ماهنامه بشریت شماره  ۲۱۶

 

روی جلد ماهنامه بشریت شماره  ۲۱۶ پشت جلد ماهنامه بشریت شماره  ۲۱۶

فهرست مطالب ماهنامه بشریت شماره  ۲۱۶

لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون مهدی گلسفیدی 3
گزارش نقض حقوق پیروان ادیان بهمن۱۳۹۸ سید شایان حسینی برزی 4
گزارش نقض حقوق کار و کارگر بهمن ماه ۱۳۹۸  رسول عباسی زمان آبادی 6
گزارش نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی بهمن ماه ۱۳۹۸  حمید رضا چناری 6
گزارش آماری قتل های دولتی با مجوز قانون بهمن ۱۳۹۸  امیر ابطحی 7
گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو بهمن ماه ۱۳۹۸ احمد ملازاده 8
گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان بهمن ماه ۱۳۹۸    لیدا اشجعی، رضا ویسانیان 8
گزارش نقض حقوق هنرو هنرمندان بهمن ماه ۱۳۹۸     ابراهیم فداکار 9
گزارش نقض حقوق زنان در بهمن ماه۱۳۹۸ لیدا اسدی فر-مینا فرشی-نوری ایرانی 10
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی بادن وتمبرگ ژانویه   پریسا حبیبی 11
جلسه مشترک کمیته دفاع از حقوق زنان و نمایندگی اتریش ژانویه  پریسا حبیبی 13
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی نورد راین وستفالن سام جباری کرمانی 16
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی اسکاندیناوی ژانویه هانی رستم زاده 19
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی نیدرزاکسن فوریه لاله پروین نیا 23
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان    سام جباری کرمانی 28
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی کشور های شرق آسیا  ملیکا احمدی سبزواری 31
گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته هنر و هنرمندان ونمایندگی  ترکیه    رزا جهان بین 34
گزارش جلسه ماهیانه نمایندگی هسن ژانویه  فاطمه عروجی 40
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک فوریه  رضا ویسانیان 43
گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از جوان و دانشجو ونمایندگی زاکسن انهالت فوریه  آزاد بهرامی 45
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ ژانویه حسین سلمانیان 49
گزارش جلسه سخنرانی کمیته محیط زیست فوریه رویا ملائی بیجارپسی 52
اعتراضات آبان ۹۸ ، طغیان نیروی کار علیه استثمار و استبداد فائزه رضایی 54
بیست شاخص برای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه   رضا چهرازی 55
پیروان ادیان و نفوذ حاکمان زهرارویشی 56
ازدواج کودکان، به مثابه بردگی جنسی جلال پورصادقی 56
روز جهانی تالابها رزا جهان بین 57
خشونت سیاسی علی جاوید 57
انقلاب ۱۳۵۷ و سوءاستفاده روحانیت از باورهای مردم  مهرداد صفری اسکویی 58
ترویج خشونت توسط حکومت جمهوری اسلامی در ایران   هاشم رضایی 58
روز جهانی حقوق بشر هادی جعفرپور 60
فقر وگرسنگی ایران را فرامی گیرد نرجس محمدزاده 61
چرا ایرانِ امروز، دچار آفتی به نام جمهوری اسلامی و دیکتاتوری با عنوان ولایت فقیه شده است ؟ محمدحسن حسن زاده مهرآبادی 62
۲۰ فوریه؛ روز جهانی عدالت اجتماعی داوود وحیدی 63
۲۱ فوریه روز جهانی زبان مادری   ایراندخت کیا 64
آزادی بیان محمد رسولیان 64
دولت دین سوار شبنم رضاوند 65
بوی شکنجه از مهرماه  سید اسماعیل هاشمی 65
گلفروش بر سنگ فرش زهره حق با علی 66
اعتراضات ۱۳۹۸ فرشاد قضایی کاوکانی 67
وطن شعری از حسین مفیدی فر هادی درتومی 68
من یک کارگر …رویا ملائی بیجارپسی 68
  جعبه سیاه… فرشید افشار 68
هشدار در مورد خطر همه‌گیری جهانی و ابعاد شیوع در ایران وحید حسن زاده ابراهیمی 69
روز جهانی زبان مادری  علی امامقلی 69
گفت و گو با شراره سیدی نژاد،هنرمند ایرانی     نرجس محمد زاده 69
ما همه با هم هستیم جهانگیر گلزار 70
زن از نگاه تصویر شراره سیدی نژاد 71
کاریکاتور- رای به اعدام رای به حبس یک سرزمین فرشید افشار 71

 

 

منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

 

با توجه به نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روز افزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر، ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر  و میثاق های آن، با اعتقاد راسخ  به:

1- آزادی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

2- برابری حقوق زنان و مردان

3-جدایی دین از دولت

4- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی

و اقدامات زیر را  در دستور کار خود قرار داده است .

1- آگاهی رسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه ها

2- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میزاعتراضی به منظور آگاهی رسانی و افشاگری 

3-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر

4- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )

5- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی

ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشا موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم

مدیر مسئول: منوچهر شفائی

هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند

امور فنی و اینترنت: رسول عباسی زمان آبادی

طرح روی جلدو پشت جلد: محمدرضا چنگیزی

چاپ وتوزیع: مهدی عطریchap@bashariyat.org

ویرایش: لاله پروین نیا، سلمان یزدان پناه،  آزاده قریشی، شبنم رضاوند،

آدرس:

VVMIran e.V.Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.

Postfach: 52 42

30052 Hannover

Germany

Tel.: +49163 2611257

Email: mahnameh@bashariyat.org

info@bashariyat.org

Website:www.bashariyat.org

توضیحات

1-ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئولو هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود.

2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد.

3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد.

4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمی‌باشد.

ماهنامه بشریت

 

 

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

 

لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون

ردیف                                   توضیح
 

 

۱

کتاب «تاریخ افشاره نویسان » مطالب کتاب تاریخ افشار در جایی خوانده نشده است و 90 درصد مندرجات کتاب برای بار اول منتشر میشود, همانطور که خواننده ضمن مطالعۀ کتاب عنایت خواهد داشت , رزم اوران افشار ارومی در مدت چهار قرن که در ارومی ساکن بوده اند , در حقیقت مقدمه الجیش و پیشتازان کلیه نبردهایی بوده اند که در مدت چهارصد سال در قلمرو شاهنشاهی ایران چه به منظور مدافعه و چه به منظور کشورگشایی انجام شده است و به جرأت میتوان ادعا کرد که کلیۀ فتوحات شاهنشاهی ایران در این مدت , حتی فتح هندوستان به دست نادر مرهون فداکاریها و رشادت و جلادت امرا و افسران افشاری و رزم اوران دلیر و با شهامت افشاری بوه است قبول خواهند داشت که ضایعه ی جبران ناپذیری میبود اگر شرح احوال چنین فداکاران شاه و وطن در بوته ی اجمال می افتاد و بطاق نسیان سپرده میشد .
 

 

۲

کتاب«آخرین وسوسه های مسیح»: این کتاب دارای دیدگاهی «انسانی» و «زمینی شده» به شخصیت عیسی است که پس ازانتشار کتاب به شدت مورد اعتراض دستگاه کلیسا وهمچنین مسیحیان قرار گرفت. دیدگاه زمینی کازانتزاکیس به مسیح به گونه‌ای است که برای وی احتمال فریب خوردن از شیطان و اسیر وسوسه‌های نفسانی شدن را قائل شده بود. این دیدگاه به فردی که تمامی مسیحیان وی را«خدایی که جسم پوشید» می‌دانند به شدت کفرآمیز تلقی شد. صالح حسینی این کتاب را به فارسی برگرداند و مارتین اسکورسیسی در۱۹۸۸فیلمی با همین عنوان از روی کتاب ساخت. در این فیلم ویلم دافو، در نقش عیسی نقش آفرینی می‌کند.
 

 

 

۳

کتاب «ابله» فئودورداستایوفسکی سرنوشت جهان را از طریق سرنوشت مردمانش درک می‌کند. این دیدگاه رایج ملی‌گرایان بزرگ است که بر این باور بودند که انسانیت‌ تنها با میراث ملی می‌تواند پیشرفت کند. شکوه و عظمت این رمان از طریق وابستگی متقابل قوانین متافیزیکی‌ای که به طور کلی بر پیشرفت بشریت حاکم‌اند با آن دسته از قوانین حاکم بر ملت، نشان داده می‌شود. این قوانین، بدان معنا هستند که انگیزه‌های عمیق انسانی همه در روح روسی با استحکام و صلابت جای گرفته‌اند.توانایی نشان‌دادن این انگیزه‌ها و یا تجلی آن‌ها، که آزادانه در بافت اجتماعی توده معلق می‌شوند و در عین حال از آن جدایی ناپذیرند، شاید تنها کارکرد جوهر آزادی است که در هنر والای داستایوفسکی وجود دارد.
 

 

 

۴

کتاب « آیین زندگی» اثر ماندگار دیل کارنگی از جمله کتاب هایی است که اکثر روانشناسان و حتی مردم عادی آن را می شناسند. تفاوتی که این کتاب با دیگر کتاب‌های مشابه اش دارد، در عملی بودن و سادگی کلام آن است. او در نوشتن این کتاب نیامده است که اصول موفقیت را با استفاده از آخرین متدهای تئوریکال روانشناسی به شما معرفی کند. کتاب‌های او چکیده‌ای از تجریبیات عملی زندگی صدها نفر از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین انسان‌های روی زمین است. او با معرفی جنبه های مختلف افراد مشهور و بزرگ و موفق، از شکسپیر گرفته تا حافظ شیرازی، از چارلز دیگنز تا تئودور روزولت، راهکارهایی عملی برای داشتن زندگی‌ای با حداقل نگرانی و مشکل ارائه کرده است.
 

 

۵

کتاب«ادیسه»:  در کنار «ایلیاد»، دومین اثر حماسی «هومر»، شاعر و داستان‌سرای نابینای یونانی است. این کتاب که در اواخر قرن ۸ پیش از میلاد مسیح نگاشته شده، همچون «ایلیاد» با تأثیر از جنگ تاریخی بین یونانی ها و تروایی ها، به صورت اشعاری حماسی، و البته با تلفیقی از ادبیات شاعرانه و احساسی، یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبیات مغرب‌زمین به شمار می‌آید.
 

 

۶

کتاب« آشنایی با کشورهای جهان _نروژ «: کشور نروژ از جمله کشور های اسکاندیناوی است که در نیمکره شمالی اروپای شمالی قرار دارد و حدود ۱۱۴۵ سال قبل به وجود آمده و تاسیس شده است. شاخصی که در این کشور به چشم می خورد شاخص امید به زندگی مردم آن است. کشور نروژ اخیرا جز ده کشوری بوده که سرانه امید در آن بالا بوده است. پایتخت کشور نروژ، شهر اسلو می باشد. نروژ از شرق و شمال شرق با سوئد و فنلاند همسایه است. جمعیت کشور نروژ بالغ بر پنج میلیون نفر دارد.
 

 

۷

کتاب « مردان بی زن»:  نویسنده رئالیست و بزرگترین رمان نویس آمریکایی در ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در «اوک پارک » (حومه شیکاگو ) از توابع ایالات « ایلی نویز » به دنیا آمد و در دوم جولای ۱۹۶۱ در «Ketchum » واقع در ایالت « آیداهو » هنگامی که تفنگ شکاری خود را پاک می کرد اشتباهاً هدف گلوله خود قرار گرفت و با مرگ او درخشان ترین چهره ی ادبیات قرن بیستم آمریکا ناپدید گردید.(البته در بعضی مقالات علت را خودکشی و در دوم ژوئیه سال ۱۹۶۱ میلادی با تفنگ مورد علاقه اش ذکر کرده اند)
 

 

۸

کتاب«فراسوی نیک و بد»: اثری فلسفی نوشته ی فردریش نیچه است که نخستین بار در سال 1886 به انتشار رسید. این کتاب توانست جایگاه نیچه را به عنوان برجسته ترین فیلسوف اروپایی زمانه ی خود به تثبیت برساند. ویسنده در واپسین سال‌های عمر خویش دوره‌ای سخت را گذرانده‌است و این کتاب حاصل زمستان یکی از سال‌های عمر اوست که به گفته خویش خیلی مهم بوده‌است. دریکی از نامه‌های خویش به دوست خود می‌نویسد:از این زمستان بهره‌ای فراوان بردم و اثری نگاشتم که دشواری‌های فراوانی دارد و حتی از انتشار آن گاهی می‌هراسم و لرزه بر اندامم می‌افتد. نام این کتاب چنین است: فراسوی نیک و بد — پیش درامدی بر فلسفه آینده.
 

۹

کتاب «دخمه»: آخرین و جدیدترین اثر ژوزه ساراماگو است. این کتاب، داستان پیرمردی 64 ساله‌ای به نام «سیپریانو الگور» را حکایت می‌کند که در دهکده‌ای زندگی می‌کند. زمانی که سیپریانوی کوزه‌گر متوجه می‌شود دیگر ظروفش برای مشتریانش مقبولیت ندارد و آنها به محصولات مدرن‌تری روی ‌آورده‌اند، شوک بزرگی به او وارد می‌شود.
 

 

 

۱۰

کتاب « حافظه ی شکسپیر »:  اثر خورخه لوئیس بورخس با ترجمه بابک تبرایی است؛ خورخه لویس بورخس نویسنده و شاعر آرژانتینی که تمام آثارش در زمینه داستان کوتاه بوده و هیچ گاه رمانی منتشر نکرد. داستان های بورخس را می توان در ردیف داستان های پست مدرن قرار داد. نگاه ژرف و کاوشگرانه بورخس با درهم آمیختن افسانه ها و اسطوره ها و فسلفه را می توان به سبب مطالعات فروانش در آثار منظوم و منثور جهانی دانست.
 

 

۱۱

کتاب «داده کاوری برای برنامه نویسان»:این کتاب در ۸ فصل نگارش شده که در فصل اول به بررسی مقدماتی در مورد داده‌کاوی و جنبه‌های کاربردیِ آن پرداخته شده است. فصل دومِ این کتاب به سیستم‌های توصیه‌گر اختصاص یافته است. فصل سوم به دسته‌ی دیگری از سیستم‌های توصیه‌گر مبتنی بر اقلام و پیاده‌سازی آن‌ها توجه می‌کند. فصل چهارم در مورد طبقه‌بندی و نحوه‌ی پیاده‌سازی الگوریتم‌های مختلف آن است. فصل پنجم کمی بیشتر در مورد طبقه‌بندی صحبت می‌کند. فصل ششم کتاب، به صورت انحصاری برروش بیز ساده تمرکز کرده به طوری که می‌توانید مفاهیم و پیاده‌سازی بیز و بیز ساده را در این فصل مشاهده کنید. فصل هفتم به بررسی داده‌های غیر ساختاریافته‌ی متنی اختصاص دارد در فصل آخر نیز به خوشه‌بندی می‌رسیم و الگوریتم‌های مختلف آن را همراه با پیاده‌سازی با کتاب مرور می‌کنیم.

مهدی گلسفیدی

 

گزارش های  نقض حقوق بشر ماهانه کمیته های تخصصی بهمن ماه  ۱۳۹۸

گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان, بهمن  ماه ۱۳۹۸

سید شایان حسینی برزی

تنظیم نمودار : رسول عباسی زمان آبادی

   اهل سنت

جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت، بهمن  ماه ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
2 محکومیت به حبس 1
1 آزادی موقت با قرار وثیقه 2
2 بازداشت و بیخبری 3
7 صدور حکم اعدام 4
1 مرخصی زندانی 5
8 محرومیت از حق تماس تلفنی فرد زندانی 6
8 محرومیت از سایر حقوق زندانیان 7
2 احضار و بازجویی 8
31 جمع کل 9

مسیحیان

جدول گزارش نقص حقوق مسیحیان، بهمن  ماه ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
1 صدور حکم حبس تعزیری 1
1 جمع کل 2

پیروان سایر ادیان 

جدول گزارش نقص حقوق پیروان سایر ادیان، بهمن  ماه ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
6 محکومیت به حبس 1
6 جمع کل 2

دراویش

جدول گزارش نقص حقوق دراویش، بهمن  ماه ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
1 محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی 1
6 بی خبری از افراد بازداشت شده 2
6 اعتصاب غذا 3
1 ضرب و شتم و رفتار خشونت آمیز با شهروندان 4
1 انتقال زندانی به سلول انفرادی 5
3 آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت 6
18 جمع کل 7

     بهاییان  

جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی، بهمن  ماه ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
12 اجرای حکم حبس تعزیری 1
2 محرومیت از حق تماس تلفنی فرد زندانی 2
3 عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه 3
3 بازداشت و بیخبری 4
3 تفتیش منزل 5
3 ضبط وسائل 6
2 محرومیت از دسترسیبه خدمات پزشکی 7
59 پلمپ محل کسب 8
4 محرومیت از سفر 9
91 جمع کل 10

جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان دربهمن  ‌ماه 1398

موارد نقض حقوق ادیان  اهل سنت  بهاییان  مسیحیان دراویش  سایر ادیان
بی خبری از افراد بازداشت شده 2 3 6
احضار و بازجویی 2
محکومیت به حبس 2 12 1 6
محرومیت از سفر 4
اعتصاب غذا 6
انتقال زندانی به سلول انفرادی 1
عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه 3
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت 3
محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی 2 1
تفتیش منزل 3
ضبط وسائل 3
ضرب و شتم و رفتار خشونت آمیز با شهروندان 1
آزادی موقت با قرار وثیقه 1
پلمپ محل کسب 59
محرومیت از حق تماس تلفنی فرد زندانی 8 2
صدور حکم اعدام 7
مرخصی زندانی 1
محرومیت از سایر حقوق زندانیان 8
جمع کل 31 91 1 18 6

 برای آگاهی بیشتر:  آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا، هنر آنلاین؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین، مهرنیوز جمع آوری گردیده است. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق پیروان ادیان بهمن ماه همکاری نموده اند عبارتند از: سید شایان حسینی برزی، سام جباری کرمانی، عاطفه خواجه نصیری یزدی، عباس رضایی سالاروند. رسول عباسی زمان ابادی  اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:      adian.bashariyat.org  

گزارش نقض حقوق کار و کارگر بهمن ماه ۱۳۹۸

رسول عباسی زمان آبادی

جدول گزارش نقض حقوق کار و کارگر بهمن  ماه 1398

ردیف عنوان تعداد نفر مورد
1 اخبار عمومی 27
2 اخراج و تعدیل 230 1
3 تجمعات 41
4 حوادث 46
کشته 57
زخمی 73
5 ایمنی محیط 11
6 بیانیه ها و نامه ها 6
7 بازداشت و زندان 99 17
8 کولبران،سوختبران 19 8
کشته 3 3
زخمی 16 5
9 معوقات مزدی 15

تنظیم نمودار : رسول عباسی زمان آبادی

منابع برگرفته از: هه نگاو، پیام، هرانا، اتحاد، رکنا، آسو نیوز، خبرگزاری مهر، رادیو زمانه، نه به زندان نه به اعدام، رادیو فردا، بولتون کارگری، کانال کارگران نیشکر هفت تپه، سازمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، حصارنیوز، دانشجو آنلاین، ایلنا، ایسنا، خبرگزاری فارس،کمپین فعالین بلوچ، ایرنا، مانیتور حقوق بشر،نگام،تسنیم،اعتماد،ایران کارگر، همچنین منتشر شده در سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر). اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق پیروان کار و کارگر بهمن ماه همکاری نموده اند عبارتند از: رویا ملائی بیجارپسی، داود وحیدی برای بازدید بیشتر از وقایع کار و کارگران  میتوانید به سایت کمیته مراجعه کنید. www.kar-kargar.bashariyat.org

 

گزارش نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی بهمن ماه ۱۳۹۸

حمید رضا چناری  Hamidreza Chenari

جدول آماری سلب حقوق اقوام و ملل ایرانی در بهمن ماه ۱۳۹۸

نفرات موارد عنوان ردیف
0 9 اخبار عمومی شامل:اطلاعیه نهادهای بین المللی، بیانیه های بین المللی و موارد نقض حقوق اجتماعی 1
61 39 بازداشت ها 2
2 2 احضار به دادگاه و بازجویی 3
49 29 احکام صادر شده و تودیع یا صدور وثیقه 4
54 33 زندان و زندانی شامل: محاکمه مجدد، ضرب وشتم، مرگ در زندان، اعتصاب غذا، جلوگیری از درمان، جلوگیری از مرخصی، انتقال به سلول انفرادی و یا زندان دیگر، مرگ زیر شکنجه ، مصدوم و کشته مین 5
21 6 کولبران کشته و مجروح توسط نیروها: 6
5 4 تیر اندازی به مردم 7
13 3 موارد پنهان نقض حقوق بشر شامل: عدم بهداشت و درمان  و خودکشی 8
205

 

125

 

منابع خبری:  کمپین فعالین بلوچ ، جوانه ها ، روزنامه شهروند، مانیتور حقوق بشر در ایران، حقوق بشر کردستان ایران، کردپا، هرانا، هه نگاو، صدا وسیما، ماف نیوز، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی، ایرنا ، گاماج، رکنا، امتداد، همشهری آن لاین

فرستندگان اخبار این ماه به ترتیب تعداد عبارتند از :  محمد ابوطالبی، هاشم رضایی، وحید حسن زاده ابراهیمی، محمود حوالات، محمد علی محمودزاده رحیم آبادی، حمید رضا چناری، الناز اسدی صفا و محسن سیاحی

شماره 1230 سیلاب بی کفایتی در سیستان- بلوچستان

جمع کل

 

اطلاعیه

 

آماری قتل های دولتی با مجوز قانون بهمن ۱۳۹۸

امیر ابطحی Amir Abtahi

تنظیم  نمودار: امیر ابطحی Amir Abtahi

جدول آماری قتل های دولتی با مجوز قانون بهمن 1398

ردیف شهر صدور حکم اعدام اجرای حکم اعدام
1 تهران 8 مورد 8 نفر 0
2 البرز 1 مورد 1 نفر 0
3 سنندج 1 مورد 1 نفر 0
4 ارومیه 2 مورد 4 نفر 0
5 مشهد 1 مورد 1 نفر 0
6 کرج 1 مورد 7 نفر 3 مورد 10 نفر
7 تبریز 0 1 مورد 1 نفر
8 اصفهان 0 2 مورد 2 نفر
9 میناب 0 1 مورد 1 نفر
10 آمل 0 1 مورد 1 نفر
11 بندرعباس 0 2 مورد 3 نفر
12 چهارمحال و بختیاری 0 1 مورد 2 نفر
13 زنجان 0 1 مورد 1 نفر
14 رشت 0 1 مورد 1 نفر
15 بروجرد 0 1 مورد 1 نفر
شیراز 0 4 مورد 10 نفر
کرمانشاه 0 1 مورد 3 نفر
جمع کل 14 مورد 22 نفر 19 مورد 36 نفر
توضیح از مجموع 14 مورد صدور حکم اعدام برای22 نفر، ده  حکم اعدام برای زندانیان سیاسی صادر شده است.

اخبارعمومی:  3 مورد خبری شامل 5 نفر، 3 مورد  انتقال به زندان شامل بیش از14نفر و 18 مورد رهائی از اعدام  که30 نفر را شامل میشود.

منابع  برگرفته از سایت ها و خبرگزاری های: جوانه ها، هرانا، هه نگاو، حقوق بشر ایران، میزان، شبکه حقوق بشر کردستان، صدا و سیما، خبرگزاری فارس، ایلنا، ایسنا، روزنامه خراسان، میزان، رکنا، جوان آنلاین، عصر ایران و خبرگزاری مهر.

گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو بهمن ماه ۱۳۹۸

احمد ملازاده

تنظیم نمودار: وحید تیرانی

جدول آماری گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو

تعداد عنوان خبر موضوع
2 تجمع اعتراض اخبار عمومی
81 بازداشت اخبار محاکمه
9 محاکمه

 

 

 

 

 

 

 

برای آگاهی بیشتر:

گزارش فوق از سایت کمیته جوان و دانشجو برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین، دانشجو آنلاین میباشد. لازم بذکر است که بدلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق جوان و دانشجو بهمن ماه همکاری نموده اند عبارتند از: خانم نیلوفر جلیلی، آقایان : رسول پورآزاد، وحید تیرانی و آرمین برادران . برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از بازدید فرمایید.  http://daneshjoo.bashariyat.org

 

گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان بهمن ماه ۱۳۹۸

لیدا اشجعی، رضا ویسانیان

تعطیلی مدارس دربرف و باران ؛وحشت دانش اموزان از فرو ریختن سقف مدرسه هایشان؛ و کودکان بازمانده از تحصیل در چهار محال بختیاری ؛وعبور از رودخانه با سیم بکسل تا رسیدن به مدرسه ؛و تصادفات سرویس مدارس ؛و اما وزیر اموزش و پرورش اقای محسن حاجی میرزایی برای باز سازی مدارس سوریه اعلام امادگی میکند.ایا هزینه این دست و دل بازی وزیر اموزش و پرورش از جیب مردم ایران پرداخته نمیشود ؟؟

جدول آماری گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان  بهمن ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
80 اخبار عمومی: بیماریهای کودکان؛ حمایت از کودکان؛ خشونت علیه کودکان؛ خودکشی کودکان؛ کودکان بیهویت؛ کودکان در سیل و زلزله؛ اعدام کودکان؛ کودکان فقر؛ اسیب های اجتماعی ۱
14 کودکان کار ۲
1 اعیتاد کودکان و نوجوانان ۳
1 اعدام کودکان ۴
72 اموزش و پرورش ۵
12 کودک همسری ۶
5 کودک ازاری ۷

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد  .این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیو؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم؛ کمپین فعالان بلوچ؛ جمع آوری گردیده است.  http://koodak.bashariyat.org/?p=30500

گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان در بهمن ماه ۱۳۹۸

ابراهیم فداکار  Ibrahim fadakar

تنظیم نمودار : ابراهیم فداکار  Ibrahim fadakar

جدول گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان  در بهمن ماه ۱۳۹۸

مورد موضوع ردیف
7 اجتماعی ۱
10 بازداشت ها ۲
6 صدور اجرای حکم ۳
4 علمی – فرهنگی ۴
23 کمبودها و محرومیت ها ۵
4 لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها ۶
3 مطبوعات ۷
7 هنرمندان زندانی ۸
29 اعتراضات ، انتقادات و تجمعات 9
2 آزادی زندانیان مطبوعاتی 10
1 آزار جنسیتی 11

برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنر که از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا ، هرانا ، ایرنا ، ایلنا ، هنر آنلاین ، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرگزاری فارس، کیهان، همشهری آنلاین و مهرنیوز جمع آوری گردیده است. اعضائیکه درگردآوری اخبار نقض حقوق هنروهنرمندان بهمن ماه همکاری نموده اند عبارتند از: دیانا بیگلری فرد، مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی، سید اسماعیل هاشمی، شبنم فتحی، امید شیر محمدی، ابراهیم فداکار، محمد یوسف اسماعیلی، ملیکا احمدی سبزواری اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است:          http://honar.bashariyat.org

گزارش نقض حقوق زنان در بهمن ماه ۱۳۹۸

لیدا اسدی فر-مینا فرشی-نوری ایرانی

 

نمودارآماری گزارش نقض حقوق زنان بهمن ۱۳۹۸

تنظیم نمودار: لیدا اسدی فر

جدول گزارش نقض حقوق زنان بهمن ۱۳۹۸

ردیف موضوع مورد
1 ·         بهداشت 1
2 ·         زنان سرپرست خانواده 3
3 ·         خشونت خانوادگی 9
4 ·         طلاق 3
5 ·         جلوگیری از شرکت در مراسم 1
6 اطلاعیه نهادهای بین المللی 1
7 ·         اخبارعمومی 47
8 ·         احضاروبازجویی 13
9 ·         محاکمه 6
10 ·         احکام صادرشده توسط دادگاه 12

 

برای آگاهی بیشتر:

آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمعآوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد. گزارشات ماهیانه کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایرانکه از رسانه های داخلی و خارجی  مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا؛ ایرنا ؛ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مه؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون ؛تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند.برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از وب سایت کمیته دفاع از حقوق زنان به آدرس ذیل بازدید فرمایید./ http://zanan.bashariyat.org

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی بادن وتمبرگ ژانویه ۲۰۲۰

پریسا حبیبی

جلسه در روزجمعه مورخ۳۱ ژانویه راس ساعت۱۷با حضورمسئولان واعضای نمایندگی وسخنرانان وجمعی ازفعالان کانون دفاع ازحقوق بشردرایران ومهمانان دیگر درفضای مجازی پالتاک نمایندگی بادن وورتمبرگ برگزارگردید. درابتدای نشست مسئول جلسه آقای محمدرضا چنگیزی ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین ومعرفی سخنرانان وموضوع سخنرانی آنان جلسه، راس ساعت آغازنمودند.

بخش1: درآغازجلسه ابتدا آقای وحید حسن زاده گزارش و تحلیل موارد نقض موارد حقوق بشردرایران ماه دی۹۸را اعلام کردند.

خبر: پنجشنبە ١٩دی ٩٨(٩ژانویە ٢٠٢٠)، نیروهای مسلح ایران در مرزهای روستای چالدران بە سوی دستەای ازکولبران آتش گشودە و یک کولبر را با هویت ”مجید مظلومی“ بە شدت زخمی کردەاند. نقض بند ۹ اصل سوم قانون اساسی نیز به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی می پردازد و بند 12 آن تاکید دارد بر پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه برطبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه است.خبر: سەشنبە ١٧ دی ماه ٩٨ (٧ ژانویە ٢٠١٩)، یک زن جوان اهل ایلام با هویت ”زینب احسانی“ در شهر ایلام بە دلیل مشکلات خانوادگی از طریق خوردن قرص برنج بە زندگی خود پایان دادە است. نقض مادهٔ 22 اعلامیه جهانی حقوق بشرخبر: روز پنج شنبە ١٢ دی ٩٨(٢ ژانویە ٢٠٢٠)، نیروهای انتظامی حکومت ایران در ملکان بە طرف اتومبیل یک کاسبکار اهل میاندوآب شلیک و رانندە آن را با هویت ”صدیق خالدی“ ۴٧ سالە بە قتل رسانده است.نقض اصل 3 بند3 واصل30 قانون اساسیخبر: روز ۲۲ دی‌ماه ۳۸مدرسه در تمامی مقاطع و در نوبت صبح و عصر تعطیل شدند.بر اساس گزارش‌ها، بسیاری از رودخانه ها مانند پنج انگشت، گوهرکوه، تفتان، ایرندگان، شوگه، خان بی بی، کارواندر، گزو، ترشاب، تمندان و غیره به صورت چندباره سیلابی شده‌اند. نقض ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر.

بخش2: سپس آقای محمدرضا احمدی آبقد سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده2اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط اجرائی آن کردند: با احترام و گرامی داشتِ یاد وخاطره تمامی کسانی که مهمترین داراییشان، یعنی حق حیات خود را تقدیم راه آزادی میهن خویش نموده اند ودراهدای خون خود حتی لحظه ای دریغ نکردند ودرود به تمامی کسانی که ننگ رابرنتابیده و در راه باز پس گیری استقلال وارزشهای انسانی جامعه، راه و عرصه را برتروریستهای جمهوری اسلامی بسته و اسیرچنگال خونین ضحاکیان شدند. دربحث مدنیت و قوانین بشری چه از سوی سازمان های بین المللی و حقوق بشری، چه از سوی انجمن های مدنی و حتی تشکل های مردم نهاد بسیاربحث و سخن رفته، وتا کنون بسیاربسیارسعی درایجاد واصلاح قوانین بین المللی گشته، ولی متاسفانه چیزی که اکنون برسر مردمی مهربان، با گذشت، غیرت مند، باهوش، هم نوع دوست وحتی میتوان گفت مظلوم ایران باپیشینه تاریخی ارائه اولین احکام حقوق بشری برای تمامی مردم جهان، روزگاری سپری میشود که صحبت ازقوانین حقوق بشری ومنشور، برای این مردم چیزی بیشترازیک مسامحه تلخ و دردناک نیست. مردمانی که از کودکان و نوجوانان وجوانان وتمامی اقشار، زن و مرد برای اعتراض به گرسنگی و خستگی از سرقت بی پایان داراییهای سرزمین خود به دست بیگانگان وحکومت شرارت محور و شرور پرور و اشغال گرجمهوری اسلامی، با دستان خالی وبدون هیچ پشتوانه ای ازسوی هیچ نهاد بین المللی وحتی کشورهایی که داعیه حمایت ازکرامت انسانی را دارند، درکف خیابانها پرپرشدند وبسیاری رهسپارزندانهای بس بی قانون جلادان شدند. البته این اتفاقی تازه نیست، ازنخستین روزهایی که تروریستهای مسلح درپس شوم ترین روزهای تاریخ این مرز وبوم پس از نسل کشیها وویرانیهای تابع جنگ جهانی دوم، بر تاریخ و هویت وفرهنگ و ثروت بی پایان این سرزمین و حتی جانهای ارزشمند مردمان باترورو تزویز و ریا و جنگ و نابودی در بهمن ماه ۵۷ تسلط یافتند، کابوسی شروع شد که هنوزوهر روز این تسلط شوم جانهارا به یغما میبردوذهنها را درتاریکی تاریخ به نابودی میکشاند، هنوزداغ کشته شدگان ابانماه درکوچه ها و پس‌کوچه های شهرهای ایران و زجه های زنان و مردان و کودکانی که در نیزارهای ماهشهر باگلولهای جنگی حکومت اسلامی درخون خودغلطیدند، به گوش میرسد. هرثانیه وهردقیقه وهرساعت وهرشبانه روزی که میگذرد، درد وشکنجه جانگداز وغیر قابل باور هزاران هزار نفر بازداشتی، که در چنگالهای سرویسهای امنیتی ونظامی گرفتارشده اند، و راهی زندانهای نشان داروگاه بی نشان شده اند، با ارزوی هزار باره مرگ، زخمهایی بر پیکرتمامی ماوارد آورده، که حتی سخن گفتن ازانهابسیارسخت نمودمیکند. دراین چهل سال ازواپسگرایانه ترین روزهای سیاه تاریخ ایران، هنوز داغ مادران و خانوادهای کشته ها و زندانیان عقیدتی، سیاسی، روزنامه نگاران و معلمان و کارگران، دانشجوها و کاسبکاران، وکلا، مردم بسیارعادی و جدیدا کودکان و نوجوانان و حتی مفقودینی که در هیچ کجا اثری از انها پیدا نشده جز نامی بر دل شکسته مادرها و پدرهایشان، ارام نگشته، و کماکان شاهد حمله های تروریستی حکومتی جلاد وادمکش، به رهبری دیکتاتوری ضحاک وتهی ازتمامی شعائر انسانی ونظامیانی که ارزش سکه بیش از قطره خون است برایشان و جان ومال وناموس مردم‌ کمترین ارزشی برای انها ندارد. یاد وخاطره تمامی جانباختگان از جمله قربانیان هوایپیمای مسافربری که به دستورمستقیم تروریستهای حکومتی به جاودانگی پیوستند را گرامی میداریم. ولی دیگر هیچ یک از این جنایات حکومتی، انسان ستیزی، غیر حقوق بشری، قتل وغارت ونابودی زیست محیطی سرزمین مان، که بر هیچکس پوشیده نیست، وتمام از قوانین نوشته ونانوشته، حکومت اسلامی سرچشمه میگرد، قوانینی که بعضا به لحاظ فرا خورد حال اشخاص تغییرمیکند، واسم ان را قوانین شریعت میگذارند. درپرتوی قوانین بی قانون حکومت اسلامی جمهوری اسلامی اکنون بایدقوانین جمهوری اسلامی رابه بحث وتبادل بگذاریم. قوانینی که حتی خود رهبران تروریست جمهوری اسلامی پس ازوضع آن فقط به ان میخندندوانراداعشی وار برای مردم عادی اجرامیکنند. دربحث امروزما بند دوم ماده جهانی حقوق بشر که همانگونه در سرفصل آن ساده، رسا، بی الایش وبدون هیچ تبصره ای میگوید. هرکس میتواند بدون هیچ گونه تمایز، ازحیثیت نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هرعقیده دیگر، همچنین ملیت ها، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هرموقعیت دیگرازتمامی حقوق وکلیه آزادی هایی که در اطلاعیه حاضر، ذکر شده است بهرمند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد امد، که مبتنی بروضع سیاسی، اداری، قضایی یا بین المللی کشورویا سرزمینی باشد که شخص به ان تعلق دارد، خواه این کشور، مستقل، تحت قیمومیت، یا غیرخود مختار بوده یاحاکمیت ان به شکلی محدود باشد. فقط کافیست یک روزدر ایران زندگی کرده باشید، یا حتی کمتر فقط به یک عکس بنگرید. خود گویایی همه چیز میباشد، حجاب اجباری درحق زنان اولین ناقض این شرط میشود. از لحظه ای که در ایران متولد میشوید، دیگر نه صاحب اختیار خود، دین خود، مذهب خود، باورخود وحتی نام خود نخواهید بود. دینتان را به اجبارادیان تحمیلی برخانواده تان تعیین میکنند، در صورتی که بجزاین باشد ازبه اصطلاح خدمات اجتماعی شامل تحصیل ودرمان و شغل محروم میشوید، لطفا به باورهای مختلف ایرانیان درجای جای این سرزمین نگاه کنید. بجزمسلمان نشانها وعده ای قلیل ازادیان معروف به ادیان ابراهیمی فقط حق حیات پیدا کردند دراین سرزمین، فقط دین است که زنده است، ان هم دینی که برای شما تشخیص داده شده، نه انچه به ان باور دارید، بهاییت، یارسانی، کردی وهندو، زرتشت وبودا و حتی اتیئست بودن و بسیاری ازباورهایی که فقط درسینه خانوادهای اندکی زنده است، ممکن است شماراسوای محرومیت ازاندک خدمات اجتماعی راهی زندان وباحتی چوبه دارکند. قومیت و نژاد که شاکله اصلی بوجود امدن نام و سرزمین مقدس ایران گشته، اکنون تبدیل به بلایی ایدئولوژیک شده تفرقه دربین انواع اقسام قوانین کیفری وحقوقی ازحق تحصیل و اموزش زبان مادری گرفته، تا انواع مشاغل ومناسب دولتی، حتی تدفین ومراسم مذهبی بسیار بسیارهویداست. لازم به ذکراست گاه در قوانین جمهوری اسلامی امده که تمامی انسانهاازادند وحق بیان عقیده ونظروشغل ودین خود را دارند، ولی توجه داشته باشید، فقط نوشته شده، و اگر به ان عمل کنیدمجرمید، نه اینکه درپی بی قانونی مجرم باشید. به یکباره ممکن است اگر مسلمان نباشید، محل کسبتان به اتش کشیده شود، فرزندانتان را از مدارس اخراج کنند، اموزش عالی که دیگر جای خود، جای دارد یاد کنیم از ریاضی دان فقید سرکار خانم مریم میرزاخانی شهروندی‌ که به خاطر مذهب و عقیده اش مجبور به جلای وطن شدودرغربت ارام گرفت زیراکه حکومتی که حتی به قوانینی که خود وضع کرده هیچ گونه پایبندی ندارد، ان را فرمالیته وتنها برای پوشش برافکار تروریست پرورخود برجهانیان و مردم گاها درگیر مسائل استثماری فقط بصورت نوشتاری ثبت کرده، نباید به رسمیت شناخته شود، نباید درباره قوانین ان سخن راند. ایا اکنون میتوان قوانین نازیسم و کمونیسم و داعش وجمهوری اسلامی را با قوانین انسانی سنجید، چگونه میخواهیم انها را با قوانین بین المللی بسنجیم ایا وقتی بی قانونی علنی است میتوان راجب منشورصحبت کرد؟ ایاوقتی ادمکشی عیان است میتوان از قانون نام برد؟ ایا وقتی قومیتها برای ارتزاق باید به کولبری وسوختبری دست بزنندمیتوان ازقانون گفت؟ ایا وقتی همه سرخورده و سردرگریبان ونگرانند، میتوان بانام قانون مرحم دلهای انان شد؟ ایا به کسی که حتی به خدا اعتقاد ندارد میتوان ازبزرگ بودن خداوند توضیح داد فساد وترور سیستماتیک، خودی وغیر خودی، سرقت وچپاول، تنها قوانینی است که دربرگیرنده تمامیت ووجود و ذات جمهوری اسلامیست. ‌‌اری دوستان، صحبت ازپژمردن یک برگ نیست، گفتگوازمرگ انسانیت است، صحبت ازمرگ تمامی حقیقت است. نیازی به توضیح وتفسیرنیست، زیرادیگرهرذهن حتی غیرسلیم هم جنایات وقانون شکنی وادمکشی وتروریست رامیتواندتمایزدهد، ولی سوال بزرگی که مطرح است، چراجهانیان بخصوص حکام کشورهای اروپایی که در تمامی جهات و اخبارسعی درنشان دادن چهره ای بشردوستانه وحامی حقوق تضییع شده جهانیان هستند درتمامی چهل سال جنایات آشکاروپنهان جمهوری تروریست اسلامی، هنوز دست دوستی دردستان تروریستها وادم کشان این سرزمین دارند. بدین دلنوشته وازاین تریبون به شما تمامی عزیزانی که ذهنیت تان و تفکراتتان وحتی وقت خود را صرف به پایین کشیدن، ظلمی تاریخی میکنید، عاجزانه تمنادارم که درگام نخست، دستهای دوستان تروریستها درجای جای جهان باید قطع شود. سردمدارانی که فقط بخاطرمنافع ملی نه، بخاطرمنافع شخصی خود واحزابشان درپی سرپا نگاه داشتن ومشروعیت بخشیدن به جمهوری منحوس اسلامی هستند، چه با گفتگو چه بامذاکره، چه باپشتیبانی مالی واینستکس وچه باپرداخت اسلحه وتجهیزات ونیروی انسانی برای سرکوب مردم ایران آری کسانی که سعی دموجه جلوه دادن ومشروعیت بخشیدن وبه رسمیت شناختن جمهوری اسلامی دارند، همگی دشمنان مردم ایرانندوحتی میتوان گفت دشمنان بشریت اند.

بخش3: سپس آقای هاشم رضائی با موضوع اعدام تا به امروز در ایران سخنرانی خود را آغاز کردند: مابا اعدام به هردلیلی ودرهر جا مخالف هستیم. ازنظرما اعدام یک کیفرومجازات نیست بلکه یک جنایت است. نه تنها از نظرسیاسی بلکه از نظر انسانی و حقوقی و قضائی اعدام قابل توجیه وقابل دفاع نیست و باید مانند بسیاری دیگر از بروزات توحش در جوامع طبقاتی به موزه سپرده شود. اگر هدف از مجازات را اصلاح فرد مجرم و مصون داشتن جامعه بدانیم و نه انتقام و قصاص و مقابله به مثل، آنوقت روشن میشود که در سیستم قضائی جوامع متمدن اعدام هیچ جائی نباید داشته باشد. اعدام راه حل و پاسخ هیچ چیز نیست، بلکه خود یک پایه اجتماعی است که باید از پیکر جامعه زدوده شود. گذشته ازجنبه های سیاسی و قضائی، از لحاظ انسانی نیز اعدام خنجری به پیکر جوامع انسانی است. نفس برسمیت شناخته شدن اعدام به عنوان یک عمل مجاز قانونی و دولتی، جان انسانها، انسانیت وحرمت انسانی را درهرجامعه ای کمارزش وبیمقدار میکند و به این معنی در یک سطح وسیع اجتماعی راه را برای قتلهای غیر دولتی نیز باز میکند. وقتی قوه قضائیه و دادستان و وکیل مدافع مدتها دور هم می نشینند و بر سر گرفتن جان یک انسان بحث و مشورت و تبادل نظر میکنند و بالاخره در کمال خونسردی به این نتیجه می رسند که انسانی را باید کشت در واقع به همراه حکم اعدام، حکم بی ارزش بودن حیات و حرمت زندگی را هم صادر میکنند. اگر دولت میتواند بکشد، هرفرد دیگری هم میتواند. اینکه قاضی یا هیات ژوری از نظر قانونی حق دارند حکم اعدام صادر کنند و اعضای جامعه حق ندارند فرق ماهوی درمساله ایجاد نمیکند. این صرفا یک تفاوت حقوقی وقراردادی است. با برسمیت شناسی اعدام، نفس قتل مجازشمرده شده و قبح وتوحشی که در این آدمکشی دولتی هست پوشانده شده است. در چنین جامعه ای قتل و نابودی انسانها به شیوه های دیگرهم سهل ترصورت میگیرد. به همه این دلایل است که ما اعدام را در هر شرایطی یک جنایت میدانیم اما درمورد جمهوری اسلامی مساله بسیار فجیع تر و وحشیانه تر از دیگر جوامع است. جمهوری اسلامی حکومتی است که با اعدام خود را سر پا نگهداشته است. در سیستم قضائی جمهوری اسلامی رسما و قانونا بیگناهان اعدام میشوند. این اعدامها حتی بر مبنای معیارهای جوامعی که در آنها حکم اعدام مجاز است نیز یک جنایت تمام عیار محسوب میشود. اگر یک صدم این توحشی که تحت عنون قوانین قصاص و مفسد فی الارض و دادگاه و محاکمات شرعی و قضاوتجانیانی مانند قاضی صلواتی در جامعه جریان دارد هر جای دیگر اتفاق میافتاد با شدید ترین اعتراضات حتی از جانب موافقین حکم اعدام روبرو میشد. جمهوری اسلامی مصداق کامل و بارز این حقیقت است که اعدام قتل عمد دولتی است. حکم اعدام باید لغو شود و نباید در هیچ شرایطی مجاز شمرده شود. امروز اعدام در بسیاری از کشورهای اروپائی لغو شده است و در ایران نیز میتواند وباید لغو شود. اما روشن است که در ایران مبارزه برای لغو اعدام مبارزه ای مستقیما سیاسی و بلاواسطه علیه رژیم حاکم است. همانطور که اشاره کردم این حکومت با اعدام و سنگسار و قصاص خود را سر پا نگاهداشته است و لذا مبارزه علیه اعدام یک تعرض سیاسی موثر به موجودیت کل این حکومت خواهد بود. ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر، به مهمترین حق هر انسان، یعنی «حق حیات اشاره می کند. حقی که از بدو تولد با انسان زاده میشود. به عبارت ساده، هیچ انسانی نباید کشته شود، و اما این حقوق در حکومت جمهوری اسلامی ایران همواره نقض میشود :ایران جز معدود کشورهایی است که تاکنون , مجازات مرگ را لغو نکرده است در واقع جرم تلقی کردن آیین‏های ‏‏مذهبی و مجازات نمودن شخص به دلیل تغییرمذهب، بامعیارهای قانون بین‏المللی ‏‏حقوق بشر مغایرت دارد. بنابراین تحمیل مجازات اعدام برای ارتداد و سب‌النبی، نقض آشکار حق حیات می‏‏باشد .موضوع کشتار در جمهوی اسلامی به قبل از پیروزی انقلاب برمیگرده. از قبل از انقلاب نیروهای حزب الهی با ایجاد نا امنی در جامعه کار خودش و شروع کرد، آتش زدن سینماها و شعبات بانک و کاباره‌ها و دیگر مراکزعیش و نوش توسط گروه‌های انقلابی به یک شیوه عادی مبارزاتی مبدل شده بود. آنها به این ترتیب می خواستند انزجار خود را از نموده‌های فرهنگ فاسد غرب بیان کرده و نشان دهند که رژیم وقت قدرت حکومت ندارد.یکی از وحشیانه ترین این کشتار آتش سوزی یا بهتر گفته باشم آدم سوزی سینما رکس آبادان توسط پاره ای ازانقلابیون بود. دراین واقعه تعداد زیادی ازهموطنانمون کشته شدند.در روزهای اول شروع انقلاب 1357، یکی از جنایات افراد حزب اللهی، آتش زدن چندین نفر از زنان تن فروش و چرخاندن آنها درسطح شهر، برای تحریک مردم متعصب بودیکی از شیوه های اعدام در جمهوری اسلامی استقاده ازحکم سنگساربود.سنگسار یکی ازوحشی ترین و ضدانسانی ترین مجازاتهای تاریخ بشری است. سنگسار یکی از از کثیف ترین و شرم آورترین حلقه های جنایت دولتی است که کابوس هولناکش هنوز از گردن دنیا و بشریت امروز باز نشده است. جمهوری اسلامی، تنها نظام سیاسی در دنیاست که سالها بطور مداوم و سیستماتیک اقدام به صدور و اجرای حکم فجیع سنگسار میکند. سنگسار در ایران یک ابزار سیاسی برای تثبیت سلطه ارتجاعی مذهب بر زندگی و سرنوشت مردم است. سنگسار یک پرچم سیاسی برای تحمیل یک آپارتاید جنسی تمام عیار به جامعه و محروم کردن جامعه از ابتدایی ترین حقوق انسانی خویش است. ۹۹ تا ۱۰۹مورد حکم سنگساردر جمهوری اسلامی اجرا شده است ولی تعداد واقعی به مراتب بیش از این ارقام میباشدیکی از بزرگترین اعدامهای جمهری اسلامی، کشتار مخالفانش دردهه 60 بود واقعه‌ای بود که طی آن به فرمان سید روح‌الله خمینی، چندین هزارزندانیان سیاسی وعقیدتی درزندان‌های نظام جمهوری اسلامی ایران درماه‌های مرداد و شهریور۱۳۶۷ به شکلی مخفیانه اعدام ودرگورهای دسته‌جمعی دفن شدند.به طورکلی جرم زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف نظام به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران وهمچنین طیف‌های مختلفی از گروه‌های چپ، کمونیست ومارکسیست بود. تعداد قربانیان این واقعه متفاوت هست وبین ۳۰۰۰ تا ۴۴۸۲ نفرتخمین زده می‌شوند. مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران انجام اعدام‌هاراانکار نمی‌کنند، بلکه ازآن دفاع کرده‌اند و آن جنایت را برای حفظ نظام، لازم وضروری شمرده‌اند. عفو بین‌الملل اعدام‌های تابستان۶۷را اعدام‌هایی فراقضایی توصیف کرده است و می‌گوید علاوه بر این، مقام‌های وقت جمهوری اسلامی مرتکب ناپدید کردن قهری هم شده‌اند. رویه‌ای که به گفته این نهاد مدافع حقوق بشر هنوز هم در ایران ادامه دارد.بعد از اون اعدامها قتل های زنجیره ایی واعدام از سال ۶٧ تا ٧٧ شروع شدقتل‌های زنجیره‌ای، به قتل برخی از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی در داخل و خارج از ایران گفته می‌شود که به گفتهٔ برخی منابع با صدور فتوی، توسط روحانیون بلندپایه و توسط پرسنل وزارت اطلاعات درزمان وزارت علی فلاحیان وزیراطلاعات دوران ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی و دری نجف آبادی اولین وزیر اطلاعات دردولت محمد خاتمی صورت گرفت.قتل‌ها درطول چندین سال اتفاق افتاده و تعداد قربانیان به بیش ازهشتاد نویسنده، مترجم، شاعر، فعال سیاسی و شهروندان عادی می‌رسد.شیوه دیگه ایی ازکشتار ترور هست ترور اقدامی خشونت بار برای کشتار مخالفان سیاسی است که‌ از شان جامعه‌ و اخلاق انسانی وقوانین بین المللی بە دور است ونتیجه‌ این اقدام نیز ایجاد ترس در میان مردم و تشنج و افزایش خشونت درجهان است تروریسم دولتی نوعی جنایت جنگی محسوب می‌گردد و حکومت جمهوری اسلامی ایران همواره به عنوان یکی از بزرگترین حامیان تروریسم در جهان مطرح بوده‌است، ومتهم است که از فعالیت‌های تروریستی در لبنان، فیلیپین، بوسنی هرزگوین، منطقه خلیج فارس واسرائیل حمایت می‌کرده‌است. برخی کارشناسان تروریسم دولتی ایران رامصداق کامل جنایت جنگی دانسته‌اندایران همیشه‌ اتهام دخالت دراقدامات تروریستی وبمب گذاری‌ها رارد نموده‌ وواضح است که‌ برخی از کشور‌ها به‌ خاطر تجارت ومبادلات بازرگانی با رژیم از خونهای ریخته‌ شده‌ مخالفان ایرانی به دست سپاه‌ قدس گذشته‌ وازتحقیق و پی‌گیری درمورد این پرونده‌ها جلوگیری کردەاند چند مورد از اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی ایران اقدام تروریستی درکنیا ۲۰۱۲بمب‌ گذاری دربانکوک ۲۰۱۲بمب‌گذاری دردهلی۲۰۱۲اقدام تروریستی دربحرین ۲۰۱۵ اقدامات تروریستی درعراق وهمکاری با دولت سوریه درکشتارمردم سوریه ایران و سوریه دومتحد استراتژیک هستند. در ادبیات سیاسی نظام ایران، سوریه عضومحورمقاومت ضد صهیونیسم وپل ارتباطی با حزب‌الله لبنان است.جمهوری اسلامی ایران با هدف اینکه دولت بشاراسد رئیس‌ جمهورسوریه استقامت خودراحفظ کند، با ارتش سوریه همکاری می‌کند ومخالفان بشار اسد را به‌ صورت پنهانی از طریق سپاه قدس که فرمانده آن قاسم سلیمانی است، سرکوب کرده و به قتل می‌رساند. در جنگ داخلی سوریه بیش از۵۷۰٬۰۰۰ نفر کشته یا زخمی شدند. حمایت جمهوری اسلامی ایران از دولت سوریه را می‌توان یکی از بزرگترین جنایت در تاریخ جمهوری اسلامی ایران دانست.از نمونه های کشتار جمعی حمله به کوی دانشگاه درسال ٧٨ (٧کشته هجده تیریا وقایع کوی دانشگاه تهران به مجموعه ناآرامی‌ها و درگیری‌ها بین روزهای هجدهم تا بیست وسوم تیرماه ۱۳۷۸میان دانشجویان، نیروهای انتظامی وافراد موسوم به لباس شخصی‌ها، اطلاق می‌شود. ۷ نفر درواقعه حمله به کوی دانشگاه کشته شده‌اند. ازسال ٧٨تا ٧٩طبق آمار سازمان های حقوق بشری در طول این نه سال اگر بر فرض حساب کرد هر سال درایران حداقل ۵۶٠اعدام صورت گرفته باشد برجمع نه سال می شود ۵٢٢٠اعدام صورت گرفته است. دراعتراضات، درماه‌های خرداد و تیر۱۳۸۸ که بزرگترین راهپیمایی‌های اعتراضی در تاریخ ۳۰ سال جمهوری اسلامی ایران بود. هیچ آمار رسمی در مورد تعداد کشته‌شدگان این حوادث از سوی دولت ایران منتشر نشده‌است. اما کمیته پیگیری امور آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات، فهرستی شامل نام ۷۲ نفر از کسانی که درخشونت‌های پس ازانتخابات کشته شدند را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. شمارزیادی ازاین افراد به وسیلهٔ گلوله کشته شده و شمار قابل توجهی نیز بر اثرضرب وشتم واز جمله اصابت باتوم جان خود را از دست داده‌اند روزنامه گاردین چهل روز پس ازانتخابات از کشته شدن حداقل۸۰نفر ازمعترضان درجریان ناآرامی‌های ایران خبرداد.هرچند نهادهای حقوق بشری ومعترضان کشته‌ شدگان را بیش از این وبالغ برصدها نفرمی‌دانندازمعروفترین کشته های اون سال ندا آقاسلطان، دانشجوی رشته فلسفه درروزسی‌ام خرداد در خیابان کارگر تهران به ضرب گلولهٔ نیروهای امنیتی کشته شد و دراعتراضات ابانماه سال جاری نزدیک به 1500 نفر روطی چندروز به قتل رسوند که مصداق جنایت علیه بشریت هست اکثر کشته شده ها بوسیله گلوله های جنگی و یا ساچمه ای کشته شدند که شلیکها از فاصله های نزدیک وبه جمجمه وقلب بوده دراخرین کشتارجمهوری اسلامی سرنگون کردن هواپیمای اکراینی توسط سپاه پاسداران بود که ۱۷۸ نفرانسان بیگناه ازبین رفتندبا چنین نگاهی، ما خواهان این هستیم که حکومت جمهوری اسلامی بارعایت مفاداعلامیه جهانی حقوق بشر به حق حیات انسانها احترام بگذارد وقانون اعدام روازسیستم قضایی کشورحذف کند.

بخش 4: بحث آزاد با حق رای و انتخابات با شروع سخنان بانوجعفری آغارشد ایشان با توجه به خاطره تلخ خودشان اززندان صحبت کردند که درسال۶۰انتخابات ریاست جمهوری‌ اقای خامنه ای بود. من درزندان بودم با وجوداینکه حال بسیاربدی داشتم درحد بیهوشی آمدند وبه زورواجبارازمن رای گرفتند. الان هم مطمئنا به زورواجبارواداربه رای می کنند غیرازاینکه خیلی ها را ازروستای اطراف به زور وعده وعیدهای پوچ جمع میکنند .اقای حمیدرضا دهقان تبریزی درادامه بحث نظر دادند که بحث حق رای در ایران به این معناست که حسن روحانی در یکی از نشست ها گفته : مردم ما باید دررای گیری وانتخابات شرکت کنند چرا که اگرشرکت نکنند همراهی با دشمنان انقلاب کردند. یک سوال چرا مسئولان جمهوری اسلامی فکرمی کنند که تمامی کشورها ازجمله امریکا واسرائیل کارواداره کشورشون راداشتند کناروچسبیده به ایران؟ مسئولان کشورما باید بدانند علت اینکه ایران به گل نشسته نتیجه پرچم امریکا واسرائیل به آتش کشیدن است علت اینکه روی دیوارها شعارعلیه این کشورها می نویسند نتیجه این است که سند۲۰۳۰ را رد می کنند. بطورمثال کشورمالزی تمام سعی خودش را دارند انجام می دهند که تا سال۲۰۳۰ اهداف سند۲۰۳۰درکشورش اجرا شود و در ادامه اقای محمدرضا چنگیزی سوال پرسیدند وقتی بین مردم ایران صحبت از وضعیت و گرانی می شود تعداد بسیاری از مردم نسبت به هم چی در کشور ناراضی هستند جای تعجب وجود دارد که چرا برای تشییع جنازه قاسم سلیمانی این جعمیت رفتند خانواده ها وبستگان امورکشوری تقریبا نرمال است حضور داشته باشنداما سایرمردم چی؟چرامردم کشورمان بلاتکلیف هستند چراخودشان نمی دانند درکدام جهت قراردارند؟ اقای حمیدرضا دهقان تبریزی در پاسخ گفتند به علت اینکه هنوزمردم تکلیفشون با خودشون مشخص نیست به علت اینکه درکشورمان موج سوارزیاد داره ولی موج ساز ندارد. موج ساز سهیل عربی، آرش صادقی، فرهاد میثمی ، آتنا دائمی و ….اینا موج سازهستند موج سازاون زندانی سیاسی است که بعداز ۶۰روز اعتصاب غذا جون خودش راازدست داد، وحید صیادنصیری درغربت تنهایی زندان لنگرود قم مرد .هیچ یک از شبکه های خبری فعالین حقوق بشرهیچ اقدامی نکردند درباره انتشاراعتصاب غذاوحتی بعدازفوت ایشون. باید ببینم فعالین حقوق بشری وفعالین مدنی تا چه حد از زندگی خودشان حاضرند بگذرند برای آرمان های خودش و کشورش. تا چه حد حاضریم نافرمانی مدنی بکنیم بحث نافرمانی مدنی با تخریب و آتش زدن بانک فرق می‌کند بطورمثال اقای احمدی راغب یک فعال مدنی است که بدورازهرگونه وابستگی وجهت گیری کاروفعالیت می کند و تجربیات بسیاری دارد ایشون به عنوان فعال مدنی بعد از ۱۸سال سابقه بیمه وکاردر آتش نشانی کار خودش را ازدست داد. پرونده برای ایشون درست کردندبا اتهام تبلیغ علیه نظام. ایشان با اینترنشال مصاحبه کرد و جمهوری اسلامی را کوبید و تاوانش را هم داد. اگر زمانی توانستیم به مانند اینا باشیم آن زمان می تونیم متصور باشیم که می شود در مقابل جهموری اسلامی ایستاد و ریشه اش را زد. درپایان آقای محمدرضا چنگیزی ضمن تشکرازتمامی سخنرانان وفعالین، منشی جلسه، ادمین ها درساعت 19:40ختم جلسه رااعلام کرد. اعضای نمایندگی ودوستانی که درجلسه مزبورحضورداشتند عبارتند ازخانمها:پریساحبیبی، جعفری رویا ملائی و آقایان: محمدرضا چنگیزی، حامد غریب زاده، حمیدرضا دهقان تبریزی، هاشم رضایی، فرشاد قضائی، محمدرضا احمدی آبقد، وحید حسن زاده ابراهیمی، امید شیرمحمدی.

جلسه مشترک کمیته دفاع از حقوق زنان و نمایندگی اتریش ژانویه ۲۰۲۰

پریسا حبیبی

جلسه مذکوردرروزشنبه مورخ ۲۵ژانویه راس ساعت۱۹با حضورمسئولان واعضای نمایندگی وسخنرانان وجمعی ازفعالان کانون دفاع ازحقوق بشردرایران ومهمانان دیگردرفضای مجازی پالتاک کمیته دفاع ازحقوق زنان برگزارگردید. درابتدای نشست مسئول جلسه بانومهسا زکایی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین جلسه، راس ساعت آغازنمودند.

بخش1: درآغازجلسه ابتدا، بانو لیدا اسدی فر گزارش نقض موارد حقوق بشردرایران ماه دی۹۸را اعلام کردند.

بخش2: سپس بانو نوری ایرانی سخنرانی خود را با موضوع ترس زنان و سلطه مردان آغاز کردند: زنان نیزهمچون مردان موجوداتی هستند پر از احساسات متفاوت و گوناگون. ترس نیز یکی از این احساسات است که هم زنان را در بر می گیرد هم مردان را، اما بسیاری از ترس های زنان ریشه درفرهنگ مردسالارانه دارد. ترس ها در کودکی با زنان عجین می شود، به آنها خورانده میشود و درمورد برخی از آنها جدایی ناپذیر و جزیی از وجودشان می گردد. مهمترین عاملی که به این ترس ها دامن میزند نابرابری دردستیابی به فرصت های بروزتوانایی ورشد استعدادهای فردی درعرصه های خانوادگی واجتماعی است که درنتیجه عدم حمایت ازوی ازطرف قانون وخانواده می باشد. اینها همه برخاسته از تضاد و دوگانگی موجود در روند تربیتی خانواده و جامعه نسبت به آنان است که برپایه جنسیت مورد پذیرش است. محیط فرهنگی آغشته به دین و سنت همیشه جزیی ازتاروپود تجربه اضطراب و ترس برای زنان بشمارمی آید، وازمهمترین عوامل بروزترس درآنان است. درجامعه ای با چنین محیط فرهنگی دینی که فضا رابرای زنان می بندد تا فضا برای محیط مردانه خودشان بازباشد وناگزیربرای زنان نیز، رهایی واستقلال، سقوط کردن در دام تنهایی و بدون حامی زیستن تفهیم شده است. همزیستی مسالمت آمیزازجانب زنان درقبیله ای که رؤسا مرد هستند، تجویزمی گردد. چرا که حاکمیت مردانه درجامعه، رهایی زنان رابه مثابه ازدست دادن قدرت مردانگی شان میدانند وزنان بتدریج تبدیل به قربانیانی میشوند که بدون وجود سرکوبگرانشان احساس بی هویتی می کنند. چنین زنانی، اگرمادرشده باشند، باوجود تجربه دردناک ازچنین ترس هایی بازهم دخترانشان را به فرمانبرداری تشویق می کنند. دختران درجامعه با انواع واقسام ترس ها روبرومی شوند که بخاطرعدم حمایت قانون کشور، آسیب های جدی ازنظرروحی، روانی ویا جسمی به آنها وارد می شود، که اگراعتراض کنند راه به جایی نبرده، مقصر شناخته می شوند و یا مجبورند سکوت کنند. زنان ودختران درترس هایی همچون نگاه های آزاردهنده، ترس اززورگویی، ترس ازتاریکی شهرومسافرکش های شخصی، ترس از گرفتن یک شغل، ترس ازعدم پیشرفت وموفقیت، ترس ازآزارهای همکاران مرد و یا رییس مرد، ترس از ازدواج بخاطر بسته بودن فضای جامعه، گرفتار شده اند. آنها ازایجاد روابط عاطفی می ترسند، حتی گاهی ازاعتیاد ومعتاد حتی اگرپدریابرادرشان باشد می ترسند که مورد آزار و اذیت و یا تجاوز قرار بگیرند. از اینکه به کسی کمک کنند می ترسند زمانی که می بینند مورد آزار واذیت قرار گرفته است و در بسیاری موارد از مراجعه به قانون نیزمیترسند چراکه اولین قضاوت وافترایی که به انها زده میشود این است که ایراد از خودشان است و لاجرم محکوم می شوند به سکوت و ادامه زندگی تحت سلطه مردانه. سرکوب امری طبیعی تلقی می شود واحقاق حق از جانب یک زن چیزی فراترازحقوق داده شده به اوانگاشته می شود. گاهی اوقات زنان بجای مقابله با این بی حقوقی دایم، با مردان وصاحبان قدرت هم آوا شده خود نیز به سرکوب زنانی که ازحقوق خویش آگاه شده اند وآن را می طلبند، می پردازند. آنان نمی دانند که این قدرت مداری، زاییده مناسبات نابرابرقدرت وفرودستی آنهاست. به زنان یاد داده می شود که ازاستراتژی های متفاوتی برای بقااستفاده کنند، استراتژی همراهی مستقیم بامردان واستراتژی میانجیگری. بقول آدرین ریچ، شاعر، منتقد و فمینیست امریکایی: زنان با دلگرمی دادن به مردان ودرکنار آنها قرارگرفتن، برای خود جایگاهی نزدیک به قدرت دست و پا می کنند با این توهم که مردان آنان را درقدرت خود سهیم کنند امری که نه عینیت یافته ونه عینیت خواهد یافت. امازنانی که استراتژی مبارزه شفاف و صریح با مناسبات موجود را در دستور کار خود قرار می دهند و به قدرت خود متکی هستند ودرسخنانشان ازمنافع خود وهم جنسانشان سخن می گویند وسلطه مردانه را به چالش می کشند ضد مرد نامیده می شوند. در واقع این صفت آنقدر بارمعنایی منفی دارد که انگار ضد مرد یعنی ضد انسان ! ضد ارزش ! .بی دلیل نیست که انرژی بسیاری از زنان که خود در سیطره بند های مرد سالاری گرفتار ند وازآن رنج می برند صرف تلاش برای نشان دادن این است که فمینیست با آن معنای ضد مردش نیستند، ویااصلا فمینیست وضدمرد نیستند درصورتی که مردان برای اثبات ضد زن بودنشان کمتر می بینیم تلاش کنند، چرا که ضد زن فحش سخیفی است که حتی باعث تقویت موقعیت بسیاری درجامعه مردانه می شود. ترس زنان ازلقب ضد مرد هیچ چیز نیست بجز ترسشان از قدرت جامعه مرد محور که به آنها می گوید، به راحتی می تواند شما را حذف کند، ترس ار نامریی شدن، ترس ازرانده شدن ازبهشت قدرت مردان و پذیرفته نشدن آنها. بااینهمه چراوقتی اسید بر صورت زنان می پاشند وطبق آمار فرمانده نیروی انتظامی تنها در سال گذشته ۳۸۰ نفر قربانی اسیدپاشی می شوند، یا وقتی حجاب اجباری، زنان بسیاری راحتی ازبهداشت و دسترسی به آموزش محروم کرده و مردان بسیاری هم با آن همراهند و سکوت می کنند، هیچ مردی به ضدیت با زنان متهم نمی شود؟ وقتی که خشونت خانگی زندگی زنان بسیاری را به جهنم بدل می کند طبق آمار رسمی درایران در بیش از ۶۶ درصد خانواده های ایرانی، زنان خشونت خانگی را تجربه کرده اند، این مردان کجایند؟ چرا قتل سالانه نزدیک به ۳ میلیون زن بدلیل خشونت های جنسی توسط مردان( آماری بیش از مرگ و میر ایدز )هیچ مردی را به ضدیت با زنان متهم نمی کنند؟ یاوقتی اعلام می شود بیش از۷۷ درصد قربانیان کودک آزاری دختربچه هاهستند وبیش از۹۷درصدعاملان آن مردان اند، این مردان کجایند؟ آیا مردان درخوش بینانه ترین حالت، باسکوتشان برتداوم چنین جنایاتی صحه نمی گذارند؟ جامعه ای که حکومت آن بجای آموزش به دختران درجهت تقویت ارزشها وتوانایی های آنان، واحیای حقوق مادی ومعنوی آنهاازنظرحمایت مادران و بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده وبی سرپرست، طبق اصل های ۲۰ و ۲۱ قانون اساسی، درعوض از قوانین عملی ضد زن حمایت می کند ودرجهت تضعیف هر چه بیشترآنان، سعی درتنگ کردن حلقه های اطراف زنان و دختران دارد. خوشبختانه زنان ودختران ما روزبه روزآگاهتر شده وحلقه های دور خودرا بازترمی کنند. هنوزالبته تا مقصد رهایی زنان ودختران ازترس های درونی وبیرونی شان، فاصله ها مانده است اما پیشگامان زیادی از زنان درطول این سالیان افکار خود را فریاد زدند، به بند شدند اما صدایشان خاموش نشد، ازدهانی به دهانی وازسلولی به سلولی دیگر دراین وادی زن ستیزی حتی مردانی که با زنان همراه می شوند و به طرفداری از حقوق آنان بر می خیزند، زن ذلیل خوانده می شوند و به دیده تحقیر از جانب آن قدرت مداران مرد محوربه آنها نگریسته می شود، تا به آنان فهمانده شود نباید هیچ خللی در پایه های سلطه مردانه ایجاد گردد. آگاه سازی نیمی ازجمعیت جامعه یعنی زنان، به مفهوم پایان دادن به سلطه واستبداد مذهبی مرد سالارانه ونجات نسل های آینده است.هر یک از ما همگام و استوار هستیم با تمام زنان و مردانی که اصرار می ورزند بر نابودی سلطه مردانه ای که از ترس های زنان تغذیه می کنند.

بخش3: سپس بانو مهرنوش ایمانی چگینی با موضوع زنان سرپرست خانواده در ایران سخنرانی خود را آغاز کردند: زن سرپرست خانواده کیست عنوان سـرپرست خانواربه یکی ازاعضای خانوار که درخانواده با این مسئولیت شناخته می‌شود اطلاق می‌شود. درصورتی که اعضای خانوارقادر به تعیین سرپرست خود نباشند، بی سرپرست نامیده میشد. درگذشته متأسفانه برخی موارداز این ادبیات نادرست استفـاده می‌شود. زنان بیوه، زنان مطلقـه، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظام وظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها )، دختران خودسرپرست (دختران بی سرپرستی که هرگزازدواج نکرده‌اند)، همسران مردان ازکارافتاده وسالمند درگروه زنان سرپرست خانوارتعریف می‌شوند. زنان سرپرست خانوار یا خود سرپرست با مصائب، مشکلات و موانع بسیاری درزندگی روبروهستند که توجه به مسائل ومشکلات این قشر و بررسی همه جانبه ودقیق این مشکلات وارائه راهکارهای درست واصولی به منظورحمایت ازاین قشر، ازجمله وظایف نهادها و سازمان‌های خدمات اجتماعی درهرکشوراست. متأسفانه درجامعه ما زندگی زنان پس از ترک شوهرو یا به دلیل فوت، طلاق غالباً با ابهامات و مخاطراتی روبروست، ازجمله سرپرستی فرزندان به تنهایی و گاه به سختی، مشکلات اقتصادی، زندگی درتنهایی وهمراه با افسردگی وناامیدی، همچنین نگرش غلط جامعه نسبت به زنان مطلقه و بیوه درنبود همسرانشان، آنان را درروابط اجتماعی وحضور در اجتماع با مشکلات عدیده‌ای روبرومی‌کند. زنان سالمند ازاین گروه نیز مشکلات خاص خود رادارند. دهه‌های اخیر تعداد زنان سرپرست خانواردرکشورروبه افزایش گذاشته است زنانی که نه الزاما به دلیل مرگ همسر یا طلاق سرپرست خانوار شده‌اند که بعضا دخترانی را نیز شامل می‌شود که به تنهایی زندگی کرده و حتی سرپرستی خواهران و برادران خودرابرعهده می گرفتند گروه زنان سرپرست خانوار قرار اما آنچه که در این میان حائز اهمیت است روند رو به رشد تعداد زنان سرپرست خانوار است. به ویژه افزایش آمار طلاق سهم قابل ملاحظه‌ای در رشد جمعیت زنان سرپرست خانوار داشته است. گرچه برخی کارشناسان روند رو به افزایش مهاجرت زنان و دختران به شهرهای بزرگ برای یافتن شغل یا ادامه تحصیل را نیز به عنوان یکی از دلایل رشد جمعیت زنان سرپرست برمی‌شمارند از آنجا که طبق باورهای فرهنگی سنتی، بسیاری از افراد جامعه، همچنان مردان را دارای مسوولیت اقتصادی در خانواده و به عنوان نان آور اصلی می شناسند، در نتیجه، زنان در شرایط وابستگی اقتصادی به مردان قرار می‌گیرند و زمانی‌ که حمایت مردان زندگی‌ شان ( اعم از پدر یا همسر یا برادر) را از دست می‌دهند وضعیت رفاهی آنها تضعیف شده و در شرایط فقر و آسیب‌پذیری فزاینده قرارمی‌گیرند علی رغم افزایش تدریجی نسبت باسوادی و ورود زنان به حوزه‌ی تحصیلات متوسطه وعالیه طی دهه‌های اخیر، همچنان نسبت های ناچیزی از زنان موفق به ورودبه بازارکاروتصدی مشاغل رسمی می‌شوند و نسبت مشارکت اقتصادی زنان در ایران همچنان پایین است. درجوامع توسعه یافته دولت‌ها ازحضور ومشارکت فعال زنان به عنوان نیروی انسانی متعهد ومستعد که معمولا کمتر درگیر فسادهای اداری می شوند، استقبال می کنند. می توان به این نکته مهم دست یافت که جامعه ایرانی باید در ابتدا، حضور زنان در فضای کسب و کار را به رسمیت بشناسد و درمرحله دوم با آموزش وجذب زنان سرپرست خانوار درجهت کاهش آسیبهای اجتماعی قدم بدارد. سواد، عاملی تعیین کننده درجریان آموزش به زنان خودسرپرست زنان به عنوان نیمی از جامعه ایرانی، عامل موثری در پیشبرد اهداف توسعه کشور هستند با این حال براساس مطالعات صورت گرفته، همواره زنان بیش از مردان در معرض تبعیض جنسیتی قرار دارند. این تبعیض دربسیاری از موارد زنان را بیش از پیش در معرض آسیب قرار می‌دهد. یکی از این موارد تبعیض در سوادآموزی ودسترسی زنان به مراحل تحصیلی است. این موضوع به طور مستقیم بر کیفیت زندگی این گروه تاثیر می‌گذارد به ویژه در زمانیکه این زنان به هر دلیل روزی تبدیل به زنان سرپرست خانوار شوند. درآنجا همین تبعیض که موجب دور نگه داشتن آنها از سواد و تحصیل شده، زندگی آنها را بیش از پیش آسیب‌پذیر می‌سازد بدون شک درفرآیند آموزش ومهارت آموزی به زنان سرپرست خانوار، میزان سواد آنها اثرگذاراست. براساس آخرین برآورد صورت گرفته دراین خصوص؛ درکشورمانسبت زنان کم سوادسرپرست خانواربه مراتب بیش اززنان سرپرست باسواد است. به ‌طوریکه طبق این برآوردهای رسمی ازمجموع بیش از یک میلیون و38 هزارنفر زن سرپرست خانواردرایران؛ 65.7 درصد آنها بی‌سواد وتنها 33.4 درصد آنها باسوادهستند. این موضوع می‌تواند اهمیت به سزایی درتعیین روند زندگی این افراد پس ازخودسرپرستی به همراه داشته باشد. زنان سرپرست خانوار برحسب سواد خود می‌توانند درگروه‌های شغلی ماهر وغیرماهرقراربگیرند. درعینحال باتوجه به میزان سواد زنان خودسرپرست، می‌توان آنها را تحت آموزش‌های تخصصی قرارداد. بررسی آمار٣٩هزار زن کم توان نشان می دهد: معلولیت زنان خودسرپرست؛ تبعیضی مضاع برخی از زنان خودسرپرست به دلیل مشکلات جسمی با تبعیضی مضاعف روبروهستند؛ زنانی ‌که دچارمعلولیت‌های مختلف هستند نه تنها به واسطه جنسیت‌ شان که به دلیل کم‌توانی نیزبامحرومیتی عمیق‌ترروبرومی‌شوند. باوجودآنکه تعداد زنان معلولی که خودشان مسئول مراقبت و سرپرستی ازخودشان هستندازمردان بیشتر است، امااغلب این زنان هیچ‌گاه امکان استخدام و شاغل شدن را پیدا نمی‌کننددر برخی موارد این معلولیت موجب می‌شود این زنان به مراتب بیش از سایر زنان خودسرپرست دچار تبعیض و به تبع آن آسیب شوند. آسیبی که هم به لحاظ روانی و هم به لحاظ اقتصادی و اجتماعی آنها را دچار مشکلات عدیده می‌سازد. کدام نهادها، زنان سرپرست خانواده راحمایت می کنند؟باتشکیل نخستین مجلس قانونگذار شورای اسلامی، قانون تأمین زنان و کودکان بی سرپرست، آبان 1362 به تصویب رسید که البته روند قانون گذاری در این زمینه طی سال های 1371، 1374، 1383 و 1387 ادامه یافت ووظایف وحدود کاری سازمان های حمایتگر مثل، وزارت رفاه، بهزیستی و کمیته امداد مشخص شد. عملکرد کمیته امداد: کمیته امداد امام خمینی (ره) طبق آنچه که گفته شد از جمله نهادهایی ست که ازاقشار نیازمندحمایت می کند از جمله این اقشار نیازمند که بسیار هم آسیب پذیرند زنانی هستند که سرپرستی خانواده خود را به دوش می کشند. در این بین عده ای از صاحب نظران عملکرد کمیته را در این جهت ناموفق ترسیم کرده. عملکرد بهزیستی: سازمان بهزیستی کشورنیزهرچندباهدف فراهم نمودن زمینه های استقلال و خودکفایی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ‌آموزشی و تربیتی و در نهایت بازتوانی و توانمندسازی خانواده های نیازمند شکل گرفته است، اما باید دید در عمل تا چه حد در دست یابی به این مهم موفق بوده اندبرای نمونه، درآمدی که سازمان بهزیستی ماهانه به هر یک از زنان سرپرست خانوار از یک نفر تا پنج نفرمی پردازد به ١۰۰ هزار تومان نیز نمی رسد، در حالی که خط فقر در ایران امروز دست کم پنج میلیون تومان است مهم‌ترین اقدام بهزیستی درزمینه حمایت اززنان سرپرست خانوار، مستمری و کمک‌های موردی در زمینه درمان، ازدواج، تحصیل فرزندان، تهیه کالاهای اساسی، تامین مسکن، بهبود تغذیه اعضای خانواده ها و متاسفانه در این زمینه زیاد موفق نبوده …است. عملکرد شهرداری: درخصوص شهرداری رونداینگونه است که تمامی‌ اطلاعات زنان سرپرست خانوار از سازمان‌های متولی مانند بهزیستی و کمیته اعلام استعلام می‌شود و درشرایطی زنان سرپرست خانوار پذیرش می‌شوند که تحت پوشش هیچ کدام از این سازمان‌ها نباشند. بعد از تایید اطلاعات زنان ثبت نام شده، شهرداری تهران به‌عنوان اینکه شهروندی در این شهر زندگی می‌کند که خود خانواده را سرپرستی می‌کند و هیچ نهاد حمایتی نیزازاو حمایت نمی‌کند؛ وارد عمل می‌شود. امابااین همه درصورتی که با انتقال خدمات حمایتی و پرداخت مستمری به خانواده‌های تحت پوشش به حمایت‌های بیمه‌ای وتأمین‌ اجتماعی، زمینه مناسبی فراهم می‌شد که این زنان روی پای خود بایستند. از سوی دیگر، فرایند توانمند‌سازی زنان می‌تواند دنبال میشود، برای مثال درزمینه فرهنگی، با توجه به میزان بالای بی‌سوادی در میان زنان سرپرست خانوار، اگر امکان فراهم است، بتوان شرایط ادامه تحصیل رابرای آنهافراهم کردتوانمندسازی این زنان اگر جهت خوداشتغالی وایجاد منبع درآمد پایدار باشد، شیوه‌ای مطمئن برای جلوگیری ازآسیب‌های احتمالی بعدی به نظرمی‌رسد. زنان سرپرست خانوارحاشیه شهرها بیش ازسایرین در معرض آسیب هستندکما اینکه برخی جمعیت این زنان رابه همراه خانواده‌هایشان تا پنج میلیون نفر هم برآورد کرده‌انددر این خصوص داشتن یک آمار رسمی ودقیق ازجمعیت زنان سرپرست خانوار یک امرضروری است تا بتوان برحسب این آمار واقعی طرح و برنامه‌ها را پیش‌بینی و اجرا کرد. یکی از مسائل حائزاهمیت آن است که تعداد زیادی ازاین زنان امروز درمناطق حاشیه‌ی شهرها زندگی می‌کنند که همین موضوع به نوبه خود آنها را بیش از سایر زنان خودسرپرست ساکن شهرها و روستاها‌، آسیب‌ پذیرتر می‌سازد امروز برخی از تشکل‌های مردم نهاد فعال بوده و موضوع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار را دنبال می‌کنند اما کافی نیست و لازم است دولت و سایر نهادهای مسئول نیز بیش از پیش به این موضوع ورود کنند و این موضوع نقض ماده یک جهانی حقوق بشر: همه آزاد وبرابربدنیا آماده اند نقص ماده 3: عدم حق حیات برای همه ماده 6:ارزش انسانی درهمه جاماده7 جهانی حقوق بشرهمه در برابرقانون مساوی هستند وهمچنین ناقض اصل بیست قانون اساسی جمهوری اسلامی هستش همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند.ناقض بیست ودوقانون اساسی جمهوری اسلامی حیثیت، جان، مال حقوق مسکن و شغل اشخاص ازتعرض مصون است. ناقص اصل سه قانون اساسی جمهوری اسلامی رفع تبعیضات ناروا وایجاد امکانات عادلانه برای همه درتمام زمینه ها.

 بخش 4: سپس بانو شراره هادیزاده رئیسی سخنرانی خودشان را باموضوع حقوق شهروندی زنان درایران آغازکردند: گونه گون شدن بنیادی درساختارکشور، دررفتاربازنان، که بخش بزرگی ازمردم ایران هستند، آن بخش برجسته ایی که دارای ارزش بیان و بررسی ست، به 3برش تاریخی برمی گردد. یک برش درهزاروچهارصد واندی سال پیش، به یورش تازیان. برش دیگردرزمان پادشاهی رضاشاه پهلوی. و پسین برش، به شورش سال 57 بازگشته که اکنون که بیش از40سال ازآن میگذرد، می توانیم آنرا بروشنی، یک خودزنی و خودکشی ازسرنادانی، درکوششی برای بازگشت دوباره به دنباله ی تازیان باقیمانده ازیورش 1400 سال پیش، بنامیم. با خواسته ایی یکسان ازسردشمنی باایرانیان، در فنای کشورونابودی آنچه که بزرگان ودانشمندان این مرزوبوم اندوخته بودند. همگی بمانند آن یورش وحشیانه نخستین. قبل یورش تازیان آنچه درتخت جمشید درسنگ نگاره‌ها دیده می شود، زنان ایرانی درکنارمردان سرگرم کارند ودرگِل‌نوشته‌های بسیاری که درآنجا پیداشده که اکنون درآمریکاست دریافتی بانوان با پایه سرکارگر است، که درمواردبسیاری بالاترازمردان می‌گرفتند. دردریافت نامهٔ یک سرکارگرِ زن، آمده‌است که «بیش پرداخت دستمزد برای بارداری» دریافت کرده‌است. وهمچنین زنان اضافه دستمزد سالیانه ای برای رفتن به مسافرت بویژه به هندآریا ورته وکشمیررا داشته‌اند. زنان ایران دردوران باستانی می‌توانستند درآمد بالاتری واندازه مردان داشته باشند ومی‌توانستند درارتش باشند. که بنابرپارامترهای امروزی چنین پایه ایی برای زنان شگفت انگیز بوده است. درنوشته های باقی‌مانده از بایگانی‌های اداری تخت جمشید، زنان باالقابی نیکو وشایسته نامیده شده اند. کوروش کبیر بنیان‌گذار این شاهنشاهی تنها یک همسر داشت که این برای دنیای آنزمان شگفت انگیز و مایه سربلندی ایرانیان است. با زنان دردوران ساسانی بسیار پسندیده تر از زنان هم دوره ی خود در روم برخورد می شد. چرا که اگر به دختری تجاوز می شد، کشورداری باید ۵۰۰۰ دینارطلا خسارت به آن دختر می پرداخت که این فراتر ازقانون‌های حمورابی است وهمچنین زنان توانایی گرفتن ارثیه برابرمرد، اختیار جداشدن ازهمسر ومهریه مشخص را داشته‌اند. برگرفته از تاریخ های گزینوفن و هرودوتاریخچه فمنیسم دردنیا به بیش از150سال نمی‌رسد، اما «پوران دخت» پادشاه ایرانی دوره ساسانی ۱۴۰۰ سال پیش اولین سخن «فمینیستی» ایرانی را بیان کرد که: پادشاه چه زن باشد چه مرد باید سرزمینش را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند. پوراندخت در نامه‌ای که به سپاهیانش نوشته بود جمله فمینیستی خود را بیان کرد و خود را در لیست اولین پیروان تساوی حقوق زن و مرد قرار داد. باورکردنی نیست چنین مردمانی باچنین نگرش پیشرو ازجهان پیرامون خود، به بهانه ی تنها یک شکست از مردمانی وحشی، باچنین پیامدهایی با نابودی بنیادهای خود روبرو گردند. برکسی پوشیده نیست که پس از برپایی رژیم تازیان و فرود آیین آنها برمردمان وبه ویژه زنان سرزمین های شکست خورده، چه گذشته است. میتوان گفت همه ی نمودهای زنانه از گستره ی کشور کنده ودرپستوهای سیاه چادرهای تازی به قهقرا فرورفتند. پس ازگذشت سالیان دراز(400سال) سرانجام ایرانیان توانستند با پس زدن تازیان، سررشته ی کارها را به مهتران و پادشاهانی ایرانی بسپرند. شوربختانه دردرازای این سالیانِ وحشتناکِ سیاهِ جوروستمِ تازیان، برخورد بسیارکینه جویانه ایی باکسانی که کوچکترین وابستگی به آیین خود داشتند، می شد. این رفتارها چنان ددمنشانه وبا دیسیبلین وهدفمند بوده که نابودی پایه ها وساختارفرهنگ ایرانی را درپی داشته است. آموزش وپرورش یرای ایرانیان کامل قدغن بوده وانجام نمی شد. و تنها برای خود تازیان، آنهم دراندازه خواندن تنها کتاب خودشان بود. دراین400سال، رفته رفته آیینِ بیگانه ی آمیخته بارنگ تقدس، درمغز ایرانیان رسوب کرده وبا سوزاندن نوشته ها ازیک سوونبودآموزش ازسوی دیگر بسیاری ازآموزه های پیشین بفراموشی سپرده شده وتنها با تلاش فراوان پادشاهان صفاری وبویژه سامانیان (یعقوب لیث صفاری واسماعیل سامانی ) توانستند زبان وفرهنگ ایرانیان راهرچندزخم خورده پاس دارند که خود مایه سربلندی ایرانیان درمیان دیگر کشورهای شکست خورده از تازیان است. چراکه در سایه سبوعیت تازیان حتی نگهداری زبان مادری ناممکن میشد. وهمین شده که بادگرگونی فرماندهی وسرکارآمدن پادشاه ایرانی، بااندوه باید گفت، زدودن آیین بیگانه وبازگشت به دستورات افتخارافرین پیشین آشکاراوروشن دیده نمی شود. که این فرایند بزرگ ازخود بیگانگی می تواند سرخطی برای نوشتاری دیگرباشد. باآمدن پادشاهان ایرانی یکی در پی دیگری کارشایانی برای زدودن این آیین بیگانه نشد، تااینکه ازواپسین پادشاهان رضاشاه بزرگ بادیدی بازوروشن توانست گره کارایرانیان را شناسایی کند ونخستین گام ها را در زدودن آن بردارد و کوشش بسیاری برای بازگشت به پاسداشت انسانیت و دوری از خرافه و بردن مردم را به سوی کارهای مفید، انجام داده وبه سامان برد. کوشش کرد تاآنجا که رسوبات کهن می گذاشت، آیینی همگام باکشورهای پیشرو بیآورد. وبرابری را پیش گیرد. هرچه را که می نگریم نخستین آن را او ساخته وپایه نهاده است. بدون زیاده گویی هرچیزی. اولین مدرسه دخترانه اولین دانشگاه و هرچیزی که برای مردان این سرزمین نیاز بوده و همچنین برای زنان، بدون هیچ دوگانگی و نگاه ازسرجنس وکوچک شمردن جایگاه زنان. درسخنانش هست که چگونه میشود ایران را پیش برد، بدون پیشرفت زنان که نیمی از ایرانند. پس از وی پسرش، آمد و اونیز بار را بردوش گرفت وگام ها بسرعت بسوی بهبود می رفت و ایران جزو اولین های جهان شد و برتارک جهان بودیم، که برسر پول و نفت جلوگیرشدند. باچه چیزجلوگیری کردند؟ بله.. با دست آویز همان رسوبات نشسته درذهن های بیمارشده ی مردم. باچنگ انداختن(بازهم بسیارآگاهانه وهدفمند) مزدورانِ بیگانه ی برسرکار آمده به این رسوبات وچسباندن آنها برتمامی ارکان میهنمان، اکنون از وامانده ترین وپسمانده ترین کشورهای جهان هستیم. زنان ازنخستین بایسته های خود بازداشته شده اند و کمینه ها(حداقل ها) را دارا نیستند. ازروبروشدن باخشونت وتجاوزقانونی درخانه، پوشیدن لباس، رفتن سرکار، وامانده(ارثیه) واختیاربدن، بیرون رفتن ازخانه، دستمزد برابرباکاربرابر، حق شرکت درارتش، سرپرستی، ازدواج ودین بگیرید تا داشتن مرزدرگرفتن پست های بالا(جلوگیری قانونی ازریاست جمهوری، رهبری و دادرس این بستن ها باآیین تازیان ممکن شده است. چراکه بایدها ونبایدها رادرکشورهای اسلامی، کتاب مقدس مسلمانان روشن می سازد. واینها راازآن استخراج کرده اند. جملاتی که به بیان این بایدها و نبایدها پرداخته راآیات الاحکام می گویند. هرگونه نپذیرفتن این آیین با برخوردی سخت پاسخ داده می شود، حتی با زنان. اکنون بسیاری زنان هستند که به بهانه رفتارهای ضددین دربندهستند. گشت های ارشاد رژیم درهمه ی کشور با برخوردهایی بسیار نامناسب بشکل قانونی به زیرپاگذاشتن بایسته های زنان ایرانی می پردازند وهرگونه مخالفت را درست مانند اسلاف خود دریورش نخستین مسلمانان به ایران پاسخ میدهند. بانو ویدا موحدکه در زیرفشارهای رژیم با برسرچوب کردن نشانه ی پوشش اجباری، که همان روسری ست رامانند رایتی بربلندای خیابان انقلاب، کاوه ی زمانه ی خود و درجهان یکتا شد از آن دست مبارزان بود که مشهوربه دخترخیابان انقلاب شد ودربند دژخیمان شد.به پیروی از این دختر دلیر بسیاری همین کارراکردند وبناگاه چند روسری که نشان رژیم بود، پایه های آن را بلرزه درآورد و ددمنشان دیوسیرت به تندی دختران این سرزمین را به بند کشیدند. شاپرک شجری زاده؛ نرگس حسینی؛ شیما بابایی؛ مریم شریعتمداری؛ اعظم جنگروی؛ همراز صادقی؛ تنها بخش کوچکی از کسانی هستند که شناخته شده دربندندودرراستای سیاست برخورد هرچه ددمنشانه تر حتی وکیل آنان نسرین ستوده نیزدر بیدادگاه های رژیم بازداشت شد. این کارخودجوش دخترک خیابان انقلاب پیش آهنگ جنبشی دیگر به نام چهارشنبه های سفیدبه رهبری بانوی دیگر شد، که بازهم ارکان متزلزل رژیم به نسیم دادخواهان بنای لرزیدن گذاشته ودربرخورد پیشگیرانه حتی فرستادن کلیپ برای دوستان درسایر کشورها و بویژه رهبرجنبش، بند وزندان و تازیانه درپی دارد. چند بانوتازیانه خورده و دربند هستند؟ بعدرفتن این دیونژادها روشن خواهدشد. جنبش بزرگ دیگری که با خودسوزی دختری بیگناه دیگری بنام “سحرخدایاری” درجلوگیری ازرفتن بانوان به ورزشگاه ها رخ داد که این دخترنیزدختر آبی نام گرفت. اگر بخواهیم تنها نام همه ی دختران وزنان سرزمین مان را که این پلیدان به هربهانه دربند کرده وآزرده اند، بنویسیم، بی شک مثنوی هفت من کاغذ خواهدشد که همگی ازآن باخبرند. میتوان دریک جمله گفت زشتی و پلیدی و پلشتی وجود نداشته که دراینان نباشد وبرمردان و زنان این سرزمین، ازسوی اینان، جزاین زشتی ها نتراویده ونیالوده است. پس ازگذشت 1400 سال، و خوراندن این احکام درزندگی وسرمردم، وسرکوب مخالفین به بدترین وجه ممکن، اینک بخشی از آخوندهای جدید، این را که این آیات نمی توانند پاسخگوی زندگی بشر امروز باشند ونیازبه تغییر دارند، راپذیراشده اند. برگرفته ازسخنان آخوند سید کمال حیدری که امکان کافر دانستن آنان از سوی هم کیشان تندروشان بسیاراست. شاید کندن و زدودن این رسوبات در افکار فرو خفته ی ایرانیان نیاز به شوک و ویبره ایی بزرگ همراه با رفتارهای سخت، داشته تامانند پزشکی که باسختی ودرد، اندام آلوده وچرکین ناسوررا برای بهبود تن میبرد وبدورمی اندازد، درکندن این رسوبات نیزاین گونه برخورد می شدکه اکنون با روی کار آمدن دنبالچه های همان تازیان نخستین، کشوردراین شوک وویبره ی بزرگ دچارشده که بسیاری ازباورهای رسوبی درفکرهم میهنان کنده شده ویا بسختی سست گردیده است.

