ماهنامه بشریت شماره ۲۱۹

روی جلد ماهنامه بشریت شماره ۲۱۹ پشت جلد ماهنامه بشریت شماره ۲۱۹

توضیحات

1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئولو هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود.

2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.

3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.

4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمی‌باشد.

ماهنامه بشریت

فهرست مطالب ماهنامه بشریت شماره  ۲۱۹

لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون   مهدی گلسفیدی 3
گزارش نقض حقوق زنان اردیبهشت ۱۳۹۹ لیدا اسدی فر-مینا فرشی- نوری شریفی 4
گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان در اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ ابراهیم فداکار 4
گزارش نقض حقوق اقوام وملل ایرانی اردیبهشت ۱۳۹۹ محمد ابوطالبی 5
گزارش آماری اعدام اردیبهشت ۱۳۹۹ امیرابطحی 6
گزارش نقض حقوق ادیان اردیبهشت ۱۳۹۹ سید شایان حسینی برزی 7
گزارش نقض حقوق جوان ودانشجو اردیبهشت ۱۳۹۹ هادی جعفرپور 8
گزارش نقض نقض حقوق محیط زیست اردیبهشت ۱۳۹۹ سمیه علیمرادی 9
گزارش نقض حقوق کاروکارگر اردیبهشت ۱۳۹۹  داوود  حیدری، رویا  ملائی بیچارپسی 9
گزارش نقض حقوق کودک ونوجوان اردیبهشت ۱۳۹۹ لیدا اشجعی و فرهاد نصیری 10
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوانان  رضا ویسانیان 11
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از هنر و هنرمند و نمایندگی ترکیه رزا جهان بین 14
گزارش جلسه کمیته دفاع از جوان و دانشجو و نمایندگی زاکسن انهالت ازاد بهرامی 19
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان  رسول عباسی زمان ابادی 23
گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمند و نمایندگی ترکیه ملیکا احمدی سبزواری 26
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از محیط زیست رضا عباسی زمان آبادی 30
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان الهام امینی 34
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر رویا ملائی بیجارپسی 37
 گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی مهناز احمدی 39
عدالت و استخدام سید علیرضا امامی 48
کارگزاران کشتار مشغول کارند؛ اینبار با کرونا! جلال پورصادقی 49
قَسامه، سوگندی به بهای جان یک انسان رزا جهان بین 50
پسر آیت اللهی که می خواست مهندس شود فرشید افشار 51
کاریکاتور مانا نیستانی 51

منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

با توجه به نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روز افزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر، ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر  و میثاق های آن، با اعتقاد راسخ  به:

1- آزادی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

2- برابری حقوق زنان و مردان

3-جدایی دین از دولت

4- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی

و اقدامات زیر را  در دستور کار خود قرار داده است .

1- آگاهی رسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه ها

2- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میزاعتراضی به منظور آگاهی رسانی و افشاگری 

3-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر

4- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )

5- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی

ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشا موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم

مدیر مسئول: منوچهر شفائی

هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند

امور فنی و اینترنت: رسول عباسی زمان آبادی

طرح روی جلدو پشت جلد:  رزا جهان بین

چاپ وتوزیع: مهدی عطری            chap@bashariyat.org

ویرایش:  لیدا اسدی، شبنم رضاوند، سلمان یزدان پناه

آدرس:

VVMIran e.V.Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.

Postfach: 52 42

30052 Hannover

Germany

Tel.: +49163 2611257

Email: mahnameh@bashariyat.org

            info@bashariyat.org

Website:www.bashariyat.org

 

 

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون

مهدی گلسفیدی

ردیف                                                                                 توضیح
۱ کتاب «موفقیت به عمل برآید »: نوشته‌ی محسن صادقی نیه، تلاش‌های فردی است که تجارب خود را به زبان ساده با شما در میان می‌گذرد. او آنچه را عمل کرده با شما می‌گوید. این کتاب کمک می‌کند تدوین فیلم زندگی شما بهتر انجام شده و کارگردانی زندگی شما فقط دست شما باشد. موفقیت کامل کردن یک پازل است. اگر مثنوی زندگی شما یک بیت برای شاهکار شدن کم دارد، کتاب موفقیت به عمل برآید آن تک بیت است. مدیر پروژه این کتاب خانم ملیکا ملک ارا و ویراستار آن خانم الهام خورسند است.
۲ کتاب اساطیر ایرانی: ترجمه‌ای است از بخش‌های اساطیری کتاب اوستا. این اسطوره‌ها از دل بخش‌های گوناگون اوستا همچون فروردین‌یشت، آبان‌یشت، مهریشت، یسنا و وندیداد استخراج شده و کهن‌ترین اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی / آریایی را احیا نموده است. همچنین در بخش دوم این کتاب، چند متن قدیمی ایرانی برای نخستین‌بار به فارسی ترجمه شده است. این متون شامل موارد زیر است: ترجمه رساله ماتیکان یوشت فریان ترجمه داستان بازمانده از رستم در منابع چینی ترجمه اسطوره عاشقانه زریادرس و اوداتیس بازمانده از دوران مادها
۳ کتاب «موفقیت در زندگی زناشویی»: دکتر دیوید میس: من به عنوان مشاور امور زناشوئی ، در پنج قاره ی جهان یعنی اروپا و آسیا و استرالیا و آمریکا ، به مشکلات زناشوئی عده ی زیادی گوش فرا داده ام . در همه جا کوشیده ام در این مورد روش های جدیدی ارائه دهم و روش های موجود را اصلاح کنم . با توجه به مراتب فوق در مورد شرایط موفقیت در زناشوئی اطلاعات کافی دارم و از روش های سعادتمند شدن در زندگی آگاه هستم . در این کتاب نتیجه ی تجارب و مطالعات من در این رشته به زیانی ساده و قابل درک به شما خوانندگان گرامی تقدیم می گردد .
۴ کتاب عروسک و کوتوله اثر والتر بنیامین: با ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان است؛ والتر بنیامین غالبا به عنوان متفکری مرموز با آرایی نبوغ آمیز در مورد ادبیات، به ویژه جریان های حاشیه ای و فراموش شده ادبی، معرفی شده است. تفاسیر گوناگونی که از ایده های او صورت گرفته همراه با تأثیر مقطعی چهره های برجسته ای همچون گرشوم شولم و تئودور آدورنو و برتولت برشت، و همچنین خصلت قطعه وار و ناتمام آثار او، مجموعا به این تصور دامن زده است که تفکر بنیامین فاقد انسجام و پیوستگی درونی است
۵ کتاب بهروز خانم: شاه اسماعیل صفوی در جنگ چالدران (۱۵۱۴ میلادی)علیرغم رشادتهای سپاهیانش شکست سختی از سلطان سلیم عثمانی خورد به نحوی که لشکریان ایران منهدم گشته و حرم شاه اسماعیل به دست ترک ها افتاد و بخشهای زیادی از کشور از جمله آذربایجان و تبریز اشغال شد و تعداد زیادی کشته و تجاوزات زیادی به نوامیس مردم شد. اسارت سوگلی شاه، «بهروزه خانم»، به دست ترکها سخت بر او گران آمد. پس هیئتی نزد سلطان عثمانی فرستاد و از موضع مروت و انسان دوستی خواهان آزادی همسرش شد. سلطان سلیم اما آزادی بهروزه خانم را مشروط به تجزیه بخشی از خاک ایران و «پذیرش رود ارس به عنوان مرز ایران و عثمانی» از سوی شاه اسماعیل نمود.
۶ کتاب«هوسهای سرخ»: این کتاب ، سعی دارد تا با مرور پژوهشهای انجام شده در حیطه روانشناسی جنسی ، به بررسی چندین رفتار جنسی در دو جنس و ارتباط آنها با یکدیگر بپردازد . زنان ، تغییرات و نوساناتی را در ترجیحات و رفتارهای جنسی شان و همگام با چرخه قاعدگی نشان می دهند. بدین صورت که در مراحل مختلف چرخه قاعدگی ، از نظر جنسی ، خصایص چهره ای ، بدنی و رفتاری متفاوتی را در مردان ، جذاب می یابند. این نوساناتِ مرتبط با چرخه قاعدگی، شامل احتمال خیانت زناشویی نیز می­شود.
۷ کتاب«نقاب آپولون»: تئودوروس یکی از بزرگ ترین ستاره های نمایش در یونان بوده است. او نیز چون دیگر بازیگران مجبور بوده که به هر نحو رضایت تماشا گران را جلب کند؛ اما معروفیت او بیش تر مربوط به نقش قهرمانان زنی است که در تراژدی ها ایفا می کرد. وقتی او در مقابل الکساندر فرایی نقش «مروپه» را ایفا می کرد، آن راهزن خونخوار مجبور شد از سالن بیرون برود، چون خجالت می کشید کسی اشک های او را ببیند. باید به خاطر داشت که نقاب های تخت تراژدی و کمدی که در هنرهای تجاری امروز رایج شده اند، هیچ مشابهتی با نقاب های نمایشی در یونان آن روزگار ندارند. آن نقاب ها تمام سر را می پوشانده و شامل کلاه گیس پارچه ای نیز می شده است.
۸ کتاب آخرین نامه: شامل دو نمایشنامه از زنده یاد نسیم خاکسار است. آخرین نامه و حقیقت را باید به مردم گفت. نخستین یک نمایشنامه دونفره بین بین زن و مردی است که به خاطر مشکلات سیاسی اواره ی غرب میشوند و پس از چند سال دوری بهم میرسند. و دومی یک نمایشنامه کمدی و ملودرام و صد در صد سمبلیک از زندگی مدیر مدرسه است. که از سوی اهالی یک جایی به مدیریت مدرسه نوبنیادی انتخاب میشود و او نیز در پی انتخاب آموزگارانی است این مسئولیت خطیر را به عهده بگیرند.
۹ کتاب عشق لرزه: اریک امانوئل اشمیت. دوست داشتن یعنی اولویت دادن یک نفر، ترجیح دادن. درست برعکس علم و آگاهیه،  آدم کور می شه  چگونه در یک چشم به‌هم زدن احساسات دگرگون می‌شود، نفرت جای عشق را میگیرد و بنای آرزوها درهم میریزد؟ هنگامی که احساس شخصی دگرگون می‌شود، زندگی سایر شخصیت‌ها نیز دچار زلزله و آتشفشان می‌شود. اریک ـ امانوئل اشمیت در این نمایش‌نامه باردیگر به تحلیل احساسات و روابط انسان‌ها میپردازد و با قلم شیرینش ما را به تفکر و تحسین وامیدارد.
۱۰ کتاب«دیوان باباطاهر»: باباطاهر عریان عارف و شاعر قرن پنجم هجری قمری و معاصر با طغرل شاه سلجوقی است. البته در باب حوادث زندگی و احوالات بابا طاهر اطلاعات مبسوطی در دست نیست. برخی تذکره‌نویسان وی را معاصر عین‌القضات همدانی (یعنی حدود سال ۵۲۵ هجری قمری) و برخی وی را هم عهد خواجه نصیر (۶۷۲ هجری قمری) دانسته‌اند. از آثار بابا طاهر آنچه به جا مانده و شناخته شده عبارت از مقداری کلمات قصار حکمتی و عرفانی به زبان عربی و چند غزل به زبان فارسی و دوبیتی های اوست .
۱۱ کتاب چهارمیثاق: دراین کتاب از قوانین شخصی، قضاوت‌های درونی و خشونت‌هایی که نسبت به خود نشان می‌دهیم، صحبت می‌شود و چهار پیشنهاد (میثاق) برای بهبود کیفیت زندگی و سعادت ارائه‌شده است. تاب چهار میثاق، اثر دون میگوئل روئیز، یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های خودشناسی و توسعه‌‌ فردی در جهان محسوب می‌شود. میلیون‌ها نسخه از این کتاب، در سرتاسر جهان فروخته ‌شده‌ است و افراد بسیاری، از تأثیرگذاری خارق‌العاده چهارمیثاق بر زندگی‌ و بینش آنها نسبت به دنیا صحبت کرده‌اند.

 

 

گزارش آماری نقض حقوق زنان اردیبهشت ۱۳۹۹

لیدا اسدی فر-مینا فرشی- نوری شریفی

 

 

  

 

 

 

تنظیم نمودار: لیدا اسدی فر

 

جدول آماری نقض حقوق زنان اردیبهشت۱۳۹۹

 

ردیف موضوع مورد
1 اسیدپاشی 3
2 بهداشت 4
3 زنان سرپرست خانواده 4
4 خشونت خانوادگی 3
5 اطلاعیه نهادهای بین المللی 1
6 اخبارعمومی 54
7         بازداشت 5
8 احضاروبازجویی 2
9 احضار به دادگاه 5
10 محاکمه 5
11 احکام صادرشده توسط دادگاه 7

برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمعآوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد.گزارشات ماهیانه کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛ رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند.http://zanan.bashariyat.org/

 

گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان در اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

ابراهیم فداکار 

گزارش آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

تنظیم نمودار : ابراهیم فداکار

جدول آماری نقض حقوق هنر و هنرمندان در اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

مورد موضوع ردیف
4 بازداشت ها 1
4 صدور اجرای حکم 2
13 علمی – فرهنگی 3
11 کمبودها و محرومیت ها 4
4 لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها 5
3 مطبوعات 6
5 هنرمندان زندانی 7
25 اعتراضات ، انتقادات و تجمعات 8
1 آزادی زندانیان مطبوعاتی 9
4 اجتماعی 10

برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ، هرانا ، ایرنا ، ایلنا ، هنر آنلاین ، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است . اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق هنر و هنرمندان بهمن ماه همکاری نموده اند عبارتند از: سید اسماعیل هاشمی، ابراهیم فداکار ، مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی، شبنم فتحی، امید شیر محمدی، محمد یوسف اسماعیلی، ملیکا احمدی سبزواری اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:  http://honar.bashariyat.org

 

 

گزارش آماری نقض حقوق اقوام وملل ایرانی اردیبهشت ۱۳۹۹

محمد ابوطالبی

تنظیم نمودار: محمد ابوطالبی

جدول آماری نقض حقوق اقوام وملل ایرانی اردیبهشت ۱۳۹۹

نفرات موارد عنوان ردیف
0 10 اخبار عمومی شامل:اطلاعیه نهادهای بین المللی، بیانیه های بین المللی و موارد نقض حقوق اجتماعی 1
95 33 بازداشت ها 2
7 7 احضار به دادگاه و بازجویی 3
34 20 احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه 4
44 26 زندان و زندانی شامل: ضرب وشتم، مرگ در زندان، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان، جلوگیری از مرخصی، انتقال زندانی، مرگ زیر شکنجه ، مصدوم و کشته مین 5
16 9 کولبران کشته و مجروح توسط نیروها: 6
4 2 تیر اندازی به مردم: 7
14 9 موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان و خودکشی 8
215 117 منابع خبری: کمپین فعالین بلوچ، جوانه ها، مانیتور حقوق بشر در ایران، حقوق بشر کردستان ایران، کردپا، هرانا، هه نگاو، ماف نیوز، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی ،گاماج، ایلنا، شهروند.فارس، همشهری، ایسنا، خبرگزاری مهرو …

فرستندگان اخبار این ماه به ترتیب تعداد عبارتند از خانمها و آقایان: محمد ابوطالبی، فرشیدافشار، علی امامقلی، محمود حوالات، وحید حسن زاده ابراهیمی، حمید رضا چناری، ایرج دانا، آرش ( هشم) رضایی و محسن سیاحی

جمع کل

 

گزارش آماری اعدام اردیبهشت ۱۳۹۹

امیرابطحی

تنظیم نمودار: امیرابطحی

جدول آماری اعدام ها اردیبهشت ۱۳۹۹

ردیف شهر صدور حکم اعدام اجرای حکم اعدام
1 بانه 1 مورد 1 نفر 0
2 مهاباد 1 مورد 1 نفر 0
3 تهران 3 مورد 4 نفر 0
4 سقز 0 1 مورد 1 نفر
5 سنندج 0 5 مورد 6 نفر
6 کرج 0 2 مورد 8 نفر
7 کرمانشاه 0 2 مورد 2 نفر
زاهدان 1 مورد 1 نفر
شیراز 1 مورد 1 نفر
خلخال 1 مورد 1 نفر
تبریز 1 مورد 1 نفر
اصفهان 1 مورد 3 نفر
ارومیه 1 مورد 1 نفر
بروجرد 1 مورد 1 نفر
مشهد 1 مورد 2 نفر
همدان 1 مورد 1 نفر
گنید کاووس 1 مورد 1 نفر
جمع کل 5 مورد 6 نفر 20 مورد 31 نفر
توضیح اخبارعمومی 8 مورد و 15 نفر و تعداد رهائی یافتگان از اعدام نیز در این ماه 17 مورد و 30 نفر را شامل میشود.

منابع نیز برگرفته از سایت ها و خبرگزاری های: جوانه ها، هرانا، هه نگاو، حقوق بشر ایران، میزان، شبکه حقوق بشر کردستان، صدا و سیما، فارس، ایلنا، ایسنا، روزنامه خراسان، میزان، رکنا، ایلنا، جوان آنلاین، عصر ایران و خبرگزاری مهر است.

 

 

گزارش آماری نقض حقوق ادیان اردیبهشت ۱۳۹۹

سید شایان حسینی برزی

گزارش آماری نقض حقوق ادیان اردیبهشت ۱۳۹۹

تنظیم نمودار : رضا عباسی زمان آبادی

  اهل سنت

جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت، اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

مورد موضوع ردیف
1 انتقال زندانی 1
9 بازداشت و بیخبری 2
2 احضار و بازجویی 3
12 جمع کل 4

مسیحیان

 

جدول گزارش نقص حقوق مسیحیان، اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

مورد موضوع ردیف
4 اجرای حکم حبس 1
1 تبعید 2
1 محکومیت به حبس 3
6 جمع کل 4

 

   بهاییان

جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی، اردیبهشت ماه 1399

مورد موضوع ردیف
1 آزادی زندانی 1
13 اجرای حکم حبس تعزیری 2
1 احضار و بازجویی 3
4 اجرای حکم محکومیت 4
2 محرومیت از حق دادرسی عادلانه 5
1 محرومیت از حقوق شهروندی 6
3 تفتیش منزل 7
2 پلمپ محل کسب 8
27 جمع کل 9

دراویش

جدول گزارش نقص حقوق دراویش، اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

مورد موضوع ردیف
29 انتقال به تبعید گاه 1
4 ضرب و شتم و رفتار خشونت آمیز با زندانیان 2
2 انتقال زندانی 3
1 محاکمه 4
36 جمع کل 5

پیروان سایر ادیان 

جدول گزارش نقص حقوق پیروان سایر ادیان، اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

مورد موضوع ردیف
1 اجرای حکم حبس 1
2 بی خبری از افراد بازداشت شده 2
3 جمع کل 3

جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در اردیبهشت ‌ماه ۱۳۹۹

موارد نقض حقوق ادیان  اهل سنت  بهاییان  مسیحیان دراویش     سایر ادیان
بی خبری از افراد بازداشت شده 9 2
احضار و بازجویی 2 1
محکومیت به حبس 1
آغاز دوران محکومیت 4
عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه 2
محرومیت از حقوق شهروندی 1
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت 1
تفتیش منزل 3
محاکمه 1
ضرب و شتم و رفتار خشونت آمیز با شهروندان 4
اجرای حکم حبس 13 4 1
پلمپ محل کسب 2
تبعید 1 29
انتقال و نگهداری در بند زندانیان جرائم خطرناک و عدم رعایت اصول تفکیک جرائم 1 2
جمع کل 12 27 6 36 3

 برای آگاهی بیشتر:  آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا، هنر آنلاین؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز جمع آوری گردیده است. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق پیروان ادیان اردبیهشت ماه همکاری نموده اند عبارتند از: سید شایان حسینی برزی ، سام جباری کرمانی ، عباس رضایی سالاروند ، رضا عباسی زمان ابادی اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:     adian.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق جوان ودانشجو اردیبهشت ۱۳۹۹

هادی جعفرپور

جدول آماری نقض حقوق جوان ودانشجواردیبهشت ۱۳۹۹

موضوع عنوان خبر تعداد
اخبار عمومی تجمع اعترا ض ۳۳
اطلاعیه نهادهای بین المللی ۴
اخبار محاکمه احظار و بازجویی ۶
بازداشت ۴۱۳
محاکمه ۳۰

 

برای آگاهی بیشتر: گزارش فوق از سایت کمیته جوان و دانشجو برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین، دانشجو آنلاین میباشد. لازم بذکر است که بدلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق جوان و دانشجو اردیبهشت ماه همکاری نموده اند عبارتند از: نیلوفر جلیلی، رسول پورآزاد، هادی جعفرپور برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از بازدید فرمایید.

http://daneshjoo.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق محیط زیست اردیبهشت ۱۳۹۹

سمیه علیمرادی

 

تنظیم نمودار: سمیه علیمرادی


جدول گزارش نقض حقوق محیط زیست اردیبهشت ماه ۱۳۹۹

تعداد موضوع ردیف
1 دستگیری فعالان محیط زیست 1
5 بیماری و مسمومیت و حوادث منجر به مرگ حیوانات 2
21 شکار غیر مجاز 3
3 حیوان آزاری 4
9 گسترش ریزگردها و آلودگی هوا 5
1 جنگل زدایی و بیابان زایی 6
10 نفوذ فاضلاب و پسماندهای صنعتی به چاه و رودخانه و دریا 7
22 حیوانات در معرض خطر انقراض 8

برای آگاهی بیشتر: گزارش فوق از سایت کمیته دفاع از محیط زیست و برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، ایلنا، ایرنا، فارس، ایسنا ، مهر ، افکار نیوز می باشد . لازم به ذکر است که به دلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاریهای غیر وابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق محیط زیست و فعالان آن در ایران می باشد. برای اطلاع بیشتر می توانید از سایت ما بازدید بفرمایید.  http://mohitzist.bashariyat.org

گزارش آماری نقض حقوق کاروکارگر اردیبهشت ۱۳۹۹

داوود  حیدری، رویا  ملائی بیچارپسی

تنظیم نمودار: رسول عباسی زمان آبادی

جدول آماری نقض حقوق کار وکارگراردیبهشت ۱۳۹۹

 

ردیف عنوان تعداد نفر مورد
1 اخبار عمومی 16
2 اخراج و تعدیل 31 2
3 تجمعات 15
4 حوادث 15
کشته 29
زخمی 11
5 ایمنی محیط
6 بیانیه ها و نامه ها 5
7 بازداشت و زندان 10
8 کولبران،سوختبران
کشته 2 2
زخمی 2 2
9 معوقات مزدی 11

 

برای آگاهی بیشتر: منابع برگرفته از: هه نگاو، پیام، هرانا، اتحاد، رکنا، آسو نیوز، خبرگزاری مهر، رادیو زمانه، نه به زندان نه به اعدام، رادیو فردا، بولتون کارگری، کانال کارگران نیشکر هفت تپه، سازمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، حصارنیوز، دانشجو آنلاین، ایلنا، ایسنا، خبرگزاری فارس،کمپین فعالین بلوچ، ایرنا، مانیتور حقوق بشر،نگام،تسنیم،اعتماد،ایران کارگر،همچنین منتشر شده در سایت کانون دفاع از حقوق بشر درایران (کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر) برای بازدید بیشتر از وقایع کار و کارگران به http://kar-kargar.bashariyat.org/مراجعه کنید.

گزارش آماری نقض حقوق کودک ونوجوان اردیبهشت ۱۳۹۹

لیدا اشجعی و فرهاد نصیری

خبرها ازمرگ کودکان در کانال های بدون حفاظ و یا در اثر تصادفات و قتل و خشونت علیه انان ؛با توجه به سانسور حاکم در رسانه ها و فقدان نظارت و بررسی نقض حقوق کودکان ؛که سرانجام این بی مسئولتیها به مرگ نسلی از اینده سازان کشور منتهی میشود .

جدول آماری نقض حقوق کودک ونوجوان اردیبهشت ۱۳۹۹

مورد موضوع ردیف
96 اخبار عمومی: بیماریهای کودکان؛ حمایت از کودکان؛ خشونت علیه کودکان؛ خودکشی کودکان؛ سقط جنین؛ فروش کودکان؛کودکان بیهویت؛ فقرکودکان؛ بازداشت کودکان و نوجوانان ؛اسیب های اجتماعی ۱
10 کودکان کار ۲
6 اعدام کودکان ۳
1 اعتیاد کودکان  
37 اموزش و پرورش ۴
8 کودک همسری ۵
6 کودک ازاری ۶

برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیو؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مه؛ خبرگزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است.

http://koodak.bashariyat.org/?p=32268    

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوانان

رضا ویسانیان

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع ازحقوق کودک و نوجوان در تاریخ۲۴آپریل ‌۲۰۲۰ معادل ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹در ساعت ۱۷:۰۰ بوقت اروپا، جلسه ماهانه کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان با مسئولیت آقای حسن حسن زاده مهرآبادی و با حضور اعضا کمیته کودک و همکاران کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، به همراه میهمانانی از سایر نقاط جهان در فضای مجازی پالتاک ( اتاق کانون دفاع از حقوق بشر کمیته کودک و نوجوان) برگزار و تا ساعت ۲۰:۱۵ ادامه یافت. نخست مسئول جلسه ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را راس ساعت ۱۷آغاز نمودند.

بخش اول: از آقای بنیامین رجبیان جهت ایراد سخنرانی خود با موضوع گزارش و بررسی نقض حقوق بشر در فروردین ماه دعوت بعمل آمد. خبر:خشونت علیه کودکان: کودکان و مادران زندانی؛ آنها که فراموش شدند؛زندان‌های ایران، به اعتراف خود مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی، فاقد شرایط مطلوب و استانداردهای لازم برای نگهداری زندانیان هستند. کودکان و مادران زندانی گروهی از شهروندان زندانی هستند که به دلیل عدم شفافیت و اطلاع‌رسانی صحیح درباره آنها و شرایط­‌ خاص‌شان، کمتر درباره آنان شنیده ایم. همین امر باعث شده توجه چندانی به وضعیت آنان نشود و محیط نامناسب زندان نقض هرچه بیشتر حقوق‌شان را به دنبال داشته باشد. خبر:جنایت به خاطر گریه های یک نوزادمرد 35 ساله که دختر 9 ماهه اش را با ضربه مرگبار به قتل رسانده است در بازجویی ها مدعی شد برای ساکت کردن دخترم، ضربه ای به سرش زدم که او هم آرام شد و خوابید. خبر:خودکشی، خودکشی یک دختر ۱۴ ساله در آخرین روز سال ۹۸، یک دختر نوجوان ١۴ سالە اهل اشنویە (شنو) با هویت ”ملینا طائی“ بە دلیل اختلاف با همسرش در شهر پیرانشهر خود را از بالای یک ساختمان چند طبقە بە پایین پرتاب و جانش را از دست داد. با استناد بە آمار بە ثبت رسیدە در مرکز آمار سازمان حقوق بشری هەنگاو، طی اسفند ماه سال ٩٨ دست کم ٣ دختر ١۴ سالە در شهرهای جوانرود و پیرانشهر بە زندگی خود پایان دادەاند. خبر: زینب ١١ سالە بە دلیل فقر بە زندگی خود پایان داد. یک دختر ١١ سالە اهل دهستان زردلان از توابع شهرستان هلیلان استان ایلام خود را حلق آویز و بە زندگی خود پایان دادە است. زینب بە دلیل فقر و عدم توانایی خانوادە برای خرید لباس عید برای ایشان خودشکی کردە است. خبر:آسیب های اجتماعی، مسمومیت ۳۰ نفر در آذربایجان‌غربی براثر سوء مصرف الکل، به گزارش رکنا، باقر بهرامی اظهار کرد: از ۲۰ اسفند تاکنون، ۳۰ نفر به علت سوء مصرف الکل در آذربایجان‌غربی مسموم شده‌اند. و ۶ نفر از از این افراد فوت کرده اند. خبر:غرق شدن کودک 5 ساله در کانال آب کشاورزی در فلاورجان؛رییس آتش نشانی قهدریجان با اشاره به اینکه پس از دریافت گزارش مبنی بر اینکه یک کودک 5 ساله گم شده است بلافاصله اکیپ امداد و نجات آتش نشانی به محل وقوع حادثه اعزام شدند گفت: پس از اعزام و جستجوی سه ساعته امدادگران جسد کودک پنج ساله قهدریجانی را دو کیلومتر پایین تر از منزل در مسیر کانال آب بالا کشیداند. نصرالله سلمانیانی وی افزود: با اجرای یک حفاظ استاندارد در حاشیه کانال های آب می توان از این حوادث جلوگیری کرد. خبر: یک پژوهشگر: شمار کودکان کار درایران تا هفت میلیون نیز برآورد می‌شود؛کامیل احمدی، پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی و مردم‌شناس، شمار کودکان کار در ایران را بین دو تا پنج میلیون ارزیابی کرد. آقای احمدی افزود که برخی با احتساب کودکان کار خانگی، این آمار را تا هفت میلیون نیز برآورد می‌کنند. علاوه بر کودکان خیابانی باید کودکانی که در کارگاه‌های زیرزمینی مشغول به کار هستند نیز در آمار محاسبه شود. این گزارش های خبری نقض حقوق کودکان و نوجوانان با اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون اساسی و سند ۲۰۳۰ یونسکو مورد مقایسه گردید.

بخش دوم: آقای حسین مرادی زاده با موضوع ماده ۲۲ اعلامیه جهانی حقوق بشرو مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی پرداختند: هرکس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خودرا که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هرکشور به دست آورد. مفهوم سلامت اجتماعی درکنار سایر ابعاد سلامتی (جسمی، روانی، ومعنوی) از جایگاه قابل توجهی برخوردار می باشد. و تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. یکی از مهم ترین این عوامل امنیت و به ویژه امنیت اجتماعی است. و پژوهش هایی که در رابطه با امنیت اجتماعی و سلامت اجتماعی صورت گرفته یافته های حاصل از این تحلیل نشان می دهد که رابطه معنی دار و مستقیمی بین امنیت اجتماعی و سلامت اجتماعی وجود دارد. همچنین بین امنیت اجتماعی و ابعاد یکپارچگی پذیرش مشارکت و شکوفایی اجتماعی رابطه معنی دار و مثبت برقرار است. این مهم از عوامل و شرایط اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی و حتی سیاسی جامعه ریشه می گیرد. و باز تابی از شرایط افراد جامعه است. در جهان امروز باتوجه به پیشرفتهای تکنولوژی و تاثیر مستقیم آن بر زندگی انسان مسئله سلامت در تمامی ابعاد آن شامل سلامت جسمی، روانی، معنوی، و اجتماعی و عوامل تاثیر گذار بر آن اهمیت ویژه‌ای یافته است. به گونه ای که هدف مشترک توسعه یک جامعه در تمامی سطوح محلی، ملی و بین المللی بهبود کیفیت زندگی واز جمله امنیت اجتماعی است. فرد سالم از نظر اجتماعی اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار، قابل فهم و بالقوه برای رشد و شکوفایی دانسته و احساس می کند که به جامعه تعلق دارد از طرف جامعه پذیرفته میشود و در پیشرفت آن سهیم است. سلامت اجتماعی در این مفهوم بازتاب درک افراد از تجربیاتشان در محیط اجتماعی می باشد. که بصورت یک مجموعه معنی دار قابل فهم دارای نیروی بالقوه برای رشد و شکوفایی همراه با این احساس که متعلق به جامعه است و خود را در اجتماع و پیشرفت آن سهیم بداند. کودکانی که از استاندارد مناسب زندگی و دسترسی به مراقبت های با کیفیت بهداشتی و آموزش و پرورش و مراقبت محروم بوده و در انزوای اجتماعی به سر می برند آینده آنها در معرض خطر است کودکانی که مجبور به کار هستند با اختلال در رشد فیزیکی و شناختی مواجه می شوند. و این مسئله بر سرنوشت و زندگی آینده آنها اثر می گذارد. فقر کودکان نه تنها به رفاه و آرمانهای فردی کودکان اثر می گذارد بلکه بطور گسترده تر بر جوامع و اقتصادی که در آن زندگی می کنند نیز تاثیر گذار است. بنابراین ارتقاء امنیت اقتصادی و اجتماعی عنصری کلیدی در کاهش و پیشگیری از فقر کودکان است. که انتقال بین نسلی فقر را ریشه کن و دسترسی کودکان به تغذیه، مراقبت، آموزش و پرورش و مراقبتهای بهداشتی را تسهیل می کند. تضمین تامین اجتماعی پایه چارچوب موثری برای سیاستهای ملی فراهم میکند. مفهوم امنیت درآمدی به یک سطح کافی از درآمد نقدی محدود نمی شود. بلکه در آند های غیر نقدی نظیر تغذیه و دسترسی به خدمات را نیز شامل می شود و در واقع به طیف گسترده ای از منابع که برای تضمین استاندارد مناسبی از زندگی شایسته برای همه کودکان لازم است اشاره می کند خدمات اجتماعی نظیر مراقبت، آموزش و پرورش، و مراقبتهای بهداشتی در تضمین امنیت اقتصادی و اجتماعی ضروری هستند. این خدمات نیازهای هزینه ای خانوارها را کاهش می دهد و دسترسی والدین به مشاغل، مزد، و حقوق بگیری را تسهیل می کند. و از این طریق کودکانشان بیشتر مورد مراقبت و توجه خواهند بود. چارچوب قانونی سازمان ملل متحد درباره حقوق بشر مجموعه مقررات مشخصی از حقوق مختلف کودکان را شامل می شود‌ که حمایتهای اجتماعی بخشی از آن است. این حقوق مواردی نظیر تامین اجتماعی توجه به منابع و شرایط کودک و افراد که مسئولیت نگهداری از آنها را به عهده دارند حق برخورداری از استاندارهای مطلوب بهداشت و بهزیستی و حق برخورداری از مراقبت های خاص و مساعدت را شامل می شود. میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی تاکید می کند که دولت ها باید گسترده ترین حمایت و مساعدت را به خانواده به ویژه برای مراقبت و آموزش کودکان اختصاص دهند. استاندارهای تامین اجتماعی سازمان بین المللی کار این چارچوب را تکمیل و راهنمایی هایی را در این زمینه نحوه اثر بخشیدن به حقوق کودکان در حمایت اجتماعی ارائه می کند‌ کنوانسیون حداقل استاندارد های تامین اجتماعی سازمان بین المللی کار در سال 1925 شماره 102 بخش 2 حداقل استاندارد مزایا به خانواده یا کودک را به صورت پرداخت دوره ای پول نقد و یا بصورت مزایای غیر نقدی نظیر غذا، لباس، مسکن، کمک هزینه سفر داخلی و یا ترکیبی از مزایای نقدی و غیرنقدی که برای نگهداری از کودکان اختصاص داده شده در نظر می گیرد‌ هدف اساسی ارائه این حقوق باید اطمینان از رفاه کودکان و ثبات اقتصادی خانواده شان باشد‌ براساس این استانداردها حق عائله مندی در قبال هر کودک خانواده و به همه بچه ها اعطا می‌شود. مادامی که کودک در حال آموزش و یا حرفه آموزی بوده و در سطح مناسبی از درآمد که در قوانین ملی تعیین می شود قرار نداشته باشد حق عائله مندی باید با هزینه های واقعی کودک متناسب باشد و در سطح حداقلی آن باید بدون در نظر گرفتن خانواده اعطا شود بدیهی است امنیت اقتصادی کودکان جدای از خانواده و بافت خانوار ناممکن است و درواقع امنیت اقتصادی و اجتماعی کودکان باز تابی از امنیت اقتصادی پدر و مادر ویا پدربزرگ و مادربزرگ ویا سرپرستان آنهاست.

بخش سوم: خانم زهره حق باعلی با موضوع معلول، محدود یا محروم ؟ به سخنرانی پرداختند؛ فرد معلول به کسی اتلاق می شود که بر اثر ضایعه جسمی، ذهنی، روانی و یا حسی ( مانند نابینایی و ناشنوایی) یا ترکیبی از آنها دچار کم توانی یا معلولیت است و این ضایعه اثر جدی و قابل توجهی بر سلامت و کارآیی عمومی او ایجاد می کند به نحوی که استقلال او در زمینه های اجتماعی و اقتصادی را کاهش می دهد و و اورا به اطرافیانش برای انجام امور مختلف وابسته می کند. اولین قدم، پذیرش معلول بودن فرزند از جانب والدین و یا حداقل یکی از آنهاست. مادران فرزندان معلول هم به دلیل عدم شناخت صحیح از این کودکان و نحوه آموزش و تربیت آنها فشار روانی زیادی را متحمل می شوند و دچار حس خجالت و پنهان کردن کودک از دیگران می گردند و متاسفانه بسیارند زوج هایی که به دلیل نا آگاهی و ترس از نگاه ترحم آمیز و نگرش غلط سایر افراد نا آگاه جامعه نسبت به فرزند معلولشان، بعد از به دنیا آمدن فرزند معلول، از یکدیگر جدا می شوند و فرزند معلول ناگزیر با یکی از والدین زندگی می کند. در برخی از مناطق ایران به اذعان سازمان بهزیستی و استناد اخبار جراید نظام جمهوری اسلامی ایران، دیده شده است که حتی نوزادان و کودکان معلول را در کوه و بیابان رها می کنند چرا که معلول را سربار خانواده می انگارند و بسیارند کودکانی که خانواده آنها را نمی پذیرند و در کوچه و خیابان رها می شوند و متاسفانه باندهای تکدی گری از آنان برای برانگیختن حس ترحم مردم و کسب در آمد بهره کشی می کنند. . هرچند مسایل اقتصادی و عدم توان مالی خانواده ها و نداشتن امکانات نگهداری از افراد معلول و نبود هیچگونه حمایت از جانب دولت و ارگانهای متولی امور معلولین، علی الخصوص در روستا ها و مناطق محروم و دور افتاده، خود مزید بر علت است. در ایران مهدهای کودک دولتی و اکثر مهدهای کودک خصوصی از پذیرش کودکان معلول و ثبت نام آنها امتناع می کنند و اگر هم مهد کودک خصوصی پیدا شود که کودک را ثبت نام کند موانع و شرط و شروط زیادی بر سر راه والدین می گذارند مثل اینکه فقط به کودک معلول اجازه ورود به مهد کودک را می دهند و گویی فقط برای حضور در مهد کودک شهریه می گیرند و عملا از آموزش متناسب با توانایی های کودک خبری نیست و مادران این کودکان خود باید در مهد کودک حضور داشته باشند و از فرزند خود نگهداری کنند. همچنین به مدرسه رفتن برای بسیاری از کودکان معلول یک رویاست و عمده ترین عامل بازماندن از تحصیل در ایران، معلولیت می باشد. زیرا اگر والدین به دلیل شرایط نا مناسب مدارس استثنایی اعتراض کنند، به آنها گفته می شود که اگر ناراحتید فرزندتان را به مدرسه عادی ببرید، و وقتی به مدرسه عادی می‌روند به آنها می‌گویند اصلا دانش اموزی با چنین شرایط را قبول نمی‌کنیم و هر اتفاقی برای فرزندتان رخ دهد، ما مسئولیتی نمی‌پذیریم و از آنان تعهد می گیرند که هر گونه خطر احتمالی که برای فرزندشان رخ می دهد را با مسوولیت خود بپذیرند و کادر مدرسه را مسوول ندانند. و این خود عاملی می شود که اولیا این فرزندان را نسبت به آموزش آنها بی انگیزه و از ادامه راه خسته کند و گاها مسافت زیاد و هزینه های بالای حمل و نقل این افراد، منجر به صرف نظر کردن آنها و اولیایشان از ادامه روند آموزش می گردد. نبود امکانات کافی در مدارس ایران برای تحصیل کودکان دارای معلولیت مثل نبود سرویس بهداشتی مخصوص، نبودراه‌های دسترسی فیزیکی در ساختمان ها مثل رمپ و آسانسور، وجود تعداد زیادی پله در مدارس، عدم وجود کتاب‌های به روز به خط بریل ( خط مخصوص افراد نابینا یا کم بینا )، نبود وسایل توان بخشی به روز یا در صورت وجود، بسیار گران بودن آنها و فقدان حمایت بیمه ای مناسب برای تامین هزینه های خرید وسایل توان بخشی، مثل سمعک و عصای سفید هوشمند برای کودکان نابینا و بقیه امکانات توان بخشی و همچنین کمبود منابع انسانی و کمبود معلمان متخصص و آموزش دیده جهت کمک موثر به دانش‌آموزان دارای معلولیت در ایران باعث می شود کودک معلول از جامعه حذف شود در صورتیکه مطابق قوانین حقوق بشر هیچ کودکی نباید غیر قابل آموزش فرض شود. «متاسفانه دولت ایران آماری از کودکان دارای معلولیت یا دلایل محرومیت آنان از تحصیل منتشر نمی‌کند. با این حال تخمین زده می شود که از هر ۱۰ کودک دارای معلولیت در ایران فقط یک کودک به مدرسه رفته و اکثریت این کودکان هم به مدارس استثنایی می‌روند. (در حالی که بسیاری فقط معلولیت حرکتی دارند نه ذهنی ) کودکان دارای معلولیت، طبق کنوانسیون افراد دارای معلولیت حق برخورداری از آموزش فراگیر را دارند. منظور از آموزش فراگیر این است که کودکان دارای معلولیت باید بتوانند در مدرسه عادی نزدیک به محل سکونت خود و در کنار سایر کودکان به تحصیل بپردازند». اما اجتماع ایران باوضعیت فعلی سیستم آموزشی و نداشتن هیچ برنامه مدون کار آمد برای آموزش و پرورش کودکان معلول عملا این کودکان را از جامعه پس می زند چرا که رویکرد سیستم آموزشی بر این منوال است که به جای ادغام این افراد در جامعه به جداسای آنها می پردازد حتی کودکان معلولی که به مدارس عادی می روند در زنگ تفریح و زنگ ورزش که می تواند عامل نشاط و موجب تعامل آنها با سایرین باشد در یک کلاس می مانند تا مبادا به خاطر شرایط نامساعد ساختمان مدارس آسیبی نبینند در حالیکه ورزش و کار درمانی در صورت اجرای تخصصی و ویژه برای این کودکان می تواند بسیار سازنده باشد. چنانکه در کشور چین مدرسه رقصی وجود دارد که ویژه افرادی است که ویلچیر دارند و رقص و موسیقی و فعالیت گروهی سبب نشاط این افراد و باز یافتن اعتماد به نفس آنها و القای حس استقلال به آنها می شود. اما معلولیت در ایران مساوی است با پس زده شدن از جامعه و افسردگی. در حالیکه گام دوم پس از قبول موجودیت فرزند معلول در خانواده، پذیرش افراد معلول از سوی اجتماع است. دولت موظف است مطابق با مهم ترین اصل کنوانسیون حقوق معلولان، به فرهنگ سازی جهت تغییر نگرش غلط افراد جامعه نسبت به این افراد بپردازد و در سایت های خبری، صدا و سیما، وسایل ارتباط جمعی و تابلوها ونشانه های معابر شهری، بخشی را هم به این افرد اختصاص بدهد تا به تنویر افکار عمومی نسبت به پدیده ی معلولیت و توانمندی ها و استعدادهای معلولان منجر گردد. دولت باید در برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های کلان، بودجه ای را به این امر اختصاص دهد اما متاسفانه در نظام جمهوری اسلامی ایران، جان افراد وحیثیت و حقوق انسانی آنها همواره نادیده گرفته می شود و جامعه معلولان نیز از این امر مستثنی نیست و آنها همواره مورد بی توجهی و تبعیض مسوولان نظام حاکم قرار می گیرند، گویی اصلا دیده نمی شوند. این افراد به لحاظ شرایط بدنی و یا ذهنی، قادر نیستند به خوبی از خود و حقوقشان دفاع کنند و در دولت جمهوری اسلامی ایران فریاد رسی ندارند. ( البته نباید زحمات سازمانهای مردم نهاد( سمن ها ) یا مراکز خیریه توانبخشی، آموزشی و یا درمانی که با بودجه اندک خود و با کمک خیرین از آنان دستگیری و دلجویی می کنند را، نادیده گرفت ولی سهم آنها در رفع مشکلات معلولان، بدون حمایت همه جانبه دولت، عملا بسیار ناچیز است ). این در حالی است که در مجلس ششم لایحه ای با عنوان لایحه ی جامع حمایت از معلولان به تصویب رسید تا حامی حقوق این افراد با شد اما بدون توجه به اهمیت موضوع و حیاتی بودن اجرایی شدن آن برای معلولان به خصوص در سنین کودکی، این لوایح همچنان برای اجرایی شدن سرگردان ودر انتظار تامین بودجه لازم هستند. می توان گفت جمهوری اسلامی ایران دررسیدگی به امور معلولان و علی الخصوص کودکان معلول هیچ گونه فعالیت مثمر ثمری نداشته و برای آنها آینده ای را متصور نیست و تنها به شعار دادن بسنده می کند. از جمله شعارهایی که به گوش همه ما آشناست: (معلولیت محدودیت نیست )می باشد ولی درواقع این خود دولت جمهوری اسلامی ایران است که با تبعیض های علنی که در حق این قشر جامعه روا می دارد، موجب محروم ماندن آنها از حقوق انسانی و اجتماعی خود می شود و این محرومیت هاست که محدودیت های فراوانی را به دنبال می آورد. چرا که در صورت تامین بودجه لازم برای اجرایی شدن لوایح حمایت از معلولان می توان لوازم توان بخشی را به روز کرد و آن را به طور عادلانه حتی به مناطق دور افتاده و محروم کشور رساند، می توان مدارس ویژه متناسب با نیازهای معلولین در تمام نقاط کشور تاسیس کرد تا همه افراد معلول از حق آموزش بهره مند شوند، می توان فضاهای شهری را برای عبور و مرور معلولان مناسب سازی کرد، می توان در سایه اجرای قانون، جلوی ساختمان سازی و انبوه سازی هایی را که به مساله مناسب سازی ساختمان ها و مکانهای عمومی برای رفاه حال معلولان توجه نمی کنند را گرفت تا معلولان هم مانند سایر افراد جامعه بتوانند تحصیل کنند و وارد جامعه و بازار کار بشوند چرا که مطابق قانون اساسی ایران بخشی از استخدام های دولتی باید از میان معلولان باشد. و در این صورت است که کودکان معلول امروز در آینده به فقر و انزوا و خانه نشینی محکوم نمی گردند. (چه بسا بسیاری از این افراد در صورت داشتن امکانات لازم قادر به زندگی مستقل و بدون نیاز به کمک دیگران هستند. )بنابراین تربیت وکلایی که به امور حقوقی کودکان معلول و استثنایی و مشکلات عدیده ی آنها در جامعه ایران آشنا باشند لازم و ضروری است تا از مجاری قانونی حقوق از دست رفته کودکان معلول و خانواده هایشان را به آنها باز گردانند و لوایح جامع حمایت از حقوق معلولان را از حرف به عمل تبدیل کنند تا کودکان معلول جایگاه انسانی خود ر ابه عنوان شهروندان ایران زمین دوباره بازیابند و از حق حیات و کودکی شاد و بی دغدغه بهره مند شوند و در سایه ظلم و بی تدبیری مسوولان نظام جمهوری اسلامی که داعیه نوع دوستی را دارند ولی ناقض تمامی قوانین حقوق بشرمی باشند، به مرگ تدریجی محکوم نشوند.

بخش چهارم: آقای ابوذر خادمی با موضوع کودکان کار به سخنرانی پرداختند. تعریف کودک کار؛کودکان کار به کودکان کارگری گفته می‌شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند، به طوری که این امر آن‌ها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بی‌بهره می‌سازد و سلامت روحی و جسمی آن‌ها را تهدید می‌کند. کودکان کار براساس دو فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف می‌گردند: 1 نوع کار و حداقل سن مناسب برای آن کار. عموماً به کودکی یک کودک کار گفته می‌شود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر باشد، و با تحصیل کودک تداخل پیدا کند. 2 سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین می‌گردد. کارشناسان کودکانی که در خیابان دیده می‌شوند را در ۴ گروه طبقه بندی می‌کنند. گروه اول کودکان فقیری هستند که شب‌ها به خانه‌شان برمی‌گردند. احتمالا به مدرسه می‌روند و بزهکار نیستند. گروه دوم نسبتا مستقل‌ هستند و پیوندهای آن‌ها با خانه در شرف از هم گسستن است. حضور آن‌ها در مدرسه هم کم‌کم خاتمه پیدا می‌کند. در ادامه هم بزهکاری آن‌ها شروع می‌شود. گروه سوم کودکان خانواده‌های خیابانی هستند که به همراه خانواده خود در خیابان زندگی و کار می‌کنند. وضعیت آن‌ها با فقر گره خورده است. گروه چهارم نیز تماس خود را با خانواده قطع کرده‌اند و تمام وقت خود را در خیابان می‌گذرانند و کودکان خیابانی «واقعی» هستند. البته سازمان ملل این معضل را در قالب کودک کار، پسر یا دختری است که خیابان، خانه و محلّ زندگی او شده و تحت حمایت و نظارت کافی بزرگسالان مسؤول قرار ندارد، تعریف کرده است. بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی می‌شوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از آن‌ها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی می‌کنند. قاچاق انسان از راه‌های عمده وارد کردن این کودکان به بازار است. به جز کارگری برده‌وار، روسپی‌گری و فروش اعضای بدن کودکان، از دیگر سرنوشت‌های کودکان قاچاق استآشنایی با حقوق جهانی کودکان کار؛دوازدهم ژوئن، ۲۲ خرداد، روز جهانی مبارزه علیه کار کودک است. سال ۱۹۸۹ بود که مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیمان نامه حقوق کودک را تصویب کرد. براساس ماده 32 این پیمان‌نامه، دولت‌های عضو موظف شدند تا با هرگونه سوءاستفاده و بهره کشی اقتصادی از کودکان مقابله کرده و زمینه‌های رشد ذهنی، جسمی، روانی، و اجتماعی تمام کودکان را فراهم کنند. البته علاوه بر این، پیمان نامه حقوق کودک وکنوانسیون ۱۳۸ «حداقل سن کار کودکان» مصوب ۲۶ ژوئن ۱۹۷۳ و کنوانسیون ۱۸۲ «ممنوعیت بدترین اَشکال کار کودکان» مصوب ژوئن ۱۹۹۹ از اقدامات موثر بین‌المللی بوده است. ایران نیز سال 1370 پیمان جهانی حقوق کودک را امضا کرد و در اسفند سال ۱۳۷۳ مفاد پیمان‌نامه به تصویب مجلس رسید. همچنین ایران مقاوله‌نامه شماره 182 حقوق بنیادین کار را در سال 80 قبول کرد. حقوق کودکان کار بر اساس قانون کار؛علاوه بر این طبق ماده ۷۹ قانون کار، «به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام (پسر و دختر)‌ ممنوع است. کارفرمایانی که افراد کمتر از ۱۵ سال را به کار بگمارند، مستوجب مجازات خواهند بود. ضمنا باید کودکان را به کاری گماشت که برای او زیان آور نباشد. البته طبق ماده ۱۸۸ قانون کار، «کارگران کارگاه‌های خانوادگی که انجام کار آن‌ها منحصرا توسط صاحب کار، همسر و خویشاوندان نسبی درجه یک انجام می‌شود، مشمول مقررات قانون کار نمی‌باشد. » در ماده بعدی این قانون هم آمده: «کارگری را که بین ۱۵ تا ۱۸ سال سن دارد، کارگر نوجوان می‌نامد» البته تاکید هم می شود که «چنین کارگری در بدو استخدام باید از سوی سازمان تامین اجتماعی مورد آزمایش‌های پزشکی قرار گیرد. ». همچنین در ماده ۸۲ قانون کار، ساعات کار روزانه کارگر نوجوان را نیم ساعت کمتر از ساعت کار معمولی کارگران تعیین می‌کند و ترتیب استفاده از این امتیاز را موکول به توافق کارگر و کارفرما می‌سازد. در ماده ۸۳ قانون کار به تاکید آمده است: «ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و نیز ارجاع کارهای سخت و زیان آور و خطرناک و حمل بار با دست بیش از حد مجاز، استفاده از وسایل مکانیکی، برای کارگر نوجوان ممنوع است». و در نهایت ماده ۸۴ قانون کار یادآور می‌شود: «در ارتباط با مشاغل و کارهایی که به علت ماهیت آن و یا شرایطی که کار در آن انجام می‌شود برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیان آور است، حداقل سن کار ۱۸ سال تمام خواهد بود [نه ۱۵ سال]. تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعی است. البته با این که مواد 82 تا 84 قانون کار، شرایطی برای کار کودکان قائل شده است که از آن جمله منع اضافه کاری، انجام کارهای سخت و زیانبار و شبانه است. اما بر اساس ماده 188 قانون کار، کار کودکان در کارهای خانگی و به موجب ماده 196، کار آنها در کارگاه های کوچک زیر 10 نفر ممنوعیت ندارد. بنابراین قانون کار با استثنا کردن کودکان شاغل در کارگاه های کوچک و خانگی از اصل ماده 79 و مواد 82 و 83 و 84 قانون کار که اشتغال به کار کودکان زیر 15 سال را منع کرده، زمینه استثمار کودکان را فراهم کرده است. از طرف دیگر همان طور که ماده 84 به مشاغلی که برای سلامت، اخلاق کارآموزان و نوجوانان اشاره کرده، به این معنی است که اگر زمینه زیانباری برای کار کودکان و نوجوانان مرتفع شود، کارفرما می تواند از کار کودکان استفاده کند، در نتیجه این ماده هم زمینه استثمار کودکان را فراهم خواهد کرد. کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد به سر می‌برند. این کودکان می‌توانند به راحتی بازیچه دست بزهکاران حرفه‌ای اعم از سارقین یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه‌های فساد و… قرار گیرند؛ و همچنین عدم بهره‌گیری از آموزش و تحصیل علم و فن، قدرت رقابت با سایر کودکان در ایجاد یک زندگی سالم را هر چه بیشتر از این کودکان سلب می‌کند. به‌طورکلی کودکان کار به دلیل داشتن وضعیت عاطفی نامناسب و شرایط خاص زندگی، دارای روحیه‌ای حساس و از نظر عاطفی، آسیب پذیرتر از کودکان هم سن و سال خود هستند؛ بنابراین بی‌توجهی و نادیده گرفتن این کودکان باعث نهادینه شدن خشمی پنهان در ناخودآگاه آن‌ها شده، در بزرگسالی باعث بروز بسیاری از ناهنجاری‌ها در جامعه می‌شود. این روزها در خیابان‌های بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک ایران، تعداد کودکان کار به شکل قابل توجهی افزایش یافته است و حالا آنان به جزء جدایی‌ناپذیر و غیرقابل کتمان شهرها تبدیل شده‌اند. نتایج بررسی‌های سازمان بهزیستی نشان می‌دهد ۳۳. ۸ درصد از این کودکان بین یک تا چهار ساعت، ۵۲. ۱ درصد از آنها بین چهار تا هشت ساعت و ۱۳ درصد از آنها بیش از ۸ ساعت در خیابان مشغول به کار هستند. این بررسی‎ها همچنین حاکی از این است که حدود ۷۳ درصد از این کودکان در خیابان سابقه خشونت دارند. اگرچه آمارهای سازمان جهانی کار حاکی از کاهش کار اجباری کودکان از سال ۲۰۰۰ است، در ایران اما این آمار در چند سال گذشته و به دنبال شرایط نامناسب اقتصادی، رو به افزایش گذاشته است. آمار کودکان کار در ایران؛آمار کودکان کار و خیابانی در استان‌های مختلف با توجه به جغرافیا و تفاوت‌های فرهنگی در استان‌ها متغیر است. به گزارش ایسنا در ۳۱ فروردین ۹۹، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی با بیان این که سال گذشته حدود ۴۰۰ کودک کار و خیابان در کشور جمع‌آوری شده است، گفت: بر اساس برآوردها در شهر تهران بین هفت تا هشت هزار کودک کار وجود دارد. به گزارش ایسنا، حبیب‌الله مسعودی فرید با بیان این که کودکان کار و خیابان به دلایل مختلف در خیابان حضور دارند، افزود: دلایلی همچون فقر، بدسرپرست بودن خانوار یا حضور کودکان غیر ایرانی در کشور و به ویژه در کلانشهرها از جمله دلایل وجود کودکان کار و خیابان هستند. این در حالیست که یک پژوهشگر میگوید: شمار کودکان کار در ایران تا هفت میلیون نیز برآورد میشود. کامیل احمدی، پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی و مردم‌شناس، شمار کودکان کار در ایران را بین دو تا پنج میلیون ارزیابی کرد. آقای احمدی در گفت‌و‌گو با وب‌سایت رویداد ۲۴ در عین حال افزود که برخی با احتساب کودکان کار خانگی، این آمار را تا هفت میلیون نیز برآورد می‌کنند. وی با ابراز تاسف از فقدان تحقیقات جامع و مستقل درباره شمار کودکان کار در ایران و آمارهای ضدونقیضی که درباره تعداد آنها وجود دارد، افزود که علاوه بر کودکان خیابانی باید کودکانی که در کارگاه‌های زیرزمینی مشغول به کار هستند نیز در آمار محاسبه شود. این مردم‌شناس اضافه کرد این کودکان دسته‌ بزرگ‌تری از کودکان هستند که کار می‌کنند، اما دیده نمی‌شوند و سخت‌ترین کارهای فیزیکی بر عهده آنها گذاشته می‌شود. به گفته این پژوهشگر، وضعیت کاری و سلامت روحی و روانی کودکان کار خیابانی از این کودکان، اندکی بهتر است و جامعه نسبت به آسیب‌های آنها نیز به خاطر دیده‌ شدن آنها، حساسیت بیشتری به خرج می‌دهد. وی تاکید کرد که بیشتر این کودکان، اتباع خارجی هستند که به واسطه فامیل یا آشنایان خود برای کار به ایران انتقال داده می‌شوند. دربارهٔ آمار کودکان کار در ایران یا تهران گزارش‌های متفاوتی منتشر شده ‌است. کودکان کار در روزهای کرونایی؛به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ وحید قبادی دانا، رئیس سازمان بهزیستی در نشست خبری مجازی که ظهر روز یکشنبه 24 فروردین برگزار شد، گفت:بخشی از کودکان کار به کشور قاچاق شده اند. رئیس سازمان بهزیستی گفت: برای کودکان کار و خیابان 487 هزار ماسک توزیع شده است. او افزود: 59 نفر از کسانی که در مراکز سالمندان مبتلا شده بودند، بهبود یافتند. از ده هزار کودک بی سرپرست، هیچ آمار فوتی با تلاش مربیان آنها نداشتیم. 7 مورد کرونا مثبت در یکی از مراکز نگهداری وجود داشت که بهبودی برای آنها حاصل شد. درمانی کشور ارجاع داده شدند. این روزها تأکید، بر ماندن در خانه برای پیشگیری از ابتلا به کرونا است؛ اما کودکان کار یا از کرونا اطلاع زیادی ندارند و یا ناچار به حضور در سطح شهر هستند. کودکان یکی از گروه‌های آسیب‌پذیر و در معرض خطر شیوع کرونا هستند که علاوه بر خانواده‌ها، متولیان حوزه‌های کودک باید آموزش‌ و تجهیز این قشر را به طور جدی دنبال کنند اما یکی از اقشار بسیار در خطر ابتلا به این بیماری، کودکان کار و متکدیان هستند که بعضاً از پشتیبانی خانواده محروم و اکثراً نیز از طبقات اجتماعی پایین جامعه به شمار می‌روند که کمتر از آموزش‌ها و امکانات بهداشتی معمول برخوردار می‌شوند. در روزهای اخیر که تأکید زیادی بر ماندن در خانه است ولی ما در حواشی کرج و تهران شاهد حضور کودکان کار هستیم. این کودکان یا اطلاع زیادی از ویروس کرونا، نحوه انتقال آن و راه‌های پیشگیری از ابتلا به این بیماری را نمی‌دانند و یا حتی در صورت اطلاع از این وضعیت باز هم ناچار به حضور در سطح شهر هستند. تعداد زیادی از این کودکان که بسیار آسیب پذیر هستند، با وجود حضور طولانی مدت و مداوم در خیابان، حتی از کمترین وسایل بهداشتی و پیشگیری هم محروم هستند. کودکان کار مجازی: تصویر کودکان در حال کار برای همه ما دلخراش است. کودکانی که به جای کودکی کردن مجبورند دست به کارهایی بزنند که مناسب سن‌شان نیست تا درآمدی هرچند اندک برای خانواده‌هایشان داشته باشند. بارها شنیده‌ایم که بسیاری از کودکان کار اجیرشده ی باندهای زیرزمینی هستند تا با برانگیختن احساسات مردم از این طریق درآمدزایی کنند. کودکانی که اغلب لباس درستی به تن ندارد و یاد گرفته‌اند از هر طریقی شما را احساساتی کنند. اتفاقی که این روزها در فضای مجازی و به خصوص در اینستاگرام به شکل دیگری در حال رخ دادن است. این بار لباس‌های پر زرق و برق و عکسهای آتلیه‌ای و حتی رقصیدن کودکان معصومی که از هیچ چیزی خبر ندارند قرار است برای خانواده‌هایشان درآمدزایی کنند تا «کودکان کار» فضای مجازی نام بگیرند. “کودک کار”؛ عبارتی که به محض جاری شدن از زبان، ذهن خودآگاه به سمت کودکانی از خانواده‌های ضعیف می‌رود که در سرمای زمستان در چهارراه‌ها در حالی که دستانشان یخ‌زده، مشغول فروش گل، فال و. . . هستند. از چهارساله‌ها تا نوجوانانی که در ساعت‌های مختلف شبانه‌روز در پیاده‌رو و وسط خیابان‌ها محصولات مختلفی را برای کسب روزانه‌شان به مردم می‌فروشند. کودک کار مجازی به آن دسته از کودکانی اطلاق می‌شود که ناخواسته و به اجبار والدینشان تبدیل به یکی از فعالان پرکار فضای مجازی شده‌اند. کودکان به دلیل آنکه تا مدتها پس از تولد هنوز تعریف و درک درستی از دنیای پیرامونشان ندارند، تحت کنترل و مدیریت پدر و مادرشان هستند. از آنجا که سال‌های اولیه عمر از مهمترین سالهای زندگی هر فردی است نوع تربیت و نگرش پدر و مادر تاثیر مستقیم در شکل‌گیری روحیات و بعدها شخصیت فرد دارد، از این رو وظیفه سنگینی به دوش والدین است اما می‌بینیم که گاهی آنها با تاثیر از فضای گسترده مجازی، این مهم را فراموش کرده‌اند و ناآگاهانه به روح آنها ضربه می‌زنند. کودکی که باید بهترین سال‌های عمرش را به بازی و سرگرمی مشغول باشد، حالا با هدایت و خواست پدر و مادر تبدیل به مدلینگی شده‌ است که هدفش تنها تبلیغات و کسب درآمد است. با روی کار آمدن شبکه‌های اجتماعی جامعه شاهد شکل‌گیری نوع جدیدی از سوءاستفاده از کودکان برای کسب درآمد شد، “کودکان کار مجازی”. . . . این کودکان لباس آلوده، پاره و پوسیده به تن ندارند، محل کارشان به جای پشتِ چراغ‌‌های قرمز، خانه‌های لوکس است، با لباس‌های لاکچری پشت یک دوربین نشسته‌اند و به جای بازی با عروسک و دویدن دنبال توپ‌شان برای سوژه‌شدن، ژست‌های بزرگسالانه گرفته‌اند تا عکاس به خواسته‌اش برسد، در تلاش هستند تا انتظار پدر و مادر را برای تلفظ دیالوگ‌های دیکته‌شده تبلیغاتی برآورده کنند. شاید همین که حالا ابزاری برای تبلیغات پدران و مادرانشان شده‌اند سال‌ها بعد برایشان دلیل این اقدامات سوال شود و شاید هم معترض به این وضع، اما والدین بدون توجه به آینده و خواسته فرزندانشان مشغول فروش شیرین‌کاری‌ها و رفتارهای کودکانه‌ای هستند که شاید در بزرگسالی مایه خجالت فرزند شود و زمینه سرخوردگی آن‌ها را در آینده به‌همراه داشته باشد. و در انتها یادآوری ماده ۳۲ پیمان جهانی حقوق کودک: که می‏گوید کودکان باید در برابر هر کاری که رشد و سلامتی آنها را تهدید می‌کند حمایت شوند و دولت‌ها نیز باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.

