روی جلد ماهنامه بشریت شماره ۲۲۱ | پشت جلد ماهنامه بشریت شماره ۲۲۱ |
فهرست مطالب ماهنامه بشریت شماره ۲۲۱
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روز افزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر، ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن، با اعتقاد راسخ به:
1- آزادی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
2- برابری حقوق زنان و مردان
3-جدایی دین از دولت
4- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است .
1- آگاهی رسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه ها
2- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میزاعتراضی به منظور آگاهی رسانی و افشاگری
3-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
4- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
5- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشا موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند
امور فنی و اینترنت: رسول عباسی زمان آبادی
طرح روی جلدو پشت جلد: رزا جهان بین
چاپ وتوزیع: مهدی عطریchap@bashariyat.org
ویرایش: مهسا شفوی، لیدا اسدی فر، رسول پورآزاد، هادی جعفرپور، شبنم رضاوند، منوچهر شفائی
آدرس:
VVMIran e.V.Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.
Postfach: 52 42
30052 Hannover
Germany
Tel.: +49163 2611257
Email: mahnameh@bashariyat.org
Website:www.bashariyat.org
توضیحات
1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئولو هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود.
2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.
3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.
4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد.
ماهنامه بشریت
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
ردیف | توضیح |
۱ |
کتاب «موفقیت به عمل برآید »: نوشتهی محسن صادقی نیه، تلاشهای فردی است که تجارب خود را به زبان ساده با شما در میان میگذرد. او آنچه را عمل کرده با شما میگوید. این کتاب کمک میکند تدوین فیلم زندگی شما بهتر انجام شده و کارگردانی زندگی شما فقط دست شما باشد. موفقیت کامل کردن یک پازل است. اگر مثنوی زندگی شما یک بیت برای شاهکار شدن کم دارد، کتاب موفقیت به عمل برآید آن تک بیت است. مدیر پروژه این کتاب خانم ملیکا ملک ارا و ویراستار آن خانم الهام خورسند است. |
۲ |
کتاب اساطیر ایرانی: ترجمهای است از بخشهای اساطیری کتاب اوستا. این اسطورهها از دل بخشهای گوناگون اوستا همچون فروردینیشت، آبانیشت، مهریشت، یسنا و وندیداد استخراج شده و کهنترین اسطورهها و افسانههای ایرانی / آریایی را احیا نموده است. همچنین در بخش دوم این کتاب، چند متن قدیمی ایرانی برای نخستینبار به فارسی ترجمه شده است. |
۳ |
کتاب «موفقیت در زندگی زناشویی»: دکتر دیوید میس: من به عنوان مشاور امور زناشوئی ، در پنج قاره ی جهان یعنی اروپا و آسیا و استرالیا و آمریکا ، به مشکلات زناشوئی عده ی زیادی گوش فرا داده ام . در همه جا کوشیده ام در این مورد روش های جدیدی ارائه دهم و روش های موجود را اصلاح کنم . با توجه به مراتب فوق در مورد شرایط موفقیت در زناشوئی اطلاعات کافی دارم و از روش های سعادتمند شدن در زندگی آگاه هستم . |
۴ |
کتاب عروسک و کوتوله اثر والتر بنیامین: با ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان است؛ والتر بنیامین غالبا به عنوان متفکری مرموز با آرایی نبوغ آمیز در مورد ادبیات، به ویژه جریان های حاشیه ای و فراموش شده ادبی، معرفی شده است. تفاسیر گوناگونی که از ایده های او صورت گرفته همراه با تأثیر مقطعی چهره های برجسته ای همچون گرشوم شولم و تئودور آدورنو و برتولت برشت، و همچنین خصلت قطعه وار و ناتمام آثار او، مجموعا به این تصور دامن زده است که تفکر بنیامین فاقد انسجام و پیوستگی درونی است. |
۵ |
کتاب بهروز خانم: شاه اسماعیل صفوی در جنگ چالدران (۱۵۱۴ میلادی)علیرغم رشادتهای سپاهیانش شکست سختی از سلطان سلیم عثمانی خورد به نحوی که لشکریان ایران منهدم گشته و حرم شاه اسماعیل به دست ترک ها افتاد و بخشهای زیادی از کشور از جمله آذربایجان و تبریز اشغال شد و تعداد زیادی کشته و تجاوزات زیادی به نوامیس مردم شد. اسارت سوگلی شاه، «بهروزه خانم»، به دست ترکها سخت بر او گران آمد. پس هیئتی نزد سلطان عثمانی فرستاد و از موضع مروت و انسان دوستی خواهان آزادی همسرش شد. سلطان سلیم اما آزادی بهروزه خانم را مشروط به تجزیه بخشی از خاک ایران و «پذیرش رود ارس به عنوان مرز ایران و عثمانی» از سوی شاه اسماعیل نمود. |
۶ |
کتاب«هوسهای سرخ»: این کتاب ، سعی دارد تا با مرور پژوهشهای انجام شده در حیطه روانشناسی جنسی ، به بررسی چندین رفتار جنسی در دو جنس و ارتباط آنها با یکدیگر بپردازد . زنان ، تغییرات و نوساناتی را در ترجیحات و رفتارهای جنسی شان و همگام با چرخه قاعدگی نشان می دهند. بدین صورت که در مراحل مختلف چرخه قاعدگی ، از نظر جنسی ، خصایص چهره ای ، بدنی و رفتاری متفاوتی را در مردان ، جذاب می یابند. این نوساناتِ مرتبط با چرخه قاعدگی، شامل احتمال خیانت زناشویی نیز میشود. |
۷ |
کتاب«نقاب آپولون»: تئودوروس یکی از بزرگ ترین ستاره های نمایش در یونان بوده است. او نیز چون دیگر بازیگران مجبور بوده که به هر نحو رضایت تماشا گران را جلب کند؛ اما معروفیت او بیش تر مربوط به نقش قهرمانان زنی است که در تراژدی ها ایفا می کرد. وقتی او در مقابل الکساندر فرایی نقش «مروپه» را ایفا می کرد، آن راهزن خونخوار مجبور شد از سالن بیرون برود، چون خجالت می کشید کسی اشک های او را ببیند. باید به خاطر داشت که نقاب های تخت تراژدی و کمدی که در هنرهای تجاری امروز رایج شده اند، هیچ مشابهتی با نقاب های نمایشی در یونان آن روزگار ندارند. آن نقاب ها تمام سر را می پوشانده و شامل کلاه گیس پارچه ای نیز می شده است. |
۸ |
کتاب آخرین نامه: شامل دو نمایشنامه از زنده یاد نسیم خاکسار است. آخرین نامه و حقیقت را باید به مردم گفت. نخستین یک نمایشنامه دونفره بین بین زن و مردی است که به خاطر مشکلات سیاسی اواره ی غرب میشوند و پس از چند سال دوری بهم میرسند. و دومی یک نمایشنامه کمدی و ملودرام و صد در صد سمبلیک از زندگی مدیر مدرسه است. که از سوی اهالی یک جایی به مدیریت مدرسه نوبنیادی انتخاب میشود و او نیز در پی انتخاب آموزگارانی است این مسئولیت خطیر را به عهده بگیرند. |
۹ |
کتاب عشق لرزه: اریک امانوئل اشمیت. دوست داشتن یعنی اولویت دادن یک نفر، ترجیح دادن. درست برعکس علم و آگاهیه، آدم کور می شه چگونه در یک چشم بههم زدن احساسات دگرگون میشود، نفرت جای عشق را میگیرد و بنای آرزوها درهم میریزد؟ هنگامی که احساس شخصی دگرگون میشود، زندگی سایر شخصیتها نیز دچار زلزله و آتشفشان میشود. اریک ـ امانوئل اشمیت در این نمایشنامه باردیگر به تحلیل احساسات و روابط انسانها میپردازد و با قلم شیرینش ما را به تفکر و تحسین وامیدارد. |
۱۰ |
کتاب«دیوان باباطاهر»: باباطاهر عریان عارف و شاعر قرن پنجم هجری قمری و معاصر با طغرل شاه سلجوقی است. البته در باب حوادث زندگی و احوالات بابا طاهر اطلاعات مبسوطی در دست نیست. برخی تذکرهنویسان وی را معاصر عینالقضات همدانی (یعنی حدود سال ۵۲۵ هجری قمری) و برخی وی را هم عهد خواجه نصیر (۶۷۲ هجری قمری) دانستهاند. از آثار بابا طاهر آنچه به جا مانده و شناخته شده عبارت از مقداری کلمات قصار حکمتی و عرفانی به زبان عربی و چند غزل به زبان فارسی و دوبیتی های اوست . |
۱۱ |
کتاب چهارمیثاق: دراین کتاب از قوانین شخصی، قضاوتهای درونی و خشونتهایی که نسبت به خود نشان میدهیم، صحبت میشود و چهار پیشنهاد (میثاق) برای بهبود کیفیت زندگی و سعادت ارائهشده است. تاب چهار میثاق، اثر دون میگوئل روئیز، یکی از تأثیرگذارترین کتابهای خودشناسی و توسعه فردی در جهان محسوب میشود. میلیونها نسخه از این کتاب، در سرتاسر جهان فروخته شده است و افراد بسیاری، از تأثیرگذاری خارقالعاده چهارمیثاق بر زندگی و بینش آنها نسبت به دنیا صحبت کردهاند. |
۱۲ |
کتاب «بینایی»: بینایی نام رمانی از ژوزه ساراماگو است. این رمان در سال ۲۰۰۴ به زبان پرتغالی و در سال ۲۰۰۶ به زبان انگلیسی منتشر شد. داستان از یک روز بارانی در یک حوزهٔ اخذ رأی شروع میشود. بعدازظهر است و هنوز هیچکس برای دادن رأی به حوزه نیامدهاست. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانوادهٔ خود را به حوزه فرامیخوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد؛ اما بهناگاه حوزه شلوغ میشود. وقتی متولد میشویم قراردادی را برای زندگی امضا میکنیم… اما سالها بعد زمانی میرسد که از خود سوال می کنیم «چه کسی این قرارداد را به جای من امضا کرده است؟» |
گزارش نقض بشر سه ماهه کمیته های تخصصی بهار (فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ) 1399
گزارش سه ماهه نقض حقوق هنر و هنرمندان بهار(فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ) 1399
ابرهیم فداکار Ibrahim Fadakar
نمودار گزارش فصلی نقض حقوق هنر و هنرمندان – بهار 1399
تنظیم نمودار : ابراهیم فداکار Ibrahim fadakar
جدول آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان در بهار ( فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ) 1399
مورد | موضوع | ردیف |
7 | اجتماعی | ۱ |
8 | بازداشت ها | ۲ |
5 | صدور اجرای حکم | ۳ |
23 | علمی – فرهنگی | ۴ |
27 | کمبودها و محرومیت ها | ۵ |
9 | لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها | ۶ |
4 | مطبوعات | ۷ |
5 | هنرمندان زندانی | ۸ |
42 | اعتراضات ، انتقادات و تجمعات | 9 |
2 | آزادی زندانیان مطبوعاتی | 10 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا، هرانا، ایرنا، ایلنا، هنر آنلاین، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است. گردآوری داده ها توسط سید اسماعیل هاشمی، ابراهیم فداکار، مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی، شبنم فتحی، محمد یوسف اسماعیلی، ملیکا احمدی سبزواری صورت گرفته است. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری سلب حقوق اقوام و ملل ایرانی در بهار ماه ۱۳۹۹
محمد ابوطالبی Mohammad Abotalebi
جدول آماری سلب حقوق اقوام و ملل ایرانی در بهار ماه ۱۳۹۹
نفرات | موارد | عنوان | ردیف |
0 | 47 | اخبار عمومی شامل:اطلاعیه نهادهای بین المللی، بیانیه های بین المللی و موارد نقض حقوق اجتماعی | 1 |
181 | 83 | بازداشت ها | 2 |
19 | 14 | احضار به دادگاه و بازجویی | 3 |
97 | 59 | احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه | 4 |
143 | 96 | زندان و زندانی شامل: ضرب وشتم، مرگ در زندان، اعتصاب غذا، جلوگیری از مرخصی، جلوگیری از درمان، انتقال زندانی، مرگ زیر شکنجه ، مصدوم و کشته مین و اخبار زندانیان | 5 |
52 | 26 | کولبران کشته و مجروح توسط نیروها: | 6 |
14 | 10 | تیر اندازی به مردم: | 7 |
74 | 38 | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی | 8 |
580 | 373 | منابع خبری: کمپین فعالین بلوچ . جوانه ها . مانیتور حقوق بشر در ایران. حقوق بشر کردستان ایران. کردپا. هرانا.هه نگاو. ماف نیوز. کمپین دفاع از زندانیان سیاسی .گاماج. ایلنا.شهروند.فارس.همشهری.پیام . خبرآن لاین. ایران وایر. وب سایت کلمه. ایلنا، حصار نیوز، نفس در قفس، حصار نیوز، اطلس زندان های ایران، ایران امروز | جمع کل
بهار |
گزارش سه ماه نقض حقوق پیروان ادیان, بهار 1399
رضا عباسی زمان آبادی ، سید شایان حسینی برزی
تهیه نمودار: رضا عباسی زمان ابادی
دراویش
جدول گزارش نقص حقوق دراویش، بهار 1399
مورد | موضوع | ردیف |
31 | تبعید | 1 |
22 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 |
4 | ضرب و شتم و رفتار خشونت آمیز با زندانیان | 3 |
2 | انتقال زندانی | 4 |
1 | محاکمه | 5 |
2 | اجرای حکم حبس | 6 |
1 | انتقال به سلول انفرادی | 7 |
65 | جمع کل | 8 |
اهل سنت
جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت، بهار 1399
مورد | موضوع | ردیف |
8 | آزادی موقت با قرار وثیقه | 1 |
26 | بازداشت و بی خبری | 2 |
2 | انتقال زندانی | 3 |
2 | احضار و بازجویی | 4 |
1 | اعتصاب غذا | 5 |
39 | جمع کل | 6 |
مسیحیان
جدول گزارش نقص حقوق مسیحیان، بهار 1399
مورد | موضوع | ردیف |
1 | مرخصی زندانی | 1 |
1 | آزادی زندانی | 2 |
4 | اجرای حکم حبس | 3 |
1 | تبعید | 4 |
5 | محکومیت به حبس | 5 |
4 | آزادی زندانی با قرار وثیقه | 6 |
4 | احضار و بازجویی | 7 |
20 | جمع کل | 8 |
بهاییان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی، بهار 1399
مورد | موضوع | ردیف |
5 | آزادی زندانی | 1 |
13 | اجرای حکم حبس تعزیری | 2 |
27 | احضار و بازجویی | 3 |
4 | اجرای حکم محکومیت | 4 |
2 | محرومیت از حق دادرسی عادلانه | 5 |
2 | محرومیت از حقوق شهروندی | 6 |
3 | تفتیش منزل | 7 |
2 | پلمپ محل کسب | 8 |
7 | محکومیت به حبس | 9 |
6 | ادامه دوران حبس پس از گذراندن مرخصی | 10 |
1 | مرخصی زندانی | 11 |
4 | ضبط وسایل شخصی | 12 |
1 | تبعید | 13 |
7 | بازداشت و بی خبری | 14 |
6 | آزادی با قرار وثیقه | 15 |
90
|
جمع کل | 16 |
پیروان سایر ادیان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان سایر ادیان، بهار 1399
مورد | موضوع | ردیف |
1 | صدور حکم شلاق | 1 |
2 | اعتصاب غذا | 2 |
17 | آزادی زندانی | 3 |
1 | محکومیت به حبس | 4 |
1 | اجرای حکم حبس | 5 |
47 | بی خبری از افراد بازداشت شده | 6 |
1 | محرومیت از سایر حقوق زندانیان | 7 |
70 | جمع کل | 8 |
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در بهار 1399
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | دراویش | سایر ادیان |
بی خبری از افراد بازداشت شده | 26 | 7 | 47 | ||
احضار و بازجویی | 2 | 27 | 4 | ||
محکومیت به حبس | 7 | 5 | 1 | ||
شکنجه | 4 | ||||
آغاز دوران محکومیت | 10 | ||||
اعتصاب غذا | 1 | 2 | |||
انتقال زندانی به سلول انفرادی | 1 | ||||
محرومیت از حقوق شهروندی | 2 | ||||
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 5 | 1 | 22 | 17 | |
تفتیش منزل | 3 | ||||
ضبط وسائل | 4 | ||||
محاکمه | 1 | ||||
آزادی موقت با قرار وثیقه | 8 | 6 | 4 | ||
اجرای حکم حبس | 13 | 4 | 2 | 1 | |
پلمپ محل کسب | 2 | ||||
صدور حکم شلاق | 1 | ||||
مرخصی زندانی | 1 | 1 | |||
تبعید | 1 | 1 | 31 | ||
انتقال و نگهداری در بند زندانیان جرائم خطرناک و عدم رعایت اصول تفکیک جرائم | 2 | 2 | |||
محرومیت از سایر حقوق زندانیان | 4 | 1 | |||
جمع کل | 39 | 90 | 20 | 65 | 70 |
برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا، هنر آنلاین؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز جمع آوری گردیده است. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق پیروان ادیان بهار 1399 همکاری نموده اند عبارتند از:سید شایان حسینی برزی، سام جباری کرمانی، عباس رضایی سالاروند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: adian.bashariyat.org
گزارش سه ماهه نقض حقوق جوان و دانشجو (فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ) بهار 1399
هادی جعفرپور، رسول پورآزاد
جدول آماری گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو در سه ماه فروردین، اردیبهشت، خرداد ماه ۱۳۹۹
موضوع | عنوان خبر | تعداد |
اخبار عمومی | تجمع و اعترا ض | ۳۷ |
اطلاعیه نهاد بین المللی | ۶ | |
اخبار دانش | ۱۶ | |
اخبار محاکمه | احضار و بازجویی | ۱۰ |
بازداشت | ۴۷۱ | |
احظار به دادگاه | ۱ | |
محاکمه | ۶۳ | |
قتل های ناموسی | ۵ |
برای گاهی بیشتر: گزارش فوق از سایت کمیته جوان و دانشجو برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین، دانشجو آنلاین میباشد. لازم بذکر است که بدلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد. برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از بازدید فرمایید. http://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش آماری سه ماهه نقض حقوق زنان بهار(فروردین، اردیبهشت ،خرداد ) ۱۳۹۹
لیدا اسدی فر
تنظیم نمودار: لیدا اسدی فر
جدول آماری نقض حقوق زنان در بهار(فروردین،اردیبهشت،خرداد) ۱۳۹۹
ردیف | موضوع | مورد |
1 | · اعتیاد | 1 |
2 | · بهداشت | 9 |
3 | · زنان سرپرست خانواده | 7 |
4 | · خشونت خانوادگی | 19 |
5 | اطلاعیه نهادهای بین المللی | 2 |
6 | · اخبارعمومی | 136 |
7 | · بازداشت | 21 |
8 | · احضار به دادگاه | 15 |
9 | · محاکمه | 17 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمعآوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد.گزارشات ماهیانه کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛ رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند.
http://zanan.bashariyat.org/
گزارش آماری اعدام بهار(فروردین، اردیبهشت ،خرداد ) ۱۳۹۹
امیر ابطحی Amir Abtahi
جدول آماری اعدام بهار۱۳۹۹
ردیف | شهر | صدور حکم اعدام | اجرای حکم اعدام |
1 | تهران | 8 مورد 9 نفر | 0 |
2 | مشهد | 1 مورد یکنفر | 7 مورد 8 نفر |
3 | شهرکرد | 0 | 1 مورد یکنفر |
4 | کرج | 0 | 5 مورد 15نفر |
5 | پیرانشهر | 0 | 1 مورد یکنفر |
6 | بیرجند | 0 | 1 مورد یکنفر |
7 | ارومیه | 1مورد یکنفر | 2 مورد 3 نفر |
8 | زاهدان | 0 | 2 مورد 3نفر |
9 | اردبیل | 0 | 2 مورد 2 نفر |
10 | شیراز | 0 | 2 مورد 2 نفر |
11 | خوی | 0 | 1 مورد یکنفر |
12 | بانه | 1 موردیکنفز | 0 |
13 | مهاباد | 1 مورد یکنفر | 0 |
14 | سقز | 0 | 2 مورد 2 نفر |
15 | سنندج | 0 | 5 مورد 6 نفر |
16 | کرمانشاه | 0 | 2 مورد 2 نفر |
17 | خلخال | 0 | 2 مورد 2 نفر |
18 | تبریز | 0 | 1 مورد یکنفر |
19 | اصفهان | 0 | 1مورد 3نفر |
20 | بروجرد | 0 | 1مورد یکنفر |
21 | همدان | 0 | 2 مورد 2 نفر |
22 | گنبد کاووس | 0 | 1 مورد یکنفر |
جمع کل | – | 12 مورد 13 نفر | 41 مورد 57 نفر |
توضیح | اخبارعمومی شامل رهائی از اعدام، نقض حکم اعدام، و در انتظار اعدام است، که جمعا شامل 62 مورد و 113 نفر است و از این مجموعه 45 مورد مربوط به رهائی از اعدام 65 انسان میشود/ منابع از سایت ها و خبرگزاری های نفس در قفس، هرانا، پیام، هه نگاو، حقوق بشر ایران، میزان، انصاف نیوز، روزنامه خراسان، تابناک، تسنیم، فرارو، کمپین فعالین بلوچ، رکنا، جام جم، ایزنا، روزنامه های ایران و شرق، شبکه حقوق بشر کردستان و جوانه ها. |
گزارش سه ماهه نقض حقوق کار وکارگر بهار (فروردین،اردیبهشت،خرداد) ۱۳۹۹
رسول عباسی زمان آبادی
تنظیم نمودار: رسول عباسی زمان آبادی
جدول آماری سه ماهه نقض حقوق کاروکارگر بهار ۱۳۹۹
ردیف | عنوان | تعداد نفر | مورد |
1 | اخبار عمومی | 38 | |
2 | اخراج و تعدیل | 125 | 28 |
3 | تجمعات | 48 | |
4 | حوادث | 40 | |
کشته | 58 | ||
زخمی | 51 | ||
5 | ایمنی محیط | ||
6 | بیانیه ها و نامه ها | 12 | |
7 | بازداشت و زندان | 15 | |
8 | کولبران،سوختبران | ||
کشته | 8 | 7 | |
زخمی | 11 | ||
9 | معوقات مزدی | 27 |
منابع برگرفته از: هه نگاو، پیام، هرانا، اتحاد، رکنا، آسو نیوز، خبرگزاری مهر، رادیو زمانه، نه به زندان نه به اعدام، رادیو فردا، بولتون کارگری، کانال کارگران نیشکر هفت تپه، سازمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، حصارنیوز، دانشجو آنلاین، ایلنا، ایسنا، خبرگزاری فارس،کمپین فعالین بلوچ، ایرنا، مانیتور حقوق بشر، نگام، تسنیم، اعتماد، ایران کارگر، همچنین منتشر شده در سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر) برای بازدید بیشتر از وقایع کار و کارگران به http://kar-kargar.bashariyat.org مراجعه کنید.
گزارش نقض حقوق سه ماهه نقض حقوق کودک و نوجوان بهار (فروردین،اردیبهشت،خرداد) ۱۳۹۹
لیدا اشجعی ، فرهاد نصیری ، رضا ویسانیان
مونیکا نادی عضو کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفتوگو با ایسناگفته است “لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در سال ۸۶ تدوین نهایی شد، سال ۹۰ به مجلس رسید و در نهایت امسال تصویب شده است ،با توجه به این امار که در شرایط سانسورحاکم در رسانه های ایران منتشر میشود ؛و با فشارنیروهای مدنی و فعالین حوضه کودکان لایحه حمایت از کودکان مکتوب میشود ایا در اجرا کودکان مورد حمایت قرار خواهند گرفت ؟؟
مورد | موضوع | ردیف |
237 | اخبار عمومی: بیماریهای کودکان؛ حمایت از کودکان؛ خشونت علیه کودکان؛ خودکشی کودکان ؛کودکان بیهویت ؛ سقط جنین؛ فروش کودکان؛ کودکان فقر؛ اسیب های اجتماعی | ۱ |
38 | کودکان کار | ۲ |
3 | اعیتاد کودکان و نوجوانان | ۳ |
8 | اعدام کودکان | ۴ |
68 | اموزش و پرورش | ۵ |
18 | کودک همسری | ۶ |
16 | کودک ازاری | ۷ |
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد .این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون ؛تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ؛ جمع آوری گردیده است. https://koodak.bashariyat.org/?p=33077
گزارش نقض سه ماهه کمیته دفاع از محیط زیست در بهار ( فروردین ، اردیبهشت و خرداد ) ۱۳۹۹
سمیه علیمرادی
تنظیم نمودار: سمیه علیمرادی
جدول آماری نقض دفاع از محیط زیست سه ماهه بهار ( فروردین ، اردیبهشت و خرداد ) 1399
تعداد | موضوع | ردیف |
5 | دستگیری فعالان محیط زیست | 1 |
22 | نفوذ فاضلاب و پسماندهای صنعتی به چاه و رودخانه و دریا | 2 |
16 | گسترش ریزگردها و افزایش آلودگی هوا | 3 |
50 | شکار غیر مجاز | 4 |
21 | حیوان آزاری | 5 |
26 | حیوانات در معرض انقراض | 6 |
45 | بیماری و مسمومیت و حوادث منجر به مرگ حیوانات | 7 |
7 | جنگل زدایی و بیابان زایی | 8 |
26 | آتش سوزی جنگلها | 9 |
برای آگاهی بیشتر :
گزارش فوق از سایت کمیته دفاع از محیط زیست و برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، ایلنا، ایرنا، فارس، ایسنا، مهر، افکار نیوز می باشد . لازم به ذکر است که به دلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاریهای غیر وابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق محیط زیست و فعالان آن در ایران می باشد. همکاری که درگردآوری اخبار نقض محیط زیست در بهار ۹۹ همکاری نموده اند. عبارتند از: خانم سمیه حسین زاده ثانی ، آرش یادگار، علیرضا جهان بین، وحید زارع، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، رضا عباسی زمان آبادی، ایراندخت کیا ، رویا ملایی بیجارپسی، سلمان یزدانپناه ، رزا جهان بین ، زهرا برومند ، علی احمدی ملک ، یوسف حدادی ، مهرشاد بایرمی یادکوری . برای آگاهی و اطلاع بیشتر می توانید از سایت ما بازدید بفرمایید . http://mohitzist.bashariyat.org
گزارش های نقض حقوق بشر ماهانه کمیته های تخصصی خرداد۱۳۹۹
گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان درخرداد ماه ۱۳۹۹
ابراهیم فداکار
تنظیم نمودار : ابراهیم فداکار
جدول آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان در خردادماه ۱۳۹۹
مورد | موضوع | ردیف |
1 | بازداشت ها | 1 |
0 | صدور اجرای حکم | 2 |
9 | علمی – فرهنگی | 3 |
9 | کمبودها و محرومیت ها | 4 |
4 | لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها | 5 |
1 | مطبوعات | 6 |
0 | هنرمندان زندانی | 7 |
11 | اعتراضات ، انتقادات و تجمعات | 8 |
0 | آزادی زندانیان مطبوعاتی | 9 |
3 | اجتماعی | 10 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد . این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ، هرانا ، ایرنا ، ایلنا ، هنر آنلاین ، باشگاه خبرنگاران جوان ، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است . اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق هنر و هنرمندان بهمن ماه همکاری نموده اند عبارتند از: سید اسماعیل هاشمی ، ابراهیم فداکار ، مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی ، شبنم فتحی ، محمد یوسف اسماعیلی ، ملیکا احمدی سبزواری اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:
گزارش آماری سلب حقوق اقوام و ملل ایرانی خرداد ماه ۱۳۹۹
محمد ابوطالبی Mohammad Abotalebi
محمد ابوطالبی Mohammad Abotalebi
جدول آماری سلب حقوق اقوام و ملل ایرانی خرداد ماه ۱۳۹۹
نفرات | موارد | عنوان | ردیف |
0 | 18 | اخبار عمومی شامل:اطلاعیه نهادهای بین المللی، بیانیه های بین المللی و موارد نقض حقوق اجتماعی | 1 |
62 | 38 | بازداشت ها | 2 |
4 | 2 | احضار به دادگاه و بازجویی | 3 |
28 | 17 | احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه | 4 |
50 | 41 | زندان و زندانی شامل: ضرب وشتم، مرگ در زندان، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان، جلوگیری از مرخصی، انتقال زندانی، مرگ زیر شکنجه ، مصدوم و کشته مین و اخبار زندانیان | 5 |
31 | 14 | کولبران کشته و مجروح توسط نیروها: | 6 |
7 | 5 | تیر اندازی به مردم: | 7 |
29 | 13 | موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی | 8 |
211 | 148 | منابع خبری: کمپین فعالین بلوچ، جوانه ها، مانیتورینگ حقوق بشر در ایران، حقوق بشر کردستان ایران، کردپا، هرانا، هه نگاو، ماف نیوز، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی، گاماج، ایلنا، شهروند، فارس،همشهری، ایسنا، تسنیم، خبرگزاری مهر، ایران وایر، خصار نیوز و ….فرستندگان خبر در خرداد ماه به ترتیب تعداد عبارتند از: محمد ابوطالبی، ایرج دانای طوس، فرشید افشار، حمید رضا چناری، الناز اسدی صفا ، محمد علی محمود زاده رحیم ابادی، علی امامقلی، محمود حوالات، آرش رضایی، وحید حسن راده ابراهیمی و آقای محسن سیاحی . | جمع کل
|
گزارش آماری اعدام خرداد ماه ۱۳۹۹
امیر ابطحی Amir Abtahi
امیر ابطحی Amir Abtahi
ردیف | شهر | صدور حکم اعدام | اجرای حکم اعدام |
1 | تهران | 2مورد 2 نفر | 0 |
2 | مشهد | 0 | 6مورد 6 نفر |
3 | شهر کرد | 0 | 1 مورد یکنفر |
4 | کرج | 0 | 3مورد 7 نفر |
5 | پیرانشهر | 0 | 1 مورد یکنفر |
6 | بیرجند | 0 | 1 مورد یکنفر |
7 | ارومیه | 0 | 1 مورد یکنفر |
8 | زاهدان | 0 | 1 مورد یکنفر |
9 | اردبیل | 0 | 1 مورد یکنفر |
10 | شیراز | 0 | 1 مورد یکنفر |
11 | خوی | 0 | 1 مورد یکنفر |
جمع کل | – | 2 مورد 2نفر | 11مورد 21 نفر |
توضیح | اخبارعمومی 27 مورد که 25 مورد در رابطه با 31 نفر نجات یافته از اعدام است و 2مورد هم در مورد بخبری و انتقال محکومین به اعدام .منابع :سازمان حقوق بشر ایران، میزان، شبکه حقوق بشر کردستان، صدا و سیما، فارس، ایلنا، ایسنا، روزنامه خراسان، میزان، رکنا، ایلنا، جوانه ها، هرانا، هه نگاو ، و خبرگزاری مهر است. |
گزارش ماهیانه نقض کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان خرداد ماه 1399
رضا عباسی زمان ابادی، سید شایان حسینی برزی
اهل سنت
جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت، خرداد ماه 1399
مورد | موضوع | ردیف |
1 | انتقال زندانی | 1 |
16 | بازداشت | 2 |
1 | آزادی موقت با قرار وثیقه | 3 |
1 | اعتصاب غذا | 4 |
19 | جمع کل | 5 |
مسیحیان
جدول گزارش نقص حقوق مسیحیان، خرداد ماه 1399
مورد | موضوع | ردیف |
4 | احضار و باز جویی | 1 |
4 | محکوم به حبس تعزیری | 2 |
4 | آزادی زندانی با تودیع قرار وثیقه | 3 |
12 | جمع کل | 4 |
دراویش
جدول گزارش نقص حقوق دراویش، خرداد ماه 1399
مورد | موضوع | ردیف |
1 | انتقال به تبعید گاه | 1 |
2 | اجرای حکم حبس | 2 |
1 | انتقال به سلول انفرادی | 3 |
4 | جمع کل | 4 |
پیروان سایر ادیان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان سایر ادیان، خرداد ماه 1399
مورد | موضوع | ردیف |
45 | بازداشت و بی خبری | 1 |
1 | محرومیت از سایر حقوق زندانیان | 2 |
46 | جمع کل | 3 |
بهاییان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی، خرداد ماه 1399
مورد | موضوع | ردیف |
2 | آزادی زندانی | 1 |
26 | احضار و باز جویی | 2 |
7 | محکوم به حبس | 3 |
6 | ادامه دوران حبس پس از گذراندن مرخصی | 4 |
1 | محرومیت از حق شهروندی | 6 |
1 | مرخصی زندانی | 7 |
4 | ضبط وسایل شخصی | 8 |
1 | محکوم به تبعید | 9 |
7 | بازداشت و انتقال زندانی به مکانی نا معلوم | 10 |
6 | آزادی زندانی با تودیع قرار وثیقه | 11 |
61 | جمع کل | 12 |
گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در خردادماه ۱۳۹۹
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | دراویش | سایرادیان |
بی خبری از افراد بازداشت شده | 16 | 7 | 45 | ||
احضار و بازجویی | 26 | 4 | |||
محکومیت به حبس | 7 | 4 | |||
آغاز دوران محکومیت | 6 | 2 | |||
اعتصاب غذا | 1 | ||||
انتقال زندانی به سلول انفرادی | 1 | ||||
محرومیت از حقوق شهروندی | 1 | ||||
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 | ||||
ضبط وسائل | 4 | ||||
آزادی موقت با قرار وثیقه | 1 | 6 | 4 | ||
تبعید | 1 | 1 | |||
انتقال و نگهداری در بند زندانیان جرائم خطرناک | 1 | ||||
محرومیت از سایر حقوق زندانیان | 1 | ||||
جمع کل | 19 | 61 | 12 | 4 | 46 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا، هنر آنلاین؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز جمع آوری گردیده است. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق پیروان ادیان خرداد ماه همکاری نموده اند عبارتند از: سید شایان حسینی برزی، سام جباری کرمانی، عباس رضایی سالاروند. اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: adian.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کودک ونوجوان خرداد۱۳۹۹
لیدا اشجعی – رضا ویسانیان
قتل های ناموسی که کودکان را نشانه میرود دقیقا از عدم مسئولیت و نظارت در امور اداری وحمایتی نشات میگیرد وسوال بر انگیز؛ که تا چه حد قانون «حمایت از کودکان» در پیشگیری از وقوع جرم موثرخواهد شد ؟؟؟
جدول آماری نقض حقوق کودک ونوجوان خرداد ۱۳۹۹
مورد | موضوع | ردیف |
94 | اخبار عمومی: بیماریهای کودکان ؛حمایت از کودکان؛ خشونت علیه کودکان؛ خودکشی کودکان ؛سقط جنین؛ ؛کودکان بیهویت؛ فقرکودکان ؛ ؛اسیب های اجتماعی | ۱ |
17 | کودکان کار | ۲ |
2 | اعتیاد کودکان | |
23 | اموزش و پرورش | ۴ |
7 | کودک همسری | ۵ |
8 | کودک ازاری | ۶ |
برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیو؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مه؛ خبرگزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم؛ کمپین فعالان بلوچ؛ جمع آوری گردیده است.
http://koodak.bashariyat.org/?p=32268
گزارش آماری نقض حقوق جوان ودانشجو خرداد ماه ۱۳۹۹
هادی جعفرپور
جدول آماری نقض حقوق جوان ودانشجواردیبهشت ۱۳۹۹
موضوع | عنوان خبر | تعداد |
اخبار عمومی | اخبار دانشگاه | ۱۶ |
تجمع اعترا ض | ۲ | |
اطلاعیه نهادهای بین المللی | ۱ | |
اخبار محاکمه | بازداشت | ۲۷ |
محاکمه | ۱۸ | |
قتل های ناموسی | ۵ |
برای آگاهی بیشتر: گزارش فوق از سایت کمیته جوان و دانشجو برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین، دانشجو آنلاین میباشد. لازم بذکر است که بدلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق جوان و دانشجو اردیبهشت ماه همکاری نموده اند عبارتند از: نیلوفر جلیلی، رسول پورآزاد، هادی جعفرپور برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از بازدید فرمایید.http://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کاروکارگر خرداد ۱۳۹۹
داوود وحیدی، رویا ملائی بیچارپسی
تنظیم نمودار: رسول عباسی زمان آبادی
جدول آماری نقص حقوق کاروکارگرخرداد۱۳۹۹
ردیف | عنوان | تعداد نفر | مورد |
1 | اخبار عمومی | 16 | |
2 | اخراج و تعدیل | 31 | 2 |
3 | تجمعات | 15 | |
4 |
حوادث | 15 | |
کشته | 29 | ||
زخمی | 11 | ||
5 | بیانیه ها و نامه ها | 5 | |
6 | بازداشت و زندان | 10 | |
7 | کشته | 2 | 2 |
زخمی | 2 | 2 | |
8 | معوقات مزدی | 11 |
برای آگاهی بیشتر: منابع برگرفته از: هه نگاو، پیام، هرانا، اتحاد، رکنا، آسو نیوز، خبرگزاری مهر، رادیو زمانه، نه به زندان نه به اعدام، رادیو فردا، بولتون کارگری، کانال کارگران نیشکرهفت تپه، سازمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، حصارنیوز، دانشجو آنلاین، ایلنا، ایسنا، خبرگزاری فارس،کمپین فعالین بلوچ، ایرنا، مانیتور حقوق بشر،نگام،تسنیم،اعتماد،ایران کارگر،همچنین منتشر شده درسایت کانون دفاع از حقوق بشر درایران (کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر) برای بازدید بیشتر از وقایع کار و کارگران به http://kar-kargar.bashariyat.org/مراجعه کنید.
گزارش نقض حقوق زنان خرداد ۱۳۹۹
لیدا اسدی فر_مینا فرشی_نوری شریفی
تنظیم نمودار:لیدااسدی فر
جدول آماری نقض حقوق زنان خرداد 1399
ردیف | موضوع | مورد |
1 | · اعتیاد | 1 |
2 | · بهداشت | 1 |
3 | · زنان سرپرست خانواده | 1 |
4 | · خشونت خانوادگی | 9 |
5 | · اطلاعیه نهادهای بین المللی | 1 |
6 | · اخبارعمومی | 63 |
7 | · بازداشت | 14 |
8 | · احضار به دادگاه | 9 |
9 | · محاکمه | 9 |
10 | · احکام صادرشده توسط دادگاه | 1 |
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمع آوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد.گزارشات ماهیانه کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیو؛ رکنا؛ رادیو زمانه، هرانا؛ ایرنا ؛ایلنا؛ رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم وغیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند. http://zanan.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در خرداد ماه ۱۳۹۹
سمیه علیمرادی
تنظیم نمودار : سمیه علیمرادی
جدول گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در خرداد ماه 1399
تعداد | موضوع | ردیف | |
3 | دستگیری فعالان محیط زیست | 1 | |
8 | نفوذ فاضلاب و پسماندهای صنعتی به چاه و رودخانه و دریا | 2 | |
5 | گسترش ریزگردها و آلودگی هوا | 3 | |
18 | شکار غیر مجاز | 4 | |
4 | حیوان آزاری | 5 | |
2 | حیوانات در معرض خطر انقراض | 6 | |
40 | بیماری و مسمومیت و حوادث منجر به مرگ حیوانات | 7 | |
6 | جنگل زدایی و بیابان زایی | 8 | |
26 | آتش سوزی جنگلها | 9 | |
برای آگاهی بیشتر :
گزارش فوق از سایت کمیته دفاع از محیط زیست و برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا ، ایلنا ، ایرنا ، فارس، ایسنا ، مهر ، افکار نیوز می باشد . لازم به ذکر است که به دلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاریهای غیر وابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق محیط زیست و فعالان آن در ایران می باشد .
همکاری که درگردآوری اخبار نقض محیط زیست در خرداد ماه همکاری نموده اند عبارتند از: خانم سمیه حسین زاده ثانی ، آرش یادگار، علیرضا جهان بین، وحید زارع ، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی ، رضا عباسی زمان آبادی، ایراندخت کیا ، رویا ملایی بیجارپسی، ،سلمان یزدانپناه ، رزا جهان بین ، زهرا برومند ، علی احمدی ملک ، یوسف حدادی ، مهرشاد بایرمی یادکوری
برای آگاهی و اطلاع بیشتر می توانید از سایت ما بازدید بفرمایید http://mohitzist.bashariyat.org.
گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر ژوئن ۲۰۲۰
رویا ملائی بیجارپسی
جلسه مذکور در روز شنبه مورخ ۶ ژوئن راس ساعت ۱۶:۰۰ با حضور مسئولان و اعضای کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر و سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق کار و کارگربرگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم شبنم فتحی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین ومعرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را راس ساعت آغاز نمودند.
بخش 1: آقای سید علیرضا امامی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کار و کارگر دراردیبهشت ۹۹را اعلام کردند. خبر: حدود ۳هزار کارگر شرکت زغال سنگ کرمان، در اعتراض به تصمیم دولت برای واگذاری سهام این مجموعه به بخش خصوصی تجمع اعتراضی برپا کردند، برای چندمین بار کارگران معدن ساری گونی در قروه استان کردستان در اعتراض به چپاول معدن و بیتوجهی به خواستههای کارگران دست به اعتصاب زدند. در قرارداد اولیه که با مشارکت شرکت قزاقستانی در زمینه استخراج طلا از معدن ساری گونی است، سهم شرکت ایرانی ۵۱ درصد و شرکت قزاقستانی ۴۹ درصد است. اما با وجود چنین قراردادی پس از ۳ سال عملیات استخراج و تولید شمش طلا سهم شرکت خارجی از این معدن به ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده است. و کارگرانی بومی و ایرانی این معدن ماهانه کمتر از یک و نیم میلیون تومان دستمزد دریافت میکنند، در حالی که به نیروهای خارجی فعال در آن دستمزدی بیش از ۷ میلیون تومان پرداخت میشود. خبر: محمد حبیبی، معلم زندانی که از فعالان صنفی فرهنگیان و عضو هیئت مدیره کانون معلمان استان تهران است، با دستور هیات رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش از کار خود اخراج شد. خبر: طی یکماه یعنی اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ در زیر سایه فقدان بهداشت و ایمنی در محیط و شرایط کار و بی توجهی مسئولین ذیربط و به امنیت و سلامت کارگران و همچنین آینده انها و خانواده آنها تعداد ۳۱ کشته و ۱۱ زخمی رقم خورده، کانون نویسندگان ایران به مناسبت فرا رسیدن ۱ مه مصادف با روز جهانی کارگر بیانیه ای منتشر کرده است. کانون نویسندگان ایران در این بیانیه ضمن پرداختن به وضعیت کارگران در جامعه و در شرایط بحرانی ویروس کرونا، خواستار آزادی سریع و بیقید و شرط فعالان کارگری شدند.
بخش2: آقای رسول عباسی زمان آبادی سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط اجرائی آن آغاز کردند: ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح میدارد:آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش میبایست، دست کم در دوره های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه ای نیز می بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد. . آموزش و پرورش می بایست در جهت رشد همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگر پذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی و نیز به برنامه های «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند. حق آموزش رایگان و همگانی جز حقوق بنیادین شهروندان است که هم قانون اساسی ایران و هم قوانین اساسی سایر کشورها براساس توافقات بین المللی بر آن تاکید دارند و به گونه ای این امر شکل اجماعی یافته است لیکن لازمه برخورداری از آموزش رایگان و همگانی در دسترس قرار داشتن آن برای همگان از جمله روستاییان و عشایر و سایر گروه های اجتماعی است. ولی مدارس هزینههای جانبی زیادی بر گردن دانشآموزان و والدین می اندازند مانند خرید ماژیک، تخته، مایع دستشویی، دستمال بستهای، قیچی، کاغذ A4به تعداد، تهیهی لباسهای ورزشی یک رنگ و یک شکل که اگر این کودکان اگر توان مالی نداشته باشند به دلیل این مخارج، در درسشان دچار مشکل میشدند. ماده¬ی۱۳ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همین مضامین از جمله اجباری و رایگان بودن آموزش ابتدایی، تعمیم آموزش و پرورش متوسطه، حرکت به سمت مجانی کردن آموزش متوسطه، و … را بیان کرده و در بند ”ج” اعلام داشته: آموزش و پرورش عالی باید به کلیهی وسایل مقتضی به ویژه به وسیلهی معمول کردن تدریجی آموزش و پرورش مجانی به تساوی کامل بر اساس استعداد هر کس در دسترس عموم قرار گیرد. مفاهیم و مضامین فوق در مواد یک و چهار کنوانسیون مبارزه با تبعیض در آموزش مصوب ۱۴ دسامبر ۱۹۶۰ یونسکو نیز مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است. همچنین این مسأله در میثاق حقوق مدنی و سیاسی، اعلامیه آمریکایی حقوق بشر، پروتکل اول کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و منشور آفریقایی حقوق بشر ذکر شده است. اصل نوزدهم قانون اساسی ایران می گوید: « مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بودهمچنین اصل بیستم قانون اساسی مقرر می دارد: « همه افراد ملت اعم از زن و مردم یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی سیاسی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی برخوردارند. اصل سیم قانون اساسی به صراحت اعلام داشته که: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحدّ خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. به کارگیری عبارت «برای همه» در بند سه اصل سوم و «برای همه ملت» در اصل سیم، ذهن را به این سو متمایل میکند که قانون اساسی به حق آموزش و پرورش برای همه¬ اتباع کشور معتقد است و تبعیض در میان اتباع کشور را روا نمی دارد. مطابق اصل چهاردهم قانون اساسی: دولت جمهوری اسلامی و مسلمانان موظف هستند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را- از جمله حق آموزش- رعایت نمایند و هر مصوبه یا قانونی که خلاف این امر را مقرر بدارد خلاف قانون اساسی و ناقض آن ارزیابی میشود قوانین رسمی درباره بهائیان و باورمند سایر ادیان چه میگویند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جمله ای با این مضمون وجود ندارد که تحصیلات عالیه حق همه ایرانیان است. با این همه در اصل سوم، به «تسهیل و تعمیم آموزش عالی» اشاره شده و در اصل سیم نیز به تحصیلات عالی اشاره شده است: « دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد». در برخی اسناد فرعی مانند منشور حقوق شهروندی «آموزش و پژوهش» به عنوان یک حق شهروندی شناخته شده و در ماده ۱۰۴ این منشور به صراحت گفته شده «شهروندان از حق آموزش برخورداند». این منشور یک سند و بیانیه سیاسی است که ضمانت حقوقی و قانونی ندارد. فقط بخشهایی از آن به تصویب شورای عالی اداری رسیده است. اما با جستوجوی بیشتر در برخی اسناد میتوان به شواهدی دست پیدا کرد که نشان میدهد، حتی در قوانین رسمی همه شهروندان ایرانی حق تحصیل در دانشگاه ندارند. در اولین بند آییننامه گزینش اخلاقی داوطلبان ورود به دانشگاهها، مصوب ۱۶ بهمن ۱۳۶۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی، «تدین به دین اسلام یا یکی دیگر از ادیان آسمانی» یکی از شرایط پذیرش در دانشگاهها است. این بند نشان میدهد که تحصیل دانشجویان در دانشگاهها تنها در صورتی قانونی است که افراد پذیرفته شده یا مسلمان یا متدین به یکی «از ادیان آسمانی» باشند. این آییننامه دایره «ادیان آسمانی» را به طور دقیق مشخص نکرده است. اصل ۱۳ قانون اساسی ایران، تنها زرتشتیان، کلیمیان و مسیحیان را به رسمیت میشناسد که برای مراسم دینی خود آزادند. در قانون تکلیف کسانی که در خارج از چارچوب این چهار دین ذکر شده، مشخص نیست اگر فرض کنیم که «ادیان آسمانی» در ایران رسما محدود به ۴ دین ذکر شده در قانون اساسیاند، در این صورت کسانی که به هر دلیلی به هیچکدام از این ۴ دین باور ندارند و اعتقادشان چیز دیگری است، از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی فایده «صلاحیت اخلاقی» برای رفتن به دانشگاه اند.
