آرشیو نشریه بشریت
![]() |
![]() |
روی جلد |
پشت جلد |
فهرست مطالب ماهنامه بشریت شماره ۲۴۷
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند امور فنی و اینترنت: حسین بیداروند صفحهآرا: مصطفی منیری طرح روی جلد و پشت جلد: محسن سبزیان ، فرزاد داربوئی ویرایش: مینا آقابیگی، نرگس مباشریفر، سارا فلاح، لیدا اسدیفر، آذر ارحمی، پوریا طالبزاده، ندا غفاری گوندغدویی، لیلا ابوطالبی آدرگانی چاپ و توزیع: مصطفی حاجی قادر مرحومی chap@bashariyat.org آدرس: VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover – Germany Tel.: +49163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website:www.bashariyat.org توضیحات 1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامهریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روزافزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،
ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن، با اعتقاد راسخ به:
۱- آزادیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
۲- برابری حقوق زنان و مردان
۳-جدایی دین از دولت
۴- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است.
۱- آگاهیرسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینهها
۲- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ، گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی به منظور آگاهیرسانی و افشاگری
۳-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
۴- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
۵- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت مینماییم که با پیوستن به این کانون، در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامهریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام میگردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم.
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
لیست تازههای کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
- 1. درآمدی بر صلح جاودان کانت: نویسنده: کارل یاسپرس ترجمه: مهدی خلجی، این نوشتار نقش مهمّی در بنیانگذاری رشتهی روابط بینالملل داشت، و در مطالعات جنگ و صلح جایگاه ویژهای یافت. کانت در این جستار، به پیروی از الگوی صلحنامههای زمانهی خود، طرح یک معاهدهی صلح را میریزد که همیشه بپاید، و مانند آتشبسهای موقت، در میانهی جنگهای پایدار، به نظر نیاید. کتاب پیش رو، تفسیرِ کارل یاسپرس از بهسوی صلح جاودان است. یاسپرس، به قول شاگردش هانا آرنت، وفادارترین شاگرد کانت بود، و در فلسفهی خود از وی بیش از دیگران تأثیر پذیرفت.
۲. استیضاح نبی: نویسنده: بهزاد پور بیات، اکثریت ما مردم دنیا به خداوند معتقدیم چه واقعا وجود داشته باشد و چه نداشته باشد. اگر وجود نداشته باشد که هیچ، ولی اگر وجود داشته باشد به یقین اولین انتظارش از ما انسانها این است که حرف هر دروغگویی را باور نکنیم و با عقل و منطقی که به ما داده است راهی را برویم که واقعاً راه خداست و راه دروغگویان نیست.
- 3. افسانه اعداد: نویسنده: بهزاد پور بیات، اسلام دینی است که از در و دیوارش معجزه می بارد. معجزاتی ساختگی و دروغین که توسط دکانداران دین تولید شده و به خورد مردمان ساده دل داده می شوند. شکی نیست که اسلام نامعقول ترین، غیرعلمی ترین و ضد انسانی ترین دین دنیاست ولی سیاستمداران از خدا بی خبرش توانسته اند با تمسک به همین معجزه تراشیها ، چهارده قرن آن را سرپا نگهدارند.
- 4. افسانه معجزات قرآن: نویسنده: بهزاد پور بیات، اسلام دینی است که پیروانش آن را بهترین، کاملترین و آخرین دین تصور می کنند و برای قرآن که منشور دین اسلام می باشد منشائی آسمانی و معجزاتی الهی قائلند. گرچه نظیر این تصورات در پیروان دیگر ادیان نیز دیده می شود ، ولی شدت آن در دین اسلام بسیار بسیار بیشتر است . مسلمین، دیگر ادیان موجود را باطل می دانند و خودشان را به واسط ه اسلام، گلهای سرسبد عالم می شمارند.
- 5. آموزه امنیت ابدی: اثر: چارلز استنلى، مسیحیت، سلیقه ها و دیدگاه هاى مختلفى به آموزه امنیت ابدى دارد. ولى جدا از این سلیقه ها، اگر نجات را ابدى ندانیم چندین واقعیت مهم زیر سوال مى رود. اطمینان خود را از دست مى دهیم و اگر اطمینان نداشته باشیم، آرامش خود را نیز از دست مى دهیم و اگر آرامش نباشد شادى نخواهد بود و … آقاى چارلز استنلى در این کتاب با استفاده از تجربههای شخصی خود که مبتنی بر کتاب مقدس است، مفهوم و تجربه امنیت ابدی را تشریح میکند. وی تجربه امنیت ابدی را فراتر از مباحث الهیاتی میداند و در طول کتاب خواننده را مخاطب قرار میدهد و با لحنی دلنشین سوالات مخالفان این آموزه را پاسخ میدهد.
- 6. خوب یا خدا: اثر: جان بیور، چرا خوب فقط خدا کافى نیست؟ براى تشخیص آنچه خدا نیک و بد مى نامد، نیاز به داشتن قلبى روشن و تعلیم یافته است. هدف این کتاب بررسى کتاب مقدس با کمک روحالقدس براى روشن ساختن تفاوت میان آنچه براى زندگیتان نیکو و خوب است و آنچه در نهایت زیانبار است.جان بیور در این کتاب به سه جنبه از مفهوم خوب یا نیکو مى پردازد، که این سه مورد ارتباط تنگاتنگ با هم دارند. در اولین جنبه به بحث رابطه ما با خدا مى پردازد که همچون زیربناى زندگى ماست و جنبه دوم ارتباط با شخصیت و رفتار ماست که زندگى ما را با یکدیگر مرتبط مى سازد و مورد سوم نقشه ها و استراتژى هاى ما را پوشش مى دهد.
- 7. ضیافت: نوشته افلاطون ترجمه محمد علی فروغی، ضیافت یا سمپوزیوم، از آثار افلاطون پیرامون عشق، انواع آن و گفت و گو درباره این موضوع است که (با اندکی تردید) در سال ۳۸۵ ق.م نگاشته شده است. افلاطون در این کتاب به شیوه زندگی اجتماعی مردم آتن اشاره دارد و نظر خود را درباره عشق، از زبان سقراط و دیوتیمادر در قالب فلسفه بیان میکند. افلاطون برای عشق سه وجه قائل است:۱. اروس یا عشق جنسی ۲. فیلوتس یا عشق به دانایی ۳. آگاپه یا عشق الهی.
- 8. مبانی مسیحیت: اثر جان استات، این کتاب برای پی بردن به حقانیت ایمان مسیحی کتابی است کلیدی. در آن، به سئوالاتی از این قبیل پاسخ داده شده است: عیسی مسیح که بود؟ براى ما چه کرد؟ چرا او مصلوب شد؟ او در مورد خود چه ادعایی داشت؟
- 9. اعترافات: نوشته ژان ژاک روسو️ ترجمه مهستی بحرینی، زندگى نامه این دانشمند به زبان خودش مى باشد. او در این کتاب ضمن به تصویر کشیدن خوبى ها و زشتى هاى واقعى خودش سعى کرده است به دفاع از خودش در مقابل رقیبان و دشمنانش بپردازد. در همین کتاب نیز او سعى کرده است به مقابله با سبک زندگى نامه نویسى در آن دوره در آید و بر خلاف آن دوره که افراد در زندگى نامه هایشان فقط به خوبى های خود مى پرداختند و خود را بزرگ مى کردند، وى سعى کرده است حتى پلیدى هاى خود را نشان بدهد.
- 10. آشنایی با تسلیدهنده (روحالقدس): اثر: جان بیور، اگر روح القدس را از کلیسا حذف کنید، یا کلیسا تبدیل به یک باشگاه اجتماعى خواهد شد و یا تبدیل به یک سازمان مذهبى خواهد شد. در واقع زندگى مسیحى بدون روح القدس هیچ معنایى ندارد و بدون روح القدس، مسیحیت خشک، طاقت فرسا و غیر روحانى است. این کتاب یک کتاب آموزشی از موسسه مسنجر است که هر فصل آن به پنج فعالیت روزانه تقسیم شده که خواننده باید هنوز بروی یکی از آنها کار کند.
- 11. زن در گرداب شریعت: نوشته: دکتر رضا آیرملو، استاد جامعه شناسى دانشگاه گوتنبرگ (سوئد) را در زمستان ١٣٨٠ (٢٠٠٢ میلادى) انتشاراتى اینواند-لیتراتور منتشر کرده است. این کتاب در ۴۰۰ صفحه به نقد مباحث دو نظریه پرداز انقلاب اسلامى، یعنی دکترعلى شریعتى و سیدمرتضى مطهرى، پیرامون مسئله زنان میپردازد. این کتاب پدیده آخوندیسم را با رجوع به مباحث این متکلمین اسلامى و منابع اولیه دینى، به خوبى مفهوم میکند. مخاطبین مطهرى بخش سنتى جامعه اند، در حالیکه على شریعتى با بیانى شبه به مدرن، جوانان و نوجوانان را در تیررس افکار اسلامى-ارتجاعى خود قرار میدهد. به بیان دیگر، پوشش عمامه و یا کروات نه شیوه دفاع این متکلمین از اسلام را تغیر میدهد نه فرهنگ آخوندیسم آنها را متاثر میکند. خردگرایی آخوندى آنها را وا میدارد تا براى رضاى خدا و دفاع مقدس از دین مبین، در مقابل پدیده مدرنیسم به هرگونه تحریف و فریبکارى در مورد جوامع مدرن غربى روی آورند و از فراخواندن مرتجع ترین ارزشهاى سنتى و مردسالارانه، شرمى نداشته باشند.
- 12. آخر شاهنامه: نویسنده: مهدی اخوان ثالث، آخر شاهنامه عنوان کتاب شعری از این شاعر میباشد که سومین مجموعه شعر ایشان است و در سال ۱۳۳۸ منتشر شده. این کتاب هم از نظر ترتیب تاریخی، هم از لحاظ محتوی و تشخص زبان و هم به اعتبار محتوا و تبلور اندیشه، در مرز و حد میان کتابهای زمستان و از این اوستا
گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان، بهمن ماه 1400
سمانه بیرجندی
بهمن | دی | موضوع | ردیف |
6 | 4 | بازداشت ها | 1 |
8 | 7 | صدور اجرای حکم | 2 |
3 | 8 | علمی – فرهنگی | 3 |
6 | 5 | کمبودها و محرومیت ها | 4 |
1 | 5 | لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها | 5 |
5 | 4 | مطبوعات | 6 |
3 | 5 | هنرمندان زندانی | 7 |
2 | 9 | اعتراضات ، انتقادات و تجمعات | 8 |
1 | 0 | آزادی زندانیان مطبوعاتی | 9 |
16 | 19 | اجتماعی | 10 |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 61خبرمنتشر شده در بهمن ماه تهیه شده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملا نمیتواند بیش از ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمعآوری گردیده است.
اعضائیکه در گردآوری اخبار نقض حقوق هنر و هنرمندان همکاری نموده اند عبارتند از: سید اسماعیل هاشمی، مهدی گلسفیدی، رزا جهان بین، سمانه بیرجندی، مرضیه مهدیه، ستاره دژم. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://honar.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو، بهمن ماه۱۴۰۰
پوریا طالب زاده، مجید قادری نژاد
موضوع | عنوان خبر | بهمن ماه | دی ماه |
اخبار عمومی | وضعیت دانشگاهها | 6 | ۳ |
تجمع و اعتراض | 0 | 1 | |
اخبار محاکمه | بازداشت | 14 | 14 |
احضار و بازجویی | 8 | 7 | |
احکام صادره | 9 | 14 |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان80 خبر سانسور شده شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاریهای غیر وابسته که تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد، که در طول بهمن ماه تهیه شده است.
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 25 تا ۳۰ درصد واقعیتهای جامعه باشد.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو که از رسانه های داخلی و خارجی مانند: هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، ههنگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین و دانشجو آنلاین جمعآوری گردیده است.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق جوان و دانشجو در بهمن ماه همکاری کردهاند عبارتند از: احسان احمدیخواه، آزاد بهرامی، مهدی افشارزاده، عباس منفرد، رسول پورآزاد، آرش احمدی، نیلوفر جلیلی، هستی عبدالهی اصل، پوریا طالبزاده و سمانه بیرجندی، بهاره بلورچی، مهناز ترابی، داوود واحدی پور، امبرحسین کریمی، میباشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق زنان، بهمن ۱۴۰۰
لیدا اسدیفر، سپیده عشقی، شهلا شاهسونی
موضوع | دی | بهمن |
بهداشت | 0 | 7 |
سرپرست خانوار | 1 | 1 |
خشونت خانوادگی | 10 | 8 |
اطلاعیه نهادهای بین المللی | 2 | 3 |
اخبارعمومی | 19 | 21 |
خودکشی | 0 | 1 |
بازداشت | 12 | 15 |
احضار به دادگاه | 4 | 5 |
احکام صادر شده توسط دادگاه | 10 | 7 |
زندانیان | 26 | 23 |
اعدام | 0 | 1 |
آگاهی بیشتر:
این گزارش آماری از میان اخبار منتشر شده از سایت کمیته دفاع از حقوق زنان در ماه بهمن تهیه شده است.
این اخبار از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری و مهرنیوز جمع آوری گردیده است.
آمار فوق عمدتا از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا سهم بسیار کوچکی از واقعیت های جامعه است.
اعضایی که در گردآوری اخبار بهمن 1400 با ما همکاری کردند عبارتند از :نازنین فانی، مهسا شفوی، تورج تفکری اردبیلی، مینا آقابیگی، لیدا اسدیفر، شهلا شاهسونی، ماریا هری، سمیرا فیروزی بویاغچی، سپیده عشقی، بهاره بلورچی، پریسا سخایی، آذر ارحمی، سارا آسیابان، سید علیرضا امامی، فرشته امیراحمدی، ندا غفاری گندوغدویی، شهین تاج فتح زاده، محسنزاده، شراره هادیزاده رئیسی، ریحانه فکری، مرضیه مهدیه، علیرضا حجتی، مهرنوش ایمانی چگینی، معصومه بهمنی راد، کیمیا قزلباش، آیلار اسماعیلی. برای اطلاعات بیشتر میتوانید از سایت کمیته از طریق لینک زیر بازدید فرمایید: https://zanan. bashariyat. org
گزارش نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی، بهمن 1400
ابراهیم یوسفی
دی | بهمن | عنوان | ردیف |
۱۵ | ۴۱ | اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بینالمللی، بیانیههای بینالمللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان | ۱ |
۲۵ | ۴۹ | بازداشتها | ۲ |
۵ | ۱۱ | احضار به دادگاه و بازجویی | ۳ |
۴۰ | ۳۵ | احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه | ۴ |
۲۴ | ۴۷ | زندان و زندانی شامل: ضرب وشتم، مرگ در زندان، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی، مرگ زیر شکنجه، ناشی از مین | ۵ |
۱۳ | ۱۰ | کولبران کشته و مجروح توسط نیروها | ۶ |
۴ | ۱۴ | تیراندازی به مردم | ۷ |
۱۷ | ۱۵ | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی و قتلهای ناموسی | ۸ |
1۴3 | 222 | جمع |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد. این گزارشات آماری از میان بیش از 242 خبر منتشر شده در بهمن تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که از رسانههای داخلی و خارجی مانند: هرانا، کُردپا، ههنگاو، ایسنا، کانال صنفی معلمان ایران، امتداد، مرکز صدا و سیما، مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، ایرنا، خبرگزاری صدا و سیما، حالوش، دیده بان ایران، کمپین فعالین بلوچ، رسانک و مانیتورینگ حقوق بشر ایران، جمعآوری گردیده است.
اعضایی که در گردآوری اخبار بهمن ماه همکاری نمودهاند عبارتند از: صادق فرخی قصرعاصمی، میلاد ترغیبی، زهرا رهایی، ندا فروغی، کریم ناصری، افشین مهردار، لیلا ابوطالبی آدرگانی، ایرج دانای طوس، بختیار عبدالهی، مجید رئوفی، ابراهیم یوسفی، امین بلوردی بهمن، محمدرسول پورتندرست، نوید بهداد، نرگس مباشریفر، پریسا نیکونام نظامی، أراز کرمی، مینا آقابیگی، اسفندیار سنگری، سجاد اسدبیگی، نریمان حسینینژاد، محمود حوالات، آرش احمدی، مصطفی حاج قادر مرحومی، مهران آهنگر خراسانی، حسین قاسمی، سحر حاج قادر مرحومی، حسن حمزهزاده، محمدرسول لامعی رامندی، امیررضا ولیزاده.
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: https://aghvam.bashariyat.org
گزارش قتلهای قانونی، بهمن ۱۴۰۰
نرگس مباشریفر
ردیف | استان | صدور اعدام
دی |
صدور اعدام
بهمن |
اجرای اعدام
دی |
اجرای اعدام
بهمن |
۱ | آذربایجان شرقی | ۰ | ۰ | ۰ | ۲ |
۲ | آذربایجان غربی | ۰ | ۰ | ۴ | ۱ |
۳ | اردبیل | ۰ | ۰ | ۱ | ۲ |
۴ | اصفهان | ۰ | ۰ | ۳ | ۳ |
۵ | البرز | ۰ | ۰ | ۳ | ۱ |
۶ | تهران | ۱ | ۴ | ۰ | ۰ |
۷ | گیلان | ۰ | ۰ | ۰ | ۱ |
۸ | خراسان رضوی | ۱ | ۰ | ۱ | ۱ |
۹ | یزد | ۰ | ۲ | ۰ | ۰ |
۱۰ | زنجان | ۰ | ۰ | ۲ | ۰ |
۱۱ | سیستان و بلوچستان | ۰ | ۱ | ۷ | ۳ |
۱۲ | فارس | ۰ | ۰ | ۴ | ۳ |
۱۳ | قزوین | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ |
۱۴ | کرمانشاه | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ |
۱۵ | کهکیلویه و بویراحمد | ۰ | ۰ | ۱ | ۰ |
۱۶ | گلستان | ۱ | ۰ | ۰ | ۰ |
۱۷ | لرستان | ۰ | ۰ | ۴ | ۱ |
۱۸ | مازندران | ۱ | ۰ | ۰ | ۰ |
۱۹ | ایلام | ۰ | ۰ | ۰ | ۳ |
جمع | ۴ | ۷ | ۳۲ | ۲۳ |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد. این گزارشات آماری از میان بیش از ۳۴ خبر منتشر شده در بهمن ماه تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که از رسانههای داخلی و خارجی مانند: شبکه حقوق بشر کردستان، هرانا، سازمان حقوق بشر، حالوش، جوانهها، ههنگاو، روزنامه اعتماد، خبرگزاری صدا و سیما، رکنا، ایسنا، ایرنا، رسانک، صدا و سیما، خبرگزاری میزان، خبرگزاری مهر، عصر ایران، آفتاب نیوز، رادیو زمانه، سازمان محیط زیست و جوان آنلاین جمعآوری گردیده است.
اعضایی که در گردآوری اخبار اعدام بهمن ماه همکاری نمودهاند عبارتند از: صادق فرخی قصرعاصمی، میلاد ترغیبی، زهرا رهایی، ندا فروغی، کریم ناصری، افشین مهردار، لیلا ابوطالبی آدرگانی، ایرج دانای طوس، بختیار عبدالهی، مجید رئوفی، ابراهیم یوسفی، امین بلوردی بهمن، محمدرسول پورتندرست، نوید بهداد، نرگس مباشریفر، پریسا نیکونام نظامی، آراز کرمی، مینا آقابیگی، اسفندیار سنگری، سجاد اسدبیگی، نریمان حسینی نژاد، محمود حوالات، آرش احمدی، مصطفی حاج قادر مرحومی، مهران آهنگر خراسانی، حسین قاسمی، سحر حاج قادر مرحومی، حسن حمزهزاده، محمدرسول لامعی رامندی، امیررضا ولیزاده.
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: https://aghvam.bashariyat.org/
گزارش نقض حقوق کار و کارگر، بهمن 1400
رسول عباسی زمان آبادی، مهرنوش ایمانی چگنی، آذر ارحمی
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
4 | 3 | اخبار عمومی | 1 |
1 | 0 | تعدیل نیرو | 2 |
19 | 14 | تجمعات | 3 |
18 | 29 | حوادث | 4 |
12 | 21 | بازداشت و زندانیان | 5 |
9 | 7 | کولبری و سوختبری | 6 |
8 | 11 | معوقات مزدی | 7 |
1 | 0 | بیانهها ونامهها | 8 |
اطلاعات بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از 100 خبر که در طول ماه بهمن ۱۴۰۰ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار وکارگر که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای آمریکا؛ رادیو بیبیسی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبرگزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم؛ کمپین فعالان بلوچ جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
همکارانی که خبرهای نقض حقوق کار و کارگر را در بهمن ماه ۱۴۰۰ ارسال کردند عبارتند از خانمها: مهناز ترابی، آذر ارحمی، پریا ترابی، مهرنوش ایمانی چگنی، پریسا نیکونام نظامی، مریم افتخار، شکوفه دهبزرگی، ریحانه فکری، آقایان: صادق نوری، رسول عباسی زمان آبادی، مهدی افشارزاده، احسان احمدی خواه، حمید رضایی آذریانی، احمد مرادی ساکی، محمد حسام فانی، امیرحسین فانی، صادق فرخی قصرعاصمی علیرضا امامی، محمد عبیری، آرین توسلی. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: .kar-kargar@bashariyat.org
گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان، بهمن ۱۴۰۰
سید شایان حسینی برزی، کریم ناصری
اهل سنت
جدول گزارش نقض حقوق اهل سنت، بهمن1400
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
4 | 4 | احضار و بازجویی | 1 |
2 | 1 | جلوگیری از انجام مناسک مذهبی | 2 |
0 | 1 | پایان مرخصی | 3 |
0 | 1 | احضار تلفنی به ارگان های امنیتی و مراجع قضایی | 4 |
0 | 1 | اعتصاب غذا | 5 |
0 | 1 | تفهیم اتهام | 6 |
1 | 0 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 7 |
1 | 0 | رفتار توهین آمیز با شهروندان | 8 |
3 | 0 | محرومیت از سایر حقوق زندانیان | 9 |
5 | 0 | اجرای حکم حبس | 10 |
2 | 0 | بی خبری از افراد بازداشت شده | 11 |
1 | 0 | عدم رعایت اصول تفکیک جرایم | 12 |
19 | 9 | جمع | 13 |
بهاییان
جدول گزارش نقض حقوق پیروان بهائیان، بهمن1400
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
7 | 1 | احضار و بازجویی | 1 |
0 | 2 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 |
0 | 2 | آغاز دوران محکومیت | 3 |
0 | 1 | محرومیت از تحصیل | 4 |
2 | 3 | بی خبری از افراد بازداشت شده | 5 |
3 | 3 | آزادی موقت با قرار وثیقه | 6 |
2 | 4 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 7 |
1 | 0 | مصادره اموال | 8 |
7 | 0 | محکومیت به حبس | 9 |
1 | 0 | رفتار توهین آمیز با شهروندان | 10 |
8 | 0 | تفتیش منزل | 11 |
8 | 0 | ضبط وسایل | 12 |
1 | 0 | پایان مرخصی | 13 |
40 | 16 | جمع | 14 |
پیروان سایر ادیان
جدول گزارش نقض حقوق پیروان سایر ادیان، بهمن1400
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
0 | 1 | اعتصاب غذا | 1 |
2 | 0 | محکومیت به حبس | 2 |
2 | 1 | جمع | 3 |
مسیحیان
جدول گزارش نقض حقوق مسیحیان، بهمن1400
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
0 | 1 | بی خبری از افراد بازداشت شده | 1 |
0 | 2 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 |
0 | 2 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 3 |
0 | 11 | محاکمه | 4 |
0 | 8 | ممانعت از انجام تبلیغات مذهبی | 5 |
1 | 1 | احضار و بازجویی | 6 |
9 | 2 | آزادی موقت با قرار وثیقه | 7 |
1 | 2 | تفهیم اتهام | 8 |
4 | 2 | عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 9 |
2 | 0 | محرومیت از مرخصی یا سایر حقوق زندانیان | 10 |
3 | 0 | ضبط وسائل | 11 |
1 | 0 | آغاز دوران محکومیت | 12 |
1 | 0 | محکومیت به حبس | 13 |
22 | 31 | جمع | 14 |
دراویش
جدول گزارش نقض حقوق دراویش، بهمن1400
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
1 | 0 | محکومیت به حبس | 1 |
1 | 0 | جمع | 2 |
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در ماه بهمن1400
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | سایر ادیان |
احضار تلفنی به ارگان های امنیتی و مراجع قضایی | 1 | |||
احضار و بازجویی | 4 | 1 | 1 | |
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 | 2 | ||
آزادی موقت با قرار وثیقه | 3 | 2 | ||
اعتصاب غذا | 1 | 1 | ||
آغاز دوران محکومیت | 2 | |||
بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 4 | 2 | ||
بی خبری از افراد بازداشت شده | 3 | 1 | ||
پایان مرخصی | 1 | |||
تفهیم اتهام | 1 | 2 | ||
جلوگیری از انجام مناسک مذهبی | 1 | |||
عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 2 | |||
محاکمه | 11 | |||
محرومیت از تحصیل | 1 | |||
ممانعت از انجام تبلیغات مذهبی | 8 | |||
جمع کل | 9 | 16 | 31 | 1 |
برای آگاهی بیشتر: این گزارشات آماری از میان بیش از 46 خبر که در طول ماه بهمن تهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان حقوق ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ هرانا؛ ایسنا، هرانا، ایرنا؛ ایلنا، هنر آنلاین؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز، سازمان ماده 18، کردپرس، کردپا، کمپین فعالین بلوچ، ههنگاو، بیبیسی فارسی، جمعآوری گردیده، تهیه شده است.آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق ادیان در بهمن ماه همکاری کردند خانمها و آقایان:سید شایان حسینی برزی، عباس رضایی سالاروند، مریم افتخار، ندا غفاری، میلاد کیان آرا، کریم ناصری، امین ظهیری، غلامعلی نوروزپور، آذر ارحمی، امین بل وردی بهمن، لیلا ابوطالبی، سینا تقوی، رضا عباسی زمان آبادی، شراره هادی زاده رئیسی، محمود غفوریان پیرنیا، هستی عبدالهی اصل، سمانه بیرجندی، بردیا رساپور، سجاد اسدبیگی، مهرداد یگانه، شهناز کریم زاده، محمد مهدی خسرو پناه، مریم حبیبی، عباس رهبری، سارا اسدی، اسفندیار سنگری، رسول عباسی زمان آبادی، آرشا کچوئیان میباشند.
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: adian.bashariyat.org
گزارش نقض کودک و نوجوان، بهمن 1400
آذر ارحمی، حمید رضایی آذریانی
دی | بهمن | موضوع | ردیف |
13 | 14 | اخبار عمومی: حمایت از کودکان و سقط جنین و فروش نوزادان و آسیبهای اجتماعی و کودکان فقر | 1 |
3 | 3 | کودکان کار | 2 |
0 | 2 | بازداشت کودکان و نوجوانان | 3 |
5 | 10 | آموزش و پرورش | 4 |
0 | 1 | اعدام کودکان | 5 |
1 | 0 | اعتیاد کودکان | 6 |
2 | 1 | کودکآزاری | 7 |
4 | 2 | کودکهمسری | 8 |
0 | 14 | خشونت علیه کودکان و نوجوانان | 9 |
6 | 3 | خودکشی کودکان و نوجوانان | 10 |
0 | 14 | بیماریهای کودکان و نوجوانان | 11 |
1 | 3 | کودکان و نوجوانان بیهویت | 12 |
آگاهی بیشتر: این گزارشات آماری از میان بیش از 85 خبر که در طول ماه بهمن ۱۴۰۰ تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان که از رسانههای داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای آمریکا؛ رادیو بیبیسی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبرگزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم؛ کمپین فعالان بلوچ جمعآوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تأیید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملاً نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است.
همکارانی که خبرهای نقض حقوق کودک و نوجوان را در بهمن ماه ۱۴۰۰ ارسال کردند عبارتند از خانمها: لیدا اشجعی اسالمی، آذر ارحمی، معصومه بهمنیراد، زهره حق باعلی، ندا فروغی، شهناز کریم زاده، پریا ترابی، مهناز ترابی، مینا اقابیگی آقایان: حمید رضایی آذریانی، ابوذر خادمی، حسین مرادیزاده، محمدحسن حسنزاده مهرآبادی، آرش احمدی، مهدی افشارزاده
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: koodak@bashariyat.org
گزارش ماهیانه نقض حقوق ورزش و ورزشکاران، بهمن ماه ۱۴۰۰
احسان احمدی خواه
ردیف | موضوع | دی | بهمن |
۱ | حق خدمات اجتماعی | ۹ | ۱۱ |
۲ | حق مسئولیت نسبت به جامعه | ۴۷ | ۳۹ |
۳ | حق ارزش انسانی و حقوق انسانی | ۳۱ | ۳۸ |
۴ | عدم تبعیض | ۱ | ۱۱ |
۵ | حق دنیای زیبا و آزاد | ۳ | ۵ |
۶ | حق امنیت اجتماعی و امنیت کار | ۶۵ | ۶۲ |
۷ | حق تظاهرات برائت و محاکمه قانونی | ۰ | ۱ |
۸ | حق آزادی عقیده و بیان | ۱۱ | ۱۲ |
۹ | حق برابری | ۲۲ | ۲۰ |
۱۰ | حق پناهندگی و اقامت و ملیت | ۴ | ۲ |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۳۲۰ خبر در طول ماه بهمن تهیه شده است.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملا نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران که از رسانههای داخلی و خارجی مانند همشهری آنلاین، خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم، ورزش سه، ایلنا، ایرنا، ایسنا، گروه ورزش خبرنگاران جوان، شبکه اطلاعرسانی هرمز، شبکه اطلاعرسانی دنا، خبرگزاری دی، پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، خبر ورزشی جمعآوری گردیده، تهیه شده است.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران در بهمن ماه همکاری کردند: بانوان زهرا رهایی، زهره میرخوند چگینی، نگار سنمار، زهره حق باعلی، شهلا شاهسونی، پریچهر سهرابی و آقایان: مصطفی مصطفینیا، محمدحسن حسنزاده مهرآبادی، مصطفی گودرزی، نریمان حسینینژاد، احسان احمدی خواه، مهدی کریمی، امیرحسین کریمی، محمدرسول پورتندرست. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: varzesh.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق محیط زیست، بهمن ماه ۱۴۰۰
مینا آقابیگی، ساناز تنهائی
موارد | جدول آماری نقض محیط زیست، بهمن ماه ۱۴۰۰ | |||
دی
|
بهمن | موضوع | ردیف | |
۲۷ | ۳۷ | آلودگی هوا | ۱ | |
۱۷ | ۱۶ | آلایندههای زیست محیطی | ۲ | |
۱۰ | ۳۲ | آتشسوزی و از بین رفتن مراتع، جنگل و اراضی ملی | ۳ | |
۲۲ | ۴۸ | بحران آب، آلودگی و خشکیدگی تالاب، دریا و رودخانه | ۴ | |
۱۸ | ۱۶ | ورود فاضلاب و پسماند به منابع آبی – دپو نامناسب و ریختن زباله به طبیعت | ۵ | |
۳۵ | ۲۳ | صید و شکار غیرمجاز | ۶ | |
۱۴ | ۷ | طرحها و پروژههای عمرانی مخرب محیط زیست | ۷ | |
۴ | ۱۴ | ضرب و شتم، مصدومیت و به قتل رساندن محیط بانان،
دستگیری و صدور حکم علیه فعالین محیط زیست |
۸ | |
۱۱ | ۴ | گونههای جانوری در معرض خطر انقراض | ۹ | |
۳۵ | ۲۳ | بازداشت و احکام صادره شکارچیان | ۱۰ | |
۲ | ۱ | حیوان آزاری و احکام صادره | ۱۱ | |
۲ | ۲ | آبزیان | بیماری، مسمومیت و حوادث منجر به مصدومیت و تلف شدن حیوانات | ۱۲ |
۷ | ۱ | پرندگان | ||
۶ | ۴ | پستانداران – دو زیستان | ||
۷ | ۴۶ | کمبود امکانات و تجهیزات محیط زیستی | ۱۳ | |
۸ | ۴ | قاچاق چوب، خاک و حیوانات | ۱۴ |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۲۶۰ خبر که در طول ماه بهمن تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق محیط زیست که از رسانههای داخلی و خارجی مانند هرانا، ایلنا، ایرنا، دیده بان، ایسنا، مهر، خبربان، قطره، تسنیم، تی نیوز، یورو نیوز، انصاف و پایگاه خبری محیط زیست و حیات وحش جمعآوری گردیده، تهیه شده است.
همکارانی که در گردآوری این موارد خبری نقض حقوق محیط زیست در بهمن ماه همکاری کردند عبارتند از خانمها و آقایان: سلمانی یزدان پناه، مینا آقابیگی، ایرانداخت کیا، علیرضا جهانبین، اسکندر اسکندری ، رزا جهانبین، ساناز تنهایی قلی بیگلو، اکبرقبادی چقاکبودی، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، علی احمدی ملک، حمیدرضا امینی، علی برومند، احسان حیاک.