بخش پنجم: خانم ندا فروغی به چرایی صدور اطلاعیه ۱۲۴۴ و ۱۲۴۵ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان با موضوع کرونا و کشتار ۲۳ نوجوان پرداختند.

بخش ششم: در بحث آزاد جلسه با موضوع تاثیر ورزش بر سلامت کودکان با مدیریت خانم الهام بهاری دنبال شد. در ابتدای بحث آقای حسن زاده مهر آبادی در رابطه با مشکلات معلمان از نظر مالی و حقوق مدنی گفت و وقتی که معلمان برای مطالبات حق و حقوق خود اعتراض میکنند با سرکوب دولت جمهوری اسلامی مقابله می شوند و سر از زندان در می آورند. سپس خانم بهاری نظرات کارشناسی خود را بیان کردند و گفتند؛ ورزش برای کودکان لازم و ضروری است و باعث شادی و تقویت روابط اجتماعی و بر سلامت فکری و ذهنی کودک تاثیر بسزایی میگذارد و باعث افزایش سلامت جسمی در بلند مدت می شود و باعث کسب مهارت و یادگیری و اعتماد به نفس در آنها تقویت شود و این موضوع باعث تضمین سلامت جامعه می شود. در نسل های گذشته تحرکات کودکان زیاد بود چون در جامعه امنیت نسبی وجود داشت ولی امروزه طبق آمارهای صورت گرفته کودکان ما دو برابر میانگین جهانی چاق هستند وی افزود زنگ ورزش جزء دروس حاشیه ای در آموزش و پرورش است و از متحصصان این رشته هیچ گونه بهره برداری نمی شود و از افراد بی تجربه استفاده می شود. یا حفظ اجباری به رعایت حجاب و شئونات اسلامی در بین دانش آموزان در ساعت ورزش. و همینطور دانش آموزان حق انتخابی در رشته ورزشی خودشون ندارند تا درآن مسیر حرکت کنند و مجبورند انرژی خود را در بازه ای کامپیوتری تخلیه کنند که اگر کنترل نشود در سلامتی کودکان در درازمدت مشکلاتی به وجود می آورد. ود در نهایت سوالی مطرح کردند که جمهوری اسلامی با ۴۰ سال حکومت برآب پیش برد نسل ها چه کرده است؟؟ سپس خانم رضایی ادامه دادند ؛ معیار در دبستان و دبیرستان تخصص نیست بلکه گزینش است ! در بحث استخدام آموزش و پرورش بیشتر بر روی سوالات عقیدتی و دینی تمرکز میکنند تا تخصص ورزشی و عملی! و کسی که تخصصی ندارد چه چیزی برای ارائه آموزش و یادگیری میخواهد بدهد، سیستم حکومتی دیدگاهش بر این است که ورزش موجب شادی و اعتماد به نفس می شود و برای حکومت استبدادی مضر است و نمی خواهد جامعه شاد باشد و دوم اینکه نگاه خانواده ها به فعالیت زیاد کودکان به عنوان پیش فعالی است که نباید به این شکل باشد و سپس خانم حق باعلی فرمودند عدم امکانات و زیر ساخت ها در مدارس باعث آسیب بیشتر کودکان در محیط های ورزشی و مدرسه می شود و نبود امنیت در جامعه و سوء تغذیه بیشتر کودکان برای تحرکات ورزشی و اجازه ندادن پخش موسیقی در زمان ورزش. سپس در ادامه آقای گلزار بیان کردند اگر کودکی در کودکی با تربیت تن آشنا نشود در بزرگسالی دچار مشکل می شود و حکومت های فعلی و قبلی هیچ کدام برای ورزش ارزشی قائل نبودند و هزینه ها را برای بقای خود در جاهای دیگری که به دلخواهشان است صرف می کنند ودر این مواقع باید خانواده ها نسبت به جامعه احساس مسئولیت بکنند. و در پایان آقای شفائی فرمودند در قانون اساسی در اصل ۳ بند ۳ کلمه پرورش به وضوح دیده می شود یعنی آماده کردن فیزیکی بدن انسان ها ست و دولت هم باید همه امکانات و زیر ساخت ها را به صورت رایگان در اختیار قرار بدهد ولی دولت هیچ گونه اهمیت و بودجه ای که متناسب با ورزش و پرورش باشد تعیین و تامین نکرده است و بودجه ها را در امامزاده ها، مساجد و اماکن مذهبی هزینه کرده اند. و مسئولانی هم که در راس ورزش هستند هیچ کاری برای رشد ورزش و حتی نگاهی به جامعه ورزشی ندارند. مسئله دیگر تبعیض است. تبعیض بین زن و مرد، تبعیض بین افراد طرفدار حکومت و مردم عادی در استفاده از امکانات و فضای های ورزشی موجود. ودر نهایت جلسه به پایان رسید.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته هنر و هنرمندو نمایندگی ترکیه

رزا جهان بین

در روز پنجشنبه مورخ۳۰ آپریل ساعت ۱۸بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان در فضای مجازی پالتاک کمیته هنر وهنرمند برگزار گردید. درابتدای آقای سید اسماعیل هاشمی ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان را آغاز نمودند.

بخش۱: سخنران اول خانم ایراندخت کیا، گزارش وتحلیل موارد نقض حقوق هنر و هنرمند در ماهی که گذشت را ایراد کردند. خبر: قاچاقچیان به سراغ تپه اشکانی کرمانشاه رفتند. تپه تاریخی روستای لرینی در روستای اسلام آباد غرب 12 فروردین مورد حمله قاچاقچیان آثار تاریخی قرار گرفت. فیلم منتشر شده در فضای مجازی، نخست چندین نفر از مردم بومی روستای لُرینی در اسلام آباد غرب را نشان می‌دهد و سپس با نشان دادن لودر و ابزاری که برای حفاری استفاده می‌شوند، از حمله‌ی چند نفر قاچاقچی به آثار تاریخیِ این روستا در کرمانشاه خبر می‌دهد. نقض قانون الحاق ایران به کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان، هدف ۱۱ سند۲۰۳۰ یونسکو: حفظ میراث فرهنگی و هنری خبر: بازداشت ۱۱۱ شهروند در یک مهمانی خصوصی در تهران فرماندهی انتظامی غرب استان تهران، از بازداشت ۱۱۱ مرد و زن دریک مهمانی خصوصی در یکی از باغ‌ ویلاهای باغستان شهریار، پلمب محل برگزاری مهمانی و توقیف۳۱ دستگاه خودرو خبر داد. و همه بازداشت شدند. ورود به حریم خصوصی شهروندان و مداخله در امور فردی آنان از جمله انتقاداتی است که به نظام قضایی و انتظامی ایران وارد است. نقض مواد۲۱و۱۲ اعلامیه: عدم دخالت در احوال شخصی و اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. خبر: محمود شهریاری بازداشت شد. براساس پیگیری‌های باشگاه خبرنگاران مشخص شد که اخبار منتشر شده در خصوص بازداشت محمود شهریاری صحت دارد. شهریاری با حکم قضایی بازداشت شده است. علت بازداشت وی انتشار اخبار کذب در موضوع شیوع ویروس کرونا عنوان شده است خبر: بازداشت مدیر یک صفحه اینستاگرامی در زاهدان. یک شهروند در زاهدان به دلیل “انتشار مطالب توهین آمیز علیه مقدسات دینی در فضای مجازی” بازداشت شد. حسن کیخا، سرپرست پلیس فتا استان سیستان و بلوچستان، ضمن اعلام این خبر مدعی شد:“این شخص با ایجاد صفحه اینستاگرامی و انتشار اخبار دروغین و همسو با معاندان، اقدام به توهین به مقدسات دینی و ائمه کرده بود.

بخش۲: سخنران بعدی آقای محمد فرشیدیان با موضوع بررسی ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بودند: هر فردی فارق از عقیده، ملیت، جنسیت و رنگ پوست، دارای احترام و شان انسانی است که در بند بند اعلامیه جهانی حقوق بشر به آن اشاره شده. ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر به این اشاره دارد که « هیچ کس نباید مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار ظالمانه، یا تحت مجازات غیر انسانی و رفتاری قرار گیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد. هر چند در زمانی نه چندان دور شکنجه یک عمل مجرمانه محسوب نمیشده و گاهی با حکم قانون و مشروعیت و پشتوانه ی قانونی به خصوص در جنگ ها به عنوان اعمال فشار از آن استفاده میشده ولی امروزه هر گونه شکنجه و برخورد غیر انسانی با هر بهانه ای در اعلامیه جهانی حقوق بشر ممنوع اعلام شده. در طول تاریخ، عنصر شکنجه از جمله مهم‌ترین وسایل ایجاد رعب و وحشت در میان مردم از طرف صاحبان قدرت و حکومت‌ها بوده که هنوز هم این روش‌های قرون وسطائی در برخی کشورهای جهان و همینطور متاسفانه در ایران ادامه دارد. بر اساس ماده یکم کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل،  عملی که به واسطه آن درد و بر فرد اعمال شود، شکنجه تعریف می‌شود که این عمل میتواند برای اهدافی چون کسب اطلاعات و اعتراف‌گیری یا با هدف تنبیه به دلیل انجام عملی که فرد، مظنون به ارتکاب آن است یا شخص دیگری مرتکب شده، یا با هدف ارعاب و واداشتن شخص یا اشخاص دیگری به انجام کاری، یا بنابر دلایل تبعیض‌آمیز. سازمان ملل متحد در قطعنامه‌ای در سال ۱۹۸۷ انجام هر گونه اذیت، آزار و رفتار غیرانسانی در همه جای جهان را محکوم اعلام کرده و خواستار پیوستن کشورهای جهان به معاهده منع شکنجه و مجازات و پیگیری عوامل شکنجه در سراسر دنیا شده است. در کنار کشورهایی معدودی که به کنوانسیون منع شکنجه نپیوسته اند مثل آنگولا، کنگو، جیبوتی، ارتیره، عراق، کره شمالی، پاکستان، ویتنام و زیمبابوه و. . . اسم ایران هم به چشم میخورد. هر چند در سیاست کیفری جمهوری اسلامی مصوب ۱۳۵۸ دراصل ۳۸چنین بیان شده که «هر گونه‏ شکنجه‏ برای‏ گرفتن‏ اقرار و یا کسب‏ اطلاع‏ ممنوع‏ است‏. اجبار شخص‏ به‏ شهادت‏، اقرار یا سوگند، مجاز نیست‏ و چنین‏ شهادت‏ و إقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است‏. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‏ شود. » اما شکنجه های جسمی و روحی جزو لاینفک رفتار با متهمین در زندانهای ایران است و به عنوان اصلی ترین ابزار برای دستیابی به اطلاعات استفاده میشود. و اما چرا ایران به کنوانسیون منع شکنجه نپیوسته است؟از آنجا که آن زمان بیشتر کشورهای عضو سازمان ملل به این کنوانسیون ملحق شده بودند در دوره ششم مجلس، طرح اجرایی اصل ۳۸ در منع شکنجه و پیوستن به کنوانسیون منع شکنجه توسط نمایندگان به مجلس ارائه شد. این طرح در ده ماده و یک تبصره در اردیبهشت ۱۳۸۱ به تصویب مجلس رسید. ماده ۱ آن، اشاره به اعمالی دارد که بر اساس حکم قانون شکنجه، ممنوع مى باشد که این ممنوعیت ها به طور کلی اینگونه هستندهرگونه اذیت یا آزار بدنى براى گرفتن اقرار، هر گونه اعمالی که فشار روحی روانی بر زندانی تلقی شود، نگهدارى طولانی مدت زندانى در انفرادى یا نگهدارى بیش از یک نفر در سلول انفرادى، چشم بند زدن به زندانى در محیط زندان یا بازداشتگاه، بازجویى در شب، بى خوابى دادن به زندانی، توهین یا تحقیر و فحاشی به زندانى، استفاده از داروهاى روان گردان و کم وزیاد کردن داروهاى زندانیان مریض و محروم کردن زندانیان بیمار از دسترسى به خدمات درمانى، گرسنگى وتشنگى دادن به زندانى و محروم کردن او از استفاد از امکانات بهداشتى، نگهدارى جوانان یا زندانیان عادى در کنار زندانیان خطرناک، ممانعت از هواخورى روزانه، دسترسى به وکیل و دسترسی به نشریات و کتاب، ملاقات هفتگى، تماس تلفنى و همینطور فشار روانى به زندانى از طریق اعمال فشار به خانواده او. ماده ۵ این طرح ده ماده ای، به این اشاره دارد که محل نگهدارى زندانى باید به وکیل یا خانواده وى اعلام شود، واگر زندانى در محلى غیراز بازداشتگاهها یا زندانهاى رسمى نگهدارى شود، نگاهدارندگان و اعزام کنندگان باید محکوم شوند. این مصوبه مجلس در همان اردیبهشت ۱۳۸۱ رسما به شورای نگهبان ارسال شد. اما دبیرشورای نگهبان در خرداد ۱۳۸۱ طرح منع شکنجه را خلاف شرع و در برخی موارد خلاف قانون اساسی اعلام کرد و برای اصلاح به مجلس بازگرداند. و با اینکه مجلس طرح منع شکنجه را چندین بار طبق قوانین اسلامی از فیلتر گذراند و تصحیح کرد ولی باز شورای نگهبان به ریاست احمد جنتی طرح منع شکنجه را همچنان مخالف موازین شرعی و برخلاف بخشی از قانون مجازات اسلامی تشخیص داد و از تصوبیب آن جلوگیری کرد. در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ تنها یک ماده مرتبط با شکنجه است: «ماده ۱۶۹- اقراری که تحت اکراه، اجبار، شکنجه و یا اذیت و آزار روحی یا جسمی گرفته شده باشد، فاقد ارزش و اعتبار است و دادگاه مکلف است از متهم تحقیق مجدد نماید. » هر چند این سقف ظرفیت جمهوری اسلامی درباره اجرای اصل ۳۸ و منع قانون شکنجه در قانون اساسی است اما همین هم هیچ وقت اجرا نشده و در زندانها و بازداشتگاهها شکنجه با حمایت قانون اجرا میشود. حاکمان جمهوری اسلامی نه تنها به نقض مکرر مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های مربوط به آن می پردازند بلکه به قوانین داخلی خودشان هم پایبند نیستند و درکمال تاسف هنوز شکنجه، قساس و قطع عضو و شلاق جزو موارد مرسوم در ایران می باشد. سرچشمه قوانین کیفری ایران در وهله نخست از اسلام اقتباس یافته و حاکمان ایران به جای احترام گذاشتن به حقوق بشراز احکام و موازین اسلامی پیروی میکنند که به هر حال نقض حقوق بشراست. طبق اصل چهارم قانون اساسی باید همه‏ اصول‏ قانون‏ به تشخیص فقهای شورای نگهبان و طبق اصل 57 با حکمرانی ولایت مطلقه فقیه باشد. از نظر فقهای شورای نگهبان و ولایت فقیه، حاکمان شرع منصوب شده این اختیار را دارند که از هر طریقی که صلاح بدانند متهم را به حرف درآورند چه برآنچه کرده است، چه برانچه باید بگوید کرده است! ولو نکرده باشد. اگر مصلحت نظام از منظر آنان بر این تعلق بگیرد که متهم تحت فشار اتهاماتی را به عهده بگیرد این فشار مقدس و مجاز است! از آن جا که درقوانین بین المللی شکنجه عمل قبیه محسوب میشود، جمهوری اسلامی با تغییر اسم آن به تعزیر شرعی سعی در مشروع کردن آن دارد. با آنکه ایران کنوانسیون منع شکنجه و رفتار ظالمانه را امضا نکرده اما قبل از پیدایش جمهوری اسلامی، در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۴۷ ایران میثاق بین المللی مدنی سیاسی را امضا کرده و در تاریخ ۱۷اردیبهشت ۱۳۵۴ این قانون را تصویب کرده وخود را به آن متعهد ساخته است. بنابراین، این قانون مثل یک قانون داخلی برای جمهوری اسلامی لازم الاجراست مسئولین جمهوری اسلامی همواره از آغاز تا اکنون وجود شکنجه را در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی انکار کرده اند جمهوری اسلامی با ذهنیت بیمارگونه و عقب مانده اش چنین می پندارد که با تغییرعنوان شکنجه به تعزیر شرعی مشکل حل می شود و جواد ظریف با شارلاتانیسم، با افتخار اعلام میکند که ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم یا میگویند در ایران احدی شکنجه نشده است! و این سیستم معتقد است که با حکم خدا چنین تعزیراتی را (شما بخوانید شکنجه) اجرا می کند و اگربه فرمان حاکم شرع باشد ممنوع نیست. طبیعتا با تغییراسم، ماهیت فعل تغییر نمیکند اما این سیستم نمی تواند بدون شکنجه و سرکوب به حیات خود ادامه دهد چرا که طبق تفکر رسمی جمهوری اسلامی شکنجه اسباب حفظ نظام ولازمه بقا است. هر از چندگاهی گزارش‌هایی از شکنجه در زندانهایی مانند کهریزک در ایران منتشر می‌شود، گزارش‌هایی که تاکنون مقامات قضایی حاضر به تایید آن نشده‌اند. در سال 1397 انتشار روایت اسماعیل بخشی از شکنجه‌اش در دوران بازداشت، مساله شکنجه را مجددا در مرکز توجه قرار داد.  اسماعیل بخشی نماینده کارگران مظلوم نیشکر هفت تپه در اینستاگرام خود نوشت که در دوران بازداشتش آنقدر شکنجه شده که سه روز نمی‌توانسته حرکت کند. او رئیس اطلاعات را به چالش طلبید که اگر ادعا های او را رد میکند با او در یک مناظره زنده تلویزیونی با او شرکت کند. اسماعیل بخشی در آن متن مینویسد: جناب آقای علوی (رئیس اطلاعات) در25 روزی که ناعادلانه دربازداشت وزارت اطلاعات بودم مصائب و رنج هایی بر من تحمیل شد که هنوز از شرّ آنها خلاص نشدم و برای رهایی از آن ها به داروهای اعصاب و روان، پناه آورده ام، اما در این مدت دو پرسش اساسی مثل خُره مغز مرا درگیر خود کرده است که پاسخ دهنده ی آنها فقط شخص شما میباشید و این حق من و ملت ایران است که پاسخ این پرسش ها را بدانیم. اول اینکه در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا 72 ساعت در سلولم از جایم نمی‌توانستم تکان بخورم و آنقدر مرا زده بودند که حتی خوابیدن برایم زجر آور بود و امروز پس از گذشت تقریبا دوماه از آن روز سخت، در دنده های شکسته ام، کلیه ها، گوش چپم و بیضه هایم احساس درد میکنم جالب اینکه شکنجه گران خود را سرباز گمنام امام زمان می‌نامیدند اما به من و خانم قلیان انواع فحش های رکیک جنسی میدادند و ایشان راهم کتک می‌زدند. اما از شکنجه ی جسمی بدتر، شکنجه های روانی بود، نمی‌دانم چه بر سرم آوردند که هنوز دستهایم میلرزد، منی که زمین زیر پایم میلرزید تحقیر شدم و به شخصیت دیگری بدل شده ام و هنوز با وجود قرص های اعصاب و روان گاهی دچار حمله های شدید عصبی روحی و روانی می شوم، اکنون از جنابعالی بعنوان وزیر اطلاعات و کسی که خودش یک روحانی مذهبی ست این پرسش را دارم که از نظر اخلاقی، حقوق بشری و بخصوص دین اسلام حکم شکنجه ی یک بازداشتی چیست؟ آیا رواست؟ اگر رواست به چه میزان؟ مسئله دوم که برای من و خانواده ام بسیار مهمتر از شکنجه های جسمی و روحی ست بحث «شنودِ» مکالمات تلفنی من و خانواده ام توسط دستگاه اطلاعاتی شماست، بازجویم میگفت ما از همه چیز تو خبر داریم حتی می‌دانیم همسرت چند بار بخاطر مبارزاتت با تو دعوا کرده است و میگفت مدت ها تماس های تو «شنود» می شد که باعث عصبانیت شدید من حین بازجویی شد حال پرسش من و خانواده ام از شما بعنوان وزیر اطلاعات و یک شخصیت روحانی و مذهبی این است که : آیا «شنود» خصوصی ترین مکالمات انسانها از نظر اخلاقی، حقوق بشری و دین اسلام رواست؟ به چه حقی مکالمات تلفنی خصوصی من و همسرم باید در دستگاه اطلاعاتی شما «شنود» شود؟ لذا جناب آقای علوی، اینجانب اسماعیل بخشی برای شنیدن پاسخ هایتان شما را به یک مناظره در یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت میکنم. نمونه دیگر سپیده قلیان است که پس از آزاد شدن از زندان در دی ماه 1397 شرحی از شکنجه‌های صورت گرفته توسط مأموران را فاش میکند و بازنمونه دیگر نیلوفر بیانی کارشناس محیط زیست است که در نامه ای افشا کرد که بازجویان او را تهدید به مرگ با آمپول هوا کردند و بازجوها او را مورد سو استفاده جنسی قرار دادند و وقتی او اعتراض میکند به او میگویند ما اجازه نامه از رئیس اطلاعات سپاه داریم. این ها تنها نمونه های کوچکی است از ظلم بزرگی که به نام تعزیر و به نام اجرای حکم خدا چهل و اندی سال بر ملت ایران گذشته است، بر زندانیان سیاسی وعقیدتی، کارگران، معلمان، وکلا و نویسندگان و فعالین مدنی و حقوق بشر و محیط زیست و حتی شهروندان عادی معترض به حقوق اولیه انسانی خود درآبان ۹۸ و حتی رفتار حکومت جمهوری اسلامی با خانواده های کشته شدگان هواپیمای مسافربری ۷۵۲ اوکراین، که سپاه پاسداران مسبب این جنایت آشکار بود، همه و همه با سند های معتبر و موجود دررسانه های بین المللی ثبت شده و نشان میدهد که جمهوری اسلامی ناقض حقوق بشر است و همه اینها در حالی است که فقط تعداد اندکی توانسته اند آنچه بر آنها گذشته را به اطلاع دیگران برسانند. شکنجه با هر اسمی، با اجازه ی هر قوانین شرعی و اسلامی و یا حتی به فرمان خدا، غیر اخلاقی، غیر قانونی و نقض موازین حقوق بشر است.

بخش ۳: سخنران بعدی آقای ابراهیم فداکار با موضوع جایگاه موسیقی در جمهوری اسلامی ایران بودند: هنر موسیقی از بعد انقلاب هیچ حامی و پشتیبانی به جز تعداد انگشت‌ شماری از هنرمندان دلسوز نداشته و نظام حاکم تا توانسته تیشه بر ریشه این هنر ارزشمند زده است. هنر موسیقی بازیچه دست جماعتی قرار گرفته که به صورت سازمان ‌یافته از درون مشغول هدایت جریان موسیقی هستند و عده ‌ای از اهالی موسیقی هم بدون اینکه بدانند بازیچه دست آنها شده‌ اند. بی مناسبت نیست نگاهی داشته باشیم به موسیقی از زمانی که به علاقمندان و کسانی که می‌ خواستند در کنسرت‌ ها شرکت کنند با پنجه ‌بوکس و زنجیر حمله می ‌کردند تا همین روزهای اخیر که نمایش ساز در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ممنوع است و هنوز در نمازهای جمعه به موسیقی و هنرمندان موسیقی می ‌تازند. در این چهل سال بعد از انقلاب، موسیقی در ایران قصه پرغصه ‌ای داشته اما این صنعت به هر حال در حرکت است و با وجود کاستی‌ ها، محدودیت‌ ها و مخالفان جدی، مخاطبان پر و پا قرصی دارد. مخاطبانی که از هر فرصتی برای “شنیدن” استفاده می‌ کنند و هر جا مجالی باشد پشت موسیقی می‌ ایستند و از آن حمایت می‌ کنند و از خاموش شدن چراغ هر کنسرت یا سانسور هر صدایی خشمگین می‌ شوند. در چهل سال سپری شده از نقطه عطفی که تاریخ ایران را متحول کرد، تنها اتفاقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نبودند که ردشان بر روایت روزگار ایران ‌زمین و مردمانش ماندگار شد. مگر می‌توان از گذشته تا حال را مرور کرد و به نور و تصویر و صداهای این سالیان فکر نکرد؟ به آفتاب همواره تابان آن سرزمین، از تابش خورشید از پس پنجره‌های قدی و چسب خورده و لرزان. از آژیرهای قرمز خانه‌های حیاط ‌دار و حوض‌دار آن سال‌ها بگیرتا آپارتمان‌های خیلی کوچک و بعضا بدون نورگیر این سال‌ها. و صداهایی که با زیر و بمشان روزهای زندگی ‌مان رقم خورد. این روزها هم هرکدامشان را که می‌شنویم انگار پرتاب می‌شویم به مختصات آن سال‌ها، با احساسات ویژه‌ای که انگار با بندی ناگسستنی به این صداها چفت شده‌اند. بچه‌های دهه ۵۰ و ۶۰ به آن سال‌های دور که فکر می کنند، آهنگ نویدبخش تیتراژ برنامه کودک با تصویر آن بچه‌ای که هی قدم می‌زد هی قدم می‌زد تا پرده‌ها کنار بروند در خاطرشان جان می‌گیرد. بعد نواهای یکنواخت و خاکستری روی عکس گمشده‌ها، موسیقی دلهره آور “بچه‌ها مواظب باشید”. تیتراژ آغازین اخباری که برای همه مهم بود؛ یا به دلیل اطلاعاتی که از جبهه‌های جنگ می‌داد یا به سبب شماره کوپن‌هایی که اعلام می‌کرد. سرودهایی از جمله ( ما مسلح به الله اکبریم/ بر صف دشمنان حمله می‌بریم ) و سرودهای دیگری از این دسته به وفور در یاد و خاطره بچه های دهه 50 و 60 به جا مانده است. به اذعان اهالی موسیقی از یک سو و مخاطبان از سوی دیگر، “خمینی ای امام” و سرودهای انقلابی دیگر از این دست مثل “بیست و دو بهمن، روز از خود گذشتن، روز آزادی ما، روز شکست دشمن” تا مدت‌ها موسیقی اصلی جامعه‌ای بود که همه ابعادش همواره از انقلاب و انقلابیگری متاثر بود. کم‌ کم” دیدنیها”، “ورزش و مردم”، ” راه شب”، “صبح جمعه با شما”، “کار و کارگر” و برنامه های دیگربا نوای ویژه‌ای آمد که انگار با تاروپود محتوای این برنامه‌ها عجین شده بود. رادیو اما انگار نقش پررنگتری داشت در روزهای آن سال‌های مردم. صدا و موسیقی از هر نوعی که بود، به هر حال جزء لاینفک روزمرگی‌ها بود. اما اینها تنها یک طرف قصه آن سال‌ها بود. جریان سیال صدا و موسیقی پشت در خانه‌ها به شکل دیگری در حرکت بود؛ آمیزه‌ای از آنچه از آن طرف آب‌ها و عمدتا لس‌آنجلس با مشکلات‌ بسیار به دست‌ مردم می‌رسید و آنچه با وجود محدودیت‌ها و کمبود امکانات در ایران تولید می‌شد. تا رسیدیم به امروز که موسیقی با ابعادی کنترل‌ شده، با در نظر گرفتن محدودیت‌ها عرضه می‌شود. صداهای ممنوعه، زنانی که برای فعالیت در این عرصه باید بجنگند، کنسرت‌هایی که لغو می‌ شوند و تاثیر معادلات قدرت و ثروت بر این حوزه ؛ همه اینها هست. اما آنچه در ایران تولید می‌شود مخاطبان پروپا قرص خودش را دارد، حتی بیرون ایران. این شاید نمای بیرونی صداها و موسیقی ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب ایران است. بد نیست به روزهای بی‌نغمه و ترنم اشاره ای کرد. بعد از بهمن ۵۷، موسیقی برای مدتی به فراموشی سپرده شد و حتی سرودهای روزهای اول انقلاب بدون موسیقی بود و کسی جرأت بکارگیری ساز را نداشت چون موسیقی و اهالی موسیقی به شدت مورد غضب بودند. برخی سازها کم کم در برخی تیتراژهای برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی با وسواس و محافظه‌کاری زیاد به کار گرفته شدند. با شروع جنگ جای خالی سرودهای مهیج و تاثیرگذار در ایجاد جو حماسی بین مردم احساس می ‌شد و حاکمیت برای تشویق جوانان برای حضور در جبهه‌های نبرد و بالا بردن روحیه مقاومت در مردم دست به دامان اهالی موسیقی شد. آن‌ هم به صورت بسیار محدود و در حد سرودهای انقلابی. در این رابطه صدا و سیما به فعالیت‌های موسیقایی خود افزود. البته که هنوز هم همراه داشتن ساز در معابر عمومی جرم محسوب می‌شد و با فرد خاطی برخورد می ‌شد. در جریان جنگ، برخی از اساتید موسیقی به واسطه تقدیر از مقام رزمند گانی که برای دفاع از وطن می‌ جنگیدند آثار خوبی عرضه کردند. ازجمله این هنرمندان می‌توان از اساتیدی همچون محمد رضا شجریان، حسین علیزاده و شهرام ناظری نام برد. ” اما جنگ که تمام شد حکایت موسیقی ایران دچار تحول شد. پس از جنگ برای اینکه نقش پیروزی پررنگ ‌تر شود و مصائب جنگ کم‌ رنگ‌ تر جلوه کند تولیدات موسیقی در صدا و سیما بیشتر شد، البته بیشتر تولیدات سفارشی و مناسبتی بودند و خوانندگان هم اکثرا به نوعی کارمندان صدا و سیما بودند و استقلالی نداشتند. این روند تا اوایل دهه هفتاد یعنی سال ۷۴ یا ۷۵ ادامه داشت. یعنی تنها شاهد تولیدات موسیقی صدا و سیما و پخش آنها بودیم که عمدتا در مناسبت ها اوج می‌گرفت و در شرایط معمول با محدودیت روبرو بود. ” تنها تولیدات موسیقی مستقل مربوط می‌شد به برخی هنرمندان عرصه موسیقی سنتی و موسیقی پاپ محلی از اعراب نداشت. اما موسیقی پاپ کم کم در ایران پا گرفت. حدود سال ۷۴ یا ۷۵ بود که جمعی از خوانندگان علاقه‌ مند به موسیقی پاپ تحت حمایت اساتیدی هم‌ چون فریدون شهبازیان و بابک بیات پا به عرصه موسیقی گذاشتند. از خوانندگان دیگر این عرصه می‌توان به افرادی چون محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی، علیرضا عصار و سپس به کسانی مانند قاسم افشار وشاد مهر عقیلی اشاره کرد. این افراد هر کدام تک ‌آهنگ‌هایی در صدا و سیما منتشر کردند و با استقبال زیاد مردمی که مشتاق شنیدن نغمه‌های نو بودند مواجه شدند. بعد از آن این خوانندگان به سرعت با استفاده از فضای موجود اولین آلبوم خود را روانه بازار کردند که میزان فروششان به‌عنوان اولین آلبوم‌های موسیقی پاپ بعد از انقلاب بی‌سابقه بود. “صدا و سیما در تلاش بود تا نسل اول موسیقی پاپ را در اختیار بگیرد و تنها در مناسبت‌ها و برای اهداف خاص از آنها بهره ببرد ولی این شرایط برای برخی ازهنرمندان قابل قبول نبود و به همین دلیل این هنرمندان کم‌کم از حضور در صدا و سیما فاصله گرفتند. هنرمندان باورداشتند که هنرمند باید آزاد باشد و آلت دست اقتدارگرایان قرار نگیرد. هنر نباید ابزار تثبیت قدرت حاکمان باشد زیرا در چنین شرایطی زبان نقادی هنر بریده خواهد شد و هنرمندان تبدیل می‌شوند به بلندگوهای یک دسته و یا گروه خاص. هنرمند باید آزاد بیندیشد و آزاد فکر کند و نباید هنرش را به راحتی در اختیار اهداف غیر قرار دهد. هنری که در خدمت پول و قدرت باشد می‌شود هنر سفارشی و فرمایشی و نتیجه کار هنرمند چیزی نیست جز هنر فروشی. به دلیل ترس از این نگرش، از ابتدای شکوفایی هنر موسیقی در بعد از انقلاب که به همان اوایل سال‌های دهه هفتاد برمی‌گردد و به واسطه استقبال بسیار زیاد از موسیقی به ویژه موسیقی پاپ، حاکمیت در تلاش بوده و هست تا هنر و هنرمندان این عرصه را به طور خاص کنترل کند و در اختیار بگیرد که البته با روح هنر منافات دارد. ترس نظام حاکم از گسترش جهشی محبوبیت هنرمندان عرصه موسیقی باعث شد از همان ابتدا فشار خود را بر هنرمندان موسیقی مضاعف کنند. گروه اول خوانندگان موسیقی پاپ در سال ۷۶ با وجود سختی‌ها و موانع فراوان اجراهای زنده خود را آغاز کردند. این کنسرت ‌ها از تهران شروع شد و به شهرستان‌ ها گسترش یافت. “اوایل برگزاری کنسرت‌ها شرایط بسیار سخت بود. هنرمندان حتی اجازه تبلیغ میدانی در سطح شهر نداشتند و تنها می‌توانستند یکی دو روز قبل از برگزاری کنسرت پوسترها را روی در و دیوار محل اجرا نصب کنند. ارگان‌ها و نهادهای مختلف و همین طور عوامل خودسر در اکثر شهرها کارشکنی می‌کردند. برخی مواقع حتی تهدید به قتل می‌شدند. مردم وقتی برای خرید بلیط به مراکز فروش مراجعه میکردند تهدید می‌شدند. در مقابل سالن‌های اجرا بارها مشاهده می شد که مردم را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند و با پنجه بوکس و زنجیر به آنها حمله می‌کردند. در آخرین لحظات و چند ساعت مانده به اجرا به دستور نهادهای انتظامی و اطلاعاتی برگزاری کنسرت‌ها متوقف می‌شد. در برخی شهرها ائمه جمعه مردم را برای مقابله با اجرای کنسرت تحریک می‌کردند. “نظام کم‌ کم متوجه شد نمی‌ تواند جلو این اجراها را بگیرد و به طور کلی مقابله با موسیقی با توجه به عشق و علاقه مردم کار دشواری است. از اواخر دهه هفتاد یعنی چهار پنج سالی از برگزاری کنسرت‌ ها و فعالیت خوانندگان موسیقی پاپ گذشته بود که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی به فکر راه چاره دیگری افتادند. این بار تصمیم گرفتند در عرصه موسیقی به ویژه موسیقی پاپ خود نقش‌ آفرینی کنند و ترجیح دادند به جای مقابله با گسترش موسیقی و اجراهای زنده که دیگر کاری تقریبا غیر ممکن بود، به کنترل آن بپردازند. “به همین منظور شرکت‌ها و موسسات فرهنگی و هنری تاسیس کردند و به تدریج عملا شبکه‌ ای برای در دست گرفتن زمام امور موسیقی ایجاد کردند. با برخی هنرمندان موسیقی که خیلی در جریان نبودند قرارداد بستند و تولید آثار و برگزاری کنسرت‌هایشان را در اختیار خود گرفتند. اینکه این هنرمندان چقدر اجازه مشهور شدن دارند، چه کارهایی باید بخوانند، در چه مسیری باید حرکت کنند دیگر در اختیار خود هنرمند نبود بلکه این نهادها برایش طرح‌ریزی می‌کردند. کیفیت کار برای این نهادها مهم نبوده و نیست چه بسا وجاهت هنر به ویژه هنر موسیقی هیچ اهمیتی برایشان ندارد و قصدشان نیز بیشتر تبدیل هنر موسیقی به یک هنر سطحی و بی‌اصالت است چرا که همواره با این هنر دشمنی داشته ‌اند و ارزشی برای آن قائل نبوده‌ اند. اما براستی این شیوه چقدر جواب داده است؟متاسفانه این شگرد جواب داده و چند سالی است هنر موسیقی بازیچه دست این جماعت قرار گرفته. تعدادی از خوانندگان فعلی بدون آنکه خود بدانند، حساب شده وارد این عرصه شد‌ه‌اند و البته چون تجارت موسیقی این روزها بسیار پردرآمد است، نهادهای سازمان یافته ‌ای که به کنترل موسیقی مشغولند و پول خوبی هم به جیب زده و می‌زنند. خواننده‌هایی را می‌بینیم که فاقد هرگونه ویژگی هنری هستند اما با یک شب حضور در برنامه‌های پربیننده تلویزیونی و خواندن سه یا چهار ترانه به برگزاری کنسرت در سرتاسر کشور مشغول می‌شوند و بنا به اظهار خودشان در یک سال بالای دویست و پنجاه کنسرت برگزار کرده‌اند. در یک ارزیابی کلی درباره موسیقی بعد از انقلاب با صراحت می‌توان گفت که هنر موسیقی از بعد انقلاب هیچ حامی و پشتیبانی به جز تعداد انگشت‌ شماری از هنرمندان دلسوز نداشته و نظام حاکم تا توانسته تیشه بر ریشه این هنر ارزشمند زده است. چهل سال از انقلاب می‌گذرد و هنوز صدا و سیما نوازنده در حال نواختن را نشان نمی‌دهد. گاهی نوازنده را در برنامه زنده دعوت می‌کنند و هنگام نواختن او را پشت دکور و یا گلدان مخفی می‌کنند. هنوز در نمازهای جمعه سراسر کشور به موسیقی و هنرمندان موسیقی می‌تازند، هنوز در شهرهای مذهبی با برگزاری کنسرت مخالفت می‌شود چرا که آن را کاری ناشایست می‌دانند و هنوز بسیاری از مراجع هر نوع موسیقی را حرام می‌دانند. اگر به همت اساتید و هنرمندان واقعی این عرصه جلوی دست‌اندازی عوامل مخرب گرفته شود می‌توان به آینده موسیقی امیدوار بود در غیر این صورت هر روز شاهد نزول کیفیت موسیقی کشور خواهیم بود. همان طور که قصه موسیقی ۴۰ سال گذشته مملو از فراز و نشیب‌ها بوده، سال‌های آینده هم آنها که به روایت این روزهای تاریخ موسیقی می‌پردازند، خواهند نوشت که موسیقی ایران در برهه‌ای از زمان بر دوراهی برد و باخت قرار گرفت، جایگاه سختی که بسیار تعیین‌کننده و تاثیرگذار بود. مسیر تثبیت ‌شده موسیقی ایران بستگی تام دارد به این‌ که در نهایت از مسیرهای محتمل و موجود، کدام مسیر به مسیر اصلی موسیقی این سال‌ها بدل می‌شود.

بخش ۴: سخنران بعدی آقای مهدی افشارزاده با موضوع دگرباشی بودند که سخنرانی خود را اینگونه ایراد نمودند: “همیشه ترنس بودنم مثل پتک به سرم خورده است، اگر با این موضوع کنار می‌آمدند می‌توانستم در ایران زندگی کنم و دربه‌در نبودم و مشکلات روانی پیدا نمی‌کردم. دلم می‌خواهد روزی خانواده و برادرم که کاری کردند من از جامعه و کشورم بریده شوم، متوجه شرایطم بشوند. “این بخشی ازحرفهای آکو، جوان۲۰ ساله‎ سنندجی است که حالا در ترکیه تقاضای پناهندگی داده است. برخی از علمای فلسفه می‌گویند «انسان» حیوان ناطق است؛ در چیستی انسان بحث‌ها بسیار است ولی چیزی که اکثر انسان‌ها به آن عقیده دارند این‌ است که موجودیت انسان پیشرفته‌شده‌ی حیوانات است! اصلی‌ترین جزء هر حیوان غریزه‌ی اوست و این غریزه همیشه به حیوانات فرمان تولید مثل می‌دهد، در جایی خواندم که:غریزه‌ای درونی تمام موجودات را هدایت می‌کند. یک دانه هدفی جز این ندارد که به خورشید برسد و آسمان را لمس کند. درخت در همه جهات رشد می کند، وقتی نهایت رشدش را کرد گلهایش به شکوفه می‌نشینند. مدتی بعد گلها می پژمرند و به زمین می افتند و دوباره به بذر تبدیل می شوند و به این ترتیب همان سفر دوباره آغاز می شود. این چرخش در تمامی طبیعت مشهود است. دگرباشی جنسی به چه معنی است؟دگرباشی جنس به طور کلی به به معنی میل جنسی به غیر جنس مخالف است که شامل گروه های مختلفی می شود. این گروه ها برای شناساندن خود به دیگران از نماد های مختلفی استفاده می کنند که در ادامه به بررسی برخی از آن ها می پردازیم. «دگرباش» از دو بخش «دگر» و «باش» تشکیل شده است. واژه «دگر»، دگرگون یافته واژه دیگر و واژه «باش» از ریشه باشیدن به معنای بودن یا زیستن است و شامل افرادی است که گرایش جنسی و رفتار جنسی متفاوت از دگرجنس‌گرایی دارند که شامل همجنس‌گرایی مردانه، همجنس‌گرایی زنانه، دوجنس‌گرایی و دگرجنس گونه گان است. این کلمه ترجمه‌ای از واژه LGBT است که اختصاری از کلماتBisexual، Gay،  Lesbian  Transgender است. نمادهای مردم LGBT: جامعه دارای نشانه های متعددی است که در محتوای معنی دار متفاوت هستند و برای ایجاد خود بیان می شوند و در بین جمعیت ایستادگی می کنند. پیدا کردن آنچه که LGBT است، شما باید نمادهای رایج این جریان را نشان دهید:۱. مثلث صورتی یکی از قدیمی ترین نمادها که در آلمان نازی بوجود آمد، زمانی که همجنسگرایان قربانی هولوکاست شدند. در سال 1970، مثلث رنگ صورتی یک نماد جنبش بود، در نتیجه موازی با ظلم و ستم مدرن اقلیت ها بود. ۲. پرچم رنگین کمان در LGBT، رنگین کمان نماد وحدت، تنوع و زیبایی جامعه است. او شخصیت غرور و افتخار است. پرچم رنگین کمان توسط هنرمندG. Baker برای جشن گای در سال 1978 اختراع شد. ۳. لامبدا در فیزیک، نماد به معنای “پتانسیل استراحت” است که نماد تغییرات آینده در جامعه است. معنی دیگری وجود دارد که طبق آن لامبدا با تمایل جامعه برای برابری مدنی ارتباط دارد. پرچم رنگین کمانی: پرچم رنگین کمانی پرچمی است شامل چند رنگ که به صورت افقی در کنار هم قرار گرفته اند که برگرفته از رنگهای رنگین کمان است. رنگ‌های اصلی رنگین کمان با رنگ‌های این پرچم تفاوت دارد اما طراحی های بسیاری در سراسر دنیا این رنگ ها را به ترتیب در پرچم قرار می دهند که شامل قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش است. هرکدام از رنگها معنای خاص خود را دارد که به ترتیب عبارتند از: صورتی تیره: جنسیت، تمایلات جنسی قرمز: زندگی نارنجی: شفا زرد: خورشید سبز: طبیعت آبی: هنر نیلی: هارمونی بنفش: روح، روحیه و جرأت. وضعیت پناهجویان دگرباش ایرانی که در ترکیه در انتظار دریافت روادید برای مهاجرت به آمریکا یا کانادا هستند مدام دشوارتر می‌شود. این افراد از زمان صدور فرمان مهاجرتی ترامپ در بلاتکلیفی توأم با ناامیدی به سر می‌برند. دگرباشی تا چند دهه پیش در اکثر کشورها غیرقانونی بود، اما در سال‌های اخیر برخی کشورهای غربی در جهت به رسمیت شناختن حقوق دگرباشان گام‌هایی برداشته‌اند. اول اکتبر ۲۰۱۷ دو مرد آلمانی پس از ۳۸ سال دوستی به عنوان اولین زوج هم‌جنس ‌ازدواج خود را در ثبت احوال برلین رسمیت بخشیدند. بدین ترتیب از این پس هم‌جنس‌ها درآلمان از حقوق و امتیازهای برابر با زوج‌های غیرهم‌جنس برخوردار هستند از جمله حق پذیرش فرزند و تخفیف مالیاتی. در ایران طبق قانون اساسی که مطابق با قوانین اسلامی ‌نگاشته شده از میان انواع دگرباشی جنسی، هم‌جنسگرایی به هیچ عنوان مشروعیت ندارد. همجنسگرایی؛ انحراف یا هویت؟ برخورد قانون و نهادهای رسمی کشور، تنها بخشی از مشکلات دگرباشان جنسی در ایران است و چنانکه که کوهیار، مرد جوان که دگرباش است می‌گوید: “در ایران همجنسگرایی یک هویت نیست، بلکه یک انحراف و در ‌‌نهایت خوشبینی، یک بیماری شناخته می‌شود. من اگر خودم را همجنسگرا معرفی کنم همه دوستان و روابطم را از دست خواهم داد. بسیاری از مردم پیشفرض‌های نادرستی درباره همجنسگرایان دارند. “بر اساس تغییرات جدید در رژیم کیفری ایران (ماده ۲۳۳ قانون جدید) حکم اعدام برای فرد فاعلی که رابطه‌اش به “عنف” نبوده است، تا پیش از مرتبه چهارم صادر نمی‌شود. شرایط دگرباشان جنسی در ایران همچنان دشوار و‌ گاه غیر قابل تحمل است و آنقدراین افراد را به خاطر گرایش جنسی متفاوت‌شان تحت فشار قرار می‌دهند که یکی از مردان جوانی که به خاطر فرار از این وضعیت به ترکیه گریخته است، در فیلمی که در این مراسم پخش شد، می‌گوید: “سختی‌ای که اینجا می‌کشم راحت‌تر از زوری است که در ایران بالای سرم بود. ” آکو، که در ایران دانشجوی نرم افزار کامپیو‌تر بود، از مادرش می‌گوید که تنها فرد حامی او در خانه بوده و حتی هنگام خروج از ایران به ترکیه او را همراهی کرده، اما به خاطر این حمایت‌ها، پا به پای آکو از پدر و برادرش کتک می‌خورده است. آکو می‌گوید که به خاطر ترنس بودنش، مدام مورد آزار قرار می‌گرفته است: “من به مردم احترام می‌گذاشتم، اما مردم من را مسخره می‌کردند. به من می‌گفتند فاسدم و جامعه را فاسد می‌کنم. من چه آزاری به دیگران رسانده بودم که همسایه‌ها می‌امدند در خانه ما و به والدینم می‌گفتند که چرا بچه‌تان اینجوری است؟”مشکلات یادشده فقط مشکل ترنس‌ها نیست و همجنسگراهایی که به خاطر فشارهای موجود مجبور به تن دادن به عمل جراحی تغییر جنسیت می‌شوند نیز به نوعی با این مشکلات مواجه هستند. به گفته شادی امین، فعال حقوق زنان و حقوق همجنسگرایان، “یکی از مسائلی که باعث شده است عمل تغییر جنسیت در جامعه ایران این‌چنین از سوی دولت تبلیغ و مورد پشتیبانی قرار گیرد این است که در واقع هرکسی که تعریف‌های مردانگی و زنانگی را زیر سئوال می‌برد، باید به تعریف‌های طبیعی بازگشت داده شود. تعریف طبیعی از زن و مرد این است که اگر فردی زن است قاعدتاً به مرد‌ها کشش و گرایش دارد و چنانچه به یک زن گرایش داشته باشد در واقع از این تعریف خارج شده است. همان‌گونه که در تعریف از یک مرد گرایش به یک زن قطعی فرض شده و چنانچه مردی به مرد دیگری گرایش داشته باشد باز هم مرزهای جنسیتی را بر هم ریخته است و برای حل این معضل است که در چنین مواردی عمل تغییر جنسیت پیشنهاد می‌شود تا ضمن حفظ این تعریف‌ها و مناسبات مانع از ترویج همجنسگرایی به عنوان یک روش زندگی شوند. “راه دومی که پیش پای دگرباشان جنسی گذاشته می‌شود نیز فقط تحقیر ناشی از مجازات کیفری نیست. مهری جعفری، وکیل دادگستری با اشاره به تغییرات جدید در لایحه مجازات اسلامی، از مواد قانونی گفت که بر اساس آن‌ها در رابطه جنسی دو مرد با یکدیگر، فرد مفعول اعدام خواهد شد و فرد فاعل فقط به یک صد ضربه شلاق محکوم می‌شود و تنها پس از تکرار رابطه جنسی خود و محکومیت به آن برای بار چهارم، مشمول حکم اعدام خواهد شد. وی این قانون را به نوعی ترویج هرچه بیشتر تبعیض‌های جنسیتی دانست که “نشانه‌های زن بودگی” را مستوجب مجازات اعدام می‌داند. او در عین حال یادآور شد که قوانین ایران بین تجاوز و رابطه جنسی آزادانه بین دو همجنس فرق چندانی نگذاشته است و رابطه آزادانه همجنسگرایی نیز می‌تواند در نهایت از سوی آنها منجر به ادعای تجاوز شود. منیره برادران، از زندانیان سیاسی دهه شصت در ایران نیز در گزارش تهیه شده از سوی سازمان عدالت برای ایران، از دختر جوانی به نام میترا یاد می‌کند که در سال ۱۳۶۰ به دلیل رابطه «عاشقانه» با یکی از همبندی‌هایش در زندان اوین چندین ضربه شلاق خورد. مشاهدات برخی فعالان حقوق زنان از بند عمومی زندان اوین و گفت‌وگوهایی که با زنان زندانی انجام شده نشان می‌دهد که با وجود برخی روابط همجنسگرایانه در بین زندانیان زن که‌ گاه با تمایل دو طرف و‌ گاه با اعمال زور و اجبار از سوی یکی از طرفین رابطه بود، مسئولان زندان هیچ‌گاه به صورت جدی با این مسئله برخورد نمی‌کردند و تنبیهات اعمال شده در حد جابجایی دو طرف رابطه به بند‌ها یا زندان‌های دیگر بوده است. مجازات‌های سختگیرانه موجود در قوانین کیفری ایران که حتی حکم اعدام را نیز برای همجنسگرایان در نظر گرفته و سایه خطر مرگ را بر بالای سر آنها قرار داده است، بیش از آنکه جنبه اجرایی داشته باشد، زندگی روزمره آن‌ها در معرض تهدید قرار داده و پشتوانه‌ای برای نپذیرفتن آن‌ها از سوی جامعه است. تهدیدی که شماری از آنها را مجبور به تن دادن به عمل جراحی تغییر جنسیت کرده، برخی را روانه آن سوی مرزهای ایران نموده، برخی دیگر را برای تن دادن به شیوه‌ای از زندگی که از سوی قانون و جامعه “عادی” توصیف می‌شود، تحت فشار قرار داده و زندگی را برای کسانی که به هیچ یک از این اجبارها تن نداده‌اند، دشوار کرده است.

بخش۵ : سخنران بعدی آقای مصطفی مریمی با موضوع هنر و سانسور بودند که سخنرانی خود را اینگونه ایراد نمودند: در ابدا یک نگاه تاریخی به نقش وجود سانسور و سرکوب در دهه های اخیر خواهیم داشت: پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲، هنر و ادبیات منتقد ( به‌ویژه در دهه‌ی چهل و پنجاه خورشیدی) با بهره‌گیری از نمادها، استعاره‌ها و تمثیل‌ها به مبارزه‌ای ظاهراً فرهنگی- اجتماعی (و در واقع سیاسی) با نظام « غیردموکراتیک» (اما توسعه‌گرای) پهلوی برخاسته بود؛ گیراییِ سروده‌هایی مانند زمستان ( اخوان ثالث)، وارطان ( شاملو) و آفتابکاران جنگل ( سلطان‌پور) یا نوشته‌هایی مانند ماهی سیاه کوچولو (بهرنگی)، شازده احتجاب ( گلشیری) و فصل نان ( درویشیان) به همراه هنرِ موسیقیِ اعتراضی که از ترانه‌های « فرهاد» به گوش می‌رسید، قدرت اجتماعی هنر را به‌مثابه ابزاری برای ایفای رسالت سیاسی، کاملاً هویدا ساخته بود. در فضای نواندیشیِ عمدتاً چپ‌گرای آن زمان که « گلسرخی» در دادگاه برای « جانش چانه نمی‌زد»، هنرمندان منتقد و ناراضی از شرایط سیاسی- اجتماعیِ موجود، به‌رغم سانسور و اختناق نسبی به‌دنبال تصویرسازهایِ هنری و ادبی از نابرابری‌های موجود بودند تا به تعبیر «کرامت‌الله دانشیان» « با قلم تباهی درد را به چشم جهانیان» پدیدار کنند. انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ از همان آغاز، از این حربه به‌عنوان راهکاری «ساده» و «کم‌هزینه» برای سرکوب ناهمسویی‌های نویسندگان، ادیبان و هنرمندانِ منتقد رژیم بهره جست. گروهی از سینماگران تنها سه ماه از پس از انقلاب ۵۷، در اعتراض به بی‌اعتنایی حکومت بنیادگرا به هنر مستقل و در محکومیت « هجوم برای نابودکردن این یا آن کتاب»، « سانسور مطبوعات از طریق گروه‌های فشار » و « تعرض به برخی گروه‌های تئاتر » بیانیه‌ای صادر نمودند. بعدها بیانیه‌ی تاریخیِ ۱۳۴ نویسنده در سال ۱۳۷۳ در اعتراض به سانسور و متعاقباً قتل بی‌رحمانه‌ی چند تن از نویسندگانِ امضاءکننده‌ (محمدجعفر پوینده، محمد مختاری، احمد میرعلائی و غفار حسینی) هزینه اعتراض هنرمندان منتقد را بسیار بالاتر از آن‌چه پنداشته می‌شد، بالا برد. این بیانیه بر این « حق طبیعی و اجتماعی و مدنی» پای فشرده بود که « نوشته‌ها – اعم از شعر، داستان، نمایشنامه، فیلم‌نامه، تحقیق، نقد و ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان – آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. از این‌رو در پرتوی فضای به‌شدت پلیسی و اختناق‌آور دهه‌ی شصت و نیمه‌ی نخست دهه‌ی هفتاد خورشیدی، پرهویدا بود حاکمیت ایران که با ماشین سرکوب به مقابله‌ی خشونت‌باری با منتقدان سیاسی و قلم‌های منتقد برخاسته است، نقد را در هیچ یک از اَشکال آن بر نخواهد تافت. سرکوب گسترده‌ی جمع مشورتی « کانون نویسندگان» که در اوایل دهه‌ی هفتاد در ابعاد دهشتناکی همچون زندان، شکنجه و حذف فیزیکی شدت گرفت و تفصیل آن در کتاب « داس و یاس» (فرج سرکوهی) رفته است نمونه غم‌بار و تکرار پذیری از هراس حاکمیت پلیسی و جناح ضدفرهنگیِ آن از شکل‌گیری هنر انتقادی در هر یک از اَشکال آن (موسیقی، شعر، رمان، داستان، نمایش، نقاشی، گرافیک) است. اولین کسانی که در این نظام‌ها دستگیر می‌شوند و به زندان می‌افتند، نویسندگان و روزنامه‌نگاران هستند». در دهه‌ی هفتاد خورشیدی، نظریه‌ی موهوم « تهاجم فرهنگی» به‌عنوان بُرنده‌ترین ابزار و گزینه‌ی « دم دستیِ» وزارت اطلاعاتِ رفسنجانی- هر نوع تعامل فرهنگی با ادبیات معاصر و مدرن جهان را نوعی «تقابل» و «تهاجم پنهان» از سوی « دشمنانِ» خودساخته می‌دانست و به‌عنوان دفاع متداول سازمانی برای توجیه سرکوب، سانسور، شکنجه و حتی قتلِ دگراندیشانِ منتقد و یا مستقل به‌کار گرفته شد. حاکمیت پلیسی در سایه‌ی نگرانی‌های « آیت‌الله‌ها» از « شبیخون فرهنگی ِ» دشمن ِ فرضی و به مدد ممیزان خودگماشته و البته ناآگاهی بخش وسیعی از جامعه‌ی کتاب‌گریز ایران؛ « خطرِ هنر مستقل» و ادبیات منتقد برای تنویر افکار عمومی را دریافته بود چرا که می‌دانست به تعبیر « کارلوس فوئنتس» « هنر، حیات می‌بخشد به آن چه تاریخ کشته است. «آیت الله خمینی» در ۸ مهر ۱۳۵۸ در انتقاد از سانسور عصر پهلوی، سخنانی بر زبان رانده بود که اینک گویای وضعیتِ سانسور در خودِ «جمهوری اسلامی» است؛ « آزادی به‌کلی مسلوب بود، قلم‌ها را شکسته بودند، زبان‌ها را قطع کرده بودند. باید هر چه در مطبوعات باشد، هر چه در رادیو- تلویزیون باشد، هر چه قلم‌ها به کار بیفتد، در مدّاحی یک نفر آدمی[ باشد] که همه چیزِ ما را به باد داد. هنر، ادبیات و رسانه در ایران از نوعی « مدیریت فرهنگی» رنج می‌برد که کنار نهادنِ فیلم‌های انتقادی از جشنواره‌ها، حذف ادبیات متعهدِ اجتماعی، سرکوب رسانه‌ها، تخریب چهره‌های هنری ِمستقل و حتی صدور دستور انحلال « خانه‌ی سینمای ایران» توسط آن «معجزه‌ی هزاره‌ی سوم» تنها بخشی از پیامدهای آن به‌شمار می‌روند. دیدگاه مردم نسبت به مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین شاخص‌ های مهم سلامت دموکراتیک را در بر می‌گیرد. علاوه بر بیان احساسات و عواطف درونی خود، مردم از طریق فرهنگ و هنر، جهانی که در آن زندگی می‌کنند و اغلب ایده ‌های سیاسی را با هم همرسانی می‌کنند. آزادی بیان و خلاقیت هنری به‌ عنوان یک حق بنیادی انسانی شناخته شده است. با این‌ حال، نقض حق مردم برای بیان خود از طریق اشکال مختلف هنری به‌ طور مداوم اعمال می‌شود. هنرمندان به بهانه اعمال خلاف و جرم و جنایت در آثار هنری خود مورد حمله تحت تعقیب و پیگردند، هنرمندان به دلیل محتوای آثار هنری و یا اظهارات خود در هنگام نمایش عمومی و یا گفتگو با رسانه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی، با آزار فیزیکی، پیگرد قانونی، زندان، جریمه، تحرک محدود و سانسور مواجه می‌شوند. دلیل اصلی این که هنرمندان به شرحی که گفته شد مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند یا به خاطر بیان نظرات سیاسی‌شان است، یا به ‌طور عمده برای انتقاد از دولت‌. این روند زمانی شدت یافت که هنرمندان از طریق آثار هنری خود، هنجارهای اجتماعی، فرهنگی ومذهبی غالب را به چالش کشیدند. هنرمندان به دلیل من در آوردیِ اقدام علیه امنیت ملی، با دستاویز قانون ضد تروریست محکوم به خاموشی و سانسور، شده‌اند. استفاده غیر مشروع از قانون را وسیله‌ ای برای سانسور، بازداشت و تحت پیگرد قرار دادن هنرمندان کرده ‌اند. که در برخی موارد این شیوه‌ ها نامشروع و بسیار متضاد هستند. آثار هنری تولید شده از سوی زنان، لزبین‌ها، همجنسگراها، ترانس‌ها و هنرمندان و یا آفرینش‌های اختصاص داده شده به موضوعاتی که این گروه‌ها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند، همچنان به ‌طور ویژه هدف قرار گرفته و موجب رعب، ترس و سکوت هنرمند شده است. و در این میان نباید از فشار بر هنرمندان در فضای مجازی و دیجیتال غافل شد.

