طرح روی جلد محسن سبزیان | طرح پشت جلد محسن سبزیان |
فهرست مطالب ماهنامه ی بشریت شماره ی ۲۳۷
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روز افزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر،
ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن، با اعتقاد راسخ به:
1- آزادی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
2- برابری حقوق زنان و مردان
3-جدایی دین از دولت
4- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است .
1- آگاهی رسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه ها
2- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میزاعتراضی به منظور آگاهی رسانی و افشاگری
3-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
4- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
5- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشا موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم .
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند امور فنی و اینترنت: پریسا سخائی طرح روی جلد و پشت جلد: محسن سبزیان چاپ و توزیع: وحید حسن زاده ابراهیمی ویرایش: آذر ارحمی، هادی جعفرپور، پوریا طالب زاده، لیدا اسدی فر، مهسا شفوی آدرس: VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover – Germany Tel.: +49163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website:www.bashariyat.org توضیحات 1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت |
لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
ردیف | توضیح |
۱ | “استیضاح خدا” نویسنده: بهزادپوربیات، در این کتاب نویسنده با اشاره به آیات قرآن، الله را تشریح و توضیح میدهد و سعی بر آن دارد که الله خدای اسلام را بر طبق قرآن،دلایل عقلانی، تاریخ و علم حاصل از تفکر بشر او را به چالش بکشد و به این نتیجه برساند که الله خیالی بیش در ذهن محمد نبوده که آنرا به مردمان ساده لوح در صحرای حجاز بقبولاند که آثار مخرب ان را تا به امروز در کشورهای دیگر به مانند کشور خودمان ایران به مانند سنگ پرستی و توسل به امامزاده های ساختگی شاهد باشیم. |
۲ | “متن هایی برای هیچ “ نویسنده ساموئل بکت، که شامل سیزده متن جداگانه است . هیچ کدام از این سیزده متن عنوانی ندارند. آنها انواع مختلفی از صدای ناشناخته و مجهول را نمایان می کنند. طبق گفته ی گنتارسکی : “آنچه که پس از متن هایی برای هیچ برای خواننده باقی می ماند هیچ است. ممکن است آگاهی نامشخصی باشد که بکت در اوایل دهه 1950 مجددا بکار برد تا یک داستان غنی از تصاویر اما نه منسجم را ایجاد کند.” بنابراین ، این متن ها ، هنگامی که با سه داستان اولیه در کتاب اصلی مقایسه شوند ، می توانند به عنوان نمایشی از جنبش در نوشتار بکت از مدرنیسم تا پسامدرنیسم تعبیر شوند. |
۳ | “کیمیا خاتون دختر رومی” سرگذشت زندگی کیمیا خاتون دختر مولانا جلال الدین بلخی شاعر و عارف بزرگ ایران است. کیمیا که پرورش یافته محیط و خانه مولاناست در جوانی و به خواسته شمس تبریزی مرشد و معلم مولانا و به خواست پدر در اوج جوانی به زوجیت شمس در می آید و شگفتا که علیرغم اختلاف سن زیاد دل به این پیر اگاه می سپارد و بانوی خانه شمس می شود. افسوس که شمس دیر نمی پاید. |
۴ | “باستانشناسی چهل تکه، باستان شناسی برای مردم” ھمه ی ما «چِل تیکه» را میشناسیم؛ پارچه ھای رنگارنگ و گاه کھنه و غیرقابل استفادهای که مادران این سرزمین آنھا را کنار ھم میگذارند و پتو و لباسھای نو درست میکنند. شاید خیلی از ما تجربه ی شیرین گرم شدن کنار یک کرسی و زیر یک لحاف چل تیکه را داشته باشیم؛ چِل تیکه یک جور ھنر عام است؛ ھنری که معمولاَ زنھا در خانه آن را میآفرینند: پارچه ھای کھنه را با سلیقه جمع میکنند، یا سرقیچی ھای خیاطی را کناری میگذارند برای دوختن چل تیکه ھای رنگارنگ… |
۵ | “مارکس”کتاب های بسیاری درباره مارکس وجود دارد، اما همچنان یافتن کتابی مختصر و مفید در این زمینه دشوار است. مارکس آنقدر زیاد نوشت و به موضوع های گوناگون پرداخت که به آسانی نمی توان به کلیت افکارش پی برد. به نظر من اندیشه ای بنیادی، یا بینشی از عالم وجود، به اجزای تفکر مارکس وحدت می بخشد و جنبه های گیج کننده آن را تبیین می سازد |
۶ | ” یوسف و زلیخا ” این کتاب پژوهشی است در باب ریشهشناسی داستان عاشقانه مشهور یوسف و زلیخا و ردزنی ریشه آن در میان باورهای اساطیری اقوام باستانی که در سراسر جهان متمدن قدیمی، میزیستند.کتاب با شرح داستان مشهور یوسف در کتاب مقدس (تورات) آغاز میشود. سپس داستان مصری «دو برادر»، بازگو میشود. همچنین شرح داستان یوسف در قرآن کریم، موضوع دیگری است که در این کتاب مطرح شده است. |
۷ | “رنجهای بشری” وظیفه اجتماعی و انسانی هر کس است که در حد توان و اطلاعات خود در قبال رنجهای بشری و فریب و بهره کشی از تودهها و هرگونه عمل ضدبشری مقابله و مبارزه و روشنگری کند، سکوت و بی تفاوتی در حکم موافقت و یا رضایت ضمنی است. رضایتی که موجب تباهی جامعه، ظلم به بشریت و ظلم به نسل های آتی خواهد شد.. |
۸ | “میراث” هاینریش بلاین داستان درباره جنگ است.راوی که در زمان جنگ سرباز بوده است اکنون در حال بازگویی راز قتل همرزمش در دوران جنگ است،هم رزمی که مخالف جنگ، نازی ها و فرصت طلبی فرماندگان آن دوران بوده است.میراث یاداور دزدی جیره های غذایی در جنگ ، کمبود خواب سربازان ، بی لیاقتی فرماندهان و … و مهم تر از همه میراث اصلی جنگ یعنی مرگ است.. |
۹ | “ تغییر در روان, تنها انقلاب واقعی” از یادداشتهای کریشنا مورتی نویسنده و سخنران هندی در مورد موضوعات فلسفی و معنوی است که در طی اقامتش در هند، ایالات متحده و اروپا است که در این کتاب به این نکته اشاره میکند ، که .در مراقبه کیفیت ذهن و قلب مهمترین نقش را ایفا میکند. نه اینکه خواسته باشی به چیزی برسی و یا بر چیزی غلبه نمایی، بلکه کیفیتی از ذهن مطرح است که نمود خلوص و پاکبودن و حساسیت عمیق باشد. وقتی که چیزی را نفی میکنی و یا کنار مینهی، حالتی مثبت بروز میکند. |
۱۰ | “از پرنده های مهاجر بپرس” سیمین دانشور،کوچ پرنده ها را دوست ندارم میدانم… پرنده ای که کوچ کند، دل کندن را بلد است. من ” یاکریم های ” پنج دری خانه ی مادر بزرگ را به تمام پرستوهای مهاجر ترجیح میدهم. یا این گنجشک های کوچک که تمام زمستان را میلرزند…. اما میمانند تا من پشت پنجره ام تنها نباشم … |
۱۱ | “بود ناشناخته “این نوشته محصول پرسش های عدیده ای است که من در طول عمر از خود کرده ام . هر کسی کم و بیش این سوال ها را از خود می کند. بعضی ها به جواب هایی می رسند که به یکباره مسیر زندگی آن ها را عوض می کند. برخی دیگر نیز جواب ها را برای خود نگاه می دارند و آنرا از اسرار می شمارند. اما رسیدن به این جواب ها حق هر انسانی است و هر که درجه فهم و آگاهی و نبوغش بیشتر باشد نظرش صائب تر بوده و راه حیات را بر انسان ها روشن تر می کند. اینجاست که پیامبران ,فلاسفه و عرفا نسبت به افراد عادی از امتیاز بیشتری در آگاهی برخوردار هستند. |
۱۲ | “قدیس”گابریل گارسیا مارکز ترجمه قهرمان نورانی. آنچه این اثر را از سایر آثار مارکز متمایز میسازد، محل وقوع حوادث و فضای داستان هاست. به این معنی که داستانهای این مجموعه، بد بیاریهای مردمان آمریکای لاتین در مکانهایی دور دست و در اروپا را تصویر میکند و نویسنده با الهام از حرفه روزنامه نگاری که اهمیت بسیاری برای آن قائل است |
گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران، مرداد ۱۴۰۰
داوود وحیدی، رضا ویسانیان، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی
جدول آماری نقض محیط زیست، مرداد ۱۴۰۰ | ||||
تعداد | مورد | موضوع | ردیف | |
– | 39 | آلودگی هوا | 1 | |
– | 17 | آلاینده های زیست محیطی | 2 | |
– | 24 | آتش سوزی و از بین رفتن مراتع، جنگل و اراضی ملی | 3 | |
– | 15 | بحران آب، آلودگی و خشکیدگی تالاب، دریا و رودخانه | 4 | |
– | 7 | ورود فاضلاب و پسماند به منابع آبی، دپو نامناسب و ریختن زباله به طبیعت | 5 | |
51 | 12 | صید و شکار غیر مجاز | 6 | |
– | 4 | از بین رفتن مزارع کشاورزی و محصولات آن | 7 | |
3 | 3 | ضرب و شتم، مصدومیت و به قتل رساندن محیط بانان،
دستگیری و صدور حکم علیه فعالین محیط زیست |
8 | |
– | 5 | گونه های جانوری در معرض خطر انقراض | 9 | |
501 | 40 | بازداشت و احکام صادره شکارچیان | 10 | |
– | 4 | حیوان آزاری و احکام صادره | 11 | |
500 | 4 | آبزیان | بیماری، مسمومیت و حوادث منجر
به مصدومیت و تلف شدن حیوانات |
12 |
124 | 2 | پرندگان | ||
71 | 4 | پستانداران – دوزیستان | ||
– | 64 | کمبود امکانات و تجهیزات محیط زیستی | 13 | |
– | 6 | قاچاق چوب، خاک و حیوانات | 14 |
برای آگاهی بیشتر: این گزارشات آماری از میان بیش از۲۵۰ خبر که در طول ماه مرداد تهیه شده است.
گزارش فوق از سایت کمیته دفاع از محیط زیست و برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، ایلنا، ایرنا، دیده بان، ایسنا، مهر، خبربان، قطره، تسنیم، تی نیوز، یورو نیوز، انصاف و پایگاه خبری محیط زیست و حیات وحش جمع آوری گردیده است . آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. لازم به ذکر است که به دلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران واز سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیر وابسته، آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق محیط زیست و فعالان آن در ایران می باشد . همکارانی که در ارسال اخبار نقض محیط زیست در تهیه این گزارش ما را یاری نموده اند.
این همکاران به ترتیب ارسال خبر عبارتند از خانم ها و آقایان : سمیه حسین زاده ثانی، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، حمیدرضا امینی، ایراندخت کیا، اکبر قبادی چقاکبودی، سلمان یزدان پناه، رزا جهان بین، آرش یادگار، علی احمدی ملک، اسکندر اسکندری، علیرضا جهان بین، ناهید عیوضی، رضا شریفی راد، احسان حیاک، رضا عباسی زمان آبادی، داوود وحیدی، رضا ویسانیان. جهت کسب آگاهی و اطلاعات بیشتر می توانید از سایت کمیته بازدید بفرمایید.
گزارش نقض حقوق کار وکارگر مرداد ماه ۱۴۰۰
رسول عباسی زمان آبادی، آذر ارحمی و ماریا هری
مورد | موضوع | ردیف |
48 | اخبار عمومی | 1 |
2 | اخراج وتعدیل نیرو | 2 |
33 | تجمعات | 3 |
44 | حوادث | 4 |
4 | بیانیه ها ونامه ها | 5 |
3 | بازداشت وزندانیان | 6 |
10 | کولبران وسوختبران | 7 |
5 | کشته | 8 |
5 | زخمی | 9 |
10 | معوقات مزدی | 10 |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۱۶۴ خبر که در طول ماه در مرداد ۱۴۰۰ جمع تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم؛ کمپین فعالان بلوچ درمرداد ماه ۱۴۰۰جمع آوری گردیده، تهیه شده است. آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق همکاری کردند خانمها و آقایان: رسول عباسی زمان ابادی، مهدی افشار زاده، احسان احمدی خواه، حمید رضایی اذریانی، مریم افتخار، ارین توسلی، ندا مباشری فرد، پریسا نیکو نظامی، علیرضا امامی، شکوفه ده بزرگی، داوود وحیدی، ماریا هری، مهرنوش ایمانی چگنی، مصطفی فرج پور، محسن سبزیان، صادق فخر قصر عاصمی، اذر ارحمی، هوشنگ شکیبایی می باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری قتلهای قانونی ، شهریور ماه ۱۴۰۰
مهران آهنگر خراسانی
برای آگاهی بیشتر:این گزارشات آماری از میان بیش از ۳۱ خبر که در طول ماه شهریور۱۴۰۰ تهیه شده است. این گزارشات از رسانه های داخلی و خارجی مانند: رکنا، میزان، تابناک، هرانا، ایسنا، خبرگزاری صدا و سیما، ایرنا، امتداد، شرق، روزنامه خراسان، تسنیم، سازمان حقوق بشر ایران، کمپین فعالین حقوق بشر، کُردپا و جوانهها جمع آوری گردیده، تهیه شده است.
آمارفوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو شهریور ۱۴۰۰
رسول پور آزاد، مازیار پرویزی
برای آگاهی بیشتر:این گزارشات آماری از میان ۱۱۵خبر سانسور شده شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته که تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد، در طول ماه مرداد تهیه شده است.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو که از رسانه های داخلی و خارجی مانند: هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین و دانشجو آنلاین جمع آوری گردیده است.
همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق جوان و دانشجو در مرداد ماه همکاری کرده اند عبارتند از: احسان احمدیخواه، آزاد بهرامی، مهدی افشارزاده، عباس منفرد، علی مصیبی، رسول پورآزاد، آرش احمدی، نیلوفر جلیلی، هستی عبدالهی اصل، پوریا طالبزاده و مصطفی ملازم میباشند. با تشکر از این همکاران: ، رسول پورآزاد که به طور ویژه آین آمار را تنظیم و آماده نموده اند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق پیروان ادیان، شهریور ۱۴۰۰
سید شایان حسینی برزی ، رضا عباسی زمان آبادی
مسیحیان
جدول گزارش نقض حقوق مسیحیان، شهریور1400
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
0 | 4 | ضبط وسائل | 1 |
0 | 3 | محکومیت به حبس | 2 |
0 | 2 | مرخصی زندانی | 3 |
0 | 8 | تبعید | 4 |
0 | 8 | تهدید | 5 |
0 | 1 | آزادی مشروط | 6 |
12 | 1 | احضار و بازجویی | 7 |
0 | 4 | انتقال زندانی (به زندان دیگر) | 8 |
0 | 3 | یورش | 9 |
0 | 4 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 10 |
1 | 0 | آغاز دوران محکومیت | 11 |
1 | 0 | عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 12 |
1 | 0 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 13 |
1 | 0 | شکنجه | 14 |
16 | 38 | جمع | 15 |
اهل سنت
جدول گزارش نقض حقوق اهل سنت، شهریور1400
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
0 | 1 | احضار و بازجویی | 1 |
0 | 3 | پایان مرخصی | 2 |
0 | 1 | محکومیت به حبس | 3 |
2 | 0 | مرخصی زندانی | 4 |
1 | 0 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 5 |
1 | 0 | بی خبری از افراد بازداشت شده | 6 |
2 | 0 | آزادی موقت با قرار وثیقه | 7 |
1 | 0 | پایان اعتصاب غذا | 8 |
1 | 0 | اعتصاب غذا | 9 |
8 | 5 | جمع | 10 |
دراویش
جدول گزارش نقض حقوق دراویش، شهریور1400
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
0 | 1 | اجرای حکم حبس | 1 |
1 | 0 | آزادی مشروط | 2 |
1 | 1 | جمع | 3 |
بهاییان
جدول گزارش نقض حقوق پیروان بهائیان، شهریور1400
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
0 | 1 | آغاز دوران محکومیت | 1 |
0 | 2 | تفهیم اتهام | 2 |
0 | 1 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 3 |
5 | 0 | محکومیت به حبس | 4 |
1 | 0 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 5 |
1 | 0 | ممانعت از اشتغال و سایر فعالیتهای اجتماعی | 6 |
3 | 0 | تخریب اماکن | 7 |
10 | 4 | جمع | 8 |
پیروان سایر ادیان
جدول گزارش نقض حقوق پیروان سایر ادیان، شهریور1400
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
0 | 2 | محاکمه | 1 |
2 | 3 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 |
0 | 1 | صدور حکم تبرئه | 3 |
0 | 1 | فرا فکنی و حاشیه سازی | 4 |
0 | 79 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 5 |
2 | 0 | صدور حکم اعدام | 6 |
7 | 0 | بی خبری از افراد بازداشت شده | 7 |
2 | 0 | انتقال زندانی (به زندان دیگر) | 8 |
1 | 0 | محکومیت به حبس | 9 |
1 | 0 | صدور حکم جریمه نقدی | 10 |
1 | 0 | عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 11 |
1 | 0 | تخریب اماکن | 12 |
2 | 0 | اعتصاب غذا | 13 |
2 | 0 | محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی | 14 |
21 | 86 | جمع | 15 |
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در ماه شهریور۱۴۰۰
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | دراویش | سایر ادیان |
اجرای حکم حبس | 1 | ||||
احضار و بازجویی | 1 | 1 | |||
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 3 | ||||
آزادی مشروط | 1 | ||||
آغاز دوران محکومیت | 1 | ||||
انتقال زندانی (به زندان دیگر) | 4 | ||||
بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 1 | 4 | 79 | ||
پایان مرخصی | 3 | ||||
تبعید | 8 | ||||
تفهیم اتهام | 2 | ||||
تهدید | 8 | ||||
صدور حکم تبرئه | 1 | ||||
ضبط وسائل | 4 | ||||
فرا فکنی و حاشیه سازی | 1 | ||||
محاکمه | 2 | ||||
محکومیت به حبس | 1 | 3 | |||
مرخصی زندانی | 2 | ||||
یورش | 3 | ||||
جمع کل | 5 | 4 | 38 | 1 | 86 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
این گزارشات آماری از میان بیش از ۳۶ خبر که در طول ماه تیرتهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان حقوق ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز، سازمان ماده ۱۸، کردپرس ، کردپا، کمپین فعالین بلوچ، هه نگاو، بی بی سی فارسی ، جمع آوری گردیده، تهیه شده است.
همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق ادیان دراردیبهشت ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: سید شایان حسینی برزی، سام جباری کرمانی، عباس رضایی سالاروند، مریم افتخار، آذر ارحمی، رضا عباسی زمان آبادی، شراره هادی زاده رئیسی، هادی درتومی، محمود غفوریان پیرنیا، هستی عبدالهی اصل، سمانه بیرجندی، سارا اسدی، مهدی افشار زاده، رسول عباسی زمان آبادی، آرشا کچوئیان می باشند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: adian.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کارو کارگر در شهریور ۱۴۰۰
رسول عباسی زمان ابادی، داود وحیدی، آذر ارحمی
شهریور | مرداد | موضوع | ردیف |
41 | 48 | اخبار عمومی | 1 |
2 | 2 | اخراج وتعدیل نیرو | 2 |
27 | 33 | تجمعات | 3 |
26 | 44 | حوادث | 4 |
2 | 4 | بیانیه ها ونامه ها | 5 |
16 | 3 | بازداشت وزندانیان | 6 |
12 | 10 | کولبران وسوختبران | 7 |
5 | 10 | معوقات مزدی | 8 |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از۱۳۱خبرمنتشر شده در ماه شهریور تهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار وکارگر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم؛ کمپین فعالان بلوچ؛ جمع آوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
همکارانی که خبرهای نقض حقوق کار وکارگر در شهریور۱۴۰۰ ارسال کردند عبارتند از رسول عباسی زمان ابادی و مهدی افشار زاده و احسان احمدی خواه و حمید رضایی اذر یانی و مریم افتخار و ارین توسلی و ندا مباشری فرد و پریسا نیکو نظامی و علیرضا امامی و شکوفه ده بزرگی و داوود وحیدی و ماریا هری و مهرنوش ایمانی چگنی و مصطفی فرج پور و محسن سبزیان و صادق فخر قصر عاصمی و اذر ارحمی وهوشنگ شکیبایی
برای اطلاعات بیشتردر لینک زیر قابل مشاهده است : kar-kargar@bashariyat.org
گزارش نقض حقوق اقوام و ملل ایران شهریور 1400
ابراهیم یوسفی
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
12 | 20 | اخبار عمومی شامل: اطلاعیه نهادهای بین المللی، بیانیه های بین المللی و موارد نقض حقوق و اخبار زندانیان | ۱ |
56 | 42 | بازداشت ها | ۲ |
2 | 19 | احضار به دادگاه و بازجویی | ۳ |
26 | 20 | احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه | ۴ |
23 | 17 | زندان و زندانی شامل: ضرب وشتم، مرگ در زندان، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان و مرخصی، انتقال زندانی، مرگ زیر شکنجه، ناشی از مین | ۵ |
6 | 11 | کولبران کشته و مجروح توسط نیروها | ۶ |
3 | 9 | تیر اندازی به مردم | ۷ |
0 | 3 | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی | ۸ |
128 | 141 | جمع کل |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از۱۴۱ خبرمنتشر شده درماه تیر تهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است. آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی تیر ماه همکاری نموده اند عبارتند از: زهرا رهایی، نرگس مباشری فر، پریسا نکونام، پونه بیگ، محمود حوالات، ایرج دانای طوس، وحید حسن زاده، فرهنگ ولی، حسین قاسمی، کریم ناصری، مهران اهنگر، ابراهیم یوسفی، مجید ریوفی، ناصرعلی زاده، نریمان، ارش احمدی، صادق فرخی، لیلا ابوطالبی، میلاد ترغیبی، ندا فروغی ،افشین مهرداد ، ارین توسلی، بختیار عبدالهی، امین بلوردی بهمن ، محمد رسول پورتندرست ، حسن حمزه زاده، مصطفی حاج قادر مرحومی، نوید بهداد، الناز اسدی، علی ناصری، محمد مراثی، سجاد اسد بیگی، هانی رستم زاده ، حمید رضایی، اذر ارحمی، ناصر نوروزی، احمد حاج قادر مرحومی، ندا سعید اوی، حلیمه حسن سوری، رضا چهررازی، ناهید عیوضی، فرید هیبت الهی، سوگی حسن زاده، سحر حاج قادری اطلاعات بیشتردر لینک زیر قابل مشاهده است : https://aghvam.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق زنان شهریور ۱۴۰۰
لیدااسدی فر،نوری شریفی ،نرگس محمدی
موضوع | شهریور 1400 | مرداد 1400 |
بهداشت | 5 | 7 |
سرپرست خانوار | 1 | 2 |
خشونت خانوادگی | 20 | 14 |
اطلاعیه نهادهای بین المللی | 1 | 0 |
اخبارعمومی | 110 | 33 |
احضاروبازجویی | 4 | 0 |
بازداشت | 4 | 14 |
احضار به دادگاه | 3 | 4 |
احکام صادر شده توسط دادگاه | 1 | 8 |
اعدام | 1 | 0 |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از150.خبرمنتشر شده در ماه شهریورتهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق زنان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ، هرانا ، ایرنا ، ایلنا ، هنر آنلاین ، باشگاه خبرنگاران جوان ، خبرگزاری فارس ، کیهان ، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق زنان همکاری نموده اند عبارتند از: اذر ارحمی الناز اسدی صفا لیدا اسدی فرآیلار اسماعیلی الهام اعرابی سیدعلیرضا امامی فرشته امیراحمدی مهرنوش ایمانی چگینی سارا آسیابان بهاره بلورچی تورج تفکری اردبیلی پریسا سخایی پریچهر سهرابی شهلا شاهسونی مهسا شفوی سپیده عشقی ندا غفاری نارگل غفوری فاطمه غلامحسینی نازنین فانی شهین تاج فتح زاده سارا فلاح سمیرا فیروزی بویاغچی فرانک محروقی نرگس محمدی غزاله ناظمی شراره هادی زاده رئیسی ماریا هری معصومه بهمنی راد. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://zanan.bashariyat.org
گزارش ماهیانه نقض حقوق ورزش و ورزشکاران شهریور ماه ۱۴۰۰
محمد رسول پورتندرست
ردیف | موضوع | مرداد | شهریور |
۱ | حق خدمات اجتماعی | ۱۳ | ۴ |
۲ | حق مسئولیت نسبت به جامعه | ۵۷ | ۶۷ |
۳ | حق ارزش انسانی و حقوق انسانی | ۳۸ | ۴۷ |
۴ | عدم تبعیض | ۱۴ | ۱۲ |
۵ | حق دنیای زیبا و آزاد | ۱۷ | ۶ |
۶ | حق امنیت اجتماعی و امنیت کار | ۵۳ | ۸۰ |
۷ | حق تظاهرات برائت و محاکمه قانونی | ۱ | ۰ |
۸ | حق آزادی عقیده و بیان | ۱۶ | ۱۷ |
۹ | حق برابری | ۲۶ | ۴۴ |
۱۰ | حق پناهندگی و اقامت و ملیت | ۵ | ۱ |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از278 خبر در طول ماه شهریور تهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق ورزش و ورزشکاران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند همشهری آنلاین، خبرگزاری فارس، خبر گزاری تسنیم، ورزش سه، ایلنا، ایرنا، ایسنا، گروه ورزش خبرنگاران جوان، شبکه اطلاع رسانی هرمز، شبکه اطلاع رسانی دنا، خبرگزاری دی، پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، خبر ورزشی جمع آوری گردیده، تهیه شده است.
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
همکارانی که درگردآوری این موارد خبری نقض حقوق ورزش و ورزشکاران درمرداد ماه همکاری کردند خانمها و آقایان: بانوان زهرا رهایی ، زهره میرخوند چگینی ،نگار سنمار، نرگس مباشری فر،زهره حق باعلی ،پریچهر سهرابی ، آذر ارحمی. آقایان مصطفی مصطفی نیا، محمد حسن حسن زاده مهرآبادی، حمید رضایی آذریانی و نریمان حسینی نژاد، احسان احمدی خواه ، مهدی کریمی. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: varzesh.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کودک و نوجوان ، شهریور ماه ۱۴۰۰
لیدا اشجعی، حمید رضائی آذریانی، آذر ارحمی
شهریور | مرداد | موضوع | ردیف |
28 | 14 | اخبار عمومی : حمایت از کودکان ؛ فروش کودکان و نوجوانان ؛ کودکان فقر؛ اسیب های اجتماعی | 1 |
6 | 5 | کودک همسری | 2 |
2 | 0 | اعتیاد کودکان و نوجوانان | 3 |
1 | 1 | اعدام کودکان و نوجوانان | 4 |
22 | 12 | اموزش و پرورش | 5 |
3 | 4 | بازداشت کودکان و نوجوانان | 6 |
9 | 9 | بیماری کودکان و نو جوانان | 7 |
19 | 16 | خشونت علیه کودکان و نوجوانان | 8 |
5 | 4 | خودکشی کودکان و نوجوانان | 9 |
3 | 1 | کودک ازاری | 10 |
1 | 1 | کودکان و نوجوانان بیهویت | 11 |
5 | 4 | کودکان کار | 12 |
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است.
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد
و همکارانی که خبرهای نقض حقوق کودک و نوجوان رادر شهریور 1400 ارسال کردند جمع خبر 103 مورد است عبارتند از خانم ها : اذرارحمی ؛ شکوفه ده بزرگی ؛ فایزه صالحی نژاد “نرگس مباشری فرد؛معصومه بهمنی راد ؛ زهره حق باعلی ؛نارگل غفاری ؛ندافروغی ؛ اقایان ؛حمید رضایی ادریانی ؛ابوذرخادمی ؛خسین مرادی زاده ؛ و مهدی افشارزاده و ارش احمدی وحمید رضا سعیدی ومحمدحسن حسن زاه مهرابادی . https://koodak.bashariyat.org/?p=40108
گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان شهریور ۱۴۰۰
سمانه بیرجندی
جدول آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان در شهریور ۱۴۰۰
مرداد | شهریور | موضوع | ردیف |
۵ | ۱۹ | بازداشت ها | ۱ |
۴ | ۱۵ | صدور اجرای حکم | ۲ |
۴ | ۱۰ | علمی – فرهنگی | ۳ |
۸ | ۷ | کمبودها و محرومیت ها | ۴ |
۲ | ۱ | لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها | ۵ |
۹ | ۱۷ | مطبوعات | ۶ |
۴ | ۸ | هنرمندان زندانی | ۷ |
۲۵ | ۱۵ | اعتراضات ، انتقادات و تجمعات | ۸ |
۰ | ۱ | آزادی زندانیان مطبوعاتی | ۹ |
۷۹ | ۵۴ | اجتماعی | ۱۰ |
۱۴۰140 | ۱۴۷ | جمع |
برای آگاهی بیشتر:
این گزارشات آماری از میان بیش از ۹۸خبرمنتشر شده در ماه شهریور ۱۴۰۰ تهیه شده است. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است. آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
اعضائیکه در گردآوری اخبار نقض حقوق هنر و هنرمندان همکاری نموده اند عبارتند از: سید اسماعیل هاشمی، مرضیه بردبار، مهدی گلسفیدی، شبنم فتحی، رزا جهان بین، پریسا سخایی، سمانه بیرجندی، مهدیه مراد، مرضیه مهدیه، سارا فلاح، پدرام معادی. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://honar.bashariyat.org
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان، آگوست ۲۰۲۱
نرگس مباشریفر
جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۲۷ آگوست ۲۰۲۱، مصادف با ۵ شهریور سال ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۰ به وقت اروپای مرکزی از طریق فضای مجازی در اتاق زووم مخصوص جلسات این کمیته با حضور مسئول و اعضای کمیته و جمعی از فعالان حقوق بشر، علاقهمندان و مهمانان برگزار گردید. نخست مسئول جلسه آقای مهدی افشارزاده ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حضار و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز نمودند.
بخش ۱: خانم آذر ارحمی سخنرانی خود را با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کودک و نوجوان ملل ایرانی در مرداد ١۴٠٠ ایراد کردند: خبر: مدیر کل سازمان بهزیستی استان تهران: جذب ۹۲۰ کودک کار و خیابان/ فقط ۱۲۰ نفر از کودکان جذب شده، ایرانی هستند. به گزارش خبرنگار ایلنا، امین شاهرخی مدیر کل سازمان بهزیستی استان تهران از دو برابر شدن مستمری مددجویان تحت پوشش سازمان بهزیستی خبر داد و گفت: تا هفته گذشته ۹۲۰ کودک کار و خیابان جذب شدهاند. این خبر مغایرت دارد با اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۲۹: حق مسئولیت نسبت به جامعه و ماده ۳: حق حیات. خبر: بازماندن ۲۱۰ هزار دانشآموز از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۹_۱۴۰۰: به گزارش خبرگزاری هرانا، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش رضوان حکیمزاده، از بازماندن ۲۱۰ هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی فعلی خبر داد. این خبر مغایرت است با اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۲۶: حق تحصیل رایگان برای همه. خبر: کودک همسری و بیتوجهی به تبعات آن: به گزارش هرانا، کودک همسری پدیدهای است که ریشه در عقبافتادگی فرهنگی و اقتصادی مناطق محروم دارد، کودک همسری در فرهنگی رخ میدهد که دختر سربار خانواده شناخته میشود و باید هرچه زودتر روانه خانه شوهر شود تا مسئولیتش را دیگری به عهده بگیرد. در واقع کودک همسری چیزی جز فروش و معامله دختر بچگان زیر نام ازدواج نیست و تنها تباهی زندگی و به خطر انداختن سلامتی دختر بچههاست. خبر: غرق شدن یک کودک در گودال ذخیره آب در شهرستان دشتیاری: به گزارش خبرگزاری هرانا، روز سهشنبه ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۰، یک کودک از اهالی توابع شهرستان دشتیاری در گودالهای آب “هوتگ” غرق شد و جان باخت. خبر: قتل دختر ۱۶ ساله توسط پدرش در کرمانشاه: خبرگزاری هرانا، یک دختر ۱۶ ساله در کرمانشاه به دلیل دیر آمدن به خانه، توسط پدر خود با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید. در قوانین ایران مواردی در نظر گرفته شده تا افرادی که مرتکب “قتلهای ناموسی” میشوند را از مجازاتهای سنگین معاف کند. این خبر مغایرت دارد با مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۳: حق حیات برای همه، ماده ۲۱: حق دموکراسی و ماده ۲۲: حق امنیت اجتماعی.
بخش ۲: نرگس مباشریفر بررسی ماده ۱۵ کنوانسیون حقوق کودک (آزادی تشکیل انجمن و گروه) و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند: کنوانسیون ۱۹۸۹ حقوق کودک، اصلیترین منبع بینالمللی در حمایت از حقوق کودکان است. این کنوانسیون، کاملترین سند مربوط به حقوق کودکان است که تاکنون تدوین شده و اولین سندی است که این حقوق را در عرصه بینالمللی به صورتی لازمالاجرا مطرح کرده است. تاکنون تمامی کشورهای عضو سازمان ملل متحد به جز ایالات متحده آمریکا به این کنوانسیون ملحق شدهاند و ایران نیز به موجب ماده واحده اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران در اسفند ۱۳۷۲ به آن پیوسته است؛ مشروط به آن که مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد یا قرار گیرد، از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران لازمالرعایه نباشد. خوب ببینم دولت جمهوری اسلامی در این مورد چه گفته است: «الحاق مزبور از حیث حقوقی نادرست بوده و قابل پذیرش نیست و به لحاظ مبهم و کلی بودن، مغایرت با هدف و مقصود کنوانسیون و مخالفت با حقوق بینالملل، خلاف مقتضای اهداف و اصول بینالمللی و حقوق بشری مندرج در آن در ارتباط با حقوق کودک بوده و نیز به منزله نقض اصل برتری حقوق بینالملل بر حقوق داخلی محسوب میشود. علاوه بر مراتب مزبور، تعارضات فراوان موجود و مشهود در قوانین داخلی ایران نیز در این ارتباط، از دیگر پیامدهای این ایراد است.» در ابتدا ببینیم که مفاد این کنوانسیون چه چیز هست که این همه مخالفت وجود دارد: مفاد این کنوانسیون را در یک تقسیم بندی کلی به شش گروه کلی میتوان تقسیم کرد: ۱. موادی که به مسائل کلی تعریف کودک، اصل عدم تبعیض و اصل مصلحت محوری در حقوق کودک میپردازد. ۲. موادی که حقوق مدنی و سیاسی کودک را در بردارد. ۳. موادی که به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودک میپردازد. ۴. موادی که به امور خاص کودکان مانند نقش و جایگاه والدین در ارتباط با کودکان اختصاص داده شده است. ۵. بخش دوم کنوانسیون که به طور عمده به مسائل مربوط به کمیته حقوق کودک نظر کرده است. ۶. و سرانجام، بخش سوم که بخش پایانی این کنوانسیون است، موادی را به مسائل اداری مربوط به کنوانسیون هم چون، الحاق و امضا و اصلاح این سند بینالمللی حقوق بشری اختصاص داده است. ماده ۱۵: بند ۱: کشورهای طرف کنوانسیون، حقوق کودک را در مورد آزادی تشکیل اجتماعات و مجامع مسالمتآمیز به رسمیت میشناسند. بند ۲: به غیر از محدودیتهایی که در قانون تصریح شده و یا برای حفظ منافع امنیت ملی یا امنیت عمومی، نظم عمومی، سلامت عمومی و اخلاقیات و یا حقوق و آزادیهای دیگران ضروری است، هیچ محدودیتی در اعمال این حقوق وجود ندارد. کودکان در ایران از جایگاه بسیار متزلزلی برخوردارند، به طوری که به کودک به عنوان یک موجود مستقل نگاه نمیشود. بر اساس کنوانسیون حقوق کودک منظور از کودک، افراد انسانی زیر ۱۸ سال است. اما بر اساس قانون مدنی سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمری و در دختر ۹ سال تمام قمری است. منظور از «حقوق کودک» حقوقی است که کودک به مناسبت خردسال بودنش دارد یا از آن محروم است. الحاق مشروط ایران به کنوانسیون حقوق کودک یعنی در هر مورد که مفاد آن معارض با قوانین داخلی باشد، ایران میتواند از اجرایش خودداری کند. همچنین کنوانسیون حقوق کودک در ایران با وجود تغییرات زیاد از جانب دولت ایران ـ که باعث از دست رفتن صورت اولیه و اصلی آن شده استـ همچنان آن گونه که باید و شاید اجرا نمیشود و دولت در این زمینه نقش اساسی بر عهده دارد، زیرا دولت ایران کنوانسیون حقوق کودک را به صورت مشروط پذیرفته است و از سوی دیگر مواردی مغایرت با این کنوانسیون در قانون مدنی مشاهده میشود و در مقام اجرا نیز دولت به وظایف خود در همان حدی که خود پذیرفته و در قوانین داخلیاش آورده، عمل نمیکند. اگر بخواهیم در این مورد توضیح بدهیم، ایران از ماده ۱۲ کنوانسیون حقوق کودک تا ماده ۱۷ را به طور کلی قبول نکرده است. که در اینجا فقط به سر فصل این مادهها اشاره میکنیم. ماده ۱۲: آزادی عقیده: از سوی حکومتهای امضا کننده این کنوانسیون، حق کودکی که توانایی ساختن نظر شخصی خودش را دارد، به رسمیت شناخته میشود. ماده ۱۳: حق دسترسی آزاد به اطلاعات و دانستن کودک: کودک دارای حق آزادی ابراز عقیده میباشد و این حق شامل آزادی جستجو، دریافت و رساندن اطلاعات و عقاید از هر نوع، بدون توجه به مرزها، کتبی یا شفاهی یا چاپ شده، به شکل آثار هنری یا از طریق هر رسانه دیگری به انتخاب کودک میباشد. اجرای این حق میتواند از طرف قوانین دیگری که لازم هستند، محدود شود: الف- بخاطر حفظ حقوق یا شهرت فردی دیگر یا، ب- بخاطر حفظ امنیت ملی، نظم عمومی، اخلاق و عفت عمومی و یا سلامتی جامعه. در ایران، استفاده از ماهواره و تجهیزات ماهوارهای به موجب قانون ممنوعیت به کارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره، جرم بوده و به مانند دسترسی آزاد به فضای مجازی و اینترنت، با توجه به فیلترینگ شدید و غیر قابل انکار موجود و سرعت پایین اینترنت و ایجاد موانع دولتی در سر راه دسترسی به اطلاعات مربوطه، دارای موانع جدی، مستمر و مؤثری در راه تحقق این هدف و اصل بینالمللی مربوط به حقوق کودک میباشد. ماده ۱۴: آزادی مذهب، وجدان و افکار: حکومتها حق آزادی فکر، اندیشه و مذهب را برای کودک محترم میشمارند. حکومتها توجه به حقوق و وظایف والدین یا سرپرست کودک دارند که نقش راهنمایی خود را در رابطه با اجرای این حق در مراحل مختلف سنی کودک، ایفاء کنند. آزادی مذهب و جهانبینی تنها طبق محدودیتهایی که در قانون تصریح شده و برای حفظ امنیت، نظم و سلامت و اخلاقیات عمومی و یا حقوق و آزادیهای اساسی دیگران لازم است، محدود میشود. گرچه، برابر اصل ۲۳ قانون اساسی ایران، تفتیش عقاید ممنوع بوده و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد، اما واقعیات مشهود جامعه در آزمونهای مختلف آموزشی و استخدامی، تعقیب سیاسی و قضائی منتقدین دولت یا مسئولان و نظام، به لحاظ فقدان تعریف جرم سیاسی و نظام حقوقی جرم سیاسی در کشور، برخلاف اصل ۱۶۸ قانون اساسی و تعمیم جرائم امنیتی به جرائم سیاسی شناخته شده و متعارف در عمل، سبب عدم رعایت این مهم در ایران میگردد.! ماده ۱۵: آزادی تشکیل انجمن و گروه: حکومتها حق کودک برای شرکت در اجتماعات را به رسمیت میشناسند. اجرای این حق نباید با امنیت ملی و نظم عمومی مبادرت داشته و منافی اخلاق عمومی و یا برخلاف حقوق اولیه و آزادی دیگری باشد. اصل مزبور در وضعیتی مشابه در اصول ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی ایران آمده است. ماده ۱۶: حفظ محدوده خصوصی: محدوده شخصی و خصوصی هیچ کودکی قابل تعرض نیست. این محدوده که شامل همه جوانب مربوط به امور خانوادگی، مسکونی، حیثیتی و مکاتبات شخصی است، نباید بطور عمد یا غیرقانونی آسیب ببیند. برخورداری از حمایت قانونی در مقابل چنین آسیبهایی، حق کودک است. این حق در اصل ۲۵ قانون اساسی ایران نیز اشاره شده اما در عمل، رفتار والدین، مدارس و مراکز آموزشی و غیر آموزشی مغایر با آن است!. ماده ۱۷: استفاده از وسایل ارتباط گروهی: حکومتها با آگاهی از نقش مهم وسایل ارتباط جمعی، خاطرنشان میکنند که کودک باید به همه منابع گوناگون ملی و بینالمللی آگاهی رسانی، به ویژه آنهایی که برای سلامت جسمی- روانی او مفیدند، دسترسی یابد. برای این منظور، حکومتهای عضو این کنوانسیون : الف- وسایل ارتباط جمعی را تشویق میکنند تا اطلاع رسانیهای آن کاربرد اجتماعی- فرهنگی داشته و با محتوای ماده ۲۹ همخوان باشد، ب- خواهان همکاری بینالمللی در زمینه تولید، مبادله و توزیع این آگاهیها با مراجعه به منابع رنگارنگ ملی و بینالمللی هستند، ج- تولید و پخش کتابهای کودکان را حمایت نموده و گسترش میدهند، د- وسایل ارتباط جمعی را تشویق میکنند تا به نیازهای زبانی و گفتاری کودکی که از اقلیتهای فرهنگی- قومی است، پاسخگو باشند، ه- قوانینی را که حافظ کودک در مقابل آسیبهای احتمالی ناشی از این وسایل ارتباطی است، بررسی میکنند به طوریکه، مادههای ۱۳ و ۱۸ رعایت شوند. این مهم برابر اصل سوم قانونی اساسی، از زمرۀ وظایف دولت برشمرده شده است. بنابراین وجود چنین تناقضاتی در قوانین و عدم وجود یک تعریف جامع و کامل، مانع از برنامهریزی درست برای این قشر میشود. آزادی اجتماعات از جمله آزادیهای اساسی به شمار میآید که خود شامل دو نوع آزادی میباشد: آزادی اجتماع عمومی و آزادی مجامع و انجمنها. آزادی اجتماع عمومی عبارت است از گردآمدن موقت گروهی از افراد برحسب قرار و یا دعوت قبلی در محل معینی. آزادی مجامع و انجمنها نیز عبارت است از این که افراد بتوانند آزادانه دور هم گرد آیند و با تشکیل جمعیتی، مساعی خود را به طور گروهی و مستمر برای نیل به یک هدف معنوی و یا غیر آن به کار بیندازند. اصل ۲۶ قانون اساسی در این باره مقرر میدارد: «احزاب و جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملّی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند؛ هیچ کس را نمیتوان از شرکت در آنها منع یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.» بر مبنای این حق شناخته شده در قوانین، امروزه شاهد شکل گرفتن تشکّلهای متعدد دانشآموزی در مدارس کشور هستیم، از جمله این تشکلها میتوان به سازمان دانشآموزی، بسیج دانشآموزی، شورای دانشآموزی، انجمن اسلامی، انجمنهای علمی، المپیادها و جشنوارههای خوارزمی اشاره کرد، حتی در راستای هماهنگی و تعامل این تشکلها، شاهد شکل گرفتن شورای هماهنگی تشکلهای دانشآموزی هستیم. در ماده یک اساسنامه سازمان دانشآموزی که در ۲۱/۲/۱۳۷۸ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، چنین آمده است: «به منظور اعتلای شخصیت دینی، اخلاقی، عقلانی، عاطفی، علمی و اجتماعی دانشآموزان و ایجاد زمینه مشارکت همه جانبه آنان در زمینههای اعتقادی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ورزشی و هنری، سازمانی عمومی و غیر دولتی با عنوان سازمان دانشآموزی جمهوری اسلامی ایران و با مقررات خاص تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش تشکیل میشود. ماده ۲ این اساسنامه اهداف تشکیل این سازمان را بدین ترتیب بیان میدارد: «الف- زمینهسازی تعلیم و تربیت اسلامی دانشآموزان در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی برای کسب فضایل اخلاقی و کمالات انسانی براساس تعالیم عالیه اسلام ناب محمدی (ص) ب- زمینهسازی برای بسط مشارکت فعال دانشآموزان در عرصههای مختلف انقلاب و کشور ج- برنامهریزی برای استفاده مفید از اوقات فراغت دانشآموزان و آمادهسازی آنان برای پذیرش مسئولیتهای فردی و اجتماعی د- ترویج الگوها و اسوههای انقلابی، اسلامی و ملی در بین دانشآموزان ه- تقویت روحیه تعاون، نیکوکاری، نوع دوستی و کمک به دیگران و ترغیب به رعایت نظم و انضباط اجتماعی و روحیه قانونگرایی و احترام به قانون در جامعه و- مشارکت در ارتباطات بینالمللی دانشآموزان به ویژه با دانشآموزان کشورهای اسلامی ز- ایجاد علاقه و ایمان به فرهنگ خودی، خودباوری و توجه به شعار نه شرقی و نه غربی.» اما سؤال اساسی این است که آثار شرط دولت جمهوری اسلامی ایران بر کنوانسیون حقوق کودک چیست؟ از نظر برخی از حقوقدانان معنای این عبارت جدید این است که دولت جمهوری اسلامی ایران علیرغم تصویب کنوانسیون، نه تنها قوانین داخلی خود را به منظور تطبیق با مفاد کنوانسیون اصلاح نخواهد کرد، بلکه ممکن است در آینده نیز قوانینی را وضع و اجرا نماید که با مقررات کنوانسیون مغایرت داشته باشد. بررسی اجمالی و تطبیقی کنوانسیون حقوق کودک و وضعیت قوانین و مراجع قانونی و دولتی مرتبط با کودکان و وضعیت کودکان در ایران، نشان از فاصله زیاد بین واقعیات مشهود و موجود در ایران با تعهدات حقوقی و بینالمللی آن در زمینه حقوق کودک و موازین مرتبط با حقوق بشر و حقوق شهروندی در این ارتباط دارد. تعدد سازمانها و نهادهای موازی، تعارض موجود در قوانین مرتبط، نارسایی و عدم ضمانتهای قانونی مؤثر و مناسب، عدم ترویج فرهنگ حقوق شهروندی و فرهنگ حقوق کودکان در جامعه و نظام آموزشی، عدم توجه دستگاه تقنینی و اجرایی کشور در جهت انطباق قوانین ملی با قواعد بینالمللی مرتبط با حقوق کودک، عدم اجرای نسبی همان قوانین ناقص موجود در حوزه حقوق خانواده و حقوق کودک و ممتنع بودنِ امکان استیفای کامل حقوق کودکان در نظام دادرسی ایران، عدم بهرهمندی نظام قانونگذاری، آموزشی و فرهنگی کشور از کارشناسان و متخصصان و حقوقدانان ذیربط در زمینه تدوین، گسترش فزاینده کودکان طلاق، آسیبهای اجتماعی، کودکان کار، کودک آزاری و وضعیتهای مشابه در ایران و بیتوجهی مسئولان دولتی به تذکرات، اعتراضات انجمنها و سازمانهای مردمنهاد مربوط به حوزه کودک و حمایت از حقوق کودکان، وضعیت تأسف بار حقوق کودکان بیمار، کودکان معلول، کودکان بدون سرپرست یا بدسرپرست و اقلیتهای مختلف؛ همه و همه نشان از وجود “بحران در حقوق کودک در ایران” دارد. گسترش فزاینده فقر و خشونت و استثمار جنسی و اقتصادی از کودکان کار در ایران، آسیبهای اجتماعی و فرهنگی منطقهای و فرامنطقهای نسبت به کودکان، وضعیت تأسف بار بیماری کرونا بر روی کودکان و حقوق سلامت آنها، ضرورت، تبیین و حق دسترسی کودکان به دادگاههای حقوق بشر علیه دولت ایران و نیز تأسیس “نظام دادرسی بینالمللی ویژه کودکان” دادگاه بینالمللی جنایت علیه حقوق کودکان در ایران” نسبت به جرائم ارتکابی و گسترده علیه آنها و تعریف جنایات به عمل آمده نسبت به کودکان به عنوان “جنایت علیه بشریت”، ضرورت تأسیس “سازمان جهانی حمایت از حقوق کودکان” را در آینده الزامی ساخته و حقوق کودک، حقوق بشر و حقوق بینالملل، بر ضرورت توجه به مراتب مزبور و انجام مطالعات کارشناسی برای امکان سنجی تأسیس سازمانهای مزبور در سطح بینالمللی تأکید میگردد. باشد که روزی فرا رسد که کودکان ایران به مانند کودکان جهان بتوانند از حق و حقوق خود دفاع کنند.
