روی جلد ماهنامه بشریت شماره ۲۱۲ | پشت جلد ماهنامه بشریت شماره ۲۱۲ |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روز افزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر، ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن، با اعتقاد راسخ به:
1- آزادی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
2- برابری حقوق زنان و مردان
3-جدایی دین از دولت
4- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است .
1- آگاهی رسانی با معرفی حق ذاتی و شهروندی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه ها
2- برگزاری جلسات سخنرانی پرسش و پاسخ گفتگو بصورت حضوری و فضای مجازی و برگزاری میز اعتراضی به منظور آگاهی رسانی و افشاگری
3-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
4- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
5- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشا موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
مدیر مسئول: منوچهر شفائی
هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند، امور فنی و اینترنت: رسول عباسی زمان آبادی طرح روی جلد و پشت جلد: سارا منظری چاپ و توزیع: مهدی عطری chap@bashariyat.org ویرایش: شبنم رضاوند، لاله پروین نیا، منوچهر شفائی آدرس: VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover Germany Tel.: +49 163 2611257 Email: mahnameh@bashariyat.org Website: www.bashariyat.org توضیحات 1- ماهنامه بشریت ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشدکه زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت
|
لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
ردیف | توضیح |
۱ |
کتاب « انتخابات دوره دهم، کودتا وادیان:نقض حقوق اقلیتهای مذهبی هرچند سابقه ای تاریخی داشته و تضاد و تنش میان پیروان ادیان و مذاهب گوناگون بدلیل تفاوت هنجارها و معیارهای فرهنگی که خاستگاه مذهبی نیز دارند در طول تاریخ همواره وجود داشته است اما نقض حقوق اقلیت های دینی و مذهبی آنجائی که دین بعنوان ابزار اعمال قدرت از سوی حاکمین مورد استفاده قرار گرفته، شکل سیستماتیک و برنامه ریزی شده به خود می گیرد و پیروان ادیان و مذاهبی که باورهای مذهبی شان همسو و منطبق با اراده حاکمیت و منافع حاکمین نباشد بعنوان افرادی که شایسته برخورداری از حقوق اجتماعی نیستند ارزیابی می شوند. |
۲ |
کتاب« انتخابات کودتا و اقوام ایرانی »: سرزمین ایران کشوری است با قوم، زبان، آداب و سنن گوناگون: آذری، کرد، ترکمن، بلوچ، عرب، لر. گیلک، مازنی و … افزون بر این اقوام، پیروان ادیان مختلف نیز در این سرزمین زندگی می کنند. هر یک از این اقوام و پیروان ادیان دارای پیشینیه ی تاریخی، فرهنگی، آداب و رسوم، ادبیات شفاهی یا مکتوب، مشاهیر فرهنگی، ادبی، تاریخی اند که آشنایی و شناخت درست و واقعی آن ها، به تحکیم هویت یکپارچه ی ملی، تقویت همزیستی مسالمت آمیز، احترام به دیگر فرهنگ ها و آداب و رسوم اقوام و ادیان الهی گوناگون و مدارا و دگرپذیری در کودکان و نوجوانان خواهد انجامید |
۳ |
کتاب « انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، کودتا و زنان ایران»آنچه پیش رو دارید مروری بر اخبار مستند ایران از 22 خرداد تا پایان سال 1388 می باشد . بازخوانی دوباره این وقایع شاید از آنجهت خالی ازفایده نباشد که تلنگری بر ما باشد که نخست یاد آوریم شور حق طلبی وبهای پرداخته شده برای آن را ، وبعد از آن با نگاهی عمیق تر وفارغ از هیجان و حاشیه به نقد و بررسی جنبش و جستن راهکارهای خالی از خشونت و خودخواهی برای نیل به دموکراسی بپردازیم . حکومتی که در آن هیچ گروهی بنا به هیچ دلیلی (سیاسی ، عقدیدتی ، طبقه اجتماعی ، علمی ، ….) بر دیگری برتری نداشته باشد. |
۴ |
کتاب «اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت، ﮐﻮدﺗﺎ و ﮐﻮدﮎ»: دفاع از حقوق کودکان ایران ارتباطی به مرام گروه حزبی و سیاسی ندارد، بلکه یک عقیده و باور انسانی و جمعی است که بایستی بطور جد و مستمر مورد پیگیری قرار گیرد، جمعی دلسوز، که دغدغده های ذهنیشان نقض حقوق کودکان ایران باشد.
خوب میدانیم که مجموعه قوانین کشور ما به نفع کودکان ما و در جهت پشتیبانی از آنها نیست. در قانونگزاری ها و مدیریت های کشور نیز کودکان هیچگاه چندان جدی گرفته نمی شوند . |
۵ |
کتاب«نصب و راه اندازی تجهیزات هوشمند ساختمان » فلسفه هوشمند سازی ساختمان این است که همه شرایط محیطی و کارکرد تجهیزات مطابق با نیاز فرد یا ساکنین خانه تنظیم شود و در خدمت ایجاد آسایش و آرامش آنها باشد .در یک خانه هوشمند بسیاری از اعمالی که یک فرد به صورت ارادی یا غیر ارادی در خانه انجام می دهد توسط سیستم های هوشمند تنظیم و انجام میشوند که این مساله باعث صرفه جویی یا بهینه سازی زمان و انرژی می شود . برای رسیدن به این اهداف و زندگی مدرن در یک خانه هوشمند ، نیاز به یک سری تجهیزات هوشمند سازی ساختمان از جمله تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری می باشد که این تجهیزات با جمع آوری اطلاعات محیطی و انتقال آنها به سیستم های مرکزی، یک ساختمان هوشمند را مدیریت می کنند . |
۶ |
کتاب «تاریخ ایران زمین»: پیشینۀ تاریخی تمدن در ایران به تمدنهایی در ایلام، شهر سوخته، جیرفت و … میرسد، ولی شروع تاریخ سیاسی ایرانیان از آغاز حکومت پادشاهی ایران در زمان ماد است. در کتاب حاضر تاریخ ایران به شش بخش تقسیم شده که به ترتیب عبارتند از: بخش اول: پیدایش ایران، بخش دوم: شاهنشاهی هخامنشی، بخش سوم: هلنیها در ایران، بخش چهارم: شاهنشاهی پارتیان، بخش پنجم: نقش تمدن ایران باستان در خاورمیانه و بخش ششم: شاهنشاهی ساسانی. |
۷ |
کتاب « تاریخ جهان گشای نادری»نوشتهٔ میرزا مهدی خان منشی استرآبادی -منشی و مورخ نادر شاه افشار است. محتوای کتاب دربارۀ تاریخ ایران در اوایل سده ۱۲ خورشیدی/اواسط سده ۱۲ قمری و زندگی نادر شاه و لشکرکشیهای وی به مناطق مختلف است. این کتاب نثری فنی و مصنوع دارد و در آن از واژههای عربی بسیاری استفاده شدهاست. این کتاب مهمترین اثر مربوط به تاریخ ایران در زمان نادر است و چون نویسنده از نزدیکان نادر بودهاست و حوادث را به چشم خود دیدهاست، ارزش بسیار بالایی دارد. |
۸ |
کتاب« انار بانو و پسرهایش» : نوشته گلی ترقی : گلی ترقی در ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش لطفالله ترقی مدیر مجلۀ ترقی بود. در خیابان خوشبختی بهدنیا آمد و در شمیران به مدرسه و سپس دبیرستان انوشیروان دادگر رفت. در ۱۹۵۴ (میلادی) پس از به پایان رساندن سیکل اول دبیرستان به آمریکا رفت. ۶ سال در آمریکا زندگی کرد و دیپلم دبیرستان و لیسانس فلسفه گرفت و از آنجا که زندگی در آمریکا را دوست نداشت به ایران بازگشت. پس از انقلاب به فرانسه رفت در آنجا هم به نوشتن ادامه داد یکی از داستانهایاش به نام بزرگبانوی روح من به فرانسه ترجمه شد. در ۱۹۸۵ (میلادی) این داستان به عنوان بهترین قصهٔ سال در فرانسه برگزیده شد. |
۹ |
کتاب کشکول شیخ بهایی: کشکول شیخ بهایی کتابی جُنگ مانند از شیخ بهایی شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه او است. برخی از این شعرها و نثرها از خود وی و برخی نیز گردآوری او از دیوانها و کتابهای مورد علاقهاش هستند. مطالب این کتاب، مضامینِ دینی، تاریخی، ادبی، ریاضی و نجومی دارند. این مطالب اغلب بیهیچ نظم خاصی به دنبال هم آمدهاند. با این حال این اثر بیش از سایر تالیفات وی خواننده را به ضمیر فکری شیخ بهایی نزدیک میکند. |
۱۰ |
کتاب «قانون اساسی بر اساس حقوق پنج گانه »: قانون اساسی که به مردم ایران و مردم دیگر کشورهای جهان پیشنهاد میشود، حاصل کوشش مداومی است برای گشودن بنبست و یافتن راست راه زندگی انسان برخوردار از مجموعهای از استعدادها و فضلها و حقوق ذاتی حیات او بمثابه انسان و بمنزله شهروند، خودانگیخته (مستقل و آزاد) و در رشد در دو جامعه ملی و جهانی. یافتن آن زندگی در دو محیط اجتماعی ملی و جهانی که، در آنها، رابطهها را حقوق تنظیم میکنند و در طبیعتی برخوردار از حقوق.
|
۱۱ |
کتاب«آشنایی با اصول انبارداری»انبار و انبارداری از مهمترین بخشهای یک سازمان و یا شرکت هستند، زیرا بخش بزرگی از داراییهای سازمانها در موجودیهای انبار آنها انباشته شده است. موجودی کالاهای انبار باید در محلهای امن و به صورت منظم نگهداری شود و به نحوی باشد که دسترسی به آن در مواقع لزوم به آسانی امکان پذیر باشد. نوع و مقدار مواد و حداقل و حداکثر موجودی هر یک از اقلام و همچنین نقطه سفارش مواد به طور مستمر باید مورد توجه انباردار قرار گیرد
|
گزارش نقض حقوق بشرکمیته های تخصصی سه ماهه تابستان ۱۳۹۸
هادی درتومی
اهل سنت
جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت در تابستان ۱۳۹۸
مورد | موضوع | ردیف |
9 | احضار و بازجوئی | 1 |
10 | بازداشت و بیخبری | 2 |
3 | جلوگیری از برگزاری یا برهم زدن مراسم مذهبی | 3 |
9 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 4 |
3 | منوعیت از سفر | 5 |
25 | شکنجه یورش ، تهدید زندانیان | 6 |
37 | محرومیت از حق ملاقات و سایر حقوق زندانیان | 7 |
38 | اعتصاب غذا | 8 |
2 | اجرای حکم اعدام | 9 |
8 | فرافکنی و حاشیه سازی | 10 |
10 | عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 11 |
8 | صدور حکم اعدام | 12 |
12 | محرومیت از حقوق شهروندی | 13 |
2 | رفتار خشونت آمیز با شهروندان | 14 |
1 | آزادی با قرار وثیقه | 15 |
7 | ممانعت از تماس تلفنی و یا ممنوعیت ملاقات افراد زندانی | 16 |
1 | تفتیش منزل | 17 |
1 | ضبط وسائل | 18 |
13 | عدم رسیدگی به بیماران زندانی | 19 |
199 | جمع کل | 20 |
بهاییان جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی در تابستان ۱۳۹۸
مورد | موضوع | ردیف |
3 | احضار و بازجویی | 1 |
4 | محرومیت از حق ملاقات | 2 |
15 | محرومیت استفاده از وکیل، تماس تلقنی و سایر حقوق زندانیان | 3 |
14 | محاکمه | 4 |
1 | محرومیت از سفر | 5 |
28 | محرومیت از حقوق شهروندی | 7 |
10 | بازداشت و بیخبری | 8 |
11 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 9 |
11 | صدور حکم حبس، تبعید، شلاق | 10 |
6 | شکنجه و یورش | 11 |
1 | مرخصی زندانی | 12 |
2 | ازادی زندانیان | 13 |
5 | محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی | 14 |
27 | فرافکنی و حاشیه سازی | 15 |
10 | تفتیش منزل | 16 |
9 | ضبط وسائل | 17 |
2 | آغاز دوران محکومیت زندانیان | 18 |
1 | انفرادی یا انتقال به بند زندانیان خطرناک | 19 |
23 | تفتیش عقیده | 20 |
3 | عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 21 |
23 | محرومیت از تحصیل | 22 |
25 | رفتار خشونت آمیز با شهروندان[توهین ، تهدید,ضرب و شتم] | 23 |
8 | آزادی با قرار وثیقه | 24 |
240 | جمع کل | 25 |
مسیحیان
جدول گزارش نقص حقوق مسیحیان در تابستان ۱۳۹۸
مورد | موضوع | ردیف |
13 | بازداشت | 1 |
6 | آغاز دوران محکومیت زندانیان | 2 |
1 | جلوگیری از آزادی زندانیان با وجود اتمام دوره محکومیت | 3 |
12 | آزادی با قرار وثیقه | 4 |
8 | فرا فکنی و حاشیه سازی | 5 |
8 | تفتیش منزل | 6 |
8 | ضبط وسایل | 7 |
9 | عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 8 |
5 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 9 |
2 | محاکمه | 10 |
72 | جمع کل | 11 |
دراویش گنابادی
جدول گزارش نقص حقوق دراویش گنابادی در تابستان ۱۳۹۸
مورد | موضوع | ردیف |
1 | فرافکنی و حاشیه سازی | 1 |
1 | نقض حقوق شهروندی | 2 |
2 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 3 |
2 | جمع کل | 4 |
پیروان سایر ادیان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان سایر ادیان در تابستان ۱۳۹۸
مورد | موضوع | ردیف |
1 | مخالفت با مرخصی زندانیان | 1 |
1 | اعتصاب غذا | 2 |
1 | فرافکنی و حاشیه سازی | 3 |
1 | محرومیت از حقوق شهروندی | 4 |
1 | محرومیت از سایر حقوق زندانیان | 5 |
5 | جمع کل | 6 |
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان سه ماهه تابستان( تیر،مرداد ،شهریور) ۱۳۹۸
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | دراویش | سایر ادیان |
بی خبری از افراد بازداشت شده | 10 | 10 | 13 | ||
احضار و بازجویی | 9 | 3 | |||
محرومیت از سفر | 3 | 1 | |||
بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 9 | 11 | 5 | ||
شکنجه، یورش | 25 | 6 | |||
فرا فکنی و حاشیه سازی | 8 | 27 | 8 | 1 | 1 |
جلوگیری از انجام مناسک مذهبی | 3 | ||||
آغاز دوران محکومیت | 2 | 6 | |||
اعتصاب غذا | 38 | 1 | |||
عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 10 | 3 | 9 | ||
محرومیت از حقوق شهروندی | 12 | 28 | 1 | 1 | |
آزادی از زندان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 2 | ||||
محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی | 13 | 5 | |||
تفتیش منزل | 1 | 10 | 8 | ||
ضبط وسائل | 1 | 9 | 8 | ||
محرومیت از مرخصی یا سایر حقوق زندانیان | 1 | ||||
رفتار خشونت آمیز با شهروندان | 2 | 25 | |||
محاکمه | 14 | 2 | |||
آزادی موقت با قرار وثیقه | 1 | 8 | 12 | ||
صدور حکم حبس، تبعید، شلاق | 11 | ||||
صدور حکم اعدام | 8 | ||||
محرومیت از تحصیل | 23 | ||||
اجرای حکم اعدام | 2 | ||||
محرومیت از حق تماس تلفنی و سایر حقوق زندانیان | 7 | 15 | 1 | ||
تفتیش عقیده | 23 | ||||
مرخصی زندانی | 1 | ||||
انتقال و نگهداری در بند زندانیان جرائم خطرناک و عدم رعایت اصول تفکیک جرائم | 1 | ||||
ممنوعیت ملاقات افراد زندانی | 37 | 4 | |||
جلوگیری از آزادی زندان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 1 | ||||
جمع کل | 199 | 240 | 72 | 2 | 5 |
گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو سه ماهه تابستان ( تیر–مرداد –شهریور) ۱۳۹۸
ابوالفضل (مازیار) پرویزی Abolfazl(maziyar) parvizi
Abolfazl(maziyar) parvizi ابوالفضل (مازیار) پرویزی
جدول آماری گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو ( تیر–مرداد –شهریور) ۱۳۹۸
تعداد | موضوع | ردیف |
35 | اخبار وضعیت دانشگاهها | ۱ |
27 | احکام صادره | ۲ |
19 | بازداشت | ۳ |
11 | اخبار زندانیان | ۴ |
7 | اخراج از دانشگاه | ۵ |
17 | تجمع و اعتراض | 6 |
3 | احضار و بازجویی | 7 |
گزارش فوق از سایت کمیته جوان و دانشجو برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین، دانشجو آنلاین میباشد. لازم بذکر است که بدلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد. برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از بازدید فرمایید. http://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق زنان سه ماهه تابستان ( تیر–مرداد –شهریور) ۱۳۹۸
لیدا اسدی فر
جدول گزارش نقض حقوق زنان درتیر ،مرداد وشهریور 1398
ردیف | موضوع | مورد |
1 | بازداشت و زندان | 188 |
2 | فرهنگی و اجتماعی | 143 |
3 | ورزشی | 10 |
4 | بهداشت و سلامتی | 1 |
5 | قتلهای ناموسی و اعدام | 2 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمع آوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد. گزارشات ماهیانه و دوره ایی کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایرانکه از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛ رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند.
گزارش نقض حقوق کار و کارگر سه ماهه تابستان ( تیر–مرداد –شهریور) ۱۳۹۸
رسول عباسی زمان آبادی
ردیف | موضوع | تیر | مرداد | شهریور |
۱ | اخبار ویژه | 7 | 10 | 23 |
۲ | اخراج و تعدیل | 16 | 4 | 7 |
۳ | تجمع و اعتصابها | 81 | 50 | 34 |
۴ | اخبار زندانیان | 0 | 22 | 21 |
۵ | حوادث | 55 | 51 | 35 |
۶ | معوقات و دست مزد | 10 | 7 | 8 |
۷ | کاسبکاران | 8 | 6 | 14 |
۸ | بیانیه ها | 0 | 4 | 16 |
منابع برگرفته از: هه نگاو، پیام، هرانا، اتحاد، رکنا، آسو نیوز، خبرگزاری مهر، رادیو زمانه، نه به زندان نه به اعدام، رادیو فردا، بولتون کارگری، کانال کارگران نیشکر هفت تپه، سازمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، حصارنیوز، دانشجو آنلاین، ایلنا، ایسنا، خبرگزاری فارس،کمپین فعالین بلوچ، ایرنا، مانیتور حقوق بشر،نگام،تسنیم،اعتماد،ایران کارگر،همچنین منتشر شده در سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر) همکاران ما در بخش گزارشات: سید اشکان حسینی، رسول عباسی زمان ابادی ، داوود وحیدی، محمد ابوطالبی، خشایار قادری.
برای بازدید بیشتر از وقایع کار و کارگران به http://kar-kargar.bashariyat.org/مراجعه کنید.
گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان, مهرماه 1398
حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی, هادی درتومی, محمد آفتابی
اهل سنت
جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت،مهرماه 1398
مورد | موضوع | ردیف |
2 | احضار و بازجوئی | 1 |
1 | بازداشت و بیخبری | 2 |
1 | آزادی با قرار وثیقه | 3 |
1 | فرافکنی و حاشیه سازی | 4 |
1 | صدور حکم حبس | 5 |
1 | محرومیت از حقوق شهروندی | 6 |
7 | جمع کل | 7 |
دراویش گنابادی
جدول گزارش نقص حقوق دراویش گنابادی ، مهر ماه 1398
مورد | موضوع | ردیف |
1 | احضار و بازجویی | 1 |
1 | فرافکنی و حاشیه سازی | 2 |
2 | جمع کل موارد نقض | 4 |
مسیحیان
جدول گزارش نقص حقوق شهروندان مسیحی، مهر ماه 1398
مورد | موضوع | ردیف |
1 | آغاز دوران محکومیت زندانیان | 1 |
1 | اعتصاب غذا | 2 |
1 | بیخبری از افراد بازداشت شده | 3 |
1 | بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 4 |
1 | بازداشت و بیخبری | 5 |
1 | عدم دسترس به وکیل یا دادرسی عادلانه | 6 |
1 | ممانعت از تماس تلفنی و یا ممنوعیت ملاقات افراد زندانی | 7 |
4 | آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 8 |
1 | پایان دادن به دوران اعتصاب غذا | 9 |
9 | صدور حکم حبس | 10 |
9 | فرافکنی و حاشیه سازی | 11 |
30 | جمع کل موارد نقض | 12 |
بهاییان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی، مهرماه 1398
مورد | موضوع | ردیف |
6 | بازداشت و بیخبری | 1 |
1 | احضار و بازجویی | 2 |
4 | آزادی مشروط | 3 |
8 | محاکمه | 4 |
2 | شکنجه، یورش،تهدید زندانیان و خانواده آنان | 5 |
1 | محرومیت از حق ملاقات، تماس تلفنی و سایر حقوق زندانیان | 6 |
1 | آزادی زندانیان با توجه به پایان دوران محکومیت | 7 |
4 | صدور حکم حبس | 8 |
1 | انتقال زندانی به سلول انفرادی | 9 |
1 | تفتیش عقیده | 10 |
5 | یورش | 11 |
1 | آزادی با قرار وثیقه | 12 |
1 | محرومیت از تحصیل | 13 |
6 | فرافکنی و حاشیه سازی | 14 |
7 | تفتیش منزل | 15 |
1 | نقض حقوق شهروندی | 16 |
7 | ضبط وسائل | 17 |
57 | جمع کل موارد نقض | 18 |
جدول گزارش آماری موارد نقض حقوق ادیان در مهر 1398
موارد نقض حقوق ادیان | اهل سنت | بهاییان | مسیحیان | دراویش |
بی خبری از افراد بازداشت شده | 1 | 6 | 1 | |
احضار و بازجویی | 2 | 1 | 1 | |
بازداشت و بیخبری | 1 | |||
بلاتکلیفی افراد بازداشت شده | 1 | |||
فرا فکنی و حاشیه سازی | 1 | 6 | 9 | 1 |
آغاز دوران محکومیت | 1 | |||
اعتصاب غذا | 1 | |||
انتقال زندانی به سلول انفرادی | 1 | |||
عدم دسترسی به وکیل یا دادرسی عادلانه | 1 | |||
تفتیش عقیده | 1 | |||
محرومیت از حقوق شهروندی | 1 | 1 | ||
آزادی زندانیان با توجه به اتمام دوران محکومیت | 1 | 4 | ||
تفتیش منزل | 7 | |||
ضبط وسائل | 7 | |||
یورش | 5 | |||
پایان دادن به دوران اعتصاب غذا | 1 | |||
محاکمه | 8 | |||
آزادی موقت با قرار وثیقه | 1 | 1 | ||
آزادی مشروط | 4 | |||
صدور حکم حبس | 1 | 4 | 9 | |
محرومیت از تحصیل | 1 | |||
شکنجه یورش ،توهین، تهدید ، آزارو اذیت زندانیان یا خانواده آنان | 2 | |||
ممانعت از تماس تلفنی و یا ممنوعیت ملاقات افراد زندانی | 1 | 1 | ||
جمع کل | 7 | 57 | 30 | 2 |
گزارش نقض حقوق محیط زیست سه ماهه تابستان ( تیر–مرداد –شهریور) ۱۳۹۸
زهرا برومند ، ایراندخت کیا
تنظیم جدول و نمودار: سمیه علیمرادی
مورد | موضوع | ردیف |
1 | دستگیری فعالان محیط زیست | ۱ |
2 | قتل و ضرب و جرح و صدور حکم اعدام علیه فعالان محیط زیست | ۲ |
309 | بیماری و مسمومیت و حوادث منجر به مرگ حیوانات | ۳ |
448 | شکار غیر مجاز | ۴ |
57 | حیوان آزاری | ۵ |
57 | گسترش ریزگردها و افزایش آلودگی هوا | ۶ |
115 | جنگل زدایی و بیابان زایی | ۷ |
28 | نفوذ فاضلاب و پسماندهای صنعتی به چاه و رودخانه و دریا | ۸ |
4 | فرسایش خاک و رانش زمین | ۹ |
برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمع آوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد. گزارشات ماهیانه و دوره ایی کمیته دفاع از حقوق محیط زیست از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ هرانا؛ ایرنا؛ایلنا؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبرگزاری خراسان؛ روزنامه قانون ؛تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند. http://mohitzist.bashariyat.org/
گزارش نقض حقوق بشر ماهانه کمیته های تخصصی مهر ماه ۱۳۹۸
گزارش حقوق کودک و نوجوان نقض مهر ماه ۱۳۹۸
فرهاد نصیری
تنظیم گزارش : لیدا اشجعی
با توجه به این امار سه ماهه که وضعیت نقض حقوق کودکان را در طیف های مختلف نشان میدهد، دقیقا گویای این حقیقت است که ۴۰سال حق اگاهی و بهره مند شدن از حقوق انسانی نسلی ضایع و از بین رفته است و ادامه این شرایط به اسیب های انسانی عظیمی منجر خواهد شد .
مورد | موضوع | ردیف |
۱۴۴ | اخبار عمومی : بیماریهای کودکان ؛حمایت از کودکان ؛ خشونت علیه کودکان ؛ خودکشی کودکان ؛ سقط جنین ؛ فروش کودکان و نوزادان ؛ کودکان افغان ؛ کودکان بیهویت ؛ کودکان در سیل و زلزله ؛کودکان فقر؛ اسیب های اجتماعی | ۱ |
۴۹ | کودکان کار | ۲ |
۱۶ | اعتید کودکان و نوجوانان | ۳ |
۲ | اعدام کودکان | ۴ |
۹۱ | اموزش و پرورش | ۵ |
۳۴ | کودک همسری | ۶ |
۳۷ | کودک ازاری | ۷ |
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از 30 در صد واقعیت های جامعه باشد .این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است.
http://koodak.bashariyat.org/?p=27266
گزارش نقض حقوق کار و کارگرمهر ماه ۱۳۹۸
سید اشکان حسینی، رسول عباسی زمان آبادی
تنظیم نمودار: رسول عباسی زمان آبادی
جدول آماری نقض حقوق کار و کارگر مهر ۱۳۹۸
ردیف | عنوان | تعداد | مورد |
۱ | خبر ویژه | 17 | |
۲ | اخراج و تعدیل | 9 | |
۳ | تجمعات | 40 | |
۴ |
حوادث | 60 | |
کشته | 52 | ||
زخمی | 117 | ||
۵ | بیانیه ها و نامه ها | 6 | |
۶ | بازداشت و زندان | 101 | 23 |
۷ |
کاسبکاران | 29 | |
کشته | 7 | ||
زخمی | 26 | ||
۸ | معوقات مزدی | 17 | |
۹ | مجموع | 303 | 201 |
منابع برگرفته از: هه نگاو، پیام، هرانا، اتحاد، رکنا، آسو نیوز، خبرگزاری مهر، رادیو زمانه، نه به زندان نه به اعدام، رادیو فردا، بولتون کارگری، کانال کارگران نیشکر هفت تپه، سازمان مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، حصارنیوز، دانشجو آنلاین، ایلنا، ایسنا، خبرگزاری فارس،کمپین فعالین بلوچ، ایرنا، مانیتور حقوق بشر،نگام،تسنیم،اعتماد،ایران کارگر،همچنین منتشر شده در سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر) همکاران ما در بخش گزارشات: داوود وحیدی، محمد ابوطالبی، خشایار قادری
برای بازدید بیشتر از وقایع کار و کارگران به http://kar-kargar.bashariyat.org/مراجعه کنید.
گزارش نقض حقوق زنان مهر ماه ۱۳۹۸
لیدا اسدی فر- مینا فرشی
تنطیم نمودار: لیدا اسدی فر
جدول آماری نقض حقوق زنان مهر ۱۳۹۸
ردیف | موضوع | مورد |
1 | · اسیدپاشی | 2 |
2 | · اعتیاد | 1 |
3 | · بهداشت | 2 |
4 | · زنان سرپرست خانواده | 3 |
5 | · خشونت خانوادگی | 5 |
6 | · جلوگیری از شرکت در مراسم | 4 |
7 | اطلاعیه نهادهای بین المللی | 1 |
8 | · خبرعمومی | 19 |
9 | · احضاروبازجویی | 3 |
10 | · بازداشت | 22 |
11 | · احضار به دادگاه | 4 |
12 | · محاکمه | 7 |
13 | · احکام صادرشده توسط دادگاه | 10 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمعآوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد.
گزارشات ماهیانه کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایرانکه از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛ رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی نیدرزاکسن اکتبر ۲۰۱۹
لاله پروین نیا
جلسه سخنرانی ماهیانه نمایندگی کشورهای شرق آسیا در تاریخ شنبه 5اکتبر 2019 برابر13 مهرماه راس ساعت 12 به وقت اروپای مرکزی با حضور با حضور مسئولان، اعضای نمایندگی، سخنرانان و تنی چند از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در شهر هانوفر برگزار گردید. مسئول جلسه، جناب آقای مهران فاضل زاده ، ضمن خوش آمد گویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین وهمچنین شرکت کنندگان در فضای پالتاک، جلسه را آغاز نمودند.
بخش اول: آقای علی مسیبی تحلیل خبرهای نقض حقوق بشرایران در ماه گذشته را به سمع شنوندگان رساندند.
خبر: دختر هوادار تیم فوتبال استقلال ایران در مقابل دادسرای تهران اقدام به خودسوزی کرده بود، درگذشت. این دختر جوان در اسفندماه سال گذشته به هنگام ورود به ورزشگاه بازداشت و به زندان قرچک منتقل شده بود. وی جهت پیگیری پرونده اش به دادسرا مراجعه کرده بود و پس از اطلاع یافتن از محکومیتش به ۶ ماه حبس در مقابل دادسرا خودسوزی کرد و صبح دوشنبه ۱۸ شهریورماه ۱۳۹۸ جان خود را از دست داد. این اتفاق تلخ، ماده ۲۴ اعلامیه جهانی حق فراغت و استراحت و ماده ۲۲ حق امنیت اجتماعی و ماده ۳ حق حیات برای همه را نقض میکند. خبر: جمعی از اهالی روستای چنار محمودی،واقع در لردگان از توابع استان چهارمحال و بختیاری، در مقابل فرمانداری این شهرستان، در پی انتشار خبر مبتلا شدن بیش از ۲۰۰ نفر به ایدز در اثر استفاده از سرنگ های آلوده جهت انجام تست قند خون مجانی توسط مرکز بهداشت این منطقه دست به تجمع زدند، که این نقض ماده ۲۲ اعلامیه جهانی که حق امنیت اجتماعی و ماده ۲۵، حق خوراک و مسکن و مراقبت های طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه و ماده ۲۹، حق مسئولین نسبت به جامعه میباشد. خبر: طی روزهای اخیر, “آیلار روشن نهاد”, “وفا نوبخت” و “درسا مصطفوی” سه تن دیگر از شهروندان بهائی به ترتیب ساکن اصفهان , ساری و تهران به دلیل اعتقاد به دیانت بهائی با عنوان نقص در پرونده از ورود به دانشگاه جهت ادامه تحصیل باز ماندند. سرکوب بهائیان ایران ناقض اسناد بین المللی حقوق بشر از جمله ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر وهمچنین ماده ۱۸ و ۱۹ این سند معتبر بین المللی و همچنین ماده ۱۸میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز میباشد. خبر: آنیشا اسداللهی، طی تماسی که با وثیقه گذار وی گرفته شده به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران احضار شد. وی در تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه همزمان با روز جهانی کارگر در مقابل ساختمان مجلس بازداشت و پس از چند روز با تودیع قرار آزاد شده بود.
خانم اسداللهی در تاریخ ۲۸ خرداد ماه مجددا بازداشت و پس از حدود ۵۰ روز با تودیع قرار وثیقه از زندان اوین آزاد شد. سرکوب فعالان ملی مدنی در ایران ناقض اصل آزادی بیان است که در اسناد بین المللی حقوق بشر, ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ میباشد که بر حق افراد بر انتشار افکار و عقاید و نظریات و دیدگاه های سیاسی و عقیدتی آنها تاکید شده است. خبر: جمعی از مال باختگان موسسه مالی و اعتباری کاسپین در مشهد و اعتراض به برآورده نشدن مطالباتشان در مقابل ساختمان شعبه ۱۴ این موسسه در استان خراسان رضوی اعتراض کردند.
بخش دوم: در ادامه جناب آقای جهانگیر گلزار با موضوع انسان حقوقمند چه خصوصیاتی دارد، صحبت نمودند: انسان هر جمله ای که می گوید بنا بر نظر و عقیده اش می باشد. اصل راهنمای فکر من و شما در اینکه چگونه تصمیم بگیریم و صحبت کنیم و چه نظری بدهیم نقش اول را دارد . جملات نتیجه فکر من و شماست. به گفتار روزانه و کردار روزانه و پندار روزانه خود توجه کنیم که کلمات از چه بن مایه ای هستند. نظریه ایرانیان بر گفتار و پندار و کردار نیک بوده است. هر کس باید ببیند که روز خود را چگونه می گذراند و با دیگران در باره چه حرف می زند و چگونه تصمیماتی برای خود می گیرد. اگر مجموعه رفتار و گفتار و کردار از رشد برخوردار است و هدف که بهتر شدن است را داریم ممکن می کنیم پس روزمان و عمل مان نیک است. در غیر اینصورت مجموعه رفتار و گفتار و پندار ما بیانگر اعمال منفی است و باید تغییر روش در خود ایجاد کنیم. همه ما حقوقی داریم و درآن با هم مساوی هستیم. باید توجه کنیم که هر کس خود به حقوق خود عمل می کند . دیگری نمی تواند بجای شما درس بخواند و یا رشد بکند و یا عاشق بشود. پس هر کس خود را هدایت می کند و رشد می دهد. اگر تصمیمات شما نتیجه مطلوب نداده به دنبال مقصر در بیرون از خود نباشید . اول در خود بدنبال اینکه چرا به هدف نرسیدیم بگردید. ببینیم کجا اشتباه بوده جبران کنیم. هدفتان در زندگی چیست ؟ معنی زندگی شما چیست ؟ در آلمانی می گویندSinnیعنی آنچه به زندگی واهداف شما معنی می دهد یا بهتر بگوییم حس می دهد چیست ؟ این را از بیرون کسی به شما نمی تواند بدهد. این را شما هستید که بوجود می آورید. مثلا این شما هستید که در رابطه با یک وسیله مثل توپ فوتبال ویا پیانو و یا تار این احساس را پیدا می کنید . تمام احساس به زندگی شما می شود فوتبالیست خوب و یا نوازنده خوب شدن و یا در وجودتان احساس کمک به دیگری خیلی قوی است مثلا دوست دارید دکتر شوید و یا معلم خوبی باشید و یا مادرویا مربی خوبی باشید. این به شما احساس رشد و کمک به دیگری می دهد . یا اینکه احساس تحول را در یک الگو پیدا می کنید و می خواهید مثل او باشید. انسانی باشید که به الگوی خود نزدیک بشوید. رسیدن به این احساس خوب و یا هدف عالی زندگی با یک تصمیم ممکن می شود. کسانی را دیده اید که دراوج بیماری و یا بدبختی تصمیم به تحول می گیرند و سالم می شوند و باعث تعجب بقیه می گردند.
زندگی یک تصمیم است. اعتقاد به جایی رسیدن و اعتقاد به رشد و موفقیت و آدم خوبی شدن، یک تصمیم است.
لحظه تصمیم لحظه اوج نیروهاست که در انسان متحول می شود وهرکس در یک خلوت درونی این تصمیم را می گیرد. بعضی ها با خدای خود این تصمیم را می گیرند. در آن لحظه با هستی محض یک ارتباط برقرار می کنند و خود را از هر آنچه محدود کننده هست آزاد می کنند و شروع به عمل می کنند و اقدام می کنند.
هر روز و هر روز تمرین می کنند تا اینکه عادتهای جدید جای عادتهای قبلی را می گیرد و انسان به هدفهای خود نزدیک می شود.
در وجود ما گنجینه ای از انرژی و عشق به تغییر وجود دارد که با یک تصمیم فعال می شود. خوشبختی و اعتقاد به خوشبختی یک تصمیم است که در درون ما انجام می گیرد. از بیرون خوشبختی وارد نمی شود. زندگی در نبود خشونت یعنی خوشبختی. در ابتدا گفتم که در فرهنگ ما هست که گفتار و پندار و کردار را باید از خشونت پاک کرد تا انسان خوشبخت بشود.
هر کس خود را باید ببیند که تا چه اندازه در رفتار و گفتار و فکر خشونت را اصل رفتار می کند. توجیح هم نباید کرد که اینطور به ما یاد داده اند و ما در ایران بزرگ شده ایم که استبداد بالای سرمان بوده و …این نوع توجیحات روح را آزرده و انسان را تنبل و قدرت مسئولیت پذیری را تقریبا از بین می برد.30 ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر و 42 ماده ای که آقای بنی صدر درباره حقوق می گوید مجموعه عوامل رشد است که در درون ما وجود دارد و باید به آنها عمل کنیم. صدای قلب خود را می شنوید؟
هر دقیقه 60 تا 100 بار پمپ می زند و صدا می زد.
صدای قلب شما به شما چه می گوید. می گوید زندگی زیباست. زندگی در سلامتی زیباست.
زندگی در رشد زیباست. زندگی در نبود خشونت زیباست.
زندگی را جدی بیگیرید. بر حقوق زندگی کنید. یعنی سالم، امیدوار، رشد یاب زندگی کنید. تمام اخلاق و رفتاری که در آن خشونت و تبعیض و توجیح و دورویی و دروغ و ناسزا و برچسب و زور گویی و زور پذیری و اعتقاد به خرافات، اعتقاد به قسمت، اعتقاد به شانس و همه اعتقادات و نظرات ، نظر و اخلاق ضد انسانی و ضد حق هستند.
انسان حقوند نمی ترسد، زور نمی گوید، زور نمی پذیرد، به استعدادهای خود باور دارد، با دیگران دوست است و مهر می ورزد، همنوع را دوست دارد، رابطه اش با طبیعت و حیوانات مثل رابطه اش با یک دوست است. رشد را دوست دارد. به انسانها با هر مرام و هر نظر یکرنگ برخورد می کند. تبعیض برایش معنی ندارد. اهل توجیح نیست. بلکه اهل این است که از تجربه بیاموزد و یک قدم بهتر شود. انسان حقومند دو روزش یک شکل نیست. هر روز در رشد است. بسیاری می گویند که با استبداد باید جنگید. یعنی زور بکار برد. چگونه می شود استبداد را از بین برد و با همان روش استبداد به آزادی رسید؟ باید در مقابل روش استبدادیان که خشونت پروری است ، دوستی و مهر را با دیگران برقرار کرد تا عمل استبدادیان را بی اثر نمود.
آلن تورن جامعه شناس سرشناس فرانسوی به این نتیجه رسیده است که انسان امروز در بن بست است.
او می گوید که انسان امروز خود را در 3 عمل و نظر دارد از بین می برد. استفاده از مشروب و مخدر و سیگار و میل جنسی مخرب و سرمایه سالاری. این انسان برای رهایی از بن بست ساخته شده بدست انسان، باید از روابط خشونت زا خود را آزاد کند.
یعنی به حقوق عمل کند یعنی رابطه ها حق با حق بشوند. او در آخرین اثرش راه نجات بشریت را در عمل به حق می داند. اخلاق انسان حقومند به رسمیت شناختن حقوق ذاتی خود و حقوق دیگری است.
انسان حقومند رابطه اش با خود و با دیگری و با هر مرام و دینی که دارد و با طبیعت بر اساس عدم خشونت و زور است. می خواهید خوشبخت باشید؟
می خواهید شاد و موفق باشید ؟
خود را از روابط خشونت زا آزاد کنید و به حقوق عمل کنید. از امروز تصمیم بگیرید و زندگی خود را تغییر دهید.
خوشبختی در انتظار تصمیم شماست .
بخش سوم: سپس جناب آقای فرید هیبت الهی سخنرانی خود را با موضوع بررسی ماده 28 اعلامیه حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ارائه نمودند : هدف از این اعلامیه این مطلب مهم است که داشتن دنیایی آزاد و برقراری عدالت حق همه انسانهاست. جهت درک بهتر از این اعلامیه لازم است تا مروری بر آزادی های ذکر شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر داشته باشیم. مفاد ۳ تا ۱۱ اعلامیه در خصوص احترام به حقوق و آزادیهای شخصی انسان است.مفاد ۱۲ تا ۱۷ اعلامیه، حقوق بنیادین فرد در رابطه با خانواده، سرزمین، اشیا و جهان خارج را تبیین کرده است .
مفاد ۱۸ تا ۲۱ اعلامیه به داشتن حق و آزادی اندیشه، عقیده، مذهب، آزادی بیان، تشکیل اجتماعات، مشارکت در اداره عمومی کشور واشتغال به مشاغل دولتی پرداخته شده است. مفاد ۲۲تا۲۷اعلامیه که مربوط به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است به حقوقی همچون حق کار، آزادی سندیکایی، حق برخورداری از تأمین اجتماعی، حق تفریح، تعلیم و تربیت، حق شرکت در زندگی فرهنگی و پیشرفت علمی و حق حمایت از ابداعات علمی و ادبی اختصاص داده شده است.ماده ۲۸اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح میدارد: هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظم در عرصه اجتماعی و بین المللی باشد که حقوق و آزادیهای ذکرشده در این اعلامیه را به تمامی تأمین و عملی سازد. نظم اجتماعی برای مثال دران کلیه مفاد اعلامیه فوق رعایت میشود و درامد ملی برای شهروندان و در راستای منافع انان صرف میشود و نظم بین المللی به این معناست که دولتهای دیگر وجامعه جهانی وظیفه دارند در چهارچوب اعلامیه سازمان ملل همکاری کنند.
بند ۴اصل ۳ تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه های علمی و فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تاسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.بند ۱اصل ۳ تامین خود کفایی درعلوم وفنون، صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها. در قانون اساسی جمهوری اسلامی به اکثر مفاد اعلامیه اشاره شده است در صورتی که به درستی اجرا نمیشود و نابراری و تبعیض در تمامی سطوح اموزشی، علمی ،شغلی، جنسیتی،درهمه جا قابل حس است.
بخش چهارم: پس از آن، جناب آقای آرمین برادران پیله وران سخنرانی خود را با موضوع اعدام و حکم اعدام قرائت کردند: دهها نهاد مدافع حقوق بشر ۱۶ سال پیش تصمیم گرفتند در ائتلافی جهانی با هدف تلاش برای لغو این مجازات در سرتاسر جهان، دهم اکتبر برابر با ۱۸مهرماه را به عنوان روز جهانی مبارزه با مجازات مرگ نامگذاری کنند. مجازاتی که به گفته مدافعان حقوق بشر «غیرانسانی است و ناقض حق حیات». مجازاتی که سالانه جان صدها تن را در ایران میگیرد. اعدام نوعی کیفرومجازات و به عبارتی دیگر اشد مجازات برای محکوم است. این کیفر یکی از موارد پیش بینی شده در قانون برخی کشورهاست که در آن به حکم قانون و بر اساس حکم دادگاه -عمومی، جنایی، نظامی، زندگی یک انسان سلب میشود .عربستان سعودی، چین، آمریکا، عراق و ایران دارای بالاترین آمار اعدام در جهان هستند. ایران بالاترین نرخ سرانه اعدام به نسبت جمعیت را داراست. اعدام که در تاریخ حقوق کیفری سنگین ترین مجازات بشری به شمار میرود از دیرباز در جوامع و ملتها جهت برخورد با ناقضان قانون وجود داشته است. اولین سند تدوین شده رسمی به جا مانده به ۱۸ قرن قبل از میلاد مسیح و حکومت بابل بازمی گردد که در آن مجازات ۲۵ جنایت، اعدام پیشبینی شده است. در یونان باستان نیز از مجازات اعدام جهت مجازات جرائمی چون قتل، خیانت و تجاوز و تحت قوانین دراکو به طورگسترده استفاده میشد اگر چه افلاطون معتقد بود اعدام تنها باید در مواردی اعمال شود که مجرم اصلاح ناپذیر است. از آن زمان تا کنون انواع روشهای مجازات اعدام در سراسر جهان شامل مصلوب کردن، غرق کردن، ضرب و شتم منجر به مرگ، سنگسار، سوزاندن در آتش، چهارمیل کردن، دار زدن، تیرباران، صندلی الکتریکی و تزریق کشنده و اتاق گاز جهت مجازات مجرمان به کار میرود. اعدام در ایران قانونی است. جرائمی که در قانون برای آنها اعدام پیشبینی شده شامل جرائم سیاسی، قتل، تجاوز، آزار جنسی کودکان، لواط، قاچاق مواد مخدv، سرقت مسلحانه، آدمربایی و محاربه میشوند. به موجب مسائل شرعی، اغلب اعدامها مابین اذان صبح و طلوع آفتاب انجام میشود. بنا بر گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، از اول ژوئیه ۲۰۱۳ تا آخر ژوئن ۲۰۱۴ (۱۰تیر۱۳۹۲ تا۹تیر۱۳۹۳)، تعداد اعدام شدگان در ایران به رقم کم سابقه ۸۵۲ نفر رسیده بود. آقای شهید، در ششمین گزارش خود از وضعیت حقوق بشر در ایران، که برای بررسی در نشست اکتبر مجمع عمومی سازمان ملل متحد تهیه شده، تصریح کرده که در ششماهه اول سال ۲۰۱۴ (۱۱دی۱۳۹۲ تا ۹تیر۱۳۹۳)۴۱۱ نفراعدام شدهاند که ۸ نفر آنها هنگام ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند.
این تعداد اعدام در سال ۲۰۱۴ در حالی صورت گرفته که روند صدور احکام اعدام در ایران در یک دهه گذشته، رو به افزایش بوده و از ۹۹ مورد در سال ۲۰۰۴، به ۶۸۷ مورد در سال ۲۰۱۳ رسیده است. اعدام افراد در ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ به موج گستردهٔ اعدام ها به جرم ها و بهانه های مختلف و عمدتاً با رأی دادگاه انقلاب اسلامی ایران صورت پذیرفت. این دادگاه ها به دستور سید روح الله خمینی تشکیل شد و صادق خلخالی در انجام آن ها نقش پررنگی داشت.
اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ واقعه ای بود که طی آن، به فرمان خمینی، چندین هزارزندانی سیاسی در زندانهای نظام جمهوری اسلامی ایران در ماههای مرداد و شهریور۱۳۶۷ خورشیدی، به شکلی مخفیانه، اعدام و در گورهای دسته جمعی دفن شدند. به طور کلی، جُرم زندانیان را همکاری با سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی به ویژه سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین، طیفهای مختلفی از گروههای چپ، یعنی کمونیست دانستند. تعداد اعدامیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت وبین۳۰۰۰تا۴۴۸۲نفر تخمین زده میشود. گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد تعداد زندانیان اعدام شده را دست کم ۱۸۷۹ نفر اعلام کرده است.
در پایان اما با جمع آوری آمار به یک نتیجه وحشناک و ترسناک میتوان رسید: اگر ما تمامی این آمار و کشتار و اعدام ها و ترور و تجاوز و قتل های عمد میان قومیت های ملی و مذهبی در این چهار ده از انقلاب اسلامی ایران کنار هم قرار دهیم به رقم فاجعه باری می رسیم که از گفتن آن باید لرزید! ولی بصورت تقریبی میتوان ۶١هزار نفر تخمین زِد ! بخش پنجم: سخنران آخر جناب آقای وحید تیرانی با موضوع نگاهی به فقر به ارائه مطلب پرداختند : سازمان ملل متحد در سال۱۹۹۲ هفدهم اکتبر را روز جهانی ریشه کنی فقر نام گذاری کرد. هرجا که مردان و زنان محکوم به فقر شدید باشند حقوق بشر نقض میشود ووظیفه رسمی و انسانی ما است که به این حقوق احترام بگذاریم. اقسام فقر شامل فقر جسمی، فرهنگی، روحی و مالی است که پیامد های مخرب اقتصادی اجتماعی و سیاسی را به همراه دارد. مشکل فقر گاه ناخواسته تحمیل میشود و گاه افراد خود در ایجاد آن موثرند. بی شک رفع زمینه های پیدایش این پدیده بهترین راه پیشگیری و درمان است. وجود ضعف هایی در اندیشه یا عمل خود باعث ایجاد فقر میشود. تنبلی، بی برنامگی، داشتن تفکر غلط درباره دنیا و آخرت و قضا و قدر، بخشی از این ضعف هاست. متاسفانه مقوله فقر در تمام دنیا کمتر یا بیشتر وجود دارد اما حال نگاهی به وضع فقر در ایران می اندازیم. کشور ایران با مساحتی حدوده ۱۶۴.۸ میلیون هکتار و داشتن منابع غنی نفت و گاز معادن متعدد، شرایط متنوع آب و هوایی برای کشاورزی و خاک حاصل منابع انسانی متخصص، جاذبه های توریستی و حضور در منطقه استراتژیک خاورمیانه و مسیرهای هوائی و زمینی و دریائی متاسفانه فاصله زیادی با جایگاه واقعیش داره و مردم خصوصا در سال های اخیر زیر حجمه زیاد مشکلات قرار دارند و درصد بالائی ازجمعیت کشور درگیر با مقوله فقر هستند و در مقابل عده معدود و مشخصی از ثروت و امکانات کشور بهره میبرند و سوار بر اسب مراد می تازند. یک اقتصاد دان و پژوهشگر ایرانی اعلام کرد بر اساس محاسبات، خط فقر مطلق برای یک خانواده ۴ نفره شهری حدود ۴ میلیون تومان است و با این بنا ۳۳ درصد از جمعیت دچار فقر مطلق و ۶ درصد زیر خط گرسنگی هستند. حسین راغفر در مصاحبه با ایسنا همچنین گفت که بر اساس این محاسبات خط مطلق فقر در مناطق محروم ۵۰ درصد مناطق شهری و حدود ۲ میلیون تومان میباشد. به گفته او از نظر دولت خط فقر مطلق برای یک خانواده ۵ نفره، ۷۰۰ هزار تومان است که این مبلغ حتی تامین کننده غذای آنان هم نیست، او تاکید کرد که خط فقر مطلق باید حداقل کالاهای اساسی را در برداشته باشد. محمد مخبر دزفولی رئیس نهاد موسوم به ستاد اجرایی فرمان امام چندی پیش اعلام کرده بود که ۱۲ میلیون نفر در ایران زیر خط فقر مطلق و بین ۲۵ تا ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر نسبی زندگی می کنند. خبرگزاری مهر پیش از این به نقل از مصوبه شورای عالی کار اعلام کرده بود که هزینه یک خانوار ۳.۳ نفری ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است. دبیرکل کانون عالی انجمن های صنفی کارگران اعلام کرده که سبد هزینه یک خانواده کارگری۳ میلیون و۷۰۰ هزار تومان است و همه این آمار و ارقام در حالی داده میشود که حداقل دستمزد ماهیانه کارگران یک میلیون و۱۱۰ هزار تومان تعیین شده است. فریدون خاوند اقتصاددان در یادداشتی در رادیو فردا نوشته بود که وزارت رفاه و تامین اجتماعی از سال ۸۴ ازارزیابی پدیده فقر خودداری کرده است. خرید و فروش اعضای بدن به پدیده قابل مشاهده در کوچه و بازار ایران تبدیل شده به طوری که اطلاعیه های مربوط به آن را درمعابر میتوان مشاهده کرد. غیر از فروش کلیه که ده ها سال است آشکارا جریان دارد فروش تکه هایی از کبد، مغز استخوان و قرنیه چشم و اجاره رحم به روش هایی برای کسب پول تبدیل شده و بدین وسیله ثروتمندانی که ثروت آنها اکثراً از طریق رانت و امتیاز کسب شده میتوانند اجزای بدن فقرایی که مستأصل هستند خریداری کنند و در مقابل قشر ضعیف جامعه نیاز به پیوند اعضاء غالباً از پس هزینه ها بر نمی آیند وعزیزانشان جلوی چشمانشان از دست میروند. از دیگر معضلات فقر در جامعه حاشیه نشینی است، براساس آمارهای متفاوت در ایران میان۱۱ تا۲۱ میلیون حاشیه نشین وجود دارد و مقامات این جمعیت را به عنوان بد مسکنی یاد میکنند. شهر مشهد به تنهایی حدود ۱.۲ میلیون حاشیه نشین وجود دارد اهواز پس از مشهد دومین شهر از لحاظ جمعیت حاشیه نشینی است.
مردم در این مناطق از حداقل امکانات و خدمات شهری و بهداشتی هم برخوردار نیستند مناطق حاشیه شهری بستر انواع آسیب های اجتماعی است. افزایش دست فروشی، ازدواج کودکان، افزایش اجاره نشینی، سوء تغذیه، کودکان کار، اعتیاد، طلاق، خودکشی، از دیگر معضلات جامعه است. مقامات ایران مخالفت خود را با دموکراسی بی قید و شرط آزادی بیان و رسانه ها و استیفای حقوق بشر اعلام کرده اند، اما در دو حوزه مدعاهای پایان ناپذیر داشته اند: 1.عدالت اجتماعی. 2.معنویت .
شاید افزایش یا کاهش معنویت را نتوان اندازه گرفت اما درحوزه عدالت اجتماعی اطلاعاتی توسط مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی منتشر شده است که خلاف ادعای عدالت گستری را گواهی میدهد. تشدید شکاف جنسیتی نابرابر و اجحاف واضحی که در حق زنان در ایران میشود. زنان در ایران سهم اندکی از ثروت جامعه را در اختیار دارند. فرار از مالیات و دولتی بی تدبیر که ابزار لازم برای گرفتن مالیات را هم ندارد. فرارسرمایه، بخش قابل توجهی از درآمدهای انرژی از کشور خارج می شوند و غالبا هم توسط نورچشمی ها و سران مملکت. ریختن منابع در چاه هسته ای و تبعات آن و تحریم های سنگین که بیشتر از همه قشر ضعیف و فقرا را له میکند. عامل فساد که بخش عظیمی از ثروت و منابع کشور را به قدرتمندان و ثروتمندان اختصاص داده و آنها نیز به راحتی این ثروت را از کشور خارج میکنند و امتیازات ویژه ایی در اختیار دارند. صرف هزینه زیاد در جنگ با مخالفان اسد و دولت عراق در عراق و سوریه و اقدامات حزب الله لبنان که منافعش به جیب گروه های خاصی در ایران و منطقه می رود و تمامی این ها شاید گوشه ای از وضعیت نابسامانی باشد که این دیکتاتوری بی قید و شرط مذهبی برای ایران و مردم رقم زده و مردم هرروز نسبت به روز قبل فقیر تر میشوند و گذران زندگی برایشان سخت تر و شاید ناممکن می شود. به امید روزی که پدیده فقر در هر نوعش در تمام جوامع مخصوصاً ایران ریشه کن و بساط دولت هایی نظیر جمهوری اسلامی کاملاً جمع بشود و این میسّر نمیشود مگر با آگاهی مردم و شناختن حقوق قانونیشون و همبستگی واقعی.
بخش ششم: در نهایت بحث آزاد با موضوع بررسی هدف هفتم از سند 2030 یا همان تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه با مقدمه جناب آقای منوچهرشفایی آغاز گردید:
انرژی به دو دسته تجدید پذیرمثل باد، نورخورشید و آب و تجدید ناپذیر مثل بنزین تقسیم میگردد و اگر بخواهیم طبق سند 2030 جلو برویم باید یک سری از انرژی ها را کنار بگذاریم. هم اکنون بسیاری از کشورها، مثل آلمان و بلژیک در حال بستن نیروگاههای اتمی خودشان هستند. متاسفانه در ایران به دلیل باجدهی سیاسی به کشور روسیه همچنان بودجه های عظیمی صرف این انرژی می گردد در حالیکه ایران منبع غنی از نیروی خورشید و باد را دارا می باشد. سپس خانم شبنم رضاوند فرمودند طبق تخمین کارشناسان و منابع محدود اورانیوم در ایران، عملا تا سال 2024 هیچ منبع اورانیومی در ایران وجود نخواهد داشت و در چند سال آینده ایران بایستی به دنبال خرید اورانیوم باشد! بنابراین بایستی سریعا انرژی های تجدید پذیر جایگزین سایر انرژی ها گردند.
در انتهای جلسه اعضا جدید کانون ، به معرفی خود پرداختند و آقای مهران فاضل زاده ضمن تشکراز تمام فعالین، اعضا نمایندگی نیدرزاکسن، منشی جلسه ׃ خانم لاله پروین نیا ادمین ها׃ جناب آقایان فرشاد قضایی , دیان دادی ، صدابردار׃ جناب آقای دیان دادی وخانم الناز اسدی صفا ، و مهمانان ویژه که از سایر نمایندگیها تشریف آورده بودند همچون خانم سهیلا مرادی سرپرست نمایندگی نوردوستفالن خانم سمیرا فیروزی بویاغ چی از ایالت هسن آقای هومن شعری طهرانی از ایالت هسن علی ایزی از نمایندگی وستفالن و رضا امیر احمدی اعضای حاضر نمایندگی در این جلسه : آقایان منوچهرشفایی، مهران فاضل زاده، جهانگیر گلزار، محمد رسولیان، دیان دادی، علی مسیبی، فرید هیبت الهی، آرمین برادران پیله ورق، وحید تیرانی، هومن شعری ، حسن پورکرمی، محمدعلی محمود زاده، فرزاد مرشدی، مهدی مرشدی، وحید حسن زاده، ابراهیمی، علیرضا بهجتی، آرون اسماعیلی و خانم ها: صدیقه جعفری، نیشتمان عبدالهی، فرشته امیر احمدی، الناز اسدی صفا، نارگل غفوری، ، لاله پروین نیا و سرکار خانم سهیلا مرادی مسئول محترم نمایندگی وستفالن، همچنین اعضا ذیل نیز در پالتاک ما را همراهی نمودند : سرکار خانم شبنم رضاوند، لیدا اشجعی، آزاده قریشی، بهاره بلورچی و آقایان: فرشاد قضایی، ابوالفضل پرویزی، مهدی عطری، رضا ویسانیان، غلامعلی نوروزپور
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان سپتامبر
لیدا اشجعی اسالمی
جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۲۷ سپتامبر۲۰۱۹ راس ساعت ۱۷ به وقت اروپای مرکزی برگزارگردید. بخش اول: آقای فرهاد نصیری با گزارش اخبار نقض حقوق کودکان در شهریور ۹۸ به سخنرانی پرداختند. خبر: بیش از ۸ درصد ازدواج های استان بوشهر در سال ۹۷ مربوط به افراد زیر ۱۴ سال بوده است . خبر: سن مصرف تفننی سیگار واعتیاد کودکان به عدد ۱۴ تا ۱۵ سالگی رسیده است. خبر: آغاز ۵۰ درصد اختلالات روانی از سنین زیر۱۴ سال. خبر: وجود 3000 کلاس درس 41 نفره به بالا در کشور. خبر: ثبت ۱۳۵ مورد کودک آزاری در مرکز فوریت های اجتماعی کرج و۸ درصد گزارش های اورژانس اجتماعی مربوط به کودک آزاری است.
بخش دوم: سخنران بعدی جلسه آقای امیر یغمور با موضوع ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر ( اموزش و پرورش ) و مقایسه ان با قانون اساسی به سخنرانی پرداختند. الف: هر کس حق داردازآموزش بهرهمند شود. آموزش باید، دستِ کم در ردههای دبستانی و پایهای، رایگان و اجباری باشد. راهِ دستیابی به آموزش فنی و شغلی باید برای همگان باز باشد و دسترسی به آموزش عالی باید به گونه ای برابر برای همه کسانی که از استعداد برخوردارند، فراهم شده باشد. ب: سمتگیری آموزش باید به گونهای باشد که شخصیت را شکوفا کند و پاسداری از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین را تقویت کند. آموزش باید در خدمت همدلی، رواداری و دوستی بین همه ملتها و نژادها یا ادیان باشد وهمچنین به تلاشهای سازمان ملل متحد برای پاسداری از صلح یاری رساند. ج: پدرومادر در گزینش نوع آموزشی که به فرزندانشان داده میشود حق نخستین را دارند. حق برخورداری از آموزش، در مرتبهی نخست حق برخورداری از آموزش پایه ای رایگان است. در این جا دولت ها موظف میشوند که آموزش ابتدایی را اجباری و رایگان کنند. آموزش عالی نیز باید برای همه، صرف نظر از وضعیت مالی خانوادگی، قابل دسترس باشد. به سخن دیگر دولتها موظف هستند که برای دانشجویانی که توانایی مالی ندارند تسهیلاتی مانند وامهای بدون بهره فراهم کنند تا آنها بتوانند رها از فشارهای مالی به تحصیل خود ادامه دهند. در بند دوم این ماده به اهداف تربیتی دانش آموزان و دانشجویان پرداخته است. دو نکته در این جا برجسته میباشد: شکوفایی شخصیت فردی و پاسداری از حقوق بشر و آزادیهای بینادین. این بند به طور غیرمستقیم دولتها را موظف می کند که بجای آموزش و تبلیغ اندیشه های دینیِ بنیادگرایانه، ناسیونالیستی یا قومی یک نوع جدید ازعلم اخلاق (اتیک) را گسترش دهند که همبستگی، همزیستی و حقوق بشر درونمایهی آن میباشد احتمام بورزند. بر اساس اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که توضیح میدهد: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خود کفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد. رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس درباره فراموشی اصل ۳۰قانون اساسی که براساس آن دولت موظف است امکانات تحصیل رایگان را برای همه شهروندان تا پایان دوره تحصیلات متوسطه فراهم کند، هشدار داد. رئیس کمیسیون آموزش مجلس دراین باره گفت: برخی اقدامات وزارت آموزش و پرورش مانند دریافت شهریه خارج از ضوابط تعیین شده، دریافت اجباری پول در مدارس دولتی و تغییر شتاب زده کتابهای درسی و بی توجهی به تذکرات موجب نگرانی اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شدهاست. وی افزود: در مدارس غیردولتی به بهانه های مختلف مبالغ هنگفتی از والدین دانش آموزان دریافت میکنند و مسئولان آموزش و پرورش آن را قانونی میدانند و نظارتی بر این مدارس ندارند، برای مثال در برخی مدارس غیردولتی برای یک سال تحصیلی، تا۹میلیون تومان دریافت کردهاند، در حالی که شهریه تعیین شده بسیار کمتر از این مبلغ است. هچنین اظهار کرد: اخبار موثقی داریم که در مدارس دولتی عادی از والدین دانشآموزان مبالغی به اجبار اخذ میشود. این عمل که به اوج خود رسیده خلاف اصل 30 قانون اساسی است. اخذ وجه در مدارس دولتی عادی درحالی است که وزارت آموزش و پرورش از افزایش 45 درصدی سرانه مدارس نسبت به سال تحصیلی خبر میدهد و وزیر آموزش و پرورش هم میگوید که تاکنون 150 میلیارد تومان سرانه به مدارس دولتی پرداخت شده است. با توجه به این که بیشتر خانوادهها، وضعیت اقتصادی خوبی ندارند و گاهی حتی به نان شب هم محتاج هستند، حتی ۱۰هزار تومان برای خرید رومیزی کلاس، اردو و یا کلاسهای فوقالعاده برای آنها زیاد است، چه برسد که ۱۰۰ یا۲۰۰هزار تومان کمک به مدرسه بدهند. همچنین بطور معمول کودکان اتباع پس از تهیه ی مدرک هویتی برای ثبت نام مدرسه اقدام میکنند و مدرسه وظیفه دارد قبل از کلاس بندی کودکان، از آنها تعیین سطح کند. هزینهی تعیین سطح در مدارس، از ۵۰ تا ۱۰۰هزارتومان تفاوت دارد و بعد از آن هم هزینه ی ثبت نام کودکان در میان میآید. در سال گذشته، مدارس هزینههای جانبی زیادی بر گردن دانشآموزان و والدین میانداختند؛ مانند خرید ماژیک، تخته، مایع دستشویی، دستمال بستهای، قیچی، کاغذ A4به تعداد، تهیه ی لباسهای ورزشی یک رنگ و یک شکل که وقتی کودکان لباسهای خانگی شان را میبردند، مورد قبول مدرسه نبود و پس میفرستادند. حال این سوال مطرح میشود که آموزش و پرورش دولتی بهتر است یا خصوصی؟ آیا تاسیس مدارس غیر دولتی با اصل 30 قانون اساسی منطبق است؟ در صدسال گذشته ، بحث بین طرفداران آموزش و پرورش دولتی و علاقه مندان به تاسیس مدارس خصوصی و غیر دولتی در ایران با شدت و ضعف جریان داشته است . طرفداران آموزش و پرورش دولتی مهم ترین دغدغه خود را اجرای عدالت آموزشی و ایجاد شرایط برابر تحصیلی برای همه کودکان کشور می دانند . اما طرفداران توسعه مدارس غیردولتی بر حق اولیای دانش آموزان در انتخاب مدرسه و کیفیت آموزش و پرورش کودکان تاکید می کنند و ناکارآمدی آموزش و پرورش دولتی ، بی توجهی دولت ها به کیفیت آموزش و بهره برداری های سیاسی دولت ها از دستگاه آموزش و پرورش دولتی را به باد انتقاد می گیرند. قانون تامین وسایل و امکانات تحصیل اطفال و جوانان ایرانی، در تیرماه سال 1353 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مطابق بند اول این قانون کلیه اطفال و جوانان ایرانی که واجد شرایط تحصیل میباشند، باید بدون هیچ گونه مانعی به تحصیل بپردازند و هیچ کس نمیتواند آنان را ازتحصیل باز دارد. در این قانون، تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی اجباری و مجانی اعلام شده و پدر و یا مادر یا سرپرست قانونی کودک که وظیفه نگهداری و تربیت کودک بر عهده او میباشد موظف به ثبت نام و فراهم کردن موجبات تحصیل کودک تحت سرپرستی خود شده اند و در صورتی که از انجام این وظیفه خودداری نمایند به حکم مراجع قضایی به جزای نقدی از ده هزار ریال تا دویست هزار ریال و به انجام تکالیف فوق نسبت به کودک یا نوجوان محکوم خواهند شد. البته این قانون به رغم ظاهر تند و تیز آن، فاقد ضمانت اجرایی لازم بود و بر بستر افزایش ناگهانی درآمدهای نفتی دولت به تصویب رسید. اما این اصل قانون اساسی تفسیر پذیر بود و مدت کوتاهی بعد از تصویب قانون اساسی ، بر سر تفسیر این اصل بین دو جناح سیاسی چپ و راست اختلاف افتاد. پرسش های زیادی مطرح شد از جمله : منظور از وسایل آموزش و پرورش چگونه وسایلی است؟ آیا مراد همه ابزار و آلات و تجهیزاتی است که برای آموزش و پرورش استاندارد به گرفته می شود؟ آیا کتابهای درسی و نوشت افزار و سرویس رفت و آمد و تغذیه و وسایل ورزشی و…. نیز مشمول تعریف “وسایل” خواهد بود ؟ کیفیت آموزش و وسایل آن را چه کسی تعیین می کند؟ دولت ها معمولا بر اساس توانایی خود هزینه تحصیل رایگان را تامین می کنند. آیا همین که اتاق مخروبه ای با تعدادی میز و نیمکت و یک تخته سیاه فراهم شود و معلمی بدون آموزش های لازم و با حداقل حقوق به کلاس درس در مدرسه ای دو شیفته فرستاده شود، دولت می تواند ادعا کند که دولت وسایل تحصیل رایگان را فراهم و عدالت را اجرا کرده است؟
بخش سوم: سومین سخنران جلسه خانم مینا رضایی به موضوع اثر گذاری بر جامعه از طریق پرورش کودک مطالبه گر سخنرانی خود را شروع کردند. صحبتم را با سخنی از گابریل گارسیا مارکز آغاز میکنم: “دنیا را باید کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ایم تحویل دهیم، خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچه ای سبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی و اینکه بدانی حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده یعنی تو موفق شده ای”. موضوعی که بنده می خواهم به عنوان یک معلم و مربی کودک در مورد آن صحبت کنم، مربوط به متدهای آموزشی کودکان است که در خیلی از کشورها از جمله نروژ، فنلاند و آمریکا و…به کار گرفته می شوند. این شیوه های آموزشی را از سنین مهدکودک و قبل از دبستان شروع می کنند. ولی متاسفانه جمهوری اسلامی حتی در مورد برخی از این متدها و ترویج آنها بین کودکان احساس خطر کرده و مانع اجرایی شدن آنها شده است. درصورتیکه طبق ماده 6کنوانسیون کودک، کشورهای طرف کنوانسیون باید حق ذاتی هر کودک برای زندگی را به رسمیت بشناسند و ایجاد حداکثر امکانات را برای بقا و پیش رفت کودک تضمین کنند. یکی از متدهای آموزشی به اسم شیوه مونته سوری است که در آن آموزش بر پایه آزادی همراه با مسئولیت، حق انتخاب و استقلال عمل است. یعنی کودک در هر لحظه مختار است فعالیتی را که دوست دارد، انتخاب کند و در عین حال مسئولیت کاری که انجام می دهد را به عهده می گیرد. هیچ اجباری وجود ندارد که در یک تایم مشخص، فعالیتی که مربی برنامه ریزی کرده را انجام دهد. محیط به شکلی طراحی می شود که کودک با افراد بزرگ تر و کوچک تر از خود و هم چنین با محیط زیست، حیوانات و گیاهان در تعامل باشد. طبق این شیوه های نوین آموزشی، جوامع به سمتی پیش می روند که اهداف سند 2030(11-12-15) در راستای حفاظت از محیط زیست، جنگل و دریا، حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی و همچنین کاهش تولید زباله و افزایش بازیافت ،به تدریج محقق شوند. در شیوه های نوین آموزشی، کودک به گونه ای آموزش می بیند که از کمترین امکانات، بهترین نتیجه را بگیرد. طبق ماده ۳۱کنوانسیون حقوق کودک، هر کودک حق تفریح، بازی، آرامش، انجام فعالیت های خلاق مناسب با سن خود و شرکت آزادانه در حیات فرهنگی و هنری را داراست. در این شیوه ها، کودک با استفاده از امکانات محدود مثل زباله های بازیافتی، فعالیت های خلاقانه و هنری انجام می دهد، مانند تهیه کاردستی که هم به تقویت خلاقیت کودک کمک می شود و هم کمک به حفظ محیط زیست را در پی دارد. کودکی که به این شیوه آموزش می بیند و با این نگرش رشد می کند، نه تنها محیط زیست محل زندگی خود بلکه همه کرده زمین را مانند خانه خود فرض کرده و در حفظ آن در هر جای کره خاکی که باشد می کوشد، چراکه محیط زیست مرزی ندارد و شرایط جغرافیایی هر منطقه مسلما در مناطق دیگر نیز اثرگذار است. در این شیوه های آموزشی، کودک به راحتی در جمع حاضر می شود و پذیرش و کمک به دیگران برای او به شکل یک عادت در می آید که خود منجر به کاهش سطح خشونت در جامعه برای نسل آینده می شود. کودکان، امروز نیاز به فراگیری آزادی و دموکراسی دارند تا فردا تبدیل به فردی اخلال گر، شورشی و تروریست نشوند. کودکی که به شیوه انتخاب آزادانه آموزش می بیند، در سنین بزرگسالی هم به دنبال انتخاب آزادانه شیوه زندگی بر اساس علایق خود خواهد بود. بدیهی است که چنین شیوه ای در جمهوری اسلامی که به دنبال اعمال محدودیت های مختلف، ازجمله نوع دینداری، در بین شهروندان است، مورد مخالفت واقع می شود. نمونه درسال 93، حسین شریعتمداری، سردبیر روزنامه کیهان، در مقاله ای خانم مونته سوری را زنی بدکاره نامید و خواستار مقابله با این شیوه آموزشی شد که حاصل آن اعلام ممنوعیت آموزش به این شیوه در مهدکودک های کشور شد. به گونه ای که اجرای این شیوه در هر مهدی منجر به پلمپ آن می گردید. این در صورتی است که طبق اصل ۴۳ قانون اساسی، تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظوررسیدن به اشتغال کامل و قراردادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کار هستند ولی وسایل کار ندارند از وظایف دولت است و همین طور طبق اصل 23 قانون اساسی، تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. از دیگر شیوه های آموزشی کودکان، آموزش فلسفه به کودک است که هدف آن تقویت قابلیت پرسش گری در کودک است. کودک ذاتا پرسش گر است، اما این ویژگی به تدریج تحت عوامل مختلف از جمله خود خانواده، و یا تحت تاثیر شرایط جامعه سرکوب می شود. کودکی که پرسش گر و کنجکاو تربیت می شود، هر مسئله ای را به سادگی قبول نمی کند و برای پذیرش هر مطلب، به دنبال دلایل منطقی آن می گردد. برای مثال اگر همانند سال 57، کسی ادعای مجانی کردن آب و برق را داشت، فردی با قابلیت پرسشگری، ذوق زده نمی شود و چنین ادعایی را به راحتی نمی پذیرد و چگونگی عملی شدن این ادعا را جویا می شود. کودک می آموزد که همیشه نفع شخصی در گرو نفع جمعی است. بنابراین برای رسیدن به سود شخصی و زودگذر، منابع و ثروت های ملی را نابود نمی کند و همانند آنچه در امروزه در حال رخ دادن است، به هر قیمتی به دنبال دریافت مجوز برای انواع ساخت و سازها و حفر چاه های غیر اصولی که حاصلی جز تخریب محیط زیست و حتی بافت های تاریخی و فرهنگی ندارد، نمی رود. اگر حس نوع دوستی و زندگی جمعی در کودک نهادینه شود، در بزرگسالی از شرایط نامناسب جامعه برای خیانت به هم نوع خود و پیشرفت فردی، سوء استفاده نمی کند. ولی دوستان علی رغم همه ممنوعیت های موجود، می توان به جای تمرکز منفعلانه بر مشکلات موجود و محدود ماندن به بیان این مشکلات، حضوری موثرتر و اقدامی فعالانه تر در تغییر شرایط موجود داشت. ما می توانیم این شیوه آموزشی را عملی کنیم، حتی در حد این که هر کسی فقط این احساس مسئولیت را در تربیت فرزندان خود داشته باشد، اقدامی موثر است. مهم این است که حرکتی انجام شود، هر چند در سطحی محدود. با وجود همه ممانعت ها باز هم باید حرکت کرد و حتما نیازی به جار زدن نیست که چه کاری انجام می دهیم. فقط باید دنبال راهی باشیم که به نتیجه ای که می خواهیم بدون لج و لجبازی، دست پیدا کنیم. چرا که اگر مردم آگاه و آموزش دیده باشند، چه این حکومت و چه هر حکومت دیگری نمی تواند آسیب به این مملکت برساند. لازمه این امر تقویت بدنه جامعه است. تا دیرنشده از خودمان و اطرافیان مان شروع کنیم. همانطور که امیرکبیر می گوید: ابتدا فکر می کردم مملکت شاه دانا می خواهد، بعد فکر کردم شاید وزیر دانا می خواهد، اما در نهایت فهمیدم ملت دانا می خواهد. بنابراین خودمان باید تلاش کنیم و از خودمان شروع کنیم. مسلما حتی برای پدر و مادرها، کنار امدن با بچه ای که به حقوق خود آشناست و حتی در جزئی ترین مسائل مثل انتخاب نوع و رنگ لباس خود می خواهد که مختار باشد، سخت است. برای والدین راحت تر این است که کودک به قول معروف حرف گوش کن و دنباله رو پدر و مادر باشد، ولی برای رسیدن به جامعه ای با آینده بهتر باید راه های سخت تر را امتحان کنیم. نمی توان کودکان را در خانه دنباله رو و تحت سلطه بار آورد و در عین حال انتظار داشت همین کودکان در آینده در سطح جامعه به دنبال پیروی از یک فرد نباشند. بهتر است برای تغییر شرایط جامعه، از تغییر شرایط داخل خانه های مان شروع کنیم تا نتیجه بگیریم و فقط منتظر نباشیم که یک ناجی از راه برسد و شرایط جامعه را برای ما درست کند، همچین چیزی اتفاق نخواهد افتاد. باید دقیق تر، عمیق تر و از همین امروز برای کودک و جامعه آینده فکر کنیم و دست به اقدامی عملی بزنیم، چرا که فردا دیر خواهد بود. در آخر صحبت ام را با متن کوتاهی از ایوان ولتون (Ivan Velton)،استاد دانشگاه و شاعر آمریکایی به پایان می برم که: “آینده دنیا در کلاس من است، آینده ای که هم پتانسیل خوب و هم بد دارد، رئیس جمهورهای آینده از من درس می گیرند، نویسنده هایی که برای نسل های بعدی می نویسند و همین طور مردم عادی که در دموکراسی تصمیم می گیرند، از من درس می گیرند و من نباید فراموش کنم که همین کودکان می توانند دزد و قاتلین آینده هم باشند.