بخش۶: بحث آزاد با موضوع روز جهانی مالکیت معنوی با مدیریت آقای محمدیوسف اسماعیلی اینگونه برگزار شد: حتما تاکنون با عباراتی شبیه «تمام حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به پدیدآورنده است» یا «تکثیر این اثر بدون کسب مجوز از پدیدآورنده یا ناشر خلاف قانون است» در ابتدا و انتهای فیلم‌ها و کتاب‌ها مواجه شده‌اید. این عبارت‌ها و موارد مشابه اشاره به شاخه‌ای از حقوق به نام حقوق مالکیت فکری که گاهی هم حقوق مالکیت معنوی خوانده می‌شود، دارند. موضوع مالکیت معنوی تراوشات ذهنی و ابتکارات انسان می باشد که علاوه بر جنبه معنوی آن، دارای ارزش اقتصادی آن نیز می باشد، مانند اینکه شخصی کتابی را تالیف می نماید. این کتاب علاوه بر حق مالی که برای مولف به وجود می آورد جنبه معنوی نیز دارد که ممکن است برای او بسیار با ارزش تر از جنبه مادی اثر باشد. به خاطر همین ارزش مادی و معنوی مالکیت های معنوی، هم در در حقوق ملی کشورها و هم در حقوق بین الملل، پیش بینی ها و اقداماتی جهت حمایت از آن صورت گرفت. خانم رزا جهان بین در این خصوص گفتند که سازمان جهانی مالکیت معنوی یکی از۱۶آژانس تخصصی سازمان ملل است. وایپو با امضای توافقنامه‌ای در استکهلم برای تشویق آثار خلاقانه در راستای حمایت از مالکیت معنوی در جهان» تأسیس شد و هم‌اکنون ۱۸۹ کشور عضو دارد و ۲۴ معاهده بین‌المللی را مدیریت می‌کندو در آن معاهده های گوناگونی همچون کنوانسیون ” برن ” برای حمایت از آثار ادبی و هنری و معاهده پاریس برای حمایت از مالکیت صنعتی منعقد گشت و اهمیت این حق حتی در ماده 27 اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز نوشته شده است. آقای سید اسماعیل هاشمی با بیان عدم رعایت حق کپی رایت در ایران و اشاره به معضلات خوانندگان، شاعران، موسیقی دانانی که قبل از انقلاب جمهوری اسلامی در ایران فعالیت داشتند اما اکنون موسیقی آن ها در شبکه های ایران و توسط هنرمندان داخل کشور بدون اخذ مجوزهای لازم اجرا می شود، گله کردند. آقای مهدی گل سفیدی در رابطه با حق کپی رایت و حق مالکیت معنوی از تجربیات شخصی خود و عدم رعایت این حق در ایران در خصوص آثاری که در ایران منتشر می شود، داشتند. پس از آن خانم شبنم رضاوند در این خصوص اعلام نمودند که متاسفانه عدم رعایت این حق تبدیل به یک عادت در فرهنگ ایرانی شده است و کمترین اهمیتی به این موضوع داده نمی شود و علی رغم آنکه قوانین جزائی در این خصوص وجود دارد اما متاسفانه عمل به این قوانین در کشور صورت نمی گیرد. آقای محمدیوسف اسماعیلی در این خصوص اعلام فرمودند. مالکیت معنوی را به مالکیت صنعتی و مالکیت ادبی و هنری تقسیم نمود و از تجربیات شخصی خود که در زمینه صنعتی شاهد عدم رعایت حق کپی رایت در ایران بودند سخن گفتند و عدم رعایت این حق را دلیلی بر دلزدگی جوانان و عدم پیشرفت جامعه دانستند. در پایان مسئول جلسه آقای سید اسماعیل هاشمی، ضمن تشکر از تمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت22:30 به وقت اروپای مرکزی ختم جلسه را اعلام نمودند. در این جلسه علاوه برمهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای نمایندگی ترکیه و کمیته هنر و هنرمند از جمله خانم ها لیدا اسدی فر، سمیه علیمرادی، ایراندخت کیا، رزا جهان بین، مهدیه مراد، شبنم فتحی و همچنین آقایان مهدی گل سفیدی، مصطفی مریمی، علیرضا جهان بین، آمن جهان بزرگی، ابراهیم فداکار، مهدی افشار زاده، محمد فرشیدیان، منوچهر شفائی، سید اسماعیل هاشمی و محمدیوسف اسماعیلی حضور داشتند.

گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از جوان و دانشجو و نمایندگی زاکسن انهالت می ۲۰۲۰

آزاد بهرامی

در روز یکشنبه مورخ ۱۷ می۲۰۲۰ ساعت 15 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولان کمیته و نمایندگی و جمعی از فعالین کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در فضای مجازی پالتاک اتاق کمیته دفاع از جوان و دانشجو برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه آقای افشین رجبی ضمن خوش آمد گویی خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمود.

بخش۱: درآغاز جلسه آقای بنیامین رجبیان گزارش تحلیل موارد نقض حقوق بشر در ایران در فروردین ماه ۱۳۹۹ را ایراد کردند:خبر: فاطمه کهن زاده به ۱۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد:فاطمه کهن زاده از شهروندان بازداشت شده در جریان مراسم چهلم پویا بختیاری، یکی از جان باختگان اعتراضات آبان ماه، توسط دادگاه انقلاب کرج به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شد. خانم کهن زاده از بابت مجازات تکمیلی نیز به انجام دو سال خدمات نظافتی در یکی از بیمارستان‌های شهر کرج محکوم شده است. وی همچنین توسط دادگاه کیفری دو کرج از بابت اتهام “اخلال در نظم عمومی” به شش ماه حبس و۵۰ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده است. خبر: صدور حکم برای۶تن از بازداشت شدگان “اعتراضات آبان” در ارومیه:کیوان پاشایی، علی عزیزی، امین زارع، سالار طاهر افشار، الیار حسین زاده و یاسین حسن پور، شش تن از شهروندان بازداشت شده در جریان اعتراضات سراسری موسوم به “اعتراضات آبان ما ” توسط دادگاه کیفری ارومیه به پرداخت پانزده میلیون ریال جزای نقدی بدل از ۸ ماه حبس و ۲۰ ضربه شلاق محکوم شدند. این حکم در خصوص کیوان پاشایی، امین زارع و سالار طاهر افشار به مدت سه سال به حالت تعلیق درآمده است. این خبرها مغایرت دارد با ماده ۶، ۷، ۸، ۱۰ ازاعلامیه جهانی حقوق بشر: خبر: شب دوشنبه ۲۵ فروردین عباس کعبی، محمد کعبی و حسین کعبی، سه شهروند اهل شادگان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند خبر: روز یکشنبه ۲۱ فروردین‌ماه نیز دو شهروند دیگر به نام‌های حسین شلیباوی و حسین آل ناصر، توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شدند. خبر: بازداشت چهار شهروند توسط نیروهای امنیتی در خوزستان: علیرضا کروشات و ضیا کروشات، دو شهروند اهل اهواز شامگاه یکشنبه ۲۴فروردین‌ ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. موارد نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده ۹ بازداشت خودسرانه و غیرقانونی و شکنجه افراد ممنوع است. خبر: روزیکشنبه۲۱ فروردین‌ ماه نیز دو شهروند به نام‌های عبدالخالق جنامی و مهدی عبودی توسط نیروهای امنیتی در شهر شادگان بازداشت شده‌اند. ازمیان این افراد مهدی عبودی ۱۶ ساله است. ماموران در زمان بازداشت کامیپوتر و تلفن همراه این شهروندان و تمامی اعضای خانواده آنها را ضبط کرده و با خود برده‌اند. خبر: بازداشت پنج شهروند توسط نیروهای امنیتی در شادگان دوشنبه ۲۵ فروردین عباس کعبی، محمد کعبی و حسین کعبی، سه شهروند اهل شادگان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. خبر: یکشنبه ۲۱ فروردین‌ماه نیز دو شهروند به نام‌های عبدالخالق جنامی و مهدی عبودی توسط نیروهای امنیتی در شهر شادگان بازداشت شده‌اند. از میان این افراد مهدی عبودی ۱۶ ساله است. ماموران در زمان بازداشت کامیپوتر و تلفن همراه این شهروندان و تمامی اعضای خانواده آنها را ضبط کرده و با خود برده‌اند. به گفته یک منبع نزدیک به خانواده این افراد، بازداشت این شهروندان توسط ماموران اداره اطلاعات اهواز صورت گرفته است. موارد نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر: ماده ۹ بازداشت خودسرانه و غیرقانونی و شکنجه افراد ممنوع است.

بخش ۲: آقای حسین مرادی زاده، سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند: فقر کیفیت آموزشی در ایران فقط به روشهای ناکارآمد آموزش نامناسب معلمان، مدیریت نامطلوب و کمبود تجهیزات محدود نمی شود. فلسفه عمومی آموزش ایران و تعریف آن بر پایه درکی بسته و خشک از یک خوانش مذهبی. راه خلاقیت و نشاط فکری، علمی و فرهنگی را مسدود کرده است. در نظامی که حقیقت های ثابت و همیشگی دینی و دگم های فقهی نقش مرکزی را در گفتمان آموزشی ایفا می کنند، و هدف اصلی برنامه درسی تحمیل یک نظام ارزشی و فرهنگ دینی خاص به نسل جوان است جای چندانی برای پویایی آموزشی و یاد گیری بر پایه پرسشگری و سنجشگری باقی نمی ماند. روشهای آموزشی در چنین نظامی به ناچار آمرانه و استبدادی است. و دانش آموز و معلم و خانواده ها باید دنباله روی مطیع سیاستهایی باشند که از بالا به مدارس دیکته می شود. دغدغه اصلی مسئولان آموزشی ایران در دهه های گذشته بیش از آنکه غلبه بر فقرآموزشی در حوزه کمی و کیفی باشد. دینی کردن برنامه های درسی و کنترل ایدئولوژیک مدارس بوده است. مجموعه بحث های پیرامون سیاستهای آموزشی در چهار دهه گذشته بیش از آنکه به اصلی ترین گره های نظام آموزشی، تداوم ترک تحصیل زود رس و پی آمدهای آسیب شناسانه آن مانند وجود کودکان کار و یا ازدواج کودکان دختر، فقر کیفیت آموزشی و آموزش مطلوب معلمان باز گردد. به مسائل ایدئولوژیک و دینی اختصاص داشتند. برای بسیاری ایجاد نماز خانه و مدارس قرآنی، اسلامی کردن کتابها و برنامه های درسی، سفرهای دینی تبلیغاتی ( راهیان نور) و حجاب اجباری دختران نوجوان. بیش از مشکلات بنیادین آموزشی اهمیت داشته و دارند. امروز کارنامه این سیاستها و سمت گیریها در برابر همگان است. نوعی لجاجت ایدئولوژیک و باورهای بسته سیاسی و دینی طی سالهای گذشته بسان پرده ضخیمی عمل کرده اند. که مانع از دیدن چالشهای اصلی آموزش ایران و فقر دامنه داری می شوند که نظام آموزشی گرفتار آن است. به همین دلیل هم در ایران ما با نوعی بن بست ساختاری در حوزه آموزش روبرو هستیم. و این بدان معناست که دور نمای روشنی برای تغییرات اساسی در برابر آموزش ایران وجود ندارد.

بخش ۳: خانم نیلوفر جلیلی، سخنرانی خود را با موضوع بررسی جو دانشگاه های ایران و مقایسه آنها با فضای آکادمیک مطرح کردند: همه ما میدانیم که تحصیل یکی از تاثیر گزارترین اتفاقات زندگی یک انسان است. از نخستین لحظه ای که انسان قادر به فهم نوشتار و نوشتن میشود قدم به دنیای جدیدی میگزارد که سرشار از سوال و جواب و دلیل و هدف و تجربه است. آدمی با خواندن می آموزد و از این که آموزه های خود را با دیگران به اشتراک میگذارد احساس شعف و غرور میکند. انسان ها با مطالعه و تحصیل مراتب علم و دانش و بعضا مهارت را طی کرده و در هر مرحله با ارزش های جدیدتری آشنا میشوند و توقعات متفاوتی از دنیای پیرامون خود پیدا میکنند. بدین گونه که فردی که درس میخواند و قدم در رشد و بالندگی جامعه خود میگذارد، انتظار دارد تا جامعه نیز به او به عنوان یک عنصر ارزشمند نگاه کند، چرا که وی برهه ای از زندگی خود را به کسب علم در جهت ساختن فردایی بهتر برای جامعه اختصاص داده است. این پروسه از مدرسه شروع شده و در نهایت به دانشگاه و فضاهای پیشرفته آکادمیک ختم میشود. مدرسه، اولین فرصتی ست که یک انسان با نقش خود و فردیت خود در محیطی خارج از خانه و بدون خانواده مواجه میشود. معلم، ناظم، همکلاسی ها و باید ها و نباید های محیط جدید، فونداسیون شخصیتی یک فرد را برای زندگی در آن جامعه بنا میکند در کشورهای پیشرفته با تک تک خانواده ها صحبت میشود و عوامل آموزشی بجای فرو رفتن در نقش کنترل گر و مداخله گر بیشتر تمرکز خود را روی بررسی حالات رفتاری و شخصیتی کودکان میگذارند. در چنین کشوری کودک یاد میگیرد دروغ در همه جا ناپسندیده است چه خانه و چه مدرسه او متوجه میشود فضای آکادمیک، محل تحصیل علم و دانش است و فارغ از رنگ پوست و نژاد و مذهب و گرایش های سیاسی، همه آزادند تا برای ساختن فردایی بهتر از امتیاز تحصیل برخوردار شوند. متاسفانه در جمهوری اسلامی در ایران چنین فضایی برای کودکان تعریف نمیشود. آنها با محیطی کنترل گر و بعضا بصورت آزاردهنده ای مداخله گر رو به رو هستند. آنها میبینند که حتی ناظم ها و معلم ها برای حفظ سمت شغلی خود دروغ میگویند و تظاهر میکنند.همه این هارا گفتم تا راحت تر دلیل سردرگمی و بی فردایی دانشجویان ایران را بررسی کنیم. فضای آکادمیک ایران از پای بست ویران است. تصویر فضای آکادمیک در ایران ازکودکی به کل چیز دیگری تعریف میشود. فضای آکادمیک در ایران حتی در مدارس هم وضعیت وخیمی دارد چه برسد به دانشگاه! بطوری که اگر بخواهم تفاوت فضای آکادمیک ایران با آنچه که باید باشد از منظر روحی، روانی، گرایش، ایدئولوژی، کیفیت آموزش، کیفیت خدمات، کیفیت روابط و بسیاری مساله دیگر بسنجم نه تنها یک جلسه، جلسات متعدد دیگر نیز کافی نیست. این یک دومینوی بدون پایان است که شامل تضاد دولت با ملت، تضاد علم و مدرنیته با ایدئولوژی اسلامی، تضاد فضای آزاد و باز علمی با محیط بسته و خفقان دانشگاه های ایران، تضاد روابط گسترده و بین الملل فضای آکادمیک و نگاه بدبینانه و دشمن پندار و مشکوک دولت اسلامی ایران، میشود. یکی از اصلی ترین دلایل تفاوت فضای آکادمیک ایران و دیگر کشورها این هست که اساتید و معلم های ایران بی نهایت از شرایط کاری و اقتصادی خود ناراضی هستند. معلم و یا استادی که توانایی چرخاندن چرخ زندگی خود را ندارد و در کنار تدریس، تمرکز خود را به روی چندین شغل دیگر و محل درآمد دیگر متمرکز میکند، آیا میتواند کیفیت متناسب با آنچه که یک فضای آکادمیک نیاز دارد را برآورده کند؟ آیا میتواند سطح مطالعات علمی خود را همگام با پیشرفت دنیای آکادمیک به روز سازد؟ این قطعا امکان پذیر نیست. علاوه بر این، بسیاری از مطالعات ما دانشجویان در دانشگاه های ایران حتی به درد دنیای بین الملل امروز نمیخورد. چرا که دانشگاه های ایران در بسیاری از رشته ها اجازه تدریس و تحصیل با کیفیت و جامع را نمیدهد. بطور مثال رشته خودم مدیریت بازاریابی گردشگری از یکی از دانشگاه های معتبر ایران ما در بخش مهمانداری در هتل، نحوه سرو و استفاده از نوشیدنی ها و خوراکی های غیرمجاز اسلامی چون الکل و گوشت خوک و. . . را آموزش نمیبینیم. حالا با این شکل آموزش، دانشجویان ایران چگونه میتوانند در محیط های بین المللی از آنچه بعنوان درس به خوردشان داده شده استفاده کنند ؟ ما بعنوان مدیران فردای رشته گردشگری با طراحی ایونت های مختلط و مفرح آشنا نیستیم چون فضای آکادمیک، فضایی آغشته به باورهای سنگین مذهبی ست. ما در مقاله ها و پایان نامه ها اجازه نداریم در مورد مواردی چون گردشگری جنسی (مثل تایلند) برپا کردن رویدادهایی که مربوط به رقص و آواز باشد آزادانه بنویسیم، چون بدون دلیل رد میشود و در پیاده سازی پروژه ها یی که مربوط به حفظ و معرفی تاریخ قبل از انقلاب است هیچ امکاناتی در اختیار دانشجویان قرار نمیگیرد اما برای برجسته کردن گردشگری مذهبی تمام ارگان امتیاز میدهند. به این صورت عدم آزادی بیان تنها در بخش سیاسی دانشگاه دیده نمیشود بلکه ما در فضای علمی و آکادمیک هم آزادی بیان نداریم، همچنین عدم به روز بودن موارد تدریس شده موجب میشود که در این زمینه ما با فضای آکادمیک واقعی فاصله بسیاری داشته باشیم بطور معمول، در یک فضای آکادمیک افراد آزادند با هم در تعامل باشند، به یکدیگر کمک کنند و در آرامش و به دور از هرگونه حاشیه توسط دانشگاه به تحصیل خود ادامه دهند. اما در ایران بحث پیچیده تر از این حرف هاست. هرگونه تعامل بین جنس مخالف بصورت مستقیم و غیر مستقیم ممنوع است. . علاوه بر این در فضای آکادمیک نرمال، اشخاص برای علاقه، تجربه و هدف بخصوصی وارد دانشگاه میشوند، چرا که سیستم به این صورت طراحی شده است که چنانچه شخصی هدفی غیر از تحصیل داشته باشد موفق به تحصیل در دانشگاه نمیشود اما در ایران این مساله بطور کل طور دیگری تعریف شده. بسیاری جهت اخذ مدرک به دانشگاه می روند تا بتوانند صرفا در آینده عنوان ” تحصیلکرده ” را برای خود رقم بزنند، چرا که طبق مواردی که ار ابتدا گفته شد، ما از کودکی یاد میگیریم که برای زندگی راحت تر، خودمان نباشیم. چیزی باشیم که جامعه انتظار دارد. . اما عده ای هستند که با ذهن روشن و آماده وارد دانشگاه ها میشوند. این افراد غالبا گرایش های سیاسی خود را دارند، فضای آکادمیک بین الملل را جهت به روز بودن دنبال میکنند و زیر بار حرف غیر منطقی نمیروند. این دسته از دانشجویان در ایران عموما یا ترک تحصیل میکنند، یا به محض تمام شدن درس به خارج از ایران مهاجرت میکنند و یا زندانی میشوند، فضای آکادمیک واقعی، انسان ها را آزاد میگذارد تا در سایه احترام به یکدیگر به هر چیزی شک کنند، انتقاد کنند، تجربه کنند، تا بتوانند یاد بگیرند و نهایتا ایدئولوژی زندگی خود را تعریف کنند. فضای آکادمیک در ایران، هرگونه انتقاد به دولت را با مشت و لگد و زندان پاسخ میگوید. هرگونه روشن گری و فعالیت برون مرزی را به حساب ارتباط با مخالفان گذاشته و آنها را بدون ارائه دلیل و مدرک شکنجه و حبس میکنند. نخبه های المپیادی دانشگاه صنعتی شریف، علی یونسی و امیرحسین مرادی از همین دست هستند. فارغ از بحث ضرورت، دروس بر اساس دین و مذهب و سنت، آموزش و یا نادیده گرفته میشوند. از کیفیت تحصیل و آزادی بیان و عدم تبعیض بین دانشجوها و تعامل آنها و حاشیه سازی ها که بگذریم به کیفیت مواردی چون غذا و خوابگاه و امنیت دانشجوها میرسیم. ان چیزی که ما در دانشگاه های خوب دنیا میبینیم این هست که دانشجویان بهترین و مغذی ترین غذاها را در اختیار دارند، منوی متنوع برای گیاهخواران یا. . . طراحی شده است. آنها در اتاق های مناسب و راحت زندگی میکنند و همواره دولت به خوبی از سلامتی آن ها حراست میکند. برنامه های متنوع تفریحی و آموزشی و ورزشی برای آنها تعریف میشود و امکانات با کیفیت پزشکی و. . . برای آنها محیاست متاسفانه در ایران هنوز خبر گازگرفتگی دانشجویان را میشنویم، برخی از دانشگاه ها خدمات خوابگاهی ارائه نمیدهند و دانشجوها مجبورند در خانه های غیر استاندارد با جان خود بازی کنند. برخی دیگر در خوابگاه های بسیار کثیف زندگی میکنند و به بیماری های گوناگون پوستی و. . . دچار میشوند، مسمویت غذایی اتفاقی هست که بارها و بارها برای دانشجویان شهرهای مختلف اتفاق افتاده کمتر دانشگاهی به طراحی برنامه های مناسب و جذاب برای اوقات فراغت دانشجویان اهمیت میدهد. این مقاله، یک بحث بسیار کلی و اجمالی درمورد آنچه در دانشگاه های ایران میگذرد و فاصله آن با فضای آکادمیک واقعی بود.

بخش ۴: آقای رضا چهرازی، سخنرانی خود را با موضوع آفتها در مسیر فعالان حقوق بشر آغاز کردند:آنچه بنده قصد دارم در این جلسه خدمت شما دوستان که در زمینه حقوق بشر فعالیت میکنید عرض کنم در ارتباط با آفتها و رهزن هایی است که در مسیر فعالیت در زمینه حقوق بشر وجود دارند مخصوصا در مورد ایران، آفتهایی که بارها به خرمن و محصول فعالین حقوق بشر افتاده و رهزنهایی که مسیر اثر بخشی فعالین این عرصه را در مواردی حتی معکوس کرده است. بیان تاریخ فعالیتهای حقوق بشری و همچنین نقد و تحلیل های مختلف از تاریخ این فعالیتها و در نهایت رسیدن به نتیجه در زمان محدودی که در اختیار بنده قرار گرفته، امکان ناپذیر است و جای تاسف دارد که فضای کار برای صحبت در مورد مهمترین وجوهه ممکن تا این سطح محدود است و سخنرانی که شاید اثرگذارترین فرصت برای تعامل و انتقال دیدگاهها در کانون است به اندازه کافی ارزش گذاری نمیشود. لذا بنده با تمرکز بر روی نتایج از وقت خودم استفاده خواهم کرد. مهمترین آفت سیاست زدگی و تحقیر حقوق بشر تا حد ابزاری سیاسی است، فعال حقوق بشر یک فرمیست نیست به این معنا که فعال حقوق بشر به دنبال شکل خاصی ازحکومت نیست، فعال حقوق بشر سوسیالیست، ناسیونالیست، لیبرال، دموکرات، جمهوری خواه نیست، هر شکل حکومتی که ظرفیت پذیرش و تحمل گفتمان حقوق بشری را داشته باشد از نظر یک فعال حقوق بشر میتواند مطلوب باشد. فعال حقوق بشر موظف به خط گیری با جریانات سیاسی است جریانات سیاسی که هر یک برای دستیابی به قدرت یا تغییراتی در قدرت شعبه ای به نام حقوق بشر دایر میکنند و از نقض موارد حقوق بشر ابزاری میسازند تا در نبرد با قدرت از آن بهره بگیرند و طبیعتا هر چه موارد نقض حقوق بشر بیشتر شود، ابزار آنها قویتر است تا قدرت را به انزوا و گوشه رینگ ببرند و گاها خود تحریک کننده قدرت در افزایش موارد نقض میشوند و این دقیقا نقطه متقابل هدف یک فعال حقوق بشری است، چرا که هدف فعالین حقوق بشر، کاهش نقض حقوق بشر توسط قدرت است. اگر ما به عنوان فعال حقوق بشر نتوانیم مانع استفاده ابزاری جریانهای سیاسی از حقوق بشر بشویم و خود گاها با مرام این جریانات به مسعله حقوق بشر نگاه کنیم فعالیتهای ما نه تنها موجب کاهش موارد نقض نخواهد شد بلکه خود آب در آسیاب غیر میریزیم. از طرفی دیگر وقتی فعالیت حقوق بشر ابزاری سیاسی شود هر گونه نرمش قدرت در برابر خواسته های حق طلبانه فعالین حقوق بشر، توسط جریانهای سیاسی مخالف به تسلیم و عقب نشینی و ضعف در قدرت تعبیر میشود و این مقاومتی مضاعف و دوچندان را در برابر خواسته های فعالین حقوق بشر، توسط قدرت حاکمه ایجاد میکند. اگر بخواهیم از زاویه دیگری به قضیه نگاه کنیم خط گیری نکردن بین سازمانهای مدافع حقوق بشر با اصطلاحات اپوزسیون این فرصت را در اختیار قدرت قرار میدهد که با انتساب جریانات حق طلبانه به جریانات مخالف سیاسی توجیه لازم را برای سرکوب این جریانات و فعالین حقوق بشر در اختیار داشته باشد و دستگاه تبلیغاتی و قضایی با دست بازتری به سرکوب فعالان حقوق بشری بپردازند و اولین و مهمترین وظیفه ما دفع خطر و کم کردن هزینه فعالان و جلوگیری از نقض حقوق آنهاست وظیفه ای که دوباره میگوم گاها به مزاج فعالین سیاسی که مایلند یک معترض به حجاب اجباری به بیست سال حبس محکوم شود تا پرچم کمپینشان بالاتر رود خوش نخواهد آمد. بنده خود وقتی که به عنوان مثال سازمان مجاهدین خلق که در عمل هیچ پایبندی به حقوق بشر ندارد از موارد نقض حقوق بشر یا بهرمندی عده ای از حقی مثله حق اعتراض با ادبیاتی حقوق بشرانه دفاع میکند احساس خطر میکنم و بدیهی میدانم که برخورد دولت و حکومت ایران در آن عرصه تشدید خواهد شد که این امر مطلوب این سازمان نیز خواهد بود. اینکه در ادبیات مقامهای ایرانی، حقوق بشر را پروژه ای سیاسی و ابزاری برای جنگ نرم و حتی برانداز می بینیم، هر قدر تمایل دولت و حکومت برای دشمن سازی در این امر نقش داشته باشد ولی این هیچ چیز از مسئولیت فعالین حقوق بشری در قبال غفلتی که کرده اند و اجازه بهره کشی سیاسی از حقوق بشر داده اند را کم نمیکند و حتی میبایست در حضور چنین تمایلی در قدرت هشیار تر عمل میکردند. وقتی از هوشیاری در فعالین حقوق بشر صحبت میکنیم جای یک تاسف عمیق وجود دارد که برخی از فعالین حقوق بشر، آنقدر سیاست زده شده اند که گاهی خود برای رسیدن به تحقق حقوق انسانی، مواضعی ناقض آن حقوق میگیرند. به عبارتی اشباع ذهنی ناشی از نظاره موارد متعدد نقض حقوق بشر باعث میشود برخی از فعالین این عرصه به صورت ناخودآگاه به حب و بغضی دچار شوند که گاها برای مقابله با ناقضان حقوق بشر پایبندی خود را به موازین اساسی و مواد اعلامیه حقوق بشر زیر پا میگذارند. یا هر پدیده ای را سیاسی تعبیر میکنند. شاید سوال پیش بیاید چه نسبتی بین فعال حقوق بشر و فعال سیاسی وجود دارد آیا کاملا متفاوت عمل میکنند یا نقاط مشترکی هم دارند؟ آیا فعال حقوق بشر، فعال سیاسی هم میشود یا نه؟ که البته موضوع امروز ما نیست ولی ذکر یک نکته الزامی میدانم فعال حقوق بشر گاها مجبور به کنش یا فعل سیاسی میشود و این صرفا توصیفی نظری است و از لحاظ تئوری کنش سیاسی تعریف میشود ولی در حیطه عمل چه در هدف و چه در ادبیات و چه در موضع گیری در مقابل پدیده های اجتماعی و سیاسی و چه در تعاملاتش با قدرت میبایست ماهیت حقوق بشری فعالیت خود را حفظ کند و امضای خاص ادبیات حقوق بشری را پای فعالیتی که از لحاظ نظری سیاسی تعبیر میشود بزند. حالا اگر بخواهیم بدانیم که ذهن ما تا چه مقدار درگیر این آفت شده یکی از راهها پرسیدن، سوالاتی از خود است. مثلا: از خود بپرسید اگر دولت ایران تمام مواد اعلامیه حقوق بشر و الزامات درون کنوانسیونهای مختلف را بپذیرد. آیا شما دولت را تایید میکنید؟اگر به هر دلیلی تعادل قدرت در ایران تغییر کند آیا شما از حقوق انسانی کسانی که امروز متهم به نقض حقوق بشر میدانید. شان دفاع میکنید؟و اگر برای تغییر در موازنه قدرت در ایران و انتقال قدرت به جناح سیاسی دیگری که میپندارید مجری بهتری برای تحقق حقوق انسانی است، تنها راه، نقض برخی از موارد حقوق بشر باشد، آیا حاضر به طی کردن این مسیر هستید؟ و اما آفت دوم:دین ستیزی و بخصوص اسلام ستیزی است. فعال حقوق بشر سر جنگ با هیچ عقیده ای را ندارد، فعال حقوق بشر تبدیل به ابزاری برای ترویج اسلام هراسی و اسلام ستیزی نمیشود. فعال حقوق بشر در اولین برخوردش با دین ها و سنت ها و فرهنگ ها، به دنبال بسترها و اشتراکات برای ایجاد صلح و دوستی میان خود وآنان میگردد خستگی ناپذیر براین دوستی پافشاری میکند. فعال حقوق بشر به دنبال توسعه دین ها و سنت ها و فرهنگ ها با ایجاد توجه آنها به مفهوم حق و حقوق ذاتی انسانها است. نه خنجری بر گُرده آنها، فعال حقوق بشر رفیق دستگیر دین ها و فرهنگ ها و سنتهاست تا آنها را از یک گذرگاه دیگر تاریخ سالم، شکوفاتر و توانمندتر و مجهزبه ادبیات حق گرایانه عبور دهد. فعال حقوق بشر تمامیت خواه نیست میپذیرد که تفاوتهایی وجود دارند. به خاطر این تفاوتها دوستی اش را با آنها به هم نمیزند چه برسد به آنکه دشمن شود. نقد میکند نصیحت میکند، دشمن نمیشود. توجه به این آفت از دو منظر قابل تامله: یک اینکه، در مسیر تحقق حقوق انسانی ما به دوستان احتیاج داریم نه به دشمنان دولت ایران در مواجهه با هر گفتمانی دو رویکرد را برمیگزیند، یک انکار، دو درونی سازی و این به چه معناست:مثلا در مورد دموکراسی ما شاهد دو برخورد هستیم عده ای که به کل مدعی این هستند که رای مردم و مشارکتشان در سرنوشت سیاسی کشور جایی در اسلام ندارد و عده ای از مردم سالاری دینی صحبت میکنند. در برخورد با گفتمان حق گرا نیز، همین رویکرد را میبینیم عده ای حقوق بشر را پروژه ای برای سلطه غرب میدانند و معمولا به اتفاقات تاریخی که منجر به شکل گیری اعلامیه جهانی حقوق بشر شد استناد کرده و در تقابل با آن برمی آیند و عده ای از حقوق بشر اسلامی صحبت میکنند و اسلام را پرچم دار حقوق بشر میدانند و به عنوان مثال به نامه حضرت علی به مالک اشتر و مبحث حقوق متقابل میان حاکم و مردم اشاره میکنند. حقوق بشر اسلامی اگر چه در نظر برخی از صاحب نظران، ترکیبی ناهمگون است و در مقابل آنها عده ای نیز بر این باورند که اسلام توانایی هضم حقوق بشر را در خود دارد. در هر دو سو چیزی که در آن شکی نیست این است که اسلام به دوستی با حقوق بشر پاسخ مثبت داده و این به خاطر همنشینی این دو در سالیان گذشته است و فعالان حقوق بشر باید این دوستی را پاس بدارند و رسالت خود را که دستگیری از ادیان و مسلح کردن آنها به ادبیات حق است زمین نگذارند مطمعنا روزی که حقوق بشر و اسلام به هماهنگی و رفاقتی عمیقتر دست پیدا کنند این دوستی منفعتی برای هر دو آنهاست و قطعا به توسعه حقوق بشر نیز در کشور ما و حتی درمیان تمامی مسلمانها کمک خواهد کرد. از طرفی آن دسته از کسانی که سعی در بدنام کردن فعالان حقوق بشر به عنوان عناصری اسلام ستیز دارند دیگر نمیتوانند از این فضا سازی ودروغگویی در میان جامعه مذهبی ما و فعالان حقوق بشر تفرقه بیاندازند و پایگاه مردمی فعالان را تضعیف کنند. مردم راسی از مثلث حکومت مردم و فعالان مدنی در مباحث مربوط به توسعه حقوق بشر است که به قول خانم نسرین ستوده، قدرتمند ترین راس است. و فعالین حقوق بشر باید در آیین نامه رفتاری خود همیشه به پیوندهای خود با مردم توجه کنند و هوشیارانه آنها را پاس بدارند. این باید برآمده از مواردی است که یک فعال حقوق بشر به آنها پایبند است و صرفا یک استراتژی تبلیغاتی یا توسعه ای نیست. مواردی چون احترام به عقاید، آزادی بیان و اندیشه و غیره. . . آفت سومی و آخری که امروز قصد دارم، در موردش صحبت کنم، تقدس گرایی است و اما منظور چیست؟ برخی فعالین حقوق بشر، دیدگاهی به مواد اعلامیه حقوق بشر دارند که گویا این موارد، وحی منزل هستند و رفتار و موضعی در مقابل ناقضان حقوق بشر و حتی منطق دین این حقوق میگیرند که بیشتر شبیه مذهبی های افراطی است که کسی را تکفیر میکنند تا یک فعال حقوق بشر. فعال حقوق بشر یک فعال مذهبی نیست، فعال حقوق بشر یک عنصر ایدئولوژیک نیست. فعال حقوق بشر با اعلامیه جهانی حقوق بشر، قسم نمیخورد. نقدپذیر، متکی بر عقلانیت و بدور از تعصب است. از آنجایی که شایع ترین راه تکثیر فعالین حقوق بشر و توسعه حقوق بشر در تعاملات سازنده با دیگر اقشار است لذا نحوه برخورد فعالین با سایراقشار بسیار حائز اهمیت است. مخصوصا در دوره زمانی که در آن قرار داریم. دوره زمانی که با ظهور نگاه پست مدرنها، انتقادهای جدی و قابل تاملی بر حقوق بشر که محصول دوران قبلی یعنی دوران مدرن است وارد شده است که گاها بیراه نیستند و شاید بتوان گفت که فعال حقوق بشر باید از مرام اخلاقی خاصی پیروی کند. در مورد این مرامنامه اخلاقی میتوان ساعتها صحبت کرد ولی آنچه گفتنش ضروری است این است که بدانیم تنها نیرو فعال در جهان اطراف ما و یا تنها دیالوگ، دیالوگ حق طلبانه نیست، برخی انسانها تکلیف گرا هستند، برخی دیگر اخلاق گرا، برخی دیگر قانون گرا و گاها تکلیف و اخلاق و قانون، عمل و عکس العمل هایی را موجب میشود که در قاموس شما که حق گرایید، نمیگنجد. و این وضعیت ادامه خواهد داشت تا زمانی که تکلیف و اخلاق و قانون مجهز به عنصر حق شوند وتا آن زمان، اگر فعال حقوق بشر نتواند تحمل کند نقض حقوقی را که شخصی از سر تکلیفی دینی و یا الزام قانون گرایی انجام داده و برخوردها و موضع گیری های تندی با آن فرد بشود تا جایی که دشمنی شکل بگیرد، چگونه انتظار خواهد داشت که یک فعال مذهبی به شما اجازه دهد از حقی دفاع کنید که در مکتب او نا محترم است و با شما برخورد تندی نکند حال آنکه او عنصری ایدئولوژیک است. این بدان معنا نیست که فعالین حقوق بشر، منفعل و ناظر باشند به این معناست که تکفیر نکنند، شمشیر نکشند و دشمنی نکند و راه اصلاح را نبندد. علاوه بر این برخی ایرادات ساختاری بر اعلامیه جهانی حقوق بشر عقلا وارد است که تقریبا تمام صاحب نظران این عرصه خواستار بازنگری در آنند. مثل حق مهمه مشارکت در آینده سیاسی جامعه خود اگر این حق بازبینی نشود و حدود بر آن گذاشته نشود حال میبایست در جهان بیش از سه هزار کشور میداشتیم. نکته دیگری که در مبحث آفت تقدس گرایی وجود دارد اینست که اگر چه مفهوم حق تا حدی مفهومی ثابت است ولی مصادیق یا تنوع حقوق، گسترده است و با گذشت زمان در جامعه انسانی از حق های دیگری هم صحبت میشود و گویا نمونه های دیگری از حقوق به فراخور زمان در حال استخراج از مفهوم حق هستند و اگر فعال حقوق بشر که خود باید بستر را در جامعه برای تقبل این حقهای نوظهور باز کند درگیر نوعی تقدس گرایی یا سنتگرایی شود خود مانعی برای توسعه این حقوق خواهد شد. اگر به انقلاب فرانسه و قانون اساسی آمریکا در بیش از دویست سال پیش نگاه کنیم بسیاری از حقهایی که امروز از آن صحبت میشود در آن زمان حتی قابل مطرح کردن نبودن مثله حق رای زنان و اگر به انقلاب اکتبر و سیر آن تا تنظیم اعلامیه جهانی حقوق بشر نگاه کنیم میبینیم آنچه ما امروز به عنوان حق آب و هوای سالم از آن صحبت میکنیم چندان مورد توجه قرار نگرفته بود و اصطلاحا جهان امروز آبستن نسل سوم حقوق بشر است و فعالان حقوق بشر سنت گرا نمیتوانند مامای خوبی برای این نورسیده باشند.

بخش ۵: آقای علی جاویدان، سخنرانی خود را با موضوع رسانه و حقوق بشر مطرح کردند:همانطور که از اسم رسانه پیداست، وظیفه ی رساندن اطلاعات و آگاهی را به انسان ها دارد. رسانه ها در دنیای ما قدرت برنامه ریزی برای جامعه از طریق تاثیرگذاری بر ذهن، قلب و روح مخاطبان را دارند. اگرچه رسانه ها خود فاقد قدرت تنبیه سازی شهروندان هستند اما هدایت ذهنی مخاطبان برای پذیرش زیرساخت های قانونی یک جامعه را دارند و ازین لحاظ ابزاری قابل اتکا برای حکومت بشمار می آیند. رسانه ها در اشکال مختلف وجود دارند که از آن جمله: رسانه های گروهی و رسانه های اجتماعی را می توان نام برد. رسانه گروهی به رسانه هایی اطلاق می شوند که مخاطب انبوه دارند و با مخاطب خود ارتباطی یک سویه را برقرار می‌کنند. تلویزیون و رادیو از مهم ترین رسانه های گروهی هستند. اما با سرعت روز افزون دنیای ارتباطات و گسترش اینترنت، فضای سایبری و وبگاه ها نیز به دلیل فراهم کردن امکان تعامل برای مخاطب، جزء رسانه های مورد استقبال مردم هستند. بسیاری از منتقدان قرن گذشته را قرن رسانه گروهی و قرن حاضر را به رسانه های اجتماعی مختص می دانند ک این تحلیل با توجه به نسبت رشد سریع رسانه اجتماعی نسبت به رسانه گروهی تحلیلی به جاست. زیرا رسانه اجتماعی امکان تعامل از طریق ارتباطات چند سویه را فراهم آورده و این امکان را به مخاطب می دهد که راجع به یک نظریه، قانون یا یک پدیده ی اجتماعی اظهار نظر کند و یا اینکه چالش بیافریند. این گفتگومحور بودن ِ رسانه های اجتماعی آنها را مورد استقبال مخاطبان قرار داده است. بحث دیگری که مشتاقم به اختصار توضیح دهم تفاوت رسانه و ابزار رسانه ای است زیرا بعضا در متون تخصصی رسانه نیز این دو را بجای یکدیگر بکار می برند. برای داشتن یک رسانه به سه فاکتور اساسی نیاز داریم: ۱. اطلاعات و آگاهی (تولید محتوا)۲. مخاطب ۳. بستر ارتباطی، در حالی که شما می توانید از ابزار رسانه ایی استفاده کنید، مخاطب داشته باشید و بستر ارتباطی هم بوجود بیاورید اما مادامی که تولید محتوای هدفمند نداشته باشید، نمی توانید از رسانه بودن حرف بزنید. شرط رسانه بودن، تولید محتوا است. در جوامع مدرن امروزی نقش رسانه ها در ساختار نظام اجتماعی انکار ناپذیر است. یکی از ارکان اصلی بیانیه حقوق بشر و معاهده های مرتبط با آن توانایی ایجاد و ابقای رسانه های آزاد و مستقل است و از طرفی آزادی بیان لازمه ی تحقق دیگر حق های فردی و اجتماعی است ( به زعم بنده آزادی بیان مقدم بر تمامی حقوق می باشد ) به همین دلیل ارتباطی عمیق و مستقیم بین مسئله حقوق بشر و رسانه وجود دارد. اساسی ترین دستاورد بشر در جوامع مدرن، حقوق بشر است که در جهت صلح و امنیت داخلی و بین المللی از طریق شناسایی حقوق و پذیرش حقوق دیگران نقش در ایجاد ارتباط و تفاهمی پایدار دارد. اما رسانه های آزاد و مستقل در جهت تحقق اهداف بیانیه ی حقوق بشر چه وظایفی دارند؟همانطور که گفته شد رسانه ها قدرت انکار ناپذیری در اقنای ذهن مخاطب دارند و با طراحی و الگوسازی می توانند بر ذهن جامعه و مخاطب خود تاثیرگذار باشند. این الگو سازی ها از طریق اطلاع رسانی و آموزش از سوی رسانه امکان پذیر می شود. یعنی رسانه ها باید با اطلاع رسانی حقوق شهروندی را برای جامعه بازشناسی و تعریف کنند به طوری که افراد جامعه در جریان حقوق خود قرار بگیرند و بتوانند حق خود را در جایگاه شهروند بشناسند. بدیهی ست کسی یا جامعه ایی که از حق خود آگاهی دارد در گرفتن حق خویش اصرار می ورزد. ورای اطلاع رسانی، مرحله بعدی که آموزش صحیح شهروندان در جهت چگونگی استفاده از حقوق خودشان است هم یکی دیگر از وظایف پلکانی رسانه در جهت تحقق حقوق شهروندی و در نهایت بیانیه حقوق بشر است. اگر یه شهروند بداند که رعایت حقوق شهروندی و مواد بیانیه حقوق بشر به صلح پایدار منطقه ایی و جهانی ختم می شود با علاقه و خود خواسته به سمت رعایت این حقوق قدم بر می دارد و با ناقضان حقوق برخوردی شایسته انجام می دهد. رسانه ها با اطلاع رسانی و آموزش ” شهروند ” می توانند فکر و ذهن مخاطب را ماوراء مرزهای خویش ببرند و او را در قامت یک ” جهان وند ” بگنجانند. برنامه دیگری ک در پلتفرم کاری رسانه ها باید وجود داشته باشد مسئله نظارت است، یعنی رسانه ها باید از حقوق شهروندان پاسداری کنند و در صورت مشاهده ی تخطی اشخاص و حتا حکومت ها آنها را در برنامه های خود به پاسخ گویی ملزم کنند و در پس این پاسداری و نظارت در صورت لزوم کار را به دادخواهی و محکومیت بکشانند. جدی ترین وظیفه رسانه ها در تحقق حقوق شهروندی دادخواهی ست زیرا اگر یک رسانه فقط به گزارش موارد نقض اکتفا کند در واقع به عادی سازی این رفتارها دامن زده و باعث باز تولید و شدت در وضعیت نقض حقوق بشر می شود. رسانه ها در جهت تحقق حقوق بشر در یک جامعه نقش بسزایی دارند، رسانه ها باید به دور از هرگونه جانب گرایی و دفاع از تفکر خاصی، آزادانه به تبلیغ، آموزش و نظارت بر موارد حقوق بشر بپردازند و در صورت مشاهده نقض این موارد آنها را محکوم و خواستار برخورد قانونی توسط دستگاه قضایی باشند.

بخش ۶: بحث آزاد با موضوع حق تحصیل و دانشجوهای ستاره دار در ایران آغاز گردید، که در ابتدا آقای افشین رجبی بحث را شروع کردند و اشاره کردند به ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر حق تحصیل رایگان برای همه، یعنی اینکه هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود و آموزش و پرورش الاقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد، آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند و با توجه به این ماده به لحاظ آموزش و پرورش در ایران ترک تحصیل و غیره. . و استانداردهای که تو جهان است در ایران وجود ندارد و حالا اینکه دانشجوی ستاره دار چه کسی است، کسی که توسط هیئت گزینش دانشجو رد میشود دانشجوی ستاره دارمی شود، و حتی این نهاد با توجه به سوابق دانشجوها حالا این سوابق را که از طریق حراست دانشگاه، بسیج دانشگاهی و حتی اطلاعات میگیره میتونه دانشجو را محروم و ستاره دار کند و در ادامه سخن ایشان جناب جهانگیر گلزار و آقای رضا چهرازی هم در این بحث شرکت داشتند و هر کدام به نحوی نظر خود را ارائه دادند.  در پایان آقای افشین رجبی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت ۱۸:۱۵ ختم جلسه را اعلام کردند. در این جلسه علاوه بر مهمانان سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای خانم ها و آقایان نیلوفر جلیلی، زهرا موسوی راد، احمد ملازاده، ابوالفضل پرویزی، افشین رجبی، بنیامین رجبیان، حسین مرادی زاده، علی خوش سیرت، هادی جعفرپور، علی جاویدان، وحید تیرانی، مصطفی فرج پور، رضا چهرازی و آزاد بهرامی نیز حضور فعال داشتند.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان

 رسول عباسی زمان ابادی

در روز یکشنبه مورخ ۱۰ مای ساعت 17:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه جناب آقای رضا عباسی زمان آبادی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان را آغاز نمودند.

 بخش 1: درآغازجلسه جناب آقای سام جباری کرمانی سخنرانی خود را با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق پیروان ادیان در فروردین ماه را ایراد کردند. خبر: در روز جمعه ۲۹ فروردین ماه ۱۳۹۹، پیمان دمشقی، شهروند بهائی محبوس در زندان مرکزی کرج که در پی شیوع ویروس کرونا به مرخصی اعزام شده بود با توجه به اعطای عفو مشروط و تعلیق اجرای باقی مانده دوران حبس تعزیری حسب بخشنامه اخیر قوه قضائیه آزاد شد. مسیحیان: رخساره قنبری نوکیش مسیحی که در تیر ماه ۹۸ به اتهام تبلیغ علیه نظام با تبلیغ مسیحیت از طریق تغییر مذهب اسلام به مسیحیت‌ و حضور در کلیساهای خانگی بازداشت و توسط دادگاهی از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به ۱ سال حبس تعزیری محکوم و در مهرماه همان سال جهت تحمل دوران محکومیت خود راهی زندان کچویی کرج شده بود به مرخصی اعزام شد. خبر: اهل سنت: در فروردین ۹۹تعداد۷ آزادی با قرار وثیقه و۱ مورد بازداشت برای پیروان اهل سنت اعلام شده است که شرح آنها بدین صورت است. خبر: نوزدهم فروردین حسن کرملاچعب از اهالى شاوور که در تیرماه۱۳۹۴توسط اداره اطلاعات بازداشت شده بود بعد از اتمام مدت حکم صادره آزاد شد خبر: همچنین در روز دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۹، اسماعیل رشیدی، زندانی سنی مذهب با اعمال بخشنامه جدید رئیس قوه قضاییه از زندان رجایی شهر کرج آزاد شود. حافظ عبدالرشید ریگی روحانی اهل سنت بلوچ ساکن شهرستان مهرستان در روز پنج‌شنبه ۷ فروردین‌ماه ۱۳۹۹ از سوی نیروهای امنیتی اداره اطلاعات بازداشت و از وضعیت او اطلاعاتی در دست نمی باشد. خبر: در فروردین 99 ، 2 موردتبعید و 23 مورد آزادی به شرح زیر گزارش شده است. سوم فروردین سخاوت سلیمی، جواد خمیس آبادی، هادی کریمی، امیر نوری ، چهرم فروردین رسول هویدا، جعفراحمدی مجید رشیدی، رضا رضایی، حسن شاهرضا، احمد ایرانی خواه ، پنجم فروردین رضا و سینا انتصاری از زندان تهران بزرگ و مصطفی رهسپار از زندان پارسیلون خرم آباد، ششم فروردین میلاد کاکاوند از زندان پارسیلون خرم آباد ومجید مرادی از زندان ایلام، هفتم فروردین بهروز صادقی علیایی از زندان تهران بزرگ، آزاد شدند.

بخش 2: در بخش دوم خانم شراره هادی زاده رئیسی سخنرانی خودرا با موضوع بررسی ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط روز ایران به شرح زیر ارائه نمودند: بیانیه جهانی حقوق بشری یک پیمان بین‌ کشوری ست که در نشست همگانی سازمان کشورهای هم پیمان در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ درپاریس پا گرفت. این بیانیه دارای سی ماده است که به گفتن دیدگاه های این سازمان درباره آنچه مردم در کشورهایشان باید داشته باشند، پرداخته و خواسته های نخستین مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی‌ای را که تمامی انسان‌ها درهرکشوری باید ازآن برخوردارباشند را گفته ‌است. در این نوشتار به بررسی ماده ۵ پیمان وسنجش آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میردازیم. ماده ۵ بیانیه جهانی حقوق بشر، هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی وآزار یا مجازات غیرانسانی ویا رفتاری شود که منجربه کاهش جایگاه انسانی وی گردد. هرانسانی به تنهایی و از زمان تولد دارای ارزش انسانی است وآبروی او باید حفظ شود. جان مایه بیانیه جهانی حقوق بشر برارزش های انسانی ساخته شده است. هیچ کسی نباید مورد شکنجه و بی رحمی قرار گیرد. چنین رفتارهایی، شکستن ارزش انسانی نامیده می شوند. شکنجه تنها به جسم آسیب نمی رساند، بلکه جایگاه انسانی او را لگد مال می کند وفرد در تمامی عمر، برای داشتن یک زندگی راحت ونرمال، دچار سختی خواهد شد. دراین بند، به روشنی پافشاری می شود که هرگونه مجازات غیرانسانی ویا شکنجه به هر بهانه ای ممنوع است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: در اصل ۳۸ قانون اساسی به اقرار ناشی از شکنجه می پردازد: اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست وچنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش واعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود. این ماده بدون هیچ استثنایی هرگونه شکنجه ایی از جسمی یا روحی و به هر وسیله و روشی را به روشنی ممنوع اعلام نموده است. و آنرا بی اعتبار میداند. دراصل ۳۹ قانون اساسی تاکید میکند که: هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است. پشتوانه ی اجرایی اخذ شکنجه برای گرفتن اقرار: ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی در مورد ضمانت اجرایی شکنجه برای گرفتن اقرار مقرر میدارد هریک از مستخدمین و مامورین دادگستری یا غیر دادگستری دولتی برای اینکه متهمی را مجبور به اقرار کند او را اذیت وآزار بدنی نماید. علاوه بر قصاص یا پرداخت دیه، حسب مورد به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال محکوم میگردد. و چنانچه کسی در این خصوص دستور داده باشد، فقط دستور دهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد. واگر متهم به واسطه اذیت وآزار فوت کند. مباشر مجازات قاتل، و آمر، مجازات آمر قتل را خواهد داشت حال به این مهم می پردازیم که: آیا این آیین و مقررات مدون در قانونی که خود حکومت جمهوری اسلامی آنرا نوشته است، جایی داشته و محترم شمرده میشود؟ می دانیم که هر نظام دیکتاتور مآب و تمامیت خواه با استفاده ی گسترده به انواع شکنجه دست میزند تا بسرعت و راحتی به اهداف خود برسد. که در گام نخست ایجاد ترس و وحشت کرده تا به توقف روند حرکت مخالفین بهر شکلی که در جریان است (راهپیمایی، پخش تراکت و شبنامه، یا هر حرکت دیگر) برسد. و در گام بعد از شکنجه برای دستیابی به اطلاعات دیگر مخالفین استفاده می کند تا با شناسایی و دستگیری و سرکوب هسته ی مخالفین در نهایت روند برعلیه خود را خاموش سازد. آنچه از ایران تاکنون جهان شاهد آن بوده، مخالفت و مبارزه تمام عیار با تمامی نهاد های حقوق بشری ست. شکنجه در ایران برای رسیدن به اهداف تمامیت خواهانه خود در صدر امور است. برای اینکه شکنجه به کارسازترین ابزار برای جمهوری ایران تبدیل شود، نیاز به ایجاد ساختاری بوده که بتوانند آنرا برای مدت نا محدودی اجرایی نمایند. در قریب به اتفاق کشورهای دیگری که شکنجه در انجا گزارش شده، آنچه معلوم است، مقطع و زمانی خاص برای این رفتار بوده، یعنی در یک زمان معین و برای مدتی معین انجام و پایان یافته است. می توان گفت آن چه که جمهوری اسلامی را از دیگر رژیم های سر کوبگر دنیا متمایز می کند تداوم شکنجه، آزار و اذیت و اقدام های خودسرانه و غیر انسانی ست. در بررسی تداوم شکنجه در رژیم سرکوبگر ایران باید به 2 موضوع مهم پرداخت: 1- چرایی لزوم این تداوم. 2- ابزارها و بازوهای اجرایی این تداوم. برای فهم مطلب نخست باید به این نکته توجه کرد که ایران از اساس برای پیشبرد اهداف استثماری کلان که در شورش 57 توسط کشورهای بانی شورش تعیین شده بود، ایجاد گردید. (این بود در بحران نفت سال 1976 که آمریکا و اروپا را زمین گیر کرد و توسط سران اوپک به رهبری شاه ایران در تعدیل بهای نفت ایجاد شده بود تصمیم برای شروع اغتشاش و آشوب در کل خاورمیانه گرفته شد.

بخش 3 : جلسه خانم طاهره خطی دیزآبادی سخنرانی خود را با موضوع مطبوعات و آزادی ادیان در ایران به شرح زیر ارائه نمودند. نشر اکاذیب، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام اتهاماتی واهی است برای بازداشت و زندانی کردن روزنامهنگارانی که کارشان نوشتن خبر و اطلاعرسانی است و این در حالی است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل ۲۴ خود عنوان میکند که نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزاد هستند و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد مواخذه قرار داد اما این اصل قانون اساسی در عمل به کرات نقض شده است و روزنامه نگاران زیادی تنها به خاطر عمل به این اصل قانون اساسی با عواقبی همچون بازداشت، شلاق، زندان، شکنجه و یا محرومیتهایی همچون محرومیت از فعالیت رسانهای و یا ممنوع الخروجی مواجه شدهاند. در جامعه ما مطبوعات نقش و جایگاهش را به عنوان رسانهای تاثیرگذار با توجه به وضعیت اسفناک آزادی بیان هر روز بیش از پیش از دست میدهد به گزارش ارائه شده از سوی گزارشگران بدون مرز به مناسبت سوم می روز جهانی آزادی مطبوعات طی چند دهه اخیر، جمهوری اسلامی بیش از ۸۹۰ روزنامه نگار و خبرنگار را به زندان انداخته و یا حتی حکم اعدام را برای بعضی از آنان اجرا کرده است بر اساس گزارشی با عنوان رده بندی جهانی آزادی رسانه ها در سال ۲۰۲۰ از سوی گزارشگران بدون مرز، ایران در بین ۱۸۰ کشور در رده ۱۷۳ قرار گرفته است و ذکر شده است که ایران یکی ازربزرگترین زندان بزرگ جهان برای فعالان رسانهای می باشد. در این ۴۱ سال گذشته جمهوری اسلامی بیشتر رسانه های خبری را سخت در چنگ خود دارد و در برخورد با آنها هرگز نرمش نمی کند و در این راه از ابزارهای ایجاد هراس بازداشت های خودسرانه حبس های طولانی مدت و عدم امنیت شغلی و تحمیل خودسانسوری به روزنامه نگاران و خبرنگاران بهره می برد و با آماده کردن لایحه سازمان نظام رسانه ای در صدد تبدیل کردن روزنامه نگاران به کارمندان دولتی است. مطابق اصل ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد. در این میان که سرکوب پیروان دیگر ادیان در ایران همچنان وجدانها را به درد می آورد و ایران یکی از بدترین کارنامه ها را در زمینه آزادی های مذهبی در سراسر جهان دارد. کشوری که در آن شمار بسیاری از بهائیان مسیحیان دراویش و یهودیها به خاطر باورها و ایمانشان به زندان می افتند از حق تحصیل در دانشگاه محرومند به آرامگاه هایشان بی احترامی میشود و حتی در برخی موارد مجازاتشان اعدام است آیا میتوان به دنبال جایگاه مطبوعات سایر باورمندان در ایران باشیم؟ وقتی اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان در مجلس در انتقاد از وزارت ارشاد می گوید وقتی پیروان دیگر ادیان می خواهند یک کتاب را چاپ کنند همه چیز بررسی میشود و از هفت خان رستم میگذرند و در آخر سانسور و سانسور و سانسور. اما دیگران که بر علیه ما کتاب مینویسند و بدیهیات دین ما را زیر سوال میبرند و به ما تهمت های بی اساس می زنند از زیر دست ارشاد در میرود چرا؟ و یا در بنر همایش بررسی فرقه های ضاله در شهر خرمشهر در جنوب ایران که در آن از دین زرتشت به عنوان فرقهی ضاله یاد شده است نام روابط عمومی شهرداری خرمشهر به چشم میخورد. یا استفاده از تصاویر کارتکس زندان دراویش گنابادی به عنوان مجرم در سریال هم گناه بی توجهی به کرامت انسانی زندانیان عقیدتی نیست؟ سایر پیروان ادیان روزنامه مجله ماهنامه ندارند و اگر هم داشته باشند زیر نظر مستقیم جمهوری اسلامی می باشد و باید همیشه تعریف و تمجید از آنها شود و به طور مستقل نمی توانند کاری کنند و از فیلتر رد نشوی وزارت ارشاد عبور میکند یک سری از کارمندان این مجموعه از عوامل جمهوری اسلامی هستند و روی بند بند کلمات نظارت دارند و فقط در ظاهر از آنها اسم هست ولی در باطن چیز دیگری است. آری نوشتن بعضی موارد در روزنامه های ایران غلط است البته نه اینکه خودش غلط باشد بلکه نوشتنش غلط است. این یادآوری است که در ایران چیزی کم است که در ایران چیزی غلط است که در ایران باید چیزی عوض شود. چیزی باید عوض شود تا هیچ کلمه ای هیچ جمله ای در گلو خفه نشود پشت قلم نماند روی یک کاغذ حبس نشود و نمیرد.

بخش 4 : جناب آقای افشین شاهین زاده سخنران چهارم جلسه با موضوع نگاهی بر وضعیت مندائیان در ایران سخنرانی خود را آغاز نمودند: نگاهی به وضعیت منداییان در ایران ما پیروان سام پسر نوح پیامبر هستیم. ما آیین حضرت آدم پیامبر را اجرا می کنیم و قدیمی ترین دین جهان محسوب می شویم. این جمله که از زبان یکی از منداییان سرشناس مقیم آمریکا بیان شده، شاید باور همه منداییان امروزی جهان باشد. آیینی بسیار کهن که در گذر زمان و متاثر از دشواریهای سیاسی و اجتماعی، رفته رفته در صحنه روزگار کمرنگ شده و شاید در آینده هیچ نشانی از آن یافت نشود. قوم صابئین مندایی پیروان حضرت یحیی هستند. آنها قومی آرامی و از نژاد سامی می‌باشند در واقع از اولین آوارگان فلسطینی هستند که نزدیک به 1950 سال پیش به دلیل اذیت و آزار برخی از اهالی اورشلیم به سوی رودخانه فرات مهاجرت کردند. سپس در امتداد رود فرات به جنوب حرکت کرده و ضمن استقرار برخی از آنها در شهرهای بغداد و بصره و عماره در نهایت آخرین گروه شانبه شهرهای خرمشهر و هویزه و شوشتر رسیدند. این مهاجرت اگرچه از سر اجبار بود ولی انتخاب مقصد بسیار آگاهانه انجام گرفت. امپراتوری اشکانی که در آن دوران در اوج شکوه و قدرت خود قرار داشت، نسبت به آزادی مذاهب تساهل فراوان داشت. دلیل دیگر این مهاجرت به ریشه های اعتقادی منداییان برمیگردد که برای انجام مناسک آیینی میبایست در کنار رودخانه ها باشند. این بود که شهرهای گرمسیری دارای رودخانه بعنوان مسکن نهایی آنان انتخاب شدند. به زبان محلی ایشان را صُبی می‌نامند که به روایتی از ریشه‌ صُب عربی به معنای ریختن آب می‌باشد از آن روی که مناسک دینی آنان غالباً با تعمید در آب جاری همراه است. روایت دیگر، آنرا کوتاه شده واژه صابئی میداند که البته بدان نام هم مشهورند. مبدا شمارش سال: آفرینش آدم و حوا یک مبدا سال مندایی است که بر اساس سال خورشیدی محاسبه میشود. بر این اساس، اکنون در سال 445389 میباشد. مبدا دیگر سالشماری منداییان به تولد یحیای پیامبر برمیگردد. بنیاد فکری و مناسک مذهبی و اجتماعی: منداییان، شماری از پیروان یحیای پیامبر هستند. صابئین در روزهای یکشنبه در آب جاری رودخانه غسل تعمید می‌کنند. قبله‌ آنها سمت شمال آسمان است زیرا اعتقاد دارند سریعترین مکان برای ارتباط با عالم نور است. نمازشان سه بار در روز ودو باردرآب است. ازدواج دارند اما طلاق ندارند. دروغ نمیگویند و بسیار ارام و متین هستند. صابئین هیچ عضو جدید نمی‌پذیرند. روحانیون‌ آنها برای شعائر دینی پولی دریافت نمی‌کنند بلکه خود صاحب شغل هستند و اکثرا به زرگری ونقره کاری مشغولند. به غذاهای گیاهی و ماهی علاقه دارند. ذبح شان با چاقو است. عروس و داماد قبل از محرم شدن باید غسل تعمید شوند. آنها در سال 36 روز روزه می گیرند. برای باقی ماندگان طوفان نوح یک غذای متبرک مثل خیرات درست می‌کنند که حریصه نام دارد که از 7 حبوبات که یکی از انها عدس است تهیه می‌شود. لباس مراسم تعمید همگی سفید واز جنس کتان است. معبد آنها بسیار ساده و معمولا از نی و حصیر تهیه می‌شود و باید به سمت شمال آسمان باشد. اسم کتاب مقدسشان: گنزا ربا به معنای گنج بزرگ است. کتاب مهم دیگرشان، تعالیم یحیی است. سازمان دینی صابئین ساده است. زنان با مردان برابر هستند. جالب اینکه هر مندایی یک نام شناسنامه‌ای دارد و یک نام دینی که نام دینی بر اساس نام مادر و ساعت و ماه تولد بدست می اید. زبان مندایی شاخه‌ای از زبان آرامی قدیمی است. از طرف دیگر آنها به سیاست هیچ علاقه‌ای ندارند و تبلیغ و تبشیر وعضوگیری در این دین وجود ندارد، یعنی ورود ممنوع و خروج آزاد است. یعنی مجازاتی برای شخص خارج شده از دین برایش در نظر گرفته نمیشود. و فقط با او قطع ارتباط میشود. در سراسر کتب دینی مندائیان گفته ‌های زیادی است که زمین، آسمان، خورشید، ماه، ستارگان، ابر، آب جاری، جریان باد، درختان، دریاها و رودها بالاخره هر امر محسوسی را که بشر در اطراف‏ خود می‏بیند به‌ عنوان موضوعاتی که درباره آن باید اندیشید و تفکر و نتیجه‌گیری نمود، یاد‌ کرده‌است. برای نمونه، گنزا ربا در دعوت مندائیان به ازدواج، روش تأمل و تفکر در طبیعت بهره ‌برده‌است. شرایط امروز منداییان: پیش از انقلاب اسلامی، در سایه تساهل حکومت پهلوی، منداییان زندگی آبرومندانه و آزادی مذهبی کاملی داشتند. در زمینه اجتماعی نیز دارای مشاغل عمدتا معطوف به هنرمندی در زمینه طلاو جواهرات بودند. آنها عمدتا به مردمان خوشنام در معامله و صداقت مشهور بودند. در سالهای اخیر، دلایل مختلفی باعث بروز مشکلات جدی در جمعیت منداییان و کاهش فعالیتهای اجتماعی و مذهبی آنان گردیده است. وقوع انقلاب اسلامی درایران و وقوع فشارهای عمومی بر پیروان سایر ادیان بطور عمومی یکی از این دلایل است. اگرچه مطابق برخی آیات قرآن، منداییان اهل کتاب محسوب میشوند، ولی آنان نیز در موارد بسیاری همچون ارث، ازدواج، قوانین کیفری، مسایل آموزشی همچون زرتشتیان و مسیحیان، محدودیتهای فراوانی را تحمل میکنند. آنها حتی نماینده ای نیز در مجلس ندارند. نعمت الله عبادی راد جزو آخرین گروه منداییانی است که وارد خاک امریکا شده اند او در حالیکه عاشق ایران است اما مهاجرت دختر و پسرش سبب شد تصمیم بگیرد ایران را ترک کند. این فعال مندایی در این باره میگوید: محدودیت هایی که پیش روی فرزندانم بود و خودم هم در طول زندگی سالها با آن روبرو شده بودم، مرا مجبور کرد تصمیمم را نهایی کنم تا مهاجرت کنم. دامادم با وجود آنکه دانشجوی برتر رشته داروسازی بود نتوانست داروخانه اش را ثبت کند و به او اجازه داشتن داروخانه ندادند چون مندایی بود. ما همه جا مجبور بودیم خود را شیعه اثنی عشری معرفی کنیم. در فرم های اداری و کنکور ما یک شیعه دوازده امامی بودیم که گاه قرآن را از مسلمانان بهتر می خواندیم و نمره تعلیمات دینی فرزندان ما از مسلمانان بهتر می شد. کودکان ما مجبور بودند سرکلاس های قرآن و تعلیمات دینی بنشینند و مانند یک مسلمان نمازهای یومیه را بخوانند. البته شروع افراط گرایی اسلامی در خاورمیانه و به ویژه عراق و سوریه، نیز دلیل دیگری بر احساس ناامنی بسیاری از پیروان ادیان غیر اسلامی و از جمله منداییان گردید تا آنان عطای ماندن در سرزمین مادری را به لقای آن ببخشند تا بتوانند از انقراض فرهنگی جانی به در برند. باور و فرهنگ عمومی رایج در شیعیان ایران نیز عامل دیگری بر فشار بر منداییان است. آنها متاسفانه از سوی مسلمانان نجس پنداشته میشوند. دلیل دیگر انزوای اجتماعی و کاهش جمعیت منداییان، به باورهای انان برمیگردد. تنها راه ورود به آیین مندایی، متولد شدن در یک خانواده مندایی است. به عبارتی دیگر، خروج ازاد و ورود ممنوع است. این مساله در کنار این قانون اسلامی که خروج از اسلام را برابر با مرگ افراد میداند، و با توجه به محصور شدن مرزهای حضور منداییان به سرزمینهای اسلامی، باعث بحرانهای جدی درباره اصل باقی ماندن این آیین صلح طلب شده است. آخرین موج مهاجرت منداییان به آمریکا و استرالیا نیز، در یکی دو سال گذشته و در پی تشدید فشارهای جمهوری اسلامی در پیروان سایر ادیان صورت گرفت، به نحوی که از جمعیت 14 هزار نفری منداییان در دهه 50 تنها حدود 2000 نفراکنون در برخی از شهرهای خوزستان باقی مانده اند. حتی مشکلات زیست محیطی و خشک شدن رودخانه کارون نیز اجرای مناسک اصلی منداییان، یعنی غسل در آب جاری را با بحران جدی مواجه کرده است. رفته رفته جامعه مندایی از سرزمین ایران در حال محو شدن است و تنها خاطره ای دور باقی میماند از مردمی آرام، قابل اطمینان، صلح طلب و هنرمند در کناره های خشک شده رود کارون.