بخش ۳: آقای هومن شعری طهرانی سخنرانی خود را با موضوع خودکشی کودکان و نوجوان ایراد کردند: خودکشی یک پدیده پیچیده است و اساساً بر سلامت اجتماعی و روانشناختی فرد تأثیر میگذارد. خودکشی یک رفتار چند بعدی است که شامل جنبههای روانپزشکی و روانشناختی، بیولوژیکی، جامعهشناسی، فلسفی و کلامی است. ایده پردازی خودکشی، اندیشههایی درباره مرگ و آرزوی از میان بردن خود است. نوجوانی یکی از بحرانیترین ادوار زندگی به حساب میآید، زیرا به همراه تحولات جسمانی، یک سلسله دگرگونیها در احساسات، عواطف، تمایلات و تخیلات فرد به وجود میآید. در سالهای اخیر میزان اقدام به خودکشی در سنین پایین و به ویژه نوجوانی افزایش یافته است. این افزایش صرفاً در کشورهای خاص رخ نداده و پدیده خودکشی به خصوص در نوجوانان به طور کلی یک مشکل بهداشت جهانی محسوب میشود. بنابراین بررسی احتمال خودکشی یکی از شاخصهای مهم در ارزیابی و مداخلههای بالینی نوجوانان به شمار می رود. در شرایطی که هر روز ابعاد تازهای از فساد مالی گسترده اشخاص و نهادهای وابسته به رژیم جمهوری اسلامی آشکار میشود، و در زمانی که مقامات رژیم آشکارا از حمایت مالی بیحدوحصرشان از گروههای تروریستی مانند حزبالله و حماس و ستیزهجویان و شبهنظامیان در عراق و سوریه و یمن خبر میدهند و دارایی خدادادی مردم ایران را فدای ماجراجوییهای توسعهطلبانه خود در منطقه میکنند، خبرهای تکاندهنده خودکشی زیادی در میان کودکان به دلیل فقر شدید منتشر شده میشود. آمارهای رسمی هر روزه خبر از افزایش نگرانکننده میزان خودکشی در میان کودکان و نوجوانان در ایران میدهند. بنابر این آمار افرادی که دست به خودکشی میزنند به مراتب کم سنوسالتر شدهاند و از روشهای غریبی برای خودکشی استفاده میکنند. خبرگزاری برنا در گزارشی از رواج خودکشی در میان نوجوانان ایران نوشته است: «روزی نیست که خبری از سکانس وحشت و دلهره در دل شهرها منتشر نشود». روشهایی که نوجوانان برای خودکشی انتخاب میکنند نیز دغدغه اجتماعی دیگری است. روشهای جدیدی مانند حلقآویز شدن در معابر عمومی گرفته تا سقوط از ساختمان و پل عابر پیاده”. چرا نوجوانان؟ چرا کسانی که تازه بهار زندگیشان شروع شده، با دست خود خزان آن را رقم میزنند؟ به دلایل زیادی در رابطه با خودکشی کودکان و نوجوانان میتوان اشاره کرد «بیماریها و اختلالهای مربوط به بهداشت روان، اضطراب و افسردگی، متغیرهای ژنتیکی، بحران بلوغ، تغییرات هورمونی، بیماریهای جسمی و دردهای مزمن، ضعف عزت نفس، احساس ناامیدی و ناتوانی، فقدان و یا بحران در هویت و شناخت خود، آشفتگی در هویت جنسی و …. عوامل دیگر نیز در تقویت انگیزه خودکشی در نوجوانان مؤثرند. از جمله: «سطح بالای استرس و فشار برای موفقیت، ترس از تحقیر، خودبینی، انعطافناپذیری، درک ناپخته از مرگ، گرایش به عرفانهای کاذب، فقدان مهارتهای سازگاری و تابآوری برای حل مسئله، تصمیمگیری، کنترل خشم، حل تعارض، همچنین وجود پیشینه خانوادگی در زمینه خودکشی». عوامل اجتماعی مؤثر در افزایش میزان خودکشی در میان نوجوانان: اما مسئله خودکشی به مسائل روحی و روانی نوجوان یا پیشینه خانوداگی محدود نمیشود. یکی از عوامل خودکشی در میان نوجوانان نداشتن چشماندازی روشن برای آینده و معضلات اساسی اجتماعی است. در کشوری که میلیونها جوان هیچ امیدی به داشتن شغل، حد معینی از رفاه، تأمین اجتماعی و آزادی ندارند، افزایش آمار خودکشی چندان جای تعجب ندارد. آسیبهای اجتماعی میتوانند از فشاری که معضلات گوناگون در جامعهای مانند ایران بر والدین وارد میکنند، مستقیم و غیرمستقیم به نوجوانان منتقل شود و آنها را در دریای نومیدی غرق کند. معضلاتی که کانون خانوادهها را از هم میپاشد و به همراه آن زندگی فرزندان را متلاشی میکند. از این گذشته رواج خشونت در جامعه که سیاستهای حکومت در آن نقش تعیین کننده دارند نیز از عوامل آسیبهای روانی به همه آحاد جامعه و در نوک این هرم به نوجوانان و کودکان است. اما پنج علت را برای خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران میتوان ذکر کرد. علت اول تعارض هویتی جنسی است. خودکشی در میان همجنسگرایان، دوجنسگرایان، تراجنسگرایان نوجوان بسیار بالاتر از دیگر نوجوانان است. نوجوانان بسیاری در نسل جدید نشان میدهند که نمیتوانند گرایش جنسی خود را نادیده بگیرند و بدین لحاظ میان انتظارات خانواده و جامعه و دولت از یک سو و تصورات خود از هویت جنسی گرفتار میشوند. این گرفتاری گاه تا حدی شدید است که نوجوان را به سمت خودکشی سوق میدهد. علت دوم افسردگیهای معالجه نشده و رها شده است. طبق نتایج تحقیقات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شیوع افسردگی در ایران حدود ۱۲ درصد است. میزان شیوع اختلال افسردگی در کودکان و نوجوانان در ایران روشن نیست اما در جوامع دیگر برای کودکان حدود دو درصد و برای نوجوانان حدود ۴ تا ۸ درصد است. کودکان و نوجوانانی که دچار افسردگی میشوند شکنندهتر از بزرگسالان افسرده هستند. بخشی از جامعه ایران و رهبر جمهوری اسلامی اصولاً اختلالات روانی را به رسمیت نمیشناسند و افسردگان را به حال خود رها میکنند یا اصولاً این وضعیت را تشخیص نمیدهند. علت سوم میتواند فشار گروه همسالان در سنین کودکی و نوجوانی باشد. قلدر بازی در مدارس بالاخص در میان پسران شایع است. کسانی که در معرض قلدر بازی قرار میگیرند همه دارای یک سطح از مقاومت نیستند و کودکان و نوجوانان آسیبپذیرتر گاه در برابر آن میشکنند. به دلیل شیوع قلدری در سطح حکومت اصولاً هیچ برنامهای برای مقابله با این پدیده در مدارس ایران به چشم نمیخورد. کودکان و نوجوانان ارزشها و هنجارها و سبک زندگی خود را از دو منبع عمده میگیرند: خانواده و گروه همسالان. عدم امکان انطباقپذیری با گروه همسالان میتواند موجب اختلالات روانی و حتی خودکشی شود. دلیل محتمل چهارم تقلید از صحنهسازیهای خودکشی تلویزیونی و اعدامهای خیابانی است. به عنوان نمونه میتوان به چند مورد خودکشی که از تقلید احتمالی اعدامهای خیابانی در سالهای اخیر گزارش شده است اشاره کرد. همچنین صحنه خودکشی کودک با نمایشهای خودکشی در تلویزیون جمهوری اسلامی شباهت داشته است. و دلیل پنجم ازدواجهای اجباری کودکان و نوجوانان در برخی از استانهای کشور است. متأسفانه بخشی از حکومت و نیز روحانیون شیعه مشوق این نوع ازدواجها هستند. در سنین کودکی نمیتوان ازدواج آنها را اختیاری دانست. در بخشی از این ازدواجها مردان ۷۰ ساله نیز وجود دارند که با دختر زیر ۱۰ سال ازدواج کردهاند. این روند برای دختران افزایشی بوده است. دختران نوجوانی که نمیخواهند به این ازدواجها تن در دهند در مناطق روستایی و عشایری برخی اوقات خود را آتش میزنند. یکی از راهبردهای اولیه برای پیشگیری از خودکشی کودکان و نوجوانان کاربرد آموزش همگانی درباره شناخت عوامل خطر، روشهای پیشگیری، شناسایی کودکان و نوجوانان در معرض خطر و شیوههای کمک گرفتن از مراکز تخصصی است. خودکشی برآیند تأثیر عوامل مختلف زیستی، روانشناختی و اجتماعی است و معمولاً به یک دلیل خاص اتفاق نمیافتد بنابراین ضروریست عواملی که برخی نوجوانان را در خطر اقدام به خودکشی قرار میدهد را بشناسیم و برای کاهش آن اقدام کنیم. بسیاری از نوجوانانی که دست به خودکشی میزنند به یک بیماری روانپزشکی زمینهای مانند افسردگی مبتلا هستند و به همین دلیل برای کنار آمدن و سازگاری با تنشهایی که در دوران بلوغ رایج است، توانایی کمتری دارند مانند طرد شدن از سوی همسالان و ممکن است کودکان یا نوجوانان به این نتیجه برسند که وضعیت خیلی بد است، نمیتوان اوضاع را تغییر داد و هیچ راه نجاتی وجود ندارد؛ بنابراین، آنها در واکنش به مشکلاتی که پیش رو دارند ممکن است دست به خودکشی بزنند. در مواردی نیز اقدام به خودکشی به صورت کامفلا ناگهانی و به دنبال انباشته شدن از خشم، ناراحتی، ناامیدی و درماندگی شدید انجام میشود که خطر اقدام به خودکشی را در نوجوانان افزایش میدهند که از جمله این موارد، ابتلا به یک اختلال روانپزشکی مانند افسردگی یا اختلال دوقطبی، اختلاف یا قطع ارتباط با دوستان صمیمی، درگیری، تنش و خشونت شدید در محیط خانواده، مصرف الکل و مواد و… است. توجه به نشانههای هشدار دهنده کمک میکند تا والدین بتوانند به موقع مانع از انجام اقدامات خطرناک توسط کودک یا نوجوان شوند که برخی از مهمترین این نشانهها عبارتند از اشتغال ذهنی با مردن، جستجوی اخبار و روشهای خودکشی در اینترنت، گفتگو یا نوشتن در مورد خودکشی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، تمایل به انزوا و کناره گیری از روابط اجتماعی و… است. در تیر ۱۴۰۰، معاون اجتماعی بهزیستی ایران گفت: «هنگامی که هفت میلیون بیکار داریم، آستانهٔ تحملها پایین میآید» و اعلام شد که: «سالانه بیش از یک میلیون نفر در کشور اقدام به خودکشی میکنند». همچنین معاون اجتماعی سازمان بهزیستی، در گفتوگو با خبر آنلاین، آمار خودکشی در ایران را در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ بر پایهٔ گزارشهای پزشکی قانونی ایران، ۴۱ هزار نفر اعلام کرد. بر اساس آخرین پژوهشهای انجام شده، ۲۵۰ خودکشی از سوی کودکان تنها در ۱۰ سال گذشته در ایران رسانهای شده است اما این رقم در سال ٩٩ به نوعی دیگر توجهات را جلب کرد. آن هم در حالی که متخصصان معتقدند پدیده خودکشی زمانی که از سوی کودکان و نوجوانان انجام میشود، تبعات جدیتری برای جامعه به همراه دارد. خودکشی همزمان چهار دختر در شهرستان بابل، خودکشی پسر ١٨ساله پس از شنیدن نتیجه کنکور، خودکشی محمد ١١ساله در یکی از روستاهای استان هرمزگان که دو ماه بعد جنازه برادرش هم در آبها پیدا شد، خودکشی دختر ١۵ساله در رامهرمز، خودکشی پسر ١٢ ساله در سعادتآباد تهران، خودکشی دختر ١۵ ساله در مشهد و… اینها تنها تعدادی از برجستهترین اخباری است که در سال ٩٩ و درباره خودکشی کودکان و نوجوانان در سراسر ایران رسانهای شد و سپس سازمانهای کشور هم خبر رسمی را تأیید کردند. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشیهای سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است. براساس آمار رسمی ۷۵ درصد از موارد اقدام به خودکشی در ایران مربوط به سنین بین ۱۵ تا ۳۴ سال بوده و خودکشی در میان زنان بیش از مردان بوده و مهمترین عامل آن افسردگی در میان این گروه است. وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی نیز میگوید آمار اختلالات روانی در گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال در ایران بیش از ۲۳ درصد است. ایلام، کهکیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، لرستان، گیلان، زنجان، همدان، فارس، آذربایجان شرقی، قزوین، چهارمحال و بختیاری، اردبیل، خوزستان، مازندران، تهران، بوشهر، کردستان و مرکزی استانهای پرخطری هستند که میزان فوت ناشی از خودکشی در آنها بالاتر از میانگین کشوری در سال ۹۸ بوده است. سازمان بهداشت جهانی سال گذشته گفت: «خودکشی سیزدهمین علت مرگ در گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ سال در جهان است. در هر ۴۰ ثانیه یک خودکشی در سراسر دنیا رخ میدهد.» این آمار اما در ایران با پایین رفتن سن خودکشی میان دانشآموزان به زیر ۱۵ سال رسیده است. خودکشی کودکان و نوجوانان که در این روزها رواج یافته، این سؤال را در هر ذهنی پدیدار میکند که چه بر سر یک کودک ۱۰ یا ۱۱ساله آمده است که به پدیدهای به نام خودکشی فکر کرده و بعد هم آنرا عملی نموده است؟ زیرا کودک و نوجوانی در این سن، هنوز از طعم زندگی هیچ بهرهای نچشیده و اقدام وی به خودکشی، نشان از هولناکی شرایط زندگی وی در این شرایط دارد. هر چند که در سالهای اخیر و با وجود وسایل ارتباط جمعی بیشتر اخبار مربوط به خودکشی نوجوانان در ایران بیشتر انتشار پیدا میکند و توجه مسئولین مملکتی را به این بحران اجتماعی بیشتر از خود جلب میکند اما گویی واکنش غالب مسئولین تنها تأیید و یا تکذیب خبر خودکشی و دلایل آن است و هیچ عزمی در فراهم آوردن زمینههای پیشگیری از خودکشی در میان کودکان و نوجوانان وجود ندارد. در این شرایط بسیاری از کارشناسان حوزه حقوق کودکان نگران آن هستند که خودکشی کودکان و نوجوانان ایرانی بیشتر از این فراگیر شود و بیتوجهی مسئولین و سکوت رسانهای درباره این بحران بر شدت آن بیفزاید.هنوز چند میلیون- برخی منابع می گویند چهار میلیون – مین از جنگ جهانی دوم در دل زمین باقی مانده است. این جدا از حدود ۲۰۰ میلیون مینی است که در زرادخانه ها نگهداری می شود. در ایران، کشوری که جنگی هشت ساله را پشت سر گذاشته، هم وضعیت بهتر نیست.محسن کاکارش، روزنامه نگار کرد، روزنامه نگاری که در مناطق مین گذاری شده زیاد کار کرده و از حال و احوال قربانیان مین خوب خبر دارد: محسن کاکارش: طبق آمارهای غیر رسمی که فعالان کرد ارائه می دهند، در مناطق کرد نشین ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار مین وجود دارد. یعنی با احتساب جمعیت در مناطق کردنشین برای هر شهروند کرد در این مناطق بیش از یک مین آماده به کار وجود دارد.»ایران دومین کشور آلوده به مینِ در جهان است. سالها از جنگ هشتساله ایران و عراق گذشته و خاک مناطق مرزی هر دو کشور هنوز میدانِ مین است. مین هنوز در این مناطق قربانی میگیرد، کودکان، زنان و مردانِ غیرنظامی، شهروندان عادی که خیلیهاشان حتی پس از پایان جنگ به دنیا آمدهاند روی مین میروند و، اگر زنده بمانند، اغلب دست، پا یا بینایی خود را از دست میدهند. پژوهشکده مهندسی و علوم پزشکی جانبازان در گزارشی اعلام کرده است که ۹۲ درصد از قربانیان مین در ایران هیچ آموزشی برای رویارویی با مین یا برای زندگی در مناطق آلوده به مین ندیدهاند.وضعیت مناطق آلوده به مین، این که قربانیان مین در هر دو سوی مرز ایران و عراق چه وضعیتی دارند، چه قدر حمایت میشوند و این که دولتها برای پایان دادن به کابوس زندگی در کنار مین چه اقداماتی کردهاند ایران دومین کشور آلوده به مینِ در جهان است. سالها از جنگ هشتساله ایران و عراق گذشته و خاک مناطق مرزی هر دو کشور هنوز میدانِ مین است. مین هنوز در این مناطق قربانی میگیرد، کودکان، زنان و مردانِ غیرنظامی، شهروندان عادی که خیلیهاشان حتی پس از پایان جنگ به دنیا آمدهاند روی مین میروند و، اگر زنده بمانند، اغلب دست، پا یا بینایی خود را از دست میدهند. پایین فرم چند میلیون- برخی منابع می گویند چهار میلیون – مین از جنگ جهانی دوم در دل زمین باقی مانده است. این جدا از حدود ۲۰۰ میلیون مینی است که در زرادخانه ها نگهداری می شود. در ایران، کشوری که جنگی هشت ساله را پشت سر گذاشته، هم وضعیت بهتر نیست.
بخش ۴: آقای آرش احمدی سخنرانی خود را با موضوع آموزش و پرورش در ایران ایراد کردند: بعد از گذشت حدود ۴۳ سال از حکومت جمهوری اسلامی وضعیت آموزش در ایران مثل گذشته است و هیچ تغییری نکرده است و همان مدارس قدیمی همان میزها هیچ تغییری نکرده که حتی بدتر هم شده و دروس فقط تئوری و حفظیات زیاد که اصلاً کارآمد نیستند. وقتی آموزشی جواب مثبت نمیدهد باید تغییرش داد اما در ایران این گونه نیست بنا به ۲ دلیل: ۱. مقامات ایران افراد بسیار نالایق و بیسوادی هستند و متوجه این نشدهاند.۲. مقامات ایران متوجه هستند ولی هیچ کاری نمیکنند و میخواهند وضعیت آموزش همین طور بماند. ولی من میگویم مقامات ایران هر ۲ مورد هستند بگذارید برایتان یک مثال ساده بزنم که چقدر آموزش و آگاهی مسئله مهمی است و این آموزش درست است که باعث پیشرفت فردی و در نهایت جامعه میشود. مثلاً ۲ کودک تازه متولد شده را تصور کنید به یکی هیچ آموزشی نمیدهیم و یکی دیگر را در بهترین مدرسه گذاشته برای پرورش و آموزش. بعد از چندین سال کودک اول حتی حرف زدن به زبان عامیانه بلد نیست ولی کودک دیگر دارای سواد خواندن و نوشتن دروس ریاضیات و بقیه دروس و مهارتهای فردی شخص پرورش پیدا کرده است این است تفاوت آموزش است. در ادامه به چند مورد از آموزشهای غلط و آموزشهایی که باید در مدارس ایران داده شود ولی بنا به سیاستهای سرکوب و آگاه نشدن مردم و تسلط داشتن به مردم به دستور مقامات ایران آموزش داده نمیشود. مورد اول در مورد قانون اساسی ایران: قانون اساسی ایران در مدارس ایران آموزش داده نمیشود قانونی که جای اصلاح و بحث دارد اما همین قانون اساسی آموزش داده نمیشود و اکثریت مردم از قانون اساسی ایران بیخبر هستند و همین امر باعث بیاطلاعی و نداستن قوانین کشور و حقوق شهروندی خود شده است و همین عدم آگاهی باعث شده دولتمردان ایران و مقامات نظامی هر طور که میخواهند رفتار کنند. مثلاً در اصل سوم قانون اساسی ایران آمده است آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی که این یعنی تمامی شهروندان در ایران حق آموزش عالی دارند و حق مسلم شهروندان و ایرانیان است و دولت باید برای همه حق یکسان فراهم کند ولی در مناطق محروم کشور و مناطق محروم شهرها مشاهده میکنیم از هیچ امکاناتی برای تحصیل و آموزش مردم بهرهمند نیستند و مدارسی وجود ندارد برای تحصیل و در سالهای اخیر دانشآموزان در مدارس از نبود امکانات اولیه دچار صدمههای دلخراشی شدهاند از جمله سوختن دختران شینآبادی که وسایل گرمایشی موجود در این مدرسه بخاری نفتی بوده است و براساس نقص بخاری نفتی کلاس دچار آتشسوزی و متأسفانه دختران کلاس هم سوختهاند و از این قبیل نبود امکانات در تمام نقاط ایران دیده میشود. آتشسوزی مدرسه درودزن در شهرستان مرودشت استان فارس به دلیل آتش گرفتن بخاری نفتی در این کلاس دانشآموزان دچار آتشسوزی شدند و متأسفانه هشت دانشآموز دچار سوختگی شدید شدند یا آتشسوزی در مدرسه کانکسی در سردشت دزفول که شش مصدوم داشت و از این حوادث بسیار زیاد است در کشور ایران و هیچ اقدامی برای بهبود اوضاع انجام نمیشود و یا میشود به نبود هیچ امکاناتی در استان سیستان و بلوچستان اشاره کرد که ۶۰ درصد کودکان در این استان از تحصیل محروم هستند و از کمترین امکانات استفاده میکنند و در حالی که بنا به اصل سوم قانون اساسی ایران دولت وظیفه دارد تمامی امکانات را برای تحصیل کردن شهروندان فراهم کند و این یکی از نقضهای حقوق بشر در ایران توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران است و اکثریت مردم ایران از قانون اساسی ایران هیچ اطلاعی ندارند. مورد دوم در مورد آموزش غلط: ندادن آموزشهای صحیح و کارآمد و پرورش ندادن استعدادهای دانشآموزان و درس دادن دروس تئوری و بیبازده در تمامی مدارس ایران که اینها همهاش به دستور مقامات طی این ۴۳ سال حکومت انجام شده و انجام میشود و این کارها همه به خاطر این است که جوانان ایران ناآگاه و بدون مهارتهای فردی و اجتماعی به بار بیایند و مثلاً در مدارس ایران دروسی تدریس میشود که هیچ بازدهای ندارد از جمله دروس عربی که از اول راهنمای تا آخر دوران دبیرستان تدریس میشود ولی در طی این چندین سال هیچ دانشآموزی قادر نیست حتی یک خط عربی حرف بزند یا درسهایی مثل دین و زندگی که فقط دروس تئوری هستند و حفظیات و دانشآموزان هیچ یادگیری ندارند یا در دروس ریاضیات بعضی از بخشهایی تدریس میشوند که هیچ نیازی به آموزش این بخشها نیست فقط دانشآموزان مجبور به خواندن و نمره قبولی گرفتن هستند یا در مدارس ایران هیچ کاری گروهی انجام نمیشود. مردم اینطور میشود که جوانان ایران در مشارکتهای جمعی و همایشها و کارهای گروهی در جامعه آنقدر ضعیف هستند یا در مدارس ایران هیچ استعدادیاب ورزشی وجود ندارد، در حالی که باید تیمهای ورزشی و استعدادیابهای ورزشی وجود داشته باشد. در مدارس ایران برای پرورشهای فردی و گروهی وجود ندارد مثلاً در کشور آمریکا اکثر بسکتبالیستهای امبیای از مدارس آمریکا و کالجهای آمریکایی استعدادیابی و معرفی میشوند و همه اینها باعث میشود جوانان در ایران با کلی دغدغه فکری روبهرو باشند. اینکه چه استعدادهایی دارند، چه شغلی میتوانند در آینده داشته باشند، نگرانی و ترس از آینده و خیلیهای دیگر و همه اینها بخاطر فساد و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد که جوانان مداوم درگیر دغدغههای فکری خود و ترس از آینده و ناامید باشند تا این با فکری آزاد به اندیشیدن به مسائل کشور و اتفاقات پیرامون خود باشند. مورد سوم در مورد مسائل جنسی: آموزشهای نادرست دادن و یا آموزش ندادن در مورد مسائل جنسی در مدارس ایران که این مسائل بسیار مهم است ولی در مدارس ایران هیچ گونه آموزشی داده نمیشود و این باعث میشود جوانهای ایران چه دختر و چه پسر دچار مشکلات فراوانی شوند و دچار افسردگی و غیره و جوانان ایران مدام درگیر این گونه مشکلات و برقراری ارتباط هستند و یکی از بزرگترین دغدغههای جوانان است و یکی از بزرگترین مشکلاتی که برای جوانان از آموزش ندیدن و نداستن این گونه مسائل برایشان در برقراری روابط جنسی امکان دارد به وجود بیاید، ویروس ایدز است که بیش از ۴۰ هزار نفر مبتلا به ایدز هستند. این جدیدترین آمار وزارت بهداشت از مبتلایان ثبت شده به ایدز در کشور است. البته مسئولین این وزارتخانه گفتهاند که تخمین ما از آمار ابتلا به ایدز حدود ۶۰ هزار مبتلای زنده است اعلام این آمار باعث شد تا بسیاری از کاربران فضای مجازی و برخی رسانهها این آمار را تکان دهنده و ترسناک قلمداد کنند و در ادامه آمار جهش این بیماری بررسی آمارهای وزارت بهداشت نشان میدهد که میزان ابتلا به ایدز در کشور در طول سالهای اخیر روند افزایشی داشته است. بنابر این آمارها میزان مبتلایان ثبت شده تا پایان سال ۹۶، ۳۷هزار و ۶۵۰ مورد بوده است که این رقم تا پایان خرداد ۹۸ به ۳۹ هزار و ۵۴۹ مورد افزایش یافته است. حالا هم آمارهای جدید نشان میدهد که تنها در ۶ ماه اخیر، هزار و ۲۴ مورد به جمعیت مبتلایان به ویروس اچآیوی افزوده شده است که البته جای نگرانی هم دارد همه این آمار و ارقام آمار رسمی است که بدون شک آمار غیر رسمی خیلی بیشتر است و همیشه دولت ایران به دلیل آمار دروغین و ساختگی و دور از واقعیت محکوم و مورد انتقاد قرار گرفته است و حکومت جمهوری اسلامی همین طور به پنهان کاری ادامه میدهد و هیچ فعالیتی برای پیشگیری این بیماری انجام نمیدهد. مورد چهارم در مورد مواد مخدر و اعتیاد و نتیجه گیری: هیچ آموزش اصولی در مورد مصرف مواد مخدر و اثرات مخرب مواد مخدر بر بدن و از بین رفتن زندگی و اعتیاد به مواد مخدر در مدارس ایران داده نمیشود و در هیچ جای دیگری هم آموزش داده نمیشود ولی باید به طور شفاف و واضح و برای چندین دوره به مردم و به خصوص نوجوانان و جوانان در مورد این مسائل آموزش داد که هیچ صحبتی نمیشود و همه اینها به خاطر سیاستهای تخریبی و فساد جمهوری اسلامی ایران است و آمار بسیار نگران کننده و افزایش چشمگیر اعتیاد در بین جوانان و در سنین پایین بودهایم و در کشور ایران مشاهده میکنیم و طبق اعلام و اخبار منتشر شده روزانه ۳۰۰ نفر در ایران معتاد میشوند و ۶۳ درصد معتادان کشور را جوانان تشکیل میدهند و سن اعتیاد به نوجوانان ۱۴ ساله هم رسیده و این است عمق فاجعه و هیچ برنامهای هم برای پیشگیری و آموزش در مورد این مسئله داده نمیشود و همه اینها که در این قسمت ذکر شد و در قسمتهای بالا ذکر شد و هیچ کاری برای جلوگیریاش انجام نمیشود و هیچ آموزشی داده نمیشود. بخاطر سیاستهای کثیف و فساد مقامات ایران و فاسد بودن رژیم جمهوری اسلامی ایران است که قصد این حکومت از این کارها این است که میخواهد مردم و جوانان کشور ایران مدام درگیر مسائل این چنینی باشند و مردم و جوانان مدام دغدغه فکری داشته باشند و در مشکلات زندگی و تلاش برای فقط زنده ماندن و فرصتی برای اندیشیدن در مورد دیگر مسائل ایران و تفکر نداشته باشند و بیاعتنا باشند به جنایات و نابودی ایران و حیف و میل مقامات و ناآگاه به تمامی مسائل.
بخش ۵: خانم فائزه صالحینژادفرد سخنرانی خود را با موضوع چرایی اطلاعیه ۱۴۲۷ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان پس چرا کودک همسری قانونی است؟ ایراد کردند:
بخش ۶: بحث آزاد با موضوع حق رفاه اجتماعی (کودکان تشنه خوزستان) آغاز گردید: آقای مهدی افشارزاده بحث آزاد را اینچنین آغاز کردند: مشکل بیآبی در خوزستان به مسئلهای حاد برای مردم این خطه تبدیل شده است. این مشکل منجر به اعتراضات مکرر مردم این استان شده است. زنان و کودکان از مشکلات مضاعف بهداشتی و سلامتی رنج میبرند. این وضعیت در شرایط بحران کرونا دو چندان ضریب خورده است. مجتبی یوسفی عضو مجلس شورای اسلامی در اهواز به تازگی اعتراف کرد مردم ۸۰۰ روستای خوزستان به رغم نزدیکی به ۵ سد بزرگ و ۷ رودخانه به آب شرب پایدار دسترسی ندارند. در بسیاری از مناطق استان خوزستان به ویژه در مناطق حاشیهای شهر و روستایی، لولهها در شبکه فاضلاب غرق میشوند و آب لوله کشی ترکیبی از آب و فاضلاب است. کودکان قربانیان اصلی بی آبی در خوزستان هستند و مشکلات آنها در بحران کرونا تشدید شده است. خانم نرگس مباشریفر بیمسئولیتی و بیاهمیت بودن دولت جمهوری اسلامی ایران را در مورد مشکلات آب خوزستان و قراردادهایی که با کشورهای عربی بستهاند و تمام آب مردم ایران را به آن کشورها صادر میکنند را علت اصلی بیآب خوزستان اعلام کردند. خانم اشجعی در مورد آب رودخانهها پرسیدند که چرا رودخانهها خشک شدهاند و آقای افشار زاده پاسخ دادند پروژه سد و تونل کوهرنگ ۱ که آب آن به اصفهان رفته است، کوهرنگ ۲ به اصفهان رفته است و خیلی پروژههای دیگر بدون مدیریت و برنامهریزی و آیندهنگری انجام شده است. آقای آرش احمدی اشاره کردند که کل ایران در منطقه گرم و خشک هست و همه جا دچار بیآبی هستند و هشتاد درصد آب ایران صرف کشاورزی میشود و این هشتاد درصد شصت درصدش هدر میرود چون صنعت کشاورزی ایران دچاررعقبماندهترین صنعت جهان هست. خانم شکوفه دهبزرگی در مورد شرکتهای تولیدی سرامیک و کاشی در یزد صحبت کرد که نیاز به آب فراوان دارد و مدیریت ناکارآمد باعث شده آب کارون را به یزد منتقل کنند. سپس آقایان بهنام شیرمحمدی صحبتهای خانم دهبزرگی را تأیید کردند و در مورد مهاجرت مردم سیستان به دلیل نبود آب به به یزد صحبت کردند و آقای حمید رضایی آذربانی هم در مورد سیستم زندگی در کشورهای دیگر صحبت کردند که ساخت و ساز منازل در ایران مشکل دارند که آب زیادی هدر میرود. در پایان آقای مهدی افشارزاده از حضور حضار تشکر به عمل آورده و جلسه در ساعت ۱۹:۱۱ به پایان رسید. همکارانی که در این جلسه ما را همراهی کردند: ادمینها: حمید رضایی آذریانی، آذر ارحمی و شکوفه دهبزرگی. مسئول ضبط و تصویر: حمید رضایی آذریانی. مسئول جلسه: مهدی افشارزاده و منشی جلسه: نرگس مباشریفر و نیز دیگر اعضای کمیته کودک و نوجوان و کلیه میهمانان: حسین مرادیزاده، لیدا اشجعی، ندا فروغی، پویا حسابی، مهیار تقیزاده، هادی درتومی، مصطفی گودرزی، منوچهر شفایی، منصوره کاویانی، وحید حسنزاده ابراهیمی، مریم بابایی، معصومه بهمنیراد، علیرضا بحری، سمانه محبی، حسن حمزهزاده که ما را در این جلسه یاری نمودند.
گزارش جلسه هم اندیشی کمیته پژوهش آگوست ۲۰۲۱
آزاد بهرامی
جلسه هم اندیشی به مناسبت روز جهانی مبارزه با انرژی هسته ای و روز جهانی انسان دوستی در روز شنبه مورخ ۲۸ آگوست ساعت 15 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته, سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی زووم و یوتیوب کانون برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای ناصر نوروزی بارکوسرائی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی مهمانان جلسه را آغاز نمودند.
بخش 1: پژوهشگر خانم تی تی خطی موضوع سخنرانی خود را با بررسی و تحلیل کنوانسیون های بین المللی پیرامون انرژی هسته ای ارائه دادند: انرژی هسته ای عبارت است از بهره گیری از فرآیندهای هسته ای حرارت زا برای پدیدآوری گرما و الکتریسیته مفید، درهراتمی، ذراتی از انرژی نهفته که اجزای مختلف اتم نیز به وسیله همان بهم پیوند یافته است لذا هسته اتم منبعی از انرژی به شمار میرود که با شکافت اتم این انرژی رها میشود. انرژی نهفته در هسته اتمهای برخی از عناصر(مانند اورانیوم)میتواند با آزاد شدن، همان کاری را بکند که سوزاندن مقدار زیادی نفت و گاز انجام میدهد که البته سوزاندن نفت و گاز، مشکلات زیستمحیطی ایجاد کرده و مقدار زیادی گاز گلخانهای تولید میکند. حامیانی چون سازمان هستهای جهانی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و طرفداران محیط زیست انرژی هستهای مدعی هستند که انرژی اتمی، یک منبع انرژی ایمن و پایدار است که تولید کربن را کاهش میدهد. مخالفانی چون سازمان جهانی صلح سبز و اطلاعات و منابع خدمات هستهای، بر این باورند که انرژی هستهای خطر بزرگی برای انسان و محیط زیست محسوب میشود. حوادث و اتفاقات هستهای و تابشی شامل حادثه چرنوبیل(۱۹۸۶)، حادثه اتمی فوکوشیما ۱(۲۰۱۱) و حادثه تری مایل آیلند(۱۹۷۹)، میباشد. تاکنون چندین حادثه زیر آبی نیز اتفاق افتاده است. بررسی از دست دادن حیات به ازای هر واحد انرژی تولید شده نشان میدهند که انرژی هستهای مرگ و میر کمتری نسبت به دیگر منابع اصلی انرژی ایجاد میکند. انرژی حاصل از زغالسنگ، نفت، گاز طبیعی و انرژی آبی به ازای واحد انرژی تولید شده، به علت آلودگی هوا و حوادث انرژی مرگ و میر بیشتری ایجاد میکنند. هزینه انسان برای تخلیه جمعیتهای تحت تأثیر معیشتهای از دست رفته، بسیار گزاف است. همراه سایر منابع انرژی پایدار، انرژی هستهای، روش تولید انرژی کم کربن برای ایجاد الکتریسیته است که در مقایسه با انتشار گازهای گلخانهای در هر واحد از انرژی تولید شده شبیه سایر منابع تجدید پذیر است. بدین ترتیب از زمان آغاز تجاری سازی نیروگاههای هستهای در دهه ۱۹۷۰، از تولید ۶۴ گیگاتن کربن دیاکسید معادل جلوگیری شده است. حادثه اتمی فوکوشیما ۱ ژاپن، در سال ۲۰۱۱، که در رآکتوری اتفاق افتاد که در دهه ۱۹۶۰ طراحی شده بود یک بازرسی دوباره برای امنیت و ایمنی هستهای و سیاست انرژی هستهای در بسیاری از کشورها ایجاد کرد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) یک سازمان بینالمللی است که در سال ۱۹۵۷ برای ترویج استفاده صلحآمیز و جلوگیری از استفاده نظامی، از انرژی هستهای تأسیس شد. این آژانس به عنوان یک نهاد مستقل و خودمختار تأسیس شده و جزئی از سازمان ملل یا سازمان دیگری نیست با این حال در اساسنامه خود اعلام کرده که گزارشهای خود را به مجمع عمومی و شورای امنیت ملل متحد ارائه میدهد. مقر این سازمان در شهر وین اتریش است و تاکنون ۱۶۴ کشور به عضویت این سازمان درآمدهاند. پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی یک سیستم بازرسی و تأیید استفاده صلح آمیز مواد هستهای به عنوان بخشی از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای(NPT) است که تحت نظارت سازمان آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار دارد. نقش اصلی این اداره حفاظت از محیط زیست، مدیریت و اجرای پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی هسته ای است. این اداره همچنین با پاسخ به درخواستهای مربوط به تأیید و کمکهای فنی مرتبط با توافقها و ترتیبات در امر کنترل و خلع سلاح هستهای شرکت میکند. این اداره در بخشهای عملیاتی سازماندهی شده است که شامل بازرسانی هستند که بازرسیهای امنیتی را در کشورهای عضو آژانس انجام میدهند تا تأیید کنند که آنها به تعهدات خود در NPT عمل میکنند و از تقسیمات این اداره که ابزار و خدمات را برای بازرسان حفاظت فراهم میکند، پشتیبانی میکنند تا بازرسان مأموریت خود را تکمیل کنند. بازرسیهای پادمان، برنامه هسته ای هر کشوری که آنرا به آژانس اعلام کرده بررسی میکند و فعالیتهای هسته ای مشاهده شده در کشور را با برنامه آن مقایسه میکند. پس از واقعه فوکوشیما در سال ۲۰۱۱، آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصمیم گرفته است که ظرفیت تولید انرژی هستهای را تا سال ۲۰۳۵ به نصف کاهش دهد. کنوانسیون ایمنی هستهای در ۱۷ ژوئن ۱۹۹۴(میلادی) در نشست آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین به تصویب رسید و در ۲۴ اکتبر۱۹۹۶ (میلادی)لازمالاجرا شد. تاکنون ۷۶ کشور از جمله اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد عضو آن شده و ۶۵ کشور نیز آن را امضا نمودهاند. کشورهایی مانند مصر، الجزایر، مراکش، سوریه، کوبا و اسرائیل از جمله کشورهایی هستند که این کنوانسیون را امضا کردهاند. تعهدات اعضا در این کنوانسیون تا اندازه زیادی بر اساس اصول مندرج در سند اصول ایمنی آژانس تعیین شده است. تعهدات از جمله مکان، طراحی، ساخت، عملیات ارزیابی و راستی آزمایی ایمنی، تضمینات کیفی و آمادگی در برابر وضعیتهای اضطراری هستند. گفته میشود کنوانسیون در حکم یک مشوق است و برای اطمینان از اجرای تعهدات اعضا از طریق کنترل و تصویب نیست بلکه مبتنی بر سود مشترک کشورها برای دستیابی به ایمنی هستهای بیشتر است که از طریق دیدارهای منظم اعضا افزایش مییابد. کنوانسیون اعضا را ملزم به ارائه گزارش اجرای تعهداتشان برای بررسی هم سطح در دیدارهای اعضا در آژانس میکند. این ساز و کار، نوآوری اصلی کنوانسیون انگاشته میشود. کنوانسیون تروریسم هستهای کنوانسیون بینالمللی برای جلوگیری از اعمال تروریسم هسته ای در سال ۲۰۰۵ در معاهده سازمان ملل متحد برای غیرقانونی کردن اعمال تروریسم هسته ای و برای ترویج پلیس و همکاری قضایی برای بررسی و مجازات تروریسم هسته ای طراحی شد. در سپتامبر ۲۰۱۶، این کنوانسیون با ۱۱۵ امضاء کننده و ۱۰۶ کشور شرکت کننده از جمله قدرتهای هسته ای چین، فرانسه، هند، روسیه، انگلیس و ایالات متحده به تصویب رسید. این کنوانسیون طیف گستردهای از اقدامات و اهداف احتمالی از جمله نیروگاههای هسته ای و راکتورهای هسته ای را شامل میشود، تهدید و اجبار و تلاش برای ارتکاب یا به عنوان یک همدست در چنین جنایاتی را پوشش میدهد، تصریح میکند که مجرم یا باید مسترد یا تحت پیگرد قانونی قرار گیرد این کنوانسیون دولتها را تشویق میکند تا در پیشگیری از حملات تروریستی با به اشتراک گذاری اطلاعات و کمک به یکدیگر در ارتباط با تحقیقات جنایی و اقدامات استرداد و آئین دادرسی کیفری همکاری کنند و با هر دو وضعیت بحرانی کمک دولتها برای حل وضعیت پیش آمده و حل بحران پیش آمده با ارائه مواد هسته ای امن از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) برخورد بکند. ماده ۲ این کنوانسیون، تخطی از تروریسم هسته ای را به شرح زیر تعریف میکند: هر شخصی در تعریف این کنوانسیون، اگر این شخص غیرقانونی و عمداً:(الف) دارای مواد رادیواکتیو بوده یا آنرا تولید کند یا دارای یک دستگاه تولید باشد با هدف کشتن یا آسیب جدی جسمی، یا با قصد آسیب جدی به اموال یا محیط زیست. (ب)استفاده به هر نحو از مواد رادیواکتیو یا وسیله آن یا استفاده یا آسیب رساندن به تأسیسات هسته ای، به طوری که باعث انتشار مواد رادیواکتیو یا خطر آن بکند، با هدف کشته شدن یا آسیب جدی جسمی یا با قصد آسیب جدی به اموال یا محیط زیست یا با هدف وادار کردن یک فرد طبیعی یا قانونی یک سازمان بینالمللی یا یک دولت برای انجام یا عدم انجام یک اقدام مشخص، در عین حال، ماده ۴ این کنوانسیون به صراحت استفاده از دستگاههای هسته ای در طی درگیریهای مسلحانه بدون تشخیص قانونی بودن استفاده از سلاحهای هسته ای را منع میکند. هیچ چیز در این کنوانسیون بر حقوق، تعهدات و مسئولیتهای دولتها و افراد تحت قانون بینالمللی به ویژه اهداف و اصول منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی بشردوستانه، تأثیر نمیگذارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سالهای اخیر بیش از هر چیز درگیر سه پرونده هستهای در ارتباط با سه کشور عراق، کره شمالی و ایران بوده است. بنظر میرسد طولانیترین و پرکشمکشترین این پروندهها نیز پروندهی ایران باشد که هنوز پایانی بر آن متصور نیست.
بخش 2: پژوهشگر خانم سمانه بیرجندی، موضوع سخنرانی خود را با بررسی نگاهی به تاثیر بهره بری از انرژی هسته ای بر زندگی مردم ایران و جهان ارائه دادند: انرژی هستهای از عمدهترین مباحث علوم و تکنولوژی هستهای است و هم اکنون نقش عمدهای را در تأمین انرژی کشورهای مختلف خصوصا کشورهای پیشرفته دارد. اهمیت انرژی و منابع مختلف تهیه آن، در حال حاضر جزء رویکردهای اصلی دولتها قرار دارد. به عبارت بهتر، از مسائل مهم هر کشور در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی بررسی، اصلاح و استفاده بهینه از منابع موجود انرژی در آن کشور است. امروزه بحرانهای سیاسی و اقتصادی و مسائلی نظیر محدودیت ذخایر فسیلی، نگرانیهای زیست محیطی، ازدیاد جمعیت، رشد اقتصادی، همگی مباحث جهان شمولی هستند که با گستردگی تمام فکر اندیشمندان را در یافتن راهکارهای مناسب در حل معظلات انرژی در جهان به خود مشغول داشته اند.در حال حاضر اغلب ممالک جهان به نقش و اهمیت منابع مختلف انرژی در تأمین نیازهای حال و آینده پی برده و سرمایه گذاریها و تحقیقات وسیعی را در جهت سیاستگذاری، استراتژی و برنامههای زیربنایی و اصولی انجام میدهند. هم اکنون تدوین استراتژی که مرکب از بررسی تمامی پارامترهای تأثیر گذار در انرژی و تعیین راهکارهای مناسب جهت تمیزتر و کاراتر نمودن انرژی و الگوی بهینه مصرف آن میباشد، در رأس برنامههای زیربنایی اکثر کشورهای جهان قرار دارد. در میان حاملهای مختلف انرژی، انرژی هستهای جایگاه ویژهای دارد. هم اکنون بیش از 430 نیروگاه هستهای در جهان فعال میباشند و انرژی برخی کشورها مانند فرانسه عمدتا از برق هستهای تأمین میشود. بر اساس مطالعات انجام گرفته، 43 سال دیگر نفت، 66 سال دیگر گاز طبیعی و 233 سال دیگر زغال سنگ تمام خواهد شد، اما هنوز میتوان ذخایر تازه کشف کرد. اورانیوم مورد نیاز تا 60 سال دیگر وجود دارد. رآکتورهایی که از نوترونهای سریع استفاده میکنند (سوپر- فیکس در فرانسه) قادرند از یک واحد حجم اورانیوم، هفتاد بار بیشتر از رآکتورهای کنونی انرژی بگیرند. نفت 34 درصد، زغال سنگ 31 درصد، گاز 22 درصد، انرژی هستهای 6 درصد، سایر انرژیها 7 درصد. در مورد تولید انرژی باید به این نکته توجه کنیم که این انرژی چه خدماتی را ارائه میکند و با کدام هزینه، که اکثرا مردم به دنبال خدمات بیشتر با دستیابی آسان و ایمنی بالا با هزینه کمتر هستند. در حال حاضر تولید برق گازی ارزانتر از دیگر سوختها میباشد و با سوخت زغال سنگ بیشترین هزینه را دارد. البته اگر موضوع عوارض آلودگی گاز کربنیک را فراموش نکنیم. در صورت وضع این مالیات، بهای تولید گازی برق افزایش مییابد. در این میان انرژی هستهای، تقریبا از هرگونه بحران این چنینی به دور است. استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای موارد زیر از مهمترین استفادههای صلح آمیز از علوم و تکنولوژی هستهای میباشند: استفاده از انرژی حاصل از فرآیند شکافت هسته اورانیوم یا پلوتونیوم در راکتورهای اتمی جهت تولید برق و یا شیرین کردن آب دریاها. استفاده از رادیوایزوتوپها در پزشکی، صنعت و کشاورزیاستفاده از پرتوهای ناشی از فرآیندهای هستهای در پزشکی، صنعت و کشاورزی. مزایا و معایب انرژیهای فسیلی و هستهای نیروی هستهای با وجود خطرها و محدودیتها، به دلیل تولید نکردن گاز گلخانهای، بر انرژیهای فسیلی برتری دارد. سوختهای فسیلی با تولید گازهای گلخانهای در افزایش تعداد طوفانها و تغییرات آب و هوایی شدید خیلی موثر میباشد. گازهای گلخانهای: امتیاز و برتری انرژی هستهای در این است که حتی یک مولکول گاز کربنیک از راکتور هستهای به هوا نمیرود. در عوض اورانیوم مورد نیاز این راکتور باید با کامیونهایی که سوخت فسیلی (نفت) می سوزانند، حمل و نقل گردد. همچنین مراحلی که برای کار با اورانیوم انجام میشود، به سوخت نفتی نیازمند است. در مجموع هر کیلو وات ساعت برق هستهای حدود 25 گرم گاز گلخانهای تولید میکند. هر کیلو وات ساعت برف زغال سنگ سوز، 650 تا 1250 گرم گاز کربینیک تولید میکند. همچنین برای تولید هر کیلو وات ساعت برق از نیروگاههای گاز سوز، 450 تا 650 گرم گاز کربنیک انتشار مییابد.زبالهها:یک نیروگاه هستهای صد مگاواتی سالانه پانصد تن زباله با درجه رادیو اکتیو ضعیف، دویست تن زباله با درجه رادیواکتیو متوسط و 25 تن زباله با درجه رادیواکتیو شدید تولید میکند. در مقایسه، یک نیروگاه برق زغال سنگ سوز 350 هزار تن زباله سخت (زبالههای معدنی، خاکستر و تفاله آهن) که صدها کیلو فلز سنگین نیز در میان آنها وجود دارد، تولید میکند. البته پیشرفتهای فنی باید اجازه دهد که از این میزان زباله کاسته شود. با وجود این سوخت فسیلی از نظر تولید زباله پر بار هستند. اما گاز، بجز گاز کربنیک، تقریبا زباله یا تولید جانبی خطرناکی ندارد. رادیو اکتیویته نامرئی است، اما حتی ضعیفترین درجه رادیو اکنیویته که ممکن است برای محیط زیست مضر باشد، قابل ردیابی است. در نتیجه نیروگاههای هستهای را میتوان به خوبی کنترل کرد و در واقع کشف خطر آنها راحتتر از نیروگاههای گرمایی کلاسیک است. بهداشت و سلامتی: انرژی هستهای با مصارف غیر نظامی تا به حال کمتر از انرژیهای فسیلی قربانی گرفته است. یک نیروگاه هستهای در شرایط فعالیت معمول و سالم مواد رادیواکتیو ساطع میکند. ولی میزان آسیب پذیری به مراتب کمتر از آزمایشهای رادیولوژیک و رادیواکتیویته طبیعی (رادون) است. سوختهای فسیلی نیز مقادیر زیادی از آلوده کنندههای خطرناک را در هوا میپراکند که مضرات زیادی داشته و در اکثر موارد کشنده نیز میباشد. آسیبهای وارد شده به زمین طی مطالعات انجام گرفتته آسیبهای ناشی از سوختهای فسیلی با در نظر گرفتن آسیبهای مربوط به گازهای گلخانهای تقریبا تا دو برابر آسیبهای انرژی هستهای میباشد. کاربرد انرژی اتمی در بخش بهداشتی: بر طبق آمارهای سازمان بهداشت جهانی، میزان افراد سرطانی در کشورهای در حال توسعه تا سال 2015 هر ساله 10 میلیون نفر افزایش مییابد. این در حالی است که شیوههای زندگی در حال تغییر است. اکثر کشورهای در حال توسعه دارای متخصصین کافی در این زمینه یا دستگاههای رادیو تراپی نمیباشند تا بتوانند بطور موثر و ایمن با بیماران سرطانی خود تعامل کنند. در حدود 15 کشور آفریقایی و جند کشور آسیایی، حتی یک رادیو تراپی نیز وجود ندارد. آژانس بین المللی انرژی اتمی در این زمینه برای کمک به کشورها برنامههایی را تدارک دیده است. همجنین از تکنیکهای هستهای در داروهای هستهای نیز استفاده میشود و در طول سال اخیر آزانس 5 دوره آزمایش فقط در آسیای غربی در این خصوص برگذار نموده است. سایر کاربردهای انرژی هستهای: کاربردهای پزشکی: بطور کلی میتوان موثر در ذیل را به عنوان مصادیق کاربرد تکنیکهای هستهای در حوزه پزشکی نام برد. تهیه و تولید رادیو داروی ید-131، حهت تشخیص بیماریهای تروئید و درمان آنها. تهیه و تولید کیتهای رادیو دارویی جهت مراکز پزشکی هستهای. کنترل کیفی رادیو داروهای خوراکی و تزریقی برای تشخیص ودرمان بیماریها. کاربرد انرژی اتمی در بخش دامپزشکی و دامپروری. کاربرد تکنیکهای هستهای در مدیریت منابع آب. کاربرد انرژی هستهای در بخش صنایع غذایی و کشاورزی. کاربرد انرژی در صنایع. کاربرد تکنیک هستهای در شناسایی مینهای ضد نفر. کاربرد انرژی اتمی در تولید الکتریسته. ذخایر و سرمایه گذاری جهانی انرژیبراساس گزارش وزارت صنایع فرانسه، هزینه یک نیروگاه هستهای 1400 مگا واتی معادل 15.4 میلیارد فرانک، یک نیروگاه گاز. سوز با همین ظرفیت 4.3 میلیارد فرانک و یک نیروگاه زغال سنگ یوز با ظرفیت مشابه 9 میلیارد فرانک ارزش دارد. در مقابل، این امتیاز برای گاز ارمغانی به همراه ندارد. زیرا هزینه تولید هر کیلو وات ساعت برق تا 70 درصد به قیمت سوخت بستگی دارد. بحران در نیروگاه اتمی فوکوشیمای ژاپن تبدیل به سومین فاجعه تاریخی بزرگ در تاریخ استفاده از انرژی هسته ای شده است. سه رخداد زیر بزرگترین فجایع رخ داده در طول تاریخ نیروگاه های اتمی هستند. حادثه تری مایل آیلند در تاریخ 28 مارس سال 1979 میلادی در ایالت پنسیلوانیا آمریکا این حادثه به وقوع پیوست. آژانس بین المللی انرژی اتمی به این حادثه از نظر عمق فاجعه درجه 5 را داد که به معنی حادثه ای با عواقب گسترده است. شروع این فاجعه با نقص فنی در سیستم پمپ آب خنک همراه بود که نهایتا منجر به گرم شدن رآکتور شماره دو این نیروگاه شد. تلاش ها برای کاهش فشار وارد آمده روی رآکتور منجر به از بین رفتن خنک کننده های بیشتری شد و در عمل نتیجه معکوس داد. از کار افتادن خنک کننده های هسته رآکتور منجر به افزایش دما و نهایتا انفجار شیمیایی هیدروژن داخل در رآکتور نیروگاه شد.به دنبال این حادثه 55 درصد میله های سوختی ذوب شد اما مواد ذوب شده نتوانستند به مخزن فولادی رآکتور نفوذ کنند. مقامات اتمی آمریکا میزان تشعشعات رادیواکتیو ناشی از این حادثه را کم ارزیابی کردند. به دنبال این حادثه هیچ کس صدمه ای ندید اما اثر بزرگ این حادثه روی افکار عمومی بود. به دنبال این رخداد، استانداردهای امنیتی و سختگیرانه تری نسبت به فعالیت های اتمی ایجاد شد و همچنین ایالت متحده آمریکا از ساخت رآکتورهای بیشتر منصرف شد.حادثه چرنوبیل در 26 آوریل سال 1986 میلادی در شهر چرنوبیل اوکراین فاجعه چرنوبیل رقم خورد. آژانس بین المللی انرژی اتمی به این حادثه از نظر عمق فاجعه بیشترین درجه یعنی درجه 7 را به معنی فاجعه بزرگ داد. این حادثه در نیروگاه اتمی شوروی سابق به دنبال یک خطای انسای به وقوع پیوست. کارکنان این نیروگاه که در حال انجام دادن یک آزمایش فنی بودند، کلید سیستم های امنیتی رآکتور شماره چهار را خاموش کردند. این اقدام منجر به افزایش ناگهانی واکنش های زنجیره ای که صد برابر بیشتر از انرژی قدرت معمولی رآکتور بود، شد. در ساعت 23/1 بامداد انفجاری رخ داد که منجر به بین رفتن مخزن فولادی رآکتور و سرپوش بتنی آن و ایجاد آتش سوزی شد. این رآکتور دارای مخزن نگاه دارنده فرعی نبود و این بدان معناست که محتویات رآکتور وارد آسمان شد. به دنبال این فاجعه در اواسط ماه مه اواخر اردبیهشت ابرهایی از ید رادیو اکتیو دار، سزیم و دیگر عنصرهای شیمیایی آسمان های اوکراین، بلاروس، روسیه و اروپای غربی را در برگرفت. در عرض 10 روز، 12 میلیارد میلیارد بکرل ( واحد پرتوزایی ) از مواد رادیو اکتیو منتشر شد. این رقم معادل 30 هزار برابر تمام تشعشعات نیروگاه های اتمی در سراسر جهان در طول یک سال است. کشته شدگان تایید شده این حادثه از میان 600 نفری بودند که در مراحل اولیه این فاجعه سعی کردند بر آن غلبه کنند. از این 600 که به شدن در معرض امواج رادیو اکتیو قرار گرفتند 30 تن در ماه های آتی کشته و 17 نفر نیز در سال های بعدی جان خود را از دست دادند. برآوردها از عوارض طولانی مدت این فاجعه روی مردمی که در معرض مستقیم تشعشعات کمتر رادیو اکتیو قرار گرفتند و همچنین کسانی که به طور مستقیم از طریق مواد غذایی در معرض مواد پرتوزا بودند، به شدت مورد مناقشه است آژانس های سازمان ملل متحد در سال 2005 گزارشی منتشر کردند که در آن آمده بود میزان نهایی کشته شدگان این حادثه به 4 هزار نفر رسیده است. گروه های غیر دولتی نیز می گویند میزان نهایی کشته شدگان ناشی از فاجعه چرنوبیل ده ها یا حتی صدها هزار نفر خواهد بود. حادثه فوکوشیما در یازدهم مارس ( 20 اسفند ) سال 2011 میلادی فاجعه دیگری در شهر فوکوشیما در شمال شرقی ژاپن به وقوع پیوست. آژانس انرژی اتمی به این حادثه درجه 4 به معنی حادثه ای با عوارض محلی داد و اداره امنیت اتمی فرانسه نیز به آن درجه 6 به معنی حادثه ای جدی داد. علت اصلی این حادثه یک رویداد طبیعی بود. زلزله ای با شدت 9 ریشتر باعث وقوع یک سونامی شد. به دنبال این زلزله سه راکتور از شش رآکتور نیروگاه شماره یک فوکوشیما به طور خودکار فعالیتشان متوقف شد. فعالیت سه رآکتور دیگر پیشتر برای تعمیرات متوقف شده بود این زلزله باعث شد نیروی الکتریسیته خارجی این نیروگاه از کار بیفتد و به دنبال آن جریان خنک کننده ها در اطراف هسته رآکتور نیز متوقف شد. مولد های برقی فرعی و کمکی نیز با وقوع سونامی از کار افتادند. به دنبال قطع جریان برق رآکتورهای شماره 1، 2 و 3 بیش از اندازه گرم شدند که این امر منجر به ذوب جزئی میله های سوختی رآکتور شد. با افزایش هیدروژن، انفجارهایی در تاسیساتی که این سه رآکتور در آن قرار داشتند به وقوع پیوست. تشعشعات رادیواکتیو روز سه شنبه در خارج از نیروگاه برای اولین بار به اندازه ای رسید که می تواند سلامت انسان را به خطر بیاندازد اما دولت ژاپن اعلام کرد این میزان کاهش یافت. باقی اطلاعات در این زمینه همچنان ناقص است و در هاله ای از ابهام قرار دارد. معایب انرژی هسته ای در لیست مزایای انرژی هسته ای موردی را که انرژی هسته ای را به گزینهای مناسب برای تامین آینده نیازهای برق تبدیل میکند عنوان کردیم. با این حال هنگام بررسی اینکه آیا این منبع انرژی بهترین شکل انرژی سازگار با محیط زیست برای آینده ما است، به معایبی از آن اشاره کردیم. در اینجا برخی از اصلیترین معایب انرژی هسته ای آورده شده است. ساخت گران: علیرغم ارزان بودن نیروگاههای هسته ای در بهره برداری و اجرا، ساخت آن فوق العاده گران است و این هزینه همچنان افزایش مییابد. از سال 2002 تا 2008 هزینه برآورد شده برای ساخت نیروگاه هسته ای از 2 تا 4 میلیارد دلار به 9 میلیارد دلار رسیده است و نیروگاهها اغلب در هنگام ساخت از هزینههای که تخمین زدهاند پیشی میگیرند. علاوه بر هزینه ساخت نیروگاه، نیروگاههای هسته ای باید بودجهای را برای محافظت از زبالههای تولید شده و نگهداری آنها در سازه های خنک شده با روشهای امنیتی اختصاص دهند. همه این هزینهها انرژی هسته ای را بسیار گران میکند. زبالههای رادیواکتیو: اگرچه تولید انرژی هسته ای هیچ گونه تشعشعاتی ایجاد نمیکند اما زبالههای رادیواکتیو تولید میکند که باید به صورت ایمن ذخیره شوند تا محیط را آلوده نکند. گرچه ممکن است این تشعشعات ترسناک به نظر برسد اما ما دائماً در معرض رادیواکتیویته مقدار کمی از پرتوهای کیهانی یا رادون در هوای تنفسی خود هستیم. در مقادیر کم تابش مضر نیست اما زبالههای رادیواکتیو حاصل از تولید انرژی هسته ای بسیار خطرناک است. دفع زبالههای رادیواکتیو یک چالش اساسی است که نیروگاههای هسته ای با آن روبرو هستند. از آنجا که راهی برای از بین بردن ضایعات هسته ای وجود ندارد راه حل فعلی این است که آنها را به طور ایمن در ظروف مهر و موم کرده و در عمق زیر زمین نگهداری کنند، زیرا در این حالت نمیتواند محیط را آلوده کند. با پیشرفت فناوری امیدواریم که در آینده روشهای بهتری برای ذخیره سازی زبالههای رادیواکتیو پیدا کنیم.نیروگاههای هسته ای بیش از پسماندهایی که تولید میکنند بر محیط زیست تاثیر دارند. استخراج و غنی سازی اورانیوم فرآیندهای سازگار با محیط زیست نیستند. استخراج روزانه اورانیوم برای معدنچیان بی خطر است اما ذرات رادیواکتیو را از خود به جای میگذارد که باعث فرسایش میشود و حتی منابع آب مجاور را آلوده میکند. استخراج از زیرزمین نیز بدون خطر نیست و در هنگام استخراج و پردازش ضایعات رادیواکتیو معدن کاران را در معرض تابش زیاد قرار میدهد. تهدید امنیتی انرژی هسته ای میتواند برای کشورهایی که دارای نیروگاههای انرژی هسته ای هستند یک تهدید ملی و امنیتی محسوب شود. زیرا در این حالت تروریستها ممکن است نیروگاههای هسته ای را به قصد ایجاد یک فاجعه هدف قرار دهند و اورانیوم مورد استفاده برای تولید نیرو در صورت قرار گرفتن در دستان نیروهای اشتباه میتواند به سلاح هسته ای تبدیل شود. به همین دلایل امنیت در اطراف مواد هسته ای و نیروگاههای هسته ای بسیار مهم است. تأمین سوخت محدود: ممکن است موارد مثبت و منفی مهمی در مورد انرژی هسته ای وجود داشته باشد اما یکی از مهمترین ملاحظاتی که باید بخاطر بسپاریم این است که انرژی هسته ای برای تولید انرژی به اورانیوم و توریم وابسته است. تا زمانی که نتوانیم راهی برای ایجاد همجوشی هسته ای یا ساخت راکتورهای تولیدکننده همجوشی هسته ای قبل از تمام شدن منابع خود پیدا کنیم قادر به ایجاد انرژی با نیروگاههای هسته ای که برای آینده ساختهایم نیستیم. در نهایت باید گفت که انرژی هسته این فقط یک راه حل موقت با برچسب قیمت بسیار بالا است. آقای ناصر نوروزی بارکوسرائی، به چند نکته در مورد انرژی هسته ای اشاره کردند که آیا مردم کشور ایران تا به امروز چقدر از این انرژی هسته ای سود برده اند و چقدر ضرر کرده اند؟ آیا این همه کشمکش سیاسی در جریان هست مردم کجا این کشمکش ها قرار گرفته اند؟ آیا نفع این کار دولت های اروپایی برده است یا دولت جمهوری اسلامی ایران؟ که در جواب این نکات و در ادامه بحث همکاران دیگری شرکت داشتند و آقای مصطفی مصطفی نیا، با اشاره داشتن به انرژی هسته ای و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در اینکار و تحریم و فشار بر روی مردم، و اینکه انرژی هسته ای که در داخل ایران از آن استفاده می شود قدیمی هست و در واقع هیچ نظارتی بر استاندارد ساخت آن نداشته است و این نشات گرفته از حاکمیت جمهوری اسلامی بر روی اینکار میباشد. در ادامه جناب مهرداد یگانه اشاره داشتن به اتفاقات مردم در ایران و زمان پهلوی، ایشان این را بیان کردند برای اولین بار زمانی که حکومت پهلوی وقتی انرژی هسته ای وارد ایران و بوشهر کردند بخاطر انقلاب در آن زمان نتوانستند آن را به پایان برسانند در زمان انقلاب و اتفاقاتی که در آن زمان افتاد پروژه کاری متوقف شد، و تا اینکه دوباره قبل از زمان رئیس جمهوری احمدی نژاد، دوباره شروع بکار کرد و در ادامه این را بیان کردند که آیا مردم از آن سودی نصیبشان شده است؟ متاسفانه در زمانی که انقلاب شد بخاطر تحریم غرب و اروپا علیه ایران، کشور ایران نتوانست به درستی به تکنولوژی روز دست یابد و از طرفی کشورهای همسایه های ایران از جمله؛ پاکستان یا روسیه که این تکنولوژی را داشتند، ایران سعی داشت که از آن تکنولوژی و علم وارد کشور کند اما متاسفانه چیزی که پاکستان و روسیه در اختیار داشت بسیار پیش پا افتاده و ابتدایی بود و همین باعث شد که ایران موفق نباشد در زمینه انرژی هسته ای. در ادامه بحث ایشان آقای محمدحسن حسن زاده مهرآبادی، هم اشاره داشتن به زمان محمدرضا پهلوی و نظام سیاسی وی و استارت زدن در آن زمان برای ساخت نیروگاه انرژی هسته ای در بوشهر، و نفت که “مٶسس اوپک”، در زمان پهلوی و خدمات دیگری، و در ادامه این را بیان کردند که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران مردم مورد سوءاستفاده سیاست غرب و سیاست های مثل انقلاب شدند و این سیاست طوری پیش رفت که مردم فکر می کردند که مقابل یک استبداد قرار گرفته اند در صورتی که الان این استبداد غیرقابل اصلاح در ایران وجود دارد. و در پایان این بحث همکاران دیگری خانمها و آقایان شبنم رضاوند، سمانه بیرجندی، محسن سبزیان، وحید حسن زاده، مهیار تقی زاده، امین بلواردی و تورج تفکری، شرکت داشتند و هر کدام با ارائه و نظر خود آن را به پایان رساندند.