بخش چهارم:سپس آقای حسین مرادی زاده به موضوع پرورش کودکان معتاد، اتفاقی غیر قابل باور در جامعه ایرانی، در حال رخ دادن است پرداختند. آنچه که ما بدان متمرکز هستیم، تاکید بر کودک به عنوان افراد زیر سن 18 سال می باشد. مبتنی بر این تعریف، می توان مقوله کودک و آمار مربوط به اعتیاد در بین آنها را مقوله ای شناور در زمان مفروض کرد. به این معنا که هرسال آماری گویای بخشی از کودکان دیروز امروز و فرداست. که به جرآت می توان گفت، حتی افراد بزرگسال معتاد در بالای سن ۱۸سالگی، در سالهای اخیر در زمره کودکان معتاد به شمار میرفتند. کسانی که با گذر زمان در مقوله کودکی، به گروه سنی نوجوان یا جوان ملحق و منسوب شده اند. سازمانهای آمار، برنامه ریزی، مددکاری و حمایت اجتماعی، زندانها و نیروی انتظامی و برخی سازمانهای دیگر درگیر در مقوله اعتیاد در کشور نسبت به اعتیاد کودکان، کمترین حساسیت را نشان داده اند، و اصولا دراین حوزه به ثبت و احصا نمی پردازند. با این وصف برخی شواهد حاکی از آن است که بیش از۱۲هزار کودک کارخیابانی در تهران وجود دارد. که بر اساس یک تحقیق نزدیک به %5 از این کودکان به مواد مخدر اعتیاد دارند. وبراساس برآورد صورت گرفته تعداد کودکان معتاد در ایران حدود۳ میلیون نفر ارزیابی می شود. تحقیق دیگری در جنوب تهران نشان می دهد که از 87 کودک خیابانی مورد مطالعه که میانگین سنی شان ۱۱ سال است. ۱/۱۶ درصد کودکان مورد مطالعه سیگار و۹/۱درصد مواد مخدر مصرف داشته اند. تحقیقی دیگر نشان میدهد که اعتیاد به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی در زمینه تگدی گری، حدود بیست درصد از کودکان خیابانی را درگیر کرده است. براساس این تحقیق 40درصد از کودکان کار آنان در خانواده هایی زندگی میکنند که دست کم یکی از اعضای خانواده آنها معتاد است. مهم ترین دلیل اعتیاد کودکان در سطح کلان را می توان چنین شمرد: بیکاری، بحران بیکاری در جامعه و اجبار خانواده ها به کار کودکان. نرخ ترک تحصیل کودکان و افزایش نرخ کودکان کار و خیابان نشان دهنده این است که بیکاری در جامعه ارتباط مستقیمی با کار و سپس میزان آسیب پذیری کودکان در جامعه به ویژه ابتلا به اعتیاد است . بحران فقر و نا برابری و عدم وجود عدالت اجتماعی نیز از عوامل موثر دیگر بر اعتیاد کودکان است. بدین معنا هنگامی که دریک جامعه توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نگیرد، نوعی فاصله طبقاتی به وجود می آید. و در این میان افرادی که قادر به ستیز با این بی عدالتی اجتماعی نیستند، احساس محرومیت می کنند. منزوی می شوند، و زمینه روی آوردن به اعتیاد و مواد مخدر در میان آنها بیشتر می شود. میل به شهر نشینی و حاشیه نشین شدن مهاجران و خانواده های آنها در اطراف شهرها نیز سبب گسترش حاشیه نشینی شهرهای بزرگ است و خود زمینه های افزایش فقر شهری، بیکاری، آسیب پذیری خانواده ها و سرانجام کودکان می شود. سهولت در دسترسی به مواد مخدر و ارزانی آن از دیگر عوامل زمینه ساز و تقویت میل به اعتیاد به ویژه در بین کودکان است. به تعبیر سازمان بهزیستی، دردسترس بودن مواد مخدر باعث شده سن اعتیاد به 12سال کاهش یابد. برخی کودکان به واسطه داشتن مادر معتاد از بدو تولد معتاد به دنیا می آیند. در برخی خانواده ها که استعمال مواد مخدر امری طبیعی است، ابتلای فرزندان به اعتیاد بسیار بیشتر است. ارزان، متنوع و در دسترس بودن مواد مخدرباعث گرایش افراد در سنین پایین به آن میشود. تبهکاری و فساد در بدنه دولت و حکومت نیز از زمره عوامل اساسی است که در اعتیاد و شیوع آن بین کودکان نقش بسزایی دارد.از یک سو فساد عوامل دولتی درفعالیتهای اقتصادی و ایجاد مافیاهای سود آور حتی در بخش تولید و توزیع مواد مخدر و واردات و صادرات آن در کشور، بخصوص به عنوان جاده ترانزیت مواد مخدراز شرق ایران به اروپا زمینه ساز افزایش میزان مواد مخدر در انواع مختلف و ارزان و قابل دسترس بودن آن حتی برای کودکان در خانواده ها میشود.بیشترین متون دینی و احکام علمای شیعی در ایران و بویژه روحانیون در قدرت، مصرف مواد مخدر را به اندازه مصرف مشروبات الکلی مذموم و شامل مجازات سنگین نمی دانند. پذیرش خاموش و تائید ساختاری مصرف مواد مخدر ازمنظر دین به ویژه دین سیاسی که در مدیریت امور اجتماعی و فرهنگی دست اندازی و دخالت می کند، سبب ساز زمینه سهولت و کم خطر بودن گرایش به اعتیاد در نزد خانواده ها و به طریق اولی نزد کودکان این خانواده ها می شود. اغلب کودکان در نظام فرهنگی بزرگ می شوند که مصرف مواد مخدر را عادی، بامزه و گاه نشانه بلوغ جلوه می دهد. در این فضا کودک با کشیدن سیگار یا مواد مخدر احساس بزرگ شدن و شخصیت می کند و مواد مخدر را به عنوان عناصر معمولی زندگی می شناسد امری که از جامعه و خانواده می آموزد. مرز میان کودکی و بزرگسالی به دلیل در گذران بودن این فرایند از یک سو و تاثیر پذیری بین نسلی ناشی از اعتیاد، سبب می شود که اعتیاد به یک مسئله اجتماعی بین نسلی مبدل شود. از این منظر شایسته است به برخی پیامدهای بنیان سوز اعتیاد کودکان بپردازیم.۱. از دست دادن نظام امنیتی بدن کودکان، در اثر اعتیاد سبب می شود کودکان معتاد بیشتر در معرض ابتلای بیماریهای واگیر دار و سخت علاجی نظیر هپاتیت و ایدز قرار بگیرند. ۲. افزایش زمینه سوء استفاده جنسی از کودکان معتاد نسبت به سایر کودکان به مراتب بیشتر می شود. ۳. پیوند نزدیک صنعت روسپی گری و مواد مخدر گریبان کودکان معتاد یا در معرض اعتیاد را بیشتر از سایر کودکان میگیرد. کودکان معتاد به ویژه دختران معتاد خردسال، طعمه بسیار مناسبی برای قاچاقچیان سکس هستند.۴. چرخه زندگی شوم اعتیاد چنان به هم متصل است که کودک معتاد از والدین معتاد اعتیاد را به ارث می برد، و سپس خود او پس از طی دوران کودکی در اعتیاد به یک معتاد بزرگسال مبدل شده و با ازدواج سبب ساز تولید خانواده معتاد و کودک معتاد دیگری می شود.۵. نقض حقوق کودکان.حقوق کودک از قبیل آموزش، همزیستی با گروه همسالان، امکان رشد جسمی و روحی لازم و شایسته، داشتن خانه و خانواده امن، برخورداری از بهداشت تنی و روانی و…مفادی از این دست مندرج در پیمان نامه حقوق کودک از زمره مواردی است که با شیوع اعتیاد در بین کودکان، مورد غفلت قرارمی گیرد و پایمال می شود.۶. فروشندگان خردسال مواد مخدریکی دیگر از دستاوردهای اشاعه اعتیاد بین کودکان است. دلالان مواد مخدرمی توانند به راحتی توسط کودکان از چشم قانون و نهادهای مراقبتی دور بمانند و در عین حال به سهولت بیشتری به فروش مواد مخدر در بین گروه های خردسال و کودکان دیگر بپردازند.
بخش پنجم: آخرین سخنران جلسه آقای محمد رضا محرزی به چرایی صدور اطلاعیه ۱۱۶۰ کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان با موضوع آینده سازان بدون آینده اشاره داشتند .
بخش ششم: بحث آزاد جلسه با موضوع آموزش در سند۲۰۳۰ یونسکو سرکارخانم مینا رضاییازتجربیاتشان؛ که چگونه متد آموختن صحیح به کودکان و دانش اموزان در مدارس میتواند در بالا بردن سطح اگاهی و درک دانش اموزان تاثیر بسزایی داشته باشد و میتواند مرز بین تاریکی و روشنایی را با اموختن روشی درست به دانش اموزان از طریق تصویری و بیانی روشن نمود صحبت نمودند همچنین خانم ها حیدری شاهی و اشجعی دراین بحث مشارکت داشتند. این جلسه با سخنان آقای شفایی به پایان رسید.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر اکتبر
رزا جهان بین
در روز شنبه مورخ 5 اکتبر ساعت 16 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته کار و کارگر برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم شبنم فتحی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: ابتدا آقای سید اشکان حسینی گزارش وتحلیل موارد نقض حقوق کارگران در ماهی که گذشت را ایراد کردند. خبر: رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی کشور گفت: از حدود ۷۰۰ هزار ثبت نام انجام شده در سامانه بیمه کارگران ساختمانی،۲۴۰ هزار غیرکارگر با همکاری انجمنهای کارگران ساختمانی شناسایی شدند. افرادی مثل وکلا، واردکننده ۳۰۰ خودرو و صاحب ملک ۱۷ میلیاردی متقاضی دریافت بیمه کارگران ساختمانی هستند! خبر: در هفتههای گذشته چندین کارگر مجتمع نیشکر هفتتپه در پیامد اعتراضات سال گذشته، دادگاهی شدند. سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه در بیانیهای، فعالیتهای این کارگران را کاملاً صنفی و در محدوده قانون دانسته است.در این بیانیه آمده است: پرونده۱۰نفراز کارگرانی که در۱۹اردیبهشت ۱۳۹۸، در اعتراض به حقوق و مزایای عقب افتاده، طرح طبقهبندی مشاغل، عدم تمدید دفترچههای بیمه و وضعیت قراردادهای کار و… به صورت مسالمت آمیز دست به تجمع زده بودند هنوز مفتوح می باشد و ما خواستار خاتمه این پرونده هستیم. خبر: مرضیه امیری، روزنامهنگار شرق در دادگاه بدوی به حبس و شلاق محکوم شده است. به گفته سمیرا امیری خواهر مرضیه امیری: مرضیه باید شش سال از دوره محکومیتِ ده ساله را در زندان بگذراند، این حکم اولیه و قابل تجدیدنظرخواهی است. امیری علاوه بر حبس به 148 ضربه شلاق نیز محکوم شده است. خبر: گروهی از کولبران در دهستان “برادوست” از توابع ارومیه هدف شلیک مستقیم نیروهای زمینی قرار گرفتند و در نتیجه یک کولبر به نام صادق اورازی در جاده مرزی منتهی به روستای سیارک زخمی شد. در این گزارش همچنین آمده است که دو کولبر دیگر به نام محمد خمزی، سعید حسن پور از توابع شهرستان اشنویه در اثر شلیک نیروهای نظامی در منطقه مرزی جان باختند. گفته میشود که نیروهای مذکور در هر دو مورد بدون اخطار قبلی و به ظن حمل کالای قاچاق کولبران را از فاصله نزدیک مورد تیراندازی مستقیم قرار دادهاند.
بخش۲: سخنران بعدی آقای داود وحیدی با موضوع بررسی ماده 10 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بودند: در ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت اعلام شده است که هرکس با مساوات کامل حق دارد دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بیطرف منصفانه رسیدگی شود . هر شخصی حتی اگر مجرم شناخته شود باید حقوق انسانی و شهروندی او محفوظ باشد و دادگاه باید عمومی باشد تا منصفانه بودن نظر دادگاه تضمین گردد و اگر قاضی تصمیم بگیرد کل یا بخشی از دادگاه راغیر علنی کند باید دلیل قانونی داشته باشد که متاسفانه دادگاه های ایران اصلا به این شکل نیست و هیچ عدالتی در دادگاههای ایران لحاظ نمی گردد . به عنوان مثال میتوان به احکام صادر شده برای فعالان سیاسی و فعالان کارگری اشاره کنیم: اسماعیل بخشی به ۱۴ سال زندان سپیده قلیان به ۱۸ سال زندان، این احکام سنگین فقط به دلیل اعتراض به عدم پرداخت مطالبات مزدی بوده؛ آیا برای افرادی که از رانت دولتی استفاده میکنند و اختلاس میکنند همچین احکامی صادر میشود؟ کسانی که در جنایات کهریزک دست داشتن با چه احکامی روبه رو شدند و الان کجا هستند. اصل ۳۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره مستقیم دارد به حق برخورداری از وکیل : آیا دادگاه های ایران از این قانون پیروی میکنند ؟ این در حالی هست که همه روزه شاهد آن هستیم که افراد سیاسی و یا غیر سیاسی از داشتن وکیل محروم بودند و در بسیاری از موارد اگر هم به این افراد اجازه داشتن وکیل را بدهند باید از وکیل هایی استفاده کنند که قوه قضاییه آنها را کرده باشد. این ماده قانونی نه تنها با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مغایرت دارد بلکه با قوانین بین المللی هم مغایرت دارد. اصل ۳۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به این نکته اشاره دارد که دادخواهی حق مسلم هر فرد است . این در صورتی است که بسیاری از زندانیان عقیدتی سیاسی در زندان های ایران بلاتکلیف هستند وپرونده های آنها رسیدگی نمیشود و اجازه اعتراض به حکم خودشان را هم ندارند. اصل ۱۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره دارد به رعایت حقوق فردی و اجتماعی توسط قوه قضاییه؛ آیا این قانون اجرا میشود ؟؟؟ حکم شلاق در ملا عام نقض کامل حقوق شهروندی فردی و اجتماعی توسط قوه قضاییه نیست؟ اصل ۳۶ قانون اساسی ایران اشاره دارد به صدور حکم توسط محکمه عادلانه الزامی. آیا دادگاهی که حکم ۲۳سال و۶ ماه زندان به مژگان کشاورز میدهد فقط برای اینکه به زنان در مترو گل هدیه داده است آیا این دادگاه عادلانه است.
بخش 3 : سخنران سوم آقای علی ایزی با موضوع امنیت شغلی کارگر در ایران(هپکو اراک و نیشکرهفت تپه) سخنرانی خود را اینگونه ارائه نمودند: ﮐﺎرﮔﺮان در ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺟﻮاﻣﻊ و در ﺗﻤﺎم دﻧﯿﺎ ﻣﺤﺮک ﭼﺮخ ﻫﺎی ﺻﻨﻌﺖ و ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻫﺮ ﮐﺸﻮری ﺑﻮده و ﻫﺴﺘﻨﺪ. در ادﺑﯿﺎت ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻤﯽ رﺳﻤﯽ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﺣﻘﻮق ﺑﮕﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﻗﺪ وﺳﺎﯾﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻣﺠﺒﻮرﻧﺪ ﻧﯿﺮوی ﮐﺎر ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎن وﺳﺎﯾﻞ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ داران ﺑﻔﺮوﺷﻨﺪ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎی ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ اﯾﻦ اﺻﻄﻼح در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻬﻦ روﻣﯽ ﺑﻪ ﻓﻘﺮا و زﻧﺠﺒﺮان اﻃﻼق ﻣﯿﺸﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ ﻣﺘﺪوﻟﻮژی ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻤﯽ آزادی ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎرﮔﺮ در ﻓﺮوش ﻧﯿﺮوی ﮐﺎر ﺧﻮد ﺑﻨﯿﺎدی ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰی اﺳﺖ ﮐﻪ او را از دﯾﮕﺮ ﻃﺒﻘﺎت ﭘﺎﯾﯿﻦ دﺳﺘﯽ ﻣﻮارد ﭘﯿﺶ از ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ داری ﺟﺪا ﻣﯿﮑﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮ ﺧﻼف ﺑﺮدﮔﺎن و دﻫﻘﺎﻧﺎن ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ در ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺸﺨﺺ و ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ارﺑﺎﺑﯽ ﺧﺎص ﮐﺎر ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ، ﮐﺎرﮔﺮان ﺟﺪﯾﺪ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﻧﯿﺮوی ﮐﺎر ﺧﻮد را درﻫﺮ ﺟﺎ و ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪار آن ﺑﺎﺷﺪ و ﻣﻌﻤﻮﻻ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻗﺎﻧﻮن ﻋﺮﺿﻪ و ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺑﻔﺮوﺷﻨﺪ. در ﮔﺬر ﺣﺪود۵۰ ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﻨﻮز درﻣﻌﯿﺎرﻫﺎی ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎرﮔﺮ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﺎی ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ رخ ﻧﺪاده اﺳﺖ. اﻣﺎ در وﯾﮋگی ﺟﺎﯾﮕﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﭘﯿﻮﻧﺪﻫﺎی اﯾﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎ دﯾﮕﺮ ﻃﺒﻘﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﺟﺪی رخ داده اﺳﺖ. در ﺳﺎﯾﻪ ﻫﻤﻪ ﮔﯿﺮ ﺷﺪن ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی و اﺑﺰار ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮔﺴﺘﺮش ﺳﻬﻢ ﮐﺎر ﻓﮑﺮی در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻫﺮ ﺳﺎزﻣﺎن ﯾﺎ ﺑﻨﮕﺎه و ﮔﺴﺘﺮش ﺳﻬﻢ ﺑﺨﺶ ﺧﺪﻣﺎت در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﯽ اﻣﺮوز ﻣﺮزﻫﺎی ﻗﺮاردادی ﺑﯿﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎرﮔﺮو دﯾﮕﺮ ﻃﺒﻘﺎت ﻓﺮدی و ﺣﻘﻮق ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻤﺮﻧﮓ ﺷﺪه و ﺑﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺗﺎزه ﺗﺮی از ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎرﮔﺮ ﻧﯿﺎز اﺳﺖ. ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﻣﺎده ﯾﮏ ﻗﺎﻧﻮن ﮐﺎردر ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان، ﮐﺎرﮔﺮ از ﻟﺤﺎظ اﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮن ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻋﻨﻮان ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ در ﻣﻘﺎﺑﻞ درﯾﺎﻓﺖ ﺣﻘﻮق ﯾﺎ دﺳﺘﻤﺰد ﮐﺎر ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻋﻨﻮان ﮐﺎرﮔﺮ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﮐﺎرﻣﻨﺪاﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ در ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎی دوﻟﺘﯽ اﻣﺎ ﺑﺮاﺳﺎس ﻗﺎﻧﻮن ﮐﺎر ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﺸﻐﻮﻟﻨﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻫﻤﻪ ی ﻣﺪﯾﺮان ﯾﺎ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﺎن رده ﺑﺎﻻ وﻟﻮ اﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻟﮏ واﺣﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪی ﯾﺎ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﺻﺮف ﺑﺮﻗﺮاری راﺑﻄﻪ ی ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﮐﺎر ﮐﺎرﮔﺮ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯿﺮوﻧﺪ. در ﻗﺎﻧﻮن ﮐﺎر اﯾﺮان اﺧﺮاج ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺷﻮرای اﺳﻼﻣﯽ ﮐﺎر و در ﻋﻤﻞ اﺧﺮاج ﮐﺎرﮔﺮان واﻗﻌﺎ دﺷﻮار اﺳﺖ و اﯾﻦ ﯾﮏ واﻗﻌﯿﺖ اﺳﺖ. اﻣﺎ واﻗﻌﯿﺖ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ اﯾﻦ اﺳﺖ که ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ ﺟﺰ درﺷﺮاﯾﻂ ﻧﯿﺎز ﺟﺪی و اﺿﻄﺮار ﮐﺴﯽ را اﺳﺘﺨﺪام ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ از ﺗﺮس اﯾﻨﮑﻪ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﮐﺎرﮔﺮ ﻧﺎﮐﺎرآﻣﺪ ﺧﻮد را اﺧﺮاج ﮐﻨﺪ. اﺳﺘﺨﺪام ﻫﺎ را ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎی ﭘﯿﻤﺎﻧﮑﺎری ﺑﻪ دور از ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ اﺧﻼق اﻧﺴﺎﻧﯽ و ﮔﺎه ﺑﺎ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮاﯾﻂ انجام می دهند. ﺑﻬﺮه وری ﭘﺎﯾﯿﻦ در واﺣﺪﻫﺎی ﺗﻮﻟﯿﺪی اﯾﺮان راه را ﺑﺮای واردات ﮐﺎﻻ از ﭼﯿﻦ و ﮐﺸﻮرﻫﺎ و در ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻓﺮﺑﻪ ﺗﺮ ﺷﺪن ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻮرژوازی ﻫﺎی ﺗﺠﺎری و ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ و در ﭘﯽ آن ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ واﺣﺪﻫﺎی ﻣﺪرن ﺗﻮﻟﯿﺪی ﺻﻨﻌﺘﯽ و اﻓﺰاﯾﺶ ﺑﯿﮑﺎری ﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ روﻧﺪ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ اﻧﮕﯿﺰه ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻫﻤﭽﻮن ﭼﯿﻦ را در ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ از ﺣﺎﮐﻤﺎن ﺗﺠﺎرت ﭘﯿﺸﻪ ی اﯾﺮان اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯿﺪﻫﺪ. اﮐﻨﻮن ﺑﯿﺶ ازده درﺻﺪ واﺣﺪﻫﺎی ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﺰرگ وﻣﺘﻮﺳﻂ ﮐﺸﻮر ﯾﺎ ورﺷﮑﺴﺘﻪ و ﯾﺎ درﻣﺮز ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ و ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻗﺮار دارند. اﯾﻦ در ﺣﺎﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺒﺪ ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﮐﺎرﮔﺮان ﺑﺮای ﮔﺬران زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺴﺘﺮده ﺗﺮ از دﻫﻪ ﻫﺎی ﭘﯿﺶ اﺳﺖ و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮراک و ﻣﺴﮑﻦ ﺣﺪاﻗﻠﯽ ﻣﺤﺪود ﻧﻤﯿﺸﻮد. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﺷﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺎﺧﺮﺳﻨﺪی ﻋﻤﻮﻣﯽ و ﮐﺎرﮔﺮی اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪن ﻓﺸﺎرﻫﺎی روﺣﯽ و اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﻣﻀﺎﻋﻒ اﻗﺸﺎر ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯿﮕﺮدد. ﺑﺎ وﺿﻌﯿﺖ ﻓﻌﻠﯽ ﮐﺎرﮔﺮان در اﯾﺮان و ﺑﯽ ﮐﻔﺎﯾﺘﯽ ﻣﺪﯾﺮان و رﻫﺒﺮان ﻓﻌﻠﯽ ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﯿﭽﯿﮏ از ﻣﺸﮑﻼت ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﮐﺎﻫﺶ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺳﻄﺢ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮدم ﮔﺮدﯾﺪه ﮐﻪ ﺧﻮد ﺷﻤﺸﯿﺮ دو ﻟﺒﻪ اﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺘﯿﺰه ﺟﻮﯾﯽ ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ و ﮐﺎﻫﺶ ﺳﻄﺢ ﻋﻤﻮﻣﯽ زﻧﺪﮔﯽ در ﻣﺪت زﻣﺎن ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﻓﻘﺮ روز اﻓﺰون ﺑﯿﻤﺎرﯾﻬﺎی روﺣﯽ و ﮐﺎﻫﺶ ﺳﻄﺢ آﮔﺎﻫﯽ ودر ﻣﻮاردی ﺑﻪ ﺧﻮدﮐﺸﯽ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯿﮕﺮدد ﮐﻪ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺎ اﯾﻨﺤﺎل ﮐﻪ دوﻟﺖ ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان از ﺷﯿﻮع و درز اﺧﺒﺎر اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺣﻮادث ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی ﻣﯿﮑﻨﺪ وﻟﯽ ﻫﺮ روزه ﺷﺎﻫﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪن اﯾﻦ ﻧﻮع اﺗﻔﺎﻗﺎت ﺗﻠﺦ در ﺳﺮ ﺗﺎ ﺳﺮ اﯾﺮان ﺑﻮده و ﻫﺴﺘﯿﻢ. اﮐﻨﻮن در اﯾﺮان ﺑﺮﺧﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎ در ﺷﺮف ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ و ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ ﮐﻪ از اﯾﻦ ﻣﯿﺎن ﻣﯿﺘﻮان وﺿﻌﯿﺖ ﻫﭙﮑﻮی اﯾﺮان و ﻧﯿﺸﮑﺮ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ را ﻧﺎم ﺑﺮد ﮐﻪ در اﯾﻨﺠﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻮﺗﺎه ﺑﻪ وﺿﻌﯿﺖ اﯾﻦ دو ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ اﻧﺪازﯾﻢ: ﻫﭙﮑﻮی اراک ﮐﻪ روزی ﻧﻤﺎد ﺻﻨﻌﺖ و اﻓﺘﺨﺎر ﮐﺸﻮر ﺑﻮد ﺷﺮﮐﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺪف ﻣﻮﻧﺘﺎژ ﮐﺎری ﺷﺮوع ﺑﻪ ﮐﺎر ﮐﺮد و در ﻣﺪت ﺳﻪ دﻫﻪ ﺑﺎ رﻓﻊ ﻧﯿﺎزﻫﺎی داﺧﻠﯽ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺑﺮاﺑﺮ ﻇﺮﻓﯿﺖ اوﻟﯿﻪ و ﺣﺘﯽ ﺻﺎدرات ﺑﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ. اﮐﻨﻮن ﭘﺲ از ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺳﺎزی ﻏﯿﺮ اﺻﻮﻟﯽ و ﺑﯽ ﺗﺪﺑﯿﺮی ﻫﺎی ﻓﺮاوان ﺑﺮای ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺣﻘﻮق ﮐﺎرﮔﺮان ﺧﻮد ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻓﺮاوان روﺑﻪ رو اﺳﺖ ﻣﻮﺿﻮع ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺳﺎزی و اﺷﺘﺒﺎه در روﻧﺪ واﮔﺬاری ﻫﭙﮑﻮ ﺳﺒﺐ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻮﻟﯿﺪ در اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ و رﮐﻮد و ﻋﺪم ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺑﻪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ آﻻت ﺳﻨﮕﯿﻦ راﻫﺪاری در ﮐﺸﻮر و ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺎﯾﻪ اﻧﺪازد. ﺗﻤﺎم ﺧﻮاﺳﺘﻪ ی ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﺷﺮﮐﺖ از ﻣﺴﺌﻮﻻن رﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎی ﺑﻪ ﺣﻘﺸﺎن ﮐﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳﻬﺎم دار ﻋﻤﺪه و ﭘﺮداﺧﺖ ﺣﻘﻮق و ﻣﻌﻮﻗﺎت ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻌﻠﺖ ﻋﺪم رﺳﯿﺪﮔﯽ و ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﻣﺴﺌﻮﻻن ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﺷﺮﮐﺖ ﺑﺎرﻫﺎ دﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﺠﻤﻌﺎت اﻋﺘﺮاﺿﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ آﻣﯿﺰ زدﻧﺪ ﮐﻪ در ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﺎ دﺧﺎﻟﺖ ﭘﻠﯿﺲ و ﻧﯿﺮوﻫﺎی اﻣﻨﯿﺘﯽ اﯾﻦ ﺗﺠﻤﻌﺎت ﺑﻪ درﮔﯿﺮی ﺑﺎ ﮐﺎرﮔﺮان و در ﻧﻬﺎﯾﺖ دﺳﺘﮕﯿﺮی ﺗﻌﺪاد زﯾﺎدی از ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪه است. اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎ ﺑﯿﺶ از ﺳﻪ ﻫﺰار ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺮوی ﮐﺎردرﺣﺎل ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ و ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ آﻻت و ﺻﺎدرات ﺑﻪ ﺧﺎرج از اﯾﺮان ﺑﻮده اﺳﺖ وﻟﯽ ﻫﻢ اﮐﻨﻮن ﻧﯿﺮوی ﮐﺎر آن ﮐﻤﺘﺮ از ﻫﺰار ﻧﻔﺮ اﺳﺖ. اﯾﻦ وﺿﻌﯿﺖ در ﺷﺮﮐﺖ ﺑﺰرگ ﻧﯿﺸﮑﺮ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ و ﺑﺴﯿﺎری ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﮑﻞ اداﻣﻪ داﺷﺘﻪ وﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ ﺑﻄﻮرﯾﮑﻪ ﺑﺎ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺳﺎزی ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺸﮑﻼت ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ رﮐﻮد و ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ دﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﺒﺎن اﺳﺖ ﺣﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺳﺎزی ﺗﻌﺪاد ﺑﯿﺸﺘﺮی از ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﮑﺎر ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ و ﺳﻔﺮه ﻫﺎی ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎرﮔﺮﯾﺸﺎن ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮ ودر ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. دراﯾﻨﺠﺎ ﮐﻮﺗﺎه ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼت اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﺠﺎت و اﯾﻨﮑﻪ ﭼﺮا دوﻟﺖ در اﯾﻦ ﺑﺮﻫﻪ زﻣﺎﻧﯽ دﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺳﺎزی اﯾﻦ ﺷﺮﮐﺖ زده ﻣﯿﭙﺮدازم: ﺑﻄﻮر ﻋﻤﺪه دو دﻟﯿﻞ وﺟﻮد دارد اول اﯾﻨﮑﻪ، ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎ و ﻓﺸﺎرﻫﺎی ﺧﺎرﺟﯽ و واردات ﺑﯽ روﯾﻪ از ﮐﺸﻮرﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻮن ﭼﯿﻦ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻄﺢ ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﻓﺮوش ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ را ﭘﺎﯾﯿﻦ آورده ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﻋﺚ رﮐﻮد و ﺑﯿﮑﺎری و دﻟﺴﺮدی در ﻣﯿﺎن ﻗﺸﺮ ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﮔﺮدﯾﺪه ﮐﻪ آﯾﻨﺪه اﯾﯽ ﺗﺎرﯾﮏ و ﮐﻮر را در ﻣﺴﯿﺮ زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد ﺷﺎﻫﺪ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد و در ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﻌﺪ واﮔﺬاری اﯾﻦ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺸﮑﻠﯽ را ﺣﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮐﺮد ﮐﻪ ﺑﺎ ورود ﻣﺪﯾﺮان ﺟﺪﯾﺪ ﺗﻌﺪاد ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﺎرﮔﺮان اﯾﻦ ﮐﺎرﺧﺎﻧﺠﺎت اﺧﺮاج ﮔﺮدﯾﺪه و ﺑﻌﺪ ازﮔﺬﺷﺖ ﻣﺪﺗﯽ در ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ و ﺗﻌﺪﯾﻞ ﺗﻤﺎم ﻧﯿﺮوی ﻓﻌﺎل آﻧﻬﺎ ﻣﯿﺎﻧﺠﺎﻣﺪ ﻫﻤﭽﻮن ﺷﺮﮐﺖ ارج ﮐﻪ اﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﺳﭙﺎه ﭘﺎﺳﺪاران واﮔﺬار ﮔﺮدﯾﺪه است. اﮔﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻮﺗﺎه ﺑﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢ و ﮐﺎرﻧﺎﻣﻪ ی ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﯽ و دﺳﺘﺎوردﻫﺎی اﯾﻦ رژﯾﻢ ﻓﺎﺳﺪ ﻇﺮف ﭼﻬﻞ ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﯿﻨﺪازﯾﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﻮاﻫﯿﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻧﻮع واﮔﺬاری ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻮﻋﯽ اﺧﺘﻼس در ﺳﻄﺢ ﻋﻈﯿﻢ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد ﺑﻠﮑﻪ ﺑﯿﮑﺎری ﻓﻘﺮ و ﺷﮑﺎف ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ را در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺴﯿﺎر اﻓﺰاﯾﺶ داده و ﻗﺸﺮ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑﻪ زﯾﺮ ﺧﻂ ﻓﻘﺮ ﻫﺪاﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ازﺟﻤﻠﻪ ﻓﺸﺎرﻫﺎی وارده ﺑﺮ ﮐﺎرﮔﺮان وﮐﺎرﻣﻨﺪان اﯾﺮاﻧﯽ ﻣﯿﺘﻮان ﻗﺮاردادﻫﺎی ﺳﻔﯿﺪ اﻣﻀﺎء ﻋﺪم اﻣﻨﯿﺖ ﺷﻐﻠﯽ ﻋﺪم ﺑﯿﻤﻪ ی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﮐﺎرﮔﺮی ﻧﺒﻮد آﯾﻨﺪه ی ﺷﻐﻠﯽ ﻧﺒﻮد ﺗﺠﻬﯿﺰات اﯾﻤﻨﯽ ﮐﺎر ﮐﻪ ﻫﺮ روزه ﺑﺎﻋﺚ ﻣﺮگ ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﺎرﮔﺮان در اﯾﺮان ﮔﺮدﯾﺪه را ﺑﺎﺷﯿﻢ در اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﺎن ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﮐﺎرﮔﺮاﻧﯽ ﮐﻪ در ﻣﺸﺎﻏﻞ زﯾﺎن ﺑﺎر ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ دارﻧﺪ وﻟﯽ ﺑﻌﻠﺖ ﺳﻮء اﺳﺘﻔﺎده ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺻﻨﺎﯾﻊ ﺑﻌﻨﻮان ﮐﺎرﮔﺮ ﺳﺎده ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﺪه و ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﻣﺪت زﻣﺎن ﮐﺎر ﻋﺎدی را ﺑﮕﺬراﻧﻨﺪ ﺑﺎ اﻣﯿﺪ ﺑﻪ روزی ﮐﻪ ﺗﻤﺎم اﻗﺸﺎر در اﯾﺮان ﺑﻪ ﺣﻖ و ﺣﻘﻮق ﺧﻮد آﮔﺎه ﺷﻮﻧﺪ و از زﯾﺮ اﯾﻦ ﺑﺎر ﻇﻠﻢ و ﺳﺘﻢ رﻫﺎﯾﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﻨﺪ.
بخش 4: آقای حسن سلمانیان با موضوع کودک کارو محرومیت ها بودند: بر اساس گزارشی که توسط یونسکو منتشر شده، دست کم ۲۶۴ میلیون کودک در سراسر جهان از حق آموزش محروم هستند. جنگ و خشونت از یک سو و فقر و عقب ماندگی از سوی دیگر از عوامل موثر در دور ماندن کودکان از مدارس هستند. صندوق بین المللی کودکان سازمان ملل (یونیسف) در گزارش خود از محرومیت میلیونها کودک از حق تحصیل و آموزش خبر داده است. بر اساس این گزارش در شرایط کنونی ۲۷ میلیون کودک در ۲۴ کشور بحران زده جهان امکان رفتن به مدرسه را ندارند . بر اساس گزارش این نهاد سازمان ملل، محرومیت از تحصیل نه تنها آینده این کودکان را به مخاطره می افکند بلکه خطری برای صلح به شمار میآید با توجه به اینکه در جهان فشار بر کودکان دختر بیشتر از فشار بر کودکان پسر است، احتمال اینکه دختران در نقاط بحران زده نتوانند مدرسه بروند دو برابر و نیم کودکان پسر است. روز بیستم نوامبر به عنوان روز جهانی کودک به رسمیت شناخته شده است اما برای اکثریت کودکان که در کشورهای توسعه نیافته همچون آسیا آفریقا و آمریکای لاتین زندگی می کنند روز کودک با سایر روزها فرقی ندارد و این روز و نام گذاری آن با این عنوان ازرنج و محرومیت آنها کم نمیکند. وضعیت زندگی کودکان در جوامع مختلف به میزان رشد و توسعه، رفاه امنیت و برخورداری ازامکانات موجود و همچنین موقعیت خانوادگی آنان بستگی دارد .کودکان در جوامع توسعه نیافته که عدالت اجتماعی وجود ندارد آسیب پذیرترین گروه سنی هستند زیرا افزون بر فقر و محرومیت رنج های مضاعفی را نیز مانند تجاوز و کارهای سنگین و محرومیت از تحصیل و بازی های کودکانه را نیز باید تحمل کنند. درقاره آفریقا روزانه بیش از هزار کودک بر اثر گرسنگی و نبود بهداشت و درمان می میرند و در برخی کشورهای آمریکای لاتین کودکان خیابانی در خیابانها مورد تیررس بازی های خیابانی قرار میگیرد وبه قتل میرسند زیرا زندانها و کانونهای نگهداری از کودکان بی سرپرست جای کافی برای نگهداری این کودکان را ندارند و در بعضی کشورها از کودکان دختر و پسر در باندهای فحشا و قاچاق مواد مخدر استفاده میکنند. در ایران تحت تسلط ولایت فقیه، بیش از سه میلیون نفر از کودکان از تحصیل در مدرسه محروم هستند و رژیم تاکنون هیچ گونه اقدام جدی و فراگیری برای آموزش و سر و سامان دادن آنها انجام نداده است. فقر فراگیر در کشور ما موجب شده که میلیون ها کودک برای تامین هزینه های زندگی ناچار به کار کردن باشند و به مدرسه نروند یا ترک تحصیل کنند. کودک کار چیست؟ کودک کار، به آن دسته از کودکان زیر ۱۵ سال که برای تأمین هزینههای زندگی از بام تا شام در گرما و سرما به کارهای سخت تن میدهند و جسم نحیف خود را خسته و فرسوده می کنند گفته میشود. که در کشورما ایران متاسفانه می توان این کودکان را به ۱۰ دسته تقسیم بندی کرد که در اینجا به۱۰مورد آن اشاره می کنم .۱- کودکانی هستند که در خیابانها و کوچهها و بیابانهای حاشیه شهر و یا درزباله دان ها درجستجوی نان خشک، کاغذ، مقوا و بطری هستند و غروب خسته و ناتوان کیسه های حاوی دسترنج خود را بر شانههای نحیف خود حمل کرده و با مبلغ ناچیزی به فروش میرسانند تا لقمه نانی برسر سفره خالی خانواده بیاورند .۲- کودکان دستفروش که در خیابان با التماس عابران را به خرید اجناس خود ترغیب می کنند از قبیل شکلات و آدامس و گل و اسباب بازی و مصنوعات دستی و غیره .۳- کودکانی هستند که سرچهارراه ها می ایستند و هنگام توقف اتومبیل ها پشت چراغ قرمز به سرعت شیشه های اتومبیلی را پاک میکنند تا شاید مبلغ ناچیزی را دریافت کنند.۴- کودکانی هستند که توسط باندها و یا والدینشان که معتاد هستند به گدایی و تکدی گری وا داشته میشوند و اغلب برای توجه عابران دارای ظاهری پریشان و ژولیده هستند و لباس کهنه و پاره بر تن دارند ۵- کودکانی هستند که به اسارت باند های فحشا در می آیند این دسته از کودکان افزون بر حقارتی که از این بهره کشی شنیع متحمل می شوند در خطر ابتلا به بیماری ایدز نیز قرار دارند .۶- کودکانی هستند که به وسیله باندهای مواد مخدر اجیر میشوند و از آنها در حمل و نقل و فروش انواع مواد مخدر استفاده میشود و باندها به خاطر بهره کشی بیشتر، کودکان را معتاد می کنند.۷-دسته هفتم کودکان کولبر هستند که در مناطق مرزی کردستان کالاهای سنگین را بر دوش گرفته تا با گذر از کوههای صعب العبور و یخزده کالاها را به مقصد برساند این کودکان در معرض انواع خطر ها مانند سقوط از کوه، برخورد با مین و همچنین امکان دارد مورد اصابت گلوله پاسداران قرار بگیرند.۸- دسته هشتم کودکانی هستند که به کار سخت و توان فرسای کار در کوره پز خانه ها مشغول اند.۹-کودکانی هستند که به کارهای متفرقه مانند وزن کشی واکس زدن یا فال گرفتن با پرنده مشغولند.۱۰- دسته دهم کودکانی هستند که با سازهای گوناگون در خیابانها ساز می نوازند و آواز می خواند چه بسا در میان آنها استعدادهای یافت می شود که استعداد شان به هدر میرود. در جامعه ای که بی عدالتی حاکم است بدیهی است که در آمد هزاران کودک ستم کشیده کار در حد در آمد یکی از آقازادهها نیست. آن وقت ما هزاران کودک خیابانی داریم که به جای حضور در کانون خانواده و مدرسه، زندگی خود را در خیابانها با ولگردی و گدایی می گذرانند و در جستجوی لقمه ای نان، زباله ها را می کاوند، در سرما و گرما در کارتن و یا خانه های مخروبه و نیم ساخته شب را صبح می کند. عوامل افزایش کودکان خیابانی:۱- فقر: در سالهای اخیر سیاستهای ویرانگرانه اقتصادی رژیم آخوندی جمهوری اسلامی نه تنها بر اساس فقر زدایی نبوده بلکه فاصله عمیق طبقاتی را در ایران ایجاد کرده و طبقه متوسط و زحمتکش جامعه را به زیر خط فقر رانده است. از این رو خانواده های کم درآمد و پرجمعیت از برآوردن نیازهای اولیه خانواده ناتوانند و همچنین زندگی در کلبههای محقر و فاقد امکانات رفاهی میتواند عاملی برای فرار کودکان ازکانون فقرزده خانواده و پیوستن به لشکر کودکان خیابانی باشد .۲- جدایی والدین : جدایی پدر و مادر و مشاجره بین آنها که بیشتر هم زمینه اقتصادی دارد و کتک زدن مادر توسط پدر تاثیرات ویرانگری از نظر روانی بر کودکان میگذارد و در برخی موارد موجب به گریز کودکان از کانون خانواده شده و به خیل آوارگان خیابانی می پیوندند. ۳- سوء استفاده جنسی : در مواردی که کودکان مورد تجاوز به ویژه محارم خود قرار می گیرند به علت احساس نفرت یا حقارت از خانه می گریزند.۴- محیط زندگی : به علت فقر مادی و فرهنگی والدین و ناتوانی در تربیت و مراقبت فرزندان و همچنین نبودن پارک بازی در محلات فقیرنشین و حاشیه شهر و تاثیرپذیری از کودکان خیابانی میتوانند زمینهای برای پیوستن به کودکان خیابانی باشند. ۵ – کمبود محبت بر روابط عاطفی : ابراز محبت والدین نسبت به فرزندان و روابط عاطفی به آنها عوامل موثری در پیوند و یگانگی اعضای خانواده می باشد اما در مواردی به علت فقر و بیکاری و اعتیاد والدین ابراز محبت را از فرزندان دریغ می کنند که خود می تواند عاملی برای گریز فرزندان از خانواده باشد.۶- آمال و آرزوها : بعضی کودکان در حسرت زندگی مرفه و برآوردن آرزوهای کودکانه خانواده فقرزده و فلاکت زده را رها کرده و به خیل بی سروسامان ها می پیوندند. کودکان کار و خیابانی معمولاً گروهی زندگی می کنند هیچگونه امکاناتی برای رعایت اصول اولیه بهداشت و نظافت خود ندارند، در جامعه تحقیر می شوند و پلیس با آنها با خشونت و برخورد میکند و در گفتگو ازواژه های نادرستی استفاده میکنند. به مرور زمان بر ارزشهای اخلاقی بی اعتنا می شوند، اکثریت آنان بازداشت و تجاوز را تجربه کردند. مشکل اصلی آنها تهیه غذا و یافتن سرپناه است و برای تامین غذا دست به هر کاری میزنند. اما فردای این کودکان بیرحم تر از دیروزشان ، زندگی رنج بارتر و تحقیرآمیزتر از روز پیش را به ارمغان می آورد. هیچ کودکی مایل نیست که زندگی در کانون گرم خانواده و آموزش در مدارس و بازی و ورزش در پارکها و میادین را رها کند و به کارهای طاقت فرسا و یا ولگردی بپردازد. اما توزیع ناعادلانه ثروت دستاوردی جز فقر و حقارت و بی خانمانی را برای بیش از یک میلیون کودک کار و خیابانی یعنی برای فرزندان نوباوه محروم میهن ما نداشته است. شهرهای مشهد و قم ام القراهای اسلام بیشترین میزان کودکان خیابانی را دارند. با یک دهم بودجهای که صرف ساختن مقابر امامزاده ها می شود می توان وضعیت کودکان کار و خیابانی را سر و سامان داد و بدیهی است که با در نظر داشتن توزیع ناعادلانه ثروت وعدم حمایت از خانواده های فقیر و عدم اسکان و بازپروری کودکان و تحصیل اجباری برای آنان و فراهم کردن امکانات تحصیل، روز به روز بر میزان کودکان کار افزوده میشود. البته ما در ایران همیشه راجع به آمار داشتن مشکل داریم، و تقریبا راجع به هیچ چیز خاصی آمار دقیقی در دسترس نیست. ناگفته نماند که ما درایران راجع به هیچ مسئله آمار دقیقی نداریم ولی دوستان باید خدمتتان بگویم که اتفاقاً آمار کودکان کار بخشی ازمبارزه اجتماعی ما برای لغو کار کودک است. یعنی بتوانیم به دولت جمهوری اسلامی بقبولانیم که این تعداد کودک کار وجود دارد که این خود بخشی از مبارزه است و میتواند قضیه را تبدیل به مسئله کند. وضعیت کودکان کار درایران جدا از وضعیت کودکان کاردرهمه دنیا نیست یکسری وجه مشترکی وجود دارد،مانند محرومیت از کودکی، بازماندگی از تحصیل و آسیبهای جسمانی و روانی ای که به آنها وارد میشود مانند آثار فیزیولوژیکی که کار بر بدن کودک میگذارد. کودکان زباله گردی که همیشه کوهی از زباله روی کمرشان است و این ها قطعاً در آینده ستون فقرات مشکل داری خواهند داشت .از طرف دیگر هم محیط کار کودکان چه در کارگاهها و چه در خیابانها محیط پر آسیب و پرتنشی است. این محیط طبعا امکان رشد سالمی را به کودکان نمی دهد تا بتواند استعدادهای خود را بروز دهند یا در واقع بتواند مهارتهای لازم برای زندگی اجتماعی را کسب کند و به احتمال خیلی زیاد در آینده جزئی از طبقه فرودست جامعه میشوند چون تحصیل نکرده مهارت های کلامی را یاد نگرفته مهارتهای فنی و حرفه ای را ندیده اند. واقعیت این است که طرف مقابل خیلی از خواستهها، دولت است یعنی یکسری امکاناتی که باید فراهم بشود برای اینکه هیچ کودکی کار نکند. سه شرط بسیار بدیهی و ابتدایی که آن هم عبارت است : از آموزش اجباری رایگان، حق هویت و تامین اجتماعی. یعنی هر انسانی تا۱۸ سالگی می بایست از حداقل های زندگی بهره مند باشد. کودکان سرمایه های یک جامعه هستند. وظیفه دولت است که حداقل هزینه را برای این سرمایه های خود بپردازد و به نظر من خانواده کودکان کار نیز قربانی هستند. وقتی بحث از تامین اجتماعی می شود بخشی از آن به خانواده کودک برمیگردد، منظور این نیست که بچه تامین باشد ولی پدر یا مادر خانواده از گرسنگی بمیرد و کار هم نتواند بکند. تا مشکل فقر هست هیچ کاری نمیتوان کرد. اگر کسی محتاج نان شب باشد طبیعتاً دست به هر کاری خواهد زد که در ابتدا شکم خود را سیر کند و این بازخورد فعالیتهای دولت جمهوری اسلامی است که در طی این ۴۰ سال با آوردن وضعیت اقتصادی اکثر خانوادهها، به خط فقر و یا زیر خط فقر ، اجازه فکر و تمرکز به مسائل و یا توجه به حقوق ابتدایی و اولیه یک انسان را نمیدهد. اگر سازمان یا دولتی بخواهد اقدامی واقعی انجام بدهد باید برای شرایط مادی بهتر تلاش کند. طبق ماده ۲۶اعلامیه جهانی حقوق بشر حق تحصیل برای همگان می بایست رایگان باشد . به امید ایرانی آباد و آزاد به دور از دغدغه های اجتماعی.
بخش 5: آقای رسول عباسی زمان آبادی با موضوع زندان در جواب اعتراض و حق خواهی، سخنرانی خود را اینگونه ارائه نمودند: هر انسانی که نسبت به او ناحقی روا شده باشد حق تظلم خواهی دارد. این حق را اسناد بین المللی حقوق بشری مورد توجه قرار داده اند و حقی شناخته شده در کشورهای دنیا محسوب می شود. قانون اساسی ایران در مورد این حق به صراحت می گوید: «دادرسی حق مسلم هر فرد است.» اصل ۳۴ قانون اساسی به حق تظلم خواهی و طرح شکایت افراد اختصاص دارد. این حق از فرد زمانی که آزادی خود را به موجب قانون هم از دست می دهد، سلب نمی شود. این همان چیزی است که موضوع بند۴ماده ۹میثاق حقوق مدنی و سیاسی قرار گرفته تا همه کشورهای عضو ملزم به رعایت آن باشند. بند مذکور عنوان می کند: «هر کس بر اثر دستگیر یا بازداشت زندانی شدن از آزادی محروم می شود حق دارد که به دادگاه تظلم نماید. به این منظور که دادگاه بدون تاخیر راجع به قانونی بودن بازداشت اظهار رای بکند و در صورت غیرقانونی بودن بازداشت حکم آزادی او را صادر کند.» این تظلم خواهی نسبت به سلب آزادی او هم در اکثر کشورها رعایت می شود و به زندانی فرصت طرح اعتراض داده می شود. در قانون ایران نیز حق اعتراض و تجدیدنظر فرد زندانی نسبت به حکمی که دادگاه برای او صادر کرده است و چه قراری که منجر به سلب آزادی شده باشد، کاملا شناخته شده است. اما کسانی که بعد از اعتراض به حکم یا قرار خود، مستوجب سلب آزادی شناخته می شوند و در دوران سپری کردن حبس به سر می برند نیز همچنان از حق تظلم خواهی برخوردارند. یعنی حتی چنانچه فردی مجرمیت قطعی به موجب جرمی سنگین هم داشته باشد نمی توان حق شکایت او را نسبت به اعمالی که ممکن است در زندان متوجه او باشد و موجبات شکنجه جسمی و روانی و یا تضییع حق بهداشت، تغذیه و… را برای وی به وجود آورد نادیده گرفت. در بند ۱ اصل ۳۳ می آورد: فرد بازداشت شده یا زندانی یا وکیل وی باید حق داشته باشد تقاضا یا شکایت خود را در زمینه نحوه رفتار با وی به ویژه اعمال شکنجه یا رفتارهای خشن، غیرانسانی، یا تحقیرکننده به مقامات مسئول اداری بازداشتگاه یا مقامات عالی تر و در موارد ضروری به مقاماتی که از قدرت تجدیدنظرو بازبینی برخوردارند ارائه کنند. قواعد حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان نیز مضمونی این چنینی دارد. گرچه در این اسناد آمده است که زندانی نباید به دلیل درخواست یا شکایت خود متحمل ضرر شود، اما آیا تضمین هم در نظر گرفته شده تا شکایت شونده به شاکی که تحت نظر او است فشاری متوجه نسازد. طبق اسناد مذکور، اعضای خانواده در صورت آگاهی از وضع نابهنجار فرد زندانی می توانند به جای او یا وکیل وی شکایت طرح کنند اما چنانچه زندانبانی که شاکی را تحت نظر دارد وی را مورد آزار قراردهد آیا در برقراری ارتباط با خانواده او نمی تواند اختلال ایجاد کند یا به نوعی امکان رساندن اخبار راجع به اجحافات و آزارها نسبت به خود را به خانواده سلب کند. فردی که در داخل زندان به سر می برد چنانچه از رئیس زندان شاکی بود نمی تواند شکایت را به خود او تسلیم کند. مانند وقتی که تظلم خود را نسبت به زندانبانان و کارکنان زندان به رئیس می رساند. در نتیجه با توجه به بند ۳ ماده ۳۶ قواعد حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان و بند ۴ مجموعه اصول حمایت از افراد تحت بازداشت و حبس، باید به مقام قضایی یا غیرقضایی دیگری که صالح برای دریافت شکایت هستند، تظلم خواهی کند. اما در این صورت به نظر می رسد مسئولین زندان باید واسطه رسانیدن شکایت فرد زندانی قرار گیرند مگر اینکه مقامات قضایی و نظارتی صالح نسبت به زندان به طور منظم و مداوم خود مامورینی را به زندان برای دریافت تظلمات بفرستند. البته قانون مجازات اسلامی ایران، ضمانت اجرایی را نسبت به مسئولین و مامورین در بازداشتگاه ها و ندامتگاه ها در نظر گرفته است. بنا به ماده ۵۷۴ این قانون چنانچه این افراد از رسانیدن تظلمات محبوسین به مقامات صالح ممانعت کنند به دو ماه تا دو سال حبس محکوم خواهند شد. در واقع اسناد بین المللی درصدد تبیین حقوق برآمده اند و تعیین ضمانت اجرا های مشخص را برای تضمین حقوق به قوانین داخلی سپرده اند. سازمان عفو بین الملل در گزارشی سال گذشته میلادی را از نظر وضعیت حقوق بشر در ایران «سال شرم» خواند و گفت مسئولان ایرانی در سال ۲۰۱۸ کارزاری شرم آور را در سرکوب معترضان و بازداشت گسترده منتقدان اتخاذ کردند. این نهاد بین المللی مدافع حقوق بشر در گزارش جدید خود، همچنین آمارهای جدیدی را ارائه میدهد که گستردگی سرکوب مردم و نقض حقوق آنها را در سال گذشته توسط حکومت ایران نشان میدهد. به گفته فیلیپ لوتر مدیر بخش تحقیقات خاور میانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، سال ۲۰۱۸ به عنوان سال شرم برای ایران در تاریخ ماندگار خواهد شد. در این سال مسئولان ایرانی تلاش کردند هر نشانهای از انتقاد را در نطفه خفه کنند. براساس گزارش عفو بینالملل در سال گذشته میلادی بیش از هفت هزار نفر اعم از شرکت کنندگان در تظاهرات، دانشجویان، روزنامه نگاران، فعالان حقوق زنان، فعالان محیط زیست، فعالان کارگری و فعالان حقوق قومی و اقلیتهای مذهبی در ایران بازداشت شدهاند، صدها تن به زندان محکوم شده و دستکم ۲۶ نفر در جریان تظاهرات کشته شدهاند. بنا بر این گزارش در سال گذشته میلادی ۱۱ وکیل دادگستری، ۵۰ روزنامه نگار و فعال رسانه ای، ۹۱دانشجو،۱۱۲فعال حقوق زنان، ۶۳ فعال محیط زیست، ۴۶۷ کارگر، بیش از ۲۰۰ تن از اعضای دراویش گنابادی، ۱۷۱مسیحی و ۹۵ بهایی در ایران بازداشت شده اند. درجریان اعتراضات سراسری ایران که از روز پنج شنبه هفتم دی ماه ۹۶ آغاز و به ۱۶۰ شهر کشیده شد، سرکوب شدیدی از سوی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت و چندین نفر کشته و چند هزار نفر بازداشت شدند. در اعتراض کارگران هفت تپه در آبان ۱۳۹۷ نمایندگان این کارگران به همراه شماری دیگر از کارگران بازداشت شدند. شمار این بازداشتیها مجموعاً ۱۹ تن ذکر شده است. سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفتتپه روز یکشنبه ۲۷ آبان، خبر داد که اسماعیل بخشی، از نمایندگان کارگری این واحد صنعتی به همراه مسلم آرمند، یکی دیگر از نمایندگان کارگری و یک خبرنگار زن بازداشت و به اداره امنیت شهرستان شوش منتقل شدند. وزارت کار ایران، اتهام بخشی را «امنیتی» خواند، و اعلام کرد که قادر نیست برای آزادی او کاری بکند. روز شنبه ۱۶ شهریور گزارش داد که دادگاه انقلاب تهران حکم قضایی علیه اسماعیل بخشی را بدون وکیل وی به این فعال کارگری ابلاغ کرده که نشان میدهد دادگاه همه اتهامات وارده به او را تایید و در مجموع ۱۴ سال حکم زندان برایش صادر کرده است. اتهامات آقای بخشی «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی»، «توهین به رهبری»، «نشر اکاذیب» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» عنوان شده که تنها از بابت اتهام اول ۷ سال حبس تعزیری برای او صادر شده که به نسبت دیگر احکام سنگینتر است و از این رو حکم ۷ سال زندان او اجرا خواهد شد. سپیده قلیان مجموعا به ۱۹ سال و شش ماه زندان محکوم شد. در خصوص اجتماع و تبانی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به هفت سال حبس، عضویت در گروه گام به هفت سال حبس ،به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یکسال و شش ماه حبس و به اتهام نشر اکاذیب به دو سال و شش ماه محکوم شده است. همچنین به اتهام به اخلال در نظم به یک سال و شش ماه حبس محکوم شد. در مورد دیگه یکشنبه۲۰مردادماه ۱۳۹۸، در جریان برگزاری جلسه دادرسی بر پرونده کمال جعفری یزدی، استاد دانشگاه بازنشسته و فعال ساکن مشهد، در پی برگزاری تجمع اعتراضی جمعی از فعالان مدنی در مقابل ساختمان دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی؛ جواد لعل محمدی، محمد حسین سپهری، محمد نوری زاد، غلامحسین بروجردی و مرتضی قاسمی، حوریه فرج زاده، هاشم خواستار و فاطمه سپهری، عبدالرسول مرتضوی و پوران ناظمی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. کمال جعفری یزدی، استاد دانشگاه بازنشسته و فعال مدنی ساکن مشهد پیش از این ودر مرحله بدوی طی حکمی که از سوی شعبه ۴ دادگاه انقلاب مشهد با اتهام تشکیل دسته و گروه تلگرامی!! به قصد برهم زدن امنیت کشور به ۱۰ سال حبس تعزیری، انتشار مطالب افراد و کانالهای معاند و حمایت از زندانیان سیاسی به تحمل ۵ سال و توهین به رهبری به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شده بود. بازداشت این فعالان مدنی در حالی صورت گرفت که خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، با انتشار گزارشی بازداشت این فعالان مدنی در جریان تجمع اعتراضی مسالمت آمیز که بر مبنای اصل ۲۷ قانون اساسی میباشد را تعبیر به ایجاد ناامنی وارتباط با گروههای برانداز سپس بازداشت این افراد کرد. ناهید خداجو عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران در تاریخ ۱۱ اردیبهشتماه امسال همزمان با روز جهانی کارگر، به همراه دهها تن از شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی در مقابل ساختمان مجلس بازداشت و در تاریخ ۱۳ خردادماه با تودیع قرار وثیقه آزاد شده بود چهارشنبه ۱۰ مهرماه ۹۸، جلسه دادگاه ناهید خداجو، در در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و با حضور منیژه محمدی وکیل مدافع وی برگزار شد و جرم ایشان، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و اخلال در نظم و آسایش عمومی عنوان شده است. سهشنبه ۲۶ شهریور، کارگران هپکو در اعتراض به چند ماه حقوق عقبافتاده تحصن کردند و ریل راه آهن مسیر شمال – جنوب را بستند. این تحصن با هجوم ماموران “یگان ضربت” ناجا از هم پاشید. معترضان باتوم خوردند و سر و دست شان شکست. کارگران هپکو هم مثل کارگران دیگر خواستار پرداخت حقوقهای عقبافتاده و بازگرداندن این شرکت به دولت هستند. در مورد دیگه خانم نسرین ستوده در مجموع هفت عنوان اتهامی، به ۳۳ سال حبس و ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شده است. از جمله عناوین اتهامی او اتهام تشویق به فساد و فحشا و حکم ۱۲ سال زندان است. این هفت عنوان اتهامی عبارتند از”اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی”، “فعالیت تبلیغی علیه نظام”، “عضویت موثر در گروهگ غیرقانونی و ضدامنیتی کانون مدافعان حقوق بشر لگام و شورای ملی صلح”، “تشویق مردم به فساد و فحشا و فراهم آوردن موجبات آن”، “ظاهر شدن بدون حجاب شرعی در محل شعبه بازپرسی”، “اخلال در نظم و آسایش عمومی” و “نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی”.
بخش 6: سپس بحث آزاد با موضوع هدف هشتم از اهداف سند 2030 یونسکو (ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی و اشتغال مناسب برای همه) آغاز گردید که درابتدا خانم شبنم فتحی اینگونه بحث را آغاز نمودند: نیمی از جمعیت جهان همچنان با درآمد روزی دو دلار زندگی میکنند و داشتن شغل در بسیاری از کشورها فرار از فقر را تضمین نمیکند به همین علت بازنگری در سیاست های اجتماعی و اقتصادی با هدف ریشه کن کردن فقر در تمامی کشورها بخصوص کشورهای جهان سوم لازم و ضروری است. نرخ بیکاری در 5 سال اخیر رشد روز افزون داشته است و پس ازآن خانم رویا مولایی تاثیر این موضوع را در کشور ایران بررسی و تحلیل نمودند و با اشاره به اینکه اگر هدف هشتم از سند 2030 یونسکو در ایران اجرا شود زمینه ساز تولید ناخالص ملی، تنوع شغلی و بهره بری بیشتر، کارآفرینی، رشد خلاقیت و نوآوری و…میشود و با حمایت از جوانان و ایجاد شغل برای آنان نرخ بیکاری در ایران که اکنون 1/16% است، کم میشود. درپایان خانم شبنم فتحی ضمن تشکر ازتمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان، منشی جلسه، ادمین ها درساعت۱۹:30 پایان جلسه را اعلام نمودند. در این جلسه علاوه برمهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای کمیته کار و کارگر خانم ها ایراندخت کیا، شبنم فتحی، رزا جهان بین، رویا مولایی و آقایان علی ایزی، علیرضا جهان بین، حسین سلمانیان، علی ابوطالبی، رسول عباسی زمان آبادی، سید اشکان حسینی و داود وحیدی نیز حضور فعال داشتند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی بادن وورتمبرگ درسپتامبر
پریسا حبیبی
جلسه مذکور در روز پنج شنبه مورخ 29 سپتامبر راس ساعت17 با حضور مسئولان و اعضای نمایندگی و سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی بادن وتمبرگ برگزار گردید. درابتدای نسشت مسئول جلسه آقای محمدرضا چنگیزی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را راس ساعت آغاز نمودند.
بخش1: ابتدا آقای داوود وحیدی گزارش نقض موارد حقوق بشردر ایران ماه شهریور 98 را اعلام کردند.
بخش2: سپس آقای حامد غریب زاده سخنرانی خود را با موضوع حادثه 11 سپتامبر آغاز نمودند: یازده سپتامبر، اتفاقی که تاریخ را تغییر داد حملاتی که جهان را وارد چالش جدیدی کرد. در یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ سلسله ای از حملات انتحاری توسط اعضای گروه القاعده در خاک ایالات متحده انجام گرفت که مهم ترین آنها حمله به برجهای دوقلو تجارت جهانی بودند. در جریان این حملات ۲۹۷۷ نفر جانشان را از دست دادند. سن قربانیان بین ۲ تا ۸۵ سال بود. دوبرج ۵۶ و ۱۰۲ دقیقه طول کشید تا کاملا در آتش بسوزند. در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ مرگبارترین و بزرگترین عملیات «تروریستی» تاریخ در خاک ایالات متحده بوقوع پیوست و پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعهٔ جهانی به دنبال داشت. بسیاری معتقدند که این واقعه به همان اندازه مهم است که حمله به بندر نظامی پرل هاربر آمریکا؛ حملهای که منجر به دخالت ایالات متحده در جنگ جهانی دوم شد. یازدهم سپتامبر تاریخ سیاسی این کشور جوان را تغییر داد. خصوصا اینکه آمریکایی که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در دهه نود رقیبی در جهان نداشت با دشمن جدیدی بنام «اسلام گرایی افراطی» روبرو شد. دلیل اصلی آن هویت و ملیت عوامل حمله بود. عملیات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، توسط گروه تروریستی اسلامی القاعده به رهبری بن لادن در خاک ایالات متحده آمریکا انجام شد. در صبح آن روز، ۱۹ تن از عناصر القاعده، چهار هواپیمای تجاری – مسافربری را ربودند. هواپیماربایان، دو هواپیما را در فاصلههای زمانی گوناگون تعمداً به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک زدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمانها حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان، پس از دو ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیبهای زیادی به ساختمانهای پیرامون زدند. گروه هواپیماربایان، هواپیمای سوم را به پنتاگون، واقع در ارلینگتون در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم اما در زمینی نزدیک شنکسویل، در ایالت پنسیلوانیا، سرنگون شد. این در حالی بود که شماری از مسافران و خدمه پرواز پیش از سرنگونی هواپیما، تلاش کرده بودند تا کنترل هواپیما را که هواپیماربایان آن را به سمت واشینگتن، دی.سی. هدایت میکردند، به دست بگیرند. اما هیچکدام از مسافران این پرواز و سه پرواز دیگر زنده نماندند. کشته شدگان این حملهها ۲۹۷۴ تن بودند، که با در نظر گرفتن ۱۹ هواپیما ربا، در کل شمار کشتههای این حمله ها به ۲۹۹۳ تن می رسد. بیش تر کشته شدگان این حملهها مردم عادی و شهروندان بودند، که ملیت آنها از ۹۰ کشور گوناگون جهان بود. بهعلاوه، مرگ دستکم یک تن ناشی از قرارگرفتن در برابر گرد و خاک به وجود آمده از ویرانی دو برج نیز گزارش شد. هواپیماهای ربوده شده :پرواز شماره ۱۱ شرکت هوایی امریکن ایرلاینز، بوئینگ ۷۶۷، برخورد با برج شمالی مرکز تجارت جهانی در ساعت ۸:۴۶:۳۰ صبح به وقت محلی، پرواز شماره ۱۷۵ شرکت یونایتد ایرلاینز، بوئینگ ۷۶۷، برخورد با برج جنوبی مرکز تجارت جهانی در ساعت ۹:۰۲:۵۹ صبح به وقت محلی، پرواز شماره ۷۷ شرکت آمریکن ایرلاینز، بوئینگ ۷۵۷، برخورد با ساختمان پنتاگون در ساعت ۹:۳۷:۴۶ صبح به وقت محلی، پرواز شماره ۹۳ شرکت یونایتد ایرلاینز، بوئینگ ۷۵۷، سقوط در شنکسویل ایالت پنسیلوانیا در ساعت ۱۰:۰۳:۱۱ صبح به وقت محلی. در سال ۱۹۹۸ هیئت رهبری القاعده متشکل از اسامه بنلادن، ایمن الظواهری، احمد رفیع طاها، میر حمزه و فضل الرحمان، فتوایی را صادر کرد که در آن گفته شده بود وظیفهٔ هر مسلمان کشتن هر آمریکایی در هر جایی از جهان است .ایدهٔ این حملات اولین بار توسط خالد شیخ محمد در سال ۱۹۹۶ به بنلادن پیشنهاد شد. در آن زمان بنلادن با این اقدام مخالفت کرد. بنلادن در آن زمان اقدامات خود را در سودان و افغانستان متمرکز کرد و طرح بمب گذاری در سفارتهای آمریکا را در چند کشور آفریقایی در سال ۱۹۹۸ اجرا نمود. در سال ۱۹۹۹ بنلادن از خالد شیخ محمد خواست که طرح حملهٔ خود را بهبود ببخشد. بنلادن رهبری و تأمین مالی طرح را بر عهده گرفت. او اهدافی را که باید مورد حمله قرار گیرد مشخص کرد؛ و هواپیماربایان، از جمله محمد عطا رهبر هواپیماربایان را نیز خود انتخاب کرد. بنلادن با برخی از طرحهای شیخ محمد مخالفت کرد؛ از جمله حمله به برج بانک آمریکا در لس آنجلس. کمیسیون بررسیکنندهٔ این حمله در گزارش خود هزینه این حمله را ۴۰۰ تا۵۰۰ هزار دلار اعلام کرد؛ ولی منبع تأمین مالی این حمله مشخص نشد. در روز ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۱ یعنی ۸ روز پس از حمله تروریستی، وعلی رغم برقراری شرایط ویژه و ممنوعیت پروازها در ایالات متحده آمریکا، دولت آمریکا اجازه داد یک پرواز ویژه، ۱۳ تن از بستگان اسامه بنلادن را از سراسر آمریکا جمعآوری و خارج سازد. به گفتهٔ ریچارد کلارک، مسئول وقت بخش ضد تروریستی کاخ سفید، پلیس فدرال آمریکا دستور اجازهٔ پرواز خانواده بنلادن را تأیید کرده بود. زکریا موسوی، تنها کسی است که در ارتباط با حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا تحت محاکمه قرار گرفته است، وی شهروند فرانسوی مراکشی تبار است که به همکاری با شبکهٔ القاعده علیه آمریکا اعتراف کرده است. در جریان محاکمه، موسوی گفته بود پشیمان نیست و آرزو کرده بود هر روز مانند ۱۱ سپتامبر باشد. زکریا موسوی در ماه اوت ۲۰۰۱ در یک مدرسه آموزش خلبانی در ایالت مینسوتای آمریکا آموزش میدید که دو تن از مربیان خلبانی به رفتار او مشکوک شدند و پلیس فدرال را در جریان قرار دادند. او سپس به اتهام نقض مقررات مهاجرت بازداشت شد و در زمان حملات ۱۱ سپتامبر در زندان بود، دادستانها اعتقاد داشتند اطلاعاتی که آقای موسوی دربارهٔ حملات ۱۱ سپتامبر در اختیار داشته میتوانسته ۳۰۰۰ نفری که در آن روز کشته شدند، از مرگ نجات دهد. وی ابتدا با خطراعدام مواجه بود ولی وکلای مدافع آقای موسوی با موفقیت استدلال کردند که او باید حبس ابد بگیرد زیرا اگر اعدام شود به آرزوی خود برای کشته شدن خواهد رسید. وکلای مدافع آقای موسوی همچنین استدلال کردهاند که موکل آنها مبتلا به بیماری روانی است. پس از این حمله بسیاری از کشورها با آمریکائیان هم دردی کردند. روزنامهٔ لوموند جمله «ما همه آمریکایی هستیم» را تیتر اول خود کرد. بیشتر رهبران کشورهای خاورمیانه از جمله دولت وقت افغانستان این حمله را محکوم کردند؛ ولی عراق در این بین یک استثنا بود. دولت وقت عراق بلافاصله پس از این حادثه طی یک بیانیهٔ رسمی اعلام کرد که آمریکا میوه «جنایات خود علیه انسانیت» را چید. گروهی از مردم فلسطین نیز این حادثه را جشن گرفتند و ابراز شادی کردند. یک ماه بعد آمریکا یک ائتلاف بینالمللی را برای جنگ با افغانستان رهبری کرد. پاکستان ضمن همکاری با آمریکا، پایگاههای هوایی خود را دراختیار آمریکا قرار داد و حدود ۶۰۰ نفر از مظنونین به شرکت در اقدامات تروریستی را دستگیر کرد. کشورهای مختلف جهان قوانین سخت گیرانه ای را در مورد حسابهای بانکی وضع کردند تا مانع از استفاده گروههای تروریستی از حسابهای بانکی برای اهداف تروریستی شوند. در آمریکا قوانین از جمله قانون میهن پرستی برای کنترل افراد متهم به دخالت در اعمال تروریستی به تصویب رسید. این قانون به شدت مورد انتقاد گروههای حامی حقوق شهروندی در آمریکا قرار گرفت زیرا این گروهها معتقد بودند که این قوانین به دولت اجازه نقض حریم شخصی افراد را میدهد. ایران از نخستین کشورهایی بود که پس از این حادثه پیام همدردی با مردم آمریکا ارسال کرد و عدهای از مردم ایران نیز با حضوردرمحل سفارت سوئیس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران است، با روشن کردن شمع با مردم آمریکا ابراز همدردی کردند. درپیام محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت ایران در روز یازده سپتامبر ۲۰۰۱ آمده بود: «به نام ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، اقدام تروریستی هواپیماربایی و حمله به مراکز عمومی در شهرهای آمریکا را که شمار زیادی از مردم بی دفاع را به کام مرگ کشید محکوم میکنم و تأسف عمیق و همدردی خود را با ملت آمریکا به ویژه آسیب دیدگان و خانواده قربانیان حادثه اعلام میدارم.» وی در پیام خود افزوده بود: «تروریسم محکوم است و جامعه جهانی باید ریشهها و ابعاد آن را بشناسد و برای خشکاندن آن گامهای اساسی بردارد. اراده اصولی دولت جمهوری اسلامی ایران قطعاً در این مسیر قرار دارد و برای تحقق این باور اسلامی و انسانی از هیچ اقدامی دریغ نخواهد داشت.» وزارت خارجه آمریکا در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ با انتشار بیانیه ای در دهمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر از همدردی مردم ایران در سال ۲۰۰۱ تشکر کرد. محمود احمدینژاد،رئیسجمهور بعدی ایران بارها در سخنرانیهای خود رخداد ۱۱ سپتامبر را «یک دروغ بزرگ» نامید. وی در دهمین سالگرد این حملات تروریستی گفت: ۱۱ سپتامبر در اصل یک بازی طراحی شده برای تحت تأثیر قرار دادن عواطف جامعه بشری و پیدا کردن بهانه برای حمله به منطقه اسلامی و اشغال عراق و افغانستان بود و باعث شد یک میلیون انسان بیگناه کشته شوند. ملیت هواپیماربایان را ۱۵ تبعه عربستان سعودی، ۲ تبعه امارات عربی متحده، یک تبعه مصر و یک تبعه لبنان تشکیل می داد. تیم عملیاتی حادثه ۱۱ سپتامبر تماماً از کشورهای عربی و عضو سازمان اسلام گرای افراطی القاعده بودند. با این حال جورج بوش پسر دو کشور همسایه ایران و عراق را مورد هدف قرارداد و اعلام کرد که این دو کشور «محور شرارت» هستند و خطری بزرگ برای جامعه جهانی محسوب می شوند. بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ مسیر روابط آمریکا با خاورمیانه نیز تغییر یافت و بدون آنکه ارتباط خاصی با پدیده یازده سپتامبر پیدا کند، حمله به عراق به عنوان نماد سیاست نظامی تهاجمی آمریکا سازماندهی شد. ایران نیز از جانب بوش پسر محور شرارت لقب گرفت و مورد تحریم های بیشتر واقع شد. این در حالی بود که کمیسیون یازده سپتامبر آمریکا در گزارش خود اطلاعات زیادی را از دخالت های روشن برخی از عوامل حکومتی عربستان در پدید آمدن این واقعه افشاء شد. در سالهای اخیر دادگاههای متعددی در آمریکا و یک دادگاه در بریتانیا ایران را یکی از مقصران اصلی حملات یازده سپتامبر دانستند. حکومت ایران همواره هرگونه هدایت و یا دست داشتن در حملات یازدهم سپتامبر را انکار کرده است. در آخرین واکنش ها سخنگوی وزارت امور خارجه ایران صدور آخرین رأی غیابی دادگاهی در نیویورک آمریکا علیه جمهوری اسلامی مبنی بر پرداخت غرامت به بازماندگان حملات ۱۱سپتامبر را محکوم کرد. جورج دانیلز٬ قاضی دادگاه فدرال آمریکا ایران رابه پرداخت شش میلیارد دلار غرامت به بازماندگان قربانیان حملات تروریستی ۱۱سپتامبرمحکوم کرد و شکایت خانوادههای یک هزا نفرازکشته شدگان حملات ۱۱سپتامبر علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بانک مرکزی ایران را وارد دانست. قاضی دادگاه منطقه منهتن نیویورک حکم کرد که ایران باید به همسران قربانیان٬ ۱۲ میلیون و۵۰۰ هزاردلار، به والدین و فرزندان آنها هشت میلیون و۵۰۰ هزار دلار و به خواهران و براداران کشته شدگان چهار میلیون و۵۰۰ هزار دلار غرامت پرداخت کند. بازماندگان۱۱سپتامبردرپی کشاندن پای خاندان سلطنتی عربستان به دادگاه بودند. سومین جلسه رسیدگی به شکایت خانواده شماری از قربانیان حمله ۱۱ سپتامبر با حضور وکلای عربستان سعودی در تالار دادگاه فدرال منهتن آمریکا برگزارشد. این پرونده شامل شکایت ازعربستان سعودی به دلیل نقش حمایتی این دولت پادشاهی در عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است که نزدیک به سه هزار کشته بر جای گذاشت. ۱۵ تن از۱۹ متهم حمله به برجهای تجارت جهانی نیویورک در آن تاریخ، از اتباع عربستان سعودی بودند. بستگان قربانیان و بازماندگان حادثه ۱۱سپتامبر و نیز شرکتهای بیمه میگویند مقامهای رسمی دولت عربستان سعودی از افراد وابسته به گروه تروریستی القاعده که هواپیماهای مسافربری را ربوده و به سمت برجهای دوقلو، پنتاگون و یک نقطه دیگر در پنسیلوانیا هدایت کردهاند، پشتیبانی کرده است.آنها همچنین دولت عربستان را به تأمین مالی سازمانهای خیریه حامی القاعده متهم کردهاند. شاکیان میگویند مدارک جدید نشان میدهد که مأموران عربستانی مستقر در ایالات متحده به هواپیماربایان کمک کرده و دولت سعودی آگاهانه به سازمانهای خیریه «غربستیز» و دارای «ایدئولوژی جهادی» کمک مالی کرده است. عربستان سعودی برای مدتی طولانی از اصل «مصونیت کشورها» در آمریکا برخوردار بود اما کنگره آمریکا در سپتامبر ۲۰۱۷ با لغو بخشی از این مصونیت اجازه داد تا دادگاههای این کشور به چنین شکایتهایی علیه دولت ریاض رسیدگی کنند. مراسم یادبود قربانیان حملات یازده سپتامبر هر سال با ادای احترام به قربانیان و خانوادههای آنها و قرائت پیامهای خانوادهها برگزار میشود. پس از پایان مراسم دو اشعه نورانی عظیم از محله منهتن به آسمان شهر نیویورک تابانده میشود.درعین حال از مدتها پیش تلاش شده که این مراسم را از سیاست تفکیک کنند. گروهی به نام « روز ۹.۱۱» که برای این مناسبت برنامههای داوطلبانه ترتیب میدهد از متقاضیان اجرای برنامه میخواهد تبلیغات سیاسی نکنند. سازماندهندگان برنامه سالانه در نیویورک نیز به سیاستمداران اجازه میدهند در این مراسم شرکت کنند ولی از سال ۲۰۱۱ خواندن اسامی قربانیان و یا سخنرانی برای آنها ممنوع شده است. از سوی دیگر بناهای یادبود بیشتری برای حملات یازده سپتامبر ساخته شده و یا در حال احداث هستند. به بنای یادبود «برج صداها» در شنکسویل پنسیلوانیا به زودی ۴۰ زنگوله بادی که یادآوری ۴۰ قربانی در این نقطه هستند، افزوده خواهد شد و در حاشیه مرکز تجارت جهانی نیز به زودی کار احداث یک گذرگاه برای قدردانی از کارکنان نهادهای امدادرسان آغاز خواهد شد که ادای احترام به افرادی است که به دلیل مسمومیت ناشی از سقوط برجهای تجارت جهانی بیمار شده و یا درگذشته اند.
