روی جلدماهنامه بشریت 205 | پشت جلد ماهنامه بشریت 205 |
منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
با توجه به نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران و فشارهای روز افزون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ایران، کانون دفاع از حقوق بشر در ایران متشکل از فعالان حقوق بشر، ایرانیان آزاده و مستقل که با پذیرش قاطع اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن، با اعتقاد راسخ به:
1- آزادی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
2- برابری حقوق زنان و مردان
3-جدایی دین از دولت
4- حقوق پیروان ادیان، اقوام و ملل ایرانی
و اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار داده است .
1- آگاهی رسانی و افشاگری موارد نقض حقوق بشر در ایران در همه زمینه ها
2- برگزاری جلسات سخنرانی و میز کتاب به منظور آگاهی رسانی و افشاگری
3-همکاری و همیاری با دیگر نهادهای حقوق بشر
4- مبارزه با انواع تبعیض ( راسیسم )
5- دفاع از حقوق پناهجویان، پناهندگان و مبارزه علیه حذف سیستماتیک حق پناهندگی
ما دست شما آزادگان و فعالان حقوق بشر را به گرمی فشرده و از شما دعوت می نماییم که با پیوستن به این کانون، در افشا موارد نقض حقوق بشر در ایران که به طور مستمر و برنامه ریزی شده توسط جمهوری اسلامی ایران انجام می گردد، در کنار هم متمرکز و تا جاری شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر همراه و همگام هم باشیم
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
مدیر مسئول:
منوچهر شفائی هیئت تحریریه: سردبیر: شبنم رضاوند، امور فنی و اینترنت: رسول عباسی زمان آبادی طرح روی جلد و پشت جلد: سارا منظری چاپ و توزیع: مهدی عطری chap@bashariyat.org ویرایش: شبنم رضاوند، منوچهر شفائی آدرس:
VVMIran e.V. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. Postfach: 52 42 30052 Hannover Germany Tel.: +49 163 2611257 Email: mahname@bashariyat.org Website: www.bashariyat.org توضیحات 1- این ماهنامه ارگان رسمی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد که زیر نظر مدیر مسئول و هیئت تحریریه که منتخب هیئت مدیره کانون می باشند، منتشر میشود. 2- هزینه انتشار نشریه به عهده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میباشد و هیچ گونه نفع و سود شخصی ندارد. 3- با توجه به منشور کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نشریه کاملا آزاد و ناشر کلیه آثار و سخنرانی های اعضا کانون میباشد. 4- با اعتقاد راسخ به آزادی بیان و اندیشه نشر هرگونه ایده و عقیده ای در ماهنامه آزاد بوده و مسئولیت مقالات به عهده نویسنده آن است و بیانگر دیدگاه کانون نمیباشد. ماهنامه بشریت
|
فهرست مطالب ماهنامه بشریت شماره 205 |
لیست تازه های کتابخانه اینترنتی کانون
مهدی گلسفیدی
گزارش آماری کمیته نقض حقوق کودک و نوجوان اسفند 1397
شماره | |
1 | کتاب «تمرین مُدارا»:محمد مختاری در ۱ اردیبهشت ۱۳۲۱ در مشهد به دنیا آمد و در آذر ماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به قتلهای زنجیرهای کشته شد. وی از شاعران، نویسندگان، مترجمان و منتقدان چپ گرای معاصر ایران و از فعالین در کانون نویسندگان ایران بود. دورانی که مختاری به «مدارا» و «تمرین» آن فکر میکرده، دوران دورتری است که همهچیز شکل دیگری داشته. روابط انسانی و اجتماعی در چارچوب محدودیتهای دهه شصت، چه از لحاظ سختافزاری و امکانات روز و چه از لحاظ نرمافزاری و جنس عجیب تفکرات و اجتماعات آن دوره، گرفتار بودند و جامعهشناس و نظریهپرداز ما، به این راحتی در مواجه با انواع و اقسام پلهای ارتباطی و اجتماعی نبوده است. |
2 | کتاب« سرزمین عجیب و ته دنیا»: رمانی نوشته ی هاروکی موراکامی است که اولین بار در سال 1985 به انتشار رسید. این رمان عجیب، رویاگونه، پراحساس و بی نهایت مبتکرانه را می توان شیرجه ی عمیق هاروکی موراکامی به دلِ ماهیتِ هوشیاری و فهم انسان تلقی کرد. موراکامی از طریق دو روایت موازی، مخاطبین را به دنیای خیال انگیزی می برد که در آن، لورن باکال، باب دیلن، یک پردازشگر اطلاعات، دانشمندی دیوانه، نوه ی این دانشمند و تعداد زیادی از تبهکاران، کتابخانه داران و هیولاهایی زیرزمینی حضور دارند و نقش ایفا می کنند. |
3 | کتاب « هواپیما یا او طوری با خود حرف میزد گویی شعر میخواند»: از آنجا که فضای موراکامی سنخیت قابل توجهی با فضای من دارد و شخصاً به ادبیات او و موسیقی جاز علاقمند هستم،! تصمیم گرفتم بدن بیجان و چند تکه ی این کتاب را روحی تازه بخشم، باشد که مورد توجه علاقمندان به آثار او قرار گیرد. هر داستان از این مجموعه تحت عنوان منظومه ی موراکامی به صورت جداگانه به نشر الکترونیک در خواهد آمد و می توانید در سایت شخصی من پیگیر روند انتشار آن باشید. امید که روح جناب مستطاب موراکامی حداقل تا زمانی که زنده است، از تکه پاره شدن داستان هایش در عذاب نباشد! غزال رمضانی، بهار زمردین 1394، منظومه ی شمسی، حوالی زمین |
4 | کتاب «پیشاتاریخی مسائل جنسی امروزی »: آمیزش جنسی توسط کریستوفر ریان (PHD)(به انگلیسی: Christopher Ryan) و ساسیلدا جِفا (MD) (به انگلیسی: Cacilda Jethá) اولین بار در سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات هارپرکالینز به چاپ رسید. برای نسخهٔ کاغذی، که در ۵ ژوئیه ۲۰۱۱ به چاپ رسید، عنوان جانبی کتاب به چگونه جفت مییابیم، چرا از آن تخطی میکنیم، و این برای روابط امروزی چه معنایی دارد. تغییر یافت. |
5 | کتاب نهج الوقایع: کلمات متن کتاب اورجینال هستند (نهج الوقایع)نگاهی دیگر به هج_الفصاحه ، گفتار پیامبر اسلام کتابی که نگاهی طنز و انتقادی به احادیث دارد. این کتاب، چالش جدیدی در برابر مذهب گرایان گذاشته است. نویسنده یا نویسندگان این کتاب، نامعلومند! مینویسند: این نوشتار بر پایه فرآوری داستانهای من در آوردیِ شیوخ. ملاها و مفتی های مسلمان درج شده است. در این کتاب داستانهایی که یک جمله از پیامبر اسلام را به صد نوع تفسی میکنند و در کتابها می نویسند و قطورش می کنند. این کتاب به شما نشان می دهد که چگون توانسته اند به راحتی داستانهای جعلی سادخته ساخته لغایت امتی را به سوی آنچه که می خواهند سوق دهند. |
6 | کتاب « حاجی های انبار دار چه دینی دارند؟ »: این داستان گفتگویی است میان چهار دوست که حول اندیشههای کسروی میگذرد. در این کتاب کسروی به انحرافات شیعه میپردازد و سعی در خرافه زدایی از میان اندیشههای شیعه دارد. گرچه مطالبی که او میگوید به گفتهٔ جعفر در اسلام و احادیث و قرآن آمدهاست، اما قشر روحانیون با مطرح کردن پارهای از خرافات، به گفته احمد، اثر این نکات را خنث میکنند. همچنین او به انتقادهایی که از خودش توسط روحانیون انجام شده اشاره میکند. روی سخن او بیشتر با جماعت بازاری است که ظاهراً به دین متدین هستند . |
7 | کتاب « خاطرات امیر ارصلان افشار»: سابقه تاریخی شفاهی را اگر چه می توان در نقالی ها، شاهنامه خوانی ها، قصص و حکایات دنبال کرد و شاید بتوان شیوه تاریخ نویسی ابوالفضل بیهقی را طریق معاینه(مشاهده) یا از((سماع درست از مردی ثقه)) را مصداقی از تاریخ شفاهی در ایران بشمار آورد، اما این رشته- بعنوان بخشی از اسناد تاریخی- رشته جدیدی است که قدمت آن به 50-60 سال اخیر می رسد و امروزه یکی از منابع مهم در مطالعات تاریخی بشمار می رود. در این میان، خاطرات دولتمردان دوران پهلوی منبع پر ارزشی است که ما را از ساخت و سازهای سیاسی- اجتماعی و فرهنگی عصری که به درستی(ایران نوین) نامیده می شود، آگاه می کند. انتشار این خاطرات- بی تردید- در غنای حافظه تاریخی جامعه و شناخت علل و عوامل سقوط این رژیم و روی کار آمدن حکومتی دیگر و وقوع انقلاب اسلامی یاری خواهد کرد. |
8 | کتاب «بازیها»: نوشته «اریک برن» و ترجمه «اسماعیل فصیح» است. «تحلیل ساخت»، «تحلیل تبادل»، «رویهها و مناسک»، «وقت گذرانیها»، «بازیها» عنوان برخی از بخشهای کتاب است. قسمتی از کتاب به این صورت است: «کودک، بالغ و والد “کودک” درون همان بخش از وجود ماست که دوست دارد کودکی کند؛ درست مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد.خلاقیت، شور و شوق، احساسات تند و تیز، قهر و آشتی، ترس، وحشت، عشق و تنفر همه و همه از کودک درون ما منشا میگیرد. “بالغ” بخش عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیمهای منطقی میگیرد، اطلاعات را پردازش میکند، با دیگران رابطه محترمانه برقرار میکند و کلا واقع گراست. |
9 | کتاب «اسرار مدرسان هوشمند»: کتاب الکترونیکی اسرار مدرسان هوشمند مناسب برای تمام افرادی است که تمایل دارند دانش و آموختههای خود را به بهترین وجه به دیگران منتقل کنند و دوست دارند با آموزش به دیگران تغییر مثبتی در دیگران و جامعه ایجاد کنند. همچنین اگر از شغل فعلی خود رضایت کافی ندارید یا دوست دارید روسای خود را تحت تأثیر قرار دهید. یا قصد تغییر شغل و مشغول شدن در یک کار پردرآمد و هیجانانگیز را دارید دستیابی به مهارتهای مطرحشده در این کتاب آموزشی میتواند کمک شایانی در تعیین مسیر شغلی و زندگی شما بهنحویکه دوست دارید داشته باشد. |
گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان اسفند ۱۳۹۷
لیدا اشجعی ،نارگل غفوری
تنطیم نمودار لیدا اشجعی Lida Ashjaei
ازدواج کودکان گوشه ای از نقض حقوق کودکان است که منجر به اسیب های روانی وعصبی کودکان میشود و طلاق کودک همسری را به بار میاورد .توجه به کودکان و حمایت قانونی از حقوق انان باید به امری حیاتی در ایران بدل شود تا کودکان شاد با سلامت روحی و روانی؛ اینده سازان جامعه ایران باشند.
جدوا آماری نقض حقوق کودک و نوجوان در اسفند ماه ۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
7 | ازدواج کودکان | 1 |
5 | اعتیاد کودکان | 2 |
1 | اعدام | 3 |
7 | اموزش و پرورش | 4 |
3 | بیماری های کودکان | 5 |
3 | حمایت از کودکان | 6 |
6 | خشونت علیه کودکان | 7 |
1 | کودک ازاری | 8 |
2 | کودکان بی هویت | 9 |
1 | کودکان در زلزله | 10 |
3 | کودکان فقر | 11 |
1 | کودکان کار | 12 |
2 | اسیب های اجتماعی | 13 |
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمیتواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد.
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کود ک و نوجوان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا ؛ رادیو زمانه ؛هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا ؛رادیو صدای امریکا ؛رادیو بی بی سی ؛ ایران ؛ قطره ؛رادیو فردا ؛ سازمان حقوق بشر ایران ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛ خبرگزاری مهر ؛ خبر گزاری خراسان ؛ روزنامه قانون ؛تسنیم ؛ کمپین فعالان بلوچ ؛ جمع آوری گردیده است .
گزارش نقض حقوق هنرو هنرمندان – اسفند ۹۷
دیانا بیگلری فرد، مرضیه بردبار کوچکصفهانی، مهدی گلسفیدی،اسماعیل هاشمی،صدیق محمدی،شبنم فتحی
تنظیم نمودار : شبنم رضاوند Shabnam Rezavand
جدول گزارش نقض حقوق هنر و هنرمندان در اسفند ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
1 | اجتماعی | ۱ |
3 | بازداشت ها | ۲ |
1 | صدور اجرای حکم | ۳ |
2 | علمی – فرهنگی | ۴ |
2 | لغو کنسر تها و نمایش فیلم ها | ۵ |
1 | مطبوعات | ۶ |
1 | هنرمندان زندانی | ۷ |
2 | اعتراضات،انتقادات و تجمعات | ۸ |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد .
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق هنرکه از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ هرانا ؛ ایرنا ؛ایلنا،هنر آنلاین ؛ باشگاه خبرنگاران جوان ؛خبرگزاری فارس، کیهان،همشهری آنلاین،مهرنیوز،جمع آوری گردیده است .
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://honar.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در اسفندماه۱۳۹۷
Kaveh Sheykh Mohammadi کاوه شیخ محمدی
تنظیم نمودار: شبنم رضاوند Shabnam Rezavand
در اسفند ماه 1397 همچنان در ایران شاهد موارد متعدد نقض حقوق محیط زیست بودیم که از جمله می توان به به موج جدید دستگیری فعالان محیط زیست در استانهای کردستان و چهار محال و بختیاری اشاره کرد. از طرفی محاکمه فعالان محیط زیست در دادگاه انقلاب، پشت درهای بسته و بدون حق برخورداری از وکیل شخصی این فعالان، به اتهامات واهی که حتی رئیس جمهور ایران آنرا بی مورد دانسته است ادامه داشت. مضاف بر این موارد طرح انتقال آب دریای خزر به استان سمنان به تصویب رسید به مانند پروژهای قبلی که دستکاری در محیط زیست بودند انتظار می رود این انتقال نه تنها مشکلات کشاورزی این استان را حل نخواهد کرد بلکه به اکو سیستم دریای خزر و حوضه انتقال دراز مدت آسیب وارد می کند. همچنین در اسفندماه شاهد اخبار حیرت آور که در هیچ جایی از دنیا رخ نمی دهد مانند مالچ پاشی در خوزستان بجای ریگ پاشی، صدور مجوز برای تغییر کاربری 62 باغ در تهران به کاربری مسکونی و 300 مورد فرونشست خاک در کل کشور.
جدول گزارش نقض حقوق محیط زیست ایران در بهمن ۱۳۹۷
تعداد | موضوع | ردیف |
4 | دستگیری فعالان محیط زیست | 1 |
2 | قتل و ضرب و جرح و صدور حکم اعدام علیه محیط بانان | 2 |
8 | حیوانآزاری | 3 |
43 | شکار غیر مجاز | 4 |
300 | فرونشست خاک | 5 |
18 | گسترش ریزگردها – افزایش آلودگی هوا | 6 |
37 | جنگل زدایی و بیابان زایی | 7 |
16 | تهدید و تحلیل اکوسیستم | 8 |
28 | دفع غیر اصولی زباله ها | 9 |
36 | نفوذ فاضلاب و پسماندهای صنعتی به چاه، رودخانه و دریا | 10 |
27 | وجود مواد سمی و خطرناک در مواد غذایی | 11 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمعآوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد .
این گزارشات از سایت کمیته دفاع از محیط زیست ایران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ ؛ قطره ؛ ایرنا، سازمان حفاظت محیط زیست ایران، دیدبان حیات وحش، سایت محیط زیست ایران و پژوهشهای محیط زیست جمع آوری گردیده است .
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است
http://mohitzist.bashariyat.org
گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر دراسفند ماه 97
ایراندخت کیا Irandokht Kia
تنظیم نمودار : ایراندخت کیا Irandokht Kia
جدول گزارش نقض حقوق کار و کارگر در اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | تعداد | موضوع | ردیف |
9 | – | اخبار ویژه | ۱ |
2 | بیش از 25 نفر | اخراج و تعدیل | ۲ |
15 | – | تجمع و اعتصابها | ۳ |
6 | 7 | بازداشت و زندان | ۴ |
19 | 333 | حوادث کار | ۵ |
6 | 6 | اخبار زندانیان | ۶ |
11 | – | معوقات و دستمزد | ۸ |
14 | 15 | کولبران | ۷ |
82 | – | جمع کل |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد . این گزارشات از سایت کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر که از رسانه های داخلی و خارجی مانند هرانا،پیام،مانیتور حقوق بشر،ایرنا،فارس،ایلنا،رادیوزمانه،هه نگار جمع آوری گردیده است . اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://kar-kargar.bashariyat.org/2019/03/24/950/
گزارش ماهیانه نقض حقوق پیروان ادیان اسفند۱۳۹۷
هادی درتومی، حمید رضا تقی پور
جداول و نمودار: حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی
HamidReza Taghipour Dehghan Tabrizi
اهل سنت
جدول گزارش نقص حقوق اهل سنت اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
1 | بازداشت | 1 |
2 | احضار و بازجوئی | 2 |
2 | بلا تکلیفی افراد بازداشت شده | 3 |
1 | انتقال به سلول انفرادی | 4 |
1 | ضرب و شتم | 5 |
1 | اعتصاب | 6 |
2 | محرومیت از حق ملاقات | 7 |
1 | مخالفت با مرخصی | 8 |
11 | محرومیت از حقوق شهروندی | 9 |
22 | مجموع موارد نقض حقوق بشر | 10 |
مسیحیان
جدول گزارش نقص حقوق مسیحیان اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
1 | تخریب اماکن | ۱ |
1 | جلوگیری از انجام مناسک مذهبی | ۲ |
2 | مجموع موارد نقض حقوق بشر | 8 |
عرفان حلقه
جدول گزارش نقض حقوق پیروان عرفان حلقه اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
1 | مرخصی | 1 |
بهاییان
جدول گزارش نقص حقوق پیروان بهائی اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
2 | بازداشت | 1 |
2 | محاکمه | 2 |
2 | محکومیت به زندان | 3 |
1 | صدور حکم حبس | 4 |
1 | ازادی موقت | 5 |
4 | آزادی با قرار وثیقه | 6 |
1 | ازادی با اتمام محکومیت | 7 |
1 | ازادی مشروت | 8 |
13 | مجموع موارد نقض حقوق بشر | 11 |
دراویش گنابادی
جدول گزارش نقص حقوق دراویش گنابادی اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
1 | محرومیت از درمان | 1 |
22 | صدور حکم شلاق | 2 |
23 | محکومیت به زندان | 3 |
23 | محاکمه | 4 |
22 | تبعید | 5 |
22 | ممنوع الخروج | 6 |
1 | ازادی مشروت | 7 |
1 | ازادی با قرار وثیقه بطور موقت | 8 |
23 | محرومیت از حقوق شهروندی | 9 |
138 | مجموع موارد نقض حقوق | 10 |
سایر پیروان ادیان
جدول گزارش نقض حقوق پیروان سایر ادیان اسفند ماه ۱۳۹۷
مورد | موضوع | ردیف |
6 | بازداشت و بیخبری | 1 |
1 | جلوگیری از برگزاری یا برهم زدن مراسم مذهبی | 2 |
6 | محرومیت از حقوق شهروندی | 3 |
13 | مجموع موارد نقض حقوق | 4 |
نکته مهم * با توجه به گستردگی سرکوب دراویش در ماههای گذشته و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات در ایران ،اطلاعات و اخبارمندرج در وبسایت ها محاسبه گردیده است.
برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۳۰ در صد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات از سایت کمیته حقوق پیروان ادیان که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا؛ مشرق نیوز؛ هرانا ؛ رادیو بی بی سی؛ محبت نیوز، مجذوبان؛ سازمان حقوق بشر ایران, حقوق بشر در ایران؛ کمپین فعالان بلوچ؛ کمپین حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی جمع آوری گردیده است.
اطلاعات بیشتر در لینک زیر قابل مشاهده است: http://adian.bashariyat.org/?p=30228
گزارش آماری نقض حقوق جوان و دانشجو اسفندماه ۱۳۹۷
ابوالفضل پرویزی Abolfazl parvizi
تنظیم نمودار: ابوالفضل پرویزی Abolfazl parvizi
جدول آماری نقض حقوق جوان و دانشجو اسفندماه ۱۳۹۷
تعداد | موضوع | ردیف |
2 |
احضار |
1 |
27 |
احکام صادره |
2 |
4 |
اخبار دانشگاه |
3 |
10 |
اعتراض و تجمع |
4 |
690 |
پلمپ واحد صنفی |
5 |
15 |
اعدام |
6 |
37 |
بازداشت |
7 |
1 |
دانشجویان |
8 |
1 |
زندانی سیاسی |
9 |
19 |
شکنجه در زندان |
10 |
1 |
محرومیت از تحصیل |
11 |
11 |
وخامت حال زندانیان |
12 |
8 |
شلیک نیرو های نظامی به مردم |
13 |
گزارش فوق از سایت کمیته جوان و دانشجو برگرفته از رسانه های داخلی و خارجی همچون هرانا، فارس، ایلنا، ایرنا، هه نگاو، کمپین فعالان بلوچ، جوان آنلاین، دانشجو آنلاین میباشد.
لازم بذکر است که بدلیل سانسور شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر سرکوب فعالان و خبرگزاری های غیروابسته آمار فوق تنها درصد ناچیزی از نقض حقوق جوان و دانشجو در ایران میباشد.
برای آگاهی و اطلاع بیشتر میتوانید از بازدید فرمایید. http://daneshjoo.bashariyat.org
گزارش نقض حقوق زنان در اسفند ماه ۱۳۹۷
زینب عباسیان چالشتری، مینا فرشی، لیدا اسدی فر
جدول آماری نقض حقوق زنان در اسفند ۱۳۹۷
ردیف | موضوع | مورد |
1 | بازداشت و زندان | 53 |
2 | فرهنگی و اجتماعی | 39 |
3 | ورزشی | 3 |
4 | بهداشت و سلامتی | 4 |
5 | خانواده | 10 |
6 | قتلهای ناموسی و اعدام | 1 |
برای آگاهی بیشتر:
آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاریهای معتبر داخلی و خارجی جمع آوری شده است که عملا نمی تواند بیانگر کل واقعیت های جامعه باشد.
گزارشات ماهیانه کمیته دفاع از حقوق زنان از سایت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران که از رسانه های داخلی و خارجی مانند ایسنا ؛ مشرق نیوز؛ رکنا؛ رادیو زمانه؛ هرانا ؛ ایرنا؛ ایلنا؛ رادیو صدای امریکا؛ رادیو بی بی سی؛ ایران؛ قطره؛ رادیو فردا؛ سازمان حقوق بشر ایران؛ باشگاه خبرنگاران جوان؛ خبرگزاری مهر؛ خبر گزاری خراسان؛ روزنامه قانون؛ تسنیم و غیره جمع آوری گردیده است، تهیه و تدوین می شوند.
گزارش آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی اسفند 1397
بهار شکوفا Bahar Shokoofa -احسان زندی لک Ehsan Zandi Lak
نمودار: امیر ابطحی Amir Abtahi
جدول آماری نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی
یادآوری:با توجه به سانسور خبری حاکم بر رسانه های ایران، این گزارش تنها بیانگر گوشه هائی از نقض حقوق اقوام مختلف ایرانی است که توسط خبرگزاری های مورد تائید دولت جوهوری اسلامی ایران، بازتاب داده شده است. بدیهیست که نمیتواند بیانگر نقض گستردۀ این قشر بزرگ از هم میهنانمان باشد.