بخش 3: پژوهشگر خانم منصوره کاویانی، موضوع سخنرانی خود را با بررسی انسانیت و انسان دوستی ارائه دادند: در ابتدا بهتر است معنی انسان دوستی را بدانیم، انسان دوستی یا نیکوکاری به اعمالی گویند که در راه اهداف بشر دوستانه و برای مقاصد نیکوکاری انجام شده باشد. همانطور که دوستان می دانید تا به امروز انرژی هسته ای به منظور تولید انرژی برای تامین نیاز انسان به مولد گرما یا الکتریسیته و غیره آسیب های جدی بسیاری به بشر امروز متحمل کرده است. ما نمیتوانیم بگوییم انسان دوستی و انسانیت همگام با تولید انرژی هسته ای محقق می شود. تضاد فاحش این دو شباهت به دوستی و دشمنی یا روز و شب دارد، چطور ممکن است ادعا کنیم که تکنولوژی به هدف کمک به بشر بوجود آمده در صورتی که آسیب های جبران ناپذیر و گاهاً غیر قابل پیش بینی در آینده خواهد داشت، می توان از بسیاری دیگر از منابع که سازگار با انسان و طبیعت و در راستای انسانیت و کمک به بشریت است استفاده کرد. آلبرت انیشتین درباره انسانیت میگوید؛ به طرز وحشتناکی آشکار شده است که تکنولوژی ما از انسانیت ما فراتر رفته است. یکی از موضوعات بسیار مهم در اینباره که تناقض تولید انرژی هستهای و انسانیت را نمایان می کند، بحث دفن زباله های اتمی و پسماندهای ست که در آینده میتوانند به خطری جدی برای انسان امروز و آینده تبدیل شود. بهتر است اول بدانیم ضایعات هسته ای چیستند؟ زباله های هسته ای به عنوان پسماندهای آزمایش های تحقیقاتی در صنعت و محصول فرعی فرایند تولید انرژی هسته ای همواره ناخواسته تولید میشوند. در هرهشت مگاوات ساعت انرژی الکتریکی تولید شده در نیروگاه های هسته ای ۳۰ گرم زباله رادیواکتیوی به وجود میآید، گرچه بنظر مقدار بسیار کمی است اما بسیار ماده خطرناکی است و دفع آن به شیوه درست به مراتب از سوخت های دیگر پرهزینه تر است. آژانس بین المللی انرژی اتمی مدتی پیش در گزارش خود به شورای امنیت از منطقه به عنوان محل دفن زباله های هسته ای ایران نام برد؛ که یکی کوه های تالش و دیگری سفید تپه، اما این خبر به هیچ عنوان توسط جمهوری اسلامی ایران تائید نشد! تجربه فاجعه هیروشیما و انفجار نیروگاه اتمی برق چرنوبیل نشان داد که حتی اگر یک گرم اورانیوم غنی شده به طبیعت و محیط زیست زندگی انسان وارد شود چهار میلیون سال طول خواهر کشید تا وزن یک گرم اورانیوم و تشعشعات و آلودگی های سرطان زای ناشی از آن به نصف یا صفر برسد. آمار کلی از حوادث و اتفاقات هسته ای شامل حادثه چرنوبیل(۱۹۸۶) حادثه اتمی فوکوشیما ۱ (۲۰۱۱) و حادثه تری مایل آیلند (۱۹۷۹) هستند. این حوادث منجر به تغییرات در این خصوص در برخی از کشورها شد، در حالیکه ایران همچنان پافشاری بر تولید انرژی هسته ای دارد آلمان تصمیم گرفته بود تا سال ۲۰۲۰ تمام راکتورهای خود را غیرفعال کند، که انجام هم داد. ایتالیا هم انرژی هسته ای را تحریم کرده است و همچنین آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصمیم دارد ظرفیت تولید انرژی هستهای را تا سال ۲۰۳۵ به نصف کاهش دهد. در اینجا بحث انسان دوستی، نوع دوستی و عشق به هم نوع مطرح میشود که از دیدگاه دیگر یعنی هر انسان به هر نسبت که از ارزشهای انسانی بهره مند است شایسته دوستی است و انسانی هم که از ارزشهای انسانی بهره مند نیست باز لایق دوستی است! چرا؟؟؟ برای رساندن او به ارزشهای انسانی، یک انسان کامل یک انسان فاقد ارزشهای انسانی را هم دوست دارد چون میخواهد او را نجات دهد و برساند به ارزشهای انسانی، نگاهی کلی به عوارض انرژی هسته ای که شامل؛ آلودگی رادیواکتیو، تاثیرات نامطلوب بر بهداشت و سلامت، آسیب های جسمی و ژنتیکی که ممکن است تا چندین سال پنهان بماند و حتی منجر به سرطان و مرگ و میر شود. آسیب های روحی که افرادی در اثر یک فاجعه هسته ای قرار گرفته اند احتمال بیشتری دارد که دچار اختلالات روانی مانند استرس، افسردگی و اختلال هراس ناشی از سانحه قرار گیرند، کارشناسان اعلام کردند بررسی وضعیت سلامت روانی افرادی که در جهان در نزدیکی نیروگاههای هسته ای زندگی میکنند میتواند اطلاعاتی جامع در اختیار پژوهشگران در خصوص تشعشعات هسته ای بز افراد بگذارد. حتما دوستان خیلی این جمله را شنیدند که همه ما سرنشین یک کشتی هستیم. این جمله در اینجا مصداق پیدا میکنه به این معنی که یک کشور به تنهایی نباید مستقل از بقیه دنیا عمل کند مثل کسی میماند که سوار کشتی هست و داره فقط زیر پای خودش و سوراخ میکند و به خودش حق میدهد چون جای خودش هست! این زمین فقط برای امروز ما انسان ها نیست برای آیندگان هم هست، ما مدتی استفاده میکنیم و باید اون رو به دست آیندگان بسپاریم و طبیعتا اجازه نداریم که از انسان ها و محیط زیست سوءاستفاده کنیم و خطرات جبران ناپذیری برای نسل انسان بوجود بیاریم. در انتها دوست دارم تجربه و نظر شخصی خودم را درباره انسانیت و انسان دوستی عرض کنم، چند وقت قبل در دوره روانشناسی و جامعه شناسی شرکت کردم که سر فصل های اولیه آن من را شوکه کرد! سر فصل ها با خودشناسی و خودسازی شروع شد و بعد دلیلش را آگاهانه تر متوجه شدم ما نمیتوانیم از انسانیت و انسان دوستی صحبت کنیم در صورتی که خودمون را نمیشناسیم خودمون را نساختیم، خودمون را دوست نداریم پس چطور می توانیم هم نوع یا محیط زندگی یا آیندگان را دوست داشته باشیم. در پایان شعر نو با عنوان حلقه دار از ایرج محمود جانلو؛ چگونه میتوان فریاد زد و غرور بی باوری ها را شکست و چگونه می شود برای واقعیت ها که کلام انسان واقع بین است کوشا بود. ما به امیدی که شب را سپری خواهیم کرد اما در انتظار سپیدی فردا در چنگ جغدان اسیر شدیم و در زندان اسارت مُردیم. ما به امیدی که فردایی آزادتر و پر فروغ تر را به آغوش خواهیم گرفت نغمه سرای باغ هستی شدیم و حال روزهای غم گرفته را در عزای فردا سپری میکنیم. دلا تو آگاهی و از یاد نخواهد رفت آن سخن های بی آهنگ و بی آلایش انسان هایی که نوید انسان دوستی را سالیان دراز است بی عمل سپری می کنند. گل تازه شکفته بودیم ولی در انتظار سپیدی صبحگاه و در آرزوی زندگی انسانی پژمرده شدیم. ما در هر آن بوسیله جغدان شب پره محکوم به اعدامیم و روزها و شب ها حلقه های دار را بر گلوی خون فشان خود نظاره گریم. چرا که محکوم به بیان حقیقتیم و بهتر است گویای این باشیم که حقیقت تلخ است بر هر که امید بقای دنیوی دارد. ابتدا آقای ناصر نوروزی بارکوسرائی، اشاره داشتن به عدم انسان دوستی و بی تفاوتی انسانها نسبت به آن و این را بیان کردن آیا مشکلات اقتصادی، مشکلات ویروس کرونا یا چیزهای دیگری در ایران باعث این شده که انسان دوستی در ایران کم رنگ بشود و مردم ایران اینگونه بی تفاوت باشند نسبت به همدیگر و در ادامه صحبتشان این را بیان کردند که متاسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران در این سالها برای همه ماها مردم ایران و انسانهای آزادی خواه به درستی معلوم کرده است که به مردم خود هیچ اهمیتی نمیدهد. در ادامه جناب محمدحسن حسن زاده مهرآبادی، هم در بحث شرکت داشتند و ایشان اشاره کردند به انسانیت و انسان دوستی و سوءاستفاده جمهوری اسلامی ایران نسبت به وضعیت مردم، مشکلات مردم، فقر و عدم توجه به کرونا ویروس و وضعیت سلامتی انسانها در ایران و متاسفانه وقتی این عدم توجه حکومت جمهوری اسلامی و دولتمردان نسبت به مردم خود را میبینیم دیگر جای برای انسانیت و انسان دوستی نمی ماند. بعد از ایشان خانم سمانه بیرجندی، اشاره داشتند به اینکه مردم ایران با توجه به این شرایط کرونا که در آن قرار دارد به نمونه های میتوان اشاره کرد که اگر به بحث انسان دوستی اشاره کنیم میبینیم که تو همین ایام ماه محرم شرایط به طوری هست که همه باید رعایت کنند برای سلامتی خود و خانوادشان و ارزش قائل باشند برای اقشار جامعه اما متاسفانه اینطور نیست و میبینیم که انسان دوستی و انسانیت در ایران از بین رفته و مردم از آن دور شده اند. اشاره ی هم داشتند به فقر، مردمان بی خانمان و کودکان کار در ایران که متاسفانه با این حال مشکلات و این وضعیت که در ایران هست جمهوری اسلامی ایران تو کشورهای دیگری از جمله؛ لبنان، عراق و کشورهای دیگری در حال سرمایه گذاری است و برای مردم این کشورها رفاه تامین می کند. در پایان این بخش هم همکاران مصطفی مصطفی نیا، وحید حسن زاده، منوچهر شفائی در بخش شرکت داشتند و هر کدام با ارائه نظر خود آن را به پایان رساندند. در پایان جلسه مسئول جلسه ناصر نوروزی بارکوسرائی ضمن تشکر از حضور و مشارکت مهمانان و برنامه گذاران این جلسه، صدابرداران: ندا محمد یراحی، محسن سبزیان، منشی جلسه: آزاد بهرامی ادمین ها: زهره حق باعلی، ایراندخت کیا، محمدحسن حسن زاده مهرآبادی، در ساعت ۱۸:۵ ختم جلسه را اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان آگوست 2021
سارا فلاح
در روز شنبه مورخ ۲۸آگوست ۲۰۲۱ ساعت ۷به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولِ،اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع ازحقوق بشردر ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی زوم برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه بانو ماریا هری ضمن خوش آمدگویی وخیر مقدم به تمامی حاضرین ومعرفی سخرانان جلسه را آغاز نمودند.
بخش 1: جناب علیرضا امامی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در مرداد ۱۴۰۰را ایراد کردند: خبر: بانوان منیره عربشاهی فعال مدنی محبوس در زندان کچویی کرج، سپیده قلیان فعال مدنی محبوس درزندان بوشهر، زینب همرنگ سید بگلو معلم بازنشسته، نیلوفر بیانی فعال محیط زیست. گیتی پورفاضل وکیل بازنشسته دادگستری و زندانی سیاسی. ناهید تقوی شهروند دو تابعیتی ایرانی/آلمانی. مریم سامقانی زندانی سیاسی همگی از زندانیان محبوس در بند زنان زندان اوین هستند که تست کرونای آنها مثبت اعلام شده و درخواست اعزام به مرخصی آنها تاکنون موافقت نشده است. خبر: در شهر سردشت یک مرد با هویت مجید بیتوشی با اسلحه کلاشینکف همسر خود را به نام “هما حاجیپور” به قتل رساند. خبر: در یکی از باغهای روستای “خلیفه ترخان” از توابع سنندج یک مرد با هویت “رضا احمدیان” با اسلحه همسر خود “شیلان مندمی” و سه نفر دیگر از اعضای خانواده همسرش را به همراه مالک باغ به قتل رسانیده است. خبر: “سارا پور عظیمای” 12 ساله به امر پدرش ممنوع الخروج گردید و باعث بازماندن او از مسابقات جهانی سوارکاری شد. بنابر گفته وکیل مادر سارا که در سایتهای خبری منتشر شده است، دلیل این ممنوع الخروجی اختلافات پدر و مادر بر سر «مهریه» و لجبازی پدر سارا بوده است. خبر: صفحه توئیتر کمپین معلولان ( به نام کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت) از مورد آزار جنسی قرار گرفتن3 دختر دارای معلولیت در یکی ازمراکز نگهداری ارومیه توسط خدمه در اواسط سال گذشته خبر داد. اخبار فوق نقض ماده 3- حق حیات برای همه، ماده 12-عدم دخالت در احوال شخصی، ماده 22- حق امنیت اجتماعی، ماده 25- حق خوراک، مسکن و مراقبت های طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه، میباشد.
بخش 2: بانو سپیده عشقی سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده 4علامیه حذف خشونت علیه زنان و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ارائه نمودند: دولت ها باید خشونت علیه زنان را محکوم نموده و نباید هیچ رسم، سنت یا ملاحظات مذهبی را برای وظیفه خود در رابطه با حذف آن بهانه کنند. دولتها باید با استفاده از تمام شیوه های مناسب و بدون تاخیر یک سیاست حذف خشونت علیه زنان را تا پایان آن دنبال کنند، باید: (الف) اگر هنوز بطور کامل به «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» متعهد نیستند، آن را تصویب کرده یا بطور رسمی به عضویت آن درآیند و از قیدهای خاص درباره آن صرف نظر کنند،(ب) از ملزم شدن به خشونت علیه زنان خودداری کنند، (پ) همه کوشش های لازم را برای پیشگیری، انجام تحقیقات مربوطه و مجازات اعمال خشونت علیه زنان بر اساس قانون کشور خود انجام دهند، چه این اعمال توسط دولت انجام شده باشد و یا توسط اشخاص خصوصی. (ت) در قوانین کشور لوایح رسمی کیفری، مدنی و کاری و اداری تهیه کنند که خطایی را که بر زنان تحت اعمال خشونت رفته مجازات و جبران کند، برای زنانی که تحت اعمال خشونت قرار می گیرند باید دسترسی به راهکارهای قضائی فراهم شود، با پشتیبانی قوانین کشور، جبران موثر و عادلانه برای صدماتی که متحمل شده اند میسر باشد، دولت همچنین باید زنان را از حقوقشان در تقاضای جبران خسارت و توانیابی از طریق چنین راهکارهایی آگاه سازد، (ث) امکان تهیه برنامه های ملی به منظور گسترش حمایت از زنان در مقابله با هرگونه خشونت، یا الحاق موادی برای این منظور در برنامه های موجود، یا در مواردی همکاری های ممکن با سازمان های غیر دولتی، بویژه سازمانهایی که درگیر مسئله خشونت علیه زنان هستند، را در نظر بگیرند. (ج) راهکارهای پیشگیری و همه دستورالعمل های جامع حقوقی، سیاسی، اداری و فرهنگی که حمایت از زنان را در مقابل هرگونه خشونت ترویج می کند تدوین کنند، تضمین کنند که قربانی شدن مجدد زنان به خاطر عدم حساسیت قانون به ملاحظات جنسی و شیوه های اعمال قانون و دیگر مداخلات دولتی اتفاق نخواهد افتاد. (چ) درراه تضمین این که زنان تحت خشونت، و در صورت اقتضاء، فرزندان آنها، از کمک های ویژه مانند توانبخشی، کمک در نگهداری از کودکان و گذران زندگی، درمان، مشاوره، و خدمات بهداشتی و اجتماعی، مراکز و برنامه ها و سازمان های یاری رسانی که باید دیگر اقدامات لازم برای افزایش امنیت و توانبخشی جسمی و روانی آنان را انجام دهد، کار کنند. (ح) مقادیر کافی برای فعالیت های مربوط به حذف خشونت علیه زنان را در بودجه دولت قرار دهند. (خ) اقدامات لازم برای آموزش به ماموران انتظامی و مسئولین دولتی مسئول اجرای سیاست های مربوط به پیشگیری، تحقیقات و مجازات خشونت علیه زنان، انجام دهند تا این افراد به نیازهای زنان حساس شوند. (د) اقدامات لازم، بویژه در زمینه آموزش، به عمل آورند که الگوهای اجتماعی و فرهنگی رفتار مرد و زن اصلاح شود و تبعیض ها، رفتارهای مرسوم و همه دیگر رفتارهایی که براساس ایده فرودستی یا فرادستی یک جنس و کلیشه رفتاری مرد و زن است، حذف شود. (ذ) تحقیق، جمع آوری اطلاعات و آمار، بویژه در باره خشونت خانگی و رواج اشکال گوناگون خشونت علیه زنان را ترویج کنند و تحقیق درباره علل، ماهیت، میزان جدی بودن و نتایج خشونت علیه زنان و میزان تاثیر اقدامات برای پیشگیری و جبران خسارت خشونت علیه زنان را تشویق کنند، این آمار و یافته ها ی تحقیق باید در دسترس عموم قرار گیرد. (ر) اقداماتی در جهت حذف خشونت علیه زنان، بویژه آنان که در مقابل خشونت ضربه پذیر هستند، اتخاذ کنند، (ز) در گزارش های مربوط به اسناد حقوق بشر که به سازمان ملل متحد ارائه می دهند، اطلاعات راجع به خشونت علیه زنان و اقدامات انجام شده برای عملی کردن اعلامیه حاضر را جای دهد. (ژ)تدوین دستورالعمل های مناسب برای کمک به عملی کردن اصول این اعلامیه حاضر را تشویق کنند. ( س) نقش مهم جنبش و سازمان های غیر دولتی زنان را در سطح جهانی در ارتقاء سطح آگاهی و کاهش مسئله خشونت علیه زنان تصدیق کنند. (ش)فعالیت های جنبش و سازمان های غیر دولتی زنان را یاری رسانده و پیش ببرند و با آنها در سطح محلی، ملی و منطقه ای همکاری کنند. (ص)سازمان های منطقه ای بین دولت ها را که عضو آنان هستند، تشویق کنند که حذف خشونت علیه زنان را، در صورتی که درخور است، در برنامه خود بگنجانند.در قانون اساسی تنها یک اصل به حقوق مربوط به زنان اختصاص داده شده است. اصل بیست و یکم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد. ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او. حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند، و حمایت از کودکان بیسرپرست. ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده. ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بیسرپرست. اعطای قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولیّ شرعی. که البته هیچیک از بندهای فوق مورد توجه قرار نگرفته اند و هریک از موارد به نحوی از انحا به خشونت علیه زنان تبدیل شده اند. در اینجا برای پرداختن به حجم بزرگ خشونت در جامعه ایران علیه زنان و توجیه کردن این خشونت از لحاظ قانونی، به لایحه تأمین امنیت زنان دربرابر خشونت می پردازیم. «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت » طرح اولیه پیش نویس لایحه تحت عنوان «تأمین امنیت زنان دربرابر خشونت»، به وسیله «مرکز امور زنان و خانواده» ریاست جمهوری دولت دهم در سال 1390 تدوین شد. این لایحه 93 ماده داشت. این لایحه سال 91 به کمیسیون لوایح دولت دهم ارسال شد اما کمیسیون لوایح به دلیل ماهیت قضایی بخشهایی از این لایحه، آن را مسترد کرد. مردادماه 92 لایحه به معاونت زنان و خانواده دولت یازدهم بازگشت و این معاونت به مدیریت شهیندخت مولاوردی، به دلیل تغییر قانون مجازات اسلامی مصوب 1392؛ تغییر آیین دادرسی کیفری مصوب 1392و آنچه« رویکرد دولت یازدهم در تطبیق با شاخص های توسعه و کنوانسیون های بین المللی» نامیده شد، لایحه را تغییر داد. ایجاد این تغییرات سه سال زمان برد و اسفند 1395 متن لایحه در معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در دولت یازدهم با 92ماده نهایی شد و اردیبهشت 96 لایحه از معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری به دولت و سپس به کمیسیون لوایح فرستاده شد. آذر 96 کمیسیون لوایح به دلیل ماهیت قضایی بخشهایی از لایحه آن را به قوه قضاییه فرستاد. متن نهایی منتشر شده لایحه مصوب دولت، منتشر شد و مورد بررسی حقوقدانان و فعالان مسائل زنان قرار گرفت. از جمله نکات مورد توجه در این لایحه، برای اولین بار تعریف خشونت در قوانین جمهوری اسلامی بود. براساس ماده ۳ این لایحه خشونت جرم بوده، هیچکس حق ندارد در روابط خانوادگی، اماکن خصوصی، عمومی و یا دولتی به قصد آسیب علیه زنان مرتکب آن گردد، در صورت ارتکاب، مطابق احکام این قانون مجازات می شود. ماده 4 به بررسی مفاهیم و اصطلاحات به کار رفته در این قانون پرداخته بود: 4- خشونت: هر یک از موارد مندرج در بندهای این ماده، که موجب صدمه به شخصیت، جسم، روان و مال زنان میگردد.انتشار متن لایحه مصوب دولت، موجی از واکنشها را به دنبال داشت. زهرا آیتالهی فعال اصولگرا، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و از اعضای حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی، در یادداشتی که در سوم دی ماه 96 در روزنامه کیهان منتشر شد، این لایحه را مورد حمله قرار داد. به نوشته آیتاللهی، «این لایحه به نحوی تنظیم شده که حمایت تنها درصدی از زنان که تحت ظلم همسرانشان یا دیگر مردان در خارج از منزل یا در خانواده قرار میگیرند را شامل میشود؛ اما نتیجه آن همه خانوادهها را تهدید میکند و مردان را به وحشت میاندازد که مبادا هر رفتار و اقدام آنها مصداقی از مصادیق خشونت علیه زنان تلقی شود و در نهایت، به آرامش و روح صمیمیت و یکپارچگی در خانواده آسیب میزند و خانه را به معرکهای تبدیل میکند برای فرار زنان از مسئولیتهایشان و خارج کردن مردان از جایگاه اصلیشان که مدیریت خانواده است.» آیتاللهی در ادامه پیشنهاد داد که «بهترین نوع حمایت از زنان همانطور که اسلام هدایت کرده، آن است که حمایت از زنان را به مردان خانواده بسپاریم. پدر، همسر، برادر، پدر بزرگ، پدر همسر و محارمی که قدرت حمایت و دفاع از زن را دارند و دیدهایم که هرگاه حکومت، قانون و هر قدرت دیگری مثل فشارهای بینالمللی و رسانهای به حمایت زنان آمدهاند، مردان را مقابل زنان قرار داده و به موضعگیری و بعضاً انتقامجویی وادار کرده است و یا مردان را به فاصله گرفتن از ازدواج و پناه بردن به انحرافات اخلاقی سوق داده است.» انسیه خزعلی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز معتقد بود این لایحه، استقلال قوا را مورد خدشه قرار داده است. همچنین مجازات حبس در آن خیلی بالا رفته که کاملاً مغایر مسائل خانواده و حتی تجارب کشورهای دنیا است و باید رو به مجازاتهای اجتماعی جایگزین بیاوریم. «صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان در برابر خشونت» بالاخره شهریور 98 با روی کار آمدن ریاست جدید قوه قضاییه، ابراهیم رئیسی، لایحه در قالب 5 فصل و 77 ماده نهایی شد و به دولت ارجاع شد. این لایحه که قبلاً لایحه «تأمین امنیت زنان علیه خشونت» نام گرفته بود، این بار تحت عنوان لایحه «صیانت، کرامت و تأمین امنیت بانوان در برابر خشونت» ارائه گردید. در این لایحه جدید، توضیح دقیق خشونت، حذف شده و به جای آن متن خلاصه شده:هر رفتار عمدی که به جهت جنسیت یا موقعیت آسیب پذیر یا نوع رابطه مرتکب، بر زن واقع شود و موجب ورود آسیب یا ضرر به جسم یا روان یا شخصیت، حیثیت و یا حقوق و آزادی های قانونی زن گردد در قالب یکی از عناوین جرایم علیه تمامیت جسمانی، جرایم علیه حیثیت معنوی و روانی، جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی، جرایم علیه حقوق و تکالیف خانواده و جرایم علیه آزادی های مشروع بانوان مطابق مقررات این قانون رسیدگی می شود.» جایگزین شد. لایحه 77مادهای «صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان در برابر خشونت» بر مواردی مانند ممنوع بودن ازدواج مبادله ای و خون بس، برابر بودن دیه بانوان سرپرست خانوار با مردان، ممنوعیت تهدید و اجبار زن به انجام اعمال مغایر با شان او و در اولویت قرار گرفتن بانوان زندانی جرایم غیرعمد برای آزادی، تاکید داشت در این لایحه پنج عنوان مجرمانه تعریف شد: جرایم علیه تمامیت جسمانی، جرایم علیه حیثیت معنوی و روانی، جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی، جرایم علیه حقوق و تکالیف خانواده و جرایم علیه آزادیهای مشروع بانوان. بدینترتیب خشونت جنسی علیه زنان از این قانون حذف و به جای آن، «جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی» جایگزین شده است. تغییراتی از این دست سبب شد تا موجی از انتقادات نیز علیه آن شکل گیرد: «این لایحه در بخش های اصلی تنها ماهیت توصیه و ارشاد دارد و در مرحله بعد به ندرت در بخش هایی قابلیت کارکرد پیشگیرانه و جلوگیری از اعمال خشونت دارد. این لایحه در کارکرد قانون گذاری نیز بیشتر به پس از واقعه آزار و خشونت پرداخته است و این همه در حالی است که تقریبا از کنار اصلی ترین نوع آزار یعنی آزار جنسی کاملا بی تفاوت عبور کرده است. شیما قوشه وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای مرکز درباره این لایحه میگوید: «در متن قبلی مسئله زنان در مقابل مردان مطرح شده بود. یعنی به جنسیت این بخش ازجامعه پرداخته میشد، ولی بانو، صفتی برای زنان است. با نگاهی ادبیاتگونه باید گفت به نقل از دهخدا، بانو، صفتی محترمانه برای زنان است، یعنی آیا باقی زنانی که دارای احترام نیستند، جزو این گروه نیستند؟ یعنی ترسیدن از کلمه زن باعث شده است هم عنوان عوض شود و هم در جایجای این متن، کلمه زنان حذف شود و بانوان جایگزین شود.» او همچنین حذف کلمه خشونت از لایحه مورد تایید قوه قضاییه را اقدامی محتاطانه خوانده و میگوید: «بهجای زن خشونت دیده میگوید زن بزه دیده که معنی بزه بسیار متفاوت است و تعریفی کلی دارد، اما در مورد خشونت مشخص است که از چه حرف میزند.» از جمله موارد«توصیه و ارشاد» میتوان به بندهای ماده 15اشاره کرد که در آن وزارت کشور موظف شده است تا« طرح جامع امنیت اخلاقی- اجتماعی بانوان همراه شاخص های مربوط به فضای مجازی و فضای حقیقی با همکاری وزارت اطلاعات، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و نیروی انتظامی ظرف مدت سه ماه از تاریخ لازم الاجرا شدن این قانون و ارائه به شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم جهت تصویب پس از تایید کمیته ملی» را تدوین کند و نیز « افراد و گروه هایی فعال در تخریب نقش زن در خانواده و جامعه و حیا و عفت زن مسلمان ایرانی و مقابله با نقش آفرینی های آن ها با همکاری وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی» دارند، شناسایی کند. ماده اخیر صراحتا دست وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی را برای برخورد با هر نوع فعالیت جامعه مدنی و فعالان زنان را باز میکرد. شیما قوشه همچنین به استفاده مکررازعبارات ایدئولوژیک اشاره کرده و میگوید: «در مورد وظایف آموزش و پرورش، بخشی را اسلامی کرده و از عبارات ایدئولوژیک استفاده فراوانی کرده است؛ مثلاً اصول معماری عفیفانه. یا در مورد اهداف این لایحه میگوید: «احقاق دادرسی عادلانه اسلامی» که اینها اصطلاحاتی ایدئولوژیک است؛ چون همان دادرسی عادلانه کفایت میکرد و اسلام را هم دربرمیگرفت. در مورد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید: «حمایت از نشر و چاپ آثار فرهنگی و… با رویکرد دینی» از عبارت اصول ایرانی-اسلامی استفاده زیادی کرده است.» ماده 48لایحه قوه قضاییه همچنین «رفتاری که موجب کشف حجاب اجباری زن شود» جرم دانسته بود. لایحه حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت: بعد از ظهر یکشنبه 14 دی ماه 1399 لایحهای که این بار نیز نام آن تغییر کرده بود، به امضای حسن روحانی، رئیس دولت دوازدهم رسید، این بار با نام «لایحه حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت.» بدین ترتیب بار دیگر «بانوان» به «زنان» تبدیل شد. علاوه بر این تعداد مواد لایحه از 77 ماده مصوب قوه قضاییه به 57 ماده کاهش یافت و تغییراتی در برخی از مواد ایجاد شد. در این لایحه بار دیگر افراد مورد شمول این قانون و نیز تعریف خشونت تغییر کرد. زن: تمامی زنان و دختران تبعه ایران در داخل یا خارج و زنان و دختران غیر ایرانی که در قلمروی جمهوری اسلامی ایران حضور یا سکونت داشته باشند. خشونت: هر رفتار اعم از فعل یا ترک فعل که به جهت جنسیت یا موقعیت آسیب پذیر یا نوع رابطه مرتکب، بر زن واقع شود و موجب ورود آسیب یا ضرر به جسم یا روان یا شخصیت، حیثیت و یا محدودیت یا محرومیت از حقوق و آزادی های قانونی وی گردد. » مهرانگیز کار، حقوقدان ساکن آمریکا در مورد تعریف خشونت به کار رفته در این لایحه میگوید: «این تعریف خوبی است و من اشکالی در آن نمیبینم. اما این تعریف در یک کشور پیشرفته و کشور های آزاد که قانونگذاری آنها بر مبنای تبعیض جنسی نیست، تعریف مناسبی است نه در کشوری مانند ایران که قوانین آن تبعیض آمیز است و در آن تبعیض برابر با خشونت است» مهرانگیز کار با اشاره به بخشی از تعریف خشونت که مینویسد«محرومیت و آزادیهای قانونی» میپرسد: «زن ایرانی چه ازادیهای قانونیای دارد؟ آزادی خروج از کشور بدون رضایت شوهر؟ آزادی یافتن شغل بدون اجازه شوهر؟ و گروهی حتی معتقدند زن اجازه خروج از خانه را هم بدون اجازه شوهرش ندارد. پس این لایحه از زنان در برابر کدام محرومیت از آزادیهای قانونی دفاع میکند؟» از جمله تغییراتی که دولت در لایحه مصوب قوه قضاییه ایجاد کرده، حذف جرمانگاری تشویق یا تحریک زنان به کشف حجاب و یا دعوت عمومی آنان به مهمانیهای مختلط و نیز الزام دستگاههای دولتی به تشکیل مراکز فرهنگی و تفریحی ویژه زنان است. با این همه در زمینه مقابله با خشونت خانگی، در نظر گرفتن مهلت سه ماهه صلح و سازش اجباری قبل از رسیدگی قضایی و نیاز به دوبار محکومیت قطعی شوهر به ارتکاب خشونت برای طلاق تنها گوشهای از نقایص این قانون است. البته در لایحه نقاط مثبت نیز دیده میشود از جمله حمایت ویژه از زنان زندانی، تشکیل واحدهای ویژه مقابله با خشونت علیه زنان در مراجع قضایی و انتظامی، و الزام دادگاه به تعیین وکیل معاضدتی در صورت درخواست و نداشتن تمکن مالی قربانی خشونت اشاره کرد. در حالی که یکی از مصادیق خشونت علیه زنان. تجاوز در بستر زناشویی است اما در ماده 42 این لایحه آمده است «الزام همسر به تمکین نامشروع جرم است و مرتکب به یکی از مجازات های درجه هفت محکوم می شود.» مهرانگیز کار در مورد نامشخص بودن مصادیق تمکین نامشروع میگوید: «نه فقط مردم عادی بلکه ما که سالها در مورد مسائل زنان کار کردهایم، نمیدانیم تمکین نامشروع به چه معنی است. چون هر رسالهای از آقایان را که باز کنید، نگاهی متفاوت به مساله تمکین دارند. اما درکل معتقدند زن مجبور است که از همسرش تمکین کند، حالات روحی، عاطفی زن اصلا اهمیتی ندارد. در این رسانهها هر نوع خونریزی و قاعدگی هم نباید مانع مرد در کامیابی تلقی شود. با این وضع، تمکین نامشروع چه معنیای دارد؟» یکی از مهمترین نقایص لایحه که در بررسی از سوی دولت رفع نشده، محدود کردن زمان زندگی جداگانه زن از شوهر آزارگر برای حداکثر سه ماه است و بعد از پایان سه ماه، پرونده در هر مرحلهای باشد، زن مکلف است به منزل مشترک بازگردد و زندگی با شوهر خشونتگر را ادامه دهد. در اینجا میتوان سؤالاتی از این دست مطرح کرد: آیا با توجه به اینهمه سانسور در مورد بدیهی ترین معنای خشونت در جامعه، میشود به بهبود وضع زنان دلخوش کرد؟ آیا تبعیض که خود نوعی از خشونت است، در ساختار قانونی جمهوری اسلامی قرار گرفته است چگونه میتواند با لایحه نیم بند هنوز به تصویب نرسیده ی غیر قابل اجرا، پایان یابد؟ سؤالات بسیاری که هر یک میتواند ما را متوجه فاجعه خشونت علیه زنان در خانواده و جامعه توسط جمهوری اسلامی بنماید. پس در می یابیم که هرگاه لایحه ای هم به منظور حذف خشونت علیه زنان نوشته شود، برای تصویب ابتدا بایستی به مجلس و سپس به شورای نگهبان فرستاده شود، جایی که بجز آنچه روحانیت واپسگرا می پسندد تأیید نخواهد شد. بنابراین میتوان به صراحت گفت تا زمانیکه قوانین مدنی و کیفری مردسالارانه و تبعیض آمیز علیه زنان وجود دارد و از جانب دولتمردان جمهوری اسلامی نیز حمایت و تقویت میشود نباید به بهبود وضع و شرایط زنان در آن جامعه امیدی داشت. به امید حذف خشونت علیه زنان در همه اشکال و انواع آن!
بخش 3: بانو فریبا مرادی پور سخنرانی خود را با موضوع همسر کشی ارائه نمودند: در چند ماه گذشته موارد بسیار زیادی از همسر کشی در رسانه های داخل و خارج ایران منتشر شده است و به نظر میرسد که معضل های اجتماعی با سرعت قابل تاملی در سطحجامعه در حال گسترش است. در پی مطالعه و تحقیق در خصوص اینکه عوامل همسر کشی در جامعه ایران پیست و چه عامل یا عواملی در ماههای اخیر پر رنگتر شده که پیامد آن افزتیش قابل تامل آمار همسر کشی است, تحقیق جالب و خواندنی از دو محقق یافتم که به دلیل علمی و جامعه بودن و مهمتر از آن به دلیل استناد به یک کار تحقیقی درست ترجیح میدهم که بخشهای قابل توجه این تحقیق که به نظرم میتواند کلید سوال ما در خصوص روزها و ماههای گذشته باشد را به ما بدهد. اما در ابتدا توضیحی کوتاهی در مورد خشونت خانگی: خشونت خانگی می تواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد.سوءاستفاده مالی و محدود کردن فرد نیز از جمله مشخصه های دیگر خشونت خانگی است. خشونت می تواند عملا یا فقط با تهدید صورت بگیرد؛ همچنین همیشگی یا موقتا اتفاق بیافتد. خشونت در خانواده در میان تمام طبقات اجتماعی، گروه های سنی، نژاد، جنس، شیوه زندگی یا به رغم معلولیت رخ می دهد. خشونت خانگی می تواند در هر زمان – چه در ابتدا و چه پس از گذشت چند سال از ارتباط میان دو نفر رخ بدهد. براساس تحقیق سال 1383 دفتر امور اجتماعی وزارت کشور که با مشارکت مرکز امور زنان ریاست جمهوری و وزارت علوم در28 استان ایران انجام شده،66 درصد زنان ایرانی از ابتدای زندگی مشترکشان حداقل یک بار آن را تجربه کردهاند. خشونت خانگی مختص ایران نیست، اما آمار آن تفاوت معناداری با سایر کشورها از جمله آلمان دارد.در اینجا بر شدیدترین حالت خشونت خانگی که قتل همسر باشد را متمرکز میشویم: این تحقیق که کار مشترک خانمها مریم قاضی نژاد و ماریا عباسیان بوده و در سال 90 منتشر شده با تحلیل محتوای کیفی پرونده های همسرکشی استان تهران (مربوط به سالهای 1380 تا 1387) در پی آن بوده است تا علل، عوامل و انگیزه های همسرکشی در زنان و مردان و وجوه اشتراک و تفاوت میان شرایط و مختصات زندگی آنان را مورد شناسایی قرار دهد. 34پرونده، 17 مورد مربوط به زنکشی مردان و 17 مورد مربوط به شوهرکشی زنان، به طور تصادفی انتخاب شده اند و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا بررسی و تجزیه و تحلیل شدند.”سن ازدواج” 7 درصد از زنان قاتل، در زمان ازدواج زیر 20 سال بوده اند.فراوانی رده سنی زنان مذکور در زمان ازدواج، نشان دهنده کم سنی زنان در زمان ازدواج است. علاوه بر سن پایین، 72درصد از این زنان بدون علاقه و شناخت نسبت به همسر و با اصرار و انتخاب خانواده ازدواج کرده بودند. 28 درصد از زنان قاتل نیز با انتخاب خود و از طریق دوستی، ازدواج کرده بودند؛ اما همگی به جز یک مورد اذعان کردهاند که در امر ازدواج، به خاطر سن کم دچار اشتباه در انتخاب شده بودند. مکان و زمان وقوع قتل از 34 مورد همسرکشی، در 30/85 درصد (30مورد) از قتلها در داخل منزل مشترک زوجین صورت گرفته و تنها 4 مورد یعنی 70/14 درصد در بیرون از فضای منزل (در باغ، داخل ماشین، داخل مغازه و بیرون از محدوده منزل) صورت گرفته است. بیشترین فراوانی (55 درصد) زمان قتل نیز بین ساعت 1 بعداز ظهر تا 12 نیمه شب بوده است. بدین ترتیب برخلاف تصور رایج، منزل یا فضای امن سکونت افراد، در شرایطی جزو ناامن ترین فضاهای اجتماعی بوده و میتواند مکان وقوع جرائم و آسیبهای سخت و سنگینی همچون قتل همسران به دست یکدیگر باشد.علل و عوامل قتلها (همسرکشی): فشار ناشی از شکست (عدم موفقیت) در نیل به آرزوها و کسب اهداف ارزشمند مثبت. این نوع از فشار که در نتیجه عدم موفقیت زنان ومردان در کسب اهداف و انتظارات از زندگی مشترک به وجود میآید، موجب سرخوردگی، ناامیدی و خشم آنان شده و عکس العمل هایی را به دنبال دارد. اهداف زنان همسرکش از همسرشان و زندگی مشترک با وی در پرونده ها شامل: ادامه تحصیل و داشتن استقلال مالی، زندگی راحت، رفاه، توجه و محبت و عشق از سوی همسر، حمایت و تکیه گاه بودن شوهر، زندگی مستقل و تصمیمگیری مشترک برای آینده خود و فرزندانشان بوده است. فشار ناشی از گسست بین پیامدهای عادلانه (مطلوب) و پیامدهای واقعی ازدواج: هر فردی که وارد رابطه ای میشود، در مقابل منابعی که در اختیار طرف مقابل قرار میدهد، انتظاراتی نیز دارد که اگر برآورده نشود احساس میکند که در یک رابطه ناعادلانه درگیر شده و خشمگین و مضطرب میشود. شماری از اظهارات زنان و مردان قاتل در پرونده ها و اسناد به جا مانده از آنان عنوان شده، نشان میدهد آنها خود را درگیر در یک رابطه ناعادلانه احساس میکرده اند که برای جبران آن دست به اعمال مختلفی زده اند. نکته سؤال برانگیز دیگر اینکه چگونه اکثر زوجهای دچار چنین احساس و فشاری، علیرغم رابطه منفی و پرخشونتی که باهم داشته اند، باز هم مدتها به رابطه و زندگی مشترک ادامه داده اند؟ این امر میتواند ناشی از این باشد که آنان احتمالاً سطح کنونی زندگی خود را با سطح سایر انتخاب ها مقایسه کرده اند. فرض محتمل آن است که اما هزینه قطع رابطه، به احتمال خیلی زیاد، بالاتر از هزینه رابطه باشد. اگر قطع رابطه به معنای تنهایی، از دست دادن پول و وسائل مهم زندگی، جدایی فرزندان و سایر هزینه های مشابه باشد، احتمالاً زوجها منتظر خواهند ماند تا رابطه غیرقابل تحمل شود تا به آن پایان دهند (که البته ممکن است با قتل یکی از آنها به پایان برسد). برعکس اگر زوجین از نظر اقتصادی مستقل بوده، بچه نداشته باشند و مضافاً جایی در خانواده پدری داشته باشند، قطع رابطه برایشان راحت تر خواهد بود. فشار در نتیجه از دست دادن محرکهای ارزشمند مثبت یکی دیگر از منابع مهم و تأثیرگذار فشار در زندگی، از دست دادن یا تهدید به از دست دادن تدریجی یا ناگهانی محرکهایی است که از نظر فرد ارزشمند بوده و فقدان آنها، وی را دچار اضطراب میسازد. در این مورد نیز محرکهای ارزشمند و ترسِ از دست دادن آنها برای زنان و مردان همسرکش مطرح اما متفاوت بوده است. در پرونده های مورد بررسی، مردان همسرکش از دست دادن قدرت و سلطه مردانه در خانواده، تهدید همسر به جدایی و از دست دادن شغل و بیکاری را مهمترین منابع فشار در این زمینه توصیف کرده و زنان همسرکش، تهدید همسر به جدایی و ترس از جدا شدن از فرزندان، طلاق یا مرگ یکی از والدین و یا فرزندان را از مهمترین منابع این نوع از فشار در زندگی مشترک خود قبل از ارتکاب قتل عنوان کرده بودند که برای آنان رویدادهایی آسیبزا و ملال انگیز بوده و تعادل آنان را برهم زده است. فشار در نتیجه وجود محرکهای منفی: تجربه خشونتهای فیزیکی و روانی (مهمترین محرک منفی یاد شده توسط زنان با فراوانی 80 درصد)، تجربه خیانت همسر، تجربه ازدواج اجباری، سوءظن و کنترل شدید شوهر و اجبار به قطع رابطه با خانواده از سوی شوهر از جمله محرک های منفی ذکر شده توسط زنان و فقر ورابطه منفی یا قطع رابطه با خانواده همسر محرکی منفی در زندگی مردان همسرکش بوده است. راهکارها و پیشنهادات: 1- ازآنجاییکه تقریباً اکثر مردان و زنان قاتل از نظر پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی در سطح پایینی بوده اند، لذا دولت و مسئولین باید با ایجاد شغل برای افراد جامعه و حمایتهای اقتصادی از آنان برای رفع زمینه فقر خانوادهها و ارتقاء سطح زندگی آنان بکوشند.2 – ایجاد و توسعه سازمانهای حمایتی و خدمات اجتماعی به منظور حمایت از زنان خشونت دیده، تأسیس خانه ها و پناهگاههای امن برای این زنان و نگهداری از آنان تا زمان حل نهایی مشکلاتشان.3 – توانمند کردن زنان با مهارتهایی که بتوانند استقلال مالی پیدا کرده و به خاطر مشکلات مالی و عدم تأمین مادی، مجبور به ادامه زندگی پر از خشونت نباشند. 4-بیشتر زنان درگیر درپرونده های همسرکشی قبل از قتل، قصد طلاق داشته اند؛ اما به خاطر ترس از جدایی از فرزندان و روند طولانی و شرایط سخت طلاق حاضر به این کار نشده بودند. بنابراین لازم است قوه قضاییه با تدوین قوانین عادلانه تر، به حل این مشکل کمک کند. 5-بیشتر مردان در پرونده های مورد بررسی (قاتلان و مقتولان) گرفتار اعتیاد به مواد مخدر بوده اند، لازم است دولت برای پیشگیری و درمان این معضل اجتماعی، برنامه ریزیهای جدیتر و کارآمدتری ارائه دهد تا رابطه اعتیاد و آسیبهایی نظیر قتل، قطع گردد.6 – آموزش به خانواده ها به منظور جلوگیری از ازدواج اجباری دختران و نشان دادن نتایج وخیم روانی ـ اجتماعی ازدواجهای اجباری به خانواده ها. 7- لزوم تدوین و تصویب قوانین سخت گیرانه تر در مورد خشونتهای خانوادگی و دخالت دولت در مسائل درون خانواده ها.” همانگونه که ملاحظه می فرمایید تمامی عوامل یاد شده به عنوان محرکهای همسرکشی در سالهای اخیر شدیدتر و بغرنج تر هم شده اند و علیرغم اینکه این تحقیق در سال 90 منتشر شده است و بسیاری تحقیقات و گزارشهای دقیق و علمی و درست دیگری هم در این زمینه و در زمینه خشونت خانگی و سایر معضلات اجتماعی در ایران منتشر شده اند ولی متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی ایران نه تنها قدمی در رفع این معضلات برنداشته که خود عامل اصلی و محرک و مشوق دامن زدن بر این معضلات اجتماعی بوده و هست.
