق بر سلامت را مورد توجه قرار داده است و خود را به نوعی مکلف به تحقق هدف شماره ۳ نموده است: اصل ۲۳ قانون اساسی، حق بر خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی را برای همگان به رسمیت میشناسد و مقرر می دارد: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری و پیری، از کارافتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و … حقی است همگانی. طبق این اصل، دولت باید از دو طریق خدمات فوق را برای آحاد مردم کشور فراهم سازد. این دو طریق عبارتند از: درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم. عالوه بر اصل ۲۳، اصول دیگری نیز با سالمت مرتبطند. طبق بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی، پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه از وظایف دولت است. به موجب این اصل، دولت مکلف است حقوق همه جانبه افراد، اعم از زن یا مرد و تساوی عموم در برابر قانون را تأمین نماید و بر رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای زن و مرد در تمام زمینه های مادی و معنوی تأکید دارد. در اصل سوم به مشارکت زنان در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش اشاره شده است و آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی را از وظایف دولت شمرده است. همچنین اصل ۲۳، حمایت یکسان قانونی را برای همه افراد ملت اعم از زن و مرد و برخورداری از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با رعایت موازین اسلامی بیان می دارد. اصل ۲۱، مربوط به حقوق زنان است و دولت را موظف به تضمین حقوق زنان در تمام ابعاد با رعایت موازین اسلامی نموده است. دولت باید برای رشد جایگاه و شخصیت زنان و احیای حقوق مادی و معنوی او زمینه های مساعد ایجاد کند و از مادران به خصوص در دوران بارداری حمایت کند. بند ۱ اصل ۳۳، تأمین نیازهای اساسی یعنی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه را یکی از ضوابطی می داند که اقتصاد جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس آن استوار گردد. اما آمار و اخباری که از گوشه و کنار در خصوص وضعیت سلامتی ایرانیان و کم کاری های دولت جمهوری اسلامی ایران در خصوص تحقق بخشیدن به این حق بشری و اساسی به گوش می رسد، نمایانگر عدم بهره مندی بخش عظیمی از ایرانیان از حق بر سلامت طبق استانداردهای حقوق بشری می باشد. گزارش تفصیلی «بنیاد برکت» وابسته به «ستاد اجرایی فرمان امام خمینی» در سال ۱۳۹۶ درباره‌ی مناطق محروم در ایران نشان می‌دهد بیش از نیمی از مناطق مسکونی در ایران شامل استان‌ها، شهرها و روستاها (۵۶. ۸ درصد) مناطق کمتر توسعه یافته و محرومند. البته میزان محرومیت این مناطق و عدم توسعه یافتگی آنان به یک میزان نبوده و در برخی مانند استان سیستان و بلوچستان ۱۰۰ درصد استان دارای محرومیت و عدم توسعه یافتگی است. در این گزارش پس از استان سیستان و بلوچستان، ایلام با ۹۵ درصد، کهگیلویه و بویراحمد با ۸۸ درصد، بوشهر با ۸۷ درصد، کردستان با ۸۶ درصد، خراسان جنوبی با ۸۵ درصد و هرمزگان با ۸۱ درصد استان‌هایی هستند که بیشترین مناطق محروم و کمتر توسعه یافته را دارا هستند. دستکم ۲۵ درصد از مناطق محروم کل ایران که خود نیمی از بخش‌های مسکونی کشور را تشکیل می‌دهد، از دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی حداقلی محرومند. به گفته گزارش بنیاد برکت، در حالی که استاندارد حداقلی، برای بهره‌مندی از خدمات بهداشتی و درمانی در ایران هشت خانه بهداشتی یا درمانگاه به ازای هر ده هزار نفر است، این رقم در بیش از نیمی از مناطق محروم در ایران زیر هشت است. بر این اساس یعنی با توجه به پراکندگی جمعیت در مناطق محروم چیزی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در ایران از دسترسی به خدمات حداقلی درمانی و بهداشتی محرومند یا دستکم برای دسترسی به آن با دشواری فراوان روبرو هستند. علاوه بر این، با وجود این حقیقت که ایران دارای یک اقتصاد وابسته به کشاورزی می‌باشد، درجات بالایی از سوء تغذیه در کشور وجود دارد. حدوداً یک چهارم کودکان یا گرسنگی کشیده‌اند یا فاکتورهای کاهش رشد را به دلیل سطح پایین تغذیه تجربه کرده‌اند. با این وجود شاخص‌های قابلیت توزیع غذا در سطح پایینی است، درصد کودکانی که از سوء تغذیه رنج می‌برند در روستاها بیشتر است. از سوی دیگر گسترش آسیب‌های اجتماعی در سال های اخیر باعث شده تا آمار زندانیان زن افزایش چشمگیری پیدا کند؛ مسئله ای که با توجه به نقش زنان در جامعه به ویژه در خانواده، پیامدهای منفی اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد زیرا مادرانی که در زندان به‌سر می‌برند کودکان آنها به‌صورت ناخواسته با بسیاری از جرائم در زندان آشنا می‌شوند که این خود می‌تواند در آینده برای آنها مشکل‌ ساز شود. کودکانی که زندان، تاثیر منفی و ویرانگری بر روی آنها می‌گذارد و حیات عاطفی، فکری، اجتماعی و روانی آنان را با مشکل مواجه می‌سازد. در واقع زندان تنها به عنوان مجازات و اعمال کنترل بر فرد قانون شکن نیست بلکه برچسب زندانی بودن علاوه بر فرد زندانی بر اعضای خانواده و نزدیکان وی نیز تاثیر روانی می‌گذارد و این بار روانی در ارتباط با کودکان بیشتر و پیچیده تر است. کودکانی که مادران آنها محکوم به زندان هستند مجبورند بهترین سال های عمر خود را در زندان به جرم های ناکرده سپری کنند تا رنج زندان را به بهای داشتن مهری مادری بپردازند؛ اتفاقی که زمینه ساز مشکلات بعدی می شود و این افراد را دچار سرخوردگی و انحراف می کند. در بند زنان زندان ارومیه طبق گزارش اول اسفند ماه ۱۴۰۰خبرگزاری هرانا حدود ۳۰۰ الی ۳۵۰ زندانی با جرائم گوناگون در این بند نگهداری می‌شوند. طی روزهای اخیر شماری از زندانیان محبوس در بند زنان زندان ارومیه علیرغم ابتلا به کرونا از رسیدگی پزشکی محروم ماندند و مامورین زندان. تنها به انتقال زندانیان مبتلا به کرونا به بهداری اکتفا کرده و سایرین را تهدید کردند که هنگامی که بازدیدکننده از تهران دارند در صورت اعتراضی به وضعیت، همه امکاناتی که در اختیار دارید از شما گرفته میشود. سخنم رو امروز با بخش توسعه واکسیناسیون که یکی دیگراز مواد این هدف بود و همه ما این موضوعی رو که الان مطرح میکنم بهش آگاه هستیم، به بایان میبرم. رهبر ایران، در دی ماه ۱۳۹۹در یک سخنرانی زنده تلویزیونی گفت: “ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی کرونا ممنوع است. ” به دنبال صحبت‌های ایشان سخنگوی هلال احمر ایران اعلام کرد واردات ۱۵۰ هزار دوز واکسن فایزر، که چند انجمن خیریه به دنبال آن بودند، “منتفی است”. پیامد این تصمیم و دستور مرگ بیش از ۲۰۰ هزار نفر ایرانی بود که هر یک از آنها امید و پناه خانواده ای بود و اکنون این خانواده های ایرانی درداغ عزیزشانشان بخاطر تصمیم یک نفرمیسوزند.

بخش۳: خانم شهنازکریم زاده با موضوع زندگی زیرسایه سرکوب سخنرانی خود را آغاز کردند:  بیشتر کلیساهای پروتستان در ایران به وسیلۀ میسیونرهای اروپای اما کلیساهای پروتستان گوناگون با سطوح متفاوتی از آزار و تعدی مواجه گردیدند. اگرچه کلیسای اسقفی به شدت مورد حمله قرار گرفت و مؤسسات آن در سال ۱۳۵۹ به اجبار تعطیل شدند اما دیگر کلیساهای پروتستان، از جمله کلیسای پرسبیتری و پنطیکاست در طی دهۀ ۱۳۶۰ توانستند بدون آزار و اذیت‏ های متحد الشکل به خدمات خود ادامه بدهند. این کلیسا‏ها که اکثراً متشکل از مسیحیان ارمنی و ایمانداران قدیمی بودند، فعال باقی مانده و برنامه‏ های نیایش خود را به زبان فارسی اجرا کردند، اگر چه که حضور در کلیسا با محدودیت‏ های بیشتری امکان پذیر بود. تبلیغ مسیحیت و نشر کتاب مقدس به زبان فارسی نیز ممنوع گردید. انجمن انجیلی ایران در سال ۱۳۶۹تعطیل شد. این امر تا به امروز موجب کمبود شدید کتاب مقدس و کتاب‏ های عقیدتی مسیحی به زبان فارسی شده است. به علاوه، حکومت ایران جوامع مسیحی در کشور را از بقیه دنیا جدا و منزوی ‏ساخت. میسیونرهای غربی اخراج شدند و ایمانداران ایرانی اجازه نیافتند که با هم آیینان خود در خارج از کشور تشریک مساعی داشته باشند. به دلیل سیاست دولت علیه حضور مسیحیان در ایران، تعدادی از کلیساها در شهرهای مختلف در سال های اخیر متروک گردیده و یا تخریب شدند. جمهوری اسلامی اجازه ساخت کلیساهای جدید یا بازسازی کلیساهای موجود را نداده وهمچنین رهبری کلیساها در ایران را تضعیف کرده است. برخی گزارش ‏ها حاکی از آن است، که اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اخیراً نظارت بر کلیساهای مسیحی را که قبلاً توسط وزارت اطلاعات و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می شد، به دست گرفته است. کلیساهای به رسمیت شناخته شده از طرف دولت همواره تحت نظارت هستند. ماموران واحد اطلاعات سپاه پاسداران معمولا در جلسات نیایش این کلیساها شرکت می کنند و به صورت منظم اسامی اعضای کلیسا را بررسی می کنند تا هیچ مسیحی نوکیشی نتواند در آنها شرکت کند. از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، نوکیشان مسیحی که در خانواده های مسلمان به دنیا آمده اند، هدف سیاست ها و اقدامات سرکوب گرانه و تبعیض آمیز دولت ایران بوده اند. آنها از حق اجرای مناسک مذهبی دین مورد نظرشان به صورتی آشکارا، آزادانه و بدون ترس از آزار و شکنجه، محروم شده اند. کلیساهایی که مراسم پرستش به زبان فارسی دارند، یا تعطیل شدند و یا از پذیرفتن نوکیشان مسیحی منع گردیدند. دارایی‏ ها‏ی متعلق به مسیحیان اغلب بدون پرداخت هیچ غرامتی مصادره شد. دعوت غیر مسیحیان به آیین مسیحیت و انتشار انجیل به زبان فارسی ممنوع گردید. علاوه بر این، تعدادی از رهبران کلیسا، از جمله چند نوکیش مسیحی، در شرایط مشکوکی به قتل رسیدند. نوکیشان مسیحی برای در امان ماندن از اقدامات منزجرکننده حکومت شروع به گردهمایی در کلیساهای خانگی کردند؛ با این وجود، آنها هدف حمله حکومت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند. بسیاری از آنها به صورت خودسرانه دستگیر و با اتهامات ساختگی روانه زندان شدند‏ و یا مجبور گردیدند که از فعالیت‏ ها‏ی مسیحی دست بکشند. در سال های اخیر نوکیشان مسیحی بیشتری، از جمله خادمین کلیسا، به جای جرائم مذهبی مانند ارتداد به اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی متهم شده اند. اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح می ‏کند، که دین رسمی کشور اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی ‏الابد غیر قابل تغییر است. اصل ۱۳ زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان را به عنوان اقلیت‏ ها‏ی مذهبی رسمی ذکر می کند. بر این اساس آنها آزادی آن را دارند، که مراسم و مناسک مذهبی خود را به جای آورده و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل کنند. همین حقوق به مسلمانان اهل سنت نیز داده شده است. همان طور که در قانون اساسی به وضوح تصریح گردیده است، مسیحیان باید بدون در نظر گرفتن شاخۀ مذهبی، قومیت و زبانشان از آزادی مذهب برخوردار باشند. حکومت جمهوری اسلامی اما تعریف مضیقی از مسیحیِ به رسمیت شناخته شده دارد، که تنها شامل مسیحیان قومی (ارامنه و آشوریان/کلدانیان) و همچنین ظاهرا آن دسته از افراد می شود، که می توانند ثابت کنند که خود یا خانواده هایشان قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷مسیحی بوده اند. نوکیشان مسیحی در کنار بهائیان، دراویش، اهل حق، صائبه-منداییه، و افرادی که به عرفانِ نوپدید اعتقاد دارند، اقلیت‏ ها‏ی مذهبیِ غیر رسمی به شمار می ‏روند. آزادی اندیشه، وجدان و مذهب یکی از ویژگی‏ ها‏ی اساسی حاصل از ارزش و شرافت ذاتی انسان است جمهوری اسلامی بر طبق میثاق بین ‏المللی حقوق مدنی و سیاسی ملزم است، که آزادی اندیشه، وجدان و مذهب را تضمین نماید. حکومت ایران همچنین موظف است، که حق حیات شهروندان خود و برخورد انسانی با آنها، از جمله اجرای عدالت و برابری در مقابل قانون را محافظت نماید. جمهوری اسلامی اما نوکیشان مسیحی را تهدیدی بالقوه به بنیان ایدئولوژیک خود می‏ پندارد و به صورت ساختاری و به روش های گوناگون علیه آنها تبعیض اِعمال می ‏کند. علیرغم بعضی از اختلاف نظرها، اکثر فقهای محافظه کار شیعه از جمله آیت ‏الله روح الله ‌‌‏خمینی بنیان گذار و اولین رهبر جمهوری اسلامی اظهار داشته ‏اند‏، که گرویدن از اسلام به دیانتی دیگر یا الحاد خدا ناباوری ارتداد محسوب می ‏شود. فقه شیعه میان مرتدی که در خانوادۀ مسلمان زاده شود مرتد فطری و مرتدی که در خانوادۀ غیر مسلمان به دنیا می‏ آید مرتد ملی، تمایز می‏گذارد. از دیدگاه آیت ‏الله ‌‌‏خمینی، توبۀ مردی که مرتد فطری باشد، پذیرفته نیست و وی باید کشته شود. اما به مرتد ملی سه روز فرصت داده می ‏شود تا توبه نماید و تنها در صورتی که توبه نکند، باید اعدام شود. زن مرتد را اما نباید کشت. باید او را مادام العمر حبس نموده و در هنگام وعده‏ ها‏ی نماز او را کتک بزنند و فقط مقدار کمی به وی غذا بدهند. البته اگر توبه کند، می‏تواند آزاد شود. علی خامنه ‏ای رهبر جموری اسلامی در پاسخ به یک پرسش دینی استفتاء اظهار داشت، اگر شخصی مسلمان زاده شود، اما بعداً تصمیم بگیرد که از یکی دیگر از ادیان ابراهیمی پیروی نمایند، آن شخص مرتد است. خامنه ‏ای اما همچنین تصریح نمود، که اگر چنین شخصی با کسی که سابقاً مسلمان بوده بر طبق آئین جدید خود ازدواج کند، فرزندان حاصل از این ازدواج، مرتد نخواهند بود. این فرزندان بسته به دین خود می‏توانند از حقوقی که مطابق قانون اساسی برای اقلیت‏ ها‏ی مذهبی رسمی کشور در نظر گرفته شده، بهره مند شوند. ارتداد یک جرم جدی محسوب می شود، که مجازات آن مرگ استداشتن تعریفی یکسان از ارتداد و عناصر مجرمانه آن، چارچوب قانونی ای که در آن پرونده های ارتداد مورد بررسی قرار می گیرند، نامشخص است. به همین دلیل، مجازات های اعمال شده در این پرونده ها از احکام زندان تا اعدام متغیر است، بدون این که دستورالعمل مشخصی وجود داشته باشد که زمان اعمال مجازات شدیدتر را تعیین کند. بر اساس قوانین ایران، قتل فراقضایی شخصی که گمان می رود مرتد باشد، مانند یک قتل معمولی پیگرد قانونی نخواهد داشت. برخلاف سایر موارد قتل، مرتکب قتل به مجازات اعدام قصاص محکوم نمی شود، اگر فرد مقتول مرتد بوده باشد. درعوض، مرتکب قتل به مجازات های تعزیری محکوم خواهد شد. تعزیر مجازات برای عملی است که از نظر شرعی ممنوع می باشد، اما مجازات خاصی برای آن در متون دینی قید نشده است. بر این اساس، یک فرد متهم به قتل می تواند به سه تا ده سال زندان محکوم شود. توهین به پیامبر اسلام جرم سب النبی یا توهین به پیامبر اسلام در مواد ۲۶۲ و ۲۶۳ قانون مجازات اسلامی مدون شده است. وفق ماده ۲۶۲، شخصی که به پیامبر اسلام یا سایر پیامبران توهین کند، می تواند به اعدام محکوم گردد. توهین به امامان شیعه و فاطمه دختر پیامبر اسلام نیز مجازات اعدام در پی دارد تعدادی از نوکیشان مسیحی به اتهام مبهم توهین به ارزش های مقدس اسلام به حبس محکوم شده اند. مشارکت آنها در فعالیت های کلیسایی اغلب به عنوان مبنای این اتهام ذکر شده است. امین افشار نادری نوکیش مسیحی به اتهام توهین به مقدسات اسلام و تاسیس و اداره یک سازمان غیرقانونی در سال ۲۰۱۷ محاکمه شد. دادگاه انقلاب تهران، به ریاست قاضی ماشاالله احمدزاده، وی را به پانزده سال حبس محکوم کرد که پنج سال آن به اتهام توهین به مقدسات اسلام بود. اقدام علیه امنیت ملی بر طبق مادۀ ۴۹۸ از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی، هر کس با هر مرامی که گروهی بیش از دو نفر تشکیل دهد یا اداره نماید، که هدف آن بر هم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود، به حبس از دو تا ده سال محکوم می ‏شود. همچنین هر کسی که به چنین گروه‏ها‏یی بپیوندد ممکن است، به حبس از سه ماه تا پنج سال محکوم می‏گردد، مگر این که ثابت شود از اهداف آن بی اطلاع بوده است. در طول دهه ‏ها‏ی گذشته چندین نوکیش مسیحی به دلیل راه ‏اند‏ازی و شرکت در کلیساهای خانگی به اقدام علیه امنیت ملی متهم شده‏ اند‏. برای مثال، ‏ها‏دی عسگری و کاویان فلاح محمدی به اتهام تشکیل و رهبری یک سازمان کلیسای خانگی با هدف اخلال در امنیت ملی به ده سال حبس محکوم گردیدند. اصلاحیه ‏ها‏ی قانون مجازات اسلامی مجلس ایران در سال ۱۳۹۹ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی را اصلاح نمود. اصلاحیۀ مادۀ ۴۹۹ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی تصریح می ‏کند، هر فردی که موجب ایجاد خشونت یا تنش از طریق توهین یا نشر اکاذیب دربارۀ ادیان آسمانی گردد، چنانچه مشمول حد نباشد، به حبس و جزای نقدی محکوم خواهد شد. اگر چنین جرمی در قالب گروه مجرمانۀ سازمان یافته ارتکاب یابد یا از طریق نطق در مجامع عمومی یا با استفاده از ابزارهای ارتباط جمعی در فضای واقعی یا مجازی منتشر شود، مجازات مقرر تشدید خواهد شد. اصلاحیۀ مادۀ ۵۰۰ استفاده از شیوه ‏ها‏ی کنترل ذهن و القائات روانی را جزء تخلفات قابل مجازات محسوب می ‏کند. با توجه به رویۀ قضایی دادگاه‏ ها‏ی ایران، این اصلاحات قدرت حکومت را برای محکوم نمودن نوکیشان مسیحی بر طبق عناوین مبهم گسترش می ‏دهد.

بخش۴: آقای اکبر محمدی سخنرانی خود را با موضوع ادیان و مذاهب در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند: درهمین رابطه در ماده 19 اعلامیه حقوق جهانی بشر چنین آمده است: «هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد. در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد. » در اینجا سعی می کنم هر چند به صورت اختصار در مورد نقش این مسأله مهم که از آرمان های جامعه بشری به شمار آمده است وبا توجه به این که آزادی مذهب در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، محور بحث را در اطراف اصول مندرج در قانون اساسی مزبور در رابطه با آزادی عقیده و مذهب بیان کنم. اصول مذکور عبارتند از: اصل دوازدهم: « دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این دین الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی واحوال شخصیه «ازدواج، طلاق، ارث و وصیت» و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این ادیان مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود و اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب. اصل سیزدهم: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند. » اصل چهاردهم: « بحکم آیه شریفه لاینها کم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین» دولت جمهوری اسلامی ایران ومسلمانان موظف اند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه وقسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند، این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه نکنند. اصل بیست و سوم: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ یک را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. » اصل بیست و ششم « جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول واستقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. ماده ۱۸ اعلامیه حقوق بشر، که جمهوری اسلامی نیز آن را به رسمیت شناخته، آمده است‌که هر کس حق دارد از آزادی فکر، وجدان، و مذهب برخوردار باشد. اما در واقع قوانین جمهوری اسلامی بر پایه اسلام و «شیعه جعفری» ۱۲ امامی تعیین و تدوین شده که در آن برخی از اصول با بیانیه حقوق بشر در منافات است. در شریعت اسلام‌، بازگشت از دین اسلام «ارتداد» نامیده می‌شود و حکم اسلام در مورد ارتداد فطری «مسلمان زاده‌ای که از اسلام برگردد»، حتی اگر توبه کند، اعدام است. «غیر مسلمان زاده‌ای که مسلمان شده سپس از اسلام بازگردد» در صورت توبه محکوم به اعدام نخواهد بود. این در حالی است که احمد منتظری، فعال و صاحب‌نظر سیاسی و مذهبی، در مصاحبه‌ای با امیرمصدق کاتوزیان گفته است، هیچ یک از آیات قرآن حکایت نمی‌کند که مرتد باید به قتل برسد. اما عبدالکریم لاهیجی، حقوق‌دان و فعال حقوق بشر، می‌گوید که در قانون جمهوری اسلامی، اصل آزادی مذهب پذیرفته نیست و در مورد سه گروه دینی نیز گفته شده است آنها در انجام مراسم مذهبی‌شان، و نه ترویج آن، آزادند. این که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ادیان مسیحیت، یهودیت، و زرتشتی به رسمیت شناخته شده، اما از بهمن سال ۵۷ و با پیروزی انقلاب اسلامی، فشار بر سایر گروه های مذهبی در ایران شدت گرفته است. در ایران پیروان ادیانی مانند بهائیت از تمام حقوق مادی و معنوی خود بی‌بهره هستند و حتی پیروان سه دین زرتشتی، یهودی، و مسیحی نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. همچنین پیروان سایر ادیان ابراهیمی از قبیل یهودیان، زرتشتیان، مسیحیان و مندائیان به رسمیت شناخته شده و در حدود قانون در انجام مراسم دینی آزاد می‌باشند. با این وجود، علی‌رغم به رسمیت شناختن این گروه ای دینی اقدامات حکومت ایران «یک فضای تهدید کننده برای برخی گروه های مذهبی» را ایجاد می‌کند. اما می‌توان گفت از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون نه تنها ایرانیان بهائی، یهودی، مسیحی و زرتشتی که حتی اهل تسنن و دیگر فرقه‌های اسلامی چون اهل حق، دراویش گنابادی و حتی شیعیانی که به نام‌های ملی ـ مذهبی یا روشنفکر دینی شناخته می‌شوند، از آزارها و سرکوب‌ها درامان نبوده‌اند. تا آنجا که عده زیادی از آنان، به ویژه یهودیان، مسیحیان و بهائیان، چاره را در جلای وطن یافته، راه مهاجرت به کشورهای دیگر را درپیش گرفته‌اند. وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا در روز جمعه ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹، در راستای سیاست حمایت از آزادی ادیان که دولت دونالد ترامپ دنبال می کرد، بیانیه‌ای منتشر کرد که بر اساس آن حکومت ایران به فهرست کشورهای ناقض حق آزادی ادیان بازگردانده شد. کمیسیون آمریکایی در امور آزادی مذهبی بین‌المللی در بیانیه سالانه ۲۰۲۰، ایران را براساس قوانین بین‌المللی آزادی مذهبی، به عنوان کشور مورد نگرانی ویژه قلمداد کرد و نسبت به وضعیت آزادی‌های دینی و مذهبی در ایران ابراز نگرانی کرد. در کارزاری جهانی، عفو بین‌الملل خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط همه زندانیان عقیدتی، که به دلیل پاندمی COVID-19 اکنون در معرض خطر بیشتری قرار دارند، می‌باشد. بر اساس ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، هر فردی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به‌طور فردی یا جمعی و به‌ طور علنی یا در خفا برخوردار باشد. ایالات متحده آمریکا در گزارش سالانه ۲۰۲۰ آزادی‌های مذهبی، نظام جمهوری اسلامی ایران را به نقض گسترده حقوق گروه های مذهبی از جمله شهروندان سنی و بهائی متهم کرده است، در گزارش آمده که ایران از سال ۱۹۹۹ به دلیل نقض شدید آزادی‌های مذهبی در زمره کشورهای با «نگرانی ویژه» قرار گرفته است. روز ۲۷ اکتبر ۲۰۲۰ مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا در روز جهانی آزادی مذهب با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که امروز سه کشور از فاحش‌ترین ناقضان آزادی مذهبی در جهان هستند، جمهوری خلق چین، ایران و کره شمالی که اقدامات قهری خود را برای ساکت کردن مردم خود تشدید کرده‌اند. گزارش سال ۱۳۹۳ آمریکا دربارهٔ آزار گروه های دینی در جهان، هشدار داد. گزارش سالانه این کشور دربارهٔ آزادی‌های دینی، حاکی از آزار پیروان مذاهب غیرشیعه در ایران و محدودیت‌هایی است که به آنان در مورد پرداختن به آداب دینی‌شان تحمیل می‌شود. بخشی از گزارش وزارت امور خارجه آمریکا به بررسی وضعیت گروه های مذهبی در ایران اختصاص دارد. در این گزارش آمده‌است که مقامات جمهوری اسلامی در ایران محدودیت‌های سختی را برای پیروان مذاهب غیر از مذهب رسمی حکومت قائل می‌شوند؛ آنان پیروان تقریباً همه مذاهب غیرشیعه را تهدید و بازداشت کرده، آزار می‌دهند. این گزارش می‌گوید که جمهوری اسلامی به افرادی که به جامعه مسیحیان و جامعه زرتشتیان پیوسته‌اند، یا افراد دستگیرشده‌ای که به این دو گروه مذهبی تعلق دارند، در زمینه پرداختن به آداب و مناسک مذهبی‌شان محدودیت‌هایی را تحمیل می‌کند. بر پایه این گزارش، سخنان و عملکردهای مقامات جمهوری اسلامی فضایی ترسناک برای پیروان تقریباً همه مذاهب غیر شیعه ایجاد کرده‌است، به خصوص برای بهائیان، دراویش گنابادی، مسیحیان پروتستان، یهودیان و شیعیانی که مواضع رسمی حکومت را نمی‌پذیرند. مسیحیان و بهائیان از بازداشت‌های خودسرانه، حبس‌های طولانی و مصادره اموال خود گزارش داده‌اند. این گزارش همچنین از رسانه‌های تحت کنترل حکومت جمهوری اسلامی انتقاد می‌کند که به تبلیغ منفی علیه گروهای مذهبی به خصوص بهائیان ادامه می‌دهند. طبق این گزارش، همه گروه های مذهبی به درجات مختلف از تبعیض‌هایی که به‌طور رسمی به خصوص در عرصه‌های اشتغال، آموزش و مسکن اعمال می‌شود، رنج می‌برند؛ بهائیان همچنان یا از دانشگاه‌ها اخراج می‌شوند یا اصلاً اجازه تحصیل در دانشگاه‌ها را نمی‌یابند. گزارش‌هایی از تبعیض و سوء استفاده‌های اجتماعی به دلیل تعلقات مذهبی وجود داشته که می‌گوید پیروان مذاهب غیرشیعه از سوی جامعه مورد تبعیض قرار می‌گیرند و عواملی از جامعه فضای تهدیدآمیزی علیه آن‌ها ایجاد می‌کنند. کمیسیون آمریکایی آزادی بین‌المللی مذهبی، در گزارش سالانه خود که روز ۹ اردیبهشت منتشر شد نوشت جمهوری اسلامی بیش از پیش گروه های مسلمان، به ویژه اهل سنت و دراویش گنابادی، و همچنین پیروان ادیان و مذاهب دیگر، از جمله بهائیان و مسیحیان، را هدف قرار داده‌است. این کمیسیون به دولت آمریکا توصیه کرد که نهادها ومقام‌های حکومت ایران که مسئول نقض آزادیهای مذهبی در ایران هستند مورد تحریم قرار گیرند، دارایی‌های آنها مسدود و ورود آنان به ایالات متحده ممنوع شود. براساس این گزارش ایران طبق قوانین بین‌المللی آزادی مذهبی، به عنوان کشور مورد نگرانی ویژه قلمداد می‌شود. اساساً گروه های دینی و غیر دینی در رژیم جمهوری اسلامی ایران، سرکوب می‌شوند. خداناباوران، دین‌ناباوران، بهائیان، یارسانی‌ها، مندائیان، سیک‌های ایران، رائلیان و همهٔ مسلمانانی که به کیشِ دیگری بگروند (نوکیشان اسلام‌ناباور). . . ، فاقدِ هرگونه حقوقِ شهروندی، قانونی و بشری هستند و به‌شدت، سرکوب می‌شوند. آزادی مذهبی درویشان گنابادی از دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد در ایران، مورد تهدید و آزار بیشتری قرار گرفت تا جایی که چند حسینیه این سلسله، در شهرهای گوناگون، ویران شد. همچنین بیش از ۳۰ تن از کارکنان خبرگزاری تارنمای مجذوبان نور (وابسته به سلسله نعمت‌اللهی گنابادی) بازداشت و زندانی شدند. گسترده‌ ترین و شدیدترین سرکوب مذهبی در جمهوری اسلامی هم در رابطه با دراویش در خیابان پاسداران تهران رخ داد. این درگیری‌ها و اعتراضات دراویش گنابادی منجر به اعدام یک نفر و کشته شدن ۶ نفر از هر دو طرف درگیر ماجرا شد. همچنین نورعلی تابنده پس از این حوادث در حصر خانگی قرار گرفت و پس از گذشت دو سال در حصر درگذشت. حقوق انسانی مندائیان (صابئیان)، با اینکه جزو اقلیت‌های دینی هستند، در حکومت جمهوری اسلامی، در موارد قابل توجهی، نقض می‌شود. براساس منابع غیررسمی در ایران، بیش از سیصد هزار بهائی در ایران وجود دارد؛ ولی قانون اساسی جمهوری اسلامی دین بهائیان را مانند کیش بابیان، به رسمیت نمی‌شناسد؛ به همین دلیل، در درازای سالیان، همواره حقوق بهائیان به صورت سیستماتیک، نقض شده‌است. و شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند. روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۹۹ جامعه جهانی بهائی با انتشار بیانیه‌ای صدور احکام بازداشت برای شهروندان بهائی در اصفهان، شیراز، کرج و قائم‌شهر را محکوم کرد. دیان علائی، نماینده جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو، احکام زندان صادر شده را به شدت نگران کننده دانست. روز ۱۹ خرداد ۹۹ مرکز جهانی بهائیان، اعلامیه‌ای در مورد وضعیت بهائیان در ایران صادر کرد و نسبت به «شمار بی‌سابقه احکام جدید زندان»، «تجدید حبس» و «کمپین نفرت‌پراکنی در رسانه‌ها» علیه بهائیان در ایران ابراز نگرانی کرده‌اند. براساس این اعلامیه حداقل ۷۱ تن از بهائیان طی هفته‌های اخیر در معرض دستگیری، احضار به دادگاه، محاکمه، محکومیت به زندان و حبس قرار گرفته‌اند. بانی دوگال، نماینده ارشد جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل، می‌گوید مقامات ایران بر اذیت و آزار بهائیان افزوده‌اند و این در شرایطی است که شیوع بیماری همه‌گیر هر روز افزایش می‌یابد. کریستوف هویزگن سفیر آلمان در شورای امنیت، با اشاره به سرکوب گروه های مذهبی به‌ویژه بهاییان، از نقض حقوق شهروندی و سیاسی مردم ایران توسط جمهوری اسلامی انتقاد کرد. شهروندان بهایی روستای «ایول» مازندران تحت آزار و سرکوب قرار دارند و دادگاه تجدید نظر استان مازندران حکم داد که اموال آنان مصادره شود، این امر منجر شد که مارک گارنو، وزیر امور خارجه کانادا، مارکوس کروبل، کمیسر دولت فدرال آلمان برای آزادی مذاهب و تعدادی دیگر از مقامات اروپایی و آمریکایی خواستار «بازگرداندن املاک مصادره شده» به صاحبان آنها شده و «تبعیض سازمان‌یافته و سرکوب» بهائیان را محکوم کرده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل روز ۲۹ آوریل ۲۰۲۱ اعلام کرد که مقامات ایرانی، خانواده‌های بهایی را تحت فشار قرار می‌دهد که عزیزانشان را که فوت کرده‌اند، در گورستان خاوران و در میان گورهای دستجمعی اعدام شدگان سال ۱۹۸۸ دفن کنند. روز دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰ سه خانه مربوط به بهاییان در روشنکوه شهرستان ساری توسط ارگان‌های دولتی تخریب شد. به دنبال این موضوع کمیسیون آزادی مذهبی بین‌المللی ایالات متحده (USCIRF) تخریب خانه‌های بهاییان را قویا محکوم کرد. در گزارش جاوید رحمان گزارشگر ویژه در مورد وضعیت حقوق‌بشر در جمهوری اسلامی ایران که در تاریخ ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۱ منتشر شد، آمده‌است که بهاییان از دفن کردن مردگان خود در گلستان جاوید، منع شده‌اند و مجبور شده‌اند که مردگان خود را در محل قبرستان خاوران دفن نمایند، که این موضوع حق جامعه بهایی در آزادی دین و عقیده را نقض می‌کند. اساس ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، هر فردی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد. در ارزیابی‌های انجام شده در گزارش سالانه کمیسیون بین‌المللی آزادی مذهب در آمریکا که در اردیبهشت امسال منتشر شد، تنها در سال ۲۰۱۸ دست‌کم ۱۷۱ مسیحی در ایران بازداشت و زندانی شده‌اند. بر اساس گزارش‌ها از بهمن ۵۷ تاکنون دست کم هشت رهبر کلیسا در ایران کشته شده‌اند. ارسطو سیاح در ۳۰ بهمن ۵۷ کشته و اموال کلیسای او توسط جمهوری اسلامی مصادره شد. پس از وی بهرام دهقانی تفتی در سال ۵۹، منوچهر افغان در سال ۶۷، حسین سودمند در سال ۶۹، هایک هوسپیان در سال ۷۲، مهدی دیباج در سال ۷۳، طاطاوس میکائیلیان در سال ۷۳، و محمد باقر یوسفی در سال ۷۵ کشته شدند. به جز حسین سودمند که به جرم ارتداد در زندان مشهد اعدام شد، هفت تن دیگر از این افراد با ترور به قتل رسیدند و قاتلان آنها هیچگاه معرفی نشدند. در این مدت صدها نوکیش مسیحی نیز تحت بازجویی بوده و زندانی شدند. هیچ آمار دقیقی از نوکیشان مسیحی در زندان های ایران در دست نیست. همچنین در بسیاری از موارد محدودیت و آزار و اذیت‌های نوکیشان مسیحی، از ترس حکومت رسانه‌ای نمی‌شود. در اردیبهشت امسال، گزارش سالانه وزارت امور خارجه امریکا ضمن اشاره به وضعیت و محدودیت‌های مذهبی در ایران در سال ۲۰۲۰، عنوان می‌کند که کسانی که به مسیحیت گرویده‌اند در ایران به رسمیت شناخته نمی‌شوند و سپاه پاسداران فعالیت کلیساها را رصد می‌کند. سازمان مسیحی «درهای باز» نیز در گزارش سالانه خود در سال ۱۳۹۹ اعلام کرد که جمهوری اسلامی هشتمین کشور «مسیحیت ستیز» در جهان است. این سازمان در بخشی دیگر از این گزارش اشاره دارد که اغلب به کلیساهای زیرزمینی حمله می‌شود، رهبران و اعضای آنها بازداشت می‌شوند، و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به حبس‌های طولانی مدت محکوم می‌شوند. در مهر ماه سال گذشته پس از دستگیری مریم فلاحی و سام خسروی، زوج نوکیش مسیحی در بوشهر، حضانت لیدیا دخترخوانده ۲۲ ماهه ‌شان از آنها سلب گردید. به گزارش تارنمای «ماده ۱۸» که رویدادهای مربوط به مسیحیان در ایران را منعکس می‌کند، دیوان عالی کشور در ایران روز ۱۲ آبان ۱۴۰۰، در یک رای «بی‌سابقه‌» در ارتباط با ۹ تن از نوکیشان مسیحیان محبوس در زندان اوین، اعلام کرد که «تبلیغ مسیحیت و تشکیل کلیسای خانگی» نه جرم است و نه تبانی برای برهم زدن امنیت کشور. این در حالی است که حکومت ایران در سال‌های گذشته کلیساهای فارسی‌زبان را تعطیل کرده، به خانه‌های مسیحیان یا کلیساهای خانگی یورش برده، و آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده است. افراد خداناباور (آتئیست) به زندگی پس از مرگ عقیده نداشته و به اصالت لذت، گرایش دارند. آن‌ها موافق با آزار رساندن به دیگران نبوده و در عین حال، اصراری هم به رساندن خیر به دیگران ندارند. این افراد نیز اگر باورشان را آشکار کنند، با کیفر مرگ (اعدام) روبه‌رو می‌شوند. در ایران، مجازات شیطان‌پرستان، برابر با مرگ (اعدام) می‌باشد و ضمناً هرگونه آسیب و آزار رساندن به آنها نیز از دید قوه قضاییه، مجاز است. قاضی صفر خاکی، دادیار دادسرای جنایی تهران در پاسخ به این سؤال که آیا قانون کشور ایران در رابطه با شیطان‌پرستان چه می‌گوید؟ گفت که از نظر قانونی هر نوع خروج از اسلام و مقابله با خداوند، ارتداد به‌شمار می‌رود و اگر از نوع فطری باشد یعنی که خودش مسلمان یا از والدین مسلمان باشد حکمش اعدام است. در پایان به نظر می رسد که جمهوری اسلامی تصور می‌کند رشد پیروان سایر ادیان به غیر از اسلام، یکی از پایه‌های قدرتش را که برگرفته از اسلام است متزلزل می‌کند و به همین دلیل برای حفظ قدرت دست به هر کاری می‌زند