آمار فوق از گزارشات رسانههای داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملا نمیتواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیتهای جامعه باشد. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://mohitzist.bashariyat.org
گزارش سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان ژانویه ۲۰۲۲
کریم ناصری
جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان در تاریخ ۳۰ ژانویه ۲۰۲۲، مصادف با ۱۰ دی ماه سال ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۰ به وقت اروپای مرکزی از طریق فضای مجازی در اتاق زووم مخصوص جلسات این نمایندگی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی و جمعی از فعالان حقوق بشر، علاقهمندان و مهمانان برگزار گردید. نخست مسئول جلسه آقای محسن سبزیان ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حضار و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: آقای امیرحسین کریمی بررسی هدف پنجم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه با قوانین جمهوری اسلامی ایران را ایراد فرمودند: مهمترین اقداماتی که دولتها باید برای تحقق به این هدف انجام دهند: الف- (دسترسی زنان به منابع اقتصادی و امکان مالکیت و کنترل داراییها از قبیل زمین و سایر اشکال دارایی توسط آنان و برقراری دسترسی زنان به منابع مالی، ارثیه و منابع طبیعی) ب- (ارتقای کاربرد فناوری توانمند کننده به ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور ترویج توانمندسازی زنان. ج- (تقویت و اتخاذ سیاستهای مطمئن و مناسب و وضع قوانین قابل اجرا برای ترویج تساوی جنسیتی و توانمندسازی زنان و دختران در کلیه سطوح که متأسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران در تحقق به این اهداف بسیار کوتاهی میکند و شاهد ظلم به زنان و انواع تبعیضات جنسی هستیم. تبعیض جنسیتی چیست؟ هر گونه پیش داوری بر اساس جنس یک فرد را تبعیض جنسیتی میگویند. در جوامع سنتی که در آنها فرهنگ و احکام نقش اساسی در قوانین دارند تبعیض جنسیتی و شکاف جنسیتی بسیاری وجود دارد. جوامع بینالمللی برای تأکید بر از بین رفتن شکافهای جنسیتی قوانینی را در کنوانسیونها و میثاقهایی نظیر زیر وضع کردهاند: ۱) مواد ۱ تا ۵ کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان ۲) ماده ۱۱ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی اجتماعی فرهنگی ۳) مواد ۲-۷ -۱۱ -۱۳ -۱۶ کنوانسیون حقوق کودک. اما با کمال تأسف بر اساس گزارش شکاف جنسیتی سال ۲۰۱۲ مجمع جهانی اقتصاد از بین ۱۳۵ کشور، ایران رتبه ۱۲۷ را در خصوص نابرابری بین زنان و مردان دارد. قابل توجه است که ایران رتبه پایینتری نسبت به کشورهای مالی، عربستان سعودی، ساحل عاج، مراکش، چاد، سوریه دارد. حال نگاهی به قانون اساسی ایران در مورد زنان و برابری جنسیتی میاندازیم: در قانون اساسی یک اصل به زنان تعلق دارد و آن اصل ۲۱ است. طبق این اصل: دولت موظف است حقوق زن را در تمامی جهات با رعایت قوانین موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: ۱) ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او. حمایت مادران به خصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بیسرپرست. ۳) ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده. ۴) ایجاد بیمه خاص بیوهگان و زنان سالخورده و بیسرپرست. ۵) اعطای قیومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبود ولی شرعی. در اصل ۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به حق برابری هیچ اشارهای نشده ولی در اصل ۲۰ و بند ۴ اصل ۳ حقوق زن و مرد یکسان تلقی شده است. اما متأسفانه اصل برابری در: دیه زنان، ارثیه، بحث طلاق، خروج از کشور زنان متأهل، اجازه همسر برای کار، مجازاتهای اسلامی و هزاران نمونه دیگر. در قوانین مجازات اسلامی برای مردان و زنان وظایف و قوانین متفاوتی با مجازاتهای نابرابر در قبال جرم مساوی تعیین شده است. بخش اعظم این قوانین و مجازاتهای نابرابر جنبه جنسیتی دارند. قانون مجازاتهای اسلامی افراد نه به عنوان انسان بلکه به عنوان زن و مرد و دختر و پسر زیر سن دستهبندی میکند. این قوانین بر اساس مسلمان یا نامسلمان بودن افراد نیز تفاوت قائل است. لازم به ذکر است بر اساس قانون مجازات اسلامی پدری که فرزندش را بکشد در صورت محکومیت در دادگاه به پرداخت دیه و حبس محکوم میشود. در برخی م وارد پدران، پس از بررسی این موضوع که پدر به دلیل قتل فرزند اعدام نمیشود دست به قتل زدهاند. از سوی دیگر در قوانین ایران مواردی در نظر گرفته شده تا افرادی که مرتکب «قتلهای ناموسی» میشوند را از مجازاتهای سنگین معاف کند. طرح جامع جمعیت و تعالی: نابرابری حقوق زن و مرد در قوانین ایران، همواره یکی از بزرگترین دغدغههای اصلی فعالان این حوزه بوده است. دغدغهای که در یک سال گذشته، با تصویب قوانین و ارائه لایحههایی محدود کننده و خشونتآمیز علیه زنان به مسئلهای نگران کننده تبدیل شده است. بخشی از این قوانین در راستای ابلاغیه «سیاستهای کلی جمعیت» از سوی آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، تهیه یا تصویب شدند. ابلاغیهای که با تأکید بر افزایش جمعیت و نرخ باروری در ایران، امر اشتغال زنان را محدود کرده و حریم شخصی آنها را نقض میکند. بخشی دیگر از این قوانین اما به اعمال محدودیت و خشونت علیه زنان از طریق دخالت در مسئله پوشش آنها میپردازد. «حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر»، از جمله طرحهایی بود که مورد اعتراض بسیاری از مدافعان حقوق زنان قرار گرفت. در فاصله کمی پس از تصویب این طرح و در حالی که نمایندگان مجلس سرگرم ارائه طرح «صیانت از حریم عفاف و حجاب» بودند، اسید پاشیهای زنجیرهای در اصفهان اتفاق افتاد. نهادهای حقوق بشری در واکنش به این مسأله، تصویب چنین قوانینی را یکی از علتهای زمینهساز این اسید پاشیها دانستند. طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر: در مقدمه این طرح بر «ضرورت حمایت قانونی» از آمرین به معروف و ناهیان از منکر، در «مقابله با افرادی که با ضرب و جرح این اشخاص در واقع به اصل هشتم قانون اساسی تعرض» کردهاند، تأکید شده است. همچنین بر اساس ماده واحده این طرح، «هر گاه فردی در مقام دفاع از شعائر اسلامی به شرط عدم استفاده از الفاظ رکیک اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نماید و به این جهت به او صدمه جسمی و جانی وارد آید، حسب مورد مشمول قوانین و مقررات مربوط به جانبازان و شهدا میشود». تبصرههای این ماده نیز، بر تشدید و اعمال حداکثر مجازات نسبت به کسانی که مرتکب «رفتار مجرمانه» یا «جنایت» نسبت به «آمر به معروف و ناهی از منکر» میشوند، تأکید دارد. طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت: بر اساس ماده یک این طرح، تمامی اعمال جراحی که به منظور پیشگیری دائمی از بارداری انجام شود، به استثنای موارد مرتبط با تهدید سلامت، ممنوع است و اگر شاغلین حرفههای پزشکی این حکم را رعایت نکنند، به عنوان متخلف مطابق قانون سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران مجازات خواهند شد. بر اساس تبصره ۱ این ماده، موارد تهدید کننده سلامتی را وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اعلام میکند. همچنین ماده ۲ این طرح، هر گونه تبلیغ درباره پیشگیری از بارداری و کاهش فرزندآوری در همه رسانهها ممنوع است. بر اساس این ماده، رسانه متخلف مطابق قانون مطبوعات مجازات خواهد شد. (طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب) در صورت تصویب: (به موجب این طرح، ساعتهای کار زنان نه تنها محدود شده، بلکه «باید با رعایت حرمت آنها و پرهیز از اختلاط با مردان و در ساعات متعارف یعنی ۷ صبح تا ۱۰ شب باشد.» در صورت اشتغال در ساعتهای شبانه، این مسأله مشروط به دریافت مجوز از نیروی انتظامی شده. در این طرح، همچنین، مجازاتهای جریمه و حبس برای بدحجابی و کسر حقوق از کارمندان بدحجاب پیشبینی شده است. واکنش خامنهای به سند ۲۰۳۰ یونسکو: رهبر ایران اولین نفری بود که به این موضوع اعلام موضع کرد، وی در دیدار با معلمان گفت: «اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ، ویرانگرِ و فاسد غربی بتواند در اینجا اینجور اِعمال نفوذ کند» سید علی خامنهای این گونه سندها را مخالف تاریخ و فرهنگ برخی کشورها از جمله ایران دانست و همچنین در مورد الزامآور بودن یا نبودن آن گفت: «یکی از کارهای استادان است؛ سند۲۰۳۰ باید تبیین شود. این جزوی از یک سند بالادستی سازمان ملل است؛ سند توسعه پایدار؛ دستهایی پشت سازمان ملل دارند برای همه چیز ملل دنیا منظومه فکری تنظیم میکنند. این غلط و معیوب است؛ اینها چه حقی دارند که دربارهٔ سنت کشورها اظهار نظر کنند؛ همهاش هم «باید» است. » سخنگوی وزارت امور خارجه ایران بهرام قاسمی در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ اظهار داشت که موضع اصولی و تغییرناپذیر ایران اجرا نکردن قسمتهایی از سند ۲۰۳۰ است که با قوانین و باورهای دینی و اولویتهای ملی و ارزشهای اخلاقی جامعه ایران در تناقض است. در۱۰ خرداد ۱۳۹۶ وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران بیانیهای بشرح زیر انتشار داد: «چهارچوب اقدام آموزش ۲۰۳۰» صرفاً یک بیانیه است و در زمره پیماننامهها نمیگنجد و الزامآور نیست و کشورها مطابق با ساختار ملی خود میتوانند آن را اجرا کنند. ضمناً این بیانیه توسط هیچ کشوری امضاء نشده است. علیرغم الزامآور نبودن سند «چهارچوب اقدام آموزش ۲۰۳۰»، جمهوری اسلامی ایران باز هم نسبت به آن اعلام تحفظ رسمی و مکتوب کرده و دامنه شمول مفاد پذیرفته شده را محدود و مشروط کرده است. سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ایران در ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ گفت سند ۲۰۳۰ غیرقانونی است و مجلس ایران آن را تصویب نکرده است. در ۲۰ تیر ماه ۱۳۹۶ طبق سند ابلاغ شده از سوی اسحاق جهانگیری معاون رئیسجمهور، تمامی تصمیمهای هیئت دولت دربارهٔ پیگیری سند ۲۰۳۰ لغو شد و چند ساعت بعد در غالب خبرگزاریها، خصوصاً اخبار فضای مجازی با درج عکس سند مذکور انعکاس وسیعی پیدا کرد. مبنای آموزش و پرورش و نظام آموزشی ایران، ترویج و تحکیم نابرابریهای جنسیتی است که همراه با فرهنگ سنتی جامعه، دست در دست هم تبعیضات گوناگونی بر دختران و زنان روا میدارد. دروس و رشتهها کنترل نمیشود تا خواستههای ایدئولوژی این نهاد ها تأمین و برگزار شود. در نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران خانواده به عنوان واحد جامعه تعیین شده و ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی این نظام میگوید: در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر است و زن به عنوان همسر نقش خدمتگزار اصلی را به این واحد دارد. راهکارهای کاهش و از بین بردن شکاف و تبعیض جنسیتی راهکارها: ۱) افزایش آگاهی جامعه. ۲) تغییر قوانین تبعیضآمیز ۳) رشد سازمانهای غیرانتفاعی زنان
بخش۲: آقای بختیار عبدالهی سخنرانی خود را با موضوع چرائی سرکوب اعتراضات ایراد فرمودند: موضوع سخنرانی من به اهداف جمهوری اسلامی از سرکوب اعتراضات اختصاص دارد و لذا سعی من بر آن است که به شرح این موضوع بپردازم. جمهوری اسلامی همواره در «لحظه حساس کنونی» زیسته است. بحرانهای آن، مانند خود انقلاب، تغییر چهره میدهند یا تکثیر میشوند، ولی پایان نمیپذیرند. پس چرا نظام سیاسی هنوز با خطر بیثباتی روبهرو نیست؟ در سالهای اخیر، افزایش و گسترش شکاف طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی و فشارهای بینالمللی، بر نارضایتی عمومی افزوده و اعتراضات سراسری پراکندهای برانگیخته است. چرا حکومت، تاکنون، از پسِ کنترلِ اعتراضات برآمده است؟ طی چهار دهه گذشته، جریان خبررسانی از انحصار دولت درآمده است. رسانههای برونمرزی، به ویژه شبکههای ماهوارهای، فراگیریِ اینترنت و بسامد بالای سفرهای خارجی مردم تحولی بنیادی در روند اطلاعرسانی و آگاهی عمومی پدید آوردهاند. حتی رسانههای رسمی یا نیمه رسمی، به طور روزانه، فساد اقتصادی کارگزاران و وابستگان دولت را گزارش میدهند و گوشههایی از سرکوب مخالفان سیاسی و فعالان مدنی را فاش میکنند. بخش عظیمی از جامعه، خشم خود را از وضع موجود فرو میخورد. با این همه، چرا عمیقتر شدنِ احساس استیصالِ جامعه آن را از انفعال بیرون نمیآورد؟ آیا چشماندازی برای براندازی رژیم و برقراری دموکراسی هست؟ بدون توافق بر سر مفهوم «انقلاب» و تعریف نوع نظام جمهوری اسلامی، یافتن پاسخی برای این پرسشها دشوار است. جمهوری اسلامی نه نظامی دموکراتیک است نه نوعی اقتدارگراییِ تمامعیار، بلکه از خانواده رژیمهایی است که امروزه، دانشمندان سیاسی آن را «دو-بُنی»(hybrid regime) میخوانند، آمیزهای از نهادهای دموکراتیک و دستگاهها و سازوکارهای اقتدارگرا. همان طور که خودروهای دوگانهسوز از دو منبع انرژی بهره میگیرند، رژیمهای دو-بُنی، به دو نوع دستگاه ایدئولوژیک و اعمال قدرت توأمان تکیه میکنند تا به اقتضای ضرورت و حاجت، دردسرهای جدی را از سر بگذرانند، بدون آنکه ناگزیر به اجرای اصلاحات اساسی شوند یا در پی بستن درها به روی اصلاحات، یکسره، فرو بپاشند. نقش مرکزی رهبر تا حدّی است که او را به تجسّد دولت بدل میسازد. در ادبیّات جمهوری اسلامی، گاهی با تعبیر «نظام» از رهبری یاد میشود. سرای حقیقی دولت، «بیت رهبری» است. رهبری، مرجع اعلای قانونگذاری، ناظر بر اجرای آن، و بنا به مصلحت، دارای حقّ نقض آن است. تدابیر ویژه اضطراری و حکم حکومتی میتواند هر موقعیتی را به شرایط استثنایی بدل کند و قانون را در آن به حالت تعلیق درآورد. کاربرد قانون اساسی تشریفاتی و مصلحتی است. نهادها و قوای حکومت تحت سلطه کانونهای قدرت هستند و اختیارات و استقلال عمل متعارف در کشورهای دموکراتیک را ندارند، از جمله قوه قضائیه که وابسته، ناقض قانون، و زائدهای از هسته سخت رژیم است. سیستم به گونهای تبعیضآمیز و امتیاز بخش طراحی شده و کوری اخلاقی (ethical blindness) ویژگیِ بارز آن است. نظامِ مناسبات اجتماعی و منطق بازار کالاهای نمادین، تا اندازه بسیاری تابع خواست و اراده دولت است، تا جایی که حتی ایرانیان مسافر و مهاجر کشورهای دیگر نیز باید «طبق شئونات» و در قالب معیارها و ممنوعیتهای نظام رفتار کنند، و گرنه با محرومیت از دسترسی آزادانه به این بازار مجازات میشوند. بازیگران اجتماعی، بدون هیچ قصد یا آگاهی، به صورت خودانگیخته، در چهارچوب تعیین شده حکومت و در راستای سیاستهای آن عمل میکنند. کمّیت و گاه پایگان اجتماعی شهروندانی که در کمال بیاعتقادی به ایدئولوژی، ارزشهای آن را باز تولید و توزیع میکنند، بسی بیشتر و اثرگذارتر از آن طیفی است که دل در گرو مبانی عقیدتی نظام و رهبران آن نهادهاند. قرائن گواهی میکنند که از یک سو، بخش تأثیرگذاری از مردم براندازی جمهوری اسلامی را تنها گزینه ناگزیر پیش روی خود نمیبینند، و از سوی دیگر، سازوکارِ پیچیده اعمال قدرت در جمهوری اسلامی در مهار جامعه و مدیریت سیّال نارضایتیها کارآمد است. هزینههای انقلاب علیه رژیم به دلیل توانایی آن در کاربرد خشونت بالاست؛ بدون آن که حتی با قبول هزینهها تضمینی برای پیروزی انقلاب متصور باشد. امروزه، براندازی به مثابه یگانه راه حل فوری خریدار چندانی ندارد. یکی از آن رو که انقلاب و جنگ هشت ساله، هیچ یک، هنوز، به تاریخ دور نپیوسته و همچنان در خاطره جمعی زندهاند. آثار روانگَزا (traumatizing) و هولانگیز این دو رخ داد، در زندگی بسیاری مردم، از جمله نسل جوان، تازگی تشویشآور خود را از دست نداده است. جامعه امروز ایران بسیار اتمیزه (atomized) شده است. روحیّه و همبستگی اجتماعی لازم برای بسیج عمومی علیه حکومت وجود ندارد. افراد، به رغم مشکلات فزاینده، عموماً میکوشند زندگی روزمره خود را به نحوی بگذرانند که تا جای ممکن از آسیبها دور بمانند. فراموش نباید کرد که -مثل مورد خاص جمهوری اسلامی- بحرانهای پیاپی همیشه تهدیدی برای ثبات نظام سیاسی نیست. میتوان گفت بقای رژیم به بقای بحرانها و نوکردن آنهاست. بحرانهای ۴۰ ساله اخیر در ایران، همواره، تصادفی و ناخواسته نبوده، بلکه در بسیاری از موارد، عامدانه و با برنامه تولید شدهاند. بحرانهای ارادی، نقش شوکدرمانی را دارند. شکنجه شوکآور، مغز زندانی را خاموش و روشن (reset) میکند، ذهن او را به مدار صفر درجه میرساند و با خنثی کردن نیروی مقاومتش، او را برای تن دادن به خواستههای بازجو آماده میسازد. به همین ترتیب، بحرانهای شوکآور ناگهان ذهن جامعه را از اندیشیدن باز میدارند و آن را در برابر اقتدار برتر، یعنی دولت جبّار و تمامیتخواه، بیدفاع مینمایند. در این هنگام، جامعه، دولت را همزمان درد و درمان میبیند، چون برونشد از بنبست از توان فرسوده جامعه برنمیآید و پناه امنی جز دامان دولت دیده نمیشود. شوک شدید، مردم را به اوج سرگشتگی میبرد. سرگردانی و نگرانی ناگهانی تنها با نیرویی کنترلکننده از میان میرود. رژیم، بحران دستگاه دشمنسازی و کارخانه تولید ترس است. انقیاد جامعه و وادادگی آن به دولت با توهم و ترس بازسازی میشود. دشمن، تنها دشمن حکومت نیست، بلکه با مردم و حکومت به یکسان دشمنی میورزد. حکومت میکوشد مشکل را نه خصم خانگی که واقعی است بلکه هیولای خیالی پشت در جلوه دهد. دشمن مشترک مردم و رژیم، بیش از خود رژیم هراسآفرین مینماید. وخامت بیشتر بحران اغواگر است و حتی مخالفان دولت را ترغیب میکند تا مطالبات خود را به تعلیق درآورده به دفاع از «اصل نظام» و «موجودیت کشور» برخیزند. با این همه، ضعف احتمال انقلاب در آینده به معنای بقای همیشگی جمهوری اسلامی نیست. نه تنها سیاست سرکوب داخلی عمر درازی ندارد که بلندپروازیهای ماجراجویانه منطقهای و بینالمللی نیز ماندگاری جمهوری اسلامی را بالقوه تهدید میکند. بسته به عوامل گوناگون درونی و بیرونی، تغییر رژیم میتواند از راههای دیگری جز انقلاب صورت بگیرد. کودتا، مرگ رهبری، و رویارویی نظامی با ائتلافی به رهبری آمریکا از آن شمار است و هر کدام به تنهایی میتوانند برگ آخر این دفتر را ورق زنند. رژیم میتواند بدون مداخله مؤثر جامعه مدنی براُفتد، ولی جایگزینی آن با دموکراسی لاجرم محتاج جامعه مدنی است. با پریشانی و پراکندگی جامعه مدنی، تغییر رژیم از تحولی سطحی و صوری فراتر نمیرود، بلکه با سقوط ولایت فقیه، هسته سخت آن، با نام و نشانی نو سر برمیآورد و زمام کشور را به دست میگیرد. یگانه راه تغییر مسالمتآمیز و مؤثر رژیم بازیابی اعتماد به نفس جامعه مدنی و تلاش آن برای اتکا به خود است. قطع منافع مشترک جامعه مدنی با رژیم شبهاقتدارگرای کنونی ضرورتی ناگزیر و وظیفهای سخت دشوار است. قیام علیه جمهوری اسلامی، در وهله اول، با نفی ارزشها و هنجارهای نهادینه شده آن میسر میگردد. روانگسیختگی (اسکیزوفرنی)، وهمزدگی (delusion)، اندرخویشی و خیالبافی (autism) و بُریدگی از واقعیت (psychosis) میراث نظامهای تمامیتخواه است. قرائن و شواهد نشان میدهند ایرانیان بسیاری به این میراث شوم، حساس شده، برای جبران و درمان آن چاره میجویند. با این همه، برای مقاومت مدنی مؤثر، پیش از هر چیز، نیازمند انقلابی اخلاقی و معنوی هستیم؛ انقلابی که آرمان آن آزادی از مطلقگرایی، پایان سرکوب اراده فردی و ایستادگی در برابر همسانسازیِ شهروندان است. چنین تحولی با تعهد آگاهانه به واقعیت و عقلانیّت انتقادی امکان میپذیرد؛ یعنی دلیری دانستن و درآمدن از نابالغی خودخواسته. صداقت اصولی رهبران جامعه مدنی با خود و شهروندان چراغ امید به سیاست را برمیافروزد و دلهای دلیر و جانهای آزاد را به هم میپیوندد. لایه اول در تمامی نهادهای کنترل و مدیریت یا سازمانهای سرکوب اعتراضات در همه جای جهان، اطلاعات است. همه حکومتها درباره مخالفان بالقوه و بالفعل خود اطلاعات جمع میکنند، جمهوری اسلامی هم. نگاهی به پروندههای فعالان سیاسی و مدنی بازداشت شده در جمهوری اسلامی از جمله در سه دهه اخیر نشان میدهد که نهادهای اطلاعاتی مختلفی به طور مداوم در حال جمعآوری اطلاعات درباره منتقدان و مخالفان حکومت هستند و در مواقعی که لازم تشخیص میدهند حتی قبل از هر اعتراضی در خیابانها به بازداشت معترضان و منتقدان و مخالفان میپردازند. در جمهوری اسلامی رسماً وجود ۱۶ نهاد اطلاعاتی پذیرفته و اعلام شده، اما همه آنها در بازداشت منتقدان و معترضان نقش و وزن یکسانی ندارند. فعالترین نقش اطلاعاتی در این سالها بر عهده چهار نهاد اطلاعاتی بوده است. وزارت اطلاعات، اطلاعات ناجا، حفاظت اطلاعات قوه قضائیه و اطلاعات سپاه. میزان فعال بودن هر یک از این نهادهای اطلاعاتی تابعی از معادلات مختلفی مانند ترکیب و گرایشات قدرت در درون حکومت و میزان همسو بودن دولت با نهادهایی مانند رهبری و سپاه است. لایه دوم: بخش عملیاتی، نگاهی به نیروهای فعال در کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات نشان میدهد که نیروهای حاضر در میدان و خیابان برای مقابله با معترضان ترکیبی از دست کم چهار نیروی عملیاتی هستند. سطح اول: نیروی انتظامی عادی، سطح دوم: یگان ویژه ناجا، سطح سوم: نیروهای فعال پایگاههای بسیج و مساجد، سطح چهارم: سپاه پاسداران از جمله گردانهای امنیتی امام علی، با توجه به برداشتی که حکومت از شدت و حدت اعتراضات در هر مقطع زمانی داشته همیشه سطوح و ترکیب مختلفی از نیروهای عملیاتی به خیابانها برای کنترل و مدیریت یا سرکوب معترضان اعزام و گسیل شدهاند. لایه سوم: بخش قضایی، در کنار نهادهای اطلاعاتی و بخشهای عملیاتی، لایه سومی که برای کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات ضدحکومتی در جمهوری اسلامی ایران اندیشیده شده، لایه قضایی است. این لایه که متشکل از برخی دادیارها، بازپرسها، بازجوها و دادستانها و قاضیها و مأموران و مدیران زندانها میشود، وظیفه تشکیل پرونده قضایی علیه منتقدان و معترضان، محاکمه و صدور حکم حبس یا مجازاتهای مالی و حتی تبعید علیه آنها را برعهده دارد. لایه چهارم: بخش رسانهای، لایه دیگر، ساختاری که در جمهوری اسلامی در امر کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات مردمی و ضد حکومتی معترضان و منتقدان مشارکت دارد، بخش رسانهای است. بخشی که به اعتقاد منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی متشکل از روزنامهها و خبرگزاریهای نزدیک به سپاه، بسیج، صداوسیما، قوه قضائیه و بخشهای تندروتر اصولگرایان است. لایه پنجم: لایه انگیزشی و تولید نیروی وفادار به حاکمیت، در تمامی مواردی که حکومت اقدام به کنترل و مدیریت یا سرکوب خیابانی اعتراضات مردمی، همواره نیروهایی تحت عنوان لباس شخصی در کنار نیروهای اطلاعاتی و مسلح دیده شدهاند. این نیروها که جدای از مأموران لباس شخصی هستند، معمولاً در هنگام مواجهه با معترضان در صف اول دیده میشوند و با انگیزه و تحرک بیشتری در کنترل و مدیریت و یا سرکوب اعتراضات و معترضان شرکت میکنند. لایه ششم: مالی و لجستیک، تأمین بودجه، امکانات و تجهیزات مورد نیاز نیروها و نهادهایی که در کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات نقش دارند اغلب از دو مسیر صورت میگیرد. مسیر اول سهم نهادهایی مانند یگان ویژه نیروی انتظامی، بسیج، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی دیگر و رسانههای رسمی نزدیک به این نهادها از بودجه عمومی و سالیانه کشور است. لایه هفتم: فرماندهی نهادها و اشخاص مهمی در فرماندهی کنترل و مدیریت اعتراضات ضدحکومتی یا سرکوب در جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته سهیم بودهاند. در سطوح پایین، فرمانده یگانهای ویژه ضد شورش ناجا، فرماندهان مناطق بسیج و فرمانده ناجا و فرمانده بسیج قرار داشتهاند. اما در بحرانهای سطح بالا که موجودیت حکومت را با خطر جدیتر روبهرو کردهاند، مستندات موجود از جمله مصاحبهها و گفتوگوهای منتشر شده در رسانه ها نشان میدهد که سطح تصمیمگیری برای آنچه کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات خوانده شده، متفاوت بوده است. ترکیبی از فرمانده سپاه، وزیر کشور، وزیر اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و برخی دادستانها و قضات ذیل هدایت شورای عالی امنیت ملی و در نهایت شخص رهبر جمهوری اسلامی که شدت و حدت و کیفیت سرکوب منتقدان و معترضان و مخالفان و یا از نگاه حکومت کنترل و مدیریت اغتشاشات را تعیین کردهاند.
بخش۳: خانم شهلا شاهسونی سخنرانی خود را با موضوع هولوکاست ایراد فرمودند: ۲۷ ژانویه روز گرامیداشت قربانیان هولوکاست نام گرفته است. واقعه هولوکاست، به کشتار دستهجمعی یازده میلیون نفر در اروپا به خاطر نژاد، مذهب یا ملیت آنها به دست نازیها اطلاق میشود که عمدتاً در اردوگاههای آلمان نازی بین سالهای ۱۹۴۱تا ۱۹۴۵ روی داده است. هر ساله در روز ۲۷ ژانویه به یاد قربانیان هولوکاست مراسم گوناگونی در سراسر جهان بر پا میشود. هولوکاست فاجعهای تاریخی در دوران حکومت Nationalsozialism (نازی) در آلمان و جنگ جهانی دوم بود و نام آن تداعی کننده کشتار جمعی میلیونها نفر از کشورهای مختلف است. در روز ۲۷ ژانویه سال ۱۹۴۵ میلادی ارتش سرخ روسیه موفق به آزادسازی اردوگاه مرگ Auschwitz شد. در آن زمان ارتش سرخ موفق شد تنها شمار کمی از اسیران را نجات دهد. واژهی هولوکاست از ریشهی یونانی «هولوکاوتوما» گرفته شده و در زبان یونانی به معنی سوختگی کامل است. این واژه امروزه به معنی قربانی شدن ناشی از سوختگی مورد استفاده قرار میگیرد و به کشتار چند میلیون یهودی اشاره دارد. البته همهی قربانیان، یهودی نبودند، چند میلیون انسان از نژاد اسلاو را که بیشترشان روس و لهستانی بودند، در شرق اروپا از بین برد. همچنین دهها هزار نفر از مخالفان سیاسی به ویژه کمونیستها و سوسیال دموکراتها و هزاران تن از اقلیتهای مذهبی و قومی و دیگر گروههای اجتماعی، قربانی شدند. غیرنظامیان و زندانیان جنگی شوروی، کولیهای اروپای شرقی، معلولان جسمی و ذهنی، مخالفان سیاسی و همجنسگرایان نیز تحت نام «عناصر نامطلوب» قتلعام شدند. در مجموع یک کشتار جمعی و نسلکشی در کشورهای تحت اشغال آلمان نازی بود. اما مفهوم هولوکاست از آن جهت به کشتار یهودیان اطلاق میشود، چون رژیم نازی سیاست نابودی کامل آنان را بدون کوچکترین گذشتی دنبال میکرد. یهودیان صرفاً به خاطر یهودی بودنشان تحت پیگرد قرار میگرفتند و اگر به چنگ رژیم نازی میافتادند، زنده نمیماندند. رژیم نازی در سال ۱۹۳۳ در آلمان به قدرت رسید، ولی سیاست پیگرد یهودیان در این کشور گام به گام عملی شد و هر چه زمان بیشتری گذشت، بر شدت این پیگرد افزوده شد. پژوهشگران، روی هم چهار مرحله را در روند تکامل هولوکاست از هم متمایز میکنند: مرحلهی محدود کردن حقوق یهودیان آلمان و بیرون راندن آنان از پستهای دولتی، شغلهای آزاد، مرحلهی سلب مالکیت از یهودیان از طریق اقدامات دولتی و مصادرهی داراییهای آنان در سراسر آلمان که رژیم نازی آن را با بهانهی «آریایی کردن داراییها در آلمان» انجام میداد، مرحلهی تشکیل «گتوها» برای یهودیان اروپا پس از آغاز جنگ، سپس انتقال آنان به اردوگاههای کار اجباری برای بهرهکشی بیرحمانه تا مرز زجرکش کردنشان و نیز کشتن آنان در پشت جبههها، سرانجام مرحلهی کشتار منظم، برنامهریزی شده و پیگیر آنان در اردوگاههای مرگ، از طریق گاز سمی و سوزاندن اجساد قربانیان در کورههای آدمسوزی. نازیها ایدئولوژی خودشان را بر یک سنت یهودی ستیزی حدودا ۱۲۰ ساله در آلمان استوار کردند. البته یهودی ستیزی پدیدهای ویژهی آلمان نبود و در همهی اروپا رواج داشت و یهودیان را برای کنترل جهان در تقابل با خودشان میدیدند. رژیم نازی دنبال منافع اقتصادی بودند و با سلب مالکیت از یهودیان آلمان که در میانشان بازرگانان موفق و ثروتمند کم نبودند، به پول و ثروت میرسیدند. بعدها که یهودیان را از آلمان به خارج منتقل کردند، خانههای آنان در اختیار نازیها قرار گرفت، یا آلمانیهای بازگشته از کشورهای دیگر را در آنها اسکان دادند. Heinrich Hiemler رئیس سازمان مخوف S. S و سازمانده اصلی اردوگاههای کار اجباری و مرگ، که در دو سال آخر جنگ وزیر کشور آلمان بود، پیش از حمله به شوروی گفته بود: «باید یهودیان را تا پایان جنگ تا آخرین نفر نابود کرد. این آرزو و دستور پیشوای ماست». نزدیک به ده سال پس از آنکه آلمان نازی در سال ۱۹۳۳ کمپهایی برای شکنجه و کشتن مخالفان سیاسی خود تشکیل داد، این کمپها به عنوان اردوگاه کار اجباری اسرای جنگ و یهودیان استفاده میشد. گفته میشود آلمان نازی در سال ۱۹۴۲ دست به اجرای طرحی زد که به موجب آن ۱۱ میلیون نفر که ۶ میلیون از آنها را یهودیان تشکیل میدادند به کام مرگ فرستاده شدند. در این طرح که «راه حل نهایی» نام داشت اردوگاههای ویژه کشتار جمعی با کورههای آدمسوزی، اتاق گاز ساخته شد. کشتار سازمانیافته حدود شش میلیون یهودی که آلمان نازی آن را «راه حل نهایی» نامید، از سال ۱۹۴۱ تا روزهای پایانی جنگ در سال ۱۹۴۵ ادامه یافت. شش میلیون تن یعنی ۷۰ درصد جمعیت یهودیان اروپا و ۴۰ درصد کل یهودیان جهان. در اردوگاههای کار اجباری که بعدها به اردوگاههای مرگ معروف شدند، روزانه صدها یهودی اعدام یا در اتاقهای گاز خفه شدند و جنازههایشان در کورههای آدمسوزی سوخت و نابود شد. تا پیش از آن هیچ حکومتی زیر نظر مستقیم رهبرش مصمم به این نشده بود و اعلام نکرده بود که گروه مشخصی از انسانها، از جمله سالخوردگانش، زنانش و کودکان و خردسالانش، باید هر چه زودتر کشته شوند و سپس این تصمیم را با بهرهگیری از هر روش ممکن از سوی قدرت اعمال کند. کشتارها به شکل سازمانیافته در تقریباً همهٔ مناطق اشغال شده توسط آلمان که امروزه ۳۵ کشور اروپایی را تشکیل میدهند انجام میشدند. شدیدترین وجه آنها در اروپای مرکزی و شرقی اعمال شدند، آنان حتی کسی که سه یا چهار جد یهودی داشت بیاستثناء نابود میشد. این اردوگاهها همگی در لهستان بودند و شامل اردوگاههای آشویتس، بلزک، خلمنو، مایدانک، مالی تروستتس، سوبیبور و تربلینکا بودند. آزمایشهای پزشکی شامل گذاشتن نمونههای انسانی در اتاقهای فشار، آزمایش دارو بر رویشان، منجمد کردنشان، تلاش برای تغییر رنگ چشم با تزریق مواد شیمیایی درون چشم کودکان، و چندین قطع عضو و جراحیهای دیگر بودند. تقریباً همه کسانی که در آزمایشها به عنوان نمونه مورد بهرهبرداری قرار میگرفتند و بلافاصله یا اندکی پس از عمل کشته و تشریح میشدند، در نتیجه ابعاد کار هیچگاه به شکل کامل آشکار نشد. در طی دهه ۱۹۳۰ یهودیان از مدارس و دانشگاهها کنار گذاشته شدند، حق عضویت در انجمن روزنامهنگاران نداشتند، پزشکان، وکیلان، کشاورزان، و غیره یهودیان از مشارکت در بخشهای جامعه منع شدند. سپس در سال ۱۹۳۳ قانون پسشگیزی از تولد کودکان بیمار و عقیمسازی «دون»ها را اجباری شد. در دادگاههای ایجاد شده عقیم سازی ۴۰۰ هزار انسان بدون موافقتشان در طی حکومت نازی انجام شد. آنان با شرط پذیرش مهاجرت و واگذاری داراییشان به حزب نازی توانایی آزاد شدن را پیدا میکردند. توسط قراردادی که در سال ۱۹۳۳ میان فدراسیون صهیونیست آلمان و دولت نازی با نام قرارداد هاوارا Haavara امضاء شد که باعث مهاجرت ۶۰ هزار یهودی آلمانی بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ شد و ۱۰۰ میلیون دلار از آلمان به خارج از آلمان ارسال شد. روشنفکران یهودی نخستین گروهی بودند که ترک کشور کردند. والتر بنیامین(فیلسوف) به پاریس و آلبرت انشتین به بلژیک. در سال ۱۹۳۵ هیتلر قانون نورنبرگ را معرفی کرد؛ قانونی که بر پایه آن یهودیها از ازدواج یا آریایی ها منع میشدند (قانون پاسداری از خون آلمانی و شرف آلمانی)، یهودیان آلمانی تابعیت کشور را از دست میدادند. او گفت اگر «مشکل یهود» را نتوان توسط این قانونها حل کرد، آنگاه «باید به شکل قانونی آن را به حزب ناسیونال سوسیالیست واگذار کرد تا راه حلی نهایی را به اجرا گذارد و از اینجا بود که Endlösung تبدیل به تکیه کلام نازیها برای پاکسازی یهودیان شد. در سال ۱۹۳۸ یک یهودی یکی از دیپلماتهای آلمان نازی را در پاریس به قتل رساند این اتفاق باعث شد تا نازیها، یهودیان و داراییهایشان مورد حمله قرار دهند و به بیش از ۷۰۰۰ فروشگاه یهودی و ۱۶۶۸ کنیسه آسیب زدندیا ویران کردند، ولی در سال 19۴1 با آغاز کشتار گسترده یهودیان کنار گذاشته شد. در سال 1939 با حمله آلمان به لهستان هر روز ۲۰۰ نفر به جوخه اعدام سپرده میشدند، آنان تنها یک هدف داشتند: آنها باید از روی زمین محو شوند. سپس شروع به فرستادن یهودیان ساکن در قلمروهای تازه اشغال شده خود (از جمله اتریش، چک اسلوواکی، و لهستان غربی) به مرکز لهستان کردند برای آسانسازی اخراج و کوچ اجباری یهودیان. بسیاری از آنان در خیابانها توسط مردم محلی به قتل رسیدند و خیلی هم یهودی دیگر نیز در تیراندازیهای دستهجمعی کشته شدند. گروهی هم توسط لهستانی ها در یک طویله، زنده به آتش کشیدن شدند. گتوی ورشو ۳۰ درصد جمعیت شهر را در خود داشت، تنها ۲.۵ درصد مساحت شهر به خود اختصاص میداد، وبه صورت میانگین ۹ نفر در هر اتاق زندگی میکردند. ازدحام بیش از حد، بهداشت پایین و کمبود غذا هزاران نفر را کشت. بیش از ۴۳ هزار تن از سکنه در ۱۹۴۱ کشته شدند. آلمان در سال ۱۹۴۰ به نروژ و دانمارک حمله کرد و یهودیان را توسط کشتی به آلمان و سپس با قطار به اردوگاه آشویتس فرستاده میشدند. همچنین به هلند، بلژیک، لوگزامبورگ و فرانسه حمله کردند و نه تنها در این کشورها بلکه در مستعمرات آنان، مراکش، تونس و الجزایر یهودیان به کار اجباری گرفته شدند. در سال ۱۹۴۱ آلمان به یونان و یوگسلاوی حمله کرد و صربها و کروواتها هم یهودیان را یا کشتند یا اخراج اجباری کردند. در سال ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد برای دستیابی به سرزمینها و منابع نفتی و از بین بردن نژادهای پست اسلاو و رومانیایی. تا سال ۱۹۴۲ حدود ۲۰ میلیون روس کشته شد. در تمام این مناطق یهودیان به صورت دسته جمعی قتلعام میشدند، در اغلب این کشتارها، قربانیان نخست لباسهای خود را درمیآورده و داراییهای خود را تسلیم میکردند، سپس پیش از شلیک در کنار گودالی به صف کشیده میشدند، یا آنکه به زور به درون گودال فرستاده میشدند تا منتظر مرگ خود بمانند. در این حالت، قربانیان بر بالای بنابرهای از اجساد قربانیان پیش از خود قرار میگرفتند. این روش معروف به Sardinenpacking. بود. از سال ۱۹۴۱ مستقیماً دستور کشتار دسته جمعی تمام یهودیان صادر شد و بزرگترین کشتار در درهای نزدیک کیف اتفاق افتاد. رومانی هم تدابیر ضد یهودی را در مه و ژوئن ۱۹۴۰ به اجرا گذاشت تا به تحکیم اتحاد خود با آلمان بپردازد. مجارستان و بلغارستان و ایلووامی هم همان قدانین را اجرا کردند. ولی یهودیان در ایتالیا و ژاپن و فنلاند آزار بسیار کمتری دیدند. در اردوگاههای کار اجباری در اثر بیغذایی و کتک، جیم ناتوان آنها یا به اتاق گاز فرستاده میشد یا با شلیک گلوله از پا در میآمدند. زندانیان میبایست نشانهای رنگی بر لباس میبستند. قرمز نمایانگر زندانی سیاسی، ارغوانی برای شاهدان یهوه، سیاه و سبز برای مجرمان، صورتی برای همجنسگرایان و نشان یهودیان دو مثلث زرد رنگ بود که یکی بر روی دیگری سوار میشد تا ستاره داوود را تشکیل دهد. ۱۹۴۱ ژاپن به آمریکا حمله کرد و پس از آنکه آمریکا وارد جنگ شد، نابودی کامل همه یهودیان اروپا به دستور پیشوا شروع شد. یهودیان میبایست به توسط ترکیبی از کار اجباری و کشتار دستهجمعی نابود میشدند. در همه این اردوگاهها، به آنانی که برای کشتن انتخاب میشدند گفته میشد که باید لباسهای خود را در بیاورند و داراییهای خود را به کارمندان اردوگاه بسپارند، سپس آنها لخت به سوی اتاقهای گاز هدایت میشدند. برای جلوگیری از وحشت و خشونت از سوی آنها، به ایشان گفته میشد که اتاقهای مرگ برای استحمام و نابود کردن کنهها هستند. دولت اسرائیل در مارس ۱۹۵۱ با این استدلال که آلمان ۶ میلیارد دلار از یهودیان اروپایی دزدیده بود، درخواست ۱.۵ میلیارد دلار کرد، تا بتواند به بازتوانیابی ۵۰۰ هزار بازمانده یهودی کمک کند و در نهایت به ۸۴۵ میلیون دلار گرفته شد. آلمان غربی همچنین در ۱۹۸۸، ۱۲۵ میلیون دلار دیگر نیز برای جبران خسارات پرداخت کرد همچنین در سال ۲۰۰۰ شرکتهای بزرگ آلمانی بنیادی را پایهگذاری کردند و این بنیاد ۴.۴۵ میلیارد یورو به قربانیان کار اجباری (برای هر یک نزدیک به ۷۶۷۰ یورو) پرداخت کرد. در ۲۰۱۳ آلمان با پرداخت ۷۷۲ میلیون یورو برای گشایش مراکز نگهداری از سالمندان، خدمات اجتماعی، و دارو برای ۵۶ هزار بازمانده هولوکاست در سراسر جهان موافقت کرد. بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق خوبی که افتاد تشکیل سازمان ملل متحد بود و سپس در تاریخ ۸ آگوست ۱۹۴۶ دادگاه نورنبرگ تشیکل شد وهدف از آن، تعریف قوانین و رویه محاکمهی نازیها بود. در این منشور مقرر شد که سه دسته جنایت، یعنی جنایت علیه صلح، علیه بشریت و جنایت جنگی، در بررسی شود. ۲۴ تن از افسران ارتش نازی در این دادگاه محاکمه شدند. در کیفرخواستهای نورنبرگ، برای نخستین بار در حقوق بینالملل، مفهوم «نسلکشی» به کار گرفته شد و اقدام برای «نابودی گروههای نژادی، قومی، مذهبی و ملی» جنایت جنگی محسوب شد. احکام دادگاه نورنبرگ رویه قضایی گرفت و در تبعیت از آن، بسیاری از کشورهای اروپایی انکار هولوکاست را قیر قابل پذیرش دانستند و در سال ۲۰۰۵ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامهای به پیشنهاد آمریکا، استرالیا، کانادا، روسیه، اسرائیل و با حمایت ۱۰۴ کشور تصویب کردند که انکار هولوکاست قابل پذیرش نیست. در ۱۶ کشور اروپایی و اسرائیل انکار هولوکاست ممنوع است و جرم تلقی میشود. این کشورها یا قربانی نسلکشی هستند (مثلا لهستان)، یا حکومتهای وقتشان با آلمان نازی در قتلعام یهودیان همکاری کردند. انکار هولوکاست در ایالات متحده آمریکا ممنوع نیست به این دلیل که متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا هر گونه ممنوعیت باورهای دینی و محدودیت آزادی بیان را منع کرده است. با وجود این، در سال ۱۹۸۱، دادگاهی در کالیفرنیا در جریان پروندهی شکایت یک بازمانده نسلکشی یهودیان از یک گروه نئونازی، اعلام کرد که قتلعام یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم «واقعیتی غیرقابل انکار» است. واقعیتی که مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک را نیز بر آن داشت تا قوانین این شبکه اجتماعی را متحول کند. مارک زاکربرگ، اعلام کرد که از این پس فیسبوک اظهارات و مطالبی را که در انکار هولوکاست باشد، حذف خواهد کرد. متأسفانه ایران تنها کشوری بود که با این قطعنامه مخالفت کرد. تمام اینها در حالی ست که در مای ۲۰۱۶ دومین نمایشگاه و مسابقه کاریکاتور هولوکاست در تهران برگزار شد. مکارم شیرازی از مراجع تقلید، هولوکاست را خرافه میپندارد و احمدینژاد رئیسجمهور پیشین ایران، یکی از سرشناسترین انکار کنندگان هولوکاست به شمار میآمد. در پی آن علی خامنهای در پیامی که از سوی دفتر او ابلاغ شد از برگزار کنندگان مسابقه کاریکاتور هولوکاست قدردانی کرده بود. از زمان اعلام برگزاری این نمایشگاه و مسابقه، انتقادها و اعتراضهای زیادی علیه مسئولان جمهوری اسلامی مطرح شد. بنابر گزارشها، وزارت خارجه بریتانیا در واکنش به برگزاری این مراسم در تهران، هر گونه فعالیتی که با هدف انکار هولوکاست (کشتار حدود شش میلیون یهودی توسط نازیهای آلمان در دوران جنگ دوم جهانی) انجام شود را به شدت محکوم کرد. ایرینا بوکووا، مدیر کل یونسکو در بیانیهی اعتراضی خود نوشت: چنین اقدامی، که هدفش به سخره گرفتن نسلکشی یهودیان، یکی از برگهای غمانگیز تاریخ بشریت است تنها موجب تشدید خشونت و نژادپرستی و خشم میشود. نکتهی قابل تأمل دیگر در این ماجرا، تکرار مسابقه و نمایشگاه کاریکاتورهای هولوکاست پس از یک وقفه ده ساله و در دورانی است. رئیس دولتهای نهم و دهم «محو اسرائیل از نقشه» را به یکی از شعارهای اصلی سیاست خارجی تنشآفرین خود تبدیل کرده بود. «اما هولوکاست توضیح داده شده در این سخنرانی تنها موارد نسلکشی در دنیا نبودند و میتوان به موارد زیر نیز اشاره کرد: نسلکشی ایرانیان بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ که تقریباً نیمی از جمعیت آن زمان ایران (۷ تا ۹ میلیون نفر) از بین رفتند، نسلکشی ارامنه توسط دولت عثمانی بین سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ نسلکشی مسلمانان روهینگیا توسط دولت میانمار، نسلکشی مسلمانان سارایوو توسط صربها بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵. به امید روزی که تمامی ملتهای دنیا بدون تفکرات برتری جویانه و سلطهطلبی در کنار هم در صلح و آرامش با احترام به حقوق همدیگر زندگی کنند.
بخش۳: بحث آزاد با موضوع حق انتخاب محل اقامت و تردد آغاز گردید: آقای محسن سبزیان بحث آزاد را اینچنین آغاز کردند: این دولتی که به تازگی به صورت انتسابی درآمده است در مورد این صحبت میکند که بیایید و ۲۵۰ هزار یورو پرداخت کنید و شهروندی ایران را بگیرید و اینکه و تابعیتها برای رفت و آمد به ایران آزاد هستند و مشکلی ندارند و سامانهای راهاندازی شده که هر کسی میتواند در این سامانه استعلام بگیرد که مشکلی برای رفت و آمد به ایران دارند یا نه. ما ۸۶ نفر المپیادی داشتیم از این ۸۶ نفر ۸۲ نفر مهاجرت کردند و ۲ تا از آنها الان زندان هستند علی یونسی و امیرحسین مرادی. نخبه کشور که اگر هر جای دنیا بود به او احترام میگذاشتند، اینجا در ایران در زندان. من اعتقاد دارم هر کسی به جز اینکه حق انتخاب دارد حق انتخاب محل اقامت خودش را هم دارد، اما سؤالی که پیش میآید، با این شرایطی که الان وجود دارد و هر کس که میآید میگیرند و به زندان اوین میفرستند، حالا چه شده که این دولت میخواهد به نوعی این همه آدمی که در خارج از کشور زندگی میکنند و از نظر اقتصادی جایگاه خوبی دارند یا دکتر یا محقق هستند، همه را به ایران بیاورند، آیا به خاطر منافع مالی، آیا دنبال این هستند که بگویند ما کشور امنی داریم، یا دلیل دیگری دارد، اگر که شما دوستان ایده و نظری در این رابطه دارید من خوشحال میشوم که نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید. آقای احمدیخواه فرمودند: به نظر من دو تا دلیل وجود دارد و یکی این است که فشارهای حقوق بشری علیه خودشان را کم بکنند، و بگویند اینجا امن است و ما تضمین میکنیم که مشکلی پیش نمیآید، دوم این است که یک دسته از آدمها هم ممکن باور کنند و برگردند و دستگیر و زندانی میشوند و اموال آنها را مصادره میکنند. خانم بیرجندی فرمودند: من فکر میکنم که یک نوع گروگانگیری میخواهند انجام بدهند و این یک منبع درآمدی که جمهوری اسلامی سالهاست از آن استفاده میکند. آقای عبداللهی فرمودند: ما در کردستان دوتا حزب داریم که در سالهای گذشته یک عده که از احزاب جدا میشدند و میخواستند به کشور برگردند باید در مرز یک برگهای را امضا میکردند که به آن اماننامه میگفتند، یعنی شما در امان جمهوری اسلامی هستید، عدهای را که خیلی فعالیتی نداشتند آزاد میگذاشتند که به همه نشان بدهند ما با اینها کاری نداریم و بقیه را بلافاصله دستگیر میکردند و الان هم جمهوری اسلامی همین کار را میخواهد انجام بدهد. خانم نیلوفر جلیلی فرمودند: جمهوری اسلامی هر کاری که میکند برای حفظ ظاهر، و در عرصه بینالمللی خودش را خوب جلوه بدهد. آقای مهدی کریمی فرمودند: جمهوری اسلامی مشکل تأمین مالی دارد و مدت خیلی زیادی است که خیلی از اصناف در حال برگزاری تجمعات اعتراضی هستند. خانم شاهسونی فرمودند: جمهوری اسلامی سراسر تناقض و یک موقعی گفتند: «هر کی مثل ما فکر نمیکنه جمع کنه از ایران بره » و الان میگویند برگرد. آقای صمد جعفری فرمودند: اینها میتواند نشانه رفتن این دولت باشد و این اعتراضات اخیر که در حال اتفاق افتادن است همه نشانههای نارضایتی مردم از حکومت است. دنیا بر کفر میچرخد ولی بر ظلم نه و اینها تا توانستند به مردم کشورشان ظلم کردند. خانم زهره چگینی فرمودند: الان تمامی اقشار جامعه به فکر مهاجرت افتادهاند و قصد فرار از کشور را دارند حالا به هر نحوی که امکان دارد، حاضرند جانشان را به خطر بیندازند ولی توی کشور نمانند. آقای بهنام شیرمحمدی فرمودند: جمهوری اسلامی با این ترفند میخواهد که تمام کسانی که در خارج از کشور جایگاه خوبی دارند و در خارج از کشور به دنیا آمدند و اطلاعات دقیقی از اوضاع در ایران ندارند به ایران بکشاند و در دام خود گرفتار کند. خانم مهناز ترابی فرمودند: هر کس به یک دلیلی از ایران خارج میشود، یکی به خاطر مشکلات اقتصادی، یکی به خاطر مشکلات مذهبی و یا مشکلات سیاسی. الان آیا ایران تغییر کرده است که از آنها انتظار داریم به ایران برگردند، آقای یزدان پناه فرمودند: حق انتخاب محل زندگی موقعی معنا پیدا میکند که سایر حقوق هم به انسانها داده شود، اگر بخواهید در ایران بمانید و از حقوقتان دفاع کنید بلافاصله به زندان میافتید. آقای علیرضا امامی خاطرهای تعریف کردند در رابطه با ساختن فیلم آقای فرهادی که محل فیلم برداری نزدیک مغازه دایی نوید افکاری بود که تصویر آقای نوید افکاری بر سر در مغازه بود و در پایان مسئول جلسه صحبتهای همکاران را جمعبندی نمود.