بخش 4: بانو نازنین طیبی با موضوع عدم امنیت شغلی برای زنان سخرانی خود را آغاز نمودند: هنگامی که از خشونت علیه زنان سخن میشود شاید تمام توجه به خشونت همسران، پدران و بهطور کلی مردان علیه زنان معطوف شود که بعضا با کاهش سن زنان و کاهش تحصیلات آنها رابطه مستقیم دارد، خشونتهایی که از آزارهای خانگی شروع میشود و به خاطر وجود دلایلی همچون مظلومیت، ضعف در توانانی دفاع از خود، ضعف در توانایی نه گفتن و نبود قوانین شفاف در این زمینه رخ می دهد. زمانی که عبارت آزار جنسی علیه زنان را به زبان میآوریم، اولین جملهای که در ذهن بسیاری از ما نقش میبندد این است که «خودش مقصر است»؛ بیآنکه به ابعاد این آزار کلامی کاملا واقف باشیم مستقیما شخص آزاردیده را مورد هدف قرار میدهیم و بجای آنکه از وی حمایت کنیم، با سرزنشها و بعضا طرد کردنش از میان خود او را به سکوت تشویق میکنیم؛ سکوتی که موجب میشود آزارگر بدون اینکه بابت تعدی خود به حریم دیگری پاسخگو باشد، به کار خود ادامه دهد و آزاردیده با فشارهای روانی و جسمی وارد شده به زندگی ادامه دهد. یکی از انواع آزارها، آزارهایی است که در محیط کار برای زنان شاغل رخ می دهد و این قشر به دلیل کمبود فرصتهای شغلی، ترس از آبرو، ترس از طرد شدگی، نبود ساز و کار درست و شفاف حقوقی و نظارتی بر آزارها و… بی آنکه شکایتی به زبان آورند مجبور به ادامه سکوت خود شوند. نکته قابلتوجه این است که بر اساس تحقیقات انجامشده در سال 2014 توسط سازمان حقوق بنیادی در اروپا، 74 تا 75 درصد زنانی که دارای مدارک بالای تحصیلی و در پستهای بالای مدیریتی هستند آزار و اذیت جنسی را در طول زندگی حرفهای خود تجربه کردهاند. این آزار و اذیت میتواند به دو طریق انجام شود؛ 1- انتظار ارائه سرویسهای جنسی به کارفرما؛ تقاضایی که در صورت رد شدن از سوی کارمند میتواند به موقعیت شغلی او آسیب برساند 2- رفتار خصومتآمیز در محیط کار از طریق ایجاد رعب و وحشت. علیرغم تمامی اطلاعرسانیها، همچنان بسیاری از زنان از ترس از دست دادن شغلشان از گزارش دادن آزار و اذیت در محیط کار سرباز میزنند. بر اساس گزارش اعلامشده از سوی سازمان حقوق بنیادی اروپا 32 درصد از گزارشهای اعلامشده، در خصوص خشونتهای جنسیاز سوی همکاران یا مشتریان بوده است. شکایتهای اعلامشده در خصوص آزار و اذیت کارفرمایان تنها 4 درصد بوده است. این بدان معناست بیشتر زنان از ترس از دست دادن شغلشان نسبت به آزار و اذیت کارفرماهای خود سکوت میکنند. آزار جنسی در محیط کار از مصادیق خشونت علیه زنان است. نابرابری جنسیتی و بعضاً خشونت علیه زنان در محیط های کار به شیوه های مختلف اعمال می شود و معمولاً زنانی که از دستمزد و پایگاه شغلی پایین تری برخوردارند و با محدودیت های انتخاب شغل مواجه هستند، بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرند. زنان در طول تاریخ به علت جنسیتشان مورد تبعیض و خشونت واقع شده اند. مصادیق تبعیض و خشونت طیف وسیعی را در بر می گیرد، خشونت علیه زنان همواره یک شیوه شیوع مشروع برای ابراز سلطه مردانه بوده است و به عبارتی، نوعی کنترل اجتماعی است که مستقیماً از ساخت جامعه مردسالار برمی خیزد. اگرچه امروزه خشونت علیه زنان به طور عام و آزار جنسی به طور حاص قبیح شمرده می شود، اما با توجه به زمینه های تاریخی و سنتی که برای آن وجود دارد، هنوز از مشروعیت برخوردار است. کتایون مصری، مدرس و پژوهشگر انجمن مطالعات زنان ایران با بیان اینکه یکی از چالشهای مقابله با آزارهای جنسی زنان در محیط کار عدم وجود تعریف معین از این عبارت است، اظهار کرد: مباحث آزار جنسی زنان در محیط کار یک مقوله فراگیر در تمام کشورها و ملیتها است که شاید بتوان گفت پیشینه این بحث برگردد به سالها قبل که زنان برای اولینبار وارد بازار کار شدند و به اولین موانع برای ورود به بازار کار برخورد کردند که مهمترین آن موانع را میتوان آزارهای جنسیتی آنها تلقی کرد. بهگفته این پژوهشگر به علت عدم وجود تعریف واحد از این عبارت، مقابله و پیشگیری با آن نیز دشوار است. همچنین آزار جنسی بر مبنای مقتضیات فرهنگی تعاریف متعددی دارد و نمیتواینم یک تعریف را برای تمام کشور ها و تمام زنان مشترک بدانیم. وی ادامه داد: این امر باعث شده است تا سازمان جهانی کار یک معیار مشخص را برای آزار جنسی مطرح کند و آن ناخواسته بودن این رفتار است، بنابرین هرگونه رفتار ناخواستهای ک باعث شود یک انسان در محیط کار به سبب جنسیت خود مورد تحقیر قرار گیرد، مشمول آزار جنسی است. مصری با تاکید بر اینکه آزارها میتوانند جسمی، روانی و یا کلامی باشند، افزود: بخش عمدهای از این آزارهای اعمال شده بر زنان معمولا پنهان میماند که یکی از دلایل آن را سکوت زنان بخاطر مباحث فرهنگی ما است چراکه متاسفانه همیشه ما قربانیان حوزه زنان را بیشتر مورد سرزنش قرار میدهیم و در بسیاری از موارد زنان آزار دیده به دلایل فرهنگی و نگاه سنتی مجبور به سکوت میشوند زیرا پیامدهای منفی آن برای زنان به عنوان آزار دیده، به مراتب بیشتر از مردان به عنوان آزارگران است. چرا آزار دیدگان سکوت می کنند؟ حفـظ آبـرو از مهمتریـن دلیـل سـکوت زنـان آزاردیـده در برابـر آزارهـای جنسـی اسـت. در مـوارد آزارجنسـی، جامعـه غالبـا زن را متهـم میکنـد. بـه عـلاوه نگرشـی کـه رسـانه های عمومـی ترویـج میکننـد ایـن اسـت کـه نـوع رفتـار و پوشـش زن در اکثـر مـوارد عامـل تجربـه چنیـن آزارهایـی اسـت و اگـر زنـان نخواهنـد، چنیـن آزارهایـی اتفـاق نمیافتـد. بدیهـی اسـت وقتـی جوامـع مردسـالار، زنـان را مسـبب اصلــی وقــوع آزار جنســی میداننــد، زنــان بــا علنــی کــردن مــوارد آزار جنســی،مـورد فشـار مضاعـف از سـوی جامعـه قـرار بگیرنـد و مایـل یـا قـادر بـه تحمـل آن نباشـند. وجـود فضاهایـی کـه در آن فـرد آزار دیـده خـود را مقصـر احسـاس کنـد و از اینکـه مـورد آزار جنسـی قـرار بگیـرد احسـاس گنـاه کنـد، دلیـل دیگـر سـکوت زنـان در برابـر آزار جنسـی در محیـط کار اسـت. همچنیـن تـرس از عـدم حمایـت خانـواده و دوسـتان نیـز در ایـن دسـت فضاهـا بـه شـدت پررنـگ اسـت و مانعـی دیگـر بـرای علنـی کـردن تجربـه آزار جنسـی محسـوب میشـود. تنگناهــای اقتصــادی و نگرانــی بابــت از دســت دادن شــغل، دلیــل بســیار مهــم و موثـری بـرای سـکوت در برابـر آزار جنسـی در محیـط کار اسـت. حتـی در مـواردی تنگناهــای معیشــتی باعــث میشــود زن بــه طــور ناخواســته و از روی اجبــار بــه روابـط خاصـی در محیـط کار تـن دهـد. ســکوت قانونگــذار در مقابــل آزار جنســی و فقــدان قوانیــن حمایت کننــده ازآزاردیـده، ناآگاهـی زنـان از دسـتورالعملهای موجـود و بیاطالعـی دربـاره حقـوق خــود، تردیــد دربــاره نتیجه بخــش بــودن شــکایت و مجــازات مجــرم و همچنیــن دشـوار بـودن اثبـات ادعـا از دیگـر دالیـل سـکوت زنـان در برابـر آزار جنسـی اسـت.شمشیر دولبه واکنش زنان به آزارگران واکنش به آزار جنسی شمشیر دولبهای است که اگر آزاردیده نسبت به آن واکنش نشان دهد و اعتراض کند خودش مقصر دیده میشود و اگر سکوت کنند دال بر رضایت او گذاشته میشود؛ همچنین سرزنش قربانی در تمام جرائم وجود دارد ولی در این مسائل تشدید میشود.آزار جنسی صرفا به معنای تجاوز نیست.آزار جنسی از جمله رفتارهایی است ک به طور صریح نمیتوانیم جرم انگاری کنیم و بسیاری از کشورها آن را تخلف انگاری و انحراف رفتاری میدانند چراکه در بحث آزارهای روانی و کلامی مردان از اینکه زنی را مورد آزار قرار می دهند منظوری ندارند و تصور می کنند رفتارشان صمیمانه، دوستانه و الزاما جنسی نیست، بنابراین باید مرز بین آزارهایی که به تجاوز ختم میشوند را با آزار جنسی جدا کنیم و این نکته را مد نظر داشته باشیم که در اکثر موارد در کشور ما و سایر کشورها این آزارها جنبه کلامی و روانی دارد و به همین دلیل مرد خود را آزارگر نمیداند. مصری معتقد است که در کشورهای دیگر از عبارت آزارهای جنسیتی بجای آزارهای جنسی استفاده میکنند چرا که این عبارت آزارهای کلامی و روانی را نیز در بر میگیرد، همچنین این عبارت دربرگیرنده مردان آزاردیده نیز است چراکه بعضا به دلیل در قدرت قرار داشتن زنان و زیر دست بودن مردان شاهد رفتارهای آزارگری از سوی زنان نیز هستیم.پای لنگ آموزش مردان در جامعه مردسالار.یکی از دلایل این آزارها را میتوان دلایل فرهنگی دانست، فرهنگی که مطابق آن مردان در جامعه میتوانند به هر شکلی خواستههای خود را پیش ببرند و به آنها آموزش درستی داده نشده است. این جامعهشناس زنان ادامه داد: احساس محق بودن در مردان و تصور اینکه نیاز مردانه برتر است ریشههای فرهنگی دارد که در طی جامعهپذیری جنسیتی شکل میگیرد. معمولا پسربچهها از کودکی این احساس برتری و اولویت داشتن خواستههای شان را به شکل سیگنالهایی از طرف جامعه، خانواده، دوستان و… به اشکال مختلف دریافت میکنند و در مراحل دیگر زندگی هم این را میآموزند که مردها در برقراری رابطه اولویت بر زنها دارند و خواسته و نظر زنان اهمیتی ندارد. باز هم داستان خلاء قانونی.خلاءهای قانونی در این زمینه وجود دارد و نظارتی بر روی رفتارهای آزارگرانه نیست، هیچ ساز و کاری پیش بینی نشده است که اگر زنی متحمل آزار جنسی به هر شکلی شد، باید چه مسیری را طی کند، مشکل اش را با چه کسی یا چه نهادی مطرح کند و برای زنان مشخص نیست که قانون و مجریان آن آیا از او حمایت میکنند یا خیر؟ به گفته کاظمی به لحاظ قانونی برای حمایت از زنان خلاءهایی وجود دارد، همچنین شفافیت و ارادهای برای پرداختن درست آن به گونه ای که متخلفین متوجه ارتکاب بزه خود شوند و بدانند در صورت تخلف با آنها برخورد میشود، وجود ندارد. پیامدهای آزار جنسی زنان در محیط کار چیست؟ بســیاری از زنــان کــه بــه کار مــزدی اشــتغال دارنــد، بــا موانعــی مواجــه هســتند. کـه آنـان را از تحقـق تـوان بالقـوه خـود بـاز مـیدارد. تحمـل آزار رسـانی جنسـی،توهیـن بـه حیثیـت یـک کارگر/کارمنـد اسـت و زنـان را از ارائـه کارهای متناسـب با تواناییشـان بـاز مـیدارد. فرسـایش روانـی و شـغلی و خانوادگـی زنـان از مهمتریـن پیامدهـای تجربـه آزار جنسـی در محیـط کار اسـت. یکـی از منابـع مهـم اسـترس وفشـار زندگـی، مسـائل محیـط کار اسـت. وقتـی زن در محیـط کار احسـاس ناامنـی کنـد، ایـن حـس سراسـر زندگـی او را تحت تأثیـر قـرار میدهـد و باعـث افسـردگی، اضطــراب و تــرس و تشــویش، نگرانیهــای بیمــورد، بیاعتمــادی بــه اجتمــاع،کاهــش اعتماد به نفــس، عــذاب وجــدان و احســاس گنــاه، احســاس مخدوش شــدن تعهـدات خانوادگـی، داغ ننـگ و بدنامـی، بیحوصلگـی و دلزدگـی از کار و بدخلقـی در محیــط کار و و در ادامــه محیــط خانــواده و… میشــود. درحالیکــه امنیــت درمحیــط کار باعــث بــاال رفتــن اعتمادبــه نفــس، انجــام دادن مناســب تر کارهــا واسـتفاده بهتـر از توانمندی هـای زنـان و شکوفاسـازی توانمندیهـای بالقـوه آنهـا و… میشــود و نیــز در کنــار آن زنــان بــه راحتــی بیــن محیــط کاری و شــغل وزندگـی خانوادگـی تعـادل برقـرار مـی کننـد. قانون ایران چه میگوید؟ آزار جنسـی در محیـط کار بهطـور مشـخص در قوانیـن ایـران جرمانـگاری نشـده وقانونگـذار در ایـن زمینـه سـکوت اختیـار کـرده اسـت. هرچنـد در تدویـن قانـون جدیــد مجــازات اســامی دایــره تعریــف تجــاوز جنســی گســتردهتر شــده اســت، ولــی نظــام آن بــر اســاس نظــام تدریجــی ارتــکاب جــرم نیســت یعنــی ارتــکاب جـرم بـه مراحـل مختلـف طبقهبنـدی نشـده اسـت. قانونگـذار یـک راسـت سـراغ ایجـاد رابطـه جنسـی نامشـروع رفتـه اسـت و هیـچ اشـارهای بـه آزارهـای کالمـی ورفتــاری حتــی در محیطهــای عمومــی نکــرده اســت.هرچنـد شـاید بتـوان بـرای اثبـات آزار جنسـی در محـل کار بـه دو مـاده در قانـون مجـازات اسـامی اشـاره کـرد، ولـی ایـن دو مـاده اصـا دربرگیرنـده انـواع مختلـف خشـونت های کالمـی و رفتـاری در محـل کار نیسـتند:بـر اسـاس تبصـره دوم مـاده 224 قانـون مجـازات اسـامی جدیـد: »هـرگاه کسـی بـا زنـی کـه راضـی بـه برقـراری رابطـه جنسـی بـا او نباشـد، در حـال بیهوشـی، خــواب یــا مســتی زنــا کنــد، رفتــار او در حکــم زنــای بــه عنــف اســت. اگــر ایــن رابطـه جنسـی بـا اغفـال و فریـب دادن دختـر نابالـغ یـا از طریـق ربایـش، تهدیـد و یـا ترسـاندن زن، اگرچـه موجـب تسـلیم شـدن او شـود، نیـز حکـم فـوق جـاری اسـت. «از ایـن مـاده میتـوان در مـواردی اسـتفاده کـرد کـه زن در محیـط کار بـا تهدیـد و ترسـاندن، مجبـور بـه برقـراری رابطـه جنسـی بـا مـرد شـود. در قسـمت اخیـرمـاده اشـاره شـده اسـت حتـی در صورتـی کـه زن، خـود را تسـلیم کـرده باشـد، تهدیدکننــده مجــازات میشــود. بـا وجـود نقـص قوانیـن موجـود، مـاده دیگـری کـه میتـوان در مـوارد آزار جنسـی در محیـط کار از آن بـه نفـع قربانـی آزار جنسـی اسـتفاده کـرد، مـاده 140 کتـاب پنجـم قانـون مجـازات اسـامی در بخـش تعزیـرات اسـت. بـر اسـاس ایـن مـاده » درصورتـی کــه زن و مـردی کـه بیــن آنهــا علقـه زوجیـت نباشــد، مرتکـب روابــط نامشــروع یــا عمــل منافــی عفــت غیــر از زنــا از قبیــل تقبیــل یــا مضاجعهشــوند، بـه شـاق تـا نـود و نـه ضربـه محکـوم خواهنـد شـد و اگـر عمـل بـا عنـف و اکـراه باشـد فقـط اکراهکننـده تعزیـر میشـود. « منظـور از تقبیـل، بوسـیدن و منظـوراز مضاجعـه، دسـت در گـردن انداختـن اسـت. بـا توجـه بـه جملـه آخـر کـه میگویـد» اگــر ایــن شــرایط بــا اکــراه و یــا زور باشــد، فقــط اکراه کننــده تعزیــر میشــود، «میتــوان از وجــود ایــن مــاده اســتفاده کــرد و در صــورت ایجــاد مزاحمــت و آزار جنسـی در محیـط کار بـا اسـتناد بـه آن در دادگاه شـکایت کـرد. امـا واقعیـت ایـن اسـت کـه اگـر هـم زنـی بتوانـد آزار جنسـی یـا تجـاوز را براسـاس ایـن مـواد قانونـی ثابـت کنـد و متجاوز یـا آزاردهنـده و مجـازات شـود، درصورتیکه او کارفرمــای فــرد آزاردیــده باشــد، پــس از حضــور در محــل کار بــه راحتــی مــی توانـد او را از محـل کار اخـراج کنـد؛ زیـرا در قانـون مـادهای بـرای حمایـت شـغلی از قربانـی مزاحمـت جنسـی وجـود نـدارد. از طـرف دیگـر، اگـر زن نتوانـد ادعـای خـود را اثبـات کنـد نیـز، بـه خاطـر ایـراد اتهـام، مجـرم تلقـی میشـود و بازهـم ممکـن اسـت امنیـت شـغلی او در معـرض خطـر قـرار گیـرد.
بخش 5: بانو شهین تاج فتح زاده سخنرانی خود را با موضوع زنان و اعتیاد ارائه نمودند: امروز اعتیاد به مواد مخدر یکی از معضلات اصلی جامعه جهانی است. این آمار در جهان از جمله ایران رو به افزایش است. اعتیاد در میان انواع نابهنجاریهایی که در حال حاضر جامعه ایران را تهدید میکند، بیشترین آسیب را میرساند. اما یکی از دلایل گرایش زنان به اعتیاد، اعتیاد همسرانشان است. مردان در گذشته در گروههای دوستی مردانه، مواد مصرف میکردند ولی اکنون در خانواده این کار را انجام میدهند و این اقدام باعث میشود، همسران در معرض خطر قرار بگیرند. اعتیاد دارای ویژگیهای مخربی است؛ از جمله اینکه معتاد احساس نیاز شدید به ادامه مصرف مواد دارد و تلاش میکند از هر طریقی آن را تهیه کند، علاوه بر آن علاقهمند به افزایش مداوم مصرف مواد است و وابستگی روانی و جسمانی به آثار مواد دارد. اعتیاد زنان به خاطر نقشی که این قشر از جامعه در استحکام خانواده و به تبع آن پایداری جامعه برعهده دارند، میتواند اثرات سوء بیشتری داشته باشد. پیامدهای اعتیاد زنان دارای ابعاد گستردهای است. فروپاشی خانواده یکی از پیامدهای منفی اعتیاد مادر خانواده به شمار می رود. کاهش احساس مسوولیتی که بر اثر این عارضه نمایان می شود، قدرت واکنش و عکس العمل مناسب را از فرد به عنوان همسر و مادر در شرایط حساس و حوادث مختلف سلب میکند. با اعتیاد مادر به عنوان رکن اصلی خانواده، نظم و انضباط خانواده با چالش جدی مواجه می شود و در صورت زندانی شدن او، مشکلات و نابسامانی های اعضای خانواده دوچندان خواهد شد. لجام گسیختگی ارتباط میان فرزندان و والدین از دلایل دیگری به شمار می رود که به نا پایداری این خانواده ها منجر می شود. با اعتیاد مادر خانواده فرزندان به جای اینکه توسط والدین کنترل شوند، برعکس نقش کنترلکنندگی را در قبال والدین پیدا میکنند و این شرایط سبب می شود تا ناهنجاریهای مختلفی برای این افراد به وجود آید. از آن جهت که والدین معتاد، قدرت و اقتدار لازم را برای نظارت بر اخلاق و رفتار فرزندان ندارند؛ در چنین شرایطی فرزندان بیشتر وقت خود را در بیرون منزل و با گروه دوستان و همسالان خود بدون نیاز به پاسخگویی به والدین سپری میکنند و همین امر زمینهساز انواع بزههای ریز و درشت را فراهم خواهد کرد. در حقیقت چون مصرف مواد مخدر برای والدین در اولویت است؛ همین امر فرزندان را نیز به طرف اعتیاد، بزهکاری و رفتارهای ضد اجتماعی سوق میدهد. مضاف بر اینها زنان معتاد از لحاظ عرف جامعه مورد قبول نیستند و در نهایت طرد میشوند. بسیاری از خانوادهها دست از حمایت از زنان و یا دختران معتاد خود میکشند و همین طردشدگی میتواند مشکلات را جدیتر و بغرنجتر کند. “اعتیاد به ماده مخدر، رفتار اجتماعی است که تمام جامعه را دربرمیگیرد و با سلامت و امنیت اجتماعی و افزایش جرم و جنایت در ارتباط است. از آنجا که اعتیاد، فرد معتاد را برده مواد میکند، زنان و دختران معتاد، ناگزیر از زندگی مجرمانه هستند. فرد معتاد پس از مصرف مواد نیز بسته به زمینههای گوناگون شخصیتی، روانی و محیطی و همچنین آثار خاص مادهای که مصرف کرده، در معرض ارتکاب گونههای متعدد دیگری از جرم و جنایت، نظیر: رفتارهای پُرخطر، سرقت، آدمربایی، خودکشی، فروش مواد مخدر و حتی قتل قرار می گیرد. هرچند در اغلب موارد بیماری های روحی زمینه ساز اعتیاد زنان می باشد، اما چنانچه فرد قبل از اعتیاد، از سلامت روحی و روانی برخوردار باشد، اعتیاد می تواند موجب بروز بسیاری از بیماری های روانی باشد. مصرف سیگار و استعمال مواد مخدر باعث ابتلا به بیماریهای جسمی افزایش احتمال ابتلا به انفارکتوس عضله قلب، سکته مغزی و سرطان لثه و مثانه و سرطان دهانه رحم، همچنین منجر به عوارض سوء در دوران حاملگی و یائسگی زود هنگام و یا باروری دیرهنگام یا ناباروری و سقط جنین نیز می شود.اعتیاد زنان احتمال خودفروشی را برای تأمین هزینه مواد مخدر بالا می برد، در نتیجه، اغلب آنان مبتلا به انواع بیماری های مقاربتی می باشند. اعتیاد می تواند مانع بزرگی در ازدواج دختران درگیر اعتیاد می باشد. همچنین دختری که مادری معتاد داشته باشد، به جهت تنزل موقعیت و حیثیت خانوادگی کمتر مورد پذیرش اجتماعی جهت انتخاب و همسری می باشد. بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیق یاد شده، زنان در روابط نزدیک و صمیمانه بیشتر از طریق همسر خویش به اعتیاد روی میآورند. همچنین نیروهای منفی گروه همسالان ممکن است رفتار دختران و زنان را بیش از رفتار پسران و مردان تحت تأثیر قرار دهد. از نقطه نظر نابسامانیهای روانی، رابطه بین اختلال فشار روانی پس از سانحه و اعتیاد ممکن است در بین زنان و دختران قویتر از این رابطه در بین پسران و مردان باشد. اعتیاد زنان، علاوه بر بیماریهای سوءتغذیه، فشار خون بسیار بالا و سرطان، آنان را در معرض بیماریهایی خطرناکی مانند هپاتیت و ایدز قرار میدهد. زنان معتاد در مقایسه با مردان احتمال بیشتری دارد دچار ایدز و دیگر بیماریهای ناشی از روابط جنسی شوند و در مقایسه با زنان دیگر احتمال بیشتری وجود دارد که به بیماریهای زنانه و معضلات آن دچار شوند. درباره موانع درمان، زنان بر اساس نگرش اجتماعی و فرهنگی به اعتیاد، اغلب به دلیل اعتیادشان نسبت به مردان معتاد انگ منفیتر زده می شوند. نگرش اجتماعی درباره ناپسند بودن زن معتاد یک مانع عمده در درمان آنها به حساب می آید. همچنین مراقبت از بچه مانعی دیگر برای درمان آنها است. این در حالی است که زنان نسبت به مردان احتمال کمتری دارد که از خانواده و دوستان برای ترک مواد حمایت دریافت کنند. برنامههای درمانی نیز اغلب ناخواسته موانعی در راه درمان زنان ایجاد میکند. مانند: موانع مالی، تشریفات زائد اداری، متمرکز بودن برنامه های درمانی برای مردان و فقدان حساسیت درباره اعتیاد زنان. موانع روانی درمان نیز عبارت است از درونی کردن این عقیده رایج که اعتیاد یک سقوط اخلاقی است، که در زنان موجب اجتناب آنها از درمان می شود. و از آنجا که زندگی بدون مواد مستلزم ایجاد تغییرات عمده در سبک و شکل زندگی است و ایجاد چنین تغییراتی مشکل و دشوار به نظر می رسد، بنابراین مقاومت در برابر تغییر یک مانع دیگر در راه درمان میشود. بهطورکل، برنامههای موفقیت آمیز درمان زنان، باید از تفاوتهای عمده جنسیتی در اعتیاد متأثر باشد و به نیازهای ویژه زنان و دختران معتاد پاسخ دهد.
بخش 6: بحث آزاد با موضوع حق حیات (زنان اعدامی در تابستان خونین 1367) ایراد گردید: در ابتدا بانو ماریا هری حق حیات را با محوریت زنان اعدامی سال67 آغاز نمودند. حق حیات مانند دیگر حقوق بشردر جمهوری اسلامی همیشه نادیده گرفته شده است وهمچنان ادامه دارد. فاجعه قتل عام سال 1367 به دستور روح الله خمینی اجرا شد و در ان چندین هزار تن از زندانیان عقیدتی و سیاسی در مرداد و شهریور آن سال به صورت مخفیانه اعدام شدندودر خاوران به خاک سپرده شدند. سوال اینجاست که چه گروه هایی و به چه علت در این سال اعدام شدند؟ در ادامه دوستانی چون جناب مهیارتقی زاده وجناب مهدی افشار زاده بی دلیل بودن این اعدام ها و همچنین اعدام کودکان وفرزندان گروه های سیاسی و عقیدتی (مجاهدین خلق،حزب توده و…) را بازگو کردند. در ادامه دیگر دوستان دیانا بیگلری، بهنام شیر محمدی، محسن سبزیان، سمیرا فیروزی بویاقچی وعلیرضا امامی نظرات خود را بیان نمودند. در آخر از صحبت دوستان اینگونه نتیجه گیری میشود که جمهوری اسلامی همیشه به دلیل فرد محور بودن این دولت برای پیشبرد اهداف خویش تمام حقوق شهروندی اعم از حق حیات را نادیده گرفته و هیچگونه ارزشی برای حقوق بشر قائل نمی باشد. در پایان جلسه بانو ماریا هری بعنوان مسئول جلسه از تمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان و ادمین های جلسه آذر ارحمی، محسن سبزیان، مسئول ضبط صدا وتدوین علیرضا حجتی و منشی جلسه سارا فلاح تشکر کرده و در ساعت 21:50ختم جلسه را اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی منطقه جنوب آلمان آگوست
شکوفه ده بزرگی
در روزیک شنبه مورخ 29آگوست 2021 در ساعت 18:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول واعضای نمایندگی وسخنرانان وجمعی از فعالان کانون دفاع ازحقوق بشردر ایران و مهمانان دیگردر فضای مجازی زووم و اتاق نمایندگی جنوب آلمان برگزار گردید. در ابتدای نشست مسول جلسه آقای کریم ناصری ضمن خوش امدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین جلسه را اغاز نمودند.
بخش1:خانم آذر ارحمی سخنرانی خود را با گزارش و تحلیل حقوق بشر در مرداد ماه 1400 ایراد کردند.
بخش2:مهرنوش ایمان چگنی سخنرانی خود را با تحلیل کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایراد کردند.کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان یک معاهده بینالمللی است که در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۹ (۲۷ آذر ۱۳۵۸) ” قطعنامه شماره ۱۸۰/۳۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد” مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت.تاکنون تنها شش کشور ایران، سومالی، سودان، نائورو، پالائو و تونگا به این کنوانسیون ملحق نشدهاند. قطر آخرین کشوری است که در ۲۹ آوریل ۲۰۰۹ به این کنوانسیون پیوسته است. این کنوانسیون مهمترین معاهده ملل متحد در مورد تبعیض جنسیتی است و تبعیض جنسیتی را اینگونه تعریف میکند: «قائل شدن به هرگونه تمایز، استثناء یا محدودیت بر مبنای جنسیت در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و یا هر زمینه دیگر»کمیته رفع تبعیض علیه زنان نهادی برای نظارت بر حسن اجرای این معاهده است که به موجب ماده ۱۷ کنوانسیون تأسیس شده و دارای ۲۳ عضو است.. پروتکل اختیاری کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان یک قرارداد جنبی کنوانسیون است که دولتهای عضو آن صلاحیت را در رسیدگی به شکایات اشخاص میپذیرند. این پروتکل در اکتبر ۱۹۹۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت و از دسامبر ۲۰۰۰ به اجرا درآمد و تاکنون ۹۴ دولت به آن پیوستهاند.مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۷ نوامبر سال ۱۹۶۷ اعلامیه رفع تبعیض را در یک مقدمه و ۱۱ ماده به تصویب رساند ودرسال۱۹۷۲ دبیرکل سازمان ملل ازکمیسیون مقام زن خواست تا نظر دولتهای عضو را نسبت به شکل و محتوای یک سند بین المللی در زمینه حقوق زنان جویا شود.کنوانسیون مشتمل بر یک مقدمه نسبتاً طولانی و شش بخش در ۳۰ ماده میباشد در مقدمه از یک سو به اسناد مهم بین المللی چون منشور ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین المللی حقوق بشر بر کرامت و ارزش انسانی هر فرد انسانی اعم از زن و مرد و برابری زن و مرد از این حیث اشاره شده و از سوی دیگر مصلحت جامعه بشری و حفظ و تقویت خانواده و حتی تحکیم صلح و امنیت بین المللی در گرو پذیرش و اجرای تساوی حقوق زن و مرد و رفع تبعیض اعلام گردیده و بر ظلمی که در طول تاریخ و به خصوص در شرایط خاص و دشوار بر زنان رفته و همچنان نیز ادامه دارد و باید در رفع آن کوشید تاکید شده است در بندی از مقدمه آمده است: ” تبعیض علیه زنان، ناقض اصول برابری حقوق و احترام به کرامت انسانی است و مانع شرکت زنان در شرایط مساوی با مردان در زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور نیز گسترش سعادت جامعه و خانواده شده”در فراز دیگر:”سهم عمده زنان در تحقق رفاه خانواده و پیشرفت جامعه،که تا کنون کاملاً شناسایی نشده است. به موجب ماده 17 کنوانسیون به منظور بررسی پیشرفت های حاصل شده در اجرای مواد کنوانسیون، کمیته «رفع تبعیض از زنان» از 23 کارشناس دارای صلاحیت و شهرت اخلاقی والا در زمینه های مربوط به کنوانسیون تشکیل می گردد. کارشناسان یاد شده به وسیله دولت های عضو از میان اتباع کشورشان انتخاب می شوند. عبارت «تبعیض علیه زنان» در این کنوانسیون به هرگونه تمایز، استثناء (محرومیت) یا محدودیت بر اساس جنسیت که نتیجه یا هدف آن خدشه دار کردن یا لغو شناسایی، بهره مندی، یا اعمال حقوق بشر و آزادیهای اساسی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و یا هر زمینه دیگر توسط زنان صرف نظر از وضعیت زناشویی ایشان و بر اساس تساوی میان زنان و مردان، اطلاق میگردد.کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان که مشتمل بر یک مقدمه و سی ماده است در ماده اول آن مقصود از عبارتِ “محو تبعیض علیه زنان ” محو هرگونه تمایز، استثناء و محدودیت براساس جنسیت است. مواد دوم تا شانزدهم آن نیز بر تساوی زنان و مردان در تمامی زمینه ها تاکید کرده است. تاکنون تعداد زیادی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد، این کنوانسیون را پذیرفته اند.لازم به ذکر است که برخی از مواد این کنوانسیون با احکام اسلامی، ارزشهای اخلاقی و قوانین کشورهای مختلف مغایرت دارد.از نظر این کنوانسیون، عبارت: «تبعیض علیه زنان»، به معنی قائل شدن هر گونه تمایز، استثناء یا محدودیت براساس جنسیت است که بر به رسمیت شناختن حقوق بشر زنان و آزادیهای اساسی آنها و بهرهمندی و اعمال آن حقوق، برپایه مساوات با مردان، صرفنظر از وضعیت تأهل آنها، در تمام زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و دیگر زمینهها اثر مخرب دارد یا اصولاً، هدفش از بین بردن این وضعیت است.ماده ۲دولتهای عضو، تبعیض علیه زنان را به هر شکل محکوم مینمایند و موافقت مینمایند بدون درنگ، به طرق مقتضی، سیاست رفع تبعیض علیه زنان را تعقیب نمایند و بدین منظور، بر امور زیر تعهد مینمایند:الف: گنجاندن اصل مساوات زن و مرد در قانون اساسی یا دیگر قوانین متناسب داخلی خود، اگر تا کنون چنین کاری انجام نشده و حصول اطمینان از تحقق عملی این اصل، از طریق وضع قانون (منظور قوانین عادی لازمالاجراست) و طرق مناسب دیگر.ب: اتخاذ تدابیر قانونی و غیره از جمله وضع ضمانت اجراهای مناسب به منظور جلوگیری از اعمال تبعیض علیه زنان.ج: حمایت قانون از حقوق زنان براساس تساوی با مردان و حصول تضمین و اطمینان از حمایت مؤثر زنان علیه هر نوع تبعیض، از طریق دادگاههای صالح ملی و دیگر مؤسسات عمومی.د: خودداری از انجام هر گونه اقدام و عمل تبعیضآمیز علیه زنان و تضمین اینکه مقامات و مؤسسات عمومی بر طبق این تعهد عمل نمایند.ه: اتخاذ هر گونه اقدام مناسب برای رفع تبعیض علیه زنان توسط هر فرد، سازمان یا مؤسسه.و: اتخاذ تدابیر لازم، از جمله تدابیر قانونگذاری، برای تغییر یا لغو قوانین، مقررات، عادات و عملکردهایی که نسبت به زنان تبعیضآمیز هستند.ز: نسخ کلیه مقررات کیفری داخلی که تبعیض علیه زنان را در بردارند.ماده ۳دولتهای عضو در همه زمینهها، مخصوصاً در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، تمام اقدامات لازم از جمله قانونگذاری را اعمال خواهند کرد، تا از توسعه و پیشرفت کامل زنان اطمینان حاصل کنند و در نتیجه، برخورداری زنان را از حقوق بشر و آزادیهای اساسی بر پایه تساوی با مردان تضمین کنند.ماده ۴پذیرش تدابیر ویژه موقتی که به منظور تسریع برابری موقت میان مردان و زنان توسط دولتهای عضو صورت میگیرد نباید به عنوان تبعیض به نفع زنان آنچنان که در این کنوانسیون تعریف شده است تلقی گردد ولی به هیچوجه نباید منتج به حفظ استانداردهای جداگانه یا نامساوی بشود، این اقدامات و تدابیر هنگامی که اهداف برابری فرصتها و برخورد مساوی زنان با مردان حاصل شد متوقف خواهد گردید.همچنین اقدامات ویژهای که توسط دولتهای عضو صورت میگیرد از جمله تدابیری که در این کنوانسیون وجود دارد و هدف آن حمایت از ایفای نقش مادری زنان است نباید تبعیضآمیز تلقی گردد.ماده ۵دولتهای عضو، اقدامات مقتضی زیر را به عمل خواهند آورد:الف: تغییر الگوهای رفتاری اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان به منظور دستیابی به برانداختن تعصبات، عادات و دیگر روشهای عملی که بر طرز تفکر پستنگری یا برتربینی یک جنس نسبت به جنس دیگر یا نقش کلیشهای زنان و مردان مبتنی است.ب: حصول اطمینان از اینکه تعلیم و تربیت خانواده، شامل درک صحیح از مادری به عنوان یک وظیفه اجتماعی و شناسایی مسئولیت مشترک زن و مرد در تربیت و رشد کودکان میشود.این امر را هم باید درک کرد که منافع کودکان در همه موارد از اولویت برخوردار است.ماده ۶دولت های عضو باید به هر نوع اقدام مقتضی از جمله وضع قانون دست بزنند تا از هر گونه معامله بر روی زنان و بهرهبرداری از فحشای آنها جلوگیری نمایند ماده ۷دولتهای عضو کنوانسیون موظفاند اقدامات مقتضی برای رفع تبعیض علیه زنان در زندگی سیاسی و عمومی کشور، اتخاذ نموده و مخصوصاً اطمینان دهند که در شرایط مساوی با مردان، حقوق زیر را برای زنان تأمین کنند:الف: حق رأی دادن در همه انتخابات و همهپرسیهای عمومی و صلاحیت انتخاب شدن در همه ارگانهاییکه با انتخابات عمومی برگزیده میشوند.ب: حق شرکت در تعیین سیاست دولت و اجرای آنها و به عهده گرفتن پستهای دولتی و انجام وظایف عمومی در تمام سطوح دولتی.ج: حق شرکت در سازمانها و انجمنهای غیردولتی مربوط به زندگی عمومی و سیاسی کشور.ماده ۸دولت های عضو باید اقدامات مناسب و مقتضی برای اطمینان و تضمین این امر فراهم آورند که زنان در شرایط مساوی با مردان و بدون هیچگونه تبعیض بتوانند نمایندگی دولت خود را در سطح بینالمللی احراز کنند و در کارهای سازمانهای بینالمللی مشارکت داشته باشند.ماده ۹دولتهای عضو، به زنان حقوق مساوی با مردان در زمینه کسب، تغییر و یا حفظ تابعیت میدهند، مخصوصاً دولتها باید اطمینان دهند و تضمین کنند، که نه ازدواج زن با یک مرد خارجی و نه تغییر تابعیت شوهر در طی دوران ازدواج، خودبخود، موجب تغییر تابعیت زن، بی تابعیت شدن او یا تحمیل تابعیت شوهر بر او نمیشوند.دولتهای متعاهد باید در رابطه با تابعیت کودکان به زن، حق مساوی با مرد اعطاء کنند.ماده ۱۰دولت های عضو تمام اقدامات لازم برای رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و تضمین حقوق مساوی آنان با مردان در زمینه آموزش مخصوصاً در موارد زیر را اتخاذ مینمایند:الف: شرایط مساوی برای هدایت شغلی و حرفهای، دسترسی به تحصیل، اخذ مدرک از مؤسسات آموزشی در همه سطوح مختلف در مناطق روستایی و شهری، این تساوی باید شامل دورههای پیشدبستانی آموزش عمومی، فنی، حرفهای و آموزش عالی فنی و نیز هر شیوه دیگر کارآموزی شغلی بشود . ب: امکان دسترسی به برنامه درسی، آزمونها، کادر آموزشی، اماکن تحصیلی و تجهیزات آموزشی که در همه آنها از کیفیت و معیارهای مساوی با مردان برخوردار باشد ج: محو هر نوع مفهوم تقلیدی و کلیشهای از نقش زنان و مردان در تمام سطوح و تمام اشکال مختلف آموزشی با تشویق آموزش مختلط پسر و دختر و دیگر انواع روشهای آموزشی که دستیابی به این هدف را ممکن سازد مخصوصاً با تجدیدنظر در متون کتب درسی و برنامههای مدارس و تعدیل و تطبیق روشهای آموزشی . د اعطای فرصت یکسان برای استفاده از بورسها و دیگر مزایای تحصیلی ه: فرصتهای یکسان برای دستیابی به برنامههای تداوم آموزش، از جمله برنامههای عملی سوادآموزی بزرگسالان و حرفهای مخصوصاً برنامههایی که هدف آنها کاهش هر چه سریعتر فاصله آموزشی موجود بین زنان و مردان است.و: کاهش تعداد دختران دانشآموزی که ترک تحصیل میکنند و برنامهریزی برای زنان و دخترانی که قبلاً ترک تحصیل کردهاند . ز: دادن فرصت مناسب به زنان برای شرکت فعال در ورزش و تربیت بدنی.ح: دسترسی به آموزشهای خاص تربیتی که سلامتی و تندرستی خانواده را تضمین مینماید و از جمله اطلاعات و مشورتهای مربوط به تنظیم خانواده.حق تحصیل زنان در قانون ایران بند ۳ اصل ۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حق تحصیل در تمامی سطوح را برای افراد جامعه به رسمیت شناخته است. این اصل بیان می نماید که دولت موظف است که همه امکانات لازم را برای آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی فراهم نمایدیکی از شروط ۱۲ گانه سند ازدواج، حق تحصیل زوجه می باشد که بعضاً قبل از اینکه دختر و پسر نسبت به امضاء سند ازدواج اقدام کنند، در خصوص این حق توافق می کنند، که می تواند در چارچوب ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی قرار گیرد که بیان داشته هر شرطی که خلاف مقتضای ذات عقد نکاح نباشد را در سند ازدواج قید کنند، و در صورتی که مرد حق تحصیل زن را به رسمیت بشناسد، دیگر نمی تواند زن خود را از این حق محروم کندمهناز افخمی، وزیرپیشین مشاور در امور زنان و ریاست بنیاد مطالعات ایران، در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: «در جمهوری اسلامی با اصل مساوات بین انسانها مخالفت هست و سیاست حکومت در حقیقت بر اساس عدم تساوی بین زن و مرد بنا شده است.تبصره ماده ۶۸۳ قانون مجازات اسلامی تشکیل دهنده جرم عدم رعایت حجاب شرعی است. به موجب این ماده: « هرکس علنا در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید، فقط به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد».یاسمن آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز فعالان مخالف حجاب اجباری که در زندان قرچک ورامین تحت بازداشت بوده اند، از سوی دادگاه انقلاب تهران مجموعا به ۵۵ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده اند.در اکثر مواد قانونی سن بلوغ حائز اهمیت تلقی گردیده و یکی از زیربناهای مسئولیت کیفری سن بلوغ می باشد. از ملاکهای مجازات مرتکبین جرایم مختلف، بلوغ مرتکبین آن جرایم می باشد. بر اساس تبصره ۱ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی ” سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است. در عمل مشاهده می شود که این سن نمی تواند ملاک واقعی مسئولیت قرار گیرد؛ چرا که از لحاظ ژنتیکی و از لحاظ جسمی هر شخص نسبت به شخص دیگر تفاوتهایی دارد و ممکن است دختران موجود در یک ناحیه یا منطقه نسبت به منطقه دیگر دیرتر بالغ شوند و بالعکس. پس ما نمی توانیم این سن را ملاک قطعی قرار داده و دختران را ۶ سال زودتر از پسران به مجازات برسانیم.قانون دیه طبق ماده ۵۵۰ قانون مجازات اسلامی، «دیه قتل زن نصف دیه مرد است» و همچنین طبق ماده ۵۶۰، «دیه زن و مرد در اعضا و منافع تا کمتر از ثلث دیه کامل مرد، یکسان است و چنانچه ثلث یا بیشتر شود، دیه زن به نصف تقلیل مییابد»اما قانون مجازات اسلامی جدید که در سال ۱۳۹۲ به تصویب رسید در تبصرهای ذیل ماده ۵۵۱، مقرر داشته است: «در کلیه جنایاتی که مجنیعلیه مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تامین خسارات بدنی پرداخت میشود.» اکنون، هرچند در تصادفها و حوادث دیه زن و مرد برابر است، همچنان تفاوت دیه از محل صندوق تامین خسارات بدنی اخذ میشود.طبق اصل ۲۸ قانون اساسی هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام، مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند و دولت هم موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد کند. بر اساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط باشند انتخاب گردد۔در عین حال طبق ماده ١١١٧ آیین دادرسی مدنی شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد، منع کند. همچنین ماده ١٨ قانون حمایت از خانواده مصوب ١٣۵٣ نیز اشاره کرده است: «شوهر میتواند با تایید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت خود یا زن باشد، منع کند.» البته برای این کار لازم است مرد به دادگاه مراجعه کندمهناز افخمی، وزیرپیشین مشاور در امور زنان و ریاست بنیاد مطالعات ایران، در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: «در جمهوری اسلامی با اصل مساوات بین انسانها مخالفت هست و سیاست حکومت در حقیقت بر اساس عدم تساوی بین زن و مرد بنا شده است.
بخش3: شراره هادی زاده رئیسی سخنرانی خود را با موضوع تابستان خونین 1367 (قتل عام زندانیان سیاسی، عقیدتی ایراد کردند.اعدام افراد در ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ به موج گستردهٔ اعدامها به اتهامها و بهانههای مختلف، عمدتاً با رأی دادگاه انقلاب اسلامی ایران صورت پذیرفت. این دادگاهها به دستور سید روحالله خمینی تشکیل شد. اعدام سران حکومت پهلوی با رأی دادگاه انقلاب اسلامی در ایران و به دستور سید روحالله خمینی و به ریاست صادق خلخالی، پس از انقلاب ۵۷، موجی از اعدام سران و وابستگان حکومت پیشین بهراه افتاد که هدف اولیهٔ آن، رسیدگی به جرایم سران حکومت پهلوی خوانده میشد. این اعدامها عموماً واکنش شدید جوامع جهانی و بهویژه سازمان عفو بینالملل را برانگیخت.صادق خلخالی در صدور حکم اعدامها نقش پررنگی داشت که در سال ۱۳۵۹ به دست بهشتی برکنار شد.در روز ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ اولین گروه از سران حکومت شاهنشاهی که شامل ۴ امیر نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران بود با حکم دادگاه انقلاب به ریاست صادق خلخالی به اعدام ناحق محکوم شدند. بنا به گزارش سازمان عفو بینالملل از پیروزی انقلاب تا اسفند ۱۳۵۸ تعداد ۴۳۸ نفر توسط دادگاه انقلاب اعدام گردیدهاند. اعدام بهائیان از ابتدای انقلاب ۵۷ ایران تا به حال، ۲۰۲ نفر از بهائیان به خاطر اعتقادشان به دین بهائی، یا ترویج و تبلیغ آن، توسط حکومت اسلامی اعدام شدهاند.بهائیان در جمهوری اسلامی، از حقوق شهروندی و انسانی، محروم بوده و سرکوب میشوند.آنها معمولاً به دو شیوه، کشته میشوند، یا به حکم دادگاه انقلاب یا به دست مأموران حکومتی (بدون صدور حکم دادگاه). اعدامهای زندانیان عقیدتی-سیاسی در سال ۶۷اعدام زندانیان عقیدتی-سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ واقعهای بود که طی آن، بهفرمان سید روحالله خمینی، چندین هزار زندانیان سیاسی در زندانهای نظام جمهوری اسلامی ایران در ماههای مرداد و شهریور ۱۳۶۷ خورشیدی، بهشکلی مخفیانه، اعدام و در گورهای دستهجمعی دفن شدند.بهطور کلی، جُرم زندانیان را همکاری با سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی بهویژه سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین، طیفهای مختلفی از گروههای چپ، یعنی کمونیست دانستند. این امر، در پی حمله گروه مجاهدین خلق در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۶۷ از خاک عراق به استان کرمانشاه و اشغال چندین شهر این استان، روی داد. این عملیات در روز ۸ مرداد با کشته شدن تعداد زیادی از اعضای این سازمان به پایان رسید (عملیات مرصاد). پس از آن حکومت تصمیم به اعدام تعدادی از اعضای زندانی مجاهدین خلق گرفت. کشتار زندانیان عقیدتی و سیاسی (چه آنانی که حکمشان پایان یافته بود یا نیافته بود)، از مدتها پیش (از عملیات مرصاد/فروغ جاویدان)، برنامهریزی شده بود؛افزون بر اینکه زندانیانِ قتلعام شده، فقط جزو سازمان مجاهدین خلق ایران نبودند؛ بلکه از گروههای چپ و غیر مسلمان (کمونیست…) هم بودند. دادگاههای صحرایی و آویزان کردن اجساد پس از عملیات مرصاد (فروغ جاویدان)، محمد سلیمی در دادگاههایی صحرایی، حکم اعدام اعضای اسیر شدهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران را صادر میکرد و سپس آنها را از درختان، تیرهای چراغ برق و اسکلتهای فلزی ساختمانهای نیمهتمام، آویزان میکردند. اعدامهای گروهی در نظام جمهوری اسلامی ایران، اعدامهای گروهی، از جمله، بر ضد زندانیان عقیدتی و سیاسی…، انجام میشود. اعدامهای پنهانی در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، از اعدامهای پنهانی در حکومت جمهوری اسلامی، به شدت، ابراز نگرانی شد. مقامات جمهوری اسلامی، اعدام آنها را به دلایلی همچون کشف تشکیلات مرتبط با سازمان مجاهدین خلق در زندان، نتیجه ادامه محاکمه به علت ترور مقامات جمهوری اسلامی توسط آنها ذکر کردهاند.مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران انجام اعدامها را انکار نمیکنند، بلکه در قریب به اتفاق موارد از آن دفاع کردهاند و آن اعدامها را برای حفظ نظام، لازم و ضروری شمردهاند. به گفته خانواده برخی از اعدام شدگان و افرادی که از اعدامها جان سالم به در بردهاند، بسیاری از بازداشتشدگان در دهه ۶۰ جوانانی در دهه ۲۰ زندگی خود بودند که به گفته خود زندانیان عمدتاً به دلیل «داشتن اعلامیه و نه فعالیت مسلحانه بازداشت شده بودند» و در تابستان ۶۷ در حال گذراندن محکومیت خود بودند یا حتی محکومیتشان تمام شده بود.فرایند اعدامها در بیخبری مطلق زندانیان صورت میگرفت و هیئت اعدام در تهران به زندانیان اطمینان میدادند که چند سؤال برای «اعطای عفو عمومی» میپرسند. در صورت عدم رضایت از پاسخها، هیئت اعدام فوراً دستور انتقال به اتاقی برای نوشتن وصیتنامه میدادند و سپس زندانیان در دستههای شش نفری و با چشمان بسته به دار آویخته میشدند. در نهایت، اعدام شدگان بدون اطلاع به خانوادهها، در گورهای دستهجمعی به خاک سپرده میشدند. بیشتر خانوادهها نیز پس از چند ماه خبردار شدند که فرزندانشان اعدام شدهاند. حسینعلی منتظری، بلندپایهترین مخالف اعدامها بود که پس از اعتراضهای کتبی، در یک جلسه حضوری به تاریخ مرداد ۱۳۶۷ با حضور هیئت اعدامها، یعنی حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی (دادستان وقت)، ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) به آنها میگوید که «شما را در آینده جزء جنایتکاران درتاریخ مینویسند.» این موضع و اعتراضهای منتظری به قیمت برکناریاش از جانشینی سید روحالله خمینی برای رهبری ایران و به حبس خانگی طولانی مدت وی انجامید.در فروردین و اردیبهشت سال ۱۴۰۰ نیز اقداماتی از سوی نظام حاکم بر ایران جهت تخریب و تغییر کاربری این قبرستان انجام شد که با مخالفت مادران داغدار خاوران و مجامع حقوق بشری مواجه شد. ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ بیش از ۱۵۰ مقام سابق سازمان ملل و کارشناسان مشهور حقوق بشر و حقوق بینالملل و ۲۴ سازمان غیردولتی بینالمللی، در نامه سرگشادهای به میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، خواهان تشکیل کمیسیون تحقیق بینالمللی در مورد کشتار هزاران زندانی عقیدتی-سیاسی در ایران در تابستان ۱۳۶۷ شدند. پیشزمینهٔ تاریخی در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیش زمینههای آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی این را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق بهطور اعم و واکنش به عملیات «فروغ جاویدان» بهطور اخص میدانند. در کتاب پاسداشت حقیقت-که در دههٔ ۱۳۸۰ و در جمهوری اسلامی و از سوی دفتر تدوین تاریخ ایران به چاپ رسید-روایت رسمی جمهوری اسلامی از این واقعه، بیشتر ادامهٔ درگیری سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی بهطورکلی تصویر شدهاست. مقامات جمهوری اسلامی گر چه بهطور صریح در مورد این واقعه و ابعاد آن سخن نمیگویند اما در موارد متعدد وجود آن را پذیرفته اند. حکم روحالله خمینی به اعدام به دنبال حمله نیروهای سازمان مجاهدین با حمایت ارتش عراق در غرب ایران در تاریخ۴ مرداد ماه ۱۳۶۷ و به فاصله شش روز بعد از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که به نام عملیات عملیات مرصاد نامگذاری شد. روحالله خمینی رهبر انقلاب طی حکمی افرادی را مأمور کرد تا با بررسی مجدد پرونده زندانیان سیاسی افرادی را که همچنان بر سر موضع خود مشخص و دربارهٔ آنان با توجه به اینکه ظن شورش در زندان برایشان متصور بود صادر کنند. که متن نامهها در خاطرات حسینعلی منتظری که در آن زمان از مقامات رده بالای جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بودهاست، و با اعدامها مخالف بودهاست، وجود دارند. خمینی آنها را «محارب» اعلام میکند و چنین حکم میدهد.«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربان سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام»سید احمد خمینی که در آن زمان رئیس وقت دفتر خمینی بود در نامهای در مورد جزئیات این اعدامها میپرسد و تأکید میکند آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان به زودی تمام میشود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستانهایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟ پاسخ سید روحالله خمینی بدینگونه است که:بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است. تشکیک در دستخط خمینی منتظری در خاطرات خود که سالها بعد منتشر کرد مینویسد که در آن زمان گفته میشد که نامه اول به خط سید احمد خمینی نوشته شدهاست. و در مورد نامه دوم هم آشکارا دستخطِ سؤالکننده و پاسخ دهنده نامه یکسان است. اعلام عمومی دستور اعدام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود مینویسد «با آقای موسوی اردبیلی دربارهٔ مطالب خطبههای جمعه (۱۴ مرداد) مذاکره کردیم.» در این روز (یک هفته بعد از شروع اعدامها) موسوی اردبیلی در نماز جمعه گفت: «جمع کثیری از ایران رفتهاند و آنجا[عراق] برای خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کردهاند. یک جمعی هم در ایران در زندانها هستند… مردم علیه اینها آن چنان آتشی هستند، قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه میکنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم میباشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه میشوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی میشوند (شعار: «منافق زندانی اعدام باید گردد» از سوی نمازگزاران)» اعتراضات از درون حکومت ایران حسینعلی منتظری در اعتراض به این اعدامها دو بار به تاریخ ۹ و ۱۳ مرداد به خمینی نامه نوشت. در نامه ۹ مرداد ۱۳۶۷ مینویسد:«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولاً در شرایط فعلی حمل بر کینهتوزی و انتقام جویی میشود…»خمینی در نامه عزل منتظری نوشت: «در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.»میرحسین موسوی در تاریخ ۱۵ شهریور استعفا داد که با مخالفت شدید علی خامنهای و روحالله خمینی مواجه گشت. گرچه او در نامه استعفا، اختلاف با مجلس بر سر وزرای پیشنهادی را عامل استعفا دانستهاست، امیرارجمند سخنگوی موسوی بیاطلاع گذاشتن او از موضوع اعدامها را عامل استعفا میشمارد و میگوید موسوی خواهان تشکیل هیئت تحقیق در این مورد شده بود؛ هر چند شخص موسوی هرگز اعلام برائت از آن اعدامها نکرد و همواره در مقابل آن سکوت نمودهاست. موسوی اردبیلی نیز بعدها مدعی شد با این اعدامها مخالف بوده و در مخالفت سه بار به خمینی نامه نوشتهاست، او میگوید خمینی گفت: «که اینها دروغ میگویند و سر موضع هستند»، من عرض کردم: «من به این مطلب نرسیدم»، فرمودند: «ما رسیدهایم» آغاز اعدامها اکثر مراجع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را هنگام آغاز اعدامها میدانند (عملیات فروغ جاویدان سوم مرداد آغاز شد) اما یرواند آبراهامیان این روز را ۱۹ ژوئیه (برابر با ۲۸ تیر) نگاشتهاست. بههرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندانها صورت گرفت و تلویزیونها و روزنامهها جمع شد و زندانیان محدود شدند.یرواند آبراهامیان مینویسد: «در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندانهای اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازهها بسته و تلفنها قطع شد. تلویزیونها را از برق کشیدند و از توزیع نامهها، روزنامهها و بستههای دارویی (در زندانها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندانها پراکندهساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلولهای خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفتوآمد به مکانهای عمومی مانند درمانگاهها، کارگاهها، قرائت خانهها، تالارهای تدریس و حیاطها ممنوع شد.» فرایند احراز مجازات اعدامبه گفته آبراهامیان، هیئت اعدام در تهران به زندانیان اطمینان میدادند که چند سؤال برای «اعطای عفو عمومی» میپرسند. از نظر او، این سوالات هیئت اعدام، همچون معرفی دوستان در جلوی دوربین، به گونهای طراحی شده بودند که بتوانند شرافت، احترام و عزت نفس زندانیان را به چالش بکشند و از این رو افراد کمی میتوانستند جان سالم به در ببرند. به عنوان مثال، در مورد مجاهدین سؤال مشخص “آیا حاضر به معرفی یاران سابق خود در برابر دوربین هستید؟”، “آیا حاضر هستید به خط مقدم رفته و از روی مینهای دشمن عبور کنید؟” و در مورد چپ گرایان، “آیا به قرآن معتقد هستید؟”، “آیا حاضرید علنی ماتریالیسم تاریخی را نفی کنید؟”، “آیا حاضر به نفی اعتقاد گذشتهتان در مقابل دوربین هستید؟” و “آیا در دوران کودکی، پدر شما نماز میخوانده، قرآن میخوانده و روزه میگرفتهاست؟” پرسیده شدهاست. بر اساس تحقیقات آبراهامیان، نظر شخصی هیئت مرگ گاهی اوقات متفاوت بودهاست و در حالی که نیری تلاش میکرده که عده بیشتری را اعدام کند، اشراقی به دنبال کاهش تعداد اعدامیان بودهاست. پایان اعدامها بنابر کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی، دو ماه پس از آغاز اعدامها در روز ۵ مهر ۱۳۶۷، روحالله خمینی بررسی وضعیت باقیمانده زندانیان سیاسی را به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار نمود با تأکید بر اینکه این رسیدگی مطابق روال معمول و قبل از حوادث اخیر انجام شود. وزارت اطلاعات از این امر استقبال کرد ولی برخی قضات اوین مخالفت کردند و نظر تندتری داشتند. تعداد اعدامیان تعداد دقیق اعدامها هرگز فاش نشد و بین مراجع مختلف در مورد آنها اختلاف وجود دارد. تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت و بین ۳۰۰۰تا ۴۴۸۴نفر تخمین زده میشوند. گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد تعداد زندانیان سیاسی اعدامشده را دستکم ۱۸۷۹ نفر اعلام کردهاست.علی اکبر هاشمی رفسنجانی به نقل از آقای علی شوشتری، معاون قضایی و جانشین مسئول سازمان زندانها، تعداد اعدامشدگان را حدود ۱۷۰۰ نفر عنوان میکند. لیست کشته شدگان حسینعلی منتظری در کتاب خاطرات خود، اظهار میکند که طبق گزارشهایی که به او دادهاند حدود ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر را اعدام کردهاند.کاملترین لیست این زمینه لیست سایت عصر نو است که از جمع تمامی لیستهای یادشده حاصل شدهاست. این لیست که به همت ب. آزاده و ب. آذرکلاه جمعآوری شده جمعاً شامل ۴۴۸۱ نفر است. محل دفن بیشتر اعدامشدگان چپگرای زندانهای تهران در گورهای دستهجمعی در گورستان خاوران به خاک سپردهشدند. اردیبهشت ۱۴۰۰ در اطلاعیهای برخی از اعضای خانوادههای اعدام شدگان دهه ۶۰ اعتراض خود را نسبت به حفر قبرهای تازه در گورستان خاوران به عنوان «یکی از بزرگترین گورستانهای دسته جمعی هزاران زندانی سیاسی اعدام شده در ایران» ابراز داشته و از این اقدام به عنوان تلاش تازه حکومت جمهوری اسلامی برای فراموشی «بقایای جنایاتش در سالهای دهه ۶۰ و قتلعام تابستان ۱۳۶۷» نام بردهاند. حداقل ۴۴ زندانی سیاسی مرد و زن در اهواز در گورهای جمعی در «منطقه پادادشهر» دفن شدند. واکنشها در روز ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ عفو بینالملل از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا تخریب محل گورهای جمعی خاوران را متوقف کنند و اجازه دهند تا بهائیان تحت آزار و شکنجه با شرافت دفن شوند. مسئولان اعدامها «افتخار میکنیم که حکم خدا و رسول را اجرا کردیم.>> مصطفی پورمحمدی، از اعضای هیئت چهار نفره اعدامها در ۷ شهریور ۱۳۹۵و پس از انتشار نوار صوتی.در زمان این اعدامها خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ اینها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) و البته طبق سازوکار مشخصی (محاکمه توسط هیئت سه نفره و صدور رأی بنابر رأی اکثریت که در مورد اعدام توصیه کرده بود، بنا را بر اجماع بگذارند) صورت گرفته بود. حسینعلی منتظری در اینباره نامهای به خمینی نوشت و شخص سید روحالله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد کرد.از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتلعام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند میتوان به این افراد اشاره کرد: حسینعلی نیری، حاکم شرع مرتضی اشراقی، دادستان تهران سید ابراهیم رئیسی، معاون دادستان تهران مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ در فروردین ۹۶ موسوی تبریزی ضمن رد دست داشتن در اعدامها و اعلام اینکه در سالهای ۶۷ و ۶۸ اصلاً در قوه قضائیه نبوده، گفت «این مسلم است که آقای رئیسی جزو آن دسته افرادی بودند که حکم دربارهٔ زندانیهای سال ۶۷ به او ابلاغ شده بود. رئیسی بعد از آقای لاجوردی جانشین دادستان انقلاب تهران بود و این موضوع را از خود آقای رئیسی باید بپرسید.» واکنشهای بینالمللی در روز دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸ بعد از اظهارات مصطفی پورمحمدی، مشاور رئیس قوه قضائیه و وزیر سابق دادگستری ایران در دفاع از اعدامهای گسترده سال ۶۷، سازمان عفو بینالملل بیانیهای منتشر کرد که در آن آمدهاست: «این اظهارات بار دیگر به شکل برجسته نشان میدهد که مقامهای ارشد درگیر در آن کشتارها خود را مصون از محاکمه و مجازات میبینند.» همچنین در این بیانیه عفو بینالملل، اظهارات پورمحمدی در دفاع از اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی و گسترده را، گویای مصونیت آمران این کشتار دانست و خواستار اجرای عدالت در مورد آنها شد.روز چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ عفو بینالملل با منتشر کردن بیانیهای از طرف گروهی از کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل به حکومت جمهوری اسلامی هشدار داد که «تخلفات حقوق بشری پیشین و ادامهدار این کشور در مورد پرونده کشتار زندانیان در تابستان ۱۳۶۷ میتواند جنایت علیه بشریت محسوب شود و اگر این تخلفات ادامه یابد، تقاضای تحقیقات بینالمللی خواهند کرد.»روز دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ بیش از ۱۵۰ مقام سابق سازمان ملل و کارشناسان مشهور حقوق بشر و حقوق بینالملل و ۲۴ سازمان غیردولتی بینالمللی، نامه سرگشادهای به میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، ارسال کرده و خواستار تشکیل کمیسیون تحقیق بینالمللی در مورد کشتار هزاران زندانی عقیدتی-سیاسی در ایران در تابستان ۱۳۶۷ شدند. امضاکنندگان این نامه سرگشاده شامل مری رابینسون، رئیسجمهور سابق ایرلند و کمیسر عالی سابق سازمان ملل، یکی از معاونان دبیرکل سابق سازمان ملل، ۲۸ گزارشگر ویژه پیشین سازمان ملل در زمینه حقوق بشر و روسای کمیسیونهای تحقیقاتی قبلی سازمان ملل در مورد نقض حقوق بشر در اریتره و کره شمالی و ۲۴ سازمان غیردولتی بینالمللی از جمله نهاد «عدالت برای قربانیان کشتار ۱۳۶۷» (JVMI)، مرکز بینالمللی عدالت انتقالی.ICTJ)، سازمان جهانی علیه شکنجه (OMCT) و مرکز حقوق بشر رائول والنبرگ میباشند.