بخش۵: آقای اسفندیار سنگری سخنرانی خود را با موضوع اعتیاد در ایران، آغاز کردند: سخنرانی را با مقدمه ای بر مفهوم وابستگی، خوگری یا اصطلاحا اعتیاد آغاز میکنم، وابستگی و اعتیاد حالتی است که درآن اشخاص به علل روانی یا مصرف مواد شیمیایی یا طبیعی دچار ضعف اراده درکنترل تکراراعمال خود می‌شوند. هرچند ضعف اراده، خود بیماری نیست ولی به علت عوارضی که بر دستگاه عصبی مرکزی شخص ایجاد میشود به عنوان بیماری فرض می‌شود و این بیماری با ایجاد اختلال در کنترل بر سیستم رفتار فرد، باعث تکرار آن رفتار می‌گردد. بیماری اعتیاد مدارهای عصبی مربوط به نظام، انگیزش و حافظه را در مغز دچار اختلال کرده، واختلال دراین سیستم‌ها درمغزباعث بروزعوارض بیولوژیکی، فیزیولوژیکی، روانی و همچنین اجتماعی می‌گردد. به لحاظ مفهومی، بیماری اعتیاد یک بیماری اصلی، مزمن و عصبی است، به‌طوری‌که وجه مشخص این بیماری اختلال در کنترل انجام عملی، یا احساس اجبار در انجام یک عمل مشخص، با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن باشد. عادت های ناهنجار و اعتیادهای رفتاری مستقل از مواد شیمیایی تا همین سال‌های اخیردرطبقه‌بندی‌های رسمی و بین المللی به عنوان اعتیاد محسوب نمی‌شدند و نیز امروزه وابستگی و اعتیادهایی مانند اعتیاد به الکل، سیگار، اینترنت، اعتیاد به کار و بازی‌های کامپیوتری، اعتیاد به قمار و شرط بندی وامثال مشابه نیز به عنوان شکلی از اعتیاد طبقه‌بندی شده و مورد توجه کارشناسان اجتماعی و روانشاسان میباشد. یکی از بزرگترین مشکلات اغلب کشورها در عصر حاضر، پدیده سوء مصرف مواد مخدر است، که به‌طور مستقیم و غیر مستقیم در کوتاه مدت و بلند مدت، کیفیت زندگی افراد را تحت‌الشعاع قرار میدهد. سخن خود را ادامه میدهم با گسترش اعتیاد در ایران امروز ما و ناتوانی حکومت ایران در مقابله با سونامی اعتیاد، اعتیاد یکی از بزرگترین چالش‌های اجتماعی در ایران کنونی به شمار می‌رود. فقرگسترده، بیکاری، طلاق والدین، اعتیاد والدین، بدسرپرستی، نیاز های مالی، تورم لگام گسیخته و مشکلات روزافزون اقتصادی و اجتماعی از جمله عوامل مهم و دخیل در اعتیاد بین اقشار مختلف مردم بخصوص بین جوانان وکودکان و بشمار میرود، کودکانی که با تکدی گری و با عضویت در باندهای بزه کار و فروش مواد مخدر، خود گرفتار این سهم مهلک می شوند، تا بدانجا که بنابر آمارهای رسمی حکومت و دولت ایران، سن شروع مصرف مواد مخدر در ایران امروز به ۱۱ سال رسیده است. همانطور که دراسناد بین المللی و در سند ۲۰۳۰ سازمان جهانی یونسکو آمده است کودکان و نوجوانان از اصلی ترین سرمایه های یک کشور محسوب میشوند که لازم است برای رشد و ترقی آنها برنامه ریزی های اصولی واساسی صورت پذیرد، اما با توجه به اینکه سودجویان و مافیای مواد مخدر به نظام جمهوری اسلامی ایران متصل هستند وهیچ گونه نگاهی به سن و سال مصرف کنندگان نیز نداشته و کسب منافع و سود سرشار بیشتر هدف اصلی آنان است بنا براین، چشم انداز روشنی برای بهبود وضعیت آنان قابل تصور نیست. ومتاسفانه درایران امروز ما جوانان و کودکان اصلی ترین قربانیان اعتیاد هستند. رواج روزافزون فقر در جامعه مانند رشد سلول های سرطانی در حال گسترش است وعدم انجام هر گونه اقدام اصولی از سوی دولت و حکومت در مقابل ترویج اعتیاد و توزیع انواع مواد مخدرخطرناک سنتی وصنعتی ودسترسی آسان و خرید و فروش علنی آن درمعابر و مراکزعمومی حتی به کودکان به وضوح یک نسل کشی پنهان و غیر قابل جبران را رقم میزند. یکی از عوامل مهم گسترش اعتیاد در اقشار جامعه ایران و بخصوص دربین جوانان بیکاری، فقدان آزادی‌های اجتماعی، فشارهای سیاسی، کمبود امکانات تفریحی بخصوص در استان های محروم، مشکلات اقتصادی و نبود چشم‌اندازی روشن برای آینده میتوان اشاره کرد. علاوه بر فقر و نابسامانی‌های اجتماعی، فراهم نبودن “احساس رضایت و خرسندی” و نیز دسترسی آسان به مواد مخدر، از جمله دلایل دیگر گسترش اعتیاد در ایران میباشند. از سوی دیگر در ایران امروز ما، مادران معتاد روزانه بین۲۰ تا ۲۰۰ کودک را به جامعه تحویل می دهند که جملگی به دلیل مصرف انواع آمفتامین‌ها و مخدرها توسط مادرانشان، از دوران جنینی دچار مشکلات ذهنی و جسمی میباشند وعمدتاً مشکلات نارسایی قلبی و ریوی دارند، کودکانیکه به دلیل شرایط پیرامون خود برای اعتیاد به مواد مخدرنیز بسیارمستعد ترند. طبق آمار تکان دهنده دفتر تحقیقات وآموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر حکومت ایران، به طور متوسط سالانه۷۵۰۰ نوزاد معتاد در ایران متولد می‌شوند و با بیانی دیگر، نیم درصد از زنانی که هر سال باردار می‌شوند نوزادان معتاد به دنیا می‌آورند، در این آمار، نرخ شیوع اعتیاد در جمعیت فعال کشور را ۴/۵ درصد عنوان کرده و اعلام داشته که از این تعداد، میزان۱/۲ درصد را دانش آموزان تشکیل می‌دهند و همچنین، طبق آمار موسسه تحقیقات و مطالعات بین‌المللی مواد مخدر: ۱۰ درصد جمعیت معتادان جامعه زنان و دختران هستند و گرایش زنان به اعتیاد در ۱۵سال اخیر۲ برابر شده است. ونیز طبق اعلام ستاد مبارزه با مواد مخدر، در کشور حدود سه میلیون نفر معتاد وجود دارد. علاوه بر آن یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر نیز به صورت غیرمستمر و تفننی یا تفریحی مواد مخدر مصرف می‌کنند و بطور میانگین سالانه حدود چهار تا پنج هزار نفر در کشور به دلیل مصرف مواد مخدر جان خود را از دست می‌دهند یعنی حدود ۱۲ تا ۱۳ نفر در هر شبانه‌روز بر اثر مصرف مواد مخدر جان خود را ازدست میدهند. حکومت ایران با گسترش فضای سرکوب و اختناق، تلخ کردن زندگی و سلب آزادی های بحق مردم برای بسیاری از جوانان و اقشار جامعه، محروم کردن آنان از تلاش در راه ساختن زندگی و آینده خود، مقابله آشکار با هرآنچه که به زندگی مردم امید میدهد و آینده ای روشن را در مقابل جوانان ترسیم میکند، زمینه روآوری بسیاری از جوانان را به اعتیاد فراهم کرده است. از اینرو فرد وابسته و معتاد را باید قربانی شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دانست که رژیم و حکومت اسلامی مسئول و پاسدار آنست. ونیزاقدامات دولتی از جمله ایجاد مراکزی برای نگهداری از معتادان ذره ای از این حقیقت نمی کاهد، زیرا که شرایط سیاسی و اجتماعی دست نخورده باقی میماند وفرد معتاد پس از یک دوره نگهداری در این مراکز مجددا با همان شرایط و همه آن مشکلات قبلی با آن درگیر بوده، از جمله فقر و محرومیت و بیکاری که حکومت به جامعه تحمیل کرده است، روبرو میشود و دوباره و مجددا به اعتیاد پناه میبرد. در این رابطه به جنبه دیگری از نقش جمهوری اسلامی در تجارت مواد مخدر به عنوان یک سیاست منطقه ای این رژیم باید تاکید نمود: وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران از سالها پیش دست اندرکار تجارت مواد مخدر بوده اند. این دو دستگاه دولتی هم در تسهیل انتقال مواد مخدر از مرزهای شرقی به سوی مرزهای غربی و جنوبی و هم در توزیع آن بطور مستقیم یا غیر مستقیم در داخل کشور نقش دارند. حکومت اسلامی ایران، نیروهای نظامی و امنیتی آن برای بی ثبات کردن کشورهای منطقه و تضعیف رقبای خود از سویی و تامین هزینه های دخالت های سیاسی و تروریستی خود در کشورهای منطقه و دیگر کشورهای دور و نزدیک از سیاست معتاد کردن هرچه بیشتر مردم، توسط گروه ها و باندهای مافیائی خود حمایت می‌کند. سیاست گسترش اعتیاد چه در داخل ایران و چه در کشورهای منطقه برای ماشین جنگی و سرکوب رژیم استفاده برد برد را دارد، یعنی از سویی هرچه مردم بیشتری معتاد می شوند و مشکلات و معضلات خانوادگی واجتماعی ناشی ازاعتیاد بخش وسیعی از مردم را بخود مشغول کرده و مبارزه با رژیم به حاشیه خواهد رفت. برد دیگر گسترش اعتیاد، تضعیف رقبای حکومت ایران در سطح منطقه و درگیر کردن آنها با معضلات اعتیاد و درهمانحال تامین مالی هزینه تروریسم و باندهای مافیایی اسلامی است. بر اساس گزارشات متعدد کشورهای حوزه و منطقه تمامی گروه ها و باندهای تروریستی اسلامی و نیز گروه‌های وابسته به حکومت ایران بطور جدی، وسیع و سازمان یافته در قاچاق مواد مخدر دخالت دارند و حتی از تکنولوژی جدید چون پهباد نیز در انتقال مواد مخدر استفاده می کنند و البته شواهد بسیاری نیز در دست است که نشان می دهد بیشتر این شبکه ها با حزب الله لبنان و سپاه پاسداران مستقر در سوریه در ارتباط هستند. حکومت ولایت مدار جمهوری اسلامی به سرطانی کشنده برای سلامتی همه اقشار مردم و جوانان ایران زمین تبدیل شده و تنها دغدغه این حکومت فقط حفظ نظام است و روز به روز آتش خشم مردم ایران را بیشتر میکنند که در نهایت، خود در این آتش خواهند سوخت.

بخش۶: بحث آزاد با موضوع حق برابری (اندیشه و عقیده) آغاز گردید: در ابتدای جلسه آقای امین بل وردی در باره برابری دربرابر قانون یا برابری قانونی صحبت کردند. که بر اساس آن مردم تابع یک قانون یکسان هستند. اصل هفت اعلامیه جهانی میگوید همه در برابر قانون مساوی هستند وحق دارند بدون هیچ تبعیضی از حمایت قانون بهرمند شوند. درباره آزادی اندیشه نیز میتوان گفت مبنا و منبع آزادی های دیگر محسوب میشود و اساس بسیاری از آزادی ها است. آقای کریم ناصری درباره عدم برابری در ایران در مورد پیروان ادیان صحبت کردند به طوری که هر فردی با هر دین و مذهبی به غیر از مذهب شیعه اثنی عشری که جمهوری اسلامی به رسمیت میشناسد در جفا هستند. نه آزادی تحصیل و نه آزادی شغل دارند. حتی افرادی که همان مذهب رسمی ایران را دارند در جفا هستند. آقای امیر حسین کریمی در مورد بازداشت روزنامه نگاری صحبت کردند که سعی در انتشار اخبار درست و صادقانه درمورد یک قتل ناموسی داشته است و جمهوری اسلامی نمیخواهد صداقت در رسانه وجود داشته باشد. آقای داوود لطفی گفتند ما در ایران چیزی به نام آزادی عقیده نداریم و آنچه که ما شاهد آن هستیم و تجربه کرده ایم از بدو تولد یک سری عقاید را به ما آموزش میدهند وآن باورها را ناخواسته و ندانسته میپذیریم و با آن رشد میکنیم. و زمانی به آن پی میبریم که اشتباه بوده است که از ایران خارج می شویم و آن را مورد مقایسه قرار میدهیم. آقای صمد جعفری گفتند زیرساخت سیاسی هر کشوری را آزادی عقیده و اندیشه آن است که بنا میکند و آن هم منوط به این است که هرفردی بدون ترس و واهمه بتواند عقاید خود را بیان کند. در جمهوری اسلامی ایران دموکراسی وجود ندارد و افراد نمیتوانند دولت و عملکرد آن را نقد کند. در واقع هر چیز را بر خلاف موازین اسلام قلمداد میکنند و به هر نحوی بازداشت یا شکنجه و یا سرکوب اعمال میکنند. آقای امیرحسین کریمی با این نظر موافق بودند. آقای کچوئیان گفتند برابری شامل تمام زمینه ها می شود مثل حق برابری در انتخاب شغل، ارث، نماینده در مجلس و غیره. ایشان در باره حق عبادت به زبان مادری صحبت کردند و آن را نقض برابری اعلام کردند. خانم ایمانی چگینی دلیل ترقی کشورها داشتن برابری و آزادی عنوان کردند و اینکه در ایران برابری بین زن و مرد وجود ندارد. برابری تحصیل و ادیان و غیره وجود ندارد. که همه انها باعث پست رفت جامعه ما شده است. خانم سمانه بیرجندی در باره اینکه رونامه نگاران یا فعالین حقوق بشر نه تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر هم آزادی ندارند و توسط جمهوری اسلامی تهدید و یا مانند روح الله زم ربوده میشوند و اعدام می شوند پس هر فردی که دولت ایران را نقد کند معاند نظام محسوب میشود. خانم شهلا شاهسونی در مورد دوران تحصیل خود صحبت کردند که به آنها آموزش داده شده بود که سایر پیروان ادیان مانند مسیحیان یا بهائیان نجس هستند و با آنها ارتباط نداشته باشند که این باعث سرخوردگی آن دسته دانش آموزانی بود که مسلمان و شیعه نبودند. خانم مریم افتخار در باره این که در دوران تحصیل توسط کتابها و یا معلمین دینی، مغز دانش آموزان را شستشو میدادند و کودکان را از همان ابتدا مجبور به انجام فرایض دینی می کردند صحبت کردند. بخش پایانی: در مسئول جلسه ضمن تشکر از دست‌اندرکاران اجرای جلسه، منشی جلسه: خانم سمانه بیرجندی، مسئولین ضبط صدا و تدوین: آقای اسفندیار سنگری و کریم ناصری، ادمین‌های جلسه: خانم‌ لیلا ابوطالبی، آقای آرشا کچوئیان و آقای کریم ناصری و دیگر مهمانانی که در جلسه حضور فعال داشتند پایان جلسه را در ساعت ۱۹: ۳۵ اعلام نمودند. عزیزانی که در این جلسه همیاری کردند خانم‌ها و آقایان: منوچهر شفایی، نوروزپور، مریم حبیبی، شهلا شهسوانی، هستی عبداللهی اصل، شراره هادی زاده رییسی، ندا غفاری، مهدی کریمی، علیرضا جهان بین، امیر حسین کریمی، بردیا رساپور، اکبر محمدی، حسین اریس، صمد جعفری، میلاد ترغیبی، لیلا ابوطالبی، اسفندیارسنگری، عباس رهبری، احمد کشاورز، حسین قاسمی، ثمیرخسروپناه، داوود لطفی.

 

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار وکارگر مارس۲۰۲۲

پریا ترابی

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار وکارگر در تاریخ شنبه ۵مارس ۲۰۲۲ در ساعت۱۶: ۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته دفاع از کار وکارگر و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زوم و پخش زنده در کانال یوتویوب کانون دفاع از حقوق بشر در ایران واپلیکیشن برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه سرکار خانم مهرنوش ایمانی چگنی ضمن خوش آمدگویی وخیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.

بخش ۱: اقای امیر حسین فانی سخنرانی خود را با موضوع تحلیل و گزارش موارد نقض حقوق کار وکارگر بهمن ماه ۱۴۰۰ ایراد نمودند: خبر: دوشنبه ۱۱ بهمن ماه، در جریان تجمع سراسری معلمان کشور دستکم ۷ فعال صنفی معلمان ومعلم بازداشت وبه مکان نامعلومی منتقل شدند. به دنبال فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته در شهرهای مختلف کشور در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان دست به تجمعات اعتراضی زدند. . اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو: هدف ٣- تضمین زندگى توأم با سلامت هدف ١۶- ترویج جوامع صلح جو و دسترسى به عدالت براى همه و ایجاد نهادهاى مؤثر، پاسخگو وفراگیر در تمام سطوح مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده ۹-عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونیماده۲۰- حق آزادی تجمع و تظاهرات ماده ۲۲- حق امنیت اجتماعی، فرهنگی ومالی روز شنبه ۹ بهمن ماه، خبات شکیبا فعال کارگری اهل شهرستان سنندج، توسط نیروهای اداره اطلاعات این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. خبر: جعفر ابراهیمی، معلم و عضو کانون صنفی معلمان تهران، توسط دادگاه انقلاب کرج به ۴ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد. اتهامات انتسابی ایشان، از جمله نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشوراست. اهداف سند۲۰۳۰ یونسکو. هدف۱۶- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر. ماده۹-عدم توقیف حبس یا تبعید غیر قانونی. ماده ۱۹- حق آزادی بیان. ماده ۲۲- حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی. روز دوشنبه ۱۱ بهمن ماه۱۴۰۰، یک سوخت بر بلوچ بر اثر تصادف رانندگی در شهرستان سیب و سوران جان خود را از دست داد هویت این سوخت بر”امین” فرزند شعبان عنوان شده است خبر: شهرستان سیریک واقع در استان هرمزگان در بندر کوهستک، یک سوختبر جان خود را از دست داد. هویت این شهروند راشد ملاحی، اهل شهر کرگان از توابع بخش بندزرک شهرستان میناب در استان هرمزگان عنوان شده است. در سال ۲۰۲۱ مجموعا ۲۴۲ شهروند هدف شلیک نیروهای نظامی قرار گرفتند که از میان آنها ۹۴ شهروند جان خود را از دست دادند که این آمار شامل جان باختن ۲۳ کولبر، ۳۱ سوختبر و۴۰ شهروند میشود. ۱۴۸ شهروند نیز به واسطه شلیک بی ضابطه ارگانهای نظامی مجروح شدند که از این تعداد ۸۱ نفر کولبر، ۵۱ شهروند عادی و ۱۶ نفر سوخت بر هستند. اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو: هدف۸- ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کاملو مولد و شغل مناسب برای همه هدف ۱۶- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح. مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده ۳- حق حیات برای همه ماده ۲۲- حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی ماده۲۳- حق امنیت کار فقدان ایمنی کار؛ مرگ یک کارگر درتبریزچهارشنبه ۲۷ بهمن، در سایه فقدان ایمنی محیط و شرایط کار، یک کارگر در تبریز جان خود را از دست داد. همچنین مدیرکل پزشکی قانونی استان کرمانشاه ازمرگ ومصدوم۵۶۷ کارگربراثرحوادث ناشی ازکاردرده ماهه اول سال جاری خبر داد. اهداف سند۲۰۳۰ یونسکو: ماده ۳- تامین زندگی توام با سلامت برای همه. مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده۳-حق حیات برای همه. ماده ۲۳- حق امنیت کار.

بخش۲: اقای مهدی افشارزاده سخنرانی خود را با موضوع بررسی کنوانسیون قانون ممنوعیت واقدام فوری برای محو بدترین اشکال کارکودک و مقایسه آن با قانون اساسی ایراد کردند.

بخش۳: خانم پریا ترابی سخنرانی خود را با موضوع تحصیل کرده های بیکار ایراد کردند: ایران رکورد تحصیلکردگان بیکار جهان را شکست. ایران رکورد تحصیلکردگان بیکارجهان را شکست. کشور ایران اکنون در جهان بیشترین تعداد تحصیلکردگان بیکار را دارد وازاین حیث مقام اول را کسب نموده است. باید به مسئولین تبریک گفت بابت این مقام. ایده دهه‌ هفتادی «بیکار با سواد بهتر از بیکار بی‌سواد است» حالا در دههب90 اصلی‌ترین معضل کشور شده است. ایده دهه‌هفتادی«بیکار با سواد بهتر از بیکار بی‌سواد است» حالا در دهه 90 اصلی‌ترین معضل کشور شده است. دانشگاه‌های بی‌کیفیت، فارغ‌التحصیلان کارشناس، ارشد و دکترای بیکاراما مدعی تولید می‌کند که جایشان هیچ‌جا نیست اما همه جا هستند! تب تند مدرک‌گرایی از سوی جامعه و مدرک‌دهی از سوی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی کشورمان موجب شده تا ایران پنج برابر پیشرفته‌ترین کشورهای جهان دانشگاه داشته باشدو در ماراتنی نفسگیر کارشناس، ‌کارشناس ارشد و دکترای بیکار تولید کند. هر چند برخی از صاحبنظران بر این باورند که به تعویق انداختن بیکاری یکی از دلایلی است که تب تند مدرک گرفتن را در جامعه تشدید کرده است. افراد بیکار دارای تحصیلات عالیه اما در کنار آنکه از ساختار بیمار آموزش و آموزش عالی در کشورمان حکایت دارند می‌توانند خود ساختار تازه‌ای از آسیب‌ها را در حوزه فردی و اجتماعی رقم بزنند به ویژه اینکه به لحاظ جامعه شناختی، تحصیلات یکی از عوامل بروز نابرابری اجتماعی است که روی تداوم و تعمیق نابرابری‌ها تأثیر می‌گذارد. بی‌تردید اگر شما خودتان دانشجو یا متقاضی ادامه تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد یا دکترا نباشید با افراد زیادی در اطرافتان مواجه هستیدکه در تلاشند تا مدرک تحصیلی‌شان را ارتقا دهند و در برابر شکل‌گیری و طرح این نیاز، آموزش عالی کشورمان با رشد کمی بی‌سابقه‌ای مواجه شده است، به گونه‌ای که ایران رتبه‌دار تعداد دانشگاه دردنیاست، آن هم در شرایطی که نام هیچ‌کدام از دانشگاه‌های ایران در فهرست صد دانشگاه برتر دنیا نمی‌گنجد. توسعه کمی آموزش عالی بی‌توجه به کیفی‌سازی و اقناع افکار عمومی برای کاستن از تب مدرک‌گرایی و مدرک‌دهی موجب شده تا شاهد خیل عظیم تحصیل کرده‌هایی باشیم که کاری جز ادامه تحصیل ندارند و پس از پایان تحصیلات عالیه و رسیدن به مدرک دکترا یا باید کنج عزلت برگزینند یا به جمع دکتراهای بیکار بپیوندند و در نهایت در مشاغلی مشغول به کار شوند که برای انجام آنها داشتن مدرک دیپلم هم کافی است !هزار و ۶۴۰ دانشگاه، کشورمان را در تمام دنیا رکورددارکرده است. این در حالی است که کشور چین با جمعیت یک میلیارد و ۳۵۷ میلیون نفری و هند با جمعیت یک میلیارد و ۲۵۲ میلیونی به ترتیب با۲ هزار و ۴۸۱ و هزار و ۶۲۰ دانشگاه در رده‌های بعدی ایران جای می‌گیرند. در عین حال اگر حوزه‌های علمیه را هم در حوزه آموزش عالی به شمار بیاوریم می‌توان با قاطعیت ایران را بزرگ‌ترین تولیدکننده مدرک تحصیلی در جهان به شمار آورد. با استناد به نتایج آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۹۰ مرکز آمار ایران، مجموعاً حدود ۷۸۶ هزار فارغ‌التحصیل دانشگاهی بیکاردر کشور وجود دارد که از این تعداد ۲۰۷ هزار و ۳۱۰ نفر دارای مدرک فوق دیپلم، ۵۰۵ هزار و ۱۰ نفر دارای مدرک لیسانس، ۵۲ هزار و ۱۶۹ نفر فوق‌لیسانس و دکترای حرفه‌ای و ۳ هزار و ۳۸۸ نفر نیز دارای مدرک دکترای تخصصی هستند. تیرماه امسال بود که نرخ بیکاری تحصیلکرده‌ها از سوی وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی ۴۰‌درصد اعلام شد؛ ‌آن هم در شرایطی که نرخ بیکاری جوانان ۲۶‌ درصد است. علی ربیعی همچنین درچهاردهمین دوره مسابقات ملی مهارت گفت«تنها ۵۰‌درصد متقاضیان کار دارای مهارت هستند و مابقی این مهارت را ندارند در حالی‌که صنایع و بنگاه‌های ما به نیروی مهارتی نیاز دارند»و با آمار بیکاری عمومی در جامعه فاصله‌ای معنادار دارد؛‌موضوعی که از یک سو بیانگر نقص عمیق نظام آموزش و نیاز سنجی بازار دارد و از سوی دیگر و با عنایت به گسترش کمی دانشگاه‌های پولی نشان می‌دهد انگار دولت و مسئولان آموزش عالی با ایجاد ولع و تب مدرک‌گرایی به مدرک دهی به عنوان عاملی درآمدزا می‌نگرند. به خصوص اینکه با عنایت به هزینه ۲۰ تا ۳۰ میلیونی اخذ مدرک کارشناسی ارشد وهزینه 50 تا ۶۰ میلیونی گرفتن دکترا در دانشگاه‌های غیر روزانه و با عنایت به افزایش روز افزون متقاضیان کارشناسی ارشد و دکترا می‌توان دریافت مدرک‌دهی می‌تواند چه سود کلانی را نصیب ساختار آموزش عالی کند. ازسوی دیگر بدیهی است، طبقه ضعیف و متوسط جامعه توانایی چنین هزینه‌ای را برای ادامه تحصیل ندارند و این مسئله خود به عاملی برای افزایش نابرابری‌های اجتماعی منجر می‌شود یا با افزایش فشارهای اقتصادی و اجتماعی به قشر ضعیف برای رسیدن به قشر ثروتمند جامعه و با توجه به اینکه تحصیلات عالیه یک مزیت اجتماعی به شمار می‌آید، رفته‌رفته با پدیده بزهکاران تحصیلکرده مواجه خواهیم شد. همچنانکه رئیس سازمان زندان‌ها اعلام کرده طی پنج سال گذشته آمار مجرمان دارای مدرک دانشگاهی‌رو به افزایش است. برای مثال در پاییز ۸۸ در گزیده آماری منتشر شده از شاخص‌های اجتماعی و فرهنگی کشور، ۴\۳‌درصد زندانیان تحصیلات بالاتر از دیپلم داشته‌اندو این رقم در ‌سال ۸۹ به ۵۹\۳ رسیده است. همچنین در ‌سال ۹۲ اعلام شده است که ۳۷‌ درصد مبتلایان به اعتیاد، افراد تحصیلکرده بوده‌اند. اگر در بین معتادان متجاهر و کارتن‌خواب هم جست‌وجو کنید با افرادی مواجه خواهید بود که مدرک دکترا دارند!

بخش ۴: خانم مهناز ترابی سخنرانی خود را با موضوع اعتراضات کارگری در ایران ایراد کردند: حقوق شمار چشمگیری از کارگران توسط نظام جمهوری اسلامی ایران، نقض شده‌است که از سوی برخی از رسانه‌های خبری و سازمان‌های پشتیبان حقوق بشر، گزارش شده ‌است و در این نوشتار، بخش‌هایی از آن گزارش‌ها آمده‌است. (پیشینهٔ نقض حقوق کارگران) در نظام جمهوری اسلامی ایران، حقوق انسانی کارگرانِ به ویژه معترض و زندانی، مانند حقوق انسانی معلمان، استادان دانشگاه، کنشگران سیاسی و مدنی و اقلیت‌های عقیدتی…، روزانه، نقض می‌شود. فعالان حقوق کارگران، مانند کارگران معترض در ایران، به دلیل اعتراض به نقض حقوق انسانی و صنفی‌شان، معمولاً، با سرکوب، روبه‌رو می‌شوند. برخی از قانون‌های نظام جمهوری اسلامی ایران، ناقض حقوق کارگران است. حقوق کارگران در حکومت جمهوری اسلامی، بسیار پایین‌تر از خط فقر است. کارگران با توجه به بحران اقتصادی، بیکاری، فقر، گرانی، تحریم‌ها و نیز سرکوب حکومتی در برزخ مرگ و زندگی، قرار دارند. از سال‌های۱۳۶۰ تا۱۳۶۲ خورشیدی، فعالان جنبش کارگری در ایران، به بهانهٔ ارتباط با احزاب کمونیستی و ضدانقلاب، بازداشت و شکنجه شده و به شدت، سرکوب می‌شدند. درسال‌های اخیر، اعتراضات کارگران، مانند اعتراضات معلمان و کشاورزان و بازنشستگان، به اعتراضاتی مداوم، تبدیل شده ‌است به گونه‌ای که در سال ۱۳۹۷، روزانه، ۱۷ گردهمایی اعتراض‌آمیز، برگزارمی‌شد وضعیت کارگران در دورهٔ جمهوری اسلامی، بدتر از دورهٔ قبل (پهلوی) شده ‌است. (آمار و وضعیت کارگری در جمهوری اسلامی) بیش از چهل میلیون نفر در ایران جزو خانوارهای کارگری، به‌شمار می‌آیند که نزدیک به ۱۰ میلیون تن از آنان «کارگر زیرزمینی» هستند که حقوق بسیار کمی، دریافت می‌کنند. جایگاه پایین جمهوری اسلامی، حکومت جمهوری اسلامی، از جهت رعایت نکردن حقوق کارگران، در رتبهٔ قرمز، جای دارد. ( نقض حقوق زنان در جمهوری اسلامی ایران , به دلیل نبود شرایط مناسب فرهنگی و اجتماعی…، حقوق کارگران زن در ایران، نقض می‌شود؛ از جمله، در قالب کار سخت، ساعات طولانی کار، مزد ناکافی و در موارد قابل توجهی، پرداخت نشدن حق بیمه. . . آمار دستگیری‌ها و اخراج‌ها در سال ۱۳۹۹، در سال ۱۳۹۹ خورشیدی، ۱٫۳۳۱ مورد اخراج و تعدیل، ۴٫۲۲۴ مورد بیکار شدن از کار، ۲۸٫۴۹۳ مورد نبود بیمهٔ کار برای کارگران و بیش از ۴٫۲۰۰ مورد بلاتکلیفی درحوزهٔ کار، از آمارهای مربوط به کارگران ایران در سال ۱۳۹۹ است. (بازداشت برخی از فعالان کانون مدافعان حقوق کارگر) دو تن از اعضای کانون مدافعان حقوق کارگر به نام‌های علی‌رضا ثقفی و اصغر فیروزی به‌ دست مأموران امنیتی بازداشت شدند. آزار اعضای اتحادیه‌های مستقل کارگری، اعضای اتحادیه‌های مستقل (غیر حکومتی) کارگری، توسط حکومت جمهوری اسلامی، احضار، بازداشت و زندانی… می‌شوند. بازداشت اعضای برجستهٔ «اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکارجعفر عظیم‌زاده (دبیر هیئت مدیرهٔ «اتحادیه آزاد کارگران ایران»)، شاپور احسانی‌راد، پروین محمدی، جمیل محمدی و جوان‌میر مرادی، از اعضای برجستهٔ «تحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار» که اتحادیه‌ای غیر حکومتی است. به دلیل فعالیت‌های صنفی، به دست مأموران امنیتی، بارها احضار و بازداشت شدند. (موارد دیگر) شاهرخ زمانی؛ کمونیست، یک فعال کارگری و زندانی سیاسی بود که در پنجمین سال حبس بدون مرخصی خود، در زندان جمهوری درگذشت. وی در سال ۱۳۹۰ به اتهام تلاش برای تشکیل سندیکای کارگری، به ۱۱ سال زندان، محکوم شده بود. او مدتی در سلول انفرادی بوده و نیز اعتصاب غذا هم کرده بود. وی حتی برای ازدواج دخترش و درگذشت مادرش هم، اجازهٔ مرخصی نیافت. شاهرخ زمانی در گذشته نیز به دلیل فعالیت‌های سیاسی کارگری‌اش ۱۸ ماه، زندانی شده بود. در آبان ۱۳۹۷، ۱۵ تن از کارگران یکی از شرکت‌های شهر اراک، در مجموع، به ۱٫۱۱۰ ضربه شلاق و ۲۴ سال و ۶ ماه حبس، محکوم شدند. در آبان ۱۳۹۷، ۱۵ تن از کارگران پتروشیمی شهر ایلام، روی هم رفته، به ۹ سال حبس و ۱٫۱۱۰ ضربه شلاق، محکوم شدند. جعفر عظیم‌زاده، دبیر هیئت مدیرهٔ «اتحادیه آزاد کارگران ایران»، از ۱۰ اردیبهشت ۳۹۵، در اعتراض به رفتار نامناسب امنیتی با فعالان صنفی، در زندان اوین، اعتصاب غذا کرد. آنیشا اسداللهی (فعال جنبش کارگری)، مرضیه امیری (خبرنگار و دانشجو)، ندا ناجی (فعال مدنی و کنشگر در زمینهٔ حقوق زنان و کارگران) وعاطفه رنگریز(کنشگر مدنی و فعال در زمینهٔ حقوق زنان) در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ و روز جهانی کارگر، بازداشت شدند. اسماعیل بخشی (کنشگر کارگری)، همانند سپیده قلیان (فعال مدنی) و امیرامیرقلی (روزنامه‌نگار) به زندان اوین، منتقل شدند. اسماعیل گرامی؛ در ۱۴ فروردین ۱۴۰۰، چند مأمور امنیتی با رفتن به خانهٔ اسماعیل گرامی (کارگر بازنشسته و فعال صنفی بازنشستگان) از او خواستند که فراخوان اعتراضات صبح یکشنبه ۱۵ فروردین بازنشستگان را لغو کند که در پی مخالفتش با این درخواست، مأموران، پس از بازرسی خانه‌اش وسایل شخصی‌اش را با خود بردند. وی در اسفند ۱۳۹۹ نیز در پی اعتراضات بازنشستگان، شبانه، بازداشت شد. در سال ۱۳۹۹ خورشیدی، ۴۶ کارگر معترض، روی هم رفته، به ۶۳۶ ماه حبس، ۳٫۱۰۸ ضربه شلاق، محکوم شدند و همچنین، بیش از۵۰ کارگر معترض دیگر، به مراجع قضایی و امنیتی، احضار شدند. در دی سال ۱۳۹۹، آرش جوهری، فعال جنبش کارگری، به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور»، «اداره کردن دسته‌جات غیرقانونی» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال حبس، محکوم شد. در مهر ۱۳۹۹، مهران رئوف، شهروند ایرانی-بریتانیایی و فعال در زمینهٔ حقوق کارگران، به دست مأموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازداشت شد. در سال ۱۳۹۹ خورشیدی، برای ده‌ها کارگر معترض به نام‌های اعظم (نسرین) خضر جوادی، ناهید خداجو، پروین محمدی، رسول طالب مقدم، داوود رفیعی، شاپور احسانی‌راد، اسماعیل گرامی، مهران رئوف، علی اسحاق، سجاد شکری، آرش جوهری، کامران ساختمان‌گر، هاله صفرزاده، علی‌رضا ثقفی (همسر هاله صفرزاده)، جوان‌میرمرادی، علی نجاتی، مازیار سیدنژاد، روی هم رفته، حکمِ بیش از ۶۰ سال حبس و نیز برای برخی، به همراه حکم شلاق، صادر شد. در ۲۶ آذر ۱۳۹۷، برخی از کارگران یکی از شرکت‌های شهر اهوازکه بیش از یک ماه بود که گردهمایی اعتراضی برگزار می‌کردند، بازداشت شدند. فعالیت‌ها و اعتراضات و نیز سرکوب اعتراضات، (اعتراضات بزرگ چند صد هزار نفری ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸) سید روح‌الله خمینی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و دستیابی به قدرت، وعده‌های گوناگونی به طبقات فرودست جامعه ایران، از جمله، کارگران داد: «دلخوش نباشید که مسکن، فقط می‌سازیم؛ [بلکه] آب و برق را مجانی می‌کنیم؛ اتوبوس را هم مجانی می‌کنیم…». ولی در۱۱ اردیبهشت (روز جهانی کارگر) ۱۳۵۸، یکی از بزرگ‌ترین اعتراضات کارگران ایران بر ضد بیکاری و استثمار، روی داد. اعتراضات ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، از سال ۱۳۶۹ تا اسفند ۱۳۷۰، چند اعتراض مهم، از جمله، اعتراضات کارگران شرکت نفت، انجام شد. اعتراضات پی در پی کارگری ۱۳۹۶، در سال ۱۳۹۶ خورشیدی، به ویژه در ماه‌های خرداد، دی، بهمن و اسفند، ده‌ها اعتراض کارگری، برگزار شد. اعتراضات پیاپی و سراسری کارگری ۱۳۹۷، همچنین ببینید: اعتصابات سراسری ۱۳۹۷–۱۳۹۸ ایران، در سال ۱۳۹۷ خورشیدی، به ویژه در ماه‌های شهریور، مهر و آبان، اعتراض کارگری، با اثرپذیری ازاعتراضات سراسری دی ۱۳۹۶، گسترشی چشمگیر و تا اندازه‌ای سراسری یافت. اعتراضات کارگری ۱۳۹۷ خوزستان، برای آگاهی بیشتر اعتراضات کارگری ۱۳۹۷ خوزستان را ببینید. «چهار کارگر، خودسوزی کردند، تنها برای [نگرفتن دستمزدشان یعنی] یک میلیون و دویست هزار تومان! لعنت به این زندگی!» (بخشی از گفتار اعتراضی اسماعیل بخشی در اعتراضات کارگری ۱۳۹۷ خوزستان) در سال ۱۳۸۷ در خوزستان برخی از کارگران، اعتراضاتی پیاپی نمودند که با سرکوب و بازداشت و شکنجه، روبه‌رو شد؛ هر چند تهدیدها وسرکوب‌ها، بعدها بر شمار معترضان افزود. (اعتراضات کارگری ۱۳۹۸) با اینکه در نیمهٔ نخست سال ۱۳۹۸، اعتراضات کارگران، چشمگیر بود؛ ولی در نیمهٔ دوم آن، به دلیل کشتار معترضان در اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸ و نیز فراگیر شدن کروناویروس، اعتراضات در نیمهٔ دوم سال، کاهش یافت؛هر چند اعتراضات در سال ۱۳۹۹، با وجود سرکوب شدیدتر و نیز شیوع ویروس مرگ‌بار کرونا افزایش یافت. آمارشیوه‌های اعتراض در سال ۱۳۹۸ گردهمایی واعتصاب: ۱٫۰۸۸ مورد؛ فرستادن نامه و رسانه‌ای کردن مشکلات: ۱۷۱؛ بستن جاده یا در ورودی محل کار و نیز تجمع روی ریل قطار: ۱۳ مورد راهپیمایی در سطح شهر: ۹ مورد؛ تحریم انتخابات اداری یا گردهمایی‌های هم‌زمان: ۲۵ مورد؛ انجام اعتراض به همراه خانواده: ۱۱ مورد. اعتراضات کارگری ۱۳۹۹، در سال ۱۳۹۹، اعتراضات و اعتصابات کارگری مانند سال‌های پیش، ادامه یافت و بخش‌های دیگر جامعه مانند بازنشستگان، مال‌باختگان بورس و معلمان نیز به اعتراضات پیوستند. آمار اعتراضات ۱۳۹۹، در بخشی از سال ۱۳۹۹ خورشیدی، ۱۱۱ (صد و یازده) گردهمایی اعتراضی کارگری، برگزار شده‌است. اعتراضات در سال ۱۳۹۹، با وجود سرکوب بیشتر و نیز شیوع ویروس مرگ‌بار کرونا افزایش یافت به گونه‌ای که بر پایهٔ گزارش «اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران»، روی هم رفته، ۱٫۷۷۹ اعتراض (خُرد و کلان) کارگری در ایران، انجام شد که بالاترین رقم در ۷ سال گذشتهٔ ایران است. (اعتراضات دیگر) از اعتراضات دی ۱۳۹۶ ایران به بعد، اعتراض مستمر کارگران ایران در استان‌های گوناگون و نیز ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری، به چالش امنیتی حکومت جمهوری اسلامی، تبدیل شده‌است. کارگران در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران که در پی آن، ۱۵۰۰ تن، کشته شدند، یکی از گروه‌های (مهمّ) معترضان بودند که البته این اعتراضات، به شدت، سرکوب شد. در ۱۵ فروردین ۱۴۰۰، بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی، از جمله، بازنشستگان کارگر در بیش از ۲۰ شهر ایران، همچون: تهران، کرج، گرگان، اراک، شوش، سنندج، رشت، کرمان، شیراز، نیشابور، ساری، اردبیل، تبریز، اصفهان، خرم‌آباد و ایلام…، به فقر و گرانی و پایین بودن دستمزد…، اعتراض کردند. کارگران در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، در شهرهایی از ایران، از جمله، تهران، تبریز، ارومیه، مشهد، رشت، سنندج، اراک و شوش…، اعتراضاتی کردند که توسط حکومت جمهوری اسلامی سرکوب شد. «سرکوب و بازداشت کارگران در روز جهانی کارگر را شدیداً محکوم می‌کنیم». عصر نو و همچنین ۳۰ تن از کارگران معترض، بازداشت شدند. در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، کارگران و بازنشستگان در بیش از ۱۰ شهر ایران، همچون: تهران، کرج، اصفهان، اهواز، مشهد، تبریز، رشت، اراک، کرمانشاه و قزوین، به اعتراضت پرداختند که این اعتراضات با حملهٔ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، همراه با ضرب و شتم و بازداشت برخی از معترضان، سرکوب شد. در روزهای ۱۱ بهمن، ۱۵ بهمن، ۲۷ بهمن و ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ کارگران بازنشسته در اعتراض به پایین بودن دستمزدشان در برخی از شهرهای ایران، گردهمایی‌هایی اعتراضی برگزار کردند. در اردیبهشت ۱۴۰۰، کارگران معدن آسمینون شهرستان منوجان (کرمان) در دومین روز تجمع خود در اعتراض به پرداخت نشدن دستمزدها و حق بیمه‌شان، راه کهنوج-بندرعباس را مسدود کردند. در روز کارگر (۱۱ اردیبهشت) ۱۳۹۸، دو گردهمایی اعتراضی برگزار شد. در سال ۱۳۹۸ و در روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت)، با حملهٔ نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به کارگران معترض در جلو مجلس شورای اسلامی، سرکوب شد. درهمهٔ ماه‌های سال ۱۳۹۷ (از فروردین تا اسفند)، اعتراضات و اعتصابات کارگری، روی داد. در ۲ فروردین ۱۳۹۶، کارگران یکی از کارخانه‌های سیمان، به دلیل پرداختن نشدن مزد ۱۲ ماه کاری‌شان اعتراض کردند. در اردیبهشت ۱۳۹۶، شماری از کارگران بخش صنعت شرکت نیشکر هفت‌تپه، تجمعی اعتراضی بر پا کردند. در ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ نیز دست‌کم، ۸ گردهمایی اعتراضی، برگزار شد. شعارهای معترضان«کارگران جهان، متحد شوید؛ شما چیزی برای از دست دادن ندارید به جز زنجیرهایتان»! «یکی از شعارهای معروف جنبش‌های کارگری جهان» اسلام رو پله کردین، مردم رو ذله کردین. تنها راه رهایی از سفره‌های خالی، فریاد در خیابان. سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن. من کاوه آهنگرم، تاب ستم نیاورم. کارگر زندانی آزاد باید گردد. کارگرهفت‌تپه، آزاد باید گردد. عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز؛ زندگی کارگر، رو به فناست امروز. گرانی، تورم، سزای رأی مردم. ننگ ما، صدا و سیمای ما. همشهری با غیرت حمایت حمایت دولت، مافیا، پیوندتان مبارک. ما کارگران فولاد، علیه ظلم و بیداد، می‌جنگیم می‌جنگیم. واکنش‌ها به سرکوب اعتراضات کارگران دیده‌بان حقوق بشراز رویارویی‌های امنیتی با فعالان کارگری و معلمان در ایران، انتقاد کرد. در آذر ۱۳۸۵، ده نهاد ایرانی مدافع حقوق کارگران در خارج از کشور، با انتشار بیانیه‌ای مشترک، ضمن محکوم کردن رفتارهای ضد کارگری رژیم جمهوری اسلامی، از پشتیبانان زحمتکشان در سراسر جهان درخواست کردند که به دفاع از حقوق پایمال شدهٔ کارگران ایران برخیزند. «اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران» در بیانیه‌ای، سرکوب اعتراضات کارگران و بازنشستگان در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ و در چند شهر ایران را محکوم کرد. (کنشگران کارگری مخالف با جمهوری اسلامی) فهرست نام‌های برخی از کنشگران جنبش کارگری مخالف با نظام جمهوری اسلامی ایران (به ترتیب حروف الفبا): اسماعیل بخش شاهرخ زمانی؛ جعفر عظیم‌زاده؛ ندا ناجی. (ارگان‌ها) کانون مدافعان حقوق کارگر. مقامات جمهوری اسلامی اصرار دارند که کارگران ایرانی، مطالبات صنفی خود را از طریق «خانه کارگر» دنبال کنند؛ ولی کارگران اعتقاد دارند که این تشکیلات، جانبدارانه عمل می‌کند و در دفاع از حقوقشان، بیشتر، سیاست رسمی را به اجرا می‌گذارد. کارگران ایران، خود، اتحادیه‌های مستقلی در صنایع گوناگون سراسر کشور ایجاد کرده‌اند که به دلیل نارضایتی کارگران، ازوضعیت نامناسب اقتصادی کشور، با استقبال شایان توجهی مواجه شده‌است. (سندیکای کارگران اتوبوسرانی) همچنین ببینید: اعتصاب سراسری کامیون‌داران در ایران پس از آنکه ده تن از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه روز ۱ دی ۱۳۸۴ به حکم دادستان تهران بازداشت شدند، در شامگاه شنبه ۳ دی ۱۳۸۴، بیش از ۱۲۰۰ راننده مناطق ۶، ۱۰ و ۸ شهر تهران، دست به اعتراض زدند و کارکنان شیفت روز بعد نیز به آن‌ها ملحق شدند. شماری از کارکنان فنی نیز سرکار نرفتند. پس از این حادثه در ۸ بهمن ۱۳۸۴مأموران ضد شورش جمهوری اسلامی ایران با دستگیری شماری از اعضا سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران سعی کرده‌اند مانع از اعتصاب آن‌ها شوند. این افراد خواستار آزادی منصور اسانلو، رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران بودند. اسانلو در پی اعتراض‌های صنفی بازداشت شد و بیش از هفت ماه در زندان به سر برد (بازنشستگان)همچنین ببینید: اعتراضات ۱۴۰۰ بازنشستگان تأمین اجتماعی. حقوق شمار چشمگیری از بازنشستگان توسط نظام جمهوری اسلامی ایران، نقض شده‌است که از سوی برخی از رسانه‌های خبری و سازمان‌های پشتیبان حقوق بشر، گزارش شده‌است. (اعتراضات سراسری ۱۳۹۹) چشمگیرترین اعتراضات سال ۱۳۹۹، گردهمایی‌های سراسری بازنشستگان، از جمله، در ۱۵ بهمن و در شهرهای تهران، ساوه، اصفهان، تبریز، اراک، کرمانشاه، نیشابور، اردبیل… و در اعتراض به شدت فقر و نیز همسان نبودن مزدها بود. (اعتراضات دیگر)در ۱۵ فروردین ۱۴۰۰، بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی، از جمله، بازنشستگان کارگر در بیش از ۲۰ شهر ایران، به فقر و گرانی و پایین بودن دستمزد، اعتراض کردند. در روزهای ۱۱ بهمن، ۱۵ بهمن و ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ بازنشستگان کارگر دراعتراض به پایین بودن دستمزدشان در برخی از شهرهای ایران، گردهمایی‌هایی اعتراضی برگزار کردند. آفتاب‌‌نیوز: کارگران سد شفارود به دلیل‌عدم دریافت حقوق شش ماهه خود تجمع برگزار کردند. این کارگران گفتند: به دلیل استمرار بی‌توجهی‌های کارفرمای شرکت پیمانکار به مطالبات صنفی مان ناچاریم دست به اعتراض صنفی بزنیم. به گفته یکی از کارگران، سال جاری فقط یک ماه حقوق گرفته‌ایم و مابقی آن هنوز پرداخت نشده است. ادامه اعتراض کارگران معدن مس سونگون و پاسخگو نبودن مدیرعامل شرکت ملی مس باعث شد صدای نماینده‌های مجلس هم بلند شود. ادامه اعتصاب کارگران ایران‌خودرو در تبریز/ انتقاد کارگران از اختلاف حقوق دریافتی‌. اعتراض کارگران ایران خودروی تبریز به دلیل عدم تطابق افزایش دریافتی در دو سال اخیر. جمعی از کارگران سد شفا رود به دلیل عدم دریافت حقوق چند ماه خود تجمع کردند. اعتراض کارگران واحد اجرائیات شهرداری اهواز و واکنش نایب رئیس شورا. مطالبه حقوق و بیمه، علت تجمع کارگران نیشکر هفت تپه. اعتراض مدنی شهروندان یک شهر با ریختن زباله مقابل فرمانداری. تجمع کارگران خدمات شهری شهرداری میاندوآب مقابل شهرداری. فریاد کارگران شرکتی سازمان حمل و نقل شهرداری یاسوج! حق اعتراض نداریم به دادمان برسید. کارگر شهرداری بستان در اعتراض به حقوق معوقه، مقابل در ورودی این دستگاه خوابید، اعتراض امام جمعه باغستان به ظلم در حق کارگران پیمانکاری شهرداری/ کارگران معترض را اخراج می‌کنند. عدم رعایت مصوبه شورای عالی کار برای حداقل حقوق‌ها توسط برخی از پیمانکاران شهرداری/ کارگران اعتراض کنند، تهدید به اخراج می‌شوند. کارگران اعتراض کردند حقوق مدیران نفتی افزایش یافت.