در پایان: مسئول جلسه ضمن تشکر از سخنرانان و فعالین و میهمانان و منشی جلسه، صدابرداران: آقای احسان احمدیخواه، خانم سمانه بیرجندی و ادمینها: احسان احمدی خواه، آرشا کچوئیان، کریم ناصری ختم جلسه را در ساعت ۱۷:۰۰ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند. عزیزانی که در این جلسه همیاری کردند خانمها و آقایان: آیلار اسماعیلی، اسفندیار سنگری، حمیدرضا، ستاره دژم، مینا آقابیگی، محمد لامعی، منوچهر شفایی، ناصر نوروزی، صادق نوری، نیلوفر جلیلی، اکبر محمدی، نوید بهداد، آذر ارحمی، ریحانه فکری، علی برومند، پویا حسابی، سجاد اسدبیگی، مرجان شعبان نژاد، مهدی کریمی، وحید یگانه، احمد مرادی ساکی، نگار سنمار، مریم حبیبی، عباس رهبری، شبنم رضاوند، شهین فتحزاده، شهناز عیدان، شراره هادیزاده رئیسی، نوید بهداد، حسن حمزهزاده، حسین اریس، امید امینی.
گزارش سخنرانی نمایندگی آسیا و شرق اروپا ژانویه 2022
مهدی افشارزاده
جلسه سخنرانی نمایندگی آسیا و شرق اروپا در تاریخ 27 ژانویه 2022 مصادف با 7 بهمن 1۴00 در ساعت ۱۹:۰۰ بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان حقوق بشر و مهمانان دیگر در فضای مجازی زوم و یوتیوب و اپلیکیشن و پخش مستقیم از تلویزیون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم سارا فلاح ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: خانم ایراندخت کیا گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در دی ماه ۱۴۰۰ را ایراد کردند: خبر: هنر و هنرمندان خسارت به دستکم هشت بنای تاریخی در استان هرمزگان در اثر بارشهای شدید و سیلاب که این خسارات از پنج تا پنجاه درصد برآورد شده است و بیشترین آسیب به قلعه مغویه در بندر لنگه و قلعه و حمام خان در بستک وارد شده است. قلعه هزاره، قلعه گوربند و قلعه کرد در شهر میناب از جمله این آثار تاریخی هستند که خسارت دیدند. و بارش باران شدید و سیلاب همچنین به قلعه پرتغالیها در جزیره هرمز و قلعه کمیز در رودان هم آسیب زده است. خبر: کانون نویسندگان ایران: به قتل نویسندگان آزادیخواه پایان دهید!در ماهی که گذشت یکی از هنرمندان خوب ک شور یعنی آقای بکتاش آبتین از اعضای زندانی کانون نویسندگان ایران در روز ۱۸ دی ماه درگذشت. این نویسنده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۹۸ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۱ سال حبس تعزیری و از بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به تحمل ۵ سال حبس محکوم شد. خبر: طراحان فرش ایرانی در حال رفتن به ترکیه! مدیر عامل اتحادیه تعاونیهای فرش دستباف با بیان اینکه سالانه ۵۰۰ تن ابریشم وارد میکنیم، گفت: با وجود آنکه بزرگترین طراحان فرش دستباف متعلق به ایران است، اما آنها به دلیل عدم حمایت در حال رفتن به ترکیه هستند، چونکه حمایت نمیشوند. وی افزود: وقتی جایگاهی برای فرش در نظر نگیریم کمکم متخصصان و طراحان این بخش به جایی میروند که به صنعت فرش بها بدهند. خبر: سهیل عربی به حبس، جزای نقدی و مجازاتهای تکمیلی محکوم شد. آقای عربی از بابت اتهام «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی به وسیله سامانههای مخابراتی» به ۲ سال حبس تعزیری، پرداخت ۵ میلیون تومان جزای نقدی، لزوم کسب مجوز از مقام قضایی به منظور خروج از کشور به مدت ۲ سال و ۲ سال حضور فصلی در دفتر نظارت و پیگیری ضابطین محکوم شده است.
بخش۲: آقای پاردیک سپنتا سخنرانی خود را با بررسی کنوانسیون عدم تبعیض در آموزش و پرورش و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند :مصوب کنفرانس عمومى سازمان تربیتى علمى فرهنگى ملل متحد در ١۴ دسامبر ١٩۶٠ (اجرا از: ٢٢ مه ١٩۶٢ مطابق ماده ١۴) کنفرانس عمومى سازمان تربیتى علمى فرهنگى ملل متحد که از ١۴ نوامبر تا ١۵ دسامبر ١۹۶٠ در پاریس تشکیل شد، در یازدهمین اجلاس خود، با یادآورى این که اعلامیه جهانى حقوق بشر بر اصل عدم تبعیض تأکید میکند و اعلام مىدارد که هر فردى حق دارد از آموزش و پرورش برخوردار شود، با توجه به این که تبعیض در آموزش و پرورش نقض حقوق تصریح شده در آن اعلامیه است، با در نظر گرفتن این که هدف سازمان تربیتى علمى فرهنگى ملل متحد بر حسب اساسنامه آن ایجاد همکارى بین ملت ها به منظور تقویت و پیشبرد احترام همگانى براى حقوق بشر و برابرى امکانات و فرصتهای آموزشی است، با شناسایی و تأیید این امر که سازمان تربیتى علمى فرهنگى ملل متحد، در نتیجه، در عین احترام به تنوع نظامهای آموزشی ملى، وظیفه دارد نه تنها هر شکل از تبعیض در آموزش و پرورش را ممنوع اعلام کند بلکه همچنین از برابرى امکانات و رفتار با همه در زمینه آموزش و پرورش حمایت به عمل آورد، با داشتن پیشنهادهای مربوط به جنبههاى متفاوت تبعیض در آموزش و پرورش که ماده ۴/١/١۷ دستور کار اجلاس را تشکیل میدهد، با توجه به این که کنفرانس عمومى در دهمین اجلاس خود تصمیم گرفت این مساله باید موضوع یک کنوانسیون بینالمللى قرار گیرد و همچنین به کشورهاى عضو توصیه شود، این کنوانسیون را در چهاردهمین روز دسامبر ١۹۶٠ تصویب میکند. -واژه «تبعیض» در این کنوانسیون شامل هر گونه تمایز و تفاوتگذارى، محرومسازى، ایجاد محدودیت، یا رجحان قائل شدن بر اساس نژاد، رنگ پوست، جنسیت، زبان، دین، عقیده سیاسى یا عقیده دیگر، منشأ ملى یا اجتماعى، شرایط اقتصادى یا ناشی از ولادت است که هدف یا تأثیر آن از بین بردن یا تضعیف برابرى رفتار در زمینه آموزش و پرورش و به ویژه در زمینههاى زیر باشد :محروم کردن هر فرد یا گروه از افراد از دسترسى به هر نوع یا سطح از آموزش و پرورش؛ محدود کردن هر فرد یا گروه از افراد به آموزش و پرورش با استاندارد و معیار پست تر؛ بر اساس موضوع مفاد ماده ٢ این کنوانسیون، ایجاد یا حفظ نظام ها یا نهادهاى آموزشی جداگانه براى اشخاص یا گروههای اشخاص؛ یا تحمیل شرایطی که با شرافت و شئون انسان ناسازگار باشد به هر شخص یا گروه اشخاص – براى اهداف این کنوانسیون، واژه «آموزش و پرورش» به همه انواع و سطوح آموزش و پرورش اشاره دارد و شامل دسترسى به آموزش و پرورش، معیار و کیفیت آموزش و پرورش و شرایطى است که بر اساس آن آموزش و پرورش ارائه میشود. هنگامیکه این کنوانسیون در کشورى مجاز شمرده شد، در چارچوب مفهوم ماده یک آن، موقعیتهای زیر را نباید باعث تبعیض به شمار آورد: ایجاد یا حفظ نظام ها یا مؤسسات آموزشى جداگانه براى دانشآموزان دو جنسیت، اگر این نظام ها یا مؤسسات دسترسى برابر به آموزش و پرورش ارائه دهند، داراى کادر آموزشى با قابلیتهاى معیارى مشابه و همچنین ساختمان و تجهیزات مدرسه با کیفیت مشابه بوده، و امکان برخوردارى از همان دورههاى درسى یا معادل آن را داشته باشند؛ ایجاد یا حفظ نظام ها یا مؤسسات آموزشى جداگانه، براى مقاصد دینى یا زبانى، که آموزش و پرورشى ارائه دهند که با آمال و آرزوهاى والدین یا اولیاى قانونى دانشآموزان هماهنگ باشد، اگر مشارکت در چنین نظام ها یا شرکت در چنین مؤسسات اختیارى باشد و اگر آموزش و پرورش ارائه شده با معیارهایى که ممکن است به وسیله مسئولان صالح به ویژه براى آموزش و پرورش در سطح مشابه تعیین یا تصویب شده باشد، سازگار باشد؛ ایجاد یا حفظ مؤسسات آموزشى خصوصى، اگر هدف این مؤسسات تضمین محرومیت هیچ گروهى نبوده بلکه ارائه تسهیلات آموزشى علاوه بر آموزش ارائه شده به وسیله نهادهاى عمومى باشد، اگر این مؤسسات مطابق با آن هدف اداره شوند، و اگر آموزش ارائه شده با معیارهایى که ممکن است به وسیله مؤسسات صالح تعیین یا تصویب شده باشد، به ویژه براى آموزش در سطح مشابه سازگار باشد. به منظور حذف و پیشگیرى از تبعیض در چارچوب مفهوم این کنوانسیون، کشورهاى طرف آن تعهد میکنند :کلیه مواد قانونى و دستورالعملهاى ادارى را که منجر به تبعیض در آموزش و پرورش میشوند، لغو و کلیه روشهاى ادارى مربوطه را متوقف کنند؛ هر جا ضرورى باشد، با وضع قانون، تضمین کنند در پذیرش دانشآموزان به مؤسسات آموزشى هیچ تبعیضی اعمال نشود؛ در زمینه شهریه مدارس و اعطاى بورس یا شکلهاى دیگر کمک به دانشآموزان و صدور مجوزها و تسهیلات ضرورى براى ادامه تحصیل در کشورهاى خ ارجى، اجازه ندهند در رفتار مسئولان دولتى بین اتباع و شهروندان هیچ تفاوتى، جز بر مبناى شایستگى یا نیاز، وجود داشته باشد؛ در اختصاص کمکهاى اعطایى نهادهاى دولتى به مؤسسات آموزشى با هیچ محدودیت یا رجحانى که صرفا بر مبناى تعلق دانشآموزان به یک گروه ویژه باشد، موافقت نکنند؛ به اتباع خارجى مقیم در خاک خود دسترسى برابر آموزش و پرورش اعطا شده به اتباع خود را بدهند. این که امروزه معلمان از آثار و پیامدهای منفی تبعیض قائل شدن بین دانشآموزان مطلع هستند اما گاهی ناخواسته و بدون این که متوجه باشند دچار این رفتار میشوند و بدون شک در فرآیند یاددهی، یادگیری برخی از دانشآموزان خود که این تبعیض را احساس کردهاند و از آن دلخور شدهاند، با مشکلات متعددی مواجه خواهند شد. از آن جا که تبعیض باعث افت رشد و شکوفایی دانشآموزان میشود، معلمان باید پیش از هر چیز، در رفتار خود با دانشآموزان دقت نظر بیشتری داشته باشند تا همه آن ها با اطمینان و امنیت خاطر، رابطه خوب و صمیمانهای با معلم و مدرسه برقرار کنند. بیشتر کارشناسان امور تربیتی در این نکته اتفاق نظر دارند که اگر دانشآموزی متوجه تبعیض گذاشتن معلم شود، آثار منفی آن حتی با گذشت زمان نیز از بین نخواهد رفت و این خاطره بد در ذهن وی هم چنان باقی خواهد ماند. وجود رفتارهای تبعیضآمیز از سوی معلم موجب رنجیده خاطر شدن دانشآموزان و کاهش انگیزه تحصیل میشود و بین آنها رقابتی ناسالم و گاهی رفتارهای نامطلوب به وجود میآید و آرامش روحی، جسمی و آموزش آنها را مختل میکند، موضوعی که متأسفانه در برخی مدارس استان مشاهده میشود. بعضی از معلمان علاوه بر در نظر گرفتن وضعیت تحصیلی دانشآموزان متأسفانه به جایگاه اجتماعی اولیای آنها نیز توجه و از این نظر دانشآموزان را تقسیمبندی میکنند و به آن دسته از افرادی که از این حیث، دارای رتبه برتری هستند توجه بیشتری، نشان میدهند. «یک همکار» مهمترین پیامد منفی تبعیض را کاهش یادگیری و افت تحصیلی میداند و میافزاید: معلمانی که از روانشناسی و امور تربیتی آگاهی کاملی دارند، مراقب رفتارهای خود هستند و با فکر و به طور سنجیده رفتار میکنند. یکی از مشاوران مدارس شهرستان نیز عنوان میکند: علت تعداد زیادی از مراجعهها به مشاوره مدرسه در طول سال تحصیلی در تبعیض قائل شدن معلمان نهفته است و با آن که در جلسههای مختلف درباره این آسیب جدی، به معلمان تذکر میدهیم اما بعضی از آنها کوتاهی میکنند. وی که مایل به ذکر نام خود در این گزارش نیست اضافه میکند: اگر معلمی به رفتارهای تبعیضآمیز خود ادامه دهد در اداره کلاس با مشکل مواجه خواهد شد ضمن این که تنها، عملکرد تعدادی از دانشآموزان رو به پیشرفت خواهد بود چون دانشآموزان این احساس را به یکدیگر منتقل میکنند. وی میگوید: گاهی أوقات حساسیت بیش از اندازه معلمان و دانشآموزان به کسب نمره بالا، موجب رفتارهای تبعیضآمیز برخی معلمان و حتی برخی مدیران مدرسه میشود و امور تربیتی را با اختلال مواجه میکند. وی میافزاید: دانشآموزان با توجه به ویژگیها و جایگاهشان به سرعت متوجه میشوند که معلم تبعیض قائل میشود. توجه به تفاوتهای فردی ضروری است یک کارشناس ارشد روانشناسی تفاوت قائل شدن بین دانشآموزان را از نظر میزان توجه تبعیض میشمارد و میگوید: اگر توجه معلم به دانشآموزان به نسبت مساوی توزیع نشود از آن به عنوان تبعیض قائل شدن یاد میشود. با اشاره به این حدیث که «فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است» میافزاید: این تشبیه بسیار کمک کننده است چرا که گلها با یکدیگر متفاوت و با توجه به ظرفیت و حساس بودن نیازمند توجه هستند یعنی تربیت فرزندان نیازمند توجه به تفاوتهای فردی است. وی خاطر نشان میکند: بیشتر خانوادهها و معلمان فقط به یک جنبه از رشد روانی دانشآموزان توجه میکنند و آن جنبه شناختی، نمره و وضعیت درس است و از بقیه جنبههای آنها غافل هستند. وی ادامه میدهد: ممکن است دانشآموزی از نظر تحصیل در سطح عالی نباشد اما در زمینههایی از جمله هنر و روابط اجتماعی از شرایط بسیار بالایی برخوردار باشد، بنابراین معلمان باید به این موارد نیز توجه کنند. وی اظهار میدارد: معلمی که بین دانشآموزان تبعیض قائل میشود، از ویژگی و تفاوتهای فردی آنها آگاهی و شناخت کاملی ندارد و با این رفتار آنها را دچار مشکلات زیادی میکند. وی ادامه میدهد: استعداد بین تمام افراد به طور متناسب توزیع شده است و هیچ فردی در تمام جنبهها کامل نیست و اگر میخواهیم تبعیض قائل نشویم ابتدا باید افراد را بشناسیم. معلم قبل از متخصص بودن در تدریس محتوای کتابهای درسی، نخست باید متخصص شناخت دانشآموزان باشد و استعدادهای آنها را از جنبههای مختلف مورد شناسایی قرار دهد، در غیر این صورت، محوریت کلاس روی چند نفر از دانشآموزان خواهد بود و چه بسا معلم بر خلاف میل باطنی و نیت خود، رفتارهای تبعیضآمیز داشته باشد. وی اضطراب، پرخاشگری، ناکامی و افسردگی را از جمله پیامدهای تبعیض قائل شدن بین دانشآموزان ذکر میکند و میافزاید: مشارکت نکردن در فعالیتهای گروهی، آسیب رساندن به اموال مدرسه، غیبتهای مکرر و بیعلاقه شدن به درس از عوارض تبعیض قائل شدن بین دانشآموزان است. وی تصریح میکند: این مشکلات به ویژه در مقطع ابتدایی بیشتر دیده میشود چون در این سنین، دانشآموزان معلم خود را منبع همانندسازی میپندارند.
بخش3 :آقای علیرضا جهان بین سخنرانی خود را با موضوع اعتراضات سراسری سال 1388 ،ایراد کردند: تظاهرات و راهپیمایی های سال 88، که در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری یا به نوعی در حمایت از میرحسین موسوی صورت گرفت، از چند جنبه در نوع خود منحصر به فرد و در عین حال تأسفبار است. در عمر 30 ساله انقلاب اسلامی ، ایران، همچنین اعتراضی را که اکثر شهرها و از قشرهای مختلف در آن دخیل باشند به خود ندیده بود و بیسابقه بوده است. همچنین این اعتراضات در دو سه مقطع زمانی مختلف شکل گرفت (خرداد و دی 88 و بصورت پراکنده در سال 89) و اما نکته دیگر واکنش مقامات بود که دخالت در کشتار و ضرب و شتم را کتمان کردند ولی به علت بازتابی که این اعتراضات داشت، نتوانستند اصل ماجرا را مخفی نگه داشته و مخصوصا بعد از آرام شدن نسبی، سعی بر آن داشتند، که این اعتراضات را به جریانهای سیاسی ربط دهند و در رابطه با این اتفاقات فیلم ساخته شد (قلادههای طلا)، راهپیمایی حمایت از دولت برگزار شد و تا مدتها مسئولین در صحبتهایشان از این راهپیماهیها صحبت میکردند و اکثرا هم مطالبی که توسط آنها بیان میشد بدور از واقعیت بود، در نتیجه میتوان به این نتیجه رسید که این اعتراضات به نوعی نقطه عطفی برای روابط میان نظام و مردم بوده است، که اعتراضات سالهای پس از آن و نوع سرکوبهای انجام شده بیانگر این موضوع است. و اما این راهپیمایی اعتراضآمیز در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، ۳ روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، با حضور میلیونی مردم در تهران، اصفهان، مشهد، و دیگر شهرهای ایران، و برخی شهرهای کشورها دیگر صورت گرفت که با سرکوب همراه با خشونت پلیس ضدشورش، افراد لباس شخصی، بسیج و سپاه مواجه شد، که در نتیجه آن تعداد زیادی دستگیر و مجروح شده و جان باختند. این تظاهرات در تهران به دعوت میرحسین موسوی در عصر روز ۲۴ خرداد صورت گرفت. میرحسین موسوی اعلام کرد که از وزارت کشور درخواست صدور مجوز برگزاری تظاهرات سراسری در ایران برای روز دوشنبه ۲۵ خرداد صادر کرده است، ولی وزارت کشور مجوز را صادر نکرد و در نتیجه این اعتراضات بدون مجوز وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران برگزار شد و اتهام تعدادی از بازداشتشدگان حوادث بعد از انتخابات نیز شرکت در این راهپیمایی بود. در حالیکه رقیب انتخاباتی وی، محمود احمدینژاد، روز قبل از این تظاهرات با پوشش گسترده صداوسیما جشن پیروزی خود را در میدان ولیعصر تهران برگزار کرده بود و معترضان را به «خس و خاشاک» و «هواداران تیم بازنده فوتبال» تشبیه کرده بود. موسوی پیشتر اعلام کرده بود که در صورت رد درخواست به تحصن در مقبره امام یا حسینیه جماران اقدام خواهد کرد. وی همچنین در پیامی تلفنی گفت که تحت کنترل است و به وی فشار میآورند که نتیجه انتخابات و پیروزی احمدینژاد را بپذیرد. از طرف دیگر کلیه امکانات ارتباطی موسوی با مردم قطع بود، که میتوان به فیلترینگ و اختلال در دو سایت اینترنتی ستاد وی و مسدود شدن سایر سایتها و رسانههای نزدیک به اصلاحطلبان اشاره کرد. همچنین روزنامه کلمه سبز وابسته به وی نیز توقیف و از انتشار آن جلوگیری شده بود. نهادهای حکومتی هم ضمن اعلام ممنوعیت تظاهرات، با توسل به روشهای مختلف به تهدید مردم و موسوی پرداختند و اقدام به اعزام تعداد زیادیی از نیروهای نظامی به محل تظاهرات کردند. دادستانی کل کشور در بیانیهای به تهدید معترضان پرداخت. وزارت کشور نیز اخطار داد که «بر اساس قانون با تمامی برهمزنندگان امنیت عمومی برخورد خواهد شد». و اما نهادهای امنیتی، بعنوان اولین گام، حمله به دانشگاه تهران در شامگاه ۲۴ خرداد، که تا نیمه شب ادامه داشت را در دستور کار قرار دادند. که همزمان با قطع شدن ارتباطات تلفنی، نیروهای امنیتی با حمایت پلیس با پرتاب نارنجک صوتی، گاز اشکآور و تیراندازی زمینی وارد کوی دانشگاه شده و به ضرب و شتم و سرکوب دانشجویان در خوابگاه پرداختند. که در جریان این حمله، بیش از پانزده نفر در اثر اصابت گلوله، و بقیه با زنجیر، چاقو، باتوم و چماق، به شدت مجروح شدند، که تعداد مجروحین بین صد تا ۱۲۰ تن تخمین زده شده است. همچنین دست کم ۵ نفر شامل دو دختر و سه پسر در کوی دانشگاه تهران و ۲ نفر در دانشگاه شیراز کشته شدند. به گفته شاهدین بین ۱۶۰ تا ۴۰۰ نفر نیز در جریان این یورش دستگیر شدند. البته فرمانده سپاه پاسداران، در عین حال که حضور نیروهای بسیج در کوی دانشگاه را تأیید کرد، اما هر گونه حمله به دانشجویان را به نیروهای «خودسر» نسبت داد. به گفته مقامات و نزدیکان میرحسین موسوی، بعلت فشار امنیتی بر دفتر میرحسین موسوی، قرار بر این بود که بر خلاف فراخوانها تظاهراتی برگزار نشود، ولی در 25 خرداد 1388 تعداد حاضران در راهپیمایی تهران بیش از ۳ میلیون تا 3. 5 میلیون نفر برآورد شد، که این میزان از معترضین با وجود اعلام لغو راهپیمایی، بیانگر این موضوع است که اعتراضات سال 88، برای حمایت از یک فرد نبوده و مردم نسبت به اصولها و عملکردها معترضند. «تقلب ۱ درصد، ۲ درصد نه ۵۳ درصد»، «این ۶۳ درصد که میگن کو، دروغگو؟» و «احمدی آگاه باش، ما مردمیم نه اوباش» و شعارهای دیگر بیانگر همین موضوع است. در روز اول حجم جمعیت تظاهرکنندگان به قدری بود که گذر آنها از انقلاب تا آزادی، ۴ ساعت به درازا کشید. به همین علت بود که نیروهای حکومتی تا انجام این مرحله، از هر نوع واکنش امتناع کردند و بالگردهای پلیس در طول راهپیمایی، مردم را تحت نظر داشتند. اما در پایان تظاهرات نیروهای بسیج از پشتبام پایگاه بسیج مقداد اقدام به تیراندازی به سمت مردم کردند که موجب کشتهشدن تعدادی از تظاهرات کنندگان شد. دستور شلیک در ابتدا از طرف معاون امنیتی-اجتماعی استانداری تهران به نیروهای مستقر در میدان آزادی برای استفاده از گلوله پلاستیکی و مشقی داده شد تا مردم را پراکنده کنند، اما وقتی این نوع برخورد تأثیری نداشت، دستور رگبار به سمت مردم را صادر نمودند. بیشتر کشته شدگان این روز بیاطلاع خانوادهها و بصورت مخفیانه به خاک سپرده شدهاند. به گفته شاهدان در این روز تمامی شعارها فقط در راستای اعتراض به نتایج انتخابات بود و هیچ شعاری در خصوص نظام و یا شخص خاصی داده نشد. بعد از این اقدام و برخورد خشونت آمیز، شرایط تغییر کرد و برخوردهای میان مردم و نیروهای امنیتی به خشونت کشیده شد و تا روز 30 خرداد نیز به همین منوال ادامه داشت. در روز شنبه ۳۰ خرداد، اغلب خیابانها و میدانهای مرکزی تهران و شهرهای دیگر، در کنترل نیروهای انتظامی و نظامی و لباس شخصی بود. همچنین ماشینهای آبپاش و هلیکوپتر برای سرکوب تظاهرات مورد استفاده قرار گرفت. با وجود تهدیدهای صورت گرفته، مردم تظاهرات خود را در خیابان انقلاب آغاز کردند. با یورش نیروهای نظامی و انتظامی و یگان ضدشورش و لباس شخصی ها به مردم درگیریهای شدیدی روی داد و به دلیل قطعی اینترنت، گزارش دقیقی از تعداد کشته و زخمیها ارائه نشد. نیروهای حکومتی از بالای ساختمانها و پشت بامها اقدام به تیراندازی به سوی مردم کردند، که با استناد به برخی منابع غیر رسمی، بیش از ۶۰ نفر در روز ۳۰ خرداد کشته شدند، که در یکی از نمونه های شدت سرکوبها در این روز میتوان به کشته شدن ندا آقاسلطان اشاره کرد که بازتاب گسترده ای در رسانه های خارجی داشت. کمیته پیگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی، در آن زمان اعلام کرد که برای این کمیته کشته شدن ۷۲ نفر در روزهای پس از انتخابات محرز شده است، اما بر اساس آمار غیر رسمی و با استناد به گزارش خانواده ها تعداد کشته شدگان رقم بالاتری را بیان میکند. این در حالیست که بسیاری از خانواده ها بعلت فشارهای امنیتی راضی به رسانه ای کردن کشته شدن نزدیکان خود نشدند. با وجود گذشت بیش از ده سال هنوز تعداد زیادی از معترضین مفقودالاثر هستند، که بر اساس گمانه زنی ها، یا هنوز در زندان بسر میبرند و یا کشته شده و مخفیانه دفن شدند. مثلا، مهدی ستار نسب در روز بیست و پنچم خرداد ماه برای شرکت در راهپیمایی اعتراضی خانه را ترک کرده و دیگر باز نگشته است، خانواده ستار نسب تا دو ماه بعداز مفقود شدن، هیچ خبری از وی نداشتند و هیچ نهادی نیز در این خصوص به این خانواده پاسخگو نبوده است، تا این که پس از دو ماه و با مراجعه به بهشت زهرا و ارائه عکس، خانواده ستار نسب توانستند جسد وی را از روی لباسهایش شناسایی کنند و بعلت شدت جراحات، چهره وی قابل شناسایی نبوده است. بازداشتها پس از آرام شدن نسبی شروع شد که فقط معطوف به مردم عادی نبود و بسیاری از سران و مقامات نیز بی نصیب نبودند. بطور مثال، حجتالاسلام محمد نوری، مشاور مهدی کروبی در این مورد گفته است که: “پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت شدم و مرا به سلولی با دهها موش فرستادند و با دستبند و پابند به دادگاه بردند، مدتی بعد فرزندم را ربودند. من هم شکایت کردم و خوشبختانه ثابت شد که تعدادی لباس شخصی بدون داشتن حکم و با ضرب و شتم اقدام به ربودن فرزندم کردند و در دادگاه قائمشهر به جرم آدمربایی به ۱۵ سال زندان محکوم شدند، اما دادگاه تجدیدنظر به کمک آنها آمد و حکم آنها را از ۱۵ سال به صفر رساند”. مقطع دوم اعتراضات مربوط میشد به تظاهرات مردم در تاسوعا و عاشورا که در روز تاسوعا (۵ دی ۱۳۸۸)، روز عاشورا (۶ دی ۱۳۸۸) و شب عاشورا (شام غریبان) در شهرهای مختلف کشور برگزار کردند. و مجموع دقیق کشته شدگان هیچگاه اعلام نشد. در مجموع تعداد بازداشت شدگان این اعتراضات در حدود ۱۴۰۰ نفر ارزیابی شد و موج بازداشت افراد تا مدتها پس از فروکش کردن اعتراضات ادامه داشت. نیروی انتظامی پیش از آغاز محرم از هیئتهای مذهبی خواسته بود مانع از حرکت گروهی مردم پشت سر دستههای عزاداری شوند و برای جلوگیری از «بی نظمی و راهبندان» قبل از حرکت دستههای عزاداری، مسیر حرکت خود را به نیروی انتظامی اعلام کنند. نیروی انتظامی دستور العملی به تمامی هیئتهای مذهبی و دستههای عزاداری برای چگونگی برگزاری مراسم عزاداری داده بود، اما گزارش شده که از برخی هیئتهای مذهبی و دستههای عزاداری نیز خواسته بود که روز تاسوعا به خیابان نیایند. سپاه پاسداران در ۳ دی خطاب به هادیان سیاسی تحت امرش تأکید کرده بود که برای مقابله با محرم سبز، باید با هرگونه ندایی غیر از برنامههای رسمی هیئتهای مذهبی مقابله شود. به همین منظور تنها در تهران، غیر از مأموران رسمی نیروی انتظامی، ۱۸ هزار پلیس یار محرم برای کنترل شهر برای سرکوب مردم وارد عمل شدند. در تظاهرات شب عاشورا اکثر مناطق برگزاری این مراسم علیالخصوص در شهرهای بزرگ و محلهایی که مقصد بسیاری از مردم بود توسط نیروهای امنیتی محاصره شده بود، که دارالزهرا و حسینیه جماران در تهران نمونه هایی از آن است. در جماران یورش به عزاداران منجر به ناتمام ماندن سخنرانی سید محمد خاتمی شد. در میانه سخنرانی خاتمی حدود ۵۰ نیرو امنیتی، به این علت که خاتمی در سخنرانیش بیان داشت که «قیام علیبنالحسین به این خاطر بود که جانش را در راه آزادی بدهد و با کسانی مقابله کرد که میخواستند به اسم دین بر جامعه حکومت کنند و آزادی مردم را بگیرند. » با استفاده از گاز اشکآور، باتوم، شوک الکتریکی و زنجیر مراسم را بهم زدند. در اصفهان حداقل بیست نفر در درگیریها بازداشت شدند. در این شهر نیز مأموران امنیتی مسیرهای ورودی به محله حسینآباد اصفهان را مسدود کردند و از تردد برخی هیئتهای مذهبی در این محله جلوگیری کردند. در این شهر مردم شعارهای «این ماه، ماه خون است، یزید سرنگون است» و «حسین، حسین شعارشون، کهریزک افتخارشون» را سر میدادند. که با پرتاب گاز اشکآور مأموران، توده مردمی که گرد هم جمع شده بودند پراکنده شدند و مأموران کسانی را که جدا شده بودند به شدت مضروب کرده و با کتک به مینیبوس سوار کردند. اما درگیریهای تظاهرات روز عاشورا، خونینترین مواجهه بین مردم و نیروهای امنیتی ایران، از زمان آغاز اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری خوانده شد. بر اساس گزارشها، پلیس برای متفرق کردن جمعیت در تهران، علاوه بر استفاده از گاز اشکآور، تیراندازی مستقیم به معترضین را نیز در دستور کار داشت. در جریان این سرکوب بسیاری از مردم کشته و بشدت مجروح شدند، که بر اساس آمار غیر رسمی، تعداد کشتهشدگان این روز در شهرهای مختلف ایران سی و هفت (۳۷) نفر بوده است. در تهران دست کم پانزده تن از تظاهرکنندگان از جمله سید علی حبیبی موسوی، خواهرزاده میرحسین موسوی، که از ناحیه قلب هدف گلوله قرار گرفت، کشته شدند. در موردی دیگر در حالی که مردم در کوچهای پناه گرفته بودند، نیروهای حکومتی به بدترین شکل به آنها حملهور شده و شماری از مردم را به شدت مضروب کردند، شدت خشونتهای به کار رفته به گونهای بود که یکی از معترضین بر اثر اصابت بیرحمانه و پیدرپی باتوم بر سرش در نهایت جان باخت. به اذعان احمدرضا رادان معاون نیروی انتظامی تهران، در تهران سیصد تن از تظاهرکنندگان در جریان تظاهرات روز عاشورا دستگیر شدند. در اصفهان نیز، ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر دستگیر شدند و به زندان اصفهان منتقل شدند. در نجفآباد درگیریها آنقدر شدید بوده است، که پلیس ساعت 9 شب رسما با بلندگو، حکومت نظامی اعلام کرد. همچنین در تبریز دستکم چهار تن از تظاهرکنندگان در درگیری با پلیس ضدشورش کشته شدند. در شام غریبان پس از انتشار خبر کشته شدن علی موسوی خواهرزاده میر حسین موسوی، چند گروه از معترضین بسوی بیمارستان ابن سینا در فلکه دوم صادقیه حرکت کردند. که این تجمع نیز مانند تجمع های دیگر در نقاط مختلف تهران که اکثرا بصورت پراکنده صورت گرفته بودند، با گاز اشک آور جواب داده شد. در مکانی دیگر نیروهای لباس شخصی با سردادن شعارهایی چون «حیدر، حیدر» و «ماشاءالله حزبالله» و با عربده کشی و فریاد سعی در متفرق کردن معترضین مخصوصا از اطراف صدا و سیما داشتند که هدف اکثر تجمعات در این شب بود. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران کشتهشدن تظاهرکنندگان را در درگیریهای روز عاشورا قویاً تکذیب کرد. با این حال بعدها احمدرضا رادان جانشین فرماندهی نیروی انتظامی تهران کشته شدن چهار تن در تظاهرات روز عاشورای تهران را تأیید کرد. به گفته رادان، ۲ نفر از کشتهشدگان در اثر تصادف با خودرو، یک نفر در اثر سقوط از پل و یک نفر در اثر تیراندازی با سلاح گرم کشته شدند. پس از چندی، نیروی انتظامی آمار کشتهشدگان را ابتدا به ۵ و سپس به ۸ نفر افزایش داد و اعلام کرد که با توجه به عدم تجهیز این نیرو به سلاح گرم، کشته شدن شهروندان در اثر تیراندازی مشکوک بوده است. در گزارش نیروی انتظامی، سه تن از کشته شدگان بر اثر اصابت گلوله، گلوله ساچمهای و گلوله ساچمهای شکاری و یک تن در اثر ضربات چاقو کشته شده بودند. احمدرضا رادان فرمانده انتظامی تهران در تاریخ ۷ دی، در تلویزیون مدعی شد که کشته شدن دو تن از جانباختگان عاشورای تهران، در اثر تصادف با خودروی ناشناس بود، که تصاویر ضبط شده از سوی مردم با گوشی تلفن همراه نشان میداد این خودروها متعلق به پلیس بوده است. یکی از این کشته شدگان امیر ارشد تاجمیر پسر شهین مهین فر، مجری رادیو و تلویزیون بود که ماشین پلیس چندین مرتبه از رویش رد شد و دیگری فیلم زیر گرفته شدن چندین باره یک زن بنام شبنم سهرابی بود که برای گرفتن نذری از خانه خود خارج شده بود و به گفته مادر وی، جسدش ۲۰ روز بعد تحویل شد و برای عدم مصاحبه با رسانهها تحت فشار قرار داشتند. به دنبال انتشار این فیلمها اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی در مصاحبه مطبوعاتی مدعی شد در روز عاشورا این اتفاقات توسط آشوبگرانی که خودروی پلیس را سرقت کرده بودند افتاده است، در حالیکه در تصاویر ویدیویی مشخص بود که فرد راننده قصد فرار از محل حادثه رو داشته است. بر اساس آمار غیر رسمی تعداد کلی کشته شدگان این اعتراضات 112 نفر عنوان شد، که بسیاری از این تعداد، در اثر شکنجه در زندان کشته شدند. از جمله اقدامات دولت پس از پایان اعتراضات، نامگذاری ۹ دی ماه، به “روز بصیرت و میثاق امت با ولایت” در تقویم رسمی بود، روزی که یک راهپیمایی با دعوت و حمایت نهادهای دولتی با پوشش گسترده رسانهای و حضور مقامات ارشد در مقابل تظاهرات عاشورای معترضان به انتخابات خرداد ۸۸ برگزار شد. در ابتدا قرار بر برگزاری این راهپیمایی در روز سه شنبه ۸ دی ماه، بود، به این منظور خبر در پیش بودن این راهپیمایی از آخرین ساعات روز دوشنبه توسط خبرگزاریهای ایران مخابره شد، ولی این خبر در ساعات ابتدایی روز سه شنبه، به فراخوان برای راهپیمایی در روز چهارشنبه تغییر کرد. در نهایت در روز چهارشنبه، ۹ دی ۱۳۸۸، حامیان دولت در خیابان انقلاب دست به راهپیمایی زدند. سخنرانی در این راهپیمایی را سید احمد علم الهدی برعهده داشت که در سخنرانی خود، مخالفان را با الفاظ رکیکی مورد خطاب قرار داد. گزارش این راهپیمایی مستقیماً از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. علیرغم آنکه خبرنگاران خارجی از تهیه گزارش از اعتراضات مردمی و وقایع اخیر ایران منع شده بودند، در این راهپیمایی اجازه پوشش خبری برای خبرنگاران رسانههای خارجی صادر شده بود. این راهپیمایی در حالی برگزار شد که بخشنامههای متعددی به شرکتهای مختلف دولتی و غیردولتی صادر گردیده بود که با کارمندان خود در این راهپیمایی شرکت کنند.
بخش۴: آقای جهانگیر گلزار سخنرانی خود رابه عنوان فعال حقوق بشر چه نقشی داریم ایراد کردند: این حقوق شامل حقوق طبیعی یا حقوق قانونی که در قوانین ملی و بینالمللی موجودند، میشود. متخصصین و فعالان حقوق بشر در فعالیتهای بینالمللی خود در زمینه حقوق بینالملل، نهادهای جهانی و منطقهای، سیاستهای دولتی و در فعالیتهای سازمانهای غیردولتی، اساس و شالوده سیاستهای عمومی و اختصاصی در این زمینه را بنا نهادهاند. در واقع میتوان گفت در صورتی که جامعهٔ جهانی در فضای صلح و با یک زبان مشترکِ اخلاقی، گفتگو و مباحثه کنند، این زبان مشترکِ اخلاقی، در واقع حقوق بشر نامیده میشود. با این وجود هنوز امروزه متخصصان حقوق بشر، نظریههایشان را در این مورد با شک و تردید بیان میکنند و مباحثه آنها بیشتر در زمینه محتوا، ماهیت و چگونگی توجیه حقوق بشر است. در واقع، پرسش بحثبرانگیز همانا خود معنای حق یا حقوقی است که باید به رسمیت شناخته شود و این بحث در گفتمانهای فیلسوفان همچنان ادامه دارد. بسیاری از ایدههای اساسی که محرک جنبش حقوق بشر بود، بعد از جنگ جهانی دوم و جنایات هولوکاست گسترش و توسعه یافت، و با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در پاریس توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ به اوج خود رسید و به رسمیت شناخته شد. در جهان باستان، مفهوم حقوق بشر به گونهای که امروزه وجود دارد نبود. بلکه در جوامع باستانی مفهوم حقوق بشر به صورت مجموعهای مفصل از وظایف بود، که مفاهیمی از جمله عدالت، مشروعیت سیاسی، شکوفایی انسان که در پی دستیابی به کرامت انسانی حاصل میشود یا خوب بودن، فارغ از عنوان و مفهوم حقوق بشر وجود داشت. معنی مدرن و امروزی حقوق بشر در اوایل دوره مدرن و همراه با سکولاریزاسیون اروپایی از اخلاق یهودی–مسیحی گستردهتر شد و مفهوم آن تغییر یافت. در واقع حقوق بشر از مفهوم حقوق طبیعی گرفته شده است. حقوق طبیعی، نظریهای است که در آن قوه قانونگذار به گونهای عینی و منطقی محدود میشود. مطابق این مکتب، منطق بشری، بنیادهای قانون را از طبیعت الهام میگیرد، و از طریق قانون طبیعت، ضمانت اجرایی به دست میآورد و در واقع بخشی از سنت حقوق طبیعی قرون وسطایی به شمار میرود که در دورهٔ روشنگری توسط فیلسوفانی چون جان لاک، فرانسیس هاچسون، ژان ژاک بورلاماکی و غیره تا حدود زیادی مفهوم مدرن پیدا کرد و در گفتمان سیاسی و انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه هر چه بیشتر توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرد؛ لذا بر این اساس، نظریه مدرن حقوق بشر، در طول نیمه دوم قرن بیستم، پدید آمده است. و در این دوره فعالیتهای اجتماعی و گفتمانهای سیاسی در رأس دستور کار بسیاری از ملل جهان قرار گرفت. فلسفه حقوق بشر، به بررسی مبانی اساسی مفهوم حقوق بشر میپردازد و محتوای آن را به نقد میکشد. رویکردهای نظری متعددی وجود دارد که قصد آن توضیح چرایی و چگونگی تبدیل حقوق بشر، به بخشی از انتظارات جامعه است. یکی از قدیمیترین فلسفههای غرب در مورد حقوق بشر، حاصل اندیشه حقوق طبیعی است که از دلایل مختلف فلسفی یا دینی نشات گرفته است. دیگر نظریه در این زمینه، بر این اساس است، که حقوق بشر، رفتار اخلاقی را تعیین میکند و اخلاق اجتماعی انسان با فرایند تکامل بیولوژیکی و اجتماعی توسعه پیدا میکند (نظریه دیوید هیوم) حقوق بشر به عنوان یک جامعه شناختی از تنظیم قوانین است. همانطور که در تئوری جامعه شناختی قانون و کار از ماکس وبر، توضیح داده شده است. سایر تئوریها در این زمینه عبارتند از افراد جامعه اقتدار و مشروعیت قوانین را قبول میکنند، در ازای امنیت و مزیتهای اقتصادی که به دست میآورند (مانند نظریهرا ولز). دو نظریه معاصر دیگر وجود دارند که نظریه منافع و نظریه تلاش نامیده میشوند. نظریه منافع، استدلال میکند که کارکرد اصلی حقوق بشر، محافظت و ترویج منافع انسان است، در حالیکه نظریه تلاش بر اساس ظرفیت انسان برای آزادی به حقوق بشر اعتبار میبخشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸، تا حدودی در پاسخ به جنایات جنگ جهانی دوم، به تصویب رسید. اگر چه اعلامیه جهانی حقوق بشر قطعنامههایی غیر الزامآور و فاقد ضمانت اجرا بود، اما هم اکنون پایبندی و پذیرش حقوق عرفی بینالملل تا حدودی قواعد آن را الزامآور ساخته است. اعلامیه جهانی حقوق بشر مصرانه از کشورهای عضو میخواهد که برای توسعه و گسترش تعدادی از حقوق انسانی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی، تلاش کنند و تأکید مینماید که این حقوق بخشی از بنیاد آزادی، عدالت و صلح در جهان میباشد. اعلامیههای بینالمللی تلاش میکردند برای اینکه به طور قانونی در راستای محدود کردن دولت گام بردارند و سیستم جدیدی را پایهگذاری کنند که در آن شهروندان و دولت متقابلاً در قبال هم حق و وظیفه داشته باشند.