بخش3: خانم رؤیا ملائی بیجارپسی سخنرانی خود را با موضوع کودکان کاردر ایران آغاز کردند:22 خرداد برابر با ۱۲ ژوئن است. روز جهانی مبارزه با کار کودکان یا روز کودکان کار نام گذاری شده است. پیشنهاد مبارزه با کار کودکان از طریق افزایش آگاهی و فعالیت دراین زمینه، نخستین بار در سال ۲۰۰۲ و پس از تصویب کنوانسیون حداقل سن کار (۱۹۷۳) و کنوانسیون بدترین شکلهای کار کودکان صورت گرفت. یونیسف در آخرین گزارش خود که روز سه شنبه ۲۱خرداد ۹۸ منتشر کرد، تعداد کودکان کار در جهان را اعم از دختر و پسر، ۱۵۲ میلیون نفر عنوان کرده است. یونیسف با تاکید بر وضعیت خطرناک حدود ۷۳ میلیون کودک کار در جهان، گفته است که ۱۳۴ میلیون کودک کار فقط دردو قاره آفریقا و آسیا مشغول به کار هستند. درحالیکه حداقل سن کار از سوی سازمان بینالمللی کار ۱۵ سال تعیین شده است، یونسیف ناهمخوانی شرایط کار کشورها با استانداردهای بینالمللی را به چالش کشیده است. صندوق کودکان سازمان ملل، دولتها را به مبارزه بیشتر با ریشههای کار کودکان، شامل فقر و محرومیت از حق آموزش و تبعیض علیه دختران فراخوانده است. یونیسف با اشاره به روند کاهشی شمار کـودکان کار در جهان گفته است که این روند تا ۶ سال آینده قادر نخواهد بود رقم کـودکان کار را از۱۲۱ میلیون نفر کمتر کند. یادآوری میشود که سازمان ملل متحد متعهد شده بود که تا سال ۲۰۲۵ به معضل کار کـودکان پایان دهد. اما مفهوم کودک کار چیست؟ از آنجا که میان کار و خیابان، بهخصوص در مورد کودکان، پیوندی سخت برقرار است، صندوق کودکان سازمان ملل متحد، یونیسف، میان “کودکان در خیابان” و “کودکان خیابان” تفاوت قائل است. به این ترتیب که کودک در خیابان کودکی است که تحصیل میکند و احساس مسئولیت در برابر خانواده او را وادار کرده تا کار کند اما کودک خیابان، به مدرسه نمیرود و به خیابان وابسته است. انواع کودک کار در ایران: با نگاهی به خیابانهای شهرهای بزرگ و آمارها، کودکان کاردر ایران را میتوان به چند گروه تقسیم کرد: کودکان فقیری که بعد از مدرسه کار میکنند، شبها به خانه برمیگردند و بزهکار نیستند. کودکان کارگر خیابانی که نسبتا مستقل هستند. پیوندهای آنان با خانواده در حال گسستن است و حضور آنها در مدرسه هر روز کم رنگ تر میشود. کودکان خانوادههای خیابانی که همراه خانواده خود در خیابان زندگی و کار میکنند. کودکانی که ارتباط خود را با خانواده به کلی قطع کردهاند، به مدرسه نمیروند و تمام وقت خود را در خیابان میگذرانند. این کودکان اغلب بزهکار هستند یا در معرض بزهکاری قرار دارند. آمار مبهم کودکان کار در ایران: با وجود ارائه آماری که از سوی سازمان جهانی کار اعلام شده و گفته شده آمار کودکان کار کاهش زیادی پیدا کرده اما، مراجع رسمی درایران آمار دقیقی از شمار و عده کودکان کار در شهرها و استان های مختلف کشور ارائه نمی کنند. از سوی دیگر دولت و رسانههای رسمی معمولاً در تلاش هستند تا سرنوشت این کودکان را با عملکرد گروههای بزرگ مافیایی گره بزنند. این در حالی است که بر اساس برخی گزارش و آمارهای موجود از منابع رسمی و غیررسمی، کودکان کار در ایران اغلب دارای خانواده هستند. آنها بیشتر برای امرار معاش خواهران و برادران کوچکتر خود یا پدر و مادر بیکار یا معتادشان مجبور به ترک تحصیل و کار کردن می شوند. یک بخش از آمارهای مربوط به کودکان کار از همین محل (خروج کودکان از چرخه تحصیل) استخراج می شود. این آمار البته تناقض هایی دارد و گاهی چندان دقیق نیست. چون ما کودکانی داریم که « که همزمان با تحصیل، کار میکنند. کودکانی که فقط در تابستان کار می کنند و کودکان پناهجو یا پناهنده افغانستانی. »هستند که جزکودکان کار محسوب میشوند. سازمان آمار و سرشماری ایران پیش از این اعلام کرده است ۳۰ درصد کودکان کار دارای سابقه محکومیت هستند و۴۰ درصد آنها دارای والدین کمسواد و بیسوادند. اصلیترین دلایل به وجود آمدن شرایط کار کودکان در ایران را به ترتیب: فقر اقتصادی، ناتوانی خانواده در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، ناامن بودن محلههای حاشیه شهر، دسترسی نداشتن نهادهای اجتماعی به همه مناطق حومه و عدم نظارت سازمانهای وابسته به دولت دانسته است. همچنین کمبود فرصتهای شغلی، وجود اختلافات خانوادگی و نبود احساس آرامش و امنیت در خانواده از دیگر عوامل زمینهساز کار کودک هستند. موضوع کار کودکان در ایران سال هاست به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح می شود اما گوش دولت بدهکار نیست و برنامه ریزی کلان، دقیق و موثری برای خارج کردن کودکان از گردونه کار انجام نمی شود. از سوی دیگر فرهنگ عرفی در ایران کار کودک را در مواردی تقدیس می کند. به خصوص در روستاها، همراهی کردن فرزندان با خانواده برای «برداشتن باری از روی دوش والدین» توصیه و تکریم می شود. به این ترتیب همکاری کردن کودکان در کار کشاورزی و دامداری، موضوعی عادی است و حتی رسانههای حامی ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی هم مدام با تاکید بر «زحمتکش» بودن کودک روستایی در تقویت و باز تولید این فرهنگ اصرار دارند. حضور قدرتمند و همه گیر چنین فرهنگی باعث دشوارتر شدن مبارزه با کار کودک و لغو آن در ایران می شود. همچنین کودکان کار در رسانه های رسمی اغلب به قربانیان فقدان نهاد خانواده و نه قربانیان فقر معرفی می شوند. تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی هم در برنامه های مختلف، کودکان کار را بچه هایی محروم از «سایه پدر یا مادر یا هر دو» معرفی می کند که در باندها و گروههای مافیایی و افراد سوءاستفاده کننده و کلاش گرفتار شده اند. پیمان نامه حقوق کودک و قانون کار ایران: پیمان نامه حقوق کودک، کنوانسیون بین المللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولتهای که این معاهده را امضا کردهاند موظف به اجرای مفاد آن هستند و شکایتهای راجع به آن، به کمیته حقوق کودک حقوق بشر تسلیم میشود. بر اساس این پیمان نامه، کودک به هر فرد زیر ۱۸ سال گفته میشود که موارد ذکر شده در این معاهده در مورد او لازم الاجرا است. ایران در سال ۱۳۷۷ این پیماننامه را امضا کرده و ملزم به رعایت اجرای مفاد آن شده است. ماده ۳۲ این پیماننامه میگوید:« کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند، حمایت شود و دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را بر اساس این پیمان نامه مشخص کند. » ماده ۲۶ این پیمان نامه میگوید: «هر کودکی حق دارد از تامین اجتماعی از جمله بیمه برخوردار شود. » این در حالی است که ماده ۷۹ قانون کار ایران میگوید: «به کار گرفتن افراد زیر ۱۵ سال ممنوع است. «و این یعنی تبعیض و مغایرت ماده ۸۲ هم عنوان میکند که ساعت کاری گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال فقط نیم ساعت کمتر از ساعت کاری یک کارگر بزرگسال است. یکی از ایرادها مهمی که بر قانون کار ایران در مورد کودکان کار وارد است این است که کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرما پدر یا مادر، همسر، بستگان و خویشاوندان نسبی است، مشمول قانون کار نمیشوند و با این حساب تعداد زیادی از کودکان کار از دایره شمول حمایت قانون کار خارج میشوند. «موارد مختلفی از حقوق کودکان در پدیده کودکان کار درایران نقض میشود. مهمترین آنها خشونت خانگی، ازدواج در سنین پایین، ختنه دختران، اعدام نوجوانان زیر ۱۸ سال و صدور حاکمهای سنگین مانند مجرمان بزرگسال است. از سوی دیگر تبعیض در ارائه خدمات آموزشی و حمایتی و نابرابری امکانات و شرایط در شهرهای مختلف و قومیت های مختلف نیز به این موضوع دامن میزند. برای مثال میتوان به آموزش زبان مادری یا مشکلاتی که برای اقلیتهای مذهبی وجود دارد اشاره کرد که در این میان خلاءهای قانونی سهم مهمی در تشدید موارد ذکر شده دارد. «از دیگر حقوقی که کودکان کار در ایران خصوصا کودکان افغانستانی از آن محروم هستند میتوان به این موارد اشاره کرد: حق آزادی ابرازعقیده، حق تشکیل اجتماعات، حق برخورداری از حریم خصوصی، حق دسترسی کودک به اطلاعات، حق برخورداری از آموزش رایگان و حق مشارکت سیاسی. ازعوامل گسترش پدیده کودکان کار در ایران فقر، بدسرپرستی، حاشیه نشینی و پایین بودن سطح تحصیلات عنوان شده است؛ اما دو عامل فقر و بی بهرگی از آموزشی که مرزی برای آنها ترسیم نشده، خود را هر ساله بیشتر برجسته میسازند. جمعیت بالای حاشیه نشینی در ایران عامل گسترش آسیبهای اجتماعی ذکر شده است. حواشی کلان شهرهای ایران محل سکونت اغلب کودکان کار است. حضور کودکان کار با دستمزد پایین در محیطهای تولیدی برای صاحبان سرمایه بسیار سودآور است؛ به همین سبب نهادهای دولتی در ایران که رشته امور در دست آنهاست، تمایلی به در افتادن با این معضل ندارند. کودکان کار در ایران بیش از۵درصد کارهای ساختمانی را انجام میدهند که سخت ترین کارهاست.
بخش 4: آقای جهانگیر گلزار با موضوع بحران اشتغال و راه حل خروج از آن سخنرانی نمودند.
بخش 5: آقای محمد ابوطالبی با موضوع کارگران و کرونا سخنرانی خودشان را آغاز نمودند:
جامعه کارگری و مزد بگیران ایرانی امسال در حالی سال جدید را شروع کردند که به دلیل اپیدمی ویروس کرونا، وضعیت معیشتی آنها بسیار وخیم تر از گذشته شده است. هر چند در سالهای گذشته نیز حال و روز کارگران تعریفی نداشته و حقوق کارگران ومزد بگیران زیر خط استانداردهای بین المللی بوده اما امسال همزمان با افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی، بلای کرونا هم دامنگیر کار گرانی شده است که بیش از همیشه با معضلات ناامنی شغلی، دستمزد ناکافی، فشارهای سیاسی و امنیتی و البته مخاطرات جانی دست به گریبان هستند. صد البته ناتوانی متولیان امردر کنترل و مدیریت این بحران بهداشتی به طرز چشمگیری بر زندگی تمامی اقشار ضعیف نگه داشته شده (مزد بگیران، کارگران، معلمان و کارمندان دون پایه ) تاثیر گذاشته است.
اما پیش از اینکه بحث را بیشتر باز کنیم تذکر دو نکته را الزام می دانم. این نکات در واقع امکان دید واضح تری را به ما می دهد تا در بررسی کنش های اقتصادی حکومت با مردم، همواره نگاه روشن تری نسبت به مسایل روزمره و بحران های کسب و کار داشته باشیم.
۱ـ دولت با توجه به عدم امکان تامین درآمد از صادرات نفتی و مشتقات نفتی، هم و غم خود را براین گذاشته با استفاده از ابزارهای متداول مانند دریافت انواع مالیات و هم چنین ابزارهای غیر منطقی و غیر معمول مانند عوارض جدید من درآوردی کسب درآمد بکند تا بتواند هزینه های حکومتی خود را تامین بکند هر چند که این روشهای حسین قلی خانی روز به روز مملکت را به سمت سراشیبی سوق داده و راهکار برهنه کردن مردم نتیجه ای عکس برای این سیستم ضد مردمی به بار خواهد آورد.
۲ ـ ساختار حکومتی فعلی در پی جنبش های مردمی سال ۸۸ به بعد تمام همت و توان خویش را در جهت حذف و نابودی طبقه متوسط جامعه (که ذاتاً موتور تحولات اجتماعی و سیاسی حداقل ۵۰ سال اخیر کشور بوده ) گذاشت و این کار را تا مرز ۸۵ درصد نیز پیش برده.
اما در ایران امروز من و شما: طبقه متوسطی دیگر باقی نمانده است که کتاب به دست بگیرد، سفر کند، یاد بگیرد، جنبش های دانشجویی واجتماعی به راه بیاندازند و حامل ارزشهای دموکراتیک باشد. جامعه ایران منقسم شده بین دو طبقه: فرا دستان و فرو دستان: اولی را غرور قدرت و پول کور کرده و دومی را کینه و عقده حقارت احاطه نموده است. بالایی میترسد و روز به روز محافظه کار تر میشود، پشت سنت و دین خرافه ای خود پناه می گیرد. پایینی هم خشمگین شعله انتقام در دلش زبانه میکشد. سونامی که بیاید دیگر کشتی هر چقدر هم غول پیکر عاقبتی جز واژگونی غم بار نخواهد داشت. تورم نام دیگرش مالیات پنهان است. طبق آمارهای رسمی نشان میدهد تورم بالای چهل درصد است، یعنی به ازای هر صد تومان درآمد، چهل تو مانش روانه جیب فرا دست میشود. این را بفزایید به مالیات رسمی. در واقع مردم ایران دارند خرحمالی میکنند. میلتون فریدمن معتقد بود تورم همان مالیات پنهان، غیر مشروع و غیرقانونی است که اخذ میشود. طبقه فرا دست عملا جیب بری میکند و سر گردنه ایستاده است و درحال غارت مردم است. چنین چیزی را هر نامی میتوان داد جز نام انسانیت حتما بیاد دارید دهک های طبقه متوسط نیز پس از ریزش اینک در طبقه فرو دستان جا گرفته اند و سهم طبقه سوم یا طبقه فرو دستان در جامعه امروزی ایران که به شدت مبتلا به فاصله طبقاتی شده از جهت آمار انسانی بسیار بالا می باشد.
متولیان (که در اصل همان دستگاه حاکمه می باشد) هر روز ترفندهائی را برای به چنگ آوردن آخرین سکه های باقی مانده این انسان های ضعیف بکار می برند. به این سیاست، عدم مدیریت صحیح بیماری کرونا به جهت حفظ پایه های حکومت به بهای مرگ مردم را نیز باید اضافه کرد. اجبار مردم برای حضور در محل های کار و کسب و اینک حضور دانش آموزان و دانشجویان، تنها و تنها به منظور کسب درآمد و به گردش درآوردن چرخ های زنگ زده و مستهلک اقتصاد وابسته به نفت است. اما به بهای جان مردم و به اعتبار ربایش باقی مانده جیب های طبقه سوم یا مزد بگیرن. جمله معترض : حتما اخبار این دو سه روز اخیر را از زبان متولیان معجزه بهداشتی و مدیریت بحران کرونایی را شنیده اید که چطور وزیر دست به سینه خود باخته ای که تا دو ماه پیش از معجزه مدیریتی سخن می راند اینک از اوج وحشتناک ( و دیده نشده در کل دنیا )از ابتلای مجدد( با شیب تند )مردم به کرونا می گوید آن هم از روی ذلت و بی تدبیری. کل جمعیت کار ایران در زمستان ۱۳۹۸ حدود ۲۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بوده است. از این میان، فقط ۱۳ میلیون و ۷۵۰ هزار نفر کار تمام وقت داشتهاند و بیش از ۹ میلیون نفر یا به طور نیمه وقت مشغول به کار بوده یا به دلیلی، بیکار بودهاند. سهم کارکنان مستقل و مزد بگیران بخش خصوصی از کل بازار کار ایران در حدود ۷۵ درصد محاسبه میشود که اگر آنها را به عنوان جمعیت کارگر در نظر بگیریم، به عددی در حدود ۱۷ میلیون نفر میرسیم. بیش از سه میلیون نفر از این کارگران به طور نیمه وقت و غیررسمی مشغول به کارند. آخرین آمارهای سازمان تامین اجتماعی هم حکایت از آن دارند که تعداد بیمه شد گان اصلی این سازمان حدود ۱۴ میلیون نفر است. کرونا و بیکاری: ویروس باعث ایجاد موج جدیدی از بیکاری شد که تعداد زیادی از کارگران بدون دریافت حقوق خود از کار اخراج شدند. عدم حمایت دولت از صنایع و کارفرمایان در زمان شیوع ویروس کرونا، آنها را وادار به اخراج کارگران خود کرده است. منابع رسمی دولتی شمار کارگران بیکار را تا قبل از شیوع کرونا ۳میلیون نفر عنوان میکردند. این درحالی است که همواره به خاطر عدم شفافیت کارفرما ها و سانسور بخش اعظم مشکلات توسط دستگاه های دولتی آمار واقعی بیش از اینها است ولی آمار هرچه که باشد بحران کرونا این وضعیت را تشدید کرده است. به نوشته روزنامه شرق در ۲۶ فروردین ۹۹، «از ۲۵ اسفند تا ۱۵ فروردین، ۶۰۰ هزار کارگر رسمی از کار بیکار شدهاند. » روزنامه شرق اوایل اردیبهشت نوشت : «در۱۰روز گذشته دستکم۱۰۰هزار کارگر در سه استان مازندران، گلستان و لرستان از کار بیکار شدهاند و نزدیک به ۶۵ هزار نفر هم در مازندران، قم، کرمانشاه، چهارمحالوبختیاری، مهاباد و شهرهای سبزوار برای دریافت بیمه بیکاری نامنویسی کردهاند.
بخش 6 : بحث آزاد با موضوع حق انتخاب محل اقامت با شروع سخنان مسئول جلسه آغاز گردید:
طبق ماده 13 از اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسان سزاوار و محقق آزادی جابه جایی است و امکان اقامت در هر جایی که بخواهد باید صورت بگیرد اما با توجه قوانین و کنوانسیون هایی که پذیرفته شده است خیلی از افراد از این حقوق محروم هستند و خشونت ها و تبعیض ها و… صورت میگیرد و سپس آقای رسول عباسی زمان آبادی در ادامه طبق نظر ایشان هیچ قوانینی نمیتواند انسانها را از هم جدا کرد و تنها دلیل جدایی و ایجاد مرز تغییر عقیده است اگر این اختلاف نظر و عقیده وجود نداشته باشد انسانها نیازی به تغییر محل اقامت خود نخواهند داشت.
در ادامه آقای جهانگیری گلزار با گزیده ای اشعار حافظ گفتند که هجرت در محیطی اگر امکان حیات و رشد وجود نداشته باشد باید صورت گیرد و در ادامه آقای ناصر نوروزی بارکوسرایی طبق نظر ایشان انسان درجهان کنونی طبق مفاد اعلامیه جهانی بشر میتواند به طور دلخواه اجازه اقامت در هر کشوری را داشته باشد اما در انجام تناقض هایی وجود دارد و دولت ها رعایت نمیکنند. و همینطور آقای سید علیرضا امامی با تأکید سخنان سایر همکاران در بحث آزاد شرکت نمودند.
در پایان آقای رسول عباسی زمان آبادی ضمن تشکر از میهمان، حاضرین، تمامی سخنرانان، فعالین، منشی جلسه، ادمین ها، اعضای کمیته دفاع از حقوق کاروکارگر و دوستانی که درجلسه مزبور حضور داشتند، عبارتند ازخانمها و آقایان: رویا ملائی بیجارپسی، رسول عباسی زمان آبادی، صدیقه جعفری، ایراندخت کیا، رضا عباسی زمان آبادی، ناصرنوروزی بارکوسرایی، سید علیرضا امامی، شبنم رضاوند، محمد ابوطالبی، محمود، هاشم رضایی، ابوالفضل پرویزی، شبنم فتحی، منوچهر شفایی، مصطفی فرج پور، جهانگیر گلزار، فرشاد افشار، یوسف حدادی، دانا و در پایان در ساعت 19:00 ختم جلسه اعلام گردید و به اتمام رسید.
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان ژوئن ۲۰۲۰
مهرنوش ایمانی چگنی
در روزیکشنبه ۱۴ژوئن۲۰۲۰ ساعت ۱۷ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان برگزارگردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه آقای رضا عباسی زمان آبادی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش اول: رسول عباسی زمان آبادی با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق پیروان ادیان در اردیبهشت ماه 99 را ارائه نمودند.
بخش دوم: خانم عاطفه خواجه نصیری یزدی با موضوع بررسی ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط اجرایی آن بدون درک مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، شناخت تناقضات درونی قوانین اساسی کشور و آگاهی نسبت به حقوق فردی و اجتماعی ملت ممکن نخواهد بود. طبیعی است که چنین اعلامیهای نمیتواند مورد توجه حاکمان مستبد دنیا و از جمله حاکمان مستبد سرزمین ما باشد. تاکید بر مفاد این اعلامیه به جهت آگاهی افراد، نسبت به شناخت حقوق انسانی خود در جامعه ایست که حاکمان آن، با اتکا به نا آگاهی مردم، قوانین اساسی کشور را خالی از تناقض و بیعیب و نقص معرفی میکنند. ماده ششم اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود. درحقیقت این ماده نگاه حکومت به ارزش انسانی افراد جامعه را مورد بحث قرار میدهد. سیستم قضایی و پلیس و دیگر قوانین کشور، نباید بین انسانها هیچ تفاوتی قایل شوند. هر انسانی، به صرف انسان بودنش، با دیگر انسانها مساوی است. شرح ماده ۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر: این ماده که میتوان به اختصار «حق شناخته شدهی انسان در مقابل قانون» نامید، بدیهیترین ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر است به نحوی که هیچ یک از مفسرین اعلامیه بر آن شرحی ننوشته اند و آن را واضح و بدیهی شمردهاند. امروزه وضعیت شخص از نظر آزاد شده یا برده بودن مطرح نیست وهمه مردم از نظر حقوقی آزاد شده هستند و طبقات نیز بدان گونه که در گذشته وجود داشته اند در عصر ما وجود ندارند و شغل و حرفه اشخاص نیز برای تعیین حقوق فردی و شخصی آنان در نظر گرفته نمی شود و همه دارای حقوقی برابر هستند. بند ۱۴ از اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون. اما نادیده گرفتن شخصیت حقوقی انسانهای مختلف درحکومت جمهوری اسلامی ایران حقوق پایمال شده مهاجران افغان: مثال سادهای از نقض این ماده: نقض آشکار برخورد غیر انسانی پلیس ایران، با افغانهای ساکن ایران، آزار آنها و برخوردار نشدن آنها از حقوقی برابر با دیگر انسانها در ایران. مهاجران افغان نه تنها هنگام عبور از مرزها قربانی میدهند؛ بلکه در داخل ایران نیز هرازچندگاهی قربانی تبعیض میگردند و حقوق انسانیشان پایمال میشود. وحشتناک ترین نوع نقض حقوق بشر پایمال نمودن حقوق انسانی کودکان استکه جمهوری اسلامی این حرکت غیرانسانی را در مقابل کودکان مهاجر افغان انجام میدهد. موارد خشونت از جمله ضرب و شتم، حبس در شرایط غیر بهداشتی و غیر انسانی، اجبار به پرداخت پول برای انتقال و اسکان دراردوگاههای مرزی، کار اجباری و جداسازی اجباری اعضای خانوادهها ازیکدیگرمستند شده است. آیا این خفتآور نیست که در ایران افغانها نمیتوانند فرزندانشان را حتی به مدرسه بفرستند. نمیتوانند یک دفترچه خدمات درمانی داشته باشند و بیمه شوند. به فرزندانشان که درایران متولد میشوند شناسنامه نمیدهند. ازدواجشان با ایرانیان را به رسمیت نمیشناسند؟ حتی اجازه نمیدهند یک حساب بانکی باز کنند. آیا ظلم و تبعیض نژادی از این بیشتر هم وجود دارد؟ البته از اعمال این آزارها به مردم سیستان و بلوچستان و بخشی از کردستان وحتی دیگر شهرها اما با مذاهب غیر از شیعه هم باخبریم. حقوق پایمال شده زنان: تفکرات سنتی ناشی از احکام مردانه شریعت در سیستم حکومتی جمهوری اسلامی ایران از زمان تشکیل حکومت تا کنون به زنان از دید اخلاقیات مردسالارانه اسلامی نگریسته است. عوامل مطلق گرا ومحافظه کاران دینی حکومت از طریق گنجاندن تعالیم مذهبی به عنوان قانون در نظام حقوقی کشور به بهانه اسلامی کردن جامعه، با ایجاد محدودیت های شغلی، تحکیم و تشدید تبعیضات با تصویب قوانین و مقررات مردسالار، تصویب قوانین سنتی مربوط به خانواده به نفع مردان، حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی، باعث تنزیل موقعیت اجتماعی زن درخانه و اجتماع شدهاند. جدیدترین مورد هم مورد قتل رومینای ۱۶ ساله بود. که به پدر تحویل داده شد و کشته شد. همه میدانیم اگر این ماجرا هم در این وسعت انتشار نمییافت و مورد توجه قرار نمیگرفت مثل هزاران قتل ناموسی توسط پدران، پدر به عنوان ولی دم بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی قصاص نمیشد. . . البته هنوز هم حکمی برای پدررومینا صادر نشده که آن هم باز در بحث مخالفت با اعدام قرار میگیرد. حقوق پایمال شده کودکان: شکی نیست جامعهایی که مردم و خانواده و به طبع آن کودکانش در یک بستر کاملا ناسالم و بیمار و آلوده به ناامنی، فقر، اعتیاد، فحشا و بزهکاری، اختلاس و دزدی و دروغ غرق گشته، هرگز نمیتواند بستر سالمی برای رشد کودکان فراهم آورد. چرا که یک جامعه سالم قبل از هر چیزی به سیستمهای دولتی و قوانین حمایتی محکم و بنیادینی نیازمند است که قطعا میبایستی از درون یک سیستم پیشرفته و مسئول، مبتنی برشناخت علمی همه اجزا و پدیدههای یک جامعه برخاسته باشد. از آمار و ارقامهای سرسام آور که بگذریم بعنوان نمونه میتوان به سوختن۲۹ کودک مدرسه دخترانه شینآباد اشاره کرد که دو تن در اثر شدت سوختگی جان باخته و بقیه تا آخر عمر تا اعماق روح و روانشان بیمار و دردمندند. اما سوال اینجاست، در سرزمینی که سرمایههای مردمش زبانزد جهانیان است چرا باید تجهیزات گرمایشی مدرسهاش از عقب مانده ترین نوع آن باشد؟ یا اینکه شاهد کودکانی باشیم که گاه از فرط فقر توسط خانواده بفروش میرسند و مورد انواع آزارها و بهره بارداریهای جسمی و جنسی قرارمیگیرند. کودکانی که تبدیل به بردگان کاری میشوند. آمارهای غیررسمی حکایت از وجود هفت میلیون کودک کار در ایران دارند. بیشترین تعداد کودکان کار در فاصله سنی ۱۰ تا ۱۵سال هستند. اما در مقابل حکومت ایران سن مجازات کیفری کودکان، پسران را ۱۵ سال و دختران را ۹ سال تعیین کرده که در مغایرت با قانون کنوانسیون های بینالمللی است که اعدام افراد کمتر از هجده سال را منع میکند وجمهوری اسلامی آنرا در سال ۱۳۷۲ در کنوانسیون حقوق کودک امضاء کرده و در مجلس آنرا به تصویب رسانده است. اما با این وجود چه بسیار اتفاق افتاده است که کودکان ایرانی در زیر سن قانونی به دار آویخته شدهاند. در پایان باید اضافه کرد شاخص برجسته رشد اجتماعی یک کشور سالم، به میزان حل تضاد زن در آن جامعه بستگی داشته وهر چقدر تضادهای بیشتری در این زمینه حل شود از جمله برابری حقوق زن و مرد، بستر و فضای سالمتری برابرشد و شکوفایی کوکان آن جامعه فراهم خواهد آمد. اما من در جستجوهایم به مورد قابل توجهی برخوردم. مقالهای با عنوان تحلیل حقوقی جنایت ناپدیدسازی اجباری اشخاص در حقوق بین الملل، به عنوان ناقض ماده ۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته خانم مریم احمدی نژاد که در چکیده این مطب آمده ناپدیدسازی اجباری یا غیر ارادی اشخاص، اقدامی منحصر به فرد و مرکب است. طی این عمل، مجنی علیه ( کسی که بر او جرمی اتفاق افتاده) ربوده میشود، به طور غیر قانونی بازداشت شده و اغلب در حین بازجویی، شکنجه یاکشته، و جسد او پنهان میشود. این عمل به طرز قابل توجهی ناقض حقوق بشری مجنی علیه است. یکی از این حقوق بشری که با ارتکاب ناپدیدسازی اجباری به شدت نقض میشود، حق فرد به شناسایی در برابر قانون، موضوع ماده ۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر است. ناپدیدسازی اجباری، که در اسناد بین المللی به عنوان جنایت علیه بشریت شناسایی شده، یکی از جدی ترین اشکالِ قراردادن فرد در خارج از حمایت قانون است و حق فرد برشناسایی شخصیت حقوقی را نقض میکند. به عبارتی این عمل، افراد را در وضعیت نامعلومی قرار میدهد که امکان دستیابی به حداقل حقوق بشری خویش را ندارند و ازاین رو به عنوان شخص در برابر قانون شناسایی نمیشوند. مضافاً اینکه در پی ارتکاب این جنایت، قربانیان از حقوق قانونیای که حق بر شناسایی شخصیت حقوقی برای افراد به ارمغان می آورد، محروم میشوند. (ناپدیدسازی اجباری) نوع جدیدی از نقض حقوق بشر است که دربرخی از اسناد ور ویههای بینالمللی به آن پرداخته شدهاست. در ناپدیدسازی اجباری، مجرمین پس از ربودن فرد، تمامی ارتباطات قابل تصور میان فرد ناپدید شده و جامعه که به آن تعلق دارد را قطع میکنند. همچنین هرگونه امکان ردیابی وی یا دستیابی به اطلاعاتی را، درمورد زنده بودن یا مرگ فرد مورد نظر از بین میبرند. بر این اساس درقواعد حقوق بشری این امر بر عهده دولتهاست که از ارتکاب چنین اقداماتی ممانعت به عمل آورند و در صدد حفظ و حراست از حقوق بشری قربانیان تلاش کنند. مرجع قضایی اولیه برای مقابله با ناپدید شدن اجباری دادگاههای داخلی هستند، و اگر این عمل جزیی از یک عملیات وسیع و سازمان یافته باشد که مستقیماً علیه افراد غیرنظامی ارتکاب یافته، داخل در مفهوم جنایت علیه بشریت خواهد بود که پس از مراجع داخلی صلاحیّتدار، تمامی مراجع داخلی از باب صلاحیت جهانی، صلاحیت رسیدگی خواهند داشت. همچنین دیوان بین المللی کیفری نیز بنا بر اساسنامه خویش، مرجع صالح بینالمللی برای رسیدگی به این جنایت خواهد بود؛ اگرچه نباید از نظر دور داشت که صلاحیت دیوان بینالمللی کیفری نسبت به صالحیت کیفری ملی، جنبه تکمیلی دارد. علی الاصول ناپدیدسازی اجباری اقدامی منحصر به فرد و تلفیقی است که نقض بسیار جدی حقوق بشر شناخته شده است. از این منظر، ناپدید سازی اجباری که در اسناد بینالمللی بنا برشرایطی که ذکر شد، حتی در برخی موارد، (جنایت علیه بشریت) شناخته شدهاست، یکی از جدیترین اشکال قراردادن فرد در خارج از حمایت قانون بوده و ناقض ماده ۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر است ازاینرو با نقض (حق بر شخصیت حقوقی فرد) اجرای سایر حقوق بشری را در خصوص مجنیعلیه متوقف میکند.
بخش سوم:آقای امین افشار با موضوع اسلام گریزی در ایران و گرایش به سایر ادیان: از نظر اسلام دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب همواره دغدغه هایی را برای رهبران دینی، دین داران و خانواده های متدین به وجود آورده و تهدیدی برای نسل جوان محسوب شده, این پدیده در سده های اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمی از جهان را فرا گرفته و حتی موجب به وجود آمدن مکاتب فلسفی الحادی و ایدئولوژی های دین ستیز یا دین گریز گردید. اما چرا انسان که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با درون مایه های دین پیوند تکوینی دارد، به دین گریزی روی می آورد و چرا دین گریزی در نسل جوان، نمود بیشتری دارد؟ از دید اسلام در دین الهی هیچ عنصر گریزاننده وجود ندارد; اگر انسان ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نایل آیند، هرگز از دین نمی گریزند. افزون بر این، عقل و عشق ـ هر دو ـ در متن دین جای دارند. دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می کند و هم به دل آدمی حیات حرکت و نشاط می بخشد. بنابراین، علت دین گریزی را باید در خارج از قلمرو دین حق و آموزهای دینی جستجو کرد هر فردی با مراجعه به زندگی جوانان و مطالعه رفتارهای اجتماعی آنها، این مسئله را به صورت ملموس درخواهد یافت که در سالهای اخیر و بخصوص پس از پایان هشت سال دفاع مقدس، گرایش به فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی در بین جوانان رشد صعودی یافته است و گروه هایی از جوانان به علل گوناگون از دین و فرهنگ حالت گریز پیدا کرده اند به گونه ای که وقتی در بین برخی از آنها ازدین و فرهنگ خودی سخن به میان می آید به صورت علنی بی میلی و بی علاقگی خود را به دین اظهار می کنند. البته باید اذعان کرد که این انکار از دین به خاطر خود دین نیست، بلکه علل این مسئله بیشتر به رفتارهای دینداران و مدعیان دین برمی گردد بخش عمده این رفتارهای انکارگونه جوانان و گرایش های آنان به فرهنگ بیگانه به خاطر تبلیغات کاذب و دروغین درباره دین و القای شبهه در بین جوانان می باشد و چون جوانان برای این سؤالات و شبهات خود پاسخ قانع کننده ای نمی یابند، از دین گریزان شده، به فرهنگ بیگانه و غربی گرایش پیدا می کنند جوان از نظر شناختی، دارای تفکر انتزاعی است. در این دوره، گرایش جوانان به فلسفه زندگی آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می دهد. جوانان تلاش می کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند اما به دلایل گوناگون ممکن است در فرایند هویت یابی مذهبی با بحران مذهبی مواجه شوند و نتوانند این هویت را خوب تشخیص دهند در نتیجه، دچار سردرگمی و در نهایت، حالت بی رغبتی از دین شوند. یکی از علل این بحران، ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه می شود جوان به دلیل توانمندی های ذهنی خود، دین صرفاً تقلیدی را برنمی تابد. او باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی به او القا شده، کنار می زندو می خواهد دینی را بپذیرد که با سطح تفکر او متناسب باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه می شود برایش قانع کننده نیست از سوی دیگر، او می خواهد همه آموزه های دینی را با عقل خود بسنجد. فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد صحیح است، وگرنه درست نیست و باید کنار گذاشته شود. این عوامل موجب می شود هویت دینی اش به خوبی شکل نمی گیرد و دچاربحران شناختی نسبت به این آموزه ها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند بنابراین، یکی از علل روان شناختی دین گریزی در همه انسان ها، به ویژه جوانان، ضعف معرفتی و عدم تفکر درباره دین است علت دیگر این بی رغبتی و گریز از دین برداشت های غلط و نادرست از معارف دینی است. بسیاری از اوقات، دین مساوی با معنویت لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف بدان نگریسته می شود. سپس چنین نتیجه گیری می شود که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختی و بحران های شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزانه انسان ندارد. این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینی، به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان می شود. جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنا دهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار می گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر انگاشته از آن گریزان می شود از دیدگاه مولوی دین پایه و اساس زندگی معنوی و حیات جاودان انسان را شکل می دهد، و به نوعی سوق دهنده و نجات بخش انسان است نسل جدید ما دین گریز است جذابیت های در خارج کشورایران هست که بیشتر آنها رو به سمت خودش میکشه تا جاذبه های که در داخل وجود داره، لذا به محض اینکه با یک چارچوب های سنتی برخورد میکنه از اونجایی که دیگه اون پیوندش گسسته شده بلافاصله وناخوداگاه دچار یک دافعه می شود. ما اصلا فرصت پیدا نمی کنیم که برای آنها بگوییم اصلا هدف ادیان چه بوده یا در اسلام چه میخواهد پیدا بکند, بنابر این الزامی نیست یک نفر که میخواد معرف اسلام باشه و مباحثی را مطرح نماید حتما باید ظاهر شناخته شده ای سنتی داشته باشه, چون نسل جدید زبان خاص خودش را میخواد, این یک واقعیت است و اگر ما این واقعیت رو نپذیریم نسل جدید را از دست داده ایم اگر ما نتوانیم مسائل مذهب را با زبان امروز بیان کنیم شکست خورده ایم معرفی نام خدا انحصاری نیست! حالا سوال پیش میاد خارج از جامعه چه خطری ما راتهدید میکند؟ ما در معرض فرهنگی هستیم، در واقع میخواد به ما بگوید که شما چیزی در زمینه ی شناخت کیفی ندارید در حالی که ما در زمینه شناخت کیفی تجربه قرون متمادی رو داریم و عرفان های بسیار زیادی در این مرز و بوم زحمات بسیاری کشیدن و ما امروز یکی از اهدافمون همان احیای عرفان این مرزو بوم هست که متاسفانه جمهوری اسلامی مخالفت شدیدی با این قضایا دارد. و در واقع با پرده برداشتن از یافته های عرفان هست. هر ملتی با زبان عرفان خودش بیشتر میتواند انس بگیرد و بیشتر و بهترمیتواندارتباط برقرار کند ما در ایران داریم از چارچوب عرفان خودفاصله میگیریم و همه چیز را کمی به ما نشان میدهند. بخش چهارم: آقای غلامعلی نوروزپور نقش و تاثیر مذهب در ایران: مردم ایران در تاریخ چند هزار ساله خود با جمعیت ها، نژادها و حکومت های مختلف آیین ها و مذاهب گوناگونی را تجربه کرده که همیشه برسبک زندگی اجتماعی آنها تاثیر گذاشته وبرای آنها افراط و تفریط هایی به همراه داشته است اولین آئین شناسایی شده با نام مغان مربوط به قبل از ظهور زرتشت و پیش از پادشاهی مادها ا ست، بنظر میرسد مغان سکنه بومی ایران بوده اند که پس از ورود آریائیان، سرزمین خود را تسلیم آنها کرده اند. برخی از پژوهشگران معتقدند که دوگانه پرستی یا ایمان به خدای خیر و شر در دین زرتشت، از مغان قدیم ایران سرچشمه گرفته است. این طوائف بومی در قسمتهای مختلف فلات ایران زندگی میکردند، هرچند باورهای آنها به روشنی آشکار نیست اما آثاربجا مانده حکایت از آن دارد که آنها برای عوامل طبیعی، روح، شعور، ادراک و احساسات قائل بودند و از همان آغازپیدایش ادیان به نوعی دوگانگی میان خدایان اعتقاد داشته اند. آیین دیگر میترا یا مهربود، پارت ها خدای آفتاب تابان وجاودانگی را ستایش میکردند. در مورد تاریخ پیدایش آیین زرتشتی اختلاف نظرزیادی وجود دارد و پیدایش آن از۵۰۰۰ سال تا ۵۰۰ سال قبلازمیلاد عنوان شده است. اکثریت مردم ایران در زمان ساسانیان از پیروان این آیین بودند. یهودیت با پیشینه بیش از۳۰۰۰ سال زمانی وارد ایران شد که بخت النصر معابد یهودیان را ویران کرد، آنها را از اسرائیل به آشورو بابل و بخشهائی از ایران راند. اما کوروش پس از پیروزی بر بابلیان به یهودیان اجازه داد تا به سرزمینشان اورشلیم باز گردند. اما گ ایران را برای اقامت دائم خود انتخاب کردند. اینها اولین گروه یهودیان ساکن ایران بودند. با ظهور مسیح گروهی از ارامنه و آشوریان در بین قرن اول تا سوم میلادی به مسیحیت روی آوردند. نخستین دلیل علاقه مندی ایرانیان به مسیحت رانخست در تبلیغ یهودا یکی از حواریون مسیح در شمال رودخانه فرات ودیگری را در آشنایی ایرانیان با زبان و فرهنگ یونانی میتوان دانست. اواخر قرن ششم میلادی دوران رواج قابل توجه مسیحیت در ایران بود. از سایر آئین هائی که قبل و بعد از اسلام ظهور کرده و پیروانی در ایران داشتند میتوان از آئین های مزدکی، مانوی، زروانی و صائبین و بهائیان نام برد. اما زمینه نفوذ دین اسلام در ایران به قرن هفتم میلادی بر میگردد. نفوذاسلام با سلسله حملات اعراب مسلمان به ایران و پس از سقوط کامل سلسله ساسانی آغاز شد. اعراب ابتدا پیروان سایر ادیان را در قبال پرداخت جزیه در انتخاب آیینشان آزاد گذاشتند. عملا پذیرش اسلام در میان ایرانیان در یک دوره دویست ساله اتفاق افتاد ابتدا بمدت ۹ قرن سنی مذهبان برایران حکومت میکردند و شیعیان در نقاط مختلف کشورپراکنده بودند. شاید درتاریخ پس ازاسلام، غزنویان را بتوان بعنوان آغازگران پیوند دین و حکومت معرفی کرد. آنها به پشتوانه مذهب، هم توانستند جریان های داخلی مخالف را سرکوب کنند وهم روابط گرم و نزدیک با خلافت عباسی پیدا کردند. ادامه این روند در دوران سلجوقی، خوارزمشاهی وحتی مغول و تیموریان ادامه داشت و در دوران صفویه به اوج خود رسید. شاه اسماعیل پس از قدرت گرفتن تشیع را مذهب رسمی ایران اعلام کرد. و بعد از آن حکام صفوی غیر مسلمانان را ملزم به پرداخت سالانه یک مثقال طلا و مالیاتی بیشتری نسبت به مسلمانان نمودند. با گسترش تشیع، مسلمانان اهل سنت خوپیروان سایر مذاهب مورد سختگیریهای بسیاری واقع شدند، تعصب نسبت به مذهب شیعه و علما به حدی بالا گرفت که این رفتار متعصّبانه در بین مردم هم تاثیر گذاشت بطوریکه به پیروان سایر ادیان و فرقه ها نسبت کفر و الحاد میدادند. شاید بی راه نباشد اگر گفته باشیم که از زمان صفویان بود که پدیده سرکوب و کشتار دگر اندیشان مذهبی نهادینه شد. از آنجا که بیشتر ایرانیان، سنی مذهب بودند این گروه را باید جزو اولین قربانیان این تعصبات دانست، پیروان سایر ادیان نیز اضافه بر آزار و اذیت و سختگیری هائی که در حق شان میشد تحت تاثیر فشارهای مالی و تعصبات به تدریج یا به تشیع روی آوردند و یا تصمیم به ترک موطن خود گرفتند از تاثیر گذار ترین مقاطع دیگر تاریخی ایران انقلاب مشروطیت است، چراکه دراین دوره بود که نقش مذهب درحکومت ایران قانونمند شد. در متن ۵۱ ماده ای قانون اساسی مشروطه که در۱۲۸۵ خورشیدی به امضاء مظفرالدین شاه رسید، توجهی به نقش مذهب درحکومت مشروطه نشده بود و آن به نحوه تشکیل مجلس شورای ملی و سنا وشکل فعالیت آنها پرداخته شده بود. یکسال بعد در پی فشار و خواست مذهبیون به راهبردی شیخ فضل اله نوری متمّم قانون اساسی با ۱۰۷ ماده تهیه و دراولین مجلس شورای ملی تصویب شد، هرچند شاه ابتدا با متساوی حقوق خواندن اهالی مملکت در مقابل قانون دولتی که در اصل ۸ آمده بود مخالفت کرد اما بدلیل مقاومت اعضاُ مجلس و مشروطه خواهان و مردم، محمد علی شاه در سال ۱۳۸۶ناگزیربه امضاء متمّم قانون اساسی شد. در اصل اول آن مذهب رسمی ایران را اسلام حقه جعفریه اثنی عشری و شرط پادشاهی التزام به قبول و ترویج این مذهب عنوان شد. در اصل دوم نیز پیش بینی شد که مراجع تقلید بیست تن ازعلمای مورد نظر خودرا به مجلس معرفی کرده و مجلس نیز ۵ تن را از میان آنها انتخاب کند. انتخاب شوندگان وظیفه داشتند تا موارد مطروحه درمجلس را بررسی و مانع وجود قوانین متعارض با اسلام شوند. در اصل ۱۸آمده بود تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع آزاداست مگر آنچه شرعا باشد. و در اصل ۲۰ نیز عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و موارد مضره به دین مبین آزاد وممیزی در آنها ممنوع شد و اصل ۵۸ نیز فردی را حائز شرایط مقام وزیری میدانست که مسلمان باشد. در اصل یا اصولی ازقانون اساسی امکان تغییر در متن وجود داشت الا تغییر در مذهب رسمی کشور و احکام مربوط به آن. قانون اساسی مشروطه تا سال ۱۳۵۷ و در طول سلطنت قاجار و پهلوی به قوت خود باقی ماند. پس از انقلاب و درابتدای سال ۱۳۵۸ نظربر تغییرات بنیادی در قوانین و سیاست ها موجود، علی الخصوص قانون اساسی دوران پادشاهی بود بنابراین اولین پیشنویس قانون اساسی را دولت موقت تهیه کرد. دراین پیش نویس دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری ذکر شده بود و برای تصدی مقام وزیر و رئیس جمهور شرط مسلمان، ایرانی الاصل و تابعیت ایران آمده بود. مجلس شورای ملی ملزم بود همچنان قوانینی وضع کند که با اصول مسلم اسلام و قانون اساسی مغایرت نداشته باشد. شورای نگهبان مرکب از ۵ فقیه منتخب توسط مجلس شورای ملی از میان افراد معرفی شده توسط مراجع تقلید و ۶ نفر منتخب از طرف مجلس از میان اساتید حقوق و قضات وظیفه می افتند بنا بردرخواست یک مرجع معروف فقیه یا رئیس جمهور یا رئیس دیوان عالی کشور و یا دادستان کشوربه تصمیمات مجلس وارد و درمورد آن بخش از تصمیمات که از تاریخ توشیح آن بیش از یکماه نگذشته است اظهار نظر کند. عملا در این پیش نویس نه به شیعه بودن رئیس جمهو و وزیر کشور تاکید شده بود و نه به غیر قابل تغییر بودن مذهب رسمی کشور، نه اختیار اتی برای رهبر پیش بینی شده بود و نه وظائف گسترده در امر نظارت به شورای نگهبان. این پیشنویس مورد اعتراض پاره ایز مراجع قرارگرفت و لذا مجددا تغییراتی در متن آن اعمال شد، از جمله مذهب رسمی کشور شیعه اثنی عشری و غیر قابل تغییر ذکر شد وهمچنین شرط شیعه بودن رئیس جمهور و وزیر کشور نیز به شرایط تصدی مسئولیت اضافه گردید. این متن ابتدا برای آگاهی مردم در جراید منتشر شد. این تغییرات اعتراض مراجع اهل تسنن را در پی داشت آنها با اشاره به وعده هایی که پیش از انقلاب درباره تساوی حقوق شیعه و سنی به آنها داده شده بود این تغییرات را مخالف آن وعده ها میدانستند، کار طوری بالا گرفت که برخی در شهرهای مرزی و سنی نشین صراحتا اعتراض و تهدید به شورش میکردند، و گروهی سخن از حق خود مختاری برزبان می اوردند، اما در مقابل این اعتراضات، مراجع و علما شیعه مصر به ذکر رسمیت مذهب شیعه بودند. در این زمینه جمعی معتقد بودند که پیش نویس مستقیما به همه پرسی گذاشته شود. و گروهی دیگربه استناد وعده های آیت اله خمینی بر تشکیل مجلس موسسان اصرار داشتند تا روال دموکراتیکی در پیش گرفته بشود و پس از بررسی در مجلس به همه پرسی گذارده شود. مجلس خبرگان در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ تشکیل شد اما این مجلس متن پیش نویس قانون اساسی را کلا کنار گذاشت و از ابتدا اقدام به تدوین قانون اساسی جدید کرد، در متن جدید نقش ولایت فقیه و حدود اختیارات و وظائف آن که قبلا مطرح نبود وارد متن قانون اساسی شد وبه تصویب مجلس خبرگان رسید. دراصل ۱۲ قانون اساسی دین رسمی ایران مذهب جعفری اثنی عشری تعیین شد که الی الاباد غیر قابل تغییرخواهد بود. در اصل ۱۳ ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی را تنها اقلیتهای دینی شناخته شده عنوان شدند که در انجام مراسم دینی، احوالات شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود آزادی عمل دارند. بطور کلی وارد شدن شورای نگهبان و مقام رهبر ی با محدوده اختیارات که در امور تصمیم گیری ها وعزل و نسب مقامات کلیدی داشت شرایط تدوین یک قانون اساسی بی حاشیه و دمکراتیک را کنار زد. اما نگاه متفاوت مردم در آن زمان همراه با پیروی بی چون وچرائی که در بطن مردم وجود داشت مانعی برای این امر فراهم نکرد و قانون اساسی در آذر ماه ۱۳۵۸ در همه پرسی انجام شده به تائید مردم رسید. اینک بیش از یک قرن از تثبیت مذهبی رسمی با شرط غیر قابل تغییربودن در قانون اساسی مشروطیت میگذرد. واضح است که در این شرایط، نظام سیاسی قادر به نادیده گرفتن فرامین و دیدگاه های مذهبی در سیاست گذاری ها نیست. این گونه است که آزادی بیان، عقیده و وجدان، آزادی مطبوعات وممانعت از سانسوربی معنا شده و جائی برای ابراز وجود پیروان سایر ادیان نمیماند وآزادی های حقوق بشری و حق شهروندی را سلب و تحت تاثیر قرارمیدهد، در چنین وضعیتی سرکوب مخالفان آسان تر شده و اگر مخالف و منتقد هم مذهب باشد اون را معاند میخوانند و اگر هم از پیروان آن مذهب نباشد که ملحد یا کافر بوده و دیگر امنیت جانی و مالی نخواهد داشت، بنابراین تنها راه باقیمانده تظاهر کردن به ابراز وفا داری بیش از حد نسبت به حکومت خواهد بود. حوادث سالهای گذشته حکایت از آن دارد که دگر اندیشانی که در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده اند، فاقد بسیاری از حقوق انسانی نظیر حق انتخاب وانتصاب درمسئولیت های مهم کشور، حق مالکانه، ورود به دانشگاه ها، استخدام دولتی، فعالیت در نهادهای قضایی و سیاسی هستند. آمار جمعیتی در سرشمارهای رسمی سال ۱۳۵۵ و مقایسه تغییرات آن نسبت به سال ۱۳۹۵ تا حدودی بیان گر تغییرات در میان جوامع مذهبی است جمعیت کشور نزدیک به ۵/۲ برابرشده است تعداد مسیحیان ۴۰ هزار نفر کاهش داشته است. تعداد یهودیان ۵۱ هزار نفر کاهش داشته، زرتشتیان تنها گروهی ازدگراندیشان بوده اند که شاهد افزایش جمعیت بوده اند اما میزان این افزایش هیچ مطابق تی با افزایش ۵/۲ برابری جمعیت ندارد. برای آیین بهائی و سایر ادیان آمار دقیقی وجود ندارد. ایران جدای از تأثیرپذیری از شرایط داخلی تحت تاثیر شرایط منطقه ای نیزقرار دارد. در خاورمیانه پدیده ای ای به چشم میخورد که نشان از حضور بی چون و چرای دین در تمامی عرصه های زندگی دارد. نام خدا بر سر زبان ها و نشان الله بر پرچم بسیاری از حکومت ها و گروه های اسلام گرا وجود دارد البته صحبت ازنگاهی یکسان در میان این کشورها و گروهها نیست اما چیزی که در آنها مشترک است نحوه استفاده از خدا و باورهای خودشان در مقابله با یکدیگر و دشمنانشان است. سنی و شیعه در رویاروئی با هم قرار گرفته اند، پیروان دینی و گروههائی که در اکثریت قرار ندارند تحت فشار بنیادگرایان و افراد افراطی مذهبی قرار گرفته اند در نتیجه زندگی برای سایر ادیان و باورها سختتر و خطرناکتر میشود. کانون این بحران ها عبارتند از: طالبان درافغانستان، حوثیها در یمن، و هابیت درعربستان و مشکلات داخلی و خارجی آن، اختلافات میان سنی و شیعه در بحرین، اختلافات درعراق، جنگ و خونریزی داخلی درسوریه، تنش در لبنان و فلسطین و جنگ قدرت درایران که به تندروی مذهبی دامن زده وموجب عدم تحمل نظرات هم کیشان وخصوصا پیروان سایر ادیان میگردد. اساسا درحکومت های دین سالار خواسته یا ناخواسته زمینه مقابله و رویاروئی بین گروههای فکری و مذهبی فراهم میشود. این کشورها فرصت داشتن و تجربه کردن حکومت های دمکراتیک را نداشته اند. همین است که ما هم در کشورمان به رغم مذهبی بودن حکومت قادر نبوده ایم تا فضائل نیکو و پسندیده را در جامعه به خوبی ترویج دهیم. پس باید امیدوار بود شرایط در ایران و جهان طوری پیش رود که دین و مذهب جایگاه و ارج و منزلت خود را باز یابد وانسانها با باورها واعتقادات متنوع در کنار یکدیگر در صلح و آرامش زندگی کنند و از مواهب عالم هستی برخوردار گردند.