بخش4: آرشا کچوئیان سخنرانی خود را با موضوع تاثیر تحریم های حقوق بشری ایراد کردند. فعال حقوق بشر باید شم اقتصادی داشته باشد. مواد بسیاری در اعلامیه جهانی حقوق بشر و سند ۲۰۳۰ یونسکو موجودند که پیش نیاز اقتصادی دارند. مانند ماده ۲۳ اعلامیه جهانی: حق امنیت کار. هدف اصلی یک سند ۲۰۳۰: پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا. به این منظور باید اقتصاد ایران به طور کلی شناخته شود.در اینجا خیلی ساده و بدون استفاده از مفاهیم تخصصی و اعداد پیچیده این مساله شرح داده می شود. همچنین تمام اعداد رند شدند که راحت تر فهمیده شوند. چراکه خورده اعداد تفاوتی ایجاد نمی کند. علاقه مندان می توانند خودشان اعداد دقیق را با جستجو در اینترنت استخراج کنند. در اقتصاد ایران مهمترین اصل تورم است. تورم یعنی کاهش ارزش ریال. این یک جمله ساده ولی بسیار پر مفهوم است. سوالاتی مانند چرا “نان گران شد، آنکه با ارز ۴۲۰۰ تومنی است؟ چرا زمین گران شد، آنکه وارداتی نیست؟ چرا داروی تولید داخل گران شد؟” نشان از عدم درک صحیح همین جمله دارند. اگر بگوییم، دلار گران شد، همه این سوالات صحیح به نظر می رسند. ولی با کم ارزش شدن ریال، همه چیز گران می شود. فقط دو عامل در تورم در ایران موثرند: چاپ پول و سرعت گردش پول. عوامل دیگر در مورد اقتصاد ایران بسیار کم تاثیر و یا بی تاثیرند. برای مثال بخاطر قدرت گرفتن طالبان در افغانستان ۱۰ درصد پول ملی آن افت کرده است. ولی در همین مدت ریال ایران ۱۵ درصد کم ارزش شده است. چاپ پول بدون پشتوانه با اصطلاحاتی مثل نقدینگی، پول پر قدرت، پایه پولی و. … نامیده می شوند که همه این اصطلاحات به معنی چاپ پول اند. حال ممکن است سوال ایجاد شود که چرا در برخی از سال ها دلار گران نشد یا (ریال ارزان نشد). چاپ پول مانند آزاد شدن آب در رودخانه است. ممکن است که با سد سازی و تغییر مسیر رسیدن آب به پایین دست را به تاخیر انداخت، ولی بالاخره آب به پایین دست می رسد. سه دلیل اصلی چاپ پول در ایران عبارتند از: دلیل اول: ۸.۵ میلیون نفر حقوق بگیری که دولت دارد. این تعداد ۴ برابر ترکیه با جمعیت مشابه و ۲.۵ برابر ژاپن با جمعیت 126 میلیون نفر است. به عبارت دیگر در مقایسه با این دو کشور، ایران ۶ میلیون و چهارصد هزار نفر دارد که کار نمی کنند ولی سر ماه حقوق دریافت می کنند. اگر به این عده، نفری ماهیانه ۱۰۰۰ دلار حقوق بدهیم، به پولی برابر با درامد کل فروش نفت ایران (هنگامی تحریم نبود) نیازمندیم. چرا فقط ایران این همه حقوق بگیر داره؟ ونزوئلا نیز در وضعیت مشابه است. این کشور ها بدلیل فروش نفت یکباره ثروتمند شدند و کارخانه های متعدد با این ثروت ساختند، پس تمام کارخانه ها دولتی هستند و طبیعتا کلیه کارکنان این کارخانه ها حقوق بگیر دولت می باشند. همچنین مصادره های گسترده ای که بعدا توسط جمهوری اسلامی انجام شده به تعداد مراکز تولیدی دولت و در نتیجه حقوق بگیران دولت افزوده است. نهاد ها و دستگاه های متعدد نظارتی و امنیتی که در تولید نقشی ندارند نیز به این رقم افزوده اند. از آنجا که دولت نمی تواند حقوق این جمعیت را تامین کند و تقریبا تمامی کارخانه ها و تولیدی های دولتی زیان ده اند، دولت مجبور به چاپ پول است. عامل دوم چاپ پول بانک ها هستند. از یک دست بخاطر چاپ پول توسط دولت که در بالا شرح داده شد تورم ایجاد شده و ازسوی دیگر وقتی در یک کشوری کسی پول ملی را در بانک ها نگاه ندارند، اقتصاد سقوط می کند. ضمنا با خروج پول از بانک ها، خرید و فروش زیاد می شود، پس سرعت گردش پول زیاد می شود و در نتیجه تورم بسیار بالاتر می رود. پس برای جذب پول به بانک ها، بانک ها مجبور هستند که سود قابل ملاحظه به سپرده گذاران ارائه دهند. ولی بخاطر رکود، بانک ها نمی توانند در عمل این سود را پرداخت کنند و ورشکسته می شوند. این اتفاق برای موسسات مالی و اعتباری افتاد و همه ورشکست شدند. ولی در رابطه با بانک ها، چون بانک مرکزی پشتوانه بانک ها می باشد و سرمایه سپرده گذاران را تضمین کرده است، پس پول چاپ می کند و جلو ورشکستگی بانک هایی که در عمل ورشکسته هستند را می گیرد. عامل سوم چاپ پول نیز بانک ها هستند. بدین صورت که بانک ها مجبورند که وام با نرخی بالاتر از سود بانکی ارائه کنند. در غیر اینصورت هرکسی می تواند پول وام را دوباره در بانک سپرده گذاری کرده و بدون زحمت سود کند. در شرایطی که خود بانک نمی تواند به دلیل رکود سود سپرده بدهد، وام گیرنده نیز قطعا نمی تواند وام و سود را صاف نماید. از طرف دیگر وام های کلان معمولاً بدون وثیقه داده می شوند. اختلاص هایی که همه در جریان آن هستند معمولا از همین دست می باشند. پس دوباره سپرده سپرده گذار از بین رفته و بانک ورشکسته است. ولی به دلیل فوق الذکر، دوباره بانک مرکزی به دلیل تضمینی که کرده است پول چاپ نموده و جلو ورشکستگی بانک را می گیرد. حال به یک مثال از اهمیت کاربرد اقتصاد در حقوق بشر می پردازیم و سپس ادامه اقتصاد را شرح می دهیم. ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر: حق دموکراسی است. حق دموکراسی یکی از حقوق اساسی است که سال ها ایرانیان برای آن جنگیده اند. بسیاری بر این باورند که انقلاب ۵۷ منحرف شد. یعنی قرار بود دموکراسی بشود ولی نشد. این افراد اقتصاد را نمی دانند. انقلاب ۵۷ از نظر اقتصادی امکان نداشت که به دموکراسی منجر شود. چراکه دموکراسی هم رابطه اجتماعی و مدنی بین دولت و مردم است و هم ارتباط اقتصادی! در یک دموکراسی، خزانه دولت از مالیات تغذیه می شود. پس دولت مجبور است که اقتصاد را تقویت کند تا بتواند مالیات بیشتری کسب نماید. اگر هم روزی مردم کار نکنند و مالیات ندهند، دولت خزانه اش خالی می شود و سقوط می کند. انقلاب ۵۷ این رابطه اقتصادی رو ایجاد نکرد و قرار هم نبود که بکند. به عبارت دیگر پول دولت را مردم تامین می کنند، پس دولت به حرف مردم گوش می دهد. حال به تعریف سرعت گردش پول می پردازیم. افزایش سرعت گردش پول یعنی رونق و کاهش سرعت گردش پول یعنی رکود. برای اینکه این مساله قابل لمس شود، هر کس در میان دوستان و آشنایان یک فعال اقتصادی را می شناسد که از تعداد زیادی طلبکار است ولی پولش رو نمی دهند، از طرف دیگر به تعداد زیادی بدهکار است ولی نمی تواند تصفیه کند. هنگامی که در یک مملکت اکثر فعالین اقتصادی در آن واحد هم طلبکار می شوند و هم بدهکار یعنی کاهش سرعت گردش پول! تاکید می شود که خطرناک ترین روش کنترل تورم، کنترل تورم با کاهش سرعت گردش پوله است. و متاسفانه جمهوری اسلامی ایران این راه را انتخاب کرده است. حال به تاثیر تحریم ها در اقتصاد ایران می پردازیم. برای اینکه بتوانیم تاثیر تحریم ها را محاسبه کنیم، باید درامد جمهوری اسلامی ایران را قبل و بعد تحریم ها مقایسه کنیم. ولی چنین اطلاعاتی را ایران بخاطر دور زدن تحریم ها ارائه نمی کند. اما با این فرض درست که هر آنچه ایران تولید می کند را به فروش می رساند، می توان با مقایسه میزان تولید ایران قبل و بعد تحریم ها، به تاثیر تحریم ها پی برد. در حال حاضر اگر ارزش حرارتی کل انرژی که ایران تولید می کند (شامل گاز و. ..) را به معادل ارزش حرارتی نفت تبدیل کنیم، معادل ارزش حرارتی هشت میلیون و دویست هزار بشکه نفت در روز، انرژی در ایران تولید می شود. با ارزش روز قیمت هر بشکه نفت خام، یعنی ایران دویست میلیارد دلار در سال درامد دارد. این رقم بسیار بزرگ است. با برجام ایران می تواند روزانه معادل ده میلیون بشکه نفت خام انرژی تولید کند. تاثیر تحریم ها در همین حد است. تاثیر تحریم ها به اندازه کاهش درامد دولت به میزان پنج درصد کل تولید ناخالص داخلی ایران است. پس درمی یابیم که عامل تورم موجود تحریم ها نیستند. بلکه همانطور که شرح داده شد، چاپ پول بدون پشتوانه است. ضمنا باید ذکر گردد که ایران از ابتدا نیز نمی خواست که FATF را به دلیل تامین مالی سپاه بپذیرد. قطع سیستم بانکی ایران موجب شده که دولت جمهوری اسلامی به سپاه برای نقل و انتقال پول وابسته شود. به عبارت دیگر در حال حاضر دولت ایران، حقوق بگیر سپاه است و اگر یکماه سپاه به هر بهانه ای پول دولت را نقل و انتقال ندهد، دولت سقوط می کند. همانطور که مشاهده می شود، این اتفاق نیز هیچ ربطی به تحریم ها ندارد. در نتیجه برعکس آنچه مرتب تبلیغ می شود، تحریم ها ظالمانه و ضد مردمی نیستند و دولتمردان ایران صرفا برای ماله کشی مشکلات اقتصادی کشور، همه مشکلات را به گردن تحریم ها می اندازند. حال تحریم های حقوق بشری چه کاربردی دارند؟ تحریم های حقوق بشری جلو قدرت گرفتن ناقضان حقوق بشر در شرایط ناپایدار را می گیرد. برای مثال می توان آقایان احمدی نژاد و رئیسی را مقایسه نمود. یکی تحت تحریم های حقوق بشری است و دیگری نیست. اگر در ایران انقلاب شود، هر دو این افراد بخشی از بدنه جامعه را به عنوان سرمایه اجتماعی برای خود دارند. ولی آقای رئیسی بدلیل تحریم های حقوق بشری هیچ شانسی برای قدرت گرفتن ندارد، در حالی که آقای احمدی نژاد شانس قدرت گیری دوباره در دولت آینده را دارد. بنابراین تحریم های حقوق بشری ناقضان حقوق بشر را منزوی می کند، اعتبار آنان را پایین می آورد و نیز نمی توانند آزادانه به خارج سفر کنند. به این صورت اعتماد بنفس این افراد در طول زمان کم می شود و خود به خود این افراد وابسته و ضعیف می شوند. همچنین این فشار برای سایر ناقضان حقوق بشر بازدارندگی و ترس ایجاد می کند. در نتیجه تحریم های حقوق بشری بدون جنگ و خونریزی موجب تضعیف ناقض حقوق بشر می شود و حتی برای سازمان مللی که خود اعلامیه جهانی حقوق بشر را تدوین کرده، عاملی موثر برای مجازات ناقضان اش است. پس به طور کل توسعه تحریم ها یک قسمت مهم و موثر از فعالیت یک فعال حقوق بشر است.
بخش5:آقای حسن معنوی پور سخنرانی خود را با موضوع بحران کرونا در ایران ایراد کردند. این بیماری برای نخستین بار در دسامبر ۲۰۱۹ در شهر ووهان استان هوبئی، کشور چین شناسایی شد. در ۱۱ مارس، سازمان جهانی بهداشت شیوع بیماری را دنیاگیری اعلام کرد.دنیاگیری کرونا ویروس در ایران بهصورت رسمی در ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ تأیید شد. هرچند به گفته برخی متخصصان از دی ماه بیمارانی با علائم کروناویروس به مراکز درمانی مراجعه کردهاند که به علت نو پدید بودن بیماری مورد شناسایی قرار نگرفتهاند و به گفته معاون وزیر، چون در مقطع اوج همهگیری بیماری آنفلوانزای H1N1 بود، نظام سلامت به اشتباه آن را آنفلوانزا تشخیص داده و دیر متوجه ورود بیماری میشود.امروز آمار کل جانباختگان کرونا در ایران از مرز ۱۰۰ هزار نفر گذشت؛ هرچند گفته میشود تعداد واقعی میتواند تا دو و نیم برابر این عدد باشد.سازمان دیدبان حقوق بشر مستقر در نیویورک، در گزارشی از وضعیت کرونا در ایران نوشته است ممنوعیت واردات واکسن از بریتانیا و آمریکا، نبود شفافیت و سوءمدیریت مقامهای ایرانی باعث شده که اوضاع شیوع کرونا بدتر شود. میزان مرگ و ابتلا بر اثر کرونا در ایران با شیب بسیار تندی رو به افزایش است و مسئولان بیمارستانها و حتی قبرستانها میگویند به اندازه همه تقاضاها ظرفیت ندارند.در دو هفته گذشته روزانه به طور متوسط بیش از ۳۰ هزار نفر بر اساس آمار رسمی به تعداد مبتلایان افزوده شد.در چند روز گذشته و با افزایش بیسابقه آمار مرگ بر اثر کرونا خشم عمومی از آنچه “بیکفایتی” مسئولان خوانده شده، افزایش یافته و محور بسیاری از انتقادها رهبر ایران بوده که در ابتدا درباره ویروس کووید۱۹ نظریات توطئه را مطرح کرد و سپس ورود واکسن از آمریکا و بریتانیا را ممنوع اعلام کرد در حالی که این دو کشور اولین واکسنهای تاییدشده جهانی برای مهار کرونا را تولید کرده بودند.واردات ۱۵۰ هزار دوز واکسن فایزر که چند انجمن خیریه به دنبال آن بودند، منتفی” شود.مقامهای ایران کمبود واکسن را به تحریمهای اقتصادی نسبت میدهند، در حالی که این امر از سوی “کوواکس” تکذیب شده است. آنها همچنین به جلوگیری حکومت ایران از ورود عوامل و تجهیزات پزشکی و درمانی پزشکان بدون مرز اشاره کردهاند.حکومت ایران حتی از دادن اطلاعات دقیق از آمار مبتلایان و کشته شدگان کووید ۱۹ خودداری کرده است. علیرضا زالی، رئیس ستاد کرونای تهران گفته است آمار مرگ و میر اعلام شده رسمی بسیار کمتر از آمار واقعی است.از ۸۵ میلیون جمعیت ایران، کمتر از ۴/۵ میلیون نفر با یک دوز واکسنهای عمدتا ساخت چین و روسیه واکسینه شدهاند.در حال حاضر بر اساس آمارهای سایت رهگیری واکسنهای کووید-۱۹ وابسته به دانشگاه مک گیل، ۱۲۷ کاندیدای واکسن علیه کرونا وجود دارد که در جریان ۳۶۷ مطالعهٔ بالینی در فازهای متفاوت در حال بررسی در کشورهای گوناگوناند. تا این لحظه از میان آنها تنها هفت واکسن شامل فایزر-بایو-انتک، آسترازنکا-آکسفورد، کووی شیلد، جانسِن و جانسِن، مدرنا، سینوفارم و سینواک توانستهاند مجوز تأیید مصرف اضطراری از سازمان بهداشت جهانی دریافت کنند.با اینکه ایران کشور فقیری نیست، اما به دلیل عملکرد فاجعهبار حاکمانش در ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرفتار مشکلات عدیدهای شده و علیرغم بهرهمندی از ذخایر عظیم نفت و گاز و دیگر پتانسیلها، وضعیت زندگی اکثریت مردم در شرایط فلاکتباری قرار دارد.جمهوری اسلامی در طول ۱۵ ماه گذشته کمترین حمایتهای اجتماعی و اقتصادی را از اقشار آسیبپذیری انجام داده که به دلیل بیماری کووید شغل خود و یا نانآور خانواده را از دست دادهاند. همین نقطهضعف بزرگ خود زمینهساز عدم رعایت محدودیتهای کرونایی توسط گروههای فراوانی از جامعه شده که به دلیل تأمین معیشت مجبور به ترک منزل هستند و به این ترتیب با ایجاد چرخه منفی، زمینهساز افزایش گسترش ویروس کرونا نیز شده است.جدای از مسئلهٔ ضعف در مدیریت بحران کرونا، یکی از مناقشهانگیزترین موضوعات در این زمینه نحوهٔ برخورد مسئولان جمهوری اسلامی با مسئلهٔ واکسیناسیون علیه این بیماری است که در حال حاضر تنها وسیلهٔ مؤثر برای کنترل همهگیری جهانی و بازگرداندن زندگی به شرایط عادی محسوب میشود.همزمان با این تصمیم غلط رهبر جمهوری اسلامی، سایر مدیران ارشد و از جمله وزیر بهداشت نه تنها با آن مخالفت نکردند بلکه تمام تلاش خود را برای توجیه این «دلسوزی پدرانه» به کار بردند. بنابراین درست زمانی که اکثر کشورهای منطقه با تخصیص اعتبارات فراوان شروع به ثبت سفارش واکسنهای موجود در بازار (و گاه با قیمتهای بسیار بالا) کردند و یا برای همکاری با اجرای مطالعات بالینی اظهار آمادگی کردند، مسئولان کشور برنامهٔ تولید واکسنهای داخلی را کلید زدند و متأسفانه تلاش مؤثری برای تأمین واکسن مورد نیاز کشور از تولیدات خارجی انجام ندادن اینکه کشوری خود قصد تولید واکسن کرونا داشته باشد، نهتنها ایرادی ندارد بلکه شایستهٔ تقدیر است، اما در مورد ایرانِ تحت حاکمیت فقیهان مسئله کمی متفاوت است.اولاً آنها در طول ۴۲ سال گذشته نشان دادهاند که نگاه استراتژیک ندارند و علیرغم ادعاهای فراوان، توان تولید محصولات فناورانه و منطبق با استانداردهای جهانی را بههیچوجه ندارند. برای مثال میتوان به برنامهٔ بومیسازی صنعت خودرو اشاره کرد که هیچ وجدان بیطرفی نمیتواند منکر شکست آن شود؛ برنامهای که علاوه بر هدر دادن میلیاردها دلار از سرمایههای این مملکت، عامل اصلی افزایش آمار مرگومیرهای جادهای به میزان میانگین ۴۰ نفر در روز شده است.ثانیاً ساختار فاسد و رانتی نظام موجود باعث شده که به هر پدیدهای ولو تولید داخلی واکسن کرونا تنها برای تأمین منافع باندهای قدرت و مافیاها باشد.با اینکه هیچ کشوری برای دریافت مجوز تزریق واکسن از سازمان بهداشت جهانی الزامی ندارد، عملاً دریافت مجوز توسط کشورهای سازنده میتواند تضمین مضاعفی بر اثربخشی، ایمن بودن و عوارض کمتر آن تلقی شود. همچنین نباید فراموش کرد که بدون اخذ مجوز سازمان بهداشت جهانی، صادرات یک فرآوردهٔ مهم بیولوژیک مانند واکسن تقریباً غیرممکن خواهد بود.متأسفانه از سخنان مسئولان وزارت بهداشت چنین برمیآید که آنها نهتنها تمایلی برای دریافت مجوز از سازمانهای معتبر بینالمللی ندارند بلکه تصمیم به شروع تزریق واکسنهای تولید داخل حتی بدون پایان یافتن مراحل مطالعات بالینی و بدون انتشار نتایج آنها در نشریات معتبر داخلی یا خارجی گرفتهاند. نمونههای آشکار آن، صدورِ مجوز مصرف اضطراری برای واکسنهای «کوو ایران برکت» و «پاستوکووک» بود که هنوز فاز سوم مطالعات بالینی آنها پایان نیافته است.این اقدام که برخلاف تمام پروتکلهای بینالمللی صورت گرفته، مورد اعتراض معاونت تحقیقات و فناوری خود وزارت بهداشت هم قرار گرفت؛ اعتراضی که ره به جایی نبرد و عملاً تزریق تبلیغاتی یکی از این واکسنها توسط آیتالله خامنهای مُهر پایانی بر هرگونه مخالفت از درون سیستم بود.یک بررسی مقایسهای میان کشورهای مختلف جهان، نشان داده که اقدامات مشخص و محدودی توسط اکثر کشورها برای مهار این بیماری به کار گرفته شده، اگرچه در «زمان»، «ترتیب» و «جدیت» پیادهسازی این سیاستها، تفاوتهای چشمگیری میان کشورها وجود دارد.پنهانکاری و عدم شفافیت حکومت ایران در برابر بیماری کرونا باعث شد که در مرحله اول، این معضل نادیده گرفته شود و این ویروس کشنده در میان مردمی که خبر از حضور این بیماری نداشتند، منتشر شود و قربانی بگیرد. مدارکی که اخیراً به رسانههای بینالمللی درز کرده و مورد تأیید قرار گرفته است، پنهانکاری حکومت را تأیید کرده و نشان میدهد که حداقل ۷۹۱۹ نفر تا اول فروردین ۹۹ در اثر ابتلا به کرونا در ایران جان باخته بودند؛ همان مدارک نشان میدهد که تا پایان تیرماه ۹۹، دستکم ۴۲ هزار نفر در مراکز درمانی ایران در اثر کرونا جان باختهاند در حالی که آمار رسمی یک سوم این میزان را گزارش کرده است.در ماههای گذشته که تعداد مبتلایان و قربانیان افزایش دوباره و تصاعدی داشته است، مقامات حکومتی و دولتی، مردم را عامل این شرایط معرفی میکنند و عدم رعایت موازین بهداشتی یا مقررات توصیه شده را علت اصلی شیوع گسترده بیماری میدانند؛ در حالی که اکثر کارشناسان و متخصصان، سهلانگاری مقامات و نهادهای حکومتی و دولتی در بهکارگیری و اجرای سیاستها و اقدامات لازم را مقصر اصلی این وضعیت میدانند.سیاست محدودیت و ممنوعیت سفرهای بینالمللی در حالی که هفته اول فرودین ۹۹، تمامی کشورها مرزهایشان را یا به طور کامل و یا به روی کشورهای پرریسک بسته بودند، ایران از معدود کشورهایی بوده که در آن ممنوعیت سفرهای بینالمللی اعمال نشد و جابهجا شدن مسافر از کشورهای مختلف و حتی پرریسک به طور منظم انجام گرفت.ایران تا تاریخ ۲۰ تیر ماه هیچ محدودیتی بر روی سفرهای بینالمللی اعمال نکرده بود.سیاست ممنوعیت اجتماعات و گردهماییهای بیش از ۱۰ نفردر حالی که تمامی کشورهای جهان (به استثنای چند کشور) از ابتدای فروردین ۹۹ و حتی زودتر از آن، تمامی اجتماعات بیش از ۱۰ نفر را ممنوع کرده بودند، در ایران تا ابتدای اردیبهشت هیچ محدودیتی برای اجتماعات وجود نداشته و در این تاریخ هم، تنها محدودیت برای اجتماعات بیش از هزار نفر وضع شده است.نهایتاً حکومت ایران در تاریخ ۲۰ تیر محدودیت اجتماعات بیش از ۱۰۰ نفر را وضع میکند و هیچگاه سیاست محدودیت اجتماعات بیش از ۱۰ نفر را که تقریباً در تمام جهان به کار گرفته شد، اعمال نمیکند. مطالعات مقایسهای نشان میدهد که این سیاست یکی از مهمترین سیاستهای به کار رفته در دیگر کشورها برای مهار بیماری کرونا و جلوگیری از شیوع آن بوده است.سیاست کارزار اطلاعرسانی عمومی و منسجم اکثر حکومتهای جهان برای مبارزه و جلوگیری از گسترش بیماری، کارزارهای اطلاعرسانی گسترده و منسجم را سامان دادند. این کارزارها موجب یکپارچگی اطلاعات و آگاهیرسانی به مردم بوده و از انتشار اطلاعات نادرست یا متناقض جلوگیری کرده است. در حالی که در ایران مقامات حکومتی تنها به «هشدارها و توصیههای کلی» بسنده کردند تا به این ترتیب بحران را کوچکتر از آنچه هست نشان دهند.فقدان چنین کارزار منسجم اطلاعرسانی در حساسترین زمان مهار بیماری، موجب انتشار اطلاعات متناقض و نادرست توسط مقامها و نهادهای مختلف رسمی و غیررسمی در ایران شد. در نتیجه در بسیاری موارد حتی سخنان و توصیههای رئیسجمهور با توصیههای وزیر بهداشت و دیگر مقامات ستاد کرونا در تناقض بود. فقدان این سیاست، یکی از عوامل اصلی سردرگمی مردم و جدی نگرفتن سخنان و توصیههای متناقض مقامات بوده است.سیاست قرنطینه و ماندن در خانه بعد از شیوع کرونا در کشورها، یکی از اصلیترین راهکارهای کنترل بیماری، سیاست ماندن در خانه یا قرنطینه بوده است. با توجه به شدت گسترش بیماری در کشورهای مختلف، این سیاست با شدت کم یا زیاد در اکثر کشورها مورد اجرا قرار گرفت.با وجود اینکه اکثر کشورهای جهان در دوران اوجگیری بیماری، یعنی در میانه فروردین ۹۹، این سیاست را به کار گرفتند و یکی از مؤثرترین روشهای مهار بیماری بوده است، اما ایران یکی از معدود کشورهایی بود که علیرغم شیوع گسترده بیماری و آمار بالای مرگ و میر در آن، سیاست قرنطینه را هرگز به طور مؤثر و قاطع اجرا نکرد و مقامات مسئول تنها به توصیه «ماندن در خانه» اکتفا کردند.سیاست انجام تست یکی از مهمترین راهکارهای توصیه شده توسط سازمان بهداشت جهانی برای مهار بیماری، انجام تست گسترده کرونا برای شناخت میزان مبتلایان بوده است. در حالی که در اکثر کشورها، حتی کشورهای فقیر جهان، از ابتدای فروردین ۹۹، برای تمامی افراد دارای نشانه بیماری در گروههای پرریسک تست انجام گرفته است، در ایران تا اواخر اردیبهشت ماه هیچ سیاست مشخصی برای انجام تست کرونا وجود نداشته و انجام تست بیشتر با استفاده از روابط یا داشتن رانت ویژه صورت گرفته است.رفتار بهداشتی و اقدامات پیشگیرانه مردم رفتار و عادات بهداشتی مردم یکی از عوامل مهم در جلوگیری و مهار شیوع کرونا ذکر شده است. یکی از مهمترین راهکارها در حوزه بهداشت فردی برای مهار بیماری، شستن منظم دستهاست. درباره رعایت بهداشت فردی، نتایج یک تحقیق در سال ۹۳ نشان میدهد که ۸۵ درصد مردم ایران بعد از رفتن به توالت دستهای خود را با آب و صابون میشویند. همچنین نتایج یک نظرسنجی در اواخر اسفند ۹۸ نشان داده که ۹۴ درصد افراد جامعه «شستن دستها با آب و صابون» را برای جلوگیری از ابتلا به بیماری کرونا انجام میدهند.اگرچه رعایت موارد دیگر مانند فاصلهگذاری اجتماعی، استفاده از ماسک و ممانعت از حضور در اجتماعات و مهمانیها را هم میتوان به رفتار مردم مرتبط دانست، اما در همه جای جهان، حتی در کشورهای توسعهیافته و دارای فرهنگ مدنی بالا، این موارد تنها با اعمال آموزشهای مداوم و سیاستهای کنترلی قاطع رعایت میشود و نه با توصیه و هشدارهای بیپشتوانه مقامات.با در نظر داشتن سهلانگاری حکومت ایران در تسهیل شرایط و اعمال مقررات لازم، و همچنین در نظر گرفتن اینکه حدود نیمی از جمعیت ایران قدرت خرید ماسک را ندارند، باز هم به نظر میرسد که مردم در زمینه اقدامات فردی مثل استفاده از ماسک خوب عمل کردهاند؛ در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته اروپایی مانند هلند و آلمان، با وجود اعمال جریمه برای عدم استفاده از ماسک، بخشی از جامعه هنوز هم رعایت نمیکنند.گرفتن انگشت اتهام به سمت مردم بعنوان مقصر این بحران، فرافکنی یک حکومت غیرمسئول، غیردموکراتیک و ناکارآمد است.رئیس ستاد مقابله با کرونای تهران گفت که «هزینه داروهای کرونا چند برابر واردات واکسن شده است اما اجازه خرید واکسن ندادند، چون فکر میکردند گران است.»رئیس ستاد مقابله با کرونای تهران تاکید کرده بود : «وقتی کارشناسان سازمان جهانی بهداشت به ایران آمدند ما به جای مشورت با آنها مدام از آنها میخواستیم در رسانهها از نظام سلامت ایران تعریف کنند. ما آمارهای مرگ و میر را از سازمان جهانی بهداشت پنهان کردیم.»او در ادامه گفت: «سفیران ما در کشورهای خارجی به دنبال تأمین واکسن نبودند. با سفیر ژاپن صحبت کردم، گفت اصلا سفیر ایران دنبال واکسن نیامده است.رسول موسوی دستیار محمد جواد ظریف نیز در واکنش به اظهارات علیرضا زالی در مورد عملکرد وزارت امور خارجه در ارتباط با تهیه واکسن کرونا، در صفحه توییتر خود نوشت: «یک روز وزارت بهداشت باید به این سوال پاسخ دهد که چرا اعتبار ۱۵۰ میلیون دلاری هند را که با تلاش وزارت خارجه برای واردات دارو تخصص یافت جذب نکرد؟»جدال لفظی مقامهای دولت روحانی در حالی است که موج پنجم کرونا در ایران شدت گرفته و در هفتههای اخیر رکوردهای تازهای از تعداد مبتلایان و جا ن باختگان کرونا در ایران ثبت شده است و نشانهای از بهبود وضعیت به چشم نمیخورد.
بخش6: بحث آزاد با موضوع حق آزادی بیان اندیشه آغاز گردید: در ابتدای سخنرانی آقای ناصر کریمی نظر خود را اینگونه بیان کردند:که در جهان امروز حق آزادی بیان اندیشه، یک حق صلب نشدنی محسوب میشود همانطور که در ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که هرکس حق آزادی عقیده و بیان را دارد و شامل آن است که کسی از داشتن عقاید خود ترس و واهمه نداشته باشد.و سپس آقای محسن سبزیان ادامه دادند که هر عقیده و نظری مهم است اما اگر بیان آن به سلامت دیگران آسیبی برساند ماتنند نزدن واکسن و ماسک و باعث به خطر افتادن جان فرد دیگری شوم آیا این حد از آزادی بیان حق من است یا خیر؟ و آقای منوچهر شفایی به سئوال ایشان پاسخ دادند. و خانم فیروزه بویاغچی راجب با حقوق انسانی نظر خود را ایراد کردند.که انسان ها به دلیل حق فکر کردن و انتخاب تفاوت را بین انسانها و دیگر جانداران روی زمین قائل شده است. و در پی هر اتفاق روی کره زمین نظرات مثبت و منفی انسانها وجود دارد.که ما افراد حقوق بشر هستیم و میخواهیم این حقوق را به بهترین شکل به انسانها نشاان دهیم تا انتخاب درست داشته باشندو در ادامه خانم افتخار فرمودند آزادی بیان حق مسلم هر شخصی است و در اعلامیه حقوق بشر و سند 2030 یونسکو هم به ان اشاره شده است. جامعه ی آزاد، جامعه ای است که انسان ها آزادی بیان داشته باشند. آقای شیر محمدی نشر خود را اینگونه بیان کردند آزادی بیان باید در تمامی وجوه وجود داشته باشد و ما باید علاوه بر نظرات مثبت به نظرات منفی هم گوش کنیم. به جای اعتراض و بحث به کنوانسیون ها و اعلامیه جهانی حقوق بشر مراجعه کنیم. و آقای علی رضا امامی اینگونه بیان کردند که آزادی بیان در جمهوری اسلامی ایران مستلزم هزینه است، گاهی این هزینه به پایه جان مردم در می آید مانند آقای فرح زاد و دوستان حقوق بشری مانند نرگس محمدی که در زندان های سیاسی سپری میکنند. و آقای حسن معنوی پور ادامه دادند که نباید آژادی بیان را با جهالت اشتباه گرفت که در ماده 30 آمده است هیچ یک از مقررات حاظر نباید طوری تفسیر شود که به نفع دولت باشد که به موجب ان بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را از بین ببرد و یا در آن فعالیتی بنماید.و سرکار خانم بیرجندی سئوالی راجب با واکسیناسیون از آقای شفایی پرسیدند و ایشان پاسخ دادند.و بقیه دوستان سوالاتی را از جناب آقای شفاعی پرسیدند و ایشان پاسخ دادند.و در پایان مسئول جلسه آقای کریم ناصری ضمن عرض خسته نباشید و تشکر از تمام مهمانان و سخنرانان و فعالین حقوق بشر در نمایندگی و منشی جلسه خانم شکوفه ده بزرگی وادمینها خانم فائزه صالحی نژاد فرد و آقایان حسان احمدی خواه،کریم ناصری و صدابرداران آقای حمیدرضایی اذریانی و محسن سبزیان ختم جلسه را در ساعت 21:5 دقیقه اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی بررسی حقوق بشر در افغانستان با توجه به تحولات اخیر سپتامبر ۲۰۲۱
مریم افتخار
در روز چهارشنبه مورخ 1 سپتامبر ۲۰۲۱ ساعت 17:00 به وقت اروپای مرکزی جلسه ویژه ای در مورد بررسی حقوق بشر در افغانستان با توجه به تحولات اخیر با حضور مسئولان کمیته ها وجمعی از فعالین کانون دفاع از حقوق بشردر ایران همزمان در فضای مجازی زوم، یوتیوب و اتاق کلاپ هاوس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید.این جلسه کار مشترکی از طرف کمیته های تخصصی های کودک و نوجوان، هنر و هنرمندان و زنان در کانون دفاع از حقوق بشردر ایران بود. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم سمانه بیرجندی ضمن خوش آمد گویی خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمود.
بخش 1: خانم فرانک محروقی سخنرانی خود را با موضوع “جایگاه زنان در نظام گذشته و نگرانی ها از عدم حضور زنان در امارت اسلامی ” اینطور آغاز کردند: امروز در دنیای مدرن، یکی از مهمترین حوزههای کاربرد علوم، عرصهی سیاست است و زنان باید با آگاهی کامل، در این میدان قدم بگذارند. حضور و فعالیت زنان در عرصه سیاست و اجتماع، هرگز به معنای محدود کردن نقش مردان نیست؛ و همچنین به دست گرفتن قدرت سیاسی توسط آنان، به معنای خارج کردن قدرت از کف مردان نیست؛ پایگاه زنان در جامعه افغانستان در دو دهه اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده است. انبوه زنان، که غالباً در جامعه افغان بدور از حاشیه مناسبات اجتماعی و سیاسی نگه داشته شده بودند، با فشارهای بین المللی, افزایش سطح امنیت، افزایش سطح سواد و گسترش آموزش عالی به توانمندی های خود دست یافته اند و هم اکنون علاقه مند به سطح بیشتری از مدیریت سیاسی در جامعه هستند. اما با بررسی آمارهای رسمی در می یابیم که دست یافتن به این مهم کاری بسیار دشوار است. جامعه به شدت سنتی, باورها و نگاه های جنسیتی وجنسیت زدگی موجب شده روند توسعه سیاسی و اجتماعی برای زنان به کندی صورت پذیرد. یکی از ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت اﺻﻠﯽ در ﺗﻮﺳﻌﻪ، ﻣﯿﺰان ﺑﻬﺮه ﮔﯿﺮی ﺻﺤﯿﺢ از ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﻫﺎ و اﺳﺘﻌﺪادﻫﺎی ﻧﯿﺮوی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ. ﻣﺸﺎرﮐﺖ زﻧﺎن در عرصه های ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و… ﯾﮑﯽ از ﺷﺎﺧﺺ ﻫﺎی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﺸﻮر ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽ ﺷﻮد. ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل، ﻫﻤﻮاره در ﻃﻮل ﺗﺎرﯾﺦ افغانستان زنان و ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی زنان دارای ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی ﻓﺮاواﻧﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ و ﻫﻢ اﮐﻨﻮن ﻧﯿﺰ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺎرﮐﺖ زﻧﺎن در ﻋﺮﺻﻪ ﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻓﺎﺻﻠﻪ زﯾﺎدی میان موقعیت زنان ﮐﺸﻮر افغانستان ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ و دیگر جوامع وﺟﻮد دارد. ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ راﻫﺒﺮدﻫﺎ، ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﺳﺎزی زﻧﺎن ﺑﺎ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ اﺳﺖ که ﻣﺸﺎرﮐﺖ زﻧﺎن ﺻﺮﻓﺎً ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻬﺮه ﻣﻨﺪی آﻧﺎن از ﻣﺰاﯾﺎ و ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ آﻧﺎن ﺑﺎﯾﺪ در اﺟﺮای ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ﻃﺮح ﻫﺎی ﺗﻮﺳﻌﻪ، ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻓﻌﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. بنابراین در آﻏﺎز باید راهکارهای مجاب ساختن ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ برای این که ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻗﻮاﻋﺪ ﺣﻘﻮﻗﯽ مبتنی بر ﺗﺴﺎوی ﺣﻘﻮق و آزادی ﻫﺎی زنان را ایجاد ﮐﻨﺪ، بررسی شوند. ﺩﻭﻟﺖ و جامعه مدنی ﺩﺭ ﺍﻋﺘﻼ نقش زنان در مشارکت سیاسی نقش مهمی دارد. ﺗﻼﺵ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﻫﺎیی ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺑﺨﺶ ﻫﺎﻯ ﻣﺤﺎﻓﻈﻪ ﻛﺎﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﮐﯿﻔﯿﺖ و ﻧﻮع ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺷﻬﺮوﻧﺪان، از ﻋﻮاﻣﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺗﺤﺼﯿﻼت، ﻓﺮهنگ ﺳﯿﺎﺳﯽ، آﮔﺎﻫﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﺗﻌﻠﯿﻢ و ﺗﺮﺑﯿﺖ، سواد رﺳﺎﻧﻪ ای، ﻧﻮع ﻧﻈﺎم ﺳﯿﺎﺳﯽ، زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ، ارزﺷﯽ، ﻓﮑﺮی و رﻓﺘﺎری ﻣﺘﺄﺛﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑه ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﯾﮑﯽ از اﺻﻠﯽ ﺗﺮﯾﻦ اﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ، ﻣﯿﺰان اﺳﺘﯿﻔﺎی ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪی اﺳﺖ. ﻧﯿﺮوی ﻋﻈﯿﻢ زﻧﺎن ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻘﺶ ﻫﻤﺴﺮی ـ ﻣﺎدری ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﺰاﯾﯽ دارﻧﺪ، ﺑﺎ اﻧﺠﺎم ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎ و ﺗﻌﺎﻣﻼت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﻘﺶ ﻣﺆﺛﺮی در ﺟﺎﻣﻌه ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ که ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ، ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﮔﻮﻳﺎﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺗﺒﻌﻴﺾ ﺁﻣﻴﺰ ﻋﻠﻴﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ مانع مشارکت زنان بوده است. در دورهی مجاهیدین (۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵)، مسألهی زنان، یکی از مسائل جنجالبرانگیز بود که گروهها در مورد آن اختلاف نظر داشتند؛ با پایان دورهی جهاد، شاهد وقوع جنگهای داخلی، مهاجرتها و موارد نقض حقوق بشری بودیم که رقابت گروههای مختلف مجاهدین، آتش جنگ را بیشترکرد و پیامدهایی که دامنگیر زنان شد، بیسرپرستی زنان، تجارت زنان و دختران، ناپدید شدن زنانی که اشتغال داشتند و غیره جنایات علیه زنان بود و این قشر، بیشترین آسیب را در این دوره متحمل شدند. و همچنین گفتن و نوشتن در بارهی وضعیت سیاسی زنان در دورهی طالبان (۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰) ، طنز بسیار تلخی است که تاریخ سیاسی افغانستان آن را به حافظه سپرده است. از موضوعات چالش برانگیز میان طالبان و سایر گروههای افغانستان، موضوع زن و نقش او در جامعه است. موضع طالبان در برابر زنان ریشه در باورهای سنتی و تبعیض آمیز آنان به جایگاه زنان دارد که او را از نظر کرامت انسانی برابر با مرد نمیدانند. در این دوره مشارکت انسانی زنان زیر سؤال رفت؛ چه رسد به مشارکت سیاسی و اجتماعی. در دورهی طالبان، تفسیری بسیار افراطی از اسلام داشتند که با به قدرترسیدن طالبان، زنان از کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی محروم شدند و درهای مدارس به روی دختران بسته و معلمان زن از کارشان برکنار شدند. در این دوره، زنان از طبیعیترین و ابتداییترین حقوق انسانی خویش محروم شدند. حکومت طالبان را باید بدون مبالغه قبرستان زنان افغانستان نامید. ﺣﻀﻮﺭ ﻛﻤﺮﻧﮓ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﺔ ﺻﻠﺢ ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﮔﻮﻳﺎﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﺎﺕ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﻯ ﺻﻠﺢ ﺑﺎ ﺟﺪﻳﺖ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﻰ ﻫﺎی ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻯ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﺣﻘﻮﻕ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﺩﺭافغانستان بوده هست. ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻼﺗﻰ ﭼﻮﻥ ﺧﺸﻮﻧﺖ علیه زنان به دلیل فقدان امنیت ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩﻩ که می تواند حقوق زنان پس از ورود طالبان به بدنه حکومت را با مشکل مواجه کند. این در حالی است که رشد و توسعهی یک جامعه بدون مشارکت زنان ممکن نیست. یکی از موانع مشارکت فعالانهی زنان در سیاست، عوامل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. فعالیت در عرصهی سیاست بدون داشتن منابع مالیِ و تجارب سیاسی امکانپذیر نخواهد بود. تفکر طالبانی، به لحاظ حقوقی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ﻫﻤﺎن وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎی ﻓﺮادﺳﺘﯽ، ﻓﺮودﺳﺘﯽ ﻣﺮدان و زﻧﺎن را ﺑﺎزﺗﻮﻟﯿﺪ می کند. باورهای سنتی طالبان ﺑﺎ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺎر و ﻣﺤﻮل ﻧﻤﻮدن اﻧﺠﺎم اﻣﻮر ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ زﻧﺎن، ﻋﻤﻼً ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ، ﺳﺒﺐ ﺳﻠﺐ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﺑﺮاﺑﺮ زﻧﺎن را ﻓﺮاﻫﻢ آورده و ﺑﻪ ﺗﺪرﯾﺞ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﯾﮏ ﻧﻬﺎده ذﻫﻨﯽ در آﻣﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ آن، اﻟﮕﻮﻫﺎی رﻓﺘﺎری ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﻫﻤﺎن ارزش ﻫﺎ را ﺑﻪ زﻧﺎن اراﺋﻪ ﻣﯽ دهد. ﻋﺪم اﺳﺘﻔﺎده از ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻫﺎ و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی های زﻧﺎن ﺑﺮ اﺳﺎس شاخص های آﻣﻮزﺷﯽ و ﺳﻼﻣﺖ در ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﻗﺘﺼﺎدی و سیاسی، ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻮدن ﺳﻬﻢ زﻧﺎن در ﭘﺴﺖ ﻫﺎی مدیریتی و تصمیم ﮔﯿﺮی در ﺳﻄﻮح ﺑﺎﻻ در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﮐﺸﻮرﻫﺎ و سهم اﻧﺪک آﻧﺎن در ﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺬاری، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﺎزی و ﺳﯿﺎﺳﺘﮕﺬاری ﮐﻼن ﮐﺸﻮر، ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎی ﺷﻐﻠﯽ ﺑﺮای زﻧﺎن و ﻣﺮدان و ﻧﺎدﯾﺪه گرﻓﺘﻦ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ اﻧﺴﺎﻧﯽ زﻧﺎن در ﺑﺨﺶ ﻫﺎی ﻣﺨتلف از این جمله اند. یازدهم سپتامبر2001، نقطهی عطفی برای شکلگیری دولت جدید و امید تازه برای زنان افغانستان به شمار میآید. بعد از سقوط طالبان، نیروهای ناتو به رهبری ایالات متحدهی امریکا، طرح نوِ برای شکلگیری دولت ریخته شد. در این طرح، چند موضوع مورد توجه قرار گرفت: حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و حقوق زنان. حضور سیاسی حداقلی زنان در جامعهی سنتی و مردسالار افغانستان، همواره با مشکل روبهرو بوده است. ساختار سیاسی و اجتماعی، اجازه نداده است که مشارکت سیاسی زنان به طور طبیعی، در بستر فرهنگی سیاسی این کشور آزموده شود؛ اگرچه فرایندی که از این طرح آغاز شد، زمینهی مناسبی را برای حضور زنان در مراحل نظری و عملی فراهم کرد. در ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺩﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻫﺎﻳﻰ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﻫﺎﻯ ﺳﻴﺎﺳﺘﮕﺬﺍﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻘﺮﺍﺭﺕ، ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺣﻘﻮﻕ ﺯﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻯ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺷﺪ و ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻰ حوزه ها ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، به رغم برخی حضور زنان در کابینه، مطالباتشان در مورد حقوق زنان جدی گرفته نمیشد. بنابراین این ﭘﺮﺳﺶ مطرح است که با ورود طالبان به بدنه حکومت آﯾﺎ دﺳﺖآوردﻫﺎی ﺷﮑﻨﻨﺪه در زمینه ﺣﻘﻮق زﻧﺎن ﺣﻔﻆ ﺧﻮاﻫد شد؟ از اﯾﻨﺮو، ﻧﮕﺮاﻧﯽ از ﯾﮏ ﺗﻮاﻓﻖ ﺻﻠﺢ، ﮐﻪ ﻃﺎﻟﺒﺎن در ﺣﮑﻮﻣﺖ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن وارد شوند، وجود داشت. از چالش های پیش رو زﻧﺎن اﻣﻨﯿﺖ، ﺗﺤﺼﯿﻠﺎت و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﯿﺎﺳﯽ به عنوان ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﺎزدارﻧﺪه ﺑﺮای ﺣﻀﻮر زﻧﺎن در ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﯽ باشند. میتوان گفت با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، وضعیت زنان و دختران بهبود قابلملاحظهای پیدا کرد، گرچه این دستاوردها نسبی و شکننده بود. زنان در جایگاه سفیر، وزیر، فرماندار، پلیس و نیروی امنیتی مشغول به کار شدند. در سال ۲۰۰۳، دولت جدید «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» را تصویب کرد، که کشورهای عضو را ملزم میکند برابری جنسیتی را در قوانینشان لحاظ کنند. در سال ۲۰۰۴، در قانون اساسی افغانستان ذکر شد «شهروندان افغانستان، اعم از زن و مرد، در مقابل قانون حقوق و وظایف برابر دارند.» در سال ۲۰۰۹ نیز قانونی تصویب شد که از زنان در مقابل ازدواج اجباری، کودکهمسری و خشونت حمایت میکرد. بر اساس اعلام دیدهبان حقوق بشر، در پی اعمال این قانون، موارد گزارش، بررسی و تا حدی محکومیت جرایم خشن علیه زنان و دختران افزایش یافت.در حالی که کشور از وضعیت ممنوعیت حضور دختران در مدارس به وضعیت حضور دهها هزار دانشجوی دختر در دانشگاهها گذر کرده بود، روند پیشرفت کند و متزلزل بود. به گزارش یونیسف، از ۳/۷ میلیون کودک افغان که از تحصیل بازماندهاند، حدود ۶۰ درصد دخترند.از زمان آغاز گفتوگوهای صلح میان طالبان و آمریکا و اکنون که سربازان آمریکایی از افغانستان خارج شدند، بسیاری از زنان افغان که از احتمال بازگشت رژیم طالبانی در این کشور و نقض حقوقشان هراس داشتند، زنانی که در جریان 5 سال حکومت طالبان بییشترین آسیب را دیدند و از همه حقوقشان محروم بودند، اکنون پس از گفتوگوهای صلح، امضای توافقنامه و خروج سربازان آمریکایی از افغانستان، نگرانیهایی در مورد حقوقشان و دیگر ارزشهایی دارند که در 19 سال گذشته به دست آوردند. قابل یادآوری است که حدود چند ماه قبل، شبکه زنان افغان در یک کنفرانس خبری در کابل با نشر اعلامیهای اعلام کرد: «زنان افغان بیش از 50 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند و باید نقش و سهم شان در تصمیمات کشوری و مذاکرات میان افغانها فراموش نشود. سهم زنان باید متناسب با جمعیتشان در گفتوگوی صلح بین الافغان نیز محاسبه گردد. رهبران طالبان گفتهاند قصد دارند «طبق موازین اسلام» حقوق زنان را رعایت کنند. اما این ادعا با تردید فراوان از جمله از جانب رهبران زن افغانستان مواجه شده است. در حقیقت، تمام نشانهها و شواهد حاکی از آن است که طالبان دوباره همان رژیم سرکوبگر را برقرار خواهد کرد.در ماه جون، سازمان ملل طی گزارشی اعلام کرد شمار زنان و دخترانی که کشته یا زخمی شدهاند در شش ماهه نخست سال نسبت به بازه زمانی مشابه در سال قبل حدودا دو برابر شده است. در مناطقی که بار دیگر تحت کنترل طالبان درآمده است، حضور دختران در مدارس ممنوع و آزادی حضور آنها در اجتماع محدود شده است. همچنین مواردی از ازدواج اجباری گزارش شده است. زنان دوباره برقع میپوشند و میگویند برای محافظت از خودشان در مقابل طالبان، ناچارند تمام شواهد تحصیل و فعالیتشان در خارج از خانه را نابود کنند.بیاعتنایی جهان: در حال حاضر، آمریکا و متحدانش شتابزده در تلاشاند شهروندانشان را از افغانستان خارج کنند. اما سرنوشت شهروندان افغان و آیندهشان چه میشود؟ کریمه رحیمیار، از فعالان مدنی حوزه زنان در افغانستان می گوید: طالبان در ۲۰ سال قبل، رفتارهای وحشیانهای داشتند که در تهاجم فعلی، ما شاهد وحشیتر شدن آنها هستیم. از این جهت که در آن زمان، طالبان افغان بودند و در وضعیت فعلی ما به وضوح شاهد این هستیم که نیروهای طالبان به زبان بلوچستان پاکستان و ایالت پنجاب این کشور حرف میزنند. آنها مردان را کشته و زنان را به اسارت میگیرند و حتی به دفعات شاهد بودهایم که پدر و مادر خانوادهها را کشته و فرزندان کوچک آنها را هم شکنجه میکنند. جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، به پیشروی طالبان و وخامت بحران انسانی در افغانستان کمابیش بیاعتناست. در بیانیهای که ۱۴ آگوست (۲۳ مرداد) منتشر کرد، آمده است: «حضور ادامهدار آمریکا در جنگ داخلی کشوری دیگر برای من پذیرفتنی نیست.» با وجود این، آمریکا و متحدانش بودند که ۲۰ سال پیش به افغانستان رفتند تا طالبان را سرنگون و از حقوق زنان محافظت کنند. هرچند، بیشتر افغانها باور ندارند در طول عمرشان رنگ صلح و آرامش را دیده باشند. در حالی که طالبان کنترل کامل کشور را دوباره به دست میگیرد، اگر جامعه جهانی بار دیگر افغانستان را رها کند، دستاوردهای ۲۰ سال گذشته، بهویژه در زمینه حقوق زنان و برابری، در معرض خطر است. با پیشروی طالبان، زنان و دختران افغان تقاضای کمک میکنند. امیدواریم گوش جهان شنوا باشد.