بخش۵: خانم ماریا بابایی سخنرانی خود را با موضوع زلزله اسفناک بم ایراد کردند: ۵ دی ۱۳۸۲ ساعت ۵:۲۶ بامداد زلزلهای با بزرگی ۶/۶ ریشتر به مدت ۱۲ ثانیه شهر بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را لرزاند. به گزارش ایمنا شهر بم از روزها قبل از زلزله سال ۱۳۸۲ بارها لرزیده بود، مردم شهر بعدها میگفتند آب قناتها گرم شده بود، برخی چاهها کم آب و برخی پرآب شده بودند، از زمین صداهایی به گوش میرسید زمینلرزههای خفیف زمین را زیر پای مردم میلرزاند اما مردم شهر و مسئولین هیچ گاه این شواهد را جدی نگرفتند. بم کجاست؟ شهر بم یکی از شهرهای کرمان و مرکز شهرستان بم است که در جنوب شرقی ایران قرار دارد؛ بم به گواه تاریخ و اسناد به جای ماندهای همچون شاهنامه در گذشته با نام کجاران شناخته میشد. بم پایتخت گردشگری جنوب شرق ایران است و در فاصله ۱۹۵ کیلومتری جنوب شرقی کرمان قرار دارد. بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن که در سال ۱۳۹۵ انجام شد، جمعیت بم سال ها پس از حادثه بزرگ «زلزله» عددی برابر با ۱۲۷. ۳۹۶ نفر است. بم از شمال و غرب به کرمان، از جنوب غرب به جیرفت، از جنوب شرق به عنبرآباد و از شرق به محمدآباد محدود میشود. اخطار زلزله در بم چگونه بود؟ نخستین پیشلرزه در بم، حدود خرداد ماه ۸۲ رخ میدهد. در پی آن لرزههای متعدد دیگری میآید تا آنکه گویا در شهریور ۱۳۸۲ مسئولی در شهر به مسئولان بالاتر در استان، پیامی نگرانکننده مخابره میکند. ماجرای بوی بد شهر قبل از زلزله دکتر علی بیتاللهی، رئیس بخش زلزله مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در پی انتشار بوی نامطبوع در پایتخت در مصاحبه با خبرگزاری تابناک که مورخ ۱۸ دی ۱۳۹۷ صورت گرفته، گفته است: «در چند زلزله مثل مکزیک، چین و حتی بم از چاهها قبل از زلزله صدا میآمده است. معاون فرماندار بم در همان دوران این را روایت کرده بود. برای رخداد یک پدیده باید دلایل و گزینههای مختلفی داشته باشید. از چند خانم خانهدار شنیدم که میگفتند از چاه ظرفشویی بو میآمد.» مدتی پیش از زلزله اصلی نیز مردم بم همراه با پیشلرزهها، صداهای عجیبوغریبی از درون زمین میشنوند. برخی از مردم بم به مسئولان شهر، نگرانیهای خود را ابراز میدارند. نوشتهاند برخی از اهالی و مسئولان محلی نیز یک ماه قبل از زلزله اصلی مستقیماً با یکی از مراکز علمی زلزله در تهران تماس میگیرند، با این حال، اکثریت بومیان بم احتمال وقوع حادثه را چندان باور نمیدارند: اول آنکه ارگ را میبینند که بیش از دو هزار سال بر جای استوار ایستاده است، دو آنکه تصور میکنند قناتهای شهر، هر گونه فشار مزاحم درون زمینی را خالی میکند، سه این تصور عمومی بوده که پیشلرزهها و سروصداها، فعلوانفعالاتی نظامی هستند و مردم بم اساساً زلزلهای را در گذشته به یاد ندارند. شهر بم در استان کرمان دقیقه روی گسلی به نام «نایبند» قرار دارد، در سال ۱۳۷۸ چند نفر از کارشناسان زلزله نیز امکان وقوع زلزلهای سهمگین را در بم پیشبینی کرده و هشدارهای لازم را داده بودند، طبق گزارش واحد مرکزی خبر در یک مرداد ۱۳۸۲ دو زمینلرزه با قدرت بیش از پنج ریشتر در حوالی بم رخ داد که خساراتی در برداشت. همه چیز به شب قبل از زلزله ختم میشود. پیشلرزههای آخر در بم در حدود ساعتهای ۲۲:۰۰ و ۲۲:۳۰ شب قبل از زلزله اصلی و همچنین ساعت ۴:۴۰ بامداد یعنی حدود ۴۵ دقیقه قبل از رخداد لرزه اصلی با قدرت کم آخرین هشدارها را میدهند ولی عده بسیار کمی از مردم این هشدارها را جدی میگیرند و به بیرون خانههای خود میروند. سرمای هوا حدود منفی ۹ درجه است و البته خواب بودن افراد نیز تأثیرگذار بوده است. ساعت ۵:۲۶ دقیقه بامداد جمعه ۵ دی ماه ۱۳۸۲ زمینلرزهای به شدت ۶/۶ ریشتر و به مدت دوازده ثانیه درست در کنار شهر بم و روی گسل بم رخ داد. با وجود آنکه بعضی از مردم به خاطر چند پیشلرزه که شب قبل رخ داده بود بیدار مانده بودند، ولی حدود یکسوم از جمعیت شهر بم در این رخداد کشته شدند (حدود ۳۰ هزار نفر) و به همین تعداد هم آسیبهای مختلف فیزیکی و روانی دیدند. قربانیان این زمینلرزه در آمارهای مختلف، بین ۳۰،۰۰۰ تا بیش از ۵۰،۰۰۰ نفر بیان شدهاند. (در آمار رسمی، ۳۰،۰۰۰ کشته و ۴۰،۰۰۰ هزار مجروح و بیش از دهها هزار نفر بیخانمان) همچنین در این زمینلرزه ۷۰ درصد از سازههای شهر بم به کلی تخریب شد و ارگ تاریخی بم ویران شد. از آنجایی که در روزهای اولیه همه تنها به فکر تدفین آشنایان خود بودند، آمار درستی از تلفات گرفته نشده است. به اعتقاد محققان، کانون زلزله بم در نزدیکی تمرکز جمعیتی قرار داشته و از آنجا که این زمینلرزه در بامداد رخ داد و سازههای شهر بم ایمن نبودند فاجعه این زمینلرزه در سده گذشته ایران بیمانند بوده است. به سبب ضعف شبکه لرزهنگاری و همچنین قطع ارتباط مخابراتی و کشته شدن بسیاری از مسئولان شهر، خبر حادثه و بهتبع آن خبر فاجعه با تأخیر به مدیران و نهادهای مسئول میرسد. بیسیمها با قطع برق و یا تخریب دکلها از کار افتادند، نخستین امدادگران خود مردم محل هستند که با دست تقریباً خالی به مقابله برمیخیزند. اولین نیروی امدادگر رسمی از کرمان پس از گذشت حدود چهار ساعت از حادثه، به بم وارد میشود. نخستین جلسه ستاد حوادث غیرمترقبه کشور، حدود ۱۰ ساعت پس از حادثه تشکیل میشود. رئیس جمعیت هلالاحمر عصر حادثه در منطقه حضور مییابد. در آن زمان مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران محل رخداد زمینلرزه را حدود ۱۵۰ کیلومتر دورتر از کانون زلزله اعلام کرد به طوری که تا بعدازظهر آن روز اطلاع دقیقی از بیشترین مناطق آسیبدیده در دست نبود، اطلاع پیدا کردن از مرکز دقیق و میزان خسارات توسط نخستین افرادی صورت گرفت که توانسته بودند خود را به شهرهای اطراف به خصوص کرمان برسانند. در ساعات ابتدایی نیازهای فوری تنها بیل بود و کلنگ، مردم از هر جا خود را به بم رساندند و سعی داشتند زندهها را پیدا کنند، در ابتدا زخمیها را به مراکز درمانی که البته تخریب شده بودند و فرودگاه بم میرساندند. در مرحله بعد همگی سعی داشتند کشتههای خود را از زیر خاک خارج و جمعآوری و دفن کنند در اکثر میدانها و چهارراهها مملو بود از کامیونهایی که کفن توزیع میکردند. به دلیل تعداد بالای تلفات و خانوادههایی که همگی با هم در گذشته بودند امکان شناسایی بسیاری از جنازهها نبود وعدهای در گورهای دستهجمعی دفن شدند. در مرحله بعد بازماندگان تنها به دنبال سرپناه، گرم نگاه داشتن و خوراک و پوشاک بودند. با وجود تلاشهای فراوان به عمل آمده توسط مسئولان و امدادگران و نجات تعداد قابل توجهی از حادثه دیدگان، بنا بر اذعان بسیاری از مسئولان کشور و حاضران در صحنه عدم آمادگی، ضعف هماهنگی بین سازمانهای امداد و نیروهای اعزامی و فقدان رهبری واحد عملیات امداد و نجات موجب از دست رفتن ساعات طلایی امداد و نجات میشود. در پی زلزله بم ۶۰ کشور به ایران پیشنهاد کمک دادند و ۴۴ کشور ۱۸۰۰ نفر نیروهای خود را در قالب ۹۵ تیم عملیاتی برای کمک به عملیات امداد به ایران ارسال کردند و از جمله آنها آمریکا بود که بعد از ۲۰ سال با هواپیمای نظامی خود به یاری زلزلهزدگان شتافت. دولت لهستان یک فروند هواپیمای حامل یک تیم امدادرسانی به همراه چند خبرنگار، تجهیزات و سگ زندهیاب به کرمان اعزام کرد، دولت ژاپن یک تیم پنج نفره پزشکی به همراه اقلامی به ارزش ۲۳۰ هزار دلار جهت کمک به زلزلهزدگان بم ارسال نمود. دو فروند هواپیمای ۱۳۰ پاکستانی هر کدام حامل ۱۲ تن اقلام مورد نیاز زلزلهزدگان وارد کرمان شدند، مؤسسات خیریه و مردم کراچی حدود ۱۲۰ هزار دلار کمک نقدی خود را در اختیار سرکنسولگری کشورمان در کراچی گذاشتند و یک تیم پزشکی ۶ نفره به همراه مقداری دارو و کمکهای اولیه را از طریق مرز زمینی عازم ایران شد. دولت استرالیا چند فروند هواپیمای ۱۳۰ را به کرمان اعزام کرد. صلیب سرخ و یک سازمان غیردولتی نیوزیلند هر کدام ۵۰ هزار دلار به امر کمکرسانی به زلزلهزدگان اختصاص دادند. دولت پرتقال یک گروه ۳۷ نفره آتشنشانی و نجات را توسط یک فروند هواپیمای ۱۳۰ به کرمان اعزام نمود. دو گروه از امدادگران مکزیکی جهت کمک به زلزلهزدگان عازم ایران شدند. چهار هواپیما حاصل کمکهای امدادی دولت ایتالیا شامل دارو، غذا، چادر و سایر کالاهای امدادی به ایران اعزام شد. فرانسه چندین گروه امدادگر و پزشک عازم ایران کرد. چین، یونان، آلمان، مصر، ارمنستان، مجارستان نیز از دیگر کشورهایی بودند که کمکرسانی انجام دادند. کمکهای مالی جهانی نیز در اختیار ایران قرار گرفت که بانک جهانی در رأس آن قرار داشت؛ این سازمان حدود ۳۰۰ میلیون وام برای بازسازی بم در اختیار ایران قرارداد. سازمان بهداشت جهانی (WHO) مبلغ ۱۴۵ هزار دلار را جهت فعالیتهای این سازمان در شهر بم تخصیص داد. جمعیت هلالاحمر ایران در مجموع برای کمک به زلزلهزدههای بم، بیش از ۱۶ هزار امدادگر در قالب ۹۵ تیم امدادی عملیاتی و ۵۰ تیم درمانی شامل ۲۴۱۰ پزشک و پرستار اعزام کرد. یکی از مواردی که برای نخستین بار در زلزله بم رخ داد صدور مجوز ورود به آسمان ایران از هر کشور و هر جایی برای کمک به آسیبدیدگان بود، برای اولین بار در تاریخ حوادث جهان فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر و بخش بشردوستانه سازمان ملل استمداد مشترک بینالمللی انجام دادند و یک مرکز هماهنگی مشترک در منطقه و با همکاری اداره کل بینالمللی جمعیت هلالاحمر ایران تشکیل دادند. خبرهایی مبنی بر رسیدن تیمهای امدادی خارجی پیش از حضور نیروهای امدادی ایران وجود داشت که مسئولان ایرانی آن را تکذیب کردند و اعلام کردند تا بیستوچهار ساعت اول هیچ نیروی خارجی وارد بم نشد. در میان جانباختهها، یک شخصیت هنری مشهور نیز حضور داشت؛ ایرج بسطامی، خواننده محبوب ایران که در بخشی از آهنگ گل پونههای او آمده است: «من ماندهام تنهای تنها… میان سیل غمها… »فدراسیون فوتبال آلمان در حرکتی انسان دوستانه مسابقهای بین تیم ملی ایران و آلمان تدارک دید و در خلال برگزاری مسابقه در استادیوم آزادی تهران، مبلغ چهارصد هزار یورو برای بازسازی بم به مردم این شهر اهدا کرد.
بخش۶: بحث آزاد با موضوع حق حیات (شلیک موشکی به هواپیمای اوکراینی)آغاز گردید: پرواز شمارهٔ ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین یک پرواز مسافربری متعلق به هواپیمایی بینالمللی اوکراین از مبدأ تهران به مقصد کییف بود که در عملیات شهید سلیمانی هدف شلیک پدافند هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفته و ساقط شد این هواپیما در ۱۸ دی ۱۳۹۸ (۸ ژانویه ۲۰۲۰) ساعت ۶:۱۹ صبح، اندکی پس از برخاستن از فرودگاه بینالمللی امام خمینی هدف دو موشک قرار گرفت که به فاصله ۲۴ ثانیه از سامانه موشکی تور پدافند هوایی سپاه پاسداران شلیک شدند و کمی بعد این هواپیما در نزدیکی شاهدشهر استان تهران سقوط کرد. همه ۱۷۶ سرنشین این پرواز جان باختند ایران بلافاصله علت سقوط را نقص فنی اعلام کرد. مردم همان روز سقوط هواپیما و خبرساز شدن این اتفاق بیدرنگ و بدون شک میگفتند که کار سپاه میباشد و هر کس نظری متفاوت داشت و برای این اتفاق دلیلسازی میکرد چرا که این سانحه حدود چهار ساعت پس از حملات موشکی تلافیجویانه ایران به مواضع ایالات متحده آمریکا در عراق، در انتقام به ترور قاسم سلیمانی، اتفاق افتاد. حالا برخی شواهد و تحقیقات نشان میدهد که غیرعمد بوده است و برخی میگویند حمله تروریستی بوده و برخی میگویند مشکل فنی خود هواپیما بوده و خیلی فرضیههای دیگر… هواپیمایی کشوری ایران، تعداد دقیق سرنشینان این هواپیما ۱۷۶ نفر است که از این تعداد ۷۰ مرد، ۸۱ زن، ۱۵ کودک و یک نوزاد و ۹ خدمه پرواز بودند که از این تعداد حداقل ۱۳۹ نفر، ایرانی بودهاند که بیشتر آنها پس از تعطیلات زمستانی از طریق اوکراین به کانادا بازمیگشتند. خانوادههای قربانیان سقوط هواپیما در شهرهای ادمونتون، تورنتو، مونترال، وینی پگ و کالگاری دست به حرکت اعتراضی زده و خواهان اجرای عدالت شدند و همچنین حامد اسماعیلیون که همسر و فرزندش از قربانیان بود گفت این تحقیق بایستی مستقل از دخالت ایران انجام شود و باز هم کشتار دستهجمعی و دستگیری و شکنجه مردم بخاطر حقخواهی که در آخر هم متأسفانه مانند تمام اتفاقات چند سال اخیر پس از چند ماه به دست فراموشی سپرده شد. اما این اتفاق پیامدهایی هم داشت مانند افت صنعت توریسم و لغو اکثر سفرهای توریستی، ترافیک هوایی ایران به شدت دچار افت شد و بسیاری از ایرلاینها یا پرواز به مقصد ایران را لغو کردند، یا مرزهای هوایی ایران را دور زدند. این امر باعث کاهش درآمد ایران از محلِ گذر هواپیماهای عبوری شد، فدراسیون فوتبال آسیا اعلام کرد که بازیهای باشگاههای ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۲۰ به دلیل ناامنی کشور، باید در زمین بیطرف و کشور ثالث برگزار شود. آقای مهدی افشارزاده فرمودند: سپاه نظام جمهوری اسلامی برخورد موشک را کتمان کرد و بعد از قبول این حادثه آن را خطای انسانی نامید. آقای احمدی فرمودند: جان انسانها در نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ ارزشی ندارد و به موارد دیگر نظیر خودروهای بیکیفیت اشاره کرد و به هزاران نفر که جان خود رابه خاطر کیفیتهای نامطلوب از دست میدهند و همچنین آلودگی هوا و موارد دیگر و در حادثه اوکراینی با جان انسانها بازی کردن را براحتی نقص فنی خواندند. آقای علیرضا جهانبین فرمودند: دو سناریو وجود دارد دلیل اینکه هیچ منطقی نمیتوانیم برای آن پیدا کنیم یا بصورت عمدی بوده و یا غیرعمدی و در نهایت مقصر را جمهوری اسلامی قلمداد کرد. آقای صمد جعفری فرمودند: این برنامه یک برنامه از قبل تعیین شده بوده وهمان حکایت همیشگی حقایق پشت پردهای که هیچ گاه آشکار نمیشود.
در پایان مسئول جلسه خانم سارا فلاح ضمن تشکر از دستاندرکاران اجرای جلسه، منشی ومسئول ضبط و تدوین :آقای مهدی افشارزاده، ادمینها: رزا جهانبین، ایراندخت کیا و دیگر مهمانان که در این جلسه حضور داشتند: خانمها شبنم رضاوند، سمانه بیرجندی، ستاره دژم و آقایان صمد جعفری، محمدحسن حسنزاده، احمدی، در ساعت 21:00 به وقت اروپای مرکزی جلسه به پایان رسید.
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان فوریه 2022
کریم ناصری
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در تاریخ 13 فوریه 2022، مصادف با 24 بهمن ماه سال ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۰ به وقت اروپای مرکزی از طریق فضای مجازی در اتاق زووم مخصوص جلسات این کمیته با حضور مسئول و اعضای کمیته و جمعی از فعالان حقوق بشر، علاقهمندان و مهمانان برگزار گردید. نخست مسئول جلسه خانم مهرنوش ایمانی چگینی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حضار و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: خانم سمانه بیرجندی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق پیروان ادیان در دی ماه ۱۴۰۰ را ایراد فرمودند: خبر: بازداشت ماتیاس علی حقنژاد؛ دیوان عالی حکم دادگاه را پس از هفت سال نقض کرد، هفت سال پیش، ماتیاس متهم به «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ دین مسیحیت خارج از کلیسا» و «اطلاع دادن به معاندین جمهوری اسلامی» شده، و به شش سال زندان در تبعید داخلی، در میناب محکوم شده بود. در آبان ماه ۱۳۹۳، به همراه ماتیاس، بهنام ایرانی و رضا (سیلاس) ربانی دیگر اعضای کلیسای موسوم به (کلیسای ایران)، هر کدام به شش سال زندان محکوم شدند. این حکم سپس توسط دادگاه تجدیدنظر نقض شده و هر سه نفر از تمامی اتهامات تبرئه شد. ولی اخیراً هفت سال بعد، ریاست دادگستری استان البرز، با نوشتن نامه به دیوان عالی کشور به این حکم اعتراض کرده و شعبه دوم این نهاد، حکم اولیه را تأیید کرده است. خبر: ساسان خسروی و حبیب حیدری، نوکیشان مسیحی، پس از پایان دوران حبس، پنجشنبه، ۳۰ دی ماه ۱۴۰۰، آزاد شدند. این دو شهروند مسیحی بهمن سال گذشته خود را برای تحمل حبس راهی زندان بوشهر شدند. در ماه اسفند به مرخصی فرستاده شده ولی بیستم آبان ماه برای ادامه حبس به زندان بوشهر خود را معرفی کردند. خبر: منصور و محمود مردانی خراجی، نوکیشان مسیحی علیرغم گذشت بیش از یک ماه از زمان دستگیری کماکان در بازداشت و بیخبری به سر میبرند. این شهروندان پیشتر در تاریخ ۱ دی ماه در یک کلیسای خانگی در فولادشهر اصفهان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. خبر: جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۸ نوکیش مسیحی به نام های بهنام اخلاقی، بابک حسینزاده، شهروز اسلام دوست، مهدی خطیبی، خلیل دهقان پور، حسین کدیور، کمال نعمانیان و محمد وفادار در تاریخ ۳ اسفند ماه در شعبه ۳۴ دادگاه انقلاب تهران برگزار خواهد شد. پیشتر درخواست اعاده دادرسی این افراد در دیوان عالی کشور پذیرفته و پرونده آنها جهت رسیدگی مجددا به شعبه هم عرض ارسال شده بود. خبر: نگار نصیری، شهروند بهائی ساکن تبریز امروز شنبه ۲ بهمن ماه به ستاد خبری اداره اطلاعات تبریز موسوم به «اتاق ۳۷» احضار شد. سینا شهری، همسر خانم نصیری هفته گذشته توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. خبر: فضل الرحمن کوهی، روحانی اهل سنت و امام جمعه پشامگ، روز جمعه ۱۵ بهمن ماه، از زندان وکیل آباد مشهد به مرخصی اعزام شد. آقای کوهی دوران محکومیت ۶ سال و چهار ماهه خود را در این زندان سپری میکند.
بخش۲: خانم مریم افتخار بررسی هدف ۲ از سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد فرمودند: هدف دوم از اهداف ۱۷ گانه ی سند 2030 یونسکو عبارت است از: پایان دادن به گرسنگی، تحقق امنیت غذایی و تغذیه بهتر و توسعه کشاورزی پایدار؛ و اما مهمترین اقداماتی که دولت ها باید برای تحقق این هدف انجام دهند به این شرح است- 1- پایان دادن به فقر و تضمین دسترسی همه؛ به ویژه فقرا و اقشار آسیبپذیر از جمله نوزادان به غذای سالم، مغذی و کافی در طول سال، تا سال ۲۰۳۰. ۲- پایان دادن به همۀ اشکال سوء تغذیه تا سال ۲۰۳۰ و دسترسی به اهداف مورد توافق بینالمللی تا سال ۲۰۲۵ در مورد کاهش رشد (رشد قدی نسبت به سن و رشد وزنی نسبت به قد) در کودکان زیر پنج سال و پاسخگویی به نیازهای غذایی دختران نوجوان، زنان باردار و مادران شیرده و افراد سالمند. 3- افزایش دوبرابری درآمد و بهرهوری تولیدکنندگان کوچک مواد غذایی؛ به ویژه زنان، افراد بومی، کشاورزان خانوادگی، دامداران و ماهیگیران از جمله از طریق: دسترسی امن و آسان به زمین و سایر منابع حاصلخیز و همچنین دسترسی به درآمد، دانش، خدمات مالی، بازارها و فرصتهایی برای ارتقای ارزش افزوده و اشتغال در مکانی غیر از مزرعه تا سال ۲۰۳۰. ۴- تضمین استقرار نظامهای پایدار تولید مواد غذایی و اتخاذ روشهای انعطافپذیر در کشاورزی تا سال ۲۰۳۰، که باعث افزایش بهرهوری و تولید میشوند و به حفظ بومسازگانها کمک میکنند. بومسازگان ها، ضمن تقویت ظرفیتهای سازگاری با تغییر اقلیم، شرایط حاد آب و هوایی، خشکسالی، سیل و سایر بلایا، به تدریج به بهبود کیفیت زمین و خاک کمک میکنند- ۵- حفظ تنوع ژنتیکی دانهها، گیاهان پرورشی، حیوانات پرورشی و اهلی شده و گونههای وحشی مربوطه از جمله از طریق: ایجاد بانکهای متنوع دانه و گیاه در سطوح مختلف ملّی، منطقهای و بینالمللی که به صورت خردمندانه مدیریت شود و همچنین به اشتراکگذاری و ترویج دسترسی به مزایای ناشی از استفاده از منابع ژنتیکی و دانش سنتّی وابسته به آن مطابق با توافقهای بینالمللی تا سال ۲۰۳۰. ۲ الف- افزایش سرمایهگذاری، از جمله از طریق: تقویت همکاریهای بینالمللی در حوزههای مربوط به زیربنای روستایی، خدمات پژوهشی در کشاورزی و تربیت کشاورز به منظور به کارگیری دانش جدید و فعالیتهای پژوهشی در کشاورزی، توسعۀ فناوری و استقرار بانکهای ژنوم برای گیاه و دام با هدف ارتقای ظرفیت بهرهوری کشاورزی در کشورهای در حال توسعه؛ به ویژه در کشورهای دارایِ پایینترین سطح توسعهیافتگی. ۲ ب- تصحیح و پیشگیری از محدودیتها و هر گونه تحریف تجاری در بازارهای کشاورزی جهانی، از جمله از طریق: حذف موازی همۀ انواع و اشکال یارانههای کشاورزی در حوزۀ صادرات و اصلاًح همۀ قوانین حاکم بر صادرات اقلام کشاورزی که تأثیر مشابهی با مورد یارانهها دارند. اصلاًحات یاد شده، در راستای دستور کار توسعۀ دوحه (سند نهایی دور مذاکرات سازمان تجارت جهانی در دوحه) انجام خواهد شد. ۲ ج- انجام اقدامات لازم برای تضمین عملکرد درست بازارهای اقلام غذایی و مشتقات آنها و تسهیل دسترسیِ به موقع به اطلاعات بازار، از جمله در ارتباط با ذخایر غذایی، به منظور محدود کردن نوسان شدید و تزلزل قیمتهای مواد غذایی. پر واضح است که غذا، از ابتداییترین نیازهای انسانی و بلکه تمام موجودات زنده است و گرسنگی بزرگترین خطر دنیا برای سلامتی انسان هاست. طبق آمار منتشره توسط سازمان ملل متحد، هر ساله تعداد کسانی که از گرسنگی و نبود ایمنی غذایی جان خود را از دست میدهند از مجموع قربانیان ایدز و مالاریا بیشتر است. ایمنی غذایی یعنی اطمینان از اینکه غذایی که مردم جامعه استفاده میکنند، بطور کامل سالم و فاقد هر گونه آلودگی باشد؛ این آلودگی میتواند شامل آلودگی میکروبی، انگلی یا شیمیایی باشد. بررسیهای علمی نشان میدهد که در دهههای اخیر با گسترش تکنولوژی و افزایش مصرف افزودنیها، آفتکشها، آنتیبیوتیکها و هورمونها در تولید مواد غذایی در کشورهای در حال پیشرفت، اثرات سوء و انکارناپذیری بر سلامت انسانها به وجود آمده است. این آلودگیها و بیماریها شامل بروز انواع ناهنجاریهای مادرزادی و ایجاد سونامی انواع سرطانهای مختلف و افزایش چشمگیر بار بیماریها در دهه گذشته است. طبق اصول ۳، ۴۴ قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف به تامین امنیت غذایی برای شهروندان خود بوده و همچنین مطابق با اصل ۴۸ همین قانون باید توزیع برابر و عادلانه غذا و محصولات و امکانات کشاورزی را تضمین کند. حق تغذیه مناسب در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۱۱ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی و ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، بر اساس ماده ۲۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مواد ۲ و۱۱ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، توزیع برابر و عادلانه غذا یکی از شروط الزامی تضمین حق بر تغذیه مناسب محسوب میشود. و اما ببینیم در ایران ما که رهبرش با اجرای این سند مخالفت کرده و آن را دخالت کشورهای غربی در امور داخلی ایران میبیند چه میگذرد. آمارهایی که الان خدمتتان میخوانم چیزهایی است که در سایتهای رسمی ایران منتشر شده و همه ما میدانیم که هیچ وقت این آمارها دقیق و قابل اعتماد نیستند و همیشه این ارقام خیلی کمتر از آنچه که در واقعیت هست منتشر میشود. بنا به گفته رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی استان اصفهان، رتبه امنیت غذایی ایران در بین 12۵ کشور جهان، 82 است و یکی از دلایل کسب این رتبه، هدر رفت بیش از حد محصولات کشاورزی در ایران است. وی همچنین یادآور شد: در زنجیره تولید محصولات کشاورزی در مراحل کاشت تا برداشت، انبار، فرآوری و بستهبندی، از 130 میلیون تن تولید، بیش از 2۵ میلیون تن ضایعات ایجاد میشود که همگی ناشی از روشهای نادرست استحصال، نگهداری و فرآوری این محصولات است. مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت با اشاره به اینکه ۸ استان در ناامنی غذایی قرار دارند گفت: استانهای ناامن غذایی شامل سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، هرمزگان، ایلام، کرمان، خراسان جنوبی و بوشهر هستند. جملهای از یکی از گزارشهای خبرگزاری ایسنا خواندم که واقعاً حرف سنگینی بود و مفهوم آن این بود که: متأسفانه شرایط زندگی در برخی از مناطق جنوب استان کرمان به حدی ناگوار هست که «کلمه محرومیت» هم از توصیف این شرایط عاجز است. اما ناامنی غذایی فقط شامل استانهای محروم و فقیر کشور نیست. بررسیها در ایران نشان داده که ۸۶ درصد زنان باردار، ۷۶ درصد بزرگسالان و ۶۱ درصد از کودکان زیر شش سال در ایران دچار کمبود ویتامین د هستند. بیش از ۲۰ درصد نوزادان به کمخونی مبتلا هستند و ۲۷ درصد از زنان باردار ید کافی دریافت نمیکنند. رژیم غذایی نامناسب، سواد تغذیهی پایین جامعه و ضعف دولت در رصد وضعیت سلامت و تغذیه در کشور سبب شده که کمبود ریزمغذیها در سبد غذایی خانوار، امنیت تغذیهی ایرانیان را در نیمهی از کشور به مخاطره اندازد. کمبود ویتامینهای آ، د، کلسیم، کمبود ید، کمخونی و فقر آهن از جمله شاخصهای ناامنی تغذیه هستند. مردم ایران در استفاده از گوشت قرمز سال به سال محتاطتر شدهاند. علت کاهش مصرف اما نه دلایل پزشکی و سلامتی بلکه گرانی و کاهش قدرت خرید است. . گرانی کالاهای اساسی و درآمد ناکافی، شرایطی را به جمعیت کمدرآمد تحمیل کرده که ناچار شدهاند بخشی از کالاها را از سبد مصرف خود کنار بگذارند. محمدرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی در مهرماه 1۴00 اعلام کرد که نرخ فقر در ایران ۱۰ درصد افزایش یافته است. بررسیهای ما میگوید مصرف برخی اقلام غذایی مانند گوشت و مرغ، لبنیات و حتی میوهها به دنبال افزایش قیمت تا حدود ۴۰ درصد کاهش یافته است وی افزود: گرانی منابع اصلی غذایی پروتئینی و ریزمغذیها، مردم و اقشار کمدرآمد را به سمت مصرف بیشتر نان و برنج و نشاستهای که ارزانتر و فاقد ارزش غذایی کافی است، سوق داده تا تنها شکمشان سیر شود و سیری سلولی برایشان اتفاق نمیافتد. در چنین شرایطی چاقی ناشی از فقر رخ میدهد که خود نوعی سوء تغذیه محسوب میشود. این در حالی است که کاهش تحرک مردم به دنبال کرونا عاملی مضاعف برای افزایش چاقی شده که خود عامل خطر ابتلا به دیابت، بیماریهای قلبی و عروقی و سرطان است. وضعیت فقر و گرانی در ایران به اندازهای واضح و آشکار در شبکههای اجتماعی نشان داده شده هست که مسئولین دولت نمیتوانند آن را انکار کنند اما موقع صحبت کردن درباره علت و راهکار حل مسئله از سیاست بازی با کلمات استفاده میکنند. مدیر کل فرآوردههای غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و دارو ایران گفته است و در واقع بهتر است بگویم اعتراف کرده است که مردم ایران دچار فقر مواد غذایی مغذی هستند، اما او به جای برجستهسازی بن و ریشه این وضعیت که در شرایط اقتصادی ایران همیشه باید دولت و رأس هرم قدرت را نشان کرد، تغییر فرهنگ غذایی و از جمله جایگزینی فستفودها بجای لبنیات را یکی از دلایل این وضعیت برشمرده است و آنجایی که ناچار از اشاره به این واقعیت است، با کلمات آمیخته به شک و ابهام تنها میگوید که بخشی از جمعیت ایران ممکن است به دلیل مسائل اقتصادی امکان خرید مواد غذایی مغذی را نداشته باشند. ولی در مورد دلیل عدم امکان خرید هیچ صحبتی نمیکند. در واقع این کار همیشگی دولت جمهوری اسلامی ایران هست که وضعیت خط فقر و جمعیت زیر خط فقر را پنهان میکند. ریاست جمهوری وقت ایران برای نشان دادن دست و دل بازی دولت و تلاشش برای رفع این وضعیت، دستور داده که در قالب طرح « حمایت معیشتی به مناسبت ۲۲ بهمن» به دریافت کنندگان یارانه ۱۰۰ هزار تومان پرداخت شود. که معادل قیمت فقط یک کیلو برنج است.
بخش۳:خانم مریم حبیبی سخنرانی خود را با موضوع ازدواج مسلمان با پیروان سایر ادیان ایراد فرمودند: از آن جایی که ازدواج یک امر پسندیده و خوشایندی در همهی ادیان الهی محسوب میشود با این مسأله مواجه میشویم که وضعیت ازدواج دو شخص با مذهب مختلف چه شرایطی دارد؟ مطابق با مفاهیم قانون مدنی و به تبع آن فقه اسلامی، ازدواج مرد مسلمان چه دائم و چه موقت با خانمی که مسلمان نباشد بدون اشکال بوده و صحیح است مشکل جایی شروع میشود که اگر مرد غیرمسلمان با خانم ایرانی مسلمان قصد ازدواج نمایند، با مانع قانونی روبهرو هستند و مطابق با ماده ۱۰۵۹قانون مدنی مجاز به انجام این امر نمیباشند. مگر اینکه مرد غیرمسلمان اقدام به تغییر دین داده تا مانع قانونی و شرعی آن برطرف شود که این خودش نقض حقوق زنان است که با مردان در امر ازدواج مساوی نیستند حالا این سؤال پیش میآید. چرا ازدواج مرد غیرمسلمان با زن مسلمان ممنوع است؟ از نظر این آقایان تمام روابط اجتماعی و اقتصادی مسلمانان بر پایهی قاعدهی نفی سبیل استوار است و طبق این قاعده هر حکمی که باعث شود کفار و غیر مسلمانان بر مسلمین تسلط یابند باطل است و بر همین مبنا از آنجایی که ازدواج مرد غیرمسلمان با زن مسلمان سبب تسلط مرد غیرمسلمان بر زن مسلمان شده و از طرفی فرزند حاصل از این ازدواج به مرد غیرمسلمان ملحق میشود علما و فقها به اتفاق حکم بر ممنوعیت این ازدواج داده اند. قوانین ایران به ویژه در ارتباط با احوال شخصیه از قبیل ازدواج، طلاق، اهلیت و ارث تابع فقه اسلام است و بر همین اساس قانون مدنی نیز در ماده ی ۱۰۵۹ صراحتا ازدواج مرد غیرمسلمان با زن مسلمان را منع کرده است. یکی دیگر از دلایل منع ازدواج مرد غیرمسلمان با زن مسلمان از نظر فقها و قانون چنین بیان شده که زن معمولا تحت تأثیر شوهر قرار گرفته و از وی تربیت میپذیرد بر همین اساس ممکن است در صورت ازدواج با فرد غیرمسلمان اعتقادات زن متزلزل شده و گرایش به کفر پیدا کند. سؤال دیگر اینکه ازدواج مرد غیرمسلمان خارجی با زن مسلمان با چه شرایطی امکانپذیر میشود طبق نص صریح قانون مدنی ایران علاوه بر ضرورت تشرف مرد به اسلام چنانچه مرد غیرمسلمان جزو اتباع بیگانه نیز باشد بر اساس آنچه در ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی مقرر شده ازدواج بانوان ایرانی با اتباع بیگانه مستلزم کسب اجازه از دولت یعنی طی مراحل قانونی و دریافت پروانه زناشویی است. بر اساس آنچه گفته شد حتی اگر مرد غیرمسلمان به اسلام مشرف شود نیز باز هم اتباع بیگانه بدون مجوز دولت ایران حق ازدواج با زن ایرانی را ندارند و در صورت تخلف از این موضوع به مجازات حبس تادیبی یک تا سه سال محکوم خواهند شد. چنانچه زن ایرانی مسلمان خواهان ازدواج با مرد ایرانی غیرمسلمان باشد به محض تشرف مرد به اسلام و صدور گواهی تشرف به اسلام مرد این ازدواج دیگر منع قانونی ندارد. چنانچه زن ایرانی بدون طی این مراحل قانونی به عقد ازدواج مرد غیرمسلمان در آید از دیدگاه قوانین ایران آن ازدواج نافذ نبوده بنابراین رسمیت قانونی نداشته و مراجع قضایی از جمله دادگاه حمایت از خانواده هیچگونه عملکردی در قبال ازدواج این چنینی نخواهند داشت. این به معنای از دست دادن حمایت قانون ایران از زن ایرانی است که میتواند بسیار مشکل ساز باشد. قانون مدنی در خصوص ازدواج مرد مسلمان با زن کافر مسکوت است. اما، چون سلب آزادی در نکاح به حکم صریح نیاز دارد. پس، مطابق قانون مدنی ازدواج با زن کافر به طور مطلق مجاز است. حالا گفتیم در اسلام ازدواج زن مسلمان با غیرمسلمان ممنوع است. مگر آنکه فرد غیرمسلمان پیش از ازدواج، حاضر به تغییر دین خود شود. این ممنوعیت وقتی به ادیانی مثل یهودیت یا بهاییان میرسد، جنبه تابویی به خود میگیرد. تابویی که چه بسا نهاد مذهب، نهاد خانواده و جامعه همگی در تولید و باز تولید آن نقش بازی میکنند. آن طور که در رساله آیتالله خمینی آمده ازدواج با، فرقه ضاله بهایی باطل است و حتی فرزند حاصل از این ازدواج هم صرفاً ملحق به فرد مسلمان است و فرد بهایی حقی از فرزند خود هم ندارد! و این انتقاد پیش میآید که چنین رویکردی خود بر تربیتی، و نقض حقوق بشر است که با تحولات امروز جامعه ایرانی همخوانی ندارد البته از نظر تاریخی این مسئله بوده منتها در دنیای مدرن نه، این مسئله قابل فهم نیست. انسانها همه با هم برابر و همه در درجه اول انساناند بنابراین این که یک مکتب فکری بیاید انسانها را بر اساس باور فکریشان به مذهب و ماوراءالطبیعه تقسیم کند و بگوید خب حالا اینها با آنها ازدواج نکنند؛ این نوع اختلاف انداختن بین انسانها و تمایز گذاشتن بین آنها دیگر الان قابل قبول نیست. اصلاً فراتر از مسئله ازدواج. اگر شما به احکام آقای خمینی نگاه کنید ایشان میگویند که یک انسان اگر در هنگام بسته شدن نطفهاش یکی از پدر یا مادرش مسلمان بوده این انسان محکوم به مسلمان شدن است. از نظر ایشان و بسیاری از فقهای اسلام اصلاً انسان اختیار ندارد که اگر پدر و مادرش مسلمان بوده بخواهد دین خود را انتخاب کند و بعد هم اگر بخواهد مذهباش را تغییر بدهد، باز طبق تحریرالوسیله اگر مرد و مرتد فطری باشد که باید او را بکشند و اگر هم زن باشد باید او را حبس کنند و موقع نماز کتک بزنند و فقط آب و نان بدهند تا موقعی که توبه کند. خب ببینید در دنیای مدرن چنین چیزی اصلاً پذیرفته نیست. فردیت و عاملیت شما را به عنوان انسان از شما میگیرند و شما نمی توانید بر اساس باورهاتان تصمیم بگیرید. مسلمانان باور دارند که پیامبر اسلام خاتمالنبیین است و اسلام آخرین دین. بنابراین وقتی اعتقاد دارند که احکام قرآن الیالابد باید اجرا شود و ما هم در وضعیتی به سر میبریم که در کشورمان احکام فقهی به صورت قانون در آمده و به زور اجرا میشوند، خب این مشکلساز است. اصل چهار قانون اساسی جمهوری اسلامی میگوید که همه قوانین کشور باید مطابق اسلام باشد. جایی دیگر در قانون اساسی میگوید که اسلامی بودن قانون اساسی الیالابد لایتغیر است. خب یعنی اختیار انسانها در وضع قانون و این که خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند سلب شده. حقوق بشر مسئله قانون است، تصمیم فردی نیست. یک سری معیارهای بینالمللی است که به آن میگویند حقوق بشر. این مسئلهساز است که یک مکتب فکری بیاید فرق بگذارد بین باورمند و غیرباورمند و مسلمان و غیرمسلمان و مؤمن و غیرمؤمن و بین شهروندان اختلاف بگذارد. این باور مقبولی نیست. نه فقط شهروندان بهایی یا غیرمسلمان بلکه با این وضعیتی که حاکم است حتی بسیاری از خود مسلمانان که دیدگاه فکریشان از نظر حکومت مورد تأیید نیست از نظر قانون در موقعیت فرودستی هستند. این رویکردی که فقهایی مثل آقای خمینی دارند اصلاً اصل و اساساش بر اساس تبعیض و نابرابری میان انسانهاست. از انسان سلب اختیار شده و برای بهاییان و خداناباوران که دیگر وضعیت بدتر هم هست در جامعه اسلامی که بر اساس قوانینی که آقای خمینی اعلام کرده شکل گرفته است. مسئله حضانت فرزندان را داریم که وقتی که یکی از پدر و مادر مسلمان نباشد، حقوق کمتری دارد در این مورد، مسئله ارث را دارید که غیرمسلمان از مسلمان ارث نمیبرد. مقوله ازدواج و ارث و فرزندان هم در واقع جزئی از کل سیستم است. خیلیها که به خاطر باور مذهبیشان بازداشت میشوند. به هر حال طبق قوانین جمهوری اسلامی حالا تا موقعی که زن و شوهری دارند با هم زندگی میکنند که مسئلهای نیست ولی اگر کارشان به دعوا و جدایی بکشد مسلما شهروندی که مسلمان است در موقعیت حقوقی برتری از شهروند غیرمسلمان قرار میگیرد حتی اگر حق با او نباشد. در همین مسئله ازدواج مسلمان و غیرمسلمان این را هم میبینیم که ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان به کلی حکماش فرق دارد؟ تحلیلی هست که میگوید زن غیرمسلمان میتواند کنیز باشد و در نتیجه از این زاویه به او نگاه میشود و این که مرد مسلمان بخواهد با زن غیرمسلمان ازدواج کند پذیرفتهتر است تا این که زن بخواهد این کار را بکند. تفاوت اینها در چیست؟ این که حالا از آیتالله خمینی یا هر کس دیگری [نقل کنیم] که وقتی که نطفه بسته میشود شما مسلمان هستید یا یهودی هستید… من میخواهم این را بگویم که توجه داشته باشیم که این که من مسلمانزاده یا یهودیزاده یا مسیحیزاده باشم قاعدتا یک امر غیراختیاری است. در همه ادیان و مذاهب هم وجود دارد. من فکر میکنم آن چه که مورد توجه ماست این است که فردی در خانواده مسلمان زاده میشود، یک فرد بهاییزاده هم مثل یک فرد مسلمان یا مسیحیزاده در یک خانواده با آن اصل و نسب و بزرگ شده. مهم این است که ما بتوانیم از جایی به بعد این حق آزادی و اختیار را به فرد بدهیم. از این نکته که بگذرم خب به خاطر نابرابری ازدواج زن ومرد با غیرمسلمان میشه این رو گفت که نهاد خانواده و ماهیت آن در دوران پیشامدرن که زنان استقلال اقتصادی نداشتهاند و مرد هم به لحاظ بدنی قویتر بوده و هم بار اصلی معیشت خانواده بر دوش او بوده و یک تقسیم کار طبیعی شکل گرفته بوده و همینگونه زندگی پیش میرفته. اما اگر برابریطلبی را بخواهیم امروزه ملاک قرار دهیم که خود من هم به آن عمیقاً باور دارم پارهای از این احکام باید تغییر کند. خب در وهله اول که میان استناد میکنند به آیه ۲۲۱ سوره بقره مطلقاً میگوید با مردان مشرک ازدواج نکنید تا این که ایمان بیاورند. حکم صریح قرآن است. حالا هر چند هم نواندیشان دینی هم بخواهند تفسیر و تعدیلاش کنند. در وهله دوم استناد به آقای کدیور که از نوادیشان دینی مطرح هستند، نوشته که ازدواج مسلمان با مشرک و کافر مطلقاً ممنوع است. بنابراین ببینید فرق است. مثلاً در آیین بهایی ازدواج بهاییان با سایر ادیان کاملاً مجاز است و حتی بهاییان تشویق شدهاند که با آدمهایی که از نظر قومی و نژادی دورتر از خودشان هستند ازدواج کنند. اما ما در سیستم حقوقی که در کشورمان داریم و مبتنی بر اسلام است این داستان وجود دارد و نمیشود منکر شد که اسلام حکم خیلی شدیدی دارد. مواردی دیگری هم هست که به آنها استناد میشود مثلاً در سوره نساء که الرجالُ قوامون علی النساء مردان مسئولیت زنان را بر عهده دارند که در بالا گفتم باعث میشه یه وقت زن کافِر بشه تحت تأثیر شوهرش پس برای همین ممنوع کردند که این نمونه بارز نقض حقوق زنان است. حقوق بشر و مدرنیزم و جامعهای که الان دنیا دارد به سمتاش میرود بر اساس برابری انسانهاست. این آیاتی از قرآن که الان من به آنها اشاره کردم خب مسلماً بر خلاف این هستند. این همه حکم هست که تأکید دارد بر فرق بین مسلمان و غیرمسلمان. اما من معتقدم که دردنیای مدرن امروز قوانین باید بر اساس معیارهای بینالمللی حقوق بشر وضع شود و بر این اساس که همه انسانها با هم برابر هستند و اختیار دارند که به عنوان انسان سرنوشت خودشان را تعیین کنند و مخیر باشند که با چه کسی ازدواج کنند یا چه مذهبی را انتخاب کنند یا نکنند. در بسیاری از جوامع غربی حتی ازدواج همجنسگرایان هم قانونی شده. حالا ما اگر بخواهیم که مدام برگردیم به این که خودمان را به چارچوب مذهب مقید کنیم آن وقت باید ریش و قیچی را بدهیم به دست روحانیون یا نواندیشان دینی که آنها برای ما تصمیم بگیرند که چه چیزی مجاز است و چه چیزی مجاز نیست. روحانیون یا نواندیشان دینی چه امتیازی دارند بر بقیه شهروندان؟ ما همه انسان و برابر هستیم و در مورد این که ازدواج چه هست و چه نیست میتوانیم در یک روند دموکراتیک تصمیم بگیریم. چرا فقها یا نواندیشان دینی با باورشان به فقه پویا باید تصمیم بگیرند در مورد قوانین و مسائلی مثل ازدواج میان اشخاص و ادیان و مؤمنان از دینهای مختلف؟ ببینید شهروندان ایرانی و جامعه ایرانی در سال ۱۳۵۷ یک اشتباه کرد و درگیر یک سیستم حکومتی شد که الان داریم نتایجاش را میبینیم. من الان فکر میکنم که میانگین درک و انساندوستی جامعه ایران از جمهوری اسلامی به مراتب بالاتر است. یعنی ما اگر امروز در ایران انتخابات آزاد داشته باشیم من فکر نمیکنم که اکثریت جامعه ایران موافق محدودیت ازدواج مسلمان و غیرمسلمان یا کمتر بودن حقوق زن از مرد و الی آخر باشند. ما الان در این وضع هستیم که قوانینمان از جامعه عقبتر است. البته این طور هم نیست که من بگویم شهروندان هیچ وظیفهای ندارند و هیچ تقصیری هم متوجه شهروندان نیست. نه به هر حال شهروندان هم باید سعی کنند که ظلم و نابرابری را کمتر کنند و جامعه را جلوتر ببرند. مسلما همیشه میشود کار بیشتری کرد. در حال حاضر همه شهروندان ایرانی -مسلمان و غیرمسلمان- دارند تحت یک حکومت استبدادی زندگی میکنند و وضعیت اقتصادی هم این طور است که میبینیم. اما این دلیل نمیشود که ما توقعمان را از شهروندان ایرانی پایین بیاوریم. این نگاه خودش تحقیرآمیز است. و معتقدم این یک مسئله انسانی است و من امیدوارم که همه شهروندان ایرانی به مسائل حقوق بشری و نابرابری که در جامعه ما هست بیشتر توجه کنند و سعی کنند به سمتی پیش برویم که قوانین ایران هم مطابق رویکردهای خود مردم ایران باشد.