بخش ۵: اقای صادق فرخی قصر عاصمی سخنرانی خود را با موضوع فضای مجازی وکسب وکار ایرادکردند: در فضای مجازی و کسب و کار. حق بر اشتغال و حق بر داشتن شغل یکی از مهم‌ترین حقوق بشری و شهروندی است که جزو نسل دوم حقوق بشر یعنی حق‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محسوب می‌شود و در میان اجتماع مردم و تشکل ملت معنا می‌یابد. گاهی شنیده می‌شود که می‌گویند هیچ حقی وجود ندارد، مگر اینکه تکلیفی در مقابل آن وجود داشته باشد و این مساله به این معناست که گاهی شخص به عنوان مثال حق آزادی بیان دارد و دیگران تکلیف به عدم محدود کردن آزادی بیان وی دارند که این یک تکلیف سلبی است و دیگران نباید کاری کنند که آزادی شخص محدود شود و گاهی شخص آزادی بیان دارد و دولت مکلف است که شرایطی را مهیا کند که آزادی بیان اشخاص و شهروندان تامین شود. حق بر اشتغال از جمله حقوقی است که دولت و مردم در مورد آن‌ها تکلیف سلبی دارند، به این معنا که دولت و مردم نباید اشخاص را از انتخاب شغل مناسب خودشان محروم کنند و نمی‌توان اشخاص را از داشتن شغل و انتخاب شغل مناسب محروم کرد و هم آنکه تکلیف دولت در این مساله یک تکلیف ایجابی نیز است و دولت باید شرایطی فراهم کند تا برای اشخاص شغل ایجاد شود. گاهی از زبان مسئولان شنیده می‌شود که دولت نباید برای افراد شغل ایجاد کند؛ این در حالی است که حتی اگر دولت خود شغل ایجاد نکند، دولت باید شرایط اشتغال در کشور را بهبود بخشد و فضایی را فراهم کند تا اشخاص شایسته و مستعد به شغلی که مایل هستند، مشغول شوند. طبق اصول (۱۹) و (۲۰) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مردم ایران دارای حقوق مساوی هستند و به صورت یکسان در حمایت قانون قرار دارند. طبق اصل۱۹: «مردم‏ایران‏ازهرقوم ‏وقبیله ‏که ‏باشند ازحقوق‏ مساوی ‏برخوردارند و رنگ‏، نژاد، زبان ‏ومانند این‌ها سبب ‏امتیاز نخواهد بود». و طبق اصل بیستم: «همه ‏افراد ملت ‏اعم‏ از زن ‏و مرد یکسان ‏در حمایت ‏قانون ‏قراردارندوازهمه‏حقوق‏انسانی‏، سیاسی‏، اقتصادی‏، اجتماعی ‏و فرهنگی ‏با رعایت ‏موازین ‏اسلام ‏برخوردارند». که یکی از این حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حق بر اشتغال است. به علاوه در اصول دیگری از قانون اساسی نیز به مساله‌ آزادی اشتغال اشاره شده است؛ از جمله اینکه در اصل (۲۸) قانون اساسی به حق انتخاب شغل و آزادی انتخاب شغل اشاره شده است؛ طبق این اصل: «هر کس ‏حق ‏دارد شغلی ‏را که‏ بدان ‏مایل‏است ‏ومخالف ‏اسلام ‏ومصالح‏ عمومی‏ وحقوق‏ دیگران ‏نیست‏ برگزیند. دولت ‏موظف ‏است‏ بارعایت ‏نیازجامعه ‏به‏ مشاغل‏گوناگون‏، برای‏همه ‏افراد امکان ‏اشتغال ‏به ‏کار وشرایط ‌مساوی ‏را برای‏ احرازمشاغل ‏ایجاد کند». همان‌طور که در اصل مشاهده می‌شود، هر کس حق دارد شغل مورد علاقه‌ خویش را انتخاب کند و البته مثل همه‌ حقوق نمی‌توان گفت که حق اشخاص مطلق است و هیچ محدودیتی ندارد و محدودیت واردشده در این اصل، بحث مشاغلی است که مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران باشند. در این اصل به تکلیف ایجابی دولت در خصوص ایجاد شغل اشاره شده است و بنابراین مردم می‌توانند از دولت فراهم‌ کردن این شرایط را مطالبه کنند. فراهم کردن «امکان اشتغال به کار» و «ایجاد شرایط مساوی برای احراز مشاغل» مواردی است که با نگاهی بر آمار اشتغال وحمایت از بیکاران و انتخاب مشاغل متناسب با افراد می‌توان عملکرد دولت‌ها را ارزیابی کرد. همین که فضای کسب و کار و انتخاب شغل به گونه‌ای باشد که افراد در جامعه این احساس را نکنند که به کارهایی مشغول می‌شوند که به ناچار و برای تامین معاش خانواده ناچار به انجام آن‌ها هستند، این امر به نوعی تحقق حقوق شهروندی مردم است. این حق به اندازه‌ای اهمیت دارد که در ماده (۲۳) اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز از آن سخن گفته شده است؛ این ماده می‌گوید: «هرکس حق دارد کار کند، کارخودرا آزادانه انتخاب کند، شرایط منصفانه ورضایت‌بخشی برای کارخواستار باشد ودرمقابل بیکاری موردحمایت قرارگیرد». نکته‌ای که قدری متفاوت است، مساله حمایت از اشخاص در مقابل بیکاری است. در حقیقت نه تنها شخص باید بتواند شغل خود را آزادانه انتخاب کند؛ بلکه باید بتواند نسبت به امنیت شغلی و ثبات شغلی خود نیز مطمئن باشد و در زمان بیکاری از وی حمایت بدون شرطی بشود. میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز یکی دیگر از اسناد مهم حقوق بشری است که در ماده (۶) آن از این حق سخن گفته شده است؛ این ماده بیان می‌دارد: «کشورهای‌طرف این میثاق ‌حق ‌کارکردن ‌راکه ‌شامل‌حق ‌هرکس ‌است ‌به ‌اینکه ‌فرصت‌ یابد به ‌وسیله‌ وکاری ‌که ‌آزادانه ‌انتخاب ‌یا قبول‌ می‌کند، معاش ‌خود را تامین‌ کند، به‌ رسمیت می‌شناسند واقدامات ‌مقتضی ‌را برای ‌حفظ ‌این ‌حق ‌معمول‌خواهندداشت‌. . . ». بنابراین حق بر اشتغال و حق بر داشتن شغل و آزادی انتخاب شغل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اسناد بین‌المللی حقوق بشر شناسایی شده است و دولت نه تنها نمی‌تواند از زیر بار این تکلیف مهم شانه خالی کند؛ بلکه باید در مقابل عملکرد خود پاسخگو باشد. امروز توسعه فضای مجازی بر حوزه های مختلف کسب و کار و زندگی بشر امروزی اثر داشته و باعث تحول سریع و تسهیل امور با ایجاد بستر های یکپارچه شده است. از این رو دارا بودن روابط شغلی مناسب در شبکه های مجازی و اجتماعی عامل بسیار مهمی دریافتن شغل مناسب است. به علاوه، اطلاعات مرتبط با سرمایه گذاری نیز به صورت گسترده در فضای مجازی ارائه می شود و در نتیجه موفقیت سرمایه گذاری تا حدود زیادی به آ گاهی و دانش افراد از نحوه حضور درشبکه های مجازی وابسته است. جهان امروز در معرض دگرگونی و تغییر و تحولات قرار دارد وفضای مجازی، درعصر حاضر نقش عمده و مهمی را در عرصه تغییر و تحولات اجتماعی بر عهده دارند و این وسایل منشأ بسیاری از تحولات معاصر، راهنما و کنترل کننده جریانها و تحولات در جهان محسوب میشوند. یکی از بهترین ویژگیهایی که بازاریابی فضای مجازی برای کسب و کارهای امروزی به همراه دارد، این است که مانع چندانی برای ورود و استفاده از امکانات آنها وجود ندارد. در دورههای گذشته صاحبان کسب و کار باید میلیونها تومان خرج تبلیغات میکردند تا به مشتری مورد نظرشان برسند. ولی امروزه میتوانید تنها با پرداخت ناچیزی مستقیما به مخاطب نزدیک شوید! کسب و کار به معنای فعالیت هایی است که تولید، خرید کالا و خدمات با هدف فروش آنها به منظور کسب سود را در بر می گیرد. امروزه در تمامی دنیا مبادلات اقتصادی بر پایه فضای مجازی از روند بسیار سریعی برخودار است و امکان بهره گیری از فضای مجازی و شبکه اینترنت در توسعه مبادلات وتجارت بین الملل و گسترش فعالیت مالی و اقتصادی و نیز تولید درآمد و منابع اقتصادی را در پی دارد. فضای مجازی یا شبکه های اجتماعی یکی از بهترین نوآوریهای فناوری هستند؛ نه به خاطر اینکه تواناییمان را در برقراری ارتباط افزایش داده اند، بلکه به این خاطر که میتوانیم از طریق آنها مستقیما با افراد مورد نظرمان معامله کنیم. امروزه، وفاداری مشتریان، کلید موفقیت تجاری محسوب میشود. با افزایش وفاداری مشتریان سهم بازار و میزان سوددهی بنگاه اقتصادی بالا میرود. اصل ۴۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بند ۲: تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‏های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورت‏های حاکم بر برنامه‏ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد. بند 4: رعایت آزادی انتخاب شغل، و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره‏کشی از کار دیگری.

بخش ۶: بحث آزاد با موضوع حق خوراک وپوشاک ومعیشت کارگران آغاز گردید: در ابتدا خانم مهرنوش ایمانی چگنی با بیان طبق ماده ۲۵، حق خوراک پوشاک مسکن و مراقبتهای طبی حق هر انسانی است. و همچنین هر فرد حق دارد در مواقع بیکاری، بیماری، نقص عضوویا در موارد دیگر که وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط ابرو مندانه زندگی برخوردار باشد. قدرت خرید کارگران هر روز کمتر می‌شود، با توجه به اینکه اکثر کارگران زیر خط فقر هستند وخط فقر زیر۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان است، بالای ۳۰ میلیون از جمعیت ما دارای حقوقی هستند که فقر مطلق حسای می‌شود و پایه حقوق یک کارگر فقط ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است. آقای صادق فرخی: باید حقوق پایه در جامعه مشخص شود که سواستفاده های مالی نشود و حق کسی خورده نشود، حقوق پایه باید ۱۰ میلیون اعلام شود. خانم مهناز ترابی: ما دوروش حقوق پایه داریم یک حقوق پایه مادی و دومی حقوق پایه معنوی که شامل مدرسه پوشاک خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی می‌شود. کارگران امروزه، متاسفانه نمی‌توانند حتی یک وعده غذای گرم به خانه ببرند. آقای مهدی کریمی: دستمزد های ریالی و هزینه های دلاری، زندگی میلیون ها کارگر را در سراشیبی سقوط قرار داده و اقتصاد ایران به اقتصادی عقب افتاده تبدیل شده. سرانه درمان برای کارگران ناچیز است و بودجه ای برای همسان سازی مستعمره بگیران اختصاص داده نشده. سیاست های نادرست باعث تورم و گرانی طاقت فرسا شده و اقشار کم درآمد را زیر فشار قرار داده. آقای جعفری: برای هر زمینه ای باید از گروهی متخصص و بی طرف برنامه ای بچینند به عنوان مثال یک دکتر نباید درباره جامعه کارگری نظر مطلق دهد. آقای امیر حسین کریمی: متاسفانه افراد نالایق و افرادی که علم و توانایی جامعه شناسی را ندارند، جامعه را مدیریت می‌کنند وافزایش حقوق با افزایش قیمت ها یکسان نیست و قیمت ها بسیار نجومی تر از حقوق هستند. آقای احمدی خواه: با افزایش اجاره خانه عمده کارگران تقریبا تمام حقوق آنها بابت اجاره می‌رود عمده کارگران نمی‌توانند سبد غذایی استاندارد به مواد معدنی و مغذی دسترسی داشته باشند. آینده ای روشن برای نسل کارگران وجود ندارد و فرزندان کارگران، کارگر خواهند ماند در اخر مسئول جلسه با تشکر از ادمین ها محمد حسام فانی وداوود واحدی پورورسول عباسی زمان آبادی ومسیولین ضبط صدا مهدی افشارزاده واحسان احمدی خواه پایان جلسه را اعلام کردند. همکارانی که در این نشست همراه ما بودند امیرحسین کریمی، شهناز کریم زاده، صادق فرخی قصر عامری، مهناز ترابی، پریا ترابی، مهدی کریمی، شهلا شهسوانی، مهران اهنگر، پویا حسابی، صادق نوری، صمد جعفری، احمد کشاورز معیدی، اکبر محمدی، علیرضا جهان بین، سمانه بیرجندی، پژمان احمدی، مریم افتخار

 

 

گزارش جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران مارس ٢٠٢٢

مصطفی منیری

جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران در تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۲۲ مصادف با ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ در ساعت۱۸: ۰۰ به وقت اروپای مرکزی ‌با حضور مسئول و اعضای ‌کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم زهرا رهایی ضمن خوش‌آمدگویی به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش۱: آقای مهدی کریمی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق ورزش و ورزشکاران در بهمن ماه ۱۴۰۰را ایراد کردند: خبر: احتمال حذف تیم ملی از جام جهانی و جدایی مهدوی‌کیا از تیم امید: دبیر کل فدراسیون فوتبال به اقداماتی در کمیته اخلاق فیفا اشاره کرد که ممکن است کنار گذاشتن تیم ملی ایران از مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر را به همراه داشته باشد. به گزارش خبرنگار مهر، حسن کامرانی فر دبیر کل فدراسیون فوتبال با وجود عزل شهاب‌الدین عزیزی خادم از ریاست این فدراسیون به کارش ادامه خواهد داد. کامرانی فر در تازه‌ترین گفتگوی خود به مواردی اشاره کرده است که می‌تواند نگرانی‌هایی را در مورد وضعیت تیم ملی بزرگسالان و تیم امید به همراه داشته باشد؛ از اقداماتی در کمیته اخلاق فیفا در مورد تیم ملی ایران تا احتمال قطع همکاری با مهدی مهدوی کیا در تیم امید. کامرانی‌فر با اشاره به نگرانی‌ها در خصوص تیم ملی گفت: مواردی درباره فدراسیون فوتبال مطرح شده است که می‌تواند در آینده به تیم ملی ما لطمه بزند. مهدی مهدوی‌کیا، سرمربی تیم امید ایران و هم‌چنین مدیر فنی فدراسیون فوتبال ایران به غریب‌ترین شکل ممکن از مناسب خود استعفا داد. خبرگزاری‌ «تابناک» خبر داده مهدی مهدوی‌کیا در پاسخ به دعوت‌نامه‌ای که از سوی فدراسیون فوتبال جهان به دستش رسیده بود، اعلام کرده است دیگر هیچ سمتی در فدراسیون فوتبال ایران ندارد و در گردهمایی فیفا شرکت نخواهد کرد. استعفای مهدی مهدوی‌کیا از سمت مدیر فنی فدراسیون فوتبال ایران درحالی اتفاق افتاد که خبرگزاری «فارس»، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی هفته‌های گذشته‌ هجمه‌ای بی‌سابقه را علیه او به راه انداخت. گفته می‌شد حملات و پرونده‌سازی‌های امنیتی خبرگزاری فارس برگرفته از سهم‌خواهی این رسانه در قبال پست‌های مورد نظرش در فدراسیون فوتبال بود. جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، فدراسیون جهانی فوتبال به مناسبت این‌ که سرانجام رقابت‌های «عرب کاپ» را پس از ۶۰ سال برگزاری، به رسمیت شناخت و در تقویم خود ثبت کرد، یک بازی نمادین به میزبانی شهر دوحه، میان دو تیم «ستارگان اعراب» و «منتخب جهان» برگزار کرد. مهدی مهدوی‌کیا، ستاره سابق تیم ملی فوتبال ایران و سرمربی کنونی تیم زیر ۲۳ ساله‌های کشور به دعوت فیفا در تیم منتخب جهان حضور داشت. خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران حضور مهدی مهدوی‌کیا در این مسابقه را به دلیل آن‌چه همراه شدن در پروژه عادی‌سازی روابط با اسرائیل می‌دانست، مورد حمله قرار داد. فارس حضور «آورام گرانت»، سرمربی سابق «چلسی» با تابعیت اسرائیلی روی نیمکت تیم منتخب جهان به عنوان کمک مربی «آرسن ونگر» و هم‌چنین قرار گرفتن پرچم اسرائیل کنار پرچم تمامی کشورهای عضو فیفا روی پیراهن بازیکنان دو تیم را نشانه تلاش مهدی مهدوی‌کیا در جهت عادی‌سازی روابط با اسرائیل دانست. رسانه تحت مدیریت سپاه پاسداران طی کمتر از یک هفته در گزارش‌های خود از تیترهایی مانند «بازی مهدوی‌کیا در پازل عادی‌سازی با صهیونیست‌ها»، «درخواست برای برکناری فوری مهدی مهدوی‌کیا از سرمربی‌گری تیم امید»، «اخراج مسامحه‌گران با رژیم کودک‌کش و جنایت‌کار صهیونیستی از عرصه ملی، ورزشی و سیاسی» و «مهدوی‌کیا را از مربی‌گری تیم امید برکنار کنید» استفاده کرد. این خبر مغایرت دارد با: هدف ٣، ٨ سند ٢٠٣٠ یونسکو: تضمین زندگی توأم با سلامت و ترویج رفاه برای همه؛ حمایت از اشتغال شرافتمندانه، کارآفرینى، خدمات کوچک و متوسط و کاهش بیکاری و ماده٢٢، ٢٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر: حق امنیت اجتماعی، فرهنگی و مالى؛ حق امنیت شغلی و ماده ۲۴ و ماده ۲۹ اعلامیه حقوق بشر؛ پی‌ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه؛ حق مسئولیت در جامعه

بخش۲: خانم زهره حق‌باعلی به بررسی اعلامیه حذف خشونت علیه زنان قطعنامه ۴۸/۱۰۴ مجمع عمومی سازمان ملل مصوبه ۲۳ فوریه ۱۹۹۴ و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختند: این اعلامیه با توجه به اینکه حقوق و اصول مربوط به زنان در اسناد بین‌المللی محترم شمرده شده، از جمله: در «اعلامیه جهانی حقوق بشر» (۱)، «میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی»(۲)، «میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی»(۳)، «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» (۴)، و «کنوانسیون ضد شکنجه و رفتار یا مجازات خشن، غیر انسانی یا تحقیر کننده» نوشته شده است چرا که نیاز است به طور فوری این حقوق و اصول مربوط به برابری، امنیت، آزادی، تمامیت، و وقار همه انسانها به طور جهانشمول در باره زنان اعمال شود، در صورت اجرای موثر «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» حذف خشونت علیه زنان عملی خواهد شد. بنابراین «اعلامیه حذف خشونت علیه زنان»، به تقویت این روند می‌پردازد. چرا که معتقد است خشونت علیه زنان مانعی در راه دستیابی به برابری، پیشرفت و صلح و برخورداری زنان از حقوق و آزادی‌های اساسی خویش و مبنایی بر نقض حقوق بشر می‌باشد. این اعلامیه بیان می‌دارد که: خشونت علیه زنان نمایشی از نابرابری تاریخی روابط قدرت میان زنان و مردان است، که به تحت سلطه کشیدن و تبعیض علیه زنان توسط مردان و پیشگیری از پیشرفت کامل زنان انجامیده، و اینکه خشونت علیه زنان یکی از مکانیزم‌های مهم اجتماعی است که زنان را به موقعیت‌های فرودست در مقایسه با مردان مجبور میکند، همچنین این اعلامیه نگرانی خود را ابراز می‌دارد که برخی گروه‌های زنان، از جمله زنان متعلق به گروه‌های اقلیت، زنان بومی، زنان پناهنده، زنان مهاجر، زنانی که در مناطق روستایی یا دورافتاده زندگی می‌کنند، زنان کم در آمد و فقیر، زنانی زندانی یا در حبس، دختربچه‌ها، زنان معلول و ناتوان، زنان کهنسال و زنان در مناطق جنگی، بطور ویژه در مقابل خشونت آسیب پذیر هستند، و این خشونت نه تنها در جامعه بلکه در خانواده هم شیوع دارد و از مرزهای در آمد طبقه اجتماعی و فرهنگ هم می‌گذرد و بنابراین نیاز به اقدام فوری است که یک سند بین‌المللی که بطور صریح مسئله خشونت علیه زنان را مورد توجه قرار دهد، تدوین شود. هرچند که فرصت‌های زنان برای دستیابی به برابری حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه، به دلایلی از جمله خشونت فراگیر و مداوم، محدود هستند، اما این اعلامیه به نقش موثر جنبش‌های زنان در جلب توجه روزافزون به ماهیت، جدی بودن، و ابعاد مسئله خشونت علیه زنان اشاره می‌کند. بنابر این لزوم تعریف جامع و روشن از خشونت علیه زنان و نحوه تضمین اجرای قوانین بازدارنده و همچنین تعهد توسط دولت‌ها و جوامع بین‌المللی موضوع مد نظر این اعلامیه است که در۶ماده تدوین شده است. ماده ۱ و ماده ۲ این اعلامیه عنوان می‌کنند: که خشونت علیه زنان به معنی هر عمل خشونت آمیز بر اساس جنس است که به آسیب یا رنجاندن جسمی، جنسی، یا روانی زنان منجر بشود، یا احتمال می‌رود که منجر شود، از جمله تهدیدات یا اعمال مشابه، اجبار یا محروم کردن مستبدانه زنان از آزادی، که در منظر عموم یا در خلوت زندگی خصوصی انجام شود. مثلا تعبیر خشونت علیه زنان شامل چنین موارد ی می‌شود، اما محدود به این موارد نمی‌باشد: (آ) خشونت جسمی، جنسی و روانی که در خانواده اتفاق می‌افتد، از جمله کتک زدن، آزار جنسی دختربچه‌ها در خانه، خشونت مربوط به جهیزیه، تجاوز توسط شوهر، ختنه زنان و دیگر رسوم عملی که به زنان آسیب می‌رساند، خشونت در رابطه بدون ازدواج و خشونت مربوط به استثمار زنان، (ب) خشونت جسمی، جنسی و روانی که در جامعه عمومی اتفاق می‌افتد، از جمله تجاوز، سوء استفاده جنسی، آزار جنسی و ارعاب در محیط کار، در مراکز آموزشی و جاهای دیگر، قاچاق زنان و تن فروشی اجباری، (پ) خشونت جسمی، جنسی و روانی، در هر جایی، که توسط دولت انجام شود یا نادیده گرفته شود. اصل چهارم قانون اساسی می‌گوید: کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقها شورای نگهبان است و بر پایه همین اصول اسلامی پدر به عنوان ولی دم می‌تواند دختر خود را به قتل برساند چون در قانون قصاص و یا هرگونه مجازات مناسب با جرم برای او که یک مرد است تعریف نشده است و شاهد هستیم که به نام آبرو و ناموس قتل‌های فراوانی رخ می‌دهد که عکس‌العمل قانونگذاران کشور را بر نمی‌انگیزد. در حالی که در مقدمه قانون اساسی به شیوه حکومت در اسلام اشاره شده است که: حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه گری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می‌دهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی خدا) بگشاید، و بر آنست که با موازین اسلامی جامعه ای الگو را بنا کند بر چنین پایه‌ای، رسالت قانون اساسی این است شرایطی را بوجود آورد که در آن انسان با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد. زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت (شیئی بودن) خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری ارزش و کرامتی والاتر خواهد یافت یعنی زنان باید در انحصار قوانین اسلامی و تنها یا کسب اجازه از شوهر پدر همسر و افراد مذکر درجه یک خانواده و نه با اراده خود به عنوان فرد مستقل زندگی کنند. در حالی که ماده سه این اعلامیه بیان می‌دارد که: زنان بطور برابر حق برخورداری و حفظ همه حقوق بشر و آزادی‌های اساسی در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی، و همه عرصه‌های دیگر را دارند. یعنی همان چیزی که اصل بیستم قانون اساسی به آن اشاره می‌کند اما با اسلامی کردن آن راه را بر اعمال خشونت به زنان باز می‌کند. اصل بیست قانون اساسی ایران می‌گوید: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. در حالی که در اصل یکصد و پانزدهم. رئیس جمهور باید حتما از میان رجال مذهبی و سیاسی واجد شرایط باشد. همچنین در اصل دوازدهم. دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری است و در اصل سیزده ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می‌شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند که این خود زمینه ایجاد محدودیت نه تنها برای زنان که حتی مردان را هم فراهم می‌آورد و ناقض اصل بیست و سوم مبنی بر عدم تفتیش عقاید است در اصل چهاردهم قانون اساسی هم گفته شده که دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. ولی این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند. از آنجا جمهوری اسلامی ک پیروان سایر ادیان را تهدیدی بالقوه برای خود و حکومت مبنی بر ایدئولوژی خود می‌داند لذا پیروان سایر ادیان عملا نادیده گرفته می‌شوند و زنان و دختران سایر مذاهب هم باید به زور از قوانین اسلامی جاری در جامعه از جمله حجاب اجباری پیروی کنند و این با ذات آزادی فردی در تناقض است از سوی دیگر هر گونه اعتراض مدنی به برهم زدن نظم عمومی جامعه و توهین به مقدسات اسلامی تلقی می‌شود و صدای معترضان مطابق اصل بیست و هفتم قانون اساسی مسکوت می‌شود. اصل بیست و هفتم می‌گوید: تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. در حالیکه این اعلامیه بیان می‌دارد که: حقوق زنان شامل این موارد است: حق زندگی، حق برابری، حق آزادی و امنیت شخصی، حق حمایت بالسویه قانون، حق آزادی از همه اشکال تبعیض، حق بهره‌وری از بالاترین میزان ممکن سلامت جسمی و روانی، حق شرایط عادلانه و رضایت بخش برای کار. حق اینکه فرد مورد شکنجه یا دیگر مجازاتها یا رفتار خشن، غیر انسانی و تحقیرآمیز واقع نشود. اصل سی و هشتم قانون اساسی هم می‌گوید. هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلّف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود. ولی زنان را به خاطر حجاب با گشت ارشاد با زور و ارعاب و خشونت مجبور به امضای تعهد نامه می‌کنند و به زور قوانین را به خورد مردم می‌دهند در حالیکه این اعلامیه بیان می‌کند که دولت‌ها باید خشونت علیه زنان را محکوم نموده و نباید هیچ رسم، سنت یا ملاحظات مذهبی را برای وظیفه خود در رابطه با حذف آن بهانه کنند. دولتها باید با استفاده از تمام شیوه‌های مناسب و بدون تاخیر یک سیاست حذف خشونت علیه زنان را تا پایان آن دنبال کنند، اصل هشتم در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می‌کند و بر همین اساس نیروهای دولتی لباس شخصی و حتی مردان متعصب مذهبی و در راس آن طلاب حوزه علمیه که خود را مقدس می‌دانند به راحتی اجازه دخالت در احوال شخصی مردم و حتی اعمال خشونت و ضرب‌وشتم زنان در کوچه و بازار و متاسفانه در حریم خانواده‌ها می‌کنند. و صدا و سیما و وسایل ارتباط جمعی هم که تریبون تبلیغات ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران است مطابق قانون اساسی به اشاعه این افکار می‌پردازد و مطابق اصل دهم قانون اساسی به تشکیل خانواده در چارچوب اسلام و ترویج تفکر چند همسری می‌پردازد که این تعدد زوجات خود ضربه‌های عاطفی به زنان و آسیب‌های اجتماعی متعددی را به دنبال دارد که بر خلاف ان چه در اصل دهم قانون اساسی آمده بنیان خانواده را نابود و زمینه‌ساز خشونت زنان می‌گردد چرا که خلا قانون سبب تضییع حقوق آنها در محاکم قضایی می‌شود. این در حالی است که این اعلامیه بیان می‌دارد که: (الف) اگر کشوری هنوز بطور کامل به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» متعهد نیستند، آن را تصویب کرده یا بطور رسمی به عضویت آن درآیند و از قیدهای خاص درباره آن صرف نظر کنند، (ب) از ملزم شدن به خشونت علیه زنان خودداری کنند، (پ) همه کوشش‌های لازم را برای پیشگیری، انجام تحقیقات مربوطه و مجازات اعمال خشونت علیه زنان بر اساس قانون کشور خود انجام دهند، چه این اعمال توسط دولت انجام شده باشد و یا توسط اشخاص خصوصی. (ت) در قوانین کشور، لوایح رسمی کیفری، مدنی و کاری و اداری تهیه کنند که خطایی را که بر زنان تحت اعمال خشونت رفته مجازات و جبران کند، برای زنانی که تحت اعمال خشونت قرار می‌گیرند باید دسترسی به راهکارهای قضایی فراهم شود، و با پشتیبانی قوانین کشور، جبران موثر و عادلانه برای صدماتی که متحمل شده‌اند میسر باشد، دولت همچنین باید زنان را از حقوقشان در تقاضای جبران خسارت و توان‌یابی از طریق چنین راهکارهایی آگاه سازد، اصل دوم قانون اساسی هم می‌گوید کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا، در جمهوری اسلامی از راه: استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها میسر است اما حاضر نیست قوانین کشور را به روز تدوین کند تا در آن برابری جنسیتی در سایه قوانین حمایتی سبب کاهش خشونت علیه زنان گردد. و فاجعه‌هایی همچون قتل دختران و همسران تا تبعیضات اجتماعی حتی در زمینه ورزش بانوان را به حد اقل برساند. در حالی که در اصل سه قانون اساسی دولت موظف است به بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینه‌های با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‌های گروهی و وسایل دیگر. و همچنین تامین آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی. و نیز رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌ها این در حالی است که بسیاری از زنان و دختران به دلیل مسایل قومی و محلی منطقه جغرافیایی محل زندگی آداب و رسوم غلط رایج در جامعه و بدتر از آن فقر شدید عملا از چرخه آموزش خارج می‌شوند و به کودک همسران قربانی خشونت اجتماعی و دینی می‌شوند که این خود ناقض اصل ۳۰ و اصل ۴۳ قانون اساسی مبنی بر آموزش رایگان تا پایان دوره متوسطه و ریشه کنی فقر در جامعه است. در حالیکه این اعلامیه ابراز می‌دارد که: (ج) راهکارهای پیشگیری و همه دستورالعمل‌های جامع حقوقی، سیاسی، اداری و فرهنگی که حمایت از زنان را در مقابل هرگونه خشونت ترویج می‌کند تدوین کنند، و تضمین کنند که قربانی شدن مجدد زنان به خاطر عدم حساسیت قانون به ملاحظات جنسی و شیوه‌های اعمال قانون و دیگر مداخلات دولتی اتفاق نخواهد افتاد. چ) در راه تضمین این که زنان تحت خشونت، و در صورت اقتضاء، فرزندان آنها، از کمک‌های ویژه مانند توانبخشی، کمک در نگهداری از کودکان و گذران زندگی، درمان، مشاوره، و خدمات بهداشتی و اجتماعی، مراکز و برنامه‌ها و سازمان‌های یاری رسانی که باید دیگر اقدامات لازم برای افزایش امنیت و توانبخشی جسمی و روانی آنان را انجام دهد، کار کنند. ح) مقادیر کافی برای فعالیت‌های مربوط به حذف خشونت علیه زنان را در بودجه دولت قرار دهند. (خ) اقدامات لازم برای آموزش به ماموران انتظامی و مسئولین دولتی مسئول اجرای سیاست‌های مربوط به پیشگیری، تحقیقات و مجازات خشونت علیه زنان، انجام دهند تا این افراد به نیازهای زنان حساس شوند. (د) اقدامات لازم، بویژه در زمینه آموزش، به عمل آورند که الگوهای اجتماعی و فرهنگی رفتار مرد و زن اصلاح شود و تبعیض‌ها، رفتارهای مرسوم و همه دیگر رفتارهایی که براساس ایده فرودستی یا فرادستی یک جنس و کلیشه رفتاری مرد و زن است، حذف شود. (ذ) تحقیق، جمع آوری اطلاعات و آمار، بویژه در باره خشونت خانگی و رواج اشکال گوناگون خشونت علیه زنان را ترویج کنند و تحقیق درباره علل، ماهیت، میزان جدی بودن و نتایج خشونت علیه زنان و میزان تاثیر اقدامات برای پیشگیری و جبران خسارت خشونت علیه زنان را تشویق کنند، این آمار و یافته‌ها ی تحقیق باید در دسترس عموم قرار گیرد مطابق اصل بیست و چهارم. نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می‌کند. که طبق این اصل خشونت علیه زنان که منشا آن در بسیاری از موارد تعصبات دینی کورکورانه است هرگز در نشریات و مطبوعات به عنوان بحث جدی در راه احراز قانونی حقوق زنان مطرح نمی‌شود که در غیر اینصورت آن نشریه تعطیل می‌شود. متاسفانه تنها اصلی که به حقوق زنان به طور اخص می‌پردازد اصل بیست و یکم قانون اساسی است که هیچ یک از بند‌های آن از جمله حمایت از زنان بی سرپرست اجرا نمی‌شود چه رسد به گزارش عملکرد به مراجع بین‌المللی در حال که در این اعلامیه آمده که: (ز) در گزارش‌های مربوط به اسناد حقوق بشر که به سازمان ملل متحد ارائه می‌دهند، اطلاعات راجع به خشونت علیه زنان و اقدامات انجام شده برای عملی کردن اعلامیه حاضر را جای دهند. (ش) فعالیت‌های جنبش و سازمان‌های غیر دولتی زنان را یاری رسانده و پیش ببرند و با آنها در سطح محلی، ملی و منطقه ای همکاری کنند. ماده ۵ به سیاست‌های کلان دولتی منطقه‌ای ملی و جهانی برای اجرای این قوانین و انتقال تجارب کشورها در همایش‌ها و سمینارها می‌پردازد و اهمیت گزارش‌های ادواری از آمار خشونت علیه زنان جهان را برای تحلیل وضعیت اجتماعی زنان ضروری می‌داند و عنوان می‌کند که این قوانین به صورت دفترچه‌هایی به عنوان راهنما بعید در اختیار زنان قرار بگیرد و نهایتا ماده۶ می‌گوید: هیچ چیز در اعلامیه حاضر نباید هیچ یک از مواد قانون یک کشور یا هر عهدنامه یا میثاق بین‌المللی، یا سند دیگری را که در یک کشور اجرا می‌شود و در حذف خشونت علیه زنان کارآمدتر و موثرتر است را تحت‌الشعاع قرار دهد.