بخش ۵: بحث آزاد با موضوع حق اعتراض و زنان در جنبش های اخیر با شروع سخنان بانو فریبا مرادی پورکه نظردادند که زن ها پیشگام اعتراضات هستند به این خاطراست که زنان در واقع یک طبقه جنسیتی اند که علاوه بر مسائل و مشکلاتی که همه آحاد جامعه با آن مواجه اند سرکوب مازادی راهم تحمل می کنندکه از طرف کل این نظام مردسالاری است و آنها هرروزه لمس می کنند. آقای افشین رجبی نیز اینگونه نظردادند که زنان چهاردهه است که بصورت مکرر حقوقشان توسط جمهوری اسلامی نقض شده است آنان علاوه بر گران شدن بنزین به اوضاع معیشتی وگرانی تورم وفساد دولتی وحکومتی وفقرگسترده اعتراض دارند بانو آزاده قریشی نظرخودرا اینگونه بیان کردند که زنان نقش بسیارپررنگی دراعتراضات اخیرداشتند پابه پای مردان مبارزه میکنند برای احقاق حقشان و دیگرزنان ایران زمین پذیرای هیچ گونه ظلمی نیستند. درپایان بانومهسازکایی ضمن تشکرازتمامی سخنرانان وفعالین، منشی جلسه، ادمین ها درساعت21:14 ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای کمیته دفاع ازحقوق زنان و نمایندگی اتریش ودوستانی که درجلسه مزبورحضور داشتندعبارتند از:فریبا مرادی پور، پریسا حبیبی، شراره هادی زاده رئیسی، نرگس محمدی، فرشته امیراحمدی، نوری ایرانی، معصومه توکلی، مهرنوش ایمانی چنگیزی، زینب شاداب شعار، شهین تاج فتح زاده، نازنین طیبی، لیدااسدی فر، آزاده قریشی، آیلاراسماعیلی وآقایان:علیرضا حجتی، فرشاد قضایی، حامدغریب زاده، مهران فاضل زاده حبیب آبادی، سید سعید حسینی، افشین رجبی، دیان دادی، بهروزشکری نسب.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی نورد راین وستفالن ۲۰۲۰

سام جباری کرمانی

در روز پنج شنبه مورخ 23 ژانویه ساعت 19:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک اتاق نمایندگی کلن برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه سرکار خانم فریبا مرادی پور ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی جلسه را آغاز نمودند.

بخش 1: درآغاز سرکارخانم آیلار اسماعیلی سخنرانی خود را با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در دیماه 98 را ایراد کردند.

بخش 2: در بخش دوم سرکار خانم ترانه ذوالفقار سخنرانی خودرا با موضوع تحلیل ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشرو مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط روز ایران به شرح زیر ارائه نمودند: نباید در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامت گاه یا مکاتبات هیچ کس مداخله‌های خودسرانه صورت گیرد یا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنین مداخله‌ها و حمله‌هایی، برخورداری از حمایت قانون، حق هر شخصی است. ماده 12اعلامیه جهانی حقوق بشر حوزه خصوصی افراد را مورد توجه قرار می‌دهد. محترم شمردن حریم زندگی خصوصی یک اصل بنیادی در جامعه ی دمکراتیک است که نیازمند نظام حقوقی و ساختار سیاسی متناسب با آن است. حریم خصوصی یا شخصی از جمله حقوقی به شمار میرود که لازم است تمامی انسانها در هر حکومتی با آن آشنا باشند، زیرا با آگاهی از حریم خصوصی، حقوق شهروندی رعایت خواهد شد.ضمن اینکه دولت ها نیز در این زمینه سهم عمده ای برعهده دارند. از جمله تکالیف دولت ها و نظام های حقوقی به روزرسانی کردم قوانینی است که در حوزه ی حریم شخصی شهروندان وضع شده اند، مواردی از جمله پرهیز از شنود مکالمات تلفنی یا تأمین امنیت فضای مجازی همگی از مصادیق حریم شخصی شهروندان است. قانونگذار هم مکلف است نظام حقوقی ویژه ای را درباره ی این موارد تدوین کند. حریم خصوصی بخشی از زندگی انسانی هر فرد یا بشر است که باید از نظارت و دخالت دیگران در تمام باشد این موضوعی است که بشر کاملا با آن آشنایی دارد و از دیرباز فکر و نظر حکومت گران را به خود جلب کرده است. هیچ حکومتی هم نمی‌تواند در این زمینه به یک تعریف واحد برسد و اعلام کند که حریم خصوصی تا چه حد قابل مضایقه یا وسعت است. حق خلوت یا حق داشتن یک زندگی خصوصی از حقوق اساسی شهروندان است و با حفظ شأن، کرامت، شخصبت، استقلال فردی، توسعه ی روابط شخصی، گسترش صمیمیت و امنیت روانی پایدار و دیگرارزشهای مهم انسانی ارتباط عمیقی دارد. اما متاسفانه در کشور ما هیچ یک از قوانین موجود تعریفی از حریم خصوصی ارائه نداده آمد و از این منظر، مفهوم و معنی حریم خصوصی وگستره مرزهای آن مشخص نیست. با این حال شاید بتوان چند اصل قانون اساسی راکمی مرتبط دانست، مانند اصول ۲۲، ۲۳و ۲۵ : اصل ۲۲قانون اساسی اشاره کوتاهی به این موضوع دارد: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویزکند و اصل ۲۳ قانون اساسی میگوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض وموأخذه قرارداد واصل ۲۵میگوید: بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی، سانسور، عدم نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون. با این همه تجربه ی 40سال حکومت اسلامی در ایران نشان داده اصولی ازاین دست نمی‌تواند آزادی فردی و حرمت قلمرو خصوصی را تضمین کند، زیرا از استقرار جمهوری اسلامی زندگی خصوصی و میزان دخالت حکومت در آن به مسئله پیچیده ای بدل شده است. به ویژه جوانان ایرانی که با گرایش به الگوهای زندگی دنیای مدرن بیشتر در معرض مداخله های حکومت در زندگی شخصی خود بوده اند و از نداشتن آزادی فردی و نادیده گرفتن آن توسط حکومت ابراز ناخرسندی میکنند. اگر به کارنامه ی این 40سال نگاهی بکنیم متوجه خواهیم شد که این حکومت نه تنها به آزادی های فردی شهروندان مداخله و دست درازی کرده است بلکه کلیه قوانین حقوق بشر رانقض کرده الاخصوص اصل 12 قانون حقوق بشر کاملا نقض میشود و در این میان زنان ایرانی زیر فشار مضاعفی قراردارند. همانطور که میدانیم در حال حاضر زنان زیادی از معترضان به حجاب اجباری در زندان هستند و این نقض کامل آزادی های فردی و حقوق بشر است. به امید رهایی انسان از قید هرگونه ظلم و ستم و به امید برقراری صلح و آرامش در سراسر دنیا.

بخش 3 : سخنران سوم جلسه جناب آقای سام جباری کرمانی سخنرانی خود را با موضوع حق اعتراض (عاشورا 6 دیماه سال 88 و سرکوب آن توسط حکومت) ارائه نمودند. ششم دی ماه 88 یک هفته پس از درگذشت آیت الله منتظری ملقب به پدر جنبش سبز و مصادف با عاشورای حسینی مردم ایران در قیامی سراسری این بار نه برای پس گرفتن رأیشان بلکه برای پس گرفتن کشورشان به خیابان ها آمدند و پاسخی کوبنده به حکومت دادند که برای همیشه در تاریخ ثبت شد. آنها با وجود حمله وحشیانه نیروهای حکومتی شجاعانه به خیابان ها آمدند و با آتش زدن موتورهای نیروهای حکومتی و درگیری با آنها جانشان را در دستشان گرفته و بی هیچ ترسی برای گرفتن حقشان با سر دادن شعارهای مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور جنگیدند. تظاهرات ششم دی ماه روزی دارای معنایی نمادین از دادخواهی با حضور صدها هزار نفر در تهران و اکثر شهرهای ایران به خونین ترین مواجهه بین مردم و نیروهای امنیتی ایران از زمان شروع اعتراضات مردم به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه 88 تبدیل شد. مردمی که هنوز اعتراضات خردادماه و حمله وحشیانه نیروهای حکومتی را فراموش نکرده بودند با فوت آیت الله منتظری درآخرین روز پاییز وجلوگیری ازبرگزاری مراسم بزرگداشت برای او توسط نیروهای حکومتی خشمگین تر شدند و همین موضوع باعث افزایش التهاب حاکم بر جامعه شد که زمینه را برای گسترش اعتراضات فراهم کرد که در پی این اعتراضات شخصیت های وابسته به دولت خواهان برخورد با معترضین شدند حتی رئیس مجلس از مسئولین خواسته بود که بدون هیچ ملاحظه ای با مخالفان ولایت فقیه برخورد کنند. پس از حمله وحشیانه نیروهای حکومتی به معترضین و کشتن تعدادی از آنها سازمان حقوق بشر و برخی از سران کشورهای جهان واکنش هایی زیادی نشان دادند در حالی که در همین حین رسانه های ایران و سران دولت اعلام کردند که این خشونت ها از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی صورت نگرفته است که پس از این ادعا فیلم هایی از برخورد بی رحمانه و وحشیانه نیروهای انتظامی با معترضین که توسط ناظرین و شاهدان گرفته شده بود در فضای مجازی دست به دست چرخید که در یکی از این فیلم ها یک خودرو دارای آرم نیروی انتظامی در حال زیر گرفتن یکی از معترضین و عبور از روی بدن او در روز عاشورا و در میدان ولیعصر تهران را نشان می داد که پس از پخش این ویدئو نیروی انتظامی در ابتدا فیلم را جعلی و دروغین و سپس اعلام کرد که آن خودرو مسروقه بوده است. در اعتراضات عاشورای 88 تهران تبدیل به میدان جنگ شده و بسیاری از ناظرین معتقد بودندکه تهران در آستانه سقوط قرار دارد اما طولی نکشید که نقطه اوج اعتراضات مردمی در همان روز فروکش کرد و تا به حال همچنان زیر خاکستر مانده است.حکومت استبدادگر ایران از همان ساعات اولیه اعتراضات عاشورای 88 به طور وحشیانه ای در تهران و شهرستان هایی که در آنها معترضین به خیابان ها آمده بودند به مردم حمله کردند و برای آنها پیر و جوان، زن یا مرد، کودک یا نوجوان فرقی نداشت آنها هرکسی که در خیابان بود را با بوتوم کتک می زدندو با زدن اسپری فلفل به چشم و صورت معترضین آنها را دستگیر می کردند و با خود می بردند. با افزایش تعداد معترضین و شدت نحوه اعتراضات نیروهای امنیتی دست به حملات وحشیانه تر زدند و با خودرو از روی معترضین رد می شدند.اعتراضات ششم دی ماه با وجود اینکه در همان روز اول فروکش کرد با این حال عده ای در تهران و شهرستان ها بی گناه کشته، تعدادی زخمی و عده ی زیادی هم دستگیر و زندانی شدند. غم انگیزتر از آن این بود که خانواده های هیچ کدام از کشته شدگان حق شکایت و حتی برگزاری مراسم برای عزیزانشان را نداشتند، آنهایی هم که دستگیر شدن در زندان ها به بدترین شکل شکنجه شدندحتی تعدادی از آنها بدون حکم سالیان سال در زندان ها ماندند، تعدادی از دستگیرشدگان به حبس ابد و تعدادی هم به اعدام محکوم شدند. زهرا ابراهیمی از جمله دستگیرشدگانی بود که بعداز یکسال اعدام شد. همچنین ریحانه حاج ابراهیم دستگیرشده ی دیگری بود که در جریان اعترافات تلوزیونی وقایع عاشورا به اعدام محکوم شد اما حکم او در دادگاه تجدید نظر به 15 سال حبس کاهش یافت در این میان سید علی حبیبی موسوی خامنه خواهرزاده میرحسین موسوی یکی از کسانی بود که در عاشورای 88 به ضرب گلوله به طور بی رحمانه ای کشته شد. تمامی این قضایا ذره ای از اقدامات وحشیانه نیروهای حکومتی در عاشورای 88 بود که هیچگاه آن روزها برای هیچ کس فراموش نخواهد شد.

بخش 4 : سرکار خانم شیوا طلوع قمری سخنران چهارم جلسه با موضوع نقش رسانه ها در جامعه سخنرانی خود را آغاز نمودند: در جهان امروز وسایل ارتباط جمعی، روزنامه، رادیو، تلویزیون و سینما با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و مبادله افکار و عقاید عمومی، در راه پیشرفت فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی را به عهده گرفته اند به طوری که بسیاری از دانشمندان، عصر کنونی را « عصر ارتباطات » نامیده اند. در جهان امروز، وسایل ارتباط جمعی، روزنامه، رادیو، تلویزیون و سینما با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و مبادله افکار و عقاید عمومی، در راه پیشرفت فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی را به عهده گرفته اند. به طوری که بسیاری از دانشمندان، عصر کنونی را « عصر ارتباطات » نامیده اند. فراوانی جمعیت، تمرکز گروه های وسیع انسانی در شهرهای بزرگ، شرایط خاص تمدن صنعتی و پیچیدگی وضع زندگی اجتماعی، وابستگی ها و همبستگی های ملی و بین المللی، ناامنی و بحران ها، تحول نظام های سیاسی و اجتماعی، دگرگونی مبانی فرهنگی، ترک سنت های قدیمی و مخصوصاً بیداری وجدان اجتماعی، همه از جمله عواملی هستند که روز به روز نیاز انسان را به آگاهی از تمام حوادث و و قایع جاری محیط زندگی بیشتر می کند تا جایی که پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و توسعه اقتصادی و اجتماعی و تحکیم مبانی دموکراسی و تفاهم بین المللی لازم و ملزوم یکدیگر شده اند. در این جوامع افراد انسانی کوشش می کنند همیشه در جریان همه امور و مسایل اجتماعی قرار داشته باشند تا بتوانند بطور مستقیم یا غیر مستقیم نقش خاص خویش را در زندگی گروهی ایفا نمایند. به همین جهت آگاهی اجتماعی از مهمترین ویژگی های زمان معاصر بشمار می رود و همین آگاهی است که انسان را به زندگی فردی و جمعی علاقمند می سازد و توجه او را به آزادی ها و مسئولیت های وی جلب می کند. به این ترتیب در جامعه امروز یک فرد تنها موقعی می تواند بهترین و مطمئن ترین امکانات و وسایل زندگی را برای زندگی گروهی به دست آورد که دارای معلومات و اطلاعات کافی، خط مشی های صحیح و افکار و عقاید سالم باشد و این امر با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، روزنامه ها، نشریات، ‌کتب، سایتهای اطلاعاتی و در یک کلام اطلاعات قابل دسترسی است. هابرماس اندیشمند معاصر در این زمینه «شرط لازم و کافی برای پیدایی گستره همگانی در هر زمانی و به خصوص جوامع فرا مدرن را « اطلاعات » و به روز بودن آن می داند و معتقد است افکار عمومی بر این اساس شکل می گیرد و منوط بر وجود، کیفیت و چگونگی اطلاعات خواهد بود. دستیابی به اطلاعات و ارسال به گروههای هدف، ایجاد ارتباط، همگرایی و همراه ساختن افکار عمومی و تشریح مفاهیم مدنظر کاری بسی مشکل و در ابتدای شروع به کار هر نشریه ای سخت و ناهموار و نیازمند تلاشی طاقت فرساست. دستیابی به نیازهای گوناگون بایستی با استفاده از شیوه های گوناگون باشد چرا که با استفاده از ابزارهای اندیشه و احساس، اخبار و تبلیغ، نشر و آگاهی دادن می توان بر محیط پیرامون تاثیر گذاشت و در نتیجه با قانع سازی مخاطب به فصلی مشترک دست پیدا کرد و در نهایت به هدف خود رسید. در این راستا نهادها و سازمانها و گروههای مختلف همواره در تلاشند با تاثیر گذاری به بخشی از توده های مردم که می توان آنها را تحت عنوان مخاطب یاد کرد به نحوی شیوه عمل و اندیشه را در آنان کنترل کنند و یا آنها را وادار سازند تا در جهت خواست و میل آنان عمل کنند. شناختی که از یک مخاطب، رفتارها، عقاید و افکار او می توان به دست آورد تا در مرحله بعدی به اهداف مدنظر دست یافت را اطلاعات می نامیم. یکی از ابزارهایی که در جوامع امروزی رشد و گسترش یافته است رسانه های گوناگون با رویکردهای مختلف است. یک رسانه برای آغاز فعالیت راهی دشوار را بایستی بپیماید. شناخت مخاطب و اهدافی که در نظر دارد بایستی کاملاً شفاف و روشن و مشخص گردد. یعنی استراتژی خود را قبلاً مشخص نماید و در حول محور این استراتژی به تعریف کارکردهای خود بپردازد، سپس آغاز به فعالیت نماید. پس از آغاز نیز بایستی سختیها و مشکلات فراوانی را تجربه نماید. نقش هایی که برای یک رسانه می توان برشمرد عبارتند از: الف) رسانه و اعتماد سازی: اعتماد سازی درزمینه سیاستهای کلی یک جامعه و نظام یکی از وظایف و نقشهای مهم رسانه است.رسانه از این طریق می تواند در ترسیم اهداف، اولویت ها و تبیین برنامه ها و همچنین بسیج نیروهای جامعه نقشی به سزا داشته باشد. با این امر اجرای برنامه ها با آگاهی کامل مردم و همراهی عمومی ایشان با کمترین مشکل ودرگیریها قابل انجام خواهد بود. ب) رسانه و انعکاس واقعیت ها: انعکاس واقعیت های اقتصادی و اجتماعی بدون تردید یکی از ملزومات فعالیتهای رسانه ای است. در این امر رسانه بایستی به هیچ وجه جانب گروهها و نهادهای خاص و مختلف را نگیرد و برای هردو سوی جریان یعنی مخالفین و موافقین فرصت کافی برای اظهار نظر و اعلام نظرات خود را درنظر بگیرد. ج) رسانه و نقد سازنده: نگاه واقع بینانه به مسائل جامعه و به خصوص مسائل اجتماعی اقتصادی خود یک نقد سازنده است. مطمئناً اگر رسانه ای بتواند نقش خود را در انعکاس بدون کم و کاست و واقعی یک اتفاق و ماجرای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رعایت کند خود گام مهمی در ایجاد و شکل دهی افکار عمومی برای نقد مسائل برداشته است. د) رسانه و پیش بینی بحران: یک رسانه زمانی موفق تراز بقیه رسانه های همطراز خود خواهد بود که بتواند قبل از هرکس بحرانهای پیش روی حیطه های مد نظر خود را تشخیص، ‌تحلیل، پیش بینی و برای برخورد با آنان و تغییر جریان آن ارائه راهکار و طرحهای جدید ارائه نماید. این مسئله درپیش بینی مسائل اقتصادی که با سرعتی باور نکردنی اتفاق می افتد اهمیت بسیار بیشتری می یابد. بازار نفت و انرژی که این روزها دچار تغییر و تحول و تنش های گوناگون شده است یکی از این موارد بسیار مهم در عرصه های رسانه ای است. آموزش و آماده سازی تیمی قوی از کارشناسان وصاحب نظران عرصه ارتباطات، رسانه، اقتصاد و انرژی می تواند گام مهمی در رسیدن به این مقصود باشد. ه) رسانه و اعتبار: هر رسانه ای برای اعتبار بخشیدن به خود ناچار است اصول اولیه خبر که شامل شهرت، فراوانی، مجاورت، درستی و صحت، تازگی و دربرگیری می شود را رعایت کند. هریک از مفاهیم ذکر شده دارای تعاریف فراوانی در عرصه ارتباطات ور سانه بوده و از اهمیت بالایی برخوردارند. توجه به درستی و صحت اخبار و اهمیت آنها همراه با تازگی و سرعتی که در انتشار آن باید درنظر گرفت نقش مهمی را در ایجاد اعتبار برای رسانه ایفا می کند. صحت اخبار در طول زمان باعث اعتبار یک رسانه و قبول آن به عنوان یک منبع مطمئن اطلاعاتی برای خواننده می شود. و) رسانه و تبلیغات: یکی از عناصری که برای ماندگاری و پویایی رسانه می تواند نقش موثری داشته باشد استفاده از عنصر تبلیغ و تبلیغات در این عرصه است. « تبلیغ یا پروپاگاندا در بهترین و اصولیترین شکل آن، یک فعالیت آموزشی است که به منظور نشر دانش و آگاهی های سیاسی، ‌اجتماعی و فرهنگی و نشر ارزشها و سجایای اخلاقی صورت می گیرد، در عین حال نباید از نظر دور داشت که در تبلیغات گذشته از انتقال پیام از پیام دهنده به پیام گیرنده که در حقیقت حرکتی آموزشی است مساله تعمیق پیام در جامعه پیام گیرندگان و در نتیجه بسیج افکار عمومی نیز مطرح است.» یک رسانه نیز با استفاده از این مفهوم می تواند ضمن پذیرش تبلیغات صنایع و گروهها علاوه بر جنبه های آموزشی و روایی بخشی به یک محصول درآمدزایی نیز نماید. ی) رسانه و افکار سنجی: یکی از مهمترین ابزارهایی که یک رسانه می تواند با استفاده ازآن عکس العمل طرفهای مخاطب را درخصوص موضوعات گوناگون بسنجد سنجش افکار عمومی از طرق گوناگون مانند تهیه پرسشنامه، مصاحبه، دریافت نظرات و انتقادات و… می باشد.این راه رسانه را در رفع مشکلات و توجه بیشتر به نقاط قوت یاری می کند. موارد فوق تنها قسمتی از وظایف و نقش های یک رسانه است. مطمئناً نقش های گسترده تری نیز می توان از یک رسانه در یک جامعه برشمرد جرا که رسانه ها آیینه واقعیات زندگی روزمره انسانها درحیطه فرهنگ، هنر، اقتصاد، سیاست، علم، اجتماع می باشد که هریک از آنها دارای زیر مجموعه های گوناگون است.

بخش 5 : سخنران پنجم این جلسه سرکارمهرنوش ایمانی چگینی موضوع چرائی سرکوب در ایران را بررسی و ارائه نمودند: در ابتدا مقایسه ای کوتاه دارم به اعتراضات اخیر کشورها، مثل یک ماه اعتراضات لبنان و شش ماه اعتراضات هنگ هنگ که فقط یک نفر کشته شد و درپی آن مسئولان عذرخواهی کردند و یا استعفا دادند اما در اعتراضات مردم ایران تنها در مدت 5 روز بیش از 1500 کشته و بیش از 7000نفر دستگیر و صدها نفر زخمی شدند و مقامات ارشد نظام به یکدیگر پز می دهند و یا به یکدیگر تبریک میگویند و با افتخار می گویند که جنگ را بردیم آری در کشور ما سران مملکت ، ملت را دشمن و با ملتش اینچنین رفتار میکنند وهمان ملتی که چهل سال پیش آنها را به این جایگاه رساندند.مشکل ما در ایران استبداد هست وتا زمانی که استبداد هست رای و نظر مردم و به تبع آن خود مردم ارزش و جایگاهی ندارند و وقتی ارزش و جایگاهی ندارند و خشونت با اونها موجب کشتار وقتل دگر اندیش میشود .واما منشا این اعتراضات چیست چرا ملت ما در طی این چند سال که اعتراض میکنند کشته و زندانی میشوند آیا این خواسته ها اینقدر برای حکومت خطرناک هستند آیا خواسته های به حقی نیست. آری این اعتراضات، ریشه فقر داد، ریشه اقتصادی دارد و ریشه سیاسی دارد. ریشه در رفتار تبعیض آمیز و بی عدالتی دارد حجم گسترده فساد عدم برخورد دولت با این شرایط وجود دارد. سازمان عفو بین‌الملل با انتشار یک بیانیه اعلام کرد که به دنبال وقوع اعتراضات گسترده در 24 آبان درسراسر ایران، مقام‌ها و مسئولان این کشور عملیات سرکوب بیرحمانه‌ای را به اجرا گذاشته و هزاران نفر از معترضان وهمچنین شماری از روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر و دانشجویان را دستگیر کرده‌اند تا مانع از سخن گفتن آنان درباره‌ی سرکوب‌های اخیردرکشورشوند در مصاحبه‌هایی که سازمان عفو بین‌الملل با ده‌ها نفر از شهروندان داخل ایران انجام داده، این افراد توضیح داده‌اند که چگونه مقام‌ها و مسئولان کشور، در روزها و هفته‌های اعتراضات و پس از آن، ارتباط بازداشت‌شدگان با دنیای خارج را به طورکامل قطع کرده و آنان را مورد شکنجه و سایر رفتاری‌های بیرحمانه، غیرانسانی قرارداده‌اند. فیلیپ لوتر، مدیر بخش پژوهش‌ها و امور حقوقی خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین‌ الملل می‌گوید: «اظهارات تکان‌دهنده‌ی شاهدان عینی گویای آن است که مقام‌ها و مسئولان ایران، تقریباً بلافاصله پس ازکشتار صدها نفر ازشرکت‌ کنندگان دراعتراضات در سراسر کشور، عملیات سرکوب دامنه‌ داری را به منظورارعاب و بازداشتن افراد از سخن گفتن درباره‌ی آن‌چه اتفاق افتاده به اجرا گذاشته‌اند و حال بعد از کشتار و دستگیری افراد توسط حکومت دیکتاتور و مستبد جمهوری اسلامی اتفاقی که در روزهای اخیر بر مردم ایران توسط رژیم دیکتاتور گذشت را بخشی از دردناک ترین، پراضطراب ترین و فاجعه بارترین روزهای تاریخ این ملت بدانیم؛ سخن به گزافه نگفته ایم. از قرار گرفتن سایه سنگین وشوم جنگی ویرانگر بر سر ملت، تا طبل تو خالی انتقام سخت، ناتوانی در مدیریت برگزاری یک مراسم سوگواری یکی ازمهره های دیکتاتور سلیمانی که به دلیل اهمیت نداشتن جان مردم که از قبل گفته شده بود این خیابان جوابگوی این تعداد جمعیت را ندارد اما مسئولین فقط برای نشان دادن اینکه چقدر محبوبیت در بین مردم دارند باعث کشته شدن نزدیک به ۷۰ نفر شدند.و حوادث مختلف و متعدد مرگبار که فاجعه بارترین آن ها ساقط شدن هواپیمای مسافری و جان باختن۱۷۶ شدند. حال رژیم مجبور به اعتراف شده اند چرا که اگر حساسیت ما و مردم نبود، اگر فشارهای بین المللی نبود، جانیان هنوز مشغول دروغ پردازی بی شرمانه و انکار بودند.مردم را می کشند و سه روز تمام کشتار مسافران و خدمه هواپیمای مسافربری اوکراینی را وقیحانه انکار می کنند. ظاهرا یک نفر “خطای انسانی” می کند و بقیه در این “خطای انسانی” شریک می شوند و به توجیه می پردازند که “همه اینها جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی است”. این “تصادف” و یا “خطای انسانی” نیست. کسی که “خطایی” انجام می دهد و سه روز تمام بی شرمانه آنرا انکار می کند دچار قتل عمد و جنایت شده است و این بعنوان یکی از اسناد جنایت این رزیم در سینه تاریخ ثبت خواهد شد یاد این عزیان گرامی باد. دشمن مردم ایران جمهوری اسلامی ایران است. حالا برای جهانیان بیشتر روشن می شود که ما به چه رژیم وحشی و دروغپردازی روبرو هستیم. وقتی که جانیان حاکم کشتار۱۵۰۰ نفر درجریان خیزش آبان را منکر می شوند، وقتی که شکنجه گران اسلامی شکنجه اسماعیل بخشی ها را منکر می شوند، وقتی جمهوری اسلامی اعتراضات حق طلبانه مردم را به “اشرار” و یا “نیروهای خارجی” نسبت می دهد و وقتی که با بسیج جمعیت کرایه ای در مراسم نعش گردانی قاسم سلیمانی سعی در ارائه تصویری دیگر از جامعه ایران به جهانیان دارند معلوم می شود که این حکومت تنها یک دستگاه دروغ پراکنی وقیح و یک ماشین آدم کشی و جنایت است که حقیقت و جان انسانها برایش پشیزی ارزش ندارد. جمهوری اسلامی عامل اصلی مرگ وتباهی برای مردم ایران است.حکومت جمهوری اسلامی ایران در موقعیت‌هایی مثل اعتراضات سراسری ۱۳۹۸، از طریق سرکوب گسترده و هراس‌افکنی سعی کرد کنترل جامعه را به دست بگیرد. اما فعالیت حکومت به دوره اعتراضات محدود نمی‌شود. بار اول نیست که جمهوری اسلامی ایران سعی میکند از طریق تبلیغات، خود را برجایگاه حق و مخالفش را بر جایگاه باطل بنشاند. در واقع بخش مهمی از پروسه تثبیت جمهوری اسلامی بر این مبنا شکل گرفته است. ابزار اصلی حکومت برای تثبیت این دوگانه‌سازی‌ها، نام‌گذاری‌ و به دنبال آن روایت‌سازی است. این شیوه مواجهه، در اکثر موارد با ساختن یک “دیگری” عمل می‌کند. این “دیگری” گروهی را در برمی‌گیرد و ویژگی‌های مشابهی را به آنها نسبت می‌دهد. برخی از این گروه‌ها و نام‌ها از این قرارند: طاغوتی، کمونیست، منافق، فتنه‌گر، فریب‌خورده و اخیرترین آنها آشوبگر و اغتشاش‌گر و اشراردر جریان اعتراضات، فرقی نمی‌کند که خبر مربوط به اعتراضات چه شهری باشد و از زبان کدام مقام، سعی می‌شود این پیام به مخاطب منتقل شود که گروهی اغتشاشگر، آشوب‌گر، اخلالگر، معاند و اشرار، به رهبری لیدرهایی که تحت فرماندهی “دشمنان داخلی و خارجی خبیث و قسم‌خورده نظام” بوده‌اند، در این گزارش‌ها، چنان‌که همواره رویه حکومت است، سرکوب خشونت‌آمیز، تیراندازی‌های مستقیم غیرقانونی نیروی انتظامی، یگان‌ویژه و لباس‌شخصی‌ها و شمار بالای معترضان یا کشته شدن عابران بی‌دفاع مسکوت گذاشته شده است. در معدود مواردی که مرگ یک معترض گزارش شده، هیچ سخنی از خشونت و تیراندازی مستقیم نیست بلکه اینگونه روایت می‌شود که فرد کشته‌‌شده آشوبگری بوده که قصد تعدی به برخی مراکز را داشته است. اما این کنترل و مدیریت یا سرکوب را چه کسانی یا چه نهادهایی انجام می‌دهند؟ ساختار و سازمانی که در جمهوری اسلامی مسئول مقابله با اعتراضات است، فقط پلیس و نیروی انتظامی نیست و شامل بخش‌های مختلف شبه‌نظامی، نظامی، اطلاعاتی، عملیاتی، قضایی، رسانه‌ای و تبلیغاتی وحتی مالی است و مخالفان حکومت آن را یک سازمان سرکوب چند لایه و چند بعدی می‌دانند. لایه اول:بخش اطلاعاتی نگاهی به پرونده‌های فعالان سیاسی و مدنی بازداشت شده درجمهوری اسلامی از جمله در سه دهه اخیر نشان می‌دهد که نهادهای اطلاعاتی مختلفی به طور مداوم درحال جمع‌آوری اطلاعات درباره منتقدان و مخالفان حکومت هستند و در مواقعی که لازم تشخیص می‌دهند حتی قبل از هراعتراضی درخیابان‌ها به بازداشت معترضان ومنتقدان ومخالفان می‌پردازند. لایه دوم:بخش عملیاتی نگاهی به نیروهای فعال در کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات ۷۸، ۸۸، ۹۶ و حالا ۹۷ نشان می‌دهد که نیروهای در میدان و خیابان برای مقابله با معترضان ترکیبی از دست کم چهار نیروی عملیاتی هستند. سطح اول: نیروی انتظامی عادی سطح دوم: یگان ویژه ناجا سطح سوم: نیروهای فعال پایگاه‌های بسیج و مساجد، سطح چهارم: سپاه پاسداران از جمله گردان‌های امنیتی امام علی.لایه سوم: بخش قضایی در کنار نهادهای اطلاعاتی و بخش‌های عملیاتی، لایه سومی که برای کنترل ومدیریت یا سرکوب اعتراضات ضدحکومتی در جمهوری اسلامی ایران اندیشیده شده، لایه قضایی است. این لایه که متشکل از برخی دادیارها، بازپرس‌ها، بازجوها و دادستان‌ها و قاضی‌ها و مأموران و مدیران زندان‌ها می‌شود، وظیفه تشکیل پرونده قضایی علیه منتقدان و معترضان، محاکمه و صدور حکم حبس یا مجازات‌های مالی و حتی تبعید علیه آنها را برعهده دارد. بخش قضایی در کنار نهادهای اطلاعاتی و بخش‌های عملیاتی، لایه سومی که برای کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات ضدحکومتی در جمهوری اسلامی ایران اندیشیده شده، لایه قضایی است. این لایه که متشکل از برخی دادیارها، بازپرس‌ها، بازجوها و دادستان‌ها و قاضی‌ها و مأموران و مدیران زندان‌ها می‌شود، وظیفه تشکیل پرونده قضایی علیه منتقدان و معترضان، محاکمه و صدور حکم حبس یا مجازات‌های مالی وحتی تبعید علیه آنها را برعهده دارد. لایه چهارم: بخش مهمی که درجمهوری اسلامی درامر کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات مردمی و ضد حکومتی معترضان و منتقدان مشارکت دارد، بخش رسانه‌ای است. بخشی که به اعتقاد منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی متشکل از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های نزدیک به سپاه، بسیج، صداو سیما، قوه قضائیه و بخش‌های تندروتر اصولگرایان است لایه پنجم: لایه انگیزشی و تولید نیروی وفادار به حاکمیت. در تمامی مواردی که حکومت اقدام به کنترل و مدیریت یا سرکوب خیابانی اعتراضات مردمی در سال‌های۷۸، ۸۸، ۹۶و۹۷ کرده، همواره نیروهایی تحت عنوان لباس شخصی در کنار نیروهای اطلاعاتی و مسلح دیده شده‌انداین نیروها که جدای از مأموران لباس شخصی هستند، معمولاً در هنگام مواجهه با معترضان در صف اول دیده می‌شوند و با انگیزه و تحرک بیشتری در کنترل و مدیریت و یا سرکوب اعتراضات ومعترضان شرکت می‌کنند. لایه ششم: مالی و لجستیک تأمین بودجه، امکانات و تجهیزات مورد نیاز نیروها و نهادهایی که در کنترل و مدیریت یا سرکوب اعتراضات نقش دارند اغلب از دو مسیر صورت می‌گیرد .مسیر اول سهم نهادهایی مانند یگان ویژه نیروی انتظامی، بسیج، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و نهادهای اطلاعاتی وامنیتی دیگر و رسانه‌های رسمی نزدیک به این نهادها از بودجه عمومی و سالیانه کشور است. لایه هفتم: فرماندهینهادها و اشخاص مهمی در فرماندهی کنترل و مدیریت اعتراضات ضدحکومتی یا سرکوب در جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته سهیم بوده‌اند. در سطوح پایین، فرمانده یگان‌های ویژه ضد شورش ناجا، فرماندهان مناطق بسیج و فرمانده ناجا و فرمانده بسیج قرار داشته‌اند. اینگونه رفتارها همگی نقض قانون حقوق بشر میباشد ، نقض ماده 18اعلامیه جهانی حقوق بشر حق آزادی عقیده، هرکس حق دارد که از آزادی فکر “، وجدان و مذهب بهره مند شود .نقض ماده۱۹اعلامیه جهانی حقوق بشر حق آزادی بیان ، هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم واضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی ، آزاد باشد. نقض ماده 20 اعلامیه چهانی حقوق ماده 22حق امنیت اجتماعی بر اساس اصل 27 قانون اساسی، تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح بهشرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است. اما این اجتماعات و اعتراضات بارها به اشکال مختلف در کشورها ی دیگر انجام میگیرد از جمله اینکه چیزی که برای هر کشور دموکراتیک دیگر اهمیت دارد به رسمیت شناختن تظاهرات و تجمعات مسالمت آمیز است که ُمخل نظم نباشد.برای تجمع مسالمت آمیز، لزومی ندارد که فردی بخواهد برود مجوز بگیرد. با این حال، از قبل و برای این که پلیس ازتجمع کنندگان، حمایت کند فقط به پلیس اعلام می کنند که ما مثلا در فلان روز می خواهیم یک تجمع یا یک راهپیمایی داشته باشیم. پلیس هم آن محدوده و محل تجمع را آماده می کند. چون بحث ترافیکی وجود دارد و بحث امنیت تظاهر کنندگان و افراد مطرح است. پلیس از آن افراد حمایت می کند. پلیس مثلا نمی گوید چه مشخصاتی داری و چه چیزی می خواهی بگویی. پلیس درباره موضوع تجمع، سوال نمی کند برعکس چیزی که ما در کشور خود و دیگر کشورهای دیکتاتوری شاهد آن هستیم.

بخش 6: در بخش ششم جناب آقای میلاد کیان آرا درارتباط با موضوع چرایی صدور اطلاعیه 1199( هیس، ساکت، مسئولان همه خوابند) سخنرانی نمودند.سپس بحث آزاد باموضوع حق امنیت زندگی آغاز گردید که در ابتدا سرکار خانم مرادی پور وسپس سرکارخانم طلوع قمری، جناب آقای نیک خاک، و آقای جباری هرکدام جداگانه در ارتباط با امنیت در زندگی سخنرانی کوتاهی داشتند. درپایان جلسه سرکارخانم مرادی پورضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت 21:00ختم جلسه را اعلام کردند.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی اسکاندیناوی ژانویه ۲۰۲۰

هانی رستم زاده

در روزجلسه یکشنبه ساعت 19 به وقت اروپا 21:30 به وقت ایران با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمان های دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی اسکاندیناوی برگزار گردید .در ابتدای نشست مسول جلسه سرکار آقای هادی درتومی ضمن خوش امد گویی و خیر مقدم به حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان را آغاز نمودند.

بخش1: درابتدای جلسه آقای آزاد بهرامی با گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران در ماه جاری را ایراد کردند. خبر: کودک یا نوجوان بوده اند، هویت یکی از این کولبران هادی حسنی ۱۶ ساله بود که ۲۴ آذرماه که توسط شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی سپاه و بدون هیچگونه هشدار قبلی مورد هدف شلیک مستقیم قرار گرفته و بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست میدهد، این خبر مغایرت دارد با ماده ۳، ۲۲، ۲۳، ۲۵ از اعلامیه جهانی حقوق بشر: خبر: ۹ نوکیش مسیحی در ایران هر کدام به ۵ سال زندان محکوم شدند؛ ۹ نوکیش مسیحی با هویت، عبدالرضا علی حق نژاد، شهروز اسلام دوست، بهنام اخلاقی، بابک حسین زاده، مهدی خطیبی، خلیل دهقان پور، حسین کدیور، کمال نعمانیان و محمد وفادار می باشند، که آنها هر کدام بابت اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ۵ سال حبس که در مجموع به ۴۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند، این خبر مغایرت دارد با ماده ۲، ۱۸، ۲۲ از اعلامیه جهانی حقوق بشر: حق آزادی اندیشه، دین، مذهب وآزادی علنی کردن آموزش عقاید درمحیط عمومی و خصوصی. حق برخورداری از امنیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مالی.

خبر: تراشیدن اجباری موی سر و سیبل دو دراویش زندانی در زندان ایلام؛ مجید مرادی و حیدر تیموری دو تن از دراویش گنابادی زندانی در۱۲ آذرماه از زندان تهران بزرگ به زندان ایلام انتقال داده شده بودند و پس از این انتقال مسئولان زندان ایلام با زور و اجبار اقدام به تراشیدن موی سر و سیبل این شهروندان کرده و آنها را با وضعیتی تحقیرآمیز به بند سلامت این زندان منتقل کرده اند، این خبر مغایرت دارد با ماده ۵، ۶، ۱۰، ۱۸، ۲۲ از اعلامیه جهانی حقوق بشر:

بخش 2 : سخنرانی آقای هانی رستم زاده با موضوع مقایسه ماده بیست و شش اعلامیه با حقوق بشر با قانون اساسی بود. ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح میدارد:1 .آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش میبایست، دست کم در دروه های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه ای نیز می بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد. ۲. آموزش و پرورش می بایست در جهت رشد همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی و نیز به برنامه های «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند. ۳. پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند.( تیتر یک ): آموزشی که رایگان نیست. پرداخت شهریه براساس طبقه بندی کیفیت مدارس، سپردن امر آموزش به دست بازار و خصوصی کردن آن تحت نام “مدارس غیر انتفاعی”، عدم پذیرش مسئولیت توسط دولت برای تامین آموزش رایگان با استاندارد یکسان برای کلیه شهروندان جامعه، مخارج تحصیلی کمرشکنی را بر دوش خانواده ها گذاشته است. اگرچه پرداخت شهریه فقط بخشی از رایگان نبودن آموزش در جمهوری اسلامی است. اما همین موضوع عملا میلیونها دانش آموز را از چرخه تحصیل خارج کرده است. تشویق و ترغیب تأسیس مؤسسات آموزشی خصوصی از سوی آموزش و پرورش بصورت نقشه هدفمند از استراتژیکهای این وزراتخانه است. “سند تحول بنیادین آموزش و پرورش” در بند مربوط به منابع مالی راه را برای خصوصی سازی امر آموزش تحت عنوان “بخدمت گرفتن مشارکتهای مردمی در امر آموزش و پرورش” و تبدیل آن به کالایی برای عرضه در بازار کاملا باز کرد. با گسترش هر چه بیشتر شکاف طبقاتی در جامعه، ظهور مدارس خصوصی تحت عنوان “مدارس غیر انتفاعی” و سپردن آن بدست عناصر شناخته شده و خاص حکومتی در آموزش و پررورش سرعت بسیار بیشتری یافت و مورد حمایت بیدریغ آن قرار گرفت. مدارسی که اساسا بر مبنای سود دهی بعنوان یک موسسه مالی ـ آموزشی پایه گذاری شده اند به بخشی از دایره آموزش در ایران بدل گردید. کیفیت متفاوت این مدارس با نوع مشابه دولتی، تبعیض نهادینه شده در دسترسی به آموزش را به حد اعلا رساند. تفاوت فاحش کیفیت و روش تدریس، بکارگیری وسایل کمک آموزشی، استفاده از معلمین ویژه، ساعات متفاوت درسی و فوق برنامه، کیفیت فضاهای آموزش و هوشمند کردن کلاسهای درس، استفاده از کامپیوتر و دوربین های مدار بسته، آنلاین کردن کلاسهای درس و امکان نظارت دایمی والدین از چگونگی نحوه پیشبرد آموزش، تغذیه مناسب در مدرسه همه و همه در مدارس انتفاعی و در تفاوت با مدارس دولتی که اساسا به مدارس تخریبی مشهور اند، بکار گرفته شد. به همین منوال مدارس دولتی نیز به سرنوشت مشابهی دچار گردیدند، تبعیض در دسترسی به آموزش در مدارس دولتی با پنج طبقه بندی خاص تحت عنواین، مدارس دولتی عادی، نمونه دولتی، مدارس هیأت امنایی، مدارس شاهد و سمپاد (استعدادهای درخشان)، بعنوان رقیب در مقابل مدارس به اصطلاح غیر انتفاعی شکل گرفت و دولت با مشارکت با بخش خصوصی همان اندک آموزش غیر خصوصی را هم تکه پاره کرد. بی توجهی عامدانه حکومت اسلامی به تخصیص بودجه کافی برای آموزش و پرورش بعنوان بزرگترین وزارتخانه که مستقیما سر و کارش با میلیونها دانش آموز و خانواده آنهاست خود را در کسر بودجه های نجومی مزمن در آموزش و پرورش نشان میدهد. بطوریکه بنا به اعتراف صریح وزرای آموزش و پرورش، ۹۵درصد بودجه این وزارت صرفا به پرداخت مواجب کارمندان آموزشی میرسد. که عملا با دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر رسمی حقوق بگیر آموزش و پرورش هستند. پنج درصد باقیمانده حتی کفاف تامین آب و برق و سوخت و تعمیر و نگهداری ودیگر مخارج جاری مدارس را نیز نمیدهد. اما تامین بودجه برای سایر اهداف ایدئولوژیک آموزش و پرورش مانند نمازخانه ها، حضور آخوندها در مدارس، اردوهای راهیان نور، ترویج صلوات، قرائت و حفظ قرآن و غیره با مشکلی مواجه نمی شود. بودجه سرانه آموزشی به ازاء هر دانش آموز، که در بالاترین نرخ، حدود ۲۸ هزار تومان یعنی معادل کمتر از حدود ۹ دلار در سال است مقایسه این سهمیه تحقیر آمیز با بودجه سرانه آموزشی برای مثال با کشورهای اروپایی و ژاپن، تفاوتی حداقل هزار برابری به بالا را نشان میدهد.( تیتر دوم ) : آموزش رایگان و اجباری حق مسلمی بود که نیست. بهره مند شدن از استاندارد یگانه در دسترسی به آموزش و پرورش برای کلیه احاد جامعه از پایه ای ترین و بدیهی ترین حقوق شهروندی محسوب میشود. جمهوری اسلامی اساسا با حق شهروندی درتضاد است، بنیادهای ارتجاعی ایدئولوژیک و هویتی این حکومت بر تبعیض و نابرابری اجتماعی در کلیه عرصه ها استوار است. اگرچه بصورت ظاهر برطبق اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی، “دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان رابرای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تاسر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.” وزارت آموزش و پرورش حتی یک لحظه هم برای اجرایی شدن این بند، برنامه، عزم و تصمیی نداشته است. گویا این بند از قانون اساسی هیچ وقت برای اجرا نوشته نشده است، بلکه تنها ارزش مصرف ویترینی و نمایشی دارد. اماعلیرغم تمامی اینها آموزش رایگان با استانداردی یکسان خواست و مطالبه ای عمیقا اجتماعی برای میلیونها مردمی است که توسط همین حکومت به زیر خط فقر رانده شده اند. سالانه صدها هزار کودک و نوجوان بعلت عدم تامین مخارج تحصیلی از چرخه تحصیلی به بازار بیرحم کار پرتاب میشوند، یا اصلا پایشان به مدرسه باز نمیشود. بنا به آمارهای دولتی بالغ بر بیش از هفت میلیون دانش آموز از تحصیل باز مانده اند. تعداد بیسوادان کشور رو به ازدیاد گذاشته است. خیل عظیمی از کودکان در ابعاد میلیونی آواره بیغوله های کار و خیابان گردیده اند. “جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان”، رقم کودکان کار در ایران را ١۸ میلیون نفر اعلام کرده است که بی گمان صحت دارد. تامین آموزش رایگان و اجباری برای نجات میلیونها کودک، مستقیما بعهده دولت است و باید تمام نهادهای اجرایی ذیربط و دخیل مانند آموزش و پرروش، بهزیستی و شهرداریها پاسخگو باشند. هزینه تحصیل کودکان نباید به وضعیت مالی خانواده گره بخورد، تا فاجعه کودکان کار و خیابان که مبنایی بجز فقر گسترده در جامعه ندارد، پایان یابد. طبعا جمهوری اسلامی نه تنها برای این امر برنامه ای ندارد، بلکه در جهت مخالف آن تلاش میکند صورت مسئله را بجای حل آن پاک کند. اجرای “طرح پرتو” برای آنچه که خود دولت وقیحانه “جمع آوری” کودکان کار و خیابان می خواند، در واقع خارج کردن این کودکان از دید ومشاهده علنی جامعه است.( تیتر سوم): اخذ شهریه راهی برای تامین کسربودجه: اخذ شهریه بعنوان راهی برای شانه خالی کردن دولت از تخصیص بودجه به آموزش و پرورش در اجری تعهدات خود برای سرپا نگهداشتن امر آموزش صورت واضح بخود گرفته است و مانند هر کالای دیگری تابع نرخ ارزش ریال و رکود تورمی بازار میباشد. به این معنی که بنابر گرانی اقسام کالاها در بازار، نرخ کالای آموزش به نام شهریه هم افزایش می یابد. درصد این افزایش قیمت را یا آموزش و پرورش خود اعلام می کند و یا بوسیله مدیران در مدارس تعیین میگردد. وزرات آموزش و پرورش در خصوص اخذ شهریه سیاست رندانه ای دارد. اعلام می کند که مدارس دولتی مجاز به دریافت شهریه از خانواده ها نیستند اما آنرا به نام “همیاری مردمی” و یا طرفندهای دیگر به خانواده ها تحمیل میکند و پیش می برد. نرخ شهریه در مدارس خصوصی که به غلط غیرانتفاعی خوانده میشود حد و مرزی ندارد و تا 30 میلیون تومان نیز گزارش شده است.( تیترچهارم ) : مدرسه ای که مدرسه نیست: بخوبی روشن است که فاصله گذاریهای عمدی و نهادینه کردن تبعیض در آموزش و پرورش یک سیاست استرانژیک حکومتی است. بنابر این سیاست تبعیض آمیز، مدارس براساس توانایی مالی خانواده تقسیم بندی میشود. هر خانواده ایی که توانایی پرداخت ارقام نجومی شهریه را دارد و میتواند بیشتر بپردازد از امکانات آموزشی بالاتری برخوردار خواهد شد. در این زمینه معاون وزیرآموزش و پرورش با بی شرمی و وقاحت کم نظیری چنین می گوید: “امسال تلاش کردیم در خرداد ماه شهریه‌ها را اعلام کنیم و خانواده‌ها با توجه به سبد مالی‌شان مدرسه راانتخاب کنند. و از سوی دیگر مدیران هم بتوانند برنامه‌ریزی‌های لازم را برای آغاز سال تحصیلی انجام دهند. نمونه دیگر: بنا به اعتراف صریح مسئول سازمان نوسازی و تجهیز مدارس، ۵۷ درصد مدارس دولتی در ایران تخریبی هستند. این رقم هولناک را باید به انواع مدارس ناایمن روستایی، کپری، کانتینی و آغل گوسفندانی که به کلاسهای درس تبدیل شده اند اضافه کرد. این چهره واقعی استاندارد مدارس دولتی در جمهوری اسلامی ایران است. برای خانواده هایی که سبد مالی شان کفاف انتخاب مدارس انتفاعی و پرداخت هزینه های نجومی شهریه و باقی مخارج فوق برنامه را نمیدهد، گودالی به نام مدارس دولتی دهان باز کرده است که بدیهی است چنین مدارسی فاقد ابتدایی ترین و پیش پا افتاده ترین امکانات آموزشی و بهداشتی و ایمنی است. فجایع هولناکی مانند آتش سوزی در مدرسه سفیلان، شین آباد و غیره بخشی از همین بی توجهی عامدانه است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که، حق تحصیل و آموزش بخشی از حقوق بشر است که به صورت بین المللی و در اسناد متعدد حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. احترام به حق تحصیل و آموزش برای همه شهروندان فارغ از اعتقادات مذهبی، سیاسی، جنسیتی و نژادی از نشانه های بارز پایبندی حکومت ها به یکی از جنبه های مهم حقوق بشر در سطح جهان است. این حق باید بدون هرگونه تبعیض و در راستای کرامت انسانی برای همۀ افراد فراهم گردد و دولت ها مکلف اند با بهره گیری از همۀ منابع در دسترس، زمینه را برای بهره مندی شهروندان از آموزش فراهم کنند. به امید روزگار بهتر در ایران زمین.

بخش 3 : سخنرانی آقای هادی درتومی با موضوع اعتراض و سرکوب انجام گردید. جمهوری اسلامی ایران همیشه از پیش‌گامان سرکوب اعتراضات بوده‌است. همیشه خود را مدعی حمایت اعتراضات مسالمت‌آمیز می‌داند، درحالی که حتی کوچک‌ترین نقد و انکاری را تهدید وسرکوب می‌کند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1358 توسط مجلس خبرگان قانون اساسی در۱۷۷ اصل به تصویب رسیده است. دراصل سوم قانون اساسی در بند هشتم به این صورت آمده: (.مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.) اما در عمل ملت ایران به هیچ وجه چنین اختیاری را ندارند و این موضوع بارها و بارها به همگان ثابت شده طی تمای اعتراضات مردمی و برخورد جمهوری اسلامی ایران با معترضین که در ادامه به چند مورد اشاره خواهم کرد. و اما با توجه به اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که به این شکل هست : (کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و… غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امربرعهده فقهاء شورای نگهبان است.)تمامی حق و حقوق انسان ها را پایمال کرده و 30 ماده ی اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض می‌کند، زیرا موازین اسلامی با قوانین حقوق بشر تضاد کامل دارد در تمامی امور. با این حال طبق اصل بیست و هفتم(27) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که تشکیل اجتماعات و راهپیمایی، بدون سلاح و مشروط بر این که مخل به مبانی اسلام نباشد را آزاد کرده و طبق اصل های 25، 24، 23، 3 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و طبق مواد 18، 19، 20 و 21 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، همگان بدون هیچگونه تبعیضی آزادی استفاده از مطبوعات و شبکه های اجتماعی وحق تجمعات مسالمت آمیز رو دارند، اما شاهد این موضوع هستیم که هر بار ملت ایران دست به اعتراض مسالمت آمیز زدند جمهوری اسلامی ایران تمام شبکه های اینترنتی را مخدوش کرده و زمینه های استفاده از اینترنت و برنامه های اینترنتی چون ( تلگرام، اینستاگرام، فیس بوک و… غیره را مسدود کرده تا شهر ها و استان ها از خیزش و اعتراضات بی خبر باشند و از طرفی هم از طریق صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اخبار کذب و جعلی به شکلی وانمود میکنند که گویا هیچ اتفاقی رخ نداده و همگی در آرامش کامل به زندگی خود میپردازند در صورتی که در واقعیت کاملا بلعکس این اخبار در حال وقوع هست. مدارک موجود بیانگر واقعیت هست که مامورین جمهوری اسلامی ایران خود دست به تخریب اموال شخصی و عمومی زده و معترضین را متحم به اینکار کرده تا به راحتی معترضان را اختشاشگر و یا آشوبگر نامیده و دست به سرکوب آنها بزند. این سرکوب ها همراه با شکیک به معترضین از فاصله ی نه چندان دور که این معترضین کاملا بی دفاع هستند و سلاحی به همراه ندارند، و یا زیر گرفتن آنان با ماشین های آتشنشانی یا دولتی، و در نهایت بازداشت های چند هزار نفری آنان و آزار و اذیت افرادی که خواستار حقوق خود هستند و دست به اعتراض مسالمت آمیز زده اند. اما حال به چند مورد از اعتراضات ملت ایران و طریقه ی برخورد جمهوری اسلامی ایران، در واقع به سرکوب مردم توسط جمهوری اسلامی ایران در اعتراضات مسالمت آمیز میپردازیم. جمهوری اسلامی ایران از همان اول کار دست به کشتار و زورگویی کرده و اینکارشان تا به امروز ادامه داشته است. به عنوان مثال یک سال بعد از پیروزی جمهوری اسلامی سید ابولحسن بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور تاریخ ایران انتخاب شد، بنی صدر با تثبیت قدرت روحانیون حزب جمهوری اسلامی و نهاد های انقلابی زیر نظر آنان مخالف بود، و مردم ایران متوجه ی دروغ و فریب های جمهوری اسلامی که خمینی رهبرشان بود شده بودند، با این حساب جمهوری اسلامی ایران جنگ بین ایران و عراق رو راه انداخت تا مردم ایران فریب های جمهوری اسلامی را فراموش کرده و یکدل بشوند برای جنگ مقابل عراق و بعد از سقوط خرمشهر با گزارش هایی از فرماندهی سپاه پاسداران که دست نشانده ی خمینی و طرفداران قدرت روحانیون هم بودن، مبنی بر این که بنی صدر در طرح ریزی کودتایی در جهت ساقط کردن جمهوری اسلامی نقش دارد، موجب شروع تضاهرات در تاریخ 30 خرداد در چندین شهر شد و حکومت به دستور خمینی عکس العمل نشان دادند. چنانکه طی درگیری های تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود 30 نفر کشته شدند، 200 نفر مجروح شدند و 1000 نفر هم دستگیر. و باز یکی از اولین جنایات جمهوری اسللامی ایران اعدام زندانیان عقیدتی-سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ یا همان کشتار ۶۷ هست که در این واقعه که طی آن به فرمان روح‌الله خمینی، چند هزار نفر از زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان‌های نظام جمهوری اسلامی ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ۱۳۶۷ به شکلی مخفیانه اعدام و در گورهای دسته‌جمعی دفن شدند. نهادها و سازمان‌های مدافع حقوق بشر جرم زندانیان را همکاری با سازمان‌های مخالف نظام به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیف‌های مختلفی ازگروه‌های چپ، کمونیست و مارکسیست ذکر کرده‌اند. اما مقامات جمهوری اسلامی اعدام آن‌ها را به خاطر دلایلی همچون کشف تشکیلات مرتبط با سازمان مجاهدین خلق در زندان نتیجه ادامه محاکمه بخاطر ترور مقامات جمهوری اسلامی توسط آن‌ها ذکر کرده‌اند. تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت است در واقع بین ۱٬۸۷۹ نفر (گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد) تا ۳٬۰۰۰ یا ۴٬۴۸۲ نفر تخمین زده شده‌است. و اما اعتراضات سال ۱۳۸۸ در پی اعلام نتایج دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعلام پیروزی دوبارهٔ محمود احمدی‌نژاد، تظاهرات و راهپیمایی‌های بی‌سابقه‌ای در خیابان‌ها و میدان‌های تهران و همچنین شهرهای دیگر ایران، توسط معترضان به نحوهٔ شمارش آرا و حامیان میرحسین موسوی، رقیب اصلی احمدی‌نژاد در انتخابات، در ماه‌های خرداد و تیر ۱۳۸۸ به راه افتاد که بزرگترین راهپیمایی‌های اعتراضی در تاریخ ۳۰ سال جمهوری اسلامی ایران بود. در جریان سرکوب معترضان توسط نیروهای پلیس و شبه‌نظامیان بسیج و سپاه پاسداران، به ویژه در روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد۱۳۸۸، تعدادی از معترضین و عابرین کشته و مجروح شدند. هیچ آمار رسمی در مورد تعداد کشته‌شدگان این حوادث از سوی دولت ایران منتشر نشده‌است. اما «کمیته پیگیری امور آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات» که توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شده در شهریور ماه ۱۳۸۸، فهرستی شامل نام ۷۲ نفر از کسانی که در خشونت‌های پس از انتخابات کشته شدند را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. شمار زیادی از این افراد به وسیلهٔ گلوله کشته شده و شمار قابل توجهی نیز بر اثر ضرب و شتم و از جمله اصابت باتوم جان خود را از دست داده‌اند و از این تعداد 7 نفر در حمله نیروهای امنیتی به کوی دانشگاه تهران از شامگاه روز ۲۴ خرداد تا بامداد ۲۵ خرداد جان باختند. مرگ عده‌ای نیز بر اثر ضرب و شتم، شکنجه شدید و بدرفتاری زندانبانان با آنان در بازداشتگاه‌هایی از جمله بازداشتگاه کهریزک بوده‌است.

و در حمله به کوی دانشگاه تهران در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ مجموعه رویدادهایی بود که در این تاریخ در جریان حملهٔ نیروهای لباس‌شخصی و پلیس به کوی دانشگاه تهران رخ داد و طی آن شمار زیادی از دانشجویان مجروح شده و ۵ نفر به قتل رسیدند و بسیاری نیز بازداشت و مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند. تجاوز جنسی به زندانیان در جمهوری اسلامی ایران یکی از اقسام شکنجه دولتی در ایران عنوان گردیده. حوادثی چون شکنجه معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری در سال (۱۳۸۸) همواره مورد اعتراض شدید سازمان‌های حقوق بشر بوده‌است. تعداد جان باختگان در پی اعتراضات سال 88 نزدیک به 200 نفر و تعداد بازداشتی ها نزدیک به 5 هزار نفر بوده است. ولی این سرکوب ها و نقض حقوق انسان ها در ایران به اینجا ختم نشد و در ادامه به اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ میپردازیم.

تظاهرات ۱۳۹۶ایران مجموعه اعتراضات رهبری ‌نشدهٔ مردمی و ضدحکومتی در سراسر ایران است که از ۷ دی۱۳۹۶ (۲۸ دسامبر ۲۰۱۷) از مشهد و شهرهای بزرگ استان خراسان آغاز شد. فراخوان شرکت در این تظاهرات که در آغاز «نه به گرانی» و اعتراض به سیاست‌های دولت حسن روحانی نامیده شد و در شبکه‌های اجتماعی انجام گرفت ابتدا با خواسته‌های اقتصادی، علیه فساد جاری در دولت ایران و میزان بالای بیکاری بود؛ اما با فراخوان‌های بیشتر دامنهٔ همگانی آن فراتر از مشکلات اقتصادی رفت و مخالفت‌ها با نظام سیاسی ایران به‌ویژه علیه ولایت فقیه و مقام‌دار آن، علی خامنه‌ای را نیز دربرگرفت. «تنفر» از جمهوری اسلامی در میان معترضین یکی ازعوامل اصلی این اعتراضات در نظر گرفته شده و اقدامات و شعارهای ساختارشکن و تخریبگر نشان از وجود «تنفر» دارد. «نداشتن مطالبه ی مشخص»، «شروع حرکت از پیرامون به مرکز» ازدیگر خصلت‌های این اعتراضات بود. از دیگر ویژگی‌های مهم این اعتراضات این بود که برخلاف سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، اصلاح‌طلبان پشت آن نبودند. این حرکت مداوم برخلاف انقلاب ۵۷ کاملاً مبری از ایده های دینی بود. رحمانی فضلی تعداد بازداشت شدگان را بیش از ۵ هزار نفر خواند و گفت تظاهرات به سرعت در روزهای ابتدایی به ۱۰۰ شهر رسید و در ۴۲ شهر هم درگیری اتفاق افتاد. طی این تظاهرات گسترده ۶۰ دفتر امام جمعه در سراسر کشور تخریب و به آتش کشیده شد.

علی ربیعی در مصاحبه‌ای گفت: ناآرامی‌های دی‌ماه ۱۶۰ شهر را دربر گرفت. غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه، تعداد کشته شدگان اعتراضات خیابانی دی ماه را ۲۵ تن اعلام کرد و نیز از مرگ دو زندانی در زندان‌های اوین و اراک خبر داد. گرچه جواد کریمی قدوسی، عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس بعدها در یک سخنرانی تعداد کشته شدگان اعتراضات دی ماه را ۵۴ نفر اعلام کرد. عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، بر اساس گزارشی که از سوی شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تهیه شده و با استناد به گزارش‌های دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی، عوامل نارضایتی‌ها را داخلی و بدون هیچ‌گونه دخالت از خارج کشور عنوان کرد، او گفت یک جرقه کافی است تا اعتراضات شعله‌ور شود. فرمانداری تهران از دستگیری ۲۰۰ نفر در روز ۹ دی در این شهر خبر داد و معترضین را «عوامل بیگانه» معرفی کرد که به مراجع قضایی سپرده شدند. در اعتراضات دی ماه 1396 تعداد کشته شدگان 54 نفر و زخمی ها ۱۰۶نفر و بازداشت شدگان حدود 8 هزار نفر اعلام شده. در تمام موارد خامنه ای معترضان را بیگانگان و عوامل خارجی مینامد به این دلیل که به راحتی به کشتار و شکنجه معترضین بپردازند. و اما اعتراضات سراسری آبان ماه ۱۳۹۸ اعتراضات سراسری ۱۳۹۸ ایران از شامگاه ۲۴ آبان در شهرهای تهران، مشهد، اهواز، سیرجان و شیراز آغاز شد و به بندرعباس، اصفهان، کرمان، قزوین، شهرک اندیشه، ماهشهر، گچساران، خرمشهر، بابل، بیرجند، جیرفت، شوشتر، اندیمشک، قم و بهبهان گسترش یافت. بر اساس گزارش نهادهای امنیتی ایران، ۲۸ استان و بیش از صد شهر دستخوش ناآرامی‌های پس از افزایش قیمت بنزین بودند. در ۷ آذر ۱۳۹۸ وبسایت کلمه به نقل از «یک منبع آگاه» تعداد کشته‌ها را ۳۶۶ نفر اعلام کرد. ارگان مانیتورینگ حقوق بشر ایران تعداد کشته‌شدگان اعتراضات را دست‌کم ۴۵۰ نفر اعلام کرده که تعدادی کودک نیز در میان آن‌ها هستند. همچنین به گفتهٔ سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تا ۵ آذر ۱۳۹۸، بیش از ۷۰۰۰ نفر در اعتراضات، بازداشت شده‌اند. در میان جان‌باختگان، نام و هویت ۱۸ کودک مشخص شده‌است.

بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۹، به نقل از سه منبع نزدیک به حلقه اطرافیان خامنه‌ای و یک مقام چهارم، علی خامنه‌ای چند روز بعد از آغاز اعتراضات، مقامات امنیتی ارشد و سایر مقامات دولتی را جمع کرده و به آنها دستور داده تا هر کاری از دستشان بر می‌آید برای متوقف ساختن آنها انجام دهند. آمار کشته‌های تایید شده توسط سه مقام نزدیک به علی خامنه‌ای به حدود ۱۵۰۰ نفر که شامل ۱۷ کودک و ۴۰۰ زن و همچنین برخی از نیروهای امنیتی می‌باشد رسیده است.

تصاویر فراوانی که توسط شهروندان گرفته شده‌است، نشان می‌دهد که نیروهای امنیتی، سپاه پاسداران و بسیج با استفاده از سلاح‌های جنگی در نقاط مختلف کشور، به سوی معترضان به صورت مستقیم و هدفمند تیراندازی مستقیم کرده‌اند.

در موردی همچون ماهشهر، تصاویر نشان می‌دهد که نیروهای سپاه پاسداران با استفاده از سلاح‌های نیمه سنگین، همچون دوشکا، معترضان را هدف قرار دادند. خبرگزاری فرانسه در گزارشی تحقیقی نشان می‌دهد که بیش از ۷۵۰ تصویر و ویدئو از تیراندازی توسط نیروهای امنیتی و کشته و زخمی شدن معترضان به جای مانده‌است.

خبرگزاری‌ها و سازمان‌های حقوق بشری خارج از کشور، براساس تحقیقات و منابع خود، تعداد کشته‌ها را از چند صد نفر تا ۱۵۰۰ نفر اعلام کردند. این در حالی است که مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران از اعلام کردن تعداد کشته شدگان سر باز می‌زنند. در مورد بازداشت شدگان، جمع‌بندی سخنان مقامات رسمی جمهوری اسلامی و همچنین گزارش نهادهای حقوق بشری نشان می‌دهد که دستکم ۸۶۰۰ نفر در ۲۲ استان ایران بازداشت شده‌اند. تعداد کشته شدگان اعتراضات آبان 98 به 1500 نفر و تعداد افراد بازداشت شده و بیخبری از احوالات آنان 8600 نفر. و اما این کشتار ها تنها به این تعداد ختم نمیشود و ادامه دارد.

مدتی کوتاهی بعد از کشتارهای مردم ایران به دست سیستم جمهوری اسلامی ایران اتفاقاتی چون کشته شدن قاسم سلیمانی که در پی مراسم ترحیم این شخص حدود 70 نفر جان باختند و بعد از گذر نه چندان مدت طولانی طی سقوط یک هواپیمای اوکراینی حدود 180 نفر کشته شدند که هر دو اتفاق کمی مشکوک هست، به این دلیل که چه کسی مختصات دقیق قاسم سلیمانی رو به امریکا داده و بعد ازمرگ قاسم که تمامی مقامات ایران دم از انتقام میزدند چطور به ساختمون های خالی شلیک کردند؟

و یا در اتفاق سقوط هواپیمای اوکراینی که در ابتدا حسن روحانی رئیس جمهور ایران علت سقوط هواپیما را نقص فنی اعلام کردند اما بعد از برملا شدن این موضوع که سپاه پاسداران به هواپیما شلیک کرده علت را اشتباه انسانی اعلام میکند.

واقعا جمهوری اسلامی ایران بعد از این مقدار از کشتارها به دنبال چه هست. و متاسفانه جمهوری اسلامی ایران هم اکنون هم در حال سرکوب معترضین هست و این اتفاقات فاجعه ای بیش نیست. جمهوری اسلامی ایران ناقض مواد اعلامیه ی جهانی حقوق بشر هست به عنوان مثال: 1(حق آزادی و برابری) 3(حق حیات و امنیت شخصی) 4(برده داری ممنوع، که در واقع جمهوری اسلامی 40 سال ملت ایران رو همانند برده ها در بند کرده) و… غیره. در آخر بنده صحبت هایم را با شعری به نام وطن به اتمام میرسونم. وطن امروزه جولانگاه گرگ است. اسیر پنجه ی دیو بزرگ است. به شدت میهنم باشد گرفتار. میان درد و آفت های بسیار. وطن گردیده مهد انحرافات. به درد جهل و اوهام و خرافات. از این رو معنی اش دیگر وطن نیست. در آن پس افتخاری بهر من نیست. وطن یعنی: تورم دم به ساعت. ستم بر مردمان بی بضاعت. مدیریت در ایران بی بخار است. لذا اسب تورم بی مهار است. ریال بی بخار ما چه خوار است. کنون دهها هزارش یک دلار است. وطن یعنی: دو روز زندگانی. اسیرِ وام و بحران و گرانی. درآمد با ریال بی بخار است. ولی خرجی حسابش با دلار است. در این دوران مدیریت ضعیف است. ولیکن هر رئیسی بی حریف است. از این ملت به میدان سیاست. یکی دارد فقط حق ریاست. لذا اینجا تو مجبوری به کرّات. ببـینی یک نفر در انتخابات. تمام این وطن در اوج بیداد. بود در دست یک فامیل شیاد. همان هایی که دزد و نابکارند. به نوبت روی مسند ها سوارند. وطن از باب قانون بی اساس است. که اول در جهان در اختلاس است. در ایران بین خیانت در امانت. به مسند تکیه کردن بی دیانت. چنین بر مسند خود تکیه دادن. ریایی در مساجد پا نهادن. ولی هرگز حقیقت را ندیدن. لذا با پنبه سرها را بریدن. وطن یعنی: تبر بر ریشه ی دین. جنایت با لباس و نام آئین. وطن امروزه جای حقه بازی است. فضای وحشت و آلوده سازی است. بنابر این خوشا بر حال دلال. مضافاً دزد و شیاد خوش اقبال. وطن یعنی: بدیدن کدخدا را.چپاول مردمان بینوا را. اصول دین در اینجا پست و مال است. لذا هر ظلم و تبعیضی حلال است. در این دوران ترحم رفته در گور. کند هر کس جفا در حد مقدور. در ایران بین شلوغی در محاکم. نشان از مردمانی خوب و سالم.

بخش4: سخنرانی خانم بتول فارسی با موضوع کولبری در ایران انجام گردید. کولبری را بر اساس تعریف وزارت کار و قوانین کار، شاید نتوان شغل نامید اما متأسفانه در حال حاضر تنها راه گذران زندگی‌بخش عمده‌ای از مردم مناطق مرزی کشور ایران اعم از تحصیل‌کرده و بی‌سواد، مردان و زنان بلکه گاه کودکانی در میان سیل عظیم کولبران دیده می‌شوند که قامت کوچک و نحیفشان زیر سنگینی بار زندگی خم شده و با تحمل تمام مخاطرات، مسیرهای صعب‌العبور ده‌ها کیلومتری را با حمل باری سنگین طی می‌کنند. سه استان غربی کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه به طور مستقیم با پدیده ی کولبری روبرو هستند. فقر ، عدم داشتن فرصت های شغلی و بیکاری به عنوان اصلی ترین مشکلات این سه استان، جمعیت زیادی از سنین ۱۰ تا ۸۰ ساله را به‌سوی این شغل سوق داده است.

سالانه اخبار مختلفی از کشته شدن کولبرها به دلایل امنیتی، سقوط بهمن، مرگ به علت سرمای هوا، رخدادهایی طی مسیرهای صعب‌العبور و همچنین زخمی و کشته شدن کوله بران در پی شلیک نیروهای انتظامی مرزبانی در شبکه های خبری مجازی و غیر مجازی به گوش ما می رسد، که گاه واکنش‌ها و اعتراضاتی نیز به دنبال داشته است .فقر ، بیکاری، عدم رسیدگی و بی توجهی دولت ایران به مردم مناطق مرزی ایران و حتی اعمال فشار و خشونت از طرف دولت ایران به مردم مناطق مرزی از جمله بستن مرزها، کشتن و زخمی کردن کولبر ها نقض محرز حقوق بشر توسط دولت جمهوری اسلامی ایران است که در ادامه تک تک قوانین حقوق بشر را که دولت ایران در این رابطه نقض میکند را بررسی خواهیم کرد.

آمار دقیقی از مرگ کولبران در معابر کولبری در کشور در دسترس نیست اما متأسفانه هر چند روز یکبار خبری دلخراشی از کشته شدن کولبران در فضای مجازی دیده می‌شود که مسئولان و از جمله نمایندگان مجلس نیز آن را تائید می‌کنند، حال سوال من این است، جواب این جان هایی که در برابر نان رفت را چه کسی باید داد؟

نقش و وظیفه ی دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال مردم کشور ایران چیست؟

دولت ایران مسئول تامین امنیت، رفاه و شغل مردم کشور ایران می باشد و می بایست پاسخگوی مشکلات و گرفتاری های مردم کشور ایران باشد، دولت جمهوری اسلامی ایران با بی تدبیری، بی تفاوتی و اعمال خشونت نسبت به مردم ایران به ویژه مردم مناطق مرزی باعث نقض قوانین منشور حقوق بشر می شود.مواردی که دولت جمهوری اسلامی ایران باعث نقض محرز حقوق بشر در مناطق مرزی کشور در قبال کوله برها می شود:

1- بی توجهی و بی تفاوتی دولت جمهوری اسلامی ایران به وضعیت معیشتی مردم مناطق مرزی ایران باعث نقض ماده ی 25 منشور حقوق بشر می شود.دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است بر اساس ماده 25 قوانین منشور حقوق بشر، حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی را برای مردم مناطق مرز نشین کشور که فرصت های شغلی مناسب برای کسب در آمد و امرار معاش فراهم نیست را فراهم کند، ماده ی 25از قوانین منشور حقوق بشر بیان می کند :

هرکس حق دارد که سطح زندگی او، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقص اعضا، بیوگی، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود

.قوانین منشور حقوق بشر صرفا نوشته ای میباشد که ضرورتی در خصوص اجرای مفاد آن از سمت دولت جمهوری اسلامی ایران دیده نمیشود، دولت جمهوری اسلامی ایران با عدم حمایت از مردم مناطق مرزی باعث نقض محرز ماده ی 25 قوانین منشور حقوق بشر میشود در حق مردم کشورایران به ویژه مردم مناطق مرزی کشور ایران اجهاف بزرگی میکند، خیلی از زنان و مردان و حتی کودکان مناطق مرزی ایران به خاطر فقر شدید و بیکاری مجبور هستند برای اینکه خانواده هایشان از گرسنگی جان خود را از دست ندهند، سوز و سرما و خطرات مسیر های صعب و العبور را به جان می خرند تا بتوانند حداقل ها را برای خانواده هایشان فراهم کنند.

در تاریخ 26 آذر 98مرگ دلخراش دو برادر به نام های فرهاد خسروی و آزاد خسروی بر اثر یخ زدن در سوز و سرما برای تامین حداقل های زندگی شان تراژدی غمگین کولبران در ایام گذشته است

.2- نقض محرز ماده ی 5 حقوق بشر توسط دولت جمهوری اسلامی ایران با دادن دستور تیر اندازی به مرزبانان و نظامیان باعث کشته و زخمی شدن شمار زیادی از کولبران شده است به غیر از حوادث و روی دادهایی از جمله سرمازدگی و بهمن، کشته شدن کولبر ها و زخمی شدن آنان توسط نیروهای مرزبانی و انتظامی در محدوده غرب و شمال غربی کشور مستند شده است، دولت جمهوری اسلامی ایران به جای ایجاد فرصت های شغلی و حمایت از کوله برها با بستن مرزها و دادن مجوز تیر اندازی به نیروهای انتظامی مرزبانی باعث کشته شدن و زخمی شدن تعداد زیادی از کولبران شده است. دولت جمهوری اسلامی ایران با صدور مجوز کشتن، زخمی کردن و دستگیری کوله برها آشکارا باعث نقض ماده ی 5 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر می شود.

بر اساس ماده ی 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر، احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد

.3- نقض ماده ی 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط دولت جمهوری اسلامی ایران با حمایت نکردن مردم مناطق مرزی ایران در زمینه ی بیکاری و ایجاد زمینه های شغلی یرای آناندولت جمهوری اسلامی ایران با طرح مبارزه با قاچاق مرزها به روی مردم مناطق مرزی را بسته و زندگی را برای مردم این مناطق سخت تر و سخت تر کرده است، دولت جمهوری اسلامی ایران باید طرحی را برای جایگزینی اشتغال در شهرهای مرزی اجرا می کرد و بعد مرزها را بر روی کولبران و کسبه می بست و یا اینکه در تامین حداقل های زندگی مردم مرز نشین آنها را حمایت میکرد ،

در شهرهای مرزی کشور ایران برای تامین حداقل های زندگی هیچ زمینه ی شغلی فراهم نیست ، بر اساس ماده ی 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق دارد در مقابل بیکاری مورد حمایت دولت کشور خود قرار گیرد و زندگی او خانواده اش موافق شئون انسانی توسط دولت کشورش مورد حمایت قرار گیرد، در کشور ایران نه تنها فقر و بیکاری در کل کشور بیداد میکند، مساله ی درد آور فقر و بیکاری و نداشتن فرصت های شغلی در مناطق مرزی ایران فاجعه های مرگ بار زیادی را به بار آورده است و مردم مرز نشین کشور ایران، به دلیل نداشتن شغل و فرصت های شغلی و فقر شدید برای تامین حداقل های زندگی و برای بقا تن به کولبری می دهند که با مشقت و تبعات فاجعه باری همراه است و در نهایت عده ی زیادی جان خود را برای نان با غم انگیز ترین شکل ها از دست می دهند .همه ی ما اینجا هستیم که فریاد دادخواهی مردم رنج دیده ی کشور ایران را از این نابرابری ها و نقض محرز حقوق انسانی توسط دولت جمهوری اسلامی ایران را به گوش سازمان های بشردوستانه برسانیم تا مطلع شوند به امید آنکه ما را در احقاق این حق مسلم یاری نمایند.

 بخش 5: بحث آزاد موضوع حق حیات و امنیت زندگی به مدیریت آقای هادی درتومی برگزار گردید، به بررسی موانع و نقض های این حقوق در ایران و نقش تشدید تحریم های اخیر و تشنج های اخیر منطقه با کشته شدن قاسم سلیمانی بحث شد و حضور آقایان ناصر نوروزی و رضا عباسی و جناب آقای منوچهر شفایی وحمید رضا تبریزی واشکان حسینی همکاران حاضر در بحث شرکت وضمن اعلام نظر و بحث های سازنده موضوع بحث را تکمیل کردند. در پایان اقای هادی درتومی ضمن تشکر ازتمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها، در ساعت 22 پایان جلسه را اعلام نمودند.

در این جلسه علاوه برمهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضا :آقای هادی درتومی، خانم بتول فارسی، آقای رضا عباسی، آقای نورزی، خانم نازنین طیبی ، آقای رضا عباسی زمان آبادی، آقای سید اشکان حسینی، آقای مهراب امیدی اسلامی و آقای احسان رضایی نژاد و هانی رستم زاده نیز حضور فعال داشتند.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی نیدرزاکسن فوریه ۲۰۲۰

لاله پروین نیا

در روز شنبه مورخ ۱فوریه ساعت ۱۲بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر جلسه به صورت حضوری در هانوفر و همزمان به صورت پالتاک برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم شبنم قریشی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.

بخش ۱: در آغاز جلسه آقای فرشید افشار گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران در دی ماه سال 98 را ایراد کردند.

خبر: در این ماه وحدا سیلانی شهروند بهایی، ارسلان پُرکی طلبه اهل سنت و سیاوش حیاتی فعال یارسانی بازداشت شدند. همینطور سه شهروند بهایی در سمنان مجموعا به ۱۲ سال حبس، ۹ شهروند دیگر بهایی مجموعا به ۲۸ سال، کامران شهیدی و صهبا فرنوش مجموعا یازده سال و علی احمدی به ۱۱ سال حبس محکوم شدند. طبق اصل سیزدهم قانون اساسی ایران، ایرانیان زرتشتی کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته میشوند. انها آزادند در احوال شخیصه و تعلیمات دینی بر اساس آیین خود عمل کنند و طبق ماده هجدم حقوق بشر هم هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره مند شود. این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادت‌ها و اجرای آیین‌ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است. در حالیکه اِعمال فشار و تهدیدِ اقلیت‌های مذهبی در ماه جاری همچنان، ادامه داشت. خبر: با اخذ مهلت یک ماهه اجرای حکم آرمان عبدالعالی، کودک مجرم محکوم به اعدام در این ماه متوقف شد. دی ماه ۹۸ با بیش از ۱۵ اعدام همچنان بازگو کننده نقض حقوق بشر و نقض حق حیات در ایران است. خبر: مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت های ویژه دولتی برخوردار شوند. همه کودکان، اعم از آن که در پی ازدواج یا بی ازدواج زاده شده باشند، حق دارند که از حمایت اجتماعی هم در خصوص آموزش و پرورش و هم در حوزه های دیگر از مزایای شهروندی و دولتی یکسان بهره مند گردند. در حالیکه ماشاهد مسمومیت و گازگرفتگی ۶۶ دانش آموز در قرچک و ۹ دانش آموز در اصفهان، تنبیه بدنی یک دانش آموز در شهرستان هامون، یک دانش آموز ابتدایی در نوشهر و یک دانش آموز در استان یزد همچنین ریزش سقف یک مدرسه در شهرستان میناب از این دست بودند. همزمان ۴ دانش آموز در شیراز ۵ دانش آموز در کرمان و سه دانش آموز در جویبار بر اثر تصادف سرویس های مدرسه مصدوم شدند. خبر: طبق اصل بیست و هفتم قانون اساسی تشکیل اجتماعات و راه پیماییها بدون حمل سلاح آزاد میباشد و ماده بیستم حقوق بشر هم میگوید هر شخصی حق دارد از آزادی تشکیل اجتماعات، مجامع و انجمن‌های مُسالمت آمیز بهره مند گردد. اما در همین زمینه خانم رخشان بنی اعتماد، کارگردان سینما، توسط نیروهای امنیتی در این ماه بازداشت و ساعاتی بعد آزاد شد. خانم بنی اعتماد پیشتر طی فراخوانی از مردم خواسته بود جهت همدردی با خانواده قربانیان سانحه هواپیمای اکراینی در میادین اصلی شهرها تجمع کنند. وی، پس از ساعاتی تحت فشار نهادهای امنیتی فراخوان خود را لغو کرد.

بخش ۲: سخنران بعدی آقای حسن پورکرمی با موضوع هدف ۱۶سند ۲۰۳۰یونسکو بشرح ذیل صحبت نمودند: سند ۲۰۳۰مقدمه ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان برآن هستند که تا سال 2030، به فقر، گرسنگی، خشونت، فساد و. .. پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، ، مدیریت پایدارمنابع طبیعی، گسترش بهداشت، تامین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی، حمایت از اقشار آسیب پذیر، مردم سالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی، توسعه آموزش های عمومی و فنی و حرفه ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر این ها حرکت کنند. سپس بر لزوم تلاش همه دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای 2030 تأکید شده است. در سپتامبر ۲۰۱۵ (شهریور ۱۳۹۴) رؤسای دولت‌ها، نمایندگان بلند پایهٔ نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد و جامعه مدنی گرد هم آمدند و در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، دستورکار سند ۲۰۳۰ را تصویب کردند و به این ترتیب این سند جایگزین اهداف توسعه هزاره شد. رهبر ایران اولین نفری بود که به این موضوع اعلام موضع کرد، وی در دیدار با معلمان گفت: «اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است، اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند اِعمال نفوذ کند». هدف شانزدهم: ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح، کاهش همه اشکال خشونت و مرگ و میرهای ناشی از آن، پایان دادن به سوء استفاده و استثمار کودکان، گسترش عدالت برای همه، مبارزه با جرایم سازمان یافته و کاهش جریان غیرقانونی پول و اسلحه، کاهش قابل ملاحظه فساد و رشوه خواری، پاسخگویی و شفافیت مؤسسات، تضمین تصمیم گیری نتیجه بهش و مشارکتی و نمایان همه افراد جامعه، تقویت حضور کشورهای در حال توسعه در نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل متحد، تأمین هویت قانونی از جمله خدمات ثبت احوال برای همه، تأمین دسترسی عمومی به اطلاعات و پاسداشت آزادی های بنیادین، مبارزه با تروریسم، ترویج و اجرای قوانین عاری از تبعیض برای توسعه پایدار.