بخش 2: آقای مهدی افشارزاده با موضوع ” کودکان افغان و آینده ای نامعلوم” سخنرانی خود را آغاز کردند: یکی از چالشهای جدی که کودکان در افغانستان با آن مواجهاند، کارهای شاقه و ناسازگار با رشد جسمی و فکری آنان است. بسیاری از کودکان در سنین بسیار پایین مصروف کارهای شاقه و ناسازگار با رشد جسمی و فکری بوده و نمیتوانند خود را در رجزخوانیهایی که در خصوص حمایت از کودکان در کشور صورت میگیرد، سهیم و شریک احساس کنند. این در حالی است که یکی از مهمترین بسترهای رشد کودکان، زمینهسازی تعلیمی و تربیتی برای آنان است. با اینکه در افغانستان از راهیابی شماری زیادی از کودکان به مکاتب بهحیث یکی از عمدهترین دستآوردهای دولت محسوب میشود، اما نمیتوان گفت که کودکان در مسیر دستیابی به فرصتهای تعلیمی با چالشی مواجه نیستند. اگرچه بسیاری از کودکان افغان این چانس را بهدست آوردهاند که در مکاتب درس بخوانند، اما آمار نشان میدهد که شش میلیون کودک در افغانستان از رفتن به مکتب محروماند. با توجه به وضعیت موجود میتوان گفت که کودکان در افغانستان از حال و روز چندان مناسبی برخوردار نمیباشند. اگرچه میتوان گفت که آن دسته از کودکانی که پدرانشان در قدرت و یا ثروت دسترسی دارند، در وضعیت خوب رفاهی قرار دارند، اما کودکانی که به چنین وضعیتی دسترسی دارند، معدود و محدود بوده و نمیتوانند مبین برخورداری درصدی زیادی از کودکان از رفاه و فرصتهای تعلیمی باشند. همچنین در برخی از ولایتهای کشور بهدلیل نبود امنیت، مکاتب فعالیت نمیکنند. فعال نبودن مکاتب، از دست رفتن فرصتهای تعلیمی کودکان محسوب میشود که چشمانداز دستیابی آنان به فرصتهای رفاهی در آینده را نیز مبهم میسازد. از سوی دیگر بسیاری از اطفال و بهخصوص دختران در جریان تعلیم و تربیت مسموم میتواند. امروزه مسمومیت دختران یکی از نگرانیهایی جدی است که در مسیر تعلیم دختران وجود دارد. از اینرو نمیتوان گفت که با راهیابی میلیونها کودک در سن تعلیم به مکاتب، به مشکلات کودکان خاتمه داده شده است. براساس کنوانیسیون بینالمللی حقوق طفل، دولتها موظفاند که برای دسترسی اطفال به حقوق اساسی مانند تعلیم و تربیه، صحت، تفریح و سرگرمی سالم تلاش کنند. هدف از اینکه روز اول جون بهعنوان روز جهانی کودک نامگذاری شده است نیز این میباشد که حکومتها، والدین و جوامع بشری متوجه شوند که براساس کنوانسیونهای بینالمللی موجود در حمایت از حقوق بشر و حقوق کودک، ملزم به حفظ و حمایت از حقوق کودکان میباشند. موجودیت زمینههای تفریح سالم که نقش مستقیم در رشد کودکان دارد، یکی از حقوقی است که در کنوانسیونهای موجود بینالمللی مورد تصریح قرار گرفته است. اما باید پرسید که آیا در افغانستان کودکان به این حق دسترسی دارند؟ بهنظر میرسد دادن جواب مثبت به این سوال کار آسانی نیست. زیرا وقتی بسیاری از اطفال به حق اساسی تعلیم و تربیت دسترسی نداشته باشند، چگونه میتوان از دسترسی آنان به تفریح سالم سخن گفت. آنچه واضح است اینکه شماری زیادی از کودکان بهجای تفریح سالم، مشغول کارهای طاقتفرسا مانند کار در خشتپزیها، چوپانی، دهقانی و دستفروشی و سختتر از همه گداییاند. این نشان میدهد که بهصورت سیستماتیک در راستای تامین حقوق اطفال در کشور کار قابل ملاحظهای صورت نگرفته است. یکی از راههایی که میتوان با استفاده از آن در جهت برخورداری اطفال از حقوق اساسیشان کار کرد، اختصاص واحدها و کدهای خاص در بودجه ملی افغانستان است. براساس برخی از تحقیقهایی که از سوی فعالان حقوق بشر صورت گرفته است، گفته میشود که حدود ۶۰ درصد از کودکان افغان مصروف کارهاییاند که با رشد فکری و جسمی آنان سازگاری ندارد. در برخی از گزارشهایی که از سوی موسسات تحقیقاتی به نشر رسیده است، گفته شده است که دهها هزار کودک بین سنین ۵ الی ۹ ساله در داشهای خشتپزی اطراف کابل مصروف کارهای شاقه هستند. همچنین در برخی دیگر از گزارشهایی که در خصوص وضعیت کودکان افغانستان تهیه شده گفته شده است که شماری از کودکان دارای سنین ۱۰ساله در افغانستان برای بهدست آوردن دو دالر در روز در معادن زغالسنگ کار میکنند. این کودکان یا به این دلیل که خود سرپرست خانوادههایشان میباشند کار میکنند و یا به این دلیل که والدینشان گرفتار قرضداری و بد روزی میباشند، به کار مشغول شدهاند. یکی از راههایی که میتواند برای تغییر زندگی این کودکان مفید باشد، حمایتهای مالی لازم برای دستیابی این کودکان به کارهای بهتری است که با رشد فکری و جسمی این کودکان سازگاری داشته باشد و این کودکان بتوانند در کنار کارهای سبک به درسهایشان نیز ادامه بدهند. با توجه به وضعیت موجود میتوان گفت که کودکان در افغانستان از حال و روز چندان مناسبی برخوردار نمیباشند. اگرچه میتوان گفت که آن دسته از کودکانی که پدرانشان در قدرت و یا ثروت دسترسی دارند، در وضعیت خوب رفاهی قرار دارند، اما کودکانی که به چنین وضعیتی دسترسی دارند، معدود و محدود بوده و نمیتوانند مبین برخورداری درصدی زیادی از کودکان از رفاه و فرصتهای تعلیمی باشند. سازمان بین المللی حفاظت از کودکان (سیف د چیلدرن) همزمان با هجدهمین سالروز شروع مداخله نظامی ایالات متحده امریکا در افغانستان، از وضعیت ناهنجار کودکان افغانستان ابراز نگرانی کرده است. ایالات متحده امریکا بعد از حملات تروریستی یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ به تاریخ هفتم اکتوبر همان سال عملیات نظامی را در افغانستان آغاز کرد که به سرنگونی حکومت طالبان منجر شد، اما جنگ علیه این گروه هنوز هم ادامه دارد. این سازمان امروز دوشنبه با پخش اعلامیه ای گفته است که همه افراد زیر ۱۸ سال در افغانستان در جنگ زاده و بزرگ شده و درگیری و جنگ را تجربه کرده اند. این سازمان تخمین زده است که ۲۰ میلیون کودک و نوجوان افغان هر روز با ترس درگیری و انفجار ماین و احتمال کشته شدن در سرکها، مکتبها و یا خانههای شان از خواب بیدار میشوند. آمار سازمان بین المللی حفاظت از کودکان نشان می دهد که بیش از ۱۲ هزار و ۵۰۰ کودک و نوجوان میان سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ میلادی در افغانستان کشته یا زخمی شده اند و ۲۷۴ کودک دیگر در این مدت در صفوف نظامی استخدام شدهاند. اون وان مانن، رئیس سازمان حفاظت از کودکان در افغانستان گفته است: «تصور کنید در ۱۸ سالگی در سراسر سالهای سازندگی و کودکی چیزی جز جنگ و منازعه را تجربه نکرده باشید. زندگی در افغانستان به مفهوم خطر روزمره انفجار و محروم شدن از مکتب به دلیل غیرمصون بودن آن است و این که نمی دانید والدین یا برادران و خواهران تان سالم به خانه بر می گردند یا نه.» او از افزایش خشونت ها در افغانستان ابراز نگرانی کرده و گفته است که تنها در ماه آگست سال ۲۰۱۹ به صورت متوسط ۷۴ نفر در روز کشته شدهاند. او این آمار را تکان دهنده توصیف کرده است. محروم شدن کودکان از مکتب: بر بنیاد گزارش این سازمان بیش از ۳.۷ میلیون کودک در افغانستان به مکتب دسترسی ندارند که ۶۰ در صد آنان دختران هستند. گزارش سازمان بین المللی نجات کودکان می افزاید که تنها در سال ۲۰۱۸ میلادی در نتیجه جنگ ها و خشونت ها ۷۰۰ مکتب در افغانستان بسته شده است. عدم دسترسی کودکان به کمک های بشری فقر و ناداری از دیگر چالش هایی هستند که کودکان افغان به آن دست و گریبان اند و شماری از جوانانی که اکنون ۱۸ ساله شده اند، سال ها از این بابت رنج برده اند. گزارش می افزاید که ۳، ۸ میلیون کودک در افغانستان به کمک های بشردوستانه نیاز دارند و در حدود ۶۰۰ هزار تن آنان دچار سوء تغذیه شدید شده اند.قربانی و آوارگی: یافته های این سازمان نشان می دهد که میان سال های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ میلادی بیش از ۸۰۰ غیرنظامی قربانی انفجار ماین ها و مواد منفجره دیگر شده اند که ۸۴ درصد آنها کودکان بوده اند. همچنین نیمی از ۲۸۰ هزار تنی که در نتیجه جنگ و درگیری امسال از خانه های شان آواره و بیجا شده اند، کودکان و نوجوانان هستند. سازمان بین المللی حفاظت از کودکان از تمامی گروه های درگیر جنگ در افغانستان خواسته است از کودکان حفاظت نمایند تا در فضای امن به مکتب بروند. جنگ پیش چشم داغدار مادران، کودکی را از هزاران کودک افغان میگیرد. کوشش برای زنده ماندن و دویدن و پنهان شدن بازی این روزهای کودکان جنگ در ۲۵ استان افغانستان است. از کتاب و درس خبری نیست و در مدرسهها بسته شده است. شبهای کودکان آواره افغان که به سختی و تنها با یک دست لباس خود را از بغلان و تخار به کابل رساندهاند، سخت است و آسان نمیگذرد. زمین سفت پارکهای نه چندان تمیز کابل بستر و حصیر و بوریا سقفشان شده است. فقر، گرسنگی و آینده تاریک گریبان کودکان جنگزده افغان را در چنگ خود گرفته است. سیاوش، یکی از این کودکان که تازه از شمال افغانستان به کابل رسیده است، میگوید: «مرمی (گلوله) میزدند. از سر خانه ما می گذشت. برادر و خواهرم میترسیدند. من هم میترسیدم. چنان میترسیدیم که در گوشه خانه میخوابیدیم.» یکی دیگر از این کودکان دیده که پدرش مجروح شده است اما خانواده را مجبور کردهاند بغلان را به قصد کابل ترک کند. گروه طالبان با تازگی پلخمری، مرکز ولایت بغلان را هم تصرف کرده است. دستکم مرکز هفت استان از ۳۴ استان افغانستان به دست طالبان ساقط شده که آوارگی هزاران نفر را در پی داشته است. غلام بهاوالدین جیلانی، رئیس اداره ملی حوادث، به رویترز میگوید که در این اواخر، با ادامه جنگ در ۲۵ استان افغانستان بیش از ۶۰ هزار خانواده آواره شدهاند که بیشترشان در کابل پناه گرفتهاند. بیشتر این خانوادهها کودکان مدرسهرو دارند و این آمار از آوارگی تقریبا نیم میلیون نفر در این کشور درگیر جنگ حکایت دارد. در این میان، تنها در چند روز گذشته دستکم ۲۷ کودک افغان کشته و ۱۳۶ تن نیز مجروح شدهاند. صندوق کودکان سازمان ملل متحد اعلام کرده است که افزایش خشونت علیه کودکان این سازمان را شوکه کرده است و فاجعه روزبهروز بدتر میشود. این سازمان از همه طرفها میخواهد که به قوانین بینالمللی حقوق بشر متعهد باشند. میشل باشله، رئیس حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز با صندوق کودکان همصدا شده است و میگوید که گزارشها درباره نقض حقوق بشر میتواند جنایت جنگی قلمداد شود و در افغانستان جنایت علیه بشریت در حال رخ دادن است. به گفته او، اعدام نیروهای تسلیم شده دولت نیز از جمله موارد نقض حقوق بشر است. خانم باشله میگوید: «مردم به درستی میترسند که تصاحب قدرت توسط طالبان دستاوردهای حقوق بشری دو دهه گذشته را نابود خواهد کرد.» از سوی دیگر، شش کشور عضو اتحادیه اروپا هم هشدار دادهاند که روند اخراج اجباری پناهجویان افغان که تقاضای پناهندگی آنها رد شده است، متوقف نشود. اروپا از مهاجرتهای گسترده مانند سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ که طی آن یک میلیون نفر، عمدتا از خاورمیانه، خود را به خاک اروپا رساندند، نگران است.با توجه به سابقه طالبان و رفتار اخیرشان با زنان، کودکان و غیرنظامیان، جبهههای مقاومت علیه آنها شکل میگیرد. در هرات نیروهای امنیتی و خیزش مردمی به رهبری اسماعیل خان بعد از روزها جنگ توانستند مانع از سقوط شهر هرات به دست طالبان شوند. اکنون شرایط امنیتی هرات از شرایط بحرانی هفته پیش بهتر است. در مزارشریف نیز نیروهای مقاومت مردمی شکل گرفتهاند و اشرف غنی، رئیسجمهور کشور با سه رهبر عمده نظامی مارشال عبدالرشید دوستم، ژنرال عطا محمد نور و محمد محقق، جلسه مشترک برگزار کرده است. آقای نور در توییتر خود مینویسد: «تا آخرین قطره خونم مقاومت خواهم کرد. من مرگ باعزت را به بیعزتی ترجیح میدهم.» برخی از افراد نیکوکار مانند یاسین ضیاء، رئیس پیشین ستاد ارتش، در میان کودکان آواره در پارکهای کابل غذای گرم توزیع میکنند و برای کودکان پتو و لباس میآورند. این یاریهای بشری زیبا و سازنده است اما کودکان افغان که خانه و کاشانه خود را از دست دادهاند، همچنان در برزخ زندگی، فردای خود را انتظار میکشند. آمریکا 18 سال پیش پس از حادثه 11 سپتامبر، گروه تروریستی القاعده و رهبر آن اسامه بن لادن را به عنوان مسئول این حمله معرفی کرده و اشغال افغانستان را آغاز کرد. این اشغالگری که به عنوان طولانی ترین جنگ آمریکا در تاریخ ثبت شده است، کماکان ادامه دارد. هزاران غیرنظامی در این جنگ کشته شدند اما کودکان افغان بیشترین اسیب را از آن دیدند. آمریکا در سال 2001 به افغانستان مداخله نظامی انجام داد، در حالی که این کشور هنوز زخم های به جا مانده از اشغال شوروی در سال 1979 را التیام نداده بود. مداخله خارجی و اشغالگری در افغانستان کماکان ادامه دارد. این کشور سالهاست که با گروه های تروریستی مختلف دست و پنجه نرم می کند. تنها طی ده سال اخیر بیش از 41 هزار نفر جان خود را در افغانستان از دست دادند که 7.5 درصد این قربانیان زن و 17.9 درصد از آنان کودک هستند. کودکان افغانستان بیشترین آسیب را از اشغالگری آمریکا دیدند. مریم عطایی، سخنگوی سازمان حمایت از کودکان افغانستان به خبرنگار آناتولی گفت: علی رغم اینکه 18 سال از اشغال افغانستان توسط آمریکا می گذرد اما هنوز جنگ در کشور ادامه دارد. وی افزود: هر جوان 18 ساله در افغانستان کودکی خود را با جنگ سپری کرده است و به همین دلیل کودکان بیشترین آسیب را از جنگ متحمل شده اند. اعطایی اظهار داشت: در بین سال های 2015 تا 2018 حملات خشونت بار در افغانستان افزایش یافت و به همین علت بیش از 12 هزار و 500 کودک جان خود را از دست داده یا زخمی شدند؛ 48 درصد افرادی که به دلیل انفجار مین های کار گذاشته شده در سال های جنگ جان باخته اند، کودک هستند. دختر بچهها در افغانستان از تحصیل محروم هستند. سخنگوی سازمان حمایت از کودکان افغانستان با بیان اینکه 3.7 میلیون کودک در افغانستان از تحصیل محروم هستند گفت: بسیاری از این کودکان برای کمک به خانواده های خود مجبورند کار یا گدایی کنند. صدیق صدیقی، سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان نیز اعلام کرد که در هجدهمین سال اشغال این کشور توسط آمریکا خشونت و درگیری همچنان ادامه دارد. او با بیان اینکه در مدت 18 سال گذشته اقدامات مفیدی جهت قدرت بخشیدن به دولت مرکزی و تامین رفاه مردم انجام شده، تاکید کرد که تهدید طالبان و گروههای تروریستی دیگر همچنان ادامه دارد. صدیقی با اشاره به فعالیت بیش از 20 گروه تروریستی در افغانستان تصریح کرد که مبارزه با آنان ادامه دارد. اشغال افغانستان توسط آمریکا: با حادثه 11 سپتامبر 2001 دوره جدیدی برای افغانستان آغاز شد. در این روز دو هواپیمای ربوده شده به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، یکی دیگر به ساختمان پنتاگون در واشنگتن برخورد کرده و یک هواپیمای دیگر نیز پس از مجادله طولانی میان ربایندگان و مسافران در حومه پنسیلوانیا سقوط کرد. ایالات متحده آمریکا گروه تروریستی القاعده و اسامه بن لادن رهبر این گروه را مسئول این حملات اعلام کرد. واشنگتن از گروه طالبان که حاکم وقت افغانستان بود، خواست پایگاههای القاعده را بسته و رهبر آن را به آمریکا تحویل دهد. گروه طالبان این درخواست آمریکا را رد کرد. روز هفتم اکتبر 2001 جنگنده های آمریکا و انگلستان مواضع طالبان و القاعده در افغانستان را هدف قرار دادند. با این حملات جنگ جدیدی در افغانستان آغاز شد. وزارت داخله میگوید که مخالفان مسلح کوشش میکنند تا با استخدام کردن کودکان به اهداف شان در کشور برسند. دیدبان حقوق بشر که مقر آن در نیورک است، اعلام کرده که گروه طالبان شماری از کودکان افغانستان را از آواسط سال ۲۰۱۵ وارد صفوف نیروهای جنگی خود کردهاند.اما گروه طالبان ضمن تکذیب یافتههای این گزارش، استفاده از کودکان در جنگ را خلاف اصول خود خوانده است.دولت افغانستان نیز بارها از بازداشت کودکانی خبر داده که به منظور انجام حملات انتحاری، از سوی گروه طالبان آموزش یافته اند.سازمان دیدبان حقوق بشر میگوید که تحقیق این نهاد نشان میدهد که گروه طالبان کودکان را آموزش میدهند و آنها را به عملیاتهای نظامی از جمله کارگذاری مواد انفجاری میفرستند. براساس گزارش این نهاد، در ولایت قندوز گروه طالبان از مدرسههای مذهبی برای آموزش نظامی کودکان بین سنین ۱۳ الی ۱۷ سال استفاده میکنند. شماری از این افراد به جبهه جنگ اعزام میشوند. پاتریشیا گوسمن، محقق ارشد افغانستان این گروه گفته است:”کودکان افغان باید در مدرسه و در خانه با پدر و مادر خود باشند. نه اینکه به عنوان گوشت دم توپ توسط شورشیان طالبان مورد سوء استفاده قرار گیرند.” در جنگهای داخلی افغانستان از کودکان در جبهه جنگ بارها استفاده شده است. ساکنان و تحلیلگران در ولایت قندوز که در این گزارش با آنها صحبت شده، به دیدبان حقوق بشر گفتهاند که استخدام و اعزام کودکان به جبهه جنگ با عملیات بزرگ گروه طالبان در ماه آپریل سال ۲۰۱۵ افزایش یافت. در این گزارش آمده که این مدارس توسط گروه طالبان اداره میشوند. شمار این مدارس در ولایت قندوز و همچنین سایر ولایتها از آواخر سال ۲۰۱۲ افزایش یافتهاند. براساس این گزارش با افزایش حملات گروه طالبان در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ در مناطقی ولسوالی چهارسده و دشت ارچی ولایت قندوز، آنان بر سیستم آموزشی این ولایت بیشتر تاثیر گذار شدند. فرماندهان گروه طالبان، مدارس را نه تنها برای شستشوی مغزی، بلکه برای فراگیری فنون نظامی استفاده میکردند. قبل از آن گروه طالبان کودکانی را که انتخاب میکردند، برای آموزش به وزیرستان پاکستان فرستادند، ولی نظر به یافتههای این گزارش، اکنون این کار را در داخل افغانستان انجام میدهند. این گزارش افزوده که گروه طالبان آموزش کودکان و شستشوی مغزی آنها را از سن شش سالگی شروع میکنند. بعد آنان توسط استادان طالب شان آموزشهای مذهبی دریافت میکنند. براساس این گزارش این روند ادامه پیدا میکند و زمانی که آنان به سن ۱۳ سالگی رسیدند، آموزشهای نظامی آنها آغاز میشود. این مهارتها شامل استفاده از اسلحه، تولید و استفاده از مواد منفجره است.در این گزارش به نقل از یکی از نزدیکان کودک سرباز، گفته شده، که بعدا این افراد به یک گروه ویژه از گروه طالبان در ولسوالی سپرده میشوند.حدود چهار ماه قبل، ملا اختر منصور، رهبر گروه طالبان از فرماندهان تحت فرمان خود خواست که از استخدام نوجوانانی که ریش درنیاوردهاند، خودداری کنند. او در پیام صوتی ۱۳ دقیقهای خود از سن مشخصی برای عدم استخدام نوجوانان در دستههای شبهنظامی گروه طالبان یاد نکرده بود، اما گفته بود نوجوانانی که هنوز ریش درنیاوردهاند، باید در مدارس آموزش ببینند یا در خدمت والدین خود باشند.
بخش3 : خانم ستاره دژم سخنرانی خود را با موضوع “ امنیت هنر و هنرمندان در افغانستان ” اینطور آغاز کردند: با توجه به اتفاقات اخیر در افغانستان چه آینده ای در انتظار هنر و هنرمندان این کشور خواهد بود. با توجه به اینکه رابطه ی مسالمت آمیزی بین طالبان و هنر و هنرمندان وجود ندارد. اما برگردیم به کمی قبل تر، پژوهشهای باستانشناسی در کشف آثار نگارگری حوزه تمدنی ایران بزرگ پیش از اسلام در آسیای میانه نقشی اساسی داشته است. در نتیجه حفاریهایی که هیات باستانشناسی فرانسه (DAFA) در گذشته در محلهای مربوط به نقاط اصلی در لشکری بازار واقع در جنوب کابل و در نزدیکی هرات در گازرگاه انجام داده، نقاشیهای تزئینی فراوانی کشف شده است. در عرصه مجسمهسازی نیز افغانستان مجسمههای بزرگ بودا در بامیان (صلصال و شمامه) را در تاریخ هنر خود دارد که در سال ۲۰۰۱ توسط طالبان نابود شدند. در تاریخ بیهقی نیز از قصر مخفی مسعود غزنوی نام برده شده که مضمون داستان ‘الفیه و شلفیه ‘ بر دیوارهای آن تصویر شده بود اما به محض اطلاع سلطان محمود، پدرش که عقاید مذهبی داشت، به مسعود دستور حذف آنها را داد. نقاشیهای بهزاد، هنرمند قرن هشتم هجری، خود گویای غنای هنر علیالخصوص نقاشی در افغانستان است. با اینهمه، تطورات تاریخی، سیاسی و اجتماعی افغانستان به نحوی بوده که امروز دیگر از آن اوج هنر تصویری بسیار فاصله گرفتهایم. منابع باستانی به دست آمده از هنر نقاشی دوران پیش از اسلام در سرزمین افغانستان امروزی عموما به دوره حکومت هخامنشیان و قبل از آن باز می گردد. نقوش مینیاتور روی سکهها، مهرههای استوانهای و ظروف سفالی کشف شده از معدن مس عینک، حفاریهای شهری در منطقه خیرخانهء شهر کابل و دیگر شهرها چون بامیان و غزنی و هرات، حاکی از تخصص مردمان بومی آن مناطق در هنر پیکرهتراشی و نقاشی است؛ و در قرن اول و دوم میلادی بود که هنر نقاشی و پیکره تراشی در این سرزمین به حد اعلای خود رسیده بود. مدارکی مبنی بر وجود مکتب آموزش هنر نقاشی و پیکره تراشی در سواحل اکسوس ( آمو دریا) کشف شده و ارنست هرتسفیلد، باستانشناس مشهور آلمانی، آن مکتب را مبدا هنر بودایی و صنایع مستظرفه مرکزی و صنعت دورههای ( پارتی، کوشانی و ساسانی) میداند، همچنین نقاشیهای بیشماری از پیکر زنان و مردان در مغارههای بامیان و حکایاتی نظیر نگارگریهای مانی پیامبری که هنر خراسان زمین را به چین و ترکستان و کشورهای آسیای میانه برد و چون بازگشت هنرش متاثر از هنر چینی شده بود، در دست است. با ورود اسلام به افغانستان، هنرهای زیبا چون نقاشی و پیکره تراشی در نخست به حاشیه رانده و پس از آن تا چندی ممنوع شدند. در دوره اسلامی پس از سقوط خلافت عباسی و روی کار آمدن حکومت ایلخانی و تیموریان از قرن هفتم هجری قمری به بعد و همزمان با دوره کمال الدین بهزاد در قرن نهم، نگارگری (مینیاتور) با روشی اصولی و البته اسلامی از سر گرفته شد. دیری نپایید این روش جدید به پر طرفدارانترین رشته هنری در هرات تبدیل شد. حمایت و نواختن نقاشان و شعرا، ترفندی بود که شاهان تیموری برای مشروعیت بخشیدن و ایرانیسازی حکومت خود از آنها بهره میگرفتند. از مشخصههای نقاشی در این دوران، ظرافت و آراستگی است که بازتابی است از جامعه پیچیده، متعادل، معتدل و ملایم دربار شاهان تیموری. هنر افغانستان با تاسیس دانشکده هنرهای زیبا در ۱۳۴۵ توسط یکی از اساتید برجسته مجسمهسازی (امانالله حیدرزاد) چهره جدی تر و مدرنتری به خود گرفت. دروس نقاشی دانشکده زیر نظر امانالله پارسا تدریس میشد. این دانشکده تا ۱۳۵۷در کلیه بخشهای هنری به صورت گسترده فعالیت میکرد. در دهه ۶۰ خورشیدی اولین گالری ملی افغانستان با آثاری هنری از هنرمندان سراسر جهان به فعالیت آغاز کرد. متاسفانه با شروع جنگهای داخلی و ظهور طالبان از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۱، تعداد زیاد از آثار هنری این گالری غارت شدند و دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه کابل به آتش کشیده شدند و تا استقرار دولت جدید و حضور نیروهای نظامی بینالمللی در افغانستان، هم دانشکده هنرها و هم گالری ملی افغانستان تعطیل بودند. بعد از پایان این دوره، فعالیتهای هنری مراکز و این دانشکده نیز از سر گرفته شد و اولین مرکز هنرهای معاصر در سال ۲۰۰۴ توسط رهرو عمرزاد در کابل تاسیس شد. پس از آن هنرمندان افغانستان وارد عرصه هنر بینالمللی شدند و در نمایشگاه بزرگ داکومینتا در شهر کاسل آلمان حضوری گسترده داشتند. سرانجام در سال ۱۳۹۳ اولین گالری خصوصی در کابل با مدیریت و سرپرستی شماری از بانوان هنرمند گشایش یافت که به خوبی مورد استقبال هنرمندان قرار گرفت. هیچ منبعی در دست نیست که فهرستی از نقاشان افغانی ارائه کند که در بیست سال اخیر در کارشان از پیکره استفاده میکنند. ولی باید در نظرداشت میزان تحصیلات هنری، آشنایی جامعه هنری با هنرمند و آثارش، تعداد نمایشگاههای برگزار شده هنرمند و نیز امکان دسترسی به آثار هنرمندان انجام شده، فهرستی از آنها را ارائه میکند. این هنرمندان را می توان به دو دسته بزرگ تقسیم کرد که در دسته اول هنرمندانی قرار دارند که به تناسبات طبیعتگرایانه شکلی اندام بدن انسان در نقاشیهایشان وفادارند. محتوای آثار این نقاشان نیز خود بر دو نوع است. برخی از آنها محتوای سیاسی اجتماعی دارند و برخی فاقد محتوای اجتماعی و سیاسی بوده و بیشتر بر مفاهیم تغزلی تکیه دارند.این محتوای اجتماعی سیاسی در آثار نقاشان افغانستان به شکلهای مختلفی مطرح می شود. مانند موضوع زن، مهاجرت، استعمار، جنگ و سرمایهداری. اما نادیده گرفتن حقوق هنر و هنرمندان در افغانستان از دیر باز وجود داشته است طی ۱۵ سال گذشته، میلیاردها دلار در بخشهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از سوی دولت و کشورهای کمککننده در افغانستان هزینه شده است، اما هنر و فرهنگ افغانستانی همچنین در سایه بیتوجهی مانده است. هنرمندان، نقاشان، سینماگران، شاعران و مجسمهسازان همواره با درد و رنج فقر دستوپنجه نرم کرده و هیچ توجهی از سوی دولت به روز و روزگار آنها نشده است، کاری که نتوانسته در اراده خدمت به مردم، آنها را باز دارد. این هنرمندان همواره تلاش کردهاند تا با نوآوریهای خود خدمتی به مردم انجام دهند، در تازهترین مورد دانشجویان موسسه هنرهای زیبا و صنایع افغانستان نمایشگاهی را با هزینه شخصی خود در کابل برگزار کردهاند واما هنر امروزه در افغانستان بیشتر از هر دوره دیگری با تهدید سانسور، ممنوعیت، محدودیت و حذف قرار دارد. جنگ و اقتصاد ضعیف که سد راه پیشرفت فعالیتهای هنری اند صرفا یکی از عوامل بازدارنده رونق و تولیدات هنری در افغانستان بودهاند، اما تحجر و افراطیت طالبانی فراتر از جنگ هنر را به ورطه نابودی کشانیده و هنرمندان افغانستان بیم آن را دارند که بار دیگر سایه شوم بنیادگرایی طالبانیزم هنر و فرهنگ را در دایره تنگ و تاریک شریعت طالبانی قرار دهد. بیم ما از نابودی فرهنگ و هنر از گذشته تاریک و سیاه حاکمیت طالبان نشات میگیرد؛ سخن از گروهی است که کمر به نابودی پیشینه فرهنگی و هنری افغانستان بسته است. هنر و میراثهای فرهنگی-باستانی افغانستان بسیار حائز اهمیت است، زیرا صرفا شامل هنر بومی افغانستان نمیشود و صحبت از هنری است بس متنوع که هزاران سال قدمت تاریخی دارد. از آنجا که افغانستان چهار راه جهان باستان بوده و از چهار هزار سال پیش صادر کننده لاجورد، طلا و قلع به هندوستان، بین النهرین و مدیترانه بوده فرهنگها و شیوه های هنری گوناگونی را به خود دیده است. نه تنها هنر یونان و روم، مصر و چین از دل تمدن باختر که باکترا یا بلخ پایتخت آن بوده عبور میکرده، حتی داشتههای فرهنگی-هنری و منابع طبیعی افغانستان در غرب نیز شهرت بسزایی داشته است. به طور نمونه رنگ آبی گرفته شده از سنگ لاجورد افغانستان در قرن پنج تا هفت میلادی در شمایل نگاریهای عبادی و مذهبی مسیحیت مورد استفاده قرار میگرفت که جزء گرانترین رنگها بعد از رنگ طلایی قرار داشت. یا نقاشی های دیواری در مغارههای بامیان که تا کنون قدیمی ترین نمونه نقاشی رنگ روغن کشف شده در جهان است. طبق دو پروتکل الحاقی سال ۱۹۷۷ به کنوانسیونهای ژنو ۱۹۴۹، که شامل ممنوعیت اعمال مشخصی در منازعات بین المللی و ملی (داخلی) است، تخریب اموال و اماکن فرهنگی و مذهبی را جنایت جنگی بر شمرده و انجام آن را نه صرفا جنایت جنگی بلکه «نقض جدی» قلمداد میکند؛ با این وجود شواهد بیشماری در دست است که طالبان بارها در افغانستان مرتکب جنایت جنگی شدهاند. برای نمونه، از سالهای نخست دهه ۹۰ میلادی تا ۲۰۰۱ از ۱۰۰ هزار آثار باستانی موزه ملی افغانستان حدود ۷۰ درصد آن توسط طالبان به غارت رفته یا نابوده شده است، و طبق آمار موثق سه هزار اثر باستانی موزه ملی را مطلقا نابود کردهاند. طالبان چند هفته مکررا وارد موزه ملی شدهاند و کلیه آثار باستانی مجسمه که شامل پیکر انسان یا حیوانات بود را با چکش و سلاح تکه تکه کردند، تخریب مجسمههای غول پیکر بودا در سال ۲۰۰۱ از یک سو و همزمان با آن فرمان نابودی کلیه آثار هنری و باستانی پیش از اسلام در سایر ولایات از طرف دیگر تهدید جدی برای آینده هنر و فرهنگ بود. مورخان هنر در این دوره صرفا بابت از دست دادن مجسمههای بودا در شوک نبودند، بلکه بمبگذاری در محل مجسمهها باعث نابودی نقاشیهای دیواری داخل مغارهها شد، نقاشیهایی که تاکنون به عنوان قدیمی ترین نمونه فریسکو (نقاشی دیواری) رنگ روغن در جهان از آن نام برده میشود، این نقاشیهای دیواری میراث بی نظیری از مکتب بزرگ نقاشی آسیای میانه بود، هنری که محل تلاقی هنر بومی، هندی و ایرانی بود و ترکیب آنها تداعی کننده مکتب هلنیسم و شیوه هنری یونان باستان در باختر زمین بود. در اواخر دهه ۹۰ میلادی ادعای به آتش کشیدن کتابخانه پلخمری توسط اهالی محل، که بالغ بر ۵۰ هزار کتاب، مقاله، نسخ قدیمی و تاریخی را شامل میشد، تخریب بخشهایی از ساختمان موزه که منجر به نابودی تعدادی نقاشی از قرن چهارم میلادی، ظروف سفالی و مجسمههای باستانی شد، تعطیلی گالری ملی افغانستان برای مدت طولانی و سپس بازگشایی آن در سال ۲۰۰۰ در حالی که هیچ اثری از نقاشیهای فیگوراتیو و پرتره انسانی نبود، علاوه بر آن سرقت تعدادی نقاشی در سال ۱۳۷۳ از گالری ملی و ویرانی سایت های باستانی مهم گوشهای از دشمنی کوردلانه طالبان را با فرهنگ و هنر نشان میدهد. هنر، کلمهی آشنا و مأنوس برای مردم افغانستان است. مردم افغانستان از سالها با “هنر” به شکل عام آن عجین بوده اند. امروز نیز، نام هنر و هنرمند زبانزد عام و خاص این وطن است؛ تا جایی که بخشی از زندگی مردم شهرنشین این جغرافیا را توجه به هنر و هنرمند تشکیل میدهد. اما این مفهوم، به تناسب شهرتش، از غربت زیاد، رنج میبرد. به همان اندازه که این نام آشنا است، غریب هم میباشد. تا جایی که در شرایط فعلی، این پدیده نتوانسته است جایگاه واقعی خود را پیدا کند. به نظر میرسد، با اینکه هنر در گذشتهها، جایگاه بلند و ممتازی میان مردم افغانستان داشته، اما امروز از نگاه کیفی، از آن عظمت که انتظار می رود، برخوردار نیست. هنرمند، آفرینشگر اثر هنری است. او دردها، تجربهها و تفاوتهایی را که در زندگی اجتماعی می بیند، با ایجاد اثر هنری به دیگران انتقال میدهد. به هر اندازه که عمق درک، درد و بیداری او وسیع باشد، میتواند اثرهنری جامعه پذیرتری را از لحاظ محتوایی تقدیم کند. اما وضعیت هنرمند در افغانستان، متفاوت تر از دیگر کشورها است. در این مملکت، انواعی از هنرمند زندگی میکنند. برخی از هنرمندان آگاه، متخصص و دردمند هستند. آنها توانسته اند شاهکارهای هنری بلندی خلق کنند، اما تعداد این هنرمندان اندک اند.چنین هنرمندانی توانسته اند در عرصهی رشد فرهنگی جامعه، تلاشهای ثمربخشی انجام دهند. مخاطب اثر هنری: در واقع، هنرمند برای مخاطب، دست به ایجاد اثرهنری میزند. این مخاطب است که هنرمند را تشویق و ترغیب و یا برعکس آن ناامید میکند. نوع مخاطب از نگاههای متفاوت، تاثیر زیادی بر روند کار هنرمند دارد. هنرمند باید مخاطبش را همراه با ویژگیهای آن بشناسد؛ جنسیت، سواد، سطح زندگی از لحاظ اقتصادی و فرهنگی، اجتماع و روح زمانهی که هنرمند در آن به سر میبرد، برای هنرمند خیلی مهم است. اگر هنرمند، مخاطبش را نشناسد، نمیتواند اثر مورد قبول و پیشتازی تولید کند. با توجه به این موارد، مخاطبان اثرهای هنری در کشور، از نگاههای گوناگون متفاوت و ناهماهنگ اند. بخش اعظمی از مخاطبان هنر در افغانستان را، افراد بیسواد و کمسواد تشکیل میدهند. عدم آگاهی مخاطب از کیفیت و نوعیت هنر، باعث میشود که کمکم رسالت هنر و هنرمند از بین برود در زمان جنگ و مخصوصا در دوره حاکمیت طالبان بسیاری از اسناد مکتوب موزه ملی از بین برده شد و باستانشناسان معتقدند که حتا به صورت تخمینی نمیتوان حدس زد تعداد آثار باستانی کشف شده از سالهای ۱۹۲۰ که باستانشناسان و مورخان هنر اجازه ورود به افغانستان را یافتند تا ۱۹۹۰ چقدر بوده و چه تعدادی واقعا از بین رفته یا قاچاق شدهاند. بسیاری از آثار باستانی قاچاق شده از افغانستان در موزههای جهان نگه داری میشوند و تعدادی هنوز در گرو دلالان آثار باستانی قرار دارد. در ماه اپریل ۲۰۲۱، ۳۳ اثر باستانی قاچاق شده از یکی از دلالان نیویورکی کشف و ضبط شد و به سفارت افغانستان در آمریکا تحویل داده شد تا به موزه ملی افغانستان انتقال یابد. موزه هنر و صنایع دستی هامبورگ در سال ۲۰۱۹ یک قطعه سنگ مرمر با تزئینات و حروف اسلامی متلعق به قرن دوازده میلادی که از موزه هنرهای اسلامی غزنی در ۱۹۷۰ دزدیده شده بود را به موزه ملی افغانستان تحویل داد، این سنگ تزئین شده با نقوش هندسی که شیوه هنر اسلامی را نشان میدهد متعلق به یک مجموعه ۷۸ تکهای بود که حاشیه تزئینی حیاط داخلی قصر سلطان مسعود سوم را در شهر غزنی آراسته بود. موزه ملی بریتانیا نیز در ماه جولای ۲۰۱۹ وعده سپرد تا تندیسهای بودای قاچاق شده در سال ۲۰۰۲ را به موزه ملی افغانستان تحویل دهد. با همه این اوصاف هنوز مشخص نیست چه تعداد اثر متعلق به افغانستان در سایر موزههای جهان موجود است، چه تعدادی در اختیار قاچاقیان قرار دارد و چه تعداد اثر به تازگی کشف شده و به صورت تخمینی چه تعداد آثار کشف ناشده در سایت های باستانی موجود است. دولتهای گذشته و وقت اگر چه به شیوه طالبان دشمنی آشکارا با فرهنگ و هنر از خود بروز ندادند، اما هرگز طرحی جدی برای حمایت از هنر، هنرمندان و حفاظت میراثهای فرهنگی افغانستان نداشتند. در دو دهه گذشته دولت نه تنها امکانات کافی در اختیار موزه و گالری ملی قرار نداد، بلکه حتی برای ساخت گالریهای جدید در سطح شهرهای بزرگ هیچ بودجهای در نظر نگرفت و اگر با شدت گرفتن جنگ بنیادها و مراکز فرهنگی خارجی مثل انستیتوت (موسسه) گوته و مرکز فرهنگی فرانسه در کابل که محل تجمع هنرمندان و برپایی نمایشگاهها است، تعطیل شود هنرمندان داخلی دیگر هیچ مکانی برای نمایش آثارشان نخواهند داشت. در حالی که طالبان برای کنترل کشور خیز برداشته، افغانستان بار دیگر محلی بهشدت خطرناک برای زنان شده است.سرانجام زنان هنرمند در افغانستان چه می شود ؟ بازگشت طالبان برای زنان و دختران به چه معناست؟ رهبران طالبان گفتهاند قصد دارند «طبق موازین اسلام» حقوق زنان را رعایت کنند. اما این ادعا با تردید فراوان از جمله از جانب رهبران زن افغانستان مواجه شده است. در حقیقت، تمام نشانهها و شواهد حاکی از آن است که طالبان دوباره همان رژیم سرکوبگر را برقرار خواهد کرد. در ژوییه، سازمان ملل گزارش کرد شمار زنان و دخترانی که کشته یا زخمی شدهاند در شش ماهه نخست سال نسبت به بازه زمانی مشابه در سال قبل حدود دو برابر شده است. حضور دختران در مدارس ممنوع و آزادی حضور آنها در اجتماع محدود شده است. همچنین مواردی از ازدواج اجباری گزارش شده است. زنان دوباره برقع میپوشند و میگویند برای محافظت از خودشان در مقابل طالبان، ناچارند تمام شواهد تحصیل و فعالیتشان در خارج از خانه را نابود کنند. بسیاری از افغانها از بازگشت طالبان و آنچه به تعبیر آنها رهاشدگی از سوی جامعه بینالمللی است خشمگیناند. در حالی که طالبان کنترل کامل کشور را دوباره به دست گرفته اگر جامعه جهانی بار دیگر افغانستان را رها کند، دستاوردهای ۲۰ سال گذشته، بهویژه در زمینه حقوق زنان و برابری، هنر هنرمندان در معرض خطر جدی تری است. در طول این جلسه آقای علی رحیمی میهمان برنامه از افغانستان، در مورد مشکلات و سختتیهایی که مردم افغانستان امروزبا آن دست و پنجه نرم می کنند و درگیر هستند: تجاوز به زنان و دختران، سر بریدن کودکان و نوجوانان، آوارگی و آینده نامعلوم هموطنانش صحبت کرد. خانم لیدا اشجعی درباره حمایت حامد کرزای و اشرف غنی رییس جمهوران سابق و کنونی افغانستان از طالبان و خروج آمریکا از افغانستان و همچنین خوشحالی و رضایت برخی از شهروندان و مردم افغان صحبت کردند. ایشان همچنین از تفاوت تلاش مردم افغانستان و ایران برای آزادی از دست ظلم و جور نظام حاکم صحبت کردند. ایشان همچنین از فقر اطلاع رسانی و آگاهی در کشور افغانستان و اینکه مردم متاسفانه به حقوق خود آگاه نیستند صحبت کردند. در ادامه آقای مازیار پرویزی در مورد اهمیت وضعیت کودکان و فوت بسیاری از انها در این جریان و همچنین ترس دنیا از آموزش فرهنگ و قوانین طالبان از جمله کشتار، تجاوز، ازدواج زودرس به کودکان بازمانده و اینکه هیچ فرهنگ و اموزش درستی به این کودکان داده نخواهد شد صحبت کردند. آقای منوچهر شفایی همچنین در دنباله از اهمیت آگاهی رسانی به جامعه صحبت کردند و گفتند یک جامعه زمانی موفق است که در ان مردم به حقوق خود آگاه باشند در آنصورت مدعی حقوق خود از حاکمین خواهند شد و جان و زندگی خود را به سادگی تقدیم دیگران نمیکنند. ایشان همچنین فرمودند کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با کمال میل جهت اگاهی رسانی، سخنرانی و مقالات. … در خدمت مردم شریف افغانستان است. خانم ماریا بابایی در دنباله از اینکه آمریکا دم از حقوق بشر می زند اما از طرف دیگرهمه تلاش خود را برای ضعیف تر کردن مردم، پایمال کردن حقوق زنان و کودکان و قوی تر کردن طالبان انجام داد، صحبت کردند.آقای محمد حسن زاده در مورد اهمیت آموزش به مردم و اطلاع رسانی در مورد حوقشان صحبت کردند. آقای ناصر نوروزی در دنباله در مورد خروج نخبگان، خوانندگان و تحصیلکرده ها از افغانستان صحبت کردند و ازاینکه برخی از مردم افغانستان با وجود تمام این مسایل هنوز از تفکرات تندروانه اسلام و دینشان دفاع میکنند صحبت کردند. آقای صمد رضایی در مورد کمک های آتی که به فغانستان و مردم آن خواهد شد صحبت کردند.
در این جلسه آقایان: حمید رضایی آذریانی ، وحید حسن زاده، منوچهر شفائی ، احمد مرادی ساکی ، امین لایفیآن، پویا حسابی، بهنام شیرمحمدی ، محمد حسن زاده ابراهیمی ، صمد رضایی، مهدی افشارزاده، ناصر نوروزی، مازیار پرویزی و خانم ها: لیدا اشجعی، ماریا بابایی، نرگس مباشری فر، شکوفه ده بزرگی، هستی عبداللهی، ماریا هری، سمانه بیرجندی، فرزانه عبدالشاهی ، ندا غفاری، فرانک محروفی، آیلار اسماعیلی ، نازنین فانی، شراره هادی زاده رئیسی، مریم افتخار، شبنم رضاوند حضور فعال داشتند. در پایان مسیول جلسه خانم سمانه بیرجندی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه مریم افتخار، ادمین ها ناصر نوروزی، مازیار پرویزی، حمید رضایی آذریانی ، وحید حسن زاده ابراهیمی جلسه را در ساعت 19:40 به وقت اروپای مرکزی خاتمه دادند.
گزارش جلسه سخنرانی حقوق بشر و تحولات افغانستان در سپتامبر
آذر ارحمی
جلسه ویژه کمیته های جوان و دانشجو، کار و کارگر، ورزش و ورزشکاران ایران در روز پنج شنبه مورخه ۲سپتامبر 2021ساعت 17 به وقت اروپای مرکزی ساعت 19:30 به وقت، با حضور مسئول و اعضای کمیته ها ودیگر فعالان حقوق بشر در کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، در فضای مجازی زوم و یوتووپ کانون دفاع از حقوق بشر در ایرا ن وکلاپ هاوس برگزار گردید و. درابتدای نشست مسئول سر کار خانم سمانه بیرجندی ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان وموضوع سخنرانی انها جلسه را آغاز نمودند.
بخش 1: اقای صالح سپاس خبرنگار وفعال حقوق بشر از افغانستان بعنوان مهمان از سوی کمیته جوان و دانشجو سخنرانی خودرا با موضوع سرنوشت جوانان و بحرانی به نام دانشگاه با حضور طالبان ایراد کردند:
https://www.youtube.com/watch?v=whO9s7blbjQ
بخش 2: خانم ماریا هری فعال حقوق کارگری با موضوع وضعیت مشاغل در افغانستان سخنرانی خود را ایراد کردند : افغانستان یکی از همسایههای شرقی ایران است که پیوندهای تاریخی، اسطورهای، فرهنگی و زبانی عمیقی با جامعه ایران دارد. این کشور در دهههای گذشته، دورهای طولانی و سخت از نابسامانی و بیثباتی را تجربه کرده است، این بار اشغال این کشور توسط طالبان موجب آشوب شده است.از جمعیت ۲۷ میلیونی افغانستان حدود ۱۰ میلیون نفر افراد واجد شرایط کار هستند.مقامات وزارت کار، امور اجتماعی، تعداد افراد بیکار در این کشور را حدود ۸۰۰ هزار نفر اعلام کردهاند.بیکاری به یک چالش عمده در افغانستان تبدیل شده است.ناامنی و احتمال خروج کامل نیروهای خارجی از این کشور نیز این بحران را شدیدتر کرده است.این عوامل باعث شده که خانوادهها برای امرار معاش، کودکان خود را نیز به کار بفرستند.براساس اعلام صندوق حمایت از کودکان افغانستان، در حدود ۳۰ درصد از کودکان افغان کار میکنند.نهادهای دولتی نیز تاکنون قادر به جذب تعداد قابل توجهی از افراد بیکار به عنوان کارمند نشدهاند.در حال حاضر حدود ۶۰ درصد ازمردم افغانستان در مزارع مشغول به کار هستند که از این کار پولی بدست نمی آورند و تولید حاصل از آن فقط میتواند نیازهای اولیه زندگی آنان را تامین کند.سخنگوی وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولین: از۴ میلیون نفر بیکار۸۰۰ هزار به صورت مطلق بیکارهستند و بقیه درهفتهای کمتر از ۴۰ ساعت کار میکندبراساس قانون کار افغانستان ساعت کار رسمی ۴۰ ساعت در هفتهاست.سازمان بینالمللی کار نیز اعلام کرده که تحقیقات این نهاد نشان میدهد در کشورهای جنوب آسیا که افغانستان نیز جزء آنها است، خود اشتغالی و بیکاری مخفی به ۵2 درصد رسیده و افراد در این نوع فعالیت مزدی دریافت نمیکنند.بعد از زراعت بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار، بخش خدمات بیشترین زمینه اشتغال را در این کشور ایجاد کردهاست.بیکاری رفته رفته به یک مشکل حاد در افغانستان تبدیل میشود.از سوی دیگر اداره مرکزی آمار افغانستان اعلام کرده که جمعیت شهروندان کمتر از سن ۱۵ سال افغانستان به بیش از ۱۱ میلیون نفر میرسند.نگرانیهایی وجود دارد که افزایش جمعیت جوان و عدم سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی که قدرت جذب نیروی کار را دارند، افغانستان را با بحران بیکاری مواجه کند.با توجه به استخراج معادن و ایجاد مراکز آموزش فنی و حرفهای با همکاری وزارت آموزش و پرورش/ معارف افغانستان راه دیگری در راستای ایجاد فرصتهای شغلی جدید برای شهروندان افغان میداند.سیستم آموزشی افغانستان در حال حاضر به گونهای است که نه افراد تحصیل کرده و نه کارگران شاغل از نظر قابلیتهای فنی، معیارهای مورد نیاز بازار کار را ندارند.قبل از ورود طالبان درمیدانهای مرکزی شهرهای بزرگ این کشور میتوان صفهای طولانی از کارگران جویای کار را دید.تعدادی از این افراد از صبح تا شب نمیتوانند کار پیدا کنند و شب با دست خالی به خانه برمیگردند.از سال ۱۹۳۴ تاکنون، افغانستان ۱۹ کنوانسیون بین المللی کار را امضاء کرده است.دلیل بهتر نشدن وضعیت کارگران افغان این است که دولت، بخش خصوصی و نهادهای غیر دولتی به شدت حقوق کارگران را نقض میکنند.ولی در قانون کار افغانستان آمده که “کارکنان اقتصادی و اجتماعی دارای حق تامین شرایط بهداشتی، ایمنی محیط کار و تولید، آموزش حرفهای، تقویت مهارتها، ارتقاء سطح دانش فنی و حق استفاده از تامینات اجتماعی هستند.”ناتوانایی دولت در پاسخ به این اعتراضات به وضوح نشان می دهد که هیئت حاکمه افغانستان طرح و نقشه جدی و آینده نگرانه برای کاهش بیکاری، افزایش اشتغال و بالابردن سطح رفاه عمومی ندارد، عملاً حتی بطور کوتاه مدت هم عزمی برای تامین زندگی مردم در این حکومت موجود نیست.تحمیل ریاضت اقتصادی به مردم و رها کردن تامین و معیشت زندگی میلیونها نفر به دست بی رحم بازار آزاد، بخش اساسی سیاست اقتصادی دولت است. این حقیقتی است که مداوما با اشکال مختلف، مخفی و سرپوشیده نگهداشته میشود.بیش از ۵۲ درصد کل جمعیت عملا هیچ شغلی ندارند. این وضعیت فلج کننده بهترین امکان برای سربازگیری توسط جریانات اسلامی تروریستی است. رشد انواع خشونتهای اجتماعی و کشمکش های خانوادگی، تنفروشی و خودکشی و اعتیاد بصورتی نگران کننده در حال افزایش است و حکومت مشغول بده بستان های سیاسی و بند و بست های مافیایی خود است.وضعیت اقتصادی افغانستان یک فروپاشی جدی و آشکار و بشدت نگران کننده را نشان میدهد. گسسته شدن شیرازه اقتصاد کشور، با خزانه خالی دولت، کسری بودجه های متداوم و بی بازگشت، رشد اقتصادی منفی، تنزل مداوم برابری ارزش پول کشور، ورشکستگی یکی پس از دیگری و تعطیلی صنایع، کارخانجات و واحدهای تولیدی کوچک و بزرگ کشور برابر آمارهای دولتی از ١۵ هزار واحد تولیدی چیزی حدود ۴ هزار واحد در حال رکود به کار مشغولند، این در حالی است که سالانه قریب به نیم میلیون نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده میشود، بدون اینکه بیمه و تامینی برای جویندگان کار موجود باشد. رها کردن زمینهای کشاورزی، یا تبدیل کردن آن به کشت تریاک، همزمان رشد حاشیه نشینی وسعت بیکاری را از آنچه تاکنون بوده بدتر کرده است. افزایش مهاجرت و فرار از کشور، طبق آمارهای رسمی دولتی، ماهیانه بیش از حدود سی هزار نفر و حتی بیشتر گزارش شده است. فساد، اختلاس مالی و رشوه خواری گسترده اداری در همه سطوح رو به افزایش است.کاهش توانایی خرید مردم، گسترده تر شدن دامنه فقر، عملا طبقه متوسط جامعه را نیز به زیر خط فقر رانده است. رشد شدید گرانی و بیکاری رکود تورمی سنگینی را به مردم مصیبت دیده افغانستان تحمیل کرده است. هیچ درجه از بهبود در هیچ زاویه ای از وضعیت اقتصادی و اجتماعی، دیده نمیشود.در چنین شرایطی همسایگان افغانستان به ویژه ایران باید به دنبال راهکاری برای حل بحران افغانستان باشند زیرا حفظ امنیت و ثبات، آن هم در شرایطی که طالبان در حال قدرت گیری مجدد در افغانستان است، هزینههای زیادی را به دنبال خواهد داشت. “«طالبان تغییر کردهاند» یا «طالبان تغییر نکردهاند»؟ این بحثی سیاسی است که در بالاترین ردههای حکومتی افغانستان و بینالمللی مطرح است. طالبان در زمینه حقوق بشر سابقه تاریکی دارند، ولی در این سالها کوشیدهاند چهره دیگری از خود نشان دهند. اما واقعیت موجود در مناطقی که تازه به دست طالبان افتاده، نشان میدهد که نسبت به ۲۰ سال پیش، هیچ تغییری در ذهنیت و رفتار گروه طالبان به وجود نیامده است.” طالبان از نظر فکری با داعش تفاوتی ندارد.در سال 1995 گروهی بنام طالبان با فتح ولسوالی در مرز پاکستان با ولایت قندهار، اعلام موجودیت کردند. ظهور این گروه بخاطر ابهام در به میان آمدن و وجود چهره های ناشناخته در رهبری، حدس و گمان های زیادی را برانگیخت.برای مردم افغانستان که بعد از سرنگونی رژیم دکتر نجیب الله از جنگ خونین میان جناحهای درگیر بشدت در رنج بودند این مسئله اهمیت زیادی نداشت. آنچه برای مردم درد کشیده از جنگ مهم بود، پایان جنگ و تامین امنیت در افغانستان بود. برای مردمی که جنگ را ناشی از مداخلات کشور های همسایه می دانستند، کمک به صلح از جانب یک کشور همسایه زیاد هم حساسیت برانگیز نبود.شاید پاکستان هم این محاسبه را داشت که اگر مردم افغانستان طالبان را به عنوان یک گروه به میان آمده از سوی پاکستان بشناسند و طالبان در افغانستان به تامین صلح موفق شوند، پاکستان همانگونه که با حمایت از مردم افغانستان در جنگ علیه اتحاد شوروی، در میان مردم این کشور محبوبیت کسب کرد، با حمایت از طالبان در کنار زدن گروه های درگیر جنگ داخلی، یکبار دیگر به عنوان ناجی مردم افغانستان از جنگ داخلی در این کشور شناخته خواهد شد.اما طالبان حتی بعد از اینکه حدود نود درصد از خاک افغانستان را تحت کنترل خود در آوردند، تلاش نکردند تا به بسیاری از سوالاتی که در ذهن مردم در رابطه با آنها وجود داشت، جواب دهند.بعد از اینکه زد و خوردهای مسلحانه در بخش بزرگی از افغانستان به پایان رسید، عملکرد طالبان در بعضی از موارد این ذهنیت را به میان آورد که ظهور و به قدرت رسیدن این گروه، تلاش پاکستان برای کنترل بر افغانستان است و همین موضوع در کاهش اعتبار آنان حتی در میان کسانی که در ابتدا از این تحریک حمایت کردند، موثر بود.طالبان در ابتدا با سه شعار به میدان آمدند:تطبیق شریعتتامین امنیتتضمین وحدت جغرافیایی افغانستانبدرفتاری با مردمهرچند طالبان تا پایان کار امارت شان موفق به از میان بردن مخالفین شان بصورت کامل نشدند و بخشی از افغانستان تا پایان کار امارت اسلامی توسط جبهه متحد اداره می شد، اما در مناطقی که حاکم شدند، به ملوک الطوایفی گروه های مسلح پایان دادند؛ ولی بجای اینکه مردم محل را در قدرت شریک کنند، نوعی سلطه جابرانه را حاکم ساختند.بخصوص در بعضی از مناطق شمال افغانستان، حکام محلی طالبان بر مردمان محل فشارهای زیادی وارد کردند.در شمال بود که طالبان متهم به قتل عام مردم غیرنظامی شدند.به عبارت دیگر، طالبان در بخش بزرگی از کشور وحدت فیزیکی را به میان آوردند اما در جهت تامین وحدت ملی نه تنها ناکام بودند که حتی عملکردهای شان مغایر با وحدت ملی تلقی شد.حتی در مناطق پشتون نشین خارج از حوزه قندهار بزرگ در مواردی مردم از عملکردهای طالبان راضی نبودند.برخورد با فیلم و تصویرطالبان هرنوع تصویر برداری از موجودات زنده را ممنوع کردند. حتی به مغازه داران دستور داده شده بود تا تصاویر انسان و یا حیوان را که روی قوطی های اجناس تجارتی وجود دارد پاک کنند.تلویزیون، ویدیو و فیلم، وسایل موسیقی و حتی کامپیوتر از اجناس ممنوعه بشمار می رفت.مشکل بزرگ طالبان با جامعه جهانی را بعد از مسئله اسامه بن لادن، موضوع حقوق زنان تشکیل می داد.طالبان هیچگاه به این سوال که نظرشان در مورد کار و تحصیل زنان چیست، جواب روشنی ندادند و به همین دلیل بود که عملکردشان در ممانعت از کار و تحصیل زنان، نه به عنوان یک موضعگیری موقتی، بلکه به عنوان طرز دید و موضعگیری ایدئولوژیک آنان در مورد نیمی از پیکر جامعه تلقی شد.طالبان به هیچ وجه اهل گفت و گو نیست و اگر در دوحه یا تهران حاضر میشود و در جلسات بلندمدت و طولانی دیپلماتیک شرکت میکند به این علت است که قصد دارد تا اهداف تمامیت خواهانه خود را با سرعت بیشتری پیش ببرد. مذاکره به معنای داد و ستد است اما طالبان و سایر گروههای تندرو در افغانستان صرفا به دنبال منافع حداکثری در مذاکره هستند و حاضر به اعطای امتیاز نیستند. طالبان گفت و گو را ابزاری میداند تا به واسطه آن جنگ را بهتر پیش ببرد. جنگ سالاری در میان طالبان و سایر گروههای تندرو افغانستان یک امر طبیعی است و از این مسیر زندگی خود را می گذرانند. این گروهها از سوی کشورهای فرامنطقهای تغذیه میشوند تا جنگ را با اتکا به این خلق و خوی ادامه دهند و با ایجاد بیثباتی منافع برخی را تامین کنند.تبعات احتمالی سقوط افغانستاندر شرایط فعلی، نیروهای آمریکایی و متحدان آنها در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، در حال ترک افغانستان هستند براساس یافتههای جدید یک اثر پژوهشی که توسط محققان دانشگاه براون انجام شده، حضور آمریکا به مدت بیش از دو دهه در افغانستان، مبلغی بالغ بر ۲.۳ تریلیون دلار هزینه برای آن به دنبال داشته است. در شرایط کنونی همسایگان افغانستان نظیر پاکستان، ایران، چین، هند و دیگر کشورهای آسیای مرکزی، در حال ارزیابی این نکته هستند که حفظ امنیت و ثبات، آن هم در شرایطی که طالبان در حال قدرت گیری مجدد در افغانستان است، تا چه میزان برای آنها هزینه به دنبال خواهد داشت و آنها باید چه بهایی را در این مسیر بپردازند.طالبان پس از تصرف یک سوم افغانستان توانست به مرز مشترک با منطقه سین کیانگ چین برسد. طالبان منطقه شمال شرقی واخان بدخشان که حدود ۹۵ کیلومتر مرز مشترک با چین دارد، به تصرف خود درآوردند. این منطقه عمدتاً دارای ارتفاع زیاد و زمین صعب العبور است و از جاده خاکی به مرز متصل نیست. با این حال، مرزهای این استان علاوه بر چین با تاجیکستان نیز مرز مشترک دارد.طالبان بخش عمده ولایت شمال شرقی تخار را تصرف کنند. این گروه تقریبا تمام ۱۶ شهرستان تخار را تصرف کرده و به پشت دروازههای مرکز تالقان رسیده است. با پیشروی طالبان، زندگی در ولایت تخار بهشدت دگرگون شده، محدودیتهای دوران طالبانی بازگشته و بیم و دلهره گسترش یافته است.سیمین حسینی، رئیس رادیوی محلی «همصدا» در تخار است که تمام ۱۲ کارمند و مدیر این رادیوی محلی زناند و عمده برنامههایشان با هدف آموزش زنان تولید میشود. خانم حسینی میگوید: از ۱۶ شهرستان تنها مرکز تالقان در کنترل حکومت است. طالبان محدودیتهایی را وضع کرده و معیارهایی را معرفی کردهاند که مردم باید بپذیرند؛ مثلا اینکه خانمها نباید بدون همراهی یک محرم جایی بروند.او میگوید این به معنای حصر زنان پشت دیوارهای خانه است چرا که هیچ زنی نمیتواند همواره با یک محرم همه جا برود.زنان کارمند رادیو همصدا از ترس سقوط تالقان به دست طالبان از خانه بیرون نمیآیند و برنامههای زنده این رادیو متوقف شده است؛ اما سیمین حسینی با بازپخش برنامههای ضبط شده میکوشد صدای زنان تخار را بلند نگه دارد. برنامههای رادیویی او در شهرستانهایی که تازه به دست طالبان افتادهاند نیز شنیده میشود.حسینی میافزاید: «زنان در چهاردیواری خانه محصورند. بیماران زن جرات ندارند از خانه بیرون بیایند؛ مگر اینکه بیماری خیلی شدید باشد و یک محرم همراهشان باشد. قیمت چادر بالا رفته است. مردم و نسل جوان که چادر نمیپوشیدند، به فکر خریدن چادر افتادهاند. قیمت چادر از ۷۰۰ افغانی به ۱۵۰۰ افغانی رسیده است؛ چون مردم طالبان را میشناسند.» یک شهروند تخاری دیگر که به دلیل تهدیدهای امنیتی ترجیح میدهد نامش فاش نشود، میگوید که بخش عمده محدودیتها را مولوی کبیر، فرمانده اصلی جنگ طالبان، وضع کرده است. او گفت: «از رستاق خبر میرسد که طالبان مردم را اذیت میکنند. به خانههای مردم رفته و گفتهاند برای جنگجویان طالبان نان جور کنند. نوبت گذاشتهاند که از هر خانه غذا ببرند. آنها به مردم گفتهاند بیایید به جبهههای ما بپیوندید. نرخنامه ترتیب کردهاند. برای دختران مهریه با ارز امارات تعیین کردهاند که حدود ۱۰۰ هزار افغانی میشود. در آموزش تغییراتی داده و گفتهاند زنان نمیتوانند بدون محرم بیرون بروند. تاکید کردهاند که مردها باید ریش بگذارند. اینها مواردی است که در مناطق تخار وضع شده است.»او درباره محدودیت در مورد آموزش دختران میگوید که طالبان در سخنرانیها در مساجد اعلام کردهاند که دختران نمیتوانند بیش از کلاس ششم درس بخوانند. مدارس و دانشگاههای دختران و پسران هم باید جدا شود؛ هرچند فعلا مدارس به دلیل مسائل امنیتی و ویروس کرونا تعطیلاند و در شهرستانهای تخار دانشگاهی وجود ندارد.تعیین مهریه برای زنان مردم را نگران کرده است که مبادا طالبان دختران جوان را به زور و در ازای پرداخت پول به نام مهریه، به عقد جنگجویان خود درآورند. این ساکن تخاری به ما گفت: «گزارشهایی وجود دارد که طالبان در قندوز گفتهاند افرادی که سه دختر جوان در خانه دارند، یکی را به عقد مجاهدین درآورند؛ اما این خبر از منبع دیگری شنیده نشده است.»اعمال قوانین سختگیرانه مردم را بهشدت نگران کرده است. عدهای زیادی از رفتار طالبان در مناطق خود ناراضیاند اما از ترس نمیتوانند چیزی بگویند.منع موسیقی و فروش مرغ یخزده از دیگر محدودیتهای تازه وضع شدهاند. طالبان در مورد حلال بودن مرغ یخزده تردید دارند. آنها نعت و سرود مذهبی را نیز جایگزین موسیقی محلی و ملی کردهاند.عبدالسمیع خاوری، مسئول کمیته خبرنگاران در تخار است، میگوید: «همهجا محدودیت است تا خانمها بدون محرم تردد نکنند. مغازهها در مناطق طالبان باز است اما به زنانی که محرم ندارند، چیزی نمیفروشند. مهمترین مورد این است که زنان نمیتوانند بدون محرم به شهر یا درمانگاه بروند. این را اعلام کردهاند. مدارس متاسفانه فلج شدهاند. وضعیت اضطراری حکمفرما است.»شاهدان عینی میگویند، بسیاری از مناطق تحت سلطه ی طالبان به این دلیل سقوط کرده است که نیروهای امنیتی علیه طالبان ایستادگی نکردهاند و عقب کشیدهاند. آنها میافزایند که گروه طالبان آنقدر قوی نیست که با زور پیروز شود اما در بسیاری از بخشها فقط با شنیدن صدای مخابره طالبان، عقبنشینی شده است. شماری از مسئولان این رسانهها گفتهاند که شدت گرفتن جنگ، تهدیدهای امنیتی و اقدام طالبان به وضع محدودیت برای رسانهها، آنان را به شدت نگران کرده است و ناچارند فعالیتهایشان را تا مدت نامعلومی متوقف کنند. آنان هشدار دادهاند که اگر جنگ متوقف نشود و طالبان از فشار آوردن بر رسانهها دست نکشد، به احتمال زیاد، بیشتر رسانهها دست از فعالیت برمیدارند و در رسانههایشان را میبندند.محمد به دویچه وله می گوید که از یک سو فقر و ناداری بیداد می کند و از سوی دیگر طالبان به خانه های مردم رفته و به زور عشر و زکات جمع آوری می کنند: «طالبان زندگی را بر ما سخت کرده بودند و هر روز نان می خواستند و ما توان پرداخت پول نان را نداشتیم و به مرکز فرار کردیم.»محمد می افزاید که مردم باید در مناطق زیر سلطه طالبان ریش بگذارند و مطابق به دستور طالبان عمل کنند، در غیر آن در محضر عام محکمه صحرایی می شوند: «کسانی که ریش هایشان را اصلاح می کردند، آنان را مجازات می کنند. محکمه برگزار می کنند، تازیانه می زنند و قوانین زمان خود را دارند و بر مردم بسیار سخت می گیرند.» به گفته محمد طالبان به مردم اجازه نمی دهند که تلویزیون بیبنند و مبایل های کمره دار و مدرن را نیز از نزد مردم می گیرند.