همچنین از آنجا که دولت جمهوری اسلامی ایران اجازه فعالیت به فعالان و مدافعان حقوق بشر را نمیدهد، بویژه فعالیت درمحدوده گزارشگری و تهیه آمار نقض حقوق بشر، بازهم گزارش پیش رو تنها میتواند بازتاب حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق اقوام و ملیت های گونلگون در ایران باشد.
همکاران ما با باور به اینکه نقض حقوق بشر شامل مرور زمان نمیشود، تمامی تلاش خود را در زمینه تهیه و گرد آوری اسناد و شواهد نقض حقوق ایرانیان داخل و خارج از مرزهای ایران بکار گرفته اند با این امید که بتوانند روزی برای اجرای عدالت، باز پس گیری حقوق پایمال شده قربانیان و بازماندگان آنان، همچنین زندانیانی که به شیوه های مختلف موردشکنجه قرار گرفته اند مورد استفاده قرار دهند،
از اینرو اعضای کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایران تا زمان تحقق این آرمان و شرایط مناسب، گردآوری اسناد و شواهد نقض جقوق بشر در ایران، افشا و انتشار آن را گامی میدانند بسیار ارزشمند و در همین مسیر تمامی تلاش خود را به کار خواهند گرفت.
گزارش آماری اعدام در اسفند 1397
امیر ابطحی Amir Abtahi
یادآوری: با توجه به سانسور خبری حاکم بر رسانه های ایران، آنچه در پی میآید گزارشی است کوتاه و فشرده ازنقض حقوق جامعه ایران در محدوده اعدام شهروندان، طی دوره زمانی یک ماه گذشته، که نمیتواند بازتابدهنده کامل این قتل دولتی باشد.
متاسفنه برغم تمام تلاش هائی که از جانب فعالین و نهاد های حقوق بشری صورت می گیرد، صدور و اجرای حکم اعدام که یکی از مهمترین موارد نقض حقوق بشر ایرانیان بشمار میرود، کماکان پا برجاست و هیچگونه آمار دقیقی نیز از تعداد آنان وجود ندارد،
لاجرم ما در این گزارش مواردی که خبرگزاری های مورد تائید دولت ایران منتشرکرده اند را به 2 گروه « صدور حکم اعدام و اجرای حکم اعدام » تقسیم بندی نموده ایم که نمیتواند در برگیرنده تمام اعدام های گسترده ای باشد که هر روزه و بصوت پیدا و پنهان در جمهوری اسلامی ایران اجرا میشود،
گفتنی است بیش از75 درصد اعدام ها بصورت مخفیانه اجرا شده و توسط دولت یا نهاد قضایی اطلاع رسانی نمیشوند و یا اعدام با اتهاماتی واهی و یا بدون وجود مدرک و یا دلایل کافی که بااستناد به حکم « قَسامه » در فقه اسلامی و حقوق کیفری ایران وجود دارد، ِیعنی نقض ماده 3 و 10 اعلامیه جهانی حقوق بشر.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان ﮋانویه ۲۰۱۹
فاطمه عروجی
جلسه مذکور در روز شنبه مورخ۲۶ ﮋانویه راس ساعت ۱۹ با حضور مسئولان و اعضای کمیته و سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر با محوریت خشونتعلیه زنان در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق زنان برگزار گردید. مسئول جلسه سرکار خانم زینب عباسیان چالشتری ضمن خوش امدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی انان جلسه را راس ساعت ۱۹ آغاز نمودند. در ابتدا خانم نسیم بهاری با ارایه گزارش و تحلیل اخبار نقض حقوق زنان در ماه گذشته به شرح زیرسخنرانی نمودند׃ طی اخبار دی ماه سال ۹۷ خبرهایی تلخ به دستمان رسید که همه انها با توجه به اعلامیه جهانی حقوق بشر تناقص های بسیاری وجود داشت اخباری همچون دستگیری و زندانی کردن افراد ,بلاتکلیفی و شرایط ممنوع الملاقاتی ,وضعیت سخت و دشوار محیط زندان و عدم رسیدگی به زندانیان ,عدم آزادی بیان ,عقیده ,دین و مذهب وعدم آزادی نشر اطلاعات ,عدم ازادی انتخاب همسر ,تبعیض جنسیتی همه این موارد نقض حقوق بشر فقط گوشه ای از اخبار این ماه بود به حضورتان اعلام شد که چند مورد ان بصورت نمونه به شرح ذیل ارائه میشود: پیام درفشان وکیل مدافع نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، که در زندان اوین به سر می برد از ممنوع الملاقات شدن موکلش خبر داد․ هم اکنون حدود ۳۰۰ زن ایرانی با عنوان محکومیتهای مالی در زندانهای کشور هستند که بیست درصد این محبوسان تنها در استان فارس نگهداری میشوند. زندان قرچک ورامین، زندانی است با شرایط کاملا غیراستاندارد و غیر بهداشتی که زندانیان زن در آن نگهداری می شوند و طی چند سال اخیر سال اخیر بسیاری از سازمانهای حقوق بشری و زندانیان محبوس در این زندان در باره وضعیت نابه سامان آن هشدار داده اند․
نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: کودک همسری هنوز در بسیاری از مناطق کشور وجود دارد. ۶ درصد دختران در سنین ۱۰ تا ۱۴ سال ازدواج می کنند و بسیاری از آنان بعد ۳۰ سالگی در خطر سرطان هستند.. که با توجه به اعلامیه جهانی حقوق بشر از ماده یک الی بیست وهشت نقض مفاد آن به وضوح روئیت میشود. در بخش دوم جلسه خانم خدیجه پرویزی باران٬
تحلیل ماده ۱۶ کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و مقایسه آن باقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به شرح زیر بیان داشتند:
ایران باید کنوانسیون را با نگرش ارتقای حقوق زنان مورد نظر قرار دهد هدف سازمان ملل متحد از تصویب کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان این است که مفاد آن به عنوان « معیارهای قانونی بینالمللی » در موارد حقوق زنان مطرح و کشورها « ضوابط آن را به عنوان استاندارد خود » بپذیرند. به موجب منشور سازمان ملل متحد، « تشویق و ترغیب دولتها به احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی بدون هرگونه تبعیض » از مهمترین اهداف این سازمان است. در این راستا سازمان ملل اقدام به تدوین میثاقهایی نموده تا با تفسیر اعلامیهی حقوق بشر، تامین آن را وظیفهی دولتها قرار داده و به تعبیر بهتر، تامین حقوق بشر را جهانی نماید. در زمینهی حقوق زن نیز پس از تلاشهایی، سرانجام مجمع عمومی در 18 دسامبر 1979 « کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان » را تصویب کرد، کنوانسیونی که حاصل سی سال کار « کمیسیون مقام زن » است. این کنوانسیون در میان عهدنامههای بینالمللی مربوط به حقوق بشر از اهمیتی خاص و مقامی مهم برخوردار است زیرا مربوط به نیمی از بشریت و ورود آن به عرصهی اندیشهی حقوقی است. برتری این کنوانسیون نسبت به سایر کنوانسیونها این است که در راستای تامین هدف احترام به حقوق اساسی بشر و حقوق مساوی زن و مرد تدوین شده و نه تنها اعلامیهای بینالمللی در مورد حقوق زن بلکه دستورالعمل و برنامهای برای کشورهاست تا بهرهمندی زنان از این حقوق را ممکن سازند. مفاد این کنوانسیون از هر جهت و جنبهای قابل بررسی است؛ به موجب این کنوانسیون، تبعیض که ناقض اصول برابری حقوق و احترام وقار گوهر بشریت است باید از میان برود دولتها باید تصمیمات لازم از جمله تصمیمات قانونی اتخاذ نمایند تا اعمال حقوق بشر و آزادیهای اساسی بر مبنای تساوی زن و مرد تضمین شود. کنوانسیون برای ایجاد تساوی واقعی میان زن و مرد برنامهی اجرایی را ارائه میدهد و به طور کلی سه بعد حقوق زن را در نظر میگیرد: « حقوق مدنی و وضع حقوقی زن – تولید مثل بشری و نقش در آن – اثر عوامل فرهنگی در روابط زن و مرد. در زمینه « حقوقی مدنی» مشارکت سیاسی و اجتماعی زن در عرصهی داخلی و بینالمللی مورد حکم قرار گرفته است (مواد 7 و 8)، به تابعیت زن شوهردار جدای از وضع نکاح او توجه شده و نیز در کنوانسیون تابعیت زن شوهردار مصوب 1975 ملاک حکم قرار گفته است. ( ماده 9) حقوق زن و تساوی حقوقی او با ورود در زمینهی آموزشی، استخدام، فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی در مواد (10 و 11 و12) تصریح شده است. به برابری کامل زن در زمینهی حقوق مدنی و فعالیتهای وی در مادهی 15 تاکید شده و در این ماده از دولتها خواسته شده که هر سند یا قراردادی که از اهلیت حقوقی زن میکاهد را باطل و بی اثر بشناسند. کنوانسیون در مادهی 16 به مساله « نکاح در روابط خانوادگی » پرداخته است و حق مساوی زن و مرد را در زمینه انتخاب همسر، حقوق شخصی و تسلط بر اموال را تایید میکند. در این ماده « حق تولید مثل زن » مد نظر قرار گرفته است و با پذیرش این اصل که مادر شدن وظیفهای اجتماعی است قائل به برقراری مقرارت حمایتی از زن در هنگام بارداری و بارور شدن و انجام وظایف مادری میشود. حمایتی که هم باید در چارچوب خانواده از طریق مشارکت مرد در مسوولیتها و انجام وظایف مادری محقق شود و هم در عرصهی اجتماع با فراهم آوردن تسهیلات لازم از سوی دولت، حمایتهای ویژهای که نباید تبعیضآمیز تلقی شوند (مادهی 4) و از همه مهمتر اینکه دولتها موظف شدهاند « قانون خانواده » را به صورتی اصلاح کنند که حق زن را در زمینهی تعیین تعداد فرزندان و فاصلهی سنی میان آنها تضمین نمایند. سومین بعد که باید مورد عنایت خاص قرار گیرد، عامل فرهنگی است در کنوانسیون نفوذ فرهنگ و سنت در محدود کردن زنان در بهرهمندی از حقوق اساسی مد نظر قرار گرفته است و با توجه به ارتباط عادات و ضوابط اجتماعی و تاثیر آن به محدودیت زنان و ترقی آنان تصریح شده: « تغییری در نقش سنتی زن و مرد در جامعه و در خانواده لازم است تا بتوان به برابری کامل زن و مرد دست یافت. » به همین دلیل دولتهای عضو ناگزیر باید ضوابط فرهنگی و اجتماعی ناظر بر رفتار خود را تعدیل کنند تا « پندارها و عادات و رسومی که بر پایهی برتری یکی از دو جنس یا به نقش سنتی زن و مرد در جامعه ارتباط دارد » را از میان بردارند و مواد 5 و 10 تجدید نظر در کتب درسی و برنامه درسی و روش تدریس را به منظور حذف این نوع عادات و رسوم پیشنهاد میکنند. ضوابط فرهنگی که عرصه کارهای عمومی را قلمرو خاص مرد میداند و قلمرو خانه را خاص زن هدف انتقاد همه احکام این کنوانسیون است. باید دید دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو جامعهی بینالمللی که اعلامیهی جهانی حقوق بشر را پذیرفته و به میثاقهای مدنی – سیاسی و « اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی » محلق شده است، در مورد این سند مهم حقوق بشر چه نظری دارد، آیا ضوابط و معیارهای مندرج در آن را می پذیرد و از نظر اجرایی توان آن را دارد که برنامهی ارائه شده را اجرا نماید؟ آیا قصد الحاق به کنوانسیون را دارد؟ آیا از نظر قانونی و شرعی که مبنای کلیهی قوانین و مقررات قوانین اسلامی است، مغایرتی وجود دارد؟ پذیرش یا عدم پذیرش کنوانسیون بر چه استدلالی مبتنی است؟ هر چند کنوانسیون نیازمند ارزیابی همه جانبهای از ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی است اما برای پاسخ به سوالات فوق، ارزیابی حقوقی کنوانسیون ضروری به نظر میرسد اهمیت این ارزیابی از دو بعد داخلی و بینالمللی است. بعد داخلی از اهمیت ویژه و انکار ناپذیر برخوردار است زیرا مطالعهی قوانین و بررسی تطبیقی از یک سو به دستاندرکاران و صاحبنظران امکان میدهد تا خلاهای قانونی را بشناسند، کمبودها را دریابند و در نهایت نسبت به تدوین و اصلاح قوانین حمایتی اقدام نمایند و از سوی دیگر نیاز جامعه به ویژه زنان در راستای احقاق حقوق ایشان شناسایی و زمینههای فرهنگی ارتقای دانش حقوقی و اجتماعی ارزیایی شود. در سالهای اخیر، حرکتهای فمنیستی و تحولاتی که در زمینهی حقوق افراد بشر و حضور زنان در سطح ملی و بینالمللی بهوجود آمده، سوالات و شبهاتی را در رابطه با پاسخگویی اسلام و نظرات اسلامی به این تحولات اجتماعی در اذهان بهوجود آورده که نیاز به روشن شدن موضوع و برطرف نمودن شبهات به طور محسوس احساس میشود. این طرح میتواند از این جنبه پاسخگوی بسیاری از مسائل باشد. از بعد بینالمللی نیز با توجه به عملکرد سازمان ملل متحد در زمینهی خانواده و زن در سالهای اخیر و دعوت و تشویق دولتها به همسویی در تامین این حقوق و دید مغرضانه و اتهام نقض حقوق بشر به ایران ایجاب میکند که با بررسی دقیق و عمیق و در نظر گرفتن تمامی جوانب در مورد کنوانسیون اظهار نظر شود. بنابراین باید دید آیا دولت توان الحاق به این کنوانسیون را دارد یا خیر؟ و اگر قرار به الحاق است، چه شرط یا شروطی را میتوان مبنای الحاق قرارداد؟ آیا کنوانسیون ماهیتا شرط پذیر است؟
پی آمدهای الحاق یا عدم الحاق باید مورد عنایت خاص مسوولان نظام قرار گیرد. باید ماهیت کنوانسیون و هدف از تدوین آن در ارتباط با « حقوق بشر، جهان سوم و توسعه » شناسایی شود.” دولتها میتونند در اجرای برخی از مفاد کنوانسیون به دلیل مغایرت با موازین قانونی و فرهنگی از حق شرط استفاده کنند اما زمانیکه این حق شرط نسبت به موادی اعلام شود، که شرط پذیر نیستند و شرط اعلام شده با روح کنوانسیون در تعارض و مغایرت باشد طبیعتا پذیرفته نمیشود زیرا شرط خلاف مقتضای عقد…. هم خود شرط و هم عقد را باطل میکند… که متاسفانه در حال حاضر الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون بیشتر جنبه تبلیغی و سیاسی داشته و باید مشخص کنیم که هدف از الحاق به این کنوانسیون چیست.
آیا هدف تبلیغات است یا بهبود وضعیت حقوق زن در جامعه انسانی؟
کشوری چون ایران باید با نگرش احقاق حقوق و ارتقای حقوق زنان، این کنوانسیون را مورد نظر قرار دهد .به عنوان نمونه ای از نگرش مسئولان به جایگاه یک زن و حقوق او.. می توان به تحقیر نخست وزیر بریتانیا توسط وزیر خارجه جمهوری اسلامی به خاطر زن بودن یا مسخره کردن برابری جنسیتی اشاره کرد. ظریف پس از انتقاد ترزا می از سیاست مداخله جویانهی جمهوری اسلامی در منطقه می گوید: ” یک خانمی را میآورند به منطقه تا به آنها بگوید که ما امنیت شما را تأمین میکنیم.” (خبرگزاری تلویزین دولتی، ۲۱ آذر ۱۳۹۵).یایک مجری تلویزیونی ، آقای مهران مدیری در برنامه دورهمی با تمسخر مردانی که حق طلاق به همسرشان میدهند آنها را “جوگیر” می نامد.
او در این برنامه از تماشاگران حاضر در صحنه می پرسد آیا زنی در آن جمع حق طلاق دارد و تنها یک نفر پاسخ مثبت می دهد. این زن به همراه شوهرش برای پاسخ به سوالهای بیشتر به روی صحنه دعوت میشود. مدیری بعد از فهمیدن اینکه حق طلاق خواسته مادر این زن بوده برای شوهر او اظهار “دلسوزی” میکند. (بی بی سی فارسی، ۲۳ آذر ۱۳۹۵)از دیدگاه رژیم حاکم و قوانین دیکته شده او:. مهمترین مسئولیت زنان خانه داری و بچه داری است . زنان بدون اجازه شوهرانشان اجازه خروج از خانه یا مسافرت یا … ندارند. حجاب زنان یک اصل ضروری است که باید رعایت و حفاظت شود.
زنان حق صیانت از فرزندان خود را ندارد. اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست. زنان اجازه خواندن ندارد چرا که صدایشان “شیطانی” است و باعث تحریک می شود . زنان اجازه ورود به ورزشگاهها برای تماشای مسابقات ورزشی را ندارندزنان حق دفاع مشروع از خود را ندارند و بجرم دفاع در مقابل تجاوز “اعدام” میشوند. زنان به اندازه کافی مورد اعتماد نیستند که مسئولیت های حساس به آنها سپرده شودقضات یا رئیس جمهور از میان مردان واجد شرایط انتخاب میشوند. با یک نگاه گذرا به وضعیت حقوق زنان در ایران امروز به این نتیجه قطعی می رسیم که گویی “زن” در زندگی حقی ندارد. اما حقیقت چیست؟ حقیقت مقاومت و تسلیم ناپذیری زنان ایرانی در مقابل این حاکمیت زن ستیز است. از آنها که در زیر شکنجه، در مقابل جوخه های اعدام و پای طناب دار، بر سر اصلی ترین مسائل مردم ایران یعنی حق حاکمیت ملی و آزادیهای دموکراتیک با این رژیم چنگ در چنگ شدند تا آنها که در سالهای سیاه حکومت ملایان، سلول نمور زندان و اعتصاب غذا را به جان خریدند و از خانه و کاشانه و جگرگوشگان خود چشم پوشیدند، تا زنان و دختران دلیری که در هر کوی و برزن و هر کارخانه و دانشگاه و مدرسه در طلب حقوق خود به پا خاستند. در ادامه برنامه جناب آقای افشین رجبی با موضوع زنان در سایه مذهب اجباری بشرح ذیل به سخنرانی پرداختند
رابطه دین و زندگی انسان: لازم است پیش از هر چیز بدانیم بین دین و اعتقادات مذهبی و زندگی اجتماعی انسان رابطهی مستقیمی وجود دارد. اهمیت دین در حدی است که مضامین و مفاهیم آن در سبک زندگی انسان اثرگذار است. دین بر شاخصهای مختلف اجتماعی از جمله رشد جمعیت تأثیر میگذارد. سرزمین پهناور ایران با تاریخچهای بسیار کهن در ادوار مختلف تاریخی دینهای مختلفی را تجربه نموده است. به بیانی دیگر، تاریخ ایران آکنده از اختلاط و اتفاق میان عقاید و آرا و دین و دولت است. به عبارتی سرزمین ایران در طول تاریخ دارای جمعیتها، نژادها و حکومتهای متعددی بوده است که برخی از آنها مهاجرین یا مهاجمینی از سرزمینهای دیگر بودهاند. مردم ایران قبل از اسلام، ادیانی مانند زرتشت، مانوی و … نیز داشتهاند و بعد از آمدن اسلام هم مسلمان بودهاند. آخرین دینی که به ایران وارد شده، دین اسلام بوده است. به این ترتیب پس از تشکیل دولت صفویان همواره »تشیع« آیین رسمی ایران بوده استׅ
اسلام- شیعه- صفویان و جمهوری اسلامی: بد نیست که اشاره ای کوتاه به تاریخ مذهب در ایران از دوران صفویان تا به امروز بیاندازیم. با مرور کوتاهی بر تاریخ درمی یابیم که صفویان با زیرکی توانستند در اوایل سده ی دهم هجری قمری شیعه ی دوازده امامی را در کشور مذهب رسمی قرار دهند و با این کار توانستند نفوذ عثمانیان در ایران را به شکل چشم گیری کاهش دهند.آنها نیاز به مردمی داشتند که به دولت ایران وفادار باشند و دین برای جلب این وفاداری وسیله مناسبی بود.صفویان از ابتدا مبنای مذهب را با اجبار گذاشتند. تا جایی که دارایی سنی ها را کشف و ضبط کرده و صوفیان سنی را وادار میکردند که یا مرگ یا تبعید و یا تشیع را انتخاب نمایند. این روال با عوض شدن پادشاهان و سلسله ها تا به امروز بی شک دستخوش تغییرات زیادی بوده است، اما از ابتدای انقلاب اسلامی ایران و روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی به جای رژیم سلطنت شاهنشاهی، تغییرات بی نظم و نا هماهنگ بدون دور اندیشی، بدست افرادی نا لایق و نا کار آمد اتفاق افتاد. این تغییرات سبب شد که اجبار در اسلام شیعه درعصر معاصر با توجه به رسانه ای شدن و پیشرفت روز افزون بشر و پیشرفت ارتباطات در دنیا تشدید شد و افراد بسیاری را تحت تاثیر قرار داد. (از جمله میتوان به موج اول مهاجران ایرانی در دوران معاصر اشاره کرد که به دلیل آزار دینی تن به غربت دادند و اغلب اموال آنها مصادره شد ، کسانی هم که نتوانستند کشور را ترک کنند مجبور به سکوت بودند و با کوچکترین اعتراضی مجازات های سنگین تحت عنوان محاربه و فساد فی الارض منتظر آنها بود…..
زنان-مذهب اجباری در ایران بعد از انقلاب جمهوری اسلامی: حال آنکه مصائب زنان بعد از انقلاب ایران بیش از پیش نمود پیدا کرد چرا که از سویی متاثر از اسلام و احکام و دستورات آن (قوانین مربوط به میراث، قضاوت ویا شهادت زنان در دادگاه ها، عدم انتصاب زنان به عنوان رییس جمهور وغیره) زنان همواره جنس دوم به حساب آمده و همواره حقوقشان پایمال میشده و از سویی دیگر قوانین و عرف و چارچوبهای اجتمایی باعث تضییع شدن روز افزون حقوق زنان شده است. تا جایی ارزش زنان در کشورمان ، با توجه به قوانین اسلامی پایین امده است که گاهی زنان مانند فرمانبردارانی مطیع که فقط در راستای ارضاع امیال و خودکامگی مردان هستند به حساب می آیند. و از همه بد تر اینکه قبل از هر کس خودشان به این باور میرسند که آنان جنس دوم و ضعیف هستند.