 بخش 5 : معصومه نژاد محجوب با موضوع تاریخچه و اندیشه اهل حق(یارسان) را بررسی و ارائه نمودند: تاریخچه و اندیشه اهل حق

(یارسان) اهل حق یا یارسان که پیرو دین یارى هستند، آئینى است با مناسک عرفانى که به طور عمده در دو کشور ایران و عراق پیرو دارد. تاریخ دقیق شکل گیرى این آئین مشخص نیست، ولى پیروان آن به ازلى و ابدى بودن آئین خود باور دارند. دین یارى در دوره هاى مختلف تاریخى مراحل مختلفى را پشت سرگذاشته است. ا گرچه قدیمى ترین متون مذهبى اهل حق تا سده دوم هجرى و قدمت برخى از نیایشگاههاى آن به پیش از اسلام میرسد، اما ساختار کنونى آن از قرن هفتم هجرى و توسط سلطان سهاک بنیان نهاده شده است که در اعتقادات پیروان یارسان بالاترین جایگاه را دارد. پیروان مسلک اهل حق با نامهاى مختلفى شناخته میشوند. اگرچه در متون دینى بیش از هرنامى از نام یارسان و یارى استفاده شده و یارسان از دو کلمه یار به معنى خداوند و صاحبکرم و سان به معنى همانند و همسان تشکیل شده است و پیروان یارسان نیز خود را با نام یار میشناسند. اما نامهاى مختلفى مانند اهل حق، طایفه، کاکه اى (که بیشتر در عراق کاکه اى خوانده میشوند) و به اشتباه على اللهى از جانب غیر یارسانیان بر روى آنها گذاشته شده است. در ایران جمعیت یارسان بالاى ٣ میلیون نفر است ودراستانهاى کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربى و شرقى، تهران، همدان، قزوین و دیگر شهرهاى ایران سکونت دارند، اما به دلیل فشارهاى رژیم ایران بر پیروان یارسان، اکثراً در خفا زندگى میکنند و آمار دقیقى از سوى هیچ سازمان حقوقى و قانونى براى مشخص شدن تعداد جمعیت آنها در دست نیست. مردم یارسان به زبانهاى ترکى، کردى و فارسى صحبت میکنند. در مورد تاریخچه اهل حق، باید گفت چون باورها واعتقادات خاص پیروان این مسلک قادر نبوده است مجموعه اى همگن و منظم ایجاد کند که بتوان آن را منشعب از یک مکتب یا دین خاص قلمداد کرد. درباره تاریخچه اهل حق بین محققان اختلاف نظر وجود دارد. حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت در این باره مینویسد که اهل حق یکى از شاخه هاى انشعابى و وابسته به مذهب شیعه است و معتقد است این مسلک مجموعه اى است از عقاید و آراى خاصى که با ذخائر معنوى اسلام و اساطیر ایران قدیم درهم آمیخته و در برخورد با حوادث، در زمانهاى مختلف اشکال گوناگونى به خود گرفته است. مرحوم نورعلى الهى که خود از پیروان این آئین است، اهل حق را مسلمان و وابسته به مذهب شیعه دوازده امامى مى داند. برخى ریشه مسلک اهل حق را نامشخص دانسته اند و چون اهل حق دین خود را سرمگو مى نامند و مسلکشان با برخى رازها و اسرار ناگفتنى است که نباید براى نامحرمان فاش شود و تعالیم و اسرار سینه به سینه منتقل شده است و این امر سبب گردیده کسى از تاریخ پیدایش مرام اهل حق اطلاعى نداشته باشد. برخى نیز معتقدند که مسلک اهل حق شاخه اى از شیعه است و مانند شیعیان به ائمه اعتقاد دارند ولى اساس مذهب آنان صرفاً اسلامى نیست بلکه مرام آنها مجموعه اى است از عقاید و تعالیمى که تحت تأثیر افکار زرتشتى، مسیحى و کلیمى بوده است و نشانه بارز تشیع در این مسلک را اعتقاد به وجود على بن ابیطالب مى دانند. حضرت سلطان سهاک در سال ١٢٧۶ میلادى در روستاى برزنجه در شهرستان سلیمانیه عراق چشم به جهان گشود. پدرش شیخ عیسى برزنجه اى خانقاه و مریدانى داشته است و پس از فوت پدر، مریدان گرد سلطان سهاک جمع شدند ولى برادرانش مخالفت کردند. از این رو از برزنجه به محلى به نام پردیور در روستاى شیخان در کردستان ایران هجرت کرد و در آنجا نیز در گذشت. تمام دوران زندگى اش در انزوا گذشت فقط اشخاص معدودى حتى از اقصى نقاط دنیا را به شاگردى و یارى قبول نمود. در قرن هفتم هجرى دین یارى توسط سلطان سهاک آشکار شد و اسرار حقیقت به صورت قانون و ارکان اهل حق به یارانش ابلاغ شد. روى همین اصل مؤسس و بنیانگذار دین یارى محسوب مىشود. کتاب مقدس اهل حق، دفتر سرانجام است که به زبان کردى گورانى(هورامى)میباشد و تمام گفتارهاى سلطان سهاک و یارانش، سرودها، نیایش ها، آداب و رسوم مذهبى و مسلکى و نذر و نیازها را دربرمیگیرد. طبق کلام سرانجام، این مسلک از روز ازل وجود داشته و تعلیماتش به صورت سر و راز نزد انبیاء و اولیا بوده است و در هر دوران به گروه معدودى از یاران محرم منتقل شده است. یاران ردیف اول حضرت سلطان هفت نفر بودند که به هفت تن معروف هستند و پیر و مرید اهل حق محسوب میشوند و آنها براى هدایت مردم، در هر دورانى در قالب انبیاء و خاصان ظاهر میشوند. یکى از کارهاى سلطان سهاک، تشکیل خاندانهاى حقیقت بود. خاندانهاى حقیقت یازده خاندان هستند. سمت پیشوایى و رهبرى اهل حق را درمناطق مختلف بر عهده دارند و هر کسى بخواهد وارد این مسلک شود باید یکى از خاندانها را به عنوان پیر و دلیل خود قرار دهد. جم خانه محل عبادت یارسان است و براى اجراى مراسم خاص در آنجا جمع میشوند. عبادت فردى کمتر مورد توجه قرار گرفته، طورى که آنها اهمیت فراوانى براى اجتماع کردن قائل هستند. نواختن تنبور در میان یارسان از جایگاه ویژه اى برخوردار است و در جم متون مقدس و کلامها همراه با نواى تنبور خوانده میشود و نذر ونیازها انجام میشود. مراسمى مانند سرسپردن، ازدواج و نامگذارى کودک و…نیز در جم خانه انجام میشود. دعا و مراسم خاصى براى ازدواج وجود دارد که عقد یارى گفته میشود ولى به دلیل نداشتن دفاتر ازدواج و طلاق بر اساس تعالیم خودشان، در همان دفاتر ازدواج و طلاقى که در کسور وجود دارد، مراسم ازدواج را برگذار میکنند. نماز در دین یارى وحود ندارد. ٢ بار در سال و هر بار ٣ روز روزه میگیرند که البته در بین گروههاى مختلف اختلاف عقیده وجود دارد. شرط ورود به مسلک اهل حق، سرسپردن و داشتن سبیل براى مردان پیروى یارسان است. مراسم سرسپارى در جم خانه و طى مراسمى خاص صورت میگیرد و شخص به یکى از خاندانهاى یارى سرسپرده میشود و آن را پیر ودلیل خود قرار میدهد. علاوه بر سرسپردن، داشتن شارب یا سبیل است. طبق کلام سرانجام، بر مردان پیرو یارى واجب است که سبیل خود را نتراشند و تراشیدن آن موجب خروج از دین و باطل شدن سرسپردگى به دین یارى میشود. دین یارى ۴ رکن اصلى دارد که عبارتند از:پاکى، راستى، نیستى و ردا. پاکى: اهل حق باید درون و برونش از هر حیث و هرجهت، به هر اسم و رسم پاک باشد. یعنى در ظاهر، جسم، لباس و کسب و خوراکش و در باطن، اندیشه و گفتار و کردارش، تماماً پاک باشد. راستى: داشتن صداقت و گفتن حقیقت حتى اگر به ضرر شخص تمام شود. نیستى:یعنى دورى از هر نوع تکبر و غرور و خودپسندى و خودخواهى. شخص باید از هرگونه تفکر و رفتارى که نشان از خودبزرگ بینى و غرور کاذب است به دور باشد. ردا: خدمت و کمک و فداکارى نسبت به خلق خدا و گره گشودن از کار خلق است. این چهار رکن اصلى از سه اصل دین زرتشت (پندارنیک، گفتارنیک و کردار نیک) سرچشمه گرفته است. از اعتقادات اهل حق، مظهریت است. مظهریت در اهل حق یعنى روحى که در نتیجه سیرکمال صیقل پیدا کرده ونور ذات الهى را منعکس مى کند و اهل حق بر کسى اطلاق میشود که در جستجوى جلوه ذات حق در انسان باشد. زیرا مظهریت آئینه اى است که منعکس کننده ى خداوند است. یکى از مهمترین اعتقادات اهل حق که پایه و اساس مرام اهل حق راتشکیل میدهد و از نظر اسلام مطرود است و معتقد بودن به آن سبب جدایى مسلک اهل حق از اسلام گردیده است، جامه به جامه (دونادون)میباشد. منظور از جامه یا دون همان جسم و کالبد انسان است. جامه به جامه یعنى از جامه اى به جامه دیگر درآمدن است. دین یارى میگوید روح انسان باید جسم و جامه هاى مختلف از جمله مرحله جانورى، نباتى، … را طى کند و در هر مرحله پس از رسیدگى به اعمال روح و سنجش اعمالى که روح با اختیار خود به دست آورده، دوباره با توجه به استحقاق خود، در جامه دیگرى حلول پیدا میکند و هر روحى در زمان محدود و طى کردن ١٠٠١ جامه سیر تکاملى خود را طى میکند. در دون یا جامه هزارو یکم روح انسان کامل میشود و ذات خدایى در آن روح نائل مى شود و میتواند به اصل خود یعنى خدا بازگردد. ائمه، علما و فلاسفه شیعه این عقیده را به وضوح رد کرده و آن را مخالف حکمت الهى و هدفدار بودن آفرینش میدانند. در مورد تاریخچه سیاسى اهل حق، با توجه به عقاید آنها، در ایران کافر شناخته شده و دین یارى رسمیت ندارد. مطابق اصل ١٣ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، فقط ادیان کلیمى، زرتشتى و مسیحى به رسمیت شناخته میشوند و در انجام مراسم و آئینهاى خود در چارچوب قانون آزادند. از اینرو یارسان در انجام امور مربوط به مذهب و مرام خویش آزادى ندارند و بسیارى از حقوق و امتیازاتى که در مورد ادیان رسمى وجود دارد، در مورد دین یارى وجود ندارد. به عنوان نمونه نمیتوانند دفاتر ازدواج و طلاق براساس تعالیم خودشان داشته باشند و یا قواعد ارثى را غیر از قواعد رسمى کشور اجرا کنند و یا مدرسه تأسیس کنند و همچنین براساس ماده ١۴ استخدامى کشورى، از استخدام پیروان یارسان در دستگاههاى دولتى جلوگیرى میشود. پیروان یارسان آئینهاى خود را در خفا به جا مى آورند و در طول تاریخ از فعالیتهاى سیاسى پرهیزکرده اند. با این حال در طول تاریخ شاهد موارد زیادى از فشار و آزار و اذیت از جانب مسلمانان یا حکومتها بوده اند. پس از پیروزى انقلاب ١٣۵٧ فشار بر جامعه یارسان افزایش یافته و پیروان آن دچار محرومیتها و تبعیض هاى زیادى شده اند.

سپس بحث آزاد به مدیریت جناب آقای هادی درتومی با موضوع حق آزادی عقیده و وجدان آغاز گردید که به بررسی حقوق انسان ها از منظر قانون پرداختند و در خصوص آزار و اذیت هایی که در حق پیروان سایر ادیان از جمله بهاییان، یارسان و. . میشود صحبت کردند و با سایر اعضای حاضر در جلسه به بحث و گفتگو و تبادل نظر پرداختند، در پایان جلسه جناب آقای رضا عباسی زمان آبادی ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه سام جباری کرمانی، ادمین ها هاشم رضایی، رسول عباسی زمان آبادی، هادی درتومی، رضا عباسی زمان آبادی در ساعت 20:00ختم جلسه را اعلام کردند.

گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمند و نمایندگی ترکیه

ملیکا احمدی سبزواری

در روز پنج شنبه مورخ ۲۶ مارس ساعت ۱۸به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته هنر برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم لیدا اسدی فر ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز کردند:

بخش1: درآغازجلسه خانم ایراندخت کیا گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران دراسفند ماه سال 98 را ایراد کردند . با توجه به حجم بالای سانسور و عدم درج کلیه خبرهای مربوط به نقض حقوق هنر و هنرمندان، این گزارش تنها۲۰تا۳۰٪ خبرهای موجود در کشور را بازتاب می دهد . اخبار نقض حقوق بشر در اسفندماه 98، با بیش از 20 مورد نقض حقوق کپی رایت، امنیت اجتماعی فرهنگی مالی برای همه، امنیت شغلی، مسئولیت نسبت به جامعه، آزادی بیان، عمل نکردن به کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان و نقض اهداف 2030 یونسکو که دراستان های مختلف رخ داد، همراه بود. با توجه به حجم بالای سانسور و عدم درج کلیه خبرهای مربوط به نقض حقوق هنر و هنرمندان، این گزارش تنها۲۰تا۳۰٪ خبرهای موجود در کشور را بازتاب می دهد. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است. نقض حق کپی رایت: 2 مورد، نقض امنیت اجتماعی فرهنگی مالی برای همه: 5 مورد، خطر ورشکستگی سالن‌های خصوصی تئاتر. مدیر سالن تئاتر مستقل تهران تأکید کرد که شرایط موجود برای فعالیت سالن‌های خصوصی و گروه‌های تئاتری در صورت مناسب نشدن شرایط، منجر به ورشکستگی اقتصادی سالن‌ها خواهد شد. نقض حق امنیت شغلی: 7مورد، گردشگری ایران با سونامی اتفاقات بد مواجه است. مرزها و پروازها بسته و بسیاری از تورها لغو شده‌اند. نقض کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان: 3 مورد، حمام قاجاری در همسایگی شیخ‌صفی جان می‌دهد. نقض هدف ۱۱ سند ۲۰۳۰ یونسکو(حفظ میراث فرهنگی و هنری): 3 مورد، نقض حق مسئولیت نسبت به جامعه: 1 مورد، نقض حق آزادی بیان: 2 مورد.

بخش 2: آقای محمد فرشیدیان سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده چهار اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون جمهوری اسلامی آغاز کردند: ماده چهارازاعلامیه حقوق بشر به این امر اشاره دارد که هیچ کس را نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشت. بردگی و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد، ممنوع است. با اینکه به ظاهر برده داری در شکل و شمایل کلاسیک آن، در جهان امروز ممنوع و منسوخ شده، اما ظهور شکل‌هایی از برده‌داری نوین، قابل مشاهده و نگران کننده است. شاخص برده‌داری جهانی در سال ۲۰۱۶ نشان می‌دهد که در سراسر جهان بیش از ۴۵ میلیون نفر در بردگی مدرن به سر می برند اما وضعیت در قاره آسیا به مراتب بدتر است و کشورهای آسیایی به تنهایی بیش از دو سوم از این رقم را در خود جای داده اند. یونسکو، ۲۳ آگوست را روزی برای بزرگداشت خاطره اولین انقلاب ضد برده‌داری تعیین کرده است. یونسکو با اعتقاد به این که برده ‌داری نوین با سبک و سیاقی مدرن هنوز در مناطق مختلف دنیا وجود دارد، پروژه های مختلفی را برای مبارزه با برده‌داری نوین آغاز کرده است. “واک فری” (Walk Free) که یک سازمان بین‌المللی فعال در زمینه مبارزه با برده‌داری نوین است، در گزارشی که تحت عنوان “شاخص جهانی برده‌داری در دوران معاصر”، در استرالیا منتشر کرده بردگی مدرن را، محرومیت از آزادی‌های فردی از طریق بهره‌ برداری های غیر‌منصفانه و غیر‌قانونی می‌داند و اشاره میکند که: موقعیت هایی از بهره کشی که به دلیل تهدید، خشونت، زورگویی و سوءاستفاده از قدرت یا حیله، افراد نمیتوانند برخی کارها را رد کنند وامکان سرپیچی از دستور ندارند و مجبور به انجام کارهایی میشوند که خواسته آنها نیست، برده داری نوین نامیده میشود و در برخی موارد حتی این افراد به دلیل استثماری که قربانی آن هستند حتی امکان تصمیم گیری در مورد بدن خود را ندارند. بر اساس گزارش واک فری، بردگی معاصر یک سوم بیش‌تر از آن چیزی هست که قبلا تصور میشد. در این گزارش تخمین زده می شود که ۲۶ درصد برده‌های مدرن را کودکان تشکیل می دهند. افراد بالغ اغلب به خاطر بدهی‌های مالی مجبور به بیگاری می‌شوند و زنان اغلب برای روسپیگری مورد بهره‌کشی قرار می‌گیرند. این گزارش به انواع مدرن بردگی اینگونه اشاره میکند: کودکان محروم از حق تحصیل به دلایلی مثل کار اجباری و یا ازدواجهای زودهنگام / استثمار کودکان کار و سوء استفاده از آنها در فرایند تولید/ سوءاستفاده های جنسی و خرید و فروش زنان و دختران برای روسپی گری و ازدواج اجباری که دختران به بردگان خانگی تبدیل میشوند/ زنان و دخترانی که بدون دریافت دستمزد به عنوان کارگران خانگی یا کالاهای جنسی از آنها بهره‌کشی می‌شود / تن‌ فروشی / کار اجباری در محیط و شرایط غیرانسانی/ قاچاق انسان / کار برای پرداخت قرض /اجبار به انجام کار رایگان برای پرداخت وام/ اجبار به انجام کاری به نحوی که فرد قربانی زیر خشونت و ارعاب مجبور به ماندن در موقعیتی باشد که خود نمیخواهد و ماندن در هر شرایط غیر انسانی به خاطر ترس از دست دادن یک موقعیت و همینطور مواردی از این دست، انواع مدرن بردگی به شمار می آورد. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به یک عزم جدی برای مبارزه با برده داری نیاز داره چرا که برده داری در عصر حاضر از پیچیدگی خاصی برخوردار است و در برخی اوقات متاسفانه خود شخص متوجه برده بودن و یا بنده بودن و قربانی بودن خود نیست. طبق آمار ارائه شده هلند، سوئد، آمریکا، استرالیا و نیوزیلند بیش‌ترین تلاش را برای کاهش برده داری نوین انجام داده‌اند. در گزارش بنیاد واک فری از ایران در کنار کره شمالی، گینه، اریتره، هنگ‌کنگ و سودان جنوبی به عنوان بدنامترین کشورها در زمینه مبارزه با برده‌داری مدرن و قوانین ناکافی و ناکارآمد یاد شده که در قانون اساسی آنها اقدامات موثری برای مبارزه با برده داری انجام نمیشود. قاچاق انسان در ایران به مثابه برده‌داری عصر جدید، رشد نگران‌کننده‌ای در طی سالهای گذشته داشته است. وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه ۲۰۱۸ خود ایران را در زمره کشورهایی قرار داده است که حداقل ضوابط لازم برای مقابله موثر با قاچاق انسان را رعایت نمی کنند. جدا از ماده ۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی در ماده ۸، کنوانسیون اروپایی حقوق بشر ماده ۴، کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر ماده ۶، منشور آفریقایی حقوق بشر و ملت‌ها ماده ۵ و اساس ‌نامه‌ی دیوان کیفری بین‌الملی ماده ۷بند C و کنوانسیون کار اجباری سازمان جهانی کار، کنوانسیون حقوق کودک و پروتکل الحاقی آن نیز از دیگر اسناد بین‌المللی در زمینه‌ی ممنوعیت بردگی و برده‌داری هستند. با وجود کثرت برده‌داری نوین در ایران، اما تا ‌کنون در قانون اساسی هیچ ماده ای به طور مستقیم به این شیوه‌های جدید برده‌داری در ایران و اِعمال مجازات برای آن‌ها اشاره نکرده است. برده‌داری در اسلام پذیرفته شده است و بطور تاریخی اهمیت اقتصادی، اجتماعی زیادی داشته‌ است. بیش‌تر مراجع تقلید و روحانیان شیعه ایران در مورد موضوع برده‌داری سکوت کرده‌اند. بعضی از روحانیان مانند مصباح یزدی بردگی را بدون چون و چرا پذیرفته‌اند و به صراحت از آن دفاع می‌کنند. تحقیقات نشان میدهد که هنوز در استان سیستان و بلوچستان دختران بسیاری هستند که مورد معامله پدر فقیر و همسری ثروتمند قرار می‌گیرند. و در تمام عمر باید با مردی با فاصله سنی زیاد زندگی کنند. اولین تلاش‌ها برای منع برده‌داری در ایران به اواخر دوره‌ی قاجار بازمی‌گردد. اما حرکت ایران به سوی مدرنیته باعث شد در سال ۱۳۰۷ در دوران پهلوی اولین قانون منع بردگی و برده‌داری و منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به ایران، به تصویب مجلس شورای ملی برسد. در این ماده آمده است در مملکت ایران هیچ کس به عنوان برده شناخته نشده و هر برده به مجرد ورود به خاک یا آب‌های ساحلی ایران آزاد خواهد بود. هر کس‌ انسانی را به نام برده خرید و فروش کند یا رفتار مالکانه‌ نسبت به انسانی بنماید یا واسطه‌ی معامله و حمل و نقل برده بشود، محکوم به یک تا سه ‌سال حبس تأدیبی خواهد گردید. پس از این قانون، در سال ۱۳۳۷ «قانون تکمیلی منع بردگی و برده‌ فروشی » به تصویب مجلس شورای ملی رسید. این قرارداد تکمیلی منع بردگی و برده‌فروشی در مقر دفتر اروپایی سازمان ملل در ژنو به امضاء رسیده بود و شامل یک مقدمه و پانزده ماده بوده که از کشورهای عضو می‌خواست تا به رفتارهای مشابه بردگی نظیر دین‌بردگی، غلامی یا رعیتی و فروش زنان برای ازدواج و معامله یا قاچاق کودکان به طور کامل پایان دهند. پس از انقلاب اسلامی قوانینی که در سال ۱۳۰۷ و سال ۱۳۳۷ به تصویب رسیده بودند ابقا شدند اما بعد از آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی تغییرات چشمگیری برای ممانعت از بردگی و برده‌داری به وجود نیامد و فقط در عباراتها و مفاهیمی کلی به آن اشاره شده است. جمهوری اسلامی‏ در اصل سوم قانون اساسی موظف شده است همه‏‌ امکانات‏ خود را برای‏ تأمین‏ آزادی‌های‏ سیاسی‏ و اجتماعی‏ در حدود قانون‏، رفع تبعیضات‏ و ایجاد امکانات‏ عادلانه‏ برای‏ همه‏، در تمام‏ زمینه‌های‏ مادی‏ و معنوی‏ و تأمین‏ حقوق‏ همه‌جانبه‌ی‏ افراد از زن‏ و مرد و ایجاد امنیت‏ قضایی‏ عادلانه‏ برای‏ همه‏ و تساوی‏ عموم‏ در برابر قانون‏، به کار برد. اصل بیستم قانون اساسی به این نکته اشاره دارد که همه‌ی‏ افراد ملت،‏ اعم‏ از زن‏ و مرد یکسان‏ در حمایت‏ قانون‏ قرار دارند و از همه‌ی‏ حقوق‏ انسانی‏، سیاسی‏، اقتصادی‏، اجتماعی‏ و فرهنگی‏ با رعایت‏ موازین‏ اسلام‏ برخوردارنداصل‏ سی و دوم بیان میکند که هیچ‌کس‏ را نمی‏‌توان‏ دستگیر کرد، مگر به‏ حکم‏ و ترتیبی‏ که‏ قانون‏ معین‏ می‏‌کند. اصل‏ سی و سوم: هیچ‌کس‏ را نمی‌توان‏ از محل‏ اقامت‏ خود تبعید کرد یا از اقامت‏ در محل‏ مورد علاقه‌اش‏ ممنوع‏ یا به‏ اقامت‏ در محلی‏ مجبور ساخت‏، مگر درمواردی‏ که‏ قانون‏ مقرر می‏‌دارد. که متاسفانه قانون در جمهوری اسلامی همه این بی قانونی ها را مقرر میدارد و قوانین مکتوب شده بخشی از مشکل و شیوه اجرای آن بخش دیگری از مشکل است.

بخش 3: سپس آقای محمد یوسف اسماعیلی با موضوع پدافند تا پدافند به شرح زیر صحبت نمودند: در آبان ماه سالی که گذشت اتفاق بسیار ناگوار و دلخراشی رخ داد که اعتراض تمام جهانیان را در برداشت . باز هم ندانم کاریها و بی ملاحضگی حکومتی اگر به صورت خوش بینانه به قضیه بخواهیم نگاه داشته باشیم و در صورتی که بخواهیم کمی دقیق تر و با جزئیات بیشتری به موضوع بنگریم و تمامی پازلهای این معما را در کنار یکدیگر قرار دهیم بوی اشتباه و خطای انسانی تنها از پدافند سپاه حکومت جمهوری اسلامی به مشام نمیرسد و موضوع فراتر از یک خطاست. سوالهایی که هنوز بی جواب مانده و این حکومت حاضر به جوابگویی آنها نیست که به صورت خلاصه به آنها به صورت اجمالی می پردازم: چرا صحنه حادثه در روز اول ماجرا با بلدوزر و لودر های سپاه جمع آوری شد؟ چرا به مدت سه روز این موضوع به ظاهر خطا توسط مقامات مختلف به شدت انکار می شد؟ چرا پس از اینکه حکومت دید با توجه به فشار جامعه جهانی زیادی مواجه کشته حاضر به همکاری با دولت ها و نهادهای بین المللی که معمو لا در سوانح هوایی حضور می یابند نشد و دست رد بر سینه آنان زد؟ و در آخر پس از این همه فشار و رایزنی ها چرا حکومت با توجه به اینکه برهمگان ثابت شد توانایی بازخوانی جعبه سیاه هواپیما بوئینگ۷۳۷ را ندارد بعد از پنج ماه حاضر به تحویل آن نمی باشد. مگر در جعبه سیاه آن هواپیما چه مکالماتی وجود دارد که حکومت این همه ترس و واهمه از بازخوانی آن دارد؟ و صدها چرای دیگر که در نهایت جوابی که از این حکومت شنیده شد و بابت آن هیچکس مورد مؤاخذه نگردید و مقامات حتی حاضر به عذرخواهی نیز نشدند یک جمله بود: (( خطای پدافند )). سه ماه بیشتر از این حادثه جانسوز نگذشته بود که خبری دیگر از مشرق زمین به گوش رسید. در شهر ووهان چین ویروسی به نام کورونا کل شهر را فرا می گرفت. پس از اپیدمی در این شهر دولت چین دست بکار شد. ظرف دو روز کل شهر قرنطینه شد و باز هم این کشور سرعت ساخت و سازش را به ر خ دنیا کشید. چندین بیمارستان هزار تختخوابی آماده ظرف یک هفته جهت خدمات به شهروندان مهیا گشته بود. دولت و مردم دست در دست یک دیگر برای مبارزه با این ویروس جدید و ناشناخته دست به کار شدند. دولت ضمن اعلام قرنطینه تمام مایحتاج مردم را آماده می نمود و در ب منزل مردم تحویل مینمود. فایلهای همبستگی بین مردم با هم دیگر و مردم و دولت جهت ریشه کن کردن این ویروس درشبکه های مجازی کل دنیا دست به دست می شد. بعد از حدود یکماه این شهر از قرنطینه درآمد. با افتخار بیمارستانهای صحرایی یکی به یکی تعطیل میشدند . و در نهایت در چند روز گذشته رئیس جمهور چین طی یک سفر رسمی تمام بیمارستان های این شهر را تعطیل و اعلام شد این ویروس از این شهر ریشه کن شده و شهر به حالت عادی خود بازگشته است. اما در اینسوی دنیا زمانی که کشور چین درگیر این بیماری بود سازمان بهداشت جهانی ضمن اعلام خطر به کل دنیا به خاطر خطرناک بودن این ویروس و سرعت انتقال فوق العاده سریع این ویروس که سریعا در دنیا را در می نوردید اعلامیه صادر مینمود. تمام کشورها به تکاپو افتاده بودند و خطوط هوایی و ارتباطی خودرا با کشور چین و به خصوص شهر ووهان قطع نمودند. حکومت ها تدابیر سختی را در مرز های ورودی کشورشان وضع نمودند ولی همچنان خط هوایی ماهان ایر ایران درحال مسافرگیری از شهر ووهان به تهران بود. تعداد نزدیک به ۳۰ پرواز ثبت شده از چین به ایران که اعتراض شدید وزیر بهداشت ایران را بر داشت که حتی دستور معاون اول رئیس جمهور ایران نتوانست جلوی این پرواز را که مالکیت آن در دست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است بگیرد. علتی که خیلى از کارشناسان عامل اصلی ورود این ویروس به کشور را اعلام می کنند. پروازی که تعدادی از مسافران مبتلا به این ویروس را به کشور وارد کرده و جدیدا مشخص گردیده پس از ردیابی اثر و آدرس این ویروس تعدادی از مسافرین مبتلا به این ویروس طلبه های چینی در حوزه علمیه قم و تجار ایرانی که در تردد به کشور چین هستند که همگی به قم سفر کرده اند را قلمداد می کنند. اولین شهری که درگیر این ویروس شد شهر قم بود و این موضوع دقیقا همزمان با قبل از انتخابات مجلس در ایران بود و سیمای ملی در آن روزها حتی گزارش هایی مبنی بر اینکه هیچ اتفاقی در این شهر نیفتاده و همه چیز به صورت عادی در این شهر به شمار میرود نشان داده شد و زمزمه هایی شکل گرفت که حکومت با توجه به انتخابات پیش رو هیچ حرکتی مبنی بر هشدار شهروندان به این موضوع و خطر و عواقب آن را ندارد و در صورتی که هشدار ها مبنی بر عدم تجمع مردم صادر شود انتخابات با حداقل مشارکت مردمی شکل میپذیرد و این اتفاق به هیچ عنوان خوشایند این نظام نیست، اتفاقی که این دوره از انتخابات با حضور حداقلی مردم پای صندوق های رای شکل گرفت. انتخاباتی که با توجه به اعتراف خود حکومت مشارکت بین ۳۰ تا ۴۰ درصدی مردم رو اعلام نمود. با توجه به گسترش بسیار سریع این ویروس در ایران تمامی کشور های همسایه مرزهای خود را با ایران بستند و به نوعی ایران از طرف همسایگان در قرنطینه قرار گرفت. با توجه به عدم شفافیت آمار در ایران طی رتبه بندی ایران به عنوان دومین کشور صادر کننده ویروس به کشورهای جهان اعلام شد و در برهه ای از زمان در رتبه دوم این جدول از نظر تعداد بیماران قرار گرفت . طبق اعلامیه سازمان بهداشت جهانی در هفته قبل این بیماری بصورت اپیدمی جهانی در آمده و تمامی کشورهایی که درگیر شده اند به نوعی قرنطینه را در برنامه کاری خود قرار داده اند بجز کشور ایران. در تمامی کشورها این موضوع با برنامه ریزی های خاصی پیگیری میشد. اما در ایران در روزهای اول ستاد پدافند غیر عامل ایران وارد عمل شده و با اعلام اینکه همه چیز در تحت کنترل است اقدام به تشکیل ستاد ملی مقابله با کورونا به دستور رییس جمهور نمودند. کشوری که بعد از چین مورد تاخت و تاز این ویروس قرار گرفت و از روزهای اول مسوولین اعلام نموند که قرنطینه در ایران شکل نمیگیرد و ما با کنترل اجتماعی از پس این مشکل جهانی بر میآییم. اکثر نمایندگان شهر ها طی نامه به رییس جمهور با توجه به فرا رسیدن روزهای پایانی سال و ایام عید نوروز و مسافرت ایرانیان خواستار قرنطینه شهرهایشان که نیازمند دستور رییس جمهور میباشند را شدند که متاسفانه در روز آخر سال ۱۳۹۸ رییس جمهور آب پاکی را روی دستان ملت ایران ریخت و اعلام داشت که قرنطینه شهرها به هیچ وجه شکل نمیگیرد و سازمان های ذیربط در مبادی ورودی شهر ها با دستگاه تب سنج سلامت مسافرین را کنترل می نمایند. با توجه به ملاحظات ایمنی بهداشتی به سرعت تمامی اقلام بهداشتی نظیر ماسک و دستکش و وسایل ضد عفونی نایاب و با قیمت چند ده برابری فروخته میشد و بسیاری از انبارهایی که این محصولات را احتکار کرده بودند کشف میشد. انبارهایی که رد پایی از آقا زاده ها به چشم میخورد. به عنوان مثال احتکار بیش از ۳۰ میلیون اقلام بهداشتی که متعلق به سایت فروش اینترنتی دیجی کالا که سهام آن متعلق به سپاه بود به چشم میخورد. و در جایی دیگر مایع ضد عفونی کننده بهداشتی دست که از طرف دولت امارات به ایران جهت کمک انسان دوستانه ارسال گردیده بود با مبلغ مصوب ۵۵ هزار تومان در مراکز توزیع فروخته میشد. یکی از اولین شهر هایی که به نوعی قرنطینه شد با توجه به دسترسی محدود آن جزیره کیش اعلام گردید که پس از انتشار اخبار مشخص شد تعداد ۶۰۰ نفر از افراد شامل آقا زاده ها و مسوولین و همچنین شهروندان خاص شهر قم به آنجا انتقال داده شده اند و تمام هتل های آن جزیره زیبا در اختیار آنها قرار گرفته است. این خبر به نوعی نقض صریح ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر را بصورت فاحش نشان می دهد . در این ماده به وضوح اعلام گردیده که هیچ شخصی در جامعه نسبت به دیگری دارای تمایز نیست چه از نظر نژاد و رنگ و جنیست و یا جایگاه سیاسی و قلمرو قضایی با دیگری فرقی ندارد که متاسفانه این تبعیض در امتیاز دادن به اقشار بالا دستی جامعه به وضوح دیده میشود. نکته بسیار غم انگیزی که در این روزها شکل گرفته اخبار درگیری کادر درمانی بدلیل نبودن امکانات بهداشتی مناسب است که متاسفانه جان بسیاری از پرستاران و پزشکانی که در خط مقدم این جبهه در حال جنگ هستند را مورد تهدید قرار داده که به گفته رییس دانشگاه علوم پزشکی گیلان درصد مبتلایان کادر درمانی به این ویروس ۴۰ درصد میباشد که بسیار فراتر از آمار جهانی می باشد و متاسفانه تعداد مرگ و میر این قشر بسیار بسیار زیاد می باشد و پرستاران و پزشکان عزیزمان به سمت مسافران پرواز ۷۵۲ پر می کشند . متاسفانه این نکته هم را باید در نظر گرفت با توجه عدم مدیریت صحیح در مواجهه با این بیماری از طرف مسئولین مردم نیز در این زمینه بسیار کوتاهی نموده و هشدار ها را جدی نگرفته و طبق توئیت امروز سازمان هلال احمر تعداد مبتلایان شناسایی شده جاده ای تا به امروز بیش از ۹ هزار نفر میباشد . در حال حاضر طبق اعلام آخرین اخبار وزارت بهداشت ایران تعداد مبتلایان به ویروس کووید ۱۹، سی هزار نفر اعلام شده و نزدیک به ۲۳۰۰ نفر از افراد فوت شده اند. و در نهایت با توجه به این اخبار بد و عدم مدیرت صحیح و ناکارآمدی مسئولین بنده به یاد اتفاق جانسوز آبان ۹۸ افتاده که در آن زمان جمهوری اسلامی درباره حادثه پیش آمده آنچنان سنگ پدافند سپاه جمهوری اسلامی را به سینه می زد و اعلام میداشت که این نهاد بخاطر دفاع از خاک و جان و ناموس دست به چنین اقدامی زده و حال اینکه این کشور مورد تاخت و تاز این ویروس مرموز قرار گرفته آن پدافند غیر عامل کجاست که حافظ جان و مال و ناموس وطن باشد. و در جمله آخر این جمله در ذهن راوی نقش میبندد که این پدافند کجا و آن پدافند کجا. بخش 4: آقای مهدی افشارزاده، سخنرانی خود را با موضوع یارسان، سالها زندگی در تبعیض چنین آغاز کردند پیروان دین یارسان به دلیل آنچه “سر مگو” خوانده می‌شود برای سال‌های طولانی سعی در پنهان کردن اعتقادات خود داشتند. در نتیجه در عرصه عمومی و فضای مجازی چندان آگاهی و اطلاعات درست و سنجیده‌ای از دین یارسان و پیروان آن وجود ندارد. از سوی دیگر اطلاعات و اخبار ضد و نقیض و مغشوشی که مغرضانه یا از روی ناآگاهی در باب این آیین از سوی برخی مراجع و فعالان و رسانه‌های حکومتی داخل ایران و حتی خارج از ایران بیان می‌شود شرایط را مبهم‌تر و پیچیده‌تر کرده است. در جامعه ایران بسیاری هنگام اظهار نظر درباره پیروان یارسان دچار خطاهای فاحشی می‌شوند، از جمله این باور نادرست دال بر مسلمان بودن یارسان‌ها. علاوه بر این، تبعیض‌های موجود در قوانین ایران نسبت به پیروان های غیرمسلمان به‌ویژه یارسان‌ها شرایط زندگی برای آنان را در داخل ایران بسیار دشوار کرده است. به همین دلیل است که بسیاری از آنان حتی برخی رهبران‌شان برای کاستن از فشارها و ادامه حیات و حفظ جامعه خود راه کتمان را در پیش می‌گیرند، به نحوی که در محافل رسمی تفاوت‌های اساسی دین‌شان با مذهب رسمی ایران یعنی اسلام شیعی را علنی نمی‌کنند و به چهارچوب‌های رسمی حاکم تن می‌دهند و حتی در مواردی سنن خود را تغییر می‌دهند. این مسئله خود موجب بروز ابهامات و مشکلات اساسی برای این اقلیت غیرمسلمان شده است. در سال‌های اخیر و با رواج رسانه‌های اجتماعی، پیروان یارسان آرام آرام مهر سکوت خود را شکسته و درباره اعتقادات و آداب و رسوم خود آشکارا سخن گفتند. یاری چیست و یارسانی کیست؟یاری دین مردم یارسان است که حاصل تطور و تکامل فرهنگ و باور چندهزار ساله‌ ساکنان زاگرس است. یارسان یکی از نام‌های خداوند است و به هر فرد یارسانی نیز یار می‌گویند. کتاب مقدس یارسان “دیوان گوره” نام دارد. آیین یاری ریشه در آیین‌های کهن ایرانی دارد و شباهت‌هایی هم به مانویت و آیین زرتشتی دارد. آمار رسمی و دقیقی از جمعیت جامعه یارسان ایران در دست نیست اما منابع داخلی خود پیروان یارسان، جمعیت‌شان را تا ۳ میلیون نفر تخمین زده است. آنها عمدتا در نواحی کردنشین غرب ایران مخصوصا در کرمانشاه ساکنند اما در بسیاری از مناطق کشور مثل تهران، کلاردشت، شهریار، کرج، همدان، قزوین و آذربایجان هم جمعیت قابل توجهی دارند. در بیرون از ایران هم، در عراق و ترکیه و بعضی کشورهای اروپایی از جمله آلمان و سوئد مستقر هستند. آیین یاری در شکل کنونی‌اش از قرن هفتم هجری شمسی و از طریق آموزه‌های “سلطان سهاک” و یارانش کمال و قوام یافت. بارگاه سلطان سهاک یا سلطان حقیقت در پردیور در مسیر رودخانه سیروان در شهرستان پاوه است. یارسان‌ها شخصی به نام پیامبر که سخن خدا را از طریق وحی به مردم برساند، ندارند. بلکه بر اساس تفکر مذهبی‌ای که دارند به “انسان – خدایی” معتقدند و سلطان سهاک را مظهر خداوند بر روی زمین می‌شناسند. دستورات و فرامین خاص پیروان این دین که از سوی سلطان سهاک ابلاغ و وضع شده توسط دفتردار یا کلام نویس او “پیر موسی” در دفتری به نام دیوان “گوره پردیوری” ثبت و جمع‌آوری شده است. آن تفاوت اساسی دارد. یارسان‌ها در نتیجه اعتقاد به این فلسفه، می بایستی به ادیان و آئین‌های دیگر احترام گذاشته و با تمام افراد بشر رابطه‌ای دوستانه و محترمانه داشته باشد و همیشه و درهمه حال اخلاق نیک انسانی و رفتار نیکو و پسندیده را رعایت کنند. بر اساس اعتقادات این آیین، یک فرد یارسان با پشت سر گذاشتن هزار و یک «دون » به سر منزل ابدی و خانه عاقبت و عافیت می‌رسد که همان یار است . دین یاری با وجود اینکه با اسلام تفاوت اساسی دارد و از آن کاملا مستقل است، اما پیروانش برای امامان شیعه احترام قائل هستند. دین یارسان بر اخلاق استوار است به نحوی که اگر کسی اخلاق و ادب را رعایت نکند انجام فرایض دینی معنا ندارد، که از آن به عنوان ادب و ارکان یاد می‌شود. چهار اصل اساسی دین یاری عبارتند از راستی، پاکی، نیستی و ردایی که به ترتیب به معنای پاک بودن، صداقت، تواضع و نداشتن غرور، و جوانمردی است. از دیگر دستورات این دین، سرسپرده شدن به یکی از یازده خاندان یاری است به این معنی که “پیر” و “مرید” هر فرد از میان خاندان او تعیین می‌شود. پیر در آیین یاری همان مفهوم مدرس مذهبی و مسئول انجام مراسم مذهبی است. نسب “پیرها” به هفت نفر از نزدیکان سلطان سهاک موسوم به “هفتوانه و هفتتن” می‌رسد ولی به دلیل عدم امکان ثبت کلمه پیر در شناسنامه از کلمه “سید” استفاده می‌کنند که هیچ ارتباطی به مفهوم سید در اسلام ندارد. چرا یارسان‌ها را مسلمان می‌خوانند؟در نظر یارسان ها کسانی چون “شاخوشین” و سلطان سهاک مظهر خدا و دارای مقام الوهیت هستند. خاونکار یا خداوندگار همان خدا یا خداوند است. یارسان ها معتقدند زمانی که خدا آفرینش را آغاز کرد، مسمی به خاونکار شد (خاون یعنی صاحب و خاونکار یعنی صاحبکار). خداوندگار تجلیاتی به صورت انسان نیز داشته ‌است، مثل علی و شاخوشین و سلطان سهاک. هفت فرشته‌ مقرب خدا موسوم به هفتن هم تجلیات انسانی داشته‌اند که به باور یارسان‌ها مسیح، علی، یوسف،ابراهیم، هابیل، موسی و یوسف از تجلیات انسانی فرشتگان مقرب هستند. “مهدورالدم” یک اصطلاح فقهی است که در نظام قانون‌گذاری پس از انقلاب ۵۷ وارد قوانین کیفری ایران شده و به کسی گفته می‌شود که بر پایه احکام شرع، خونش هدر و بی ارزش است و اگر حتی به عمد هم کشته شود، قاتل یا قاتلین مجازات نمی‌شوند. قانون مجازات اسلامی برای مجازات فرد مسلمانی که مرتکب قتل شده در صورتی که مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته است، اما در همین قانون اگر مقتول از پیروان های دینی غیرمسلمان رسمی مانند زرتشتیان و مسیحیان باشد مجازات قاتل دیه است. در این بین وضعیت پیروان های غیرمسلمانی مانند‌ یارسان‌ها و مندائیان و بهاییان که قانون آنها را به رسمیت نمی‌شناسد بسیار بغرنج‌تر است. مثلا اگر فردی یک پیروان یارسانی را بکشد، قانون درباره مجازات او روشن نیست و این مسئله دست قضات را در ایران باز گذاشته تا با مهدورالدم دانستن این اقلیت‌ها، قاتلان آنها را از مجازات عادلانه برهانند. در سال‌های اخیر نقض حقوق بشر در مورد اقلیت یارسان و توهین به عقاید و رسوم این آیین بارها با اعتراض پیروان آن همراه بوده حتی در مواردی آنها برای رساندن صدای اعتراضشان دست به خودسوزی زده‌اند. مانند خودسوزی شش سال پیش تعدادی از یارسانان در مقابل مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حقوق‌شان و خودسوزی‌های اعتراضی حدود هفت سال پیش مقابل فرمانداری همدان در پی تراشیدن سبیل یک زندانی یارسانی. با وجود اینکه پیروان دین یاری همواره از فعالیت‌های سیاسی پرهیز کرده‌اند، فشارها و تبعیض‌های قانونی و اجتماعی در داخل ایران، زندگی را برای آنها روز به روز سخت‌تر کرده است.

آقای تبریزی در راستای سخنان ایشان فرمودند که: منظور شما از پاره ای از سخنانتان مربوط به اعدام گویا این بوده که چرا هنگامی که یک مسلمان یک یارسانی را می کشد، قصاص نمی شود؟ با آنکه بر اساس حقوق بشر، هیچ انسانی نباید اعدام شود و خواستار این امر بودن دامن زدن به ماشین کشتاری ست که جمهوری اسلامی به راه انداخته است و ما در فعالیت های حقوق بشر خود باید به یاد داشته باشیم که اعدام برای هیچ فردی با هر عقیده و رنگ پوست و ملیتی هیچ جایگاهی ندارد. پله ی اول حقوق بشر این است که همه ی انسان ها حق حیات داشته باشند و در راستای جرمی که آن فرد انجام می دهد باید در یک دادگاه صالحه و عادل به آن رسیدگی شود. آقای شفائی نیز اضافه کردند: یکی از دلایلی که ایرانیان با این دین آشنایی ندارند، این است که آنهایی نیز که وجود دارند به عنوان دراویش می بینند و انواع مختلفی دارند . خیابانی، بیابانی، گنابادی و . . در ایران نیز گستردگی زیادی دارند به همراه مراسم های مختلف و یارسان ها در میان اینها گم شده اند و همه هم فکر می کنند اینها نیز درویشند. دلیل شناخته نشدشان خودشان هستند به دلیل ترس یا هرچیز دیگر. خودشان نیز می گویند که در مرام ما تبلیغ یا بشارت نیست اما فردی که اندیشه ای دارد باید اندیشه خود را تبلیغ کند و آنرا گسترش دهد. چرا نکند؟شاید به دلیل ترس از قدرت. بهائیان نیز می گویند که ما کاری به سیاست نداریم و این دیدگاه را حکومت ها به وجود میاورند.

بخش 5: پس از ایشان آقای مصطفی مریمی با موضوع نقش زن در جامعه، سخنرانی خود را ایراد کردند: ابتدا نگاهی می‌کنم به نقش زن در گذشته های دور که استفاده ابزاری از او بخشی از آن است. در ملتهای باستانی که روش اجتماعی آنها قانونی یا دینی نبوده و تنها با آداب و رسوم قومی زندگی می کردند، زن، انسان به حساب نمی آمد بلکه با وی رفتار یک حیوان اهلی را می نمودند. از وی دفاع می نمودند و کسی که به او تجاوز می کرد مجازات می شد ولی نه برای اینکه انسان است یا عضوی از جامعه محسوب می شود و حقوق و احترامی دارد، بلکه برای آن زنده بماند تا بازیچه شهوت مردان شود و برای اهل خانه خدمت کند و درمواقع لزوم مخصوصا در قحطی از گوشت وی تغذیه شود. زن در خانه پدر همین حال را داشت تا تحویل شوهر داده شود ولی نه به اختیار و انتخاب خودش بلکه مطابق دستور پدر، و آن نیز در حقیقت یک نوع فروش بود نه پیمان ازدواج. زن در خانه پدر و در خانه شوهر تابع بود و در هر حال تحت نظر صاحب خانه و به دلخواه وی زندگی می کرد. خداوند خانه می توانست او را بفروشد یا ببخشد یا برای منظورهایی از قبیل خوشگذرانی و زادن بچه و یا دمت به فرد دیگر عاریه یا قرض یا اجاره دهد و اگر از وی گناهی سر می زد حق داشت هر گونه مجازاتی که صلاح داند حتی کشتن را درباره وی اجرا کند بی آنکه کوچکترین مسئولیتی متوجه او باشد. کمی جلوتر. در بعضی از کشورها زن خویشاوندی طبیعی نداشت و مردها با زنهای محرم خودشان ازدواج می کردند و در بعضی دیگر زن، خویش رسمی و قانونی شمرده نمی شد و ارث نمی برد. در بعضی جاها چند مرد یک زن می گرفت و بعضی اقوام اعراب جاهلیت دختران خود را زنده به گور می کردند. اما مساوی با همان دوره. ایزد چیستا که به معنی دانش و خرد است نیز مونث است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است که فرشته دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گاتها او را چنین ستوده است: « جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید». در ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به منظور رفع حوایج جسمانی و جنسی انجام نمی دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند. این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه نهایی نیکی بر بدی بود. هدف از زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به بشر وعده داده شده است. بنابراین زناشویی در دین زرتشت عملی مقدس و ستایش انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض و نابرابری به دور است. زن زرتشتی در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذراند. همانطور که گفته شد نمونه کامل آن ماندانا مادر کورش بود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیل آتوسا، پانته آ، رکسانا، آرتمیز و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است. و باید اشاره‌ای کنیم به دوران پادشاهان ایلام و زن سالاری حاکم در آن دوران که گاهی در حد و اندازه خداوند پرستش می‌شده. استفاده ابزاری از زن وقتی معنی پیدا میکند که به او به عنوان یک کالا و نگاهی جنسی و شهوت آلود نگاه کرد و این واقعیت تلخ در جامعه و کشور ما وجود دارد کشوری که به نام اسلامی داره اداره میشود و بارها به وقت خودش دم از حقوق برابر و ارزش والای زن در جامعه زده میشود حقوقی که همه میدانیم به نام همان اسلام خیلی جاها له شده و میشود و باید حسرت گذشته ای را خورد که نه تنها استفاده ابزاری از زن در آن معنایی نداشت بلکه همه چیز به عنوان ابزار در دست زن ایرانی استفاده می‌شد و نه خود زن. نکته مشهودی که همیشه ذهن ما را درگیر خودش میکند و همه ما تقریبا از آن اطلاع داریم استفاده زن در انتخابات جمهوری اسلامی است اینکه چقدر راحت چشمشان را بر روی خط قرمز هایشان میبندند و حجاب بی اهمیت میشود. حتی پایکوبی در خیابان و دست به دست شدن دختر و پسر همه اینا دیگر مشکل منکراتی و شرعی ندارد. . چرا؟ چون وقت انتخابات است و باید رای جمع بشود و نظام در خطر است. حال درست است که استفاده ابزاری در غرب به گونه ای وجود دارد مخصوصا در صنعت تبلیغات و مد و غیره اما میشود به نوعی بسیاری از آنها را پای آزادی زن گذاشت و حق انتخاب او. آزادی که در جامعه ما معنایی ندارد ولی هستند زنان آزادی که در مراسم خاکسپاری سردار شهید با پوششی که تا روز قبل با برخورد فیزیکی مواجه می‌ شده سرازبازداشتگاه در می‌آوردند اما راحت و آزاد ایستاده و درآغوش خواهر بسیجی قرار می‌گیرند. حرف از خواهر بسیجی شد بر میگردم به اوایل انتخابات و یادی کنیم از حرف آقا وقتی که زیر درخت سیب معروف نشسته بود و از او در مورد حجاب و اجباری بودنش سوال کردند. او گفت که نه مسأله من حجاب نیست و چیزی از اجباری بودنش نگفت اما وقتی که برگشت و زن نقش خودش را در انقلاب ایفا کرده بود در واکنش به سوالی که چرا حجاب اجباری شد مگر شما آنجا نگفته بودید مساله حجاب مشکل ما نیست گفت.