بخش پنجم: آقای مهراب زارعی کودکان کار و قربانیان تجاوز: مسئله کودکان کار یکی از معضلات جهان امروز میباشد که از دیرباز تا به امروز ادامه داشته است کودکان کار به کودکانی می گویند که در دوران کودکی و نوجوانی به جای رفتن به مدرسه و کودکی کردن به کار گرفته می شوند و با توجه به اینکه کار فرمایان از کودکان مانند افراد بزرگسال بهره کشی میکنند اما متأسفانه دستمزد کمتری به آنها پرداخت می شود و در اغلب موارد در محیط کار این کودکان مورد تجاوز قرار می گیرند. بر اساس کنوانسیون دفاع از حقوق کودک حداقل سن کار کودکان ۱۸ سال می باشد اما در واقعیت در بسیاری از کشورهای جهان به سن کودکان در هنگام کار توجه نمی شود و کارهای کودکان بیشتر درزمینهای کشاورزی، معادن، کارخانه ها، روسپیگری میباشد و در بعضی از کشورها از کودکان استفاده نظامی نیز میشود. عموما تمامی کودکان کاربا مشکلاتی ازقبیل سلامت فیزیکی، روانی، اخلاقی و شخصیتی مواجه می شوند. از جمله عوامل تاثیر گذار بر زندگی کودکان کار شامل موارد ذیل می باشد: فقرخانواده ها، جنگ ناکارآمدی دولت ها، دیدگاه های غلط فرهنگی و قومی، بی توجهی به حقوق کودکان و امروزه بسیاری از خانواده ها قادر به تامین نیازهای اولیه زندگی کودکان خود نیستند و کودکان به اجبار تحصیل خود را رها کرده و در سنین کودکی وارد بازار کار شده تنها برای کسب درآمد اندکی به ناچار تن به هر کار سنگینی می دهند و با ناهنجاریهای که درمحیط کار برای آنها اتفاق میافتد مانند: تجاوز تحقیر شدن، کتک خوردن، مورد زور گویی قرار گرفتن و در مقایسه با دیگر کودکان و بر اساس تحقیقات و آمارهای سازمانهای دفاع از حقوق کودکان، کودکان کاردرمقایسه با کودکانی که درمحیط آرام رشد و پرورش یافته اند آینده چندان موفقی نخواهند داشت کودکان کار که در شرایط نامناسب از نظر تغذیه و بهداشت به سر میبرند و به دلیل نداشتن تجربه کافی به آسانی بازیچه سارقان حرفه ای، باندهای توزیع مواد مخدرو یا به تن فروشی روی می آورند و در کل کودکان کار، به دلیل نداشتن وضعیت مناسب روحی و عاطفی و سرخوردگی درجامعه در بزرگسالی باعث بروز بسیاری از ناهنجاری ها و مشکلات در اجتماع می شوند. کار این کودکان بیشتر سبب افزایش سود و سرمایه شرکتهایی می شود که این کودکان را در سلطه خود قرار داده و با بی توجهی دولت ها در چند دهه گذشته در بسیاری از کشورهای توسعه نیافته جهان این کودکان مانند اقلام تجاری مورد خرید و فروش قرار گرفته شده اند بر اساس ماده ۳۲ کنوانسیون دفاع از حقوق کودک: کودکان باید در برابر هر کاری که رشد و سلامتی آنها را تهدید می کند حمایت شوند و تمامی دولت ها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند، اما متأسفانه نه در ایران و نه دربسیاری از کشورهای جهان تا به امروز این اتفاق روی نداده است. درجمهوری اسلامی ایران تا کنون به حقوق کودکان توجه خاصی نشده و با به وجود آمدن بحرانهای اقتصادی در جامعه ایران همواره شاهد افزایش میزان فقر و کودکان کار درخیابان ها بوده ایم. درجامعه امروز ایران سن اعتیاد کودکان به۱۱سال و میانگین سن خودکشی کودکان به زیر۱۴ سال رسیده است و با توجه به اینکه کشور ایران دارای سرمایه های عظیم ملی و مالی میباشد، اما تا کنون موضوع حقوق کودکان کار از اولویت های اصلی دولتمردان نبوده است. بخش ششم: سپس بحث آزاد با مدیریت آقای جهانگیر گلزار با موضوع نقش نهاد دینی چیست؟ آغاز گردید: در ابتدا آقای جهانگیرگلزار توضیحی در این مورد برای دوستان ارائه نمودند که دین از امرهای واقع در تمامی کشورها میباشد البته بستگی به نهاد دینی درهر جامعه میباشد و یک نیاز بوده، در جوامع بشری که درطول تاریخ از آن دین سعی کردند دفاع کنند که خدشه ای به آن وارد نگردد، و در طول تاریخ نقش آن تغییر کرده زیرا ما هم نهاد دینی داریم و هم حکومت دینی که حکومت دینی بر نهاد دین حکومت میکند و با توجه به این توضیحات از دوستان دعوت نمودند که دربحث نظرات خود را ارائه دهند در ادامه خانم عاطفه خواجه نصیری به جدایی دین از سیاست اشاره نمودند و اینکه قوانین جامعه بایستی بر اساس انسانیت باشد و در ادامه آقای مهرداد یگانه به نقش نهاد دینی در کشور ما ایران اشاره نمود که بر این اساس از نا آگاهی مردم و کنترل از طریق حکومت دینی اشاره نمودند سپس آقای گلزار در تکمیل گفتگو با توجه اینکه چون در کشور ما استبداد حاکم است همه حقوق زیر پا گذاشته میشود و در ادامه خانم شبنم رضاوند درارتباط با دین که دو دسته اخروی و دنیوی می باشد اشاره نمود و سپس آقای یگانه به سابقه تاریخی دین و همسو نبودن آن با سیاست، در کنار سایر دوستان در محیط پالتاک بحث و تبادل نظر نمودند و در پایان آقای رضا عباسی زمان آبادی ضمن تشکر از تمای سخنرانان، فعالین، مهمانان، مسئول جلسه: آقای رضا عباسی زمان آبادی، منشی جلسه: خانم مهرنوش ایمانی چگنی، ادمین ها: آقایان هاشم رضایی، رضا عباسی زمان آبادی، هادی درتومی، رسول عباسی زمان آبادی، صدا برداران: آقایان رسول عباسی زمان آبادی، علیرضا قدیری اسفرجانی، در ساعت ۱۹:۲۰ پایان جلسه را اعلام نمودند. دراین جلسه علاوه بر مهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای کمیته و سخنرانان و سایر عزیزان حضور فعال داشتند.
گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمند نمایندگی ترکیه می۲۰۲۰
ملیکا احمدی سبزواری
در روز پنج شنبه مورخ ۲۸ مای ساعت ۱۸:۰۰ به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته هنر برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم لیدا اسدی فر ضمن خوش آمدگویی وخیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز کردند:
در آغاز جلسه آقای ابراهیم فداکار گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران در اردیبهشت ماه سال ۹۹ را ایراد کردند. بخش1: اخبار نقض حقوق بشر در اردیبهشت ماه ۹۹، با بیش از 20 مورد نقض حقوق کپی رایت، امنیت اجتماعی، فرهنگی و مالی، نبود امنیت شغلی و بیکاری ها، نبود آزادی بیان و بازداشت ها، عمل نکردن به کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان و تخریب آثار فرهنگی و نقض اهداف 2030 یونسکو و قانون اساسی جمهوری اسلامی که در استان های مختلف رخ داد، همراه بود. با توجه به حجم بالای سانسور و عدم درج کلیه خبرهای مربوط به نقض حقوق هنر و هنرمندان، این گزارش تنها ۲۰% خبرهای موجود در کشور را بازتاب می دهد. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است. نقض حق کپی رایت: ۱ مورد، نقض امنیت اجتماعی، فرهنگی و مالی: ۶ مورد، وزارت ارشاد به وعدههای خود عمل نکرده است. مسئول پیگیری آموزشگاهها و مدرسان موسیقی از عدم تحقق وعده های مجموعههای دولتی زیر مجموعه وزارت ارشاد در جبران بخشی از خسارتهای وارده به آموزشگاههای موسیقی خبر داد. نقض حق امنیت شغلی : ۶ مورد، کرونا ۲۵ هزار هنرمند را بیکار کرد. مدیرعامل خانه تئاتر در برنامه «در انتهای الوند» از بیکار شدن نزدیک به ۲۵ هزار هنرمند به دلیل بحران کرونا و تعطیلی تئاتر خبرداد که بسیاری از آنها از داشتن بیمه نیز محروم هستند. نقض کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان و نقض هدف۱۱ سند۲۰۳۰ یونسکو: ۶ مورد، خاطره ای از تخریب حمام خسروآقا که برای اولین بار منتشر میشود نیمه شبِ بیست و دوم فروردین ماه ۱۳۷۴، وقتیکه شهر اصفهان در خواب ناز خفته بود، همۀ برق منطقه یک باره قطع و راه ها بسته شد؛ درسکوت و سیاهی، چندین بولدوزر و لودر، شاهکار حمامهای تاریخی موجود در جهان را ظرف ساعتی تسبیح و بدل به پارکینگ و راه گذر کردند و همه دیدند که حمام خسرو آقا با آب شسته و به رؤیاها و خاطرات پیوسته است، نقض حق آزادی بیان: ۷ مورد، بازداشت و انتقال اشرف نفری، فعال توییتری به زندان قرچک ورامین. فعال توییتری و دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی مورخ ۷ اردیبهشت توسط نیروهای امنیتی در شهریار بازداشت و با پایان بازجوییها با صدور قرار وثیقه به زندان قرچک ورامین منتقل شد.
بخش 2: پس از ایشان آقای محمد فرشیدیان سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده ۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن قانون اساسی جمهوری اسلامی آغاز کردند :برای فهم غیر انسانی بودن قانون اساسی جمهوری اسلامی لازم است که ما از مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، شناخت کافی داشته باشیم. مفاد این اعلامیه برای پایان دادن به درد و رنج انسان های بیشماری که از سوی حاکمان و صاحبان قدرت مورد سوء استفاده قرار گرفته اند. این اعلامیه میتواند همه افراد را نسبت به حق وحقوق انسانی، شهروندی و اجتماعی خود در جامعه آگاه سازد تا حاکمان و یا افراد سودجو نتوانند از ناآگاهی افراد دیگر سوء استفاده کنند. شهروند یا (citizenship) اصطلاحی است که در قرن هفدهم بعد از تحولات تاریخی ناشی از مبارزات اجتماعی مردم اروپا برای کسب حقوق برابر و رفع تبعیض و الغاء سنتهای دوران فئودال ته، وارد ادبیات حقوقی سیاسی شد. این اصطلاح در ادبیات حقوقی سیاسی ایران سابقه چندانی ندارد و تا پیش از مشروطیت به جای این واژه از کلمه رعیت استفاده می شد و در سلسله مراتب نظام اجتماعی، مردم رعیت پادشاه و تابع او تلقی می شدند. پس از مشروطیت حتی پس از تصویب قانون مدنی، افراد جامعه ایران از دیدگاه حقوقی، تبعه دولت معرفی می شدند، یعنی باید تابع دولت قرار میگرفتند. اما امروزه شهروند از حق مشارکت در تدوین قواعد رفتارهای اجتماعی برخوردار است و در حقیقت شهروند کسی است که ازحقوق فردی و اجتماعی خود آگاه است و از آنها دفاع میکند قانون را میشناسد و مطالبه گر و پرسشگر است. ماده ششم اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید: هر انسانی سزاوار است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود و از حقوق قانونی اش برخوردار باشد. برابری در قانون اصلی است که بر اساس آن همه مردم، تابع قوانین یکسان هستند و این ماده تاکید میکند که همه حق دارند بی هیچ تبعیضی از حمایت یکسان قانون برخوردار شوند. در قوانین گذشته برخی از انسانها به دلایل مختلفی مثل نژاد، جنسیت، جهت گیری جنسی، هویت جنسی، منشأ ملی، رنگ پوست، قومیت، دین، ناتوانی یا حتی سطح اجتماعی و فقر و. . . حقوق انسانی آنها نادیده گرفته میشده، متاسفانه امروزه هم با وجود قوانین مدرن این تهدید برای اشخاصی که از حقوق خود آگاه نیستند وجود دارد که به دلیل سطح اجتماعی یا اقتصادی یا جنسیت و قومیت یا حتی شکل ظاهر و دلایل دیگر به عنوان برده های مدرن، به انواع مختلف تحت سوء استفاده قرار بگیرند. ماده ۶ به این نکته اشاره دارد که قانون نباید بین انسان ها تفاوت قایل باشد و همه باید در مقابل قانون یکسان حمایت شوند و قضاوت باید انسانی باشد. هرچند که یکی از سیستم هایی که مسئولیت برقراری این مساوات را به عهد دارد سیستم قضایی کشور است اما در مورد ایران این سیستم یکی از فاسد ترین ارگان جمهوری اسلامی است. در بند۱۴از اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی به تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون اشاره شده و نوشته شده است که حقوق همه جانبه افراد اعم از زن و مرد باید تامین گردد و همگان در برابر قانون برابرند. همینطور در اصل بیستم قانون اساسی مجددا به این نکته اشاره شده که همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند. اصل نوزدهم قانون اساسی هم آمده است که مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد بود. اما همه این قوانین نوشته های بی ارزشی بر روی کاغذ هستند که جمهوری اسلامی هیچ گاه به آن پایبند نبوده است. تفکرات سنتی ناشی از احکام مردانه شریعت در سیستم حکومتی جمهوری اسلامی به زنان ازدید اخلاقیات مردسالارانه اسلامی نگریسته و به بهانه اسلامی کردن جامعه و گنجاندن تعلیمات مذهبی به عنوان قانون، باعث ایجاد محدودیتهای زیادی برای زنان شده و تبعیضاتی همچون حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی و محدودیت های شغلی از سوی حکومت زن ستیز اسلامی باعث تنزیل موقعیت اجتماعی زن همینطور پایمال شدن حقوق زنان و سرکوب خواستهها و مطالبات آنان در حوزه عمومی جامعه و حوزه خصوصی (خانه و خانواده) شده. قوانین مردسالار اجازه قانونی به مردان برای تحقیر و تضعیف جایگاه زنان داده است و این تبعیض از طرف دولت حمایت میشود. همین چند روز گذشته خبر سر بریدن دختر تالشی به دست پدرش با داس شکه کننده بود. رومینا اشرفی نام دختر14 ساله ای است که بارها از سوی پدرش تهدید به مرگ شده بود و حتی پدرش او را تشویق به خودکشی با سم میکرده. این دختر به همراه کسی که دوست داشته با او ازدواج کند فرار میکند و وقتی توسط پلیس دستگیر میشود با اینکه میگوید مرا به پدرم تحویل ندهید او به من صدمه میرساند ولی پلیس طبق قانون او را به پدرش تحویل میدهند و نتیجه، مرگ وحشتناک این دختر معصوم میشود که گناهش زندگی در کشور اسلامی بوده است. قاتل این دختر جوان، اسلام اجباری و جمهوری اسلامی و قوانین ضد بشری آن است. روزنامه صدا و سیما و جام جم درحالی این خبر را بازگو میکردند که با فتوشاپ حجاب اجباری به عکس او تحمیل کرده بودند و موهای او را پوشانده بودند و مانتواش را بلند تر کرده بودند و مچ پایش را پوشانده بودند. این دختر جوان از همین زورگویی ها و اجبارها فرار کرده بود و به همین خاطر جان داد. لایحه تأمین امنیت زنان در ایران هفت سال است که همچنان بلاتکلیف مانده و هنوز در انتظار گرفتن تأیید از قوه قضاییه است و هربار به دلایل متفاوت از نوبت رسیدگی خارج میشود. این لایحه درصورتِ تصویب، جانِ زنان و دخترانِ آسیب دیده را تا حدودی محافظت خواهد کرد اما جمهوری اسلامی تن به آن نمیدهد. لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بعد از 11 سال هنوز تبدیل به قانون نشده و فاجعه بعدی پایمال شدن حقوق کودکان است. جامعه ایی که مردم در یک بستر کاملا ناسالم و بیمارگونه و آلوده به ناامنی، فقر، قتل ناموسی، اعتیاد، فحشا و بزهکاری، اختلاس و دزدی و دروغ غرق شده، هرگز نمی تواند بستر سالمی برای رشد کودکان فراهم آورد.
بخش 3: سپس خانم ملیکا احمدی سبزواری با موضوع نقش هنر و هنرمندان در بحران به شرح زیر صحبت نمودند: جهان در حال حاضر در یک وضعیت بحرانی به سر می برد. بیماری کویید 19 ارتباطات اجتماعی را تقریبا از بین برده و مردم جهان به میان چهاردیواری خانه ها پناه گرفته اند. همین 2 مورد جدای موارد تنش زای دیگر به اندازه ی کافی بر روی از بین رفتن آرامش این موجود اجتماعی تأثیرگذار بوده و عده ی بسیاری را به سمت انزوای روحی و جسمی، وسواس فکری و عملی و افسردگی کشانده است .
به شخصه در هر شرایطی و مخصوصا در شرایط بحرانی هنر را یک راه بقا می دانم. یک درمان بدون مرز. باریکه ی نوری در تاریکی. جوانه ی سبز زندگی در زمین ناامیدی. هنر درمان است و هنرمند درمانگر. در روزهای سختی مثل اکنون، اهمیت حضور هنرمندان بیشتر از قبل است. آثار هنرمندان از سختی روزهای قرنطینه میکاهد. تصور کنید کتابی وجود نداشت تا مطالعه کنید یا فیلم و موسیقیای نبود که سرگرمتان کند، آیا باز هم میتوانستید در خانهها بمانید؟ هنرمندان ایرانی علیرغم تحمل انواع سختیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، همچنان میکوشند این روزهای تلخ را با شیرینی آثارشان، تحملپذیر کنند. اهمیت هنرمندان از کادر درمانی که این روزها با از خود گذشتگی، بیماران را درمان میکنند، کمتر نیست. نوازندهها و خوانندههایی که بدون اندکی درآمد و پسانداز، مقابل دوربینهای موبایل خود مینشینند و ملودیهای زیبا مینوازند و اشعار امید بخش میخوانند را نباید نادیده گرفت یا هنرمندانی که با تولید انیمیشنهای جذاب یا فیلمهای کوتاه و… به کمک کادر درمانی کشور آمده و مردم را از چگونگی برخورد با این بیماری جدید آگاه میکنند و در عین حال بابت همین ویدیوها باید نگران برخوردهای امنیتی حکومت هم باشند، دستکمی از پرستارانی که جانشان را کف دست گرفتهاند، ندارند. به خصوص هنرمندانی که از عملکرد دولت در این شرایط انتقاد می کنند با خلق اثر یا از هر طریق دیگری. هنرمندان در برابر بحران برخورد های متفاوتی دارند که به ابعاد مختلف آن می پردازند و هرکدام به نوعی نیاز هستند. عده ای با استفاده از هنر خود حقایق تلخ، برخوردهای غیرانسانی و یا سختی ها را ثبت می کنند همانند عکاسانی که در کنارکادر درمانی لحظه به لحظه ی جنگیدن را برای زندگی به ثبت می رسانند یا مستند سازانی که مراحل این بیماری و تاثیرات روحی و جسمی آن بر انسان و یا بر طبقه فقیر را به جهان نشان می دهند. عده ای دیگر به ایجاد امید و ثبت زیبایی های نادر موجود در این شرایط می پردازند. مثل گروه های موسیقی یا تئاتر که درلایو های اینستاگرامی به اجرا در روزهای قرنطینه می پردازند و مردم را لحظه ای از جو خاکستری حاضر جدا می کنند، عکاسانی که با چشم دوربین خود جهان را به دیدن چهره ی روشن امید و ارتباطات تغییر یافته اما حفظ شده و همبستگی و اتحاد انسان ها در قالب انسان و نه فردی از کشور یا نژاد یا طبقه ی اجتماعی خاص دعوت می کنند مثل عکس هایی از ایتالیا که مردم در بالکن ها به رقص و موسیقی و روحیه بخشیدن به هم حتی با وجود فاصله اجتماعی می پرداختند و الگو گیری بقیه جهان از آنها و یا موزه و گالری های مختلف جهان که تور آنلاین قرار دارند که خشونت پنهان این روزها را با استفاده از هنر کمی رام کنند. هر دو حالت نشان دهنده ی نقش عظیم هنرمند نه تنها در التیام زخم ها و نجات روح انسان که در آگاهی رسانی ست. به دلیل آنکه چشم و گوش جهانیان به سمت تولید و حفظ کنندگان فرهنگ است وهمین موضوع مسئولیت جدی ای را به همراه می آورد. مسئولیتی برای ایجاد وحدتی جمعی برای بقای زندگی، درست است که هنرمندان قشر اثرگذار جامعه هستند و همواره از ظرفیت هنر و هنرمندان در رویدادهای اجتماعی استفاده می شود و از آنها انتظار پذیرفتن مسیولیت اجتماعی سنگینی را در شرایط سخت دارند اما آیا دولت و مردم به فکر حمایت از هنرمندان هستند؟ جامعه آن نگاه حمایتی لازم به یک هنرمند را در شرایط بحرانی ندارد و همیشه هنرمندان در مرحله آخر دیده می شوند. هنرمندان در هیچ زمان و دوره ای مورد حمایت دولت قرار نگرفته اند. افسانه ماهیان، کارگردان تیاتر، طی مصاحبه ای در راستای مشکلات معیشتی هنرمندان در شرایط بحرانی می گوید: این چه تصوری است که فکر میکنیم هنرمندان کسانی هستند که حساب بانکیشان پر است و آنها در خانه نشستهاند و کتاب میخوانند و فیلم میبینند. آنها هم اجاره خانه، نیازهای روزمره و هزینههای جاری دارند. دستمزد یک هنرمند تئاتر اصلا قابل مقایسه با ستارهها و سلبریتیها نیست. دولت اعلام کرده به مشاغلی که زیان دیدهاند، کمک میکند ولی هنرمند بودن شغل محسوب نمیشود و در وزارت کار ثبت نشده است. در خانه ماندن خیلی خوب و درست است و جهان برای کنترل کرونا چنین کاری میکند ولی هنرمندان در کشورهای دیگر از بیمه بیکاری بهرهمند هستند اما بیمه بیکاری در ایران شامل هنرمندان نمیشود. هیچ کس به این فکر نمیکند که هنرمند چگونه زندگی کند. هنرمند بسیاری بوده اند که به دلیل مشکلات مالی و شرایط بد اقتصادی در گوشه ی تنهایی خانه های خویش ماندند و فراموش شدند و همه ی اینها به به دلیل عدم حمایت از این هنرمندان است و اگر زمانی هم حمایتی از سوی دولت و یا ارگان های دولتی صورت گرفته، حمایتی جهت دار با سمت و سوی سیاسی و عقیدتی بوده است که همین موجب حذف و دوام نیاوردن بسیاری از هنرمندان در صحنه هنر می شود. برخورد با هنرمندان به صورت کلی و مخصوصا در زمان بحران نقض صریح ماده 2: عدم تبعیض، ماده 3: حق حیات برای همه، ماده 18: حق آزادی عقیده، ماده 19: حق آزادی بیان، ماده 22: حق امنیت اجتماعی، ماده 23: حق امنیت کار، ماده 28: حق دنیای زیبا و آزاد برای همه، اصل 3 قانون اساسی جمهوری اسلامی، هدف دهم: کاهش نابرابری در درون و میان کشورها می باشد.
بخش 4: آقای مهدی افشارزاده، سخنران بعدی، سخنرانی خود را با تاثیرگذاری مداحان در افکار جامعه چنین آغاز کردند :در ایران احساس درماندگیِ- نه لزوما خود درماندگی- شهروندان بزرگترین موردی است که باعث افت نشاط در جامعه شده است و باور ایرانیان این است که بر موقعیتهای چالش زا و استرس زا کنترلی ندارند. در سال 2016 ایران از لحاظ شاخصهای نشاط عمومی در میان 157 کشور مورد بررسی در رتبه 105 قرار دارد. بر اساس گزارش “آینده پژوهی ایران 1396” مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری هم 75 درصد از مردم دچار یاس و ناامیدی هستند. رحمانی خلیلی جامعهشناس اقتصادی و توسعه، نقطه شروع پیدایش مفهوم نشاط اجتماعی را بحرانهای اجتماعی کشورهای توسعه یافته میداند. به گفته او در آن دوران شواهد نشان داد همیاری و مصاحبت سهم بیشتری نسبت به درآمد در خوشبختی افراد دارند. تحقیقات زیادی نشان میدهد منبع اصلی شادابی به جای درآمد، “حمایت اجتماعی” است. حمایت اجتماعی در راستای شاد بودن و شاد ماندن مردم باید کامل تر بشود. ولی در ایران برگزاری مراسمات شادی و جشن خودش یک معضل بزرگ است که باید از هفت خوان رستم رد شد. ولی یک قشر خاص در جامعه وجود دارد که بدون دردسر می تواند مراسمات خود را برگزار کند. وقتی در سطح شهر به بیلبوردها دقت می کنیم، میبینیم که تعداد زیادی مداح مراسمات مختلف برگزار می کنند. مراسماتی که درآن ازمظلومیت امامان گرفته تا ریز جزییاتی از جنگ هایی که هیچ جایی نوشته نشده، بازگویی می شود. مداحان دنیای بسیار مرموزی دارند. دنیایی که در آن به ظاهر محدودیت های دینی بسیاری وجود دارد. ولی این محدودیت ها به چه قیمت؟ به این قیمت که درآمد های آنچنانی به دست می آورند. با این حال، پرسیدن این سوال که مداحان چقدر پول میگیرند، همیشه سوء تفاهم زاست پس بهتر است که در همین ابتدا، نکاتی تذکر داده شود: نخست اینکه اداره کردن یک هیات که در آن افراد متفاوتی با سطوح فرهنگی مختلف شرکت میکنند، آن هم در هیاتهای چند هزار نفری، یقینا کار دشواری است. گرفتن پول برای این کار نیز فی نفسه ایرادی ندارد اما رد و بدل شدن پولهای کلان و نیز حواشی توافق اقتصادی مادحین با روسای هیاتها که در این گزارش به هر دوی آن اشاره خواهیم کرد؛ با شانیت معنوی هیاتهای حسینی سازگار نیست و از این روز یکی از آسیبهای مترتب بر مداحی است. از سوی دیگر نگارنده به این موضوع واقف است که مداحانی هستند که هیچ گاه برای پول، در هیاتی شرکت نکردند و ارتزاق خود را از اموری دیگر انجام میدهند که گل سرسبد آنها، حاج منصورارضی است. با این دو مقدمه ضروری، به سوال اصلی برمیگردیم. «مداحان چقدر پول میگیرند؟» بگذارید برای سهولت کار، مداحان را به دو دسته تقسیم کنیم. دسته اول، مداحان مجلسی هستند یعنی مداحان مراسم خاکسپاری، ترحیم و ولیمه و نیز مراسم عروسی. نرخ حال حاضر یک مداح ختمی خوان در بهشت زهرای تهران: 100 تا 200 هزار تومان بدون سیستم صوتی؛ که عموم خانوادههای مصیبت دیده ندارند؛ بین 50 تا 100 هزار تومان نیز برای سیستم صوتی دریافت میشود. درآمد مداحان مراسم ختم مراسم ولیمه: بین 100 تا 500 هزار تومان در بازار امروز تهران. این مداحان ممکن است سیستم صوتی را نیز خود تامین کنند که در این صورت هزینه مجزایی برای آن دریافت میشود اما معمولا، به خصوص در نرخهای پایین، هزینه مجزایی برای رفت و آمد نیز مطالبه میکنند. اما در آمد مداحان مراسم عروسی: بین 500 تا یک میلیون و 300 هزار تومان. همچنین درآمد مداحانی که چه در مراسم عزا و چه در مراسم شادی با ادوات موسیقی حاضر میشوند: بین 500 تا یک میلیون و 500 هزار تومان. البته جامعه مداحان این دسته را به عنوان مداح به رسمیت نمیشناسد. اما دسته دوم، مداحان هیاتی هستند که درمراسم سوگ و شادی اهل بیت (ع) به مرثیه و منقبتخوانی میپردازند. خود این گروه به سه دسته تقسیم میشوند. در دسته اول مداحان آماتور و فصلی هستند که هر سال در محرم میکروفون به دست میگیرن با درآمد: 100 تا 400 هزار تومان برای هر شب. دسته دوم مداحان نیمه حرفهای قرار دارند با شهرت محلی و درآمد: در ایام محرم برای هر شب بین 400 هزار تومان یا یک میلیون تومان. در دسته سوم، مداحان حرفهای با در آمد: در یک بازه قیمتی نامتعارف از شبی 3 میلیون تومان تا شبی 60 میلیون تومان. مداحان حرفهای که مداحان برند و سوپر برند هستند، به جز قرارداد مالی، توافقهای دیگری نیز با صاحبان هیات دارند که اطلاع از آنها جالب است: پامنبری: در توافق مداحان برند با صاحبان هیاتها گفته میشود که این مداح، دارای 10 تا حتی شاید 40 پامنبری است که باید در هیات حضور پیدا کنند و اگر این مداح به شهرستانی غیر از محل اصلی هیات خود برود معمولا هزینه اقامت این افراد نیز با صاحب هیات است. سیستم صوتی: معمولا مداحان معروف، علاقه دارند که برای بهتر شدن عملکرد خود با سیستمهای صوتی حرفهای کار کنند و برخی از این سیستمها، تا شبی 5 میلیون تومان، هزینه اجاره دارند. اطلاع رسانی: در برخی توافقات با مداحان اسمی، آنها میگویند که ما پامنبری خاص خود را داریم که باید از زمان و مکان برگزاری هیاتمان با خبر باشد پس شما باید به طور مثال 200 بنر 2 متر در یک متر در 200 نقطه تهران نصب کنید. پشت منبر: مداحان بزرگ به مساله دکور هیات حساس هستند و برخی از این دکورهای پشت منبر تا 15 میلیون تومان هزینه برمیدارد. در نظر داشته باشید که وقتی مداحان از تهران به شهرستان میروند؛ به همه این هزینهها، باید هزینه اقامت و پذیرایی معمولا ویژه را نیز اضافه کرد. درحال حاضر استان قم و استان مازندران دو استانی هستند که هزینه بسیار زیادی بابت مداحان برند، پرداخت میکنند. فردی که درحال حاضر، بالاترین مبلغ پرداختی به مداحان را دارد یعنی آن سرمایهدار مازندرانی که مداحی مشهور را هر سال به مازندران میبرد و در یک سال، برای یک دهه محرم، یک ویلای نزدیک به 700 میلیون تومانی به عنوان صله به این مداح پرداخت کرده است. یک طرف درآمد بسیار عالی این قشر از جامعه ست و یک طرف یاس و ناامیدی سن که به جامعه تزریق میشود. در اینترنت مقالات بسیاری درباره تاثیرات مثبت این عزاداری ها، تاثیرات مثبت درروحیه تا سلامتی جسم و سلامت خانواده، ولی کاملا مشخص است که این مطالب هدفمند تهیه شده اند. در واقع مداحان یک نوع سم به نام ناامیدی و افسردگی را به جامعه تزریق می کنند. سمی که چند نسل را درگیر خرافات و عقب ماندگی می کند. به طور یقین فقط این نوع مراسمات را نمی توان دلیل اصلی غمگین بودن مردم دانست. ولی زمانی که تعداد این مراسمات زیاد باشد و شرکت در جلسات و مراسمات اجباری، خواه ناخواه این ذهنیت، در تفکر مردم جا می افتد. در ذهن آن بچه که آماده فراگیری خیلی چیزاست جا می افتد. محمد شریفی جامعه شناس با بیان اینکه موضوع نشاط و شادابی از مقوله های فرهنگی است که طی سال های اخیر بسیاری از جوامع و کشورها را به صورت جدی به خود مشغول ساخته است می گوید: در کشور ما متاسفانه اتفاقات مختلف در حوزه های گوناگون باعث کم رنگ شدن نشاط و شادابی در زندگی افراد شده است. تقریبا اکثر مردم دچار یک روزمرگی و افسردگی هستند و صمیمیت ها در حال کاهش است. نشاط هر جامعه ای موتور محرکه آن است؛ به طوری که توسعه یافتگی هر جامعه با میزان نشاط اجتماعی اندازه گیری می شود. ﻧﺸﺎﻁ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ میان مردم ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻌﻬﺪ ﻭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﻤﻪ بیانگر میزان توسعه یافتگی یک جامعه هستند. طبیعتاً برای اینکه شاهد یک جامعه با نشاط باشیم باید ببینیم مردم چه قدر در آن جامعه احساس امنیت روانی می کنند. مسئولان هر جامعه باید بتوانند شادابی و نشاط را به صورت یک ویژگی با ثبات در جامعه طراحی کنند و این طور نباشد که فقط در برخی ایام سال برنامه هایی را برای شاداب سازی مردم اجرا کنند. حال باید دید ما چه قدر در ایجاد نشاط و شادابی پایدار موفق بوده ایم. مسئولین ما چه برنامه هایی دارند؟ هر روز هفته، هر روز سال، به هر بهانه ای مراسمات مداحی وجود داره و بدون مشکل برگزار میشود. حاکمیت مردم شاد را نمی خواهد. از آسیب های مداحی میتوان به این موارد اشاره کرد: تشویق عزاداران به آسیب رساندن به بدنشان، بدعتها و تحریفها، کم رنگ شدن معنویت و اخلاق، بیان مسائل غلوآمیز و. . . خانم لیدا اسدی فر در رابطه با سخنان آقای افشار زاده اضافه کردند که مداحی نوعی شستشوی مغزی ست و حال در داشنگاها نیز تبدیل به یک رشته دانشگاهی شده و کاری کرده و در ایران عزیزان ما در راستای دردی که داشتند دنبال درمان نبوده بلکه دنبال جایی برای گریه بوده اند. آقای گلزار نیز در باب سخنان ایشان فرمودند که یکی از حقوق معنوی انسان، حق شادی ست. شادی در ابعاد متفاوتی وجود دارد. ابعاد فرهنگی مثل خلق یک اثر و انتقال شادی به فرد دیگری و یا فردی با کمک به کودکان خیابانی به دفاع از حق شادی می پردازد. در قسمت های مختلفی از ایران از قدیم تا کنون، در زمان شاهان نیز سوگواری و شرکت در این گونه مراسمات وجود داشته و این باور بوده و هست که این اشکی که از چشم می آید گناهان شما را می شوید. که در هیچ کجای دین به آن اشاره نشده ولی بر آن حکم مطلق داده اند و دروغ پشت سر دروغ را به مردم انتقال می دهند و با احساسات مردم بازی می کنند. حکومت های استبدادی در طول زمان تقلیل رفته و خرافاتی تر می شوند و به هیچ می رسند. آیا دین راه حلی برای بشر می تواند باشد یا خیر؟ ما برای دین نیستیم. دین برای ماست همانطور که ما برای حقوق نیستیم، حقوق برای ماست. حقوق برای انسان ست که آزاد خارج از هرگونه خشونت زندگی کند و رشد. بنابراین آن دین برای انسان است که بتواند رشد کند نه در راستای عدم رشد و پست شدن به خرافات تن دهد. آنها در حال تزریق انواع و اقسام اعتیاد ها به بشر هستند من جمله خرافات. آلمانی ها ۵ میلیارد سالیانه خرج چیزهایی چون طالع بینی می کنند. در لس آنجلس خانم های سطح بالا از نظرمالی، سفره ابوالفضل برگزار می کنند و ازآن طرف می گویند خرافات را قبول ندارند. اگر انسانی نخواهد بپذیرد، خرافات را نمی پذیرد. در ایران اما منبرهایی وجود دارد از محتوا خالی و از خشونت پر که مردم را به سمت خود می کشد. اگر مردم با حقوق خود آشتی بکنند علاوه بر آَشنایی، زیربار این صحبت ها نمی روند. جامعه با آگاهی نیاز دارد به حد شکوفایی خود برسد. آقای فداکار نیز بیان کردند که مداحی یکی از اصلی ترین ستون های بقای نظام است و آقای خمینی هم در ابتدای انقلاب گفت که این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته و این عزاداری ها برای بقای ایدئولوژی نظام حیاتی ست. در تقویم نیز این موضوع را بیشتر و بیشتر جای می دهند و مداحی را نه تنها به مراسمات عزاداری که به جشن ها نیز وارد کرده اند و دیده می شود که حتی با ریتم آهنگ های لس آنجلسی نیز مداحی می کنند و این چیزی ست که نه در هیج جای جهان که فقط در ایدئولوژی جمهوری اسلامی مشاهده می شود.