بخش ۳: سپس آقای منوچهر شفایی با موضوع انقلاب ۵۷ایران سخنرانی خود را ایراد کردند: در ابتدا این سوال مطرح می شود که این یک انقلاب بود با یک شورش؟ وجه تمایز «شورش» و «انقلاب» در اهدافی است که با توجه به نتایج دنبال می‌شود. در شورش‌ها، هدف مخالفان دولت معمولاً فراتر از اصلاح یا جبران ناخشنودیی خاص، یا تغییر فرد یا افرادی در دولت، یا خط مشی دولت نمی‌رود. مردمی که امنیت و آزادی خود را در واکنش به سال‌ها بی‌عدالتی فدا می‌کنند. در حالی که قدرتمندان و دولتمندان این بی‌نظمی مدنی را «شورش» می‌ نامیدند. هانت، که امروز رئیس دانشکده‌ی علوم اجتماعی UCLA است ــ به انتقاد از این منظر پرداخت تا شواهد عینی بحران مشروعیت حکومت را عیان سازد. وی می گوید: مردم غالباً محض تفریح، یا چون عقل خود را به دست جماعت داده‌اند درگیر یک آشوب و ناآرامی نمی‌شوند بلکه به این سبب که احساس می ‌کنند گزینه‌ی دیگری ندارند چنین می ‌کنند. این خواسته معقول است: وقتی اعتراضی شورش نامیده شود، خودبه‌خود باعث این داوری می‌شود که کاری غیرقانونی و رفتاری نامشروع و نامعقول است و باید سرکوب شود. دیگران، مخصوصاً کسانی که در طرف سرکوب‌شوندگان هستند، می‌گویند که چنین رویدادهایی ناشی از کارد به استخوان رسیدن است و از اجتماعاتی ظاهر می‌شود که از بس حقوق، آزادی‌ها، منابع و زندگی‌هایشان از آن‌ها سلب شده است طاقتشان طاق شده است. متن سخنرانی معروف رادیو تلویزیونی محمدرضا پهلوی در چهاردهم آبان 1357 که به “صدای انقلاب شما را شنیدم” معروف شد، بدین شرح است: ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد. متاسفانه در کنار این انقلاب دسیسه و سوء استفاده دیگران از احساسات و خشم شما، آشوب و هرج و مرج و شورش نیز ببار آورد. موج اعتصابها نیز که بسیاری از آنها بر حق بوده اخیرا ماهیت و جهت یافت تا چرخهای اقتصاد مملکت و زندگی روزمره مردم تلف شود و حتی جریان نفت که زندگی مملکت به آن بستگی دارد، قطع گردد، تا عبور و مرور روزانه و تامین مایحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود. ناامنی، اغتشاش و شورش و کشتار در بسیاری از نقاط میهن مان بجایی رسیده است که استقلال مملکت را در خطر انداخته است. وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید، برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. در پی استعفای دولت و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط و هرج و مرج و آشوب و کشتار، و بمنظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست، بناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم. من آگاهم که بنام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که بنام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نا مقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود و اما من بنام پادشاه شما که سوگند خورده ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می کنم و متعهد می شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید، تضمین میکنم، که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است که همیشه با حفظ ماهیت ملی خود متکی بر ملت ایران و وفادار بسوگندهای خود بوده و هست، باید با همکاری شما هموطنان عزیم این نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملی بعدی که استقرار و آزادی ها، اجرای اصلاحات وبخصوص برقراری انتخابات آزاد را بر عهده خواهد داشت در اسرع وقت کار خود را شروع کند. من و شما در این سی چند سال وقایع حساسی راد دیدهایم و خطرات بسیار را پشت سر گذاشته ایم، امیدوارم در این لحظات حساس و خطیر وسرنوشت ساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنایات خو د فرماید، تا بتواینم در کنار هم به هدفهای اصلی که آسایش و رفاه و آزادی و سربلندی و ایران و ایرانی است برسیم. من اینجا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و بخصوص مذاهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمایی های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. من از رهبران فکری جوانان میخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را همورا کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید می خواه که با راهنماییهای آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و بخود و به میهنشان لطمه وارد سازند. من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست، میخواهم تا میهنمان را بخون و آتش نکشید و به امروز و خود و فردای ایران ضرر نزنید. من از شما رهبران سیاسی جامعه میخواهم تا بدور از اختلافهای عقیدتی و با توجه به موقعیت تاریخی حساس و استثنایی کشورمان، نیروهای خود را برای نجات میهن بکار برید. من از همه شما کارگران و کارکنان و دهقانان که با کوشش های خود چرخهای اقتصادی کشور را به حرکت در می آوردند می خواهم، تا با فعالیت هر چه بیشتر در حفظ و احیای اقتصادی کشور بکوشید. من از همه شما هموطنان عزیزم میخواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر کنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه با هم به ایران فکر کنیم. بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم. و برای حفظ تمامیت ارضی وحدت ملی، و حفظ شعائر اسلامی و برقراری آزادیهای اساسی و پیروزی و تحقق خواستها وآرمانهای ملت ایران همراه شما خواهم بود. امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم، خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاء الله تعالی. فضای باز سیاسی، اصطلاحی است که به شرائط سیاسی ایران از زمستان 1355 تا سقوط رژیم شاهنشاهی اطلاق شده است.

این دوره که با پیروزی جیمی کارتر و شکست جمهوری‌خواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا آغاز شده بود، در نهایت به واسطه شرایطی که بوجود آورد، به روند سقوط محمد‌رضا پهلوی کمک فراوانی نمود. آغاز به کار کارتر در دی ماه 1355 مقارن با اهمیت یافتن مسائلی چون حقوق بشر و عدم فروش تسلیحات به رژیم‌های دیکتاتوری در سیاست‌های آمریکا بود. شاه که همواره درصدد جلب رضایت بیگانگان بود، این بار نیز سعی کرد خود را با سیاست‌های جدید واشنگتن هماهنگ سازد. با این پیش فرض، تزلزل پایه‌های رژیم نیز آغاز گشت. از این‌رو در 12 بهمن 1355 روزنامه‌ها خبر از ممنوعیت شکنجه در ایران دادند و دو روز بعد خبرها حکایت از باز بودن زندان‌ها برای دیدار افراد بی‌طرف داشتند. علاوه بر این طی سال 56 تعداد 561 زندانی سیاسی آزاد شدند و سازمانهای بین‌المللی ناظر بر حقوق بشر پس از سال‌‌ها انتظار راهی ایران شدند. تغییر در شیوه دفاع از متهمین دادگاه‌های نظامی، کاهش اختناق و امکان نسبی اظهار نظر انتقادآمیز و درج اخبار برخی از فعالیت‌های مخالفین رژیم از جمله نمودهای عینی فضای تازه بود. در این بین سفر شاه در 23 آبان 1356 به ایالات متحده و تظاهرات دانشجویان ایرانی در واشنگتن در برابر کاخ سفید نیز لطمه شدیدی به موقعیت بین‌المللی شاه زد. در حالی که پلیس آمریکا برای متفرق کردن ناراضیان ایرانی از گازهای اشک‌آور استفاده کرده بود، شبکه‌های تلویزیونی در سراسر جهان، صحنه‌های اغتشاش را به تصویر می‌کشیدند و شاه را که با چشمانی اشک‌ریز به خوش‌آمد گویی کارتر ‌که او خود نیز اشک می‌ریخت ـ‌گوش فرا می‌داد را نشان می‌دادند. سفر رسمی جیمی کارتر به ایران در دی ماه 1356 مشاهده نمود. زیرا این سفر یک استثنای مهم بود و افکار عمومی جهان، ایران را متحده بدون قید و شرط ایالات متحده می‌انگاشت. در واقع دیدار کارتر از تهران که ابتدا قرار بود کوتاه و تنها چند ساعت به طول انجامد، ‌عملاً تبدیل به سفری اساسی با هدف ستایش از پادشاه ایران شد. گسترده ترین تظاهرات در دانشگاه تهران و در روز 13 آبان 1357شکل گرفت، که با‏‎ ‎‏تیراندازی و هجوم مأمورین حکومت نظامی، حادثه خونین دیگری درانقلاب ثبت شد.‏‎ شریف امامی بعد از۷۰ روز مجبور به استعفا و فرار شد وشاه نامه نوشت و ازهاری را انتخاب نمود. بعد مریضی ازهاری شاهپور بختیار معرفی شد ایشان بازمانده زندانیان سیاسی را آزاد کرده و ساواک را منحل نمود ولی با آمدن هویزر از امریکا عملا سران ارتش را وادار به اطاعت کردند.

امدن خمینی در12 بهمن ماه همان سال. ۲۱بهمن دستور حکومت نظامی در تهران از ساعت ۴ بعد از ظهر و سر پیچی مردم و حضور مردم به خصوص تهران در خیابان ها و حدود ۹ شب بعد اکثر کلانتری ها به دست مردم افتاد و سرانجام در ۲۲ بهمن پیروزی انقلاب ۵۷ ایران.

بخش ۴: سپس جناب آقای فرشاد قضایی با موضوع مردم سالاری به سخنرانی پرداختند: واژه مردم سالاری در اصل به معنی دموکراسی می باشد که در سال 1376با تاسیس به اصلاح حزب مردم سالاری به گوش مردم رسید، این واژه در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی پر استفاده شد که پس از آن یکی از پراستفاده ترین واژه ها در انتخابات جمهوری اسلامی بود البته می توان گفت ماهیت جمهوری اسلامی در بنیان مخالف دموکراسی بوده است. مانند شعاری که در تظاهرات‌های اوایل انقلاب 57 فریاد می‌زدند «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح‌الله». در جمهوری اسلامی واژه مردم سالاری فقط از حیطه شعار فراتر نرفته و خوراک انتخاباتی شده است. ولی در عمل منتخبین مردم پس از انتخاب شدن تنها کاری که انجام نمی دهند انجام دادن وظایف در قبال مردم می باشد و این بی توجهی در اوضاع کنونی زندگی مردم به صورت واضح دیده می شود، که مردم ایران غرق در مشکلات می باشند. از مهمترین بی اعتنایی به مردم ایران و نقض مردم سالاری می توان شورای نگهبان را نام برد وظیفه این شورا این است که صلاحیت کسانی که منتخب شده اند، توسط مردم بررسی می کند. این شورا آمیخته در فساد و دیکتاتوری می باشد و افرادی که درآن مشغول بکار هستند آمیخته در فساد و و دست پرورده حکومت دیکتاتوری می باشند. بعنوان مثال محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس، در صفحه توئیتر خود نوشت: «در این دوره‌ از انتخابات واسطه‌ها نرخ تأیید صلاحیت را بعضا تا چهار میلیارد تومان بالا برده‌اند». نقض مردم سالاری در جمهوری اسلامی را در وقایع اخیر می توان دید از جمله شلیک دو عدد راکت به هواپیمای اوکراینی ، سیل زاهدان، سیل گلستان، سیل شیراز، زلزله کرمانشاه، زلزله بم، سقوط ارزش پول ملی، اختلاس های کلان، جملات زننده مسئولین در برخورد با مردم، نگاه از بالا به پایین، سرکوب فریاد های حق طلبانه مردم و قتل عام مردم معترض، وضعیت اسفناک مدارس ، کیفیت مواد خوراکی، خودرو های تولیدی، عدم مدیریت در آلودگی هوا ، سوء مدیریت در مورد محیط زیست و تخریب محیط زیست ، پیش برد اهداف جنگ طلبانه در سمت گسترش ایدئولوژی خود، رفتار و گفتار نژادپرستانه در مسئولین کشور با دیگر کشور ها و … به عنوان مثال بی توجهی آیت الله خامنه ای به سیل زاهدان، نیشخند حسن روحانی در مورد انتخابات افغانستان، بی توجهی استاندار گلستان به هشدار سیل، سد سازی های بی حساب و کتاب و همچنین مثال های دیگر مانند : دروغگویی و پنهانکاری در مورد هواپیما اوکراینی به علت مقارن شدن حمله موشکی به پایگاه عین الاسد آمریکا در عراق که منجر به شلیک 22 موشک و عدم تلفات جانی شد. جمهوری اسلامی در فردای حمله موشکی به پایگاه عین الاسد با قبضه شدن رسانه های دولتی با خبر این حمله و عدم توجه به شلیک دو عدد موشک به هواپیمای مسافربری جهت فیصله دادن این قضیه و عادی سازی به دلیل پیگیری خبرنگاران و فعالین اجتماعی جهت جلوگیری از پایمال شدن خون صدها نفر پس از سه روز مجبور به اعتراف شد. وقتی که هواپیما اوکراینی به وسیله موشک سپاه سرنگون شد مسئولینی که به واسطه رای مردم بر سر کار آمده اند، هیچ عکس العملی نشان ندادند و تنها با چند عکس با فرمانده سپاه قناعت کردند. روحانی هم با یک سخنرانی که فقط صرفاً جهت خالی نبودن عریضه بسنده کرد و تنها کسی که به دیدار یکی از خانواده های قربانیان سقوط هواپیما رفت فرمانده هوا و فضا سپاه بود که در فیلم انتشار یافته توسط رسانه های جمهوری اسلامی فقط این فرمانده در حال تعریف و تمجید از حمله موشکی خود بود البته پدر خانواده که ایثارگر هم بود در کنار ایشان نشسته بود. جمهوری اسلامی در بازگرداندن جعبه سیاه هواپیما کارشکنی کرده و اصرار بر این داشته که باید بازخوانی جعبه سیاه هواپیما در ایران صورت گیرد با وجود اینکه ایران توانایی بازخوانی جعبه سیاه هواپیما را نداشته و سعی در توجیه کردن موضوع سقوط کردند و دلیلش را میتوان اینگونه استنباط کرد که نمی خواهند اطلاعات این جعبه را انتشار دهند، چرا که بعد از اصابت موشک اول هواپیما در حال دور زدن بوده که موشک دوم شلیک شده، این قضیه مشخص می کند که هواپیما در حال بازگشت به سوی فرودگاه بوده است. قسمت تلخ دیگر از این تراژدی این بود که خانواده قربانیان را تهدید به بازداشت و عدم تحویل جنازه عزیزانشان کرده بودند و حتی جلوگیری فرودگاه خمینی از ترک خاک برخی از خانواده های این قربانیان و عزیمت آنان به کشور کانادا در اخبار شنیده می شد. این ها همگی نشان از رفتار بی رحمانه مسئولین با خانواده داغداران بود. وقتی رئیس جمهور کانادا در کنار مردمی که به علت بزرگ داشت قربانیان سقوط هواپیما جمع شده بودند حضور پیدا کرد و حتی گریه رئیس دانشگاه آلبرتا، این موضوع را نشان می داد با توجه به اینکه این افراد در کشور دیگری به دنیا آمده بودند اما همچون یک کانادایی با آنان برخورد شد، رفتاری که از مسئولین جمهوری اسلامی به هیچ وجه دیده نشد و حتی رئیس جمهور کانادا پا رو فراتر گذاشت و به خانواده قربانیان نفری 25 هزار دلار کمک هزینه اهدا کرد البته این رفتار برای مردم دیگر کشورها جای تعجب نداشته و رفتاری عادی می باشد، اما برای ما ایرانیان رفتار کاملا غیر استاندارد و غیر عادی بوده و تعجب ما را بر انگیخته، رفتاری که هیچ انتظاری از مسئولین جمهوری اسلامی نمی رود و نقض مردم سالاری را در رفتار ادعا کنندگان مردم سالاری به کرار و به وضوح می توان مشاهده کرد. در جایی دیگر از مردم سالاری صاحبان قدرت می توان به سرکوب مسلحانه و وحشیانه مردم بعد از گرانی بنزین نام برد. این افراد به نشانه اعتراض به خیابان ها آمدند و خواستار پایان دادن فساد سیستماتیک که در بدنه جمهوری اسلامی همچون سرطان رشد کرده بودند و خواهان گذار از این حکومت دیکتاتوری بودند، که به آنها با سرب داغ پاسخ داده شد و این افراد یا وابستگان دولت های خارجی معرفی کردند یا افراد بی اطلاع و گول خورده بودند. در این اعتراضات بالغ بر 1500 نفر کشته و بیش از 7000 نفر دستگیر شدند و تعداد زیادی هم زخمی شدند اما با توجه به گذشت دو ماه از کشته شدن معترضین هنوز نه آمار رسمی، نه اسامی از این افراد انتشار نیافته و حتی تنی چند از خانواده های معترضین هم بازداشت شدند و حتی اجازه گرفتن مراسم سوگواری بصورت عموم به خانواده های کشته شدگان داده نشد. نکته تلخ دیگر ادبیات آزار دهنده سران قدرت می باشد که حسن روحانی به خنده پای رسانه جمهوری اسلامی می گوید منم خبر نداشتم عصر جمعه فهمیدم !!!! وقتی که نمایندگان خود فروخته جمهوری اسلامی در حرکت غیر هماهنگ شده اعلام داشتند میخواهند قیمت بنزین را به قبل از گرانی برگرداند و پس از نطق خامنه ای ، نمایندگان لایحه خود را پس می گیرند و دوباره مثال نقضی در مردم سالاری دیده می شود. وقتی که جمهوری اسلامی مشغول دفن کردن مالک اشتر خود (سردار قاسم سلیمانی) و در حال تحلیل از شلیک موشک ها به پایگاه آمریکا به عراق و لاپوشانی کردن شلیک موشک ها به هواپیما بودند، مردم زاهدان در حال دست و پنچه نرم کردن با سیل بودند سیلی که در فصل سرما زندگی مردم را نابود کرد، اما سختی این موضوع وقتی صد چندان می شود، که انسان تک و تنها و بدون حامی باشد و وقتی مسئولین با دوربین ها به منطقه می آیند و قطارهای وعده ها در جلوی رسانه ها به صف می شوند و بعد از رفتن این مجریان رسانه ای از منطقه مردم تک و تنها باقی می مانند و بدون هیچ کمکی!!! همچنان نقض مردم سالاری به وضوح به چشم می خورد. حسن روحانی پس از هشت روز به محل حادثه می رسد و شروع به دادن وعده های پوچ خود کرد همان وعده هایی که به مردم زلزله زده کرمانشاه، سیل زده گلستان ، شیراز و… داد. موضوع تلخ سیل زاهدان این بود که خانه های تحت هجوم سیل، اکثرا کاه گلی بود که در اثر سیل مرطوب شده و تخریب شده اند. موضوع دیگر زاهدان زیستگاه تمساح های پوزه کوتاه می باشد که این سیل باعث حرکت این تمساح ها به سمت مناطق مسکونی شده و جان شهروندان بدون خانه و کاشانه را تهدید می کند. وقتی حقوق یک کارمند نزدیک 4 میلیون می باشد و خط فقر در زندگی مردم به بیش از 8 میلیون می باشد یعنی اگر زن و شوهر همزمان هم مشغول کار باشند هنوز زیر خط فقر می باشند و وقتی که ارزان ترین خودرو که یک کالای مصرفی می باشد به بالای 60 میلیون می رسد، این کارمند باید خرید این خودرو را که دارای پایین ترین استاندارد ها می باشد، غیر قابل دسترس می داند، این شخص چه آینده ای باید برای فرزندان خود ببیند!!!! همگی موارد فوق نشانه عدم وجود مردم سالاری در رفتار و باورهای صاحبان قدرت می باشد که واژه مردم سالاری در جمهوری اسلامی صرفا جهت پر کردن صندوق های رای و مشروعیت بخشیدن به خود در جامعه جهانی می باشد و وقتی که 17 هدف سند 2030 را مطالعه می کنید، مشاهده می شود که عیناً همه 17 هدف نقض می شود و میتوان متوجه شد که چرا جمهوری اسلامی سر باز می زند از امضای این سند و با مطالعه در اعلامیه حقوق بشر میتوان دید اکثر ماده های این اعلامیه نقض می شود پس چگونه می توان ادعای مردم سالاری داشت!

بخش 5: آخرین سخنران جناب آقای رضا ویسانیان با موضوع ناقص سازی زنان به صحبت پرداختند : ناقص‌سازی جنسی زنان، مثله کردن اندام جنسی زنان یا ختنه زنان، عملی است که طی آن بخشی از اندام تناسلی زن یا تمام آن مورد آسیب قرار می‌گیرد. ششم فوریه، روز جهانی مبارزه با ناقص‌سازی عضو جنسی زنان، یکی از روزهای آگاهی ‌دهنده بین‌المللی مورد حمایت سازمان ملل است. که نخستین‌بار در سال ۲۰۰۳ توسط اِستِلا اوباسانجو پیشنهاد شد. یونیسف، سازمان حمایت از کودکان سازمان ملل، می‌گوید که دستکم ۲۰۰ میلیون دختر و زن ختنه شده در سراسر دنیا زندگی می‌کنند. ناقص‌سازی می‌تواند در زمان نوزادی یا طی دوران کودکی، نوجوانی یا در زمان ازدواج انجام شود. این عمل از دیداگاه حقوق بین اللمل، خشونت علیه زنان و عملى غیر قانونى است و براساس قوانین و تعهدهاى بین اللملى که اکثر کشور‌ها از جمله ایران امضا کرده اند ممنوع اعلام شده و مجازات کیفرى براى والدین و ختان‌ها در پى دارد و ناقص حقوق بشر می باشد. بر اساس پژوهش های صورت گرفته در سال های ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۴ درایران، ختنه یا ناقص‌سازی جنسی زنان براساس یافته‌های این تحقیق، در چهار استان هرمزگان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی صورت میگیرد. که بیشترین آن مناطق جنوبی استان هرمزگان، به ویژه در جزایر قشم و هرمز مشاهده می شود. گفته می‌شود این رسم در مناطق جنوبی ایران از طریق رفت و آمد دریایی به هند و سومالی وارد کشور شده است. در ایران آمار دقیقی از میزان ختنه زنان وجود ندارد، و ختنه زنان بیشتر روی دختران کمتر از ده سال صورت می‌گیرد. آمار ختنه زنان در این مناطقه ۸۱ درصد بوده اما در سال های آتی به ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده است. علت کاهش آن تاثیر آگاهی و آموزش از طریق فضای اینترنت و تغییر نگرش نسل جوان به سُنت ختنه، و افزایش مهاجرت از روستاها به شهرها و تحصیلات و فوت افرادی که ختنه می ‌کردند است. ناقص‌سازی زنان می ‌تواند به مشکلات کوتاه مدت و یا بلند مدت فیزیکی و هیجانی و در بعضی مواقع، مرگ بیانجامد و پیامد هایی را از قبیل کاهش لذت جنسی، دردهای عصبی، عفونت، مشکلات روانی و استرس‌های بعد از عمل، اختلال‌های ادراری، آسیب به ارگان‌های مجاور و عوارض روانی جنسی داشته باشد. ناقص سازی اقدامی‌ است جهت حمایت از فرهنگ و سُنت ها و باورهای غلط موجود در آن مناطق که از لحاظ بهداشتی ضرورتی ندارد و ناقض حق کنترل کودک دختر بر بدن خود محسوب می‌شود. ختنه زنان در ایران توسط دایه های محلی که اکثرا قابله نیز بودند با ابزارها ساده و سنتی، غالبا غیربهداشتی و بدور از چشم مردان انجام می گیرد. ختنه زنان در ایران از نظر قانونی ممنوع اعلام نشده است، اما ماده ۶۶۴ قانون مجازات اسلامی به آسیب اندام تناسلی اشاره کرده است: “قطع و از بین بردن هریک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیه کامل زن است و قطع و از بین بردن بخشی از آن، به همان اندازه دیه دارد. در این حکم فرقی بین باکره و غیر باکره و خردسال و بزرگسال، سالم یا معیوب نیست”. اما متاسفانه قانونی جهت توقف این عمل وجود ندارد و قوانین موجود هم ضمانت اجرا ندارند. برخی نهاد‌ها به ویژه مرجع ملی حقوق کودک درقوه قضائیه و امور زنان و خانواده ریاست جمهوری قول‌هایی در این زمینه دادند که هرگز به اجرا درنیامد.و عدم پیگیری مسئولین در این رابطه باعث شده که ختنه زنان به اندازه درجه اهمیت آن، منعکس نشود. از نگاه دولت ختنه زنان یک مساله مختص سُنی مذهبان است و به این علت دولت مرکزی تلاش رسمی و غیر رسمی برای خاتمه ختنه زنان به عمل نمی‌آورد و شاید نگران است که در نتیجه مداخله در این موضوع اعتماد نه چندان محکم جمعیت سُنی مذهب را از خود سلب نماید.”

در این بخش آقای پویا مقری با صدای زیبای خود به مناسبت بیستمین سالگرد تاسیس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران قطعه شعری به نام وطنم از سالارعقیلی را به زیبایی اجرا نمودند که مورد استقبال حضار قرار گرفت.

بخش 6: در آخر بحث آزاد با موضوع زبان مادری با مدیریت آقای منوچهر شفایی آغاز شد.

بیان اندیشه و صحبت کردن از اولین حقوق انسان است که از بدو تولد همراهش است

اولین شکل بیان اندیشه عملا از طریق زبان مادری می باشد

در این جا متوجه ارزش زبان مادری میشویم پس اولیت گفتار با زبانیست که خانواده با ان تکلم می کند

علاوه بر این بررسی کنیم می بینیم که در ماده 1 برابری و ماده 2 عدم تبعیض گویای عدم برتری و تبعیض زبان دیگر بر زبان مادری نمیباشد

و متاسفانه بر اساس تصمیم صاحبان قدرت بدون توجه به ارزش ها و حقوق انسانی قوانینی وضع می کنند این و بسیاری از حقوق اولیه انسان همچون

حق حیات

حق رشد

حق حرکت

حق انتخاب شدن و انتخاب کردن

حق زندگی سالم

حق مسافرت و تفریح

حق تحصیل و …

گرفته و براساس منافع و امیال خود قوانینی ایجاد می کنن

بحث امروز من فقط راجع به زبان مادری است که سازمان ملل روز 21 فوریه را روز جهانی زبان مادری اعلام نموده می باشد

منشور زبان مادری

بندهای سه گانه منشور زبان مادری مصوب سال ۱۹۹۶ یونسکو

یک: همه شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را به زبان مادری اغاز کنند

دو: همه دولتها موظف هستند که برای تولید و اموزش زبان مادری کلیه منابع /موارد وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند

سه: برای تدریس زبان مادری باید معلم به اندازه کافی تربیت و اماده شود زیرا، تدریس به زبان مادری وسیله ای برای برابری اجتماعی شمرده میشود

آنهایی که وقتی از زبان مادری مان حرف می زنیم، می گویند ساکت باشید! آنهایی که وقتی از حقوق ملت مان حرف می زنیم، می گویند چیزهای مهم تری وجود دارد! آنهایی که به نام اتحاد و همبستگی ملی‌ مانع طرح مسائل ملی‌ و زبان مادری برای مردم میشوند، خود تیشه بر ریشه همبستگی واقعی‌ ، انسانی‌ میزنند. مگر بدون قبول ارزش برابر برای زبانهای مادری میشود از آزادی اندیشه، بیان و همبستگی انسانی‌ و ملی‌ صحبت کرد.

اهمیت زبان مادری – یعنی نخستین زبانی که شخص توسط آن با جهان اطراف خود آشنا می‌شود –

بر هیچ‌کسی پوشیده نیست. و متاسفانه بر اساس هشدار جدی زبانشناسان مبنی بر احتمال نابودی ۴۰ درصد زبانها، سازمان ملل و یونسکو اقدام به تدوین طرحی برای حفظ زبانهای موجود کرده اند که از موارد آن می‌توان به نامگذاری روز ۲۱ فوریه به نام روز جهانی زبان مادری اشاره کرد.

بنگلادش اولین کشوری بود که در نوامبر سال ۱۹۹۹ پیشنهاد رسمی‌ خود را مبنی بر نامگذاری روز ۲۱فوریه به نام روز جهانی زبان مادری به سازمان یونسکو ارائه کرد. طرح ارائه شده از سوی دولت بنگلادش و انجمن جهانی طرفداران زبان مادری در سی‌امین نشست عمومی ‌سازمان یونسکو به تصویب نمایندگان کشورهای عضو رسید.

یکی از مهمترین نمود هایی که در زمینه ی مسئله ی زبان مادری رخ می نماید حق آموزش دیدن و آموزش دادن به زبان مادری هر فرد است.

امروزه اهمیت آموزش به زبان مادری با استناد به نتایج تحقیقات و پژوهشهای متخصصان امور تربیتی و روانشناسی بر کسی پوشیده نیست. به طوری که در اسناد حقوق بشری از آن به عنوان یک حق بشری یاد می شود.

بررسی اسناد حقوق بشر

به طوری که گفتیم جامعه بین المللی اهمیت و ضرورت آموزش زبان مادری را به درستی پذیرفته و آن را به عنوان یک حق اساسی بشری به رسمیت شناخته است.

به طوری که در چندین معاهده و اعلامیه تهیه شده از سوی مراجع بین المللی ضمن تصریح به حقوق اشخاص در آموزش زبان مادری خود، تعهدات مثبت و منفی دولتها نیز در شناسایی این حق مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است.

منظور از تعهدات مثبت تعهداتی است که دولتها بر اساس این معاهدات و اعلامیه ها مکلف شده اند تا با به وجود آوردن شرایط و امکانات لازم و حمایتهای مورد نیاز، دسترسی افراد را به این حق تسهیل نمایند و منظور از تعهدات منفی نیز تعهداتی است که دولتها را از تجاوز و تعدی به آن منع می نماید. در هر حال برای آشنایی با اسناد و معاهدات موجود در این زمینه ذیلا به تعدادی از مهمترین آنها اشاره می کنیم.

۱ – میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی 

ماده ۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۹۶مجمع عمومی سازمان ملل متحد مقرر می دارد:

در کشورهائی که اقوام و نژادمختلف و یا پیروان دینی و مذهبی و یا زبانی وجود دارد،

افراد یاد شده را نباید از حق تشکیل اجتماعات با اعضای گروه خود و (نیز) بهره مندی از فرهنگ و اظهار و انجام فرایض مذهبی و یا کاربرد زبان خودشان، محروم نمود.

۲ – کنوانسیون حقوق کودک

مواد مختلف از جمله ماده ٣۰ کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۲۰نوامبر ۱۹٨۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در این خصوص بیان می دارد :

در کشورهایی که اقوام مختلف و پیروان دینی و مذهبی یا زبانی یا افرادی با منشاء بومی وجود دارند،

کودک متعلق به این گونه اقوام یا کودکی که بومی است

نباید از حق برخورداری از فرهنگ خود،

برخورداری از مذهب خود و اعمال آن یا استفاده از زبان خود به همراه سایر اعضای گروهش محروم شود.

٣ – اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقوام ملی مذهبی و زبانی 

مواد مختلف از جمله بندهای ٣ و ۴ ماده ۴ این اعلامیه مصوب ۱٨ دسامبر ۱۹۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مقرر می دارند:

بند 3 – ملل متبوع در صورت امکان بایداقدامات لازم را در اینکه افراد متعلق به اقوام فرصتهای مناسبی برای یادگیری زبان مادری ویا دریافت قوانین و مقررات به زبان مادری خود داشته باشند ایجاد نماید.

بند 4 . ملل متبوع در صورت امکان تمهیدات لازم را در زمینه تحصیل به زبان مادری و تشویق در کسب معلومات تاریخی سنتها زبان و فرهنگی که در درون مرزهای آن اقوام وجود دارد اعمال خواهند نمود.

۴ – اعلامیه جهانی حقوق زبانی 

اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب سال ۱۹۹۶ در ۵۲ ماده مبسوط تهیه و تدوین شده است که در آن تمامی جزئیات مربوط به حمایت از زبان اقوام و تکالیف دولتها در این خصوص قید گردیده است

۵ – منشور زبان مادری

این منشور نیز توسط سازمان یونسکو تهیه و تصویب شده است. مطابق بندهای سه گانه این منشور: “همهء شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را به زبان مادری خود آغاز کنند”. 

“همهء دولتها موظف هستند که برای تقویت و آموزش زبان مادری کلیهء منابع، مواد و وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند”.

برای تدریس زبان مادری باید معلم به اندازهء کافی تربیت و آماده شود … زیرا تدریس به زبان مادری وسیله ای برای برابری اجتماعی شمرده می شود”.

اعلامیه جهانى حقوق زبانى ژوئن ١٩٩۶ در بارسلونا

موسسات و تشکیلات غیردولتى٬ امضاء کنندگان “بیانیه جهانى حقوق زبانى” حاضر٬ گردهم آمده از ۶ تا ٩ ژوئن ١٩٩۶ در بارسلونا؛

با در نظر گرفتن “اعلامیه جهانى حقوق بشر” مورخ ١٩۴٨ ٬

که در مقدمه اش اعتقاد خود را به “برابرى حقوق پایه اى بشر٬ کرامت و ارزش افراد انسانى و حقوق برابر مرد و زن” بیان مىنماید؛ و نیز در ماده دوم خود که اعلام مىکند “همه افراد٬ بدون در نظر گرفتن “نژاد٬ رنگ٬ جنسیت٬ زبان٬ دین٬ باورهاى سیاسى و یا دیگر باورها٬ منشاء ملى و یا اجتماعى٬ مالکیت٬ محل تولد و یا خصوصیات دیگر”٬ داراى همه حقوق و آزادىها مىباشند”؛

١- این اعلامیه حقوق زیر را به عنوان حقوق شخصى غیرقابل سلبى که در هر گونه شرایط٬ امکان برخوردارى از آنها وجود دارد٬ قبول مىنماید:

– حق به رسمیت شناخته شدن شخص به عنوان عضوى از یک جمعیت زبانى؛

– حق شخص براى استفاده از زبان خود در مکانهاى خصوصى و عمومى؛

– حق شخص براى استفاده از نام خود؛

– حق شخص براى ایجاد مناسبات وبا دیگر اعضاى جمعیت زبانى مبداء خود؛

– حق شخص براى حفظ و گسترش فرهنگ خود؛

– و همه حقوق دیگر مربوط به زبان که در “عهدنامه بین المللى حقوق سیاسى و مدنى ١۶ دسامبر ١٩۶۶ ” و “عهدنامه بین المللى در باره حقوق اقتصادى٬ اجتماعى و فرهنگى” به همان تاریخ به رسمیت شناخته شده اندּ

٢- این بیانیه اعلام مىدارد که حقوق جمعى گروههاى زبانى٬ علاوه بر حقوق فوق الذکر که تک تک افراد عضو گروههاى زبانى از آنها برخوردار مىباشند٬ در تطابق با شرایط تشریح شده در بند ٢ּ٢ شامل موارد زیر مىباشد:

– حق گروههاى زبانى براى آموخته شدن زبان و فرهنگشان؛

– حق گروههاى زبانى براى دستیابى به خدمات فرهنگى؛

– حق گروههاى زبانى براى حضور برابر زبان و فرهنگهایشان در رسانه هاى ارتباطى؛

– حق گروههاى زبانى در دریافت توجه و اعتناء نهادهاى حکومتى و در روابط اجتماعى-اقتصادى تهیه شده به زبان خودּ

٣- حقوق فوق الذکر اشخاص و گروههاى زبانى به هیچ طریقى نمىبایست مانع برقرارى مناسبات متقابل بین اینگونه اشخاص و گروههاى زبانى٬ با جمعیت زبانى مهمانپذیر و یا ادغامشان در آن جمعیت گرددּ همچنین این حقوق نباید به محدود نمودن حقوق جمعیت مهمانپذیر و یا اعضاء آن در کاربرد زبان خود جمعیت در سراسر فضاى سرزمینى آن زبان منجر شودּ

تمایل دیرینه یکسانسازى اکثریت دولتها به کاهش تنوع و تشویق رفتارهائى که بر ضد چندگانگى فرهنگى و تکثر زبانى مىباشندּ

سیر به سوى اقتصاد جهانى و بدنبال آن بازار جهانى اطلاعات٬ ارتباطات و فرهنگ که باعث مختل گردیدن محیطهاى مناسبات مشترک و گونه هاى تاثیر متقابلى که انسجام درونى جمعیتهاى زبانى را تضمین مىنمایند٬ مىشودּ

مدل رشد اکونومیسیستى پیشنهاد شده توسط گروههاى اقتصادى ماوراءملى٬ که خواهان یکى نشان دادن کاهش کنترلهاى دولتى با پیشرفت و فردیت گرائى رقابتى بوده و باعث ایجاد نابرابریهاى جدى و فزاینده زبانى٬ فرهنگى٬ اجتماعى و اقتصادى مىگرددּ

جمعیتهاى زبانى در عصر حاضر از سوى عواملى مانند نداشتن حکومتهاى ملى (خودگردان) خود٬ نفوس محدود٬ و یا جمعیتى که به لحاظ جغرافیائى قسما و یا کاملا پراکنده شده است٬ اقتصادى شکننده٬ زبانى استانداردیزه نشده٬ و یا مدلى فرهنگى در ضدیت با مدل فرهنگى مسلط٬ در معرض تهدید قرار دارندּ این عوامل٬ ادامه حیات و گسترش بسیارى از زبانها را عملا غیرممکن مىسازد مگر آنکه اهداف اساسى زیرین ملحوظ شوند:

ּּ) از دیدگاه سیاسى٬ هدف طراحى روشى براى سازماندهى تکثر و تنوع زبانى به گونه اى که به مشارکت موثر جمعیتهاى زبانى در این مدل توسعه جدید اجازه دهدּ

ּּ) از دیدگاه فرهنگى٬ هدف تامین و ایجاد محیط ارتباطات جهانىاى سازگار با مشارکت برابر همه خلقها٬ جمعیتهاى زبانى و افراد در روند توسعهּ

ּּ) از دیدگاه اقتصادى٬ هدف تشویق پایدار توسعه بر پایه مشارکت همه و بر اساس احترام به تعادل محیط زیست جوامع و در روابط برابر بین همه زبانها و فرهنگهاּ بنا به همه دلایل فوق الذکر٬ این اعلامیه مبداء حرکت خود را “جمعیتهاى زبانى” و نه “دولتها” قرار مىدهد و مىبایست به این اعلامیه در متن تقویت موسسات بین المللى قادر به تضمین نمودن توسعه برابر و پایدار همه جامعه بشرى نگریستּ به همین دلایل٬ همچنین از اهداف این اعلامیه٬ تشویق ایجاد چهارچوبى سیاسى براى تنوع زبانى مبتنى بر احترام٬ همزیستى هماهنگ و منافع متقابل مىباشدּ

بررسی حقوق ایران

احترام به زبان مادری و حق بر آموزش آن در قوانین و مقررات ایران جز ء بدیهیات ومسلمات حقوق ایران به شمار می آید، به طوری که قسمت اخیر

اصل سوم دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:

  1. 2 . بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینه‌های با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‌های گروهی و وسایل دیگر.
  2. 3 . آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
  3. 4 . تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‌های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.
  4. 8 . مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.
  5. 9 . رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی.

اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کاملا شفاف و صریح در این خصوص مقرر می دارد : …..

استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.“

همچنین اصول ۱۹، ۲۲ و ۲٣ این قانون با اشاره به برابری و هرگونه عدم تبعیض اجتماعی و فرهنگی و غیره به نوعی دیگر این حق مسلم بشری را مورد شناسایی قرار داده است

اصل نوزدهم مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

اصل بیست و دوم حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.

اصل بیست و سوم تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.

از طرف دیگر دولت ایران با الحاق به چندین معاهده بین المللی از جمله

میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی،

میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی

و نیز کنوانسیون حقوق کودک که طبق ماده ۹ قانون مدنی در حکم قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی به شمار می آیند،

حق آموزش زبان مادری را بدون هیچ قید و شرطی به رسمیت شناخته است بنابراین در پذیرش حق آموزش زبان مادری در حقوق ایران هیچ تردیدی وجود ندارد.

و در ادامه در مابین سخنرانی وارد بحث و گفتگو شدند. در پایان جلسه آقایان و خانم ها نرجس محمدی، دانیال قربانی و پویا مقری به عنوان افراد جدید به معرفی خود پرداختند. جلسه نیز راس ساعت ۱۶ به پایان رسید. حاضرین جلسه : خانم ها صدیقه جعفری، آزاده قریشی، شبنم رضاوند، لیلا باقری، ماهان شریفی، نرجس محمدزاده، بهاره بلورچی، لاله پروین نیا و آقایان: منوچهر شفایی، مهران فاضل زاده، فرشید افشار، حسن پورکرمی، رضا ویسانیان، دیان دادی، وحید حسن زاده، مهرداد پشنگیان، حامد میرشجاعی، رضا میرشجاعی، دانیال قربانی، پویا مقری، کورش اسکندری شرکت کنندگان پالتاک: آرون اسماعیلی، نارگل غفوری، ایراندخت کیا، رویا ملایی، غلامعلی نوروزپور، الناز اسدی، ندا فروغی، علی رضا جهان بین، رزا جهان بین، علی مسیبی، فرشته امیر احمدی، شایان برزی، Ailar1، Shahintaj، محمد رسولیان، ابوالفضل پرویزی، محمد علی قدیمی

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان۲۰۲۰

سام جباری کرمانی

در روز یکشنبه مورخ 9 فوریه ساعت 17:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک اتاق کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه جناب آقای رضا عباسی زمان آبادی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان جلسه را آغاز نمودند.

بخش1: درآغازجلسه جناب آقای میلاد کیان آرا اخبارمرتبط با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق پیروان ادیان در دی ۹۸را ایراد کردند.

بخش2: در بخش دوم جناب آقای غلامعلی نوروزپورسخنرانی خودرا با موضوع بررسی ماده 10 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط روز ایران به شرح زیر ارائه نمودند: ابتدا مروری خواهیم داشت در ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر، در این ماده آمده است: هر انسانی سزاوار و محق است تا دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بی طرف و مستقل داشته باشد و در برابرهر گونه اتهام جزائی به حقوق و تکالیف آنها رسیدگی کند. علیرغم کوتاه بودن عبارات بکار رفته دراین ماده، مفاهیمی همچون عدم تبعیض بین افراد، حق دسترسی به ابزار دادرسی بصورت کامل و برابر برای همه، رسیدگی در دادگاهی فاقد هرگونه وابستگی و دارای صلاحیت لازم با رعایت اصل عادلانه و علنی بودن در شرایطی که در این دادخواهی کلیه حقوق و تکلیفی که نسبت به افراد وجود دارد رعایت شود. دراین ماده عملا به کلیه حقوق افراد در یک دادرسی عادلانه اشاره شده و اما در مقایسه با قانون اساسی جمهوری اسلامی، حقوق افراد و وظایف و اهداف کلی قوه قضائیه در اصول ۳، ۱۹، ۲۰، ۳۲، ۳۴، ۳۸ ، ۳۹ و ۱۵۶ مطرح شده که مروری بر این اصول خواهیم داشت. یکی از اهداف ذکر شده در اصل سوم قانون اساسی چنین میگوید: تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون است. در اصل ۱۹ مردم ایران را از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردار دانسته و رنگ، نژاد، زبان و مانند آنها را سبب امتیاز نمیداند. در اصل ۲۰ نیز همه افراد ملت را اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون میداند که از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند، همانطور که ملاحظه شد در اصل ۱۹ ذکری از مذهب به میان نیامده در اصل ۲۰ نیز حمایت قانونی وعده داده شده با رعایت موازین اسلام صورت خواهد گرفت. طبعا در چنین شرایطی دیگر نمیتوان تساوی حقوق اقلیت های دینی را انتظار داشت. در رعایت حقوق برابر بین زن و مرد نیز شاهد نا برابری در قوانین همچون حضانت فرزند، طلاق، دیه، ارث، شهادت، اجازه خروج از کشور وموارد دیگری از این دست هستیم. مردم محروم ساکن در استانهای مرزی نیز با اقوام، نژاد، زبان خود درجامعه در اقلیت قرارگرفته از حداقل امکانات کشور بهره میبرند که بر خلاف تساوی حقوق مورد ادعا است. در اصل ۳۲ آمده است هیچ کس را نمیشود بدون حکم و شرایط قانونی دستگیر کرد و اتهام فرد بازداشتی باید با ذکر دلیل به وی ابلاغ و ظرف مدت ۲۴ ساعت پرونده وی به مراجع صالحه قضائی فرستاده شود. اما در عمل موارد بی شماری از ورود غیر قانونی، تفتیش، ضبط اموال، بازداشت طولانی، نگهداری در انفرادی و سیر طولانی مدت رسیدگی به پرونده افراد حصوصا در جرائمی با عنوان سیاسی و امنیتی گزارش شده که متناقض حقوق مندرج در این اصل است. در اصل ۳۴ دادخواهی را حق مسلم همه افراد میداند که باید امکان دسترسی به دادگاهی که قانونا حق مراجعه به آن را داده برخوردار باشند. در اصل ۳۵ نیز طرفین حق بر خورداری از وکیل را دارند و اگر توانائی انتخاب ندارند باید برای آن ها امکان تعیین وکیل فراهم شود. اما در میان افرادی که قادر به تامین هزینه دادرسی ویا حق الوکاله نیستند برای گرفتن وکیل معاضدتی و بخشودگی هزینه دادرسی وارد یک پروسه زمان بر شوند و اما در اصل ۳۸ هرنوع شکنجه برای گرفتن اقرار با کسب اطلاع ممنوع اعلام شده و در اصل ۳۹ هتک حرمت و حیثیت فردی که به حکم قانون دستگیر بازداشت و زندانی و تبعید میشوند ممنوع است. حال آنکه مورد های بسیار فراوانی از نداشتن حق استفاده ازوکیل، شکنجه، اخذ اعتراف و یا شهادت اجباری، تحقیر و خشونت در جریان بازجوئی و دوران حبس وجود دارد.که باز نشان از نقض حقوق مندرج در اصول اشاره شده است. از جمله معیارهای سلامت اداری یک جامعه عدم تبعیض در ساختار آن است این در حالی است که در قانون استخدام قضات در ایران تنها به افراد مسلمان اجازه قضاوت داده شده که آشکارا تبعیضی بر اساس مذهب است بعلاوه ساختار قوه قضائیه اجازه اعمال تبعیض بر اساس عقاید سیاسی را فراهم میسازد. طبق اصل ۱۵۸ قانون اساسی استخدام قضات، تغییر محل ماموریت و ترفیع آنان بعهده رئیس قوه قضائیه است، اعطای این اختیارات تاثیر غیر قابل انکاری در استقلال قضاتی که تفکری متفاوت از رئیس قوه قضائیه و رهبر دارند، ایجاد میکند، نمونه عمده این عدم استقلال در قضاوت ، قضاتی که به جرائم امنیتی، سیاسی و مطبوعاتی رسیدگی میکنند دیده میشود، هر چند قانون عنوان میکند که باید محاکم علنی، با حضور وکیل مدافع و هیئت منصفه صورت گیرد اما متهمان تحت عناوینی همچون اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرائم علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، همکاری با دولت متخاصم، نشر اکاذیب، جاسوسی و توهین به رهبری محاکمه میشوند و در این دادگاه ها به جای اثبات جرم متهمان توسط قاضی، این متهمان هستند که باید بتوانند بی گناهی خود را اثبات نمایند. در اصل ۱۵۶ قانون اساسی وظیفه قوه قضائیه را پشتیبانی از حقوق فردی، اجتماعی و تحقق عدالت و پیشگیری از وقوع جرم میداند، در حالیکه نتایج آمارهای اشاره شده و انتقادات گسترده ای که به وضعیت کشور از وقوع جرم و فساد وجود دارد نظام را ناچار به اعتراف در عملکرد خود کرده و طبیعی است که مسیر بی راهه ای که قوه قضائیه طی میکند با تغییر رئیس قوا و چند قاضی به سرانجام نخواهد رسید. این اقدام از بنیان دارای نقصان است و قطعا سایر قوا نیز در اقدامات نابخردانه خود به این امر شتاب بخشیده اند. معضل بوجود آمده متاسفانه قوه قضائیه در یک جا یکه تازی کرده و برای خاموش کردن منتقدین و دگر اندیشان احکام سنگین وناعادلانه صادر کرده است ودر جای دیگرو در مقابل فساد و جرم و جنایتی که نسبت به گروه کثیری از مردم انهم از بین مسئولین و اداره کنندگان نظام روی میدهد بیتفاوت به نظاره ایستاده و تنها به منافع و بقای خود توجه دارد.

بخش3 : سخنران سوم جلسه جناب آقای رسول عباسی زمان آبادی سخنرانی خود را با موضوع بررسی حقوق بشر اسلامی و تفاوت های آن با اعلامیه جهانی حقوق بشر به شرح زیر ارائه نمودند. چهل و دو سال پس از تصویب «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سی ماده، اجلاس وزیران امور خارجه کشورهای اسلامی در قاهره، در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۹ پنجم اوت ۱۹۹۰، «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» را به تصویب رساند. آنچه می خوانید نگاهی است به تفکر مندرج در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، و قیاسی میان برخی از مفاهیم در این دو اعلامیه و تفاوت ماهوی که نویسندگان این اعلامیه از تعریف و کاربرد کلمات و عبارتهای یکسان و مشابه داشته اند. اما قبل از آن توجه شما را به چند نکتۀ عمومی دربارۀ «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» جلب می کنم: نویسندگان «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» مفهوم حقوق بشرHuman Rightsرا با چند موضوع خلط کرده اند. تعریفی که ایشان از «حقوق بشر» ارائه می دهند، در واقع تکالیفی است که به زعم آنان بشر درقبال خداوند و نمایندگان او بر روی زمین دارد، در حالی که اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، حقوق انسان را در برابر حکومت برخاسته از اجماع انسانها مطمح نظر قرار می دهد. به عبارت دیگر، «حقوق بشر» در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، شامل آن چیزی است که در حقوق اسلامی از آن توسعاً با عنوان «حق الناس» یاد می شود. در حقوق اسلامی «حق الناس» در برابر «حق الله» است. هر موضوعی که حقى از مردم در آن باشد، در حیطۀ حق الناس است و از این جمله است منشأ قدرت، رابطه میان مردم و حکومت، قضاوت میان مردم، و آنچه میان مردم و حکومت مطرح می شود. از جمله قوانین مدنی و حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. حق الله شامل موضوع هایی می شود که بین انسان و خداست، مانند نماز که به درگاه خداوند گزارده می شود و کسی نمی تواند از سوی خداوند مدعی آن گردد. جالب این جاست که اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر بی توجه به «حق الناس»، «حق الله» را محور برداشتها و تعریفهایش از «حقوق بشر» قرار داده، و لذا «تکلیف» را به جای «حق» نشانده است. به این ترتیب، اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر، قبل از آن که بسیط، شامل، و دربرگیرنده همۀ نوع بشر باشد، فقط آن دسته از مردم را در بر می گیرد (و به رسمیت می شناسد) که «حق» خداوند را ادا کرده باشد. بنابراین، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نه جهان شمول است و نه همه افراد بشر را دربر می گیرد، بلکه مقدمه این اعلامیه با صراحت فقط آن دسته از افراد بشر را مشمول امتیازات مندرج در اعلامیه می داند که جز خدا کسی را پرستش نکنند و شریکی برای او قائل نشوند. به گفته این اعلامیه، فقط کسانی که چنین اعتقادی دارند می توانند «پایۀ راستین آزادی مسؤولانه بشریت و حیثیت را پی ریزی نمایند.به عبارت دیگر، همه انسانهایی که به حقیقت مندرج در انواع خداشناسی معتقد نیستند و یا ایمان ندارند، جزو بشریت به حساب نمی آیند، تا چه رسد به این که از حق یا حقوقی برخوردار باشند.در مقدمۀ اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر، تاکید شده است که خداوند امت اسلامی را به عنوان بهترین امت برگزیده است. از سوی دیگر، همین مقدمه، فقط آن نوع از حقوق بشر را مورد تایید قرار داده که با شریعت اسلامی هماهنگی داشته باشد. به این ترتیب، مثلا مادۀ دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر که می گوید همه افراد صرف نظر از نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، قوم، عقیده سیاسی و…. برابرند، خلاف شریعت اسلامی است و نمی تواند مورد تایید اعلامیه اسلامی حقوق بشر باشد، زیرا باز هم بر اساس مقدمه این اعلامیه: هیچ احدی حق متوقف کردن یا چشم پوشی از احکام تکلیفی خداوند را ندارد. همه اصول سی گانه دراعلامیۀ جهانی حقوق بشر درباره افراد بشر است و حقوقی که تک تک مردم باید از آن برخوردار باشند. به همین جهت مفاهیمی که مورد توجه این اعلامیه است، نه شامل حقوق بشر به طور عام می شود، و نه شامل حقوق بشر در چارچوب مقررات شرعی و اسلامی، بلکه بیشتر به چگونگی حکمرانی دولت و حکومت اسلامی یا حاکم سلطان اسلامی بر ساکنان جامعۀ اسلامی پرداخته است. براساس متن اعلامیه حقوق بشر اسلامی، درجوامع مشمول این اعلامیه، شهروند به مفهوم مدرن آن وجود ندارد. ساکنان این جوامع تبعه یعنی تابع حاکم یا سلطانی است که بر جامعه حکم می راند و از این جهت بر او تکالیفی مقرر است، بدون آن که از حقوق یا دست کم حقوقی روشن برخوردار باشد. در این موازین تکالیف همه روشن، دقیق، و شفاف است، ولی حقوق، همگی نسبی، مشروط، ناروشن، نادقیق و غیرشفاف اند. می توان گفت که دو ویژگی اصلی اعلامیه اسلامی حقوق بشر قاهره چنان که از مقدمۀ آن نیز بر می آید، آن است که روح آن از شریعت یا قانون شرع سلام نشأت می گیرد و بشر یا بشریت در آن معنای امت را در تعریف اسلامی آن دارد. در زیر با مقایسه موادی از دو اعلامیه برخی از تفاوتهای موجود را بررسی می کنیم. نگاه دو اعلامیه به اصل آزاد بودن انسان: مادۀ اول اعلامیۀ جهانی حقوق بشر تمام افراد بشر را آزاد و از لحاظ حیثیت و حقوق برابر دانسته است. در حالی که بند الف از نخستین مادۀ اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر، اصل آزاد بودن انسان را در بوتۀ اجمال گذاشته و انسان را فقط در تکلیف و مسؤولیت (در برابر خداوند یا جامعه، روشن نیست) برابر دانسته است. در ضمن این ماده، علاوه بر مسکوت گذاردن اصل آزاد بودن انسان، عقیدۀ صحیح را یگانه تضمین برای رشد و تکامل انسان دانسته است. عقیدۀ صحیح، هر چه باشد، اطلاق به فقط یک عقیده است، که لزوماً نافی اصل تنوع عقاید و چند صدایی بودن جامعه است. خلاصه این که بند ج از مادۀ دوم هر تبلیغی را که منجر به ایجاد اختلال در ارزشها یعنی عقیدۀ صحیح حکومت شود ممنوع دانسته است.

بخش4: جناب آقای هاشم رضایی سخنران چهارم جلسه با موضوع سرکوب عقیده پیروان ادیان درایران سخنرانی خود را آغاز نمودند: طبق اصل دوازدهم قانون اساسی ایران دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است. با توجه به ویژگی‌های فرهنگی-مذهبی جامعه‌ی ایران، در صورت امکان اصلاح قانون اساسی در یک فرایند دموکراتیک و آزاد، آیا همچنان ضرورتی برای تعیین مذهب رسمی وجود خواهد داشت؟ تعیین مذهب رسمی در قانون اساسی، راه را بر دموکراسی و حقوق بشر می‌بندد.

هر مذهبی در قانون اساسی به نام مذهب رسمی اعلام بشود، نظام سیاسی همیشه دست و پایش در پوست گردوست، به این معنا که در قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری باید در چارچوب‌های آن مذهب عمل کند. در این صورت به خودی خود آزادی ادیان و آزادی عقیده و وجدان منتفی است و رفع تبعیض نسبت به کسانی که پیرو مذهب رسمی نیستند، ممکن نیست. به‌علاوه، هر فردی که از مذهب رسمی خارج شود امنیت شهروندی‌اش به مخاطره می‌افتد و بحث مراعات حقوق بشر در قانون‌گذاری، بلاموضوع می‌شود. تعیین مذهب رسمی در قانون اساسی، درهای برابری را که یک اصل بنیادی و حقوق بشری است می‌بندد و رفتار حکومت با گروه‌های گوناگون مردم که پیرو مذاهب دیگری هستند یا اساساً بی‌خدایی و لامذهبی را انتخاب کرده‌اند، می‌تواند نه تنها تبعیض‌آمیز بلکه خشونت‌بار نیز باشد. در هر مذهبی تفاسیر رادیکال از آن مذهب، قاتل همه‌گونه آزادی است و تفاسیر معتدل از آن مذهب، هرچند بهتر است، اما «برابری» شهروندان را تحمل نمی‌کند. در کشوری که قانون اساسی‌اش، مذهب رسمی تعیین کرده است، حتی اگر دولت بر اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر صحه گذاشته باشد، ماده‌ی اول این اعلامیه‌ نمی‌تواند اجرایی شود، چرا که تعیین مذهب رسمی در قانون اساسی، به نابرابری‌ها مشروعیت می‌بخشد. ماده‌ی یک اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر می‌گوید: «تمام افراد بشر آزاد زاده می‌شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیه‌ای برادرانه رفتار کنند.» تأکید بر مذهب رسمی در قانون اساسی، به خودی خود، راه را بر الفاظ مندرج در این اعلامیه می‌بندد. چرا که پیروان مذهب رسمی مادام که وارد نقد و مخالفت با حکومت نشده‌اند شهروندان ممتاز بوده و در امنیت کامل به سر می‌برند .از طرفی آزادی عقیده حق ذاتی هر فرد است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده 18 تأکید شده است. آزادی عقیده عبارت است از آزادی یک فرد یا گروه برای ابراز کردن، عمل، رعایت و پرستش دین و باورهای خود در خلوت یا در سطح اجتماع. همچنین این آزادی شامل قدرت تغییر دین خود و یا اختیار داشتن در پیروی نکردن از هیچ آیینی نیز هست که می توان آن را معرف حق تعیین سرنوشت دانست. آزادی ادیان توسط دولت‌هایی که دین پایه و اساس حکومت آن است و افراد به عنوان یکی از حقوق بشر بنیادی شناخته می‌شود. با تعیین و تأکید بر یک مذهب رسمی، سرکوب مخالفان بسیار آسان می‌شود. اگر کسی که مخالف و منتقد است، پیرو مذهب رسمی باشد، به عنوان کسی که بر ضد مذهب خود قیام کرده مجازات می‌شود. کسانی هم که پیرو مذهب رسمی نیستند، اگر کافر ذمی یعنی از اهل کتاب(زرتشتی، کلیمی، مسیحی) باشند، امنیت‌شان در کشورهایی با اکثریت مسلمان به شدت آسیب‌پذیراست و باید همیشه به وفاداری زیاده از حد نسبت به حکومت تظاهر کنند. اگر هم کافر حربی باشند و همچون بهائیان و برخی دیگر از اقلیت‌های مذهبی در قانون اساسی از آن‌ها به نام اقلیت اهل کتاب یاد نشده باشد، همواره از نظر جانی و مالی و شرافتی، در خطرند و نمی‌توانند به سهولت آئین و آداب دینی‌شان را به‌جا آورند. جمهوری اسلامی ادعا می‌کند بیش از 90 درصد از مردم ایران مسلمان و شیعه هستند، اما تردیدی نیست که ایران کشوری متشکل از اقوام و پیروان ادیان مختلف است که این مذاهب به جز ادیان مسیحی، کلیمی و زرتشت از طرف حاکمیت فعلی نه تنها به رسمیت شناخته نشده، بلکه برای جلوگیری از توسعه آنها از هر شیوه‌ای برای سرکوب پیروان و مبلغانشان استفاده می‌شود. همچنین در حالی که بخش زیادی از جمعیت ایران را مذاهب و گروه های دیگر تشکیل داده اما نظام جمهوری اسلامی سعی در این دارد که تعداد پیروان دیگر ادیان را با آمار بسیار پایین نشان دهد که اقلیت محض محسوب شوند. نظام حاکم فقهی و قضائی، اجازه ترک دین به شهروندان نمی‌دهد. هرکس که مرتکب این کار شود ممکن است با مجازات‌هایی سنگین از جمله اعدام روبه‌رو شود. در جمهوری اسلامی در سال‌های نخست بعد از انقلاب از میان اقلیت‌های دینی تنها بهاییان مورد حمله قرار می‌گرفتند، اما در سال‌های بعد با زیاد شدن فشار نظام جمهوری اسلامی بر مردم و اعمال محدودیت‌های مدنی به تدریج گریز از دین حاکم هم شروع شد و رفته رفته توسعه پیدا کرد. این در حالی است که روح الله خمینی در سال 1357 طی مصاحبه‌ای با یک مجله‌ آلمانی اعلام کرده بود: دین اسلام بیش از هر دین و مسلکی به اقلیت‌های مذهبی آزادی داده است. آنان باید در کشورهای اسلامی از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه‌ انسان‌ها قرار داده است بهره‌مند شوند. تمام پیروان ادیان مذهبی در حکومت‌ اسلامی می‌توانند به کلیه‌ فرائض مذهب خود آزادانه عمل کنند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنان محافظت نماید. اما امروز به طور سیستماتیک مشاهده می کنیم اقلیت‌های مذهبی‌ چه رسمی‌ و چه غیر رسمی‌ امکان تبلیغ و ترویج مذهب خود را نداشته و هرگونه فعالیت مذهبی جرم تلقی می گردد، علاوه بر آن امکان تشکیل احزاب سیاسی، روزنامه و یا هفته نامه، کانال تلویزیونی و اجلاس رسمی‌ و عمومی را ندارند و در کتب درسی‌ مدارس نیز هیچگونه درس و یا مطلبی در ارتباط با شناساندن مذاهبی غیر از اسلام وجود ندارد و حتی در برخی از فصل های درسی مدارس و دانشگاه ها به ادیان توهین می شود. حق داشتن اختیار برای انتخاب و اعتقاد به مذهب حداقل خواسته هر فرد می‌تواند باشد و پایه ترین اصل حقوق بشر است، اما جمهوری اسلامی از تمام توان و امکانات خود استفاده می‌کند تا با تغییر اعتقادات مردمی مقابله کند که نمونه بارز آن را در برخوردهای قهرآمیز با نوکیشان مسیحی می توان ذکر کرد. ممانعت از ساخت کلیسا، دستگیری و زندانی کردن نوکیشان مسیحی و تحت تعقیب قرار دادن متولیان کلیساهای خانگی، ممنوعیت کسب و کار بهائیان و چند نمونه از کلیمیان، جلوگیری از ادامه تحصیل آنان در مدارس و دانشگاه‌ها، اخراج اساتید و دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها، اخراج بسیاری از نوکیشان مسیحی از سازمان‌ها و ادارات دولتی، ویران شدن خانقاه‌های دراویش و زندانی شدن آنها تنها نمونه کوچکی از اقدامات جمهوری اسلامی در سرکوب پیروان ادیان و مذاهب دینی در ایران است. دراصل دوازده قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده است که دین‏ رسمی‏ ایران‏، اسلام‏ و مذهب‏ جعفری‏ اثنی‏ عشری‏ است‏ واین‏ اصل‏ الی‏ الابد غیر قابل‏ تغییر است. در اصل سیزده قانون اساسی نیز چنین مطرح شده است که ایرانیان‏ زرتشتی‏، کلیمی‏ و مسیحی‏ تنها اقلیتهای‏ دینی‏ شناخته‏ می‏ شوند. درعمل البته پیروان ادیان مسیحی، زرتشتی وکلیمی تحت فشارهای متعددی بوده اند حال که پیروان دیانت بهایی حتی از کوچکترین حقوق شهروندی نیز برخوردار نیستند و به عنوان فرقه ضاله معرفی می شوند. دررابطه با پیروان آیین بهایی که بزرگ‌ترین اجتماع غیرمسلمان در ایران را تشکیل می‌دهند، سرکوب آنان پس از انقلاب اسلامی شدت گرفت. بهاییان نه تنها از حقوق شهروندی محروم شدند بلکه تعدادی زیادی از آنان بازداشت و بیش از 225 نفر آنان کشته شده است. این تعرض گسترده به حریم زندگی و جان و مال بهائیان افکار عمومی جهان را از همان آغاز استقرار حکومت جمهوری اسلامی معطوف به وضع ناگوار حقوق بشر در ایران کرد. شاید بتوان گفت که توجه مخصوص کمیسون حقوق بشر سازمان ملل متحد به ایران عمدتاً به خاطر نگرانی های دولت های عضو سازمان ملل نسبت به سرنوشت بهائیان و دگراندیشان بوده است. گزارش سالانه وزارت امورخارجه آمریکا در مورد آزادی‌های مذهبی در جهان، نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران را مورد انتقاد قرار داده است. در این گزارش که همه ساله به کنگره آمریکا ارائه می‌شود، آمده است که رویکرد دولت ایران در برخورد با آزادی مذهبی در این کشورهمچنان رو به وخامت می‌رود. اگر بخواهیم قانون اساسی جمهوری اسلامی را با اعلامیه جهانی حقوق بشر قیاس کنیم، این امر با این اعلامیه در تناقض و تضاد فاحش است، چرا که طبق ماده ۱۸اعلامیه جهانی حقوق بشر صراحتا عنوان شده هرکس حق دارد از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. البته این حق متضمن آزادی در تغییر مذهب یا عقیده، متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان و همینطور شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است وهر کس می تواند از این حقوق به صورت انفرادی یا جمعی برخوردار شود. نداشتن آزادی در دین یکی از مشکلات اساسی در ایران امروز است و باید در نظر داشت که پیروان مذاهب مختلف نیز مانند مسلمانان شیعه، حق شهروندی دارند در نتیجه باید به عنوان یک شهروند ایرانی از حقوق خود بهره مند باشند. حق اعتقاد به ادیان مختلف، آزادی ابراز عقیده براساس دین خود، آزادی اجرای مناسک و حقِ داشتن معبد، از حقوق مسلم انسان است.

بخش5: سخنران پنجم این جلسه جناب آقای سام جباری کرمانی موضوع بررسی نقش جمهوری اسلامی در دین گریزی جوانان را بررسی و ارائه نمودند: دین‌گریزی در ایران اسلامی پدیده‌ی نوظهوری نیست، هر چند که امروزه بیش‌تر به چشم خورده و به نظر می‌رسد رشدی تصاعدی را پیش گرفته‌ است. گروهی، واژه‌ی دین‌گریزی را نمی‌پسندند و از آن به عنوان گرایش کم‌تر به دین و احکام آن یا کم‌رنگ شدن باورهای مذهبی یاد می‌کنند که عمده‌ی این گروه را قشر مذهبی و مبلغ‌های دینی تشکیل می‌دهند.

اما حقیقت امر این است که از هر زاویه‌ای به این موضوع بپردازیم، گریز از دین در ایران امروز، امری مشهود است. هر‌گاه سخن از دین‌گریزی در ایران به میان می‌آید، دو واژه‌ی کلیدی درآن مطرح می‌‌شود، جوانان و فرهنگ غرب. اما این در حالیست که در جامعه امروز دین گریزی فقط منحصر به جوان ها نیست و طیف سنی ثابت و محدودی ندارد و هستند افرادی پنجاه یا شصت ساله که از دین اسلام روی گردان شده اند و شاید علت آن‌که به‌طور دایم از واژه‌ی جوان‌ها در این پدیده استفاده می‌شود آن است، تا در ادامه بتوانند جوان‌ها را افرادی خام و بی‌تجربه نشان دهند که از روی هیجان به دین‌گریزی گرایش یافته‌اند و به این ترتیب، این پدیده را حاصل عدم درک و تجربه‌ عقلی کافی جوان‌ها ارزیابی کنند. دین‌گریزی در ایران اسلامی، همچنان پدیده‌ی رو به گسترشی‌ است که مقاومت و برخورد بسیار تند دولت جمهوری اسلامی ایران، نه تنها آن‌را از میان نبرده، بلکه بیش‌تر هم به آن دامن زده ‌است. درحالت کلی، می‌توان ریشه‌های دین‌گریزی در ایران را در دو محور اصلی بررسی کرد. نخست خود دین که گاه نمی‌تواند توضیح و تفسیری که مناسب عصر معاصر باشد را ارایه دهد و دومین محور، در خصوص رفتارهای سیاسی، اجتماعی و ساختارهای دولتی در ایران است که سبب دین‌زدگی گروهی از افراد می‌شود در واقع به طور کلی باید گفت از عوامل اصلی دین گریزی مردم نوع ناسازگاری میان قول و عمل کسانی است که متولیان دین و فرهنگ در جامعه ایرانی هستند. حال سوال این است جمهوری اسلامی چه نقشی بر دین گریزی جوانان دارد؟ این موضوعی است که شاخه های زیادی برای بررسی دارد و بسیارگسترده است که به چند مورد آن اشاره می کنیم. آیا در ایران هر شخص خودش به راحتی و آزادانه می تواند تصمیم گیری کند؟

آیا کسی حق انتخاب یا اعتراض دارد؟

حقوق بشر تا چه اندازه برای حاکمان و مجریان اهمیت دارد؟

سیاست تا چه اندازه بر اقتصاد در ایران تاثیرمی گذارد؟

حرف و عمل حاکمان و مجریان قانون تا چه درصدی یکسان است؟

وهزاران سوال دیگر که در ذهن هرجوانی هست که پاسخ آنها دلایل عمده دین گریزی جوانان و گرایش آنها به فرهنگ های دیگر است. یکی از دلایلی که باعث دین گریزی مردم می شود این است که تمامی قوانین برپایه اصول دینی نوشته شده اند. برای مثال در قانون اساسی حق تجمع و اعتراض آزاد است در صورتی که در مبانی اسلام اخلالی ایجاد نگردد پس مجریان و حاکمان در ایران با استناد بر این قانون دینی حق اعتراض را از مردم میگیرند. در واقع آنها با سو استفاده از اسلام باعث می شوند دید مردم نسبت به دین تغییر یابد. در ایران هرکسی در هر زمینه ای چه اجتماعی چه اقتصادی وچه فرهنگی اعتراضی کند اعتراض او را سیاسی می کنند واو را به عنوان اشرار و یا ضد حکومتی دستگیر و حتی محکوم می کنند.

وقتی از همان کودکی چه در محیط خانه چه درمحیط های آموزشی به ما یاد می دهند جمهوری اسلامی ایران یعنی حکومتی که در آن آزادانه میتوان زندگی کرد اما درواقعیت آزادی را از ما می گیرند چگونه می توان این تناقض را درک کرد؟ تا چه زمانی می توان انتخاب اجباری را تحمل کرد؟ حجاب اجباری، خواندن نماز، روزه گرفتن، دروغ نگفتن، دزدی نکردن، رعایت حق دیگران وخیلی موضوعات دیگر.

اینها همه چیزهایی است که در کودکی به ما یاد داده اند و همیشه مدعی آن هستند که در ایران همه اینها رعایت می شود. حال جوانی که گوشش را با این مسائل پرکرده اند وقتی به سنی می رسد که آگاهانه با علم و دانش خود به بررسی تمامی این مسائل می پردازد و می بیند که در حکومت جمهوری اسلامی تمامی مجریان و حاکمانش نه تنها برخلاف اینها عمل می کنند بلکه با زور و به اجبار مردم را موظف به انجام آنها میکنند چگونه می تواند مدافع دینی باشد که در آن عدالتی وجود ندارد؟

جامعه ای که درآن یک جوان درهیچ یک ازمسائل زندگیش حق انتخابی ندارد و نمیتواند آزادانه تصمیم گیری کند و حتی اگر اعتراضی کند او را مجرم می دانند. درایران نخبگانی هستند که به دلیل کمبود امکانات و ندادن اختیارات لازم به آنها، نمی توانند برای پیشرفت علمی خود و کشورشان کاری کنند. همچنین هستند کودکانی که بخاطر مشکلات مالی خانواده حتی دیگر نمیتوانند تحصیل کنند.

یک جوان بعد از سالها تحصیل هیچ تضمینی برایش وجود ندارد که بتواند در زمینه تحصیلی اش شاغل شود مگر اینکه پارتی داشته باشد نه اینکه او نمیخواهد کارکند بلکه اقتصاد و سیاست جامعه ما باعث شده است که اشتغال زایی تاحد زیادی کاهش پیداکند. البته این که چیزی نیست، مشکل اصلی آن است که به اجبار با هر مدرک و رشته ای برای داشتن یک زندگی حتی معمولی حاضربه انجام هرکاری می شوی.

اما آیا امنیت شغلی ای وجود دارد؟

آیا حقوقی که می دهند برای مملکتی که در آن یک شبه قیمت بنزین سه برابر می شود و در پی آن تورم در همه ی زمینه ها ایجاد می شود کافیست؟

آیا میتوان برای زندگی و آینده خود حتی برای یک مدت کوتاه برنامه ای داشت؟

با میزان حقوق دریافتی درایران حتی نمی توان اجاره یک ماه مسکن را پرداخت کرد چه برسد به تامین هزینه های دیگر زندگی. اجاره مسکن، موادغذایی، پوشاک، هزینه های درمانی، هزینه های تحصیلی: کدام اولویت بیشتری دارد، دردناک و غم انگیز است وقتی مشکلات مالی تا حدی افزایش داشته است که حتی مجبور به انتخاب یکی از اینها هستیم. شما کدام یک را انتخاب می کنید؟

آیا واقعا می توان با تنها یکی از اینها زندگی کرد؟

مشکلات اقتصادی ایران تاحدی رو به افزایش است که تعدادی برای امرار معاش اعضای بدن خود را میفروشند فرقی ندارد، پیر یا جوان، روزانه شاهد آگهی های فروش اعضای بدن بر روی دیوارهای اطراف بیمارستان ها هستیم. حتی هستند بیمارانی که بخاطر نداشتن توان مالی برای خرید دارو و مراجعه به پزشک نمی توانند درمان شوند ودر مراکز درمانی آنها را پذیرش نمی کنند. تعداد زیادی از بیماران به دلیل وجود تحریم ها و کمبود دارو و امکانات درمانی جان خود را از دست می دهند.

این ها تنها جزء کوچکی از مشکلات مردم در ایران است و این در حالیست که مشکلات اقتصادی نه تنها باعث ایجاد فقر، بلکه باعث افزایش دزدی، فحشا، مرگ و میر، بیماری و حتی نداشتن امنیت جانی شده است. در حکومت جمهوری اسلامی وقتی که یک جوان می بیند به راحتی حاکمانش به مردم ظلم می کنند، اختلاس می کنند، دزدی میکنند و با اسم دین مردم را مجبور به زندگی کردن، آنگونه که خودشان می خواهند می کنند چگونه میتوان دین گریز نباشد. آیا حق تحصیل، حق اشتغال، ازدواج، پوشش وحتی دین همه و همه موضوعاتی نیستند که یک فرد خواهان این باشد که بتواند آزادانه آنها را انتخاب کند نه به اجبار؟

بحث آزاد به مدیریت آقای منوچهر شفایی با موضوع قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اهل سنت و همچنین شرکت کنندگان آقای حامد پرنوش، آقای افشین شاهین زاده، آقای محمد حسن حسن زاده، آقای احمدرضا ایران نژاد کلوعلیا، آقای رضا عباسی زمان آبادی وسرکار خانم رویا ملائی بیجارپسی و عاطفه خواجه نصیری یزدی آغاز گردید.

با توجه به صحبت های آقای منوچهر شفایی به طور کلی می توان گفت با وجود اینکه در اصل ها و بندهای مختلف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است که تمامی اقوام، ادیان و مذاهب باهم یکسان و برابر هستند و همیشه مدعی هستند که در ایران به همه مذاهب احترام گذاشته می شود می بینیم که از همان ابتدای بدو تولد با محدودیت های زیادی روبرو می شوند و نمی توانند اسم دلخواه خود را برروی فرزندانشان بگذارند بلکه باید اسمی انتخاب کنند که مناسب اسلام باشد، آنها حتی در مدارس نمی توانند آزادانه در ارتباط با دین خود تحصیل کنند و حتی در نهایت اجازه ندارند به مراتب و مقام های بالایی برسند، بعد از خراب کردن مساجد آنها حتی جایی برای برگزاری مراسم خود ندارند و هزاران مشکل دیگر که اهل سنت در ایران با آنها روبرو هستند.

در پایان جلسه آقای رضا عباسی زمان آبادی از تمامی سخنرانان و فعالین و میهمانان، منشی جلسه آقای سام جباری کرمانی، ادمین ها آقایان هاشم رضایی، رضاعباسی زمان آبادی، رسول عباسی زمان آبادی، هادی درتومی، صدابرداران آقای رسول عباسی زمان آبادی و آقای هاشم رضایی که در این جلسه حضور فعالی داشتن تشکر کرده و در ساعت 20:00ختم جلسه را اعلام کردند.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی کشور های شرق آسیا ژانویه

ملیکا احمدی سبزواری

در روز شنبه مورخ 25 ژانویه ساعت 16:30 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشردرایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی شرق آسیا برگزار گردید.

درابتدای نشست مسئول جلسه آقای محمد ابوطالبی ضمن خوش آمدگویی و خیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، شعر حافظا از روزهای تلخ این آبان بگو” را برای حاضرین خواند:

حافظا برخیز و شعری از غم ایران بگو

از خود ایران که نه، از خانه ی ویران بگو

حافظا خواهی اگر تاریخ را یادی کنی

مثنوی یا یک غزل هم ازغم آبان بگو

جای جوهر خون بزن از جویهای این دیار

از هزاران لاله ی پرپر در این میدان بگو

شهر شیرازی که آرامش در آن را دیده ای

ساز کن بیتی در آن از ناله و افغان بگو

مادری چشم انتظار نور چشمش مانده است

از لب خندان شیخ ، از مادر گریان بگو

فتنه ی دوران کنون بر ما سپاه آورده است

از سیاستهای شیخ و حیله ی شیطان بگو

لاله های سرخ در خون وطن را کن رها

از غم سوریه و بیروت و از جولان بگو

درد دارد سینه ی مردان غیرتمند تو

حافظا جان خودت شعری ز عمق جان بگو

قافیه، تشبیه و وزن و استعاره جمع کن

از جناس و حسن تعلیلت در آن دیوان بگو

دیو و دد بر آدمی دارد حکومت میکند

از سری که میرود بر دار او، آسان بگو

واژه های نو نمیدانم شنیدی تا به حال

مینویسم با تو ، ای خواجه تو هم از آن بگو

از هواپیما و موشک ، مینویسم حافظا

از پدافند سپاه و حمله از تهران بگو

قصه ی از ماست چون بر ماست را خوش گفته اند

تا توانی شعر ها از شیخ بی وجدان بگو

می فرستد موشک جنگی برای مردمش

یک جهان بر کار او سرگشته و حیران بگو

انتقام سخت برملت چرا تحمیل کرد

این جنایت کرده در تاریخ یک سلطان بگو

این همه بی حرمتی بر ملت پاک و شریف

نیست کار هر کسی جز فرقه ی شیطان بگو

خطه ی البرز را دیدم به آبان غرق خون

از خشونت هایشان حتی به قبرستان بگو

پیکر پویا به خاک و مادرش در بند او

از خصوصیات پست شیخ بی ایمان بگو

گفت هر کس کشته شد در شام او ایرانی است

پس اگر خواهی شوی ایرانی از لبنان بگو

درد پشت درد یک کوه است قدر بیستون

کاوه ی ضحاک کش بر خاک ما خیزان بگو

بیت را بنویس تا آرش کمان آرد به دست

رستم فردوسی ات چون شیر نر، غرّان بگو

تیشه ی فرهاد را بر کوه غم آور فرود

بیستون را بر سر اهریمنان ویران بگ

از کمان آرش تو ، بوی غیرت میرسد

تیری از آرش به پیشانی این شیطان بگو

آفتاب از بعد هر ظلمت یقینا میرسد

میرسد این روزگار زهر هم پایان بگو

خون این آلاله ها دامان شیخ آتش زند

عاقبت کاخ ستم روزی شود لرزان بگو

حافظا ما داغ داریم از غم آبان که رفت

حافظا از روزهای تلخ این آبان بگو

حافظا از روزهای تلخ این آبان بگو

بخش 1: اولین سخنران آقای گلستانجو با موضوع روز جهانی مذهب، سخنرانی خود را ایراد کردند: در ابتدا سخنم را با تعریف کلمه مذهب شروع میکنم: مذهب” در لغت به معنای راه و روش است و در مفهوم دینی، به مسیر اعتقادی افراد، گفته می‌شود. همانطور که در معنای این کلمه مشخص است مسیر اعتقادی افراد یک گزینه کاملا منحصر به فرد است و جای هیچگونه دخالت و اعمال اجبار یا نفی آن نیست اما آنچه در حال حاضر هویداست کاملا با این تعریف متفاوت است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده ۱۸ :هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی عقیده، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و برگزاری آن در محیط عمومی یا خصوصی است و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد. در این ماده یکی از حقوق ذاتی انسان مطرح شده است حقوقی که از بدو تولد با انسان بوجود می آید و جز وجود یک انسان است بنابراین هیچ کس نمیواند و اجازه ندارد که ان را سلب کند. باید اعتراف کنم که هر انچه ظلم و تعدی که در هر جامعه ایی ایجاد میشود در اثر عدم اگاهی افراد است حال یا خود اشخاص با کمک کاری باعث آن میشوند یا کسانی با سرپوش گذاشتن و مخفی کاری قصد دارند از نا آگاهی بهره همند شوند. با این حال در برابر این موارد اقداماتی هم از طرف فعالان و کسانیکه جویای اگاهی هستند و به اجرایی بودن کلیه حقوق انسانی اعتقاد دارند برای ایجاد توجه همگانی به این موضوعات و آگاه کردن همگان اجرا میشود که از جمله این اقدامات برگزاری مراسمی بطور سالانه در سطح جهانی است تا بدین وسیله جرقه های آگاهی ایجاد شده و گسترش پیدا کند. در رابطه با مذهب هم، سالانه مراسمی در سومین یکشنبه ماه ژانویه با تشکیل کنفرانس‌های مختلف در برخی از کشورها با حضور مردمی از ادیان گوناگون برگزار می‌شود که عنوان روز جهانی مذهب نام گذاری شده است. روز جهانی مذهب اولین بار در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط جامعه بهائیان آمریکا جشن گرفته و به رسمیت شناخته شد و هدف از آن جلب توجه ملت و دنیا به یگانگی و وحدت اساس تمام ادیان بود. تمام انسانها در درون خود به یک نیروی برتر اعتقاد دارند و یا دوست دارند که یک نیروی برتری وجود داشته باشد که در مواقع خطر یا نیاز بتوانند از او کمک بگیرند ویا مرهم زخمشان باشد، حتی افرادی که هیچ اعتقادی ندارند، این موضوع کاملا شخصی است. تاریخ طی قرنها نشان داده که چطور انسانها با اعتقادات خود با نیروی برتری که خود استنباط کرده بودند ارتباط برقرار میکردند و جواب خود را میگرفتند، اما از آنجاییکه همیشه هستند افراد سود جویی که بخواهند به هر طریقی از انسانها سو استفاده کنند پس راهکارهای متعددی برای سوء استفاده های خود به وجود آوردند که از جمله آنها به وجود آوردن مذهب بود. حال که تا حدی موضوع مورد بحث ما روشن شد می خواهم گذری به کشور خودمان، ایران داشته باشیم چرا که دغدغه من در درجه اول مسایل مربوط به کشور خودم است. تاریخ ایران از زمان های بسیار کهن نشان دهنده اعتقادات مردم به نیروی برتری به نام خدااز دیر باز وجود داشته است و مربوط به بوجود آمدن دین اسلام نبوده است، میشود گفت تا قبل از ورود اسلام به ایران در این زمینه مشکلی وجود نداشه است. اما با ورود اسلام به سرزمین ایران سودجویان با تفرقه سازی ها شروع به بهره برداری خود نمودند به گونه ایی که کسانیکه بجز اعتقاد به دین اسلام اعتقاد دیگری دارند باید ترد شده و در صورت امکان از هستی هم ساقط شوند. این آغاز راه شد با این حال تا قبل از انقلاب اسلامی در سال 57 باز هم مردم ایران با عقاید مختلف در کنار هم زندگی میکردند و مشکلات لاینحل نبود ولی با ظهور انقلاب مسئله پیچیده شد به گونه ایی که در بین خود مسلمانها هم تفرقه آشکارانه به وجود آمد و دو مذهب شیعه و سنی هم به جمع اختلاف دیگر مذاهب اضافه شد. در حال حاضر میبینبم که بسیاری از هم وطنان ما که پیرو ادیان مسیحی، یهودی، زرتشت و بهایی هستند عملا از بسیاری از حقوق مدنی خود محروم هستند وحتی در مواردی به دلایل واهی کشته میشوند تنها به چه علت، به دلیل اینکه خدای خود را به شکلی که باور دارند پذیرفته اند. با وجود جمعیت بالا اهل سنت در ایران این هموطنان از حق انتخاب شدن برای مقامات بالا مانند رهبری و ریاست‌جمهوری محروم‌اند. در عمل حتی به آنها اجازه داده نشده در تمام این سال‌ها یک وزیر سنی انتخاب شود. حتی برای استخدام در ادارات دولتی در امتحان گزینش سوالاتی درباره فقه شیعه و ولایت فقیه می‌کنند و در بسیاری از دستگاه‌ها از جمله دستگاه اطلاعاتی و نظامی عملا استخدام اهل تسنن ممنوع است. در کلانشهر تهران اهل سنت اجازه ساختن یک مسجد ندارند و سنی‌ها به شیوه‌های مختلف تشویق می‌شوند که مذهب خود را به تشیع تغییر دهند. امروزه بسیاری از پیروان دیگر مذاهب از سر فشارها راه مهاجرت از وطن را پیش گرفته‌اند. در خبرهای بدست آمده گفته شده فقط در سال گذشته بیش از ۱۷۰ نوکیش مسیحی بازداشت شده‌اند و برای چهار نفر حکم اعدام قطعی صادر شده است. عده زیادی هم از تحصیل در دانشگاه یا ارتقای شغلی محروم شده‌اند. بسیاری از کلیساها به ویژه کلیساهای پروتستان تعطیل شده‌اند. فقط به کلیساهایی که به زبان ارمنی یا آشوری عبادت می‌کنند اجازه فعالیت می‌دهند و فعالیت یکی دو کلیسای فارسی زبان باقی مانده نیز مشروط به حضور نماینده وزارت اطلاعات درجلسات نیایش آنهاست. همه این موارد در حالی اجرا میشود که درقانون اساسی اصولی کاملا متفاوت هرچند تبعیض آمیز وجود دارد که چنانچه رعایت شود بسیاری از این موارد نقض حقوق انسانی اجرا نمیشد. بطور مثال: براساس اصل ۳دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد: آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه ‏های مادی و معنوی .. پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه ‏های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت و تعمیم بیمه. تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امور نظامی. تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون. جدا از همه این موارد یک نکته از کتاب قرآن بگویم که درآن آمده: در دین هیچ اجبارى نیست. من برای انسان و انسانیت ارزش قایل هستم و معتقدم همه انسان‌ها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق ذاتی و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه، میان انسان‌ها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمرو قضایی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد. بنابراین نه تنها دولت جمهوری اسلامی بلکه هیچ قدرت دیگری نمیتواند بخود این اجازه را بدهد تا انسانها را از حقوق ذاتی خودشان محروم کنند مگر اینکه خودمان این اجازه را به انها بدهیم. پس بیایید با آشنا شدن با حقوق خود دست از نا آگاهی برداشته و افسار زندگی خودمان را بدست بگیریم. آقای ابوطالبی در راستای سخنان ایشان به اثرات عمیق مذهب اجباری و مذهب زدایی و ایران بعد از حکومت اسلامی اشاره کردند. همچنین خانم برزگر فرمودند که تمامی انسان ها به وجود خداوند و نیروی برتر اعتقاد ندارند و در ادیان الهی چگونگی ارتباط خالق و مخلوق مشخص شده است و اینکه آتئیست ها دارای حقوقی برابر با بقیه مردم هستند و همچنین پیامبران نیز با مردم برابر هستند و همه ی ما در یک سطح قرار داریم.

بخش۲: سپس، خانم ملیکا احمدی سبزواری سخنرانی خود را با موضوع مقایسه ماده ۹اعلامیه جهانی حقوق بشر با اصل۳۲قاتون اساسی جمهوری اسلامی شروع کردند : ماده۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر ” هیچکس نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار بگیرد.” این ماده به طور مفصل و با جزئیات در بخش سوم ماده 9 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز آورده شده است که به تشریح برخی از آنها می پردازیم: هر کس‌ حق‌ آزادی‌ و امنیت‌ شخصی‌ دارد. هیچ‌ کس‌ را نمی‌توان‌ خودسرانه‌ (بدون‌ مجوز) دستگیر یا بازداشت‌ (زندانی‌) کرد. از هیچ‌ کس‌ نمی‌توان‌ سلب‌ آزادی‌ کرد مگر به‌ جهات‌ و طبق‌ آئین‌ دادرسی‌ مقرر به‌ حکم‌ قانون‌.هر کس‌ دستگیر می‌شود باید در موقع‌ دستگیر شدن‌ از جهات‌ (علل‌) آن‌ مطلع‌ شود و دراسرع‌ وقت‌ اخطاریه‌ای‌ دائر به هر گونه‌ اتهامی که‌ به‌ او نسبت‌ داده‌ می‌شود دریافت‌ دارد. لازم به ذکر است که دولت ایران در سال 1354 اعلامیه جهانی حقوق بشر ومیثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی را از تصویب مجلس گذراند و خود را به بدان ملزم ساخت. اما جمهوری اسلامی ایران با داشتن شرط آنها را می پذیرد. یعنی معتقد است در صورت داشتن اختلاف و تعارض، حقوق داخلی و قانون اساسی و اسلامی مقدم است. یعنی هرگاه هر یک از موارد مقررات آن با مقررات اسلامی و قوانین داخلی مغایر بوده، به آن ملتزم نبوده و عمل نخواهد کرد. گذاشتن شرط و شروط برای الزام و تعهد به حقوق اولیه بشر، مجوزی است برای زیر پا گذاشتن حقوق شهروندان خود. اصل 32 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران” :هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابالغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود.” مفاد این اصل در مورد کدامیک از زندانیان به ویژه زندانیان معترض که زندانیان سیاسی نام گرفته اند و به اتهامات بی اساسی همچون تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به رهبری و مقدسات دستگیر و زندانی شده اند، رعایت می شود؟ وقتی به واقعیت ملموس جامعه نگاه می اندازیم، می بینیم که مثلا نسرین ستوده، وکیل و مدافع حقوق بشر در ژوئن 2018 به خاطر وکالت زنانی که به دلایل سیاسی بازداشت شده بودند و به اتهام اعتراض به حجاب اجباری محکوم می شود به اقدام علیه امنیت ملی، به زندان اوین برده می شوند و یا عبدالفتاح سلطانی که در حال گذراندن حکم 13 سال زندان به خاطر وکالت پرونده های زندانیان سیاسی و پذیرفتن جایزه بین المللی حقوق بشر نورنبرگ در سال 2009، که به دلیل تلاش های او برای پرده برداری و محکوم کردن علنی نقض حقوق بشر مقامات ایرانی به وی اهدا شد که پس از پذیرفتن، به تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی متهم شد.