بخش۴:آقای میلاد ترغیبی سخنرانی خود را با موضوع نقش ادیان در ایران ایراد فرمودند: ۱- رابطه مغز انسان و خلقت خالق: بدون هیچ شکی مغز انسان خالق همهی رفتارها و پدیدههای روانشناسی از جمله باور به خدا بوده و طوری برگشت پیدا کرده تا با ایجاد واکنشهای تطابقی حداکثر توان بقا و تولید مثل و سعادت و آرامش احساسی، یا روانی آرام را در حالی آماده کند که به سؤالاتی هم جواب میدهد که بطور سرشتی در سیستم تفکریاش دربارهی نظم موجود در خودش و از جهان برمیخیزند. یکی از پدیدههای روانشناسی این مغز عجیب و غریب خلق ایدهی خدایان در جواب به مسئلهی خلقت جهان و وجود انسانها بوده است که ناشی از فعالیت قشر جلو پیشانی سؤالزا و انگیزهی سینگولیت قدامی بوده است. مغزی که همیشه سعی در پیدا کردن روابط علت و معلولی و نظم در طبیعت اطراف خودش ودر ادراکاتش بو ده و هست. جواب راحت هضمی که محصول سیستم تفکر دیفالتی که مغز برای مسئلهی خلقت کائنات منجمله خودش ساخته، همان خلقت جهان بدست خدایان بوده است. در ابتدا خدایان خودشان مخلوق فرایندهایی بودهاند اما بعداً با پیشرفت تفکری و برطرف کردن تناقضات مربوط به قادر متعال و مسببالاسباب و علتالعلل بودن، تبدیل به تک خدای خود مخلوق و قادر متعال و دانای تام و تمام شده است. این خدا بستگی به دوران تاریخی و رشد اجتماعی از نظر صفات موصوفه مفعول تحول و تکامل باوری توسط انسانها شده است. از آنجا که انسانها با عوامل ایجاد کننده فجایع و بلاهای طبیعی آشنا نبودهاند و این خدایان را خالق شر هم میپنداشتند، در آغاز ترس شدیدی از آنها داشته و برای رضای خاطر آنها دست به قربانی کردن انسانها و فرزندان خود در راه این خدایان میزدند. این رسم حتی تا زمان رومیها هم ادامه داشته و سربازان رومی هر وقت در صدد فتح یک شهری بودهاند یک اسیر را قربانی خدای آن شهر میکردند و جسدش را زیر برج و باروی شهر دفن میکردند تا خدای ان شهر کمکشان کند. این رسم در خاورمیانه بسیار شایع بوده و بعضی اقوام پسر یا دختر اول خودشان را در راه خدا قربانی میکردند. تا وقتی ابراهیم با ترفندی جالب داستانی ساخت و رسم انسانکشی در راه خدایان را به کشتن گوسفند تبدیل کرد که هنوز هم بین مسلمانان رایج است. در این زمانها خدایان بشدت بدخیم فرض میشدند. یهوه آن چنان غضبناک بود که زیر پا گذاشتن هر یک از ده فرمان مجازات اعدام داشت. اما با پیشرفت تفکری، از آنجا که انسانها با شر زیادی در جهان روبرو میشدند دچار تناقض دربارهی این خدا شده و یا خدا را بصورت دو روی یک سکه، یک طرف خیر و یک طرف شر فرض میکردند و سعی در باج و خراج دادن به او میکردند تا به آنها روی خوش نشان داده و از شر خلق شده توسط وی، به او پناه میبردند. اما ادیان سازمان یافتهی خاورمیانه برای تبرئهی این خدا و نسبت دادن همهی خوبیها به او، دست به اختراع خدا یا خدایان دیگری به نام اهریمن و شیاطین زیادی زدهاند و خود را درگیر دوگانگی متناقضی کردهاند. تناقضی که هنوز هم برطرف نشده و مسئلهی وجود شر یا شیاطین یکی از دلایل قوی برای رد خدای قادر متعال و رحمان و رحیم است. خواه خودش این شیاطین را خلق کرده باشد مانند ادیان ابراهیمی یا مخلوقات مستقلی باشند. مانند اهریمن و عفریتهای دین زرتشتی. تا اینجا مسئله در سطح کائناتی بوده است و مغز انسانها هنوز هم درگیر حل و فصل موضوع است. عامل دیگری که مغز خدایان را خلق کرده باور و آرزوی نابخردانهاش برای وجود دنیای بعد از مرگ و ادامهی وجودش با یا بدون روح نامیراست. در وحشت ناشی از این تخیلات به این باور رسیده است که خدای نامیرا تنها موجودی است که میتواند در غیاب یار و یاورهای دنیوی در آن دنیا به فریادش برسد و با لطف و عنایتش که ناشی از تعبد اوست او را به بهشت موعود بکشاند. طی زمان و تجربیات این چنینی، یک شبکهی جالبی در مغز انسانها شکل گرفته است که در یک طرف قشر جلو پیشانی محل ذکاوت اجتماعی، در طرف دیگر سیستم لیمبیک مرکز ترس و اضطراب و در میانهی آنها، بعنوان تعدیل کننده قشر سینگولیت قدامی قرار گرفته است. در جوامع ناهنجار مانند ایران و افغانستان بخصوص اگر بر اساس باورهای دینی بنا شده باشند که ترسها و تجربیات احساسی تلخ فراوانند قشر جلوپ یشانی منطقی به نتیجهای میرسد که خدای ساخته شده در سیستم لیمبیک خدائی سادیسمیی، خشن، نامهربان، انتقامجو و دارای همهی صفات منفی است. در این هنگام قشر سینگولیت کفهی ترازوی تعادل روانشناسی را بطرف قشر جلو پیشانی میکشد تا از تنش ناشی از این خدا بکاهد و انسانها با نفی این خدای شرور اتئیست یا اگناستیک میشوند. 2- نقش موبدان زرتشتی در سقوط حکومت ساسانیان توسط اعراب مسلمان: ادیان و اعتقادات در بین مردم ایران به مانند مردم سایر کشورها دارای ریشهای به قدمت برقراری ارتباطات انسانی با یکدیگر و تشکیل جوامع مختلف توسط بشر میباشد. در این میان انسانها به پرستش خورشید، ستارگان، باران، شتر، اسب و… و نیز مقولههای متضادشان چون تاریکی، آذرخش، ابر، زمستان، مار، عقاب، گرگ و غیره را میپرستیدند تا از آسیبهای آنان در امان باشند. ایرانیان نیز از این قاعده مستثنا نبوده و متأسفانه در روزگار ما و عصر علم و تکنولوژی به علت عدم آگاهی بسیاری از مردم در زمینه های علمی مختلف هنوز هم این گونه باور و اعتقادات به وضوح به چشم میخورد. ایرانیان تحت تأثیر جادو و طلسم بابلیان و آشوریان بودند، زرتشت بر علیه این خرافات و اعتقادهای بومیان فلات ایران چون پرستش خورشید و ماه و ستارگان برخاست، ایرانیان باستان به زندگی پس از مرگ و پاداش کارهای انسان معتقد بودند. تأثیرهای این اعتقادها هنوز هم در اعتقادها و خرافات ایرانیان امروزی قابل مشاهده است. در دوره هخامنشیان، کلیه ملتهای تحت حکومت «پارسیان»، آزاد بودند تا به هر دینی اعتقاد داشته باشند و پادشاهان هیچ دینی را دین رسمی اعلام نمیکردند. عامه مردم به چهار عنصر مقدس معتقد بودند: نور، خاک، آب و هوا. ظهور اردشیر بابکان به عنوان سر سلسله ساسانیان و بنای یک جامعه ملی دینی باعث قدرت یک رئیس روحانی زردشتی شد که در نتیجهی این امر، سرکوب و خشونت توسط این رهبران نسبت به مسیحیان نتیجهای جز دو دستگی بین حکومت و مردم نداشت. حاصل این دو دستگی پیدایش آئینهای به مانند مانوی و مزدکی شد. از اولین و مهمترین اصل در حکومت ساسانیان این بود که خاندان شاهنشاهی را از ایزدان و آسمانی نژاد میدانستند و به کسی اجازه تعرض و نافرمانی نسبت به ایشان را نمیدادند. این اصول تا 273 سال از روز نخست باقی بود تا اینکه در سال 497 میلادی موبدان(آخوند های زمان) با اشراف کشور همدست شدند و قباد را که بر خلاف آیین زرتشتی پیرو مزدک شده بود از سلطنت خلع، زندانی و برادرش جاماسب را به پادشاهی نشاندند. دخالت و ورود موبدان در امور سیاسی تا جای به طول انجامید که خسرو دوم معروف به خسرو پرویز را از پادشاهی خلع و به زندان فرستادند و پس از محاکمه و محکوم کردن وی پسرش قباد دوم معروف به شیرویه که با موبدان همدست بود به پادشاهی رساندند. از آن روز بنیاد و پایه های حکومت ساسانی به گونه ای سست و لرزان شد که در مدت چهار سال از پادشاهی شیرویه تا پادشاهی یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانیان طبق منابع موجود که از شش تا چهارده تن ذکر شده یکی پس از دیگری بر تخت نشستند. مهمترین سبب آشفتگی اوضاع ایران در دوره ساسانیان این بود که پیش از پادشاهی این خاندان همهی مردم ایران پیرو زرتشت نبودند و اردشیر بابکان چون موبدزاده بود و با یاری روحانیان دین زرتشت به سلطنت رسیده بود، به هر وسیلهای بود دین نیاکان خود را گسترش داد و چون پایهی تخت ساسانیان بر پشتیبانی موبدان قرار گرفت، از آغاز روحانیون نیروی بسیاری در ایران یافتند و مقتدرترین طبقه ایران را تشکیل دادند و برتری خود بر پادشاهان را به گونهای اثبات کردند که پس از مرگ هر پادشاهی از میان کسانی که حق سلطنت داشتند کسی را برنمیگزیدند و به پادشاهی انتخاب نمیکردند مگر اینکه تاج را به دست خودشان بر سرش میگذاشتند. در تمام دوره حکومت ساسانیان پادشاهان همیشه دست نشانده موبدان بودند و اگر پادشاهی از جامع روحانیون فرمانبرداری نمیکرد دچار مخالفت موبدان و بدنامی توسط آنان در اذهان عمومی میشد. پروژه شکست ایرانیان توسط تازیان مسلمان بدون سلاح مدرن فیزیکی و تنها با اسلحه ایمان به دنیای پر از حوری و شراب در دنیای پس از مرگ امکانپذیر نبود مگر به کمک آخوندهای زرتشتی اهورا مزدا پرست که به دلیل نمایندگی اهورا مزدا یا همان خدا بر روی زمین قدرت بیچون و چرای ایران را در دست داشتند. 3- باور به قدرت مادون بشر و تقدیم سرزمین به ارتجاع: انقلاب باید فلسفهای پیشرو داشته باشد تا با براندازی ساختار اجتماعی کنونی برای ایجاد ساختاری نو که بتوانند ثابت کنند سعادتآمیز است تلاش کند. شورش 57 که تا حد زیادی توطئهی غرب برای مانع شدن از رخنهی کمونیسم به خاورمیانه با آلت فعل قرار دادن یزدی و بنی صدر و قطبزاده و تا حد زیادی سیاستهای نابخردانهی شاه با بیاطلاع گذاشتن مردم از واقعیت دین و کمونیسم و حتی دموکراسی و بیسوادی تاریخی ایرانیان بود بر اساس ایدئولوژی یک گروه به سرکردگی ارتجاعیترین فرد ممکن یعنی خمینی مردم را به هیجان درآوردند. مردم هم در نتیجهی ذهنیت گلهای که بیماری شایع مغزی به ارث رسیده از گوسفندان است، بدنبال آنها راه افتادند و بدون این که واقعاً فکر کنند که آیا تفکر مدینهای 1400 سال پیش پیشرو است یا ارتجاعی سر از پا نشناختند و خودشان را در گودال تاریک تاریخیای انداختند و بعد کنار نشستند تا جاهلترین فرقهی اجتماعی بر آنها مسلط شوند و نه تنها اقتصاد بلکه فرهنگشان را به باد بدهند. این یک شورش کور بود نه انقلاب. مردمی که با امید اتوبوس دو ریالی مجانی خمینی را در ماه دیدند مردم آگاه از تجدد نبودند. انقلاب واقعی مستلزم وجود حداقل ده درصد از مردم است تا با تفکری پیشرو بر اساس فلسفهای روشن و احتمالاً تجربه شده توسط جوامع دیگر، (نه شکست خورده مانند کمونیسم و فاشیسم و ملی گرائی و نژادپرستی و سلطنت و امثالهم) با از خودگذشتگی و عدم داشتن هدف نهائی برای رسیدن به مقام و پول و سکس فراوان در آینده، 90 در صد بقیه ی مردم را بدنبال خودشان بکشانند. میدانید چرا انقلاب فرانسه که در کوتاه مدت شکست خورد اما در طولانی مدت اروپا را نجات داد چی بود؟ فلسفهی آزادیخواهی از شیخ و شاه. 4- اسلام و قهقرای فرهنگی انسان ایرانی: باورهای دینی و فرهنگی و خرافات از دوران کودکی بطور انفعالی و از طریق ایجاد ترس از مجازات و امید پاداش با شرطی شدن، مانند تعلیم به حیوانات خانگی، در ذهن افراد فرو میشوند و بیرون آوردنشان مستلزم مغزهای متفکری هستند که به همه چیز شک دارند و همه چیز را زیر سؤال میبرند و تلقینپذیر نیستند که کمتر از پنج در صد اجتماعند. این پنج درصد باید به بقیه کمک کنند تا از این تاریکی ناشی از جهل تاریخی بیرون آیند. یک عقیده تا زمانی در دایره فکری شخص محدود باشد منعی ندارد و برای صاحب خود و دیگران قابل احترام میباشد. ولی این اعتقاد باور زمانی که به عمل منجر میشود، قابل نقد و چنانچه در تضاد با منافع دیگران باشد منع و محدود میشود. اگر این فکر آنقدر رواج پیدا کند و به یک هنجار اجتماعی از سوی حکومت تبدیل شود دیگر نه تنها یک پدیده فردی نیست بلکه علاج آن هم باید اجتماعی و بر عهده عموم مردم باشد. از بزرگترین مشکلات رایج در ایران در طول تاریخ ورود اسلام به ایران و بخصوص در زمان 43 ساله رژیم اسلامی میتوان به گسترش بیاخلاقی و ارزشگذاری بر دستورات ناقض حقوق انسانی قرآن 1400 سال پیش اسلام به عنوان قوانین روزمره در جامعه انسانی مدرن سرزمین ایران میباشد. بعد از شورش 57 و انتخاب روحالله خمینی و جمهوری اسلامی توسط مردم قوانین اسلامی به جای قوانین انسانی در حالی قرار گرفت که دنیا به سمت مدرنیته و عصر جدیدی در زندگی بشری گام مینهاد. یکی از بیاخلاقیهای که جامعه ایران در حال گسترش روزانه و رابطهی مستقیمی با فقر دارد دروغگویی میباشد. تقیه معادل دیگری برای دروغگویی میباشد که روحالله خمینی برای عدم عمل کرد به اعلامیه جهانی حقوق بشر از آن استفاده کرد. دروغگویی علل و عوامل مختلفی دارد از جمله آن میتوان به استبداد دینی و سیاسی توسط حکومت اشاره کرد. این سبک اداره جامعه باعث شده اعضای ضعیفتر برای کسب رضایت مافوق، در ظاهر به گونهای نمایان شوند تا منافع را جلب و از سوی جمع مورد طرد قرار نگیرند اما در باطن چهرهای دیگر داشته باشند که این به معنایی رواج ریاکاری در جامعه میباشد. از موارد دیگری که میتوان در رابطه با کودکهمسری، نژادپرستی، ترویج کودکآزاری در مراسم مذهبی، ترویج تن فروشی در قالب صیغه، اعدام در ملاء عام، تحقیر و تخریب زنان به علت عدم رعایت حجاب اجباری و بسیاری از موارد دیگر اشاره کرد که از صدر اسلام توسط محمد تا به امروز توسط سران جمهوری اسلامی رواج داده و آن را قانون الهی میخوانند. گاهی جرأت خارج کردن خدای قهار در رهبران نیست و مردم تدریجاً به حقیقت پی میبرند یا آتئیست میشوند یا به باوری دیگری مانند عرفان پناه میبرند و خدایی مهربان را در ذهنشان پرورش میدهند که به اندازهی بقیه خدایان تخیلی و خودساخته هستند. اما در این هنگام تعادلی بین سیستم لیمبیک با خدای مهربانش و قشر جلو پیشانی منطقی و مستدل و عقلانی، توسط سینگولیت برقرار میشود. به این دلایل است که در جوامع هنجار خدایان تدریجاً تا حد زیادی خشونت خود را از دست دادهاند. اما در کشورهای اسلامی جدیداً خدای قهار و انتقامجویی سر بر آورده که بخاطر یک تار موی خانمها سیل و خشکسالی و زلزله و قحطی و حتی سقوط بازار بورس را باعث میشود. چنین اجتماعی محیط کشت مناسبی برای دست کشیدن از باور به خدا و پرورش آتئیسم و ندام گرایی میشود. همان اتفاق مبارکی که نتیجهی رژیم چهل ساله ی ملاها میباشد. خرافات: نگرش یا رفتاری است که بر اساس ترس، تهدید، عادت و عوامل ناشناختهای که به ذهن فرد خطور میکند تا بر اساس نگرشش از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری کند. امروزه همهی ما در شبکههای اجتماعی به کانالهای با محتوای پرمخاطب برمیخوریم که هیچ پایه و اساس علمی ندارند. در این میان میتوان به موضوعاتی نظیر ارتباط با ارواح، انرژی درمانی، طالعبینی و غیره اشاره کرد که در اصطلاح به آن شبه علم میگویند. شبه علم در مقابل علم قرار میگیرد و باعث میشود تا مردم را از واقعیات عینی دور و به سوی خرافات و باورهای غیرمنطقی سوق دهد که نتیجهی این باورهای میتواند صدمات جبرانناپذیری داشته باشد. شبه علم یک رفتار، ایده یا باور است که خود را به جای علم جا میزند اما بر شواهد نادرست یا غیرعلمی بنا شده است. در این نوع ادعاهای عجیب و غریب، خبری از روش علمی برای آزمایش نیست و تنها بر تجربیات شخصی یا داستانهای قدیمی تکیه میشود. شبه علم را میتوان نقطه برابر علم به حساب آورد چرا که ادعاهای آن شاید در نگاه اول امکانپذیر و منطقی به نظر برسد اما هیچ اساس یا پیشینه تجربی برای آن وجود ندارد. معیارهای برای تشخیص شبه علم وجود دارد، برای مثال پناه بردن به عباراتی نظیر بر اساس تحقیقات دانشمندان، تکیه بر همهمه و شایعه یا سوء استفاده ناشیانه از واژههای علمی مثل انرژی امواج، کوانتوم و غیره. از نمونههای شبه علم میتوان به سنگ درمانی، درمانهای جایگزین، آدم فضاییها، بشقاب پرندهها، عرفان کوانتومی، طالعبینی، کفبینی، شخصیت شناسی بر اساس ماه تولد یا جایگاه ستارگان و سیارات، ادراک فراحسی، انکار کروی بودن زمین و موارد متعدد دیگری اشاره کرد.
بخش۵:خانم شراره هادیزاده رئیسی سخنرانی خود را با موضوع دین و موسیقی در ایران ایراد فرمودند: از آنجا که دامنه تمدن اسلامی جز عربستان کشورهای بسیاری از جمله مصر، ایران، هند و آفریقا را در برمیگرفت، موسیقی در جهان اسلام نیز با تنوع و گوناگونی روبهرو بوده است. موسیقی تا پیش از گسترش وسایل ارتباط جمعی در جامعه نقشی پررنگ نداشت؛ لذا فقههای اسلامی در گذشته به موضوع موسیقی و غنا ورود همهجانبهایی نکردند و تنها به آن به چشم موضوعی که برخی افراد با آن در ارتباط هستند، نگریستهاند و لذا در باب آن فتوایی و دستوری صادر کردهاند. دلیل این امر را میتوان نخست در آمیختگی آوازها و سرودها با مسائل حرام دیگر دانست. همین آمیختگی برای مسلمانان آن زمان کافی بوده تا از آن پرهیز کنند. دوم اندک بودن موارد و کمتأثیر بودن موضوع خوانندگی و سرود در جامعه بود که تا زمانی که رادیو و تلویزیون و سایر وسایل صوتی اختراع نشده بود و همۀ مردم جامعه به نوعی با آن سروکار نداشتند. از این رو گاهی پیشوایان دینی این دو مفهوم را به جای هم به کار بردهاند تا جایی که به نظر میرسد در این زمینه خللی صورت گرفته است. فقها بیشتر غنا را به معنای خوانندگی یا آوازی در نظر گرفتهاند که طربانگیز بوده و مناسب مجالس لهو و لعب باشد. موسیقی را هم به معنای صدای برآمده از آلات موسیقی تنها به موسیقی سازی محدود ساختهاند. مسلمانان نواختن و شنیدن موسیقی غنایی، و آموختن و دادوستد ساز به نیّت اجرای موسیقی غنایی را حرام میدانند، که با توجه به برداشتهای گوناگون از مفهوم غنا برای برخی این تحریم بخشی بزرگ و برای برخی دیگر بخش بسیار کوچکی را شامل میشود. از دیدگاه فقهی غنا به موسیقیای گفته میشود که موجب شود شنونده به حالی درآید که قدرت تعقّل از او سلب شده و احساسات بر او به گونهای مستولی نشود که بداند چه میاندیشد یا چه میکند. با آغاز حکومت جمهوری اسلامی سید روحالله خمینی حکم به ممنوعیت پخش موسیقی از رادیو و تلویزیون داد. او موسیقی را شبیه تریاک میدانست و معتقد بود گوش دادن به موسیقی، افراد را احمق و مغز آنها را پوچ و غیرفعال میکند. با این حال هم در سالهای اول انقلاب و هم در زمان جنگ ایران و عراق سرودهای اسلامی و انقلابی رواج یافتند اما با پایان جنگ، تولید این گونه آثار هم فروکش کرد. از اولین ترانههای انقلابی و اسلامی میتوان به ترانه خمینی ای امام و برخیزید ای شهیدان اشاره کرد. سیدعلی خامنهای به ندرت نظرات خود را به صورت علنی در مورد موسیقی ابراز کرده است، اما این باور وجود دارد که نقش اساسی در تحدید موسیقی ایران در سالهای پس از انقلاب داشته است. او در سال ۱۳۷۴ نظریهای در زمینهی موسیقی منتشر کرد که به گفتهی مصطفی میرسلیم (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) کارشان را مشکل کرده بود. خامنهای گفته بود: هر چیزی که پدیدهی موسیقی را در جامعه رایج و آن را عادیسازی کند ترویج محسوب میشود. با توجه به اینکه در زمان ما موسیقی لهوی بر غیرلهوی غلبه دارد، باید جلوی ترویج آن را گرفت؛ زیرا وقتی این امر در جامعه رواج پیدا کرد، حرام نیز در جامعه گسترش مییابد. اگر زمانی رسید که موسیقی حرام مطلقاً در جامعه وجود نداشت، یعنی موسیقیدانهای متدینی پرورش یافتند که آثار هنری آنها غیرلهوی و حلال، بلکه مقرب الیالله شد، آن وقت تشکیل آموزشگاه و نمایشگاه اشکال ندارد. اما امروز این گونه نیست و وضع موسیقی کشور نامطلوب است، یعنی موسیقی لهومضل بر موسیقی غیرلهوی غلبه دارد، بنابراین در این شرایط ترویج موسیقی جایز نیست. نظام سیاسی، فقهی و فرهنگی جامعه ایران به اقتضای ایدئولوژی حاکم بر فرهنگ و هنر به خصوص موسیقی، بیش از ۴۰ سال است که فشار مضاعفی را بر هنرمندان اعمال میکند. فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، وابسته به موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم به تازگی تحقیق مفصلی از تاریخ پر فراز و نشیب موسیقی در تاریخ ۴۴ ساله جمهوری اسلامی منتشر کرده و نشان داده که چطور اختلافها در برداشت از متون دینی، این هنر خیالانگیز را در این سالها به بند کشیده است. موسیقی، پیکرتراشی و هنر به معنای عام کلمه پس از به قدرت رسیدن روحانیون شیعه در ایران همواره از قرائتهای سفت و سخت فقهی در رنج بودهاند، اما حیات و پیشرفت خود را، هر چند با موانع زیاد و حرکتی کُند، همچنان ادامه دادهاند. آسیبهای این ممنوعیتها حتی در بدنه کلان نظام جمهوری اسلامی نیز خود را نشان داده است. به طوری که با گذشت بیش از ۴۰ سال از برقراری حکومت دینی در ایران، سیاست یکپارچه و واحدی در برخورد با حوزههای هنری به معنای کلان آن وجود ندارد و هر دولتی در برخورد با مقوله موسیقی، راه و روش تقریباً متفاوتی را در پیش گرفته است. این اختلافها و سردرگمیها از همان روزهای ابتدایی انقلاب سال ۱۳۵۷ در بدنه مدیریتی و فقهی نظام نوپای جمهوری اسلامی خود را نشان داد و رفتهرفته قرائت فقه بر موسیقی و هنر غلبهای معنادار پیدا کرده و تا پایان جنگ به تسلط خود ادامه داد، هر چند که در میان فقها هم اختلاف بر سر موسیقی و ریز و بم و حرام و حلال بودن آن ادامه داشته و همچنان ادامه دارد. تاریخ موسیقی در جمهوری اسلامی از هر نوع و جنسش، تاریخی پر فراز و نشیب و تلخ و متضاد با فقه شیعه حاکم بر قوانین چنین نظامی داشته است. موسیقی را شاید بتوان بزرگترین قربانی جهان هنر در نظام دینی جمهوری اسلامی دانسته، هنری که پیش از سایر هنرها زیر ذرهبین فقههای شیعی بود و هست و همچنان از حساسترین ابعاد هنر در ایران محسوب میشود. جمهوری اسلامی و حاکمان آن نیز گمان میکنند آنها میتوانند طبع بشری را که در درازای تاریخ با موسیقی ( یکی از مهمترین هنرها) همآمیزی شگفتانگیزی پیدا کرده است، وادار به اطاعت و گوشنسپردن کنند، اما گذشت تاریخ نشان داد که طبع بشری را میتوان مدیریت کرد اما نمیتوان با آن مقابله نمود و حذفش کرد. تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی نشان داد، هر چقدر فشار بیشتر شد، موسیقی خود را قویتر ساخت و از جایی دیگر سر برآورد. برابر یکی از نظرسنجیهای دانشگاهی در سال ۱۳۹۳ که از ۸۰۴ نفر جامعه آماری و به صورت تلفنی در شهر تهران و بین شهروندان ۱۵ تا ۴۵ ساله صورت گرفت، بالای ۷۸ درصد شهروندان ۱۵ تا ۴۵ سال تهرانی، شنونده انواع موسیقی هستند. نکته جالب در این پژوهش درصد گرایش به موسیقی پاپ و لسآنجلسی در میان این گروه سنی است که در زمان انقلاب مسنترین آنها ۴ ساله بود؛ ۵۲/۶ درصد موسیقی پاپ ایرانی و ۴۰/۸ درصد موسیقی پاپ لسآنجلسی و تنها ۲۸/۶ درصد موسیقی سنتی ایرانی و ۲۶/۳ درصد موسیقی مذهبی. گرایشهای دیگر همانند رپ و موسیقی زیرزمینی و موسیقی راک و کلاسیک خارجی نیز در این نظرسنجی وجود دارد که تمامی آنها در منازعه با دیدگاه رسمی و هسته سخت مخالف آموزش و ترویج موسیقی است. اگر با اندکی مسامحه، دو گونه موسیقایی سنتی و مذهبی را گرایشهای مورد تایید ساختار و هسته سخت جمهوری اسلامی ارزیابی کنیم، آنگاه این نظرسنجی معنادارتر میشود و از شکست تمامی تلاشهای چهل ساله قرائتی از جمهوری اسلامی برای حذف موسیقی خبر میدهد. قرائتی که این روزها عقب نشینیهای سختی کرده و دیری نیست که تصمیم بگیرد صدای زنان را نیز به شکل رسمی مباح اعلام کند. در جمهوری اسلامی و از همان بدو شکلگیری آن، نزاعی سخت میان جریان سنتی با جریانی مدرن برای نوع مواجهه با هنر در جریان بود که هنوز این مواجهه و منازعه ادامه دارد. جریان صلب و هسته سخت، با تکیه بر فتوای روحانیان سنتی و محافظهکار و فشار بزرگانشان در حوزههای علمیه، سعی داشتند خواستههای طبیعی شهروندان را عقب برانند. این عقبه نظری، البته پشتیبان عملی قدرتمندی در ساختار حکومت از یک سو و در بدنه جامعه (نیروهای فشار مذهبی) از دیگر سو داشت. همان بدنهای که با زور و فشار و تحت نام دفاع از دین و مقابله با اباحهگری و ابتذال در سالهای اولیه انقلاب به مراکز موسیقایی ریختند و سازها را بر سر برخی از نوازندگانشان خرد کردند و خوانندگان بسیاری را به کوچ اجباری کشاندند، خوانندگی زن را حرام و ممنوع کردند. فرهاد فخرالدینی، از علی تجویدی روایت کرده است که در سالهای اولیه انقلاب به منزلش ریختند و سازش را خرد کردند. این دو تن در زمره برجستگان موسیقیای بودند که جمهوری اسلامی در سالهای اولیه انقلاب همه آنها را از رادیو و تلویزیون بازنشسته و خانهنشین کرد و یکی از شاخصترین برنامههای آنها (گلها) را حذف کرد. اما ۲۰ سال بعد جبر روزگار و شاخهای دیگر از جمهوری اسلامی با بودجه دولتی ارکستری تشکیل داد به نام ارکستر ملی، که نخستین آثار آن با ساختههایی از علی تجویدی و شعری از بیژن ترقی و صدای محمدرضا شجریان در تالاری به صحنه آمد که از یادگارهای فرح پهلوی بود. حسین زمان، خواننده ایرانی آنچه بر موسیقی ایران در این سالها گذشته را برای بیبیسی این طور روایت میکند. او به روزهای بینغمه و ترنم اشاره کرده و میگوید: بعد از بهمن ۵۷، موسیقی برای مدتی به فراموشی سپرده شد و حتی سرودهای روزهای اول انقلاب بدون موسیقی بود و کسی جرأت به کارگیری ساز را نداشت چون موسیقی و اهالی موسیقی به شدت مورد غضب بودند. برخی سازها کمکم در برخی تیتراژهای برنامههای تلویزیونی و رادیویی با وسواس و محافظهکاری زیاد به کار گرفته شدند. به گفته او: با شروع جنگ جای خالی سرودهای مهیج و تأثیرگذار در ایجاد جو حماسی بین مردم احساس میشد و حاکمیت برای تهییج جوانان برای حضور در جبهههای نبرد و بالا بردن روحیه مقاومت در مردم دست به دامان اهالی موسیقی شد. آن هم به صورت بسیار محدود و در حد سرودهای انقلابی و مارش های نظامی. در این رابطه صدا و سیما به فعالیتهای موسیقایی خود افزود. البته که هنوز هم همراه داشتن ساز در معابر عمومی جرم محسوب میشد و با فرد خاطی برخورد میشد. آقای زمان، همچنین به آثار ماندگار زمان جنگ ایران و عراق اشاره کرد: «در جریان جنگ برخی از اساتید موسیقی به واسطه تقدیر از مقام رزمندگانی که برای دفاع از وطن میجنگیدند آثار خوبی عرضه کردند. از جمله این هنرمندان میتوان از اساتیدی همچون محمد رضا شجریان، حسین علیزاده و شهرام ناظری نام برد.» اما جنگ که تمام شد حکایت موسیقی ایران دیگر شد. حسن زمان در اینباره تأکید دارد: «پس از جنگ برای اینکه نقش پیروزی پررنگتر شود و مصائب جنگ کمرنگتر جلوه کند تولیدات موسیقی در صدا و سیما بیشتر شد، البته بیشتر تولیدات سفارشی و مناسبتی بودند و خوانندگان هم اکثراً به نوعی کارمندان صدا و سیما بودند و استقلالی نداشتند. این روند تا اوایل دهه هفتاد یعنی سال ۷۴ یا ۷۵ ادامه داشت. یعنی تنها شاهد تولیدات موسیقی صدا و سیما و پخش آنها بودیم که عمدتاً در مناسبتها اوج میگرفت و در شرایط معمول با محدودیت روبرو بود.» به گفته آقای زمان تنها تولیدات موسیقی مستقل مربوط میشد به برخی هنرمندان عرصه موسیقی سنتی و موسیقی پاپ محلی از اعراب نداشت. اما موسیقی پاپ کمکم در ایران پا گرفت. حدود سال ۷۴ یا ۷۵ بود که جمعی از خوانندگان علاقهمند به موسیقی پاپ از جمله حسین زمان، به گفته خودش، تحت حمایت اساتیدی همچون فریدون شهبازیان و بابک بیات پا به عرصه موسیقی گذاشتند. از خوانندگان دیگر این عرصه میتوان به افرادی چون محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی، علیرضا عصار و سپس به کسانی مانند قاسم افشار و شادمهر عقیلی اشاره کرد. آقای زمان میگوید: این افراد هر کدام تکآهنگهایی در صدا و سیما منتشر کردند و با استقبال زیاد مردمی که مشتاق شنیدن نغمههای نو بودند مواجه شدند. بعد از آن این خوانندگان به سرعت با استفاده از فضای موجود اولین آلبوم خود را روانه بازار کردند که میزان فروششان به عنوان اولین آلبومهای موسیقی پاپ بعد از انقلاب بیسابقه بود. حسین زمان تأکید دارد که در چنین فضایی، برای نخستین بار در تاریخ موسیقی کشور، تیراژ این آلبومها به حدود یک میلیون رسید. آقای زمان درباره این برهه خاص زمانی توضیح میدهد: صدا و سیما در تلاش بود تا ما نسل اول موسیقی پاپ را در اختیار بگیرد و تنها در مناسبتها و برای اهداف خاص از ما بهره ببرد ولی این شرایط برای برخی از ما قابل قبول نبود و به همین دلیل کمکم از حضور در صدا و سیما فاصله گرفتیم. من و امثال من باور داشتیم که هنرمند باید آزاد باشد و آلت دست اقتدارگرایان قرار نگیرد. هنر نباید ابزار تثبیت قدرت حاکمان باشد زیرا در چنین شرایطی زبان نقادی هنر بریده خواهد شد و هنرمندان تبدیل میشوند به بلندگوهای یک دسته و یا گروه خاص. هنرمند باید آزاد بیندیشد و آزاد فکر کند و نباید هنرش را به راحتی در اختیار اهداف غیر قرار دهد. وی میافزاید: هنری که در خدمت پول و قدرت باشد میشود هنر سفارشی و فرمایشی و نتیجه کار هنرمند چیزی نیست جز هنر فروشی. به دلیل ترس از این نگرش، از ابتدای شکوفایی هنر موسیقی در بعد از انقلاب که به همان اوایل سالهای دهه هفتاد برمیگردد و به واسطه استقبال بسیار زیاد از موسیقی به ویژه موسیقی پاپ، حاکمیت در تلاش بوده و هست تا هنر و هنرمندان این عرصه را به طور خاص کنترل کند و در اختیار بگیرد که البته با روح هنر منافات دارد. ترس نظام حاکم از گسترش جهشی محبوبیت هنرمندان عرصه موسیقی باعث شد از همان ابتدا فشار خود را بر هنرمندان موسیقی مضاعف کنند تهدید به قتل میشدیم، با پنجه بوکس به مردم حمله میکردند به گفته این خواننده پاپ، گروه اول خوانندگان موسیقی پاپ در سال ۷۶ با وجود سختیها و موانع فراوان اجراهای زنده خود را آغاز کردند. این کنسرتها از تهران شروع شد و به شهرستانها گسترش یافت. حسین زمان یادآوری میکند: اوایل برگزاری کنسرتها شرایط بسیار سخت بود. ما حتی اجازه تبلیغ میدانی در سطح شهر نداشتیم و تنها میتوانستیم یکی دو روز قبل از برگزاری کنسرت پوسترها را روی در و دیوار محل اجرا نصب کنیم. ارگانها و نهادهای مختلف و همین طور عوامل خودسر در اکثر شهرها کارشکنی میکردند. برخی مواقع حتی تهدید به قتل میشدیم. مردم وقتی برای خرید بلیط به مراکز فروش مراجعه میکردند تهدید میشدند. در مقابل سالنهای اجرا بارها شاهد بودم که مردم را مورد ضرب و شتم قرار میدادند و با پنجه بوکس و زنجیر به آنها حمله میکردند. در آخرین لحظات و چند ساعت مانده به اجرا به دستور نهادهای انتظامی و اطلاعاتی برگزاری کنسرتها متوقف میشد. در برخی شهرها ائمه جمعه مردم را برای مقابله با اجرای کنسرت تحریک میکردند. آقای زمان با اشاره به تغییر رویکرد نظام حاکم نسبت به موسیقی میگوید: نظام کمکم متوجه شد نمیتواند جلو این اجراها را بگیرد و به طور کلی مقابله با موسیقی با توجه به عشق و علاقه مردم کار دشواری است. از اواخر دهه هفتاد یعنی چهار پنج سالی از برگزاری کنسرتها و فعالیت خوانندگان موسیقی پاپ گذشته بود که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی به فکر راه چاره دیگری افتادند. این بار تصمیم گرفتند در عرصه موسیقی به ویژه موسیقی پاپ خود نقشآفرینی کنند و ترجیح دادند به جای مقابله با گسترش موسیقی و اجراهای زنده که دیگر کاری تقریبا غیر ممکن بود، به کنترل آن بپردازند. او میافزاید: به همین منظور شرکتها و موسسات فرهنگی و هنری تاسیس کردند و به تدریج عملا شبکهای برای در دست گرفتن زمام امور موسیقی ایجاد کردند. با برخی هنرمندان موسیقی که خیلی در جریان نبودند قرارداد بستند و تولید آثار و برگزاری کنسرتهایشان را در اختیار خود گرفتند. اینکه این هنرمند چقدر اجازه مشهور شدن دارد، چه کارهایی باید بخوانند، در چه مسیری باید حرکت کنند دیگر در اختیار خود هنرمند نبود بلکه این نهادها برایش طرحریزی میکردند. کیفیت کار برای این نهادها مهم نبوده و نیست چه بسا وجاهت هنر به ویژه هنر موسیقی هیچ اهمیتی برایشان ندارد و قصدشان نیز بیشتر تبدیل هنر موسیقی به یک هنر سطحی و بیاصالت است چرا که همواره با این هنر دشمنی داشتهاند و ارزشی برای آن قائل نبودهاند. او پاسخ این سوال که این شیوه چقدر جواب داده را چنین میدهد: متأسفانه این شگرد جواب داده و چند سالی است هنر موسیقی بازیچه دست این جماعت قرار گرفته. تعدادی از خوانندگان فعلی بدون آنکه خود بدانند، حساب شده وارد این عرصه شدهاند و البته چون تجارت موسیقی این روزها بسیار پردرآمد است، نهادهای سازمان یافتهای که به کنترل موسیقی مشغولند و پول خوبی هم به جیب زده و میزنند. خوانندههایی را میبینیم که فاقد هرگونه ویژگی هنری هستند اما با یک شب حضور در برنامههای پربیننده تلویزیونی و خواندن سه یا چهار ترانه به برگزاری کنسرت در سرتاسر کشور مشغول میشوند و بنا به اظهار خودشان در یک سال بالای دویست و پنجاه کنسرت برگزار کردهاند. برگزارکننده کنسرتی را مشاهده میکنید که ظرف مدت کوتاهی میلیاردها تومان سرمایه فراهم کرده و پشت تریبون با کمال بیشرمی اعلام میکند هر خوانندهای که دنبال کار فرهنگی است برود و سراغ این کار نیاید و عملا به حمایت از هنر فاقد روح تعهد اقدام میکند. حسین زمان در یک ارزیابی کلی درباره موسیقی بعد از انقلاب معتقد است: با صراحت میتوانم بگویم که هنر موسیقی از بعد انقلاب هیچ حامی و پشتیبانی به جز تعداد انگشتشماری از هنرمندان دلسوز نداشته و نظام حاکم تا توانسته تیشه بر ریشه این هنر ارزشمند زده است. چهل سال از انقلاب میگذرد و هنوز صدا و سیما با وجود همه بهرههایی که از موسیقی برده ساز را و نوازنده در حال نواختن را نشان نمیدهد. گاهی نوازنده را در برنامه زنده دعوت میکنند و هنگام نواختن او را پشت دکور و یا گلدان مخفی میکنند. او میگوید: هنوز در نمازهای جمعه سراسر کشور به موسیقی و هنرمندان موسیقی میتازند، هنوز در شهرهای مذهبی با برگزاری کنسرت مخالفت میشود چرا که آن را کاری ناشایست میدانند و هنوز بسیاری از مراجع هر نوع موسیقی را حرام میدانند. علم الهدی گفته مشهد جای کنسرت گذاشتن نیست و شاهد جلوگیری از حضور نوازندگان زن در کنسرت بنیامین و همچنین لغو کنسرت بنیامین در کرمان بودیم، کنسرت کیوان ساکت به حکم دادستانی در مشهد لغو شد، اما نکته قابل توجه این است که با وجود همه دشمنیها این هنر اگر چه نه در شأن خود اما کماکان زنده است و نزد مردم مقبول. اگر به همت اساتید و هنرمندان واقعی این عرصه جلوی دستاندازی عوامل مخرب گرفته شود میتوان به آینده موسیقی امیدوار بود در غیر این صورت هر روز شاهد نزول کیفیت موسیقی کشور خواهیم بود. “همان طور که قصه موسیقی ۴۰سال گذشته مملو از فراز و نشیبها بوده، سالهای آینده هم آنها که به روایت این روزهای تاریخ موسیقی میپردازند، خواهند نوشت که موسیقی ایران در برههای از زمان بر دو راهی برد و باخت قرارگرفت، جایگاه سختی که بسیار تعیینکننده و تأثیرگذار بود. مسیر تثبیت شده موسیقی ایران بستگی تام دارد به این که در نهایت از مسیرهای محتمل و موجود، کدام مسیر به مسیر اصلی موسیقی این سالها بدل میشود. در اصلهای ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی ایران عنوان شده است که مردم ایران از هر قوم و قبیله و که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. اما این قانون باعث نشده که ممنوعیتها به روشهای مختلف اعمال نشود. یکی از این ممنوعیتها موسیقی هست که علی خامنهای رهبر ایران ترویج موسیقی را خلاف مذاق اسلام میداند. همانطور که دیدیم محمدرضا حیاتی که حضورش در بخش خبر تلویزیون با تاریخ جمهوری اسلامی گره خورده بود و خبر فوت آیتالله خمینی را برای نخستین بار به ایرانیها داد اکنون باید در منزل خود و در خفا به صدای خواننده مورد علاقهاش گوش دهد. چرا که گفته بود من از ارادتمندان ابی هستم همین جمله کافی بودتا کسی که مورد اعتمادترین گوینده خبرهای سیاسی جمهوری اسلامی است، ممنوعالتصویر شود. همچنین شهابالدین طباطبایی، مدیر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در استان خوزستان به دلیل تمجید از معین در یک لایو اینستاگرامی از سمت خود برکنار شد. حساسیت حکومت جمهوری اسلامی نسبت به محبوبیت خوانندههای تبعیدی و غیرحکومتی در چهار دهه گذشته کاهش نیافته و نام بردن از این خوانندهها، پخش آهنگهایشان و ابراز علاقه به آنها در صداوسیما ممنوع است. حتی تعلقات مذهبی تعدادی از این خوانندهها نیز نرمشی در عزم حکومت برای حذف و نادیده گرفتن آنها ایجاد نکرده است. تمامی این موارد نقض میکند اهداف سند ۲۰۳۰ یونسکو، هدف۳- تضمین زندگی توام با سلامت. هدف ۱۶- ترویج جوامع صلح جو و دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای مؤثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون. ماده ۱۹- حق آزادی بیان. ماده۲۲- حق امنیت اجتماعی، فرهنگی و مالی. ماده ۲۳- حق امنیت کار
بخش۶: بحث آزاد با موضوع حق امنیت اجتماعی (اقتصاد و وضعیت معیشتی مردم ایران) آغاز گردید: خانم مهرنوش ایمانی چگینی بحث آزاد را اینچنین آغاز کردند: هر کس به عنوان عضو اجتماع، حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بینالمللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست. امنیت در لغت به معنی ایمنی، آرامش و آسودگی است. در اصطلاح عبارت از اطمینان خاطری است که بر اساس آن، افراد در جامعهای که زندگی میکنند نسبت به حفظ جان، حیثیت و حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند. داشتن شغل یکی دیگر از ضروریات اجتنابناپذیر حیات افراد بشر است زیرا تأمین نیازهای زندگی لازمهی حیات انسان بوده و مستلزم کسب درآمد و داشتن شغل مناسب و مطمئن و درآمدزا برای تأمین این نیازها است. دخل و خرج خانوار با هم نمیخواند و درآمد اغلب مردم کفاف هزینههای متعددی چون مسکن، خوراک، پوشاک، آموزش، تفریح، درمان و… را نمیدهد، با ادامه بحران اقتصادی در سال ۱۳۹۷ و کم شدن سطح درآمد بسیاری از طبقات اجتماعی مردم در ایران و همچنین افزایش مخارج تأمین نیازهای اولیه گذران زندگی، قیمت گوشت نیز با افزایش چند برابری مواجه شد و قیمت انواع گوشت قرمز و همچنین مرغ و ماهی به بالاترین حد خود تاکنون رسید. فقر و کاهش شدید درآمد و افزایش هزینه زندگی مردم در هر کشوری که باشد امنیت ملی آن را به خطر میاندازد. در این میان هیچ تفاوتی میان آمریکا و فرانسه با ایران، لبنان، عراق و سودان وجود ندارد؛ زمانی که فقرای جامعه زیر فشار شدید باشند و هیچ مأمن و پناهی نداشته باشند می توان از پیش گفت که امنیت ملی آن کشور بالقوه در خطر است فقر در ایران، بانی آن شده است که دزدی از اموال همگانی و زیرساخت این کشور افزایش یابد؛ لوازم ترابری و راهها ناپدید شوند و شمار قابل توجهی برای دریافت دیه، خودزنی کنند. همچنین وضع اقتصادی ایران باعث افزایش آمار دزدیها شده است. از حدود ۱۸ میلیون کودک و نوجوان در سن تحصیل تنها حدود ۱۲ میلیون نفر به مدرسه میروند. ۶ میلیون باقی مانده اکثراً در سالهای ششم به بعد مدرسه را رها میکنند تا کمک خرج خانواده باشند. چطور میشود که اعضای بدن فرد تبدیل به کالایی برای فروش میشود. چه سازکارهای اجتماعی و اقتصادی افراد را به سمتی میبرد که اعضای بدن خود را مانند کالایی بر در و دیوار شهر به حراج میگذارند؟ آنچه مسئله فروش اعضای بدن را هولناکتر میکند عادیپنداری آن است. آگهیهای فروش اعضای بدن به قدری بر در و دیوار شهر و در معرض دید قرار گرفته که دیگر دیده نمیشود خرید و فروش اعضای بدن به پدیدهای قابل مشاهده در کوچه و بازار ایران تبدیل شده است به طوری که اطلاعیههای مربوط به آن را در معابر میتوان مشاهده کرد. غیر از فروش کلیه که دهها سال است آشکارا جریان دارد. آقای بردیا رساپور فرمودند: امنیت میتواند معنی گستردهای داشته باشد، ولی امنیت از هر نوعی که باشد باید در انتها آسایش و آرامش برای مردم به ارمغان بیاورد. آقای کریم ناصری فرمودند: بحث اشتغال و وضع معیشتی مردم اصول و بنیان خانواده را تشکیل میدهد و اگر این به درستی انجام نشه تبعات بسیار بدی به همراه خواهد داشت. خانم شهلا شاهسونی فرمودند: همه ما انسان هستیم و همه احتیاج به امنیت اجتماعی داریم و کسی که باید این امنیت در اختیار مردم قرار بدهد دولتها هستند که در کشور ما متأسفانه وجود ندارد و حکومت ارجعیت را به امنیت سیاسی میدهد. در موقع اعتراضات مردم را سرکوب میکنند و امنیت اجتماعی را از آنها میگیرند چون به فکر بقای خودشان هستند. آقای صمد جعفری فرمودند: از وظایف دولتها تأمین امنیت و برقراری نظم و آرامش در مسیر رشد و توسعه کشور هست که تاکنون جمهوری اسلامی این کار را انجام نداده است. آقای آرشا کچوئیان فرمودند: ما اگر بخواهیم امنیت اقتصادی داشته باشیم باید در بازار توان رقابت مساوی بین همه داشته باشیم اگر الان مردم ایران امنیت اقتصادی ندارند، پیروان سایر ادیان به مراتب صد برابر بیشتر دچار مشکل هستند. آقای امین بلوردی فرمودند: ما در ایران اصلاً هیچ حقی نداریم نه حق امنیت اجتماعی و نه هیچ حق دیگری. ایشان در رابطه با سرمایهگذاری در بورس و نبود امنیت در این حوزه صحبت کردند. تورم در ایران بسیار زیاد است و هر روز شاهد بالا رفتن قیمت اجناس هستیم. خانم سمانه بیرجندی فرمودند: جمهوری اسلامی به اسم تحریم مردم را گمراه میکند. ایشان به فساد گسترده در سپاه و سایر ارگانهای زیر مجموعه سپاه اشاره کردند که اگر این پولها در کشور و برای مردم سرمایهگذاری میشد وضعیت معیشت مردم به مراتب بهتر از الان بود. آقای مهدی کریمی فرمودند: در این چند سال اخیر وضعیت معیشت مردم ایران بحرانی شده و میتوان به اعتراضاتی که اخیراً در گوشه و کنار کشور اتفاق میافتد اشاره کرد، معلمان کارمندان قوه قضائیه و بازنشستگان تأمین اجتماعی که هر روز شاهد اعتراض آنها هستیم. آقای اسفندیار سنگری فرمودند: تمامی مشکلاتی که کشور درگیر آن است به خاطر سیاستهای غلط مسئولان کشور است و همگی فقط به فکر غارت ذخایر و منابع پولی کشور هستند. حکومت هم فقط به فکر حفظ نظام است و ابداً به فکر تأمین امنیت اجتماعی برای مردم نیست. آقای امیرحسین کریمی فرمودند: در شرایط کنونی روزبهروز فشار اقتصادی بر مردم بیشتر میشود و این هدف خود جمهوری اسلامی است که مردم را مشغول نگاه دارد و خود به ایدئولوژی خود بپردازد، اکثر سرپرستان احزاب کارگری همه از خود نظام هستند و از آنها فرمانبرداری میکنند.