هنوز در ایران خانواده هایی مردسالار و پر تعصب وجود دارد که خواسته زنان را نادیده میگرند و حق انتخاب را از آنان سلب میکنند و او را ضعیفه می نامند. چه قبل از ازدواج با رفتارهای مردسالارنه پدر و مردان فامیل و چه بعد ازدواج بحران های شدید رفتاری همسر همانند: سلب حق انتخاب، تصمیم گیری – به عنوان مثال “عدم امکان سفر زنان متاهل به کشوری دیگر که بدون اذن شوهر ،حق تحصیل در زندگی مشترک و انتخاب پوشش میتوان اشاره کرد.که همه اینها منجر به افسردگی –رعب و وحشت –استرس و فشارهای روحی میشود. حتی برای جزئی ترین کارها حق انتخاب ندارد مانند: شخصی که نمیتونه گوشی تلفن همراه داشته باشه و مجبوره از شوهرش پنهان کنه
بحث حجاب: با نگاهی کوتاه به تاریخ در میابیم که حجاب همواره موضوعی اختیاری بوده و از زمان اسلام تا کنون در هیچ کجای جهان به شکل اجبارگونه ای که جمهوری اسلامی آن را ارائه میکند وجود نداشته. حتی صفویان که پایه گذاران شیعه بودند، با تمام فشارهایی که به ادیان دیگر داشتند هرگز به لحاظ پوشش، زنان جامعه را وادار نکردند که حجاب بر سر کنند. اما پس از انقلاب ایران و کش و قوس های میان مذهبیون افراطی و افراد عادی جامعه که بر اثر سخنرانی های رهبران گذشته و حال ج. ا. مانند خمینی و خامنه ای و منتظری و مذهبیونی از این دست از طرفی و از طرف دیگر مقاومت زنانی که میخواستند از حد اقل حقوق انسانی که نوع پوششان بود دفاع کنند در 11آبانماه 1362لایحه پر حاشیه تعزیرات با ۱۵۹ ماده در کمیسیون قضایی مجلس که پیشتر به تصویب رسیده بود و یکی از ماده های آن در رابطه با عفت عمومی بود اجرایی شد. با اجرایی شدن این لایحه تا کنون بیش از پیش شاهد زیرپاگذاشتن حقوق زنان در کشور و افزایش قوانینی که سبب نادیده گرفتن زنان و یا محدود و محصور کردنشان میشود، هستیم. این در حالی است که شرایط برای زنانی که دارای مذهب دیگری هستند بسیار پیچیده تر است در واقع زنان هر مذهبی علیرغم میل باطنی و باور و ایمان قلبی خودشان در جمهوری اسلامی میبایست که لوگو و برچسب اسلام را پذیرفته و با پوشش خود نماد اسلام را هر چند که به آن بی باور باشند و مذهب خودشان منافاتی با پوشش نداشته باشد، عرضه کنند و در غیر اینصورت با آنها برخورد های شدید قضایی میشود و جالبتر از این آن است در اخبارها از جانب زنان سخن میگویند و ادعای آن را دارند که زنان از وضعیت فعلی راضی هستند واگر رفراندوم برگزار گردد زنان به حجاب اسلام که همان اجبار است رای میدهند. حکومت ایران حق زنان را با هر کیش و مذهبی که دارند به نام اسلام سلب میکنند .ظلم میکنند .ستم میکنندو با نام دین ان را مانند مهر بر روی پیشانی زنان میکوبند. درصورتی که در اصل ۲۳ قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی صریحا ذکر شده است که تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و موأخذه قرار داد.
کم نیستند کسانی که تنها به صرف داشتن عقیده شخصی اشان زندان ها را سالیان سال تجربه کرده اند، از ادامه تحصیل باز مانده و از دانشگاه ها اخراج شدند و یا در بازداشت به سر میبرند که حتی اجازه تماس از داخل زندان را با بیرون و خانواده هایشان ندارند. (سما نظیفی،شیرین بنی نژاد، ندا شبانی،آزیتا رفیع زاده،آتوسا احمد آئی) همچنین در اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است که: دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی و خیلی مذاهب دیگر کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوالشخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب. این در حالی است که خانم ها شکوفه یداللهی، الهام احمدی و سپیده مرادی سه زن درویش محبوس در زندان قرچک ورامین نه تنها در زندان شکنجه شدند و مورد آزار قرار گرفته اند که برای خانم الهام احمدی با شکایت محمدی رئیس زندان قرچک دادگاهی شده بود با رأی دادگاه کیفری به تحمل ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شد.
اصل سیزدهم قانون اساسی این چنین میگوید که: ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند. اما عملا نه تنها هیچ آزادی ای به دیگر ادیان وجود ندارد که بارها جلوی مراسم مذهبی ادیان گرفته شده. از دراویش گنابادی و مسیحیان گرفته تا حمله به منازل بهائیان و دستگیری و مجازات افراد. که در این مورد میتوان به بازداشت شیما و شکوفه زنگنه” دو نوکیش مسیحی اشاره کرد که در به تازگی اتفاق افتاد. مهمترین و بارزترین قسمت مذهب اجباری برای زنان را میتوان انتخاب نوع پوشش قلمداد کرد، که بی شک تا کنون بحث های زیادی در این رابطه شده اما واقعیت امر این است که بر خلاف اینکه گاهی تصور میشود بیش از حد به این مقوله پرداخته شده میتوان گفت: که این مسئله بسیار دردناکتر و اسفناک تر از آنچه به نظر میاید است.
فرهنگ: ریشه ی تبعیض به نوعی درون فرهنگ ما جا باز کرده و از دل خانواده هامان به دل جامعه ورود کرده و گاهی برعکس. حضور مادران پسر دوست خانواده های پسر دوست و قوانین اجتماعی و مذهبی نا عادلانه را رقم زده که در نهایت همین چارچوب های اجتماعی و قوانین هم بر اساس چارچوب های مذهب شکل گرفته و با وجود بازتاب و عکس العمل های بین المللی فراوان باعث بروز شکافی عمیق بین زنان و مردان و در نتیجه ی این تبعیض ها و بی عدالتی ها حقوق زنان در موارد بسیار زیادی پایمال میشود
مشاغل و مشکلات زنان: محدودیتهای شغلی زنان که دستخوش عرف و عادات اجتماعی است همه و همه متاثر از همین مذهب اجباری است که سالیان زیادی است همچون دیواری بلند مانع رشد زنان در جامعه بوده است و زنان با نا امنی های بسیاری در مسیر اشتغال مواجه اند. به شکلی که امروز تنها یک در صد زنان شاغل ایران کار فرما هستند. دردناکتر از همه اینکه قربانیان تجاوزات در ایران بر اساس همین نگرش مذهبی اسلام ریشه در فرهنگ و خانواده های مردم دوانده است. زنانی که به آنها تجاوز میشود به دلیل بی آبرویی یا باید سکوت کنند یا خفه شان میکنند و یا به عنوان دلایل تحریک مردان خودشان مسول اینگونه تجاوزات قلمداد میشوند. کسی هم که در این شرایط از خود دفاع کند محکوم میشود. ریحانه جباری و زهرا نوید پور که به تازگی کشته شد از این دسته اند
در این رابطه میتوان گفت: اسلام اجباری که جمهوری اسلامی آن را به مردم خود تحمیل کرده نه تنها راهکاری برای قربانی شدن و آسیب های زنان ارائه نمیدهد بلکه طلبکارانه معتقد است که همیشه باید در بند و اسیر باشند و باعث انحراف مردان و جامعه نشوند. پس از انقلاب با وجود پیشرفت روز افزون تکنولوژی و علم، کشور ما در رابطه با حقوق زنان نه تنها عقب مانده که پسرفت چشمگیری داشته است و نتوانسته تلاشی در جهت بهبود کند. وضعیت زنان جامعه روز به روز تضعیف شده و ارزش زنان در جامعه اسلامی با توجه به فاصله ی زیاد بین زنان و مردان در دین اسلام و اجبار آن در کشورمان تقلیل رفته است. ورزشکاران: عدم حضور زنان در میادین ورزشی به علت پوشش و یا اینکه شوهرانشان اجازه خروج از کشور و حضور آنان در مسابقات را به آنها نداده اند و مسابقه دادن با حجاب که دست و پاگیر بوده و مشکلات خاص خود را دارد، همچنین مشکلاتی اعم از دست دادن با مسولین ورزشی غیر همجنس در سطح بین المللی نیز بخشی از مشکلات عدیده ی زنان در بخش ورزشی کشور است که در حکومت دیکتاتوری که تظاهر به مردمی بودن میکند از این دست کم نبوده است. موضوع مهم دیگری که میتوان به آن پرداخت موضوع کودک همسری است. ازدواج کودکان به خصوص دختران در سنین زیر ۱۰ سال هم یکی از بزرگترین آسیب هایی است که بواسطه ی حضور اسلام در ایران، کشورو مردمانمان را تحت تاثیر قرار داده است. ازدواج بر اساس اجبار والدین و بدون خواست دختر بچه هایی که هنوز از کودکی شان چیزی نمیدانند و اغلب به شکل معامله خانواده ها و به نوعی خرید و فروشی کودکان زیر پرچم اسلام نه تنها آسیب به کودکان است که جامعه را پر از بیوگانی ساخته که هم باید از پس مخارج خود بر آیند و هم فرزندان حاصل از ازدواج زودهنگامشان و به همین شکل نسل به نسل این آسیب به آیندگان سرایت میکند
سخن آخر: جامعه جهانی حقوق بشر نسبت به وضعیت پر از بحران موضوعات اجتماعی –مذهبی –ملیتی –نژادی بطور کامل اگاهی دارد و سعی در اگاه کردن مردمان و جهان است از این رو ما فعالان حقوق بشر اینجا هستیم تا با آگاهی سازی دیگران بسوی پیشرفت و فرهنگ سازی جامعه ایران قدمی موثر برداریم
بنابر این میتوان گفت که طبق اهداف جامعه جهانی حقوق بشر دین از سیاست جدا هست و نبایدهیچدام را سپر بلای دیگری کرد اما به صراحت میشود گفت جمهوری .ا.ا دین را سپر بلای خود نموده و با آن هر روز با زندگی جامعه بشری در ایران مخصوصا قشر آسیب پذیر تر همانند زنان –کودکان مورد ظلم و ستم قرار میدهد. امید به آن زمانی که کشور عزیزمان به آن روزی برسد که همه افراد بصورت آزادانه بتوانند حق آزادی بیان –حق زندگی –حق دموکراسی –حق ازادی عقیده و…. داشته باشند . نقض بی وقفه ی حقوق بشر در ایران سبب شد تاکمیسیون ایالات متحده درباره آزادی مذهب در گزارش مربوط به سال ۲۰۱۷ خود به تداوم نقض آزادیهای مذهبی در کشورهای جهان و از جمله در جمهوری اسلامی ایران پرداخت. این کمیسیون در آخرین گزارش خود با اشاره به زیر پا نهادن مداوم آزادیهای مذهبی در یکسال گذشته در ایران آورده است: “بازداشتهای طولانی، شکنجه، و زندان و اعدام بر اساس اتهامات مذهبی معمول بوده است”. گزارش کمیسیون ایالات متحده درباره آزادی مذهب یادآور شده است که با انتخاب حسن روحانی در سال ۲۰۱۳شمار زندانیان عقیدتی در ایران افزایش یافت هرچند عده ای از زندانیان عقیده هم طی این مدت آزاد شدند.
وزارت خارجه آمریکا از سال ۱۹۹۹ ایران را در ردیف «کشورهای مورد نگرانی ویژه» در مورد آزادی مذاهب قرار داده است. گزارش اخیر توصیه کرده است که جمهوری اسلامی امسال نیز در همین ردیف بماند. در بخش پایانی سخنرانی ها ازآقای دیان دادی دعوت گردید تا در خصوص ״موانع برای فعالیتهای مدنی زنان״به ارایه سخنرانی بپردازند که سخنرانی نامبرده بشرح ذیل است:
در ابتدا باید بدانیم که معنای فعالیت مدنی چیست و فعال مدنی به چه کسی گفته میشود ؟
فعالیت مدنی به بیان ساده، عبارت است از تاثیرگذاری بر حکومت یا دولت و وادار کردن آن به ارائه راه حل خاص در خصوص مواردی که فعالان مدنی توقع اجرا و تحقق آن را دارند. فعال مدنی به کسی گفته میشود که همانند ما، دغدغه ایجاد تغییرات مثبتی را در جامعه خود دارد. در برخی موارد که فعالیت مدنی بر موضوعات محلی متمرکز است، یک فرد یا سازمان کوچک میتواند با موفقیت بر سیاست تاثیر بگذارد. اما در مواردی که تمرکز،بر روی مسائله بزرگتر است، فعالیت مدنی موفقیت آمیز٬ نیازمند یک یا چند تشکیلات رسمی است که معمولاً در قالب شبکه یا ائتلاف با یکدیگر همکاری میکنند.برای طرح یک نیاز و مسئله در جامعه، بایستی به فعالیت مدنی دست زد تا از طریق فعالیت مدنی بتوان جامعه را بسیج کرد و در خصوص آگاهی افراد جامعه در رسیدن به وضعیت مطلوب ، مقامات دولتی را متقاعد نمود.امروزه مشارکت سیاسی و مدنی از جمله اموری است که از سوی محافل روشنفکریه بسیاری مورد توجه قرار گرفته و از آن به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های توسعه یاد میشود، به گونهای که عدم این مشارکتها و بخصوص مشارکت زنان در این عرصه، به عنوان یکی از نشانههای عقبماندگی کشورها عنوان میشود.در ایران امروزی شاهد مواردی از نابرابری زنان و مردان و وجود احکام قانونی یا احکام شرعی که بواسطه نوع حکومت اسلامی٬ این احکام شرعی توانسته اند خود را بر پیکره قانون مستقر و بر فعالیت زنان سایه بیندازند٬ هستیم . زنانی که در موارد زیادی پا به پای مردان در تلاش بوده و هستند ؛ چه بسا در نمونه های فعالیت مشابه٬ برتری خود را نیز اثبات نموده اند .اما این نکته حایز اهمیت است که؛ چه عامل یا عواملی زنان ایرانی را از حضوردرعرصههای اول سیاست ایران محروم کرده است؟ سهم حکومت در این محرومیت زنان چگونه است ؟
آماری که از مشارکت سیاسی زنان در سطوح محلی و منطقهای یا ملی وجود دارد، تغییر خاصی کرده؟ آیا مشارکت سیاسی به زنان گروههای مختلف اجتماعی غیرازوابستگان به جناحها هم٬ راه پیدا کرده است؟ برابر اعلام آمار توسط مقام های دولتی هم اکنون جمهوری اسلامی ایران از لحاظ مشارکت بانوان در عرصههای اقتصادی و سیاسی جزو پنج کشور آخر جهان است.با توجه به این موارد اینکه زنان در تشکل های سیاسی چندان زمینه ای برای فعالیت نیافته اند و به موفقیت های قابل مشاهده نرسیده اند ؛ از تشکل های سیاسی فاصله گرفته و به فعالیت های مدنی روی آورده اند ؛از فعالیت در تشکل های حقوق بشری گرفته، تا کانون ها و تشکل های زنان. دستیابی به حقوق برابر با مردان در ایران، برای زنان آسان نیست.زنانی که نیمی از جامعه اند؛ اما بسیاری از آنها، بدون اجازۀ همسر یا پدرانشان نمی توانند کار کنند، به تحصیل بپردازند، سفر کنند و طلاق بگیرند. فرزند به دنیا می آورند اما در صورت جدایی نمی توانند از او سرپرستی کنند. زنانی که گام در این راه نهاده اند تاوان آن را نیز داده اند. نسرین ستوده به یازده سال زندان، بیست سال ممنوعیت از کار، محکوم شده. نرگس محمدی، بارها به زندان افتاده و سلامتش در خطر افتاده. آتنا دایمی، ژیلا بنی یعقوب ،شبنم مددزاده و بهاره هدایت از جمله زنانی هستند که به سالها زندان محکوم شده اند ؛چرا که از حقوق خود دفاع کرده اند و خواهان برابری در قوانین مدنی جمهوری اسلامی بوده اند.اما علیرغم وجود فشارها و تنگناها، زنان در ایران همچنان به فعالیت های مدنی خود ادامه می دهند. حدود ۶۰ درصد از جامعۀ دانشجوی ایران را زنانی تشکیل می دهند که، به امید فردایی بهتر تحصیل می کنند. در طول سالیان متمادی، تلاشهای زنان برای دستیابی به حقوق خود، با مقاومت از سوی نهادهای سیاسی و امنیتی ایران روبرو شده است.
فشارها و تضادها همواره در سطح جامعه نیز وجود داشته و دارد ،اما با وجود این فشار ها و تحقیر ها زنان به این نتیجه رسیده اند که خودشان به صحنه بیایند و حقوق از دست رفته شان را احیا کنند . با ایجاد کمپین ها و اعتراضات فراگیر به اشکال و صور مختلف از کمپین یک میلیون امضا گرفته تا ،نه به حجاب اجباری یا کمپین های رفع ممانعت جهت ورود به استادیوم های ورزشی درواقع توان استقلال را در بسیاری از مسایل برای زنان مشخص نمودند تا انجا که حتی مردان نیز با گرفتن روسری و شال بر تکه چوبی خواستار لغو حجاب اجباری شدند. اما در این بین ،موانع بسیارند از زندان ها و شکنجه های جسمی و روحی روانی گرفته ،تا تحقیر واخراج و پرونده سازی های گوناگون و ایجاد مشکلات فرهنگی و اجتماعی در جامعه. حکومت اسلامی به جای پاسخگویی به اعتراضات شجاعانه ی زنان ، تعداد زیادی از آنها و همراهان شان را ،بازداشت ، شکنجه و به شدت تهدید کرده است و با پرونده سازی برای هریک، اغلب آنها را به طور موقت و با وثیقه آزاد و در خفا شروع به سناریو سازی برای آنها میکند تا شاید بتواند عزم این فعالان را برای ادامه ی مبارزات شان بشکند.
سناریوی اعتراف گیری اجباری از سپیده قلیان با نام «طراحی سوخته»،نیز یکی از این سناریوهای نخ نماست که در تاریخ ۲۹ دی ماه از تلویزیون پخش شد و اعتراض های گسترده ای را نیزبه دنبال داشت. جمهوری اسلامی، از آغاز حکومت اش، این نوع رفتار و شکنجه را برای مخالفان خود به کار گرفته است تا انان را در عرصه اجتماعی منزوی نماید . از دهه ی شصت که برخی از زندانیان را با شکنجه و تهدید به اعدام، مجبور به اعتراف کردند ،تا ماجرای رامین حسین پناهی و دیگر آزاد اندیشان و اینک سپیده قلیان ، تا شاید گامی باشد برای جلوگیری از ادامه ی مبارزات. اما این اعتراف گیری ها دیگر تأثیری در ادامه ی مبارزات و عزم راسخ معترضان برای ایستادگی در برابر آزادی کشی ها و بیعدالتیهای حکومت ندارد.
میبینیم که سپیده قلیان، شکنجه هایی که در زندان و پس از زندان بر سر او و آوردهاند را به طور خلاصه در فایلی ضبط کرده و پیش از بازداشت دوم برای رسانهها فرستاده است. حکومتی که همواره ناقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشربا عنوان حق محاکمه قانونی برای همه است و نمیتواند دادگاه های مبارزان را علنی برگزار کند و حق دفاع آزادانه را سلب کرده است، چگونه میتواند به مردم ،این باور را برساند که این اعتراف ها در فضایی، عادلانه بیان شده و حقیقت دارد؟
تبعیض نهادینه شده در خانواده ها ،از ابتدای تولد میان دختران و پسران با انان رشد میکند ،در جامعه دختران با مشاهده موارد عینی … خود را قشر ضعیف و حداقل جامعه میپندارند که این به ارامی فرهنگ میشود که در طول زمان آنان، خود را ملزم به رعایت آن میدانند. این از دیگر موانع است برای زنان نه تنها در فعالیت های مدنی بلکه در تمامی سطوح زندگی روزمره .همچنین عدم وجود ازادی بیان و عقیده در جامعه از دیگر موانع موجود بر فعالیت های مدنی زنان است .ناگفنه نماند که این مورد و بسیاری دیگر از موارد مشابه با موانع زنان در راه مردان نیزهم هست ولی آنچه که این مورد را برتری میدهد سطح فرهنگی خانواده هاست که با دید خاص فرهنگی خود و یا به عبارتی ترس از آبرو و موارد مشابه موجبات ایجاد محدودیتهایی را به همراه میآورند .البته با توجه به اتفاقات گذشته در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی بر بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی و فعالان مدنی این امر تا حدی طبیعی است .زنان در ایران نسبت به گذشته آگاه تر شده و به این نتیجه رسیده اند که برای ساختن راه حل های جدید باید خودشان اقدام کنند. مبارزات زنان گسترهای است همه جانبه که تا رسیدن به جامعهای عاری از هرگونه تبعیض، سلطه و سالاری ادامه خواهد داشت. بدیهی است هر کدام از گرایشهای مختلف جنبش زنان در این راه دراز گامهایی، هرچند کوچک و لرزان، برخواهند داشت، اما زنانی به سرانجام و پایان راه خواهند رسید که بیشترین ستم را متحمل میشوند. اما زنان همچنان در صحنه مبارزه با خشونت حضور دارند و هر روز شاهد آن هستیم که برای رسیدن به حق قانونی و ذاتی خود در حال تلاش هستند و نسبت به یک دهه قبل پیشرفتهای زیادی نسبت به آگاهی سازی خود و هم جنسان خود نموده اند.
پس از آخرین بخش از سخنرانیها
چرایی صدور اطلاعیه ۱۰۸۸ کمیته زنان در ماه ﮋانویه توسط سرکار خانم نیلوفر ایمانیان ارائه گردید․
در پایانبحث آزاد با موضوع آزادی عقیده و بیانآغاز گردید که در ابتدا خانم عباسیان به شرح معنی آزادی عقده و بیان پرداختند و آزادی عقیده را از نگاهی کاملاً متفاوت بررسی کردند و بعد از ایشان خانم عروجی نقض آزادی بیان در ایران را با مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر مقایسه کرد در مقدمه اعلامیه حقوق بشر نوشته شده ״در دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس فارغ باشند״ به عنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شده است بعد از ایشان خانم مرادپور نظر شخصی خود را راجع به آزادی بیان و عقیده بیان کردند. ودر پایان خانم عباسیان ضمن تشکر از تمام فعالین؛ منشی جلسه׃ خانم فاطمه عروجی؛ ادمین ها ׃خانم ها نسیم بهاری٬مهسا زکایی و آقای مهران فاضل زاده صدابردار׃آقایان بابک میری و مهران فاضل زاده راس ساعت ۲۱ ختم جلسه را اعلام کردند.
اعضای کمیته زنان که درجلسه مزبور حضور داشتند عبارت بودند از : خانمها فریبا مرادی پور؛ زهرا اسدی؛ پریسا حبیبی، زرین تاج الیاسی، سمیه قربانی اسمعیل ترخانی، فاطمه ورمرزیار، زیبنب عباسیان چالشتری، نسیم بهاری، نیلوفر ایمانیان، معصومه توکلی، لیدا اشجعی، الناز اسدی، خدیجه پرویزی باران، مینا فرشی، فاطمه عروجی، شیدا احمدی، مهتاب محجوب، شهین تاج فتح زاده، مهسا ذکایی، حمیده توکلیان و آقایان: مهران فاضل زاده ، حامد غریب زاده، دیان دادی، بابک میری، سعید حسینی، افشین رجبی، محمد محمدزاه، سجاد فضلعلی.
گزارش جلسه مشترک کمیته هنر و نمایندگی ترکیه ژانویه
مرضیه بردبار
زنگ جلسه ی مشترک اعضایکمیته های دفاع از حقوق هنر و هنرمندان و نمایندگی ترکیه درتاریخ 31 ژانویه 2019 درساعت 19 به وقت اروپای مرکزی باحضوراعضای کمیته و نمایندگی و جمعی ازفعالان کانون دراتاق پالتاک کانون دفاع ازحقوق بشردرایران باسخنرانی آقای صدیق محمدی فعال حقوق بشر به صدادرآمد. ایشان به گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق هنر و هنرمندان در دی ماه 1397 پرداختند. و بعد سرکار خانم لیدا اسدی فر فعال حقوق بشر به بررسی ماده ۱(همه آزاد وبرابر بدنیا آمده اند) اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صورت جامع پرداختند.