بخش 3: اقای نریمان حسینی نژاد با موضوع حضور ورزشکاران افغانستان در جوامع بین المللی سخنرانی خود را ایراد کردند: جنگ خانمانسوز ۲۰ ساله در افغانستان به کشته شدن بیش از ۵۰ هزار غیرنظامی افغان منتهی شد. خود آمریکاییها دو هزار و ۵۰۰ نفر کشته دادند و دستکم ۲۰ هزار نیروی آنها جسمی وروحی زخمی شدند.حول و حوش ۶۶ هزار نفر از ارتش و پلیس افغانستان جانشان راازدست دادند و نزدیک به ۵۰ هزار نفر از نیروهای طالبان هم کشته شدند.بریتانیا هم که متحد اصلی آمریکا بود، ۴۵۷ نفر را از دست داد. آمریکا از نظر مالی و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم، دوتریلیون دلار هم هزینه کرد و سر آخر، ۲۰ سال بعد از پس زدن طالبان، اداره این کشور دوباره به طالبان واگذار شد.در زمان کرزای، بعد از تدوین قانون اساسی افغانستان، در حالی که طالبان شکستخورده و بسیار ضعیف بود، امکان تشکیل یک دولت فراگیر در افغانستان وجود داشت و طالبان، هم مایل به گفتوگو بود و هم به داشتن نقشی کوچک دردولت.پیشنهاداتی در این ارتباط مطرح شد و ظاهراً خود کرزای هم به این کار تمایل داشت، ولی جورج بوش و دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت، سرمست از پیروزی نظامی آمریکاو سخنرانی بوش در ماه مه ۲۰۰۳ روی عرشه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن معروف به «مأموریت انجام شد» و در افغانستان پیروز شدیم، به شدت با این کار مخالفت کردند.بعد از این هم که داعش ظهور کرد و حواسها و منابع متوجه عراق و سوریه شد. به هر صورت کاهش حضور نظامی آمریکا همواره مد نظر بود.بایدن، عزمش را جزم کرد که نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند. در این راستا نظر خود را به متحدانش و کشورهای ناتو ابلاغ کرد. در این مورد چندجانبهگرایی و گفتوگو با متحدان و تصمیم جمعی گرفتن رعایت نشد، و ناتو و کشورهای اروپایی مانند بریتانیا که در افغانستان حضور نظامی داشتند، در عمل انجامشده قرار گرفتند.و این بدترین افتضاح برای ناتو از زمان تأسیس آن بود.این تصمیم بایدن، اعتماد به نفس طالبان را که بیشتر نقاط افغانستان را غیر از شهرهای بزرگ، تحت کنترل داشت، افزایش داد. نظر بایدن برای خروج که در سایه پیشبینیها و ارزیابیهای نادرست دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، مفتضحانه اجرا شد، موجب شد که طالبان به راحتی کابل را تسخیر کند.فساد فراگیر در میان مقامهای افغانستان، سیاست نداشته اشرف غنی برای تشکیل یک دولت فراگیر، نا رضایتی گسترده در کشور، دخالتهای پاکستان، و احیای روحیه مقاومت در مقابل اشغالگران خارجی و فاکتورهای دیگری تلاشهای آمریکا را برای آموزش، تسلیح و تجهیز ارتش و پلیس افغانستان را بر باد داد. خود طالبان هم از سهولت پیشروی و تحت کنترل در آوردن شهرها یکی پس از دیگری، شگفتزده شد.حالا با خروج کامل آمریکا و دیگر کشورهای خارجی، طالبان که غازه فریب را بر چهرهاش مالیده تا مشروعیتی کسب کند، میرود که به تدریج افغانستان را به همان افغانستان بیست سال پیش برگرداندیعنی اجرای تام و تمام احکام و قوانین اسلامی و تبدیل کردن آن به کانون خشونت، افراطیگری و تروریسم که بیشک به دیگر کشورها از جمله به کشورهای غربی، سرریزخواهد شد.همسایگان و کشورهای منطقهای هم مانند ایران، چین، روسیه و ترکیه هم که به درجات مختلف روابط خوبی با طالبان دارند، در حال سنگین و سبک کردن اوضاع هستند که با خروج آمریکا چه بهرههایی را میتوانند نصیب خود کنند و از چه راههایی میتوانند از تهدیدات بالقوه افغانستان تحت کنترل طالبان و سیل مهاجران بکاهند.برای جمهوری اسلامی این اهداف استراتژیک متصور است:پرهیز از درگیری و مقابله با طالبان؛ دفع تهدیدات سلفی-جهادی از داخل افغانستان؛ حمایت از شیعیان افغان؛ و مشارکت و بهرهبرداریاز پروژههایی که افغانستان را از طریق ایران به کشورهای آسیانه میانه ارتباط بدهد.حکومت طالبان بازگشت سیر قهقهرایی و دردناکی است که نتیجهاش نه تنها دامن افغانها، بلکه دامن کشورهای همسایه از جمله جمهوری اسلامی را نیز خواهد گرفت.و حالا میرسیم به بررسی شرایط ورزشکاران در میادین بین المللی و حتی داخل خود افغانستان که بی شک ورزشکاران بخصوص بانوان یا با مشکل دچار خواهند شد و یا کامل از صحنه محو خواهند.همانطور که بیست سال قبل با وجود طالبان زنان حتی در خیابان بدون حضور محرم خود اجازه تردد هم نداشتند.در حالی که طالبان کشور و دولت را در دست گرفته و حکومت طالبان آغاز شده است، گروهی اما نگران آزادیها و دستآوردهایشان هستند. زنانی که در ۱۹ سال گذشته به رغم محدودیتهای بسیار به ورزش روی آوردهاند، ضمن بیزاری از جنگ و خشونت، نگران از دست رفتن فضاییاند که به آنها مجال داده است تا ورزش کنند. زنان ورزشکار خواهان صلحیاند که در آن عدالت تأمین و حقوق زنان احترام شود و زنان قربانی نباشند.زنان ورزشکار از برآینداین پروسه طالبان هراس دارند. آنان میگویند که اگر سالها هم بگذرد، باز هم دیدگاه طالبان درباره زنان تغییر نمیکند و این گروه به حقوق زن به عنوان حقوق انسانی، باور ندارد.از نظر زنان ورزشکار، حکومت طالبان تداوم «قتل، خونریزی و کشتار»بوده و تأمین صلح بدون تغییر بنیادین در باورهای این گروه، بیشتر بازی با کلمات است.زنان ورزشکار از شرایط فعلی ورزشکاران در جامعه نیز راضی نیستند.به باور این زنان، در شرایط قبل که گروه طالبان حاکم نبود، از سوی افراد ناشناس تهدید میشدند و احساس امنیت نمیکردند و با آمدن طالبان این مشکلات گستردهتر میشود.تعدادی از زنان ورزشکار که باتلاش و سختی در مسیر پله های ترقی هستند اظهار میکنند که راضی بودن ما و یا نبودن ما اصلاً مهم نیست، چون همه چیز در این کشور تحمیلی است و اگر سالهای سال هم بگذرد، طالبان تغییر نمیکنند وحقوق زنان را به عنوان حقوق اساسیشان به شمار نمیآورند، چه برسد به اینکه بگذارند ورزش کنند و همه این زنان ورزشکار نگران منع شدن از ورزش و هدفها و خواسته هایشان هستند.که متاسفانه واقعیت دارد.زنان ورزشکارتنهاخواستار تأمین صلحیاند که در آن عدالت تأمین شود و حقوق زنان خط سرخ آن باشد و هیچ انسانی از حقوق بشری خود محروم نشود.زنان در افغانستان تا پیش از حکومت طالبان از آزادی نسبی برخوردار بودند. طبق گزارشهای تاریخی، زنان در دهههای ۱۹۷۰تا۱۹۹۰میلادی میتوانستند پا به پای مردان کار و تحصیل کنند. پس از آمدن مجاهدین و سپس استیلای طالبان، از این آزادی نسبی محروم شدند.حاکمیت طالبان تحت نام «امارت اسلامی»تجربه امیدبخش برای زنان نبوده است و بیشتر این قشر در چهاردیواری خانه محصور شدند.در حالی که طالبان اظهار داشته که به حقوق زنان و همچنان ورزشکاران احترام میگذارد اما با ورود به مرکز و استانهای افغانستان تمرینات ورزشی کاهش یافته وهمچنان مسئولان بخش ورزش گفتهاند که اکنون فعالیتهای ورزشی متوقف شده است.و با انتخاب احمد رستم زی به عنوان سرپرست تربیت بدنی دولت طالبان که در سوابق و رزومه کاری خود سالها زندان به دلیل طراحی حمله انتحاری علیه ورزشکاران کمیته المپیک داردعملا یعنی مرگ ورزش در افغانستان.دختران و زنان افغان که به فعالیت های ورزشی علاقمندهستند، حتی در این بیست سال نیزبا محدودیت های اجتماعی و فرهنگی بی شماری دست و پنجه نرم می کردند. بسیاری به دور از چشمان خانواده و بستگان به تمرین های ورزشی می پرداختندوهنوز موانع فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بسیاری در برابر ورزش زنان وجود داشت.در کشوری که هنوز بیرون رفتن زنان از خانه گناه تلقی می شود و بعضا می تواند پیامدهای سنگینی داشته باشد، ورزش دختران و زنان خالی از دشواری ها نیست.کمیته ملی المپیک کشور افغانستان در دورهی طالبان فعالیت نداشت، و مردم ورزش را به عنوان یک تفریح پیش می بردند.به باور مردم افغانستان، پس از شکست رژیم طالبان و روی کار آمدن نظام جدید دولت، جوانان می توانستند به طور آزادانه به فعالیت های علمی و ورزشی خودبپردازند.به طوریکه شاهد بودیم در دوره قبلی حکومت طالبان و نا امنی ها، فعالیت های علمی و ورزشی که به عنوان دو پدیده مهم و اساسی یک جامعه می باشد به چشم نمی خورد و به سوی تضعیف شدن سوق پیدا می کرد.اما با آمدن امنیت نسبی و استقلال مردم، جامعه آهسته آهسته با کسب تجارب تلخ دیرینه گام به سوی پیشرفت و ترقی جامعه برداشتند.ورزشکاران این کشوراظهار میکنند در زمان طالبان ورزش کشور بسیار ضعیف شده بود و در قسمت کارکردهای حرفه ای ورزش هیچگونه فعالیتی دیده نمی شد، در کل می شود گفت کمیته ملی المپیک کشور در دورهی طالبان فعالیت نداشت.در دوره یاد شده حتی زمینه برای درس خواندن طبقه بانوان فراهم نبود تا چه رسد برای فعالیت های ورزشی!اما در طی بیست سال گذشته با فراهم ساختن زمینه های عملی و ورزشی دولت، بانوان کشورافغانستان توانستند تا حدودی خودرا راحت احساس کنند، درس بخوانند، ورزش کنند و همچنین ازطریق ورزش به رقابت های برون مرزی دست یابند و مدال کسب کنند.واز نظر ورزشی رشد قابل توجهی داشتند.حلیمه سنگر، ۶۴ سال دارد و چهل سال میشود مربی ورزشی است.اودردوره طالبان به طور زیر زمینی مربی زنان بوده است و از زمان حکومت سردار محمد داوود (۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷) تاکنون ورزش میکند و شاهد ظهور و سقوط حکومتهای زیادی بوده ولی او در تمام این دوران به ورزش زنان افغان کمک کرده است.خانم سنگر سختترین روزهای زندگیاش را در زمان زمامداری گروه طالبان در کابل تجربه کرده است. او از آن روزهاداستانهای غم انگیزی دارد.او میگوید مربی ورزش بودن در دوران طالبان که زنان ازآموزش و کار در بیرون خانه محروم شده بودند، کار سختی بود.به گفته خانم سنگر “آموزش در آن روزها ساده نبود. ما برای این که طالبان به ماهیت درس ما پینبرند، نسخهای از قرآن رابه روی کتابهای خود قرار میدادیم”.خانم سنگر میگوید که “طالبان هر از گاهی ازدانشآموزان ما میپرسیدند که به کجا میروند؟ آنان نیز پاسخ میدادند که به آموزش قرآن میرویم. باورش کمی دشوار است، ولی زنان افغان هفت سال پشت نسخههای قرآن و در زیر چادری (برقع) از دیدهای طالبان پنهان شدند.”او میگوید که مردم که به او مهر کافر بودن زده بودند روزی برای کشتن او به مدرسه هجوم برده بودند اما معلم دیگری را اشتباها بجای اوبرده و بعد از دوروز جسد اورا مقابل مدرسه پیدا کرده بودند.و اذهان میکند که در دوران طالبان از مدرسه دخترانه فقط خشت و سیمان باقی مانده بود.حلیمه سنگر در آن روزهای سخت با ترفندها و شیوههای ویژه دست از آموزش دختران کابلی در کلاسهای زیر زمینی که به دور از دید طالبان، تشکیل می داد، برنداشت.ورزش برای زنان افغان به دلیل نگاه سنتی جامعه، همیشه بادشواریهایی روبرو بوده است ولی سختگیری حاکمیتها هم بارها به آن اضافه شده است.مدینه عزیزی، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال زنان افغانستان این روزهافعالانه در حال تلاش است تا ورزشکاران زن را از طریق نهادهای بینالمللی مانند فیفا از افغانستان خارج کند. با این حال او در گفتوگو بایورونیوز میگوید که فیفا روی خروج بازیکنان فوتبال زنان متمرکز بود اما او از این نهاد در نامهای خواست تا علاوه بر بازیکنان، مربیان، داوران وحتی بازیکنان مشهور استانها را نیز کمک کنند. او خود نیز کمک کرد تا برخی از این ورزشکاران با خانوادههایشان از افغانستان خارج شوند. او که خود مهاجر است درباره آینده ورزش زنان افغانستان، مهاجرت، تهدیدها و. .. بسیار نگران است.اکنون با قدرت گیری دوباره طالبان دردسرها برای ورزشکاران در داخل و عرصه های بین المللی مشهود شده و در رقابتهای پاراالمپیک شاهد جاماندن ورزشکاران در این عرصه بودیم و تنها پرچم کشور افغانستان به تنهایی رژه رفت در حالیکه این بازیها برای ورزشکاران و جنبش پارالمپیک در افغانستان بسیار مهم بود.همچنین با بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، تیم ملی ۱۵ ساله فوتبال زنان افغانستان، در خطر جدی انحلال قرار گرفته است. طالبان در دوره نخست حکمرانی خوددر افغانستان طی سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، دختران را از تحصیل و ورزش منع میکرد. سرکوب زنان ورزشکار چنان شدید بود که تا مدتها پس از سقوط طالبان، اکثرافغانها بر این باور بودند که فوتبال بازی مردانه است. تا اینکه «کمیته زنان» فدراسیون فوتبال افغانستان با استعدادیابی در مدارس، توانست اولین تیم ملی زنان این کشور را در سال ۲۰۰۶تشکیل دهد. سخنگوی طالبان در اولین نشست رسمی خود با رسانهها گفته بود: «ما به زنان اجازه خواهیم داد در چارچوبهای مورد نظر ما کار و تحصیل کنند.» او گفته بودجزییات این موضوع بعدا گفته میشود. اما این سخنان، وحشت و ترس بیشتری در دل زنان ورزشکار افغان ایجاد کرده است.غیبت ورزشکاران در پاراالمپیک و تعطیلی ورزشها و تمرینات شروع خط قرمز طالبان و پایان ورزش در عرصه های بین المللی به خصوص برای زنان افغان است، امید به اینکه سازمانهای حقوق بشری بتوانند راهی برای کمک به مردم افغان و همچنین سرزمینمان ایران پیدا کنند.
گزارش جلسه سخنرانی بررسی حقوق بشر در افغانستان با توجه به تحولات اخیر سپتامبر ۲۰۲۱
سمانه بیرجندی
در روز جمعه مورخ 3 سپتامبر ۲۰۲۱ ساعت 17:00 به وقت اروپای مرکزی جلسه ویژه ای در مورد بررسی حقوق بشر در افغانستان با توجه به تحولات اخیر با حضور مسئولان کمیته ها وجمعی از فعالین کانون دفاع از حقوق بشردر ایران همزمان در فضای مجازی زوم، یوتیوب و اتاق کلاپ هاوس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار گردید.این جلسه کار مشترکی از طرف کمیته های تخصصی های اقوام وملل ایرانی، پیروان ادیان در کانون دفاع از حقوق بشردر ایران بود. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم سمانه بیرجندی ضمن خوش آمد گویی خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمود.
بخش 1: خانم نرگس مباشری فر سخنرانی خود را با موضوع وضعیت اقوام در افغانستان را اینگونه ایراد کردند: جوهر ساختار قدرت سیاسی و چگونگی اتصال گروههای اجتماعی به آن، بنیادیترین شاخص برای پایداری نظامهای سیاسی دانسته میشود. در افغانستان، متأسفانه این پایداری سیاسی به دلیل نبود ساختار مناسب وصل کننده گروههای اجتماعی به اقتدار، به وجود نیامده است. به همین دلیل، این کشور در تاریخ معاصر خود تجربه انتقال صلحآمیز قدرت بین اقوام و گروههای اجتماعی و سیاسی را نداشته است. تنها موردی را که میتوان مستثنی قرار داد، واگذاری مسالمتآمیز قدرت در سال ۲۰۰۱ از جانب استاد برهانالدین ربانی، تاجیکتبار به حامد کرزی پشتونتبار بود. البته، این واگذاری هم بیشتر در اثر فشار و عوامل بیرونی انجام یافت، تا کنش و واکنش گروههای سیاسی داخل کشور. با وجود اینکه افغانستان نسبت به بسیاری از کشورهای منطقه سیر به سوی مشروطیت و مردمسالاری را بیشتر آغاز کرده است؛ اما به دلیل تنوع قومی و شکل نگرفتن ساختاری که مشارکت سیاسی گروههای اجتماعی و قومی را در اقتدار تضمین کند، این روند با گسستهای فراوانی مواجه بوده است. عمدهترین عامل در پس عقبگرد و ناکامیها در برهههای مختلف تاریخ، موجویت رویکرد انحصاری قومی، قدرت در گروه حاکم است. حاکمیتهای تک قومی، تک حزبی و شدیداً متمرکز، عدم پذیرش قوم یا گروه بر سر اقتدار در امر واگذاری قدرت به اقوام یا گروههای دیگر از راههای صلحآمیز و حتی مقاومت در برابر ایجاد ساختار همهشمول، نه تنها بزرگترین چالش برای ثبات سیاسی و قوام مردمسالاری، بلکه عامل بنیادین جنگهای ممتد و بیپایان داخلی بوده است. موجودیت حتی رویکرد انحصاری قومی به عنوان عامل اصلی در اکثریت حرکتهای روشنفکری، اصلاحطلبی و ایدیولوژیک حداقل در جریان سده اخیر، عامل عمده تغییر مسیر اصلی این حرکتها به بیراهه بوده و در نتیجه سبب گسستهای مکرر در فرآیند اصلاحات سیاسی و عدم ثبات و توسعه جامعه افغانستان شده است. گروگانگیری قومی و انحراف جنبشهای مشروطیت نخست و دوم از سوی گروه بر سر اقتدار، قومی اندیشدن کارگزاران «انقلابهای» کارگری سوسیالستی، تقسیم شدن مجاهدین در اطراف خطوط قومی پس از شکست شوروی، انگیزههای قومی تکوین گروه طالبان و در نهایت بازی با نظام مردمسالاری و استفاده ابزاری از آن برای مقاصد قومی و رسیدن به قدرت در سالهای قبل، نمونههای بارز ناکامی جریانهای سیاسی به دلیل موجودیت رویکرد انحصارگرایی قومی به عنوان عامل اصلی آنها است که این موارد منجر به تصادمات خونینی نیز شده است. گروههای قومی در افغانستان به دلیل بیثباتی حاکم و عدم شکل گرفتن هویت ملی، همچون دولتها در نظام بینالملل، دارای منافع مختلف و گاهی متضاد است و این تضاد منافع به تصادمات خونینی انجامیده است. وقتی با مردم کشور افغانستان صحبت میکنیم و از آنها در مورد اقوام افغان میپرسیم فقط اسم چهار قوم از اقوام افغانستان را به زبان میآورند، تاجیک، اُزبک، هَزاره و پَشتون؛ ولی افغانستان کشوری چند قومیتی است و غیر از این گروهها، گروهای قومی دیگری مانند: عربها، ایماقها، ترکمنها، بلوچها، نورِستانیها، پِشَهایها، قزلباشها، بَراهوییها، پامیریها، سادات و برخی دیگر قومها در آن زندگی میکنند، که بزرگترین گروههای قومیتی تاجیکها، پَشتونها، هَزارهها و اُزبکها هستند. بر بنیاد قانون اساسی افغانستان به تمام شهروندان افغانستان کلمهٔ افغان اطلاق میشود. با مراجعه به منابع دست اول تاریخی، کلمهٔ افغان ریشه گرفته شده از اصطلاح “اَسوَه کان Aśvakan ” به معنی سوارکار در زبان سانسکریت است که در ادوار اَسالمی به گونهٔ افغان تلفظ گردید و نگاشته شد و در هر دو زبان یعنی پشتو و دری، معمول گشته است. پشتونها یکی از گروههای قومی بزرگ را در افغانستان تشکیل میدهند. پشتونها در نواحی شرقی و جنوبی افغانستان هم مرز با پاکستان متمرکز شدهاند. بر اساس برآوردها ۳۸٪ تا ۴۲٪ درصد باشندگان افغانستان را پشتونها تشکیل میدهند. تاجیکهای فارسی زبان و زیرگروههای آنان شامل فارسیوانها، نزدیکترین گروه قومی به فارسی زبانان ایران هستند، با این تفاوت که تاجیکها عمدتاً سنی مذهب و فارسی زبانان ایران عمدتاً شیعه هستند. جمعیت تاجیکها در افغانستان بالغ بر ۱۳ میلیون نفر تخمین زده شده است. هزارهها یکی از مردم بومی افغانستان هستند که بیشتر در مرکز افغانستان در منطقه هزارستان زندگی میکنند. هزارهها به گویش هزارگی از زبان فارسی که دارای برخی لغات ترکی و مغولی است، صحبت میکنند. جمعیت هزارهها بیش از ۸ میلیون نفر برآورد میشود. ازبکها یکی از اقوام ترکتبار افغانستان محسوب میشوند. ازبکها و ترکمنها تنها در ولایات جوزجان و فاریاب اکثریت داشته و در بقیه ولایات به صورت اقلیت کوچک زندگی می کنند و به زبان ازبکی جنوبی به عنوان زبان نخست و فارسی به عنوان زبان دوم صحبت میکنند. جمعیت ازبکها در سال ۲۰۱۳ حدود ۴٫۲ میلیون تن برآورد شده است و دیگر اقوام افغان که به دلیل جنگ چهل و اندی سالهای که در افغانستان وجود داشته و هنوز هم هست آمار درستی در دست نیست. با توجه به حافظه گروههای قومی از منازعات داخلی نه چندان دور و خاطر ناخوش مردم از بازیهای قومی در جامه مردمسالاری در سالهای قبل میتوان گفت: افغانستان، به دلیل رقابت گروههای سیاسی در محور اقوام بر سر تصاحب قدرت، به ویژه رویارویی اقوام پشتون و تاجیک در برهههای مختلف تاریخ، یکی از مصادیق عملی نظریه انتقال قدرت ارگانسکی است؛ زیرا در پرتو نظریه ارگانسکی، از جمله چهار گروه بزرگ قومی در افغانستان (تاجیکها، پشتونها، هزارهها و ترکتباران) تصادمات تاریخی بر سر قدرت بیشتر در محور دو قوم تاجیک و پشتون صورت گرفته است. سایر اقوام، از جمله ترکتباران و هزارهها نظر به اقتضای شرایط و منافع گروهیشان در اتحاد با یکی از این دو محور قرار داشتهاند. در این زمینه، نخستین اقدام قهرآمیز در راستای به چالش کشیدن جایگاه سنتی قدرت پشتونها، جنبش عیاری یا همان قیام دهقانان شمالی به رهبری امیر حبیبالله کلکانی بود. این قیام پس از ناکامی مبارزات نرم روشنفکران برای آوردن اصلاحات سیاسی و در پی انحراف جنبش مشروطیت به سوی خودکامگی قومی سران قبیله، به هدف بیرون کردن قدرت سیاسی از انحصار حاکمیت قومی، تمرکززدایی و ایجاد جایگاه برابر برای اقوام و گروههای اجتماعی در قدرت، صورت گرفت. (جمال، عالم) در این قیام، جنبش عیاری، حمایت اقوام ترکتبار (اُزبکها و ترکمنها) در شمال و همکاری گسترده روشنفکران و یا همان جمهوریخواهان تاجیکتبار جنبش مشروطیت مانند عبدالرحیم خان کوهستانی، محمد عمر خان، سید احمد خان، ولی محمد خان دروازی و تعداد دیگری از دانشآموختهگان ملکی و نظامی را با خود داشت. (جمال، عالم) قیام جنبش عیاری دهقانان شمالی، نخستین اقدام خشن برای براندازی ساختار متمرکز و جایگاه سنتی پشتونها در قدرت بود که تاجیکان محور اصلی آن را تشکیل میدادند. اگرچه حکومت برخاسته از این قیام زیاد دوام نیاورد؛ اما بذر چالشگری و مقاومت در برابر استبداد ناشی از ساختار متمرکز قدرت را در افکار نسلهای بعدی پاشید و روح مشارکت سیاسی و برابری را در سایر اقوام و گروههای اجتماعی نیز زنده ساخت. پس از حدود نُه ماه، حاکمیت تاجیکان که با شعار برپایی جمهوری و برابری اقوام بنا یافته بود، به شکل قهرآمیز و خشن از طرف نادر خان و قبایل پشتون به شکست مواجه شد. پس از شکست جنبش عیاری و برگشت دوباره پشتونها به قدرت، نارضایتی سایر گروههای قومی از ساختار جدید قدرت و توازن قوا به اشکال گوناگون، از جمله نافرمانی از حکومت مرکزی و ایجاد ادارات خودمختار محلی ادامه یافت. تشکیل حکومت خودمختار توسط عبدالرحیم خان کوهستانی در هرات و حرکتهای مشابه در سایر نقاط کشور را میتوان از نمونههای بارز این چالشگری برشمرد، تا اینکه نادر خان در نتیجه این نارضایتیها به دست عبدالخالق هزاره، کشته شد. نخستین سالهای پادشاهی ظاهر شاه نیز با سرکوب، انحصار قدرت و برتریطلبی قومی و انزوای سیاسی سایر گروههای اجتماعی آغاز شد؛ اما دیری نگذشت که شاه به سیاستورزی نرم، بازکردن فضای سیاسی و مشارکت سیاسی سایر اقوام در قدرت رو آورد. به همین دلیل، دوره حکمروایی چهل ساله وی با وجود فقر و محرومیت، بدون هیچ مزاحمت و چالش جدی از سوی اقوام دیگر، دوام آورد. طوری که در واپسین سالها، نقش خانواده شاهی در قدرت به حدی کمرنگ شد که داشت شکل سمبولیک را به خود میگرفت. در این دوره، زمینه برای مشارکت نمایندگان سایر اقوام در قدرت تا حدی مساعد شده بود و همین موضوع دلیل عمده برای رضایت نسبی سایر گروههای قومی و اجتماعی و فروکش کردن اغتشاشات سیاسی قلمداد میگردد. دیری نگذشت که این فرآیند مثبت سیاسی یک بار دیگر با کودتای داوود خان به هم خورد و فصل تازهای از انحصار قدرت و استبداد قومی در فضای سیاسی کشور چیره گشت. داوود خان که زیر نام جمهوریت دست به کودتا زده بود، پس از پیروزی زیر قول خود زد و به ایجاد حکومت قومی و تک حزبی روی آورد. تکرویهای داوود خان و سرکوبهای دوره وی آبستن تحولاتی شد که بعدها سبب زایش منازعات خونینی در تاریخ افغانستان گردید. کودتای حزب دموکراتیک خلق افغانستان که زیر شعار مساوات و برپایی حکومت کارگری صورت گرفته بود، نیز به دلیل انحصار قومی قدرت توسط کارگزاران آن و نارضایتی سایر گروههای سیاسی و اجتماعی کشور، به ناکامی انجامید. چیره شدن رویکرد قومی بر اهداف ماهوی این حزب، بعدها سبب انشعاب آن در اطراف خطوط قومی به شاخههای خلق و پرچم و در نهایت سبب انحلال حاکمیت این حزب پرقدرت در افغانستان شد. نارضایتی نمایندگان جامعه تاجیک، هزاره و ترکتباران، به ویژه تاجیکان از تمرکز قدرت به دست پشتونها در حزب دموکراتیک خلق، مهمترین دلیل انشعاب، رویارویی و در نهایت عمدهترین دلیل فروپاشی و سرنگونی حاکمیت این حزب مقتدر دانسته میشود. انحصار دوباره قدرت توسط پشتونها پس از کودتای داوود خان و شدت یافتن این روند در جریان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، عواملی است که بار دیگر اسباب نارضایتی و مبارزات سایر گروههای قومی، به ویژه تاجیکان را برانگیخت تا اینکه این مبارزات به سرنگونی حکومت دکتر نجیب و شکلگیری دولت اسلامی افغانستان به رهبری استاد برهانالدین ربانی، منجر شد. پیروزی مجاهدین و جا گرفتن تاجیکها در محور اصلی قدرت، توازن جدید قومی قدرت را در افغانستان به وجود آورد که در این ساختار نو، ترکتباران و هزارهها نیز به دلیل مبارزات نظامی و تغییر در وضعیت اجتماعی و سیاسیشان، در جایگاه بهتری نسبت به گذشته قرار گرفتند. در این میان، پشتونها خود را در شکست سیاسی و نظامی یافتند و احزاب جهادی اقوام پشتون، با آن که شریک مبارزه گروههای جهادی در برابر شوروی بودند؛ اما به دلیل اینکه قدرت مرکزی را از دست داده بودند، از ساختار جدید ناراضی و در پی براندازی آن شدند که منجر به جنگهای تباهکن داخلی و خونینترین تصادمات قومی در کشور شد. به عبارت دیگر، فروریختن ساختار حکومت تک قومی از طریق قهرآمیز توسط تاجیکها، اقوام غیر پشتون، به ویژه تاجیکان را در جایگاه برتر قدرت قرار داد که تقلای پشتونها را برای احیای جایگاه سنتیشان در پی داشت. نبود ساختار مناسب مشارکت سیاسی و فقدان مکانیسم صلحآمیز جابهجایی قدرت سبب شد تا حوادث خونین و جنایات هولناک پس از خروج شوروی سابق در افغانستان رقم بخورد که در نتیجه آن هزاران انسان بیگناه مربوط به همه اقوام این سرزمین کشته و کشور به ویرانه تبدیل شد. خوب در اینجا ببینیم که اصلاً طالبان کیست و چگونه در حال حاضر در افغانستان به قدرت رسیده است: طالبان که در زبان پشتو به معنی «طلبهها» است در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی و در پی خروج نظامیان شوروی از افغانستان سر برآورد و به دلیل آنکه اکثریت اعضای آن طلبههای حوزههای علمیه اسلامی هستند چنین نامی دارد. این گروه جنگجو هنگامی که به قدرت رسید قول داد با اجرای تفسیری سختگیرانه از قانون شریعت اسلامی صلح و امنیت را برقرار کند. سیطره آنها از اوایل تا میانه دهه ۱۹۹۰ میلادی در بخش بزرگی از افغانستان گسترش یافت و حکومت تمامیتخواه امارات اسلامی افغانستان را در سال ۱۹۹۶ تشکیل دادند. این گروه در سال ۱۹۹۸ حاکمیت حدود ۹۰ درصد از خاک افغانستان را در دست داشت. طالبان به دلیل اجرای تفسیری سختگیرانه از شریعت اسلام شامل اعدام در ملاء عام محکومان به قتل و قطع عضو محکومان به سرقت با انتقادهای بینالمللی روبهرو شد. زنان به کلی از فعالیت در عرصه عمومی از جمله تحصیل و اشتغال محروم شدند و تحصیل دختران دارای سن ۱۰ سال و بالاتر ممنوع شد. این گروه جنگجو همچنین تلویزیون، موسیقی و سینما را ممنوع کرد و به نابودی یادگارهای غیر اسلامی کمر بست و برای نمونه در سال ۲۰۰۱ دست به نسلکشی فرهنگی زده و بناهای تاریخی بسیاری از جمله تندیس بوداهای معروف ۱۵۰۰ ساله بامیان واقع در مرکز افغانستان را از بین برد. طالبان بابت فراهم کردن فضایی امن برای جنگجویان اسلامگرا مانند اُسام بنلادن، رهبر القاعده، نیز به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و همین موضوع باعث اشغال افغانستان به دست ایالات متحده و سرنگونی این گروه اسلامگرا از قدرت شد. طالبان که خود را امارت اسلامی افغانستان مینامند، یک جنبش و یک سازمان مذهبی-نظامی اسلامگرای دیوبندی در افغانستان است. حکومتها و سازمانهای متعددی آن را تروریست قلمداد کردهاند. طالبان گفتهاند هدفشان اعاده صلح و امنیت به افغانستان، از جمله خروج سربازان غربی، و اعمال نسخهشان از شریعت است که زمانی قدرت داشت. طالبان در سطح بینالملل به دلیل کشتار مردم غیرنظامی افغان، تروریسم، تفسیر و اجرای شدید و خشن آنها از احکام اسلام که منجر به برخورد وحشیانه با بسیاری از افغانها شده، محکوم شدهاند. از لحاظ ایدئولوژیک، تفکر طالبانی بر روی بنیادگرایی اسلامی مبتنی بر دیوبندی و قواعد و رسوم قوم پشتون همچون پشتونوالی است. طالبان حتی به متحدانش هم رحم نکرده و در طول سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، مرتکب قتل عام علیه غیرنظامیان افغان و برخی متحدانش شدند، از تأمین غذا برای ۱۶۰٬۰۰۰ غیرنظامی گرسنه توسط سازمان ملل جلوگیری کردند و با سیاست زمین سوخته، مناطق وسیعی از زمین حاصلخیز را سوزاندند و دهها هزار خانه را ویران کردند. آنها در طول حکومت خود سرگرمیها و فعالیتهایی مانند پرواز بادبادک و نگهداری پرندگان به عنوان حیوانات خانگی را ممنوع کردند و پیروان مذهبی و قومی را مورد تبعیض قرار دادند. طبق اعلام سازمان ملل متحد، طالبان و متحدان آنها مسئول بزرگترین تلفات غیرنظامیان افغان در سالهای اخیر بوده است. ظهور گروه طالبان که حمایت اکثریت پشتونها را با خود داشت، در حقیقت نوعی انتقامجویی برای احیای جایگاه دوباره پشتونها در قدرت دانسته میشود. سیاستهای حذف، زمین سوخته و قتل عامهای طالبان در مناطق شمال، شمال شرق و غرب کشور را میتوان از مصدایق این انتقامجویی دانست. این انتقامجویی بر سر قدرت هزاران کشته، صدها هزار مهاجر و کشوری ویرانهتر از گذشته بر جای گذاشت. در کل، میتوان گفت که حوادث و رویاروییهای خونین گذشته اقوام و گروههای سیاسی، جنگها و خشونتهای ممتد و بیپایان سده اخیر در کشور، با انگیزه به دست آوردن قدرت مرکزی و استیلای گروهی/قومی بر دیگران صورت گرفته که با روکشهای ایدیولوژیک، حزبی، دینی و غیره پوشش داده شده است. البته نبود ساختار مناسب برای مشارکت سیاسی همه اقوام و گروههای اجتماعی در قدرت و فقدان مکانیسم صلحآمیز انتقال قدرت، سبب تداوم این دور باطل شده است. با یکی از دوستانم که افغان هستند در مورد آمدن دوباره طالبان پرسوجو کردم تا نظرش را بدانم؟ او که با همسر و پسر کوچکش در آلمان زندگی میکند، وقتی با او در مورد پدر و مادر و خانوادهاش صحبت کردم و او اینطور شروع میکند: پدر و مادرم در افغانستان زندگی میکنند و از قوم پشتون که همان قوم طالبان است، هستند. مادرم حجاب چادر دارد. اما گروه طالبان وقتی مادرم با پدرم در ماشین در حرکت هستند اجازه نمیدهند مادرم در صندلی جلو و در کنار پدرم بنشیند و تازه او را مجبور به بستن بُغره یا همان روبنده میکنند. او میگوید پدرم هفتاد سال دارد و معلم بوده است ولی از ترس جانش تمام مدارکش را که ثابت میکند که معلم است را سوزانده تا اعضای طالبان متوجه معلم بودن پدرم نشوند، زیرا به محض متوجه شدن سر پدرم را از تنش جدا میکنند. با آمدن طالبان نه آب هست و نه برق و پدرم مجبور است به سر کوچهای که در آنجا زندگی میکنند برود و از چاه آب بیاورد و چند روز پیش برای آوردن آب با لباس به آنجا رفته ولیکن مأموران طالبان به او اجازه برداشتن آب ندادهاند و به او گفتهاند برو و لباست را عوض کن تو مخالف پیامبران لباس پوشیدی و پیراهن افغانی نپوشیدی و نباید آب ببری (لباس افغانها لباسی است بلند و شلواری گشاد است) که به قول خودشان لباس شبیه پیامبرشان هست. شما خودتان قضاوت کنید پس چگونه هست که طالبان میگوید همه در امن و امان هستند؟ چگونه هست که میگویند در کشور بمانید من به هیچ کسی کاری ندارم و همه به محل کار خود بازگردند؟ یک پیرمرد هفتاد ساله که خود همکیش و همقوم طالبان است، وقتی حتی آزادی یک لباس پوشیدن از او گرفته میشود چگونه میتواند در آنجا زندگی کند؟ حال در نظر بگیرید او یک مرد است و آزادی ندارد چه برسد به یک زن و یا یک کودک و اینکه وی از قوم پشتون هست و اگر از قوم دیگری بود چه بر سر او میآمد؟ از او در مورد دیگر اعضای خانوادهاش پرسیدم و وی در پاسخ گفت: دو برادر دارم که سرباز هستند و شبانه از افغانستان فرار کردهاند و به ایران رفتهاند و از وقتی رفتهاند، مدتی است از آنها اطلاعی ندارم و از طرفی یک دایی دارم که جزو نیروهای امنیتی افغانستان بوده و الان مدتی است که در منزل یکی دیگر از فامیل مخفی شده، طالبان زن و بچهاش را تهدید کرده و مدام درب منزلشان مأمور گذاشتهاند که به محض آمدن، او را دستگیر و سرش را از بدنش جدا کنند. اما این طالبان تا کجا میخواهد پیش برود چطور است که تمام دنیا بر روی این همه قتل و آدمکشی و نقض حقوق بشر چشم بسته است. طبق آماری که اعلام کردم نزدیک به ۶۸ درصد مردم افغان قوم دیگری از پشتون هستند و اینجا لازم است که این مردم زجر کشیده دست از تبعیض و کنارهگیری بردارند و با هم متحد شوند تا به گوش جهانیان برسانند که طالبان چه جنایاتی را در افغانستان مرتکب شده و هنوز به کارهای خود ادامه میدهد. طالبان با رویهای که پیش گرفته است و اینکه اجازه تحصیل و آگاهی ندادن به مردم در تلاش است تا به مانند جمهوری اسلامی ایران مردم را در تنگنا قرار داده و ظلم مضاعف خود رو تحمیل کند و با تفرقه میان اقوام افغانستان حکومت خودش را به ثبت برساند و اینجاست که باید اقوام مختلف افغان دست به دست هم بدهند و اختلافات قومی و قبیلهای را کنار بگذارند تا بتوانند خودشان برای خودشان تصمیمگیری کنند و جلو این همه جنایت را بگیرند. بنابراین، به جای به کارگیری راهکارهای آزموده شده و ناکام گذشته برای حفظ استیلای قومی و گروهی، به نفع همه گروههای قومی و اجتماعی کشور است تا با عبرت از گذشته و در تفاهم باهم، ساختار مناسبی را به وجود آورند که در چارچوب آن همه شهروندان خود را در یک قرار دهند. زیرا به قول ویمر، جامعهشناس معروف سوئیسی، مشارکت در قدرت سیاسی، مؤثرترین ابزار برای پرورش هویت ملی است که در فقدان آن ثبات سیاسی هرگز دستیافتنی نیست. به امید روز آزادی و امنیت و رفاه و پایان جنگ قومیتی در افغانستان.