بخش 3: سپس آقای محمدرضا احمدی آبقد سخنرانی خودرا با موضوع قدرت جهل درجامعه آغازکردند : تا وقتی جهل حاکم بر اندیشه آدمیان باشد ، بت ها تغییر میکنند اما بت پرستی همچنان ادامه دارد . تاثیر جهل بر جوامع :جهل بصورت کلی به معنی عدم داشتن دانش و آگاهی نسبت به محیط پیرامون و علم معنی میشود. از تاریخ کهن و حتی پیش روی بشریت و از روزهای آغازین حیات و شکل گیری گروه ها و تمدن های انسانی ، جهل از محیط پیرامونی وعدم شناخت علوم اجتماعی، بعضا باعث جسور تر شدن عده ای و جهل و خرافه و فاصله گرفتن بسیاری از انسانها بواسطه عدم اگاهی شد واین جهل به حدی پیش رفت که مسبب و پدید آورنده سوء استفادها و خرافات و عجایب فراوانی گشت که در طی سالها و قرنها به عنوان الگوو سنت و قوانین قرار گرفت و حتی ادیان و مذاهبِ به اصطلاح عموم جامعه ، الهی وحتی غیر الهی را که بوجود آمدن بسیاری از انها به علت جهل جامعه انسانی بود را چه از لحاظ اجتماعی وفرهنگی و ظاهری و چه مادی و حتی موبدان و زاهدان دین پرست را تحت الشعاء خود قرار داد . خرافه را معمولا معادل ترس از پدیده ای که نسبت به آن جهل داریم ، تعریف کرده اند . بسیاری از مردم از روی ساده لوحی و عدم اعتماد به نفس و و حتی عدم ایمان به قدرت لایزال خداوند در به اصطلاح دین باوران ، درتوجیه شکست ها، عقب ماندن ها، از دست دادن ها و به دست نیاوردن ها، به تاثیر امور خرافاتی همچون نحسیت روز وماهی خاص ، دخالت اجنه و ارواح و طلسم و الوهیت عده ای باور کرده و از این رو برای رفع موانع به افراد سود جو مانند کاهنان و موبدان و ساحران و زاهدان ، که با شگردهای متعدد اقدام به فریبشان میکنند مراجعه میکنند. خرافه در تعبیری ساده تر عبارت است از باوری که تعریف علمی نداشته باشد، یعنی گذاره ای که توجیح قابل قبول نداشته باشد ، خرافه امریست که در برابر علم قرارمیگیرد ، چون علم مبتنی بر شواهد و دلایل است و یکی از ویژگیهای خرافه عدم وجود شواهد و دلایل و مستندات است ، یعنی باوری است بدون بنیاد و علم است که تفسیرات خرافی را از معنای جهان کنار میزند. خرافه یعنی جهل ، جایی که حتی کوچکترین روزنه های نور خرد و دانش هیچگاه به ان تابیده نخواهد شد. که نمونه های ان را در سرعت اهسته پیشرفت انسانها در رسیدن به استیلای واقعی از تمدن خوفناک مایاها تا بربرهای اروپایی و مذهبیون یهودی و یونانیان و رومیها ونسل کشی مسلمانان و صلیبیون تا به امروز نازی ها و کمونیست ها وافراطی گرایان هندو وبوداوپدیده های نوظهورمذهبی جهالت مانند جمهوری اسلامی، صربها و کرووات ها، بوداییان روهینگیا و داعش میتوان دید. انسان در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود در طی ادوار مختلف چنان با موضوع جهل و بارو های سیاه مطلق خود درگیر بوده که زمینه ساز ظهور روزگارانی فراموش نشدنی درپهنه ادوار گذشته تا کنون گشته ، جنگ ها و نسل کشیها فراوان ، قربانی کردن انسانها و حیوانات در پیشگاه خداوندگان وزنده بگور کردن فرزاندانشان و عقب ماندگی های بیشماری که پس از ظهور دوران فراگیر علمی هر روز کمرنگ تر و در بعضی از جوامع پیشرفته رو به نابودیست. از دیدگاه نابودی جهل مذهبی در جوامع پیشرفته میتوان به اخرین سخنرانی جنجالی پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان اشاره کرد، ایشان اعلام کردند کلیسا به جهنمی که انسان دیگر در ان زجر بکشد، اعتقادی ندارد . کلیسا دیگربه جهنم معتقد نیست، زیرا این موضوع با عشق خداوندی در تعارض است و ادم و حوا و هفت آسمان و طوفان نوح و غیره که در انجیل و تورات و قران و کتب مقدس دیگر ادیان آمده داستانی بیش نیستند که علم امروز بشر و تمام دانشمندان بزرگ با هزاران دلایل صد درصد علمی انها را قاطعانه مردود و دروغ میدانند. کلیسا و دیگر روحانیون ادیان دیگر در گذشته در مورد کشفیات و علوم جدید به شدت دشمنی و مخالفت میکردندولی امروز در جوامع اروپایی و سایر کشورهای پیشرفته دانش اموزان و دانشگاهیان با توجه به علوم و زیست شناسی و زمین شناسی و نجوم و چگونگی بوجود امدن زمین تا چهارده میلیارد سال پیش را بطور کامل کشف کرده اند و این مسائل را داستانی کودکانه تلقی میکنند، ما و روحانیات دیگر ادیان هنوز هم میتوانیم در صد زیادی از مردم جهان را در جهل و خرافات، معتقد و متدین نگه داریم ، اما امروز به نقش خود به عنوان قاضی پایان خواهیم داد و اغوش خود را به روی تمامی علوم باز خواهیم کرد. از این سخنان میتوان نتیجه گرفت که جوامع پیشرفته در صدد حذف جهل و خرافات مذهبی به علت تاثیرات مخرب آن در اینده بشر گام برداشته اند. واقعیت این است که ریشه معضل جهل و خرافه را باید در ابتدا باید در گذشته های این سرزمین ، یعنی قبل از ورود اسلام به ایران جستجو کرد. زرتشت بر علیه خرافات و موهومات زمان خود قیام کرد، قربانی و پیش کش نذرها و پرداخت باج و خراج به کاهنان و قبول زور و بیداد از سوی فرمانروایان خود کامه و زهد و ریاضت را مردود شمرد و از کردار و رفتار اهریمنی و جاهلانه تبری نمود، کار و کوشش و زندگی خوب و سالم و خوش و نعمت از راه درست بدست امده را ستود، عبادت را فقط خدمت به مردم و سه اصل کردار نیکو ، گفتار نیکو و پندار و اندیشه نیک میدانست. این عبارات از یک طرف روشنگر این مطلب است که معضل مذکور متاسفانه در روزگارباستان ، در میان ایرانیان وجود داشته که اینگونه زرتشت را به واکنش وا داشته ، اما از طرفی بیانگر این حقیقت است که زرتشت و توسعا قوم ایرانی از نخستین اقوام روشنفکری هستند که در مبارزه با جهل و نادانی و خرافات اقدام نهادند. اما اگر بخواهیم بطور جدی و ملموس، ردپای چنین معضلی را در تاریخ این سرزمین دنبال نماییم، باید به تاریخ پس از اسلام باز گردیم. بخصوص زمانی که باور و علوم ایرانی توسط بیابانگردان نابود شده و فلسفه و علوم عقلی، بویژه خرد ورزی ایرانی در مواجه با تصوف و عرفان کمر خم میکند. عقلانیت نقد گرا کمرنگ شده و روزگاران طلایی تمدن ایرانی به شکلی اسفبار به قهقرا میرود. در حقیقت به علت همین عملکرد نامحدود، غزالی و میراث او که مبتنی بر فلسفه ستیزی و علوم اوایل مانند علوم کلام، نجوم و هندسه، آن هم با ان روش تصلب گونه، شکننده و سفارشی، تا مدتها مراکز علمی بحث و جدل و صاحبان خرد و اندیشه را در فضای تاریک قرون وسطایی گرفتار نمود و موجب شد جامعه ایرانی بیش از بیش از کاروان علم و اندیشه و عقلانیت تعالی جویی، فاصله بگیرد و جهل و نادانی در تار پود فکر و فرهنگ ایرانی نفوذ کند، و اگر محققان امروزی اقدامات غزالی را عامل ناپدیدی و انزوای دانشمندان ان روزگاران همچون ابو علی سینا و فارابی و زکریای رازی و ابوریحان بیرونی دانسته اند از همین جا نشات میگیرد. این عامل و از سویی بواسطه مطرح شدن اندیشه های تقدیر گرایانه و ایستای برخی از فرقه های مذهبی و نفوذ گسترده و همه جانبه ان ها در بافت فکری و فرهنگی ایرانیان که با حمایت حکومتهای خود کامه به ظاهر دین محور همراه بود، موجب شد تا رواج جهل و نادانی و خرافه گرایی رفته رفته شدتی بیشتر پیدا کند و در نتیجه فکر و اندیشه خرد مندانه ایرانی رو به افول گذارده و جهل و نادانی و خرافات در سطحی گسترده دامن گیر جامعه ایرانی شود والبته میدانیم که کسانی که میخواستند در برابر چنین انحرافاتی قد علم کردند، چه سرنوشت تلخ و غم انگیزی پیدا کردند. جدای عوامل اصلی یاد شده در نابودی و تباهی فکر و اندیشه ایرانیان ازعواملی که در بسط و گسترش معضل جهالت در جامعه ایرانی دخیل بوده میتوان به حاکمیت اعراب بی کفایت بدور از مدنیت ، بولهوسی و بیکفایتی و سبک مغزی پادشهان ایرانی همچون پادشاهان ترک نژاد و خرد ستیز غزنوی و سلجوقی و حمله وحشیانه و خانمان سوزویرانگر مغولان وحشی، استبداد مطلقه در حکومت، بویژه حکومتهای دینی، حاکمیت روحیه درون گرایانه و تمایل به مفاهیم ذهنی و انتزاعی ودرنتیجه غفلت از واقعیت های پیرامون زندگی، همچنین شرایط نامطلوب اقلیمی و وضع نا بسامان معیشتی، رواج زندگی عشیره ای بجای زندگی مبتنی بر کشاورزی و صنعتی پیش رو. زیرا زندگی عشیره ای نیاز به صنعت و رشد وتفکر ندارد. زیرا مناسبات بین تولید بسیار ساده و ابتداییست وچالشی بین انسان و طبیعت بوجود نمی اورد تا او را به اندیشدن و تفکر وادارد، محرومیت و محدودیت رعایا و طبقات پایین جامعه در دسترسی به مراکز علمی و اموزشی و عوامل بسیار دیگری که فرصت رسیدگی به ان در این مقوله نمیگنجد . در کنار عوامل یاد شده در بر قراری جهل و عقب افتادگی در این دیار، که عموما مربوط به تاریخ گذشته این سرزمین است در تاریخ معاصر میتوان به عامل نفوذ سلطه جویانه برخی دولتهای استعماری نام برد. در کنار آنچه تا کنون گفته شد، سوء استفاده های برخی حکام و متولیان دینی وابسته به قدرت را در زمان معاصر، نظیر دوره مشروطه در رواج این معضل باید به ان اضافه کرد. این نابکاران دون مایه فریبکار با استفاده ازعدم اگاهی و ساده دلی مردم عوام، نهایت سوء استفاده و بهره برداری را از انها میکردند و انواع خرافات را میان انها رواج میدادند. دوره ای که جهل و خرافه های مذهبی که بر خواسته از سادگی و جهالت عوام نادان و عوام فریبی و شیادی دین فروشان روزگار بود و کشور در چرخه بزرگان وطنی درلباس حکومت و دین و خیانتکاران و خود فروختگان جاهل که کمترین علاقه ای به کشور خود نداشتند و با به حراج گذاشتن عقل و ایمان و نوکری و سر سپردگی به اجانب تنها در پی لذات مادی و رسیدن به مطامع دنیایی خویش بودند دست به دست میچرخید. اتفاقی که حتی امروزه نیز به وضوح در جامعه امروز ایران شاهد ان هستیم ریشه در ان روزگاران دارد. تا روزی با ظهور مردی سخت کوش و اینده نگر و وطن پرست که چکمهای خدمتش نماد مبارزه با جهل و فقر گشت، همه چیز برای ایران وایرانی رنگ و بویی تازه گرفت. اولین دانشگاه های ایران بعد از قرنها افتتاح شد، تمامی عموم مردم از حق تحصیل و آموزش علوم را بهرمند شدند، مصرف مواد مخدر را اماکن عمومی و قهوه خانه ها ممنوع کرد، قداره کشی و نزاع و عربده کشی و حمل انواع سلاح سرد که در ان زمان رایج بود را ممنوع کرد، معرکه گیری، فال گیری، رمالی، دعا نویسی و ولگردی را ممنوع کرد، سر بریدن حیوانات را در اماکن عمومی اکیدا ممنوع کرد و هزاران قانون دیگر از تساوی حقوق زنان و مردان و یکپارچگی کشور و ساختن ارتشی نیرومند و فاصله گرفتن هر روزه مردم از خرافات و جهل به سوی سازندگی و پیشرفت گام برداشت ، حتی بعد از وقوع جنگ جهانی خانم سوز فرزندش پادشاه ایران لحظه ای از اعتلای فرهنگ و پیشرفت این مرز و بوم فرو گذار نکرد ، تا جایی که سپاهی برای مبارزه با جهل و خرافات به نام سپاه دانش تشکیل شد. ولی صد افسوس که سرعت پیشرفت نسل جدید جامعه ایرانی و قطع شدن منافع و منابع به مذاق کارتلهای بین المللی و مذهبیونی که منابع درامدشان در معرض نابودی قرار گرفته بود و به اصطلاح روشنفکران فریب خورده کمونیست، با ایجاد اعتلافی و با تشکیل گروهی به نام جمهوری اسلامی و استفاده از باقی مانده نیروهای جاهل و وطن فروش داخلی و مزدوران خارجی، سد محکمی در برابر ایران و ایرانی شدند و این کشور را به ورطه نابودی رسانیدند. خرافات و جهل مذهبی که تقریبا به نابودی کامل رسیده بود دوباره شکوفا شد، رمال ها و دعا نویسها و مذهبیون افراطی صاحب منسب و قدرت شدند ، تمامی حقوق اجتماعی که برای یکایک افراد جامعه ترسیم شده بود به قوانین زمان شریعت پیامبر دین اسلام بازگشت، سیستم اموزشی بجای بروز رسانی به اموزش قواعد گذشته جهل دینی پرداخت، جوانها و فرهیختگان یا مجبور به جلای وطن شدند یا به دست جوخه های اعدام سپرده شدند، حتی وضعیت به جای رسید که درامد یک چاه در یکی از شهرهای مذهبی ایران ازسرامد درامد سالیانه چندین شهر بیشتر شد ، جهل و جنون به حدی رسید که گروه گروه مردمان در روز روشن در خیابان مورد تعرض قرار گرفتند ، پوشش مردم تحت شعاع تعریف خاصی از مذهبیون افراطی قرار گرفت و بصورت قانون اجباری شد ، مرز بندیها بین زنان و مردان باعث پدیدار شدن انواع مصائب اجتماعی و روحی گشت ، قوانینی به اجرا گذاشته شد که مبنای ان زمانی بود که جهل اعراب در برابر جهل جهان قرار گرفته بود، اری، روحانیون به قدرت رسیده بودند که در ازای دریافت مبلغی اندک حلال شریعت خود را به حرام و یا حرام را به حلال تبدیل میکردند، روحانیتی که در پس اموزش از سوی استعمارگران و استثمار گران حکومتی تشکیل دادند که امروزه بهترین پناهگاه برای تروریستهایی شده که به نام دین اسلام، تفکرات افراطی خود را بر مردمانی که تا فرق سر در خرافات و جهل غرق شده اند تحمیل میکنند، جهان را به اشوب میکشند، مردمانی که با استخاره ای هدف تایین میکنند و با عطسه ای از هدف خود دست میکشند و در پایان باید گفت اکثریت امروز جامعه ایرانی به دو چیز عادت کرده اند، نکبت را با غنائت تحمل میکنند و تو سری را با ترس میپذیرند. نتیجه چهل سال حکومت اخوندی جمهوری اسلامی همراه با بی خردی و خرافات جمعی .
بخش 4: سخنران آخرآقای هاشم رضایی با موضوع دختر آبی سخنرانی خودرا ارائه کردند : سحر (سارا) خدایاری فارغ التحصیل دو لیسانس زبان انگلیسی و مهندسی کامپیوتر می باشد، عاشق استقلال بود اما بخاطر ورود غیر قانونی به استادیوم دستگیر و در نهایت خودسوزی کرد. وی متولد 1368 اصالتا اهل روستای سلم شهر کیار در استان چهار محال بختیاری می باشد. سحر خدایاری برای دیدن بازی استقلال – العین (اسفند ۱۳۹۷) به استادیوم آزادی تهران رفته بود. خواهرش به سایت رکنا در روزهای بعد از خودسوزی سحر گفته بود که او هنگام ورود به ورزشگاه، درست زمانی که سربازان، تماشاچیها را بازرسی بدنی میکنند، با وجود اینکه کلاه گیس و پالتوی بلندی بر تن داشته به سرباز میگوید دختر است. خواهرش در این خصوص گفته دلیل اینکار مذهبی بودن خانواده آنها و ترس از لمس بدنی توسط سربازها بوده است. سحر همان جا قبل از ورود به ورزشگاه بازداشت میشود. در سالهای اخیر دختران بسیاری با صورتهای گریم کرده و تغییر ظاهرشان تلاش کردهاند به استادیومها بروند و بازی تیم محبوبشان را ببینند. برای آزادی سحر از بازداشت، وثیقه حدود ۵۰ میلیونی تعیین شده بود. تهیه این مبلغ برای خانواده در چند ساعت مقدور نبوده ودرنهایت براساس گزارشها وثیقه تامین میشود؛ اما برای اینکه سحر از بازداشت بیرون بیاید دیر شده بود و به گفته خواهرش او دو روز در بازداشت میماند. خواهر سحر در مصاحبههایی که بعد از خودسوزی او با رسانه ها کرده، ماندن او در بازداشت را باعث تاثیر منفی در روحیه خواهرش میداند. در نهایت چند روز پیش در رابطه با پروندهاش به دادسرا مراجعه میکند و به او گفته میشود جلسه دادگاه به دلیل آنکه مشکلی اضطراری برای قاضی پرونده پیش آمده، تشکیل نمیشود. او سپس برای گرفتن تلفن همراهش میرود که در آنجا ظاهرا شنیده است که در صورت محکومیت ممکن است به شش ماه تا دو سال زندان محکوم شود. او سپس خود را در مقابل ساختمان دادسرا آتش زده است. سحر خدایاری پس از چند روز بستری در بیمارستان درگذشت. دخترآبی، هشتگی بود که کاربران برای سحر درنظر گرفتند. دختری که “عاشق تیم استقلال” بود. آنچه کاربران در شبکههای اجتماعی می نوشتند “تحریم استادیومها” بود. بسیاری در توییتر به صفحه فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) رفتند تا از آنها کمک بگیرند.حتی هشتگ انگلیسی زدند. با پخش شدن خبر درگذشت سحر واکنشها و درخواستها برای تحریم استادیومها بالاتر گرفت. مخصوصا وقتی خبری در مورد زمان درگذشت و چگونگی دفن او منتشر شد. گفته شد که جسد سوخته سحر بدون اطلاع خانواده در فضایی امنیتی در قم دفن شد. مریم شجاعی، بنیانگذار کارزار “نه به ممنوعیت زنان” به نمایندگی از زنان ایران در این برنامه که در شهر نیویورک برگزار شد شرکت کرد و جایزه ویژه را به “سحر خدایاری” تقدیم کرد فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا در واکنش به خودسوزی سحر خدایاری موسوم به «دختر آبی» تلاش زنان ایران برای ورود به ورزشگاهها را مبارزه مشروع خواند و از مقامهای دولت ایران خواست که آزادی و امنیت زنان را در این مسیر فراهم کند. در سالهای اخیر فعالان حقوق زنان خواستار آزاد شدن حضور زنان برای تماشای مسابقات ورزشی مردان شدهاند. از آن جمله میتوان به تلاش برای ورود به بازی فوتبال ایران آلمان در سال ۱۳۸۳ و همچنین کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاهها با شعار «حق زن، نیمی از آزادی» (کمپین چهارشنبه سفید و روسری سفیدها) اشاره کرد. سرانجام با فرصت تعیین شده رئیس فیفا جیانی اینفانتینیو برای آزاد کردن ورود زنان به استادیوم حکومت ایران مجبور به عقب نشینی شد و اعلام کرد از اکتبر ۲۰۱۹ قانون ممنوعیت ورود زنان به استادیوم را لغو خواهد کرد.
بخش 5: سپس بحث آزاد با موضوع پیروی جامعه از الگوها آغاز گردید که درابتدا اقای محمدرضا چنگیزی اینگونه بحث را شروع کردند که میشود در جامعه الگوی فرهنگی، الگوی هنری و… درست کرد وجامعه را به سمت پیروی از یک الگوی درست حرکت داد البته باید آموزش داد. این نوع پیروی از الگو را مثلا شبکه های مجازی که افراد نسبت به موضوعات عکس العمل نشان و کورکورانه از یک موضوع پیروی می کنند یا بدون ذره ای تحقیق دنباله رو هر شخصی از جمله ورزشکار وهنرمندان و بازیگران و.. می شوند یا درزیرهرپست فحاشی میکنند یا بطورمثال در زمان انتخابات اگرعده ای از یک شخص حمایت کنندعده ای دیگرازمردم دنباله رواومیشوند بدون ذره ای تفکرومتاسفانه درجامعه ما این چنین افرادبسیاراست درادامه آقای حامدغریب زاده نظرخود را اینگونه اعلام گردند که درجامعه ما درصد زیادی از مردم تقلید کورکورانه می کنند بدون توجه به عقاید وافراد بیسواد واشخاصی که اعتماد به نفس پایینی دارند متاسفانه اصالت خود را به کلی فراموش کرده اند ودر پایان آقای محمدرضا چنگیزی ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین، منشی جلسه، ادمین ها در ساعت 19:30 ختم جلسه را اعلام کردند.اعضای نمایندگی بادن وووتمبرگ که درجلسه مزبورحضور داشتند عبارتند از:خانمها پریسا حبیبی وآقایان: محمدرضا چنگیزی، حامدغریب زاده، احمدرضا احمدی آبقد، امیدشیرمحمدی، داوود وحیدی، هاشم رضایی، فرشاد قضایی، مهراب رضایی، محمد آفتابی، حمیدرضا دهقان تبریزی
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از محیط زیست اکتبر ۲۰۱۹
رزا جهان بین
در روز جمعه مورخ 11 اکتبر ساعت 19:30 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای کمیته، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته محیط زیست برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: سخنران اول آقای علیرضا جهان بین گزارش وتحلیل موارد نقض حقوق محیط زیست در ماهی که گذشت را ایراد کردند. خبر: تلف شدن تعدادی از پرندگان و خزندگان بر اثر حریق در جنگلهای قره داغ. سرهنگ جمشید محبت خانی فرمانده یگان حفاظت محیط زیست، در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره میزان آسیب دیدگی حیات وحش بر اثر آتش سوزی در جنگلهای ارسباران گفت: در آتش سوزی چند روز گذشته در جنگل های ارسباران تخمین زده میشود حدود 700 هکتار ازاین اراضی دچار آتشسوزی شده باشند. هدف 15 از سند 2030 یونسکو – حفاظت، احیاء و استفاده پایدار از جنگل ها و همچنین کاهش تخریب زیستگاه های طبیعی و جلوگیری از انقراض گونه های در معرض خطر. خبر: کشف لاشه ۲ قلاده خرس قهوهای نابالغ در جایگاه دفن زباله سی سخت. محسن جعفری نژاد بسطامی مدیرکل محیط زیست استان کهگیلویه و بویراحمد از کشف لاشه ۲ قلاده خرس نابالغ در جایگاه دفن زباله شهر سی سخت خبرداد. خبر: بازدید محیط زیست از باغ وحش «حسن رعیت»/خبری از ۱۷ ببر نیست. رییس اداره نظارت بر حیات وحش استان تهران ضمن اشاره به بازدید از مرکز نگهداری از حیات وحش حسن میرکاظمی معروف به حسن رعیت که اخیرا اخباری مبنی بر دستگیری او با ۱۷ ببر منتشر شده است گفت: در این بازدید فقط یک قلاده ببر در این مرکز دیده شد همچنین اگر نیروهای امنیتی و نظامی او را با ۱۷ ببر دستگیر کرده بودند به یگان حفاظت ما گزارش داده میشد ولی ما تاکنون هیچ گونه گزارشی در این زمینه نداشتیم. لازم بذکر است که گفته میشود حسن میرکاظمی از نزدیکان بابک زنجانی است. خبر: تنها زیستگاه مولد یوز کشور، قربانی وعدههای سیاسی. دوستداران محیط زیست می گویند که اجرای این پروژه راهسازی، میاندشت جاجرم را از چهار طرف محدوده به جاده می کند و این منطقه به قفسی نفس گیر برای یوزپلنگ بدل خواهد شد که این مغایرهدف 15 از سند 2030 یونسکو-کاهش تخریب زیستگاه های طبیعی و جلوگیری از انقراض گونه های در معرض خطرمی باشد. خبر: هجده باغ تاریخی شیراز در آستانه نابودی داریوش مختاری پژوهشگر باغهای تاریخی شیراز گفت: ۱۸ باغ تاریخی این شهر در معرض نابودی قرار گرفتهاند و حریم این باغها طی ۳۵ سال اخیر مورد تجاوز قرار گرفته و آسیبهای فراوانی خورده است. تغییر کاربری زمین و باغ سالهاست به اتفاقی عادی تبدیل شده است، اما در برخی شهرها کسانی هستند که اعتراض کنند و صدای خود را به گوش دیگران برسانند. این اعتراض البته هزینههایی هم دارد؛ هزینههایی همچون مهدی حاجتی که پس از ماجرای اعتراض به ساخت و ساز در بافت تاریخی شیراز، حاشیههای مختلفی برایش ایجاد شد و عاقبت به اتهام حمایت از بهاییان به زندان رفت. که این مغایرهدف۱۱ از سند 2030 یونسکو-حفظ میراث فرهنگی و طبیعی می باشد.
بخش۲: سخنران بعدی خانم سمیه حسین زاده ثانی با موضوع کنوانسیون بازل و تاکید بر انتقال برون مرزی پسماندهای خطرناک بودند: کنوانسیون بازل شامل ۲۹ماده و۹الحاقیه و شاکله ی آن بر این اصل استوار است که کلیه انتقالات برون مرزی پسماندهای خطرناک مشمول مواد کنوانسیون بازل فقط در میان کشورهای عضو و با رعایت مفاد آن و تنها در صورت مدیریت صحیح زیست محیطی پسماندهای مربوطه در کشور مقصد امکان پذیر است در ۲۲مای به منظور کنترل حمل و نقل برون مرزی پسماندهای خطرناک و دفع اصولی آنها توسط برنامه زیست محیطی سازمان ملل در معاهده مرسوم به کنوانسیون بازل به تصویب کشورهای عضو رسید و در۵مای سال 1۹۹۲لازم اجرا شد. اهداف اصلی کنوانسیون بازل: این کنوانسیون با هدف ایجاد یک حاکمیت جامع بر حمل و نقل و دفع پسماندهای خطرناک و سایر انواع پسماندها به منظور حفاظت از سلامت انسان و محیط زیست در برابر اثرات سو و یا مدیریت غیر اصولی آنها تدوین و برای کشورهای عضو لازم اجرا شد. در این کنوانسیون مدیریت صحیح زیست محیطی به معنای رعایت کلیه مراحل حصول اطمینان از مدیریت پسماند به منظور حفاظت از سلامت انسان و محیط زیست در مقابل آثار زیانبار ناشی از پسماندها میباشد. از دیگر ملاحظات این بخش از پروتکل میتوان به کاهش پسماندهای خطرناک استفاده مجدد و بازیافت اشاره کرد. این مدیریت کلیه رویه های قابل انجام روی پسماندهای خطرناک شامل انبار انتقال و یا تصفیه و استفاده مجدد و بازیافت را شامل میشود. پسماندهای این کنوانسیون شامل، ضایعات کاغذی ضایعات پلاستیک سرامیک و شیشه میباشد. کنوانسیون بازل درباره ی کنترل انتقالات پسماندهای خطرناک و دفع اصولی آنها میگویند که اعضای این کنوانسیون با علم به زبان احتمالی پسماندهای خطرناک و دیگر انواع پسماندها و انتقال برون مرزی آنها برای سلامت انسان با توجه به تهدید سلامت انسان و محیط زیست از ایجاد و پیچیدگی پسماندهای خطرناک و دیگر انواع پسماندها و انتقال برون مرزی آنها و نیز با توجه به این که موثرترین راه برای حفظ سلامت انسان و محیط زیست در خطرات عارض از اینگونه پسمانده ها کاهش خطر بالقوه آنها میباشد. هر عضو کنوانسیون بازل باید ظرف مدت ۶ماه از تاریخ امضا این کنوانسیون دبیر خانه کنوانسیون را از موضوع پسماندهای خطرناک که طبق قوانین خود به عنوان پسماندهای خطرناک در نظر گرفته یا تعریف شده آگاه سازد. هرعضو کنوانسیون باید تدابیر مناسب را جهت موارد زیر اتخاذ نماید: الف.حصول اطمینان از اینکه پسماندهای خطرناک و دیگر انواع پسماندها در کشور خود به حداقل کاهش دست یابد در این مورد باید جنبههای اجتماعی تکنولوژی و اقتصادی مدنظر باشد. ب.حصول اطمینان از داشتن امکانات کافی دفع پسمانده برای اداره پسماندهای خطرناک و دیگر انواع پسماندها به نحوه صحیح از لحاظ زیست محیطی به منظور این که در حد امکان این پسمانده ها در همان سرزمین دفع شود.
بخش 3 : سخنران سوم خانم سمیه علیمرادی با موضوع آتش سوزی جنگلهای ایران سخنرانی نمودند: هنوز دود از کله چنگری بلند است. صدای هوار کشماهور می آید دامن زاگرس بوی کبک سوخته می دهد گاه انگار گلوله ایی شلیک می شود اما این صدای منفجر شدن لاکپشتهایی است که نمی توانند پا به پای آتش بدوند و میان فاجعه جا می مانند تا زنده زنده به آتش تن بسپارند. اما این حکایت اولین و آخرین ماجرای داغ دیدگی جنگلهای این دیار نیست . شمال، جنوب، شرق و غرب ندارد. از دامنه های البرز گرفته تا ارتفاعات زاگرس از درختان جا مانده در کویر تا درختان سبز جا خوش کرده در حوالی دریا حال مشابهی دارند. کابوس آتش همه جا یه رنگ است و آن هم سرخ و نارنجی شعله هایی است که هر بار مسافر و مهمان یکی از نقاط کشور می شود. آتش سوزی یکی از رخدادهای مهم و رایج در کلیه اکوسیستم های جنگلی است که تاثیرات بسیار پیچیده ایی بر روی خصوصیات خاک دارد. تغییرات در خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک توسط آتش می تواند سبب تغییر در پوشش و فعالیت های گیاهی گردد. آتش سوزی های شدید در جنگل، همچنین با ایجاد ترکیبات آلی با خاصیت آب گریزی در خاک منجر به کاهش نفوذ پذیری آب گردیده و بازده چرخه هیدرولوژیکی را کاهش می دهد. خاک و آب و موجودات زنده از عوامل موثر در تعادل و پایداری اکوسیستم جنگلی می باشد که هر سه آن تحت تاثیر آتش سوزی های شدید تخریب می گردند. فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگلها گفت 95 درصد از حریقهای رخ داده در جنگلها ریشه در عوامل انسانی دارند و از این 95 درصد نیز حدود 70 درصد سهوی است که این امر یک فاجعه است. آتش زدن چرای زمین کشاورزی ، روشن کردن آتش توسط چوپان، روشن کردن آتش توسط مسافران در جنگل و انداختن سیگار در عرصه ها در ایجاد یک آتش سوزی در مراتع یا جنگلها تاثیر گذار است که مهمترین راهکار برای غلبه بر آن آموزش و فرهنگسازی است. اگر پای هر رخت یک مامور بگذاریم بی نتیجه است و تا زمانیکه فرهنگ حفاظت از منابع طبیعی در بین مردم نهادینه نشود به توفیقی نمی رسیم. جنگلها اثرات مفیدی در زندگی ما دارند : اثر جنگل در آب و هوا ، آب و هوا را معتدل می کند، بر بارندگی می افزاید از آسیب بادهای سخت می کاهد، هوای پیرامون خود را پاک و از گرمای پیرامون می کاهد. اثر جنگل در بارندگی : که جنگل گرمای هوای پیرامون خود می کاهد و هر چه هوا سردتر شود کمتر می تواند بخار آب را در خود نگه دارد و بارندگی بیشتر می شود. اثر جنگل در جلوگیری از زیان بادهای سخت، اثر جنگل در حفظ خاک، اثر جنگلاز لحاظ زیبایی مناظر. هر آتش سوزی در جنگل دو علت اساسی دارد : علت طبیعی و علت غیر طبیعی. در آتش سوزی های طبیعی همانطور که از نامش پیداست طبیعت و حادثه های طبیعی در به وجود آمدن آن نقش دارند. این حادثه های طبیعی عبارتند از: آتش گرفتن گیاهان خشک بر اثر رعد و برق و صاعقه، آتش سوزی بر اثر وزش بادهای گرم و سوزان، آتش سوزی بر اثر ذره بینی شدن نور خورشید. آتش سوزی های غیر طبیعی انسان عامل اصلی است که گاهی به صورت عمد یا غیر عمد باعث ایجاد آتش سوزی می شود. انواع آتش سوزی در جنگل :
1.آتش سوزی در خاک جنگل، معمولا روی خاک جنگل لایه ایی از مواد آلی خشک و مواد هوموس تشکیل می شود که این نوع آتش سوزی درست زیر لایه خارجی ادامه پیدا می کند و گاهی به پوشش روی خاک نیز سرایت می کند.
2.آتش سوزی پوشش سطح جنگل، سطح خاک جنگل را پوششی مرده و خشک بازمانده از گیاهان فراگرفته است این مواد اگر آتش بگیرند و بسوزند بیشترین خسارت را به جنگل وارد می کنند چون به تنه درختان نیز سرایت می کنند و سبب آتش سوزیهای بزرگ می شود.
- آتش سوزی تاج درختان، در این نوع بیشتر قسمتهای بالا و تاج را شعله ور می کند.
عوامل زیادی در توسعه و شدت حریق در جنگلها اثر گذار هستند که مهمترین آنها :
- مواد سوختنی موجود در جنگل که هر چه مواد خشک و سوختنی بیشتر باشد شدت انتشار آتش نیز به همان نسبت زیاد می شود.
2.رطوبت مواد سوختی، عوامل مختلف جوی مانند بارندگی درجه حرارت پایین و مقدار رطوبت موجود در منطقه در این مورد موثر است.
3.وزش باد.
4.موانع طبیعی محل، در زمین های مسطح انتشار و گسترش آتش سوزی شدیدتر است.
- پوشش جنگلها، انبوهی تاج درختان به خاطر عدم تبخیر سبب افزایش رطوبت جو و در نتیجه تقلیل آتش سوزی می گردد.
6.درجه حرارات هوا. برای حفاظت از جنگلها و مراتع کشورمون راه کارهایی است که باید مورد توجه قرار بگیرد و حتی مسئولان هم متوجه این موضوع هستند. آموزش و اطلاع رسانی در راستای پیشگیری از آتش سوزی ها در سطح مراتع از طرق مختلف موردی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
از سویی تجهیزات و امکانات اطفای حریق در کشور متاسفانه بسیار محدود است به طوریکه در آتش سوزی جنگل های پلدختر و کوهدشت در لرستان به عنوان یکی از مهمترین زیستگاههای حیات وحش شاهد بودیم که ماموران حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی با صرف ساعتها زمان برای کوهنوردی به منظور رسیدن به محل مورد نظر، زمان زیادی از دست دادتد تا در نهایت نزدیک به هزار هکتار از طبیعت منحصر به فرد این دیار در آتش بسوزد. و با توجه به بودجه محدودی که در اختیار سازمان حفاظت از جنگلها قرار می گیرد امکان اینکه خودروهای اطفای حریق در اختیار استان ها قرار گیرد نیست. در جنگلها و مراتع سرمایه ارزشمند ملی به راحتی دود می شود ولی دولتمردان بودجه ایی مناسب در اختیار این سازمان نمی گذارند و خیال آتش راحتتر از همیشه باشد تا شعله ور شود و بسوزد و بسوزاند و از طرفی در نظر گرفتن جرایمی برای برخورد با متخلفان دست کم تا حدی ابزار بازدارندگی در این زمینه باشد تا به راحتی متخلفان از زیر بار این تخلف رهایی پیدا نکنند.
در ساختار تعاونی نیز می توان با واگذاری جنگلها به مردم در قالب تعاونی ها به گونه ایی پیش رفت که هم آنها از جنگلها کسب در آمد کنند و در مقابل از منابع طبیعی محافظت کنند.
هنوز صدای هوار کشماهور می آید هنوز سنجابها در خاکستر جهنمی بهشت کوه سوگوارند و هراسان این سو و آن سو می دوند و انگار در فراق بلوطها جنون آمیز به دشت سوخته زده اند ، همچنان دامن زاگرس بوی کبک سوخته می دهد و لاک پشت ها نتوانسته اند از دل آتش بیرون زنند.
بخش 4: سخنران بعدی خانم شبنم رضاوند با موضوع بحران زباله در ایران بودند: تکنیک جمع آوری، حمل و نقل و دفع زباله های شهری با توجه به قدمت تاریخی، اهمیت ویژه بهداشتی ، اقتصادی و علیرغم همه موفقیتها در علوم و تکنولوژی از پیشرفت چندانی برخوردار نیست. ازدیاد جمعیت و توسعه صنایع ونیز رابطه مستقیم آنها با افزونی زباله های شهری و صنعتی مسائل بغرنجی را بوجود آورده که هم اکنون در بعضی از شهرهای کشورما بصورت بحرانهای زیست محیطی مطرح میشود. تولید زباله در کشور روزبهروز افزایش می یابد و چالشهای جدیدی را پیش روی ما میگذارد. به عقیده بسیاری از کارشناسان محیط زیست، موضوع زباله به بحران تبدیل شده در حالی که میتوان با برخی اقدامات از بیشتر شدن این چالش جلوگیری کرد. زباله چیست؟ زباله یعنی پس مانده و باقی مانده از تولید یا تغییر شکل چیزهای دیگر و نیز آنچه که قبلاً استفاده شده و دیگر به آن احتیاجی نیست. انواع زباله: زباله ها دسته بندی های مختلفی دارند که این دسته بندی ها به خاطر نوع استفاده ای هست که بعد از بازیافت دارند و یا به خاطر شکلشان و تأثیری که دارند ایجاد شده و البته بسیار از هم متفاوت هستند. زباله های شهری: از لحاظ اجزای تشکیل دهنده ی شامل ۵.۷۹ درصد مواد آلی فاسد شدنی، ۳۸.۹ درصد کاغذ و مقوا، ۵.۲ درصد پلاستیک، ۵.۲ درصد چوب، ۳۳.۲ درصد شیشه وسفال و ۴۳.۱ درصد منسوجات است. زباله های شهری را می توان به چند دسته تقسیم کرد:زائدات غذایی یا پسماند غذایی و یا پسماند تر-آشغال یا پسماند خشک-نخاله های ساختمانی. زباله های صنعتی: به تمام زائدات ناشی از فعالیت های صنعتی و معدنی، لجن تصفیه خونه ها و حوضچه های تثبیت خاکستر، پسماندهای پالایشگاهی، صنایع گاز، نفت، پتروشیمی، نیروگاهی و امثال این ها زباله های صنعتی گفته می شود و معمولا شامل فلزات، مواد پلاستیکی، مواد شیمیایی، تولیدات مرجوعی فاسد و غیر مفید و…می شود. زباله های بیمارستانی: یکی از مهم ترین انواع پسماند ها که دفع ان ها حتما باید بهداشتی و با رعایت اصول ایمنی صورت بگیرد، زباله های بیمارستانی هستند. به همه ی پسماندهای عفونی و زیان آور بیمارستان ها، مراکز بهداشتی – درمانی، آزمایشگاه های تشخیص طبی و بقیه مراکز مشابه، زباله های بیمارستانی گفته می شود. باتوجه به منشا متفاوت آنها؛ برای مثال زباله های بخش عفونی یا اتاق عمل، با مواد زائد آزمایشگاه یا بخش رادیولوژی تفاوت خیلی زیادی دارند. بسیاری از این زباله ها بیماری هایی دارند که به راحتی منتقل میشوند و یا ممکنه باعث آسیب رساندن به دیگران و محیط زیست شوند. در نتیجه زباله های بیمارستانی تقسیم بندی میشوند و براساس ویژگی های هرکدوم روش دفع مناسب استفاده میشود. زباله الکترونیک: این دسته از پسماند ها از خطرناک ترین انها هستند؛ زباله های الکترونیک شامل دستگاه های الکترونیکی مصرف شده و قطعات انهاست؛ دستگاه هایی مثل تلفن، کامپیوتر، لوح فشرده و …که حاوی فلزات خطرناکی مثل سرب، کادمیوم و جیوه هستند. چنانچه انها را پس از پایان عمر مفیدشان بازیافت نکنیم و در طبیعت رها کنیم، موجب آلودگی محیط زیست می شوند. زباله های فضایی: این روزها فناوری فضایی در همه عرصه ها فعالند، حتی در عرصه ی تولید پسماند. زباله های فضایی بخش هایی از فضا پیماها هستند که به عمد یا به سهو در فضا رها شده اند و دیگه کاربردی ندارند. اهمیت آنها وقتی مشخص می شود که بدانیم با توجه به تعداد زیاد این قطعات و همین طور روند رشد سریع ماهواره ها و فضاپیماها، احتمال برخوردشان با ماهواره ها بیشتر خواهد شد. زباله های هسته ای و اتمی: یکی از زباله هایی که حجم بالایی ندارند ولی می توانند خیلی خطرناک باشند ضایعات هسته ای (Nuclear waste) هستند. این نوع زباله ها بخاطر تابش پرتوهای خطرناک و همچنین طول عمر بسیار بالا روش های دفع بسیار مخصوصی دارند و در دفع اون ها باید خیلی دقت کرد. یکی از روش های رایج در دفع این نوع زباله ها دفن کردن اونها در عمق زمین هست. این نوع زباله منابع مختلفی ممکنه داشته باشند که شامل استفاده های پزشکی، صنایع، محصولات چرخه ی سوختی، بازپردازش سلاح های هسته ای و … میشوند.
زباله های خطرناک: سازمان حفاظت و بازیابی، زباله های خطرناک را اینگونه تعریف کرده است: «ضایعاتی که در اثر مدیریت نامطلوب (جمع آوری، حمل و نقل، تصفیه و دفع) باعث مرگ و میر موجودات یا شیوع بیماری های جبران ناپذیر و خطرناک برای انسان، موجودات زنده و یا محیط زیست میشود».
سازمان جهانی بهداشت هم در تعریف پسماند های خطرناک گفته: «مواد زائدی که به دلیل خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و یا بیولوژیکی، جمع آوری، جابجایی و دفع انها مستلزم تدابیر خاصی هست تا از هر گونه تاثیر سوء بر محیط زیست و سلامت انسان جلوگیری کند». زباله های خطرناک معمولا یکی از ویژگی های قابلیت انفجار، احتراق، خوردگی، واکنش پذیری و سمی بودن را دارند و اکثرا تحت عنوان مواد پرتوزا، پس مانده های شیمیایی، زائدات قابل اشتعال، زائدات بیولوژیکی و مواد منفجره دسته بندی می شوند. زباله ها چندین برابر ما عمر می کنند: در این جا بهتراست زمان تجزیه ی زباله های مختلف رو باهم بررسی کنیم تا آسیب هایی که با رها کردن زباله ها در طبیعت، به محیط زیست وارد می کنیم رو بیشتر لمس کنیم: پوست موز: 2 تا 10 روز، پاکت شیر: 5 سال، ساقه ی گیاهان: 1 تا 2 ماه، ته سیگار: 1 تا 12 سال، دستمال توالت: 2 هفته تا 1 ماه، لباس های نایلونی: 20 تا 40 سال، هسته ی سیب: 2 ماه، کفش چرمی: 25 تا 40 سال، پنبه: 1 تا 5 ماه، طناب و نخ: 3 تا 14 ماه قوطی آلومینیومی: 80 تا 100 سال، پوشک بچه: 500 تا 800 سال، کیسه پلاستیکی: 15 تا 1000 سال، شیشه: 4000 سال بطری های پلاستیکی: 1 میلیون سال. تولید زباله در ایران و جهان: تولید پسماند در ایران سه برابر استاندارد جهانی است. ایرانی ها روزانه 50 میلیون کیلو زباله ی خانگی تولید می کنند؛ این رقم در سال چیزی حدود 18 میلیون تن می شود حتی بیشتر از مجموع تولید سالانه ی گندم و برنج در کشور ( گندم حدود 15 میلیون تن و برنج 2 میلیون و 300 هزار تن) و تنها 5 درصد آن بازیافت می گردد! اما سرانه تولید زباله در کشورهای اروپایی بین 250 تا 300 گرم در یک شبانه روز است، در حالی که این رقم طبق بررسی صورت گرفته در استان تهران طی 4 سال اخیر از 900 گرم به 976 گرم رسیده است؛ در واقع هر شهروند تهرانی هر سال تقریبا 5 برابر وزن خود زباله تولید می کند! متاسفانه روزانه 1 میلیارد و 250 میلیون تومان برای جمع آوری و دفن زباله شهر تهران، هزینه می شود؛ حالا به این مقداریک میلیارد تومان ثروتی که با پسماند دفن می شوند را که اضافه کنید، روزانه بیش از 2 میلیارد تومان به خاطر زباله سازی مردم شهر تهران از بین میرود. این در حالی است که آلمانیها روزانه 90 هزار تن تولید زباله دارند که شاید در نگاه اول فاجعه به نظر میرسد. اما در کشورهای توسعه یافته همچون آلمان 80 درصد از زبالهها بازیافت میشود. یعنی 10 برابر میزان زبالههای بازیافت شده در کشور ایران. به همین دلیل آنها خود را قهرمان محیط زیست جهان میدانند. هدر روی غذا درایران وجهان: به گزارش فائو، هر سال 1.3 میلیارد تن غذار در جهان هدر می رود و از این مقدار، 35 میلیون تن معادل 2.7 درصد در ایران دور ریخته می شود. با توجه به این که حدود یک درصد از جمعیت جهان در ایران زندگی می کند، متوجه می شویم که ایرانی ها 2.7 برابر متوسط جهان، دور ریز غذا دارند. بر اساس این گزارش هر سال حدود 450 میلیون تن غلات، 300 میلیون تن میوه، 50 میلیون تن گوشت و 20 میلیون تن ماهی به هدر می رود. با شنیدن این آمار و ارقام، مشخص می شه که ما ایرانی ها چطور خواسته یا ناخواسته، کمر به نابودی محیط زیست بسته ایم…خوزستان با تولید روزانه چهار هزار و۸۰۰ تن زباله در روز، از استانهایی است که بیشترین زباله را تولید میکنند. تولید زباله در خوزستان تا ۳۰ درصد بالاتر از معدل تولید زباله در کشور است و یکی از شهرهای این استان که درگیر معضل زباله است، شهر باستانی “شوش” است که به “بهشت باستانشناسی” مشهور است. استانهای شمالی چون گلستان، مازندران و گیلان نیز به شدت درگیر ناکارآمدی در مدیریت زبالهها هستند. تنها در نوروز ۱۳۹۳روزانه ۱۱ هزار تن زباله در استانهای شمالی کشور تولید شده است. بنا به آمار روزانه در استان گیلان دو هزار تن و در مازندران ۲۵۰۰ تن و در گلستان هزار تن زباله تولید میشود که این ارقام در نوروز دو برابرمیشوند. این زبالهها به جای آنکه بازیافت شوند، دفن میشوند و در نهایت به خاک و آب این استانها صدمه و آسیب وارد میکند.
حتی در برخی شهرهای شمالی بدلیل نامساعد بودن خاک برای دفع زباله، این زبالهها در سواحل دریا ریخته میشوند. به گفته مسئولین محلی در استان گیلان دو رودخانه «زرجوب» و «گوهررود» عملا تبدیل به کانال فاضلاب شدهاند .این در حالیست که در سطح جهان و بخصوص در کشورهای پیشرفته زباله را “طلای کثیف” نامیده اند و استفاده بسیار موثری از آن می نمایند. روش های دفع زباله: تل انبار کردن(Dumping) آشغالآبادهای ایران را شاید اطراف شهرها دیده باشید که کوه هایی از زباله جمع شده اند و یا در چاله های بزرگ و مناطق پست زباله ها جمع شده اند. بیش از ۹۰ درصد زبالهها در ایران اینگونه انبار میشوند. این یکی از روش های ساده ی دفع زباله است.نه اثری از دفن بهداشتی زباله هست و نه کسی به تفکیک و بازیافت زباله میاندیشد. در این روش دفع زباله وضعیت در استانهای شمالی کشور وخیمتر از سایر نقاط گزارش شده است. این روش یکی از غیربهداشتی ترین روش های دفع زباله است. دفن بهداشتی زباله: در این روش زباله ها رو در چاله ها و مکان های عمیق جمع آوری می کنند و در نهایت روی انها را با خاک میپوشانند و خاک را کوبیده و فشرده می کنند. این روش نسبت به روش قبل بهداشتی تر است و خطرات کمتری به همراه دارد. دفن بهداشتی زباله یکی از روش های مناسب برای دفع زباله می باشد. سوزاندن زباله: اگر جایی محدودیت زمین داشته وجود داشته باشد و زمین مناسب وجود نداشته باشد. سوزاندن زباله یکی از روش های خوب برای دفع زباله هست. همچنین این روش برای دفع زباله های بیمارستانی که خطر های ویژه ای دارند گزینه ی مناسبی است. دستگاه زباله سوز: کوره زباله سوز و دستگاه های زباله سوز یکی از ابزارهایی برای سوزاندن زباله هستند. در این دستگاه ها ابزاری برای کنترل گازهای خروجی مضر وجود دارد که اثرات مخرب آن بر طبیعت را کاهش میدهد. این کوره ها گزینه ی بسیار مناسبی برای بیمارستان ها و مکان هایی هستند که نیاز به دفع زباله دارند و از طرفی با کمبود زمین مناسب روبرو هستند. در بسیاری از کشور ها از این کوره ها برای تولید انرژی استفاده می شود. تهیه کود: بهترین گزینه برای استفاده از زباله های تر، تبدیل انها به کود هست. زباله ها طی یک فرایند طبیعی به وسیله های باکتری ها تجزیه میشوند و به مواد آلی پوسیده ای تبدیل میشوند که گیاخاک یا Humus نامیده میشوند. به محصول نهایی کمپوست گفته میشود که مواد ارزشمندی برای خاک دارد و برای تقویت خاک استفاده میشود. در زمان تجزیه زباله ها به وسیله ی باکتری ها دما به 60 درجه سانتی گراد و یا حتی بیشتر می رسد که مدت زیادی طول میکشد و باعث میشه تخم و لارو مگس ها و عوامل بیماری زا از بین برند. تفکیک زباله: با توجه به این که زباله ها به دسته های مختلفی تقسیم میشوند و هر کدام ویژگیهای خاص خودشان را دارند باید انها را ازهم تفکیک کرد. فرایند تفکیک زباله هزینه ی بالایی دارد و در مواردی امکان تفکیک وجود ندارد. در صورتی که اگر فرایند تفکیک از ابتدای تولید زباله صورت بگیرد فرایند کار بسیار ساده تر و صرفه جویی زیادی صورت میگیرد. به این کار تفکیک زباله از مبدا میگویند.تفکیک زباله از مبدا: تفکیک زباله یکی از فرایند های اصلی بازیافت و دفع زباله محسوب میشود و اگر این کار از مبدا صورت بگیرد صرفه جویی زیادی در هزینه ها انجام میشود. در واقع خانواده ها به راحتی می توانند زباله های خودشان را در خانه تفکیک کنند و با این کار قدمی بزرگ در راه کمک به محیط زیست بردارند. برای اینکار میتوانند از چند تا سطل زباله با رنگ های مختلف استفاده کنید و یا از سطل هایی استفاده کنید که دارای چند بخش باشند. بازگرداندن بطری به محل تولید: کارخانههایی که نوشیدنیها را دربطریهای پلاستیکی تولید میکنند نقش مهمی در افزایش و تولید زبالهها دارند که بخش بزرگی از پسماندی که در طبیعت دیده میشود، مربوط به این بخش است. بیمسئولیتی از جایی شکل میگیرد که کارخانههای نوشیدنی از فروش سود خوبی بهدست میآورند و به همین دلیل برای برگرداندن این ظرفها خود را به دردسر نمیاندازند. برای این کار به مدیریت نیاز است تا این بطریها جمعآوری شود. در این میان باید دولت قانونی را مقرر کند که هر کارخانهای خود مکلف به جمع آوری و رساندن این ظرفها به مراکز بازیافت شود. مواد مصرفی در این ظرفها وقتی خرد میگردند جمع کردن آن آسانتر است. این مواد قابل بازیافت را میتوان برای ساخت دوباره بطریها و الیاف تولید منسوج برای بافت لباسهای گرم مورد استفاده قرار داد. سرمایه گذاری برای بازیافت زباله: در کشورهای پیشرفته صنعتی با سرمایه گذاری مناسب برای بازیافت انواع زباله ها (فلزات، مواد پلاستیکی، چوب، کاغذ و…) و آموزش همگانی برای جداسازی زبالهها از مبدا (منازل، مدارس، اداری، تولیدی، صنعتی، خدماتی و…) توانستهاند از زبالههای جمعآوری شده برای تولیدات جدید استفاده و از بروز آسیبهای بیشتر به محیطزیست (برداشت از منابع طبیعی و دفن زبالهها) تا حدودی جلوگیری کنند. اما در کشورهای درحال توسعه وضعیت چنین نیست. نه تنها سرمایهگذاریهای قابل توجهی برای راه اندازی صنایع بازیافت نشده، بلکه فرهنگ عمومی برای جداسازی زباله ها نیز شکل نگرفته است. ایران در این زمینه فناوریهای خانگی بازیافت و تبدیل زباله را ندارد. به عنوان مثال، در امریکا در بسیاری از خانهها زباله خردکن وجود دارد. دستگاههایی مانند چرخ گوشت که سریعتر عمل میکند. زبالههای خشک را که قابلیت خرد شدن دارند را وارد این دستگاه میکنند، کف این دستگاه به فاضلاب متصل است و با آب ظرفشویی به فاضلاب میرود و حجم زباله کم میگردد. با انجام اینکار هزینه شهرداریها کاهش یافته و نیروی کار کمتری نیاز دارد. قانون مدیریت پسماند و آیین نامه اجرایی آن: مدیریت پسماند به عنوان یکی از مهمترین مباحث در دنیای مدرن، توجهات بسیاری را به خود جلب نموده و جایگاه پر اهمیتی از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و سلامت به خود اختصاص داده است. مدیریت پسماند نیز عبارت است از مجموعه مقررات مرتبط با کنترل تولید، ذخیره، جمع آوری، حمل و نقل، پردازش و دفع پسماند منطبق با بهتربن اصول بهداشت عمومی، اقتصاد، علوم مهندسی، حفاظت از محیط زیست، زیبایی شناختی و دیگر ملاحظات زیست محیطی و هم چنین نگرش عموم است. قانون مدیریت پسماندها به عنوان نقطه عطفی در توجه نظام حقوقی ایران به مسئله پسماند به عنوان یک قانون جامع در زمینه مقابله با آثار خطرناک آلودگی و مشکلات ناشی از پسماندها در راستای مدیریت بهینه آنها مصوب گردیده است.امروزه با رشد روز افزون جمعیت و افزایش حجم زباله های تولیدی حاصل از فعالیت های انسان، مدیریت پسماندها را جزء مهم ترین دغدغه های حوزه خدمات شهری قرار داده است زیرا با افزایش زاد و ولد، نیاز انسان به پرورش و رشد در محیطی سالم و تمیز و به دور از آلودگی بیشتر خواهد شد. از سوی دیگر با توجه به چشم انداز بیست ساله کشور و همچنین اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اهمیت حفظ محیط زیست، مدیریت پسماند یکی از محورهای توسعه پایدار محسوب می گردد؛ لذا ضرورت وجود قانونی مدون و مرتبط در جهت دفع مناسب و بهداشتی پسماندها و عملکرد صحیح مدیریت پسماندها موجب گردید تا مراجع قانون گذاری با قید دو فوریت در سال 83 نسبت به تصویب قانون مدیریت پسماند و نیز آیین نامه اجرایی آن در سال 84 مبادرت ورزند. به موجب قانون اخیر، پسماند نتیجه استفاده ناکارامد از منابع طبیعی است و به عبارتی به مواد جامد، مایع و گاز (غیر از فاضلاب) گفته می شود که ناشی از فعالیت انسان بوده و از نظر تولید کننده زاید تلقی می شود. طبقه بندی پسماندها:در این قانون، پسماندها در۵گروه تعریف شده اند: نظیر پسماندهای عادی، پسماندهای پزشکی(بیمارستانی)، پسماندهای کشاورزی، پسماندهای صنعتی، پسماندهای ویژه. در اینجا به دو قانون اشاره می شود. ماده ۱۶: نگهداری، مخلوط کردن، جمع آوری، حمل و نقل، خرید و فروش، دفع، صدور و تخلیه پسماندها در محیط بر طبق مقررات این قانون و آئین نامه اجرایی آن خواهد بود. در غیر این صورت اشخاص متخلف به حکم مراجع قضایی به جزای نقدی در بار اول برای پسماندهای عادی از پانصد هزار (۵۰۰،۰۰۰ ) ریال تا یکصد میلیون(۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰) و برای سایر پسماندها ازدو میلیون (۲،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا یکصد میلیون (۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال و در صورت تکرار، هر بار به دو برابر مجازات قبلی در این ماده محکوم می شوند. متخلفین از حکم ماده۱۳ به جزای نقدی از دو میلیون (۲،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا یکصد میلیون(۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال و در صورت تکرار به دو برابر حداکثر مجازات و در صورت تکرار مجدد هر بار به دو برابر مجازات بار قبل محکوم می شوند. ماده ۲۰: خودروهای تخلیه کننده پسماند در اماکن غیرمجاز، علاوه بر مجازات های مذکور، به یک تا ده هفته توقیف محکوم خواهند شد. با وجودی که این قوانین وجود دارد ولی ضعف از کجاست؟ براساس آمارهای موجود، در ایران روزانه بیش از۲۵هزار تن زباله در شهرها تولید میگردد که هر روز با هزینهیی حدود۲۲میلیون تومان به وسیله۵۳۰شهرداری کشور با استفاده از لوازم و ماشینآلات نامناسب، جمعآوری و به محل دفن در خارج از شهرها منتقل میشوند. به علاوه، در ایران مساله مربوط به پسماندها در مقایسه با بسیاری از کشورها از اهمیت چندانی برخوردار نیست. در کشورهای مختلف بهرهگیری مجدد از پسماندها در قالب بازیافت رواج دارد و بخش بسیار کمی از پسماندها دفن میگردند، ولی در ایران پدیده پسماند با مسائلی مواجه شده است که در ادامه به ذکر تعدادی از آنها می پردازیم.1-عدم تفکیک زبالهها. 2-عدم محدودیت در تولید زباله. 3-محدود بودن قوانین و مقررات مشوق- بازدارنده در زمینه مدیریت پسماند. 4-اطلاعرسانی، آموزش و فرهنگسازی نابسنده. 5-فقدان توجه به مساله پسماند از سوی دولت و شهروندان. راهکارهای پیشنهادی: با توجه به موارد مطرح شده در سطور بالا و با عنایت به این نکته که در این زمینه تجارب بسیار موفقی در سایر نقاط جهان وجود دارد، میتوان راهکارهایی را به شرح ذیل پیشنهاد نمود:
1-بهبود و تقویت روشهای اطلاعرسانی و آموزش.
2- بهرهگیری از تجارب دیگر کشورها.
۳-تشویق و حمایت از پایاننامهها و طرحهای پژوهشی.
4-اصلاح و وضع قوانین جدید.
5-ارزیابی اقدامات کنونی. در اینجا سوالی که مطرح میشود این است که جهت مدیریت و کاهش پسماند، کشورهایی که موفق شدند، چگونه و از چه ابزار فرا زمینی توانستند استفاده کنند که ما نتوانستیم؟
قدر مسلم است که با بهره گیری از تجارب کشورهای مورد بررسی و به ویژه کشورهایی موفق که پس از سالها آزمون و خطا با موفقیت توانستند به مسائل و مشکلات در حوزه پسماند فائق شوند درکشور نیز میتوان در این زمینه موفق بود.ما باید بدانیم مدیریت پسماند صحیح چگونه است؟
چطور سوئد و آلمان توانستند قهرمان های محیط زیست لقب بگیرند؟
چگونه ژاپن به کسب ثروت از طلای کثیف دست می یابد؟
و یا اینکه سوئیس توانست لقب مدیریت کامل بازیافت را به دست آورد؟
ولی متاسفانه در مقابل شاهد سرکوب هموطنانی هستیم که خواستار مدیریت پسماند هستند.
که به نمونه یک خبر را که به تازگی رخ داده را بیان می دارم. سرکوب خشن معترضان به انباشت زباله در چهاردانگه-۲۹سپتامبر ۲۰۱۹- ۷مهر ۱۳۹۸: اعتراضات مسالمت آمیز ساکنان چهاردانگه به انباشت زباله های ساری در محیط زیست آنها: تا لحظه تنظیم این گزارش هنوز پرویز ایمانی رئیس شورای شهر فولاد محله در استان سمنان آزاد نشده است.او جزو معترضانی بود که در استان همجوارش، مازندران، بعد از یورش نیروهای یگان ویژه بازداشت و زندانی شد.این نشان می دهد که تاثیرات انباشت زباله در منطقه چهاردانگه مازندران حتی به نواحی همجوار در سمنان هم سرایت کرده است.تاکنون نزدیک به دو میلیارد کیلوگرم زباله های خانگی و بیمارستانی ساری، مرکز مازندران، در چهاردانگه دپو شده است.پیمانکاران شهرداری ساری با دریافت مبالغ هنگفت از شهرداری ساری، سالهاست که زباله های این شهر را ده ها کیلومتر دورتر از مرکز استان تخلیه می کنند و می سوزانند.
دود ناشی از سوزاندن زباله ها باعث مشکلات تنفسی برای مردم منطقه شده و شیرابه های این زباله ها به سفره های آب زیرزمینی سرایت کرده است.پیمانکاران شهرداری اغلب زباله های بیمارستانی را پس از تخلیه می سوزاننددر سال ۱۳۸۴ به مردم چهاردانگه وعده داده شد که فقط برای چند ماه انباشت این زباله ها را تحمل کنند تا ساخت تاسیسات زباله سوز ساری تکمیل شود.
بعد از گذشت ۱۴سال این اتفاق نیفتاد تا اینکه سرانجام ماه محرم امسال زمینه برای ساکنان چهاردانگه فراهم شد که علیه انباشت زباله ها بسیج شوند. این مقاومت چندین روز به طول انجامید تا اینکه با تصمیم مقامات امنیتی صدها نیروی یگان ویژه دست به قلع و قمع معترضان محلی زدند.کامیونها پیمانکاران شهرداری سازی نیز با اسکورت یگان ویژه به منطقه موسوم به “گویچاله” بازگشته و مشغول از سر گیری تخلیه زباله ها هستند. دولت ایران برای هزنیه تامین بودجه مورد نیاز ساخت نیروگاه های زباله سوز و بازیافت زباله در استانهای شمالی را ۳ میلیارد دلار برآورد کرد و نصف این مبلغ را برای این هدف از صندوق ذخیره ارزی برداشت کرد و تا در بودجه امسال گنجانده شود. مجلس شورای اسلامی اختصاص چنین مبلغی را تصویب نکرد. این در حالی است که کشور ژاپن ۵درصد، مالزی ۷۰درصد، هند ۸۶ درصد و اندونزی ۹۰درصد بودجه شهرداری را به این امر اختصاص میدهند. محیط زیست در ایران قربانی بد مدیریتی و فقدان آگاهی عمومی است. اما کماطلاعی مردم از بار مسئولیت مسئولان کشور نمیکاهد. مطابق قوانینی که کشور دارد و پیشتر بیان شد و همچنین هدف ۱۱بند ۶ سند ۲۰۳۰یونسکو- کاهش سرانه آثار منفی پدیده های زیست محیطی بر شهرها، از جمله از طریق: توجه ویژه به کیفیت هوا و مدیریت زباله ها و مواد زائد شهری و غیره تا سال ۲۰۳۰ از وظایف دولت رسیدگی به این بحران است.
بخش 5: سپس بحث آزاد با موضوع فرونشست زمین و تبعات آن آغاز گردید که درابتدا آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی اینگونه بحث را آغاز نمودند: منطقه جنوب غربی تهران (دشت ورامین) به شدت و شرایط اسفناکی با معضل فرونشست زمین مواجه است. تعریفی که یونسکو از پدیده فرونشست ارائه نموده است به اینگونه است: حرکت قائم رو به پایین سطح زمین. از علت های این پدیده (فرونشست زمین) میتوان به خالی شدن آب بافت های خاک، آب شدن یخ ها، معدن کاری، برداشت نفت و گاز از سطح زمین، حفر تونل، برداشت بیش از حد آب های زیر زمینی اشاره نمود. در حال حاضر بیش از 200 دشت در ایران دچار پدیده فرونشست خاک هستند. کارشناسان به این پدیده زلزله خاموش میگویند و عواقب آن را بسیار خطرناک تر از زمین لرزه های عادی میدانند چرا که خسارات آن جبران ناپذیر است.
در ادامه بحث خانم شبنم رضاوند در تکمیل صحبت های آقای محمودزاده رحیم آبادی به علت دیگر این فرونشست ها که بیابان زائی هست اشاره نمودند.
ایشان با اشاره به اینکه استفاده بیش از حد از سفره های آبی زیر زمینی زمینه ساز شدت فرونشست زمین شده و بر سایر بخش های محیط زیستی و همچنین فعالیت های انسانی همچون کشاورزی تاثیر گذاشته است به این نکته که فرونشست زمین (متراکم شدن خاک زمین) امکان راه اندازی سیل ها را افزایش میدهد چرا که خاک قدرت نفوذ آب را از دست میدهد اشاره نمودند و متذکر شدند که در حال حاضر 150 کشور از جمله ایران با این معضل مواجه هست و برای مثال تهران در سال 2010 میزان 36سانتی متر فرونشست زمین داشته است.
در ادامه خانم سمیه علیمرادی با اشاره به اینکه بیش از دو برابر استاندارد مجاز از منابع آبی زیرزمینی تجدید پذیر در ایران( حدود83%) استفاده میشود آینده خوبی را برای پدیده کم آبی و همچنین فرونشست زمین متصور نشدند و این پدیده در شهرهای بزرگ و پرجمعیت که حفر تونل، استفاده از منابع طبیعی، سرانه مصرفی مردم، ساخت کارخانه و مترو و …بیشتر است به مراتب رشد بیشتری خواهد داشت و اشاره کردند که دو نوع فرونشست زمین ( آنی و بلند مدت ) وجود دارد که خسارات فرونشست بلند مدت به مراتب از فرونشست آنی بیشتر است و برای مثال در شهر تهران باتوجه به جمعیت و در اثر ایجاد خط مترو و گسترش ساخت و ساز و بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی این میزان در سال های آینده در صورتی که اقدامات لازم جهت جلوگیری از رشد این پدیده صورت نگیرد بیشتر نیز خواهد شد. درپایان آقای محمدعلی محمودزاده رحیم آبادی ضمن تشکر ازتمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان, منشی جلسه, ادمین ها درساعت 21:45 پایان جلسه را اعلام نمودند.
در این جلسه علاوه برمهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای کمیته محیط زیست خانم ها ایراندخت کیا، لیدا اشجعی، رزا جهان بین، سمیه حسین زاده ثانی، شبنم رضاوند، سمیه علیمرادی و آقایان علیرضا جهان بین،منوچهر شفائی ، رضا عباسی زمان آبادی، محمد علی محمودزاده رحیم آبادی نیز حضور فعال داشتند.
جلسه سخنرانی نمایندگی سوئیس اکتبر ۲۰۱۹
رسول پورآزاد
این جلسه در روز یکشنبه ۱۳ اکتبر ۲۰۱۹ در شهر زوریخ در مکانی به نام کازاما در ساعت ۱۳ به وقت اروپای مرکزی برگزار شد. بخش اول: در ابتدای جلسه منشی جلسه آقای رسول پورآزاد ضمن خیر مقدم از اولین سخنران جلسه آقای جعفر فرد کریمی دعوت کردن تا گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در شهریور ماه را ارائه دهند : خبر: اعدام گروهی۸ زندانی جرایم “مواد مخدر” و “قتل” در زندان رجایی شهر کرج اشاره کرد. خبر: از زمان انتصاب ابراهیم رییسی به عنوان رئیس قوه قضاییه، فعالین حوزه های مختلف در پرونده هایی مجزا دستکم به هزار و ۲۷ سال و شش ماه، معادل ۱۲ هزار و ۳۳۰ ماه حبس و هزار و ۴۲۸ ضربه شلاق محکوم شدهاند که از رشد ۱۱۹ درصدی صدور احکام نسبت به دوره مشابه در زمان ریاست لاریجانی خبر می دهد. خبر: حق درمان و رسیدگی پزشکی همواره از مهمترین موارد نقض حقوق زندانیان در ایران به شمار میرود. در این ماه سه زندانی در زندان ارومیه در سایه عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست دادند. خبر: هانی یازرلو، زندانی سیاسی سابق نیز که بیش از ۲ ماه است در بند وزارت اطلاعات زندان اوین موسوم به بند ۲۰۹ در بازداشت بسر می برد، در پی عدم دسترسی به داروهای بیماری قلبی و هوای گرفته سلولش بیهوش شده و به بهداری بند منتقل شد. خبر: در ادامه اعتراضات هفت تپه، در این ماه هفت متهم این پرونده از جمله اسماعیل بخشی مجموعاً به ۱۱۰ سال حبس و۷۴ ضربه شلاق محکوم شدند. همچنین ۹ تن از کارگران مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت تپه هر کدام به ۸ ماه حبس تعزیری و ۳۰ ضربه شلاق، حسن سعیدی به ۵ سال حبس، رسول طالب مقدم به ۲ سال حبس، تبعید و شلاق، پروین محمدی به یک سال حبس، علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده هر یک به ۱سال حبس، بهنام ابراهیم زاده به ۶ سال حبس، حمیدرضا رحمتی به تحمل ۳ سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق در ملا عام و بیست میلیون ریال جزای نقدی و حسین حبیبی به ۴ ماه حبس و جزای نقدی محکوم شدند. هیراد پیربداقی نیز مجددا بازداشت شد.
بخش دوم : آقای مهرداد یگانه با موضوع بررسی ماده ۱۴ اعلامیه حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سخنرانی نمودند: در ابتدا نگاهی هر چند کوتاه می اندازیم به تاریخچه صدور ماده ۱۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر و چگونگی به رسمیت شناختن حقوق انسانهایی که به ناچار وطن خودرا ترک کردند. با توجه به اینکه در جنگ جهانی دوم افرادی از کشورهای جنگ زده گریختند این امکان فراهم شد که اعلامیه جهانی حقوق بشر بر این امر انسانی صحه گذارند و پناهندگی را یک حق برای انسان تلقی کنند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۵۰ قطعنامه های مبنی بر لزوم روشن شدن وضعیت پناهندگان تصویب کرد که موجب به وجود آمدن کنوانسیون پناهندگان در سال ۱۹۵۱ گردید و بعد ها پروتکل ۱۹۶۷ در از بین بردن محدودیت های زمانی و جغرافیایی این کنوانسیون منعقد شد. در این کنوانسیون شخص پناهنده تعریف شده و تکالیف سازمان ملل و کشورهای پذیرنده پناهنده نیز مشخص گردیده است. و اما اصل ۱۵۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی در ایران نیز به شرایط پذیرش پناهنده در ایران اشاره دارد. دولت جمهوری اسلامی ایران می تواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهند، پناه دهد مگر این که بر طبق قوانین ایران خائن و تبهکار شناخته شوند. این بدین معنی است که اگر شخصی به عنوان پناهنده سیاسی از جمهوری اسلامی طلب کمک کند و جمهوری اسلامی مراوداتی با کشور شخص پناهجو داشته باشد میتوانند با تبهکار و یا خائن شناختن فرد پناهجو آن را به کشور خود تسلیم کند که این خود یک حرکت غیر انسانی و غیر بشری است. امروزه در قرن ۲۱ همچنان شاهد جنگ ها و درگیری ها و اعمال خشونت علیه بشریت هستیم که موجب گستره ای از پناهندگان را در پی دارد. پناهندگان مردمانی هستند که به موجب بدرفتاری و شکنجه و نقض حقوق انسانی نمی توانند در کشور خود زندگی راحتی داشته باشند و متاسفانه ایران نیز جزو کشورهایی است که سالیانه تعداد زیادی از افراد به عنوان پناهنده از این کشور خارج میشوند. ماده ۱۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر به دو بخش تقسیم میشود: الف:هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است. ب: چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشأیی غیرسیاسی داشته باشد یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگیرد و اما در مقایسه ماده ۱۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصل ۱۵۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی در ایران باید گفت که این قانون یکی از بزرگ ترین قوانین نقض حقوق بشر در ایران است چرا که عده زیادی از از ارامنه سالیان درازاست که به ایران پناه آوردند و همچنان حق ایشان به طور گسترده پایمال می شود و همچنین اتباع افغان که قبل از انقلاب سال ۵۷ نیز در ایران بودند و بعد از سال ۵۷ همچنان ورودشان به ایران ادامه داشته هیچ گونه برگه شناسایی و یا حق اقامت به آنها داده نشده این در حالی است که عده زیادی از کشورهای سوریه یمن لبنان عراق و همچنین بعضی کشورهای آفریقایی و جدیداً یک گروه که از یهودیان اسرائیل که خود را گروه قلب پاک می نامند به ایران پناه آورده اند وجمهوری اسلامی به خاطر مقاصد سیاسی و به خاطر بقای خود در منطقه به آنها اقامت داده و بهترین امکانات ممکن را برای ایشان فراهم آورده است. این در حالی است که روزانه هم از اقلیت های مذهبی هم از اقلیت های قومی از سیاسیون و اقشار مختلف جامعه به خاطر در امان نبود نجان خود در ایران به ناچار در راه پناهندگی افتادند. به نوبه خود و به عنوان فردی پناهجو و آشنای کامل به این مقوله متوجه هستم که کشورهایی که پناهجو می پذیرند در حال حاضر اشباع شده و متاسفانه نمی توانند جوابگوی پناهجویان باشند شاید راه چاره کمک کردن به وضعیت این افراد در کشورهای خودشان می باشد با فشار آوردن به رژیم های مستبد و زورگو و عقب راندن آنها با کمک مردم، امید به آن دارم که تمام مردم در سرتاسر جهان از آرامش امنیت برخوردار باشد و دیگر شاهد پناه گرفتن افراد از ترس جانشان نباشیم.
بخش سوم: آقای مهرداد صفری اسکویی با موضوع اعدام در ایران صحبت نمودند: دهم اکتبر، مصادف با ١٨ مهر، روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام است. ازسال ٢٠٠٣ که این روز نامگذاری شده، تعداد کشورهایی که مجازات اعدام را لغو کردهاند سال به سال بیشتر شده است. با اینحال تعداد کل اعدامها در جهان، کاهش منظم سالانه نداشته. دلیل این پدیده تعداد بسیار زیاد احکام اعدام در سه یا چهار کشور دنیاست که به تنهایی آمار کل جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد. ایران یکی از این کشورهاست. اعدام که در تاریخ حقوق کیفری سنگین ترین مجازات بشری به شمار میرود از دیرباز در جوامع و ملتها جهت برخورد با ناقضان قانون خود وجود داشته است. اولین سند تدوین شده رسمی به جا مانده به ۱۸ قرن قبل از میلاد مسیح و حکومت حمورابی شاه بابل بازمیگردد که در آن مجازات ۲۵ جنایت، اعدام پیشبینی شده است. در یونان باستان نیز از مجازات اعدام جهت مجازات جرائمی چون قتل، خیانت و تجاوز و تحت قوانین دراکو به طور گسترده استفاده میشد. اگر چه افلاطون معتقد بود اعدام تنها باید در مواردی اعمال شود که مجرم اصلاحناپذیر است. از آن زمان تا کنون انواع روشهای مجازات اعدام در سراسر جهان شامل مصلوب کردن، غرق کردن، ضرب و شتم منجر به مرگ، سنگسار، سوزاندن در آتش، چهارمیل کردن، دار زدن، تیرباران، صندلی الکتریکی و تزریق کشنده و اتاق گاز جهت مجازات مجرمان به کار میرود. نگاهی سریع به جداول موجود نشان میدهد که به طور متوسط کشورهای قارّۀ آسیا بیش از سایر قارّهها حکم اعدام را به اجرا میگذارند. اکثر کشورهای آفریقایی این مجازات را از قوانین جزایی خود حذف کردهاند. در اروپا هم فقط کشور بلاروس است که همچنان اعدام را معتبر میداند. حتی روسیه هم به پیروی از اروپا، اعدام را به تعلیق درآورده است. با نگاهی در مقیاس کوچکتر، منطقۀ خاورمیانه بلافاصله جلب توجه میکند: ایران، عربستان، بحرین، امارات متحد عرب، عراق، اردن، کویت، عمان، قطر و سوریه همگی حکم اعدام را اجرا میکنند. تنها اسرائیل و ترکیه رسماً اعدام را لغو کردهاند و در لبنان هم سالهاست که چنین حکمی صادر نشده است. دهها نهاد مدافع حقوق بشر ۱۶ سال پیش تصمیم گرفتند در ائتلافی جهانی دهم اکتبر، برابر با ۱۸ مهرماه را به عنوان روز جهانی مبارزه با مجازات مرگ نام گذاری کنند، با هدف تلاش برای لغو این مجازات در سرتاسر جهان. مجازاتی که به گفته مدافعان حقوق بشر «غیرانسانی است و ناقض حق حیات». مجازاتی که سالانه جان صدها تن را در ایران میگیرد. اِعدام نوعی کیفر و مجازات و به عبارتی دیگر اشد مجازات برای محکوم است. این کیفر یکی از موارد پیش بینی شده در قانون برخی کشورهاست که در آن به حکم قانون و بر اساس حکم دادگاه -عمومی، جنایی، نظامی وغیره زندگی یک انسان سلب میشود. عربستان سعودی، چین، آمریکا، عراق و ایران دارای بالاترین آمار اعدام در جهان هستند. ایران بالاترین نرخ سرانه اعدام به نسبت جمعیت را داراست. مجازات اعدام اصول سوم و پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض میکند. این مجازات که در حقیقت به معنای کشتن قانونی انسانها به حکم دولتهاست، هم به منزله نقض “حق زندگی” است (اصل سوم) و هم به مثابه نقض این حق است که “احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه یا برخلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد” (اصل پنجم). فعالان حقوق بشر خواستار آناند که این مجازات در همه کشورها لغو شود، زیرا این مجازات را بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرکننده میدانند. آنان میگویند، کشتن هرگز نمیتواند عملی عادلانه باشد، حتی اگر دولت دستور آن را بدهد؛ دولتها نمیتوانند عمل کشتن را با قانون منع کنند و خود همزمان دست به کشتن بزنند.