در ادامه برنامه آقای حمید ابراهیمی فعال حقوق بشر با موضوع ؛ نقش مثبت یا منفی هنرمندان دروضعیت ایران از گذشته تاکنون سخنرانی کردند.و سخنرانی بعدی که در جلسه این روز با موضوع چالش اشتغال هنرمندان به سخنرانی پرداختند سرکار خانم نسیم بهاری بودند که مطالبشون اینگونه بود: آینده نامعلوم هنر و هنرمند در ایران و خرید آثار هنری آخرین بخش از سبد خرید ایرانیان. از گذشته ی دور هنر و هنرمند نقش های اساسی و بسیار مهمی را در جامعه ایفا می کردند،حالا آینده ی نامعلوم هنر و هنرمند در ایران پرنگ تر از گذشته است. ازگذشته دور هنر وهنرمند نقش بزرگی درجامعه ایفا می کردند،این تاثیرات را در گذشته می توان در تاثیر یک شعر برروی یک پادشاه ودر دنیای امروزه در تاثیر یک تابلو یا هر اثر هنری بر روی افکار و عقاید جامعه یا یک گروه یا مذهب خاصی مشاهده کرد .ارزش و اهمیتی که هنر و هنرمند امروزه از آن برخوردار است بسیار کم رنگ تر نسبت به گذشته است شاید رشد و پیشرفت تکنولوژی یکی از عوامل این مسئله باشد. رشد و پیشرفت تکنولوژی نه تنها در صنعت هنر بلکه در اکثر صنعت ها دیده می شود. طبیعتا رشد و پیشرفت تکنولوژی نه تنها در صنعت هنر بلکه در اکثر صنعت ها مانند مسگری و قالی بافی نیز تاثیر خود را گذاشته اند ولی درک و فهم مردم در این باره حرف اول را می زند . مردم باید فرق بین یک تابلوی نقاشی نفیس و یک نقش چاپ شده را بدانند ؛باید مردم فرق بین یک قالی دستبافت را با فرش ماشینی را بدانند شاید دانستن این تفاوت آنهارا در انتخاب یاری کندو فرهنگ سازی نقش مهمی را بازی می کند. فرهنگ مسئله ای است که در ایران درست در جای خود ننشسته است .ما میتونیم با فرهنگه : حمایت از هنرمند ،فرهنگ خرید آثار از هنرمندان ،فرهنگ را دراولویت زندگی روزمره قراردهیم. یک هنرمند تنها به امید فروش آثارش فعالیت خود را ادامه می دهد؛وقتی از هنرمند حمایت نمی شود هنرمند به فکر صادرات آثارش به کشور های دیگر می افتد این مسئله طبیعی است که یک هنرمند آثارش را به کشور های دیگر صادر کند ولی اگر این روند ادامه پیدا کند هنرمند متوجه توجه بیش از حد مردم کشور های بیگانه به هنر و هنرمند می شود و این مسئله به مهاجرت هنرمند از وطن خود می شود که این مهاجرت ها می تواند در آینده ی نزدیک به معضل مهمی برای یک کشور تبدیل شود و تنها حمایت مسئولان و مردم می تواند جلوی این مشکل را بگیرد. اما متاسفانه در بازار جامعه ما .هنر نه تنها کم رنگ تر میشود بلکه رونق خود را هر روزه از دست میدهد و از نظر اقتصادی دردی از دوای هنرمندان ما را درمان نمیکند. خیلی از بازیگران و ورزشکاران نیز به خاطره مشکلاتی : یا بازیگری را به عنوان شغل دوم پذیرفته اند و یا شغل دومی برای خود دست و پا کرده اند. و یا کلا از حرفه بازیگری کناره گیری کردن چون نیازهای مالیشان برطرف نمیشود. در جامعه ای که اقتصاده بی هویت .بی ثبات بی داد میکند و مردم از وضعیت وشرایط حاکی بر جامعه ناراحت و از اینده خود استرس زیادی را تحمل میکنند شاید نمیشود انتظاری از انها داشت هنرمندان را درک کنند .البته این فقط یه نظر شخصی من هست .شاید از دوستان حاضر در جلسه کسانی باشند این نظررو نداشته باشند.حال این شرایط ففط وصف حال فقط شامل برخی هنرمندان نیست بلکه تمامی هنرمندان مانند بازیگران تئاتر .نویسندگان –موزیسین ها هم وضعیت خوبی ندارند در ایران اگر فقط عشق به هنر وجود نداشته باشد به هیچ عنوان نمیشود به آن به عنوان شغل حساب کرد البته ناگفته نماند بعضی از بازیگران و ورزشکاران شرایط خیلی مرفهی دارند. از بازیگران و ورزشکاران نیز به خاطر مشکلات اقتصادی که در حال حاضر کمر خیلی ها را خم کرده است برای اینکه بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، یا بازیگری را به عنوان شغل دوم پذیرفته اند و یا شغل دومی برای خود دست و پا کرده اند یا کلا از وضعیت خود به دلیل عدم رضایت شرایط فرهنگی و اقتصادی مجبور به مهاجرت شده اند. مهاجرت هنرمندان می تواند در آینده ی نزدیک به معضل مهمی برای یک کشور تبدیل شود. هر روزه شنوا وشاهد این هستیم هنرمندان ما به دلایل زیادی از جمله اقتصادی –فرهنگی –سیاسی مجبور به ترک وطن خود میشود چون : شاید مردم با خرید تنها یک گوشه از آثار یک هنرمند اورا به ادامه کار خود تشویق کنند ولی مردم کشورهای جهان سوم و ایرانیان خرید از آثار هنرمندان را در آخرین بخش از لیست خرید خود قرار می دهند و برای آنها چندان اهمیتی ندارد.
بی رغبتی مردم به هنروهنرمند: اگر در مردم حس زیبا شناسی تقویت شود می تواند این عمل برعکس شود ، متاسفانه با چند پرسش و پاسخ از مردم به حقیقت مسئله پی بردیم برخی ها مشکلات مالی را علت عدم خرید می دانند ولی شاید همان افراد در طول زندگی روزمره خود شاید چند برابر پول یک اثر هنری را صرف فعالیت های بی مورد و بی هدف می کنند. یک تابلوی نفیس نقاشی یا چند بیت از حافظ که به قلم یک خوشنویس چیره دست تحریر شده باشد شاید پولش از اشیای موقتی که در زندگی روزمره می خریم نباشد ولی زیبایی و آرامش آن دائمی است و شما موقع نگریستن در آن اثر احساس شادی و نشاط و سر زندگی می کنید ، بله این بخشی است که مردمان کشور های اروپایی بیشتر از ایرانیان به آن اهمیت می دهند. زیبایی و ارزش یک اثر که یک یا چند هنرمند وقت ،مهارت،خلاقیت خود را در آن پیاده کرده اند بیشتر از بحث مالی است. تاثیرات مثبت آثار هنری بر روحیه انسان: تاثیرات آثار هنری بر روحیه انسان بیشتراست، یک اثر هنری زیباست و انسان زیبایی هارا دوست دارد هر انسانی به دیدن یک اثر هنری احساس راحتی میکند و وقتی با آن اثر انس می یابد رفته رفته از هنجار های اجتماعی مانند خشم و اعتیاد و…دور می ماند و همین شاید همان دلیلی است که هنرمندان انسان های نرمال و کم پرخاشگری هستند این تاثیر هنر بر روی آنهاست .شاید بتوان به وسیله ی هنر و هنرمند از درصد هنجار های اجتماعی بکاهیم. یکی از روانشناسان به نام قانع پور در تبریز به یکی از نمایشگاه هایی که همه ساله برای فروش آثار هنری در استان برپا می شود اشاره کرد و گفت: نمایشگاه (آرت اکسپو) نمایشگاهی است که در سال های اخیر اقدامات زیادی را برای فروش بیشتر آثار هنرمندان انجام داده است. اما متاسفانه استقبالی از ان نمیشود. در چنین شرایطی امکان اینکه اثری ماندگار و با ارزش به بازار بیاید بسیار کم است چون هنرمندان از عواقب آن شاید استرس داشته باشند و به اینکه تمام زحماتان نادیده گرفته شود و یا فیلترینگ صدا وسیما ارشاد ممنوع العرضه شود برایشان بسیار نگران کننده است. بسیاری از خوانندگان با اجرای کلیپهایی شاید از نظر اجتماع بسیار چیز ساده و یا شاید واقعیت جامعه را به نمایش گذاشته باشن ممنوع التوصیر ممنوع الکار شدند و این باعث شده بسیاری از هنرمندان دست از کاربکشند و یا بصورت پنهانی کار ارائه بدند و بسیاری دیگر تصمیم به مهاجرت از ایران گرفند. و ما هر روزه شاهد و شنوای اخباری همچون :
ماجرای ممنوع التصویری بازیگران زن ایرانی
بازیگران زن ایرانی ، بازیگران زن ایرانی ممنوع التصویر
خواننده پاپ ایرانی ممنوع الکار شد
بازیگر مرد ایرانی ممنوع الکار شد
خب این اخبار روحیه یک هنرمند رو به وجد میاره میلش رو به هنر کمتر میکنه. شبکه های مجازی همچنان خبر ساز و حاشیه ساز هستند. اخیرا در شبکه های مجازی با اعلام یک خبر از سوی شورای نظارت نام ۹ بازیگر زن به عنوان افرادی که در تلویزیون ممنوع التصویر هستند را بر سر زبان ها انداخته بودند. در این خبر آمده بود:شورای نظارت بر اساس مصوبه ای، رسانه ملی را موظف نمود تا با هنرمندانی که شئونات اخلاقی و رسانه ای را در شبکه های اجتماعی رعایت نمی کنند قطع همکاری نماید. بر اساس مصوبه اخیر شورای نظارت بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با عنایت به حضور کارمندان و هنرمندان متعهد و پاک سیرت در رسانه ملی، متأسفانه تعداد قلیلی از هنرمندان با حضور هنجار شکنانه خود در این شبکه ها و با انتشار تصاویر نامناسبی از خود، شئونات اخلاقی و ضوابط سازمانی را رعایت ننموده اند و موجبات دلخوری خیل عظیم هنرمندان متعهد و اهالی فرهنگ و هنر را فراهم آورده اند. از اینرو و بر اساس این مصوبه سازمان صدا و سیما موظف شد تا با هنرمندانی که در این شبکه ها خلاف شئونات. حاضر شده اند، قطع همکاری نماید. شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما استفاده و حضور در شبکه های اجتماعی را فرصت تعامل هرچه بهتر هنرمندان با مردم و مخاطبان دانسته و صرفاً حضور نامناسب و انتشار تصاویری که باعث نادیده انگاشته شدن ارزش ها می شود را خلاف ضوابط و مقررات می داند. مدیر کل روابط عمومی رسانه ملی این باربرای حواشی هنرمندانی که در شبکه های اجتماعی از خودشان اخبار وعکس منتشر میکنند اینطور واکنش نشان داد:«… تنها توصیه ای که می توانیم به هنرمندان داشته باشیم این است که برای جلوگیری از بروز هر حاشیه و بازتاب منفی، برای انتشار تصاویر خود در شبکه های اجتماعی دقت لازم را به خرج دهند.» یه سری: از خانوم هایی که اخیرا حاشیه ساز شدن و ظاهرا ممنوع التصویرشدن نرگس محمدی، الناز حبیبی، بهاره افشاری، حدیث میرامینی، لیندا کیانی، حنانه شهشهانی، سحر قریشی، روناک یوسفی و رابعه اسکویی؛ اینها نام هایی هستند که مدتی است به عنوان مصادیق ممنوع التصویرهای تلویزیون در سایت های اصولگرا کنار هم قرار گرفته اند. البته من خبر لغو ممنوع التصویری خانم رابعه اسکویی را به تازگی در شبکه های مجازی خواندم. به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «آنها آدم مشهور هستند، پس وضع مالی شان توپ است»، این جمله ای است که خیلی از ما وقتی درباره یک هنرمند و با یک ورزشکار حرفی به میان می آید می گوییم اما جالب است بدانید خیلی تاکید بر حمایت و ارزش دادن مسئولان به هنر و هنرمند البته حمایت و در نظر داشته باشیم که ارزش دادن مسئولان به هنر و هنرمند تنها بخشی از راه است بخش دیگر آن هم به مردم بر می گردد. مردم باید بدانند که یک اثر حامل چه اثرات و پیامد هایی است ،باید تاثیرات آن را روی زندگی احساس کنند ؛باید بدانند یه یک اثر حاصل تلاش های یک هنرمند است باید جنبه ی زیبایی آنرا به جنبه ی مالی آن ترجیح دهند در آن صورت است که به خرید یک اثر تمایل پیدا می کنند . شاید پول یک اثر هنری یک سوم پولی که صرف تفریحات موقتی و زود گذر می کنیم باشد ولی تاثیرات آنها موقتی هستند ولی تاثیرات این اثر ها بینهایت شاید یک فرد
خارجی معنی آیه یا عبادت یا شعری یا حتی نقاشی را که کشیده شده است را نداند ولی به زیبایی نهفته در یک اثر پی میرد و این همان دلیلی است که اورا به خرید آن ترغیب می کند. در جامعه هنری ما زمانی که سانسور –کپی –حذف ممنوع شدن انواع آثار پررونق باشد هنرمند در جامعه کم رنگ تر و ناتوان تر از قبل خواهد شد.
اخبار: امضای۷۰۰ هنرمند زیر بیانیه اعتراضی خانواده تئاتر خطاب به سران سه قوه. خبرگزاری هرانا – بیانیه اعتراضی خانه تئاتر که ۲۲دی در گردهمایی خانواده تئاتر به امضای هنرمندان تئاتر رسیده بود، برای قوای سهگانه مجریه، مقننه و قضائیه فرستاده شد. پس از احضار و بازخواست شماری از کارگردانان تئاتر در ایران، جمعی از اعضای خانه تئاتر، روز شنبه ۲۲ دی ماه، در عمارت خانه تئاتر تهران در اعتراض به دخالتهای غیرقانونی قوه قضائیه و بازداشت و احضار کارگردانان اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کرده بودند. به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایلنا، بیش از ۷۰۰ نفر بیانیه اعتراضی خانه تئاتر که در ۲۲ دی در گردهمایی خانواده تئاتر آماده شده بود امضا کردند و این طومار، برای قوای سهگانه مجریه، مقننه و قضائیه فرستاده شد. خانواده تئاتر در این بیانیه خواستار حقوق صنفی خود شدهاند و به مواردی همچون وضعیت صیانت از اندیشه، تامین اجتماعی، بیمه درمانی هنرمندان، بودجه حمایتی تئاتر و دخالتهای غیر تخصصی قوه قضائیه اشاره شده است. در بخشی از این بیانیه آمده است: با ابراز تأسف از وضعیتِ موجود، مسؤلانِ محترمِ سه قوهی مقننه، مجریه و قضائیه را به همنشینی و گفتگو دعوت میکنیم؛ زیرا معتقدیم نخستین و بدیهیترین حقوقِ جداییناپذیرِ هنرمندانِ تئاترِ ایران که حقِ حیاتِ عزتمند، حفظِ شأنیت و کرامت، آزادی بیان، امنیتِ شغلی و امنیتِ روانی است از سوی آن قوای محترم مغفول واقع شده است. فعالان هنری در این تجمع در نامهای خطاب به روسای سه قوه، به «دخالتهای غیرقانونی» قوه قضائیه و بازداشت و احضار کارگردانان اعتراض کرده بودند. طی ماه گذشته محمد رحمانیان، کارگردان تئاتر «ترانههای قدیمی پیکان جوانان» به خاطر استفاده از تکخوان زن در نمایش خود بازداشت و ساعاتی بعد با قرار وثیقه آزاد شد. همچنین شهرام گیل آبادی، مدیر خانه تئاتر به دادسرا احضار و با قرار کفالت آزاد شد.
آذرماه امسال نیز مرتضی عیدی کارگردان تئاتر گفت که “مدتی قبل برای اجرای یک نمایش کمدی به نویسندگی رضا آشفته (یابو و چغندر) در دانشگاه آزاد اسلامی قوچان از دانشگاه مجوز گرفتیم ولی پیش از اجرا خیلی ناگهانی اعلام کردند به دلیل اینکه در این نمایش بازیگر زن و مرد با هم حضور دارند اجازه اجرای مختلط داده نمیشود”. شهریور ماه امسال نیز سعید اسدی مدیر تئاتر شهر و مریم کاظمی کارگردان نمایش «رویای شب تابستان» بازداشت و با وثیقه آزاد شدند. پیشتر عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران از وزارت ارشاد خواسته بود با تئاتر بینوایان در تالار هتل اسپیناس تهران به خاطر «عدم رعایت حجاب، اختلاط زن و مرد، استفاده از پرچم کشور فرانسه به نشانه حمایت و نقض برخی از ارزشها» برخورد کند. یک خواننده پارس آبادی ممنوع الفعالیت و ممنوع الخروج شده است. خبرگزاری هرانا – همایون آل جعفر، خواننده اهل شهرستان پارس آباد اردبیل به دلیل حضور در یک برنامه تلویزیونی در کشور آذربایجان بیشتر از یک ماه است که ممنوع الخروج و ممنوع الفعالیت شده است. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعلان حقوق بشر در ایران، همایون آل جعفر (آراز)، هنرمند پارس آبادی به دلیل شرکت در یک مسابقه تلویزیونی در کشور جمهوری آذربایجان ممنوعالخروج شده و از انجام هرگونه فعالیت هنری رسمی و غیررسمی در استان اردبیل منع شده است. این هنرمند اهل پارسآباد طی یادداشتی در صفحه شخصی خود گفته است که اداره اماکن و اداره اطلاعات و امنیت عمومی نیروی انتظامی شهرستان پارس آباد او را به دلیل حضور در یک مسابقه تلویزیونی در کشور جمهوری آذربایجان ممنوعالخروج و از هرگونه فعالیت رسمی و غیررسمی در شهر پارسآباد و استان اردبیل منع کردهاند. گفتنی است که رئیس اداره اطلاعات شهر پارسآباد به همهی تالارهای مجالس و عروسیها در پارسآباد دستور داده است که به همایون آل جعفر اجازه اجرا در این تالارها را ندهند و خود او را نیز تهدید کرده است که در صورت تخطی از این دستور مجازات خواهد شد.
آل جعفر نیز با تایید این خبر در صفحه شخصی خود نوشته است که بیش از یک ماه است که از هرگونه فعالت وی در تالارهای استان اردبیل جلوگیری و در همین مدت به هنگام خروج از مرز ایران جهت حضور در یک برنامه تلویزیونی در کشور آذربایجان از خروج وی ممانعت شده است. این خواننده پارس آبادی طی هفتههای اخیر با انتشار ویدئوهایی در صفحه شخصی خود نسبت به ممنوع الفعالیت شدنش اعتراض کرده است. دادگاه مطبوعات؛ خبرگزاری ایلنا و سایت پارس نیوز مجرم شناخته شدند
خبرگزاری هرانا – دادگاه مطبوعات استان تهران رای خود را درباره پرونده خبرگزاری کار ایران (ایلنا) و سایت پارس نیوز اعلام کرد. به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایلنا، در یکشنبه ۷ بهمن ماه ۹۷، دادگاه مطبوعات استان تهران با بررسی پرونده خبرگزاری ایلنا برگزار شد. بر اساس این گزارش مدیر مسئول این خبرگزاری به اتهام نشر مطالب خلاف واقع به اتفاق آرا مجرم شناخته و مستحق تخفیف نیز دانسته نشد. مدیر مسئول خبرگزاری کار ایران (ایلنا) یک شاکی دولتی نیز داشت که اعلام رضایت کرد. در ادامه دادگاه مدیر مسئول سایت پارس نیوز و سردبیر این سایت نیز به اتهام “نشر اکاذیب و مطالب خلاف واقع و افترا” با اکثریت آراء در هر دو اتهام مجرم شناخته اما مستحق تخفیف دانسته شدند. لازم به توضیح است به این پروندههای مطبوعاتی در شعبه ۶ دادگاه کیفری یک به ریاست قاضی شقاقی و با حضور هیئت منصفه دادگاه مطبوعات رسیدگی شد. رضا خندان مهابادی، با تودیع قرار وثیقه آزاد شد/ تداوم بازداشت دو عضو دیگر کانون نویسندگان ایران: خبرگزاری هرانا – رضا خندان مهابادی، از اعضای کانون نویسندگان ایران با قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد. وی روز سهشنبه ۲ بهمن ماه به همراه کیوان باژن و بکتاش آبتین دو عضو دیگر این کانون در پی حضور در دادگاه انقلاب تهران و عدم توانایی در تامین قرار وثیقه بازداشت شده بود. بکتاش آبتین همچنین در سال ۹۴ به دلیل فیلمها، عضویتش در کانون نویسندگان و شرکت در اعتراضات خیابانی سال ۸۸ طی سه روز متوالی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازجویی شده بود. کانون نویسندگان ایران یک نهاد غیردولتی متشکل از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و بخشی از انجمن جهانی قلم است، این کانون در سال ۱۳۴۷ رسما با هدف تشکل یابی صنفی نویسندگان و مبارزه با سانسور اعلام موجودیت کرد، کانون نویسندگان و اعضای آن از ابتدای تشکیل و به ویژه طی دهه های ۶۰ و ۷۰ با درجات مختلف سرکوب، از سانسور و تعقیب قضایی گرفته تا قتل روبرو بودهاند. محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از از جمله اعضای کانون نویسندگان بودهاند که در جریان قتلهای زنجیرهای توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند. اینها فقط اخبار بسیار انگشت شماری از وضعیت هنرمندان ما در سرزمین جمهوری اسلامی است. جمهموری با شعار و ادعای حق ازادی –حق بیان –حق مشورت –حق ذاتی انسان –حق اعتراض را در قانون اساسی خود آورده اما بدون هیچگونه رعایت آن . اگر شما قانون اساسی را مطالعه کرده باشید در قانون سوم
بند دو م : بالا بردن سطح اگاهی های عمومی در همه زمینه های با استفاده صحیح از مطبوعات ورسانه های گروهی و وسایل دیگر. اصل 24: نشریات .مطبوعات در بیان مطالب ازادند مگر آن که مخل بر مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد تفصیل ان را قانون معین میکند. اصل 27 : تشکیل اجتماعات وراه پیمایی بدون حمل سلاح سرد و گرم به شرط که مخل بر مبانی اسلام نباشد مجاز است. اصل 32:هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر انکه به حکم وتربیتی که قانون معین کند. ماده 5-شکنجه ممنون. ماده6-ارزش انسانی در همه جا. ماده 9- عدم توقیف-حبس یا تبعید غیرقانونی. ماده 11-حق و اصل برائت. ماده 18- حق ازادی عقیده . ماده 19-حق ازادی بیان. ماده 22- حق امنیت اجتماعی. ماده 23- حق امنیت کار. ماده 27-حق تکثیر –کپی رایت. هر کسی حق دارد در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند ار فنون وهنرها متمتع گردد و در پیشرفت های علمی و فوائد ان سهیم باشد. هر کسی حق دارد از حمایت منافع معنوی ومادی اثار علمی فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود. چون جمهوری اسلامی عادت به ظلم .ستم .شکنجه و دروغ کرده و برایش دشوار است به انسان ها مانند یک انسان آزاده بنگرد . و با شعار استقلال .ازادی جمهوری اسلامی ملت را به گلوله ی بحران ها .مشکلات بسته است. در پایان جلسه با بحث آزاد : روز بین المللی خاطره قربانیان هولوکاست ادامه پیدا کرد.