بخش 6: سپس بحث آزاد با محوریت حق دموکراسی و با مدیریت آقای ابراهیم فداکار آغاز شد: واژه دموکراسی ریشه ی یونانی دارد به معنای حکومت مردمی. مسائل مربوط به دموکراسی چند هزارسال مورد بحث بوده اما هیچ نوع تعریفی که مورد قبول همه حکومت ها باشد از دموکراسی وجود ندارد شاید به دلیل اینکه دموکراسی همیشه درحال توسعه و تغییر است همراه با پیشرفت جهان و تکنولوژی و دانش ارزش حقوق برابر انسان ها، آزادی اندیشه یا مثلا آزادی چاپ و نشر، آزادی بیان، برابری انسان ها در برابر قانون و یا برگزاری انتخابات آزاد. در یک جامعه دموکراتیک و زمان انخابات آزاد، افراد جامعه می توانند به سیاستمداران مورد اعتمادشان رأی دهند تا آنها در تصمیم گیری های ملی، منطقه ای و محلی نمایندگان واقعی آن مردم باشند. اما مشکل این است که احزابی که آرای بیشتری را دارا هستند، قدرت بیشتری در تصمیم گیری ها دارند. با آنکه در این جوامع گروه های اقلیت نیز حقوقی دارند که نمیتوان این حقوق را زیر پا گذاشت و گاها در کشورهایی که مدعی دموکراسی هستند این حقوق نادیده گرفته می شود. اصل اساسی این است که در یک جامعه دموکراتیک، قدرت با احترام به حقوق بشر اعمال می شود به این معنا که تمام افراد جامعه حق دارند نظرات خود را بیان بکنند. مهم ترین و تأثیرگذارترین ابزاری که می تواند بر نحوه اداره ی یک کشور اثر بگذارد، انتخابات سالم و عمومی ست. در راستای کارآمد بودن دموکراسی در یک کشور، حضور و شرکت مردم در انتخابات مهم است و نوعی تضمین است که سیاست جاری آن کشور، سیاستی ست که اکثر مردم خواهان آن هستند و البته باید اشاره کرد تنها حضور مردم اهمیت ندارد وممکن است این انتخابان به مرور زمان به بیراهه کشیده شود. آقای هاشمی درراستای مقدمه بحث گفتند که: از مشکلات و چالش های دموکراسی در کشور ما می توان اشاره کرد به برخورد حکومت با آن، نبود اقتصاد، نبود آزادی بیان و تفسیر علما و نظرات ایدئولوژیکشان در رابطه با دین . تمام تریبون ها در این ۴۰سال و حتی زمان ماقبل در اختیار قدرت حاکمه بوده و در این ۴۰سال اخیر هم با ترویج خرافه پرستی برای تثبیت قدرت و حفظ نظام استفاده کردند علیه دموکراسی. برای مثال طی این یک ماه و شیوع این بیماری ما می بینیم که مردم کشور چه برخوردهایی در مکان های مذهبی با آن می کنند. چنین چالش هایی وجود دارد و ما با آنها مواجهیم و چاره ای نداریم جز آنکه فرهنگ دموکراسی خواهیمان را ببریم بالا و این با آگاهی رسانی رخ می دهد. خانم اسدی نیز به بحث پیوستند: دموکراسی چند هزارسال مورد بحث بوده اما هیچ نوع تعریفی که مورد قبول همه باشد از دموکراسی وجود ندارد شاید به دلیل اینکه دموکراسی همیشه درحال تغییر است. چیزهایی که همه مردم بر سر آن توافق دارند چیزهایی ست مثل، آزادی اندیشه یا آزادی بیان اما در کشور ما به دلیل اینکه این ماده به راحتی نقض می شود و اگر اعتراضی شود، سرکوب می شود، همین حق هم از آدم ها گرفته شده. پس از ایشان آقای گلزار اضافه کردند که: مردم سالاری واژه ی گویاتری ست به نسبت دموکراسی. اما دموکراسی زمانی محقق می شود که من به عنوان شهروند دارای حق انتخاب و تغییر و تأثیر بر سرنوشت خودم باشم. چون جامعه متعلق به شهروندان است. اگر هم بخواهیم به سیستم پارلمانی اشاره کنیم که من به پای صندوق رأی بروم و فردی را انتخاب می کنم که از حق من دفاع بکند با هر عقیده و رنگ پوست و مذهب و اگر سیستم مدنی جامعه در راستای دموکراسی فعال نباشد، شاید ظاهر دموکراسی را داشته باشد اما درمحتوا تبدیل به دیکتاتوری می شود. ایران برای مثال می گوید سیستم ولایت فقیه، سیستم فوق دموکراسی ست با اینکه سیستم حاکم دیکتاتوری ست. مردم باید نقش داشته باشند در اینکه حق دارند و اینکه آزادند در نوع انتخاب خود. درسیستم ولایت فقیه، پیاده کردن دموکراسی غیر ممکن است. و برای ساختن یک جامعه دموکراتیک بستر و اصول آن باید حقوق باشد. حقوق کارگر، حقوق زن و. . آنگاه که فردی بخواهد با نان آزادی در این جامعه دموکراتیک حکومت کند مردم متری خواهند داشت به نام دفاع از حقوق که با آن این فرد را می سنجند و هنگامی که از حد و حدود خارج شد، آنرا از کار برکنار می کنند. خشونتی در کار نخواهد بود. شفافیت خواهد بود. اما در استبداد فقیه ما نمیتوانیم خواستار تحول باشیم. زیرا این سیستم از محتوا خالی و از خشونت پر است. در جوامع اروپایی نیز بخشی از اصول رعایت می شود تا جایی که به نفعشان باشد. ما به عنوان جامعه مدنی و فعال حقوق بشر وظیفه داریم که خواهان حق خود باشیم. ما مسئولیم نسبت به تغییر و تحول جامعه ایران. سپس آقای اسماعیلی به بحث پیوستند: دو نکته را خواستم در راستای نقض دموکراسی بیان کنم. دراتفاقات اخیر میتوان به دو نکته نقض حقوق بشر اشاره کرد. مورد اول بحث اینکه مردم و نمایندگان برخی از شهرها از رئیس جمهور درخواست قرنطینه شهر ها را داشتند و بدلیل نبود دموکراسی این درخواست به راحتی رد شد. این یک مورد از نقض حق شهروندی. مورد دوم حول محور مردم هست و نقض حق شهروندی مردم توسط خودشان برای مثال با مسافرت درچنین شرایطی که حتی خود دولت هم درین باره هشدار داده بود و عواقب مسافرت رفتن نقض حقوق شهروندی می تواند باشد و امیدواریم مردم به خودشان بیایند و آگاه باشند بر اینکه با این حرکات درحال نقض حقوق شهروندی هستند. امیدوارم بتوانیم با رعایت اصول برای حق شهروندی همدیگر احترام قائل باشیم. آقای حسن زاده نظرات خود را بشرح زیر بیان کردند: کشور ایران دارای سرمایه و منابع بسیاری ست و نیاز است سیستمی روی کار بیاید که بتواند به دموکراسی، همچو جوامع پیشرفته عمل کند و این سیستم بدون اینکه مبنای آن حق و حقیقت باشد دوباره به استبداد کشیده می شود. این سیستم به صورتی به فساد کشیده نمی شود که قانونمند شود. جوری که مجریان آن قانون تعهد داشته باشند و نظارت شوند به واسطه یک حوزه بازرسی. آقای گلزار به آمریکا اشاره کردند. آمریکا مدعی دموکراسی ست و ادای دموکراسی را در می آورد اما ایران ادای آنرا هم در نمی آورد و با افتخار از کشورهایی دفاع می کند که اگر نمی کرد تا الان نظام جمهوری اسلامی از بین می رفت. ایران به دلیل موقعیت استراتژیک و منابع سرشار خود پتانسیل این را دارد که هر حکومتی روی کار بیاید را به فساد بکشاند و ایران نیازمند هیئت نظارتی قوی ست که قدرتی بالای سرآن نباشد. همچنین هیچ اشکالی ندارد که دولتی ایده بگیرد از دولت های دیگر. سپس آقای فداکار ادامه دادند: پرسشی اینجا مطرح می کنیم که آیا دموکراسی خوب است یا بد؟ مختصری از منتقدان دموکراسی را برای دوستان توضیح می دهم. افلاطون از منتقدین بزرگ دموکراسی بوده و آنرا بدترین نوع حکومت دانسته. از نظر منتقدین دموکراسی، اکثر مردم شایستگی لازم برای تصمیم گیری در مسائل سیاسی را ندارند. از نظر آنها، دموکراسی مانع بزرگی برای انجام برنامه ریزی متمرکز و تصمیمات قاطع است و مسیر پیشرفت را دشوارتر می کند. ارسطو نیز با آنکه فوایدی برای انواع حکومت قائل بوده، دموکراسی را حکومت فقیران و تهی دستان می دانسته. طرفداران دموکراسی اما معتقدند، این نوع حکومت بهترین نوع برای مبارزه با تراکم قدرت است. عده ای هم باور دارند که نظام دموکراتیک به اندازه نظام دیکتاتوری سریع و کارآمد نیست و نمی توانند قاطع و سریع تصمیم گیری کنند اما در یک جامعه آزاد باید همه بتوانند نظر خود را بیان کنند و با مصالحه و رأی گیری به تصمیمات لازم برسند. البته گاها در نظام های دموکراتیک هم برای رسیدن به سرعت و کیفیت، اصول دموکراسی را کنار می گذارند. همچو شرایط حال حاضر دنیا و وجود ویروس کرونا. شرایطی که حال حتی دموکرات ترین افراد حکومت ها را مجبور که برخی اصول را کنار بگذارند و همه را قرنطینه کنند. در ادامه بحث آقای حسن زاده اضافه کردند: ویروس کرونا به دلیل سرعت شیوعش، میتوان به آن بحرانی گفت که نیاز به مدیریت دارد و من به عنوان یک فرد غیرمتخصص اگر رئیس جمهور باشم، نمیتوانم مدیریت کنم و باید به متخصص این کار آنرا واگذار کنم. در قانون ما هم باید نوشته شود که در شرایط بحران، متخصصان تصمیم گیرنده باشند سیستم بهداشت ما سیستمی که خود وزرای آن هم از آن می نالند و تا کنون شاهد استعفای وزیرهای بهداشت زیادی بودیم. حقیقت این است که ما سیستم بهداشت قوی ای نداریم و در کشور به سیستم هایی رسیدگی می شود که بیشتر درآمدزایی دارند نه سیستم های خرج کننده. آقای گلزار هم سخنان آقای حسن زاده را تأیید کرده و ادامه دادند: بعد از انقلاب اسلامی، دوتا بحث در گرفت که متخصص باید در ایران اداره امور بکند یا ذوب شده در ولایت؟ خمینی و تمام طرفداران او گفتند که فرد باید ذوب در ولایت باشد. در دوران بنی صدر اما، او می گفت که متخصص و کسی که در راستای تحول جامعه فعال است، بدون توجه به عقیده و مرام او باید روی کار باشد و جنگ این دو عقیده وجود داشته. حال شاهد نابود شدن کشورتوسط ذوب شدگان ولایت هستیم. کشورهای استبداد زده پس ازبین رفتن استبداد توسط مردم، ستون های قدرت را تغییر نمی دهند دولت های بعدی و به دلیل از بین نرفتن استبداد، در شکل دیگری ظاهر می شود و جمله ای وجود دارد که می گوید: کسانی که طرفدار انقلاب و آزادی بودند را می خورد. حال ایران در موقعیت حساس است و عده ای در ایران می گویند که ما نیاز به یک دیکتاتور صالح داریم. با آنکه دیکتاتور صالح نمی شود. ما نیاز به فردی داریم که ایران را با کمک مردم حل کند. دموکراسی با خشونت و استبداد یگانگی ندارد. در ایران باید ستون پایه ها تغییر کند تا حکومت دموکراتیک بر پایه حقوق انسانی به شهروند ایرانی امکان رشد دهد و بشود مدافع حقوق خود، دیگری و طبیعت. آقای حسن زاده نیز فرموند: دموکراسی هم اسم زیبایی دارد و هم سیستم زیبایی اما اگر انجام شود. در رابطه با ویروس کرونا هم، شما به قرنطینه اشاره کردید و باید گفت که این تصمیم خارج از دموکراسی نیست و برای حمایت از خود مردم است. زمانه جوری ست که ذهن ها آماده آگاهی هستند. ذهن های ایرانیان خارج از کشور یا داخل کشور. این برماست که در این آگاهی رسانی در حد خودمان شریک باشیم. ما در شاهد سیستمی هستیم که شعارش استقلال و آزادی ست اما اینها در آن وجود ندارند و این برماست که تاریخ را از بر کنیم و درس بگیریم و تا جایی که می توانیم ذهن ها را آگاه کنیم که به یک سیستم قانون مدار رأی دهند و نه به یک شخص. آگاهی بهترین راه پیاده شدن یک سیستم دموکراتیک در ایران است. آقای شفائی نیز پیوستند: دموکراسی یا مردم سالاری، حقیقت یک دولت سالم خواهد شد. مثل اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیاز به آگاهی دارد. دموکراسی واقعیتی ست که باید اتفاق بیوفتد. همچو اعلامیه جهانی حقوق بشر و شهروندی و همه نیازمند آگاهی هستند که ما درآگاهی پیگیر شویم تا به حقمان برسیم. و در پایان خانم لیدا اسدی فر ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت ختم جلسه را درساعت۲۱:۳۰ اعلام کردند. حاضرین درجلسه، خانم ها و اقایان: لیدا اسدی فر، ایراندخت کیا، مهدیه مراد، رزا جهان بین، سمیه علیمرادی و آقایان مهدی گل سفیدی، علیرضا جهان بین، ابراهیم فداکار، سید اسماعیل هاشمی، مهدی افشارزاده، مهران فاضل زاده، محمد فرشیدیان، محمد یوسف اسماعیلی، منوچهر شفائی، جهانگیر گلزار، محمد حسن زاده، مصطفی مریمی، مهرشاد بایرمی یادکوری.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از محیط زیست

رضا عباسی زمان آبادی

جلسه مذکور درروز یکشنبه مورخ 8 مای راس ساعت19:30با حضور مسئولان و اعضای کمیته وسخنرانان وجمعی ازفعالان کانون دفاع ازحقوق بشر در ایران ومهمانان دیگردرفضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از محیط زیست برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه، آقای رضا عباسی زمان آبادی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین ومعرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را راس ساعت آغاز نمودند.

بخش1: درآغازجلسه ابتدا آقای علیرضا جهان بین گزارش موارد نقض محیط زیست درماه فروردین 1399 را اعلام کردند. : خبر: کشتار یک قلاده خرس در ارومیه در دست بررسی است: مهران نظری، مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان‌غربی گفت: یک فایل تصویری طی روز جاری در فضای مجازی منتشر شد که بیانگر آزار و شکنجه یک قلاده خرس توسط اهالی روستای ملونه ارومیه بوده و موضوع در دست بررسی است. خبر: رشید ناصر زادە فعال زیست محیطی و از اعضات گروه کوهنوردی پیشرو اشنویه از سوی شعبه١٠١ دادگاه کیفری ٢ اشنویه، به اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به تحمل ۵ سال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شدە است. خبر: زباله‌های رودخانه شور و شیرین تهدید جدی محیط زیست ورامین: صدها تن زباله پلاستیکی که از طریق رودخانه‌های شور و شیرین که کارکرد اصلی آن جمع آوری آب‌های سطحی شهر تهران است، به مناطق جنوبی ورامین وارد شده، محیط زیست و مراتع این شهرستان را به طور جدی تهدید می‌کند. خبر: کشف لاشه قوچ وحشی از خانه مسکونی در کرمان: کامران قربی رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان کرمان گفت: ماموران یگان حفاظت محیط زیست کرمان با همراهی ماموران یگان حفاظت محیط زیست فرماندهی استان موفق به کشف لاشه یک راس قوچ وحشی شدند. خبر: هشت پرنده تاکسیدرمی شده در دزفول کشف شد: مصطفی استاد چینیگر، رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان دزفول گفت: هشت نوع پرنده و یک روباه تاکسیدرمی شده با همکاری نیروی انتظامی در دزفول کشف و یک متهم در این خصوص دستگیر شد.

بخش2: سپس خانم سمیه حسین زاده ثانی سخنرانی خود را با موضوع بررسی و تحلیل کنوانسیون رامسر آغاز کردند: از لحاظ کنوانسیون حاضر تالاب‌ها محیطهای هستند که مشخصات آنها چیزی میان خشکی و دریا است. ممکن است همواره دارای آب باشند یا که گاهی خشک گاهی آبدار. برخی تالاب‌های نزدیک دریا با جزر مد تغییر وضعیت میدهند. مشخصات اصلی تالاب‌ها ماندگاری نسبی آب در آنهاست. کنوانسیون رامسر معاهده‌ ای بین المللی است که در سال ۱۹۷۱به منظور حفظ و نگهداری ازتالاب ها تهیه و تنظیم و توسط بعضی از کشورها امضا شد. در این کنوانسیون فهرستی از تالاب‌های جهان نیز تهیه شده که به فهرست رامسر شهرت دارد. کنواسبون رامسر مشتمل بر یک مقدمه و ۱۲ماده است. اسکندر فیروز که از او به عنوان پدر محیط زیست ایران یاد میشود با تلاشی وافر موفق شد روسای محیط زیست ۱۸کشور جهان رو با مسولان برخی نهادهای غیر دولتی بین المللی از جمله فائو و یونسکو را در شهر رامسر در ایران گرد هم جمع کند تا سند کنوانسیون حفاظت از تالاب های جهان نهایی شود. این کنوانسیون تعیین تالاب‌های نمونه و کمیاب یا منحصر به فرد را ترغیب می‌کند. تالاب‌هایی که برای حفظ تنوع زیستی با اهمیت تلقی میشوند. نماینده و مرجع کنوانسیون رامسر در ایران سازمان محیط زیست است که مسولیت نظارت و اجرای آن را برعهده دارد. شرایط خاص و اقلیمی هر یک از تالاب‌ها ایران دارای ویژگیهای منحصر به فرد است که شاید نظیر آن را کمتر جای بتوان مشاهده کرد. با وجود آن که کشور ایران سابقه طولانی در اهتمام به مسائل زیست‌محیطی دارد وارد اولین کشورهایی است که دارای قوانین اساسی حفاظت از طبیعت و مناطق حفاظت شده می‌باشد اما اطلاعات کامل و جامعی از وضعیت پوشش گیاهی تنوع زیستی حیات وحش و پرندگان آبزی و تالاب‌ها در گذشته و حال در دسترس نیست که تا به کمک آنها بتوانیم ارزشهای واقعی و توانایی های زیستی نهفته آنها را درک و از روند تخریب آنها جلوگیری کنیم. ایران در تخریب تالاب‌ها گوی سبقت را از دیگر کشورها ربوده است. در تمام این ۴دهه از گذشت این کنوانسیون تنها دستاورد ایران اضافه کردن نام۴ تالاب دیگر به فهرست رامسر بوده است. بر اساس گزارش دبیرخانه کنوانسیون رامسر هم اکنون تالاب‌های ۳۰کشور در فهرست مونترو قرار گرفته که به ترتیب ایران و یونان با ۷تالاب و جمهوری چک با ۴ تالاب بیشترین تالاب‌های تخریب شده را دارند. تخریب تالاب‌های ساحلی و دریاچه‌ی ایران تنها به اینجا ختم نمی‌شود. به گواه شواهد موجود از این ۲۲ تالاب قریب به ۸۰ درصد آنها در حال نابودی اند و یا مثل تالاب بختگان و هامون کلا نابود شده‌اند که خشکسالی هامون منشأ ریز گردها ایران افغانستان پاکستان و کشورهای حوزه خلیج فارس است. خروج تالاب‌های ایران از کنوانسیون رامسر برای پرستیژ بین المللی ایران مناسب نیست چون این کنوانسیون با نام رامسر در ایران پایه گذاری شده. کنوانسون رامسر به عنوان تنها کنوانسیون زیست محیطی است که تاکید بر حفاظت و استفاده پایدار از طبیعت و همچنین حفاظت از تالاب هاست که طرفهای این معاهده در سرتاسر جهان باید حفاظت و استفاده معقول از تالاب‌ها را از طریق اقدامات محلی منطقه‌ای ملی و همکاری بین المللی در جهت بهبود آن انجام بدهند. تالاب هامون کاملا نابود شده که موجب شده ۷۰۰هزار سیستانی آواره بشوند. همچنین باعث نابودی صنعت شیلات صنایع دستی، کشاورزی، منجر به بیکاری ۱۵هزار صیاد محلی، متروکه شدن صدها روستا، افزایش شمار مبتلایان به آسم و بیماریهای چشمی در اثر ورزش طوفان های شن که این فقط بخشی کوچکی از پیامدهای نابودی تالاب هامون است. طبق ماده تالاب‌ها شامل باتلاق یا لجنزار یا آبهای طبیعی یا مصنوعی اعم از دائمی یا موقت است از نظر این کنوانسیون پرندگان آبزی پرندگانی هستند که از نظر اکولوژی با تالاب‌ها پیوستگی دارند.

بخش3: سپس آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی با موضوع وضعیت تالاب ها در ایران( قسمت چهارم) سخنرانی خودشان را آغاز نمودند: درباره اهمیت تالاب ها باید بگویم که سال ۲۰۱۱ پس از سیل‌های فاجعه بار تایلند، که بیش از ۱۳ میلیون نفر را تحت تأثیر قرار داد و ۴۶. ۵ میلیارد دلار خسارت به این کشور وارد کرد، از آن زمان کارشناسان بسیاری از ارزش‌های تالاب‌ها برای جلوگیری از سیلاب‌های شهری سخن به میان آوردند. تالاب کجی نمکزار نهبندان با چشم انداز زیبا در75 کیلومتری نهبندان و حاشیه محور این شهرستان به بیرجند در استان خراسان جنوبی قرار گرفته است و جزو تالاب‌های ملی کشور به حساب می‌آید. مساحت آن بیش از 22 هزار هکتار و نصف وسعت آن را جنگل و پوشش گیاهی تاغ و قیچ تشکیل می‌دهد و معمولا در سال‌هایی که شرایط آبگیری تالاب خوب بوده وسعت تالاب 15 هزار هکتار بوده اما در سال‌های اخیر وسعت تالاب به 5 هزار هکتار کاهش پیدا کرده است. البته در سال گذشته این تالاب از آذرماه تا اواخر اسفند کاملا خشک شده بود و میزان آب آن به شدت کاهش پیدا کرد که خوشبختانه در شرایطی که تالاب کجی رو به خشکی بود اما بارندگی های خوب فروردین امسال باعث آبگیری 80 درصد وسعت 5 هزار هکتاری آن شد. با وجود دو دهه خشکسالی دراین استان هنوزاین تالاب زنده و پایدار است که زیستگاه پرندگان آبزی به شمار می رود. این تالاب شوره زار وسیع بوده و با توجه به شوری زیاد خاک آن به دریاچه ای پوشیده از نمک و به رنگ سفید تبدیل شده است. تالاب کجی نمکزار نهبندان یک تالاب نمکی و فصلی است که در طول سال تنها در چند ماه آب دارد ومعمولا اواسط پاییز تا اواسط بهار آبگیری می‌شود که مهمترین منبع تأمین‌کننده آب تالاب کجی، ریزش باران و جاری شدن سیلاب‌های حوزه آبریز نهبندان و چشمه‌های کرانه تالاب است. این تالاب تنها آبگیری است که به رودخانه و حتی آبراه ‌ها وصل نمی‌ شود و در تابستان خشک و معمولا در زمستان با جوشیدن آب آبگیری و پذیرای پرندگان و حیوانات مختلفی است. هر چند در سال های اخیر به دلیل خشکسالی از میزان آب تالاب کاسته شده ولی به طور کلی در فصول پاییز و زمستان همواره آب دارد. از آنجا که در فصل های پاییز و زمستان این تالاب دارای آب می باشد، لذا به محل امنی برای پرندگان آبزی تبدیل شده، زیرا در آن پوشش گیاهی مناسب برای تخم گذاری پرندگان وجود دارد که همه ساله پذیرای پنج هزار پرنده مهاجر و بعضا از نوع نایاب کشور است. مرغابی سرسبز، فلامینگو، هوبره، عقاب طلایی و زاغ بور که جز آن دسته از پرندگانی است که فقط در ایران و آن هم در استان های سمنان و یزد و به ویژه در خراسان جنوبی و شهرستان نهبندان زندگی می کند. آب تالاب به واسطه املاح معدنی موجود در آن خواص درمانی بسیاری برای بیماری‌هایی نظیر آرتروز، رماتیسم و بیماری‌های مفاصل دارد. مشخصه اصلی تالاب‌ها ماندگاری نسبی آب در آن‌ها است. مهم‌ترین کانون تالابی استان، تالاب کجی نمکزار نهبندان است که به شکل کاسه‌ای بوده و آب حوضه آبریز اطراف وارد آن می‌شود. در اطراف این تالاب، پوشش گیاهی درختی و درختچه‌ای شکل گرفته است. قیچ، تاغ و گز از گیاهان و پوشش گیاهی مهم و عمده تالاب کجی نمکزار نهبندان به شمار می‌رود و این گیاهان از پوشش نسبتا خوبی در این منطقه برخوردار هستند. جنگل‌های تاغ و قیچ، ریگزارها، تلماسه‌ها و گنبدهای ماسه‌ای از جاذبه‌های طبیعی این تالاب است. این تالاب کارکردهای مختلفی می‌تواند ایفا کند که کارکردهای بیولوژیکی، حفاظت خاک و تلطیف هوای اطراف و کارکردهای گردشگری از جمله مهم‌ترین آن‌هاست. نکته مهم در مورد این تالاب این است که دشت سهل‌آباد در نزدیکی تالاب، کانون‌های فرسایش متعددی دارد و در صورت کم ‌توجهی و خشکی تالاب ‌می‌تواند بخش هایی را با پدیده گرد و غبار مواجه کند. این تالاب نقش زیادی در مهار روان‌آب‌ها و سیلاب ها و جلوگیری از ریزگردها و ایجاد تعادل اکوسیستم منطقه را دارد. یکی دیگر از این خدمات اکوسیستم ارزشمند این تالاب‌، مقابله با تغییرات آب و هوایی و جلوگیری از طوفان های گرمسیری است. حتی این تالاب اثرات سیلاب‌ها را هم به طور ویژه ای کنترل و کاهش می‌دهد. در این تالاب بزرگترین جشنواره های ملی مجسمه‌های نمکی هر ساله در فروردین ماه برگزار میگردد. چه عواملی حیات تالاب کجی نمکزار را کماکان تهدید می‌کند؟ دو عامل مهم، حیات تالاب کجی نهبندان را تهدید می‌کند. برداشت بیش از حد آب از سفره‌های زیرزمینی. چرای بیش از حد دام ها به خصوص دام های سنگین مانند شتر از پوشش گیاهی آن است. کشاورزان و برداشت بیش از حد آب از سفره های آب زیرزمینی. یکی از دلایل خشک شدن آب تالاب حفر چاه های آب و استفاده بی رویه از آبهای زیرزمینی با استفاده از این چاه ها از طریق پمپ های مکنده آب برای کار کشاورزی در منطقه است که این موضوع در روند جوشش آب بستر تالاب تاثیرات منفی گذاشته و باعث کاهش آب زیرزمینی و آب تالاب شده است. مسئولین ذیربط برای کاهش برداشت منابع آب با موتور پمپ توسط کشاورزان با آنها صحبت کرده اند و از کشاورزان درخواست کرده اند که کمتر برداشت آب داشته باشند اما با توجه به اینکه یکی از منابع درآمدی مردم منطقه کشاورزی است و با چاه موتور محصولات کشاورزی خود را آبیاری می‌کنند همکاری خوبی در این زمینه توسط کشاورزان صورت نگرفت. که چند روز پیش متوجه شدم که تمام مزارع کشاورزی منطقه نهبندان نزدیک تالاب در محاصره هجوم ملخ ها قرار گرفته و باعث نابودی بسیاری از محصولات کشاورزی و نیز از بین رفتن مراتع شده است. اما در اینجا واقعا چه کسانی مقصر هستند؟ کشاورزانی که راه درآمد و امرار معاش زندگیشان از این طریق است و نمیتوانند آنرا کنار بگذارند و از طرفی هم عدم آموزش لازم به آنها و حمایت دولت از کشاورزان جهت استفاده از سیستم های نوین آبیاری در کشاورزی و ندادن وام های مناسب به کشاورزان جهت سوق دادن آنان به تولید محصولات اقتصادی و کشاورزی به صرفه که کماکان شاهد هستیم بسیاری از کشاورزان روستایی با هدر دادن و مصرف آب زیاد در مزارع خود به همان روش های گذشته خود به فعالیت خود میپردازند. چیزی که همیشه ذهن من را درگیر کرده اینه که مناطق با خاک حاصلخیز و مستعد کشاورزی در تمام نقاط ایران مشخص شده است، در حالیکه میزان تراکم کشاورزا ن در منطقه اصلا کنترل نمیگردد. از این مهمتر شرایط و سهمیه مناسبی هم از نظر منابع آبی در اختیار کشاورزان قرار داده نمی شود و نه بررسی های لازم صورت میگیرد. به همین دلیل است که کشاورزان به علت بی آبی و کم آبی منطقه، مجبور به حفر چاه، استفاده از آب های زیرزمینی، لوله کشی از آب رودخانه ها و تالاب ها و روش ها و شیوه های غلط و نادرستی که به دلیل عدم داشتن شرایط و امکانات مناسب جهت کشاورزی از آنها استفاده میکنند. خیلی موضوع قابل بحثیه که خوشحال می شوم دوستان نظراتشان را پس از اتمام سخنرانی در این مورد ایراد کنند. دامداران و چرای بیش از حد دام ها از مراتع و تاغزارهای تالاب: در این منطقه پوشش گیاهی نعمت خدادادی است که باید برای جلوگیری از ریزگردها پوشش گیاهی تالاب حفظ شود. این تالاب از مححدود تالاب هایی است که از پوشش گیاهی مناسب در منطقه برخوردار است. در این قضیه شکی نیست که بیشتر درآمد اهالی روستاییان و اشتغال آنها از راه دامپروری و کشاورزی است. اما باید این را هم در نظر بگیریم که اگر مدیریت صحیحی نسبت به بهره برداری از منابع طبیعی نداشته باشیم مشکلات عدیده ای ظهور پیدا خواهند کرد و شرایط اقلیمی و زیست محیطی و زندگی مردم آن منطقه را دچار بحران می کنند. میزان چرای دام ها باید از حد توان ظبیعت آن منطقه کمتر باشد تا به چرخه طبیعت آسیبی وارد نگردد. اگر این میزان بیشتر از توان آن منطقه باشد، به طبع در عرض سال های اندکی تمام منطقه تبدیل به بیابان بی آب و علف شده و آن زمان دیگر برای احیای آن بسیار دیر و زمان بر است. دقیقا کاری که دامداران در منطقه تالاب کجور دارند انجام میدهند. دشت سهل‌آباد به علت عدم مدیریت درست از سوی سازمان محیط زیست و چرای دام ها بیش از حد توان آن منطقه باعث به خطر افتادن تالاب شده است. در سالهای اخیر به دلیل خشک سالی و کمبود آب مردم منطقه دام سبک خود را فروخته و به سمت دام سنگین روی آورده‌اند و ورود دام سنگین در این تالاب و از بین رفتن تاغ زارها خسارت زیادی وارد کرده به گونه‌ای که اگر مردم محلی مشارکت نداشته باسند تا چند سال دیگر تالاب تبدیل به بیابان بی آب و علف می‌شود. در حالی که باید به این موضوع اشاره شود که استان خراسان جنوبی در معرض کانون‌های فرسایش بادی است. چون این استان همجوار استان سیستان و بلوچستان است. با توجه به اینکه سازمان محیط زیست منطقه این را میداند با این حال با فعالیت های کارخانجات معدنی، ساخت و ایجاد جاده‌های مواصلاتی، عدم مدیریت عرصه‌های طبیعی و مراتع آن منطقه، تغییر کاربری اراضی و چرای بیش از حد دام در ایجاد و افزایش کانون های گرد و غبار و فرسایش بادی در این منطقه نقش مهمی را ایفا میکند توسعه تالاب کجی: توسعه این تالاب به آب نیاز دارد که در خراسان جنوبی مشکل شدید آب وجود دارد و باید حومه این تالاب حفظ شود، چون در غیر این صورت می تواند مرکز وقوع ریزگردها و گرد و غبار باشد. واگذاری 91 هکتار از اراضی ملی برای توسعه نهبندان یکی دیگر از پروژه های ملی بود که تاثیر به سزایی روی تخریب و نابودی پوشش گیاهی تالاب و کاهش شدید و زودرس آب تالاب در طی این 2 سال اخیر شد. این پروژه در سال 97 کلید خورد که بر اساس آن 12 طرح از جمله 7 طرح پرورش شترمرغ، دو طرح پرورش مرغ، دو طرح پرورش دامداری و یک طرح کشاورزی واگذار گردید که در آن زمان درمنطقه بیش از ظرفیت مراتع و پوشش گیاهی تالاب و اطراف آن چرای دام صورت میگرفت. خود این طرح بر افزایش فرسایش مراتع و پوشش گیاهی کمک شایانی کرد. به دلیل عدم مدیریت کافی، عدم بررسی و مطالعات زیست محیطی قبل از استارت و بهره برداری پروژه های دولتی باعث نابودی محیط زیست و تاثیر مستقیم بر دگرگونی شرایط اقلیمی منطقه و ایجاد انواع مختلف بلایای طبیعی به دست انسان میگردد.

بخش 4: سپس آقای سلمان یزدانپناه سخنرانی خود را با موضوع دریاچه مهارلو، گذشته و حال آغاز کردند: مهارلو در سمت جنوب شرقی شهر شیراز و۵۷ کیلومتری مسیر جاده شیراز به فسا قرار دارد. این دریاچه، در مجاورت یک روستا به همین نام واقع شده، روستایی که قدمتش را به دوران صفویه نسبت می دهند و در قدیم به آن دشت گل می گفتند. شهرت این دریاچه، به خاطر رنگ قرمز رنگش است. جدای از دریاچه زیبای مهارلو، روستای مهارلو هم پتانسیل گردشگری بالایی دارد. این روستا در دامنه های جنوبی کوه های مرتفع زاگرس قرار گرفته است. خانه های این روستا، طاق های بلندی دارند و پنجره های قوس دار آن ها جلوه زیبایی به آن ها داده است. باغ های پراکنده ای مملو از درختان بادام، انار و انجیر که در مجاورت چشمه آب معدنی روستا ایجاد شده اند، بر زیبایی های مهارلو افزوده اند. در نزدیکی روستا، بقایای یک کاروانسرای مربوط به دوران صفوی به نام کاروانسرای شاه عباسی هم به چشم می خورد. اما از همه این جاذبه های تاریخی و طبیعی که بگذریم، به مهم ترین جاذبه این روستا بر می خوریم. دریاچه مهارلو در گذشته وسعت بسیار بیشتری نسبت به دریاچه کنونی داشته و امروزه متاسفانه در حال خشک شدن است. البته اقداماتی در جهت احیای دریاچه صورت گرفته است که تا حدودی به افزایش سطح آب آن کمک کرده است. دریاچه مهارلو محل سکونت گونه های بسیاری از پرندگان مهاجر و غیر مهاجر است. می توان نام دریاچه نمک را هم بر این دریاچه گذاشت، چرا که آبی تقریبا شور دارد. به دلیل خشک شدن قسمت های زیادی از دریاچه، بستر برخی نقاط آن از نمک پوشیده شده و به عنوان منبع تامین نمک شیراز از آن استفاده می شود. مهارلو، یکی از جاذبه های طبیعی عجیب استان فارس است که با رنگ قرمزش، میزبان طبیعت گردان بسیاری از داخل و خارج از کشور است. عمق دریاچه در بخش های مختلف آن متفاوت است و به بارش های جوی بستگی دارد. در بیشتر نقاط آن عمق آب حدود نیم متر است و در قسمت های عمیق، عمق سه متر را هم اندازه گرفته اند. آب این دریاچه که متاسفانه شرایط چندان مساعدی نیز ندارد، از چند چشمه آب شیرین در شمال آن، بارش های باران و رودخانه های حمزه، خشک و سروستان تامین می شود. شاید یکی از مهمترین عوامل خشک شدن دریاچه مهارلو خشک سالی های چند سال اخیر می باشد. اما عوامل انسانی متعددی مانند بهره برداری بی رویه از منابع زیر زمینی آب و چشمه های موجود در ضلع شمالی و جنوبی دریاچه توسط کشاورزان و همچنین ساخت سد بر روی رودخانه خشک به منظور ذخیره سازی آب در زمستان برای بقا باغ های قصردشت شیراز نیز در نابودی دریاچه طبیعی نقش مهمی داشته است. ساخت سد تنگ سرخ در جنوب غرب شهر شیراز و در دامنه کوه دراک، مهمترین تهدید برای آینده این دریاچه می باشد. فاضلاب های وارد شده به این دریاچه نیز یکی از تهدید های مهم می باشد که به نوبه خود به بررسی آن خواهیم پرداخت. با وضعیت موجود مهارلو که با پایان آن فاصله زیادی نداریم و حتی با توجه به مخالفت وزارت نیرو و سازمان حفاظت از محیط زیست اما شاهد تلاش برای سد سازی در این منطقه هستیم. اگر این سد ساخته شود و به مرحله بهره برداری برسد قطعا کار مهارلو تمام خواهد شد و این اندک امیدی که برای احیای آن مانده است نیز به یاس تبدیل خواهد شد. کشاورزی و استفاده بی‌رویه از منابع آبی: باید براساس ظرفیت منطقه چیدمان توسعه را گسترش دهیم اما متاسفانه این مهم در استان فارس رعایت نشد و به کشاورزی روی آوردیم در صورتی که خارج از ظرفیت اینجا بود. 25 سال است در رقابت با خوزستان تلاش کردند که استان فارس بزرگترین تولید کننده گندم باشد. این رقابت نابخردانه باعث شد سفره آب زیر زمینی این استان پایین رود به نحوی که اکنون از این لحاظ بالاترین طراز منفی در کشور متعلق به استان فارس است. همین الان در کف مهارلو فرو چاله‌های ایجاد شده است، یعنی زمین در مهارلو در حال پایین رفتن است. البته این فرو چاله‌ها فقط به بستر و کف دریاچه مهارلو محدود نمی‌شود و حتی پاسارگاد و مقبره کوروش را نیز تهدید می‌کند و اکنون در تخت جمشید شکاف‌های زیادی ایجاد شده است که هر از چند گاهی با خاک آن را پر می‌کنند. چرا دریاچه مهارلو قرمز رنگ است؟ میزان تبخیر آب این دریاچه بسیار بالاست. تبخیر شدید آب دریاچه مهارلو سبب شده است تا شوری آن به شدت افزایش یابد و نوعی جلبک دریایی قرمز رنگ به نام کشند قرمز در آن تکثیر شود. رشد و تکثیر بیش از حد این جلبک در این دریاچه باعث شده است تا تمام آب آن به رنگ قرمز متمایل شود و هیچ موجود زنده ای به جز یک نوع آبزی به نام آرتیما نتواند در آن زنده بماند به دلیل شوری بیش از حد آب و همچنین تکثیر بیش از حد جلبک قرمز رنگ کشند قرمز در آن، هیچگونه ماهی در این دریاچه زندگی نمی کند. اما در گوشه و کنار محیط این دریاچه، می توان خزندگانی نظیر مارمولک، سوسمار، مار و لاک پشت را مشاهده کرد. برخی از دوزیستان نیز در مجاورت دریاچه زندگی می کنند. دریاچه مهارلو، محل سکونت گونه های مختلفی از پرندگان مهاجر و غیر مهاجر است. حواصیل، لک لک، پلیکان، کشیم، باکلان، اگرت، فلامینگو، اردک، خوتکا، سارگپه و … از جمله پرندگانی هستند که در این دریاچه مشاهده می شوند. کشند قرمز چیست؟ کشند قرمز نام پدیده ای است که به شکل صحیح تر بعنوان یک رشد یا شکوفایی جلبکی شناخته می شود که جلبکها رشد کرده و تجمعی را در جریان های آبی ایجاد می کنند. در واقع نوع خاصی از فیتوپلانکتون ها رشد انفجاری پیدا می کنند و این پدیده را بوجود می آورند. این جلبکها، به ویژه فیتوپلانکتون ها، آغازیان تک سلولی هستند که ارگانیزمی مشابه گیاه دارند و می توانند بصورت انبوه رشد کنند، و گاهی دنباله های آنها در نزدیکی سطح آبها قابل مشاهده است. انواع مشخصی از فیتوپلانکتون ها، مانند Dinoflagellate، دارای رنگدانه های فتوسنتزی که از لحاظ رنگی از سبز به قهوه ای و قرمز متفاوت است، می باشند. سلول های فیتوپلانکتون که باعث ایجاد کشند قرمز می شوند شامل رنگدانه هایی برای جذب نور خورشید مورد نیاز برای تغذیه سلول، رشد و تولید مثل هستند. این رنگدانه ها هنگامی که بصورت میلیونی در یک نقطه جمع شوند رنگ قرمزی را بوجود می آورند اگر به یکی از این سلولها در زیر میکروسکوپ نظری بیاندازیم ممکن است رنگ طلایی تیره داشته باشد. بعضی از dinoflagellate ها همچنین به علت وجود واکنشهای شیمیایی موجود در سلول خود نور بازتاب می کنند که منجر به نورانی بودن امواج اقیانوس و جای پاها در کنار ساحل در شب می شود. رنگ این جلبکها بستگی به نوع پلانکتون و دیگر عوامل نظیر شدت نور و زاویه تابش خورشید بر آب دارد. وقتی که جلبکها بصورت انبوه ظاهر می شوند، به نظر می رسد آب تغییر رنگ داده و تیره می شود که این تغییر رنگ ممکن است از ارغوانی تا صورتی متمایز باشد. علل بوجود آمدن کشند قرمز: کشند قرمز در اثر افزایش مواد غذایی مورد نیاز جلبکها، که معمولا از طریق شسته شدن مزارع و آوردن مواد غذایی به آبها و دفع فاضلاب به دریا رخ می دهد و موجب رشد ناگهانی و انبوه جلبکها می شود. رخ دادن این پدیده در بعضی از محل ها به علل طبیعی است ولی در بعضی از بخش های جهان فراوانی و شدت رشد این جلبکها مربوط به افزایش مواد مغذی در اثر فعالیتهای انسانی است. در دیگر مناطق، این پدیده بصورت فصلی و به علت موقعیت یا شرایط بهتر ساحلی که یک نتیجه طبیعی از جابجایی یا تغییر مسیر جریان های اقیانوسی است رخ می دهد. رشد فیتوپلانکتون های دریایی بطور کلی بوسیله نیترات و فسفات موجود که به وفور در رسوبات شسته شده از زمینهای کشاورزی و مناطق حاصلخیز ساحلی یافت می شود، تحت تاثیر قرار می گیرد. مهارلو دریاچه ای فصلی است و در فصل تابستان بخش عمده ای از آن خشک می شود. با شروع بارندگی ها در فصول پائیز و زمستان، دوباره به سطح آب دریاچه افزوده می شود. از پائیز تا اواسط اردیبهشت ماه، بهترین فصل بازدید از این دریاچه است. این دریاچه ارزشمند، بیش از هر زمان دیگری به محافظت و احیا احتیاج دارد. چند سال قبل بود که آب دریاچه به کل خشک شد و دوباره به لطف بارندگی های مناسب، حیات به آن بازگشت. شاید قرمز رنگ شدن دریاچه، چشم انداز عجیب و زیبایی را پیش چشمان گردشگران قرار دهد، اما واقعیت این است که وجود کشنده قرمز، حیات گیاهی و جانوری را شدیدا در معرض خطر قرار داده است. امیدواریم که مسئولان فکری به حال این منبع طبیعی بسیار ارزشمند فارس بکنند و آن را از خطر خشک شدن کامل نجات دهند. آلودگی آبهای ساحلی در نتیجه اعمال انسانی و افزایش منظم دمای آب دریاها بعنوان عامل کمک کننده ای در ایجاد کشند قرمز است. دیگر عامل ها همانند ذرات غنی آهن نفوذ کرده از مناطق بیابانی مانند صحرای بزرگ (بزرگترین بیابان جهان واقع در شمال آفریقا) نقش مهمی در ایجاد کشند قرمز بازی می کنند. بعضی از این جلبکهای انبوه در سواحل اقیانوس آرام به وقوع تغییرات عمده جوی مانند El Nino (پدیده جوی که هر ۳ الی ۵ سال یک بار رخ می دهد و در آن مسیر باد در آبهای اقیانوسی و اقیانوس آرام تغییر کرده و بطور غیر معمولی گرم می شود که باعث تاثیر گذاشتن بر آب و هوای جهان می شود) کمک می کنند. با این حال هنوز مشخص نیست عامل اولیه ظهور این شکوفه ها و نقش انسان و عامل های طبیعی در شکل گیری این پدیده چیست. همچنین مورد شک است که آیا افزایش حاضر در فراوانی و شدت شکوفایی جلبکها در بخش های مختلف جهان واقعا افزایش این پدیده است یا اینکه مربوط به افزایش تلاش برای مشاهده و پیشرفت انواع شیوه های شناسایی است. چگونه کشند قرمز زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد؟ سوزش چشم ها، بینی، خارش گلو و لب ها از علائم عمومی است که در طول وقوع پدیده کشند قرمز مشاهده می شود. امواج، باد و پروانه قایق ها در جاهایی که کشند قرمز دارای تراکم بالا است منجر به پخش شدن ذرات سمی به هوا شده که در اثر وزش باد باعث ایجاد مشکلاتی برای مردم ساحلی می شود. افرادی که دچار بیماری های تنفسی نظیر برونشیت‌، آسم و آمفیزم هستند ممکن است دچار حملات تنفسی شوند باید از حضور در این محل ها خودداری کنند یا حداقل از ماسک استفاده نمایند. افزایش سرطان خون در شیراز با فعال شدن کانون‌های گرد و خاک در کوتاه مدت این منطقه کانون بحرانی فرسایش بادی و گرد و خاک خواهد شد و از این سو در آینده گرد و خاک بیشتر وارد شیراز می‌شود و این موضوع سبب می شود در میان ساکنان اطراف دریاچه به شدت شاخص سرطان خون که یکی از دلایلش وضعیت نامناسب جوی است، افزایش یابد. از سوی دیگر فعال شدن کانون‌های گرد و خاک باعث تشدید مهاجرت در شهر شیراز خواهد شد، کما این که اکنون این مهاجرت‌ها نیز آغاز شده است. این دریاچه صدها سال است که حیات داشته است. قوانین حاکم بر طبیعت نشان می‌دهد که طبیعت خود می‌تواند خود را ترمیم کند در صورتی که عوامل انسانی بر روند ترمیم تاثیر منفی نگذارند. دریاچه مهارلو نیز در صورتی که حقابه آن رعایت شود، می‌تواند خود را ترمیم کرده و به روزهای قبل بازگردد. مشکل دریاچه مهارلو در مقیاس بزرگتر مشکل کل استان فارس است. تا زمانی که مشکلات این استان حل نشود مشکل مهارلو نیز به قوت خود پابرجاست. استان فارس می‌تواند قطب گردشگری، تاریخی، مذهبی و طبیعی و حتی انرژی خورشیدی کشور تبدیل شود، اگر به این سمت حرکت کنیم از آب مازاد برای دریاچه مهارلو و بقیه دریاچه‌های خشک استان مانند دریاچه طشت، ارژن، پریشان و. . . استفاده شود. به نظر می‌رسد زنده شدن دریاچه مهارلو نیاز به عزم ملی و مدیریت یکپارچه دارد. باید هماهنگی های لازم میان دستگاه های مربوطه انجام شود. باید در حوزه کشاورزی و منابع آب، چاه های غیرمجاز پلمپ شوند و الگوی کشاورزی باید از شکل سنتی خود به سمت کشاورزی پایدار تغییر کند.

بخش 5: سپس آقای مهرشاد بایرمی یادکوری سخنرانی خود را با موضوع عشایر و ارتباطشان با محیط زیست آغاز کردند: حکومت جمهوری اسلامی برنامه مشخصی برای این قشر از جامعه نداشته و ندارد. عشایر ایران برای حکومت فراموش شده هستند و حکومت می توانست یک برنامه ریزی مشخص داشته باشه و قوانین خوبی رو وضع و اجرا کند که متاسفانه به عشایر ایران به دید یک شهروند درجه یک نگاه نمی شود. در حال حاضر عشایر ایران جمعیتشان بسیار کم شده و بیشتر در حاشیه شهرها و روستا ها یکجا نشین شده اند و جمعیت کمی که به شیوه ی قبلی زندگی می کنن، متاسفانه مشکلات عمده ای دارند. جامعه شهر نشین ایران امکانات زیادی در اختیار دارند ولی با همه این وجود قادر به گرفتن حق خود نیستند چه برسد به عشایر ایران که حتی یک رسانه در اختیار ندارند، در واقع سیاست های حکومت جمهوری اسلامی در در دوران حیاتش منزوی کردن عشایر و از بین بردن آنها بوده است. اگر بخواهیم از لحاظ پراکندگی و موقعیت جغرافیایی به عشایر جنوب کشور نگاهی بیاندازیم نام مردم و ایل های بزرگ عشایر جنوب کشور را به صورت زیر می توان دسته بندی کرد: عشایر قشقایی، عشایر بویر احمد، عشایر بختیاری و عشایر عرب. پدیده مهم و تاریخ کوچ نشینی که نقش بسیار حساسی در تاریخ کشور ما داشته با بهره گیری از توان محیط زیست و اقلیم مناسب امکان پذیر می باشد. به عنوان مثال در جنگ انگلیس و قشقایی ها که به پیروزی عشایر قشقایی انجامید و استقلال را برای کشور به ارمغان آورد عشایر با بهره گیری از مناطق صعب العبور محیط زیست توانست به پیروزی برسد. تغییر در شرایط محیط زیست طی سالیان دراز، تغییرات عمده ای را در جامعه کوچ نشین کشور بوجود آورده است. کاهش تعداد جمعیت جامعه عشایری کشور و نیز کاهش نسبت جمعیت عشایری نسبت به جمعیت کل کشور و روند نزولی آن از ابتدای قرن گذشته تاکنون ناشی از کاهش منابع طبیعی قابل بهره برداری و عمدتاً مراتع بوده است. منابع محدود تعداد محدودی از جمعیت دام را می تواند تغذیه کند. بنابراین در بهره برداری از منابع طبیعی محدودیتهایی برای انسان کوچ نشین بوجود آورده است. از سوی دیگر افراط در بهره برداری از منابع طبیعی سبب به هم خوردن تعادل اکولوژیکی محیط زیست و در نتیجه محدودیت در بهره برداری از آن شده است. بر هم خوردن تعادل بین عوامل محیط طبیعی (انسان و محیط) به نابودی هر یک از دو طرف یا در نهایت به نابودی هر دو می انجامد. زندگی عشایر به نحوی تنظیم شده که ضایعات و مواد آلوده ای از خود به جا نمی گذارند. سوخت مورد مصرف خانوارها از طبیعت پیرامون زندگی آنان تأمین می شود و عمده ترین ماده سوختی را مواد گیاهی تشکیل می دهند. مواد پس از سوختن از خود خاکستر برجای می گذارند و در صورت رها شدن در طبیعت آلودگی به وجود نمی آورند. در زندگی کوچ نشینی لوازم بسته بندی کالاها از قبیل پلاستیک، کاغذ، مقوا، حلبی و غیره وجود ندارد و در صورت وجود مقدار آن بسیار ناچیز است. روغن مصرفی خانوارها توسط خود آنان تهیه شده و در پوست حیوانات (به صورت مشک) نگهداری می شود، ظروف نگهداری پنیر، ماست، روغن و آب همگی از پوست تهیه می شود که در صورت غیرقابل استفاده بودن و رها شدن در طبیعت تخریب شده و محیط زیست را آلوده نمی سازد. لوازم خانگی از قبیل چادر، انواع نخ و ریسمان، پوشاک و زیرانداز همگی از مواد طبیعی تهیه می شود و در صورت رها شدن در طبیعت آسیبی به محیط زیست نمی رساند. در زندگی کوچ نشینان غیر از ظروف چایخوری اغلب ظروف تهیه غذا غیرشکننده بوده و سالها مورد استفاده خانوار قرار می گیرد. برخلاف جوامع شهری و روستایی عشایر در محیط خود زباله چندانی تولید نمی کنند. در صورت تولید به علت این که اغلب این مواد ترکیبات طبیعی دارند، ضایعاتی برای محیط زیست به وجود نمی آورند و آثار سوئی از خود به جای نمی گذارند. باقیمانده غذا، از قبیل خرده نان، استخوان، ته مانده غذا و غیره توسط ماکیان و پرندگان وحشی به مصرف می رسد. به همین دلیل پس از کوچ خانوارها، در پیرامون چادر، زباله ای به چشم نمی خورد. به علت عدم استفاده از توالت در زندگی کوچ نشینان فضولات انسانی نیز در یکجا انباشته نمی شود. از نظر زندگی روزمره کوچ نشینان در محیط زیست پیرامون خود آلودگی به وجود نمی آورند لیکن صدماتی که این جامعه بر محیط خود وارد می آورد بیشتر مربوط به تخریب فیزیکی و طبیعی است آلودگی شیمیایی، بسیار ناچیز و قابل صرف نظر کردن می باشد. اما مواردی که از آن به عنوان تخریب محیط زیست توسط کوچ نشینان می توان نام برد، آسیب رسانی به مراتع و جنگلهاست که یکی از عوامل عمده تخریب مراتع و چرای بی رویه توسط دام کوچ نشینان است. حدودا نیم قرن پیش که عشایر در ایران قدرت داشته یکی از جوامع تایین کننده در پهنه سیاسی کشور بوده اند. در زندگی کوچ نشینان قانونمندی اجتماعی خاصی حاکم بوده است. این قانون تقویم کوچ و چگونگی بهره برداری از مراتع را هماهنگ کرده است. بر اساس این قانونمندی اجتماعی، زمان کوچ از رأس هرم قدرت ایل تعیین که ما به آن ایلخانی می گوییم و به رده های پایین تر اعلام می شود. لذا واحدهای کوچنده موظف به اجرای قانون ایلی بوده و از آن تخطی نمی کردند و نظام ایلی بر این قانونمندی استوار بوده است. قبل از موعد مقرر از قشلاق به ییلاق و از ییلاق به قشلاق کوچ صورت نمی گرفت. بنابراین از مراتع طبق اصول و موازین منطبق بر خصوصیات اقلیمی و اکولوژیکی بهره برداری می شد. پس از فروپاشی نظام ایل رده های کوچنده بر اساس منافع شخصی اقدام به کوچ زودرس می کند. حرکت زودتر از موقع به طرف ییلاق، سبب می شود که مراتع لگدکوب شوند بنابراین مراتع بازدهی خود را از دست داده و فقیر می شوند و این روند باعث از بین رفتن پوشش گیاهی و فرسایش خاک می گردد. مهم این است که عشایر و زندگی متنوع و کوچ نشینی آنها در ساختار اصلی آن همخوانی کامل با محیط زیست داشته و حتی نمادی از همزیستی مطلوب انسان و محیط زیست بوده است. تحولات عصر ما و مهم تر از همه سیاست های منفی و سودجویانه جمهوری اسلامی خواه ناخواه تعادل زیستی را در جامعه عشایری نیز بر هم زده است. بنابراین هر آنچه که به عنوان آثار زیانبار کوچ نشینان بر محیط زیست و طبیعت برشمردیم، بیشتر معلول همین دگرگونی ها بوده است.

بخش 6 : بحث آزاد با موضوع حق زیست پرندگان و تاثیر آنها بر محیط زیست آغاز گردید: درابتدا آقای رضا عباسی زمان آبادی بحث را با توضحی از امضا این توافق که در افریقا و آسیا انتخاب شد که هدف ان این بود مردم جهان از مشکلات پرندگان مهاجر آگاه شوند و با سازمانها و ارگان های دولتی برای نجات این پرندگان اقدام کنند. که برای نمونه با اشاره به مدارس در کل جهان برای آگاهی رسانی کودکان اطلاع رسانی و تدریس انجام میشود. حدود 535 گونه پرنده مهاجر داریم که 3/1 کل جمعیت پرندکان را تشکیل میدهند. 102 گونه پرندگان دنیا در معرض انقراض هستند که به چند دسته تشکیل میشوند و سپس آقای محمدعلی محمودزاده پیرو صحبت های آقای عباسی، با اشاره به اخباری که پرندگان لویزان واگذار شدند و باعث تلف شدن آنها شد. همچنین به پرندگان میانکاله که هزاران پرنده از بین رفتند که طبق نظر و تحقیق ایشان دلیل مرگ پرندگان آب مانده و جاری نشده در تالاب که باعث سمی شدن آب شد و این تعداد پرنده تلف شدند. اما متاسفانه کاری انجام نشد. پرندگان با وجودشان در مکانی نشانه سالم بودن آن منطقه را نشان میدهد و همچنین کنترل کننده آفات نباتی هستند که باعث پیدایش ملخ ها میشود اما حضور پرندگان باعث جلوگیری آن میشوند. سپس آقای سلمان یزدانپناه با بیان مثالی عنوان کردند که دخالت در طبیعت باعث تکیر حشرات زیان آور میشود و عدم آگاهی و استفاده نادرست از سموم باعث مرگ پرندگان میشوند و سپس خانم سمیه علیمرادی با تایید سخنان همکاران، بحث را ادامه دادند واشاره کردند آلودگی هوا باعث از بین رفتن و نابودی پرندگان در منطقه های مختلف می شود ودرادامه توضیح دادند و با شکار پرندگان مخصوصا شکاری نسل آنان در حال انقراض میباشد. در پایان بحث آقای عباسی با اشاره کنوانسیون هایی که در رابطه با حفاظت از گونه های پرندگان تنظیم شده اما همچنان شاهد نابودی انواع پرندگان در ایران هستیم که عوامل مختلفی باعث تخریب محیط زیست شده است همچنین آقای علیرضا جهان بین سوء مدیریت که باعث خشک شدن انواع تالاب ها شده است و در نهایت باعث انقراض پرندگان شده است. در پایان، مسئول جلسه ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین، اعضای کمیته محیط زیست و میهمان محترم حاضر در جلسه که عبارتند از خانمها و آقایان: سمیه علیمرادی، رضا عباسی زمان آبادی، رویا ملائی بیجارپسی، شبنم رضاوند، سلمان یزدان پناه، علیرضا جهان بین، زهرا برومند، ایراندخت کیا، رزا جهان بین، طاهره خطی دیزآبادی، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، معصومه نژاد محبوب، مهرشاد بایرمی یادکوری، جهانگیر گلزار، صدیقه جعفری، رسول عباسی زمان آبادی، منوچهر شفایی، احمد ملازاده در ساعت 22:00 ختم جلسه را اعلام کردند.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان آپریل ۲۰۲۰

الهام امینی

در روزشنبه 25 آپریل 2020ساعت 19:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق زنان کانون برگزار شد. در ابتدای نشست مسئول جلسه خانم سمیرا فیروزی بویاغچی ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان جلسه را آغاز نمودند.

بخش 1: خانم آیلار اسماعیلی با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق زنان در ایران در فروردین ماه 1399 به سخنرانی پرداختند: خبر: فعالان صنفی معلمان از بازداشت ناهید فتحعلیان، فعال صنفی و معلم بازنشسته در تهران خبر دادند. به گفته آنها این معلم بازنشسته روز سه شنبه 26 فروردین‌ماه جاری در خارج از منزل خود توسط نیروهای امنیتی لباس شخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده‌ است. تا این لحظه تنظیم این خبر از علت بازداشت و محل نگهداری وی اطلاعی در دست نیست. این خبر با ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر: شکنجه ممنوع، ماده ۹:عدم توقیف حبس یا تبعید غیر قانونی، ماده۱۹:حق آزادی بیان، ماده ۲۸:حق دنیای زیبا و آزاد برای همه، مغایرت دارد. خبر:آتنا دائمی، کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین امروز بار دیگر از بابت پرونده‌ای که مجددا در دوران حبس علیه وی گشوده شده به صورت شفاهی به شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب تهران احضار شد. این خبر با ماده ۹ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیرقانونى، ماده ۱۰: حق محاکمه قانونى براى همه، مغایرت دارد. خبر: ناهید خداجو فعال کارگری و از کارگران بازنشسته، چون از مطالبات خود و دیگر کارگران دفاع نموده است، به شش سال حبس محکوم و طی احضاریه ای از سوی اجرای احکام اوین، با لحنی تهدیدآمیز، به وی مهلت داده شده تا ظرف پنج روز خود را به زندان معرفی کند. آن هم در شرایطی که محیط زندان های کشور بدلیل شیوع کرونا بشدت خطرناک است. صدور و تأیید این نوع احکام، سندی بی چون و چرا در اثبات خصلت ضدکارگری و ضدانسانی حاکمیت سرمایه داران است و تماماً در راستای سرکوب طبقه کارگر ایران، صورت می گیرد. این خبر با ماده ۹ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیرقانونی، ماده ۱۰: حق داشتن محاکمه عادلانه، مغایرت دارد

بخش 2: خانم فریبا مرادی پور با موضوع بررسی ماده 3 کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و مقایسه آن با قوانین ایران و شرایط روز تبعیض جنسیتی براساس این کنوانسیون که مهمترین کنوانسیون در حمایت از حقوق زنان در عرصه بین الملل است، اینگونه تعریف میشود: “قائل شدن به هرگونه تمایز، استثناء یا محدودیت بر مبنای جنسیت… در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی یا هر زمینه دیگر”. ماده ۳: “دولتهای عضو در همه زمینه‌ها، مخصوصاً در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، تمام اقدام‌های لازم از جمله قانونگذاری را اعمال خواهند کرد، تا از توسعه و پیشرفت کامل زنان اطمینان حاصل کنند و در نتیجه، برخورداری زنان را از حقوق بشر و آزادیهای اساسی بر پایه تساوی با مردان تضمین کنند. “ریشه و پایه تبعیض و بی عدالتی علیه زنان در ایران قوانین نابرابر و تبعیض آمیز و خشن است و من در این بخش مهمترین قوانینی که مصداق واقعی خشونت علیه زنان در بخشهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هستند را خدمت شما معرفی و بازگو میکنم. طبق آمارهای رسمی، ۶۴ میلیون نفر از جمعیت کشور بالای ۱۰ سال سن دارند و ۳۸ درصد آنها جزء فعالان اقتصادی منظور می‌شوند. ۵۰ درصد این عده باید زنان باشند، اما سهم آنها در مشارکت اقتصادی تنها ۱۳درصد است. مشاور وزیر کار، پیش از این، غیرفعال بودن ۸۷ درصد جمعیت زنان ایرانی در اقتصاد کشور را نامتناسب با تحصیلات و توانمندی‌های زنان و اهداف توسعه خوانده و گفته بود که بیشترین تراکم مشارکت اقتصادی زنان نیز در بخش خدمات است و نه صنعت. (در بخش خدمات هم طبیعتا دستمزها پایینتربوده و ثبات شغلی کمتر). اما قانون چه میگوید: ماده 10 طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده میگوید که اولویت استخدام در تمام بخش‌های دولتی و غیردولتی در شرایط مساوی با مردان متاهل دارای فرزند و سپس مردان متاهل بدون فرزند پس از آنان با مردان مجرد و زنان متاهل دارای فرزند و در رده آخر زنان مجرد است. همین دستورالعمل باعث شده که در سالهای اخیر آمار بیکاری زنان به شدت بالا رفته و مشارکت اقتصادی زنان را بسیار محدود کند. به این ترتیب علیرغم اینکه بیش از 50 درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی زن هستند ولی با اعمال این اولویت بندی ها استخدام زنان بسیار محدود هست و مسلما استقلال اقتصادی که ممکن نشود دستیابی به برابری جنسیتی کمتر و کمتر میشود. در زمینه مشارکت سیاسی هم معروفترین گره مشارکت سیاسی زنان، اصل 115 قانون اساسی است که میگوید: “رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط باشند انتخاب گردد.” بنابراین زنان در ایران حتی حق کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری را ندارند چون ریاست جمهوری فقط در قبضه مردان است. همچنین بررسی ترکیب جنسیتی ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که تنها 112 نفر از3090 نماینده مجلس در یازده دوره مجلس شورای اسلامی زن بوده اند؛ یعنی کمتر از 4 درصد نمایندگان. از طرف دیگرفقط یکبار در تاریخ 40 ساله این حکومت وزیر زن داشته ایم. در سطوح پایینتر مدیریت سیاسی کشور هم وضع چندان تغییری نمیکند بطوریکه آمارهای کشوری خبر میدهند که 16 درصد مدیران کشور زن هستند، درحالیکه 41 درصد کارمندان دولت زن هستند. تمامی مثالهای بالا خبر از حضور حداقلی و انگشت شمار زنان در عرصه مدیریت سیاسی کشور دارد. تمامی معیارهایی که برای انتخاب نمایندگان و مدیران مرد وجود دارد در مورد زنان هم مصداق دارد بعلاوه مواردی که خاص و مختص زنان هست. از آنجمله و مهمترین آنها بحث پوشش زنان است که اجازه رسیدن زنان به مقامهای مدیریتی (حتی در صورت داشتن پوشش کامل و پایبندی به شریعت و اسلام) را نمیدهد. از سوی دیگر برای حضور زنان در عرصه اجتماع بیشتر از آنکه قانون داشته باشیم، به عمد، بی قانونی داریم که همین بی قانونی خود علت بسیاری از خشونت هاست. به یکی از قوانین جمهوری اسلامی ایران نگاه کنید: ” بدحجابی و بی حجابی جرم محسوب می شود و هر کس که به این جرم مرتکب شود، به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا از ۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد. (ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی) “. در این بین غیر از اینکه آزادی پوشش زنان نادیده گرفته میشود چند مسئله دیگر باعث آزار زنان کشور شده است: اول اینکه مسئله قانونی «حجاب شرعی» تاکنون از سوی قانونگدار تعریف نشده است، اینکه حجاب شرعی چیست و مصادیقش چه هستند مشخص نیست. مساله بعدی حتی رعایت نکردن همین قانون نابرابر و ناعادلانه به ضرر زنان است به طوریکه زنان و دختران را به جرم بد پوششی و بی حجابی دستگیر میکنند ولی در طی روند قضایی اتهامات سنگیتری مانند اقدام علیه امنیت ملی را متوجه فرد می کنند و یا قرار وثیقه های سنگین را برای آزادی معترضان به حجاب اجباری قرار میدهند. مثال روز، صبا کرد افشاری معترض به حجاب اجباری است که به همین دلیل به 24 سال زندان محکوم شده و به همراه سایر فعالان حقوق زنان مثل یاسمین آریایی و راحله احمدی حتی در این شرایط همه گیری فاجعه بار کرونا هم از حق مرخصی بر خلاف آیین نامه مرخصی زندانیان محروم شدند. مثالهای دیگر از برخورد سلیقه ایی نهادهای قانون گذار و مجری قانون مسئله ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه، دوچرخه سواری زنان، ورزش زنان در پارکها هستند که حتی قانون نوشته شده هم ندارد که در موردش بحث کرد. جامعه ایران آماده تغییرات گسترده در قوانین ضد زن است میتوان گفت که خوشبختانه در زمینه برابری جنسیتی، جامعه و مردم و فرهنگ عامه چند گام جلوتر از قوانین قرار دارند. جامعه ایرانی در حال حاضر این آمادگی را دارد که آزادی عمل بیشتری را به زنان بدهد و بار تبعیض و نابرابری را کم کند ولی قوانین کاملا نابرابر اصلی ترین مانع و سد هستند و همه بایستی بصورت جدی رودرروی حکومت قرار بگیریم و تغییر قوانین تبعیض آمیز و خشن را خواستار شویم و بخواهیم که قوانین کشور و همینطور قوانین مرتبط با زنان بایستی بر پایه برابری و حقوق بشر تنظیم گردند.