بخش چهارم : خانم مهسا ذکایی با موضوع زنان در ورزشگاه : حضور زنان در ورزشگاهای ایران در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷ آزاد بود وزنان ایرانی می توانستند بازیهای اصلی وباشگاهی را آزادانه تماشا کنند. سالها بعد از انقلاب ۵۷ و در راستای سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی مبنی بر جدا سازی زن ومرد و دیدگاههای مراجع تقلید شعیه در این بازه محدود شد در سالهای دهه های هفتاد وهشتاد این موضوع با در خواست زنان برای دیدن بازیهای ورزشی خصوصا فوتبال جدیتر شده و فشار کنفدراسیونهای ورزشی آسیایی جهانی برای پایان دادن به این ممنوعیت ابعاد تازه تری به این موضوع داد. ممنوعیت تماشای بازی در ورزشگاه برای زنان نوعی تبعیض جنسی شمرده میشود با این حال تا کنون گزارش های مبنی بر حضور غیر مجاز دختران با لباس پسرانه در ورزشگاه ها منتشر شده است. هواداران های تیم های فوتبال تنها به خاطر آنکه زن و یا دختر هستند نمیتوانند به تماشای تیم محبوب خود بروند جریان اعتراض به ممنوع بودن حضور زنان و دختران با اعتراضات خود سوزی و خود کشی همراه بوده است که جمهوری اسلامی با مقاوت بسیار بالا بلاخره مجبور به پذیرش زنان دز ورزشگاه شد.یکی از افرادی که با خود سوزی خود را فدای بقیه زنان و دختران آزادی بخش کرد و به مقابله با تبعیض جنسی در ایران پرداخت دختری به نام سحر خدایاری معروف به دختر آبی که نتوانست به تماشای تیم استقلال به ورزشگاه راه پیدا کند ودر روز۱۱شهریور ما سال ۱۳۹۸ اعتراض خود را نسبت به قوانین حکومتی با خودسوزی خود نشان داد. در سالهای اخیر فعلالان حقوق زنان خواستار آزاد شدن حضور زنان برای تماشای مسابقات ورزشی مردان شدهاند از آن جمله میتوان به تلاش برای ورود به بازی فوتبال ایران آلمان در سال ۱۳۸۳ و همچنین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه ها به شعار( حق زن نیمی از آزادی) کمپین چهارشنبه های سفید روسری های سفید اشاره کرد. سر انجام با فرصت تعیین شده ریس فیفا جیانیبرای آزاد کردن ورود زنان به استادیوم حکومت ایران مجبور به عقب نشینی شد و اعلام کرد از اکتبر ۲۰۱۹قانون ممنوعیت ورود زنان به استادیوم را لغوخواهد کرد و پیش از این دولت عربستان نیز ژانویه ۲۰۱۸ ورود زنان و بانوان را به استادیوم را آزاد کرد. حال باد دید که چقدر این حکم آزادی ورود زنان به ورزشگاه آزاد است و بهانههای تازهای پشت این آزادی وجود دارد یا خیر. و اما صدای آمریکا اذعان داشت که به بهانه ورود زنات به ورزشگاه مامورهای زن زیادی برای کنترل و امنیت ورزشگاه حضورخواهند داشت و همچنین حسین رحیمی ریس پلیس تهران هم روز یکشنبه ۱۴ مهر ماه از حضور زیادی از ماموران پلیس زن در ورزشگاه خبر داد و همچنین اعلام کرد این پلیس ها در ورزشگاه به خاطر امنیت حضور زنان و کنترل امنیت و تأمین امنیت ورزشگاه است. همچنین محمد جعفری منتظری دادستان کل جمهوری اسلای ایران حضور زنان در ورزشگاه را حرکات حساب شده دشمنان تویت کرده بود. بسیار جالب است هر آزادی برای هر قشر زنان و یا کارگران حق پوشش حق کودکان حق تحصیل حرکت حساب شده دشمنان و غربیها میباشد و از نظر دولت دیکتاتور ایران این چگونه نگاهی است. هر بار هر زنی تلف میشه به خاطر آزادی حالا هر نوع آزادی انگشت اتهام را به روی اون زن دراز میکنند و برایش کلی مسایل دیگری میسازند. اما یک لحظه حاضر نیستن فکر کنن که چرا تبعیض جنسیتی چرا تفاوت چرا نابرابری زن و مرد البته تمای این تبعیض ها و محدودت ها رژیم اسلامی و مرد سالاری و اسلام گرای ریشه میگیرد و به وضوح در قوانین جمهوری اسلامی دید میشود. در همین خصوص محدودیتها و تبعیض علیه زنان وزارت خارجه آمریکا همواره تبعیض حقوق زنان در ایران توسط جمهوری اسلامی را به شدت محکوم کرده و خواستار آن شده است که آزار و اذیت و تبعیض علیه زنان که نه تنها به حقوق اولیه و بنیادین خود را مطالبه میکنند پایان یابد. ورود زنان آزاد شد و زنان به ورزشگاه آزادی راه پیدا کردند و در بازی ایران و کامبوج به ورزشگاه آزادی با محدودیت جا رفتند آنها یک صدا همراه مردان به تماشای تیم کشور خودشان را تشویق کردند چه چادری چه مانتوی همه کنار هم بودند اما سؤال اینجا است آیا این آزادی ادامه خواهد داشت یا به دلیل دخالت فیفا بود که زنان به آزادی راه پیدا کردنند اما ورزشگاه با تعداد کم آقایان و صندلی خالی جایگاه مردان و جیگاه زنان که کاملاً پر شده بود و تعدادی زیادی از زنان بیرون ورزشگاه مانند. زنان با شعار سحر جای تو خالی یک صدا فریاد میزدند و دختری با عکس سحر سحر خدایاری وارد ورزشگاه شده بود که به دخالت پلیس زن دستگیره شد اما زنان دیگر یک صدا میگفتند ولش کن ولش کن هنوز اخباری در دست نیست که آیا آن دختر دستگیر شد و یا خیر. پس هنوز آزاد نشدهایم ما هنوز با محدودیت رو به رو هستیم. سحر پر کشید وسوخت اما یاد حرکتش در یاد ما خواهد ماند.
بخش پنجم : آقای ناصر دروخوار با موضوع روز جهانی معلم : به نقل از ندای سبز آزادی افزایش شدت برخورد با معلمان از سوی نهادهای امنیتی و قضایی وعدم توجه به مشکلات صنفی ومعیشتی معلمان و درعین حال امنیتی نشان دادن فعالیت های صنفی آنها، برخوردهای غیرقانونی با تشکل های صنفی معلمان و افزایش فشارهای امنیتی و قضایی بر فعالان مدنی معلمان، وضعیت نگران کننده ای را بوجود آورده که کمپین حمایت از معلمان دربند گزارشی از بازداشت و زندانی شدن معلمان ارائه کرده است. براساس این گزارش ۳۹۹ معلم بازداشت و زندانی شده اند. این کمپین البته اعلام کرده که تعداد زندانیان بازداشت شده بیش از رقمی است که دراین گزارش ذکر شده است. همچنین در این گزارش به احضار جمع زیادی از معلمان به نهاد های امنیتی، انتظامی و قضایی در کنار بازداشت های صورت گرفته از سال ۱۳۸۸ تا کنون، که به طرق گوناگون مورد بازجویی یا تهدید قرار گرفته اند، اشاره شده است. کانون صنفی معلمان ایران در تهران روز ۶مهر بیانیه ای صادر کرد و به احضارهای غیرقانونی و نقض حقوق معلمان زندانی اعتراض کرد. در این بیانیه با اشاره به وضعیت معلمان زندانی از جمله محمد حبیبی آمده است: زندان و زندانیان دارای حقوق و آئین نامههایی هستند که در زندانهای ایران اجرا نمیشود و نبایدهایی وجود دارد که متولیان قوه قضاییه، دادگستری، دادستانی انقلاب و سازمان زندانها درباره زندانیان صنفی، سیاسی، مدنی، حقوق بشری، عقیدتی و امنیتی به کار میگیرند. کانون صنفی معلمان ایران حق شکایت از وضعیت معلمان زندانی و زندانها و مشکلات معیشتی، منزلتی و امنیتی را به نهادهای حقوق بشری، سازمانهای جهانی، سندیکاها، اتحادیهها و فدراسیون جهانی کار را برای خود محفوظ میداند. یاسر امینیآذر، معلم و فعال صنفی اهل مهاباد از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به ۱۵ ماه زندان محکوم شد. شبکه حقوق بشر کردستان روز چهارشنبه ۶ شهریور گزارش داد که یاسر امینی آذر، معلم و فعال صنفی از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد، بابت اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به ۱۵ ماه زندان محکوم شده است. در دادنامه ابلاغ شده آمده است که «بزهکاری متهم و رای محکومیت صادره مدلل به دلایل اثباتی و قوانین و امارات قضایی موجود در پرونده بوده» است. در بخش دیگری از این دادنامه با رد تجدیدنظرخواهی، آورده شده است که رای صادره قطعی است. امنیت جانی معلمین نیز از سوی ایران تهدید میشود چنانچه فرزاد کمانگر معلم کرد ایرانی بود که به اتهام عضویت و همکاری با پژاک به اعدام محکوم شد. او هیچگاه این اتهام را نپذیرفت ولی در سحرگاه روز یکشنبه ۱۹اردیبهشت ۱۳۸۹، بههمراه علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین به دار آویخته شد. فرزاد کمانگربه پاس فعالیتهایش، به صورت افتخاری گزارشگر ویژه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نیز بود. یونسکو در گزارش خود در مورد فشارها علیه فضاهای آموزشی، به موضوع اعدام فرزاد کمانگر اشاره کرد. اتحادیه اروپا حکم اعدام او را محکوم و سازمان دیده بان حقوق بشر از او به عنوان یک معلم یاد کرده است. فدراسیون جهانی اتحادیه های معلمان، در بیانیهای، روز اعدام فرزاد کمانگر را یک روز فاجعهآمیز برای معلمان، فعالان اتحادیههای کارگری و حقوق بشر نامید اتحادیه معلمان سوئد نیز با انتشار بیانیهای اعدام فرزاد کمانگر را محکوم کرد. کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران در بیانیهای این اعدامها را محکوم و از آن به عنوان نشانه گسترش ترور حکومتی یاد کرد.
بخش ششم : آقای علی امام قلی با موضوع چرخه خشونت در ایران: مهر (2 اکتبر)؛ روز جهانی بدون خشونت است. مهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی هندیها بود که ملت هند را درراه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد میکرد. فلسفهٔ بیخشونتی گاندی روی بسیاری از جنبشهای مقاومت بدون خشونت در سراسر جهان و تا امروز تأثیر گذارده است. به همین عنوان دوم اکتبر سالروز تولد مهاتما گاندی رهبر استقلال هند به عنوان روز بین المللی نفی خشونت انتخاب شده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد به منظور ترویج فرهنگ صلح، تسامح و تفاهم و عاری از خشونت از دولت ها از نهادهای تحت پوشش این سازمان، سازمان های منطقه ای و سازمان های غیردولتی و نیز افراد دعوت کرد روز دوم اکتبر را به عنوان روز نفی خشونت گرامی بدارند و به ترویج فرهنگ نفی خشونت از طریق آموزش و ارتقای آگاهی عمومی کمک کنند. مدافعان حقوق بشری زنان در ایران، به دلیل این که فعالیتشان به نوعی در مخالفت با هنجارهای فرهنگی، مذهبی یا اجتماعی مربوط به نقش زنان تصور میشود، غالبا در مقایسه با همکاران مرد خود با خصومت بیشتری از سوی مقامات روبرو میشوند در نتیجه آنان نه فقط به خاطر فعالیت خود به عنوان مدافعان حقوق بشر بلکه همچنین به خاطر جنسیتشان با نقض حقوق بشر مواجه میشوند. اگر پذیرفته باشیم انسانیت ما موضوعی جدا از مرزبندیهای سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی وفرهنگیست،تعریف سازمان ملل از خشونت علیه زنان معنای دقیقتری پیدا میکند. براین اساس، اگر چه مصادیق و روشهای مبارزه با خشونت علیه زنان از یک جامعه تا جامعه دیگرفرق دارد رابطه یک جامعه خشونت را توجیه نمیکند. در شرایط عادی مسئولیت مقابله با هرآنچه “تهدید امنیتی” تلقی شود به عهده نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و در صورت لزوم بسیج است. در شرایط امنیتی “بحرانی”، با تصمیم شوراهای تامین، سپاه پاسداران به نیروی امنیتی اصلی عمل کننده درشهرهای مختلف تبدیل می شود. در پایتخت ایران، تصمیم گیری در مورد فراخواندن سپاه با شورای عالی امنیت ملی خواهد بود. اگر این شورا تشخیص دهد که مقابله با “تهدید امنیتی” از عهده نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و بسیج بر نمی آید، مسئولیت امنیت به قرارگاه ثارالله سپرده می شود که زیر نظر فرماندهی کل سپاه قرار دارد. در صورتی که این قرارگاه عهده دارچنین وظیفه ای شود، سایر نیروهای امنیتی و انتظامی، درچارچوب آن عمل می کنند. به عنوان مثال یک روز بعد از انتخابات۲۲ خرداد ۱۳۸۸، نیروی های بسیج به درخواست نیروی انتظامی به برخورد با معترضین پرداختند اما از ۲۵ خرداد، مسئولیت اصلی بر عهده قرارگاه ثارالله گذاشته شد که تا ۲۵ مرداد ماه تداوم داشت. درجریان پیگیری پرونده ضرب و شتم چهار گوجه سبز فروش در بزرگراه آزادگان، وکیل این پرونده میگوید: «نیروی انتظامی در بخشی از گزارش خود آورده که خبرهای واصله حاکی است اخیرا شهرداری در واحد رفع سد معبر (شهربان) اراذل و اوباش را به صورت روزانه جذب کرده و آنها را برای متفرقکردن افرادی که اقدام به سد معبر میکنند میفرستد. بازپرس این شعبه و تحقیقات و بازجوییهایی که و در گزارشی رسمی که به بازپرس اعلام شده، تأیید کردهاند این اراذل و اوباش توسط شهرداری برای کارهایی که مدیران میخواهند انجام دهند و نمیخواهند خودشان را درگیر کنند، به کار گرفته میشوند. حتی در گزارش رسمی پلیس، اسامی شرکتهایی مرتبط با شهرداری و نشانی آنها هم ذکر شده و در بازجویی یکی از معاونان شهرداری منطقه، این فرد هم این مسئله را تأیید کرده است. حال سوال اینجاست. مدیران جمهوری اسلامی در چه کارهایی نمیخواهند خود را مستقیما درگیر سازند؟
اراذل و اوباش در چه محیطهایی استخدام و به کار گرفته میشوند؟
در چه موارد دیگری مدیران جمهوری اسلامی به اراذل و اوباش متوسل میشوند؟ این اراذل و اوباش آیا به دستمزد روزانه قانع میشوند؟
رد پای آنها را در کدام سازمانها و نهادها میتوان یافت؟
بخش هفتم : منشی جلسه با تشکر از آقای امام قلی از دوست عزیز آقای حمید رشیدی دعوت کردند تا شعر زیبایشان بخوانند :
لردگان تنها نیست راز گفت عرب گرسنه شد راست گفت
غصور یک نفر دونفر نه ۲۷۰ تا سهمیه۲درصد ۳درصد نه۷۰ تا بچه ۶ ماهه ایا رابطه داشته وزیر با خرد مردم راببو انگاشته
اگر بچه یک وزیر یا ملا بود سمت سمعیها چون ژنش اعلا بود
چه میکردید با این بانیان همان بانیان۴۰ساله همان جانیان
شمشیر از رو بسته اید براین امت هرکاری کردید ونکردید زدید تهمت
حتما کارتان باقطری اشکی پاک میشود
ایدز مگر درمان دارد ندارد خاک میشود
شرم وحیا که نیست براین قوم پلید کجا رفتند علمای درصحنه قم پلید انانی که دوش حمام حرام میکردند
آیا نمی شد گوشه چشمی به لردگان میکردند
حتما جایشان گرمه برعکس ۴۰سال پیش
همان سالی که شروع شد تیغ زدن باریش
لردگان برای ایرانی درس عبرتیست این تازی زاده موجود بی غیرتیست
تا کارگران بلند شدن ما نشستیم
تا بنزین گرانشد ما در جایگاه هستیم هفت، تپه، هپکو، معلمان پیر
حقوقمان یک ملیون اونم ماها دیر درسته بینمان تفرقه انداخت
درسته چاه کن ته چاه باخت شاید منو تو در خیابان بمیریم
کنار هم نباشیم در اتاقمان میمیریم چرا همه چیز برای خود میخواهیم
گاومان نه من شیر وخود میزاییم این موجود پلید برای ویرانیست
دیر بجنبیم تجزیه شده وایراننیست شوارای گداز راببین یکی شده اند
دکتران سهمیه دار ببین دکی شده اند یک سوال داریم منو مش قاسم
چرا انقلاب کرده وسمت دولت خاصم نه ماشین ونه خانه ونه باغ
همه رفتنی بدون نور چراغ این همه مال پرستی وحرص زچیست
خون هم در شیشه وعاقبت زکیست هنگ کنگ قیام کرد حقش را گرفت
عراق قیام کرد بر ان پیر خرفت ما از جایمان هم جم نخوردیم
برای انکه نکشت حرفها بردیم برای همدیگر کنیم تعریف
زمان شاه ودکا بودو بعد بیف کولبر میکشن ساکتیم سوختبر ساکت تر
دلار رو به گرانی و بازار هم راکتر انقدر نشستیم غم وقصه شد چرکین
زخم بستر نزدیک است و در کمین نابرده رنج گنج میسر نمیشود
شیخ بی ضربه شصت گم نمیشود لردگان را کرده ای شهر مردگان
کودکان یکی یکی در گودال تشنگان بجای فرا فکنی از ایران دورباش
در این وطن غم زده بذر بدی نپاش جنگ راه انداختی وجوانانمان عجیر ای کشاده عبای مضحک خمس بگیر کم ارزش ترین پاسپورت از ان ماست
بی ارزش ترین پول جهان از ان ماست
غنی ترین فلزات و کانی از ان کیست
همان کشوری که حاکمش ملای فمنیست
حال همه را به نان شب محتاج کرده ای
ایران را از بالا و پایین حراج کرده ای
تاریخ دوباره تکرار خواهد شد
دوباره کوه تو کاه خواهد شد ان روز شبیه هفت ابان خواهد شد
ان روز برایمان محقق خواهد شد راستی اسامی که گفتی که بود
میناژ و تیلور و انکه بیمه بود عقل و شعور که نداری همش ویروسی
دیش وقیچی ک داری عرب یا سایروسی
مسیحادست بدست شطرنجشان بهم زنیم
ما میتوانیم این هان نه هفت اسمان بهم زنیم
منشی جلسه با تشکرازآقای رشیدی و تشکر از تمامی حضار جلسه را به پایان رساندند و در اخر انتخابات سالانه مسئول نمایندگی را برگزار کردند که در این انتخابات خانم مهسا ذکایی .آقای رضا امیری و آقای مهرداد اسکویی کاندید شده بودند که خانم ذکایی کناره گیری کردند و رای گیری انجام شد که اقای امیری با گرفتن۱۳ رای وآقای صفری اسکویی با گرفتن ۶ رای به پایان رسید و آقای امیری برای یک سال دیگر مسئول کانون نمایندگی سوئیس شدند. دراین جلسه آقایان علی امام قلی . مهرداد صفری اسکویی. حمید رشیدی .مهرداد یگانه. اکبر ناطق .ناصر دروخوار عبدالمجید بلوچی . پیمان اشکان .و خانم ها فیروزه دهبزرگی .عسل اشکان. سیمین مرادی فرد به صورت حضوری و از طریق پالتاک آقای جعفر فرد کریمی . منوچهر شفایی .وحید خوش اخلاق . احسان زندی لک و در این جلسه آقای رضا امیری مسئول جلسه آقای هادی جعفر پور صدا بردار وآقای رسول پورازاد منشی جلسه و خانم مهسا زکایی ادمین فضای مجازی شرکت کردند و در آخر جلسه کار زاری برای یاد بود سحر خدایاری معروف به دختر آبی با عکس های مربوط با آن توسط خانم مهسا زکایی انجام شد .
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ سپتامبر۲۰۱۹
سیداسماعیل هاشمی
در روز یک شنبه مورخ 29 سپتامبر ساعت 12:00 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی هامبورگ برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه جناب آقای حسین سلمانیان ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند. درآغازجلسه آقای جلال پورصادقی گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران درشهریورماه سال 98 را ایراد کردند .خبر: اخبار نقض حقوق بشر در شهریور ماه ۹۸ با بیش از ۱۵ مورد اعدام، همچنان بازگو کننده نقض حق حیات در مراجع قضایی ایران است. بازداشت و محکومیت های سنگین فعالان صنفی و کارگری، بازداشت اتنیکها ومحکومیتهای طویل المدت فعالان مدنی، نقض حقوق زندانیان، نقض پایدار آزادی بیان، نقض حقوق زنان و کودکان، تجمعات کارگری و اصناف بخصوص در زمینه معوقات مزدی و موارد دیگری که در استانهای مختلف رخ داد، همراه بود. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است. در حالی که ۶ ماه از انتصاب ابراهیم رییسی به عنوان رئیس قوه قضاییه می گذرد، افزایش چشمگیر احکام صادره علیه فعالان سیاسی و مدنی در همین مدت کوتاه حکایت از آغاز موج جدیدی از فشار و سرکوب گسترده جامعه مدنی و منتقدان در ایران دارد. طی این بازه زمانی فعالین حوزه های مختلف در پرونده هایی مجزا دستکم به هزار و ۲۷ سال و شش ماه، معادل ۱۲ هزار و ۳۳۰ ماه حبس و هزار و ۴۲۸ ضربه شلاق محگوم شدهاند که از رشد ۱۱۹ درصدی صدور احکام نسبت به دوره مشابه در زمان ریاست لاریجانی خبر می دهد.
بخش۲ : خانم فایزه رضایی بررسی ماده 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق پناهندگی) ومقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: مهاجرت را به جابجایی مردم از مکانی به مکان دیگر برای زندگی، ترک دیار گفتن و در مکانی دیگر اقامت گزیدن و همچنین کوچ کردن معنا نموده اند. شاید بتوان گفت که مهاجرت، عمری به درازای عمر بشر دارد. بشر از ابتدا به دو دلیل اصلی اقدام به مهاجرت می نموده: اول دور شدن از عوامل و شرایط نامساعدی که در محل زندگی فعلی اش با آنها مواجه بوده؛ مانند بلایای طبیعی، کمبود غذا، بیماری، فقر، بیکاری، ناامنی، جنگ و دوم شرایط و عوامل مساعد برای زندگی بهتر در مقصد مهاجرت؛ مانند امکان زندگی بهتر، اشتغال، امنیت، رفاه و آموزش و…مفهوم «پناهندگی» به شیوه ای از مهاجرت اطلاق می شود که در آن شرایط و عوامل نامساعد در کشور و محل زندگی اصلی فرد آنچنان طاقت فرسا، تحمل ناپذیر، تهدیدکننده و خطر آفرین باشد که فرد برای حفظ جان و ادامه حیات، ناگزیر از ترک محل زندگی اش باشد. از آنجا که این نوع مهاجرت عموما با ویژگی هایی نظیر اجباری بودن، تحمیلی بودن، ناخواسته و بدون هماهنگی بودن اجین است، لذا فرد پناهنده، شدیدا نیازمند حمایت، توجه و مساعدت حقوقی-قضایی، اجتماعی و اقتصادی در کشور مقصد و یا کشور یا کشورهای واسطه می باشد. حدود یک قرن از اولین اقدام جهانی جهت به رسمیت شناختن «مفهوم پناهندگی» و تدوین شالوده های «حقوق پناهندگی» می گذرد. در این گذار تاریخی، این مفاهیم به مرور تغییر کرده و از شکلی محدود، منطقه ای و موردی به مفهومی جهان شمول، همگانی و عمومی بدل گردیده است. بر پایهی اعلامیهی جهانی حقوق بشر، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۶۶ اقدام به تصویب دو میثاق بین المللی (میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی) نمود که میتوان از آنها به عنوان ثمرهی سالها فعالیت و مذاکرهی دولتهای عضو سازمان ملل متحد و مرجع و مبنای حقوق بشر بین المللی یاد نمود. با تصویب و لازم الاجرا گردیدن این دو میثاق بین الملی، دولتها موظف به رعایت حقوق شهروندان خویش و همچنین حقوق بیگانگان (اعم از پناهجویان) شدهاند..حدود یک سال پس از تاسیس سازمان ملل متحد، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای در راستای تاسیس “سازمان بین المللی پناهندگان” تصویب نمود. سازمان بین المللی پناهندگان در طی دوران چهار سال فعالیتاش، افراد بسیاری را که به دلیل تبعات ناشی از جنگ، اقدام به مهاجرت به دیگر کشورها نموده بودند، به موطنشان بازگردانید. در سال ۱۹۵۰ و با پایان کار سازمان بین المللی پناهندگان، “کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان”، برای رسیدگی به وضعیتهای جدید به وجود آمده، تاسیس شد. متعاقب آن در سال ۱۹۵۱ “کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگی” به تصویب رسید که بیتردید میتوان آن را اصلی ترین منابع حقوق پناهندگان در چارچوب حقوق بین الملل دانست. در این کنوانسیون ضمن ارائهی تعریف پناهنده، بر اصولی شامل اصل عدم تبعیض در آزادی مذهب، حق تشکیل اتحادیه و تشکیلات، دسترسی آزادانه به محاکم قضایی، آزادی رفت و آمد، مصونیت در مقابل اقدامات متقابل از سوی دولتها، مصونیت از اقدامات علیه اتباع کشور اصلی حتی زمانی که فرد بر حفظ تابعیت اولیهی خود اصرار دارد و نیز مصونیت از پرداخت هزینههای دادرسی تاکید شده است. کنوانسیون همچنین توصیه مینماید که احوال شخصیه فرد پناهنده بایستی براساس قوانین و مقررات کشور محل اقامتش در نظر گرفته شود. ایضاً حمایت در مقابل اخراج و بازگردانیدن به کشور مبدأ و تاکید بر عدم مجازات پناهندگان به سبب ورود یا اقامت غیرمجاز و غیر قانونی شان از جمله مفاد این کنوانسیون میباشد. در سال ۱۹۶۷ پروتکل الحاقی کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگی به تصویب سازمان ملل متحد رسید. همچنین در سال ۱۹۶۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد “اعلامیهی پناهندگی سرزمینی” را تصویب نمود. مطابق این اعلامیه مسئولیت اعطا پناهندگی به افراد متقاضی برعهدهی جامعه بینالمللی و نمایندهی آن (سازمان ملل متحد) میباشد و هر فردی که به خاطر نقض اصول اعلامیهی جهانی حقوق بشر حیات، جسم، جان و آزادیاش در معرض خطر باشد صلاحیت پناه جستن دارد. در خصوص مبنا و خواستگاه حق پناهندگی اختلاف نظر وجود دارد. برخی حقوق بشر و حق پناهندگی را برگرفته از “حقوق طبیعی” انسان، “غیر قراردادی” و “غیر سلبی” دانستهاند؛ بدین معنا که انسان، به صرف انسان بودن از این حق مستفیذ است این حق قابل انحلال، لغو و یا بازپس گیری نمی باشد. برخی دیگر منشا، این حقوق را “قرارداد”های انسانی دانسته و به عبارت دیگر این حقوق را در زمرهی “حقوق موضوعی” یا “حقوق ایجابی” قلمداد می نمایند که با گذر زمان و در شرایط متفاوت، قابل سلب و اعطا میباشند. حق پناهندگی از حقوق مصرحه در اعلامیهی جهانی حقوق بشر و از جمله حقوق پایه ای و اساسی بشر به شمار می آید. مادهی چهاردهم اعلامیهی جهانی حقوق بشر در مورد حق پناهندگی چنین مقرر می نماید: 1- در برابر شکنجه، تعقیب و آزار، هر شخصی حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای دیگر را دارد. ۲- در موردی که تعقیب واقعاً مبتنی بر جرم عمومی و غیرسیاسی یا اعمال و رفتارهایی مخالف با اهداف، اصول و مقاصد ملل متحد باشد، نمی توان به این حق استناد نمود. شایان ذکر است که بند دوم این ماده شرایطی را بیان مینماید که طبق آن امکان استفاده از حق پناهندگی وجود نخواهد داشت. این شرایط شامل ارتکاب جرایم عمومی و غیر سیاسی و یا اعمال منافی با اهداف و اصول کلی ملل متحد (مندرج در منشور ملل متحد که مهمترین آنها حفظ صلح و امنیت بین المللی است) میباشد. همچنین مادهی سیزدهم این اعلامیه اذعان میدارد:۱- هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت و آمد کند و اقامت گاه خود را برگزیند. 2- هر شخصی حق دارد هر کشوری، از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خویش بازگردد. بند اول این ماده، حق آزادی افراد در حرکت و جابجایی از نقطهای به نقطهی دیگر به خصوص در حالتی که فرد احساس خطر میکند؛ مشروعیت میبخشد. در بند دوم، ایجاد هرگونه ممنوعیت و محدودیت برای افراد در خصوص ترک و یا رجعت به کشور متبوع توسط دولتها منع گردیده است. پیگرد و یا تعقیب از مهم ترین شروط دریافت حق پناهندگی به شمار میآید. در اصطلاح، پیگرد عمل سازمان یافته ای است که از سوی دولت یا نهادهای دولتی در جهت تفتیش و تعقیب اندیشه ها و عقاید افراد جامعه و برای وادار ساختن تحمیلی اندیشههای خود به ایشان به اجرا در میآید. بر این مبادی، پیگرد شامل هرگونه تعرض به حقوق اساسی فرد همچون حق زندگی، حق امنیت، حق داشتن کرامت و یا اعمال هرگونه تبعیض نژادی، جنسی، قومی، مذهبی، زبانی و یا هرگونه ممنوعیت و محدودیت نسبت به عضویت در گروههای سیاسی، اجتماعی و یا مذهبی خواهد بود. ویژگی عمدهی وضعیت پناهندگی نسبت به مهاجرت، شاخصهی غیر اختیاری، غیر داوطلبانه و اجباری بودن آن است؛ به طوری که مجموعهای از محدودیتها و آزارها، امنیت جانی و مالی افراد را چنان در معرض خطر قرار میدهد که ترک و جلای وطن را بر ایشان تحمیل مینماید. اگرچه تمامی اعلامیهها، کنوانسیونها و آیین نامههای مربوط به تعیین وضعیت پناهندگان میکوشد تا ابهامات موجود را از بین ببرند و تعاریف روشن تری از وضعیت پناهندگان و حقوق ایشان ارائه دهند، در یک نگاه کلی مسئولیت تعیین وضعیت پناهندگان همچنان تا حد زیادی برعهدهی دولتها میباشد. به بیان دیگر قوانین و مقررات بین المللی به پناهندگان این حق را نمیدهد که دولتها را به اعطای پناهندگی به خویش وادار سازند؛ گرچه میتوانند از امکانات قضایی موجود آنها برای اثبات وضعیت پناهندگی خود استفاده کنند.در حال حاضر علی رغم افزایش چند برابری تعداد پناهندگان، کشورهای پناهنده پذیر در مقام اعمال حق حاکمیت خویش، محدودیتهای بیشتر و قوانین سختگیرانهتری را در روند پذیرش ایشان ایجاد نمودهاند. از جمله میتوان به ایجاد وضعیت جدیدی تحت عنوان “پناهجو” اشاره داشت که این وضعیت نوظهور شامل افرادی میگردد که درخواست وضعیت پناهندگی آنها هنوز مورد تایید کشور پناهنده پذیر قرار نگرفته است. در این شرایط، این افراد امکان استیفای ابتداییترین حقوق مصرحه در اعلامیهی جهانی حقوق بشر و سایر قوانین بین المللی به عنوان “پناهنده” را نخواهند داشت. به بیان دیگر دولتها آزادانه میتوانند در هر کجا که کنوانسیون یا آیین نامه ای را غیر منطبق با منافع ملی خویش یافتند، از اجرای آن سر باز زنند. رعایت حقوق دولتها و احترام به حق حاکمیت آنها در بیشتر قوانین بین المللی تضمین گردیده است. برای مثال در کنوانسیون ۱۹۵۱، دولتها مجاز هستند که به جز در موارد خاص، مادهی ۱ در تعریف واژهی پناهنده، مادهی ۳ در عدم تبعیض در اجرای کنوانسیون، مادهی ۴ مربوط به آزادی مذهب، بند اول مادهی ۱۶ ناظر بر دسترسی به دادگاهها، مادهی ۳۳ مربوط به اخراج پناهندگان و مواد ۳۶ تا ۴۶- در کلیهی مواردی که مفاد کنوانسیون با امنیت ملی آنها منافات دارد، حق خود را محفوظ دارند یا برای خود حق شرط قائل شوند. از آنجا که مستنداً به کنوانسیون ۱۹۵۱ و پروتکل ۱۹۶۷، دولتها مسئولیت اصلی را در زمینهی حمایت از پناهندگان، بر عهده دارند و مفاد این کنوانسیون و پروتکل مربوطه نیز تنها به کشورهای عضو آن تسری مییابد، یکی از مشکلات عمده در زمینه ی حمایت از حقوق پناهندگان همانا عدم پذیرش این کنوانسیون و پروتکل توسط برخی از دولتها نظیر پاکستان، مالزی، تایلند، اردن است که جمعیت فراوان پناهندگان را نیز در خود جای داده اند. کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگانUNHCR، واژهی پناهنده را چنین تعریف میدارد: شخصی که با معیارهای اساسنامهی کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان منطبق است، میتواند تحت حمایتهای سازمان ملل متحد که توسط کمیساریای عالی ملل متحد اعمال میشود قرار گیرد؛ فارغ از آن که وی در یک کشور پذیرنده کنوانسیون ۱۹۵۱ زندگی میکند یا خیر. بنابراین میتوان گفت که دولت میزبان، حتی اگر به کنوانسیون ۱۹۵۱ نیز نپیوسته باشد، همچنان متعهد به رعایت حقوق پناهندگان در قالب کنوانسیون ۱۹۵۱ خواهد بود.
بخش ٣: دراین بخش خانم فاطمه خسروانی اردکانی با موضوع کودک همسری و پیامدهای آن سخنرانی داشتند: قربانیان همیشه انسانهاى کشته شده در جنگ مسلحانه نیستند. قربانیان همیشه مقتول هاى نزاع و چاقو کشى نیستند.گاهى افراد، قربانى سکوت می شوند. سکوت یک دوست، یک خانواده و حتى قربانى سکوت یک جامعه است. وقتى یک جامعه، یک قانونگذار یا هرکسى که نقشى در اداره مردم دارد شاهد پایمال شدن حق دیگران باشد، مخصوصا حق کودکان مظلومی که زبان و اراده اى براى بیان اتفاقات ناگوار زندگیشان ندارند، اگر به سکوتش ادامه دهد قطعا شریک در پایمال شدن حق اوست.دخترانى که در سن کودکى بجاى اینکه مادر عروسکهایشان باشند بالاجبار مادر فرزندان واقعى میشوند و مجبورند مسئولیت یک زندگى را با جثه ى ضعیف و عقلى نابالغ به دوش بکشند قطعا از نظر روانى آسیب دیده و این آسیبها را به هر طریقى به جامعه انتقال میدهند. کودک همسرى نوعى ازدواج رسمی و یا غیر رسمی است که در آن فرد پیش از رسیدن به ١٨سالگى وارد پیمان زناشویى میشود. سن ازدواج در ایران براى دختر ١٣سال تمام و براى پسر١۵سال تمام است و ثبت دواج قبل از رسیدن به این سن، با اجازه ولى کودک و تشخیص دادگاه انجام میگیرد. بر اساس جدیدترین امار، ۱۷درصد از ازدواجهاى ایران مربوط به ازدواج دختران زیر١٨سال بوده، این در حالیست که این آمار، تنها آمار ازدواجهاى ثبت شده در دوران کودکى است. بنظر میرسد براى جلوگیرى از گسترش چنین پدیده اى، قانو گذار نقش موثرى داشته باشد چراکه انچه اختیار مطلق به ولى داده است، قانونگذارمیباشد. پس بى شک قانونگذران میتوانند با اندکى تامل اختیارات ولى را محدود کنند. اما چرا تا کنون چنین همکاریى از سوى قانونگذاران صورت نگرفته؟ شاید بتوان گفت بدلیل مسکوت ماندن پدیده کودک همسرى و بى اهمیت بودن ان براى جامعه باشد، زیرا اگر داستان ازدواج دختر١١ساله با مرد۵٠ساله فاش نمی شد این پدیده ناشایست همچنا بى تهمیت بود و بر لب صدها دختر دیگر که قربانى قمار و اعتیاد و نادارى پدران خود هستند مهر سکوت زده میشد. به جرات میتوان گفت پدیده کودک همسرى یک سرى رویداد و اتفاق ناگوار است که که از دیرباز درجامعه ما بوده و هست. با وجود تغییرات متعددى که در ماده قانونها مبنى بر سن ازدواج صورت گرفته است باز هم از دید جامعه بین الملل و یا حتى از نظر روشنفکران جامعه خودمان حداقل سن براى کودکان بسیار پایین در نظر گرفته شده است، کما اینکه از نظر برخى سن تعین شده در قانون مناسب بوده و صرفا براى تعیین حداقل میباشد و آنچه تعیین کننده ازدواج کودک است مصلحت و مفسدى است که ولى کودک تشخیص میدهد. بعنوان مثال اگر پدرى علت مزدوج کردن فرزند خود را بیمارى و عدم تواناییش در پرورش فرزندش اعلام کند، چه سند و مدرکى مبنى بر صحت ادعاى او وجود دارد؟ و یا از طرف کدام ارگان براى اثبات صحت ادعاى او تحقیق و نهایتا توسط چه کسى تایید میشود؟ چطور میشود که یک فرد بزرگسال براى استخدام در منصب هاى قانونى باید مورد تایید چندین ارگان قرارگیرد و مدت زیادى درباره حسن سابقه و یا سوء سابقه او تحقیقات محلى و …انجام گیرد اما براى یک عمر زندگى کودکى که بطور ناخواسته وارد رابطه زوجیت میشود هیچ تحقیق و نظارتى صورت نمیپذیرد؟ وبى شک این فقدان نظارت نیز یک عامل پررنگ در نادیده گرفتن سرنوشت کودکانى است که قربانى پدیده کودک همسرى میشوند.کارشناسان دلایل کودک همسرى را در امور اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جستجو میکنند. براى مثال مهمترین عامل اقتصادى را فقر میدانند به این صورت که خانواده ها معمولا براى ازدواج دخترانشان پولى بابت مهریه، شیربها و…مطالبه میکنند. در زمینه علل اجتماعى و فرهنگى میتوان به بحث سنت، عرف و رسم اشاره کرد. براى مثال در مناطقى که دختر از امنیت زیادى برخوردار نیست والدین سعى میکنند از طریق ازدواج در سنین پایین از وى محافظت کنند. علاوه بر سنت و عرف،کلیشه هاى جنسیتى نیز در این زمینه موثر هستند. نگاههاى جنسیتى و فرمانبرانه به دختران سبب میشود مردانى در سنین بالا مایل به ازدواج با دختران کم سن و سال باشند. ازدواج کودکان در ایران بر خلاف انچه تصور میشود به روستاها و شهرهاى کم جمعیت محدود نمیشود. این موضوع پدیده اى است که در سرتاسر کشور رواج دارد. بازهم برخلاف انچه تصور میشود تعداد این ازدواجها نه تنها روند نزولى ندارد که رو به افزایش است. مدیر بخش مطالعات زنان انجمن جامعه شناسى ایران پیشتر گفته بود ازدواج کودکان در شهرها بیشتر از روستاهاست و تعداد ان هم رو به افزایش است هرچند همین جامعه شناس علت افزایش این نوع ازدواج را نا اگاهى والدین و فقر فرهنگى دانسته بود. بر اساس آمارهاى سازمان ثبت احوال ایران از سال٩٢تا٩۶، هزار دختر زیرده سال در ایران ازدواج کرده اند و در همین بازه زمانى یکصد و نود ودو هزارو هشتصدو چهل کودک زیرچهارده سال ازدواج کرده اند،که نتیجه این امر بوجود امدن پاره اى ازپیامدها و آسیب هاست. اما در مورد اثار و پیامدهاى کودک همسرى نیز میتوان بطور خلاصه به موارد زیرازجمله: تضعیف سطح اموزشى و تربیتى خانواده ها بدلیل افت تحصیلى و ترک تحصیل پس از ازدواج، افت کارایى و اثر بخشى مادرى، بدلیل مادران کودک و نداشتن اگاهى لازم، عدم شکوفایى شخصیت فردى و اجتماعى مستقل، آسیب پذیرى در برابر بیماریهاى مقاربتى و سرطان دهانه رحم، افزایش خطربدنیا امدن نوزادان نارس و مرگ و میر نوزادان، افزایش طلاق و تداوم و تشدید زنانه شدن فقر که اثرات و تبعات بى شمار اجتماعى دارد، استرس، اختلالات اظطرابى، افزایش خشونت خانگى و خودکشى، دیدگاه منفى عرصه بین الملل به جایگاه فرهنگى و اجتماعى کشور و موارد بى شمار دیگرى اشاره کرد. سالهاست فعالان حقوق کودک براى افزایش سن قانونى ازدواج در ایران، تلاش میکنند اما به هیچ موفقیتى در این زمینه دست پیدا نکرده اند. در آخرین بررسى، مجلس ایران لایحه افزایش سن قانونى ازدواج را رد کرد. براساس این لایحه ازدواج دختران کمتراز١٣سال بطور کلى ممنوع میشد و دختران بین ١٣ تا١۶سال با قیودى ماننداجازه ولى، اجازه ازدواج پیدا میکردند.در عین حال به گفته برخى نمایندگان، مخالفت مراجع و بیشتر مسایل فقهى و شرعى، مانع از تصویب این لایحه شده است که بطور کلى در ایران “مخالفت مراجع”براى نقطه پایان گذاشتن براغلب بحث ها کافى است. اما ازطرفى افزایش حضور اجتماعى زنان، اطلاع رسانى در فضاى مجازى،کاهش میل به ازدواج درسنین پایین در گروههاى اجتماعى بیشتر تحصیل کرده و متمول تر، سرکشى زنان از قوانین تبعیض امیز ومحدود کننده اى مانند حجاب اجبارى، عواملى است که میتواند دردراز مدت تاثیر گذار باشد. با همه اینها ازدواج کودکان مانند بسیارى دیگر از مسایل اجتماعى ایران به سیاست گره خورده است. با وجود محافظه کارانى که میتوانند با ابزارهاى قدرت سبک زندگى دلخواه خود را به دیگران تحمیل کنند بنظر نمیرسد بتوان امیدى به تغییر قانون در ایران به نفع محدودیت ازدواج کودکان داشت.
بخش ۴: سخنران آخر این جلسه آقای جهانگیر گلزار با موضوع مرگ یا زندگی طبیعت ایران سخنرانی کردند که متن سخنرانی ایشان در دسترس نیست.
بخش ۵: بعد از آن بحث آزاد با موضوع حق حیات (خودکشی ) آغاز گردید: که در ابتدا آقای جهانگیر گلزار اینگونه بحث رابا خودکشی سحر خدایاری معروف به دختر آبی شروع کردند ودر مورد نقض حقوق انسانها مخصوصا بانوان ایرانی در بدست آوردن خواسته های خود را مطالبه میکند و خیلی از خودکشی ها و خودسوزیها را روانی دانسته و بیشتر از تحقیر و به رسمیت نشناخته شدن حقوق اولیه انسانی در جامعه می داند. در ادامه جناب آقای حسین سلمانیان با طرح سوالی که چطور ممکن می شود جوانان جامعه که به حق و حقوق خود برسند، سپس خانم دیانا بیگلری فرد با طرح مسایل مربوط به حق حیات و رسیدن به خواسته های بحق جامعه مخصوصا بانوان ایران زمین صحبت نمودند. در انتها آقای سید اسماعیل هاشمی با پرسش به اینکه راههای جلوگیری از خودکشی و خود سوزی و راهکارهایی برای فرهنگ سازی و رسیدن به حق و حقوق جامعه ایرانی با پاسخ آقای گلزار جلسه به پایان رسید. در پایان آقای حسین سلمانیان ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین و مهممانان, منشی جلس ادمین ها در ساعت 15:00ختم جلسه را اعلام کردند. در این جلسه علاوه برمهمانان ازکانون و سایر علاقمندان به حقوق بشر اعضای نمایندگی هامبورگ خانم ها و آقایان دیانا بیگلری فرد، فایزه رضایی، فاطمه خسروانی اردکانی، سپیده کرامت بروجردی ،جهانگیر گلزار، سیداسماعیل هاشمی، حسین سلمانیان، جلال پور صادقی، محمد علی پور و فرشید فرشیدیان در این مراسم حضور فعال داشتند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ آگوست۲۰۱۹
سیداسماعیل هاشمی
در روز یکشنبه مورخ ٢۵ آگوست ساعت 12 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی هامبورگ برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه خانم دیانا بیگلری فرد ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش۱: درآغازجلسه آقای مهران فاضل زاده حبیب آبادی گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران درمردادماه سال 98 را ایراد کردند . اخبار نقض حقوق بشر در مرداد ماه ۹۸ با بیش از ۳۵ مورد اعدام، بازداشت و محکومیت فعالان مدنی، بازداشت پیروان مذاهب و سایر ادیان و تبعیض علیه آنان، نقض گسترده حقوق زندانیان، نقض آزادی بیان، بازداشت و محاکمه فعالین کارگری و صنفی، نقض حقوق حیوانات و… همراه بود. خبر: در این ماه فرنگیس مظلوم، افشین برزگر، زهرا اکبری نژاد، رها احمدی، نوشین جعفری، معین حاجی زاده، نرگس منصوری، وحید قدیری، کامیل احمدی، حسن عباسی، محمد ابوالحسنی، رضا شرفخانی، عباس واحدیان شاهرودی، شهلا جهانبین، زهره بهبودی، عسل محمدی، جواد لعل محمدی، هاشم خواستار، محمدحسین سپهری، حوریه فرج زاده، محمد نوری زاد، فاطمه سپهری، عبدالرسول مرتضوی، پوران ناظمی، غلامحسین بروجردی، مرتضی قاسمی و هاشم رجایی بازداشت شدند. نیما صفار به ۸ ماه حبس، محمدرضا آقاجری به ۲۶ ماه حبس، روزبه مشکین خط به ۱۱ سال حبس، مسعود کاظمی به ۴ سال و نیم حبس، مرداس طاهری یک سال حبس تعلیقی، حامد آیینه وند به ۶ سال حبس، فرهاد میثمی به ۶ سال حبس، فرهاد شیخی به ۴ ماه حبس، سینا درویش عمران به ۸ سال حبس، نادر فتوره چی به یک سال حبس تعلیقی، صادق زیباکلام به یک سال حبس، علی مظفری به ۳۰ ماه حبس، نجات بهرامی به یک سال حبس، مهدی مقدری به یک سال حبس، ارس امیری به ۱۰ سال حبس، نسرین جوادی به ۷ سال حبس، کمال جعفری یزدی به ۱۳ سال حبس، محمد صابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی هر کدام به یک سال حبس، امیرسالار داودی به ۳۰ سال حبس و ناهید خداکرمی به پرداخت جزای نقدی در دادگاه های بدوی و تجدید نظر محکوم شدند.
بخش ٢: سخنران بعدی خانم لاله پروین نیا با موضوع بررسی ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق انتخاب محل اقامت) و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بشرح ذیل صحبت نمودند: درتاریخ 10 دسامبر سال 1948 یعنی حدود 70 سال پیش، سه سال بعد از جنگ جهانی دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر تصویب شد و از آن تاریخ مفهوم حقوق بشر به طور رسمی وارد ادبیات سیاسی جهان شد و تقریبا می توان گفت که هیچ کشوری وجود ندارد که ان را نپذیرفته باشد . ماده 13 این اعلامیه جهانی درخصوص حق انتخاب محل اقامت و همین طور حق ازادی رفت و آمد صحبت می کند و البته دو اصل دارد: اصل اول: هر کسی حق دارد در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را تعیین کند. جالب است بدانید در کشوری مثل کره شمالی مردم حتی برای جا به جایی از شهری به شهر دیگر نیز باید از حزب کمونیست اجازه بگیرند و ابته اینکه امروزه بعضی از دادگاهها فردی را از رفتن به جایی منع می کنند منافاتی با این اصل ندارد و این برای رعایت قانون است. اصل دوم: هر کسی حق دارد هر کشوری از جمله کشور خودش را ترک کند یا دوباره به آن بازگردد. این اصل آزادی حرکت بین کشورها را هم جهت افراد خواستار شده و البته اینکه کشورها ضوابطی برای ورود افراد در نظر می گیرند مثل گرفتن ویزا ، این منع و زیر پا گذاشتن این اصل به حساب نمی آید بلکه برای ایجاد نظم لازم است و البته باز هم کشوری مثل کره شمالی وجود دارد که هیچ کس حتی اجازه خروج از آن را هم ندارد و اما در ایران، اولین چیزی که با برگ زدن پاسپورت ایرانی به چشم می آید این جمله است : دارنده این گذرنامه حق سفر به فلسطین اشغالی را ندارد! ماده 16 گذرنامه ایران به مواردی اشاره می کند که به موجب آن از خروج افراد از کشور می تواند جلوگیری به عمل آورد . بند 3 این ماده عنوان می کند که هرگاه مقامات قضایی مسافرت برون مرزی فردی را مخالف منافع نظام تشخیص دهند می توانند مانع سفر او گردند. این تبصره با حق سفر در اعلامیه جهانی حقوق بشر که ایران نیز آن را تصویب کرده و جزو تعهدات بین المللی ایران به حساب می آید منافات دارد. سفر کردن حق طبیعی و اولیه هر فرد است و اعطا کردنی نیست . این حق را هیچ دولتی به افراد جامعه نداده که بخواهد ان را بگیرد یا از او سلب نماید. پس نباید دامنه تشخیص مقامات قضایی در بند 3 ماده 16 را به حدی باز گذاشت که موجب تهدید این حق مسلم گردد . رژیم ایران اما با ممنوع الخروج کردن مخالفین سیاسی وعقیدتی به عنوان حربه ای علیه افراد ناراضی جامعه استفاده می کند و کشور را به عنوان زندانی برای آنها تبدیل می کند. ماده 18 قانون گذرنامه حق سفر برای زنان ایرانی را منوط به اجازه شوهر، ولی و یا قیم ایشان می داند. قانونی که با محدود کردن خروج زنان شوهر دار از کشور یا امکان ممنوع الخروج کردن آنها توسط شوهرشان چالش جدی در حقوق اساسی فردی و اجتماعی زنان ایجاد کرده است . درحالیکه حق خروج از کشور یک حق بشری است و ممنوع الخروج کردن ، تضییع حق بشری برای سفر کردن و آزادی حرکت است. اما نکته قابل توجهی که شاید خیلی از ماها کمتر به آن توجه می کنیم این است که چطور یک کشور یک معاهده بین المللی را امضا می کند اما می تواند قوانین آن را دور بزند. متاسفانه برخی از کشورهای اسلامی من جمله ایران به دلیل ماهیت اسلامی بودنشان و عدم تساوی حقوق زن و مرد درقوانینشان، توانسته اند با استفاده از کلمه بین المللی حق شرط فرار رو به جلو داشته باشند . یعنی هم قانون را قبول داشته باشند و هم با اجرای یک حق شرط آن را محدود و کم رنگ می کنند . اما این حق شرط چیست؟ حق شرط یا حق تحفظ در حقوق بین الملل به معنای خودداری از اعمال بخشی از مقررات یک معاهده بین المللی توسط یکی از طرف های معاهده است . به عنوان مثال ایران کل اعلامیه حقوق بشر را تصویب می کند ولی برای برخی از بندهایش یک بیانیه یک جانبه صادر می کند تا اثر حقوقی همان بندها را کم رنگ کند . اما در واقع این یک تقلب است. اگر قرار باشد هر دولت یا حکومتی ، تجاوز نسبت به حقوق شهروندانش را با این گونه راههای فرار مشروعیت ببخشد ، این نتیجه ای جز در جا زدن برای مردم آن کشور و خرید زمان برای آن حکومت نخواهد داشت. اما باید به دنبال جواب این سوال رفت که جامعه جهانی برابر چه مصلحت هایی تاکنون با اینگونه حق شرط ها مخالفت نکرده است؟
بخش ٣: سپس آقای کیومرث در کشیده با موضوع ارتباط مدرنیته و عقلانیت جهانشمول احکام حقوق بشر سخنرانی کردند که از اعضای افتخاری نمایندگی هامبورگ هستند و متن سخنرانی ایشان در دسترس نیست.
بخش ۴: سخنران آخر این جلسه آقای سید اسماعیل هاشمی بودند با موضوع حجاب (اختیار یا اجبار) که متن سخنرانی به شرح ذیل میباشد : جمهوری اسلامی در تعریف هویتش برخی عناصر ایدئولوژیک را چنان بر صدر نشانده که اگر روزی به هر دلیلی این نگاه ایدئولوژیک تغییر کند، جمهوری اسلامی نه تنها از هویتش خالی میشود، بلکه ماهیت شکلی خود را نیز دگرگونشده خواهد دید. حجاب اجباری یکی از وجوه شکلی نظام اسلامی است که قطعا حکومت حاضر به مذاکره بر سر آن نخواهد بود. جمهوری اسلامی چنان هستی خود را به حجاب پیوند زده است که در نبودش پایههای فقهی نظام متزلزل خواهد شد. از همین است که رعایت حجاب اگر در جامعه قبل از انقلاب میتوانست بازگو کنندهی اعتقادی باشد، اینک بعد از چهل سال حجاب اجباری در وهله اول بیانگر خواست و میل حکومت است تا نشانه اعتقاد و ایمان.اینکه بسیاری از زنان و دختران ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنند بیحجاب هستند به دین اجباری بازمیگردد. بیرون از ایران، حجاب اختیاری است و با موج مهاجرت مسلمانان در اروپا و آمریکا، محجبهماندن چندان دشوار به نظر نمیرسد ولی چرا برای زنان ایرانی به فرض اعتقاد، محجبه بودن دشوار است. بسیاری از دختران خانوادههای سنتی وقتی که با همسر یا به تنهایی به خارج میآیند به ندرت محجبه هستند و دلیل بزرگ بیحجابیشان این است که حجاب حتی در بیرون مرزهای ایران نماد حکومت است و شاید برای بسیاری از دختران معتقد به حجاب هم دشوار است که در جمع ایرانیان محجبه دیده شوند. بارها شاهد بودهام زنانی از خانوادههای مذهبی در چند ماهه اول اقامت، روسری بر سر بودند و بعد از مدتی برای پذیرفته شدن یا اثبات مرتبط نبودن با حکومت، قید حجاب را زدهاند.حجاب به واسطهی اجباری شدن در جمهوری اسلامی تبدیل به نشانه و مهر حکومت شده است و محجبه ماندن را حتی برای زنان مومن به یک دغدغه تبدیل کرده است.باورهای مذهبی و سنتی که برای قرنها زن را ابژه و در نسبتش با مردان معرفی میکرد، به دنبال برآمدن حکومت مذهبی و تغییرات نسلی و گسترش اطلاعات در دنیای مجازی تعریف نوینی از رابطهی زن و مرد، نقش زن و حقوق او ارائه کرده است.جامعه ایران هم مثال کودکی که به تدریج بزرگ میشود و خواستهها و نیازهای تازهای را میشناسد، اکنون به بلوغ فکری وشخصیتی رسیده و حقوق خود را بازشناخته است. زنان در گذر چهلساله به درک جدیدی از حقوقشان رسیده اند. امروز، فردیت زن موضوع مطالبه اوست، زن حق خودش را فارغ از نقش مادری، همسری یا فرزندیاش مطالبه میکند. روسو میگوید: وقتی قانونی در مجلس مطرح میشود پرسش واقعی این است که آیا این قانون با اراده عمومی سازگار هست یا نیست. اراده عمومی نه مجموع ارادههای نمایندگان و نه اراده ی اکثریت آنهاست. اراده، واحدی جداگانه است به نام ملت که ارادههای افراد حقیقی باید از آن اراده انتزاعی تبعیت کند. اراده عمومی باید منبعث از همه باشد تا بتواند درباره همه به کار گرفته شود. اگر بپذیریم جمهوری اسلامی در بدو تولدش اقناع عمومی را برای پذیرش حجاب اجباری به همراه داشت. اکنون این سوال مطرح است که اراده عمومی امروز جامعه ایران برای تحقق حق طبیعی چون حق پوشش زنان چه سمت و سویی دارد؟ آزادی سیاسی و حقوق فردی در پیوند با یکدیگرند. آزادی سیاسی منظور همان حق مشارکت مردم در اداره حکومت است ولی حقوق فردی یعنی آزادیهایی که انسان ها را قادر میسازد تا مستقلا و به طور موثر سرنوشت شخصی خود را در جامعه در دست بگیرند. چگونه میتوان از حکومتی که حق انتخاب پوشش نمیدهد، انتظار داشت اختیار تعیین سرنوشت دهد. حق زنان برای انتخاب پوشششان از جمله حقوق فردی است که کمتر مستقل بدان پرداخته شده است. اگرچه مشارکت سیاسی زنان در اداره امور حکومت و نقشآفرینیشان در سپهر سیاسی اغلب مورد بحث فعالان حقوق زنان بوده است چون حفظ حقوق فردی را در گرو چنین مشارکتی دانستهاند. اما تجربهی تاریخ به ما میآموزد دستیابی به آزادی سیاسی و بهرهگیری از آن جز با تاکید بر حقوق فردی میسر نیست. زنان در ایران حتی اگر وزیر و وکیل باشند با قانون فقهی، تحت مالکیت مردشان هستند از اینرو آزادیهای سیاسی و مشارکت زنان در حکمرانی، نخست مستلزم به رسمیت شناخته شدن حقوق فردی آنهاست. دختران خطشکن خیابان انقلاب، این نوید را دادند که با بلوغ فکری جامعه ایران و آگاهی زنان از حقوق طبیعیشان، وقت آزادی از حجاب اجباری فرا رسیده است. حجاب اجباری اکنون برای زنان تحصیلکرده ایران در شهرها و روستاها امری است که نمیتوانند تحملش کنند چون همراه با سلب اختیار پوشش، اختیارات و حقوق انسانی دیگر زنان از جمله حق تحصیل؛ سفر ، کار یا حتی حق مادریشان میتواند از آنها سلب شود. جرمی بنتام میگوید قانونی که با اصول حقوق طبیعی وفق نیابد نه تنها در خور اطاعت نیست بلکه باید به مخالفت با آن برخاست. برای چهل سال قانون حجاب اجباری به استناد دین و احکام شریعت بر مردم تحمیل شد و جامعه علارغم اعتراضاتی آن را پذیرفت .اکنون در ایران شریعت و اصول دین تنها ابزار حکومت برای سلطهی بیشتر است. در چنین شرایطی مقرررات حجاب هم که زمانی شاید به واسطهی دین پذیرفته شده می نمود دیگر نادرست، نامعقول و غیرعادلانه خوانده میشود .حال باید از عموم مردم برای تغییر این قانون کمک خواست. نافرمانی مدنی در واقع توسل به وجدان عمومی اجتماع است که پیگیری آن به ایجاد حرکتی برای تغییر قانون میانجامد. مقاومت دختران خیابان انقلاب یا کمپین چهارشنبههای سفید توانسته است توجه مردم را به مسئلهی حق پوشش زنان به عنوان یکی از حقوق فردی جلب کند.دختران خیابان انقلاب با حرکت شجاعانه خود جامعه را فرا میخوانند که به هوش باشند تا مبادا با اطاعت کورکورانه از حکومت و قانون ناعادلانه، حقوق طبیعیشان را از یاد ببرند. در موضوع کمپین چهارشنبههای سفید، معترضین حقوق افراد دیگر را نقض نکردند بلکه نقض قانون حجاب تنها موجب نقض حق حکومت است یعنی برداشتن روسری تکلیفی است که دولت و قانون به استناد فقه شیعی بر همه زنان در قلمرو حاکمیتی ایران واجب کرده است. اکنون بیباوری زنان به حجاب، این قانون یا بهتر بگوییم ابزار زورگویی و سلطه حکومت را به چالش گرفته است.در گفتمان فقهی-اسلامی، میل جنسی و شهوت مردانه سیال، سرشار و سرکوب نشدنی است و صرفا به حوزه خصوصی محدود نمی شود. مردان در تفکر فقهای سنتی بی نیاز از کنترل شهوت و میل جنسیشان هستند و در این رهاشدگی میل مردانه، حجاب زنان و پردهنشینی آنها تنها مانع شهوترانی مرد و حافظ محدوده و قلمرو مردان است. حجاب چارهای است که فقها برای صیانت از اموال جنس ذکور که زنان هستند، اندیشیدهاند. از سوی دیگر حجاب آنطور که خانم فاطمه صادقی توصیف میکنند صرفا برای پوشاندن نیست بلکه برای برانگیختن نیز هست و کارکرد اروتیک حجاب خود در انتشار میل و غریزه جنسی نقشآفرین است. در نظام فقهی، جنس مذکر عاملیت دارد. شکل گیری حرم سرا، پردهنشینی، کاهش سن ازدواج و بلوغ زن، عدم توجه به نیازهای عاطفی زنان در ازدواج در مواردی چون نشوز و عدم تمکین، تعدد زوجات در شکلهای گوناگون، همه را میتوان از نگاه مردسالارانه فقه و شریعت دید. موضوع پوشش و حجاب در چنین نظام فقهی اُستوانهی حفظ سلطه و قدرت مردان است .جمهوری اسلامی با اجرای احکام شریعت و قانون حجاب اجباری، نگاه فقهی مردسالارانه را بر جامعه تحمیل کرد. نظام اسلامی برای دههها توانست با ابزارهای اقناع، اجبار و زور؛ حجاب را به قانونی لازمالاجرا و هنجاری عمومی تبدیل کند. قانع کردن اکثریت مسلمان جامعه پس از انقلاب ۵۷ برای اجباری کردن حجاب چندان دشوار نمینمود اما این دستاورد انقلاب ۵۷ امروز با چالش جدی مواجه شده است. گو اینکه همه دلایل اثبات منفعت حجاب برای زنان از دیدگاه جمهوری اسلامی در یک استدلال سست مرتضی مطهری آمده که حجاب مصونیت است و نه محدودیت و این تنها دلیل، امروز دیگر کارکرد اقناعیاش را از دست داده است و بنابر عواملی که در پی میآید، هیمنه حجاب اجباری و ای بسا خود حجاب فروریخته است. اول اینکه با تغییر نسل و رشد فکری و حقوقی زنان، ضعف پایههای حقوقی و قانونی مبتنی بر فقه در موضوع حق طبیعی زنان آشکار شده است. پس از چهل سال به قاطعیت میتوان گفت که نظام فقهی و قوانین مندرس اسلامی برخاسته از آن، به هیچوجه با مقتضیات زمان همراه نیست وچه بسا توان پویایی نیز ندارد چه اینکه بر مبنای مدلی از انسانشناسی شکل گرفته که در آن مردان و آن هم از نوع مومنان شیعه بر زنان که انسان درجه دوم هستند، تسلط دارند و این نابرابری ذاتی ، هیچگاه به عدالت حقوقی و مساوات نخواهد رسید. دوم سست شدن اعتقادات مذهبی در میان عموم است و اینکه بسیاری از ایرانیان مذهب را از فقه و آداب و مناسکی که روحانیان مروج آن هستند جدا ساختهاند ، شاید بتوان گفت در درون مذهب نیز سکولاریسمی شکل گرفته که زائده فقه و فقیه را از معنویت و خدا جدا کرده است. سومین دلیل در فروافتادن حجاب، تغییر رابطه قدرت و نفوذ در خانواده و ضعیف شدن جایگاه پدر و شوهر به واسطهی تغییر نقش مادران و همسران و دختران است. اگر که امروز اعتراض زنان به خیابان آمده است باید دانست که پیش از این زنان با حقخواهی و اعلام استقلال در خانوادهها ، موفق شدهاند تا مردان را همراه کنند و یا محدوده حقوق زنانهشان را معین کنند و حالا نوبت به حکومت و قانون رسیده است. و در نهایت ناکارآمدی حکومت در همه جنبههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی زمینه اعتراض به قوانین و سیاستهای کلان کشور را فراهم کرده است. در چنین فضایی نقد حجاب اجباری به عنوان یکی از قوانین ناعادلانه ضروری و عادی به نظر میرسد.در نقد قانون ظالمانه حجاب اجباری باید گفت که اجبار فینفسه بد است و نظام مبتنی بر اجبار قابل دوام نیست مگر آنکه حکومت بتواند با معرفی ارزشها یا معیارهای مورد قبول اکثریت به یک توافق بهتر دست پیدا کند. قدرت اکنون در انحصار مردان است و آن هم مردانِ مسلمانِ شیعهِ دوازده امامی که معتقد و ملتزم به ولایت فقیه اند. چنین مردان متعصبی امروز مجری سیاستهای کلان حکومت اند و معدود زنان حاضر در دولت یا مجلس نیز یا فرصت تغییر سیاستهای کلان را ندارند و یا شجاعتش را و گاه نیز زنان حکومتی با همه قوانین مرد سالارانه همراهند و اصلا حضورشان در سیاست بنا بر نسبتی است که با مردان قدرت دارند.نابرابری جنسیتی در توزیع منابع سیاسی در ایران چشمگیر است. زنان میزان نفوذ بسیار کمی در شکلگیری قوانین و نحوه ی اجرای آن دارند. در احزاب سیاسی نیز حضور زنان کمرنگ و بعضا خانوادگی است. در چنین شرایطی ابتکار عمل دختران خیابان انقلاب و خلاقیتی که در ارائه فرمهای جدید مبارزه به کار بردهاند، ماهیت نظام اسلامی-استبدادی و قدرت رهبرانش را تهدید کرده است. از همین رو برخورد حکومت با این مطالبه به سان دیگر مطالبات سیاسی و اجتماعی سرکوب و زندان خواهد بود و بعید است حتی با وجود مطالبه حداکثری برای حجاب اختیاری، این حق در جمهوری اسلامی به قانون تبدیل شود.
بخش ۵: بعد ا آن بحث آزاد با موضوع حقمان را فراموش نکنیم آغازگردید که در ابتدا آقای منوچهر شفایی اینگونه بحث را شروع کردند که روزانه درشبکه های اجتماعی و اخبار مسایل زیادی درباره ی نابرابری مدنی می شنویم یکی از این موارد درایران ، نه به حجاب اجباری است که روش خوبی است ولی باز هم نیاز به اتحاد بیشتر دارد و در ادامه حانم دیانا بیگلری فرد نظر دادند که اگر قرار باشد با ظلم مقابله کرد باید اتحاد داشت اگر اتحاد باشد می توان در برابر ظلم بدون خونریزی و با کمترین مشکلات ایستادگی کرد در برابر اتحاد هیچ ظلمی ماندگار نمی ماند. در ادامه بحث آزاد آقای سید اسماعیل هاشمی در مورد اختلاسهای مدیران جهوری اسلامی ایران صحبت نمودند و سرکار خانم لاله پروین نیا و خانم لیلا باقری و آقای مهران فاضل زاده همکاری کرده و نظرات خودشان اعلام نمودند. در پایان خانم دیانا بیگلری فرد ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین و مهممانان منشی جلسه, ادمین ها در ساعت 15:00ختم جلسه را اعلام کردند در این جلسه علاوه برمهمانان ازکانون و سایر علاقمندان به حقوق بشر اعضای نمایندگی هامبورگ خانم ها وآقایان، دیانا بیگلری فرد، لاله پروین نیا، رها آزادی، لیلا باقری، منوچهر شفایی، سیداسماعیل هاشمی، مهران فاضل زاده.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی برمن اکتبر ۲۰۱۹
حامد پرنوش
در روز شنبه مورخ 21 سپتامبر ساعت 17 به وقت اروپای مرکزی با حضور مسیول و اعضای نمایندگی سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی برمن برگزار گردید. در ابتدای نشست مسیول جلسه آقای حامد پرنوش ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند
در آغاز جلسه آقای احمد رضا ایران نژاد کلوعلیا گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران در شهریور ماه سال 98 را ایراد کردنداخبار نقض حقوق بشر در شهریور ماه ۹۸ با بیش از ۱۵ مورد اعدام، بازداشت و محکومیت های سنگین فعالان صنفی و کارگری، بازداشت اتنیکها و محکومیتهای طویل المدت فعالان مدنی، نقض حقوق زندانیان، نقض پایدار آزادی بیان، نقض حقوق زنان و کودکان، تجمعات کارگری و اصناف بخصوص در زمینه معوقات مزدی و موارد دیگری که در استانهای مختلف رخ داد، همراه بود. این گزارش برمبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است.اعدام: شهریور ماه با بیش از۱۵مورد اعدام همچنان بازگو کننده نقض حق حیات در مراجع قضایی ایران است. از مهمترین موارد در این زمینه میتوان به اعدام گروهی ۸ زندانی جرایم “مواد مخدر” و “قتل” در زندان رجایی شهر کرج اشاره کرد. آزادی اندیشه و بیان. در این ماه آتنا دائمی و گلرخ ابراهیمی ایرایی هر یک به ۳ سال و ۷ ماه حبس تعزیری و ۲ سال محرومیت از عضویت در گروه ها و احزاب، مرضیه امیری به ۱۰ سال و شش ماه حبس و ۱۴۸ ضربه شلاق، کیومرث مرزبان به ۲۳ سال و ۹ ماه حبس تعزیری، انوشه آشوری و علی جوهری هر یک به ۱۲ سال حبس، عاطفه رنگریز به ۱۱سال و نیم حبس و ۷۴ ضربه شلاق، ۹ فعال مدنی مجموعا به ۵۴ سال حبس، محسن حق شناس به ۱ سال حبس، عباس نوری شادکام به ۳۵ سال حبس، صابر و کامران کمانی مجموعا به ۱۰ سال حبس، پدرام پذیره به ۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق، ۸۶ شهروند به۲۵۸۰ ضربه شلاق و ۳۴۴ ماه حبس، حسین قدیانی به ۶ ماه حبس تعزیری و معصومه عسکری، معلم بازنشسته به ۵ سال حبس محکوم شدند. از دیگر مهمتریم اخباردر این زمینه می توان به مجرم شناخته شدن مدیر مسئول خبرگزاری ایلنا وهفته نامه پایتخت کهن، مدیر مسئول سایت تابناک و مدیرمسئول روزنامه روزان و ماهنامه زنبورداران پیشرو و ممنوع الخروج شدن پگاه آهنگرانی اشاره کرد.زندان:. دراین ماه از اعزام سعید شیرزاد، زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج به بیمارستان به دلیل امتناع از پوشیدن لباس زندان جلوگیری شد. تمام این موارد ماده های 3و5و9 اعلامیه جهانی را نقض میکنند.
در قسمت دوم بخش 1 اقای حامد پرنوش بررسی ماده3 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ایراد کردند.ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر، به مهمترین حق هر انسانی، یعنی «حق زندگی کردن» اشاره می کند. دراین بند، به سادگی بیان می شود که هر انسانی، باید از حقوق مشخصی مانند حق زندگی و آزادی و امنیت، برخوردار شود به عبارت ساده، هیچ انسانی نباید کشته شود، امنیت او به خطر انداخته شود و آزادی او سلب گردد. در حال حاضر١٣٣کشور مجازات مرگ و اعدام را در قوانین خود و یا درعمل لغو کرده اند و اگر حکومتی آنرا اجرا کند از ناقضان حقوق بشر بشمار می اید.علیرغم اینکه حقوق بشر حق حیات را برای تمامی اعضائ جامعه حقی مسلّم دانسته و آنرا جزو حق اولیه جامعه میداند ، متاسفانه ایران جز معدود کشورهایی است که مجازات مرگ را هنوزلغو نکرده است شکنجه نیز نوعی قتل تدریجی محسوب میگردد و البته مجدداً از جانب حکومت لزوم اجرای پیدا میکند که در بسیاری از موارد مجازات مرگ از طریق همین شکنجه یا اعمال خشن، غیرانسانی و تحقیر کننده صورت می گیرد از جمله مجازات سنگسار که در مورد زنای محصنه صورت می گیرد و طی آن شخص مورد سنگسار توسط ضربات سنگ با تحمل درد فراوان، به تدریج از بین میرود آزادی نیز حق مسلم هر فردی است و در حدودی که مخالف قوانین و یا اخلاق حسنه نباشد, هیچکس نمی تواند آنرا از شما سلب کند آزادی، آرمان بلند بشر است و مفهومی است که به معنای رهایی و اعمال اختیار و اراده می باشد به نحوی که شخص بتواند بدون مانعی اراده خود را اعمال کند امنیت در مورد افراد به این معناست که مردم هراس و بیمی نسبت به حقوق و آزادی های مشروع خود نداشته باشند و به هیچ وجه حقوق ایشان به مخاطره نیفتد و هیچ عاملی حقوق مشروع آنها را تهدید نکند. در اصل ۲۱قانون اساسی به صراحت آمده است: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز می کند». قانون اساسی در این اصل به حقوق اساسی حیاتی افراد و شهروندان جامعه تأکید می کند و در عین حال برای حفظ همین حقوق و آزادی ها تصریح شده،در چارچوب قانون، محدودیت هایی را مجاز می شمارد. محدودیت های ناشی از تجاوز و تعدی از قانون، برای تأمین امنیت فردی در نظر گرفته شده است. به این معنا، در صورت عدم احترام و تعدی و تجاوز به قانون، نهاد قضایی می تواند در چارچوب قانون، این حقوق اساسی را برای متجاوزان به قانون، محدود سازد در ادامه به عملکرد جمهوری اسلامی ایران در مقابل ماده سوم اعلامیه حقوق بشر می پردازیم. روز شنبه ۲۰ مهر ۹۸، حکم اعدام یک زندانی در زندان مرکزی بندرعباس اجرا شد. هویت این زندانی الف.س احراز شده است و اتهام این زندانی تجاوز به عنف اعلام شده است. صبح روز چهارشنبه ۱۰ مهر ۹۸، حکم اعدام جمعی چهار زندانی در زندان رجایی شهر کرج به اجرا درآمد. اتهام دو تن از این زندانیان قتل عمد و دو تن دیگر با اتهام محاربه اعلام شده است. به گزارش خبرگزاری رکنا، صبح امروز چهارشنبه ۱۰مهر ۹۸،حکم اعدام یک زندانی درملاءعام در پارک دانشجوی رشت به اجرا در آمد. اتهام این زندانی که مجید سرپناه نام دارد قتل یک افسر پلیس در یک درگیری عنوان شده است. صبح روز سهشنبه ۹ مهر ۹۸، حکم اعدام یک زندانی در زندان مرکزی سنندج به اجرا درآمد. هویت وی رزگار زندی ۲۴ ساله احراز شده است و اتهام این زندانی قتل عمد عنوان شده است. رژیم ایران سه زندانی را در ساعات اولیه صبح روز پنجشنبه، ۴ مهر ۹۸ به دار آویخت. اعدام سه تن از این زندانین به نام های رئوف آزادیخواه، شهاب الدین محمد پور و ابراهیم احمدی پور در زندان مرکزی ارومیه انجام شد. مقامات ایرانی یک زن را صبح روز پنج شنبه ، ۴ مهر ۹۸ در زندان سنندج اعدام کردند. وی که لیلا زرافشان نام داشت از پنج سال پیش به جرم قتل در زندان بود. لیلا زرافشان نود و پنجمین است که در دوره ریاست جمهوری روحانی در ایران اعدام شد. هشت زندانی به طور جمعی در تاریخ ۶ شهریور ۹۸، در زندان رجاییشهر کرج، اعدام شدند. و موارد بسیار مشابه که با یک جستجوی ساده در فضای مجازی می توان دید. در اکثر موارد جرم محکومان ناشی از بی لیاقتی حکومت جمهوری اسلامی ایران می باشد که منجر به فقر و فاصله طبقاتی شدید در جامعه شده است. که شاید اگر نگاه دقیق داشته باشیم محکوم واقعی خود جمهوری اسلامی ایران می باشد.