بخش 5: پس از ایشان آقای سید محمدیوسف اسماعیلی با موضوع منابع تاراج رفته خلیج فارس و دریای عمان، سخنرانی خود را ایراد کردند :خلیج فارس نام آب راهی پراهمیت در آسیای غربی و منطقه خاورمیانه است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبهجزیره عربستان قرار دارد، مساحت این دریا ۲۳۷۴۷۳ کیلومتر مربع است و پس از خلیج های مکزیک و هادسون سومین خلیج بزرگ جهان بهشمار میآید و به سبب وجود منابع سرشار نفت و گاز این آبراهه در سطح بینالمللی، منطقهای مهم و راهبردی بهشمار میآید. این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است، از بین کشورهای همسایه خلیج فارس، ایران دارای بیشترین مرز آبی مشترک با خلیج فارس است. جزایر زیادی در خلیج فارس وجود دارند که برخی از آنها کم و برخی از اهمیت بالایی برخوردارند، از میان جزایر خلیج فارس بیش از ۳۰ جزیره مسکونی و غیرمسکونی آن متعلق به کشور ایران است. خلیج فارس در واقع محور ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است، از نظر راهبردی درمنطقه خاورمیانه، به عنوان بزرگترین و مهمترین مرکزارتباطی بین این سه قارهاست و بخشی ازیک سیستم ارتباطی شامل اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند به شمار می رود، به همین دلیل از دیرباز مورد توجه قدرتهای جهانی و بازرگانان و تجار دنیا بودهاست. همچنین این منطقه منبع مهم انرژی جهان است و در مجموع خلیج فارس از نظر جغرافیای سیاسی، استراتژیک، انرژی و تاریخ و تمدن یک پهنه آبی مهم و حساس در دنیا محسوب میشود. حدود ۳۰ درصد نفت جهان از منطقه خلیج فارس تامین میشود. خلیج فارس از نظر ذخایر نفتی در مقایسه با سایر نقاط جهان دارای مزایای زیادی مانند سهولت استخراج، هزینه پایین تولید، مازاد ظرفیت تولید، کیفیت بالای نفت خام منطقه، سهولت حمل و نقل، توان بالای تولید چاهها و امکان کشف ذخایر جدید نفتی وسیع در منطقه است. طبق آخرین برآوردهای انجام شده در حوزه خلیج فارس در حدود ۷۳۰ میلیارد بشکه ذخیره نفت اثبات شده و بیش از۷۰ تریلیون مترمکعب گاز طبیعی را در خود جای دادهاست. همچنین بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها میتوان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه، کیش، خرمشهر و. … . نام برد. بیش از ۱۵۰ نوع ماهی متفاوت در خلیج فارس یافت میشود، بیشتر آبزیان خلیج فارس در آبهای شور زندگی کرده و در همان جا تخم ریزی و تولید مثل میکنند. از محصولات غذایی با ارزش خلیج فارس میگو و انواع صدفهای خوراکی است که در برخی سواحل مانند ساحل بندرعباس و ساحل صدف در بندر لنگه واطراف بعضی جزایر مانند هرم، قشم و لارک یافت میشوند که بازار عمده آن کشورهای اروپایی است. خلیج فارس یکی از بزرگترین پناهگاههای موجودات دریایی مانند مرجانها، ماهیهای تزئینی کوچک، ماهیهای خوراکی و غیر خوراکی، صدفها، حلزونها، نرم تنان، شقایقهای دریایی، اسفنجهای دریایی، عروسهای دریایی، لاکپشتها، دلفینها، کوسه ماهیها و بسیاری از موجودات دریایی دیگر است. با توجه به خصوصیات این دریا و همچنین دریای عمان که اتصال دهنده خلیج فارس به آبهای آزاد می باشد عواملی که باعث آلودگی زیست محیطی می گردد به شرح زیر است: از آن جایی که ۶۰ درصد از ذخایر نفت جهان درخلیج فارس است، احداث سکوهای نفتی ومجتمعها و پالایشگاهها در اطراف خلیج فارس و ورود نفت، مواد شیمیایی و پسابها به داخل آب ازعوامل مهم این آلودگی است. همچنین عبور سالانه بیش از ۱۰۰۰۰ شناور از خلیج فارس و دریای عمان که ۷۵ درصد آنها به حمل و نقل نفت خام و محصولات نفتی مربوط است و در پی آن تخلیه مواد زائد مختلف مانند آب شست و شوی موتور، فاضلاب، آب توازن کشتی و بسیاری موارد دیگر سبب بروز مداوم انواع آلودگیها در منطقه میشود که اثرات قابل توجهی بر محیط زیست دارد. به غیر از موارد فوق که آلودگی و تاراج منابع را تا حدودی می توان در پهنه تاریخ از دسیسه کشورهای استثمارگر دانست در اینجا می خواهم به سه عامل مهم که باعث تاراج سواحل و آب و آلودگی این نعمت خدادای است اشاره کنم که مسبب آن کسی نیست جز حکومت جمهوری اسلامی. درچند سال گذشته موضوعی که جنجال زیادی را به پا نمود و نارضایتی شهروندان خطه جنوب را بشدت بدنبال داشت صید غیر قانونی توسط کشتی های خارجی و چینی بود که توسط مافیا و مقامات جمهوری اسلامی حمایت می شد و به صورت مخفیانه به آنها مجوز صید اعطا گردیده بود و کشتی های خارجی نیز به روش غیر استاندارد و مخرب اقدام به صید می نمودند. این اتفاق، درست زمانی افتاد که صیادان محلی در وضعیت مناسبی نبودند و با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکردند. وجود این کشتیها و صیادان خارجی در آبهای خلیج فارس از آن رو اهمیت داشت که این کشتیها به شکل ترال، ماهی صید میکردند و همین مسئله باعث میشد صیادان دست خالی به ساحل برگردند و نتوانند ماهی صید کنند! بعد از اوج گرفتن اعتراضات مردمی و دانشجویی و. . به این جریان، عدهای از مسئولان بیان کردند که این کشتیها توسط شرکتهای داخلی اجاره شده اند! اما این موضوع، گرهای از مشکلات صیادان محلی باز نمیکرد و آنان میخواستند که شفاف سازی شود که چرا این کشتیهای خارجی در آبهای خلیج فارس صید میکنند؟ طبق قوانین، کشتیهای صید ترال باید در عمق ۲۰۰ متری دریا شناور باشند، اما این کشتیها از مرز مشخص خود عبور کرده بودند و در آبهای خلیج فارس و دریای عمان، در عمق ۹۰ متری صید میکردند و تمامی گونههای آبزی را در تور خود گرفتار میکردند. اینکار غیرقانونی بود و درسایه بی توجهی مسئولان استانی و کشوری انجام میگرفت. البته اینکار سود کلانی را هم از ماهی گیری سواحل خلیج فارس، نصیب منفعت طلبان داخلی و خارجی که سکانداران این کشتیها بودند، میکرد و قسمت اعظمی از این سود در جیب امتیاز دهندگان می رفت، امتیاز دهندگانی که هرازگاهی مسئولین رده متوسط بومی شهرستان ها به این موضوع اعتراض میکردند آنها را با توبیخ یا تنیبه و یا برکناری از سمتشان سر جای خود می نشانند و این موضوع همیشه ادامه دارد و جوانان بومی منطقه مه عمده شغلشان ماهیگیری و صیادی است مانده در این حکایت و امرار معاششان. در طول سالیان گذشته بارها و بارها شاهد شنیدن خبرهای ناشی از فروش اراضی ملی جزایر جنوب شامل فروش زمین در جزیره قشم در سال 1395 توسط هیئت مدیره قشم به اشخاص نامعلوم با قیمت 45 هزار تومان و اعتراض مردم با شعار فروش سواحل خیانت به نسل آینده است. فروش فرودگاه قدیم قشم در سال 1394 که با توجه رسوایی رسانه ای قوه قضاییه به این قضیه ورود کرده و زمین را از زمین خواران ظاهرا پس ستانده که پرونده آن نیز به طرز واضح مشخص نیست و فروش قسمت های زیادی از سواحل جزایر قشم و هرمز به بهانه ایجاد سایت پرورش میگو، فروش اراضی ملی به دانشگاه آزاد اسلامی هرمز، قاچاق و فروش خاک سرخ جزیره هرمز درکشور های حاشیه خلیج فارس و حتی فروش آن در سایت معروف علی بابا با ذکر این نکته که تمام رنگهای ساحل جزیره هرمز از وجود یک عنصر ناشی میگردد و این عنصر اکسید آهن است که در۷۰ درصد خاک سرخ این جزیره وجود دارد و رنگ آن را به این صورت درآورده است. جزیره هرمز بهعنوان یکی از معادن بزرگ خاک سرخ جهان یاد میشود و حدود ۴۰ هزار تن از آن وجود دارد و این خاک ارزشمند و قیمتی و کمیاب توسط قاچاقچیانی که مسلما دارای حمایت های ویژه از طرف ارکان حکومت هستند در سطح وسیع به تاراج می رود. با توجه به مختصات جغرافیایی منطقه و با توجه به اینکه کشور های منطقه دچار مسئله کم آبی می باشند، کشور های پیش رو در این زمینه مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی در دهه ههای گذشته اقدام به سرمایه گذاری وسیع در این حوزه نموده و با مطالعات فراوان اقدام به ساخت بزرگترین دستگاه های جهان نسبت به تامین آب شرب برای هم وطنان خود گردیدند با اولویت حفظ مسائل زیست محیطی. این مسئله پس از سالها مشکل بی آبی شدید و جنگهای فراوان مخصوصا در شهرهای مرکزی کویری و انتقال آب از این شهر به شهر همجوار بالاخره دولت دست بکار شد و پروژه آب شیرین کن از طریق آب خلیج فارس و دریای عمان کمو بیش در حال اجرا می باشد با این تفاوت که متاسفانه پسمانده ناشی از آن به دلیل صرفه جویی در هزینه انتقال و لوله کشی و پمپاژ آن درخلیج فارس و دریای عمان ریخته میشوند که باعث از بین رفتن گونه های زیست محیطی در بستر دریا میشود که با توجه به هشدار کارشناسان که این طراحی غلط خطر انقراض بسیاری از گونه های کمیاب و نایاب را در پی دارد مسولین نسبت به این قضیه کاملا بی تفاوت عمل کرده و هیچ اقدامی نسبت به تصحیح این موضوع انجام نمی دهند در حالی که در کشور امارات پسمانده این آب در شعاع 300 کیلومتری در دل کویر ریخته میشود. به امید روزی که دلسوز منابع خدادایمان باشیم.
بخش 6: سپس بحث آزاد با مدیریت مهران فاضل زاده حبیب آبادی و با موضوع اخلاق مداری و حقوق فردی آغاز شد: امروز می خواهیم اخلاق مداری و حقوق فردی را در زندگی شخصی خودمان و نه در دین و مذهب بررسی کنیم. اخلاق در واقع احترام، کرامت انسانی و حقوق فردی را به ما نشان می دهد. جامعه شامل انسان هایی که قرار است در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند نه صرفا زندگی کنند. این قضیه نیاز به آموزش دارد و کاری نیست که به یک باره انجام شود و مواردی هستند که انجام آن زمان بر هستند. هر فرد کوچک ترین عضو یک جامعه و خانواده می تواند باشد پس برای داشتن یک جامعه اخلاق مدار، باید تک تک اعضای آن به درک اخلاق مداری رسیده باشند و با رعایت اخلاق توسط تک تک اعضای یک خانواده، خانواده ای با اصول اخلاقی خواهیم داشت. هنگام برخورد با دوستانمان نیز میتوانیم آنرا ترویج دهیم. اخلاق در جامعه و روابط فردی می تواند باعث کمال و رشد انسان ها شود. اگر بخواهیم به موارد بی اخلاقی ها اشاره کنیم، مثال ها بسیارند و نمونه ای از آن که اخیرا اتفاق افتاد کشته شدن دختری توسط پدرش با داس بود. حال اما خواستار این هستیم که این موضوع را در زندگی های شخصی خود بررسی کنیم. آقای گلزار به بحث پیوستند و فرمودند که اخلاق در فرهنگ ایرانی یکی ازمسائل مهمی ست که همه شعرا، فیلسوفان و اندیشمندان به آن پرداخته اند یعنی به کرامت انسان پرداخته اند. کشورما، با بودن در منطقه ی خاورمیانه و داشتن همسایه هایی با تهاجم های بسیار و وجود چنین فشارهایی، برای آنکه اقوام مختلفش بتوانند در کنار یکدیگر به همزیستی برسند به ملاتی به نام اخلاق نیاز داشته و شعرای ایرانی به سبب پرداخت خوب به این موضوع جاودانه شده اند. اخلاق مسئله ای شدیدا لازم، اخلاقی که متناسب باشد با پندار، گفتار و کردار نیک، متناسب با خشونت زدایی، متناسب با دفاع از حقوق خود و دیگری و طبیعت و جانداران. فردی با اخلاق خواهد بود و مورد اعتماد جامعه اش خواهد شد و افرادی همچو آقای خمینی برای قدرت از هرچه دارند من جمله اخلاق می گذرند. آقای خمینی، نه تنها الگو نیست که ضد الگوست و ما برای رشد باید همان انسان هایی را ملاک دوستی قرار دهیم که انسان ها را به یکدیگر با خوبی نزدیک کرده اند و باید ملاک یک ایران آزاد و آباد قرار داد. آقای هاشمی نیز به جمع پیوستند و اضافه کردند که ما در ایران، هنگام خروج از خانه مشاهده می کردیم که از الفاظ بد و رکیک به هر ترتیبی استفاده می شد و اینها بعد از مدتی تأثیری قابل توجه بر روح انسان می گذارد و انسان با خود فکر می کند چطور جامعه ما طی این ۴۰ سال چنین افت اخلاقی داشته؟ با توجه به زبانزد بودن اخلاق منطقه شرق در جهان در سالهای قبل، افت شدید اخلاقی در سال های گذشته دلیلی جز نظام جمهوری اسلامی نمی تواند داشته باشد. چیزهایی چون دزدی و رشوه و عدم نوع دوستی در جامعه ما علنی شده، همه به فکر خود هستند و این بی اخلاقی بزرگی ست. با اینکه در گذشته چنین چیزهایی بدین صورت در جامعه نبودند و نظام جمهوری اسلامی اخلاق را مستقیما هدف نابودی قرار داده. سپس آقای جهان بین بیان کردند که اگر هر فردی در جامعه با حق و حقوق خود آشنایی کامل داشته باشد و به دنبال این باشد که این حقوق درباره ی او اجرا شوند به صورت ناخودآگاه خودش نیز این حقوق را در رابطه با دیگران اجرا می کند. جامعه به صورت خود با خود با آشنایی با حقوق خودش اصلاح می شود و این زمینه ساز رشد اخلاق مداری ست. اگر اخلاق در جامعه حرف اول را بزند آنوقت افرادی که دست به فساد اخلاقی، مالی و فرهنگی می زنند نمی توانند به راحتی به کار خود بپردازند. مشکل اصلی ما آشنا نبودن با حقوق خود است و ما می بینیم که در تمامی سطوح پایمال شدن حقوق در جامعه رخ می دهد و مردم به جای علنی کردن اعتراضات خود، با آن سازش می کنند و به بی اخلاقی روی می آورند و همین باعث رشد فساد می شود. آقای هاشمی نیز فرمودند که گفته شده که فشار بر قشر کارگر است اما کارفرمایان و یک درجه بالاتر هم صدایشان به گوش کسی نمی رسد و اتحاد کلی ای وجود ندارد و کوچک ترین اعتراضی با خفقان مواجه می شود. شرایط جامعه به گونه ای شده که بی اخلاقی به کل جامعه سرایت کرده و همه ی آن سر اجباراست. خانم رضاوند به بحث پیوستند و بیان کردند که ما به دلیل مشکلات موجود گاها سوءاستفاده می کنیم و مشکلات خود را تماما به گردن دولت می اندازیم. درست است که آموزش و فرهنگ اهمیت زیادی دارند اما گاها ما شخصا میدانیم که کاری غلط است و آنرا انجام می دهیم. در تأیید سخنان آقای گلزا، شعرای ما به دلیل اخلاق مداری زنده ماندند با آنکه موسیقی و شعر امروزی تماما از محتوا خالی ست این دلیل عدم ماندگاری ست. سیستم و آموزش بدون شک سراسر اشکال است اما همه چیز را گردن دولت نیندازیم. این سخنان دفاع از این سیستم بی اخلاق به حساب نمی آیند بلکه برای ترویج اخلاق و کمک به اخلاق مداری، باید از خود شروع کرد. خانم شریفی نیز گفتند که دلیل دور شدن ما از اخلاق بحث امروز و دیروز نیست. اخلاق مداری یک پروسه ست. افراد بی اخلاق در همه ی جوامع بشری دیده می شوند حتی در جوامع قانون مدار ولی در نظر بگیریم که در جامعه ای که خود قانون گذار ترویج دروغ و کلاه برداری می کند که قانونی ثبت می شود اما او رعایت نمی کند و به نفع خود کار می کند. وقتی مردم جامعه به رفتار عاری از اخلاق قانون گذار خود که باید مظهر اخلاق باشد نگاه می کنند، به بی اخلاقی بیشتری روی آورده و آنرا رواج می دهند. در درجه اول بی اخلاقی موجود را دولت به صورت بی قانونی رواج می دهد و مردم نیز یاد می گیرند. خانم اسدی فر نیز به شخصی سازی این موضوع پرداختند و اضافه کردند که من این قضیه را به خودم بر میگردانم و از خود می پرسم که امروز چقدر براخلاق خود کار کرده ام که تبدیل به یک رفتار نامناسب نگشته است. رفتاری مثل خشم و عصبانیت، چقدر سعی کردم صادق باشم؟ چقدر سعی کردم با حرف هایم دل کسی را به درد نیاورم؟ چقدر حس انسان دوستی را در خود بارور کردم؟ چقدر دیگران را زیر پا له نکردم؟ چقدر سعی کردم که مادر و همسری خوب باشم؟ ما پرونده های ناتمام در ذهن خود زیاد داریم. اگر جامعه، خانواده و دوستان به اندازه ی کافی آگاه نبودند که به نابهنجاری و بی اخلاقی دامن نزنند، آیا امروز من برای خود کاری انجام داده ام؟ آیا به دنبال راه حل بوده ام؟ آیا به دنبال درمان و صلح درونی بوده ام؟ اگر امروز من با خود به صلح برسم با دنیا به صلح رسیده ام. قرار نیست من منتظر دیگران و جامعه بمانم. امروز من هستم که می توانم جامعه را بسازم. خانم علیمرادی به بحث پیوستند و در ادامه صحبت ها بیان کردند که ما همه چیز را نمی توانیم تقصیر جامعه و یا حکمت بیندازیم. تأثیر دارند اما یک انسان یک دفعه بد نمی شود بلکه طی پروسه ای و در پی تسلیم شدن های پیاپی عزت نفسش مقابل منافع شخصی، اخلاق مداری را کنار می گذارد. ما دارای حقوق فردی و اجتماعی هستیم. تمامی تصمیمات ما تصویری از ما به جامعه می دهد. مخصوصا تصمیمات کوچکی که در نظر ما بی اهمیت جلوه می کنند. ما باید به ندای درون خود گوش داده و در لحظات حساس کار درست را انجام بدهیم. خانم احمدی سبزواری نیز بیان کردند که همه ما در زندگی مان با انسان هایی برخورد داشتیم که در طول رشد به دلایل محیطی خود با اخلاق های پایه ای انسان آشنا نشده اند و در نتیجه آنرا رعایت نیز نمی کنند به دلیل نبود آموزش و آگاهی. حفظ اخلاق و انسانیت در مقابل تمامی بی اخلاقی ها، تغییر ایجاد خواهد کرد هرچند کوچک اما اساسی. خانم جهان بین نیز اضافه کردند که رشد کردن در اجتماعی خشمگین تحت حاکمیت دولتی فاسد، سخت اما شدنی ست. می گوییم که آموزشی به ما داده نشده اما بخشی هم هست که اگر آموزش ندادند خود ما می توانیم به دنبال آموزش برویم. چند راهکار ساده وجود دارد. انسان می تواند مطالعه کند. می تواند از شبکه های اجتماعی استفاده درست بکند. می تواند از محیط غیر امن و بیمار دوری کند که بودن در اجتماع این کار را دشوار می کند اما انسان می تواند خود را حفظ کند. مورد دیگر اگر می خواهیم انتقای از فردی بکنیم در ابتدا انتقاد گر سالمی باشیم و بر اساس قضاوت شخصی انتقاد نکنیم و در مقابل انتقادپذیر باشیم و درباره ی حرف هایی که به ما گفته می شود فکر کنیم. همه ی این ها کمک می کند که فردی با ساختن خود، جامعه خود را بسازد. آقای گلزار نیز اضافه کردند که توصیه ای میکنم و آن این است که با بیان مشکل و دفاع از حقوق به دنبال راه حل باشیم. به این فکر کنید که من فردی هستم که انتخاب شدم که راه حلی برای وضعیت ایران پیدا کنم. صرفا بیان مشکل چیزی را حل نمی کند. چه کنیم که هم خشونت زدایی باشد و با اخلاق جور در بیاید، هم در راستای رشد باشد و به تحول در اساس منجر شود؟ آینده ی ایران در دست ما به عنوان هموطنی ست که احساس مسئولیت می کند. ما می توانیم جامعه را مدیریت و سالم کنیم. هر فرد به اندازه ی توان خودش و ما باید در پی بالا بردن توان خود باشیم در راستای رهبری خود و دیگری و کشورمان را ببریم به سمت سازندگی. هر شهروند ایرانی مسئول است و توانا در سرنوشت وطن خود. خانم جهان بین نیز در تکمیل صحبت های آقای گلزار بیان کردند که ما در ماه چندین بار دور یکدیگر جمع می شویم و بهتر است تنها گله و شکایت نکنیم تا گزارش صوتی جلسات ما بتواند کمکی باشد برای فرد دیگری و مشکلی را حل کند و بر روی دید او اثر بگذارد. نکته دیگر این است که ادب را از که آموختی؟ از بی ادبان جمله ای بسیار حقیقی ست و ما در هنگام برخورد با یک فرد بی ادب خیلی خوب است که نگاهی به درون خود بیندازیم و مثل او نباشیم. همان مسئله ای که شنونده باید عاقل باشد. آقای فاضل زاده نیز در انتها اضافه کردند که حس مسئولیت پذیری اهمیت بالایی دارد. مسئول بودن در برابر اخلاق خود در جامعه و نمی شود تقصیر بی اخلاقی خود را بیندازیم به گردن دیگران. ما باید آگاه باشیم و خوب تا فرد دیگری درس بگیرد. اعلامیه جهانی حقوق بشر را می توانیم مبنای بارز اخلاق بگذاریم. اگر فردی بتواند این مواد آنرا رعایت کند، به شخصیت و وجود انسان ها احترام گذاشته است. مخصوصا ما که فعال حقوق بشر هستیم باید به این مواد و اخلاق پایبند باشیم و آنوقت این زنجیره ی اخلاقی به صورت کاملی رشد خواهد کرد. جمع بندی تمام صحبت ها این است که همه چیز از من شروع می شود. در پایان خانم لیدا اسدی فر ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهممانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت ختم جلسه را در ساعت ۲۰:۵۵ اعلام کردند. حاضرین درجلسه، کمیته هنر، کمیته ادیان، کمیته کار و کارگر، نمایندگی ترکیه خانم ها ایراندخت کیا، لیدا اسدی فر، ملیکا احمدی سبزواری، رزا جهان بین، سمیه علیمرادی، نوری شریفی، رویا مولایی، مهدیه مراد، سمانه محبی، شبنم رضاوند و آقایان علیرضا جهان بین، ابراهیم فداکار، سید اسماعیل هاشمی، مهدی افشارزاده، مهران فاضل زاده، محمد فرشیدیان، فرشید افشار، وحید حسن زاده، محمد حسن زاده، محمد یوسف اسماعیلی، منوچهر شفائی، مازیار پرویزی، مهران فاضل زاده، جهانگیر گلزار، ناصر نوروزی، رضا عباسی زمان آبادی، آمنه جهان بزرگی، مصطفی مریمی و آرش رضایی.
گزارش جلسه مشترک سخنرانی کمیته دفاع از جوان و دانشجو و نمایندگی زاکسن انهالت ژوئن ۲۰۲۰
آزاد بهرامی
در روز یکشنبه مورخ ۲۱ژوئن ۲۰۲۰ ساعت 15 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولان کمیته و نمایندگی و جمعی از فعالین کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در فضای مجازی پالتاک اتاق کمیته دفاع از جوان و دانشجو برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم نیلوفر جلیلی ضمن خوش آمد گویی خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمود.
بخش اول: آقای ایرج دانای طوس گزارش تحلیل موارد نقض حقوق بشر در ایران در خرداد ماه ۱۳۹۹ را ایراد کردند: خبر: جان باختن جوان ۱۸ساله روانسری در نتیجه تعفیب و تیراندازی نیروهای انتظامی، نیروهای مبارزه با کالا و قاچاق در نزدیکی کرمانشاه به ظن حمل کالای قاچاق خودرویک جوان ۱۸ ساله را مورد تعقیب قرار داده و مبادرت به شلیک مستفیم نمودن، که در نتیجه ی این تیراندازی خودرو وی واژگون و این جوان که بهزاد صالحی نام داشت جان خود را ار دست داد این خبر مغایر است با ماده ۳ و ۸ از اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، ماده ۳ حق حیات برای همه و ماده ۸ رعایت حقوق انسانی توسط قانون. خبر: تهدید خواهر علی یونسی به آزار جنسی و دستگیری، عفو بین الملل خواستار آزادی این دانشجوی زندانی در ایران شد. در حالی که حدود یک ماه از بازداشت علی یونسی فعال دانشجویی و از نخبگان دانشگاه صنعتی شریف در تهران میگذرد خواهر علی یونسی از تهدید شدن خود به مرگ و آزار و اذیت جنسی و دستگیری پس از واکنش به ادعاهای قوه ی قضاییه ی ایران خبر داده است این تهدیدات بعد انتشار ویدیو کوتاهی از خواهر علی یونسی در پاسخ به سخنگوی قوه قضاییه شروع شده بود که حتی او را به قتل تهدید کرده بودند و او این امر را با پلیس انگلستان در میان گذاشته بود. این خبر مغایر با ماده ۸ و۹ از اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۸ رعایت حقوق انسانی توسط قانون و ماده ۹ عدم توقیف حبس و یا تبعید غیر قانونی. خبر: محکومیت علی نانوایی فعال دانشجویی و از بازداشت شدگان آبان ۹۸ به تحمل حبس و شلاق و مجازات تکمیلی، دادگاه تجدید نظر تهران با صدور حکمی علی نانوایی فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی و از بازداشت شدگان اعتراضات آبان ۹۸ به تحمل حبس تعلیقی شلاق با طول مدت تعلیق دو ساله و همچنین رونویسی از سه جلد کتاب محکوم کرد. آقای نانوایی در حکم اولیه که در شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی احمد زرگر صادر شده بود به تحمل ۶ ماه حبس تعزیری و۷۴ ضربه شلاق که هردوی این حکمها با طول مدت تعلیق دو ساله محکوم شده و همچنین رونویسی از سه جلد کتاب نیز محکوم شده. این خبر مغایر است با ماده ۹و۱۰ از اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۹ عدم حبس توقیف و یا تبعید غیر قانونی، ماده ۱۰ حق محاکمه و دادرسی عادلانه. خبر: سعید اقبالی فعال مدنی و دانشجوی اهل کرمانشاه جهت اجرای حکم بازداشت شد، روز یک شنبه ۱۱ خرداد سعید اقبالی از فعالین مدنی اهل کرمانشاه پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت و جهت سپری نمودن دوران پنج ساله محکومیت خود به زندان اوین منتقل شد. این فعال مدنی کرد در شهریور ماه ۹۸ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه از بابت اتهام اجماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور به تحمل ۵ سال حبس و از بابت اتهام فعالیت تبلیعی علیه نظام به تحمل ۱سال حبس محکوم شد و این حکم در دادگاه تجدید نظر عینا تائید شد. خبر: کارگر جوانی در میدان نفتی یادآوران در پی عدم دریافت حقوق خود را حلقه آویز کرد چهارشنبه ۲۱ خرداد این جوان بنام عمران روشنی مقدم افدام به خودکشی کرده بود همکاران او علت خودکشی اورا پرداخت نکردند حقوقش توسط شرکت پیمانکار میدانند با اینکه شرکت نفت یکی از پولدارترین اورگان های دولتی است اما به کارگران پیمانکاری خود حقوق ناچیزی پرداخت میکنند که آن هم با تاخیر چند ماهه همراه است. این خبر مغایر است با ماده ۳ از اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. بخش ۲: آقای علی مسیبی سخنرانی خود را با موضوع، بررسی هدف هشتم از سند ۲۰۳۰ یونسکو و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطرح کردند: اهداف توسعه پایا با عنوان رسمی دگرگون ساختن جهان ما در سند ۲۰۳۰ یونسکو مجموعهای از اهداف هستند که به آینده مربوط میشوند روسای دولت ها نمایندگان بلند که نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد و جامعه مدنی در سپتامبر ۲۰۱۵ گردهم آمدند و در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دستور کار توسعه پایا ۲۰۳۰ را تصویب کردند این دستور کار که جایگزین اهداف توسعه هزاره شد شامل کشور هدف اصلی ۱۶۹ ویژه است که نقشه راه جامعه بینالمللی را در زمینه توسعه تا جا برای سالهای آینده بیان میکند، توسعه و رشد اقتصادی پایدار جامعه استخدام کامل و بهره مند و ایجاد فرصتهای شغلی برای همگان مطابق با دستور کار هدف هشتم از اهداف توسعه پایدار عبارت است از توسعه و رشد اقتصادی پایدار جامع استخدام کامل و بهرهور و ایجاد فرصت های شغلی برای همگان مهمترین اقداماتی که دولت ها باید برای تحقق این اهداف انجام دهند به این شرح است: ۱ تداوم رشد سرانه اقتصادی بر مبنای شرایط ملی به ویژه ارتقاء رشد تولید ناخالص ملی به حداقل ۷ درصد در سال در کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی. ۲ دستیابی به سطوح بالاتر بهرهوری اقتصادی از طریق ایجاد تنوع تولید محصولات جدید و یا ایجاد فعالیتهای تجاری نوین و استفاده از فناوری های به روز شده و نوآوری از جمله از طریق تمرکز بر بخشهای دارای ارزش افزوده بالا که از نظر کاری و یا اشتغال نیروی انسانی پر فشار هستند. ۳ ترویج سیاستهای توسعه محور که در حمایت از فعالیتهای سودآور تولید اشتغال شرافتمندانه کارآفرینی خلاقیت و نوآوری تدوین شده اند و به ویژه از طریق دسترسی به خدمات مالی موجب شکلگیری و رشد فعالیتهای تجاری خرد کوچک و متوسط می شوند. ۴ بهبود تدریجی کارایی منابع جهانی در حوزههای تولید و مصرف و تلاش برای جداسازی رشد اقتصادی از تخریب زیست محیطی در راستای چهارچوب برنامههای ۱۰ ساله مصرف و تولید پایدار در سایه رهبری کشورهای توسعه یافته تا سال ۲۰۳۰ دستیابی به اشتغال شرافتمندانه کامل و سودآور برای همه زنان و مردان از جمله برای جوانان و معلولان و همچنین حقوق پرداخت مساوی برای فعالیتها و کار های دارای ارزش یکسان تا سال ٢٠٣٠ کاهش قابل ملاحظه تعداد جوانان بیکار دور ماند از تحصیل و یا هرگونه آموزش آثار ۲۰۳۰ اقدام فوری و موثر برای ریشه کنی کار اجباری و دور مانده از تحصیل تا ٢٠٣٠ اقدام فوری و موثر برای ریشهکنی کار اجباری پایان دادن به برده داری نوین و قاچاق انسان و ریشهکنی و ممانعت از به کار گرفتن کودکان به فرد ترین اشکال از جمله استخدام و استفاده از کودکان به عنوان سرباز و در نهایت پایان دادن به همه اشکال کار کودکان تا سال ۲۰۳۰ حقوق کار در فضای خوب و سالم برای همه کارگران از جمله کارگران مهاجر به ویژه زنان مهاجر و افرادی که مشاغل خطرناک اشتغال دارند، سیاست هایی برای ترویج گردشگری پایدار بتواند به تولید کار و ترویج فرهنگ و تولیدات محلی کمک کند تا سال ۲۰۳۰ افزایش ظرفیتهای موسسات مالی داخلی برای ترغیب و ترویج دسترسی به خدمات بانکی بیمه و خدمات مالی برای همه. الف) افزایش هر گونه کمک در جهت حمایت از تجارت در کشورهای در حال توسعه به ویژه کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی از جمله در قالب برنامه چارچوب جامعه ارتقا یافته در زمینه ارائه کمکهای فنی تجاری به کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی به تدوین و اجرای راهبرد جهانی برای اشتغال جوانان و اجرای معاهده بینالمللی کار سازمان جهانی کار تا سال ۲۰۳۰ رشد اقتصادی به بیان ساده عبارت از افزایش ظرفیت های اقتصاد کشور برای تولید کالا و خدمت طی یک دوره زمانی معین است اهمیت هدف از آن جایی است که تحقق سایر اهداف توسعه پایدار به طور مستقیم در گرو تحقق این هدف می باشد کاهش رشد اقتصادی عوارض مختلفی در پی خواهد داشت که مهمترین آنها افزایش نرخ بیکاری کاهش درآمد سرانه کاهش درآمدهای دولت و افزایش فاصله با سایر کشورها است، از طرفی دیگر رشد اقتصادی پایدار نباید به زیان محیط زیست باشد به همین دلیل است که هدف ۸ جدا شدن رشد اقتصادی از تخریب محیط زیست را مورد تاکید قرار میدهد اقتصادی و بیکاری رابطه مستقیم دارد طبق آمار موجود بیش از۲۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان به ویژه جوانان بیکار هستند اشتغال و رشد اقتصادی نقش مهمی در مبارزه با فقر دارد در اسناد بین المللی حقوق بشر نیز توجه ویژه شده است. ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر حق برخورداری از شرایط کاری مناسب و مطلوب را مورد تاکید قرار میدهد طبق این ماده هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کنند شرایط کاری منصفانه مورد رضایت خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است هر انسانی سزاوار است تا بدون روا داشت هیچ تبعیضی برای کار برابر مزد برابر دریافت نماید هر شخصی حق دارد که برای حفاظت از منافع خود اتحادیه صنفی تشکیل دهد و یا به اتحادیه های صنفی بپیوندد مواد ۶، ۷ و ۱۰ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی ماده ۲۷ کنوانسیون افراد داری معلولیت کنوانسیونهای سازمان بینالمللی کار در خصوص حقوق بنیادین انسان ها در محیط کار نیز از جمله اسناد بین المللی حقوق بشری دیگری هستند که حق برخورداری از شرایط کاری مناسب و مطلوب را مورد تاکید قرار میدهند ممنوعیت کار کودک نیز در ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک و همینطور مقابل نامه شماره ۱۸۲ سازمان بین المللی کار مورد تصریح قرار گرفته است اصل بیست و هشتم قانون اساسی ایران میگوید که هرکس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیز برگزیند دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه مشاغل گوناگون برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نمایند همچنین طبق اصل بیست و نهم برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی بیکاری پیری از کار افتادگی بی سرپرستی در راه ماندگی حوادث و سوانح نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبت های پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی دولت موظف است طبق قوانین است محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم خدمات حمایتهای مالی فوق برای فرد فرد افراد کشور تامین کند بیست و ششم نیز به آزادی سندیکا ها اشاره می کند، تهیه سند ملی آموزش ۲۰۳۰ و دادن تعهد به یونسکو با اصول ۱۵۳، ۷۷ و ۱۲۵ قانون اساسی نیز در تعارض است. اصل ۱۵۳ قانون اساسی میگوید: هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور شود، ممنوع است. اصل ۷۷ قانون اساسی میگوید: عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. اصل ۱۲۵ قانون اساسی میگوید: امضای عهد نامهها، مقاوله نامهها، موافق تنامهها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و همچنین امضای پیمانهای مربوط به اتحادیههای بینالمللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رئیس جمهور یا نماینده قانونی او است. توسعه پایدار یعنی (توسعه ای که نیاز فعلی جوامع را بدون خدشه وارد کردن به توانایی های نسل های آتی درتامین نیاز ها یشان، تامین نموده و به فرصت هایی که برای روشن کردن دوره ی جدیدی از تحول درجهت تغییر اساسی جهانی دلالت داشته باشد، تاکید نماید. سازمان ملل متحد برای رسیدن به اهداف توسعه ی پایدار۱۷هدف کلان را تعیین وتصویب نموده که کلیه آژانس های تخصصی بین المللی همچون یونسکو موظف و متعهد می باشند که راهبرد میان مدت و بلند مدت خود را براین اساس تنظیم نمایند. مخالفت خامنه ای این سند آموزشی که از پاییز سال ۱۳۹۵ بحث برانگیز شده، بخشی از برنامه سازمان ملل متحد برای “توسعه پایدار” کشورهای عضو تا سال۲۰۳۰ است. دولت ایران هم برای اعمال هدفهای آموزشی این برنامه جهانی، سندی را تدوین کرده است که حالا محل اختلاف شده است. رسانهها و چهرههای نزدیک به محافظهکاران در ایران، این سند را “توطئه” برای به گفته آنها “نفوذ” خواندهاند. در حالی که حامیان این برنامه، آن را استفاده از تجربههای بینالمللی برای توسعه و مدرن کردن آموزش کشور میدانند. در پرسش و پاسخهای زیر تلاش شده ابعاد مختلف این سند و دلایل مخالفتها روشن شود یکی از اختلافهای عمده بین سند مورد نظر رهبر ایران، و سند یونسکو، آموزش زنان است. در حالی که در سند مورد نظر رهبر ایران، نامی از جنسیت و “زن” نیامده، در سند مورد نظر دولت ایران، طبق هدفهای سازمان ملل، یکی از سرفصلها “برابر سازی فرصتهای آموزشی برای زنان و دختران” است. هدف هشتم سند یونسکو ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و شغل مناسب برای همه، افزایش رشد اقتصادی کشورها به حداقل ۷درصد، افزایش سطح بهره وری، حمایت از اشتغال شرافتمندانه، کارآفرینی خدمات کوچک و متوسط و کاهش بیکاری و ریشه کنی کار اجباری و برده داری نوین، جداسازی رشد اقتصادی ازتخریب محیط زیست، دستیابی به اشتغال شرافتمندانه و سودآور برای همه و تحقق دستمزد مساوی برای همه فعالیت های دارای ارزش یکسان، امن سازی فضاهای کار به ویژه برای زنان مهاجر، ترویج گردشگری که بتواند به تولید کار و ترویج فرهنگ و تولیدات محلی کمک کند، افزایش ظرفیت موسسات مالی داخلی. سه حوزه مخالفت رهبر و قانون اساسی با ٢٠٣٠ برابری زن و مرد در آموزش: به رغم اینکه این مساله در فرهنگ و اسناد و برنامههای آموزشی جمهوری اسلامی وجود دارد، اما در سند یاد شده به مواردی چون «تغییرِ کتبِ درسی» با حذفِ «نقش های مادری و همسری» و مشابه نشان دادن زن و مرد در تمام عرصه ها اشاره شده است. نفوذ افکار و جریان های غیر دینی: از دیگر موارد انتقاد از سند آموزش موصوف، «غیراسلامی و غیردینی» شدن آموزش در ایران است. این امر صریح و آشکار در کتابچه های راهنمای یونسکو با عنوان«آموزشِ همگانیِ جهانی» تصریح شده است. در حقیقت در چارچوب و چوکات فرهنگ غربی«مبانی دینی» در کتابها و آموزه های آموزشی نباید بگنجد. نظارت و دخالت خارجی: سومین انتقاد به سند۲۰۳۰ یونسکو بشمار می رود. از این حیث، در این سند به انتقال علم و تکنولوژیِ آموزشی بین کشورها اشاره گردیده است و منتقدان و مخالفان در جمهوری اسلامی این بخش از سند را به نظارت مستشاران خارجی بر آموزش وپرورش تعبیر می نمایند. در حقیقت منتقدان این سند به این جهت که سازمان یونسکو میتواند متأثر از برخی نهادها و سازمان های سلطه گرِ غربی باشد، مخالفت می کنند. “پایداری اقتصادی”در ارتباط با مسئولین اقتصادى گرانقدر دولت فعلى نیز یک بى توجهى شگفت انگیز خود را آشکار مى کند. از اول شروع به کار دولت، فعالان بخش خصوصى و اقتصاد دانان طیف هاى مختلف تذکر داده اند که مشکل اقتصاد کشور در حیطه تولید و اشتغال از طرف عرضه باید حل شود. برخى افراد این نکته را تحت عنوان بهبود فضاى کسب و کار مطرح کرده اند که بخشى از همان بحث کلى ضرورت حل مشکلات طرف عرضه بخش هاى اقتصادى است. لیکن مسئولین اقتصادى حتى شنیدن این بحث را نیز تائید نمى کنند چه رسد به این که لااقل بگویند این مسائل وجود دارد، اما به هر دلیل ما راه چاره را نمى دانیم یا مى دانیم و به دلائلى دستمان بسته است و مشابه این نوع توجیه ها. علائمى که از اخبار رایج دیده مى شود بیان کننده برخى واقعیت ها است که براى یک ناظر بیرونى پرسش بر انگیز به نظر میرسد. براى مثال به نامه چهار وزیر محترم مى توان توجه کرد. یک واقعیت این که طبق قانون اساسى هر وزیر عالى ترین مدیر اجرائى بخش مربوط است. رئیس جمهور وظیفه اداره هیات دولت را به عهده دارد. حال مشاهده مى شود به جاى این که رئیس جمهور محترم از وزرا در مورد مشکلات بخش تحت مدیریت آنان و احیانا چرائى عدم پیشرفت امور باز خواست کند، وزیر اجرائى از رئیىس جمهور مى خواهد که مشکلات بخش او حل شود! آنهم نه این که راه چاره اى براى مشکلات اندیشیده شود بلکه مشخصا هدف اصلى مورد نظر، رونق در بازاربورس از طریق تزریق نقدینگى است! تصویرى که ترسیم مى شود نقش شرکت دارى این مسئولین است و آن هم شرکت دارى یک سرمایه گذارمالى، یعنى کسى که به چند و چون کار کرد بخش هاى اقتصاد کارى ندارد و در درجه اول ملاحظه و خواسته او افزایش قیمت دارائى هاى کاغذى مانند سهام است. به این نکته هم ظاهرا عنایت نمى شود که رونق اقتصاد منجر به رونق بورس مى شود، لیکن رونق دادن به بازار بورس عامل رونق اقتصادى نبوده بلکه عامل ایجاد یک بازار مخدوش مالى است. بخش ۳: جناب محمد علی خوش سیرت سخنرانی خود را با موضوع، موانع و دشواری های استقرار دموکراسی در ایران مطرح کردند: دمکراسی به عنوان یک آرزوی صد ساله آشنای ایرانیان است. بحث و گفتمان و تلاش و فداکاری در مورد آن بسیار بوده و ادامه دارد. علاوه برجنبشها و انقلاب، در چهار دههی گذشته نیز طرحها، پیشنهادها و اقدامات فراوانی از سوی تشکلهای سیاسی وافراد ارائه شده که البته تاکنون به طور مشخص دمکراسی برای ایران به ارمغان نیاورده است. از حیث کلی لازمهی استقرار دمکراسی در یک کشور را میشناسیم: یک حرکت مردمی سازمان یافته و دارای رهبری رژیم استبدادی را کنار میزند و قانون اساسی دمکراتیک را بر کشور حاکم میسازد. این فرمول ساده اما در ایران بیش از یک قرن است که راه به جایی نبرده و هنوز یکی از تاریک اندیش ترین نظامهای مستبد سیاسی در کشورمان قدرت را در دست دارد. دراین ایام که فرصتی فراهم شده تا بسیاری به اندیشیدن پیرامون ریشهی دردها بپردازند، شاید بد نباشد که از این فضا بهره ببریم و ببینیم موانع تحقق دمکراسی در ایران کدامها هستند. این موانع در چهار مقولهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قابل تقسیم بندی هستند. در اینجا نخست تیتروار برخی از آنها را برمی شماریم. این لیست نه جامع است نه مانع. نمادی است از یک تلاش روش مند برای درک چرایی نبود دمکراسی در ایران. موانع سیاسی استقرار دمکراسی در ایران بدیهی است که همه توجهات در این بحث نخست به سوی ساختار سیاسی کشور میرود. با هم برخی خصوصیات این ساختار را که از ظهور دمکراسی در ایران جلوگیری کردهاند مرور کنیم: امتزاج استبداد و حکومت گری: در ایران استبداد زده شکلی جز خودکامگی متمرکز گرای فردی برای ادارهی کشور قابل تصور نبوده است. هرگونه ساختار دیگری فاجعه بار و ناممکن جلوه داده شده است. عمرطولانی استبداد: گسترهی زمانی چند هزارساله بقای استبدادگری را بدیهی جلوه میدهد. شرق شناسان با عناوینی چون استبداد شرقی، استبداد کهن ایرانی را به عنوان الگوی تاریخی و نظری در این باب معرفی کردهاند. نبود ساختار حکومتی قانومند:حاکمیت در ایران تابع قانون نبوده است، قانون تابع حاکمیت بوده است. قانون، حیاتی در ورای ارادهی حاکم نداشته، قابل تفسیر و نقض بوده است. تک سالاری: عادت تاریخی فردپرستی و تک سالاری شرایط را برای تولید و بازتولید آن فراهم کرده است. تفکر پدرسالاری خود را در سیاست و حکومت بازتولید کرده و هنوز رویای بسیاری برای ایران یک پدر قوی و صالح است. ضعف تحزب: احزاب در ایران ضعیف، صوری، شکننده، ناپایدار و زیر ضربه بودهاند. حزب مفید و عمردار نداشته ایم. ضمن آن که ساختارهای درون حزبی نیز خود بازتاب خصلتهای استبدادی حاکمیت بودهاند. دخالت ورزی بیگانه: نبود پشتوانهی مردمی حاکمیتها آنها را به قدرتهای خارجی وابسته کرده و آنها نیز آشکارا در کار کشور ما دخالت کرده و میکنند. پنج کشور دخالتگر فعال در این زمینه در صد سال اخیر: آمریکا، انگلستان، روسیه، چین و اسرائیل. تعبیر غلط از سیاست: در ایران جا انداختهاند که سیاست یعنی فساد و سوء استفاده و از آن و به عنوان بی پدر و مادر یاد میکنند. عدم دخالت در سیاست در ایران ارزش و دخالت در سیاست ضد ارزش بوده است. دمکراسی درست عکس این را میطلبد. عدم مشارکت جامعه در سیاست: در کشور ما دخالت در سیاست خطرناک و دردسرساز بوده به همین خاطر مردم ترجیح دادهاند آن را به اقلیتی آن قدر کوچک واگذار کنند که وقتی به قدرت میرسند هیچ سهمی برای دخالت با ترکیب همین تعداد محدود شاخصهای سیاسی میتوانیم ببینیم که چگونه پروژهی استقرار دمکراسی در ایران ازبستر سیاسی نامناسبی برخوردار بوده است. درک ایرانیان از سیاست، ضد دمکراتیک بوده و شانس زیادی برای تعبیهی دمکراسی در امر سیاسی باقی نمیگذارد. این البته قصهی ازلی و ابدی نیست، اما به طور خود به خودی هم تغییر نمیکند. جامعهای که با سیاست آشتی نکند، به رویای دمکراسی دست نخواهد یافت. عوامل اقتصادی عدم استقرار دمکراسی ساختار اقتصادی کشور، همپای ساختار سیاسی، در فراهم نکردن بستر لازم برای دمکراسی در ایران عمل کرده است. برخی از خصوصیات این ساختار اقتصادی چنین است: اقتصاد غیر پیچیده: بخش عمدهی اقتصاد ایران در قالب کارگاههای کوچک خصوصی و یا کسبهی خرد است. بخش بزرگ اقتصادی هم دولتی بوده و به صورت خان سالاری و مافیایی اداره میشود. اقتصاد از پیچیدگی لازم برای جستجو و بکار بردن یک نظام مدیریت سیاسی عقل گرا برخوردار نبوده. – نقش نفت: در ایران، برای دههها، درآمد نفت دولت را به بازیگر مستقل اقتصادی و سیاسی تبدیل کرده و با دراختیار گرفتن ثروت اصلی کشور، معیشت ملت گروگان حاکمیت استبدادی بوده است. دولت نفتی از تمام قدرت و ثروت برای ممانعت از شکل گیری بستر دمکراسی بهره برده است. در صورتیکه دمکراسی برای چنین نظام اقتصادی مضر است. – مافیا محوری: در ایران قدرت سیاسی ابزار کسب قدرت اقتصادی بوده است. در کشورهایی که دمکراسی مستقر شده است قدرت اقتصادی نردبام رسیدن به قدرت سیاسی است در حاکمیت استبدادی، قدرت سیاسی ابزار کسب ثروت اقتصادی است. هر که به قدرت رسیده برای خاندان و مافیایی خویش غارت کرده و دزدیده و برده است. -اقتصاد غارت شده: در ایران، اقتصاد ظرف غارت قدرتمندان سیاسی است. تولید ثروت برای کشور نیست برای حفظ قدرت و انباشت ثروت شخصی و خانوادگی است. این غارت هم داخلی است و هم خارجی در پیوند با قدرت هایی که حاکمیت استبدادی را حمایت میکنند. غارت ثروتهای عمومی با ذات مردم سالاری در تضاد است و به همین دلیل دمکراسی برای این گونه نظامهای اقتصادی یک خطر سیاسی محسوب میشود. -سوزاندن استعدادها: اقتصاد غیر تولیدی و غیر پیشرفته نیاز به خلاقیت و فکر و تولید ندارد. به همین دلیل نیاز به افراد شایسته و با مغز ندارد و میتواند آنها را صد هزار صد هزار به کشورهای دیگر بفرستد تا مبادا بمانند و تقاضای کیفیت و امکانات برای رشد کنند. همچنان که ما شاهد فرار مغزها یا زندان و اعدام و یا سرخوردگی و اعتیاد و خودکشی، و این سناریوها برای افراد باهوش، خلاق و مبتکر هستیم. سیستم توزیع خودکامه: توزیع ثروت در اقتصاد استبدادی دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه در ایران تابع حق و حقوق شهروندی نیست، تابع میزان نزدیکی یا خدمتگزاری به حلقهی قدرت است. تلاش برای صعود اجتماعی از دریچهی توزیع ثروت اقتصادی عبور نمیکند، از طریق شرکت در مجموعهی غارت و سرکوب و دروغ است که امکان پذیر است. شایسته سالاری که بن مایهی دمکراسی است با این سیستم هیچ قرابتی ندارد. باز اگر این جا همین تعداد محدود از پارامترهای اقتصادی را در کنارهم قرار دهیم در مییابیم که آن چه در حال حاضر اقتصاد ایران نمیطلبد مدیریت حرفهای تولید و توزیع ثروت مبتنی بر ساختاربندی دمکراتیک بوده است. اقتصاد آشوب زده و غیر تولیدی ایران با حاکمیت آشفتهی استبداد مذهبی عجین و همراه است و هیچ نیاز ساختاری به دمکراسی یا چیزی شبیه به آن ندارد. اقتصاد مافیایی به شدت ضد هرگونه نقش نظارتی شهروند بر تولید و توزیع ثروت هاست. در صورتیکه این نظارت لازمهی دمکراسی است. عوامل اجتماعی عدم استقرار دمکراسی در ایران ساختار اجتماعی در تعامل با ساختار اقتصادی و جدای از ساختار سیاسی راه خود را میرود و در این راه دمکراسی هرگز به عنوان یک ضرورت حیاتی برای آن مطرح نبوده است. به برخی از خصوصیات دمکراسی گریز ساختار اجتماعی در ایران بپردازیم: گسترش رفتار استبدادی: در درون خانواده و روابط اجتماعی جوهرهی استبدادی رفتارها آشکار است اما به دلیل همه گیری و تکرار آن به عنوان امری عادی تلقی میشود. و بدیهی است که رفتار استبدادی تاب و تحمل دمکراسی را ندارد. تربیت استبدادی: نظام خانواده و مدرسه و امثال آن توسط کسانی که خود تربیت استبدادی دیدهاند مرکزی برای جا انداختن منطق خودکامگی حاکم بر فکر و زندگی شهروندان است. اینها دمکراسی را مزاحم اعمال قدرت خویش میبینند. خشونت آشکار و پنهان: جوهرهی استبداد نفی انتخاب و ارادهی انسان هاست؛ این امر مصداق خشونت است. درساختار اجتماعی ایران خشونت فیزیکی و یا کلامی به صورت مستمر و همه جا حاضر در حال اعمال است و برخی از واقعیت روزمرهی زندگی شهروند ایرانی است. در حالیکه دمکراسی یعنی مهار عقلانی و نهادینهی خشونت. خشونت افسارگسیختهی انسان استبداد زده با هرگونه ایدهی مهار و تحدید مشکل دارد. دوشخصیتی بودن همگانی: در جامعهی استبدادی و دیکتاتوری مذهبی ایران از سنین پایین آشکار میشود که یک شخصیت واقعی متفاوت از شخصیت اجتماعی است شخصیت واقعی اهمیت فردی دارد و میبایست در چارچوب اتاق و خانه بماند. شخصیت اجتماعی اما در تعامل با دیگران است. تضاد و تناقض این دو البته سرمنشاء سرخوردگی و روان پریشی است، در صورتیکه دمکراسی که نیاز به شفافیت رفتاری دارد به درد افرادی که دو شخصیتی بودن جزیی از وجود اجتماعی آنهاست نمیخورد. کم رنگ شدن ارزشهای اخلاقی: در جامعه استبدادی همه چیز به شدت نسبی میشود، از جمله ارزشهای اخلاقی. هرچیز تا زمانی خوب است که بقای فرد را در جمع ناامن و نا مطمئن حفظ میکند. هر چیز تا زمانی بد است که شانس بقای شما را کاهش میدهد. معیار اخلاق ارزش ذاتی آن نیست بلکه کارکرد آنست. همهی آدمها محاسبه گر اخلاقی میشوند، در حالی که دمکراسی نیاز به شهروندان پاینبد اخلاق دارد. عدم اهمیت زمان: در جامعهی استبداد تفاوت امسال با پارسال در یک عدد است. محتوا همان است که بود: ایستایی چرخ جامعه از تحول کیفی و دگرگونی اساسی. بنابراین زمان ارزش خود را از دست میدهد و امسال یا ده سال دیگر شباهت کسالت آوری پیدا میکند. در صورتیکه دردمکراسی مدیریت زمانمند زندگی جامعه است. گسترش خرافه و مذهب: چون شهروند استبداد زده از چشیدن طعم زندگی در این دنیا با فقر و ستم و رنج محروم شده تمام دلخوشی خود را روی جستجوی یک دنیای خیالی بعد از مرگ میگذارد که در آن، به همهی آن چه ساختارهای حاکم او را از آن محروم کردهاند دست پیدا میکند. برای تلافی جهنم این دنیا، روی بهشت آن دنیا سرمایه گذاری میکند و برای این منظور، از اعتقادات مردم نماز و دعا و زیارت و حج و روزه و غیره را به کار میگیرد. نمیخواهد از این جا رانده و از آن جا مانده باشد. دمکراسی برای انسان هایی است که خوشبختی را به طور عینی و هدفمند در این دنیا جستجو میکنند. در این جا نیز با در کنار هم قرار دادن این مجموعه در مییابیم که جامعهی ایرانی، در ساختار اجتماعی خود، میل، نیاز و عطش به دمکراسی را چنان که باید پرورش نداده و به طور اصولی، بود و نبود آن برایش یکسان است. آن چه میخواهد امروز را به فردا بردن است و دمکراسی برایش یک شوخی لوکس است که حوصله و نیازش را ندارد. اگر تصادفی نصیبش شد که چه خوب، اگر نه نمیداند که برای چه باید برای آن بجنگد. عوامل فرهنگی عدم استقرار دمکراسی در ایران فرهنگ، به عنوان تغذیه کنندهی محتوا برای یک جامعه، تعیین میکند که آیا دمکراسی یک مسئله برای شهروندان باشد یا خیر. با نگاهی به خصوصیات فرهنگ در ایران میتوانیم این نکته را دریابیم: ترس مندرج در فکر: در کشور استبدادی تولیدگر فکری و فرهنگی یاد میگیرد که فیلترهای لازم را در ذهنش مستقر کند و بعد به کار و تولید بپردازد. این فیلترها برای پرهیز از طرد و دستگیری و شکنجه و زجر و اعدام است. اندیشهای که آزاد نباشد به دمکراسی که نظام نهادینه سازی آزادی هاست اهمیتی نمیدهد. قرائت ادبیات بی مغز: جامعه استبدادی دشمن اندیشه و حرف پرمغز است. به همین خاطر کتاب نمیخواند، اگر کتاب بخواند کتاب داستان پرهیجان دوست دارد. از فلسفه و نقد و ادبیات انتقادی فراریست و نویسندگان و ناشران و کتابهای آنها را مورد بی مهری و بی توجهی قرار میدهد.