این جلسه مشترک ساعت۲3 به وقت اروپای مرکزی بعد از پرسش و پاسخ و هماهنگی برای برگزاری جلسه بعد با حضور فعالان حقوق بشر، به پایان رسید.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان فوریه ۲۰۱۹
مینا فرشی
جلسه مذکور در روز شنبه مورخ 23 فوریه 2019 راس ساعت ۱۹ با حضورمسئولان و اعضای کمیته و سخنرانان وجمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با محوریت ناقص سازی زنان در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق زنان برگزار گردید. در ابتدی نشست مسئول جلسه آقای مهران فاضل زاده ضمن خوش آمد گویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان وموضوع سخنرانی آنان جلسه را راس ساعت آغاز نمودند . در این جلسه ابتدا گزارش وتحلیل موارد نقض حقوق زنان در ماه گذشته که توسط آقای دیان دادی ارائه گردید که متن این گزارش به شرح زیر میباشد: طی اخبار بهمن ماه سال ۹۷ خبرهایی تلخ به دستمان رسید که همه انها با توجه به اعلامیه جهانی حقوق بشر تناقص های بسیاری وجود داشت اخباری همچون: دستگیری و زندانی کردن افراد، بلاتکلیفی و شرایط ممنوع الملاقاتی، وضعیت سخت و دشوار محیط زندان و عدم رسیدگی به زندانیان، عدم آزادی بیان، عقیده ، دین و مذهب وعدم آزادی نشر اطلاعات ، عدم ازادی انتخاب همسر و تبعیض جنسیتی همه این موارد نقض حقوق بشر فقط گوشه ای از اخبار این ماه بود به حضورتان اعلام شدکه چند مورد آن بصورت نمونه به شرح ذیل ارائه می شود: متاسفانه در این ماه شاهد دستگیری زنانی چون:سپیده قلیان فعال مدنی، رضوان بیگی، همسر «بهفر لاله زاری» زندانی سیاسی، افسانه امامی (ناصری) شهروند بهایی،بودیم. پیام درفشان وکیل مدافع نسرین ستوده وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، که در زندان اوین به سر می برد از ممنوع الملاقات شدن موکلش خبر داد․ نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: کودک همسری هنوز در بسیاری از مناطق کشور وجود دارد. ۶ درصد دختران در سنین ۱۰ تا ۱۴ سال ازدواج می کنند و بسیاری از آنان بعد ۳۰ سالگی در خطر سرطان هستند. یکی از انواع فقر محروم بودن کودکان از داشتن شناسنامه است که طبق آمارهایی که تاکنون به دست آمده ۳۹ هزار کودک در کشور فاقد شناسنامه هستند. با توجه به موارد فوق ومتاسفانه وجود اخبار بالایی از دستگیری و زندانی شدن افراد ، به وضوح موارد ناقض حقوق بشربرابر ماده دوم:عدم تبعیض ،ماده سوم:حق حیات برای همه ،ماده پنجم:شکنجه ممنوع،ماده ششم:ارزش انسانی در همه جا ،ماده هفتم: همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض از حمایت قانون برخورداد شوند، ماده هشتم:رعایت حقوق انسانی توسط قانون،ماده دهم:حق محاکمه قانونی برای همه،ماده هجدهم:حق آزادی عقیده، ماده نوزدهم:حق آزادی بیان ، ماده بیستم:حق آزادی تجمع و .تظاهرات ،به چشم میخورد. آقای سجاد فضلعلی بررسی ماده 16 کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و مقایسه آن با قانون اساسی را قرائت نمودند. متن سخنرانی ایشان به این ترتیب میباشد: دولتهای عضو باید اقدامات لازم را برای رفع تبعیض علیه زنان در همه امور مربوط به ازدواج و روابط خانوادگی به عمل آورند و مخصوصاً برپایه تساوی حقوق مرد و زن امور زیر را تضمین کنند.
الف: حق یکسان برای انعقاد ازدواج ب: حق یکسان برای انتخاب آزادانه همسر و انعقاد ازدواج براساس رضایت آزاد و کامل طرفین. ج. حقوق و مسئولیتهای یکسان در دوران ازدواج و هنگام انحلال آن. د: حقوق و مسئولیتهای یکسان به عنوان والدین، قطع نظر از وضعیت زناشویی آنها، در موضوعات مربوط به فرزندان، در تمام موارد، منافع کودکان در اولویت است. ه: حقوق مساوی برای تصمیمگیری آزادانه و مسئولانه در زمینه تعداد فرزندان و فاصله زمانی بارداری و دسترسی به اطلاعات، آموزش، و وسایلی که آنها را برای اعمال این حقوق قادر سازند. و: حقوق و مسئولیت یکسان در رابطه با ولایت، حضانت، قیومت کودکان و فرزندخواندگی یا هر گونه عناوین و مفاهیم مشابهی که در قوانین داخلی وجود دارد. در تمام موارد، منافع کودکان در اولویت است. ز: حقوق شخصی یکسان به عنوان شوهر و زن از جمله حق انتخاب نام خانوادگی، حرفه و شغل. ح: حقوق یکسان برای هر یک از زوجین در رابطه با مالکیت، اکتساب، مدیریت، سرپرستی، بهرهبرداری و در اختیار داشتن اموال خواه مجانی و یا با داشتن هزینه
- نامزد کردن و تزویج کودکان، قانوناً بلا اثر خواهد بود و هر گونه اقدام لازم، از جمله وضع قانون جهت تعیین حداقل سن برای ازدواج و ثبت اجباری ازدواج در یک دفتر رسمی باید اتخاذ شود. در قوانین امروز ایران زن و مرد در امر طلاق دارای حقوق برابر نسیتند. شوهربدون ارایه مدرک و دلیل هر وقت بخواهد می تواند، زن خود را طلاق بدهد.، البته به شرط پرداخت مهریه، اجرت المثل و نفقه سه ماه و ده روز. دادگاه نمی تواند خواسته طلاق را اگر شوهر طرح کرده باشد رد کند. در این پرونده ها مهم نیست که زن از طلاق سرباز می زند. قانون به شوهر اختیار مطلق برای طلاق داده. اما او را ملزم به مراجعه به دادگاه کرده است. اما زن اگر به دادگاه برای طلاق مراجعه کند باید انواع مدارک و شهود را ارایه داده و به دادگاه ثابت کند که از طرف شوهر در مشقت به سر می برد. این کار آسانی نیست و در بیشتر موارد با نگرش قاضی درباره حقوق زن برخورد میکند. قاضی اگر برای زن در ذهنیت خود شان کامل انسانی قایل نباشد به سهولت با درخواست طلاق زن موافقت نمی کند و گاهی زن سال ها سرگردان و بلاتکلیف است و اینکه متاسفانه به علت عدم تعادل بین حق طلاق زن و مرد، در بیشتر پرونده ها زن برای اخذ طلاق مجبور می شود همه حقوق مالی خود را بذل و بخشش کند. زنان ایرانی در حال حاضر از مهریه های بالا همچون ابزاری برای طلاق استفاده می کنند. طبق ماده ۱۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر «الف/ هر زن و یا مرد بالغی حق دارد بدون هیچگونه محدودیت از نظرنژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با همدیگر زناشوئی کنند و تشکیل خانواده دهند. در تمام مدت زناشوئی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی میباشند. ب/ ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن و مرد واقع شود.» در خصوص حق بر خانواده، میثاق بین المللی حقوق مدنی سیاسی نیز در ماده ۲۳ مقرر میدارد «… ۱-حق نکاح و تشکیل خانواده برای زنان و مردان از زمانی که به سن ازدواج میرسند به رسمیت شناخته میشود. ۲ -هیچ نکاحی بدون رضایت آزادانه و کامل طرفین آن منعقد نمیشود. ۳-دولتهای طرف این میثاق تدابیر مقتضی به منظور تأمین تساوی حقوق و مسئولیتهای زوجین در مورد ازدواج در مدت زوجیت و هنگام انحلال آن اتخاذ خواهند کرد…» میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز در ماده ۱۰ میگوید : ازدواج باید با رضایت آزادانه ی طرفین که قصد آن را دارند واقع شود. کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان نیز طی ماده ۱۶ عنوان میدارد «۱ـ دولت عضو به منظور رفع تبعیض از زنان در کلیه امور مربوط به ازدواج و روابط خانوادگی، کلیه اقدامات مقتضی را به عمل خواهند آورد و به ویژه بر اساس تساوی مردان و زنان موارد ذیل را تضمین خواهند کرد: الف ـ حق یکسان برای ورود به ازدواج؛ ب ـ حق یکسان در انتخاب آزادانه همسر و صورت گرفتن ازدواج تنها با رضایت کامل و آزادانه دو طرف ازدواج؛ ج ـ حقوق و مسئولیتهای یکسان در طی دوران زناشویی و به هنگام جدایی؛ د ـ حقوق و مسئولیتهای یکسان به عنوان والدین، صرف نظر از وضع روابط زناشویی، در مسائلی که به فرزندان آنان مربوط میشود؛ در کلیه موارد منافع کودکان از اولویت برخوردار خواهد بود…» ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ی ۶ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی نیز حق آزادی انتخاب شغل را برای همه به رسمیت شناختهاند.بنابراین نه زن و نه مرد نمیتوانند چه قبل و چه پس از ازدواج محدودیتی برای یکدیگر در انتخاب شغل مورد نظر خویش ایجاد کنند.طبق ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی «درروابط زوجین ریاست خانواده ازخصائص شوهراست.» بنابراین روشن است که ازهمان ابتدا قانون گذار تبعییض در حقوق زوجین را به رسمیت شناخته است به طوری که تمامی روابط زناشویی در مفهوم عام و خاص را تحت الشعاع قرار داده و زن را تبدیل به موجودی وابسته میکند.در این لحظه چند نمونه دیگر از تبعیضاتی که قانون میان زوجین قایل شده است را مورد بحث قرار میدهیم.
سن ازدواج: «ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران مصوب سال ۱۳۱۳ حداقل سن ازدواج دختران را ۱۵ سال و پسران را ۱۸ سال تعیین کرده بود. اما در شرایط خاص با ارائه گواهی دادگاه این سن میتوانست برای دختران به ۱۳ سالگی و پسران به ۱۵ سالگی کاهش یابد. قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ سن ازدواج را برای دختران به ۱۸ سال و برای پسران به ۲۰ سال افزایش داد و با گواهی دادگاه در صورت وجود مصلحت فقط برای دختران به ۱۵ سال کاهش مییافت. در اصلاحات سال ۶۱ قانون مدنی ماده ۱۰۴۱ که ممنوعیت ازدواج کودکان را اعلام میکرد مغایر شرع تشخیص داده شد و نکاح قبل از بلوغ به شرط رعایت مصلحت توسط ولی طفل جایز شناخته شد.در قانون جدید به اجازه از دادگاه نیازی نبود.
در سال ۱۳۷۹ مجلس شورای اسلامی تلاشی برای تغییر ماده ۱۰۴۱ صورت] داد [، اما در شورای نگهبان خلاف شرع تشخیص داده شد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد. بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در ۱ تیر ۱۳۸۱ این ماده به این شکل تغییر یافت: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح
نکاح دختر باکره: طبق ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی «نکاح دخترباکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد نیاز بهاجازه پدر یا جد پدری او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علتموجه از دادن اجازه مضایقه کنند اجازه او ساقط و در این صورتدختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نمایدو شرایط نکاح و مهریه که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه ازدادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواجاقدام نماید.» تبصره ـ ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق دردادگاه مدنی خاص میباشد.» (ماده ۱۰۴۴) اما این مساله مورد اختلاف میباشد که آیا منظور دختر باکره است یا دختری که تا به حال ازدواج نکرده دیوان عالی کشور در رأی وحدت رویه شماره ۲۱ مورخ ۲۹/۱/۱۳۶۳ میگوید: دخول مطلقا (چه مشروع و چه نامشروع) سبب سقوط ولایت پدر میشود.» اینکه چه نکتهای در باکره بودن ویا نبودن یک زن وجود دارد که در ولایت ویا عدم ولایت پدر یا جدّ پدری تاثیر گذار میشود، جای بسیار تامل است . نکته دیگر آنکه چه عنوان مزبور ناظر به دختر باکره چه ازدواج نکرده باشد، در هر حالت با حق زن در آزادی انتخاب همسر منافات دارد.
قانون مدنی زن را در چنین شرایطی فاقد قوّه تشخیص داده ، به طوری که حتی اقوام او مانند جدّ پدری ویا دادگاه بهتر میتوانند درباره همسر آینده او تصمیمگیری نمایند. تعدد زوجات: قانون مدنی طی مواد ۹۰۰، ۹۰۱، ۹۴۲ و ۱۰۴۹ ازدواج مجدد را به طور تلویحی پذیرفته و قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۴۶، بر اساس مادهٔ ۱۴، ازدواج مجدد را منوط به شرایطی مجاز میداند. از آنجا که هیچ مقررات خاصی در قانون مدنی وجود ندارد که ازدواج مجدد را محدود نماید و به صورت عرف در جامعه رواج دارد ، لذا قانون حمایت خانواده با در نظر گرفتن شرایطی اقدام به تعدیل این امر (حق مردان) نمود. ماده ۱۴ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۴۶ مقرر میداشت: «هرگاه مرد بخواهد با داشتن زن، همسر دیگری را اختیار نماید، باید از دادگاه اجازه بگیرد. دادگاه وقتی اجازهٔ اختیار همسر تازه خواهد داد که با انجام اقدامات ضروری و در صورت امکان تحقیق از زن فعلی، توانایی مالی مرد و قدرت او را به اجرای عدالت احراز کرده باشد. هرگاه مردی بدون گرفتن اجازه از دادگاه مبادرت به ازدواج نماید به مجازات مقرر در مادهٔ ۵ قانون ازدواج مصوب ۱۳۱۰ محکوم خواهد شد.» (شش ماه تا دو سال حبس تأدیبی. ماده مزبور اشکالاتی داشته چرا که توانایی مالی و قدرت به اجرای عدالت را شرط قرار داده که مشخص نبوده منظور قانون گذار از این عبارات چیست و چه معیاری برای احراز آن دارد. همچنین منظور قانون گذار از «اقدامات ضروری» روشن نبود و قضات در احراز این شروط میتوانستند بسته به عقیده خود عمل کنند ، به علاوه در صورت احراز تخلف تنها ضمانت اجرا، حبس بود و نکاح دوم از صحت کامل برخوردار بود.اما آنچه که اهمیت داشت این بود که ازدواج مجدد را در قالب یک نظام قانونی آورده بود تا از ازدواجهای بیرویه خودداری شود.قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ سعی در سخت گیری بیشتر نسبت به شوهر داشته.مادهٔ ۱۶ مقرر میدارد: «مرد نمیتواند با داشتن زن همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر: رضایت همسر اول.، عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی، عدم تمکین زن از شوهر.، ابتلای زن به جنون یا امراض صعب العلاج موضوع بندهای ۵ و ۶ ماده۸. ، محکومیت زن بند ۸ ماده ۸.، ابتلای زن به هر گونه اعتیاد مضر برابر بند ۹ ماده۸، ترک زندگی خانوادگی از طرف زن، عقیم بودن زن، غائب و مفقود الاثر شدن زن برابر بند ۱۴ ماده ۸ .ماده ۱۷ نیز مقرر میدارد: «متقاضی باید تقاضا نامهای در دونسخه به دادگاه تسلیم و علل و دلائل تقاضای خود را درآن قید نماید که یک نسخه از تقاضا نامه ضمن تعیین وقت رسیدگی به همسر او ابلاغ خواهدشد. ادگاه با انجام اقدامات ضروری و درصورت امکان تحقیق از زن فعلی و احراز توانائی مالی مرد و اجرای عدالت درمورد بند یک ماده ۱۶ اجازه اختیار همسر جدید خواهد داد. به هرحال در تمام موارد مذکور این حق برای همسر اول باقی است که اگر بخواهد تقاضای گواهی عدم امکان سازش را از دادگاه بنماید. هرگاه مردی با داشتن همسر بدون گرفتن اجازه از دادگاه مبادرت به ازدواج نماید به حبس از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد و همین مجازات مقرر است برای عاقد و سردفتر ازدواج و زن جدید. درصورت گذشت همسر اولی تعقیب کیفری یا اجرای مجازات فقط درباره مرد و زن جدید موقوف خواهدشد.» همانطور که میبینیم قانون مزبور امتیازات بیشتری به زنان داده اگر چه در صورت تخلف ازدواج مجدد همچنان صحیح بوده و تنها جنبه کیفری به عمل مرد داده و دست زن را برای طلاق باز میگذارد. متاسفانه پس از انقلاب شورای نگهبان مجازات مندرج در ماده ۱۷ را خلاف شرع تشخیص داد که اولین قدم در افزایش اختیار مردان برای ازدواج مجدد بود. (نظریه شماره ۱۴۸۸-۹/۵/۱۳۶۳ فقهای شورای نگهبان. همانطور که میدانیم دولت احمدینژاد سعی در احیا ازدواج مجدد به صورت سابق داشته به طوری که طی ماده ۲۳ لایحه حمایت خانواده مقرر میداشت: «اختیار همسر دائم بعدی، منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجراء عدالت بین همسران میباشد.» این ماده که از جنجالیترین بخشهای لایحه مزبور بود و انتقاد بسیاری را برانگیخت در نهایت باعث شد توسط مجلس حذف شود. اما آنچه که اهمیت دارد این است که در هیچ برهه ی زمانی عملی که متضمن حقوق انسانی برابر میان زن و مرد باشد، توسط نهاد قانون گذاری صورت نگرفته است و در نهایت چندهمسری برای مردان مجاز شمرده شده و نهایت آنکه قانون گذار تنها شرایطی را برای محدود کردن آن در نظر گرفته که این همچنان با اصل تساوی حقوق زن و مرد در تعارض است. در انتهای سخنرانی جناب فضلعلی خانم الهه در باب ازدواج کودکان صحبت کردند و این پدیده یعنی ازدواج زود هنگام کودکان باعث عقده در انها میشود و نشانه ای از فقر و توسعه نیافتگی میباشد و متاسفانه آسیبهای آن گریبانگیر همه اعضای جامعه میشود. برخی از کارشناسان وادار کردن دختران کم سن برا ازدواج را نوعی کودک آزاری دانسته و بر ضرورت برخورد با مسببان آن تاکید میکنند. خراسان شمالی جزو 5 استان نخست کشور در امار ازدواج زودهنگام دختران است که این دختران در سنین کودکی قربانی فقرخانواده میشوند. براساس اعلام ثبت احوال خراسان شمالی در 9 ماهه نخست پارسال ازدواج 11-15 ساله این استان در حدود 900 نفر بوده. باورها و فرهنگ مردم این استان بر این اساس است که دخترانی که زودتر شوهر میکنند زحمت یک نان خور زودتر از دوش خانواده برداشته میشود. بالا بودن جمعیت خانواده ها از دیگر عوامل این ازدواج ها میباشد چون پدر از عهده مخارج خانواده بر نمی آید. حال اگر به آسیبهای این ازدواجها توجه کنیم میبینیم که این دختران قرار است مادران آینده باشندو زمانی که آنها به دلیل ناآگاهی دچار آسیب روحی میشود باعث انتقال تمام این ناهنجاریها به فرزندان خود میشوند. سپس خانم فریاد در این هم اظهار نظر کردند که به عنوان یک زن و مادر ایرانی به راحتی تبعیض و بی قانونی در برابر زنان میبینیم و اگر به مشکلی در زندگی زناشویی برمیخوریم نمیتوانیم از قوانین کمرنگی که برای زنان قائل شدهاند بهره مند بشیم و مردان در این موارد باز هم با استفاده از تبصره ها و ماده های گوناگون قاین قوانین را دور میزنند و حتی گاهی از فرندان خود برای بهره مندی بیشتر ا زقوانین به نفع خود سواستفاده میکنند. سپس آقای افشین رجبی با موضوع “انقلاب اسلامی و خفقان زنان “ سخنرانی نمودند.: زنان ایران حدود نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و سهم آنان در تحولات جامعه از گذشته تا بحال بر هیچکس پوشیده نیست. وضعیت اجتماعی زنان ایران در ادوار مختلف دستخوش تغییرات و فراز و فرود های زیادی بوده است. تا جاییکه حتی در دوران قبل از اسلام و پادشاهی ساسانیان شاهد پادشاهی زنان نیز بوده ایم اما از سویی دیگر بعد از ورود اسلام به ایران رفته رفته شاهد تقلیل حقوق زنان و پایمال شدن و نادیده گرفته شدنشان بوده ایم. حضور اسلام نه تنها تضعیف حقوق زنان را در ایران رقم زده ک در منطقه هم شاهد تزلزل جایگاه زنان بوده ایم. از کشورهای دیگر که بگذریم، میتوان گفت یکی از میراثی که اعراب پس از جنگ و غارت و تجاوز و کشتار در ایران، برایمان به یادگار گذاشتند همین نابرابری حقوق زن و مرد که متاثر از اسلام میباشد، بود. در دوران قاجار زنان ناچار بودند که پذیرای سرنوشت خود بوده و در برابر آن سر تسلیم فرود آورند. به دختران، ساکت نشستن و تحرک کم، سوال نکردن و اطاعت از مردان حتی برادر کوچکتر از خودشان را می آموختند. شاید بتوان گفت اولین بار زنان ایران در دوران مشروطه اولین جنبش یکپارچه را رقم زدند که در جهت حقوق برابر و استقلال کشور شکل گرفت. این جنبش کاملا خود جوش بود. در نتیجه این جنبش سیاسی فعالیت زنان بیشتر شد و با ایجاد انجمن ها و سازمان های خصوصی و مخفی، زنان در تظاهرات شرکت میکردند. هر چند سر انجام، بسیاری از حقوق آنان نادیده گرفته شد. تا جایی که حتی از حق رای نیز محروم بودند. زنان در انقلاب اسلامی نیز همواره بدنبال احقاق حقوق از دست رفته شان بوده و در مسیر انقلاب هم برای بدست آوردن خواسته هایشان دوش به دوش مردان به خیابانها آمده و تظاهرات میکردند. این در حالی بود که در دوران حکومت محمدرضا پهلوی فضای جامعه برای زنان نسبت به گذشته بازترشده بود و دختران و زنان تحصلکرده بوده و به دانشگاه میرفتند. اما چیزی از انقلاب نگذشته بود که دفتر روح الله خمینی تصمیم به لغو قانون حمایت خانواده و اجباری شدن حجاب اسلامی گرفت. خمینی در سخنرانی خود که در مدرسه رفاه بود به ادارات اعلام کرد که زنان کارمند باید با حجاب درمحل کار خود حاضر شوند و از روز بعد زنان بدون حجاب اجازه ورود به محل کارشان را نداشتند. تعداد زیادی از زنان کارمند از رفتن به سر کار سر باز زدند و زنانی که کارمند وزارت امور خارجه بودند، بیرون وزارتخانه دست به تظاهرات زدند. هزاران زن در دانشگاه تهران تجمع کرده و شعار دادند. همچنین تعداد زیادی از دانش آموزان مدرسههای دخترانه به تظاهرات زنان در تهران پیوستند و علیه کسانی که به زنان بی حجاب حمله کرده بودند شعار میدادند و خواهان آزادی پوشش بودند. شاید بتوان گفت که تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری و لغو قانون حمایت از خانواده در اسفند ۵۷ در تهران، نطفه اولیه جنبش نوین زنان ایران در سالهای پس از انقلاب بوده است. این جنبش نوپا نیز تا به امروز فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است. حکومت ازهمان ابتدا تظاهرات زنان را در به سلطنت طلب ها نسبت داد و آن را رسانه ای کرد. چنین گزارشی معنایی جز دادن بهانه سرکوب به حکومت نمی داد. با این حال این خیزش، واکنش حسی زنان بود به وقایع و سخنانی که احساس می کردند زندگی آنها را بزودی دگرگون خواهد کرد. این خیزش ویژگی هاییک جنبش اجتماعی را نداشت و بنابراین بعد از چند روز به خاموشی گرایید و با اینکه در ماههای بعد مقاومت هایی در ادارات گوناگون از سوی زنان ابراز شد با این حال تمامی این اعتراضات یکی پس از دیگری سرکوب شد. بعد از این تظاهرات برخی شخصیت ها همچون، عباس امیر انتظام و سیمین دانشور و حتی سید محمود طالقانی اظهار نظر کردند. سیمین دانشور رمان نویس و از جمله زنانی بود که تلویحا به اعمال حجاب اجباری اعتراض داشت. او نوشت که بعد از آباد کردن کشور و حل مسائل مهم اقتصادی و آزادی هاست که می توان به مسائل فرعی و فقهی مانند حجاب پرداخت و بدین شکل اعتراضش را نشان داد. عباس امیرانتظام معاون وقت نخست وزیر نیز گفت که دولت بر عدم الزام خانم های کارمند و مراجعین به ادارات به روسری سر کردن تاکید دارد اما «نمایشگری و عریانی وجلفی» پذیرفته نیست. با این وجود این دیدگاهها در حد اظهار نظر در مخالفت با حجاب اجباری باقی ماند و نهادهای حکومتی سیاست استفاده از مردم علیه مردم را برای کنترل بی حجاب ها بکار گرفتند تا زمینه برای اعلام رسمی ممنوعیت بی حجابی صادر شود. از این زمان مجموعه ای از راهپیمایی های سازماندهی شده از سوی گروههای مذهبی را شاهد هستیم که حتی آگهی های تظاهرات را با زنانی در پوشش چادر منتشر می کنند. در تیرماه ۵۸ روح الله خمینی با سخنان تندتری وارد ماجرای حجاب شد. او گفت: { اسلام نمیگذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را میکند! زنها لخت بروند آنجا، و بعد لخت بیایند توی شهرها! مثل کارهایی که در زمان طاغوت میشد. همچو کاری اگر بشود، پوستشان را مردم میکنند. مسلمانند مردم! نمیگذارند زنها و مردها با هم داخل هم بشوند و توی دریا بریزند و به جان هم بیفتند….