۳: خانم شهلا شاهسونی سخنرانی خود با موضوع ورزش مهندسی شده اسلامی در ایران را ایراد کردند: جامعه‌شناسان عقیده دارند که پنج نهاد اساسی در تمام جوامع، در حال کارکرد هستند؛ نهادهای خانواده، آموزش، اقتصاد، دین و سیاست. این پنج نهاد، نهادهای اصلی هستند. در بین این‌ها ما نهادهای ی مانند نهاد ورزش، نهاد رسانه و اوقات فراغت را داریم که این‌ها نهادهای فرعی هستند. این قانون به این شکل هست که شما وقتی جامعه را مورد مطالعه قرار می‌دهید، امکان ندارد به این نتیجه برسید که در یک اجتماع نهاد اقتصاد سقوط کرده باشد اما نهاد خانواده بالا باشد، یا خانواده بالا باشد اما آموزش سقوط کرده باشد. ورزش بالا باشد اما نهاد آموزش پایین باشد. به عبارتی تمام این نهادها در یک راستا هستند. ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی، یک پیشنهاد اساسی برای ما دارد. او می‌گوید وقتی شما می‌خواهید یک فرهنگ را مورد مطالعه قرار دهید، قرار نیست که شما وقت بگذارید و در تمام عرصه‌های مختلف فرهنگی آن غوطه ور شوید، شما کافی است که تنها یک نهاد را انتخاب کنید. مثلا تنها کافی است ببینید که مردم آن جامعه چطور لباس می‌پوشند، چه غذاهایی می‌خورند. شما حتی می‌توانید با مطالعه زباله‌های تولید شده در آن جامعه بفهمید که آن مردم چگونه زیست می‌کنند، چه باورهای فرهنگی دارند یا به لحاظ اقتصادی در کجای جهان رده بندی می‌شوند. حال ببینیم در کشور ایران چه وضعیتی حکم فرما است، نهاد دین، نهاد سیاست را قبضه و از آن خودش می‌کند و بعد از این که نهاد سیاست را قبضه کرد، نهادهای دیگر را هم قبضه می‌کند و تصور می‌کند حال که توانست نهاد سیاست را از آن خودش کند چرا نهاد خانواده، رسانه، اقتصاد، ورزش و. . . را مال خودش نکند. این سودای غلط، باعث شده که نهادی مانند ورزش در کشور ما از خود تنظیم گری در آید. رابطه سیاست و ورزش باید یک رابطه نهادمند باشد. از این نظر که تمام نهادهای اجتماعی وظیفه دارند که همدیگر را بالانس کنند و به هم یاری برسانند، یعنی نهاد اقتصاد باید نهاد خانواده را کمک کند که نهاد خانواده همچنان کارکردی بماند. نهاد آموزش باید مثلا به نهاد اقتصاد کمک کند و اقتصاد باید به نهاد دین کمک کند. اما این فقط باید در یک رابطه متقابل تنظیم گرایانه یعنی یک رفت و آمد نهادی صورت بگیرد که این‌ها بتوانند یکدیگر را همپوشانی کنند. در واقع بتوانند یکدیگر را پوشش دهند. اما وقتی نهاد دین نهادهای دیگر را تصرف می‌کند دیگر آن نهاد، نهاد نیست. به عبارتی به عنوان یک فعال حقوق بشر، نمی‌توان از ورزش در ایران به عنوان یک نهاد نام برد. به عبارتی نهادهای دیگر در درون این نهاد می‌آیند و شیره حیاتی آن را می‌مکند و خارج می‌کنند. اقتصاد و سیاست هر دو بارشان را می‌بندد و می‌رود که همه این‌ها باعث شده نهاد ورزش در ایران از ساز و کارهای نظم و همکاری تهی و در کل معیوب شود. به لحاظ جامعه شناختی، این نهاد دچار وضعیتی آشوبناکی شده که در آن هیچ چیز دیگر قابل تحلیل نیست. به عبارتی دیگر امر ورزشی از بین رفته و ما در این جا نمی‌توانیم بگوییم که در نهاد ورزش امر ورزشی صورت می‌گیرد. امر، امری سیاسی است و امر سیاسی در ایران مثل یک امر تئولوژیک به یک امر الهیاتی بدل شده و ورزش را تهی کرده است. پس این سایه خوفناکی که امر دینی و سیاسی بر تمام لایه‌های زندگی شهروندی در ایران انداخته، به ورزش هم رسوخ کرده است. شما نمی‌توانید از ناهنجاری تماشاگران بر روی سکوها، از ناسزا به اقوام، از شعار لیدرها، از جابجایی بازیکن‌ها، از انتخاب سرمربی تیم ملی بگویید بی آن که به این موضوع توجه کنید که نقش دین و سیاست کجاست. و نقش آن به قدری پر رنگ است که ما را از تحلیل‌های ناب که می‌تواند تنها مختص یک نهاد خاص باشد، ما را دور کرده و ما مجبور هستیم وقتی داریم در مورد ورزش سخن می‌گوییم در مورد دین و سیاست هم سخن بگوییم و این بزرگ ترین آفت برای هر نهاد اجتماعی است. به عبارتی تئوریسین‌های مذهبی ما وقتی قدرت را به دست گرفتند، تصور کردند, حال که ما توانستیم نهادهای سیاست را از آن خود کنیم، می‌توانیم نهادهای دیگر را هم فتح کنیم و اگر فتح کردیم یعنی اسلام را در تمام شرایط جاری کردیم. از همین روست که شما مثلا در ورزش ایران می‌بینید که مثلا همایش می‌گذارند اخلاق اسلامی در ورزش! ما چیزی به نام ورزش اسلامی نداریم اما این قدر پافشاری می‌کنند که شما آن چیزی که در نهایت می‌بینید دیگر نه ورزش است و نه اسلام. یعنی یک موجود ناقص‌الخلقه‌ای به وجود آمده که شما اصلا نمی‌توانید تحلیلش بکنید. ما در هیچ جای جهان نمی‌بینیم که همایش بگذارند به اسم ورزش با اخلاق مسیحیت، ورزش با اخلاق بودایی. چون ورزش امری مدرن است اما از آن جایی که ما مرتب می‌خواهیم امر مدرن را پیوند بزنیم با امر بومی و اسمش را هم گذاشتیم بومی‌سازی. پس امر مدرن را از کارکرد‌های خودش می‌اندازند و بعد می‌بینیم که این چقدر مشکل ساز است. ولی خوشبختانه ایران هم به لحاظ جغرافیایی هم به لحاظ معرفتی این پتانسیل را داشته و دارد که بالاخره شما هر چقدر هم نابودش بکنید یک سری گل‌های خوشبو و خودرو بالا می‌آیند و وقتی هم که بالا می‌آیند و مدال می‌گیرند، در واقع دارند به صورت غیر مستقیم، گفتمان حاکم بر جامعه اسلامی را زیر سوال می‌برند. از همین روست که شخصی مانند علم‌الهدی می‌گوید که ما دوست نداریم که دختری پا دراز کند و برایمان مدال آورد، به عبارتی زن ورزشکار قهرمان، زن مدال آور قهرمان، آن چهره مطلوب زنانه ای را که ایدئولوژی دوست دارد آن را تبلیغ کند، مخدوش می‌کند این مخدوش شدن چهره زن سنتی است که رسانه‌ها دوست دارند آن را بازتولید کنند؛ به عنوان مادر، به عنوان زن محجبه. از همین روست که زن قهرمان ورزشکار در گفتمان‌های رسمی سیاسی و مذهبی در ایران، زن قهرمان مدال آور نیست زن محجبه قهرمان مدال آور است. یعنی آن‌ها حتی سعی می‌کنند مدال‌های بانوان ورزشکار را به پای حجاب برتر و به پای این که حجاب محدودیت نیست، بنویسند و این نوعی مصادره است. مقامات جمهوری اسلامی از نوعی روان‌گسیختگی در شناخت واقعیت رنج می‌برند و می‌خواهند توهّمات و دنیای بسیار محدود خود را بر عالم واقع تحمیل کنند. آن‌ها نمی‌خواهند تحولات رخ داده در دنیای واقعی را به رسمیت بشناسند و تصور می‌کنند کاری را که با زور و پول در داخل کشور کرده‌اند (حجاب اجباری و جداسازی‌ها) در همه‌‌ی دنیا هم امکان پذیر کنند. آنها تصور می‌کنند با پول و زور می‌توانند دنیا را به دنبال خود بکشانند. البته برعکس داعش و طالبان که می‌خواستند این کارها را در عرض چند ماه انجام دهند مقامات جمهوری اسلامی دوره‌ای چند دهه‌ای برای اعمال سیاست‌هایشان در نظر گرفتند. در ورزش امروز دنیا، زنان در همه‌ی سطوح نقش دارند، تابوی بدن و صدا و حرکات کنار گذاشته شده و تجمع زنان و مردان در همه‌ی ابعاد یک واقعیت عادی است. با تنبیه حکومت و وعده‌ی پاداش سکه (که آنها نیز بعضا پرداخت نمی‌شوند) نمی‌توان قامتی تنگ را بر این تن جدید پوشاند. اسلامگرایی در پی آن است که همه‌ی رخدادهای ورزش بالاخص ورزش بانوان را انکار کرده و نادیده بگیرد. جمهوری اسلامی می‌خواهد ایدئولوژی شیعی خود را با حضور در عرصه‌های جهانی بر همه‌ی دنیا تحمیل کند. این باورهای زن‌ستیزانه، انسان‌هراسانه و تبعیض‌آمیز بر اقشار فقیر و ضعیف و بدون صدای کشور ممکن است در دوره‌ای نتیجه بخش باشد اما در بلند مدت و در دنیای مدرن نتیجه نمی‌دهد. مقامات جمهوری اسلامی ‌تلاش کرده‌اند با طراحی و خلق لباس‌های عجیب و غریب محجبه برای زنان در ورزش و لابی کردن در فدراسیون‌های جهانی، ورزش دنیا را به حجاب اجباری و جداسازی‌ها عادت دهند، اما غافل از اینکه دنیا این رسم و رسوم داعشی را نه تنها به رسمیت نمی‌شناسد، بلکه مایه آبروریزی در صحنه‌های بین‌المللی هم شده‌اند. از همین طرز تفکر است که حجاب مردانه بیرون می‌زند. افکار عمومی ‌اصولا در خط قرمزهای ایدئولوژیک برای ورزش توجیه نشده است. در ماجرای کشتی علیرضا کریمی حتی رسول خادم که در جناح اصولگرا است موضوع را با ملایمت مورد پرسش قرار می‌دهد. سایت‌های ورزشی و سیاسی نیز پرسش‌هایی جدی در برابر سیاست «باید ببازی» جمهوری اسلامی ‌قرار داده‌اند. حتی ورزشکاران حامی رژیم می‌پرسند، باخت ورزشکاران ایرانی واقعا چه کمکی به مردم فلسطین می‌کند؟ سوال افکار عمومی ‌این است که با نفی متوهمانه‌ی کشور اسرائیل چه نفعی عاید مردم ایران شده و می‌شود. بخشی از هواداران فوتبال در ایران (که عمدتا افسران جنگ نرم رژیم هستند) در یک کارزار اینترنتی به مجری زن روسی توصیه کردند به گونه‌ای در قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه، لباس بر تن کند که این مراسم به صورت زنده از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی ‌پخش شود. این هواداران ایرانی از این مجری در شبکه اینستاگرام خواستند که موازین پخش زنده در تلویزیون ایران را رعایت کند، در غیر این صورت تلویزیون دولتی مجبور می‌شود از تصاویر ضبط شده در طول مراسم قرعه‌کشی استفاده کند تا این مجری نشان داده نشود. (بی بی سی فارسی ۴ آذر ۱۳۹۶) رویدادهای مشابهی در گذشته نظیر افتتاحیه المپیک یا قرعه‌کشی جام جهانی برزیل در ایران به صورت کامل پخش نشد. در طول قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۱۴ تلویزیون جمهوری اسلامی ‌از تصاویر آرشیوی استفاده کرده بود. خواست مسئولین شبکه از مجری مراسم قرعه کشی برای پوشیدن لباس در چارچوب تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی ‌نه راه حل بلکه نشانه‌ی یک بیماری است، بیماری پارانویای «تصور قدرت مجبور کردن همه عالم به رعایت شریعت» توسط کسانی که به شریعت اعتقادی ندارند و اصولا سبک زندگی آنها متفاوت است. اصل این مطلب که مجری برنامه‌ی ورزشی تلویزیون دولتی در مورد لباس یکی از مجریان برنامه آرزویی داشته و آن را بیان کند از موضوعات تاسف برانگیز برای یک جامعه و کشور است. دستورات شرعی تمامیت‌خواهانه در حوزه‌ی عمومی ‌می‌تواند تا کجا افراد را تحقیر کرده و به گفتن سخنانی عجیب و غریب وادار کند؟ کسانی که امروز فکر می‌کنند مردان با دیدن زنان در حال ورزش حتی ژیمناستیک و شنا و شیرجه و دیگر ورزش‌های آبی تحریک می‌شوند بیماران روانی و جنسی هستند یا چنین می‌نمایند. در دنیایی که همه (از جمله فرماندهان سپاه و بسیجیان و روحانیون) با چند کلیک به همه جا دسترسی دارند چه کسی برای تحریک شدن به مسابقات ورزشی نگاه می‌کند؟ لپتاپ‌های به دست آمده از نیروهای اسلامگرا در منطقه‌ی خاورمیانه نشان می‌دهند که اکثر آنها از سایت‌های غیر اخلاقی استفاده می‌کرده‌اند. همین نیروها وقتی حاکم می‌شوند زنان را با لباس‌های عادی از حوزه‌ی عمومی ‌و ورزش بیرون می‌کنند. درست کردن اندرونی- بیرونی در ورزش ایران و به طور کلی در فضای عمومی ‌کشور از عجایب روزگار در دورانی است که تقریبا بیش از هشتاد درصد از ایرانیان دارای تلفن هوشمند و دسترسی به اینترنت بوده و می‌توانند هر زمان که بخواهند مسابقات ورزشی زنان و زندگی عادی در دیگر نقاط جهان را با گذر از فیلترهای حکومت تماشا کنند. از عجایب دیگر در دنیای اسلامگرایی آن است که اسلامگرایان می‌خواهند نشان دهند زنان دنیا دستورات فقهایشان را رعایت می‌کنند. این کار با فتوشاپ و دستکاری در تصویر زنان در دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی ‌صورت می‌گیرد. این کار یک دروغگویی بزرگ است، همچنان که رعایت حجاب توسط همه‌ی زنان در ایران یک دروغ بزرگ با اتکا به ضرب و شتم و جریمه و فحاشی و سانسور است. انکار واقعیات در دیگر نقاط دنیا در میان اسلامگرایان به یک عادت تبدیل شده است. وقتی در پخش یک مسابقه، تماشاگران مسابقه‌ای دیگر نمایش داده می‌شوند غیر از دروغ چه چیزی تحویل مخاطب شده است؟ اسلامگرایان با به دست گرفتن تصمیم‌گیری و سیاستگذاری در ورزش کشور، ورزشکاران را مجبور می‌کنند مثل طلاب حوزه‌های علمیه از دست دادن با زنان در مسابقات بین‌المللی پرهیز کنند در حالی که اکثر ورزشکاران ایرانی در محافل خصوصی خود نشان داده‌اند باوری به این امور ندارند. ورزشکاران ایرانی مسلمانند اما معلوم نیست مسلمانی از جنس مسئولین کشور باشند. دروغ بزرگی که جمهوری اسلامی ‌از این طریق به جامعه‌ی بین‌المللی می‌گوید ممکن است افرادی را در یک مرحله فریب دهد اما هنگامیکه دوربین‌ها حضور ندارند و همان ورزشکاران، با خانم‌ها دست می‌دهند یا میلیون‌ها ایرانی دیگر در خارج کشور مثل دیگران رفتار می‌کنند، دیگر جوامع با عمق دورویی و زشتکاری رایج در یک مملکت آشنا می‌شوند. جمهوری اسلامی ‌فعلا در نمایش زشتکاری‌های ناشی از اعمال اجباری شریعت، مقام نخست را دارا است. ورزش بالاخص ورزش قهرمانی در دنیای امروز پدیدهای سیاسی است. اما دولت‌ها در نوع مداخله در ورزش چارچوب‌های ی دارند. این چارچوب‌ها دخالت دولت را به حد تعیین مربی و پخش سرود ملی در مسابقات ورزشی، تامین امنیت ورزشکاران و رعایت مقررات بین‌المللی فدراسیون‌های ورزشی جهانی و ملی محدود می‌کنند. مداخله‌ی دولت در حد تعیین برنده و بازنده، محروم کردن بخشی از جمعیت از حضور در ورزشگاه‌ها، تعیین نوع پوشش شرعی و مذهبی ورزشکاران، و عدم انجام تعهدات در برابر آنها، خارج از عرف مداخله‌ی دولت‌ها در امور ورزشی است. وقتی مداخله‌ی دولت موجب تحقیر عمومی ‌به دلیل شکست در مسابقه‌ی ورزشی می‌شود افکار عمومی ‌نمی‌تواند آن را هضم کند. جمهوری اسلامی ‌به جای استفاده از رقابت‌های ورزشی در عرصه‌های بین‌المللی به عنوان ابزاری برای پیشبرد دیپلماسی از آن برای ارسال علائم دوگانه، تداوم قلدر بازی، رسمیت بخشیدن به فاشیسم اسلامی ‌و تخریب دیپلماسی به طور کلی بهره می‌گیرد. پوشاندن اجباری پیراهن‌هایی با شعارهای سیاسی و گاهی در قالب نوشته‌های مذهبی، ورزش را از کارکرد اصلی آن یعنی تفریح و سرگرمی خارج کرده و به صورت بخشی از سیستم ارسال پیام تبدیل می‌کند. در حالی که در تمام سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، ورزشکاران ایرانی از رویارویی با ورزشکاران اسرائیلی منع شده‌اند، رهبران جمهوری اسلامی ‌کوشیده‌اند وانمود کنند که خودداری از رویارویی با ورزشکاران اسرائیلی، تصمیم داوطلبانه خود ورزشکاران ایرانی است و این ورزشکاران حتی به بهای ترک مسابقات مهم، حاضر به رویارویی با ورزشکاران اسرائیلی نیستند. هر وجهی از ورزش جمهوری اسلامی ‌باید در خدمت پروژه‌ی اسلامی‌سازی و پیشبرد پروژه‌ی بسط حوزه‌ی نفوذ عمل کند وگرنه به کار نخورده و مورد بی توجهی قرار می‌گیرد. در اینجا اشاره می‌کنم به صحبت‌های مسئولین ورزشی، که بجای اظهارات کارشناسانه، چگونه فقط بدنبال شیوه‌های اسلامی ‌خودشان هستند. مشاور وزیر ورزش در نشست تخصصی گفت باید از ظرفیت بسیج برای حل مشکلات ورزش استفاده شود و به نقش بسیج در توسعه کلیه ابعاد ورزش کشور و توسعه ورزش همگانی و همچنین نهادینه کردن ورزش پهلوانی از طریق بسیج اشاره کرد. وی افزود: در حوزه ورزش قهرمانی نیز بسیج در ابعاد فرهنگی و فنی نقش بسزایی در جامعه ورزش داشته و همکاری موثر در ترویج ارزش‌های فرهنگی و اخلاقی و منش پهلوانی و تحکیم معنویت و تقویت فرهنگ ایرانی اسلامی ‌در قهرمانان و ورزشکاران و مربیان و صیانت از پاک بودن محیط و فضای ورزش و مقابله با آسیب‌ها و تهدیدها از جمله اقدامات موفق بسیج بوده است. همچنین رئیس شورای سیاست‌گذاری ورزش کلانشهرها در سخنرانی خود، به نقش بسیج در ورزش در زمینه‌های فرهنگ‌سازی، امکانات و سالن‌های ورزشی، پایگاه‌های استعدادیابی، قهرمان‌پروری و ورزش همگانی پرداخت و به فعالیت‌های عام‌المنفعه در ایام خاص، از جمله کمک مومنانه به ورزشکاران آسیب‌دیده ناشی از کرونا، شناسایی افراد بی‌بضاعت ورزشکار، ضد عفونی کردن سالن‌های ورزشی و تهیه پوستر ایمنی در سالن‌های ورزشی در ایام کرونا اشاره کرد. حکومت علاوه بر بودجه‌های سنگینی که برای بسیج در نظر گرفته است به بهانه بسیج می‌خواهد از هر تک ریالی که برای ورزش هزینه می‌کند، بهره‌ی سیاسی و ایدئولوژیک ببرد. ایران هم یک ملت با مسئولیت‌ها و چارچوب‌هایی برای حضور در عرصه‌های بین‌المللی است و هم کشوری اشغال شده توسط جمعی فرقه‌گرا و تمامیت‌خواه. ایرانی که اسلامگرایان، تحت سلطه دارند به یک روستای کوچک تحت سلطه‌ی یک روحانی اسلامگرا و پاسداران شخصی وی تقلیل یافته است. به نظر جامعه‌شناسان و آحاد جامعه آزاداندیش ورزشی، تنها راه نجات این است که دست از نگاه ایدئولوژیک به جهان ورزشی برداشته شود. نهاد سیاست در ایران باید این تصمیم را بگیرد که هر کدام از این نهادها خودشان قانونگذاری کنند و آنوقت می‌بینیم یک مقدار ورزش ما توانسته است که جان سالم به در برد. از طرفی دیگر اگر نظارت و فشار نهادهای بین‌المللی و فدراسیون‌ها نبود، مخصوصا در فوتبال که فیفا یکی از قویترین سازمان‌های غیر دولتی جهان است، احتمالا تا سالیان سال نمی‌توانستیم تصور بکنیم که یک روز پای زنان به ورزشگاه‌های ایران باز بشود. در واقع آن چیزی که هست باز هم فشار از طرف نهادهای بین‌المللی است فشار از طریق تعلیق و محرومیت‌های جهانی است که یک مقدار باعث می‌شود نهاد ورزش خودش را بالانس کند. برای اثبات گفته‌ها می‌توانیم از فدراسیون‌هایی مثال بزنیم که این‌ها ناظران جهانی ندارند مانند فدراسیون ورزش‌های همگانی در ایران. هر کاری که دوست داشته باشند با اساسنامه آن می‌کنند، هر کسی را که دوست داشته باشند در انتخابات راه می‌دهند یا رد صلاحیت می‌کنند و مواردی مثل مجمع و اساسنامه فدراسیون برایشان مهم نیست. پس به نظر می‌رسد ما نمی‌توانیم چندان امیدی داشته باشیم چون چیزی که از تاریخچه سیاسی ایران حداقل در این چهل سال اخیر سراغ داریم این را به ما نوید نمی‌دهد که ما بتوانیم دید مثبتی به آینده داشته باشیم و این را هم نباید از نظر دور داشته باشیم که دوستانی که سر کار هستند این موارد را نمی‌بینند، اتفاقا آن‌ها این‌ها را می‌دانند و از نصیحت گذشته است. به عبارتی شما زمانی راهکار می‌دهید که بدانید طرف مقابل تان به دنبال راهکار و بهبود اوضاع باشد اما وضعیت موجود در ایران در حال حاضر، محصول نهاد دین و سیاست در ایران است و متاسفانه ضد ارزش‌ها هستند و تا تغییر رفتار و جدایی نهاد دین از نهاد ورزش باب دیالوگ با چنین رویکردهای ی کاملا بسته است و راه به جایی نمی‌برد.

بخش ۴: خانم ستاره دژم سخنرانی خود با موضوع ورزش و سانسور را ایراد کردند: تعریف سانسور در ایران: سانسور یکی از اقداماتی است که حکومت‌ها سعی می‌کنند از طریق آن جلوی بروز و ظهور اندیشه‌های باطل و مضر را بگیرند. چون حجم وسیع اطلاعاتی که به بدنه جامعه تزریق می‌شود فقط به رشد و تعالی انسان کمک نمی‌کند بلکه برخی از آنها حقایق را وارونه جلوه داده و آنها را تحریف می نمایند و زمینه انواع و اقسام انحرافات فکری و اخلاقی را فراهم می آورند. اما اینکه سانسور چه معنایی دارد دارای چه اقسامی است و با چه روش‌هایی اعمال می شود سوالاتی است. در سال ۲۰۰۹ کشور ایران در رده ۱۷۲ جهان در فهرست آزادی مطبوعات سازمان گزارشگران بدون مرز قرار داشت. تنها سه کشور ترکمنستان، کره شمالی و اریتره در وضعیتی بدتر از وضعیت ایران قرار گرفته‌اند. آزادی رسانه‌ها در ایران در سال‌های اخیر به مراتب کمتر شده و از رتبه ۱۴۶ در سال ۲۰۰۵ به سطح کنونی نزول یافته‌است. موضوعاتی همچون مناسبات با آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران، اسلام، مذهب و سنن و روحانیت در کشور ایران موضوعات ممنوعه محسوب می‌شوند. سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران ازجمله چهل و دو رهبر و مقام دولتی در جهان است که از سوی گزارشگران بدون مرز به عنوان دشمنان آزادی مطبوعات برگزیده شده‌اند. از همان ابتدای شکل‌گیری انتشارات دولتی، سانسور جزو جدایی ناپذیر آن بوده‌است. آغاز سانسور دولتی در ایران همزمان است با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و انتشار اولین روزنامه دولتی ایران به نام روزنامه وقایع اتفاقیه. این روزنامه که به هدف اطلاع‌رسانی عامه در مورد مسائل داخلی و خارجی تأسیس شده بود از همان ابتدا تبدیل به تریبون رسمی دولت شد و به‌خصوص مقالات سیاسی آن به جای گزارش دقیق رخدادهای داخلی و خارجی بیشتر به مدیحه سرایی درباریان و شرح غلوآمیز اقدام‌های دربار می‌پرداخت. همزمان با انتشار این روزنامه، روزنامه‌های فارسی‌زبان پرشماری در خارج از ایران توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور چاپ می‌شد. از آن میان می‌توان به روزنامه قانون در لندن، روزنامه حبل‌المتین در کلکته، روزنامه ثریا در قاهره و روزنامه اختر در استانبول اشاره کرد. از آنجا که این روزنامه‌ها تحت نظر دولت نبودند انتقادات اجتماعی و سیاسی با آزادی بیان بیشتری درآنها درج می‌شد. در سال ۲۰۰۲ دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ایران با صدور یک اطلاعیه انتشار هر گونه مطلب بر له یا علیه نامه سرگشاده طاهری نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصفهان به علی خامنه‌ای رهبر ایران که در آن نامه به انتقاد از بیکاری، تورم و فساد مقامات رسمی ایران پرداخته بود را در مطبوعات ممنوع کرد. روزنامه نوروز با انتشار چند جای سفید در صفحات خود به این سانسور اعتراض کرد. سانسور تلویزیون در برنامه‌های ورزشی، قاعده و قانون خاصی ندارد. یک تصمیم سلیقه‌ای تمام عیار است و بینندگان هرگز تکلیف خود را در برابر آنچه قرار است نبینند، نمی‌دانند. سرآغاز این‌ قبیل سانسورها هم شاید از زمان پخش زنده مسابقات والیبال یا رقابت‌های تیم ملی ایران در جام جهانی رقم خورده باشد. دقیقاً همان زمان که تکرار چند باره صحنه‌های بازی به ما می‌فهماند که دوربین‌ها، در حال پخش تصاویر تماشاگران هستند. بازی پرسپولیس و الاسد اما نشان داد که سانسور در برنامه‌ها و مسابقات ورزشی وارد مرحله تازه‌تری شده است. تصویر تلویزیونی گل مسابقه به خاطر سانسور از دست می‌رود و هیچ یک از مدیران شبکه سه در این رابطه پاسخگو نیستند. سانسور تصاویر تلویزیونی بازی پرسپولیس مقابل الاسد بعد از گل عیسی‌ آل‌کثیر، این بار فقط یک سانسور ساده نبود. نگرانی بابت پخش شدن تصاویر درآوردن پیراهن بازیکن به قدری زیاد شده بود که مسئولان پخش شبکه سه سیما، حتی صحنه گل را هم سانسور کردند و مخاطبان شبکه سه، نتوانستند از گلی که به ثمر رسید لذت ببرند و تا چند ثانیه همه مبهوت بودند که گزارش مرتضی احمدی را باور کنند که از به ثمر رسیدن گل خبر می‌داد یا تصویری که قطع شده بود و توپی که ندیده بودند وارد دروازه الاسد شده است. حسین آقازمانی و علیرضا فارسیجانی که هر دو سابقه کار در گروه ورزش شبکه سه را داشته‌اند در پاسخ به خبرنگار ایران ورزشی، به محض اطلاع از موضوع پرسش، حضور در جلسه را بهانه کردند و دیگر پاسخگوی دلیل سانسور در مسابقات ورزشی نبودند. احسان شیعه، مدیر شبکه سه هم پاسخگوی تماس‌های خبرنگار ایران ورزشی نبود. فرار مدیران ورزشی صدا و سیما، خواه در حال حاضر سمتی در شبکه سه داشته باشند و خواه نداشته باشند، البته قابل پیش‌بینی است اما سوال اینجاست که سانسور تصاویر مسابقات ورزشی، به چه دلیل انجام می‌شود و چرا هیچ تعریف و چارچوب مشخصی برای آن وجود ندارد؟ آیا تصاویر ورزشکاران و مسابقات ورزشی چیزی جز روح ورزش را یادآور می‌شود؟ مهم‌تر از همه اینکه وقتی مسابقات شنای مردان یا کشتی مردان، در حالت نیمه‌برهنه از همین تلویزیون پخش می‌شود، چرا تصویر یک بازیکن فوتبال وقتی پیراهنش را از تن درآورده است، سانسور می‌شود؟ چه تفاوتی بین او و شناگری است. مدیران صداوسیما درباره قوانین سانسور مسابقات ورزشی، پاسخی نداشتند اما نقل قولی از سوی یکی از اهالی صداوسیما، خاطره‌ای قدیمی از یکی از بازیکنان جوان تیم فوتبال سایپا را دلیل اصلی حساسیت مدیران پخش شبکه سه نسبت به این حرکت‌های بازیکنان فوتبال می‌داند. زمانی که یکی از بازیکنان در بازی حذفی سایپا و پاس تهران گل می‌زند و کنار پرچم کرنر پیراهنش را از تنش در می‌آورد. البته این بازیکن به خاطر این کار محروم می‌شود اما در آن زمان که سیستم پخش با تأخیر تصاویر هم وجود نداشت، استرس و نگرانی زیادی را به مدیران شبکه سه القا کرد. تا آنجا که گفته می‌شود ناظر پخش بعد از پخش این تصاویر چنان فریادی زد که کارگردان مجبور شده شبکه دو را برای لحظاتی روی تصاویر شبکه سه سوییچ کند. به همین دلیل نگرانی بابت رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی باعث شده که معمولاً مسئولان و کارگردان‌ها تصمیم‌هایی را در لحظه بگیرند که شاید براساس قانون یا چارچوب مشخصی نباشد پیش می‌آید. البته که درآوردن پیراهن ورزشی فوتبالیست‌ها در دنیای حرفه‌ای فوتبال هم برای بازیکنان جریمه دارد و بازیکن بعد از این کار کارت زرد دریافت می‌کند. اگر بازیکنی دو بار چنین حرکتی را انجام دهد، از بازی اخراج می‌شود و این موضوع خلاف اصول حرفه‌ای است. با این حال اما این نکته مهم است که علی‌رغم غیرحرفه‌ای بودن این کار، برداشت‌هایی که باعث سانسور این تصاویر می‌شود، خلاف پیامی است که ورزش برای جامعه دارد و در قالب سانسور نمی‌گنجد. برسیم به شاهکار شبکه ورزش در پخش ‌زنده بازی فوتبال لیگ برتر انگلیس سروصدای بسیاری از مخاطبان را درآورده است. ماجرا مربوط به تقابل حساس تیم‌های تاتنهام و منچستریونایتد بود که شبکه ورزش وعده پخش زنده آن را داده بود ولی پخش تصاویر آرشیوی آن هم به‌صورت مکرر و البته در لحظات سرنوشت‌ساز بازی، عجیب‌تر از چیزی بود که بتوان به‌سادگی از کنارش عبور کرد صرفا به خاطر حضور کمک‌داور خانم در بازی بیش‌تر از صد‌ بار شبکه ورزش با قطع بازی تصاویر مربوط به خارج ورزشگاه را نشان می‌داد حتی ضربات کرنر که معمولا کمک‌داور کنار بازیکن قرار می‌گیرد را هم نشان نمی‌داد پیمان یوسفی گزارشگر بازی هم به دروغ اعلام می‌کرد که او هم تصاویر را به همین صورت دریافت می‌کند در نهایت رسول مجیدی مجری برنامه لذت فوتبال در پایان مسابقه گفت‌: امیدوارم از این‌که در طول مسابقه با کوچه پس‌کوچه‌های لندن آشنا شدید لذت برده باشید. شبکه ورزش هر بار که حتی نمای چندان روشنی هم از این کمک‌داور زن به تصویر کشیده نمی‌شد، سعی می‌کرد با سانسور کردن آن این‌طور القا کند که اصلا هیچ داور زنی در این مسابقه وجود نداشته است! ‌نکته عجیب‌تر درباره این اتفاق تازه اینکه مدت‌ها است این کمک‌داور زن بازی‌های لیگ برتر انگلیس را پرچم می‌زند و بارها تصویرش پخش شده ولی چه اتفاقی رخ داده که به‌تازگی او هم مشمول سانسور در شبکه‌های ایرانی شده مشخص نیست؟ مورد قطعی در این بین اینکه این سانسور اولین و آخرین سانسوری که در شبکه‌های سیما و در حین رقابت‌های ورزشی صورت می‌گیرد، نیست و نخواهد بود. شبکه‌های سه و ورزش در کنار یکی دو شبکه دیگر که به‌صورت محدودتری رقابت‌های ورزشی را پوشش می‌دهند، بارها با اعمال سانسورهایی که بعضا چندان دلیل روشنی هم برای آن ارائه نشده، مباحث زیادی را بین علاقه‌مندان به رشته‌های مختلف به وجود آورده‌اند. همین چند وقت پیش بود که در حین رقابت‌های اسکی ایران تصویر اسکی‌بازان مرد از یکی از شبکه‌های سیما به‌صورت رنگی و تصویر اسکی‌بازان زن به‌صورت سیاه‌وسفید پخش شد! انگار که هنوز ورزش زن و ورزشکاران زن برای عده‌ای از مسئولان صداوسیما پذیرفتنی نباشند یا اعتقادی به کاری که آنها چه در سطح ملی و چه بین‌المللی انجام می‌دهند، ندارند. البته که این موضوع در مقایسه با سال‌های دور بهتر شده ولی اختلاف سلیقه کاری کرده تا حد و مرز روشنی برایش تعریف نشود. برای مثال رقابت‌های رزمی کاراته زنان (تعدادی از آنها) پخش می‌شود ولی رقابت‌های کبدی زنان پخش نمی‌شود. فوتبال و دیگر ورزش‌های گروهی هم که یا پخش نمی‌شوند یا به‌صورت آرشیوی و گلچین‌شده به قاب تصویر اضافه می‌شوند. این اتفاق در ‌حالی است که البته بعضا شاهد برنامه‌های اختصاصی درباره فوتسال زنان در شبکه ورزش هم هستیم. چنین بالا و پایین‌هایی باعث شده خط فکری روشنی در این زمینه وجود نداشته باشد و بیش از آنکه تفکر و تصور واحدی پشت این نوع سانسورها باشد، اعمال سلیقه باشد که در قاب تصویر به نمایش در می‌آید. به غیر از آن مورد، پخش نشدن یکی دیدارهای بایرن‌مونیخ در بوندس‌لیگا به دلیل آنکه داور آن دیدار بیبیانا اشتانهاوس بود هم در رسانه‌های دنیا بازتاب داشت؛ در همین زمینه هم اتفاقا صداوسیما خط مشی روشنی ندارد، چون بعدها بازی دیگری که همین داور زن آلمانی قضاوتش را بر عهده داشت به‌صورت زنده پخش شد. یا مورد استفانی فراپار، داور زن مشهور فرانسوی که در صداوسیما شامل سانسور نشد. تا به الان یکی، دو دیدار که این داور زن فرانسوی عهده‌دار قضاوتش بوده پخش زنده شده است. همین موارد شبکه ورزش را عجیب‌تر جلوه می‌دهد، چون بازی‌هایی که داور اصلی آن زن بوده، پخش و شامل سانسور نشده! اینها تنها عجایب اخیر شبکه‌های سیما در سانسور نیست، چون فارغ از سانسورهای معمول بعضا سانسورهای غیرمعمولی هم رخ داده؛ نمونه‌اش سانسور لوگوی باشگاه تاج سابق از روی پیراهن استقلال در حین گفت‌وگو با یکی از اسطوره‌های این باشگاه! از آن عجیب‌تر هم در این زمینه رخ داده و دیده شد که مثلا شبکه‌های صداوسیما (حالا در این مورد دو شبکه سه و ورزش) هم لوگوی یکدیگر را سانسور می‌کنند! این یکی دیگر از آن دسته اتفاقاتی است که مشخص نیست با چه تفکری و از سوی چه ارگانی اعمال می‌شود. هرچه‌ باشد یک مورد در تمامی این اتفاقات خودنمایی می‌کند و آن‌هم اینکه اعمال سانسور در زمان پخش رقابت‌های ورزشی کاملا سلیقه‌ای و بدون چارت مشخصی صورت می‌گیرد؛ دست‌کم تا به الان و با برشمردن تعداد اندکی از این اتفاقات که این‌طور بوده است. در کنار این انتقادها اما باید به این مورد هم اشاره کرد که تیغ سانسور حداقل در مقایسه با یکی، دو دهه قبل کندتر شده و در این ‌بین تعدادی از تابوها شکسته شده است؛ به‌طور مشخص می‌توان از سال ۲۰۱۰ و از بازی‌های آسیایی گوانگجو به این طرف به این مورد اشاره کرد که صداوسیما تلطیف بیشتری برای پخش رقابت‌های ورزشکاران زن ایرانی در عرصه‌های بین‌المللی نشان داده ولی در همین بازه زمانی هم بسیاری سانسورهای بحث‌برانگیز اعمال کرده که حاصل آن انتقادهای تندوتیز به مسئولان این نهاد بوده است. قطع تصاویر و سانسور بعضا با حرف و حدیث‌های زیادی در سطح بین‌المللی هم روبه‌رو شده و بارها صحبت از یک آبروریزی به میان آمده است؛ مشهورترین این اتفاقات مربوط به سانسور لوگوی باشگاه رم در شبکه سه سیما بود که تصاویرش در سراسر دنیا پخش شد!. . در جریان پخش بازیهای فوتبال لیگ قهرمانان اروپا از تلویزیون، یک اتفاق غیرمنتظره که در لحظات کوتاهی از تلویزیون نمایان شد، از انظار به دور نماند و به سرعت حاشیه ساز شد. در توضیحات پیش از پخش بازی تیم بارسلونا و آ اس رم و زمانی که جاودانی مجری این برنامه از سوابق بازی دو تیم سخن می‌گفت، مشخص شد که لوگوی باشگاه آ اس رم سانسور شده است. در میانه این لوگو، نقاشی یک گرگ است که به توله‌هایش شیر می‌دهد، محو شده است؛ اتفاقی که برای نخستین بار رخ می‌داد و به همین دلیل به شدت مورد توجه قرار گرفت. این تصویر اشاره به اسطوره رموس و رمولوس پایه‌گذاران شهر رم دارد که در کودکی از پستان گرگ شیر خورده بودند و مشخصاً تصویر خاص و محرکی را نیز شامل نمی‌شد اما ظاهراً ناظر تلویزیون در آن ساعت تشخیص داده که احتیاط شرط عقل است و دستور محو لوگو را صادر کرده و چنین حاشیه‌ای را رقم زده است. این اتفاق پس از انعکاس در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های داخلی، در رسانه‌‍‌های بین‌المللی نیز انعکاس یافت و در نهایت حساب باشگاه آ اس رم در توییتر در چندین توییت نسبت به این اتفاق عجیب واکنش نشان داد و سپس بسیاری از رسانه‌های دنیا نسبت به پوشش اصل ماجرا و ابعادی که یافته در قالب گزارش‌هایی پرداختند. این اتفاق با واکنش‌های بعدی در رسانه‌های داخلی مواجه شد که تعبیر آبروریزی را برای تبعات سانسور سینه گرگ در لوگوی تیم رم به کار بردند و خواستار برخورد جدی با مسئول صادرکننده دستور این سانسور شدند. بسیاری از کاربران در توییتر و شبکه‌های دیگر، کاریکاتورهایی از گرگ ماده سانسور شده منتشر کردند و برخی رسانه‌ها نیز دامنه این کاریکاتورها را گستراندند، تا آنجا که اکنون شاید بتوان با حجم این کاریکاتورها و شوخی‌ها یک کتاب جیبی منتشر کرد! بخشی از این شوخی‌ها به تصویرسازی و ارائه نسخه جایگزین به مسئول سانسور بود و بخشی دیگر بر استانداردهای چندگانه در زمینه اعمال ممیزی بود؛ استانداردهای چندگانه‌ای که منشاء آن برای عموم مردم مشخص نیست. در چنین شرایطی ناظر پخش می‌تواند به دلخواه خود خواستار حذف یک سکانس شود و از برنامه ساز کاری بر نمی‌آید اما اگر دستورالعمل یا آیین نامه دقیقی درباره سانسور وجود داشت که تمام خطوط قرمز به تشریح و با جزئیات در آن ذکر شده بود، حواشی نظیر سانسور سینه گرگ در لوگوی آ اس رم رخ نمی‌داد. در صورت وجود آیین‌نامه اگر ناظر پخش خواستار سانسور لوگو می‌شد، برنامه‌ساز یا تهیه‌کننده با استناد به آیین‌نامه ممیزی، از این کار استنکاف می‌ورزید و بلافاصله اعتراض خود را نسبت به درخواست خلاف قانون ناظر پخش به مقامات بالاتر اعلام می‌کرد. با این حال در شرایطی که قانون مشخصی در این زمینه وجود ندارد و با وجود این عمر طولانی صداوسیما، تعمداً یک آیین‌نامه برای چنین امر حیاتی توسط این دستگاه عریض و طویل تدوین نشده، عدم رقم خوردن چنین حواشی اتفاق عجیبی نیست. تعیین نکردن شفاف این خطوط قرمز باعث شده هر برنامه‌سازی پس از تولید برنامه‌اش نسبت به سانسور اثرش انتقاد کند. آیا وقت آن نرسیده مسئولان امر در تلویزیون شجاعت لازم را برای تدوین اصول ممیزی در تلویزیون به خرج دهند و تکلیف برنامه‌ساز و ناظر پخش را مشخص کنند؟