دنبال کتاب «فال گیری با کارت» و «چگونه یک شبه میلیونر شویم» است. جستجوی نیروهای ماورالطبیعی: مردمانی ستمدیده، کتک خورده و تحقیر شده. ناامید و ضعیف و بی فردا دائم در فرهنگ روزمرهی خود در جستجوی آن هستند که بدانند نیروهای آن جهانی چه کمکی میتوانند به آنها کنند. به همین دلیل، به فال بینی، کف بینی، استخاره، دعا و جادو روی میآورند تا شاید در نبود نیروهای مادی نیروهای ماورامادی به داد زندگی اسفبار آنها برسد. دمکراسی نظام مبتنی بر نفی قضا و قدر و انتخاب عقلانی و ارادیست. انتظار و انفعال: در این فرهنگ جامعه استبداد زده حرف اول را انفعال و هیچ نکردن و منتظر شدن برای وقوع معجزه میزند. بسیاری در فقر و ستم و تحقیر میزیند اما دست بلند نمیکنند تا مبادا باورشان نسبت به این که «از ما کاری بر نمیآید» دستخوش تغییر شود. و منتظرند که کسیکه نمیدانند کیست- بیاید و آنها را نجات دهد. در حالی که دمکراسی برای کسانی است که میخواهند جامعهای آزاد را با تلاش خود بسازند و از آن بهره ببرند. با در نظر گرفتن این پارامترها در مییابیم که فرهنگ یک جامعه استبداد زده نیز آبستن هر چیزی میتواند باشد جز پایههای دمکراسی. فرهنگی که به انسانها عقلانیت و تلاش نمیآموزد و برعکس خرافه و انفعال یاد میدهد. ترکیب عوامل فوق لیست بالا نه کامل است نه مفصل. به هر روی اینها فقط نمونه هایی است از چهار حوزهی سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه برای درک این که چرا رویای صد سالهی دمکراسی در ایران شانسی برای تحقق تصادفی یا شانسی نداشته است. دمکراسی حوزهی عقل و اختیار و تلاش سازمان یافته است؛ اگر این عناصر در جامعهای نباشند، فرق نمیکند چند بار انقلاب کرده و رژیم عوض کند، از دل آن دمکراسی بیرون نمیآید. ما باید این را در نظر داشته باشیم که پارامترهای هریک از این چهار حوزه با همدیگر در تعامل بوده و به صورت متقابل همدیگر را تشویق و تقویت میکنند. بنابراین، ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران نیز در مسیر تقویت عدم استقرار دمکراسی در ایران همدیگر را به طور متقابل قویتر و حمایت کرده میکنند. ضلع نخست مثلث استبدادسالاری است که به ساختار سیاسی خودکامهی حاکمیت و عملکرد آن باز میگردد. ضلع دوم استبدادپذیری است که به ساختارهای اقتصادی، اجتماعی بازمی گردد که در آن روش خودکامهی حاکمیت مورد پذیرش عمومی شهروندان قرار میگیرد. و در نهایت، ضلع سوم استبداد منشی است که در در طی آن استبداد، در حوزهی اجتماعی و فرهنگی در رفتارهای شهروندان بازتولید میشود. این بازتولید لازمهی بقای چرخهی چند هزار سالهی استبداد درایران است. برگردیم به این موضوع که در ایران استبداد ترکیبی از عملکرد ساختاری نهادها و رفتارهای اعضای جامعه است. تا زمانی که یکی از این دو تغییر نکند، دیگری خود را با همان جوهرهی استبدادی بازتولید میکند. یا باید ساختارها را تغییر دهیم تا رفتارها عوض شود یا باید رفتارها را تغییر دهیم تا ساختارها مجبور به دگرگونی دمکراتیک شوند. در حال حاضر در ایران زمینهی مشخص و ملموس برای هیچ یک از این دو موجود نیست. نه پروژه و نیرویی هست که بتواند ساختارهای حاکمیت سیاسی در ایران را در اختیار گرفته و به آن دمکراسی تزریق کند و نه جریان فکری-فرهنگی گستردهای داریم که به طور وسیع رفتارهای استبدادزدهی ایرانیان را متحول سازد. در این میان البته فروپاشی رژیم و سرنگونی آن از طریق شورش و قیام در چشم انداز است، اما این ربطی به استقرار دمکراسی در ایران نخواهد داشت. آیا پس دمکراسی در ایران ممکن است؟ مثل هر کشور دیگری بله. اگر طرح و نیرویی باشد که بتواند قدرت سیاسی را از چنگ رژیم استبدادی کنونی بیرون آورد و حداقلهای دمکراتیک را در ایران مستقر کند میتوان به آیندهی دمکراسی در ایران خوشبین بود. آیا چنین نیروی سیاسی در حال حاضر حضور دارد؟ از آن سوی اگر یک جریان فکری-فرهنگی بتواند یک انقلاب رفتاری در ایرانیان را کلید بزند تا از بازتولید استبداد منشی در دست بردارند و به این ترتیب زمینه برای اعمال استبدادسالاری از بالا ناممکن شود، این هم شانس دیگری برای استقرار دمکراسی در ایران خواهد بود. در پایان این گونه نتیجه میگیریم که استقرار دمکراسی در یک کشور از طریق یک فرایند خود به خودی، مکانیکی یا جبری صورت نمیپذیرد، بلکه محصول یک روند ارادی، آگاهانه و سازمان یافته است. این واقعیت سبب میشود بتوانیم از وقت و توان فردی و جمعی خود بهتر بهره ببریم. هدف در اینجا متهم سازی مردم ایران به کنار آمدن با استبداد و یا متهم کردن اپوزیسیون به کم کاری و امثال آن نبوده و نیست، بلکه یادآوری عوامل و شرایطی است که نتیجهی عملی آن میشود تحمل استبداد توسط جامعه. برای کسب دمکراسی یک جامعه باید استبداد را تحمل نکند. بدیهی است هرگونه تلاشی برای تغییر رفتارها و یا دگرگون ساختن ساختارها در جهت زمینه سازی برای دمکراسی در این میان ارزشمند است. مهم این است که دریابیم استقرار دمکراسی در ایران به صورت انتقال کشور از حالت استبدادی به وضعیت دمکراتیک نیست، بلکه به شکل تغییر رفتارها و ساختارهای استبدادی است برای تبدیل شدن به یک رفتار و ساختار دمکراتیک. این مهم نیز با آگاهی بخشی از یک سو و مبارزهی سازمان یافته از سوی دیگر میسر است. بخش ۴: جناب مصطفی ملازم سخنرانی خود را با موضوع، حقوق بشر در ایران از حرف تا عمل ارائه دادند: مهمترین مشخصه اعلامیه جهانی حقوق بشر، زمینی بودن و انسانی بودن آن است. بدین معنی که این اعلامیه بدون توجه به هیچ گونه ایدئولوژی مذهبی یا سیاسی، فقط و فقط با تاکید بر نیازهای اولیه انسان از جمله نیازهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که ناشی از نفس انسان بودن است نوشته شده. بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب اسلامی در ایران، مطابق گزارش سازمانهای بیطرف بینالمللی نظیر دیدبان حقوق بشر، عفو بینالملل و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، وضعیت حقوق بشر در ایران اسفناک است. میزان بالای اعدام، بیکفایتی و بیتوجهی دولت به تامین نیازهای اولیه اقتصادی مردم، نبود آزادی بیان و آزادی تجمعات، در حاشیه بودن توجه به حقوق کودکان، وضعیت نامناسب حقوق زنان از جمله مشارکت پایین آنان در اقتصاد و نابرابری در برخورداری از حقوق اقتصادی-اجتماعی نظیر دیه، شهادت، حق طلاق و حق سفر، سرکوب اعضای جامعه مدنی نظیر وکلا، معلمان، کارگران، دانشجویان و بیش از اینها، همه و همه از جمله موارد نقض حقوق بشر در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی است که در یک شیب نزولی به سمت وخیمتر شدن پیش میرود. اما چرا این شیب با وجود برخورداری ایران از منابع عظیم اقتصادی و ثبات نسبی کشور، تندتر میشود؟ پاسخ این سوال را پیش از هر چیز باید در قانون اساسی فعلی ایران جستوجو کرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی بر مبنای دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری است وقتی قانون اساسی کشوری مبنای حکومت را بر اسلامی و شیعی بودن و رسمیت یک مذهب در جامعه میگذارد، پایه تبعیض در جامعه علیه پیروان سایر ادیان و همچنین بیدینان گذاشته میشود. بنابراین هر انتقادی به عملکرد حکومت مبنی بر نقض حقوق بشر معادل انتقاد به اسلام شمرده شده و مدافعان حقوق بشر را با حربه وادار به سکوت مینمایند. دیدگاه امام خمینی نسبت به حقوق بشر از یک طرف اسلام را مبین و موید حقوق بشر می داند و از طرفی دیگر غرب را مدعی دروغین و پایمال کننده آن می خوانند. معتقد بود: حکومتی میتواند ادعای حقوق بشر کند که مبتنی بر عقاید الهی دینی باشد. دیگران هر چه ادعا کنند که ما بشردوست هستیم و ما میخواهیم حقوق بشر حفظ شود و ما میخواهیم صرفاً ادعاست، هیچ واقعیت ندارد. احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، هشدار داده است که موارد نقض حقوق بشر و آزادیهای اساسی شهروندان ایران به طور مستمر و گسترده ادامه دارد. البته حکومت، فعال حقوق بشری را به رسمیت نمیشناسد و همه را فعال سیاسی میداند به این ترتیب جمهوری اسلامی به بزرگترین ناقض قانونی حقوق بشر شده است. نمونههای این نوع از نقض حقوق بشر با سوء استفاده از مجاری قانونی زیاد است و شاید نمونه ملموستر این نوع از قوانین ضد حقوق بشری که در جریان اعتراضات اخیر پررنگ شد، قطع اینترنت از سوی وزارت ارتباطات بود و به دستور شورای عالی امنیت ملی اتفاق افتاد: حاصل اختیاراتی که قوانین جمهوری اسلامی به نهادهای قدرت دادهاند اما در تضاد با اصول جهانی حقوق بشر هستند. بعد از گذشت چهار دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، آنچه درجریان سرکوب اعتراضات آبان ۹۸ رخ داد اما توسط یک حکومت بود. بنابراین واضح است که اساسا تعریف جمهوری اسلامی از مفهوم حقوق شهروندی و حقوق بشر منطبق با مفهوم جهانی ونرمال آن نیست بلکه نشات گرفته ازمفاهیم اسلامی خشن، ایدئولوژیک، بدون انعطاف و متعلق به قرنها پیش است که با واقعیتهای جامعه مدنی امروز که مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز، رجحان تفکر و استفاده از تکنولوژی است، همخوانی ندارد. ارائه تعبیری متفاوت از حقوق بشر بر اساس اعلامیه اسلامی حقوق بشر، سوء استفاده از قانونگرایی و ابزار قانون با تاکید برای نادیده انگاشتن حقوق شهروندان و در نهایت تضاد ماهوی قانون اساسی جمهوری اسلامی با ارزشهای جهانی حقوق بشر، همه از جمله عوامل کلیدی هستند که بعد از گذشت ۴۰ سال، مانعی بزرگ در راه بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به شمار میروند. تا زمانی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ماهیت اسلامی خود را از دست ندهد و تا زمانی که تعریف مجموعه حاکمیت از حقوق بشر منشا گرفته از قواعد فقهی باشد و نه اسناد بینالمللی حقوق بشری، انتظار بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران و احترام حاکمیت به آن، انتظاری بیهوده است. بخش ۵: بحث آزاد با موضوع، امنیت شغلی جوانان در ایران: بود، که در این بحث همکاران خانم نیلوفر جلیلی و آقایان رضا چهرازی، افشین رجبی، احمد ملازاده، علی خوش سیرت و علی جاویدان که هر کدام با ارائه نظر و پیشنهاد خود دراین بحث آزاد شرکت کردند و آن را تکمیل کردند. در پایان خانم نیلوفر جلیلی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت ۱۸:۰۰ ختم جلسه را اعلام کردند. در این جلسه علاوه بر مهمانان سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای خانم ها و آقایان نیلوفر جلیلی، طاهره خطی دیزآبادی، احمد ملازاده، ابوالفضل پرویزی، افشین رجبی، بنیامین رجبیان، حسین مرادی زاده، علی خوش سیرت، مصطفی ملازم، علی مسیبی، میلاد پارسایی، ایرج دانای طوس، هادی جعفرپور، علی جاویدان، وحید تیرانی، مصطفی فرج پور، رضا چهرازی و آزاد بهرامی نیز حضور فعال داشتند.
گزارش جلسه سخنرانی دفاع از محیط زیست ژوئن۲۰۲۰
رضا عباسی زمان آبادی
در روز جمعه مورخ 12 ژوئن 2020 ساعت 19:30 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک اتاق کمیته محیط زیست برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم سمیه علیمرادی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند. بخش1: درآغازجلسه خانم مهدیه مراد سخنرانی خود را با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق محیط زیست دراردیبهشت ماه 99 را ایراد کردند.
بخش2: خانم سمیه حسین زاده ثانی سخنرانی خودرا با موضوع بررسی کنوانسیون بن(محافظت از گونه های مهاجر جانوران وحشی) به شرح زیر ارائه نمودند: کنوانسیون محافظت از گونههای مهاجر جانوران وحشی طرحی است که بر پایه ی آن گونه های مهاجر ساکن در خشکی آب و هوا در گسترده زندگیشان زیر محافظت قرار میگیرند. این کنوانسیون یک توافقنامه زیست محیطی است که از سوی برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد و به منظور پشتیبانی از حیات وحش و قلمرو جانوران در مقیاس بزرگ ارائه شده. این کنوانسیون درسال ۱۹۷۹در شهر بن در کشور آلمان به امضا رسید ودر سال ۱۹۸۳ به اجرا گذاشته شد. . از لحاظ کنوانسیون حاضر گونههای مهاجر به تمام یا هر بخش جغرافیایی جداگانه از جمعیت هر گونه یا ریز گونه جانوران وحشی گفته میشود. از لحاظ کنوانسیون حاضر مسیر مهاجرتی به تمامی مناطق خشکی و آبی اطلاق میشود که یک گونه ی مهاجر در آن سکنی گزیده و یا موقتا توقف کرده. از لحاظ کنوانسیون حاضر زیستگاه به هر منطقی گفته میشود که دارای شرایط مناسب زیستی برای گونه ها تا دهه۱۹۵۹هیچ تلاشی از سوی دولت ایران برای حفاظت از حیات وحش وجود نداشته است اما جرقه های تلاش برای حفاظت از محیط زیست در خلال جنگ جهانی دوم زده شد زمانی که نیروهای اشغالگر با تفنگ مدرن و جیب در دستها به تعقیب غزال میپرداختن و شکار شبانه عادی شده بود و برای ماهیگیری از دینامیت استفاده میکردند که این کار باعث نگرانی مردم و دولت شد که در نتیجه محمد رضا شاه پهلوی خواستار طرح و برنامه مدرن برای محافظت و مدیریت شکار حیوانات وحشی و صید عرضه کرد. و نخستین تلاش به ایجاد کانون شکار ایران در سال ۱۹۵۷ انجامید که به طور عمده نتیجه کوششها بازرگان ثروتمندی به نام منوچهر ریاحی در این طرح شد. در ماده یک کنوانسیون بن گفته شده است که باید طرفهای متعاهد در کشور خود باید زیستگاهای کافی و امن را برای حیوانات وحشی و گونههای مهاجره در حال حاضر فراهم کنند این ماده در ایران نقص میشود شکار حیوانات وحشی و پرندگان مهاجر جنایت است نه سرگرمی زیستگاهای امن حیوانات و پرندگان مهاجر به محلی برای شکار غیر قانونی تبدیل شده است که یا در آن کشته میشوند یا فروخته. در منطقه حفاظت شده ورجین که قبل از انقلاب یکی از شکارگاهی سلطنتی بود در سال ۱۳۵۸به سازمان حفاظت از محیط زیست واگذار شد و در سال ۱۳۶۲,بر اساس مصوبه شورای عالی سازمان حفاظت از محیط زیست حیات وحش به عنوان منطقه حفاظت شده در محدود البرز مرکزی معرفی شد آب و هوای مطبوع،پوشس گیاهی غنی،رودخانه های پر اب،چشمه ها و ارتفاعات سرسبز،از جمله جاذبههای طبیعی این منطقه هستند حیات وحش این منطقه شامل:قوچ و میش کل بز،اهو،گراز،و انواع پرندگان است اما متاسفانه تصرف زمینهای ملی آلودگی آبها ساخت ساز ویلاهای غیر مجاز تخلیه فاضلاب در حاشیه رودخانه ها و شکار منجر شده که محیط زیست و زیستگاه حیات وحش این منطقه به شدت تخریب شود در نهایت به نابودی آن میانجامد. کسور ایران با توجه به اقلیم متنوع و تنوع زیستی و منحصر به فرد ی دارد که دارای نمونههای گیاهی جانوری بسیاری میباشد به لحاظ پوشش گیاهی استان کهکیلویه و بویراحمد به اندازه دو برابر اروپا دارای انواع گیاهان میباشد کشورما با داشتن ۵۰۰گونه پرنده مهاجر و غیر مهاجر به اندازه کل قاره اروپا درپرندگان متنوع است. کوچکترین پستاندار دنیا درایران زندگی میکند حشره خوار کوتوله و بزرگترین پستاندار دنیا نهنگ نیز در ایران زندگی میکند. ایران زمانی زیستگاه طیف بزرگی ازحیوانات و گیاهان و پرندگان وحشی بود و تالابهایش میزبان سهم عظیمی از پرندگان مهاجر از سیبری هند و آفریقا بوده است به طور معمول گفته میشود که هرگز برای بازگرداندن آسیب وارد شده و احیای مواهب طبیعی دیر نیست اما این گفته احتمال شامل حال ایران نمیشود
بخش 3 : آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی سخنرانی خود را با موضوع وضعیت تالاب ها در ایران به شرح زیر ارائه نمودند: آنچه که مسلم است، تالابها بهعنوان یکی از مهمترین زیستگاههای طبیعی در جهان نقش بسیاری در ویژگیهای اقلیم و بومی هر منطقه و مامنی برای حفظ و تداوم بقای حیات وحش و پرندگان، تأمین آب شیرین و حفظ تعادل زیستی هستند. تالاب بینالمللی گاوخونی )که به باتلاق گاوخونی هم معروف است)، تالابی است در فلات مرکزی ایران که بخش بزرگی از آن در استان اصفهان و مابقی در استان یزد قرار دارد که از رودخانه زایندهرود و دریچه های سد رودشتین تغذیه میکند. تالاب گاوخونی یکی از تالابهای مشهور در جلگه مرتفع مرکزی ایران بهشمار میآید و در سال 1354 جزء تالاب های مهم در لیست کنوانسیون رامسر قرار گرفت. این تالاب منطقهای به وسعت ۴۷۶ کیلومتر مربع را پوشانده و در ۱40 کیلومتری جنوب شرق اصفهان در ٣۰ کیلومتری شهرستان ورزنه و در مجاورت تپههای شنی واقع شدهاست. ارتفاع آن از سطح دریا ۱٬۴۷۰ متر و حداکثر عمق آن ۱. 5 متر میباشد و میزان آن بسته به میزان ورودی آب به تالاب در طول سال تغییر میکند که در مواقع کم آبی به 25 سانتی متر هم رسیده. نزدیکترین آبادی به گاوخونی همان شهر توریستی ورزنه است که در حدود 30 کیلومتر تا دهانه مرداب فاصله دارد. در بقیه مناطق، چندین روستا در جنوب تپه شنی حاشیه مرداب واقع اند که این روستاها به جز از طریق روستای خارا، دسترسی به مرداب گاوخونی ندارند. این تالاب از نمای بالا به حالت مثلثی دیده میشود. حداکثر عرض آن در حدود ۵۰ کیلومتر و حداکثر طول آن ۲۵ کیلومتر است. ویژگی های تالاب در منطقه : تالاب گاوخونی با قرار گرفتن در مرکز فلات ایران که از سمت شمال توسعه رملهای ماسهای و نمکزار و شکل گیری طوفانهای شن و ماسهای را کنترل میکند و از سوی دیگر زیست گاه گونههای متنوع زیستی است از جایگاه ویژه و حساسی برخوردار است. گاوخونی در گذشته از لحاظ تنوع پوشش گیاهی و آبزیان و حیات وحش غنی بوده و مشهور است. ظل السلطان، حاکم اصفهان در عصر ناصری برای شکار گورخر راهی تالاب گاوخونی میشده است. تالاب گاوخونی تا همین دو دهه پیش زیستگاه گورخر، آهو، یوزپلنگ، خوک و پرندگان مهاجری همچون فلامینگو، مرغابی، آن قوت، تنجه و غاز خاکستری بوده است. این تالاب سالانه میزبان صدها هزار پرنده آبی از گونههای با ارزش حفاظتی مانند درنا، کبک، مرغابی، سرسبز، غاز خاکستری، اردک مرمری، فلامینگو و سرحنایی بوده است و مراقبت از گونه ماهی منحصربهفرد گورخری اصفهان را داشته است. تالاب گاوخونی زیستگاه مناسبی برای یوزپلنگ، گورخر، آهو و میش بود و خزندگانی همچون مارمولک، بزمچه و مار به وفور دیده شده بودند و پوشش گیاهی این ناحیه را بیشتر گیاهان هالوفیت و گزروفیت است. اما از سال 1378 کم آب شد و روند خشک شدن آن بهصورت تدریجی اما مستمر ادامه داشت. این تالاب بیش از یک دهه به جز دو مورد آن هم کوتاه مدت در سال 95 و 98، آب را به خود ندیده است. از سوی دیگر کاهش تبعات تغییرات آب و هوایی، تصفیه پسابهای جاری شده در زایندهرود، پرکردن سفرههای آب زیرزمینی، جلوگیری از سیلاب، جذب گردشگر و توریست، تثبیت شنهای روان، گنجینه متنوع زیستی و ژنتیکی و منطقه ای محافظ در برابر حمله ملخ ها و دفع کانون ریزگرد برای تولیدات کشاورزی از جمله ارزشها و کارکردهای تالاب گاوخونی است اما در دهههای گذشته توجه به مسائل زیست محیطی اولویت کمتری در اجرای طرحها و تصمیمها داشته است. حق آبه تالاب : منبع تغذیه تالاب گاوخونی رودخانه زاینده رود است که در دو دهه گذشته به علت مدیریت نامناسب و عدم توازن بین منابع و مصارف آب و توسعه بی رویه و نسنجیده کشاورزی در مناطق بالادست و رشد جمعیت و بهره برداریهای بی رویه دچار مشکلات عدیده ای همچون خشکی مواجه شده است. مطالعات نشان میدهد که هم اکنون ۶۵ درصد آب خروجی سد زاینده رود در حدفاصل خروجی سد تا پل کله جهت مصارف کشاورزی برداشت میشود. افزایش خروجی سد زایندهرود از نیمه فروردین امسال که تا نیمه خردادماه ادامه داشت، هرچند موجب رسیدن مجدد آب به تالاب گاوخونی و افزایش تعداد فلامینگوها نسبت به سال گذشته شد، اما احیای کامل این تالاب هنوز محقق نشده است. در سالهای اخیر همواره شاهد بازگشایی محدود و مقطعی جریان آب رودخانه زایندهرود بودهایم. این بازگشایی مقطعی زمانی که سال گذشته با بارشهای نسبتاً مطلوب بهاری و سیلاب در ورزنه همراه شد، لب تشنه تالاب بینالمللی گاوخونی را پس از حدود 14 سال اندکی تر کرد اما رسیدن این اندک آب به تالاب برای احیای آن کافی نبود. از سد رودشتین تا ورودی تالاب گاوخونی ۱۳۰ کیلومتر راه است؛ شبکه آبیاری و زهکشی رودشتین، انتهایی ترین شبکه آبیاری حوضه رودخانه زاینده رود و سد رودشتین، آخرین بند انحرافی بر روی رودخانه زاینده رود است. . جهت فراهم نمودن بازدید از تالاب گاوخونی نیاز به بهسازی و بازسازی جاده ورزنه به تالاب گاوخونی است. شنزارهای طبیعی ورزنه و تالاب بین المللی گاوخونی می تواند در رونق صنعت گردشگری منطقه موثر باشد و این در حالی است که وضعیت جاده ورزنه به تالاب مطلوب نیست و نیاز به بهسازی بنیادین دارد. 25 تالاب در کشور ما وجود دارد و موضوع نگرانکننده این است که اغلب این تالابها هماکنون در لیست که در واقع لیست سیاه و قرمز کنوانسیون است، قرار دارند. باید عزمی منطقهای، ملی و حتی بینالمللی برای مراقبت و احیای تالاب گاوخونی صورت گیرد؛ پیش از آنکه با افسوس از این زیستبوم یاد کنیم و انگشت حسرت به دندان بگزیم که در زمان مناسب میشد آن را نجات داد، اما به خاطر بیتوجهی، عدم اشراف محیط زیستی و گرایش برنامه ریزان به توسعه کوتاهمدت و مخرب به حال خود رهایش کردیم. در این میان با تمام غفلتها، بیمهریها، وعده و وعیدها برای احیای تالاب گاوخونی و صدای خفته یکی از نخستین تالابهای کشور که به علت معادلات غلط و بیتدبیریها، سالها در انتظار رسیدن آب به بستر خشک خود لحظه شماری میکرد باز هم با این بی کفایتی مدیران و مسئولان مملکتی و با عدم آگاهی نسبی برخی از مردم جامعه نسبت به تلاش جهت حفظ محیط زیست و استفاده صحیح از منابع زیست محیطی،باید بارش باران را تنها چتر نجات تالاب گاوخونی دانست. بخش4: آقای مهرشاد بایرامی یادکوری با موضوع بررسی فعالان محیط زیست در ایران سخنرانی خود را آغاز نمودند: قوانین جمهوری اسلامی ایران در زمینه ی سازمان های مردم نهاد و فعالیت های آنها بسیار مبهم است، به همین خاطر فعالیت های بازدارنده و آگاهی بخشی که فعالان محیط زیست دارند در ایران یک جرم تلقی می شود. اگر به وبسایت رسمی سازمان محیط زیست ایران مراجعه کنید منشوری وجود دارد بنام منشور فعالیت های سازمان های مدنی، اگر به این منشور دقت کنید می بینید که سازمان های مردم نهاد یا همان“ سمن ها“ رابط بین مردم و دولت و حکومت هستند و در واقع این سازمان های مردم نهاد باید در جامعه وجود داشته باشند و نقش آنها این است که دولت و مردم را همسو می کنند و باعث می شوند آن برنامه هایی که مورد نیاز است اجرا بشود، این منشور می گوید بدلیل اینکه محیط زیست بسیار حساس و آسیب پذیر می باشد باید در این زمینه مشارکت مردمی وجود داشته باشد. در سال ۱۳۹۷ سازمان محیط زیست ایران سند راهبردی را منتشر کرد که چشم انداز دولت در زمینه ی جذب مشارکت های مردمی برای حفظ محیط زیست بود و ما در هیچ جای این سند کلمه ی آزادی را نمی بینیم. برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ در کنفرانس محیط زیستی سازمان ملل در ریو یک دستورالعمل صادر شد که مفهوم توسعه ی پایدار را توضیح می دهد و در واقع نقطه ی ورود مسئله ی محیط زیست به عنوان یک امر حیاتی به حوزه ی سیاست و اقتصاد می باشد، در این دستور العمل آمده است که مردم علاوه بر اینکه حق مداخله در محیط زیست را دارند باید به اطلاعات محیط زیستی دسترسی هم داشته باشند تا بتوانند تصمیم بگیرند و قوانینی را روی کار بیاورند که حافظ سلامت مردم و نسل های آینده باشد. در سال ۱۳۹۰ وقتی دریاچه ی ارومیه رو به خشک شدن نهاد، اعتراض های مردمی شکل گرفت و به دستگیری صدها نفر از معترضین انجامید، اما خواسته ی مردم چه بود؟ مردم می گفتند سد سازی ها و ساخت و سازهایی که اطراف دریاچه ارومیه انجام می شود باعث جلوگیری از ورود آب به دریاچه می شود و همین موضوع باعث خشک شدن دریاچه می شود “دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه کشور و یکی از سه دریاچه بزرگ آب شور در دنیا می باشد“ طبیعتا وقتی آب دریاچه کم می شود مقدار نمک دریاچه زیاد می شود و باعث از بین رفتن گونه های جانوری و گیاهی درون دریاچه می شود، ولی پاسخ دولت به جای تامل و اندیشه و برنامه ریزی صحیح و حساب شده بازداشت گسترده این افراد بود، این نشان دهنده عدم توان تحمل دولت برای پذیرش انتقاد سازنده و مسالمت آمیز می باشد. سال ۱۳۹۶ با استارت پروژه دستگیری فعالان محیط زیست نزدیک به ۵۵ نفر را در سراسر ایران بازداشت شدند. از جمله ی این افراد می توان به هومن جوکار، امیر حسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مراد طاهباز، کاووس سید امامی نام برد، که کاووس سید امامی به طرز مشکوکی در زندان تنها چند روز پس از دستگیری جان باخت و دلیل مرگش خودکشی اعلام شد و خانواده کاووس سید امامی صحت خودکشی او را نپذیرفتند و سازمان عفو بین الملل مرگ کاووس امامی را مشکوک اعلام کرد و خواستار کالبد شکافی دوباره جسد این فعال محیط زیست شد، در سال های اخیر جمهوری اسلامی با دستاویز شدن به اتهام جاسوسی سعی در گوشه نشین کردن فعالان محیط زیست دارد، عیسی کلانتری رئیس وقت سازمان محیط زیست ایران دستور به تشکیل کمیته ای داد برای بررسی کردن این مسئله و نتیجه به این شرح بود که فعالینی که دستگیر شده اند به هیچ عنوان قصد جاسوسی نداشته اند و وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد که این وزارت خانه هیچ دلیلی برای جاسوسی فعالان محیط زیست بازداشت شده پیدا نکرده است. محسنی اژه ای رئیس وقت قوه ی قضاییه در سال ۹۷ اعلام کرد که اتهام این افراد از جاسوسی به فساد فی الارض تبدیل شده است که این باعث اعدام این افراد می شد. در سال های اخیر فعالان محیط زیست با اتهام های عجیب و غریب مواجه می شوند، به عنوان مثال فعالان آذربایجانی که در زمینه ی دریاچه ارومیه فعالیت می کردند آنها را به قوم گرایی و تجزیه طلبی متهم کردند و مشابه همین اتهامات را به مردم عرب زبان خوزستان و فعالان کرد هم وارد کردند. فعالان محیط زیستی که در سال ۹۶ بازداشت شدند در سال ۹۷ دادگاهی شدند و بدون اجازه دسترسی به وکیل به مجموعا به ۵۸ سال زندان محکوم شدند. (ویکی پدیا) این رفتار های جمهوری اسلامی به مثابه ی یک دزد می ماند، دزدی که خلافی را مرتکب شده است و می داند که دیر یا زود دستش رو خواهد شد، این دزد حتی زمانی که مردم عادی که از کنارش رد می شوند را می بیند، می ترسد و مدام ترسی در جان خود احساس می کند که مبادا دستش رو شود، جمهوری اسلامی دقیقا این رفتار را از خودش نشان می دهد. سردمداران جمهوری اسلامی سالهاست که مشغول دزدی و پنهان کاری هستند. در ویدویی که توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر شد به این موضوع اشاره می شود که خاکی که توسط این فعالین نمونه برداری شده است برای پی بردن به برنامه موشکی ایران بوده است در صورتی که این کاملا یک توهم است و یا اینکه گفته شد دوربین هایی که این افراد استفاده می کردند برای رصد مناطق نظامی استفاده می شده است، در صورتی که کارشناس های نظامی و فعالان محیط زیست و خود سازمان محیط زیست ایران اعلام کردند که این دوربین ها فقط برای رصد حیوانات استفاده می شوند و کاربردی به غیر از این ندارند. دولت ایران در جای جای ایران، در زیر زمین ها و دل کوهها پایگاه موشکی ایجاد کرده است و مشکوک به فعالیت هسته ای است و هیچ کس از این قضیه اطلاعی ندارد و این مسئله باعث شده که حتی وقتی شخصی تصادفی از دل کوهی رد می شود آنها به خودشان مشکوک شوند. فعالین محیط زیست آن چیزی را که مردم عادی می بینند را خیلی بهتر و موشکافانه تر از مردم عادی با پوست و خون خود و با قلبشان درک می کنند. به نظر من یک فعال محیط زیست قلب بسیار مهربانی دارد چرا که یک دغدغه ای در مورد موجودات زنده ی دیگر در وجود این شخص شکل گرفته است و این دغدغه ارزشمند می باشد ولی در مقابل جمهوری اسلامی به این افراد انگ جاسوسی می زند. وقتی ما دقیق نگاه می کنیم سد سازی که در دوره ی آقای رفسنجانی و آقای خاتمی استارت خورد و به یک صنعت برای سپاه تبدیل شد، یا مسئله ی قاچاق خاک که چه به شکل بسته بندی شده و چه همراه گل و گیاه فروخته می شود یک مسئله بسیار مهم محیط زیست در ایران می باشد. یک فعال محیط زیست با تمام وجود این آثار منفی که سد سازی بر روی منابع آبی کشور و اکوسیستم دارد را درک می کند و می داند که اگه این منابع حفظ نشنوند و از آنها حفاظت نشود سرنوشت سیاهی در انتظار نسل های آینده خواهد بود. از یک طرف هم این افراد با جان خودشان قمار می کنند چرا که در ایران مسائل محیط زیستی و تخریب هایی که وجود دارد مستقیما با منافع سپاه گره خورده است. یک فعال میحیط زیست وقتی می خواهد وارد مسئله قاچاق خاک در ایران بشود و آنرا بررسی کند باید دست روی فعالیت های انحصاری سپاه در گمرک و اسکله های ایران بگذارد، پس اینجاست که می بینیم فعال های محیط زیست دارند با جان خودشان و اطرافیانشان بخاطر علاقه ی وافری که به طبیعت دارند بازی می کنند. حال فرض کنید یکی از این افراد بازداشت می شود؛ وقتی این فرد را برای بازجویی به اطلاعات سپاه می برند؛ افرادی که در سپاه بازجویی می کنند در واقع یک تعداد آدم روانی هستند که کاملا شستشوی مغزی شده اند و بخش بزرگی از این افراد باید در بیمارستان ها بستری بشوند و بخشی دیگر از آنها انسان های بی رحم هستند. شما اگر به صحبت هایی که مسئولین سپاه انجام میدهند دقت کنید مدام در این فکر هستند که کسی دارد علیه اونها توطئه می کند و کسی دارد علیه آنها برنامه ریزی می کند و دلیل این ترس است، ترسی که وقتی انسان خلافی مرتکب می شود و خودش را در خطر احساس می کند سراغ او می آید و مدام خودش رو زیر نظر می بیند. این توهم باعث شده هر فعالیت مدنی در نطفه خفه شود، در صورتی که این فعالیت ها در نهایت باعث اصلاح جامعه می شوند، بخشی از سیستم سپاه می دانند که این افراد بی گناه هستند ولی می خواهند به وسیله ی این اذیت و تهدید هایی که می کنند یک پیام رو به جامعه ی مدنی برسانند، می خواهند این پیام رو برسانند که ما قادر مطلق هستیم و در هر لحظه هر کجا که بخواهیم هر اتهامی رو به شما خواهیم زد و شما حتی جرات نفس کشیدن رو هم نباید داشته باشید. امروزه هم به همین شکل می باشد حلقه ی محاصره برای افرادی که دغدغه دارند و به محیط زیست و حیوان ها اهمیت می دهند بسیار تنگ است و این افراد برای علاقه و دغدغه ای که دارند جانشان را به خطر می اندازند و در واقع این قضیه برای فعالین حقوق بشر و فعالین مدنی هم حاکم می باشد و اگه شخصی بخواد فعالیتی انجام دهد بازداشت می شود و آن شخص را متهم می کنند به جاسوسی و به او انگ می زنند، در صورتی که یکی از نیازهای جامعه دموکراتیک وجود NGO ها و فعالین حقوق بشر می باشد که به صورت مداوم کار کنند و سعی کنند رابطه ی بین خواسته های مردم و قدرت حاکم رو متعادل کنند. بحث آزاد به مدیریت سرکار خانم زهرا برومند و هچنین شرکت کنندگان خانم سمیه علیمرادی، آقای گلزار با موضوع تنوع زیستی و تأثیرآن در طبیعت آغاز گردید. 22 ماه مه روز جهانی تنوع زیستی نام دارد که علت نامگذاری این روز افزایش آگاهی مسائل مربوط به تنوع زیستی می باشد. تنوع زیستی مفهومی است که امروزه در سه سطح ژن، گونه و اکوسیستم مطرح میگردد، ولی این واژه در سطح گونه شناخته شدهتر بوده و کاربرد بیشتردارد. در واقع میتوان گفت نوعی بیمه است که در حوادث بد و ناگوار باعث حفظ گونه ها و حیات می شود. اما متأسفانه میبینیم که بازخورد فعالیت های انسانی علت اصلی کاهش تنوع زیستی و تهدیدی جدی برای ادامه حیات در کره زمین است. ویرانی زیستگاهها، برداشت بیش از حد از زمینهای کشاورزی و آبهای زیرزمینی و آلودگی آنها در اثر افزایش بیرویه جمعیت، تغییر اقلیم و سایر مشکلات به وجود آمده در اثر بیتوجهیها، روند نابودی تنوع زیستی جهان را سرعت بخشیده است. تازمانی که ما انسان ها همه با هم برای حفظ این چرخه تلاش نکنیم تنوع زیستی و سلامت آن به سرعت نابود می شود. در پایان جلسه سرکار خانم سمیه علیمرادی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، ادمین ها آقای علیرضا جهانبین، آقای رضا عباسی زمان آبادی، خانم ایراندخت کیا، صدابرداران آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی و منشی جلسه آقای رضا عباسی زمان آبادی که در این جلسه حضور فعالی داشتند تشکرکرده و در ساعت 21:30ختم جلسه را اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از اقوام و ملل ایرانی
محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی
نشست 13 ژوئن 2020 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی درساعت 15 به وقت اروپا با مدیریت آقای حمیدرضا چناری با حضور مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و جمعی از میهمانان در فضای مجازی پالتاک (اتاق کانون دفاع از حقوق بشر کمیته اقوام) برگزار گردید و تا ساعت 18:30 ادامه یافت. نخست مسئول جلسه ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به حضار و میهمانان جلسه، اسامی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنها را برای حضار اعلام نمودند.