بخش 2 : سخنران بعدی خانم عاطفه خواجه نصیری با موضوع معلمان زن در ایران سخنرانی خود را ایراد کردند
پنجم اکتبر، روز جهانی معلم، روزی است که در اکثر کشورهای جهان از معلمان به خاطر نقش آنها در پرورش نسل های آینده قدردانی می شود. ارتقای صلح، ریشه کنی فقر و توسعه اقتصادی و اجتماعی همه در گرو آموزش هستند. دسترسی به آموزش، زنان، کودکان و جوانان را توانمند کرده و نسبت به حقوق حقه خود آگاه می کند. و در این میان، معلم نقش مرکزی و غیرقابل جایگزین دارد و کیفیت آموزش در گرو پاسخگویی به حداقل رفاه و نیازهای معلمان است. در ایران تحت حاکمیت ملایان اما، وضعیت زندگی این قشر که بیش از نیمی از آنها را زنان تشکیل می دهند، از استانداردهای جهانی به شدت فاصله دارد. ماهها محرومیت معلمان از دریافت حقوق، تبعیض و بی عدالتی در تعدیل حقوق معلمان، محرومیت از دریافت پاداش، اضافه کاری، بیمه و حق درمان از جمله مسائلی هستند که زندگی را برای معلمان دشوار کرده و دغدغه آنها را به جای کیفیت آموزش کودکان و نوجوانان به امرار حداقل معاش خود و خانواده هایشان تغییر داده است. این برخلاف کشورهای پیشرفته ای مثل سوئد است که شغل معلم یکی از بالاترین درآمدها را دارد و تحصیلکرده ترین افراد در آن به کار گرفته می شوند. بنا بر آمار گردآوری شده از رسانه های حکومتی ایران در اردیبهشت ۹۸، حداقل هزینه زندگی برای یک خانواده چهار نفره در سال ۹۸، ماهانه ۸میلیون تومان و تنها هزینه خوراکی یک خانوار ۴ نفره برای ۱۸ قلم کالای اساسی در سطح قیمت های شهری حدود دو میلیون و ۲۲۸ هزار تومان می باشد. در حالیکه حداقل دستمزد یک میلیون و۵۱۷ هزار تومان برای سال ۹۸ تعیین شده است. در عین حال حقوق متوسط یک معلم ۳ میلیون و ۲۵۰ هزار تومان و حقوق یک معلم بازنشسته حدود یک میلیون و۵۰۰ هزارتومان می باشد. این در حالی است که اکثر معلمان به صورت قراردادی کار می کنند و حقوقشان زیریک میلیون است.وضعیت اقتصادی معلمان: در روزجهانی معلم به بررسی وضعیت معلمان در ایران می پردازیم. معلمان حق التدریسی از توانایی علمی و عملی با سابقه کاری زیاد برخوردارند اما حقوق آنان یک سوم معلمان رسمی و پیمانی و شرایط کاریشان سه برابر سخت تر است چرا که از هرگونه امتیاز و تسهیلات محروم هستند، از امنیت شغلی برخوردار نبوده و هنگام استخدام رسمی نادیده گرفته می شوند. اکثریت معلمان حق التدریسی زن هستند. همچنین معلمان حق التدریسی زن چیزی به نام مرخصی زایمان ندارند. (خبرگزاری حکومتی فارس ۱۸ مرداد ۱۳۹۸) یک معلم حق التدریسی زن می گوید: «در تابستانها و عید حقوق نداریم؛ افزایش حقوق به ما تعلق نمیگیرد؛ ضمن اینکه مرخصی هم به ما تعلق نمیگیرد. هیچ تسهیلاتی نمیگیریم و عضو صندق ذخیره فرهنگیان هم نمیتوانیم بشویم.» یکی دیگر از معلمان حقالتدریسی می گوید: «معلم حقالتدریس با مدرک کارشناسی برای ۲۴ ساعت تدریس در هفته، ۹۷۰ هزار تومان و معلم دارای مدرک کارشناسی ارشد تا یک میلیون و ۱۰۰هزار تومان حقوق میگیرد.» (خبرگزاری حکومتی فارس۱۸مرداد ۱۳۹۸) سایت کمیسیون ملی یونسکو درتاریخ ۵ اکتبر۲۰۱۸ به مناسبت روز جهانی معلم، شاخص آموزش برتر را حق دسترسی به یک معلم متبحر و نیروی کار آموزشی قوی برای آموزش همه کودکان به خصوص کودکان مناطق محروم تر و در حاشیه مانده اعلام کرد. اما در ایران تحت حاکمیت ملایان، معلمی که امنیت شغلی، چتر حمایتی و بیمه ندارد، و حقوقش یک سوم معلمان رسمی است، انرژی و تمرکزی ندارد که بتواند نقش خود را در کیفیت آموزش و پرورش کودکان به انجام برساند. وضعیت برای معلمانی که در استخدام رسمی آموزش و پرورش هستند بهتر از این نیست. یک معلم و فعال صنفی معلمین، اخیراً گفت، «هر سال بودجه ای را برای آموزش و پرورش تصویب می کنند که در بهترین حالت فقط کفاف حقوق معلمین و یا هزینه های جاری آموزش و پرورش را می دهد. حتی همین حقوق هم حداقل دو برابر زیر خط فقر است.» (مژگان باقری – سایت حکومتی سلامت نیوز – ۴ مهر ۱۳۹۷) یک عضو مجلس نیز فاش ساخت، «آموزشدهندگان نهضتسوادآموزی در کشورمان همچنان با چند ماه حقوق معوقه ومطالبات و ناامنی شغلی مواجهاند و معلمان آموزشوپرورش با وضعیت معیشتی و شغلی خارج از شئون فرهنگی و معلمی در تقلای حفظ تعهد کاری و زندگی هستند.در نظام تعلیم و تربیت صحیح بیشترین اهمیت و بهاء به معلم داده میشود، اما متأسفانه این اتفاق برای معلمان نیفتاده و آنها با انواع واقسام مشکلات بویژه مشکلات اقتصادی روبهرو هستند.» (سیدمحمدجواد ابطحی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، سایت حکومتی سلامت نیوز۴مهر۱۳۹۷) محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش گفت: «معلمان همواره برای گذران زندگی و معیشت خود مجبور به داشتن شغل دوم بودهاند، بدون تعارف میگویم اگر معلمی بخواهد فقط از مسیر معلمی گذران زندگی کند، نمیتواند زندگی خود را در سطح متوسط اداره کند.» (خبرگزاری حکومتی تسنیم۱۲ اسفند ۱۳۹۷) وحید محمودی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، گفت: «شغل دوم ۶۹درصد معلمان راننده تاکسی است و ۵۴درصد معلمان فقر درآمدی و زمانی دارند.» (خبرگزاری حکومتی تسنیم ۱۲اسفند ۱۳۹۷) جای تعجب نیست که معلمان بازنشسته با شرایط بسا دشوارتری مواجه هستند و حقوق آنها با افزایش سالانه دو رقمی تورم در کشور هیچ همخوانی ندارد.تأثیرات حرکت های اعتراضی گسترده معلمان: به این ترتیب روز جهانی معلم در ایران به جای بزرگداشت و برگزاری جشن، فرصتی می شود برای اعتراض معلمان به وضعیت نابسامان نظام آموزشی که ظرفیت فراهم کردن یک زندگی شرافتمندانه برای آنان که خدمات ارزنده ای برای کشور و ملت شان ارائه می دهند، ندارد. رژیم ملایان از تأثیرات حرکت های اعتراضی که معلمان ایرانی در صفوف نخست آن قرار دارند به خوبی آگاه است، امری که در رسانه های حکومتی هم منعکس شده است. خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران روز ۲۳ شهریور ۱۳۹۸ نوشت: «وقتی حقوق معلم عقب می افتد نه تنها معیشت او آسیب می بیند، بلکه حکمرانی ما نیز دچاراآسیب جدی می شود». معلمان استان کهگیلویه و بویر احمد در اعتراض به عدم استخدام در روز۱۱خرداد ۱۳۹۸ تجمع کردند. یکی از این مربیان گفت: «بیش از ۱۴۰۰مربی پیش دبستانی در استان کهگیلویه و بویراحمد میانگین حقوق شان ۲۰۰هزار تومان است .من و خیلی از مربیان متاهل هستیم با ۲۰۰یا ۳۰۰ هزار تومان حقوق چگونه انگیزه کار داشته باشیم؟ دراین استان معلمان استخدام رسمی آموزش و پرورش نیستند و ما امنیت شغلی نداریم.» (سایت حکومتی کبنا ۱۲خرداد ۱۳۹۸) سال گذشته، معلمان زن و بازنشستگان درحداقل۵۸۱ حرکت اعتراضی شرکت داشتند. معلمان ایران همچنین به ۵ رشته حرکت اعتراضی و تحصن سراسری دست زدند که معلمان زن در آنها نقش بسیار فعالی داشتند. این اعتراضات در سال جاری نیز همچنان ادامه داشته است. همین پنجشنبه، ۱۱مهر ۳۹۸، شماری از فرهنگیان و معلمان در شهرهای اصفهان و تبریز در یک حرکت اعتراضی در مقابل اداره آموزش و پرورش در تبریز و اصفهان تجمع کردند و خواستار دریافت حقوق عقب مانده و سایر مطالبات خود شدند. آنها پلاکاردهایی حمل می کردند که روی آنها نوشته بود: «عدالت عدالت این است شعار ملت» و «تا حق خود نگیریم از پا نمی نشینیم.»این مبارزه همچنان ادامه دارد.
سپس آقای رضا چهرازی سخنرانی خود را با عنوان اعدام را ایراد کردنند.در طول تاریخ افراد زیادی به دلایل مختلف با مجازات اعدام رو برو شدند و سوالات زیادی در تاریخ عمر بشر در مورد این نوع مجازات مطرح شده است و این مجازات در تاریخ مباحث حقوقی و حتی مذهبی تحولات زیادی چه از جنبه لزوم بودن یا نبودن و چه نحوه اجرا آن ، از سر گذرانده است .در حال حاضر به دلیل بالا رفتن تمایلات انسان دوستانه بحث پیرامون این مسعله ابعاد گسترده تری یافته است . افرادی مثله منتسکو و ژان ژاک روسو وجود این مجازات را الزامی میدانند هر چند از ابراز خشونت در اجرای آن ابراز تاسف میکنند. رسو معتقد بود که مجازات اعدام یک قرارداد اجتماعی است و اینگونه استدلال میکرد که هر یک از افراد جامعه برای اینکه امنیت جانی داشته باشند و کسی قصد تعرض به جان آنان را نداشته باشد ، حق حیات خود را به دست حاکمیت سپرده اند اما حقوقدانی به نام بکاریا با انتشار کتاب بررسی جرائم و مجازاتها در قرن هجدهم خواستار لغو کامل این مجازات شد و معتقد بود که حبس ابد بدون عفو در پیشگیری از جرائم نقش موثرتری دارد تا مجازات اعدام و جنبه دیگر استدلال او این بود که اعدام مجازاتی غیر قابل بازگشت است و در صورت اشتباه قضایی ، هیچ راه جبرانی باقی نمیماند سیاستهای کیفری مکتب تحقیقی رای به حذف مجرمان بالفطره میداد و سیاستهای کیفری مکتب دفاع اجتماعی رای به اصلاح و تربیت این دسته افراد . علت اشاره بنده به صورت مختصر به برخی از نظرات و مکاتب این بود که بدانیم این مجازات همواره محل بحث بوده و هست .اما قصد اصلی بنده این است که به برخی از بحث ها و استدلالات هر دو دسته موافقان و مخالفان اعدام را مطرح کنم و بحث های پیرامون این مجازات را به زبانی ساده مطرح کنم اولین دلیلی که مخالفان مجازات اعدام می آورند ، عادلانه نبودن این مجازات و عدم تناسب جرم با کیفر است به زبان ساده اینگونه میگویند که مثلا اگر فردی مرتکب به قتلی شود او را برای مدت زمان زیادی در فضای روانی قرار میدهند که منتظر مرگ است و گاها سالها با این تنش روانی در زندان زندگی میکند و همیشه منتظر آن است که روزی نوبت او برسد، در حالی که معمولا قتلها به گونه ای است که مقتول در مدت زمان محدودی این تنش روانی را تجربه میکند و از نوع حوادث آنی و غیر مترقبه هستند و ادامه میدهند که در طول این مدت فشار روانی بسیار زیادی به خانواده های این دسته از مجرمان وارد شده و در تمام مدتی که مجرم منتظر اعدام است و حتی تا مدتها بعد از آن ، خانواده مجرم تحت فشار و تنش بسیار دردناکی هستند و استدلال میکنند که درست است خانواده مقتول یا قربانی متحمل رنج شده اند ولی این امر اعمال رنجی مشابه و حتی شدیدتر به خانواده مجرم را مشروعیت نمیبخشد چرا که اساس عدالت کیفری بر مبنای آن است که هر شخص خود باید پاسخگو و متحمل کیفر شود و کیفر نباید به گونه ای باشد که خانواده مجرم را نیز متاثر کند .در مقابل طرفداران مجازات اعدام اینگونه استدلال میکنند که ایرادی که مخالفان اعدام مطرح میکنند ، تقریبا برای همه جرائم صادق است چرا که هر کسی که مرتکب جرمی شود ، خود و خانواده اش طبیعتا متحمل رنج می شوند و این واقعیتی گریز ناپذیر است و در ادامه میگویند هیچگاه تناسبی بین کیفیت جرم ارتکابی و کیفیت مجازات اعمالی وجود نداشته و عدالت به معنای تطابق عینی این دو نیست. بحث دومی که مطرح میشه ، مدافعان اعدام بیان میکنند که جامعه باید برای حفظ حیات افراد خودش، در مقابل افراد تبهکار مسئول باشد و همانطور که در زمان جنگ، دشمنی که اسلحه بدست گرفته و قصد تجاوز به جان و خاک کشوررا دارد، هر عقل سلیمی مقابله و حتی کشتن آنان را امری جایز و مشروع میداند ، افراد تبه کار نیز مشمول چنین اصلی میشوند و در مواردی که امکان اصلاح وجود ندارد و خطر بالقوه این افراد حتی در دوران حبس هم وجود دارد باید مجازات اعدام برای حذف کامل این افراد از بدنه جامعه وجود داشته باشد در مقابل مخالفان اعدام این مقایسه را قیاس مع الفارق دانسته و معتقدند چنین قیاسی درست نیست ، چرا که این مجرمان از بدنه جامعه ای هستند که حفظ حیات آنان نیز از وظایف آن جامعه است و باید از نظرگاه خودی به آنها نگاه کرد نه غیر خودی و همچنین اینکه فردی را رای به عدم اصلاح آن داده شود نیز، راه فراری است و به نوعی پاک کردن صورت مسعله است نه حل مسعله و اینکه اگر فردی از لحاظ روانی دچار آسیب است نیز یک بیمار است و کسی حق ندارد به بهانه اینکه او بیمار است و امیدی به درمانش نیست، حق حیات را از او بگیرد و در نهایت هر جرمی که توسط فردی در جامعه صورت میگیرد دو جنبه دارد ، یک تقصیر و کوتاهی مجرم و دو تقصیر و کوتاهی جامعه ازچند جهت ، به این معنا که جامعه نیز ازچند جهت در تحقق آن جرم توسط مجرم نقش داشته و بی تقصیر نیست ، همانگونه که اگر فرزندی در خانواده به بیراهه میرود، آن خانواده در به بیراهه رفتن آن بی تقصیر نیست و جامعه با در نظر گرفتن نقش خود باید درهرشدتی از جرم ، تخفیفی برای مجرم قاعل شود و اشد مجازات یعنی اعدام را متوقف کند .بحث بعدی که مطرح میشه اینکه، طبق نظریه سودمندی مجازات اعدام، یک مجازات پیشگیرانه برای تکرار آن دست از جرائم سنگین و شدید در آن جامعه توسط سایر افراد آن جامعه است، واینگونه ادامه میدهند که هدف از اعدام ، اصلاح جامعه است که به مراتب مهمتر از اصلاح فرد است و به کشور هایی اشاره میکنند که در مقطعی این مجازات را لغو کردند و پس از مدتی مجبور شدند دوباره این مجازات را به قوانین کیفری خود برگردانند ، چرا که پس از لغو مجازات اعدام ، میزان ارتکاب جرائم سنگین درآن کشورها بیشتر شده و لیستی از آمارها را ارائه میدهند .در مقابل مخالفان اعدام معتقدند که هیچ تحقیق جامع و منطبق بر روشهای تحقیق علمی، موید این نظریه نیست که تاثیر اعدام در پیشگیری و تکرار جرائم مشابه موثر بوده و حتی برخی پا فراتر گذاشته اند و مدعی این هستند که تاثیر حبس ابد بدون آزادی مشروط و عفو به مراتب از مجازات اعدام در پیشگیری از ارتکاب جرم بیشتر است و این دسته نیز مستندات و آمارها و لیستی از کشورها را در دست دارند که موید دیدگاه آنان در موفقیت لغو اعدام وعدم افزایش موارد ارتکاب جرم و در مواردی حتی کاهش ارتکاب جرم با جایگزینی مجازات اعدام با حبس ابد است .استدلال دیگری که مخالفان اعدام میآورند این است که در تمام جهان در روند قضایی و بررسی پرونده ها به دلایل زیاد و متفاوتی ، امکان اشتباههات قضایی چه در اسناد، چه در استدلالات طرفین دعوا ، چه در استنادات قضات، چه در شهادت شهود و توطعه سازی ها ووو وجود دارد و چون اعدام مجازات غیر قابل بازگشت است و کسی را که اعدام شده دیگرنمیتوان زنده کرد، پس به علت وجود حتمی احتمال خطا که در کشورهایی با روند قضایی بسیار دقیق و حساب شده براساس برخی آمارها حدود ۵ درصد است و قطعا این آمار در سایر کشورها بیشتر است ، باید این مجازات حذف شود تا کسی بیگناه اعدام نگردد حتی اگر این عدد یک نفر درهزار نفر باشد .در مقابل قاعلان به مجازات اعدام ، احتمال خطا قضایی را میپذیرند و آن را جز لاینفک روند قضایی در یک جامعه میدانند ولی استدلال میکنند که این اشتباه شامل تمام جرائم میشود و اگر شخصی سالهای طولانی در حبس باشد و به اشتباه ، برای او نیز نمیتوان سالهایی را که در زندان گذرانده جبران کرد و اگر اینگونه استدلال شود باید به کلی از حق تنبیه تمامی مجرمان در تمامی جرائم گذشت تا مبادا کسی بیگناه مجازات شود و همچنین استدلال میکنند که نمیتوان با این نگاه که احتمال اشتباه وجود دارد از حق تنبیه مجرمان واقعی گذشت و سوال میکنند حق تنبیه این مجرمان واقعی چه میشود و آیا این افراد نباید به کیفر عمل خود برسند ؟ استدلال دیگری که مخالفان اعدام می آورند اینست که ، اعدام یک روش خوشنت آمیز و به گونه ای خود مروج نوعی خشونت است و با عادی جلوه دادن گرفتن حق حیات افراد و کشتن افراد از طرفی خود به ارزش حیات انسانی در نظر افراد جامعه لطمه میزند و همچنین هیچ روش انسانی برای گرفتن جان محکومین به اعدام وجود ندارد و هر روشی مصداق کاری غیر اخلاقی است که قابل توجیح نیست از روشهای قرون وسطی ایی گرفته تا تزریقات امروزی. در بحث دیگر مخالفان اعدام مدعی این هستند که وقتی یک جامعه به بهانه اجرای عدالت خود را مستحق به گرفتن جان افراد میداند و حدی برای اعمال خشونت نسبت به برخی مجرمین قاعل نیست ، افراد در آن جامعه در منازعات شخصی ، درگیریهای عقیدتی و حتی سیاسی این امربر آنان مشتبه میشود که در این مسیر برای گرفتن آنچه حق خود میدانند و برای برقراری عدالتی که خود تشخیص میدهند ، حد خشونتی متصور نشوند و به مانند جامعه ای که در آن قرار دارند برای اجرای عدالت ، حق خود بدانند به جان فرد یا افرادی تعرض بکنند و مشروعیتی القایی از سوی جامعه به کار خود میدهند که این امر خود تمام فلسفه پیشگیرانه تحقق جرم توسط اعدام را به زیر میکشد .در ایران و سایر جوامع مسلمان بحثها در بین موافقان و مخالفان اعدام علاوه بر مباحث کیفرشناسی و حقوقی ، در چارچوب مهم دیگری نیز مطرح میشود که شاید بتوان آن را با این سوال مطرح کرد که آیا مخالفت با اعدام خلاف تعالیم اسلامی و آیات قرآن کریم است یا در همان چارچوب میتوان حرکت کرد و خواستار تعدیل مجازات تا سطحی غیر از تجویز حکم اعدام بود .در آیه ۳۲ سوره مبارکه مائده میخوانیم که از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را، جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادى در زمین، بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد. و هر کس کسى را زنده بدارد، چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است. و قطعاً پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند، [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیادهروى مىکنند. از این رو موافقان اعدام در دو مورد قتل و افساد فی الارض با استناد به آیاتی مثله آیه ۱۷۸ و۱۷۹ سوره مبارکه بقره و سوره اسرا آیه ۳۳و آیه ۴۵ سوره مائده که خداوند در آنها میفرماید:اى کسانى که ایمان آوردهاید، چدرباره کشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر کس که از جانب برادر [دینى]اش [یعنى ولىّ مقتول]، چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود، [باید از گذشت ولىّ مقتول] به طور پسندیده پیروى کند،و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد.این [حکم] تخفیف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناک است. واى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد که به تقوا گرایید و کسى را که خداوند، (قتل او را) حرام کرده است نکشید، مگر به حقّ. و هر کس مظلوم کشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختیار دیه یا قصاص)قرار داده ایم، پس نباید در کشتن (و قصاص) زیاده روى کند، چرا که آن (ستمدیده به طورعادلانه) یارى و حمایت شده است.ودر [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینى در برابر بینى، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان مىباشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصى دارند و هر که از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، کفّاره [گناهان] او خواهد بود. و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکردهاند، آنان خود ستمگرانند. با استناد براین آیات، موافقان اعدام بر آنند که قصاص حکم لازم اجرا از جانب خداوند است و حقی است که خداوند برای ولی دم قاعل شده و قابل سلب نیست که هیچ مرجعی بتواند آن را سلب کند که کلامی منطبق بر واقع است و همچنین برانند که قصاص باعث جلوگیری از تکرار جرم مشابه شده و حیات جامعه را تضمین میکند که متن صریح آیه ۱۷۹ سوره مبارکه بقره بدان اشاره کرده .و همچنین موافقان اعدام با استناد به آیاتی دیگر در مورد فساد فی الارض نیز قاعل به اجرای حکم اعدام هستند مثله آیه ۳۴ و۳۳ سوره مبارکه مانده که خداوند در آن میفرماید سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مىجنگند و در زمین به فساد مىکوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر مصلوب گردند یا دست و پایشان درخلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست ودرآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. مگر آن افرادى که قبل از دستگیر شدنشان به دست شما پشیمان باشند، و بدانید که خدا آمرزگار و رحیم است. اینگونه استدلال میکنند که کسانی که در جامعه مرتکب به جرائم سنگینی میشوند و در ذیل یکی ازمصادیق فساد فی الارض قرار میگیرند و این موارد را از سایر آیاتی که به توصیف مفسدین میپردازد قابل استنباط میدانند ، این دسته مجرمان را یا مفسدان میتوانند مشمول حکم اعدام نیز گردند .در مقابل مخالفان اعدام با توجه به این آیات به گونه دیگری استدلال میکنند ، در باب قصاص میپذیرند که حق ولی دم است که تقاضای قصاص کند ولی به این قسمت از آیه ۱۷۸ سوره مبارکه بقره استناد میکنند که خداوند با در نظر گرفتن خون بها یا دیه و اعمال این تخفیف تمایل خود را در گذشت و اعمال تخفیف به وضوح نشان داده است و همچنین استدلال میکنند به شان نزول این آیه و شرایط اجتماعی که در آن این آیه نازل شده و توضیح میدهند که علت نزول این آیه آنست که در آن زمان اگر شخصی از طائفه ای به قتل میرسید ، افراد طائفه دیگر نه تنها یک شخص بلکه تا آنجایی که میتوانستند از طائفه قاتل را به قتل میرساندند و گاهی تا حذف کامل آن طائفه کار را پیش میبردند و خداوند با توجه به علم مطلق خود میدانسته که اصلاح آن جامعه باید نقطه آغازی داشته باشد و اصلاح در جوامع انسانی امری دفعی نیست بلکه تدریجی و گام به گام است این حکم را نقطه آغازی برای اصلاح آن جامعه میدانند و با توجه به توسعه اخلاقیات و تمدن بشری و روحیه انسان دوستی در جوامع کنونی، قدم در مسیری گذاشتن که به جای کشتن قاتل او را به طریقه موثر دیگری متنبه کنند را نه تنها امری خلاف حکم خداوند نمیدانند بلکه در جهت رضایت خداوند میدانند. ازطرف دیگر با استناد به آیات متعددی از قرآن که انسانها را به گذشت و بخشش یکدیگر توصیه میکند و صریحا اشاره میکنند به آیه ۴۵ سوره مبارکه مانده که خداوند فرموده است که هر کس از حق قصاص بگذرد ، خداوند آن را کفاره گناهان او در نظر میگیرد و گناهان او را خواهد بخشید، بیان میکنند که با فرهنگ سازی و ترویج بخشش و گذشت میتوان ولی دم را به ارزش بالای گذشت واقف کرد و جامعه را به همان سمتی هدایت کرد که مطلوب واقعی خداوند است . و برخی از مخالفان اعدام، علت اینکه خداوند اینگونه حکم کرده که ولی دم مستحق قصاص قاتل است و در صورت گذشت ولی دم میتوان از قصاص، صرفه نظر کرد را نشات گرفته از علم مطلق خداوند میدانند که با بیان این حکم دو وجهی هم جنبه پیشگیرانه از ارتکاب جرم را مدنظر دارد و هم جنبه تخفیف در کیفر را، به گونه ای که قاتل، با فراغ خاطر نتواند مرتکب قتل شود که بعدش با پرداخت دیه آزاد گردد و نه اینکه راهی برای بخشش وجود نداشته باشد و معتقدند که اگر قانون گذار بتواند جنبه پیشگیرانه ارتکاب جرم در این حکم الهی را، با توجه به جوامع امروزی وامکانات امروزی با مواردی دیگری از کیفرها سنگین غیراز قصاص پوشش دهد و ولی دم را مختار در گذشت یا عدم گذشت از این دسته کیفرهای متمایز با اعدام بکند باز مقصود خداوند را رعایت کرده است. مخالفان اعدام در باب حکم اعدام که برای مفسدین صادر میشود نیز با توجه به آیه ۳۴و۳۳ سوره مبارکه مانده ابتدا به این نکته اشاره میکنند که خداوند به چهار کیفر برای این دسته از افراد اشاره کرد وبه گونه دست قانون گذاربرای اعمال هر یک باز است و قانون گذار میتواند به کیفری غیر ازاعدام مفسد مثل تبعید یا حبس های طولانی مدت اکتفا کند و همچنین بیان میدارد که خداوند راه را برای مجریان حکم الهی باز گذاشته که در صورت ابراز پشیمانی مفسد، قبل از دستگیری که اثباتش نیاز به هیچ شاهدی ندارد، جز شهادت خود مفسد، تخفیف برای مفسد در کیفر قاعل شود و با توجه به اینکه هیچ انسان عاقلی ازابراز پشیمانی طفره نخواهد رفت پس راه برای اعمال تخفیف باز است و تخفیف در کیفر قطعا به معنای عدم اعدام مفسد است و این حکمتی از حکمت های خداست تا راه بازگشت به جامعه و اصلاح را باز گزارد و نشان دهنده تمایل خدا در جلوگیری از هرگونه خونریزی است. همچنین برخی از مخالفان اعدام استدلال میکنند که جرائم مربوط به افساد فی الارض معمولا دو جنبه دارند، جنبه خصوصی و جنبه عمومی، مثلا اگر فردی مسلحانه دست به سرقت بزند و در بدترین شرایط انسانهای بیگناهی در این بین کشته شوند و اموال عده ای هم نابود یا به سرقت روند در این فساد و جرم، از جهت جنبه خصوصی که بحث قصاص است و استدلالهایی شبیه آنچه گفته شد در باب قصاص می آورند و در باب سرقت رای به عودت اموال به سرقت رفته و جبران خسارات مالی میدهند و از جنبه عمومی که در دست دولت است خواستار اعمال کیفری غیر از اعدام هستند که در درجه ای از تخفیفات الهی لحاظ شده . چه در بحثهای کلامی و منطقی که با پایه های حقوقی و کیفری بین مخالفین اعدام و موافقان آن در سراسر دنیا و درطول تاریخ صورت گرفته و چه از نظر آماری و تجربه کشورهای مختلف در اعمال مجازات اعدام و یا حذف این مجازات در پیشگیری از جرائم مشابه و چه در بحثی که پیرامون دستورات الهی در قران کریم بین دو دسته موافق و مخالف صورت گرفته ، حداقل میتوان به این نتیجه رسید که بحث پیرامون وجود یا عدم وجود مجازات اعدام یک بحث با دو جنبه مختلف است که هر یک از طرفین دعوا سعی دارند که نظر خود را به دیگری غالب کنند ولی آنچه دیده میشود از نگاه شخص ثالث و بیرون این دعوا یک مجادله بالسویه است یعنی انگار هر دو طرف حق دارند از جنبه ای و فک میکنم هر انسان آزاده ای که به مطالعه ای بدون تعصب یا ترحم دراین باره بپردازد تقریبا به این عدم ارجعیت نظری میرسد که گویا مسئله موافقت با اعدام و یا مخالفت با اعدام یک انتخاب است بین دو چیز که هیچ یک بر دیگری برتری ندارد و اگر بنده بخواهم این انتخاب را بکنم رای من مخالفت با اعدام است و برای آن یک دلیل شخصی دارم که شاید برخواسته از شناخت شخصی من از خداوند و روحیات شخصی من و تجربیات فردی و اجتماعی و ایدهالهای و آرزوهای من باشد ، که ممکن است با دیگری متفاوت باشد و جای تاسف است که در سرزمین من کسانی که انتخابشان شبیه من است، گاها مورد کم لطفی دولت قرار گرفته و کمپینهایی که درراه حذف مجازات اعدام فعالیتهایی کاملا مسالمت آمیز واخلاقی ومروج گذشت وانسان دوستی میکنند، غیر قانونی خوانده میشوند . و در پایان دوست دارم حدیثی از حضرت محمد را یادآوری کنم .عفو و گذشت جلوی تسلسل ناهنجاری ها، خشونتها، جنایتها و کینه توزی ها را میگیرد .
و در بخش آخر بحث آزاد با عنوان آزادی و استقلال مطرح شد:آقای محسن عزیزی با عنوان کردن این مطلب که استقلال و آزادی نسبت به هم ارتباط مستقیم دارند به این شکل که تا زمانی یک مردم دارای آزادی نباشند استقلال مفهومی ندارد. در حقیقت استقلال زمانی تعریف می شود که مردم تواتایی تصمیم گیری آزادانه در مورد نوع تفکر و عملکرد داشته باشند در ادامه آقای حامد پرنوش و احمد رضا ایران نژاد کلوعلیا و خانم خواجه نصیر وی را در این بحث همیاری کردند.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته اقوام و ملل ایرانی اکتبر ۲۰۱۹
محمدعلی محمود زاده رحیم آبادی
نشست 12 اکتبر اعضای کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی ساعت 15 به وقت اروپا با حضور جمعی از اعضا، مسئولین کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و میهمانانی از سایر نقاط جهان، به مدیریت آقای محمدعلی محمود زاده رحیم آبادی در فضای مجازی پالتاک برگزار گردید.
بخش 1: از سخنران اول آقای وحید حسن زاده ابراهیمی دعوت بعمل امد تا به تحلیل و بررسی گزارش اخبار نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی در شهریور ماه 98 بپردازند: خبر: درشهرهای بندرعباس، بروجرد و آذربایجان غربی3نفر،دراستان هرمزگان 4 نفر، دراستان سیستان وبلوچستان 2 نفر و دراستانهای دیگر کشورمان حداقل 1 نفر اعدام داشتیم. لازم به ذکر است که در6 ماهه اول سال۲۰۱۹میلادی ۱۱۰ نفرو در دوهفته اول مهر نیز دستکم 22 نفر در ایران اعدام شدهاند. یعنی تقریبا هر روز دو نفر. که این نقض ماده 1 ، 2، 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر است. نقض مادهٔ اول : تمام افراد بشر آزاد بدنیا میایند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان میباشند و باید نسبت بیکدیگر با روح برادری رفتار کنند. نقض مادهٔ دوم :هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیدهٔ سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیهٔ آزادیهایی که در اعلامیه ذکر حاضر شده است، بهره مند گردد. نقض مادهٔ سوم :هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. خبر: به لطف مردم خوش فکرکشورمان و با ایجاد کمپین های مختلف حقوق بشر ایران 55 نفر زندانی از اجرا احکام خود رهایی یافته اند که از این تعداد46 نفردراستان کرمان و 5 نفر دراستان خراسان و 2 نفر دراستان چهارمحال بختیاری و 2 نفر نیز در بندرعباس و گچساران را شامل می شود. خبر: کشته شدن یک سوختبر بلوچ با شلیک مستقیم سپاه در مرز کلگان ، زخمی شدن دو کولبر در مرزهای ارومیە، یک کولبر در شهرستان خوی، کشته و زخمی شدن دو کولبر در سردشت، کشتە شدن یک کولبر در مرزهای پیرانشهر، شلیک مستقیم ماموران یگان امداد به یک شهروند بلوچ در مسیر گراغه۵۰ کیلومتری زاهدان، یک سوخت بر در شهرستان قصرقند، شلیک مستقیم به یک صیاد در قشم و به اتومبیل دونفر در یکی از روستا های مهاباد. در شهریور ماه 10کولبر زخمی، و3 کشته درکردستان، یک کشته درسیستان و بلوچستان، 2 سوختبر زخمی و یک سوختبر کشته، و در مهاباد نیز2 جوان مهابادی براثر شلیک مستقیم نیروهای مسلح کشته شدند و یک صیاد در قشم براثرشلیک مستقیم نیروهای امنیتی جان باخت. نقض ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.
بخش 2: در ادامه جلسه جناب آقای رحمان نبوی نژاد به تحلیل و بررسی ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر وتطبیق آن با اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختند: همانطوریکه می دانیم اعلامیه جهانی حقوق بشر، همواره از مهمترین اسناد عام وحقوق بین الملل است، که در قالب 30 ماده جامع عملاً به تشریح دیدگاهها ومواضع سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر می پردازد. مواد 1 و 2 این اعلامیه به مفاهیم کرامت، حرمت وشأن ذاتی انسانها وهمچنین به لزوم برخورداری همگان از آزادی، برابری و برادری انسانها معطوف یافته است. موضوعاتی که هر کدام ازآن، از بنیادی ترین حقوق ذاتی بشر محسوب میشوند. لذا تا وقتی این مفاهیم اولیه وبنیادی در جوامع نهادینه نشوند وهمگان اعم از دولتها وملتها وگروههای فعال سیاسی و اجتماعی، این موضوعات را بعنوان اصول بدیهی ولایت غیر خود نپذیرند، هرگز نمی توان به تأسیس ابعاد حیات انسانی وتحکیم وتثبیت حقوق بشری امیدوار بود. راه رسیدن به صلح وآرامش وعدالت در جهان وحتی تا مرز زنده ماندن وزندگی کردن، در گرو میزان شناخت از حیثیت و کرامت ذاتی انسانها، اقوام ، ملل، ادیان وگروهها ودستجات مختلف انسانی است، ودرگرو میزان شناخت از آزادیها و دیگر حقوق طبیعی انسانها با تضمین کافی ولزوم رعایت و احترام به آنهاست. چراکه در غیر اینصورت در اثر فقدان وغفلت از این شناختها، از همان آغاز پیدایش زندگی، موجبات تحقیر وخواری بشر را فراهم کرده ایم و به جای آن خشونت و رفتارهای غیر انسانی و وحشیانه را برای زندگی بشر نوید داده ایم. ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید: ” تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند و در حرمت وحقوق باهم برابرند. عقلانیت ووجدان به آنها ارزانی شده ولازم است تا با یکدیگر عادلانه وبرادرانه رفتار کنند.” در تحلیل وبررسی مفاد این ماده از اعلامیه میتوان ابتدا تصریح کرد که تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند ، یعنی تمام فرزندان آدم ( آدمیزادگان) ذاتاً آزاد به دنیا آمده اند وهمچنان نیز می آیند و با این ویژگی خاص وذاتی می روند تا آزادانه وبا کمک گرفتن از نیروی عقل وخرد خود به تشخیص خوب از بد در زندگی فردی و اجتماعی بپردازند و نهایتاً آنطورکه خود تشخیص می دهند انتخاب نمایند. با این وجود نخستین نتیجه گیری حاصله آن خواهد بود که انسان آزاد زاده شده است تا خود به اختیار انتخاب کند، نه برای او انتخاب نمایند وبا اجبار بر او تحمیل کنند. مطابق این حق طبیعی و بدیهی دیگر هیچکس نباید پیدا شود که چنین فلسفه روشن حق آزادی تبیین شده در خلقت بشررا نادیده بگیرد وبا توسل به زور واجبار وخفقان وسرکوب بخواهد این بشر آزاد بنا شده را به زیر یوغ بندگی وبردگی ببرد. تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند، تا در انجام دادن یا ندادن افعال، گفتار، اندیشه، عقیده واعمالشان آزادی اساسی داشته باشند. تا در انتخاب هایشان آزادی نظر وعمل داشته باشند. لذا هرگونه بازدارندگی ومانع ایجاد کردن در راه دستیابی آدمیزادگان به این حق مسلم خود، مصداق آشکار نقض، جرم و تجاوز عامدانه علیه انسانها محسوب میشود واساساً وکاملاً محکوم است. افزون بر این گفتار اینکه، آزادی همواره دو مشخصه توأمان ولازم وملزوم دارد که یکی نداشتن مانع آزادی است و دومی امکان انجام آن عمل ، گفتار و دیگر مفاهیم آزادی است. میله های زندان از موانع آزادی است اما اگر در بیرون ازاین موانع آهنین ودیوار، باز مجال وامکان انجام آزادانه خواسته ها، عقاید، نظرات و انتخابات افراد وجود نداشت با ضرس قاطع میتوان گفت که هنوز در آن سرزمین، آزادی محقق نشده است وهنوز انسانهای آن دیار آزاد نیستند. در ادامه این ماده 1 از اعلامیه پس از عبارت ” تمام ابنای بشر آزاد زاده شده اند” بلافاصله آمده است که ” در حرمت وحقوق با هم برابرند” حال این حرمت وحقوق کدام است که تمامی انسانها به محض تولدشان صاحب آن میشوند وباید دیگران، آنها را با هم برابر ببیند. پس این اعلامیه جهانی از همگان می خواهد همانطوریکه برای حق آزادی افراد، باید تمامی زمینه ها فراهم شود، می بایست حرمت نگه داشتن انسانها وبرخورداری مستمر آنها از حقوق برابرنیز،نزد همگان تضمین گردد. چرا ؟ چونکه فلسفه خلقت بشر بر این شده است که آزاد زاده شود، با حرمت زاده شود وتوأمان با داشتن حق هم زاده شود. حرمت یعنی آبرو، عزت، احترام وتعظیم وتکریم، پس حرمت نگه داشتن افراد یعنی آبرو واحترام وعزت ذاتی فرد را حفظ کنیم. خلاف این اصل میشود اینکه، تناقضاتی پیدا میشوند که براحتی حرمت اشخاص را نادیده می گیرند و با خشونت وسرکوب وتوهین وتحقیر، ذات وجود آدمی را مورد بی احترامی وتعرض قرار می دهند. تحمیل نظرات خود بر دیگران بی حرمتی است، نادیده گرفتن عقیده دیگران بی حرمتی است، مانع ایجاد کردن وترس ونگرانی ایجاد کردن برای افراد بی حرمتی است، حق دفاع ندادن به افراد بی حرمتی است و انسان را به طریق مختلف به استضعاف کشاندن ومحروم کردن از نیازهای زندگی اوج بی حرمتی است. لذا پیام روشن این اعلامیه ودیدگاه سازمان ملل بر این است که همه باید حرمت وحقوق همدیگر را رعایت کنند چون بدون هیچ تبعیضی همه برابرند. همچنین در بخش پایانی این ماده از اعلامیه آمده است که : “عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده است و لازم است تا با یکدیگر عادلانه وبرادرانه رفتار کنند.” خوب عقلانیت یا خردورزی در انسانها ، همان بکارگیری نیروی تعقل وخرد است برای حصول شناخت، یعنی وقتی در بحث باورها وعقاید آمدیم با تشخیصمان ، باور وعقیده معقول وصحیح رامورد شناسایی قرار دادیم، از عقلانیت نظری خود بهره گرفته ایم ویا اگر در حوزه اعمال ورفتارها توانستیم رفتار معقول ومنطقی خود یا دیگران را بشناسانیم ومعرفی کنیم ، آنگاه از راه عقلانیت عملی رفته ایم. پس با بروز وظهور نیروی عقلانیت است که میتوان شاهد نمایش رفتارهای عادلانه ویا برادرانه در حق همدیگر شد. علاوه بر عقلانیت از وجود وجدان هم بعنوان یکی دیگر ازقدرتهای ذاتی انسان در تشخیص ها وقضاوتهای صحیح ، بدرستی در این ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توجه واقع شده است. وجدان بیدار انسانها تأثیر بسزایی در احقاق حق های بشر داشته و خواهد داشت، چرا که در صورت بیداری این ارزانی عالم هستی بخش به انسان، تشخیص ها و قضاوتها صحیح و عادلانه خواهند بود و روزبه روز عرصه بر وجود ظالمان وستمگران ومتجاوزان به حقوق بشر، تنگ وتنگتر خواهد شد ونکته آخر در بررسی این ماده از اعلامیه این است که این انسان آزاد، دارای حرمت وحقوق برابر است و قادر است تا با بهره مندی از نعمتهای عقلانیت ووجدان خود، راه عدالت وهمزیستی مسالمت آمیز وبرادرانه ومتعهدانه در قبال دیگر همنوعان خود را بدرستی تشخیص وبپیماید، چنانچه قدرتهای نامشروع ومستبد وتمامیت خواه اجازه دهند. حال در بخش تطبیق این ماده با اصولی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، باید تصریح کرد که در متن قانون اساسی ما یک اصلی که تشابه صد درصدی با مفاد این ماده از اعلامیه داشته باشد وجود ندارد. اما در اصول مختلفی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نوعاً به ذکر عناوینی ازموضوعات مطرح شده در ماده 1 اعلامیه پرداخته شده است. بعنوان مثال در موضوع آزادی بشر، اصل 12 قانون اساسی به آزادی مذاهب اسلامی در ایران پرداخته ، اصل13 به میزان آزادی اقلیتهای دینی اشاره کرده ، اصل23 به آزادی فکر وعقیده پرداخته، اصل24 به حدود آزادی بیان و رسانه اشاره کرده یا اصول 28 و41 که به ترتیب به آزادی در انتخاب شغل وآزادی در انتخاب محل اقامت پرداخته اند. یا مثلاً در موضوع حقوق برابر، در فصل سوم از قانون اساسی اصولی مثل اصل 19 داریم که گفته : مردم ایران از هر قوم وقبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند. یا اصل 20 که گفته: همه افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و یا اصل 34 که دادخواهی را حق مسلم هر فرد دانسته وهمه افراد ملت را محق دانسته که دادگاههای صالح در دسترس داشته باشند. اما در مورد عقلانیت ووجدان مطرح شده، ما اصل خاصی در قانون اساسی نداریم. اما موضوع دیگری که باید همواره مد نظر همه کنشگران قرار گیرد این است که متاسفانه در برخی موارد وبرخی حوزه های جغرافیایی در دنیا، مباحث مطرح شده در نوشته ها ومواد واصول به اصطلاح قانونی یک چیز دیگر است، رعایت و حفاظت عملی واجرایی حقوق مردم یک چیز دیگرو مغایر با آن نوشته ها شده است. یعنی به کرات هر آنچه که می بینیم، می شنویم وحتی لمس واحساس می کنیم با آنچه در کتاب ونوشتجات تحت نامهای اعلامیه وکنوانسیون ومواد واصول وبندهای قانونی ثبت وضبط شده است تفاوت زیاد وجود دارد و این سر فصل مشکلات امروز ما انسانهاست که باید به جد مورد توجه فعالان وکنشگران حقوقی و اجتماعی وسیاسی وفرهنگی و… قرار گیرد. یکی از علتهای این تفاوت در گفتن تا عمل آن است که در جوامع مختلف دنیا با تنوع وتعدد منابع حقوقی مواجه هستیم. قانون، عرف، رویه های قضایی ، دکترین ، عقل ، انصاف ، ایدئولوژیها و کتابهای مقدس از جمله منابع حقوقی نزد جوامع مختلف می باشند. از اینرو کشور یا کشورهایی را می بینید که قانون را تنها منبع حقوقی خود می دانند وبر اساس آن صرفاً عمل می کنند. در کشور یا کشورهای دیگری عرف منبع حقوقیشان است و یا در برخی دیگر ایدئولوژیهای اعتقادی خاص خود، محور ومنبع واقعی حقوق وتصمیم گیریهایشان است. لذا این باری به هرجهت بردن ها وپراکندگی در منبع تصمیم سازیها باعث شده وخواهد شد که نتوانیم به تعریف واحدی از برخی حقوق مشترک دست یابیم. از همین روست که همواره رعایت حرمت وحقوق برابر انسانها را با شدت وضعف زیاد مشاهده می کنیم .مثلا حق یا حقوقی در یک سرزمینی که مطابق معیارهای قانونی عمل می کند ، قابلیت اجرا دارد اما همان نوع حق یا حقوق مشابه در جایی دیگر ممنوع می باشد وقابلیت تحقق ندارد. لذا به نظر میاید که برای رفع این تناقضات و مشکلات باید همگان تلاش کنند تا تفکر جهانی شدن وجهانی اندیشیدن شتاب بیشتری داشته باشد وبا فعال کردن عناصر این تفکر بتوان شاهد رفع این موانع وایرادات شد. به امید آن روز. قبل از معرفی سخنران بعدی خانم مهناز احمدی قطعه شعر «درس اخلاق » از شاعر توانا “سهراب سپهری” را به سمع همگان رساندند که عینا در زیر می خوانید :
سخت آشفته و غمگین بودم، به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند، درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم، و نخندم اصلا
تا بترسند از من و حسابی ببرند…خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم… چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم…
سومی می لرزید… خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود… دفتر مشق حسن گم شده بود
اینطرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت. تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا. همچنان می لرزید… ” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
به خدا دفترمن گم شده آقا،همه شاهد هستند”ما نوشتیم آقا ” بازکن دستت را…
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم، او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم. ناله سختی کرد… گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد… همچنان می گریید…
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار، دفتری پیدا کرد ……
گفت: آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم،عالی وخوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر سوی من می آیند…
خجل و دل نگران، منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است. زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است
درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک… غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم. لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت. آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم. من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را…
که به هنگامه ی خشم نه به دل تصمیمی نه به لب دستوری نه کنم تنبیهی
یاچرا اصلا من عصبانی باشم بامحبت شاید،گرهی بگشایم با خشونت هرگز..
بخش سوم : در ادامه نشست خانم الناز اسدی صفا سخنرانی خود را با موضوع “مشکلات اقوام ایرانی از تئوری تا عمل” آغاز نمودند: واژه قومیت بیشتر استفاده کاربردى دارد و برداشتهاى متفاوتى از آن صورت گرفته است. در این میان تعریف آنتونى اسمیت داراى کاربرد بالایى است: «قوم عبارت از یک جمعیت انسانى مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگى، پیوند با یک سرزمین تاریخى یا وطن و میزانى از حس منافع و مسئولیت است » که عناصر محورى هویت، اعتقاد، آگاهى و فرهنگ مشترک را داراست. اکنون باید بدانیم هویت ملى یا (حقوق شهروندى) چه ارتباطی با هم دارند؟ در هویت ملى این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسى مىداند و تا چه اندازه احساس بیگانگى او با واحد سیاسى عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیاى سیاسى خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانى نیز خود را عضو آن واحد مىدانند. هویت ملى داراى وجوهى است، از جمله با حقوق شهروندى و شهروند ملى رابطه نزدیکى دارد که به طور سنتى به برابرى انسانهایى که عضویت یک دولت ملى را پذیرفته اند تأکید شده است. براى این افراد سواى تمایزات نژادى، زبانى و قومى، حقوقى هست که اهم این حقوق عبارتند از: 1. برابرى در فرصت دست یابى به مقامات سیاسى و ادارى جامعه. 2.برابرى در فرصتهاى اساسى مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهى؛ 3.تساوى در حقوق و امتیازات قانونى؛ 4.برابرى در حقوق مربوط به مشارکت سیاسى و وظایف آن. اعضاى یک ملت اگر احساس کنند که در دستیابى به حقوق مذکور، موقعیتى برابر با یکدیگر دارند، هویت ملى بحران کمترى خواهد داشت؛ اما اگر اقوامى نتوانند خود را با فرایند ملت سازى، ادبیات ملى، زبان رسمى، تعلیمات عمومى و مذهب رسمى هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم سقوط کرده و از حقوق محروم مىشوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویتهاى مادون ملى (مانند قومیت، نژاد، محلهگرایى و…) مىشود و محرکى براى دست زدن به اعمال سیاسى و خشونت و… مىگردد، به خصوص در کشورهاى با تفاوت قومى این مشکلات بیشتر مطرح مىشود. براى مثال آنچه امروز اقوام ایرانى مىنامیم، قاعدتاً ایرانى هستند و تعریفى که از خود ارائه مىدهند هم ایرانى است، یعنى هویت ملىشان ایرانى است و هویت اجتماعىشان بلوچ، ترکمن، خراسانى، کرمانى، فارس و خوزستانى و… است. اگر همنوایى، همدلى و همزیستى مسالمتآمیز و برادرانه را قاعده کلى حاکم بر مناسبات اقوام ایرانى بدانیم، در برهه هایى نیز بر این روابط , سطوح مختلفى از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومى در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از مهمترین چالشهاى نظام جمهورى اسلامى در دهه اول بوده است که آثار و عواقب زیانبارى را بر این مناطق و بر ساخت سیاسى کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى اقوام وارد کرده است. علاوه بر قومیت اصلى فارسىزبانان که حدود 60% از جمعیت کشور را شامل مىشود، حدود ده قوم دیگر با زبانها و گویشهاى متفاوت وجود دارد، از جمله: ترکها، کردها، لرها، عربها، ترکمنها و تالشىها. دین نیز مایه گوناگونى قومى و نیز عامل همبستگى بوده است. وجود پیروانهاى دینى مثل ارامنه، آسورى، یهودى، زرتشتى و مندایى و در بین مسلمانان مذاهب مختلفى چون اسماعیلى (هفت امامى)، شیعه جعفرى (دوازده امامى) یا سنى (حنبلى – شافعى – حنفى) وجود دارد. تیپشناسى اقوام در ایران: سرزمین ایران در مقوله تنوع زبانى و قومى در جهان با 24 درصد همانندى در رتبه شانزدهم است و تانزانیا با 7 درصد همانندى در رتبه اول است. در ایران اگر چه فارسىزبانان با بیش از 60 درصد جمعیت، اکثریت دارند، لیکن وجود شش قومیت عمده در درون این واحد ملى و تأثیرات شگرف آنها بر سیر تحولات تاریخى واقعیتى انکارناپذیر است و مىتواند مبناى پیش بینى وضعیت آینده امنیتى کشور باشد. بررسى پیشینه تاریخى اقوام در ایران نشان مىدهد که گروههاى قومى از قوانین تبعیضآمیز به ویژه در مورد زبان، مذهب و حقوق مدنى آزرده بودند. در انقلاب مشروطه حقوق این گروهها در نظر گرفته نشد و در زمان پهلوى نیز نشر و توزیع روزنامهها، مجلات و کتب زبانهاى قومى به شدت منع شده و حتى درج اسم مغازهها و بنگاههاى تجارى به زبان قومى ممنوع بود و پلیس در بعضى مناطق قومى حتى رفت و آمد اهالى را کنترل مىکرد. تبعیض در اختصاص وام بانکها و ایجاد صنایع بین مناطق فارس نشین و مرکزى به نسبت مناطق قومى مشهود بود. مردم استانهاى فارسنشین 80 درصد شهرنشین شدهاند، در حالى که مناطق مرزى مثل ایلام، کردستان و سیستان و بلوچستان حدود 20 درصد شهرنشین هستند. استانهاى مرکزى و ترکزبان داراى رفاه هستند، اما کردستان و بلوچستان محرومند. میزان ادغام جمعیتهاى قومى در بطن جامعه ایرانى نسبتاً پایین است؛ براى مثال کردها با حداقل ادغام از بالاترین میزان همبستگى و قوى ترین سازمان سیاسى برخوردارند. موازى بودن شکاف قومى با شکافهاى مذهبى و زبانى یا همان (شکاف متراکم) : شکافها و تعارض گروههاى متنوع نقش مهمى در میزان ثبات با ایجاد بىنظمى و ناامنى کشور دارد. این شکافها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازى، فعال یا غیر فعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروهها، موازى بودن آنها و فعال شدن شکافها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزى و در نتیجه بىثباتى و ناامنى مىگردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومىنشین کشور، تضاد قومى و نژادى با تضاد زبانى و تفاوت مذهبى همراه است، بدیهی است اگر این تضادها فعال شود و شکافها عمیق گردد موجب ناامنى خواهد گردید. جامعه مدنى و گروههاى قومى در ایران (قبل و پس از انقلاب اسلامى) : قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانى به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدى را تشکیل مىدادند که هویت ایرانى بود. دولت براى بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تأمین امنیت مرزها متکى به گروههاى قومى بود و گروههاى قومى نیز در قدرت دولتى سهیم بودند و از آن منتفع مىشدند و اگر تعادل میان آن دو به هم مىخورد مجدداً این تعادل برقرار مىشد. اقوام فارس، ترک، کرد و لر و… به یگانگى تاریخى پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا مىرسد. اختلاف لهجه و گویشهاى زبانى نیز حاکى از آن اصل مشترک است. همراهى اقوام بختیارى در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تأکید کردها بر اصالت ایرانى خود و همراهى ایلات قشقایى در جریان ملى شدن صنعت نفت , حاکى از این وحدت ایران است. ابزارهاى جامعه مدنى یا نهادهاى میانجى دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیتها، انجمنهاى سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا پیروانهاى دینى شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند. به رسمیت شناختن زبانهاى محلى اقوام ایرانى در کنار زبان ملى یعنى زبان فارسى در اصل پانزدهم. لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیر مسلمان در اصول سیزدهم و چهاردهم. آزادى فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم. حق تشکیل اجتماعات و راهپیمایىها در اصل بیست و هفتم. لذا مىتوان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان ایرانى به استثناء تمایزات قومى و مذهبى , صاحب حق و قانون هستند و در قسمت پایانی اشاره به مهمترین حقوق اولیه قومیت های ایرانی و میزان تاثیرات مثبت و آسیب های آن در صورت به رسمیت شناختن یا نشناختن توسط دولت ایران : زبان قومى : زبان قومى موجب (وحدت قومى – احیاى اثار گذشته – همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه – بیان فرهنگ ملى با زبان قومى ) میگردد. لباس محلى: موجب ( تنوع لباس و رنگ مناسب محیط جغرافیایى و آب و هوا – احیاى آثار گذشته – تشابه قومى با قوم مشابه در کشور همسایه – بازشناسى اقوام از یکدیگر) میگردد و در صورتی که به رسمیت شناخته نشود موجب آسیب احساس غربت اقوام در جمع فارس ها می گردد. اقتصاد محلى: فرصت رشد اقتصادى رافع معضلات قومى و کاهش تنشهاى قومى مىگردد .ادیان و مذاهب مختلف: فرصت وجود پیروان دینى و مذهبى و رفتار مسالمتآمیز حکومت با آنان و الگویی براى سایر کشورها مىشود، مىتوانیم نمایندگانى از پیروانهاى دینى و مذهبى در مجامع عمومى آنان داشته باشیم. اما آسیب های ناشی از به رسمیت نشناختن آن باعث تلقى دوگانگى دینى و مذهبى، تحریک بیگانگان، عدم همدلى و تفاوت مراسم و مناسبتها میگردد. علم و دانش و آگاهى : موجب خودآگاهى و بیدارى قوم و تربیت نخبگان واداره امور قوم به دست نخبگان و رفع عقب ماندگىها می گردد. آسیب های ناشی از به رسمیت نشناختن آن باعث تشکیل اجتماعات و راهپیمایى ها، تولید و انتشار مطالب ضد وحدت ملى می گردد.
بخش چهارم : در ادامه مسئول جلسه از آخرین سخنران، جناب آقای محمد ابوطالبی با موضوع سخنرانی “چرا اینگونه شدیم” دعوت بعمل آوردند: سیستم استبدادی از چه چیزی هراس دارد؟ جواب : سقوط و از دست رفتن قدرت. به راحتی می توان متوجه شد سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های هیات حاکمه حول موضوع “جلوگیری از سقوط” می گذرد. موضوعی به این پیچیدگی را روح الله خمینی بنیانگذار رژیم به صورت خیلی ساده گفته بود، حفظ نظام از اوجب واجبات است. او در این سخنرانی که دست تمامی مارکسیست ها را از پشت بسته بود، به راحتی نشان داد که هدف می تواند وسیله را توجیه کند. آقای خمینی در زمانه ای که مستی مسمومی همه را فراگرفته بود، از عالم و آیت الله تا چپ ترین مارکسیست های تندرو و از هواداران خمار حکومت تا بی دین ترین افراد آن حرف آخر را اول زد و بیان داشت برای حفظ حکومت میشود اساس دین را هم ندیده گرفت و از روی آن رد شد. او در جمله ای ساده بیان داشت ، برای حفظ اسلام میشود نماز را هم تعطیل کرد. در نگاه ابتدایی جمله اصلا پیچیده نیست و گوینده دقیقا با سادگی همه نیات دراز مدت خویش را بیان میکند. در تمامی سالهای سیطره قشریون برکشور ما، این تنها خط فکری بوده که درکشور توسط برنامه نویسان و برنامه ریزان حاکمیت پیاده شده است. سخن این جا است که وقتی یک حکومت برمبنای این ایدولوژی بنا شده که برای حفظ خود به هر عملی مجاز است دست بزند وحتی برای این هدف می تواند تمامی آن شعارها ( ونه ملاک ها) که به واسطه آن به تحمیق توده ها دست زده را زیرپا بگذارد هرچند این شعارها و ملاک ها را هر روز توی سر مردم بخت برگشته بکوبد و به واسطه تنها کمی زاویه به این شعارها و قوانین کسانی را به زندان ها و شکنجه گاه ها روانه سازد. خوب تا اینجا فهمیدیم که با گروه یا باند یا فرقه ای روبرو هستیم که از ابتدا بنای عمل خیر و نیک و عرف نداشته و ندارد و تنها آمال و آرزوی آن سیطره بیشتر و طولانی تر براین اریکه قدرت است وبس . اما چه عاملی در طول تاریخ باعث سقوط حکومتهای فاسد و مستبد شده است ؟ جواب : اتحاد توده های مردم. خب پس جواب و سوال آمد یعنی درد و درمان مشخص شد . طبیعتا این درمان پیش از آنکه من و شما از صف رای دادن به جمهوری اسلامی بیرون بیاییم (هم سال های بنده البته ) ، تحلیل شده و برایش نسخه ها پیچیده بودند و هنوز هم در عطاری رفیق ولادمیر ، مشغول نوشتن نسخه های جدید دیجیتالی هستند. زمانی که یک دلی و همراهی مردمان می تواند ریشه استبداد را نابود کند پس بهترین شیوه کنترل مردم و ماندگاری حکومت در دستان فاسدین و فاسقین چیست ؟ جواب : ایجاد مشعولیت های مختلف ذهنی ُ و دشمنی و تفرقه وفاصله انداختن میان مردم. عده ای را بلای جان عده ای دیگر کنند، مردم را اسیر سیستم های امنیتی و دادگستری کنند، و پس از آن عدالت رعایت نشود، به مرور باعث کینه افراد جامعه از هم شده و آتش انتقام اینجا و آنجا به اشکال متفاوت روشن خواهد شد. نتیجه همه این آسیبها این خواهد بود که به مرور افراد جامعه اعتماد خود را به یکدیگر از دست داده و از هم فاصله می گیرند. فاصله و گسست اعتماد و اعتقاد به یک دیگر مابین مردم روز به روز بیشتر و بیشتر میشود . دیگر همان کسانی که درصف های طولانی نفت و بنزین در زمستان تابستان شده ۵۷ از شب تا صبح درکنارهم و به جای هم می ایستادند یا در سختی ها، جوانمردانه یار و فریادرس همسایه و رهگذر بودند، به شرایطی رساندند که اقدام به قتل یک فرد به وسیله فرد دیگری را مشاهده کنند ُ حتی در صورت امکان حل مشکل وجلوگیری از کشته شدن یک انسان، اما به راه خود ادامه می دهند. مردمی که اگر هر خطایی می کردند در خانه خویش مرتکب می شدند و هنجارهای اجتماعی را به سخره نمی گرفتند. اینک تبدیل شده اند به مردمانی اسیر در پله های دادسراها وکلانتری ها و زندان رفتن امری عادی رخ می نماید. مردمانی که همه چی را ازشان گرفته اند و تنها خوی خود پرستی و خویش انگاری برای دستیابی بیشتر به مال اندوزی افزون تر در آنها پرورش یافته. لذا کاملا برنامه ریزی شده بود که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از سقوط با هر ابزاری که شده سعی در شکستن الفت افراد اجتماع و دور کردن آنها از یکدیگر کند. جرم گستری با هدف گسست اعتماد یکی از این ابزارهایی است که این رژیم بسیار از آن بهره جست. کافی است برای اثبات آنچه گفته شد نگاهی به قوانین پیرامون سرقت، قوانین چک های بلامحل، قوانین در ارتباط با کلاهبرداری، قوانین در ارتباط با حریم شخصی، قوانین پیرامون آزار زن توسط شوهروبسیاری قوانین دیگر بیاندازید. نتیجه دو مورد فوق آن که هسته مدیریتی سیستم فاشیستی ولایت مطلقه به آن جهت که کاملا آگاه بوده که یک سیستم استبدادی هر آینه در معرض براندازی قرار خواهد گرفت، لذا جهت نگاهداری قدرت، از همان روزهای اول، یکی از سیاستهای اصلی خود را بر فروپاشی نظام اخلاق و قانون گذاشتند تا به مدد آن باعث گسیختن همدلی در متن جامعه شده و جلوی یکدلی و یکپارچگی ملت را بگیرند. اتحاد ملت بزرگترین دشمن آنها می توانست باشد. بدیهی است که مردمی که از هم فاصله گرفته اند توانایی اتحاد درآنها بسیار ضعیف خواهد شد و در بین ملتی که اتحاد ضعیف شود، آن ملت نخواهد توانست در مقابل استبداد متحد شده، قد علم کند. گسترش جرم وجنایت در جامعه توسط حکومت: برخورد با مجرمین و مفسدین از اولویت خارج شد تا این پیام را برای طبقه مجرم و تبهکار و کلاهبردار و روانی بفرست که می تواند آزادانه به جرم و جنایت و دزدی و کلاهبرداری مشغول باشد و حکومت از مرحله قانونگذاری در قوه مقننه تا مرحله اجرا در قوه مجریه و مرحله قضائی در قوه قضائیه حامی آنها خواهد بود. از همان ابتدا تبهکاران و مفسدین بسرعت این پیام را دریافت کردند و کلاهبرداری ها، سرقت ها، پخش مواد مخدر، زورگیری ها، اسید پاشی ها، آزار زنان و سایر اقدامات مجرمانه شیوع پیدا کرد. این اندازه کلاهبرداری، اسید پاشی، سرقت، پخش مواد مخدر، بالا کشیدن پولهای مردم و … حاصل همین سیاست رژیم و همدستان منصوبی ولی فقیه است. نکته ای که نباید فراموش شود: در فردای تالیف رهبر موقت فاقد صلاحیت های تعریف شده سران حلقه ُ چون راس هرم، فاقد دو وجهه بود ۱ـ قدرت کاریزماتیک برای هدایت مراکز قدرت و بخش های نظامی و امنیتی نداشت و۲ـ فقدان جایگاه اجتماعی و دینی در میان مراکز دینی داخل کشور و خارج کشور بود. براساس رهنمودهای اساتید فن آن سوی آب ها به شیوه قدیمی شاهان ضعیف متوسل شد و با گماردن افرادی دون پایه ولی خشن و بی صفت و مطرود جامعه در راس نهادهای کنترلی و غذایی ُ سعی در تحکیم بخشیدن به سلطنت خویش نمود. این سیاست با چشم پوشی ظاهری و اولیه به فسادهای مدیران در تمامی سطوح آغاز و نهایتا با پرونده سازی برای تمامی وزرا فرماندهان و مدیران عالی رتبه در سطوح مختلف اجرایی کشور پیش رفت و به این شیوه فردی که توان علمی مدیریتی و سیاسی کنترل کشور و نهادهای آن را نداشت توانست با دادن امتیازات فراوان و درواقع رشوه (بصورت چشم بستن بر فسادها و اختلاس ها و…) افراد بسیاری را در تیول خود جای دهد. در فردای اجرای این پروژه که هنوز نیز کم و بیش ادامه دارد این فاسدان لشگر حامی تاج وتخت سلطنت می باشند. اگر دیدید دوست بابک زنجانی (کارخانه دار و بدهکار بزرگ بانکی ) با اسلحه بر ترک موتور نشسته و مردم به خروش آمده جنبش سبز را سرکوب می کند این همان نسخه قدیمی است که قالیباف را با چماق با موتور به خیابان می فرستد تا جنبش دانشجویی ۷۸ را سرکوب کند. زمان سپری می شد و این حیله روز به روز به هدف خود نزدیک تر می شد تا آنجا که یک فاصله معنادار و سرد بین مردم حادث شد و اینجا همان نقطه ای بود که رژیم به دنبال رسیدن به آن بود. اختلاف افکنی و ایجاد دشمنی و مشکل سازی بین توده مردم تا قدرت اتحاد از مردم سلب شود. مردمی که تولید کننده بودند، تمامی راه مصرف در پیش گرفته اند ُ دغل و تقلب و دروغ همه شیونات زندگی مردم را فرا گرفته. بیماریها زیاد شده زیرا مواد مصرفی ، تقلبی تهیه میشوند . ماست بند کشک را به ماست شیرخشکی خود می زند تا نشانه اعلا بگیرد و کارخانه دار داروی نظافت را، به جای گوشت گران بها پنبه شد نصیب مردم ُ تاراج کامیون تصادفی شد یک افتخار بر مردمان. درخیابان به خواهر و ناموس هیچ کس رحم و امنیتی نیست. پرده ها دریده شده و مصرف انواع مواد مخدر سهل ترازخرید یک بسته سیگار. سن فحشا به زیرمقطع دبیرستان رسیده. مایه مباهات شده برای مردمانی کشتن توله خرس و سگ در شهر. انتشارخبر فلاکت و بی غیرتی فرزندان در شبکه های اجتماعی هم شد سرگرمی زندگی مردمان مسخ شده. حتی اگر پای منقل باشد بجای قنداقه فرزندش برپای منقل است . چه گرسنه دیدن در شهر به هنگام تجسس در سطل های زباله شد یک صحنه عادی در شهر و روستا. تو نه انگار که این همان مردم هستند که دست افتاده می گرفتند به آبرو . کلیه ها و کبدها وچشم ها فروخته شد ومیشود تا سقفی بر سردر حلبی آبادها برقرار باشد و جهیزیه دختر دست فروش جور شود و یا شاید پدری که با موتور کسی را به کشتن داده، دیه بدهد و چنین شد که یک چهارم مردم دچار اختلالات روانیاند،60 درصد افسرده ها خانم هستند. آمارخودکشی بالخصوص درمیان جوانان وحشتناک بالا است و هر هفته خبرهای خودکشی جوانان و دختران و پسران پر امید بر سرخط خبرهای شبکه های اجتماعی است. در جامعه ای که ارزش ها وارونه شده و سلطه جویان برای دستیابی به وصیت پطرکبیر وسلطه بر طلای سیاه و دریاهای آزاد و گرم از خون و جان و ناموس ایرانی هیچ کم نگذاشتند و چه بیهوده راهی شد این شورش ۵۷ وقتی مردمان خود نمی دانستند چه کردند. آن پدر سفرکرده قبل از مرگ زود هنگامش فریاد می زد، انقلاب انقلاب ارزشها است و ما بر درو دیوار شهر نوشتیم ولی قبل از آنکه رنگ بر دیوار بخشکد. خون صدها جوان کرد و آذری و ترکمن و خوزی بر دیوارها پاشید.
کمی تامل کنیم با اشعار یک شاعرگمنام :
در ایران شد بلا، یکباره نازل فتاد این مملکت، دست اراذل
بدید ملت، سزای ناسپاسی مرفه شد فقط یک قشر خاصی
زمانی مهد شیران بوده ایران نماند نام و نشانی از دلیران
فرشته رفت و دیوی از در آمد زمان نیکبختیها، سر آمد
نشسته گلهای گرگ، جای شیران بشد ایران ما،اینگونه ویران
حقوق مردمان، پامال کردند به ثروتهای دزدی،حال کردند
ستم بر ملت مظلوم کردند ز شادی و خوشی،محروم کردند
چه پول و ثروتی بردند به غارت از آن دزدی، بنا کردند عمارت
برای خود در ایران،می چریدند چه مزدورها، که با پول می خریدند
چپاولهای آنان، مافیائی ندیده کس چنین، فرمانروائی
نماند از معدن و جنگل نشانه همه از بین بردند، دانه دانه
تمام ثروت ایران،هدر رفت نبرده هیچ سهمی، مردم از نفت
فروختند آب و خاک سرزمینم در ایران جز بلا، چیزی نبینم
شدند مردم دچار تنگدستی ولی ژن های خوب، در حال مستی
تهی کردند خزانه، جیب مردم به این و آن زدندهی چوب وباتوم
به مردم، سهم ثروت، “هیچ” دادند نفاق و تفرقه، ترویج دادند
به نام دین،همی کردند خدائی همین شد منتهی به،دین زدائی
ز دین، پیر و جوان بیزار کردند چه بسیاری که سر بر دار کردند
پراکندند به هر جائی خرافات بیاناتی که داشت با دین منافات
همه تبلیغشان شد بحث فحشا خدایا،بانیفحشا،مبخشا
رفاه و امنیت، یک ادعا بود شعاری پوچ و خالی، بیبها بود
همه وعده، وعید، مردمفریبی چه نیرنگ و دروغهای عجیبی
حقایق را همه، تحریف کردند دروغ بود آنچه را تعریف کردند
زبان نقد ملت را بریدند میان خوب و بد، بد برگزیدند
جهان را دشمن ایران کردند تمام مملکت، ویران کردند
ندیدیم هیچ نشان از دادخواهی فقط ظلم و ستم بود و تباهی
بسی کشتار کردند و به این کار خریدند آبروی قوم تاتار
بسی ظلم و بسی بیداد کردند اجانب را ز خود، دلشاد کردند
جوانان، ناامید، محزون کردند شماری دربدر، دلخون کردند
جوانان وطن، گشتند فراری چو دیدند نیست امنیت، نه کاری
بسی ظلم و ستم دیدیم ز اینان چه شبها بینوا، خوابیده بینان
به سرآمد چهل سال زین حکومت
به ضرب جنگ و اعدام و خصومت نمی ماند.
ستمگر تا همیشه به سر آید زمانی، عمر شیشه
خدایا، ظلم و ظالم، ریشهکن کن رها از دست ظالم، مرد و زن کن
جامعه به انحراف کشیده شده، مردمانی که شب را روز و روز را شب می کنند تا پایان ماه و پایان عمر برسد تا شاید چند ساعتی مزه داشتن پول را بچشند. مردمانی که در زمانه به گل نشستن کشتی زندگی خود، تنها به گرفتن سلفی و فیلم از آن بسنده می کنند . بی خبرند که در سناریوی چپاول و هجوم، تنها سیاه لشگریانی بیش نیستند. کامیون تصادفی درجاده به جای کمک ، سرعت در جمع آوری بار کامیون به نفع خویش. سیل لرستان وخوزستان زندگی ها را به فنا داد اما مترسک های دست پرورده دستگاه ظلم و فریب (سلبریتی های وابسته ) به گرفتن عکس از خانمان مردم دل سوخته و سیل خانمان برانداز مشغول در شبکه های اجتماعی سیر می کنیم و با دیدن خبر دستگیری یک بانوی مقاوم و مدافع حقوق زنان برایش لایک ها می زنیم اما در ورای تظاهر و ریا خانه نشینی را بهترین سبک زندگی زنان می دانیم. از کوروش می گوییم اما بر اسید پاشان هیچ نمی گوییم. چکار باید کرد؟؟ برای این درخت تنومند وکهنسال کرم خورده چه باید کرد؟ برای جامعه ای که فرهنگ و اخلاقش را به زور و ترفندهای صد رنگ گرفته اند چه باید کرد؟ برای مردمانی که در اوهام وخرافه غرق شده اند چه باید کرد ؟ برای دیوهای کوچک منفعت طلبی و برای پادشاهان فقیر سرزمین موش های کور چه باید کرد؟ برای جوانانی که به هیچ و دقیقا دیگر به هیچ ارزش و اعتباری رخصت قائل نیستند چه باید گفت؟ در یک کلام برای مردمی که مسخ شده اند و در ذهنشان حک کرده اند : من و نه دیگری. درجامعه ای که نفوذ فرهنگ سلطه به قدری نفوذ کرده که فرزندان ایران در کپر باشند یا طویله یا با قایق به مدرسه بروند برای من ایرانی مهم نیست، اما هر آنچه ارباب سلطه بگوید مهم حتی اگر راه پیمایی صدها کیلومتری باشد از ایران تا کربلا چه باید کرد؟ باید دقیقا در نقطه مقابل تلاش حکومت حرکت کرد و تمام توان خود را صرف ایجاد همدلی و یکپارچگی بکار بندیم. چراغ شجاعت و اتحاد را روز به روز فروزان تر کنیم. دیوار نویسی، نافرمانی مدنی، اعتصاب و اعتراضات را باید برنامه ریزی کرد. مردم را به حقوق خودشان آگاه کنیم. مردم را به سمت خوب بودن و ترویج محبت با خود و خانواده و سپس مردم سوق دهیم. باید پذیرفت فعالیتهای مدنی و اجتماعی در قوانین کشور به گونهای تعریف شدهاند که معترضین با هر میزان فعالیتی رابازداشت میکنند. یک روزنامه نگارجوان به جرم ثبت وقایع تجمع صنفی کارگران هفت تپه ۱۳ سال حبس می گیرد. دختران و مادرانی که در واگن ویژه بانوان مترو گل توزیع می کردند تا حمایت سایر زنان را برای احقاق حقوق بانوان جلب کنند به بیش از یک قرن حبس محکوم میشوند و… در جامعه ای که در آن سیستم اطلاعاتی مستمرا بر علیه سیاسیون و فعالان مدنی درحال فعالیت بوده وحتی انتشار بخش زیادی از اخبار تخلفات رخ داده و مشکلات افراد و نهادها به منظور ایجاد موج های دروغین و سنجش واکنش های جامعه طراحی و منتشر میشوند.حمایت توده جامعه ازمشعل داران مبارزات سیاسی و مدنی بسیار مهم و حیاتی است، از این رو باید مردم را به سمت مبارزه براساس اصل یک دلی و همراهی کشاند .این از یک طرف مبارزین را امیدوار و از طرفی مستبدین را نا امید می کند. این مارا سریعتر به هدف نهایی خود که همانا براندازی نظام ظلم و فساد ولایت مطلقه فقیه است می رساند. یارگیری علیه استبداد را از بدنه جامعه اینجا و آنجا و هر جایی، در هر موقعی که دست داد با جدیت دنبال کنیم، از یاد زندانیان سیاسی لحظه ای قافل نشویم، نگذاریم این شیرزنان و دلاورمردان که جرات پنجه کشیدن بر چهره کریه ضحاک و عمله هایش را داشتند در تنهایی ونا امیدی پژمرده شوند .(تا دیکتاتور به آرزوی خود برسد). این برای همه ما خوبتر است. نافرمانی های مدنی را برنامه ریزی، شروع و تا آخر پیگیری کنید. اگر به اعتصاب کامیونداران و بازاریان و کارگران و کشاورزان و تحصن معلمان در دوسال اخیر که مورد نظاره تمام جهانیان واقع شده و ماهیت آزادمنشی ایرانیان را به همه آنها ثابت کرده، نه آشوب بود و نه اغتشاش؛ بلکه انعکاس حساسیت اقشار مختلف اجتماعی بود که در این فضای غبار آلود، با چشمانی بازتر روزهای تلخ و آینده سخت را رصد می کردند. این گفتمان بسیار ابتدایی مطالبه حقوق اولیه با بی پاسخی و بد پاسخی مواجه شد و درنتیجه با تغییر آرایش، الگوی مطالبه گری را به سمت و سوی اعتصاب عمومی هدایت شد. اما حکایت ناقدان و مفسران و معلمان و نویسندگان و روزنامه نگاران و درویشان و حامیان محیط زیست و فعالین مدنی و حقوق بشر و مردان و زنانی که در اعتراض به نبود آزادی های فردی و تحمیل اعتقاد واحد و پوشش اجباری، لب به اعتراض گشودند. کشاورزان و بازاریان و کارگرانی که تحریم، تولید و کسب و کارشان را به یغما برده است. سالخوردگان و زنان و مردانی که نانِ بازنشستگی شان را با مجوز حاکمیت، به امید گشایشی در کارِ بیکاران وطن، سرمایه بانک ها و موسسات خصوصی کرده اند و صاحبان این موسسات دست در صندوق امانت ایشان بردند. خیل درویشان که به لطف پارسایی و دل سوخته و لب دوخته و خون ریخته و دامان دریده، منتظرند تا آخر الامر در این قحطی عدالت، آه شان به آسمان رسد و آتش انتقام الهی به خونخواهی آید. فعالان مدنی و مدافعان حقوق بشر و سایه گستران محیط زیست که به قول استاد شجریان “در این زمانه پر های و هوی و لال پرست” لب به سخن می گشایند و از حق اعتراض و اعتصاب و انتقاد و امنیت اجتماعی و قحطی محیط زیست صحبت می کنند، بانگ جاسوسی به سینه سوخته شان الصاق می شود. باری! به مهر و دلبستگی همین مطالبات است که جنبش های مختلف اجتماعی شکل می گیرد و فارغ از منافع و تضاد اقشار و طبقات مختلف اجتماعی، معلم و دانش آموز و دانشگاهیان و کارگران و بازاریان و کشاورزان و کامیونداران را به عشق گشودن فضای تفکر و گسستن زنجیر تحجر متحد می کند . به امید ایرانی آزاد.