بخش ۵: آقای امیرحسین کریمی سخنرانی خود با موضوع ورزش بانوان در ایران را ایراد کردند: ورزش زنان ایران در دهه چهل شمسی شروع به رشد کرد و در دهه پنجاه در حال گسترش بود که انقلاب رخ داد. قبل از انقلاب و هم پس از انقلاب در بسیاری از تصویرهای ارائه شده زن نماد کشور است. به همین دلیل چگونگی انعکاس تصویر زن ایرانی در سطح جهان برای سیاستگذاران اهمیت ویژه ای دارد. پیش از انقلاب تصویر مطلوب، زنی بود که نشانه‌های مدرن و یا غربی بودن را داشته باشد. به همین دلیل اگرچه حضور زن در میدان‌های ورزشی برای همه اقشار جامعه به راحتی پذیرفته نمی‌شد، سیاست کلی کشور مشوق این حضور بود. تصویر فوتبالیست‌ها، شناگران، ژیمناست‌ها، و ورزشکاران زن دیگر روی جلد مجله‌های زنان و ورزشی نشان می دهد که یکی از الگوهای زن موفق، زن ورزشکار بود. ورزش نشان قدرت و پیشرفت بود و زن قهرمان عامل سربلندی کشور. در تصویر روی جلد مجله زن روز از وسایل ورزشی –دستکش بوکس و تور بسکتبال- به عنوان استعاره ای بر تلاش و نبرد زن در رقابت در مسابقه دختر شایسته ایران استفاده شده. بعد از انقلاب زن همچنان نماد کشور محسوب می شد ولی این بار این نماد نشانه‌های اسلامی را با خود حمل می‌کرد. تا سال‌ها بعد از انقلاب به ورزش زنان توجه نمی‌شد. در الگوهای مذهبی که بعد از انقلاب و در دوران جنگ برای زنان ارائه داده می شد ورزش جایی نداشت. بعد از انقلاب حضور تماشاگران زن در ورزشگاه‌ها ممنوع شد. از دهه هشتاد به بعد زنان به شکل‌های مختلف و با راه اندازی کمپین و حضور در پشت درهای ورزشگاه خواستار حق ورود به استودیوم‌های شدند. یافته‌ها نشان دهنده این است که ۶ دسته از عوامل در رشد و توسعه ورزش بانوان موثرند که هرگونه مشکل یا کمبود در آنها موجب عدم رشد و توسعه‌یافتگی ورزش بانوان می شود. این عوامل عبارتند از: ۱ -اجتماعی و فرهنگی که بیشترین نقش را در رشد و توسعه ورزش بانوان دارد درمورد این عامل میخواهم چند مثال عرض کنم: در المپیک ۲۰۰۸ پکن هم پرچمدار کاروان ایران یک ورزشکار زن، هما حسینی، بود. در این دوره از مسابقات هما حسینی در قایقرانی، نجمه آبتین در تیروکمان، و سارا خوش جمال فکری در تکواندو شرکت داشتند. پرچمداری زنان المپیکی ایران اگرچه با هدف سیاسی و برای نشان دادن زن با حجاب و با قدرت ایرانی به علامت مشارکت زن مسلمان و اقتدار ملی انتخاب شد، از درون خود نظام دور از انتقاد نماند. مخالفینی از درون کشور به پرچمداری زن و حتی به مشارکت زن ایرانی در مسابقه‌های خارج از کشور اعتراض کردند و اعتراض آنها بازتاب گسترده ای در رسانه‌های جهان داشت. پس از المپیک ۲۰۰۸ پکن حجت‌الاسلام علم‌الهدی امام جمعه مشهد در خطبه‌های نماز جمعه گفت: «این موضوع جنگ با ارزش‌ها و آماده سازی مردم برای فرج امام زمان است، آیا می فهمید چه می کنید؟. . . این که زن را جلودار می کنید، غیر از سرپیچی از فرمایشات معصومان است؟ با این که جمعه اول ماه شعبان زمانی برای احیای ارزش‌های دینی است، در این روز در عرصه بین‌المللی حرکتی تند و ضد ارزشی انجام می شود”. به این ترتیب تصویری که از زن پرچمدار ایرانی در جهان ارائه می شد مناسبتی با وضعیت زنان و ورزش زنان در درون کشور نداشت. هر دو پرچمدار کاروان‌های ایران بعد از برگشت به ایران شرایط را برای ادامه ورزش سخت دیدند. یکی از موفقیت‌های ورزش زنان ایران در سال ۲۰۱۰ به دست آمد. در بازی‌های آسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو خدیجه آزادپور توانست اولین طلای انفرادی زنان ایران در تاریخ بازیهای آسیایی را در ووشو کسب کند. در این دوره از مسابقات ایران با قهرمانی خدیجه آزاد پور، نایب قهرمانی تیم تیراندازی دختران، مدال برنز تیم روئینگ و مدال‌های دختران تکواندوکار به رده چهارم جدول رده بندی مدال‌های در بازی‌های آسیایی ۲۰۱۰ رسید. این بار هم حضور زنان ایرانی در میدان‌های ورزشی خارج از کشور انتقاد مخالفین درون کشوری را به دنبال داشت. حجت‌الاسلام سیدمحمد غروی، عضو شورای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با انتقاد از صدا و سیما به خاطر پوشش و پخش تصاویر مربوط به ورزش بانوان در رقابت‌های گوانگجو گفت: «از مسئولان می ‌خواهم که در مورد حضور بانوان در مسابقات جهانی تجدیدنظر کنند” بعد از بازگشت به ایران ورزشکاران زن مورد بی مهری مسئولین قرار گرفتند و پاداش آپارتمانی که از قبل از مسابقات به برندگان مدال طلا وعده داده شده بود از خدیجه آزادپور دریغ شد. به قهرمان ووشوی آسیا گفتند تنها در صورتی که متاهل شوید این پاداش به شما تعلق خواهد گرفت. بعد از جنجالی شدن اعتراض خدیجه آزادپور در رسانه‌ها مسئولان با اهدای ۲۰ خانه به ۲۰ قهرمان از ادامه ماجرا پیشگیری کردند. پیروزی دیگر ورزشکاران زن ایران در مسابقه‌های فوتسال آسیا ۲۰۱۳ رقم خورد. در این مسابقه‌ها تیم ایران به فینال راه پیدا کرد و در بازی با تیم ژاپن با اختلاف یک گل به مقام نایب قهرمانی فوتسال زنان در آسیا رسید. گرچه این پیروزی با ارزش و شیرین بود ولی از تیم فوتسال زنان در جشن تجلیل و بازی نمادین که در ورزشگاه آزادی برگزار می شد تقدیر نشد. این تیم به مراسم جشن دعوت شده بود و نادیده گرفتنشان در مراسم بی احترامی بزرگی محسوب میشد. فهیمه زارعی زننده تک گل فوتسال زنان ایران به تایلند که در شهرستان بشاگرد زندگی می کرد به دلیل نداشتن هزینه سفر به تهران قصد شرکت در مراسم را نداشت ولی با اصرار لیلا اقبالی کاپیتان تیم راضی به سفر شد. در مراسم که پخش مستقیم می شد به تیم‌های ساحلی، نوجوانان، فوتسال و فوتبال مردان پاداش اهدا شد اما تیم فوتسال زنان، نایب قهرمان آسیا، پشت جایگاه شیشه‌ای ورزشگاه آزادی ماندند، مورد بی توجهی قرار گرفتند، و آزرده خاطر مراسم را ترک کردند. ۲-اقتصادی: از این رو میتوان به عدم پرداخت دستمزد‌ها و همچنین عدم پرداخت پاداش‌های وعده داده شده به قهرمانان ملی اشاره کرد. این امر سبب روی آوردن ورزشکاران به شغل‌های دیگر و افت ورزشی آنان یا حتی خداحافظی آنان از ورزش قهرمانی هستیم. ۳-مالی و امکاناتی: عدم وجود و سرمایه گذاری اسپانسرینگ‌های مالی در ورزش بانوان و نبود امکانات ورزشی برای بانوان امکاناتی از قبیل: زمین مناسب برای تمرین، کمبود مربی و بسیاری از مشکلات دیگری که ورزش بانوان با آن روبروست. ۴ -علمی و آموزشی: عدم وجود زیرساخت‌های مناسب برای رشد و تعلیم مربیان و ورزشکاران و عدم وجود سیستم استعداد یابی مطلوب برای بانوان و از بین رفتن و نادیده گرفته شدن استعداد بسیاری از آنان. ۵ -فردی و روانشناختی: ترویج روحیه ضد زن و ضد ورزش زنان از طریق رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران و همچنین ترویج و تشویق به خانه نشینی بانوان. از این رو میتوان به ممنوعیت دوچرخه‌سواری زنان در مشهد به بهانه “نقض هنجارها هرچند هیچ قانونی در ایران در خصوص ممنوعیت دوچرخه‌سواری یا موتور سواری زنان وجود ندارد، اما امامان جمعه و شخصیت‌های مذهبی بارها مخالفت خود با دوچرخه سواری زنان را تحت عناوینی چون “ایجاد مفسده” یا “فعل حرام” ابراز و مخاطبان خود را به جلوگیری از این کار ترغیب کرده‌اند. ۶ -ساختاری و مدیریتی: عدم وجود مدیران لایق و وجود موانع بسیار برای بانوان و زنانی که قصد در دست گرفتن مدیریت را دارن که در جامعه ما کمبودها و کاستی‌ها در هر کدام از این عوامل مشکلات و موانعی بر سر راه ورزش بانوان ایجاد می کند. نگاهی به موانع حضور فعال زنان در ورزش: بر اساس یک پژوهش موانع و راهکارهای توسعه حقوقی، منابع مالی و مدیریتی ورزش بانوان بررسی و مشخص شد. به گزارش ایسنا، در این پژوهش آمده است با وجود اینکه طی سال‌های اخیر پیشرفت‌های محسوسی در ورزش بانوان رخ ‌داده است، اما هنوز هم این بخش از ورزش کشور با موانعی روبرو است و فرصت‌های زنان در حوزه ورزش قابل‌ مقایسه با مردان نیست، به همین دلیل یکی از اساسی ترین موضوعات مطرح در جامعه‌شناسی ورزش، شناخت موانع حضور زنان در فعالیت‌های ورزشی و عوامل تأثیرگذار بر آن است. موانع حضور فعال بانوان در ورزش کشور مهم‌ترین یافته‌های این پژوهش شامل چهار مانع برای دستیابی بانوان به پست‌های مدیریتی در ورزش کشور (فردی و شخصیتی، فرهنگی، سازمانی، محیطی و اجتماعی)، چهار مانع برای توسعه منابع مالی (ساختاری، مدیریتی، فرهنگی- اجتماعی، سیاسی- حقوقی) و سه مانع برای توسعه حقوقی (دیدگاه‌های فقهی متفاوت، حضور و پوشش بانوان در مسابقات بین‌المللی و موانع اداری) است. برای مثال محدود بودن ارتباطات بانوان با خارج از سازمان جهت اخذ امتیازات، محدود بودن تعداد الگوی‌های موفق مدیریتی در بین بانوان، عدم پذیرش مدیریت بانوان از سوی کارکنان و بدنه سازمان، کمبود سهم ورزش بانوان از کل اعتبارات، کمک‌ها و درآمدهای فدراسیون‌ها و هیأت‌های ورزشی، کمبود اختیارات معاونت توسعه ورزش بانوان در استان‌ها در خصوص تخصیص مناسب اعتبارات به ورزش، عدم سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در ورزش بانوان، عدم صحه‌گذاری محصولات و کالاها توسط بانوان ورزشکار، عدم پوشش رسانه‌ای مناسب اعم از تصویری و مطبوعاتی رویدادها و مسابقات ورزشی بانوان، وجود فرهنگ مرد سالارانه در ورزش کشور، نبود قوانین حمایتی برای حضور بانوان در ورزشگاه‌ها و سالن‌های ورزشی به‌عنوان تماشاگر، مشکلات قانونی تیم‌های خارجی ورزشی بانوان برای حضور و انجام مسابقات در ایران از نظر نوع پوشش، مشکلات قانونی ورزشکاران زن برای خروج از کشور، نبود قوانین حمایتی برای اعزام تیم‌های بانوان به مسابقات ورزشی، مشکلات قانونی پوشش بانوان ورزشکار ایرانی با فدراسیون‌های بین‌المللی و نبودن قوانین و مقررات حقوقی جهت برقراری عدالت جنسیتی در سازمان‌های ورزشی را می‌توان نام برد. نتایج حاصل از ۱۵ مصاحبه صورت گرفته نشان میدهد موانع پوشش رسانه ای ورزش قهرمانی بانوان در ایران موانع فرهنگی، سندروم سقف شیشه ای و فقدان استراتژی بازاریابی ورزشی است. موانع فرهنگی و فقدان استراتژی بازاریابی ورزشی مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پوشش رسانه ای از دیدگاه متخصصان حوزه ورزش بانوان بودند. سندرم سقف شیشه ای یعنی چی؟ طبق تعریف واژه نامه مریام – وبستر؛ سقف شیشه ای به معنای مانعی نامشهود در سلسله مراتب یا هرم سازمانی است که از دستیابی زنان یا سایر اقلیتها (سیاه پوستان، …) به جایگاه‌های بالای مدیریتی جلوگیری می کند. عبارت “سقف شیشه ای” اولین بار در نشریه وال استریت در ۱۹۸۶ عنوان شد و پس از آن در عنوان یک مقاله دانشگاهی توسط a. M Morrison و همکاران در سال ۱۹۸۷ استفاده شد. این مقاله با عنوان “شکستن سقف شیشه ای: آیا زنان می توانند به راس بزرگترین شرکت‌های آمریکایی برسند؟ ” چاپ شد و به بررسی شکست همیشگی زنان در صعود به مقام‌های بالای سازمانها نسبت به مردان در مقایسه با تعداد آنها در گروه‌های کاری می پرداخت. ایده پشت این اصطلاح این است که یک مانع شفاف، سقف شیشه ای، آنها را از رسیدن به مقام‌های بالای سازمانی بلوکه می کند. این سقف شیشه ای است، چرا که معمولا یک مانع مرئی و دیده شدنی نیست و زنان از وجود آن آگاه نیستند تا زمانی که به این مانع برخورد کنند. این اصطلاح کمک کرد تا این واقعیت که در سازمان‌های بزرگ شمال آمریکا و اروپا زنان به ندرت می‌توانند بیش از ۱۰ درصد قائم‌مقام‌ها و ۴ درصد مدیران عامل و هیئت مدیره باشند. راهکارهای توسعه فعالیت بانوان در ایران: هم‌چنین، محققان با توجه به موانع شناسایی‌شده، برای توسعه ورزش بانوان راهکارهایی ارائه کرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها شامل ارتقا حس خودباوری و اعتماد به‌ نفس زنان، نفوذ بانوان در شبکه‌های رسمی و غیررسمی سازمان‌های ورزشی، در نظر گرفتن معافیت‌های مالیاتی یا تسهیلاتی برای حامیان مالی ورزش بانوان، تلاش در جهت ارتقاء سطح رقابت‌های ورزشی بانوان، پخش مسابقات ورزشی بانوان از سیما و در نهایت نظارت بر حسن اجرای قوانین موجود است چرا که اصلاح و وضع قوانین جدید بدون وجود ضمانت اجرایی از کارآمدی لازم برخوردار نخواهد بود. در این تحقیق پس از یافتن این موانع و معرفی آنها راهکارهایی جهت کاهش و برطرف نمودن آنها بیان می گردد. با توجه به این یافته‌ها می توان نتیجه گرفت که ورزش بانوان جهت رشد و توسعه بیشتر نیازمند حل مشکلات اقتصادی جامعه، توجه و اصلاح ساختار ورزش کشور، بالا بردن توان مدیریتی و استفاده از روش‌های علمی مدیریتی جدید در صنعت و ورزش، توجه و قدردانی بیشتر از حامیان مالی، پوشش رسانه ای مناسب، بالا بردن سطح علمی و دانش کادر فنی ورزش بانوان و همچنین نهادینه کردن ورزش در فرهنگ عمومی جامعه و. . . است.

بخش۶: خانم رهایی بحث آزاد با موضوع حق دنیای زیبا و آزاد تاثیر ورزش بر روحیه زنان و ایجاد شادی در افراد آغاز کردند: خانم رهایی با اشاره به یکی از حقوق ذاتی و شهروندی جامعه که خواستار برقراری نظم در اجتماع و همچنین عرصه‌های بین‌المللی می‌باشند اما متاسفانه رژیم جمهوری اسلامی تقریبا همه‌ی موارد اعلامیه‌ی جهانی را من‌جمله همین ماده را نقض می‌کند. خانم رهایی در ادامه در مورد تاثیرات مثبت ورزش بر روی بدن پرداختند و دلایل علمی‌ای که دانشمندان و پزشکان برای آن آورده‌اند را متذکر شدند. ورزش بهترین درمان برای افسردگی است. که این موضوع بیشتر از همه شامل حال زنان می‌شود، چرا که آن‌ها بیشتر از همه در مقابل این عارضه مورد آسیب می‌باشند. در ادامه به تاثیرات مثبت دیگر ورزش پرداختند. که از آن جمله می‌توان به بالا رفتن اعتماد به نفس، آگاهی، دوری از افکار منفی، بالا بردن تمرکز و از همه مهم‌تر بالاتر رفتن سطح انرژی و شادابی زنان می‌گردد، به تبع نیز قدرت اراده و تصمیم‌گیری اشخاص را افزایش می‌دهد. با توجه به نقش کلیدی زن در خانواده و جامعه این صفات بازخوردهای قابل توجهی در خانواده و جامعه خواهد داشت. سوال مطرح شده این است که چرا جمهوری اسلامی با شادی زنان مخالف است و با آن مقابله می‌کند. آقای امیر یغمور در ادامه گفتند: یکی از پاسخ‌های اصلی به این بحث این می‌باشد، زنی که شاد باشد و در تکاپو باشد، مطالبه‌گر خواهد بود و در مقابل زنی که افسرده و خمود باشد انسانی کاملا سازشکار می‌باشد. دلیل دیگری که ایشان ایراد کردند ایدئولوژی مذهبی جمهوری اسلامی می‌باشد. که با آگاهی مردم نقش روحانیون بسیار کمتر می‌شود. خانم شهلا شاهسونی گفت: مقابله با ورزش زنان خود به نوعی مقابله با فمینیسم و آزادی زنان می‌باشد. و در واقع سعی بر به حاشیه راندن زنان می‌شود. وی افزود که ورزش منظم باعث ترشح یافتن هورمون‌هایی در بدن انسان می‌شود که باعث افزایش نشاط در شخص می‌شود مانند سروتونین، اندورفین و آنگفالین. تاثیرات دیگر ورزش را می‌توان تاثیرات مثبتش بر مغز دانست که به دلیل افزایش جریان خون باعث افزایش حافظه می‌شود. ایشان به تفاوت فاحش میان روزهای عزاداری و روزهای شادی در جمهوری اسلامی اشاره کردند. خانم پریچهر سهرابی با تاکید دوباره به ایجاد حس مطالبه‌گری در انسان، به ترس جمهوری اسلامی از این موضوع پرداخته و برای جمهوری اسلامی دستیابی به این اهداف را به نوعی وابسته به حس پژمردگی مردم دانستند. آقای احسان احمدی‌خواه به ابعاد مختلف شادی اشاره کردند و اذعان کردند که شادی امید به آینده را ایجاد می‌کند که همین باعث پیشرفت رو به جلو و حس پرسشگری در جامعه می‌گردد. از سویی دیگر نبود شادی در جامعه و گسترش غم باعث تبدیل افراد جامعه به یک سری موجودات بی‌اختیار و ناامید از آینده می‌کند که این خود بهترین خصوصیت یک شخص مزدور می‌باشد. آقای مصطفی منیری به تاثیرات مثبت هورمون اندورفین اشاره کردند که با سه بار ورزش در هفته در بدن به صورت منظم ترشح یافته و باعث سرزندگی فرد می‌شود. ایشان افزودند که جمهوری اسلامی جهت اشاعه‌ی غم در جامعه حتی به تاسیس دانشکده‌ی علمی کاربردی مداحی دست زده و سردمداران جمهوری اسلامی پایه‌ی حکومت خود را بر اساس محرم و صفر می‌دانند و این خود نشانگر ایدئولوژی این دست از افراد می‌شود. آقای صمد جعفری با اشاره به جمله‌ی فکر عقل سالم در بدن سالم گفت که جامعه در صورت داشتن نشاط به هیچ عنوان زیر بار ظلم و ستم حکومت فعلی نخواهد رفت. آقای صمدی به تاثیرات مثبت شراب به بدن اشاره کردند و گفتند که جمهوری اسلامی شدیدا با این موضوع به مقابله پرداخته است. و این‌که تریاک از نظر آن‌ها حرام نیست و در ادامه آقای مصطفی منیری همچنین با اشاره به دوران کودکیشان محل اردویی که در آن تابلوی بزرگی بود که بر روی آن نوشته شده بود که خنده‌ی زیاد قلب را می‌میراند. خانم رهایی در آخر به شادی‌های مخفی در خانه‌ها اشاره کردند.

در پایان مسئول جلسه از همه دست‌اندرکاران جلسه از جمله منشی جلسه، مسئولین ضبط صدا و تصویر: احسان احمدی خواه، فرشاد اعرابی، ادمین‌ها: محمدحسن حسن‌زاده مهرآبادی، نگار سنمار، و مصطفی گودرزی مجدد تشکر و قدردانی‌ کردند و در ساعت ۲۱: ۰۰ نشست به پایان رسید. شایان ذکر است که خانم مرضیه مهدیه حین جلسه با تکنوازیشان به جلسه حال و هوایی شاد و صمیمی و رویایی بخشیدند که همگی حضار از ایشان کمال قدردانی را داشتند.

 

گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان مارس ۲۰۲۲

سمانه بیرجندی

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۲۲ در ساعت ۱۸: ۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول موقت و اعضای کمیته، سخنرانان، جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه سرکار خانم ستاره دژم ضمن خوشامدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین، جلسه را به صورت رسمی آغاز و سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را معرفی نمودند.

بخش ١: خانم مرضیه مهدیه گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق هنر و هنرمندان در ایران در اسفئد ماه ۱۴۰۰ را ایراد کردند.

بخش ٢: خانم زهرا باجلان سخنرانی خود را با موضوع بررسی و هدف ۳ از اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰یونسکو و مقایسه ان با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: هدف سوم: تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین، کاهش مرگ و میر مادران به میزان ۷۰درصد، کاهش مرگ و میز نوزادان و کودکان، پایان دادن به بیماری های واگیر مانند ایدز، سل، مالاریا، کاهش مرگ و میرهای ناشی از بیماری های غیر واگیر و بیماری های ناشی از آلودگی آب و هوا و خاک، کاهش مصرف مواد مخدر و کنترل تولید توتون و تنباکو به نصف رساندن مرگ و میرهای ناشی از تصادفات، تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در همه موارد مورد نیاز انسان ها از جمله مسائل جنسی و باروری بدون مواجه شدن با مشکلات مالی، توسعه واکسیناسیون. گام‌های قابل توجهی باید در زمینه‌ی افزایش امید به زندگی و کاهش برخی عوامل مرگ کودک و مادر و مبارزه با برخی بیماری‌های واگیردار برداشته شود. بسیاری از مناطق محروم در ایران هنوز به خدمات بهداشتی ضروری دسترسی ندارد. و یک وضعیت اورژانسی مثل شرایط کرونا می‌تواند مردم را به ورشکستگی، فقر و مرگ بکشاند. برای رسیدن به سلامت کامل جامعه و تامین بودجه‌ای پایدار برای مقوله‌ی بهداشت، به تلاش‌های همگانی مانند رسیدگی به بیماری‌های غیر قابل سرایت، مهار کردن مقاومت آنتی‌بیوتیکی وعوامل محیطی که سلامت را به خطر می‌اندازند نیاز است. تامین مالی نظام‌های بهداشتی، بهبود وضعیت بهداشت و نظافت، دسترسی آسان به پزشک و کاهش آلودگی محیط کمترین کارهایی است که می‌توان برای نجات زندگی میلیون‌ها نفر کرد. که در باره ی این موضوع می توان به اصل سوم بند ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که در آن قید شده: پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه. تاثیرات عدم اجرای صحیح این بند تبعاتی چون کاهش امید به زندگی را در جامعه در بر خواهد داشت. علت گسترش اعتیاد به اعتقاد کارشناسان نبود آزادی های اجتماعی، فشارهای سیاسی، کمبود امکانات تفریحی، مشکلات اقتصادی و نبود چشم انداز برای آینده یا همان کاهش امید به زندگی می باشد. به گزارش گروه سلامت خبرگزاری فارس، علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزیر بهداشت گفت: صنعت دخانیات با گردش مالی سالیانه ۲۰ تا ۲۵ هزار میلیارد تومان در ایران، ۴۰ هزار میلیارد تومان هزینه مستقیم و ۷۰ تا ۹۰ هزار میلیارد تومان هزینه غیرمستقیم و سرجمع ۱۴۰ هزار میلیارد تومان هزینه سلامتی به کشور تحمیل می‌کند. در ایران حدود 8 میلیون نفر مواد دخانی مصرف می‌کنند و سالیانه حدود 55 هزار میلیارد نخ سیگار مصرف می‌شود. آمار توسعه صنعت دخانیات را چنین اعلام کرد: در سال ۹۴ واحدهای تولیدکننده دخانیات در کشور ۷ واحد بود که در سال ۹۹ به ۲۳ واحد یعنی رشد ۴ برابری رسیده است. در هیچ صنعتی شاهد رشد 4 برابری در این بازه زمانی نبوده‌ایم. همچنین تعداد واحدهای تولیدی تنباکو و قلیان در سال ۹۴ بالغ بر ۱۵ واحد بود که اکنون به ۳۹ واحد افزایش یافته است. یک نماینده مجلس: روزانه «دو تُن» مواد مخدر در ایران مصرف می‌شود! بر اساس گزارشات ۲. ۸۰۰. ۰۰۰ نفر معتاد دائم و ۱. ۶۰۰. ۰۰۰ نفر به صورت تفننی درگیر استفاده مواد مخدر هستند، که این رقم معادل ۵/۴ درصد جمعیت فعال کشور می باشد و متاسفانه در سال بین ۴ تا ۵ هزار نفر بر اثر اعتیاد جان خود را از دست می دهند. همچنین لازم به ذکر است ۷۰ درصد مجرمین زندان ها در حوزه مواد مخدر و ۸۰ درصد مصرف کننده ها در حوزه کارگری میباشند. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی مرگ و میر مصرف مواد مخدر در ایران ۵۳ نفر در سال به ازای هر یک میلیون میباشد که بالاترین میزان مرگ و میر در منطقه حتی بالاتر از افغانستان است. این گزارش ها کاملا مغایر با بند ۵ هدف سوم سند ۲۰۳۰ یونسکو و اصل ۱۲۳ قانون اساسی ایران می باشد. موضوعی که اکنون به آن اشاره می کنم بند ۱و ۲و۷ هدف سوم از سند ۲۰۳۰ را زیر پا گذاشته است. بر اساس” طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت کشور” که کلیات آن سوم تیرماه ۱۴۰۰ به تصویب شورای اسلامی رسید سقط جنین، عقیم سازی، وازکتومی و هرگونه تبلیغات درباره کاهش فرزندآوری ممنون است و برای متخلفان مجازات ۲ تا ۵ سال زندان تعیین شده است. علاوه بر نقض حقوق شهروندی زنان و مردان در رابطه با تصمیمگیری درباره فرزند آوری آنچه در تصویب و اجرای چنین قوانینی اهمیت دارد تاثیر مستقیم آن در مرگ و میر زنان از طریق افزایش بارداری های ناخواسته و سقط جنین است. بر اساس جدیدترین آمار وزارت بهداشت سالانه بین ۱۵۰ تا ۳۵۰ هزار مورد سقط جنین منجر به مرگ در ایران ثبت میشود. محمد اسلامی مشاور فنی دفتر سلامت وزارت بهداشت در خردادماه ۱۴۰۰ در نشست ارتقای نرخ بارداری گفت که دست کم ۲۱ درصد از مرگ و میر مادران به دلیل بارداری ناخواسته بوده است. علاوه بر این زایمان های متعدد نگذاشتن فاصله لازم بین زایمان ها و بارداری در سنین پایین یا بالا از جمله نتایج استفاده نکردن از وسایل پیشگیری از بارداری هستند که آمار مرگ و میر مادران را افزایش میدهد. وضع چنین قوانینی باعث افزایش بیماری های مقاربتی مانند ایدز، Hpv, هپاتیت وغیره می باشد. به همچنین افزایش کودکان بی سرپرست خطر جانی برای زنان در سقط های غیرقانونی با توجه به قوانین جمهوری اسلامی و همچنین افزایش کودکان معلول خواهد شد. و این قانون به تنهایی ضربه بزرگی به سلامت زنان و خانواده خواهد زد. باید توجه داشت مهم ترین نکته برای زندگی سالم و داشتن رفاه، وضعیت مالی یک جامعه است، که متاسفانه در ایران این موضوع به جایی رسیده که درآمد مردم کمتر از هزینه های اولیه ی زندگی مانند مسکن، خوراک، پوشاک و بهداشت آنها است.

بخش ٣: خانم آیلار اسماعیلی سخنرانی خود را با موضوع زنان هنرمند و موانع قانونی ایراد کردند: زنان ایران و موسیقی ایران در طول تاریخ ایران به یکدیگر پیوند خورده‌اند. تا پیش از انقلاب ۵۷ ایران که نظام پادشاهی پهلوی از میان برداشته شد و زمینه روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی به رهبری مرجع تقلید شیعه شد، زنان و دختران ایران می‌توانستند بخوانند و بنوازند و کنسرت‌های خواننده های زن در ایران برگزار می‌شدند. اما هرچه بیشتر از انقلاب ۱۳۵۷ ایران گذشت، محدودیت‌های بیشتری برای زنان وضع شد و برای بیش از ۴۰ سال، تاکنون خواندن و اجرای زنان در ایران دارای محدودیت بوده است. محدودیت‌ها حتی فراتر از خود هنرمندان زن رفته و برای همکاران مرد آن‌ها نیز وضع می‌شود. نخستین ضبط صدای خوانندگان زن در ایران در دوره قاجار و در سال ۱۲۹۱ خورشیدی در چهارمین دوره ضبط موسیقی ایرانی با ضبط صدای افتخار، امجد و زری صورت گرفت. از ایشان تقریباً هیچ اطلاعاتی در دست نیست. از لهجه آنها حدس زده می‌شود که از اقلیت‌های دینی ایران بوده‌اند و خواندن چند تصنیف از عارف قزوینی، ارتباطی بین آنها و او را محتمل می‌کند. خوانندگان دیگر همچون قمر الملوک وزیری، ایران الدوله، پروانه همراه با سه تار خودش، ملوک ضرابی، روح انگیز، مهرباقری از دیگر خوانندگانی هستند که در دوره‌های بعدی صدایشان ضبط شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، مراجع تقلید شیعه ایرانی خواندن زنان را ممنوع و آن را برای مردان تحریک آمیز دانستند. احمد کاظمی موسوی، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن تحریک آمیز دانستن خوانندگی زنان برای مردان را توهین‌آمیز دانست و وی معتقد است که این قوانین در جهت فلج کردن نیمی از جامعه تنظیم شده‌اند. در سال ۱۳۹۳ یک کارشناس امور زنان اهل ایران اعلام کرد که خوانندگی زنان در جامعه ایران دارای بعد ملی و دینی است و در جامعه ایران، خوانندگی یک زن جایی ندارد. اما زیبا شیرازی، خواننده و آهنگساز ایرانی، معتقد است که دختران و زنان ایرانی به موسیقی توجه بسیاری دارند و باید خوانندگی زنان در ایران آزاد شود. همچنین نوا جنگوک، آوازخوان ایرانی معتقد است که تبعیض و موانع بسیاری در برابر خوانندگان زن وجود دارد و قوانین منع کننده خوانندگی زنان را تبعیض و خشونت علیه زنان می‌داند. او همچنین افزود که محدودیت‌ها فقط از سوی حکومت نیستند و بخشی از آن هم به فرهنگ جامعه ایران بر می‌گردد. در مهر ۱۳۹۸ دادگاه انقلاب تهران شش زن را به دلیل آوازخوانی در یک ویدئو به یک سال زندان محکوم کرد. همچنین در ۲۸ دی ۱۳۹۹ رئیس پلیس امنیت جمهوری اسلامی ایران از بازداشت دو زن جوان به دلیل انتشار یک ویدئویی آوازخوانی در شبکه‌های اجتماعی خبر داد. او هویت بازداشت‌ شدگان را فاش نکرد، اما گفت که این دو زن در یک ویدئویی تبلیغاتی برای یک واحد صنفی، اقدام به آوازخوانی کرده و آن را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند. روز یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۸ خواننده زن سهیلا گلستانی با انتشار اطلاعیه ای در صفحه شخصی اش در فضای مجازی خبر داد که توسط بازپرسی شعبه ۱۶ دادگاه عمومی اصفهان به اتهام ارتکاب به فعل حرام در ملاء عام احضار شد. سهیلا گلستانی گفت دلیل احضار وی آواز خواندن و پخش صدایش در فضای مجازی بوده است. در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ دفتر موسیقی وزارت ارشاد فعالیت گروه موسیقی حمید عسگری، خواننده پاپ، را به دلیل چند ثانیه تک خوانی زن همخوان در کنسرت این گروه تعلیق کرد. علی قمصری، هنرمند، نوازنده و آهنگساز ایرانی در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۹۷ خبر از ممنوعیت فعالیتش در ایران به دلیل آواز خواندن هاله سیفی زاده خواننده زن در کنسرتش داد و نوشت در کنسرت تالار وحدت به دستور مسئولین، صدای ما کاملا قطع شد. در تاریخ ۲۲ دی‌ماه سال ۱۳۹۷ محمد رحمانیان، کارگردان تئاتر به دلیل تک خوانی خواننده زن در این تئاتر به دادسرا احضار شد. در قوانین زن ستیز ولایت فقیه، خوانندگی زنان همیشه ممنوع و سوژه سانسور بوده است، به صورتی که اولین سالهای حکومت آقای خمینی، باعث خانه نشین شدن همه خوانندگان زن ایران شد. فریما یا همان جاستینا ۳۱ ساله، خواننده رپ و هیپ‌هاپ است. موضوع اصلی آثارش بیشتر، حقوق زنان و مسائل روز است. قصه خودش را اینطور روایت می‌کند: پس از ۵ سال فعالیت، یک روز چند مامور در پوشش مامور پست، وارد خانه شدند و کامپیوتر و سی دی و لپ تاپ برادرم را بردند، مرا سه روز در یک ساختمان بی نام و نشان بازجویی کردند و به من اتهام (اشاعه فساد و فحشا و توهین به ارکان نظام و توهین به مقدسات) زدند. به فعالیت‌های فمینیستی من و حمایتم از مهدی رجبیان، هنرمندی که زندانی بود اشاره کردند. چند ماه بعد مجبور به ترک ایران شدم الان در تفلیس گرجستان زندگی می‌کنم ولی اقامت ندارم چون پرونده‌ام در ایران باز است و نتوانستم برای تمدید اقامتم گواهی عدم سوء پیشینه ارائه بدهم. جاستینا در اعتراض به ممنوعیت صدای زنان در ایران به همراه فرآواز موزیک ویدیوی فتوا را منتشر کرده است، می‌گوید وقتی از ایران خارج شده تازه فهمیده که چه چیزهای ساده‌ای از او و کسانی مثل او دریغ شده. می‌گوید این فکر که ممکن است هرگز نتواند آزادانه در کشور خودش کنسرت بگذارد و برای مخاطبانش بخواند خیلی آزارش می‌دهد. جاستینا می‌گوید: اصلا نمی‌توانم فکر کنم که هرگز به ایران بر نمی‌گردم و قرار است هیچوقت نوبت من نرسد. سپیده جندقی، ۳۸ ساله خواننده موسیقی سنتی، شاگرد پریسا، نوازنده سه‌تار و خواننده آثاری است چون لیلی و مجنون و یار خراباتی. او که در حال حاضر در ایران زندگی می‌کند قصه‌اش را اینگونه روایت می‌کند: یادگیری موسیقی را خیلی دیر شروع کردم، از کودکی علاقمند بودم اما تا زمانی که ازدواج کردم امکان اینکه به شکل حرفه‌ای به موسیقی بپردازم نداشتم. چون دیر شروع کرده بودم مجبور بودم فشرده کار کنم. سال‌های طلایی عمرم به تمرین موسیقی گذشت. در این سال‌ها به تعداد انگشت‌های یک دست به مسافرت نرفتم، انگار عمری که رفته بود را می‌خواستم جبران کنم. کلاس آواز رفتم، ساز یاد گرفتم، دانشگاه موسیقی رفتم همچنان هم مشغول یادگیری هستم. حال چند سالیست که فعالیت حرفه‌ای را شروع کرده‌ام اما فعالیت حرفه‌ای در این زمینه برای خانم‌ها خیلی با آقایان فرق دارد. برای ما زن‌ها فعالیت حرفه‌ای یعنی بتوانیم مثلا یک اثر در فضای مجازی منتشر کنیم و خودمان را به عنوان خواننده معرفی کنیم؛ آنهم جایی مانند اینستاگرام چون جاهای دیگر فیلتر است. امکاناتی که برای مردها هست برای ما نیست چون صدای زن ممنوع است. حس خفقان دارم چون کاری را بلدم و دوست دارم انجام بدهم اما امکانش نیست، یعنی من می‌توانم کنسرت برگزار ‌کنم و روی صحنه بروم اما اجازه‌اش را ندارم. غمگینم از اینکه نمی دانم چند سال دیگر از عمر مفید خواندنم باقی است. آزاردهنده است که نتوانی در کشور خودت اجرا کنی. مخاطب و همدل و همزبان من اینجاست اگر قرار است کاری انجام بشود باید اینجا باشد، داخل ایران. کم نیستند زنانی که خواندن تمام زندگی آن‌هاست. آنچه در گفته‌های تمامی خوانندگان زن مشترک است دل‌زدگی است، خستگی است و حسرت آواز. برخی در ایران مانده‌اند و بنای خروج ندارند، بعضی دیگر به جبر و عده‌ای هم به اختیار خارج شده‌اند. با بعضی برخورد‌های قضایی قهرآمیز صورت گرفته با بعضی نه اما همه دل‌نگرانند. آنها که داخل ایرانند از خط قرمزها می‌ترسند، خوانندگان زن خارج از ایران هم دلواپس دوستانشان هستند هم دلهره دارند که نکند هیچ‌وقت نوبت خواندن در سرزمین مادری به آنها نرسد. از روایت‌های هر کدام‌ از خوانندگان زن می‌توان یک کتاب نوشت. خشونت‌هایی که علیه آن‌ها انجام شده کم نیستند و همه این‌ها برای آن است که این زنان عاشق خواندن هستند و می‌خواهند مانند هم‌ نوعانشان در کشورهای دیگر فارغ از جنسیتشان به آنها مجال آواز خواندن و هنرنمایی داده شود. موضوع آواز زنان در ایران تبدیل به معضلی لاینحل با ابعادی دینی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شده است. دیگر مسئله فقط نظرات فقها نیست که یکی بگوید بلامانع، است و دیگری بگوید غنا باشد، گناه است و یکی دیگر بگوید کدام غناست، کدام نیست. ممنوعیت آواز زنان، از ابعادی به مسئله حجاب اجباری می‌ماند. پس از ۴۰ سال پافشاری همچنان این ممنوعیت ها پابرجاست. چند سالی است که حقوق خوانندگان زن ایرانی هم مانند بسیاری دیگر از حقوق زنان که در سکوت از آن‌ها سلب شده، تلاش‌های فعالان هم به نتیجه قطعی نرسیده اما هر چند وقت یکبار صدایی بلند می‌شود، عده‌ای با آن هم‌نوا می‌شوند اما کمی بعد به جبر حبس و قهر مجازات، دوباره سکوت. وزیر ارشاد دولت آقای رئیسی اعلام کرد آثار نمایشی و فیلم‌ها در ایران از (زن بی‌حیا) تصویر مثبتی ارائه می‌کنند. خبر تعطیلی رشته تئاتر در هنرستان دختران سوره روز، ابتدا از سوی برخی روزنامه‌ نگاران و فعالان هنرهای نمایشی منتشر شد. این هنرستان زیر نظر حوزه هنری، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی فعالیت می‌کند و تنها هنرستانی است که دختران می‌توانند در آن در رشته نمایش تحصیل کنند. بهمن بابازاده، روزنامه‌ نگار حوزه هنر در یک پیام توئیتری ضمن باز نشر خبر حذف رشته تئاتر برای دختران نوشته مسئولان هنرستان برای جلوگیری از رسانه‌ای شدن خبر به شدت تلاش می‌کنند. این خبر نه تنها منتشر شد بلکه در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده‌ای نیز داشت و در اعتراض به آن کارزاری در فضای مجازی به راه افتاد. سایت برترین‌ها در این باره نوشته است: شب گذشته نیز اتاقی در کلاب هاوس با موضوع حذف رشته نمایش از هنرستان دخترانه سوره، با حضور جمع زیادی از فعالان تئاتر، دانش‌آموزان هنرستان سوره و دانشجویان دانشگاه سوره راه‌اندازی شد که در این باره به گفتگو پرداختند و از این اتفاق ابراز ناراحتی کردند. محمد مهدی اسماعیلی که با رای موافق ۱۸۱ نماینده مجلس، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم شد، یکی از مخالفان سرسخت بازیگری زنان است و نظرش در این باره را نیز به تازگی به صراحت اعلام کرده است. محمد مهدی اسماعیلی به تازگی و هنگامی که برنامه‌هایش برای تصدی وزارت ارشاد را ارائه کرد چنان جنجالی به راه انداخت که در میان دیگر گزینه‌های پیشنهادی رئیسی برای دولت سیزدهم نظیر نداشت. او در برنامه خود گالری و نگارخانه‌ها را فضای مناسبی برای (توسعه و تعمیق حیازدایی، کشف حجاب و هجو ارزش‌ها) معرفی کرده و آنها را (پاتوق ضدانقلاب) خوانده است. وزیر جدید ارشاد در برنامه خود آثار سینمایی و نمایشی را به ارائه (تصویر مثبت از زن بی‌حیا) متهم کرد و نهادهای صنفی مهمی مانند خانه سینما را (فاقد وجاهت قانونی) اعلام کرد. برنامه ها و خط و نشان کشیدن‌های وزیر جدید ارشاد با واکنش تند سینماگران و اهل تئاتر روبرو شد. خانه تئاتر در بیانیه‌ای خطاب به اسماعیلی نوشت: دو سال بیکاری، بی‌درآمدی، بیماری، بی‌دارویی، بی توجهی، تنهایی و سکوت دولت و کشور را تاب آوردیم، اما از آن‌جا که مرده را اعدام نمی‌کنند، ما هم چیزی برای از دست دادن نداریم. در بیانیه خانه تئاتر تاکید شده که خانواده تئاتر ایران از (ممنوع‌الکاری و مرگ) نمی‌ترسد و وزیر جدید ارشاد باید بداند که گفتار و کردار او رصد می‌شود. ۲۴ انجمن صنفی سینماگران در بیانیه تندی خطاب به اسماعیلی نوشتند: «با این بیانات و شعار‌ها و طرح سطحی‌ترین درک و تحلیل از جامعه و مخاطب، نکند تصور کرده‌اید به جای وزیر فرهنگ قرار است وزیر شعار بشوید؟ اگر می‌خواهید جامعه سینمایی را با این پندار‌های جعلی و گفتار‌های باطل و بی اساس بیازمائید، باید گوشزد کنیم که زمین محکمی را انتخاب کرده‌اید و بدانید که گذشتن از این مسیر دامن‌تان را بگونه‌ای ناپاک می‌کند که هیچ آئین طهارتی قادر به تطهیر آن نیست. جناب وزیر محترم جدید. آقای علم‌الهدی، نماینده ولی فقیه در مشهد که به اظهارات جنجالی معروف است، در رابطه با حضور زنان در صدا و سیما گفت: در برخی برنامه‌های صدا و سیما هم می‌توان به جای استفاده از بانوان از گویندگان مرد استفاده کرد و لازم نیست حتماً یک خانم، گوینده و مجری برنامه باشد. اینکه یک زن باحجاب با یک فرد نامحرم بگو و بخند داشته باشد و دل بدهد و قلوه بگیرد حرام و بی عفتی است. تا پیش از این نیز حضور زنان در رسانه‌ها با محدودیت‌ها و در شرایط خاص ممکن بود. از خوابیدن با روسری و مانتو تا حمام کردن با حجاب کامل، سکانسی از فیلم رحمان ۱۴۰۰ بسیار جنجال‌برانگیز شد. در این صحنه بازیگر زن با حجاب کامل در وان حمام نمایش داده می‌شود. در سال‌های گذشته نیز برخی بازیگران زن سینما از محدودیت های خود در سینما و تلویزیون گفتند. در این باره بازیگران از تجربه ها و خاطرات خود با سانسورچی‌های صدا و سیما و سینما گفتند. برخی مواردی که این بازیگرها روایت می‌کنند بسیار عجیب به نظر می‌آیند و واکنش‌های زیادی در فضای مجازی برانگیخت. امیرمهدی ژوله نویسنده و بازیگر در صفحه اینستاگرام خود نوشت: یکی از معضلات نمایش خانم ها در تلویزیون علاوه بر حجاب که عموما رعایت می شود و ارایش که حتی گاهی با تغییر رنگ تصویر هنگام نمایش اصلاح می شود، تصور یا توهم مشخص بودن حجم بخشی از اندام بانوان از زیر لباس است. مثلا این یک اصل پذیرفته شده است که خانم های بازیگر باید حتما زیر پیراهنشان شلوار ضخیم بپوشند ( چه در سرما و چه در گرما ) که حجم پاهایشان معلوم نباشد. لباس های گشاد و ضخیم هم که یک روال است. پرستو صالحی از ممنوعیت بالا رفتن زنان از پله و تکیه دادن آنها به دیوار گفت. میترا حجار نیز با انتشار ویدئویی توضیح داد که برای مشخص نشدن گوش بازیگران زن، روسری زنان را با چسب به صورتشان می چسبانند تا نه تنها گوش بلکه حجم گوش زنان نیز مشخص نباشد. شبنم فرشادجو نیز از مشکل سانسورچی ها با غبغب گفت. البته بازیگران زن نه تنها در مقابل دوربین مجبور به تن دادن به برخی از محدودیت ها هستند، بلکه زندگی شخصی آنها نیز همواره تحت نظر است. در ماه رمضان سال ۱۳۹۸ شهره سلطانی از برنامه ویژه این ماه کنار گذاشته شد و علت آن را انتشار عکس‌هایی در اینستاگرام شخصی‌اش دانستند. همچنین زیبا بروفه به این خاطر که فیلم عروسی‌اش منتشر شد، چندین سال اجازه فعالیت نداشت. لیلا حاتمی نیز در سال ۲۰۱۴ در جشنواره کن با رئیس جشنواره (ژیل ژاکوب) دست داد و روبوسی کرد که با انتقادهای تندی در ایران مواجه شد و آن را عملی منافی (عفت) زنان در جمهوری اسلامی خواندند. روزنامه کیهان در این باره نوشت لیلا حاتمی با این کار دهن کجی به فرهنگ سرزمین مادری خود کرده است. اگرچه تا حدودی این محدودیت ها برای بازیگران مرد نیز اعمال می‌شود، اما می توان به جرات گفت تفاوت بزرگی میان محدودیت های مردان و زنان بازیگر است. اصغر فرهادی در جشنواره کن حضور داشت و دست در دست (پنه لوپه کروز) در فرش قرمز راه می رود و عکس می‌گیرد. اتفاق خاصی برای او رخ نمی‌دهد. این را با اتفاقی که برای لیلا حاتمی افتاد مقایسه کنید. گلشیفته فراهانی در گفتگویی در انتقاد از اصغر فرهادی می‌گوید اصغر فرهادی در تمام رویدادها او را نادیده می‌گیرد و از او سخن نمی‌گوید، به طوری که اصلا انگار گلشیفته وجود ندارد. از دید گلشیفته این امر تنها به دلیل زن بودن او است و با اشاره به لباس و موهایش می‌گوید چون من قانون جمهوری اسلامی را رعایت نمی کنم. بانوی عکاس جوانی است که چهارم مرداد ۱۳۹۷ پس از مدت‌ها دوندگی برای ورود به ورزشگاه‌های کشور و عکاسی از مسابقات فوتبال، بالاخره از پشت‌بام یکی از منازل همسایه استادیوم شهید وطنی قائمشهر توانست در نزدیک‌ترین فاصله برای عکاسی از مسابقات لیک برتر فوتبال قرار بگیرد و همین اتفاق او را بین جامعه رسانه‌ای و عکاسان خبری و بسیاری از رسانه‌های داخلی و خارجی مطرح کرد. پورطاهریان در حال حاضر تنها بانوی عکاس ورزشی کشور نیست، ولی به دلیل انتشار تصاویرش هنگام عکاسی از دیدارهای نساجی روی بام یکی از خانه‌های حاشیه ورزشگاه، شناخته‌شده‌ترین آن‌ها و البته نخستین بانوی عکاس رقابت‌های لیگ برتر فوتبال کشور است. از مسابقات رسمی والیبال، دو و میدانی و برخی رقابت‌های دیگر عکاسی کرد، اما موفق به عکاسی رسمی و آزادانه از مسابقات فوتبال کشور نشد. خانم پور طاهریان سابقه حضور در ورزشگاه آزادی برای عکاسی از فوتبال را هم دارد. یک بار برای دیدار فینال لیگ قهرمانان آسیا بین پرسپولیس و کاشیماآنتلرز موفق به عکاسی از کنار زمین در ورزشگاه آزادی شد و علاوه بر آن در جام ملت‌های آسیا ۲۰۱۹ امارات نیز از مسابقات عکاسی کرد. یک بار هم در ترکیه از بازی تیم ملی ایران عکس گرفت. با این حال پس از حدود سه سال دوندگی و پیگیری، با وجود وعده‌های متعددی که داده شد موفق به عکاسی رسمی از مسابقات فوتبال داخلی نشد. این بانوی عکاس حالا حدود یک سال است که عکاسی نمی‌کند. پورطاهریان دلیل این فاصله گرفتن از دنیای عکاسی را بی‌انگیزه شدن پس از بی‌نتیجه ماندن پیگیری‌ها و وعده‌های پیاپی بیان می‌کند. او می گوید: واقعیت این است که از پیگیری‌های بی‌نتیجه‌ای که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ انجام دادم خسته شدم. سه سال به طور مستمر پیگیر دریافت مجوز بودم. دوندگی زیادی کردم که این اتفاق بیفتد. امیدوار بودم در بازی ایران-کامبوج که برای نخستین بار بانوان وارد ورزشگاه شدند برای ما مجوز صادر شود. اما باز هم نشد و من هم بعد از آن تصمیم گرفتم مدتی از این فضا فاصله بگیرم. البته عکاسی شغل و منبع درآمد من نیست، علاقه و دغدغه من است. مریم حیدرزاده از هنرمندان چند وجهی است که خیلی زود در جامعه ادبی و پس از آن در عرصه هنر خود را معرفی کرد. او با توجه به نابینای و با روحیه مثال زدنی، طی دو دهه اخیر در عرصه‌های مختلف هنری حضور جدی داشته و علی رغم ناملایمات، همواره فعالیت حرفه‌ای و جدی خود را دنبال کرده است. او چند سالی است که فعالیت جدی خود را در عرصه نقاشی آغاز کرده و دلیل تغییر مسیر خود را اینگونه بیان میکند: من فکر می‌کردم همه در برابر قانون مساوی‌اند اما مساوی نبودند. در هشت سالی که من ممنوع‌الفعالیت بودم، همکاران عزیز من که نور چشمی دوستان بودند برای سریال‌های تلویزیونی تیتراژ نوشتند و برای سیاسی‌ترین خواننده آنسوی مرزها هم کار نوشتند و اسمشان همه جا درج شده و اصلا هم مهم نبود ولی من به جرم اینکه با خواننده خارج از ایران کار کردم هشت سال ممنوع‌ الفعالیت شدم. من نه سیاسی بودم و نه موردی داشتم و نه این مشکل وجود داشت که جایی حجابم را رعایت نکرده باشم. من هر جای دنیا که رفتم حجابم به همین شکل بود. نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد. شاید لابی نداشتم و شاید دشمن زیاد داشتم. خیلی‌ها همچنان دارند با خواننده‌های خارج از ایران کار می‌کنند. اما برای من جرم بود و هشت سال نتوانستم هیچ کاری انجام بدهم. من در آن مدت فکر کردم که اگر اجازه نمی‌دهند ترانه‌هایم را ارائه بدهم، پس می‌روم نقاشی می‌کشم. با امید بر روزی که بانوان هنرمند کشور عزیزمان ایران بدون سنگ اندازی و با حمایت از طرف دولتی هنرمند شناس، بتوانند آزادانه و بدون سانسور و یا تاییده دیگران، آثار هنری خود را به عرصه نمایش بگذارند و آنچه هنر اصلی خالص بدون سانسور است را نمایان کنند.