بخش 3: آقای فرشاد قضایی کاوکانی با موضوع نقش زنان در خانواده سخنرانی کردند، تعریف خانواده: گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، هم خونی یا پذیرش، با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر، خواهر و فرزند درارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می‏کنند». دکتر عبدالکریم لاهیجی، از بنیانگذاران نخستین سازمان مدافع حقوق بشر در ایران، “جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر ایران“ بر این نظر است: مدتهاست که سازمانهای حقوق بشری در اروپا پروژه‌هایی را برای آموزش حقوق بشر برنامه‌ریزی کرده و عملی می‌سازند. شورای اروپا ازچنین پروژه‌هایی حمایت می‌کند. هدف این پروژه‌ها در درجه نخست آموزش به جوانان است. دکتر لاهیجی بر لزوم آموزش حقوق بشر در خانواده و مدرسه و جامعه تاکید می‌کند. او می‌گوید: “به نظر من آزمایشگاه واقعی حقوق بشر جامعه است. از خانواده بگیرید تا مدرسه و جامعه. هر فردی می‌‌تواند بسیاری از اصول اخلاقی را در خانواده بیاموزد و ممکن است به آن اصول تا پایان عمر خود پایبند بماند. خانواده می‌تواند نخستین ارزشهای انسانی، آگاهیها و حساسیتها را به اعضای خود منتقل کند، البته طبیعی است به شرطی که خود از آگاهی و دانش در مورد چنین ارزشهایی برخوردار باشد. خانواده می‌تواند به فرزندان خود بیاموزد که تامل درباره حقوق بشر را به پایه اخلاقی و هنجارگذار برای رفتار و عمل خود تبدیل کنند، حساس باشند آنجا که نقض حقوق بشری صورت می‌گیرد، در پی علل نقض این حقوق برآیند، ببینند که چگونه می‌توان با آن مقابله کرد. به هنگام عمل و رفتار همواره حقوق بشر را مد نظر داشته باشند. خانواده می‌تواند حس همدردی با انسانهای دردمند را در فرزندان خود تقویت کند، به آنها بیاموزد که با ستمدیدگان همبستگی داشته باشند و تنها نظاره‌گر نمانند، مسئولیت بپذیرند. خانواده به عنوان کوچکترین و مهمترین جامعه حقوق بشری می باشد که شخص در آن مراحل تکامل را سپری می کند و در آن احترام به حقوق دیگران را یاد می گیرد و این وظیفه آموزش بر عهده مادر و پدر می باشد. در خانواده زنان بیشترین و پررنگ ترین نقش را ایفا می کنند، در صورتی که متأسفانه خودشان قشری هستند که بیشترین نقص حقوق بشری در مورد آنها اعمال شده است. زنان سالیان طولانی می باشد که پتانسیل خود را در امر هدایت یک جامعه کوچک نشان می دهند جامعه ای که در آن زیر بنای آشنایی با حقوق بشر می باشد. نقش زنان در خانواده: یک مادر می تواند با تقسیم وظایف در منزل برابری حقوق را میان فرزندان دختر و پسر خود برقرار کند که آنها از همان سالهای ابتدایی زندگی با این حق آشنا شوند و بعداً هم حتی در زندگی شخصی خود این حق را رعایت کنند و در واقع حقی را پایمال نمی کند. تمام این آموزش ها از طریق بانوان می تواند انجام شود. با تمام این توضیحات بارها شاهد این بودیم زنانی که با حجم بالای کاری و ساعات درگیری طولانی که در بیرون از خانه دارند، باز هم این نقش مهم در خانواده را برعهده دارند. یک مادر میتواند این طرز فکر را به فرزندان خود آموزش دهد آنها هم در خانواده سهیم بوده و میتواند نظرات خود را در تصمیم گیری های خانواده ابراز کند و هیچ کاری در خانواده صرفا مختص به یک نفر خاص نبوده و باید تمامی افراد خانواده در آن سهیم باشند. در جوامع عقب افتاده، زن فقط باید در خانه بماند و مسئول بزرگ کردن بچه ها و نظافت منزل باشد و حتی منتظر پول برای خرجی خانه بماند اما یک زن مقتدر و هوشمند میتواند این تابو را بشکند. در جملات رهبران جمهوری اسلامی میتوان نمونه بارز رواج همچین جامعه عقب افتاده ای به وضوح دید. به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرامی با نام ریحانه منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه‌ای، با انتشار عکس نوشته‌ای، بخش‌هایی از بیانات او درباره کارها و وظایف زن در خانواده و تاثیر آن‌ها را منتشر کرد. مهمترین کارهای زن در نگاه وی: مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، شوهران خود را به انسان‌های مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روی فرزند و شوهر. این نقشی است که زن می‌تواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقش‌ها است، از همه‌ی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدان‌های بزرگ است، و خدا را شکر می‌کنیم که زن ایرانی و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است. جلیلی در جمع بانوانی که در کارزار انتخاباتی او شرکت کرده بودند، گفته است «هویت زن در خانواده شکل می گیرد که همان مادر بودن است نه اینکه هویت زن را در چرخه اقتصادی و بازار سرمایه قائل شویم». محمود احمدی نژاد، نیز ادعا کرده بود که مهمترین وظیفه زنان «کار در منزل» است و مادران «نقش متعالی در جامعه» دارند. «خانواده‌ی “مقدس” ایرانی به شدت در حال فروپاشی است». نتایج یک تحقیق میدانی نشان می‌دهد که ۶۲ درصد طلاق‌های صورت گرفته در نیمه دوم سال ۱۳۸۸ مربوط به ازدواج‌های سنتی بوده اند. علی طایفی جامعه‌شناس مقیم سوئد معتقد است ساختار سنتی خانواده در ایران در حال فروپاشی است. این آمار نشان می‌دهد که احتمالا ساختارهای سنی، ساختارهای جنسیتی، ساختار کهن انتخاب همسر دیگر پاسخگو نیست. طبیعی است که وقتی کسی در سن کم ازدواج کرده، وقتی به سن بزرگسالی می‌رسد، مطالبات دیگری دارد. افراد با افزایش آگاهی طبیعتا خواستار دگرگونی در ساختار مناسبات خانوادگی هستند که این طبیعتا همیشه پیش نمی‌رود و منجر به طلاق می‌شود. اما متاسفانه زنان در ایران با مسائلی همچون حجاب اجباری، چند همسری، کودک همسری، اسید پاشی، قتلهای ناموسی، مستقل نبودن اجازه کار و حتی نتوانستن بدون اجازه همسر یا پدر به دریافت پاسپورت شوند. تندروهای جمهوری اسلامی با تهیه یک کلیپ از یک مرد دارای 4 همسر، شروع به تبلیغ چند همسری نمودند اما خوشبختانه با واکنش منفی جامعه روبرو شد اما متاسفانه اینگونه تبلیغ ها تاثیرات خود را بر عده کمی از افراد جامعه خواهد گذاشت. و حتی شاهد موارد دیگری در تلویزیون جمهوری اسلامی بوده ایم که یک مرد با افتخار در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیان می کرد که همسر خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و حتی همسر او هم هیچ شکایتی از این برخورد نداشت، اینها نمونه های بارزی از ترویج رفتار نقض زنان در خانواده می باشد و در نمونه دیگری زنی که خود قربانی کودک همسری شده بود با رضایت از این اتفاق تعریف می کرد و به راحتی بقیه جمعیت دختران تشویق به این کار می کرد و از مزایای آن تعریف می کرد. زن ستیزی، اسلام با ظهور در شبه جزیره عربستان زنده به گور نمودن و خشونت علیه زنان را به شدت نهی کرده ‌است اما به عقیده برخی مانند ملیسا ویکوکس، زن‌ستیزی در قالب دین اسلام در تاریخ بشری بسیار دیده شده‌است، که تا امروز نیز ادامه دارد. زن ‌ستیزی در جوامع ایرانی و ادبیاتش سابقه‌های فراوانی دارد. مانند بیتی از سعدی که گفته: «چو زن راه بازار گیرد بزن / وگرنه تو در خانه بنشین چو زن». در دوران معاصر نیز این پدیده به‌کرّات در جوامع ایرانی قابل مشاهده بوده‌است. برای نمونه محمدرضا پهلوی در حضور همسرش فرح پهلوی در مصاحبه‌ای با باربارا والترز، اظهار داشت که زنان به‌هیچ‌وجه قابلیت برابری با مردان را از نظر نبوغ و خلاقیت نداشته‌اند. در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعار «یا روسری یا توسری» در خیابان‌های ایران در راستای سیاست‌های برخی گروه‌های اسلامی رواج پیدا کرد. بنا بر گفته دونا هیوز، استاد دانشگاه رود آیلند، زن‌ستیزی در مرکز ایدئولوژی و ساختار حکومتی ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران قرار گرفت. زن‌ستیزی کماکان در جامعه امروزی ایران نیز تداوم دارد و در این باب، مقاله‌های زیادی نوشته شده‌است. شیرین عبادی تصویب قانونی در جمهوری اسلامی ایران را که بر اساس آن «اگر مردی زنی را ولو عمداً

بخش چهارم: خانم مهرنوش ایمانی چگنی با موضوع خشونت علیه زنان دردوران قرنطینه مطالب خود را ارائه کردند: کافی است زن باشید تا همیشه مسئولیت رسیدگی به امور خانه بر عهده‌ی شما باشد و بی وقفه تا پایان عمر و بدون بازنشستگی یا مرخصی، کار خانگی به عنوان مهم‌ترین شغل روزانه بدون دستمزد شما شناخته شود. کار خانگی در کنار بچه‌داری وظیفه‌ی اصلی زنان تعریف شده است، حتی اگر زنی از آن بیزار باشد یا مردی تمایل به انجام آن داشته باشد، صرفا به واسطه‌ی ‌جنس ما به ما تحمیل می شود. در خانواده‌های سنتی اما بعضی مردان، گویی به مهمانی بیست روزه دعوت شده‌اند و به خاطر قرنطینه و حضور دائم اعضای خانواده در خانه، زن به خدمتکاری شبانه روزی بدل شده. ماندن در خانه در زمان همه‌گیری کووید ۱۹ به معنای آن است که باید تمام ساعت‌های روز را با همسر، شریک، فرزندان یا والدین بگذرانیم. در این میان همه افراد تحت فشار هستند و اضطراب و تنش مضاعفی را تحمل می‌کنند و نسبت به آنچه اتفاق خواهد افتاد نگران هستند. این مساله باعث احساس ناراحتی، ناخوشی و تحریک‌پذیری همه افراد می‌شود اما مساله، در مورد کسانی که در معرض خشونت خانگی هستند متفاوت است. ماندن در خانه در چنین شرایطی، برای یک قربانی خشونت خانگی به معنای تجربه خشونت بیشتر است. به نظر می‌رسد با پایان دوران قرنطینه و آغاز به کار مراکز ثبت طلاق تقاضا برای «طلاق کوویدی» در کشور افزایش پیدا کند. ویروس کرونا پس از ایجاد یک بحران سلامت جهانی در حال بدل شدن به یک معضل اقتصادی و اجتماعی بسیار جدی است همچنین، چشم‌انداز رکود اقتصادی و بیکاری، نگرانی‌ها را نسبت به تامین هزینه های زندگی افزایش داده است بسیاری از زنان به دلیل افزایش حجم کارهای خانه تحت تاثیر افزایش شستشوها و مراقبت‌های لازم از فرزندان برای مقابله با شیوع ویروس کرونا کم طاقت‌تر و عصبی‌تر شده اند همچنین کم توجهی مردان به اصول بهداشتی و مشارکت پایین آنها در امور مربوط به خانه‌داری، زمینه اختلافات خانوادگی را افزایش داده است. به دنبال خانه نشینی و تعطیلی بسیاری از مشاغل، فقر حاکم بر جامعه این بار به شکل وسیعتری سایه خود را بر زندگی افراد طبقات ضعیف انداخته است و بسیاری از خانواده ها با شرایط بسیار بدی از لحاظ مالی و تامین مایحتاج روزانه دست و پنجه نرم میکنند نبود قوانین حمایتی و حکومتی که حامی کودکان و زنان باشد؛ فرهنگ و قوانین سنتی و اسلامی، فقر و نداشتن بضاعت مالی خانواده ها از جمله عوامل اصلی پدیده کودک همسری و ازدواج اجباری کودکان به ازدواج های غیرقانونی است ازدواج هایی که در زیر چتر حمایتی سنتها و قوانین مرتجع و نخ نمای اسلامی، کودکان را از رویای خوش کودکی بیرون میکشد و به نابودی میکشاند جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی ضد انسانی با اتخاذ قوانین و تبلیغات گسترده به امر کودک همسری به عنوان یک پدیده کاملاً طبیعی پرداخته است و آن را بسیار عادی نشان می دهد و در این راستا تسهیلاتی نیز برای پرداخت وام های ازدواج در نظر گرفته و در واقع این تبلیغات وسوسه کننده و قوانین مذهبی و ضد انسانیش، مصداق بارز تعرض به حریم کودک و کودک آزاری است. قوانین مرتجع و مرد سالار جمهوری اسلامی که به صورت سیستماتیک از روزهای ابتدایی روی کار آمدن این دولت جنایتکار بر علیه زنان تصویب شده و به هر طریقی سعی در سرکوب زنان داشته، عامل اصلی خشونت علیه آنان بوده و به صورت کاملا آشکار، زن ستیزی توسط حاکمان اسلامی در بند بند این قوانین نهادینه شده است. زیرپا گذاشتن حقوق زنان همیشه جزئی از هویت حکومت ضد زن جمهوری اسلامی بوده است و علت آن ریشه در نگاه اسلامی حاکمان نسبت به زنان دارد. گسترش انتشار ویروس جدید کرونا در جهان باعث افزایش موج خشونت‌ها علیه زنان شده به طوری که آنتونیو گوتیرش دبیرکل سازمان ملل شامگاه یکشنبه ۵ آوریل ۲۰۲۰ خطاب به مردم جهان خواستار محافظت از زنان و دختران جوانی شد که در دوره قرنطینه خانگی برای جلوگیری از انتشار ویروس کرونا در منزل در معرض خشونت‌های خانگی و خانوادگی قرار می‌گیرند در طول هفته‌های گذشته و همراه با افزایش فشارهای اقتصادی و اجتماعی و افزایش نگرانی‌ها جهش جهانی وحشتناکی را در خشونت‌های خانگی شاهد بوده‌ایم. گوتیرش همچنین افزود: به همین خاطر من امروز فراخوان جدیدی را برای برقراری صلح در منازل و در تمام جهان اعلام خواهم کرد و همچنین سازمان بهداشت جهانی هشدار داده است که در دوران قرنطینه کووید ۱۹ احتمال افزایش خشونت‌های خانگی بیشتر است. تدروس آدانوم، مدیرکل سازمان بهداشت جهانی تاکید کرده که زنان به همراه فرزندانشان بیشتر در معرض خشونت‌های خانگی قرار دارند، زیرا اعضای خانواده در ارتباط بسیار نزدیکی با هم قرار دارند و عواملی مانند استرس مضاعف و فشار اقتصادی بر میزان خشونت‌ها می‌افزاید. چیزی که در دوران قرنطینه خانگی برای قربانیان خشونت خانگی، چه زن باشند و چه مرد مهم است کاهش میزان مواجهه و برخورد با آزارگران است. خشونت‌های خانگی معمولا دارای الگوهای مشخص و تعیین شده‌ای هستند. این به معنای آن است که خشونت‌ها معمولا در شرایط مشخصی تشدید می‌شوند. زمانی که قربانی و آزارگر به دلایلی مانند قرنطینه مجبور می‌شوند زیر یک سقف بمانند باید میزان مواجهه وبرخورد را تا جایی که ممکن است کاهش بدهند. فرد آزارگر برای اعمال سلطه و خشونت در دوران قرنطینه راه‌های فراوانی دارد؛ او از این فرصت برای جداسازی بیشتر قربانی استفاده می‌کند. در واقع قرنطینه فرصت خوبی برای کنترل و ایجاد محدودیت است. آزارگر دوران قرنطینه خانگی را امکانی برای ایجاد محدودیت‌های بیشتر برای ارتباط با دیگران و رفت‌وآمدها می‌داند و از آن به خوبی سوءاستفاده می‌کند. برخی از آزارگران مانع از دسترسی فرد قربانی به اطلاعات می‌شوند و فرد را در بی‌خبری قرارمی‌دهند. دوران قرنطینه فرصتی برای سوءاستفاده و آزار به روش‌های متفاوت و تازه‌ای است. فرد آزارگر به دلیل نزدیکی بیشتر کنترل دیجیتال بیشتری بر قربانی دارد. او امکان کنترل ساده‌تر تلفن‌‌ها، پیام‌ها، ایمیل‌های شخصی و شبکه‌های مجازی قربانی را دارد. در شرایط قرنطینه و بحران‌ اقتصادی امکان سوءاستفاده مالی از فرد قربانی به بهانه بی‌کاری یا مشکل اقتصادی بیشتر می‌شود. فرد آزارگر تلاش می‌کند از درآمد و امکانات مالی قربانی سوءاستفاده کند یا او را در مضیقه مالی قرار دهد. برنامه‌ای برای حفظ امنیت: تغییراتی که بر اثر وضعیت فعلی رخ داده، خشونت‌دیدگان را در معرض ناامنی‌های بیشتری قرار می‌دهد. در این شرایط لازم است افراد در معرض خشونت از یک برنامه ایمنی برای حفظ سلامت جسمی و روحی خود پیروی کنند. برنامه ایمنی مجموعه‌ای از اقدامات است که می‌توانید در خانه و در مقابل خشونت به کار بگیرید. فکر کردن و واکنش نشان دادن درشرایط اضطراری یا زمانی که فشارها زیاد است، به ویژه در موقعیت قرنطینه دشوار است. بنابراین ایجاد یک برنامه ایمنی، بسیار کمک‌کننده و مفید است. اما راهکارهای کلی‌ای وجود دارند که می‌توانند با اندکی دخل و تصرف برای همه قربانیان خشونت موثر باشند. شرایط را بهتر می‌دانید: هیچ کس به اندازه خود شخص نسبت به آنچه در زندگی‌تان در جریان است آگاه نیست. یک حامی پیدا کنید: خیلی مهم است که کسی خارج از خانه شما درکی از مشکلات‌تان داشته باشد. این موضوع به شما کمک می‌کند تا‌ زمانی که درمعرض خشونت وآسیب قرار گرفتید آسان‌تر به کمک‌ها و حمایت‌های خارجی دسترسی پیدا کنید. خانه را امن ‌تر کنید: محیطی در خانه، نزدیک به در ورودی و پنجره‌های رو به حیاط در نظر بگیرید تا زمانی که جر و بحث و درگیری فیزیکی رخ داد بتوانید سریع از خانه خارج شوید. وسایلی را که می‌توانند تبدیل به یک سلاح شوند از دسترس خارج کنید و محیط خانه را به فضایی امن در مقابل خشونت تبدیل کنید. اعلامیه حذف خشونت علیه زنان قطعنامه ١٠۴/۴٨ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوبه ٢٣ فوریه ١٩٩۹ماده ۲تعبیر خشونت علیه زنان باید شامل موارد زیر، اما نه محدود به این موارد باشد(آ) خشونت جسمی، جنسی و روانی که در خانواده اتفاق می افتد، از جمله کتک زدن، آزار جنسی دختربچه ها در خانه، خشونت مربوط به جهیزیه، تجاوزتوسط شوهر، ختنه زنان و دیگر رسوم عملی که به زنان آسیب می رساند، خشونت در رابطه بدون ازدواج و خشونت مربوط به استثمار زنان، (ب) خشونت جسمی، جنسی و روانی که در جامعه عمومی اتفاق می افتد، از جمله تجاوز، سوء استفاده جنسی، آزار جنسی و ارعاب در محیط کار، در مراکز آموزشی و جاهای دیگر، قاچاق زنان و تن فروشی اجباری، (پ) خشونت جسمی، جنسی و روانی، در هر جایی، که توسط دولت انجام شود یا نادیده گرفته شود. ماده 4دولت ها بایدخشونت علیه زنان را محکوم نموده و نباید هیچ رسم، سنت یا ملاحظات مذهبی را برای وظیفه خود در رابطه با حذف آن بهانه کنند. دولتها باید با استفاده از تمام شیوه های مناسب و بدون تاخیر یک سیاست حذف خشونت علیه زنان را تا پایان آن دنبال کنند، این روزها که در خانه‌ایم و قرنطینه همه‌ی اعضای خانواده را در کنار هم نشانده است فرصت بسیار مناسبی است که از حقوق‌مان با تک تک اعضای خانواده گفت‌وگو کنیم و نه تنها گفت‌وگو که از آنها تقسیم کار برابر بخواهیم؛ تا برای همه جا بیفتد که کارخانگی‌ زنانه نیست، مسئولیتی است که تک تک اعضای خانواده باید بر عهده بگیرند.

بخش پنجم: آقای مهرشاد بایرامی یادکوری با موضوع زنان و حقوق آنها در اسلام سخنرانی کردند: وقتی ما کتابهای دینی را بررسی می کنیم میبینم که عمر بشر بیشتر از شش هزار سال نیست، در صورتی که این یک اشتباه بزرگ توسط این متون می باشد، نوع بشر قدمتی دویست هزار ساله دارد. انسان اولیه به راحتی پدر و مادر، خواهر و برادر و یا فرزند خود را در هنگام گرسنگی میکشته است، و یا به راحتی با اعضای خانواده خود رابطه ی جنیسی برقرار می کرده، بعد از گذشت زمان بشر به این نتیجه می رسد که پیامدهای بدی دارد، به عنوان مثال بعد از کشف آتش و اختراع ابزار شکار به تدریج از کشتن اعضای خانواده و اطرافیان دست می کشد، در واقع نوع بشر در این مدت مشغول تجربه کردن بوده است و ماه عسل این تجربیات تمدنی است که به دست ما رسیده، اگر ما امروزه تصوری از خوبی یا بدی داریم در واقع این تجربه هزاران ساله اجداد ماست که به ما منتقل شده است و ارتباطی به دین ها ندارد، در واقع دین اولین تلاش و تقلای ما به عنوان یک گونه است، دین چیزی بود که وقتی چیزی نمی دانستیم از آن استفاده کردیم و آن را امتحان کردیم، ولی امروزه به این دین ها نیازی نداریم. نسخه ای که محمد در زمان خودش ارائه داد یک برنامه ی قدیمی است، نیاز های نوع بشر فرق کرده است، چیزهایی که در آن دوره تابو بوده اند امروزه خوب می باشند، اگر بخواهیم یک نگاه تاریخی داشته باشیم تا قبل از اینکه اسلام ظهور کند در قبایل عرب یک زن می توانسته با یک مرد جوان تر از خودش ازدواج کند به عنوان مثال خدیجه که در چهل سالگی به عقد محمد در آمد، یا تجارت و رفت آمد زنان در قبایل عرب، در واقع روابط آزاد زنان را در اشعار عرب قبل از اسلام به وضوح می توان دید، حال سوال اینجاست که اسلام چه چیزی را به این قضیه اضافه کرد؟ وقتی ما به روح شریعت اسلام نگاه می کنیم می بینیم که بسیار مرد سالار هست و این موضوع را به وضوح در متن قرآن می توان دید. شواهد تاریخی مبنی بر نبود آزادی زنان در زمان محمد وجود ندارند که بتوان مدعی بهتر کردن وضعیت زنان توسط محمد و اسلام شد، در واقع در آن زمان در آفریقا، ایران و یونان زنان آزادی های قابل توجی داشتند. در قرآن مردها حاکم زندگی زنان هستند و اصولی بر قرآن حاکم است که حتی تنبیه بدنی را نیز نظام مند می کند که متاسفانه قانون اساسی ایران نیز بر مبنای این جمله بنا نهاده شده است. این ادعا که کتاب قرآن برای تمامی اعصار نوشته شده است امروزه منسوخ شده و امروزه تنها پس از گذشت تقریبا هزار و چهارصد سال از نشر قرآن تناقض های واضحی در قرآن می بینیم که به هیچ عنوان با نیاز های بشر و تمدن امروزی سازگار نیست.

سپس بحث آزاد با موضوع حق انتخاب همسر آغاز گردید: در ابتدا خانم سمیرا فیروزی بویاغچی توضیحی در مورد موضوع بحث آزاد، وارتباط آن با ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداختند که در کنار حق انتخاب همسر، هر انسانی حق دارد ازحمایت جامعه و دولت بهره مند شود. ایشان در ادامه از دوستان دعوت نمودند تا در بحث شرکت کنند. سپس آقای گلزار برای دوستان بحث را کامل نمودند و از برخی رسومات سخن گفتند ولزوم آموزش جهت ازدواج را یادآور شدند. . . و در ادامه بحث خانم مرادی پور درمورد مشکلات ازدواج با سایر ادیان، همچنین مشکلات تابعیت فرزندانی که حاصل ازدواج دو تابعیت هستند سخن گفتند همچنین درباره مشکلات ازدواج و آشنایی جوانان به خصوص در ایران به دور از سبکهای سنتی سخن گفتند و درباره جنبه ی فرهنگی ازدواج سخن گفتند به عقیده یا ایشان جامعه و قوانین همسو با یکدیگر میباشند و در این زمینه بسیار عقب مانده اند و هنوز تغییر نگرشی بوجود نیامده است، و در ادامه خانم: امیر احمدی ضمن تایید سخنان خانم مرادی پورسخنان خود را چنین ادامه دادند: با توجه به محدودیتهای داخل ایران، حتی در مواقعی که خانواده ها موافق آزادی جوانان هستند، با توجه به قوانین حاکم، این حق انتخابها سلب میشود و موضوع دیگر که این حق را از خانمها میگیرد، سن خانمهاست که بر طبق قوانین اسلامی کشور میباشد که بر طبق این قوانین ولی دختر طبق صلاحدید ولی ازدواج صورت میگیرد و دختر حق انتخاب ندارد. درآخر خانم نوری شریفی نظرات خود را چنین عنوان کردند: حق انتخاب همسر در ایران کنونی دارای چندین وجه است، جدای از محدودیتهای اسلام یا قانون اساسی، در بعضی از شهرهای بزرگ وجوه جدیدی یافت شده به نام ازدواج سفید. همچنین درباره مشکلات ازدواج قومیتی در جنوب ایران صحبت کردند و خانم سمیرا فیروزی بویاغچی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان، منشی جلسه خانم الهام امینی، ادمین ها آقایان مهران فاضل زاده و فرشاد قضایی کاوکانی و خانم لیدا اسدی فر، صدابرداران آقای علیرضا حجتی و خانم الناز اسدی صفا در ساعت 30/21 پایان جلسه را اعلام نمودند. علاوه بر مهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر و سخنرانان و سایر عزیزان حضور فعال داشتند.

 

گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر ماه آپریل

رویا ملائی بیجارپسی

جلسه مذکور در روز شنبه مورخ 2 مای راس ساعت16:00 با حضور مسئولان و اعضای نمایندگی و سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق کار و کارگربرگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه آقای رسول عباسی زمان آبادی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان جلسه را راس ساعت آغاز نمودند.

بخش ۱:درآغاز جلسه ابتدا آقای داوود وحیدی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کار و کارگر در ماه فروردین ۹۹را اعلام کردند: باتوجه به اوضاع شدیدا امنیتی و نقض شدید حقوق بشر در ایران، از سویی سانسور و سرکوب فعالین و رسانه های غیر وابسته و از سوی دیگر پوشش ندادن و یا کوچک شمردن مشکلات از جمله مشکلات معیشتی، فقر، بیکاری، نابرابری، فقدان آزادی های اولیه، گزارش مذکور حداقل نقض حقوق کار و کارگر که نهایتا بیست الی سی درصد آن میباشد. اخراج و تعدیل غیر قانونی ۶ مورد. تجمعات اعتراضی در شهرهای مختلف ۲۹مورد حوادث در کار به دلیل نبود ایمنی در کار ۷ مورد که باعث کشته شدن ۱۴ نفر و زخمی شدن ۹ نفر. بازداشت و زندان ۱نفر. اعتراض و تجمعات در شهرهای مختلف به دلیل معوقات مزدی ۱۲ مورد. ما فعالان حقوق بشر خواهان آن هستیم که دولت جمهوری اسلامی ایران به حقوق کارگران احترام بگذارد و پایبند به اعلامیه های حقوق بشر باشد و نقض حقوق بشر در ایران را محکوم میکنم.

بخش۲: سپس خانم رزا جهان بین سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده 24 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط اجرائی آن آغاز کردند: زندگی آبرومندانه و مناسب که شامل مسکن، تغذیه، پوشاک، بهداشت و خدمات عمومی و اجتماعی می‌شود حق هر شهروند است و بر همین اساس ماده ۲۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت اعلام میدارد: که هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصی های دوره ای همراه با حقوق است و بند ۱۲ از اصل ۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت، تامین بیمه اجتماعی و استراحت و اوقات فراغت مردم اشاره کرده است و در اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است که: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند. اما متاسفانه در حال حاضر در ایران وجود مشاغل ناعادلانه، عدم توازن بین حجم کار و حقوق دریافتی، عدم وجود مرخصی های سالیانه با حقوق و مزایا و عدم ایجاد امکانات رفاهی را میتوانیم در تمامی اقشار مانند کارگران در معادن و کارخانجات تولیدی، معلمین و اساتید، کارمندان دولت، پرستاران و سایر مشاغل دیگر مشاهده کنیم و علی رغم پیگیری های مستمر، اعتراضات سراسری مردم و حق خواهی شاغلین در کشور کماکان پی ریزی اقتصادی عادلانه جهت ایجاد رفاه صورت نگرفته است. اما معضل اصلی که مردم ایران را اذیت می کند مطالبات بیمه ای و مزدی افراد هست که متاسفانه به آن ها پرداخت نمیشود و هیچ نهادی هم برای احیای این حق پیگیری نمی کند و این موضوع باعث شده که در کنار تمام مشکلات مربوط به کار و اشتغال، مردم مجبور به برگزاری تجمعات اعتراضی در ایران بشوند که شاید تاثیری داشته باشد و بتواند حق و حقوق خودشان را بگیرند. از جمله اعتراضات مردمی که در ایران به عدم رسیدگی به این ماده در 6ماه اخیر سال 1398 و فروردین سال 1399 اتفاق افتاد میتوانیم به تجمعات اعتراضی نانوایان در قزوین، کارگران شهرداری شهر مریوان و شهر باوی، پرستاران مشهد، کارگران نی بر هفت تپه، کارگران هپکو اراک، کارگران کارخانه قند فسا و سیمان لوشان، کارگران رسمی صنعت نفت، رانندگان اتوبوس کرمانشاه، و حتی بازنشستگان و فرهنگیان و کشاورزان و میوه فروش های بعضی از شهرها از جمله تهران، رودبار، کرمانشاه و. . . . اشاره کنیم یا حتی میتوانیم به کولبران اشاره کنیم که این عزیزان علاوه بر اینکه حق استراحت و فراغت ندارند امنیت شغلی و جانی هم ندارند و یا در دوران بحران ویروس کرونا که کادر پزشکی شبانه روز مشغول کار هستند میبینیم که اعلام می کنند معوقات مزدی و بیمه ای دارند یا اینکه مبلغی بابت اضافه کاری هایی که انجام میدهند و چند شیفت پشت سر هم سرکار هستند هنوز دریافت نکردن و خوب وقتی هم بحث اعتراض چه به صورت خیابانی چه به صورت مجازی پیش میاد در عمل میبینیم که متاسفانه این اعتراضات نتیجه ای به جز برخورد های مثل تشکیل پرونده قانونی، تهدید، بازداشت و ضرب و شتم برای معترضین ندارد. بهره مندی از یک زندگی سالم برای تمامی اقشار جامعه بخصوص قشر ضعیف جامعه، نیاز به نحوه پاسخگویی کارفرمایان، کارگزاران و مسئولان و دولتمردان به مطالبات شهروندان هستیم که با تاسف چنین احساس مسئولیتی در دولت جمهوری اسلامی ایران دیده و تعریف نشده است. جمهوری اسلامی حتی به قانون اساسی خود و کنوانسیون ها و تعهدنامه هایی که تعهد کرده به آنها پایبند باشد متاسفانه پایبند نیست و ناقض آن است و نارضایتی از این موضوع روز به روز داره بیشتر میشود.

بخش۳: سپس آقای رسول عباسی زمان آبادی با موضوع روز جهانی کارگر در ایران سخنرانی خود را آغاز کردند: مناسبت اول می به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است قرار بود که اول ماه مه ۱۸۸۶ در آمریکا (ایالات متحده)، کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یک‌هزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت شمار کارگران معترض شهر شیکاگو بیش از سایر شهرها و حدود ۹۰ هزار تن بود، که در چهارم ماه می سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به ۸ ساعت بودند. در پی این حادثه، هشت تن به عنوان مسبّب دستگیر شدند که پنج نفر از آنان کارگر مهاجر آلمانی و یکی هم آلمانی تبعه آمریکا بود. چون اعدام‌شدگان شیکاگو عمدتاً آلمانی بودند، در سال ۱۹۳۳ حزب نازی آلمان روز اول ماه می را روز ملی و تعطیل عمومی اعلام کرد. اول ماه مه و روز معلم، یادآور این است که کارگران، معلمان و دیگر حقوق‌بگیران باید در جهان و ایران متحدتر شوند و برای سازمان‌دهی خودشان بیشتر از گذشته تلاش نمایند. سیاست‌هایی که فراتر از دولت‌ها، سیاست کل حاکمیت است و جناح‌های سیاسی بر روی آن اتفاق‌نظر دارند. در این میان سقوط بی‌پایان ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی، افزایش دویست درصدی قیمت بنزین و تورم رسمی چهل و یک درصدی موجب کاهش شدید قدرت خرید مزدبگیران شد. در کنار این سیاست‌ها دولت در همراهی کامل با صاحبان سرمایه که اکثر آنان از رانت وفاداری به سیستم برخوردارند، با افزایش ۲۱ درصدی حداقل دستمزد برای سال ۹۹، نه‌تنها چهره‌نمایشی سه‌جانبه گرایی را از قبل آشکارتر نمود، بلکه نشان داد که می‌خواهد وضعیت معیشت حقوق‌بگیران را از قبل سخت‌تر و سفره‌هایشان را خالی‌تر نماید. هرچند امسال شرایط تجمع و برگزاری مراسم جشن روز جهانی کارگر و معلم به علت شیوع ویروس کرونا فراهم نیست، اما نباید فراموش نمی‌کنیم که در ایران همه ‌ساله به خاطر برگزاری روز جهانی کارگر و روز ملی معلم، کارگران توسط عوامل امنیتی سرکوب و بازداشت می‌شوند و حتی اجازه برگزاری مراسمی مربوط به خودشان را ندارند. در سال گذشته ده‌ها تن از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد، تعدادی از فعالان کارگری، بازنشسته، دانشجویی و صنفی فقط به دلیل شرکت در مراسم اول ماه مه و ده‌ها تن از معلمان عضو تشکل‌های صنفی در سراسرایران به خاطر شرکت در مراسم روز معلم بازداشت، توبیخ و بعضاً به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شدند. که این محکومیت‌ها و روند سرکوب همچنان ادامه دارد. در آستانه اول ماه مه و روز جهانی کارگر، دولت جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه با سرعتی غیر قابل تصور به تشدید سرکوب، بازداشت، زندان و حتی اعدام پرداخته و با این اعمال جنایتکارانه سعی در ممانعت و پیشگیری از اعتراض های مردم و جوامع کارگری بر علیه فقر و گرسنگی و حضورشان در روزجهانی کارگر دارد، 23 نفر دیگر با کمتر از 40 سال سن را اعدام کرده اند که سه نفر از اعدام شده گان کودکان مجرمی بوده اند که قبل از 18 سالگی بازداشت و محاکمه شده اند برخی از اعدام شده گان به رغم رضایت شاکیان و بخشش متهم به چوبه دار آویخته شده اند. علاوه براعدامها دستگیری و احضار مجدد زندانیان و فعالین نیزیکی دیگر از موارد ایجاد جو وحشت و اضطراب و از جمله ترفندهای جدید دولتی است و فراخواندن ناهید خداجو فعال کارگری بازنشسته برای تحمل 6 سال حبس توسط بیدادگاه قضائیه شاهدی است بر این ادعا، اقدامی که حتی بدون انجام پروسه قانونی دردستگاه قضایی شامل برگزاری دادگاه تجدیدنظر، حضور متهم به همراه وکیل، حق دفاع و…. انجام شده است یعنی به صورت شفاهی هنگام احضار حکم را به او ابلاغ کرده اند، همین و بس. حضور در تجمع اعتراضی روز کارگر سال گذشته تنها جرم ناهید خداجو برای تحمیل 6 سال زندان استشاپور احسانی راد نیز یکی دیگر از فعالین کارگری است که برای اجرای حکم شش سال زندان به اوین احضارگردیده است، این حکم نیز بدون تشکیل دادگاه تجدید نظر و درغیاب او و وکیلش صادر شده است و در اقدامی مشابه و فوری، کیوان صمیمی سردبیر نشریه ایران فرداو یکی دیگر بازداشت شدگان تجمع روز جهانی کارگر پارسال را به تحمل پنج سال زندان محکوم ساخنه اند. همزمان و بمنظور جلوگیری از تجمعات احتمالی به مناسبت اول ماه مه، اسماعیل عبدی نماینده و فعال جنبش معلمان که از سال ۹۵ در زندان به سر می برد و جزو کسانی بود که به خاطر ملاحظات شیوع ویروس کرونا در مرخصی به سر می برد را بهنگام تمدید مرخصی، مجددأ روانه زندان کرده اند.

بخش ۴: آقای جهانگیر گلزار با موضوع حداقل دستمزد و گسترش فقر سخنرانی نمودند.

بخش ۵: خانم رویا ملائی بیچارپسی با موضوع روز جهانی ایمنی محیط و سلامت سخنرانی داشتند: در ابتدا سازمان بین المللی کار از سال 2003 با هدف پیشگیری از حوادث وبیماریهای شغلی مراسمی را در این روز که در ایران مصادف با هشتم اردیبهشت ماه است برگزار می کند. روز جهانی ایمنی وسلامت شغلی در واقع یک فعالیت سالیانه بین المللی برای نهادینه کردن کار سالم و ایمن در سرتاسر جهان است که در 28آوریل هر سال این مراسم برگزار می شود. برگزاری این مراسم یک بخش مهم از استراتژیهای جهانی سازمان بین المللی کار برای ارتقای ایمنی وسلامت شغلی در همه محیط های کاری است، که باعث ارتقای آگاهی های مردم وهمچنین افزایش امنیت وسلامت در محیط کار می شود که همچنین از برگزاری این مراسم توسط کلیه دولتها، سازمانها وبخش های خصوصی وکارفرمایان وکارخانجات حمایت وپشتیبانی می کند. امسال سال 2020 که مصادف با سال 1399 شمسی هست سازمان بین المللی کاردر ابتدای سال سال 2020 این سال را مبارزه با خشونت وآزارو اذیت در دنیای کار اعلام کرد، اما با توجه به شیوع ویروس کرونا شعار روز جهانی بین المللی کار و ایمنی را تغییر داده و این روز را توقف پاندمی بیماری کوید -19 با رعایت ایمنی و بهداشت حرفه ای در محیط کار تعیین کرد. البته ترویج و تبلیغات در خصوص عدم خشونت و آزار و اذیت در محیط کار ادامه خواهد یافت. با شناخت چالش بزرگی که دولت ها، کارفرمایان، کارگران و کل جوامع در سراسر دنیا برای مقابله با بیماری جهانی (پاندمیک) کوید19 روبرو هستند، روز جهانی ایمنی و بهداشت حرفه ای در محیط کار بر روی شیوع بیماریهای عفونی در محل کار، با تمرکز بر روی بیماری کوید–19 خواهند پرداخت. نگرانی از افزایش رو به رشد عفونت های بیماری کوید–19 در برخی از نقاط جهان و قابلیت حفظ روند نزولی بیماری در برخی دیگر از کشورها، در حال افزایش است. دولت ها، کارفرمایان، کارگران، سازمانها و تشکل های کارفرمایی و کارگری در تلاش برای مبارزه با بیماری جهانی کوید–19 و محافظت از ایمنی و سلامت نیروی کار در محیط کارشان، با چالش های بزرگی روبرو هستند. فراتر از این بحران، همچنین نگرانی در مورد از سرگیری شیوع بیماری در یک شکل دیگری که پیشرفت در انتقال ویروس سرکوب شده را تقویت می کند، وجود دارد. روز جهانی ایمنی و بهداشت حرفه ای برروی شیوع بیماریهای عفونی در محل کار، با تمرکز بر بیماری کوید–19 خواهد پرداخت. این برنامه همچنین بر روی دوره های آموزشی میان مدت تا بلند مدت، شامل دوره های جبرانی/ بازآموزی و آمادگی در آینده، به ویژه، یکپارچه نمودن، هم راستا نمودن اقدامات در سیستم ها و سیاست گذاری های مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای در سطح ملی و سازمانی متمرکز خواهد بود که در حال حاضر ما به اقدامات ویژه ای برای محافظت از میلیون ها نفر از کارکنان مراکز مراقبت های بهداشتی و سایر کارگرانی که هر روز سلامت خود را برای ما به خطر می اندازند، نیاز داریم. دورکاری، فرصت های جدیدی را برای کارگران و شاغلین فراهم می کند تا کار خود را ادامه دهند. با این حال، کارگران وشاغلین باید قادر باشند با مذاکره و تبادل نظر طوری برنامه ریزی نمایند تا با سایر مسئولیت ها، مانند مراقبت از کودکان، بیماران یا افراد مسن و البته خودشان تعادل برقرار نمایند. هدف کلی بهداشت حرفه ای: نگهداری و بهبود حداکثر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کارکنان مشاغل مختلف از طریق پیشگیری از خطرات تهدید کننده سلامت کارگران، مطالعه شرایط نامناسب محیط کار و اثرات سوء آن بر تندرستی آنان میباشد. کارشناسان بهداشت حرفه ای که در این زمینه فعالیت دارند، با شناختی که ازمحیط کار، فرآیندهای کاری، خطرات وعوامل زیان آور محیط کار، ونیزتاثیراتی که این عوامل بر سلامت شاغلین میگذارند، از طریق بررسی، ارزیابی، اندازه گیری وکنترل عوامل زیان آورمحیط کار، درصدد سالم سازی و به سازی محیط کاربرمی آیند. بنابراین از این طریق باعث کنترل بیماریها، عوارض و آسیبهای شغلی و در نهایت تامین سلامت شاغلین میگردند. بهداشت حرفه ای نه تنها مسائلی را که در اثر تماس باعوامل زیان آور محیط کاربروز می نماید در نظر می گیرد، بلکه سایر مسائل از قبیل: پیشگیری ازبیماریها، بهداشت عمومی محیط کار، آب آشامیدنی، نظافت عمومی وفردی، دفع حشرات، دفع زباله و فضولات، نهارخوری ها، حمام، توالت، دوش و دستشویی، وسایل وحفاظت فردی وجمعی وغیره را نیز در محیطهای کاری در مدنظر دارد. بهداشت حرفه ای در ایران: در مرداد سال ۱۳۲۵ وزارت کار و امور اجتماعی تشکیل و قانون موقت کار را تدوین نمود و در سال ۱۳۳۷ قانون مزبور با اصلاحات و تغییراتی به صورت قانون به تصویب رسید و اجرای وظایف مربوط به بهداشت و ایمنی مندرج در قانون کار وقت به عهده اداره کل بازرسی کار قرار گرفت. در سال ۱۳۴۶ در حوزه معاونت فنی وزارت بهداشت وقت، اداره بهداشت محیط کار در تشکیلات اداره کلّ بهداشت محیط، پیش بینی شد و سپس در سالهای ۱۳۴۷، ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹، اداره طب صنعتی در اداره کل خدمات بهداشتی حوزه معاونت فنی وزارت بهداری وقت تاسیس گردید. سپس در سالهای ۱۳۵۰، ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ تا اوایل ۱۳۵۳، اداره بهداشت محیط کار به بهداشت محیط کار و هوا تغییر نام داد و اداره طب صنعتی همچنان به وظایف خود ادامه میداد. در اواخر دهه ۱۳۵۰ درحوزه معاونت امور بهداشتی و جمعیت و تنظیم خانواده وزارت بهداری وقت اداره بهداشت حرفه ای در دفتر خدمات بهداشتی ویژه که بعداً به اداره کل خدمات بهداشتی ویژه تغییر نام داد تشکیل گردید. با توجه به تصویب قانون جدید کار توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۹، به حکم ماده ۸۵ قانون کار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی عهده دار بهداشت و درمان کارگران و وزارت کار و امور اجتماعی مسئول ایمنی کارگران میباشدما هر روزه شاهد وشنوای اخباری از حوادثی که کارگران در ایران با ان یا جان خود را از دست داده و یا مصدوم ویا نقض عضو شده اند هستیم. این حوادث دلیل اصلی آنها عدم حداقل امکانات والزامی ایمنی میباشد. اما اماری که درز پیدا میکند حداکثر 30٪ از حوادث واقعی و جنایات ضد بشری در ایران هست. در ایران ما 3 ارگان متولی آمار حوادث کارگری 3 ارگان مشخص هست که میتونیم به آنها مراجعه کنیم: یکی سازمان اتش نشانی: سازمان آتش نشانی زمانی میتوانند آمار حوادث رو بدهد که خود در صحنه باشد. دیگری سازمان تامین اجتماعی هست که وابسته به وزارت کار هست که حوادث مربوط به بیمه شدگان را گزارش میکند و دیگری سازمان پزشکی قانونی هست که فقط مرگ و میر ناشی از حوادث کار رو اعلام میکند. البته فقط یک سری به وزارتخانه های مشخص اعلام میکند. در حال حاضر حداقل 96٪ قراردهای کار موقت و یا سفید امضا هستند که این قراردادها طوری تنظیم میشوند که فقط طبق نظر کارفرما و یا بصورت ساده بخوام خدمتتون بگم سلیقه شخصی و به نفع خود کارفرما وبه ضرر کارگر است و باید بدانیم که این نوع قراردادها زیر پوشش اداره کار قرار نمیگیرد پس آمار تامین اجتماعی با این آمار خیلی ناچیز هست نسبت به آمار واقعی. تامین اجتماعی در این زمان مسئولیتی در قبال این کارگران ندارد حتی در زمانی که کارگر ادای حق میکند با برخورد تند اداره کار مواجه میشود. در ایران مدارس بالای 30 ٪ تخریبی هستند که باید نوسازی بشوند و بخواییم مقایسه کنیم ایران رو در میان کشورهای دیگر رتبه بسیار پایینی دارد. غیر از کودکانی که در حال تحصیل هستند و محروم از شرایط مطلوب آموزش و پرورش معلمین و کسانی در مدارس مشغول به کار هستند نیز از بهداشت و ایمنی محیط کار محروم هستند. ایمنی کار اول وظیفه دولت و بعد وظایف کارفرمایان هست تا روند حفاظت جانی و مالی کارگران را حفاظت کنند. یکی از آسیب پذیرترین قشر کارگری ما زنان هستند زنان سرپرست خانوار بزرگترین ستم و ظلم جمهوری اسلامی ایران مخصوصا در دوران بیماری کرونا. دقیقا بله زنان که تحت فشار مضاعف اقتصادی قرار گرفته اند حدود 4 میلیون نفر در ایران سرپرست خانوار و خود سپرست هستند که اکثریت قریب به اتفاق انها در فقر مطلق به سر میبرند شرایط آنان به حدی وخیم شده که سر از رسانه های فساد جمهوری ایران در آورده است. زنانی که در واقعیت شاید بتوانیم آنها در واگن های مترو که دستفروشی میکنند ببینیم که هر روز بارهای سنگین خود را با خود در این واگن و آن واگن حمل میکنند تا شاید بتوانند خرج روزانه خود ویا خانواده خود را دربیاورند و یا زنانی که در زیرزمینهای غیر امن و عدم بهداشت وعدم ایمنی و فضا هوای نا پاک وایمن مجبور هستند ساعتها با حداقل دستمزد در شرایطی سخت تن به کار دهند چون آنان مجبور هستند به تنهایی از عهده زندگی خود برایند. اما آنان بسیار آسیب پذیر هستند اما کسی برای آنها ذره ای ارزش قائل نیست. درباره 33هزارزن سرپرست خانواده در خوزستان گفتند: گزارشی که از حدود 140 نفر از زنانی تهیه شده بود به مشاغل خانگی مشغول بودند و فشار مالی بر این افراد بسیار زیاد است که برخی در مرحله ای به یاس وفشارهای روحی رسیده اند که صحبت از خودکشی میزنند. زنان سرپرست خانوار معمولا تغدیه نامناسب و ایمنی بدنی پایننی دارند و سریعتر در معرض انواع خطرها و بیمارهای شغلی و محیط کاری قرار میگیرند.

بخش ۶ : بحث آزاد با موضوع حق امنیت شغلی با شروع سخنان آقای رسول عباسی زمان آبادی آغاز گردید: در ابتدا نگاهی به وضعیت شلغی کارگران در ایران انداختند که امنیت شغلی شامل قشر کارگران نمیشود و در حال حاضر با موضوع بیماری همه گیر کرونا کارگران در معرض خطر هستند و در حال حاضربا وضعیت اقتصاد ضعیف در کشور باعث عدم امنیت شغلی میشود. اگر کارگران در ایران با رضایت شخصی قراداد کاری معتبر داشته باشند باعث انگیزه در آنها میشود و سپس جناب آقای جهانگیز گلزار در بحث شرکت نمودند گفتند کارگران باید حق اگاهی داشته باشند و با توجه به رعایت آن باید از کارگران انتظار رعایت آن را داشت و برای حقوق خود باید اعتراض کنند اما در ابتدا باید اول از آن برخوردار باشند. اما در کشور ما، جامعه تحت فشارهای مختلف هستند و سپس آقای رسول عباسی زمان آبادی پیرو صحبتهای آقای گلزار اعلام کردند در ایران بستر سازی انجام نشده و جوانان با بن بست روبه رو هستند و دولت باید بستر سازی برای رفاه و امنیت شغلی را برای جامعه فراهم آورد و سپس اقای محمد ابوطالبی گفتند در زمان قبل از انقلاب جمهوری اسلامی ایران شرایط برای افراد بهتر از حال بود و افراد راحت تر میتوانستند از موقعیت خودشان استفاده کنند. در پایان آقای رسول عباسی زمان آبادی ضمن تشکراز میهمان، حاضرین، تمامی سخنرانان، فعالین، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت 18:45 ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای کمیته ودوستانی که درجلسه مزبورحضورداشتند عبارتند از خانمها و آقایان: رویا ملائی بیجارپسی، رسول عباسی زمان آبادی، صدیقه جعفری، ایراندخت کیا، رضا عباسی زمان آبادی، مصطفی فرج پور، ناصر نوروزی بارکوسرایی، رزا جهان بین، سید علیرضا امامی، شبنم رضاوند، طاهره خطی، علیرضا جهان، محمد ابوطالبی، محمود حسن زاده، هادی درتومی، داوود وحیدی، احمد ملازاده، هاشم رضایی، ابوالفضل پرویزی.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی

مهناز احمدی

خلاصه گزارشی از نشست 9 مای2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که ساعت 15:00 بوقت اروپا توسط اعضا همراه با مسئولین و سایر همکاران در کانون دفاع از حقوق بشر ایران در اتاق پالتاک کمیته برگزارگردید.

بخش ۱: در ابتدای مسئول جلسه آقای حمید رضا چناری از اولین سخنران آقای ایرج دانای طوس درخواست کردند تا سخنرانی خود را با موضوع کوتاهی بر موارد نقض حقوق اقوام و ملل در یک ماه گذشته پرداختند: خبر: از سوی دیگر یک شهروند بنام “وحید شیهکی” ۲۵ساله فرزند شریف، در شهرستان بم دراثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی جان خود را از دست داده است، گفته می شود وی به اتهام قتل یک راننده کامیون از ۱۳ فروردین تحت پیگرد بوده است و روز حادثه نیز نیروهای انتظامی امکان بازداشت وی را داشته اند اما با شلیک مستقیم وی را هئف قرار می دهند چرا؟ پرسشی که ذهن را درگیر خود می سازد، چرا بازداشت نشد؟ وقتی شرایط بازداشت او وجود داشته است؟ آیا به جز اینست که جان انسان برای آنان هیچ ارزشی ندارد؟ مگر نه اینکه حتی اگر فردی قاتل هم باشد ابتدا باید او را محاکمه کرد و حق دفاع از خود را به او داد و سپس وی را مجازات کرد؟ این چه قانونی است که هر کس مجرم بود مستقیم بسویش شلیک کنند و جان او را بگیرند؟ اتفاق و عملی که مغایر است با ماده ۳،۸و۱۰از اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۳حق حیات برای همه، ماده ۸ حق محاکمه قانونی برای همه و ماده۱۰ رعایت حقوق انسانی توسط قانون از دیگر خبرها بازداشت چهار شهروند توسط نیروهای امنیتی در خوزستان و پنج شهروند در شادگان بود: ۲۴ فروردین علیرضا وضیا کروشات، عبدالخاق جناحی و مهدی عبودی در خوزستان و شادگان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلوم منتقل شدند، روز بعد نیز در شادگان هم پنج شهروند دیگر با هویت عباس کعبی محمد کعبی و حسن کعبی و دو تن دیگر بازداشت و آ به مکان نامعلوم منتقل شدند، از اتهامات مطروح شده علیه این افراد نیز هیچ اطلاعی در دسترس نیست چرا؟چون هنوز این جوانان در شکنجه گاهای سپاه برای اعترافات اجباری تحت فشار هستند و در مقابل آن اتهامات ار پیش تعیین شده و تهمت های واهی ماموران امنیتی و سپاه مقاومت میکنند، اضافه می کنم که یک شهروند در زاهدان به دلیل “انتشار مطالب توهین آمیز علیه مقدسات دینی در فضای مجازی” بازداشت شده است که در ان باره حسن کیخا، سرپرست پلیس فتا استان سیستان و بلوچستان، می گوید: این شخص با ایجاد صفحه اینستاگرامی و انتشار اخبار دروغین و همسو با معاندان اقدام به توهین به مقدسات دینی و ائمه کرده بود و کارشناسان پلیس فتا بلافاصله اقدامات خود را در جهت شناسایی گرداننده صفحه مزبور آغاز و پس از شناسایی او را با هماهنگی قضائی در یکی از مناطق شهر زاهدان دستگیر کرده اند، یا آوری می کنم که این خبر مغایر است با ماده ۱۹اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۹ حق آزادی بیان.با توجه به حجم بسیارزیاد اخبار ارائه شده توسط آقای دانای طوس که همراه با تحلیلی بسیار مفصل بود، تقاضا میشود به بخش صدا و تصویر در سایت اصلی کانون دفاع از حقوق بشر مراجعه کرده و از فایل های صوتی تهیه شده توسط همکاران استفاده فرمائید که آدرس یاد شده تقدیم میشود:

https://bashariyat.org/?p=23306 و یا در این بخش:

http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=12529#more-12529

بخش ۲: آقای محمود حوالات فراخوانده شدند تا به بررسی اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰ یونسکو بپردازند.سند هفدهگانه 2030 یونسکو مجموعه اهدافی هستند که به زنه گی نوع بشر در آینده مربوط میشود و در همان راستا اهدافی را پی گیری می نماید، روسای دولت ها، نمایندگان بلند پایه نهاد تخصصی سازمان بین الملل و جامعه مدنی در سپتامبر ۲۰۱۵ گردهم آمدند و در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دستور کار توسعه پایا ۲۰۳۰ را تصویب کردند.این دستور کارکه جایگزین اهداف توسعه هزاره شد شامل ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه است.همچنین این اهداف مبارزه با فقر، گرسنگی، خشونت، فساد و…..میباشد به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، مدیریت پایدار منابع طبیعی، گسترش بهداشت، تأمین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی، حمایت از اقشارآسیب پذیر، مردم‌سالاری، بهبودمحیطزیست، توسعه مناطق روستایی و……هدف اول: پایاندادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا، که شامل ریشه کنی فقر مطلق و نصف کردن فقرا، بوجود آوردن سیستم حمایتی از فقرا و سرمایه‌گذاری برای فقر زدایی است.هدف دوم: پایان دادن به گرسنگی دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار، تضمین دسترسی بخصوص کودکان به غذای سالم و کافی، افزایش دوبرابری درآمد، تضمین پایدار تولیدات مواد غذایی و افزایش سرمایه گذاری و تربیت کشاورزی حفظ انواع دانه ها و گیاهان و حیوانات.هدف سوم: تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین، کاهش مرگ و میرناشی از سو تغذیه و بهداشت پایان دادن به بیماری‌های واگیردار مثل مالاریا و ایدز، کاهش مرگ و میرناشی از آلودگی آب و هوا و خاک، کاهش مصرف مواد مخدر و توتون و تنباکو، به نصف رساندن مرگ و میر در تصادفات، تضمین دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی در همه موارد و نیاز انسانها از جمله مسائل جنسی و باروری بدون مواجه شدن بامشکلات مالی و توسعه واکسیناسیون.هدف چهارم: تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام‌العمر برای همه.هدف پنجم: دستیابی به تساویجنسیتی و توانمندسازی تمام زنان و دختران.هدف ششم: تضمین در دسترس بودن و مدیریت پایدار و آب و فاضلاب برای همه، دسترسی به آب آشامیدنی سالم، توقف تخلیه زباله در منابع آبی.احیای تالاب ها و رودخانه ها، همکاری بین المللی در حوزه تصفیه آب و شوری زدایی.هدف هفتم: تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه، تضمین دسترسی به خدمات مقرون به صرفه انرژی، افزایش انرژی های تجدیدپذیر و بهره وری در حوزه انرژی و گسترش زیرساختهای انرژی.هدف هشتم: ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و شغل مناسب برای همه.هدف نهم: ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فرا گیر و پایدار و تقویت نوآوری ایجاد زیرساخت پایدار برای توسعه اقتصادی و رفاه ملی، صنعتی شدن پایدار و افزایش سهم صنعت در اشتغال و تولید ناخالص داخلی، افزایش دسترسی فعالیت‌های تجاری کوچک و خدمات مالی، به روز رسانی صنایع و سازگاری آنها با محیط زیست، پشتیبانی توسعه داخلی، فناوری و نوآوری و دسترسی بیشتری به فناوری اطلاعات و ارتباطات. هدف دهم: کاهش نا برابری در درون و میان کشورها.هدف یازدهم: تبدیل شهرها و سکونت‌گاه‌های انسانی به مکان های مقاوم و پایدار، تضمین دسترسی عمومی به مسکن ایمن و مقرون به صرفه و نوسازی محله های فقیر، فراهم سازی دسترسی به حمل و نقل ایمن به ویژه برای زنان، دختران و معلولان.حفظ میراث فرهنگی و طبیعی، کاهش مرگ و میر ناشی از بلایای طبیعی، توجه به کیفیت هوا و مدیریت زباله‌ها، هدف دوازدهم: تضمین و الگوی تولید و مصرف پایدار، مدیریت پایدار منابع طبیعی و حفظ محیط زیست در روند تولید و مصرف.کاهش هدررفت مواد غذایی، کاهش تولید زباله و افزایش بازیافت، پایش آثار توسعه پایدار بر گردشگری پایدار، منطقی سازی یارانه های ناکارآمد سوخت های فسیلی.هدف سیزدهم: اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن، تقویت مقاومت در برابر بلایای طبیعی، آموزش و هشدار به موقع در خصوص بلایای طبیعی.هدف چهاردهم: حفظ استفاده پایدار از اقیانوس ها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار، کاهش آلودگی دریاها و اقیانوس‌ها.حفاظت از بوم سازگان دریایی و ساحلی، کاهش آثار اسیدی شدن و محیط دریایی، قانونمند شدن صیادی جمعی و پایان دادن به صید بی‌رویه، ارتقاء دانش فناوری دریایی.هدف پانزدهم: حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل‌ها، مبارزه با بیابان زدایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف و از بین بردن تنوع زیستی، حفاظت، احیا و استفاده پایدار از جنگل ها، تالابها، کوهها و نواحی خشک، توقف جنگل زدایی و مبارزه با بیابان زدایی، کاهش تخریب زیستگاه‌های طبیعی و جلوگیری از انقراض و گونه های در معرض خطر.پیشگیری از پدیدار شدن از گونه‌های مهاجم و بیگانه در زیست بوم های خشکی و آبی، مبارزه با صید غیرقانونی و قاچاق گونه‌های حفاظت شده.هدف شانزدهم: ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح، کاهش همه اشکال خشونت و مرگ و میرهای ناشی از خشونت.پایان دادن به سوء استفاده و استثمار کودکان، گسترش عدالت برای همه، مبارزه با جرایم سازمان یافته و کاهش جریان غیر قانونی پول و اسلحه.کاهش فساد، رشوه خواری، احتکار، اختلاس، و……پاسخگویی به شفافیت موسسات، مبارزه با تروریسم.ترویج و اجرای قوانین آری تبعیض برای توسعه پایدار.هدف هفدهم: تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار، تقویت فعالیت‌های مرتبط با منابع مالی داخلی مانند جمع‌آوری مالیات، سرمایه گذاری در کشورهای دارای پایین ترین سطح توسعه یافتگی، راه اندازی بانک فناوری، حمایت بین‌المللی از طرح‌های ملی کشورهای در حال توسعه، بهبود تجارت و افزایش سهم صادرات کشورها در حال توسعه، ارتقای ثبات اقتصادی کلان، ترویج مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد، به اشتراک گذاری دانش، تخصص، و فناوری و منابع مالی با هدف رشد کشورهای در حال توسعه.