بخش 5 : در بخش پایانی این نشست بحث آزاد با موضوع “بخش دوم از مدافعان و ناقضان حقوق بشر در ایران” با “مدیریت جناب آقای محمد ابوطالبی” با حضور میهمانان عزیز و فعالان حقوق بشر برگزار گردید که نخست آقای ابوطالبی اذعان داشت که ما باید به عنوان مدافعان حقوق بشر نسبت به افراد جامعه در ایران که فعالین حقوق بشری به حساب می آیند، احساس مسئولیت کنیم و از اتفاقات ناگواری که توسط دولت بر سر آنان می آید، به راحتی عبور نکنیم و آن ها را به دست فراموشی نسپاریم. بلکه با حمایت از آنان، با تداوم و مبارزه می توان با سیستم فاشیستی جمهوری اسلامی مبارزه کرد و به موفقیت رسید. در ادامه از وضعیت جامعه و عدم واکنش ملت نسبت به موارد نقض حقوق بشر و بی تفاوتی مردم در ایران صحبت نمودند و بیان کردند : مردم نباید اجازه بدهند که دولت هر بلایی که بخواهد سر آنان بیاورد و اینگونه به خواسته های پلید خود برسد. باید جلوی زور بایستیم،مبارزه و مقاومت کنیم. در ادامه بحث آقای “رحمان نبوی نژاد” اهمیت شناسایی ناقضان حقوق بشر، نقاط ضعف آنها، اهداف و فعل و انفعالات مربوط به آنها در راس کار ما قرار بگیرد تا مدافعان حقوق بشر بتوانند با تسلط و آگاهی لازم نسبت به اطراف، اقدامات لازم را انجام دهند.سپس آقای “محمدعلی محمودزاده ” در ادامه بحث از کسب آگاهی های لازم مردم توسط فعالان و مدافعان حقوق بشر صحبت کرد و بیان کردند : زمانی مردم میتوانند به موفقیت برسند و حق خود را طلب نمایند که بتوانند با هم همدلی، وحدت و یکپارچگی ایجاد کنند. با خنثی بودن، از دور تماشا کردن و فیلم گرفتن و همکاری نکردن با سایر اعضای آسیب دیده ملت نمیتوان به حق دست یافت.در پایان بحث خانم “جعفری” ضمن تشکر از شرکت نمودن عزیزان در این بحث و جلسه، ایراد نمودند که در حال حاضر قشر زنان در ایران بیشتر از مردان در مقابل حقوق خود با دولت مقابله می کنند و اعتراض خود را در مکان های عمومی به گوش دولت میرسانند. لذا بهتر است که در این امر مهم مردان هم با پیوستن به زنان جامعه اعتراض خود را با همدلی و یکپارچگی آشکارا سازند. با تشکر از ادمین ها آقای ناصر نوروزی بارکوسرایی و لطف فراوان آقای ابوالفضل پرویزی که علاوه بر مسئولیت ادمینی ضبط و ادیت صدا را انجام دادند، همچنین نیز تمامی میهمانان و عزیزانی که ما را در این جلسه یاری نمودند، از جمله خانم ها و آقایان: منوچهر شفائی، لیدا اشجعی، محمد ابوطالبی، الناز اسدی صفا، مهناز احمدی، وحید حسن زاده ، حمیدرضا چناری، بهار ابراهیمی، رحمان نبوی نژاد، علی ایزی، احسان زندی لک، سید فرید هیبت اللهی، فرزاد مرشدی، محمود حوالات، کمیته ادیان، نجمه، یک خاک، شریفم، کمران اتابک، و …
گزارش جلسه سخنرانی کمیته ادیان اکتبر ۲۰۱۹
لیدا اسدی فر
درروز یک شنبه مورخ 13 اکتبر ساعت 17:00 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول واعضای کمیته ادیان سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته ادیان برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه آقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین جلسه را آغاز نمودند.
بخش 1: آقای امین جعفری به گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان درشهریورماه 1398 پرداختند.
بخش 2:سرکارخانم مهرنوش ایمانی چگینی که به بررسی ماده 29 اعلامیه حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختند : ماده ۲۹اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح میدارد در دنیای مدرن امروز ، آزادی و حق انتخاب از اساسی ترین و حقوق اولیه زندگی انسان ها و جوامع هست. جنبش اعتراضی ملی در ایران، بیعدالتیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زندگی زیر سایه جمهوری اسلامی را تشخیص میدهد و تقبیح میکند و آنها را نشانههای یک بیماری واحد میداند: جمهوری اسلامی؛ هم ایدئولوژی و هم ساختار آن. جنبش اعتراضی ایرانیان، ریشه این بیماری را هدف قرار میدهد و نه صرفا نشانههای آن مثل فساد یا سرکوب را. هم میهنان من به دنبال پایان دادن به جمهوری اسلامی هستند نه فقط به خاطر اینکه رژیمی اقتدارگرا، فاسد و بیکفایت است بلکه به این دلیل که رژیمی است غیر ایرانی و ضد ایرانی. جمهوری اسلامی از همان آغاز به دنبال ویران کردن ایران با تبدیل آن از یک ملت به یک نهضت بود. جمهوری اسلامی پرچم کشور را که چندین قرن قدمت داشت عوض کرد؛ جلوی آموزش تاریخ و ادبیات ما را گرفت؛ از گرد هم آمدن مردم ما بر مزار قهرمانان شان مثل کورش کبیر و فردوسی در مناسبتهای خاص جلوگیری کرد؛ در نظام طبقاتی مبتنی بر آپارتاید مذهبی و جنسیتی خود، هر ایرانی را در جایگاه حقوقی و اجتماعی خاصی قرار داد به طوری که زنان و اقلیتهای مذهبی، شهروندان درجه دوم و سوم یا پایین تر شدند؛ و در سرزمینی که به خاطر شعر و موسیقیاش شهره است، هم شعر و هم موسیقی را سانسور و گاه به طرز وحشیانه ای سرکوب کرد این چند خط به وضوح حق آزادی وحق نداشتن انتخاب که از اساسی ترین حقوق اولیه انسانی است را در رژیم آخوندی به وضوح نشان میدهد. بسیاری از جوامع پیشرفته میکوشند که هر روز قدم های بیشتری در جهت تحقق بخشیدن به مفاد اعلامیه حقوق بشر دارند. امروزه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته با ازادی و حق انتخاب این اجازه را دارند که در مورد حضورشان در عرصه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی تصمیم بگیرند. در صورتی که ملت ایران در تمامی این زمینه ها به دست حکومت دیکتاتور محروم گردیده اند. همواره در طول تاریخ این شکل از همکاری و اعتراض و دادخواهی از کاربردی ترین روش ها بوده است که افراد سخنان خود به مسئولان ذیربط برسانند و در سایه مشارکت همگانی و وحدت، تا جایی که به حقوق دیگران آسیب نزند. اما متاسفانه این حق آزادی و حق انتخاب هیچ جایی در رژیم جمهوری اسلامی ندارد و هرگونه طلب حقی از جمله حق پوشش مذهب و …برخلاف ولایت فقیه و ضدیت جامعه اسلامی در نظر گرفته میشود. ادامه مطالب به چند مورد از قوانین جمهوری اسلامی با ذکر مثال و مقایسه و نقض ماده 29 در آنها اشاره ای مختصر خواهم داشت. هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادیهای خود، فقط تابع محدودیتهـایی است که به وسیله قانون، منحصرا به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلـاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است. این حقوق و آزادی هـا، درهیچ موردی نمیتواند بر خلـاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد. این ماده بیانگر حق مسئولیت اشخاص نسبت به جامعه و جامعه به افراد ان است. حقوق شهروندی اشخاص برای بهره مندی آنان وضع می گردد. بنابراین، قانونگذار و قوه اجرایی کشورباید تمام تمهیدات لازم رابرای عملی شدن حقوق مذکور فراهم آورد و به افراد اجازه دهد که ازحقوق خود بهره کافی ببرند. دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم قانون اساسی خود، همه امکانات را برای امور مندرج در اصل سوم این قانون بکار بندد. بند ۱. ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی. بند ۲ . بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها ی با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی و وسایل دیگر.سالهاست که در جامعه دیکتاتوری جمهوری اسلامی رسانه ها ی گروهی مطبوعات تلوزیون و..انحصارا در اختیار تبلیغات دیکتاتور حمهوری اسلامی قرار دارد پخش فیلمها و سریالها سانسور کلیه برنامه های ورزشی سانسور تمامی برنامه ها و سخنرانیها ی مخالف قوانین تبعیض آمیزجمهوری اسلامس و زندانی و مجازات روزنامه نگاران که ایران همچنان جزو پنج زندان بزرگ روزنامه نگاران میباشد که این نقض حقوق بشر و نقص آزادیها و نقض حقوق شهروندی اشخاص میباشد. بند ۳ . آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی که جمهوری دیکتاتور آخوندی با سهمیه بندیهای مختلف باعث تبعیض در رسیدن دانش آموزان در جایگاه واقعی خود میشوند و در حال حاضر هم جایگاه رشته های پزشکی به وسیله این رژیم فاسد به فروش میرسد. و همچنین بیسوادی و نبود امکانات یکسان در سطح کشور و همچنین ثبت نام دانش آموزان با هزینه های هنگفت که این هم نقض حقوق شهروندی و حقوق اولیه انسانی در این جامعه میباشد. بند ۴ . تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینهها ی علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان در رژیم جمهوری اسلامی تمام محققاتن بایستی طبق اصول و قوانین رژیم انجام شود در غیر این صورت اگر افشاگری صورت گیرد به یقین محققان زندانی و یا حبس مسگردند به طور مثال محققین محیط زیست که با افشاگریهایی در خصوص مواد رادیواکتیو بر پوست حیوانات زندانی و حتی به اعدام هم محکوم گردیده اند که این هم خود نقص این قانون میباشد. بند ۶ . محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی. بند ۷ . تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانونوی دربارهی بند 7 اصل سوم قانون اساسی که آزادی سیاسی و اجتماعی را در حد قانون تعریف کرده، گفت: هیچ فردی نباید خارج از حد قانون عملی را انجام دهد در غیراینصورت جرم محسوب میشود. تعیین حد قانون نیز به قوانین کشورهای مختلف و خط قرمز آزادی سیاسی آن بستگی دارد به عنوان مثال در ایران بی حجابی یک جرم محسوب میگردد در صورتی که این یک مسئله شخصی است وربطی به سیاست ندارد در صورتی که در حال حاضر بسیاری از زنان ما به خاطر تامین آزادییهای اولیه اجتماعی خود برای دفاع از پوشش شخصی خود که ربطی به سیاست ندارد سالها به زندان محکوم گردیده اند که این خود نقص حقوق اولیه انسانی و این ماده از حقوق بشر میباشد. بند ۸ . مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش شاید میشود گفت مشارکت مردم در سرنوشت خود در حکومت آخوندی به یک رویا تبدیل شده در انتخابات که به زور وبا تقلب انجام میپذیرد و فرهنگ های اجباری از جمله حجاب اجباری جدا نمودن زنان و مردان در تمام اماکن و بسیاری دیگر از تبعیضات که هیچگونه جایی برای مشارکت مردم در هیچ زمینه ای نیست بلکه سالهاست در حق این مردم خیانت میکنند در سرنوشت سیاسی واجتماعی،فرهنگی ،اقتصادی دخالت کرده و این حق از ملت ایران تا حدود زیادی در این جمهوری سلب گردیده که به وضوح نقص این ماده از حقوق بشر میباشد. بند ۹ . رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادی و معنوی. بند ۱۲ . پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه. بند ۱۳ . تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها. بند ۱۴ . تأمین حقوق همهجانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون .با وجود اصول انسانی و حقوق شهروندی که در اصل ۳ قانون اساسی بدان تاکید شده است، متاسفانه در اجرا کلیه این موارد به دلیل نبودن آزادی بیان و عدم پاسخگوئی صاحبان قدرت و مدیران در دولت جمهوری اسلامی در هیچ بخشی نظارت و کنترل در جهت احترام به حقوق شهروندی وجود نداشته و انجام نشده است. لازم است تا با آگاهی از حقوق ذاتی خود، بتوانیم نسبت به احقاق حقوق خود پی گیر شده و خواهان اجرای ان ها باشند.به امید روزی که سرزمین ایران زمین حق آزادی و انتخاب خود را باز پس گیرد.
بخش 3 : سرکار خانم آزاده قریشی که به بررسی وضعیت زندانیان در زندان مرکزی ارومیه پرداختند: مشخصات کلی زندان ارومیه : تراکم جمعیت زندانیان در بندهای مختلف زندان ارومیه به قدری بالاست که زندانیان محبوس در این زندان به ستوه آمده اند. ماموران زندان در بندهای مختلف از جمله بند ۱، ۲، ۳، ۴ و ۱۵ این زندان بیش از ظرفیت موجود زندانیان را در آن جا داده اند. به نحوی که زندانیان حتی مکانی برای نشستن ندارند. براساس گفته خانواده زندانیان هر بند حداکثر ۱۲۰ نفر ظرفیت دارد اما هم اکنون بیش از ۴۵۰ تن در آن محبوس هستند و زندانیان برای استراحت مجبورند در کنار سرویس های بهداشتی و کریدورها استراحت کنند. ظرفیت بندی که به روان درمانی معروف است۱۰۰نفر عنوان شده است اما حدود ۱۸۰تن در آن نگهداری می شوند. زندانیان نسبت به این تراکم جمعیت در بندها اعتراض کرده اند اما قاضی ناظر بر این زندان به نام بیرانوند در پاسخ به اعتراض آنان گفته است این زندان قوانینش با سایر زندانها متفاوت است و ما قوانین خاص خودمان را داریم. همچنین از سوی دیگر ماموران در زندان مرکزی ارومیه از فعالیتهای جمعی من جمله ورزش زندانیان ممانعت به عمل می آورند. چندین بند ازبندهای زندان ارومیه، از داشتن آب گرم محروم هستند. یه هفته آب گرم در برخی از بندهای زندانی مرکزی ارومیه، قطع شده است. این در حالی است که زندانیان به دلیل عدم دسترسی به آب گرم با گذاشتن ظرف محتوی آب گرم در معرض نور مستقیم خورشید در محوطه یا محل های نورگیر در زندان، به گرم کردن آب مورد نیاز برای استحمام، مبادرت میکنند.طبق گزارشهای رسیده، زندانیان محبوس در بند های ۱۲، روان درمانی ۱و ۲ و بند جوانان ، علیرغم سایر محرومیت و محدودیت ها، از 5 تیر ماه سال جاری از آب گرم بی بهره هستند. این بندها جمعیتی بالغ بر۵۰۰ الی۶۰۰ زندانی را در خود جای داده اند. با پیگیری مداوم زندانیان، ریاست زندان مرکزی ارومیه، گفته است: ” اکنون که در فصل تابستان به سر می بریم، می توانید با استفاده از آب سرد، استحمام کنید”.برخلاف ادعای ریاست زندان، حتی در فصل زمستان سال گذشته نیز، کلیه بندهای این زندان از برخورداری از آب گرم به مدت بیش از دو ماه محروم بودند و زندانیان مجبور بودند با “گرم کردن آب در قابلمه» استحمام کنند. سرمای شدید و فقدان آب گرم جهت شستشو و حمام، باعث گسترش بیماریهای عفونی و رنج زندانیان در این زندان شده بود. زندانیان زن محبوس در بند زنان زندان مرکزی ارومیه به دلیل آمار بالای زندانیان و کمبود امکانات بهداشتی در شرایط اسفناکی بسر میبرند و علیرغم اعتراضات گسترده به وضعیت این بند، تاکنون مسئولین زندان در خصوص درخواستهای زندانیان اقدامی نکردهاند.این بند در یک سالن بزرگ قرار داشته و به صورت کوپه بندی با دیوارهای کوتاه به ۸ اتاق تقسیم شده است. معمولا در هر اتاق حدودا ۳۰ زندانی با ۱۶ تخت وجود دارند که نصف آنها به صورت کفخواب بسر میبرند و عملا جایی برای استراحت آنها، در طول شبانه روز وجود ندارد.آمار این بند حدودا ۲۰۰ زندانی میباشد. برای این زندانیان تنها پنج دستشویی وجود دارد که چند ماهی است دو دستشویی آن به طور کلی خراب شده و قابل استفاده نیست. در این بند سه حمام وجود دارد و که در همان حمام های اندک هم زندانیان مجبور هستند با آب سرد استحمام کنند. در این بند برخلاف بندهای دیگر زندان، آشپزخانه اختصاصی برای پخت و پز وجود ندارد و زندانیان مجبورند که از غذای بیکیفیت زندان استفاده کنند. با توجه به اینکه آشپزخانه زندان، توسط زندانیان بند کارگری اداره می شود و کنترل خاصی بر کار آنها وجود ندارد غذای بی کیفیت و غیربهداشتی آماده می شود. همچنین به دلیل بالابودن قیمت خوراکیهای کنسروی در فروشگاه زندان، زندانیانی که امکان خرید ندارند مجبورند ازغذای موجود در زندان استفاده کنند و تعداد زندانیانی که روزانه دچار مسمومیت غذایی میشوند افزایش پیدا کرده است. ملاقات زندانیان با اعضای خانوادهشان هر ماه فقط یک بار به مدت بیست دقیقه می باشد و برای تحویل وسایل ارسالی خانوادههایشان اکثرٲ با مشکل مواجە میشوند و بە بهانە نیاز به نامه کتبی رئیس زندان، از تحویل وسایل منع میشوند و در این خصوص کارشکنی های بسیار دیدە می شود. یکی از اصلی ترین مشکلات زندانیان، امکانات محدود بهداری زندان میباشد. سهمیه نوبت رسیدگی به بند زنان، ماهی یک بار است و با توجه به ظرفیت بالای زندانیان و امکانات محدود، پزشک عمومی بهداری تنها اقدام به معاینه کرده و نهایتٲ امکان تجویز داروهای مسکن را دارد. دندانپزشک نیز هر ۶ ماه یک بارامکان رسیدگی به زنان زندانی را دارد و کسانی هم که دندانهایشان دچار مشکل میشود باید چندین ماە در نوبت قرار گیرند و درد را تحمل نمایند. همچنین به دلیل آنکه در میان زندانیان، کسانی هستند که به بیماریهای ایدزوهپاتیت مبتلا هستند وخطرانتقال آن از طریق وسایل دندانپزشکی امکان پذیر است بنابراین بسیاری از زندانیان دراین خصوص احتیاط کردە و خود را سالها با داروی مسکن درمان میکنند. در مورد سایر پزشکان متخصص، سالی یک بار با حضور در بهداری، انبوه زندانیان را ویزیت میکنند. همچنین اعزام زندانیان با بیماریها و ناراحتیهای سخت به بیمارستان خارج از زندان تنها باید با دستور دادستان و رئیس زندان امکانپذیر میباشد و برای گرفتن موافقت آنان نیز باید چندین ماه در انتظار ماند. در این میان زندانیان محکوم به قصاص و اعدام از هر گونه رسیدگی پزشکی در بیمارستان خارج از زندان محروم می باشند. در این بند پنج کودک نیز به همراه مادرانشان در زندان بسر میبرند و با توجه به شلوغی و کثیفی این بند، کودکان در معرض بیمارهای مختلفی از جملە: بیماری های گوارشی و پوستی قرار میگیرند و بیشتر شبها به دلیل ناخوش احوالی و گریه کودکان، خواب و آرامش از زندانیان سلب میشود. بیشتر زنان این زندان به اتهاماتی همچون خرید و فروش مواد مخدر، رابطە نامشروع، کلاه برداری، سرقت، قتل عمد و غیر عمد بازداشت شدهاند. در این بند محبت محمودی که در هفدهمین سال حبسش بسر می برد، با سابقه ترین زندانی محبوس در این بند میباشد. همچنین در این بند دو زندانی به نامهای چنار صالحی و بسنا صادقی به اتهام جرایم مواد مخدری به اعدام محکوم شدهاند. حداقل ۷ زن زندانی دیگر به نامهای آراسته رنجبر، نازدار وطن خواه، تهمینه دانش، فریده حسنپور، شلیر خسروی، زینب سکانوند و سمیه ابراهیمزاده به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شده و حکم همه آنها در دیوان عالی کشور تایید شده است و هر لحظه احتمال اجرای حکم آنان وجود دارد. در میان این زندانیان زینب سکانوند در زمان بازداشت زیر ۱۸ سال سن داشته و به دلیل فشارهای نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر، اجرای حکم ایشان به صورت موقت متوقف شده است ولی همچنان خطر اجرای حکم وجود دارد. فرزند زینب سکاوند، زندانی محکوم به اعدام این زندان در رحم او مرده است. طبق این گزارش چند روز پیشتر دوست این زندانی برای اجرای حکم اعدام به انفرادی منتقل شده بود و احتمالا شوک ناشی از این انتقال و هراس خانم سکاوند از اجرای حکم خودش، باعث شوک روحی شده است. شوک روحیای که پزشکان آن را علت احتمالی مرگ نوزاد میدانند. در این گزارش همچنین آمده است که خانم سکاوند دو هفته پیش درخواست انتقال به بیمارستان و سونوگرافی کرده بود، اما مسئولین زندان با این درخواست مخالفت کرده بودند. کامران درویشی، شهروند ساکن ارومیه در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ماه سال ١٣٩۵ توسط نیروهای وزارت اطلاعات از بابت اتهامات امنیتی بازداشت شد. وی پس از محاکمه توسط شعبه ٢ دادگاه انقلاب ارومیه از بابت اتهام “ارتباط با یکی از احزاب کرد مخالف نظام” به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد و تا به امروز بیش از نصف مجموع محکومیت حبس خود را دربند ۱۲ زندان مرکزی ارومیه سپری کرده است. این زندانی سیاسی که دوره محکومیت ۵ ساله خود را میگذراند، در فروردین ماه سال جاری نیز به شعبه ۱ بازپرسی دادسرای عمومی این شهر منتقل و با گشایش پروندهای جدید، اتهامات “اخلال در نظم زندان” و “توهین به مقدسات” به وی تفهیم شده بود. گفتنی است این پرونده سازی با دخالت نهادهای امنیتی به خاطر مشارکت وی در اعتصاب گسترده زندانیان و درگیریهای مهرماه سال گذشته در زندان ارومیه صورت گرفته است. مادر سالخورده او پیش از ملاقات حضوری با فرزندش توسط مامورین مورد ضرب و شتم قرار گرفت. دلیل این اقدام غیرقانونی، همراه داشتن یک عدد هندزفری رادیو عادی در هنگام ملاقات عنوان شده است. این در حالی است که آقای درویشی برای تحویل گرفتن آن از مسئولین زندان اجازه گرفته بود و به لحاظ قانونی نیز مانعی وجود نداشته است. در پی این رفتار خشونت آمیز مادر آقای درویشی به بیمارستان منتقل شده است”. گفته می شود این قبیل برخورد های توهین آمیز با ملاقات کنندگان همزمان با اعمال محدودیت در ملاقات های حضوری طی چند ماه اخیر شدت گرفته است و مدیرکل جدید زندان ارومیه سعی دارد ملاقات حضوری را به طور کامل قطع کند. ماموران زندان با ورود به بند سیاسی این زندان، زندانیان و کلیه نقاط این بند را تحت بازرسی قرار داده اند. ماموران در هنگام بازرسی ضمن اهانت به عقاید زندانیان، لوازم شخصی آنها را تخریب و ضبط کردند. زندانیان در پاسخ به رفتار نامناسب ماموران، تصمیم به اعتصاب غذای جمعی میگیرند اما مدیرکل اداره زندانهای استان با حضور در جمع زندانیان، ضمن ابراز تاسف بابت رفتار نامتعارف ماموران، اقدامات لازم را جهت بازگرداندن لوازم زندانیان، انجام داد. پس از حضور این مسئول در بین زندانیان و مساعدت وی در زمینه رسیدگی به مطالبات زندانیان، آنها از ادامه اعتصاب غذا صرف نظر کردند. زندانیان بند سیاسی زندان ارومیه از حدود پنج ماه پیش به بند ارشاد منتقل شدهاند. در حال حاضر ۷۰ نفر در این بند دو اتاقه محبوس هستند و از بسیاری از امکانات اولیه زندگی محرومند. مسئولین زندان تلاش میکنند که زندانیان سیاسی را به یک بند ایزوله منتقل کنند، اما با مقاومت آنها مواجه شدهاند. مسئولین زندان در نهایت با اعمال زور ، زندانیان سیاسی را به بند جدید منتقل کردند. اما آنها اجازه نداشتند که وسایل خود را همراه ببرند. بند جدید یک سالن بسیار کوچک است که به دو قسمت تقسیم شده و فاقد پنجره، تهویه، آشپزخانه، و سیستم گرمایشی است. هواخوری این بند یک اتاق سه در چهار متر است. مامورین زندان ، حمید رحیمی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. آنها همچنین از زندانیان خطرناک خواستند که به تعدادی از زندانیان سیاسی حمله کنند. متعاقب این حملات، برای تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله حمید رحیمی، تورج اسماعیلی، کمال حسن رمضان، احمد تموئی و کامران درویشی پروندههایی به اتهامات «اخلال در نظم عمومی» و «توهین به مقدسات» گشوده شد. دهها تن از زندانیان سیاسی زندان ارومیه در اعتراض به ضرب و شتم زندانیان و نیز محرومیت از مرخصی دست به اعتصاب غذا زدند. در بند ۱۲ زندان ارومیه علاوه بر زندانیان سیاسی، متهمین به عضویت در گروههایی چون داعش و انصار الاسلام نیز نگهداری میشوند، درب سالن زندانیان سیاسی همیشه قفل است، آنها در روزهای دوشنبه و چهارشنبه تنها برای یک ساعت امکان استفاده از سالن ورزش را دارند، پنجشنبهها تنها یک ساعت حمام برای زندانیان سیاسی در نظر گرفته شده و اینکه هر زندانی سیاسی روزانه دو نوبت پنجدقیقهای امکان استفاده از تلفن را دارد. و شمارههای تماس از سوی مسئولین زندان کنترل می شوند. اشکان مهریوش, زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیه از بابت اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر در پی عدم رسیدگی پزشکی و نبود امکانات درمانی در این زندان جان خود را از دست داد. به نقل از یک منبع مطلع در گفتگو با گزارشگر حقوق بشر در ایران ضمن اعلام این خبر گفت؛ اشکان مهریوش, که به اتهام مربوط به موادمخدر در بند ۱۵ زندان مرکزی ارومیه در حال تحمل حبس بود در پی ایست قلبی سریعا به بهداری این زندان منتقل شد ولی به دلیل خراب بودن “دستگاه شوک الکتریکی قلب” در بهداری زندان و احیای وی میسر نشد و این زندانی جان باخت.
بخش 4: آقای هاشم رضایی نگاهی به وضعیت پیروان آئین یارسان درایران انداختند که بدین شرح بود: قبل ازبیان وضعیت پیروان آیین یارسان در ایران یک معرفی مختصری ازاین ایین داشته باشیم. آیین یارسان در ایران به اهل حق و در کردستان عراق، کاکی شناخته میشوند و پیروان یک دین مستقل به نام دین یاری هستند. بنیانگذار این دین سلطان سهاک و یارانش بود که اکثراً در نواحی کرمانشاه و همدان زنجان و ماکو هستند و به زبان کردی و گویش هورامی صحبت میکنند مشکلات و محدودیتهای پیروان پارسیان در ایران بسیار بوده و همواره از سوی حاکمان و دولتمردان تحت انواع شکنجه و آزارها قرار گرفته و تاکنون قربانیان بسیاری در پی داشته است با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران پیروان آیین یارسان در شرایط بسیار بد و ظالمانه قرار گرفتند و با وجود اینکه حاکمیت جدید را پذیرفتند و با مسالمت به روش آیینی خودشون ادامه دادند متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی جز آیین تشیع توان تحمل هیچ گونه اعتقادی را نداشته و با بدترین روش ها به اذیت و آزار پیروان این دین پرداخته اند. همواره در ایران انواع تبعیض ها بین پیروان دیگر ادیان و به خصوص پیروان یارسان و بهائیان همراه بوده است. در اصل دوازدهم وسیزدهم و چهاردهم قانون اساسی ایران پیروان دین یاری را جزو آیین رسمی برنشمرده و برای آنها حقی قائل نشده بنابراین یارسان ها در صورت اظهار دین خود از حقوق طبیعی خود همچون ثبت ازدواج .ارث .دریافت خونبها و غیره محروم میشوند و در ادارات دولتی استخدام نمیشوند و ادامه تحصیل برایشان مشکل میشود پیروان آیین یارسان اجازه برگزاری مراسم مذهبی خودشان را ندارند و فقط در روستا و خانههایی که از قبل مشخص شده اجازه دارند که این آیین را اجرا کند. مراسم و آیین یارسان همراه با نواختن ساز تنبور ودف به صورت گروهی و خواندن دعا و نیایش در شادی و غم همراه است در آیین یارسان داشتن سبیل های بلند برای مردان بسیار واجب هست و تعصب زیادی به این مهم دارند تا جایی که اگرسبیل پیروان یاری را کسی به زور کوتاه کند شخص یاری خودکشی میکند و همین داشتن سبیل بلند باعث شده تا در هنگام استخدام مراکز دولتی و خدمت سربازی مورد تبعیض قرار بگیرد و گاها نسبت استخدام شدنشون شرط تراشیدن سبیل میگذارند. با گذشت چهار دهه از استقرارنظام جمهوری اسلامی و وعده وعیدهای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی این تبعیض ها و محرومیت ها ادامه دارد بسیاری جوانان باهوش و با استعداد ای که با هزاران مشکل و فقر و محرومیت بدون هیچگونه امکاناتی و فقط با پشتکار وارد دانشگاه شدند. در طول دوران تحصیل با دست فروشی کار شبانه هزینه تحصیل خودشون رو فراهم کردند و به امید استخدام در مراکز دولتی و رسیدن به جایگاه مناسب اجتماعی سختیهای زیادی را تحمل کردند و تا مقاطع ارشد و دکترا ادامه تحصیل دادند ولی در آزمون استخدامی و مصاحبه ها رو به رو شدند و ازاستخدام آنها جلوگیری شده است بی احترامی و تحقیر پیروان آیین یاری در در مراکز نظامی هم دیده می شود وقتی که جوانان یا رسانی به خدمت سربازی میروند بدون هیچگونه دستورالعملی توسط مافوق خودشون مجبور به تراشیدن سبیل می شوند. هنگامی که پیروان آیین یاری در ایران به خدمات دولتی مشغول می شوند باید یک عمر استرس و نگرانی باشند و هیچ وقت ارتقای شغلی و استخدام رسمی و پیشرفت برایشان فراهم نمیشود و با وجود اینکه خیلی از این افراد دارای میزان بالایی سواد و آگاهی هستند اما هیچ وقت منصب بالاتر از کارمند ساده نصیبشان نمیشود مگر اینکه حاضر شوند از اعتقاد خودشان دست بردارند. در جامعه ایران پیروان یارسان به جز حق مالکیت از هیچ حق و حقوق دیگری برخوردار نیستند و در تمام شهرها ها و بخش های یارسان نشین تمام مقامات سیاسی انتظامی و اداری نه از بین اهالی بلکه از شیعیانی که اغلب بومی نیستند انتخاب می شوند انتخاب می شوند و می توان گفت تنها تفاوتشان با مهاجران غیرقانونی فقط حق مالکیت است. به علت تفکر خود برتر بینی در نظام جمهوری اسلامی مراجع شیعه پیروان آیین یاری را در گروه کافران قرار داده و پیروان خود را از برقراری رابطه صمیمانه و دوستانه با پیروان یارسان منع کرده از جمله می توانیم به نظرصافی گلپایگانی یکی از فقهای شیعه اشاره کنیم که گفته است فرقه مذکوره منحرفند و معاشرت با آنها مضر است مگر برای کسی که احتمال دهد که در معاشرتها می تواند آنها را هدایت نماید و در هر حال اگر امیرالمومنین را واقعاً خدا بدانند مشرک و نجس هستند و ازدواج با آنها باطل است. این چنین است که پیروان آیین یاری سان در سرزمین آبا و اجدادی شان مورد انواع توهینها و تحقیرها قرار گرفتند و خودکامگی و ظلم هیئت حاکم و رهبران نظام جمهوری اسلامی آنان را از بسیاری از حقوق انسانی و مدنی و اجتماعی و سیاسی محکوم کرده است. حکومت جمهوری اسلامی ایران هیچگونه حقوقی برای پیروان آیین یاری سان قائل نیست و با بی توجهی و نادیده گرفتن سعی دارد که آنها را به انزوا و نابودی بکشاند. تا جایی که حتی نذوراتی که پیروان و معتقدان یاری به اماکن مذهبی خودشون ارسال میکنند توسط اداره اوقاف مصادره میشود بدین لحاظ نواحی یاریسان نشین در ایران از محرومترین نواحی کشور است و اکثر جادهها و راه ها هنوز خاکی هستند و کمتر راه آسفالت وجود دارد در بسیاری از مناطق روستایی که۱۰۰درصد جمعیت آن یا رسانی هستند مدرسه و درمانگاه وجود ندارد و اجازه تاسیس جمخانه که مرکز اصلی انجام مراسم آیینی یاریسان است داده نمیشود. در سال های اخیر توهین به عقاید و آداب و رسومشان بارها با اعتراض پیروان آن همراه بوده و حتی برای رساندن صدای اعتراض شان دست به خودسوزی زدند مثل خودسوزی چند سال قبل در مقابل مجلس شورای اسلامی و یا در مقابل فرمانداری همدان. با وجود پرهیز پیروان یارسان از هرگونه فعالیت سیاسی همواره زیر فشارها و تبعیضهای اجتماعی در داخل ایران زندگی را برای آنها روز به روز سخت تر کرده است و اکثر جوانان یارسانی بدون امید به بهبود شرایط در ایران اقدام به ترک کشورمیکنند. تمام موارد گفته شده نمونه کوچکی از مشکلات پیروان آیین یاری در ایران بود که کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان ضمن محکوم کردن قوانین جاری و سرشار ازتبعیض ونابرابری با استناد به اعلامیه جهانی حقوق بشردر ماده یک که نوشته شده همه آزاد و برابر به دنیا آمدند و ماده ۲ عدم تبعیض و ماده ۱۸ حق آزادی عقیده وهمچنین هدف ۱۶ سند ۲۰۳۰ جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار و دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح هستیم و برابری و رعایت حقوق تمام ایرانیان با هر عقیده و مذهب هرگونه تبعیض عدم دخالت درزندگی شخصی افراد را براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و منشور حقوق شهروندی دولت و وظیفه اصلی حکومت جمهوری اسلامی میدانیم.
بخش 5: بحث آزاد با موضوع: حق آزادی بیان و اندیشه آغاز گردید که در ابتدا آقای حمیدرضا تقی پور تبریزیاینگونه بحث را شروع کردند: همانطور که از اسمش پیداست تمرکز بر ماده 18 و19 از اعلامیه حقوق بشر دارد وبه طور کل آن چیزی که در ایران می بینیم موارد سرکوب حقوق بشرهمین نبود آزادی بیان واندیشه هست که در قالب یک شهروند بهایی، یک روزنامه نگار و حتی در قالب یک کارگر ویا فرد معترض بخاطر نبودن همن آزادی بیان واندیشه هست. در ادامه دیگردوستان نظرشان رااعلام کردند نمودند و درپایان مسئول جلسه ضمن تشکر ازتمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان, منشی جلسه وادمین ها ساعت 19 ختم جلسه را ا علام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی زاکسن آنهالت اکتبر2019
علی هژبری
در روزیکشنبه مورخ 20اکتبر ساعت15:00بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی، سخنرانان و جمعی ازفعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک نمایندگی زاکسن آنهالت برگزار گردید. درابتدای نشست مسئول جلسه آقای بنیامین رجبیان ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان جلسه را آغاز نمودند.
بخش اول:درآغازجلسه آقای ایمان قربان نیا دلاور گزارش ماهیانه نقض حقوق بشر در ایران درشهریورماه سال 98 را ایرادکردند.
بخش دوم:خانم نیلوفرجلیلی بعنوان سخنران دوم،هدف سوم سند2030 یونسکو(تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه)ومقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بررسی کردند.
هدف سوم سند یونسکو، از جمله مفادیست که بیشترین و گسترده ترین مباحث اجتماعی را در خود جای داده . در بخش اول، تضمین زندگی سالم مطرح میشود . عبارت تضمین، کلیدواژه ایست بسیار مهم که تمامیت این عبارت بر آن استوار است. زندگی سالم که اشاره به سلامت روانی و فیزیکی میکند و در بخش دوم مساله ترویج رفاه برای همه مورد بررسی قرار میگیرد که خود حکم پشتیبانی از ماده دوم یعنی عدم تبعیض را در بر دارد. هدف سوم سند یونسکو از مواردیست که ازتباط بسیار مستقیمی با نحوه مدیریت و قانونگذاری اجتماعی دارد و تمام ارکان دولت در اجرای ان نقش غیرقابل انکار و بسیار پررنگی دارند. برای رسیدن به چنین مهمی، سیاست و قانونگذاری باید به گونه ای باشد که این هدف سرلوحه هر قانون وهر رکن سیاسی و دولتی باشد و در همه لایه های دولتی اعمال و اجرا شود و اشراف کامل بر کنترل اجرای هر چه بهتر آن در تمام جامعه وجود داشته باشد. اگر این هدف در یک کشور بطور کامل عملی شود، به جرات میتوان اصطلاح ” مدینه فاضله ” را درمورد آن کشور به کار برد. تصور کنید کشوری را که سلامت فیزیکی و روانی تک تک اعضای جامعه اعم از فقیر و غنی و بدون توجه به ملیت و مذهب و قومیت آن ها در صدر هدف گزاری های جامعه باشد. در همین سطح، افراد با آرامش روانی و بدون استرس از مشکلات فیزیکی زندگی و کار میکنند و در کنار همه این ها جامعه این تضمین را به آن ها میدهد که شرایط آرامش بخش فعلی، جریانی موقتی نیست و بصورت تضمینی و دائم در تمام بخش های جامعه انجام میشود. سپس به بخش دوم این هدف میرسیم که به ترویج رفاه برای همه میپردازد. در حال حاضر رفاه اجتماعی به مجموعه شرایطی تلقی می شود که در آن خشنودی انسان در زندگی مطرح است. بر اساس این نگرش، رفاه اجتماعی مجموعه شرایطی است که در آن مسائل اجتماعی حل ویا کنترل شده اند، نیازهای اولیه انسانی ارضاء شده است و فرصت های اجتماعی به حداکثر رسیده اند.
این هدف در کشورهای توسعه یافته تا حد زیادی به مرحله اجرا رسیده است با این وجود همچنان تا اجرایی شدن کامل آن حتی در کشورهای توسعه یافته، راه نسبتا درازی باقیست. رفاه اجتماعی زمانی میسر میشود که مسائل اجتماعی چون خشونت، بیکاری، استعمال مواد مخدر، فقر، خودکشی و … به طور منطقی شناخته شده و راه حل هایی برای آنها ارائه شود. پس در شرایط رفاهی این مسائل باید حداقل کنترل شده باشند اگر چه کاملا حل نشده اند. همچنین نیازهایی چون مسکن ـ آموزش ـ بهداشت و … .نیازهای « مادی ـ معنوی » ، « محسوس ـ نامحسوس» ، « احساس شده ـ بیان شده» شناخته و برآورده شود. همچنین، در صورت تبعیض در فرصت های شغلی، تحصیلی و …. گرایش به روش های غیر قانونی و غیر منطقی برای دست یابی به نیازها بروزخواهد کرد واین مشکل درنهایت به مشکلات اجتماعی منجر می شود، بنابراین دستیابی به فرصت های برابر برای تمام افراد جامعه از دیگر ارکان ضروری برای احقاق هدف سوم یونسکو میباشد. در این بخش شرایط فعلی ایران را با این هدف مقایسه خواهیم کرد. در زمینه کار، فرد باید امنیت شغلی داشته باشد به گونه ای که از شغل خود راضی باشد و بتواند بدون استرس از اخراج شدن به شرایط نامناسب اعتراض کند. بطور کلی تعریف امنیت شغلی این است که شخصی بتواند شغل خود را حفظ کند و احتمال بیکار شدن شخص بسیار پایین باشد. این مهم وابسته به فاکتورهای اقتصادی، موقعیت و تجاری و مهارت های شخصی فرد شاغل است. امنیت شغلی موافق چرخه تجاری عمل می کند به این صورت که در رونق اقتصادی افزایش می یابد و در رکورد ها کاهش خواهد داشت، با وجود اینکه موارد بسیاری در مفاد قانون اساسی ایران وجود دارد که اشاره به عدالت و آرامش اجتماعی میکند اما در شرایط فعلی ایران امنیت شغلی یکی از دست نیافتنی ترین خواسته های کارگران و کارمندان میباشد، در سیستم بیماری که بجای شایسته سالاری، روابط و پول تعیین کننده جایگاه افراد در جامعه کاریست، سخن گفتن از امنیت شغلی و رضایت شغلی چیزی بیش از یک شوخی نیست. بسیاری از کارمندان شایسته از محل کار اخراج میشوند چرا که حق و حقوق ابتدایی خود مانند بیمه، ترفیع و .. را مطرح میکنند. برخی از شرکت ها با عنوان کارآموزی سه ماه از افراد تازه وارد بدون حقوق کار کشیده و نهایتا قراردادی با شرایط غیر عادلانه جلوی آنها می گذراند و همه اینها جدا از تبعیض علیه دگر کیشان و یا زنان در جذب فرصت های شغلیست و متاسفانه هیچ ارگان رسمی برای حمایت از این دست مسائل وجود ندارد. علاوه بر این، تضمین امنیت افراد در محیط کار از اهمیت ویژه ای برخوردار است و این در حالیست که سالانه تعداد بسیار زیادی از کارگران به دلیل سوانح ناشی از عدم برخورداری ازامکانات جان خود را از دست میدهند و در مواردی که این سوانح موجب ناتوانی افراد میشود ارگان های مسئول تضمین قابل اتکایی به فرد برای ادامه زندگی نمیدهند. به گفته فردا نیوز: اهمیت افت شدید امنیت شغلی در ایران از این جهت است که بدانیم وقتی ۹۰ درصد از کارگران دارای قرارداد موقت هستند یعنی بیش از ۵۰ درصد از کل شاغلان کشور در وضعیت کاملا نامناسب امنیتی به لحاظ شغلی قرار دارند. همچنین بدانیم که۹۰درصدکارگران دارای قرارداد موقت تنهادربخش نیروهای ثبت شده درسیستم بیمه ای کشورفعالیت دارند، یعنی حدود
۱۱میلیون نفر در معرض بهره وری پایین، ناتوانی در برنامه ریزی برای آینده، سردرگمی وعدم احساس تعلق به بنگاه قرار دارند که اینها تلاش ناکافی برای پیشبرد اهداف بنگاه که مستقیما به تولید ملی آسیب خواهد رساند را در پی داشته و در نتیجه به قرار گرفتن ایران در یکی از پایین ترین جایگاه های دنیابه لحاظ بهره وری نیروی کارمنجرخواهدشد.
زندگی سالم ابعاد مختلقی دارد. در این برنامه، زندگی سالم در ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی، معنوی و شناسائی موقعیتهای پر خطر مطرح میشود. که عامل مهمی در زمینه مهارتهای زندگی به شمار میآیند. آنچه که در ایجاد زندگی سالم نقش دارد، ارتقاء سلامت است. منظور از ارتقاء سلامت، فرآیندی است که افراد را قادر میسازد توانائی و فعالیت خود را بهبود و وضعیت سلامت خود را افزایش دهند. ارتقاء سلامت نیاز به انجام رفتارهای سالم دارد.افراد باید تغذیه و خواب با کیفیت و کافی داشته باشند . آنها باید امکان ورزش و فعالیت بدنی داشته باشند و از سلامت جسمانی خود در برابر برخی عادات پرخطر چون الکل، سیگار و رابطه جنسی پرخطر مراقبت کنند. عزت نفس، قدرت، همبستگی و بی همتایی و الگوها از دیگر فاکتورهای بسیار مهم زندگی سالم بخصوص در سال های نوجوانی و جوانیست. با یک مقایسه ساده بر موارد مطرح شده با شرایط فعلی ایران به راحتی متوجه فاصله قابل ملاحظه ایران با ابتدایی ترین استاندارد های یک زندگی سالم میشویم. بخش قابل توجهی از جامعه توانایی تهیه غذای با کیفیت را ندارند و برخی از مواد غذایی ضروری چون گوشت کم کم از سبد خانوار خارج میشود و جای خود را مواد غذایی بسیار بی کیفیت و حتی در مواردی خطرناک ولی ارزان تر میدهد. کارخانه های مواد غذایی برای مقابله با ورشکستگی و پایین نگه داشتن هزینه ها از کیفیت محصولات غذایی کاسته و باعث مشکلات بسیاری برای سلامتی جامعه میشوند. استرس های ناشی از مشکلات اجتماعی امکان خواب و استراحت کافی را از افراد گرفته و آن ها گاها برای فرار از فشار ناشی از مشکلات به عادات اشتباهی چون الکل و دخانیات روی می آورند. شرایط برای قشر نوجوان و جوان صدها بار سخت تر است چرا که در دانشگاه، جامعه، و حتی گاها در خانواده دائما سرکوب میشوند. خواسته های انها نادیده گرفته میشود و عزت نفس و قدرت آنها زیر سوال می رود. آنها در مشاهدات خود از آنچه در جامعه میگذرد یاد میگیرند هدف داشتن برای آینده بدون روابط و پول بی فایده است. آنها یاد میگیرند که اگر میخواهند فرد موفقی در جامعه باشند، دروغ بگویند و خود واقعیشان را پنهان کنند. آنها دیگر اعتقادی به همبستگی ندارند، چرا که پذیرفته اند که قدرتی ندارند و قدرت در دست کسانیست که در کسری از ثانیه میتوانند خارج از چهارچوب قانون تمامیت زندگی آنها را نابود سازند.
بر این اساس، برای اجرایی کردن هدف سوم سند 2030 یونسکو، لازم است افراد جامعه و دولتمردان دست در دست هم داده و برای احقاق استانداردهای لازم با یکدیگر همکاری کنند. به امید روزی که ایران از بی عدالتی، بی قانونی، زورگویی و دیکتاتوری و تبعیضی که به جانش افتاده رهایی یافته و کشوری آزاد مملو از آرامش و شادی شود.
بخش سوم: در ادامه آقای حسین مرادی زاده با موضوع کودکان کار در ایران، سخنرانی کردند:کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بین المللی فعالیتی استثماری تلقی می شود. کودکان کار به کودکان کارگری گفته می شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می شوند. به طوری که این امر آنها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بی بهره می سازد. و سلامت روحی و جسمی آنها را تهدید می کند. کودکان کار بر اساس 2 فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف می گردند. 《نوع کار و حداقل سن مناسب برای آن کار》 عموما به کودکی، یک کودک کار گفته می شود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی، و شخصیتی کودک مضر باشد. و با تحصیل کودک تداخل پیدا کند. سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین می گردد. بر این اساس قرارداد شماره 138 سازمان بین المللی کار، برای مشاغل مختلف یک حداقل سن را تعیین کرده، که اگر کودکی که سنش پایین تر از این سن است، مشغول به فعالیت در آن شغل باشد ، آن کودک یک کودک کار در نظر گرفته می شود. این سنین عبارتند از 18 سال برای مشاغل پرخطر، مشاغلی که سلامت جسمی و روانی یا اخلاقی کودک را به خطر می اندازد. 13 الی 15 سال برای مشاغل سبک، مشاغلی که سلامت و امنیت کودک را تهدید نمی کنند و کودک را از تحصیل باز نمی دارند. البته سن 12 الی 14 سال ممکن است که تحت شرایط خاصی در کشورهای فقیر پذیرفتنی باشد. بر اساس تعریف دیگری که توسط برنامه اطلاعات آماری و نظارت بر کودک کار در سازمان بین المللی کار ارائه شده است، فردی کودک کار نامیده می شود که مشغول به یک فعالیت اقتصادی باشد. و سنش کمتر از 12 سال باشد و 1 ساعت در هفته یا بیشتر کار کند. یا سنش 14 سال یا کمتر باشد و حداقل 1 ساعت در هفته در یکی از مشاغل پر خطر مشغول به کار باشد. یا سنش 17 سال یا کمتر باشد. کار کودکان بسیار معمول است و می تواند شامل: کار در کارخانه، معدن، روسپی گری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی یا کارهای نا متعارف باشد. ناپذیرفتنی ترین شکل های کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و تن فروشی کودکان است. موارد کمتر جنجالی و معمولا قانونی، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و هم چنین بازیگری یا آواز خوانی کودکان می باشد. بر اساس آمار سازمان جهانی کار (I LO ) سالانه 250 میلیون کودک 5 الی 14 ساله در جهان محروم از کودکی می شوند. %61 درصد از این کودکان در آسیا %32 درصد در آفریقا و %7 در آمریکای لاتین زندگی می کنند .
عوامل اثر گذار: موضوع کودکان کار موضوع نسبتا پیچیدهای است. و عوامل گوناگونی در آن نقش دارند. 《 فقر》 البته رابطه فقر و کار کودک به سادگی قابل تبیین نیست. مطالعات جدید نشان می دهد که احتمال فرستادن کودکان به سر کار به جای مدرسه توسط خانوار با افزایش ثروت تولیدی خانوار، وقتی ثروت کم یا زیاد است، کاهش می یابد. اما در میانه های ثروت این احتمال افزایش مییابد. تغییرات اقتصادی ناگهانی ناشی از جنگ و تحریم که منجر به مهاجرت به کشورهای همسایه برای کار با دست مزد بیشتر می شود. 《 هزینه تحصیل و نظام آموزشی نادرست و کیفیت پایین مدارس و معلمان》 کودکان در طول دوره تحصیل برای خانوار فقط هزینه دارند.و زمانی این هزینه ها جبران می شود که بعد از اتمام تحصیلات مشغول به کار شوند. بعضی از خانوار هایی که در منطقه ای زندگی می کنند که در آن کیفیت آموزش پایین است، به این مساله فکر می کنند که به علت کیفیت پایین آموزش، فرزند آنها در آینده توانایی رقابت با کودکان دیگر که در مدارس با کیفیت درس می خوانند را ندارند. در نتیجه امکان جبران هزینه های تحصیل کودک در آینده وجود ندارد. بنابراین تحصیل کودک صرفا اتلاف عمر کودک و منابع مالی خانوار است در چنین شرایطی خانوار تصمیم می گیرد که کودک خود را به سر کار بفرستد. 《 نگرشهای غلط فرهنگی و قومی》 به عنوان مثال بعضی از فرهنگ ها اعتقاد دارند که پسر باید کار کند تا مرد شود. یا دختر نیازی به تحصیل ندارد. چون باید زود ازدواج کند و در نتیجه به جای تحصیل در مدرسه کارهای خانه را انجام می دهد تا برای ازدواج آماده شود. کودکان کار دوباره خیابان ها را تسخیر کردند : طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان چندی پیش با حواشی بسیار اجرا شد. طرحی که مقرر بود، کودکان را از خیابان ها به بستر خانواده هدایت کرده و شرایط استفاده آنها از حقوق انسانی کودکان را فراهم کند. برای رسیدن به این هدف ، گروهی از مجریان آن از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. و راهکارهایی نظیر اخذ حضانت کودک از خانواده و تحویل او به بهزیستی یا رد مرز کودکان خارجی را بارها و بارها بر زبان آوردند. اما آنچه این روزها بسیار به چشم می خورد. افزایش تعداد کودکان کار خیابانی پس از اجرای این طرح است. مروه وامقی – پژوهشگر حوزه کودک با اشاره به پژوهشی که در این باره انجام شده می گوید: متاسفانه طرح ساماندهی کودکان کار خیابانی بی تاثیر بود. چرا که وضعیت نا مطلوب اقتصادی خانواده یکی از علل مهم کار کودکان در خیابان است. کودکان خیابانی بخشی از کودکان کار هستند. و ممکن است در دوره های زمانی به کار غیر خیابانی مشغول شوند. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی کودکان خیابانی ادامه می دهد. این کودکان عمدتا شامل 2 گروه قومی می شوند که 59/4 درصد آنها ایرانی و 36/3 درصد آنها افغانستانی هستند. دخترها 25/5 درصد از کودکان خیابانی تهران را تشکیل می دهند. وی با اشاره به گروه سنی آین کودکان اظهار می کند. 2گروه سنی 10 الی 14 سال 45/3 درصد و 15 الی 18 سال 48/9 درصد کودکان کار را تشکیل می دهند. که می توان گفت تقریبا فراوانی یکسانی دارند. از سوی دیگر %85 درصد از جمعیت کودکان خیابانی خانواده هایی بیش از 5 نفره دارند. سه چهارم کودکان خیابانی با خانواده یا اقوام و حدود %9 درصد آنها با دوستان زندگی می کنند. ولی %12 درصد آنها خانه ای ندارند و فاقد حمایت خانواده هستند. این پژوهشگر به استناد به پژوهش انجام شده می گوید: کار کودکان افغان برای تامین معاش به شکل معنا داری بیش از سایر کودکان است. یک چهارم کودکان خیابانی هرگز تحصیل نکرده و بی سوادند. و 40/4 درصد ترک تحصیل کرده اند. به این ترتیب بیشتر کودکان خارج از چرخه تحصیل هستند. با وجود همه این مشکلات بخشی از کودکان خیابانی هم کار می کنند و هم درس می خوانند. به گفته وی، کار کردن کودکان به دلیل نیاز مالی و نداشتن امکان تامین هزینه های تحصیل از موانع مهم تحصیل کودکان است. کودکان افغانستانی هم با موانع عمده حقوقی، اقتصادی، و فرهنگی بخصوص عدم دسترسی به نظام رسمی آموزشی برای تحصیل مواجه هستند. و سیستم دولتی حداقل خدمات را به آنها ارائه می دهد. این پژوهشگر حوزه کودک با بیان اینکه جمعیت زیاد خانواده مهم ترین علل وضعیت نامطلوب اقتصادی خانواده به شمار می آید تاکید می کند. خانوادههای کودکان خیابانی وضعیت اجتماعی و اقتصادی نامطلوبی دارند. آمارها نشان می دهد 29/3 درصد از پدران این کودکان بیکار هستند. یا در مشاغل کم درآمد مشغول هستند %88 درصد مادران در چنین خانوادههایی خانه دار هستند که مشارکتی ضعیف در درآمد دارند.
در ادامه سام بوربور مدیر عامل انجمن دیده بان حقوق کودک نیز در این باره می گوید : نقد زیادی به آیین نامه ساماندهی وارد است. هنگامی که تعاریف ساماندهی ، شناسایی و جذب در آیین نامه با آنچه رخ می دهد را مقایسه می کنیم. می توان نتیجه گرفت که آنچه اتفاق می افتد. دستگیری کودک و ادبیات مسئولین نظیر استفاده از واژه جمع آوری برای کودکان ناصحیح است.
بخش چهارم: سخنران بعدی آقای سیاوش پرویزی باران بودند با موضوع بررسی وضعیت خوابگاه و هزینه های دانشجویی در ایران.خوابگاه دانشجویی برای بسیاری از جوانان جایگزین نامناسبی برای محیط امن خانواده محسوب می شود برخورداری از حمایت وزندگی با خانواده از نیازهای مهم روانی و عاطفی در تمام گروههای سنی محسوب می شود مطالعات زیادی نشان داده است که شیوع اختلالات عاطفی و روانی در دانشجویان مقیم خوابگاهها نسبت به گروه همتای غیر مقیم در خوابگاه بالاتر است.این مطالعه توصیفی به منظور بررسی مشکلات اقامت در خوابگاه از دیدگاه دانشجویان مقیم خوابگاههای مجردی دانشجویی دانشگاههای علوم پزشکی تهران سال 1375 انجام گردیده است. اهداف ویژه بررسی شامل تعیین مشکلات دانشجویان در زمینه های رفاهی، بهداشت محیط و نحوه اداره خوابگاهها بود که به این منظور 300 نفر از دانشجویان دختر و پسر مقیم خوابگاههای مجردی دانشگاههای علوم پزشکی تهران، شهید بهشتی و ایران به روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده هاپرسشنامه ای حاوی سوالاتی در رابطه با ویژگیهای فردی و خانوادگی افراد نمونه و نظرخواهی از آنان در زمینه اهداف ویژه بررسی بود.این سوالات وضعیت مورد ذکر شده را از طریق یک مقیاس سه درجه ای (خوب، متوسط، بد) مورد سنجش قرار می داد نتایج مطالهحاکی از آن بود که در مجموع 45.7 درصد از واحدهای مورد پژوهش واجد درجه بالای مشکلات اقامتی در راستای اهداف پژوهش بودندو تنها 1.3 درصد شرایط اقامت خود را در خوابگاه مناسب توصیف کردند بیشترین مشکلات دانشجویان مورد مطالعه بترتیب مربوط به عوامل رفاهی و بهداشتی و کمترین آن در رابطه با نحوه اداره خوابگاهها بوده است .نشت گاز در خوابگاه خودگردان دخترانه بجنورد/ وعده در مقابل مطالبه؛ باوجود افزایش هزینهها، خبری از بهبود شرایط نیست!
با توجه به اینکه در زمان تعطیلی بین دو ترم تحصیلی قرار داریم، دانشجویان دختر دانشگاه کوثر بجنورد همچنان دغدغه هزینه وامکانات خوابگاه را دارند و از نا ایمن بودن وسایل گرمایشی و وعدههای بدون عمل مسئولان گلایه میکنند محرومیت بوشهر بعد از آلودگی و بیآبی، نصیب دانشجویان شد/ در خوابگاههای بوشهرچه میگذرد؟
جوانان جنوبی این روزها آستانه تحملشان را برای بازگو کردن داشتن حداقلهایی که حق آنهاست پایین آوردهاند. شاید در وهله اول باورپذیر نباشد، اما آنها خوابگاهی در حد استانداردهای مطلوب ندارند!
مرثیهای برای خوابگاههای متاهلی/ افسانه ناکامی!بعید نیست چند صباح دیگر بشنویم همین تعداد اندک خوابگاههای متاهلی هم به بخش خصوصی واگذار میشود و آیندگان از خوابگاهمتاهلی در دانشگاههای ما به عنوان افسانه ناکامی یاد کنند.پشت پرده خوابگاههای خودگردان شیراز چه میگذرد؟در خوابگاههای خودگردان به دلیل نبودن نظارت بر آنها، شاهد مشکلات عدیدهای از قبیل پخش مواد مخدر، مشروبات الکلی، مسائلجنسی، مهمانیهای شبانه و خودکشی هستیم.
هزینه های دانشجویی: مسکن تامین امنیت و قرارگیری دانشجو در فضایی که از هرحیث آرامش فکری را برای دانشجو به وجود آورد، یکی از دغدغههای بزرگ دانشجویان و البته خانوادههای آنان است. هر دانشجویی به دنبال جایی است که علاوهبر استراحت بتواند به راحتی در آن به امر تحصیل و تحقیق و پژوهش بپردازد. دیگر خانه پدر و مادری وجود ندارد که بعد از کلاس دانشگاه، بتوانید به راحتی در آن به مروردرسهایتان مشغول شوید. حالا چند راه پیشرو دارید؛ یا باید زندگی خوابگاهی را تجربه کنید یا باید خانهای نزدیک به دانشگاه محل تحصیل خود اجاره کنید.قطعا هر دانشجویی زندگی در یک خانه کوچک را بر زندگی خوابگاهی ترجیح میدهد اما نباید فراموش کرد هرکسی از عهده هزینه اجاره یک خانه حتی 50متری در شهری مانند تهران برنمیآید. با این اصاف اولین گزینه، زندگی در خوابگاه دانشجویی است. زندگی در خوابگاه هم آسان نیست و مشکلات خاص خود را دارد؛ در خوابگاه هر کسی ساز خود را میزند. البته مشکلاتی اینچنینی مقابل هزینه اجارهبهای آن بسیار ناچیز است. این روزها یکی از مسائلی که دانشجویان مختلف برای سال تحصیلی جدید با آن دست و پنجه نرم میکنند، موضوع افزایش اجارهبهای دانشگاهی است که هزینههای سنگینی را به برخی از آنها وارد کرده است.
هزینه خوابگاههای روزانه اگر زندگی خوابگاهی را انتخاب کردید فراموش نکنید که خوابگاهها سطحبندی شدهاند؛ یعنی اگر خوابگاه سطح یک و دو را انتخاب کنیدباید هزینه بیشتری نسبت به خوابگاههای سطح سه و سطح چهار و پنج بپردازید. موضوع به همین جا ختم نمیشود! خوابگاهها علاوه بر سطح بندی اتاقبندی نیز شدهاند. برخی از اتاقها یک و دو نفره است و برخی از آنها 9 نفره و بیشتر. با این اوصاف اگر به دنبال راحتی بیشتر بوده و مشتری خوابگاه سطح یک و دو با اتاق یک و دو نفره هستید باید سرکیسه را شل کنید و هزینه بیشتری نسبت به خوابگاه سطح سه و سطح چهار و پنج پرداخت کنید.نرخ اجارهبهای غیرنقدی خوابگاههای یک و دو نفره سطح یک و دو، در نیمسال اول و دوم سال تحصیلی96، 97 به صورت ماهانه،625هزار و 38ریال است. البته این تنها نرخ اجارهبهای خوابگاههای یک و دو نفره است و اگر بخواهید در هزینهها صرفهجویی کرده وحتی خوابگاههای 9 نفره و بیشتر را انتخاب کنید، نرخ آن در همین دو نیمسال 326هزار و 219 ریال خواهد بود.براحتی متوجه خواهید شد که نرخ اجارهبهای خوابگاههای 9 نفره و بیشتر هم به صورت ماهانه تنها 326هزار و 219 ریال کمتر ازخوابگاههای یک و دونفره خواهد بود.
رفت و آمدهای پرهزینه در طول ترم قطعا چند بار میخواهید به شهرتان بروید و به پدر و مادر و خانوادهتان سر بزنید، پس آن را از قلم نیندازید و هزینه هر باررفت و آمد را یادداشت کنید. فراموش نکنید که نرخ رفت و آمد در تعطیلیها و مناسبتها بالاتر است چون در این ایام قیمتها واقعی نیستند و بالاتر از نرخ معمول روزهای عادی هستند.
هزینه خورد و خوراک اگر دانشجوی خوابگاهی باشید فقط روز پنجشنبه و جمعه باید دست در جیب کرده و برای شام و ناهار خود هزینه کنید چون روزهای دیگر خوابگاه موظف به تامین غذای دانشجویان است. اما اگر خانه اجاره کرده باشید در تمام طول هفته باید خودتان فکری به حال«غذای دانشجویی» کنید. ماکارونی و سوسیس شاید بهترین غذایی باشد که این دوران بتوانید تهیه کنید.محمد سعیدی یکی از دانشجویان خوابگاهی است که از یزد به تهران آمده است؛ او به «فرهیختگان» میگوید دانشجویان بیشتراملت، نیمرو، سوسیس و تنماهی میخورند چون هم وقت کمتری برای پخت و پر میخواهد و هم خرج کمتری دارد. او میگوید ماهیانه150 تا 200 هزار تومان صرف تهیه مواد اولیه برای پخت غذا در خوابگاه میکنم؛ گذشته از اینکه معمولا گوشت، مرغ و بسیاری موادخوراکی را از شهرستان به تهران میآورم.دانشجویانی که اوضاع مالی مناسبتری دارند ماکارونی را هم به سبد غذایی خود اضافه میکنند. البته ماکارونیای که با سویا وسیبزمینی پختهاند. اگر شما در اتاق خوابگاه چهار نفر باشید و هرکدامتان هفتهای 70 هزار تومان خرج صبحانه و شام داشته باشید،جمعا میشود هفتهای ۲۸۰ هزار تومان، اما اگر در خرج صبحانه و شام با هم شریک شوید، ممکن است هزینه شما نصف شود.
هزینه خوابگاه در تابستاناین اعداد و ارقام مربوط به خوابگاههای روزانه در نیمسال اول و دوم تحصیلی است؛ اگر بخواهید در تابستان هم واحد بگیرید نرخ اجارهبهای آن بیشتر از دو نیمسال تحصیلی است. در تابستان هزینه خوابگاههای مجردی یک و دو نفره سطح یک به صورت ماهانه 978 هزار و 656 ریال و برای خوابگاههای 9 نفره و بیشتر 489 هزار و 328ریال عنوان شده است. درحالی که در تابستان نرخ اجارهبهای خوابگاههای مجردی یک و دو نفره سطح سه به صورت ماهانه 936 هزار و106ریال اعلام شده و نرخ اجارهبهای خوابگاههای۹ نفره و بیشتر 468 هزار و 53 ریال عنوان شده است.
هزینه خوابگاههای شبانهاگر دانشجوی روزانه باشید هزینه تحصیل برایتان نسبت به دانشجویان شبانه و میهمان کمتر خواهد بود اما اگر دانشجوی شبانه باشید برای پیدا کردن یک متر جا در خوابگاه باید به هزاران در بسته بزنید. هزینهها نیز بیشتر است. نرخ اجارهبهای اتاقهای یک ودونفره در خوابگاههای مجردی سطح یک و دو در نیمسال اول و دوم برای دانشجویان شبانه 978 هزار و 656 ریال و برای اتاقهای 9 نفره و بیشتر 489 هزار و 328 ریال است. نرخ اجارهبهای اتاقهای یک و دو نفره در خوابگاه سطح چهار و پنج نیز هشتصد و پنجاه و یکهزارو پنج ریال و اتاقهای 9 نفره 425 هزار و 503 ریال است.البته توجه داشته باشید که این اعداد فقط برای پرداخت یک ماه است وجمع این اعداد برای یک سال تحصیلی رقم هنگفتی میشود. خوابگاهها هم فقط شامل اتاقهای یک و دونفره و اتاقهای 9 نفره و بیشترنیست بلکه شامل اتاقهای 3 و 4 نفره، 5 و 6 نفره و 7 و 8 نفره نیز میشود.
بخش پنجم: آقای علی مسیبی با موضوع روز جهانی بهداشت و روان، آخرین سخنران بودند.10 اکتبروز جهانی سلامت روانی است. این روز در سال 1992 توسط سازمان بهداشت جهانی به جهت توجه بیشتر به اختلالات وانی، تاثیرات منفی آنها بر جوامع و پیشگیری از آنها برگزیده شده است. همانطور که سلامت جسمی هر فرد در جامعه از ارزش بالایی برخوردار است، سلامت روانی افراد نیز دارای اهمیت زیادی است. در اغلب موارد، بی توجهی به بیماری های روانی، منجر به بروز بیماری های جسمی نیز می شود. در بسیاری از کشورها به ازای هر یک میلیون نفر، کمتر از یک روانشناس و یا روانپزشک وجود دارد و حتی درصد کمی از بیمارستان ها هزینه هایشان را صرف بیماری های روانی می کنند. در برخی از جوامع اختلالات روانی را به عنوان بیماری نمی شناسند. به سبب وجود فقر فرهنگی ، بیماری های روانی به عنوان یک عامل زشت که باعث سرافکندگی فرد در جامعه می شود، شناخته می شوند.به همین علت افراد از مراجعه به روانشناس سر باز می زنند.
سلامت روانی چیست؟سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی را اینگونه تعریف کرده است:سلامت روانی عبارت است از کیفیت زندگی یک فرد که می تواند توانایی های خود را شناسایی کند و با استرس های روزمره به راحتی کنار بیاید. یک فرد سالم از لحاظ روانی باید بتواند به راحتی کار کند و با جامعه در مشارکت باشد.شاید تعریف سازمان جهانی بهداشت را بتوان یک تعریف عمومی نامید؛ اما این تعریف در تمامی جوامع صدق نمی کند، بعنوان مثال سطح استرس وارده به فردی که در یک کشور با اقتصاد ضعیف زندگی می کند، به مراتب بیشتر از افرادی است که در جوامع پیشرفته زندگی می کنند.
– اضطراباضطراب عبارت است از یک احساس ناخوشایند و مبهم به همراه هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است.
– افسردگییکی از شایع ترین اختلالات روانی را می توان افسردگی شناخت، اختلالی که حتی اکثر انسان های معمولی نیز می توانند آن را در فردمبتلا تشخیص دهند و حتی این اختلال را به فرد مورد نظر گوشزد کنند.
– وسواسوسواس شامل احساس، فکر و یا تصویر ذهنی مزاحم است، که ریشه در اضطراب مزمن دارد. تحقیقات نشان میدهد بین 1تا3 درصد جامعه ممکن است به اختلال وسواس فکری عملی مبتلا باشند.اختلالات اشاره شده جزو شایع ترین بیماری های روانی در سطح جهان هستند. اگر در خودتان چنین اختلال هایی مشاهده می نماییدیا احساس می کنید یکی از افراد نزدیکتان به یکی از این اختلال ها دچار است، بهتر است همین الان دست به کار شوید و با مراجعه بهروانشناس در پی درمان باشید.اختلالات روانی را جدی بگیرید.
راههای پیشگیری از ابتلا به اختلالات روانی کارشناسان اعتقاد دارند برای افزایش سلامت روان انجام کارهایی، چون بررسی ژنتیکی اختلالهای عصبی پیش از ازدواج، جلوگیری از بروز مشکلهای سلامت، چون افسردگی، مشاوره دورهای با کارشناس در صورت ابتلا به اختلالهای روانی، کاستن از فشارهای عصبی و استرس، تغذیه سالم، خودداری از مصرف مواد دخانی، انجام مدیتیشن و مراقبه، ورزش روزانه و اصلاح سبک زندگی توصیه میشود.محققان علت نام گذاری روزجهانی بهداشت روان به نام جوانان و سلامت روان دریک دنیای درحال دگرگونی را افزایش بی سابقه ابتلا به بیماریهای روانی، دگرگونیهای فراوان در دنیا، افزایش اختلالهای عصبی، چون افسردگی، گسترش شبکههای مجازی، اختلاف طبقاتی در دنیا، افزایش میزان استفاده از مواد دخانی و مخدر به وسیله افراد اعلام کردهاند.نوجوانان درسالهای اولیه بلوغ دوران سرشار از دگرگونی را پشت سر میگذارند. به طور مثال دگرگون شدن مدرسه، ترک خانه، شروع به کار یا تحصیل دردانشگاه، که میتوانند سبب استرس و هیجان بیش از اندازه در جوانان شوند.
قرار گرفتن در وضعیتهایی مانند وقوع بلایای طبیعی، مرگ اطرافیان، ابتلا به بیماری و ورشکستگی اعضای خانواده همگی
میتواند سبب ابتلا به اختلالهای روانی در جوانان شود.پژوهشها نشان میدهند بیش از نیمی از اختلالهای روانی از سن ۱۴ سالگی در افراد آغاز میشود و به همین دلیل پرداختن به بهداشت سلامت روان در این سنین اهمیت فوق العادهای دارد.کارشناسان اعتقاد دارند نقش مربیان بهداشت و مشاوران متخصص در زمینه اختلالهای اعصاب و روان میتواند از ابتلای نوجوانان به این بیماریها بکاهد.ویژگی افرادی که از نظر روانی سالم هستند:
* احساس آرامش، امنیت و کفایت می کنند.
* توانایی های خود را در حد واقعی، ارزیابی میکنند، نه بیشتر و نه کمتر.
* به خود احترام میگذارند (Self- respect) و کمبودهای خود را میپذیرند.
* به حقوق دیگران احترام میگذارند.
* میتوانند به دیگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند. میتوانند احترام و دوستی دیگران را جلب کنند.
* میتوانند نیازهای زندگی خود را برآورده سازند و برای سختی های زندگی خود، راه حلی پیدا می کنند.
* قادرند مسئولیت های روزمره ی خود را با انتخاب اهداف معقول پیش ببرند.
* طوری تحت تاثیر عواطف، ترس، خشم، عشق یا گناه خود قرار نمیگیرند که زندگی شان آشفته شود.
و در پایان آقای رضا چهرازی ضمن تشکراز تمامی سخنرانان و فعالین و مهممانان, منشی جلسه وآدمین ها ، در ساعت 17:15 ختم جلسه را اعلام کردند.
گزارش جلسه سخنرانی مشترک نمایندگی ترکیه و کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان سپتامبر ۲۰۱۹
مرضیه بردبار
در روز پنج شنبه مورخ 26 سپتامبر ساعت19:30 بوقت اروپای مرکزی با حضور مسئول و اعضای نمایندگی و کمیته ، سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر در فضای مجازی پالتاک کمیته هنر برگزار گردید. مسئول جلسه سرکار خانم لیدا اسدی فر ضمن خوش آمدگویی وخیرمقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی آنان، جلسه را آغاز نمودند.
بخش 1: سرکار خانم شبنم فتحی گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق هنروهنرمندان درشهریور ماه ۱۳۹۸ را ایراد کردند. گزارش نقض حقوق هـنرمـــــــــندان در مرداد ماه ۱۳۹۸ با بیش از30مورد شامل ، بازداشت، شلاق و تبعید هنرمندان ، توبیخ مطبوعات، جلوگیری از اکران فیلم ، ممنوع الکار شدن هنرمندان ، بیانیه های اعتراضی آنان و نقد به شرایط هنر کشور توسط عده ای از هنرمندان و موارد دیگری که در استانهای مختلف رخ داد، همراه بود. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است.