بخش اول: آقای فرشید افشار برای “گزارش و بررسی موارد نقض حقوق اقوام وملل ایرانی، تریبون را در اختیار قرار گرفته و فرمودند: یکی از خطرخیزترین کانونهای شیوع ویروس کرونا زندانهای ایران است که معمولا کمتر مورد توجه افکار عمومی و مسئولین قرار می گیرند. خبر: زهرا صفایی و دو تن از زندانیان محبوس در زندان شیبان اهواز که در درگیریهای اخیر با تیراندازی مستقیم ماموران زندان مجروح شدهاند، ازدریافت خدمات درمانی محروم مانده اند یعنی نقض ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق بشر : ارزش انسانی در همه جا. . . و نقض ماده 8 اعلامیه جهانی حقوق بشر: رعایت حقوق انسانی توسط قانون. خبر: در همین ماه یک دختر ۱۱ ساله ایلامی و خبر: یک دختر ۱۵ ساله به دنبال تجاوز و بارداری ناخواسته و خبر: یک کودک ده ساله در آبادان دست به خودکشی زدند و جان خود را از دست دادند، خبر: همچنین یک دختر ۱۵ ساله در شهر پردیس اقدام به خودکشی کرد که پس از حضور نیروهای آتش نشانی از تصمیم خود منصرف شد. خبر: از خشونت نظامی و قضایی و امنیت شهروندان میتوان به کشته شدن 4 کولبر در مناطق مرزی بانه و خوی، یک کولبر در مناطق مرزی سردشت، ۳ کولبردر مناطق مرزی چالدران و دو کولبر دیگر در مناطق مرزی سردشت و چالدران بر اثر شلیک مستقیم نیروهای نظامی اشارهکرد.
بخش دوم: آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی به موضوع بررسی و ” مقایسه ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی ایران”پرداخته وگفتند: برابری اززیباترین واژه های انسانی است. برابری ریشه و بنیان تمامی آزادی های بشراست. آنچه در جامعه امروز به عنوان برابری گواه آن هستیم دستاورد تلاش های بی وقفه مبارزان عدالتخواه ودادپرور در طول تاریخ بشریت است. همه انسان ها در مقابل قانون برابر هستند و به همین ضرورت هست که ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین بیان میکند: همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و به طور تساوی از حمایت قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید، به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند. البته تشریح این ماده را به اختصار میتوان «حق تساوی افراد در برابر قانون» نامید و تاکید می کند که همگان حق دارند بدون تبعیض و به طور تساوی از حمایت قانون برخوردار شوند. نحوه اجرای قانون برای تک تک انسان ها باید یکسان باشد. با هیچ انسانی نباید به دلیل نژاد، جنسیت، مذهب , پول یا موقعیت اجتماعی و سیاسی به نوعی متفاوت رفتار گردد. برابری اصلی دیرپای وپویا در اصول حقوق عمومی است. این مفهوم در تعریف انسان دارای نقش اساسی است به گونه ای که در بیشتر رویدادهای تاریخ سیاسی جوامع بشری برابری خواست اصلی مردم بوده است و به تدریج این خواسته به یکی از مشخصه های حکومت مردم سالاری تبدیل شده است. برابری شامل دوچیز است یکی برابری انسانها به لحاظ کرامت انسانی، از آن حیث که انسان بودن وجه مشترک هر شهروند با دیگر شهروند است و دوم برابری در حقوق یعنی بهرمندی و برخورداری از حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی که به عنوان یک شهروندمورد نظر می باشد. سوال اینجاست : آیا این قوانین در حکومت جمهوری اسلامی ایران به اجرا درمی آید ؟ آیا همه شهروندان ,در مقابل قانون یکسان شناخته میشوند و از حقوق برابر برخوردارند؟ آیا خود شهروندان به حقوق برابر و مساوی نسبت به دیگر اعضای جامعه احترام میگذارند؟در جواب بهتر است از اینجا شروع کنیم که میتوان برابری حقوق در جنبه های مختلف اقشار جامعه را به صورت دیگری بیان کرد و آنها را بدینگونه دسته بندی کرد :برابری در حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی: در مقدمه قانون اساسی «تأمین امکانات مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او» به عنوان هدف برنامه اقتصادی حکومت اسلامی معرفی شده است که نکته جالب آن، عبارت “رفع نیازهای ضروری” است که مبنایی برای بازتوزیع منابع جهت کاهش نابرابری هاست. مگر کولبران،سوختبران یا کسانی که به دلیل فقر و بیکاری مجبور به فروش اعضای بدنشان می شوند شامل این قانون نمیشوند!؟ پس این رفع نیازهای ضروری برای کدام نیازهاست! مگر غیر از این است که دولت موظف است در کشور اشتغال زایی کند و شرایط کار کردن را برای همگان فراهم کند! مثلا ۱۰ هزار و ۵۰۰ فرصت شغلی جدید در خراسان جنوبی ایجاد میکنید اما کرمانشاه، لرستان و سیستان بیشترین نرخ بیکاری در ایران را دارند! نزدیک به 500 هزار کولبر در ایران فعالیت دارند که روز به روز به تعداد آنها هم افزوده میشود بعلت بیکاری و فقر. فرصت شغلی که ایجاد نمیکنید هیچ، بلکه در سال 98 تعداد 70 کولبر بر اثر تیراندازی کشتید و 154 نفر هم زخمی کردید. اصل سوم نیز دولت جمهور اسلامی ایران را موظف می کند برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور مشخصی به کار برد که در بندهای مختلف آن به ویژه در بند نهم بر «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه» تصریح شده است. [اخراج دانشجوهای بهائی از دانشگاه ها، کار و سمت های دولتی برای فقط شیعه ها،جلوگیری کردن از اجرای مناسبات و مراسمات سایر مذاهب و در برخی موارد دستگیری و بازداشت آنها]. در بند 12 این اصل نیز بر «ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه» تأکید شده است. مشکل آب آشامیدنی مردم اهواز،هرمزگان،کهگلویه و سیستان،فقر و محرومیت سیستان و بلوچستانی ها، گرد و غبارهای اهواز و سیستان، بیکاری سرپرست خانوار و تولید کودک کار، عدم برخورداری از حق بیمه بسیاری از مشاغل و زنان خانه دار، این همه خودسوزی و خودکشی بعلت فقر و عدم رفاه اجتماعی. فقط طی 20 روز گذشته 4 جوان در سقز به دلیل فقر و مشکلات مالی و 4 نفر هم در کردستان خودکشی کردند که یکی از آنها شهروند معلولی بود که به دلیل عدم اعطای وام جانبازی از بنیاد شهید به او خودش را جلوی اداره به آتش کشید و در اثر سوختگی زیاد فوت کرد. متاسفانه دردها یکی دو تا نیست. اما در مهمترین اصل اقتصادی قانون اساسی، یعنی اصل چهل و سوم که ارکان نظام اقتصادی ایران معرفی می شود، تأمین نیازهای اساسی (مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده) به صراحت به شکل برابر و بدون تبعیض یا امتیاز ویژه برای همه مردم مقرر شده است. وضعیت مسکن مردم سر پل ذهاب را میتوانید کاملا مشاهده کنید،کانکس های داغون و وعده های دروغین و پوچ خانه دار کردن زلزله زدگان،آیا اگه این اتفاق تو کشورهای اروپایی افتاده بود هم همینکارو میکردند!! وضعیت مدارس مناطق دورافتاده و محروم، این همه تبعیض جنسیتی در کتب درسی و مدارس، هزینه های سرسام آور و سنگین مدارس برای خانواده های کم درآمد که خیلی ها نمیتوانند به خاطر این هزینه ها بچه هایشان را به مدرسه بفرستند و هیچ کمک مالی دولتی هم به آنها نمیشود، این هم از وضعیت بهداشت که در حالیکه همه جای دنیا خیلی زود دست به قرنطینه در مقابل کرونا زدند و هنوز هم محدودیت ها برداشته نشده، اعضای دولت از همان اول همه چیز را به حال خود رها کردند و اعتقادی به قرنطینه نداشتند، نتیجه آن شد اهواز، در بیمارستان طالقانی آبادان ۷۰۰ بیمار در اثر کرونا فوت کردند، یا مثال بارزتر در اثر خونگیری با سرنگ های آلوده در روستای لردگان یک جماعتی نزدیک به 300 نفر به بیماری لاعلاج ایدز دچار شدند یا وضعیت بیمارستان ها و کلینیک های درمانی برخی از شهرستان ها در مقایسه با کلان شهرها که از چه امکانات ضعیف و بدی برخوردارند. برابری اجتماعی اموری از یک دولت است که در آن همه افراد یک جامعه خاص یا گروهها وضعیت یکسانی در جنبههای خاصی، از جمله حقوق مدنی، آزادی بیان، حقوق مالکیت، و دسترسی برابر به کالاها و خدمات رفاهی و اجتماعی داشته باشند. این همچنین شامل فرصتها و تعهدات برابر، و غیره در کل جامعه است. برابری اجتماعی نیاز به حذف طبقه اجتماعی یا کاست از نظر قانونی در اجرا و عدم وجود تبعیض در بخش غیرقابل انکار هویت فرد است. به عنوان مثال، سن، جنس، نژاد، گرایش جنسی، اصل و نسب، طبقه یا کلاس، درآمد یا اموال، زبان، مذهب، اعتقادات، نظرات، سلامت یا معلولیت نباید به رفتار نابرابر تحت قانون و کاهش فرصت غیر منصفانه منجر شود. نمونه بارز آن معترضین آبان ماه که برای اعتراض به گرانی بنزین و وضع معیشتی خود دست به اعتراض زدند با گلوله و دستبند و شکنجه جوابشان را دادند! یا از محروم کردن زندانیان سیاسی – عقیدتی از خدمات پزشکی و یا عدم حق برخورداری از وکیل برای آنها بعنوان مثال: محرومیت رضوانه احمدخان بیگی, زندانی سیاسی از دسترسی به خدمات پزشکی در ۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۹, این فعال مدنی و زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین که از بیماری صرع, تشنج و مشکلات عصبی رنج می برد و با توجه به وخامت حال او از اعزام به مرکز درمانی محروم شد. یا محروم کردن زندانیان از حق دسترسی به وکیل که تعدادشان در ایران خصوصا برای فعالین سیاسی و حقوق بشری کم نیست. فقط 60 فعال سیاسی در زندان اوین از حق داشتن وکیل محرومند. برابری جنسیتی، قومیتی و نژادی: بنا بر اصل ٢٠ همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند و بر همین بنیاد است که قانونگذاردر قسمت پایانی اصل 107 قانون اساسی تاکید می نماید: رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است. براساس همین اصل بیستم ـ برابری همگان، اعم از زن و مرد تاکید و مورد حمایت قرار گرفته و این حمایت به تمامی حقوق متصور برای آنها تعمیم داده است. اما واقعیت چیز دیگری را در مورد برابری در قوانین جمهوری اسلامی بیان میکند در قانون مجازات عمومی برای مردان و زنان و نیز دختران و پسران وظایف و قوانین معین و متفاوتی با مجازات هایی نابرابر در قبال جرم مساوی تعیین شده است. بخش اعظم این قوانین تبعیض آمیز و مجازات های نابرابر جنبه جنسیتی دارند. قانون مجازات اسلامی افراد را نه به عنوان انسان های برابر، بلکه به عنوان زن و مرد و پسر و دختر زیر سن معین مورد خطاب قرار می دهد. این قوانین برحسب مسلمان یا نامسلمان بودن و فارس یا غیر فارس بودن، بومی یا غیر بومی بودن افراد نیز تفاوت وتبعیض های قانونی را بر شهروندان اعمال می کند. در نظام قانونی جمهوری اسلامی، که قانون مجازات عمومی بخشی ازآن است، انسان ها بر اساس جنس، مذهب، سن و هویت جنسی، حقوق و وظایف متفاوتی دارند. اما نکته کلیدی در این نظام قانونی آنست که این قانون برخلاف اصل پذیرفته عدم تبعیض قرار دارد، اصلی که پایه حقوق بشر است. نکاتی که در قانون مجازات اسلامی از نظر جنسیتی تبعیض آمیز است :سن مسئولیت دختران در برابر قانون۸ سال و ۹ ماه شمسی(۹ سال قمری) است. یعنی دختر بچه هشت ساله در قبال جرم به اندازه یک بزرگ سال مسئولیت دارد و مجازات می شود. این سن برای پسران ۱۵ سال است. ارزش شهادت زن نصف مرد است. اما شهادت چهار زن برای اکثر جرم های پذیرفته نمی شود. یعنی شهادت زن حتی از نصف مرد هم کمتر است. قصاص و دیه، رعایت حجاب شرعی، اجازه کشتن همسر در صورتی که مرد همسر خود را با دیگری در یک بستر مشاهده کند. حق کشتن فرزند به دست والدین به دلایل ناموسی حتی در صورت عدم اطمینان مانند کشتن رومینا دختر 13 ساله به دست پدرش و که سالانه خبرگزاری ایران 500 مورد ولی خبرگزاری های خارجی 1200 مورد را در ایران گزارش میکنند که علت اصلی قتل های ناموسی ریشه در قوانین مردسالاری ایران است. برابری در حقوق سیاسی: بند 8 اصل 3 و نیز اصل ششم، بدون هیچگونه تبعیض یا وضع امتیازی، تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم را با مشارکت عامه مردم و با اتکاء به کاندیداتوری عمومی می داند. «هیچکس نمیتواند این حق را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.
بخش سوم: آقای رحمان نبوی نژاد که پیرامون “رسانه و حقوق بشر” که با گزیده ای از شعر بلند « آبی خاکستری سیاه » اینگونه آغاز کردند: با من کنون چه نشتنها، خاموشیها* با تو کنون چه فراموشیهاست* چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم* خانه اش ویران باد. من اگر ما نشویم، تنهایم* تو اگر ما نشوی، خویشتنی. از کجا که من و تو* شور یکپارچگی را در شهر، باز برپا نکنیم* از کجا که من و تو، مشت رسوایان را وا نکنیم. من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی خیزند* من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ چه کسی با دشمن بستیزد ؟ چه کسی؟ پنجه در پنجه هر دشمن دون، آویزد؟ ایشان در ادامه فرمودند: همه فرایندهای حقوق بشربا تصویب منشور ملل متحد،اعلامیه جهانی حقوق بشر، با تصویب میثاقین وسایر کنوانسیون های دیگر حقوق بشر، در قرن بیستم میلادی مدون یافتند. قرنی که در آن رسانه های عمومی وگروهی از قبل سابقه حضور داشتند. بطوریکه برخورداری جوامع بلوک غرب از رسانه کاغذی به حدود 400 سال پیش برمی گردد وکشور ایران هم حدود 160 سال پیش یعنی سالها قبل از تصویب منابع مدون حقوق بشری با انتشارنشریه کاغذ اخبار به مدیریت میرزای شیرازی وارد دنیای رسانه شده است. سابقه حضور رسانه رادیو در جهان به سال 1895 میلادی برمی گردد وایران هم در سال 1319 خورشیدی از این رسانه عمومی بهره مند گردید. تاریخ پیدایش تلویزیون در جهان به سال 1884 میلادی ودر ایران به سال 1337 خورشیدی برمی گردد. یا اولین ماهواره در سال 1980 وارد مدار رسانه ای جهان شد ورسانه پرقدرت اینترنت هم در اواخر دهه 1960 به جمع رسانه های گروهی وعمومی دنیا پیوست. ازاینرو انتظاری که از رسانه ها می رفت ومی رود آن است که اگر به حق آزادی واستقلال اعتقاد دارند، نه به اسارت وابزار بودن خود، می بایست میزبان خوبی برای پذیرش ونهادینه سازی خواستگاههای حقوق بشری بوده وباشند. حق آزادی بیان وحق برخورداری از آزادی در دریافت وانتشار اطلاعات، از معیارهای زیبای حقوق بشریند، لذا یک رسانه خوب باید از این دو بال بهره مند باشد تا بتواند آنطور که شایسته وحق اوست حیات یابد وادامه حیات داشته باشد. استوارت هال رسانه ها را شاهراه هویت بخشی در جامعه میداند. شاهراهی که در صورت سلامت است که می تواند راه پویایی جامعه، راه صلح وامنیت،رواج صداقت، طریق اعتماد وسایرراههای منتهی به مفاهیم انسانی زیستن را از مخازن هویت های واقعی انسانها بازتولید، تقویت وآدرس دهد وهم اینکه در صورت معیوب وناهمواربودن این شاهراه است که می تواند راه جامعه را به راههای غلط، بن بست ها، بازار دروغ و تزویر، نادانی،دشمنی ها، خشونت های غیر انسانی وبی اعتمادی ها وسایر کژی ها بکشاند. رسانه یا رسانه هایی که به سانسوراخبار ووقایع می پردازند، یعنی حق آزادی بیان وعقیده، حق اعتراض ودادخواهی، حق داشتن زندگی و حیات، وسایر حقوق شناخته شده مردم را نادیده گرفته و رسماً در جایگاه یک ناقض حقوق بشری قرار یافته اند. رسانه ایی مورد وثوق نظام هدفمند حقوق بشری است که نحوه رفتار حکومت ها با حق های بشری را با دریافت صحیح وبه موقع وقایع وبا تصویر سازی های واقعی ترآن،آزادانه این رخدادها را به داوری جامعه وافکار عمومی منتقل نماید تا به اراده یا اراده های اجتماعی تبدیل گردندکه بتوانند قانونگذاران، سیاستمداران، تصمیم سازان وتصمیم گیران جامعه را وادار به پذیرش و همراهی با مسائل واهداف حقوق بشردر عرصه های داخلی وبین المللی خود کنند. رسانه ایی منادی حقوق بشری است که به آراء، افکار وعقاید مختلف ومتضاد در جامعه احترام بگذارد وعدالت وانصاف در برخورداری همگان ازبرابری فرصت های رسانه ایی را رعایت نماید. نه اینکه بعنوان ابزار دست قدرت ها،علیه آن عقاید وافکارواندیشه های زنده مردم به پا خیزد وبا برنامه سازیها ی مغرضانه ویا موضعگیریهای یکجانبه توأم با انواع تهمت ها وافتراهای ناروا به نفی و سرکوب آنان بپردازد. یک رسانه ی خوب مبتنی بر حقوق بشررسانه ای است که میزان تأثیر گذاری خود بر جامعه را بصورت واقعی ببیند ونمره ارزیابی عملکرد خود را ازمیزان رضایتمندی مخاطبانش بدست آورد و بپذیرد مشروعیت یا نامشروع بودن خودش را نزد افکار عمومی. رسانه یا رسانه هایی که کشته شدن جورج فلوید آمریکایی را بعنوان یکی از مظاهر نقض حقوق بشر، درسرزمین هایشان جارزدند ومی زنند، زمانی این فریادهای رسانه ایی آنان تنها یک ژست ظاهری وفریبکارانه در پوشش منادی حقوق بشری نیست که یا هرگز درپهنه کشوروسرزمین خود آن رسانه، هیچ مورد مشابهی از اینگونه جنایات نباشد ویا اگر بوده باشد به مراتب بیشتر وبهترازپرداختن به این واقعه در آمریکا، آن را بعنوان جنایت علیه بشریت ویا نقض حقوق بشر فریاد زده باشند ومواضع رسانه ایی کارآمد وفعال در قبال آن گرفته باشند. رسانه یا رسانه هایی که خبر فقر چندین نفر را در کشوری، یا تصویرو گزارش خشونت،سرکوب، شکنجه، حبس های غیر قانونی، احکام سنگین قضایی خلاف حقوق انسانی. ویا گرسنگی وآوارگی افراد ومردمانی را در آن سوی مرزهای جغرافیایی ملت خود، با تصویر سازی ها، تکرارها وانواع گزارشات وبلدهای تبلیغی وتخریبی رسانه ای خود، بعنوان مظاهر نقض حقوق بشری فریاد می زنند و با سوز وگداز برای ملت خود آنها را نقل می کنند. زمانی می تواند این اقدامات انجام رسالت پاک رسانه ایی قلمداد گردد و به جلب احساسات، تنویر افکار واعتماد مردمانش بیانجامد، که مردمان سرزمین آن رسانه نه از فقر بنالند ونه ازخشونت وسرکوب خواسته هایشان. نه کسی در آن جامعه طعم تلخ شکنجه دیده باشد ونه کسی در حبس غیر قانونی گرفتار. ونه اینکه گرسنه وآواره ایی وجود داشته باشد. واگرهم وجود داشته است یا وجود داشته باشد آن رسانه پرمدعای امروز به مراتب بیشتروبهتر وکوبنده تر ازفعالیت های امروزیش، به آن پرداخته وفریاد زده باشد، نه اینکه بر تمام رنجها وحقوق بر باد رفته مردمانش چشم پوشانده باشد. پس رسانه ی واقعی از دریچه حقوق بشری رسانه ای میتواند باشد که از جانب مردم ومخاطبان سرزمینش نمره قبولی ومشروعیت را کسب را کرده باشد. هرچند آمارهای واقعی از میزان رضایتمندی مردم از رسانه های دولتی در دست نیست اما طبق نظر سنجی مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران، 4/46 درصد از پاسخگویان به این نظر سنجی معتقد بودند که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران واقعیتهای جامعه را منعکس نمی کند. 12 درصد هم گفته بودند که هیچ اطلاعی از برنامه های صدا وسیما ندارند. یا براساس نظر سنجی مرکز تحقیقات خود سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران در سال جاری 99 تنها سریال کمدی سرگرمی ” زیر خاکی” از شبکه یک سیما با 44 درصد بیننده پر بیننده ترین برنامه سیما شده است. همین آمار هم نشان از فاصله های فراوان بین مخاطبان با رسانه ها دارد که اگربه حق مردم در دسترسی به اطلاعات ورسانه اعتقاد داشته باشیم باید بگوییم که این حق هم نادیده گرفته شده است.
بخش چهارم: آقای حمیدرضا چناری از آقای محمد ابوطالبی با موضوع “سرگرمی و سرکوب، ابزارهای نقض حقوق بشر” را نیز عنوان مطالب ایشان اعلام داشتند، ایشان در ابتدا گفتند: سعیدی سیرجانی از ایران بعنوان ” مظهر العجائب ” یاد میکرد!، یادش گرامی. مظهر العجائب؛ یعنی کشوری که در آن اتفاقات نادر روی میدهد، یعنی کشوری که هیچ چیز سر جای خودش نیست و هیچ آدمیزادی در جایگاه واقعی خودش قرار ندارد، مظهر العجائب ؛ یعنی کشوری که روشنفکرانش پس از گذشت هشتاد نود سال، هنوز بر سر اینکه رضا شاه را انگلیسی ها آورده بودند یا نه برای هم خط و نشان می کشند. ایران یعنی جایی گمشده در تاریخ که مردمانش هر روز طعم تلخ مغبون شدن را دوباره و چندباره مزه مزه میکنند اما صبح از نو درصف خام شدگان منتظر سهم دروغ و فریب خویش جدال ها می کنند و همانطور که منتظر اعلام ثبت نام سکه هستند به حکومتی که اجازه نداده شب قبل در مهمانی عرق بنوشند یا به خاطر متلکی به زنان رهگذر بازداشت شده اند لعن و نفرین و فحاشی می کنند. ارابه سازان مرگ ۱۵۰۰۰ خودروی جدید جار می زنند و مردمانی که خود اینک شریک دزدیهای رژیم هستند یک ساعته ۴۰۰ هزار ثبت نام می کنند و ارابه سازان ُ ارباب ولی وقیح و جانی خودشان را سرمست میلیاردها تومان پول بادآورده می کنند. ارابه ساز 12هزار میلیارد دریافت کرده روزی ۸ میلیارد سود بانکی حلال جمهوری ولایت است به همت همین مردم که برای هواپیما اوکراینی و کوروش کبیر شمع روشن میکنند و در رسای رومینا شبکه های اجتماعی را به میدان جنگ تبدیل کردند. این مطلب تنها با ارایه نشانه ها ُ تنها و تنها قصد دارد به شنونده و شنوندگان یادآوری کند برای اینکه از وقایع دهشتناک و تاثیر گذار بر سرنوشت و آینده خودمان و فرزندانمان غافل نشویم. به این اتفاقات مختلف و متفاوت نگاهی خاص بنماییم نه برای آنکه شیفته و واله آنها شویم ( که این خواست طراحان اتاق فکر جمهوری ولایت است و بس). بلکه برعکس، برای اینکه آگاه و هشیار شویم که توطیه بزرگتری در راه است. اعتراضات خیابانی جدید به زودی در پس این همه اسکناس بی پشتوانه و دلارهای نجومی و ایجاد فقر و گرسنگی مضاعف دوباره آغاز خواهد شد. اولین مورد روز دوشنبه ۱۹ خرداد مال باختگان صندوق های چنین وچنان به خیابان آمدند. خالی کردن جیب های مردم برهنه این تنها راه باقی مانده برای رژیمی که امکان فروش نفت را از دست داده وشعار بودجه بدون نفت را برای سال بعد سر می دهد و درهمین راستا و به منظور هیجانی کردن جو جامعه و انحراف اذهان به مانند همیشه سناریوهای فراوانی منتشر میشود و مداوما مردم هدایت شده بی نوا (من وشما چه در داخل و چه درخارج ) بهترین خوراک ها را تهیه می کنیم: چرا کسی نمی پرسد وقتی در رشت برادری به خاطر مسایل به اصطلاح ناموسی خواهرش را آتش زد کسی ناله سر نداد ؟ درنزدیک ترین فاصله به تالش. چرا وقتی شوهر روانی هاجر حسین بر سرزنش را برید هیچ وجدان بیداری از خواب غفلت بیدار نشد ؟ از خودم می پرسم نه از شما و مردم داخل کشور من که هرروز اخبار فجایع و مشکلات عدیده اقوام ایرانی را منتشر میکنم چرا وقتی به این خبر رسیدم تنها آنرا را برای کمیته زنان ارسال کردم؟ جواب مشخص است هیچ گونه جریان سازی و تلاشی و موج سازی برای این موضوع نشده بود. در شرایطی که خلسه گی یا کرختی سالیان تمام مغز و تدبیر ما را گرفته و تارهای عنکبوت زهری ولایی بر تمام تعلقات و افکار ما مستولی شده به راحتی بازیچه دستان هنرمندانه اتاق فکر روسی و مدیران دنیای مجازی رژیم می شویم. در پشت پرده محاکمات پر سرو صدای قوه غذاییه ای که آن دجاله آدم کش دهه ۶۰ به پا کرده و جنجال بزرگ بر سر قتل وحشیانه یک هنرپیشه پورنوگرافی در ینگه دنیا و مبادله خیلی شیک دو آمریکایی و ایرانی توسط مقامات اخباری در حال رخ دادن است که تاثیر آن را در کشور ظلم زده ایران به زودی زود لمس خواهیم کرد. پس بپذیریم که سرگرمی هایی برای همه ما درست شده از کنج خانه های محقر سیستان تا خونه های شیک در تهران جلس تا ما بازیگر آنها باشیم و زمان را بکشیم و سرگرم باشیم شاید انتخابات امریکا فرا برسد و رژیم با کمک دموکرات ها عمری دوباره بگیرد. سرگرمی های بدون برنامه ریزی: رومینا اشرفی متولد ۱۳۸۵در روستای سفید سنگان لمیر،بخش حویق، شهرستان تالش) دختر نوجوان۱۴ساله تالشی بود که پدرش او را به قتل رساند. او پیش از مرگ به علّت مخالفت خانواده با ازدواجش، به همراه معشوقش از خانه گریخته بود، اما پلیس او را دستگیر کرده و به پدرش تحویل داد. قتل او واکنشهای زیادی را در شبکههای اجتماعی در پی داشت. خبر قتل یکم خرداد در برخی کانالهای پیامرسانی محلی تالش منتشر شد. مراسم درگذشت رومینا روز دوشنبه ۵ خرداد در منزل پدربزرگش در روستای سفیدسنگان برگزار شد. سرگرمی های با برنامه ریزی قبلی: آتش سوزی زاگرس جنوبی به خوبی نشان داد مردم ایران برای نجات کشور به چنگ و دندان خواهند جنگید اما اتاق فکر اشغالگران نیز از همین اندیشه پاک مردم سو استفاده کرد و اتش سوزی از جنگل مصنوعی در غرب تهران تا مناطق حفاظت شده سایر نقاط کشور گسترده شده و هر ساعت اخباری از محل های مختلف که به آتش کشیده شده اند میرسد از طویله گوسفندان گرفته تا مرغزاری کوچک در کنار جاده شنیده میشود. این ایده های ناب (سرگرم کردن مردم )تنها از اتاق فکری بیرون می آید که قصد انحراف اذهان مردم از بحران های اجتماعی و اقتصادی وسیاسی و امنیتی داردتا برای رژیم ورشکسته سیاسی و اقتصادی زمان بخرد. 1ـ آتش سوزی طبیعت زاگراس، جنگلهای_بلوط یک هفته است که کماکان در آتش میسوزد. آتش سوزی در پارک چیتگر تهران،آتش سوزی در منطقه چرام ونابودی زمینهای کشاورزی و حیوانات بومی در کلهگیلویه، آتش سوز ی در اصفهان و سوختن ۶۰ رأس گوسفند، آتش سوزی واگن های قطار مسافربری اسلامشهر، آتش سوزی کارخانه کارتن_سازی_بینالود در منطقه بینالود مشهد، آتش زدن مزارع در خوزستان شهر قلعه_تل، آتش سوزی بوستان_ولایت_تهران بزرگترین پارک خاورمیانه، آتش سوزی نخلستان روستای چراغان شهرستان راسک، آتش سوزی انبار بزرگ در شهرستان مرزی میرجاوه، آتش سوزی در جنگلهای_گچساران، آتش سوزی در مجتمع_زیتون در شهرک بروجردی واقع در اتوبان بعثت تهران، آتش سوزی در پالایشگاه_تهران، آتش سوزی کارخانه کاغذ تهران، آتش سوری کارخانه کفش تهران، آتش سوزی کوههای حصار کرج، آتش سوزی درختان کنار جاده پردیس تهران، آتش سوزی محوطه ربع_رشیدی_تبریز، آتش سوزی مناطق خوش آب و هوای دلفار_جیرفت، آتش سوزی کارخانه رنگ در جاده مخصوص کرج، آتش سوزی خیان پنجم غربی فاز یک اندیشه، آتش سوزی کوههای_پاوه، آنش سوزی در بازار آهن اهواز، آتش سوزی نرسیده به بازار پردیس بندر_انزلی دیروز، آتش سوزی کوره، مرکز بخش بیدشهر، شهرستان_اوز در استان فارس و. . . و این قصه ادامه دارد. سرکوب: شکل دیگر درگیر کردن و البته ایجاد رعب و وحشت دستگیری به هر بهانه ای از سوابق ۴۰سال پیش یک فرد آزاده تا انتشار یک متن انتقادی از شهردار یک شهر کوچک که حتی شاید اسم آنرا نشنیده باشیم و پلیس بسیار هوشمند فتا که قادر به دستگیری اختلاس گران میلیاردی نیست در طرفه العینی آنها را به پای میز مذاکره می کشاند. دستگیری های فله ای در استانهای مرکزی کشور واز میان افرادی بدون وجهه سیاسی یامبارزه با رژیم و تنها به خاطر انتشار مسایل خیلی ساده در شبکه های اجتماعی پوششی بزرگ و سرگرم کننده برای ضعف های عمده نیروهای انتظامی و حکومت برای حل مشکلات مردم است. درکنار دستگیری های گسترده در مناطق مرزی کرد نشین و عرب نشین از فعالین حقوق صنفی و کارگری تا فعالین بسیار صلح دوست محیط زیست و جوانانی که مثلا در یک مراسم ختم ساده شرکت کرده و کل کشیده اند. ـ صدور احکام سنگین برای جوانان دانشجو و فعالین کارگری در تهران و توابع آن. ـ عدم ارایه مرخصی کرونا به زندانیان سیاسی حتی بیمار و با شرایطی بسیار وخیم بیمارستانی وبعضا مبتلا به سرطان ـ اینجا کمیته اقوام است پس بگذارید بگویم از زینب جلالیان این مظلومی که زندان خوی فقط سوار ماشین کرد تا از حضوراو ونگاه سنگین مجامع بین المللی به نفع او رها شود و بعد از سرگردانی میان زندان های مختلف ُ او را در جهنم کهریزک پذیرفتن و اینک نیت نهایی متولیان فاسد وجانی قوه غذاییه و امور زندان ها بهتر مشخص شده. . . . . زینب کرونا گرفته و برای درمان اعزام نمیکنند.
طی ماه می، دست کم ۴١ شهروند کرد از سوی نهادهای امنیتی حکومت ایران بە اتهام فعالیت سیاسی، عقیدتی و همکاری با احزاب اپوزسیون حکومت بازداشت شدەاند. بیشترین شهروندانی کە بازداشت شدەاند با ٢٣ مورد در استان آذربایجان غربی ثبت شدە است. در استان کردستان ٢ شهروند، کرمانشاه دو شهروند و استان های ایلام و مازندران نیز یک شهروند کرد بازداشت شدەاند.
همچنین ١١ شهروند کرد از سوی دادگاههای حکومت ایران جمعا بە ٧٠ سال حبس محکوم شدە و یک شهروند اهل بانە نیز بە اعدام محکوم شدە است.
بازداشت و احکام سنگین برای عزاداران هواپیمای اوکراینی : از روز شنبه ۲۱ دی ماه هزاران نفر از مردم در تهران و شهرهای مختلف ایران به خصوص دانشجویان دست به تجمع های اعتراضی در اعتراض به سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط سپاه زدند. در برخی موارد این تجمعات به درگیری و خشونت کشید. تعدادی از فعالین دانشجویی را به همین بهانه از خانه ها و سرکلاس یا حتی در خیابان ها گرفتند و بردند و احکام سنگین نتیجه این اعتراض مسالمت آمیز به کشتار رسمی حکومتی است که به راحتی یک سامانه غیر نظامی را ساقط می کند تا با مظلوم نمایی به روش پیراهن عثمان در عرصه جهانی حمله آمریکا را به خود محکوم نماید. اما آمریکا حمله ای نمی کند و تشت رسوایی رژیم دجال و مردم کش بر بام تمامی دنیا می افتد.
بخش پنجم: میهمان ویژه این نشست خانم مهسا شفوی بودند که تحت عنوان “بر زنان لر چه میگذرد ؟” سخن گفته و فرمودند:
زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود. پیشهاش، جز تیرهروزی و پریشانی نبود. زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت. زن چه بود آن روزها، گر زانکه زندانی نبود؟ کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد. کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود. در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت. دردبستان فضیلت زن دبستانی نبود. دادخواهیهای زن میماند عمری بیجواب. آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود. وقتی می گوییم لُر، شاید اولین سوال این باشد که لُرستان کجاست و به کجاها می گوییم لُر ؟؟ لر یعنی اهالی بروجرد، نهاوند، الیگودرز، خرم اباد، درود و ازنا (که همگی لر خطاب می شوند. ) درادبیات فارسی زاگرس نماد ایستادگی و پا برجاست، شاید به همین دلیل به زنان لر زنان زاگرس می گویند. امروز می خواهم در مورد مشکلات و سختی هایی زنان لر سخن بگویم، البته شایان ذکر است که تمام زنان سرزمین ما با مشکلات و تبعیض ها و قوانین نا برابر روبرو هستن، شایان ذکر است که همین مشکلات و تبعیض ها در کلان شهرها کمی کمتر هست به نست شهرهای کوچک و قبیله ها، امروز بطور اخص به زنان لر می پردازیم. امروز می خواهم از کودکی تا میانسالی یک زن لر را توصیف کنم. معمولا نوزادان لر یا این قبیل نوزادان بدون دکتر و بیمارستان در منزل بدنیا می آیند و از همان ابتدا از موارد تبعیض مثل بیمارستان و بهداشت برخوردار نمی شوند مادر بدلیل مشکلات مثل رسیدگی به بقیه فرزندان و بافتن فرش و درست کردن نان و و و از رسیدگی به نوزادش جا می ماند کودک لر بر پشت مادر قنداق شده به همراه مادر در حال کار کردن بزرگ میشود. وقتی کمی بزرگ شد و اگر پدر خانواده کمی لطف داشته باشد او را به مدرسه می فرستد و اگر هم پدر صلاح نداند به مدرسه نمی رود. تا نوجوانی مجبور است پا به پای مادر کنار دار قالی باشد و امور منزل را رتق و فتخ کند مثل: آشپزی، پختن نان، تمیزکاری و شستشو حالا به چندین مقاله و گزارشات در مورد زنان لر می پردازیم: جمعیت زنان لرستان 900 هزار نفر است. ازدواج وطلاق: اصولا در جوامعی که دارای بافت اجتماعی و فرهنگی سنتی هستند، اجبارها ی اجتماعی در همه حوزه ها دیده میشود. ازدواج نیز از این قاعده جدا نیست. در هنگام همسر گزینی، پسرو دختری که در این جوامع زندگی میکنند، نگاهی نیز به محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی انتخاب خود دارند. در مناطق بختیاری از گذشته این گونه اجبارها وجود داشته است. بدین شکل که والدین گزینه هایی را برای دختر یا پسر نشان میکردند و آنها کمتر می توانستند اعتراضی به این گزینه ها داشته باشند. “ناف بران”رسمی بود که در گذشته در جریان همسر گزینی میان قوم لر و بختیاری متداول بوده است. بدین صورت که با به دنیا آمدن نوزاد دختر،ناف او را به نام پسر مورد نظر میبریدند و در عرف محلی میگفتند این دختر ناف بر فلانیست. بر این اساس در آینده بایستی با هم ازدواج میکردند. مردم محل نیز با دانستن این موضوع،هنگامی که دختر به سن ازدواج میرسید،به خواستگاری او نمی رفتند. میان لرهای شوش رسمی به نام ” َبلَکِه ” وجود داشت. در این رسم دستمالی به نام ” َبلَکِه “نزد خانواده ای که نوزاد دختر به دنیا آورده اند برده می شد تا اورا برای پسرشان نشان کرده باشند. طبق رسم و سوم معمولا لر ها در خودشان وصلت دارند و به قول خودشان وقتی دختر رسیده شده در سن 15 یا 16 سالگی باید به خانه بخت برود، حال اگر دختر موافق نباشد باید در خودش بمیرد و سکوت اختبار کند. طبق آمار سه ماهه اول سال ۹۸ در هر شبانه روز ۵۰ ازدواج در این استان ثبت شده و میانگین سن ازدواجهای ثبت شده بار اول برای مردان ۶/۲۷ سال و برای زنان ۷/۲۲ سال بوده است. چهار هزار و ۶۰۴ مورد ازدواج در لرستان ثبت شد در این مدت تعداد ۸۷۸ مورد طلاق به ثبت رسیده است که در هر شبانه روز بطور متوسط تعداد ۹و اقعه طلاق به ثبت رسیده است. میانگین سن طلاق در استان برای مردان ۳۵ سال و برای زنان ۳۰ سال بوده که تعداد ۹۷ مورد یعنی ۱۱ درصد از طلاقها کمتر از یکسال بودهاند. بیشترین آمار طلاق لرستان در خرمآباد و بروجرد. خرمآباد با ۱۰۸۰ طلاق رتبه اول. درمدت ۹ ماه ۲۸۸۱مجموعا مورد طلاق نیز در استان به ثبت رسیده و بهطور متوسط در هر شبانه روز ۱۰ واقعه طلاق ثبت شده است. یعنی رشد یک درصدی طلاق در این استان نسبت به سال گذشته. تحصیل: شناسایی بیش از ۳۰۰۰ کودک بازمانده از تحصیل در لرستان. علت بسیاری از ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل کودکان لرستانی مشکلات مالی و اقتصادی، فرهنگ محیطی و گران بودن دسترسی به مراکز آموزشی و هزینه تحصیل است. با وجود اینکه در دنیای امروزه بسیاری از والدین فرزندان خود را برای تحصیل به هر منطقه ای می فرستند، در برخی از روستاها و مناطق استان تحصیل، دختران از پنجم ابتدایی به بعد تابو است. خانواده هایی که تمایل به ادامه تحصیل فرزندان دختر را ندارند، دلایل مختلفی عنوان می کنند از جمله اینکه به لحاظ اعتقادات قومی و بومی بهتر است دختران به جای تحصیل اصول خانه داری را بیاموزند و هر چه زودتر به خانه بخت بروند. مدیر آموزش و پرورش بروجرد گفته است: دختران روستایی برای ادامه تحصیل با مشکل روبرو هستند. به گزارش ایسنا، شهاب روزبهانی در جمع دانش آموزان دبیرستان دخترانه حضرت مریم، اظهار کرد: یکی از مسائل مهمی که دانش آموزان دختر روستایی بروجرد با آن روبرو هستند ادامه تحصیل پس از دوران دبستان است. دلایلی از جمله دوری راه، مخالفت برخی خانوادهها برای حضور در مدارس مختلط روستایی و عدم توانایی پرداخت هزینه رفت و آمد و. . . موجب شده برخی دانش آموزان دختر از ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بازمانند. مدیر آموزش و پرورش بروجرد تصریح کرد: یکی از راهحلهای اساسی برای این مشکل، راهاندازی یک مرکز شبانه روزی برای دختران روستایی است. روزبهانی اضافه کرد: در بروجرد یک مرکز شبانه روزی برای پسران روستایی وجود دارد در حالیکه وجود چنین مرکزی برای دختران ضروریتر به نظر میرسد و تاکنون اقدامی در این مورد صورت نگرفته است. اشتغال: بیکاری و نبود زمینه اشتغال در بانوان، از مهمترین مشکلات است. با توجه به اینکه 70 درصد کرسی دانشگاهها در اختیار زنان است اما، تنها حدود 3 تا 5 درصد بانوان توانستهاند جایگاههای مدیریتی را به خود اختصاص دهند و اکثر آنان خانه دار هستند. تا زمانیکه زنان برای برطرف کردن کوچک ترین نیازهای مالی، وابسته به مردان هستند امکان مطالبه موارد اساسی تر و فعالیت های اجتماعی و سیاسی وجود ندارد. دختر ازدواج میکند و باید پا به پای شوهر کار کند با این تفاوت که هم باید امور منزل و بچه داری را انجام بدهد و هم باید برای کمک هزینه به شوهر کمک کند مثل قالی بافتن. زنان لر در خفا گرد پیری روی صورتشان میشینید بدون اینکه حتی وقت کنن گاهی اوقات خود را در آینه بنگرند. بیکاری نیز دیگر دلیلی است که هم باعث ایجاد مشکلات اقتصادی میشود و هم مشکلات روانی در پی دارد. طبق آمار تنها ۱۳ درصد زنان تحصیلکرده وارد بازار کار شدهاند. مشکلات زنان و دختران بد سرپرست: زنان و دختران بد سرپرست به دلیل خلا قانونی تحت پوشش ارگانهای حمایتی قرار نمی گیرند اگر هم حمایتی صورت می گیرد مقطعی و موقتی است. مشکلات اقتصادی باعث تخریب بنیانهای مذهبی اخلاقی و اجتماعی دختران و زنان بد سرپرست می شود که با تقویت و حمایت از این قشر می توان از بروز بحران های اجتماعی جلوگیری کرد. با تأکید بر مشکل جدی دختران بد سرپرست در این استان، بهترین حمایت که متضمن کرامت نفس آنان نیز باشد انجام حمایتهای مهارتهای آموزشی، شغلی و کمک به اشتغال و کاریابی آنان است. مشکلات زنان زندانی و سرپرست خانوار: در این میان بعضی از زنان طلاق گرفته و یا شوهراشون بنا به دلایلی محکوم به زندان هستند و اینجاست که تمام بار زندگی و مسئولیت ها با زن می باشد. حدود 50 هزار زن سرپرست خانوار در استان شناسایی شده که باید اجرای طرح های حمایتی برای این افراد در اولویت قرار گیرد. زنان سرپرست خانوار به ویژه زنان آزاد شده از زندان و یا بانوانی که سرپرست آنان در زندان است، نیازمند توجه ویژه دستگاهها و انجمن های حمایتی هستند. باید در رفع مشکلات زنان سرپرست خانوار توجه ویژه ای به سازمان های مردم نهاد صورت گیرد، چرا که دستگاههای دولتی میتوانند از طریق این انجمنها، خدمات مطلوبی به جامعه هدف ارائه دهند. گاهی دیده میشود یک زن به خاطر 500 هزار تومان! در زندان است و باید مشکلات اینگونه زنان به صورت جدی مورد توجه هم دستگاههای مرتبط دولتی و هم نهادهای مدنی (سمنها) قرار گیرد. یکی از مشکلاتی که انجمنهای مردمنهاد حوزهی زنان زندانی و زنان سرپرست خانوار، به قدر کافی مورد حمایت مالی ادارات مربوطه، قرار نمیگیرند. اعتیاد: در استان لرستان ۱۰۲ کلینیک ترک اعتیاد برای افراد وجود دارد که از این تعداد ۱۷ کلینیک زیر نظر سازمان بهزیستی و مابقی تحت نظارت دانشگاه علوم پزشکی لرستان قرار دارند. بیشتر مراجعه کنندگان به مراکز درمانی را آقایان تشکیل میدهند، به طوری که سال گذشته از ۳۵ هزار مراجعه کننده به این مراکز تنها سه درصد را زنان تشکیل دادهاند و این امر توجه بیشتری به زنان معتاد را میطلبد. در حال حاضر حدود زنان معتاد در سطح خیابانهای استان وجود دارد که باید برای رفع مشکلات آنها اقدامات لازم صورت گیرد. خشونت خانوادگی: پدیده خشونت شوهران علیه زنان به طور مثال در خرم آباد، تحت تأثیر شرایطی قرار دارد. این شرایط را میتوان به سه دسته شرایط علی، شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر تقسیم کرد. شرایط سبب ساز خشونت شوهران علیه زنان، مسائل شوهر از قبیل اعتیاد، بد گمانی و وضعیت بد مالی هستند. باوجوداین، شرایط زمینه ای مانند عدم حمایت خانوادگی از سوی خانواده زن، نگرش مردسالارانۀ اطرافیان نسبت به رابطۀ زناشویی و نیز ذهنیت مردسالارانۀ مرد موجب میشوند تا زمینه خشونت ¬ورزیِ مردان علیه زنان فراهم شود. افزون بر این، شرایط مداخله گر مثل قدرت نداشتن زن و آشفتگی رابطه زوجین در این خشونت¬ ورزی تأثیرگذار است
و به آن دامن می زنند. به طور کلی نتایج تحقیق نشان داده که سن زنان، سطح سواد، جمعیت خانواده و شغل همسر با خشونت علیه زنان رابطه دارد. همچنین رفتار پرخاشگرانه والدین در دوران کودکی در خشونت علیه زنان نقش دارد. از سوی دیگر تصور سلطه گرایانه مرد نسبت به زن در بروز پرخاشگری موثر است. مدیرکل پزشکی قانونی لرستان با اشاره به اینکه خشونت در خانوادهها رو به افزایش است، از رشد ۸. ۳ درصدی مراجعات همسر آزاری خبر داد. یک هزار و ۴۱۱ مورد پرونده همسر آزاری در لرستان خبر داد و بیان کرد: طی ۱۱ ماهه نخست سال 98 تعداد یک هزار و ۴۱۱ نفر به دلیل وجود صدمات و ضرب و جرح حاصل از همسر آزاری به مراکز پزشکی قانونی استان مراجعه کرده اند که شامل یک هزار و ۳۵۲ زن و ۵۹ مرد هستند که مورد آزار همسرانشان قرار گرفته اند. براساس آمارهای موجود در پزشکی قانونی استان لرستان، زنانی که در خانواده از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار میگیرند، بیشتر از سایر زنان در معرض طلاق قرار دارند و بیشتر مراجعین طلاق از قبل سابقه همسر آزاری در پزشکی قانونی داشته اند.