بخش۴: آقای مصطفی منیری سخنرانی خود را با موضوع اشعار پروین اعتصامی ایراد کردند: رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد و هنگامی که تنها شش سال داشت با خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرد. پدر پروین؛ یوسف اعتصامی معروف به اعتصام‌الملک که از نویسندگان و دانشمندان معروف ایران و مدتی هم نماینده مجلس بود، نقش بسیار مهمی در زندگی او داشت و با کشف استعداد دخترش او را در مسیری قرار داد که به یکی از شاعران بزرگ ایران تبدیل شد. اعتصام‌الملک اولین «چاپخانه» را در تبریز بنا کرد. او که مدیر مجله «بهار» بود اولین اشعار دخترش پروین را در همین مجله منتشر کرد. پروین از سن کم با دنیای ادبیات و شعر آشنا شد و از کودکی به کمک پدرش تمرین سرودن می‌کرد. شعر «ای مرغک» و «گوهر و سنگ» از سروده‌های او در ۱۲ سالگی است. خانه پدر پروین محل رفت‌وآمد شاعران و ادیبانی چون علی‌اکبر دهخدا و ملک‌الشعرای بهار بود که شعرهای پروین را می‌شنیدند و او را تشویق می‌کردند. او در آن دوران به‌عنوان یک زن در جامعه به تحصیل پرداخت و به ادبیات فارسی و انگلیسی آنقدر مسلط شد که در مدرسه قبلی خودش تدریس می‌کرد. در سال ۱۳۰۳، هنگامی که پروین ۱۸ ساله بود در جشن فارغ‌التحصیلی‌اش در مدرسه سخنرانی کرد و از وضع نامناسب اجتماعی، بی‌سوادی و بی‌خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی پروین اعتصامی، به‌عنوان اعلامیه‌ای در زمینه حقوق زنان، در تاریخ معاصر ایران بسیار با اهمیت است. پروین در قسمت‌هایی از اعلامیه «زن و تاریخ» گفته است: «داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تعلیم و تربیت است، تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیض نماید. » پروین در ۲۸ سالگی یک ازدواج ناموفق داشته و کمتر از یک سال بعد طلاق می‌گیرد. پس از این طلاق مجموعه اشعارش را چاپ می‌کند که بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار می‌گیرد و از طرف وزارت فرهنگ نیز تقدیر می‌شود. او مدتی نیز کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بوده است. وزارت فرهنگ در سال ۱۳۱۵ مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا می‌کند، ولی او این مدال را نمی‌پذیرد. پروین که همیشه به سرزنش ستمگران و ثروتمندان پرداخته است نزدیکی به دربار و قدرتمندان را بر نمی‌تابد. گفته می‌شود که حتی رضا خان از او برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد وقت دعوت کرده بود، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت. سرانجام پروین اعتصامی، زمانی که تنها ۳۵ سال سن داشت به بیماری حصبه دچار شد و با کوتاهی طبیبش در درمان در ۱۶ فروردین ماه ۱۳۲۰ چشم از جهان فروبست. او را در آرامگاه خانوادگی‌اش در قم کنار مزار پدرش و در جوار مقبره معصومه به خاک سپرده‌اند. در باب نسبت اندیشه سیاسی و شعر، شاعران را به سه گروه می‌توان تقسیم کرد: ۱. شاعران سیاست پرداز و احیاناً مبارز یا حزبی، ۲. شاعران فارغ از دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی، و سرانجام ۳. شاعرانی که گرچه مشخصاً در شمار شاعران سیاسی شناخته نشده‌اند و مکتب و ایدئولوژی و گرایش سیاسی یا حزبی خاصی نیز ندارند، اما گاه حتی بیش از دو گروه نخست، بازتابنده مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی عصر خود و بازگوکننده دردهای جامعه و مردم خویش‌اند. این دسته سوم که از آنان با عنوان شاعران متعهد می‌توان یاد کرد، شعر خود را گاه با همه جمال و کمال آن، نه در مقام طرح ذهنیات، احساسات، تمنیات و خواسته‌های شخصی، که به خدمت نمایاندن واقعیت‌ها و عینیت‌های تلخ اجتماع و سیاست و اخلاقیات زمانه خویش و ساختن دنیایی بهتر و انسانی‌تر گرفته‌اند. در میان این سه طیف کلی از شاعران، پروین اعتصامی را باید در شمار گروه اخیر دانست. دردها و دغدغه‌های بی‌کران و کم‌نظیر پروین به مسائل اجتماعی و حتی سیاسی از یک سو و عدم سمت‌گیری‌های مشخص و منسجم سیاسی، مذهبی، طبقاتی، حزبی و ایدئولوژیک از دیگر سو، به داوری‌ها و دیدگاه‌های متفاوت و گاه متعارضی در تحلیل شعر او از منظر سیاسی و اجتماعی انجامیده است. طبقه‌بندی پیشگفته از حیث نسبت شاعران و شعرشان با اندیشه‌های سیاسی به سه گروه یا طیف سیاست‌پردازان، سیاست‌گریزان و شاعران متعهد و قرار دادن پروین اعتصامی در گروه سوم، شاید توضیحی بر چرایی وجود آرای متعارض در باب شعر پروین باشد. با کاوشی در مفاهیم پرفرازونشیب اشعار پروین اعتصامی، این مقولات را می توان برشمرد: محبت، مهر مادری، اخلاق حسنه، ایمان به خدا، خدمت به خلق، گذشت و مدارا، فداکاری و از خودگذشتگی، صبر و استقامت، سازگاری و قناعت، مناعت طبع، پرهیز و تقوی، پاکی و راستی، اخلاص و آزادگی، ادب و مکارم اخلاق، دانش و معرفت، علم و حقیقت، فضل و ادب، عقل و خرد، سعی و عمل، عزم و همت، کار و کوشش، تدبیر و بصیرت، عاقبت‌اندیشی، عبرت‌آموزی، تجربه‌اندوزی، روشن‌بینی، ارزش دل و ستایش جان، دم غنیمت شمردن، بی‌اعتمادی به دنیا، بی‌وفایی روزگار، بی‌اعتباری و بی‌ثباتی جهان، زودگذری عمر، فریب دنیا، تغییرناپذیری و خمیره ذاتی افراد، اعتقاد به بخت و قضا و قدر در عین حق‌طلبی و گاه صبر و سکوت نکردن، گوشه‌گیری و عزلت و اعراض از دنیا در عین رسیدن به حال و کار خلق، زیردست‌نوازی، همدردی با درماندگان و ناتوانان. مذمت یک قبیل از مسائل من‌جمله نفس و نفس‌پرستی، تن و جسم، تن‌پروری و تن‌آسایی، تنبلی و کاهلی، بخل، حرص و آز و طمع، هوی و هوس، غرور و مستی، سرخوشی و کامرانی، خودبینی و خودرایی و خودکامی، عجب و خودپسندی، خود فریبی، غفلت و گمراهی، جهل و نادانی، غرور، کژی و پستی، بخل، دورویی، بدعهدی و مردم‌آزاری. در جستجوی مفاهیم و ساحت‌های اصلی اندیشه سیاسی و اجتماعی پروین اعتصامی نیز این مقولات را در شعر او می‌توان یافت: حق‌طلبی، همکاری، اتحاد و اتفاق ستمکشان و رنجبران، دفاع از رنجدیدگان و ستم‌کشیدگان، نکوهش ستمگران و ظالمان، دفاع از زن، عدالت، مساوات، نکوهش ظلم و بی‌عدالتی. پرداختن به مقولاتی اجتماعی چون فقر، تبعیض، ستم، اجحاف، ریا، سالوس یا همان تملق، تزویر، ارتشا یا همین رشوه‌خواری یا باجگیری، فساد، رباخواری و دیگر نابسامانی‌ها و ناروایی‌های جامعه. پرداختن به این مسائل در شعر یا هر سخن دیگری اگر چه نقطه شروع سخنور برای تعهد اجتماعی و شرط لازم برای متعهد خواندن اوست، شرط کافی نیست. بدیهی است بسیاری از شاعران و سخنوران در شعر و اثر خویش اساساً به چنین مقولاتی پرداخته‌اند؛ اما صرف به تصویر کشیدن مقولات اجتماعی و توصیف آنها، به منزله تعهد اجتماعی یا سیاسی گوینده آن یا داشتن اندیشه سیاسی و اجتماعی در او نیست. آن‌گاه که سخن از چرایی این ناروایی‌ها و زمینه‌های پیدایش آن و نیز نحوه تعامل و راه‌های مقابله با آن به میان می‌آید، اندیشه سیاسی و اجتماعی سخنور نمایانده می‌شود و احیاناً می‌توان او را در شمار شاعران و سخنوران متعهد قرار داد. در اینجاست که دو گروه می‌تواند شکل گیرد: یکی با تقید به ایدئولوژی و چارچوب فکری و ذهنی مشخص و از پیش تعیین شده و دیگری فارغ از آن. در نحله نخست، شاعر سیاسی‌پرداز جای می‌گیرد که مقید به ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی خاصی است و در نحله دوم شاعر متعهد قرار می‌گیرد. پروین اعتصامی را چنان که گفتیم در میان سه دسته شاعران سیاست‌گریز و فارغ از اندیشه سیاسی و اجتماعی، شاعران سیاست پرداز و شاعران و سخنوران متعهد در دسته اخیر می‌توان جای داد. پروین را می‌توان واجد اندیشه سیاسی دانست؛ اما با قاطعیت می‌توان گفت که وی فاقد فلسفۀ سیاسی بوده است و نسبت دادن هرگونه فلسفۀ سیاسی یا نظریۀ سیاسی به او درست نمی‌نماید. به نوشتۀ لئواشتراوس، فلسفۀ سیاسی را باید از اندیشۀ سیاسی به طور کلّی فرق گذارد. . . اندیشۀ سیاسی تأمل درباره نظریات سیاسی یا ارائۀ تفسیری از آنهاست. . . هر فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی است اما هر اندیشۀ سیاسی فلسفۀ سیاسی نیست. اندیشۀ سیاسی فی‌نفسه نسبت به تمایز میان گمان و معرفت بی‌تفاوت است اما فلسفۀ سیاسی کوششی است آگاهانه، منسجم و خستگی ناپذیر برای نشاندن معرفت نسبت به اصول سیاسی به جای گمان درباره آن‌ها. در باب برخورداری شاعران و سخن پردازانی چون پروین اعتصامی از اندیشۀ اجتماعی و حتیّ مشخصّاً اندیشۀ سیاسی، نوع مسائلی را که اینان به آن پرداخته‌اند، می‌توان ملاک قرار داد. تشخیص سیاسی بودن یا نبودن مسأله آن‌گونه که توماس اسپریگنز بیان می‌کند، مسائل عام در مقابل مسائل انفرادی است. پرسشی که اسپریگنز درباره تمیز سیاسی یا غیرسیاسی بودن ریشۀ مسأله طرح می‌کند، این است که آیا این مشکل، مسأله‌ای عام و اجتماعی است یا فردی و سلیقه‌ای؟ آیا مشکل خرابی نظام است یا مسأله لاینحل فردی؟ آیا ریشه مشکل در اوضاع سیاسی جامعه است یا از اختلالات عصبی ناشی شده است؟ با مروری در اشعار پروین و نسبت یا بسامد بن‌مایه‌های مقولاتی که در این اشعار به آن پرداخته شده است، به وضوح جنبه‌های سیاسی اشعار وی نمایان و برجسته می‌شود. در عین حال برخی از مباحثی را که از گذشته تاکنون در فلسفۀ سیاسی مطرح بوده است، در خلال اشعار پروین می‌توان یافت. عدالت توزیعی یا رعایت عدالت و انصاف در توزیع منابع و امکانات که از منظر جین همپتون در توضیح گستره مقولات مرتبط با فلسفۀ سیاسی در زمره حدود فرمانروایی سیاسی عادلانه محسوب می‌شود. در جای‌جای اشعار پروین اعتصامی در ساحتی گسترده و ژرف‌کاوانه مورد توجه است. پروین اعتصامی در نگاه عدالت‌جویانۀ خویش و در جستجوی جامعه‌ای عادلانه و انسانی بهره‌مند از مواهب و کرامت‌های درخور او، در اشعار خود بارها از ظلم و جور و ستم و تعدی، و فقر و نابرابری از یک سو و عدل و مساوات و مردمی از دیگر سو سخن می‌گوید. با این حال در پس این سروده‌ها و در جهان‌بینی او از هیچ یک از ایدئولوژی‌ها، آموزه‌ها یا مکتب‌های سیاسی نشان مشخصّی دیده نمی‌شود. در شعر پروین اعتصامی و اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی او تقریباً به هیچ یک از مقولاتی که برخی شاعران هم روزگار او، یا پیش و پس از وی پرداخته‌اند، پرداخته نشده است و از موضوعاتی چون دولت و جایگاه آن، تشکلّ و تحزبّ، وطن، ملیت، استعمار، ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم، اومانیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم و دیگر مقولات و مکاتب سیاسی نشان مشخّصی به تصریح یا تلویح دیده نمی‌شود. در اندیشۀ سیاسی پروین اعتصامی همچنین مقولاتی چون قدرت سیاسی و توزیع آن و نیز دموکراسی یا دیکتاتوری و واژگانی چون آزادی سلبی یا ایجابی غایب است. پروین در غالب اشعار خویش در جستجوی سعادت انسان است اما تقریباً در هیچ یک از این اشعار از مفاهیمی چون آزادی افکار و مباحثات یا آزادی عقیده و آزادی بیان آن عقیده که به اعتقاد جان استوارت میل لازمۀ سعادت فکری بشر است سخنی به میان نیامده است. در عین حال اگر آزادی را آن‌گونه که کریستیان دلا کامپانی می‌گوید مترادف تحمل، مدارا و تساهل بدانیم مفهوم آزادی را به گونه‌ای غیرمستقیم در اشعار پروین می‌توان سراغ گرفت. از نگاه بسیاری از متفکّران سیاست از جمله دلا کامپانی، دموکراسی در سه اصل آزادی، عدالت و تفکیک قوا خلاصه می‌شود. بر این اساس، در اشعار پروین و افکار متجلیّ در آن، از آزادی به گونه‌ای غیرمستقیم و از عدالت و مفاهیم مترادف با آن مستقیم و به تصریح بارها و بارها یاد شده است. پروین را چنان که دیدیم، فاقد ایدئولوژی به معنای مصطلح آن می‌یابیم. با این حال وجوه نظریه‌ای را در رویکردهای اجتماعی او می‌توان دید که گاه از آن به ایدئولوژی نیز یاد شده است. اینک به بررسی عمده‌ترین مقولات سیاسی اجتماعی در شعر پروین اعتصامی می‌پردازیم. پروین در بسیاری از اشعار خود چهره فقر و محرومیت را با همه ابعاد و ویژگی‌ها و جوانب آن به تصویر می‌کشد و در برخی شعرهایش با ریشه‌یابی و تعلیل این پدیده، نقش نهان و آشکار فقرآفرینان و سودجویان را در چهره‌های مختلف و گاه ظاهرالصلاح بر ملا می‌سازد. پروین اغنیا و صاحبان قدرت را عامل فقر و سیه‌روزی محرومان و رنجبران می‌داند و برخی متشرعان، قاضیان و دیگر صاحبان جاه و مکنت را شریک آنان در این راه بر می‌شمارد. (صاعقه ما ستم اغنیاست) از صریح‌ترین دیدگاه‌ها و مواضع پروین اعتصامی در این زمینه است. وی در بخشی از این شعر، به ترسیم ماهرانه زوایای مختلف فقر و تیره‌روزی دهقانان از زبان دهقان‌زاده‌ای به فرزند پسرش می‌پردازد. سپس این وضع را امری مقدر و طبیعی نمی‌شمارد بلکه آن را ناشی از زور، ستم، جور و تعدی می‌داند. وی روابط و مناسبات ناسالم اجتماعی و سیاسی، بی‌خاصیت بودن محاکم، رشوه‌خواری و ریاکاری قاضیان و دورویی و مفت‌خواری دین فروشان را مانع از تغییر و اصلاح این وضع بر می‌شمارد. پروین در شعر دیگری با نام اندوه فقر، راه توانگران را از راه درماندگان جدا می‌بیند و از غم‌خواری آنان برای بیچارگان و مسکینان ناامید است. دولت چه شد که چهره ز درماندگان بتافت، اقبال از چه راه ز بیچارگان رمید؛ پروین توانگران غم مسکین نمی‌خورند، بیهوده‌اش مکوب که سرد است این حدید. در شعر رنجبر، پروین با نسبت دادن فقر و خواری رنجبران به امیران، حاکمان شرع و مفتیان رشوه‌خوار و صاحبان قدرت و ثروت یا خان و خواجه، چاره کار را در چالش، اعتراض و محو این زالو صفتان با پیکاری خونین می‌بیند. تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر، ریختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر؛ زین همه خواری که بینی زافتاب و خاک و باد، چیست مزدت جز نکوهش یا عتاب ای رنجبر؛ جمله آنان را که چون زالو مکندت خون بریز، وندران خون دست و پایی کن خضاب ای رنجبر. پروین اعتصامی در چند شعر خود مشخصاً رأس هرم سلسله مراتب قدرت سیاسی را هدف می‌گیرد و با اشاره مستقیم به شاهان و حاکمان، آنان را عامل یا مسئول فقر و سیه‌روزی محرومان جامعه معرفی می‌کند. در بعضی از این اشعار، پروین به همدستان و همراهان حکومتگران نیز در کنار آنان اشاره می‌کند و به تعبیری که بعدها مرسوم شد، زر و زور و تزویر را در کنار هم می‌نشاند. اشک یتیم پروین اعتصامی از جمله مشهورترین این دست از اشعار اوست. پروین در شعر مشهور دیگری با نام مست و هشیار با کندو کاو در زوایای نابسامانی‌ها و مفاسد اجتماعی و سیاسی، به افشای اعمال دیگر عاملان ناروایی‌های جامعه همچون والی و قاضی و داروغه و محتسب می‌پردازد. در شعر دیگری نیز از رشوه و ربای مفتیان و قاضیان و ریای عابدان و زاهدان سخن می رود: آن سفله‌ای که مفتی و قاضی است نام او، تا پود و تار جامه‌اش از رشوه و رباست؛ گر درهمی دهند، بهشتی طمع کنند، کو آن چنان عبادت و زهدی که بی‌ریاست. پروین در مجموع در اشعار سیاسی اجتماعی خود همواره در کنار قدرتمندان و حاکمان زورگو و شاید بیش از آنان به مزوران و دنیاپرستان دغل‌باز و ریاکار پرداخته و تقریباً هیچ‌گاه از تحلیل نقش اسباب و عوامل نارسایی‌ها و نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه خویش در این اشعار غافل نمانده است. حاکمان، قاضیان، شحنگان، رباخواران، رشوه‌گیران و دین‌فروشان همه و همه در شعر دیگری از پروین به سان اجزاء مجموعه‌ای به هم پیوسته که به نوبه خویش در کار ایجاد و تثبیت و تشدید فضای سیه‌روزی و تیره‌بختی محرومان اجتماع‌اند، نمایانده شده‌اند. سرانجام، پروین در معدودی اشعار سیاسی اجتماعی خود با تصریح به نابرابری‌های طبقاتی، به عدم امکان وفاق میان زبردستان و زیردستان و ناممکن بودن اتحاد شاهان تاجور و غارتگران ستمگر با کارگران و رنجبران و زحمتکشان اشاره می‌کند و راه رهایی اینان را کنار نهادن صبر و سکوت و بر دار کشیدن و مجازات خونین ظالمان و ستم‌پیشگان می‌داند. یتیم و پیره زن این قدر خون دل نخورند، اگر به خانه غارتگری فتد شرری؛ به حکم ناحق هر سفله خلق را نکشند، اگر زقتل پدر پرسشی کند پسری؛ درخت جور و ستم هیچ برگ و بار نداشت، اگر که دست مجازات می زدش تبری، سپهر پیر نمی دوخت جامه بیداد، اگر نبود ز صبر و سکوتش آستری؛ اگر که بدمنشی را کشند بر سر دار، به جای او ننشیند به زور ازو بتری.

بخش ۵: آقای محسن سبزیان سخنرانی خود را با موضوع هنر و هنرمندان در جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: جمهوری اسلامی از معدود رژیم‌هایی است که از آغاز شکل‌گیری، نتوانسته است بخش مهمی از جامعه، یعنی هنرمندان، را جذب کند. بعد از بازداشت‌های ماه‌های نخست پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، گردانندگان به‌شدت مذهبی حکومت ایران هنرمندان را مطرب می‌دانستند و هرگونه فعالیت هنری را عملا ممنوع کردند. اما این روند نمی‌توانست ادامه‌دار باشد، چرا که رژیم برای ادامه بقا و نشان دادن چهره‌ای متفاوت از خود، مجبور شد به‌صورت محدود و کاملا کنترل‌شده آزادی‌هایی به بخشی از جامعه هنری بدهد. هنرمندان این را به‌خوبی می‌دانستند و طبیعی بود همیشه فاصله خود را با حاکمیت حفظ کنند. رابطه بخش وسیعی از هنرمندان و رژیم در چهار دهه گذشته، هرگز خود‌خواسته و مبتنی بر قبول تام مبانی جمهوری اسلامی نبوده است. یکی از چالش‌های علی خامنه‌ای در سال‌های نخست رهبری‌اش همین بوده است. او در تیر‌ماه سال ۱۳۷۳، در جمع مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی، از این‌که هنرمندان قبل از انقلاب به جمهوری اسلامی نپیوستند گلایه کرد و گفت: «هنرمندان برجسته‌ معروف آن زمان خیلی به‌ندرت به انقلاب گراییدند. واقعا به‌ندرت به این طرف آمدند. از آن نویسندگان معروف حسابی، از آن شاعران معروف حسابی، از آن طنزنویسان معروف حسابی، از آن موسیقیدانان معروف حسابی، از آن فیلمسازان معروف‌ــ اگرچه در این میدان، اثر چندان برجسته‌ای مثل شعر و ادبیات نداشتیم‌ــ از آن ادبای معروفِ حسابی و از آن مطبوعاتی‌های معروفِ حسابی، هیچ‌یک به این طرف نیامدند، هیچ‌یک!» مقام‌های جمهوری اسلامی، به‌ویژه تصمیم‌گیران حوزه فرهنگی، با این حسرت، تلاش کرده‌اند با استفاده از اهرم فشار و کنترل، از این جامعه به نفع خود استفاده کنند. اما واقعیت این است که جامعه هنری، به‌ویژه در یک دهه گذشته، تلاش کرده است کمتر اجازه بدهد حاکمیت از آن‌ها در جهت منافع و بقای خود استفاده کند. استاد محمد‌رضا شجریان یکی از مهم‌ترین مثال‌ها در این زمینه است. او پس از انتخابات جنجال‌برانگیز سال ۱۳۸۸ و سرکوب معترضان به نتایج انتخابات، اعلام کرد در کنار مردم است و از این پس، نهادهای وابسته به حکومت، به‌ویژه صداوسیما، اجازه استفاده از آثار او را ندارند. پس از او، هنرمندان دیگری نیز مواضع مشابه گرفتند، که با واکنش‌های تند و سرکوبگرانه رسانه‌های وابسته به حاکمیت و همین‌طور دستگاه‌های امنیتی مواجه شدند. برخی هنرمندان بازداشت و روانه زندان شدند و مجوز فعالیت برخی دیگر نیز تا مدت‌ها لغو شد. البته در این میان هم، عده‌ای جلای وطن کردند و ترجیح دادند بیرون از کشور فعالیت کنند. حالا یک دهه و اندی بعد، در حالی‌که اوضاع اقتصادی کشور وخیم است و ماجراجویی و سیاست‌های خارجی و داخلی سران جمهوری اسلامی هزینه‌های گزاف اقتصادی و سیاسی به کشور تحمیل کرده است، سرکوب مردم عزادار قربانیان شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراینی بار دیگر موجب شد تا هنرمندان اعلام کنند کنار مردم‌اند و در هر برنامه‌ای که رژیم در برنامه‌ریزی آن دست دارد شرکت نخواهند کرد. پس از آن‌که فشار‌های بین‌المللی مقام‌های جمهوری اسلامی را وادار کرد به سرنگونی هواپیمای مسافربری اعتراف کنند، هنرمندان سینما، تلویزیون، موسیقی، تئاتر و. . . اعلام کردند از جشنواره فجر و برنامه‌های رسمی کناره‌گیری می‌کنند. مسعود کیمیایی، هومن سیدی، فاطمه معتمدآریا، پیمان معادی، پگاه آهنگرانی، سارا بهرامی و‌ حسن معجونی از هنرمندانی بودند که اعلام کردند از شرکت در سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر انصراف می‌دهند. موج انصراف از همکاری با جشنواره فجر، که نماد هنری جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، آن‌جا قوت گرفت که ۵۶ نفر از داوران و دبیران بخش‌های مختلف جشنواره فجر، بیش از ۶۰ گروه تئاتر و ۱۰۰ هنرمند تئاتر از شرکت در این جشنواره انصراف دادند. این انصراف‌ها به بخش موسیقی جشنواره فجر هم تسری یافت و هنرمندانی چون کیوان ساکت، علی قمصری و هانا کامکار هم با انتشار بیانیه‌‌ای در صفحه اینستاگرامشان، اعلام کردند: «به نشانه همدلی با مردم داغدار و ستمدیده سرزمینم، امسال در هیچ جشنواره هنری فجر حضور پیدا نخواهم کرد، نه به‌عنوان هنرمند، نه در مقام داور یا کارشناس مدعو و نه در نقش مخاطب و بیننده‌ هیچ‌یک از آثار. » اما این همه ماجرا نیست. پس از این انصراف‌ها، فشارها و توهین‌های رسانه‌ها و افراد وابسته به حکومت آغاز شد. وحید یامین‌پور، از مجری‌های صداوسیما، در متنی که درباره مسعود کیمیایی در فضای مجازی منتشر کرد، نوشت: «وی یک آدم منقضی‌شده، در هم‌صدایی با ترامپ، گفته برای اعتراض فیلمم را از جشنواره می‌کشم بیرون. تعدادی از داوران هم استعفا داده‌اند. ضمن ابراز تاسف برای وزارت ارشاد، پیشنهاد می‌دهم هر کسی به این شیوه به جشنواره اهانت کرد برای همیشه از شرکت در آن محروم شود. » محمد‌صادق کوشکی، از کارشناسان ثابت برنامه‌های تلویزیون ایران، هم در واکنش به فراخوان رخشان بنی‌اعتماد برای برگزاری مراسم یادبود قربانیان سقوط هواپیما در میدان آزادی تهران، که با فشار شدید دستگاه‌های امنیتی لغو شد، در برنامه‌ای تلویزیونی گفت شاید خوشت می‌آمد دست عبدالمالک ریگی به خودت و دخترت برسد. ساعاتی بعد، دستگاه‌های امنیتی بنی‌اعتماد را به‌مدت چند ساعت بازداشت کردند. کناره‌گیری هنرمندان از جشنواره فجر و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی به مجریان صداو‌سیما هم رسید. صبا راد و زهرا خاتمی‌راد اعلام کردند دیگر با صداوسیما همکاری نمی‌کنند. صبا راد در متنی که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، نوشت: «این روزها می‌خواهیم دلمان گرم شود نه سرمان. . . ضمن تشکر از حمایت‌های بی‌وقفه شما مردم عزیز در تمام سال‌های فعالیتم، از این طریق اعلام می‌کنم پس از ۲۱ سال کار در رادیو و تلویزیون، قادر به ادامه فعالیت در رسانه نیستم. دیگر نمی‌توانم. . . » البته ساعاتی بعد، مجبور شد این پست را از صفحه‌اش حذف کند. فعالیت‌ها و اعتراضات هنرمندان در سال های اخیر میتوان به: بیش از ۱٫۳۰۰ هنرمند و نویسنده و کنشگر مدنی در بیانیه‌ای خواستار آزادی سه عضو کانون نویسندگان ایران یعنی رضا خندان مهابادی، بکتاش آبتین و کیوان باژن از زندان شدند. بیش از ۲۰۰ هنرمند و نویسنده، در بیانیه‌ای، خواستار آزادی «بکتاش آبتین»، مستندساز، شاعر و نویسندهٔ زندانی شدند که به ویروس کرونا دچار شده‌است و نهایت مرگ بکتاش آبتین در زندان که نه اولین و متاسفانه آخرین هم نیست. «آنچه این نویسندگان آقایان رضا خندان مهابادی، بکتاش آبتین و کیوان باژن کرده‌اند، مخالفت با سانسور و دفاع از آزادی بیان، بی‌هیچ حصر و استثنا برای همگان بوده‌است. به بند کشیدن این نویسندگان آزادی‌خواه، به‌ویژه در شرایط اوج‌گیری شیوع ویروس کرونا، ادامهٔ همان روند قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای نویسندگان و آزادی‌خواهان به منظور خفه کردن هر گونه صدای اعتراض به ستم و مخالفت با سرکوب است». (بخشی از بیانیه ۱٫۳۰۰ تن از نویسندگان و هنرمندان و کنشگران مدنی) و شماری از هنرمندان، همچون: هدیه تهرانی، محسن مخملباف، علی باباچاهی، علی صالحی، حمید جبلی، ترانه علی‌دوستی و جعفر پناهی. . . ، به همراه برخی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی به کشتار مردم در اعتراضات سراسری ۱۳۸۸، واکنش انتقادی نشان دادند. و برخی از هنرمندان، از جمله: ابراهیم حامدی، شهره آغداشلو، فائقه آتشین، فرامرز اصلانی، نازنین بنیادی، نوید نگهبان و مری آپیک. . . به اعدام ورزشکار قهرمان ایرانی یعنی نوید افکاری، اعتراض کردند. و ۶۴۰ کنشگر معترض، از جمله، هنرمندانی همچون: شهرام خسروشاهی آذر (سندی)، داریوش اقبالی، فرامرز اصلانی، مرتضی برجسته، عبدالحسن ستارپور (ستار)، شهبال شب‌پره، اسفندیار منفردزاده و شاهین نجفی. . . ، از پویش مردمی نه به جمهوری اسلامی پشتیبانی کردند. دو بازیگر ایرانی یعنی میترا حجار و کتایون ریاحی به اعدام روزنامه‌نگار مخالف جمهوری اسلامی یعنی روح‌الله زم، اعتراض کردند که در پی آن، هواداران و رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی به آن دو، واکنش‌های تندی نشان دادند. و صدها تن از سینماگران سرشناس ایران و جهان، در نامه‌ای، خواستار آزادی جعفر پناهی و محمد نوری‌زاد و نویسندگان و سینماگران زندانی دیگر شدند. و ۱۶۵ تن از هنرمندان و کنشگران اجتماعی ایران در نامه‌ای، سرکوب شدید هنرمندان را محکوم کرده و به احکام سنگین کیفری بر ضد سه هنرمند منتقد یعنی یوسف عمادی، مهدی رجبیان و حسین رجبیان، اعتراض کردند. و در ۵ فروردین ۱۴۰۰، ۷۰۰ تن از سینماگران و هنرمندان و شاعران و نویسندگان…، در بیانیه‌ای، رویکرد تبعیض‌آمیز قوه قضاییه در دادن مرخصی به زندانیان عقیدتی و سیاسی (به ویژه با دچار شدن برخی از زندانیان به دورهٔ کرونا ویروس) انتقاد کردند و خواستار توقف احضار و بازجویی و حبس نویسندگان و منتقدان شدند. و برخی از هنرمندان با واکسینه شدن هنرمندان در برابر ویروس کرونا پیش از واکسینه شدن مردم، مخالفت کردند. و گروهی از هنرمندان و اهالی مطبوعات به بازداشت شدن نوشین جعفری (عکاس حوزهٔ سینما و تئاتر) اعتراض کردند. و گروهی از هنرمندان، آثار هنری خود در دفاع از حقوق بشر را در نمایشگاهی در نیویورک آمریکا به نمایش گذاشتند. تهدید و توهین به هنرمندان و البته احضار و ممنوع‌الکاری آن‌ها در سال ها بیشتر و بیشتر شده است. با وجود این، پیش‌بینی می‌شود با توجه به ادامه روند کنونی حاکمیت، موج کناره‌گیری و فاصله گرفتن بخش وسیعی از هنرمندان از رژیم بیشتر و بیشتر شود؛ هرچند عده‌ای در کنار حکومت باقی خواهند ماند. در انتها خواستم این مورد هم عرض کنم من هنرمند نیستم و متاسفانه نمیتونم حس یک هنرمند رو درک کنم اما میدونم و باور دارم که هنرمند عاشق هنرشه و به عنوان کسی که منم عاشق کاری که میکنه میتونم بگم زمانی که هنرمند رو از هنرش محروم کنید مثل یک پرنده که اون رو از پرواز محروم کردید و نه تنها حق زندگی کردن رو ازش میگیرید بلکه اون رو از حق حیاتش هم محروم می کنید و هنرمند محروم از هنر زنده میمونه اما زندگی نمیکند. و پایان سخنرانیم با این شعر به پایان میرسانم در وصف هنر و هنرمندان و البته دل های بی هنر.

هنر تابع مرز و فرهنگ نیست

هنر، خلق و اعجاز هرسنگ، نیست

هنرمند، مرزش، سرای دل است

دل سدشکن، رام هر چنگ، نیست

هنر، دل، طلب دارد و کیمیاست

چه بسیار دلها، که همرنگ، نیست

هنرمند رسمش، فدای دل است

دل بی هنر، فکر آهنگ، نیست

هنر، زاده ی حس بی انتهاست

که احساس در بند، جز رنگ، نیست

بخش ۶: بخش فرهنگی توسط خانم هستی عبدالهی اصل با معرفی کتاب سوشون اثر سیمین دانشور به مناسبت سالروز درگذشت وی آغاز گردید: رمان سووشون نوشته خانم سیمین دانشور، نمونه ای از کامل ترین رمان های ایرانی است. سیمین دانشور در سال ۱۳۰۰ در شهر شیراز به دنیا آمد و تحصیلات خود را در مدرسه ی مهر آیین شیراز آغاز کرد و در سال ۱۳۲۸ در دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه دکترا شد. در سال ۱۳۲۹ با جلال آل احمد ازدواج کرد و تا سال ۱۳۴۸ که جلال به طور ناگهانی در گذشت با وی همراه بود. از دانشور تاکنون رمان ها و مجموعه داستان های متعددی به جا مانده است که عبارتند از آتش خاموش، شهری چون بهشت، به کی سلام می کنم، سووشون و جزیره سرگردانی و همچنین کتابی به نام غروب جلال که در آن مرگ جلال اشاره می کند. « سووشون » تا کنون به ۱۶ زبان ترجمه شده است و یکی از پر خواننده ترین رمان های اجتماعی ایران تا کنون بوده است. وقایع رمان سووشون در سال های اخیر دهه ی بیست و در هنگامه ی جنگ جهانی دوم در شهر شیراز اتفاق افتاد. ارتش انگلیس که سابقه حضور نظامی در ایران دارد در خلال جنگ قشون خود در شیراز مستقر کرده و این سرآغاز شروع شیوع قطحی و بیماری های واگیردار و درگیریهای است که ماجراهای رمان را شکل می دهد. داستان در 23 فصل و از زاویه دید سوم شخص مفرد نقل می شود. « خلاصه داستان »: « زری » قهرمان اصلی داستان، زنی تحصیل کرده است که تمام هم و غم اش حفظ بنیان خانواده اش در آشفتگی های به وجود آمده در جامعه می باشد. او خانواده را وطن کوچک خود می داند و تمام تلاش خود را به کار می برد تا ایستادگی شوهرش در برابر حاکمان و زورگویی بیگانگان زندگی شان را نپاشد. یوسف همسر زری فئودالی بزرگ، تحصیل کرده ی فرنگ و مردی شجاع و در عین حال مهربان است که حاضر نیست با فروختن محصولات خویش به قشون بیگانه به قحطی موجود دامن بزند و به رعیت خود ستم کند. در سراسر داستان شاهدیم که دلال های وابسته به حاکم به قشون بیگانه با مراجعه پی در پی به یوسف سعی دارند او را قانع کنند که به فروش آذوقه به قشون رضا دهد. اما یوسف با شجاعت از این کار سرباز می زند و سرانجام به همین سبب به تیری نا شناس کشته می شود و مراسم تشیع جنازه او بدل به مراسمی برای اعتراض به وضع موجود می شود و با حمله ی پاسبانها به مردم معترض ناتمام می ماند و زری مجبور می شود جنازه ی او را شبانه و در حضور پسرش و خان کاکا به خاک می سپارد. مرگ یوسف جانی تازه است به پیکر مقاومت در برابر شجاعت و این گونه است که سوگ زری در مرگ یوسف برای او تداعی گر سوگواری « سووشون » می شود که سالها قبل در یکی از روستاهای منطقه دیده بود و او یوسف را سیاوشی دیگر می بیند که مظلومانه و پاک و بی گناه کشته می شود و در ذهن او سووشونی برپا می شود. که چراغ های خاموش ذهن او را یکی پس از دیگری روشن می سازد تا ادامه دهنده راه یوسف در پایداری و صراحت لهجه اش باشد. برخی اسامی و اشخاص داستان که در درس از آنها نام برده شده است: – سووشون همان سیاوشان است که در زبان محلی سووشون گفته می شود نویسنده نیز در ابتدای کتاب یادی از همسرش جلال می کند و خود رادر فراق او سوگواری می خواند که به سووشون نشسته است. سووشون در حقیقت نوعی تعزیه است و از بسیاری جهات به مراسم تعزیه امام حسین (ع) شباهت دارد، پی کردن اسب، بریدن سر، مظلومیت و پاکی سواری که از راه می رسد و. . . تداعی گر همان مراسم تعزیه امام حسین است با این تفاوت که در سووشون عزای سیاوش بر پا می شود و در تعزیه عزای امام حسین. – خان کاکا: یا ابوالقاسم خان، از دیگر شخصیت های تأثیر گذار داستان است که در درس از او نام برده شده است او برادر و نقطه ی مقابل از بعد شخصیتی است. مردی است نان به نرخ روز خور که سودای وکالت در مجلس و مناصب و مقام های بالاتر از طریق خدمت. دست بوسی حاکم و بیگانگان درسرمی پروراند ودر داستان می بینیم که ازطریق همین خوش خدمتی ها نهایتاً به هدف خود می رسد. – درخت گیسو: درختی بوده است در منطقه گرمسیر فارس، مرسوم بوده زنانی که همسران یا فرزندان و برادران جوان خود را ازدست می دادند گیس های خود را می بریده و از شاخه های آن می آویختند. در کتاب آمده است: زری گفت: بار اول که درخت گیسو را دیدم از دور خیال کردم درخت مراد است. ولته کهنه زرد و سیاه و قهوه ای به آن آویزان کرده اند. نزدیک که رفتم دیدم گیس های بافته شده به درخت آویزان کرده اند. . . . و پس از مرگ یوسف می گوید: حیف که من گیس ندارم و گرنه گیسم را می بریدم و مثل آنهای دیگر به درخت آویزان می کردم. – فتوحی: معلّم معروف شهر بت جوانان تازه بالغ شهر بوده و در جلسات شبانه ای که بر پا می کرده نوجوانان شهر از جمله هرمز پسر خان کاکا و خسرو پسر یوسف را به بیداری فرا می خوانده است.