بخش2: سپس سرکار خانم ایراندخت کیا به بررسی ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی پرداختند: ۱- آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش میبایست، دست کم در دروه های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه ای نیز می بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد. 2- آموزش و پرورش می بایست در جهت رشد همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی و نیز به برنامه های «ملل متحد» در راه حفظ صلح ، یاری رساند. 3- پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند. حق آموزش رایگان و همگانی جز حقوق بنیادین شهروندان است که هم قانون اساسی ایران و هم قوانین اساسی سایرکشورها براساس توافقات بین المللی بر آموزش و پرورش رایگان تاکید جدی دارند. بنا بر بند ۳ از اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمامی سطوح و همچنین تسهیل و تعمیم آموزش عالی میباشد و همچنین بنابر اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دورۀ متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. بی شک نظام آموزش و پرورش مهم ترین نقش را در توسعه پایدار کشورها ایفا میکند و بهینه سازی آن اولین کاریست که دولت ها در برنامه های بلند مدت خود لحاظ میکنند .اما با اینحال نگاهی به وضعیت آموزش و پرورش در جامعه نشان میدهد که وضیعت آموزش و پرورش ایران چندان مطلوب نیست و متاسفانه در کشور ایران بهای چندانی به این مساله داده نمی شود. حق تحصیل و آموزش بخشی از حقوق بشر است که به صورت بین المللی و در اسناد متعدد حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است . احترام به حق تحصیل و آموزش برای همه شهروندان فارغ از اعتقادات مذهبی ، سیاسی ، جنسیتی و نژادی از نشانه های بارز پایبندی حکومت ها به یکی از جنبه های مهم حقوق بشر در سطح جهان است . این حق باید بدون هرگونه تبعیض و در راستای کرامت انسانی برای همۀ افراد فراهم گردد و دولت ها مکلف اند با بهره گیری از همۀ منابع در دسترس ، زمینه را برای بهره مندی شهروندان از آموزش فراهم کنند. اما حضور کودکانی که همزمان در ساعات مدرسه در گوشهای از خیابان مشغول دست فروشیاند یا آنها که شغل دائمیشان تکدی گری از رهگذران است یا آنهایی که در کارگاههای تولیدی و مراکز خدماتی به صورت پنهانی کسب درآمد میکنند، حضوری آنچنان پررنگ دارد که محال است به چشم مردم حتی مسئولان آموزش و پرورش نیامده باشد. این کودکان در همه جای کشور وجود دارند؛ مثل کودکان لازمالتعلیمی که هنوز در بعضی مناطق به خاطر فقر والدین، امکان تحصیل را از دست میدهند و از سنین پایین به دست راست و چپ خانواده برای امرار معاش تبدیل میشوند و حتی حاضر به تهیه شناسنامه برای آنها هم نمی شوند. سالهاست به نظام آموزش و پرورش ایران نقدهایی میشود که آموزش بر مبنای صحیحی نیست و نظام آموزش و پرورش اصلاح شود. اما به جز مطالعاتی که حدودا ده سال پیش انجام شد و چند سال پیش هم متوقف شد دیگرعملا تغییر خاصی در نظام آموزش و پرورش ایران بوجود نیامد. صرفا نام کلاس ها را تغییر دادند و حتی در تعداد درس ها و همینطورزمانی که فرد باید تحصیل کند تا به دانشگاه برسد هم تغییری حاصل نشد. از جمله ایراداتی که به نظام آموزشی ایران وارد است و مستقیما بر دانش آموزان تاثیر میگذارد و آنها را از مدرسه فراری می دهد، میتوان به این موارد اشاره نمود: متد آموزشی وارداتی و ناهمگون، نبود امکانات مناسب آموزشی و خلا تجربه و آزمایش، عدم آموزش کارآمد و موثر با توجه به نیازهای جامعه، فقر کیفیت آموزشی، مشارکت بخش خصوصی، دانشآموزان با اختلالات یادگیری که زمانی برایشان در نظر گرفته نمی شود، مهارت های گفتگویی دانش آموزان، پوشش معلمان که رنگهایی تیره معمولا استفاده میکنند، مهارت خوانداری دانشآموزان و همینطور املا، بی انگیزگی معلمها، تنبیه بدنی دانشآموزان، کمرنگ بودن شورای دانش آموزی در مدارس و حجم بالای کتابهای درسی، عدم جذابیت محیط مدرسه و کلاس، برخورد نامناسب معلمان، شروع کلاسها در صبح زود و … . پژوهشهای میدانی پیرامون ترک تحصیل زود هنگام دانش آموزان به فقر خانوادهها و نبودن امکانات آموزشی مناسب، بویژه در مناطق روستایی و توسعه نیافته و محلات فقیر حاشیه شهرها اشاره می کنند. که این روزها بحث گرانی لوازم التحریر و گرفتن شهریه از والدین دانش آموز حتی در مدارس دولتی هم بحث روز و مزید بر علت شده. روشهای آموزشی نامناسب در کنار دیرپایی سنتهای فرهنگی (بویژه در رابطه با دختران) دوعامل دیگری هستند که به پدیده ترک تحصیل دامن می زنند. بازماندن از چرخه آموزشی بیشتر در مناطق دورافتاده و حاشیهای رواج دارد. استانهای پیشرفته آموزشی ایران ، از پوشش آموزشی بالاتری برخوردارند و در برابر آن استانهای مرزی در جنوب، شرق و غرب ایران را باید جزو مناطق محروم آموزشی به شمار آورد که در آنها پدیده ترک تحصیل بویژه در سالهای پس از دوره ابتدایی بطور گسترده تر دیده می شود. نوجوانان مناطقی که زبان رایج مردم آن ، فارسی نیست کمتر از دیگران بخت ادامه تحصیل را دارند. برای مثال در سیستان و بلوچستان متوسط سال هایی که دختران جوان در نظام آموزشی می مانند حدود نصف مناطق پیشرفته تر است. از جمله نظرات مردم و معلمین و اساتید در خصوص وضعیت آموزشی ایران میتوان به موارد زیر اشاره نمود: 1.حجم کتابها آنقدر بالا است که معلم و دانش آموز حتّی وقت «فکرکردن» به آنچه میآموزند ندارند. همۀ تلاش معلم صرف این میشود که به موقع کتاب را تمام کند چون مجبور است و همۀ تلاش دانش آموزان صرف این میشود که مطالب را حفظ کنند. نه فکر کردن، نه تحقیق و پژوهش، و نه آزمایش به صورت عملی و تجربه اندوزی، 2.آموزش های ضمن خدمت معلمان هم بیهوده است و هیچ بار علمی برای آن ها ندارد. استخدام های جدید اغلب در پست تخصصی خودشان نیست، مثلا کسی که رشته تاریخ خوانده، معلم ورزش می شود، 3. اغلب معلمان با اکراه و اجبار به دانش آموزان نمره قبولی می دهند. زیرا نباید آمار قبولی مدیران از میزان مشخصی پایین تر باشد، 4. نظام آموزشی که آخر آن به بیکاری مثل وضعیت کنونی ختم شود درس خواندن چه نیاز است؟ 5. به بچهها یاد نمیدهیم فردا در جامعه چگونه مشارکت داشته باشند، خودخواه نباشند، و اگر صاحب شغل یا موقعیتی شدند با مردم خوب رفتار کنند، 5.معلمانی که اهل تألیف و تحقیق هستند و مقالات بین المللی چاپ میکنند نادیده گرفته میشوند و هیچ گونه پاداشی دریافت نمیکنند و…. در سالیان گذشته، خصوصیسازی آموزش بر خلاف اصل سیام قانون اساسی، به طور بی وقفه ادامه داشته و این امر علاوه بر تضییع حقوق اقشار متوسط و ضعیف جامعه، باعث اجحاف به معلمانی شده است که در مدارس خصوصی مشغول تحصیلاند. در اصل سیام قانون اساسی به صراحت آمده است که «دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم آورد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد». این اصل با صراحت تمام، اصرار دارد که آموزش در کشور باید تا مقطع دیپلم رایگان باشد و بعد از آن نیز تحصیلات عالی باید، بسته به میزان خودکفایی کشور رایگان باشد. مدارس خصوصی مثل قارچ در شهرهای بزرگ سبز شدهاند و با پولی شدن آموزش، عدالت آموزشی در کشور به شدت تضعیف شده است. معلمانی که در مدارس خصوصی مشغول تحصیل هستند، اکثراً دستمزد پایینتری نسبت به معلمان مدارس دولتی دارند و بسیاری از آنها حتی بیمه نیز نیستند. دستمزد پرداختی به بسیاری از معلمان در مدارس خصوصی، حتی از حداقل تعیین شده در قانون کار نیز کمتر است. شاید در کشور، در مورد کمتر قشری به اندازۀ معلمان شعارهای خوب سر داده شود، اما در عمل در دهه های گذشته این شعارها هیچ گاه راهی به وادی عمل پیدا نکرده است. در واقع، برای معلمان، خوب حرف زده شده اما گام های محسوسی در جهت حل مشکلات آن ها برداشته نشده است. درآمد معلمان کفاف هزینههای زندگی آنها را نمیدهد و تورم، فاصله مخارج زندگی آنها با درآمدهایشان را هرچه بیشتر افزایش داده است. در چنین شرایطی، لزوماً انگیزه معلمان برای تعلیم و تربیت صحیح فرزندان این مرز و بوم، کاهش مییابد و این امر، یکی از دلایل تضعیف نظام آموزش و پرورش کشور را در پی دارد. هرچیزی که در کشور قرار است درو شود، بذر آن باید در مدرسهها کاشته شود و وقتی که اوضاع مدارس مساعد نباشد، احوال جامعه نیز مساعد نخواهد بود. وضعیت نامناسب معیشتی معلمان و حقوق ناکافی آنان بعضاً آنان را به سمت چندشغله بودن سوق میدهد و نتیجه امر چیزی جز کاهش کیفیت آموزشی کلاسهای درس نیست. در یک تقسیم بندی ساده و کلی مشکلات موجود به دو دسته درون سیستمی و برون سیستمی تقسیم می شوند. الف – مشکلات برون سیستمی :آلودگی هوا و گرمی هوا در بسیاری از استانهای کشور (بویزه در استان خوزستان ، سیستان و بلوچستان ، هرمزگان و امثال اون )که منجر به کوتاهی تقویم آموزشی ( در مقایسه با سایر استانهای خوش آب و هوا و برخوردار )می گردد.،دریافت پول از شاگرد به عناوین مختلف، مشکلات فرهنگی نظیر بی سوادی یا کم سوادی اولیاء و عدم مشارکت مناسب اولیاء در مدارس- خروج نیروهای کارآمد و توانمند از استان هایی با شرایط نامناسب جوی و همچنین اینکه شغل معلمی برعکس سایر کشورهای دنیا، بدلیل کاهش منزلت اجتماعی در ایران ، جاذبه خود را از دست داده لذا رشته دبیری آخرین انتخاب داوطلبان ورود به دانشگاه بوده و این باعث ورود نیروهای غیر کیفی به بدنه آموزش و پرورش می شود .ب-مشکلات درون سیستمی :محتوای آموزشی کتابهای درسی، شیوه ها و روشهای تدریس، .مدیریت سلیقه ای و غیر کارآمد بجای مدیریت علمی و کارآمد .بالا بودن تراکم کلاسی در بسیاری از مدارس ، کمبود نیروی انسانی ،کمبود کلاس درس .افزایش همه ساله نرخ ثبت نام در مدارس، نبود آیین نامه های نظارتی برای کاستن از مداخلات اجرایی ، عدم توجه به نیازهای بومی در چاپ کتب درسی و مواردی این چنین اشاره نمود. فقر کیفیت آموزشی در ایران فقط به روشهای ناکارآمد، آموزش نامناسب معلمان، مدیریت نامطلوب و کمبود تجهیزات محدود نمی شود. فلسفه عمومی آموزش ایران و تعریف آن بر پایه درکی بسته و خشک از یک خوانش مذهبی، راه خلاقیت و نشاط فکری، علمی و فرهنگی را مسدود کرده است. در نظامی که حقیقتهای ثابت و همیشگی دینی نقش مرکزی را در گفتمان آموزشی ایفا می کنند و هدف اصلی برنامه درسی تحمیل یک نظام ارزشی و فرهنگ دینی خاص به نسل جوان است جای چندانی برای پویایی آموزشی و یادگیری برپایه پرسشگری و سنجشگری باقی نمی ماند. روشهای آموزشی در چنین نظامی استبدادی است و دانش آموز، معلم وخانوادهها باید دنباله روی مطیع سیاست هایی باشند که از بالا به مدارس دیکته می شود. دغدغه اصلی مسئولان آموزشی ایران در دهههای گذشته بیش از آن که غلبه بر فقر آموزشی در حوزه کمی و کیفی باشد دینی کردن برنامههای درسی و کنترل ایدئولوژیک مدارس بوده است. مجموعه بحثهای مهم پیرامون سیاستهای آموزشی در سه دهه گذشته بیش از آنکه به اصلیترین گرههای نظام آموزشی، تداوم میزان ترک تحصیل زود رس و پی آمدهای آسیب شناسانه آن مانند وجود کودکان کار و یا ازدواج کودکان دختر، فقر کیفیت آموزشی، آموزش مطلوب معلمان بازگردند به مسائل ایدئولوژیک و دینی اختصاص داشتند. برای بسیاری ایجاد نمازخانه و مدارس قرآنی، اسلامی کردن کتابها و برنامههای درسی، سفرهای دینیتبلیغاتی (راهیان نور)، حجاب دختران جوان… بیش از مشکلات بنیادی آموزش اهمیت داشته و دارند. اما چه کسی مشکلات آموزش و پرورش ایران را حل خواهد کرد؟ نظر میرسد مشکلات در نتیجه ی تکرار اشتباهات ما به وجود میآیند. آموزش، یعنی اشتراک دانش و تجربه، میتواند از تکرار اشتباهات جلوگیری کند. آموزش عمومی در ایران دورهای دوازده ساله است که رسالت آن آمادهسازی افراد برای ورود به جامعه است. اما چه مقدار از آموزشهایی که کودکان در مدارس میبینند، بعد از این دوره به کارشان خواهد آمد؟ آیا بهتر نیست بسیاری از ساعات آموزش علوم طبیعی و ریاضیات جای خود را به آموزش مهارتهای فردی و اجتماعی بدهند؟
بخش3: سخنران بعدی جناب آقای علی شعبانزاده بودند باموضوع بازگشایی مدارس و مشکلات مردم به سخنرانی نمودند.
بخش4:سپس آقای سید اسماعیل هاشمی با موضوع غروب سحر و مرگ آزادی سخنرانی خود را آغاز نمودند: دختر آبی نام مستعار زنی ۲۹ ساله است که داستان تراژیک مرگ او بر اثر خودسوزی، در شبکههای اجتماعی فارسیزبان خشم عمومی را به دنبال داشت. او میخواسته به ورزشگاه آزادی برود و بازی تیم فوتبال محبوبش را تماشا کند که دستگیر میشود. در رفتن به دادگاه میشنود که باید شش ماه برای این کار به زندان برود. «دختر آبی» به قدری خشمگین میشود که مقابل دادگاه خودسوزی میکند. در بی عدالتی حکومتی که با سیاستهای جداسازی جنسیتی، دسترسی زنان را به تمام عرصهها محدود کرده هیچ شکی نیست. اما چرا باید یک انسان به جایی برسد که در مواجه با این بیعدالتی بر خود بنزین بریزد و خود را آتش بزند؟ روایت خانواده «دختر آبی» این است که او پس از دستگیری در ورزشگاه آزادی در اسفند سال گذشته، در زندان ورامین در بازداشت بوده است. خشونتهای آن زندان به قدری بوده که پس از شنیدن خبر احتمال شش ماه حبس بیشتر «دختر آبی» خودسوزی کرده است. روایت من این است که آنچه جان «دختر آبی» را به لبش رسانده تنها آزارهای سیستم قضایی و امنیتی برای یک فوتبال تماشا کردن زنان نبوده است. درد اصلی این بود که وجودش به عنوان یک زن رسمیت نداشته. و چه تحقیری بالاتر از این؟ رسمیت نداشتن تحقیری است که با زندگی زنانی که در ایران زندگی میکنند در سطوح مختلف عجین شده.سویه دیگر ماجرا ساختار سیاسیای است که این درد را ایجاد کرده است. فوتبال دیدن زنان چه چیز را به خطر میاندازد که این حکومت این درخواست را به رسمیت نمیشناسد و با آن برخورد سرکوبیای میکند که به مرگ انسانها میانجامد؟ هراس حکومت ایران از موضوع به ورزشگاه رفتن زنان ریشه در ساختار استعماری و جنسیتیای دارد که خودآگاهی جمهوری اسلامی ایران را شکل میدهد. این حکومت – و کموبیش تمام احزاب سیاسی آن، در شبکه سازی انسانی برای به قدرت رسیدن همیشه از زنان استفاده کردهاند. چه در انقلاب ۱۳۵۷ و چه در تمام انتخاباتهای سیاسی در ایران زنان مخاطب قشر سیاسی بودهاند. اما هنگام تقسیم سرمایه و قدرت سیاسی مردان در قدرت زنان را کنار زده و حذف کردهاند. به عبارتی در برقراری قدرت سیاسی که خود آن بر روابط رانتی اقتصادی مردانه یک قشر قدرتمند روحانیت شیعه و بازار استوار بوده – جمهوری اسلامی تا جایی که توانسته از زنان استفاده کرده است اما زمان تقسیم قدرت آنها را بازی نداده است. برای توجیه این سیاست به غایت مردسالارانه هم، این حکومت و نظریهپردازان آن از خوانشهایشان از احکام اسلامی تا جایی که توانستهاند به نفع خود سود جستهاند.حجت الاسلام علیرضا پناهیان، روحانی شیعه که به رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای نزدیک است در مرداد ماه سال جاری در واکنش به تلاشهای بسیاری از زنان برای مبارزه با حجاب اجباری در خیابانهای ایران گفته بود «در روایات مهم ترین عامل ورود زنان به جهنم زبانشان دانسته شده است نه حجابشان». این صحبتهای او در مورد “زبان در آوردن” زنان به نظر من مهم است و نشان از دغدغه و هراسی جدی در قشر روحانیت دارد که اکنون با نسلی از زنان طرف هستند که نه تنها حاضر نیستند بدنهایشان زیر چادر و حجاب اسلامی نمایشگاه قدرت حضرات باشد بلکه زبان هم در آوردهاند و حق و حقوق میخواهند. پناهیان در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «اغلب دختران بیبندوبار مادران دهان دریدهای دارند که در برابر شوهر خود زبانشان را نگه نداشتهاند». اگر زنان پیش از این برای روحانیت خطر جنسیتی بودند که باید از مردان در همه عرصهها جدا نگهشان میداشتند حالا دیگر خطر در زبانشان است. چرا که آنها اکنون حرف میزنند و مینویسند و مطالباتی دارند که مناسبت قدرت را به خطر میاندازند.موضوع حقوق برابر زنان – چه درخواست برای رفتن به ورزشگاهها، چه درخواست برای برچیده شدن حجاب اجباری، چهدرخواستهای ساختاری مانند حق مشارکت سیاسی، حقوق برابر انسانی در قانون و حقوق اقتصادی – حداقل میان نظریهپردازان نزدیک به جمهوری اسلامی ربط داده میشود به آزادی زنان در فرهنگ غربی و لیبرال. اما دردسر واقعی جمهوری اسلامی آزادی زنان و به قول پناهیان بیبندوباری آنها نیست. مشکل اساسی جمهوری اسلامی این است که زنان “زبان در آورده اند”. جمهوری اسلامی اگر این حقوق برابر زنان را به رسمیت بشناسد، هویت کنونیای که برای خود تعریف کرده دگرگون میشود که انگار دیگر جمهوری اسلامی نیست. بدبختی بیشتر اینکه اگر زنان را به رسمیت بشناسد باید سرمایه و قدرت را هم با آنها قسمت کند.زنان امروز در ایران همان زنانی که در سال ۱۳۵۷ به زور حجاب را پذیرفتند و به زور قوانین نابرابر جنسیتی زندگیشان را تغییر داد نیستند. چهل سال تلاش زنان موجب شده که این حکومت رابطه خود با زنان را مدام تغییر دهد و کشمکشها بر سر حجاب مثال بارز آن است. زنان ایرانی زبان در آوردهاند و این خطر بزرگی است.این کشمکشها ادامهدار خواهد بود و زنان ایرانی نشان دادهاند که حاضرند برای آن جان به لب رسیدهشان را هم به کف دست بگذارند. بهتر است جمهوری اسلامی هرچه زودتر بپذیرد که وقت آن رسیده که سر کیسه قدرت را شل کند و این زنان زبان در آورده را بازی دهد – چه در ورزشگاهها و چه در سطوح سیاسی، اجتماعی و اقتصادی – چرا که در این یک جنگ جمهوری اسلامی هرگز پیروز نخواهد شد.نکته اساسی این است که استمرارطلبان تا کنون هرگز به نقش حکومت و مراجع دینی به عنوان عامل اصلی ممنوعیت ورود زنان به استادیومها انتقادی نکردهاند، اما هنوز از راه نرسیده به «تحریم استادیومها» پرداختهاند! درواقع همانهایی که مخالف هرگونه تحریم رژیم هستند و دائم مردم را زیر فشار میگذارند که بین «بد» و «بدتر» باید «بد» را «انتخاب» کرد، در مورد استادیومها که نه تنها هیچ منفعتی برایشان ندارد بلکه ممکن است اصل نظام در تجمعات آن، از جمله در دفاع از حضور زنان در ورزشگاهها، تهدید شود، نسخهی تحریم می پیچند. استادیوم ها در ایران کانونهای پایدار اعتراضات اجتماعی هستند که پس از دی ماه ۹۶ در عمل تبدیل به سنگرهایی برای اعتراضات ضدحکومتی تبدیل شده و به دلیل حضور جمعیت یکپارچه و متحد، و از جنسی دیگر، برخورد نیروهای انتظامی با آنها بسیار دشوار است. طی دو سال گذشته در چندین مرحله هزاران تماشاگر در ورزشگاهها در شهرهای مختلف ایران علیه حکومت و در حمایت از پهلویها شعار سر دادهاند. حتی پس از خاموشی اعتراضات و اعتصابات سراسری از اوایل تابستان ۹۷ این تماشاگران استادیومها بودند که نگذاشتند صدای اعتراضات دستجمعی خاموش شود و در چند بازی مهم شعارهای ضدحکومتی سر دادند که بازتاب فوقالعادهای داشت خودسوزی فجیع و تلخ «دختر آبی» موج احساسات جریحهدار شده را در پی داشت که سوار شدن بر آن و کوبیدن بر طبل «تحریم استادیوم» شانس حکومت را برای کاستن از اعتراضات درون ورزشگاهها افزایش میدهد. تا کنون سر دادن شعارهای سیاسی تند در استادیومها که اصل نظام را هدف قرار میدهند چنان برای حکومت گران تمام شده که عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور تهدید کرد در صورت ناتوانی نیروهای انتظامی و امنیتی در کنترل اوضاع، برخی مسابقات بدون تماشاچی برگزار میشود! او صریحا گفت «زمینه رویدادهایی که در ورزشگاهها رخ داد، نارضایتی بود..»انگیزههای سیاسی دلیل موجهی است که چرا اصلاحطلبان حامی تحریم استادیومها هستند. اما اینکه بخشی از مخالفان با آنها همصدا شدهاند از پیامدهای فضای احساسی و یا عدم شناخت در مورد شرایط ورزشگاهها و جنس دوستداران فوتبال و قشری است که به استادیوم میروند. موافقان تحریم استادیومها ظاهرا نمیدانند که نقش اعتراضات تماشاگران فوتبال چه تاثیر بسزایی در پیشبرد اعتراضات دارد.آندسته از مخالفان حکومت که موافق «تحریم استادیوم» هستند معتقدند خالی ماندن سکّوها سبب خواهد شد حکومت برای حفظ آبرو درها را به روی زنان هم باز کند! اما تجربه نشان میدهد مسئولان سازمان لیگ، وزارت ورزش و شوراهای تأمین استان اتفاقا از هر ترفندی برای کاهش جمعیت تماشاگران استفاده میکنند.به عنوان مثال در همه جای دنیا رقابت های باشگاهی مهم از جمله دربیها در روزهای پایانی هفته و یا در ساعات غیرکاری برگزارمی شود تا تماشاگران بیشتری امکان حضور در استادیوم را داشته باشند. اما در جمهوری اسلامی درست برعکس است! دربیها و بازیهای حساس وسط هفته و در ساعاتی برگزار می شود که تا جای ممکن تماشاگران کمتری به استادیوم بروند.اما پرسشهای مهم متوجه آندسته از حامیان براندازی است که تحت تاثیر موج کاذب «تحریم استادیوم» قرار گرفتهاند. آیا آنها فراموش کردهاند حکومت اسلامی و به ویژه اصلاحطلبانش از هر فرصتی برای بازیهای روانی استفاده میکنند و در حال حاضر سلبریتیها جادهصافکن آنها هستند؟ چه اصراریست که وقتی احساس جای عقل را گرفته با توییتهای تند و تحقیرآمیز بخشی از حامیان خود را خطاب قرار داد و آنها را از صحنه دور کرد؟ چرا نمیبینند که با اصلاحطلبان همصدا شدهاند؟! چرا اصلاحطلبان که دائم در نفی هرگونه تحریم که حکومت را هدف قرار دهد سینه چاک میکنند حالا به فکر تحریم استادیومها افتادهاند؟! از این تحریم، چه کسی آسیب میبیند؟! حکومت؟! اگر چنین میبود، جماعت منزوی و واخوردهی اصلاحطلبان که خود در اعمال محدودیت و تبعیض علیه زنان شریکاند، هرگز برای آن تبلیغ نمیکردند! خبرگزاریها و رسانههای حکومتی پس از خودسوزی سحر به او و زنانی که برای حق ورود به استادیوم اعتراض میکنند تاختهاند. وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان، میزان وابسته به قوه قضاییه، مشرق نیوز نزدیک به دستگاههای امنیتی روز ۱۴ شهریور خودسوزی دختر آبی به خاطر حکم قضایی دروغ و دسیسه خواندند اما همینها نیز وقتی موج احساسات جریحهدار شده به راه افتاد تغییر موضع داده، در سوگ سحر مطلب منتشر کردند! تجربه نشان میدهد پسرانی که به استادیوم میروند هم راه و روش اعتراض به حکومت را خوب میدانند و هم به حد کافی بلدند در حمایت از زنان اعتراض کنند فقط بجای توهین از سوی مدعیان حقوق زنان، لازم است از آنها حمایت شود تا بیشتر تاثیرگذار باشند. آنهایی که با زبان توهینآمیز مردان تماشاگر را خطاب قرار میدهند باید پاسخ دهند که تا کنون چقدر از این افراد حمایت کردهاند!؟
بخش ۵: سپس بحث آزاد با موضوع حق شهروندی ناشنوایان و کم شنوایان آغاز گردید که درابتدا مسئول جلسه مختصری درباره حقوق هنر و هنرمندان توضیحاتی دادند و در ادامه خانم ها ایراندخت کیا و معصومه توکلی و همچنین آقای هاشمی درباره حقوق از دست ناشنوایان در کشور ایران و مقایسه آن با کشور های پیشرفته نکاتی را ایراد کردند و بحث با جمع بندی به پایان رسید و مسئول جلسه ضمن تشکر ازتمامی سخنرانان، فعالین، مهمانان, منشی جلسه, ادمین ها درساعت 21:30 پایان جلسه را اعلام نمودند. در این جلسه علاوه برمهمانان، سایر اعضای کانون و علاقمندان به حقوق بشر، اعضای نمایندگی ترکیه و کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان خانم ها و آقایان علیرضا جهان بین، لیدا اسدی فر، ایراندخت کیا، امید شیرمحمدی، علی شعبانزاده، سمیه علیمرادی، شبنم فتحی، معصومه توکلی، اسماعیل هاشمی، مهدی افشارزاده، رسول عباسی، منوچهر شفایی، اسماعیلی، رزا جهان بین، مهدی گلسفیدی و مرضیه بردبار حضور فعال داشتند.
گزارش جلسه مشترک کمیته دفاع از حقوق زنان و نمایندگی اتریش سپتامبر
حامدغریب زاده
جلسه مشترک کمیته دفاع از حقوق زنان و نمایندگی اتریش مصادف با 28سپتامبر در ساعت 19:10 به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضا، سخنرانان وجمعی از فعالان حقوق بشر درایران و مسئولیت خانم مهسا ذکایی در فضای مجازی پالتاک برگزارگردید.
بخش ۱:درابتدا مسئول جلسه خانم مهسا ذکاییضمن خوشامدگویی به شرکت کنندگان ازاولین سخنران خانم النازاسدی صفا برای گزارش و تحلیل نقض حقوق زنان در ماه شهریور1398 دعوت به عمل اوردند.
بخش ۲: سپس خانم سمیرافیروزی بویاغچی با موضوع بررسی مواد10و11کنواسیون هرگونه تبعیض علیه زنان ومقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ووضعیت اجرائی آن سخنرانی خود را اینگونه بیان کردند:کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان یا کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان یک معاهده بینالمللی است که در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت و در ۳ سپتامب۱۹۸۱به اجرا درآمد.این کنوانسیون مهمترین معاهده ملل متحد درمورد تبعیض جنسیتی است و تبعیض جنسیتی را اینگونه تعریف میکند:«قائل شدن به هرگونه تمایز، استثناء یا محدودیت بر مبنای جنسیت… در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی یا هر زمینه دیگر» ماده 10: دولت های عضو تمام اقدامات لازم برای رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و تضمین حقوق مساوی آنان با مردان در زمینه آموزش مخصوصاً در موارد زیر را اتخاذ مینمایند: الف: شرایط مساوی برای هدایت شغلی وحرفهای، دسترسی به تحصیل، اخذ مدرک از مؤسسات آموزشی در همه سطوح مختلف در مناطق روستایی و شهری، این تساوی باید شامل دورههای پیشدبستانی آموزش عمومی، فنی، حرفهای و آموزش عالی فنی و نیز هر شیوه دیگر کارآموزی شغلی بشود. ب: امکان دسترسی به برنامه درسی، آزمونها، کادر آموزشی، اماکن تحصیلی و تجهیزات آموزشی که در همه آنها از کیفیت و معیارهای مساوی با مردان برخوردار باشد. ج: محو هر نوع مفهوم تقلیدی و کلیشهای از نقش زنان و مردان در تمام سطوح و تمام اشکال مختلف آموزشی با تشویق آموزش مختلط پسر و دختر و دیگر انواع روشهای آموزشی که دستیابی به این هدف را ممکن سازد مخصوصاً با تجدیدنظر در متون کتب درسی و برنامههای مدارس و تعدیل و تطبیق روشهای آموزشی.سال ۱۳۸۷ زمانی که علی احمدی سرپرست وزارت آموزش و پرورش بود. وی در همایش “برنامه درسی ملی” عنوان کرد که کتابهای درسی دختران و پسران باید به طورجداگانه و براساس نیازهای فردی آنان تنظیم و نگاشته شود. د: اعطای فرصت یکسان برای استفاده از بورسها و دیگر مزایای تحصیلی. ه: فرصتهای یکسان برای دستیابی به برنامههای تداوم آموزش، از جمله برنامههای عملی سوادآموزی بزرگسالان و حرفهای مخصوصاً برنامههایی که هدف آنها کاهش هر چه سریعتر فاصله آموزشی موجود بین زنان و مردان است. و: کاهش تعداد دختران دانشآموزی که ترک تحصیل میکنند و برنامهریزی برای زنان و دخترانی که قبلاً ترک تحصیل کردهاند.(کودک همسری) ز: دادن فرصت مناسب به زنان برای شرکت فعال در ورزش و تربیت بدنی.( منع زنان از دوچرخه سواری ) ح: دسترسی به آموزشهای خاص تربیتی که سلامتی و تندرستی خانواده را تضمین مینماید و از جمله اطلاعات و مشورتهای مربوط به تنظیم خانواده.(سند۲۰-۳۰) ماده 11 1. دولتهای عضو باید اقدامات مقتضی را برای رفع تبعیض علیه زنان در زمینه اشتغال انجام دهند و اطمینان دهند که بر مبنای تساوی مردان وزنان، حقوق یکسان مخصوصاً در موارد زیر برای زنان رعایت میشود: الف: حق کار(اشتغال) به عنوان یک حق لاینفک حقوق انسانی ب: حق امکانات شغلی یکسان، از جمله اجرای ضوابط یکسان در مورد انتخاب شغل ج: حق انتخاب آزادانه حرفه و شغل، حق ارتقای مقام، برخورداری از امنیت شغلی و تمام امتیازات و شرایط خدمتی وحق استفاده از دورههای آموزشی حرفهای و بازآموزی از جمله کارآموزی و شرکت دردورههای آموزشی و شرکت در دورههای آموزشی پیشرفته وآموزشی مرحلهای.زنان نمیتوانند قاضی باشند. هیچ زنی نمیتواند در سیستم اسلامی ایران قاضی باشد. قاضی (حاکم شرع) فقط از بین مردان انتخاب میشود. اخیراً دربرخی جاها (مثل دادگاه خانواده) زنانی را ظاهراً به عنوان قاضی به کار گرفتهاند ولی احکام یا تصمیمات آنها بدون تأیید قاضی شرع بیارزش است. د: حق دریافت مزد مساوی، استفاده از مزایا و برخورداری از رفتار مساوی درمشاغل و کارهایی که ارزش یکسان دارند همچنین رفتار مساوی در ارزیابی کیفیت کار. ه: حق برخورداری از تأمین اجتماعی مخصوصاً در موارد بازنشستگی، بیکاری، بیماری، دوران ناتوانی و پیری و سایر موارد از کارافتادگی. هم چنین حق استفاده ازمرخصی استحقاقی (با دریافت حقوق). و: حق برخورداری از بهداشت و ایمنی شرایط کار از جمله برخورداری از ایمنی وسلامتی برای تولید مثل. 2. به منظور جلوگیری از تبعیض علیه زنان به دلیل ازدواج، یا بارداری و تضمین حق مسلم آنان برای کار، دولتهای عضو اقدامات مناسب ذیل را معمول خواهند داشت: الف: ممنوعیت اخراج به خاطر حاملگی یا مرخصی زایمان و اعمال تبعیض در اخراج به لحاظ وضعیت زناشویی با برقراری ضمانت اجرا برای تخلف ازاین امر. ب: دادن مرخصی دوران زایمان با پرداخت حقوق با مزایای اجتماعی مناسب بدون از دست رفتن شغل، سمت یا مزایای اجتماعی. ج: تشویق و حمایت لازم برای ارائه خدمات اجتماعی به نحوی که والدین را قادر سازد تا تعهدات خانوادگی را با مسئولیتهای شغلی هماهنگ سازند و در زندگی عمومی شرکت جویند، مخصوصاً از طریق تشویق به تأسیس وتوسعه تسهیلات مراقبت از کودکان. د: حمایت ویژه از زنان در دوران بارداری درمشاغلی که ثابت شده برای آنها زیانآور است. 3. قوانین حمایتی در رابطه با موضوعات مطروحه در این ماده باید متناوباً در پرتو پیشرفتهای علمی و تکنیکی مورد بازنگری قرار گیرند و در صورت ضرورت، اصلاح و نسخ یا تمدید شوند.در یکی ازاخبار خواندم :مردی چندی پیش با مراجعه به دادگاه خانواده به علت این که همسرش در دانشگاه قبول شده و قصد ادامه تحصیل دارد، تقاضای طلاق کرد. این مرد به واحد ارشاد دادگاه خانواده گفت که همسرش هنگام ازدواج محصل نبوده و ادامه تحصیل جزو شروط ضمن عقد نبوده و دوست ندارد که همسرش ادامه تحصیل دهد. شروط ضمن عقد۱۲مورد از جمله حق مسکن، حق طلاق، حق اشتغال و حق تحصیل را در برمی گیرد که در مورد حق تحصیل، مرد می تواند با امضا کردن شروط ضمن عقد، اجازه تحصیل را به همسر خود بدهد یا با امضا نکردن آن، این حق را از او سلب کند. این سؤال در برابر قانونگذار وجود دارد که آیا تحصیل و ارتقای سطح دانش افراد، حقی فردی و شخصی محسوب نمی شود که افراد بر اساس علایقشان می توانند در این زمینه اقدام کنند؟ وآیا در چنین مواردی فرد دیگری می تواند تصمیم گیری کند؟ چرا درصورتی که والدینی مانع از ادامه تحصیل کودکشان شوند، ناقض حقوق او شناخته می شوند اما اگر همان کودک دربزرگسالی از سوی همسرش اجازه تحصیل نداشته باشد، همسر او حقی را تضییع نکرده و حتی در صورت مطرح شدن موضوع از طریق قانونی، طبق قوانین، رأی به سود مرد و به عنوان حقی برای او صادر می شود؟ بر چه مبنایی این شرط جزو شروط ضمن عقد ذکر شده است؟از دیدگاه اسلام تحصیل برای خانمها همان اهمیت را دارد که برای مردها و این یک شعار نیست بلکه حقیقتی است که از زبان اقای خمینی به عنوان یک اسلام شناس بزرگ می توان دریافت. ایشان گفتند: نه این است که اسلام نسبت به زن و مرد فرقی گذاشته است. زن و مرد همه آزادند دراینکه دانشگاه بروند.آزادند در اینکه رأی بدهندi.در نظام اسلامی زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل حق کار حق مالکیت و حق رأی دادن، حق رأی گرفتن، در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد. لیکن هم در مورد مرد، مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در مورد زن، مواردی هست که به دلیل اینکه مفسده می آفریند حرام است.کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض بین زنان و مردان تأکید دارد که زن به دلیل زن بودن نباید حقوق کمتر ومحرومیت بیشتری داشته باشد و مرد به دلیل مرد بودن از حقوق و مزایای بیشتری بهرهمند باشد. جنسیت نباید ملاک تفاوت و تمایز بین زن و مرد به لحاظ حقوق و تکالیف باشد. زنان از آنجا که از استعداد و توانایی برابر با مردان برخوردارند، جایگاه اجتماعی کنونی آنان که محصول تبعیض و ظلم تاریخی است نباید ملاک قضاوت ما دربارۀ استعداد و توانمندی آنان باشد. از این رو، آنان باید از حقوق و تکالیفی مشابه و مساوی با مردان برخوردار باشند. زنان دارای حقوق انسانی مساویانه در همه ساحات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و عرصههای دیگر میباشند، این حقوق شامل حق زندگی مساوات، آزادی، مصونیت شخصی، مساوات دربرابر قانون، ممنوعیت تبعیض، برخورداری از صحت جسمی و روانی کامل، شرایط عادلانه ومناسب کار، تأمین زندگی مناسب عاری از هر نوع فشار و خشونت میباشد. کنوانسیون هر نوع تفاوت مبتنی بر جنسیت را بین زن و مرد تبعیض تلقی میکند و برای رفع آن دولتهای عضو را به تأمین تساوی حقوق زنان با مردان فرا میخواند. کنوانسیون به دولتهای عضو توصیه میکند تا موانع قانونی رسیدن به این هدف را مرتفع سازند و اقدامات لازم را برای ایجاد تساوی بین زنان و مردان در همه ابعاد زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصاد اتخاذ کنند. با نگاهی کلی به نقدها و موانع پیوستن ایران به «کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» در هاله ی بسیاری ازمسائل، نشان می دهد که هنوز مسئله ی زنان، تبعیض ها و حتی نوع نگاه حاکمیت به آن نوعی درگیر غرب ستیزی است. یعنی هر قدر که بنیادهای ملی گرایی – سنتی و مذهبی کشور قدرت بیشتری می گیرد تن زنان مورد هجوم بیشتری واقع می شود. حتی نگاه زنان منتقد که در بدنه ی نظام سیاسی حاکمیت هستند هم به طور قابل توجهی به این نوع ایدئولوژی گره خورده است. اما نگاهی که همیشه از وضعیت زنان غافل بوده است و زنان را برای رشد مصالح و ایدئولوژی های یک بُعدی، محکوم به عقبگرد کرده است. نگاهی که حتی به دلیل همین سیطره ی ایدئولوژیک، خوانش اشتباه خود را بیشتر به ذهنیت مردان جامعه نزدیک کرده است و با صحه گذاشتن بر حضور قوی قوانین ضدزن، به نوعی به تقویت باورهای مردسالاری دامن زده است. این درحالی است که پیوستن ایران به کنوانسیون می تواند راهگشای بسیاری ازمشکلات کنونی حقوقی واجتماعی باشد که گریبان هزاران زن ایرانی را گرفته است. گفتن ندارد که بسیاری از زنان به دلیل وضعیت اقتصادی شان خواستار مشارکت و حق برابرهستند؛ خشونت های فزاینده علیه آنان در جامعه تنها در سایه ی تعهد و پایبندی ایران به میثاق های بین المللی (بویژه پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان) و نیز حمایت های عملی دولت از زنان وخانواده است که کاهش خواهد یافت و در نهایت به رشد و بهبود کیفی زنان در جامعه خواهد انجامید، یعنی همان خواسته ای که فعالان حقوق زن سالهاست برآن تأکید دارند و متأسفانه همچنان در سایه ی همین ایدئولوژی های تعصب آلود و یکجانبه ی صاحبان قدرت، ناکام مانده است.
بخش۳: سخنران بعدی خانم الهه گراوندعلیزاده با موضوع ترویج خشونت علیه زنان سخنرانی خود را آغاز کردند:سازمان ملل متحد رفتار یا حتی تهدید به رفتار خشونتآمیز مبتنی برجنسیت که منجربه آسیب ورنج فیزیکی، جنسی و روانی در زنان شود، «خشونت علیه زنان» تعریف میکند. طبق این تعریف اعمال اجبار و ایجاد محرومیت خودسرانه از آزادی برای زنان، چه در عرصه عمومی اتفاق بیفتد، چه در عرصه خصوصی، جزو تعریف «خشونت علیه زنان» میگنجد.عمل خشونتآمیز عمری طولانی دارد اما تعریف انواع خشونت سیستماتیک از جمله خشونت علیه زنان در دهههای اخیر شکل دقیقتری پیدا کرده است. ازجمله دلایل شکلگیری این تکامل مفهومی، میتوان به تغییر نقشهای جنسیتی و به تبع آن تغییر جایگاه زنان و دگرگونی رابطه قدرت میان زن و مرد در ساختار خانواده و جامعه اشاره کرد که در نهایت منجر به بازنگری و تعمیق در شرح حقوق زنان شده است. بنا به تعاریف بینالمللی حقوق بشری، ازخشونت فیزیکی، خشونت روانی، خشونت جنسی، خشونت اقتصادی، خشونت دولتی و خشونت اجتماعی میتوان به عنوان انواع خشونت علیه زنان نام برد.وضعیت هر کشوری بر میزان و شدت بروز انواع خشونت، عزم جامعه برای مقابله با خشونت علیه زنان و روشهای مبارزه با خشونت سیستماتیک بر مبنای جنسیت تأثیرگذار است. هر چقدر جامعهای بیشتر دچار تبعیض جنسیتی باشد، فضا برای تحمیل خشونت به زنان مهیاتر و در مقابل حمایت از زنان در ساختارهای قانونی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی ضعیفتر است. در این شرایط، جمعیت وسیعی از زنان ورای مجرد یا متأهل بودن، طبقه اجتماعی، تحصیلات، محل زندگی یا وضعیت اشتغال مجموعهای از خشونتها را در طول زندگیشان متحمل میشوند.در جامعه پدر سالار شرف، ناموس ، غیرت و تعصب واژه های مردانه و حاوی ارزش های اخلاقی هستند. در مقابل شرم، حیا، نجابت نماد اطاعت ،فرمانبرداری و نوع پوشش زن است. این ارزش ها به ویژه در جمهوری اسلامی به شدت پر رنگ شده است. غیرت در جامعه پدر مرد سالار میزان پوشید گی زن از چشم نا محرم است. بنا براین زن با حجاب کتنرل می شود. این کنترل از خانه شروع شده و به جامعه بسط پیدا می کند و در نتیجه تخطی از آن سلسله خشونت های خانگی و دولتی اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.حق طلاق، حضانت، سفر، تحصیل، اشتغال، ازدواج دوم و دهها حقوق دیگر، اهرمهایی قانونی- شرعی در مناسبات قدرت در خانوادههای ایرانی هستند. حقوقی که به مدد عرف و فرهنگ، خشونت خانگی را از امری مذموم به امری مرسوم مبدل میکنند.اصول دوم، بیستم، بیست و یکم و بیست و دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، کرامت مرد و زن، یکسان بودن حقوق انسانی هر دو و مصونیت هر یک از آنها از تعرض جانی، شغلی یا حیثیتی را تضمین کردهاند. زنان اما نه تنها در قوانین اداری، استخدامی، آموزشی به حاشیه رانده میشوند، بلکه در عرصه خانواده نیز که کیان و کانون اصلی آنها نامیده میشود، زیرچتر قانون نیستند.در قانون مدنی ایران، زن حق ترک خانه مشترک را ندارد مگر خطر جانی یا شرافتی را با شاهد صالح در دادگاه ثابت کند. ماده ۱۱۰۵ همین قانون، ریاست خانواده را از “خصایص انحصاری” مرد میداند. ماده ۱۱۰۸ تاکید میکند که اگر زن از ادای وظایف در برابر شوهر خودداری کند، نفقه به او تعلق نمیگیرد. حق تمکین جنسی، در فقه اسلامی، حق مسلم شوهر بر زن است و زن بدون عذر شرعی نمیتواند مانع نزدیکی شوهر شود. آیه ۲۲۳ سوره بقره، زنان را کشتزار مردان مینامد. ماده ۱۱۱۴قانون مدنی مقرر میکند که زن باید در خانهای ساکن شود که شوهر تعیین میکند مگر پیشاپیش حق انتخاب مسکن را گرفته باشد.در قوانین فعلی هیچ سازوکاری برای محافظت از زن خشونتدیده یا تهدیدشده وجود ندارد. در بسیاری موارد، زنی که کتک یا چاقو خورده، حتی پس از شکایت به مراجع مربوطه یا درمان، مجبور است به همان خانهای باز گردد که عامل خشونت در آن است. ایران یکی از شش کشور جهان است که هنوز کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را امضا نکرده اما به خاطر تعهداتش در سایر کنوانسیونهای بینالملی، موظف است برای جلوگیری از خشونت علیه زنان اقداماتی را انجام دهد.آماری رسمی و در سطح کلان از میزان خشونت خانگی در ایران وجود ندارد، به ویژه آن که تنها یک سوم موارد خشونت خانگی به پلیس منتقل میشود. دادههای مربوط به این حوزه، عمدتا بر تحقیقات دانشگاهی و پروژههای مطالعات اجتماعی متکی است. نتیجه پژوهشی در سال ۱۳۸۳ در ۲۸ استان نشان میدهد که ۶۶درصد زنان ایرانی دستکم یک مرتبه مورد خشونت قرار گرفتهاند. این پژوهش تحت عنوان “طرح ملی بررسی اشکال خشونت خانگی علیه زنان” انجام گرفت اما ۳۲ جلد کتاب ناشی از این تحقیق ناپدید شدند. شهیندخت مولاوردی، معاون وقت روحانی در سال ۱۳۹۳ اعلام کرد که هیچ نسخهای از نتایج حاصل از این طرح در وزارت کشور وجود ندارد.سازمان بهزیستی میگوید ۲۷درصد زنان ۱۹ تا ۴۹ ساله در ایران مورد خشونت همسران خود قرار میگیرند و پزشکی قانونی اعلام میکند که ۹۰درصد خشونتهای خانگی علیه زنان روی میدهد. طبق گزارشهای پزشکی قانونی، تعداد معاینههای مربوط به درگیری با موضوع همسرآزاری طی کمتر از یک دهه نزدیک به ۵۰ درصد افزایش داشته و در سال ۹۵ به ۷۷ هزار و ۲۸۰ مورد در سراسر ایران رسیده است.دستگاه های عریض و طویل دولتی از جمله گشت های ارشاد ، خواهران زینب، بسیج و سپاه پاسداران به عنوان بازوی اجرایی کنترل حجاب ،شدیدترین خشونت ها را به بهانه مختلف به زنان وارد می کنند.توهین ، تحقیرتا ضرب و شتم و زندان و شکنجه به دست این نهادهای رسمی انجام می شود. البته جمهوری اسلامی از نهادهای غیر رسمی هم در این سال ها برای سرکوب زنان استفاده کرده است. به این لیست می توان بسیاری موارد دیگر افزود قانون اجازه پدر برای ازدواج، ازدواج کودکان ، چشم بستن بر قتل های ناموسی و تجاوز و ….بی تردید در جامعه ای که بسیاری از سیاست های آن دور و یا مغایر با احکام اسلام است از ربای بانکی گرفته تا نبود عدالت در سطوح مختلف، سیاست حجاب اجباری می تواند یک تنه بر پیکر حکومت دینی مستقر در ایران، جامه ی اسلامی بپوشاند. هر چند تحلیل بسیاری از مخالفان و موافقان این است که حجاب زنان در جامعه ی ایران پیامی ست که به جامعه جهانی فرستاده می شود و هر دم به آنان، دینی بودن حکومت را گوشزد می کند.چرا حکومت دینی درایران از میان تمامی مولفه هایی که باید در یک حکومت اسلامی رعایت شود سفت و سخت به سیاست حجاب چسبیده و هر سال قوانین سخت گیرانه تری را در این زمینه به اجرا در می آورد؟ چرا با این که این تصمیمات چندان اثرگذار نیست و تنها وقت، هزینه و بارمنفی روانی را در جامعه به دنبال دارد هم چنان از سوی حکومت پی گیری می شود؟در واقع میتوان گفت که درپس سیاست حجاب اجباری، سخت ترین خشونت علیه زنان ایرانی اعمال می شود. ایجاد ممنوعیت و محدودیت در نوع پوشش زنان ایرانی در طول این چهار دهه بیانگر شکاف عظیمی ست که بین حقوق ابتدایی و بنیادین زنان و دیدگاه های زن ستیزانه و خشونت زای دولت علیه زنان وجود دارد.سیاست حجاب اجباری آشکارا تجاوز به نزدیک ترین چیزی ست که هر انسانی از جمله زنان آن را در اختیار دارند و آن بدن هر انسان است. حکومت اسلامی در ایران گام به گام اجبار و زور را در زمینه ی کنترل بر بدن زنان اعمال کرده است؛ از ممنوعیت سقط جنین تا پوشش اجباری.هر چه دایره مطالبات زنان گسترده تر می شود و ابعاد تازه تری به خود می گیرد و هر چه زنان فعال و برابری خواه ایرانی با روش های گوناگون صدای زنان قربانی و خاموش ایران را به گوش جامعه ی بشری می رسانند این کنترل پیچیده تر و سازمان یافته تر می شود. لختی اندیشه کردن در این امر نشان می دهد که حکومت اسلامی ایران چگونه با کنترل بدن زنان ایرانی بر آن ها اعمال زور و سلطه می کند و چگونه با تنگ تر کردن حلقه ی محاصره ی زنان در زمینه ی پوشش به دنبال فرودست نگاه داشتن زنان است.لایحه منع خشونت علیه زنان سالها است روی میز رئیس قوه قضاییه خاک میخورد. مهمترین موضوع این لایحه، ماده سوم آن است که به شکلی بیسابقه در قوانین ایران، خشونت علیه زنان را در قالبی حقوقی تعریف و جرم انگاری کرده است: «هیچکس حق ندارد در روابط خانوادگی، اماکن خصوصی، عمومی یا دولتی به قصد آسیب علیه زنان مرتکب خشونت شود و در صورت ارتکاب، مطابق احکام این قانون مجازات میشود.»لایحه یاد شده، در پنج فصل و یکصد ماده اشکال خشونت اعم از جسمی، روانی و عاطفی، کلامی، جنسی و جنسیتی، اقتصادی، خانوادگی را دستهبندی کرده و به دنبال تبیین ساز و کارهایی برای پیگرد و پیگیری حقوقی خشونت علیه زنان است.این لایحه در دولت دهم و دوران ریاست جمهوری احمدینژاد به مجلس ارائه شد اما کمیسیون لوایح مجلس نهم، به بخش قضایی آن ایراد گرفت و آن را از دستور رسیدگی خارج کرد. لایحه در چند سال گذشته چموخم های اداری و حقوقی زیادی را طی کرد تا به مرحله تدوین نهایی و ارائه به مجلس دهم رسید.اواخر مهر ۹۷ قوه قضاییه “لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت” را به جای آن که به مجلس ارائه کند، به قم فرستاد. گفتهاند که این اقدام برای مشورت و نظرخواهی است اما روشن نیست چه کسانی در قم، متولی لوایح مربوط به زنان هستند.زهرا آیتاللهی در مسند ریاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان، بیم خودش از “مصلحت خانواده” و “جایگاه مردان” را پنهان نکرده اما رئیس قوه قضاییه، هیچ توضیحی پیرامون بلاتکلیف ماندن این لایحه نداده است. هادی قائمی مدیر کمپین حقوق بشر ایران میگوید: «دولتی که ظرف سه ماه افراد را بازداشت،محکوم و اعدام میکند، هنوز با گذشت هفت سال نتوانسته قانونی را برای حفظ جان زنان و حفاظت آنان در برابر خشونت تصویب کند
درادامه جلسه خانم پریسا حبیبی با موضوع زنان و سوادآموزی سخنرانی نمودند که شرح سخنرانی ایشان بشرح ذیل است:سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد “یونسکو” 17شهریور برابر با ۸سپتامبر را روز جهانی سواد آموزی نامگذاری کرد.یکی از شاخصهای رشد در جوامع متمدن، میزان بهرهمندی مردم آن کشورازحداقل سواد نوشتن و خواندن است. بدیهی است مبارزه با بیسوادی نه تنها در مقوله توسعه فرهنگی به عنوان نخستین گام قلمداد میشود، بلکه در حوزههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیزحائز اهمیت ویژهای است. هر چه افراد جامعه به سمت باسوادی شدن پیش روند، یقیناً سیر تحول و رویکرد آن جامعه به سمت مفهوم توسعه؛ امر سریعتری خواهد بود. با نامگذاری چنین روزی به نام روز جهانی مبارزه با بیسوادی از سوی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو، جهانیان ،حذف این پدیده شوم را از جامعه بشری خواستار میشوند.اولین سازمانی که رسماً در سال ١٣١۵ برای مبارزه با بیسوادی بزرگسالان در ایران شروع به کار کرد، اداره تعلیمات اکابر بود. در سال ١٣٢٢ و بعد از جنگ جهانی دوم، کلاسهای سواد آموزی بزرگسالان تحت عنوان آموزش سالمندان آغاز به کار کرد و در فاصله سالهای ١٣٢٠ تا ١٣٣۵، آموزش بزرگسالان با عنوان تعملیات اساسی در جهان با بنیانگذاری یونسکو مورد توجه قرار گرفت و به صورت آزمایشی در کشورهای مصر، هلند، فیلیپین و مکزیک به اجرا درآمد.گزارشها نشان میدهد رابطه مستقیمی بین بیسوادی و فقر در یک کشور وجود دارد به این معنا که هرچه فقر در یک کشور بیشتر باشد، بیسوادی در آن کشور بیشتر است. از طرف دیگر در کشورهایی که تبعیض علیه زنان وجود دارد و زنان از فعالیتهای انسانی و اجتماعی محروم هستند، بیسوادی زنان بیشتر است ساجده دختر نوجوانی از روستاهای دوردست خوزستان است. صبحها چوپانی گله میکند و عصرها به خیاطی مشغول است. برخلاف معمول والدین روستایی در استانهای محروم، پدر و مادر او با تحصیل او موافق بودند اما کمبود امکانات آموزشی در روستا و عدم وجود سرویس مناسب رفت و آمد به شهر، او را از تحصیل باز داشت. تا پنجم ابتدایی تحصیل کرده است و فارسی را خیلی خوب نمیتواند حرف بزند. شوق و ذوق او نسبت به تحصیل و دانشگاه را در این صحبتها میتوان دریافت وقتی که میگوید: «دلم میخواست بروم دانشگاه، ولی چهکار میکردم؟ ما نمیتوانیم. من نمیتوانم بروم با ماشینها. یکی روز میآید، یکی روز نمیآید، بعد از مدرسه، اگر نیاید چهکار کنم آنجا؟… اگر ماشین بود، درس میخواندیم، من پرستار میشدم. از اینجا بعضیها رفتند دانشگاه… گاهی میآیند. برای ما از دانشگاه تعریف میکنند که دانشگاه چطور است؛ میگویند خیلی خوب است. آنها توانستند.»روایت ساجده پردهای کوتاه از یک واقعیت تلخ است. دخترانی که پشت در بی سوادی، روزهاشان را سپری میکنند و تبدیل به زنانی بیسواد میشوند. اغراق نیست اگر بگوییم، میزان بالای بیسوادی در کشور تبدیل به امری نگرانکننده شده است. اما قبل از ارائه آمار بهتر است که تعریفی از بیسوادی را پیش رو داشته باشیم تا درک بهتری از موضوع بهدست آوریم. «نهضت سوادآموزی ایران» در تعریف بیسوادی میگوید: «شخصی که قادر به نگاشتن و خواندن یک بیانیه ساده در مورد زندگی نباشد و از انجام محاسبات ۴ عمل اصلی ریاضی ناتوان باشد، بیسواد اطلاق میشود.» بر اساس این تعریف و بر اساس سرشماری، ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار نفر در کشور یعنی در حدود ۱۴ درصد از گروه سنی بالای شش سال، بیسواد مطلق محسوب شدهاند. این تازه جدای از آمار کم سوادان است که اگر آن نیز بخواهد لحاظ شود، وضع بحرانیتر میشود. چنانکه در حدود ۱۰ میلیون ایرانی تنها تا پنجم ابتدایی تحصیل کردهاند و ۱۰ میلیون نیز تنها تا سطح سیکل به مدرسه رفتهاند. جمع این اعداد، آن هم با آمار سال ۹۰، عددی به شدت نگرانکننده را ترسیم میکند. این آمار یعنی آنکه چیزی نزدیک به ۳۰ میلیون ایرانیِ بیسواد و کم سواد هستند. قابل ذکر است که «علی باقرزاده»، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، نیز در اردیبهشت پارسال خبر از وجود نزدیک به سی میلیون ایرانی بیسواد و کم سواد داد و در این میان، تأسف بار آنکه نزدیک به چهار میلیون نفر از ایرانیان بیسواد بین سن ۱۰ تا ۴۹ سال به سر میبرند. «میزان بالای بیسوادی نقض حقوق بشر است»با اینکه مصوبه «شورای عالی آموزش و پرورش» نیز در تعریفی شبیه به تعریف نهضت سوادآموزی، هر فردی را که زیر سوم ابتدایی تحصیل کرده باشد «بیسواد» میداند اما اساسا این شاید تعریف ایرانیِ فرد بیسواد محسوب شود! چنانکه «کارن خانلری»، عضو کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی، در اینباره میگوید: ««آمار بیش از ۹ میلیون بیسواد مربوط به افرادی است که هرگز به مدرسه نرفتهاند و خواندن و نوشتن نمیدانند. این در حالیست که معیار بیسوادی در دنیای مدرن این روزها تغییر کرده است. در این دوران افرادی که سواد استفاده از کامپیوتر و وسایل الکترونیکی را ندارند هم بیسواد محسوب میشوند. بنابراین آمار بیسوادان کشور خیلی بیشتر از۹میلیون نفر است.» با این وجود اگر تعریف جهانی و مدرن بیسوادی را نیز ندیده بگیریم، رقم رسمی نزدیک به ده میلیون بیسواد مطلق درایران، به اندازه کافی گویای وضعیت بغرنج سواد در ایران هست در حالیکه در کشورهایی همچون ترکمنستان، آذربایجان و تاجیکستان آمار بی سوادی تقریبا صفر است جالب آن است که باقرزاده – رییس نهضت سوادآموزی سه سال پیش با اعلام اینکه رتبه ایران از نظر میزان سواد در میان ۲۴ کشور منطقه، ۱۵ است، اذعان کرد که سازمان ملل به دلیل آماربالای بیسوادی در ایران، این کشور را «ناقض حقوق بشر» میداند.یکی ازمعضلات سوادآموزی در بین افرادی که به اصطلاح «نوسواد» محسوب میشوند، پدیده «بازگشت به بیسوادی» نیز است. در تعریف بازگشت به بیسوادی گفتهاند: «از دست دادن توانایی خواندن و نوشتن که از کمبود مطالعه توسط نوسوادان نشأت میگیرد.» برای اینکه شناخت مستقیم و درجه اولی از این پدیده بهدست آوریم، کافیست به روایت «مهدی بوعذار» – که خود یک معلم عرب خوزستانی از همان روستای ساجده است – توجه کنیم که میگوید: «نه فقط دخترها، پسرهای ما هم زیاد ترک تحصیل میکنند؛ اما باز رفتن سر کلاسهای مختلط و حتی رفتن تا هویزه و بعد تا اهواز برای پسران آسانتر است؛ اما دختران نه. آنها همه مثل هم هستند و متأسفانه این موضوع در روستاهای خوزستان جا افتاده که دختران در نهایت تا کلاس پنجم بیشتر نمیتوانند درس بخوانند. عمده این روستاها شیعیان عربزبان هستند و بچههایشان تا حد آموزش ابتدایی نمیتوانند فارسی حرف بزنند و توانایی خواندن به زبان فارسی را هم بعد از مدتی به کلی از دست میدهند.» جدای از تجربیات شخصی و در سطح مدیریتی، «محمد مهدیزاده»، معاون آموزشی سازمان نهضت سوادآموزی، از بازگشت بیسوادی برای افرادی که سواد اولیه را فرا گرفتهاند سخن میگوید و هشدار میدهد که اگر فکر چارهای برای محتوای کتابهای موجود در بازار برای این افراد نشود، قطعاً در آینده چالش بزرگی به اسم بیسوادان کارنامه بهدست به وجود خواهد آمد. به گفته او هم اکنون هیچ انتشاراتی در جامعه وجود ندارد که برای این افراد با این میزان سواد کتاب منتشر کند تا آنها با تکرار خواندن مانع از فراموشی آموختههایشان شوند.بیشترین آمار بیسوادی در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال متعلق به استان سیستان و بلوچستان است. در همین رده سنی استانهای مازندران و سمنان بهترین وضعیت را دارند. کمترین آمار بیسوادی از سن شش سال به بالا برای شهر تهران است. اما همچنان شهر تهران ۱۰۰ هزار شهروند تهرانی بیسواد دارد. با این حال اگر مردان را از زنان تفکیک کنیم، زنان بیشتر بیسواد هستند و این بحران بیسوادی در میان دختران و زنان استانهای دوردست رواج بیشتری دارد. طبق اطلاعات جدید دولتی، وضع بیسوادی در میان دختران بالای شش سال در ایران نگرانکننده و در۴۰ شهر ایران بحرانی است. یعنی این ۴۰ شهر بیشترین میزان دختران بیسواد شش سال به بالا را درخود جای دادهاند. بر اساس این اطلاعات – که آن را معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری بیرون داده است. شهرهای جنوبی ایران در فهرست بیسوادی دختران، رتبه بالایی دارند سیستان و بلوچستان با ۱۱ شهر در صدر آمار بیسوادی دختران است، خوزستان هم با سه شهر، پس از آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی در رده چهارم این جدول ایستاده است.وزیر یک چیز میگوید، واقعیت چیزی دگر!با اینکه در سطح کلان همیشه توصیه و تأکید بر حل معضل بیسوادیست اما در سطح مدیریت، بیتوجهیها در مناطق محروم افزون از حساب است. «مهدی بوعذار»، معلم روستایی در خوزستان، اما روایت دیگری دارد. او درباره درخواستهای مکرر و پاسخ رد و بیتوجهی آموزش و پرورش هویزه به تاسیس مدرسه در روستای «یزدنو» اینگونه میگوید: «ما که صدایمان نمیرسد، هرچه میگوییم بچههایمان بیسواد ماندهاند، میگویند راهتان دور است، معلم نمیآید… ما که کلاس یکنفره نخواستیم؛ بچههای ما خیلی بیشترند، بچههای راهنمایی ما بالای ۲۰ نفر میشوند؛ گفتیم معلم بدهید خودمان میبریم و میآوریم اما آموزش و پرورش هویزه میگوید، نمیشود. میگویند حد نصاب زیاد شده، میپرسیم چند است؟ میگویند ۴۰ دانشآموز. آخر ما ۴۰ دانشآموز از کجا بیاوریم؟ آخرینبار گفتند دیگر نیا، ما را مسخره کردهای برای ۲۰ تا بچه! هر وقت ۴۰ نفر شدند، بیا..تحصیل در ایران نه اجباری است و نه رایگان دربیشتر کشورهای جهان، تحصیل برای گروه سنی ۶ تا ۱۴سال اجباری و رایگان است و سازمان یونسکو بر ضرورت تحصیل اجباری برای تمامی کودکان تأکید کرده است. بر اساس اصل ۳۰ قانون اساسی، «دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»ایران با ۹.۵ میلیون بی سواد در میان کشورهای جهان حائز رتبه ۱۲۰ می باشد.یک کارشناس دیگر آمار دختران بازمانده از تحصیل را دوبرابر پسرها اعلام کرد و گفت دختران بنا به دلایل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی، کمبود فضاهای آموزشی، مشکلات اجتماعی و نیز زندگی در مناطق صعبالعبور از درس خواندن باز میمانند.در برخی مناطق اهواز، مرکز خوزستان، از بین هر چهار دختر تنها یک دختر موفق به رسیدن به دیپلم میشود.در شهرستان دزفول از ۵۰۰ دانش آموزی که در سه سال گذشته از تحصیل باز مانده اند ۶۰درصد آنان دختر می باشند. ۵۰۰هزار بی سواد ۱۰ تا ۴۹ سال در استان خوزستان وجود دارد که ۳۰ درصد آنها را زنان تشکیل می دهند و ۸ درصد بیسواد مطلق هستندآمار ترک تحصیل دختران در غرب خوزستان و شهرهای مرزی ایران و عراق در شرایط هشدار است.هرساله، حداقل یک چهارم دانش آموزان ایران ناگزیر از ترک تحصیل می شوند که بخش زیادی از آنها به کودکان کار می پیوندند که جمعیت شان بین ۳ تا ۷ میلیون نفر تخمین زده می شود. بنابر آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، دوسوم بیسوادی در کشور متوجه زنان بودهاست.بیسوادی در برخی استانها به بالای ۳۰ درصد میرسد و بخش قابل توجهی از کودکان زیر ۱۷ سال که از تحصیل باز میمانند اغلب اولیا و به خصوص مادرشان کم سواد و بیسوادند و رابطه معناداری بین سطح سواد والدین و میزان بازماندگی از تحصیل وجود دارد.واما علل بی سوادی در میان زنان:فقر خانواده و نداشتن تمکن مالی برای خرج تحصیل، مشارکت فرزندان در اقتصاد خانواده و کودکان کار، مشکلات فرهنگی، مهاجرتهای فصلی، نداشتن شناسنامه از دلایلی است که کودکان را از مدرسه رفتن باز میدارد و همه این دلایل وقتی به فرزندان دختر میرسد، سادهتر پذیرفته میشود. «مختلط بودن کلاسهای دختران و پسران در مقطع دبیرستان» هم از علتهای ترک تحصیل دختران در برخی مناطق اعلام شده است. در برخی استانها ازدواجهای زودهنگام نیز مانع از ادامه تحصیل دانشآموزان دختر است.بسیاری از خانوادهها هم به نیروی فرزند دختر برای امور خانه یا مشارکت اقتصادی و درآمدزایی نیاز دارند.ترک تحصیل دختران در سال تحصیلی جاری بیش از ۱۵۱ هزار نفر اعلام شد. عباس سلطانیان معاون آموزش دوره متوسطه دوم وزارت آموزش و پرورش با اشاره به آخرین آمار ترک تحصیل دختران دانشآموز در مدارس کشور گفت: «در سال گذشته یعنی سال ۹۶-۹۷ تعداد دانش آموزان دختری که در هیچ پایگاهی ثبت نام نکردند و هیچ جا مشخصاتشان ثبت نشده و اصلا دانش آموز محسوب نمیشوند ۱۵۱ هزار و ۴۶ نفر هستند.»وی دلایل متعددی را در خصوص ترک تحصیل دختران دانش آموز بازگو کرد. از جمله ازدواج های اجباری و در سنین کودکی، عدم وجود امکانات برای دختران روستایی از جمله سرویس ایاب و ذهاب و نبودن مدارس در روستاها و همچنین عدم وجود معلمان زن برای این دختران دلایلی هستند که خیلی از خانواده ها اجازه ادامه تحصیل را به دختران خود نمی دهند و موجب ترک تحصیل دختران دانش آموز می شود. از مسئولان بر این باورند که خانه داری، فرزندآوری و پرورش کودکان مسئولیت های اصلی یک زن محسوب می شوند.زهرا آیت اللهی، رئیس شورای فرهنگی و اجتماعی زنان در شورای عالی انقلاب فرهنگی این رژیم می گوید: اینکه دختران با خانواده همسرشان برخورد داشته باشند واجب تر است تا بخواهند انواع و اقسام فرمول های شیمی، فیزیک و ریاضی را یاد بگیرند. از عمدهترین دلایل ریشهکن نشدن بیسوادی در کشور این است که آموزش الزامی نیست، درواقع همه قوانین ناظر بر رایگان بودن آموزش است، ولی ناظر بر اجباری بودن آن نیست و قانون اجبار افراد برای ثبتنام در دوره ابتدایی نداریم.وضعیت افرادی که در نهضت سوادآموزی کار میکنند هم چندان مساعد نیست. کمبود بودجه و شرایط نامساعد این افراد آنقدر جدی است که برخی از آنها حاضر به کار برای سازمان نیستند و در پی استخدام در آموزشوپرورش هستند و با این شرایط کسی در سازمان نمیماند که بخواهد به افراد سوادآموزی کند.در جایی دیگر میتوان نقدهایی به بیتوجهیهای دولت به اهمیت سوادآموزی در مناطق محروم داشت. وضعیت مدرسه رفتن بهویژه برای دختران بسیار ناراحتکننده است چراکه خانوادهها اهمیتی به سواد و آینده بچهها نمیدهند. فرهنگ این خانوادهها میگوید دختر یا باید در خانه کنار مادر کار کند یا شوهر کند و سر زندگی خودش باشد. در این مناطق سواد نقشی ندارد و همین عامل باعث میشود تا ظلمی مضاعف به زنها و دخترها شود. در این مناطق زنان و دختران بهواسطه کمبود سواد و نداشتن اطلاعات درست شبیه برده میشوند و هیچ اختیاری از خودشان ندارند. اگر دولت اقداماتی را در نظر بگیرد تا زنها بتوانند بیشتر از نعمت سواد برخوردار شوند شرایط برای همه زنان متفاوت میشود و سطح عمومی سواد بالا میآید، بعدازاینکه این اتفاق افتاد کمتر شاهد خشونت و ظلم به زنها هم میشویم. این موضوع در مورد مردان هم صدق میکنند. برای مثال کسی که میداند قرار است در زمین کار کند یا برای کارگری به شهر مراجعه کند از ابتدا سراغ درس نمیرود، خانواده هم نه این موضوع را پیگیری میکنند و نه حتی حاضر هستند برای فرزند خود هزینه کنند چون کارگری که سواد نمیخواهد. بعد از مدتی این فرد به شهرهای بزرگ میآید و همین بیسوادی یا کمسوادی باعث میشود از او سوءاستفادههای مالی و اقتصادی شود. هرروز به این گروه بیشتر ظلم میشود و آنها هم هیچ راهی برای اینکه از خود دفاع کنند، ندارند. بخش۴:در خاتمه بخش سخنرانان جلسه آقای فرشاد قضائی کاوکائی با موضوع حقوق زنان در ایران به سخنرانی پرداختند :عفو بینالملل: خودسوزی سحر از پیامدهای تحقیر حقوق زنان در ایران است. اسفند ۱۳۹۷، سحر خدایاری، ۲۹ ساله، با سرپیچی از ممنوعیت ورود زنان به استادیوم فوتبال در ایران، با پوشیدن لباس مردانه تلاش کرده بود وارد ورزشگاه آزادی تهران شود و بازی تیم محبوب خود را تماشا کند. اما مأموران انتظامات استادیوم که متوجه زن بودن او شده بودند، مانع ورود او به ورزشگاه شدند. او متعاقباً به زندان منتقل شده و دو روز بعد به قید وثیقه آزاد شد؛ این زندان که قبلا مرغداری بوده، در حال حاضر محل نگهداری چند صد زنی است که به ارتکاب جرایم سنگین متهم و محکوم شدهاند و شرایطی غیربهداشتی و جمعیتی بیش از حد ظرفیت دارد.دختری که اسم وی در شبکه های اجتماعی “سحر” عنوان شده است، در مقابل دادسرای تهران اقدام به خودسوزی کرد. خواهر این دختر جوان می گوید سحر در اسفندماه سال گذشته به هنگام ورود به ورزشگاه آزادی توسط مامورین بازداشت و به زندان منتقل شده است. او همچنین از ابتلای خواهرش به بیماری “دوقطبی” خبر داده و اعلام کرده است سحر پس از حضور در دادسرا برای گرفتن گوشی موبایلش، مطلع شده که به ۶ ماه حبس محکوم شده و در واکنش به این حکم اقدام به خودسوزی کرد و چندی بعد به علت سوختگی 90% جان خود را از دست داد.مرگ دختر آبی با واکنش های گسترده ای از سوی فوتبالیستها، هنرمندان، سیاستمدارها و سازمان های حقوق بشری در داخل و خارج از کشور ، سازمان عفو بین الملل مواجه شد.در حالی که واکنشهای جهانی به مرگ سحر خدایاری، معروف به «دختر آبی»، و محرومیت ناعادلانه دختران و زنان ایران از ورود به ورزشگاهها برای تماشای مسابقات ورزشی همچنان ادامه دارد، حسن روحانی در جلسه هیئت دولت بدون اشاره مستقیم به این موضوع، «شرکت در انتخابات» را راه رفع مشکلات دانست.سازمان عفو بین الملل با صدور اطلاعیه ای مطبوعاتی مرگ سحر خدایاری، شناخته شده به “دختر آبی” را نتیجه بی اعتنایی شدید مقامات و مسئولان ایرانی به حقوق زنان خوانده است. عفو بین الملل با اشاره به اینکه ایران تنها کشوری است که مانع ورود زنان به استادیوم های فوتبال می شود تاکید کرده است که تنها “جرم” (سحر خدایاری) زن بودن در کشوری بود که زنان در آنجا مورد تبعیض قرار میگیرند، تبعیضی که در قوانین نهادینه شده و به هراس انگیزترین شیوه های قابل تصور در تمام عرصه های زندگی زنان نمود کرده است. در ویژه برنامهای که پنج شنبه ۲۱شهریور با حضور دو کارشناس ازتلویزیون ایران پخش شد، ورزشکارانی که به جان باختن دختر آبی واکنش نشان داده و خواستار اقدامی در این زمینه بودند، به بازی در زمین دشمن متهم شدند. معترضانی که انگ “بیماری روانی” میخورند. روزنامه ک یهان در گفتوگو با پدرش و از زبان او نوشته که این دختر مشکل روحی داشته و “زود عصبانی میشده است”.شاید حق با پدر و خواهر سحر باشد، شاید او مشکلات روحی و روانی داشته اما وقتی پدر او با افتخار میگوید حتی برای تماشای فوتبال از تلویزیون برای دخترش از مراجع استفتاء کرده، وقتی پدرش تصریح میکند که سحر بدون اجازه خانواده برای تماشای مسابقه فوتبال به استادیوم رفته بوده، وقتی تاکید میکند که این خانواده متدین و مذهبی و مقید هستند، و وقتی شور و حرارت این دختر برای رفتن به استادیوم را میبینیم، آن وقت شاید بتوان فهمید بیماری افسردگی یا روانی او از کجا ریشه گرفته است.شاید بهترین نوشته را در این باره “حورا سپهر” در صفحه فیس بوکش نوشت: «افسردگی، اختلال دو قطبی و پریشان حالی زنان ایرانی اغلب یک مسئله اجتماعی و عمومی است. زنانی که افسردگی دارند، آنهایی که به بیماری دو قطبی مبتلا هستند و زنانی که تن و جانشان را به آتش میزنند از ابتدا افسرده و عصبی و پریشان متولد نشدند. زمانه با آنها چنین کرد.»ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش نوشت که «جو حاکم در ورزشگاهها برای حضور زنان مناسب نیست و اضافه بر این در بعضی انواع ورزش، مردان پوشش مناسبی در برابر زنان ندارند».دست زدن به روشهای رادیکال برای بیان اعتراض، تاریخی به قدمت جنبشهای اعتراضی دارد. آنچه اما در ایران بیشتر به چشم میآید، متهم کردن این گونه افراد به ابتلا به بیماریهای روانی است.در ایران اما وضع به گونه دیگری است. اکثر کسانی که در اعتراض به فشارهای موجود دست به حرکات اعتراضی رادیکال میزنند به مبتلا بودن به بیماری روانی یا افسردگی حاد متهم میشوند.مشهورترین نمونه خودسوزی اعتراضی در ایران پس از انقلاب، هما دارابی است. او که یار و همرزم پروانه فروهر در حزب ملت ایران، روانپزشک و استاد دانشگاه بود و به علت اعتراضاتش به حجاب اجباری ممنوعالتدریس شده بود در اسفند ۱۳۷۲ در میدان تجریش تهران خود را آتش زد.پس از مرگ او بارها و بارها گفته شد که او دچار افسردگی شدید بوده و مشکلات روحی داشته است.پیش ازهما دارابی، در شهریور ۱۳۶۶ “نیوشا فرهی” هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در اعتراض به حضور علی خامنهای در مقر سازمان ملل در نیویورک مقابل این محل خود را به آتش کشید.روزنامه کیهان با مقایسه خودسوزی نیوشا فرهی و سحر خدایاری مدعی شده که: «یک هفته بعد از این ماجرا معلوم شد مرکزیت گروه یاد شده (چریکهای فدایی خلق) از بیماری افسردگی وی که در حال مداوا نیز بود سوءاستفاده کرده و به او قبولانده بود خودش را به آتش بکشد و تاکید کرده بود که این اقدام یک حرکت نمادین خواهد بود.»در اسفند ۱۳۸۷ نیز مردی که نام او “محمدرضا کلاورزانی مقدم” و جانباز جنگ اعلام شد مقابل مجلس شورای اسلامی دست به خودسوزی زد. یک روز پس از این اقدام اعتراضی علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی گفت “این فرد نه جانباز بلکه معتاد بوده است”. مسئول پرونده این فرد،معتاد بودن او را رد کرد.آسیبهای جسمی و روانی ناشی از کودک همسری ضربات جبران ناپذیری را بر روی زندگی دختران بهویژه بارداریهای زیر۱۸ سال، مرگومیر مادران، افسردگی،و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیبهایی مانند طلاق، بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.مدتی پیش علی کاظمی، مشاور معاون حقوقی قوه قضائیه با اشاره به ازدواج ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار کودک در یک سال، گفت که اینها به طور رسمی ازدواج کردهاند، اما مشکل عمده ما افرادی هستند که خارج از فرآیند رسمی ازدواج میکنند. از سوی دیگر ازدواج مردان سن بالا با دختران کم سن و سال، کودک آزاری محسوب میشود. دی ماه امسال کمیسیون حقوقی قضایی مجلس طرح ممنوعیت کودک-همسری را رد کرد.بر اساس آمار منتشر شده بالغ بر ۹۵ هزار مورد طلاق زنان زیر ۱۹ سال در فاصله سالهای ۹۰ تا ۹۴ ثبت شده که حدود ۵ هزار و ۷۶۰ مورد از این طلاقها مربوط به ازدواجهایی است که سن زوجین کمتر از ۱۵ سال است. او نهایتاً زمانی که دوباره باردار بوده موفق به جدایی از همسرش شده است. زمانی که بچه دار شده است بچه اش را از او گرفته اند و بعد از این همه سال تاکنون نتوانسته است فرزند خود را ببیند.بارها دیده شده که صدا و سیما بچه دار شدن را ترویج داده اند و مردم را تشویق به بچه دار شدن کرده اند. شبکه 5 صدا و سیما چندی قبل خانمی را دعوت کرده بودند که کودک همسری بود ،خانمی متولد ۶۴، در ۱۵ سالگی ازدواج کرده، ۷ فرزند دارد، و دوباره پا به ماه است ، یک دوقلو هم سقط شده دارد، در خانه ای ۸۵ متری زندگی می کند و با نهایت رضایت از زندگی خود تعریف می کرده است و در صحبتهایش اشاره می کرده به این که آقا گفته است بچه دار شوید ، این خود نشان دهنده تبلیغ به کودک همسری می باشد.چهل سال از انقلاب اسلامی ایران و آغاز بحث حجاب اجباری در این کشور میگذرد.
آییننامهها و راهکارهای زیادی در این سالها برای “گسترش فرهنگ عفاف و مقابله با روند فزاینده بدحجابی” به تصویب رسیدهاند و ابلاغ شدهاند ولی آنچنان که شواهد نشان میدهند، نتوانستهاند بخش قابل توجهی از زنان این سرزمین را با حجاب اجباری همراه کنند.حکومت در این سالها برای به کرسی نشاندن حجاب اجباری از ابزارهای انتظامی و امنیتی هم بهره گرفته است. پلیس ویژه نظارت بر پوشش زنان،“گشت ارشاد” که نوع برخوردش با شهروندان همواره انتقادهای فراوانی را به همراه داشته است یکی از این تلاشهاست.عفو بینالملل:معترضان حجاب اجباری برای اعتراف تلویزیونی زیر فشار بیرحمانه هستند.
سه معترض به حجاب اجباری هریک به ۱۰ سال حبس محکوم شدندیاسمن آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز به دلیل اعتراض به حجاب اجباری مجموعا به ۵۵ سال حبس محکوم شدند. طبق قانون مجازات اسلامی برای هریک از آنها ۱۰ سال حبس تعزیری قابل اجراست.مامورانی که یک زن را ضربوشتم کرده بودند، لوح تقدیر و هدیه نقدی گرفتند.
قوانین پیشگیرانه ای برای دسترسی به اسید در بازارهای ایران وجود ندارد. مجلس اخیرا ضمن مخالفت با محدود کردن دسترسی آسان به خرید و فروش اسید، برای “اسیدپاشی با قصد ایجاد ناامنی” مجازات اعدام در نظر گرفته است. با این حال روز بروز قربانیان اسیدپاشی دیگری شناسایی می شوند. اسید اسلحه بی صدا شده و دائم قربانی میگیرد.دکتر فروتن رئیس انجمن کمک به قربانیان اسیدپاشی که در هفتههای اخیر سه زن قربانی اسیدپاشی را در دفتر انجمن ویزیت کرده، میگوید:« در هفتههای اخیر زنی را ویزیت کردم که صورتش کاملاً صاف شده بود.
دو چشمش را از دست داده بود. این خانم قبل از اسیدپاشی بسیار زیبا بود. این خانم و دو زن دیگر اطراف تهران یا در جنوب شهر تهران زندگی میکنند و تا به حال موضوع اسیدپاشیشان رسانهای هم نشده است.همچنین به نقل از او پوران پویایی را چندی پیش دیدم. زن ۵۰ سالهای که چندین سال پیش قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شده بود. هیچگاه خبر اسیدپاشیاش از محدوده خانهاش فراتر نرفته بود تا اینکه با ما گفتوگو کرد.او میگوید: «بسیاری از قربانیان اسیدپاشی بعد از این ماجرا دچار خشم و نفرت شدهاند و به مشاوره و روانپزشکی جدی نیاز دارند.برخورد با دوچرخه سواری زنان در برخی از شهرهای ایران نیز افزایش یافته از جمله در اصفهان که پس از انتقاد امام جمعه اصفهان، دادستانی این استان، به نیروی انتظامی دستور داده است تا جلوی زنان دوچرخه سوار را بگیرد و دوچرخه آنها را به پارکینگ منتقل کند.برخی کاربران در شبکه های اجتماعی از محدودیت استفاده از دوچرخههای اپلیکیشن بیدود در تهران برای زنان خبر می دهند.بازداشت ۷۰ زن دوچرخه سوار در میدان ولی عصر تهرانغلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوال یک خبرنگار در ارتباط با بازداشت ۷۰ زن دوچرخه سوار در میدان ولی عصر تهران، دلیل بازداشت این شهروندان را تخلفات انجام گرفته در خصوص “عفاف و حجاب” عنوان کرده است.
بازداشت این زنان دوچرخه سوار در حالی صورت گرفته است که پیشتر معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده درباره اینکه برخی از مسئولان دوچرخه سواری را برای زنان ممنوع کرده اند و حتی نهادهای قانونی هم وارد مسئله شده اند گفت: دوچرخه موتور نیست که بگویم گواهینامه لازم دارد، از قدیم خانم ها برای تردد از دوچرخه استفاده می کردند و قانونی نداریم که دوچرخه سواری خانم ها را ممنوع کرده باشد. ویدئوی آوازخوانی نگار معظم که روز جمعه ۲۷ اردیبهشت ماه در میان یک تور گردشگری در روستای تاریخی ابیانه که اقدام به اجرای آواز به صورت تک خوانی کرده بود در شبکه های مجازی دست به دست شد و کاربران آن رویداد را «از زیباییهای ایران» دانستند و پس از مدتی این خواننده شیرازی از سوی دادستانی عمومی و انقلاب این شهر احضار و راهنمای گردشگران این تور نیز به مراجع قضائی معرفی شد.و چندی بعد به ۱۰ سال زندان محکوم شد.ممانعت از اجرای موسیقی خوانندگان زن در ارومیهکنسرت گروه هنری “دلیار” که قرار بود با اجرای خوانندگان به نفع بیماران سرطانی در بیمارستانی درارومیه برگزار شود، توسط ستاد فرماندهی انتظامی این شهرستان لغو شد. ممانعت از اجرای این گروه هنری، به بهانه عدم ارایه موافقتنامه کتبی از فرماندهی انتظامی استان صورت گرفته است. استاندار آذربایجان غربی وعده داده است که دلیل برگزار نشدن این کنسرت را پیگیری کند.بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران، کنسرت زنان برای زنان به صورت تک خوانی مجاز است و به صورت همخوانی برای آقایان نیز مجاز محسوب میشود.