مگر مازندرانیها میگذارندیا رشتیها میگذارند که باز کنار دریاشان مثل آن وقت باشد؟ این سخنان تهدید و خشونت علیه زنانی که حجاب را رعایت نمی کردند در خیابان ها بیشتر کرد. در این شرایط اعلام شد که دختران از اول مهرماه ۵۸ حق ندارند بدون حجاب به مدرسه بروند. یک سال بعد در ۸ تیرماه ۵۹ نیز خمینی خواستار تصفیه ادارات از کسانی شد که مشغول فساد هستند. در پی این سخنان ری شهری که رئیس دادگاه انقلاب ارتش بود طی ابلاغیه ایبه تمام ادارات ارتش خواست که از ورود پرسنل زن بی حجاب به ادارات ارتش خودداری کنند. در نهایت در تیرماه ۵۹، علی قدوسی دادستان کل انقلاب بود که با انتشار اطلاعیه ای بطور رسمی ورود زنان به ادارات را ممنوع اعلام کرد: «بدین وسیله به تمام وزارتخانه ها و موسسات و ادارات تابعه شدیدا اخطار می شود چنانچه اثری از انچه مورد تاکید حضرت امام و خواست ملت ایراناست دیده شود یا بانوی کارمندی بدون پوشش اسلامی در محل کار حضور یابد بلادرنگ حقوق و مزایای او قطع خواهد شد.» از این زمان به بعد اخراج زنان بی حجاب از ادارات شروع شد و در برخی شهرها در بازارها تابلوهایی نصب کردند که ورود زنان بی حجاب به این مکان ها ممنوع است. بدین شکل قدم به قدم حضور زنان در جامعه ممنوع شد و خشونت های علیه زنان بی حجاب در جامعه افزایش یافت. هنگامی که در ۱۷ تیرماه ۵۹ زنان مخالف حجاب اجباری تلاش کردند روبروی نخست وزیر تجمع کنند، گروهی از زنان موافق حجاب اجباری نیز در محل تجمع کرده بودند تا مانع حضور زنان بی حجاب شوند. در این تجمع که زنان مخالف حجاب اجباری لباسهای سیاه به تن کرده بودند با ممنوعیت و دستگیری مواجه شدند. سید علی خامنه ای در تیرماه ۵۹ در واکنش به این تظاهرات گفت: «عده ای از خانمهای سیاهپوشی که ما نمی خواهیم به آنها زنهای هرزه بگوئیم ولی به آنها میگوئیم که شما دروغگو و ضدانقلاب هستید چون لباس سیاه علامت عزاداری آزادی را نشان میدهد میخواهید بگوئید در اینمملکت آزادی نیست. با آغاز جنگ عراق و ایران، در گفتمان سرکوب بی حجابان که با مفاهیم «سلطنت طلب» و «ضد انقلاب» کارش را آغاز کرده بود مفاهیمی شامل «حرمت خون شهدا» برجسته تر شد و عملا بعد از خرداد ماه ۶۰ حضور بی حجاب در جامعه هم برخورد رسمی و قانونی و هم برخورد مردم مذهبی را در پی داشت. سرانجام در آبان ماه ۱۳۶۲ و بر اساس ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات اعلام شد که زنانی که بدون حجاب شرعی در جامعه ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق حکوم می گردد. پس از آن زنان با نوع پوشش خود در خیابان ها و مکان ها و معابر عمومی همواره تلاش کرده اند که نه تنها آزادی پوششان را تحقق بخشند که تلاش خود را برای بدست آوردن برابری جنسیتی و حقوق از دست رفته شان نمایند. در این میان نه تنها زنان که مردان زیادی که دیدگاه روشن تری داشتنه اند نیز در مسیر مبارزات جنسیتی ساعی بوده و تلاش کرده اند ، که این تلاش ها تا کنون باعث تسلیم شدن روز افزون سیاست های غلط رژیم جمهوری اسلامی در برابر مردم به خصوص زنان شده است. امروزه میتوان گفت که اعتراض دختران انقلاب مرحله جدیدی در مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و تبدیل مقاومت مدنی چهار دهه گذشته زنان به یک پیکار علنی و رودررو علیه همه مظاهر استبدادِ مذهبیِ ضدزنِ حاکم بر ایران است. جنبش زنان میدان انقلاب آتشفشان زنان در جمهوری اسلامی را به فوران در آورد. حجاب اجباری به عنوان خط مقدم تعرض به حقوق زنان به تدریج از طریق قوانین ضد زنِ متاثر از شریعت و فقه قرون وسطائی اسلامی به یک آپارتاید جنیستی همه جانبه علیه زنان ایران مبدل شد. ازمنع حق تحصیل زنان دریک سلسله از رشته های تحصیلات عالی تا اِعمال محدودیت های اساسی درعرصه اشتغال آنان،ممنوعیت رفتن زنان به استادیوم های ورزشی و محدود ساختن دختران و زنان از ورزش که یکی از پایه های اساسی سلامت فیزیکی و روانی آن ها می باشد، کارشکنی در حوزه فرهنگی مثل ممنوعیت آوازخواندن زنان یا نواختن سازهای موسیقی درارکسترها، محروم ساختن زنان از حق حضانت فرزندان، قانونی کردن ازدواج کودکان و خشونت علیه زنان در خانواده طبق قوانین شرعی که موجب فرار هزاران دختر از خانه و پیوستن به کارتن خواب ها،اعتیادیا تن فروشی شده است تنها بخشی از مظاهر ضدزن آپارتاید جنسیتی رژیم جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. و امروزه شاهد مبارزه ای هستیم که دختران میدان انقلاب شروع کرده اند که بیشک اعلام جنگی است به همه مظاهر آپارتاید جنسیتی،هر چند این مبارزه رودررو با دفاع از حق آزادی پوشش شروع شده است. شکل مبارزه دختران انقلاب یا نافرمانی مدنی اگر چه ادامه شکل مبارزه چهار دهه کنونی زنان در برابر حجاب اجبارییا جنبش بدحجابی است، اما مضمون آن بدون تردید علیه تحمیل جداسازی جنسیتی، حکومت دینی و استبداد حاکم است که ناقض آزادی های اساسی است. دستگیری حدود ده ها نفر از کسانی که روسری های خود را برای دفاع از آزادی پوشش به رنگ های مختلف به چوب بستند و از جمله زنی با چادر که به این جنبش پیوست و یا مردانی که روسری بر سر چوب بستند نشان از عدم تحمل حکومت میباشد. به بیانی دیگر میتوان گفت : در ایران اگرچه خشونت علیه زنان قدمتی طولانی دارد، اما نزدیک به چهار دهه است که رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی با شلاقِ دین و زنجیرِ سنت و زندانِ حجاب، با گشت ارشاد و جوخهی اعدام و حکم سنگسار، خشونتی بهمراتب وحشیانهتر و گستردهتر برای کنترل زنان و بدنشان اعمال کرده است. حجابِ اجباری در جمهوری اسلامی، اعلام رسمی نابرابری جنسیتی و نماد فرودستی و تبعیت زن از مرد تحتِ نظام اسلامی است. قوانین خشونت زا و مجازاتهای قرونوسطایی اسلامی اعلام رسمیتیافتن سرکوب و تبعیض و خشونت بر زنان و پرچم ایدئولوژیکِ نظام اسلامیاست که بر بدن زنان به اهتزاز در آمده است. اگر در مدرسه و دانشگاه، کوچه و خیابان، محل کار و… نیروهای سرکوبگر این رژیم زنان را کنترل میکنند، در خانه همسر، پدر، برادر و فرزندِ پسر این کنترل را به عهده میگیرند. اگر زنان به خاطر تبعیت نکردن و گردن نگذاشتن به قوانین و کُدهای «حجاب اسلامی» در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی به سر میبرند، در خانه مردانی از خانواده نقش حاکم شرع را بر عهده میگیرند. اگر این رژیم زنان را به جرم عشق ورزیدن سنگسار میکند، در خانه مردانی هستند که برای حفظ «آبرو»، «غیرت» و «ناموس» حکم قتل آنان را صادر میکنند. اگر زنان در جامعه از کنترل و آزار مأمورین مواجببگیرِ این نظام میگریزند، در اماکنِ عمومی از آزار جنسیتی روزمرهی بسیاری از مردان، در هراسند. اگر اسیدپاشان برای کنترل زنان و بدنشان به «زنانِ بدحجاب» یورش میبرند و بر صورت و بدنشان برای همهی عمر مُهرِ این خشونت وحشیانهرا حک میکنند، در خانه خشونتِ تحملناپذیرِ مردانی از خانواده زنان را وادار به خودسوزی میکند، اگر و اگرهای دیگر…این همبستگی در بکار بردِ خشونت بر زنان که بین دستگاه دولتی ضد زن جمهوری اسلامی و مردان پوشیده در عقاید و ارزشهای زنستیز برقرارشده است، سه حلقهی اصلی زنجیرِ بههمپیوستهی خشونتِ دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان در ایران را شکل داده است. حلقهی اصلی اینزنجیر، خشونت دولتی است که با اشاعهی فرهنگِ پدر/مردسالارانه، آدابورسوم عقبافتاده، ایدئولوژیِ ضد زن در جامعه و مجموعهای از قوانین و سیاستهای زنستیز، شرایط را برای تشدید انواع و اقسام خشونتهای اجتماعی و خانگی علیه زنان فراهم کرده است. از زمان به روی کار آمدن رژیم زنستیز جمهوری اسلامی، زنان نیز متقابلاً به اشکال گوناگون علیه خشونتهای گسترده در زندانها، زیر شکنجههای وحشیانه، در مخالفت باحجاب اجباری، در برابر تبعیضِ جنسیتی در مدارس و دانشگاه، در دادگاههای طلاق و حضانت و… به مقاومت و مبارزهی خود ادامه دادهاند. خشونت بر جسم و روان هر زن، فریادی است بلند و فراخوانی است برای مبارزه گسترده مبنی بر اینکه دیگر تحمل این حجم از خشونت ممکن نیست. دیگر مبارزات و مقاومتِ پراکنده و جدا از همِ زنان جوابگو نیست؛ و ضرورتِ یک مبارزهی متحد و گسترده بیش از هر زمان در مقابل زنانسر بلند کرده است.و درانتها باید گفت: زنان ایران هیچ گاه در برابر این قوانین زن ستیز ساکت ننشستند و از همان ابتدا با تظاهرات عظیمی که علیه حجاب اجباری به راه انداختند نشان دادند مبارزان مصمم و سر سخت علیه تبعیض جنسیتی و سرکوب برای تحمیل آن خواهند بود. در طی نزدیکبه چهار دهه زنان از طریق “جنبش بد حجابی ” یا نافرمانی مدنی در برابر حجاب اجباری، رژیم اسلامی را وادار به اعتراف کردند که علیرغم بکارگیری تمامی ارگانهای رنگارنگ سرکوب نظیر نیروی انتظامی، بسیج، گردان های نهی ازمنکر و… قادر نشده است حجاب اسلامی را به زنان ایران تحمیل کند. آمارمقاومت زنان در برابر حجاب اجباری از طریق به اصطلاح بدحجابی نه به شکل منظم بلکه به صورت گاه و بیگاه از سوی مقامات انتظامی اعلام شده است که خود به مثابه “مشت نمونه خروار” می تواند گواهی بر مقاومت توده ای زنان علیه حجاب اجباری باشد. به امید روزی که برابری جنسیتی و نژادی و مذهبی و رعایت حقوق انسانی بدور از تفاوت ها را در کشورمان ایران خودمان رقم بزنیم. در انتها جناب آقای شفاهی در مورد سرکوب زنان صحبت کردند که اساساً شریعت حاکم بوده و هست و به همین دلیل بحث در مورد زنان یک بحث حساسی است چراکه زنان از ابتدا حق سفر, کار یا تحصیل را بدون اجازه همسر یا پدر نداشتند و ندارند و حتی برای ازدواج با فرد مورد نظر احتیاج به اجازه پدر دارند. حتی در اخبار زنانی صحبت مییکنند که در ابتدای زندگی توسط همسر خود کتک خوردند و خشونت دیدند حال این زنان چگونه میتوانند در این خانوادههای متشنج و غیر اخلاقی فرزندان سالم از نظر روحی تربیت کنند؟ سپس از خانم فاطمه عروجی با موضوع “ناقص سازی زنان” دعوت گردید تا به سخنرانی بپردازند: از سال ۲۰۰۳ میلادی، ۶ فوریه به عنوان روز بینالمللی عدم هرگونه مدارا با ناقص سازی جنسی زنان نامگذاری شدهاست. ختنه پیامدهای منفی بسیاری بر سلامت و روان دختران و زنان دارد. سازمان ملل متحد بریدن آلت جنسی زنان تحت عنوان «سنت و آیین» را مردود و عمل ناقصسازی اندام جنسی زن را مصداق بارز «شکنجه» میداند. در بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ میلادی، برش دستگاه تناسلی زنان به شکل عمدهای مشکلی پزشکی در نظر گرفته میشد، ولی از سال ۱۹۹۰ میلادی به بعد گفتمانهای پیرامون این موضوع به نقض حقوق اصلی انسانی نیز توجه میکنند و این عمل نقض حقوق اساسی زنان و کودکان شمرده میشود. بریدن آلت تناسلی زنان به صورت سنتی در بیش از ۳۰ کشور جهان انجام میشود که بیشتر آنها آفریقایی هستند. این عمل بر روی بسیاری از زنان مهاجر آفریقایتبار ساکن در اروپا و آمریکای شمالی، انجام شدهاست در میان کشورهای فارسی زبان، در جنوب و غرب ایران این رسم وجود دارد. به گزارش بنیاد جمعیت سازمان ملل تعداد زنان ختنه شده در جهان ۱۲۰ تا ۱۴۰ میلیون بوده و هر ساله سه میلیون دختر دیگر نیز در معرض این خطر هستند. در طی سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۶ میزان زنان ختنه شده به صورت تدریجی رو به کاهش بودهاست. این عمل را به دلیل باورهای سنتی جنسی، اجتماعی، باورهای غیر علمی طبی و زیباییشناختی، و مذهبی انجام میدهند. خاستگاه جغرافیایی رسم قطع آلت تناسلی را، دره رود نیل در مصر باستان میدانند. گمان بر این است که این رسمها بعدها به نواحی اطراف چون حوزه رود نیل، و شمال شرق و غرب آفریقا گسترش یافتهاست. قدیمیترین شاهد موجود مومیاییهایی هستند که به ۲۰۰ سال قبل از میلاد بازمیگرداند و آثار قطع کلیتوریس در آنها پیداست که ریشه آن در افسانههای مربوط به مصر باستان و دیگر مردمان آفریقا بودهاست.در سال ۱۹۹۷ میلادی سازمان بهداشت جهانی مُثلهکردن آلت تناسلی زنان و هرگونه عمل خطرناک دیگر بر روی آلت تناسلی زنان به مقصودی غیر پزشکی. مانند سوراخ کردن، سوزن زدن، شکافتن و غیره… را ممنوع اعلام کرده است. در بیانیه مشترکی که سازمان بهداشت جهانی، یونیسف، یونسکو، حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای وابسته به سازمان ملل علیه ناقصسازی زنان منتشر نمودهاند صریحاً عنوان شدهاست که هیچ سود پزشکی برای ختنه زنان شناخته نشدهاست و در عوض مشخص شدهاست که این عمل برای دختران و زنان از بسیاری جهات مضر و خطرناک میباشد.تحقیقات نشان میدهد که مضرات ختنه زنان بیش از فواید پیشنهادی توسط طرفداران آن است. به گفته سازمان بهداشت جهانی هر برش در اعضای بدن میتواند مخاطره انگیز باشد خصوصاً اگر تحت شرایط غیر بهداشتی انجام شود، اما اکثر خطرات شدید ذکر شده برای بریدن آلت تناسلی زنان مربوط به شدیدترین نوع (ختنه فرعونی) میباشد. سازمان یونیسف در مورد کسانی که به وجود ختنه نوع شدید و خفیف اعتقاد دارند بیانیه میکند: «ما به شدت نگران این موضوع هستیم که ختنه زنان در بسیاری موارد توسط کادر پزشکی و در درمانگاه انجام میشود. در برخی جوامع که ختنه زنان بسیار رایج است این تفکر وجود دارد که میتوان عمل ختنه زنان را به صورت خفیف و توسط کادر درمانی انجام داد. اما واقعیت این است که این عمل کلاً مردود است و نوع شدید و خفیف ندارد. ناقصسازی زنان پیامدهای منفی بر سلامت و روان زنان و دختران دارد. اولین مشکلات در زمان عمل رخ میدهد. تقریباً تمام دختران در هنگام عمل دردی جانکاه و خونریزی را تجربه میکنند. در بعضی انواع ناقصسازی پای دختران باید برای روزها یا هفتهها به هم بسته شود که بسیار وضع ناراحتکنندهای را به دختران بوجود میآورد. عفونتهای بعد از عمل نیز محتمل است. هرچند تعداد این مورد تنها زمانی مستند میشود که بیمار جهت درمان به بیمارستان مراجعه کند. ناقصسازی پیامدهای ناگوار بلند مدت متعددی دارد. کاهش لذت جنسی، دردهای عصبی، عفونت، مشکلات روانی، و استرسهای بعد از عمل اختلالهای ادراری، آسیب به ارگانهای مجاور، عوارض روانی جنسی از جمله این پیامدهای ناقصسازی است. همچنین بریدن دستگاه تناسلی زنان میزان احتمال ابتلا به عفونتها را افزایش میدهد و سبب هپاتیت نوع ب، HIV و انتقال عفونتها از جمله انتقال ویروس میگردد. بروز عفونت لگنی در زنانی که ختنه شدهاند بیشتر بوده، و این ممکن است باروری آنها را تحت تأثیر قرار دهد. از نظر آماری، زنان عقیم در بین کسانی که قطع دستگاه تناسلی نوع سوم انجام دادهاند بیشتر یافت میشود. کشور سومالی بیشترین تعداد برش دستگاه تناسلی نوع سوم را دارد، و بیشترین نرخ مرگ نوزادان و مرگ مادر در جهان را نیز داراست. اگر چه عوامل دیگر نیز در این موضوع دخیل هستند، ولی میتوان بخشی از دلیل را به برش دستگاه تناسلی نسبت داد. یکی از مهمترین دلایل سنتی انجام ناقصسازی جنسی زنان، برای کنترل یا کم کردن میل جنسی زنان است.اما طبق تحقیق کومو توماس، عملی که قرار بوده بیقاعدگی در امور جنسی را بکاهد، عملاً سبب تشدید آن شدهاست چرا که موجب شده زنانی که رضایت جنسی کمتری از آمیزش جنسی یافتهاند بهدنبال مردانی بگردند که رضایت جنسی بیشتری به آنها بدهند. در نظرسنجیهایی که در مصر و سودان انجام گرفته زنان گزارش از آمیزش دردناک دادهاند ولی اعتقاد نداشتند که میزان شهوت آنها یا قابلیت آنها برای رسیدن به ارگاسم کاهش یافتهاست. برخی از منتقدان بریدن آلت تناسلی زنان آن را تضمین باکرگی نمیدانند: در تحقیقات انجام شده زنان سودانی گفتهاند که برخی از زنان برای مردانشان خودشان را مجدد ختنه کرده زیرا این کار باعث میشود که باکرگی شبیهسازی شود. بهعلاوه زنان مطلقه و بیوهها نیز قبل از ازدواج مجدد این کار را انجام میدهند. بر پایه این مشاهدات، منتقدان اینگونه نتیجهگیری کرده که ختنه باعث تضمین باکرگی نیست. سازمان یونیسف ناقصسازی جنسی زنان را نقض حقوق بنیادی دختران، تبعیض و نقض حقوق دستیابی به فرصتهای برابر، سلامتی، رهایی از خشونت، جراحت، سوءاستفاده، شکنجه، بدرفتاری یا رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز، محافظت دربرابر سنتهای خطرناک، و حق تصمیمگیریهای مربوط به تولیدمثل دانستهاست که همگی این حقوق در حمایت قوانین بینالمللی هستند.در بیانیهای که سازمان بهداشت جهانی و چندین سازمان وابسته با سازمان ملل علیه ناقصسازی زنان در سال ۲۰۰۸ منتشر کردهاست، ناقصسازی زنان نقض حقوق بشر اعلامشدهاست. علاوه بر این، کنوانسیونها و عهدنامههای جهانی و منطقهای متعددی پشتیبان براندازی این رسم در سطح جهانیاند. از جمله این کنوانسیونها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون برای برچیدن هرگونه تبعیض ضد زنان .اما در خصوص ختنه نظریات علوم اجتماعی نیز وجود دارد که یکی از آن سرکوب زنان است. بخشی از دلایل افراد محلی برای انجام این رسم، اجتناب از بیقاعدگی در امور جنسی و تضمین باکرگی زن است. برخی از نظریات علمی، بریدن دستگاه تناسلی زنان را خاسته از سرکوب زنان توسط پدرسالاری میدانند. به عنوان مثال نوال سعداوی نظریه زیر را ارائه کردهاست: در جوامعی که اجداد را از طریق جنس مذکر دنبال میکنند روی پاکدامنی زن تأکید میشود زیرا مردان میخواهند مطمئن باشند که ارث و اموال مرد به فرزندان خودشان میرسد (و نه فرزندان دیگران). در حالی که خودشان زیادهروی در لذات را برای خودشان ارزش میدانند، مردان طبقه حاکم بر زنان هستند که عدم لذتبردن جنسی را بر زنان تحمیل کردهاند در حالی که برای خودشان آزادی و لذت جنسی وسیعی خواستار هستند. طبق بیانیه ۱۰ آژانس سازمان ملل متحد، ختنه زنان وجود حقوق نابرابر بین زن و مرد را نشان میدهد که ریشه در عرفهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد. این رسم با هدف نگاه داشتن عفاف یک دختر و کنترل غریزه جنسی انجام میشود و نقش جنسیتی اشتباهی را به زن تحمیل میکند. منتقدان معتقدند سرکوب کردن زنان توسط مردان توضیح جامعی برای وجود برش دستگاه تناسلی زنان نمیباشد: در غرب آفریقا جوامعی هستند که برش کلیتوریس را انجام میدهند ولی آزادی بسیار قابل ملاحظهای را به دختران قبل از ازدواج میدهند. بهعلاوه مطالعاتی نشان میدهد که درد ناشی از برش دستگاه تناسلی زنان ممکن است باعث ایجاد حس همبستگی بین زنان شده و این به نوبه خود باعث افزایش قدرت سیاسی و کنترل کردن داراییها توسط آنها بشود و این موضوع معمولاً در مورد جوامعی صادق است که اجداد را از طریق جنس مذکر دنبال میکنند و مردان در آن غالب هستند. برخی نظریات دیگر،ختنه را نشانهای بدنی دیده که علامتی از ورود دختر به گروه بالغان میباشد.