به طور مثال: معصومه دختری ۱۴ ساله که ظاهری بزرگتر از سنش دارد و در منطقه کوروش که یکی از مناطق حاشیهای و پرآسیب خرم آباد است زندگی میکند، میگوید زمانیکه ۱۱ سال داشته ازدواج کرده و حالا ۲ سال است که از شوهرش جدا شده است. معصومه که در رفتار و حرکاتش نوعی سبکسری هم دیده میشود میگوید یک فرزند هم دارد که پیش پدرش زندگی میکند.
بر پیشانی اش خط افقی به پهنای پیشانی اش که در قسمتهایی تا داخل موهایش هم رفته مشاهده میشود؛ خطی براق و صاف که در تیرگی پوستش خودنمایی بیشتری میکند. معصومه میگوید؛ همسرش معتاد بوده است و هر وقت با کمبود مواد مصرفی مواجه میشد او را با چوب کتک میزده و بعد از چند سال هنوز جای آن کتکها بر بدنش باقی مانده است. بطور کلی میزان خشونت خانگی در کشور حدود ۲۳ درصد است که در استانهای لرستان، ایلام و کرمانشاه بیشترین میزان خشونت خانگی به ثبت رسید. به گفته وی خشونت از نظر ماهیت میتواند جنبه فیزیکی یا عاطفی داشته باشد.
اما نزدیک ۵۰ درصد خشونت از نوع کلامی است و در جامعه خشونتهای کلامی بسیار دیده میشود که همین امر نیاز به ارائه خدمات سلامت روان در جامعه را بیشتر میکند. خودکشی: میزان خودکشی در لرستان ۱۲. ۴ در، صد هزار نفر است در حالی که این آمار در جهان ۱۱. ۴، در صدهزار نفر است و بنا بر بررسی انجام شده در کل کشور چهار استان لرستان، ایلام، کرمانشاه و آذربایجان غربی بیشترین میزان خودکشی را دارند و لرستان در این چهار استان در رتبه اول قرار دارد. زنان ایرانی رتبه اول «خودسوزی» را در خاورمیانه دارند.
زنان ایرانی رتبه اول «خودسوزی» را در خاورمیانه دارند. و زنان بیش از مردان اقدام به خودکشی میکنند. آماری که در سالهای اخیر رو به فزونی نهاده است. پدیده خودسوزی میان زنان در استانهایی مانند ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، آذربایجان شرقی و غربی، ترکمنهای گلستان و بوشهر بیشتر دیده میشود. اما در این میان، آمار خودسوزی زنان در ایلام بیش از سایرین است و به «فرهنگ غالب» این منطقه تبدیل شده اما همچنان اطلاعرسانی از این امر از جمله خط قرمزهای جمهوری اسلامی به حساب میآید. ۴۰ درصد از علل خودکشیها به خودسوزی تعلق دارد. فرودستی جنسیتی به لحاظ سابقه تاریخی از نظام طبقاتی قدمت بیشتری دارد و ریشهدارتر است. وخودکشی در زنان نوعی «اعتراض» است تا آنکه قصد پایان دادن به زندگی مطرح باشد:
«خودکشی و خودسوزی میان زنها بیشتر اعلام یک اعتراض است تا مفهومی سنتی و شناختهشده. رفتاری که پیامی شوم به همراه دارد. شاید این زنها امید دارند که با خودکشی از بار خشونت و تبعیضی که علیه خود احساس میکنند، کاسته شود. » ازدواجهای نامناسب که تفاوتهای سنی در آن فاحش است، فرهنگ مردسالاری حاکم، ضرب و شتم و خشونت، نداشتن حق انتخاب همسر، فقر و بیکاری مردان از مقولههایی است که به پدیده خودکشی در زنان دامن میزند و زنان پدیده خودکشی را به عنوان تنها راه آزادی و رهایی ازرنجهای انسانی انتخاب میکنند. در تحقیقاتی که انجام شده پرستاران میگفتند در بیشتر مواقع علت مرگ را “سانحه” ثبت میکنند؛ چراکه در صورت ثبت واقعیت، آمار بسیار بالا میرود. » به گفته این پژوهشگر دلیل مرگهایی چون خودکشی، خودسوزی یا قتل ناموسی به عنوان «سانحه» ثبت میشود.
بحث آزاد: با موضوع “حق پرورش و رشد آگاهی ” با مدیریت آقای سید فرید هیبت اللهی در حضور و مشارکت میهمانان عزیز و فعالان حقوق بشر برگزار گردید. درابتدای امر ایشان در مورد تعریفی از کلمه آگاهی و مواردی که مانع رشد آگاهی مثل فیلترینگ بودن در رسانه های ایران و موارد اینچنینی سخن بعمل آورد. سپس خانم جعفری در ادامه بحث بیان نمودند اکثر شهرستان های ایران دچار کمبود و عدم کسب آگاهی هستند به همین علت هست که فرهنگ مردم در این مناطق تغییر نکرده و همان فرهنگ غلط قدیمی در آنجا رایج و غالب است. پیش قدم بودن انسان ها در انتشار آگاهی به سایرین قضیه بسیار مهمی است، هرچند که نظام جمهوری اسلامی مخالف رشد و افزایش میزان آگاهی مردم نسبت به حق و حقوقشان است و در این مسیر اقدامات مبارزی خود را بهبود می بخشد. سپس در ادامه مجددا آقای هیبت اللهی در مورد ناعدالتی هایی که در ایران انجام میشود ناشی از عدم اطلاع و آگاهی افراد جامعه نسبت به حقوق ذاتی و شهروندیشان است. بنابراین لازمه برقراری عدالت و دفاع از حقوق خود، کسب آگاهی و انتشار آن به سایر افراد جامعه است که باید این حرکت ار خود خانواده ها و خودمان شروع شود.
از طرفی هم آقای محمد حسن زاده نظرشان بر این بود آموزش باید از درون خانواده شکل بگیرد. نحوه رفتار و آموزش والدین به فرزندان خود در شکل گیری فرهنگ صحیح و رشد آگاهی نسل های بعد ما تاثیر بسزایی دارد. خانواده ها باید این دیدگاه های قدیمی نسبت به تاریخ گذشتگان را کنار گذاشته و نسبت به آگاهی دادن فرزندان خود بسیار تلاش کنند. با تشکر از گروه برگذارکننده جلسه آقایان حمیدرضا چناری، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، ناصر نوروزی بارکوسرایی و هاشم رضایی و نیز تمامی عزیزان و همکارانی کهبا ما همراه بودند از جمله خانم ها و آقایان: محمد ابوطالبی محمد حسن زاده، الناز اسدی صفا، محسن سیاحی، رحمان نبوی نژاد، حمیدرضا چناری، فرشید افشار، ایرج دانای طوس، وحید حسن زاده، مهناز احمدی، مصطفی فرج پور، سید فرید هیبت اللهی، ابوالفضل پرویزی، بهاره بلورچی، مهسا شفوی، خانم مونالی، رضا ویسانیان، شبنم رضاوند، طاهره خطی، مریم رمضانپور، رویا مولایی بیجارپسی امیرابطحی، حسین مرادی زاده، و میهمانانی که از دیگر کشورها به جمع اعضای این کمیته پیوسته بودند.
۴۲ سال دیکتاتوری، جنایت، دروغ و سانسور
داود وحیدی
با درود خدمت خوانندگان محترم. من فعال حقوق بشربامقالهای باموضوع دروغ وجنایت وسانسورهای دولت جمهوری اسلامی ایران درخدمت شماهستم. درابتدااشاره میکنم به اولین رهبرجمهوری اسلامی ایران آقای خمینی. اینکه تاچه حدآقای خمینی به صحبتهای پاریس خود پای بند ماند درادامه خواهیم دید، اما این حرفها به تاریخ پیوسته است ودیگرکسی نمیتواند منکرآن شود. مقایسه حرف های آقای خمینی قبل وبعدازقدرت این فایده را دارد که به ما نشان میدهد مردم ایران به سبب شنیدن چه حرفهایی ازآقای خمینی حمایت کردند. جای سوال داردکه پرسیده شود مردم به دنبال چه اهدافی بودندواقای خمینی بانادیده گرفتن تعهدهایش چگونه به ملت خیانت کردوبعدازقدرت دقیقاحرفهایی متناقض ومتضاد با حرفهای خود درپاریس زد. درپاریس از آزادی گفت ودرایران ازقدرت. حرفها و وعده های آقای خمینی درپاری!! ۱: اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است. 2: مطبوعات درنشرهمهی حقایق وواقعیات آزادند. 3: درجمهوری اسلامی کمونیستها نیزدربیان عقاید خود آزادند. 4: من هیچ سمت دولتی رانخواهم پذیرفت. ۵: علماخودحکومت نخواهند کرد. 6: من وسایرروحانیون درحکومت پستی رااشغال نمیکنیم، وظیفه روحانیون ارشاد دولتها است. من درحکومت آینده نقش هدایت را دارم. 7: حکومت اسلامی برحقوقِ بشروملاحظهی آن است. هیچ سازمانی وحکومتی بهاندازه ی اسلام ملاحظه ی حقوق بشررانکرده است. آزادی ودموکراسی به تمام معنا درحکومت اسلامی است، شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد مساوی است درامور. 8: درحکومت اسلامی اگرکسی ازشخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی میرودوقاضی او را احضارمیکند واوهم حاضرمیشود. 9: اقلیتهای مذهبی به بهترین وجه ا زتمام حقوق خود برخوردارخواهند بود. 10: درحکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی دربیان هرگونه عقیده ای هستند. 11: زنها درحکومتِ اسلامی آزادند و حقوق آنان مثل حقوق مردهاست. اینها نمونه ای ازوعده های آقای خمینی بود که قبل ازبه قدرت رسیدن گفته شده وما شاهد آن هستیم که هیچکدام ازوعده هایش عملی نشد و به مردم دروغ گفت. درادامه مطالب به جنایات ودروغهای رهبردوم ایران بعدازآقای خمینی یعنی آقای علی خامنه ای اشاره میکنم. امپراطوری «دروغ»اگرچه دردوران رهبری آیت الله خامنهای گسترش یافت، اما پایه گذارآن رهبرپیشین جمهوری اسلامی، آقای خمینی بود. طی این چهل ودوسال جمهوری اسلامی «دروغ» گفت ومردم چارهای جزشنیدن آن نداشتند. یکی ازهزاران دروغ وجنایات دردوران حکومت آقای خامنه ای سرنگونی هواپیمایی اوکراینی بودکه موجب کشته شدن ۱۷۹ نفرانسان بی گناه شد. آقای خامنهای ۳ روزبه مردم ایران ودنیا دروغ گفت که هیچ نقشی درسرنگونی هواپیما نداشته است ونقص فنی باعث آن شده است این «دروغ»برای افکارعمومی به اندازه سقوط هواپیمای مسافربری دردناک بود. دولت ایران درنهایت اعتراف کرد که «دروغ» گفته است امااین اعتراف نه ازسرصداقت بود نه انجام وظیفه. اینباراعتراف کرد که «دروغ» گفته ٬ مسئولیت خطایش را٬ هرچند با اگرواما٬ به دوش گرفت چون تمامآ ان که صدمه دیده بودند٬ ایرانی نبودند. سرنشینان دوتابعیتی یاغیرایرانی هواپیمای مسافربری اوکراین دلیل اعتراف جمهوری اسلامی بودند. شهروندان غیرایرانی که دولتهایشان پای حقوق شان ایستادند٬ پیگیری کردندودرنهایت جمهوری اسلامی را وادارکردند که مسئولیت کارش رابپذیرد. درادامه به تعدادی ازجنایات دولت ایران دردوران رهبری آقای خامنه ای اشاره میکنم که درسکوت خبری سانسورشد. ۲۴ مرداد ۱۳۷۰: سرکوب تظاهرات ۳۰هزارنفری مردم شهرزنجان. ۹ خرداد ۱۳۷۱: سرکوب تظاهرات بزرگ مردم شهرمشهد. پرونده قتل های زنجیره ای ازسال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹. ۱۱ خرداد ۱۳۷۳: سرکوب تظاهرات مردم شهرشوش با ۵ کشته و ۵۰ دستگیری. سال ۱۳۸۸ سرکوب تظاهرات مردم ایران درشهرهای مختلف وبازداشت واعدام وتجاوزبه بازداشت شدگان درزندان کهریزک. سال ۹۶سرکوب تظاهرات مردمی که در ۱۴۲ شهرانجام شد که بسیاری ازمردم درخیابان کشته شدند. سال ۹۸ سرکوب تظاهرات مردمی ایران که در ۲۰۰ شهرانجام شد که ۱۵۰۰ نفرازمردم بی گناه ایران راکشتند وهیچوقت آماررسمی ارائه ندادند. اینها گوشه ای ازجنایات دولت جمهوری اسلامی ایران است که وظیفه ما است به عنوان فعال حقوق بشروخبرنگاراطلاع رسانی کنیم تاجوامع بین الملل ونهادهای حقوقی بشری ومردم ایران درجریان جنایاتی که درایران اتفاق می افتد باشند.
نقشِ آموزش در”حق مداریِ” انسان
محمدحسن حسن زاده مهرآبادی
استاد دهخدا در لغتنامه ی خود به زیبایی هرچه تمامتر کلمه ی حق را معنا کرده است. وی با این عبارت حق را توصیف می کند. “ثابت.که انکار آن روا نباشد. ” بر خلاف تعاریف لغت نامه های دیگر که هر یک کلمه حق را معادل چند عبارت مانند راستی، درستی، عدل، انصاف، نصیب، بهره، ملک و مال میدانند، تعریف استاد دهخدا از کلمه ی حق، جنبه ی منحصر به فرد دارد و نزدیکتر به تعالیم حقوق بشری است. به عنوان مثال این جمله: حقوق بشر از بدو تولد با بشر زاده شده است و هیچکس نمی تواند آن را سلب کند. امروزه با پیشرفت انسان و علوم، فلسفه هم از یک چهره ی سنتی به نوگرایی رویکرد پیدا کرده است و فیلسوف های امروزی نسبت به گذشته، گرایش بیشتری به منطق دارند. چنانچه فلسفه ی تجدد یا نوگرایی، حق محور یا حق مدار است. به عبارتی، انسانِ جدید از مجرا و دریچه ی حق به ارزیابی و داوری دست میزند تا این که به تکلیف و وظیفه بیاندیشد، یعنی به جای سؤال از تکلیف و وظیفه، از حق و حقوقِ خود میپرسد. اما در نقطه ی مقابلِ تعریفِ استاد دهخدا و فلسفه ی نوین، در تعاریفِ معارفِ اسلامیجستجوی حق (آنچه آنها می خواهند بدانید) یک تکلیف است و انجام تکالیف به حق مداری منجر می شود ! در واقع پرداختن به تکلیف و تفکر برای رفعِ آن، انسان را ناخودآگاه از نظرِ ذهنی غیرخلاق و تنبل بارمی آورد. دراین شرایط است که یک انسانِ غیرخلاق برای یافتن ِراه حلِ مناسبِ رفعِ مشکلاتِ خود، رو به الگوبرداری می آورد و به اصطلاح تقلید می کند. تقلید هم یکی از مهمترین ابزارهای تسلطِ مذهبیون بر مردم است. از تقلید، به عنوانِ آفتِ یادگیریِ حق مداری انسان هم می توان نام برد. زیرا چنانچه فرد تنها به تقلید بسنده کند، هرگز روحیه ی پرسشگری در او رشد نمی یابد. نمونه های بارزی از عدم وجود حق مداری در احکام تقلیدی اسلام را می توان در نقض حقوق بانوان به وضوح مشاهده نمود. وقتی در یک نظام تئوکراسی یا حاکمیتِ مذهب بر مردم، تعریف حق را فقط به خدا نسبت می دهند، به این معنی است که در واقع حق یک آرمان ایده آل است و ایده آل هم زاییده ی ذهن و آرزوست. همه میدانند که آرزو، هم می تواند دست یافتنی باشد و هم دست نیافتنی. اگر از مردمی که حق را رویایی می دانند سوال شود که آرزوی شما چیست؟ می گویند: آرزوی ما داشتن خانه مستقل، خودروی مناسب، شغلی با درآمد کافی و رفاه اجتماعی است. سوال اینجاست که آیا این موارد به واقع آرزو هستند یا حقوق یک شهروند ؟ اما باید بدانیم که هر شهروندی حقوق شهروندی دارد و یا چیزهای بهخصوصی که اجازه دارند انجام دهند. اما حقوق به آدم ها اجازه نمی دهد که هر کاری دلشان بخواهد انجام دهند. آنها نمی توانند بدون پرداخت هزینه، مایحتاجِ خود را بردارند. این کار، خلافِ قانون است. دولتمردان یا به عبارت دیگر نمایندگانِ مردم، قوانین را تنظیم می کنند که مطمئن باشند هر فردی قانون منحصر به خود را نداشته باشد و سلیقه ای عمل نکند. قوانین باید مجموعه ی بایدها و نبایدهایی باشد که از شهروندان و هر آنچه دارند محافظت کند .مردم در سراسر جهان باید این حق را داشته باشند که در مورد مسائل مهم حرف بزنند و نظراتشان را با نمایندگانِ خود در دولت ها و مجلس ها در میان بگذارند. اما همچنان باید از قانون پیروی کنند و اینیک بخشی از مسئولیت شهروندان است که از قوانین پیروی کنند. مسئولیتیک وظیفه است چیزی که مردم باید آن را انجام دهند. قانونباید به شهروندان کمک کند که در امنیت زندگی کنند. در چنین شرایطی، آموزش بدونِ شک، در رشد و تعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان و تحول مثبتآدمیجایگاهیویژه دارد و میتواندقدرتمندانه، نیروی محرکه ی زندگیِ انسان باشد. تمام اقشار جامعه در دستیابی به رشد و تعالی، نیازمند آموزش هستند و در این راستا کارکنان نیز به عنوان کارگزاران اصلی در سازمانها، علیرغم بهرهمندی از آموزشهای رسمی و دانشگاهی، در جهت تطبیق با تحولات و تغییرات مداوم و نیازهای روزافزون جامعه نیازمند آموزش مستمر میباشند. آموزش فعالیتی است مداوم، برای رشد و تکامل جسمی انسان، برای تعالی روح او، برای غنای فرهنگ و سرانجام برای پیشرفتِ جامعه. با نگاه و تامل به این موارد می توان به راحتی درک کرد که عبارات فوق بارِ مثبت دارند و انسان را به حقِ خود واقف می سازند. در زمان های نه چندان قدیم، آموزش انسان از کودکی و سنین تعیین شده ای شروع می شد ولی با پیشرفت علم در دنیای امروز، آموزش از زمان جنینی به انسان داده می شود و این مطلب، حاصلِ تحقیقاتِ علمی و نتیجه گرفتن از آنهاست. در حال حاضر در اکثر کشورهای پیشرفته ی اقتصادی و صنعتی، آموزش بزرگسالان بخش عمده ای از فعالیتهای دستگاه آموزش و پرورش محسوب می شود. در این گونه جوامع آموزش بزرگسالان بر خلاف اغلب کشورهای جهان سوم، آموزش جنبی و دست دوم نیست و به گروه خاصی از افراد، مثلا کسانی که امکانات کافی برای اتمام آموزش ابتدایی و متوسط را نداشته اند اختصاص ندارند، بلکهآموزش بزرگسالان، بخشِ سازمان یافته و کاملی از نظامِ آموزشیِ کشور به شمار می آید. آموزش یا یادگیری به چند قسمت تقسیم می شود. آموزش چگونه دانستن، آموزش کاربرد دانسته ها و اکتسابات، آموزش درست زندگی کردن و یادگیری همزیستی با دیگران در جامعه. حال خودِ انسان در محیط خانه ی خود باید چه کند ؟ به غیر از غرایز انسانی، پدر و مادرها رفته رفته به نوزادان خود می فهمانند که چگونه ازطریق حواس پنجگانه، عمل کنند و آنها را به درستی به کار بگیرند. در کنار این تعالیم باید به آنها آموخت که چون این حواس را در اختیار دارند پس حق استفاده از این حواس مختص خود آنهاست. این ابتدایی ترین آموزش حق به یک فرد است. محیطِ خانواده به مراتب مهمتراز محیطِ جامعه برای پرداختن به مسئله ی حق مداری یک انسان است. به همین دلیل والدین هم باید آموزش لازم برای تربیت و پرورش فرزندان خود را فرا گیرند. در کل، محیط آموزشیِ خانواده باید موجباتِ آشنایی عملی با زندگی را برای کودک فراهم آورد. کودکی که از خانواده، حقوق خود را درک کرده باشد و به آنها آشنا باشد، در جامعه نیز آن را بسط خواهد داد. اینجاست که دیگر برای دفاع از حقوق خودنیازی به پدر و مادرش نداشته و کاملا در این امر مستقل خواهد بود. از طرفی محیط آموزشیِ جامعه نیز باید موجبات آشنایی عملی با زندگی را فراهم آورد. بنابراین دولت یک کشور موظف به فراهم آوردن بودجه، امکانات و تجهیزات مورد نیاز آموزش مردم جامعه و استفاده از متخصصان این حوزه است. این وظیفه ی قانونگذاران، نه تنها باید به شکل اصول قانون اساسی مکتوب گردد، بلکه از آن مهمتر می بایست ارگان و سازمانی مستقل و لایق، مسئولیت نظارت بر عمل نمودن به آنها را بر عهده داشته باشد. بسترسازمطلوب برای آموزش و پرورش، ایده آل گرایی نیست بلکه به راحتی در کشوری مانند ایران که دسترسی کافی به ثروت و منابع دارد، عملی می باشد. امّا چرا ایرانِ امروز فاقدِ یک سیستمِ آموزش و پرورشمطلوب است، خود یک سوال و مبحثِ اساسی است که برای درک و فهم پاسخ آن نیاز نیست که حتما یک شخص، متفکر و اندیشمند باشد. چرا که نظام سیاسی حاکم بر مردمِ ایران یعنی جمهوری اسلامی همانطور که در ابتدا گفته شد، با شعار خودکفایی، استقلال و آزادی، بیش از چهل سال است که با برنامه ریزی مانع آموزش صحیح مردم شده تا بتواند بر جهل و افسردگی ناشی از فشارهای اقتصادی و اجتماعی حکومت کند و بقا داشته باشد. ایدئولوژی ناصحیح و پُرایرادِ جمهوری اسلامی به دیدِ انسان به مردم نگاه نمی کند تا حقوقی برای آنان قائل باشد، بلکه مردم را ابتدا با تبعیض، تهدید و حتی کشتارِ ناحق به تبعیت و پیروی از خود وادار می کند. نا حق شدنِ حقوق شهروندان ایرانی، پایانِ ماجرا نیست. درست است که در قرن های معاصر تعریف مناسبی از حق مداری به مردم ایران آموزش داده نشده است، اما مطمئنا یک ایرانی با کسبِ آگاهی و بینشِ جدید و در مرحله ی بعد، آموزشِ این اکتسابات به خانواده و اطرافیان خود، می تواند حق طلب باشد. با اینکه حسِ حق طلبی مرتبه ی پایین تری نسبت به حق مداری دارد، اما در جایگاه خود نیز می تواند انسان را رو به کمال و تعالی سوق دهد. امید به برقراری آزادی و عدالتدر کشورمان ایران و درکِ معنای واقعی استقلال.
خشونت خانگی؛ اپیدمی مزمن تاریخ، کشنده تر از کرونا
فائزه رضایی
خشونت علیه زنان همچون ویروس کرونا در حوزه ی سلامت عمومی جهان قرار دارد. سنگینی پاندمی خشونت علیه زنان با شیوع کرونا فزونی یافته و به طور متوسط در عرصه ی جهانی بیش تر از03درصد از حالت معمول افزایش یافته و زندگی زنان و دختران را به شدت تهدید می کند. واقعیت آن است که قرنطینه ی خانگی که امری کلیدی در کنترل شیوع بیماری کرونا است، نه تنها برخی از زنان را در فضایی که امنیت نداشته حبس می کند، بلکه دست نهادهایی را هم بسته است که به زنان مورد خشونت قرار گرفته خدمات ارایه می دهند. خشونت در مناسبات خانوادگی نه تنها زنان بلکه کودکان را نیز مورد آسیب قرار می دهد. تماشاگر خشونت بودن خود نوعی خشونت روحی و روانی برای کودکان محسوب می شود. چالش هایی که امروزه خانواده ها به ویژه کسانی که در حاشیه ی جامعه قرار دارند با آن مواجه هستند، عدیده است. این تنش ها و اختلافات در مناسبات نابرابر قدرت، زنان و دختران را به صورت بالقوه در معرض کلیه ی اشکال خشونت، از کلامی و احساسی گرفته تا اقتصادی، فیزیکی و جنسی قرار می دهد. از این رو است که امروزه از فرانسه تا ایران، از آلمان تا آمریکا، از هندوستان تا چین و روسیه، خشونت خانوادگی که زنان 95 درصد قربانیان آن را تشکیل می دهند، افزایش یافته است. مردان نیز 5 درصد از خشونت خانوادگی را تجربه می کنند ولازم به یادآوری است از آن جا که خشونت در خانواده فرآیند مناسبات نابرابر قدرت در بین شرکای زندگی است، خشونت خانوادگی بین زوج های همجنس نیز وجود داشته و ادبیات گسترده ای در این زمینه وجود دارد. همان طور که مقابله با پاندمی کرونا، نیاز به اقدامات مشخص، استراتژیک و برنامه ریزی شده دارد، مقابله با خشونت های خانگی و خشونت علیه زنان نیز در وهله ی اول، به برنامه ریزی و اقدامات مشخص توسط دولت ها داشته تا قوانین حمایتی برای کسانی که آسیب پذیر هستند، تدوین شود و ناقضان قوانین در مورد خشونت علیه زنان را پاسخگو کند. همان گونه که بخش مهمی از مقابله با ویروس کرونا، نیاز به فرهنگ سازی دارد، مقابله با خشونت علیه زنان نیز نیاز به فرهنگ سازی و اشاعه و تشویق راهکارهایی برای حل تنش ها و اختلافات خانوادگی از طریق صلح آمیز دارد. همان گونه که مقابله با ویرس کرونا در سطح جهان و در سطح ملی، نیاز به همیاری و همکاری ملی و بین المللی دارد، مقابله با خشونت علیه زنان نیز در وهله ی اول نیاز به خواست سیاسی دولت ها و سیاست گذاران با همیاری مدافعان حقوق بشر، حقوق زنان، آکادمیسین ها و سایر نهادهای دولتی و خصوصی دارد. تجربه ی جامعه ی جهانی با اپیدمی هایی چون «سارس»و «ایبولا» در دهه های گذشته نشان می دهد که چنان چه زنان در برنامه ریزی و مقامات تصمیم گیری در مبارزه با اپیدمی ها قرار داشته باشند و مسائل از لنزهای حساسیت های جنسی-جنسیتی برخوردار باشد، نتایج این سیاست ها و پروژه ها برای مقابله با اپیدمی، پایدارتر و موفق تر خواهد بود. از این رو نه تنها در مقابله با ویروس کرونا بلکه در مقابله با پاندمی خشونت علیه زنان نیز حضور و مشارکت زنان نقش کلیدی دارد. این پژوهش های جهانی و روندهایی که با سایه روشن در کلیه کشورهای جهان در زمینه خشونت علیه زنان دیده می شود سبب شد که از اواسط ماه مارس، صاحب نظران بین المللی و سازمان ملل خطر افزایش خشونت خانگی را گوشزد کنند. دبیر کل سازمان ملل در 5 آوریل اظهار داشت »برای بسیاری از زنان و دختران خطر در محلی وجود دارد که باید برای آن ها امن تر باشد، یعنی در خانه ی خودشان. از این رو در 8 مارس سال جاری میلیون ها زن در سراسر جهان در شهرهای کوچک و بزرگ به خیابان ها آمدند و خواستار برابری جنسیتی و پایان دادن به کلیه ی اشکال خشونت علیه زنان و دختران شدند. از تظاهرات مادران در مکزیکوسیتی در اعتراض به ناپدید شدن دخترانشان تا مبارزه شجاعانه ی زنان در قرقیزستان که مورد حمله نیروهای پلیس قرار گرفت، از اعتراض در خیابان های ترکیه تا جاکارتا، تا شهرهای کوچک و بزرگ آمریکا و اقدامات گروه ها و افراد در قرار دادن عکس زنان زندانی در تهران، زنان اعتراضات خود را به گوش جهانیان رساندند. اما آیا دولت و صاحبان قدرت به فریاد زنان قبل از افزایش کنونی خشونت علیه زنان گوش دادند؟ کشورهای جهان دیگر وعده و وعیدهایشان کمرنگ شده و جهانیان به ویژه آنان که تبعیضات جنسی-جنسیتی، نژادی، اقتصادی، قومی و مذهبی را تجربه می کنند، خواهان عمل هستند. کشورها حتی زمانی که امضای خود را بر پای معاهده های بین المللی می گذارند، عمل آن ها برای آن تعهدات قطعی نیست. در سندهای کنفرانس پکن که در 141 صفحه 12 محور مشترک چالش های زنان را در سال1995 تنظیم کرد و 189 کشور از جمله ایران و آمریکا امضای خود را بر آن نهادند دولت ها موظف شدند تاخشونت علیه زنان را محکوم کرده و از استناد به هرگونه عرف، سنت و یا ملاحظات شرعی که بازدارنده ی تعهدات آنان در اجرای مفاد اعلامیه رفع خشونت علیه زنان است خودداری کنند. و »مجازات های مدنی، کارگری و اداری در قوانین داخلی تصویب و یا چنان چه تصویب شده است، دقیق و پر بار نمایند تا هرگونه عملی که سبب خشونت علیه زنان و دختران است خواه در خانه، خواه محل کار و جامعه مجازات شود. « اما 25 سال پس ار کنفرانس پکن، هنوز630 میلیون زن در کشورهایی زندگی می کنند که خشونت در محیط خانه جرم محسوب نمی شود. شایان توجه است که جرم انگاری خشونت علیه زنان در ایران 8 سال است که در راهروهای مجلس و قوه ی قضائیه در جریان است و امروز به مجلس یازدهم وعده ی آن داده شده و در آمریکا نیز که تاکنون منع خشونت علیه زنان که در برگیرنده ی مفاد ارزشمندی در مورد زنان مهاجر و پناهجو بود و در سال 1994 به تصویب رسید و باید هر 5 سال باز مورد بررسی برای تدقیق و تکمیل قرار گیرد برای اولین بار توسط سنا مورد تصویب قرار نگرفته است.
در ایران لایحه ی تامین امنیت زنان در انتظار تایید از قوه ی قضائیه مانده و مورد تمدیدهای پی در پی برای تایید قرار گرفته است. یکی از دلایل طولانی شدن تصویب این قانون در کشوری که بسیاری از پرونده های قضایی، سیاسی و غیر سیاسی به سرعت مورد تصمیم گیری واقع می شود و قوانین چنانچه در خدمت صاحبان قدرت قرار داشته باشد در کوتاهترین بازه ی زمانی تصویب و اجرا می شود، در ارزش هایی است که صاحبان قدرت می کوشند علیرغم روح کلی جامعه آن را تحمیل کنند. اشرف گرامی زادگان، مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری دلیل به طول انجامیدن این لایحه را اختلاف نظرها در مورد آن دانسته و اظهار می کند که برخی معتقدند که نباید به مردان سخت گیری شود و اقتدار خانواده را دگرگون کرد! این لایحه که در ابتدا با92 ماده تنظیم شده بود، با حذف41 ماده آن به دلیل همپوشانی با مواد قانون مجازات اسلامی و آیین دادرسی« در نهایت به 52 ماده تقلیل یافت. در42 فروردین سال جاری، طیبه سیاوشی شاه عنایتی، عضو فراکسیون زنان مجلس دهم خبر از ارجاع لایحه تامین امنیت زنان از قوه ی قضائیه به دولت داد و گفت که امیدوار است که این لایحه در ابتدای مجلس یازدهم به تصویب برسد. هیچ پژوهش جامعی در خلال41 سال گذشته در زمینه آمار خشونت علیه زنان در ایران صورت نگرفته است. تنها پژوهشی که در این زمینه در 28 استان انجام شده در سال1383 ‘16سال پیش بود که در آن آمده است که 66 درصد زنان ایرانی حداقل یک بار در زندگی شان مورد خشونت قرار می گیرند. این پژوهش که در 32 جلد کتاب و با عنوان » طرح ملی بررسی اشکال خشونت علیه زنان« تهیه شد، به اظهار شهیندخت مولاوردی، معاون ریاست جمهوری در سال1393 ناپدید و هیچ نسخه ای از آن در دسترس نیست.
گزارش بهزیستی حاکی از آن است که تنها 27 درصد از زنان 19تا 49 ساله مورد خشونت توسط شریک زندگی خود قراردارند. در هفته های اخیر، مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی بهزیستی اظهار داشت که میزان تماس های زوجین مربوط به اختلافات خانوادگی در دوران قرنطینه ی کرونا با صدای مشاور بهزیستی با شماره1480، نشان می دهد که آمارهای اختلافات بین زوجین سه برابر افزایش یافته و تعداد این تماس ها روزانه تا 4 هزار مورد برآورد شده است.
در آمریکا نیز که خشونت علیه زنان در دوران قرنطینه ی خانگی افزایش یافته است، در سطح فدرال کابینه کنونی نه تنها اقدامات مشخصی در برابر آن انجام نداده بلکه قانون منع خشونت علیه زنان را نیز که می بایست در سال 2019 تصویب مجدد می شد، به فراموشی سپرده است.
بر اساس گزارش CDC مرکز کنترل بیماری ها که مسئول سلامت عمومی جامعه نیز است، خشونت بین شرکای زندگی «دربرگیرنده همسران و کسانی که با همجنس خود ازدواج کرده اند» موجب آسیب12 میلیون نفر در سال می شود. در آمریکا حمل اسلحه با قتل زنان در خشونت های خانگی 5 برابر می شود. از این رو در تدقیق قانون فدرال منع خشونت علیه زنان در سال 2019 آورده شده که چنانچه افراد پرونده قضایی درمورد خشونت علیه زنان داشته باشند، حق برخورداری از حمل اسلحه ی آنان محدود می شود. از این رو طرفداران حمل اسلحه با تصویب آن در سنای آمریکا مخالفت کردند. البته این محدودیت حمل اسلحه نه تنها برای مزدوجین بلکه در تدقیق این قانون کسانی که با هم زندگی می کنند و یا هرگونه رفتاری را شامل می شود که چه در اجتماع یا محیط کار در مفهوم کلی خشونت گنجانده شود. آن چه مسلم است در شرایط بحرانی کنونی که توجه جهانیان به مبارزه با ویروس کرونا معطوف است، باید حمایت های لازم از آسیب دیدگان صورت گیرد تا با استراتژی های نوین و کارساز از دوران بحرانی کنونی بتوان تغییرات ساختاری و پایدار برای رفع خشونت علیه زنان را به وجود آورد. آرن داتی روی”ArenDatiroy “یکی از زنان برجسته دوران کنونی در مقاله ای درباره کرونا و شرایط هند و نئولیبرالیسم اشاره می کند که «در طول تاریخ، پاندمی ها انسان را وادار کرده اند که از گذشته ی خود جدا شوند و دنیایی جدید را مجسم کنند. این یکی هم فرقی ندارد.
ما در آستانه ایستاده ایم. می توانیم قدم به دنیایی جدید بگذاریم. لاشه تعصبات، نفرت ها، حرص ها، بانک ها و ایده های مرده مان را دفن کنیم و رودخانه های سمی و آسمان های آلوده را پشت سر بگذاریم و می توانیم سبک بار و بدون توشه اضافه قدم برداریم و آماده شویم تا دنیایی دیگر را تجسم و برای آن مباره کنیم. « باشد تا دنیایی را تصور کنیم که در آن با پاندمی خشونت علیه زنان مقابله کنیم و بر پایه ی آموخته های بشری از پاندمی کرونا، زندگی با ارزش های انسانی بر پایه امید به آینده ای برابر و بدون تبعیضات گوناگون را برپا سازیم.
نظرعلوم دانشگاهی و حوزوی درباره حلول ماه رمضان
مصطفی ملازم
گاهی بین محاسبات ساده و حوزوی در یک شکل شبهاتی وجود دارد که اسم و نام آنها در درک نمی گنجد و مانند یک نکته خنده دار و تامل برانگیز مارا به فکر می برد آیا علم دانشگاهی و افراد واجد شرایط و فرهیخته که با علم خود آسمانها را فتح کردند و بارها کره ها را به تسخیر درآورده اندفاقد فهم و درک کافی نسبت به روحانیون حوزوی هستند. چرا در تشخیص روز عید فطر مسلمانان در یک شهر بیش از ۴ نظرمختلف بین علمای روحانی وجود دارد مراجعی با این کوله بار سنگین علم نمی توانند بر روی یک موضوع ساده در برگزاری متحد و باشکوه مراسمی به نام عید فطر توافق کنند چطور میتوانند زمینهساز ظهور مهدی صاحب الزمان باشد که بناست در جهان تعامل و تعادل سازنده بر قرار کند. چطور محاسبات دقیق نجومی در این عصر دانش و فناوری نزد علما اعتبار ندارد محاسباتی که گاهی به دست دقیق ترین دانشمندان مسلمان انجام میشود. چطور تجهیزات پیشرفته رصد و دریافت پیشرفته آن و حضور ماه در غروب بیست و نهم در یک افق خاص، توسط به اصطلاح کافر نمیتوند ملاک عمل باشد اما جهت درمان و سلامتی خود را به پزشک و طبیب نامسلمان در خارج از کشور میسپارند. اما پاسخ به این سوال برای مردم کشورم گاهی سخت است که متخصص دانشگاه دارای علم برتر است یا متخصص حوزوی یا شاید هردو.