بخش ۳: سپس آقای رحمان نبوی نژاد پشت میکروفون قرار گرفته و در رابطه با کرونا و حقوق بشر سخنانی بدین شرح ایراد فرموند::با سلام خدمت همه حضار گرامی خوشبختانه و همواره می دانیم که نقض هر کدام از حق های بشری در هر نقطه وجغرافیای انسانی، پیامدهای نا گواری در ابعاد مختلف حیات مردمان آن سرزمین ها وهمچنین بطورمستقیم یا غیر مستقیم بر تمامی مناسبات جهانی داشته ودارد، چرا که علاوه بر برابربودن، تبعیض ناپذیر بودن، وغیرقابل سلب بودن حقوق بشری، همواره این حقوق از ویژگیهایی چون بهم پیوستگی ودرهم تنیدگی ویا جهان شمول بودن برخوردار است ودر این رابطه است که به هر میزان شاهد به رسمیت شناخته شدن حرمت وحقوق برابر انسانها باشیم، به همان میزان میتوان به ثبات و دوام صلح، عدالت وامنیت در جهان امیدوار بود.در مقدمه منشور ملل متحد داریم که ما مردم ملل متحد با تصمیم به محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ، که دو بار درمدت یک عمرانسانی، افراد بشر رادچار مصائب غیر قابل بیان نمودو…برای نیل به زیستن همه انسانها در حال صلح با یکدیگر ومتحد ساختن قوای خود برای نگاهداری صلح وامنیت بین المللی، مصممیم که تشریک مساعی نماییم.این سرآغازمنشور ملل بوضوح نشان میدهد که اوج نگرانی ها ی آن روز، بیم ازوقوع جنگهای ویرانگر برای انسانها بود.لذا می کوشید تا با فراخوان همگانی به حفظ صلح وامنیت وآسایش وآرامش در جهان کمک گردد.حال رسیدن به این خواست با پایان دادن به یک جنگ ویا دوری از آن محقق میشد ویا با پایان دادن به فقر وگرسنگی واسارت وبردگی انسانها ویا با پایان دادن به نقض های حقوق بشری.اما شاید کسی آن روزفکر نمی کرد که روزی یک ویروس بسیار ریز نانومتری بنام کرونا ویروس چینی پیدا شود که چندین برابرتعداد متفقین ومتحدین در جنگهای جهانی، یعنی همه کشورهای جهان را به یکباره درگیر خود کند.انتشار وآثار این ویروس نشان داد که افراد به تنهایی ویا کشورها به تنهایی ویا حتی منطقه ای وقاره ایی، هر چند دربهره مندی از شاخص های رفاه و آسایش ویا در صلح وامنیت باشند باز در امان نخواهند بود تا وقتی که همه انسانها وهمه کشورهای جهان در امنیت وآسایش ویا برخوردار از امکانات ورفاه نباشند.واین همان خواستگاههای حقوق بشری است.همه باید از حق زندگی کردن مطابق استانداردهای قابل قبول بهره مند باشند تا چنین ویروس هایی قابلیت رشد، تکثیر و سرایت پیدا نکنند که حق زندگی کردن ها ی دیگران را به مخاطره اندازند.همه باید از حق تأمین اجتماعی مناسب بهره مند باشندتا در زمان بیکاری، بیماری ودرماندگیهای ناشی از امثال کرونا ویروس ها، مقاومت نمایند و با تحمل پروتکل ها مثل مقررات قرنطینه وسایر محدودیت ها به قطع زنجیره انتشار این بیماری کمک کنند.  کشورهایی که درآنها حق سلامت افراد نادیده گرفته شده است وامکانات، زیرساخت های لازم وتجهیزات مناسب یک زندگی سالم فراهم نشده است، امروزیا فردا هرگز قادر به مقابله با این ویروس نیست.لذا چنین کشورهایی که قادر به انجام اقدامات مقابله ایی، شناسایی به موقع مبتلایان وبرخی درمانها ی موجود به جهت ضعف در ساختار مدیریتی شان نیستند ویا حتی با آمارهای مهندسی شده وغیر واقع سعی در جبران وسرپوش گذاشتن برخطاهای خود دارند، به شدت به این بحران جهانی وناامن ساختن زندگی دیگر انسانها در کشور های غیر خود می افزایندو مدام به آتش این عالم گیری کمک می کنند.ویا دولتهایی که برای پایان دادن به فقر، گرسنگی، سوء تغذیه، بیکاری، وسایرمحرومیت ها و مراقبتهای مورد نیاز ملت خود، براساس خواست مکرر منشورها ومدافعان جهانی حقوق بشر تلاشی نکرده اند واقدامی انجام نداده اند، بطور قطع امروز در مواجهه با این ویروس خطرناک وکشنده که مردمانشان آسیب پذیرترند، هم در برابر این نقض حقوق ملت خود، وهم مستقیما درقبال انتشار وشیوع این بیماری به کل جهان مسئولند.لذا انتظاراتی که از نهادها وسازمانهای بین المللی می رود این است که 1) به سازمان بهداشت جهانی ارتقاء جایگاه داده بشود تا بتواند با استقلال بیشتر وهم شأن با ارکان اصلی سازمان ملل به نقش آفرینی های خود در جهان بی افزاید.و 2) اینکه شورای امنیت یا دبیرکل سازمان ملل کمیته ایی حقیقت یاب برای راستی آزمایی مجموعه اقدامات کشورها علیه ابعاد کرونا ویروس تشکیل دهند تا از لجام گسیختگی بیشتراین بحران جلوگیری نمایند.

بخش ۳: سپس آقای محمد علی محمود زاده رحیم آبادی سخنران دوم با موضوع سخنرانی ایشان نقش جمهوری اسلامی در جدایی قومیت ها سخنرانی پرداختند: ملت مجموعه ای است که می تواند اقوام ها، نژادها، زبانها و مذاهب متفاوت را در دل خود بپذیرد و نظام حکومتی وظیفه رعایت کردن حقوق آنان و ایجاد شرایط یکسان و برابر در برخورداری از تمامی امکانات و حق و حقوق شهروندیشان در راستای توسعه و جامعه ای یکپارچه را دارد.وجود تنوع زبانی و قومی برای یک سرزمین “ثروت محسوب می‌شود” و با مدارا، قبول این تکثر و برخورد و مدیریت صحیح با آن است که “این تنوع به رشد اقتصادی، سیاسی و قطعاً فرهنگی منجر خواهد شد. از دیرباز مسئله هویت و ملیت ایرانیان کرد، بلوچ، عرب و ترک پیش روی سیاستمداران جامعه ایران قرار داشته است؛ مسئله‌ای که به عقیده بسیاری حل ناشدگی آن تبدیل به یکی از مهم‌ترین موانع در راه رسیدن به برابری، دموکراسی و عدالت در ایران شده است و اما نقش جمهوری اسلامی در جدایی اقوام : در اخبار مرتبط با ایران، هفته‌ای نیست که خبری از سرکوب یا صدور و اجرای احکام سنگین نظیر اعدام خصوصا برای کرد‌ها , فعالان ترک زبان منتشر نشود.چه بسیار زنان و مردان کرد که به زندان افتاده‌اند یا اعدام شده‌اند؛ آن هم تنها به دلیل اعتراض به حقوقی که از مردم کرد گرفته شده است.اقوام ایرانی نه تنها با مسئله تبعیض هویتی مواجه‌ هستند بلکه مجبورند با تمام تبعیض‌هایی که همه ایرانیان هر روزه متحمل می‌شوند نیز روبه‌رو باشند.یک زن کرد کارگر که هم کارگر است، هم زن و هم کرد، از سه جهت تحت فشارهای اجتماعی و سیاسی قرار دارد.در نتیجه، اقوام ایرانی به دلیل رنج مضاعفی که می‌کشند یکی از آسیب‌پذیر‌ترین مردم ایران هستند.آنها حتی حقوق اولیه ای را که مستحق داشتنشان هستند را نمیتوانند مطالبه کنند و باید همیشه سکوت کنند.جمهوری اسلامی نیز با دامن زدن بر مشکلات اقوام و پیروان مذهبی و با ایجاد محدودیت و سرکوب باعث شده تا بسیاری در سطح جامعه با مرزبندی‌های مختلف، پیش از آنکه ملیت‌های مختلف را ایرانی بدانند، آن‌ها را با هویت قومی خود بخوانند و به عبارتی فراموش کنند حقوق بشر همگان را به یک دید می‌نگرد.مبارزه اقوام ایرانی برای رسیدن به حقوق شهروندی خود، مدت‌هاست که ادامه دارد و حکومت‌های مختلف ایران نیز سال‌هاست با ایجاد محدودیت و سرکوب آنان باعث تشدید مواضع اقوام و ایجاد تفرقه و جدائی اقوام از یکدیگر می شوند و به خفقان موجود در محیط زندگی مردم این مناطق دامن می زنند؛ مردمی که از مهم‌ترین حقوق خود مانند “تحصیل به زبان مادری” محروم بوده‌اند و هستند.نمی‌توان انکار کرد شماری از فعالان اجتماعی در اقوام مختلف، خواهان جدایی از ایران هستند، اما نمی‌توان این نگاه را گسترش بخشید و عمومیت داد.جمهوری اسلامی اما از این گرایش برای تحریک مردم ایران بهره برده‌ است و می‌برد؛ به طوری که چنین وانمود می‌کند که کرد، ترک، بلوچ و عرب اگر قدرتی در دست داشته باشند ایران را تجزیه خواهند کرد.در نتیجه به جای رعایت حقوق آن‌ها و کسب رضایت‌شان، بر طبل سرکوب آنها می‌کوبد و زندان‌های خود را از آنها انباشته می‌سازد تا بلکه مطالبات خود را فراموش کنند.دفاع از تمامیت ارضی ایران حربه و چماقی است که با استفاده از آن نزدیک ۸۰ سال است که خواست‌های دمکراتیک قومیت ها نادیده گرفته می‌شود.وضعی به وجود آمده که متاسفانه بخشی از نخبگان تحت تاثیر این فرهنگ‌ هستند.” حکومت جمهوری اسلامی با استفاده از “حربه تمامیت ارضی” و “هراس از تجزیه” به ظلم علیه قومیت ها میپردازد و به این ترتیب کرد‌ها، اعراب، بلوچ‌ها، آذری‌ها و سایر قومیت ها قربانیان زیادی در این راه می دهند.تنها نفت، نظام را مستبد نکرده بلکه سرکوب لر و ترک و عرب و بلوچ هم بهایی بوده که پرداخت شده است.و باعث تثبیت قدرت نظام جمهوری اسلامی شده.نام مبارزان بسیاری از اعدامیان قومی سال‌های اخیر در یاد ایرانیان باقی مانده است؛ چه آنهایی که بعد از انقلاب ۵۷ کشته شدند و چه آنهایی که طی دو سال گذشته به جرم مطالبه حقوق شهروندی خود به چوبه دار سپرده شدند؛ از صادق شرفکندی گرفته تا فرزاد کمانگر؛ اما بیش از آن تعدادی که ما نام‌هایشان را می‌دانیم، هستند فرزندان این خاک که هر روز در بی‌خبری جان می‌بازند.مانند زندانی سیاسی مصطفی سلیمی که پس از تحویل او از سوی مقامات عراقی به دولت ایران او را به سرعت اعدام نمودند، و یا (فرهاد وکیلی و علی حیدریان) زندانیان سیاسی که بدون امکان دفاع در یک دادگاه هفت دقیقه‌ای “محارب” شناخته شد و حکم مرگ برای آنان صادر شد.نمونه دیگر کشتار کولبران کرد جهت حفظ امنیت مرزی کشور و….نابرابری، تبعیض، سرکوب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اقوام مختلف در ایران از سوی حکومت مرکزی مهمترین علل جدایی اقوام از ملت و یکدیگر است.سوال اینجاست که آیا راهکار مناسب، تجزیه طلبی و جدایی اقوام از ملیت است ؟  بهتر است در این شرایط، در راه این جدایی مانعی ایجاد نشود.یا به تعبیر دقیق‌تر با وجود این حق اخلاقاً باید امکان تحقق این حق هم وجود داشته باشد.به هر حال جنبه‌هایی مثل عدالت جبرانی [وجود دارد]٬ اینکه سرزمینی به سرزمین دیگر الصاق و منضم‌شده، منتها بحث این است که این الحاق قانونی٬ داوطلبانه و اختیاری نبوده و اینها حق دارند جدا شوند.بعنوان مثال در جمهوری‌های بالتیک یا بنگلادش.منتها آنچه که الان به بحث ما در ایران بازمی‌گردد بحث حفظ زبان و فرهنگ قومی است که در خطر از دست رفتن است.فرهنگی که شایستگی ماندن را دارد و اخلاقاً اعضای آن گروه مجازند برای جلوگیری از از بین رفتن فرهنگ‌شان دنبال جدایی بروند.این یکی از شروط است.یعنی گاهی هیچ راهی برای حفظ این فرهنگ نیست.چون سیستم سیاسی و ساختار اجتماعی امکانی برای این نمی‌دهد که اعضای آن گروه، فرهنگ، قومیت، هویت یا ملیت خودشان را حفظ کنند.اگر هیج راه دیگری نباشد قطعاً یا اخلاقاً جدایی‌طلبی اینجا حق است و باید به رسمیت شناخته شود مگر اینکه دولت تصمیم بگیرد که سایر قومیت های محروم در ایران از حقوق و امکانات یکسانی در جامعه برخوردار و این آزادی را داشته باشند که فرهنگ زبانی و قومی خود را تبلیغ و بتوانند استفاده کنند.آنها بتوانند با هر دین و مسلکی که دارند، آزادانه مراسم دینی خود را برگذار و حق انتخاب و انتصاب مسئولین دولتی شهر و حومه خود را از میان هم قومی های خود داشته باشند.

اکنون چنین تهدیدی در مورد قومیت‌های ایران وجود دارد که فرهنگ‌شان در آستانه از بین رفتن باشد و دوستان عزیز شما فکر می‌کنید که آنها با جدایی قومیت از ملیت می‌توانند حقوق و نداشته هایشان را حفظ کنند؟ من فکر می‌کنم از بعضی جهات بله.چون اگر نقض سیستماتیک و گسترده حقوق فردی گروه خاصی در جامعه وجود داشته باشد٬ عملاً قرارداد مشروعیت‌بخشی که به حاکمیت حق اعمال حاکمیت را می‌دهد از مشروعیت می‌افتد و آن مردم حق دارند جدا بشوند.در مورد ایران عملاً ما الان شاهد یک «جنوساید» و نسل‌کشی فرهنگی هستیم.چون زبان و هویت بخشی از این مردم به طور سیستماتیک و قانونی انکار می‌شود.ما می‌دانیم که زبان‌های غیرفارسی در ایران در مدارس تدریس نمی‌شوند.بچه‌های ما در مدرسه به زبان فارسی درس می‌خوانند و عملاً هم ما می‌بینیم که زبان فارسی داخل زبان کردی فعلی در ایران رخنه کرده است و در واقع زبان اصیل کردی را آلوده به لغات زبان رسمی کرده و این مقدمه خطر مرگ تدریجی این زبان است.در دوران حال حاضر می شنوید که در استان های مردم کرد، عرب، بلوچ و لر زبان مانند استان‌های کردستان٬ ایلام٬ کرمانشاه٬ خوزستان، بلوچستان٬ آذربایجان غربی و استان های دیگری که از حقوق و امکانات اولیه و بدیهی خود به دورند و هیچ کس نیست که به درد و مشکل آنها رسیدگی کند.آنها همیشه در تقسیم بندی استانی جزء رده‌‌های پایین قرار دارند.معمولاً در همه شاخص‌ها جزو پنج یا شش استان آخر لیست استان‌های ایران هستند.نه هوای سالمی برای نفس کشیدن دارند.اگر آبی هم داشته باشند، بعلت بی کیفیتی مناسب مصرف آشامیدنی نیست.اگر سرپناهی داشته باشند یک شبه در اثر زلزله یا سیل تا آخر عمر میبایست بی سرپناه زندگی کنند تا امید به اعطای یک کانکس از طرف دولت یا یک وعده پوچ خانه دار کردن آنها که معلوم نیست چندین سال و کی عملی خواهد شد.اگر به خاطر فقر و امرار معاش بخواهند خجالت زده خانواده شان نشوند مجبورند به دلیل بیکاری، قومی بودنشان و سنت و مذهبشان رو به کولبری و شغل های پرمخاطره بیاورند تا همیشه جانشان را کف دستشان بگذارند.اگر دوست داشته باشند تحصیل کنند، یا مکتب و مدرسه ای در نزدیکیشان نیست یا به از عهده هزینه های تحصیل برنمی آیند یا اگر مدرسه ای هم باشد مجبورند از کوه و رودخانه و هزاران راه صعب العبور رد بشوند تا به خواسته خود برسند.حالا امکانات مدارس در مناطق محروم هم جای خود.اما در ادامه بحث یک امکان دیگری هم میتواند وجود داشته باشد.امکان دیگر شکل‌گیری یک ساختار دموکراتیک مبتنی بر رعایت حقوق شهروندی است.یعنی مردم در هر منطقه‌ای حق خودگردانی را داشته باشند.استاندارشان انتخابی باشد و هر جا جمعیت از درصد تعیین شده بیشتر بود آن زبان در همه ادارات مورد استفاده قرار بگیرد.اشتغال افراد بی تبصره و فارغ از هرگونه محدودیت های دینی و مذهبی و سیاسی باشد.کما اینکه در آمریکا میبینید در کنار زبان انگلیسی زبان‌های دیگر هم هست و از یک حدی که جمعیت در یک منطقه بیشتر باشد در مکاتبات اداری و نظام آموزشی و غیره از آن زبان‌ها استفاده می‌شود و افراد برای استفاده از حقوق فرهنگی خودشان دچار محدودیت نیستند.تنوع قومیتی و مذهبی ایران نه تنها در “قانون اساسی و گفتمان ناسیونالیسم ایرانی جایی نداشته” بلکه به عنوان “مشکلی حساسیت‌برانگیز و موضوعی امنیتی بررسی شده است”.تا جایی که “مناطق سکونت و زیست ملیت‌های غیر فارس چهره‌ جغرافیای سرکوب و اشغال شده به خود گرفته‌اند”. “چهره‌‌ای” که با “فقدان هرگونه فرصتی برای فعالیت سیاسی آزادانه و قانونی، تاراج سرمایه‌ها و منابع کردستان و انتقال آنها به مناطق مرکزی” خود را نشان میدهد.با “اعدام و زندانی نمودن و سربه‌نیست کردن فعالان و مبارزان کرد، انتقال منابع آبی، تخریب محیط زیست و میلیتاریزه کردن شهرها و روستاها، امنیتی کردن ادارات، مراکز آموزشی، مساجد و اماکن عمومی”.این مجموعه چشم انداز یک تغییر مسالمت‌جویانه را «در ایرانی متحد و یکپارچه به شدت ضعیف کرده و در مقابل، خواست و اراده جدایی را در میان اقوام تقویت کرده است.طوریکه که این به گفتمان بخش چشمگیری از افکار عمومی را از آن خود کرده است.اتهامات و انگ‌هایی که به آنها می‌زنند برای ایجاد ملیت‌هراسی در میان ایرانیان است.متاسفانه برخی از هم‌وطنان ما ناآگاهانه به دنبال این تبلیغات هستند.».بعنوان مثال “حزب کردستان ایران”، نظام طوری در جامعه آنرا معرفی نموده که مردم دائما به این فکر میکنند که آنها گروههای تجزیه طلب و مبارز هستند.برنامه و اساسنامه آنها همه تاکید بر ماندن در چارچوب ایران است و این برچسب‌ها به ناحق است.این اتهامات برای آشفته کردن اذهان عمومی است و این باعث شده که حتی درخواست برای کم‌ترین حقوق از طرف ملت کرد و سایر ملیت‌ها را بلافاصله به حساب جدایی‌طلبی، وابستگی به دشمنان بگذارند.ولی این روش تا به حال دیدگاه عموم مردم جامعه را آلوده کرده اند.یوسف کر، سخنگوی “سازمان فرهنگی و سیاسی ترکمن‌صحرا” در سخنرانی خود به تبعیضی “قدیمی” اشاره کرد که حتی واژگان را برنمی‌تابد.او گفت که به رسمیت نشناختن وجود پیروان قومی به نام ترکمن، درنظر نگرفتن ترکمن‌صحرا درتقسیمات کشوری نام نبردن از ترکمن‌صحرا در ارگان‌های دولتی و حکومتی درمقایسه با دیگر پیروان قومی “از ویژگی‌های غیرقابل اغماض پرسابقه و قدیمی است”.او حتی با بیان اینکه حتی در مطبوعات و رسانه ها، ترکمن ها مورد تحقیر و تمسخر از سوی مسئولین به ظاهر تحصیل کرده ما قرار میگیرند به عنوان مثال : سال 97 – رئیس فدراسیون سوارکاری (مسعود خلیلی ) شهروندان ترکمن ایران را با الفاظ نامتعارف و نژاد پرستانه ای از جمله “عشیره پیژامه پوش های فقیر، سرکش و معتاد” خطاب قرار داد.جلیل شرهانی، دبیرکل حزب دمکراتیک اهواز از رنج مردم منطقه‌اش گفت که «باید شاهد به تاراج رفتن ثروت‌های زیر زمینی و رو زمینی خود، توهین وتحقیر زبان و فرهنگ» باشند.او به “آمار محرومیت، پایین بودن سطح زندگی و میزان رفاه و نرخ بیکاری در مناطق عرب نشین اهواز” اشاره کرد که “منبع بخش اعظم ثروت ایران در آنجاست” و آنرا تکان دهنده دانست.آنچه در سخنرانی جلیل شرهانی شنیده شد، تکرار واژه‌هایی آشنا برای پیروان قومی ایران بود؛ تبعیض و توسعه نیافتگی بیرحمانه.او از “ترک تحصیل و فقدان امکانات فرهنگی و ورزشی” مردم گفت، از “تخریب محیط زیست و خشک کردن رودخانه ها و هدایت آب آن به مناطق دیگر ایران، از آلودگی هوایی که مردم تنفس می‌کنند و ذرات معلق در آن، از بی‌آبی به عنوان “نمونه‌ی دیگری از ظلم روا شده به ملت عرب اهواز”.سعید عزیزی، دبیر کل حزب دموکرات آذربایجان نیز تاکید می‌کند که “نبود آزادی و برابری وعدالت اجتماعی” ایران را برای همیشه به “جنگ و درگیری و به سوی نابودی بیشتر سوق” می‌دهد.او می‌گوید.این نیروهای افراطی هستند که بیشترین سوء استفاده را از نادیده گرفتن مطالبات اقوام و هراس از یک سیستم فدرالیستی برای اداره جامعه خواهند برد.اتحاد دمکراتیک آذربایجان خواهان یک سیستم فدرال است «که در آن دولت و مجلس مرکزی، ترکیبی از نمایندگان ملیت‌های مختلف و دولت‌های محلی و ملی انتخاب شده از طرف مردم، که اداره امور منطقه خویش را به عهده دارند.سال 98 – سالار سرکشی، عضو کانون آذربایجان شناسی و یکی از متولیان جمع آوری امضا برای درخواست رشته زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی در دانشگاه مراغه بود که بصورت قانونی، در دانشگاه اقدام به جمع آوری ۹۵۰ امضا کرد و به ریاست دانشگاه تحویل داد.به دنبال این اقدام، حراست دانشگاه، کارت دانشجویی این دانشجو را گرفته و اعلام کردند تنها یک روز برای تسویه و ترک دانشگاه وقت دارد که او مجبور به انصراف از دانشگاه شد و دیگر اجازه تحصیل به او داده نشد.اصل تنوع فرهنگی٬ زبانی و قومی ایران به رسمیت شناخته نشده است.به نظر من این چیزی است که نه تنها در این دوره صورت نگرفته بلکه هم درحکومت پهلوی رعایت نمی شد.بعنوان مثال : از دوره رضاشاه که دوره جدیدی در برخورد حکومت مرکزی با ایلات و عشایر و گروه های قومی تاجنگ علیه عشایر کردستان بود.عدم توسعه یافتگی برخی از استان ها توسط دولت : در مورد توسعه‌ نیافتگی قاعدتاً یک سری محدودیت‌های جغرافیایی و سرزمینی می‌تواند منجر به این شود که بعضی از مناطق یک کشور کمتر توسعه یافته باشند.اما نکته این است که وقتی می‌آییم مثلاً سالنامه‌های آماری ایران را در مثلاً ۳۵ سال گذشته مرور می‌کنیم می‌بینیم که برخی از مناطق که اتفاقا از مرکز دورند و از لحاظ جغرافیایی دچار محدودیت‌های بیشتری هستند٬ مثلاً مناطق کویری٬ در این ۳۵ تا ۴۰ سال از لحاظ اقتصادی در قیاس با مناطقی که اتفاقاً به لحاظ آب و هوایی و جغرافیایی مستعد توسعه بیشتری بوده‌اند، توسعه بیشتری پیدا کرده‌اند.برای نمونه سال ۱۳۵۵ استان آذربایجان شرقی دومین استان توسعه‌یافته ایران بوده است.سال ۱۳۹۶ آذربایجان شرقی به رتبه ۲۱ تنزل می‌کند.نگاه کردن به این مطلب نشان می‌دهد که انگار در مرکز به شکلی نسبت به مناطقی که بیگانه فرض شده‌اند سیاست‌‌گذاری متفاوت بوده است.عمدی بوده است که هم به دلیل تفاوت هویتی و هم تصوری که از هویت‌طلبی در این مناطق وجود داشته و هم تفاوت مذهبی که کردها٬ بلوچ‌ها و ترک‌ها و عرب‌ها بیگانه فرض شده‌اند٬ به طور مطلق نادیده گرفته شده‌اند.با این بهانه که این مناطق امن نیستند٬ دور هستند٬ کوهستانی هستند و نمی‌شود به آنها امکانات داد، آنها را از ابتدایی ترین امکانات رفاهی و شهروندی محروم کرده اند.این همان سیستم سرکوب و تبعیض و نابرابری نظام در برابر قومیت های محروم و مظلوم ایران است نوعی بازی کثیف.از مهمترین راهکارهای جلوگیری جدایی اقوام از ملیت میتوان گفت :1-تاکید برموارث فرهنگی باپیشینه مشارکت همزیستی دائمی اقوام ودخالت تاریخی اقوام درحاکمیت2-ارزش نهادن و رعایت حقوق زبانی قومیت های مختلف ایرانی3-تاکید بر توسعه یکنواخت و همه جانبه در کل کشور و ایجاد و پیگیریهای طرحهای عمرانی و تامین نیاز های اولیه در مناطق محروم4-کاهش محرومیت ها درمناطق قومی5-از بین بردن حساسیت های قومیتی در مطبوعات، صدا و سیما و وسایل ارتباط عمومی6-از میان بردن زمینه های بروز احساسات و تحریکات چون فقر، محرومیت، و عقب ماندگی در مناطق قومیت نشین7-برابری در فرصتهای اساسی مانند شغل، تحصیلات و امکانات رفاهی8-تقویت احترام، عزت و تکریم شهروندان از سوی همدیگر و داشتن آزادی بیان9-پذیرش و احترام گذاشتن به وجود مذاهب و مناسک های غیر شیعه و آزادی اجرای منابات و مراسمات مذاهب دیگر10-حفظ استقلال فرهنگ قومیت ها و حتی اصالت دادن به آنها و در عین حال برقراری اتصال و ارتباط بین اقوام از طریق تقویت و برجسته کردن نقاط مشترک بین اقوام و غیر اقوام 11-احداث جاده های بین ارتباطی مناطقی که در آن چندین قومیت مختلف وجود دارد تا باعث شود بتوانند ارتباط بیشتری و رفت و آمد بیشتری با هم داشته باشند که مراوده بیشتر و راحت تر اقوام با یکدیگر را فراهم آورده، آنان را از نظر فرهنگ و زبان به یکدیگر نزدیک کند.

12-فراهم آوردن امکانات زندگی برای فارسی زبانان در مناطق مرزی، و برعکس، امکان زندگی برای اقوام مرزی در مرکز کشور، تا از این طریق اقوام به یکدیگر نزدیک تر شده، فرهنگها مشترک گردد و مناطق نیز از یکدستی کامل به درآیند.13-حضور مداومِ مسئولانِ دولتی در شهرهای دوردست و مناطق قومیت نشین. در پایان باید بگویم که در واقع تمامی اقوام ایرانی یک ایرانی سکولار، فدرال و دمکراتیک می‌خواهند تا با رعایت عدالت و برابری بتوانند به حق و حقوقشان برسند و به رسمیت شناخته شوند.به امید آزادی کرد، لر، بلوچ، ترک و عرب

بخش ۵: بر اساس فراخوان صادره، موضوع بحث آزاد در رابطه با ” حق اعتراض در زندان و در جامعه” بود با این توضیح که جلسه گذشته نیز این موضوع عنوان بحث ازاد نشست اعضای کمیته اقوام بود و اینبار بخش دیگری ازاین مبحث مورد بررسی قرار گرفت و ادامه ای بود از جلسه قبل که مدیریت آن را جناب آقای محمد ابوطالبی بر عهده داشتند و اینگونه مطالب خود را ارائه دادند:نگاهی کوتاه به زندانیان سیاسی، عقیدتی و صنفی و زندان های جمهوری اسلام در پسا کرونا :

کرونا مصیبت بزرگی است که از حلبی آباد حاشیه چابهار تا پنت هاوس های شیک نیویورک را پیموده، اما در پس این همه عذاب جاری و هر روزه، فراموشی گردی است که بر همه جا می پاشند.در اخباری که متاسفانه هیچ کدام از نهادهای حقوق بشری مدعی حقوق بشر به دنبال درستی یا خطای آن نرفتن، دفن اجساد بیش از 4000 کشته شده اعتراضات آبان توسط نیروهای سپاه به نام کرونا بود.کرونا مرگ را هدیه ارزانی برای حتی ثروتمندان کرده ولی گروه مردم بی دفاع ناگاه را راهی گورستان می کند در تلاطم همین ویروس چینی، رژیم سفاک اقدام به صدور احکام اعدام و زندان های طویل المدت برای جوانانی کرد که تنها برای اعتراض به گرانی بنزین به خیابان آمده بودند……….و ما هیچ نگفتیم کرونا (نمی دانم شایدپرده آخر باشد ؟؟……اما گمانم نمی رود که این دریوزه های چین و روسیه دست از این نمایش های وحشتناک و نابود کننده دست بکشند) این بار بلای جان زندانیان سیاسی، عقیدتی و صنفی شده است که براساس نظر ملوکانه شاه قدر قدرت فساد وجنایت امکان آزادی موقت یا دایمی را نداشته اند تا جمهوری جهل را از دست و زبان این مبارزین در امان نگه دارد……..این گزارشی است کوتاه از زندان های جمهوری اسلامی بر اساس نشر اخبار در یک ماهه گذشته، اخبار زجرآور هر روز از داخل بندها به بیرون درز میکند و گزارش را اگر بنای ادامه باشد باید در هر جلسه بخشی را به این امر تخصیص دهیم دادستان کل استان اردبیل: نفس کشیدن زندانیان سیاسی حرام است……….این است چکیده نگاه جمهوری اسلامی نسبت به مبارزین و فعالین سیاسی، صنفی و مردمی.

تذکر : در گزارش دوم به علت اخبار تازه و متاسفانه حزن آور جدید، اسامی تعدادی از زندان های مطروحه در گزارش اول مجددا آمده اند.زندان ارومیه: نهم فروردین ٩٩ حدودا ٢٠٠ زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیە بە نشانە اعتراض بە نبود امکانات و خدمات بهداشتی در بند زنان و همچنین مخالفت مسئولین با آزادی موقت آنها پس از شیوع ویروس کرونا در این زندان، دست بە اعتصاب غذا زدەودور ریختن غذا ها اقدام کردند.اعتصاب این زندانیان پس از مرگ یکی از زنان محبوس در بند زنان با هویت ”فاطمە علی زادە“ ۵٣ سالە و اهل کرمانشاه بر اثر ابتلا بە ویروس کرونا بودە است.به دنبال اعتراض‌ها و درگیری روزهای اخیر در زندان‌های مختلف ایران، نیروهای یگان ویژه در اطراف زندان مرکزی ارومیه به حالت آماده باش درآمده و گزارشاتی از حضور این نیروها در نگهبانی مرکزی و پشت‌ بام ساختمان این زندان حکایت دارد.نیروهای یگان ویژه اقدام به محاصره و گشت‌زنی در اطراف این زندان کرده و این نیروها در پشت بام ساختمان این زندان اقدام به ایجاد سنگر کرده‌اند.گفته می‌شود این نیروها احتمالا وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه بوده و در جهت برخورد با هرگونه اعتراض در این زندان مستقر شده‌اند.زندان مرکزی ارومیه دارای ۲۰ بند است و آمار آن از ۴ هزار تا ۵ هزار در نوسان است.مسئولین زندان و دادستان شهر ارومیه سال گذشته در جلسه‌ای با زندانیان آمار زندانیان را ۳ برابر ظرفیت این زندان اعلام کرده‌اند. در تعدادی از این بندها ۶ برابر تخت‌های که در بند وجود دارد زندان نگهداری می‌شود و این سبب کف‌خوابی در اتاق‌ها و در مورادی هم در راهروی بندها شده است.مرگ مشکوک دو زندانی و اعزام دست‌کم ده زندانی و دو مامور بند جوانان جهت تست کرونا به بیمارستان سبب افزایش نگرانی‌ زندانیان در خصوص شیوع ویروس کرونا در این زندان هستند.یازده فروردین‌ماه زندانیان بند ۱-۲ زندان مرکزی ارومیه به دلیل عدم اعطای مرخصی و آماری بالای این بند که خبر شیوع ویروس کرونا را بیشتر کرده دست به اعتراض زدند.پس از آغاز این اعتراض، ده‌ها تن از نیروی گارد زندان در مقابل درب ورودی این بند مستقر شده و زندانیان را تهدید کرده در صورت ادامه این اعتراض، اقدام به تیراندازی خواهند کرد.» مهرعلی فرهنگ، مدیر داخلە زندان در جمع زندانیان گفتە است : ”رئیس قوە قضاییە دستور دادە است هر کسی را کە اغتشاش کرد بکشید“ و نیروهای مسلح با اسپری، شوکر، اسلحە و باتوم در داخل زندان گشت می زنند.تعدادی از نیروهای با هماهنگی مسئولین دفتر ویژه اداره اطلاعات مستقر در زندان از ترس گسترش این اعتراضات، ۸ زندانی محکوم به اعدام را در بندهای ۱۴ و ۱۵ به هواخوری زندان منتقل و پس از پوشاندن کیسه بر سر آنها، این زندانیان را به یکی از بازداشتگاه امنیتی ارومیه منتقل کرده‌اند.»مسئولین زندان 12 فروردین در دو بند ۱-۲ و ۳-۴ اقدام به نصب دستگاه پارازیت کرده‌ و کمامان نیروهای یگان ویٰژه در راهرو اصلی این زندان حضور چشمگیر دارند.» طی روزهای گذشته تعدادی از زندانیان بندهای ۳و۴ که دارای علائم مشخص ویروس کرونا بوده، به بهداری زندان منتقل می شوند لیکن کاظم زاده پزشک زندان از ویزیت یا هرگونه اقدام احتیاطی خودداری کرده و زندانیان دوباره به بند منتقل می شوند.پیشتر خبری منتشر شد که 50 زندانی مبتلا به ویروس کرونا از بند 15 زندان ارومیه به خارج زندان منتقل شده اند.شایان ذکر است طی هفته های گذشته و متعاقب شورش در زندان های سقز و مهاباد، تدابیر شدید امنیتی بر زندان ارومیە حاکم شده و مقامات قضایی و امنیتی بروز هر گونه شورش ناشی از شیوع کرونا و نگرانی زندانیان را انکار می نمایند.با لحاظ عدم اعمال هرگونه اقدامات احتیاطی و انکار زائدالوصف مقامات زندان، هەنگاو از همه سازمانهای حـقوق بشری تقاضامند است توجه ویژه ای به وضعیت این زندان مبذول دارند تا با اطلاع رسانی از بروز یک فاجعه جلوگیری شود.تاکنون ۵ زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیە کە یکی از آنها زن بودە است در این زندان بە دلیل ابتلا بە ویروس کرونا جانشان را از دست دادەاند شماری از زندانیان از جمله ۵۰ زندانی سیاسی زندان مرکزی ارومیه به ویروس کرونا مبتلا شده‌اند.مسئولان زندان در هراس و وحشت از شورش زندانیان آنها را به قتل تهدید کرده است، به گفته منابع مطلع ۵۰ تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۱۵ زندان ارومیه به ویروس کرونا مبتلا شده اند که اسامی ۱۱ نفر از آنها به شرح زیر می‌باشد:

۱-بهنام فروزنده دل فرزند رضا، 2- محمدحسین ایرج‌نیا فرزند احمد۳-اکبر کامل‌منگل فرزند محمدعلی، 4-امید افراسیابی فرزند یدالله، 5–احمد منوچهری فرزند کوروش، 6-کریم اشرفی فرزند علیرضا، 7–حجت نوری فرزند یدالله، 8–حمید معظم فرزند محسن، 9-نوید بیگی فرزند مجید 10–صابر کاسب، ۱۱-حامد فیروزه فرزند محمدرشا، علاوه بر این در بند ۳ و ۴ زندان مرکزی ارومیه نیز ۱۲ نفر به کرونا مبتلا شده اند که اسامی ۷ نفر از آنها به‌شرح زیر می‌باشد: 1–رحیم شیخکانلو، ۲-شیرزاد پایون، 3-جعفر مسعودی نیا، 4–فرهاد رحیمی، 5-ارسلان عیوضی، ۶-رمضان شیخ کانلی، 7-حیدر غیرتمند تهران بزرگ: سالهاست از تعطیلی بازداشتگاه مخوف‌کهریزک‌ میگذرد و هیچ انسان با شرفی اتفاقات وحشتناک در این زندان را فراموش نکرده است.اما زندان کهریزک دیگری به نام «تهران بزرگ» ساخته اند که به نام کهریزک تر معروف است.

فعالیت اصلی مسئولین این زندان، معتاد کردن محکومین با طرح و برنامه مشخص است و اتفاقات بسیار مخوف‌تر و وحشتناک تر از زندان کهریزک در این زندان در حال وقوع است، همزمان با شیوع کرونا در زندانهای کشور و بی‌عملی دست اندرکاران برای مقابله با آن بخصوص در بزرگترین زندان کشور زندان «تهران بزرگ» اخباری بگوش می رسد که حاکی از شیوع شدید بیماری های پوستی و گوارشی و اسهال های شدید خونی در میان زندانیان است.عوامل زندان علت شیوع این بیماری‌ها را آب شرب زندان ذکر کرده‌اند.اما براساس توضیحات کارشناسان، آب آشامیدنی باید با فاصله‌ای ۱۰ کیلومتری دورتر از فاضلاب های انسانی و حیوانی باشد؛ در حالیکه چاههای حفاری شده آب آشامیدنی زندان تهران بزرگ در فاصله ۱۰۰ متری با مجتمع های گاوداری صنعتی و شهر حسن آباد و شهرک صنعتی می باشد.این آب به هیچ وجه قابل شرب نیست.
جانیان قوه قضائیه و سازمان زندانها با علم و اطلاع از این موضوع، میلیاردها تومان صرف خرید زمین و ساخت و ساز زندان تهران بزرگ کردند. از زمان شیوع کرونا در زندان‌های ایران تاکنون ۶زندانی مبتلا به ویروس کرونا در زندان تهران بزرگ جان خود را از دست داده‌اند.به گفته منابع مطلع، در حال حاضر وضعیت بندها به‌لحاظ بهداشتی و محیط زیست بسیار اسفبار است.تجمع زندانیان در اتاق‌ها فشرده و زیاد است.بسیاری از زندانیان تخت برای خوابیدن ندارند و روی زمین آلوده می‌خوابند.تنها وسیله بهداشتی در زندان مایع ظرفشویی است.زندانیان در شرایط روحی و روانی نامناسبی به‌سر می برند. به‌رغم شیوع کرونا در زندان‌ تهران بزرگ (فشافویه) عوامل و مسئولان این زندان تاکنون در رابطه با شیوع ویروس کرونا سکوت کرده و هیچ گزارشی از وضعیت زندانیان سیاسی و عادی نمی‌دهند.به این ترتیب جان شمار زیادی از زندانیان در زندان تهران بزرگ در خطر ابتلا به ویروس کرونا قرار گرفته است. پس از شورش‌های پی در پی در زندان‌های مختلف، زندانبانان در زندان مخوف تهران بزرگ (فشافویه) فشار را روی زندانیان بالا برده و روز دوشنبه ۱۱ فروردین، افسر نگهبان بند ۲ تیپ ۵ زندان تهران بزرگ زندانیان این بند را مجبور کرده است که در آمارگیری کنار هم و نفس به نفس هم بنشینند.پس از اعتراض زندانیان به وضعیت افسر نگهبان در پاسخ به آنها گفته است: «هیچ الزامی به توصیه بهداشتی ندارد و طرح فاصله گذاری اجتماعی در زندان معنایی ندارد.»گفته می‌شود وی معروف به آزاردهنده زندانیان است و ۲۰ روز پیش نیز زندانی سیاسی سهیل عربی را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.همچنین فردی به نام شاملی که سرشیفت زندان است به زندانیان گفته است: «تمام بخشنامه های رئیس قوه قضائیه و تمام کسانیکه دستورالعمل میدهند، همه برای خودشان است و من برده دار شما هستم.»این در حالی است که برخلاف دروغهای تبلیغاتی رئیسی مبنی بر آزادی و مرخصی زندانیان، در حال حاضر وضعیت زندانیان در زندانهای مختلف از جمله فشافویه، غیر قابل قبول است و تعداد بالایی از زندانیان در معرض ابتلا به ویروس کرونا هستند.نهم فروردین پس از شورش زندانیان در تیپ ۱ زندان فشافویه ۱۵ تن از زندانیان به محل نامعلوم منتقل شدند.نیروهای سپاه در هیئت گروههای نظامی شامل سردار و سرهنگ ۱ و ۲ و … در سالنهای زندان حضور یافته و قدرت نمایی می‌کنند.طی روزهای گذشته از یکی از سالن‌های تیپ ۱ این زندان تعداد ۱۱ نفر از زندانیان را به بهانه واهی به سلول انفرادی منتقل کردند. این قدرت نمایی و سیاست رعب و وحشت در حالی است که در زندان تهران بزرگ کرونا شیوع پیدا کرده و تعدادی از زندانیان به این بیماری مبتلا شده اند.خطر بیماری و مرگ، سایر زندانیان را تهدید میکند.19 فروردین دو زندانی دیگر در زندان تهران بزرگ به دلیل ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادند.این دو زندانی مهدی ربیعی از سالن سه تیپ ۵ و لشگری پناه از تیپ ۲ زندان تهران بزرگ بودند.از زمان شیوع کرونا در زندان‌های ایران تاکنون دست‌کم ۸زندانی مبتلا به ویروس کرونا در زندان تهران بزرگ جان خود را از دست داده‌اند.زندان اردبیل: دهم فروردین دادستان کل استان و به بند ۷ این زندان که زندانیان سیاسی در آن محبوس هستند، رفته و از یکی از زندانیان سیاسی بلوچ اتهام وی را سوال کردند.وی در پاسخ گفت که اتهام وی اقدام علیه امنیت ملی بوده است.دادستان پس از شنیدن اتهام وی پاسخ داد: «نفس کشیدن زندانیان امنیتی و سیاسی نیز حرام است چه برسد به مرخصی آنها».این پاسخ، گفته های لاجوردی در دهه شصت را یادآوری می کند که همه زندانیان سیاسی را مستحق اعدام می دانست.لازم به ذکر است که ویروس کرونا در زندان مرکزی اردبیل شیوع پیدا کرده و تاکنون تعداد زیادی از زندانیان این زندان به این بیماری مبتلا شده اند.حداقل ۲ تن از زندانیان این زندان به بیمارستان منتقل شده اند.شایان ذکر است که تعدادی از زندانیان سیاسی تبعیدی بلوچ و اهوازی در این زندان محبوس بوده و در معرض بیماری کرونا قرار دارند. اما در پاسخ، عباس لسانی در جواب این بیدادستان قوه قضائییه گفت: «هدف شما کشتن زندانیان سیاسی به بهانه کرونا است و مسئولیت عواقب احتمالی جانی و حیاتی فعالین مدنی سیاسی و عقیدتی برعهده شماها می باشد، او خطاب به دادستان پرسید: تعریف شما از امنیت ملی چیست؟آیا آنهایی که برای احقاق حقوق ملتشان و برای آزادی مردم فعالیت می کنند، امنیت ملی را به خطر می اندازند؟ و یا تعریف امنیت ملی همان امنیت شماها و اربابانتان و در معنای کلی امنیت حکومتیان می باشد؟در کمال ناباوری دادستان طباطبایی می گوید: امنیت ما همان امنیت ملی است.درگیری لفظی بالامیگیرد و لسانی می گوید : برای سیستم قضایی که دادستان آن بایستی اصل بی طرفی و عدم جانبداری را رعایت کند ابراز تاسف می نمایم که نه تنها خود را ملزم به رعایت این اصل اساسی حقوقی نمیداند، بلکه خواهان کشته شدن فعالین سیاسی است.این فعال آذربایجانی می افزاید: «سیستم قضایی با آزادی مفسدین اقتصادی و اختلاسگران و همچنین جانیان و مجرمانی که به حریم مردم تجاوز نموده و مخل امنیت اجتماعی و اقتصادی می باشند، موافقت می کند اما مخالف آزادی فعالین مدنی هستند که درصدد احقاق حقوق مردم به ناحق روانه زندانها شده اند.»محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان اردبیل در نامه‌ای خطاب به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه درخصوص عدم اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی در شرایط شیوع ویروس کرونا در کشور و همچنین نسبت به شرایط نامساعد زندان اعتراض کرده است.“من به عنوان یک زندانی که محکوم به ۱۵ حبس سال شده‌ام و در حال سپری یازدهمین سال از مجازات تعیین شده ام هستم.حال باید بمیرم و نفس کشیدن برای من حرام است؟! آیا دادستانی که مدعی العموم است حق پرخاشگری و هتک حرمت من زندانی را دارد؟ آیا مجاز است که فتوای قتل من را صادر بکند؟ آیا اینجا سوالی مطرح نمیشود که برنامه ای برای سوء قصد به جان من و امثال من به بهانه ویروس کرونا تدارک دیده شده باشد؟”پس از شیوع گسترده ویروس کرونا و افزایش نگرانی ها از سرنوشت صدها هزار زندانی، رئیس قوه قضائیه طی دو بخشنامه در اسفندماه سال گذشته به هدف کنترل وضعیت بهداشتی زندانها شرایطی را برای اعزام به مرخصی زندانیان اعلام کرد که عمدتا شامل زندانیان مالی و همینطور زندانیان با محکومیت کمتر از ۵ سال می شد.شیراحمد شیرانی، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان اردبیل در نامه‌ای سرگشاده درخصوص عدم اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی و وجود خطر جانی برای آنان باتوجه به شیوع ویروس کرونا در کشور هشدار داده است.21 فروردین یک زندانی مبتلا به ویروس کرونا در پی وخامت حال، از زندان اردبیل به بیمارستان منتقل شد. تراکم جمعیت در این زندان بالاست.حداقل امکانات بهداشتی در این زندان وجود ندارد.زندان تبریز: ساعت ۱۹.۴۵ روز هفتم فروردین ماه ۹۹ و براساس اطلاعاتی که از داخل زندان به بیرون درز کرده است چندین نفر از زندانیان بند ۹ با خلع سلاح کردن ۲ سرباز، اقدام به تیراندازی نموده و سایر زندانیان را گروگان گرفته و اجازه ورود و خروج به هیچ شخصی را ندادن در بند ۳ گانه، زندانیان با جمع کردن پتو و تشک های زندانیان در انتهای سالن و حیاط زندان، آنها را آتش زدن در این درگیری ها دست‌کم یک نفر کشته شده است و تعدادی از زندانیان موفق به فرار از زندان شده اند.اما برخی خبرها نیز حاکی از کشته شدن ۳ الی ۴ نفر بود، یگان ویژه کل منطقه را پوشانده و منطقه پر از مامور است، تعدادی از زندانیان فرار کردند که تا کنون ۱۵ نفر را دستگیر کردند.نهم فروردین _زندانیان در بندهای هفت و ۹ در اعتراض به عدم اعطای مرخصی و خطر ابتلا به ویروس کرونا در محیط زندان از تحویل غذا خودداری کرده‌اند.ظهر دیروز نیز تعدادی از زندانیان در واکنش به بی‌توجهی مسئولان زندان با آتش زدن پتوهای‌شان به اعتراض خود ادامه دادند که این امر منجر به ورود نیروهای گارد زندان به بند و حمله خشونت آمیز به زندانیان شد، نیروهای گارد زندان در این دو بند زندانیان را هدف شلیک مستقیم قرار داده که در نتیجه آن دست‌کم ۷ زندانی زخمی شده‌اند.هویت یکی از مجروحان «داریوش طهماسبی» اعلام شده که از ۵ سال پیش به اتهام «قتل عمد» در این زندان به سر می‌برد. دهم فروردین _ مرگ یک زندانی محبوس در بند ۱۱ زندان مرکزی تبریز که هفته گذشته با علائم مشکوک به ابتلای به ویروس کرونا به بیمارستانی در خارج از زندان منتقل شده بود، روز گذشته بیش از ۷۰۰ زندانی محبوس در بندهای ۹ و ۱۱ این زندان پس از سه روز به اعتصاب خود موقتا پایان دادند. -«جابر ایراندوست»، اهل بستان‌ آباد پس از چند روز بازداشت در اداره آگاهی به زندان تبریز منتقل شده بود.به دلیل داشتن نشانه‌های ابتلای به ویروس کرونا به بیمارستان خارج از زندان منتقل و روز جمعه مسئولین زندان در تماس با خانواده‌اش از مرگ وی خبر داده‌اند، دو زندانی به نام‌های “شهرام بایگان” و “ابوافضل صارمی” نیز توسط نیروهای امنیتی از زندان به یک بازداشتگاه امنیتی منتقل شده‌اند».زندان رجایی شهر: هم اکنون ۳۱ زندانی سنی مذهب با اتهامات سیاسی یا امنیتی در این محل به سر می برند.جدیدترین فهرست اسامی این زندانیان و شرایط سلامت آنها در ادامه می‌آید:۱- تیمور نادری زاده – تاریخ بازداشت: خردادماه ۱۳۸۹- اتهامات: عضویت و همکاری با گروه‌های سلفی – محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: وی در ابتدا محکوم به اعدام شد اما پس از ۳ سال محکومیت او به ۱۲ سال حبس تقلیل یافت.۲- سعید کریمی – اتهامات: عضویت در داعش – اقدام علیه امنیت ملی و محاربه – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامت: وی مبتلا به بیماری تنگی نفس و دیابت است – توضیحات تکمیلی: آقای کریمی در مقطعی از کشور خارج شده و متهم شده که به داعش پیوسته است اما مدتی بعد به کشور بازگشت و پس از دو ماه بازداشت شد.۳- برزان نصرالله زاده – تاریخ بازداشت: خردادماه ۱۳۸۹ – اتهام: محاربه – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامتی: آقای نصرالله زاده از سنگ کلیه، ناراحتی گوارشی و دیسک کمر رنج میبرد.این زندانی به دلیل نداشتن طحال، از نظر قوای بدنی بسیار ضعیف شده است.توضیحات تکمیلی: وی در سن هفده سالگی در مسیر بازگشت از مدرسه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.او در زمان بازداشت مورد اصابت ۵ گلوله قرار گرفت و طحال خود را از دست داد.۴- عبدالرحمان سنگانی – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ اتهام: محاربه از طریق هواداری از گروه‌های سلفی – محکومیت: وی در ابتدا به اعدام محکوم شد اما مدتی بعد محکومیت وی به حبس ابد تقلیل یافت، وضعیت سلامتی: وی از ناراحتی ریوی رنج می‌برد و به دلیل عفونت شدید چشم، بینایی یکی از چشمهایش را از دست داده است.همچنین نیمی از بدن وی به دلیل یک حادثه رانندگی پیش از بازداشت بی حس است.۵- حمزه درویش – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – اتهامات: محاربه از طریق عضویت در داعش و خروج غیر قانونی از کشور – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: آقای درویش به دلیل مشکلات عصبی قرص‌های اعصاب و روان استفاده می‌کند.۶- عبدالله شریعتی – تاریخ بازداشت: تیرماه ۱۳۹۰ – اتهامات: محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب مخالف نظام – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: وی دو عمل جراحی بر روی مهره‌های گردن با هزینه شخصی انجام داده و مبتلا به بیماری‌های آسم و دیسک کمر است.۷- فرشید ناصری – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ – اتهامات: عضویت و همکاری با گروه‌های سلفی – محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به دیسک کمر و آرتروز زانو و گردن است.۸- فیروز حمیدی – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ – اتهام: اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در گروه های سلفی – محکومیت: ۲۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: وی یک کلیه خود را از دست داده، مبتلا به تنگی نفس و بیماری معده است که به همین دلیل از نظر قوای بدنی تحلیل رفته و اکنون تنها ۴۵ کیلوگرم وزن دارد.۹- خسرو بشارت – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۸ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا «عبدالرحیم تینا»، عضویت در گروه‌های سلفی، فساد فی‌الارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامتی: وی مبتلا به بیماری اعصاب و روان است اما زندان از تحویل داروهای تجویز شده ممانعت به عمل می‌آورد.۱۰- فرزاد شاه نظری – تاریخ بازداشت: ۱۳۸۹ – اتهامات: عضویت و همکاری با گروه‌های سلفی – محکومیت: ۱۲ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به بیماری قلبی، تنگی نفس و مشکل گوارشی است.۱۱- برهان اصغریان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۰ – اتهامات: اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در گروه های سلفی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به دیسک کمر و نیازمند به انجام عمل جراحی است.۱۲- توحید قریشی – تاریخ بازداشت: اردبیهشت ماه ۱۳۹۳ – اتهامات: اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور، هواداری از گروه های مخالف نظام و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: ۱۶ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: آقای قریشی از بابت محکومیت پیشین خود به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده و در فروردین ماه ۱۳۹۸ حکم حبس اش به پایان رسیده بود اما در حالی که در انتظار آزادی بود با گشایش پرونده جدیدی در زندان ماند و مجددا به ۱۶ سال حبس محکوم شد.۱۳- عبدالجبار حسنی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۰ – اتهامات: اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در گروه های سلفی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به آرتروز گردن و سنگ کلیه است.۱۴- فواد بابایی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۰ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: مبتلا به دیسک کمر است و بینایی یک چشم او نیز با اختلال جدی مواجه شده است.۱۵- مختار کاکایی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: به دلیل ضربه های شدید وارد شده به سر در دوران بازجویی، هر دو گوش وی از نظر شنوایی با مشکلات جدی مواجه شده است.همچنین از درد پا نیز رنج می‌برد.۱۶- عبدالعزیز پیرابی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – وضعیت سلامتی: از سردردهای شدید رنج می‌برد و چندین بار در زندان بیهوش شده است.۱۷- امید ستوده – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵– اتهام: همکاری با داعش-محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری.۱۸- احمد انجزری – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – (از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) – محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری.۱۹- عدنان حسینی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ –(از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) –محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: وی پیش از بازداشت در بازارچه مرزی پاوه مغازه دار بود.۲۰- یاسین عباس جوبی – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ –(از اتهامات و جزئیات پرونده اطلاعی در دست نیست) –محکومیت: ۱۵ سال حبس تعزیری.۲۱- کامران شیخه – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروه‌های سلفی، فساد فی‌الارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام –محکومیت: اعدام.۲۲- فرهاد سلیمی – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروه‌های سلفی، فساد فی‌الارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام.۲۳- انور خضری – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروه‌های سلفی، فساد فی‌الارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام – وضعیت سلامتی: آقای خضری از مشکلات تنفسی حاصل از ”شکنجه های اعمال شده” در دوران بازداشت رنج می‌برد.پیشتر پزشکان علائم بیماری او را “نتیجه ضربه سنگین” به قفسه سینه عنوان کرده بودند.۲۴- ایوب کریمی – تاریخ بازداشت: بهمن ماه ۱۳۸۹ – اتهامات: مشارکت در ترور ماموستا عبدالرحیم تینا، عضویت در گروه‌های سلفی، فساد فی‌الارض، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام – محکومیت: اعدام.۲۵- علی مفاخری – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳ – اتهامات: خروج غیرقانونی از کشور و اقدام علیه امنیت ملی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری – توضیحات تکمیلی: حکم آقای مفاخری ابتدا توسط دیوان عالی کشور نقض شده اما مجددا توسط قاضی صلواتی به ۱۰ سال حبس محکوم شد.۲۶- اسماعیل رشیدی – تاریخ بازداشت: شهریورماه ۱۳۹۵ – اتهام: اقدام علیه امنیت کشور (جزئیات مشخص نیست) – محکومیت: ۵ سال حبس تعزیری.۲۷- حسین پالانی – تاریخ بازداشت: ‍۱۳۹۵ –اتهام: همکاری با داعش – توضیحات تکمیلی: وی از زمان بازداشت تاکنون در زندان به صورت بلاتکلیف بسر می‌برد، نخستین و تنها جلسه رسیدگی به اتهامات او ۵ ماه قبل برگزار شده است.آقای پالانی پیش از بازداشت به همراه احمد عبد الرحمان به خرید و فروش ارز (دلار) اشتغال داشت.۲۸- یاسین محمودیان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۶ –اتهامات: عضویت و همکاری با داعش و محاربه – محکومیت: اعدام – توضیحات تکمیلی: آقای محمودیان پس از حمله مسلحانه به ساختمان مجلس در منزل خود بازداشت شد.وی متهم به در اختیار قرار دادن خودرو به عاملین حمله به مجلس است.۲۹- فریدن ذاکری نسب – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۶ – اتهامات: عضویت و همکاری با داعش و محاربه – محکومیت: اعدام – توضیحات تکمیلی: آقای محمودیان پس از حمله مسلحانه به ساختمان مجلس در منزل خود بازداشت شد.وی متهم به در اختیار قرار دادن خودرو به عاملین حمله به مجلس است.۳۰- محمد عبد الرحمان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۳– اتهامات: خروج غیرقانونی از کشور و اقدام علیه امنیت ملی – محکومیت: ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات تکمیلی: آقای عبد الرحمان، تبعه کشور عراق است.وی مدعی است که برای دیدار با دوستش، علی مفاخری به ایران سفر کرده بود.او پیش از بازداشت به کارگری ساختمان اشتغال داشت.مسئولان از سه سال پیش وعده آزادی زود هنگام وی را داده‌اند که تاکنون عملی نشده است.۳۱- احمد عبد الرحمان – تاریخ بازداشت: ۱۳۹۵ – اتهام: همکاری با داعش، توضیحات تکمیلی: احمد عبدالرحمان تبعه کشور عراق است.او از زمان بازداشت تاکنون به صورت بلاتکلیف در زندان بسر می‌برد، نخستین و تنها جلسه رسیدگی به اتهامات او ۵ ماه قبل برگزار شده است.آقای عبدالرحمان پیش از بازداشت به همراه حسین پالانی به خرید و فروش ارز (دلار) اشتغال داشت.هرانا 15 فروردین زندان سپیدار: یازدهم فروردین ماه ۹۹، اعتراض شماری از زندانیان زندان سپیدار اهواز در مواجهه با کادر زندان به خشونت کشیده شد.در پی شورش و فرار زندانیان زندان سپیدار اهواز نیروهای امنیتی در هراس و وحشت اقدام به شلیک‌های پیاپی کرده و شماری از زندانیان را به قتل رساند، شورش زندانیان زندان سپیدار اهواز که به دلیل نبود امکانات بهداشتی و شیوع ویروس کرونا در زندان بود. گفته می‌شود در جریان این درگیری‌ها سه تن از ماموران امنیتی نیز به هلاکت رسیده و شماری از زندانیان نیز موفق به فرار شدند که از آمار آنها اطلاعی در دست نیست.

سه‌شنبه ۱۲ فروردین ماه خانواده های زندانیان در جلوی زندان تجمع کرده و خواستار روشن شدن وضعیت بستگان خود و آزادی آنها شدند.در زندان سپیدار اهواز یک جوان ۲۵ ساله به نام محمد تامولی طرفی براثر شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به سوی زندانیان جان باخت.این زندانی از اهالى شهر بستان است که در سال ۹۷ بازداشت شده و در حال سپرى کردن حکم ۷ ساله خود در زندان سپیدار اهواز بودعلاوه بر محمد شش نفر دیگر نیز با آتش گلوله یا در آتش کشته شده و عده ای دیگر از زندانیان و خانواده های آنها در بیرون زندان توسط نیروهای سپاه مجروح شده اند.1_سید رضا خرسانی (مغینمى) ۳۸ ساله و متاهل از اهالی دشت آزادگان شهر خفاجیه، 2_- محمد سلامات از اهالی کوی مشعلی شهر اهواز، 3- شاهین زهیرى از اهالى خرمشهر، 4- محمد فرزند لفته رشگ از اهالى شهر اهواز، 5- علی خفاجى، 6-مجید زبیدى، از کوى آخر اسفالت شهر اهواز، اسامى مجروحان نیز به شرح زیر است:1-  عادل وعلی سواری، در بیرون زندان شیبان در هنگام تجمع خانواده‌ها بوسیله نیروهاى سپاه مجروح شدند وزندانیان مجروح شده :٢- علی شجیراتی / حسن ألبو خنفر/ حمید بیت صیاح / محمد عبیداوی / محسن أورک / کاظم جنامی / سید احمد طالقانی / حسن حزابیان / احسان نوروزی و خلیل زرگانی_قابل ذکر است که ده‌ها نفر از زندان شیبان بند ۵ جهت اخذ اعترافات اجبارى به مکان نامعلوم منتقل شدند._علاوه بر مواردیاد شده فیض الله (قاسم) مختاری ۳۲ ساله و مجرد که ۱۰ سال از عمر خویش را در زندان گذرانده بودتوسط ماموران زندان به قتل رسیده است._ماموران زندان در ابتدا به خانواده فیض الله (قاسم) مختاری گفتند وی اقدام به خودکشی کرده است.اما خانواده این زندانی پس از تحویل گرفتن جسد فرزندشان آثار گلوله را بر روی سر وی مشاهده کردند.خانواده های زندانیان از طرف اداره اطلاعات اهواز مورد تهدید قرار گرفته اند که حق مصاحبه ندارند.از آنها تعهد کتبی گرفته شده که اخبار مربوط به قتل فرزندانشان را جایی بازگو نکنند.خانواده‌های زندانیان سیاسی برای اطلاع یافتن از وضعیت عزیرانشان که روز سه‌شنبه ۱۲ فروردین پس از شورش زندانیان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس به محلی نامعلوم منتقل شده بودند در مقابل دادگاه اقدام به برگزاری تجمع کردند.بیستم فروردین_ مسئولان این زندان آب را به روی زندانیان بسته‌اند و کلیه مرخصی‌های نیز قطع شده است.بیست و یک فروردین_برخلاف ادعای قوه قضاییه، زنان زندانی در زندان سپیدار اهواز نیز از مرخصی محروم هستند.بیست دو فروردین _عادل ناصرى، ۳۵ ساله، متاهل و داراى یک فرزند، محبوس در زندان سپیدار اهواز، جان خود را از دست داد.دوشنبه ۱۸فروردین، طى تماسى از زندان سپیدار با خانواده ایشان، گفته شده: “ناصر به دلائل نامعلومى فوت کرد”، جسد عادل ناصرى 20فروردین، به خانواده‌اش تحویل داده شد.در هنگام دفن بستگانش متوجه مى‌شوند که ناصر از ناحیه بینى صدمه دیده و بینى او خونى بود.