در واقع بازداشت های سیاسی غیرقانونی در ایران به جرم هایی همچون انجام مصاحبه مطبوعاتی، اشتغال به وکالت، قبول یک جایزه، اعتراض به خاطر حقوق حقه خود، بخاطر نان، شغل، مسکن، حقوق معوقه، نبود قوانین ضد خشونت علیه زنان و کودکان و بسیاری موارد دیگر صورت می گیرد. بازداشتی های اخیر نمونه بارز نقض قانون اساسی جمهوری اسلامی و حقوق بشر می باشد.

بازداشت هایی از سراسر ایران. شروع اعتراضات نسبت به گرانی بنزین و وضعیت نامناسب معیشتی جمع کثیری از شهروندان عادی بود که با توجه به قطعی اینترنت و عدم دسترسی به فضای آزاد رسانه ای، هنوز اطلاع دقیقی از بعضی دستگیر شدگان وجود ندارد. با نام اغتشاشگر هر کسی را که نکشته بودند، دستگیر و بازداشت کردند و به محض اتصال اینترنت شاهد اخباری بودیم سراپا ناقض حقوق بشر. اخباری همچون اغتشاشگر خواندن معترضین و همچنین اعتراف گرفتن های اجباری از برخی از دستگیرشدگان. بیانیه هایی نیز در محکوم کردن این بازداشت ها و کشتار منتشر شد.

چه در بیرون از زندان که شامل بیانیه کانون نویسندگان ایران، بیانیه مشترک 46 سازمان جامعه مدنی و حقوق بشری و یا از درون زندان، همچون نامه زندانیان زندان رجایی شهر کرج، نامه نسرین ستوده، نرگس محمدی و سهیلا حجاب. همگی در اعتراض به سرکوب ، دستگیری، زندانی، شکنجه و کشته شدن این شهروندان معترض بود. نقض صریح حقوق بشری زنانی که بازداشتی صورت می گیرد، علنا به چشم می خورد. چرا که از جانب ماموران حکومتی، عملا نه تفهیم اتهامی صورت می گیرد و نه مراجع صالحه قضایی با عدالت و به تسریع این پرونده ها رسیدگی می کنند. دستگیرشدگان بدون حکم بازداشت، تفهیم اتهام و یا دادگاه و حق دفاع از خود، بلافاصله مجرم شناخته می شوند و اغلب پس از سال ها بی خبری و بلاتکلیفی از وضعیت خود، با حبس های طولانی مدت مواجه می شوند. این همه نقض صریح اصل 39 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد. برای عقیده ای که پیگیر می شود، برای کتک خوردن ها، برای آن کس که مقاومت می کند، برای آنان که خود را مخفی می کنند، برای آن ترسی که آنان از تو دارند، برا گام های تو که آن را تعقیب می کنند، برا گام های تو که آن را تعقیب می کنند، من نام تو را میخوانم : آزادی.

بخش3: سپس، آقای ابوطالبی سخنرانی خود را با موضوع “بازداشت شدگانی که هرگز به خانه باز نگشتند” بشرح زیر صحبت نمودند: در ابتدا من متن ماده ۵منشور را برای شما روخوانی می نمایم “ : هیچ‌کس نباید مورد شکنجه یا بی‌رحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد .”در ارتباط با شکنجه قوانین بین المللی بسیاری توسط مراجع مختلف تنظیم شده که به خاطر کمبود وقت و اینکه مبحث اصلی ماجرای سربه نیست شدگان توسط جمهوری اسلامی است ناچارا تنها اشاره ای به آنها می کنم. ۱ـ ماده ۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1966. ۲ـ ماده ۲۰ اعلامیه اسلامی حقوق بشر مصوب 1990.۳ـ کنوانسیون منع شکنجه مصوب 1984سازمان ملل. و اما درداخل کشور اصل ویژه شکنجه اصل ۳۸ قانون اساسی .اما با تمام تاکیدات وقوانین بین المللی و ماده ۳۸ قانون اساسی متاسفانه شاهد هستیم که هر روزه بازداشت شدگان بدون احکام قضایی و محکومین و متهمین در داخل کشور به بدترین شیوه ها تحت شکنجه های روحی و جسمی قرار می گیرند. این اعمال شنیع محدود به شکنجه توسط بازجویان در مراحل بازپرسی نبوده و نمی باشد. بلکه از بدو دستگیری عمله های حکومتی در هر سطحی که باشند به خود اجازه می دهند برای آزار و اذیت و شکستن روحیه فرد بازداشتی و بعضای برای سواستفاده از موقعیت خود نسبت به متهم دست به شکنجه زنان ومردان جوانان وکهنسالان بزنند. در اواخر آبان ماه با افزایش قیمت بنزین به سه برابر قبلی جامعه تحت ستم و فقیر شده ایران به یک باره طغیان کرد.

البته طغیان توده ها امری قابل پیش بینی بود. خیزش های مردمی سال ۹۶ و ۹۷ که ریشه در فقر توسعه یافته حکومت داشت بدون پاسخ مانده و تنها به اتکای سرنیزه فروکش کرده. طبیعتا به مانند آتش زیرخاکستر منتظر فوران خشم و نفرت جدیدی از سیستم و گردانندگان آن بود. در بیش از یکصد شهر کشور مردم به خیابان ها آمدند و اعتراض خود را اعلام کردند. اما حکومت براساس دکترین روسی آشوب را کانالیزه کن راسا توسط نیروهای لباس شخصی خود اقدام به آتش زدن بانک ها ومحل هایی خاص نمود تا: اول ـ زمینه سرکوب را در اذهان مردم داخل و احیانا تعقیب کنندگان وقایع در خارج از کشور را مهیا کند. دوم -به نیروهای سرکوب انگیزه مقاومت و شلیک به مردم را بدهد. سوم – با بالابردن هزینه حضور مردم در خیابان (بخوانید کشتار بی رویه ) زمینه ادامه اعتراضات را از بین ببرد. چهارم – در فردای بازداشت فله ای مردمان کوچه وبازار پایه و اساس اعترافات تلویزیونی برای آشوبگران را آماده کند تا خود را مدافع پاک ومنزه از حقوق اقشار مختلف ملت در مقابل اشرار نشان دهد. این دکترین برای اولین بار توسط کا گ ب در چکسلواکی در دهه ۶۰ و هم زمان با قیام پراگ پیاده شد که با نتیجه مثبت آن به عنوان مرجع آموزشی سیستم های اطلاعاتی کشورهای اقمار شوروی سابق و روسیه فعلی به کرات مورد بهره برداری قرار گرفت و در ایران نیز شاگردان وفادار روسها در سپاه برای اولین بار سال ۷۵ در اسلام شهر از آن بهره گرفتند. از همان روز اول اعتراضات بازداشت ها و دستگیری های گسترده در شهرها آغاز شد در این ارتباط گزارش های متعددی منتشر شد اما حداقل بازداشت مردم معترض ۷۰۰۰ مورد توسط مراجع وابسته به حکومت تایید شد.

هر چند که شدت برخورد خشن نیروهای سرکوب این عدد را به ۱۰۰۰۰ نفر نزدیک می نماید. حجم بازداشت شدگان به حدی بالا بود که مدارس را به همین منظور تعطیل کردند ومدارس و بسیاری از مکان های دولتی وعمومی تبدیل به بازداشتگاه شدند.

رفتار بازجویان و نیروهای امنیتی به غایت غیر انسانی وبی رحمانه توصیف شده است.

یکی از این بازداشتی ها در مصاحبه با هەنگاو شرایط ناظر بر بازداشت خود را اینچنین توصیف می کند: روز ۲۵ ٱبان با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی بازداشت و با چشم بند به مکان نامعلومی انتقال داده شدم. طی چند روز اولیه به همراه چند بازداشتی دیگر در خلا کامل بدون دریافت حتی یک وعده غذایی قرارداشتیم و تنها از یک شیر آب گرم می توانستیم آب بنوشیم. تصور میکنم روز چهارم بود که با چشم بند به اتاق بسیار سردی منتقل شدم که به محض ورود و بدون هرگونه سوالی توسط چند نفر با کابل و لگد مورد ضرب و شتم قرارگرفتم. بعد یکی از آنان پرسید عضو چه گروهی هستی؟

این فیلم های داخل گوشی را برای چه کسی میخواستی ارسال کنی؟

منم گفتم همینجوری برای خودم گرفتم و قصد خاصی نداشتم که ناگهان سطل آب سردی رویم ریختن و پرسیدن بازم چیزی نداشتم بگم که یک دفعه تمام عضلاتم خشک شد دوبار بهم شوکر زدن با فحاشی زیاد. او همچنین اظهار داشت که شکنجه به صورت جمعی نیز انجام میگرفت که به صورت لخت یه جایی همه رو جمع می کردن و به پشت شلاق میزدن و در نهایت با روشن گذاشتن پروژکتور به صورت ۲۴ ساعته اجازه خوابیدن رو به بازداشتی ها نمیدادند. و اینک مواردی از فراوان شهدای راه ازادی: شهریار استان تهران : حمیدرضا قبولی، 19ساله، تک فرزند یک مادر تنها. روانسر ۲۶ آبان: هاشم مرادی یک مرد میان سال و متاهل و پدر دو فرزند خردسال در حین دستفروشی بازداشت شدە. اصفهان: جسد یکی از جوانان بازداشتی و مفقود الاثر در اعتراضات آبان ماه در هفته دوم آذر در رودخانه ای نزدیک اصفهان کشف شد. مریوان ۸ دی: شبکه حقوق بشر کردستان، به نقل از شاهدان عینی و منابع آگاه، از آزار و اذیت جنسی و تهدید به تجاوز دست‌کم سه دانش‌آموز مریوانی بازداشت شده در اعتراض‌های آبان در این شهر خبر داد. در شهرهایی که مرجع و مرکز بیشترین اعتراضات مردمی بوده اند دژخیمان با شکنجه وکشتار فجیعانه بازداشت شدگان سعی دارند به مردم یادآوری کنند که چنانچه قصد خیزش مجدد داشته باشند چنین سرانجامی در انتظار تک تک آنهاست. این همان رهنمود مرگ کسانی بوده که کشتار مردم را تئوریزه کردن از آن پیردجالی که خود را معلم قران( ابوالفضل بهرام پور) تا دکترهای الهام شده حسن عباسی، به یاد داشته باشیم بیش از ۷۰۰۰گروگان در اختیار رژیم داریم و این همان جریانی است که ادعای کشتار گسترده مردم در مبارزات سال های 42 تا بهمن 57 توسط رژیم گذشته را داشت. اما براساس آمارهای مستند و منتشرشده درجمهوری اسلامی مشخص شده از سال42 تا بهمن 57 تنها 3164 نفر توسط رژیم شاه در مبارزات و تظاهرات و اعدام ها کشته شده اند. در حالیکه با سکوت من وشما هم وطن در 4روز آخر آبان ماه 1500 نفر توسط جمهوری اسلامی سلاخی شدند. این تراژدی ادامه دارد ولی توان این نوشتار در قد و قامت آن نیست.

بخش4: بحث آزاد با مدیریت خانم ایرانی آغاز شد: طبق ماده۱۲اعلامیه جهانی حقوق بشر: نباید در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات هیچکس مداخله ها ی خودسرانه صورت گیرد یا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنین مداخله ها وحمله هایی برخورداری از حمایت قانون، حق هر شخصی است.

ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنین می گوید: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. در واقع حق امنیت زندگی همان حریم خصوصی افراد است که اشخاص را درمقابل صدمات ناشی از دخالت ها و سرکشی های دیگران ایمن می کند. اینجا بحث حریم خصوصی پیش می آید که ابتدا تعریفی از آن ارایه می دهم. حریم خصوصی حق افراد است برای حمایت شدن در مقابل وارد شدن بدون اجازه به امور و زندگی افراد و خانواده هایشان با ابزار مستقیم فیزیکی یا بوسیله نشراطلاعات.حوزه های حریم خصوصی چه چیزهایی هستند؟ قطعنامه کنگره بین المللی حقوقدانان استکهلم در سال ۱۹۶۷در مورد ممنوعیت تعرض به حریم خصوصی افراد به ۱۰ مورد اشاره داشته است:

۱- مداخله در زندگی خصوصی وداخلی افراد ۲ -تعرض به تمامیت جسمانی و ایجاد محدودیت اخلاقی و معنوی ۳ – تعرض به حیثیت و شرافت و شهرت افراد ۴- تفسیر نابجا از گفته ها و اعمال اشخاص ۵ – استفاده از اسم هویت عکس افراد برای مقاصد تجاری تبلیغاتی ۶-افشای امور ناراحت کننده مربوط به زندگی خصوصی افراد۷ -اقدام به جاسوسی و تحت نظر قراردادن افراد ۸ -توقیف یا بازرسی مکاتبات فرد ۹- سوءاستفاده از مکاتبات کتبی یا شفاهی۱۰ – افشای اطلاعات شغلی و حرفه ای. صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸، و به تصویب رسیدن آن توسط مجمع سازمان ملل نشان از اهمیت حریم خصوصی افراد است.

برابری افراد بشر، برابری حقوق آنها، اینکه کشورها موظف هستند دربرابر نقض حریم خصوصی و هتک حیثیت افراد جامعه، مداخله دولتها در امور محرمانه و خصوصی افراد، قوانینی را به تصویب برسانند و این موضاعات را جرم انگاری کنند. همینطور میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که حریم جسمانی افراد از قبیل بازداشت خودسرانه و صدور کیفر خواست های ناعادلانه در آن لحاظ شده، ویا کنوانسیونها ی بین المللی که همگی در جهت حفظ حریم خصوصی به وجودآمدند وفعالیت می کنند. درادامه، آقای پرویزی در بحث شرکت نموده و بیان کردند که دخالت در حریم خصوصی تبدیل به فرهنگی شده در قالب امر به معروف و نهی از منکر که از نمونه هایش می توان به شلاق به خاطر مشروب خوردن، جمع کردن دیش های ماهواره، کنترل بر روی افکار دانش آموزان در مدارس با اشاره به مدارس کویت در دهه 60 و اخراج دانش آموزان به خاطر فحش دادن به حکومت و نقش شدید گشت ارشاد و کنترل حجاب در این تجاوز به حریم خصوصی و اینکه آنها نمی خواهند مردم به سمت آگاهی بروند. سپس آقای حسن زاده گفتند که در قانون اساسی کشور به حریم شخصی و اهمیت رعایت آن اشاره شده و اینکه حریم شخصی باید به صورت فردی و خانوادگی نیز رعایت شود و در یک خانواده به فرزندان آموزش داده شود و حریم شخصی بقیه باید توسط خود فرد با کارهایی همچون عدم قضاوت، رعایت شود. همچنین اشاره کردند که حکومت جمهوری اسلامی با تعریف خاص خود از معروف و منکر، به فرهنگ و اعتقادات مردم تجاوز می کند. خانم اشجعی نیز به بحث پیوستند و اضافه کردند که حفظ حریم خصوصی در ایران تنها متعلق به انسان هایی با جایگاه بالاست. همچنین در محله هرندی با مست کردن کودکان و تزریق بهشان بر روی آنان و معتادین شرط بندی میکنند و اوضاع ایران خیلی فراتر از این صحبت هاست و جنایت ها درحال صورت گرفتن است. پس از ایشان، خانم برزگر بیان کردند که درست است که ما دارای اطلاعاتی هستیم و در حال صحبت در رابطه با بدیهیات هستیم. مسئله این است که قانون گذار باید ایدئولوژی را حذف کند و در حکومت های ایدئولوژیک، حریم خصوصی جایی ندارد. علاوه بر اینها باور دارند که سطح بحث ها در جلسات باید بالا برود. خانم اشجعی نیز اضافه کردند که منشا یادگیری ما از خانه است و در این امر باید خانواده، عوامل فرهنگ سازی، رسانه، هنر و ورزش را زیر سوال ببریم و اینکه جامعه ایران از آزادی و آموزش و پرورش مبراست و درگیر استبداد است و هیچ راه خلاصی ای جز رفتن این حکومت نیست. سپس خانم ایرانی ادامه دادند: در اصول قانون اساسی به صراحت در مورد احترام به حریم خصوصی صحبت شده مثلا در اصل های ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶ ۳۲، ۳۳، ۳۴، و ۳۵ توجه و احترام گذاشتن به حقوق شخصی یا حریم خصوصی افراد را به وضوح می بینیم ولی با کمال تاسف هیچگونه عملکردی از جمهوری اسلامی مشاهده نمی کنیم. حریم خصوصی مردم از ابتدایی ترین حقوقی است که نادیده گرفته می شود. حریم خصوصی مردم در جامعه ایران حتی در جاهایی که شادی کوچکشان را باهم قسمت می کنند وجود ندارد، چرا که ناگهان نیروهای امنیتی بدون مجوز وبدون حکم وارد می شوند و شادی های کوچک مردم را به بهانه اخلال در آرامش عمومی از بین می برند. این تنها نمونه کوچکی از نقض حریم خصوصی است. مثالی میزنم.

مثلا دستگیری ۱۳۲ جوان به جرم شرکت در پارتی های مختلط در تهران و بندرعباس در سال ۱۳۹۵، بازداشت ۳۵ دخترو پسر در قزوین و ۳۳ دختر و پسر در قشم در شهریور ۱۳۹۸، که آن هم در یک پارتی مختلط بوده است. ستاد امر به معروف و نهی از منکر تشکیل شده تا به خصوصی ترین مسایل مردم وارد شده، با این توجیه که می خواهد آنان را ارشاد وهدایت کند چرا که مردم قادر نیستند راه درست را تشخیص دهند، که این از نظر قانونی وارد شدن به حریم خصوصی آنهاست.

البته خودشان قبول ندارند این حریم، خصوصی است چون معتقدند مربوط به بقیه هم می شود.

مردم را از طریق نوع پوشش و حتی نوع مدل موی پسرها، چگونگی معاشرت، خودداری از رفتارهایی که باعث تحریک دیگران می شود، چگونگی ارتباط با غیر هم جنسان در دانشگاه یا جداکردن آنها در کلاس های درس، نوع تفکر، گرایش مذهبی، گرایش سیاسی و حتی اجبار در نخوردن در ماه رمضان که باید تظاهر به روزه خواری کنند وگرنه شلاق می خورند، کنترل می کنند. بسیج و سپاه هم از طرف دیگر وارد حریم خصوصی افراد می شوند مثلا بدون اخذ مجوزقانونی به خانه های افراد هجوم برده، دستگیرشان می کنند و یا بدون اجازه دفاع به متهمین، آنها را محاکمه کرده محکومشان می کنند. در این میان در صورتی که وکیلی بخواهد از آنها منصفانه و عادلانه دفاع کند وکیل را هم بازداشت می کنند. ما روزانه شاهد نقض حریم خصوصی در حوزه های متفاوتی در جامعه هستیم، از نقض حقوق زنان که شامل انواع خشونت های تبعیض آمیزوآزار واذیت های خانگی می شود تا خشونت های کلامی وتعرضی در محیط کار و جامعه، یا نقض حقوق کودک که مسلم ترین آن نبودن قوانین مربوط به کودک در کشور است، که بر همین اساس به راحتی هرگونه سو‌ءاستفاده و تعرضی به کودک و حق و حقوقش می شود که در واقع تعرض به حریم خصوصی وی محسوب می شود. نقض حقوق کارگر، معلولان، پرستاران، معلمان، دانشجویان، اقوام وملل، پیروان ادیان، بازنشستگان و از کارافتادگان، محیط زیست، حیوانات و….در جامعه به خاطر به خطرافتادن منافع شخصی اقلیتی است که دررأس امور هستن، که با بی مسؤلیتی زیرپا گذاشته می شود. این بدان معناست که آنها حتی در حریم خصوصی شان که باید امن ترین جای زندگی شان باشد هم امنیتی ندارند. آخرین موردی که میتوان درمورد آن صحبت کرد این است که عدم اجازه انجام مراسم سوگواری به خانواده جانباختگان، اینکه اجازه گریه و زاری بر مزار عزیزانشان را نداشته باشند، نیزخود از موارد بارز نقض حریم خصوصی افراد می باشد.

در پایان آقای محمد ابوطالبی با خوانش شعر “کاسپین فروشی نیست و ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهممانان، منشی جلسه، ادمین ها ختم جلسه را در ساعت 19:03 اعلام کردند.

خیالم راحته امشب

که چیزى به رژیم گفتم

از این درد رو دل مونده

دمى تا صبح نمى خفتم

تمام روز سرم دردو

دلم بغض وطن داره

تو این کشور مثه بارون

غم وغصه ست که میباره

نمیشه که فراموش کرد

غم کُردو غم سیستان

خلیج فارس و چین خورده

خزر آب شد سر گیلان

چکیده از تمامِ

نیشکرها خون، تو ماهشهرش

گلوله سهم مردم شد

جسد ریخته توى نهرش

جوانرود رو شبیخون

-مى زنن هرشب سپاهى ها

بجاى آب تو خون غرقن

تموم بچه ماهى ها

تن اهواز و هفت تپه

ز شلاقِ که میلرزه

چه مشکوکه سقوط هر

هواپیما، زمین لرزه

دلم یاده بم افتاده

و یاد رکس آبادان

چقدر جعبه سیاهى که

نخونده مونده تو ایران

دیگه دردى تو این نقشه

نمى گنجه دلش خونه

ولى نزدیکه آزادى

ستم ثابت نمى مونه.

حاضرین درجلسه: کمیته کار و کارگر، نمایندگی های اندونزی، مالزی و زاکسن آنهالت، خانم ها نوری ایرانی، ملیکا احمدی سبزواری، مینا رضایی، ایراندخت کیا، لیدا اسدی، لیدا اشجعی، رزا جهان بین، شبنم رضاوند، مریم برزگر، نغمه تقی زاده، آقایان پرویزی، نبوی نژاد، شفایی، ابوطالبی، رضایی، اسماعیلی، گلستان جو، رسول عباسی، امیر ارسلان، دارابی، نیما آزاد، جهان بین، افشار، بید، سعیدی بودند.

گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته هنر و هنرمندان و نمایندگی ترکیه ژانویه ۲۰۲۰

 رزا جهان بین

در روز پنجشنبه مورخ 30 ژانویه ساعت 19:30 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته هنر و هنرمند برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم لیدا اسدی فر ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.

بخش۱: سخنران اول خانم شبنم فتحی گزارش وتحلیل موارد نقض حقوق هنر و هنرمند در دی ماه را ایراد کردند.خبر: مسعود حکم آبادی در پی انصراف از حضور در جشنواره فجر بازداشت شد. دیروز شنبه ۲۸ دی ماه، مسعود حکم آبادی، تهیه کننده تئاتر و هنرمند ساکن مشهد که پیشتر در واکنش به هدف قراردادن مرگبار هواپیمای مسافربری تهران-کیف توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، از حضور در جشنواره فجر انصراف داده بود، توسط ماموران امنیتی این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. خبر: سه نویسنده ایرانی به ۱۵ سال و شش ماه زندان محکوم شدند. شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران سه نویسنده ایرانی را به ۱۵ سال و شش ماه محکوم کرد. رضا خندان مهابادی، بکتاش آبتین و کیوان باژن پیش از این در دادگاه بدوی توسط قاضی محمد مقیسه به ۱۸ سال زندان محکوم شده بودند. خبر: تداوم بازداشت و بی خبری از وضعیت نوید میهن دوست در زندان اوین. خبرگزاری هرانا: با گذشت چهل روز از بازداشت نوید میهن دوست، کارگردان سینما محبوس در زندان اوین، کماکان از وضعیت او اطلاعی در دست نیست. گفته می‌شود این شهروند در بازداشتگاه اداره اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برد. ماده 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر: احدی نمیتواند خودسرانه توقیف, حبس یا تبعید بشود. خبر: رها عسکری زاده از زندان اوین آزاد شد. خبر: مصطفی محب کیا با تودیع قرار وثیقه آزاد شد. خبر: آرش گنجی با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.. موارد نقض: اصل سی و دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی : هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند..

بخش۲: سخنران بعدی خانم رزا جهان بین با موضوع بررسی ماده 24 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بودند. زندگی آبرومندانه و مناسب که شامل مسکن، تغذیه، پوشاک، بهداشت – خدمات عمومی و اجتماعی می‌شود حق هر شهروند است و بر همین اساس ماده ۲۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت اعلام می دارد: که هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصی های دوره ای همراه با حقوق است و بند ۱۲ از اصل ۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه، مسکن، کار، بهداشت، تامین بیمه اجتماعی و استراحت و اوقات فراغت مردم اشاره کرده است و در اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است که: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند اما متاسفانه در حال حاضردرایران وجود مشاغل ناعادلانه، عدم توازن بین حجم کار و حقوق دریافتی، عدم وجود مرخصی های سالیانه با حقوق و مزایا وعدم ایجاد امکانات رفاهی را میتوانیم در تمامی اقشار مانند کارگران در معادن و کارخانجات تولیدی، معلمین و اساتید، کارمندان دولت، پرستاران و سایر مشاغل دیگر مشاهده کنیم و علی رغم پیگیری های مستمر، اعتراضات سراسری مردم و حق خواهی شاغلین در کشور کماکان پی ریزی اقتصادی عادلانه جهت ایجاد رفاه صورت نگرفته است. یکی از مواردی که دوست دارم درموردش باهاتون صحبت کنم کنوانسیون شماره 29 با موضوع لغو کار اجباری است. این تعهد نامه بین المللی در سال 1335 توسط ایران امضا شده است و33 ماده دارد. در این کنوانسیون ذکر شده که هرگونه کار اجباری باید در کشورهای عضو این تعهدنامه ممنوع باشد. مثلا در ماده2، بند ب این تعهدنامه نوشته شده که هر کار و خدمتی که جزء تعهدات مدنی و عادی اهالی کشور است باید خودمختار و به دور از اجبار باشد و درماده 10، بند الف گفته که از کار مرجوعه باید نفع مستقیم وعمده عاید افرادی که آن کار را انجام می دهند بشود نه مثل شرایط کارگران ما که 6ماه به بالا معوقات مزدی عقب افتاده دارند. و در بند ج همین ماده نوشته که انجام کار با توجه به تعداد و استعداد و قدرت کارگران باید در نظر گرفته شود و در بند د از همین ماده ذکر شده که انجام کار یا خدمت نباید کارگران را ناگزیر به دور شدن از محل سکونت خود نماید که متاسفانه با توجه به نرخ بالای بیکاری و وجود تورم در کشور خیلی از مردم مجبورند برای پیدا کردن شغل به شهرهای مختلف کوچ کنند و دست به کارهایی بزنند که نه توانایی آن را دارند و نه تخصصش را. در ماده 11 از این تعهدنامه گفته شده که فقط افراد ذکور و بالغ یعنی مردانی که سن آنها زیر 50 سال هست برای اضافه کاری و یا ماموریت کاری مناسب هستند و افراد بالای 50 سال طبق این تعهدنامه بازدهی مفیدی نخواهند داشت که باز هم مشاهده میکنیم که این مورد توسط دولت رعایت نمیشه و البته که مردم هم بخاطر مشکلات معیشتی که دارند تا سنین بالا همچنان مشغول به کار و اضافه کاری و ماموریت کاری و حتی اشتغال در چند شغل هستند. ما همگی از شرایط کاری بد در ایران برای مردم آگاه هستیم و روزانه اخبار مختلفی در این خصوص مطالعه می کنیم و بماند که این شرایط برای زنان و کودکانی که مجبور به کار هستند چندین برابر دشوار است که من در این سخنرانی به آن ها نمی پردازدم و به جای آن به شرایط کاری اتباع خارجی در ایران می پردازم که واقعا در شرایط بدی بسر میبرند. متاسفانه مشکلات اشتغال اتباع خارجی در ایران بسیار است و نقض ماده 24 ازاعلامیه جهانی حقوق بشر شامل حال این عزیزان نیز میشود. ایران در کنوانسیون بین المللی شماره 19 مربوط به تساوی رفتار نسبت به کارگران داخلی و خارجی از لحاظ جبران خسارات ناشی از حوادث کار به صراحت پذیرفته که حقوق شهروندی فارغ از تعصبات نژادی و ملیتی باید برای همه مردم بطور یکسان رعایت شود که میدونیم که همچین چیزی اصلا رعایت نمیشه و ساده ترین مثالی که بخواهم بیان کنم اشتغال مردم افغان می باشد که این عزیزان علاوه بر آنکه حقوق کمتری نسبت به یک ایرانی دریافت می کنند از امنیت جانی و مالی و پوشش بیمه و درمان هم محروم هستند. در ماده 3 این کنوانسیون یعنی کنوانسیون شماره 19، دقیقا قید شده که کشورها باید حقوق درمانی را برای اتباع خارجی مثل مردمی با ملیت کشور خودشون رعایت کنند و در ماده 4 گفته که باید در صورت بروز خسارت آن خسارت را جبران کنند که میبینیم که اصلا همچین امکاناتی را برای اتباع خارجی قائل نمی شوند. از مواد قانونی که اشاره به حقوق و رفاه کار و کارگر شده بسیار است که کنوانسیون های بین المللی زیادی هم در این مورد موجود است که میتوانید در صورت علاقه مندی مطالعه فرمایید. اما معضل اصلی که مردم ایران را اذیت می کند در حال حاضر حجم بالای کار یا حداقل و حداکثر سن اشتغال یا چند شغله بودن نیست. مشکل اصلی مطالبات بیمه ای و مزدی افراد هست که متاسفانه به آن ها پرداخت نمیشه و هیچ نهادی هم برای احیای این حق پیگیری نمی کنه و این موضوع باعث شده که در کنار تمام مشکلات مربوط به کار و اشتغال، مردم مجبور به برگزاری تجمعات اعتراضی در ایران بشن که شاید تاثیری داشته باشه و بتونن حق و حقوق خودشون رو بگیرن. از جمله اعتراضات مردمی که در ایران به عدم رسیدگی به این ماده در 6ماه اخیر سال 1398 اتفاق افتاد میتونیم به تجمعات اعتراضی نانوایان در قزوین، کارگران شهرداری شهر مریوان و شهر باوی، پرستاران مشهد، کارگران نی بر هفت تپه، کارگران هپکو اراک، کارگران کارخانه قند فسا و حتی بازنشستگان و فرهنگیان اشاره کنیم و یا حتی میتونیم به کولبران اشاره کنیم که این عزیزان علاوه بر اینکه حق استراحت و فراغت ندارند امنیت شغلی و جانی هم ندارند و در عمل میبینیم که متاسفانه 99.5% این اعتراضات خیابانی نتیجه ای به جز بازداشت و تشکیل پرونده قانونی و ضرب و شتم برای معترضین نداره و اون 5. % باقیمانده هم محدود میشه به دادن وعده و وعید از سوی کارفرما و دولت که باز هم درمان درد قشر کارگر و کارمند نیست. در پایان سخنرانیم خدمتتون اعلام میکنم که برای بهره مندی از یک زندگی سالم برای تمامی اقشار جامعه نیاز به نحوه پاسخگویی کارفرمایان، کارگزاران و مسوولان و دولتمردان به مطالبات شهروندان هستیم که با تاسف چنین احساس مسئولیتی در دولت جمهوری اسلامی ایران دیده و تعریف نشده است. و جمهوری اسلامی حتی به قانون اساسی خودش و کنوانسیون ها و تعهدنامه هایی که تعهد کرده به آنها پایبند باشه متاسفانه پایبند نیست و ناقض آن است و نارضایتی از این موضوع روز به روز داره بیشتر میشه. امیدوارم به زودی در کشور شاهد تغییرات مفید و موثری در همه قسمت های جامعه باشیم.

بخش ۳: سخنران بعدی آقای محمد یوسف اسماعیلی با موضوع پرواز ابدی 752 بودند. چهارشنبه هجدهم دی1398-فرودگاه بین المللی امام خمینی ساعت 3 بامداد-ریرا , بیا مامان از اینجا دور نشو. من توی صف هستم میخوام کارت پرواز بگیرم. مامان جون مامان: من میخوام اون کلاه مشکی پشمی رو واسه بابایی بخرم. باشه عزیزکم بزار مامان کارت پروازو بگیره میریم اونجا کلاه هم واسه بابایی میگیریم. مامانی!! جووونم. چرا این دفه بابا همرامون نیومد من دلم واسه بابا تنگ شده. واسه اینکه بابا آسم داره و هوای تهران بخاطر آلودگی و دود براش خوب نیست !! دلت واسه بابا تنگ شده؟ خیلی !!!فداااات شم مامان. هواپیما سوار شیم بابا میاد فرودگاه جلومون گلم! الان هم پیام داده گفته خیلی دلش واست تنگ شده و داره میپرسه پرواز کی می پره!! پروازی که از فرودگاه مبدا پرید و هیچوقت در فرودگاه مقصد به زمین ننشست. در شبی که همزمان با حمله موشکی ایران به نیروهای آمریکایی درعراق با عنوان رسمی عملیات شهید سلیمانی یک عملیات نظامی که طی آن، نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با پرتاب شماری موشک‌های بالستیک از کرمانشاه، پایگاه عین‌الاسد در استان الانبار عراق و پایگاهی در اربیل را که محل استقرار نیروهای آمریکایی بودند، هدف قرار داد. جمهوری اسلامی این حمله موشکی را پاسخ به حمله آمریکا به فرودگاه بغداد دانست که منجر به کشته شدن قاسم سلیمانی و همراهانش شد. این عملیات در ساعت ۱:۲۰ بامداد یعنی همان ساعت هدف قرار گرفتن خودروی قاسم سلیمانی و چند ساعت قبل از دفن پیکر او انجام شد.در آن شب دلخراش که آسمان کشور با اعلام حالت فوق العاده به حالت جنگی در آمد پرواز بویینگ 737 متعلق به شرکت هواپیمایی اوکراین ایرلاینز با شماره پرواز 752 در ساعت 6:12 بامداد از فرودگاه امام برخواست و پس از شش دقیقه از شروع پرواز در ارتفاع 8000 پایی توسط دو عدد موشک پدافند سپاه مورد اصابت قرار گرفت. مقامات جمهوری اسلامی دراولین اخبارعلت حادثه را نقص فنی اعلام نمودند. در همان ساعات اولیه، اخبار عجیب و غریبی مبنی بر مشکوک بودن این فاجعه وحشتناک به گوش می رسید. کلیپ ها و تصاویری مبنی براصابت قرار گرفتن هواپیما توسط موشک در آسمان تهران در فضای مجازی دست به دست می شد. آمریکا در روز بعد اعلام کرد که سامانه های راداری آنها دو موشک پدافند را درآسمان ایران رصد کرده اند. هم اینک گزارش مقدماتی دوم بررسی سانحه که توسط دفتر بررسی سوانح و حوادث سازمان هواپیمایی کشوری سه روز پیش انتشار یافت به عرض می رسانم: پرواز ورودی (۷۵۱ Ukraine International (AUI هواپیمای بوئینگ ۸۰۰-۷۳۷ با علامت ثبت UR-PSR متعلق به شرکت هواپیمایی اوکراین اینترنشنال از کیف به فرودگاه امام تهران در ساعت ۰۰:۵۳ بامداد بوقت محلی (UTC ۲۱:۲۳ ) روز چهارشنبه 18/۱0/ ۱۳۹۸ مجوز فرود را دریافت نموده و چهار دقیقه بعد روی باند فرودگاه امام خمینی فرود می آید. پس از تخلیه ۵۸ نفر مسافر و سوختگیری هواپیما، خدمه پروازی به هتل Novotel فرودگاه مراجعه نموده تا استراحت نمایند. در ساعت ۰۱:۲۰ تا ۰۱:۴۰ دقیقه به وقت محلی هواپیما سوختگیری نموده و به میزان ۹۵۱۰ کیلوگرم معادل ۱۱۸۰۰ لیتر سوخت دریافت نموده و متعاقبا پس از مشخص شدن مقدار بار دریافت شده از مسافران (۳۱۰ بسته به وزن ۶۷۹۴ کیلو گرم) به دلیل اضافه بودن وزن هواپیما از وزن مجاز اعلام شده، ۸۲ بسته از بار مسافران به وزن ۲۰۹۴ کیلوگرم متعلق به مسافران به مقصد کانادا توسط شرکت خدمات فرودگاهی سامان جداسازی شده و بارگیری نشده است. در ساعت ۰۴:۳۵ به وقت محلی خدمه پروازی مجددا وارد هواپیما شدند. پس از چک هواپیما و کابین توسط خدمه پرواز، در ساعت ۰۴:۴۵ دستور مسافر گیری صادر شده و مسافران سوار هواپیما می شوند. بر اساس مدارک موجود ۱۶۷ نفر مسافر به گیشه شرکت خدمات فرودگاهی سامان در ترمینال (کانتر) مراجعه کرده و تمامی آنها سرنشین هواپیما شده اند. فقط یکی از مسافران که به بصورت اینترنتی از شب قبل کارت پرواز را رزرو کرده بوده، به فرودگاه مراجعه نکرده و لذا از لیست اعلامی توسط شرکت هواپیمایی اوکراین حذف می شود. در ساعت ۰۵:۴۸ تمام اسناد هواپیما جهت انجام پرواز تکمیل و در ساعت ۰۵:۴۹ کلیه درب های هواپیما بسته می شود. هواپیما در ساعت ۰۶:۱۲ از باند پروازی ۲۹ راست فرودگاه امام خمینی به پرواز در آمده و تحویل واحد رادار تقرب فرودگاه مهرآباد می گردد. پس از آن خلبان پرواز با واحد رادار تقرب تماس گرفته و ضمن معرفی خود، طرح پرواز را نیز اعلام می نماید. در ادامه کنترلر رادار مهر آباد ضمن شناسایی راداری از خلبان می خواهد تا به سطح پروازیFL260 اوجگیری نماید. کنترلر از خلبان می خواهد پس از عبور از ارتفاع ۶۰۰۰ پایی ضمن گردش به راست، مستقیم به سمت نقطه PAROT که در ۷۰ مایلی شمال‌غرب فرودگاه مهرآباد ادامه مسیر داده و خلبان نیز آن را بازخوانی نموده است. از ساعت ۰۶:۱۸ به بعد کنترلر رادار با توجه به از دست رفتن اطلاعات پرواز اوکراینی به دفعات خلبان را صدا کرده که پاسخی دریافت نمی نماید. طبق اطلاعات استخراج شده از رادار، هواپیما تا ارتفاع ۸۱۰۰ پایی صعود کرده و پس از آن اطلاعات شناسایی و ارتفاع هواپیما از صفحه رادار حذف و هیچ پیام رادیویی از خلبان در خصوص شرایط غیر معمول دریافت نشده است. مشاهدات راداری (SSR , PSR) نشان می دهد که در حدود ساعت ۰۶:۱۵ پرواز از رادار نظارتی ثانویه (SSR) محو شده ولی بر اساس اطلاعات رادار اولیه نظارتی فرودگاه مهرآباد (PSR)هواپیما به سمت راست منحرف و احتمالا به سمت فرودگاه در حال ادامه مسیر بوده و پس از حدود سه دقیقه پرواز، در حدود ساعت ۱۸: ۰۶ دقیقه از راداراولیه محو شده است. 1- خسارات جانی: هواپیما دارای ۱۶۷ مسافر و ۹ نفر خدمه پروازی بوده که تمامی افراد در این سانحه جان خود را از دست داده اند. بر اساس گزارش پلیس گذرنامه فرودگاه امام خمینی، ۱۴۶نفر ازمسافرانبا گذرنامه ایرانی، ۱۰نفربا گذرنامه افغانستانی، ۵ نفر با گذرنامه کانادایی، ۴ نفر با گذرنامه سوئدی و۲ نفر با گذرنامه اوکراینی از مرزهوائی رد شده و همچنین هر ۹ نفر خدمه پرواز، تبعه کشور اوکراین بوده اند. توضیح: ممکن است تعدادی از مسافران دارای تابعیت چندگانه باشند و درسایر گزارش‌ها با ملیتی دیگر معرفی شده یا با گذرنامه دیگر خود بلیط پرواز را دریافت کرده باشند. فهرست فوق، مربوط به گذرنامه ای است که با آن از مرز هوائی جمهوری اسلامی ایران خارج شده اند. 2- سایر خسارات وارده: هواپیما پس از کاهش ارتفاع از یک منطقه مسکونی رد شده و اولین برخورد آن با موانع در یک پارک تفریحی بوده است. سپس بدنه هواپیما با زمین برخورد کرده و پس از عبور از یک زمین بازی فوتبا، بطور کامل از هم گسیخته و به مزارع و باغات کشاورزی اطراف صدمه زده است. پس ازبرخورد اولیه، در طول خط سیر آن برخوردهای دیگری مشاهده شده و بدنه هواپیما متلاشی گردیده و در طول خط سیر پخش شده است. 3- شواهد عینی و مستندات سایت سانحه: مطابق گزارش های شاهدان عینی آتش سوزی در هواپیما مشاهده و بر دامنه آن افزوده شده و پس از برخورد هواپیما با زمین، انفجار ناشی از برخورد به وقوع می پیوندد. مسیر برخورد هواپیما نشان دهنده این است که هواپیما ابتدا به سمت شمال غرب در حال خروج از محدوده فرودگاه بوده و پس از بروز یک مشکل در هواپیما (اعم از قطع ارتباط راداری، مکالمه ای و شروع آتش سوزی به سمت راست گردش کرده و در زمان سقوط دارای خط سیری در مسیر بازگشت به فرودگاه بوده است. جعبه های سیاه هواپیما شامل دستگاههای ثبت اطلاعات پروازی (SSFDR) و دستگاه ضبط صدای کابین خلبان (SSCVR) توسط عوامل تجسس و نجات پیدا شده و در اختیار تیم بررسی قرار گرفته است. هر دو دستگاه در اثر سانحه و آتش سوزی آسیب دیده اند. بخش حافظه اصلی هر دو دستگاه موجود بوده ولیکن آسیب فیزیکی بر روی قطعات اصلی قابل مشاهده است. با درخواست مسئول بررسی سانحه و هماهنگی مراجع ذیربط ؛ گروه تخصصی ویژه ای تشکیل شده تا موارد غیر متعارف هوانوردی را بررسی نمایند. پس ازنمونه گیری وآزمایش درمحل، احتمال برخورد پرتوهای آسیب زننده شامل پرتوهای لیزری و الکترومغناطیس (رادیو اکتیو) منتفی اعلام گردید و در روز وقوع سانحه نمونه برداری برای تشخیص مواد منفجره انجام گردید تا اثرات سلاح های منفجره داخل یا خارج هواپیما درآزمایشگاه معتبرانجام شود. بررسی‌های بعدی از لاشه هواپیما این شبهه را تقویت می کند که لازم است وجود مواد منفجره بر روی بدنه هواپیما مورد بررسی قرار گیرد. مشخصات لوازم داخل کابین و بار مسافران نشان از عدم سرایت آتش به داخل کابین مسافران و احتمالا قسمت بار هواپیما می باشد. در تاریخ ۱۹/ ۱۰/ ۹۸ با حضور اعضای گروه بررسی سانحه دستگاه‌های ثبت و ضبط اطلاعات پروازی هواپیما مطابق دستورالعمل های سازمان هواپیمایی کشوری جمهوری اسلامی ایران با شماره های ۶۷۱۳ و ۴۹۱۳ به شرح زیر اقدام شد: در تاریخ ۱۹/ ۱۰ / ۹۸ با حضور نمایندگان اعزامی از کشور اوکراین در دفتر بررسی سوانح سازمان هواپیمایی کشوری ایران، نسبت به بررسی وضعیت ظاهری دو دستگاه ثبت و ضبط اطلاعات پروازی (SSFDR,SSCVR) اقدام وعکس برداری توسط نمایندگان اوکراینی صورت پذیرفت و نیز حسب دستورالعمل سازمان هواپیمایی کشوری با شماره ۴۹۱۳، قبل ازارسال دستگاه هایSSFDR وSSCVR به لابراتوار تخصصی بازخوانی؛ مشخصات فنی دستگاه های ثبت و ضبط پروازی مربوط به سانحه مطابق بند شماره ۳٫۴ مندرج در صفحه ۸ سند۰۳-۴۹۱۳ FS- CAD متعلق به سازمان هواپیمایی کشوری ایران، از نماینده بررسی سوانح کشور اوکراین، درخواست گردید. بررسی جهت بازسازی و دریافت محتویات دستگاه ها با استفاده از توان داخلی کشور با حضور نمایندگان محترم قضائی و متخصصین داخلی انجام پذیرفت و همگی توافق داشتند که این نوع دستگاه ها از به روزترین دستگاههای موجود دنیا بوده و امکانات بازخوانی آن در کشور موجود نیست. اگر لوازم و تجهیزات جانبی فراهم شود، با صرف مدت زمانی کوتاه می توان بازسازی و تخلیه اطلاعات را انجام نمود. براین اساس لیست لوازم مورد نیاز از لابراتوارهای بررسی سوانح کشورهای فرانسه (BEA) و آمریکا (NTSB) وامکان انتقال به کشور استعلام گردید و این کشورها نسبت به انتقال تجهیزات به کشور تاکنون پاسخ مثبتی نداده اند، ولی لیست مورد نیاز را ارائه داده که در اختیار مقامات جهت تلاش به منظور خریداری ارسال گردید. 4- بررسی اثرات عملیات تدافعی موشکی بر سانحه: پس از درخواست تیم بررسی سانحه برای انجام بعضی آزمایشات خاص روی قطعات هواپیما در سایت سانحه، این فرآیند در شاهدشهر شهریار انجام گردید. با توجه به ضرورت تفکیک دقیق و بررسی علائم بریدگی ها در بدنه هواپیما حاصل از برخورد هر گونه شئ خارجی (FOD) کلیه قطعات جمع آوری و به محل امنی درفرودگاه حضرت امام خمینی انتقال داده شده تا پس از چینش روی زمین، براساس رویه های متعارف بررسی سوانح هوائی، تحلیل لازم بدست آید. تیم اعزامی کشور اوکراین شامل یک کارگروه ویژه برای این تحقیق بوده و مقرر شد که بانظارت تیم تحقیق ایرانی بطور همزمان این مسئله بر روی قطعات هواپیما مورد بررسی قرار گیرد. تیم تحقیق ایرانی شامل متخصصین از نهادهای نهاجا، واجا، پلیس و ستاد کل نیروهای مسلح بودند. پس از انجام جلسه توجیهی مورخه 20/۱۰/98 در سازمان هواپیمایی کشوری، فرآیند تحقیق بر روی قطعات لاشه هواپیما انجام پذیرفت .با توجه به اعلام عمومی مورخه 21/۱۰/98 مبنی بر پذیرش یکی از نهادهای داخلی درخصوص عملیات دفاعی موشکی در زمان پرواز این هواپیما، دسترسی مسئول بررسی سانحه به اطلاعات آن نهاد فراهم گردید و مشخص گردید که دو موشک مجاورتی از نوع TOR-M۱ از سمت شمال به سمت هواپیما شلیک شده است. نحوه تاثیر این موشک ها بر وقوع سانحه و همچنین تحلیل این اقدام تحت بررسی می باشد. اطلاعیه اولیه برای کشورهای اوکراین به عنوان کشور محل ثبت و بهره بردار هواپیما، ایالات متحده آمریکا به عنوان کشور سازنده هواپیما و فرانسه بعنوان سازنده موتور سوئد، کانادا و افغانستان به عنوان کشورهائی که اتباع آنها در این هواپیما بودند صادر شده است و کشورهای اوکراین و کانادا ضمن درخواست حضور در فرآیند بررسی سانحه، نسبت به معرفی گروهی برای حضور در فرآیند بررسی سانحه، شناسایی و سایر وظایفی که در این شرایط بر عهده کشور خود می باشد، اقدام نمودند. در این سانحه نمایندگانی از کشورهای اوکراین، آمریکا، فرانسه، سوئد، انگلستان، کانادا برای دسترسی به اطلاعات بررسی سانحه معرفی شده اند و تاکنون کشور افغانستان نماینده‌ای معرفی نکرده است .تیم بررسی سانحه سازمان هواپیمایی کشوری جمهوری اسلامی ایران، مطابق با استانداردهای ضمیمه شماره ۱۳ پیمان شیکاگو نسبت به ادامه بررسی این سانحه اقدام نموده و با توجه به درخواست مکرر ملت عزیز در خصوص پیشرفت بررسی ها، این گزارش را به منظور آگاهی عمومی منتشر می نماید و با توجه به استانداردهای بین المللی، هدف آن پیشگیری از تکرار چنین سوانح دردناکی می باشد. هماهنگی و پاسخگویی با مراجع قانونی و قضایی کشور مدنظر تیم بررسی سانحه بوده و دسترسی کلیه مراجع قضایی به مدارک و مستندات سانحه فراهم می باشد. شایان ذکر است، تمامی بررسی‌های صورت گرفته فوق، اقدامات اولیه بوده و نتیجه نهایی بررسی سانحه محسوب نمی‌شود و مراحل جمع‌آوری و بررسی اطلاعات به‌ منظور تحلیل و نتیجه‌گیری سانحه، کماکان ادامه خواهد داشت. با توجه به گزارش مبهم این دفتر سوالات متعددی به وجود می آید که تا این لحظه مقامان رسمی ایران از جواب دادن آن طفره رفته اند. اولین انتقادی که پیش می آید اینست که چرا باید در زمانی که وضعیت جنگی تلقی می شود اجازه تردد به پروازهای مسافری داده شود؟ دوم اینکه با توجه به عدم ممنوعیت پرواز های مسافری به چه علت تدابیر خاصی برای جلوگیری از خطای انسانی و یا سیستمی در نظر گرفته نشده بود. اگر بخواهیم دو حماقت فوق را نادیده بگیریم و خطای انسانی را در این امر دخیل بدانیم پرتاب موشک دوم را که با فاصله زمانی قابل تاملی انجام گرفته بود را نمی توان خطای انسانی تلقی کرد زیرا طبق نظر کلیه کارشناسان نظامی نوع و زاویه حرکت و سرعت موشک با هواپیمای مسافری کاملا متفاوت بوده واین موضوعات تماما در شرایطی بوده که مسولیت حفاظت از آسمان کشور با سازمان هوا فضای سپاه بوده و با ادعای پیشرفته بودن سیستم های راداری و پدافندی و با توجه به تبلیغات گسترده ای که در سال قبل از سامانه گنبد آهنین تهران انجام دادند چگونه می توان ذهن خود را برای قبول خطای انسانی آماده کرد. چرا باید محل سقوط را با بلدوزر پاکسازی کرد. چرا باید نسبت به پوشاندن این خطا اصرار ورزید. چرا باید بعد از این همه فشار بین المللی و افکار عمومی لب به اعتراف گشود و صد ها چرای دیگر. از نظر فنی و نوع حادثه سوالات بسیار زیادی هنوز بی جوان مانده و دولت اکراین و کانادا و مجامع بین المللی و همچنین خانواده جانباختگان منتظر جوابی از رژیم جمهوری اسلامی به سر میبرند که سابقه چهل ساله از حضور آنها همیشه بیانگر این بوده که ایشان به هیچ مجمع و یا سازمانی جوابگو نمی باشند. علی خامنه ای رهبر ایران پس از کشته شدن قاسم سلیمانی بعد از۸ سال خطیب نماز جمعه تهران گردید و بسیاری از افکارعمومی بابت فاجعه به وجود آمده منتظر عذرخواهی و پشیمانی او بودند. نه تنها این اتفاق نینجامید بلکه او بنحوی آمریکا را مسول این فاجعه قرار داد. پس از مرگ قاسم سلیمانی که امریکا و بسیاری از کشور ها او را تروریست اعلام می نمودند خامنه ای سه روز عزای عمومی اعلام نمود و در حالی که بابت این موضوع حکومت کمترین واکنش را نشان داد. جاستین ترودو نخست‌وزیر کانادا که این روز ها خود را به عنوان دوست ملت ایران به خوبی نشان داد درباره سقوط هواپیمای اوکراینی ضمن همدردی با بازماندگان قربانیان، گفته ۶٣ نفر از سرنشینان هواپیما کانادایی بوده‌اند و اطمینان داده که کشورش دراین زمینه پیگیر تحقیقات کامل برای روشن شدن دلایل سقوط خواهد شد. او بعد از این حادثه به سراغ خانواده های جانباختگان رفت و با آنان ابراز همدردی نمود و روز بعد اعلام نمود مبلغ 25 هزار دلار بابت هزینه های کفن و دفن و مراسم به خانواده های آنان پرداخت گردد و همچنین به خانواده های درجه 1 آنها اعلام نمود در صورت تمایل و درخواست مبنی بر اقامت آنها در اسرع وقت جواب داده خواهد شد ولادیمیر زلنسکی رییس جمهور اوکراین ضمن پیگیری مکرر منتظر جوابی از سوی جمهوری اسلامی می باشد مبنی بر حقوق از دست رفتگان و بازماندگان اما دریغ از پاسخگویی رژیم. ایران اعلام نمود که جعبه سیاه هواپیما را به هیچ کشوری ارسال نمی کند و نمایندگان کشور های اکراین, کانادا و آمریکا و فرانسه در صورت تمایل می توانند جهت همکاری هییتی را به ایران تحت نظارت ایران بفرستند. با این حال سازنده هواپیما معمولا در تحقیقات مشارکت می کند و کارشناسان می گویند کمتر کشوری توانایی تحلیل جعبه های سیاه را دارد. جعبه سیاه شامل دستگاه ضبط داده های پرواز و دستگاه ضبط صداهای کابین خلبان است. به طور معمول هیات ایمنی ترابری ملی آمریکا در هرگونه تحقیقات بین المللی درباره سقوط هواپیماهای ساخت آمریکا تحقیق می کند. اما این هیات باید با گرفتن مجوز و در چارچوب قوانین کشورهای خارجی عمل کند .آمار جانباختگان حادثه: در پرواز فوق ‌ده‌ها دانشجوی نخبه دوره‌های دکترا در کانادا، فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های صنعتی شریف، امیرکبیر و خواجه نصیر بوده‌اند و اکثر سرنشینان عازم تورنتو. آنها داشتند پس از تعطیلات زمستانی به محل تحصیل خود بر می‌گشتند. فرزندان مشاور وزیر بهداشت و اعضای خانواده برخی دیگر از مقامات دولتی نیز درهواپیما بوده‌اند .عکس دو مسافر هواپیما که سه روز قبل عقد کرده بودند در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود. یکی صاحب مدال طلای المپیاد کامپیوتر و دیگری دانش آموخته رشته کامپیوتر دانشگاه شریف از دانشجویان دانشگاه آلبرتا گرفته تا اعلام انستیتو مکس پلانک آلمان مبنی بر مرگ دانشمند 29 ساله ایرانی بنام پانیذ سلطانی و بسیاری دیگر از مسافرین که تعداد نخبگان ایرانی در این پرواز را بسیار زیاد نشان داده و این موضوع نه تنها نشان از یک فاجعه برای جامعه علمی ایران بلکه دنیا را نشان میدهد و در نهایت روایت اول سخنرانی ارتباط خیالی همسر و فرزند حامد اسماعیلیون دندانپزشپک ایرانی کانادایی بود که پس از گذشت بیست روز از دست دادن پریسا و ریرایش در فیس بوکش اینچنین نوشت :(( پریسا جان! می دانستم چگونه خانواده های بی پناه را در منگنه خواهند فشرد. می دانستم چگونه صاحب عزا خواهند شد و به ریش ما خواهند خندید. جنگیدم , با چشمان اشکبار و قلبی شکسته جنگیدم. نگذاشتم عمامه به سرهای فرصت طلب و ژنرال های جانی با دک و پوز قرون وسطایی شان بر پیکرت نماز بخوانند)).

بخش۴: آقای محمد فرشیدیان با موضوع جمهوری توتالیتراسلامی سخنرانی خود را اینگونه ایراد نمودند: برای اینکه ربط عملکرد چهل ساله حکومت جمهوری اسلامی را با حکومتهای توتالیتر بدانیم لازم است به معنای لغوی و مفهوم عملی توتالیتر پی ببریم. توتالیتاریسم به معنای « فراگیر، همه گیر و یکه‌ تاز» است و در اصطلاح‌ علوم‌ سیاسی به آن دسته از رژیم ها و حکومت های استبدادی گفته مـی‌شود که خواهان فراگیر شـدن نـقش حکومت درهمه جنبه‌های زندگی جامعه هستند و کلیه شئون جامعه را از سیاست و اقتصاد گرفته تا مذهب و فرهنگ و هنر را تحت کنترل و نظارت خود می خواهند تا در جهت ایدئولوژى سیاسى خود، هدایت کنند. این نوع حکومت‌ها فراتراز زندگی عمومی، حتی علاقه مند به کنترل زندگی و رفتارهای خصوصی شهروندان هستند. برخی‌ از‌ ویژگیهای‌ نظام توتالیتر و یا اندیشه های تـوتالیتری به این شرح هستند: اقتصاد بسته و دولت مدار و نظارت و کنترل دولت بر کلیه فعالیت ها و حیات اقتصادى و اجتماعى نشانگر حکومت های خودکامه میباشد. افزون بر این، دولتهای توتالیتر با از میان بردن نهادهای خودجوش جامعه مدنی، می کوشد برای تحکیم قدرت خود، نهادهایی را از «بالا» بر جامعه تحمیل کند. کما اینکه امروزه در ایران تمام قدرت اقتصادی در دست سپاه پاسداران است و این ماشین حکومتی طالب «قدرت تام» از طرق اقتصادی و سیاسی و همینطور ایدئولوژیک کردن تمامی جنبه های حیات اجتماعی و شخصیست. سپاه پاسداران با دست درازی به اموال و منابع طبیعی ایران و سهم خواهی از نفت، اقتصاد ایران را فلج کرده و با عدم اشراف به علم اقتصاد با ساخت وسازهای بیجا اقتصاد و طبیعت کشور را به ویرانه تبدیل کرده است. اما با این حال ولی فقیه این اقتصاد ورشکسته ا را به جای اقتصاد مقاومتی به خورد جامعه میدهد. در حکومتهای خودکامه، انحصار قدرت سیاسی در دست‌ یک‌ حزب‌ یا یک ارگان و تسلط یک فرد در راس آن و تبعیت همه افراد از آن و حذف هـمه اشـکال نـظارتهای مردمی بر حاکم و حاکمیت است کما اینکه خمینی از همان ابتدا شعار ” حزب فقط حزب الله” میداد! این ایدئولوژی کل گرا، مجموعه یی از عقاید سیاسی – مذهبی فراگیر است که همه می باید به آن وفادار باشند طبق این ایدئولوژی فراگیر، این نظام توتالیتر میتواند در همه حوزه های زندگی فرد و جامعه دخالت کند. اینچنین، عملاً حوزه های خصوصی و غیرسیاسی زندگی، نابود می شود و نتیجه آن فقدان تنوع عقیده ها و سلایق و شیوه های زندگی و سرکوب دگراندیشان و صاحب نظران مستقل است. و البته که در این وضعیت مردم هیچگونه اختیاری در تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود ندارند. دیگر علایم و نشانه های تشخیص یک حکوت توتالیتر، وجود سانسور شدید در تمام ابعاد، ازجمله اطّلاعات، رسانه‌ها، اینترنت، مطبوعات و کتب و انحصار رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو و تلوزیون در دستان حکومت و بسته شدن روزنامه‌های منتقد حکومت و محدود بودن رسانه های خصوصی است، وضعی که تضمین کننده بقای رژیم می شود. ضمن اینکه با کمک رسانه های رسمی، فقط عقاید حکومتی قابلیت و امکان انتشار می یابند. به بیان دیگر، حکومتهای خودکامه نیازمند کنترل دولت بر تمامی وسایل ارتباطات جمعی و نهادهای فرهنگی و دستگاه های آموزشی هستند و حکومت، خواست و اراده خود را با تبلیغ و خدعه و فریب از رسانه های رسمی، ترویج می کند، ضمن اینکه ایدئولوژی خود را از طریق نهادهای آموزشی به خورد جامعه میدهد و «فرهنگ تک ساحتی» از طریق رسانه های گروهی نظام تمامیت خواه، تبلیغ و اعمال می شود. نباید از یاد برد که قدرت نظام توتالیتر در فریب اذهان ها نهفته است. نشانه دیگر دولت های توتالیتر، در اختیار داشتن تمام قدرت نظامی و تسلیحات در انحصار یک فرد است و فقط دولت است که اجازه توسل و استفاده از زور را می دهد. برخورد سخت‌گیرانه و بی‌رحمانه با مخالفان حکومت و توسل به زور و خشونت و ترور و ایجاد رعب و وحشت در جامعه براى سرکوب و زندانی کردن افراد منتقد به حکومت به هدف خفه کردن صدای مخالفان و اعمال قدرت نامحدود و سوء استفاده از قوانین و وجود یک نیروی پلیس سرکوبگر و خشن، رسمی و مخفی که با توسل به اجبار و ارعاب و تهدید، مخالفان سیاسی حکومت را ریشه کن می سازد نشانه دیگر، سلطه یک نظام توتالیتر است. منتقدان و مخالفان حکومت، به مثابه دشمنان رژیم توتالیتر، هدف ثابت سرکوب محسوب می شوند. هر چند همه نظام هاى سیاسى سرکوبگر با هم تفاوتها و شباهت هایی دارند اما توتالیتر صفت حکومت و رژیمهای تمامیت خواه است. تمامی‌ مشخصات یک نظام توتالیتر درساختار و ساختمان نظام جمهوری اسلامی به وضوح دیده میشود. برجسته‌ترین این صفات بهره گیری نظام اسلامی از یک دین و ایدئولوژی مذهبی و تلاش برای بسط این ایدئولوژی در تمام شئون زندگی‌ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاق خصوصی مردم می‌باشد. نظام‌های توتالیوتر به دلیل آنکه مبتنی‌ بر قوانینی ثابت و از پیش تعیین شده هستند بر اساس ایدئولوژی معینی‌ پی‌ ریزی شده‌اند. بنابراین نه امکان اصلاح را دارند و نه خواهان آن هستند و نه اساسا خود را قابل نقد می‌دانند .نظام توتالیتر اسلامی با مجبور کردن مردم به اطاعت از قوانینی که قرن ها پیش منقرض شده بر مردم حکومت می کند. هربرت مارکوره متفکر مکتب فرانکفورت، در نقد چنین نظام هایی بر این باور بود که یکی از شاخصه های توتالیتاریسم دستکاری وسیع در ایدئولوژی است همان کاری که جمهوری اسلامی با استفاده از دستکاری در دین همه قوانین را با یک فتوا به نفع خود تمام می کند تلاش برای شکل دادن به جامعه بر‌ اساس‌ یک ایدئولوژی واحد و بـه کارگیری همه ابزارها برای تحقق این امر نشانه دیگری از توتالیتر است مثل ایدئولوژی‌ نازیسم‌ که در راستای برتری نژاد و ناسیونالیسم تا سر حد نابودی‌ تلاش‌ کرد‌. پژوهشگران از‌ رژیمهای‌ فاشیستی موسولینی در ایـتالیا، هـیتلر در آلمـان و استالین در شوروی از نمونه‌های‌ بارز‌ توتالیتر یاد کرده‌اند. اگرچه در عالم تخیل، دو اثر مشهور جرج اورول، کتاب مزرعه حیوانات و کتاب 1984، بهترین مثال ها برای نظام توتالیتر است، اما در جهان واقعی نیز کره شمالی به ریاست کیم جونگ وهمچنین جمهوری اسلامی با حکومت مطلقهٔ ولایت فقیه حکومتهای توتالیتر عصر حاضر هستند. رهبر در نظام های توتالیتر نقشی ویژه و اساسی دارد. اهمیت او تنها به نقش سیاسی اش محدود نمی شود، بلکه اهمیتش شاید بیشتر به علت نقشی است که در تاثیر گذاری روانی بر توده ها و دادن هویت کاذب و القای ایدئولوژی رسمی و فراگیر ایفا می کند. مثل نقشی که هیتلر در آلمان یا استالین در شوروی بر عهده داشتند یا نقشی که ولی فقیه در میان حامیان حکومت دارد. هرچند این نقش روز به روز به دلیل آگاهی توده مردم و روشن شدن حقایق کمرنگتر می شود.همان طور که گفته شد هسته مرکزی‌ توتالیتاریسم، وجود‌ رهبری است که هیچ گاه خود را به نهاد قانون وابسته نمی‌داند و ساختار قدرت را چنان سازماندهی می کند که هدفش سرکوبی هر گونه نـهادی اسـت کـه در برابر‌ او‌ قد برافرازد. چهل و اندی سال است که ایران، تحت رهبری فردی است که یک شبه به ولایت مطلقه فقیه تبدیل شد و کل نیروهای کشور به دلیل ساختار اشتباه قدرت تحت فرمان او هستند. ولی یک شبه فقیه هم فرمانده کل قواست و هم غیر مستقیم رئیس دولت و هم کابینه دولت را تعیین می کند و براحتی هر فرمانی که به حفظ نظام ولایتش کمک کند صادر می کند. ثابت شده که این سیستم فاسد برای حفظ نظام هر جنایتی که لازم باشد انجام می دهند یکی از دلایلی که چنین حکومت هایی با یک ایدئولوژی مشخص تن به انتخابات می دهند و مردم را به پای صندوقهای رای می کشانند این خصوصیت حکومتهای توتالیتر و تمامیّت‌خواه است که می‌کوشند تا همهٔ جمعیّتِ زیر دستِ خود را برای تحقّق بخشیدن به اهدافِ حکومتی بسیج کنند و بقای چنین نظامی در کسب مشروعیتی است که بتواند آنچه را که خود می‌خواهد به نام آنچه که مورد تایید مردم هست عرضه کرده و افکار عمومی راتحت تاثیر این نکته قرار دهد که در متقاعد کردن جامعه نسبت به حقانیت راهی‌ که انتخاب کرده موفق بوده است. و البته که در چنین نظام هایی رای و نظر مردم اهمیتی ندارد و مردم صلاحیت لازم برای داوری در مورد سر نوشت خویش را ندارند و حضور فیزیکی اشخاص در صحنه های مختلفی که از جانب حکومت سازماندهی می شود مانند راهپیمائی ها، و تظاهرات در حمایت از دولت یا حتی انتخابات فرمایشی و نیز آئین های مذهبی که حاوی القا و توجیه نظام برای آحاد جامعه هستند و به طور کلی هر اقدامی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای حکومت مشروعیت سیاسی کسب نماید از جانب بازیگران سیاسی تجویز میشود. بدین‌سان عمر نظام‌های ایدئولوژی به میزان اقبال عمومی و کارکرد مشروعیت بخشی و توجیه گری بستگی دارد و نیز سرنوشت نظام ایدئولوژیک یک جامعه با کارکرد مشروعیت آفرینی رقم می خورد، لذا اگر بخواهد کارکردهای یک ایدئولوژی کارگر شود، از راه مشروعیت بخشی امکان پذیر خواهد بود. و تا زمانی که اقبال عمومی توده های مردم به آن ایدئولوژی مشروعیت می دهد آن سیستم توان ادامه حیات خواهد داشت. دولت های توتالیتر، به گونه یی مشخص و محسوس از رادیو، تلویزیون و سینما برای بسط تبلیغات به سود توتالیتاریسم بهره برده اند و کنترل سیاسی را از طریق نظارت گسترده بر مردم حفظ کرده اند. آرمان توتالیتاریسم و هدف محوری آن، ایجاد یک انسان وفادار، ایثارگر و مطیع است، انسانی که آماده برای ترجیح دادن منافع رژیم بر منافع فردی باشد. به‌ تعبیر‌ مـایکل‌ اوکـشان، آزادی گـرایی‌ و فردگرایی افراطی، گاه موجب‌ تفریط‌ و پیدایش اخلاق ضد فردی می‌شود و سرانجام افراد جامعه، به ایـن نـتیجه مـی‌رسند‌ که‌امنیت را بر «آزادی فردی» ترجیح‌ میدهند. از دیگر علائم تشخیص حکومتهای توتالیتر می توان به مقدّس‌ شماری آرمانهای رسمی حاکمیّت و محدود شدن آزادیهای فردی به‌ ویژه، آزادیِ بیان و سرکوب شدن حقوق افراد سیاسی، مذهبی و قومی و میزان پناهندگان سیاسی آن سرزمنی درکشورهای دیگر و دیگر اشاره کرد. نظام‌های توتالیتر قابلیت اصلاح را ندارند و در تمام تاریخ حتی یک نمونه یافت نشده که نظامی توتالیتر اصلاح شده باشد. جمهوری اسلامی هم از این قاعده پیروی می کند و به عنوان یک نظام توتالیتر قابلیت و پتانسیل اصلاح را ندارد. هرگونه تلاش برای اصلاح نظام اسلامی موجب به هدر رفتن انرژی و تحمیل هزینه‌های سنگین بر مردم خواهد بود. حال باید پرسید آیا چنین نظامهایی در قرن بیست ویکم می توانند اتوریته قرن نوزدهم را داشته باشند و مردم تحمل چنین نظامهایی را دارند؟

بخش۵ : سخنران بعدی آقای سید اسماعیل هاشمی با موضوع صدای رنج و فقر از بلوچستان بودند که سخنرانی خود را اینگونه ایراد نمودند. صدای رنج و فقر از سیستان و بلوچستانبلوچستان سرزمینی فراموش شده! بلوچ، قومی به حاشیه رانده شده! اشتباه نکنیم، از گوشه‌ای از شاخ آفریقا و صحراهای اتیوپی با هم سخن نمی‌گوییم! اینجا بلوچستان است؛ بلوچستان ایران، خواهر سیستان، زادگاه سام و زال و رستم و زادگاه یعقوب لیث. در تاریخ خوانده بودیم که نیاکان ما در هزاره‌های دوردست، درغار و کپر سکنی می‌گزیدند؛ اما برای بلوچستان «کپر» دیگر نه میراث بومی یک ملت، بلکه نشانی از محرومیت را با خود به همراه دارد. فراموش نکنید که اکنون چند سالی بیش، از هزاره جدید نمی‌گذرد. آری! قرن بیست و یکم، قرن انفجار ارتباطات اینترنتی؛ اما روایت بلوچستان ما را به هزاره‌های اولیه بشر می‌برد. شرمی بر رخسار تاریخ و تمدن! داغ ننگی بر جبین حکومت‌گَران! چشمان گود رفته و پوست خشکیده بردست و صورت این مردمان، حکایت از عمق رنج و ستمی است که بر آنها رفته است. مردان و زنانی اما سخت کوش، قوی و صبور در برابر مصائب زندگی‌ای که ارمغان دهه‌ها فتنه و فساد و دروغ و دغل دراین کشور بوده است. هریک از ما برای تحصیل انسانیت هم که شده، لازم است که حتی نیم نگاهی به این سرزمین گوشه نشین میهن خود بیندازیم. سرزمین فراموش شدگان و بلکه سرکوب شدگان! زمینی خشک و بی آب و علف. درست است که پنجه تقدیر طبیعت بر این خاک، بذر خشکی افشانده است، لیکن سرزمین‌های خشک و بی آب و علف دیگری هم در اطراف و اکناف این کره پهناور هستند که به همت حاکمانش، برکت از آنها رخت بر نبسته است. جای بسی تاسف است که انسان از خود بپرسد، آیا اینجا بخشی از ایران است؟ سرمایه‌های این مرز و بوم و سهم این قوم، سالیان است که یا صرف اموراتی نا لازم گشته و یا در خط صادرات خرج برادران نااهل هلال نشین شده است. بخش عظیمی نیز ملیارد ملیارد، واریزی جیب گشاد و پر ناشدنی «آقا» و «آقازاده‌ها» بوده است. بنابراین آیا چیزی برای این مردم باقی می‌ماند؟ دخترکانی با پاهای برهنه و تشت‌هایی بر سر، در پی قطره آبی، زمین‌های ترک خورده را در گرمای سوزان تابستان و یا سرمای سوزناک زمستان، طی طریق می‌کنند. یک پا در بیابان کار و تلاش و یک پا در کلاس‌های کپری درس. راستی مشق آنها در این کلاس‌ها چیست؟ چه می‌خوانند و چه می‌نویسند؟جمهوری اسلامی بنا به دلایل ژئواستراتژیک, ایدئولوژیک, مذهبی و قومی سیاست نهادینه شده راهبردی و دیرینه “فقرزایی” در استان را تغییر نمی دهد و از همین بی تدبیری به عمد مسولان نظام ولایت فقیه نزولات آسمانی و زمینی به بلاهایی بر مردمان این سرزمین تبدیل میشود. سیل در سیستان و بلوچستان زندگی را با خود برد. شامگاه پنجشنبه ۱۹ دی بارندگی در استان سیستان و بلوچستان شروع شد و تا صبح یکشنبه ۲۲ دی ادامه پیدا کرد. به گزارش ایرنا، در سیستان و بلوچستان تعداد ۵۰۰ روستا و ۱۴ شهرستان درگیر سیل هستند و ۲۰ هزار واحد مسکونی بر اثر جاری شدن سیلاب تخریب کلی و جزئی شده است. این اتفاق تقریبا هر ساله با بی تدبیری دولت به صورت کم و زیاد این استان را تهدید می کند. فعالان محلی در شبکه‌های مجازی نوشته‌اند که سیل زدگان بلوچ امیدی به کمک‌های دولت ندارند. به گفته امداد رسانهای محلی کمک‌های عمومی مردم فارغ از هر قوم و مذهب هنوز ادامه دارد. حتی کمک‌های برداران زرتشتی از یزد هم به ما رسیده است و مردم از خیلی شهرها و استانها بصورت شخصی یا تشکل های خصوصی کمکهایشان را ارسال کردند و جای سوال است که مدیریت بحران کجاست، چرا که در یک اعتراض مسالمت آمیز علیه حکومت دنیایی از نیروهای سرکوبگر و بسیجی و لباس شخصی در کوتاهترین زمان به میدان می آیند ولی در این نوع بلاهای طبیعی این دولت با این نیروها به سرعت در رکاب به کمک هموطنان خود نمی آیند. بد نیست که با نگاهی به آمار ببینیم دراستان چه اتفاقاتی ثبت شده! لیستی اجمالی از محرومیتها. نگاهی به آمار و ارقام دولتی که محافظه کارانه هم است: ۱- بیش از ۷۰ درصد مردم استان سیستان و بلوچستان زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند. ۲- رتبه توسعه‌نیافتگی استان در سال‌های ۶۵، ۷۵ و ۸۵ در کشور ۳۱ بوده است و همچنان خارج از نمودار توسعه است. ۳- بیش از ۵۱ درصد استان، جمعیتش روستایی است؛ اما درآمد استان کمتر از ۱ درصد تولید ناخالص ملی است. ۴- دو سوم جمعیت استان سیستان و بلوچستان از آب شرب محروم‌اند. ۵- ماندگاری تحصیل در بلوچستان بیش از ۵۰ درصد است و بیش ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر بازمانده از تحصیل وجود دارد ۶- متوسط فاصله مدارس روستایی ۳۰ کیلومتر است و یک سوم از کلاس‌های درس در فضاهای غیراستاندارد برگزار می‌شود. ۷-نرخ واقعی بیکاری در سیستان و بلوچستان بیش از ۴۰ درصد است؛ این یعنی چیزی قریب به نصف جمعیت استان بیکارند. ۸-اکثریت کارگاه ها و کارخانه های تولیدی به دلیل عدم حمایت دولت و عدم اختصاص یارانه برای تولید، تعطیل شده‌اند. ۹-بیش از ۷۰ درصد روستاییان بلوچ‌ ساکن در شمال استان، به دلیل خشکسالی و بیکاری و نبود شغل به خارج از این استان مهاجرت کرده اند. ۱۰- نرخ بیکاری در جنوب استان، در کمترین حالت بیش از ۵۰ درصد است. ۱۱-یک پنجم جمعیت استان حاشیه نشین هستند و غالبا به هیچ امکانات مناسبی دسترسی ندارند. شهرهای بزرگ استان همچون زاهدان، ایرانشهر و چابهار با آمار وحشتناک حاشیه نشینی مواجه اند. زاهدان به عنوان مرکز استان، دومین شهر حاشیه‌نشین کشور است و چابهار به عنوان یک بندر استراتژیک بیش از ۶۰ درصد جمعیتش به طرز فاجعه‌باری در حاشیه شهر زندگی می‌کنند. ۱۲-محرومیت هزاران شهروند بلوچ از داشتن شناسنامه و برگه شناسایی رسمی را باید به فهرست کمبودهایی که مردم این استان با آن دست به گریبان هستند افزود. ۱۳- مدارس کپری، کانکسی و غیر استاندارد همچنان سهم پنجاه درصدی را به خود اختصاص داده‌اند. ۱۴-حداقل به ۱۲ هزار معلم در این استان نیاز است ۱۵-بیش از ۱۲ هزار کودک در بلوچستان سوء تغذیه دارند. ۱۶- یکی از دلایل افت تحصیلی یا کلا ترک تحصیل دانش‌آموزان این استان ضعیف‌بودن چشم و نداشتن توان خرید عینک است. هرچند که ممکن است این باور این واقعیت سخت باشد. ۱۷-بیش از هفتاد درصد مردم استان امنیت غذایی ندارند‌؛ یعنی دسترسی کافی به وعده‌های غذایی سالم ندارند. مشکلات بقدری زیاد است که در قالب چند صفحه و متن نمی گنجد. مشکل دیگر تیراندازی‌های نیروهای امنیتی به خودروهای مشکوک به قاچاق سوخت و حتی افرادی که فقط احساس کنند مشکوک هستند موجب کشته شدن تعداد زیادی از بلوچ‌های بی‌گناه شده که برای لقمه‌ای نان ناچار به قاچاق گازوئیل هستند و در این راه جان خود را از دست می‌دهند. نیروهای امنیتی که در این استان مصونیت کامل دارند، هرگز مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرند. از سوی دیگر افزایش ۴۲ درصدی بودجه سپاه پاسداران در بودجه سال ١۳۹۷ در حالی صورت گرفت که بودجه آموزشی سیستان و بلوچستان کاهش پیدا کرد. نماینده مردم سراوان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس مشکلات آموزشی استان سیستان و بلوچستان را مرتبط به حوزه‌های سخت‌افزاری یا عمرانی دانسته و گفته است از همین رو در بودجه ۹۷ آموزش و پرورش نه تنها اعتبار بالاتری برای بهبود وضعیت آموزشی استان سیستان و بلوچستان تخصیص نداده‌اند، بلکه همان اعتبار را نیز کاهش داده‌اند. این در حالی است که بر طبق گفته معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش اعتبارات استانی آموزش و پرورش در سال ۹۷ در کل کشور نسبت به مصوب سال ۹۶، ۱۰ درصد رشد داشته است. حال سؤال اساسی اینجاست چرا علیرغم افزایش بودجه نظامی کشور و همچنین افزایش بودجه آموزشی کل کشورو علیرغم اینکه بلوچستان محروم‌ترین استان کشور از نظر بسیاری از شاخص‌های توسعه انسانی و اقتصادی و به ویژه آموزش و بازماندگی بیش از ۱۵۰ هزار کودک از تحصیل در بلوچستان، بودجه تحصیلی در منطقه بلوچستان عامدانه کاهش می‌یابد. آن طور که گزارشگر خبرگزاری مجلس شورای اسلامی گزارش کرده، نماینده مردم خاش از فقدان «عدالت آموزشی» و پسرفت روند تحصیل در بلوچستان در دوران نظام جمهوری اسلامی ابراز نگرانی می‌کند. نماینده ایرانشهر در مجلس شورای اسلامی و رئیس مجمع نمایندگان استان در این رابطه می‌گوید: ده‌ها بار به وزرای مختلف آموزش و پرورش تذکر دادیم، اما سازمان برنامه و بودجه توجهی ندارد و سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس نیز عدالت را در توزیع اعتبارات رعایت نمی‌کند. از شکوه و گلایه‌های نمایندگان مردم استان و گزارش خبرگزاری تسنیم اینگونه استنباط می‌شود که این نوع تبعیض‌ها عامدانه و به صورت هدفمند اعمال می‌شوند. در کنار فقر گسترده، سوء تغذیه فراگیر و نرخ بالای ترک تحصیل به دلیل فقر، هیچ واژه دیگری جز «تبعیض سیستماتیک و هدفمند» نمی‌تواند نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی و فرصت‌های یادگیری برای فرزندان بلوچ را توجیه و یا توضیح بدهد که حاصل عملی آن نابودی یک نسل است. طعمه برای رأی انتخاباتی! حسینعلی شهریاری نماینده زاهدان در مجلس دهم نیز گفته بود که: متأسفانه دولت ها به این استان توجه جدی نمی کنند و بیشتر به چشم یک طعمه برای جمع آوری رأی انتخاباتی به آن نگریسته می شود و نزدیک انتخابات که می شود یک سری شعارهایی می دهند و بعد هم فراموش می شود. شایان ذکر است دیدارهای مقامات کشوری در تمام این سالها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته وگره ای از مشکلات مردم ودرجهت بهبود وضیعت موجود اقدامی صورت نگرفته است. به اعتقاد علیم یار محمدی نماینده زاهدان، دولت به سیستان و بلوچستان با دید دیگری نگاه می کند و عزمی برای اینکه به این استان‌های حاشیه و به خصوص سیستان‌و بلوچستان توجهی شود، وجود ندارد. محمدنعیم امینی فرد نماینده ایرانشهر نیز می گوید که: استان سیستان و بلوچستان به دلایل مختلف من جمله دلایل تاریخی، اقلیمی، دوری از مرکز و عدم توجه دولت های مرکزی، در طول سالها از توسعه پایداری برخوردار نگردیده و از نظر شاخص های توسعه در رتبه های نامناسبی در سطح کشور برخوردار است. یک رسانه خبری تحیلی به نام نیزار اعلام کرده بود که باتوجه سه شاخص نرخ امید به زندگی، شاخص متوسط درآمد سالیانه‌ روستایی و خط فقر مطلق، نتیجه می گیریم که: کم‌ترین سن امید به زندگی مربوط به استان سیستان و بلوچستان می‌باشد که از استان‌های دیگر کشور، ۱۰ سال کم‌تر است. شاخص‌های پیشرفت و توسعه! بر اساس یک گزارش از خبر گزاری فارس، در سال‌های اخیر بیش از سیصد روستا در سیستان و بلوچستان به دلیل خشک‌سالی متروکه شده‌اند. منازل مردم بومی چابهار در حالی بطور ناگهانی با لودر تخریب می‌شوند که جهاد کشاورزی به غیربومیان زمین‌های وسیع می‌دهد. منطقه آزاد چابهار روزبه‌روز در حال تبلیغ و پیشرفت است، اما چابهار و اطراف آن روزبه‌روز بیشتر تخریب می‌شوند. به گفته یکی از نمایندگان مجلس، ۱۵۶۰۰۰ دختر در سیستان و بلوچستان از تحصیل بازمانده‌اند و کودکان به سبب فقر خانواده‌هایشان دچار سو تغذیه می‌شوند. در دمای ۴۰ درجه تابستانی مردم روستاها آب را با چهارپایان و یا زنان با گالن‌ها یی بر سرشان، حمل می‌کنند. روستاهایی با جمیعتی بالغ‌بر ۲۰۰۰ نفر فقط ۲ کلاس درس دارند که آن کلاس‌ها هم نه نیمکت دارد، نه تخته‌سیاه، نه وسایل سرمایشی و گرمایشی و نه برق، آب، وسایل بهداشتی و …این در حالیست که بر طبق تخمین و ارزیابی های علمی کارشناسان دنیا، بلوچستان عظیم ترین منابع زیر زمینی جهان را در عمق سینه داغ دیده خویش جای داده است، اما سکنه آن سرزمین با فقر مطلق و سرکوب و تحقیر، روزگار نداری خویش را نسل اندر نسل سپری می کنند. بلوچستان با ثروت افسانه‌ای!؟ یک گزارش می گوید که: بر اساس گمانه زنی ها و تخمین های موجود در فوروم نظامی ـ استراتژیک ارتش پاکستان، حدود شش تریلیون بشکه ذخایر نفتی در بلوچستان بزرگ ممکن است وجود داشته باشد که از ذخایر تمام دنیا بالاتر است. اگر این تخمین تائید نشده، حقیقت داشته باشد، در آن صورت ثروت بلوچستان افسانه ای و غیر قابل مقایسه حتی با ثروتمندترین مناطق جهان خواهد بود. استان سیستان و بلوچستان ایران از جمله استان هایی است که روی کمربند کانی کشور قرار گرفته است و استعداد فراوانی در زمینه معادن دارد. اما این ثروت خدادادی در غباری از فراموشی است. دولت ها همواره از ظرفیت ها، توانمندیها و پتانسیل های بخش های مختلفی معادن، صنعت، کشاورزی و غیره بلوچستان سخن می گویند بدون آنکه قدم های مثبت و کارگشا در راستای توسعه بلوچستان بردارند. برخی معتقدند که بلوچستان فقیر نیست، آن را عامدانه و جابرانه فقیر نگه داشته اند! سیستان و بلوچستان از محروم‌ترین و فقیرترین استان‌هایی محسوب می شود که اغلب روستاهای آن با طرح‌هایی که عنوان نژادپرستانه برآن، دور از واقعیت نمی تواند باشد، با کمترین امکانات اولیه زندگی می کنند. برخی مذهب اکثریت بلوچ‌ها را دلیلی بر تبعیض و عمدی بودن عدم برنامه‌ریزی برای توسعه‌یافتگی سیستان و بلوچستان از سوی دولت می‌دانند. اما علت هرچه باشد فرقی نمی‌کند.حاصل، وضعیت دردناک، شرم آور و اسفبار زندگی خواهران و برادرانمان در این استان است که از هر نظر مایه شرمساری تمامی حاکمیت جمهوری اسلامی است که طی سالها، کمترین قدمی در جهت رفع این همه محرومیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برنداشته است.

بخش۶: سپس بحث آزاد با موضوع حق ذاتی و حق شهروندی را آقای منوچهر شفائی اینگونه آغاز نمودند: عمر حقوق بشر از آغاز پیدایش بشر یعنی از زمان خلقت با انسان است و هر انسانی با متولد شدندش اولین چیزی را که به همراه دارد حق و حقوق ذاتی اش است مثل خوردن، دیدن، شنیدن، راه رفتن، صحبت کردن، رشد کردن و … باشد. پس از ایشان خانم ایراندخت کیا اینگونه بحث را ادامه دادند و گفتند که افراد جامعه یک سری وظایف و مسئولیت در قبال همدیگر، دولت و شهر دارند و حق شهروندی یکی از موارد مهم و تاثیر گذار در رشد فردی و رفاه انسان دارد و این حق شامل زیرمجموعه ای مثل حقوق اقتصادی، سیاسی، قضائی، مدنی، فرهنگی و امثال آن است. سپس آقای محمدیوسف اسماعیلی فرمودند که رئیس جمهوری کنونی دولت جمهوری اسلامی ایران یعنی آقای حسن روحانی چندی پیش نسبت به تصویب یک سند 120 ماده ای در خصوص حق شهروندی مردم ایران اقدام نموده اند اما مشاهده می کنیم که عملا این حق به رسمیت شناخته نمی شود .سپس آقای علیرضا جهان بین ادامه دادند که حقوق شهروندی یک سری حقوق هستند که دولت برای مردم در نظر گرفته و یا دولت برای خودش در نظر گرفته و مشکلی که برای همه مردم ایران هستند عدم آگاهی از حقوق ذاتیشان است. سپس آقای وحید حسن زاده ابراهیمی ادامه دادند و عنوان کردند که سند حقوق بشری که توسط دولت جمهوری اسلامی ایران تهیه و منتشر شده است اصلا در کشور رعایت نمی شود سپس خانم شبنم فتحی گفتند که هر انسان از ابتدای زندگی از حقوق ذاتی ای همچون بهداشت، آموزش، پرورش، درمان برخوردار است و باید امنیت جانی داشته باشد و بتواند بدون هیچ محدودیتی آزادانه فکر و رفتار کند به خصوص در مورد دین و مذهب. آقای محمد فرشیدیان گفتند هم انسان و هم دولت در قبال یکدیگر مسئول هستند و اعلام کردند که حق گرفتنی است بخصوص در کشور ایران و اولین قدم برای این کار آگاهی از حقوق خودمان است. پس از ایشان آقای جهانگیر گلزار ادامه دادند که حق نه دادنی است نه گرفتنی بلکه داشتنی است. ما به عنوان انسان یا یکسری حقوق داریم یا نداریم. اگر نداریم یعنی زنده نیستیم و اگر داریم و از آن بی بهره هستیم یعنی خودمان از آن غافل شده ایم. مثلا من حق رشد دارم یا حق آزادی اندیشه دارم اما این حق را از من گرفته اند. ما باید بپذیریم که حقوقی که داریم ذاتی است و نباید از آن غافل شویم و اگرغافل شدیم کیفیت زندگیمان پایین می آید. در صورت آگاهی از حقوق ذاتی می توانیم کیفیت زندگی و حیات خود را بالا ببریم و میزان خشونت را کمتر کنیم. سپس خانم رزا جهان بین گفتند که مبحث حق ذاتی شامل سه مرحله می شود. مرحله اول: شناخت حق، مرحله دوم: آموزش و مرحله سوم: مطالبه گری حق ذاتی. بسیاری از مردم ایران در مرحله اول یعنی شناخت حقوق ذاتی خود بازمانده اند و متاسفانه حقوق خود را نمی شناسند که اگر با حقوق خود آشنا بش وارد مرحله دوم (آموزش) می شوند و باید آن را به دور از اعمال نظر شخصی و اجبار به خانواده و اطرافیان خود آموزش بدهند که جامعه آگاهی داشته باشیم (آموزش صحیح بسیار با اهمیت است) و پس از آن باید روش صحیح مطالبه گری را یاد بگیریم و حتما مستند و از طریق صحیح و قانونی مطالبه گر حقوق ذاتی و شهروندی خود را انجام بدهیم. در نهایت آقای منوچهر شفائی بحث آزاد را جمع بندی کردند و گفتند که دولت جمهوری اسلامی ایران در صحبت کردن مشکلی ندارند اما در عمل مشکل دارند و با اینکه دروغگو خطاب شوند مشکلی ندارند و این طبیعت یک حکومت دیکتاتوراست. ما به عنوان فعال حقوق بشر موظف هستیم این حقوق ذاتی را به همه مردم معرفی کنیم و یاد بدهیم که خواهان و مطالبه گر آن باشند و در پایان ضمن تشکر ازتمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان, منشی جلسه, ادمین ها در ساعت 23:11 به وقت اروپای مرکزی ختم جلسه را اعلام نمودند. در این جلسه علاوه برمهیمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای نمایندگی ترکیه و کمیته هنر و هنرمند از جمله خانم ها سمیه علیمرادی، لیدا اسدی فر، ایراندخت کیا، رزا جهان بین، مهدیه مراد، ملیکا احمدی سبزواری، شبنم فتحی، زهره حق باعلی، سمیرا فیروزی بویاغچی و همچنین آقایان آرون اسماعیلی، علیرضا جهان بین، مهدی گل سفیدی، آمن جهان بزرگی، ابراهیم فداکار، مهدیار افشار زاده، محمد فرشیدیان، هاشم رضائی، وحید حسن زاده ابراهیمی، منوچهر شفائی، سید اسماعیل هاشمی، جهانگیر گلزار، کامیار سیگارودی و محمدیوسف اسماعیلی حضور داشتند.