تراژدی تردید افکنی
سیداسماعیل هاشمی
فراموش نکردهایم که هم در دی ماه ۹۶ و هم آبان ماه ۹۸ آتش اعتراضات بیشتر در شهرها و شهرستانها و اقشار کم درآمد شعلهور شد… مغزشویی و تحریک احساسات مذهبی با نوحه و روضه و شور و احساسات و یا ارائه تحلیلهای دشمنمحور تا جایی و تا حدی میتواند جلوی چشمان این پایگاه حامی حکومت پرده بکشد. اما آثار فروریزی این پرده بیش از پیش هویدا شده است. یکی از نکات مهم سخنرانی آقای خامنهای در جلسه بهاصطلاح گفتوشنود با دانشجویان، بهکارگیری چندباره کلمه «تردید» بود. گویی رهبر جمهوری اسلامی از نکتهای بیمناک است و آن ایجاد تردید در حقانیت گفتمان ضدغربی او و نیز نحوه مدیریتش بر کشور در میان بخشی از بدنه نیروهای طرفدار حکومت است. در سالیان گذشته در دیدارهای مستقیم رهبر جمهوری اسلامی با دانشجویان رگههایی از نقد و اعتراض و تردید، از منظر عدالتخواهی و ضدیت با فساد در گفتار بعضی از دانشجویان نمود روشنی داشت. بعضی از دانشجویان عدالتخواه نیز در تهران و شیراز از رهبر نظام دعوت کردند تا با حضور مستقیم در مجامع دانشجویی پاسخ سوالات و نقدها در مورد نهادهای زیر نظررهبری را بدهد. بعد از سرکوب اعتراضات آبان ۹۸ نیز رگههایی از اعتراض از سوی برخی نیروهای خیابانی پیرو ولایت به گوش رسید و یک بار نیز مقاله ای منتشر شد که به رودرو قرار دادن این نیروها با مردم اعتراض کرده بود. تغییر معنای مستضعف از سوی رهبر جمهوری اسلامی نوعی توجیه و تحریف و تحمیق برای مقابله با همین نوع پچپچها و اعتراضات آشکار و نهان بود. اینک در سخنرانی رهبر نیز رگه دیگری از این امر با توجه به آسیبشناسی او در رابطه با رسوخ تردید در میان نیروهای طرفدار نظام(یعنی شخص رهبر) خودنمایی میکند. تردیدی که از ابزارهای مهم دشمن معرفی میشود. آقای خامنهای در جایی از این سخنرانی برارتقای تواناییهای فکری، تصمیمگیری و عملیاتی در جوانان و عبورِ سالم از لغزشگاهها تاکید کرده و این لغزشگاهها را ترس، تردید، احساس ضعف و انگیزههای ناسالم معرفی میکند. در اینجا نیز «تردید» یکی از لغزشگاههای جوانان معرفی میشود. وی در جای دیگری از همین سخنرانی بر مرزبندیِ صریح و با قدرت و بدون مماشات در مقابل تردیدافکنان در مبانی انقلاب که نشانههای پیشرفت کشور را انکار و با تزئین دشمن، راههای غلط را بهعنوان راه حل مسائل کشور بیان میکنند تاکید میکند و می افزاید تردیدافکنی ستون فقرات کار فرهنگی دشمن و اساس کار نرم علیه انقلاب است. در این قسمت نگرانی و بیمناکی رهبر نظام در باره رسوخ تردید تا اعماق بدنه حامی حکومت بیش از پیش بیرون میزند. تعبیر ستون فقرات کار فرهنگی دشمن تعبیر بسیار مهم و قابل تاملی است. وی که احتمالا از رسوخ برخی تردیدها در ذهن جوانان و دانشجویان مطلع است، میگوید با وجود برخی منفیبافانی که منزوی و در اقلیت هستند و ضعفهای خود را به جامعه و نظام اسلامی نسبت میدهند، در کشور یک احساس عمومی و عمیقِ عزت و قدرت وجود دارد. رهبر جمهوری اسلامی عدالتخواهی، رفع فساد و در نهایت ایجاد تمدن اسلامی را از مظاهر آرمانخواهی دانسته و میافزاید: مطالبهگری طبعاً نوعی اعتراض و تأکید بر رفع مشکلات و نقایص موجود است اما باید جداً مراقب و هوشیار بود که نحوه بیان و ارائه مطالبات بهگونهای نباشد که اعتراض به نظام تلقی شود و یا دشمن بتواند آن را اعتراض به نظام القا کند. این بخش صریحترین بخش توصیه و تاکید رهبر است. همگان میدانند که نظام در ادبیات آقای خامنهای به معنای شخص رهبر و سخنان و سیاستها و تصمیمات اوست. او از اعتراض به دولت حسن روحانی و مثلا سیاست خارجی وی که از نظر بخشی از طرفداران ولائی نظام سازشکارانه و غیرانقلابی است آگاه است و هیچ مشکلی با آن ندارد بلکه گاه از پشت صحنه مشوق و محرک آنها نیز هست. در این رابطه وی مطمئن است که این اعتراضات کاملا و دقیقا متوجه دولت است و نشانهای به سمت رهبر نخواهد داشت. اما او به خوبی این را هم میداند که بخشی از این دانشجویان به فسادی که به صورت سیستماتیک تا أعماق نظام رسوخ کرده و نیز سرکوب خیابانی کارگران و معترضیین مستضعف جنوب شهری توسط حکومت معترضاند. این بخش از ناراحتی و تردید و اعتراض بیشتر از آنکه دولت را نشانه بگیرد کل نظام و از جمله و در بعضی مواقع به صورت مستقیم و غیرمستقیم رهبر را مسئول میداند و هدف قرار میدهد. در این رابطه است که رهبر نظام صریحا میگوید که نباید نحوه مطالبات و اعتراضات متوجه نظام شود و یا دشمنان بتوانند چنین چیزی را القاء کنند! پیام رهبر در این جا کاملا روشن است مراقب باشید که از بعضی حدود و خط قرمزها عبور نکنید و جلوتر نیایید. رهبر از قبل ده توصیه برای ارائه به جوانان و دانشجویانی که به صورت گزینش شده با او در ارتباط مجازی قرار گرفته بودند یادداشت کرده بود و یکبهیک را از روی کاغذ برای آنها تشریح میکرد. یکی از این ده توصیه مرزبندی با تردیدافکنان در مبانی انقلاب بود. اما کلمه تردید تنها در اینجا نبود که در سخنان رهبر بهکار رفت. کاربرد آن در بخشهای دیگر نشان میداد که رهبر نیز به خوبی میداند که هر قدر بر ظلم و ستم و فساد و تبعیض حکومت افزوده میشود و هر قدر آثار سیاستهای ضد ملی و ویرانگر خارجی و داخلی او بیشتر هویدا میگردد و دهکهای بیشتری از مردمان این سرزمین را به زیر فقر میکشد، تردید و نارضایتی و اعتراض حتی در میان بدنه طرفدار حکومت افزوده میشود. فراموش نکردهایم که هم در دی ماه ۹۶وهم آبان ماه ۹۸ آتش اعتراضات بیشتر در شهرها و شهرستانها و اقشار کم درآمد شعلهور شد. قسمت اعظمی از این جوانان نیز از همین اقشار و خانوادهها هستند. مغزشویی و تحریک احساسات مذهبی با نوحه و روضه و شور و احساسات و یا ارائه تحلیلهای دشمنمحور تا جایی و تا حدی میتواند جلوی چشمان این پایگاه حامی حکومت پرده بکشد. اما آثار فروریزی این پرده بیش از پیش هویدا شده است. بهکارگیری با حساسیت و تاکید کلمه «تردید» در سخنان آقای خامنهای و تاکید بر مقابله با تردیدافکنان و معرفی تردیدافکنی به عنوان ستون فقرات کار دشمن خود نشانگر نوک کوه یخی بود که اصلش در اعماق جامعه در جریان است. این تردید پایههای بدنه حامی حکومت را هم نمناک کرده است.
جنایتی دیگر و اعدام فرزاد کمانگر
وحید حسن زاده ابراهیمی
ماهرچه جلوتر میرویم به جنایتهای جمهوری اسلامی ایران بیشتر پی مبریم ومیبینیم که این حکومت تی چهل سال چه بیگناهانی را ازبین برده تاخودشان پایدار بمانند: فرزاد کمانگر معلم کرد ایرانی بود (زادروز: ۱۳۵۴ – مرگ: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ )، که به اتهام عضویت و همکاری با پژاک به اعدام محکوم شد او هیچگاه این اتهام را نپذیرفت ولی در سحرگاه روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، بههمراه علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین به دار آویخته شد. فرزاد کمانگر به پاس فعالیتهایش، به صورت افتخاری گزارشگر ویژه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نیز بود. یونسکو در گزارش خود در مورد فشارها علیه فضاهای آموزشی، به موضوع اعدام فرزاد کمانگر اشاره کرد. اتحادیه اروپا حکم اعدام او را محکوم و سازمان دیدهبان حقوق بشر از او به عنوان یک معلم یاد کردهاست. بنا به اعلام دادسرای انقلاب تهران، هنگام دستگیری این گروه، ۲۲ کیلوگرم مواد منفجره و ۵۷ عدد گلوله آر پی جی و ۳۰۰ نسخه پوستر رهبران گروه پژاک از ایشان کشف شده بوده و انفجار دو بمب در ساختمانهای فرمانداری و اداره بازرگانی کرمانشاه در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ و انفجار خط لوله گاز صادراتی ایران به ترکیه از اقدامات ایشان بودهاست، اما طبق گفته وکیل پرونده آقای خلیل بهرامیان هیچگاه این ادعاها ثابت نشد. فرزاد کمانگر در مصاحبه ای با روزنامه نگار امیرحسین موحدی بشدت اتهام تجزیه طلبی را رد کرد فرزاد کمانگر در این مصاحبه که بطور گسترده در رسانه های جهان پخش شد خودرا ایرانی تر از احمدی نژاد(رئیس جمهوروقت) معرفی کرد. درهمین مصاحبه گفت که اگر عضو گروهی بودم؛ بدون هیچ هراسی در دادگاه میگفتم. فرزاد کمانگر، دبیر هنرستان کار و دانش شهرستان کامیاران در جنوب استان کردستان، عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیستمحیطی ئاسک (آهو) بوده و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان که به اداره آموزش و پرورش کامیاران تعلق دارد قلم میزدهاست. وی که در زمینه حقوق قومی و مسائل زنان فعال بوده، در مرداد ۱۳۸۵ (ژوئیه ۲۰۰۶) به تهران سفر کرده بود به همراه دوستش دستگیر میشود. فرزاد کمانگر معلم آموزش و پرورش شهرستان کامیاران با ۱۲ سال سابقه تدریس بود که در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مسئله درمان بیماری برادرش به تهران آمده بود به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در چند عملیات بمبگذاری و خرابکارانه دستگیر شد. وی در ابتدای بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین و بازداشتگاه اطلاعات سنندج و کرمانشاه شکنجه شد. او در طول این دوره ۳۳ ماهه زندان ماهها در سلولهای انفرادی و در زندانهای اوین و رجاییشهر و سنندج مورد آزار و اذیت قرار گرفت. مسئولین زندان در هنگام شکنجه و آزار و اذیت او، با صدای بلند قرائت قرآن پخش میکردند. حکم اعدام: مخالفان اعدام مدعی اند، هیچ مدرک مستند و قابل استنادی در پرونده کمانگر وجود نداشتهاست و عدم ارتباط او با گروههای مخالف جمهوری اسلامی، روشن بود با این حال، نظر به مستندات پرونده که قسمتی از آنها در رسانههای دولتی انتشار عمومی یافته، وی سرانجام در اسفندماه سال ۱۳۸۶ به جرم عضویت در پ.ک.ک. از سوی شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب حکم اعدام گرفت. خلیل بهرامیان وکیل کمانگر و سه اعدامشده دیگر، پس از اجرای حکم گفت: قاضی پرونده حرفهای کمانگر و من را نشنید و من معتقدم کمانگر صددرصد بیگناه بود و حتی عضو گروه پ ک ک هم نبود اصلاً نه عضو بود نه هوادار بود اصلاً شخصیتی نبود که اهل این برنامهها باشد. آقایان حتی یک سرسوزن مدرک ندارند. اگر ادعا کنند بیاورند پیش یک سری از قضات بی نظر و باشرف ایرانی که قضات دادگاهها بودهاند و قضات بینالمللی بگویند. اگر کوچکترین دلیلی علیه فرزاد دارند من علاوه براینکه حاضرم پروانه وکالتم را برای همیشه پاره کنم حاضرم هر گونه مجازاتی را تحمل کنم. این حکم مورد اعتراض گسترده فعالان سیاسی و مدنی و حقوق بشری اپوزیسیون داخل و خارج از ایران قرار گرفت اما قوه قضایی جمهوری اسلامی ایران دادگاه تجدید نظر و دیوان عالی کشور رأی دوباره بر حکم اعدام وی صادر کرد. بر اساس گزارشی در این زمینه «با توجه به محتویات پرونده، متهمین همگی اعضای گروهک پژاک هستند و از سال ۷۷ با جذب نیرو و تبلیغات، به سازماندهی تشکیلات گروهک مذکور در ایران پرداختهاند و در سال ۸۲ به تأسیس گروهک پژاک، در جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران، فعالیتهای مسلحانه خود را آغاز کردهاند و از جمله اقدامات آنها، انفجار دو بمب در ساختمانهای فرماندهی و ادارهای بازرگانی کرمانشاه در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۸۵ و انفجار خط لوله صادراتی ایران به ترکیه است. متهمان پرونده تحت فرماندهی فردی با نام مستعار کمال (اهل ترکیه) اقدامات بمبگذاری در ایران را برعهده داشته اند و بر این اساس اعضای گروهک به نامهای محمد (با نامهای Kapitel 4ستعار زرتش و بهمن) و علی حیدریان (با نامهای مستعار سوران و پیمان) به ایران وارد شده و از طریق فرزاد کمانگر برای آنها اوراق جعلی تهیه شده تا در تهران اقدام به بمبگذاری در اماکن کنند. » در گردش کار پرونده این پنج تن که توسط دادستانی تهران منتشر شده آمدهاست که فرزاد کمانگر در بازجوییها «خود را از وجود مواد منفجره بیاطلاع نشان داد» اما بر اساس بررسیهای وزارت اطلاعات «یکی از برادران فرزاد کمانگر به نام شیرزاد، در سلیمانیه عراق فعالیت حزبی میکند و سابقه محکومیت به علت همکاری با گروهک پ ک ک را دارد. » بر اساس این اطلاعیه، آقای کمانگر زمانی دستگیر میشود که مأموران امنیتی در مرداد ماه ۸۵ پس از کشف مواد منفجره در یک خودرو در تهران، و دستگیری یکی از سرنشینان این خودرو به محل سکونت وی مراجعه میکنند و در آنجا فرزاد کمانگر نیز بازداشت میشود. وی همچنین متهم به همکاری با دو تن از اعضا پ .ک.ک در انفجار خط لوله نفتی ایران به ترکیه بود. پس از اعدام، جنازه اعدامشدگان به خانوادههای آنها تحویل داده نشد و مسوولان امنیتی و قضایی، تضمین آرامش کردستان را شرط تحویل پیکرهای اعدامشدگان اعلام کردند. با گذشت چهار روز از زمان اعدام، همچنان اجساد به خانوادهها تحویل داده نشد، برخی از اعضای خانواده اعدام شدگان بازداشت شدند و مقامهای امنیتی اعلام کردند چون اعدامشدگان محارب هستند، در جایی دور از گورستان مسلمانان دفن خواهند شد. روز ۱۲ خرداد ۱۳۸۹ مادر فرزاد کمانگر به همراه نزدیکان فرهاد وکیلی و علی حیدریان با استاندار کردستان برای تحویل پیکر اجساد اعدامشدگان ملاقات کردند که به آنها گفتهشد: اعدام شدگان در محلی که هماکنون به دلیل شرایط امنیتی قادر به افشای آن نیستیم دفن شدهاند و پس از گذشت زمان و مساعد بودن اوضاع، مسئولین، محل دفن ایشان را به شما خواهند گفت. حدود یکماه پس از اعدام، خلیل بهرامیان وکیل فرزاد و برخی زندانیان اعدام شده، به دفن مخفیانه اجساد و عدم اطلاع به خانواده اعدامشدگان، اعتراض کرد و گفت: به هر کس که ممکن بود نامه نوشتهایم، از مسئوولان استانی گرفته تا نمایندگان مجلس، رئیس قوه قضاییه و همه کسانی که باید در این زمینه پاسخگو میبودند، اما متأسفانه رئیس قوه قضاییه یک شاه سلطان حسین است که بی خاصیت و بی رگ بر یک صندلی مهم کشور نشستهاست که فقط حکم دستگیری صادر میکند. واکنشها به اجرای حکم اعدام: انتشار خبر اعدام کمانگر و چهار نفر دیگر، واکنشهایی در داخل و خارج از ایران به همراه داشت. تعدادی از افراد خانوادههای پنج نفری که اعدام شدند تلاش کردند روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ در برابر دانشگاه تهران تحصن کنند که تلاش آنها از سوی نیروهای انتظامی که قبلاً محل را محاصره کرده بودند، ناکام ماند. در لندن چند نفر که خود را اعضای حزب کمونیست کارگری معرفی کردند به ساختمان کنسولگری ایران حمله کردند و شیشههای آن را شکستند. در پاریس نیز تعدادی از معترضین دوربینهای مداربسته سفارت را شکستند. پلیس فرانسه تعدادی از تجمع کنندگان را بازداشت کرد. تحصن اعتراضی دیگری از روز یکشنبه در شهر سلیمانیه عراق آغاز شده بود. تعدادی از کردهای ترکیه در نزدیکی نقطه صفر مرزی با ایران، راهپیمایی کردند. اعتراضهای پراکندهای هم در پیرانشهر، کامیاران، سقز، سنندج و منطقه باغ شایگان مهاباد شکل گرفت که در برخی موارد به نا آرامیهایی انجامید و فضای این شهرها به شدت امنیتی شد. تعدادی از ایرانیان ساکن شهرهای کلن و برلین نیز به این اعدامها اعتراض کردند. در هامبورگ هم مراسم اعتراضی برپا شد. میرحسین موسوی دربیانیهای به اعدام پنج زندانی، اعتراض کرد و روند دادرسی و محاکمات را ناعادلانه دانست و این اعدامهای ناگهانی را در آستانه خرداد و اولین سالگرد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، پرسشبرانگیز عنوان کرد. فدراسیون جهانی اتحادیههای معلمان، در بیانیهای، روز اعدام فرزاد کمانگر را یک روز فاجعهآمیز برای معلمان، فعالان اتحادیههای کارگری و حقوق بشر نامید. اتحادیه معلمان سوئد نیز با انتشار بیانیهای اعدام فرزاد کمانگر را محکوم کرد. کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران در بیانیهای این اعدامها را محکوم و از آن به عنوان نشانه گسترش ترور حکومتی یاد کرد. در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر ایرانیان مقیم واشینگتن در مقابل دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران دست به تجمع و اعتراض زدند. حزب سبزهای فرانسه، در بیانیهای که در پاریس منتشر شد، اعدام پنج زندانی را محکوم کرد. زهرا رهنورد در یادداشتی سوالاتی را مطرح کرد و پرسید آیا این اعدامهای شتابزده برای زهرچشم گرفتن از مردم در سالگرد بیست و دوم خرداد است؟ کاوه آهنگری از حزب دموکرات کردستان نیز گفت: رژیمی که زلزله را به پوشش زنان نسبت میدهد، ادعایش در تروریست خواندن آن قربانیان هیچ اعتباری ندارد. در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ کانون مدافعان حقوق بشر، در نامهای به رئیس قوه قضاییه ایرادهایی به روند محاکمه و اعدام کمانگر و چهار اعدامی دیگر گرفتند: ضوابط دادرسی عادلانه ازجمله اجرای مقررات اصل ۱۶۸ قانون اساسی و به ویژه علنی بودن دادگاه در عمل رعایت نشدهاست. به ویژه طبق اعلام وکیل فرزاد کمانگر، مجازات اعدام متناسب با عملکرد آن جانباخته نبوده و ایشان را بی گناه میدانستهاست. اجرای حکم اعدام بدون هر گونه اطلاع وکلا و حتی خانوادههای آنها و بدون حضور وکلای محکومان درمراسم اعدام انجام شدهاست. مهدی کروبی دربارهٔ اعدام کمانگر و چهار نفر دیگر گفت: اعدام این افراد در شرایطی صورت گرفته است که هیچکس از چندوچون پرونده آنها باخبر نیست و جرم آنها به دلیل علنی نبودن دادگاه و عدم رعایت آیین دادرسی و قانون، برای هیچکس محرز نشدهاست. معلوم نیست آقایان خود را درچه جایگاهی میبینند که به راحتی و بدون درنظرگرفتن عاقبت کار، چنین حکم میدهند. البته وقتی جان آدمیزاد چنان ارزان شود که عدهای را به صرف یک اعتراض مدنی در خیابان به گلوله ببندند چنین رفتارهای خارج از رویهای نیز رواج مییابد.کانون نویسندگان ایران دربیانیهای با محکومکردن اعدام پنج نفر، خواهان برچیدهشدن مجازات اعدام در ایران شد. سازمان دانشآموختگان ایران، بیانیه داد. روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۸۹ در اعتراض به اعدام پنج شهروند کرد، بازار شهرهای مهاباد، سنندج، بوکان، مریوان، کامیاران و برخی دیگر از مناطق کردستان به حالت نیمه تعطیل درآمد، خیابانها خلوت شد و نیروهای امنیتی در مراکز اصلی شهرها مستقر شدند و گزارشهایی از اعتصاب در برخی شهرهای کردنشین ایران منتشر شد. اتحادیه اروپا اعدام پنج زندانی را بهشدت محکوم کرد و خواهان لغو اعدام دو زندانی سیاسی دیگر به نامهای زینب جلالیان و حسین خضری شد. سیمین بهبهانی، در اعتراض به اعدام ۵ نفر شعری سرود که با این بیت آغاز میشود: بگو چگونه بنویسم یکی نه پنج تن بودند/ نه پنج، بلکه پنجاهان به خاطرات من بودند. یداله رؤیایی نیز شعری به نام «چهره یعنی نکش!» سرود. اهالی افغانستان هم در تجمعی اعتراضی در برابر کنسولگری ایران در جلالآباد افغانستان در اعتراض به اعدام و بدرفتاری با مهاجرین افغان در ایران، عکسهایی از پنج اعدامشده ایرانی هم به همراه داشتند. دردست گروهی از این تجمع کنندگان، عکسهایی با مضمون «فرزاد من نمرده» و «ما همه فرزاد کمانگریم» دیده میشد. سندیکاهای کارگری فرانسه و کانادا، اعدام زندانیان سیاسی در ایران را محکوم کردند. رئیسهای کنفدراسیون عمومی کارگران فرانسه و اتحادیه کارگران خدمات عمومی کانادا در نامههایی به علی خامنهای به این اعدامها اعتراض کردند. تعدادی از ایرانیان مقیم دانمارک و سوئد در مقابل سفارت خانههای جمهوری اسلامی و دیگر نقاط شهر استکهلم تجمعهای اعتراضی بر گزار کردند و در مواردی با واکنش شدید پلیس روبرو شدند. اکبر گنجی اعدامها را بخشی از فرایند گذار به حکومتی از نوع حکومت صدام حسین دانست؛ و گفت: آیتالله خامنهای ابتدا این پنج تن را به «تروریست» تبدیل میکند، سپس جوانان برومندی را که «تروریست» قلمداد کرده اعدام میکند، و بدین ترتیب رهبران جنبش سبز را در موقعیتی دشوار قرار میدهد تا اگر از اعدامشدگان دفاع کنند، حامی تروریسم قلمداد شوند. محکومیت شجاعانه این جنایت از سوی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد نشان داد که دوران این نوع فریبکاریها گذشتهاست. شاهین نجفی نیز با خواندن ترانهای به نام برادر بر دار به این اعدام سیاسی پس از انتخابات ۱۳۸۸ اعتراض کرد. شورای فعالان ملی مذهبی، در بیانیهای با اشاره به اعدام آرش رحمانیپور و محمدرضا علیزمانی نوشت: اعدام دو جوان زندانی در آستانه ۲۲ بهمن ماه سال گذشته و در پی حوادث پس از انتخابات در حالی که آنها اساساً قبل از انتخابات دستگیرشده بودند، و طرح اتهاماتی در رابطه با آنها که به شدت مورد انکار وکیل و آشنایان آنها بود و اخبار مکرر حاکی از دادن وعده آزادی به آنها برای پذیرش برخی اتهامات نادرست در دادگاه؛ افکار عمومی را به شدت نسبت به خبرهای تبلیغی رسمی در رابطه با جرایم سیاسی به تردید و ناباوری واداشتهاست. حال در رابطه با اعدام ناگهانی اخیر نیز تردیدها و ناباوریها هم چنان به شدت وجود دارد. در کردستان سوریه، پس ازآنکه تأسیس «خودمدیریتی دموکراتیک غرب کردستان» تسلط حکومت حزب بعث سوریه را از مناطق شمالی این کشور از بین برد، سازمانی به نام سازمان زبان کردی تأسیس شد. سازمان زبان کردی جهت سوادآموزی همگانی و آموزش زبان کردی اقدام به راهاندازی آکادمیهای زبان کردی کرد و نخستین آکادمی زبان کردی را به نام فرزاد کمانگر، آکادمی شهید فرزاد کمانگر نامگذاری نمود. همچنین پس از آنکه حکومت ترکیه در چهارچوب مذاکرات صلح با حزب کارگران کردستان، تغییراتی را در قوانین این کشور پذیرفت، اجازهٔ تدریس به زبان کردی در مدارس خصوصی نیز از سوی حکومت داده شد. نخستین مدرسهٔ خصوصی کردی در شهر دیاربکر در کردستان ترکیه که در سال ۲۰۱۴ تأسیس شد، به یادبود فرزاد کمانگر، مدرسهٔ فرزاد کمانگر نامگذاری شد. و همچنین شاهین نجفی موزیکی درباره این فرد به اسم “برادر بردار” خوانده است.
قتل های ناموسی در ایران
سام جباری کرمانی
جمهوری به ظاهراسلامی، نظامی که از همان روزهای روی کارآمدنش اتفاقات و فجایع ناجوانمردانه ای رخ داده است. چهل و دوسال است که با نام انقلاب اسلامی، مردم به خصوص زنان را زیر فشارهای روحی و روانی له کرده اند. موافقان نظام و یا بهتراست بگوییم مذکران به ظاهر مرد ایرانی از همان رأس حکومت گرفته تا …، با همین کهنگی عقاید و کوته فکری و کور دلی های قرون وسطایی شان، راه رشد و ترقی و خود اتکایی زنان را بسته اند تا زنان برای تداوم حیات خود و فرزندانشان، به اجبارزیر سلطه مردان بروند و به آنها تکیه کنند و طبیعتاً به هر ساز آنها، برقصند. متأسفانه دختران ایران زمین، تنها راه خوشبختی شان را ازدواج با کسی می دانند که نه خوب می شناسندش و نه دوستش دارند. وقتی به جای محبت و عشق، خشم و نفرت وجود دارد، وقتی دختران نمی توانند مستقل وآزاد و صاحب اختیارخود باشند، بیکاری، اعتیاد، بی هدف بودن، به پوچی رسیدن، بی انگیزه بودن وجود آنها را پر می کند طبیعی است که جامعه، پر میشود از زنان سرخورده و افسرده! آری زن بودن در ایران، جرم بزرگیست. با بازخوانی تاریخ ایران از قرن نوزدهم تا سال ۵۷ می توان فهمید که مسئله زنان و آزادی آنها یکی از اصلیترین محورهای نقد روحانیت علیه تجدد، نوسازی جامعه و امروزی شدن آنها بوده است. تحولی که به مرور در جایگاه زنان در جامعه شکل می گرفت برای رهبران دینی، دینداران و سنت گرایان قابل تحمل نبوده و نیست. حجاب، تحصیل و ورود به بازار کار، ازدواج، حضور در اجتماع و رها شدن از بند قیم بودن پدر، برادر و در نهایت شوهر و تبدیل شدن به فردی که صاحب اختیار جسم و جان و سرنوشت خود است، همچون کابوسی بر ذهن تعداد زیادی از روحانیون سنگینی می کرد. آنها آزادی از بندهای فرهنگ دینی و سنتی و کسب جایگاه شهروند خودمختار با حقوق و موقعیتهای برابر را فحشاء و بیبند و باری می دانند. مفاهیمی مانند ناموس، شرف و نیز غیرت کلمات کلیدی و اصلی فرهنگی هستند که سلطه مرد بر زن را امری آشکارا و دینی تلقی می کنند. جوامع سنت گرا، علاوه بر آنکه در برابر آزادی و برابری زنان مقاومت می کنند بلکه تلاش میکنند تا گفتمان برابری خواهی، مطرح هم نشود و ریشه آن از آنجایی نشأت میگیرد که درنظام جمهوری اسلامی ایران، زن جزاموال مردان بهحساب می آیدو در نتیجه هرگونه تلاش زنان برای از بین بردن حصار آهنین تبعیض ها با عکس العمل های خصمانه جامعه مردسالار، روبرو میشود. نابرابری میان زن و مرد به خصوص در زمینه خانواده در قوانین مدنی ایران یک اصل است و همچنین در قوانین جزایی و نظام قضایی همچون شهادت دادن، قاضی شدن، قتل ناموسی و. . . نیز کفه ترازو به نفع مردان سنگینی می کند. زن در نظام جمهوری اسلامی بیش از آن که یک فرد مستقل اجتماعی باشد، مادر، خواهر، همسر و دختر این یا آن مرد است و حضور او در فضای بیرون از خانه اما و اگر دارد. زن و مرد با یکدیگر مساوی نیستند و این نابرابری از دیدگاه دینی آنها توجیه دارد، مرد بطور طبیعی سرپرست است و صاحب قدرت اصلی در خانه، جامعه، اقتصادو دستگاه قضایی. قتل های ناموسی: ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است. نگاه ابزاری به زنان و دختران، تعصب ها و باورهای غلط، آداب و رسوم قومی، قبیله ای و جامعه مردسالار، پدیده ای شوم به نام قتل های ناموسی را در ایران رواج داده است. قتل ناموسی هرچند که تعداد آن اندک باشد اما به عنوان خشنترین جرم متعرض به مهمترین اصل انسانی یعنی حق حیات مطرح است که نا امنی و خشونت را درآن جامعه رواج میدهد. قتلهای ناموسی یکی از رسم و رسوم های باستانی است که درآن، مردی به نام ناموس و شرافت به دلیل ارتباط نامشروع یکی از زنان خویشاوند خود با دیگری او را به قتل می رساند حتی اگر آن زن قربانی یک تجاوز جنسی شده باشد در واقع به قتل های عمدی همراه با تصمیم به قتل یک دختر صغیر، یک زن جوان یا حتی یک زن بزرگسال توسط یک یا چند نفر از اعضای مرد خانواده یا فامیل قتل ناموسی گفته می شود. ریشه این قتل ها که از بدترین و افراطی ترین انواع خشونت ها نسبت به زنان درخانواده است به فرهنگ و قوانین مردسالارانه و قومی قبیله ای جوامع بر می گردد. براساس رسم و رسوم و سنت های گذشتگان، مرد باید از ناموس خود محافظت کند و در واقع مردان در طول تاریخ نسبت به زنان حس مالکیت داشته اند و از زمانی که زنان به عنوان یکی از اموال مردان درآمدند و تحت پوشش و محافظت مردان قرار گرفتند، هرگاه به حریم زنان تجاوزی می شد در اصل گویی به یکی از اموال مردان تجاوز شده بود بنابراین صاحبان این زنان به مجازات فرد متجاوز می پرداختند. به مرور زمان، این حمایت و محافظت از زنان به سمبل آبرو و شرف مردان تبدیل شده و هر کس که در دفاع از حریم زنان کوتاهی می کرد را بی آبرو و بی غیرت می خواندند و مورد سرزنش اطرافیان قرار می گرفت. بنابراین، با گذشت زمان حساسیت زیادی در ارتباط با این موضوع به وجود آمد و زنان تحت مراقبت های شدیدتری قرار گرفتند تا ضربه ای به آبروی مردان وارد نشود. قتل های ناموسی درواکنش به مسائلی مانند رابطه های عاشقانه غیرمجاز، خیانت به همسر، زنا و از دست رفتن بکارت و نمونه های مشابه که از دید آن شخص این اعمال و رفتارها ضد ناموسی، بی عفتی، بدنامی و فضیحت تلقی می شوند اتفاق می افتند. گاهی حتی انتشار یک شایعه یا یک خبر در بین عموم هم می تواند بدنامی و بی آبرویی برای ناموس، خانواده و حتی قبیله در پی داشته باشد که در پی آن برای پاک کردن ناموس لکه دار شده تنها راه مرگ است. دلایل قتل های ناموسی: عوامل مختلفی در سطوح مختلف خُرد (فردی)، میانه (روابط بین شخصی و گروهی)، و کلان (ساختارهای اجتماعی) وجود دارد که در این میان می توان بر عوامل فرهنگی و اجتماعی تأکید ویژه ای داشت. مسائلی مانند روابط جنسی نامشروع، فرار از خانه، ازدواج پنهانی، امتناع از ازدواج اجباری، شایعات و سوءظن ها هرکدام از ایـن دلایل بسته به فرهنگ و سنن آن جامعه هنگامی که با آبرو و شرف مردان در تضاد باشد منجر به قتل ناموسی می شوند. متأسفانه ایران یکی از کشورهاییست که قتل های ناموسی در آن پدیدهای رایج است که به دو دسته درونخانوادگی وبرونخانوادگی تقسیم بندی می شوند. به کشتن فرد یا افرادی از اعضای خانواده توسط سایر اعضای همان خانواده به تنهایی یا با مشارکت افراد غریبه قتل های درون خانوادگی می گویند که قربانیان این گونه قتل ها معمولاً دختران مجردی هستند که توسط پدر یا برادرشان کشته میشوند یا زنان متأهلی که توسط شوهر، برادر، پدر یا دیگر بستگان خود به قتل میرسنداین نوع قتل هابه قتل به خاطر شرف معروف هستند که به خاطر مسائلی همچون سرپیچی کردن از ازدواجهای اجباری، انتخاب همسر دلخواه، برقراری روابط عاشقانه غیرمتعارف اتفاق میافتند وافرادیکه مرتکب اینگونه قتل ها میشوند میخواهند با ریختن خون، آنچه را که یک ننگ می دانند را پاک کنند. نوعی دیگر از قتل های ناموسی را که با انگیزه انتقامجویی ازمتجاوزان به نوامیس وتوسط فردموردتجاوز قرار گرفته یا خانواده اوانجام میشود را قتل های برون خانوادگی می گویند. ضعف قوانین: از نگاه تعداد زیادی از حقوقدانان ماده۶۳۰قانون مجازات اسلامی مجوزی برای قتلهای ناموسی می باشد که طبق این ماده هرزمان مردی همسر خود را در حال زنا با مرد غریبه ببیند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنها را به قتل برساند و اگر زن مکره (مجبور) باشد فقط میتواند مرد را به قتل برساند. باوجود آنکه طبق این قانون، شوهر تنها در صورت محرز شدن زناکار بودن زوجه اجازه کشتن اورادارد، امادرتعداد زیادی از قتلهایی که توسط برادر، پدر، عمو و پسرعمو انجام میشودبا تکیه بر همین قانون، مرتکبان به قتل قصاص نمیشوند. همچنین طبق ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی اگر قاتل، پدر یا جد پدری دختر باشند، آنها از قصاص معاف هستند و متأسفانه جمهوری اسلامی درگسترش و بازتولید قتلهای ناموسی نقش جانبی دارد. برای مثال در قتل رومینا اشرفی و قتل های مشابه آن، قاتل عضو مؤنث خانواده خود را میکشد نه مرد غریبهای را که فکرمیکند با او رابطه داشته است. بدون شک می توان گفت که حداقل در تعداد زیادی از این پروندهها این انتخاب، بیارتباط بامجازاتهای قانونی پیشبینی شده برای قتلهای ناموسی نیست و در حقیقت محرک اصلی قتلهای ناموسی در ایران حس مالکیت مردان بر زنان خانواده فارغ از ملاحظات مربوط با مجازات قانونی است؛ ولی به طورکلی در اکثر پروندههای قتل های ناموسی در ایران، نوعی الگوی رفتاری مشابه قابل تشخیص است که در این الگو لزوماً افراد مذکر یک خانواده از فرط غیرت به سیم آخر نزده اند بلکه در واکنش خود نسبت به حادثه ناموسی، اقدام به نوعی ریسک حساب شده میکنند. مثلاًدر ماجرای قتل رومینا اشرفی، پدر دخترخودش را با بیرحمی میکشد اما در مورد پسری که با او رابطه داشته است فقط به شکایت رسمی و ارجاع آن به قانون اکتفامیکند. چون می داند اگر پدر قاتل باشد، حکم قصاص نیست وحداکثر چند سال زندانی می شود و اگر برادر قاتل باشد، در صورت رضایت پدر، به مجازاتی مشابه محکوم میشود. در موارد اخیر، برخلاف تصورات مبنی برنقش بازدارنده قصاص، در حقیقت این مجازات در عمل باعث افزایش نسبی حاشیه امن قاتلان شده است چون نفس اینکه مجازات قتل در قانون مجازات اسلامی قصاص یا بخشش است، باعث میشود که خانواده قاتل، مردم و چهرههای بانفوذ، اولیای دم را برای گرفتن رضایت تحت فشار بگذارند که نتیجه آن، در اکثر موارد بخشش قاتل یا حداکثرمدتی کوتاه زندان آن هم به خاطرجنبه عمومی جرم خواهدبود و این در حالیست که انجام چنین جرم هایی در کشورهایی که مجازات اعدام ندارند، معمولاً حبس ابدمی باشد. امید است فعالان حقوق بشری در ایران، مجدداً نگاهی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی و همچنین قانون مجازات اسلامی داشته باشند و با بیان کردن موارد نقض قوانین و نیز پرده برداشتن از پوشالی بودن این قانون اساسی و اصول و مواد آن، بیش از پیش به آشکار کردن چهره واقعی جمهوری اسلامی ایران بپردازند.
آموزش در ایران
بهاره بلورچی
شماری از معلمان و فعالان صنفی در زندان به سر میبرند.
که برخی از این افراد تنها به جرم پیگیری حقوق پایه ای معلمان ؛ با احکام حبس و شلاق مواجه شده اند و حقوق برخی از آنها قطع شده است و به مکانهای دور تبعید شده اند و برخی دیگر هم علاوه بر مطالبه حقوق خود عدالت خواه و مخالف پول سازی آموزش هستند.
در حالی که در خیلی از کشورها معلمین جایگاهی هم رده با رهبران آنها دارند و مقام معلم و معلم ها به بالاترین نشان های افتخار آن کشورها دست میابند و از حقوق و مزایای بالاتری نسبت به سایر مشاغل برخوردارند چرا که همه دکتر ها و مهندس و وکلا و قاضی ها و سایر مشاغل در مکتب معلم به آن جایگاه ها رسیده اند. در حالی که در نظام جمهوری اسلامی ایران معلم جز قشر ضعیف جامعه است؛ بچه ها تغذیه زنگ تفریح خود را هم از دکه معلم خریداری میکنند و معلم بعد از مدرسه در آژانس هم کار میکند و یا سرویس ایاب و ذهاب مدرسه هم میشود. در کشور ما بالاترین دغدغه های معلمانش ؛ چگونه زیستن آبرومندانه است.
در کشور ما معلم مجبور است به در خواست مدیر مدرسه غیر انتفاعی به دانش آموزی که استحقاق نمره بالا ندارد نمره بدهد تا والدین راضی باشند و ثبت نام ها ادامه داشته باشد و سطح در آمد مدیر کاهش نیابد.
در کشور ما معلم به دلیل تامین نبودن رفاه زندگی اش تمام توان خود را صرف آموزش به بچه ها در مدارس دولتی نمیکند و بخشی از انرژی خود را برای تدریس خصوصی داخل منازل و تامین و تامین هزینه های زندگی اش صرف میکند.
در این جامعه صندلی های دانشگاه ها به قیمت های گزاف فروخته میشوند در حالی که دانش آموزان با سواد و با استعداد که توان مالی بالایی ندارند پشت درهای کنکور میمانند و سر خورده میشوند و همانطور که در خبرگزاری ها هم اعلام شد امسال هیچ کدام از رتبه های برتر کنکور متعلق به مدارس دولتی نبود.
با این شرایط قطعا در آینده شاهد آن خواهیم بود که مریض به دست پزشک بیسواد که مهارت لازم ندارد خواهد مرد ؛ خانه ها به دست مهندسینی که سواد کافی ندارند ویران خواهند شد؛ منابع مالی به دست حسابدارانی که با تقلب و پول تحصیل کرده اند از دست خواهد رفت و این در یک کلام یعنی سقوط آموزش و پرورش که در نهایت سقوط ملت را در پی خواهد داشت.
به نظر شخص من ؛ مدرسه نرفتن بچه ها خیلی بهتر از این است که والدین بچه ها را به مدارسی بفرستند که با این سیستم فعالیت میکنند. چه فایده ای دارد رفتن به مدارسی که معلمین با سواد و آگاه و دغدغه مند و عدالت خواه آن در زندان باشند و یا به دلیل تفتیش عقاید اخراج شوند ولی در عوض هر روز شاهد آن هستیم که معلمانی گزینش میشوند که گاها فقط از لحاظ عقیدتی مورد تایید نظام آموزشی هستند ولی توانایی و سواد و مهارت کافی برای انتقال دانش و آموزش مطالب را ندارند که در برخی موارد هم دیدیم که نتیجه همین گزینش هایشان هم امثال طوسی ها می شوند.
بیل گیتس حرف قشنگی میزند که میگوید :اگر میخواهی فرزندت بهترین آموزش ممکن را داشته باشد مهم تر این است که به جای مدرسه عالی برای او معلمی عالی پیدا کنی…که خیلی از مدارس ما که در ظاهر امر به نظر والدین عالی می آیند ولی از نظر محتوایی پوچ هستند.
یک معلم خوب فقط در کلاس متکلم وحده نیست و بقیه شنونده که فقط یک سری مطالب از قبل برنامه ریزی شده را آموزش دهد که فقط بچه ها حفظ کنند و امتحان بدهند و نمره قبولی بگیرن و حافظه شان تقویت شود…بلکه یک معلم خوب باید تفکر کردن؛ پرسشگری ؛ آزاد اندیشی و نقد کردن را در دانش آموزان تقویت کند که در زندگی روزمره هم آموخته هایش را بکار گیرد و باید پرسش و پاسخ و به چالش کشیدن را به دانش آموزان بیاموزد تا در سطح جامعه هر مطلبی را به سادگی قبول نکنند و در جامعه فریب نخورند.
یک معلم خوب به دانش آموزان یاد می دهد که چطور اضطراب را از خودش دور کند و در مواجهه با تضاد ها و مخالفت ها چگونه رفتار کند؟ یک معلم خوب ساده ترین و ضروری ترین مسائل را به دانش آموزان می آموزد مثل دقیق و درست نگاه کردن به همه جزئیات و اطراف و دنیای پیرامون و طراحی کردن و آموزش طراحی یکی از مسائلی است که باعث میشود ما تمرین کنیم و بتوانیم که از دوران کودکی درست و دقیق نگاه کنیم.
به ما در مدرسه خیلی از مهارت های زندگی کردن که خیلی ساده ولی ضروری هستند یاد ندادند مثل: ۱-خوب شنیدن و خوب گوش دادن ۲_ خوب دیدن که در کنار دیدن کمبود ها وکاستی ها و نقاط ضعف خودمان و دیگران خوبی ها و نقاط قوت خودمان و دیگران و دنیا را هم ببینیم و شکر گزار باشیم ۳_ پذیرش دیگران حتی با وجود اختلاف نظر هایمان با آنها و کنترل خشم ۴_ درست نفس کشیدن؛درست راه رفتن و درست نشستن و درست خوابیدن که اینها همه در عملکرد مغز موثر هستند ۵_ اعتراض کردن و انتقاد سازنده نه غر زدن ۶_ داشتن بازی و تفریح و ورزش کردن و موسیقی گوش دادن ۷_ مهرورزی به همه موجودات از انسانها گرفته تا همه موجودات دیگر مثل گیاهان و حیوانات و عاشقی و همه اینها مسائلی هستند که بیشتر از علوم و ریاضی و املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند. ولی در شرایطی که نظام فعلی آموزش و پرورش تلاشی در آموزش این مهارت ها نمیکند و وقتی صرف آموزش آنها در مدارس نمیشود پدر ها ؛ مادر ها؛ پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها باید بدانند که آنها نقش اولین معلم ها را برای هر بچه ای دارند و بچه قبل از وارد شدن به اجتماع از این عزیزان الگو و درس میگیرد و چه خوب است که والدین خودشان این مهارت ها را هم در خود تقویت کنند و هم آنها را با بچه ها تمرین کنند و به آنها آموزش دهند.
چه بسیار هستند پدر و مادرانی که تحصیلات عالی هم دارند ولی نمیدانند که اگر دنیا را هم برای بچه هایشان فراهم کنند به اندازه یک بار محکم بغل کردن و بوسیدن روی آنها به بچه ها آرامش و احساس امنیت و اعتماد به نفس نمیدهد.
در زمین و زمان دنبال عجایب میگردیم ولی از کنار یک شاخه ای که خود به خودی در باغچه سبز شده به سادگی و بی تفاوت رد میشویم و نمیبینیم.
همونطور که دالایی لاما میگه : سیاره ما زمین ؛ دیگر نیازی به انسانهای موفق ندارد. این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو؛ درمانگر ؛ ناجی و قصه گو و عاشق است.
و در آخر باز هم جا دارد یادی کنم از معلمین در حبس که نامه دوتن از این عزیزان به نامهای اسماعیل عبدی و محمود بهشتی که در زندان اوین نوشتند را قرائت میکنم:
“پنجم اکتبر روز جهانی معلم، روز اتحاد و همبستگی معلمان برای آموزش و پرورش انسانی، برابر و رایگان برای همه میباشد.
معلمان در اکثر نقاط دنیا این روز را درحالی جشن میگیرند که در بخشهای دیگر دنیا معلمان عدالتخواه به بند کشیده شدهاند. فعالان صنفی معلمان و کارگران ایران حق برگزاری مجامع و تجمع آزاد و مستقل را ندارند و هرگونه تلاشی در این راستا با خطر اخراج از کار، تهدید، بازداشت و زندانی شدن مواجه است.
معلمان ایران در تلاش هستند مانع توسعه پولیسازی آموزش شوند. خواستهی آنها ارائهی امکانات آموزش رایگان و کیفی برای همه کودکان میباشد ولی دولتمردان، با سیاست خصوصیسازی آموزش و پرورش و با تعرض به سفرهی اقشار کم درآمد، بیش از پیش به تعداد کودکان کار و دختران تارک تحصیل میافزایند.
مراکز رسمی اعلام کردهاند که در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ با کمبود نزدیک به ۳۰۰ هزار معلم مواجه هستند و این در حالی است که حقوقهای معوقه، معلمان حقالتدریس، پیمانی و دائمی را در فشار بسیار زیاد اقتصادی قرار داده است.
معلمان حق التدریس در بسیاری موارد تا ششماه حقوق دریافت نمیکنند. اضافهکاری معلمان تا ماهها پرداخت نمیشود. صندوق ذخیره فرهنگیان که با هزینه خود معلمان درست شده است در خدمت منافع جناحها درآمده است.
بخش قابل توجهی از دانشآموزان ایران در شرایط نا امن و غیر استاندارد و کمترین امکانات به کلاسهای درس میروند و در طی سالهای اخیر تعدادی از دانشآموزان و معلمان به دلیل فقدان شرایط ایمنی کار، جان خود را از دست دادهاند.
داشتن تشکل مستقل از دولت و احزاب دولتی، حق اعتراض و اعتصاب و آزادی بیان که از حقوق اولیه معلمان و همه مزدبگیران است سالهاست توسط همه دولتهای متعدد در نظام جمهوری اسلامی پایمال شده است.
تعداد کودکان کار و خیابانی طبق آمارهای رسمی به بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر میرسد. جای این کودکان در کلاس درس است.
با وجود اینکه آموزش زبان مادری به عنوان یک کتاب مستقل در مناطق مختلف کشور حق گویشوران سایر زبانهاست ولی آنان از این مهم محرومند.
خواستهی معلمان ایران، استقلال نظام آموزشی، جلوگیری از تبدیل آموزش و پرورش به بنگاه اقتصادی و سپردن این مهم صرفاً به صاحبنظران امر آموزش است.
پشتیبانی تشکلها و اتحادیههای صنفی و به طور کلی تمام معلمان جهان از خواستهها و مطالبات معلمان و دانشآموزان ایران، ضرورتی غیر قابل انکار است. همبستگی قاطعانه و منسجم شما با جامعهی بزرگ فرهنگیان ایران و انعکاس دردها و رنجهایشان میتواند کمک بزرگی برای برداشتن قدمهایی محکم و ساختن جامعهای مرفه، فرهیخته، آزاد، برابر و صلحطلب باشد.
معلمان زندانی چشم به راه همبستگی و پشتیبانی همکاران خود در سرتاسر کرهی زمین هستند. اتحاد معلمان و تشکلهای متفاوت معلمان سرتاسر جهان، برای رسیدن به آموزش و پرورشی مستقل و آزاد، امری مهم و ضروری است.
پوزش و اصلاحیه
به اطلاع می رساند نام آقای داود وحیدی که در شماره ۲۱۸ و ۲۱۹ داود حیدری تایپ شده است، اشتباه می باشد ، بدینوسیله به داود وحیدی اصلاح میگردد. سر دبیر بشریت |