در پایان مسئول جلسه ضمن تشکر از سخنرانان و فعالین و میهمانان و منشی جلسه و صدابرداران: آقای کریم ناصری و ادمینها: خانم سمانه بیرجندی، خانم لیلا ابوطالبی و آقای آرشا کچوئیان ختم جلسه را در ساعت ۲۱:۰۰ به وقت اروپای مرکزی اعلام کردند. عزیزانی که در این جلسه ما را همیاری کردند خانمها و آقایان: منوچهر شفایی، نوروزپور، مهناز ترابی، شبنم رضاوند، هستی عبداللهی اصل، ندا غفاری، مهران آهنگر، علیرضا جهانبین، رزا جهانبین، اکبر محمدی، حسین اریس، عباس رهبری، احمد کشاورز، حسین قاسمی، ثمیر خسروپناه.
چهل وسه سال حاکمیت جمهوری اسلامی ونقض حقوق دیگر باورمندان دینی
آذر ارحمی
اقلیتهای دینی و قومی طی چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی در ایران با محدودیت، تبعیض، سرکوب و برخوردهای امنیتی و قضایی روبرو بوده اند در حالیکه پیش از انقلاب پیروی از دین و مذهبی خاص یا تعلق به قومیتهای مختلف در ایران در حقوق فردی و اجتماعی افراد تأثیری نداشت، این معیارها پس از انقلاب نه تنها موجب نقض برخی حقوق، که حتی موجب زندانی شدن یا اعدام افراد شد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برخی ادیان ابراهیمی را به رسمیت شناخته اما موارد مشخصی از نقض حقوق پیروان این ادیان در این چهاردهه دیده میشود از مهمترین موارد برخورد با اقلیتهای مذهبی در ایران در همان ماههای اولیه پس از انقلاب، اعدام حبیب الله القانیان سرمایه دار یهودی و رئیس جامعه کلیمیان تهران بود که به اتهام مراوده با افرادی در اسرائیل فورا محاکمه و اعدام شد. اعدام آقای القانیان موجب شد که سنای آمریکا نخستین قطعنامه حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی را تصویب کند برخی از چهرههای جامعه یهودی اعدام آقای القانیان را عامل خروج بسیاری از اعضای جامعه یهودی در ایران دانستند زرتشتی ها و مسیحیان نیز پس از انقلاب با مشکلات زیادی روبرو شدند. اگر چه قانون اساسی جمهوری اسلامی به پیروان این ادیان نیز همچون یهودیان اجازه داده است که به آداب دینی خود را به جا آورند، اما پیروان این ادیان اجازه ندارند درباره دین خود در جامعه صحبت یا تبلیغ کنند. علاوه بر این، قوانین اسلامی نیز در برخی موارد حقوق اقلیت های دینی را زیر پا میگذارد؛ از جمله قوانینی نظیر ادای شهادت یا گرفتن دیه در قانون مجازات اسلامی، برای مجازات قاتل، اگر مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته شده و اگر غیرمسلمان باشد دیه در نظر گرفته میشود. همچنین شهادت فرد غیرمسلمان درباره فرد مسلمان پذیرفته نمیشود زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان در ظاهر فقط امکان استخدام در ارتش را ندارند، اما در واقع گرفتن شغل یا پست دولتی و نظامی برای آنها غیرممکن است و در مراحل گزینش تایید نمیشوند حتی در مواردی، نهادهای حکومتی برای انتخاب افراد زرتشتی در شورای شهر مشکل آفرینی کردند؛ مانند برخورد با سپنتا نیکنام، عضو شورای شهر یزد، که نشان از تفکر حاکم بر نهادهای به شدت سنتی در جمهوری اسلامی دارد در مورد دیگری نیز کارن وفاداری از زرتشتیان بازداشت شده که بیشتر اموال و داراییهایش نیز مصادره شده است در نامهای به همکیشان خود نوشت که انتظار نداشته باشند حقوق شهروندی شان توسط جمهوری اسلامی رعایت شود این تبعیضها در مورد اقلیت سنی نیز مصداق دارد. اگر چه مقام های جمهوری اسلامی در سخنرانی ها و شعارها بر برابری و برادری مسلمانان شیعه و سنی در ایران تاکید میکنند اما در واقع برخوردهای تبعیض آمیز در مورد اهل سنت تا حدی است که پیروان آن حتی از داشتن یک نمازخانه در تهران محروم هستند در سالهای اخیر مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان بارها از تبعیض نسبت به اهل سنت انتقاد کرده است. او حتی در یک مورد نسبت به اعدام عجولانه زندانیان اهل سنت ابراز نگرانی کرد. پیروان اهل سنت از اینکه مدیران استانی در مناطق سنی نشین از میان اهل سنت انتخاب نمیشوند، انتقاد میکنند وضعیت جامعه بهایی در ایران بدتر از تمام اقلیت های دینی و مذهبی است. مقامهای حکومت ایران که از بهائیان به عنوان پیروان فرقه ضاله یاد میکنند، از سال های اول انقلاب برخورد با بهائیان را آغاز کردند بهائیان، به جز مقاطعی، از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم میشوند مگر اینکه پیروی از بهائیت را مخفی کرده یا رد کنند آنها طی چهار دهه با مصادره اموال، از دست دادن کسب و کار، تهدید برخورد قضایی و زندان و اعدام روبرو بوده اند. فشارها بر جامعه بهائی در سال های اخیر افزایش یافته به طوری که انتقاد دیدبان حقوق بشر را در پی داشته است علاوه بر اقلیتهای دینی، اقلیتهای قومی چون اعراب و کردها نیز طی چهار دهه گذشته با تبعیض، محدودیت و برخوردهای امنیتی از سوی جمهوری اسلامی روبرو بودهاند این اقلیت ها در بسیاری موارد از داشتن پستهای دولتی در استانهای خود محروم هستند و فعالان مدنی آنها به بهانههای برخوردهای امنیتی روبرو میشوند آزار و اذیت اقلیتهای دینی در ایران بارها واکنش نهادهای مدافع حقوق بشر و دولت ایالات متحده را در پی داشته است در یکی از آخرین اقدامات، در بخشی از گزارش آزادی مذاهب وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۱۸ به نقض حقوق مسلمانان از جمله سنی ها اشاره شده و در مثالی آمده است که ۱۲۰ مسلمان سنی در زندان هستند و ۲۲ نفر اعدام شده اند در این گزارش درباره پیروان آئین بهائی آمده است که فشار جمهوری اسلامی ایران بر آنها ادامه دارد. پیروان آئین بهائی قربانی تبعیض، زندان و بازداشت هستند درباره مسیحیان آمده است، از سال ۲۰۰۰ مسئولان ایرانی بیش از شش هزار مسیحی و نوکیش را بازداشت کرده اند. هشتاد مورد از بازداشت ها بین ماه مه تا اوت ۲۰۱۶ در ایران بود در گزارش وزارت خارجه آمریکا به موارد نقض حقوق بشر یهودیان، زرتشتیان و درویشان نیز اشاره شده است این فشارها بر اقلیت های مذهبی و قومی ایران موجب مهاجرت گسترده پیروان و اعضای آنها به خارج از ایران شده است در حالیکه تا پیش از انقلاب داشتن باور مذهبی متفاوت یا تعلق به یک اقلیت قومی، مشکلی از سوی حکومت برای افراد ایجاد نمیکند.
بررسی دلایل قتلهای ناموسی
ایراندخت کیا
در بین همهی جرمها و انواع خشونت، قتل نفس یا آدمکشی جان کسی را عمداً و به طور غیرقانونی گرفتن یکی از خطرناکترین و وحشتناکترین نوع خشونت است. در این بین، قتلهای ناموسی نیز پدیده ای است که ریشه در تاریخ و فرهنگ بشریت دارد. این نوع قتل، که به قتل به خاطر شرف نیز معروف است، در مواردی نظیر؛ برقراری روابط عاشقانهی غیر متعارف، خیانت به همسر، زنا، فرار از خانه و… که رفتارهای ضد ناموسی، بیعفتی، بدنامی و فضاحت تلقی میشوند رخ میدهند. گاهی اوقات، انتشار یک شایعهی بیاساس، در سطح عموم که باعث بدنامی خانواده میشود، نیز باعث بروز قتل ناموسی میگردد. قتل ناموسی، نتیجه ی یک رفتار خشونت آمیزی است که طی آن، مردان یک خانواده، یکی از افراد مؤنث خانواده اعم از خواهر، دختر، مادر، همسر و یا دختر عمو را به دلایل ذکر شده در بالا، به قتل میرسانند تا به زعم خود لکهی ننگ و رسوایی، از دامان خانواده و فامیل، پاک شود. قربانی اصلی این قتلها، زنان و دختران هستند. هنگامی که به زعم خانواده، زن جرمی را مرتکب میشود، و جرم علنی میشود، یک نوع سرشکستگی برای اعضای خانواده ایجاد میکند،، لذا پدر یا برادر یا شوهر زن اقدام به قتل او میکنند و چون میدانند که شاکی هم وجود ندارد و به سهولت رضایت کسب میشود، بنابراین مشکلی از جهت مجازات وجود نخواهد داشت. ایران به دلیل داشتن یک سنت قوی مردسالارانه و همچنین تسلط حکومت مذهبی بر جامعه، از جمله کشورهایی است که بنا بر آمارهای غیر رسمی بیشترین تعداد قتلهای ناموسی را داراست. از سوی دیگر تولید و ترویج رفتارهای تبعیضآمیز نسبت به زنان از سوی تریبونهای رسمی دولتی و وجود نقصانهای بسیار قانونی در این رابطه، بسترساز وقوع و تداوم قتلهای ناموسی در ایران شده است. در حقیقت نقاط ضعف قوانین کیفری ایران تا حدی است که برخی قاتلان، متوسل به توجیهات و دفاعیات قانونی و حواشی امنی میشوند که قانونگذار کیفری در متون جزایی برای آنها پیشبینی کرده است، به موجب قوانین جزایی ایران، قتلهای عمد تحت عنوان دفاع از ناموس و آبرو جنبه خصوصی و حقالناسی دارد و حق قصاص بدون مطالبه صاحبان حق، موضوعیت نخواهد یافت، محاکم دادگستری نیز رسیدگی به جنبه عمومی پرونده قتلهای ناموسی را تنها از جهت اخلال در نظم عمومی جامعه و بیم تجری مرتکب، مدنظر قرار میدهند که به تشخیص دادگاه از سه تا ۱۰ سال مجازات برای آن در نظر گرفته میشود. وجود نقاط ضعف این چنینی سبب شده تا نه تنها مجازات بایستهای برای مرتکبان قتلهای ناموسی در نظر گرفته نشود، بلکه زنان به عنوان اولین قربانیان این قوانین معیوب و تبعیضآمیز، همواره در معرض خطرهای احتمالی قرار گیرند، اصطلاح ناموس در هیچ یک از مادههای قانون اساسی به طور مستقیم به کار نرفته است اما در بسیاری از آنها، میتوان این اصطلاح را برداشت کرد. دو مورد برای کاهش این معضل اجتماعی به عنوان راهکار قابل انجام هستند. تلفیق آموزش و قوانین با یکدیگر. البته هر دو باید در کنار هم و به حمایت از هم باشند و هر یک به تنهایی قابلیت اجرایی را به طور کامل و مطلق ندارند. هنگامی که قانونگذاران قانونی را وضع میکنند، آن قانون باید آحاد مردم را بطور یکسان و برابر حمایت کند. لزوم جواز شوهر در بسیاری از فعالیتهای فردی و اجتماعی همسر از جمله حق اشتغال، حق تحصیل و حتی حق خروج از منزل، خود به روشنی بیانگر رویکرد حمایت قوانین از مرد در برابر خشونت علیه زنان است. در قانون مجازات اسلامی صراحتا مجوزهای قانونی برای قتل افراد پیشبینی شده است. مثلا اگر یک زن از طرف خانواده خود به واسطه ارتکاب جرمی محکوم شناخته شود، خونش باید ریخته شود و به قتل رساندن او توسط هر شخص مسلمان مانند شوهر، پدر یا برادر، مباح و جایز شناخته شده است. در مورد بحث قتل ناموسی، قوانین ایران صراحتا در ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ قتل فرزند توسط پدر را سبب کم کردن مجازات قصاص دانسته است. در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، پس از ۱۲ سال انتظار، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که یکی از لوایح قضایی است به تصویب شورای نگهبان رسید که به موجب آن، مرتکبان جرایم علیه اطفال یا نوجوانان به جزای نقدی یا مصادره اموال یا سایر محکومیتهای مالی، پرداخت دیه و خسارات طفل و نوجوان بزه دیده، محکوم خواهند شد، اما حقوق دان به موضوع مهم کودک- همسری و تعریف و حدود و صغور آن، نپرداخته و مشخص نیست آیا با استناد به این قانون یک دختر متأهل ۱۶ یا ۱۷ ساله را که مثلا مورد خشونت شوهر خود قرار گرفته میتوان نوجوان تحت پوشش این قانون محسوب کرد یا نه ؟ کاظمی سرکانه، در مقاله ای تحلیلی ـ انتقادی با عنوان قتلهای ناموسی و چالشهای فراروی آن در بررسی قتلهای ناموسی از زاویه ی فقهی ـ حقوقی آورده است: از دیدگاه پژوهشگر، قتلهای ناموسی پدیدهای است که مختص به یک یا چند کشور یا چند آیین و مذهب خاص نمیباشد ولی قتلهای ناموسی اغلب در کشورهای مسلمان اتفاق میافتد. در کنار سایر عوامل مؤثر بر وقوع قتلهای ناموسی، قوانین کیفری یک جامعه میتواند تأثیر قابل توجهی بر میزان آنها در جامعه داشته باشند. نوع و میزان مجازات تعیینی برای مرتکبان قتلهای ناموسی، استفاده از معاذیر مخففه در صورت ارتکاب این نوع قتلها، میزان اطلاع افراد جامعه از این تخفیفات قانونی و عفو قاتل از سوی اولیاء دم مقتول که در قتلهای ناموسی رواج زیادی دارد، از مهمترین تاثیرات قوانین کیفری در افزایش میزان وقوع قتلهای ناموسی در جامعه ی ایرانی است که توجه جدی به این مسائل، تاثیر چشمگیری در کاهش وقوع قتلهای ناموسی را به همراه خواهد داشت، کنراد فیلیپ، در کتاب انسان شناسی و کشف تفاوتهای انسانی خود به شایع بودن قتلهای ناموسی اشاره میکند. به نظر وی، بسـته بـودن محـیط عشـایر، ساختار مردانه، سنتی بودن روابط، حاکمیت پدرسالاری، خونخواهی، انتقام و عصبیت از مواردی هستند که باعث قتلهای ناموسی میشود.
تبعیض و خشونت آشکار دینی در آموزش ایران
عباس رهبری
با آغاز سال تحصیلی بار دیگر رسانهها و شبکههای اجتماعی از ادامه سیاست محرومیت دانشآموزان و دانشجویان اقلیت از ورود به مدارس دانشگاهها یا ادامه تحصیل آنها خبر میدهند. همه شواهد نشان میدهند که نه تنها تبعیضها ادامه دارند که برخی مسئولان به گونهای آشکار به توجیه اقدامات غیرقانونی هم روی آوردهاند. وزیر جدید آموزش و پرورش در واکنش به محرومیت دانشآموزان بهایی نوشت که اگر دانشآموزان اظهار کنند که پیرو ادیان دیگری به جز ادیان رسمی کشور هستند و این اقدام آنها به نوعی تبلیغ محسوب شود، تحصیل آنها در مدارس ممنوع است. در پی باز تاب منفی این سخنان، او در توئیتی دیگر نوشت که نباید کسی به سبب داشتن عقیدهای از حق تحصیل در مدرسه محروم شود. نباید کسی در مدرسه اجازه تفتیش عقاید داشته باشد. نباید فرقههای غیرقانونی در مدرسه تبلیغ شوند. اما تناقض آشکار در حرفهای آقای وزیر این است که ایشان فراموش میکند که دانشآموزان و دانشجویان چارهای جز آشکار کردن دین خود ندارند چرا که این مدرسه و دانشگاه هستند که از آنها دین شان را میپرسند. مشکل این است که اگر کسی در پاسخ به این پرسش ساده حقیقت را بیان کند از نظر وزیر آموزش و پرورش تبلیغ دینی به حساب میآید. این حرفها را وزیر آموزش و پرورش در حالی میزند که نظام آموزشی ایران ۲۵ درصد از زمان آموزش را صرف تبلیغات دین دولتی میکند و ایران در این حوزه در شمار سه کشور اول دنیا است. رنجهای بی پایان اقلیتهای دینی غیرقانونی موضوع محرومیتها و رنجهای بیپایان نوجوانان و جوانان اقلیتهای مذهبی پیشینهای طولانی به عمر نظام آموزشی جدید ایران دارد. این پدیده ضد آموزشی و ضد انسانی اما از سال ۱۳۵۷ به این سو چهرهای بسیار خشنتر و ظالمانهتر به خود گرفته است. دانشآموزان و دانشجویان بهایی یا باید هویت دینی خود را پنهان کنند و با دروغ مصلحتآمیز آینده تحصیلی خود را به خطر نیفکنند یا با آشکار ساختن باورهای خود خطر محرومیت از درس و دانشگاه را به جان بخرند. سیاست تبعض و سرکوب پیروان اقلیتهای دینی از آموزش بسیار فراتر میرود و همه حوزههای زندگی اجتماعی را در بر میگیرد و از آنها میتوان به عنوان شهروند درجه سوم و چهارم نام برد. محدودیتهایی غیرانسانی که برای اقلیتها وجود دارد نوعی آپارتاید رسمی است که از انجام مناسک و آئینهای دینی تا دسترسی به آموزش، امکانات ورزشی، فعالیتهای مدنی، مشاغل دولتی و حتی دفن جنازه را هم در بر میگیرد. خشونت چند وجهی علیه این اقلیت در دنیا کم نظیر و بیشتر به سرکوبهای هولناک مذهبی قرون وسطایی میماند. آموزش حق طبیعی همگانی است میثاقهای اصلی بینالمللی در زمینههای حقوق بشر، حقوق کودکان به روشنی آموزش را یکی از حقوق طبیعی هر انسانی میدانند. این بدان معناست که ساکنان یک کشور با هر دین، هویت فرهنگی یا موقعیت اجتماعی باید بدون هیچ تبعیضی از حق آموزش برخوردار شوند. این حق به واسطه انسان بودن به همه افراد تعلق میگیرد و کسی و قانونی هم نمیتواند به بهانههای مذهبی، عقیدتی، نژادی یا سیاسی آن را از کسی بازستاند. ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر ناظر بر حق آموزش برای همگان است. بند دوم همین ماده هدف آموزش و پرورش را گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری و دوستی میان تمام ملتها و تمام گروههای نژادی یا دینی به شمار میآورد. اعلامیه جهانی حقوق بشر تأکید میکند که همه افراد بدون در نظر گرفتن نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، باورهای سیاسی یا سایر عقاید، موقعیت اجتماعی یا ملی، ثروت، تولد یا ویژگیهای دیگر، مشمول حقوق و آزادی توصیه شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند. برابر ماده ۱۸ هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهرهمند شود: این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادتها و اجرای آیینها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است. اصل ۷ اعلامیه جهانی حقوق کودک هم بر حق آموزش تکیه میکند و اصل دهم این اعلامیه خواهان حمایت از کودکان در برابر تبعیض مذهبی میشود. ایران یکی از امضا کنندگان این منشورها و بسیاری دیگر از میثاقهای بینالمللی است که همگی به روشنی بر حق آموزش و آزادی عقاید مذهبی تکیه میکنند. معنای حقوقی این تعهد بینالمللی آن است که همه شهروندان ایرانی یا کسانی که در ایران زندگی میکنند نیز باید بتوانند بدون هیچ تبعیضی از این حق طبیعی بهره ببرند. تجربه احترام به حقوق اقلیتها در ایران سابقه ایران در زمینه به رسمیت شناختن حقوق اقلیتهای مذهبی در برخورداری از حق آموزش جدید به دوران محمدشاه قاجار یعنی حدود ۱۸۰ سال پیش بازمیگردد. دوران کمتر شناخته شده از تاریخ ایران که در آن آزادی مذهب به رسمیت شناخته شد و مبلغان مذهبی مسیحی و یهودی اجازه یافتند شبکه مدارس ویژه اقلیتهای دینی ایران را بوجود آورند. بسیاری از این مدارس پذیرای نوجوانان خانوادههای مسلمان هم بودند و این سنت نیک احترام به عقاید دینی از همان زمان به بخشی از واقعیت همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان گوناگون در کنار یکدیگر تبدیل شد. انقلاب مشروطیت به معنای گذار از جامعه مبتنی بر هویت دینی و شکلگیری جامعه با هویت شهروندی و ملی بود. قوانین آموزشی ایران مانند قانون اساسی معارف مصوب ۱۲۹۰ خورشیدی یا قانون ۱۳۲۲ آموزش همگانی در ایران آموزش را به عنوان یک حق برای همه ساکنان ایران از جمله اقلیتهای دینی به رسمیت میشناسند. قوانینی که پس از ۱۳۵۷ به تصویب رسیدهاند از جمله قانون اساسی نیز کم و بیش به روی کاغذ همین سمتگیری را دارند. خشونت نمادین علیه اقلیتهای دینی در نگاه بخش بزرگی از مسئولان در ایران هر حکومتی حق دارد دین مورد نظر و اصول آن را به همه مردم تحمیل کند. دستگاههای تبلیغاتی حکومتی هم پیوسته این گزاره نادرست را تکرار میکنند که گویا در همه دنیا در به روی همین پاشنه میچرخد و نظامهای سیاسی دیگر هم به این گونه با شهروندان خود رفتار میکنند. این تبلیغات نادرست سبب شده همین باور ضد دموکراتیک برای بخشی از افکار عمومی ایران هم به وجود آید که گویا همه حکومتها نماینده یک دین خاص هستند و تحمیل یک دین در مدرسه، دانشگاه و عرصه عمومی امری طبیعی و عادی است درست به همین دلیل است که گاه سمتگیریهای بسیار مذهبی شیعه-ایدئولوژیک نظام آموزشی و تبعیضهایی که به اقلیتهای دینی قانونی و غیرقانونی یا کسانی که باور دینی خاصی ندارند تحمیل میشود کمتر در جامعه مورد بحث قرار میگیرد. در ایران اقلیتهای به رسمیت شناخته شده سنیها، مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان اجازه دارند مدارس خاص خود را داشته باشند. اما همزمان اقلیتهای پنهان مانند بهاییها، به رسمیت شناخته نمیشوند یا دانشآموزانی که به دین خاصی گرایش ندارند ناچارند در کنار دانشآموزان دیگر، کلاسهای دینی دانشآموزان مدارس شیعه را دنبال کنند. واقعیت این است که حتی دادن حق آموزش دینی به اقلیتهای رسمی هم همه مشکل تبعیض و تحمیل دینی در مدارس ایران را حل نمیکند. چرا که نظام آموزشی ایران برای تبلیغات گسترده مذهبی فقط به کلاسهای درس دینی بسنده نمیکند و بخشی از مطالب دروسی مانند تاریخ، فارسی و تعلیمات اجتماعی و حتی گاه کتابهای علمی هم به موضوعات و تبلیغات دین شیعه اختصاص دارد. در نتیجه دانشآموزان غیر شیعه ناچارند مطالب دینی را که با باورهای آنها متفاوت است به اشکال متفاوت در کلاسهای دیگر یاد بگیرند. در کنار مطالب درسی بخشی اصلی فعالیتهای فوق برنامه اجباری یا اختیاری مضمونی دینی و سیاسی-ایدئولوژیک دارند. به این گونه است که دانشآموزان بدون داشتن حق انتخاب نوعی خشونت نمادین نظاممند سیستماتیک را در حوزه آموزش دینی زندگی میکنند. سهم اقلیتهای دینی. در کنار فشارها و تبعیضهای آشکار و پنهان، متون درسی یا فعالیتهای روزمره فوق برنامه برخوردی بسیاری خصمانه و منفی با آنها دارند. اقلیتهای دینی در کتابهای درسی و در تربیونهای رسمی آشکارا مورد توهین و تحقیر قرار میگیرند و به آنها برچسب نجس، ضد دین، کافر و جاسوس بیگانه زده میشود. در کتاب تاریخ سال سوم راهنمایی سال ۱۳۹۱ صفحه ۳۷در درسی به عنوان فرقه سازی استعمار گفته میشود: حکومتهای انگلیس و روس از وحدت مسلمانان در ایران به شدت وحشت داشتند. از این رو کوشیدند تا در میان مردم تفرقه بیندازند و یگانگی آنان را از میان ببرند. یکی از کارهای آنها در تفرقهاندازی، حمایت از مذاهب ساختگی جدید بود. از جملهٔ این مذهبهای دروغین، بابیگری و بهائیگری بود. ابتدا سید علی محمد بنیان گذار فرقهٔ بابیه ادعای بابیت کرد ادعای سید علی محمد باب سبب ایجاد فتنهٔ بزرگی بنام فتنه باب شد و فرقه بابیه را ایجاد کرد که از طرف روسیه و انگلستان، مورد حمایت واقع شد نویسنده پس از اشاره به اعدام سید علی محمد باب به میرزا حسینعلی نوری اشاره میکند و ادامه میدهد که میرزا حسینعلی نوری که به خود لقب بهاء داده بود مدتی بعد خود را پیامبری جدید خواند و فرقهٔ بهائی را بوجود آورد که این نیز مورد حمایت انگستان بود. نسل جوان ایران با چنین ادبیات و گفتمانی آموزش میبیند و شاید کمتر فرصت مییابد با تاریخی غیرایدئولوژیک، غیر سودار، آکادمیک و عینی از وقایع گذشته ایران آشنا شود و با فرهنگ و ارزشهای جامعه چندهویتی خو بگیرد. در برابر دانشآموزان اقلیتهای دینی به عنوان قربانیان اصلی این برخوردها در مدارس از چه حقوق و امکانی برای دفاع از خود و گفتن روایت خود از تاریخ برخور دارند؟ آیا میان سکوت و فروخوردن خشم درونی ناشی از این تحقیر دائمی یا عطای این آموزش را به لقایش بخشیدن راه دیگری هم برای آنها باقی میماند؟ آنان قربانیان بدون دفاع این گفتمان کینه توزانه و تبعیضآمیز و ظلم و خشونت نهادی هستند که کمتر کسی از آن باخبر میشود. در برابر گفتمانی که هنوز در حال و هوای دنیای قرون گذشته است، رؤیای جامعه تکهویتی مذهبی را در سر میپروراند، مفهوم شهروندی و کثرتگرایی هویتی را نمیپذیرد و قادر به دست برداشتن از کینهها و دشمنیهای تاریخی نیست باید از حق آموزش و از حق آموزش بدون تبعیض برای همگان و آموزش مبتنی بر احترام به هویتهای دیگر دفاع کرد. چگونه میتوان در دنیایی که شهروندی و حقوق انسانی عام و جهان شمول صرف نظر از باورهای دینی، جنسیت، نژاد، موقعیت اجتماعی یا سبک و سیاق زندگی به یک اصل بنیادی تبدیل شده افراد را بر اساس هویت مذهبی از یکدیگر متفاوت کرد؟ این حق جهان شمول به این معناست که حتی پرسش درباره دین دیگران هم میتواند به معنای نوعی تفتیش عقاید و دخالت در امور خصوصی افراد باشد. حکومت دینی که به دین مردم کار دارد، از دریچه دین به شهروندان خود نگاه میکند و میخواهد بداند هر کسی چه دینی دارد یا نوع خاصی از دینداری را به آنها تحمیل کند در عمل تبعیض در جامعه را بر پایه هویت دینی و نوع دینداری ساختاری میکند. تجربه ایران مصداق روشن کارکرد یک حکومت دینی بستهاست که مردم را بر پایه دین تقسیم میکند و هر روز به بهانههای گوناگون از مردم درباره دینشان میپرسد، بهخاطر دینشان آنها را مجازات میکند یا از آنها میخواهد به گونهای که او میخواهد دیندار باشند. دینی در عصر ما در عمل معنایی جز اعلام جنگ مذهبی به شهروندانی که با ایدئولوژی حکومتی همساز نیستند ندارد. در این جنگ سرد طرفهای درگیر نیروی برابر ندارند، یکی در حکومت است و سرمست از قدرت، اشکال گوناگون خشونت را به نام قانون دینی یا با بیقانونی علیه غیرخودیها اعمال میکند. طرف مقابل اما قربانی تبعیض عریان و خشونت ساختاری است و از حق دفاع از خود محروم است چرا که در این بازی نابرابر و یک سویه حکومت دینی و نهادهای رسمی هم طرف دعوا هستند و هم داور.