گزارش جلسه ماهیانه نمایندگی هسن ژانویه۲۰۲۰

فاطمه عروجی

جلسه مذکور در روز یکشنبه مورخ ۲۶ ژانویه راس ساعت ۱۸به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولان و اعضای کمیته و سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق بشر برگزار گردید. مسئول جلسه آقای فرهاد نصیری ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین جلسه را آغاز نمودند.

بخش1: سخنران اول جناب اقای رسول عباسی زمان آبادی گزارش نقض حقوق بشر در ماه را تحلیل کردند که به شرح ذیل میباشد .خبر: اعدام در جریان برگزاری نشست کمیته حقوقی فراکسیون زنان مجلس، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت دادگستری در حالی وضعیت فعلی را در زمینه اعدام افراد زیر ۱۸ سال مطلوب دانست که مسئول کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان اعلام کرد: “از سال ۹۶ تاکنون ۱۲ کودک اعدام شدند و در حال حاضر هم ۶ تا ۷ پرونده کودکان در معرض اعدام داریم”. در این زمینه با اخذ مهلت یک ماهه اجرای حکم آرمان عبدالعالی، کودک مجرم محکوم به اعدام در این ماه متوقف شد. دی ماه ۹۸ با بیش از ۱۵ اعدام همچنان بازگو کننده نقض حقوق بشر و نقض حق حیات در ایران است. از مهمترین رویدادها دراین حوزه می‌توان به محکومیت هوشمند علیپور و محی الدین ابراهیمی زندانیان سیاسی به اعدام اشاره کرد. دراین ماه اسامی ۱۴نفر از زندانیان زن محکوم به اعدام در زندان قرچک ورامین را منتشر شده است که این افراد عمدتا از بابت اتهام “قتل” بازداشت و به اعدام محکوم شده‌اند. ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر حق حیات برای همه هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. خبر: روز شنبه ۲۱دی ماه در پی اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح و پذیرفتن مسئولیت ساقط کردن هواپیمای مسافربری تهران – کیف، بر فراز آسمان استان تهران تجمعاتی در یادبود جانباختگان این حادثه در شهرهای مختلف کشور برگزار شد. خبر: از ساعت ۹ صبح روز شنبه ۳۰ آذرماه تعدادی از زنان زندانی سیاسی در بند زنان زندان اوین به نام‌های منیره عربشاهی، نرگس محمدی، یاسمن آریانی، صبا کردافشاری، مژگان کشاورز، سمانه نوروز مرادی و سهیلا حجاب و آتنا دائمی طی نامه‌ای از تحصن چند روزه خود در زندان به مناسبت چهلمین روز و در همراهی با خانواده‌های داغدار اعتراضات سراسری آبان خبر دادند.گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی در زندان قرچک ورامین از زمان بازداشت از حق ملاقات و تماس تلفنی با همسر خود آرش صادقی، فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج محروم بوده است. همچنین حسن صادقی و فاطمه مثنی زوج محبوس در زندان‌های رجایی شهر کرج و اوین از ابتدای سال ۹۸ تنها یک بار با یکدیگر ملاقات داشته‌اند. همچنین آقای صادقی علیرغم شرایط نامساعد جسمی ازاعزام‌های درمانی نیز محروم شده است. پروین محمدی، محمد حبیبی و عباس چلداوی در این ماه از دسترسی به خدمات درمانی محروم ماندند. در این ماه کایلی مورگیلبرت و فریبا عادلخواه، ۱۰زندانی درزندان ارومیه، سها مرتضایی، محمد نوری زاد، ابراهیم صدیق همدانی و افشین بایمانی دست به اعتصاب غذا زدند. خبر: اتنیک‌ها در دی ماه نیز زیر فشار فزاینده بازداشت‌ها و احضارها و محکومیت های بسیاری بودند. از دیگر مهمترین اخبار در این حوزه می‌توان به برگزاری جلسه دادگاه تجدیدنظر چهار شهروند در تهران و برگزاری دادگاه تجدیدنظر نسیم صادقی در تبریز اشاره کرد. در این ماه وحدا سیلانی شهروند بهایی، ارسلان پُرکی طلبه اهل سنت و سیاوش حیاتی فعال یارسانی بازداشت شدند.

همینطور سه شهروند بهایی در سمنان مجموعا به ۱۲ سال حبس، ۹ شهروند بهایی مجموعا به ۲۸ سال و شش ماه حبس، کامران شهیدی شهروند بهایی به ۵ سال حبس، صهبا فرنوش شهروند بهایی به ۱۶سال حبس و علی احمدی شهروند بهایی به ۱۱ سال حبس محکوم شدند.

خبر: از دیگر مهمترین اخبار در این زمینه می‌توان به تخریب محل دفن کشیش حسین سودمند، تخریب گورستان تاریخی مسیحیان در اصفهان و سنگ اندازی در صدور کارت ملی هوشمند اشاره کرد.

خبر: فاصل عمری، متهم سیاسی نوجوان محبوس در زندان ارومیه، توسط دادگاه انقلاب این شهر به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. دو دانش‌آموز ۱۵ و۱۸ ساله نیز در مریوان و کنارک بازداشت شدند. نقض حقوق دانش آموزان در ابعاد وسیع تری در این ماه ادامه داشت. مسمومیت و گازگرفتگی ۶۶ دانش آموز در قرچک و۹ دانش آموز دراصفهان، تبیه بدنی یک دانش آموز در شهرستان هامون، یک دانش آموز ابتدایی در نوشهر و یک دانش آموز در استان یزد همچنین ریزش سقف یک مدرسه در شهرستان میناب از این دست بودند. همچنین ۴ دانش آموز در شیراز، ۹دانش آموز در کرمان، ۵ دانش آموز در کرمان و 3 دانش آموز در جویبار بر اثر تصادف سرویس های مدرسه مصدوم شدند.

از دیگر مهمترین اخبار در زمینه کودکان می‌توان به بازداشت پدر متهم به آزار کودک ۱۲ ساله، بازداشت مربی ورزشی متهم به آزار جنسی کودکان، خودکشی یک پسر نوجوان در کرمانشاه و خودکشی یک دختر نوجوان در بوکان اشاره کرد.

بخش2: سپس سرکار خانم سمیرا فیروزی بویاغچی با موضوع بررسی ماده18 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اسلامی ایران سخنرانی به شرح ذیل ارائه دادند ماده18 اعلامیه جهانی حقوق بشرهر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی عقیده، تغییر دین و آزادی علنی و آشکار کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و برگزاری آن در محیط عمومی یا خصوصی است و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه را ندارد. این ماده یکی از مواد مهم اعلامیه می باشد که چالشهای بسیاری ایجاد کرده است و همینطور یکی از اساسی ترین مواد می باشد که اهمیت آن بر می گردد به اهمیت دین و عقاید در جوامع جهان. انسانها در هر شرایطی برابرند و هیچ وقت عقیده و دین عامل برتری نیست ولی این مفهوم در گذشته بی معنا و بی مفهوم بوده است. سالها جنگ و خونریزی و تجربیات بشر باعث به وجود آمدن دنیای مدرن شد که اصل حرفش این است که همه انسانها برابرند و هیچ عامل تبعیضی نداریم. نه رنگ پوست نه زن و مرد بودن و نه همینطور عقیده و دین.

تا همین چند دهه پیش در اروپا نیز انسانها به دلایل دینی یا اعتقادی مورد تعقیب و شکنجه قرار میگرفتند و اعدام میشدند. زمینه معنوی و فرهنگی بسیار از جنگها ریشه در اختلافات دینی داشته است. طرفداران هر دینی، دین خود را “دین بر حق” میپنداشتند و ادیان دیگر را در رده کفر و شرک ارزیابی میکردند. از این رو، آزادی دین و باور، چه در حوزه خصوصی و چه همگانی، یکی از پایه های اصلی همزیستی انسانها در عرصه ملی و بین‌المللی میباشد. آزادی اندیشه و وجدان (اگاهی) حقی است که هر فرد باید داشته باشد. یعنی هر فرد (طبق ماده ۱) از خرد و عقل برخوردار است و میتواند سازنده ی اندیشه ی خود باشد.

به بیان دیگر، هر گونه دخالتی مانند مغزشویی یا دستکاری در آگاهی یا ناخودآگاه انسانها ممنوع میباشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر، این اختیار را به انسان میدهد که به خاطر انسان بودنشان، یعنی صرف اینکه یک موجود که اسمش بشر یا انسان است، دارای حقوقی است که در آن اعلامیه ذکر شده، درحالیکه مقررات ایران، فرد بشر، مد نظرشان نیست، بلکه به عنوان یک حکومت دینی آن هم از نوع اسلامی و شیعی به خصوصِ، مقرراتی را وضع کرده است که در زوایای مختلف ما میبینیم که با اعلامیه جهانی حقوق بشر ناهماهنگ است. مثلا همان بحث اختیار دین یا تغییر دین، اگر کسی دین نداشته باشد در ایران، او را به عنوان مشرک یا کافر میشناسند، اگر کسی احیانا مسلمان بود و خواست دینش را تغییر دهد، او را به عنوان مرتد میشناسند و مجازات اعدام برایش پیش بینی شده است. بر اساس برداشتی که حقوق ایران، به عنوان یک حقوق حکومتی که دینی است و در جامعه برقرار است، کاملا محدودیت وجود دارد و آن آزادیهای اندیشه و وجدان و مذهبی که در آن ذکر شده است، جمهوری اسلامی عملا نمیتواند قبول کند. حتی بین مسلمانها اختلاف است، یعنی مثلا بین مسلمان شیعه و غیر شیعه فرق است، بین مرد و زن در مقررات فرق است و میشود این گونه بیان کرد که آنچه که در ایران جاری است از نظر مقررات، با اعلامیه جهانی حقوق بشر، ناهماهنگ است و با اینکه ایران پیش از این، اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است و به آن ملحق شده و به موجب قانون مدنی ایران، ‌این اعلامیه اکنون در حکم قوانین داخلی ایران به حساب می آید، اما به دلیل مغایرتهایی [شرعی و مذهبی] که وجود دارد، در بسیاری از این موارد، مفاد این اعلامیه در ایران اجرا نمیشود.

در حقیقت اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، نقض فاحش حقوق بشر است، و این تناقض در یک مورد یا چند مورد خلاصه نمی گردد. برای نمونه کدام حقوق از اقلیت ها محترم شمرده شده؟ در اصل نوزده قانون اساسی این گونه بیان شده که :

«مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود». به همین خاطر پیروان هر قومی بدون هیچ‌گونه محدودیتی می‌توانند در پست‌ها وجایگاه ‌های اداری و حکومتی قرار بگیرند تا بتوانند در اداره امور کشور سهیم باشند و در این میان هیچ تفاوتی بین آنها و سایرین وجود ندارد.

از نظر مذهب چگونه است؟

آیا حقوق اهل تسنن که از سالها پیش مورد سرکوب قرار گرفتند رعایت و اجرا می شود؟

اساساً می‌توان گفت که نظریه تئوریک اسلام، تمام مردم را نه به عنوان انسان، بلکه به سه گروه تقسیم میکند، یا مسلمانند، یا به اصطلاح اهل کتابند، یا کافرند. چرا از بهائی ها صحبت نکنیم؟ چرا از ارامنه صحبت نکنیم؟ بهائی ها از این زاویه که یک گورستان هم در ایران ندارند، یعنی یک بهایی نمیتواند پیکرش را مانند یک انسان و در شان انسان ببرد و در وطنش دفن کند. یک نکته دیگر این که، طی این سالها رژیم جمهوری اسلامی دهها هزار زندانی را به جرم ارتداد یعنی مرتد بودن در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام کرده، یعنی یک موضوع مشخص بوده و آن ناقض بودن کلیه حقوق انسانی با حقوق بشر است، یعنی نه تنها اعلامیه جهانی، که آن چیزی را که به تعبیر زنده یاد محمد جعفر پوینده: وقتی که میگویند:

سومین ستون اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادیهای مدنی و حقوق سیاسی که همان شامل اصل (۱۸، ۱۹، ۲۰ و ۲۱) میشود. فراتر از کلیاتش، جمهوری اسلامی با این (۴) اصل هم عداوت و دشمنی دارد و نیز به هیچ وجه نمیتواند این را بپذیرد. اعلامیه جهانی حقوق بشر، جهان شمول است. این بحث در غرب هم هست که چگونه میتوان همین اصول حقوق بشر را در جامعه هایِ کم رشد یافته نیز اجرا کرد. اصل بر این است که این مسیر را یا این بنا را چگونه باید گذاشت.

همه این آزادیها را نمی شود یک روزه به هیچ کشوری داد و هیچ جامعه ای نیز این را بدست نیاورده، بلکه تدریجی بوده است. اما جهت حرکت به کدام طرف است؟

اگر ما از قانونیت اعلامیه جهانی حقوق بشر صرفنظر کنیم و بگوییم یک ایده آل است، بنابراین ساختار اجتماعی و سیاسی را باید بر اساس این ایده آل گذاشت و گفت بله ما با بالابردن سطح معلومات مردم، با ارتباطات جمعی، با تربیت مردم، روز به روز دایره این آزادیها را در آن جامعه گسترده تر خواهیم کرد. اما می بینیم از بهمن (57) تا کنون دایره این آزادیها به جای اینکه گسترش پیدا کند وبه سوی این هدف نهایی اعلامیه جهانگستر حقوق بشرحرکت نماید، ( با توجه به اینکه ایران جزو 46 کشوری است که این اعلامیه در دسامبر1948 را امضا کرده ) روز به روز به طرف قهقرا میرود و دایره این آزادیها را کم میکند. باید همه ما روی این محور حرکت کنیم که بدست آوردن حقوق بشر، کار روز و شب است و بدون این مبارزه، هیچ فردبه حقوق مساوی و حرمت انسانی که در همین اعلامیه حقوق بشر آمده، دست نخواهد یافت.

اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است و این اصل الی‏الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه و دعاوی مربوط به آن در دادگاه‏ها رسمیت دارند و در هر منطقه‏ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.

اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رسمیت اقلیت‌ها ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می‏شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.

اصل ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطیه و اقدام نکنند.

اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: منع تفتیش عقاید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.

اصل بیست و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: احزاب، جمعیتها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده آزادند منوط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‎کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. در واقعیت آنچه در کارنامه‌ ۳۸ ساله‌ حقوق بشری ایران به وفور یافت می‌شود موارد حمله، بازجویی، حبس و حتی اعدام شهروندانی است که «عقیده‌ای» غیر از آنچه در اصل ۱۲ تعیین شده است دارند. جمهوری اسلامی نه تنها اعضای پیروان دینی اعم از آنان که به رسمیت می‌شناسد و آنان که عقایدشان برسمیت شناخته نمی‌شود را به کام مرگ فرستاده است بلکه هزاران تن از مسلمانی که عقایدشان با مذهب جعفری اثنی‌عشری هم مغایرت دارد نیز با مجازات مرگ مواجه شده اند.

بخش3: سپس بانو سمیرا فیروزی بویاغچی سخنرانی خود را با موضوع بررسی اعتراضات مردم در آبان ۹۸ قرائت کردند. ماده ۱۹اعلامیه جهانی حقوق بشرحق آزادی بیان هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد. ماده ۲۰اعلامیه جهانی حقوق بشر مبنی بر حق آزادی تجمع و تظاهرات: هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد. هیچ کس را نمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد. در آبان سال ۱۳۹۸، به‌دنبال انجام مجدد سهمیه‌بندی سوخت و افزایش قیمت بنزین، اعتراضات مردمی و ضد حکومتی در بیشتر نقاط ایران آغاز شد. اعتراضات ۱۳۹۸ ایران از شامگاه ۲۴ آبان شروع وبر اساس گزارش نهادهای امنیتی ایران، ۲۸ استان و بیش از صد شهر دستخوش ناآرامی‌های پس از افزایش قیمت بنزین بودند. در ۷ آذر ۱۳۹۸ وبسایت کلمه به نقل ازیک منبع آگاه تعداد کشته‌ها را ۳۶۶ نفر اعلام کرد. ارگان مانیتورینگ حقوق بشر ایران تعداد کشته‌شدگان اعتراضات را دست‌کم ۴۵۰ نفر اعلام کرده که تعدادی کودک نیز در میان آن‌ها هستند. همچنین به گفتهٔ سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تا ۵ آذر ۱۳۹۸، بیش از ۷۰۰۰ نفر در اعتراضات، بازداشت شده‌اند. عفو بین‌الملل در ۲۵ آذر ۱۳۹۸ آمار به روز‌ رسانی شده از تعداد قربانیان این اعتراض‌ها را در فاصلهٔ روزهای ۲۵ تا ۲۸ آبان‌، ۳۰۴ نفر اعلام کرده است. آفتاب‌‌نیوز سوال خوبی بیان کرده سوال محوری و مهمی که این روزها و پس از رخدادهای تلخ چند هفته گذشته ناشی از اصلاح قیمت بنزین در کشور مطرح می شود تعداد و چرایی عدم اعلام آمار رسمی کشته شدگان این حوادث است. تاکنون پاسخ روشنی نه درباره اصل موضوع و نه درباره علت به طول انجامیدن اعلام آمار کشته شدگان به افکار عمومی داده نشده تعدادی از مادران و بستگان جان‌باختگان سیاسی در ایران که فرزندان و نزدیکانشان در چهل سال گذشته توسط نظام جمهوری اسلامی به قتل رسیده‌اند، در فراخوانی ۵ دی را به عنوان روز ادای احترام به کشته‌شدگان آبان ۹۸ اعلام کرده و از مردم خواسته‌اند به هر طریقی می‌توانند در این روز جنایات حکومت را محکوم کنند. یکی از ویژگی‌های بی‌سابقه سرکوب اعتراضات سال ۹۸ کشته شدن حداقل ۱۸ کودک در این اعتراضات است. کودکانی که بین ۱۲ تا ۱۸ سال سن داشته‌اند. در این زمینه پروانه سلحشوری، نماینده تهران در مجلس، روز ۱۱ آذر بدون ارائه آمار دقیق تأیید کرد که تعدادی از نوجوانان در این اعتراضات کشته شده‌اند. با این حال مقامات جمهوری اسلامی از ارائه آمار افراد کشته شده و همچنین هویت و مشخصات آنان خودداری می‌کنند. گزارش‌های رسیده به فعالان و نهادهای حقوق بشری حاکی از کشته شدن حدود ۲۰ نفر از افراد زیر ۱۸ سال در اعتراضات است و این نهادها توانسته‌اند درباره هویت ۱۸ نفر به نتیجه قطعی برسند. دولت ایران دو روز پس از شروع حوادث، اینترنت را تقریبا به طور کامل در کشور قطع کرد.

در ادامه این گزارش، اتفاقات بعد از آغاز سهمیه بندی و افزایش قیمت بنزین در ساعات اولیه روز جمعه ۲۴ آبان تا شنبه دوم آذر که براساس گزارش‌های رسیده به بی‌بی‌سی وضعیت از حالت بحرانی خارج شد. ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشرحق آزادی بیان: هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد. به گزارش رسانه‌های ایران پیشتر علی شمخانی، دبیر شواری عالی امنیت ملی ایران گزارشی درباره “نحوه مدیریت وضعیت جان‌باختگان و مصدومین حوادث اخیر” وپیشنهادهایی درباره این موضوع به آیت‌الله خامنه‌ای ارائه کرده بود. رهبر ایران با پیشنهادهای آقای شمخانی موافقت کرده از جمله این که “شهروندان عادی که بدون داشتن هیچ‌گونه نقشی در اعتراضات و اغتشاش‌های اخیر و در میانه درگیری‌ها جان باخته‌اند در حکم شهید” محسوب شوند.

با گذشت تقریبا بیشتر از یک ماه از آغاز نا آرامی‌هایی که با اعتراض به گران شدن بنزین آغاز شد هنوز هیچ مقامی در ایران آماری از کشته‌شدگان این حوادث ارائه نداده است. سازمان عفو بین‌الملل برآورد کرده است که در این نا آرامی‌ها دست کم ۲۰۸ معترض جان خود را از دست داده‌اند. بعضی گزارش‌ها تعداد کشته‌شدگان را بیش از این تخمین زده است. عفو بین‌الملل پیشتر گفته بود آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، با “اشرار” خواندن معترضان، به نیروهای امنیتی برای سرکوب شدید “چراغ سبز” نشان داده است. مقام‌های ایران می‌گویند “اغتشاشگران و اشرار” عامل ناآرامی‌ و خشونت در جریان تظاهرات اعتراضی در شهرهای مختلف بوده‌اند و تاکید می‌کنند که این افراد با برنامه‌ریزی قبلی و “دستور خارجی” اقدام کرده‌اند حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، چهارشنبه ۱۳ آذر خبر داده است که “اعترافات” تلویزیونی کسانی که به صورت “سازمان‌یافته در این اغتشاشات آمده‌ا‌ند پخش خواهد شد”. او مدعی شده است که این افراد دو سال برای کارهای خود برنامه‌ریزی کرده بودندآقای روحانی از قوه قضائیه خواسته به پرونده کسانی که “تخلف کرده” یا “وابسته و نفوذی” هستند رسیدگی شود اما گفته است با افرادی که “جرم و گناهی نداشتند یا کم بوده باید با رأفت با آنها برخورد کنیم تا آزاد شوند”.

جوزپ بورل، سیاستمدار ۷۲ ساله اسپانیایی امسال جانشین فدریکا موگرینی و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شده، روز یکشنبه ۸ دسامبر (۱۷ آذر) با صدور بیانیه‌ای از مقامات ایران خواست تا اطمینان دهند که “تحقیقات شفاف و موثقی برای مشخص کردن تعداد کشته‌شدگان و زندانیان” اعتراضات اخیر در کشور انجام خواهد گرفت. در این بیانیه آمده است که “در چند هفته اخیر، بسیاری از مردم در سراسر ایران با استفاده از حق بنیادین خود برای تجمع، نارضایتیشان از وضع اقتصادی کشور را بیان کردند.” بورل در ادامه می‌گوید که اما به رغم درخواست‌های مکرر از ایران “برای خویشتن‌داری، شواهدی که تعداد آن‌ها به گفته او “رو به رشد” است، نشان از آن دارند که پاسخ نامتناسب نیروهای امنیتی ایران به تظاهر‌کنندگان به آمار بالای کشته‌ شدگان و مجروحان انجامیده .استبورل در این بیانیه خواستار آن شده است که زندانیانی که در این اعتراضات به صورت مسالمت‌آمیز حضور داشتند فورا آزاد شوند. او همچنین با اشاره به قطع اینترنت در ایران در طول اعتراضات آبان ماه، از ایران خواست به تعهدات خود در قبال کنوانسیون بین‌المللی حقوق سیاسی و مدنی پایبندی نشان دهد. بنا بر این بیانیه، اتحادیه اروپا همواره مسایل نگران‌کننده از جمله موارد نقض حقوق بشر درایران را در نشست‌های دو جانبه با مقامات ایران در میان می‌گذارد و به این کار ادامه خواهد داد. احتمالا هیچ‌گاه نتوان عدد دقیق تعداد کشته‌شدگان اعتراضات سراسری در ایران را به دست آورد، مانند همه حوادث پیشین ایران که اطلاعات دقیق آنها را تقریبا هیچ‌کس ندارد؛ کشتار تابستان ۶۷، کوی دانشگاه، جنبش سبز، اعترضات دی ماه ۹۶و اعتراضات دراویش، اعتراض قومیت‌ها و حالا اعتراضات ۹۸. با این حال داستان مرگ یکی از معترضان نگاه جهان را به خود جلب کرد؛ داستان مرگ خردسال‌ترینشان. کمیته زنان شورای ملی مقاومت ایران اعلام کرد که نیکتا اسفندانی، دختر ۱۴ ساله اهل تهران یکی از ۴۵۰کشته اعتراضات سراسری در ایران است. محمدجعفر منتظری، دادستان کل ایران، روز شنبه ۱۶ آذر در پاسخ به این پرسش که تعداد کشته شدگان اعتراض‌های آبان ماه مانند شمار بازداشتی‌ها متغیر است و چرا آمار آن اعلام نمی‌شود به خبرنگار ایلنا گفت “خدا به همراهتان، ” و از پاسخ دادن خودداری کرد. پویا بختیاری، متولد سال ۱۳۷۱، در دومین روز از اعتراضات به افزایش قیمت بنزین با مادر و خواهرش به راهپیمایی رفته بود که به‌ گفته پدرش، جمجمه‌اش در همین راهپیمایی هدف گلوله قرار گرفت و پیش از رسیدن به بیمارستان جان باخت. خبرگزاری مهر بامداد سه‌شنبه، سوم دی‌ماه، به نقل از یک «منبع مطلع» از بازداشت خانواده پویا بختیاری، از قربانیان اعتراضات آبان‌ماه، خبر داد. خبرگزاری مهر به نقل از این «منبع مطلع» که به نامش اشاره نکرد نوشت: یکی از این خانواده‌ها که فرزندشان در اغتشاشات اخیر به صورت مشکوکی کشته شد خانواده پویا بختیاری بود که علیرغم دعوت و صحبت با ایشان در روند پروژه ضد انقلابی ورشکستگان فراری قرار گرفته و فعالانه بر اقدامات ساختارشکنانه خود اصرار ورزیدند. از بیشتر خانواده های کشته شدگان تعهد گرفتن که با هیچ رسانه ای صحبت نکنند. خبرگزاری رویترز به نقل از چهار منبع در جمهوری اسلامی نوشته شمار کشته‌ شدگان آبان ۹۸ حدود ۱۵۰۰ تن بوده است. در گزارش رویترز آمده که آیت‌الله خامنه‌ای ۲۶ آبان در جلسه‌ای با مقام‌های جمهوری اسلامی دستور پایان دادن به اعتراض‌ها را صادر کرده است.

اکثر فرماندهان نظامی اعلام کردن که ۴۸ ساعت در خیابان جنگیدیم تا تونستیم شورش را خاموش کنیم. رویترز می‌نویسد که نمایندگان دولت امتناع می‌کنند از اینکه بگویند این فرمان از سوی شخص علی خامنه‌ای در جلسه‌ای که او در ۱۷ نوامبر (۲۶ آبان) تشکیل داد، صادر شده است. در شامگاه ۲۶ آبان علی خامنه‌ای مسئولان ارشد امنیتی و دولتی و نیز رئیس‌جمهوری و اعضای دولت را به بیت خود فراخواند. به گفته یک منبع موثق، علی خامنه‌ای سپس گفته است: جمهوری اسلامی در خطر است. هر کاری می‌توانید انجام دهید تا به این ماجرا پایان داده شود.

شماها این اختیار را از سوی من دارید. یک مقام محلی شهر کرج گفته است که دستورات از تهران آمده بود. این فرد که نمی‌خواسته نامش فاش شود می‌گوید، دستور دادند: حتی اگر شده به سوی مردم شلیک کنید، آنها را باید به خانه‌هایشان بفرستید.

گزارش ویژه رویترز به رویداد خونین ماهشهر نیز می‌پردازد که معترضان در نیزارها در محاصره نیروهای امنیتی قرار گرفتند و در جریان آن با شلیک تیربارهای سنگین دستکم ۱۰۰ نفر کشته شدند. آرش از سربندر به بی‌بی‌سی فارسی گفت: مردم خیلی مسالمت آمیز آمدند در سربندر و سر ورودی راه را بستند به اعتراض. شعارها هم خیلی عادی بودند اما متاسفانه حکومت همیشه ناکارآمد است حتی در برخورد با شورش‌های شهری و بدون اطلاع از بافت جامعه و جامعه‌شناسی و شناختی که از منطقه باید داشته باشد سریعا اقدام می کند. سازمان حقوق بشر ایران در گزارش خود گفته است که این آمار و اطلاعات را براساس گزارش‌های معتبری که در هفته‌های اخیر به دست این سازمان رسیده تهیه کرده است.

این سازمان، خشونت اعمال‌شده از سوی جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراض‌های آبان‌ماه را بی‌سابقه در ۳۰ سال اخیر توصیف کرده وخواستار باز شدن پرونده برای مسئولان و عاملان این سرکوب‌ها و رسیدگی به جرائم آنان در دادگاهی مستقل شده است.

بخش4: در پایان آقای داود وحیدی موضوع اعتراضات سال ۱۳۸۸ و سرکوب آن توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، سخنرانی خود را ایراد کردند. از خرداد۱۳۶۰تا به امروز روش های مشابه در برخورد با اعتراضات اجتماعی و مردمی صورت گرفته است. اولین بار نیست که جمهوری اسلامی ایران با مخالفان و معترضان به سیاست های خود برخورد خشن میکند و آنها را با صفاتی مانند آشوبگر یا اغتشاشگر مخاطب قرار میدهد و حرکتشان را به خارج از ایران نسبت میدهد. تغییر نام و بی هویت کردن یکی از روشهای معمول در برخورد حاکمیت با اعتراضات است. از ویژگی های مشترک تمام تظاهرات های اعتراضی از اسفند ۱۳۵۷ تا به امروز برخورد قهر آمیز با تظاهرات کنندگان است. در حکومت جمهوری اسلامی ایران تفاوت چندانی وجود ندارد که چه کسانی در مقابل شان دست به اعتراض زده اند و چه خواسته های منطقی دارند! برای حکومت ایران فقط سرکوب و جمع کردن تظاهرات مهم است و از هر روشی استفاده میکنند که معترضان را سرکوب کنند. با استناد به ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر که اشاره مستقیم دارد به حق آزادی بیان و ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر حق آزادی تجمع و تظاهرات دولت جمهوری اسلامی ایران ناقض حقوق بشر است. از زمان تشکیل دولت دیکتاتوری اسلامی ایران تا به امروز جاده خونین به فاصله سال ها درد و رنج و خفقان سرکوب و شکنجه و کشتار و اعدام و همچنین مبارزه ای خونین بر علیه دیکتاتوری ایران کشیده شده است. جاده ای که در هر گوشه از خاک ایران مردم عزیز ایران برای مبارزه با دیکتاتوری و رسیدن به آزادی غریبانه به خاک و خون افتاده و کشته شده اند. اعتراضات سال ۱۳۸۸ و تمامی اعتراضات و تظاهراتی که تا به امروز برای مبارزه با دیکتاتوری در ایران تشکیل شده است نباید فراموش شود و وظیفه ماست که مدام یادآوری کنیم حتی اگر سالیان زیادی از آن گذشته باشد. افراد زیادی در راه مبارزه با دیکتاتوری در این سالها کشته شده اند و وظیفه ماست که یادآوری کنیم و اطلاع رسانی کنیم تا فراموش نشوند. دولت جمهوری اسلامی ایران در اعتراضات ۱۳۸۸ هم با تمام توان و خشونت دست به سرکوب معترضان زد. بسیاری از مردم در اعتراضات ۱۳۸۸ کشته شدند و خانم ندا آقا سلطان به سمبل این جنبش تبدیل شد. جنبشی که مستقل بود و ربطی به هیچکس نداشت. جنبشی که اعتراضی بود اعتراض به حکومت دیکتاتوری ایران. اعتراض بود به استبداد و دیکتاتوری و سانسور و خفه کردن آزادی بیان. طناب دار راه حل قدیمی رهبر ایران برای شورش مردم است. در سه دهه گذشته آیت الله خامنه ای رهبر ایران طرفدار برخورد سخت با اعتراضات مردمی ایران بوده است. در اعتراضات کوی دانشگاه تهران در سال۱۳۷۸و جنبش سبز اعتراضات سال ۱۳۸۸ و اعتراضات معیشتی در دی ماه سال ۱۳۹۶ و تا به امروز نیروهای امنیتی و انتظامی اجازه داشتند به مردم شلیک کنند و دستگیر شدگان را شکنجه و آزار دهند و مانع گسترش اعتراضات شوند که همه آنها با دستور مستقیم رهبر ایران بود. در ۳۰ سال رهبری آیت الله خامنه ای وی همیشه حامیه برخورد سخت و شدید با مردم معترض بوده است و در هر اعتراضات لقب جدیدی به معترضان میدهند به عنوان مثال: فتنه گران، اراذل، ضد انقلاب، عوامل دشمن و اشرار القابی است که او به مردم در اعتراض های مختلف نسبت داده است. در اعتراضات سال ۱۳۸۸ نیز آیت الله خامنه ای رهبر ایران علاوه بر آنکه به صراحت در خطبه های جمعه وعده برخورد سخت و خونین با معترضان داد دست نیروهای امنیتی و قضایی را نیز بازگذاشت تا افرادی را اعدام کنند. اعدام آقایان محمد علی زمانی و آرش رحمانی پور در بهمن ۱۳۸۸ و اعدام خانم شیرین علم هولی و فرزاد کمانگر و علی حیدریان و فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ با هدف تامین امنیت اجرا شد که نقض کامل حقوق بشر است طبق ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر که حیات برای همه حق همگان است.

افزایش اعدام ها در ایران پس از تظاهرات ۱۳۸۸ و به روی کار آمدن دولت بشدت افزایش یافت. از زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸و بعدازاعتراضات اعدام مخالفان و زندانیان سیاسی به اتهام محارب شدت یافت.

احسان فتاحیان زندانی سیاسی به عنوان نخستین قربانی اعدام های سیاسی پس از انتخابات است.

آقای علی زمانی و آرش رحمان پور که ماه ها پیش از تظاهرات و انتخابات دستگیر شده بوند در آستانه ۲۲ بهمن سال ۱۳۸۸ و پس از محاکمه در دادگاه به اتهام حضور فعال در اغتشاشات و اقدامات ضد انقلابی اعدام شدند که فعالان حقوق بشر دادگاه را نمایشی خواندندد. در آخر مطالبم میخواهم اشاره کنم به بازداشت شدگان و کشته شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم. پس ا انتخابات ریاست جمهوری دهم در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بزرگترین موج بازداشت فعالان سیاسی در ۲ دهه اخیر در ایران اتفاق افتاد. بازداشت شدگان شامل سران منتقد دولت و فعالان دانشجویی و روزنامه نگاران منتقد وطرفداران آقای میر حسین موسوی و مهدی کروبی بودند. دراعتراضات سال ۱۳۸۸محسن روح الا امینی دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه تهران پس از دستگیری به بازداشتگاه کهریزک منتقل شد وی بر اثر فشار فیزیکی شرایط بد نگهداری و ضربات متعدد و اصابت جسم سخت جان سپرد.آ قای محمد کامرانی در میدان ولی عصر تهران دستگیر شد و در ۲۵ تیر ماه در بیمارستان مهر درگذشت. آقای رامین قهرمانی یکی دیگر از زندانیان کهریزک که مدت کوتاهی پس از آزادی به طور مشکوک درگذشت. آقای علیرضا افتخاری خبرنگار روزنامه ابرار اقتصادی که در۳۰خرداد بازداشت شده بود پس از آزادی بر اثر خونریزی مغزی در بیمارستان درگذشت.

بخش5: بحث آزاد با موضوع: حق آگاهی (عدم شفافیت دولت در حوادث) در ابتدا جناب آقای نصیری در مورد حق آگاهی نظر خود را ارائه کردند، حق آگاهی از اصول اولیه حقوق شهروندی می باشد که در کشورما رعایت نمی شود. دولت باید حق آگاهی را به رسمیت بشناسد و مردم باید به صورت شفاف از اطلاعات باخبر باشند ولی متاسفانه در کشور ما مردم به راحتی به اطلاعات دسترسی پیدا نمی کنند. در اعتراضات آبان ماه تعداد زیادی ازهموطن های ما کشته و بسیاری دستگیر شدند و تا الان ابهامات زیادی وجود دارد وهمچنان دولت ازشفاف سازی واهمه دارد.

سقوط هواپیما که متاسفانه تعداد زیادی کشته داشت. تا زمانی که مردم از طریق فضای مجازی و کشورهای خارجی به دولت ایران فشار نیاوردند دولت حاضر نشد که حقیقت را برای مردم آشکار کند. در ادامه مبحث حق آگاهی جناب آقای یزدان پناه در تکمیل صحبت های آقای نصیری ادامه دادند. حق آگاهی حقی است ذاتی که با تولد هر انسان به وجود می آید و جز حقوقی می باشد که باید به آن احترام گذاشته شود. متاسفانه در کشورهای دیکتاتوری مانند ایران و کره شمالی با محدود کردن دامنه اطلاعات که به دست مردم می رسد، سعی می شود افکار و عملکرد مردم را در جامعه به صورت روزمره کنترل کنند و سعی می کنند به اهداف خود برسند و برای آنها اهمیتی ندارد که گاها جان افراد را به خطر می اندازد. سپس سرکار خانم نوری ایرانی به تبادل نظر پرداختند. اینکه گاهی مردم خودشان در برابر آگاهی مقاومت می کنند با اینکه تمام ابزارهای آگاهی را در دسترس دارند. مسئله ای را که به نفعشان نیست به راحتی انکار می کنند و یا اینکه فکر می کنند با آگاه شدن خطری آنها را تهدید خواهد کرد.

متاسفانه بعضی از مردم با شعار اینکه هرچی کمتر بدونی بهتر است در برابر اگاهی مقاومت می کنند و ما نمی توانیم آگاهی رو به زور به مردم بدهیم. در ادامه صحبت های دوستان جناب آقای شفائی حق آگاهی رو جز حقوق شهروندی خوانند و تحت هرشرایطی مردم باید به این حق دسترسی داشته باشند.

به این دلیل که آگاهی بخشی از آموزش خواهد بود و ما باید آموزش ببینیم تا آگاه باشیم. ایشان آگاهی و آموزش را لازم و ملزوم هم نامیدند. در پایان آقای عباسی نداشتن مطالعه را دلیل نااگاهی جامعه امروز ایران دانستند واینکه نداشتن مطالعه باعث میشود حافظه تاریخی ما ضعیف شود. چون اگه ما مطالعه داشته باشیم از حق خودمون آگاهیم و برای گرفتن حق خود مبارزه می‌کنیم. درادامه دیگر اعضا کمیته و مهمانان حاضر در اتاق با همدیگر به تبادل پرداختند. در پایان آقای فرهاد نصیری مسئول جلسه ضمن تشکر از تمام فعالین، منشی جلسه ׃ خانم فاطمه عروجی ادمین ها׃جناب آقایان رسول عباسی زمان آبادی، محمد آفتابی و آقای فرهاد نصیری و صدابردار׃ جناب آقای رسول عباسی زمان آبادی و خانم زهره حیدرشاهی راس ساعت ۲۱ ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای نمایندگی هسن که در جلسه مزبور حضور داشتند عبارتنداز׃ خانم ها: مهدیه مراد، شهین تاج فتح زاده، فاطمه عروجی، و سمیرا فیروزی بویاقچی جناب آقایان: فرهاد نصیری، سلمان یزدان پناه، رسول عباسی زمان آبادی، داوود وحیدی، فرزین ناطق وهومن شعری طهرانی .

گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک فوریه ‌۲۰۲۰

 رضا ویسانیان

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع ازحقوق کودک و نوجوان در تاریخ۲۱فوریه‌۲۰۲۰ معادل۲اسفند ۱۳۹۸درساعت۱۷:۰۰ بوقت اروپا، با مسئولیت آقای محمد حسن حسن زاده مهرآبادی و با حضور اعضا کمیته کودک و همکاران کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، به همراه میهمانانی از سایر نقاط جهان در فضای مجازی پالتاک (اتاق کانون دفاع از حقوق بشرکمیته کودک و نوجوان) برگزار و تا ساعت ۱۹:۰۰ ادامه یافت. نخست مسئول جلسه ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین جلسه را آغاز نمودند.

بخش اول: از خانم زهره حق با علی جهت ایراد سخنرانی خود با موضوع گزارش و بررسی نقض حقوق بشر در بهمن ماه دعوت بعمل آمد: خبر:خشونت علیه کودکان: در جریان اعتراضات آبان‌ماه ۹۸ شماری از نوجوانان زیر۱۸سال جان باخته‌اند که اسامی دست‌کم ۱۸ نفرازآنان توسط منابع مختلف به ثبت رسیده است.خودکشی کودکان: ثبت ٢۶٨ مورد خودکشی از جملە خودکشی۶٠ نوجوان درکردستان طی سال ۲۰۱۹.کودکان در زلزله وسیل: خسارات مالی سنگینی به مددجویان بهزیستی درسیل سیستان و بلوچستان وارد شده و راه‌های مواصلاتی ۲۰۰روستا قطع است.اما متاسفانه سیستان و بلوچستان را آب برد، مسئولین را خواب! آموزش وپرورش: ۳۶۰ هزار بخاری غیراستاندارد در کلاس‌های درس وجود دارد، کودک همسری: برخی از منابع رسمی اعلام کردند در کشور ۱۷ درصد از ازدواج‌های جامعه به دختران زیر۱۸سال اختصاص دارد؛کودکان کار: ۸۰۰۰ کودک کار کشور زیرپوشش بهزیستی هستند.وکودکان زباله‌گرد و بچه‌هایی که اجاره داده می‌شوند مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، کودکان ۱۰ تا ۱۷ ساله ایران در سال ۱۳۹۶ که از حدود ۹ میلیون کودک، حدود ۴۹۹ هزار کودک فعال در جست‌وجوی کار هستند.کودک آزاری: ۵۳۳اتفاق کودک آزاری در استان مازندران به ثبت رسیده که ۲۳۱مورد جسمی، ۴۴مورد جنسی، ۴۳ بار آزار روانی، ۲۰۳ مورد درزمره مسامحه وغفلت و۱۲کودک نیز مورد آزار ترکیبی قرار گرفتند که آمار دختران بیشتر از پسران است. که این گزارش های خبری نقض حقوق کودکان و نوجوانان با اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون اساسی و سند ۲۰۳۰ یونسکو مورد مقایسه گردید.

بخش دوم: آقای ابوذر خادمی با موضوع ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر ( عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی) و مقایسه ان با قانون اساسی به سخنرانی پرداختند: ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید که تبعید، حبس و توقیفِ انسانها باید بر اساس قوانین و بصورت قانونی و با سند و مدرک صورت بگیرد.در این اعلامیه آمده است که :قانون، حافظ آزادی‌هاى فردى و تعیین‌کنندهٔ حدود این آزادى هاست. اصل بر منعِ سلب آزادى و بازداشت غیرقانونى افراد است.هیچ انسانی نباید بصورت غیرقانونی و یا خودسرانه زندانی یا تبعید و توقیف شود.در این راستا، ما از حقوق زیر برخورداریم:ماده ٩ اعلامیهٔ جهانى حقوق بشر:هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعیدِ خودسرانه قرار گیرد.اصل ۲٢ قانون اساسى:حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.البته اینکه قانون تجویز کند، خود شرح مفصل دارد. چرا که ما اینروزها بسیار میبینیم که به نام قانون هرگونه صحبت، اعتراض، تجمع و مسائلی که خوشایند جمهوری اسلامی ایران نیست به جرائمی چون اقدام علیه امنیت ملی، عناد با نظام، مصاحبه با شبکه های معاند نظام و از این دست اتهامات، با نام قانون روبرو میشویم.اما اینکه به نام قانون، خود جرم های از پیش تعیین شده که صرفا؛ کُنِشهای ناخوشایند برای جمهوری اسلامی را برچسب زده و بدون دلیل و مدرک واقعی، توسط نیروهای خودسر (البته نیروی خودسری که کاملا وجهه قانونی از سوی نظام و رهبر دارد) اقدام به بازداشت، توقیف، تبعید، شکنجه و در موارد زیادی قتل میکند.قانونی که به راحتی یک کلمه “اقدام علیه امنیت ملی”، “معاند نظام و رهبری”، توهین به مقدسات و رهبری و حتی توهین به ساقی مخصوص رهبر ” خود را مُحقِ بر همه چیز و همه کس میداند و حکومت عدل علی را که قانون اساسی جمهوری اسلامی کاملا بر پایه دین اسلام نوشته شده است را به طریقی کاملا اسلامی و در خور دین مبین اسلام اجرا میکند. جا دارد به عزیزان گوشزد کنم که بنده قصد اسلام هراسی ندارم بلکه این خود جمهوری اسلامی و دین اسلام است که با قوانین ضد بشری و نابرابرِ خود موجب اسلام هراسی می‌شوند.تمامیِ قوانینِ جمهوری اسلامی ایران که بر مبنای اصول دین اسلام نوشته شده است و صد البته که تمامی حدود، جرائم، احکام و اجرای احکام بر مبنای دین اسلام و دشمنان اسلام صورت میگیرد. همان ادعایی که دولت اسلامی یا داعش، طالبان افغانستان، عربستان و دیگر گروه های مسلمان به استناد اسلام و قرآن و روایات اسلامی؛ خود را نماینده بر حق خداوند و اسلام واقعی میدانند؛ اقدام به دستگیری، شکنجه، اعدام، قطع عضو، بردگیِ انسانها و امثالهم میکنند البته همه با گفتن یک رمز “الله اکبر” .در اینجا نه فرصت کافی است و نه تریبون و موضوع برای پرداختن به دین اسلام مناسب است، اما نیاز دیدم که مختصر یادآورِ اساسِ قانونِ اساسیِ جمهوری اسلامی ایران شوم.به موضوع بر میگردم و نمونه ای از حبس و تبعید و بازداشت خودسرانه که البته در لوای قوانین جمهوری اسلامی صورت گرفته بیان میکنم

.آقای محمد نوری زاد یکی از از کنشگران مدنی که تابستان امسال با نوشتن نامه‌ای خواستار استعفای آیت الله خامنه‌ای شده ومحمد نوری زاد، فعال مدنی، کارگردان و روزنامه نگار بازداشتی در زندان مشهد کماکان در اعتصاب دارو بسر می‌برد. آقای نوری‌زاد در آبان ماه امسال در اعتراض به تداوم بازداشت و بلاتکلیفی خود به اعتصاب غذا و دارو دست زده بود و حدود سه هفته قبل به اعتصاب غذای خود پایان داد. این فعال مدنی روز یکشنبه ۱۳ بهمن ماه توسط دادگاه انقلاب مشهد به ۱۵ سال حبس تعزیری، ۳ سال تبعید به ایذه و ۳ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.این مورد مغایر است با ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مغایر با اصل ۳۳اصل۳۳ سی و سوم :هیچ‌کس را نمی‌توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه‌اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد

.اصل ٣٢ قانون اساسى:هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل، بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پروندهٔ مقدماتی به مراجع صالحهٔ قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلفِ از این اصل، طبق قانون مجازات می‌شود.اصل ٣٧ قانون اساسى:اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.بند ۱ ماده واحدهٔ قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی: «کشف و تعقیب جرائم و اجرای تحقیقات و صدور قرارهای تأمین و بازداشت موقت می‌بایست مبتنی بر رعایت قوانین و با حکم و دستور قضایی مشخص و شفاف صورت گیرد و از اِعمال هرگونه سلایقِ شخصی و سوء‌استفاده از قدرت و اعمال هرگونه خشونت و یا بازداشت‌های اضافیِ بدون ضرورت اجتناب شود.»بند ۵ ماده واحدهٔ قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مقرر می‌دارد: «اصلِ منع دستگیری و بازداشت افراد ایجاب می‌نماید که در موارد ضروری نیز، به حکم و ترتیبی باشد که در قانون معین گردیده است…»بنابراین هیچ‌کس اعم از مأموران دولتی یا غیر دولتی در غیر از موارد قانونی، حق سلب یا تهدید آزادی افراد را ندارند.در ایران افراد بازداشت و زندانی میشوند بدون آنکه تفهیم اتهام واقعی شوند. شکنجه های روحی و جسمی تا سرحد مرگ میشوند. به اعدام محکوم میشوند و مال و ثروت آنها توقیف میشود بدون دلیل و مدرک، یا به دلایل واهی.قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ برای حفظ حقوق طبیعی اشخاص متهم، جلوگیری از انواع مختلف شکنجه و سوء رفتار ماموران قضائی و رعایت موازین قانونی در بازجویی‌ها، قرارهای بازداشت، توقیف و ضبط اموال و تصرف بیجا در اموال اشخاص متهم وضع شده‌است.)برای نمونه :خانم نیلوفر بیانی؛ ۱۲۰۰ ساعت اعتراف‌ گیری سپاه از وی با شکنجه و تهدید روحی و جنسینیلوفر بیانی، متهم ردیف دوم پرونده زندانیان محیط زیستی، در شرح حالی از وضعیت خود نوشته که بازجویان اطلاعات سپاه، برای گرفتن اعترافات ساختگی، او را طی “دستکم ۱۲۰۰ ساعت بازجویی” در معرض “شدیدترین شکنجه های روحی و روانی، تهدید به شکنجه فیزیکی و تهدیدهای جنسی” قرار داده اند.در پی بازجویی ها و اخذ اعترافات اجباری و روند غیرقانونی درسیر پرونده، نیلوفر بیانی به همراه ۷متهم دیگر این پرونده محاکمه و به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در مرحله تجدید نظر نیز عینا تائید شده است.ناقض ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشرو مغایر با اصل ۳۲و۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مغایر با اصل سی و هشتم :هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.

متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات می‌شود.در مورد دیگر :صدور حکم اعدام برای سه معترض آبان ۹۸ :امیر حسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی که در جریان اعتراضات سراسری آبان ماه بازداشت شده بودند، از سوی قاضی صلواتی به اعدام محکوم شدنداین خبر نقض موارد زیر را دارد:اصل ۳۶، اصل ۳۷، اصل۱۶۶ از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران :حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشداصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود احکام دادگاهها باید مستدل و مستند به مواد قانون و اصولی باشد که بر اساس آن حکم صادر شده است هدف ۳ از سند ۲۰۳۰ یونسکو:*تضمین زندگی توام با سلامت برای همهماده ۳، ۹، ۱۰، ۲۰ ازاعلامیه جهانی حقوق بشر :حق حیات برای هم عدمِ توقیف، حبس یا تبعید غیرقانونی “حقِ داشتن محاکمه عادلانه” حق برگزاری تجمعات اعتراضی مسالمت آمیزبا نگاهی به موضوعات فوق: آیا براستی ما در ایران از این حقوق برخورداریم؟آیا به حقوق اولیه ما در ایران احترام گذاشته میشود؟آیا همانگونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گفته شده است این قوانین اجرا میشوند؟اینها گوشه بسیار کوچکی از نقض قوانین هست که در کتاب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به زیبایی نوشته شده است اما متاسفانه در عمل جایی در پروسه دستگاه قضایی ندارد و تنها بازیچه ای بیش نیست تا این حکومت در حضور جامعه جهانی ژست قانونمداری بگیرد

.ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر در جایی کاربرد دارد که دارای قضات عادل، بیطرف و مستقل باشد تا به آن نوشته، معنا بدهد نه اینکه رئیس قوه قضائیه خود توسط رهبر تعیین شود و تمام قضات در راستای حفظ و مسلحت نظام و با دید امنیتی قضاوت کنند.زمانیکه دستگاه انتظامی و قضایی و اجرائی خود وابسته به یک شخص یا حزب و یا یک گروه مافیائی همچون سپاه پاسداران انقلاب باشد مطمئنا نه تنها قوانین ناقص و نابرابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را رعایت نمیکنند بلکه خود بگونه ای خودسرانه در مسیر اهداف منفعت طلبانه و مستبدانه خود قدم بر می دارند.

بخش سوم: جلسه خانم سمانه محبی با موضوع روز جهانی سرطان مطالب قابل توجه ای را ایراد کردند: سرطان یعنی رشد غیرعادی سلول‌های بدن؛ ۱۰۰ نوع سرطان وجود دارد و رایج‌ترین انواع آن در مردان سرطان ریه، مری، شکم، دهان و حلق و در میان زنان، سرطان دهانه رحم و پستان است.

نامگذاری روز جهانی سرطان: روز جهانی سرطان همه ساله در چهارم فوریه برابر با 15 بهمن در سراسر جهان با هدف افزایش آگاهی مردم نسبت به سرطان، نحوه پیشگیری و برخورد با آن برگزار می گردد

.در واقع روز جهانی سرطان بخشی از برنامه جهانی مبارزه با سرطان است که اولین بار در پاریس در روز چهارم فوریه سال 2000 درنیوملنیوم (NewMillennium) برگزارشد. این مراسم به منظور ایجاد هماهنگی بین محققان، متخصصان سلامت، بیماران، دولتمردان، صنعتگران و بهورزان برای مبارزه با سرطان بود. این مراسم با همکاری سازمانها و موسسات مختلف نظیر سازمان بهداشت جهانی، آژانس انرژی اتمی و سایر موسسات بین المللی برگزار میگردد. UICC اولین روز جهانی سرطان را در سال 2006 سازماندهی نمود.

نماد سرطان: نشانه های مختلفی برای سرطان های مختلف در دنیا مرسوم شده است. به عنوان مثال روبان صورتی برای سرطان سینه و روبان نارنجی برای سرطان کودکان و نرگس زرد که نماد سازمان ضد سرطان آمریکاست که به نوعی گسترش دهنده امید مردم برای ریشه کن شدن سرطان در آینده است.روز بین‌المللی سرطان کودکان از سال ۲۰۰۲ از سوی سازمان بین‌المللی سرطان کودکان هرسال ۱۵فوریه برابر با ۲۶ بهمن ماه برگزار می‌شود..روز بین‌المللی سرطان کودکان کمپین جهانی برای افزایش آگاهی و درک عمیق‌تر مسائل و چالش‌های کودکان مبتلا به این بیماری، پشتیبانی از کودکان مبتلا به این بیماری، کودکان بهبودیافته و خانواده‌‌های آن‌هاست. این کمپین همچنین برای دسترسی عادلانه همه کودکان مبتلا به سرطان به درمان در سراسر دنیا فعالیت می‌کند.باور سازمان بین‌المللی سرطان کودکان این است که هر کودک مبتلا به سرطان، مستحق دریافت بهترین مراقبت‌های پزشکی، روانی و اجتماعی صرف نظر از ملیت، نژاد، وضعیت مالی یا طبقه اجتماعی‌اش است. همچنین براین فرض استوار است که مرگ کودکان به دلیل سرطان با تشخیص به موقع و دسترسی داشتن به داروهای ضروری، درمان ومراقبت‌های لازم قابل پیش‌گیری است.

هر سال بیش از ۳۰۰هزار کودک صفر تا ۱۹ سال در سراسر جهان به سرطان مبتلا می‌شوند. تقریبا ۸ نفراز۱۰کودک مبتلا به سرطان در کشورهای کم درآمد یا با درآمد متوسط زندگی می‌کنند و تقریبا تنها نزدیک به ۲۰ درصد این کودکان زنده می‌مانند در حالی که در کشورهای با درآمد بالا بیش از ۸۰ درصد کودکان مبتلا به سرطان نجات می‌یابند. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۸ برگزار شد، سازمان بهداشت جهانی نیز اعلام کرد که ابتکار جهانی جدیدی را با هدف از بین بدن درد و رنج کودکان مبتلا به سرطان و نجات جان حداقل ۶۰ درصد از کودکان مبتلا به سرطان در سراسر دنیا آغاز می‌کند.

تاثیر تحریم دارو بر بیماران خاص: خونریزی داخلی بیماران سرطانی به علت تاخیر در رسیدن دارو، انصراف از درمان به دلیل افزایش هزینه‌ها؛ این روزها بازار دارویی ایران به دلیل تحریم‌ها روزهای سختی را سپری می‌کند. کمبود و گران شدن بسیاری از داروها و امکانات پزشکی و درمانی برای بیماران سخت علاج در استان‌های کشور بیشتر از پایتخت خود را نشان می‌دهد به طوری که دسترسی به این داروها در شهرستان‌ها سخت‌تر از تهران است چون هزینه آنها برای افراد با دهک پایین بیش از حد بالاست.

وضعیت داروی بیماران خاص اصلا خوب نیست برخی ازداروهای ساخت ایران به دلیل افزایش قیمت خرید مواد اولیه در اثر تحریم‌ها، قیمت‌های نجومی دارند و بیماران برای پرداخت هزینه نسخه‌ واقعا مشکل دارند. دریکسال اخیر بیمه‌های اصلی نیز به دلیل مشکلات پرداختی به داروخانه ها کم کم در حال لغو قرارداد هستند و بسیاری بیماران بخصوص بیماران تک نسخه‌ای به صورت آزاد داروهای مورد نیازشان را تامین می کنند.کاوه جاسب فوق تخصص خون و سرطان کودکان(انکولوژیست) هزینه داروها به دلیل تحریم های آمریکا بسیار بالا رفته برای مثال در گذشته نه چندان دور با دو، سه میلیون می شد حداقل برای یک دوره شیمی درمانی یک بیمار، دارو تهیه کرد اما در شرایط فعلی با 8 الی 9 میلیون تنها می‌توان چند قلم از داروی این نوع بیماران را تهیه کرد.

به نظر می‌رسد اگر بین وزارت بهداشت و داروخانه‌های معتبر مانند هلال احمر تعاملی صورت گیرد شاید کمی از بار مشکل مردم برای تهیه دارو بخصوص بیماران پیوند مغز استخوان کم شود.این فوق تخصص خون و سرطان کودکان در ادامه عنوان کرد:

بهتراست از برندهایی دارویی که نتیجه بهتری ندارند برای بیماران خاص استفاده نکنیم به طور مثال یک سری داروهای هندی در بازار وارد شده که عوارض آنها بیشتر از برندهای اصلی است و امیدوارم صدایم به جایی برسد و وارد‌کنندگان این داروها فکر کنند که این داروها قرار است برای بستگان و عزیزان خودشان استفاده شود زیرا عوارض این داروها به مراتب خیلی بیشتر از نرسیدن دارو به دست بیمار است.مسئولان می‌توانند با رایزنی‌ها و با اعزام نمایندگی‌های علمی معتبر این موضوع را به صورت علمی بررسی کنند و اگر قرار بر واردات دارو از هند است داروهایی با کیفیت بهتر ازاین کشور خریداری شود. بسیاری از بیماران به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه‌ داروها درمان را موقتا یا برای همیشه رها می‌کنند و دوره‌ای که برای درمان یک بیماری مثل نارسایی مغز استخوان باید از دو ماه پیش آغاز می‌شد به دلیل کمبود دارو با تاخیر شروع می شود که در بسیاری موارد بیمار دچار خونریزی مغزی می شود.بهبود سرطان درگرو درمانی پرهزینه است، یک بیمار سرطانی بهبود یافته هم با بیان اینکه بیماران سرطانی زیادی بر اثر رعایت نشدن روند دقیق درمان و استفاده نکردن از داروهای مناسب جان خود را از دست می‌دهند، بسیاری از سرطان‌های موجود قابل درمان هستند به شرط آنکه بیمار درفضایی مناسب و با داروهای موثرتری اقدام به درمان کند. چنانچه این بیماران در طول درمان در محیطی نامناسب درمان شوند و نسبت به هزینه‌های درمانی خود مدام دچار استرس ناشی ازاین وضعیت باشند، توان زیادی در برابر درمان نخواهد داشت و همین مساله موجب ضعف آنها و پایین آمدن درصد بهبودی آنان می‌شود. خانم ندا فروغی: قرائت اطلاعیه ۱۲۰۶( خشونت علیه کودکان)را بر عهده داشتند.

بخش چهارم: آخرین سخنرانان خانم ندا فروغی به چرایی صدور اطلاعیه ۱۲۰۶ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان با موضوع خشونت علیه کودکان پرداختند.

بخش پنجم ودر نهایت بحث آزاد جلسه با موضوع حق کودک دنبال شد: بحث ازاد جلسه آقای محمدحسن حسن زاده مهرآبادی با توجه به ماده های مندرج در کنوانسیون حقوق کودک که حقوق کودکان را لحاظ میکند ولی در جمهوری اسلامی با برخورد چندگانه به کودکان و نوجوانان از لحاظ جنسیتی و کیفری و عقیده ومورد های دیگربا تبعیض و محرومیت از حقوقشان روبرو میشوند و دومین شرکت کننده در این بحث خانم اشجعی هم از فقدان حق کودکی در گذشته و تا فعل صحبت کردند که چگونه این محرومیت اینده سازان کشوررا دچار مشکلات اجتماعیی و فرهنگی کرده و خواهد کرد و شرکت کننده دیگر این بحث خانم سمیرا بویاغچی از کمیته زنان پیرامون همین موضوع نظریات خودشان را ابراز کردند و سومین شرکت کننده خانم حق باعلی از الودگی هوا که عامل مهمی از لحاظ سلامت روح وجسم کودکان به شمار میرود در مورد الاینده های محیطی مانند سرب بنزین و کارخانجات و تاثیر ان در افزایش انواع سرطان ها در کودکان به نکاتی اشاره کردند و اقای ابوذر خادمی نقض حقوق بشر خصوصا در قانون اساسی و حق انتخاب اسامی ایرانی و تبلیغ و ترویج مسایل اجباری فقهی به دانش اموزان را مورد خطاب قرار دادند و میهمان دیگر این بحث اقای دانایی طوس به وضعیت اقتصادی و معیشتی و نابسامانی شرایط جامعه و نقض سیستم اموزشی وعدم اگاهی والدین اشاره کردند و اقای حسین مرادی زاده به دو مشکل اساسی که دخالت دین در سیاست کشور و نارسایی فرهنگی و عدم تلاش در این جهت را از عوامل مهم تلقی کردند و خانم مینا رضایی هم به نقش خانواده ها درجهت آموزش برای کسب حق زندگی و شادی به کودکان که هزینه و زمان بر هم نخواهد بود و اینکه فراگیری حق انتخاب در کودکان را ازعواملی کلیدی درتربیت و آموزش کودکان دانستند و جلسه به این ترتیب به پایان رسید.

 

گزارش جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از جوان و دانشجو و نمایندگی زاکسن انهالت فوریه۲۰۲۰

آزاد بهرامی

در روز یکشنبه مورخ 16 فوریه ۲۰۲۰ ساعت 15 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئولان کمیته و نمایندگی و جمعی از فعالین کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در فضای مجازی پالتاک اتاق کمیته دفاع از جوان و دانشجو برگزار گردید. در ابتدای نشست مسئول جلسه افشین رجبی ضمن خوش آمد گویی خیرمقدم به تمامی حاضرین جلسه را آغاز نمود.

بخش 1: درآغاز جلسه آقای آزاد بهرامی گزارش تحلیل موارد نقض حقوق بشر در ایران در دردی ماه 1398 را ایراد کرد. خبر: خودکشی دستیار ارتوپدی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بدلیل فشار کاری بالا؛ علی پزشکی دبیر شورای صنفی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از خودکشی یکی از دستیاران ارتوپدی این دستگاه خبر داد و گفت یکی از دلایل اصلی این خودکشی فشار کاری بالا و کشیک های سنگین و طولانی مدت بوده است. همچنین روابط تحقیرآمیز در بخش های بیمارستانی، دستمزد کم و تاخیر در پرداخت کارانه ها از جمله مشکلات دیگر دستیاران است که اعتراضات زیادی از سوی دانشجویان در پی داشته اما متاسفانه پاسخی دریافت نکرده اند این حجم مشکلات دستیاران گاهی منجر به انحراف و حتی بروز مشکلات جسمی و روانی در آنها می شود. این خبر مغایرت دارد با ماده ۳، ۲۲، ۲۳ از اعلامیه جهانی حقوق بشر:*هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد *حق برخورداری از امنیت اجتماعی *حق امنیت کار. خبر: در ۲۲و ۲۳ دی ماه در جریان تجمع دانشجویان در اعتراض به برخورد موشک سپاه با هواپیمای مسافربری اوکراینی و کشته شدن بیش از ۱۷۶ سرنشین این هواپیما شمار زیادی از دانشجویان بازداشت شدند که در این خبر به هویت مشخص شده چند تن از این دانشجویان اشاره می کنم، هویت یکی از این شهروندان محمد امین حسینی، دبیر سابق شورای صنفی دانشگاه نوشیروانی بابل و دانشجوی حقوق دانشگاه گرگان است، همچنین محمد اسماعیلی دانشجوی ارشد عکاسی دانشگاه تهران و در ۲۳ دی ماه سه دانشجوی دیگر در دانشگاه رازی کرمانشاه بنامهای سیاوش حیاتی ۶۱ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی و سخنگوی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان، صلاح غریبی دانشجوی رشته دامپزشکی و نبی تردست دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی، و براساس گفته بیانیه ی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان سیاوش حیاتی در زمان بازداشت مورد ضرب و شتم و اهانت قرار گرفته است و آثار کبودی بر روی بدن او مشاهده شده است. این خبر مغایرت دارد با ماده ۵، ۹، ۱۰، ۱۹، ۲۰ از اعلامیه جهانی حقوق بشر:*احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتارهای قرار داد که ظالمانه و برخلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد، احدی را نمیتوان خودسرانه توقیف حبس یا تبعید اجباری کرد *حق محاکمه و دادرسی عادلانه *حق آزادی تجمع و تظاهرات*حق برخورداری از امنیت اجتماعی، فرهنگی، مالی. خبر: کشته و زخمی شدن کولبران در مناطق مرزی؛ بر اساس گزارش آماده شده روز جمعه ۶ دی ماه نیروهای مرزبانی مستقر در منطقه مرزی کانی سیو، سردشت در استان آذربایجان غربی به ظن حمل کالای قاچاق و بدون اخطار قبلی گروهی از کولبران را از فاصله نزدیک هدف گلوله قرار داده اند که بر اثر شلیک مستقیم محمد رشیدزاده کولبر۲۸ ساله اهل روستای قله رشی در همان لحظه بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داده است و کولبری دیگر بنام خضر بینوا ۲۵ ساله اهل روستای درمان آوا، سردشت بدلیل اصابت گلوله مجروع و به بیمارستانی در مهاباد انتقال داده می شود. اما متاسفانه پس از۱۰ روز بستری در بیمارستان مهاباد به علت شدت جراحات وارده جان خود را از دست می دهد. کولبری به افرادی اطلاق می شود که آنها بدلیل فقدان اشتغال، بیکاری، فقر و مشکلات گسترده اقتصادی در مناطق مرزی از روی ناچاری با دریافت دستمزد ناچیز به آن روی می آورند که بر اثر شلیک نیروهای مرزبانی و یا حوادث طبیعی مانند، سرما، غرق شدن در رودخانه ها، سقوط از ارتفاعات و یا بر اثر سقوط کولاک برف کشته و یا زخمی می شوند. این خبر مغایرت دارد با ماده ۳، ۲۲، ۲۳، ازاعلامیه جهانی حقوق بشر:*هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد، حق برخورداری از امنیت اجتماعی *حق امنیت کار، یعنی هرکس حق داشتن شغل دلخواه و شرایط کاری منصفانه و بیمه بیکاری و حق برخورداری از تامین اجتماعی. خبر: نادر کریمی شهروند جوان اهل روستای سیس ازتوابع دهگلان روز چهارشنبه ۱۱ دی ماه ۹۸ بر اثر شلیک نیروهای سپاه پاسداران در مرز پیرانشهر کشته شد. گفته شده که وی قصد سفر به اقلیم کردستان عراق را داشته که در مرز پیرانشهر هدف گلوله قرار گرفته است براساس خبرگزاری هه نگاو(هنگاو) نادر کریمی پیشتر عضو یکی از احزاب کردستانی اپوزیسیون حکومت ایران بوده و مدت چند ماه در ایران بازداشت بوده است.

این خبر مغایرت دارد با ماده ۳ از اعلامیه جهانی حقوق بشر:*هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

بخش 2: سخنرانی خانم نیلوفر جلیلی بررسی هدف هفتم سند ۲۰۳۰ یونسکو( تضمین دسترسی به منابع انرژی مقرون به صرفه، مطمئن و پایدار) و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اعلام گردید: هدف هفت سند 2030 یونسکو اشاره به تامین انرژی مورد نیاز برای زندگی میپردازد، به گونه ای که این انرژی صدمه ای به محیط زیست نزده و کاملا تجدید پذیر باشد. برای سالیان متمادی انرژی مورد نیاز برای صنعت و زندگی از طریق انرژی های فسیلی تامین میشد عموما نفت، گاز، زغال سنگ پایه و اساس منابع تامین انرژی بحساب می آمدند. این مساله برای کشورهایی که منابع فوق را در کشورشان نداشتند یک مشکل همیشگی بحساب می آمد حال کشورهایی چون ایران که بر بستر منابع نفتی قرار گرفته بودند، کمتر به فکر تامین انرژی از طریق دیگر منابع بودند. از طرفی منابع فسیلی تاثیر بسزایی در آلودگی های زیست محیطی داشته و مهم تر از آن، این منابع تجدید ناپذیر هستند بدین معنی که روزی این منابع به پایان میرسد و اگر منبع تجدید پذیری برای تامین انرژی در نظر گرفته نشده باشد، مشکلات بیشماری رخ خواهد داد.هدف هفتم سند یونسکو سه ماده دارد که عبارت اند:- تضمین دسترسی به خدمات مقرون به صرفه انرژی -افزایش انرژی های تجدید پذیر و بهره وری در حوزه انرژی – گسترش زیر ساخت های انرژی، مورد اول اشاره به این مساله دارد که همه افراد باید توانایی دسترسی به انرژی را داشته باشند و این دسترسی باید همیشگی باشد. این مورد تقریبا در بسیاری از مناطق کشورهای توسعه یافته محقق شده است اما در بسیاری از مناطق ایران مردم همچنان دسترسی به گاز نداشته این مساله در مورد برق نیز صدق میکند. برق، منبع بسیار مهم انرژی هست که عدم دسترسی به آن لطمات بسیاری به روند زندگی روزمره میزند. این در حالیست که قطعی برق در فصول گرم سال تبدیل به امری هر ساله شده به گونه ای که اخیرا در تمامی شهرهای ایران بصورت اپیدمی وار، برق مناطق قطع شده و هر منطقه بصورت سهمیه بندی ساعاتی را بدون برق سپری میکند این مساله موجب خلل غیر قابل انکاری در امور اداری، تجاری و آموزشی و حتی رفاهی میشود راه حل کشور برای تامین برق مورد نیاز قاعدتا نباید قطع کردن آن در زمان اوج نیاز شهروندان به آن باشد. اگر این کاستی بدلیل عدم مصرف صحیح انرژی از سوی شهروندان هست، این مساله باید با آموزش از سنین کودکی و فرهنگ سازی در جهت چگونگی مصرف صحیح انرژی تصحیح شود و اگر دلیل آن کمبود منابع تامین کننده هست مسئولین در درجه اول باید در جهت تامین و تضمین انرژی، برنامه ریزی کرده و با تخصیص بودجه مورد نیاز آن را اجرایی کنند بهرشکل قطع برق در اوج گرما با هیچ منطقی سازگار نیست، چرا که ایران کشوری گرم و خشک هست و فصل تابستان بدون خنک کننده، در برخی از شهر ها حتی میتواند کشنده باشد. این مساله درمورد دیگر انرژی ها بخصوص گاز و منابع تجدید ناپذیر صدق میکند. آموزش و فرهنگ سازی از یک طرف و تخصیص امکانات برای بررسی منابع تجدید پذیر احتمالی و پشتیبانی و اجرای آن ها از طرف دیگر اولین گامی هست که یک کشور در جهت رسیدن به هدف هفتم سند 2030 یونسکو برمیدارد اما مساله اینجاست که چقدر مسئولین خود را در قبال تامین و تضمین دسترسی به انرژی مسئول میدانند. بخش دوم این هدف در مورد افزایش انرژی های تجدید پذیر و بهره وری در حوزه انرژی صحبت میکند. این که چنین مساله ای تا چه حد برای یک کشور مهم و تعیین کننده است و آیا بودجه کافی به آن تعلق میگیرد؟ آیا زیرساخت مناسبی جهت افزایش منابع تجدیدپذیر وجود دارد؟ آیا امتیازات و امکانات کافی به نوآوران و مبتکران این صنعت تعلق میگیرد؟ آیا زمینه رشد و فعالیت برای سرمایه گذاران در زمینه انرژی های تجدید پذیر محیا ست؟ با یک جستجوی ساده در فضای مجازی به راحتی میبینیم که کشورهای توسعه یافته به خوبی از ایده های نوین داخلی و خارجی در زمینه انرژی و محیط زیست پشتیبانی میکنند و امکانات کافی جهت تحقیق و بررسی برای افزایش این منابع به افراد این حوزه تعلق میگیرد. در کنار همه این ها افرادی که در این زمینه سرمایه گذاری میکنند از امتیازات بسیاری برخوردار میشوند که این مساله مشوق سرمایه گذاری های بیشتر در آینده میشود. تمامی فعالیت های شهر سازی و زیرساخت های آن براساس انرژی های تجدید پذیر طراحی، برنامه ریزی و اجرا میشود. حالا سوال اینجاست، جای امکانات مطرح شده این زمینه در ایران چقدر خالیست. کشوری که سرزمین آفتاب هست هنوز برای تامین برق عمده کشور از انرژی سولار استفاده نمیکند. بنظر میرسد که سرمایه گذاری و پشتیبانی در چنین زمینه ای برای مدیران کشور حائز اهمیت خاص نیست و آنها در این زمینه احساس مسئولیت نمیکنند. چرا که تاسیس و گسترش منابع تجدید پذیر در ایران بسیار توجیه پذیر است. ایران درکمربند تابشی انرژی خورشید قرار دارد و این بدین معنی ست که از خراسان شمالی تا تبریز بعلاوه جنوب کشور دارای پتانسیل طلایی استفاده از انرژی سولار میباشد و اصلا نیازی به استفاده از دیگر اشکال انرژی در این نواحی نیست چرا که ما در سال 300 روز آفتابی داریم. ایران همچنین از پتانسیل بسیار بالایی برای تامین انرژی بادی برخوردار است بیش از دوسوم ظرفیت نیروگاه‌های فسیلی را که از نفت و گاز استفاده می‌کنند را می‌توانیم از انرژی بادی تامین کنیم و از ارزش افزوده چند صد برابری آن در صنایع پتروشیمی و.. استفاده کنیم.علاوه بر این راندمان و بازدهی سوخت های فسیلی بسیار پایین تر از سوخت های تجدید پذیر است بطوری که عموما بین یک‌سوم تا نیمی از سرمایه نفت و گاز که وارد نیروگاه‌های حرارتی می‌شود به شکل حرارت و آلاینده‌های جوی به هدر می‌رود و در کنار همه اینها تلفات 20 تا 30 درصدی انرژی در خطوط انتقال از معایبی ست که در تامین منابع تجدید پذیر وجود ندارد. اما مهم تر از همه این مسائل، ما چقدر نسبت به محیط زیست و جلوگیری از تخریب آن توسط آلاینده ها احساس مسئولیت میکنیم؟ باید بدانیم که ذخایر موجود سوخت‌های فسیلی اعم از نفت، گاز و ذغال‌سنگ اگر به طور کامل استخراج شوند، قریب ۲.۸ تریلیون تن دی‌اکسیدکربن تولید خواهند کرد و این در حالی است که ۱ تریلیون تن دی‌اکسیدکربن دمای جو زمین را بیشتراز ۲ درجه‌ی سلسیوس افزایش خواهد داد. سید هاشم اورعی، رئیس هیات مدیره انجمن علمی انرژی بادی ایران با اشاره به این‌که در ایران ظرفیت بسیار بالایی برای تولید همه انرژی‌ها از جمله باد و خورشید وجود دارد، تصریح کرد: به هیچ وجه به آن جایگاهی که انرژی تجدیدپذیر باید در کشور داشته باشد نرسیده ایم و در ادامه اضافه کرد کوتاهی مسئولین عدم تطابق ارگان های مرتبط با انرژی و نتیجتا کاهش سرمایه گذاران خارجی از عوامل اصلی به نتیجه نرسیدن توسعه منابع تجدیدپذیر است وی همچنان به عدم آموزش و فرهنگ سازی در این زمینه اشاره کرد و افزود نفت و گاز اگر منابع انرژی دیروز نباشند، قطعا انرژی امروز هستند و ما برای تامین انرژی برای نسل های آتی مسئول هستیم و بی توجهی به چنین موضوع مهمی میتواند آینده فرزندان ایران را به مخاطره بیاندازد.به گفته معاون گروه انرژی‌های تجدیدپذیر پژوهشگاه وزارت نیرو در حال حاضر انرژی‌های تجدیدپذیر توسعه خوبی در دنیا پیدا کرده و در این شرایط در ایران تاکنون ۶۵۴ مگاوات برق از طریق نیروگاه‌های تجیدپذیر تولید شده که این میزان کمتر از یک درصد کل ظرفیت برق ایران است. این در حالیست که کشور آلمان 50 درصد کل انرژی مصرفی خود را از طریق انرژی های تجدیدپذیر تامین میکند و قصد دارد تا سال 2030 ظرفیت نیروگاهی تجدیدپذیر خود را به بیش از ۶۵ درصد برساند. وی همچنین مقایسه مشابهی با کشورهای انگلستان، ترکیه، عربستان، دوبی، اردن انجام داده که متاسفانه ایران حتی توان رقابت با بخش کوچکی از ظرفیت نیروگاه های تجدیدپذیر آنها را ندارد. ایران، سرزمین نعمت های طبیعی چون خورشید، باد، آب و… هست. به واقع اگر مدیریت صحیحی در زمینه حفظ و حراست از محیط زیست این کشور به کار گرفته میشد و فرهنگ سازی و آموزش صحیحی در این زمینه وجود داشت ایران میتوانست در زمینه تامین انرژی های تجدید پذیر و از محیط زیست به یک قطب انرژی پاک تبدیل شود.