با این حال و اگرچه خوانندگی زنان در ایران منع قانونی صریحی ندارد، اما طی ۴۰ سال گذشته هنرمندان زن از خوانندگی محروم شده و تعدادی از خوانندگان مرد نیز به دلیل کار با خوانندگان زن یا مشخص بودن صدای زن در کارهایشان ممنوع الفعالیت شدهاند.دیه زن و مرد برابر شد بعد از 40 سال!بر اساس رای دیوان عالی کشور دیه زنان و مردان از این پس یکسان پرداخت می شود و صندوق تامین خسارت های بدنی ملزم به پرداخت مابه التفاوت دیه است.ارث زنان نصف ارث مردان است.ارث زنان دراسلام نصف ارث مردان در نظر گرفته شده. پسر دو برابر دختر، برادر دو برابر خواهر وشوهر دو برابر زن. چرا؟
روشنفکران دینی اما تفسیری دیگری دارند.
آنها میگویند ارث زنان نصف مردان در نظر گرفته شده چرا که مردان وظایف و مسئولیتهای بیشتری دارند. مردان دراسلام نانآور خانواده هستند و پرداخت نفقه و مهریه هم بر دوش آنهاست؛ در صورتیکه بارها دیده شده که زنان هم نان آور خانه هستند و پا به پای مردان کار می کنند و حتی بعضاً دیده شده که زنان از مردان هم بیشتر کار می کردند و زندگی را بصورت مستقل اداره می کنند ولی متأسفانه هنوز هم این تبعیض ها به چشم می خورد. اسلام شهادت یک زن را به اندازه یک مرد مجنون ادواری هم قبول ندارد. اعلامیه جهانی حقوق بشر:ماده 1: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اندماده 2: عدم تبعیض ماده 3: حق حیات برای همه ماده 6: ارزش انسانی در همه جاماده 7: همه در برابر قانون مساوی هستندماده 10: حق محاکمه قانونی برای همه ماده 11: حق و اصل برائت ماده 12: عدم دخالت در احوال شخصی ماده 16: حق آزادی انتخاب همسرماده 18: حق آزادی عقیده ماده 19: حق آزادی بیانماده 25: حق خوراک و مسکن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی برای همه.هدف پنجم سند 2030: دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران پایان دادن به همه اشکال تبعیض علیه زنان و دختران در همه جا-ریشه کنی همه انواع خشونت علیه زنان و دختران درحوزه های عمومی و خصوصی، از جمله: در زمینه قاچاق انسان و سوء استفاده جنسی و غیره. ریشه کنی همه اقدامات زیان بارمانند ازدواج کودکان، ازدواج در سنین بسیار پایین و ختنه زنان انجام اصلاحاتی برای برقراری تساوی حقوق زنان و مردان به منظور دسترسی زنان به منابع اقتصادی و امکان مالکیت و کنترل دارایی ها از قبیل: زمین و سایر اشکال دارایی توسط آنان و همچنین برقراری حق دسترسی زنان به خدمات مالی، ارثیه، و منابع طبیعی، درراستای قوانین ملی(کشورها)– ارتقای کاربرد فناوری توانمند کننده، به ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور ترویج تواتمند سازی زنان– تقویت و اتخاذ سیاست های مطمئن و مناسب وهمچنین وضع قوانین قابل اجرا برای ترویج تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران در کلیه سطوح. بخش ۵:در بخش پایانی جلسه بحث آزاد با موضوع حق دنیای زیبا وآزاد برای همه مطرح گردید که ابتداخانم مهسا ذکایی اینگونه بحث را شروع کردند که می توان به دخترآبی اشاره کرد که او هیچ چیز خاصی نمی خواست جز اینکه به ورزشگاه برود و آرزوی دیرینه ی خودبرسدوتیم مورد علاقه خودش را تشویق کنه ولی این حق را ازاوگرفتندماده 28 قانون جهانی حقوق بشراشاره می کندبه این موضوع که ما می توانیم نظمی را بخواهیم که خودمان از لحاظ اجتماعی و بین المللی آن را داشته باشیم و بدون هیچ محرومیتی به آرزوی های خود برسیم .و موردی دیگر همان بحث کودک همسری که هر دختری این آرزو را دارد ازدواج کند اما به موقع و بدون زور و اجبارخانواده و ارگان دیگری و مواد 3 تا11اعلامیه جهانی حقوق بشراشاره به احترام به حقوق آزادهای شخصی و انسانی است.
و درادامه خانم سمیرا فیروزی اینگونه نظردادند که همه انسان ها می بایست دارای حق حیات و آزادی یکسان باشند و اصل 32 قانون اساسی در نظام جمهوری اسلامی اینگونه اشاره می کند که هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون اعلام می کندوحین بازداشت باید حکم بصورت کتبی به متهم ابلاغ بشود و متهم باید تفهیم حکم شود ولی متاسفانه به اینصورت نیست .دنیای برابری در ایران وجود ندارد.
ودرپایان خانم مهسا ذکایی ضمن تشکر ازتمام فعالین؛ منشی جلسه׃ آقای حامدغریب زاده ادمین ها:آقایان افشین رجبی .مهران فاضل زاده .دیان دادی صدابردار׃ آقایان مهران فاضل زاده، علیرضا حجتی راس ساعت 21:30 ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای کمیته زنان که در جلسه مزبور حضور داشتند عبارتنداز׃ آقایان :افشین رجبی، محمد رسولیان، دیان دادی، مهران فاضل زاده، حامد غریب زاده،علیرضا حجتی٬ فرشاد قضائی کاوکانی خانمها:پریسا حبیبی، النازاسدی فر،رویا ملایی بیجارپسی، سمیرا فیروزی بویاغچی، شراره هادی زاده رئیسی، مهسا ذکایی، فاطمه عروجی، زرین تاج الیاسی٬ الهه گراو ندعلیزاده.
برای دفاع از مبارزان سیاسی(چشمها)
سپیده کرامت بروجنی
یک نفر دارد مقامش بر شما ارجع
یک نفر کند تقلید در ره مرجع
یک نفر کشد غمی با زجر
یک دار گردن و نفر در رج
زن قالیباف و کولی دختر چوپان
جمع جامعه شکار چشم پنهان
این نشان از آن نشانی هاست
این تباه از آن تبانی هاست
بی هوا ابر را از دستان آسمان دزدیدن
بی صدا باد را از ندای ابر ها دزدیدند
بی چراغ باران را از عبور باد دزدیدند
بی نگاه خاک را از چشمان باران دزدیدند
و آخر دو چشمی که دزد ها را دیده بود
از دگر چشم ها دزدیدند
ایران در اعدام همچنان دوم است
وحید حسن زاده ابراهیمی
در گزارش آمار اعدامها در سال ۲۰۱۸ که سازمان عفو بینالملل روز چهارشنبه ۲۱ فروردین در وبسایت خود منتشر کرد آمده است که موارد اعدام در جهان کاهش ۳۱ درصدی داشته است.
سقوط چشمگیر آمار اعدام در جهان تا این حد در ده سال گذشته بیپیشینه بوده است.
بر اساس این گزارش، در حالی که بیشتر کشورها از جمله ایران شاهد کاهش شمار اعدامها در سال گذشته میلادی بودهاند در کشورهایی مانند بلاروس، ژاپن، سنگاپور، سودان جنوبی و آمریکا در همان زمانی افراد بیشتری نسبت به سال ۲۰۱۷ اعدام شدهاند.
تایلند اعدام محکومان را پس از دورهای توقف ازسر گرفته و مالزی تهدید کرده حکم اعدام را مجددا برقرار میکند.
چین: در سال ۲۰۱۸ چین با حدود هزار مورد اعدام کشور نخست اعدامکننده در جهان بوده و ایران، عربستان، ویتنام و عراق از این حیث در جایگاههای پس از آن قرار دارند.
چین که پرجمعیتترین کشور جهان است در سالهای گذشته نیز همواره به عنوان بزرگترین کشور اعدامکننده جهان شناخته میشده است، گرچه بالاترین نرخ سرانه اعدام به نسبت جمعیت در جهان از آن ایران است.
ایران: در پی اعمال برخی اصلاحات در نظام قضایی ایران، شمار اعدامها در این کشور در سال ۲۰۱۸ نسبت به سال پیش از آن کاهش شدیدی داشته و تقریبا نصف شده است. بر پایه گزارش عفو بینالملل شمار اعدامیان در ایران در این سال ۲۵۳ نفر بوده که نسبت به آمار سال قبل از آن دست کم ۵۰ درصد کاهش داشته است.مطابق گزارش این نهاد حقوق بشری، ایران همچنین در سال گذشته میلادی بعد از چین صاحب دو سوم آمار کل اعدامیان در جهان بوده است. ایران در سال پیش از آن نیز بیش از دو سوم اعدامیان جهان را به خود اختصاص داده بود
در حاشیه کنگره جهانی علیه مجازات اعدام که در تاریخ هشتم اسفند سال گذشته در بروکسل، پایتخت بلژیک برگزار شد، «گروه حقوق بشر ایران» آمار کل اعدامیان ایران در سال خورشیدی ۱۳۹۷ را ۲۷۳ نفر اعلام کرده بود. محمود محمود امیری مقدم، رئیس این گروه که یک نهاد مستقل حقوق بشری است در آن روز در یک نشست خبری گفت که چهار جرم اصلی منجر به صدور حکم اعدام در ایران را قتل، محاربه (فساد فیالارض)، مواد مخدر و تجاوز تشکیل میدهد.
در ماههای پایانی سال خورشیدی گذشته نام چند تن از افرادی که به جرم اخلال در نظام اقتصادی اعدام شدند به سیاهه اعدامیان در ایران افزوده شد.
جمهوری اسلامی با ۶ مورد تأیید شده اعدام نوجوانان در سال ۲۰۱۸، همچنین بالاترین میزان اعدام کودکان زیر سن قانونی در دنیا را در اختیار دارد
بر اساس همین گزارش، عربستان با ۱۴۹، ویتنام با ۸۵ و عراق با دست کم ۵۲ اعدامی در ردههای بعد از ایران قرار دارند.
ماده 1: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر، به مهمترین حق هر انسان، یعنی «حق حیات» اشاره می کند . حقی که از بدو تولد با انسان زاده میشود. در این بند، به سادگی بیان می شود که هر انسانی، باید از حقوق مشخصی مانند حق زندگی , آزادی و امنیت، برخوردار شود.
.به امید روزی که شاهداین رویدادهانباشیم
فقر و اعتیاد
حسن پورکرمی
مطالبی راکه هم اکنون ملاحظه میکنید، چکیده ای اززندگی افرادی است که به نوعی با فقردست و پنجه نرم میکند واین فقروتنگدستی چنان در زندگی آنها تاثیر گذاشته است که تار و پود و سرشت زندگی یک به یک آنها را به مرحله انحطاط کشانده است. چه زندگی ها که فقط به خاطر نبود مولفه آسایش نابود شده است.مولفه ای که در کشور جمهوری اسلامی ایران به هیچ عنوان متعلق به انسان های عادی نمی باشد.در ایران زندگی متعلق به افراد مرفه جامعه است ،کسانی که به نوعی زندگیشان گره خورده با حکومت است و افراد دیگر که چنین مزیتی در خصوص ارتباط با حکومت را در اختیار ندارند،فقط زنده هستند. افرادی که در فقر و تنگدستی به سر می برند بیشتر در معرض مخدر و اعتیاد به آن قرارمیگیرند سوال اینجاست که چطور می شود فردی که از لحاظ مالی در اوضاع به سامان قرار ندارد چگونه می شود به سراغ مواد مخدر و امثال آن می رود،در عوض افرادی که از استطاعت مالی برخوردارند با اینکه توان و پول کافی برای مصرف این گونه افیون ها را دارند از انجام آن اجتناب می کنند!!!؟ به نظر شخصی من کسانی که درگیر چنین مواردی می شوند افرادی هستند که از این نوع موارد برای مسکن برروی دردها ،خواسته ها، آرزوها و آمال خود استفاده می کنند و هیچ یک از آنان به هنگام مطرح شدن این پرسش که آیا فکر می کردید که معتاد می شوید؟ جواب مشابهی می دهند و می گویند :ما مصرف کردیم فقط مثلاً فلان ناراحتی مان از بین برود یا برای تفریح دست به چنین کاری زدیم، ولی هیچ زمان فکر نمی کردیم که معتاد شویم و امروز راه خلاصی برای آن پیدا نمی کنیم. هر زمان چیزهایی را که از دست دادیم در یک کفه و چیزهایی را که به دست دادیم در کفه دیگر بگذاریم درمیابیم که همه چیزمان را داده ایم برای هیچ.!!!! در اینجا چند مورد از این چیزهایی را که از دست رفته اند را با یکدیگر بررسی میکنیم. بیکاری، طلاق، گورخوابی، فحشا، سرقت، ازدواج زودهنگام ،فروش فرزند، بیماریهای جسمی وروانی .جزو مواردی هستند که ارتباط مستقیم با فقر دارند در اینجا سعی می کنم در مورد هر یک از این موارد مطالبی را بیان کنم. بیکاری: همه کار میکنن تا به آرزوهایشان و خواسته هایشان از زندگی برسند .مطمئناً فردی که به سراغ کسب و کار و کسب درآمد نرود ،توانایی کافی برای انجام و برآورده ساختن خواسته هایش را ندارد. فردی که از سطح سواد قابل قبول و جایگاه و شغل اجتماعی خوبی برخوردار نباشند، دچار فقر و تنگدستی شده و در نهایت به اولین پیشنهاد ( مصرف) جواب مثبت میدهد و فردی که آلوده به چنین مسئلهای شد ،دیگر توانایی انجام هیچ کاری را ندارد؛ اجتماع به او اطمینان ندارد و ترجیح میدهند کنارش بگذارند و او روز به روز غرق و غرق تر در اوضاع نابسامان خود می شود. طلاق: فقر و اعتیاد دو عنصر بسیار اساسی برای به آتش کشیدنپلان یک خانواده است.
فردی که نتواند معیشت یک خانواده را تامین کند و در کنار آن درگیر اعتیاد هم باشدبه راحتی میتواند یک خانواده را به مرحله نابودی بکشاند در این میان نیازهای جنسی و نه نیازهای عاطفی و معیشتی یک خانواده تامین نمی شود و خانواده ای که چنین نیازهای اولیه خود را نتواند تامین کنند با تمام عشق و عاطفی که شاید ما بینشان وجود داشته باشد راهی به جز جدایی و نابودی نخواهد داشت. گورخوابی:افردی که نتواند عضو قابل قبول برای خود و اجتماع باشد و حتی به نوعی عنصر نامطلوبی به حساب بیایند از سوی خانواده طرد شده و مجبورند برای ادامه حیات در خیابانها زندگی کنند،عده ای در این میان هوش به خرج دادهو برای در امان ماندن از سرما به گور خوابی و کارتن خوابی روی می آورند. فحشا: بر هیچ کس پوشیده نیست که به طور مثال همسران و فرزندان افراد معتاد به خاطر نداشتن سرپرست و معاون برای تامین نیازهای مالی روی به خود فروشی و تن فروشی می آورند البته در این میان کم نیستند مردانی هم که دست به چنین کاری میزنند،که همه روزه شاهد افزایش آن در سطح شهر هستیم. سرقت: مسئله سرقت هم همانند سایر موارد ارتباط مستقیم با فقر و اعتیاد دارد.فرد برای ادامه زندگی و تامین مواد غذایی و مصرفی خود احتیاج به پول دارد ،کاری در میان نیست، پولی در این میان وجود ندارد، بنابراین شخصچهارچوبهای زندگی را شکسته و قصد به تصدی به اموال دیگران میکند.این امر سبب ازدیاد جرائم ،پر شدن زندان ها و ناامن شدن سطح شهر و کشور می گردد،اعتماد از بین رفته ومردم عینک بد بینی برچشم میزنند. ازدواجزود هنگام: مهمترین نکته پس از تولد فرزندان رسیدگی به خوراک تحصیل پوشاک و فراهم نمودن آینده روشن برای آنان می باشد در این میان خانواده هایی که از پس هزینه های جاری زندگی بر نمی آیند متاسفانه مجبور می شوند برای کاهش هزینههای زندگی تن به ازدواج زودهنگام در سنین خیلی پایین تر از حد تصور بدهند،کودکانی که در سنین ده، یازده سالگی شوهر می کنند و به خانه همسر می روند تا دیگر هزینه ای برای خانواده نداشته باشند.افرادی که قرار است یک زندگی را در آینده به جلو ببرند، ولی هیچ گونه آموزشی در این خصوص در آن سن وسال ندیدهاندحال به نظر شماازدواج اینچنینی چه سرنوشتی خواهد داشت؟؟؟؟
فروش فرزندان: در بین خانواده های کم بضاعت و بی بضاعت افرادی هستند که عواطف انسانی را کاملاً زیر سوال میبرند آنان دست به فروش موجودی زنده می زنند که می تواند یک فرد قابل قبول و سازنده در آینده برای اجتماع باشد آنان در قبال دریافت مبالغی فرزند و جگر گوشه خود را به فروش میرسانند این بسیار دردناک است ولی امروز روز به موارد شایعی در سطح جامعه تبدیل شده است مواردی که ناهنجاری کامل اجتماعی را میتواند به رخ بکشد و نشان از عدم رسیدگی ونظارت بر زندگی عوام است. بیماری جسمی و روانی: افرادی که درگیر اعتیاد می شوند بیمار محسوب شده و همانند یک عضو معلول در یک خانواده در جامعه دیده میشوند آنان که بعضاً در بین ایشان افراد تحصیل کرده و باسواد وجود دارد ،گاها در بین خانوادههای سطح عالی اجتماعی زندگی میکردند امروز تبدیل شدهاند به عنصر نامطلوب اجتماعی و جسم خود را با مصرف به ورته نابودی کشانده و با وارد کردن سموم به جای استفاده از لحظه به لحظه زندگی و شیرینی آن درگیر اعتیاد مسائل حاشیه آن شدهاندیاسی برای آنان چه باید کرد چرا بایستی در بین یک جامعه افرادی اینگونه حق زندگی از ایشان سلب شودمگر یک انسان چند بار متولد شده و زندگی می کند که بایستی عمرش را در دامن اعتیاد و فقر و تنگدستی زندگی کند. اینها حقیقت زندگی امروز ما هستند. خیلی راحت وقتی غذایی در دستمان است و در خیابان در حال عبور هستیم از کنار فردی که بر روی تابلوی در دستش نوشته است گرسنه هستم لطفاً به من کمک کنید میگذریم بدون هیچ اعتنایی به این فاجعه.
به راستی چه بر سر ما آمده است؟،
چه شده است که امروز، چنین ناهنجاریها و مسائلی را در سطح شهر کوچه و خیابان می بینیم و به هیچ اعتناعی از کنارشان به این سادگی می گذریم ؟
چه کسی باید پاسخ بدهد؟
چه کسی باید پاسخ بدهد ،به درد های مادران، همسران، فرزندان طلاق ،گرسنه های درون شهر، تن فروشان خیابانی، بیماران جسمی و روانی، مبتلایان به ایدزوهپاتیت، اینها وهزاران درد و نارضایتی دیگر، در بین این جامعه رو به انحطاط و نابودی. آیا حق این ملت است که این چنین با وجود چنین منابع و امکانات،میبایست اینگونه زندگی کنند؟
در کجای منشور حقوق شهروندی و منشور حقوق بشر سازمان ملل چنین آمده است که یک انسان عمرش را بایستی این گونه بی ارزش سپری کند؟زندگی ای که نه برای خود و نه برای هیچ کس دیگرنه ثمربخش بوده و نه لذت بخش ؛به واقع انسان در زندگی چه جایگاهی دارد؟
آیا او به دنیا آمده تا فرزند طلاق باشد ؟
آیا او به دنیا آمده تا اعتیاد را در زندگی به خود منگنه کند ؟آیا او به دنیا آمده تا در زندان باشد ؟در تیمارستان باشد ؟و یا به کام مرگ فرو برود ؟به خاطر مصرف مواد مخدر، به خاطر فقر ،به خاطر مسئولینی که فقط و فقط به فکر منافع و جایگاه اجتماعی خودشان هستند و انسان های دیگر را همانند ،بردگانی می بینند برای رسیدن به اهداف خودشان.” این ما هستیم که از افراد ارباب می سازیم “آنان را بزرگ و بزرگ و بزرگ میکنیم تا حدی که دست خودمان هم به آنها نمیرسد.
چرا بایدعده ای در رفاه آسایش باشند و عده ای دیگر درگیر این که محل زندگیشان راتغییر دهند به خاطر تن فروشی،اعتیاد فرزندانشان، آنها به خاطر نداشتن امنیت در آن محله و شهر چه باید کنند.. اینها چه خوب ،چه بد ،چه زشت ؛حقیقت امروزجامعه فاسد و ملتهب ما هستند.
چه بخواهیم چه نخواهیم روزانه جوانان زیادی هستند که مبتلا و گرفتار، در بند اعتیاد می شوند.
به خاطر فقر، نداری، امنیت اجتماعی وعدم تعادل در سطوح طبقاتی جامعه. چرا؟؟
قربانیان تصادفات در ایران
محمد رسولیان
مسائل ترافیکی یکی از مباحث پر گفتوگو در جامعه است و بیشتر به نظر میرسد که به دنبال چیستی و چرایی هستیم و بخش قابل توجه بر ما معلوم است و نکته پنهانی زیادی ندارد. جاده های کشور هر لحظه شاهد وقوع تصادفات خونین است و این اتفاقات ناگوار تا زمانی که استانداردهای ایمنی جاده ها از یک طرف و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی از سوی دیگر جدی گرفته نشود ، همچنان ادامه خواهد داشت. جاده های نامناسب ، رانندگان ناشی و یا خواب آلود ، اتومبیل های فرسوده و غیر استاندارد ، رعایت نکردن مقررات رانندگی در جاده ها و… از جمله عواملی به شمار می روند که به عنوان مقصران تصادفات جاده ای شناخته شده اند اما سهم جاده ها در این میان بیش از بقیه عوامل است .
حتی در مواردی که مقصر اصلی راننده ناشی است ، باز اگر وضعیت جاده ها متناسب باشد، می توان امیدوار بود که حادثه رانندگی به فاجعه تبدیل نشود…با توجه به وجود ۵۷۰ هزار کیلومتر راه و ۷۵۰ کیلومتر آزاد راه در کشور ، باید به این مساله توجه داشت که ۸۰ درصد ترافیک و ۷۵ درصد تصادفات بر روی ۲۰ درصد از محورهای بین استانی و بین شهری رخ می دهد.
بررسی های به عمل آمده در گروه آمار سازمان پزشکی قانونی کشور نشان می دهد که طی شش ماهه نخست سال جاری ۱۵۴۳۳نفر به علت تصادفات رانندگی در کشور کشته شده اند که این رقم نسبت به مدت مشابه در سال گذشته ، ۳/۶ درصد رشد داشته است.
راه های موجود در کشور، راههای مناسبی برای رانندگی نیستند . این حقیقت را نمی توان در پوشش نقش بسیار زیاد خطای انسانی در بروز تصادفات جاده ای و یا مشکلات مربوط به فرسوده بودن و استاندارد نبودن خودروها پنهان کرد. نمی توان منکر خطای انسانی ، منکر به خواب رفتن برخی از رانندگان کامیون و اتوبوس که ناشی از ساعات طولانی رانندگی در جاده ها به دلیل نیازهای انباشته مالی آنها شد اما وقتی در اغلب جاده های کشور بدلیل باریک بودن گذرگاه فقط دو اتومبیل می توانند در مسیر مخالف از کنار یکدیگر عبور کنند ، بروز کوچکترین خطای انسانی ، بدلیل در اختیار نبودن کوچکترین قدرت مانور برای راننده مقابل به مفهوم بروز فاجعه است.
سرنشینان خودروها ؛ بیشترین کشته شدگان تصادفات بر اساس بررسی های صورت گرفته مشخص شد که ۵/۳۰ درصد کشته های ناشی از تصادفات سرنشین، ۲۵ درصد موتورسوار، ۳/۲۲ درصد عابر ، ۵/۱۹ درصد راننده و ۲/۰درصد دوچرخه سوار بوده اند.
بررسی ها نشان می دهد نزدیک به نیمی از افراد یعنی ۳/۴۹ درصد ، در محل وقوع تصادف ، ۴/۳۹ درصد در بیمارستان ، ۸/۹ درصد در حین انتقال به بیمارستان و ۸/۰ درصد افراد در منزل فوت کرده اند. بیشترین نسبت متوفیات در مناطق درون شهری مربوط به استانهای تهران با ۶/۵۲ درصد ، اصفهان ۵/۴۲ درصد ، و بیشترین نسبت متوفیات در مناطق برون شهری مربوط به استان های قزوین با ۸/۸۱ درصد و گیلان ۶/۷۷ درصد و در نهایت بیشترین نسبت متوفیات درجاده های روستایی مربوط به استانهای ایلام با ۸/۱ هرساله در سراسر دنیا بیش از ۵۰ میلیون نفر در اثر حوادث ترافیک مجروح و ۲/۱ میلیون نفر کشته می شوند و با وجود اینکه ایران کمتر از یک صدم جمعیت جهان را به خود اختصاص داده ، بیش از یک چهلم از حوادث ترافیکی را به خود اختصاص داده است. در ایران در گروههای سنی یک ماهه تا ۵۰ساله مهمترین علت مرگ، حوادث غیر عمدی است و در راس همه حوادث، سوانح ترافیکی قرار دارد.۳ درصد و کردستان ۱/۱۳ درصد بوده است .در حالی که میزان بروز مرگ ناشی از حوادث مربوط به حمل و نقل در جهان ۸/۲۰ درصد از کل مرگ و میرها را به خود اختصاص می دهد ، در ایران این میزان ۳۸ درصد است.
عواقب اجتماعی تصادفات:
عواقبی که حوادث در زندگی انسانها می گذارد، علاوه بر ازدست دادن سلامتی یا زندگی، هزینه های مراقبتهای درمانی، توانبخشی، ازدست دادن درآمد و قدرت تولید نیز هست.که خودعواقب روحی – روانی را نیز به همراه دارد.مطالعات انجام شده برروی خانواده هایی که یک فرد آسیب دیده در جمع خود دارند نشان داده است که در بعضی خانواده ها اجبارا الگوی زندگی و کار تغییرکرده و حدود یک سوم آنها درآمدشان را از دست داده و حتی در بعضی موارد حضور یک فرد آسیب دیده دخانواده باعث شده است بچه ها از مدرسه رفتن باز بمانند.برای پیشگیری از آسیبهای ناشی از حوادث رانندگی، به کارگیری کمربند ایمنی، صندلی مخصوص کودکان، کلاه ایمنی موتورسواران، آموزش رانندگان و ساماندهی ترافیک را از جمله روش های اثبات شده پیشگیری ازاین گونه آسیبهااست.
وضعیت ادیان در جمهوری اسلامی ایران: یارسان
آزاد بهرامی
ایران متشکل از قومیتها و باورمندان مذهبی مختلفی است که که اغلب تاریخی به بلندی تمدن این کشور دارند و هر یک از آداب و سنت های ویژه منحصر به خود برخوردارند و هر کدام در یک منطقه از ایران زندگی میکنند . عدم قانون و یا عدم اجرای قانون در ایران یکی ازاصلی ترین معضلات سایر باورمندان دینی ست که آنها را از سایر افراد جامعه متمایز میکند و با اقلیت خواندن آنها اغلب محدودیت و محرومیت هایی هم در جامعه و از لحاظ حقوق شهروندی و ذاتی شامل حال آنها میشود و بعضا شاهد سرکوب و بازداشت و زندان و گاهی اعدام آنها هستیم .شاید این دیدگاه جمهوری اسلامی ایران برای سرکوب باورمندان دینی از سر وحشت و خنثی کردن آنهاست که مبادا روزی در ایران به قدرت برسند و تبلیغی برای مذهب و عقیده خود باشند و یا اسلام را به خطر بی اندازند .ضرب و شتم و بازداشت دراویش گنابادی و اعدام آنها ،جلوگیری از اجرای مناسبات و فرایض مذهبی اهل سنت ،بستن کلیساها و جلوگیری از عبادت آنها ،محرومیت از تحصیل،زندان ،ضرب و شتم ،پلمپ محل کسب و نجس خواندن بهاییان از این قبیل جنایاتیست که جمهوری اسلامی ایران در قبال سایر باورمندان دینی و مذهبی دارد . ایرانیان زرتشتی، کلیمی، مندائی، مسیحی، بهایی،اهل سنت و یارسانیان(اهل حق)و … بارها از سوی جمهوری اسلامیایران سرکوب شده اند.آنها بدلیل باورهای خود قربانی مستقیم سیاست های تبعیض آمیزتعصبات اسلامی هستند. اما در اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است که ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزاد اند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین نامه خود عمل کنند. در این مقاله به یکی از این ادیان که شاید در موردش کمتر شنیدید و یا خواندید توضیحاتیداده خواهد شد که شرایط آنها در ایران به چه صورت است.یارسان: این کلمه کردی است و از دو واژه یار و سان تشکیل شده است پسوند سان در آخر کلمه یارسان دلالت بر جمع و جامعه دارد، یارسان در متون دفتری و ادبیات یارسانی به معنی پیروان آیین یاری آمده است. ریشه دین یارسان(اهل حق) را بی شک می توان در ایران پیش از اسلام جستجو کرد چرا که اگر کسی تنها اندکی از این دین بداند پی خواهد برد که این دین مشترکات زیادی با ادیان ایرانی مثل میتراییسم، زرتشتی، مانوی و مزدکی دارد و به طور کل عده ای معتقداند که دین اهل حق ادامه دین زرتشت است آیین یارسان ازلی و ابدی است و در دورهای مختلف تاریخی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است اگر چه قدمت قدیمی ترین متون مذهبی یارسان تا سدۀ دوم هجری است و قدمت برخی از نیایشگاه های آن به قبل از اسلام بر می گردد اما ساختار کنونی آن از سدۀ هفتم هجری توسط سلطان سحاک(اسحاق) بناه شده است. بارگاه سلطان حقیقت در پردیور در مسیر رودحانه سیروان در شهرستان پاوه در استان کرمانشاه میباشد. و کتاب مقدس یارسانیان دیوان گوره یا کلام سرانجام نام دارد که تمام دستورات و فرامین خاص پیروان این دین که از سوی سلطان اسحاق ابلاغ و وضع شده توسط دفتر دار یا کلام نویس او پیرموسی در فتری به ناژ دیوان گوره پردیوری ثبت و جمع آوری شده است.
پیروان این دین عمدتا در نواحی کردنشین غرب ایران مخصوصا در کرمانشاه ساکن اند اما در بسیاری مناطق کشور ایران مثل تهران کلاردشت، شهریار، کرج، همدان، و آذربایجان و هم جمعیت قابل توجهی دارند در بیرون از ایران هم در عراق و هم در ترکیه و بعضی کشورهای اروپایی از جمله آلمان، سوئد مستقر هستند.دین یارسان بر اخلاق استوار است به نحوی اگر کسی اخلاق و ادب را رعایت نکند انجام فرایض دینی معنا ندارد که از آن به عنوان ادب و ارکان یاد می شود.
چهار اصل اساسی این عبارت اند از راستی، پاکی، نیستی و ردایی که به ترتیب به معنای پاک بودن، صداقت،تواضع و نداشتن غرور، و جوانمردی است از دیگر دستورات این دین سر سپرده شدن به یکی از خاندان یاری است به این معنی که ” پیر” و “مرید” هر فرد از میان خاندان او تعیین شود، پیر در آیین یارسان همان مفهوم و مدرس مذهبی و مسئول انجام مراسم مذهبی است نسب “پیرها” به هفت نفر از نزدیکان سلطان سهاک(اسحاق) موسوم به “هفتوانه” و “هفتن” می رسد ولی به دلیل عدم امکان ثبت “پیر” در شناسنامه از کلمه “سید” استفاده می کنند که هیچ ارتباطی به مفهوم سید در اسلام ندارد، و دیگر دستورات این دین یارسان برپا نمودن عبادت دسته جمعی موسوم به “جم” همراه با نذر و نیاز و خواندن سرودهای دینی با نوای تنبور به زبان کوردی به ویژه در مکانی در بنام “جمخانه” و دیگر اینکه به جا آوردن روزه خاونکار(عید پادشاهی) برای مدت سه روز که در پاییز هر سال است و داشتن سیبل برای مردان و پاکدامنی و حفظ عفت و تربیت فرزندان صالح و پاک برای مادران و زنان یارسان است.پیروان یارسان مرگ انسان را جسمی می دانند یعنی این جسم فرد است که فنا شده است نه روح آن پس در مراسم بزرگداشت از دنیا رفتگانشان تنبور می نوازند و سرودهای دینی کوردی یا به زبان بومی خودشان و دسته جمع اجرا می کنند، در این دین ارزش زن و مرد در مسائلی مانند ارث، شهادت، و غیره… با هم برابر است و تعداد زوجین وجود ندارد هر مردی مجاز با ازدواج فقط با یک زن است.
سیری از حق و حقوق مردم یارسان و ظلم به آنها؛ یارسانیان در طول تاریخ خود بخصوص در مناطقی که بصورت اقلیت زندگی کرده اند دچار تبعیض از جانب مسلمانان متعصب و همچنین حکومتها بوده اند، تبعیض در حق پیروان یاری و آزار آنان پس از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی شدتی بی سابقه به خود دید اما هیچگاه حرکت اعتراض سازمان یافته ای از آنان سر نزد و همواره کوشیده اند تا رعایت قانون و آداب و رسوم خود را در خفا به جا بیاورند و برای احقاق حقوق خود دم نزنند.
و در اصول دوازدهم و سیزدهم و همچنین چهاردهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است که پیروان دین یارسان را جزء اقلیتهای رسمی برنشمرده و برای آنان حقی قائل نشده است، بنابراین یارسانیها در صورت اظهار دین خود از حقوق طبیعی همچون ثبت ازدواج، ارث، دریافت خونبها و غیره… محروم می شوند در سازمانهای دولتی استخدام نمی شوند و حق ادامه تحصیل از آنان سلب می شود و همچنین بسیار حقوق دیگر به همین دلیل در جامعه، مدرسه، دانشگاه، پادگان سربازی، عقد، ازدواج و حتی هنگام معامله به ناچار و اجبار مجبورند خود را مسلمان شیعه معرفی کنند. و سالیان سال است که جامعه یارسان تحت این شرایط به دلیل ترس از جان و نابودی باورها مجبور به قبول و فقط سکوت و مخفی نگه داشتن اعتقادات و ایمانهای درونی خود بوده و هست و یکی دیگر از بزرگترین ظلمها در حق مردم یارسان این است که جعل هویت می شوند از همان دوران مهدکودک و ابتدایی سال تحصیلی در ایران که فرزندان یارسان کورد زبان به اجبار فرا گیری قرآن که کتاب مقدس مسلمانان است را باید بپذیرند و آن را فرا گرفت اگر فرا نگیرند خود و خانواده اش را مرتتد و کافر می نامند. و از ادامه تحصیل منع میگردد، هرچند که از ثبت نام آنها در مدارس و دانشگاه جلوگیری میشود.
جلوگیری از مراسم و مناسک باورمندان مذهبی: شرکت کردن در مراسم های مسلمان به اجبار و یاد دادن نماز و خواندن آن بصورت اجباری ظلم و توهین است یا ساخت مسجد و حسینیه در مناطق صدرصد یارسان نشین که میتوان به روستای بان زرده از توابع سرپل ذهاب در استان کرمانشاه اشاره کرد، یا جلوگیری و یا ممنوع کردن “جم خانه” یارسانی حتی با هزینه خود مردم یارسان، یا میتوان اشاره کرد به تهمت ها و توهین های که توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران یا برخی از روحانیون و چهرهای مسلمان مذهبی به عناوین نادرست خواندن یارسانیان به کافر و شیطان پرست گرفته تا علی الهی و شاخه ای ازاسلام، در صورتی که این آیین پرستش را فقط مخصوص خداوند یکتا دانسته و جزء وجود بیچون او هیچ موجودی را درخور پرستش نمی داند. اما در طول سالهای اخیر در مواردی اعتراض های به این توهینها شد اما با سرکوب شدید روبرو شد و نتایج خونباری داشته است. درپاییز ۱۳۸۳ یکی از فرماندهان نیروی انتظامی استان آذربایجان غربی دستور داد که سیبل یکی از سربازان وظیفه پیروان یارسان که نماد کیش یارسان و نشان مسئله دینی بوده را کوتاه کنند، اما شماری از اهالی روستای اوج تپه میادوآب که این سرباز اهل آنجا بوده در اعتراض به این اقدام شعارهایی را روی تابلو نوشتند و در روستا نصب کردند که به واکنش نیروی انتظامی برای از میان بردن این تابلوها انجامید و در پی آن باعث درگیری میان شماری از اهالی روستا با نیروی انتظامی شد که در این درگیری فرمانده نیروی انتظامی میاندوآب کشته شد و در این حادثه باعث شد شماری از یارسانیان روستا دستگیر و دوتن از آنها بنام مهدی قاسم زاده و یونس آقایان به اعدام و سهندعلی محمدی و بخشعلی محمدی به ۱۳سال حبس و تبعید به زندان یزد محکوم شدند. که مهدی قاسم زاده در دهم ۱۳۸۷بدون اطلاع دادن به خانواده و حتی وکیل تسخیری اش اعدام و جنازه او هیچگاه به خانواده اش تحویل داده نشد و خوهرزاده مهدی قاسم زاده یونس آقایان که هنگام بازداشت ۲۱ سال سن داشت نیز همچنان در انتظار اجرای حکم اعدام بسر میبرد، یا میتوان اشاره کرد به یک سرباز کورد یارسانی دیگر بنام حکمت صفری در یکشنبه فروردین ماه سال جاری در پادگان سپاه شهر بیجار استان کردستان که بدلیل فشار فرماندهان نظامی روی اعتقادش و اجبار برای کوتاه کردن سیبل و بجا آوردن نماز دست به خودکشی زد ودرگذشت یا میتوان اشاره کرد که در سال ۱۳۹۲ در اعتراض به و تحقیر و تراشیدن سیبل یک زندانی یارسانی در زندان همدان که ۳ جوان پیرو این آیین بنامهای محمد قنبری ۲۴ ساله از یارسانیان ترک زبان روستای اطراف قزوین و نیکمردطاهری یارسانی ساکن تهران و حسن رضوی در اعتراض و برای دفاع از این آیین و همبستگی دست به خودسوزی زده که هر سه آنها درگذشتند.اما با وجود این فشارها و تبعیض های قانون اجتماعی در داخل ایران زندگی را برای آنها روز به روز سخت تر کرده است، که نمونه های نقض حقوق شهروندی و تبعیض و آزاری که در حق آنها روا داشته می شود فراوانتر از آن است که حتی بخش کوچکی از آن در این مقاله گرد آید.
ازدواج دختران کم سن و نابالغ
عسل اشکان
در متون حقوقی ایران و سایر کشور ها, حوادث و اتفاقاتی که در طول زندگی برای بشر بسیار مهم است و دارای آثار و تبعاتی است را برشمرده اند که از جمله آنها : تولد, مرگ, ازدواج, طلاق و غیره می باشد. به نظر میرسد ازدواج نه از منظر حقوقی بلکه از منظر اجتماعی و روانی موضوعی است مهم و اثر گذار. چرا که علاوه بر زندگی دو فرد به عنوان زن و مرد زندگی افراد دیگری که حاصل از این ازدواج هستند را در بر می گیرد و متاسفانه در بیشتر موارد بیشترین آسیب در این حوزه, فرزندان حاصل از آن ازدواج را نشانه می گیرد. فاکتور هایی که می تواند در این تصمیم بزرگ نقش داشته باشد را به اجمال نام برده و به آن اشاره می کنیم. سلامت جسمی, سلامت روحی, مجموعه عواطف, استقلال اقتصادی و غیره. با عنایت به اینکه در این مقاله بحث دختران زیر سن و یا نابالغ مطرح است, لاجرم فاکتورهای یاد شده را از منظر مرتبط بررسی خواهیم کرد.سوالات زیادی در ذهن هر انسان فهیم و عاقل و غیر سفی شکل می گیرد که آیا دختری که به سن 13 سالگی رسیده, از نظر سلامت و بلوغ جسمی توانایی ازدواج را دارد؟ از نظر سلامت و بلوغ روحی و فکری توان و استطاعت قبول تعهد و اجرای تعهدات عدیده سنگین زندگی زناشویی را داراست؟ آیا دختری 13 ساله و پسری 15 ساله و یا در بهترین شرایط مردی بالغ با دختری 13 ساله می توانند بار تعهدات و مشکلات زندگی را بر دوش بکشند. این زوج چه فهمی از ازدواج و زندگی زناشویی به غیر از ایجاد رابطه جنسی را دارند که در اکثر مواقع با توجه به عدم آموزش در مدارس ایران در رابطه با مسائل جنسی در همان ماه های اولیه دختر شور بخت باردار شده و در سن حدودا 14 یا 15 سالگی عنوان مادر را به خود می گیرد. آیا مجموعه عواطف و احساسات خود را ارضاء کرده است که خود مسئولیت اظهار محبت و احساس به شوهر و فرزند را به دوش بکشد؟ آیا شوهری که همسری با این سن و سال اختیار نموده حال جبرا یا اختیارا درک درستی از همسر و پدر بودن آن هم برای یک دختر نابالغ را دارد؟ آیا این دختر به لحاظ فکری و عاطفی, از شیطنت ها و بازیهای کودکانه خود در خانه پدری, ارضاء شده است؟آیا حکومتی که در شش و بش ایجاد شغل برای متولدین دهه شصت و هفتاد مانده است, به دنبال سرگرم کردن این نسل نیست؟ تا اینکه یک دهه دیگر بگذرد.کمااینکه اکنون متولدین دهه پنجاه را بازنشسته انگاشته, تا مملکت و کشور به دست امام زمان آباد گردد؟ آیا چنین تفکری در بین سردمداران این حکومت سراغ ندارید؟ آیا اصولا در این سن کسی استقلال اقتصادی دارد که بتواند یک زندگی مستقل را اداره کند, یا باید زیر بار تصمیمات خانواده شوهر یا خانواده دختر به واسطه عدم استقلال مالی طی سال ها کمر خم کند و یا با مشکلات عدیده که بر کسی پوشیده نیست دست و پنجه نرم کند. اینها همه نه در قالب خیال و داستان بلکه قوانینی است که دولت ایران ذیل حکومت دینی, با توجه به فقه اسلامی که دهها قرن پیش نوشته شده در عصر حاضر مصوب کرده و به اجرا در می آورد. حکومتی که متون و اسناد بین المللی را که بسیار مهم و دقیق هستند امضا کرده و اعلامیه جهانی حقوق بشر, مثل ماده 16 و ماده 23 میثاق بین المللی که همگی تعهد آور و الزام بوده را به ظاهر قبول کرده است. و طبیعتا به لحاظ عضویت در سازمان ملل متحد ملزم است مفاد آن را در قانون گذاری مورد توجه قرار دهد و صرف نظر از نگاه و نگرش دینی به آن عمل نماید. چنانکه ماده 1041 ق.م در سال 1353 سن ازدواج برای دختران را 18 و پسران را 20 سال مقرر کرده این شورا در مقام اصلاح بر آمده و آن را مغایر با شرع دانسته, به عقب برگشت. و سن دختران را 9 سال و پسران را 15 سال مصوب کرد در نهایت مجلس ششم با اکثریت به اصطلاح اصلاح طلبان و با تصویب مجمع تشخیص مصلحت به خیال خود شق القمر کرده و دست آخر در سال 1381 سن دختر به 13 سال شمسی و پسر به 15 سال شمسی تغییر کرد.برخود و کلیه مردم فهیم و عزیز ایران به خصوص قشر تحصیلکرده فرض میدانم که به هر طریق ممکن و با استفاده از اهرم های مدنی و حقوقی و جوامع طرفدار حقوق بشر صدای تظلم خواهی برآورده و با شعار هر ایرانی یک معترض مدنی به قوانین و مصوبات این چنینی و سایر تصمیمات مضحک و به دور از فکر و متحجرانه این حکومت پایان دهند. به امید روزی که همگی شاهد ایرانی آباد, آزاد, سربلند باشیم و در زیر پرچم پر افتخار ایران و تحت حکومتی برآمده از اراده و رای مردم بدون هرگونه نظارت استصوابی و در انتخاباتی کاملا آزاد و دموکراتیک هرکدام به خدمت و فعالیت در جهت اعتلای این مردم و این سرزمین مشغول گشته و دغدغه ای جز کار و تلاش و خدمت و آبادانی ایران عزیز نداشته باشیم.
کودک همسری در ایران بخش اول
زهرا برومند
کودک همسری یکی از موضوعات داغ بحث بین فعالان اجتماعی و قانونگذاران در ایران است. مسئلهای که به گفته فعالان اجتماعی، خشونت علیه کودکان محسوب میشود اما از دید قانونگذاران، بر اساس فقه و شرع، تعیین شده است.این فعالان با تکیه بر کمبود قوانین حمایت از کودکان در برابر ازدواج در سنین پایین، به توصیف وضعیت دختران قربانی این نوع ازدواج میپردازند. با نگاهی به حداقل سن قانونی ازدواج برای دختران و پسران در ایران، میتوان دید که قربانیان قوانین ناکافی در حمایت از کودکان در برابر ازدواج زودرس، تنها دختران نبوده و پسران نیز، قربانی آن هستند. اما «کودک» در تعاریف و عهدنامههای بینالمللی کیست و حداقل سن قانونی ازدواج در ایران در دهههای اخیر چه تغییراتی کرده است؟ ماده شماره یک «پیماننامه حقوق کودک» که در سال ۱۳۶۸ در سازمان ملل متحد به تصویب رسید، کودک را چنین تعریف میکند:«این پیماننامه، تمامی افراد زیر ۱۸ سال را به عنوان کودک به رسمیت میشناسد. هرچند که سن قانونی در برخی کشورها، پایینتر تعیین شده است، اما کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد، نهاد ناظر بر این پیماننامه، از دولتها میخواهد تا در صورتی که سن قانونی تعریف شده در کشورهایشان، زیر ۱۸ سال است، آن را به ۱۸ سال افزایش دهند. به موجب این پیماننامه، تمام کشورهایی که محتوای آن را به رسمیت بشناسند، ملزم به رعایت حقوق تعریف شده در آن برای افراد زیر ۱۸ سال هستند. اگرچه سن قانونی در کشور ایران، ۱۸ سال تمام تعریف شده، اما در مواردی مانند ازدواج، این سن برای دختران، ۱۳ سال و برای پسران، ۱۵ سال تعیین شده است و افراد برای ازدواج، کمتر از این سن، نیاز به حکم دادگاه خواهند داشت. در سال ۱۳۵۳، در ماده ۲۳ قانونی به نام «قانون حمایت خانواده»، سن قانونی ازدواج برای دختران به ۱۸ سال و برای پسران به ۲۰ سال افزایش یافت و ازدواج بین ۱۵ تا ۱۸ سال نیز با اجازه والدین و نظر دادگاه صورت میگرفت. ماده ۲۳ این قانون، پس از انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۸، لغو شد و ماده ۱۰۴۱ قانون اساسی دوباره به اجرا درآمد. در سال ۱۳۷۰، سنین قانونی ازدواج برای دختران به ۹ سال و برای پسران، ۱۵ سال تعیین شد.
بیشتر از ۶۰ میلیون دختر در سراسر دنیا درگیر کودک همسری هستند ولی رواج آن در کشورهای مختلف متفاوت است. بر اساس آمار، آفریقا بیشترین و اروپای غربی کمترین میزان کودک همسری را ثبت کردهاند. در ایران آخرین آمارها مربوط به سال ۹۵ است که ۵/۵ درصد از کل ازدواجهای ثبتشده مربوط به کودکان بوده است. این آمار تنها آمار ازدواجهای ثبت شده در دوران کودکی است. با ا اینکه ازدواج کودکان ممکن است به دلیل آداب و رسوم و فرهنگ جامعه صورت پذیرد، ولی «فقر» دلیل اصلی کودک همسری است. هنگامی که دختران ازدواج میکنند، والدین از وظیفه اقتصادی آنها آزاد میشوند یا گاهی اوقات از داماد منافع مالی به دست میآورند. خانوادهها عقیده دارند که ازدواج زودتر، دختران را از رفتارهای جنسی یا بارداری خارج از ازدواج محافظت میکند.
پیامدهای ازدواج دختران در کودکی: بر اساس مقالات مرور شده در این پژوهش، پیامدهای ازدواج دختران در کودکی میتواند به صورت زیر طبقهبندی شود-آسیبپذیری در برابر بیماریهای مقاربتی و سرطان دهانهرحم دختران در سنین پایینتر به خاطر شرایط فیزیکی بدنشان مستعد ابتلاء به بیماریهای مقاربتی هستند. سلولهای واژن و دهانه رحم دختران درسنین پایین، سلولهای حفاظت کننده ندارد و در سنین کم، به راحتی آسیب میبیند. بر طبق آمار، احتمال آلودگی به ویروس HIV در دختران بیشتراز پسران است. همچنین بیشترین آمار ابتلاء دختران درسن ۱۵ تا ۲۴ است. در حالیکه بیشترین آمار پسران آلوده ۱۰سال بعد از این سنین است. بنابراین، در صورتی که دختران در سن کم ازدواج کنند و همسرشان آلوده به ویروس HIV یا دیگر بیماریهای مقاربتی باشد، احتمال آلوده شدن بیشتر است مشکل در تنظیم خانواده و بارداری ناخواسته تنظیم خانواده بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی؛ «برنامهریزی زوجین برای دستیابی به اهداف باروری به صورت آگاهانه، مسئولانه و داوطلبانه، به منظور ارتقای تندرستی و بهزیستی خانواده» است.
تنظیم خانواده به خانوادهها امکان میدهد تا تعداد فرزندی که میخواهند، داشته باشند. بین حاملگیها فاصله بیندازند و از بارداریهای پر خطر (برای مادران ونوزادان) جلوگیری کنند. مطالعات نشان داده که بین ازدواج در کودکی و بارداری ناخواسته، سقط جنین، فاصله کمتر از دو سال بین بارداریها و میزان باروری بالا رابطه وجود دارد. خشونت فیزیکی و جنسیبر طبق نتایج مقالات، دخترانی که در سنین کودکی ازدواج میکنند، در معرض خطر خشونت جنسی و فیزیکی قرار دارند که ممکن است مواجهه با این خشونت برای آنها مشکلات ناباروری و جنسی متعدد ایجاد کند.
خطرات هنگام بارداری و زایمان و مشکلات نوزادان: عوارضی مانند فشار خون بارداری، عفونت خون در بارداری و خونریزی در زنان جوان کمتر از ۱۵ سال، بیشتر از زنانی است که در بیست سالگی ازدواج کردهاند و این عوارض آنها را در خطر مرگ قرار میدهد. به طور کل مادران باردار زیر بیست سال، بیشتر از زنان بالغ با خطر مرگ و میر مواجه هستند.
انزوا و افسردگی: زنان پس از ازدواج، از خانواده خود جدا میشوند و به خانه همسر خود میروند و نقش همسر، خانم خانهدار و در نهایت مادر را بازی میکنند. بعضی از زنان تأیید کردهاند که برای بقا باید بچهدار شدن و سازگاری با محیط جدید را بپذیرند. زنان در برخی از جوامع حتی چندهمسری را نیز قبول میکنند. به علاوه؛ این افراد فرصت لذت بردن از دوران کودکی خود، تحصیل و ایجاد دوستی را از دست میدهند. همه این عوامل باعث انزوا و افسردگی آنها میشود.
آمارازدواج کودکان : آمارها حاکی است که ۱۷ درصد از ازدواج های کشور مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۸ سال بوده ، ضمن آن که در سال ۹۴ بیش از ۵ درصد ازدواج ها در سنین کمتر از ۱۵ سالگی ثبت شده است؛ این در حالی است که این آمار فقط آمار ازدواج های ثبت شده دردوران کودکی است.
ازدواج کودکان بر سه حق آن ها تاثیر می گذارد: حق انتخاب کودکان: اولین موردی است که در صورت ازدواج زودهنگام از آن سلب می شود زیرا این خانواده است که برای آن ها درزمینه انتخاب همسر تصمیم می گیرند. حق آموزش: در این ازدواج، حق آموزش زیر سوال می رود و بسیاری از این دختران و پسران بعد از ازدواج نمی توانند به تحصیل ادامه دهند .حق بهداشت: سومین موردی که در کودک همسری زیر سوال می رود، حق بهداشت است که با ازدواج کودکان مورد تهدید قرار می گیرد. به نحوی که آمار وزارت بهداشت و سازمان بهداشت جهانی از بیشترین آمار مرگ و میر در بین مادران زیر ۱۸ سال حکایت دارد.
کودک همسری در ایران: بهمن 97، “رها” در یکی از روستاهای اطراف ایلام بعنوان زن دوم، به عقد یک مرد پنجاه ساله که دارای ۷ فرزند است درآمد. پدر “رها” در ازای دریافت ۱۵ میلیون تومان با ازدواج دختر بچه خود موافقت کرده است. در مردادماه سال ۹۵ نیز یک دختر ۱۱ ساله در کامیاران که به اجبار مادربزرگش به عقد مرد ۲۵ سالهای درآمده بود، با پاره کردن چادر مادربزرگش و حلقآویز کردن خود از لوله گاز به زندگیاش پایان داده بود. آمار کودکهمسری در ایران چقدر است؟آمارهای ثبت احوال در سال 95 هم نشان میدهد، استان خراسان رضوی با ثبت بیش از 6 هزار مورد از ازدواج کودکان در رتبه اول قرار دارد و آذربایجان شرقی با بیش از 4 هزار مورد، رتبه دوم، خوزستان نیز با ثبت حدود 2 هزار و 500 مورد ازدواج کودکان رتبه سوم ازدواج کودکان در سنین 10 تا 14 سال را به خود اختصاص دادهاند.
علت اصلی 90 درصد ازدواجهایزیر 13 سال را فقر میداند.
آثار و نتایج کودک همسری: بر اساس آمار منتشره توسط رسانه های حکومتی تنها در بخش کوچکی از شهرستان دیشموک ازتوابع یاسوج در 10 ماهه اول سال 95 تعداد پنج دختر کودک همسر اقدام به خودسوزی کرده اند.زهرا عباسی دختر 16 باردارساله دیشموکی که بر اثر خودسوزی به زندگی پر از درد و رنج خود خاتمه داد یکی از بسیار دختران مظلوم و بی دفاعی است که چون هیچ حمایت مالی ,روحی و قانونی از طرف خانواده,حکومت و جامعه دریافت نمیکنند تنها راه نجات خود را خودسوزی می دانند. علت نخست خودکشی در بین مردم و بخصوص جوانان و زندگیهای تازه بنیاد در ایران فقر اقتصادی و فشارهای اجتماعی به دلیل نبود آزادیهای ابتدایی در سطح جامعه میباشد. محمد نوروزینیا رییس آموزش و پرورش دیشموک با اشاره به اینکه نرخ خودسوزی بین زنان منطقه بالاست گفته بود که ازدواجهای تحمیل شده از مهمترین دلایل خودسـوزی دختران در این بخش است.
نوروزینیا اظهار کرد “نرخ خودسوزی بین زنان بخش دیشموک بالاست. به گونهای که هر سه ماه یکبار این خودسوزیها رخ میدهد. از دلایل عمده این خودسـوزی میتوان به سطح پایین فرهنگی، اقتصادی و ازدواجهای تحمیل شده اشاره کرد. تعدادی از دانش آموزان که شرایط پرداختن به مشاغل خانگی مانند قالیبافی را دارند به این سمت و سو روی می آورند اما برخی از دانش آموزان نیز توسط خانواده مجبور به ازدواج می شوند که متاسفانه این دور و چرخه باطل به طور مداوم در حال تکرار است. این نماینده با انتقاد از اینکه فرهنگ غلط ازدواج کودکان در فضای شهرنشینی نیز وجود دارد، گفت: متاسفانه در یکی از روستاهای حوزه انتخابیه تمامی دختران 12 ساله ازدواج کرده اند و به دلیل اینکه تعداد دختران در این روستاکم شده سایر روستاها نیز با همین شرایط سنی به خواستگاری من فرهنگ غلط به صورت دومینو به سایر روستاها نیز سرایت کرده و کودکان قربانی سنت های غلط خانواده ها می شوند برای رفع این معضل باید رفع خلاء های قانونی در کنار فرهنگ سازی مورد توجه قرار گیرد.
تساوی حقوق زن و مرد در آیین بهایی
لاله پروین نیا
برابری زنان و مردان یکی از تعالیم اجتماعی آئین بهائی است. این تعلیم برای اولین بار توسط عبدالبهاء، در سفرهایی که او به قاره آمریکا و اروپا داشته است، به وضوح بیان شد. در آثار بهاءالله نیز جملاتی وجود دارد که نشان می دهد یکی از اهداف او برقراری برابری زنان و مردان بوده است. هر چند جامعه بهائی در مسیر به کار بستن این اصل، به صورت تدریجی عمل کرده است. در نگاه بهائی، دستیابی به برابری میان زنان و مردان جزو پیش شرط های برقراری صلح در نظر گرفته شده است. از منظر آئین بهائی، ریشه کنی فقر نیز در سراسر جهان ممکن نمی شود مگر آنکه برابری کامل زنان و مردان محقق شود؛ به این دلیل که بسیاری از فقرا در دنیا زنان و کودکان هستند. بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو برابرند و امتیازی به طور ذاتی از نظر انسانی، اجتماعی و روحانی برهم ندارند، لذا زن و مرد باید در جمیع حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی برابر باشند. برای مثال در حقوق اجتماعی مانند تعلیم و تربیت هر دو باید از فرصت های برابر برای تحصیل برخوردار باشند، در حقوق سیاسی، هر دو باید حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را در انتخابات های مختلف مدنی و سیاسی داشته باشند و در حقوق مدنی مانند ازدواج این تساوی باید برقرار باشد.
هر فردی، چه زن و چه مرد، طبق اعتقادات بهائی می تواند یک همسر داشته باشد. حق طلاق را هم مرد و هم زن دارند، هر چند طلاق به هیچ وجه توصیه نمی شود مگر در مواردی استثنائی. تعالیم بهائی عنوان می کند که زنان در رده ای برابر با مردان هستند و هیچ کدام از دیگری برتر نیست و هیچ کدام نباید تحت انقیاد دیگری در حیات اجتماعی واقع شود. برابری زنان و مردان از نظر آئین بهائی، فقط شامل حقوق نمی شود. بلکه در بسیاری از مسئولیت ها هم هر دو وظایف برابری دارند. یکی از مهمترین از مسئولیت ها، مسئولیت مشارکت برای ایجاد جهانی بهتر و ساخت جوامعی پیشرو و مترقی است. همان طور که هم زنان و مردان از حقوق مساوی برخوردار هستند، باید نقش و مسئولیت خود را نیز برای بهسازی اجتماع ایفا نمایند. متون بهائی بیان می کنند که زن و شوهر باید همچون دو بال یک پرنده باشند و همواره بین ایشان برابری وجود داشته باشند تا پرنده عالم انسانی بتواند پرواز کند. عبدالبهاء در یکی از نامه هایش می نویسد: عالم انسانی را دو بال است. یک بال رجال یک بال نساء. تا دو بال متساوی نگردد، مرغ پرواز ننماید. اگر یک بال ضعیف باشد، پرواز ممکن نیست. تا عالم نساء متساوی با عالم رجال در تحصیل فضائل و کمالات نشود، فلاح و نجاح چنان که باید و شاید ممتنع و محال. عبدالبهاء در یکی از دعاهای بهائی دربارهٔ روابط بین زنان و مردان چنین می نویسد: این زن و شوهر، پیوند زناشویی بستند، پس یاریشان کن که تا آخر زندگی، علامت و نشان وفاق و هماهنگی و وحدت و همبستگی باشند. مثال دو بال یک پرنده در بسیاری از موارد برای بیان اهمیت برابری میان زنان و مردان مورد اشاره قرار گرفته است. بهاءالله، در لوح دنیا، بیان می کند که زنان همچون مردان باید در صورت امکان به کسب درآمد و روزی اشتغال داشته باشند. این امر در استقلال مالی زنان و همچنین در مشارکت روزافزون زنان در امور اجتماع می تواند مؤثر باشد. بهاءالله در یکی از الواح خود می نویسد: جمیع رجال و نساء (مردان و زنان) آنچه را که از اقتراف و زراعت و امور دیگر تحصیل می نمایند، جزئی از آن را برای تربیت و تعلیم اطفال نزد امینی ودیعه گذارند. در مورد حقوق زن و مرد نیز نباید حقوق با وظایف اشتباه شوند. اعتقاد به تساوی حقوق، اعتقاد به تساوی وظایف نیست. بهاءالله معتقد است که تفاوتی در مقام روحانی بین زنان و مردان وجود ندارد. بهاءالله در الواح خود بیان می کند که زنان و مردان در نزد خداوند با هم برابر هستند. بهاءالله می نویسد: ” قلم اعلی فرق مابین عباد و اما را از میان برداشته و کل را در صقع واحد بعنایت کامله و رحمت منبسطه مقر و مقام عطا فرمود ” . بهاءالله معتقد است که مقام روحانی هر فردی، فارغ از جنسیتی که او دارد، به واسطه معرفت خداوند و اعمال نیکی که انجام می دهد مشخص می شود. عبدالبهاء، جانشین بهاءالله، نیز معتقد است که خداوند تفاوتی بین زن و مرد قرار نداده است و همه انسان ها به صورت خداوند خلق شده اند. او بعدها عنوان کرده است که هم زن و هم مرد دارای ظرفیت یکسانی در هوش، استعداد و خصوصیات روحانی هستند. عبدالبهاء که مدافع برابری زنان و مردان است بیان می کند که در نزد خداوند مرد بودن یا زن بودن مهم نیست بلکه آنچه مهم است داشتن قلب پاک است. خداوند انسان ها را بر اساس اعمال شان قضاوت می کند و نه اینکه زن هستند یا مرد. در نظر عبدالبهاء، تفاوت هایی که بین زنان و مردان، در حال حاضر، وجود دارد ناشی از فقدان فرصت های برابر و نیز مسئله تعلیم و تربیت بوده است. در ساختار موسسات بهائی، زنان حق رای دادن را در تمامی سطوح محلی، ملی و بین المللی دارند. عبدالبهاء در همین رابطه بیان میکند: حق رأی زنان درست و حتمی است… من به برابری حقوق زنان و مردان باور دارم… همه پیروان من تک همسر هستند، ولی من باور دارم که دو نفر که در می یابند که نمی توانند پیوند روحی میان خود برقرار کنند، بهتر است که از همدیگر جدا شوند. ناسازگاری بیشترین دلیل جدایی است. وقتی که ناسازگاری وجود دارد ازدواج واقعی نمی تواند وجود داشته باشد. من در ازدواج خوشبخت بوده ام و چهار دختر دارم. آنها به زبان فرانسه و آلمانی صحبت می کنند و خیلی دختران موفقی هستند. آنها چادر به سر نمی کنند و مانند شما زنان آزاد هستند. آثار و نوشته های بهاءالله با این تعبیر که «الیوم دست جمال الهی هرگونه تبعیض را از میان برداشته» به طور واضح و صریحی، تساوی مردان و زنان را اعلام می کند. در جای دیگری می گوید: « تفاوت های بین دو جنس ،نتیجه توهمات پوچ و تخیلات بی اساس است» که با قدرت الهی از بین رفته است. او سپس بر تعلیم و آموزش دختران تأکید می کند و می گوید اگر در یک خانواده دو فرزند ، یکی دختر و دیگری پسر، وجود داشت اما آن خانواده تنها قدرت تامین هزینه های مدرسه یکی از آنها را داشت، اولویت با فرزند دختر است چرا که به عقیده او، این دختر است که سالیان بعد وظیفه پرورش فرزندان را به عهده دارد. نوشتن وصیت نامه یکی از احکام مهم کتاب اقدس بهائیان است. هر فرد باید وصیت نامه ای تهیه کند و اموال خود را هر آنگونه که می خواهد مابین ورثه تقسیم کند. در صورت نبودن وصیت نامه فرزندان پسر و دختر متوفی به شکل مساوی ارث می برند.
روز جهانی ریشه کن کردن فقر
هادی جعفرپور
انسان همواره از بدو بوجود آمدن، شاهد ناعدالتی ها و ظلم های فراوان بوده و هر روز در زندگی روزمره به شکلی با آن دست و پنجه نرم کرده. از ناهنجارترین دردهای زندگی انسان فقر است. فقر به معنای درویشی، ناداری، تهیدستی و تنگ دستی است، و در تبیین دیگر می گوییم: فقر، فقدان یا حرمانی است که گریبان یک موجود زنده ـ به ویژه انسان ـ را در راه تحقق نیازهای اساسی اش می گیرد. از این رو، فقیر کسی است که برای ادامه زندگی و حیات به چیزی چون خوراک، پوشاک و… نیازمند باشد، در حالی که امکان دسترسی به آن را ندارد. به بیان دیگر، فقیر کسی است که نمی تواند نیازمندی های اساسی خویش را تأمین کند. فقر به صورتهای گوناگون تعریف شده است و مفهوم آن بر اثر زمان و تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تغییر یافته است. فقر را میتوان از جهات گوناگون تعریف و تقسیمبندی نمود. از نظر بانک توسعه آسیا، فقر؛ محرومیت از داراییها و فرصتهایی است که هر فرد مستحق آنها میباشد. فقر مطلق بهعنوان ناتوانی در کسب حداقل استاندارد زندگی و فقر نسبی بهعنوان ناتوانی در کسب یک سطح معین از استانداردهای زندگی که در جامعه فعلی، لازم یا مطلوب تشخیص داده میشود، تعریف شده است. فقر یک پدیدهی چند بعدی است که با توجه به شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و موقعیت زمانی و مکانی هر کشور شامل ناکامی در رضایتمندی بر مبنای نیاز و کمبود دستیابی به منابع، تحصیلات، مهارت، سلامتی، تغذیه، پناهگاه و امکانات بهداشتی است که آسیب پذیری اجتماعی، خشونت و کمبود آزادی را در پی دارد. عامل فقر به عنوان یک پدیده و واقعیت ناخوشایند اجتماعی است و معمولا نباید در جامعه بشری وجود داشته باشد. مادامی که در جامعهای پدیده شوم و فقر رواج داشته باشد انتظار ترقی و پیشرفت در آن بیهوده خواهد بود. مهم ترین عامل فقر که به فردی تحمیل شده باشد عبارت است از عوامل طبیعی مانند زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشکسالی مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده. همچنین مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه اقتصاد جست وجو کرد؛ و عامل اصلی در بیان این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم بر جامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شکاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اکثریت تهیدست را فزونی می بخشد و سرانجام اقتصاد کشور را فلج میکند؛ اگر این پدیده به موقع شناسایی و نابود نشود مانند غده ای سرطانی گسترش پیدا میکند و مرگ یک جامعه را بدنبال خواهد داشت. این پدیده شوم، عمری به درازای تاریخ حیات آدمی دارد و از همان آغاز، همواره همزاد بشر بوده و پیوسته جسم و جان و هستی آدمیان را دستخوش تباهی کرده است. متون کهن، اندرزهای فقرسوز پیشوایان دینی، رنج نامه شاعران گذشته و اندوه های جانگداز به یاد مانده در آثار نویسندگان، همه گواهی روشن بر قدمت و دیرپایی فقر در فکر و جان انسان ها دارد. قرن حاضر نیز با همه پیشرفت های حیرت انگیز فناوری و گسترش روزافزون علوم تجربی، چیزی از غم جانکاه فقر نکاسته است و شاید به همین دلیل، بحث و بررسی درباره ابعاد، ماهیت، علل و آثار فقر، جدی تر از گذشته جلوه گری می کند. در حقیقت می توان گفت: فقر، یکی از کهن ترین دردهای جامعه انسانی است. در سال ۱۹۸۷ حدود ۱۰۰ هزار نفر در میدان تروکادروپاریس که محل امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ بوده است، برای یادآوری آزادی و حقوق بشر گردهمایی بزرگی را برگزار کردند. ورسینسکی، بنیانگذار جنبش بینالمللی ATD Fourth World، مهمترین سنگ بنای این گردهمایی بود. در سال ۱۹۹۲، چهار سال پس از مرگ وی، سازمان ملل روز ۱۷ اکتبر ۲۵ مهر رسماً روز جهانی مبارزه با فقر را به رسمیت شناخت. وریسینسکی، در اوایل فعالیت خود به عنوان یک فعال، متوجه گردید که تمایل دولت به نادیده گرفتن سختی کسانی که در فقر زندگی میکنند، منجر به احساس نادیده گرفته شدن، شرم و تحقیر میشود.یکی از اهداف اولیه این روز به رسمیت شناختن مبارزات فقیرنشینان و رساندن صدای خود به دولتها و شهروندان عادی میباشد. در ایران فقر یک عامل سیستماتیک در جامعه است. طبق گفته های حسین زاغفر در رابطه با فقر ۳۳ درصد جمعیت کشور دچار «فقر مطلق» و ۶ درصد زیر «خط گرسنگی» هستند. یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس گفت ۸۰ ٪ مردم زیر خط فقر زندگی میکنند. البته پر واضح است که این آمار واقعیت کنونی ایران را بازتاب نمی دهد و آنچه در واقعیت روزمره زندگی مردم ایران می گذرد؛ بسا هولناکتر از این است. طی ماههای گذشته بر اثر بالا رفتن قیمت دلار تا مرز ۱۵ هزار تومان؛ فقر در ایران به لایه های دیگری از جامعه گسترش یافته و بخش زیادی از جامعه را آسیبپذیر نموده است. اگر در بهترین وضعیت خط فقر را ۴ میلیون و پانصد هزار نفر بگیریم؛ میتوان براحتی دریافت که بخش عمده ای از مردم ما اگر شغلی داشته باشند و اگر حقوقشان را بصورت منظم دریافت کنند؛ با حقوق ۱ میلیون تا ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان در چه فقر و فلاکتی گذران زندگی می کنند! بگذریم که همین حقوق بخور و نمیر نیز ماهها پرداخت نمیشود. هزینههای زندگی جاری باعث شدهاست مردم فقیر کمتر استطاعت خرید اجناس را داشته باشند.
افراد فقیر سهم بیشتری از پول خود را صرف خرید مواد غذایی میکنند در نتیجه افراد فقیر و آنهایی که در آستانه فقر هستند بیشتر در برابر افزایش قیمت غذا آسیبپذیر هستند. اولین گام در مسیر مبارزه با فقر و محرومیت، آگاهی از وضعیت فقر و علت آن است. روشن است که ریشه فقر در ایران را باید در حاکمیتی جستجو نمود که بر پایه دزدی و خالی کردن جیب مردم به بهانههای مختلف استوار است. زائدههایی در جامعه شکل گرفتهاند که دزدان میلیاردی هستند. این غارتگران که بر مسند قدرت نشستهاند از دسترنج و زحمت زحمتکشان و کارگران؛ مانند زالو ارتزاق می کنند. اگر در جهان بحث بر سر ریشه کنی فقر است؛ در ایران با گسترش فقر در جامعه روبرو هستیم که باید علت را از ریشه درآورد و خشکاند. ریشه کنی فقر در ایران کنونی یک دروغ بزرگ است و آحاد مردم ایران توسط دزدان و غارتگران در بالاترین سطح کشوری، به سمت مرگ و نابودی سوق داده میشوند. ۱۷اکتبر فرصتی برای تلاش و مبارزه مردم فقیر فراهم می کند تا صدای فقیرانی که فریاد آمادگی برای مبارزه با فقر را سر میدهند در تمام دنیا شنیده شود و برای لحظاتی آنها نیز به رسمیت شناخته شوند. از زمان نامگذاری ۱۷ اکتبر به روز جهانی ریشه کنی فقر اعضای فقیر جامعه نیز در مراسم جشن این روز مشارکت دارند، همچنین یاد بود این روز نشان دهنده تمایل مردم فقیر به استفاده از تخصص آنها برای کمک به ریشه کنی فقر است. هر جا که مردان و زنان محکوم به فقر شدید باشند، حقوق بشر نقض میشود. وظیفهٔ رسمی و انسانی ما است که به این حقوق احترام بگذاریم.
آئین خون بس و نقش حکومت
پیمان اشکان
امروزه که انسان متمدن دردنیایی صنعتی و پیشرفته حتی برای حقوق حیوانات قوانین فوق العاده مدرن وضع نموده است. اکثر کشورهای پیشرفته با اشتیاق در وضع و اجرای هرچه بیشتر قوانین مدنی و حقوق بشری کوشیده اند . در این بین البته تعداد اندکی از کشورها که توسط حکومت های مستبد و دیکتاتور اداره می شوند از جهل و نادانی و کم سوادی و یا حتی تعدد قومی مردم کشور تحت سلطه خود سوء استفاده کرده و زیر بار قوانین و مقررات سازمان های معتبر بین المللی و حقوق بشری که کنوانسیون های متعدد و ذیربط را قبول داشته و به امضاء رسانده اند نرفته و بر رفتار ظالمانه خود نسبت به مردم تحت سلطه پافشاری می کنند. کشور ایران متاسفانه در زمره کشورهایی قرار گرفته است که از عدم رعایت قوانین حقوق بشری رنج برده و مردم ایران در این بین بیشترین آسیب ها را متحمل شده اند. حکومت که وظیفه ی اصلی ایجاد زیرساخت های ارکان نام برده فوق را دارد, بیشتر وقت و بودجه و همت خود درحوزه خارجی را وقف سیاست ورزی متخاصمانه , سلطه مذهبی و دینی, نفوذ منطقه ای و فرامنطقه ای, ساخت سلاح و موشک, صدور انقلاب درحیطه کشورهای همسایه, عناد با کشورهای غربی و درحوزه داخلی, تعصب, اهمال و بی درایتی,عدم بکارگیری و به حاشیه راندن مدیران لایق و متخصص, متقابلا نصب مدیران نالایق و به تعبیر حکومت متعهد و ظاهرگرا که حتی در فهم دین اسلام دچار شکل گرایی هستند و ماهیت را به ورطه فراموشی سپرده اند نموده است. اندک امکانات و بودجه ای که به مردم و استان های مختلف تعلق می گیرد با بی فکری و عدم برنامه ریزی درست, صحیح, مدون سهم فقط چند استان بزرگ شده و بقیه استان ها و مراکز دچار فقر و عقب افتادگی اند. از جمله این شهر ها و استان ها می توان به استان های خوزستان, لرستان, ایلام, کردستان, سیستان و بلوچستان, خراسان جنوبی و … اشاره کرد. برخی از استان های نامبرده رسوم و آئین هایی مرسوم و جاری است که شوربختانه پیرو رسوم و آئین های انسان های غیرمتمدن است و تخطی از این آداب و رسوم نتیجه ای جز جنگ های قومی و قبیله ای ندارد. کلمه خون بس همانطور که از ظاهر کلمه هویداست از ترکیب دو کلمه خون و بس تشکیل شده است, به این معنا که پایانی باشد بر خون ریزی و به معنی دقیق تر ” آدم کشی” . شوربختانه اما این پایان به ظاهر میمون شروع نامیمونی دارد و آن چیزی جز حبس آزادی و تمام حقوق فردی و اجتماعی شخصی دیگری نیست, “یک زن”. سنت شوم خون بس از آنجایی شروع می شود که شخصی از یک قوم یا قبیله یا طایفه کشته شود. خانواده مقتول یا فرد فوت شده به تقاص خون متوفی دو راه پیش پای طرف دیگر می گذارد:
ریختن خون یک نفر از طرف مقابل و ادامه درگیری هاو آدم کشی ها, یا به اسارت گرفتن یک دختر در قالب ازدواج اجباری با مردی از طرف خانواده مقتول. در واقع می توان گفت هر دو راهی که قبلا ذکر شد به تقاص می انجامد. طبق آمار, بیشتر قربانیان این سنت در میانه راه دست به خودکشی زده اند. جای سوال اینجاست چرا علیرغم شعارهای حکومت فعلی ایران, دولت و دو قوه ی دیگر, خود را به نادیدن زده و نه تنها در این امور هیچ دخالتی نمیکند, بلکه کاملا با دیده اغماض به موضوع نگریسته, تا جایی که در سال 1396 چهار استان درگیر این سنت,
شامل: 1-لرستان2- فارس3-کهکیلویه و بویر احمد 4-چهارمهال و بختیاری بر سر ثبت ملی این آئین به عنوان روشی پسندیده که از طرفی جلوی قتل و غارت را گرفته و از طرفی به ازدواج( سنت پیامبر) می انجامد در رقابت بوده. موضوع حائز اهمیت اینکه حکومتی که در تمام ارکان و رئوس خصوصی مردم حتی عقیده و تفکر و نوع پوشش و تیپ ظاهری مردمش دخالت مستقیم کرده و مردمش را از حقوق مسلم و بارز و عینی خودشان محروم میسازد .چگونه است که در چنین آداب و سننی هیچ اقدام سلبی یا ایجابی و حتی فرهنگی انجام نداده و منفعلانه عمل نموده است.
آیا حکومت نمی بایست زمینه ساز ریشه کن شدن این آداب و رسوم کهنه و نخ نما, از طریق اقدامات فرهنگی, آگاه سازی, آموزش با استفاده از ظرفیت های انجمن ها, دانشگاه ها, کانون وکلا, بزرگان, ریش سفیدان مناطق و قومیت ها و در نهایت تصویب قوانین محکم و سلبی و نظارت مستمر بر اجرای این قوانین به جای دخالت در اموری که اصلا در ذات فلسفه حکومت ها نیست, باشد؟
اینگونه تظلمات بالاخص بر جامعه زنان پاکدامن و مادران آینده این مرز و بوم چیزی جز جفا و ظلم مضاعف بر مردم نیست.
حوزه ی حقوق شهروندی, حقوق انسان و آزادی های مردم از اصیل ترین حوزه هاست که اگر این حقوق تامین نشود کل دستگاه عریض و طویل حکومت جز هزینه برای مردم و زحمت برای کارگزاران دستاوردی نخواهد داشت!»