ارتداد در جمهوری اسلامی ایران
سمانه بیرجندی
در روز ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ آیتالله خمینی، بنیانگذار و نخستین رهبر جمهوری اسلامی ایران، فتوایی مبنی بر محکومیت سلمان رشدی به مرگ صادر نمود. سلمان رشدی نویسندهای هندی –بریتانیایی است که کتاب آیات شیطانی را در سال ۱۳۶۷ نگاشت. این رمان به عقیده بسیاری از مسلمانان نسبت به محمد، پیامبر اسلام، توهین آمیز بود. متن فتوای آیتالله خمینی بدین شرح بود:بسمه تعالی. انا لله و انا الیه راجعون. به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مولف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است انشاء الله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته در سال ۱۳۹۱، آیتالله لطف الله صافی گلپایگانی فتوای مشابهی برای شاهین نجفی خواننده ایرانی رپ ساکن آلمان صادر نمود اشعار ترانه نجفی به نام نقی توهین به علی النقی، امام دهم شیعیان تلقی شد. به دنبال صدور فتوا، یک وبسایت اسلامی برای هر فردی که نجفی را به قتل برساند، ۰۰۰ر۱۰ دلار جایزه تعیین نمود. فتاوی صادره برای رشدی و نجفی مبتنی بر قوانین اسلامی مربوط به ارتداد بود. قوانین ارتداد که ریشه در فقه اسلامی داشته و در طی قرنها تکمیل یافته است، عموما در میان فقهای اسلامی پذیرفته شده است. روحانیون عالی رتبه اسلام به قوانین ارتداد که در دوران پیشامدرن وجود داشت وفادار ماندهاند. اکثر فقهای اسلام معتقدند که فرد مسلمان اجازه ندارد مذهب خود را تغییر دهد. همچنین اعمالی از قبیل انکار وجود خداوند، انکار یک پیامبر، و انکار اصول اعتقادی اسلام نیز میتواند موجب ارتداد گردد. قانون مجازات اسلامی که نام قانون کیفری ایران است ارتداد را به طور صریح ممنوع نمیکند. با این وجود قانون مزبور اظهار میدارد که بر طبق ماده ۱۶۷ قانون اساسی ایران در مواردی که قانون مجازات اسلامی در مورد جرمی سکوت کرده باشد، باید بر اساس قانون شرع عمل کرد. این اصل قوۀ قضاییه ایران را قادر میسازد که با وجود آنکه قانوناً تعریفی برای جرم ارتداد وجود ندارد، موارد ارتداد را مورد پیگرد قانونی قرار دهد. در نتیجه با توجه به اینکه هیچگونه تعریف دقیقی از ارتداد موجود نیست، و بدون وجود درکی یکسان از آنچه که میتواند موجب ارتداد شود، چارچوب حقوقی اِعمال شده برای دادرسی موارد ارتداد مبهم است. از آغاز تاسیس جمهوری اسلامی اتهام ارتداد علیه طیف گستردهای از افراد مطرح گردیده است. کسانی که به مسیحیت گرویدهاند، بهائیان، مسلمانانی که دیدگاههایی متفاوت با حاکمیت محافظهکار دارند، و افرادی که دارای اعتقادات مذهبی غیرمتعارف میباشند، توسط مقامات ایرانی هدف قرار گرفتهاند. در برخی از موارد مجازات اعدام صورت گرفته است در حالی که در موارد دیگر متهمین به تحمل دورههای حبس طویلالمدت محکوم گردیدهاند. قوانین و روال کار جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با ارتداد با تعهدات این کشور نسبت به قوانین بینالمللی حقوق بشر مغایرت دارد. اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی آزادی اندیشه، وجدان و مذهب را تضمین میکنند. به علاوه، این قوانین حق حیات، حق برابری و عدم تبعیض در برابر قانون را محافظت میکنند. همچنین، بر اساس قوانین بینالمللی، افراد از این حق برخوردار هستند که جرائم به طور صریح در قانون تعریف شده باشد و محکومیت محدود به جرائم تعریف شده باشد. قوانین ارتداد با مجرم تلقی کردن افرادی که عقاید مذهبی خود را تغییر داده و یا اسلام را ترک میگویند، آزادی اندیشه، وجدان و مذهب را نقض میکنند. ضمنا این قوانین به طور مساوی شامل حال تمام شهروندان ایرانی نمیشوند، زیرا غیر مسلمانانی که مسلمان میشوند با هیچگونه عواقب نامطلوبی مواجه نمیگردند و در حقیقت از حقوقی که تا کنون از آنها محروم بودهاند برخوردار میگردند. و بالاخره آنکه یکی از خصیصههای بارز قوانین مربوط به ارتداد جمهوری اسلامی ایران، ابهام آنها است. این ابهام نقض معیارهای حقوقی بینالمللی بوده زیرا این معیارها خواهان تعریف صریح جرم در قانون میباشد. شرع و جرم ارتداد در اسلام:شرع کلا به معنای قانون مذهبی اسلامی تعریف میشود. اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان پیروان شیعه اثنی عشری میباشند و اسلام شیعی، مذهب رسمیِ تعیین شده توسط حکومت ایران میباشد. در فقه شیعه قانون شرع احکام خود را از چهار منبع استنباط میکند: قرآن، سنت، اجماع، و عقل. نخستین و مهم ترین منبع قرآن است. قرآن که وحی از جانب خداوند محسوب میگردد، حاوی احکامی است که در قانون شرع گنجانده شده است. دومین منبع سنت میباشد که میتوان آن را مجموعه عملکردهای محمد، داماد او علی و یازده تن از اعقاب وی که معروف به ائمه هستند دانست. سنت بر پایه روایاتی قرار دارد که به زندگی محمد، علی و یازده امام دیگر نسبت داده میشود. به این روایات، حدیث گفته میشود و آنها پایه و اساس اکثر احکام شرع را تشکیل میدهند. منبع سوم عقل است. فقهای شیعه در باره عقل و میزان اعتماد و تکیه بر آن به عنوان یک منبع حل مسائل فقهی، دیدگاههای متفاوتی دارند. منبع چهارم و آخر قانون اسلامی، اجماع است که به معنی اتفاق آراء علمای اسلامی میباشد. باید به این نکته توجه نمود که میان تفاسیر اهل تسنن و تشیع از قانون شرع تفاوتهای چشمگیری وجود دارد. فقهای سنی دو تفاوت عمده با فقهای شیعه دارند. نخست آنکه فقهای سنی به جای عقل از قیاس استفاده میکنند. قیاس شامل مراحل تجزیه و تحلیل حقوقی است که در طی آن ازمسائل فقهی گذشته برای حل مشکلات جدید استفاده میشود. تفاوت مهم دوم آن است که در فقه تسنن، استفاده از حدیث به گفتارها و کردارهای محمد محدود میگردد و به اعقاب وی بسط نمییابد. ارتداد هم در فقه شیعه و هم در فقه سنی گناهی بزرگ و جرمی قابل مجازات محسوب میشود. رده مصدر عربی است که کلمه ارتداد از آن مشتق گردیده است به معنای ترک کردن و برگشتن بوده و کلمه مرتد اصطلاحی عربی و به معنای شخصی است که برگشت کرده است. اتهام ارتداد میتواند صرفاً بر پایه قصد یا اعتقاد، اظهارات و یا اعمال شخص باشد بنا بر تعریفی کلی، انکار مبانی اسلام موجب ارتداد است. اما در مورد اینکه چه مفاهیمی مبانی اسلام به شمار میآیند اختلاف عقیده وجود دارد. در حالی که اعتقاد به وجود خداوند و پیامبر اسلام جزء این مبانی شمرده میشوند فقها در باره دیگر اصول اسلامی به آراء متفاوتی رسیدهاند. برای مثال علامه مجلسی گفته است که مبانی اسلام مفاهیم یا قوانینی هستند که تمامی مسلمانان با آنها آشنا هستند مگر افرادی که به تازگی ایمان آوردهاند. ا ما مقدس اردبیلی گفته است که هر اعتقاد مذهبی که به وسیله یک مسلمان پذیرفته شد را میتوان به عنوان یکی از مبانی عقیدتی دانست و رد آن به وسیله همان شخص، به معنای ارتداد او خواهد بود. توجه به این نکته بسیار مهم است که سالها پیش از انقلاب اسلامی، آیتالله خمینی در باره مبانی اسلام دیدگاه متفاوتی داشت. برای مسلمانان شیعه، معصوم بودن ائمه شیعه یک اصل مسلم است. اما مسلمانان سنی چنین نظری ندارند. برخی از روحانیون عالیرتبه شیعه مانند آیتالله صادق روحانی معتقدند که انکار معصومیت امامان شیعه موجب ارتداد است. اگر چنین دیدگاهی را بپذیریم، آنگاه مسلمان شیعهای که تصمیم بگیرد سنی شود را میتوان مرتد دانست. البته این دیدگاه مورد قبول تمام فقهای شیعه نیست. بعضی از فقها بر این باورند که حتی شک کردن در باره اصول اسلام میتواند دلیل ارتداد باشد برای مثال آیتالله مصباح یزدی که یک روحانی بانفوذ ایرانی میباشد، اظهار داشته است که شک داشتن به موضوع امر به معروف میتواند سبب مرتد شدن شخص بشود زیرا شک کردن به این اصل در حکم انکار کردن یکی از ضروریات اسلام است. همانطور که در بخش ۲،۱ این گزارش خواهیم دید قانون ایران نه به وضوح ارتداد را جرم تلقی میکند و نه آن را به طور صریح و روشن تعریف میکند. در نتیجه هیچ تعریف یکسانی وجود ندارد که در موارد ارتداد بتوان از آن استفاده کرد.
بازداشت و مراحل بازجویی
صادق نوری
با توجه به بد سیاسی ایران و با وجود سانسور خبری و نبود آزادی بیان٫ فعالین اوضاع سیاسی و مدنی و فعالین حقوق بشر و تمامیه افرادی که تنها یک ذره با نظرات و اعتقادات رهبر ایران مخالف هستند متاسفانه در معرض بازداشت و بازجویی هستند ٫ به خاطر همین باید به حق و حقوق خود در بازداشت و مراحل بازجویی آگاه باشند اطلاع بدهید. اگر شما بازداشت شدید در تمام مراحل بازجویی باید بصورت کتبی بنویسید که به وکیل نیاز دارید و حرفی را ندانسته نزنید و چیزی را ندانسته امضاء نکنید. بدون حضور وکیل و مشورت با او هیچ حرفی نزنید چرا که در دادگاههای سیاسی تمام حرفهای شما بر علیه خودتان استفاده میشود و امکان دارد با زدن حرفی که از نظر شما چیزی در ابتدا شما باید حکم بازداشت خود را ببینید و شما این حق را دارید که به خانواده خود ساده ای باشد ولی همان حرف برای شما مشکل بزرگی شود. در تمام مراحل بازجویی قبل از گفتن مطلبی و حرفی به آن فکر کنید و تحت هیچ شرایطی حتی در لحظه شکنجه اعتراف دروغین نکنید چون وقتی شما زیر شکنجه اعتراف دروغین میکنید دیگر در دادگاه نمیتوانید به آن اعتراض کنید که این اعترافات زیر شکنجه بوده است. طبق قانون، بازداشت موقت نمیتواند طولانی باشد. اگر بازداشت موقت شما طولانی شده است هر برگه ای که به شما دادند که امضا کنید زیر آن بنویسید که من به این حکم و این وضعیت اعتراض دارم در غیر این صورت به بازداشت موقت خود وجهه قانونی میدهید. در دوران بازجویی باید خونسردی خود را حفظ کنید. شاید به شما دست بند بزنند چشم بند بزنند و در سلول انفرادی نگه دارند و ارتباط شما را با بیرون قطع کنند. بسیاری از بازداشت ها در خیابان و ورود به محل سکونت اتفاق میافتد که شما باید حتما کارت شناسایی مأمور و حکم بازداشت خود را بخواهید که به شما نشان دهند، این باعث میشود که مأمور متوجه شود که شما به حق و حقوق خود آگاه هستید و هر رفتاری را نمیتوانند با شما بکنند. قبل از رفتن و رسیدن به دادسرا و یا اداره پلیس حتما به خانواده خود و یا دوستان خود اطلاع بدهید که شما بازداشت شدهاید و به کدام اداره پلیس میروید. این باعث میشود که دوستان و خانواده شما بدانند که کجا باید دنبال پرونده شما بروند؛ چون در بسیاری از موارد خانواده ها نمیدانند که کجا باید دنبال شما بگردند. شما در همه حال باید روحیه خود را قوی نگه دارید. اگر در سلول انفرادی هستید و یا با هیچکس در ارتباط نیستید میتوانید به خاطرات خوب و روزهای خوبتان فکر کنید و مغز خود را فعال نگه دارید و برای خود شعر بخوانید. به این نکته توجه کنید در بسیاری از موارد بازجو از خانواده شما میخواهد که با شما حرف بزنند و شما با بازجو همکاری کنید و اعترافاتی که بازجو میخواهد را شما تأیید کنید و امضا کنید تا بازجو به شما کمک کند که زودتر آزاد شوید این کاملا دروغ است و بازجو هیچ کمکی نمیتواند به شما کند. این را بدانید بسیاری از افراد که در ایران اعدام شدند اعترافاتی را امضا کردند که به نظر بی ارزش و ساده بوده ولی همان اعترافات باعث حکم اعدام برایشان شده است. در بسیاری از موارد از شما خواسته میشود که افراد دیگر را لو بدهید تا برای شما تخفیف در حکم مجازات بگیرند این را بدانید این کار هیچ کمکی به شما نمیکند فقط جان افراد بیگناه دیگر را که برای آزادی و مبارزه با دیکتاتوری فعالیت میکنند را به خطر میاندازید.
ظلم به زنان در اسلام
لیلا ابوطالبی
زنان در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی در شرایط دردناکی بسر میبرند. تقریبا در هیچ حوزهای از زندگی نیست که آنها با ظلم و ستم آشکار مواجه نباشند. در جامعه ایران در حال حاضر زن ستیزی ناشی از ذات درونی حاکمیت نظام سرمایهداری وابسته و مناسبات ارتجاعی آن میباشد، نظامی که در جهت حفظ منافع طبقه سرمایه دار حاکم تنظیم شده است. ستم اقتصادی-اجتماعی به زنان به دلیل این که زنان نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند در عین حال ستمی بر خانواده آنان و از این طریق ستم بر کل جامعه میباشد. در جامعه ما تبعیض سازمان یافتهای که توسط سیستم سرمایهداری بر زنان تحمیل میشود، به ویژه در مورد زنان طبقه کارگر و زحمتکش بسیار شدیدتر است. در جامعه ایران تحت نام مذهب، سنت و رسومات مردسالارانه چنان ستمهای آشکاری علیه زنان اعمال میشود که انکارناپذیر میباشد موجب میشود که زن در جامعه نه تنها از حقوق برابر با مردان برخوردار نباشد بلکه این امر به صورت امری کاملا عادی و مرسوم نادیده گرفته شده و حقوقش پایمال شود. واضح است که در چنین جامعهای هم نهاد یا ارگانی برای رسیدگی به ستمها و تبعیضهائی که به زنان اعمال میشود بطور واقع وجود نداشته باشد. در نظام زن ستیز جمهوری اسلامی تبعیض علیه زنان و حقوق نابرابر آنان با مردان با الهام گرفتن از قوانین اسلامی، مشروع جلوه داده شده و با آن توجیه میشود. در این نظام با تاکید بر این که زن همیشه به عنوان یک عضو وابسته که حیات و هستیاش تحت مالکیتِ به زعم آنان جنس برتر مرد میباشد، این طور القاء میشود که گویا زن لزومی به داشتن حقوق مساوی با مرد ندارد. از نظر اقتصادی تکیهگاه مالی اکثریت مطلق زنان همواره وابسته به وجود یک مرد است؛ خواه پدر او باشد و یا همسر. اگر همسر یک زن راضی باشد او میتواند کار کند و درآمدش را برای خود نگه دارد و الا زن برای خانه داری و تربیت فرزندان زاده شده و مرد او وظیفهی تامین مالی او را دارد اما آن گونه که صلاح بداند؛ در نتیجه زیر سلطه رژیم جمهوری اسلامی استقلال مالی و اقتصادی برای یک زن رویایی دست نیافتنی است. در جامعه ما ستم بر زنان در تمام عرصههای اقتصادی اجتماعی فرهنگی و سیاسی برجسته و قابل مشاهده است. صرف نظر از مزد نابرابر و شرایط بدتر برای زنان کارگر و زحمتکش در مقایسه با مردان، زنان امروز ایران به طور کلی از چندین جهت دیگر نیز تحت ستم قرار گرفتهاند. یکی از موارد برجسته این امر در رابطه با قتل زنان به دست افراد خانواده خود از پدر و برادر گرفته تا همسر و یا ولی دم میباشد که آن را قتلهای ناموسی نام نهاده اند. سلطه فرهنگ مردسالاری در خانواده توسط رژیم حاکم آگاهانه تقویت میشود، همانطور که در اخبار دیده و شنیده میشود باعث چنان قتلهائی میگردد. همچنین خشونتهای کلامی و آزار و اذیتهای جسمانی و حتی جنسی هم در رابطه با زنان در محیط خانه و هم در فضای بیرون از خانه چه در محل کار و مهمانی و یا خیابان، پارک و غیره صورت میگیرد. اما در جامعه زن ستیز ایران، زنان از نظر جنسی هم از کوچکترین امنیتی برخوردار نیستند. تازه دستگاههای حکومتی در موارد سو استفادههای جنسی نیز همیشه زنان را مقصر جلوه میدهند. از طرف دیگرحکومت در مورد مسائل جنسی در دوران تحصیل هیچگونه آگاهی رسانی نمی کند. برعکس آنها بسیار سازماندهی شده جوانان را به انجام روابط خارج از عرف سوق میدهند. در این بین به دلیل عدم حمایت قانون و همچنین مهمتر از آن عدم پذیرش جامعه، باز هم این زنان هستند انگ هرزگی و بی بند و باری به آنها زده میشود. اینجاست که زنانی که با این مسایل مواجه میشوند یا به صورت واقعی به سمت هرزگی کشیده میشوند و یا تا پایان عمر در انزوا و ناراحتی زندگی میکنند. البته مقصر جلوه دادن زنان از طرف حکومتیان به این موارد ختم نمی شود. مثلاً کسی مواضع مسئولین حکومتی را در جریان اسیدپاشی به زنان در اصفهان فراموش نکرده است که به جای کسی که اسید به صورت زنان پاشیده بود، خود زنان را مقصر جلوه دادند که گویا شکل پوشش آنها مناسب نبود. طبعا در چنین جامعهای با چنین تفکر و قوانین نانوشتهای که در وجود بخشی از افراد آن جامعه نهادینه شده، عملا زندگی کردن را آنچنان دشوار میکند که گاه زنان برای خلاصی از این فشار ها به خودکشی روی میآورند. با توجه به این که فرهنگ حاکم بر جامعه ما طبق گفته مارکس، فرهنگ طبقه حاکم بر جامعه است، در فیلمها و سریالهایی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ساخته شده و از تلویزیون پخش میشوند، کوشش در تقویت فرهنگ زن ستیزی واشاعه فرهنگ مردسالاری به وضوح دیده میشود. در چنین اوضاعی حتی اگر زنانی هم به تواناییهای خود واقف اند و تسلیم فرهنگ مرد سالاری نمیشوند و یا آن دسته از زنان که بر اثر جبر حاکمه مجبور به مقابله با ستم مضاعف علیه خود هستند و میتوانند خود را بالا کشیده و بر مشکلات آیند، در فرهنگ حاکم این کار آنها نه با خودشان به عنوان یک زن بلکه به عنوان مرد ارزش گذاری میشود. جملههایی چون (او مانند یک مرد است)،(مانند یک مرد کار میکند) و غیره بیانگر آن است که توانایی او را با واقعیتهای وجودی خودش نمیسنجند. در واقع به اینگونه نه تنها از او تجلیل نمیکنند، بلکه تاکید میکنند که همه این صفتهای خوب را از جنس برتر گرفتهاند. تازه این موارد بدون در نظر گرفتن مسایل و مشکلات مادی که نقش و تاثیر بسیار بزرگی در زندگی زنان دارد مطرح شده است. حال در نظر بگیرید که یک زن در چنین جامعهای، دست به گریبان مشکلات اقتصادی و معیشتی هم باشد. داستان مشکلات مادی به ویژه در مورد زنان کارگر و زحمتکش اینجا خود غم نامه دیگری است. با یک نگاه سر انگشتی به آمار و افشاگریهایی که همین چند وقت اخیر توسط یک حرکت خودجوش توسط زنان در جامعه ایران صورت گرفت، زنانی که اتفاقا اکثراً از طبقه خرده مرفه بوده و تقریبا همه آنها دارای تحصیلات دانشگاهی بودند، مشخص شد که تعداد بسیار بالایی از زنان در محیط کار و در چهارچوب روابط کاری، بعضا توسط همکاران و کارفرمایان خود دچار آزارهای جنسی شدهاند. اما این مساله در مورد زنان طبقه کارگر و زنان خانوادههای متوسط به پایین از زمین تا آسمان متفاوت است. مساله پیدا کردن شغل و در آمد داشتن برای امرار معاش برای این زنان آن هم با توجه به هزینههای سرسام آور و بسیار بالا شرایط متفاوت و دردناکی برای این زنان به وجود آورده است. مشخصا شرایط ظالمانه ای که به زنان سرپرست خانواده تحمیل شده و به طور کلی برای خانوادههای بی بضاعت، زندگی را بسیار دشوارتر نمود و به جهنمی تبدیل کرده است. آنچه که مسلم است نابرابری اجتماعی، جنسیتی، حقوقی، معیشتی و فقدان آزادی واقعیاتی است که بر زنان ایران تحمیل شده است. بر زنانی که طی خیزشهای اخیری که در ایران اتفاق افتاد بار دیگر حضور بسیار پررنگ و تاثیرگذار و البته برابر خود با مردان را به همگان ثابت کردند. زنان آگاهی که علیرغم تمام این فشارها و نابرابریها امروز به حقوق خود آگاهند و برای رسیدن به آن در کنار مردان مبارزه میکنند. بدون شک اجباری بودن حجاب و ممانعت از شرکت زنان در استادیومهای ورزشی و تماشای مسابقات به نوبه خود نقض حقوق زن میباشد. اینها از حقوق اولیه و ضروری زنان هستند. اما شاهدیم که نیروهائی میکوشند از یک طرف مشکلات و از طرف دیگر مطالبات زنان ایران را به چنین مسائلی تقلیل دهند و مسأله اصلی یعنی کسب برابری حقوقی مرد و زن در تمام عرصههای زندگی را به حاشیه ببرند.
اسلام واقعی دیگر چه دامی است؟
مهران آهنگر
سالها مبارزه شد تا برای مردم ثابت گردید که بین اسلام ناب محمدی بنیادگرایان و اسلام ملی مذهبیهای اصلاحگرا هیچ تفاوتی نیست بلکه هر دو یک درد دارند آن هم درد اسلام است. اما شگفتآور اینجاست که عدهای از روشنفکران که در کسوت اپوزیسیون، با کل ساختار رژیم جمهوری اسلامی اعم از محافظه کار یا اصلاح طلبش مخالف هستند و هر روز در روزنامهها مقالاتی مینویسند و یا در رسانههای گفتاری و دیداری به روشنگری مشغولند، بجای تجزیه و تحلیل ریشهای از اسلام و مشکلاتی که از روز نخست پدید آورده است باز هم بحث اسلام راستین به پیش میکشند و با هزاران دلیل میخواهند ثابت کنند که اینگونه روشنفکران که آنها را باید «دین خو» نام نهاد. در نوشتهها و گفتارهای خود میخواهند اسلام را تبرئه کرده و قلب حقیقت نمایند. غافل از اینکه ادعاهای این دین از روز آغاز دروغین بوده و بوسیله پیامبرش محمد با لشکرکشی و خونریزی به مردم باورانده شده است. دانشمند و محقق معروف مولیر، دربارهٔ محمد چنین داوری مینماید. «شمشیر محمد و کتاب قرآن او از سر سختترین دشمنان، تمدن، آزادی و راستی و درستی است که تاکنون دنیا به خود دیده است. » و باز در جای دیگر از قول همان دانشمند مینویسد: ترورها و کشتارها را الله بوسیله الهاماتی که به محمد نمود، تاکید کرده است. دانشمند دیگری به نام «ایس» میگوید: «همه مسلمانان هنوز در اسارت مفهوم واژهای و لغوی قرآن باقی ماندهاند. » به باور من در اسلام بین اسلام و اسلام بنیادگرا تفاوتی وجود ندارد. هرگاه بنیادگرایان اسلامی حکومت اجتماعات اسلامی را به دست گیرند اصول و احکام اسلام را که به گونه کامل با لیبرال دموکراسی مخالف است مو به مو اجرا خواهند گذاشت. برای آنهائی که میل دارند آبروی اسلام را نگهداری کنند، عبارت «اسلام بنیادگرا» وسیلهای بینهایت سودمند خواهد بود. زیرا چون آنها نمیتوانند این حقیقت را بپذیرند که اسلام با دموکراسی سازگاری ندارد. از این رو میل دارند عبارت، اسلام بنیادگرا، را به کار ببرند تا وانمود کنند که فروزه خودکامگی در ماهیت اسلام بنیادگرا وجود دارد و نه در خود اسلام، در حالی که ما میدانیم نه تنها آنچه را که اسلام بنیادگرا مینامیم بلکه خود اسلام نیز با دموکراسی ناهمگونی کامل دارد. بدین ترتیب اصطلاح اسلام بنیادگرا وسیله غیر موجه و بدون مفهومی است که مدافعان اسلام برای سرپوش گذاشتن روی ماهیت خودکامگی اسلام آن را به کار میگیند. خانمها و آقایان به اصطلاح روشنفکر دین خو که معتقد به اسلام راستین هستند باید با خوندن و مطالعه کتابهای لازم و استناد به مدارک محکم و انکار ناپذیر دریابند جرثومه فساد از روز نخست در فلسفه همین اسلامی که به نظر شما راستین است وجود داشته و دارد، و در طول عمر اسلام به خوبی ثابت شده است اسلام بیشتر از یک نوع نیست، تنها فرقی که گهگاه در روشهای اجرایی آن دیده میشود. وضع و حال اسلام مهار شده و اسلام لجام گسیخته است، که در حالت ضعف و مهار شدگیاش مترصد فرصت برای تکتازی است و در حالت لجام گسیختگی و قدرت، عامل خشونت، خونریزی و ستمگری به انسانها است. اسلام راستین و غیر راستین درست شبیه زندگی آورنده آن، محمد است که در هنگام ضعف و نداشتن قدرت مردی آرام مینمود ولی در زمان رسیدن دستش به قبضه قدرت دمار از روزگار مردم در آورد. نمونه دیگرش سخنان متواضعانه خمینی در روزهای پیش از انقلاب و سبعیت این مرد پس از رسیدن به قدرت است که همه اینها نشانگر دامی است که با نام اسلام راستین و غیر راستین، ملی مذهبیها و اصلاحطلبان برای ادامه حکومت خود و برای ادامه کار اسلام در ایران گشودهاند. از لباس کهنهات خجالت نکش، از افکار کهنهات شرمنده باش. انیشتین
آیا قرآن کلام خداست؟
ستاره دژم
برای نقد قرآن آنچه اهمیت دارد این است که بدون توجه به گفتههای مفسران اسلامی امروز، به آغاز اسلام و اولین منابع قرآنی بازگردیم تا بتوان به سرنخهای مربوط به صحت و سقم شان دست یابیم. ممکن است تصور کنید از آنجا که قرآن. اثر مکتوبی نسبتا تازه است و یا به قول مسلمانان همین ۱۴۰۰ سال پیش به منصه ظهور رسیده. نقد آن نباید کار دشواری باشد. بیایید با هم نگاهی بیاندازیم. موضوع منابع همواره برای محقق سکولار اسلام محل مناقشه بوده است زیرا هرگونه مطالعه در باب قرآن باید با مسئله منابع اولیه در برابر منابع ثانویه آغاز گردد. منابع اولیه آن دسته از منابعی هستند که در نزدیکترین موقعیت زمانیاند و دسترسی مستقیمی به اصل رویداد دارند. منابع ثانویه به هر چیزی اطلاق میشود که جدیدتر و معاصرترند و در نتیجه وجودشان به منابع اولیه وابسته است. در اسلام. منابع اولیه ای که ما در اختیار داریم مربوط به ۱۵۰ تا ۳۰۰ سال پس از وقوع حوادث است و بنابراین فاصله زیادی با آن رویدادها دارند. به همین دلیل، عملاً میشود گفت که منابع ثانویه به حساب میآیند. چرا که به مطالب دیگری متکی هستند که اکثر آنها دیگر وجود خارجی ندارند. اولین و بزرگترین این منابع (سنتهای اسلامی یا سنتهای مسلمانان) است. به دلیل اهمیت سنتهای مسلمانان بهتر است که ابتدا به آنها بپردازیم. سنتهای مسلمانان متشکل از تألیفاتی است که در اواخر قرن هشتم تا اوایل قرن دهم توسط مسلمانان درباره سخنان و اعمال محمد پیامبر در قرن هفتم و همچنین تفاسیر قرآن گردآوری شده است. این تالیفات. تاکنون گسترده ترین مطالبی هستند که امروزه درباره دوران نخستین و ابتدایی اسلام در اختیار داریم. همچنین این تألیفات بیش از هر چیز دیگری که در اختیار ماست با جزئیات دقیق به نگارش در آمده اند و تاریخها و همچنین توضیحاتی درباره آنچه رخ داده است را شامل میشوند. این سنتها به قولی. به درک بهتر بخش هایی از قرآن یاری میرسانند متمم قرآن. پیروی از قرآن به خودی خود دشوار است چرا که با پریدن از یک داستان به داستان دیگر و با ارائه شرحی اندک در مورد پیش زمینه داستان یا روایت خواننده را گیج میکنند. اهمیت سنتها در اینجاست که با ارائه توضیحاتی شکاف نبود جزئیات را پر میکنند. در برخی موارد. سنتها از قرآن سبقت میگیرند. برای مثال آنجا که قرآن به سه نماز روزانه اشاره دارد سوره هود آیه ۰۱۱۴ سوره الاسراء آیات ۰۷۹-۷۸ سوره الروم آیات ۱۸-۱۷ و احتمالاً سوره لور آیه ۵۸ سنتهای مابعد قرآن پنج نماز روزانه را قید کرده که از آن زمان تا کنون مسلمانان سیها پنج نوبت نماز را به جا میآورند. در این سنتها، شاخههای متعددی وجود دارد. نگارندگان آنها نویسنده نبودند بلکه تدوین گران و ویراستارانی بودند که اطلاعاتی که (به دستشان رسیده بود) را گردآوری میکردند. گردآورندگان بسیاری وجود دارند اما چهار نفر از آنها که به اعتقاد بسیاری از مسلمانان. معتبرترین در سبک مربوط به خود بودند. در سالهای ۲۳٩-۷۵۰ یا ۱۲۰سال پس از مرگ محمد میزیستند و مطالب خود را گردآوری کردهاند. شاید در اینجا ذکر آثار آنها همراه با تاریخ های مربوطه مفید باشد:سیره که گزارشهایی درباره زندگی معمول پیامبر از جمله جنگهای او است. جامع ترین سیره توسط ابن اسحاق که در سال ۷۶۵ میلادی وفات یافت نوشته شده است. اما امروز هیچ یک از نسخه های خطی او موجود نیست. در نئیجه ما وابسته به سیره ابن هشام وفات یافته در ۸۳۳ میلادی هستیم که گویا برگرفته از تألیفات ابن اسحاق است. اگرچه خود او و همچنین تحقیقات پاتریشیا کرون نشان میدهد اعتراف میکند که بخشهایی که ممکن است باعث اهانت شوند را حذف کرده است مانند مطالبی که از نظر او متناقض بوده است شعرهایی که در جای دیگری مورد تأیید قرار نگرفته اند و همچنین مواردی که او آنها را قابل اعتماد نمیدانسته است حدیث که حاوی هزاران گزارش یا روایت کوتاه اخبار درباره سخنان و اعمال پیامبر است که در قرن نهم و دهم توسط مسلمانان گردآوری شده است. از شش مجموعه معروف حدیث، مسلمانان مجموعه های البخاری وفات یافته در۸۷۰ میلادی تاریخ که دربردارنده تاریخ و وقایع زندگی پیامبر است و مشهورترین آنها توسط الطبری وفات یافته در٩۲۳ میلادی در اوایل قرن دهم به نگارش درآمده است. تفسیر که شرح و تفسیر بر قرآن دستور زبان و بافت متن آن است. مشهورترین تفاسیر نیز توسط الطبری وفات یافته در ٩۲۳ میلادی نوشته شده است. بدیهی است که نخستین پرسشی که باید بپرسیم این است که چرا این سنتها اینقدر دیر. یعنی ۱۵۰ تا ۳۰۰ سال پس از وقوع رویدادها به رشته تحریر درآمده اند؟ ما در طول ۱۵۰ سال نخستین و با بین نخستین فتوحات اعراب اوایل قرن هفتم و ظهور روایات سیره مغازی بررسی و نقل اخبار جنگهاکه از اولین مکتوباتِ اسلامی است. هیچ (گزارشی از جامعه اسلامی) نداریم تا اواخر قرن هشتم. باید انتظار داشت که طی این ۱۵۰ سال حداقل بقایای شواهد و مدارک توسعه دین قدیمی عرب به سمت اسلام یعنی سنتهای مسلمان را بیابیم؛ با این وجود. هیچ چیزی موجود نیست. مسلمانانی هستند که با این گفته مخالفند و بر این باورند که مدارکی از سنتهای پیشین وجود دارد و اساسا به (الموطا) یکی از منابع حدیثی اهل سنت نگاشته شده توسط مالک بن انس متولد ۷۱۲ و وفات یافته در ۷۹۵ میلادی اشاره میکنند. نورمن کالدر در کتاب (مطالعاتی در زمینه فقه اولیه مسلمانان) با چنین تاریخ اولیهای مخالف است و این پرسش را مطرح میکند که آیا میتوان آثاری را به نویسندگانی که ذکر شد. نسبت داد پا خیر. او استدلال میکند که اکثر متونی که از این نویسندگان به ظاهر نخستین در اختیار داریم “متون مکتبی” هستند که طی چندین نسل منتقل شده و توسعه پافته اند و به شکلی رسیده اند که ما آنها را بطور قابل ملاحظه ای قدیمی تر از (نویسندگان) فرضی میدانیم که به آنها نسبت داده شده است. به دنبال این فرضیه کنونی که (مذهب شافعی) که معتقد است تمام حدیثها از قول محمد است؛ تا سال ۸۲۰ میلادی کاربردی نداشته است. کالدر اینگونه نتیجه گیری میکند که المدونه بیانگر اقتدار نبوی محمد نیست. در حالی که در نقطه مقابل آن الموطاً در این مورد سخن میگوید. پس الموطاً باید کتاب موخرتری باشد. در نتیجهبه گفته کالدر. الموطاً نه قبل از سال ۷۹۵ میلادی بلکه مدتی بعد از المدونه که در سال ۸۵۴ پس از میلاد نوشته شده است. به نگارش در آمده است. در حقیقت کالدر؛ الموطاً را نه حتی مربوط به قرن هشتم عربستان بلکه مربوط به قرن یازدهم کوردوباء اسپانیا م داند. اگر گفتهی او صحت داشته باشد. پس حقیقتا شواهد اندکی در مورد سنتهای دوره اولیه اسلام برای ما باقی مانده است. استیفان همفری استاد تاریخ اسلام در روشن تر کردن موضوع. اشاره میکند که ( ما تصور میکنیم که مسلمانان باید مطمئنا در ثبت دستاوردهای چشمگیر خود دقت خاصی از خود به خرج داده باشند، زیرا جوامع بسیار متمدن و شهری شده ای که تحت سلطه اسلام در آمدند. به سختی میتوانستند از پذیرش آنچه بر آنان واقع شده بود اجتناب کنند). با این حال. طبق گفته همفری همه آنچه ما از این دوران نخستین مییابیم منابعی هستند که یا ناقص و جسته و گریخته اند و یا نمایانگر دیدگاههای بسیار خاص پا حتی عجیب و غریباند که کاملاهرگونه احتمال تدوین اسلام در فرن اول را باطل میسازد. بنابراین این پرسش مطرح میشود که گردآورندگان قرن هشتم و نهم مطالب خود را از کجا تهیه کردهاند؟ پاسخ این است: نمی دانیم. همفری میگوید شواهد ما برای مستندات پیش از سال ۷۵۰ میلادی تقریبا به طور کامل از نقل قولهای کاملا مشکوک تلیفات موخرتر تشکیل شده است. در نتیجه. ما هیچ دلیل قابل اعتمادی مبنی بر این گفته نداریم که احادیث، حقایق زندگی محمد و یا حتی حقایق قرآن را بیان کرده باشند. از ما خواسته شده است که باور کنیم این اسناد که صدها سال بعد به رشته تحریر درآمده اند. صحیح و درست هستند. گرچه غیر از این اسنادکه چیزی جز لیست نام افرادی نیستند که این سنتهای شفاهی را منتقل کرده اندهیچ مدرکی دال بر صحت آنها به ما ارائه نشده است. با این وجود. این اسناد فاقد هرگونه مستندات قابل پشتیبانیاند که بتوان با استفاده از آنها صحت شان را مورد تایید قرار داد. در هر صورت بعدا در این مقاله بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت. مسلمانان بر این باورند که تاریخهای متاخر منابع اولیه را میتوان به این واقحیت نسبت داد که در آن زمان نگارش و نوشتن روی یک جای خاص مرسوم نبوده است. این فرضیه کاملا بی اساس است. زیرا نوشتن روی کاغذ مدتها قبل از قرن هفتم آغاز شده بود. کاغذ مخصوص نوشتن در قرن چهارم ابداع شد و از آن پس به طور گسترده ای در سراسر جهان متمدن مورد استفاده قرار گرفت. مقر اصلی خاندان آموی در منطقه بیزانس سابق سوریه و نه عربستان قرار داشت. بنابراین. جامعه ای پیشرفته بود و اینکه در دربار خلفا از منشی استفاده میشد نشانگر این حقیقت است که نوشتن نسخه های خطی در آنجا کاملا امری توسعه یافته بوده است. علاوه بر این به ما گفته شده است که عربستان معروف به حجاز در قرن هفتم و قبل از آن. بخاطر کاروانهایی که مسیرهای شمالی- جنوبی و احتمالا شرقی و غربی را میپیمودند. منطقه ای تجاری محسوب میشد. در حالی که شواهد نشان میدهد که تجارت در درجه اول محلی بوده که بعدا در مورد آن صحبت خواهیم کرد اما کاروان ها هم در عبور و مرور بودند. میپرسیم:کاروان داران چگونه مدارک و آمار اقلام خود را ثبت و نگهداری میکردند؟ مطمئنا آنها این اعداد را به حافظه نمیسپردند. و در نهایت این پرسش مطرح میشود که اگر کسی قبل از آن زمان قادر به نوشتن نبوده است. ما چگونه به مجموعهٌ مکتوبی به نام قرآن رسیده ایم؟ مسلمانانی از جمله عبداللّه بن مسعود. ابوموسی و ابی ابن کعب. اندکی پس از مرگ محمد ادعا کردند که چند نسخه خطی از قرآن وجود دارد. اگر اسناد مکتوبی موجود نبود پس این نسخه های خطی چه بودند؟ خود نسخه عثمانی باید پیش تر نوشته شده باشد؛ وگرنه (نسخه) عثمانی یعنی چه؟! مردم قادر به نوشتن بودند اما به دلایلی هیچ مدرکی از اسناد فرضی پیش از سال ۷۵۰ باقی نمانده است.
ناموس کشی
مریم حبیبی
مونا حیدری، نوجوان ۱۷ سالهای که همسرش او را به قتل رساند و سر بریدهاش را در خیابان چرخاند، اولین قربانی قتلهای ناموسی در ایران نیست و چهبسا آخرین هم نباشد. پیش از او زنان و دختران دیگری نیز به دست پدر، برادر، شوهر و نزدیکان خود کشته شدهاند. نام برخی از آنان مثل رومینا اشرفی، فاطمه برحی، ریحانه عامری و نگین درویشی به سبب رسانهای شدن در خاطره عموم مردم باقی ماندهاند اما بسیاری دیگر به گناه (لکهدار کردن آبروی طایفه و خانواده کشته شدهاند؛ در حالی که آب هم از آب تکان نخورده و کسی هم آنان را نشناخته است. اغلب دختران و زنان قربانی قتلهای ناموسی کسانیاند که در برابر قوانین مردسالار و سلطهگرانه حاکم میایستند و بیشتر عاملان قتل نیز یکی از مردان طایفهاند که خود را مالک زن و بدن او میدانند. قتلهای منتسب به ناموس بیشتر در جوامعی که بافت سنتی، مذهبی و مردسالار دارند، رخ میدهد اما تفاوت عمده این جنایتها در ایران با سایر کشورها در این است که نظام حاکم هم سلطه مردان بر زنان را به رسمیت میشناسد و قوانین جاری نه تنها برای پیشگیری از چنین جنایتهایی بازدارنده نیستند، که به افزایش آن هم کمک میکنند. افزایش قتلهای ناموسی در۲۰سال گذشته بخاطر رویکرد حکومت ایران در مواجهه با قتلهای ناموسی یا سکوت و بیاعتنایی است یا اینکه تلویحا از قاتل حمایت میکند. در ماجرای قتل مونا حیدری نیز نخستین واکنش دادستان اهواز این بوده که مقتول با ارسال عکسهای خود از ترکیه برای همسرش او را تحریک کرده است. آنطور که رسانهها روایت کردهاند، مونا حیدری در۱۲سالگی به اجبار با پسرعمویش ازدواج کرده و قربانی کودکهمسری بوده است. او در۱۳ سالگی صاحب فرزند میشود اما با همسرش اختلاف داشته و چون نمیتوانسته طلاق بگیرد، به ترکیه فرار کرده است. بعد از اینکه با اصرار پدر و عمویش از ترکیه بازمیگردد، شوهرش او را میکشد و سر بریدهاش را با افتخار و لبخند در خیابان میچرخاند. این فاجعه موجی از احساسات عمومی را برانگیخته و باعث شده است موضوع قتلهای ناموسی در ایران بار دیگر به صدر اخبار راه یابد. کنشگران مدنی و فعالان حقوق بشر یکصدا بر این باورند که تعدد قتلهای ناموسی به دلیل قوانین زنستیز جمهوری اسلامی ایران است. در۲۰ سال گذشته، تعداد قتلهای ناموسی در ایران افزایش یافته است. یافتههای پژوهش کنشگران حقوق زنان نشان میدهد که آمار قتلها ی ناموسی در دو دهه گذشته نهتنها افزایش یافته که از مرز بحران نیز عبور کرده است. براساس این یافته ها در رتبه اول این قتلها با اسلحه گرم انجام شده است و دررتبههای بعدی هم قتل با طناب دار، چاقو، ساطور، اسیدپاشی و آتش قرار دارند. بسیاری از کنشگران حقوق زنان در کمپین توقف قتلهای ناموسی پس از قتل رومینا اشرفی در اردیبهشت ۱۳۹۸، تصمیم گرفتند با ایجاد حلقهای از فعالان حقوق زنان در داخل و خارج ایران برای تغییر قوانین به نفع زنان و آموزش و فرهنگسازی عمومی در این زمینه تلاش کنند. به گفته انها در حال حاضر زنان بسیاری عضو این کارزارند؛ از استادان دانشگاه در کشورهای اروپایی گرفته تا زنان خانهدار و روستایی که برای جلوگیری از قتلهای ناموسی فعالیت میکنند؛ با این حال بررسیها نشان میدهد که قتلهای ناموسی همچنان در بسیاری از استانهای ایران رواج دارد. در برخی استانها مثل کرمانشاه، آذربایجان،خراسان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، فارس و قزوین جمعآوری اطلاعات در این خصوص بسیار دشوار است چرا که خیلی از قتلهای ناموسی اصلا رسانهای نمیشوند. ادعای خودکشی مقتول پیشتر برخی کنشگران محلی در استانهای ایران گفته بودند که در بسیاری موارد، اعضای نزدیک خانواده زن و دختر را میکشند و بعد ادعا میکنند که او خودکشی کرده است. موردی بود که جنازه زن را برای شستوشو برده بودند و فردی که او را میشست، با دیدن نشانههای ضربوشتم متوجه شد که فرد خودکشی نکرده است و او را کشتهاند. این موضوع را اطلاع داد و بعد از گزارش پزشکی قانونی معلوم شد که زن به قتل رسیده است. گاهی زن را به قتل میرسانند و جنازه او را آتش میزنند و میگویند که او خودسوزی کرده است. حتی موردی بود که پدری سه دختر و همسرش را به دلیل اینکه حجاب چادر نداشتند، کشته بود. یا برخی زنان فقط به این دلیل که تقاضای طلاق کرده بودند، به قتل رسیدند؛ چون در جامعه مردسالار این تصور وجود دارد که تقاضای طلاق زن توهین به مردانگی مرد است. موردی بود مثل دختری که به دلیل پیام دادن با جنس مخالف به قتل رسید یا زنی که به دلیل داشتن حساب در تلگرام کشته شد. به قول فعالان مدنی، همه این موارد از آنجا ناشی میشود که مرد خود را جنس برتر و مالک و صاحباختیار زن میداند. قانون مبتنی بر نظام مردسالارآموزش عمومی، فرهنگسازی و اصلاح قوانین راهکارهاییاند که متخصصان علوم اجتماعی برای مبارزه با سنتها و باورهای آسیبزا پیشنهاد میکنند. آموزش عمومی از طریق رسانههای جمعی مثل رادیو و تلویزیونی نتیجه سریعتری دارد. از سوی دیگر، تصویب قوانین بازدارنده میتواند از بروز چنین قتلهایی پیشگیری کند اما در جمهوری اسلامی ایران، اگر قتل ناموسی به دست پدر انجام شود، مجازات شدیدی برای او پیشبینی نشده زیرا طبق قوانین ایران که بر پایه اصول فقه شیعی است، پدر بر فرزند ولایت دارد. مثلا قتل دختری شش ساله در اهوازحدود ۱۵ سال پیش، پدری دختر شش سالهاش را در اهواز کشت و سر بریده او را روی نیزه در شهر چرخاند اما فقط به چهار سال زندان محکوم شد؛ آن هم نه برای اینکه فرزندش را کشت بلکه به این دلیل که در شهر رعب و وحشت ایجاد کرده بود. یا محکومیت ۹ ساله پدر رومینا اشرفی در دادگاه ماجرای قتلهای ناموسی در ایران ابعاد وسیعتری دارد و محدود به قتل فرزند به دست پدر نیست. با اشاره به اصل ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی در قوانین ضد حقوق بشری و ضد انسانی حکومت ایران، زن ارزش ندارد و اگر مردی زنش را بکشد و بگوید او رابطه نامشروع داشته، این زن مهدورالدم است و مجازاتی برای مرد در نظر گرفته نمیشود. سلطه بر زنان و بدن آنان که در ادبیات عمومی به آن ناموسپرستی میگویند، در برخی نظامهای عشیرهای تا آنجا ریشه دوانده است که زن با همکاری اولیای دم و اطلاع آنان به قتل میرسد؛ نمونه آن فاطمه برحی، زن ۱۹ سالهای بود که به دست همسر پسرعمویش به قتل رسید و اولیای دم رضایت دادند. بررسی قتلهایی از این دست نشان میدهد که کشتن زن تصمیمی جمعی برای بهاصطلاح پاک کردن لکه ننگ است. در چنین مواقعی نیز وقتی اولیای دم رضایت میدهند، قاتل آزاد میشود و حاکم قانونی به ریشههای بروز این فاجعه کاری ندارد. زنکشی، مثل آب خوردن فعالان حقوق زنان با مقایسه وضعیت قبل و بعد از انقلاب، با تاکید بر افزایش قتلهای ناموسی در ۲۰ سال اخیر گفتند: قبل از انقلاب هم طایفهها و قبایل همین باورها را داشتند اما به دلیل اینکه قانون وجود داشت، مردم آموزش میدیدند، کتابهای درسی اینقدر زنستیز نبود، تفکیک جنسیتی معنایی نداشت، فراوانی قتلها هم بهاندازه حالا نبود؛ چون افراد میدانستند در صورتی که چنین کاری کنند، با قانون طرفاند. اما بعد از انقلاب، زنکشی به سادگی آب خوردن شده است. همه هم این را فهمیدهاند و میدانند قانون از آنان حمایت هم میکند و میگردند تا شریک جرمی پیدا میکنند که حکم اعدام نگیرند. به گفته سخنگوی کمپین توقف قتلهای ناموسی، برای پایان دادن به کشتار زنان به نام ناموس باید قوانین داخلی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصل برابری مرد و زن اصلاح شود، کتابهای درسی از کلیشههای جنسیتی خالی شوند و هرگونه تبلیغ خشونت علیه زنان جرم محسوب شود. با این حال کنشگران مدنی میدانند که از نظر جمهوری اسلامی ایران، زنان و جنسیت آنان تابو محسوب میشود و به همین دلیل از سرکوب آنان به هر وسیلهای استقبال میکند و از تصویب قوانین حمایتی برای زنان سر باز میزند. فاطمه موسوی، دکترای جامعهشناسی مسائل اجتماعی، در یادداشتی، به تعلیق ۱۰ ساله لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت در مجلس اشاره کرد و نوشت: حاکمیت در برابر درخواست تغییر قانون مجازات قتلهای ناموسی و سایر موارد ستم علیه زنان تاکید میکند که باید فرهنگسازی شود و تغییر قانون بیحاصل است؛ اما چگونه میتوان فرهنگسازی کرد وقتی نظام حقوقی به بازتولید فرهنگ مردسالارانه و آسیبهای آن چون کودک همسری، قبح طلاق زن و فرودستی زنان دامن میزند؟ وقتی در گفتمان رسمی حضور زنان در فضای عمومی جامعه مطلوب نیست و سلامت جامعه (مردان) در آن است که هر زن توسط مردان تربیت و به عنوان ناموس آنها کنترل شود.