بخش 3: آقای رضا چهرازی سخنرانی خود را با موضوع تقابل حق و تکالیف در ایران مطرح کردند: قبل از هر چیز باید به مفهوم حق طبیعی بپردازیم .این مفهوم، یک مفهوم مرکب از دو مفهوم مجزا است. مفهوم حق، مفهومی است که همه ما با آن آشناییم و در موارد روزمره بارها به آن استناد میکنیم و میتوان گفت که همه ما درکی شهودی وحضوری از این مفهوم در درون خود داریم. اگر چه ممکن است در تشخیص مصادیق آن و قضاوتهای خود، دچار اشتباه شویم ولی درک مناسبی از این واژه داریم. مفهوم طبیعت: این مفهوم در تاریخ اندیشه و فلسفه و کلام در معانی مختلفی به کار رفته است. طبیعی گاهی معنای ارزشی پیدا کرده. فلان چیز طبیعی است، یعنی فلان چیز خوب است. گاهی در مقابل مصنوعی به کار رفته است. گاهی بیانگر علیت بوده. طبیعیه که موفق نشوی از این نگاه، قرابت زیادی با مفهوم قانون دارد. ولی آنچه در اینجا محل بحث ماست، کاربرد طبیعت در معنای اقتضای ذات است. یعنی یک موجود بواسطه ذات خود و مشخصه های وجودی خود گویی متاثر از جبری درونی و ذاتی در مسیری خاص حرکت میکند .مثلا، میگوییم طبیعت آتش سوزاندن را اقتضا میکند. یعنی آتش بواسطه یکسری مشخصات درونی خود لاجرم و ذاتا میسوزاند در این تعریف معنای طبیعت یا طبیعی، قرابت زیادی به مفهوم غریزه دارد. با این توضیحات حالا میشود یک بار دیگر به مفهوم حق طبیعی نظر کرد تا اینجا باید فهمیده باشیم منظور از حق طبیعی، حقی است که به واسطه ذاتمان، یعنی حقی که بواسطه انسان بودنمان به ما متعلق است ولی همیشه برای درک یک مفهوم علاوه بر تحلیل مفهومی صرف باید نگاهی به تاریخ این مفهوم نیز داشت به این معنا که این معنا کی و کجا متولد شده است و چه حوادثی را تا به امروز پشت سر گذاشته است در قرن یازدهم و دوازدهم در جریان جنگهای صلیبی از پاپ پرسیدن که آیا اموال کافران محترم است؟ پاپ پاسخ داد که بله و ما نمیتوانیم حق مالکیت را با وجود کفرشان از آنان سلب کنیم در قرن چهاردهم، شخصی به نام ویلیام آکام، که از فیلسوفان دوره خود محسوب میشد ناظر بر نزاعی بین پاپ و فرقه فرانسیسکانها یا همان زاهدان مسیحی بود در جریان این نزاع زاهدان مسیحی کاملا ترک دنیا کرده و منکر هر گونه حقی برای خود بودند بویژه حق مالکیت در این میان پاپ اظهار کرد که این کاری که شما میکنید حضرت عیسی هم نکرد و آنها را مورد سرزنش قرار داد. آکام بعد از نظاره این نزاع به این نتیجه میرسد که برخی از حقوق غیر قابل سلب یا تفویض هستند یعنی نه میشود آنها را از کسی گرفت نه میشود آنها را به کسی داد آدمی به ذات آدمیت خود صاحب این حقوق است و اولین بار از مفهوم حق طبیعی استفاده کرد. در زمان کشف آمریکا پس از برخورد اسپانیایی ها با بومیان آمریکایی که غیرمتمدن و به توصیف خودشان نیمه وحشی بودند این سوال شکل گرفت که آیا این ساکنین بومی نیز دارای حقوقی برابر با ما هستند؟ و دایره تعریف انسان شامل انسانهای غیرمتمدن نیزمیشود؟ و گفتگوهای متعددی در این زمینه شکل گرفت و خیلی اتفاقات دیگرولی از این سه بند تاریخ میتوان دو وجهه عمیق و دقیق را از مفهوم حقوق طبیعی دریافت یک اینکه به صرف انسان بودن این حقوق شامل هر فرد انسانی میشود و دو اینکه این حقوق غیر قابل سلب هستند و اینکه حتی خود شخص هم میتونه این حق را از خودش سلب کنه محل سوالی عظیم است. حالا میتوانیم تعریف جان لاک، بنیانگذار دموکراسی را هم از این مفهوم بیان کنیم آدمیان قبل از ورود به جامعه یک حقوقی دارند واین حقوق را با خود حمل میکنند و وارد جامعه میشوند و همه ارکان جامعه از دیگر شهروندان تا حاکم و حتی قانون باید این حقوق را مشروع بدانند و محترم بشمارند. در این تعریف لاک علاوه بر اشاره به ذاتی بودن این حقوق و غیرقابل سلب بودنشان و عمومیت داشتن آنها در نام انسان به وظیفه شهروندان و قانون و حکام در برابر این مفهوم میپردازد. این شاید آغاز رسمی عصری به نام مدرنیته باشد که الگوی ذهنی حاکم در این عصر درک و کنکاش و عمق بخشیدن و مصداق یابی و پدیدارشناسی مفهوم حق طبیعی است .این تبیین وظیفه توسط لاک بذر آرمان دموکراسی و قانون اساسی فرانسه و بعد از آن آمریکا را در حدود دویست تا دویست و پنجاه سال پیش شد و نهایتا به شکل گیری اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال چهل و هشت میلادی و بعد از جنگ جها نی دوم انجامید. و بسیاری از مفاهیم انسانی و اجتماعی یکی پس از دیگری در دریای مفهوم حق طبیعی گویی جامه عوض کرده و جلوه دیگری را هم از خود نشان دادند. اجداد فلسفی مفهوم حق طبیعی مکاتبی چون نام گرایی یا نومینیزم، انسان گرایی یا اومانیزم و لیبرالیسم که بهترین ترجمه برای آن حق مداری است نه آزادی خواهی، سیاست تبدیل شد به سیاست حق محورحکومت تبدیل شد به حکومت حق محورقانون تبدیل شد به قانون حق محور و به این معنا که تمام مظاهر جامعه باید این حقوق طبیعی را محترم شمرده و از آنان حفاظت کنند. در ابتدا سه حق به طور مشخص به عنوان حقوق طبیعی در نظر گرفته شد. حق مالکیت، حق حیات و چیزی که لاک بر روی آن تایید ویژه ای داشت حق آزادی بود در عرصه های مختلف با گذشت زمان حقوق دیگری هم به این لیست باز اضافه شد و در حال حاضر هم هنوز این لیست بازو در حال توسعه است. زمانی که قانون اساسی آمریکا نوشته میشد کمتر کسی فکر میکرد که کار به حق رای دادن زنان برسد ولی امروز این حق کاملا مورد تایید است و در اکثریت قاطع نقاط جهان محترم است. گفتیم که در عصر مدرن دیالوگ غالب دیالوگی حق محور بوده و اگر دو مشخصه کلی برای این عصر بخواهیم در نظر بگیریم یکی شکوهمند شدن اتکا به عقلانیت و دیگری کشف مفهوم حق طبیعی است ولی این به چه معناست؟ شما هم تایید خواهید کرد که انسان برای انجام هر فعلی یا تصمیمی نیازمند تایید گرفتن از مرجعی است که آن فعل را مشروع بداند. مثلا من اگر کسی قصد حمله به خانه ام را داشته باشد برای جلوگیری از آن ممکن است حتی او را بکشم اما چه چیزی من را قانع به انجام این عمل میکند؟ چه چیزی به من میگوید: کارت درست است؟ خب عده ای میگوییند این حق طبیعی ماست که از خانه و خانواده مان در مقابل تجاوز بیگانه ای محافظت کنیم و هر عقل سلیمی تایید میکند یعنی شما از حق طبیعی و عقلانیت به کارتان مشروعیت میدهید این پاسخ تار و پودش بر دار عصر مدرنیته بافته شده است. ولی آیا این تنها جواب است؟ نه ولی اگر به عصر پری مدرن یا پیش مدرنیته برگردیم جواب این سوال یکی از این شکلهاست، خدا گفته سلطان گفته، تکلیف شرعیمه پدرم گفته باید دفاع کنم از خونه آنچه به وضوح دیده میشود این است که دیالوگ غالب در عصر پیش مدرن دیالوگ تکلیف مدارانه است یعنی شما مشروعیت عمل خود را بنا به تکلیفی از جانب خدا، دین، سلطان، پدر و تبیین و شفاف میکنید کاملا جوابی متفاوت با دیالوگ عصر مدرنیته که میگفت حق طبیعی منه. شما در گفتمان پیش مدرن مشروعیت عمل خود را در بیرون از خود جستجو میکنید ولی در عصر مدرن این مشروعیت را در درون خود به حکم عقلانیت و حقوق طبیعی که برای خود قائل هستید. پس میتوان گفت که عصر پیش مدرن، عصری تکلیف محور بوده و عصر مدرن عصری حق محور الا بپرسیم آیا دیالوگ ها در جامعه ما دیالوگهای حق محور است یا تکلیف محور؟ جامعه ما یک جامعه ای دین مدار است. دین شاید واضح ترین شاخص و مصداق دیالوگهای تکلیف محور است هم فرهنگ و تاریخ ما با دینداری پیوند عمیقی دارد و هم دولت ما دولتی است که در خاک دینداری بذر نهاده شده و شکل گرفته است و به همین دلایل میتوان گفت که دیالوگ غالب در کشور عزیزمان تکلیف مدار است. اما آیا در ایران هیچ خبری از دیالوگ حق مدارانه نیست؟ قطعا هست و برخورد دو گفتمان تکلیف مدار با حق مدار در کشور ما نیز رخ داده و نمود پیدا کرده است و در خیلی از بندهای قانون اساسی به راحتی میتوان گونه ای تقابل گونه ای سازش یا گونه ای غلبه هر یک بر دیگری را دید ولی میتوان گفت دیالوگ غالب نه تنها دیالوگ، گفتمان تکلیف مدار است آنچه پس از کشف مفهوم حق طبیعی در سراسر جهان اتفاق افتاد تقابلهایی بود بین تکلیف و مطالبات پیشرونده حق طلبانه بین اخلاق و گفتمان حق محور و حتی بین فلاسفه. البته نباید غافل شد که حتی گفتمان حق طلبانه تا حدی وام دار گفتمان تکلیف محور نیز هست، چرا که اولا تقابل در تبیین است ولی در موارد زیادی مصداقا رای های یکسانی میدهند. مثلا اگر از زاویه گفتمان تکلیف محور ادیان به بحث مالکیت نگاه کنیم تقریبا در تمام مذاهب با این مفهوم برخورد خواهیم کرد که شارع یا همان خداوند دستور داده یا تکلیف کرده که دارایی های یکدیگر را محترم بشمارید و حال اگر از پشت عینک حق طبیعی به مالکیت نگاه کنیم، تایید میکنیم که این از حقوق اولیه و طبیعی هر شخص است هر دو گفتمان از محترم شمردن مالکیت افراد صحبت میکنند ولی از دو نظرگاه یا با دو تبیین مختلف و حتی اخلاق هم با تبیین ارزش سنجی خود تعدی به دارایی دیگری را امری فاقد ارزش اخلاقی میداند و مالکیت افراد را محترم میشمارد ولی تقابلهایی وجود دارد به عنوان مثال در عصر حاضر بحثی به نام خودکشی خود خواسته مطرح است یا در اصطلاح اتانازی، این یک مطالبه حق محور است یعنی کسی که دچار درد و آلام روحی و جسمی است که به شدت او را می آزارد، طبیعتا حق دارد که به استقبال مرگ برود گفتمان تکلیف مدار، مثلا ادیان انسان را موجودی مکلف به زندگی و حیات میدانند که باید جان خویش را در هر شرایطی محترم بشمارد اخلاق گاردی میگیرد و میگوید این کار از نظر اخلاقی فاقد ارزش و مذموم است فلاسفه دچار شکاف شده اند و از جهات گوناگون حمله میکنند به هم یکی میگوید مگر نمیگویید که حقوق طبیعی غیر قابل سلب است و حتی خود شخص نیز نمیتواند حق حیات را که حقی طبیعی شمردید از خود سلب کند پس این دیگر چه مطالبه ای است! کسی دیگر میگوید، قاعده منطقی را به میدان می آورد که : باید از است برنمیخیزد و مثلا میگویند اینکه شما میگویید انسان اینگونه است، نمیتوان نتیجه گرفت که باید اینگونه باشد وکلا گفتمان حق طبیعی را به چالش میکشد و کسی دیگر مثل آقای روسو میگوید، اساسا حقوق قراردادی اند و تمامی حقوق براساس قراردادی نوشته شده یا نشده به رسمیت شناخته شده اند و حق ذاتی یا حق طبیعی ای وجود ندارد ، که نظریه ای پر طرفداری نیز هست. این تقابلها بارها و بارها شکل گرفته و در مناطق مختلف دنیا گاهی و جایی اخلاق زیر دست حق رفته است گاهی و در جایی حق زیر دست اخلاق گاهی این تقابل بین حق و تکلیف بوده و گاهی حتی بین تکلیف و اخلاق در عصر پیش رو یا پست مدرن، مفهوم حق طبیعی یک مفهوم محترم است ولی جهانی بودن آن و عدم تاثر از تاریخ و فرهنگ و سنتها منطقه ای را رد میکند. تکثر و چند فرهنگی و حتی چند عقلی از ویژگیهای این مکتب پست مدرنیسم است برخلاف شعارهای مدرنیته که بر جهانی شدن و وحدت و لزوم گفتمانی واحد تاکید داشته اند. پست مدرن ها، فریاد ضد سلطه گری سر میدهند و جهانی بودن موارد حقوق بشر را کاملا با استدلال نفی سلطه فرهنگی واحد بر کل جهان به چالش میکشد. مفهوم حقوق طبیعی تقریبا بی کم و کاستی محترم باقی خواهد ماند ولی محصول فعلی آن یعنی اعلامیه جهانی حقوق بشر از این تکثر گرایی در امان نخواهد ماند و احتمالا شاهد تعاریف حقوق بشری منطقه ای یا دینی یا ملیتی متفاوتی خواهیم بود. که هم اکنون هم مواردی از آن در حال شکل گیری و توسعه است مثل حقوق بشر اسلامی اگر بخواهیم مومن به مذهب تاریخی هگل به قضیه نگاه کنیم، یعنی جهانی بودن اعلامیه جهانی حقوق بشر در عصر مدرن را به عنوان تز در نظر بگیریم آنتی تز آن اعلامیه های منطقه ای حقوق بشرهستند نه جهانی در عصر پست مدرن خواهند بود و در فرآیند سنتز، محصول نهایی احتمالا اعلامیه های حقوق بشری است که قالبی دو وجهی دارند که بخشی از آن جهانی است و بخشی دیگر منطقه ای به گونه ای که در تناقض با هم نباشند و این مستلزم کار و فعالیت و فلسفی عمیق و همچنین تعدیل بسیاری از مواضع است .که باید کیفیت و چگونه گی آن را نشست و نظاره کرد و یا گفتمان دیگری در جهان بوجود خواهد آمد که بتواند چالشهای دو گفتمان حق مدار و تکلیف مدار را در خود حل کند. نتیجه این نزاع ها هر چه هست باعث پوست اندازی و تکامل فلسفه، فکر، ادیان، اخلاق، ارزش، مفهوم حقوق، قانون، سیاست و… شده و خواهد شد و در حال حاضر آنچه حائز اهمیت است رسیدن به نقطه تعادل بین حق و تکلیف و اخلاق است بدور از هرگونه تعصب و یا افراط، مخصوصا در سرزمین زیبایمان ایران. بخش 4: محمدعلی خوش سیرت سخنرانی خود را با موضوع شیوع بیماری سرطان در ایران آغاز کردند: سرطان بیماری است که از تکثیر غیر طبیعی سلول های بدن شروع می شود. بدن انسان از میلیون ها سلولی ساخته شده است که با یکدیگر گروه بندی شده تا بافت ها و اندام های مختلف را بسازند. ژن های داخل هر سلول به آن دستورهای لام را صادر می‌کنند. گاهی اوقات این دستورات در یک سلول مبهم و مغشوش بوده و سلول رفتار غیر طبیعی دارد و پس از مدتی گروهی از سلول های غیر طبیعی می توانند در خون یا سیستم ایمنی گردش کرده یا تبدیل به توده یا تومور بدخیم یا سرطان شوند. در واقع سلول های بدن در طی یک روند تنظیم یافته از بین میروند و سلول های جدید جای آنها را می‌گیرند گاهی اوقات این روند طبیعی از تنظیم خارج شده و سلول های فرسوده از بین نمی روند و تشکیل توده ای را می‌نمایند که می‌توانند تبدیل به تومور بدخیم یا سرطان شوند. نامگذاری روز جهانی سرطان، کمپین روز جهانی سرطان ۲۰۱۹-۲۰۲۱ با شعار «من هستم و خواهم بود» روز ۴ فوریه برابر با ۱۵ بهمن ماه روز جهانی سرطان است. روز جهانی سرطان از سال ۲۰۰۰ با هدف بالا بردن آگاهی درباره سرطان و بسیج کردن جهان برای حفظ جان انسان‌ها در برابر این بیماری برگزار می‌شود. شعار کمپینی که از امسال (۲۰۱۹) تا سال ۲۰۲۱ برگزار می‌شود «من هستم و خواهم بود» است. این شعار از تعهد شخصی حمایت می‌کند و نشان ‌دهنده تاثیر حرکت‌های فردی بر آینده بیماران مبتلا به سرطان است. آماری که سازمان بهداشت جهانی منتشر کرده نشان می‌دهد تعداد افراد مبتلا به سرطان پیوسته در حال افزایش است. در سال ۲۰۱۸ تعداد بیماران مبتلا به سرطان ۱۸ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر بود. بیشترین قربانیان این بیماری مبتلایان به سرطان ریه، روده و معده، کبد و پستان بوده‌اند. یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر در جهان بر اثر سرطان ریه مرد‌ه‌اند. سرطان روده ۸۸۱ هزار قربانی، معده ۷۸۳ هزار، کبد ۷۸۲ هزار و پستان ۶۲۷ هزار قربانی گرفته است. بیش از نیمی از (۶۵ درصد) مرگ و میر ناشی از سرطان‌ها در کشورهای کمترین توسعه یافته در جهان اتفاق می‌افتد. در کشورهایی با درآمد بالا هم میزان مرگ و میر در میان جوامع کم درآمد، بومی، مهاجران، پناهندگان و روستاها بیشتر است که امر ناشی از نابرابری در دسترسی به پیشگیری، تشخیص، درمان و مراقبت از سرطان است. روز جهانی سرطان تنها زمانی است که به بهانه آن جهان می تواند علیه اپیدمی سرطان، یکپارچه شود. این روز هر سال در ۴ فوریه (۱۵ بهمن ماه) در سراسر دنیا گرامی داشته می شود. هدف از آن حفظ جان انسانها از میلیونها مرگ و میر قابل پیشگیری به واسطه سرطان از طریق ارتقاء سطح آگاهی، آموزش درباره سرطان و ترغیب دولتها و افراد در سراسر جهان برای انجام اقدامی علیه این بیماری است. شعار ” من هستم و خواهم بود” برای روز جهانی سرطان در سال ۲۰۲۰بیانگر این است که هر فرد می تواند سهم خود را برای کاهش بار جهانی بیماری سرطان انجام دهد. از آنجائیکه سرطان زندگی فرد مبتلا را به طرق مختلف تحت تأثیر قرار می دهد، تمام مردم توانایی انجام فعالیتهای گوناگون در این زمینه را برای کاهش تأثیر سرطان بر زندگی افراد، خانواده ها و جوامع دارند. روز جهانی سرطان فرصتی برای بازتاب این است که شما چه کاری در این زمینه می توانید انجام دهید، بنابراین برنامه ریزی کنید و آن را به انجام برسانید. در روز جهانی سرطان فرصت آزمودن راهکارهای کنترل سرطان را داریم. هدف همه ما اطمینان از این است که افراد کمتری مبتلا شوند و افراد بیشتری بطور موفقیت آمیز درمان شوند و همچنین افراد مبتلا کیفیت زندگی بهتری در طول درمان و بعد از آن داشته باشند. سرطان و علل شیوع آن در ایران، سرطان دومین علت مرگ و میر ایرانی‌هاست و امروز به بهانه روز جهانی سرطان به بیان آمار، میزان مرگ و میر و علل ابتلا به سرطان به عنوان یک بیماری کشنده میپردازم. اولا نکته مهم و خوشحال کننده این است که 50 درصد سرطان‌ها قابل پیشگیری و 50 درصد قابل درمان هستند. بر اساس آمارهای وزارت بهداشت، سرطان دومین علت مرگ ایرانی‌هاست و ما نزدیک به 250 هزار سرطانی و هر سال 110 هزار مورد جدید ابتلا داریم، مهمترین علل بروز سرطان شیوه زندگی نادرست، مصرف مشربات الکلی، مواد مخدر، دخانیات، تنباکو، عدم تحرک و چاقی است و به طور کلی علل بروز سرطان به سه دسته عوامل هورمونی و شغلی، رژیم غذایی و عفونت‌ها و دخانیات و مواد مخدر تقسیم بندی می‌شوند. شایع ترین سرطان‌ها در مردان و زنان ایران طبق آمار و اطلاعاتی از مقامات وزارت بهداشت جمهوری اسلامی در مردان نیز سرطان‌های شایع به ترتیب سرطان معده با 17.74 درصد، سرطان پوست با 17.49 درصد، سرطان پروستات با 16.93 درصد، سرطان روده بزرگ با 14.13 درصد و سرطان مثانه 12.61 درصد است، در زنان نیز سرطان پستان با 23.9 درصد، سرطان روده بزرگ با 11.70 درصد، سرطان پوست با 10.85 درصد، سرطان معده با 8.67 درصد و سرطان تیروئید با 7.31 درصد به ترتیب از سرطان‌های شایع هستند. به گفته دکتر ملک زاده جراح ومتخصص با اشاره به میزان مرگ و میر ناشی از سرطان در کشور گفت؛ سالیانه 56 هزار نفر بر اثر ابتلا به سرطان فوت می‌کنند و 34 هزار نفر از کسانی که از سرطان فوت می‌کنند زیر 70 سال سن دارند و 11 هزار نفر زیر 50 سال به دلیل سرطان فوت می‌کنند.وی گفت؛ 50 درصد از سرطان‌ها درمان‌پذیر و نیمی از آن‌ها قابل پیشگیری است سرطان سینه در زنان جدی است و در سنین جوانی رخ می‌دهد و قابل پیشگیری است پیش بینی می‌شود درسالهای آینده تعداد سرطان‌ها در ایران به شدت افزایش یابد یک عضو انجمن جراحان عمومی ایران می‌گوید میزان ابتلا به انواع سرطان‌ها افزایش غیرطبیعی داشته و سن ابتلا نیز کاهش یافته است. او آلودگی هوا و فشارهای عصبی را مهم‌ ترین عامل افزایش ابتلا به سرطان می‌داند. به گفته‌ی پزشکان متخصص در ایران انواع سرطان‌ها به‌ ویژه سرطان پستان در زنان و سرطان ریه و معده در کشور به شکل تکان‌دهنده‌ای افزایش یافته است. به عقیده صاحبنظران: سن ابتلا به سرطان در کشورایران پایین آمده است برای مثال در سال‌های گذشته ابتلا به سرطان روده‌ی بزرگ برای افراد بالای ۵۰ سال بود اما حالا مواردی از ابتلا به این نوع سرطان در سنین زیر ۲۵ سال را هم شاهدیم. در اینجا به مهمترین علل شیوع بیش از حد و غیرطبیعی سرطان در ایران میپردازم. استرس و فشارهای عصبی و روحی و روانی: پزشکان جراح و صاحب نظران در ایران شیوع و توزیع انواع سرطان‌ها در کشور را “غیرطبیعی” دانسته و تاکید میکنند، که “استرس” یکی از عوامل اصلی افزایش سرطان است. استرس سطح ایمنی بدن را پایین می‌آورد و یکی از دلایل شکست سیستم دفاعی بدن استرس‌هایی است که متوجه فرد است. بدیهی است که علت اصلی فشارهای روحی و روانی و استرس درمردم ایران وضعیت فاجعه بار سیاسی اجتماعی ، فرهنگی و بخصوص اقتصادی موجود است. “آلودگی هوا در ایران” به عقیده صاحبنظران، آلودگی هوا یکی از عوامل مهم و موثر در افزایش ابتلا به سرطان ریه در ایران است مواد شیمیایی ناشی از بنزین غیراستاندارد نیز ریسک ابتلا به سرطان را افزایش داده است پیش از این نیز برخی مقامات یا پزشکان دیگر درباره‌ی موج ابتلا به سرطان در ایران هشدار داده بودند، به گفته رئیس مرکز سلامت ابتلا به سرطان‌هایی چون سرطان ریه به دلیل آلودگی هوا افزایش یافته است آلودگی هوا و ابتلا به انواع بیماری‌های ناشی از آن و از جمله سرطان در برخی مناطق آن‌قدر شدید بود که شهروندان معترض را به خیابان‌ها کشید. مردم شهر اراک در مهرماه سال جاری چندین روز در اعتراض به آلودگی هوا به خیابانها آمدند. “پارازیتهای ماهواره ای در ایران” سیستم بشدت ارتجاعی و ضد بشری ولایت فقیه در ایران که بر پایه جهل و خرافات و نا آگاهی استوار است از هر گونه ورود اطلاعات و اخبار که باعث آگاهی مردم ایران میشود به شدت هراسان است به همین دلیل سالهاست که با استفاده از دستگاههای بسیار قوی به تولید و پخش پارازیت بر روی امواج ماهواره ای بدون در نظر گرفتن عواقب زیان بار آن بر مردم و کلا محیط زیست اقدام میکند. در حالی که به عقیده متخصصان مربوطه امواج پارازیت که برای پوشاندن امواج ماهواره ای بکار میرود باید قوی بوده و از نوع امواج مایکرویو باشد که در مایکروفر خانگی باعث گرم شدن یا پختن غذا میگردد که این امرمیتواند باعث ایجاد تاثیرات نامطلوب بر روی جنین انسان، مغز و اعصاب، و حتی عقیم شدن مردان گردد و بخصوص سرطانزایی آن نیز به اثبات رسیده است و همچنین علاوه بر اینها پارازیتها میتوانند اثرات زیانباری بر محیط زیست داشته باشد. “پدیده ریز گردها و تاثیرات آن در شیوع سرطان” همانگونه که مطلعید در سالهای اخیر و مشخصا پس از انقلاب اسلامی مردم ایران شاهد پدیده فاجعه بار ریز گردها در ایران بخصوص در استان های غربی و جنوبی مثل خوزستان کرمانشاه کردستان بوده اند که این هم بی ارتباط با مدیریت نابخردانه حکومتی در ایران نمیباشد و باعث بیماریهای مزمن ریوی و تنفسی و بعقیده صاحب نظران نهایتا ممکن است در ابتلا به سرطانهای مجاری تنفسی و ریه که اخیرا در ایران افزایش یافته موثر باشد افزایش بی رویه مواد مخدر در ایران یکی دیگر از عوامل موثر ابتلا به سرطان در ایران افزایش بی رویه مواد مخدر میباشد مانند سیگار قلیان تریاک و… متاسفانه افزایش اعتیاد به مواد مخدر در ایران و کاهش سن معتادان به مواد مخدر در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه بر هیچکس پوشیده نیست و در رتبه های اول جهان قرار داریم طبق گفته آقای دکتر رضا ملک زاده، در معاونت فناوری وزارت بهداشت با مطالعات دقیقی که در بیست سال گذشته انجام پذیرفته در میان مصرف کنندگان تریاک سکته های قلبی و مغزی، سرطان و مرگ میر ناشیاز بیماریهای گوارشی در ایران ۸۶ درصد افزایش داشته است علاوه بر آن مصرف سیگار و بخصوص قلیان که متاسفانه اکنون در ایران از تفریحات عادی جوانان محسوب میشود در شیوع سرطانهای لوزالمعده، حنجره، مری، ریه، پروستات و معده بسیار موثر است.از دیگر ناسالم، لوازم آرایشی مصرفی مازاد نان کپک زده، پارچه های شیمیایی و سرطانی و حشره کشهای سمی و آرسونیک دار اشاره کرد. ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر، هرشخص حق دارد که از سلامتی و زندگی مناسب برای تامین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش بویژه از حیث خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری بر خوردار شود. همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقض عضو بیوه گی پیری ودر تمام موارد دیگری که به عللی مستقل از اراده خویش وسایل امرار معاش از دست داده باشد، از تامین اجتماعی برخوردار گردد. در اینجا نگاهی هم به قانون اساسی جمهوری اسلامی در این رابطه می اندازیم هر چند که متاسفانه هیچ امیدی به اجرای درست این قبیل قوانین در سیستم مبتنی بر جهل و خرافات ود یکتاتوری ولایت فقیه در ایران وجود ندارد. اصل بیست و نهم برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی‌سرپرستی، درراه‌ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی ‌درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند. در پایان یاد آور میشوم حل مشکلات و مصائب بشری قبیل بیماریها از ابتدای پیدایش انسان تنها از طریق بکارگیری علم و اندیشه که انسان را از سایر جانداران متمایز کرده و اکنون پس از میلیونها سال تجربه بعنوان پیشرفته ترین دستاوردعلمی و روش شناخته شده حل مشکلات دراختیار جوامع بشری قرارگرفته میسر بوده است.

بخش ۵: بحث آزاد با موضوع “حق و حق خواهی” آغاز گردید: که در این بحث همکاران شرکت داشتند و در آغاز آقای افشین رجبی صحبت های خود را بیان کردن اینکه آیا این حق کسی میتونه به ماه بده یا میتونه از ما بگیره اشاره کردن و در ادامه بیان کردن که ما در جمهوری اسلامی ایران که مملکتمان است و جایی است که زندگی کردیم اما ازبیشترین حقوق خود بهرمند نیستیم و به چند مورد از قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کردن مثلا، اصل۳بند۱۴ برخورداری حقوق همه جانبه افراد اعم از زن و مرد تاکید می شود و یا اصل ۳۴ دادخواهی حق مسلم هر فرد است اشاره کردن. و در ادامه سخنرانی ایشان جناب رضا چهرازی هم در این مورد اشاره ی داشتن به اینکه حق کلمه ی گسترده ای است و اگر ما بعنوان یه فعال حقوق بشر این رو در نظر بگیریم این یک حق طبیعی است و این حق ماست و نزاریم این حق را کسی از ما بگیره، مثلا حق حیات، حق آزادی این حق طبیعی ماست چون کسی به ما نداده اجازه ندهیم که این حق را از ما بگیرند. و در ادامه خانم رویا ملائی هم در این بحث شرکت داشتن و ایشان هم اشاره ی داشتن که معنی حق و دادخواهی خیلی گسترده است ودر حال حاضر جمهوری اسلامی ایران خیلی علنی دارد کشورمان و سرزمین مان را نقض میکند نه تنها انسانها بلکه داره منابع طبیعی، دریاها، محیط زیست، وغیره همه اینها را نابود میکند و اشاره داشتن به سند ۲۰۳۰ یونسکو، هدف ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، این سند که دولت جمهوری اسلامی باید طبق این سند باید فقر به اتمام برساند، امنیت غذای در جامعه و ترویج کشاورزی پایدار داشته باشد، زندگی سالم را به مردم و ملت عرضه کند، تحصیل فراگیر و پایدار و نابرابری جنسیتی را از بین ببرد. و در ادامه به فقر مردم بخصوص مردم سیستان و بلوچستان اشاره داشتن و اینکه تو ایران مردم نسبت به حق شان دفاع می کنند و اعلام میکنند که این حق ماست دولت از سرکوب مردم استفاده می کند مثلا اعتراضات آبان ماه به خاطر گرانی بنزین که مردم تجمع مسالمت آمیز انجام دادن اما توسط دولت جمهوری اسلامی سرکوب شدند. و در ادامه جناب تبریزی هم در بحث شرکت کردن و اشاره کردن که آیا ما که برای حق تلاش میکنیم آیا خودمان حق دیگران را رعایت میکنیم و اینکه در جامعه افرادی هستند که ادعای حق خواهی هستند به نحوی نقض میشه و اگر ما دنبال حق خواهی هستیم باید حقوق دیگران را رعایت کنیم اگر ما به حریم خصوص دیگران و به حق دیگران احترام بزارم صدرصد نفر بعد از منم هم به این شکل اگر فکر بکنه که به حق دیگران احترام بزاره به مرور زمان من و ما میشویم یک جامعه و این جامعه تشکیل یک گروه را میدهد و این گروه تلاش میکند برای پیشرفت و درنتیجه حکومتی مثل جمهوری اسلامی نمیتوند بیاید حقوق مردم را نقض بکند و نمیتوند مردم را سرکوب بکند، نمیتواند این همه جنایت علیه مردم گسترش دهد پس باید ما که در هر راستا و هر کار یا سمتی هستیم باید حق و حقوق دیگران را رعایت کنیم. و در ادامه هم خانم رزا جهانبین هم در بحث شرکت کردن و به این اشاره کردن که در همه کشورها نقض حقوق بشر وجود دارد کم یا زیاد اما در ایران نسبت به دیگر کشورها زیادتر است و اینکه حقوق بشر در ایران رعایت نمیشود معلوم است اما ما که اسم خودمان را گذاشتیم فعال حقوق بشر و در این راستا فعالیت میکنیم و آگاهی داریم باید در این زمینه مردم را آگاه سازیم تا در آینده از این اتفاقات پیش نیایید اگر مردم نگاهشون طرز فکرشون و آگاهی شان بیشتر می بود شاید هیچ وقت از این اتفاقات پیش نمی افتاد، و در پایان جناب علیرضا جهانبین هم در بحث شرکت داشتند و اشاره داشتن به اینکه هر انسانی دو نوع حق داره یک حق ذاتی و یک حق شهروندی، ما متاسفانه و توسط دولت جمهوری اسلامی این حق شهروندی را خیلی وقته از اوایل انقلاب که الان وارد نزدیک چهل و یکمین سالگردش میشویم این حق شهروندی پایمال شده و تقریبا مردم بخاطر ناآگاهی شان است و اگر مردم آگاه باشن هیچوقت حق شان پایمال نمی شد. در پایان آقای افشین رجبی ضمن تشکر از تمامی سخنرانان و فعالین و مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت 18:00 ختم جلسه را اعلام کردند. در این جلسه علاوه بر مهمانان سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای خانم ها و آقایان معصومه توکلی، نیلوفر جلیلی، احمد ملازاده، ابوالفضل پرویزی، افشین رجبی، علی خوش سیرت، رضا چهرازی و آزاد بهرامی نیز حضور فعال داشتند.

گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ ژانویه ۲۰۲۰

حسین سلمانیان

در روز یکشنبه مورخ 26 ژانویه 2020 ساعت 12:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسئول، اعضای نمایندگی، سخنرانان، جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی هامبورگ برگزار گردید. در ابتدای نشست، مسئول جلسه سرکارخانم دیانا بیگلری فرد ضمن خوش آمد گویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین جلسه را آغاز نمودند.

بخش اول: آقای سیداسماعیل هاشمی با اخبار نقض حقوق بشر در دی ماه ۹۸ سخنرانی کردند: اخبار نقض حقوق بشر در دی ماه ۹۸ با بیش از ۱۵ مورد اعدام، ساقط شدن هواپیمای مسافربری و قتل شهروندان توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران، ممانعت از اعتراضات مردمی و بازداشت شهروندان و فعالان مدنی، اتنیک‌ها و اقلیت‌های مذهبی، همچنین محکومیت‌‌های گسترده آنان، نقض گسترده حقوق زندانیان، نقض حقوق زنان و کودکان، تجمعات کارگری و اصناف بخصوص در زمینه معوقات مزدی و موارد دیگری که در استان‌های مختلف رخ داد، همراه بود. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است. این اخبار ناقض حق حیات و هم با اصل سیزدهم و نوزدهم و بیستم قانون اساسی ایران همچنین ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق مغایرت دارد.

بخش دوم : سخنران بعدی آقای محمد فرشیدیان با موضوع بررسی ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق آزادی عقیده ) و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به شرح ذیل صحبت نمودند: عقاید دینی در جهان سنتی گذشته از اهمیت و اولویت فراوانی برخوردار بوده و جزء پایه های زندگی افراد به شمار می رفته. عقیده‌ : مجموعه دیدگاهها، آراء، باورها و برداشتهای هر فرد از هستی‌، جامعه‌، تاریخ‌، انسان‌، دین‌، فرهنگ است، هر عقیده‌ای از نظر صاحب آن‌، صحیح‌، صادق‌، مفید و ارجح است‌، در عین اینکه از نظر دیگران ممکن است‌باطل‌ و مضر باشد. در گذشته گفتن این که انسانها با هم برابرند و تفاوت در رنگ پوست و زن و مرد بودن و غیره نباید باعث تبعیض شود و عقیده و دین عامل برتری هیچ انسانی بر انسان دیگر نیست بی معنا و بی مفهوم بوده. تا چند دهه‌ی پیش انسانها به دلایل اعتقادی مورد تعقیب و آزار و شکنجه قرار می‌گرفتند و بسیاری از جنگ‌ها و کشت و کشتارها ریشه در اختلافات دینی داشته است. طرفداران هر دینی، دین خود را «برترین و برحق ترین دین » می‌پنداشتند و ادیان دیگر را در رده‌ی کفر و شرک ارزیابی می‌کردند و این نگرش باعث تعرض به دیگران می شده. اما در طول قرنها انسانها یاد گرفتند که دیگرانی هستند که عقاید متفاوتی دارند و مثل ما فکر نمیکنند و به خاطر عقیده و دین متفاوت نمیشود وارد جنگ با دیگران شد و به آنها ظلم کرد و تبعیض قائل شد و باید با پذیرفتن این تفاوت در کنار آنها بدون خشونت و با مسالمت زندگی کرد چرا که تسامح و همزیستی در یک جامعه نشان دهنده پیشرفت آن جامعه است. بر اساسِ این امر و در نتیجه ی جنگهای تاریخی و همینطور در جمع بندی از رژیم نازیستی، و توتالیترٍ تبعیضگر که هزاران یهودی را در کورهای جهل و برتربینی خود سوزاند و میلیونها انسان به سبب تبعیض دینی از بین رفتند اعلامییه جهانییی تدوین شد که شاخصی برای محک زدن آزادی ها و حقوق انسانی و اجتماعیست. هرچند که امروزه هم پذیرفتن عقاید دیگران سخت است اما ما در مرحله ای از تاریخ زندگی میکنیم که بشر به آن درجه از رشد فکری رسیده که بداند آدمیان با تمام عقاید متفاوت، با هم مساویند و باید به جای تحمیل عقاید خود به دیگران به عقاید دیگران احترام بگذارند. امروزه یکی از پایه‌های اصلی همزیستی آشتی‌جویانه‌ی انسانها در عرصه‌ی ملی و بین‌المللی آزادی اندیشه است. هر فرد به موجب ماده( 1) از خرد و عقل برخوردار است و می‌تواند سازنده‌ی اندیشه‌ی خود باشد. آزادی بیان ابتدایی ترین شرط برای محک زدن اندیشه و فکر درست است اما باید توجه داشت که در اعلامیه جهانی حقوقی بشر ضرورتا آزادی اندیشه، مذهب و وجدان، به عنوان ماده ای جداگانه از آزادی عقیده و بیان در نظر گرفته شده است. ماده 18 از اعلامیه جهانی حقوق بشر که مستقیما به آزادی اندینشه و مذهب اشاره میکند میگوید: هر انسانی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق به هر انسانی اجازه میدهد که بتواند دین یا باور خود را تغییر دهد و آن را اظهار کند و بتواند باور خود را به تنهایی یا به همراه دیگران، خصوصی یا جمعی در قالبِ آموزش و اجرای مراسم دینی نشان دهد. و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد. بنا بر قانون بین‌المللی حقوق بشر, دولت‌ها حق استفاده از مذهب به عنوان توجیه اِعمال محدودیت بر حقوق بنیادین شهروندان را ندارند. در حقیقت دولت‌ها موظف‌اند تا در راستای حمایت از تنوع عقاید کوشا باشند. اقلیت دانستن پیروان ادیان مختلف و بدنبال آن به رسمیت نشناختن حق و حقوق آنها به دلیل عدم پیروی از مذهب رسمی نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر است. در ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری آخوندی یک بار در تدوین قانون اساسی و یک بار در اجرای آن، حقوق انسانها نقض میشود. آزادی اندیشه و آزادی بیان و دگراندیشی سرکوب می شود و حکومت تحمل فکر و صدای مخالف را ندارد. دولت جمهوری اسلامی بنا بر اصل 12 قانون اساسی، دین رسمی را اسلام و مذهب جعفری دوازده امامی میداند و در اصل ۱۳ قانون اساسی , تنها اقلیتهای دینی برسمیت شناخته شده زرتشتی، کلیمی و مسیحی ها هستند و دیگر ادیان به رسمیت شناخته نمیشوند و تحت حمایت قانون قرار نمیگیرند. طبق این منطق اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، نقض فاحش حقوق بشر است، برای نمونه کدام حقوق اقلیت ها محترم شمرده شده است؟ در ماده‏ی دوم اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشربه این نکته اشاره میکند که : هرکس بدون هیچ گونه تمایزی از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب و عقیده‏ی سیاسی یا هر عقیده‏ی دیگر، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح شده در این اعلامیه است. در اصل نوزده قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‏ها سبب امتیار نخواهد شد. حتی اگر مفروض بگیریم که اصل نوزده در جمهوری اسلامی رعایت و اجرا میشود ولی باید در نظر داشت در همین اصل نامی از مذهب و تساوی دینها برده نشده و در عمل مذاهب و اقلیت‏های مذهبی که در قانون اساسی اظهار نشده‏اند، حق فعالیت‏های مذهبی و دینی خود را ندارند که این برخلاف قوانین حقوق بشری است. همینطور در اصل 26 قانون اساسی جمهوری اسلامی فقط احزاب، جمعیتها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده آزادند و حق فعالیت دارند، آن هم منوط به رعایت موازین اسلامی و پیروی از اساس جمهوری اسلامی. اما حقوق بشر، حقوق همه‏ی انسان‏ها است. نه فقط اشخاصی که خود را موحد و مومن می‏دانند. همه افراد جامعه فارق از اعتقاداتشان، از یک حقوق برابر برخوردار هستند و حقوق آنها باید رعایت شود. در بیانیه‏ی حقوق افراد متعلق به اقلیت‏های ملی، نژادی، مذهبی و زبانی که درهیجدهم دسامبر ۱۹۹۲ در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید دیگر بار تاکید شد که اهداف بیان شده در منشور سازمان ملل، پیشبرد و حمایت احترام به حقوق انسانی و آزادی‏های اساسی همه‏ی افراد بشر، بدون در نظر گرفتن تفاوت‏های نژادی، جنسی، زبانی و یا دینی آنان است. در ماده‏ی پنج همین بیانیه، صراحتاً گفته شده: سیاست‏ها و برنامه‏های ملی باید در جهت تحقق بخشیدن به منافع مشروع اشخاص متعلق به اقلیت‏ها، برنامه‏ریزی و تهیه شود. در ایران اقلیت‏های قومی، نژادی و زبانی به صرف این که تبعه‏ی ایران محسوب می‏شوند، طبق اصل 41 قانون اساسی و ماده‏ی ۹۷۶ قانون مدنی، باید دارای تمام حقوق قانونی و مشروع ‏باشند. یعنی می‏بایست، حق آزادی شغل، انتخاب مسکن، ازدواج، داشتن نشریات و مطبوعات، حق ‏‏آزادی اجتماعات، راه‏پیمایی‏ها، آموزش و پرورش، دادخواهی در دادگاه بی طرف، برخورداری از وکیل، اصل برائت، منع شکنجه، ممنوعیت هتک حرمت و حیثیت اشخاص و… را دارا باشند. اما در مورد اقلیت‏های مذهبی، قوانین شروطی را عنوان کرده‏، که اقلیت‏هایی که اظهار نشده‏اند، حق هیچ‏گونه فعالیت تبلیغی ندارند. در اصل چهارده قانون اساسی جمهوری اسلامی هم عنوان شده که دولت جمهوری اسلامی و مسلمانان موظف هستند، نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. اما این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و ولی فقیه اقدام نکنند. در این قوانین تبعیضگر جامعه‌ی اهل تسنن و بهایی، ‌به عنوان بزرگترین جوامع مسلمان و غیر مسلمان و همینطور خداناباوران و بودایی‌ها، در میان پیروان سایر ادیان و از حقوق کامل شهروندی در قانون اساسی جمهوری اسلامی بهره‌مند نیستند و به رسمیت شناخته نمیشوند. بهائی ها یک گورستان هم در ایران ندارند، یعنی یک بهایی نمیتواند پیکر عزیزش را مانند یک شهروند عادی و در شان یک انسان دفن کند. همین چند روز پیش در سایت بشریت خبری در مورد پاسخ سامانه ثبت نام کارت ملی به یک شهروند بهایی که قصد تمدید کارت ملی خود را داشت رو خواندم که نوشته بود دین مورد نظر شما در قانون تصویب نشده و راه حلی در این رابطه در نظر گرفته نشده است و شما باید با شرایط موجود ثبت نام کنید سازمان ثبت احوال کشور از ابتدای سال ۹۸ اقدام به حذف گزینه “سایر ادیان” در فرم های مرتبط با صدور کارت ملی هوشمند کرده است این اقدام که در عمل انتخاب دین در فرم های مربوط به ثبت نام را محدود به ادیان رسمی کشور کرده است باعث شده پیروان آیین بهایی امکان ثبت نام و دریافت کارت ملی را از دست بدهند. حذف گزینه سایر ادیان به درخواست یکی از نمایندگان مجلس و به دستور مجلس و مشخصا جهت اعمال محدودیت و فشار بیشتر برشهروندان بهایی در ایران صورت گرفته است. با اینکه ایران پیش از این اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است و به آن ملحق شده و به موجب قانون مدنی ایران، ‌این اعلامیه در حکم قوانین داخلی ایران به حساب می آید، اما به بهانه مغایرت آن با شریعت اسلام، در بسیاری از موارد، مفاد این اعلامیه اجرا نمیشود و آنچه در کارنامه‌ی حقوق بشری ایران یافت می‌شود به رسمیت نشناختن سایر ادیان و بازجویی، حبس ,اعدام وگرفتن حق حیات از انسانها به جرم داشتن نگرش و عقیده ای متفاوت است. اعمالی که نقض قوانین بین المللی و اعلامیه هایی حقوق بشر میباشد. در اصل 20 قانون اساسی عنوان شده که همه افراد ملت اعم از زن و مرد در حمایت قانون یکسان هستند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند اما در واقعیت در اجرای قوانین بین مرد و زن و بین مسلمان شیعه و غیر شیعه و بین انسانها با تفاوت اعتقادی در مقرارت و حقوق فرق گذاشته میشود. اگر کسی در ایران دین نداشته باشد او را مشرک یا کافر نامگذاری میکنند، همینطور مسلمانانی که قصد تغییر نگرش و مذهب خود را دارند از نظر قوانین اسلامی مرتد شناخته میشوند و حکمی که در این زمینه صادر میشود اعدام و زندانهای طولانی مدت است.جمهوری اسلامی همان نظامی است که دهها هزار زندانی سیاسی را به جرم ارتداد و مخالفت با جمهوری اسلای و ولی فقیه در زندانهای خود اعدام کرد. این حکومت نه تنها اعضای پیروان دینی که برسمیت نمی‌شناسد حتی مسلمانانی که عقایدشان برسمیت شناخته شده است را با مجازات و کام مرگ مواجه ساخته است. شهادت بازماندگان بازجویی‌ها و زندانیان جمهوری اسلامی حاکی از این است که در موارد بی‌شماری افراد به منظور برخورداری از حقوق شهروندیشان از جمله حق زندگی، حق آموزش یا کار، ناگزیر به انکار عقایدشان شده‌اند و یا به زور به اعتراف اجباری یا شهادت دروغ علیه خود تن در داده‌اند. اقداماتی اینچنین از سوی حاکمیت همزمان ناقض حقوق آزادی بیان و عقیده‌ی شهروندان محسوب می‌گردد. از کشور گریختن و مهاجرت و کوچ و پناهنده شدن بسیاری از مسلمانان و مسیحیان و دیگر افراد از کشورشان به کشورهای دیگر به خاطر ترس از به خطر افتادن جان و سلامت و امنیت خودشان و خانوادهشان به خاطر عقایده و دین متفاوتشان است. برسمیت نشناختن دگراندیشان دینی در نظام‌هایی چون جمهوری اسلامی که هویت خود را بر مبنای یک مذهب واحد تعیین می‌کنند به محدودیت و ممنوعیت‌ و عدم امنیت اقلیت ها می انجامد. این اقلیت ها یا با محدودیت و پایمال شدن حقوقشان به سکوت فراخوانده میشوند یا سختی ها مهاجرت را به جان میخرند تا در کشورهایی پیشرفته ای که مردم با عقاید ودینهای متفاوت میتوانند در کنار هم زندگی کنند و سکنا میپذیرند تا زندگی آرامی را از صفر شروع کنند.

بخش سوم: سرکار خانم نرگس فتحی با موضوع خشونت علیه خود یا انتقام از جامعه سخنرانی خود را به شرح ذیل بیان نمودند: خشونت علیه خود یا انتقام از جامعه؛ چرا خودکشی هشداراست؟ ویرجینیا وولف روزی به قصد پیاده روی از خانه اش بیرون می زند و با جیب های پر از سنگ، خودش را در غرق می کند. او در نامه خودکشی اش برای همسرش می نویسد: «کاری را انجام می دهم که به نظرم درست تر از همه می رسد»، اما زنان روستای دیشموک چرا خودسوزی کردند؟ یا مردی که سال گذشته در اتوبان نیایش خودش را حلق آویز کرد. انگیزه همه این افراد برای خودکشی یکی است؟ خودکشی خشونت علیه خود است یا انتقام از جامعه؟ به گزارش هرانا، وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۷ گزارش داده سالانه حدود ۱۰۰ هزار نفر در ایران اقدام به خودکشی می کنند

که روزی ۶ نفرشان جان خود را از دست می دهند. این آمارها نشان می دهد بیشتر افرادی که خودکشی می کنند بین ۱۵ تا ۳۵ سال سن دارند و ۵۸ درصد افرادی که در ایران جان خود را بر اثر خودکشی از دست می دهند، زیر ۳۵ سال هستند. بنابراین جوانان بیش از رده های سنی دیگر، درگیر خودکشی اند و بیشترین انگیزه را برای مرگ دارند. اما چرا میل به مرگ یا خودکشی در میان جوانان ایرانی رو به افزایش است؟ دورکیم در کتاب “خودکشی : مطالعه ای در جامعه شناسی” می‎ نویسد: «افرادی که آینده شان بی رحمانه مسدود شده و انضباطی سرکوب گرانه، شور و اشتیاق شان را با خشونت خفه کرده خودکشی می کنند». این جمله می‎ تواند مصداقی بر انگیزه خودکشی میان جوانان باشد. افرادی که نمی توانند برای خود آینده ای متصور شوند یا نمی توانند نقش فعالی در زندگی اجتماعی شان داشته باشند به سوی مرگ گام برمی دارند. علت های خودکشی چه در میان جوانان و چه در رده های سنی دیگر متعدد است. مسایل اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی، روانی و حتی پدیده های سیاسی، از عوامل تاثیرگذار بر میل یا اقدام به خودکشی اند. اگر قرار باشد پدیده خودکشی را مانند دورکیم(۱) از منظر یک “نابهنجاری اجتماعی” یا بهتر است بگوییم یک “واقعیت اجتماعی” بررسی کنیم، افرادی که اقدام به خودکشی می کنند به نوعی همبستگی خود را با جامعه از دست داده اند. به طور مثال در استان هایی مانند ایلام، کهگیلویه و بویراحمد و کرمانشاه که در ۲۰ سال گذشته هم چنان رتبه اول، دوم و سوم خودکشی را نسبت به جمعیت دارند، مسئله فرهنگ و سنت دلیل اصلی خودکشی است. این مناطق از نظر اقتصادی و دسترسی به امکانات بهداشتی، آموزشی و رفاهی نیز ضعیف و به نوعی محروم اند اما آن چه غالبا علت خودکشی، مخصوصا خودکشی زنان و جوانان در این استان ها مطرح می شود، موضوع فرهنگ است. سالار کسرایی، جامعه شناس به تازگی درباره آمار خودکشی در ایلام گفته است: «به علت نبود دسترسی به آمار درست و دقیق و عدم ثبت نوع خودکشی نمی توان علت اصلی را کشف کرد. اما مسایلی مانند جلب عاطفه و حمایت، اعتراض به سلطه و محدودیت، رفع تهمت، ننگ طلاق و اعتیاد به مواد مخدر از عوامل موثر در خودکشی زنان و جوانان در استانی مانند ایلام است که بیشتر به فرهنگ و عرف غالب آن جغرافیا بستگی دارد»(۲). بنابراین با توجه به نظریه خودکشی جبری دورکیم می توان خودکشی در این استان ها را نوعی عکس العمل به بازبینی، کنترل و تنظیم اجتماعی جامعه دانست، مخصوصا که آمار خودکشی زنان در این مناطق بیشتر از مردان است. زمانی که جامعه یا فرهنگ مسلط بر آن جغرافیا به صورت مفرط یا شدیدی دست به “ایجاد نظمی دستوری” می زند و انقیاد و تقلید اجتماعی ارزش شمرده می شود، حق انتخاب از افراد سلب شده و فرد در شرایطی اجباری نمی تواند اهداف و راه های رسیدن به آن را فراهم کند. بنابراین از هنجارهای جامعه اش فاصله می گیرد، همبستگی اش را با اجتماع از دست می دهد و در نهایت دلایل اقتصادی هم مزید بر علت شده و راه آینده اش را مسدود کرده، دست به عمل “نابهنجار” خودکشی می زند. مثال مردی که خودش را در ملاعام، حلق آویز می کند و زنان دیشموک می توانند نمونه هایی برای بررسی جامعه شناسانه خودکشی باشند. اما خودکشی در کلان شهرهایی مانند تهران را نمی توان فقط از منظر یک پدیده اجتماعی بررسی کرد چاره ای جز مرگ نمی ماند. سازمان پزشکی قانونی در سال ۱۳۹۶ اعلام کرد، استان تهران بیشترین فوتی های مشکوک به خودکشی و استان های فارس و خوزستان نیز با تفاوت چشمگیری نسبت به تهران در رتبه دوم و سوم قرار دارند. درست است که آمار خودکشی در تهران نسبت به جمعیت ساکن آن مانند ایلام در درجه هشدار قرار نگرفته اما مرگ سالانه حدود هزار نفر بر اثر خودکشی در این استان قابل توجه است. خودکشی در تهران نه فقط یک پدیده اجتماعی که می تواند کاملا یک میل یا تصمیم شخصی باشد. کارل مارکس برعکس دورکیم خودکشی را یک اقدام شخصی می پنداشت. او معتقد بود عوامل اجتماعی می توانند در تصمیم برای خودکشی موثر باشند اما آنچه خودکشی را رقم می زند از خودبیگانگی فرد است. در تعبیر جامعه شناسی از خودبیگانگی یک پدیده فردی تلقی می شود، پس خودکشی هم از نظر مارکس یک پدیده فردی است. مارکس در ترجمه مقاله پوشه و تکمیل نگاه او درباره خودکشی، علت خودکشی را از خودبیگانگی می نامد. پوشه در این مقاله با بررسی چهار مورد خودکشی، سوال می کند چطور با وجود تقبیح و سرزنش عمل خودکشی، هنوز افرادی دست به خودکشی می زنند. او می نویسد: این چه نوع جامعه ای است که در آن آدمی ژرف ترین تنهایی را میان میلیون ها نفر می یابد، جامعه ای که درآن می توان با کششی مهارناپذیر به کشتن خود راضی شد، بدون آن که کسی از آن بویی ببرد؟ این جامعه، جامعه نیست بلکه به گفته روسو بیابانی است مملو از جانوارن وحشی. پوشه در این مقاله، خودکشی سه زن و یک مرد را بررسی می کند. زن اول از دست پدر و مادرش، زن دوم به خاطر شوهرمستبدش و زن سوم برای اینکه نمی تواند جنین نامشروع اش را سقط کند، دست به خودکشی زدند. هم چنین مرد مورد بحث او کارگری است که اخراج شده. او خودکشی را یکی از هزاران نشانه مبارزه عام اجتماعی می داند که در بستر جدیدی رخ داده است. او می گوید ماهیت جامعه ویرانگر است که چاره ای جز خودکشی برای فرد نمی گذارد و مارکس با توجه به همین نظر و مواردی که پوشه بررسی کرده، نتیجه می گیرد سلسله مراتب استبداد و سلطه از اولین نهاد اجتماعی یعنی خانواده تا نهادهای بزرگتر، فرد را از خودش دور و بیگانه می کند تا جایی که دیگر خودی وجود ندارد تا زندگی و حیاتش ارزشمند باشد. مکانیسم زندگی شهری در تهران و کلان شهرهای دیگر ایران، مرکزگرایی، افزایش حاشیه نشینی و شرایط نابسامان اقتصادی در این شهرها ماهیت ویرانگر آن ها را تشدید و پدیده ای مانند خودکشی را عادی می کند. تهران با این که ظاهری مرفه، بزرگ و پرقدرت دارد نمی تواند پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی بسیاری ازساکنانش باشد، بنابراین انگیزه مرگ را در آن ها بالا می برد .از طرفی مناطق محروم در حال افزایش اند. خوشبختی فقط در شهر پیدا می شود؛ شغل، پول و آینده. این تصویری است که در ایران از کلان شهرها ارائه می شود و مهاجرت به آن ها را زیاد می کند. اما مهاجران در بدو ورود چنان با تناقض روبه رو می شوند که رفته رفته به خاطر غالب بودن سبک زندگی شهری ارتباط با گذشته شان را از دست می دهند و به علت مسایل اقتصادی و عدم مهارت زندگی در جوامع بزرگ نمی توانند هویت جدیدی برای خود بیابند. این بی هویتی آن ها را منزوی و در نهایت از خود بیگانه و انگیزه مرگ را در آن ها بیدار می کند. حاشیه نشینان، افراد کم درآمد، مهاجران، جوانان و زنان بیشترین افرادی اند که در تهران اقدام به خودکشی می کنند. آمار دقیق نیست.

اما خودکشی رو به افزایش است. احمد شجاعی، رئیس سازمان پزشکی قانونی اردیبهشت امسال گفت: «آمار خودکشی به علت اثرات نامطلوب آن اعلام نمی شود». به گفته کسرایی نیز آماری که پزشکی قانونی در سال ۹۶ منتشر کرده بود به سرعت از روی سایت این سازمان برداشته شده است. پزشکی قانونی، وزارت بهداشت، سازمان آمار و نیروی انتظامی هر کدام آمارهای متفاوت و مختلفی از نرخ خودکشی در ایران گزارش می کنند که بسیاری از این آمارها به علت ترس خانواده ها از حیثیت خود، عدم مراجعه یا دسترسی به مراکز درمانی، استفاده از خدمات بیمه یا ثبت نکردن به عمد دستگاه ها برای پایین نگه داشتن نرخ خودکشی، دقیق و قابل اتکا نیستند. اما امروز اخباری مانند خودسوزی زنان در استان های مرزی غرب ایران، خودسوزی جانبازان در قم، فروش بیش از اندازه سیانور و قرص برنج در خیابان ناصرخسرو و خودکشی دختران و پسران جوان در تهران و کلان شهرها، نشان از افزایش خودکشی در ایران دارند. زنان روستای دیشموک یا استان های محروم دیگر نمی توانند براساس هنجارهای جامعه خود رفتار کنند. آن ها همبستگی اجتماعی شان را از دست داده اند. فاصله آن ها حتی با کوچکترین نهاد اجتماعی «خانواده» چنان زیاد شده که خودشان را جلوی چشم فرزندانشان می سوزانند. رفتار آن ها هشداری جدی و خشن برای جامعه محسوب می شود و به نوعی بازنمود یا واکنش به استبداد یا ساختار اجتماع شان است. گویی طرف حساب فردی که خودش را در ملاعام می کشد به صورت مستقیم جامعه است و او با کشتن خود به نوعی از اجتماع انتقام می گیرد. اگر بخواهیم به عمل خودکشی در کلان شهرها با عینک پوشه نگاه کنیم خودکشی در کلان شهرهایی مانند تهران و شیراز اعتراض یا مبارزه ای علیه ماهیت ویران گر جامعه است. اما به تفسیر مارکس این ماهیت ویران گر از نظام سلطه و استبدادی نهادهای اجتماعی برمی خیزد. انگار فردی که در شهر زندگی می کند در معرض جهان بزرگتری از سلطه و استبداد است. روابط شهری آن هم درجایی مانند تهران که توسعه اقتصادی نداشته و نمی تواند حتی امکانات مادی برای اشخاص فراهم کند، مخرب و مبتنی بر نظام سلطه است. این نظام فرد را از خود دور و بیگانه می کند، خویشتن اش را می کشد و میل زندگی را در او از بین می برد. شاید نتوان نظریه ها یا مقالات کسانی مانند دورکیم، پوشه یا مارکس را کاملا با جامعه امروز ایران تطبیق داد اما این نظرات می تواند دریچه ای برای بررسی محتوایی تر و عمیق تر پدیده خودکشی و علت افزایش آن در جامعه ای باشد که روز به روز در آن بیکاری، بیمارهای روانی، آسیب های اجتماعی، فقر و معضلات فرهنگی بیشتر می شود.

بخش چهارم: آقای کیومرث درکشیده در خصوص راههای توسعه در ایران صحبت نمودند که با توجه به کافی نبودن زمان تنها چهار چوب و موازین اصلی نظر خود را در این خصوص بیان نمودند و فرمودند که در جلسات آتی صحبتهای بیشتری دراین خصوص خواهند داشت و بحث را کامل نمایند.

بحث آزاد: با مدیریت آقای محمدحسن حسن زاده مهرآبادی و خانم زهره حق با علی در خصوص حق انتخاب عقیده صورت گرفت که در ذیل به آن اشاره خواهد شد. بخش اوّل: روز جهانی مذهب: این روزمراسمی است که هرساله در سومین یکشنبه ماه ژانویه با تشکیل کنفرانس های مختلف در برخی از کشور ها با حضور مردمی از ادیان مختلف برگزارمی شود. این روز اولین بار در سال 1950 توسط جامعه بهاییان آمریکا جشن گرفته شد و به رسمیت شناخته شدو هدف آن جلب توجه مردم دنیا به یگانگی و وحدت میان ادیان بود و اینکه بتوان از مذهب در راه وحدت بشر گام برداشت چراکه خداوند مرجع و اساس تمامی ادیان است. بخش دوّم : تعریف دین و مذهب. تعریف دین: دین در اصطلاح به قانون الهی اتلاق می شود که برای صاحبان عقل و فکر ( بشر) آمده است و دربرگیرنده اصول و فروعی می باشد. تعریف مذهب : مذهب نیز در لغت، معانی مختلفی دارد مثلا به معنای طریقه و روش و یا به معنی رأی و اعتقادی است که بر اساس آن فعلی را انجام می دهند. در واقع دین، مفهومی عام است و مذهب مفهوم خاصی از دین می باشد. مثلا اسلام عام است و شامل همه فرقه های اسلامی می شود ولی مذاهب منشعب از دین اسلام علاوه بر اعتقادات مشترک اسلامی، اعتقادات خاصی دارند که دیگر مذاهب ندارند. مانند تفاوت های شیعه و سنی. بر این اساس گاهی یک دین شامل چند مذهب می شود. البته امروزه مذهب ودین مترادف یکدیگر بکار برده می شوند. بخش سوّم : ورود اسلام به ایران و تشکیل تشیّع دینی در بخش اول حمله ی اعراب مسلمان به ایران را مرور می کنیم. در آن زمان گروه های زرتشتی، یهودی، مسیحی و دیگر فرقه ها در کنار هم ساکن بودند و زندگی می کردند. با اینکه نارضایتی های عمومی نسبت به حکومت وقت وجود داشت، سپاه ساسانی از نظر تعداد نفرات و تجهیزات جنگی لشکر قدرتمندی در منطقه به حساب می آمد. اما با حمله ی اعراب، انگیزه ی کافی برای مقابله با متجاوزین وجود نداشت. متاسفانه با وجود شکست های سنگین، سلسله ی قدرتمند ساسانی به دست اعراب متلاشی شد.جنایتهای جنگی علیه طرفهای مغلوب، طبیعت هر نبردی محسوب می شود و غلبه ی اعراب بر ایران با وجود مذاهب دیگر بر این جنایات دامن میزد. در نهایت کشور بی دفاع ایران سر تعظیم به اعراب مسلمان فرود آورد. پس از گذشت زمان و جفای حاکمان عرب، مردم این سرزمین با پیشینه ی فرهنگی و اجتماعی برتر نسبت به متجاوزان صحرانشین، روی به نفی اسلام و سرشت عربی و همچنین مخالفت های ضمنی آورده و در قالب همان دین اسلام به دنبال ابراز نارضایتی خود بودند. در این زمان وجود مسئله ی به خلافت نرسیدن علی پسر عموی پیامبر اسلام و همچنین بیعت های مصلحتی او با دیگر خلفا، زمزه ی تشکیل فرقه ی علی دوستان یا همان علویان در ایران پدید آمد. (اشاره به انتخاب سیّد محمد خاتمیِ اصلاح طلب توسط مردم به عنوان رئیس جمهور ایران در برابر شخص ناطق نوری و حزب اصولگرای جمهوری اسلامی. حال آنکه تا قبل از آن عموم رای دهندگان خاتمی را نمی شناختند که این مصداق تکرار تاریخ است.) روایات سنی درباره شخصی به نام عبدالله ابن سباء حاکی از آن است که وی یهودی‌ای بود که مسلمان شد و به مقام و منصب حریص بود. پس او به نزد عثمان خلیفه ی سوّم رفته و خواسته ی خود را طلب نمود. ولی عثمان دست رد بر سینه ی او زد. ابن سباء در زمان علی، پایه‌گذار دیدگاه‌های غالیان (شیعیان افراطی) گردید. بالا بردن مقام علی به وی نسبت داده شده‌ است. دیدگاه‌هایی مانند اینکه خداوند، علی را وصی و جانشین محمد کرده (همانند جانشینی یوشع بن نون بعد از موسی درج شده در کتب عهد قدیم کتاب مقدّس) و اینکه علی نمرده و روزی دوباره برای برپا داشتن حق بر می‌گردد (همانند روایات انجیل از عیسی مسیح)، از او نشأت گرفته است. بخش چهارم: شکل گیری تشیّع سیاسی شاه اسماعیل اولیّن پادشاه صفوی با ترفند غرب روی به خشونت علیه اهل تسنّن ایران آورد. پس از کشتارها و قتل عام های اعراب و مغول های فاتح ایران، خشونت های شاه اسماعیل، سوّمین جفای عظیم از طرف حکّام ایران بر عموم مردم این سرزمین بود. به گونه ای که حتی دستور داد تا چشم های مخالفان مسلک تشیّع را از حدقه در بیاورند و حتی از دوران او، توهین ها به سه خلیفه ی اوّل مسلمانان و ناسیونالیسم ایران در لوای تشیّع شروع شد.

صفویان در ایالات شمالی و مرکزی به هدف خود دست یافتند، ولی گروهی از قومیتها در حاشیه مرزهای ایران با مذهبی متفاوت از مذهب دولتی به حیات خود ادامه دادند و این میراثی بود که صفویان به‌عنوان کانون همیشه بحرانی برای دولتهای آینده باقی گذاشتند. بخش پنجم : نقض حقوق بشر در مبحث امر به معروف و نهی از منکر تعریف معروف و تعریف منکر توسط جمهوری اسلام مدارِ ایران. بخش ششم : نقض حق انتخاب عقیده دانش آموزان و دانشجویان

در پایان جلسه از دوستان عزیزی که تازه به جمع نمایندگی هامبورگ تشریف فرما شده بودند خواسته شد که خود را معرفی نمایند. آقای داود آقایاری و آقای سید شایان حسینی برزی اعضای جدید بودند و خود را معرفی نمودند. در پایان سرکار خانم دیانا بیگلری فرد ضمن تشکر از تمامی سخنرانان، فعالین و مهمانان حاضر در جلسه و اتاق پالتاک، منشی جلسه و ادمین ها در ساعت ۱۵ ختم جلسه را اعلام کردند. در این جلسه خانم ها فائزه رضایی، سپیده کرامت بروجنی، زهره حق باعلی، نرگس فتحی و آقایان:جلال پورصادقی، محمد حسن زاده، سیداسماعیل هاشمی، کیومرث درکشیده، داود آقایاری، محمد فرشیدیان و سید شایان حسینی برزی حضور داشتند.

گزارش جلسه سخنرانی کمیته محیط زیست فوریه ۲۰۲۰

رویا ملائی بیجارپسی

جلسه مذکور درروزپنج شنبه مورخ 14 فوریه راس ساعت19.30 با حضور مسئولان و اعضای نمایندگی وسخنرانان وجمعی ازفعالان کانون دفاع ازحقوق بشر در ایران وسایر میهمانان درفضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از محیط زیست برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه, بانو رویا ملائی بیجارپسی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین ومعرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را راس ساعت آغاز نمودند.

بخش1: درآغازجلسه ابتدا بانوایراندخت کیا گزارش موارد نقض محیط زیست درماه دی 1398را اعلام کردند. گزارش نقض کمیته محیط زیست دردی ماه 1398 با مواردی بسیاراز قبیل نابودسازی جنگل ها، دریا، پرندگان وحیوانات، تالاب، اعتراضات و… در شهرها و استان های مختلف ایران رخ داده است که به شرح گزارش ذیل ارائه میگردد: در حال حاضر مهمترین نگرانی درخصوص محیط زیست تالاب خورخوران به ویژه جنگل‌های دریایی حرا به فعالیت آب شیرین کن‌های بزرگ در حواشی این تالاب مربوط می‌شود. رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان شفت گفت: درختان در خطرانقراض جگل شفت مورد طمع قاچاقچیان چوب هستند و قطع غیرقانونی، آنها را درخطر انقراض قرار دارد. بررسی ها نشان می دهد حدود 20 درصد از قسمت غربی تالاب میانکاله خشک شده است. محیط زیست از تمامی پیمانکاران پروژه آزاد راه تهران– شمال در مراجع قضایی شکایت کرده و پرونده حقوقی آنها در جریان است .مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران گفت: حال محیط زیست مازندران خوب نیست و در این حوزه مطالبه‌گروپاسخگو باید مشخص شود. رهاسازی لاشه مرغ‌های آلوده مرغداران باعث تلف شدن تعداد پنج قطعه پرنده شکاری شامل دو بهله عقاب طلایی و سه بهله سارگپه به دلیل مصرف لاشه این مرغ‌های آلوده در دهگلان شد .ماموران گروهان مرزی شهرستان کلات این دولاشه را درهنگام انجام ایست بازرسی از داخل یک خودرو کشف کردند .پرورش میگو در بکرترین ساحل هرمزگان اعتراض شدید فعالان محیط زیست را برانگیخت. برای رهایی از پرنده‌های زنبورخوار، اقدام به سمپاشی محیط کرده اند و موجب کشتار گسترده این پرندگان در محل شده است .بر اساس مجوزهای سازمان حفاظت محیط زیست، جانوران مرکز بازپروری حیات وحش پارک پردیسان تهران بناست به باغ‌های وحش ارومیه منتقل شوند. باغ وحشی که شرایط نگهداری از حیوانات در آن دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد. سیل سیستان و بلوچستان وضعیت گونه جانوری “گاندو” که فقط 200 تا 300 سر از آنها وجود دارد را به شدت تهدید می‌کند. مسمومیت, علت قطعی مرگ پرندگان مهاجر در میانکاله اعلام شد. معضل پسماند در شهر و روستاهای استان قم جدی است. سایه زباله‌های مخوف بر سر کلانشهر شیراز. تجمع دوستداران محیط زیست در ژئو پارک قشم. محیط‌بان «مراکان» خوی هدف گلوله شکارچیان قرار گرفت. 87 پاسگاه محیط‌بانی کشور به دلیل کمبود نیرو غیرفعال است .

بخش2: سپس بانورزا جهان بین سخنرانی خود را با موضوع کنوانسیون رامسرآغاز کردند: کنوانسیون یک نوع ازاقسام چهار گانه معاهده‌های بین‌المللی به شمار می‌رود که بین چند کشوربه امضاء می‌رسد تا درباره یک یا چند موضوع مقرراتی را بین خود تنظیم و به اجراء بگذارند. حال با توجه به حفاظت از محیط زیست، بعضی از کشورهای جهان گرد هم آمدند و معاهداتی با توجه به نیل به این هدف تهیه کردند و سعی می کنند به آن پایبند باشند که یکی از این کنوانسیون ها کنوانسیون رامسرهست. از سال 1962 ایده ای مبنی بر ایجاد معاهده بین المللی برای حفاظت از تالاب ها شکل گرفت اما عملا ۸ سال طول کشید تا چنین ایده روشنفکرانه‌ای تحقق یابد که نهایتا در 2 فوریه سال 1971 و در شهر رامسر ایران و در هتل بنیاد پهلوی به زحمت اسکندر فیروز که از او به عنوان ” پدر محیط زیست ایران ” یاد می شود تهیه شد. اسکندر فیروز با تلاشی وافر موفق شد روسای محیط زیست 18 کشور جهان و مسئولان برخی نهادهای غیردولتی بین‌المللی ازجمله فائو، یونسکو، IUCN و WWF را در شهر رامسر گردهم جمع کند تا سند کنوانسیون حفاظت از تالاب‌های جهان را نهایی کند. میزبانی ایران درانعقاد چنین پیمانی در شهررامسر و تلاش اسکندر فیروز به‌عنوان دبیر اجرایی این مراسم درروز 13 بهمن ماه (یا همان 2 فوریه) موجب شد تا نام رامسر برای این کنوانسیون بین‌المللی انتخاب شود. در سال 1971 این کنوانسیون به امضا 18 کشور رسید که اکنون تعداد کشورهایی که این کنوانسیون را امضا کردند به عدد 170 کشور رسیده است. این روز یعنی 2 فوریه 1971 در سطح جهان به نام روز جهانی تالاب ها نیز ثبت جهانی شده است. تالاب‌ها محیط‌هایی هستند که مشخصاتشان چیزی میان خشکی و دریا است. تالاب‌ها ممکن است همواره دارای آب یا اینکه گاه خشک و گاه آبدار باشند. برخی تالاب‌های نزدیک دریا با جزر ومد تغییر وضعیت می‌دهند. مشخصه اصلی تالاب‌ها ماندگاری نسبی آب در آن ها است که این آب ممکن است شور یا شیرین باشد. تالاب ها با فراهم ساختن آب و قابلیت زادآوری اولیه نقش مهمی در بقای گونه های بی شماری از گیاهان و جانوران وابسته به خود ایفا می کنند و ازتالاب های مهم ایران: تالاب گاوخونی، دریاچه ارومیه، تالاب شادگان، خور موسی، هامون صابری، هامون هیرمند، دریاچه پریشان و … اشاره کرد. درکنوانسیون رامسر فهرستی از تالاب‌های مهم جهان نیز تهیه شده که به «فهرست رامسر» شهرت دارد و حتی کشورهایی که ممکن است یک تالاب را به ثبت رسانیده باشند نیز هستند مثل کشور یمن که فقط یک تالاب را در سال 2009 ثبت جهانی کرده یا کشور سودان در سال 2013، عمان در سال 2013 و البته ایران هم ثبت 25 تالاب در این فهرست موجود است. بریتانیا با 164 تالاب از لحاظ تعداد و کانادا با 130 هزار کیلومتر مربع تالاب، از لحاظ وسعت رکورد داراست. کنوانسیون رامسر مشتمل بر یک مقدمه ودوازده ماده است. در نهایت عرض می کنم که حفظ و حراست از محیط زیست به عنوان میراث مشترک بشریت وظیفه آحاد انسان هاست. در این میان استفاده معقول از تالاب ها و حوزه های آب گیر نقش مهمی در توسعه پایدار وهمچنین تغییرات آب و هوایی کشور دارد و امیدوارم با مدیریت صحیح و افزایش اطلاع رسانی و آگاهی مردم درباره اهمیت تالاب ها بتوانیم اقدامات موثر و مفیدی برای حفظ تالاب ها و در کل محیط زیست ایران داشته باشیم.

بخش3: سپس آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی با موضوع وضعیت تالاب ها در ایران( قسمت دوم) تالاب بین‌المللی شادگان سخنرانی خودشان را آغاز نمودند: تالاب شادگان یکی از تالاب‌های بزرگ ایران است. این تالاب در جنوب غربی ایران در جنوب شهر شادگان در استان خوزستان واقع شده ‌است. درهمایش تالاب‌های جهان که در رامسر برگزار شد تصمیم گرفته شد که سه تالاب شادگان، خورموسی و خور الامیه با عنوان تالاب شادگان شناخته شود. کنوانسیون رامسر معاهده‌ای بین‌المللی است که در 1971امضا شده‌است به منظورحفظ ونگهداری تالاب‌ها می‌باشد. آب این تالاب بین‌المللی که از لحاظ رتبه‌های ثبت شده در یونسکو در گذشته در رتبه پنجم جهانی قرار داشت، از رودخانه‌های جراحی و کارون همچنین جزر و مد خلیج فارس تأمین می‌شود که ب‍ه رغ‍م فصلی بودن ب‍خ‍ش آب ش‍ی‍ری‍ن آن و نیز آب ش‍ور ت‍‍الاب ب‍ه دل‍ی‍ل م‍ت‍ص‍ل ب‍ودن به خ‍وره‍‍ا و خ‍ل‍ی‍ج ف‍‍ارس، دای‍م‍‍ی می‌باشد. به دلیل عدم توجه به توابع زیست‌محیطی در حیات این تالاب و دلایل دیگری همچون واگذاری بخشی از اراضی این تالاب جهت پروژه های عمرانی و صنعتی که به آن می رسیم باعث کم شدن بیش ازحد وسعت این هور گردید. معیشت حدود 100 هزار نفر به تالاب شادگان و حیات آن وابسته است. از سوی دیگر تالاب شادگان از نظر وسعت، به تنهایی یک سوم وسعت تالاب‌های جهانی ثبت شده کشور را در کنوانسیون رامسردربرگرفته‌است. این تالاب زیستگاه بیش از30درصد از پرندگان (154 گونه)، 25درصد از پستانداران (40 گونه) و 45درصد از ماهیان کشور (36 گونه ماهی مردابی و 45 گونه ماهی دریایی) است. همچنین 17 جامعه اصلی گیاهی متشکل از 110 گونه گیاهی، سه گونه دوزیست، 9 گونه خزنده و چهار گونه میگو را در خود جا داده است که متاسفانه همگی در معرض نابودی قرار دارند. در آبان ماه1383 شهرداری آبادان 35 هزار مترمکعب از زباله‌های نفتی منطقه گیسی را از زیر خاک خارج و در تالاب شادگان ریخت. این کار طی عملیات احداث بلوار در منطقه‌ای از آبادان انجام گرفت. به خاطر این اقدام شهرداری آبادان، تالاب با یک فاجعه زیست‌محیطی رو به رو شد. در سال 1385 هیئت دولت ایران در اولین سفر خود به خوزستان احداث کارخانه فولاد شادگان را تصویب کردند. پس از تصویب کارشناسان محیط زیست در برابر این طرح مخالفت کردند. در نهایت با حمایت استانداری طرح اجرا شد. سرانجام کمیته ارزیابی زیست‌محیطی در سال 1386 طرح فولاد شادگان را تصویب کرد. بر این اساس از 600 هکتار پیشنهاد اولیه با واگذاری 250 هکتار از اراضی تالاب بین‌المللی شادگان موافقت شد. تأثیرات منفی این طرح هم اکنون روی بقای حیات وحش و منابع خاکی (به دلیل تخلیه مواد زاید، صنعتی و سرب های آلوده) به شدت مشخص است. اگر چه از نظر آبی دردو سال گذشته و با وقوع سیلاب شرایط بهتری از نظر کمیت آب پیدا کرده‌، اما آب آنها همچنان بی‌ کیفیت است و امنیت زیستگاهی ندارند. عواملی که باعث بحران در تالاب می باشد را ارزیابی می کنیم: دست های پشت پرده (مردم یا دولت)، سوء مدیریت و عدم بهره گیری از نیروی متخصص، نادیده گرفتن حقابه تالاب، تخلیه زباله و فاضلاب های شهری در تالاب و نیز پساب های نفتی، کیفیت بسیار نامطلوب آب تالاب، عوامل انسانی، تاثیر بیکاری منطقه در نابودی تالاب، کمبود امکانات و تجهیزات محیط زیست منطقه، عدم توجه به بودجه محیط زیست و در ادامه خطر انقراض گونه های کمیاب و سرانجام تکثیر بی رویه ماهی تیلاپیا بلای جان زیستگاه شادگان. اگر تالاب شادگان از بین رود، گونه در معرض انقراض اردک مرمری رااز دست خواهیم داد. تالاب شادگان یکی از زیستگاه‌های بسیار با ارزش فلامینگوها و تنها زیستگاه جوجه آوری اردک مرمری در کشور است و اگر از بین رود، این گونه را در کشورمان نخواهیم داشت. ما تا امروز موفق به خشک کردن این تالاب نشده‌ایم، چراکه این تالاب مجموعه خورموسی و خورالامیه را شامل می‌شود و در واقع از آب دریا تغذیه می‌کند و اگر وابسته به آب دریا نبود، قطعاً در این سال‌ها آن را خشک کرده بودیم. این تالاب با مشکلات زیست محیطی متعددی روبرو است و امروز تبدیل به استخرهای پرورش بزرگ ماهی تیلاپیا شده‌است و جمعیت‌های غیرقابل کنترلی از تیلاپیا رادر این تالاب داریم . تیلاپیا یکی از 10 گونه مهاجم شناخته شده در جهان است که با وجود جثه کوچک، به دلیل همه چیزخوار بودن، تکثیر زیاد، مقاومت بسیار نسبت به شرایط محیطی و کنترل دشوار، عرصه را بر گونه‌های بومی تنگ می‌کند و با نابودی آنها، یکه تاز زیستگاه می‌شود. در حال حاضر 60 تا 70 درصد صید در تالاب شادگان را ماهی تیلاپیا تشکیل می‌دهد. تنها با مدیریت صحیح از منابع مالی و منابع محیط زیستی، با آگاهی رسانی از طریق رسانه ها به عموم مردم و نیز کارشناسی به موقع و اصولی قبل از اجرای پروژه هایی که ضرر زیادی به محیط زیست وارد می کنند میتوان زندگی نسل های آینده را تضمین نمود.

بخش4: سپس بانو زهرا برومند سخنرانی خود را با موضوع بررسی دلایل و اثرات آلودگی هوای کلان شهرهای ایران آغاز کردند: سالیانه حدود 880 هزار نفر در جهان جان خود را بر اثرآالودگی هوا از دست می دهند. سالیانه شش و نیم میلیون مرگ مرتبط با آلودگی هوا گزارش می شود. بیشتر از کشته های تصادفات جاده ای و ایدزو بیماری های دیگر است.

در ایران سالیانه حدود 370 هزار مرگ داریم. از این تعداد در سال 94، 12897 نفر مرگ منتسب به ذرات معلق بوده و البته در برخی شهرها مثل اهواز میانگین ذرات معلق 5/2 میکرون شش برابر حد استاندارد است. بنابراین نمی‌توان اعداد و ارقام به دست آمده در این محاسبه را به سایر شهرها نیز تسری داد. بر اساس محاسبات صورت گرفته در سال گذشته، 4810 مرگ منتسب به آلودگی هوا در تهران ثبت شده است.

علاوه بر جان باختن سالانه حدود 30000 ایرانی بر اثر آلودگی هوا، حدود 150000 نفر در مراکز درمانی، بستری می‌شوند که این موضوع هزینه‌های زیادی به خانواده‌ها و نظام سلامت تحمیل می‌کند. علاوه بر استان تهران، تعدادی از شهرهای استان‌های البرز، قزوین، اصفهان، آذربایجان شرقی، همدان، مرکزی و ایلام هم با آلودگی شدید هوا روبرو هستند. بیشترین مراجعه به اورژانس بعد از تهران در استان‌های البرز و اصفهان بوده است. موضوع آلودگی هوای تهران از سال 82 به طور جدی مطرح شد و گزارش بانک جهانی نشان می دهد فقط در همان سال 8152 نفر بر اثر آلودگی هوا در استان تهران جان خود را از دست داده اند. در آبان سال 85 یعنی سه سال بعد، آلودگی هوا به میزان نیمی از همین جمعیت قربانی گرفت بر اساس آخرین گزارش در سال 1397 مرگ 3477 نفر 30 سال و بالاتر از آن در تهران به علت مواجهه با ذرات معلق کمتر از 2.5 میکرون ثبت شده است. هشتاد درصد از منابع آلاینده هوای تهران ناشی از منابع متحرک شامل انواع خودروها و موتورسیکلت هاست که در این میان، 33 درصد مربوط به خودروهای دیزلی (اعم از کامیون، اتوبوس و مینی بوس) و حدود 18 درصد سهم خودروهای سواری بنزینی و 10 درصد نیز ناشی از موتورسیکلت ها است. سهم آلایندگی فرودگاه 2/0، راه آهن2/0، پایانه های اتوبوسرانی 3/2، سیستم های گرمایشی خانگی، تجاری و اداری 3/2 نیروگاه ها 1/12، پالایشگاه 4/4 و صنایع 8/17درصد ارزیابی شده است. تاکنون و پس از گذشت 7 سال از برنامه فقط در50 دستگاه اتوبوس، فیلتر دوده نصب شده است و تعداد 8350 دستگاه اتوبوس باقی مانده، همچنین اتوبوس ها، کامیون های بخش خصوصی و دولتی عامل موثری در آلودگی هوای تهران است. به طور کلی امسال از لحاظ آلودگی هوا 7 روز هوای آلوده بیشتری نسبت به سال گذشته داشتیم. رئیس گروه سلامت وزارت بهداشت در سی و هشتمین جلسه کارگروه ملی کاهش آلودگی هوا اعلام کردکه شاخص آلاینده ازن به دلیل افزایش ناکس که از احتراق سوخت خودروها و موتورسیکلت‌ها ناشی می‌شود، افزایش یافته و با توجه به اینکه تابش نور خورشید ثابت است، لذا مشکل اصلی در افزایش آلاینده ازن مربوط به این است که کاتالیست موتورسیکلت‌ها و خودروها به درستی کار نمی‌کند. سهم منابع متحرک در تولید آلاینده های گازی بیش از 80 درصد و در بخش ذرات معلق بیش از 60 درصد است. علاوه بر آن، نیروگاه ها در تولید آلاینده های گازی با بیش از پنج درصد و در بخش ذرات معلق با بیش از 12 درصد و پالایشگاه ها با چهار درصد در تولید آلاینده های گازی و ذرات معلق بیشترین سهم را دارند. رئیس سازمان ملی استاندارد ایران تایید نمی کند، خودروها مقصر هستند یا بنزین آنها یا دیگران؟ رامین عزتی عضو هیات علمی دانشکده محیط زیست دانشگاه خوارزمی معتقد است بخشی از این آلودگی حاصل مواد شیمیایی و صنعتی کشورهای سوریه، ترکیه و عراق است. آلودگی هوای تهران به پدیده‌ای ماندگار تبدیل می‌شود. نیره پیروزبخت، رئیس سازمان ملی استاندارد ایران اطمینان داد که نمونه ‌برداری‌های منظم در سراسر کشور نشان می‌دهد که بنزین داخلی مشکل خاصی ندارد. در شرایط پایدار جوی، بوی بدی که در برخی مناطق تهران حس می‌شود نیز ظاهراً ساکن مانده است. اینک تقریباً بدیهی است که منشأ این بوی نامطبوع در حوالی شهر ری قرار دارد. اما به درستی معلوم نیست که علت اصلی، گنداب و بیرون زدن فاضلاب تهران در اراضی پست جنوب شهر (پایین شیب) است و یا فعالیت‌های صنعتی یا جمع شدن زباله.

بخش5: بحث آزاد با موضوع پانزدهم از سند 2030 یونسکو (تالاب میانکاله و مرگ مشکوک پندگان) با شروع سخنان بانو رویا ملائی بیجارپسی آغاز گردید: درابتدا ایشان با تشریح هدف پانزدهم از سند 2030 یونسکو بحث را آغاز نمودند و اعلام نمودند طبق اخرین آمار بیش از 12000هزاراز پرنده های مهاجر از جمله چنگر, فلامینکو و اردک نوک پهن در تالاب میانکاله تلف شدن که هنوز دلیل تلف شدن آنها دقیق اعلام نشده و دولت و مسئولین از قبیل استاندار مازندران و دامپزشکی کل مازندران دلیل تلف شدن این تعداد را بوتولیسم اعلام کرده اند که با توجه به شواهد و مدارک مبنی بر آن علت اعلامی مورد قبول نمی باشد. سپس بانو سمیه علیمرادی در ادامه صحبت و شرکت در بحث آزاد فرمودند که طی سال های اخیر نیز نمونه این کشتار رخ داده بوده اما با دخالت انسان و شکارچیان و درگیری شکارچیان با محیط زیست. شکارچیان از طریق شکار فقط امرار معاش می کنند اما در حال حاضر مجوز شکار به آنها داده نمی شود اما برای اتباع خارجی مجوز شکارصادر می شود و همچنین بازار فروش این پرندگان مرده در حال حاضر در آن منطقه رونق دارد سپس اقای سلمان یزدان پناه ادامه بحث آزاد با تایید موارد گفته شده پیشنهادی در خصوص تغییر دادن ذاعقه مردم به خصوص در منطقه ای که شکار رونق دارد عنوان کردند و دولت می توانند به جای مجوز دادن برای شکار واین موارد تولید پرندگان کارخانه ای را مانند تولید بلدرچین و همانند آن را رونق دهند. در پایان رویا ملائی بیجارپسی ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین، در ساعت 21:30 ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای کمیته محیط زیست و میهمان محترم حاضر در جلسه عبارتند از خانم ها و آقایان: سمیه علیمرادی، رضا عباسی زمان آبادی، رویا ملائی بیجارپسی، سلمان یزدان پناه، علیرضا جهان بین، زهرا برومند، ایراندخت کیا، رزا جهان بین، طاهره خطی، شبنم رضاوند، مهرداد یگانه، مهدی اشرف زاده، الناز اسدی صفا، حمیدرضا تقی زاده تبریزی، محمود حسن زاده، محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی، نیلوفر ایمانیان.

اعتراضات آبان ۹۸، طغیان نیروی کار علیه استثمار و استبداد

فائزه رضایی

سنخ شناسی جنبش های اجتماعی جدید ما را فرا می خواند که با نظریه های کلاسیک سیاسی در باره جنبش های اعتراضی قدری فاصله بگیریم. تا قادر شویم به فراز و فرود آن ها پی برده و با روند دیالکتیکی آن ها بهتر آشنا شویم. بنابراین برای درک درست حضور فرودستان و نقش آن ها در خیزش آبان ماه، نیازمند تکیه به نظریه جامعه جنبشی که برخی از متفکرین ایرانی بدان اصرار دارند، هستیم. روشن و آشکار است که حضور و نقش پررنگ فرودستان؛ کارگر زاده ها، بیکاران و نیروی حاشیه تولید و حاشیه نشینان، در اعتراضات آبان ماه تعیین کننده بود و چنین امری نشان از سمت گیری آتی جنبش اجتماعی- اعتراضی در ایران می دهد، به تعبیری دیگر مشارکت فعالانه فرودستان در رخداد آبان، به مثابه حلقه دیگری در ادامه دی نود و شش به شمار می آید. در اصل ما با یک فرآیند طبقاتی و اجتماعی جدید و در عین حال پیچیده مواجه ایم، که آن نه تنها سرفصل جدیدی از نظر اجتماعی در ایران محسوب می شود بلکه نشان از آن می دهد که بافت اجتماعی ایران طی چند دهه گذشته به شدت دگرگون شده و همین امر تغییرات ریشه داری را به وجود آورده است که قابل انکار نیست. اساسا ما در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفته ایم، که اعتراضات اخیر دی و آبان نماد آن هستند. در یک تعبیر کلان تر، آغازی از شکل گیری یک دوره کاملا جدید در ایران قابل پیش بینی ست. چرا که از یک سو تغییرات اجتماعی در متن جامعه را نشان می دهد و در عین حال تحولات کیفی، مابه ازای اجتماعی به بار می آورد. طوری که همه نحله های اجتماعی و فکری را در ایران به شدت متاثر و دگرگون کرده، که در فرهنگ سیاسی، اجتماعی و عرفی جامعه قابل درک است. اگر توانست در متن و بستر جامعه جنبشی که مطالبات صنفی، اجتماعی نیروی کار، جنبش زنان و دانشجویی را یک دستاورد کلان و تاریخ ساز بدانیم شاید بهتر به شکل گیری مرجع نو و جدید پی خواهیم برد. مرجعی که هم اکنون دارای نیروی اجتماعی عظیم و تعیین کننده و مهمتر از آن گفتمان ساز و جریان ساز است. هنگامی که از برش و زاویه نیروی اجتماعی مخالف وضع موجود، به اعتراضات آبان ماه نگاه کنیم، مشارکت فعالانه طبقات پائین جامعه موید آن است که امروزه بیشتر از هر چیزی به نان، کار و آزادی محتاجند. طبقه کارگر، کارگر زاده ها، بیکاران و به کل فرودستان، خوب می دانند که با تکیه به آزادی، قادر خواهند بود از منافع طبقاتی خود با ایجاد سندیکا و نهادهای خود حراست کنند. نیروی کار به درستی پی برده است که بدون حضور در ساحت اجتماعی و بدون طرح مطالبات صنفی، اجتماعی و طبقاتی، هیچ گونه تغییر و تحولی قابل تصور نیست و شرایط دهشت بار کنونی ادامه خواهد یافت. می خواهم دوباره به مقدمه بحث بازگردم و تاکید کنم که بر مبنای کدام چهارچوب نظری، حضور فرودستان در اعتراضات آبان ماه بهتر قابل توضیح است؟به گمانم چهارچوب و نظریه در خور توجه ای که بتواند توضیح دهنده نقش فرودستان در اعتراضات تاریخ ساز آبان ماه باشد، همان نظریه جامعه جنبشی است که توسط دو متفکر ایرانی پرویز پیران و سعید مدنی _ طی سال های گذشته تدوین شده است. هر دو متفکر با تاکید و تبیین جامعه جنبشی و جنبش های چندگانه شهری مواردی را طرح کردند که در چهارچوب آن نظریه بتوان نقش فرودستان جامعه را در تغییر و تحولات بهتر فهمید و درک کرد. چرا که مطالبات انباشته شده آن ها در هیچ یک از عرصه ها پاسخی نگرفته و به همین دلیل در شرایط آماده، هزاران هزار جوان معترض بیکار، حاشیه نشین و فرودست، در خط مقدم تسخیر خیابان قرار می گیرند. البته فورا باید اضافه کرد که مبارزات صنفی کارگران ایران علیه حقوق های معوقه، اخراج های بی رویه، تعطیلی خط تولید، دستمزد ناچیز، قراردادهای موقت، عدم امنیت جانی در حین کار، مهمتر از همه سرکوب اعتراضات کارگری، دستگیری رهبران میدانی اعتراضات و نقره داغ کردن فعالین کارگری، همه و همه در یک شرایط آماده و بستر کافی، به مبارزات سیاسی گره می خورد و تسخیر خیابان را تنها چاره کار می بینند و علیه وضع موجود قیام می کنند و ما همه دیدیم که تعدادی از شاهدان همیشه زنده اعتراض آبان ماه کارگران آگاه بودند. به نظر می رسد که شرکت فرودستان در اعتراضات آبان دارای عقبه مشخصی ست؛ اگر بخواهیم به طور مصداقی سخن بگوییم؛ نیروی کار ایران، هم در عرصه صنعت هم در عرصه آموزش، خصوصی سازی را در ایران کاملا به چالش کشیده است. به طوری که سازمان خصوصی سازی و سیاست های به حراج گذاشتن سرمایه و منابع کشور و به کل حاکمیت راه چاره ای ندارد، جز این که بپذیرد که برنامه خصوصی سازی جز فلاکت نیروی کار و ورشکستگی کثیری از بنگاه های تولیدی، دست آوردی نداشته است. مشارکت در اعتراضات آبان نشانی از رشد آگاهی و خودآگاهی طبقاتی نیروی کار ایران است که در مبارزات مستمر، صیقل یافته است و به بار نشسته است. چرا که اعتراضات پیاپی این نیروی اجتماعی به وضع وخیم اقتصادی و طبقاتی به روشنی توسط هزاران کارگر، در فولاد اهواز، هپکوی اراک، پل اکریل اصفهان، هفت تپه شوش و…، بستر و فضای حضور در طغیان عمومی را برای نیروی کار ایجاد کرد. عنصر آگاهی و خودآگاهی طبقاتی بخش کثیری از کارگران، معلمان، کارگر زاده ها، نیروی حاشیه تولید، چنان رشد و تعمیق یافته است که برای به عقب راندن چنین نیروی اجتماعی راهی جز سرکوب نمی بینند و دیدیم که با توسل به قتل عام عمومی و سرکوب عنان گسیخته به دنبال خفه کردن صدای معترضین آبان ماه برآمدند حال آن که خواهیم دید که در خیزش های آتی، مشارکت فرودستان افزایش خواهد یافت. به گمان من، اگر بتوان مقایسه کلانی به عمل آورد تحولات آتی، نه کاستی ها مشروطه را خواهد داشت و نه ناکامی های انقلاب بهمن را. زیرا مطالبات و خواسته ها کاملا روشن و نیروی اجتماعی توان سازمان یابی و سازمان دهی را داراست. به علاوه مرجع جدیدی که خود از متن و بطن مردم است، یعنی فعالین اجتماعی، مدنی و صنفی، خواستار تغییر بنیادی هستند. دیگر نه نهادهای محافظه کار و ارتجاعی و نه حتی روشنفکران طبقات برخوردار جامعه، در روند فوق چندان نقش تعیین کننده دارند و نه قدرت های خارجی قادرند روند جنبش اجتماعی را به نفع خود رقم زنند. لذا سرشت خیزش فرودستان علیه بیداد و استثمار آماده تر از هر وقت دیگری ست و دو بال مشارکت عمومی و مطالبات اجتماعی – طبقاتی امکان تحقق آن است. میلیون ها انسان بیکار و فقیر، بدون این که به دنبال خونریزی، ویرانی و چپاول باشند در پی از میان برداشتن نظم موجودند که جز نکبت، فلاکت و بهره کشی، هیچ چیز دیگری را برایشان به ارمغان نیاورده است. به تعبیری روشن تر در بطن و ماهیت جامعه جنبشی ما، اعتراضات برای مهار خشونت دولتی ست و هرگز خود مسبب خشونت نبوده و نخواهد بود. به طور تجربی در تجربه دی و هم در قیام آبان دیدیم که توده های فرودست عاصی از وضع موجود، در پی ویرانی جامعه و ایجاد شورش کور نبودند. در حالی که حاکمیت جهت تسلط به اوضاع به خشونت متوسل شده و در عین حال با تکیه به انواع و اقسام رسانه صوتی، تصویری و نوشتاری همراه طبقات برخوردار و بخشی از لایه های بالای طبقه متوسط، به طور یک ریز از فتنه و فتنه گری، دو قطبی شدن جامعه و بی سرانجامی اعتراضات داد سخن می راند. در حالی که جنبش اعتراضی در ایران نه یک انتخاب که یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. زیرا استبداد مذهبی که مسبب شکاف طبقاتی عظیم است، جز از طریق اعتراضات میلیونی فرودستان با همراهی لایه های فقیر طبقه متوسط نابود نخواهد شد. به نظر می رسد برای به زانو درآوردن استبداد حاکم، مقاومت مدنی، کم هزینه ترین شیوه است. تجربه آبان ماه نشان داد که نه تنها جناح بندی در جمهوری اسلامی بیشتر به یک ترفند شبیه است بلکه محرز شد که اساسا قوه مجریه مقننه و قضائیه، به طور کامل و دربست، تحت تملک بیت رهبری و خود رهبر است. در اصل برای ملت ستمدیده ما بیش از پیش روشن شد که حاکمیت ایران توسط رهبر و بیت رهبری، سپاه و شورای امنیت ملی و شورای تامین استانها و نهادهای ریز و درشت سرکوب از قبیل یگان های ویژه و گارد، لباس شخصی ها، وزارت اطلاعات، دادستانی اداره می شود و چنین ساختار امنیتی و نظامی نشان داد که استعداد آن را دارد که به قتل عام عمومی متوسل شود، همچنان که طبق آخرین گزارش ها، قریب به ۱۵۰۰ تن از معترضین آبان به دست نیروی سرکوب کشته شدند. بنابراین جامعه در مقابل مهار خشونت حاکمیت به راستی به جز نافرمانی همگانی، مقاومت مدنی، طغیان عمومی و در نهایت دفاع مشروع راه دیگری دارد؟آبان ماه باعث شد که سطح تحلیل و نگاه به تحولات سیاسی و اجتماعی در جبهه ملت ستمدیده و دوستداران آزادی، رفاه و آبادی، یک دست تر شود و برای همگان روشن شد که مشارکت فرودستان در اعتراضات، حاکمیت مستبد را کاملا در تنگنا قرار داد و ابتکار عمل نیروهای مخالف در خیابان او را درمانده کرد. به نظر می رسد که جامعه در ادامه آبان خود را آماده می کند تا در گام های بعدی با نیروی میلیونی وارد کارزار شود و ما همه خوب می دانیم که به دلیل فقر گسترده در ایران و شکاف طبقاتی غیرقابل تصور ناشی از سیاست های نادرست جمهوری اسلامی در عرصه های اقتصادی و اجتماعی، فرودستان بیشتری به قیام خواهند پیوست، همان طور که دیدیم در آبان ماه عرصه را بر حکومت تنگ تر کردند. بنابراین قابل تاکید است که؛ نیروی کار در ایران از لحاظ عملی و نظری، در همراهی با بزرگترین جنبش مدنی ایران یعنی جنبش زنان و همچنین با همگامی جنبش دانشجویی و دیگر اقشار آگاه جامعه، اعتراضات سراسری بعدی را تدارک خواهد دید و در چنین جدالی نیروهای حافظ وضع موجود، راهی جز عقب نشینی ندارند. همچنین باید به خاطر داشت که آرزواندیشی قادر است ما را از واقعیت غیرقابل انکار دورکند چرا که فرودستان ایران به رغم آگاهی و خودآگاهی فاقد سندیکاهای سراسری و تشکلات محلی و…هستند. بنابراین نقش غیرقابل انکار فرودستان در اعتراضات آتی، زمانی تعیین کننده تر خواهد شد که متشکل شوند، چرا که نهادهای مستقل کارگران، معلمان و پرستاران، بازنشستگان و …، در ایجاد جبهه متحد نهادهای مدنی به عنوان یک بلوک در مقابل نظام زر، زور و تزویر، نیازی مبرم و حیاتی است.