در ادامه ان چه در ایران می گذرد می پردازیم. در ایران این رسم در استانهای بوشهر، هرمزگان، کردستان، خوزستان، لرستان، و مناطق کردنشین آذربایجان وجود دارد. بررسیهای میْدانی توسط محققان در دانشگاه علوم پزشکی مشهد نشان دادهاست که میزان ختنه زنان در میناب حدود ۷۰٪ است. تحقیقات این گروه «ضعیف بودن آگاهی و نگرش افراد مورد مطالعه، لزوم آموزش مردم منطقه و اهمیت مراکز بهداشتی – درمانی در افزایش سطح آگاهی و تغییر نگرشهای مردم را نشان میدهد.» عربهای سوسنگرد دخترانشان را در سن هفت یا هشت سالگی ختنه میکردند، و بخش بریده شده را نگاه میداشتند تا اینکه دختر عروسی کند و در روز عروسی آن را به دور گردن دختر میپوشاندند. همچنین گزارشهایی مبنی بر انجام این کار در بین سنیهای کردستان در سنین بین ۹ تا ۱۵ سال نیز موجود است. این رسم در بندر کنگ «تیغ سنت و فرهنگ» خوانده میشود و ۷۰درصد برآورد میشود که اغلب در ۴۰ روزگی نوزادان و با روشهای کاملاً غیربهداشتی توسط قابلههای محلی انجام میشود. گزارش شدهاست که در بندر جاسک نیز این عمل انجام میشود. بریدن آلت تناسلی زنان در بین شیعیان واجب نبوده و در بین اکثر سنیان ایران نیز مرسوم نیست. به نظر میآید نحوه انجام آن در استان خوزستان از نوع نمادین بوده و قطع کلیتوریس صورت نمیگیرد. دولت فعلی ایران نیز اقدامی برای اصلاح این معضل انجام ندادهاست. ناقصسازی جنسی زنان عملی است با سابقه طولانی در تاریخ بشریت که در آن تمام یا قسمتی از اندام تناسلی خارجی زنان برداشته میشود. به گفته جامعهشناسان، این کار عمدتا به عنوان ابزاری برای کنترل جنسی زنان به کار میرود. عمل ناقصسازی جنسی عمدتا بر روی دختران جوانی انجام میشود که ارادهای برای کنترل بدنشان ندارند و نمیتوانند در برابر انجام آن مقاومت کنند. با این که بسیاری معتقدند که عمل ختنه ریشه در مسایل مذهبی دارد، همان طور که گفته شد گروه شبه نظامی داعش پس از تصرف شهر موصل عراق دستور داد این حکم اسلامی برای تمامی زنان ۱۱ تا ۴۶ ساله اجرا شود، واقعیت این است که ناقصسازی جنسی زنان بیش از همه از حمایت سنت، فرهنگ و باورهای غلط برخوردار است. با توجه به بررسیهایی که تاکنون در مورد عمل ختنه در ایران انجام شده، به نظر میرسد بیش از هر گروه دیگری، زنان و دخترانی که در گروه اقلیت قومی کرد و یا عرب قرار دارند قربانی ناقصسازی جنسی میشوند. رایحه مظفریان، کارشناس ارشد جمعیت و نویسنده کتاب تیغ و سنت میگوید:” این که از واژه اقلیت استفاده میشود نباید مخاطب را به گمراهی بیندازد که حتما این عمل در میان تعداد کمی از روستاییان فلان شهرستان دور انجام میشود. همان طور که رییس انجمن مددکاری ایران به گمانم در سال ۸۸ اظهار داشت که ختنه زنان در میان روستاهایی با جمعیت کمتر از ۱۰۰۰نفر انجام میشود. این حرف زمانی زده شد که تازه پژوهشگران مشغول مطالعه بودند و معلوم نیست ایشان طبق چه اسنادی این ادعا را مطرح کردهاند. در حالی که به عنوان مثال در منطقه وسیع قشم آمار ۸۰ درصدی قابل انکار نیست که هیچ بلکه شعار جامعه جهانی هم این است که حتی ختنه شدن یک زن هم در یک جامعه قابل گذشت نیست.” علاوه بر آمار ۸۰ درصدی زنان ختنه شده در جزیره قشم که حاصل پژوهش خانم مظفریان بود، تحقیقاتی در سایر نقاط ایران انجام شده که نتایج آن دور از انتظار است. در پژوهشی که در کردستان ایران توسط طاهره پاشایی و همکارانش انجام شده، ۵۵ درصداز افراد مورد مطالعه تحت عمل ناقصسازی جنسی قرار گرفته بودند. پژوهشی نیز در سال ۸۶ توسط پریسا رضا زاده جلالی در بندر کنگ صورت گرفت. این پژوهش نشان داد که ۷۰ درصد دختران بندر کنگ ختنه می شوند. بیشتر زنان پاسخ دهنده بین سنین ۲۵ تا ۳۵ سال بودند و ۶۲ درصد از زنان نیز سنّی بودند. رایحه مظفریان در تحلیل این آمار میگوید:” به هر حال این مناطق از مرکز دور افتاده هستند و ارتباطشان با مرکز کم است. در نتیجه جامعه سنتی باقی مانده و توجیه و جدا کردن آنها از موضوعاتی که قرنهاست در میان آنها رواج دارد مشکل است.”فتاوای شیعی: با این که آیتالله خامنهای ختنه زنان را واجب نمیداند اما این عمل همچنان در نقاطی از غرب و جنوب ایران انجام میشود به گونهای که در سال جاری نام ایران نیز در لیست کشورهایی که باید در آنها با ناقصسازی جنسی زنان مبارزه شود، جا گرفته بود. با این همه حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز ناقصسازی جنسی زنان را مذموم یا حرام نشمارده که فتوای او بتواند بر فتاوایی که این عمل را توصیه میکند تاثیر بگذارد. آیتالله نوری همدانی در پاسخ به سوالی در مورد ختنه زنان، این عمل را “عمل مکرمهای” برای زنان دانسته است. آیت الله جوادی عاملی نیز در پاسخ استفتایی در این مورد نوشته است:” زنان هم میتوانند مانند مردان ختنه کنند، یعنی قسمتی از اطراف مهبل خود را بردارند.این کار در اسلام حرام نیست و در بین اهل سنت رواج دارد و باعث میشود زن در نظر شوهر خود دوست داشتنیتر و نیکوتر جلوه کند. در روایاتی داریم که پیامبر خدااین کار را تایید و بلکه سفارش کرده است.” رایحه مظفریان اما معتقد است که نمیتوان رابطه مشخصی میان ناقصسازی جنسی زنان و مذهب افراد یافت. او ب مجله تابلو میگوید:” توجه کنید وقتی ازکشوری به کشور دیگر میرویم موضوع متفاوت است. در کشورهای آفریقایی فرقی ندارد شما چه مذهبی دارید
یا اصلا مذهب دارید یا نه. این عمل در بین تمام مذاهب رواج دارد. وقتی به عراق میرسیم شیعیان پا به پای اهل تسنن در مرکز و جنوب عراق این عمل را انجام میدهند.در عربستان وهابی هایی که اجدادشان از آفریقا مهاجرت کردند ولی امروزه همچنان عرب و وهابی محسوب میشوند دخترانشان را به بدترین شکل ختنه میکنند.” به گفته این پژوهشگر ساکن ایران، نشانه گرفتن سنیها شاید این وحشت را ایجاد کند که اکثریت شیعه ایران در تلاشند از هر طریق تضادها را افزایش دهند. در حالی که پژوهشگران تلاش دارند علل شیوع این عمل را شناسایی کنند کما اینکه معترفیم که درصدی از شیعیان همجوار سنیها هم این عمل را انجام میدهند. خانم مظفریان گروهی از مالکیان را مثال میزند که سنی هستند و بیشتر در سیستان و بلوچستان زندگی میکنند و عمل ختنه دختران در میان آنها رواج ندارد.با این همه خانم مظفریان میگوید: باید بپذیریم که انعطاف مذهب شیعه در اسلام از حتا شافعی بیشتر است. چون شیعیان به فتوا و دستورات مراجع عمل میکنند، گاهی، بعضی مسایل قابلیت تغییر دارند کما اینکه در طول تاریخ شاهد پیروی گروهی مردم از فرمان مراجع بودهایم. درحالی که سنی ها بر اساس کتب و آیاتِ بدونِ تغییر به مسایل نگاه میکنند. در موارد بسیاری ملاهای سنی در منبر اظهار داشتهاند که طبق حدیثی از پیامبر بهتر است ختنه به همان شکل اجرا شود ویا رقیقتر، اما فرمانی بر منع آن به طور مستقیم نمیدهند چون این موضوع باید به پای میز مجمع فتوای جنوب یا غرب یا مرکز کشیده شود و دسته جمعی کل شیوخ عظما درباره اش نظر دهند و به توافق برسند که طبیعتا بسیار مشکل است و خالی از اختلاف نخواهد بود.انواع ناقصسازی جنسی زنان: شدت ناقص سازی نیز به نوع نگرش مجری آن و فرهنگ حاکم بر منطقه بستگی دارد. براساس آنچه سازمان یونیسف اعلام کرده، سه درجه از ناقصسازی جنسی در جهان رواج دارد. نوع اول آن، برداشتن جزئی با کلی کلیتورس است. در نوع دوم، کلیتوریس به طور جزئی یا کلی برداشته میشود و لبهای کوچک فرج بریده میشود. در نوع سوم که بیشتر در قبایل بدوی آفریقایی مشاهده میشود، مجرای مهبل با ایجاد یک مهر و موم تنگ میشود و لبهای کوچک و گاهی لبهای بزرگ فرج برش داده میشود. آن گونه که تحقیقات نشان داده، رایجترین نوع ناقصسازی جنسی زنان برش کلیتوریس و لبهای فرج است که بر روی هشتاد درصد از قربانیان اعمال میشود. ر چه عمل ناقصسازی عمیقتر باشد علاوه بر نقص جسمانی که برای دختر ایجاد میشود، احتمال بروز عفونت و بیماریهای ثانویه نیز افزایش پیدا میکند؛ به خصوص این که عمل ناقصسازی عمدتا توسط قابلههای قدیمی و زنان پیر در روستاها انجام میشود که کوچکترین توجهی به مسایل بهداشتی ندارند.رایحه مظفریان در تحقیقاتش در جزیره قشم که در کتاب تیغ و سنت منتشر شده، دریافته زنانی که در این منطقه مسئولیت ختنه دختران را برعهده دارند، علاوه بر این وظیفه شستن زنان مرده، قرآن درس دادن به کودکان و نیز زایمان زنان را نیز انجام میدهند. در ایران اما یافتن زنانی که عمل ناقص سازی جنسی بر آنها اعمال شده است، بسیار دشوارتر از آن است که تصور میرود. دلیل آن نیز نه کم بودن زنانی است که ختنه شدهاند و نه مشکل زبانی و برقراری ارتباط. انگار همدلیای برای پنهان کردن آنچه برآنها رفته است در میانشان وجود دارد. زنان ختنه شده در مورد دیگران به راحتی سخن میگویند اما نوبت به خودشان که میرسد، سکوت میکنند و برای خاتمه گفتو گو بهانهای میتراشند. فعالان مسایل زنان میگویند که ناقص سازی جنسی زنان در ایران، اساسا عملی زنانه است که به وسیله ماماهای مسن و مادربزرگهای خانواده مدیریت میشود.عمده زنانی نیز که فرزندانشان را به دست این ماماها میسپرند معتقدند که ختنه دختران برای سلامت آنها مفید است و به بهداشت و پاکی و مسلمان شدن آنها کمک میکند. فعالان مسایل زنان میگویند که ناقص سازی جنسی زنان در ایران، اساسا عملی زنانه است که به وسیله ماماهای مسن و مادربزرگهای خانواده مدیریت میشود. عمده زنانی نیز که فرزندانشان را به دست این ماماها میسپرند معتقدند که ختنه دختران برای سلامت آنها مفید است و به بهداشت و پاکی و مسلمان شدن آنها کمک میکند. البته در انتها خانم ذکایی در رابطه با ختنه زنان صحبت کردند که کاملا از نظر پزشکی و علمی این موضوع رد شده و باعث ناقص شدن زنان میشود. در شهر میناب هم 70 درصد زنان نه زیر نظر دکتر بلکه توسط قابله ها و کاملا سنتی ختنه میشوند که کاملا غیر بهداشتی میباشد. هم چنین در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم مواردی مبنی بر غیر قانونی بودن ختنه زنان قید شده و باید قطعا این قوانین اجرایی شوند . سپس خانم ندا رحمانی هم به صورت کوتاه و مختصر در مورد ختنه زنان صحبت کردند که یکی از آسیبهای جدی روحی برای پسر بچهها هم میتواند باشد.پس ازآخرین بخش از سخنرانی ها، چرایی صدور اطلاعیه 1099 کمیته زنان و چرایی صدور آن در ماه فوریه توسط آقای محمد رسولیان ارائه گردید که به شرح زیر میباشد:دلیل صدور اطلاعیه شکنجه های زیادی بود کهاین روزها اخبار آن به گوش همه میرسد. شکنجه هایی که برخلاف قوانین بوده و ناقض حقوق زندانیان است که موجب اعتراف گیری در شرایط نامناسب جسمی و روحی شده که خود باعث اعتراف زندانیان حتی به کارهایی که نکرده اند شده و این شکنجه ها خودش نقض بارز حقوق زندانیان بخصوص زندانیان زن است و بعد از آن بحث آزاد با موضوع عدالت اجتماعی آغاز گردید که در ابتدا آقای مهران فاضل زاده اینگونه بحث را شروع کردند که مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2007 روز 20 فوریه به عنوان روز جهانی عدالت اجتماعی انتخاب کرد و در این قطعنامه از همه اعضا دعوت به عمل آوردند که سیستم اقتصادی خود را بر پایه عدالت و مسئولیت جمعی تنظیم کنند و دلیل این انتخاب هم این بود که با هدف حمایت از کشورهای جامعه بین الملل در جهت ریشهکن کردن فقر, اشتغال, کار شایسته , تساوی جنسیتی و رفاه همگانی برای همه اعلام شده است. احساس عدالت یکی از شاخصه های رفاه اجتماعی استو آزادی و برابری و عدالت از شاخصه های رفاه اجتماعی است و حال این سؤال پیش میآید که دیدگاه شما در مورد عدالت اجتماعی چگونه است؟ خانم مهسا ذکایی حجاب را یکی از عوامل عدالت اجتماعی میداند که فرقی بین زن و مرد نیست برای حجاب چرا که یک دیدگاه مذهبی وجود دارد که زن باید پوشش کافی برای پرهیز از نگاه نامحرم و نگاههای هوس آلود داشته باشد اما برای مرد چنین نیست خانم مینا فرشی هم نظری در مورد حجاب به عنوان عدالت اجتماعی بیان کردند که داشتن حجاب باعث کمبود ویتامین دی میشودچرا که بهترین حالت برای جذب ویتامین دی اطراف سر و گردن و سر شانه ها میباشد اما این عمل برای زنان ایرانی غیر ممکن است در نتیجه تمام بانوان ایرانی کمبود این ویتامین را دارا هستند که خود باعث بروز خیلی از سرطانها میشود. جناب مهران فاضل زاده در مورد حقوق شهروندی ادامه بحث را دادند که حقوق شهروندی فقط منتهی به شهروندان نمیشود بلکه دولت و ارگانهای مربوطه هم باید به این حقوق پایبند باشند و مسئولیت آن را برعهده بگیرند. خانم النازاسدی هم ادامه موضوع را اینگونه شروع کردند که عدالت اجتماعی و درجه اهمیت آن در جوامع مختلف گوناگون است البته که در کشور ما این خلاء بیشتر است چرا که بعد از 40 سال از پیروزی انقلاب تعریف واضح و روشنی از عدالت اجتماعی در بین سیاستمداران و سیاستگذاری هایشان نمیبینیم و این خلاء باعث بروز یکسری سیاست گذاری های غلط شده است ودر پایان آقای مهران فاضل زاده ضمن تشکر از تمام فعالین؛ منشی جلسه؛ ادمین ها در ساعت 21:23 ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای کمیته زنان که در جلسه مزبور حضور داشتند عبارتند ازخانم ها:مینا فرشی,خدیجه پرویزی باران, ندا رحمانی, فاطمه عروجی, سحر پوشانه پور, شهین تاج فتح زاده, لیدا اسدی فر, الناز اسدی صفا, ؛ مهسا زکایی ؛ پریسا حبیبی ؛ سمیه قربانی ٬فاطمه ورمرزیار ٬ حمیده توکلیان, نسیم بهاری ٬ سوسن ذاکری٬ آقایان: مهران فاضل زاده, افشین رجبی, سجاد فضلعلی, محمد رسولیان, حامد غریب زاده٬ دیان دادی ٬ فرشاد قضایی ٬بابک میری.
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی مارس 2019
مهناز احمدی
گزارشی از نشست 9 مارس 2019 کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی که ساعت 15:00 بوقت اروپا – با حضور مسئولین و اعضای فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و جمعی از میهمانان در اتاق پالتاک کمیته برگزار گردید.سخنرانایی که در این نشست همراه ما بودند عبارتند از:بهار شکوفا، کاوه شیخ محمدی، پیمان کریمی و محمد علی نوروزی که به ترتیب پیرامون اخبار نقض حقوق اقوام، بررسی ماده 22 از منشور جهانی حقوق بشر، تبیین نقش مخرب عوامل حکومت در کردستان و خودکشی زنان بویژه درمیان اقوام ایران، سخن گفتند، عنوان بحث آزاد این نشست نیز گویش مادری بودکه آقا یا صدیق محمدی(دیار)، محمد ابوطالبی و محمد آدینه سخنان قابل توجهی را ارائه کردند و فعالین حاضر در جلسه فوق، در این باره نیز همراهی ومشارکتی بسیار قوی و قابل تعمق داشتند.
از خانم بهار شکوفا جهت سخنرانی دعوت بعمل آمد. و ایشان فرمودند:در تاریخ 20 بهمن ادارە اطلاعات بوکان و اطلاعات سپاه پاسداران این شهر طی ماه گذشتە چندین نوبت آقای سید مصطفی قریشی ۶٧ سالە و همسر ایشان را به نام ”فاطمە مصطفی نژاد“ احضار و مورد بازجویی قرار دادند.در تاریخ 29 بهمن جمعی از بانوان قصرشیرین که در جریان همایش مسئولین فدراسیونهای ورزشی در حضور برخی از مسئولین محلی، استانی و همچنین معاون وزیر ورزش در یکی از پارک های این شهر، اقدام به اجرای حرکات “اروبیک” کرده بودند، به دادسرای قصر شیرین احضار شدند.در تاریخ 5 بهمن سرنوشت فرید پژوهی، جوان ٢٢ سالە اهل مریوان با گذشت سه ماه از بازداشت همچنان نامعلوم می باشد. در تاریخ 8 بهمن یک کولبر اهل ماکو در مرزهای این شهرستان با شلیک مستقیم نیروهای مسلح ایران جانش را از دست دادە است. هویت این کولبر جوان ،”حسین بلخ کانلو اقدم“ اعلام شدە کە در ارتفاعات مرزی نزدیک روستای ”یارم قیه“ مورد اصابت نیروهای مسلح ایران قرار گرفته است. در ماده 23 امده است هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند و شرایط کاری منصفانه خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است این در حالی است که در ایران به راحتی به روی کولبران که برای لقمه ای نان و با سختیهای فراوان در پی امرار معاش خود هستند اتش گشوده شده و به راحتی کشته میشوند همانگونه که در خبر ها امده بود یک کولبر اهل ماکو به نام حسین بلخ در مرزهای این شهرستان با شلیک مستقیم نیروهای مسلح ایران جانش را از دست دادە است و این نمونه بارز نقض این ماده است در ماده 9 امده است که هیچ احدی نباید مورد توقیف ، حبس یا تبعید خودسرانه قرار بگیرد در اخبار مربوط به بهمن ماه امده است همزمان با پنجمین جلسه دادگاه ،هشت فعال محیطزیست، گزارشهایی درباره بازداشت یوسف فرهادی بابادی ، فعال محیط زیست در شهرکرد و آرمان وفایی و شاهو فرجی، دو فعال محیط زیست در سنندج، منتشر شده است که اشاره دارد به دستگیری فعالین صنفی مدنی یا محیط زیستی که نقض این ماده نشان دهنده عمق بی قانونی کشور است که حاکمان ، مدعی مدیریت ان هستند زیرا به هیچ یک از قوانین بین اللملی و حتی قوانین مصوب داخلی پایبند نیستند .
سپس از اقای کاوه شیخ محمدی برای ایراد سخنرای دعوت بعمل آمد:تحلیل و بررسی 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر.در قانون اساسی ایران تا حدی به حقوق شهروندی اشاره شده و تصویب، اما تثبیت نگردیده است و ضمن آن پای حدود شریعت به میان آمده که میتواند اصول و مواد قانونی را بنا به مقتضایات زمان و اصول فقه تغییر دهد و چهل سال است حساسیت آن در نظام اسلامی پایان نپذیرفته. بنابر این در دادگاههای انقلاب حاکم شرع در لباس روحانی یا غیر روحانی، حکم برابر شرع را به اجرا در می آورد. حال در این جلسه به بررسی ماده 22 منشور جهانی حقوق بشرکه دولت ایران در سازمان ملل متحد آنرا امضا و تصدیق کرده است و تطابق و عدم تطبیق آن را با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشان می دهیم. ماده ی ۲۲ بیانیه حقوق بشرهر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانه ی شخصیت خویش، به دست آورد.”در اینجا به ترتیب در مورد امنیت اجتماعی، همیاری بین المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در این ماده منشور حقوق بشر آمده و مقایسه آن با قانون اساسی ایران می پردازیم:
بخش اول حقوق اجتماعی: حقوق اساسی مبین دیدگاه کلان یک حاکمیت به نحوه حکمرانی و اداره ی امور شهروندان با اجرای قواعد حقوقی است. این قواعد در کشور ایران با دو رویکرد مهم حقوقی مواجه است که ضمن تعریف حقوق برای شهروند، حقوق دائمی برای حاکمیت تک منظوره را هم تضمین می کند. از مصادیق این نگرش در قانون اساسی ایران می توانیم به اصل 5 و 57 اشاره کنیم: اصل 5 قانون اساسی ولایت فقیه را به عنوان یک خصیصه ممتاز نظام اسلامی شناخته است که مقرر می دارد: “در زمان غیبت حضرت ولی عصر در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد.” اصل 57 به عنوان ولایت مطلقه امر آمده است ،”قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارت اند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند”
حال یکی از عمدهترین مباحث حقوق اساسی هر جامعه، حقوق افراد وتعیین محدودیت قدرت زمامداران است که از آن با عنوان ” حقوق و آزادیهای اساسی” یا”حقوق و تکالیف حکومت و افراد” یاد میکنند. در بین مکاتب مختلف دو نگرش نگرش اصالت فرد و اجتماع به عنوان دو محور اساسی، مورد پذیرش قانونگذاران قرار گرفته و متون مربوطه اغلب کشورها، با قبول اصالت یکی از این مکاتب مبنای حقوق آن کشور، قرارگرفته و بر اساس آن ، این حقوق ها تعریف شده اند.قانون اساسی هر مملکت باید تضمینگر نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی باشد و با عبور از فضای مستبد و استبداد در سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش کند. که باتوجه به اصول بالا در قانون اساسی ایران می بینیم که از یک طرف حقوق برای شهروند تبین شده و از طرفی ولایت مطلقه فقیه با سلایق ایدئولوژیک خاص خود می تواند آنها را نفی کند.نمونه های اعمال سلایق ایدئولوژیک در حکومت اسلامی ایران که از طرفی در قانون اشاره به حقوق شهروند می کند و از طرفی آنرا سرکوب می کند:سرکوب همه جریانات سیاسی و اجتماعی مخالف حکمرانی ولایت فقیه در جریان انقلاب اسلامی سرکوب ادیان و مذاهب که معتقدان به آن شهروند ایران هستند مانند،بهائیان، اهل تسنن، دراویش، اهل حق یارسان، مسیحیان، کلیمیان و حتی پیروان اهل تشیع سرکوب اقوام و ملل در ایران که شهروند ایران هستند با سلاحهای سنگین نظامی که در استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و خوزستان مرتکب آن شدند. سلب آزادیهای حقوقی و فردی از زنان که حداقل 2/1 جامعه ایران را تشکیل می دهند. ام زندانیان سیاسی بدون حق برخورداری از وکیل و در محاکمه های کوتاه وجود قانون اعدام بصورت کلی که نقض حقوق بشر است و خصوصا اعدام کودکان که در سن کودکی مجرم شناخته شده اند. به رسمیت نشناختن جنس سوم یعنی دگر باشان از لحاظ نوع جنسیت که در جامعه بطور طبیعی وجود دارند و در صورت اعلام جنس سوم نه از حقوق یک مرد برخودار می شوند نه از حقوق نصف و نیمه یک زن!حال نگاهی می کنیم به حقوق ملت در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و چگونگی اجرا نشدن آن را بصورت شفاهی در بعد از هر بند درجلسه عرض میکنم. حق برابری همه مردم در برابر قانون. حق برخورداری همه مردم از حقوق مساوی، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها.حمایت یکسان قانون از زن و مرد و برخورداری هر دو آنها از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی. حق مصونیت از تجسس. حق برخورداری از امنیت و مصونیت قضایی; برائت، منع شکنجه، منع هتک حیثیت وتعرض. حق آزادی بیان، قلم و مطبوعات در حدود مقرر در اسلام حق آزادی های فکری و عقیدتی و منع تفتیش عقاید. آزادی مکاتبات و ارتباطات، حق انتخاب وکیل و حق فراهم شدن امکانات تعیین وکیل در صورت عدم توانایی فرد برای انتخاب وکیل.