بخش ۷: بحث آزاد با موضوع حق امنیت (تاثیرجنگ بر هنر)آغاز گردید: در این بخش خانم ستاره دژم موضوع را از دو زاویه بررسی کردند. ابتدا اتفاقی که برای هنرو هنرمندان به واسطه جنگ می افتد و یا تاثیرجنگ برهنر و برعکس آن. در هر دوره زمانی، وقایع روی آثار هنرمندان تاثیر گذاشته و جریان های تاریخی یک زمان را میتوان در هنر و آثار هنری آن دوره جستجو کرد. در روزهای اخیر در دنیای هنر، صلح، جنگ، زنان و حتی شیوع ویروس کرونا از موضوعات اند که ذهن هنرمندان را مشغول کرده است. در زندگی هر هنرمندی غیر از حوادث شخصی که منجر به بازتاب درونی می شود مسائلی هم هست که بیرون از فردیت و روان فردی او اتفاق می افتد که حوادث اجتماعی از جمله آنهاست. اتفاق مهمی که در جامعه ما واقع شده و مدتی طولانی هم ادامه داشته، مسأله جنگ بود که جامعه در کل و هنرمندان به طور خاص نسبت به آن عکس العمل نشان دادند. در زمینه ادبیات رمانهایی نوشته شد که بازتاب جنگ بود، کاری نداریم که مدافع یا مخالف جنگ بودند، مهم این است که نویسنده یا شاعر نسبت به آنچه به عنوان جنگ اتفاق افتاد عکس العمل نشان داد و قاعدتا هنرمندان نقاش ما هم نسبت به این واقعه بی تأثیر باقی نمانده اند. . در سال ۲۰۱۸ حدود ۱۰. ۲ میلیون نفر از موزه لوور دیدن کردند، که گواهی قوی بر تاثیرات هنر بر انسان و دنیای پیرامونش است. هنر به مراتب عملکرد بالاتری از تنها ارضا کردن حس زیبایی‌شناسی ما دارد و از این رو می‌تواند راهی برای تغییر نگرش ما نسبت به دیگران و جهان اطرافمان ما باشد. بنابراین، هنر یک مسیر عالی برای ترویج چیزی است که جهان امروز بیشتر از هر زمان به آن نیاز دارد: صلح. خانم جهان بین گفتند ماهیت جنگ خشک و خشن است و از همه نظر چه انسانی و یا اقتصادی و اجتماعی وغیره خسارت وارد میکند. اما از دو نظر دیگر سیاه تر هستند. یک اثر منفی که بر محیط زیست میگذارد و دوم تخریب آثار باستانی و میراث فرهنگی یک کشور است که هردو جبران نا پذیر می باشند. امیررضا یغمور اشاره کردند به هنرمندان خیابانی که در جنگ روسیه و اکراین از آنها استفاده میشد برای آرامش بخشیدن به آوارگانی که از سمت اکراین بودند و تاثیر هنر را در آن بازتاب میداد و موضوع دیگر اینکه هنرمندان با قرار دادن خود در شرایط غیرطبیعی است که باعث می شود خلاقیت آنها شکوفا شود. زیرا که ما همیشه در جنگها شاهد اتفاقات غیره منتظره هستیم. خانم بیرجندی آثاری که از جنگهای گذشته به بعد توسط هنرمندان خلق شده است را یک تاریخ ثبت شده برای نسل امروز و آینده عنوان کردند. آقای محسن سبزیان در مورد جنگ روسیه و اکراین و واکنش سازمان ملل و حقوق بشر نسبت به این جنگ نظر دادند که بسیار تبعیض اعمال شد و اینکه با و جود جنگهای بسیار در خاورمیانه آنها بی تفاوت از کنار آن رد میشوند اما در این مورد به خاطر اروپایی بودن اکراینی ها واکنش ها زیاد بود. و این موضوع را اصل تبعیض عنوان کردند. خانم آیلار اسماعیلی هم با نظر آقای سبزیان موافق بودن و آن را تایید کردند و آن را نژادپرستی عنوان کردند. در پایان مسئول جلسه از دست‌اندرکاران اجرایی جلسه منشی جلسه خانم سمانه بیرجندی، مسئولین ضبط و تدوین صدا در جلسه: آقایان پویا حسابی، مصطفی منیری، ادمین‌ها: خانم مرجان شعبان نژاد، خانم هستی عبدالهی، خانم شهناز کریم زاده. و حضار تشکر و قدردانی کرده و ختم جلسه را در ساعت ۲۰: ۵۱به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند.

 

گزارش سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی مارس ٢٠٢٢

لیلا ابوطالبی

جلسه سخنرانی ‌کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی در تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۲۲ مصادف با ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ در ساعت ۱۴:۰۰ بوقت اروپای مرکزی ‌با حضور مسئول و اعضای ‌کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب و اپلیکیشن و تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای‌ کریم ناصری ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز کردند.

بخش۱: آرش احمدی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در بهمن١۴٠٠ را ایراد کردند: خبر: اعتراضات بهبهان؛ محکومیت ۷ شهروند به ۵ سال و ۶ ماه حبس؛ نرگس درم گزین، مسعود صدیق نیا، ابراهیم آرامش، سیدمرتضی وحدانی، زینب علیپور، وهب رابین و جلال جعفری توسط شعبه ۱ دادگاه انقلاب بندر ماهشهر به مجموعا ۵ سال و ۶ ماه حبس محکوم شدند. از میان این شهروندان محکومیت آقای جعفری به مدت ۵ سال به حالت تعلیق در آمده است. بر اساس این حکم که توسط شعبه ۱ دادگاه انقلاب بندر ماهشهر به ریاست قاضی سیدمهران مهمان نواز در تاریخ ۳۰ بهمن‌ ماه صادر و به آنان ابلاغ شده است، نرگس درم گزین، مسعود صدیق نیا، ابراهیم ارمش و زینب علیپور به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» هر یک به ۱ سال حبس تعزیری و سیدمرتضی وحدانی، وهب رابین و جلال جعفری از بابت اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» هر کدام به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند. از میان این افراد مجازات آقای جعفری به مدت ۵ سال به حالت تعلیق در آمده است. خبر: یک کاسبکار بانه‌ای در اثر شلیک مستقیم نیروهای سپاه پاسداران به قتل رسید. بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، شامگاه جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ (۲۵ فوریه ۲۰۲۲)، یک کاسبکار اهل روستای «کریم‌ آباد» بانه با هویت سعدی پیران ۳۵ ساله به دلیل شلیک مستقیم نیروهای سپاه پاسداران به قتل رسید. جسد این کاسبکار که متأهل و پدر دو فرزند نیز بوده به بیمارستان صلاح‌الدین ایوبی شهر بانه منتقل شده است. خبر: زخمی‌شدن یک کولبر در مرز سروآباد. یک کولبر اهل مریوان در حین کولبری در مرز سروآباد با شلیک مستقیم نیروهای هنگ مرزی زخمی شد. روز پنج‌شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ (۲۴ فوریه ۲۰۲۲)، نیروهای مستقر در پایگاه «ژالانه» واقع در مرز سروآباد به سوی شماری از کولبران تیراندازی کرده‌اند که این تیراندازی منجر به زخمی شدن یوک کولبر با هویت فواد راه‌پیکر شده است. اعتصاب غذای پیام منبری و شیرکو منبری در بازداشتگاه اطلاعات سنندج هه‌نگاو: در پی وخامت وضعیت جسمانی پیام منبری شهروند بازداشت شده اهل روستای نیر وی به همراه شیرکو منبری به نشانه اعتراض به عدم انتقالش به مراکز درمانی دست به اعتصاب غذا زده‌اند. پیام منبری روز یک‌شنبه ۱۹ دی‌ماه ۱۴۰۰ (۹ ژانویه ۲۰۲۲) در محل کار خود (مغازه) توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت شده و شیرکو منبری نیز همان روز پس از احضار به این نهاد امنیتی بازداشت شده است. این دو شهروند بازداشت شده طی ۵۰ روز گذشته از حق دسترسی به وکیل و همچنین حق ملاقات با خانواده‌هایشان محروم بوده‌اند. مقداد حسن‌نژاد با وثیقه از زندان سقز آزاد شد. خبر: هنرمند جوان اهل سقز که اوایل بهمن ‌ماه امسال بازداشت شده بود، پس از به یک ماه بازداشت با وثیقه آزاد شد. بر اساس گزارش رسیده به هه‌نگاو، روز شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ (۲۶ فوریه ۲۰۲۲)، مقداد حسن‌نژاد معروف به «کاردوخ» هنرمند ۲۷ ساله اهل سقز پس از یک ماه بازداشت با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی و موقتاً تا پایان مراحل دادرسی از زندان مرکزی سقز آزاد شد. مقداد حسن‌نژاد تهیه‌کننده و کارگردان جوان اهل سقز روز شنبه ۹ بهمن‌ ۱۴۰۰ (۲۹ ژانویه ۲۰۲۲) در یکی از خیابان‌های سقز بدون ارائه دستور قضایی توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در سنندج منتقل شده بود. گفتنیست که مقداد حسن‌نژاد تاکنون چند فیلم کوتاه تحت عناوین «خیابان‌ها به روایتی دیگر»، «بازنه» و «Exit» را تهیه و کارگردانی کرده است.

بخش۲:خانم نرگس مباشری فر سخنرانی خود را با موضوع بررسی هدف ۱ از سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند: سند مقدمه‌ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان بر آن هستند که تا سال ۲۰۳۰، به فقر، گرسنگی، خشونت، فساد، قاچاق و. . . پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، مدیریت پایدار منابع طبیعی، گسترش بهداشت، تأمین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی، حمایت از اقشار آسیب‌پذیر، مردم‌سالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی، توسعه آموزش‌های عمومی و فنی و حرفه‌ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر اینها حرکت کنند و سپس تأکید کردند که دولت‌ها ملزم هستند که برای رسیدن به این اهداف ۱۷ گانه باید تلاش کنند. هدف ۱ که یکی از اهداف این سند است: پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جاست. این هدف، هدف اصلی را نشان می‌دهد و هدف ویژه آن: – ریشه کنی فقر مطلق (فقر مطلق به درآمد روزانه کمتر از ۱. ۲۵ دلار اطلاق می‌شود. ) برای همۀ انسان‌ها و در سراسر جهان و تا سال ۲۰۳۰، – نصف کردن تعداد فقرا: حداقل، به نصف رساندن تعداد مردان، زنان و کودکانی که در فقر زندگی می‌کنند تا سال ۲۰۳۰، – ایجاد نظام حمایتی اجتماعی از فقرا، سرمایه گذاری و اقدامات لازم برای فقرزدایی و حق دسترسی فقرا و قشر آسیب‌پذیر به منابع تا سال ۲۰۳۰. تضمین تحقق برابریِ یعنی حق دسترسی به منابع اقتصادی و خدمات پایه، مالکیت و کنترل مالکیت که می‌شود به این موارد اشاره کرد: زمین و سایر اشکال دارایی، ارثیه، منابع طبیعی، خدمات مناسب جدید در حوزه فناوری و خدمات مالی از جمله اعطای وام‌های خوداشتغالی کوتاه‌مدت برای همۀ مردان و زنان، به ویژه فقرا و اقشار آسیب‌پذیر، بالا بردن مقاومت قشر آسیب‌پذیر محروم و کاهش آسیب‌پذیری و قرار گرفتن آنها در معرض حوادث حاد اقلیمی و بلایای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی و. . . ، تضمین در نظر گرفتن منابع از خاستگاه‌های مختلف؛ به ویژه از طریق افزایش همکاری‌های توسعه‌ای با هدف تأمین منابع کافی و قابل پیش‌بینی مخصوصاً برای کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهایی که دارای پایین‌ترین سطح توسعه‌یافتگی، برای اجرای برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌ها، به منظور پایان دادن به همۀ اشکال فقر هستند. تدوین چهارچوب‌های مطمئن سیاست‌گذاری در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی بر مبنای راهبردهای توسعه جنسیت‌محور و راهبردهای متناسب با شرایط فقرا به منظور حمایت از سرمایه‌گذاری سریع. اما ریشه کنی فقر در تمامی اشکال، یکی از بزرگترین چالش‌های جامعه بشری و به خصوص در ایران است. اما تعریف و مفهوم فقر در تمامی اشکال در سند ۲۰۳۰ در سطح بین‌المللی چیست؟ بر این اساس دو نوع فقر وجود دارد: ۱. فقر مطلق، که به محرومیت شدید از نیازهای اولیه مانند غذا، آب آشامیدنی سالم، امکانات بهداشتی، آموزش و اطلاعات، اطلاق می‌شود. ۲. فقر نسبی، که به شکل‌های مختلفی اشاره می‌کند مثل سطح پایین درآمد، عدم اطمینان از تأمین پایدار معیشت، گرسنگی، بیماری، بی‌خانمانی، تبعیض اجتماعی و محرومیت یا عدم امکان مشارکت در تصمیم گیری در زندگی مدنی، اجتماعی و فرهنگی. دولت جمهوری اسلامی ایران در کارنامه‌ی ۴۰ ساله‌ی خود، علی‌رغم وجود تکالیف مشخص در اصل ۲: نفی هر گونه ستمگری و ستم‌کشی و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، اصل ۳: بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینه‌ها، آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه، اصل ۲۰: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل 21: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید. با ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی‌سرپرست. اصل 29: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی‌سرپرستی، درراه‌ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی‌درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و. . . ، که دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یکایک افراد کشور تأمین کند. و اصل ۳۱: داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است و دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند. اصل ۴۳: برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می‌شود: ۱. تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه. ۲ تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارد. اصل ۴۶: هر کس مالک حاصل کسب و کار مشروع خویش است و هیچ‌کس نمی‌تواند به عنوان مالکیت نسبت به کسب و کار خود امکان کسب و کار را از دیگری سلب کند و در نهایت اصل ۴۷: مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. اما این قوانین نه تنها موفق به ریشه کنی فقر نشده است، بلکه با کمال تأسف بروز فاجعه‌هایی مثل کارتن خوابی، گورخوابی، خون فروشی، کار کردن در معادن با دستمزد اندک، تن فروشی، قرنیه، کلیه، کبد و … فروشی حتی جنین و کودک فروشی را می‌توانیم نشانگر رشد روزافزون فقر و ناکامی دولت در انجام وظایف قانونی خود بدانیم. به گزارش خبرنگار ایلنا، عباس شیری (رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگران ساختمانی استان قم) با تأکید بر اینکه تورم کنترل نشده و هیچ کس نمی‌تواند ادعای کنترل تورم را داشته باشد، گفت: قیمت‌ها سر به فلک کشیده و هیچ کنترل و نظارتی برای آنها نیست و فقط شاهد وعده‌های مکرر هستیم. شیری با اعلام اینکه در دوره انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری از ابراهیم رئیسی حمایت کرده است، گفت: آقای رئیسی در تمام مدتی که در جلسات تبلیغاتی انتخاباتی حضور پیدا می‌کرد و بعد از آن که رئیس‌جمهور شد، بر عدالت محوری و تأمین معیشت دهک‌های پایین جامعه تأکید داشته اما هنوز وضعیت دهک‌های پایین به دلیل گرانی‌های سرسام‌آور بسیار است. وی با اعلام اینکه برای جبران این تورم و گرانی سرسام‌آور، باید دستمزد مطابق تورم افزایش یابد، گفت: حداقل افزایش دستمزد باید ۶۰ درصد باشد یا سبد معیشت را ملاک افزایش دستمزد قرار دهند. نماینده کارگران ساختمانی قم در واکنش به اینکه گفته می‌شود کارفرمایان توان پرداخت افزایش حقوق بالا را ندارند، گفت: عامل اصلی گرانی، تورم و ضعف نظارت دولت است، بنابراین باید در قالب کمک‌های حمایتی و یارانه‌ای، کمبودهای کارگران را جبران کند. شیری با اعلام اینکه بیشتر کارگران و بازنشستگان، پایین‌تر از ۴ میلیون تومان حقوق دریافت می‌کنند، گفت: عمده غذای بخشی از جامعه کارگری، بازنشستگان و محرومان، نان و پنیر برای صبحانه و سیب‌زمینی برای وعده‌های دیگر شده تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. وی با تأکید بر اینکه تورم غیرقابل کنترل شده است، گفت: برای خرید یک جفت کفش باید ۴۰۰ هزار تومان پرداخت کرد. اگر یک خانواده چهار نفره برای عید چهار جفت کفش بخرد، یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان از حقوق‌شان را باید برای کفش بپردازند که در این صورت برای پوشاک و خورد و خوراک چیزی باقی نمی‌ماند. وی خطاب به منکران گرانی و تورم، گفت: مسئولانی که فقر، گرسنگی و مشکلات جامعه را منکر می‌شوند، یک شب بین محرومان بروند تا ببینند چه خانواده‌هایی شب‌ها گرسنه می‌خوابند. تقلب و اعلام نرخ مصنوعی برای خط فقر در ایران باعث شده که بیش از ۸۰درصد از جامعه ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. اما به گوش مردم نمی‌رسد. فقر عامل اصلی افزایش کودکان زباله‌گرد بوده که به دلیل فقر خانواده و برای امرار معاش خانواده به زباله‌گردی روی آورده و در واقع مهمترین عاملی که باعث شده خانواده‌ها کودکان خود را برای کار به خیابان‌ها بفرستند فقر اقتصادی است. بیکاری، بزهکاری، دور ماندن از آموزش و تحصیل، عدم تأمین مسکن، نیازهای اساسی خود و خانواده، آسیب‌ها و عوارضی است که از ناحیه فقر متوجه اجتماع می گردد. عدم مدیریت دولت بر نرخ ارز و بی‌ارزش شدن پول ملی کشور موجب گرسنه‌تر شدن قشر محروم، بیمارتر شدن افراد، عصبانی‌تر شدن و در نهایت معتادتر‌ شدن افراد جامعه شده است. از نظر توزیع جغرافیایی فقر در کشور، استان‌های مرزی که بیشتر اقوام کرد و ترک و بلوچ و عرب را در برمی‌گیرد فقر بیشتری وجود دارد و در نقاط حاشیه‌ای کشور میزان فقر بیشتر و توزیع آن نامتوازن‌تر است. فساد و رانت‌خواری‌های دولتمردان جمهوری اسلامی تیشه بر ریشه رشد اقتصادی این مرزوبوم زده و روزبه‌روز فقر و محرومیت گلوی مردم جامعه ایران را بیش از پیش می‌فشارد. اصلی‌ترین علت ایجاد فقر در کشور نظام سیاسی و اجتماعی است. نظام سیاسی و اجتماعی به قربانیان خود برچسب‌هایی مانند اراذل و اوباش، حاشیه‌نشین، کارتن‌خواب، زن خیابانی و … می‌زند و با این برچسب‌زنی این افراد را عملاً در چرخه فقر قرار می‌دهد و این دلیلی است که این افراد نمی‌توانند شغلی در خور شخصیت و کرامت انسانی خود پیدا کنند. در حالی که این برچسب‌ها برای به انحراف کشاندن افکار عمومی نسبت به شکست نهادی است که ساختار قدرت در کشور بر گروه‌های مختلفی از مردم تحمیل کرده است. می‌توان نتیجه گرفت که فقر زاییده فساد است و فساد هم زاییده تبعیض. افزوده شدن ثروت ثروتمندان فقر را به وجود آورده و صد افسوس که اراده‌ای نیز از سوی مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران برای تحقق حقوق شهروندی مردم سرزمین ایران دیده نمی‌شود. تنها راه ریشه‌کنی فقر مطلق نظام تأمین اجتماعی است و این در حالی است که نه تنها کارگران درآمد ریالی خود را با قیمت‌های دلاری باید خرج کنند بلکه بازنشستگان و از کارافتادگان نیز از امنیت اجتماعی که حق اساسی هر انسانی هست بهره‌مند نمی‌شوند.

بخش۳: خانم پریسا نیکونام نظامی سخنرانی خود را با موضوع بهداشت و درمان زنان کرد ایراد کردند: وضعیت اجتماعی زنان در ایران و مخصوصاً کردستان ایران بیش از آنکه نقش زن در عرصه اجتماعی و حضور و حرکت و نیروهای اجتماعی را نشان دهد شامل آسیب‌های اجتماعی پیچیده و تأثیرگذار بر یکدیگر هستند که ناشی از سیاست‌های ضد زن علیه زنان در ایران و مناطق محرومی مانند کردستان است که نه به توانمندسازی زنان در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی توجه شده و نه برنامه‌ای برای آن وجود دارد و نه کوچکترین حمایت قانونی در این عرصه‌ها به زنان می‌شود. معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده با اشاره به اینکه کیفیت زندگی در حوزه سلامت زنان و خانواده بسیار اهمیت دارد، اظهار داشت: بحث سلامت زنان را باید در تمام ابعاد مورد توجه قرار دهیم نه صرفاً در موضوع باروری. در جامعه امروز مشکلات بخش سلامت زنان از جمله بیماری‌های نارسایی، بیماری‌های مزمن و ناتوان‌کننده بیشتر شده است که باید با هم‌افزایی و همکاری و مشارکت آن را به حداقل ممکن برسانیم. مولاوردی به بحث حوزه سلامت اجتماعی اشاره کرد و با خطرناک خواندن، زنانه شدن بیماری ایدز و تغییر روش انتقال آن از تزریقی به مقاربتی، گفت: خطرات ابتلا به این بیماری‌ را باید با برنامه‌‌های مشترک دستگاه‌های مرتبط و در اختیار قرار دادن تجربیات موفق به یکدیگر و داشتن یک استراتژی منسجم و آگاه‌سازی جامعه به حداقل ممکن برسانیم. وضعیت اجتماعی زنان در ایران و مخصوصاً کردستان ایران بیش از آنکه نقش زن در عرصه اجتماعی و حضور و حرکت و نیروهای اجتماعی را نشان دهد شامل آسیب‌های اجتماعی پیچیده و تأثیرگذار بر یکدیگر هستند که ناشی از سیاست‌های ضدزن علیه زنان در ایران و مناطق محرومی مانند کردستان است که نه به توانمندسازی زنان در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی توجه شده و نه برنامه‌ای برای آن وجود دارد و نه کوچکترین حمایت قانونی در این عرصه‌ها به زنان می‌شود. بهداشت در زنان را می توان بسیار حساس تر از بهداشت در مردان دانست. همانطور که می دانید داشتن سلامتی یکی از بهترین نعمت‌ها برای زندگی راحت تر است که سلامتی به همراهش رفاه، سلامت جسم و روان را هم می‌آورد. عوامل زیادی در پیرامون و اجتماع وجود دارد که ممکن است سلامتی ما و مردم را به خطر بیاندازد. برای داشتن جامعه ای سالم با افراد سلامت نیازمند مادران و بانوانی هست که سلامتی جسمی کافی داشته باشند. از این رو بهداشت در زنان و داشتن یک جامعه سالم بسیار حائز اهمیت است. پس رعایت نکات بهداشتی برای دختران و زنان بسیار مهم است و باید آن را جدی گرفت. جامعه زنان، بویژه سرپرستان خانوار در استانهای کمتر برخوردار، دچار محرومیت مضاعف هستند و تلاش برای رفع مشکلات آنها در دولت مورد تأکید است. بسیاری از بانوان علاوه بر زن بودن، ساکن بودن در یک استان محروم، سن بالا داشتن، سرپرست خانواده بودن، دچار مشکلات مضاعفی از جمله داشتن فرزندان معلول هستند. تنها ۱۱ درصد از روستاهای کرد نشین کشور دارای مراکز سلامت و درمانی هستند که به شکل پایدار به پزشک عمومی و خدمات خانه سلامت همه‌روزه دسترسی دارند. از حدود ۳۷ هزار روستای ایران، ۱۷ هزار روستا حتی خانه سلامت هم ندارند. با این شرایط می‌توان پیش‌بینی کرد شرایط برای زنان کرد با توجه به نیاز ویژه به مراقبت‌های سلامت و بهداشتی (از جمله به عنوان مادر) و یا (به ‌ویژه در روزگار پاندومی) آگاهی از اینکه اغلب زنان مسئول و مراقب سلامت همه اعضای خانواده، کودکان و سالمندان و. . . هستند، چگونه است. در واقع موضوع دسترسی عادلانه به رفاه و امکانات در هر جامعه نمی‌تواند موضوعی مستقل از عدالت جنسیتی و همین طور مستقل از عدالت اقلیمی باشد. در حوادث طبیعی و پدیده‌های اقلیمی از سیل و زلزله تا خشکسالی زنان در صف نخست آسیب هستند. این میان چون زنان کرد پیوند و وابستگی بیشتری با طبیعت و منابع طبیعی دارند، در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. گزارش و تحقیقات زیادی نشان می‌دهد که چطور در ایران، زنان نخستین قربانیان مهاجرت‌های اقلیمی و حاشیه‌نشینی هستند. در مناطقی از کویر مرکزی ایران یا حتی مناطق صعب‌العبور در زاگرس زنان از ۳ تا ۶ ساعت در روز، مجبور به حمل ظرف‌های سنگین آب هستند. عدم دسترسی به منابع آب پایدار می‌تواند در بهداشت و شستشو و امکان استحمام و. . زنان را گرفتار مشکلات جدی کند. یکی از کنشگران حوزه محیط‌زیست در جنوب سیستان و بلوچستان گزارش می‌داد که در برخی روستاها زنان مجبور به استحمام با لباس در هوتک‌ها هستند و این باعث شده به بیماری‌های پوستی متعدد مبتلا شوند. این همه به جز مشکلات جدی روانی است که زنان روستایی و کرد مجبورند با آن دست و پنجه نرم کنند. اگر در خوشبینانه‌ترین حالت بگویم که تنها نیمی از زنان کردستان درگیر این آسیب‌های اجتماعی ناشی از سیاست ستم ملی هستند، می‌رسیم به بی‌هدفی و آینده مبهم ناشی از بیکاری و وضعیت بد اقتصادی و در حاشیه‌ماندن که جوانان و زنان را به افسردگی و بحران هویت ‌کشانده است و نتیجه می‌شود نرخ بالای خودکشی، سن پایین ازدواج و آمار بالای طلاق، اعتیاد و هزاران آسیب اجتماعی پیچیده و تأثیرگذار بر یکدیگر در کردستان ایران و زنان قربانی آن. در ایران، فرهنگ حکومتی مردسالار و فرهنگ مدیریت مبتنی بر ریش سپیدی در روستاها، امکان مشارکت اجتماعی زنان را محدود کرده است. یک زن «خوب» در ساختار جامعه روستایی زنی است که در چارچوب خانواده بتواند همه مشقت‌ها را تحمل کرده، خوب کار کند، به همه خدمت کند و با فرسایش جسم و روح خود، انسجام خانواده را حفظ نماید. فرهنگی که در کنار فقر و هزار مشکل دیگر که همین حکومت به مردم و به خصوص روستاییان تحمیل کرده، شرایط غیرقابل تصوری را برای زنان روستایی ایران و دختران آنها به وجود آورده است. زنان حاشیه نشین، بیش از هر قشر دیگری از زنان، با طیفی از خشونت‌ها و آسیب‌ها مواجهند. یکی از آسیب‌های جسمی که زنان و کودکان با آن مواجهند کولبری آب است. چراکه آب لوله‌کشی در اغلب روستاهای ایران وجود ندارد و زنان و دختربچه‌ها مسئول تأمین آب مصرفی خانواده می‌باشند. حمل روزانه آب در ظروف سنگین و بعضاً مسافت های طولانی آسیب‌های جسمی و روانی متعددی برای زنان ببار می‌آورد. تبعیض‌ها، محرومیت‌ها، خشونت‌ها و دردها علیه زنان در کردستان ایران بیشمارند و سیستم حاکم بر ایران بطور سیستماتیک و بصورت مستقیم و غیر مستقیم این وضعیت را برای زنان رقم زده است. جدای از تبعیض و خشونت دولتی و قانونی، تبعیض و خشونت سیاسی ناشی از ستم ملی بارزترین نوع خود برای زنان کرد در کردستان ایران است.

بخش۴: آقای نوید بهداد سخنرانی خود را با موضوع برده‌داری نوین ایراد کردند: با اینکه به ظاهر برده داری در همه کشورهای جهان ممنوع است، بیش از ۴۰ میلیون برده در جهان وجود دارد. بیشتر این برده ها را زنان و کودکان تشکیل می دهند. ایران و افغانستان جزء ۱۰ کشوری هستند که بیشترین شمار برده را نسبت به جمعیت‌شان دارند. گزارش «شاخص جهانی برده‌داری مدرن» نشان می‌دهد که حدود ۴۶ میلیون نفر در جهان در بردگی به سر می‌برند. ایران، کره شمالی، گینه استوایی و اریتره از جمله کشورهایی هستند که در این زمینه از بدنام‌ترین کشورها هستند. «بردگان مدرن» اشخاصی هستند که بر اثر تهدید، خشونت و نیرنگ نمی‌توانند برخی کارها را رد کنند و یا به طور کلی دست از کار بکشند. آنها همچنین به دلیل استثماری که قربانی آن هستند حتی امکان تصمیم گیری در مورد بدن خود را نیز ندارند. بیش از ۱۵ میلیون نفر از این «بردگان مدرن» قربانی ازدواج اجباری و ناخواسته بوده‌اند. بر اساس این گزارش تخمین زده می شود که ۲۶ درصد برده‌های مدرن را کودکان تشکیل می دهند. برده‌های مذکر بالغ، اغلب به خاطر بدهی‌های مالی مجبور به بیگاری می‌شوند، در حالی که زنان اغلب برای روسپی‌گری مورد بهره‌کشی قرار می‌گیرند. قاچاق انسان در ایران به مثابه برده‌داری عصر جدید، رشد نگران‌کننده‌ای در طی سالهای گذشته داشته است. وزارت امور خارجه آمریکا گزارش سالانه ۲۰۱۸ ایران را در زمره کشورهایی قرار داده است که حداقل ضوابط لازم برای مقابله موثر با قاچاق انسان را رعایت نمی‌کنند. زن‌ستیزی و فساد گسترده و همه جانبه با موجودیت نظام حاکم بر ایران عجین است و بیش از هر قشر دیگری در جامعه ایران، زنان و دختران را قربانی کرده و می کند. یکی از دردناک ترین وجوه این تبعیض جنسی و بهره کشی در ایران، استثمار جنسی و تجارت گسترده زنان و دختران برای برده داری نوین است. بر اساس تعریف مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قاچاق انسان شامل «جابجایی غیرقانونی و مخفیانه ‏اشخاص در درون مرزهای ملی، عمدتاً از کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای اقتصاد بی ثبات به منظور بهره‌کشی جنسی و اقتصادی از زنان و دختران به خاطر سودجویی کاربران، قاچاقچیان و سایر فعالیت‌های قاچاق از جمله کار خانگی اجباری، ازدواج ‏قلابی، فرزندخواندگی دروغین و استخدام مخفیانه» است. قاچاق زنان و دختران به خارج از ایران به منظور استفاده در برده‌داری نوین به خصوص به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، امری بسیار رایج است. تا جایی که یکی از اصلی‌ترین تئوری پردازان رژیم ملایان به نام حسن عباسی در سخنرانی علنی خود به آن اعتراف کرد. رئیس جمهور وقت رژیم سید محمد خاتمی، وزیر اطلاعات وقت، مجمع تشخیص مصلحت نظام، سپاه، بسیج، شاهرودی رئیس قوه قضائیه، و محمدباقر قالیباف فرمانده سابق نیروی انتظامی را به خاطر پاسخگو نبودن، بی توجهی، عدم مقابله و جلوگیری نکردن از پدیده برده داری نوین و فاجعه قاچاق دختران و زنان ایران به کشورهای عربی محکوم کرد. وی گفت: «به جایی رسیده وضعیت حکومت اسلامی ما، که دختران شیعه را می برند در کشور امارات به حراج می گذارند. » واضح است که عدم شفافیت رژیم بنیادگرای آخوندی به طور خاص در زمینه نقض حقوق زنان و مسائلی چون برده داری نوین به بالاترین حد خود می رسد. اما اطلاعات محدود به دست آمده در همین حد نیز بیانگر فاجعه‌ای عظیم است. بنا بر گزارش‌ها، ازدواج دختران کودک ایرانی در ایران در مناطق کم درآمد شهرهای بزرگ رو به افزایش است و غالباً با رضایت والدین رواج دارد، دختران در این ازدواج‌ها ممکن است در معرض بردگی جنسی یا خانگی باشند. از آوریل سال ۲۰۱۹، دولت بیش از ۴۰۰۰ ازدواج دختران – برخی از آن‌ها تا سن ۱۰ سالگی را در استان خراسان شمالی ثبت کرد که بالاترین میزان ازدواج کودکان در کشور است. فقر و کاهش فرصت‌های اقتصادی باعث می‌شود که برخی از زنان ایرانی با میل خود وارد رابطه جنسی تجاری شوند که قاچاقچیان بعداها آنها را مجبور می‎کنند که در رابطه جنسی تجاری باقی بمانند. برخی از زنان ایرانی که به دنبال اشتغال برای حمایت از خانواده‌های خود در ایران هستند، و همچنین زنان و دختران جوان ایرانی که از خانه‌های خود فرار می‌کنند، در معرض آسیب قاچاق جنسی قرار دارند. ازدواج‌های موقت یا کوتاه مدت معروف به “صیغه” و به منظور سوء استفاده تجاری- جنسی از ساعت ها تا یک هفته به طول می انجامد و طبق گزارش‌ها این موضوع در ایران رواج دارد و در مکان های به اصطلاح «خانه‌های عفاف» سالن‌های ماساژ و خانه‌های شخصی برگزار می شود. می‌دانیم که بخش مهمی از کار روزانه زنان روستایی را کارها و فعالیت‌های خانگی در بر می‌گیرد. با آنکه بخش عمده تولیدات محصولات فرآوری‌شده لبنی و کشاورزی و صنایع‌دستی تولید زنان و دختران خانواده است و مسئولیت نگهداری از سالمندان یا بیماران یا معلولان در خانواده (و به طور کلی پرستاری و مراقبت از خانواده در حوزه بهداشت و سلامت) به عهده زنان است، و زنان وظیفه تأمین آب و سوخت (اگر سوخت درخت و هیزم باشد) را نیز به دوش می‌کشند، اما برای این مجموعه کارها آنها درآمد و حقوقی ندارند و همینطور در قبال ناتوانی‌های جسمی که می‌تواند به موجب این فعالیت‌های فیزیکی سنگین در طول سال‌های طولانی برایشان پیش بیاید، بیمه و حقوق بازنشستگی دریافت نمی‌کنند. اهمیت دریافت مستقیم نقدینگی از بازار توسط زنان به شکل بی‌واسطه را می‌توان به طور مثال در دسترسی زنان به بازارهای روز و امکان فروش آنلاین محصولات پایش کرد. وضعیت زنان روستایی در استان‌های ساحلی شمال و جنوب ایران که دسترسی سریع‌تری به بازار روز دارند، متفاوت است با مثلاً زنان روستاهای زاگرس (علی‌رغم جمعیت بالای روستاییان در این استان‌ها) که دسترسی مستقیم به امکان‌های فروش دارند. موضوع دیگر تحصیل و عدم دسترسی به آموزش را می‌توان با افزایش معنادار آمار بازماندن از تحصیل دختران کرد ایرانی در سال‌های اخیر دنبال کرد، بنا به آمار سازمان زنان و خانواده، جمعیت دختران بازمانده از تحصیل ۳ تا ۴ برابر پسران است. کم شدن منابع مالی خانواده، مهاجرت‌های اقلیمی، حاشیه‌نشینی و حوادث طبیعی (سیل و زلزله و. . . ) زنان و دختران اقوام مختلف را در صف نخست آسیب قرار می‌دهد.