بیست شاخص برای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه

رضا چهرازی

در سال هشتاد و شش، کمیته ای در کانون دفاع از حقوق بشر شکل گرفت که تحت عنوان کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه شروع به فعالیت کرد. از جمله فعالیتهای کانون دفاع از حقوق بشر در کمیته انتخابات آزاد، سالم وعادلانه، بررسی تطبیقی قانون انتخابات ایران با اسناد بین المللی مرتبط با انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است.

اعضای این کمیته، شامل حقوق دان های مورد وثوقی بودند که هم بر کلام حقوقی اشراف داشتند و هم مستقل و آزاد اندیش بودند و از شوق خدمت در این باب دقت میکردند. آنها سعی کردند که دراین کمیته، با ادبیات حقوقی و بدور از هر جهت گیری و یا تعلق فکری دیگری، صرفا با نگاه حقوقی به بررسی تطبیقی قانون انتخابات با اسناد بین المللی مربوط به معیارهای انتخابات آزاد بپردازند، که یکی از خروجیهای این تلاشها، سعی در آگاه ساختن مردم از معیارهای بین‌المللی انتخابات سالم بود، بیست معیار مطرح شده دراین باب در زیر آمده است.

1- اراده مردم اساس و منشا قدرت حکومت است و این اراده باید بوسیله انتخابات آزاد، سالم و عادلانه اعلام ‏شود.

‏2- آزادی و سلامت انتخابات هنگامی میسر است که حقوق و آزادی‌های اساسی مردم طبق معیارهای ‏جهانشمول تحقق پیدا کرده باشد.

‏3- آزادی و سلامت انتخابات بدین معنی است که همه آحاد ملت و همه‌ی گرایش‌ها و تشکل‌های سیاسی، ‏عقیدتی و قومی و… بتوانند بدون احساس زور و تحمیل در انتخابات شرکت نمایند و به نامزدهای مورد نظر ‏خود رأی دهند و به لحاظ رأی که می‌دهند مورد بازخواست و فشار و محرومیت قرار نگیرند، شرکت یا عدم ‏شرکت در انتخابات تحمیلی نباشد و اثر سویی در زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افراد نداشته باشد.

‏4- به منظور رعایت عدالت و انصاف در خصوص انتخاب شوندگان و نامزدهای انتخاباتی، غیر از محدویت‌‏هایی از قبیل سن قانونی، تابعیت کشور محل رأی یا نداشتن سوء پیشینه موثر کیفری در جرائم عادی- که ‏منجر به محرومیت موقت از حقوق اجتماعی شده باشد- هیچ محدودیت دیگری نباید ایجاد نمود.

‏5- مردم حق دارند به عنوان رأی دهنده یا انتخاب شونده بطور فردی یا از طریق احزاب و تشکل‌های ‏مختلف، در انتخابات شرکت نمایند. ‏6- احزاب و تشکل‌های مختلف با هر نوع گرایش سیاسی و عقیدتی باید بتوانند در شرایط یکسان نامزدهای ‏خود را معرفی و برای شرکت در انتخابات از شرایط و تسهیلات مساوی و عادلانه بهرمند باشند. ‏7- رأی دهندگان و نامزدهای انتخاباتی، فردی یا حزبی حق دارند بدون بیم و نگرانی، دیدگاه‌ها و برنامه‌های ‏خود را تبلیغ و ترویج و در رسانه‌های گروهی مطرح کنند. ‏8- دولت باید تمام اقدامات لازم را به عمل آورد تا احزاب و نامزدها و رأی دهندگان از امنیت جانی و مالی و ‏حیثیتی مساوی برخوردار گردند و از هر نوع خشونت، جلوگیری به‌عمل آورد. ‏9- دولت باید تضمین کند که موارد نقض حقوق بشر در رابطه با انتخابات آزاد را فوراً در محدوده زمانی ‏معینی در دادگاه‌های عمومی علنی، مستقل و بی‌طرف مورد رسیدگی قرار دهد و با ناقضان قانون اعم از ‏اشخاص حقیقی و حقوقی یا نهادهای دولتی برخورد جدی و فوری در چارچوب قانون به‌عمل آورد، و رأی ‏صادره را از طریق رسانه‌های گروهی برای اطلاع عمومی اعلام نماید. ‏10- قوانین و مقررات داخلی مربوط به انتخابات نباید با عرف و تعهدات بین‌المللی دولت مغایرت داشته ‏باشند. 11- انتخابات باید دوره‌ای و در دوره‌های مشخص انجام گیرد. ‏12- دولت موظف است برنامه‌های ملی آموزش همگانی، جهت آشنایی مردم با معیارها و آیین‌های انتخابات ‏آزاد را اجرا نماید. 13- رأی‌گیری باید بطور فراگیر انجام شود و شامل کلیه‌ی اتباع ایرانی باشد. ‏14- به‌منظور تأمین سلامت انتخابات دولت موظف است امکان نظارت و بازبینی بی‌طرفانه‌ی نهادها و تشکل‌‏های مردمی و غیردولتی و نمایندگان احزاب سیاسی را بر فرآیند انتخابات فراهم نماید. ‏15- در فرآیند انتخابات همه آحاد مردم باید مورد حمایت قانونی قرار گیرند و چنانچه حقوق فردی، اجتماعی، ‏سیاسی و انتخاباتی آنان تضییع گردد باید از امکان جبران خسارت مادی و معنوی برخوردار باشند. ‏16- کلیه آحاد ملت اعم از زن و مرد و تشکل‌ها و احزاب سیاسی- عقیدتی و قومی باید در شرایط مساوی ‏بتوانند از رسانه‌های گروهی و به‌ویژه از رسانه‌های دولتی جهت تبلیغات انتخاباتی بهرمند گردند. ‏17- رأی گیری باید مخفیانه به‌عمل آید بدین معنی که غیر از رأی دهنده هیچ شخص دیگری از مفاد رأی وی ‏مطلع نشود. ‏18- دولت باید اقدامات لازم و مناسب برای شفافیت روند انتخابات به عمل آورد و اصل را بر برائت و واجد ‏صلاحیت دانستن همه نامزدها اعم از زن و مرد قرار دهد و از هرگونه تفتیش عقاید و اعمال نظارت سلیقه‌‏ای جلوگیری کند. 19- رأی گیری باید بدون هرگونه تقلب یا ارعاب یا هرگونه اقدام غیرقانونی انجام گیرد و شمارش آراء باید ‏تحت نظارت و بازبینی بی‌طرفانه‌ی نمایندگان احزاب، تشکل‌ها و نامزدها باشد، دولت مکلف به تضمین و اجرای ‏این بند می‌باشد. 20- اعمال هرگونه نظارت استصوابی توسط نهادهای حکومتی- تحت هر عنوان باشد- نادیده انگاشتن حقوق ‏شهروندی و مخدوش ساختن انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است. ‏

پیروان ادیان و نفوذ حاکمان

زهرارویشی

بازهم پیروان ادیان و برخوردهای ظالمانه حکومت‌ها و رژیم ها خودکامه، بازهم ترس پیروان ادیان از داشتن عقیده و مذهب خود و هر بار به صورتی پیروان ادیان مورد ظلم و خشونت قرار می‌گیرند. کشورهای که حاکمان ان بدور از دموکراسی سعی در اداره کشور دارند با نفوذ دربین گروهای پیروان ادیان سعی در به زیر سلطه در آوردن آنها شده اند‌ و در مورد دین یارسان آنچه در چند دهه اخیر شاهد هستیم، دو دسته کردن پیروان این دین هست: ((یارسانیان مکتبی ویارسانیان سنتی)) بطوریکه درحال حاضر گروهی از پیروان این دین به دلایلی چند از جمله ترس ازحکومت و قدرتهای آن برای از دست دادن منافع شخصی و همچنین به دلیلی چون نداشتن اعتقاد محکم به دین و مذهب خود را زیر سایه اسلام شیعه قرار دادند.

و اعتقادات دینی خود را در چارچوب مسلمانان دچار تغییرات دادند و شاخه مکتبی دریارسان را برای خود تشکیل داده اند.

و شاخه دیگر که شاخه سنتی یارسان هست همچنان با وجود فشارهای فراوان رژیم دست از عقیده و اصول اصلی دین خود بر طبق کتابهای مذهبی خود برنداشتند و نیز در شاخه مکتبی همچنین میتوان اصول دینی مسلمان مثل نماز خواندن؛ رفتن به حج و بارگذاری مراسمات مثل عاشورا و تاسوعا و همچنین روزه گرفتن در ماه رمضان اشاره کرد و تمام این مواردی که بصورت تحریفی از طریق اشخاص نفوذی وارد دین یارسان شده کاملا متضاد بر عقیده اصلی دین یارسان که شاخه سنتی آن؛ بر آن عقیده دارند. در شاخه سنتی بر سه اصل پایبند هست از جمله :

1- انسان خدایی: اگر انسان روح خود را بطور شایسته و با اعمال درست پاک کند ذات خداوندی در او تجلی میکند؛ مثل ظهور روح القدوس در مسیح

2- دونادونی روح – روح انسان پس از مرگ از جسم او جدا میشودو در جسم جدیدی متولد میشود مانند تناسخ در بودیسم

3 – اعتقاد نداشتن به بهشت و جهنم. این سه اصل دین یارسان که شاخه سنتی بر آن پایبند هستند کاملا مخالف با اصول مسلمانان هست و خود زنگ خطری برای حکومتی که بصورت مستبدانه سعی بر کنترل مردم جامعه از طریق عقاید دینی که بیشتر درجهت شیعه هست داشته باشد. همین امر اسباب ضدیت با پیروان این دین، آن هم در شاخه سنتیش شاهد هستیم و اکثر پیروانش را به بهانه های چون برهم زدن امنیت کشور و تبلیغ دین مورد خشم و ستم فراوانی قرار داده است.

اما اگر نگاهی به اصول خود قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم براساس اصل ۱۹و ۲۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صراحت بیان شده که مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ٫ نژاد ٫ زبان ٫ و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و همه از حقوق انسانی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی با رعایت حقوق تمام مردم ایران صحبت شده ولی همین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تنها پیروان اهل سنت، یهودی، زرتشتی و مسیحی را به رسمیت میشناسد و همچنین در اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت درماده ۱۸ و ۱۹ اشاره شده است هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود این حق متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان می‌باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است هر کس می‌تواند از این حقوق منفردا یا مجتما بطور خصوصی یا بطور عمومی برخوردار باشد.

هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق شامل آنست که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن از تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.

همانطورکه نگاهی داشته باشیم چه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و چه منشور حقوق بشر در آزادی عقیده و مذهب به تمام شهروندان اجازه داده شده است، اما آنچه در عمل شاهد هستیم خلاف این دو هست، رژیم ایران با راهکارهای و نفوذ در ادیان دیگر سعی در تحریف اعتقادات آنها به هر شکل هست و گروهی از پیروان ادیان هم بخاطر منافع حقیرانه دنیویی و عدم اعتقاد راسخ به اصول دینی دنبال رو این تحریفها هستند. امید هست با روشنگری و آگاه کردن مردم جامعه ایران بتوانیم با روش صلح آمیز اطلاع رسانی جلویی این امر غیر انسانی و حقوقی گرفته شود.

ازدواج کودکان، به مثابه بردگی جنسی

 جلال پورصادقی

ازدواج، یکی از تأسیس های حقوقی مهم بشری، در راستای ساخت نهاد خانواده است. در دوره پیشامدرن، بحث سن طرفین ازدواج، اهمیت چندانی نداشت. اما در یکی دو قرن اخیر و جاافتادن مفاهیم مدرن فلسفه حقوق بشر، سن ازدواج هم اهمیت پیدا کرد.به ویژه سن طرف مؤنث ازدواج.
ازدواج، از لحاظ ماهیت حقوقی، یک عقد یا قرارداد است. منتها، با قراردادهای تجاری و اقتصادی، از جمله، بیع، اجاره، رهن، ضمان و تفاوت بنیادین دارد، چون وجه اقتصادی و مادی آن کمرنگ، و وجه معنوی و روحی و احساسی آن مهمتر است. اصلی ترین و پایه ای ترین بحث در حقوق قراردادها، «اصل حاکمیت اراده» در قراردادهاست. بدین معنی که در هر قراردادی، اصل بر اراده طرف های ذی نفع در قرارداد است و هیچ اراده ای خارج از آن اراده ها، نباید ذی مدخل باشد. همچنین نوع و نحوه اراده طرف های قرارداد است که به آن قرارداد، قوت و ضعف می بخشد. حال که در یک قرارداد اقتصادی و مادی، اراده ها حاکمیت دارند، به طریق اولی، در قراردادی چون ازدواج، که علاوه بر وجه مادی و اقتصادی، وجه معنوی و روانی و احساسی هم دارد و اساساً با سرنوشت دو انسان مرتبط است، حتماً اراده طرف های قرارداد، بیشتر باید مدخلیت داشته باشند. اراده، در هر انسانی، زمانی شکل می گیرد که آن انسان، دارای حداکثر بلوغ باشد و نوع و نحوه و کیفیت قرارداد را بفهمد. به طور طبیعی یک کودک، نمی تواند درک درستی از قراردادهای ساده هم داشته باشد، چه رسد به قرارداد مهمی چون ازدواج!در قوانین ایران، برای انعقاد قراردادهای مالی چون بیع و اجاره و طرفین قرارداد حتماً باید سن رشد را رد کرده باشند، سن رشد در نظام حقوقی ایران بعد از انقلاب اسلامی، بالای ۱۸ سال تمام شمسی است. اما برای عقد ازدواج، سن بلوغ شرعی (۹ سال تمام قمری برای دختران، و ۱۵ سال تمام قمری برای پسران) کافی است. صرفاً برای دختران بین ۹ سال تمام قمری تا ۱۳ سال تمام شمسی، یک تبصره وجود دارد، و آن این که ازدواج آن ها منوط به اجازه دادگاه است، اما ازدواج دختران بالای ۱۳ سال تمام شمسی، کاملاً آزاد ومجاز است.خیلی عجیب است که یک دختر۱۳ساله، حق انعقاد قرارداد بیع (مثلاً خرید و فروش یک اتومبیل ساده) را ندارد، اما همین دختر۱۳ساله را می توان به پای یک قرارداد بسیار مهم تر و حیاتی تر، یعنی پای سفره عقد ازدواج نشاند!تبعات قرارداد ازدواج، طولانی تر، حیاتی تر و ماندگارتر از هر قرارداد دیگر مربوط به حقوق خصوصی است. یک کودکِ زیر۱۸ سال هرگز نمی تواند درک درستی از تبعات این قرارداد داشته باشد، لذا در ازدواجی که یک طرف آن کودک باشد، اساساً نام آن «قرارداد» نمی تواند باشد! بلکه به بردگی گرفتن یک طرف است. ازدواج کودکان، چیزی بدتر از بردگی جنسی است. چون برده های جنسی در دنیای قدیم، حداقل درباره همان روابط جنسی، و سرویس جنسی که به برده داران می دادند، درک داشتند. اما یک کودک، درباره رابطه جنسی هم درک درستی ندارد و باید تا سن بلوغ، آموزش درست و شفافی درباره مسایل جنسی ببیند، تا خودش هویت جنسی خود را انتخاب کند، چون رابطه جنسی، بخش کوچکی از رابطه بعد از ازدواج است و ممکن است شخصی بخواهد، قبل از ازدواج، هویت جنسی خود را برگزیند ویا آنراتغییردهد. نظام حقوق جمهوری اسلامی، براساس فقه شیعه است. در فقه هم نکاح (ازدواج) یک عقد است. اما جالب است که در فقه، هیچ سن حداقلی و یا حداکثری برای ازدواج در نظر گرفته نشده است و یک کودک شیرخواره را هم می توان طرف عقد ازدواج قرارداد، منتها یک کودک زیر سن بلوغ شرعی، خودش نمی تواند ایجاب و قبول عقد را انجام دهد، لذا ولیّ کودک عقد را ایجاب و یا قبول می کند. کودکی که توسط ولیّ (سرپرست) خود به ازدواج شخص دیگر درآید، بعد از رسیدن به سن بلوغ می تواند عقد را فسخ کند، و یا آن را تأیید نماید. درمورد دخترانی که توسط ولیّ خود به ازدواج مردی درآمده اند، آن مرد حق برقراری رابطه جنسی با او تا سن بلوغ را ندارد و اگر مردی با همسر کم سن وسال خود رابطه جنسی برقرار کند و این رابطه به آسیب به اندام جنسی همسرش شود، آن همسر تا ابد بر او حرام می شود. اما نکته این جاست که فقهای شیعه نمی خواهند، یک سن واحد را برای بلوغ قبول کنند، و آنرابه عنوان کف سن ازدواج درفتوای خوداعلام نمایند. آیا می توان سن ازدواج در قوانین ایران را به استاندارد جهانی رساند؟ پاسخ روشن است، تا زمانی که براساس اصل ۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی، مبنای تقنین، فقه و شریعت باشد، این اتفاق نخواهد افتاد. هرگز نباید انتظار داشت که یک فقیه شیعه بیاید و در فتاوای خود سن ازدواج دختر را به ۱۸ سال برساند. این کار با ماهیت گفتمان فقهی شیعه در تضاد است. در فقه هر رابطه ای بین دو فرد مذکر و مؤنث، نیاز به وجود محرمیت (یعنی عقد نکاح) بین دو طرف است. نه تنها رابطه جنسی، بلکه رابطه مادون سکس اعم از بوسیدن، بغل کردن، و حتی روابطی مادون این ها، نیاز به محرمیت است. دو فرد نامحرم نمی توانند حتی همدیگر را عاشقانه نگاه کنند!در نظام حقوقی عرفی غربی، درست است که کف سن ازدواج ۱۸ سال است، اما سن قانونی سکس کمتر است، در برخی کشورها تا ۱۴ سال است. طبعی هم هست، چون سکس یک نیاز است. آیا می توان از یک فقیه خواست که در فتاوای خود سن ازدواج را به ۱۸ سال برساند، و اجازه دهد، دختران و پسران، در سنینی پایین تر از ۱۸ سال، بدون وجود محرمیت باهم سکس هم داشته باشند؟! این برای یک فقیه محال است! چون فقیه، برای رابطه کم اهمیت تر بین دختر و پسر را هم بدون وجود عقد محرمیت نامشروع می داند و این از مسلمات فقه است.

روز جهانی تالابها

 رزا جهان بین

تالاب چیست؟ مناطقی پوشیده از مرداب، باتلاق، لجن زار یا آبگیرهای طبیعی و مصنوعی اعم از دائمی یا موقت که در آن آب های شور یا شیرین به صورت راکد یا جاری یافت می شود، از جمله شامل آبگیرهای دریایی که عمق آنها در پائین ترین حد جزر از شش متر تجاوز نکند. تالاب ها انوع گوناگونی از زیستگاه ها نظیر رودخانه ها، دریاچه ها، کرانه های ساحلی، جنگلهای حرا، لجن زارها و حتی آبسنگهای مرجانی را در بر می گیرند. به علاوه انواع تالاب های مصنوع بشر مثل حوضچه های پرورش ماهی و میگو، آب بندانهای ها، اراضی تحت کشت آبی، حوضچه های استحصال نمک، مخازن ذخیره آب در پشت سدها، بستر شنی رودخانه ها و کانال های آب نیز مشمول این تعریف کلی می گردند.49 سال پیش، در سیزدهم بهمن۱۳۴۹ مصادف با 2 فوریه 1971، نشست رامسر با هدف حفاظت از تالاب‌های جهان، در شهر رامسر ایران برگزار شد. در پایان این نشست، کنوانسیونی با امضای ۱۸ کشور، اولین گام برای حفاظت از تالاب‌های جهان بود که بعدتر، اعضای آن به ۱۶۹ کشور رسید. ایران با امضای کنوانسیون رامسر، متعهد به رعایت قوانینی شده است تا در حفاظت از تالاب‌ها، مؤثر باشد. یکی از اهداف این کنوانسیون، همکاری بین‌المللی به‌منظور استفاده‌ی بهینه از تالاب‌ها و سعی در تداوم آن‌ها برای نسل‌های آینده بود. این پیمان تماما با تلاش و پیگیری های اسکندر فیروز، رییس وقت سازمان محیط زیست ایران تهیه شد. به او لقب پدر تالاب ها را داده اند چرا که اگر او نبود شاید تمامی تالاب های امروز ایران که به سختی نفس می کشند، به مرداب تبدیل گشته بودند. چرا تالاب با ارزش است؟تالاب ها از جمله مولدترین محیط های کره زمین است به صورتی که می تواند زیستگاه بسیاری از پرندگان، جانوران، حیوانات و گیاهان مختلف بسیاری باشد. تالاب ها نقش بزرگی در اکوسیستم و حیاط بشری را دارا هستند به عنوان مثال برنج یکی از محصولات رایح تالابی، غذای بیش از نیمی از ساکنان زمین را فراهم می آورد. تالاب ها از اجتماعات انبوه گونه های پرندگان، خزندگان، ماهیان و بی مهرگان حمایت میکنند. از بین ۲۰هزارگونه مختلف ماهی در سطح جهان، بیش از ۴۰ % آنها در آبهای شیرین (تالاب ها) زندگی می کنند. تالاب ها ذخیره گاه های بسیار مهمی از مواد ژنتیکی (وراثتی) گیاهی نیز محسوب می شوند. از میان ارزشهای اقتصادی متعدد تالاب ها، می توان به حفظ ذخایر ژنی گیاهی و جانوری، تأمین آب (کیفی و کمی)، آبزی پروری (بیش از دوسوم از برداشت محصول ماهی جهان به سلامت مناطق تالابی بستگی دارد)، تولید محصولات کشاورزی (از طریق تأمین آب و عناصرغذایی)، تولید چوب، تأمین انرژی، تولید مواد لجنی و گیاهی، حمل و نقل و کاربردهای تفریحی و گردشگری (توریستی) اشاره کرد.علاوه بر این تالابها به عنوان بخشی از میراث فرهنگی بشر اهمیت ویژه ای دارند. با باورهای جهان شناسی و مذهبی رابطه داشته، منشاء تعالی زیبایی شناختی می شوند، پناهگاه هایی برای حیات وحش ایجاد نموده و شالوده سنن مهم بومی را شکل می دهند.امروزه اما حال تالاب های ایران هیچ خوب نیست. چه تالاب هایی مانند بختگان، طشک، کم جان، کافتر، مهارلو، ارژن، پریشان، گاوخونی، هامون، جازموریان، میقان، که در اقلیم خشک و نیمه خشک کشور قرار دارند چه آنهایی که در مناطق مساعد تر و نوار شمالی کشور قرار گرفته اند مانند تالاب انزلی، بوجاق، گمیشان، الماگل، آلاگل، زریوار وضعیت ناگواری دارند. سیاست نادرست در توسعه‌ی شهرها، صنعت، کشاورزی و عدم مدیریت صحیح سدها، حتی صید غیرمجاز پرندگان، از مهم‌ترین عواملی است که باعث خشکیدن تالاب‌ها شده است.خشکی و بحران تالاب‌ها در ایران، دیگر بر کسی پوشیده نیست و طبق آماراعلام‌ شده ازسوی سازمان محیط زیست کشور، تالاب‌های انزلی، گاوخونی، هامون، بختگان، پریشان، شادگان، طشک، چغاخور، گندمان، هورالعظیم و بسیاری دیگر از تالاب‌ها، در حال خشک‌شدن کامل هستند. با توجه به هدف 14 سند 2030 یونسکو که اشاره به حفظ و استفاده پایا از اقیانوس ها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایا دارد امید است که بیشتر شاهد کمتر شدن سدهایی که به بهانه آبادانی و توسعه، سبب مرگ تالاب ها و اکوسیستم هایی که روزگاری بهشت پرندگان و جانداران و گیاهان متفاوتی بوده اند اما امروزه از آنها با نام مرداب یاد می شود باشیم.

خشونت سیاسی

 علی جاوید

یکی از اساسی ترین سرچشمه های حکومت های دیکتاتوری خشونت سیاسی است. “ماکیاولیست” نحوه ی بدست آوردن قدرت و طریقه ی حفظ آنرا سیاست می نامد. حکومت های دیکتاتوری اغلب نظام های حزبی را به حد کافی قاطع نمی دانند و مرکز ثقل، تحلیل، بررسی و در نهایت تصمیم گیری را حکومت می دانند و هسته ی اصلی سیاست را قدرت!طبیعی ست که این نوع نگرش جامعه را به سمت انسداد سیاسی می کشاند و بر آنست تا روزنه های امید جمعی را از ریشه در حفقان قرار دهد. درین گونه جوامع، سیاست عرصه ی اجتماعی ندارد و عناصر قدرت بدون توجه به امور و روابط بین الملل برای کنترل جامعه از هیچ خشونتی واگذار نیست. ایدئولوژی که غالبا هم جنبه ی افراطی دارد مجال ظهور پیدا میکند و برایش فرقی ندارد که برای پختن املت دلخواهش چند تخم مرغ شکسته می شود!در واقع اخذ و اجرای تصمیم برای جامعه، عملا سنخیتی با فاکتورهای جامعه شناختی ندارد ؛ بلکه مبنای تصمیمات ,حرکت و گام نهادن در مسیر و بستر ایدئولوژیک است. هدف ایوئولوژیک سیاسی قابل تعریف است اما برای بلند مدت به ندرت قابل اجراست، چرا که با گذر زمان و تغییرفاکتورهایی چون تحول ابزار و دنیای ارتباطاتی و میل برآیند تفکر جمعی، جوامع قابلیت قبلی را نسبت به انسدادهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و…ندارند و آرام آرام در گذر زمان راجع به مسائل مختلف به اجماعی دلخواه و آزادی طلبانه می رسند. به نظر می رسد پای خشونت از سوی عوامل حاکمیت برای مقابله و به تاخیر انداختن اینگونه اجماعات همه گیر به کارزارباز می شود و احتمال مقابله به مثل توده های مردمی نیز وجود دارد. به همین خاطر روش هایی چون ارعاب و تشویش، افترا و احتمالا استفاده بیش از حد نیاز برای مقابله ؛ از سوی قدرت روشی قطعی ست. خشونت رابطه ایی دوطرفه به محور قدرت تعریف می شود که در شکل کنش و واکنش غالبا مشاهده می شود. حال اگراین رابطه در سطح جامعه و با عطف توجه به قدرت سیاسی رخ دهد، آنگاه با پدیده ی خشونت سیاسی مواجه خواهیم بود. ازین نظرگاه خشونت سیاسی همراه فرایند توسعه، رشد خواهد کرد. لذا جهان توسعه یافته ی متاخر دارای پتانسیل خشونت بیشتری نسبت به جهان متقدم است. البته نباید فراموش کنیم که نفی خشونت همچنان به عنوان هدف اولیه ی توسعه در کشورهای مختلف است. اما در مورد ایران ؛ تعریف فوق حکایت از بستر سنتی مساعد برای بروز خشونت در روابط سیاسی دارد. قدرت مداری دولت، تجربه ی گذار از سنت به مدرنیسم، وقوع انقلاب اجتماعی بزرگ چون انقلاب سال پنجاه و هفت ، وجود قومیت های متعدد و فضای پرتنش بین المللی، از جمله عوامل دخیل موثر و قابل توجه و بحث در این زمینه است. با کنکاشی در عصر حاضر می توان به این تجربه دست یافت که آرمانی ترین شعارها چون : عدالت، صلح، آزادی و…میتوانند در عمل به خشونت آمیزترین و ظالمانه ترین انواع حاکمیت بیانجامد. لذا خشونت موضوع مهم پژوهشی قرن بیستم بوده و ما شاهد تامل درین پدیده ی مهم از دیدگاه های مختلف هستیم. ” رامین جهانبگلو ” در کتاب ” اندیشه عدم خشونت ” این پژوهش ها را به ۷ دسته تقسیم کرده :1. رویکرد زیست شناسی2. رویکرد روان شناختی3. رویکرد جامعه شناسانه4 . رویکرد فرهنگی5. تحلیل تکنولوژیک6. رویکرد اقتصادی7. تاثیر رسانه که اینجا به اختصار به هر کدام میپردازیم :1. رویکرد زیست شناسی : کلیه ی موجودات زنده اعم از گیاه، حیوان و انسان برای حفظ بقای خود به واکنش متوسل میشوند که ممکن است این واکنش ها با خشونت همراه باشند، حال آنکه غریزه ی پرخاشگری انسان با توانایی تخریب همراهاست. 2. رویکرد روان شناختی : انسان دارای غریزه ی ” عشق به زندگی ” و انگیزه ی ” ترس از مرگ ” می باشد که از تضارب ایندو، پرخاشگری نسبت به بیرون برای حفظ درون ظهور می یابد. 3. رویکرد جامعه شناسانه: این رویکرد به دلیل گستردگی علم جامعه شناسی و وجود نظریات متفاوت از جامعه شناسان و فلاسفه طیف های مختلفی را شامل می شود که بارزترین آنها ؛ تحلیل گران مارکسیستی، جامعه شناسان *کارکردگرا ومتفکرانی که منشاء خشونت را درعواملی مانند: محرومیت نسبی، سرخوردگی اجتماعی می دانند. 4. رویکرد فرهنگی : عقاید، آداب و رسوم، افسانه ها و… ذهنیت افراد یک جامعه را می سازند و تفاوت ها در این زمینه اعم از مردم و حکام باعث خشونت است. 5. تحلیل تکنولوژیک : تکنولوژی ها معمولا برای رسیدن به هدفی خاص طراحی می شوند که گاها تضمین کننده ی بالا رفت پتانسیل میزان خشونت سیاسی هستند. سهولت در انتقال سلاح، بالا رفتن قدرت تخریب، فراهم کردن زمینه ی جنگ های غیر مستقیم و… از نمونه های آنست. 7. تاثیر رسانه : خشونت سیاسی دارای یک بعد رسانه ایی می باشد، از آن جمله ؛ زیبایی شناسی که ناظر بر تاثیر نمایشی اعمال قدرت می باشد، ارتباطی که از جنگ ها به مثابه پل های ارتباطی بین دو فرهنگ یاد می نماید. اکنون تمایل دارم که اشکال خشونت را تفکیک کنم و به دو شکل آنرا توضیح دهم ؛ خشونت از بالا و خشونت از پایین. خشونت از بالا به خشونتی اطلاق می شود که توسط دولت علیه مردم یا سایر ُد َول اعمال می شود. حکومت های توتالیتر نوع خاصی از خشونت سیاسی را برای تداوم بخشیدن به خود به اجرا در می آورند، به شکلی که همه ی افراد جامعه خود را هر لحظه در معرض نا امنی و خشونت می یابند. از مهمترین ابزارهای اعمال خشونت و سرکوب دولت ها علیه مردم میتوان به : سرکوب فیزیکی، زندان، شکنجه و اعدام. و در سطح منطقه ایی و بین المللی ابزارهایی مانند : جنگ، ترور، ایجاد شورش و ناامنی در سایر مناطق اشاره کرد. بر همین مبنا خشونت از پایین به واکنش های فردی، گروهی و اجتماعی اطلاق می شود که در مقابل خشونت های ازبالا شکل می گیرد. اعتراض، تظاهرات، اعتصاب، شورش و در نهایت اقدام به انقلاب از جمله نمودهای عینی اینگونه خشونت است. اکنون با علم به وابستگی کشورهای جهان با یکدیگر به این معنا که در جهان امروز کشورها نمی توانند و نباید به وجود خشونت در بیرون از مرزهای خود بی تفاوت باشند و اینکه خشونت سیاسی مانند یک غده ی سرطانی بدخیم قابلیت تکسیری به سایر مناطق حتی پشت مرزهای خود را دارد و واقعیات موجود جامعه و جهان امروز مهمترین واقعیت های مدنظر را به عنوان راهکارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای مقابله با خشونت سیاسی در ایران ذکر می کنم :1. تقویت نهادهای اجتماعی و مبارزه با مفاسد اجتماعی2. تقویت حوزه ی آموزشی، پژوهشی و روش های اطلاع رسانی3. برنامه ریزی و طراحی دقیق شهری4. تقسیم عادلانه قدرت، تاسیس قدرت پاسخگو ی ناظر و بالا بردن مشارکت عمومی5. برنامه های اقتصادی برای حل مشکلات اقتصادی که بطور اخص شکاف بین غنی و فقیر را از میان بردارد. “اندیشه ی عدم خشونت” به خودی خود ارزشی مثبت است که دارای دیدگاه های وسیع در ساختارهای فلسفی، مذهبی، سیاسی و…می باشد، لذا توانسته در اعصار مختلف موجودیت خود را حفظ نماید و در عصر حاضر با مبانی فلسفی- نظری دموکراسی تا حد بالایی تلفیق شده و درآینده نیز به عنوان یک جنبش استثنایی در کل تاریخ بشریت به حیات خود ادامه می دهد. ازین رو مداخله ی کار گروه ها و نهادهای مدافع حقوق بشر در بهبود وضعیت ایران امروز قطعا نتیجه بخش خواهد بود. توضیحات و منبع مورد استفاده. ۱. کتاب ” اندیشه عدم خشونت ” اثر رامین جهانبگلو و ترجمه ی محمدرضا پارسایار، چاپ اول در سال ۱۳۷۸خورشیدی از انتشارات نشر نی2. کارکردگرایی: به طور کلی دیدگاه عمومی کارکردگرایی بر این استوار است که جامعه مانند یک ارگان زیستی بزرگ است.

انقلاب ۱۳۵۷ و سوءاستفاده روحانیت از باورهای مردم

 مهرداد صفری اسکویی

انقلاب اسلامی در حالی در ایران به پیروزی رسید که روحانیون از پر نفوذترین گروههای مرجع در جامعه بودند و توانستند با گرد هم آوردن اقشار مختلف با فرهنگ های متنوع و ایدئولوژی های گوناگون، در برابر نظام ظاهراً مستحکم و پایداری بایستند که از پشتوانه حمایتی قدرت های بزرگ جهانی نیز برخوردار بود. پیش از انقلاب سال یکهزار و سیصد وپنجاه وهفت که به رهبری یک روحانی قدرتمند به پیروزی رسید گروههای دیگری بخت خود برای رهبری مبارزه با رژیم گذشته را آزمایش کرده و همگی آنها شکست خورده بودند. همین گروهها با آگاهی از میزان نفوذ روحانیان در میان ایرانیان، به ادامه مبارزه زیر پرچم روحانیون، تن دادند که البته به نظر می رسید اغلب آنها به امید یافتن سهمی مناسب در ساختار نظام حکومتی پس ازانقلاب یا با تصور پیگیری اهداف خود پس از پیروزی انقلاب، چنان همراهی را پذیرفتند. قدرت و نفوذ روحانیون، پیش از انقلاب سال پنجاه و هفت نیز بارها به نمایش در آمده و به باوری در میان اکثریت ایرانیان تبدیل شده بود. باور عمومی به این نفوذ در حدی بود که در دوره های مختلف تاریخی، سران حکومت ایران با گردن نهادن به این نفوذ ، تلاش می کردند با جذب روحانیون پر نفوذ، از وجود ایشان برای پیشبرد اهداف خود بهره برداری نمایند. در واقع بسیاری از سلاطین و حاکمان ایران به این باور رسیده بودند که بدون حمایت تعدادی از روحانیون سرشناس نمی توانند در برخی عرصه ها به هدف خویش برسند. بدون اغراق می توان ادعا کرد حداقل در دو قرن گذشته هیچ تحول مهمی در ایران به وقوع نپیوسته مگر آنکه گروهی از روحانیون از موتور های محرکه یا ترمزی جدی و هزینه ساز دربرابر آن بوده اند. تحولاتی که در این دو سده در ایران به نتایج مثبت رسیده نیز عموماً از همراهی توجیه گرایانه روحانیون برخوردار بوده است. در نهضت مشروطه، طرفداران آن نهضت بخشی از روحانیون را با خود داشتند و و بدین طریق گروه کثیری از متدینان ایرانی را به حمایت از مشروطه تشویق نمودند و عده ای ازآنها در کنار اقشار دیگر جامعه با جانفشانی های افتخار آفرین، پیشبرد اهداف مشروطه را تسهیل کردند. در مقابل، پرچمدار مخالف با مشروطه هم گروهی از روحانیون با نفوذ بودند که سخن آنها گروههای دیگری از مردم دینمدار را به مخالفت با مشروطه بر می انگیخت. در مورد نفوذ روحانیون در دوره های مختلف تاریخی، نکات فراوانی می توان مطرح نمود اما آنچه این مقاله به آن می پردازد تغییر نگاه مردم به روحانیون پس از نشستن آنها بر اریکه قدرت وتلاش باور نکردنی آنها برای تقویت موقعیت خویش به هر قیمت است. هر چه از زمان روی کار آمدن روحانیون در ایران گذشت آنها برای انحصاری تر کردن حکومت و حذف غیر خودی ها، روش های تازه تر و عموماً غیر اخلاقی وغیر دینی در پیش گرفتند. تا قبل از پیروزی انقلاب، روحانیون مشاوری امین و دلسوز برای بسیاری از آحاد جامعه بودند و این مشاوره را نه یک شغل در آمد زا بلکه وظیفه ای شرعی برای خویش می شمردند. در آن زمان شکایت از بسیاری ازدرگیری های خانوادگی، دعواهای محلی و اختلافات مالی، به جای ارجاع به محاکم قضایی به نزد روحانیون برده می شد و داوری روحانی مورد مراجعه ، معمولاً توسط طرفین پذیرفته می شد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تسلط روحانیون بر نهادهای قدرت که با سوءاستفاده گسترده توسط عده ای از آنها همراه بود به تدریج جایگاه آنان در میان مردم تنزل یافت تا جایی که حتی بسیاری از روحانیون غیر حکومتی در مراودات روزمره با مردم کوچه و بازار دچار مشکل شدند و عرصه بر آنان تنگ گردید. روحانیون که در سالهای قبل از انقلاب به دلیل خصایل مردمی ، هم محل مراجعات گوناگون مردم بودند و هم مورد احترام فراوان، به دلیل رفتار روحانیون حاکم، به تدریج از علاقه مندان خویشر فاصله گرفتند. از یکسو ورود به عرصه هایی که تخصص لازم برای دخالت و نقش آفرینی در آن نداشتند موجب ایراد خسارات فراوان به مردم شد و از سویی منتفع شدن عده ای خاص از این مدیریت های غیر تخصصی ، هر روز بر حجم بدبینی ها به روحانیون و فاصله ایشان با مردم افزود. اصرار انحصارطلبانه اغلب روحانیون حاکم بر توسعه گستره نفوذ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود و چنگ اندازی آنها بر همه نهادهای قضایی، قانونگذاری، اجرایی، انتظامی، امنیتی و اقتصادی بدون آنکه از کفایت و صلاحیت لازم نسبت به آنها برخوردار باشند روز به روز آنان را منفورتر و بدنام تر کرد. البته بخش عمده ای از آنچه در سالهای تسلط روحانیون بر ایران به وقوع پیوسته، پیش از آن به دست حکامی از طوایف و صنوف دیگر نیز انجام شده است و از این به بعد نیز می تواند توسط قدرتمندانی از سایر اقشار جامعه صورت گیرد. اما اولاً تقدس غیرواقعی که متأسفانه بسیاری از ایرانیان برای روحانیون قائل بودند از یکسو امکان سوء استفاده آنها را افزایش داد و از سوی دیگر، قبح رفتار آنها را دو چندان کرد. ثانیاً دست اندازی روزافزون گروهی از روحانیون بر نهادهای قدرت وثروت، زمینه نفرت عمومی از ایشان را بیش از هرزمان دیگری آماده ساخت. البته این منفوریت تنها دامنگیر روحانیون حکومتی نشده و در حال حاضر اغلب روحانیون غیر حکومتی ـ به جز آنها که مورد بغض حکومت هستند ـ نیز از نوعی نفرت در جامعه بهره مند هستند که دلیل آن را باید در ثناگویی های ایشان نسبت به رهبر و رفتار او، جستجو کرد. در واقع، روحانیون که زمانی به دلیل حق گویی و حق خواهی، مورد احترام مردم بودند اکنون به بزرگترین توجیه گران فساد و ظلم حاکم تبدیل شده اند و همین امر آنها را از لحاظ بدنامی و منفوریت در کنار طبقه حاکم قرار داده است از سوی دیگر، از آنجا که دین باوری اغلب ایرانیان نه بر اساس تحقیق و انتخاب بلکه به صورت میراثی و مبتنی بر اعتماد آنها به اظهارات روحانیون بوده است با فاصله گرقتن مردم از روحانیون و سلب اعتماد عمومی از ایشان، به تدریج باورهای دینی در میان بخش قابل توجهی از ایرانیان در حال سست شدن است وحتی می توان گفت که انگیزه های غیر دینی بلکه ضد دینی نسبت به سالهای پیش از انقلاب، به مراتب گسترده تر شده و چنانچه روزی فضا در کشور باز شود یقیناً مظاهر غیر دینی و ضددینی به صورت غیر قابل باوری نمایان خواهد شد. این امر، نتیجه رفتار کسانی است که از یکسو همه مبانی قدرت را به انحصار در آورده اند و از سوی دیگر خود را مفسر انحصاری دین، می شمارند. نکته جالب این که فاصله گیری بسیاری از ایرانیان از مذهب و مظاهر دینی در حالی در جامعه ایران رخ می نماید که دین گرایی به ویژه گرایش به اسلام در جهان و در کشورهای همسایه ایران در حال افزایش است. به عبارت دیگر، در حالی که روند غالب در جهان، نوجه به معنویات و آئین های آسمانی است رفتار روحانیون حاکم بر ایران، دین گریزی در تنها کشوری که اکثریت جمعیت آن شیعه هستند را روز به روز افزلیش می دهد. 1کاهش نقش قدسی روحانیت:روحانیت، هنگامی که وارد چرخه قدرت شد، برخلاف شیوه رایج در اکثر نظام های معاصر، تلاش کرد برای خویش مشروعیتی دوگانه فراهم سازد. از یک سو، با تبیین نظریه ولایت فقیه، سایرین را بسان عوامی محسوب نمود که نیاز به ولی و قیم دارند. این عادت مذموم و ناپسند روحانیت، برآمده از پیشینه رابطه مرید و مرادی بین روحانیت و پیروان آنان بود. هرچند در برخی از جوامع توسعه نایافته کنونی، رابطه بین متخصصین و مراجعه کنندگان نیز بر همین منوال است. نسل جدید، این رابطه ولایی را بر نمی تابد و روح جستجوگر وی، به پرسشگری بر می خیزد و آن را به چالش می کشاند. همین تحول و دگرگونی رابطه، در مورد روحانیون ادیان و مریدان و هواداران آنان نیز در جریان است. گرچه نسل های پیشین برای روحانیت خویش قدسیتی قائل بودند و بی چون و چرا، رابطه ولایی وی را می پذیرفتند، اما نسل های معاصر، دیگر چنین قدسیتی برای روحانیون خویش و پیام های آنان قائل نیستند. لذا شیوه های “اقناعی” بایستی جایگزین شیوه های “اسکاتی” گردد. روحانیت حاکم در این جایگزینی ناموفق بوده است. 2ناکامی روحانیت در کسب مشروعیت عرفی:روحانیت ایران، پس از انقلاب، با تکیه بر همان رابطه ولایی، بر سریر قدرت نشست، البته تلاش کرد تا مشروعیت عرفی را نیز ضمیمه آن مشروعیت شرعی بنماید. در ابتدا، در کسب مشروعیت عرفی نیز تا مقدار زیادی موفق بود. اما در همان زمان نیز، هنگامی که دررقابت مشروعیت عرفی، احساس خطر می کرد، مشروعیت شرعی خویش را به رخ می کشید و رقیبان را با حکم شرعی و با فتاوایی از قبیل ارتداد و افساد فی الارض و محاربه با خدا و رسول خدا و امام زمان، از صحنه خارج می ساخت. مقایسه تعداد نمایندگان روحانی در دوره اول مجلس شورای اسلامی ایران، با تعداد آنان در دوره کنونی، بیانگر این ناکامی در کسب مشروعیت عرفی است. هرچند همین رقابت عرفی نیز، با وجود فیلترها و ابزارهای قدرت حاکمه، رقابتی برابر نیست، اما علیرغم همه امتیازات نوشته و نانوشته برای روحانیت، آنان روز به روز در حال واگذاری اجباری امور به رقیبان خویش هستند. 3پذیرش ایفای نقش شمشیر نظام” توسط روحانیت : روحانیت در بسیاری از امور، سمبل “شمشیر نظام” و “داروغه حاکمیت” شد. احکام شرعی مجازات ها توسط روحانیت صادر می شد، حکم مصادره ها نیز توسط روحانیت انشاء می گردید. حتی در امور زیست فردی مثل حجاب وهرچند ماموران مجری در عرصه خیابان، کمیته ها و پاسداران و سپس نیروی انتظامی و بسیج بودند، اما حکم شرعی آن، توسط روحانیت صادر می شد. در صحنه بین الملل و سیاست منطقه ای و جهانی کشور، روحانیت فقط بلندگویی توجیه گر برای نظام، در خطبه های نمازجمعه و در بلندگوهای رسمی کشور بود، اما حضور رهبر روحانی در کشور، همه راهها را به روحانیت ختم می کرد. در صحنه آرایی فوق، روحانیت به عنوان مسئول نخست نابسامانی های اقتصادی، فرهنگی، قضایی و سیاسی کشور شناخته می شود، هرچند اگر با دقت و جامعیت نظر بررسی شود، نقش روحانیت در آن حدی که تصور می شود نیست، اما حضور رهبران روحانی در سطح مدیریت کلان کشور و رهبران روحانی به عنوان نمایندگان رهبری در نهادها و سازمان های مختلف و ائمه جمعه رسمی، کافی بود تا این دیدگاه تعمیم یابد و بار مسئولیت به گردن روحانیان انداخته شود.

4پذیرش ایفای نقش توجیه گری نظام” توسط روحانیت:روحانیت در قدرت، با انتخاب زیست اشرافی گری، و برخورداری از مواهب اقتصادی و اجتماعی برآمده از همسویی با نظام حاکم، ناچار شد نقش محوله “توجیه گری مذهبی حاکمیت” را تقبل نماید. لذا در بزنگاههای حوادث اجتماعی ناچار شد نه تنها جانب مردم را نگیرد بلکه به عنوان حامی قدرت، وارد معرکه شود. به عنوان نمونه در حوادث اعتراضات دی ماه سال ۱۳۹۶، برخلاف شیوه تاریخی روحانیت که همراه و ملجأ گرسنگان و تهی دستان بود، به حمایت از فرادستان پرداخت. حتی روحانیت غیرسیاسی و غیرحاکم نیز، به خاطر نگرانی از این گزاره که “اگر حکومت سقوط کند، روحانیت و اسلام نیز سقوط می کند” و ” همه ما را به دریا می ریزند”، یا به حمایت همدلانه از نظام پرداخت و یا با سکوت خویش، از پایگاههای اصلی اش در بین تهی دستان فاصله گرفت. خطبه های نماز جمعه، از فریاد عدالتخواهی و مردمگرایی آیت الله طالقانی، به خطبه هایی هماهنگ با بخشنامه ستاد نمازهای جمعه افول کرد و بلندگویی برای توجیه ناکارآمدی نظام گردید. 5- تبدیل روحانیت حاکم به اشرافی گری و الیگارشی جدید:گروهه‌سالاری یا اُلیگارشی یا ( حکومت گروه اندک ) اصطلاحی است که اشاره‌های تحقیرآمیزی دارد؛ معنی آن این است که نه‌تنها حکومت در دست یک گروه کوچک است، بلکه این گروهِ حکمران و کوچک، فاسد است و در برابر تودهٔ مردم مسئول نیست؛ یا از جهات دیگر مورد بیزاری همگان است. اُلیگارشی ممکن است به حاکمیت عده‌ای اندک نه‌ تنها در زمینهٔ حکومت کشور، بلکه به حکومت عده‌ای هم‌مسلک یا گروه کوچک در هر مجمع، خواه دینی، اتحادیهٔ صنفی، یا هر مجمع دیگر اشاره داشته باشد. در مفهوم سیاسی، این اصطلاح از زمان افلاطون با مونارشی (حکومت خودکامه) و دموکراسی (حکومت تودهٔ مردم) تفاوت نمایان داشته‌ است. اما اُلیگارشی در نظر افلاطون شکل منحطّ حکومت، یعنی صورت فاسد شدهٔ آریستوکراسی ( حکومت نخبگان) است، همان‌گونه که جبّاریّت صورت فاسدشدهٔ پادشاهی و حکومت تودهٔ بَلواگر صورت فاسدشدهٔ دموکراسی است. روحانیت حاکم که مزه قدرت و ثروت را چشیده بود، به راحتی حاضر به رعایت قواعد بازی نبود. به عنوان نمونه، هنگامی که به دلیل خطر ترورها در دهه شصت، روحانیت حاکم در پوششی از محافظت قرار گرفت، از امتیازات مادی فراوانی برخوردار شد. اما پس از رفع آن خطرها، آنان حاضر به بازگشت به “زیّ طلبگی” نشدند، آن پوشش های امنیتی، تبدیل به زیست اشرافی گری شد. اینچنین بود که روحانیت پس از آمیزش با قدرت، با توجه به بهره مندی از مواهب قدرت سیاسی، به شکل طبقه الیگارشی جدیدی در آمد. روحانیت حاکم، با انتخاب آن زیست اشرافی گری، از یک سو با مردم فاصله گرفت و به عنوان بخشی از الیگارشی جدید حاکمیت درآمد و خود را بخشی از آریستوکراسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ تلقی نمود، و از سویی دیگر، ناچار شد در تقابل منافع مردم و حاکمیت، همسوی با حاکمیت و در کنار آن، قرار بگیرد. 6روحانیت برخوردار از مواهب، بسان بخش مرئی روحانیت:روحانیت حاکم، هرچند بخش اندکیاز بدنه همگانی روحانیت بود، اما این بخش اندک، نسبت به بخش اکثریت روحانیت، که نه تنها ازمواهب حکومت اسلامی بهره نبرده بودند بلکه گاه خود قربانی آن بودند، بیشتر به چشم می آید. شاکله روحانیت، خود قربانی نظام حاکمه هستند، اما آن بخش مرئی روحانیت برخوردار و روحانیتِ در قدرت، بسیار فزون تر از بخش نامرئی روحانیت به دور از قدرت، به چشم می آید و مورد تهاجم آن نفرت ها قرار می گیرد. بدون ترور و خشونت در مورد هر گروهی محکوم است ولی ذهن های آکنده از “بغض و نفرت”، از تفکیک بین روحانیت حاکم و روحانیت در حاشیه و بی فدرت، ناتوان بودند و یا برایشان آسان تر بود که به این تفکیک توجهی نکنند. 7انداختن بار مسئولیت نابسامانی ها توسط حاکمان مُلّا” بر دوش روحانیون:حاکمان غیر روحانی در جمهوری اسلامی ایران، و به تعبیر رایج “مُکلاها” نیز در پیدایی این همه “کینه و نفرت”، نقش به سزایی داشته اند. آنان از یک سو در پنهان و یا در لفافه، مسئولیت شکست ها را بر گردن روحانیون می اندازند و از سویی دیگر، به دلیل ناکارآمدی حرفه ای خویش، تلاش کرده و می کنند تا در تصمیم گیرهای حساس خویش، بجای اقناع افکار عمومی و یا رجوع به افکار عمومی، با رجوع به روحانیت و مراجع تقلید و اخذ فتوای مورد نظر خویش، به سرکوبی مخالفین بپردازند. لذا روحانیت بدون این که هیچگونه تخصصی نسبت به برخی از مسائل مثل انرژی هسته ای و برجام و… داشته باشد، در همه اینگونه موارد فتوای شرعی صادر می کند. این فتاوای شرعی، عمل حکمرانان را رنگ و لعابی شرعی می بخشد، در حالی که مشروعیت و نامشروعیت این امور، نه شرعی، بلکه عرفی می باشد. با گسترش اطلاع رسانی در فضای مجازی، سوء استفاده ها و سوء مدیریت های حاکمان روز به روز عریان تر می شود، ولی این سوء استفاده های مُکلّاهای نظام نیز به نام روحانیون و در پرونده آنان ثبت می گردد. سرخوردگی ها، محرومیت ها و ناکامی های ناشی از ناکارآمدی نظام حاکم و سودجویی برخی از دولتمردان آن، به دنبال نماد و سمبلی می گشتند تا تیر خویش را به آن سمت و سو رها کنند. و اینچنین بود که روحانیت بسان “نماد”ی از قدرت حاکمه و در تیر رس آماج آن نفرت ها درآمد. نتیجه عملی ورود روحانیون به عرصه های مختلف قدرت و دست اندازی بر مدیریت هایی که حداقل کفایت برای تصدی آن را نداشته اند چیزی جز افزایش بدنامی و نفرت عمومی برای آنها به ارمغان نیاورده است. اگربنا بر ادعای روحانیون، یک روز فتوای عالم دینی در خصوص تحریم تنباکو، تا درون حرمسرای شاه قاجار نفوذ می کرد امروز دیدگاههای سیاسی و مذهبی اغلب علمای دینی حتی توجه فرزندان خودشان را بر نمی انگیزد. بالاتر از آن، اگر تا دیروز احکام دینی ـ سیاسی علمای شیعه، عامل تحرک و سلحشوری در جامعه تلقی می شد امروز بسیاری از جوانان، عقب ماندگی های خود را ناشی از نفوذ دین در جامعه وحکومت می پندارند. پس اگر کسانی نگران دین گریزی در ایران هستند ریشه آن را باید در رفتار و گقتار متولیان حکومت اسلامی و حامیان روحانی این حکومت بیابند نه در تهاجم فرهنگی غرب یا تبلیغات ضد دینی بلوک شرق. روحانیون، قبل از پیروزی انقلاب بدون آنکه سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند بر دلهای بسیاری از ایرانیان حکومت می کردند و این حکومت قدرت ایشان برای جذب ایرانیان به مبانی دینی را افزایش می داد. اما امروز که بخش عمده ای از حکومت دراختیار روحانیون است نفوذ کلام واقعی ایشان هر روز در حال کاهش است و سهم آنان از محبت و احترام ایرانیان به پایین ترین سطح خود در تاریخ روحانیت تشیع رسیده است.

ترویج خشونت توسط حکومت جمهوری اسلامی در ایران

 هاشم رضایی

مروری داریم بر رویکرد جنایت و خشونتی که اینک در سراسر ایران حاکم گردیده، خشونتی که از ابتدای انقلاب ایران و با آتش زدن «سینما رکس آبادان» آغاز شد و همچنان ادامه دارد. رویه و عملکردی برگرفته از سیاست ها و قوانین تدوین شده توسط مسئولینی که در اجرای آن نیز دخالت مستقیم دارند. خشونت از نوع موج گستردهٔ اعدام‌های سران و وابستگان نظام شاهنشاهی به جرم‌ها و بهانه‌های مختلف وعمدتاً بدون محاکمه و فقط با دستور روح‌الله خمینی بر بام « مدرسه علوی» توسط صادق خلخالی و یا اعدام ۲۰۲ نفراز بهائیان ایرانی تنها به جرم باور واعتقادشان به آئین بهائیت. خشونت ازجنس آتش زدن زنان روسپی وچرخاندن جنازه سوخته شدۀ آنان در سطح شهر که در سالهای بعد بصورت اسیدپاشی‌های پیاپی و زنجیره‌ای دراصفهان تهران و سایر شهرها به ناحیهٔ صورت زنان بدون «چادر» تبدیل گردید. جنایت و قتل‌ به سبک زنجیره ای و سریالی در کرمان، مشهد و بویژه در تهران که به کشتار برخی از شخصیت‌های سیاسی، اجتماعیِ منتقد و یا نویسندگان با فتوای برخی از روحانیون بلندپایه و به دست پرسنل وزارت اطلاعات انجام شد و کماکان عاملین و آمرین اینگونه جنایت از مصونیت کامل برخوردارند. ترویج خشونت، جنایت و آدم کشی طبق قوانین اسلامی و در اجرای فرمان صادرشده، یعنی گرفتن حق زندگی از شهروندان با حکم اعدام و به شیوه های گوناگون از جمله اعدام در ملاء عام یعنی در برابر دید کودک و نوجوان، زن و مرد، بزرگ و کوچک، خشونتی که اینک بطور فراگیر و در سرتاسر ایران امروز به یک فرهنگ دینی رواج یافته است و کوچکترین انطباقی با ماده 3 اعلامیه حقوق بشر ندارد، براستی که در ایران امروز هر کس، حق حیات ندارد. !!! زیرا طبق قوانین اسلام شلاق در برابر دید همگان، طبق قوانین اسلام قطع عضو در ملا عام، طبق قوانین اسلام قصاص در ملاء عام و از نتایج آن پیکر بی جان کودکان بسیاری است که به شبیه سازی صحنه های دیده شده از اعدام ها پرداخته اند بیاد بیاوریم ماده ۱۹کنوانسیون حقوق کودک که در رابطه با ممنوعیت رفتار خشن با کودکان تدوین شده است. سبک دیگری از ترویج خشونت برگزاری کاروانهای عزاداری درمراسم های گوناگون است که طبق قوانین اسلام درجمهوری اسلامی ایران برگذار میشود محرم، صفر، اربعین، ایام فاطمیه و تعزیه های مختلف در سطح خیابان های شهر همراه زنجیر زنی، نمایشی از اجساد ساخته شدۀ امامان، کفن پوشان خونین، قمه زنی بر پیشانی مردان، نوجوانان و حتی کودکان، در برابر چشمان افراد بیشماری که به تماشای اینگونه مراسم ها آمده اند و یا تمثالهایی از شیرو پلنگ خشمگین که به سمت تماشاگران نمایش حمله ور می شوند و در مجموع مراسمی لبریز از خشونت که جنبه فراگیری آن برای نونهالانی که به تماشا نشسته اند بسیار قوی تر است تا جنبه تاریخ نگاری آن. و بازهم در سطح شهر و در برابر دید همگان انجام میشود ضرب و شتم ماموران شهرداری هابا دستفروشان، دستفروشانی که تمامی داشته هایشان در یک گاری جمع است و در معرض فروش تا مرحمی باشد بر زخم های فقرشان در تورمی طاقت فرسا و فقری دامنگیر، تا لقمه ای باشد درسفره تهی از نان خانواده، فرزندان نیز به یاری پدر می شتابند تا محافظی باشند بر دستبردهای خیابانی، اما با بغضی فروبرده که بی گمان تبدیل به انتقام خواهد شد، شاهدی می شوند بر یورش و هجوم ماموران شهرداری که همه داشته هایشان ضبط می کنند، ماده ۲۳حق امنیت کار پایمال می‌شود و پدر نیز در برابر ضرب و شتم ماموران التماس می کند. رهبر جمهوری اسلامی ایران فرمان « آتش به اختیار» صادر نمود و دخالت در امور شخصی با دادن اختیارات غیرقانونی به افراد عادی آغاز شد، افرادی در قالب نیروهای لباس شخصی، بسیج و ضابطین امر به معروف و نهی از منکر که اقدام به مزاحمت و ضرب و شتم بانوان در کوچه و خیابان و حتی در اتومبیل شخصی آنان پرداخته در اعتراض به نوع پوشش، حجاب و آرایششان از اسپری فلفل و شوکر برقی استفاده می‌کنند. به قتل و سرکوب معترضین در ۱۸ تیر سال ۷۸، به سرکوب و کشتار معترضین انتخابات سال ۸۸، به ضرب و شتم و سرکوب معترضین دی ماه سال ۹۶و در نهایت به سرکوب و قتل عام آبان ۹۸ پرداخته و بیش از 300 نفر را به ضرب گلوله کشته و فراتر از هزاران نفر را بازداشت کرده اند، سرکوبی که روزانه بر تعداد کشته شده گان آن افزوده میشود و بازداشت شده گانی که پیکرشان با دست و پای شکسته در میان مرداب ها، گرداب ها و زباله ها یافت می شود. مسئولان جمهوری اسلامی فارغ از هرگونه باور و پایبندی به موازین و قوانین بین الملی، بی توجه به کرامت انسانی و حق آزادی تجمع و اعتراض که جزو ارکان اصلی حقوق بشراست، حق آزادی عقیده، حق آزادی بیان هم از حقوق اولیه هر انسان هاست و حتی با نادیده گرفتن اصل 27 قانون اساسی که حق تجمع و اعتراض را برای همگان به رسمیت شناخته است، از هر امکان، وسیله، فرصت برای ترویج خشونت استفاده کرده با بهره مندی از قوانین اسلامی نظریه ولایت فقیه و یا رهبر را به ملت تحمیل می نماید از جمله دعوت از فردی با عنوان کارشناس و مفسر قرآن و در برنامه زنده تلویزیونی است. نامش “ابولفضل بهرام‌پور” است و “کارشناس ارشد ادبیات وعلوم قرآنی” و باورمند به اینکه حکم الله باید بدون تعارف اجرا شود و حکم الله یعنی “نکشید بلکه، معترضین را زجرکُش کنید” و در توضیح بیان خود می گوید: “باید در ملاء عام دست راست و پای چپشان را برید، چشمانشان را درآورد و بعد کشته شوندو این سخنان کارشناسانه از سیمای ملی ایران در ساعاتی پربینده برای آگاهی تمام افراد ملت اعم از کودک و نوجوان گفته می شودتا تاثیری مضاعف نیز داشته باشد: تهدید و آموزش، تا از کشته شدن معترضین هیچگونه تأسفی ابراز نشود، تا مرگ حقی باشد در برابر حق آزادی تجمع و اعتراض و یا زجرکش شدن پاداشی باشد برای آزادی پس از بیان. براین مجموعه اضافه کنیم اعدام‌های دسته جمعی اعضا و طرفداران سازمان مجاهدین خلق و مخالفین جمهوری اسلامی در تابستان و پاییز سال ۱۳۶۷، روحیه خشن و جنگ طلب خمینی درجنگ ایران وعراق و استفاده از کودکان و نوجوانان در میادین جنگی را با چشم پوشی از تحمیل حجاب اجباری و یا تجاوز های جنسی در مدارس، دانشگاه، حوزه های دینی و مکاتب آموزش قران را بدون پاسخگوئی و یا مجازات خاطی. با امید به برقراری موازین و قوانین بین المللی بویژه اهداف 17 گانه سند 2030 یونسکو که ترویج جوامع صلح طلب، توسعه پایدارو دسترسی به عدالت را برای همه و در تمام سطوح پیش بینی کرده است.

روز جهانی حقوق بشر

 هادی جعفرپور

انسان در هر جای این جهان خاکی به نیکی و درستی می‌داند که آرزوهای نا شدنی را همواره با خود این سو و آن سو می‌کشاند. به درستی می‌داند که همواره بازوهای او بار گران تاوان سرشت نابهنجار آدمی را مانند طناب به دوش می کشد. بازوانی که از بار طناب ناهمسویی و ناهمبستگی تاول‌زده. تاولی که از آن، دیوانگی‌های بشر مانند ریم و چرک زخم کاری گاومیش نگون بخت بر زمین می‌ریزد. زخمی که کرم زده است و گاومیش را به دیوانگی کشانده است. با این درماندگی، باز هم بشر سازش جو و بشرخوش اندیش در پی چاره است تا بتواند آرزوهای نا شدنی ”همبستگی بشر را برای پایان دادن به نا داری‌هایشان” برآورده سازند. تاریخ بشر، تاریخ پر از چندگانگی‌هاست: دارایی، نا داری، کشمکش، درگیری، کشتار، تنش و کنش‌های ناهمسان. در این ناهمسانی‌های تاریخی، هیچ‌گاه بشر در یک فراخوان همسان قرار نگرفت و هیچ‌گاه همبستگی‌ها و وابستگی‌ها به همدیگر نرسید. برای از بین بردن چندگانگی‌ها و نا همسویی‌های بشر، بزرگان و تاریخ سازان همواره تلاش ورزیده‌اند تا زمینه‌های همبستگی و هم سویی بشر پراکنده و نا همسو را به هم گره بزنند و این وصله‌های ناچسپ را به هم بچسبانند. با بودن این‌همه تلاش‌های دل سوزانه برای زندگی برابر و زندگی با آسایش برای تمام مردم دنیا، جهان در ناهمسویی و نا همدلی به سر می‌برد، زیرا یکی از سیری دیوانه می‌شود و دیگری از گرسنگی، تلخ کامی می‌کشند. آنکه دارد و داراست، در اندیشه روز جهانی همبستگی بشر نیست که هیچ، تمام بشر نا دار را استثمار می‌کند، با آنکه بهره کشی زخم ناسور گستره زندگی بشر است و آنکه ندارد و نا دار است، در پی روز جهانی همبستگی بشر باشد یا نباشد، هیچ سودی برایش ندارد. به همین جهت، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، پیمان بین المللی اعلامیه جهانی حقوق بشر را که یاد آور منشور جهانی حقوق بشر در۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ درپاریس به تصویب رسیده را روز جهانی حقوق بشر نام گذاری کرده است، تا چندگانگی‌ها به یگانگی پیوند بخورند. بنابراین با فراخوان ”قطعنامه نامه۶۰/۲۰۹” از تمامی بشر روی گیتی خاکی خواست تا در کنار همدیگر زیست هموَند بیابند. این اعلامیه نتیجهٔ مستقیم جنگ جهانی دوم بوده و برای اولین بار حقوقی که تمام انسان‌ها مستحق آن هستند، را به صورت جهانی بیان می‌دارد.

اعلامیه‌ای که، پیش نویس آن در میان اوج تخریب و فقر حاصله از جنگ جهانی دوم تهیه شده بود و آمال بشریت برای آینده همراه با کامیابی، منزلت و همزیستی مسالمت‌آمیز را منعکس می‌کند. هدف آن است که مضمون بنیادی اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر مبنی بر آنکه هر فرد درهر زمانی، دارای مجموعه‌ای از حقوق بنیادی است، و اینکه حقوق بشر به طور مساوی به همهٔ ما تعلق دارد و ما را در یک جامعهٔ جهانی پیوند می‌دهد، برجسته شود و مورد تأکید قرار گیرد. با وجود این، حقوق برخی از افراد و گروه‌ها پایمال می‌شود و آنها از حقوق بنیادی خود محروم می‌مانند. هدف از تصویب ”اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر“ جلوگیری از اجحاف و تعدّی به حقوق افراد و هرگونه تبعیض میان افراد بشر است. تبعیض قائل شدن و محدودیت ایجاد کردن در حقوق افراد به علّت تعلق نژادی یا قومی یا ملّی، یا اعتقاد به مذهبی معیّن، یا به خاطر داشتن عقاید متفاوت از جمله عقاید سیاسی، مخالف روح اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر است. جلوگیری از تبعیض در درجهٔ اوّل باید در سطح حکومت‌ها و دولت‌ها صورت بگیرد تا رعایت حقوق دیگران در جامعه نهادینه شود. کمک به اقشار آسیب پذیر، باعث ارتقا و پیشرفت می شود. اجازه دهید تا در روز بین المللی همبستگی بشر، با تأکید مجدد بر انسانیت مشترک مان، به دفاع از ارزش های مشترک بپردازیم و آینده ای بهتر را برای همه انسان ها محقق کنیم. در این روز اهمیت اقدام جمعی در توجه به چالش های جهانی و اهداف توسعه جهانی مد نظر قرار می گیرد، که باید به طور جمعی و با همبستگی و مشارکتی جهانی در خصوص حل این چالش بزرگ اقدامات مناسبی اتخاذ کرد. می بایست همگی ما بر اساس مسئولیت مشترکمان، به منظور رعایت حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر، اقدام نماییم و تنها هنگامی می‌توانیم از مجموع فعالیت هایمان ابراز رضایت کنیم که اصول آن به گونه‌ای کامل در هر جا و برای همه اجرا شود.

 فقر و گرسنگی ایران را فرامی گیرد

نرجس محمدزاده

هیولای فقر و گرسنگی ایران را می‌بلعد، این تصویر واقعی از واقعیت فقر و فاجعه ای است که رژیم آخوندی آن را گریبانگیر اکثریت مردم ایران کرده است. واقعیتی که رسانه‌ها و مهر‌ه‌های حکومتی نیز نمی‌توانند آن را کتمان کنند و اگرچه با کوچک‌نمایی آمار، دست‌آخر ناگزیر به اذعان به بخشی از این فاجعه شده‌اند.آمار و ارقامی که اقتصاددانها، مهره‌ها و رسانه‌های رژیم از گسترش و عمق فقر، بیکاری، شکاف طبقاتی و انواع آسیبهای اجتماعی ناشی از آن، مانند حاشیه‌نشینی، کارتن‌خوابی، فروش کودکان، فروش اعضای بدن، اعتیاد، فحشا، گرسنگی و… ارائه می‌دهند، وحشتناک و تکان‌دهنده است. فقرازجمله مهم ترین معضلات جامعه بشری است که جایگاه ویژای در میان مسائل اقتصادی واجتماعی وبشری دارد.در زمینه گسترش فقر مطلق در میان مردم یکی از اقتصاد دانهای حکومتی به نام حسین راغفر می‌گوید:«در سالهای اخیر محاسبه کرده‌ایم ۳۳درصد جمعیت کشور دچار فقر مطلق هستند و۶درصد نیز دچار گرسنگی هستند که این تعداد نزدیک به ۵میلیون نفر است.. خط فقردر سال ۹۸شمسی ۳ میلیون و ۷۵۰ هزار تومان تعیین شده است با افزایش ۳۶.۵ درصدی که اعمال شده حقوق کارگران به یک میلیون و۸۰۰ هزار تومان رسیده است اما خط فقر برای یک خانواده ۳.۵ نفره در شهرهای بزرگ سه میلیون و ۷۵۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است و این یعنی همچنان فاصله‌ای یک میلیون و ۹۵۰ هزار تومانی میان خط فقر و دستمزد کارگران وجود دارد.مطالعات ما نشان می‌دهد که درآمد ۶درصد از جمعیت کشور(۵میلیون نفر) هزینه غذایشان را تأمین نمی‌کند. اسم این مرحله خط گرسنگی است و به آن معناست که درآمد یک خانوار حتی نمی‌تواند هزینه فقط غذایش را تأمین کند. گرسنگی درد ناک ترین مسئاله ای است که کشور های توسعه نیافته وکم رشد با ان موجه هستند .ما می‌دانیم که خانوارها فقط با هزینه غذا‌خوردن روبه‌رو نیستند؛ بلکه هزینه‌های دیگر هم مانند هزینه حمل‌ونقل، پوشاک، مسکن و… هم دارند.

خانواری که کل مخارجش کمتر از سبد حداقل غذاست حتماً با گرسنگی و با مشکلات آموزشی و دسترسی به خدمات سلامت روبه‌روست. هرچند نهادهای دولتی این رقم را ۲ یا ۳درصد(جامعه) اعلام می‌کنند اما تا جایی‌که من به یاد می‌آورم وزارت بهداشت این رقم را ۱۰درصد اعلام می‌کرد؛ این میزان به جز گروهی است که با مشکل سوء‌تغذیه روبه‌رو هستند». (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۸فروردین ۹۸)حسین راغفر ۲سال پیش جمعیت زیر خط فقر نسبی را ۳۰میلیون نفر و جمعیت زیر خط فقر مطلق را ۱۲میلیون نفر برآورد کرده بود. بی‌تردید این آمار در حال حاضر بسا بیشتر شده است.فرشاد مومنی یکی دیگر از اقتصاددانان حکومتی ضمن اشاره به فقر گسترده در میان مردم، نسبت به این وضعیت به نظام هشدار می‌دهد: «باید مواظب باشیم وگرنه تکرار وقایعی که در دیماه سال گذشته شاهد بودیم، چندان دور از ذهن نیست. باید بازگردیم به مردم و اشتغال مولد شهروندان تحصیل‌کرده این کشور را در اولویت بگذاریم .روشن است که فقر گسترده در میان مردم منجر به مشکلات و مسایل مختلف و بحرانهایی نظیر حاشیه‌نشینی، کودکان کار، گورخوابی و سایر معضلات اجتماعی دیگر شده است.سلمان خدادی، عضو مجلس رژیم، اذعان می‌کند: «ایران ۱۹میلیون حاشیه‌نشین دارد». این نماینده مجلس ارتجاع در توضیح این وضعیت می‌گوید: «از بین ۸۵میلیون نفر، ۱۹میلیون نفر در مسیری قرار دارند که به‌راحتی می‌توانند برای آینده‌ جامعه ما مشکل‌آفرین باشند و مشکلاتی به‌وجود آورند. فقر و حاشیه‌نشینی از مهم‌ترین معضلاتی است که می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات اجتماعی باشد و امنیت اجتماعی را خدشه‌دار ‌کند.آسیب‌های اجتماعی در حال عبور از خط قرمز است و دیگر ‌نمی‌توان به آن آسیب‌های اجتماعی گفت چرا که بعضاً مسایل امنیتی به‌دنبال دارد و جامعه را تهدید می‌کند».واقعیت این است که در حال حاضر بیش از ۸۰درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند که به اعتراف یک رسانه حکومتی «این خط تا ناکجا‌آباد ادامه دارد».

خط فقر خطی است که هر خانوار ایرانی مبتلا به آن با کوچکترین لغزش به دام بحرانهای دیگری سقوط می‌کند.بعضی از جامعه شناسان حکومتی اصطلاح «پرولتریزه شدن» را در مورد طبقه متوسط بکار می‌برند. یعنی فقر آن‌چنان گسترش یافته که طبقه متوسط هم از بین رفته و افراد آن به صف کارگران محروم، ارتش بیکاران، پیوسته‌اند.بر بستر چنین واقعیاتی است که مردم به‌شدت از این نظام منتفر و خواستار سرنگونی آن هستند.ریشه کنی فقر در تمام اشکال ان یکی از بزرگ ترین چالش های جامعه بشری وبخصوص ایران است اکنون با احترام به اهداف 17گانه سند 2030 یونسکو به اولین هدف همانا ریشه کنی فقرتوجه می کنیم ;درسند 2030و اهداف توسعه پایدار دو نوع فقر وجود دارد فقر مطلق که به محرومیت شدید از نیاز های اولیه مانند غذا اب اشامیدنی سالم ,امکانات بهداشتی اموزش و اطلاعات اطلاق می شود .فقر نسبی که به شکل های مختلفی چون سطح پایین درامد و عدم اطمینان از تامین پایدار معیشت گرسنگی ,بیماری,بی خانمانی وتبعیض اجتماعی و محرومیت یا عدم امکان مشارکت در تصمیم گیری در زندگی مدنی اجتماعی و فرهنگی نمود می یابد.بسیاری از انسان ها برای بر اوردن نیاز های اساسی خود نظیرمسکن ,امنیت اجتماعی ,وغیره…..در رنج و سختی هستند بسیاری برای نا برابرجنسیتی فرست های کاری و تحصیلی نداشته و در فقر زندگی می کنند و بسیاری به دلیل نا مدیریتی از اب وهوا و محیط الوده استفاده می کنند .در اعلامیه و کنوانسیون های جهانی حقوق بشر به موارد فوق توجه ی ویژه ای شده است از جمله موارد 22و25مواد جهانی حقوق بشر که بر خورداری از سطح زندگی مناسب ودر خور کرامت انسانی همچنین بهره مندی از خدمات و حمایت های تامین اجتماعی را لازمه ی میل به این هدف قلم داد میکند مواد 11و16از کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان بیانگر لزوم احترام و شناسایی حقوق برار برای زنان درعرصه های اقتصادی می باشد مواد9و11از میثاق بین المللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی ماده ی27کنوانسیون حقوق کودک و ماده 28کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت نیز از جمله این اسناد بین المللی حقوق بشری هستند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم بیانگر لزوم فقر زدایی در تمام اشکال جهان می باشند . دولت جمهوری اسلامی ایران در کارنامه ی ۴۰ساله ی خود الارغم وجود تکالیف مشخص دراصول۲، ۳، ۲۹۹، ۳۱وبندهای۱، ۲و اصل ۴۳ اصل ۲۰ ، ۲۱ و همینطوراصول۴۶و۴۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نه تنها موفق به ریشه کنی فقر نشده است.

با اینکه با کمال تأسف بروز فاجعه هایی مانند کارتن خابی، گور خوابی، خون فروشی، کلیه فروشی، کار کردن در میدانها با دستمزد اندک، حتی فروش جنین، ‌نوزاد فروشی ، تن فروشی، ‌غیره فروشی، را می‌توان از رشد روز افزون وناکامی دولت. در انجام وظائف قانونی خود دانست . تقلب ‌اعلام نرخ مصنوعی برای خط فقر نیز از چشم ناظران دور نمانده .۸۰درصد ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند . فقر عامل اصلی افزایش کودکان زباله گر بوده گه بدلیل فقر خانواده وبدلیل امرار معاش خانواده به زباله گردی روی آورده ودر واقع مهم‌ترین عاملی که باعث شده خانوادهها کودکان خود را به خیابان‌ها بفرستن. فقر اقتصادی است .بیکاری . بدهکاری دورماندن از تحصیل، عدم تأمین مسکن نیاز ها اساس خود وخانواده آسیب ها ‌عوارضی است که از ناحیه فقر متوجه اجتماع میگردد .عدم مدیریت دولت بر نرخ ارز وبی ارزش شدن پول ملی کشور موجب گرسنه تر شدن، بیمارتر شدن، عصبانی تر شدن، ودر نهایت معتاد تر شدن افراد جامعه شده است، واز نظر توضیح جغرافیایی فقر در کشور استان‌های مرکزی گرفتار فقر بشری شده، ‌نقاط حاشیه ای کشور میزان فقر بیشتر و توضیح آن نامتواضع تر است. اصلی ترین علت ایجاد فقر در کشور، نظام سیاسی ‌اجتماعی است، نظام سیاسی ‌اجتماعی به قربانیان خود برچسب هایی همچون، اراذل و اوباش.حاشیه نشین، کارتن خواب، زن خیابانی، وغیره میزند. وبا این برچسب زنی این افراد را عملا دوچرخه ی فقر فرار می‌دهد ‌اینها نمیتوانند بدلیل این برچسب‌ها شغل مناسبی پیدا کنند، در حالی که این برچسب‌ها برای منحرف کردن افکارعمومی نسبت به شکست نهادی است، که ساختار پرقدرت در کشور ‌گروه های مختلفی از مردم تحمیل کرده است . می‌توان اینطور نتیجه گرفت که فقر زائده فساد، ‌فساد نیز زائده تبعیض . انباشته شدن ثروت در دست عده ای خاص، فقر را بوجود آورده است، و صد افسوس که اراده ای نیز از سوی مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران، برای تحقق حقوق شهروندی و اساسی شهروندان، ‌ساکنان سرزمین ایران دیده نمی‌شود ، .. تنها راه ریشه کنی فقر مطلق نظام تأمین اجتماعی است واین در حالی است که نه تنها کارگران درآمد ریالی خود را با قیمت های دلاری باید خرج کنند بلکه بازنشستگان و از مار افتادگان نیز از امنیت اجتماعی که حق اساسی هر انسان است بهره مند نشود وطبق آخرین آمار۶۰ درصد بازنشستگان اجتماعی حداقل حقوق را میگیرند.