بخش 2: خانم مریم افتخار با موضوع حقوق پیروان ادیان در افغانستان سخنرانی خود را ا ایراد کردند: افغانستان کشوری است که 99 درصد مردم آن مسلمانند.از نظر مذهبی و نحلههای دینی این جمعیت مسلمان ، به دو گروه سنی و شیعه تقسیم میشوند. اکثریت مردم افغانستان سنی مذهبند و یک سوم نیز شیعه مذهبند. غالب مردم مسلمان افغانستان از پیروان مذهب حنفی هستند، گرچه در این زمینه، آمار دقیق رسمی وجود ندارد، اما آنچه بیشتر پژوهشگران، بطور تقریبی ارایه کردند، پیروان مذهب حنفی را بین 65 تا 70 درصد از کل جمعیت افغانستان اعلام داشتهاند که از اقوام پشتون، تاجیک، ترکمن، عرب، بلوچ، ایماق، قرقیز، قزاق، نورستانی، هزاره و… ترکیب یافته است. پیروان مذاهب دیگر اهل سنت مثل شافعی، حنبلی و مالکی یا وجود ندارند و یا این که در خفااند و کسی به پیروی از این گونه مذاهب شهرت نیافته است. حدود ۹۰ درصد پیروان مذهبی اهل تشیع از قوم هزاره هستند. علاوه بر هزارهها، قزلباش، اقلیتی از ترکمن و تاجیکها نیز پیرو مذهب اهل تشیع میباشند. دین در جامعه افغانستان دارای جایگاه خاصی میباشد، قضاوتهای مردم افغانستان در پذیرش بسیاری از پدیدهها و مقولهها بر اساس دین سنجیده میشود. دین ملاک قضاوتها و مبنای اعمال و کردار و یگانه منبع وحدت بخش اقوام ساکن در افغانستان است. همچنین اسلام مهمترین منبع مشروعیت تصمیمات و رفتارها در تمام دورههای تاریخی این کشور بوده است. نفوذ اسلام در ذهنیت، رفتار و فرهنگ اجتماعی مردم کشور افغانستان امری کاملا محسوس است. بهاییان: بنابر آمار غیررسمی، بهائیان حدود ۱۳ هزار نفر از جمعیت مردم افغانستان را تشکیل میدادند. البته باید توجه داشت که هیچگاه آماری رسمی از جمعیت واقعی آنها ارائه نشده است. در ماه می سال ۲۰۱۵، ریاست عمومی فتوا و شرعیات افغانستان، اعلام کرد که بهاییان فرقهای “مرتد و کفرآمیز” هستند. اگرچه صدور چنین فتواهایی متاثر از نوع برخورد جمهوری اسلامی ایران با بهاییان بوده، اما نباید فراموش کرد که زمانی دیانت بهایی در این کشور یک آیین عرفانگرا به شمار میرفت. در اوایل سده بیستم، دکتر «عطاءالله خان»، از اشراف افغان به دیانت بهایی گروید. او نخستین بهایی در خاک افغانستان بود. رفته رفته نیز بر تعداد آنها افزوده شد. بنابر باور بهائیان، افغانستان یکی از سرزمینهایی بود که پیشوای دینی بهاییها، « حضرت عبدالبهاء» از آن یاد کرده است. «ارض خاء» عبارتی بوده که او برای اشاره به “افغانستان، خراسان، سیستان، زابلستان و مرو” به کار برده است. گفتنی است که طی سالیان اخیر برخی از افغانهایی که به ایران مهاجرت کردهاند، به آیین بهایی روی آوردهاند. ارمنیان: جامعه ارامنه افغانستان نیز از دیگر اقلیتهای دینی این کشور است که آمار مشخصی از پیروان آن در دست نیست. البته بسیاری از مردم افغانستان از دیرباز «ارمنی» و «مسیحی» را به یک معنا به کار میبردند. به عنوان نمونه، زمانی که بریتانیا در سال ۱۸۳۹ شاه «شجاعالمک درانی» را بر تخت سلطنت نشاند، روی سکهای که به نام او ضرب شد، چنین آمده بود: «سکه زد بر سیم و زر، روشنتر از خورشید و ماه / نــور چشم “درّ درّان” شـــه شجـــاعالملک شـاه.». عبارت «درّ درّان» یکی از القاب پدر کلان شاه شجاع، احمدشاه درانی (۱۷۴۷-۱۷۷۲) بود که از بنیانگذاران افغانستان به شمار میرفت. به روایت تاریخ سلطانی، مردم کابل برای اعتراض سیاسی، آن شعر را به این صورت تحریف کردند: «سکه بر سیم و طلا زد ، شـه شجــاع ارمــنی / نـور چشم “لارد” و “برنس” ، خاک پای “کمپنی.». در اینجا «لارد» به لرد اوکلند، فرمانروای هندی بریتانیایی، «برنس» به سر الکساندر برنس، یکی از معماران جنگ اول افغانستان-انگلستان و «کمپنی» به شرکت هند شرقی اشاره دارد. ارمنی در این بیت به معنای مسیحی است که بیانگر تاثیر پررنگ ارامنه در فرهنگ عمومی کابل قدیم است. از سوی دیگر، حوادثی مثل این نشان میدهد که هرچند مردم کابل با اقلیت ارمنی بدرفتاری نکردند، ولی درباره مذهب مسیحیت نگاه مثبتی نداشتند. در شعر یادشده، با ارمنی/مسیحی خواندن شاه شجاع، تلاش شده است که او را انسانی نامسلمان و، در نتیجه، نامناسب برای حکم راندن بر کشوری اسلامی معرفی کنند. مسیحیان: از لحاظ تاریخی دیانت مسیحی در افغانستان پیروان اندکی داشته است. برخی از منابع قدیمی، مانند کتاب قوانین کشورها، از گسترش مسیحیت پیش از پایان سلسلۀ پارتها در سال ۲۲۴ میلادی در نواحی که امروزه افغانستان نامیده میشود، نوشتهاند. همچنین برخی اسناد تاریخی مربوط به سدۀ ششم میلادی از وجود مسیحیان در شهرهای هرات و بلخ، و برخی اسناد دیگر به وجود جوامع مسیحی میان سدههای هفتم تا یازدهم در این مناطق اشاره دارند. اما تعداد مسیحیان ساکنِ این مناطق تا سدۀ دهم به طرز چشمگیری کاهش یافت. منابع گوناگون، از دلایلی مانند فشارهای اقتصادی و اجتماعی مسلمانان و نیز دور بودنِ این مناطق از جوامع مسیحی ساکن غرب نام بردهاند. حدود ۲۱۰ مسیحی کاتولیک امروز، البته تا شاید فروپاشی این کشور، در میان جمعیت ۳۶ میلیونی افغانستان زندگی میکردند. تبلیغ دین مسیحیت در بیشتر دورههای تاریخی در این کشور که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدهند، ممنوع بوده است. در سالهای اخیر و پس از حملۀ نیروهای نظامی آمریکا به افغانستان، حساسیتهایی در مورد فعالیت امدادگران و مبلغان مسیحی در این کشور به وجود آمده و واکنش ملاهای مسلمان و نیز تهدیدهای گروه افراطی مثل طالبان را به همراه داشتهاست. بنا بر اعلام وزارت خارجۀ آمریکا شمار مسیحیان افغانستان بین ۵۰۰ تا ۸٬۰۰۰ نفر است. مسیحیان افغانستان وضعیت سختی دارند، علاوه بر حکومت که به شدت برای تغییر دین به خصوص گرویدن به مسیحیت احکام سنگین صادر میکنند ، آنها در ولایت های مختلف نیز تحت فشار مجاهدین و طالبان قرار دارند. در آن نقاطی که تحت سلطه طالبان است گرایش به مسیحیت بسیار کمتر است. مقابله با مسیحیت در افغانستان به حدی است که چند سال پیش یکی از نمایندگان پارلمان در کابل پیشنهاد داد تا برای جلوگیری از گسترش مسیحیت بین افغانها شهروندانی که از اسلام به مسیحیت گرویدند اعدام شوند. برای برگزاری مراسم مختلف، مثل غسل تعمید آنها به نقاطی امن و حتی بعضی موارد برای غسل تعمید باید به کشور «پاکستان» بروند و در نقاطی که امنیت بیشتری دارند نوکیشان را غسل تعمید بدهند. با این حال آنها نمیتوانند آشکارا عبادت کنند و از داشتن کلیسا محروم هستند. دیانت یهودی : یهودیان بیش از ۲۵۰۰ سال در افغانستان زندگی کردند و جمعیت شان به ده ها هزار نفر می رسید که اکثریت شان در شهر هرات ساکن بودند. تا مدتها، هرات خانهای برای یکی از بزرگترین جامعههای یهودی آسیا بود. در قسمتهای غربی کشور، یهودیان محلی به لحاظ فرهنگی با یهودیان ایران در ارتباط بودند. علاوه بر این، ۲۰۰ خانواده یهودی مشهدی در ایران در پی اجبار برای تغییر دین به اسلام در طی سالهای ۱۸۴۰-۱۸۳۸ میلادی در هرات ساکن شدند. این مهاجران جدید به استحکام موسسات یهودی کمک نموده و به طور کلی با زندگی یهودیان در افغانستان آمیحته شدند. در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، هرات اصلیترین جامعه یهودی افغانستان بود. با وجود این، تغییر سرنوشت، یهودیان را مجبور به ترک آن شهر کرد. زندگی یهودیان در هرات در دهههای گذشته سازمان یافته نبود. در سال ۱۹۷۸، به دنبال حفاریهای باستانشناسی که در هرات جریان داشت، چهار کنیسه کشف شد که همه آنها در قسمتهای قدیمی شهر باردورانی و موماندا، ناحیهای که در گذشته به «همسایگی یهودیان» معروف بود، قرار داشتند. در واقع این کنیسه ها شاهدی بر حضور باستانی این اجتماع در افغانستان میباشد. نام این کنیسه ها مُلا آشور، یوآو، غول و چهارمی بدون نام بود. از کنیسه ملاآشور در سال ۱۹۷۸ میلادی به عنوان مکتب، یعنی مدرسه ابتدایی اسلامی برای پسران، استفاده میشد. ساختمانی که قبلاً به نام کنیسه غول معروف بود به خانهای اسلامی برای نماز تبدیل شد و مسجد بلال نام گرفت. تنها کنیسه یوآوبا اکثر مشخصات اصلیاش حفظ شده است. این کنیسه در موماندا، همسایه قدیمی شهر هرات قرار دارد و از یک بنای آجری گلی دو طبقه و یک حیاط درونی تشکیل شده است. صندوق ” تورا” د دیوار غربی این کنیسه و در مقابل اورشلیم ساخته شده و تأثیر معماری ایرانی بر معماری تمام این کنیسه ها بسیار واضح است. لباس سنتی یهودیان شبیه مسلمانان بود به استثناء نوعی کلاه مشکی که مردان یهودی میپوشیدند. که این کلاه مشکی بنا بر سنت، نشانه سوگواری برای ویرانی بیت المقدس بود. برخی عقیده دارند که یهودیها مجبور بودند این کلاه را به عنوان نشانهای برای متمایز کردن خودشان از مسلمانان بپوشند. بسیاری از یهودیان افغانی در تجارت نخ و ابریشم به خصوص در رنگرزی فعال بودند. درست کردن رنگ که از باقیمانده خشک شده حشرات ماده، قرمزدانه تهیه میشد و دستههای پیشهوران آن را عمل میآوردند، دستها را رنگین میکرد، که همین باعث شد بسیاری به غلط گمان کنند که این مشخصه یهودیان افغانستان است. یهودیان افغانستان برای نماز و مطالعات مذهبی از زبان عبری استفاده میکردند اما زبان اصلی آنها برای مکالمات روزمره فارسی بود. در هرات یهودیان حداقل به سه لهجه صحبت میکردند. لهجه اصلی فارسی بود. مهاجرانی که از مشهد آمده بودند و نسلهای بعدی آنها لهجه محلی اصلی خود را ترجیح میدادند و کسانی که از یزد و شهرهای دیگر ایران آمده بودند، نیز به لهجه خودشان صحبت میکردند. دیانت هندو: آئین هندو در افغانستان، قرنها پیش از ورود اسلام به این کشور وجود داشته است. حضور هندوها در افغانستان، تاریخ چندصد ساله یا چند هزارساله دارد. تاریخ بیهقی، که در قرن پنجم هجری نوشته شده، نخستین بار حضور هندوها را در افغانستان استناد کرده است. اما آثار تاریخی کشف شده در اثر کاوشهای باستانشناسی، نشان میدهد که هندوها حتی قبل از زمان کوشانیها، یعنی در قرن سوم پیش از میلاد هم در افغانستان حضور داشتهاند. هندوها از جمله اقلیتهای دینی در افغانستان بودند که در توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور نقشی اساسی ایفا کردند؛ اما حضور آنها در تصمیمگیریهای کلان کشور با آغاز جنگهای داخلی از میان رفت. اغلب هندوهای افغان، اصالتی پنجابی، سیندی، کابلی و قندهاری دارند. آمار سال ۱۳۶۹ شمسی تعداد هندوهای افغانستان را نزدیک به ۳۰ هزار نفر تخمین زده بود. با این حال، این آمار امروز به حدود ۵۰۰ نفر رسیده است. هند، مقصد بسیاری از این مهاجران هندوی افغان بوده و از اجتماع هفتصد نفری هندوها و سیکهایی که در افغانستان زندگی میکنند، تنها پانصد نفر باقی مانده است. سیک ها: سیکها از قرن شانزدهم میلادی به این سو در افغانستان حضور داشتهاند. سیکها در روند پیشرفت افغانستان نقش بارزی ایفا کردهاند؛ به طور مثال «دیوان نرنجن داس» یکی از سیکهای این کشور، به عنوان وزیر دارایی دولت امان الله تعیین شده بود. سیکها علاوه بر تلاش برای آشتی جامعه افغانستان با توسعه و صنعت، در تجارت نیز نقش اساسی ایفا کردند. آنها نه تنها در کابل حضور داشتند، بلکه در شهرهایی چون هلمند، قندهار، هرات و حتی سمت شمال افغانستان نیز پراکنده بودند. براساس آمارهای موجود، در دهه شصت شمسی تعداد هندوها و سیکهایی که در افغانستان مانده بودند به ۳۰ هزار تن میرسید.با سقوط حکومت دکتر نجیبالله و روی کار آمدن مجاهدین، جنگهای داخلی خانمانبراندازی اتفاق افتاد که یکی از گروههای قربانی آن سیکها بودند.، سیکهای افغانستان از جنگهای داخلی آسیب زیادی دیدند. بسیاری از آنان مجبور شدند از ترس جنگ ، افغانستان را ترک کنند. آن تعدادی هم که با سرسختی مقاومت کردند و در افغانستان ماندند، با برخوردهای تند و تبعیضآمیز طالبان روبهرو شدند. در زمان رژیم طالبان، علمای دین با صدور فتوا، همه غیرمسلمانان افغان را ملزم به پوشیدن پارچه زرد بر روی پیراهن ها و جیب های خود کردند. این فرمان در ۲۲ مارس توسط مولوی عبدالولی از رادیو «صدای شریعت» اعلام شد. این فرمان سیکها را در بر نمیگرفت چون سیکها دستار (توربان)مخصوص به خود را داشتند که میشد آنها را به راحتی از دیگران تشخیص داد. زنان در این دوران مجبور به استفاده از چادری همانند دیگر زنان افغان بودند. تا پیش از سقوط طالبان تعداد انگشتشماری از جامعه سیک افغان در این کشور باقی مانده بودند؛ با این حال پس از سقوط طالبان و آمدن حکومت دموکراتیک، تعداد زیادی از سیکهایی که به کشورهای همسایه رفته بودند. به افغانستان بازگشتند. بخش اعظم نظام قضایی افغانستان بر اساس قوانین مذهبی بنا نهاده شده است، براساس قانون اساسی جدید افغانستان که بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۱۱ به تصویب رسید خروج از دین ممنوع و برای از دین برگشتگان مجازات اعدام در نظر گرفته شده که البته به دستور حاکم شرع حکم حبس ابد برای آنان نیز صادر شده است. مگر آنکه شخص توبه کرده و به اسلام برگردد. کشور افغانستان جز لیست امضاکنندگان و متعهدین به اعلامیه جهانی حقوق بشر است. طبق ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر حق آزادی عقیده، هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد و همچنین ماده 19 حق آزادی بیان، هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد. لذا طرفداران حقوق بشر ضمن استناد به قانون اساسی جدید افغانستان که در آن از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر و آزادی دین به صراحت یاد شده، اعدام افراد به خاطر تغییر دینشان را غیر قانونی دانسته اند. ناظران حقوق بشر از تناقض میان ماده ۳ و ماده ۷ قانون اساسی افغانستان سخن می گویند.به موجب ماده ۳ قانون اساسی این کشور هیچ قانونی در افغانستان نمی تواند بر خلاف باورهای اسلامی باشد. ولی بنا بر ماده ۷ قانون اساسی قوانین کشور باید بر مبنای معیارهای بین المللی از جمله آزادی دین و آزادی بیان، باشند. سام ظریفی کارشناس سازمان دیده بان حقوق بشر در نیویورک می گوید مقامات افغان از وجود تناقض ماده ۳ و ۷ آگاه هستند ولی به خاطر مصلحت های سیاسی نمی توانند به آن برخورد کنند. قانون جزا به محاکم اجازه می دهد تا به آن عده از قوانینی، که در قانون اساسی و قانون جزا به صورت واضح گنجانیده نشده اند، مانند ترک مذهب و عقیده و تغییر مذهب و عقیده، به شریعت تمکین نمایند که نشان داده است متهمین بنابر چنین اتهاماتی به مرگ محکوم می گردند. به رهبران مذهبی و سیستم قضایی که دولت آن ها را حمایت می کند، صلاحیت داده شده تا به صورت خود سرانه اصول و مبانی اسلام و شریعت را تعبیر نمایند و آنها را بر شهروندان تحمیل نمایند که در بعضی موارد به تعبیرات اجحاف آمیز و سوء استفاده آمیز از مذهب منجر می گردد.کمیسیون ایالات متحده آمریکا در امور آزادی مذهبی بین المللی USCIRFیک نهاد جداگانه و مجزا از وزارت امور خارجه این کشور است. این نهاد توسط کنگره ایالات متحده ایجاد گردیده و بخش مستقل مشورت دهی است که مورد حمایت هر دو حزب در دولت ایالات متحده آمریکا می باشد و وظیفه اش نظارت در امور آزادی مذهبی در سراسر جهان است که سیاست های پیشنهادی را به رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، و کنگره عرضه می دارد. طبق گزارش این کمیسیون شرایط آزادی مذهبی برای دگراندیشان که عقاید آنها با دولت افغانستان و رسم و سنت اجتماعی اختلاف دارند و همچنان مسلمانان شیعه مذهب ، هندو ها، سیک ها، و همچنان جمعیت قلیل مسیحیان، و بهاییان افغان پیوسته وخیم تر می شود. در جریان تهیه این گزارش، ماموریت رسمی ایالات متحده در افغانستان به پایان رسید و دولت جدید در افغانستان تشکیل شد. طالبان به حملات وحشت انگیز خویش ادامه دادند تا نشان بدهند که دولت افغانستان قادر نیست شهروندانش را در مقابل خشونت و هراس محافظت نماید. افراد طالبان و حامیان آنان به سه ارگان امداد رسانی مسیحی حمله ور شدند چون این ارگان ها را “غیر اسلامی” توصیف نمودند. سیستم قضایی افغانستان هنوز هم عمیقاً ناکارآمد است چون قانون اساسی افغانستان به صورت واضح در محفوظ نگهداشتن حقوق مذهبی و اعتقادی افراد ناکام بوده و است و قوانینی که فعلاً در کشور حاکم است به قسمی طرح ریزی شده اند که با معیار های حقوق بشر جهانی ناسازگارند و آن را نقض می کنند. در طول این جلسه آقای سپاس میهمان برنامه از افغانستان، در مورد مشکلات و سختی هایی که مردم افغانستان امروزبا آن دست و پنجه نرم می کنند و درگیر هستند سخن گفتند: در مورد اینکه اقوام در افغانستان به دلیل منسجم نبودن و پراکندگی همیشه مورد ظلم وستم قرارگرفته اند.همچنین زنان و دخترانی که در قومی به نام هزاره بوده اند از قدیم الایام مورد تجاوز و یا به اجبار به همسری اقوام دیگر که طالبان امروز میباشد در می آمدند.ایشان در مورد واژه افغان نیز عنوان کردند که به چه علت لقب افغان به انها داده شده است.واینکه نام دیگر پشتو ها در افغانستان، افغان میباشد.بعضی قوم برتر درست کردند تا بتوانند بر اقوام دیگر حکمرانی کند.خانم رضاوند گفتند که طالبان متعلق به قوم و یا گروه خاصی نیست وافرادی هستند تندرو که بیشتر انها را پشتو ه تشکیل داده اند.افغانستان دارای 14 قوم به رسمیت شناخته شده است.واز ایشان در مورد الکترونیکی شدن شناسنامه ها واینکه ایا قصد تبدیل شدن این چهارده قوم به پنجاه و چهارقوم صحت دارد یا خیر سوال کردند.اقای سپاس گفتند که تمام پشتوها طالب نیستند اما تمام طالب ها پشتو هستند.وجود ازبکها و تاجیکها در طالبان به خاطر عدم رضایت آنها از دولت بوده است.ونیز درمورد شناسنامه ها گفتند که آنها باید به نام پشتو ثبت شوند در واقع این کار به نوعی اکثریت سازی است.مساله افغانستان یکی از مهمترین و غم انگیزترین مسائلی است که در این روز ها به نقد و بررسی کشیده میشود.در این جلسه آقایان: حمید رضایی آذریانی ، وحید حسن زاده، منوچهر شفائی ، احمد مرادی ساکی ، امین لایفیآن، پویا حسابی، بهنام شیرمحمدی، محمد حسن زاده ابراهیمی ، صمد رضایی، مهدی افشارزاده، ناصر نوروزی، مازیار پرویزی و خانم ها: لیدا اشجعی، ماریا بابایی، نرگس مباشری فر، شکوفه ده بزرگی، هستی عبداللهی، ماریا هری، سمانه بیرجندی، فرزانه عبدالشاهی ، ندا غفاری، فرانک محروفی، آیلار اسماعیلی ، نازنین فانی، شراره هادی زاده رئیسی، مریم افتخار، شبنم رضاوند حضور فعال داشتند. در پایان مسیول جلسه خانم سمانه بیرجندی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه مریم افتخار، ادمین ها ناصر نوروزی، مازیار پرویزی، حمید رضایی آذریانی ، وحید حسن زاده ابراهیمی جلسه را در ساعت 19:40 به وقت اروپای مرکزی خاتمه دادند.
معضل بی آبی در خوزستان
ایراندخت کیا
سرانجام معضل کمبود آب در خوزستان به بحرانیترین مرحله رسید. بحرانی که سالهاست فعالان محیط زیست، منتقدان، دلسوزان و مردم، آن را به دولتها گوشزد میکنند و درخواست جدی برای حل بحران آب شرب و کشاورزی مردم این استان زرخیز اما پربحران را دارند. حال پس از این همه سال که از ساخت سدهای ریز و درشت بر روی رودخانههای استان خوزستان میگذرد و نفس کارون هم با انتقال آب گرفته شده ، در کنار آن نه لایروبی اصولیی انجام شده و نه مشکل ورود فاضلاب به رودخانهها حل شده. مردم خوزستان تشنهاند. فریاد آنان از بیآبی بلند شده . البته این اولین فریاد اعتراضی مردم خوزستان نیست. تعداد اعتراضات آنها طی سالهای اخیر به مسائلی مانند بیآبی، خشکسالی، بیکاری، مطالبات کارگری، عدم جذب نیروی بومی در پالایشگاهها و شرکت نفت، سیل و بازگشت فاضلاب به آب شرب شهری از شمار، گذشته است. مشکل آب بهویژه در روستاهای خوزستان، از سالهای گذشته تاکنون به قوت خود باقی است. این در صورتی است که استان خوزستان یکی از پر آبترین استانهای کشور ایران است. حدود ۱۱ شهر استان خوزستان در بحران خشکسالی و بیآبی قرار دارد. ۶۶۰ روستا فاقد لــولهکشی آب و کل روستاهای استان با تانکــر سیار آبرسانی میشوند! حدود ۷۰۰ روستا، دارای مشکل تامین و توزیع آب اعلام شده است. همین امر باعث شده که شماری از شهروندان در برخی از شهرهای استان خوزستان و شهرهای دیگر، نسبت به قطع آب و عدم دسترسی شهروندان به آب آشامیدنی اقدام به راهپیمایی و برگزاری تجمعات اعتراضی کنند. و همچنین با اعلام نارضایتی از وضعیت موجود، نسبت به عدم تامین حقآبه تالابها و رودخانهها و همچنین پروژههای انتقال آب کارون ابراز نگرانی کنند. روزگاری نهچندان دور، در رودخانه کارون به عنوان شریان اصلی حیات در خوزستان و تامین کننده آب اهواز، کشتیها در حال رفت و آمد بودند، اما اکنون این رودخانه به دلیل سد سازیهای در بالا دست رودخانه کرخه، کارون در شرف خشک شدن است. یعنی دیگر آبی درون آن باقی نمانده. کارشناسان آب نیز این موضوع را تایید میکنند و تاثیر سدسازیهای بیرویه و طرحهای انتقال آب از سرشاخه رودخانههای این استان را مهمترین عامل بروز خشکسالی در این استان میدانند. ۵ رودخانه مهم و بزرگ به نامهای مارون، زهره، دز، کرخه و کارون که سدهای زیادی روی هر کدام از آنها ساخته شده، در استان خوزستان وجود دارد. اما چه بلایی بر سر این ۵ رودخانه بزرگ آمده؟ ببینید چگونه مدیریت بی برنامه کشور یا بهتر بگوئیم مدیریت سودجو کشور،پرآب ترین و حاصلخیزترین جلگه فلات ایران را گرفتار بی آبی کرده؟ به همه این سدها که مجموعا میتوانند بیش از ۳۰ میلیارد مترمکعب آب را در خود ذخیره و نگهداری کنند، باید پروژه های بزرگ انتقال آب از سرچشمه بخشی از این رودخانه ها مثل کارون و دز را هم اضافه کرد که حجم زیادی از آب را به مناطق دیگر کشور منتقل کرده اند. حیات بخشی از مردم خوزستان بر کشاورزی و دامداری بنا شده، حال با اجرای طرح انتقال آب و خشک شدن هورالعظیم زندگی این مردم به خطر افتاده است. مردم فریاد «واعطشا» سر می دهند و به نبود آب و برق و مشکلات ناشی از آن از جمله تلف شدن دامها و از بین رفتن مزارعشان اعتراض دارند. استان خوزستان که به دلیل برخورداری از منابع غنی نفت و گاز بخشی از درآمد کل کشور را تامین میکند، خود به شدت محروم است. مردم این استان همچنان گاز لولهکشی شده ندارند، برق در شهرهای مختلف خوزستان و در دمای بالای ۵۰ درجه بارها و برای مدت زمان طولانی قطع میشود، آب شرب در این استان کیمیا است. بخش گستردهای از مردم خوزستان در محرومیت شدید به سر میبرند و حال با نبود آب، دیگر حیاتشان به خطر افتاده است. اجرای طرحهای مختلف آبی از جمله احداث چندین سد بر کارون و عدم تأمین حق آبه هورالعظیم، به بالا گرفتن تنش آبی و در نهایت مرگ محیط زیست در این منطقه از خوزستان منجر شده است. شغل بخش اعظمی از مردم خوزستان به ویژه روستاهای آن بر کشاورزی و دامداری استوار است به همین خاطر بستن آب به روی مردم، مشکلات عدیدهای را برای آنها ایجاد کرده است که به طور مستقیم زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. در پی تنش آبی در خوزستان حیات بخش اعظمی از محیط زیست این استان به خطر افتاده. مرگ گاومیشها و تلف شدن هزاران ماهی، بخشی از تلفات بی آبی در خوزستان است. پرورش گاومیش، منبع اصلی درآمد و شغل مردم هور خوزستان است. نبود آب، یکی از معضلات برای مردم و دامهایشان است و به گفته برخی از اهالی این منطقه در روزهای گذشته بسیاری از این گاومیشها به دلیل نبود آب، رم کرده و گم شدهاند، برخی دیگر هم از گرما و نبود آب تلف شدهاند. تب و گرما نفس خوزستان را به شمارا انداخته و حال کارون با آن عظمتش به نهری خشکیده تبدیل شده است؛ اتفاقی دردناک که اگر ۳۰سال قبل درباره آن سخن میگفتید بسیاری به آن میخندیدند. حال کرونا، گرما، بیبرقی و بیآبی عفریتههایی شدهاند که به جان زندگی مردم خوزستان افتادهاند و مردم هم دیگر تاب و توان مقابله با آنها را ندارند. خشکی کارون و نهرهای مرتبط با آن که زندگی را برای مردم به ارمغان آورده بودند اکنون به عاملی برای گلایه و اعتراض اهالی نجیب و خونگرم خوزستان تبدیل شده است. بیش از ۷۰۰ روستا در خوزستان آب شرب سالم ندارند. در خوزستان بارش کم باران، مصیبت است. بارندگی زیاد هم باعث تداخل فاضلاب و آب شرب میشود و خشکسالی نیز باعث شوری آب و غیرمصرف شدن آب شرب میشود. امسال مردم علاوه بر آب شرب، در تامین آب مصارف کشاورزی و دامها نیز با تنش جدی مواجه شده اند. تالابهای هزاران ساله و زیبای خوزستان در حال مرگ هستند. هورالعظیم محل زندگی دهها هزار کشاورز و دامدار بود. اما اکنون شاهد مرگ آخرین دسته های گاومیش های آبی است. ریزگردها هم از پیکر بی جان همین تالاب بلند می شود. چرا؟ چون در یک قرارداد ننگین با شرکت های چینی، میدان نفتی آزادگان در این تالاب ایجاد شد. آنها حتی از تجهیزات آبی استفاده نکردند. در عوض برای برداشت ارزان نفت دست به خشک کردن تالاب زدند. آبریزها را بستند ، ارتباط حوضچه های مختلف را قطع کردند و دهها هزار هکتار تالاب را خشک کردند. حتی وقتی در خوزستان سیل آمد، سدهای خاکی را باز نکردند، که آب وارد تالاب بشود و در عوض خانۀ مردم را سیل با خود برد. حال اکوسیستم خوزستان درست مانند بقیۀ مناطق ایران در حال نابود شدن است. عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی با اشاره به انتشار تصاویر مرگ ماهیان و تشنگی گاومیشها در تالاب خشک هورالعظیم گفت: سازمان حفاظت محیط زیست یک تشکیلات عریض و طویل دارد که خروجی آن صفر است و هیچ اقدامی برای هورالعظیم نکرده است در صورتی که این سازمان باید مطالبهگر حقآبه زیست محیطی تالاب هورالعظیم باشد. وی با انتقاد از وضعیت به وجود آمده برای تالاب هورالعظیم اظهار کرد: یکی از موضوعاتی که متاسفانه در کشور با آن مواجه هستیم، نگاههای بخشی و عدم نگاه متوزان در موضوعات مختلف از جمله مسائل زیست محیطی است که باعث شده برای مردم در مناطق مختلف مشکلاتی به وجود آید. تصمیمات غیر کارشناسی و عدم توجه به نظرات کارشناسان باعث شده است که مسائل و مشکلات جدی برای محیط زیست کشور به وجود بیاید. مرگ تدریجی تالاب هورالعظیم فاجعه زیستی دیگری را رقم خواهد زد. و محیط زیست هیچ کاری برای “هورالعظیم” نکرده است. خوزستان یکی از پر آب ترین استانهای ایران است با دهها رودخانه و چشمه. اما تشنه. چرا؟ ۱ – ساخت ده ها سد روی رودخانه های عظیم کارون ، دز، کرخه ، مارون، زهره .( دست کم۵ سد روی کارون ایجاد شده. که اغلب صنایع دولتی را تأمین می کند. تنها یکی از این سدها سد گتوند است که بر روی یک کوه نمک ۱۰۰ میلیون تنی بنا شده. و سالانه ۸ تا ۱۰ میلیون تن نمک را در آب خود حل می کند و به خوزستان می فرستد. به اعتراف عیسی کلانتری مسئول محیط زیست ایران که می گوید، سد گتوند آب شیرین کارون را شور کرده و خوزستان در حال ویران شدن است. دوسوم اراضی خوزستان، زیر سد گتوند است که سالیانه ۸ تا ۱۰ میلیون تن نمک اضافه وارد خاکها می کند). تا بحال یک میلیون درخت نخل در این استان از بین رفته. ۲ – هورالعظیم با وسعت ۱۲۰ هزار هکتار، برای برداشت نفت ارزان ، خشک شد. ۳ – انتقال آب سرچشمه کوهرنگ با ۳ تونل عظیم ، به صنایع فولاد در مرکز. کدام عقل سلیم، کوره های فولاد را که هزاران مترمکعب آب نیاز دارد، و در تمام دنیا کنار ساحل بنا می شوند، در دل کویر می سازد؟ و بعد با آب زلال چشمه های زاگرس، آنها را خنک می کند؟ و از طرفی، تأسیسات پوسیده تصفیه خانه آب که حداقل نیم قرن از عمرآنها می گذرد و هیچ ارتقاعی در این مدت نداشته اند. اینها بخشی از روایت زندگی مردم مظلومی است که در ثروتمندترین استان ایران، روزگار میگذرانند، اما حتی از امکانات اولیه زندگی نیز محرومند.
آزار جنسی زنان در محیط کار و اماکن عمومی :
سارا آسیابان
آزار جنسی در تمام دنیا پدیدهای شایع است که میتواند هر فردی را تهدید کند، فرقی نمیکند که این فرد زن باشد یا مرد. هر چند در چند دهه اخیر و با حضور گسترده زنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی، آنها بیشترین آسیب را در زمینه آزار جنسی در محل کار خود دیدهاند. آزار جنسی محدوده وسیعی از رفتارها را در برمیگیرد که طبق تعاریف علمی «عملی است با ماهیت جنسی که در آن فرد یا افرادی با تعرض به شخصیت یک فرد، خواستار دریافت التفات جنسی یا تحقیر جنسیتی با توسل به آزار کلامی میشوند». در برخی جوامع مردسالار، «آزار جنسی زنان» بهاندازهای نهادینه شده است که اکثریت مطلق زنان آن جامعه در طول زندگیشان قربانی آزار جنسی شدهاند.در جامعههای رو به رشد مثل ایران نیز زنان فارغ از این آسیب نبودهاند. متاسفانه در ایران هیچگونه قوانین پیشگیرانه و محافظتی در مورد آزارهای جنسی در فضای کاری وجود ندارد، در صورتی که این مساله از اهمیت بالایی برخوردار است. آزار جنسی به طور مستقیم با اعصاب و روان زنان ارتباط دارد و میتواند آثار منفی زیادی بر آنها وارد کند، به طوری که هر چه شدت این آزار و اذیتها افزایش یابد، اثرات منفی آن بیشتر آشکار خواهد شد. افسردگی، وسواس، داشتن خواب نا آرام، از دست رفتن اشتها، کاهش و یا افزایش وزن و سردرد از بارزترین اثرات منفی آزارهای جنسی به شمار میروند. اما واکنشها به این اتفاق تلخ از سوی زنان در کشورهایی مثل ایران کاملا متفاوت با زنان در غرب است. زنان در ایران معمولا به دلیل ترس از برچسبهای ناروا، ازدست دادن شغل، بی آبرویی و انزوا در مقابل این جرایم سکوت میکنند و در بهترین حالت سعی میکنند محیط کار خود را عوض کنند و در بدترین شکل ممکن تسلیم خواستههای مجرمان گردند. قربانیان آزار جنسی در محل کار، عمدتا زنان جوان و تحت سلطهای هستند که از سوی روسا و مردان دارای قدرت و منزلت بالاتر مورد آزار جنسی واقع میشوند. آنها عمدتا در بخشهای خصوصی فاقد نظارت و کنترل مورد آزار واقع شده اند. نهادهای انتظامی و قضایی هم زنان قربانی را مسئول اثبات جرم میدانند و از آنها مدرک میخواهند، به عبارت دیگر نیروی انتظامی و دستگاه قضایی وظیفه خود را به دوش قربانیان میاندازند در حالی که حتی قانون مشخصی برای استناد به آن وجود ندارد. آزار جنسی در محیط کار را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آزار جنسی مستقیم که در قبال نوعی عمل جنسی، یا به زنان وعده پاداش و ترفیع و امثال آن داده میشود یا اینکه تهدید میشوند که اگر خواسته آزاردهنده را برآورده نکنند با اخراج، کسر حقوق یا تنزل رتبه مواجه میشوند. در نوع غیر مستقیم، محیط کار چنان مملو از ارجاعات و رفتارها و گفتارهای جنسی است که باعث معذب شدن، احساس ناامنی و آزار زنان میشود. در کشورهای پیشرفته جرایم جنسی علیه زنان غالبا شامل هر رفتار و عملی است که به نحوی از انحاء موجب آزار، اذیت و یا سوء استفاده جنسی از زنان را فراهم آورده و یا به نوعی جنسیت آن ها را هدف قرار گرفته باشد. در حقیقت در این کشورها هر عملی که به طور مستقیم و غیر مستقیم مربوط به مسائل جنسی بوده و بدون رضایت کامل زنان نسبت به آنها صورت گیرد در زمره جرایم جنسی طبقه بندی میگردد. از سویی دیگر در این کشورها شخص متجاوز میتواند هر کسی باشد به صورتی که وجود رابطه زوجیت بین زن و مرد سبب آزادی مرد در انجام رابطه جنسی نیست و عدم رضایت زن ممکن است منجر به تجاوز شناخته شدن رابطه جنسی از سوی مرد شود. این در حالی است که در ایران و بر اساس آموزههای فقه شیعه که پایه و اساس قوانین کیفری این کشور را تشکیل میدهد اساسا جرایم جنسی به دلیل نامشروع بودن آن ها جرم انگاری شده و هدف از ممنوعیت آنها پاسداری از احکام اسلامیاست. از این رو روشن است که رابطه جنسی شوهر با همسر خود نه تنها در هیچ موردی تجاوز شناخته نشده بلکه در بسیاری از متون دینی زنان به تمکین به آن در هر شرایطی تشویق میشوند.
جایگاه زنان از منظر جمهوری اسلامی (قسمت دوم)
مصطفی منیری
در آیهی دوم سورهی نسا آمده «و اموال یتیمان را پس از بلوغ به دست آنها دهید، و مال بد و نامرغوب خود را به مرغوب (آنها) تبدیل نکنید و اموال آنان را به ضمیمه اموال خود مخورید، که این گناهی بس بزرگ است.» همانطوری که از شواهد امر بر میآید این آیه مربوط به مسائل مالی است. اما نکتهی عجیبی که ذهن نگارندهی این مقال را به چالش کشیده است، ارتباط میان آیهی دوم و سوم است. زیرا که در ادامه آیهی سوم با این جمله شروع میشود «و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان (ازدواج با دختران یتیم) مراعات عدل نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود در آرید که شما را نیکو (و مناسب با عدالت) است: دو یا سه یا چهار (نه بیشتر)». اولین نکته اینکه ذهن شخص خواننده پس از ذکر کلمهی عدالت در آیهی سوم خودبهخود به سمت مسائل مالی سوق پیدا میکند، چرا که در آیهی دوم مسائل مالی مد نظر بوده است. اما در کمال تعجب قرآن به یکباره منظور خود را از بیان کلمهی عدالت شفاف میکند و آن عدالت زناشویی است. نکتهی قابل تامل آنجاست که قرآن به شخص یتیمان هم به چشم اموال مینگرد و در این آیات این موضوع که یتیمان خود شخصیتی حقیقی و قابل احترام هستند به هیچ عنوان نمایان نیست. از کلیهی این آیات بر میآید که قرآن صرفا برای مردان نوشته شده، چرا در این آیات زنان را مورد خطاب قرار نمیدهد. چرا به یکباره دربارهی ازدواج با دختران یتیم سخن میگوید؟ اینطور از این آیه بر میآید که اگر قرار است به یتیمی کمک شود در واقع باید انتظار پاداشی بابت آن داشت و آن پاداش رابطهی زناشویی است، و در کل نفس عمل نیک زیر سوال میرود. حال نکتهی قابل تامل دیگر مشخص کردن تعدد زوجه میباشد که مطلبی بسیار بحثبرانگیز در جوامع بشری امروزی است. بر چه اساس و بنیانی قرآن این حق را به مردان میدهد که تعدد زوجه داشته باشند اما زنان چنین حقی ندارند؟ تنها شرط قرآن برای تعدد زوجه عدالت مابین آنهاست. این آیات برای بسیاری از متحجرین برهانی است بر این موضوع که مردان را جنس برتر دانسته و تبعیضی مثال زدنی را میان زنان و مردان قائل شوند. البته اضافه کردن این موضوع خالی از لطف نیست که بیان شود که بسیاری از صاحبنظران اسلامی تفاوت بین حقوق زنان و مردان را ناشی از تفاوت بین این دو جنس میبینند. آنان ادعا دارند که حقوق زن و مرد در اسلام برابر است اما یکسان نیست. به زبانی سادهتر مدعی هستند که هرجا حق زنان کمتر از مردان است، مطمئنا در جایی دیگر این کم و کاستی جبران میگردد و قاعدتا حق زنان فراتر از مردان خواهد بود اما با نگاهی اجمالی به حقوق زنان در جوامع اسلامی خلاف این موضع اثبات گردیده است. البته این تبعیض نه تنها از این آیات، که از آیات ابتدای خلقت آدم و حوا نیز قابل استنباط است. این موضوع تنها محدود به قرآن نمیشود و تقریبا در همهی کتب آسمانی به این موضوع اشاره شده است. در همهی کتب اول آدم پدید آمد و بعد حوا از قسمتی از بدن او بهوجود آمد. البته به نظر شخص نگارنده این موضوع نمیتواند برهانی بر این موضوع باشد، چرا که منظور از خلق حوا از قسمتی از بدن آدم میتواند تنها نشاندهندهی شباهت آدم و حوا باشد و نه برتری آدم بر حوا. اما درهر صورت این موضوع متاسفانه توسط بسیاری از جوامع مردگرا به عنوان آلتی جهت استثمار زنان مورد استفاده قرار میگیرد. حال که به دیدگاهی هرچند جزئی از قرآن نسبت به زنان پی بردیم در مقالات آینده به تبعات این دیدگاه پرداخته و تبعیض میان زنان و مردان را در جواع مختلف اسلامی مورد محک قرار میدهیم.
آزادی خواهی ایرانیان
محمد حسام فانی
گذشته ایران بهترین و شفاف ترین آینه برای درک هویت ایرانیان است. اگر تواریخ کهن را بررسی کنیم، نام ایرانیان را بهعنوان پیشتازان علم و تمدن و فرهنگ مشاهده خواهیم کرد. این پیشتازی، تا قبل از ناجوانمردانگی عصر استعمار همچنان در دورههای گوناگون به چشم میخورد. یکی از تکان دهنده ترین رویداد سیاسی – اجتماعی تاریخ ایران، انقلاب ۱۳۵۷ ( ۱۹۷۹ میلادی ) بود. نظام شاهنشاهی ایران پس از چندین سال به جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد. حال ۴۲ سال از آن اتفاق میگذرد و تصورات مردم ایران از زندگی ای رویایی با آمدن جمهوری اسلامی ایران تبدیل به کابوسی پایان ناپذیر شده است که روزمرگی مردم را دچار دگرگونی کرده است. ترس از افتراهای بی مورد، گرانی مواد غذایی ، گرانی سوخت ، نداشتن امنیت اجتماعی ، گرانی مسکن ، بازار بی ثبات ، بی کاری ، خشکسالی و در حال حاضر کرونا. در طول مدت ۴۲ سال گذشته ، ایران مدام درگیر آشوب و آشفتگی بوده است ، ضربه ی وارد شده به ایرانیان در جنگ ۸ ساله ( ایران و عراق ) که پس از گذشت ۳۳ سال آثارش هنوز قابل مشاده است ، جبران ناپذیر است. اما مردم آزادی خواه ایران همواره در تلاش بودند تا از طریق اعتراضات ، حقوق اولیه هر انسان و هر شهروند را خواستار شوند. از همان اولین تظاهرات اعتراضی در ایران بعد از انقلاب ۵۷، متصل کردن معترضان به عناصری خارج از ایران میتواند یکی از روشهای تکرارشونده قلمداد شود. تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری در روز جهانی زن، نه به صورت رسمی و از سوی حکومت که از سوی رهبران احزاب و گروههای سیاسی حرکتی انحرافی تلقی شد و کسانی که به آن اصرار میورزیدند عامل امپریالیسم نام میگرفتند. در جریان برخورد با تظاهرات ضد لایحه قصاص توسط جبهه ملی برخی از رسانهها نوشتند که این گروه وسیله بیگانگان بودند یا قصد داشتند کشور را به سمت آمریکا بکشانند. اقدام سازمان مجاهدین خلق در فراخوان برای تظاهرات سراسری در روز ۳۰ خرداد ۶۰ هم توطئه دشمنان ایران و مشخصا “امپریالیسم” آمریکا قلمداد شد. جنبش دانشجویی با تحریک عوامل بیگانه تحلیل شد. بسیاری از افرادی که در ارتباط با حرکت اعتراضی سال ۸۸ دستگیر شدند با اتهام جاسوسی روبرو بودند و اخیرا و در جریان حرکت اجتماعی سراسری نیز “دشمن” نقش محوری ایفا میکند. از ویژگیهای مشترک تمام تظاهراتهای اعتراضی، در برخورد خشن و قهرآمیز با تظاهرات کنندگان بوده است. برخلاف کسانی که رفتار خشونتآمیز تظاهرات کنندگان را مقدمه برخورد قهری اجتناب ناپذیر حکومت با آنها قلمداد میکنند به نظر میرسد برای حکومت تفاوت چندانی نداشته که چه کسانی در مقابلشان دست به اعتراض زده باشند و چطور اعتراضشان را مطرح کرده باشند. آنچه در گزارشهای رسمی از طرف حکومت همواره نادیده گرفته میشود، رادیکال کردن فضای اعتراضات با وارد کردن نیروهای امنیتی از یک سو و فراهم کردن امکانی است که به صورت سنتی نیروهای غیررسمی که طی سالهای بعد از خرداد ۷۶ به “لباس شخصی” معروف شدند، در اختیار داشتند. در جریان تمام تظاهراتها، این گروه با امنیت مداخله مستقیم داشته و پیش از نیروهای امنیتی در خشونت علیه معترضان نقش ایفا کرده است. جالب بر این است که خشونت گزارش شده در برخورد با اعتراضات به خود تظاهرکنندگان نسبت داده شده است. گاه این انتساب خشونت تا آنجا پیش رفته که از خودزنی و اقدام به خشونت علیه خودشان برای نسبت دادنش به حاکمیت سخن به میان آمده است. از جمله تجمعات اعتراضی اخیر می توان به آبان ۱۳۹۸ اشاره کرد. در روز ۲۴ آبان ۱۳۹۸ اعتراض به گران شدن بنزین آغاز شد. این اعتراضات به سرعت در بیش از ۱۹۱ شهر گسترش یافت. در این اعتراضات بیش از ۱۵۰۰ تن توسط سپاه پاسداران، پلیس، نیروهای امنیتی و لباس شخصیها کشته شدند. در میان کشته شدگان کودکان ۱۳تا ۱۵ ساله نیز به چشم میخورد. تعداد مجروحین در این اعتراضات بالغ بر ۴ هزار نفر است. شمار دستگیر شدگان تظاهرات به ۱۲ هزار نفر رسیده است. به دنبال اعلام ناگهانی سه برابر شدن قیمت بنزین علی خامنهای در سخنانی، حمایت خود را از این افزایش قیمت اعلام کرد. خامنهای همچنین از نیروهای امنیتی خواست به وظایف خود در برقراری امنیت و خاموش کردن تظاهرات عمل کنند. شمخانی دبیر شورای امنیت ملی رژیم ایران تظاهرات مردم را فعالیت «گروههای سازماندهیشده از طرف منافقین» و «ضدانقلاب» نامید. هر ساله تجمعات اعتراضی زیادی در راستای دستیابی به حقوق انسانی و شهروندی در جای جای ایران بر پا می شوند اما متاسفانه مردم با برخورد خشونت آمیز مواجه میشوند و باعث به وجود آمدن این احساس میشود که چه زمانی می توان ایران را به عنوان ایرانی آزاد و آباد با مردمانی شاد و راضی به یاد آورد. اما مردم آزادی خواه ایران هیچ گاه انگیزه و امید خود را از دست ندادند و همواره در راستای دستیابی به حق و حقوقشان می جنگند.
جواب مردم تشنه لب خوزستان رگبار نبود
هومن شعری طهرانی
این را مینویسم از یاد نبریم که در همین چند ماه گذشته کودکان، نوجوانان و جوانان بسیاری تنها برای درخواست حیاتی ترین حق یک انسان یعنی آب به دست ماموران امنیتی جمهوری اسلامی زخمی و کشته شدند. نوشیدن آب یعنی حق حیات یعنی ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر یعنی هر کس حق زندگی دارد یعنی هدف ۶ از سند ۲۰۳۰ یونسکو تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب حقی که توسط جمهوری اسلامی با سرب داغ پاسخ داده شد. منطقه ای که دارای دو رود مهم کرخه و کارون و ۷ سد آبی است که البته شایان ذکر است که احداث سدهای زیاد در محل های نامناسب نیز موجب انحراف مسیر رودخانه ها شده و شهری که در کرانه خلیج فارس قراردارد مردم آن از بی آبی مفرط رنج میبرند، بیش از ۵۰۰ روستا در خوزستان دسترسی به آب آشامیدنی پایدار ندارند اما دولت اعتنایی به این موضوع حیاتی نمیکند. در روزگاری که کرونا امان همه را بریده است و شستن دست با آب و صابون از مهم ترین راه های مقابله با این ویروس است، این زنان و کودکان هستند که در معرض شدیدترین آسیب ها قراردارند کسانی که نه تنها آبی جهت استحمام و ششتشو ندارند بلکه آبی برای نوشیدن هم ندارند. مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ با صدور قطعنامه ای دسترسی به آب را یک حق بشری برای تمام انسان ها اعلام کرد اما جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن این قطعنامه نه تنها هیچ کاری برای رفع بحران آب انجام نداده بلکه در جریان اعتراضات، مردم با دریافت گلوله توسط ماموران حکومتی مواجه شدند و جمهوری اسلامی تقصیر بی آبی را بر گردن خشکسالی و تحریم های بین المللی و تغییرات اقلیمی انداخته است. جمعیت زیادی از مردم حتی کودکان و نوجوانان در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۰ در خوزستان و در اعتراض به نبود آب دست به تظاهرات زدند اما نیروهای امنیتی ساعاتی پس از آغاز اعتراضات به صورت وحشیانه علیه مردم شده و اقدام به سرکوب آنها نمودند و حتی طی گزارشات و فیلم های منتشر شده در شبکه های اجتماعی و همچنین گزارش عفو بین الملل نیروهای امنیتی با شلیک مستقیم گلوله به سوی تظاهر کنندگان و گاز اشک آور و با باتوم به مردم حمله ور شدند. آمار دقیقی در خصوص کشته شدگان و بازداشت شدگان مردم در این اعتراضات در دسترس نیست اما آمار از کشته شدن و بازداشت شدن بسیاری از مردم بی پناه و تشنه لب نه تنها در خوزستان بلکه در بسیاری از استان های همراه شده با این اعتراضات حکایت دارد. به هر تقدیر در جایی که مدیریت و زیرساخت های لازم برای غنی کردن سفره های آب زیرزمینی وجود ندارد امیدواری به آینده نیز از بین میرود و مردم و فعالان اجتماعی این منطقه بر این باورند که سفره بهره برداران از منابع این استان باز است اما آنها به جای رسیدگی به وضعیت مردم این استان، جمهوری اسلامی با گلوله و مشت آهنین پاسخ داده اند.
تبعیض در حق طلاق
سمیه حسین زاده ثانی
در ایران باستان زن و مرد از هر حیث با هم برابر بودند و تبعیض و نابرابری در میان نبود. حقوق زنان در همه جوامع و دوران ها همواره به مقتضیات زمان، ویژگی های فرهنگی جامعه و نوع مناسبات اجتماعی آن عصر بستگی داشته است. برای زنان در ایران باستان در هر موردی حقوقی وضع شده بود، در مورد ازدواج، طلاق، مالکیت، خانه داری، بچه داری و هر چیز کوچک و بزرگ دیگر؛ این موضوع را می توان با نگاهی به شاهنامه بهتر درک کرد، حضور زن در تمام شاهنامه حضورى است تعیین کننده و سرنوشت ساز، نقش زن به عنوان پیونددهنده خانواده ها به یکدیگر در همه جا به عنوان عاملى اساسى در پیدایش و نابودى قدرت مطرح است. در این جستار سعی شده است مباحث مهم حقوقی زن و همچنین مختصری از نقش زن در شاهنامه بررسی شود با معرفی و بررسی زنان شاهنامه می توان به جایگاه و حقوق زن در ایران باستان پی برد.
در قانون مدنی ایران زن اساسا حق طلاق ندارد. ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی اشعار میدارد: «مرد میتواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد.» در نظام حقوقی ایران زن دارای حق طلاق نیست و این حق اختصاصا به مرد اعطا شده است. زن صرفا در صورتی که از جانب مرد وکالت در اعمال حق طلاق داشته باشد، یا دچار عسر و حرج شود، از جانب دادگاه طلاق داده میشود. ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی در این زمینه میگوید: «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی میتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج در محکمه ثابت شود، دادگاه میتواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده میشود.
اما باید دید ریشه این قانون تبعیضآمیز کجاست؟ اغلب قوانین مربوط به حوزه خانواده در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، از فقه شیعه الهام گرفته است. فقهی که در طول زمان ثابت کرده بارزترین ویژگی آن تغییرناپذیری قواعد و اصول آن است. بر اساس فقه اسلام اساسا زن حقی در طلاق گرفتن از شوهر ندارد؛ بلکه این مرد است که می تواند او را طلاق دهد. در مواردی استثنایی که ادامه زندگی زوجین به زن آسیب برساند و اصطلاحا او دچار عسروحرج شود، قاضی میتواند صیغه طلاق را جاری کند و باز در این حالت هم زن حقی در طلاق از شوهر ندارد و این دادگاه است که این حق را اجرا میکند دیدگاهی که حقوق بشر امروز آن را قبول ندارد. کسانی که به علم حقوق آشنایی دارند میدانند که ثبات قوانین نه تنها از نقاط مثبت نظامات حقوقی نیست که از نقاط منفی آنها به شمار میرود؛ چرا که هنجارهای یک جامعه همواره در حال تغییر است. باورهای ملتها در طول زمان به سرعت تغییر میکند، تکنولوژی بر زندگی انسانها اثر میگذارد، دامنه آزادیهای فردی هر روز گستردهتر میشود و حقوق بشر هر روز از ضمانت اجراهای حقوقی داخلی و بینالمللی بیشتری بهرهمند میگردد. اگر در این میان قوانین همواره ثابت باشند و نتوانند خود را با اصول جدید و هنجارهای جدید ملتها بهروز کنند و مطابقت دهند، مشروعیت قوانین بین مردم از میان خواهد رفت.
امروز زن و مرد و جنسهای دیگر بدون درنظر گرفتن جنسیت به عنوان یک انسان و یک شهروند، به طور مساوی تحت حمایت قانون قرار میگیرند. زن به عنوان یک صغیر و محجور درنظر گرفته نمیشود و حق تعیین مسیر زندگی شخصی خود را دارد. او میتواند با هر کسی که بخواهد ازدواج کند، با هر کسی که بخواهد ازدواج نکند اما با او زندگی کند و حتی بچهدار شود، و هرگاه که مایل بود، از شریک زندگی یا همسرش جدا شود. یک زن حق اشتغال برابر با مردان دارد، میتواند ثروتمند شود و اجازه اشتغال او در اختیار همسرش نیست؛ میتواند بهراحتی بدون اجازه همسرش از کشور خارج شود و حتی جنینی را که او مسئول ۹ ماه حمل او خواهد بود بدون اجازه همسرش سقط کند. اینها بخشی از حقوقیست که زنان تحت لوای حقوق بشر و پیشرفتهای چشمگیر حقوق زنان در اغلب کشورهای اروپای غربی و امریکای شمالی به دست آوردهاند؛ چراکه این جوامع حقوق برابری را بین جنسها وضع کردهاند. اما وضعیت در کشوری مثل ایران به گونهای دیگر است. متأسفانه استیلای دیدگاه مذهبی به امر طلاق، اساس از طلاق یک گناه و تابوی اجتماعی ساخته است. زوجهای بیشماری مجبورند بدون رضایت، به زندگی زناشویی ادامه دهند و در این میان زنان بزرگترین قربانیان هستند. قانون مدنی و قانون حمایت از خانواده جمهوری اسلامی به جای تسهیل امر طلاق، آن را بیشتر به یک میدان جنگ برای آزار دادن هرچه بیشتر زوجین بدل کرده است. زن حق طلاق ندارد و در صورتی که خود بخواهد به صورت طلاق توافقی از همسرش جدا شود، باید از مهریه خود چشمپوشی کند تا بتواند در قبال دادن یک امتیاز، یک امتیاز دیگر بگیرد و در واقع مسأله طلاق که یک مسأله کاملا خصوصی بین دو انسان است، با دخالت حکومت برای کند کردن طلاق و همچنین با جانبداری حکومت از مرد، تبدیل به یک میدان مبارزه و آزار روحی برای طرفین میشود. حال آنکه وقتی زن یا مرد دیگر علاقهای به ادامه یک زندگی تمام با احساس با طرف مقابلش نداشت، بایستی هردو طرف بتوانند در سریعترین زمان و به راحتترین شکل ممکن و با حل وفصل مسالمتآمیز امور خود، به زندگی مشترکشان پایان دهند. اما استیلای نگاه مذهبی و فقهی به پدیده خانواده و طلاق، باعث تبدیل طلاق به یک معضل حقوقی شده است که با موازین حقوق بشر سازگار نیست. سازمانهای بین المللی مستقل حقوق بشری نیز که وظیفه رصد و گزارش موارد نقض حقوق بشر در کشورهای مختلف را دارند و از مراجع راستیآزمایی و مطابقت قوانین با قواعد حقوق بشر هستند، بارها از وجود تبعیض در اعطای حق طلاق بین زن و مرد در نظام حقوقی ایران انتقاد کردهاند. برای مثال دیدهبان حقوق بشر در گزارشی که در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران در سال ۲۰۱۸ تهیه کرده است، به وجود تبعیض در طلاق بین زن و مرد در قوانین اشاره و از آن انتقاد میکند. این رویکرد را در گزارش جدید سازمان عفو بینالملل نیز میبینیم. این سازمان در گزارش خود از عدم دسترسی قانونی زنان به حق طلاق در ایران انتقاد می کند.
جنگ و صلح…
رزا جهان بین
یکی از پدیده های شوم بشری جنگ است. جنگ که حاصل خود خواهی، طمع، زیاده خواهی و قدرت طلبی شخصی افراد است همواره در طول تاریخ مشاهده شده و زندگی و آرامش را از مردمان سلب کرده است. دلیل و بهانه جنگ اهمیت ندارد. مهم آن است که قربانی اصلی قدرت طلبی جنگ خواهان همیشه مردم بی گناه و بخصوص کودکان و زنان هستند. با نگاهی به تاریخ و یادآوری جنگ های مذهبی، جنگ جهانی اول و دوم و حتی جنگ های قومی و قبیله ای متوجه خواهیم شد که جنگ و خشونت دست آوردی جز ویرانی، آوارگی، قتل، کشتار و تجاوز نداشته است. آمارها نشان می دهد فقط در اواخر قرن بیستم، ۱۱۸ درگیری مسلحانه در جهان رخ داد که ۶ میلیون نفر را آواره و مردم و محیط زیست را دچار عواقب سوء کرد. جنگ به هر صورتی که باشد اعم از جنگ سرد، جنگ سخت، جنگ نرم، جنگ اقتصادی و… مخرب و زیان آور است و در صورت اتفاق حتما نیاز به اقدامات مراقبتی و حمایتی از مردم و حتی محیط زیست دارد تا میزان تلفات به حداقل خود برسد. زمانی که جنگی در یک گوشه از دنیا صورت میگیرد محیط زیست همه دنیا از آن متاثر میشود زیرا محیط زیست محدود به هیچ مرز جغرافیایی نیست بنابراین تاثیر جنگ و اقدامات خصمانه بر محیط زیست تمام دنیا دیده میشود و این تاثیر برای مدتهای طولانی بعد از پایان جنگ نیز ادامه مییابد. به همین دلیل در اصول ۲۴ و ۲۵ بیانیهای که در ژوئن سال ۱۹۹۲ در شهر ریو پایتخت برزیل منتشر شد، به صراحت به نقش ویرانگر جنگ در محیط زیست و نقش مثبت صلح بر توسعه پایدار اشاره شد. در اصل ۲۴ این بیانیه آمده است (جنگ ذاتا نابودکننده توسعه پایدار است. لذا، دولتها باید در زمان تضادهای مسلحانه به قوانین بینالمللی مربوط به حفاظت از محیط زیست احترام گذاشته و پس از خاتمه جنگ در صورت لزوم برای توسعه بیشتر مشارکت کنند). علی رغم پیگیری های سازمان های بین المللی نظیر سازمان ملل متحد و تهیه پیمان های جهانی جهت برقراری صلح بین کشورها، دوری نمودن از اعمال خشونت و جنگ و برقراری صلح جهانی نیاز به همکاری و همراهی همه کشورها (بخصوص کشورهای دارای قدرت بیشتر) دارد و در صورت اینکه قدرتمندان جهان چشم طمع خود را از کشورهای دیگر بردارند قطعا می توانیم شاهد برقراری آرامش و آسایش در جهان باشیم. با استناد به اعلامیه جهانی حقوق بشر که بر اساسی ترین و ابتدایی ترین حقوق هر شخص اشاره دارد و با اشاره به 21 سپتامبر که توسط سازمان ملل متحد روز جهانی صلح نامیده شده است، امیدوارم شاهد تحمیل جنگ و خشونت علیه هیچ شخص و کشوری نباشم و همه جهان در صلح و آرامش به زندگی خود در کشور مادری ادامه دهند.
در سوگ و بزرگداشت دکتر علی راسخ افشار
دکتر علی راسخ افشار در ۹۴ سالگی در ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۱ در بیمارستانی در شهر فرانکفورت آلمان درگذشت. پدر او بازرگانی ملیگرا و از پیروان صدیق دکتر مصدق بود. دکتر علی راسخ افشار نیز در تمامی دوران زندگی سیاسی خویش به آرمانها و دستاوردهای نهضت ملی ایران وفادار ماند.
او نخست در قم تحصیلات دینی خود را آغاز کرد، اما پس از چندی به دانشگاه تهران رفت و برای ادامه تحصیل به آلمان آمد و در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد. دکتر علی راسخ افشار در این دوران در کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور فعال بود و یکی از پایهگذاران سازمانهای جبههملی در خارج از کشور بود. او پس از آن که درجبهه ملی خارج از کشور انشعاب رخ داد، از این سازمان فاصله گرفت و به ایران بازگشت. با آغاز انقلاب ضد پهلوی فعالیت خود را در جبهه ملی ایران از سر گرفت و مسئول شاخه تهران جبهه ملی گشت. اما پس از آن که جبهه ملی دریافت خمینی به وعدههائی که در پاریس به مردم ایران داده بود، وفادار نیست و در پی استقرار دیکتاتوری دینی است، از قدرت کناره گرفت و از آن پس در نقش اپوزیسیون ملیگرا و آزادیخواه به فعالیت خود ادامه داد. در این دوران دکتر علی راسخ اقشار با شرکت در متینگهای سیاسی و سخنرانیهای شورانگیز علیه استبداد دینی از سوی چماقداران رژیم خمینی مورد تهدید قرار گرفت و بههمین دلیل مجبور به ترک ایران و بازگشت به آلمان شد. او در سالهای تبعید اجباری کوشید شاخههای پراکنده جبهه ملی در خارج از کشور را با هم متحد سازد، اما این تلاشها بینتیجه ماند و در نتیجه با انتشار نوشتارهای سیاسی خویش کوشید آشکار سازد که بدون پیروی از دستاوردهای جنبش ملی نمیتوان ایرانی مستقل و دولتی دمکراتیک را متحقق ساخت.کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با تاثر درگذشت این مبارز نستوه را به جامعه ایرانی تسلیت می گوید. 🖤