بخش۵: آقای امین بلوردی بهمن سخنرانی خود را با موضوع مردم بلوچ ایراد کردند: قوم بلوچ از اقوام ایرانی هستند و در سرزمینی به نام بلوچستان زندگی می‌کنند. به زبان بلوچی صحبت می‌کنند و زبان آن‌ها که ریشه در زبان‌های باستانی ایران دارد و شاخه‌ای از زبان‌های ایرانی شمال غربی محسوب می‌شود. این زبان در دوره‌های باستانی، دوره میانه و در دوره نو، یکی نبوده و اندک تغییراتی در آن صورت گرفته است. ریشه زبانی این قوم را پهلوی میانه دانسته‌اند. زبان پهلوی میانه ریشه زبان‌های بلوچی، کردی و گیلکی است که در دسته‌بندی زبان‌های پهلوی پارتی قرار می‌گیرند. به‌دلیل حضور اشکانیان و کیانیان در سرزمین سیستان و همسایگی آن‌ها با بلوچستان، زبان این مردم ریشه پهلوی پارتی دارد. دین مردم بلوچ، اسلام است و آن‌ها مذهب سنی حنفی دارند. سرزمین بلوچستان در میان سرزمین‌های پاکستان، ایران و افغانستان است؛ اما مردمان بسیاری از این قوم به کشورهای اطراف خلیج فارس و برخی کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌اند. قوم بلوچ از گذشته دور در ایران حضور داشتند. نگاهی به سابقه این قوم نشان می‌دهد که نام آن‌ها برای اولین بار در کتیبه‌های دوره هخامنشی و کتاب‌های یونانی نوشته شده است. در کتیبه بیستون داریوش در شهر کرمانشاه، از قومی به نام «گدوزیا» نام برده‌اند. این قوم که عنوان «گدروچ» نیز دارند و به آن‌ها «مکه» (maka) هم گفته می‌شد همان مردمان بلوچ هستند. باستان‌شناسان بر این عقیده هستند که واژه مکه از مکران گرفته شده و نام منطقه‌ای در ساحل بلوچستان است. علاوه بر این، برخی دیگر از مردمان بلوچ در ایالت‌های بلوچستان پاکستان، ایالت نیمروز و قندهار و زرنج سکونت دارند. جمعیت بسیاری از مردم بلوچ در شهرهای کرمان، قلعه گنج، جیرفت، نرماشیر، ریگان، رودبار جنوب و منوجان قرار دارند. در برخی شهرهای خراسان، هرمزگان، بندرعباس، استان یزد، بندر لنگه و استان‌های شمالی ایران نیز مردمانی از قوم بلوچ زندگی می‌کنند. همچنین بلوچ‌ها در کشورهای عربی عمان، امارات، پنجاب و کراچی نیز سکونت دارند. برخی از مردمان بلوچ برای کسب معاش و کار به ترکمنستان و دیگر کشورها رفته و در آنجا ساکن شدند. سرزمین اقوام بلوچ در دوره قاجار به دو قسمت بلوچستان غربی و شرقی تقسیم شد که بخش شرقی آن در پاکستان قرار گرفته است و هم اکنون استان شرقی پاکستان را تشکیل می دهند. بخش بلوچستان غربی هم درون مرزهای ایران، بخش هایی از استان سیستان و بلوچستان را دربرگرفته است. منطقه سرحد و مکران در این استان را اقوام بلوچستان تشکیل داده اند. برخی منابع جمعیت مردم بلوچ را در حدود ۶٠ میلیون برآورد کرده‌اند. که به طور تخمینی ۱۸ میلیون در پاکستان، ۵ میلیون در ایران، ۵۰۰٬۰۰۰ نفر در افغانستان، ۳ میلیون در عمان، ۱ میلیون در امارات، و سایر آنان در هند، تاجیکستان، ترکمنستان، زنگبار و دیگر کشورها زندگی می‌کنند. همچنین برخی دیگر از منابع جمعیت بلوچ‌ها را ۵٠ میلیون تخمین زده اند. رودوزی و بافتنی و سوزن دوزی سه نوع از مهمترین صنایع دستی موجود در بلوچستان می باشند که در تمام مناطق بلوچستان رواج دارد. حرفه سوزن دوزی در بین این قوم به بلوچ دوزی نیز معروف بوده و هویت یک زن بلوچ را نشان می دهد. مردم بلوچ در شهرستان سراوان استان سیستان و بلوچستان بیشتر به کار سفالگری و سرامیک‌سازی فعالیت می کنند که به صورت کاملا سنتی انجام می شود. سنتی بودن این فعالیت موجب شده است تا افراد خارجی بیشتر از این صنعت خرید کنند. هر و دو در کتاب خود آورده است که در سواحل خلیج فارس، قومی زندگی می‌کنند که به آن‌ها «ماکا» گفته می‌شود. ماکا یکی از ۱۴ ولایت در گستره ایران هخامنشی محسوب می‌شده. ماکا همان سرزمین مکران است که بلوچ‌ها در آن ساکن شدند. در منابع تاریخی از قوم بلوچ با عنوان «بلوص» نیز نام برده‌اند. این قوم ابتدا در شرق کرمان بودند و سپس به ایالت مکران وارد شدند. بعد از حمله سلاجقه به کرمان، قوم بلوچ مهاجرت خود را از شرق کرمان و مکران تا مرزهای شرقی هند گسترش دادند. در منابع باستانی ایران به‌طور مستقیم واژه‌ای با عنوان «قوم بلوچ» به چشم نمی‌خورد. همان طور که گفته شد، در منابع بیشتر نام ایالت مکران آمده؛ اما در منابع پارسی میانه عهد ساسانی، واژه‌ای با عنوان بلوچان ذکر شده است. در شاهنامه فردوسی که منابع آن از منابع پهلوی و فارسی میانه گرفته شده، چندین جا واژه بلوچ ذکر شده. واژه بلوچ در شاهنامه فردوسی در ابتدا در داستان سیاوش آمده است. در داستان سیاوش، وقتی او به نبرد با افراسیاب می‌رود، از دو قوم کوچ و بلوچ نام برده می‌شود. نام قوم بلوچ در جای دیگر در داستان کیخسرو و در توصیف سپاه اشکش و آمادگی آن برای نبرد با افراسیاب، جهت کین‌خواهی سیاوش به چشم می‌خورد. در شاهنامه فردوسی به ویژگی دلاوری قوم بلوچ اشاره شده و مهم‌ترین کار ویژه آن‌ها را آمادگی برای حراست و دفاع از مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و تمامیت ارضی ایران دانسته‌اند. مقاومت در برابر بی‌عدالتی‌ حکومت‌های مرکزی ایران از دیگر ویژگی‌های این قوم بود. قوم بلوچ در طول تاریخ، زمانی که از حمایت حکومت مرکزی برخوردار می‌شد، بسیار وفادار عمل می‌کرد. در جایی از شاهنامه در داستان مربوط به انوشیروان آمده است که او قصد حمله به قوم بلوچ را داشت؛ اما به‌دلیل قدرت بسیار بلوچ‌ها، او را از این کار منع کرده‌اند. در این داستان، شکست اردشیر از بلوچ‌ها را به انوشیروان یادآوری می‌کنند و انوشیروان از حمله به آن‌ها خودداری می‌کند. انوشیروان قوم بلوچ را مردمی ایرانی معرفی می‌کند. مجاورت با دو کشوری که استانهای همسایه این منطقه دارای مشکلات عدیده فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و بالاترین استانهای تولید مواد مخدر در افغانستان است مشکلات حاد بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی برای مردم این استان به همراه داشته. بیکاری، فقر و نداری در بین جوانان آمار بیش از ۵۰ درصد موجب شده است تا جوانان برای تامین معاش روزانه مجبور به همکاری با سوداگران مرگ و توزیع کنندگان موادمخدر شوند. تعداد زندانیان سیستان و بلوچستان که اکثرا کسانی هستند که برای تامین زندگی مجبور به همکاری با قاچاقچیان مواد مخدر شده اند دو برابر دیگر نقاط کشور است که ریشه اصلی آن بیکاری است. با توجه به رشد چند ساله دانشگاه ها و اینکه در هر سال تعداد زیادی از جوانان از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شوند در خانه ای نیست که چند نفر از فرزندان خانواده با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر بیکار نباشند که این بیکاری خود موجب معضلات و مشکلات اجتماعی شده است. بی‌آبی و بیکاری، جمعیت زیادی از روستاهای سیستان و بلوچستان را راهی شهرهای دور کرده است. قصه‌ای که چند صباحی است آغاز شده و به‌ نظر می‌رسد همچنان ادامه دارد. به قول محلی‌ها هر روز جوان‌های بیست، ‌سی‌ساله کوچ می‌کنند و در غربت برای همین جوان‌ها هم به ‌زحمت کار پیدا می‌شود، چه رسد به سن و سال‌دارها. محمد قورزایی، مدیرعامل انجمن ناجیان هامون سبز سیستان تمام این مصیبت‌ها را به ‌خاطر بی‌آبی هامون و بدعهدی افغانستان در ورود سالانه ۸۰۰ میلیون مترمکعب حقابه ایران می‌داند و می‌گوید: «تا زمانی‌ که تالاب هامون آب داشت، مردم این منطقه فکر شغل دیگری جز صیادی و کشاورزی نبودند. برای همین هیچ کارخانه و تاسیساتی توسط دولت در سیستان احداث نشد. اما در دهه‌های گذشته که با خشکسالی‌های پی‌درپی مواجه بودیم و تالاب خشک شد، تازه همه متوجه شدند بدون آب هیچ شغلی در سیستان وجود ندارد. نه دامدار می‌تواند ادامه دهد، نه کسی می‌تواند صیادی و کشاورزی کند. ۸۰ درصد مردم سیستان هم وابسته به تالاب هامون هستند و آن ۲۰درصد باقی‌مانده هم کارمند دستگاه‌های اداری و دولتی‌اند. »وقتی آب نباشد، شغلی هم نیست و زندگی‌ها به‌تدریج کدر و خاکستری می‌شود. «قبل از خشکسالی، تالاب هامون تامین‌کننده ماهی کل استان‌های ایران بود، حتی در مازندران و خوزستان که خودشان به دریا راه دارند. اما امروز این پتانسیل از بین رفته است. متأسفانه با خشک شدن تالاب هامون، شدت ریزگردهای منطقه هم قوت گرفته است. اسمش بادهای ۱۲۰ روزه است اما در ۳۶۵ روز سال، به جرات ۲۵۰ روزش را با این بادها مواجهند. »۲۱ بهمن ۱۴۰۰، گزارش جدید جاوید رحمان گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران منتشر شد. این گزارش با تمرکز ویژه بر پاسخگویی در قبال نقض حقوق بشر، منتشر شده است. جاوید رحمان گزارش خود را با ابراز نگرانی از افزایش چشمگیر شمار اعدام‌ها به ویژه متهمان پرونده‌های مربوط به «مواد مخدر» در سال گذشته میلادی آغاز کرده است. براساس گزارش سالانه ۲۰۲۱، که منجر به اعدام دستکم ۷۹ شهروند بلوچ در زندان های جمهوری اسلامی شده است. ۳۴ مورد مربوط به جرائم مواد مخدر، ۷ مورد مربوط به قتل، ۴ مورد بی اطلاعی از اتهام وارده، ۳ مورد همکاری با گروهای مخالف و اقدامات مسلحانه و دو مورد دیگر مربوط به عضویت بستگان آنها در گروه های مخالف بوده است. گزارشگر ویژه سازمان ملل در عین حال از شلیک به کولبران و سوخت بران در نقاط مرزی سیستان و بلوچستان ابراز نگرانی کرده است. در گزارش سالانه ۲۰۲۱ کمپین فعالین بلوچ، دستکم ۸۷ سوخت بر هنگام سوخت بری با تیراندازی بی ضابطه ماموران و یا بر اثر سانحه جان خود را از دست داده اند که از میان جان باختگان، سه مورد کودک زیر ۱۸ سال بوده اند. همچنین طی این حوادث ۳۱ سوخت بر بلوچ زخمی شده اند. گزارش سالانه ۲۰۲۱ میلادی حاصل جمع‌آوری بیش از ۳۵۰ گزارش موثق از وضعیت حقوق بشر در مناطق بلوچ نشین ایران شامل استان سیستان و بلوچستان، شرق هرمزگان و جنوب کرمان از ۱۰ دی ماه ۱۳۹۹ برابر با اول ژانویه ۲۰۲۱ تا ۱۱ دی ماه ۱۴۰۰ برابر با اول ژانویه سال ۲۰۲۲ است که در مقایسه با موارد نقض حقوق بشر ثبت شده در سال گذشته افزایش چشمگیری داشته است، با این وجود، بسیاری از قربانیان نقض حقوق بشر به خاطر تهدید نیروهای امنیتی حاضر به ثبت یا ارائه جزئیات نشدند. در خصوص نقض حقوق کودکان باید اشاره کرد که کودکان بلوچ هم از تبعیض مستثنی نیستند و به همراه سایر کودکان علاوه بر کشته شدن توسط گلوله نیروهای مسلح همچنان از حق آموزش به زبان مادری و حق تحصیل به خاطر نداشتن هویت محروم هستند. زیرا از منظر ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک «در کشورهایی که گروههای قومی و مذهبی و یا اشخاص بومی زندگی می کنند، کودکی که متعلق به این اقوام است باید به همراه سایر اعضای گروهش از حق برخورداری از فرهنگ و تعلیم و انجام اعمال مذهبی خود و یا زبان خویش برخوردار باشد. »سوخت‌بری در سیستان و بلوچستان و کولبری در کردستان، اگرچه از نگاه آمارهای رسمی و گزارش‌های کارشناسی، قاچاق محسوب می‌شوند اما در واقع تنها راه معیشت مردمی هستند که با وجود ثروت‌های فراوان، در چنبره سخت‌ترین نوع فقر و فلاکت گرفتار شده‌اند. خشک شدن «تالاب بین‌المللی هامون» و قطع آب «رودخانه هیرمند» در سرزمینی که صیادی، کشاورزی و صنایع‌دستی، مشاغل سنتی آن بودند، باعث شده است تنها منبع درآمد مردم، داد و ستد با همسایگان پاکستانی و افغانی باشد. در این شرایط، سوخت‌بری مهم‌ترین تجارت مردم سیستان و بلوچستان با همسایگان شرقی ایران است. تجارتی که «داد و ستد مرگ است». اعتراضات اسفندماه ۱۳۹۹ در استان سیستان و بلوچستان مجموعه اعتراضاتی بود که در واکنش به کشته‌شدن سوخت‌بران توسط سپاه پاسداران در شهرستان سراوان صورت گرفت اینترنت، شبکه موبایل، خطوط ثابت و تلفن همراه در بیشتر شهرهای استان در پی اعتراضات قطع یا دچار اختلال شد. این اعتراضات از روز ۴ اسفند در جنوب شرق ایران، آغاز شد و در شهرهای دیگری همچون سراوان، ایران‌شهر، قلعه بید، شورو، زاهدان، سرجنگل، خاش و میرجاوه گسترش پیدا کرد. در درگیری و شلیک سپاه پاسداران به معترضان بیش از ۱۰ سوخت‌بر و معترض کشته شدند. به دلیل فقر، فلاکت و بحران اقتصادی در سیستان و بلوچستان، منبع درآمد بسیاری از مرزنشینان و شهروندان سیستان و بلوچستان، سوخت‌بری است. در روز ۴ اسفند ۱۳۹۹ سپاه پاسداران اقدام به تیراندازی به سمت سوخت‌بران بلوچ در نقطه صفر مرزی «آسکان» می‌کند و دست‌کم ۱۷ نفر از سوخت‌بران کشته شده و تا ۵۰ تن نیز زخمی می‌شوند. به دنبال انتشار تصاویر کشته‌شدگان، برای تجمع «در حمایت از سوخت‌بران و خانواده قربانیان» فراخوان‌هایی صادر می‌شود. همچنین پیش از این واقعه، دولت جمهوری اسلامی یک طرح به اسم «رزاق» تصویب کرد که به موجب آن، جایگاه‌های سوخت‌ رسانی در طول مرز تأسیس شود و فروش سوخت قانونی گردد، اما این طرح باعث نارضایتی شهروندان بلوچ شد و ممکن است بسیاری منبع درآمد خود را از دست دهند. به گفته عبدالله عارف، مدیر پویش فعالان بلوچ «در حقیقت سپاه پاسداران می‌خواهد فروش سوخت را به ‌طور انحصاری در دست بگیرد و از این طریق تحریم‌های بین‌المللی را دور بزند و سوخت را به ‌طور غیرقانونی به پاکستان بفروشد». در صبح روز ۵ اسفند ۱۳۹۹، فیلم و تصاویری منتشر شد که خانواده سوخت‌بران به درون ساختمان فرمانداری سراوان هجوم بردند و یک خودرو پلیس به آتش کشیده شد. گزارش شد که نیروهای انتظامی و امنیتی با گاز اشک‌آور با معترضان درگیر شدند. همچنین شماری از سوخت‌بران مقابل پایگاه سپاه در نقطه صفر مرزی «آسکان» شهرستان سراوان، خواستار بازگشایی مرز و اجازه تردد شدند اما برخی از فیلم‌ها صدای شلیک نیروهای سپاه پاسداران به سمت آن‌ها شنیده می‌شد. نیروهای نظامی سپاه پاسداران سیستان و بلوچستان که به مرصاد مشهورند، با بستن مسیرهای سوخت‌بری و حفر چاله‌های بزرگ در نقاط صفر مرزی از تردد سوخت‌بران بلوچ ممانعت کردند که با اعتراض آن‌ها مواجه شدند. جاده ترانزیتی چابهار به سمت ایرانشهر نیز توسط برخی از معترضان بسته شد و در چندین شهر سیستان و بلوچستان، وضعیت، بسیار ملتهب شد. پویش فعالان بلوچ نوشت که نیروهای امنیتی برای متفرق کردن معترضانی در مقابل ساختمان فرمانداری، «با گلوله‌های ساچمه‌ای و مشقی» به سمت معترضان تیراندازی کردند. همچنین این پویش از زخمی‌شدن شماری از معترضان به دلیل شلیک گلوله و پرتاب گاز اشک‌آور خبر داد، اما نوشت از شمار آن‌ها هنوز اطلاعی در دست ندارد. تصاویری که بر روی شبکه‌های اجتماعی گذاشته شده نشان‌دهنده ورود مردم معترض در روز چهارشنبه ۶ اسفند به «پاسگاه نیروی انتظامی کورین» در زاهدان است و گزارش‌هایی حاکی از ادامه درگیری‌ها در بخش کورین تا شامگاه چهارشنبه بوده‌ است. مقام‌های حکومتی ایران شرکت کنندگان در این اعتراضات را بدون ارائه سند و مدرک به «گروه‌های شرور» و «اشرار مسلح» منتسب کرده ‌است اما در تصاویر منتشر شده معترضان مسلح نیستند. گسترش اعتراضات به شهرهای دیگر تا روز ۹ اسفندماه ۱۳۹۹، اعتراضات در جاهای دیگری همچون: ایرانشهر، قلعه بید، شورو، زاهدان، سرجنگل و میرجاوه گسترش پیدا کرد. علیرغم ادعای استاندار سیستان و بلوچستان در روز ۷ اسفندماه ۱۳۹۹، مبنی بر پایان یافتن اعتراضات در این استان و شرایط امنیتی به گفته آن‌ها مناسب، یک فعال بلوچ در روز ۹ اسفندماه گفت: «با وجود جو امنیتی بالا، اعتراضات شب و روز در شهرهای مختلف ادامه داشته و چندین پایگاه سپاه و بسیج هم از کنترل نیروهای حکومت جمهوری اسلامی خارج شده ‌است. »همچنین گفته شد بالگردهای سپاه در زاهدان در حال گشت‌زنی هستند تا اعتراضاتی در جایی شکل گرفت به سرعت آن را کنترل کنند و در شهر ایجاد رعب و وحشت کنند. با انتشار ویدئوهایی توسط پویش فعالین بلوچ از به آتش کشیدن ساختمان بخشداری آشار در شهرستان سرباز و بستن جاده پنجشیر–میرجاوه توسط معترضان ادامه درگیری‌ها در شماری از شهرهای سیستان و بلوچستان نشان داده شد. فعالان بلوچ شمار کشته‌شدگان این اعتراضات را بیش از ۱۰ نفر اعلام کرده‌ است اما مقام‌های جمهوری اسلامی تا ۹ اسفندماه کشته شدن چهار نفر شامل سه سوخت‌بر و یک سرباز را به‌ طور رسمی پذیرفته‌اند. یکی از جان باختگان حسن محمدزهی، ۱۳ ساله در روستای شورو زاهدان نام دارد که در ۶ اسفند به دست نیروهای نظامی کشته شد. تا روز ۱۳ اسفندماه ۱۳۹۹ آمار کشته‌های اعتراضات به دستکم ۲۳ تن رسیده ‌است. منابع محلی نیز اسامی برخی از زخمی‌های سوخت‌بران و اعتراضات مردمی پس از آن را اعلام کردند؛ «عبدالستار دهواری» اهل روستای کلپورگان، «ادریس بلوچ زهی» اهل روستای بلبل، «بهزاد آزادی» اهل مهرستان، «محمد مندازهی» سرجنگل کورین، «سلمان» فرزند جنگهان اهل پرکن سوران، «دانیال سعیدی» دانش آموز ۱۵ ساله اهل سراوان، «عمر شه بخش» و «مهدی شه بخش» هر دو اهل منطقه قلعه بید و همچنین «یحیی شکل زهی» که با شلیک مستقیم گلوله از ناحیه پا زخمی شد. آمار تلفات سوخت‌بران و نیز معترضان آمار تلفات سوخت‌بران: دست‌کم ۱۷ تن کشته و ۵ تن زخمی. آمار تلفات معترضان: دست‌کم ۳۷ کشته و ۵۰ تن زخمی (توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی). اعتراف‌گیری اجباری از خانواده کشته‌شدگان خانواده کشته‌شدگان حوادث ۴ اسفندماه در سراوان تحت فشار قرار گرفتند تا سناریوی نهادهای امنیتی را بپذیرند. خانواده‌ها، به آنها فشار می‌آورد تا بگویند که تیراندازی از طرف مأموران پاکستان یا شبه‌نظامیان بود.

بخش۶: بحث آزاد با موضوع حق زنان در ایران آغاز گردید: حقوق زنان در جمهوری اسلامی ایران برگرفته از شریعت اسلام و بر پایه فقه اسلامی است. به این معنی که هر آنچه که اسلام مجاز برای زنان می‌دانند، حکومت هم آن را عملاً به عنوان حقوق زنان به رسمیت می‌شناسد، در نتیجه حکومت جمهوری اسلامی تبدیل به یک حکومت زن ستیز محور شده است، که به بهانه دین و مصلحت اجتماعی سعی در کنار گذاشتن هرچه بیشتر زنان در تمام عرصه‌های اجتماعی و خانوادگی دارد. در ایران مسائل بسیار زیادی برای زنان در حوزه‌های مختلفی وجود دارد که باعث می‌شود زندگی روزمره اجتماعی یک زن بسیار سخت‌تر و محدود‌تر از مردان باشد، به طبع وجود این نوع از مسائل امکان پیشرفت و موفقیت زنان را کمتر می‌کند و در نتیجه شاهد یک تبعیض و نابرابری فقط بر اساس جنسیت هستیم. موارد نقضی که به واسطه وجود جمهوری اسلامی کماکان در کشورمان اتفاق می‌افتد، بسیار زیاد هستند، که به طور خلاصه به تعدادی از آنها اشاره می‌کنم و بحث را با همکاری شما دوستان ادامه می‌دهیم. یکی از این موارد تبعیض، در انتخاب شغل. زنان در ایران حق قاضی شدن را ندارند، چرا که شریعت اسلام این را می‌گوید و فقط یک مرد می‌تواند قاضی باشد و حکم صادر کند و زنان فقط می‌توانند که در حد یک مشاور، دادیار، یا معاون باشند که آن هم می‌بینیم به ندرت اتفاق می‌افتد و همینطور در انتخابات ریاست‌ جمهوری هم زنان جایی ندارند و هیچ زنی از سوی شورای نگهبان به عنوان نامزد ریاست جمهوری انتخاب نشده است و این به این معنی است که حتی اجازه رقابت هم به زنان در این عرصه داده نمی‌شود و فقط حدود ۳ درصد از مجلس شورای اسلامی را زنان تشکیل می‌دهند که بسیار ناچیز و اندک هستند، این در حالی است که طبق گزارش‌های سازمان ملل بیش از ۳۰ درصد از کرسی‌های پارلمان‌ها متعلق به زنان است و بیش از ۱۸ درصد از اعضای کابینه دولت‌ها را زنان تشکیل می‌دهند و همین جا است که باید از خودمان بپرسیم چرا همه کشورها در صدد تحقق برابری هستند و همگی قدم‌هایی را به جلو و هدفمند بر می‌دارند، اما در کشور خودمان هنوز باید برای گرفتن حقوق ابتدایی، برای یک دوچرخه سواری ساده، برای موتور سواری و حتی برای ورزش کردن زنان هم مبارزه کنیم. موارد دیگری مثل ارث، دیه، حضانت و شهادت زنان هستند که همگی می‌دانیم که به چه نحوی در کشورمان اجرا می‌گردد، بر اساس قوانین ایران زن نصف مرد ارث می‌برد و توجیهی هم که وجود دارد این است که، مردها سرپرست خانوار هستند و باید ارث بیشتری ببرند و اگر یک زن همسرش را از دست داده باشد و هیچ فرزند و ‌ورثه‌ای نداشته باشد، باز هم در این حالت فقط یک چهارم اموال را ارث می‌برند و بقیه‌ی آن به نفع دولت ضبط می‌گردد. در ایران زنان حق حضانت بر فرزندان را ندارند. پسران بعد از دو سالگی و دختران بعد از هفت سالگی حضانتش، بر عهده پدر است و اگر در این حین مادر ازدواج کند که زودتر حضانت از مادر گرفته می‌شود و تنها تحت شرایطی خاص و نادر حضانت به مادر داده می‌شود. در مورد شهادت هم که همگی می‌دانیم، که در ایران شهادت دو زن در دادگاه یک شهادت به حساب می‌آید، که این مورد واقعاً در جای خودش بسیار دردآور است. موارد بعدی که سعی می‌کنم به آنها به صورت تیتروار و مختصر اشاره کنم موضوع دستمزد زنان است، که البته این مورد تا حدودی هنوز در بقیه کشورها وجود دارد و همچنین مسئله سقط جنین، که نقش اسلام اینجا در زیر پا گذاشتن حقوق زنان بسیار پررنگ، است این در حالی است که بقیه کشورها همگی، یکی پس از دیگری این موضوع را به عنوان یکی از حقوق زنان به رسمیت شناختند، در ایران نه تنها این موضوع خلاف شرع و قانون هست، بلکه طرح اجبار بارداری را هم به نحوی کم‌کم اجرا می‌کنند. و موضوع طلاق، که حق طلاق در ایران طبق قانون کاملاً با مرد است و شاید کمتر از یک درصد از زنان می‌توانند بر اساس ادله خودشان طلاق بگیرند، که آن هم راه طولانی دارد. که همین‌جا باید بگویم که به طلاق به عنوان یک آسیب خانوادگی می‌توانیم نگاه کنیم نه یک آسیب اجتماعی. چرا که طلاق دو نفر از نظر من نمی‌تواند به آسیب‌های اجتماعی منجر شود، که بر شمردن طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی، باعث سوء استفاده حکومت از این مسئله می‌شود و بسیاری از زنان در این مسئله به خاطر فشار و اجبار متحمل خشونت‌های خانگی می‌شوند و اما در مورد پوشش اجباری که در ایران حاکم است باید بگویم که وقتی از پوشش اجباری صحبت می‌کنیم، همه اول به برداشتن پوشش فکر می‌کنیم، خوب است که اینجا همه ما به خودمان یادآوری کنیم که پوشش اجباری تنها محدود به برداشتن حجاب نمی‌شود. پوشش اجباری محدودیت‌های زیادی را با خودش به همراه می‌آورد، که یکی از آنها تفکیک جنسیتی است، که مسلماً آن را در مدارس می‌بینیم، همینطور در ورزشگاه‌ها، استخرها وجود دارد، در مورد ورزشگاه‌های فوتبال که بانوان فقط به خاطر جنسیتشان حقوقشون نقض می‌شود؛ که البته فعالان حقوق زنان در ایران بسیار در این زمینه تلاش کردند، که هر کدام به سهم خودشان بهای بسیار سنگینی در این راه پرداختند؛ که نتیجه آن را در جامعه امروزی ایران بسیار واضح می‌شود دید. جامعه امروزی نگاهشان نسبت به آزادی زنان بسیار تغییر کرده و نسل جوان کمتر متمرکز به، فقط حجاب هستند و از نظر من نشان دهنده این که، همگی در مسیر درست در حال حرکت هستیم. اما دوستان اینها تقریباً مواردی بود که به واسطه قانون موجود در جمهوری اسلامی ایران، در حال اجراشدن هستند، که همه ما فعالین سعی می‌کنیم با آگاه سازی مردم و خودمان، در راه مطالبه‌گری و احقاق حقوق، قدم برداریم. اما ما در خانواده‌هایمان به چه شکل هستیم. پدران و مادران ما، یا حتی ما خودمان به عنوان پدر و مادر، به عنوان برادر و یا خواهر، با اعضای خانواده‌هایمان به چه شکلی رفتار می‌کنیم. چون فقط مسئله حقوق زنان به قوانینی که گفتیم برنمی‌گردد، چقدر در خانواده‌ها، بین دختران و پسران تبعیض وجود دارد چرا من باید به دخترم بگویم شب نباید بیرون باشد، ولی پسرم می‌تواند بیرون باشد؟ چرا باید من، باید و نبایدهایی را برای همسرم بگذارم؟ یا چرا باید برای خواهرم نقش یک زندانبان را داشته باشم؟ اینجا حکومت در خانه من نیست که ببینند من با اعضای خانواده‌ام یا بهتر بگویم که با زنان خانواده‌ام چه رفتار تبعیض‌آمیزی انجام می‌دهم، یا نه؛ رفتار من با همه خانواده به یک شکل است. اما چه اتفاقی برای ما خانواده‌ها و اعضای جامعه در ایران افتاده است، که دقیقاً به شکل جمهوری اسلامی با خانواده‌های خودمان رفتار می‌کنیم؟ من تعداد مواردی خدمتتان عرض کردم در رابطه با موارد نقضی که در جامعه ما علیه زنان کشورمان اتفاق می‌افتد حالا یا به واسطه قوانین ضد زنی که بر کشور حاکم یا به خاطر طرز فکر اشتباهی که متأسفانه خیلی از مردم در سر دارند، حالا می‌خواهیم که نظرات شما دوستان عزیز را هم در این رابطه بشنویم که چه حق و حقوق دیگری از زنان سرزمینمان صلب شده و اینکه ما به عنوان یک انسان یا یک فعال حقوق بشر چه وظایفی در این رابطه /داریم آقای صادق فرخی قصر عاصمی بیان کردند: موارد و بحث‌هایی که در مورد ازدواج اجباری می‌شنویم و در اواخر چیزهای دیگری مثل بارداری اجباری را هم به آن اضافه کردند و متأسفانه در جامعه ایران ازدواج اجباری که در واقع همان کودک‌همسری به شمار می‌آید. افسوس که حقوق آن کودک که زن آینده می‌تواند باشد نقض می‌شود و متأسفانه با خیلی از مشکلات بزرگی هم برخورد می‌کنند. آقای علیرضا یغمور بیان کردند: ما در حوزه آموزشی که وارد مدرسه می‌شویم بر فرض مثال: دانش‌آموزی که شش سال سن دارد تا زمانی که هجده ساله شود و می‌خواهد به دانشگاه برود در بحث علوم انسانی و دروس دینی که هفته به هفته گفته می‌شود که شما برتر هستید به آنها گفته می‌شود این حقوق شما است و شما حق چنین کارهایی را دارید. این در ذهن فرد به صورت ناخودآگاه نهادینه می‌شود و هر چقدر ما بگوییم تأثیر خانواده هم در این قضیه وجود دارد ولی این فرد روزانه شش ساعت را در مدرسه می‌گذراند. خانم نرگس مباشری‌فر بیان کردند: اگر نگاهی بیندازیم به زنان اقوام و اینکه اگر هم زنان ایران را در یک گوشه قرار دهیم و زنان اقوام را در گوشه‌ای دیگر؛ می‌بینیم که چندین برابر باز هم در تبعیضات بیشتری قرار دارند. اگر یک زن را که در شهر زندگی می‌کند و جزء اقوام نیست را با زنی که قومیت دارد مقایسه کنیم، زن شهری کمی آزادی‌های بیشتری نسبت به زنان اقوام دارد. زنان اقوام در بردگی کامل هستند. از هر نظر مثل:تحصیل، ازدواج، فرهنگ و. . . آقای امیرحسین کریمی بیان کردند: در جمهوری اسلامی و قانون اساسی ایران اصل ۲۱ مختص به زنان است که در اصل ۲۱ ما به وضوح می‌بینیم که نوشته شده برابری زن‌ها ولی متأسفانه مشکلی که جمهوری اسلامی دارد، خود جمهوری اسلامی است که به قانون اساسی پایبند نیست. خانم زهرا رهایی بیان کردند: الان در قرن ۲۱ در خیلی از نقاط مخصوصاً مرزی که اقوام‌های مختلف زندگی می‌کنند به خاطر طرز تفکری که حکومت در ذهنشان کرده است هنوز هم متأسفانه وقتی که فرزند دختری به دنیا می‌آید آن را زنده به گور می‌کنند. آقای مازیار پرویزی بیان کردند: فقط این نیست که قانون ما به این شکل است که باعث شده است در حال حاضر به راحتی برای دختران ما چنین اتفاقاتی برایشان بیافتد و زنانمان را به راحتی بکشند. در دنیا و خود ایران به طبع پر از انسان‌هایی هستند که تحصیل کرده هستند و حتی کسانی که در خارج از ایران هستند و در عین حال همان تعصباتی که در ایران هست همچنان همان تعصبات را دارند و بخش عظیمی برمی‌گردد به فرهنگ ما و بر آن احساس غریزی که در مردان وجود دارد و حس برتری نسبت به زنان دارند و به این فرهنگ خیلی دامن زده‌اند. آقای مهدی کریمی گفتند: در خبری که خوانده‌ام آقای رسول فلاحتی نماینده رهبری در گیلان اعلام کرده بود که در هیچ جای دنیا حقوق زن مثل جمهوری اسلامی رعایت نمی‌شود و جمهوری اسلامی تنها کشوری است که حقوق زن را در عرصه‌های گوناگون رعایت می‌کند از طرفی هم خانم آقایی زاده استاد حوزه دانشگاه هستند که گفته شده طرح واژه برابری زن و مرد آرامش روانی زنان را از ما گرفته است و مطرح کردن برابری زن و مرد و سوء استفاده از این واژه باعث از بین رفتن روحی روانی زنان می‌شود و اعلام کرده‌اند آزادی‌ای که در غرب به زنان می‌دهند بزرگترین خیانتی است که به جامعه زنان داده‌اند.

در پایان مسئول جلسه از همهٔ دست‌اندرکاران منشی و ضبط صدا و تصویر: محمد رسول پورتندرست، اسفندیار سنگری. ادمین ها: صادق فرخی قصرعاصمی، میلاد ترغیبی، زهرا رهایی. تشکر و قدردانی‌ کردند و در ساعت ۱۶:۴۰ نشست به پایان رسید. مهمانانی ‌که ما را همراهی ‌کردند عبارتند از: پویا حسابی، نریمان حسینی‌نژاد، آراس کریمی، فرشاد اعرابی، معین محسن‌زاده، صادق نوری، مصطفی حاجی قادری، حمید حسینی، سجاد اسدبیگی، ابراهیم یوسفی، بختیار عبداللهی.

 

 

منافع جمهوری اسلامی از حمله‌ی روسیه به اوکراین

مصطفی منیری

۲۴ فوریه سال ۲۰۲۲ ولادیمیر پوتین به نیروهایش دستور حمله به اوکراین را صادر کرد. پیش از آن‌که به اصل موضوعی مقاله پرداخته شود، نگارنده قصد دارد که مختصر به واکنش جهانیان به این حمله بپردازد. کمتر از دو روز بعد از حمله، در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌ای نه آنچنان شدید مبنی بر محکومیت تجاوز روسیه مطرح شد که روسیه خود آن را وتو کرد. هفت روز بعد از حمله در نشست اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل با شرکت ۱۸۱ کشور عضو قطعنامه‌ی محکومیت به رای گذاشته شد. مجمع عمومی با ۱۴۱ رای مثبت به این محکومیت رای مثبت داد. اما نکته‌ی جالب ماجرا کشورهایی که رای منفی و یا ممتنع داده‌اند بوده که خود نشانگر جناح‌بندی کشورها می‌باشد. تعداد آرای مخالف ۵ رای و تعداد آرای ممتنع ۳۵ رای بوده است. همان‌طور که همه‌ می‌دانند بسیاری از کشورها از سال ۱۹۹۰ اعلام استقلال خود را از جماهیر شوروی اعلام کردند. نکته‌ی قابل تامل نقش خارج از انتظار این کشورها در رای‌گیری مجمع عمومی است. پنج کشور روسیه، بلاروس، سوریه، کره‌شمالی و اریتره آرای منفی خود را صادر کردند که انتظاری هم غیر از این نمی‌رفت، مگر از جانب بلاروس که خود از کشورهای استقلال‌یافته‌ی جماهیر شوروی سابق می‌باشد. حال به کشورهایی می‌پردازیم که رای ممتنع دادند. عجیب آن‌جاست که در این لیست نام کشورهایی چون ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان نیز مشاهده می‌شود. از آن‌جا که گمانه‌زنی‌ها دال بر تصمیم پوتین مبنی بر بناسازی دوباره‌ی شوروی سابق می‌باشد، منطقی نمی‌نماید که این کشورها رای ممتنع داده باشند. البته از دیگر سو شاید حاکمان این ممالک تا حدودی از روسیه ترس دارند. این مورد را می‌توان راجع به مغولستان نیز بیان کرد. از دیگر کشورهای مهمی که به این محکومیت رای ممتنع دادند می‌توان چین، هند، پاکستان و ایران نام برد. البته بعضا کشورهای کمونیستی آمریکای جنوبی هم دیده شده مانند کوبا و بولیوی. با نگاهی اجمالی می‌توان به جناح‌بندی بلوک شرق و غرب پی برد. آواره شدن بیش‌از یک میلیون نفر از ۴۲ میلیون نفر جمعیت اوکراین فقط در هفته‌ی اول پس‌از حمله. شش روز پس از حمله خامنه‌ای در سخنرانی‌ای که به مناسبت مبعث محمد برگزار کرده بود تنها به گفتن چند جمله راجع به این فاجعه‌ی انسانی بیان کرد: «آمریکا اوکراین را به این نقطه کشاند. آمریکا با ورود در مسائل داخلی آن کشور، راه انداختن اجتماعات، علیه دولت‌ها حرکت مخملی به‌وجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، حضور سناتورهای آمریکایی در داخل اجتماعات معارضه، این دولت را برداشتن و آن دولت را گذاشتن، تبعا به این نتایج منتهی می‌شود.» و در جایی دیگر می‌گوید: «اگر مردم وارد میدان می‌شدند در اوکراین، وضع دولت اوکراین و مردم اوکراین اینجور نمی‌شد. مردم وارد میدان نبودند چون دولت را قبول نداشتند.» جالب اینجاست که وی حتی یک بار باعث و بانی این مسایل که همان روسیه است را نام نمی‌برد. از دلایل دیگری که جمهوری اسلامی جهت جانبداری از روسیه مطرح می‌کند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد. ۱. اگر اوکراین سلاح هسته‌ای را رها نمی‌کرد، روسیه به وی تجاوز نمی‌کرد، در واقع این دلیلی است که سیاست‌های خود را برای ماجراجویی‌های هسته‌ای افزایش دهد. ۲. بعد از تحریم‌های غرب علیه روسیه زمانی که کریمه را در سال ۲۰۱۴ تسخیر کرد، سیاست چرخش به شرق و دوری از غرب، استراتژی درست روسیه بوده است، و در کل ایران می‌تواند با وجود تحریم‌ها و مناقشاتش با غرب به راه خود ادامه داده و به شرق اتکا کند. ۳. منازعات به‌وجود آمده بین روسیه و اوکراین، تامین انرژی (گاز) اروپا را با مشکل مواجه کرده در نتیجه کشورهای اروپایی در مذاکرات پیش روی ایران (برجام) سیاستی نرم‌تر را در پیش خواهند گرفت و هم‌اکنون زمان مناسبی برای امتیازگیری ایران از غرب است. ۴. بحران به‌وجود آمده قیمت نفت و گاز را صعودی کرده است. ۵. از آن‌جا که مراودات اقتصادی روسیه با اروپا و جهان تا حد بسیار زیادی در پی تحریم‌ها نزول کرده است، ایران می‌تواند بی‌توجه به تحریم‌های جهانی بازارهای روسیه را در دست بگیرد و خود را جایگزین اروپا و غرب کند. ۶. دولت روسیه با رویکرد تمامیت‌خواهی که در پیش گرفته است می‌تواند پرچمدار دیگر حکومت‌های توتالیتر باشد من‌جمله ایران. با نگاهی به تاریخ از زمان قاجار تا کنون به راحتی می‌توان پی برد که روسیه هیچ‌گاه متحد خوبی برای ایران نبوده و نیست و در هر زمانی که می‌توانسته به ایران ضربه زده‌است و اتحاد ایران و روسیه در واقع یک اتحاد یک‌طرفه بوده است. در حال حاضر در نبود متحد برای ایران، جمهوری اسلامی به اتحاد با روسیه چنگ می‌زند، در حالی که ایران برای روسیه هیچ ارزش استراتژیکی نداشته و در وقت مقتضی روسیه پشت ایران را خالی می‌‌کند.

 

لایحه صیانت، کرامت و تأمین امنیت بانوان در مقابل خشونت- قسمت سوم

مریم حبیبی

از دیگر فراز دستور به تسهیل شکل گیری تشکل‌های مردم نهاد یا NGOها داده می‌شود؛ مسئله‌ای که اگر دقت و نظارت کافی در آن وجود نداشته باشد خود می‌تواند راه را برای سوء استفاده گران از مسائل زنان هموار کند. اگر در ماده‌های این لایحه دقیق‌ شویم به مواردی می‌توان اشاره کرد که توجه و یا تغییر آنان می‌تواند ما را به عدالت و کارآمدی بیشتر در این حوزه نزدیک کند. برای نمونه درماده 56، به بخش‌های خصوصی مانند تولیدی‌ها و یا شغل‌هایی که خادمین به طور دائم در منزل مخدوم زندگی می‌کنند اشاره‌ای نشده است و امکان حمایت از آنان وجود ندارد. ماده 69 به بانوانی اشاره دارد که دارای محکومیت‌های مالی هستند و قانون آنان را در اولویت رسیدگی و حمایت جهت پرداخت مالی از سوی خیرین قرار داده است. اما نکته آنجاست که صرف زن بودن نباید موجب شود که قانون از عدالت خویش فاصله گیرد؛ در چنین پرونده‌هایی ممکن است مواردی وجود داشته باشد که جدا از جنسیت شرایط بحرانی تری دارند و نیازمند بررسی و کمک‌ها هستند. در بند 18 ماده 4، به حضور سه نماینده از مدافعین زن در جلسات کمیته اشاره شده است، اما توضیح لازم برای صدور مجوز حضور آن‌ها داده نشده است. اهمیت حضور این سه مدافع در آنجا مشخص می‌شود که آنان دارای حق رای در این جلسات هستند در حالی که نماینده مجلس دراین جلسات این حق رای را ندارد!/ ایراد دیگر موارد مثبتی است که در لایحه‌های پیشین به آن‌ها پرداخته شده (صرف نظر از راه حل پیشنهادی آن لوایح)، اما در آخرین نسخه‌ی آن حذف شده است؛ از جمله جرایم ناموسی و آزار‌ها از طرف محارم که حمایتی برای این افراد در قانون به صورت خاص تدوین نشده است و دیگر شاهد وظایفی که برای دستگاه‌های مربوطه در جهت بازپروری و برگرداندن زنان آسیب دیده و بزهکار به جامعه تعیین شده بود نیستیم. از این بیش نمی‌توان به بهانه رسیدگی به هر یک از جنسیت‌های مرد و یا زن آن را نادیده گرفت و یا قانونگذاری نباید به شکلی باشد که روابط خانوادگی را برهم زند و در این لایحه اگر هدف تنها حمایت از زن بدون در نظر گرفتن همه نقش‌های او باشد در واقع به تمام ابعاد وجودی او پرداخته نشده و همین امر می‌تواند او را در سایر بخش‌های حضور او دچار اشکال کند و ادامه زندگی را با شرایط جدید برای او دشوار سازد. حال آن که وجود قوانین و مجازات مادی به‌تنهایی نمی‌توانند مشکلات عاطفی و ضرر‌های معنوی را جبران کنند! این لایحه باید به تکالیف متقابل زن و مرد توجه باشد و خود عاملی برای بروز اختلافات نباشد. قانون باید ضمن حمایت از انسانی که مورد ظلم قرار می‌گیرد عدالت را نیز رعایت کند. در مورد حقی که در قبال تحقیر زنان از سوی شریک زندگی و یا دیگران به او داده شده است، چرا این مورد در یک رابطه یک طرفه در نظر گرفته شده؟ آیا موردی دقیقا خلاف آن نمی‌تواند اتفاق بیفتد؟فراتر از این قوانین نباید کلی، مبهم و به دور از واقعیت زندگی شود که قابل استفاده نباشند. برای نمونه در فضای خانواده و زن و مرد چه ادله‌ای وجود دارد؟ و مرجع تشخیص جرم و ظلم به زن چیست و چگونه اثبات میشود؟تمام این موارد نیازمند بررسی و ارائه راهکار‌های عملی و دقیق توسط کارشناسان این حوزه است. از دیگرسو ازدواج ازجمله مسائلی است که قوانین می‌تواند مستقیم و یا غیر مستقیم در آمار آن تأثیر بگذارد این لایحه ضمن بازدارندگی از جرم نباید خود تبدیل و عامل بازدارنده از تشکیل خانواده شود و شرایط را پیچیده و پرخطر نشان بدهد که هر خطا و اشتباه موجب نابودی زندگی فردی و جمعی اعضای خانواده شود؛ و نیزصرف وجود قانون موجب حفظ احترام زن نمی‌شود و یا اگر احترامی باشد از روی ترس و غیر واقعی است و نمی‌تواند تضمینی برای خوشبختی و آرامش خانواده باشد. ابتدا فهم درست خشونت در کشورما باید رخ دهد زیرا با آنکه حجم بالای قوانین در این حوزه داریم، اما کارآمدی لازم را ندارند و ضعفِ فرهنگ سازی بیش از گذشته در این روز‌ها خودنمایی می‌کند. اگر این لایحه بدون هیچ تغییر و یا با تغییرات جزئی و بدون پرداختن به مشکلات اساسی و نظرات کارشناسی اجرایی شود نمی‌تواند نقش و رسالت خود را به درستی ایفا کند و بار دیگر شاهد آن خواهیم بود که زن و مسائل زنان صرف عنوانی تزئینی و عامل بازیچه در دست سیاست زدگان میشود. به موجب این قانون هم برای افراد اسیدپاش، تشدید مجازات در نظر گرفته شده و هم قربانیان اسیدپاشی تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی و درمان قرار می‌گیرند. نماینده تهران در مجلس می‌گوید: قرار شد که مسئولان کمیسیون بهداشت، قربانیان اسیدپاشی را در بیمارستان‌هایی که ویژه انجام عمل‌های زیبایی و سوختگی هستند، تحت مداوا قرار دهند. تیرماه 99 نشستی با عنوان «هم‌اندیشی صاحب‌نظران و نخبگان حوزه حقوق زنان» با حضور ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه برگزار و درباره لایحه تامین امنیت زنان بحث و تبادل نظر شد. مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست ‌جمهوری نیز یکی از حاضران آن جلسه بود. او گفت: این لایحه به دلایلی از جمله «سیاسی بودن» و «داشتن نواقص» مدت زیادی در قوه قضاییه ماند، اما این لایحه مطلقا سیاسی نیست. همچنین 18 قاضی اصولگرا در زمان بررسی لایحه تامین امنیت زنان کار کردند. وی خواسته بود پیش از تایید لایحه توسط رئیس این قوه، ایشان یک مشاور زن قرار دهند تا اطلاع کامل از مسائل زنان داشته باشد. وی سپس در گفت‌وگو با رسانه‌ها درخصوص شکل این لایحه گفت: لایحه تامین امنیت زنان علیه خشونت خانگی در سه فصل تدوین شده است؛ در فصل نخست این لایحه کلیات و اهداف قانون منع خشونت علیه زنان و افزایش آگاهی عمومی تشریح شده است. در فصل دوم آن وظایف دستگاه‌های اجرایی و نهادها و در فصل سوم نوع جرایم، نحوه مجازات‌ها و آیین دادرسی توضیح داده شده است. غیرازمعاونت حقوقی و معاونت زنان دولت و دستگاه قضایی، حوزه علمیه قم به ویژه دفاتر مراجع تقلید دیگر مقصدی بود که این لایحه بارها برای بازبینی و بررسی به آنجا فرستاده شده بود. از اینرو جای شگفتی نیست که لایحه جدید با توجه به انتقادات پیشین مسئولان و مقامات دستگاه قضایی از نسخه ارسالی آن از سوی دولت درسال 93، اصرار بر گرفتن موافقت مراجع قم با مفاد لایحه با تغییراتی بنیادی ارائه شده و اهداف آن به کلی دچار تغییرات شده باشد. شدت این تغییرات به میزانی است که اساسا مبارزه با خشونت خانگی علیه زنان، که یکی از اهداف اصلی تدوین این لایحه بود حذف شده و به جای آن آنچه که «حفظ کرامت زن و خانواده با لحاظ ادبیات حقوق اسلامی» خوانده شده مورد تاکید قرار گرفته است.

 

 

 

قربانیان معصوم

ناشناس

 

 

 

 

 

 

 

RSS
Follow by Email
YouTube
Instagram
Telegram