چرا ایرانِ امروز، دچار آفتی به نام جمهوری اسلامی و دیکتاتوری با عنوان ولایت فقیه شده است ؟

 محمدحسن حسن زاده مهرآبادی

بخش اول : ورود اسلام به ایران و تشکیل تشیّع دینی: در این بخش حمله ی اعراب مسلمان به ایران را مرور می کنیم. در آن زمان گروه های زرتشتی، یهودی، مسیحی و دیگر فرقه ها در کنار هم ساکن بودند و زندگی می کردند. با اینکه نارضایتی های عمومی نسبت به حکومت وقت وجود داشت، سپاه ساسانی از نظر تعداد نفرات و تجهیزات جنگی لشکر قدرتمندی در منطقه به حساب می آمد. اما با حمله ی اعراب، انگیزه ی کافی برای مقابله با متجاوزین وجود نداشت. متاسفانه با وجود شکست های سنگین، سلسله ی قدرتمند ساسانی به دست اعراب متلاشی شد. جنایتهای جنگی علیه طرفهای مغلوب، طبیعت هر نبردی محسوب می شود و غلبه ی اعراب بر ایران با وجود مذاهب دیگر بر این جنایات دامن میزد. در نهایت کشور بی دفاع ایران سر تعظیم به اعراب مسلمان فرود آورد. پس از گذشت زمان و جفای حاکمان عرب، مردم این سرزمین با پیشینه ی فرهنگی و اجتماعی برتر نسبت به متجاوزان صحرانشین، روی به نفی اسلام و سرشت عربی و همچنین مخالفت های ضمنی آورده و در قالب همان دین اسلام به دنبال ابراز نارضایتی خود بودند. در این زمان وجود مسئله ی به خلافت نرسیدن علی پسر عموی پیامبر اسلام و همچنین بیعت های مصلحتی او با دیگر خلفا، زمزه ی تشکیل فرقه ی علی دوستان یا همان علویان در ایران پدید آمد. (اشاره به انتخاب سیّد محمد خاتمیِ اصلاح طلب توسط مردم به عنوان رئیس جمهور ایران در برابر شخص ناطق نوری و حزب اصولگرای جمهوری اسلامی. حال آنکه تا قبل از آن عموم رای دهندگان خاتمی را نمی شناختند که این مصداق تکرار تاریخ است.) روایات سنی درباره شخصی به نام عبدالله ابن سباء حاکی از آن است که وی یهودی‌ای بود که مسلمان شد و به مقام و منصب حریص بود. پس او به نزد عثمان خلیفه ی سوّم رفته و خواسته ی خود را طلب نمود. ولی عثمان دست رد بر سینه ی او زد. ابن سباء در زمان علی، پایه‌گذار دیدگاه‌های غالیان (شیعیان افراطی) گردید. بالا بردن مقام علی به وی نسبت داده شده‌است. دیدگاه‌هایی مانند اینکه خداوند، علی را وصی و جانشین محمد کرده (همانند جانشینی یوشع بن نون بعد از موسی درج شده در کتب عهد قدیم کتاب مقدّس) و اینکه علی نمرده و روزی دوباره برای برپا داشتن حق بر می‌گردد (همانند روایات انجیل از عیسی مسیح)، از او نشأت گرفته است. اهل سنت بعد از طبری، معتقدند که ابن سبا با توطئه‌های حیله‌آمیز خود شکاف را بین صحابیون پیامبر اسلام به وجود آورد. گفته می‌شود که وی، مصریان را علیه عثمان و به نفع علی و درمورد حق خلافت وی به شورش وا داشت و مسبب جنگ صورت گرفته ی علی با طلحه و زبیر را همین شورشیانی(فرقه ی سبائیه) که عثمان را کشته بودند می دانند. در دیدگاه شیعه، وی گاهی از شیعیان افراطی شمرده می‌شود و جعفر صادق وی را لعنت نمود. ابن سبا موضوعی است که منابع شیعی چه طرفدار غالیان و چه دشمن آن‌ها مورد توجه قرار گرفته‌است. گفته می‌شود که علی فرمان داد که به علت خدا نامیدنش از سوی این فرقه، ابن سبا و پیروانش را بسوزانند. یک منبع اسماعیلیه مدعی است که وی تنها ظاهراً آسیب دید و زنده ماند. دانشنامه ی اسلام می‌نویسد دقیقاً مشخص نیست که پشت پرده ی این شخصیت چه کسانی بوده‌اند. مهم‌ترین منبعی که به فعالیت‌های سیاسی ابن سبا بر ضد عثمان اشاره کرده، سیف بن عمر بوده که طبری به آن اشاره کرده‌است. ذهبی مطلبی در نکوهش سیف بن عمر و رد وی به عنوان یک راوی قابل اعتماد ذکر نموده‌است. “ولهازن” وی را در زمینه‌های دیگر نیز فاقد اعتبار می‌داند. در منابع مطمئن تر به نظر می‌رسد که معتقدند، ابن سبا فعالیت سیاسی مهمی نداشته‌است. “فِرِد لاندِر” معتقد است که ابن سبا مدعی خدا بودن علی نبوده و تنها متعقد بوده که مرگ علی مرگی ظاهری است و وی زنده است و روزی از آسمانها به زمین باز خواهد گشت. بخش دوّم : علل ارتباط اولیّه ی سرزمین ایران با غرب و شکل گیری تشیّع سیاسی: پس از حمله گسترده و تسلط امپراتوری مغول، ایران با امپراتوری بیزانس همسایه شد و دو امپراتوری بزرگ با یکدیگر روابط دوستانه و حتی خانوادگی برقرار کردند. این همسایگی موجب شد روابط ایران با اروپا تسهیل شود. مغولان با مردم ایران و برخی سرزمینهای دیگر اسلامی به‌گونه‌ای خشن و گاه غیرانسانی رفتار می‌کردند و نیز با آیین و آداب و رسومی بر سرزمینهای اسلامی حکومت می‌کردند که کاملا با دین و فرهنگ مسلمانان تفاوت داشت. چنین رفتارهایی باعث شد این احساس در مغولان به‌وجود آید که در آینده نزدیک، قدرت و انسجام اولیه خود را از دست خواهند داد و به‌علاوه ناخشنودی مسلمانان از رفتار وحشیانه آنان ممکن است اتحاد و وحدت آنان را علیه مغولان موجب شود. بنابراین مغولان تشخیص دادند برای پیشگیری از یکپارچگی مسلمانان بهتر است با مسیحیان اروپا متحد شوند، زیرا هم مغولان رگه‌هایی از مسیحیت داشتند و هم مسیحیان، به‌دلیل ناکامی در جنگهای صلیبی، دشمنی خود را علیه مسلمانان هنوز حفظ کرده بودند. اما کلیسای کاتولیک رم پیشنهاد اتحاد مغولان علیه مسلمانان را به علل ذیل رد کرد:1جنگ فرسایشی و دویست ساله کلیسای کاتولیک با مسلمانان ۲ تشنجات داخلی اروپا به علت اختلاف پاپ های کاتولیک و امپراطورها3سرکشی مردم علیه کلیساها به جهت ثروت اندوزی علمای کاتولیک4رویگردانی برخی توده های مسیحی از دیانت کلیساها. در این زمان مغولان جهت تداوم فرمانروایی خود، دو راه بیشتر نداشتند: یا بایستی در جامعه، دین و فرهنگ مسلمانان را پذیرا می‌شدند یا سرزمین اسلامی را ترک می‌کردند. به‌ این ترتیب مغولان اسلام را پذیرفتند. این پذیرش به دلیل اعتقاد به جوهره دین نبود، بلکه آنها برای هم‌رنگ‌شدن با مردم در جهت تداوم فرمانروایی خود به چنین کاری دست زدند. انتخاب اسلام برای مغولان یک تاکتیک سیاسی بود، زیرا گاهی به تسنّن روی می‌آوردند و زمانی به شیعه‌‌بودن تظاهر می‌کردند. در سال 763. ق ‌مقدمه ظهور امپراتوری عظیم عثمانی توسط مراد اول فراهم شد. این امپراتوری توانست قسمتهایی از اروپا را تصرف کند. اما زمانی‌که جهان مسیحیت در معرض خطر نابودی قرار گرفته بود، فردی به‌نام تیمور در آسیا ظاهر شد و تا مدتی قدرت از عثمانی ها سلب شد. رفتار عثمانیان، روابط حسنه و نزدیکی امپراتوری های ایران و اروپا را موجب شده بود، اما بعد از انقراض تیموریان، این روابط مدتی به سردی گرایید. در سال 857. ق سلطان‌محمد فاتح، پادشاه عثمانی، قسطنطنیه را تصرف و امپراتوری روم شرقی را منقرض نمود و این امر دوَل اروپایی را متوجه کرد که خطر بزرگی حیات آنان را تهدید می‌کند. اروپاییان که قدرت مقابله با عثمانی را نداشتند، سعی کردند هرچه بیشتر دوستی باب عالی (دربارعثمانی) را به‌دست آورند و خود را ازچنگ آنان نجات دهند. سلطان‌ محمد در سال 866. ق موفق شد دولت مسیحی «طرابوزان» را براندازد. پس از آن توانست تراس، مقدونیه، بوسنی، آلبانی و… را تصرف کند و مقدمات اسلامگرایی شرق اروپا نیز فراهم شد. بین دو دولت عثمانی و تیموری، دو گروه از قبایل ترکمن به ‌تدریج درحال قوی‌شدن بودند: قراقویونلوها در شمال دریاچه وان و آق‌قویونلوها در دیار بکر.حکومت آق‌قویونلو را بزرگ‌ترین شخصیت این سلسله، یعنی اوزون‌حسن، پی‌ریزی کرد. اوزون‌حسن در سطح محلی روابط حسنه‌ای با سلسله‌ «طرا‌بوزان» برقرار کرده بود. با فتح قسطنطنیه و سقوط امپراتوری بیزانس به دست سلطان محمد فاتح، عثمانیان به فکر تصرف طرابوزان و براندازی سلسله حاکم بر این منطقه، یعنی کومنن‌ها، افتادند و آنجا را فتح کردند. حاکم طرابوزان “کالویوآنس” با برقراری پیوندهای زناشویی با روسای ترکمان اطراف خود، آخرین و ضعیف‌ترین تلاش خود را برای حفظ موقعیت خویش انجام داد. کالویوآنس همواره ازاین مساله نگران بود که سلطان‌محمد بلافاصله پس از اتمام نبردهای آلبانی و بلغار، متوجه سرزمینهای شرقی شود و باجی هم که به عثمانی می‌پردازد، تنها بهای مدتی باشد که سلطان به جنگ مشغول است. وی در این اوضاع آشفته تنها می‌توانست به کمک اوزون‌حسن متکی باشد که در حال افزایش اقتدار خود بود و می‌توانست برای او متحد مناسبی باشد. امپراتور طرابوزان این مساله را نیز در نظر داشت که سرانجام تلاش دولت عثمانی، برای به‌دست‌آوردن سرزمینهای آسیای صغیر، به درگیری او با اوزون‌حسن منجر خواهد شد، درصورتی‌که حکومت طرابوزان برای آق‌قویونلوها در شمال غرب به‌صورت حائل عمل می‌کرد. بنابراین در سال 861. ق کالویوآنس نماینده‌ای به دربار اوزون‌حسن فرستاد تا با دشمنِ دشمن خود دوست شود. مذاکرات سیاسی با پیشنهاد ازدواج اوزون‌حسن با دختر امپراتور و واگذاری ایالت کاپادوکیه به‌عنوان جهیزیه خاتمه یافت و کالویوآنس با ازدواج دخترش با اوزون‌حسن موافقت کرد، زیرا به‌تنهایی قادر نبود با عثمانیان مقابله کند.این رابطه از نخستین روابط اروپائیان با قبیله ای از ایران بود. اوزون‌حسن نیز به‌منظور همراهی با طرابوزان و یارگیری در مقابل سلطان عثمانی به خانواده شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی نزدیک شد و با شیخ‌جنید پیمان دوستی بست. این پیمان در پیشرفت آینده خاندان صفوی موثر افتاد. اینجا نکته ای را نباید فراموش کرد که عوامل این پیمانها اهل تسنّن بوده و در طی زمان ترجیحاً شکل تشیّع به خود گرفتند. پس ملاحظه می شود که بازهم مصالح سیاسی، حکومتِ حاکم را به تغییر مسلک وا می دارد. سلطان‌محمد در سال877. ق به قصد سرکوب‌کردن اوزون‌حسن به آسیای صغیر لشکرکشی کرد. در آغاز حمله، اوزون‌حسن توانست ترکان را شکست دهد. اما هنگامی‌که سپاه عثمانی به سوی طرابوزان عقب‌نشینی کرد، اوزون‌حسن آنان را تعقیب نمود، اما در ارزنجان با نظامیان بیشتر عثمانی روبرو شد و این‌بار شکست خورد. اوزون‌حسن که از بی‌اعتنایی دولتهای اروپایی و حتی ونیزیها شدیدا عصبانی بود، با سردی، سفرای لهستان و مجارستان را از دربارش مرخص کرد. او “کاترینو زنو” را با نامه‌هایی به دربارهای اروپایی فرستاد و با گله‌مندی اعلام کرد که وی به تحریک پادشاهان اروپا به جنگ با عثمانی اقدام کرده است. اوزون‌حسن بار دیگر از آنان خواست تا جنگی در اروپا علیه عثمانیان آغاز کنند، ولی هیچ‌گاه این آرزویش عملی نشد. (همچنان‌که در زمان صفویان نیز قول و همکاری اروپایی ها در جنگ دوطرفه با عثمانی تحقق نیافت. پس از اوزون حسن، روابط پنهانی امپراتورهای غرب (هنوز قاره ی آمریکا کشف نشده بود) و خصوصاً کلیساهای مقتدر مسیحی با همسایه ی شرقی امپراتوری عثمانی ادامه یافت. غرب به‌خوبی درک کرده بود که در ایران به دلیل تکثّر قدرتهای محلی و اقوام گوناگون و شکلی از نظام ملوک‌الطوایفی امکان تمرکز قدرت وجود ندارد، مگر اینکه با اعمال یک سیاست مذهبی بتوان به نوعی وحدت ملی دست یافت. این هدف بالاخره با یک رفتار سیاسی خشونت‌آمیز تحقق یافت. تا اینکه یک اقلیّت مذهبی یعنی صوفیان یا علویان اردبیل که طی قرن ها انزوا آینده ای روشن در برابر خود متصور بودند، تحت عنوان سلسله صفویان تشکیل حکومت دادند. شاه اسماعیل اولیّن پادشاه صفوی با ترفند غرب روی به خشونت علیه اهل تسنّن ایران آورد. پس از کشتارها و قتل عام های اعراب و مغول های فاتح ایران، خشونت های شاه اسماعیل، سوّمین جفای عظیم از طرف حکّام ایران بر عموم مردم این سرزمین بود. به گونه ای که حتی دستور داد تا چشم های مخالفان مسلک تشیّع را از حدقه در بیاورند و حتی از دوران او، توهین ها به سه خلیفه ی اوّل مسلمانان و ناسیونالیسم ایران در لوای تشیّع شروع شد. صفویان در ایالات شمالی و مرکزی به هدف خود دست یافتند، ولی گروهی از قومیتها در حاشیه مرزهای ایران با مذهبی متفاوت از مذهب دولتی به حیات خود ادامه دادند و این میراثی بود که صفویان به‌عنوان کانون همیشه بحرانی برای دولتهای آینده باقی گذاشتند. آنچه اهمیت داشت این‌ بود که همه حکومتهای مسلمان بودند، اما نگرشهای متفاوت به دین و تعصبات شدید، آنان را به جان هم انداخته بود و به جای آنکه این قدرت در داخل صرف عمران و آبادی و در خارج موجب جهانی‌شدن اسلام شود، صرف سرکوب یکدیگر شد

و مسلما مسیحیان اروپا بودند که از کشت و کشتار مسلمانان به دست خود لذت می‌بردند، زیرا نتیجه این شد ه هند به دست انگلیس، آسیای مرکزی (ازبکان) به تصرف روسیه و عثمانی دو قرن وجه‌المصالحه مرافعات و رقابتهای اروپاییان قرار گرفت جنگهای متوالی و طولانی میان صفویان و عثمانیان غالبا با تحریک صفویان اتفاق می‌افتاد، زیرا صفویه با به ‌راه‌انداختن جنگ با یک دشمن دینی مبانی مشروعیت خود را تحکیم می‌کرد، بر قدرت و افتخار خود برای ادامه حکومت می‌افزود و نیز در پناه جنگ سرکشی‌های داخل را سرکوب می‌کرد (تکرار مجدّد تاریخ، ادامه ی جنگ به دستور خمینی با صدام تا هشت سال). در طی این مدّت غرب برای مقابله با امپراتوری عثمانی به کمک حاکمان ایران طرح و نقشه های جدیدی داشت چرا که با نفوذ مستشاران از کشورهای مختلف غربی در ایران، آنها با منابع کثیر سرزمین ایران نیز آشنا شده بودند. اینجاست که ابتدا هجوم آنها و سپس سبقت گرفتن هر کشور اروپایی نسبت به کشور دیگر در رابطه با درباریان ناآگاه و بی کفایت ایران از تشکیل تشیّع تا به امروز، کاملاً توجیه می شود. اروپا حاضر نبود برای تحت فشار قرار دادن عثمانی، ایران را تقویت کند، زیرا در این صورت ایران در آینده به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل می‌شد و انگلیس هم از این سیاست حمایت می‌کرد، زیرا یک ایران قدرتمند می‌توانست تهدیدی برای هند باشد.به‌همین دلیل هیچ‌گاه هیچ کشور اروپایی حاضر نشد با ایران قرارداد نظامی جدی امضا کند. همین سیاست در دوره قاجار نیز تداوم یافت. پس به راحتی با بدست آوردن آگاهی های بیشتر تکرار تاریخ را می توان محسوس تر از قبل درک کرد. اکنون به اصل تشیّع صفویان می پردازیم. مسلکی که با بدعت های متاثر از سیاست در آن، تشکیل شده، رشد یافته و به جمهوری اسلامی ختم شد. این امر که علما و روحانیونِ هم دوره با صفویان باعث تحریف اصول دین اسلام و تشکیل فروع دین بشوند، دور از خلاقیّت ذهن آنهاست. لذا تشکیل اولّین حکومت متمرکز پادشاهی (صفویه) متشکل از ادغام دیانت و سیاست، از مقاصد طولانی مدّت و حتی دائمی غرب برای سرزمین ایران بوده است. دین اسلام از بدو ظهور بر سه اصل استوار بوده است. توحید، نبوّت و معاد اینکه در تعالیم دینی امروزه در ایران اصول دین را پنجگانه می نامند، دو اصل اضافه شده یعنی عدل و امامت، به ترتیب وجود یک حکومت بر پایه دین و احکام اسلام(جمهوری اسلامی) و همچنین وجود یک امام، ولی یا رهبر دینی بر ایران (ولایت فقیه) را تسهیل و توجیه می کند. مسلّم است مردمی که پیشینه دینی چهارده قرنی در ذهن و بطن خود دارند، چنین حکومتی را وسیله ی رسیدن به وعده های وسوسه برانگیز خالق خود می بینند و از طرفی مخالفین این نوع حکومت و ولایت به سادگی معاند و کافر به خدا خوانده شده و خونشان مباح می شود. به این ترتیب در روزگاری که کشور سال به سال به پیشرفت مادی، صنعتی، فرهنگی و به خصوص اجتماعی نزدیک می شد، رژیم حاکم جمهوری اسلامی با حمایت های خارجی و بر پایه ی اعتقادات عموم مردم، تشکیل شده و پس از تثبیت خود از طریق جنگ طولانی با عراق به اصل خود یعنی دیکتاتوری دینی تبدیل شد و باز هم غرب به منافع خود در این زمینه دست یافت. اما امروزه دیگر روشهای جنگ سخت افزاری و نفوذ به کشورهای از نظر منابع ثروتمند با عنوان استعمارگری میسّر نیست. با وجود اینکه در عصر حاضر مردم کشور ایران به آگاهی های نسبی و حقایق دست یافته اند، بازهم قدرت های دنیا به شیوه های نوین به اهداف و منافع خود دست می یابند. چنانچه امروزه به ظاهر آمریکا دشمن بزرگ است و ایران هیچگونه ارتباط و مذاکره ای با شیطان بزرگ نخواهد داشت. اما به راستی اینگونه است ؟آیا ایالت متحده ی آمریکا با هزینه های گزاف، ارتش خود را بارها برای مقابله با ایران به خلیج فارس می کشاند ؟ آیا روسیه و شخص پوتین که به گفته ی خودش به نوشته های کتاب قرآنِ مسلمانان معتقد است، کمکی به صنعت و اقتصاد ایران کرده است ؟

در نتیجه جمهوری اسلامی و دیکتاتوری ولایت فقیه برای کرامت بخشیدن به

دین اسلام و مکتب تشیّع و ستاندن حق ناحق شده ی علی بر سر کار نیامده است، بلکه ملایّان در لباس روحانیت، پادشاهان دیکتاتور بدون تاجی هستند که بگونه ای مجری طرح های قدرتهای بزرگ دنیا محسوب میشوند و با ادعای کاذب استقلال و خودکفایی همچنان در اداره حکومت خود وابسته به اجرای خواسته های کشورهای مذکور می باشند و درازای بقای حکومت دیکتاتوری خود و ادامه چپاول ایران زمین، اقدام به باج دهی و واگذاری قسمتهای زیادی از منابع دریایی و زمینی این سرزمین کرده اند و بدون درنظر گرفتن حقوق قانونی و مدنی ایرانیان سرمایه های ملی را صرف تثبیت پایه های حکومت نامشروع خود و جنگ افروزی در کشورهای همسایه میکنند و به اسم پیروی از ولایت فقیه عملا تصمیمات دولتی و حکومتی، مطلقا منحصر به تصمیمات یک نفر منجر می شود که شواهد تاریخی بیان میدارد که این تصمیمات همیشه در جهت تضعیف مردم و نه در جهت اهداف یک حکومت مردم مدار جمهوری بوده است.

۲۰ فوریه؛ روز جهانی عدالت اجتماعی

 داوود وحیدی

بیست فوریه‌‌ی هر سال، از سوی اجلاس عمومی سازمان ملل، «روز جهانی عدالت اجتماعی» خوانده شده است. مفهوم عدالت اجتماعی بیانگر چیست و تحقق چنین ایده‌ای درعصر جهان‌روایی، با چه دشواری‌هایی روبروست؟ بیست فوریه قراراست انگیزه‌ای باشد تا دولت‌های جهان فعالیت‌های خود را برای پیشبرد امر عدالت اجتماعی فزونی بخشند. به تشخیص اجلاس عمومی سازمان ملل، تکامل و توسعه‌ی کشورهای گوناگون، به عدالت اجتماعی، همبستگی، هماهنگی و برابری میان آن‌ها وابسته است و ارزش‌هایی چون عدالت اجتماعی و برابری حقوق، ارزش‌هایی بنیادین به شمار می‌روند. دولت‌های جهان برای اینکه بتوانند در کشورهای خود به «جامعه‌ای برای همگان» دست‌یابند، متعهد شدند سازوکارهایی ایجاد کنند که عدالت اجتماعی را چه در محدوده‌ی ملی و چه در پهنه‌ی جهانی ژرفش بخشد. آن‌ها وعده دادند که ثروت را در کشورهای خود عادلانه‌تر تقسیم و امکان دسترسی همگان به نعمت‌های مادی را فراهم کنند. از سوی اجلاس عمومی اعلام شد که رشد و توسعه‌ی بیشتر، می‌بایست برابری و عدالت اجتماعی بیشتر را ممکن سازد و یک جامعه‌ی عادلانه، «جامعه‌ای برای همگان» است. چنین جامعه‌ای پیش از هر چیز می‌تواند بر شالوده‌ی حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین سیاسی استوار باشد. روز جهانی عدالت اجتماعی می‌بایست انگیزه‌ای باشد برای افزایش تلاش‌های جامعه‌ی بین‌المللی، در راستای از بین بردن فقر، ایجاد فرصت شغلی برای همگان، شرایط کار انسانی و دستمزد عادلانه، برقراری عدالت جنسیتی، دستیابی به رفاه اجتماعی و نهایتا آنچه در قاموس سیاسی «عدالت اجتماعی» خوانده می‌شود. “عدالت اجتماعی” سی سال پس از انقلاب اسلامی در ایران. عدالت و رفاه اجتماعی یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بود که طی ۳۰ سال گذشته جمهوری اسلامی موفق به اجرای آن نشد. امروز در ایران اسلامی بی اعتمادی و ناامیدی به آینده حکم‌فرماست. انقلاب اسلامی به مردم ایران قول عدالت اجتماعی داد، اما بر ابعاد بی عدالتی که در زمان شاه بشدت رشد کرده بود، بعد از انقلاب افزوده شد. در ایران هر روز از تعداد افرادی که بتوانند تنها با یک شغل از پس مخارج زندگی خود برآیند، کاسته می‌شود. بنا بر آمار، تعداد زیادی از مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند که هر روز بر تعداد آنان نیز افزوده می‌شود و ناامیدی از عمل به قول‌های داده شده در چهره مردم دیده می‌شود. متاسفانه با سیاست های اشتباه دولت فاصله طبقاتی در ایران به اوج خود رسیده است. بر اساس گزارش مرکز آمار سقوط ارزش ریال به میزان ۷۰ درصد و افزایش نرخ تورم مهم‌ترین عوامل افزایش شکاف طبقاتی در ایران بودند. مهم‌ترین سیاست جبرانی دولت برای کم‌اثر کردن تحریم‌ها، یارانه ارزی در قالب تزریق دلار۴۲۰۰ تومان بود. فارغ از رانت‌خواری و فساد اقتصادی، شاخص ضریب جینی نشان می‌دهد که سیاست یارانه ارزی که هدف ذاتی‌اش کاهش آثار رشد نرخ ارز بر دهک‌های فرودست جامعه بود، موفق عمل نکرد و فاصله فقرا از ثروتمندان بیشتر از قبل شد. با نگاهی به ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر که به صراحت اعلام میکند که خوراک و مسکن و مراقبت های طبی و خدمات لازم اجتماعی حق همگان است و بر اساس هدف ۳ سند۲۰۳۰ یونسکو تضمین یک زندگی توام با سلامت و ترویج رفاه برای همه و در تمامیه سنین حق همگان است. اما متاسفانه در قانون اساسی جمهوری اسلامیه ایران هیچ توجهی به عدالت اجتماعی نشده و نظام جمهوری اسلامیه ایران هیچ اقدام قابل قبولی را در راستایه این امر انجام نمیدهد.

۲۱ فوریه روز جهانی زبان مادری

 ایراندخت کیا

زبان ها نقش مهمی در زندگی روزمره همه مردم بازی می کنند. از طریق زبان، ما با جهان ارتباط برقرار می کنیم، هویتمان را تعریف می کنیم، تاریخ و فرهنگ مان را بیان می کنیم، یاد می گیریم، از حقوق بشر دفاع می کنیم و در همه جنبه های جامعه مشارکت می کنیم. از طریق زبان است که مردم، تاریخ، آداب و رسوم و سنت های جامعه خود را حفظ و به آینده منتقل می کنند. طرح ایدۀ گرامیداشت روز جهانی زبان مادری به ابتکار کشور بنگلادش برای به رسمیت شناخته شدن زبان بنگلادشی در چنین تاریخی در یونسکو مطرح و در سی امین کنفرانس عمومی یونسکو در سال 1999 میلادی به تصویب رسید. این روز رسماً از سال 2000 میلادی در تقویم روزهای بین المللی یونسکو وارد شد. زبان ها نقش حیاتی در زندگی روزمره مردم دارند. زبان نه تنها ابزاری است برای ارتباطات، آموزش، انسجام اجتماعی و توسعه، بلکه گنجینه ای از هویت منحصر به فرد هر فرد، تاریخ فرهنگی و حافظه شفاهی نیز است و با ناپدید شدن زبان ها ارزش های یاد شده نیز از دست می روند. طبق آمار یونسکو، در جهان امروزی حدود 6000 تا 7000 زبان وجود دارد. از این میان، حدود 97 درصد از کل جمعیت جهان، تنها 4 درصد از این زبان ها را تکلم می کنند، این در حالی است که تنها 3 درصد از کل جمعیت جهان، 96 درصد از کل زبان های باقیمانده را بکار می برند. این زبانها رابطه مستقیمی با تاریخ، سنت و حافظه ملل دارد که در صورت فقدان هر یک از آنها، تنوع زبانی در سراسر جهان کاهش می یابد. بنابه گفته یونسکو با ناپدید شدن هر دو هفته یکبارِ یک زبان، با فقدان میراث فرهنگی ناملموس در عرصه جهانی روبرو هستیم. در ایران علاوه بر زبان فارسی، در مجموع حدود ۶٩ زبان و گویش رواج دارد و بزرگ‌ترین گروه‌های زبانی ایران را فارسی، آذربایجانی، کُردی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، تالشی، لری، عربی، بلوچی، لکی و تاتی تشکیل می‌دهند. پژوهش‌های کیفی نشان می‌دهد، ایران یکی از کشورهای چند زبانه ای است که زبان فارسی تنها زبانِ رسمی، دولتی و زبان تحصیل از ابتدایی تا پایان دانشگاه برای همه ملیّتها و قومیتها با زبانها و فرهنگهای مختلف است ؛ در ایران فقط ارامنه ایران با جمعیت حدود 150 هزار نفری می توانند در کنار زبان رسمی فارسی به زبان ارمنی هم در مقاطع مختلف تحصیل کنند، بقیه افراد جامعه، بخصوص ترکها که اکثریت نسبی و حداقل بیش از 32 میلیون نفر از جمعیت 80 میلیون نفری کشور را تشکیل می دهند از این حق برخوردار نیستند!در ایران برای اولین بار به مناسبت روز جهانی زبان مادری روز شنبه، دوم اسفند ماه 1382 برابر با 21 فوریه سال 2004 میلادی، مراسمی در دانشگاه علم و صنعت تهران، توسط دانشجویان تُرک دانشگاههای تهران برگزار گردید که موضوع اصلی سخنگویان و شعرا در این مراسم، لزوم آموزش به زبان مادری در کشورایران با انواع گونه های متنوع اقوام و ملتها بود. همزمان با تهران در تبریز نیز در گرامیداشت «روز جهانی زبان مادری» مراسمی در این شهر برگزار شد. بعضی از مسئولین کشوری، همچون دکتر غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بنیاد سعدی معتقد است که تحصیل به زبانهای غیر فارسی بخصوص ترکی، می تواند به تضعیف زبان فارسی منجر شود؛ اما بعضی اعتقاد دارند که تنوع زبانی و فرهنگی در ایران یک فرصت است نه یک تهدید و “گلستان زبانی و فرهنگی ایران” با رشد و نمو تمام گلهای رنگارنگ و معطر زبانی و فرهنگی زیبا و چشم نواز است. اندیشمند روس ویگوتسکی می‌گوید:«هر کلمه‌ای که هر گویشوری مطرح می‌کند، از آن به‌عنوان یک واحد فکری یاد می‌کنیم. » گاهی در آموزش‌وپرورش ما به بچه‌ها می‌گوییم آنچه فکر می‌کنی، بگو. پس به زبانی که فکر می‌کند و به همان زبان مطرح می‌کند. معادل فارسی تفکر، سخن است. سخن یعنی فکر؛ یعنی انسان‌ها با هم ارتباط برقرار نمی‌کنند مگر با واحدهای زبانی و مگر با بار معنایی که در کلمات وجود دارد. وقتی دو فرد با هم حرف می‌زنند یعنی اینکه افکار خود را با هم در میان می‌گذارند. اگر زبان را از گفت‌وگو حذف کنیم، چگونه باید گفت‌وگو کنیم؟ اگر زبان را حذف کنیم با چه چیزی جهان را معنا کنیم. توصیف ما از جهان، جهان‌بینی ما را ارایه می‌کند. این توصیف با زبان صورت می‌گیرد. هرکسی با عینک و زبان خود به جهان نگاه می‌کند.. زبان دوم و سوم و nام زبان‌های شناختی هستند. یعنی ما اراده کرده‌ایم، این زبان‌ها را آموخته‌ایم یعنی جزو اکتسابی‌های ما به حساب می‌آید اما زبان مادری زندگی ماست تجربۀ زیستن ما است که پیدا و پنهان، خواسته و ناخواسته، ارادی و غیرارادی آن را آموخته‌ایم. زبان مادری، یعنی عشق، عاطفه، نگرش، زیبایی‌شناسی، دغدغه‌ها، پستی و بلندی‌ها، فراز و فرودها و…. اما در زبان دوم اینها وجود ندارد. زبان هر ملّتی سند هویت و موجودیت آن ملت و ثروت معنوی آنهاست و بدون تحصیل و تدریس آن در مدارس و دانشگاهها و به صورت کلاسیک، این زبان در یک پروسه زمانی تحت تاثیر زبان حاکم قرار گرفته و لغات، کلمات و واژه های زبان حاکم جای لغات و واژهای اصیل آن زبان را اشغال کرده و به تدریج زبان محکوم را خالی از منابع اصیل خود کرده از میدان به در کرده و در نهایت در یک پروسه زمانی از بین خواهد برد. برای جلوگیری از مرگ زبانها 178 کشور از کشورهای عضو سازمان جهانی یونسکو با صدور قطعنامه ای در سال 1378 خواستار تدریس سه زبان در مدارس شدند. می توان گفت یکی از اصلی‌ترین دلایل نرخ بالای بی‌سوادی و افت درسی دانش‌آموزان، عدم آموزش زبان مادری در مدارس است. کمیته پیگیری اعلامیه جهانی حقوق زبانها مدافع اصل برابری همه جوامع زبانی است و معتقد است که اعضاء هر جامعه زبانی حق دارند در مدارس به زبان مادری خود تعلیم ببینند و در اداره ها و سازمانهای رسمی به زبان خود صحبت و مکاتبه کنند.

آزادی بیان

  محمد رسولیان

ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ هرانسانی را محق به داشتن آزادی بیان و عقیده میداند و تاکید میکند که انسانها نباید بیم و اضطرابی برای بیان، احساس کنند. این حق جزء حقوق مهمی است که دیگر اسناد بین المللی هم الزام آنرا برای انسانها متذکر شده اند و در مفاد ۱۸ و ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز بدان تاکید شده است. باید اشاره کنیم که این مقایسه بین 180 کشور جهان صورت گرفته و رتبه ایران در این لیست 170 است. یعنی ایران جزو 10 کشور آخر جهان محسوب می‌شود.اما از سوی دیگر باید اشاره کنیم که کشور نروژ برای سومین سال پیاپی جایگاه اول را به خود اختصاص داد و پس از آن شاهد کشور فنلاند در رتبه دوم و کشور سوئد در رتبه سوم بوده‌ایم. در نهایت جایگاه چهارم و پنجم نیز در اختیار کشورهای هلند و دانمارک قرار گرفته است. کشورهای سوئیس، نیوزلند، جامائیکا، بلژیک و کاستاریکا نیز به ترتیب جایگاه‌های ششم تا دهم را دارند. آزادی بیان در ایران: ایران رسماً از آزادی بیان برخوردار نیست و به شدت این موضوع را در رسانه سرکوب می‌کند. البته به گفته این سازمان وضعیت آزادی بیان در جهان روز به روز در حال بدتر شدن است و همین موضوع باعث شده تا خشونت علیه روزنامه‌نگاران و نویسندگان رسانه‌ها افزایش یابد. به گفته این سازمان برخی کشورها وضعیت بسیار بدی دراین زمینه دارند که ایران هم جزو همین کشورها به حساب می‌آید. البته کشورهایی چون ونزوئلا، روسیه، ویتنام، چین، عربستان و ترکمنستان هم وضعیت جالبی در زمینه آزادی بیان رسانه‌ها ندارند وهر روز وضعیتشان بدتر از قبل می‌شود. ازادی بیان یک امتیاز نیست که بتوان آنرا سلب کرد، یک حق است و بدین معناست که حتی اگر در هیچ قانونی مندرج نباشد یک حق باقی میماند و هیچ قدرتی نمی تواند آن را سلب کند. حق آزادی عقیده و بیان همچون حق تنفس و حق خوردن و آشامیدن است که اگر در قانونی ذکر نشده بود نمی توان آن را از شهروندان دریغ داشت. عقیده یک امر قلبی و درونی ست، اما بیان یک امر بیرونی است و قلمرو گسترده‌ای دارد؛ به گونه‌ای که نه تنها در قالب گفتار که میتوان آنرا در قالب­­ جلوه‌های غیر زبانی, نوشتاری، تصویری, رقص، موسیقی و…ابراز کرد. در قوانین ایران به صراحت ازعبارت آزادی بیان و اندیشه سخنی به میان نیامده و تنها اصل ۲۳قانون اساسی؛ تفتیش عقاید را ممنوع دانسته است و تاکید کرده که نمیتوان انسانی را به صرف داشتن عقیده ای مورد مواخذه قرار داد و دراصل۲۴نیز به یکی از مصادیق برجسته و بارز آزادی بیان یعنی«آزادی مطبوعات و نشریات» اشاره شده است. اما در حقیقت قوانینی محدودکننده دراین خصوص وجود دارد که به عدم آزادی بیان در ایران منجر شده است و این حقیقتی ست که باعث گرفتن این حق از افراد جامعه شده است و به کرات شاهد بازداشت و زندانی شدن روزنامه‌نگاران، وبلاگ‌نویسان و حتی کاربران اینترنتی هستیم. آزادی بیان هنگامی محَقَق می شود که آزادی پس از بیان هم وجود داشته باشد.

دولت دین سوار

شبنم رضاوند

‌صرف‌ نظر از روند تاریخی‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ در غرب، اینک‌ باید رابطه‌ این‌ دو نوع‌ معرفت‌ بشری‌ را که‌ هر دو می‌توانند پایگاه‌ الهی‌ و عقلانی‌ داشته‌ باشند که چگونه باشد مورد بررسی‌ قرار دهیم‌ و در ابتدا به ارائه‌ تعریفی‌ از دین‌ و سیاست‌ می پردازیم، تا ببینیم‌ تا چه‌ حد‌ی‌ میان‌ این‌ دو، رابطه‌ منطقی‌ وجود دارد و آیا لازم و ملزم هم هستند و یا باید ناپیوسته باشند. سیاست یعنی برنامه ریزی کلان برای اداره امور یک جامعه. حکومتی که قصد مدیریت جامعه را دارد باید برای تحقق اهداف خود، یک برنامه ریزی درست ارائه دهد. این برنامه ریزی کلان باید حافظ مصالح همگان بوده و ضمانت اجرای عدالت اجتماعی را عهده دار باشد. از طرفی انسان آزاد آفریده شده اند، بنابراین در زندگی حق انتخاب دارند، اما این حق انتخاب گاهی موجبات برخورد و کشمکش را ایجاد می کند. اینجاست که قانون مرز تصرفات هریک از آحاد مردم را معین می کند. ضمانت اجرای صحیح قانون را نیز زمامداران سیاسی حکومت بر عهده دارند. این حقیقت که در هر اجتماع کوچک یا بزرگ پاره ای از مشکلات جمعی وجود دارد که نیازمند تصمیم گیری کلی است، انسان ها را به پذیرش مقوله ریاست ترغیب کرده است. نکته دانستنی این که مسئله سیاست و اقتدار سیاسی، از گذشته تا به حال، مورد توجه متفکران و دانشمندان بزرگ بوده است. کتاب هایی مانند (جمهوریت) نوشته افلاطون و (سیاست) تألیف ارسطو، شاهد این ادعاست. دین‌ را می‌توان‌ به‌ مجموعه‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ای‌ از باورها و اندیشه‌های‌ برگرفته‌ از وحی‌ الهی‌ در رابطه‌ با جهان، انسان، جامعه‌ و جهان‌ پس‌ از مرگ‌ تعریف‌ کرد که‌ هدف‌ آن، هدایت‌ انسان‌ به‌ سوی‌ روش‌ بهتر زیستن‌ و کاملتر شدن‌ است. عده ای معتقدند که میان دین و دنیا ارتباط وجود دارد و جریان کلى جدا انگارى دین و دنیا، به جدایى روزافزون دین از سایر نهادهاى‏اجتماعى مى‏انجامد، نهادهایى مانند ‏حقوق، سیاست، اقتصاد، آموزش که پایه‏هاى اصلى ترتیبات زندگى اجتماعى راتشکیل مى‏داده‏اند، افرادی چون مهندس بازرگان، مسائل دین را به آنچه از دسترس دانش بشرى خارج است، اختصاص می دهند. سیاست، در دسترس دانش است ‏یعنى انسان مى‏تواند بدون دین، زندگى خود را سیاست کند لذا دین نباید از آن سخن بگوید و اگر هم گفته باشد، طفیلى است و امر آن به دست انسان و دانش اوست. او معتقد است دسته ای از امور، مربوط به آخرت و ماوراء طبیعت و دسته دیگر مربوط به دنیا مى‏باشد و دین تنها در امور دسته اول، مانند پرستش، توکل، دعا، توسل و حداکثر ازدواج و دفن‏ و عزادارى و مانند آن سخن گفته‏ا ست و امور دیگر مانند خوراک و پوشاک و روابط‏ اجتماعى و حکومت و سیاست، که بدون دیندارى نیز مى‏گذرد، مربوط به دنیاست و امر آن را به دست‏ خود انسان سپرده شده است. اما گروهی دیگر هستند که معتقدند حیات و سعادت اخروى انسان درگرو چگونه زیستن‏ او در این دنیاست. از دیدگاه آنها زندگى اخروى هر فرد توسط خود او و در این دنیا ساخته مى‏شود و در تعالیم دینی از ارتباط دین و سیاست سخن رانده شده است. گرچه‌ بخشی‌ از تعالیم‌ دین‌ در رابطه‌ با حل‌ مشکلات‌ و تنظیم‌ امور و بیان‌ مسائل‌ زندگی‌ این‌ دنیا است، ولی‌ هدف‌ آن‌ با اهداف‌ سیاسی‌ ناسازگار است. هدف‌ دین، تربیت‌ انسانهای‌ وارسته‌ و هوشمند و دانشمندی‌ است‌ که‌ در صراط‌ تکامل‌ معنوی‌ و عروج‌ از مسائل‌ ماد‌ی‌ زندگی‌ به‌ سمت‌ اوج‌ معنویات‌ و گذشتن‌ از وضع‌ موجود ماد‌ی‌ به‌ سوی‌ وضع‌ مطلوب‌ معنوی‌ و اخلاقی‌ است. در حالی‌ که‌ هدف‌ سیاست، اداره وضع‌ موجود ماد‌ی‌ و بدون‌توجه‌ به‌ مسائل‌ معنوی‌ و اخلاقی‌ است. این‌ دو خط‌ به‌ دلیل‌ متمایز بودن‌ هدفها، هرگز به‌ همدیگر نمی‌رسند. نظر حاکمان دینی در مورد نفی‌ حکومت‌ بشری، بر این‌ اساس‌ بوده‌ است‌ که‌ اراده‌ هیچ‌ کسی‌ جز اراده‌ خدا نمی‌تواند حاکم‌ بر اراده‌ انسانهای‌ تحت‌ امر باشد. مردم‌ تنها از خدا و حاکمیت‌ بلاشریک‌ او اطاعت‌ می‌کنند و فرمانبردار خدای‌ خالق‌ هستی‌ می‌باشند، دین‌ به‌ کسی‌ اجازه‌ اعمال‌ حاکمیت‌ بر مردم‌ را نداده‌ است. همچنین در شرایطی‌ بحرانی‌ که‌ جامعه‌ دینی دچار فتنه‌ می‌گردد، اقامه‌ دولت‌ و حکومت‌ دینی واجب‌ می‌شود و مردم‌ به‌ منظور حفظ‌ اساس‌ دین‌ و نظم‌ باید بر آن‌ قیام‌ نمایند. بنابراین حکومت دینی تمام توجه اش به دین و اجرای فرامین الهی است صرف نظر از اینکه مصلحت فردی و جمعی یک جامعه را تامین میکند یا خیر. توجه بیش از به دین حاکم را بر آن میدارد تا اصل حاکمیتش که مصلحت کشور و مردم در رتبه پایین تر قرار گیرد و چه بسا به دست فراموشی سپرده شود. و می تواند تا بدانجا پیش رود با قدرت گرفتن حاکمان برای پیشبرد مقاصد خود از إحساس دینی مردم سو استفاده کرده و با تغییر در تفاسیر دینی اهداف خود را پیش برده و قوانین را بر آن أساس به رشته تحریر در آورند و با هر مخالفتی برخورد نمایند زیرا مخالفان با وحی الهی به مخالفت پرداخته اند. این جرم سنگینی است که با مجازات سنگین تر به ظیفه دینی خود عمل کرده اند. که البته این در تمامی وجه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را شامل میشود. مانند مجازاتی که شامل گالیله در زمان رنسانس گردید. در واقع حکومت دینی به نوعی به مروز زمان به دیکتاتوری مذهبی تبدیل میشود زیرا اجازه کنترل و بازرسی مدیران آن را به مردم نمیدهند و حکومت مردم بر جامعه را نفی می کنند و حکومت و قوانین آنرا از آن خداوند می دانند. اگر بخواهیم در این مورد مثالی بزنیم، حکومت جمهوری اسلامی ایران قانون اساسی خود را براساس اسلام و اعتقاد دیرینه اش به حکومت حق و عدل قرآن نگاشته است. مطابق اصل۴ قانون اساسی، کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، ‌اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، ‌سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقها‌ شورای نگهبان است. و یا دراصل۲۰ قانون اساسی یکسانی زن و مرد طبق اسلام مطرح شده است و در اسلام زن همیشه مقام دوم ورتبه پس از مرد را دارد و به عنوان شهروند درجه دوم بیشترین خشونت ها و تبعیض ها در مورد زنان صورت میگرد. مثلا درآیه محاربه به آیه ۳۳ مائده، درباره کیفیت مجازات افراد محارب و مفسد اطلاق می‌شود. ومنظور ازقطع دست و پا در آیه، بریدن چهارانگشت از دست یا پا می‌باشد. در۳۴ آیه قرآن از کلمع قطع و مشتقات آن استفاده شده است. قطع دست مجازاتی است که براساس قانون مجازات اسلامیِ حکومت جمهوری اسلامی ایران و آیهٔ ۳۸ سورهٔ مائده، در مورد دزدها اعمال می‌شود. براساس ماده ۱۹۸ قانون مجازات اسلامی، حکم قطع دست دربارهٔ سارقی اجرا می‌شود که به حد بلوغ شرعی رسیده باشد، در حال سرقت عاقل باشد و بداند که مال غیراست و ربودن آن حرام است. … و یا در مثالی دیگرآیاتی است که مسائل مربوط به طلاق در آنها مطرح گردیده است آیه های ۲۲۷، ۲۳۰، ۲۳۱، ۲۳۲، ۲۳۶، ۲۳۷سوره بقره وایه های ۱، ۵ و ۴۹ سوره احزاب که تمامی این آیات به روشنی از این امر حکایت می کند که حق طلاق به عنوان یک اصل اوّلی در اختیار مردان است. در قانون اساسی نیز طلاق به تصریح ماده ۱۱۳۳ که عنوان می‌کند: «مرد می‌تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد»، به اراده و خواست مرد صورت می‌گیرد و زن نیز در موارد خاصی از جمله: خودداری شوهر از دادن نفقه یا غیبت شوهر به مدت چهار سال و عسر و حرج زن، می‌تواند از دادگاه درخواست طلاق کند. اگر کل قانون اساسی را مطالعه نماییم در تمامی قوانین آن مطابق بر موازین اسلامی قرار داده شده است. یعنی تغییر آن به راحتی صورت نمیگیرد زیرا بر اساس قرآن نگاشته شده است و قابل تغییر نیست. همانطور که ملاحظه می کنیم دموکراسی در آن جایگاهی ندارد زیرا در دموکراسی مردم بر دولتها حکومت می کنند و هر قانونی با توجه به مصالح یک کشور می تواند در هر زمانی تغییر یابد. و این در حکومت مذهبی مقدور نیست. لذا مراد از عدم دخالت دین در سیاست‏، این خواهد بود که تصمیم‏گیرى‏ در این حوزه از فعالیت انسان، به خود او واگذار شده تا درباره این مسائل، تصمیم‏گیرى وعمل نماید و دین، دراین مقوله، نظر یا حکم خاصى ندارد. اگر حکومت و سیاست را خارج ازحوزه دین بدانیم، نخواهیم توانست‏ حکومتی را به دین نسبت دهیم و آن را حکومت دینی (مانند حکومت اسلامى) بنامیم گرچه آن حکومت، یک جامعه مذهبی را اداره‏ کند. حکومت و سیاست دینی، آن است ‏که از متن دین به دست آمده باشد. و اصلاح و سامان امورجامعه‏، مقدمه‏اى براى هدف برتردین، یعنى‏خداشناسى و خداپرستی است و این خطرناک است و همانطور که تاریخ نشان داده است موجب بوجود آمدن پدیده ای بنام دیکتاتوری مذهبی میگردد. بنابراین با وجود این شواهد تاریخی حکومتهای مذهبی نه فقط ایران بلکه درسایر کشورهایی مانند أفغانستان، عربستان سعودی، یمن، سودان، موریتانی، واتیکان چه اصراری براثبات آن داریم. آیا نیاز است دلیل و برهان بیاوریم؟ نتیجه مشخص است که چنین حکومت هایی به کجا میرسند؟

بوی شکنجه از مهرماه

 سید اسماعیل هاشمی

سال‌ها از منع تنبیه بدنی در مدارس می‌گذرد، اما صدای چوب و ترکه برخی از معلم‌ها هنوز بلند است و گویا قرار نیست این سنت غلط دست از سر مدارس کشور ما بردارد. هر روز خبری مبنی بر تنبیه بدنی از گوشه و کنار کشور منتشر می‌شود که در مواردی به نقص عضو دانش‌آموز نگون‌بخت نیز منجر شده است. معضلی به نام خشونت در مدارس ایران تمامی ندارد، عکس و فیلم‌های دانش‌آموزان کتک خورده با چشم و بدن‌های کبود در شبکه‌های اجتماعی شاهدی بر این ادعاست. در ادامه تنها به چند نمونه از خشونت که در خانه دوم خود یعنی مدارس با آن روبه‌رو می‌شوند، اشاره می‌کنیم. چندی قبل معلمی در شهر زارچ با سیم شارژر موبایل چشم دانش‌آموزش را کبود کرد. معلم دیگری نیز در یزد چنان سیلی محکمی به گوش دانش‌آموز خود زد که پرده گوشش پاره شد. دانش‌آموز دیگری در یاسوج مورد ضرب و شتم معلم قرار گرفت که خانواده‌اش از رسانه‌ها درخواست کمک کردند. اواخر مهر‌ماه هم یک معلم و دانش‌آموز دبیرستانی در منطقه‌یک تهران با هم زد و خورد کردند و پسر به‌خاطر فحاشی به‌طور موقت اخراج و معلم به‌خاطر سیلی به مراجع قانونی سپرده شد. چند وقت پیش دانش‌آموز کلاس یازدهم مدرسه‌ای در منطقه یک تهران نیز ۲ روز در اعتراض به برخورد و تنبیه فیزیکی در مدرسه‌ با کاغذ نوشته‌ای کنار خیابان ولیعصر نشست تا صدای اعتراض خود را این گونه به دیگران برساند. اینها مشتی از خروارها کتک‌کاری در مدارس کشور است که به مدد شبکه‌های اجتماعی رسانه‌ای شده است. موارد بی‌شماری از این دست خشونت‌ها در پستوی کلاس‌ها در مناطق دور افتاده هر روزه اتفاق می‌افتند که حتی خبرش به بیرون درز نمی‌کند و در همان کلاس دفن می‌شود. ماجرای تنبیه بدنی از سوی معلم یا مسئولان مدرسه قصه دیروز و امروز نیست و به یک یا دو مورد خاص محدود نمی‌شود. هر سال با بازگشایی مدارس و در طول ۹ ماه سال تحصیلی انواع و اقسام فیلم‌ها و اخبار از تنبیه‌ بدنی به شبکه‌های اجتماعی از اینستاگرام گرفته تا تلگرام راه پیدا می‌کند که نشان دهنده این حقیقت است که اگرچه لوایح و قوانین آموزشی کشور ضرب و شتم را ممنوع اعلام کرده‌اند، اما گویا برای برخی از معلمان این روش تنها ابزار کنترل دانش‌آموزان به حساب می‌آید و در باور و ناخودآگاه آنان هنوز چوب و فلک حرف اول را می‌زند و تنها ابزار مهار ضرب‌وشتم و خشونت است. البته فضای رعب و وحشت در مدارس ایران سابقه دیرینه دارد و در مکتبخانه‌های گذشته آن چنان رایج بوده که به عنوان یکی از اصول آموزشی از سوی جامعه پذیرفته شده بود. اما به موازات گذشت زمان و تغییر نگاه به مسئله آموزش، روش چوب و فلک‌ از مدارس منسوخ و برچیده شد و با آگاه‌سازی جامعه منع خشونت در مدرسه لباس قانون بر تن کرد. اما با این وجود هنوز صدای گریه و ضجه دانش‌آموزان به دلیل تنبیه بدنی از برخی از مدارس به گوش می‌رسد تا باور کنیم به رغم وجود قوانین در این حوزه، این داستان تمامی ندارد. در حالی که هر سال با آغاز سال تحصیلی تنبیه در مدارس به سرخط خبرها بازمی‌گردد که بر اساس آیین‌نامه انضباطی مدارس، هرگونه تنبیه، توهین و تعیین تکالیف اضافی برای دانش‌آموزان غیرقانونی است. به عبارت دیگر مطابق ماده ۷۷ آیین‌نامه انضباطی مدارس، اعمال هرگونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است اما برای برخورد با تخلفات احتمالی دانش‌آموزان، قانون سلسله مراتبی را بر اساس اصول تربیتی تعیین کرده است که برای تنبیه باید به آن توجه شود.لازم به ذکر است که بر اساس ماده ۷۴ این آیین‌نامه، قصور و سهل‌انگاری دانش‌آموزان نسبت به انجام وظایف خود تخلف محسوب می‌شود و مدیر، شورای مدرسه، معاونان و مربیان موظف‌اند قبل از اعمال هرگونه تنبیه از وضع و موقعیت محصل آگاهی یابند ودرجست‌وجوی انگیزه و علت تخلف برآیند و نسبت به رفع آن اقدام کنند. با وجود این که خطا در قشر معلم نسبت به سایر مشاغل بسیار کمتر و حتی می‌توان گفت قابل قیاس نیست، اما از آنجا که حرفه و شغل معلمی نه فقط در کشور ما بلکه در تمام دنیا از حساسیت‌ ویژه‌ای برخوردار است، بنابراین حتی یک مورد از آن می‌تواند تبعات منفی زیادی را به همراه داشته باشد. از طرفی معلمان همیشه به اسطوره‌های صبر و از خودگذشتگی شهره بوده‌اند و در جامعه ما نیز شغل معلمی را همطراز با شغل انبیا دانسته‌اند. همین شبیه‌سازی با شغل انبیا و همچنین برچسب اسوه شکیبایی انتظار از شغل معلمی را بالا می‌برد. اما با تمام انتظاراتی که از معلمان می‌رود، اکنون برای برخی از معلمان و کادر آموزشی مدارس نه تنها هیچ نشانی از سیره پیامبران را در رفتار و برخورد برخی از آنان نمی‌توان دید، بلکه آستانه تحمل آنان نیز به حدی پایین آمده است که در مقابل شیطنت‌های کودکانه و دل ندادن برخی از آنها به درس و مشق واکنش‌هایی خشنی از خود بروز می‌دهند. از سویی دیگر نقض قانون توسط معلم‌ها این سوال‌ را در ذهن ایجاد می‌کند که معلم‌هایی که خود با قانون‌گریزی به قانون منع تنبیه تن نمی‌دهند، چگونه می‌خواهند دانش‌آموزان را قانون‌پذیر بار بیاورند؟ آیا جایگاه قانون و قانون‌مداری در نسل آینده نیز مانند چند نسل اخیر مخدوش است؟واقعیت این است که معلمان مانند سایر افراد از شرایط اقتصادی، اجتماعی کشور متاثر می‌شوند، آنان نیز هر روزه با مشکلات ریز و درشت اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی دست و پنچه نرم می‌کنند. در واقع رفتار معلمان با دانش‌آموزان محصول شرایط اجتماعی، اقتصادی است که در آن قرار گرفته‌اند و معلمان هم قربانی وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه هستند. بنابراین در این قشر هم مانند تمام اقشار انسان‌هایی پیدا می‌شود که ظرفیت یا آستانه تحمل پایین‌تری دارند که در برخورد با دانش‌آموزان منجر به خطاهایی می‌شود که قابل دفاع نیست. برخی معتقدند انتظاری که جامعه از معلمان دارد، مطابق با ظرفیت‌ها و واقعیات موجود نیست. چرا که چرخه آموزش در کشور ما معیوب است و این عیب در آموزش فقط به محیط مدرسه محدود نمی‌شود، بلکه به خانواده‌ها و قبل از سن مدرسه کودکان نیز برمی‌گردد. چرا که خانواده‌های ایرانی درباره تربیت فرزندان خود در عصر کنونی آموزش‌های خاصی را دریافت نکرده‌اند. تمام نشدن معضلی به نام تنبیه بدنی در مدارس ایران پیام‌های جدی برای وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش که مردم بچه‌هایشان را به امانت به آن سپرده‌اند، دارد. این پدیده به ظاهر تمام‌نشدنی ضمن این رسیدگی به وضعیت زندگی و معیشت معلمان و حفظ جایگاه آنان را گوشزد می‌کند، نشان می‌دهد در وزارت آموزش و پرورش به‌عنوان متولی اصلی آموزش معلمان در مراکز تربیت معلم و همچنین دانشگاه فرهنگیان در این زمینه خلا جدی وجود دارد. چرا که نتوانسته است معلمان را برای تعامل درست با دانش‌آموزان تربیت کند، از سوی دیگر در زمینه گزینش و انتخاب معلمان نیز به خودی و غیر خودی توجه بسیاری شده است. بنابراین لازم است به جای تمرکز به مسائل حاشیه‌ای که بسیاری از آن در حیطه زندگی خصوصی فرد تعریف می‌شود به موازین ضروری مانند سلامت روانی و فکری فرد توجه شود و در گزینش این افراد به جز صلاحیت‌های اخلاقی و اعتقادی به صلاحیت‌های عمومی و تخصصی مانند روانشناسی تربیتی توجه بیشتری شود. در نظام ولایت فقیه ظرف مدت چهل سال با برنامه ریزی ، عرصه را بر معلمان تنگ و تنگ تر کرده چه از لحاظ معیشتی و چه از لحاظ تفکرات شخصی چه بسا اساتیدی بخاطر باور و عقیده شخصی و زیر بار تفکر ولایی نرفتن از کار بر کنار و زندانی شدن و حتی کشته شدن با کنکاشی کوچک در میابیم ممالک پیشرفته و در حال پیشرفت تمام سرمایه گذاری خود را بر تعلیم و تربیت گذاشتن و قشر معلم در رفاه نسبی هستن بر عکس در ایران امروز هر روز عرصه بر این قشر زحمت کش بیشتر شده و شاهد همچین ناهنجاریهایی هستیم و درمقام مقایسه بنگریم به حوزه های علمیه که روز به روز افراد درون آن فربه تر و بی خاصیت تر میشوند با این همه هزینه هنگفت که بر دوش ملت ایران گذاشتن دریغ از نخبه ای یا مبتکری و یا مخترعی گرچه مشکلات نظام آموزشی بحدی زیاد است که با کلمات و در قالب چندین صفحه نمی گنجد و عمق فاجعه آنجایی است که پایه های تمدن چندین هزارساله ما را ازجمله فرهنگمان زیر چتر دروغین نظام ولایت فقیه و همدستانشان از بین میرود واین حمله به فرهنگ جامعه به مراتب شدیدتر از حمله مغول به ایران است. و در آخر این بود داستان اعتماد به نظام ولایت فقیه که قرار بود راه بهشت به ما نشان بدهند ولی در واقع در این دنیا راه جهنم برایمان هموار کردند.

گلفروش بر سنگ فرش

 زهره حق با علی

درهشتم بهمن ۱۳۹۸خبرگزاری تسنیم گزارش وعکسی ازدریده شدن دختربچه هفت ساله گل فروش توسط سگ های خیابانی در شهر ری منتشر کرد. متاسفانه این اولین بار نیست که حقوق شهروندی و امنیت جانی کودکان و بویژه کودکان کار در جمهوری اسلامی ایران به مخاطره می افتد واز سوی مسئولین نادیده گرفته می شود و فجایعی اینچنین دلخراش را بوجود می آورد. الهام بخش داستان کوتاهی که می خوانید این خبر تاسف انگیز بوده است : کِش کِش کِش. با پاهای خسته دمپایی های قرمز وصله شده اش را دنبال خودش می کشید. دیگر جیغشان را در آورده بود. نمی خواستند همراهش بروند تا شاید دمی یک جا بنشینند و بیاسایند. نه راستی هوا خیلی سرد است و نمی شود در این خیابان ها جایی پیدا کرد و نشست. تازه دخترک یک عالمه کار دارد ، باید همه گلها را بفروشد وگرنه خراب وپژمرده می شوند پس دوباره دنبال دخترک راه می افتند. کِش کِش کِش. چقدر این ماشین ها بو می دهند کاش چراغ سبز بشود داریم خفه می شویم ، راستی چرا مردم شیشه ماشین هایشان را بالا می کشند ؟؟؟این گل ها که خیلی خوشبوتر از بوی گند ماشین هایشان است. ما که از کار این آدمها سردر نیاوردیم ! ولی نه بگذار چراغ قرمز بماند. دخترک باید گلها را بفروشد تازه شاید داماد جوانی بخواهد برای نامزدش گل بخرد یا شاید مادری برای دخترکش. راستی مادر دخترک کجاست ؟ حتما اگر او جایش را بداند برای او یک گل که از همه سرخ تر و خوشبوتر است کنار می گذارد. ای بابا، چراغ سبز شد زود باش بدو. مواظب باش زیر چرخ ماشین ها جانمانی. تا شب باید راه برویم. آخه ما دو تا بدون یکدیگرکه نمی توانیم.آه نفسم بند آمد.این دسته گل ها را که بفروشم می خواهم آن کش موهای پروانه ای را برای خودم بخرم. همان صورتی ها که نگین درشت دارند اما شماها حواستان باشد که به سَردار چیزی نگویید دمپایی های مهربان من. می شناسیدش که. خیلی بد عنق است. همه پولها را برای خودش می خواهد. هوا چه زود تاریک شد. دیگر خوابمان می آید. -هنوز یک دسته گل دیگر مانده. -ای بابا دختر جان توی این خیابان های خلوت که دیگر کسی نیست که گل بخرد بیا برویم دیگر…- چقدر نق می زنید شما دوتا. صبرکنید ازدور چند نفر دارند می آیند. شاید گل بخرند بیایید برویم جلوتر. همین که جلو می روند صدای سگ ها بلند می شود. انگار دخترک اشتباه کرده. این سایه ها سگ ها بودند که نزدیک می شدند. دخترک نای دویدن نداشت گلها را محکم در بغل گرفته بود و فرار می کرد اما دمپایی ها از پایش درآمدند، هرکدام یک طرف افتادند. نزدیک بود گلها هم بیافتند. سگها داشتند نزدیک تر می شدند باید تند تر بدود آخ…اما پاهایش یخ زده. سگها رسیدند. واق واق واق. سنگ فرش خیابان پُرازگلبرگ های رُز خوشبو شده بود. دمپایی های قرمز که بدون هم روزشان شب نمی شد، این طرف و آن طرف افتاده بودند. خودشان که هیچ ، کاشکی می مُردند و دخترک بیچاره را اینطور خونین و زخمی نمی دیدند. مدّتی گذشت یک ماشین ایستاد… دخترک بی جان را سوار ماشین کردند و بردند. کِش کِش کِش… دمپایی های نویِ سفید زیرنور روشن راهرو چه برقی می زدند امّا دخترک لبخند نمی زد. پرستارها دستانش را گرفته بودند و با خودشان به اتاقی می بردند.دلش برای دمپایی های پاره خودش تنگ شده بود. پرستارها شروع کردند به وصله کردن زخم های بدنش ، خیلی دردش می آمد. کاش مادرش بود تا سرش را روی پاهایش بگذارد.ای وای ! راستی گلها را بگو همه پرپر شدند. حالا جواب سردار را چه بدهد ؟ آخ آخ آخ….فریاد دختر بلند شد.این زخمها چقدر دردناکند ! از سرما هم بدترند. خوابش می بَرَد.دمپایی های قرمزش را می بیند. چقدر نو و زیبا شده اند. دارند به او لبخند می زنند. تاب سواری می کنند و هر بار که تاب به جلو می آید ، نگاهی از سررضایت به آنها می کند و قربان صدقه ی خوشگلیشان میشود. چند تا پروانه صورتی زیبا هم دورو بر موهایش پرواز میکنند. خُرپُف خُرپُف خُرپُف…

اعتراضات ۱۳۹۸

فرشاد قضایی کاوکانی

اعتراضات آبانماه سال 1398در پی افزایش یک شبه قیمت بنزین و سهمیه بندی آن آغاز شد. چرا بنزین با معیشت مردم گره خورده است؟ دلایل متعدی در این باره وجود دارد اما یکی ازآنها میتواند ضعف در ناوگان حمل ونقل عمومی بخصوص در شهر تهران باشد ، که این ضعف را مسافربرهای شخصی پر کرده اند و از این راه گذران زندگی می کند. این گرانی موجب کاهش تقاضا برای انتقال باخودرو های شخصی شده و عدم سنخیت کرایه با هزینه ها ، موجب این گشته که قشری بزرگی آینده شغلی خود را نابوده شده ببیند. این گرانی موجب بالا رفتن کرایه حمل و نقل شده است که تاثیر مستقیم در قیمت کالا وبصورت غیر مستیم در اجاره منزل، اجاره محل کار، قیمت خودرو… را دارد. در کل این فرآیند باعث ایجاد تورم بالا و سقوط ارزش پول ملی گردیده است. با توجه به حرفهای همیشگی دولت مردان جمهوری اسلامی مبنی براین افزایش قیمت هیچ تاثیری در معیشت مردم نداشته و اما با توجه به تجربیات مردم ایران در طول حیات جمهوری اسلامی که این حرف همیشه غیر واقعی بوده است. مردم نه تنها به علت گرانی بنزین دست به اعتراض زده بودند بلکه خواستار گذار از این نظام فساد بوده اند. اعتراضات درایران در۲۹استان و بیش از۱۰۰شهر رخ داد که به روش های خاموش کردن و توقف خودروها دربزرگراه‌ها و خیابان‌ها، تظاهرات، اعتراض، تحصن، ایستادگی مدنی، کنشگری اینترنتی، تجمع دانشجویان اعتراض های خود را بیان کردند. که در جریان این اعتراضات بیش ازهفت هزار نفر دستگیر شدند و بیش از ۱۵۰۰ نفر کشته شده اند که میتوان یکی از خونین ترین سرکوب های تاریخ جمهوری اسلامی در طول حیات خود از آن یاد کرد .جمهوری اسلامی جهت قطع کردن رابطه مردم ایران با دنیای پیرامونی خود اینترنت را قطع کرد. در روزهای نخستین گرانی بنزین نمایندگان پوشالی مجلس جمهوری اسلامی در حرکت غیر هماهنگ شده اعلام داشتند که قصد برگردان قیمت بنزین به قبل را دارند اما پس صحبت های علی خامنه ای این حماسه سرایی خاتمه یافت. پس از گذشت دوماه احکام سنگین بازداشت شدگان این اعتراضات در حال صدور می باشند که به عنوان مثال دادگاه انقلاب تهران، امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی را به اتهام “مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام” به اعدام، ۳۸سال زندان و ۲۲۲ ضربه شلاق محکوم کرده است. اعتراضات میعشتی و عبوراز جمهوری اسلامی در این چند سال اخیر بگونه ای شده است که هر چند ماه یکبار شاهد این اعتراضات در نقاط مختلف ایران می باشیم .مشاهده میشود بعد از مورد هدف قرارگرفته شدن هواپیمایی اوکراینی توسط پدافند سپاه در شهرهای تهران ، ساری، اصفهان، رشت، همدان ، کرمان، شیراز، بابل و ارومیه تجمعات اعتراضی برگزار شد .در تراژدی سقوط هواپیما ۱۷۷نفر کشته شدند. منشا پیدایش این اعتراضات و گذار از جمهوری اسلامی را میتوان درفساد نهادینه ، عدم رضایت از وضیعت میعشتی وبالا بودن خط فقر نسبت به درآمد برای اقشار کم درآمد و میان درآمد که این افراد طیف وسیعی ازاقشار جامعه را شامل می باشد یافت. میزان بالای بیکاری و به وقوع پیوستن بلایای طبیعی و عدم تحقق وعده های صاحبان قدرت که موجب محرز شدن این امر که جمهوری اسلامی هیچ کار و حمایتی در بهبود وضع میعشتی مردم جامعه نمی کند. وقتی دولت مردان و صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی جهت تبرئه کردن خود تقصیررا برگردن تحریم ها انداخته و تحریم ها را مسبب این اوضاع می داند باید از این آقایان سئوال شود که در زمان امضا توافقنامه هسته یک هواپیما پر از دلار و یورو به ایران ارسال شد، چرا اوضاع بهتر نشد ؟ وقتی انتخاب ریاست جمهوری سال 1396 برگزار گردید در بین ۱۶۳۶متقاضی ریاست جمهوری و فقط ۶ نفر تایید صلاحیت شدند که درمصاحبه های تلویزونی کاندید ها همدیگر را مکررا به دزدی و فساد متهم کردند و شایان ذکر است که صلاحیت این ۶ نفر توسط شورای نگهبان تائید شده بود سئوالی که دراینجا مطرح می باشد با توجه به اینکه این افراد از فیلتر شورای نگهبان رد شده بودند و چگونه توانسته اند تایید صلاحیت شوند؟ آیا در بین۱۶۳۶نفری که ثبت نام کردند آیا کسی بهتر ازاین آقایان نبوده است؟ محمد عزیزی، نماینده ابهر و فریدون احمدی، نماینده زنجان به اتهام معاونت در اخلال در بازار خودرو در بازداشت بودند.یک عضو هیات رئیسه مجلس در این مورد گفته “قرار وثیقه ۱۰میلیارد تومانی” برای این دو نماینده تعیین شده است. محمد عزیزی نایب رییس فراکسیون امامزادگان، عضو کمیسیون صنایع و رییس کمیته پتروشیمی این کمیسیون درمجلس است. این آقایان بعد تامین وثقیه به مجلس برگشته و مشغول بکار شدند!! در تراژدی دیگر برای جلوگیری از ورود ویروس کرونا به کشور هیچگونه اقدام و نظارت دقیق انجام نگرفته و شرکت هواپیمایی ماهان کماکان به پروازهای خود را به چین ادامه داد که نتیجه آن ورود ویروس کرونا به کشور و مسئولین را شوکه زده کرد .حتی عدم کفایت صاحبان قدرت زمانی به حد اعلای خود می رسد که با توجه به عدم وجود ماسک در داروخانه ها وکمیاب شدن آن خبر ارسال ماسک به چین به گوش می رسد. نکته قابل تامل رتبه ایران از لحاظ آمادگی با مقابله با بیماری های واگیردار می باشد که طی رده بندی جهانی از انتها رتبه چهارم را دارا می باشد و فقط ایران از کشور های سودان یمن و کره شمالی بالاتر می باشد. میتوان پنهانکاری جمهوری اسلامی را در جایی دید که بنا بر اعلام نماینده شهر قم بیش از 50 نفر قربانی در این شهر جان خود را از دست داده اند ، که با انکار وزارت بهداشت مواجه شد . تناقض دیگر با مقایسه آمار ارائه شده توسط وزارت بهداشت و آمارجهانی که نرخ تلفات در جهان بین۲تا۳ درصد و درایران این نرخ حدود ۲۵درصد می باشد به پنهانکاری جمهوری اسلامی پی برد.اخباری که مردم در رسانه های اجتماعی پخش می کنند حکایت از پر بودن ظرفیت های بیمارستان ها می باشد. تمامی کشور های همسایگان ایران به دلیل مشاهده کردن مبتلایان در مرز های خود تمامی مرزهای زمینی، هوایی و آبی خود را با ایران بسته اند، که همه این اتفاقات نشانگر عدم توانایی جمهوری اسلامی در برخورد با این ویروس می باشد. در نقاطی که اعتراضات پررنگتر بوده است حجم بالای نارضایتی مردم در بر داشته و میتوان رد مشکلاتی همچون تخلفات مالی موسسات اعتباری، پرداخت نکردن حقوق کارگران، بیکاری، زلزله ، سیل و عواملی که مستقیم یا غیر مسستقیم معیشیت مردم را تحت تاثیر قرار داده اند را مشاهده کرد .بطور مثال استان کرمانشاه که اعتراضات پررنگ مردم این استان در آبانماه رقم زده شد ریشه در برآورده نشدن وعده های دولت مردان پس از زلزله و نگاه قومیتی جمهوری اسلامی به قوم کرد می باشد که موجب شده است که این قسمت از ایران با مشکل بیکاری دست به گریبان باشد و به ناچار چه مرد و زن، چه پیر و جوان مجبور به کولبری باشند. میزان بالای فقردر شهر کرمانشاه موجب شده است که این شهر یکی از چهار شهر نخست در ایران به لحاظ حاد بودن معضل حاشیه‌نشینی باشد. جمعیت حاشیه‌نشینان در شهر کرمانشاه نزدیک به ۳۷۰ هزار نفر برآورد می‌شود . در یکی دیگر از حرکات اعتراضی مدنی مردم ایران، آمار پایین رای دهندگان در انتخابات مجلس ۱۳۹۸می باشد که موجب رقم زدن پایین ترین نرخ شرکت در انتخابات، ازابتدای حیات این رژیم تا بحال را بوده است. حمیدرضا جلایی‌پور، ازچهره‌های وابسته به جریان موسوم به اصلاح‌طلب نیزنتایج انتخابات اخیر را حاوی درس‌هایی برای “هسته سخت قدرت”، “کارگزاران” و “اصلاح‌طلبان پیشرو” دانسته و می‌گوید که دراین انتخابات «شاهد پایین‌ترین مشارکت همه انتخابات‌های بعد ازانقلاب در کل کشور(۴۱ درصد) و تهران (۲۲درصد) بودیم و راه‌یافتگان به مجلس مورد حمایت اقلیت کوچکی ازشهروندانند. روزنامه کیهان نیز از یکسو کاهش مشارکت را “نوسان درمیزان مشارکت” عنوان کرده وضمن “طبیعی” خواندن آن، دولت حسن روحانی و اصلاح‌طلبان را “مقصر” اصلی همین “نوسان” معرفی کرده است. حسین شریعتمداری، مدیرمسئول این روزنامه حکومتی و نماینده ولی فقیه درمؤسسه کیهان، مدعی شده است که «مردم به اسلام و انقلاب و نظام وفادار بوده و هستند. بنابراین نسبت دادن کاهش چند‌درصدی مشارکت به ناامیدی مردم از اسلام و انقلاب و نظام علاوه بر آنکه یک دروغ شاخدار است، اهانت به توده‌های چند ده میلیونی مردم نیز هست.» در حالی که دو جناح اصلی درون‌حکومتی یکدیگر را مقصر وضعیت کنونی معرفی می‌کنند، بسیاری از تحلیلگران و منتقدان جمهوری اسلامی معتقدند، با توجه به وقایع اخیر درایران به‌خصوص اعتراضات دی‌ماه ۹۶، آبا‌ن‌ماه گذشته با حدود۱۵۰۰کشته و نیزسرنگون کردن هواپیمای اوکراینی توسط سپاه پاسداران ودروغ‌ گویی و پنهانکاری حکومت، نظام حکومتی ایران در مجموع خود با بحران جدی مشروعیت مواجه شده و کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات اخیر مجلس نیز جلوه‌ای از این بحران است.

وطن شعری از حسین مفیدی فر

 هادی درتومی

وطن امروزه جولانگاه گرگ است

اسیر پنجه ی دیو بزرگ است

وطن گردیده مهد انحرافات

به درد جهل و اوهام و خرافات

از این رو معنی اش دیگر وطن نیست

در آن پس افتخاری بهر من نیست

وطن یعنی: تورم دم به ساعت

ستم بر مردمان بی بضاعت

مدیریت در ایران بی بخار است

لذا اسب تورم بی مهار است

وطن یعنی: دو روز زندگانی

اسیرِ وام و بحران و گرانی

درآمد با ریال بی بخار است

ولی خرجی حسابش با دلار است

در این دوران مدیریت ضعیف است

ولیکن هر رئیسی بی حریف است

از این ملت به میدان سیاست

یکی دارد فقط حق ریاست

لذا اینجا تو مجبوری به کرّات

ببـینی یک نفر درانتخابات

تمام این وطن در اوج بیداد

بود در دست یک فامیل شیاد

همان هایی که دزد و نابکارند

به نوبت روی مسند ها سوارند

وطن از باب قانون بی اساس است

که اول در جهان دراختلاس است

در ایران بین خیانت در امانت

به مسند تکیه کردن بی دیانت

چنین بر مسند خود تکیه دادن

ریایی در مساجد پا نهادن

ولی هرگز حقیقت را ندیدن

لذا با پنبه سرها را بریدن

وطن یعنی: تبر بر ریشه ی دین

جنایت با لباس و نام آئین

وطن امروزه جای حقه بازی است

فضای وحشت و آلوده سازی است

بنابر این خوشا بر حال دلال

مضافاً دزد و شیاد خوش اقبال

وطن یعنی: بدیدن کدخدا را

چپاول مردمان بینوا را

اصول دین در اینجا پست و مال است

لذا هر ظلم و تبعیضی حلال است

در این دوران ترحم رفته در گور

کند هر کس جفا در حد مقدور

در ایران بین شلوغی در محاکم

نشان از مردمانی خوب و سالم!

من یک کارگرم…

 رویا ملائی بیجارپسی

بله، من یک کارگرم اما یک انسان هم هستم

انسانی که صورتش با سیلی سرخ است و نگاهش پر از حسرت و اه

بله من یک کارگرم، اما یک همسرم هستم

شوهری که قبل از رفتن به خانه ذوق

دیدن همسرش را دارد، اما از شرمساری قدمهایم مرا تا خانه یاری نمیکند

من یک کارگرم اما یک پدر هم هستم

پدری با قلبی مهربان اما زبانی تند

پدری که شرمنده دستان کوچک فرزندانش است

پدری که شرمنده حسرتهای بینهایت کودکانه ی فرزنداش هست

شرمنده رخسار زرد کودکانم هستم که حتی توان خرید یک اسباب بازی را ندارم. آری من یک ‌پدرم ، یک پدر کارگر

یک پدر، سراسر با حسرت و اه

یک همسرم، با بی نهایت دلتنگی

یک کارگر، در انتظار وا شدن درهای امید

یک کارگر، با دستان پینه بسته

صدایم احساس میکنم رسا نیست

اگر رسا بود این همه فریاد و ناله و اه من را میشنیدند

اگر رسا بود صدایم را نمیبریدند

اگر رسا بود حقم را نمیخوردند اگر رسا بود شرمساری خانواده ام مرا همانند یک ظلمات یاری نمیکرد.

ای کاش دولتم، سرزمینم، کشورم

میدانست کارگر یعنی خفقان

کارگر یعنی خاموشی مطلق

جعبه سیاه…

 فرشید افشار

پرده سینما رکس،

سنگفرش میدان ژاله،

دادگاههای ۲ دقیقه ای خلخالی،

بدن شرحه شرحه شاپور بختیار،

پیکرمثله شده فریدون فرخ زاد،

سپاهیان تازه داماد دخترکان مجاهد قبل از اعدام،

نقشه های عملیات کربلای ۴ و بی سیم محسن رضایی،

تانک حسین فهمیده،

پنجره فولاد امام رضا،

یخچال کشیشان مسیحی،

آجر به آجر کوی دانشگاه،

ریش تراش سرقتی اروجعلی،

اتوبوس المپیادی ها و کانون نویسندگان،

سینه چاک چاک پروانه و داریوش فروهر،

جمجمه زهرا کاظمی،

پیکر کبود و درهم شکسته ستار بهشتی،

صندوق های رای من و تو،

چهره خون آلود ندا آقاسلطان،

سلول های مرگ کهریزک،

شیشه های نوشابه،

قلب رامین پوراندرزجانی،

بانک های در آتش سوخته،

اموال عمومی و خصوصی تخریب شده،

اتومبیل دانشمندان هسته ای،

راهروهای وزرا،

سلول های اوین،

سیاهچال های عشرت آباد و فشافویه،

حجره های ساختمان پلاسکو،

قطارنیشابور،

عرشه کشتی سانچی،

دکل نفتی فورچونا،

سلول انفرادی کاووس سید امامی،

دلارهای بیت المال و خزانه و

استخر هاشمی رفسنجانی!!

پیکرخونین پویا بختیاری و

نیزارهای ماهشهر

اینها اگر جعبه سیاه می داشتند

الان هواپیمای اوکراین به مقصد رسیده بود…

هشدار در مورد خطر همه‌گیری جهانی و ابعاد شیوع در ایران

وحید حسن زاده ابراهیمی

سازمان بهداشت جهانی می گوید موارد ابتلا به ویروس جدید کرونا در ایران احتمالا بالاتر از آمار موجود است چون این ویروس هنگام ورود به این کشور شناسایی نشده بود. همزمان هشدار داده شد که جهان می تواند به سوی همه گیری برود. دکتر مایک رایان از مقام های سازمان بهداشت جهانی روز پنجشنبه در کنفرانسی خبری در مقر این سازمان در ژنو سوئیس در مورد ایران گفت: “این بیماری بدون آنکه دیده و تشخیص داده شود وارد ایران شد، به همین دلیل ابعاد آلودگی ممکن است وسیع تر آن باشد

اما او گفت که این کشور “ظرفیت درمانگاهی خیلی بالایی” دارد و میزان ۱۰ درصدی مرگ برای موارد جاری احتمالا نشان می دهد که موارد خفیف بیماری کووید-۱۹ شناسایی نمی شود. کیانوش جهانپورسخنگوی وزارت بهداشت ایران روز پنجشنبه از مردم خواست از “سفرهای غیرضروری در داخل کشور” خودداری کنند. امارات متحده عربی، کویت، بحرین، لبنان، افغانستان، پاکستان و استونی در شمال اروپا جملگی موارد تازه بیماری را در کسانی که از ایران سفر کرده اند ثبت کرده اند. بسیاری از این کشورها مرزها با ایران را موقتا بسته اند. ایران و ایتالیا به کانون ها عمده آلودگی بدل شده اند و کسانی که از این کشورها سفر می کنند درحال انتشار ویروس در مناطق وسیع تری هستند. تاکنون حدود ۸۰ هزار نفر در۵۰ کشور به این ویروس آلوده شده اند و تقریبا ۲۸۰۰ نفرجان خود را از دست داده اند که اکثریت بزرگ آن مربوط به چین و استان هوبی این کشور است. درهمین حال شاخص سهام در بازارهای بورس اطراف جهان به دلیل ترس از محدود شدن بیشتر سفر و تاثیر آن بر فعالیت اقتصادی، افت شدیدی کرده است. روز پنجشنبه، ٨ اسفند، کیانوش جهانپور، رییس روابط عمومی وزارت بهداشت ایران گفت که از روز گذشته تا پیش از ظهر امروز ابتلای ۱۰۶ نفر به ویروس کرونا تایید شده و هفت نفر نیز جان خود را از دست داده‌اند به این ترتیب، طبق آمار رسمی، تعداد مبتلایان ٢۴۵ نفر و شمار بیماران درگذشته ٢٩ نفر بوده است.

به گفته آقای جهانپور، موارد تایید شده از روز گذشته تا ظهر امروز عبارت بوده است از ۳۸ تن در استان تهران، ۲۳ تن در گیلان، هفت تن در قم، یک تن در همدان، هشت تن در اصفهان، هفت تن در مازندران، پنج تن در اردبیل، سه تن در البرز، یک تن در خراسان رضوی، سه تن در سمنان، دو تن در کرمانشاه، سه تن در لرستان، یک تن در کردستان، یک تن در یزد، یک تن در آذربایجان غربی و دو تن در آذربایجان شرقی. رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت، تاکید کرد که با توجه به افزایش تعداد آزمایشگاه‌های تشخیص کرونا در کشور، تشخیص تعداد بیشتری از موارد قطعی این بیماری صورت گرفته است. وزارت امور خارجه جلسه‌ای را با دعوت از سفرای خارجی و نماینده سازمان بهداشت جهانی برگزار کرده و در آن به تشریح اقدامات دولت در زمینه پیگیری و درمان در این زمینه پرداخته است. تعداد مبتلایان به کرونا در مازندران به ۱۱ نفر رسید..

دکتر عباس موسوی پنجشنبه شب به خبرگزاری ایرنا گفت: «تعداد افراد مشکوک به ویروس کرونا در استان بیشتر از این میزان است، ولی تعداد قطعی افرادی که نمونه‌شان مثبت بوده به ۱۱ نفر رسیده است که در مراکز درمانی و بیمارستانی تحت درمان قرار دارند

ابتلای ۲ معاون علوم‌پزشکی، ۱۰ پزشک و پرستار قمی به کرونا

پس از ابتلای دکتر قدیر رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم به بیماری کرونا، هم اکنون دو معاون وی و ۱۰ نفر از پزشکان و پرستاران قم هم به این بیماری مبتلا شده‌اند. این خبر را علی ابرازه، قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی قم شامگاه پنجشنبه ۸ اسفند (۲۷ فوریه) در اختیار خبرنگاران قرار داد.  وی هم‌چنین تاکید کرد: «در صورتی که مسائل بهداشتی به درستی در قم رعایت نشود شاید نیاز ما به تخت بیمارستانی، به دو تا سه هزار هم برسد. تاکنون ۱۸ نفر بر اثر این بیماری در قم جان خود را از دست داده اند که بالای ۵۵ سال سن داشته‌اند.» به گزارش “ایسنا”، قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی قم با اشاره به اینکه “در حال حاضر ظرفیت بیمارستان‌های کامکار و فرقانی تکمیل شده است”، گفت: «در صورتی که این بیماری در قم به اوج خود برسد، یک بیمارستان صحرایی را آماده سازی خواهیم کرد.»شهر قم نخستین کانون شیوع ویروس کرونا در ایران است و هم‌اکنون بیشترین مبتلایان به این بیماری در این شهر هستند.

روز جهانی زبان مادی

 علی امامقلی

در سال ۱۹۹۹ سازمان جهانی یونسکو تصمیم گرفت تا روز۲۱ فوریه را به عنوان “روز جهانی زبان مادری” نام‌گذاری کند. این روز به پاس و حمایت شش هزار زبان زنده موجود در سیاره آبی ماست که انسان‌ها به آن سخن می‌گویند. علاوه بر آن، آموختن زبان بیگانه و یا آموزش چند زبانه، کلید درک و تفاهم با فرهنگی دیگر و احترام متقابل است. روز زبان مادری در ایران نیز از آنجا که اصل ۱۵ قانون اساسی مبنی بر تدریس زبان‌های مختلف موجود در ایران در کنار فارسی، زبان رسمی کشور هنوز اجرایی نشده‌، دارای اهمیت ویژه‌ای است. غیر از زبان فارسی، مردم مناطق مختلف در ایران به زبان‌های آذری، کُردی، عربی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، تالشی، لُری، بلوچی، لکی و تاتی تکلم می‌کنند. فعالان کارزار در حوزه زبان‌های مادری درایران نیز، این روز را به فرصتی برای اطلاع‌رسانی در این خصوص و نیز درخواست از دولت جهت اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی تبدیل می‌کنند و همه ساله برگزاری چنین مراسمی در ایران البته در سطحی محدود انجام می‌شود. به گزارش خبرگزاری تلویزیون دولتی ایران مرکز کردستان،‌ همایش روز جهانی زبان مادری در تالار مولوی دانشگاه کردستان در سنندج برگزار شد.

در این مراسم، دانشجویانی از اقوام مختلف ایران با زبان مادری خود، این روز را به حاضران در همایش تبریک گفتند. مخالفان سیاست‌های چند زبانی به چند دسته تقسیم می‌شوند:یک گروه بسیار افراطی پان ایرانیست و آریایی گرا که به طور کل مخالف هر نوع گشایش فرهنگی معطوف به زبان‌های غیرفارسی در ایران هستند و آن را مخالف مصالح ایران و بر ضد زبان فارسی ارزیابی می‌کنند. آنها با ارائه تفسیرهای خاص از ماده ۱۵ قانون اساسی فعلی، احتمال آموزش زبان‌های مادری غیرفارسی در ایران را همچون یک ماده درسی برنمی‌تابند و ان را نیز غیر قانونی و مقدمه‌ای برای تجزیه ایران قلمداد می‌کنند. این دسته حتی تدریس شفاهی معلم در کلاس درس به زبان مادری دانش‌آموزان برای مفاهم بهتر را نفی کرده و آن را خلاف قانون و مصالح ملی می‌دانند.

در واقع برخلاف ادعای ناسیونالیست‌های ایرانی، به رسمیت شناخته شدن هرچه بیشتر حقوق اقلیت‌های ملی/قومی/زبانی در یک چارچوب سیاسی خاص، تعلق آنان به آن چارچوب را تقویت کرده و به صورت طبیعی علایق جدایی طلبانه را که محصول سرکوب، نفی و انکار هستند، تضعیف می‌کند چرا که جدایی طلبی نه یک آرمان سیاسی که روشی برای نیل به اهداف سیاسی غایی است. علایق جدایی طلبانه، و نه استقلال طلبانه، در مواجه با فضای سیاسی دمکراتیک، آزادی‌های فرهنگی، زبانی و بازسازی ساخت قدرت سیاسی به شیوه نامتمرکز/فدرال و تضمین بدون قید و شرط حق همگان برای مشارکت در تمام سطوح بازی سیاسی، رنگ می‌بازد. سیاست‌های چند زبانی در این چارچوب نه تهدیدی برای همبستگی ملی و تمامیت سرزمینی ایران که عاملی بازدارنده در مقابل چنان تهدیدهایی خواهد بود. در ادامه کمیته حقوق بشر سازمان ملل در مورد همین ماده 27 که در مورد حقوق سیاسی و مدنی اقلیتهای زبانی است توضیح بیشتری ارائه میدهد. طبق قوانین حقوق بشر کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد، در توضیحات عمومی شماره 23 و در ماده شماره 27: human rights committee general comment 23 article 27در بند 3.1 مینویسد:میثاق حقوق بشر سازمان ملل متحد در بند 27 حقوق مدنی و سیاسی در مورد اقلیتها (استفاده از زبان مادری) تمایز دارد با حق تعیین سرنوشت/حق خودمختاری. و در بند 3. 2 مینویسد:استفاده کردن از حقوق مندرج در ماده27 (حقوق اقلیتها) نباید به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهای عضو سازمان ملل متحد خدشه ای وارد کند. همان طور که مشاهده میکنیم حقوق بشر از دید قوانین حقوقی اتحادیه اروپا تا سازمان ملل و کمیته حقوق بشر آن محدود به اصولی است که تمامیت ارضی مهمترین رکن آن است. این اصرار اتحادیه اروپا و سازمان ملل جهت حفظ سازمانها و مکانیزمهای حقوقی و سیاسی جهانی اتخاذ شده است که هدف آن حفظ مدنیت، حقوق و فرهنگ بشری است.

گفت و گو با شراره سیدی نژاد، هنرمند ایرانی

نرجس محمد زاده

شراره سیدی نژاد متولد 1360 درشهر رشت است. تحصیلات خود را درمقاطع کارشناسی ارشد روانشناسی کودک ونوجوان، کارشناسی گرافیک و کاردانی مردم شناسی درایران به پایان رسانده است. او فعال حقوق زنان است و فعالیت سیاسی اش مشکلاتی در ایران به همراه داشت که مجبورشد کشورش را ترک کند و درآلمان به قشر پناهجویان پیوسته است. اخیرا نمایشگاهی از او تحت عنوان “من خواب صلح می بینم” درسالن اجتماعات کلیسای شهر بادفالینگ باستل برگزار شده است که با استقبال خوب شهروندان آلمانی و جمعی ازپناهندگان مقیم این شهربرگزارشد. او چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران برگزار کرده و سه ماه پس از ورودش به آلمان با استفاده ازقوه تخیل و پشتکاری که داشت اولین گامش را برای شرکت دراجتماع فرهنگ و هنرآلمان برداشت. با شراره سیدی نژاد در خصوص فرایند شکل گیری این نمایشگاه هم صحبت شدیم که در ادامه می خوانید.

سوال: اغلب سوژه های نقاشی های شما زنان است، ممکن است در این خصوص توضیح بفرمایید؟

جواب: بله با توجه به اینکه در یک خانواده سیاسی متولد شدم و فعال حقوق زنان نیز می باشم، سعی کردم با استفاده از توانایی های بصری خود مشکلات و رنج های زنان سرزمینم را به تصویر بکشم. موضوعات اسیدپاشی، طلاق و تبعیض جنسیتی دغدغه اصلی من و محوراصلی کارهایم است که با هدف آشکار کردن مشکلات و مصائب زن ایرانی و به گوش رساندن فریاد خاموش زنان هم میهنم به گوش جهانیان است.

سوال: در خصوص ادیان نیز چند اثر دارید؟ توضیح بفرمایید.

جواب: بله من با آزادی ادیان موافق هستم، که متاسفانه در ایران نقض می شود و جمهوری اسلامی هر گونه آزادی فکری و اقلیتی و دینی را از مردم سلب می کند و صوفیسم و دیگر فرقه های اسلام به غیر از شیعه به رسمیت شناخته نمی شود. دراویش در ایران مورد اجحاف و ظلم قرارمی گیرند. اقلیتهای دینی از حقوق برابردرایران برخوردار نیستند و در بسیاری موارد به زندان می افتند و یا تبعید می شوند. از حق رفتن به دانشگاه و قانون کار و بیمه محروم هستند.

سوال: نظرتان راجب وضعیت هنرمندان درایران چیست؟

جواب: با توجه به وضعیت قضایی عده ای از هنرمندان در ایران، به جاست، اگر زندان اوین و قرچک را خانه هنرمندان بنامیم. افسوس بر آنان، که می پندارند با به بند کشیدن جسم هنرمند، اندیشه آرمانی اش زائل می گردد

سوال: ازحس فعلی خود در کشور آلمان بگویید اینکه چه برنامه ای برای آینده خود دارید؟

جواب: امیدوارم که خیلی زود بتوانم در جامعه ادغام شوم و مشارکت داشته باشم و فعالیتهای هنری و سیاسی خود را درچهارچوب دولت آلمان ادامه بدهم و فرد مفیدی برای جامعه باشم.این اولین نمایشگاه من در کشور آلمان بود.اولین باری بود که دچارخود سانسوری نبودم و ترس اینکه نقاشی های من توسط اداره ارشاد حذف شود یا نمایشگاه من توقیف شود نبود. ترس این را نداشتم که به من بگویند چه هدفی را دنبال میکنم و یا اینکه بازخواست شوم که عضو حزب خاصی هستم یا ایدئولوژی خاصی را دنبال می کنم. من بازخواست نشدم و یک هنرمند آزاد بودم که از صلح بگویم از پیامبرعشق ، از زنان مورد ظلم واقع شده کشورم و امید و امید برای بهتر بودن و بهتر زیستن و بهتر شدن…من با افرادی روبرو شدم که با اینکه رتبه بالای شغل اداری در اداره کشور آلمان بودند بسیار مردمی بودند و بشردوستانه هر چه توان داشتند برای رنگین پوستان و پناهندگان انجام می دادند بدون توجه به اینکه بعضی سواد بسیار کم داشتند برای آنها وقت می گذاشتند و با حوصله چندبار یک حرف را توضیح می دادند یک حرف که خیلی ساده بود اما آنها متوجه نمی شدند.من بارها آرزو کردم کاش کشور زیبای من چنین افراد دلسوز و با وجدانی برای اداره امور دولتی و کشوری می داشت .کاش آنقدر که به جنگ و تهدید و قتل فکر می کردند به فکر آفرینش عشق مهربانی و صلح بودند.و من در میان تمام اخبار شوم کشورم و سایر نقاط جهان به صلح فکر میکنم، حتی اگر یک رویا باشد. و در آخر از همه کسانی که الفبای عشق را به من یاد دادند، از همه استادها و معلم ها و همه انسانهای خوب زندگی ام تشکر میکنم که قلب مرا با عشق و نور و امید پیوند دادند.

 

ما همه با هم هستیم

جهانگیر گلزار

اکثریت مردم انتخابات را تحریم کردند .مردم امروز در۲اسفند ۹۸نشان دادند که ما همه با هم هستیم و استبدادیان تنهایند . گزارشها می گوید سربازان را ترساندند و سعی کردند پای صندوق رای بیاورند . کارگران و کارمندان را ترساندند و سعی کردند پای صندوق رای ببرند . خودیهای ولایت فقیه را از قبل تشویق کرده بودند که تنور انتخابات را تا آنجا که می شود گرم کنند. در خانه افراد فقیر را زدند و به آنها وعده پول دادند و خواستند که پای صندوق رای بکشند . قبل از انتخابات رئیسی گفته بود که هر کس رای ندهد دشمن است و خامنه ای از یک طرف التماس کرد و از طرف دیگر تهدید نمود تا شاید مردم در انتخابات شرکت کنند . تمام این کوششهای استبدادیان بی اثر شد و مردم نشان دادند که به جانیان و مسئولین فساد و جنایت رای نمی دهند و دروغهای آنها را دیگر باور نمی کنند.امروز مردم از حق زندگی در آزادی برخوردار شدند و به استبداد فقیه گفتند نه . مردم رای به آزادی دادند . مردم رای به نبود فساد و جنایت دادند . مردم رای دادند که دیگر نمی خواهند فقیر تر شوند . مردم به جهانیان نشان دادند که پشتیبان ولایت فقیه و استبداد دینی حاکم بر ایران نیستند . از فردا دیگر ولی فقیه و یارانش نمی توانند بگویند که مردم پشتیبان ما هستند . و چون ما نماینده مردم هستیم هر قرار دادی را و هر فساد و جنایتی را تحت نام آنها انجام می دهیم . مخالفت با تبعیضها و دفاع از حقوق امکان تغییر نظام فاسد به جمهوری ایران را ممکن می کند . مردم با گرفتن فیلم و دادن گزارشهای لحظه ای در شکستن سانسور و دروغهای نطام مستبد حاکم بر ایران برگ جدیدی از همبستگی را نشان دادند . در صحنه همبستگی بمانیم و برای محقق کردن جمهوری ایران که تمام شهروندان از حقوق خود برخوردارشوند و طبیعت ایران آباد گردد، اعتراضاتمان را عمومی کنیم .

زن از نگاه تصویر

شراره سیدی نژاد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رای به اعدام وحبس در زندانی به وسعت یک سرزمین

فرشید افشار

RSS
Follow by Email
YouTube
Instagram
Telegram