کشتار آرام ۸۵ میلیون ایرانی
شهلا شهسوانی
غلظت زیاد نیترات و نیتریت در غذا با افزایش خطر سرطانهای معده و روده در افراد بزرگسال و بیماری مت هموگلوبینمی در افراد خردسال همراه است. حدود 80 درصد از نیتراتی که وارد بدن میشود از طریق سبزیها و میوهها است. بارها خواندیم و شنیدیم که؛ محصولات کشاورزی ایران در کشور مقصد مهر برگشت خوردهاند! روسیه، ترکمنستان، عراق، ترکیه، کشورهای عربی خلیج پارس و عمده ی شرکای تجاری ایران، این روزها محصولات کشاورزی را مرجوع میگردانند… آیا به قول آقای رییسی؛ این بازگشتها و پس زدن ها جنبه ی سیاسی دارد یا نه؟! طبق اسناد موجود در سازمان استاندارد ایران، حد بحرانی نیترات در محصولات کشاورزی؛۱۷۰ PPM محاسبه گشته است. و این در حالی ست که؛ طی آزمایشات انجام شده در مزارع کرمانشاه، این حد بین ۶۱۰ تا ۷۰0PPM گزارش شده است!!! و فاجعه آنجاست که در محصولی همچون پیاز مقدار نیترات سه برابر حد اعمال شده بوده است!!! به طور مثال و در تعریف سازمان استاندارد ایران؛ در هر هکتار زیرکشت سیب زمینی بین ۳۰ تا ۴۰ تن باید برداشت گردد. در حالی که تناژ برداشت در هر هکتار بین ۸۰ تا ۱۰۰ میباشد وجود تحریمها و عدم خرید نفت توسط کشورهای جهان از جمهوری اسلامی سبب گردید تا دولت به طور محرمانه سموم کشاورزی مرگباری را از چین خریداری نماید تا،با تولید انبوه محصولات کشاورزی، خلاء درآمدهای نفتی را پر کنند! احداث سدهای بی حساب و کتاب و غیرکارشناسانه ی سپاه و زیر کشت بردن بی رویه ی زمینهای کشاورزی آنجایی ابهام را تشدید میکند که سازمان غذا و دارو که ناظر بر آزمایش کیفیت سنجی محصولات کشاورزی است، میگوید؛ نتایج آزمایشات محرمانه است و نمیتوانیم آنرا رسانهای نماییم اکنون که این فاجعه ی زیست محیطی و جنایت علیه بشریت فاش گشته و مرجوع محصولات ایرانی رسوایی دیگری را به کارنامه ی حضرات افزوده است، تقصیر را به گردن خریدار میاندازند و میگویند؛ مسئله سیاسی ست حال که جریان ورود کودها و سموم شیمیایی غیرقانونی از چین هم فاش گشته، رییس انجمن تولیدکنندگان سیب زمینی با ترس و لرز از بازخواست، میگوید: شاید چین در تحویل کود و سموم کشاورزی تقلب کرده است شاید هم میهنان گرامی؛ واقعیت این است که، مافیای دولتی به هر طریق شکمبه ی سیری ناپذیرش را پر می کند نفت نشد؟ نخل میفروشیم! نفت نشد؟ خاک میفروشیم! نفت نشد؟ محصولات معیوب اما پر محصول کشاورزی می فروشیم!! نفت نشد؟ آب میفروشیم و اما آب؛ همین مایع حیات بخش که نبودش چشمان کشاورزان اصفهان را کور کرد و لبِ تشنگان خوزستان را خشک نمود، صرف تولید همین محصولات کشاورزیای میگردد که، آنقدر مسموم و دور از استانداردهای جهانی است که گویی اخوان طالبان هم حاضر نیستند با خوردنشان بمیرند و به بهشت بروند ببینید مردم ایران در نظر آنان چقدر بی ارزشند که محصولات مرجوعی را قرار است به مصرف داخلی اختصاص دهند هم میهنانم؛ این جماعت نه ملیت و خاک برایشان ملاک است و نه جان شما برایشان ارزشی دارد! گویند هیتلر ۳ تا ۵ میلیون انسان بیگناه را کشته است ولی ما ۸۵ میلیون قربانی خودکامگی هستیم و بردگانی که اربابانمان هر چه میخواهند بر ما روا میدارند! اینان همان نسلی هستند که آمدند تا آبادی بیاید! آمدند تا هم دنیا هم آخرتتان را بسازند.
زندان- اعدام و تبعیض همجنسگرایان در جمهوری اسلامی
معصومه بهمنی راد
ایران از معدود کشورهای جهان است که در آن همجنسگرایان با خطر محکومیت به اعدام به دلیل رابطه جنسی مواجه هستند. دین اسلام مجازاتهای سختی را برای رفتارهای جنسی همجنسگرایانه در نظر گرفتهاند؛ مجازاتی که تا سر حد سلب حیات و اعدام میتواند پیش برود، بر اساس جدیدترین گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل راجع به وضعیت حقوق بشر در ایران، دلایل زیادی برای نگرانی وجود دارد. در این گزارش آمده است، گروههای همجنسگرا، دوجنس گرا و فراجنسیتی در برابر تبعیض گسترده قرار دارند و نقض حقوق بشری آن ها ادامه دارد شهید گفت: مقام های بلند پایه وقتی راجع به افراد همجنسگرا صحبت می کنند، لحن شان پر از نفرت است و آن ها را موجوداتی بیماریا پایین تر از انسان می نامند به قول وی اشخاصی که در ایران به خاطر داشتن سکس با فرد همجنس محکوم شوند، ممکن است تحت شرایط مشخصی با مجازات اعدام روبرو شوند. همجنسگرایانی که هنگام بوسیدن یکدیگر، گرفتن دستان یکدیگر یا در آغوش کشیدن هم گرفتار شوند، ممکن است به ضربات تازیانه در ملاءعام محکوم شوند،این مقام سازمان ملل گفت، مقام های جمهوری اسلامی با جرم انگاری رابطه جنسی توافقی، خشونت علیه همجنسگرایان از سوی شهروندان و ماموران دولت را قانونی کرده اند. شهید گفت: شکنجه، لت و کوب و حتی تجاوز جنسی از سوی سازمان های مامور اجرای قانون و گروه های خودسر از جمله این خشونت ها است. گزارشگر ویژه سازمان ملل در ادامه گفت، مردان و زنان همجنسگرا و دوجنس گرا در ایران قربانی سیستم قضایی مستبدانه هستند. و انتظار محاکمه عادلانه را در این کشور ندارند. مجازاتهای سختگیرانه موجود در قوانین کیفری ایران که حتی حکم اعدام را نیز برای همجنسگرایان در نظر گرفته و سایه خطر مرگ را بر بالای سر آنها قرار داده است، بیش از آنکه جنبه اجرایی داشته باشد، زندگی روزمره آنها در معرض تهدید قرار داده و پشتوانهای برای نپذیرفتن آنها از سوی جامعه است. تهدیدی که شماری از آنها را مجبور به تن دادن به عمل جراحی تغییر جنسیت کرده، برخی را روانه آن سوی مرزهای ایران نموده، برخی دیگر را برای تن دادن به شیوهای از زندگی که از سوی قانون و جامعه (عادی) توصیف میشود، تحت فشار قرار داده و زندگی را برای کسانی که به هیچ یک از این اجبارها تن ندادهاند، دشوار کرده است. چقدر دردناک است این اخبار هر روز خشونت های جدیدی علیه این افراد میشنویم چه بسیار ازین افراد که بخاطر رنج و شکنجه ای که از اطرافیان دیدند دست به خودکشی زدند فرزندان ال جی بی تی این سرزمین بیشترین ضربه را از قانون شرع غلط و تبعیض آمیز قانونی که مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی است خوردند. که باعت اعدام و خودکشی و فرار فرزندان مان میشوند این خبرچند روزگذشته را بینید تازگی ندارد و تمام هم نخواهد شد کشتن یک انسان فقط بخاطر تفاوت و انتخابی که حود نقشی در آن انتخابش نداشته یکشنبه 10 بهمن 1400 حکم اعدام دو زندانی به اتهام لواط در زندان مراغه به اجرا درآمددر حالی که این دو تن 6 سال پیش بابت این اتهام بازداشت و از آن زمان تا لحظه اجرای حکم در زندان بودند. از شرایط برگزاری دادگاه قربانی و آیا متهمان وکیل داشتند یا خیر اطلاعی در دست نیست در اینجا هم حق زندگی و هم حق داشتن دادگاه سالم ضایع شده نکته قابل توجه دیگر در نظام قضایی جمهوری اسلامی این است که ماجرای سعید طوسی قاری محبوب خامنه ای که با وجود شهادت دادن چند قربانی به راحتی تبرعه و آزاد شد. اعدام قتل حکومتی است که تنها برای متهمانی به کار میرود که پشتیبانی در حکومت ندارند. وضعیت نابسامان وسخت زندانها و زندانیان در ایران موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد. زندانیان سیاسی در ایران همواره مشغول اطلاع رسانی از شرایط اسفناک زندانها بوده و احتمالا خواهند بود. اما در این میان درباره وضعیت همجنسگرایان یا ترنس جندرها در زندانهای ایران کمتر سخنی گفته شده است. همجنسگرایان و یا افراد ترنس در ایران به دلیل سه عنصر مذهب، سنت و قوانین، سختیها و مصائب بسیاری را متحمل میشوند. حال بر روی تمام این دشواریها، شرایط غیرعادی و عجیب زندانها را هم باید افزود، بر اساس یافتههای ایرانوایر، بیشتر زندانیان این گروه دراستان تهران، در زندان اوین نگهداری میشوند؛ زندانیانی که با اتهامات مختلفی بازداشت شدهاند؛ از اتهام برهنهنمایی زننمایی یک مرد در انظار عمومی تا جرایم عمومی مانند سرقت، کلاهبرداری زندان اوین محل نگهداری این قبیل زندانیان و البته جایی مخوف برای آنها است. شرایط نگهداری این افراد در زندان دستکمی از سختترین شرایط یک زندانی امنیتی ندارد. سلولهای انفرادی طولانی و محرومیت از حقوق قانونی یک زندانی، بخشی از این ۱۳۹۸، بیشتر زندانیان همجنسگرا و ترنس در بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین نگهداری میشدند. بند ۲۴۰ در اختیار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. این بند دارای چندین طبقه است و هر طبقه راهرویی طولانی دارد که شامل چندین سلول در دو طرف آن میشود. هر سلول دارای دریچه کوچکی است و در پایین، در کوچکی مانند در صندوق پست تعبیه شده است. دو نوع سلول در این بند وجود دارد؛ سلولهای کوچک با ابعاد سه و نیم متر و سلولهای دیگری که حدود هشت مترمربع هستند و درون هر سلول، دستشویی و دوش آب وجود دارد. سلولها پنجرهای نزدیک به سقف دارند که آن را با تورهای فلزی بستهاند. امکان باز کردن پنجرهها وجود ندارد چون دست کسی هرگز به این پنجره نمیرسد. زندانیهای هم جنسگرا و ترنس در سلولهای هشت متری نگهداری میشدند؛ اغلب تنها در طول دوران حبس خود که گاهی تا چند سال هم ادامه داشته در انتهای این نوشته مایلم بنویسم با توجه به اولویت مسایل عقل سلیم حکم می کند که در کشوری که اندیشه آزاد نیست و بهایی و نو زرتشتی و نو مسیحی و حتی سنی و شیعه غیر حکومتی نیز در شرایط تاسف باری می باشد، سخن از همجنس گرایان و حقوق آنان چیزی به مانند رویایی غیردست نیافتنی برای مردم ایران می باشد و همین امر روحیه مردم را در مبارزه تضعیف می نماید. درد امروز مردم ایران همجنس گرایان نیست بلکه عمده درد ما آزادی اندیشه است و در پس آزادی اندیشه طبیعتا آزادی های جنسی و دینی و مذهبی نیز وجو دارد و به همین دلیل ما مردم ایران از سازمانهای جهانی تقاضا داریم که بغیر از آزادی اندیشه و همچنین آزادی مذهبی و تغییر مذهب به عنوان رکن اصلی آزادی اندیشه از مسائل دیگر خودداری نماید تا دچار انحراف نگردیم اگر چه که آزادی اندیشه از ما مردم و تغییر فرهنگ از ما مزدم و دادخواهی و آگاهی دادن از ما مردم از مایی که زخم خورده و دل شکسته ایم شروع میشود من با صدا ی بلند و تا همیشه در کنار این افراد فریاد خواهم زد و آگاهی خواهم داد من به حمایت از این افراد در کنار این افراد اعلام میکنم نه به هموفوبیا و نه به قانون شرع تبعیض آمیز و نه به دولتمردان و حکومت گردان بی تدبیر و بی عدالت که باعت اعدام و خودکشی و فرار فرزندان مان از کشور میشوند.
اعتماد مردم بزرگترین سرمایه دولت است
کریم ناصری
مسئله احیای اعتماد مردم و امید مردم بسیار چیز مهمی است، چون اعتماد مردم بزرگترین سرمایه دولت است. مردم وقتی به شما اعتماد کنند و امید به شما داشته باشند، با شما راه می آیند و کمک تان می کنند. این بزرگترین سرمایه است، برای دولت که بتواند اعتماد مردم را جلب کند، که البته این متاسفانه مقداری آسیب دیده و بایستی ترمیم گردد. راه و راهکارش هم این است، که حرف و عمل مسئولین یکی باشد. وعدهای اگر به مردم دادید، طبق آن وعده عمل کنید. اگر عمل کنید، مردم به شما اعتماد می کنند. اگر شما وعده دادید و عمل نشد، اعتماد مردم سلب می شود. واقعا باید به جد مراعات کنید. این مطالب سخنان آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، در اولین دیدار با رئیس جمهور ایران یعنی رئیسی بود. رهبری که از سخنانش می شود چنین استنباط کرد، که کاملا به اوضاع جامعه و کشور آگاه است. اما همین رهبر، هیچ مسئولیت و نقشی در ایجاد این بی اعتمادی ها به عهده نمی گیرد و مسبب تمام مشکلات را مسئولین کشور می داند. مدتهاست که تمامی مسئولین کشور به نوعی از مسئله بی اعتمادی مردم در کشور صحبت میکنند. تمام مسئولین بر این باور هستند که باید اعتماد مردم احیا شود تا شاهد از دست رفتن سرمایه های اجتماعی نباشیم. ازمهمترین دلایلی که به آن اشاره شده است از نظر مسئولین، مشکلاتی از جمله وضعیت معیشت، اقتصاد و کسب و کار است که در جامعه به وجود آمده و باعث شده تا جامعه به کارآیی و توانایی حکومت بیاعتماد شده و خیلی از حرفها و برنامههای آنان را باور نکنند وباعث از دست رفتن هر چه بیشتر سرمایه های اجتماعی شده است. در واقعیت و در عمل هیچ کدام از این شعار هایی که هر یک از سران حکومت می دهند، جامعه عمل بر تن نکرده اند و تا به امروز به شکل شعار باقی مانده اند. تمام مردم در ایران بیش از ۴۰ سال است، که شاهد رفتار و عملکرد این حکومت بوده اند. حکومتی که در آن چیزی به نام های، مدنیت، انسانیت، صداقت، عدالت و تعامل دیده نمیشود. در یک جامعه مردم باید بیشتر این موارد را در دستگاه قضایی کشور پیدا کنند. دستگاه قضایی که مردم به آن کاملا بی اعتماد هستند. فساد در قوه قضاییه ایران همیشه بوده و این فساد تا به امروز رشد چشمگیری داشته است. قضاتی که فاقد صلاحیت های تخصصی هستند و مبنای قضاوت آنان همیشه فقه بوده است، نه قوانین انسانی. فقهی که ریشه آن را می توان در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیدا کرد زیرا که این قوانین برگرفته از فقه اسلامی است نه قوانین حقوق بشری. دادن رشوه و داشتن پارتی در دستگاه قضایی بسیار رایج است و وجود چنین مسئله ای در مرحله اول باعث به وجود آمدن بی اعتمادی مردم نسبت به دستگاه قضا می شود و همچنین، عدالت و حقوق اجتماعی و انسانی اشخاص را زیر پا میگذارد. احکام اعدامی که در کشور صادر میشود، بسیار زیاد است، مخصوصا در پرونده های سیاسی، مدنی و اجتماعی که این مورد هم به بی اعتمادی مردم به حکومت دامن میزند. در جامعه کنونی ایران شاهد گسترش اعتراضات مردمی هستیم. اقشاری که امروزه دست به اعتراضات گروهی میزنند، دیگر مختص به یک قشر خاص نیستند، زیرا همه طعم سرکوب، خفقان، دزدی و چپاول و ضایع شدن حقوق انسانی واجتماعی خودشان را در این حکومت چشیده اند. دیگر تنها کارگران نیستند، معلمان نیستند، بازنشستگان نیستند، پرستاران نیستند، معلولان نیستند، بلکه تمامی اقشار اجتماعی ایران هستند، که به دنبال احقاق حقوق انسانی و اجتماعی خود هستند. در همین اعتراضات است که دهها و صدها و هزاران معترض به نهادهای امنیتی احضار می شوند دستگیر میشوند، تهدید و زندانی می شوند و تعدادی بسیاری از آنان به دست دستگاه قضا کشته میشوند و این حکومت برای آرام کردن این وضعیت حاضر نیست از چپاول و دزدی خود دست بردارد و به بخشی از خواسته های این اقشار معترض پاسخ دهد ونیازهای آنان را برطرف کند چرا که میداند که پاسخ دادن بهخواست یک قشر، نهتنها وضعیت را آرام نمیکند، بلکه فوران خواستها و اعتراض سایر اقشار را برای احقاق حقوقشان در پی خواهد داشت. تمامی این موارد را مردم در سالیان حکومت جمهوری اسلامی، به رهبری آیتالله خامنهای به خوبی دیده اند و به ماهیت این حکومت دیکتاتوری پی بردهاند. نتیجه این بی اعتمادی مردم، نسبت به حکومت در همین انتخابات گذشته به خوبی دیده شد و ۶۰ درصد از مردم به پای صندوق رای نرفتند و این حاکی از نارضایتی مردم از وضع موجود در کشور است. بر طبق آماری که از خود نهادهای حکومتی وجود دارد، شاخص اعتماد به حاکمیت و نارضایتی اجتماعی در طول یک سال گذشته حدود ۳۰۰ درصد افزایش یافته است و خود نهادهای حکومتی وضعیت جامعه را در حالت انفجار زیر پوستی خوانده اند. اعتماد مردم به دستگاهها و نهادهای حکومتی از شاخصهای مهمی است که باید مردم با دولت و حکومت خود در تمامی ابعاد داشته باشند، که مهمترین اصل در تقویت اعتماد مردم نسبت به یک حکومت، صداقت تمامی اعضای آن حکومت، نسبت به مردم است و دستیابی به این صداقت در کشورمان جز با به وجود آمدن اصلاحات اساسی در سطح خرد و کلان چهارچوب حکومت امکان پذیر نمی باشد.
چگونگی تشکیل ۸ مارس
نازنین فانی
روز زن که در گذشته روز بینالمللی زنان کارگر نامیده میشد، بزرگداشتی است که هر ساله در روز ۸ مارس برگزار میشود. این روز، روز بزرگ برپایی جشنهایی برای زنان در سراسر جهان است. بسته به مناطق مختلف، تمرکز جشن بر بزرگداشت و دفاع از حقوق زنان، قدردانی، عشق به زن و برگزاری جشنی برای نشان دادن دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان است.این روز در ابتدا به عنوان یک رویداد سیاسی سوسیالیستی در میان احزاب سوسیالیست آمریکا، آلمان و اروپای شرقی آغاز گردید، اما اکنون در فرهنگ بسیاری از کشورها آمیخته شده است. همچنین این روز در برخی از مناطق، رنگ و بوی سیاسی خود را از دست داده و تبدیل به مناسبتی برای مردان شده تا عشق خود را به زنان نشان دهند و آمیزهای از روز مادر و روز ولنتاین شده است. با این حال در مناطقی دیگر، اصل سیاسی و زمینهی حقوق بشریی که توسط سازمان ملل متحد تعیین شده، با قدرت اجرا میشود و آگاهی سیاسی و اجتماعی امیدوارکنندهای از مبارزات زنان در سراسر جهان به ارمغان میآورد. سازمان ملل هم از سال ۱۹۷۷ این روز را به عنوان روز حقوق زنان و صلح بینالمللی به رسمیت میشناسد.این روز در سال ۱۹۱۷ در اتحاد جماهیر شوروی یک مناسبت ملی اعلام شد و به دیگر کشورهای همسایه نیز سرایت کرد و میتوان امسال را به عنوان یک صدمین سالگرد ثبت این روز به شکل یک مناسبت ملی جشن گرفت.خوب، چرا ۸ مارس؟ ثبت این روز به شکلی که در حال حاضر از آن یاد میشود در واقع حاصل مبارزات و رویدادهایی است که از بیش از 170 سال پیش شروع شد و تا ثبت این روز به عنوان یک روز بینالمللی در سازمان ملل ادامه پیدا کرد که در ادامه به ذکر مواردی از آن بر حسب زمان وقوع میپردازم:هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاههای پارچهبافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا به خیابانها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتکزدن زنان برهم خورد.سال ۱۹۰۷، در دورهای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمین سالگرد تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند.در هشتم مارچ سال ۱۹۰۸، بعد از گذشت بیش از پنجاه سال، کارگران زن کارخانه نساجى کتان در شهر نیویورک با خاطره اعتصاب در این روز، به دلیل تبعیض و محرومیت و فشار زیاد کار در مقابل حقوق بسیار کم، اعتصاب خود را شروع کردند. صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان براى جلوگیرى از همبستگى کارگران دیگر بخش ها با این اعتصاب و سرایت آن به بخش هاى دیگر این زنان را در محل کار خود در کارخانه محبوس کرد. به دلایل ناشناخته اى آتش در کارخانه درگرفت و فقط تعداد کمى از کارگران زن محبوس توانستند جان خود را نجات دهند. در این حادثه ۱۲۹ کارگر زن در آتش سوختند. فوریه ۱۹۰۹، ایده انتخاب روزی از سال بهعنوان روز زن نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار حق رای برای زنان مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در این روز پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا به مناسبت روز زن برگزار شود.در 27 آگوست سال ۱۹۱۰، کنفرانس جهانی زنان قبل از دومین جلسه عمومی بینالمللی سوسیالیستهای در کپنهاگ دانمارک برگزار شد. با الهام از سوسیالیستهای آمریکایی، لوییس زیتس سوسیالیست آلمانی پیشنهاد تأسیس سالانه روز بینالمللی زن را داد و کلارا زتکین سوسیالیست پیشرو که بعدها یک رهبر کمونیست شد و کیت دانکر از او حمایت کردند. البته در آن کنفرانس روز خاصی مشخص نشد. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز اول ماه می را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه می، جایگاه و مفهومی داشت که میتوانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز ۱۹ مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی در سال ۱۸۴۸ علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. دومین کنفرانس زنان سوسیالیست تاریخ برگزاری نخستین مراسم روز زن را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد و تصمیم گیری قطعی برای تعیین روز جهانی زن به بعد موکول شد. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین روز جهانی زن، نهاد اینترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را به رسمیت شناخت. مارس ۱۹۱۱، خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با راهپیمایی بیش از یک میلیون نفر به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به ۳۰ هزار نفر میرسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به زدن زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند.سال ۱۹۱۳ دبیرخانه بینالمللی زنان (یکی از نهادهای اینترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، به عنوان روز جهانی زن انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم ۸ مارس را به شکل تظاهرات و تشکیل جلسات برگزار کردند.در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات ۸ مارس را در سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ را با شعار یکسان علیه جنگ امپریالیستی برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و پراکندگی در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده روز جهانی زن شد.در سال ۱۹۱۷ تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند و به این ترتیب ۸ مارس ۱۹۱۷ به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد.سال ۱۹۲۱، کنفرانس زنان اینترناسیونال سوم کمونیستی در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز ۸ مارس به عنوان روز جهانی زن به تصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظام موجود و برای تحقق خواستههایشان فرا خواند.از اواسط دهه ۱۹۳۰، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید کشیده شد. برگزاری تظاهرات روز جهانی زن در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارس ۱۹۳۶، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست نیز شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادرید بود. ۳۰ هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار آزادی و صلح سر دادند.در پی جنگ جهانی دوم، انقلابها و جنبشهای رهاییبخش در چندین کشور درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برد. در آن سالها، عمدتاً دولتها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی روز جهانی زن میکوشیدند.در دهه ۱۹۶۰، در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین جنبشهای رهاییبخش بپا خواسته بود. در کشورهای سرمایهداری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقیخواهانه بالا گرفته بود و جنبش رهایی زن نیز اوج و گسترشی چشمگیر یافت.در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغلی، منع آزار جنسی، مخالفت با هرزهنگاری (پورنوگرافی)، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینهها پیشروی کند.سازمان ملل در سال ۱۹۷۵، جشن گرفتن روز هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن آغاز کرد و نهایتاً در سال ۱۹۷۷ با دعوت شورای عمومی سازمان ملل این روز با عنوان روز سازمان ملل متحد برای حقوق زنان و صلح جهانی نام گذاری شد.با نگاهی گذرا به بیش از یک و نیم قرن تلاش، کوشش و فداکاری سازمانها و گروههای مختلف حمایت از حقوق زنان در سرتاسر جهان، میتوان دریافت که اکنون دیگر تبعیض جنسیتی مقولهای غیرقابل دفاع و حل شده در کشورهای پیشرفته است و ما به عنوان یک کانون دفاع از حقوق بشر خواستار اجرای مفاد اعلامیه حقوق بشر در ایران نیز هستیم. مواردی درخصوص تساوی حقوق زن و مرد مانند آزادی پوشش (ماده یک اعلامیه)، برابری در مقابل قانون مانند حق داشتن پاسپورت (ماده ۷)، حق انتخاب در ازدواج و همچنین داشتن حق طلاق (ماده ۱۶)، حق دسترسی برابر در خدمات عمومی مانند استادیومها (ماده ۲۱)، امنیت اجتماعی (ماده ۲۲) و در آخر شرایط برابر برای احراز شغل و دریافت مزد برابر در ازای کار برابر (ماده ۲۳) که البته بعضی از این موارد ناشی از مشکلات فرهنگی حاکم بر جامعه است جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یا جشن مژده گیران یکی از جشنهای ایرانی است که در روز ۵ اسفند برگزار میشود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است که ایرانیان باستان، روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند.این روز سپندارمزد نامیده میشود که نگهبان زمین است، از آنجایی که زمین همانند زنان باروری دارد، این جشن برای گرامیداشت زنان برگزار میشود، واژه سپندارمزد در اوستا به معنی فروتنی و بردباری است. در این روزها مادران از فرزندان خود و زنان از مردان پیشکشهایی دریافت میکنند و زنان نیکوکار، پاکدامن و پرهیزگار مورد تشویق قرار میگیرند. در سفره این جشن، جامی از شیر و تخم مرغ که نشانه ماه بهمن است قرار دارد. به جزآنها میوههای فصل به ویژه انار و سیب، شاخههای گل، شربت و شیرینی، برگهای خشک آویشن با دانههایی از سنجد و بادام در چهارگوشه سفره قرار میدهند و مواد خوشبو و کندر بر روی آتش میگذارند. از ویژگیهای این جشن که زمان برگزاری آن 5 روز نخست ماه اسفند بوده، استراحت کامل زنان از کارو تلاش و کوشش و فرمانبرداری کامل مردان از زنان بوده است. در این چند روز به پاس تلاش یک ساله زنان، مردان وظایف ایشان را بر دوش گرفته و با این کار، فعالیتهای یک زن را تجربه میکردند و در عین حال در این روز هدیه دادن به زن خانه از آداب و رسوم اصلی این جشن به شمار رفته است. این جشن به نام سپنته آرمئی تی نگهبان زمین نام گرفته است. در کتابهای مربوط به آیین زرتشتیان آمده است: سپنته آرمئی تی، فروزهای است با ویژگیهای زنانه و مادرانه یعنی مهر و عشق بی پایان و تواضع و فروتنی که به راستی زمین نمادی نیکو بر آن است. روز اسفندگان متعلق به همه ایرانیان است همان گونه که زنان زرتشتی دور یک سفره حلقه میزنند و برای دوری خشم و نفرت از سرزمین شان دعا میخوانند.
کابوس خشکسالی یا رویای ترسالی در ایران
رزا جهان بین
خشکسالی چیست؟ آیا کشور ایران دچار بحران کم آبی و خشکسالی است؟ آیا کشور ایران وارد مرحله تَرسالی شده است؟ راهکارهای مقابله با خشکسالی چیست؟ با مطالعه این مقاله به پاسخ این سوالات دست پیدا خواهیم نمود. خشکسالی، دوره کمآبی است که طی آن یک منطقه با کمبود در ذخیره ومنابع آبی مواجه است. خشکسالی میتواند باعث عدم توازن در میزان آب و در نتیجه آن کمبود آب، نابودی گیاهان، کم شدن شدت جریان آب، کاهش عمق آبهای سطحی و خاک مرطوب شود، کشورمان ایران در منطقه ای واقع شده است که کم آبی ویژگی ذاتی آن است و کوتاهی در مدیریت تقاضا و مصرف در این اقلیم به معنای بحرانی تر شدن وضعیت منابع آب است، در سالهای اخیر با توجه به خشکسالی، سهم ایران عمدتا از سیلابهای کنترل نشده به میزان کمی تامین شده است. در عین حال با ساخت سد جدید کمال خان در مسیر رود هیرمند در افغانستان و همچنین سدسازیهای عظیم کشور ترکیه در غرب کشور در سرچشمه رودخانه ارس، ممکن است در آینده با کمبودهایی مواجه شویم، متاسفانه در کشور ما برنامه چندان مشخصی برای مقابله با حوادث طبیعی از جمله سیل و خشکسالی وجود ندارد و تمام اقداماتی که در این حوزه انجام می شود، معمولا انفعالی و اکنشی است، بر اساس گزارش کارشناسان حوزه آب و محیط زیست، سال۱۴۰۰ شمسی خشک ترین سال ایران در نیم قرن اخیر بوده است. حجم آب پشت سدها نسبت به سال قبل هفت میلیارد متر مکعب کاهش یافته است و ذخایر آب پاسخگوی مصارف خانگی، کشاورزی و صنعتی نیست و هشت شهر در وضعیت کم آبی شدید قرار دارند و میزان برداشت آب از ذخایر تجدیدپذیر در ایران بالاتر از حد استاندارد در جهان است، برخی از کارشناسان همچون آقای اسماعیل کهرم بوم شناس و مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، بارشهای بیش از نرمال دو سه سال اخیر در کشور را نشانه ورود کشورمان به سالهای ترسالی بلند مدت با عبور از یک دوره خشکسالی تعبیر کردند، آقای کهرم با بیان اینکه، سیستم آب و هوایی کشور تحت تاثیر شرایط آب و هوایی اقیانوس اطلس قرار گرفته است، پیشبینی کرد که طی ۱۵ سال آتی شرایط ترسالی ادامه خواهد داشت و میزان بارندگی سالانه در کشورمان بیش از ۲۴۰ میلی متر خواهد بود و این در حالی است که به گفته برخی دیگر از کارشناسان حوزه آب، از جمله دکتر فهمی، کشورمان ایران دچار پیامدهای تغییر اقلیم شده است و دیر یا زود از ترسالیها خارجی میشود، دکتر فهمی در این خصوص تاکید میکند که نباید به افزایش بارندگیها دل خوش کرد بلکه باید مدیریت تقاضا و مصرف آب و تغییر الگوی مصرف طبق یک برنامه منسجم تحت عنوان برنامه جامع خشکسالی مورد توجه قرار گیرد و به منظور اعمال مدیریت بهینه منابع آب، باید نسبت به تدوین و اجرای برنامه ای تحت عنوان کلی برنامه ملی مدیریت خشکسالی و سیل اقدام شود. همچنین آقای احد وظیفه رئیس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی اذعان دارد که توان کشور از نظر تأمین آب به شدت ضعیف و آبهای زیرزمینی متلاشی شده است، بر اساس موارد گفته شده میتوان نیاز به ارائه راهکار و اقدام سریع جهت جلوگیری از بحرانی تر شدن مسئله بی آبی و خشکسالی در ایران را احساس نمود. تهیه فهرستی از منابع مالی در دسترس و شناسایی گروههای در معرض خطر خشکسالی، برآورد خطرات احتمالی و تأثیرات خشکسالی و تدوین برنامه جهت کاهش خطر و انجام واکنشهای مناسب، آموزش و فرهنگ سازی و توسعه برنامههای آموزشی برای همه گروههای سنی، توجه به مقوله امنیت غذایی و امنیت آبی به عنوان ۲ رکن حیاتی در کشور، نظارت بر منابع عمومی آب آسیبپذیر، برآورد رواناب فصلی و سیلابهای فصلی جهت پیشبینی منابع آب جدید، برقراری استانداردهایی برای استفاده مطمئن از فاضلاب تصفیه شده مناطق مسکونی، ارایه رهنمود به سازمانهای تصمیم گیرنده در رابطه با محیط زیست در شرایط خشکسالی، ایجاد انگیزههای اقتصادی نیرومندتر برای سرمایهگذاری بخش خصوصی در امر حفاظت از آب، بهبود راندمان و بهرهوری آب، کاهش آب مصرفی با تغییر نوع سیستم مصرف یا استفاده از کنتور و سایر وسایل اندازه گیری آب، تاکید بر استفاده تلفیقی از آبهای سطحی و زیرزمینی، تغییر ساختار نرخ ارزش آب به منظور تاثیرگذاری بر مصرف آب مشتریان از قبیل تغییر از نرخهای یکنواخت به نرخهای فزاینده و تغییر نرخ در شرایط افراط در مصرف آب در زمان کمبود، ملزم کردن یا پیشنهاد تخفیف در آب بها برای ترغیب استفاده از سیستمهای با جریان کم در شیرهای دستشویی، حمام و توالت، کاهش مصرف آب در فضاهای آزاد و محدودیت آبیاری چمنزارها و فضاهای سبز و استفاده از آب غیرقابل شرب برای آبیاری را میتوانیم به عنوان راهکارها و فعالیتهای ضروری جهت مدیریت خشکسالی در نظر بگیریم.
از نوکیشان دینی تا بمب هستهای
شهناز کریمزاده مقدم
بهروز صادق خانجانی در ادامه گفتوگو با زمانه، با اشاره به فتوای خامنهای و عملکرد سیاستمداران در زمینه انرژی هستهای میگوید. «در زمانی که مذاکرات هستهای داغ بود گفتند که آقای خامنهای فتوایی صادر کرده مبنی بر اینکه بمب هستهای حرام است و ما در پی ساخت بمب هستهای نیستیم. من در همان روزها با انتشار مطلبی در رسانهها خطاب به رهبر جمهوری اسلامی از او سوال کردم که غرب چهطور باید به این گفتهها اعتماد کند، در حالی که در گذشته در مورد نوکیشان مسیحی هم اعلام شده که اینها و فرزندانشان مرتد نیستند و به عنوان اقلیت مسیحی شناخته میشوند اما نهادهای تحت امر رهبری، پیوسته خلاف نظر او عمل میکنند؟ اظهارات مشگانی فراهانی، وکیل خانواده ندرخانی هم ماجرای این نامهنگاریها و استفتائات از رهبر و مراجع را تایید میکند، این وکیل در گفتههایش خبر از دریافت نامههای کتبی از مراجع رسمی دولتی و قضایی مبنی بر ثبتنام دانش آموزان نوکیش در مدرسه میدهد و شرح ماوقع دریافت این نامهها را این گونه بیان میکند: زمانی که دو خانواده ندرخانی و حقنژاد از سوی اداره آموزش و پرورش استان گیلان مبنی بر عدم ثبتنام فرزندان این دو خانواده در مدرسه، پاسخ قانع کنندهای دریافت نکردند، به وزارتخانه آموزش و پرورش در تهران مراجعه و از طرف شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان بالاترین شورایی که در وزارتخانه مستقر است و در موارد خاص اینچنینی ورود میکند، مصوبهای برای هر سه دانشآموز دریافت کردند. در این مصوبه تاکید شده که دانشآموزان این دو خانواده از اقلیتهای دینی هستند و باید از حق تحصیل به عنوان یک اقلیت برخوردار باشند. در همین راستا نامهای نیز از سوی وزارت آموزش و پرورش به اداره آموزش و پرورش استان گیلان ارسال میشود مبنی بر اینکه وزارتخانه این دانشآموزان را اقلیت مسیحی به شمار آورده است. با همه این تفاسیر، آموزش و پرورش گیلان از دستور مافوق خود یعنی وزارت آموزش و پرورش پیروی نمیکند و استنکاف میکند پس از عدم پیروی اداره آموزش و پرورش گیلان از دستورات وزارت آموزش و پرورش، وحید مشگانی فراهانی به عنوان وکیل خانوادهها به دیوان عدالت اداری رفته و دادخواستی ثبت کرده است مبنی بر الزام اداره آموزش و پرورش گیلان برای پیروی از مصوبات شورای عالی و دستورات وزارت آموزش و پرورش در مورد برداشتن موانع تحصیلی از سر راه این دانشآموزان، به گفته مشگانی فراهانی، شعبه سوم دیوان عدالت ادارای در ابتدای امر این دعوی را پذیرفته و رأی صادر شده مبنی بر الزام اداره آموزش و پرورش استان برای ثبتنام این دانشآموزان صادر شده، اما باز هم آموزش و پرورش گیلان در برابر این حکم مقاومت کرده و با استفاده از ظرفیتهای قانونی، تقاضای تجدید نظر داده و به همین دلیل پرونده به دادگاه تجدید نظر در دیوان عدالت اداری فرستاده شده است: در نهایت اما دادگاه تجدید نظر حکمی صادر کرد مبنی بر اینکه این خانوادهها و فرزندانشان مسیحی نیستند. بر اساس گفتههای مشگانی فراهانی، قاضی در دادگاه تجدیدنظر به جای اینکه خواسته قانونی خواهان را محل رصد قرار دهد، بدون تشریفات قانونی، ابطال خواسته را محل رصد قرار داده است، این وکیل با اشاره به نامه رسمی اداره کل ثبت احوال گیلان که در زمان تولد و ثبت سجل فرزندان یوسف ندرخانی رسما تایید کرده است که فرزندان او جزو اقلیت مسیحی محسوب میشوند، میگوید که حتی این نامه نیز در مراجع قضایی و اداری کارساز نبوده است، مشگانی فراهانی با برشمردن مشکلات جدیتری که در همین خصوص وجود دارد، با یادآوری حکم ۱۰ سال حبس یوسف ندرخانی به اتهام تشکیل کلیسای خانگی و تحت پیگرد قرار گرفتن دیگر نوکیشان مسیحی میگوید: کشیش عبدالرضا علی حقنژاد نیز در حال حاضر با اتهامی مشابه اتهامات مطرح شده علیه ندرخانی در بازداشت هستند. مراحل دادگاه کشیش حقنژاد طی شده و منتظر صدور حکم هستیم و از آنجا که پیشبینی آراء دادگاه انقلاب کار دشواری نیست، به تصور من رأی صادره علیه کشیش حقنژاد هم محکومیت ۱۰ سال حبس خواهد بود. به گفته مشگانی فراهانی، علاوه بر مشکلات به وجود آمده برای والدین، آنان در آستانه سال جدید تحصیلی متوجه شدهاند نه تنها فرزندانشان به حقوق مطالبه شده قبلی خود نرسیدهاند، بلکه در سال تحصیلی جدید حتی اجازه ثبتنام و ورود به کلاس بالاتر نیز به آنها ندادهاند: اداره آموزش و پرورش استان گیلان در سالهای پیش اجازه ثبتنام را به این سه دانشآموز میداد. هر چند کارنامه به آنان داده نمیشد، اما حداقل آنها ثبتنام میشدند.
هنر و بشریت
زینب منزه