زندان سقز:هشتم فروردین ٩٩ حدودا ٧٠ زندانی از بند ١و ٢ زندان مرکزی سقز دست بە شورش زدە و پس از درگیری با نگهبانان زندان از زندان فرار کردەاند.این زندانیان بە دلیل نبود امکانات بهداشتی و مخالفت با درخواست مرخصی آنها دست بە دست بە شورش زدە و از زندان فرار کردەاند.زندان سقز از پنج بند ١ معروف بە بند جرائم مرتبط با مواد مخدر، بند ٢ معروف بە بند سلامت، بند نظامی، بند قرآن و بند نسوان (زنان) تشکیل شدە و تمامی زندانیان فراری از بند جرائم مرتبط با مواد مخدر و بند سلامت بودەاند.یکی از مغازە داران نزدیک محوطە زندان اعلام کرد کە، نیروهای امنیتی پس از فرار زندانیان تمامی صاحبان مغازەها ناچار بە تعطیل کردن مغازەها کردە و برق محوطە و بیرون زندان کاملا قطع شدە است.تا زمان تنظیم این خبر، هویت ١٢ نفر از زندانیانی کە از زندان فرار کردەاند کە ۶ نفر از آنها از سوی دستگاه قضایی بە اعدام محکوم شدەاند.پس از فرار زندانیان از زندان سقز، تمامی خروجی های شهر از سوی نیروهای امنیتی مسدود شدە و نیروهای ادارە اطلاعات با لباس و اتومبیل شخصی در تمامی محلەها مستقر شدەاند.زندان عادل آبادشیراز: عادل‌آباد تاریخچه غریبی دارد.روایت‌های دردناکی از کشتار زندانیان سیاسی در قتلگاه این زندان که زیرزمینش بوده، سینه به سینه نقل می‌شود.ساختمانی که در دوران پهلوی برای یک هزار و ۵۰۰ زندانی ساخته شد، حالا سکونتگاه پنج هزار و ۳۰۰ زندانی است.دهم فروردین، زندانیان زندان عادل‌آباد شیراز دست به شورش زدند.بنا به گفته منابع محلی بدنبال این شورش، صدای تیراندازی از زندان عادل آباد شیراز شنیده شده است.شورش از ساعت ۲۲شروع شد و در حالی‌که صدای شلیک شنیده می‌شد، زندان به‌ محاصرهٔ مأموران درآمد.در پی شورش زندانیان در زندان عادل آباد شیراز و درگیری آنها با ماموران، شمار زیادی از زندانیان موفق به فرار شدند.از آمار دقیق آنها اطلاعی در دست نیست.بنا به گفته یک منبع مطلع و آگاه در کلانتری ۳۱ جنت، حدود ۲۰۰ نفر از زندانیان فرار کردند که حدود ۷۰ نفر را مجددا بازداشت کردند.خانواده‌های زندانیان به کمک فرزندان واقوام زندانی خود رفته‌اند.نیروهای امنیتی کلیه منازل مردم را مورد بازرسی قرار داده و با زور و تهدید برای بازرسی وارد خانه‌های مردم می‌شوند، در شیراز خیابانهای چهارراه زندان و عادل آباد و پارامونت و میانرود توسط نیروهای امنیتی و انتظامی مسدود شده است تا از فرار زندانیان جلوگیری شود، عوامل زندان عادل‌آباد شیراز اقدام به قطع کلیه ارتباطات زندان با بیرون کرده است.گفته می‌شود شمارزیادی از زندانیان این زندان به ویروس کرونا مبتلا شده‌اند و هیچگونه رسیدگی پزشکی و درمانی برای آنها صورت نگرفته است، عوامل زندان حداقل ۵ زندانی را در زندان با شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای به قتل رساندند، اسامی ۴ تن از زندانیان شامل: افشین کاظمی، حسین احمدی، علی رنجبر، مجتبی غلامی و یک زندانی دیگر می‌شود که به ضرب گلوله‌ ماموران در زندان عادل ‌آباد شیراز کشته شده‌اند.مشکل زندانیانی معترض نادیده گرفتن دائمی حق و حقوقشان، مرخصی‌های سلیقه‌ای، تحقیر و نادیده گرفتن عزت و کرامت زندانی، شیوع کرونا و انتقال چند زندانی بیمار به زندان و البته وجود شخصی به نام «محمد هاشمی» به عنوان قاضی ناظر زندان بوده، هاشمی گماشته نهاد رهبری است و در عمل، همه‌کاره و مدیر پنهان و واقعی زندان است و با نهادها و باندهای قدرتمند امنیتی زد و بند دارد.واما داستان عادل آباد از اعتراض جوانان آبان ماه شروع شد، آنها تصمیم به اعتراض گرفتند: «هفته دوم بهمن ماه بازداشتی‌های آبان که غالبشان دهه هفتادی یا هشتادی بودند اعتصاب کردند.قرنطینه برای اسکان موقت ساخته شده و برای نگهداری طولانی‌مدت، مناسب‌سازی نشده.فقط یک کابین تلفن و چند دستشویی و توالت محدود دارد. آنها در اعتراض به این وضعیت غیرانسانی شیشه‌ها را شکستند، ظرف و ظروف‌ها را دور ریختند و امکانات بازداشتگاه را تخریب کردند.این اتفاق هزینه مالی بسیاری روی دست زندان گذاشت ولی تحرکات آنها توسط گارد زندان شدیدا سرکوب شد.البته چند روز بعد همه آنها مابین بندهای عادی زندان تقسیم شدند.»علیرغم اصل تفکیک جرایم، اما همه جوان‌ها به جز یکی از آنها که به بند زندانیان سیاسی فرستاده شد را به بندهای خطرناک فرستادند: «آن‌ها می‌خواستند صورت مسئله را پاک کنند اما همین جوان‌ها جو بندها را تغییر دادند.چه کسی فکرش را می‌کرد که یک زمانی زندانیان بند ده و یازده عادل‌آباد داد بزنند آزادی کجایی؟ نان برای مردم! و بترسید! ما همه با هم هستیم.» و زندانیان جرایم عادی مثل زندانیان سیاسی فریاد آزادی سربدهند:«آن شب شعارهای شخصی که موضوعش مطالبات رفاهی باشد به ندرت شنیده شد و شعاری که تکرار می‌شد « رو به میهن پشت به دشمن»، بود.«می‌دانید چرا درگیری از بند ده و یازده شروع شد؟ آنها در بدترین شرایط غیرانسانی نگهداری می‌شوند.وضع بهداشتی آنجا به زباله‌دانی شباهت داشته و شپش از سر و کول زندانی‌ها بالا می‌رفته مشکلات درمان و سلامت و وضعیت غذا و بهداشت در بندهای ده و یازده قابل شرح نیست.گاهی یک نفر که تب دارد باید دو هفته منتظر باشد تا نوبتش برسد برای معاینه.یک زندانی آنجا داخل اتاقمان بود که چهارده سال زندان بود اما حتی یک ساعت به مرخصی نرفته بود.رئیس زندان در برابر درخواستش گفته بود مرخصی حق تو نیست.لطف من است و اگر بخواهم این لطف را می‌کنم و اگر نخواهم از تو دریغ می‌کنم.واقعا زندانی‌های این بندها از سر اتفاق و اقبال زنده هستند».زندان زاهدان: کرونا در زندان مرکزی زاهدان در سایه نبود امکانات بهداشتی و مرگ یک زندانی دیگردر زندان زاهدان یک زندانی دیگر به نام میثم برانداز۴۰ ساله محبوس در بند ۸ زندان براثر ابتلا به ویروس کرونا جان باخت، بنا به گفته زندانیان «به‌رغم اینکه کرونا به سایر بندها سرایت کرده، تاکنون هیچ اقدامی برای درمان زندانیان مبتلا و یا پیشگیری، از سوی زندانبانان و مسئولان زندان صورت نگرفته است.ترس و وحشت از ابتلا به کرونا زندانیان را فرا گرفته است و یک حالت عصیان در زندان حاکم است و احساس زندانیان این است که مسئولین زندان قصد کشتار آنها با ویروس کرونا را دارند.»در این زندان تعداد زندانیان چندین برابر ظرفیت سلولها و بندها است، زندانیان فاقد امکانات بهداشتی اولیه هستند و حتی صابون برای شستن دست‌ها وجود ندارد.در پی شورش زندان‌ها در نقاط مختلف کشور مسئولان زندان زاهدان در وحشت از شورش زندانیان تعداد زیادی گارد ویژه در درون و بیرون زندان مستقر کرده و هنگام آوردن غذا به بندها انبوهی از گارد ویژه همراه ماموران وارد بندها می‌شوند. ارتباط بین بندها کاملا قطع شده است و هدف از قطع ارتباطات بی اطلاع نگه داشتن زندانیان از میزان مرگ و میر در درون بندها است.شایان ذکر است که پیش از این نیز دست‌کم یک زندانی به نام مصطفی کمالی در بند ۷ زندان مرکزی زاهدان براثر ابتلا به ویروس کرونا جان خود را از دست داد.اما مسئولان زندان علت فوت وی را مصرف بیش از حد مواد مخدر اعلام کرده اند، در این زندان شمار زیادی از زندانیان به ویروس کرونا مبتلا شده که تعدادی از آنها به دلیل وخامت حالشان به بیمارستان‌های بوعلی و خاتم در شهر زاهدان منتقل شده‌اند. زندان شیبان: دوازدهم فروردین ماه ۹۹زندانیان زندان شیبان اهواز در اعتراض به نبود امکانات بهداشتی و شیوع ویروس کرونا دست به شورش زدند.ماموران به طرف آنان تیراندازی کرده و اقدام به شلیک گاز اشک آور کردند.۱۳ فروردین، شماری از زندانیان سیاسی زندان شیبان اهواز پس از هجوم به زندان توسط بسیج و سپاه، توسط اداره اطلاعات به مکان نامعلومی منتقل شدند، کلیه زندانیان بند ۵ زندان شیبان اهواز شامل زندانیان سیاسی اهوازی، هواداران مجاهدین خلق و زندانیان سیاسی تبعیدی توسط اداره اطلاعات جابجا شده اند._راه‌های منتهی به زندان و همچنین مسیر اصلی ملاثانی و منطقه زرگان از سوی نیروهای امنیتی و لباس شخصی‌ها بسته شده بود و همچنان آمبولانس‌های به درون زندان در حال رفت و آمد بودند.شایان ذکر است که ماموران امنیتی، پس از کشتار زندانیان، هنگامی که خانواده‌ها برای اطلاع از وضعیت فرزندانشان به سمت زندان حرکت کردند به خانواده هاى زندانیان زندان شیبان در جاده اهواز-شوشتر با پرتاب گاز اشک آور و تیراندازى حمله کردند که شماری از آنان نیز زخمی شدنداسامی زندانیان مجروح که توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت شده و از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست به شرح زیر می‌باشد:١-سید جابر آلبوشوکه، 2-سید مختار آلبوشوکه، 3–اسکندر منیعات، 4-جاسم حیدری، 5-جمیل حیدری، 6-علی چهارلنگ، 7–سید انور موسوی، ٨-محمد علی عموری نژاد، ٩-ستار سواری، ١٠-حبیب دریس، ١١-علی مجدم، ١٢-اسکندر البو خنفر، ١٣-حسن بترانی فرزند جاسم، 14-فلاح چلداوی، 15–مصطفی صوفی، 16-سید موسی موسوی، ۱۷-سجاد دیلمی، 18-عبدالرضا عبیداوی، ۱۹-میلاد الناصری: اسامی خانواده های زندانیان که مورد ضرب وشتم و شلیک گاز اشک آور قرار گرفته اند:١-عبدالله چلداوی، 2-معین البو خنفر، ٣-سید علیرضا نظاری (سید صادق نزاری) معروف به ابو نبیل، 4-علی منبوهی، 5- رحیم عفراوى (ابومیثم)، 6 -حسین حردانی، 7-عبدالزهرا هلیچی، 8-عیسی دمنی، 9-خالد ثعالبی، 10-احمد ثعالبی، 11-محمد ثعالبی، 12-توفیق علیپور (ابومهدی )، 13-رعد منیعات، 14-توفیق منیعات، 15-امین حطاب الساری زندان قرچک ورامین: زندان قرچک متشکل از ۷ سوله کوچک در بیابان های شرق تهران و خارج از شهر ورامین ُ محل نگهداری زندانیان زن با اتهاماتی از قبیل قتل، دزدی مسلحانه و قاچاق مواد مخدر است.در این زندان طبقه‌بندی و تفکیک جرایم رعایت نمی‌شود و برخی اعضای خانوادهٔ زندانیان سیاسی، شرایط اسفناک آن را را با بازداشتگاه کهریزک مقایسه و از آن به «کهریزک دوم» یاد کرده‌اند، چرا که این زندان وضعیت بهداشتی بسیار نامناسبی دارد.به گفتهٔ آنها: آلودگی‌های ناشی از نبود امکانات کافی سرویس‌های بهداشتی، ازدحام ۲۰۰۰ زندانی در هفت سوله که گنجایش یک سوم جمعیت مذکور را نیز به سختی داراست و برخوردهای بسیار نامناسب مأموران زندان با زندانیان و نگهداری کودکان زندانی زیر ۱۸ سال در میان زندانیان خطرناک، عدم وجود آب قابل شرب، وضعیت نامناسب غذایی، تنها گوشهٔ کوچکی از مشکلات زندانیان نگهداری شده در این زندان است، دراین شرایط اسفناک و تنها براساس نظریه بکش ولی بدون چوبه دار ُ تن رنجور زینب جلالیان را به قرچک می آورند تا تیر خلاص را بر بدن نحیف این دلاور بزنند.گلرخ شیرزن تهرانی در رسای ظلم مشهود به زینب خانم نامه ای را برای افشای جنایت برعلیه هم بند تازه وارد خویش نوشته و چه جانانه از او دفاع کرده که تنها بخش کوچکی از آنرا بیان می کنم:دراین شرایط اسفناک و تنها براساس نظریه بکش ولی بدون چوبه دار ُ تن رنجور زینب جلالیان را به قرچک می آورند تا تیر خلاص را بر بدن نحیف این دلاور بزنند.گلرخ شیرزن تهرانی در رسای ظلم مشهود به زینب خانم نامه ای را برای افشای جنایت برعلیه هم بند تازه وارد خویش نوشته و چه جانانه از او دفاع کرده که تنها بخش کوچکی از آنرا بیان می کنم: زینب جلالیان طی سال‌های طولانی حبس در برابر تمامی آزار و اذیت‌ها مقاومت کرد و تن به اعترافات دیکته شده‌ی امنیتی‌ها نداد، این انتقال نابهانگام پس از سال‌ها حبس و همچنین انتقال سکینه پروانه دیگر زندانی سیاسی کرد به زندان قرچک ورامین که در ماه‌های اخیر فشارهای زیادی را متحمل شده، برای اعمال فشار بیشتر بوده است.سکینه پروانه از زمان انتقال به زندان قرچک برای اعمال فشار بیشتر بارها با بیمارستان روان‌ درمانی امین‌آباد منتقل و مورد ضرب و جرح قرار گرفته است و باید گفت این‌ها همه گویای نقض حقوق انسان است.این حرکات کینه‌توزانه توسط ارگان‌های امنیتی محکوم است و سکوت در برابر آن جنایت است و مسئولیتی سنگین برعهده مدعیان می‌گذارد. زینب جلالیان، نه فقط یک شخص و نه فقط یک زندانی است؛ بلکه مفهوم گم‌شده‌ی مبارزه در فضای مبتذل سیاسی امروز ایران است.زینب جلالیان آموزگار الفبای آزادی‌خواهی است.او مفهوم مقاومتی است که توسط دوست و دشمن از یاد برده شد.اطلاعیه سازمان عفو بین الملل در ارتباط با کشته شدن زندانیان در ایران بنا به اطلاعاتی که عفو بین‌الملل دریافت کرده، بیم آن می‌رود که حدود ۳۶ زندانی بر اثر اقدامات مهلک نیروهای امنیتی برای سرکوب اعتراضات زندانیان کشته شده باشند؛ این اعتراضات به منظور ابراز نگرانی در مورد شیوع ویروس کرونا در زندان‌ها بر پا شده بود در روزهای اخیر، هزاران زندانی دست کم در هشت زندان در نقاط مختلف کشور به برپایی اعتراضاتی برای ابراز نگرانی از آلودگی زندان‌ها به ویروس کرونا اقدام کرده‌اند؛ این اعتراضات با واکنش مرگبار مأموران زندان و نیروهای امنیتی مواجه شده است. بنا به گزارش‌هایی که از چندین منبع موثق رسیده، به‌کارگیری مهمات مرگبار و گاز اشک‌آور برای سرکوب اعتراضات در چندین زندان به جان باختن 35 زندانی منجر شده است.دست کم در یک زندان، نیروهای امنیتی به ضرب‌وشتم شرکت‌کنندگان در اعتراضات پرداخته‌اند و احتمال می‌رود که یکی از زندانیان بر اثر این اقدامات جان باخته باشد.«مشمئزکننده است که مقام‌ها و مسئولان ایران، به جای پاسخ دادن به مطالبات مشروع زندانیان در مورد محافظت شدن در برابر ویروس کرونا، بار دیگر برای خاموش کردن صدای اعتراض افراد به کشتار آنان اقدام کرده‌اند.» عفو بین‌الملل به علاوه از مقام‌ها و مسئولان ایران خواسته است تا همه کسانی را که صرفاً به دلیل بهره‌برداری مسالمت‌آمیز از حقوق‌شان به زندان افتاده‌اند بی‌درنگ و بدون قیدوشرط آزاد کنند.با وجود آزاد کردن تعدادی از زندانیان در مراحل اولیه، مقام‌ها و مسئولان ایرانی از آزاد کردن اکثریت وسیع زندانیان عقیدتی خودداری کرده‌اند و صدها نفر از آنان همچنان در زندان مانده‌اند.مقام‌ها و مسئولان ایران به علاوه باید آزاد کردن زندانیان منتظر محاکمه و زندانیان آسیب‌پذیرتر در برابر ویروس کرونا را مد نظر قرار دهند.زندانیان بیمار : جان نجات انورحمیدی بدلیل کهولت سن و بیماریهای دیگر به طور مضاعف در خطر است.این زندانی سیاسی پیش از این در دهه شصت نیز زندانی بوده و از سردرد مزمن که نتیجه شکنجه در سالهای پیش در زندان است، رنج می برد.او همچنین به بیماری چشم مبتلاست.خانم نجات انورحمیدی ۶۱ ساله به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق، در اسفندماه ۹۷ بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل شد. مهدی فراحی شاندیز به بیماری دیابت و کلیه مبتلا است و در سال ۹۸ در زندان سکته قلبی کرده، اما بدون درمان مناسب در زندان به حال خود رها شده است، وی در سالیان حبس خود، بدلیل ضرب وشتم توسط مسئولان زندان تهران بزرگ به نقص بینایی دچار و شنوایی یک گوش خود را از دست داده است.سام رجبی فعال محیط زیست و از یاران دکتر سید امامی، او برای عمل جراحی که مدتی پیش درخواست داشت، به بیمارستان رفت.امروز قرار بود جراحی شود، اما طی آزمایش‌هایی که برای جراحی باید انجام می‌داد، متوجه شدند جواب آزمایش کرونای او مثبت است و برای قرنطینه شدن به زندان بازگشته است”.نرگس محمدی: خانم محمدی بر خلاف اصل تفکیک جرائم در کنار زندانی های جرایم خطرناک نگهداری می شود و چندین بار تهدید جانی شده است.این در حالی است که مادرایشان در این خصوص نامه نگاری کرده و مسئولان وعده رسیدگی به این موضوع را دادند که تا کنون محقق نشده است، بیماری خانم محمدی طوری است که باید دائما توسط پزشک ویزیت شود و پزشک معالجش در تهران مستقر است.در چنین شرایطی نگهداری او در زندان زنجان غیرقانونی است” .محمد نوری زاد: خودکشی وی به خاطر شرایط بد زندان و آسیب هایی که پسر و همسرش وارد کرده اند ونهایتا انتقال ایشان به از مشهد به اوین بازگرداندن زندانیان: مجموعه از زندانیانی که بعد از ماجرای شورش ها در زندان ها به محل های امن اطلاعات سپاه یا وزارت اطلاعات منتقل شده بودند به زندان ها بازگشت داده شدن به عنوان نمونده ۷ زندانی به ارومیه طی چند روز گذشته بازگردانه شده اند.شکنجه در انتظار فرهیخته گان جوان (هشدار سازمان حقوق بشر ایران و برخی مراکز حقوق بشری مشابه ) علی یونسی و امیرحسین مرادی را که روز ۲۲ فروردین بازداشت شدند، به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و نگه‌داری «اقلام انفجاری» متهم کرد.این اتهام می‌تواند برای این دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف مجازات سنگینی در پی داشته باشد.ما نگرانیم که این پرونده‌سازی‌ها زمینه‌ساز سرکوب گسترده و بی‌رحمانه مخالفین نظام، بخصوص جنبش دانشجویی باشد و نسبت به وقوع یک فاجعه حقوق بشری در ماه‌های پس از کرونا هشدار می‌دهیم.جامعه مدنی در داخل ایران و جامعه بین‌المللی باید با دفاع از حقوق این دو دانشجو برای جلوگیری از چنین فاجعه‌ی محتملی، تلاش کنندخبر تازه ۵شنبه توسط سایت جوانه ها : علی یونسی و امیر حسین را بدن های شکنجه شده به منزل برده و بعد از نیافتن مدرکی جدید و در پی اعتراض پدرومادر این جوان ُ آنها را نیز بازداشت کرده با خود برده اند.امید کوکبی که فراموش نشده آن نخبه فیزیک اتمی که حاضر نشده بود در طرح های نظامی اتمی رژیم حضور پیدا کند و در نتیجه پای در بازگشت (سال ۸۹ ) بازداشت شد تحت فشار وشکنجه قرار گرفت و اتهامات واهی به او دادن و سرطان کلیه را به او هدیه کردن و بعد در سال ۹۵ ُ پس از گذشت ۶ سال زجر و درد و سرطان به اصطلاح آزادی مشروط دادن…….او در مقابل دکتر کاووس سید امامی باز هم خوش شانس تر بود که دکتر کاووس آن انسان شریف وطن دوست و نگهبان محیط زیست ایران تاب شکنجه های اطلاعات سه پاه را نیاوردو سرو سرافراز ایرانی به خاک وطن هدیه شد.شکنجه های اعمال شده : بابک دادبخش: برای تحقیر مرا عریان و لخت مادرزاد کرده تعرض کردند! (دخول دسته تی) برای شاهدتراشی و فریب دادگاه و گرفتن اقرار دروغ، دختر نوجوانی را با فریب بازپرس، پنج روز از خانه و خانواده‌اش ربودند، جنازه قلابی‌ای به جای جنازه من فقط برای اقرار دروغ به آن دختر بی‌پناه نشان دادند و به غیر از ضرب و شتم، شکنجه روحی و روانی‌اش کردند.مرا زیر شکنجه وادار به خودکشی کردند و به گونه‌ای وضعیتم وخیم شد که دو بار به پزشک قانونی ارجاع داده و سه دوره یک ماهه در بیمارستان اعصاب و روان رازی بستری شدم و خوشبختانه تمام آثار شکنجه در تمام مراحل بازداشت توسط زندان و تیمارستان و حتی وزارت اطلاعات صورتجلسه و ثبت شده است و تا سال‌ها جای سوختگی‌های عمیق سیگار بر روی سرم از بین نمی‌رود.البته همه اینها به غیر از این است که من فقط یک دقیقه محاکمه شدم و ۳۰ ثانیه از من دفاع شد! این بود دادگاه من در زمان حاکمیت عدل علی شما.پدر مجید اسماعیل‌زاده کودک اعدام شده درباره روش برخورد بازجویان با فرزندش به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «پسر من در بازداشت شکنجه شده بود.کل بدنش کبود بود.به من گفت بابا! با باتوم می‌زدند.در اداره آگاهی شکنجه‌اش کرده بودند.»او همچنین گفت که اعتراف‌های پسرش با شکنجه اخذ شده بود و فرزندش برای دفاع، به وکیل باکفایتی دسترسی نداشت: «پسر من زمان بازداشت ۱۶ سالش بود و کسی را هم نکشته بود.مقتول را ماشین زده بود و مرده بود، ولی من پول نداشتم تا وکیل بگیرم، برای همین پسرم را از دستم گرفتند. من خودم کارگرم.هر زمان دادگاه رفتم به من گفتند برو گمشو.پسرم تنها یک وکیل تسخیری داشت. هزار بار به وکیلش زنگ زدم و یکبار به من جواب نداد.»رضا عچرش، متولد ۱۳۶۴، فرزند سعید، از اهالى شهر سوسنگرد، رضا عچرش چندین ماه در بازداشتگاه تحت شدیدترین شکنجه روحى و جسمى قرار گرفته بود، بطورى که در اثر فشار شکنجه در دو ناحیه بدنش فتق ایجاد شده بود و قسمتى از روده اش و یکى از چشمانش آسیب دیده است. مرگ در زندان: به خاطر بیماری های معمولی هر ماهه خبرهایی از زندان های سراسر کشور بابت مرگ زندانیان به خاطرعدم مراقبت های اولیه بهداشتی داریم از این میان زندان زاهدان، سراوان، ارومیه و تهران بزرگ بیشترین خبرهای مرگ را تولید می کنند.یک نمونه:14 اردیبهشت یک زندانی به نام «مهرداد ناروئی» ۳۵ ساله بدلیل عدم درمان در بند ۸ زندان مرکزی زاهدان درگذشتاو دچاربیماری دیابت بود و مدتها پیش ابتدا یک پای او را قطع کردند و حدودا بیست روز پیش پای دیگر وی را قطع کردند اما در کمال بی رحمی او را به زندان برگرداندند، متاسفانه در زندان زخم های وی دچار عفونت شد، اما مسئولین زندان بازهم از درمان او خودداری کردند تا اینکه در بند۸ زندان زاهدان درگذشت.جابجایی زندانیان: زینب جلالیان زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که سیزدهمین سال از دوران محکومیتش را با درد شدید در ناحیه چشم می گذراند، روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹، به دلایل نامشخصی، از سوی نیروهای امنیتی از زندان خوی خارج و به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین منتقل شده است، به گفته خانواده «زینب جلالیان»، وی طی روزهای چهارشنبه و پنج‌شنبه با چشمبند و دستبند به زندان‌های ارومیه و کرمانشاه و اوین تهران منتقل شده و نهایتاً پس از امتناع این زندان‌ها از پذیرش او، مأموران امنیتی وی را به زندان قرچک ورامین برده‌اند، این زن زندانی سیاسی در حال حاضر در بند قرنطینه این زندان نگهداری می‌شود، یک منبع نزدیک به خانواده «زینب جلالیان» افزود: « انتقال او به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین در حالی ست که هم‌اکنون حدود ۸۰ زندانی که طی روزهای اخیر به زندان قرچک وارمین منتقل شده‌اند در آنجا نگهداری می‌شوند و با توجه به شیوع ویروس کرونا در زندان‌ها خانواده او به شدت نگران وضعیت او هستند».اذیت و آزار جدید درقالب رمضان:با شروع ماه رمضان رفتار ضدانسانی، ضرب و شتم و شکنجه روحی، روانی زندانیان در زندان اوین شدت یافته است.در ماه رمضان، زمان بیدارباش از ساعت ۶ و نیم صبح به ساعت ۲ نیمه شب تغییر یافته و تمام چراغهای بندها و اتاقها از ساعت ۲نیمه شب روشن شده و تا اذان صبح روشن می ماند.این امر باعث بروز مشکلات جدی در استراحت زندانیان شده است.وضعیت غیر بهداشتی زندان ها:۱_ زندان اردبیل کرونایی هست ولی بدون درمان و تراکم بالای زندانیان ۲_ زندان ارومیه  ویروس کرونا در میان زندانیان و کارمندان زندان مرکزی ارومیه شیوع گسترده‌ای یافته است.به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام روز شنبه ۳۰ فروردین ماه جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده یکی از زندانیان به دلیل شیوع کرونا برگزار نشد۳_ تهران بزرگ با 26 بیمار کرونایی رها شده در زندان درحالی که هفته گذشته 2 نفر به علت همین بیماری فوت کرده اند.پیش از این نیز۸ نفر براثر کرونا جان باخته بودند.۴_ زندان چابهار : و در حالت عادی ۳۰۰ الی ۴۰۰ زندانی در هر بند وجود دارند، هر بند با کمبود امکانات تخت، پتو، زیرانداز، ملافه و غیره مواجه هستند و اکثر زندانیان روی کارتن ها که روی زمین پهن می کنند می خوابند؛ کمبود سرویس های بهداشتی و حمام، نبود مواد بهداشتی و … از جمله ی آن است، منابع مطلع در این مورد گفته‌اند: “مواد بهداشتی از قبیل مایع دستشویی، شامپو، صابون و غیره در زندان وجود دارد اما توسط زندانبان ها در یک اتاق دپو شده و اجازه استفاده به زندانیان داده نمی شود ”، شماری از زندانیان در زندان تهران بزرگ (فشافویه) به‌ دلیل غذای فاسد بیمار شدند.غذای ظهر روز جمعه ۲۲فروردین در زندان عدس پلو با سویا بوده که تعداد زیادی از زندانیان مسموم شدند.این زندانیان با توجه به شیوع کرونا در شرایط بسیار سختی به‌سر می‌برند. این ماجرا درسال 61 اوین و ناهار چلو مرغ آموزشگاه…….را برای من تجید کرد.۵_ زندان زاهدان همزمان با شیوع کرونا در زندان مرکزی زاهدان، آب این زندان بیش از یک هفته است که قطع شد و زندانیان در شرایط بسیار حاد بهداشتی بسر می‌برند. قطعی آب در حالی صورت می‌گیرد که ویروس کرونا در بندهای مختلف این زندانی شیوع یافته و تا بحال منجر به مرگ چندین زندانی شده است.۶ـ زندان سقز: مواد مخدر توسط خود رژیم وارد بندها میشود و خود رژیم اجازه‌ی پخش مواد در زندان را میدهد، مصطفی سلیمی که اخیراً با اتهام شورش وفرار، اعدام شد، دو هفته ای بود که مواد داخل زندان را جمع میکرد که توزیع نشود.بعد اطلاعات او را صدا زد و به او گفتند «تو به چه حقی مواد داخل زندان رو جمع میکنی؟۷ـ زندان دستگرد اصفهان: بند قرنطینه زندان اصفهان منحل شد و زندانیان جدید الورود به این زندان وارد شدند.پیش از این برای ممانعت از انتقال ویروس کرونا به زندان دستگرد یک بازداشتگاه موقت برای زندانیان جدیدالورود تاسیس کرده بودند که بیش از ۳۷۰ زندانی در آن محبوس بودند، اما روز ۱۴ اردیبهشت ماه ۹۹، بدنبال فرستادن مردم به قربانگاه کرونا توسط حسن روحانی، و بازگشایی کارها و مشاغل، مسئولان قضاییه این بازداشتگاه را نیز منحل کرده و تمامی زندانیان توسط ۸ اتوبوس به زندان مرکزی اصفهان منتقل شدند.بدیهی است که این امر باعث مبتلا شدن سایر زندانیان خواهد شد.۸_ قرچک ورامین :حدود ۲ هزار نفر زندانی زن در قرچک نگه‌داری می‌شوند که امکانات ارائه شده به آن‌ها از حد معمول پایین‌تر است، ادامه داد: “مواد بهداشتی و حتی خوراکی به چندین برابر قیمت بیرون از زندان فروخته می‌شود.زندانیانی هستند که ملاقات ندارند و حالا هم که به دنبال محدود شدن ملاقات ها بسیاری از آن‌ها برای خرید موارد مورد نیازشان در مضیقه مالی هستند.بهداری داخل زندان‌ها امکانات ناچیزی دارند که در این وضعیت شیوع کرونا مساله ساز است.ماسک و دستکش در زندان‌ها چندان وجود ندارد و حتی جان زندانبان‌ها، پرسنل و سربازها هم در خطر است و حتی سربازها هم دستکش و ماسک ندارند”.آنچه واضح و مشخص است اینکه جان انسانها چه آنها که در زندانهای ایران بسر میبرند و چه مردمی که در خارج از زندان، زندانی حکومت فاشیست جمهوری اسلامی هستند هیچ ارزشی برای این حکومت ندارد.بنا به گفته مقامات حکومتی تلفات کرونا تا بیست برابر چیزی است که خودشان اعلام کرده اند.و این داستان غم انگیز دهشتناک ادامه دارد….گفتنی است علاوه بر بیانات و گزارش مفصل آقای ابوطالبی که یاد آور خاطرات تلخ گذشته وشرایط اسفناک زندانیان در در حال حاضر بود، بویژه دفن کشته شدگان قیام آبان ماه توسط نیروهای رژیم، بعنوان جان باختگان ویروس کرونا و سوء استفاده دولتمردان جمهوری اسلامی از اپیدمی کرونا به طرق مختلف، مشارکت همکاران نیز در این بخش از برنامه قابل توجه و تعمق بود، از جمله: پرسش هائی که از جانب خانم جعفری عنوان شد و یا بیانات جناب اقای گلزاردر رابطه با استاندارهای زندگی در زندان های ایران امروزایران و سایر کشورهای جهان، و اینکه جمهوری اسلامی افراد را به خاطر ابراز نطر و عقیده به بند کشیده می شوند، در ادامه برنامه آقای چناری، آقای شفائی، آقای رضائی و……دیدگاه های خویش را مطرح نمودند. عزیزانی که تمایل به پی گیری این بخش از برنامه دارند میتوانند به فایل صوتی زیر مراجعه کنند:

مسئول جلسه آقای حمید رضا چناری در ساعت 18 با اعلام اینکه: من و سایر همکاران در کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران سپاس فراوان داریم از عزیزانی که با حضور و نظراتشان، فریاد در گلو مانده اقوام و ملیت های مختلف ایرانی را به گوش جهانیان می رسانند و در جهت دفاع از حقوق اقوام ایرانی و بیان مشکلات آنان تلاش می کنند و با نام بردن ازتک تک برنامه گذاران وحضار به این نشست خاتمه دادند.مجموعه افراد نامبرده توسط اقای چناری عبارت بودند از خانم مهناز احمدی منشی، هاشم رضایی تدوین گر و صدابرداربرنامه، آقایان محسن سیاحی و ناصر نوروزی بارکوسرایی در بخش فنی و حضار محترم، منوچهر شفاعی، محمد ابوطالبی، ابوالفضل پرویزی، محمود حوالات، الناز اسدی صفا، رحمان نبوی نژاد، فرشید افشار، ایرج دانای طوس، نجمه فرزاد، رسول عباسی زمان آبادی، علی آرمان، وحید حسن زاده ابراهیمی، علی امامقلی، مصطفی فرج پور، رضا عباسی زمان آبادی، شبنم رضاوند، امیر ابطحی، هادی درتومی، جهانگیر گلزار و آقایان علیرضا جهان بین و خسین مرادی زاده از نمایندگی های ترکیه و زاکسن آنهالت.

عدالت و استخدام

سید علیرضا امامی

انگیزه اولیه نگارش این مقاله به این دلیل بود که من در یکی از ادارات وزارت دفاع شاغل بودم و در آنجا به صورت شرکتی استخدام شده بودم ، و دائما از بی عدالتی و تبعیض های کاری و مادی و معنوی بین ما و نیروهای رسمی بسیار ‌ناراحت بودم و برای دریافت حق و حقوقمان میجنگیدم و همیشه من و دیگر همکاران شرکتی‌ام تحت ظلم های متعدد بودیم . اکنون احساس ضرورت نگارش این مقاله ، تبیین و اجرای قانون کار در جمهوری اسلامی و تطبیق آن با مفاد حقوق بشر می‌باشد، و رفع حس نا امن بودن جایگاه شغلی و عدم تامین اقتصادی و رفاه نیروهای شرکتی و پیمانکاری که مشکلات شدید خانوادگی آنها مواجه شده اند و این امر بی تاثیر در معضلات کاری و کاهش بهره‌وری نبوده است و نگرانی اصلی در این است که در جلسات مدیریت مالی سازمان ها، مباحث پس از مطالعه اولیه به بوته فراموشی سپرده شود و یا آن که به طور مقطعی و بسیار کوتاه مدت اجرا شود. این گفتار مستند به مراجعات و تحقیق میدانی اینجانب در طی سال های ۱۳۸۸- ۱۳۹۱ گرد آوری شده. مطالب راهکارهایی برای توسعه عدالت اداری در تعاملات مالی و غیر مالی پیگیری می شود. شایان ذکر است که در بخش پایانی مقاله متن کامل قانون کار جمهوری اسلامی درج شده است. اهداف طرح: ۱-اجرای قوانین اسلامی در پرتو عدالت اداری با رعایت مساوات در حقوق و مزایای رفاهی و رفع فاصله طبقاتی ۲-«ارتقای سلامت روانی» در پرتو «بهبود رضایت مندی شغلی» و رضایت مندی به کمک «توسعه عدالت اداری» ۳-عدم به کارگیری نیروی انسانی در قالب های مختلف استخدامی و تبعیض به هر نحوه و هر صورتی ۴-افزایش تولید و بهره وری نیروی انسانی. اولین مرحله بررسی مساله موضوع استخدام کارکان شرکتی است و توسعه و ارتقای منابع مالی و انسانی دولتی که با ساده کردن تاثیر عوامل، در اصل اولیه، تبعیض استخدامی نامناسب و نادرست است، و تبعیض در نوع استخدامها عین تنبیه اکثریت است. تولید کل را کاهش می دهد و میزان موفقیت برنامه های طولانی مدت هر سازمانی را زیر سوال می‌ببرد و باعث کارایی منفی میگردد.

ضرورت موضوع: اهمیت تبیین و اجرایی نمودن‌ قوانین عادلانه استخدامی در قالب های خرد و کلان، در هر سازمان وجود حس شادابی در نیروی انسانی آن از اهمیت بسزایی برخوردار است، به فضل خدا حکایتی از «توزیع بیت المال» به عنوان جلوه مهم «حق الناس» مطرح می شود. راستش را بخواهید، پشت خودمان هم می لرزد که گاهی چقدر ساده از کنار تمام آن قاعده های پر اهمیت و آینده ساز که مقابل چشم مان هست می گذریم! شاید مروری دوباره بر تمام آنچه در این متن می خوانیم لازم باشد، اهمیت توزیع صحیح و عادلانه سرمایه‌ها و دارایی های مالی ملی و توسعه عدالت اداری و رضایت مندی شغلی بر سعادت و شقاوت ملتها تاثیر مستقیم دارد . ماده ٢٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح می‌کند که هر انسانی حق دارد کار کند و کار خود را آزادانه انتخاب کند. شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خود خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد. این ماده شامل چهار بند است که به کار برابر در برابر مزد برابر، دریافت پاداش منصفانه و تشکیل اتحادیه‌های صنفی تاکید می‌کند.

الف) هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.

ب) همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت نمایند.

پ) هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید.

ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند. دیده‌بان حقوق بشر با اشاره به پرداخت نشدن دستمزد کارگران در تعدادی از واحدهای تولیدی ایران، می نویسد که حدود ۸۰ درصد از کارگران ایران به صورت روزمزد یا با قراردادهای استخدام موقت و به شکلی غیررسمی مشغول به کار هستند و در نتیجه، با محدودیت حقوق مادی و محرومیت از حمایت و امنیت شغلی مواجه اند. در این برهه بایست اعلام کنم که با توجه به نوع قرارداد و پرداخت حقوق و مزایا به نیروهای شرکتی کاملا ناقض ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز هست . در صورتی که پیامبر و امامان اسلام همگی بر ضد تبعیض و برقراری عدالت بین همه انسانها فارق از هر رنگ‌ پوست و نژاد پیشرو بودند ، ولیکن در کشوری‌ که پرچم دار اسلام هست اصلا سیره اسلامی خودشان هم رعایت که نمیشود هیچ‌ متاسفانه هم اکنون در لیست کشورهایی هست که ناقض حقوق بشر در امور کار و کارگر میباشد

کارگران کشتار مشغول کارند؛ اینبار با کرونا!

     جلال پورصادقی

جامعه ی ایران به طور خاص از چند ماه اخیر بحران ها و فجایع سنگین و پرهزینه ای را پشت سر گذاشته و صدمات و لطمات سختی بر پیکره و روح و روان آن وارد آمده است. از کشتار هولناک مردم در طی اعتراضات سراسری و مردمی آبان ماه، ساقط کردن هواپیمای مسافربری با ۱76 مسافر، سرکوب شدید اعتراضات مردم نسبت به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی و بازداشت آن ها گرفته تا کووید ۱۹ که چند ماهی است نه تنها ایران بلکه در سراسر جهان چشم طمع به جان مردمان دوخته است. کرونا تمام ابعاد زندگی بشر و از روابط فردی، اجتماعی تا روابط بین المللی را شدیدا تحت تاثیر خود قرار داده است. بررسی تبعات کووید ۱۹ بر زندگی انسان ها و اقشار مختلف بحثی تفصیلی است و می توان مقاله ها در این خصوص نوشت. کووید ۱۹ شاید جان همه انسان های روی کره خاکی را نستاند اما کیفیت و سبک زندگی بسیاری را تغییر می دهد. تاثیرپذیری اقشارمختلف از تبعات کووید ۱۹ به یک شکل و یک میزان نیست. زندانیان، کارگران، سالمندان، کودکان کار، ساکنین مناطق حاشیه ای، تن فروشان، زباله گردها، گور خواب ها تنها چند نمونه از گروه هایی هستند که بیشتر در خطر ابتلا به کووید ۱۹قرار دارند و بنابر سبک زندگی که اغلب موقعیت و شرایط شان به آن ها تحمیل کرده، رعایت نکات لازم برای مصونیت از این ویروس سخت تر خواهد بود. حکومت علی رغم علم و آگاهی از وجود ویروس جدید کرونا و سرعت و شتاب شیوع آن، از اطلاع رسانی به عموم مردم خودداری و از اقدامات مقتضی برای جلوگیری از شیوع آن در کل کشور پرهیز کرد.

این رویکرد ضد مردمی جمهوری اسلامی، رویکردی بدیع به حساب نمی آید چرا که در طول سالیان دراز با ابزارها و شیوه های مختلف حق حیات بسیاری را چه علنی و چه در خفا به بهانه های واهی سلب کرده و آن ها را معدوم کرده است. اعدام لزوما با طناب دار انجام نمی شود. نگهداری اجباری انسان ها در محیط های پرتراکم از جمله زندان با وجود انواع بیماری های مسری، عدم دسترسی به مراکز بهداشتی و عدم برخورداری از خدمات پزشکی چه به سبب دوری مسافت از مرکز بهداشتی و درمانی، چه فقر اقتصادی، چه عدم آموزش قبلی در خصوص مواجه با انواع بیماری ها نه صرفا کووید ۱۹، ترویج روحیه ی یاس و ناامیدی و در نتیجه رشد تصاعدی آمار خودکشی خصوصا در بین کودکان و نوجوانان تنها مواردی چند از کشتار انسان ها از طریق فراهم کردن زمینه مرگ آن ها است که مسئولیت آن ها بر شانه های حاکمیت سنگینی می کند و بسیاری اوقات انتقادات شدید اللحن فعالان حوزه های مختلف را برانگیخته که البته به زندان و شکنجه و کشتار آن ها انجامیده است. بنابراین، بی اهمیت دانستن و ناچیز شمردن اصل کرامت انسانی و جان آدمی و نقض همه حقوق او توسط جمهوری اسلامی موجب تعجب نگارنده نیست. دست کم نحوه و شدت سلب حق حیات انسان ها در دوره های مختلف و به اقتضای زمان و شرایط موجود تغییر می کند وگرنه ماشین کشتار همیشه در حال کار است! پر واضح است که یکی از پیش فرض های صحیح برای جلوگیری و ممانعت از وارد آمدن هر نوع آسیب به اقشار مختلف آن است که هر قشر بر اساس موقعیت، شرایط و نیازهای خاص آن در جایگاهی متفاوت قرار دارد و برای صیانت جان، سلامت و حقوق آن در برابر خطرات متعدد از جمله اپیدمی کووید ۱۹ نمی توان یک نسخه برای کل جامعه پیچید! برای نمونه، قشر کارگر را در نظر بگیرید. حکومت بی آن که زمینه و مقدمه قرنطینه و تسهیلات لازم برای اجرای آن را فراهم کند و برای نیاز مردم در دوران قرنطینه مال اندیشی کند، اعلام قرنطینه کرد. اما کارگر روزمزد که اگر هر روز برای به دست آوردن لقمه ای نان از خانه بیرون نرود، خود و خانواده اش همان شب سر گرسنه بر بالین می گذارند، به قرنطینه کردن خود توسط حاکمیت وادار می شود. با تداوم قرنطینه، هر روز به مشکالتش اضافه می شود و با فرا رسیدن پایان ماه برای پرداخت اجاره خانه مستاصل می شود. همچنین برای پرداخت شهریه مدرسه یا دانشگاه خود )در صورتی که محصل باشد( یا فرزندان و یا خواهر و برادر )درصورتی که سرپرست خانواده باشد( و مبالغ هنگفت دیگر تحت عناوین ابداعی طلب می کنند با مشکل مواجه می شود. این وضعیت به مثابه بن بستی وحشتناک برای فرودستان است. اما گروه دیگر، کارگرانی هستند که توسط کارفرما علی رغم قرنطینه به حضور درمحل کار اجباری )!( مجبور شدند.

کارگران با تصور دریافت حقوق به موقع، مضاف بر این که طبق رویه معمول از ایمنی کار بی بهره اند و پیش از کووید ۱۹ قویا با صدمات جدی و حتی مرگ و میر مواجه بوده اند، این بار درمعرض ابتلا به کووید ۱۹ نیز قرار گرفته اند. جان باختن کارگران سرپرست خانوار، اعضای خانواده شان را در معرض انواع آسیب های اجتماعی و فرهنگی ناشی از معضلات اقتصادی قرار می دهد. معضلات در بخش های مختلف جدا از یکدیگر نیستند و همچون حلقه های یک زنجیره به یکدیگر وصل هستند، بر روی یکدیگر تاثیر می گذارند و تاثیر می پذیرند. چرخه آسیب پذیری اقشار آسیب پذیر و آسیب دیده از فردی به فرد دیگر، از خانواده ای به خانواده ی دیگر و از قشری به قشر دیگر ادامه پیدا می کند و معضلات درابعاد گسترده همچون ویروسی دیکتاتور و مستبد -برخلاف ویروس کرونا- اگر چه در سطح جامعه در حال سرکشی هستند غالبا در میان اقشار ضعیف منتقل و داد و ستد می شوند، آن ها را بیش از پیش تضعیف و آسیب پذیر می کند؛ بدون آن که توجه جامعه جهانی را جلب کند، واکسن و دارویی برای علاج آن ساخته شود، بودجه ای برای رفع مشکلات آن ها تخصیص داده شود، برنامه ریزی مدون و مفید برای رفع محرومیت هایشان صورت گیرد؛ گویی آن ها وجود خارجی ندارند! نحوه ی برخورد دولت و حکومت با قشر کارگر )خصوصا کارگران روز مزد( همواره چه در دوره پیش از کرونا، چه در زمان کنونی و چه در دوره ی پسا کرونا به دور از هرگونه تدبیر و تمهید بوده، هست و خواهد بود. جمهوری اسلامی پس از ناکامی در اجرای قرنطینه و فشار شدید اقتصادی که حکومت و مردم را نشانه گرفت، حکومت اقدام به شکستن قرنطینه و شروع دوباره کسب و کار درسراسر کشور کرد. این در حالی است که مواجهه ی صحیح با اپیدمی کووید ۱۹ که بسیار سریع النتشار و مهلک است، تداوم قرنطینه تا زمان مقتضی ضمن تامین معیشت و نیاز مردم و دسترس پذیر نمودن اقلام بهداشتی به میزان مکفی و قیمت مناسب با توان مردم است.

قَسامه، سوگندی به بهای جان یک انسان

رزا جهان بین

قَسامه یکی از راه‌های اثبات وقوع جنایت قتل و صدمات بدنی در فقه اسلامی و حقوق کیفری ایران است. این شیوه از سوگند تنها برای اثبات اتهام یا برائت از اتهام جنایت که منتهی به قصاص یا دیه است به‌کار گرفته می شود و برای اثبات هر نوع جرمی در صورت فقدان دلیل و مدرک نمی‌توان از قسامه بهره برد. قسامه به عنوان آخرین راه، زمانی انجام می‌شود که قاضی، قتل یا جراحت وارده را نتواند براساس مستندات موجود تشخیص دهد. به ‌طور مثال جنازه‌ای در محلی یافت می‌شود و شخصی با لباس خونین در بالای سر جنازه ایستاده است، در این حالت، هیچ دلیل معتبری مبنی بر قاتل بودن آن شخص وجود ندارد، اما مجموع اوضاع و احوال سبب مظنون شدن قاضی به وی می‌شود. در چنین حالتی، شاکی می‌تواند با اجرای قسامه و بدون نیاز به سایر دلایل، مجرمیت متهم را اثبات و مطالبه‌ی قصاص و دیه نماید. برای اقامه قسامه و اثبات قتل عمد، طبق ماده‌ی ۳۳۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، سوگند پنجاه نفر مرد از خویشان و بستگان مدعی نیاز است، بنابراین هنگامی که نسبت به شخصی ظن ارتکاب جرم قتل عمد وجود دارد، برای اثبات آن باید پنجاه نفر از اقوام مذکر شاکی که نسبت خونی با وی دارند سوگند بخورند که متهم قاتل است و یا از قاتل بودن متهم اطلاع دارند (نیاز بر اینکه آنان شاهد اتفاق بوده اند نیست) و البته سوگند خود شاکی، اعم از اینکه زن باشد یا مرد، جز این پنجاه نفر محسوب می‌شود و او نیز می‌تواند سوگند بر مجرمیت متهم بخورد. هنگامی‌که جرم رخ‌ داده قتل نیست و تنها صدمه فیزیکی یا معلولیت چه به صورت عمدی چه به صورت شبه عمدی در پی داشته است، تعداد قسم‌هایی که باید خورده شود، مطابق ماده‌ی ۴۵۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ از این قرار است:

در جنایتی که موجب دیه‌ی کامل است: شش قسم.

در جنایتی که موجب پنج‌ششم دیه‌ی کامل است: پنج قسم.

در جنایتی که موجب دوسوم دیه‌ی کامل است: چهار قسم.

در جنایتی که موجب یک‌دوم دیه‌ی کامل است: سه قسم.

در جنایتی که موجب یک‌سوم دیه‌ی کامل است: دو قسم.

در جنایتی که موجب یک‌ششم دیه‌ی کامل یا کمتر از آن است: یک قسم.

تفاوتی که در جراحت و قتل وجود دارد آن است که هنگام اجرای این شیوه سوگند درمورد قتل، باید پنجاه شخص مختلف جهت اقامه‌ی قسامه حضور پیدا کنند و کسی نمی‌تواند با تکرار قسم‌ها تعداد آنها را به پنجاه عدد برساند، اما برای نقص عضو، درصورت نبود نفرات لازم، شاکی اعم از اینکه زن باشد یا مرد، خود می‌تواند به همان تعداد، قسم را تکرار و درنتیجه جرم را اثبات کند. مسئله مهمی که در اقامه قسامه وجود دارد این است که براساس ماده ۳۱۸ قانون مجازات اسلامی، اگر شاکی اقامه قسامه نکند و از مطالبه قسامه از متهم نیز خودداری کند، متهم در جنایات عمدی، با تأمین قرار وثیقه و در جنایات غیرعمدی، بدون تأمین وثیقه آزاد می شود اما حق اقامه قسامه یا مطالبه آن برای شاکی باقی میماند ولی این ماده یک تبصره دارد. در این تبصره می گوید که در مواردی که تأمین وثیقه گرفته می شود، حداکثر سه ماه به شاکی فرصت داده می شود تا اقامه قسامه نماید یا از متهم مطالبه قسامه کند تا به پرونده رسیدگی شود و اگر سه ماه گذشت و این روند را طی نکردند، پس از پایان مهلت (3ماه) از وثیقه اخذ شده رفع اثر می شود و براساس ماده 319 قانون مجازات اسلامی بحث دیه به میان می آید. براساس ماده 319 قانون مجازات اسلامی، اگر شاکی از متهم درخواست قسامه کند و متهم حاضر به قسامه نشود به پرداخت دیه محکوم می شود و اگر اقامه قسامه کند و در روند آن تبرئه شود، شاکی حق ندارد برای بار دیگر، با قسامه، دعوی را علیه او تجدید کند و پرونده مختومه می شود. براساس ماده ۳۳۷ قانون مجازات اسلامی، سوگند شاکی، خواه مرد باشد خواه زن، جزء نصاب محسوب می‌شود. ولی نمی‌تواند قسم را تکرار کند و براساس ماده ۳۳۶ همین قانون، متهم می‌تواند برای تبرئه خود از قتل، سوگند را تکرار کند و طبق ماده ۳۳۸ قانون مجازات اسلامی، برای تبرئه از اتهام قتل، متهم می‌تواند خود یا خویشاوندانی که برای سوگند آورده قسم را تکرار کنند تا به حد نصاب برسد اما شاکی و خویشاوندان آن نمی توانند قسم را تکرار نمایند. بررسی چند پرونده جنائی در ایران که با حکم قسامه رسیدگی شده اند: ۱- یکی از پرونده‌هایی که ضعف صدور حکم براساس قسامه را به خوبی نشان می‌دهد، پرونده‌ مردی به نام رضاست. در سال ۱۳۷۸، بازرگانی در ایلام در یک سرقت مسلحانه به قتل رسید. از آنجا که قاتل صورتش را پوشانده بود و شاهدان، قاتل را فردی با قد بلند معرفی کرده بودند، رضا که یکی از رقبای اقتصادی مقتول بود دستگیر شد. رضا شاهدی برای توضیح اینکه در شب حادثه در جای دیگری بوده است، نداشت و بنابراین بعد از اجرای قسامه به اعدام محکوم شد اما در یک قدمی اعدام با دستگیری قاتل اصلی از اعدام رهایی یافت. ۲- سال 1384، قاضی بازنشسته‌ای به نام احمد، متهم به شلیک گلوله‌ای بود که منجر به مرگ همسرش شده بود. او پس از محکومیت اولیه توسط شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران، تبرئه شد، اما مجدداً با استناد به قانون قسامه توسط شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شد. ۳- در نهم اسفند ماه سال ۱۳۹۱، دختر هشت ساله‌ای به نام حدیث، در نزدیکی مدرسه‌اش ربوده شد و روز بعد، جسد سوخته‌ او در جایی نزدیک به محل گم شدنش پیدا شد. در تحقیقات برای یافتن فرد رباینده، یکی از همسایه‌ها ادعا کرد حدیث را در حال سوار شدن به پراید سفید رنگی دیده و تنها بر طبق همین ادعا، فردی به نام ناصر به عنوان مظنون دستگیر شد. او در بازجویی‌ها از این مسئله ابراز بی‌اطلاعی کرد و گفت: من کارگر ساختمانی هستم و متأسفانه عمویم که معتاد به‌ مواد مخدر صنعتی است به‌خاطر اختلاف و خصومت شخصی، مرا به ‌عنوان قاتل دختر بچه معرفی کرده است. در حالی که قسم می‌خورم بی‌گناه هستم و حتی زمانی که از این ماجرا اطلاع یافتم به شدت متأثر شدم. در سال ۱۳۹۶با توجه به این‌که هیچ مدرک قابل استناد و محکمه‌پسندی علیه متهم وجود نداشت، مهلت سه ماهه‌ای در اختیار اولیای دم قرارداده شد تا برای اجرای مراسم قسامه ۵۰ سوگند حاضر کنند.

۴- سال ۱۳۹۴، زنی به نام طاهره به اتهام قتل همسرش دستگیر شد. او در دادگاه اتهام قتل را رد کرد و مدعی شد که همسرش پس از جر و بحث هنگام صرف صبحانه، دو بار با چاقو به او حمله‌ور شده، سپس خودزنی کرده و به این علت درگذشته است. این زن که در حکم اولیه به قصاص محکوم شده بود، به علت نقض حکم از سوی دیوان عالی کشور، بار دیگر محاکمه شد. در سال ۱۳۹۷ حکم اجرای مراسم قسامه صادر شد اما نهایتا به علت انصراف دو تن از قسم‌خوردگان از ادای سوگند و عدم مقبولیت قسم تمام سوگند خوردگان از سوی قضات، حکم نهایی به نتیجه‌ شور قضات واگذار شد. ۵- در اسفند ۱۳۹۷، مراسم قسامه برای رسیدگی به پرونده‌ زنی برگزار شد که در سال ۱۳۹۴، از پیدا کردن جسد بی‌جان همسر و فرزندش خبر داد. با بررسی تماس‌های تلفنی زن، ارتباط پنهانی او با چند فرد غریبه فاش شد. در نهایت با وجود عدم صراحت گزارش پزشکی قانونی درباره‌ علت فوت متوفیان، فقدان ادله‌ مستدل علیه موکل، عدم اعتراف یا اقرار از سوی متهم و با وجود تردید درباره‌ نسبت افراد حاضر در مراسم قسامه با اولیای دم، چهار جلسه‌ قسامه برای زن برگزار شد. ۶- و مورد آخر هم پرونده ای است که رسانه ای شد و بسیاری از شهروندان ایران، براساس این پرونده با قسامه آشنایی پیدا کردند. درسال۱۳۹۱، کودکی۱۶ ساله بنام صالح شریعتی ساکن بوشهر، متهم به ارتکاب قتل یک کارگر و انداختن آن در چاه شد. آقای شریعتی در ابتدا به عنوان شاهد صحنه حاضر شده و ادعا کرد که کارگر فوت شده به علت ایمن نبودن چاه در آن سقوط کرده است. بعد از گذشت بیش از یک سال از حادثه، نقش ایشان از «شاهد حادثه» به «عامل حادثه» تغییر می‌کند و پرونده دچار پیچیدگی های بسیاری می شود،

بخصوص چونکه متهم، کودک و زیر سن قانونی بود و ادعای شکنجه شدن در زمان اعتراف گیری داشت. نهایتا قسامه۲ بار برای ایشان به اجرا درآمده و تا کنون که ایشان 24 ساله هستند همچنان بلاتکلیف در زندان به سر می برند. درپایان، مسئله ای که بسیار حائز اهمیت است این میباشد که ما به عنوان فعال حقوق بشر، براساس ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر، برخورداری از زندگی را حق همگان میدانیم و مخالف اعدام و قتل هستیم. در مورد پرونده هایی که با حکم قسامه رسیدگی می شوند نه تنها ما بلکه بسیاری از فقها براساس مبانی اسلام، وکیلان دادگستری با اتکا به پیشرفت علم و تاثیرات آن در پیشبرد روند تحقیقات قضایی نسبت به اجرای این نوع قصاص معترض هستند و خوشبختانه با پیگیری های صورت گرفته از سوی فعالان مدنی، شاهد آن هستیم که اجرای این نوع حکم در ایران بسیار کمرنگ تر از گذشته شده است.

پسر آیت اللهی که می خواست مهندس شود

فرشید افشار

پسر آیت الله می خواست مهندس بشه ولی آیت الله سخت مخالف بود و مایل بود که فرزندش راه او و اجدادش  و ادامه بدهد! اصرار پدر و انکار پسر تا اینکه آیت الله فواید عینی و عملی آخوندی را به پسر گفت بشنوید:
پدر: پسرجان  کار مال الاغه من هشتاد سالمه و عرق پیشانی نمیدانم چیه
پسرجان سربازی نمیری – مالیات نمیدی – دانشگاه شهریه میدی ولی حوزه شهریه میگیری – جنگ بشه – سیل بیاد
خشکسالی بیاد برای ما فرقی نمیکنه
مردم خمس میدن – زکات میدن – نذر میکنن – صدقه میدن و همش کجا میره؟ توی شکم نازنین بابات و شرکا
گوشت بشه کیلویی پانصدهزارتومان برای ما چه فرقی میکنه؟ خرج خونه‌ی ما با امام زمانه
هرچه که لازم باشه ما از پول خمس برمیداریم
و هزینه مون باید تامین باشه مردم به ما احتیاج دارند
برای عروسی – برای عزا – برای عاشورا برای تاسوعا
برای وفات – برای زیارت مارا میبرند
خونه برامون میخرن آبرو و احترام داریم
تو هم که اهل صفایی، میدانی چقدر زن صیغه ای و غیره میتونی داشته باشی؟ تو خونه اندرونی و بیرونی داریم زنامون تو اندرونی اند
و با ما که آقاییم نمیتونند یک به دو بکنند
زیرا ما زود زن دوم میگیریم، حرفی هم بزنند انها را طلاق میدیم تا آقا را اذیت نکنند
پسر: آخه پدر جان الان عصر اینترنت و اطلاعات‌ هست
و بالاخره مردم از خودشون میپرسند این آخوندها چه نفعی دارن؟
پدر: فکر میکردم زرنگ تر از اینها باشی پسرجان
یه سر برو چاه جمکران!
تا ببینی فایده های آخوند شدن را
پسرجان گوش بگیر
فقط و فقط یک چیز رو یادت باشه
اگه عاقل شدی و به حوزه رفتی
تمام اون چیزهائی که توی حوزه یاد میگیری
فقط و فقط ابزار کار هستن، یک‌ وقت نکنه باورت بشه که…!
پسر: که چی؟ ها؟!
پدر: تو دیدی آخوند برا امام حسین گریه کنه (مگر برا فیلم بازی کردن )
تو دیدی آخوندی بره مشهد وخودش رو به ضریح طناب کنه و شفا بخواد؟
تو دیدی آخوندی بره چاه جمکران؟
تو دیدی آخوندی صدقه بده؟
خلاصه کلام پسر جان همش داستان بافی هست و بس
اگر کسی هم فهمید قضیه چیه
رو منبر میگی طرف مرتده و کارش تمومه
امروز هم که حکومت مال خودمونه
و کسی نمیتونه بگه بالای چشمت ابروه
دوکلمه که تو حوزه خواندی میری قاضی میشی
امام جمعه میشی – رئیس جمهور و نماینده میشی
و دیگه هم از آخور میخوری و هم از توبره
جنگ هم بشه تو فقط برو منبر
و از فیض شهادت بگو و از بهشت
خودت که نمیخوای بری جنگ و بجنگی
فقط دیگران را تشویق کن برن جنگ
ثوابش به تو هم میرسه
مگه هشت سال جنگ داشتیم
چندتا آخوند کله گنده شهید شدند؟!!
پسرم کدوم آخوند مسئول تا حالا دیدی شهید بشه
تازه آقازاده های اونا هم میروند خارج درس میخونند
با پول دولت و برمیگردن مدیر و رئیس میشن
وقتی هم بمیریم مستقیم میریم بهشت
و حوریان در انتظارمونند
تازه ببین همین مردم در عصر اینترنت چطور در عاشورا تاسوعا خودشونو برای داستانهای ما جر میدن
و به سر و صورت خودشون میزنند
پس فکر نکن که در ۵۰ یا ۱۰۰ سال آینده این مردم خواهند
فهمید همش داستان بوده
خلاصه پسره فهمید که پدر بد و بیراه نمیگه…
روز بعد پسر روانه حوزه شد و ما همواره خمس میدیم
زکات میدیم – شفاعت می خواهیم – صدقه میدیم
نذری میدیم در عاشورا و تاسوعا براشون سنگ تمام میذاریم و…
دست آقا را هم میبوسیم و آقا هم حال میکنه…
اینو میگن زندگی – نه زندگی ما

مردانی که تصور می کنند مالک زنان هستند

مانا نیستانی

RSS
Follow by Email
YouTube
Instagram
Telegram