بخش دوم همیاری بین المللی: هدف از همیاری بین المللی طبق ماده 22 منشور حقوق بشر، همکاری سودمند جهت صلح و آرامش و رفاه و همیاری در بین ملل است و هدف ستیجزه جویی و استخدام مزدور در کشورهای منطقه نیست. حال به اصل 154 قانون اساسی ایران توجه کنیم و میزان مداخله غیر عادی حکومت اسلامی را در کشورها بررسی می کنیم:اصل 154 از فصل دهم: جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند.نکته اول اینکه آیت الله خمینی طی نقطی که ویدئو آن موجود است اعلام داشت که “مستضعف باید مستکبر شود نه آن مستکبر که همه فکر میکنن!” در حکومت اسلامی ایران هم چه از سخنان خمینی و چه خامنه ای به عنوان حکم فقیه یاد می شود و در دادگاهها، هم حاکم و هم محکوم می توانند برای اثبات حقانیت نظر خود از سخننان شفاهی این دو ولی فقیه در دفاع از خود مراجعه کنند.تا آنجایی که مردم ایران شاهد و ناظر بر دخالت در حکومت در خارج از مرزهای آن بودند این دخالتها در جهت پیشبرد نفوذ مذهبی ولی امر مسلمین جهان بوده نه رساندن مردم مستضعف کشورهای هدف به رفاه و مقام انسانیت! از این دست می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم که دولت ایران بر خلاف ماده 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر که آنرا امضا نموده رفتار کرده است.ایجاد خصومت و تهدید عملی برعلیه کشور اسرائیل و بازیچه قرار دادان مردم فلسطین:در این میان دولت ایران از مردم فلسطین بعنوان مستضعف حمایت نمی کند بلکه از گروههای وابسته به خود که به وجود آورده مانند حماس و جهاد اسلامی حمایت می کند.در لبنان دولت ایران تنها حزب الله لبنان و وابستگانش را مستضعف بحساب می آورد و طبق گفته خودشان در سال حدود یک میلیارد دلار کمک ملی و سلاح و مهمات در اختیارشان می گذارد.جمهوری اسلامی با حمایت از بشار اسد در سوریه رئیس جمهور این کشور را مستضعف تشخیص داد و صدها هزار کشته و زخمی، مجروحان شیمایی، زنان و کودکان بی سرپرست و آسیب دیده از جنگ را مستکبر و مرفه یافته است که با دخالت نظامی بعنوان یک حکومت شیعی تندرو باعث شد که گروههای تندرو و تروریست سنی به سوریه سرازیر شوند و یک جنگ خونین بر پا شود که مردم سوریه تنها قربانی آن بودند.دخالت در عراق با ایجاد سپاه صدهزار نفری حشدالشعبی در زمانیکه حکومت ایران می توانست کمک های مالی خود را در اختیار ارتش عراق قرار دهد. ایجاد پدیده ای به نام حوثی های یمن که با استفاده ابزاری از این مردم محروم، بر شاهراه نفتی تنگه باب المندب تسلط پیدا کند و به حکومت عربستان سعودی فشار اقتصادی و امنیتی وارد کند که نه تنها عربستان شدیدا با دخالت ایران برخورد کرد بلکه با این حمایت ایران از مردم بینوای حوثی بعنوان مزدور، جنگ داخلی یمن شروع شد و تا کنون ادامه دارد.شایان ذکر است دولت ایران در عراق، سوریه،یمن و لبنان به حدود دویست هزار نفر از مزدوران خود به عنوان شبه نظامی در هر ماه 300 تا 390 دلار پرداخت می کند که معادل حقوق ماهیانه بین 4 میلیون 200 هزار تومان تا 5 میلیون و 460 هزار تومان است و اگر این مبلغ را به محرومان و مستضعفان ایران پرداخت کند فشار اقتصادی در ایران بر دوش آنها بسیار کمتر می شود. حال می بینیم که چگونه حکومت ایران نه تنها از اقوام و ملل کشورهای منطقه حمایت نمی کند بلکه از آنها استفاده ابزاری می کندجهت صدور انقلاب و این بر خلاف منشور جهانی حقوق بشر در جهان است.چون با صرف منابع ملی مردم ایران نه از مستضعفان در ایران کرده و نه مستضعفان کشورهای منطقه!این در حالی است به مردم مستضعف افغانِ پناهنده در ایران که هیچ گونه حمایت قانونی ندارند وعده اقامت دایم ایران را می دهد و بصورت مستمر بعنوان لشکر فاطمیون حقوق ماهیانه و اقامتی آنها را مشروط به شرکت در جنگ سوریه می کند و این مصداق برده داری نوین در عصر حاضر است. بخش سوم حقوق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی: در مورد حقوق اقتصادی مردم ایران هم اکنون احتساب خط فقر در ایران 7 میلیون تومان است که حقوق پایه یک کارگر 1 میلیون و دویست هزار تومان می باشد که در مناطق اقوام و ملل ایرانی و در داخل کلانشهرهای مثل تهران و سایر شهرهای پرجمعیت فشار بر دوش مردم، مضاعف است به همین جهت شاهد پدیده تراژیک کولبری در سه استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاهان هستم و در پایتخت و شهرهای بزرگ شاهد پدیده فزاینده دست فروشی هستیم که نشان از ناچاری برای بدست آوردن یک لقمه نان و برای طبقه محروم جامعه است. حال محرومیت اقوام و ملل در خوزستان و سیستان و بلوچستان که نه تنها با مسئله فزونی فقر و محرومیت از درامدهای ملی کشور مواجه هستند بلکه با مشکلات زیست محیطی که ناشی از مدیریت ناشیانه دولت ایران است، مواجه هستند که مردم خوزستان و سیستان و بلوچستان ناچار به مهاجرت به دیگر استانهای کشور می شوند و این مصداق پاکسازی قومی و نژادی در مناطق حساس کشور در اثر بی توجهی به امرار معاش مردم و تخریب آب و خاک و هوا در این مناطق است تا بافت جمعیتی در این مرزها تحلیل برود و دولت ایران الگویِ بافت جمعیتی خود را در آن مناطق جایگزین کند.از لحاظ فرهنگی نیز ما می بینیم که کشور ایران دارای رنگارنگی فرهنگی و زبانی است که در این میان نه تنها فارسی زبانها از حقوق آزادانه برای اعتلای فرهنگ خود برخوردار نیستند برای مردم ترک آذربایجان بعنوان دومین جامعه پرجمیت در ایران ممنوعیتهای فرهنگی و زبانی اعمال می شود که هم اکنون زندانهای تبریز و اردبیل مملو از فعالین آذربایجانی است. از همین دست می توانیم بر ارعاب، شکنجه، زندان و کشتار مردم عرب و بلوچ در ایران به دلیل مطالبات حقوق اساسی و انسانی در خانه خود هستند که بصورت اتوماتیک به اتهام اثبات نشده تجزیه طلبی سرکوب می شوند.همچنین مردم استانهای کرد ایران در طول تاریخ جمهوری اسلامی شاهد حملات سنگنین نظامی با استفاده از جنگ افزارهایی مانند هواپیماهای اف 4 و هلیکوپترهای کبرا بودیم که مردم غیر نظامی را بصورت کور مورد حمله قرار داده اند تا به سرکوب مطالبات و حقوق انسانی آنها بپردازند و نکته جالب و مضکِ تهاجم ارتش و سپاه به مردم بی دفاع کرد در اینجاست که هنگامیکه کردها با آنها مقابله به مثل می کردند صدای مظلومیت نیروهای تهاجم گر حکومت اسلامی به عرش اعلا می رسید و در پی آن خصوصا در روستاها همین پاسداران و کمیته های انقلاب و بخشی از بدنه ارتش جمهوری اسلامی با اتکا به فتوای جهاد آیت خمینی در 28 مرداد 1358 و کفار خواندن مردم دست به کشتار جمعی مردان،زنان و کودکان غیر مسلح زدند که در قرن بیستم خمینی اولین کسی بود در تاریخ ایران فتوای جهات علیه یک ملت را صادر کرد با اتکا به سوره نور در قرآن و سپس صدام حسین نیز با اتکا به سوره انفال در سال 1986 دست به کشتار و زنده به گور کردن کردها زد و در سال 2014 اردوغان رئیس جمهور ترکیه با خواندن کردها به نام زرتشتیان مجوس آتش پرست راه را برای توپ و خمپاره باران مردم مدنی در شهرهای کردنشین جنوب شرق ترکیه هموار کرد و همچنین ابوبکر البغدادی رهبر خلافت داعش در سال 2014 کردها را کفار شرعی خواند و اعلام کرد در هر جا که کردی را دیدید ریختن خون او حلال است و ثواب دارد. در اینجا می بینیم آیت الله خمینی با صدور دستور اولین جهاد از ایران، سر قافله این جنایتها علیه اقوام و ملل در عصر حاضر است.در بخش بعدی این برنامه جناب پیمان کریمی پشت میکروفون قرار گرفته و در رابطه با تبیین نقش مخرب عوامل حکومت در کردستان گفتند:با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیزم وهمه همسنگرهای که برای ازادی واحاده حقوق بشر تلاش می کنند خیلی خوشحالم درجمع شما هستم موضوعی که انتخاب کردم درواقع درد ورنج خودم وهمشریان عزیزم می باشندخیلی از حکومت های خودکامه برای اینکه بتوانند برمردم خودشون تسلط داشته باشن میان انها دودستگی ایجاد می کنندوبا بزرگ جلوه دادن انها فقط درفکر سلطه وخفه کردن نیروی های اپوزیسیون می باشد ومتاسفانه خیلی از این مردمی که گول حرف های نیروهای مستکبر رو می خورند ادمهای هستند که با هر قیمتی می خواند قدرت داشته باشند ودرخیلی از جهات از انسانیت ووجدان انسانی فاصله می گیرندوبعضا با حرکت های ناجوان مردانه مردم سر زمین ودیار خودرو به سمت نابودی می کشند ولی خیلی هاهستند که این عناصر ومزدوران ریژیم را به خوبی می شناسند ودرجهت اگاه کردن سایر شهروندن می کوشنداین عناصر باروش های گوناگونی در بین مردم نفوذ می کنند وبا کشیدن اطلاعات از دهان انها واطلاع دادن به حکومت خیلی ها روبه پای مرگ کشاندن ومتاسفانه اینقدر کور دل هستند ونااگاه هر نظر و عقیده ای که باب میل انها نباشد به همشهری های خود انگ منافق ویا عنصر ضد انقلاب رو وارد می کنندومتاسفانه یک مدتی باب شده که در دانشگاه ها کرسی های ازاد اندیشی گذاشتن واتفاقا خیلی از این مزدوران پای ثابت همه جلسات هستند وبا شناسایی افرادی که نظر ات روشن فکری دارند درصدد حذف ومشکل ایجاد کردن برای ادامه تحصیل برای انها می باشند من در شهری به دنیا امدم که مهد تمدن وعلم ودانش در منطقه کردستان می باشد وبزرگانی مانند مام استا هیمن و مام استا هژار وخواننده های اصیل کرد کاک محمدی ماملی دران شهر به دنیا امدن واین شهرتا بود مظهر ادمای بزرگ وفرهیخته بوده” مهاباد؛ شهری در جنوب استان اذربایجان غربی می باشد اما متاسفانه با روی کار امدن جمهوری اسلامی وباتوجه به اینکه علاوه بر شهر مهاباد دقیقا در خیلی از شهرهای ایران ازاین روش استفاده می کند این است که میان ملت خود دودستگی ایجاد می کنندواین گروها مانند قارچ سمی درشهرها سر درمی اورند وبا تحقیق ومطالعه می داند که چه کسانی رو برای این کار در خدمت بگییرد ومتاسفانه در شهر من قبیله وحشی وجود داردوقسمت از ان در شهرهایسردشت وپیرانشهر پراکنده شدند که نظام با اشراف کامل با مجهز کردن انها بادادن قدرت سعی در دشمن کردن مردم یک شهر نصبت بهم بشوند ومتاسفانه کینه چندساله این گروه وقبیله وحشی که بعداز ملغا شدن حکم ارباب ورایتی که قدرت رو ازدست دادن ومردم مهاباد درس فراموش نشدنی به انها دادن وبعد از گذشت این همه سال این کینه هنوز تو دل اینها هستش ومردمی که الان دران شهر زندگی می کنند باید تاوان این درد انهاروپس بدهند پس ازان جهت به ان گروه قبیله وحشی می گم چون در نزاع بامردم بی دفاع به صورت دست جمعی حمله می کنند وچه یک نفر باشد چه ده نفروبه ان قبیله وحشی منگورگفته می شود درست درجهت اهداف نظام حرکت می کنند وجای بس تائسف دارد که این گروه هیچ تعصبی نصبت به کرد بودن ندارند وکاملا نوکر خود فروخته می باشندوخیلی از زندانیان سیاسی کرد که اکنون در زندانهای کشور می باشند توسط این جنایت کارها به دست رژیم افتادن جای بس تامل دارد که اگه ملت کرد دودسته نمی شد هیچ حکومتی نمی توانست به انها نفوذ کند وارزوی من وخیلی از مردمی که در ان سرزمین زندگی می کنند این است که ماهم مثل تمام مردم دنیا درازادی کامل زندگی کنیم وبدون ترس حرف بزنیم وازتمام حقوق خودمان دفاع کنیم واین گروه هم کینه وکدورتها رو ازبین ببرند وبه اغوش ملت کرد برگردند ممنون به خاطر وقتی که به من دادید
سپس از آقای محمدعلی نوروزی با موضوع در مورد خودکشی زنان بویژه درمیان اقوام ایران دعوت بعمل آمد:خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به علت یأس صورت میگیرد که علت آن اغلب به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی، اعتیاد به الکل، یا سوء مصرف دارو نسبت داده میشود. اغلب، عوامل استرسزا مانند مشکلات مالی و یا مشکلات ارتباط بین فردی در این میان نقش دارند. تلاش برای جلوگیری از خودکشی شامل موارد زیر است: محدود کردن دسترسی به سلاح گرم، درمان بیماریهای روانی و سوء مصرف دارو و بهبود وضعیت اقتصادی.رایجترین روش انجام خودکشی در کشورهای مختلف متفاوت است و تا حدی به روشهای قابل دسترس بستگی دارد. روشهای معمول عبارتند از: حلقآویز کردن، مسمومیت با قرص برنج، و سلاح گرم و کشیدن تیغ روی رگ.سالانه حدود ۸۰۰٬۰۰۰ تا یک میلیون نفر بر اثر خودکشی میمیرند، و این امر دهمین علت اصلی مرگ در سراسر جهان است.میزان این کار در مردان بالاتر از زنان بوده و احتمال خودکشی مردان سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است. تخمین زده میشود که هر سال۱۰تا۲۰میلیون اقدام به خودکشی غیرکشنده رخ میدهد.اقدام به این کار در جوانان و زنان شایعتر است.دیدگاههای مربوط به خودکشی تحت تأثیر درونمایههای زیستی متنوعی نظیر مذهب، افتخار و معنای زندگی قرار دارد. ادیان ابراهیمی سنتاً خودکشی را وهن خداوند تلقی میکنند که دلیل این مسئله اعتقاد به تقدس زندگی است. در طول دوران سامورایی در ژاپن، سپوکو بهعنوان جبران شکست یا نوعی اعتراض شمرده میشد. رسم ساتی، که در حال حاضر عملی غیرقانونی در مراسم تشییع جنازه هندو است، این انتظار را مطرح میکرد که بیوه دست به قربانی کردن خود بزند و برای این کار خود را خواسته یا ناخواسته و تحت فشار خانواده و جامعه، بر روی تل هیزم مراسم تشییع جنازه شوهرش بیندازد.قبلاً خودکشی و اقدام به خودکشی جرم محسوب میشد و مجازات در پی داشت، اما اکنون دیگر در اکثر کشورهای غربی چنین نیست. این کار همچنان در بسیاری از کشورهای اسلامی جرم محسوب میشود. در قرن بیستم و بیست و یکم، از خودکشی به شکل قربانی کردن خود بهعنوان روشی برای اعتراض استفاده میشود، و کامیکازی و بمبگذاریهای انتحاری بهعنوان تاکتیکهای نظامی یا تروریستی مورد استفاده قرار میگیرند.خودکشی که به آن خودکشی موفق نیز گفته میشود، «عمل گرفتن جان خود» است. خودکشی ناموفق یا رفتار خودکشی غیرکشنده، نوعی آسیب به خود با هدف پایان دادن به زندگی است که منجر به مرگ نشود. خودکشی کمکی زمانی است که فردی بهطور غیرمستقیم به شخص دیگری کمک میکند تا باعث مرگ خود شود و این کار را از طریق ارائه مشاوره یا تهیه ابزار انجام این کار صورت دهد. این کار در مقابل هومرگ قرار دارد که در آن فرد دیگر نقش فعالتری در مرگ شخص ایفا میکند. فکر خودکشی یعنی فکر کردن فرد خودکش به نحوه خاتمه دادن به زندگی خویش.در آتن باستان شخصی که بدون تصویب دولت مرتکب خودکشی میشد از تشریفات دفن عادی محروم میگردید. این فرد را به تنهایی در حومه شهر و بدون سنگ قبر یا نشانه دیگری دفن میکردند. در یونان باستان و روم خودکشی بهعنوان روشی قابل قبول در مقابل شکست نظامی تلقی میشد. در روم باستان، در حالی که خودکشی در ابتدا مجاز بود، اما بعداً با توجه به هزینههای اقتصادی آن جرم علیه دولت تلقی شد. فرمان جنایی صادر شده توسط لویی چهاردهم در ۱۶۷۰ از حیث مجازات به مراتب شدیدتر بود: بدن فرد مرده در حالی که صورت آن رو به زمین بود در خیابانها کشیده میشد، و سپس بهدار آویخته شده یا در توده زباله انداخته میشد. علاوه بر این، تمام اموال شخص مصادره میگردید. از لحاظ تاریخی در کلیسای مسیحیت افرادی که اقدام به خودکشی میکردند تکفیر شده و کسانی که در اثر خودکشی میمردند در خارج از قبرستان به خاک سپرده میشدند. در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا اقدام به خودکشی معادل اقدام به قتل تلقی میشد و ممکن بود مجازات آن حلقآویز شدن باشد. در اروپای قرن ۱۹ عمل خودکشی از عملی ناشی از گناه به اقدامی ناشی از جنون تغییر ماهیت داد.عواملی که خطر خودکشی را تحت تأثیر قرار میدهند، عبارتند از اختلالات روانی، مصرف نادرست دارو، حالات روانی، شرایط فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی و ژنتیک. بیماری روانی و سوء مصرف مواد غالباً در کنار هم وجود دارند. سایر عوامل خطرآفرین عبارتند از اقدام به خودکشی قبلیدر دسترس بودن وسیله برای ارتکاب این عمل، سابقه خانوادگی خودکشی، یا وجود آسیب ضربهای مغز. به عنوان مثال، میزان خودکشی در خانوادههای دارای سلاح گرم بیش از خانوادههای فاقد آن بودهاست. عوامل اجتماعی و اقتصادی مانند بیکاری، فقر، خانه بهدوشی و تبعیض نیز ممکن است فکر خودکشی را موجب شود. حدود ۱۵–۴۰٪ مردم یادداشت خودکشی از خود بجا میگذارند. به نظر میرسد ژنتیک در ۳۸٪ تا ۵۵٪ از رفتارهای خودکشی دخیل باشد. سربازان در معرض خطر خودکشی بیشتری هستند که این امر تا حدی ناشی از میزان بالاتر بیماریهای روانی و مشکلات سلامت جسمی مربوط به جنگ است.
اختلالات روانی: اختلال روانی اغلب در زمان خودکشی وجود دارد و میزان آن از ۲۷٪ تا بیش از ۹۰٪ برآورد میشود. در بین کسانی که در واحد روانی بستری شدهاند، خطر خودکشی موفق در طول زندگی در حدود ۶/۸٪ است. نیمی از تمام افرادی که در اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند ممکن است دچار اختلال افسردگی شدید باشند؛ داشتن این بیماری یا یک اختلال خلقی دیگر مانند اختلال دوقطبی خطر خودکشی را ۲۰ برابر افزایش میدهد. سایر بیماریهای دخیل در این وضع عبارتند از اسکیزوفرنی (۱۴٪)، اختلال شخصیت (۱۴٪)، اختلال دوقطبی، و اختلال استرس پس از سانحه. حدود ۵٪ از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در اثر خودکشی میمیرند. اختلال خوردن نیز از جمله بیماریهای دارای خطر بالا است. سابقه اقدام به خودکشی قبلی مهمترین عامل پیشبینی انجام موفقیتآمیز خودکشی است. حدود ۲۰ درصد از خودکشیها با سابقه قبلی همراه بودهاست و از بین کسانی که خودکشی کردهاند ۱٪ ظرف یک سال در خودکشی خود موفق هستند و بیش از ۵٪ پس از ۱۰ سال خودکشی میکنند. گرچه اقدام به خودآزاری اقدام به خودکشی تلقی نمیشود، وجود رفتار آسیب رساندن به خود با افزایش خطر اقدام به خودکشی مربوط است. در حدود ۸۰٪ خودکشیهای موفق، فرد ظرف یک سال قبل از مرگ خود به پزشک مراجعه کردهاست، و در ۴۵٪ موارد، افراد در یک ماه قبل چنین کاری را انجام دادهاند. حدود ۲۵–۴۰٪ کسانی که خودکشی موفقی داشتهاند در سال قبل با مراکز خدمات بهداشت روان تماس گرفتهاند.سوء مصرف مواد دومین عامل خطرآفرین شایع خودکشی پس از افسردگی شدید و اختلال دوقطبی است. هم سوء مصرف مزمن مواد و هم مسمومیت حاد در این کار دخیل است. در صورتی که این وضع با غم و اندوه شخصی نظیر داغداری همراه باشد، میزان خطر بیشتر افزایش مییابد. به علاوه سوء مصرف مواد با اختلالات روانی همراه است.اکثر مردم زمانی که اقدام به خودکشی میکنند تحت تأثیر داروهای آرامبخش- خوابآور (مانند الکل یا بنزودیازپینها) هستند و اعتیاد به الکل در ۱۵٪ تا ۶۱٪ موارد وجود دارد. بهطور کلی کشورهایی که دارای میزان بالاتری مصرف الکل و تعداد بیشتر کافههای مربوط به این کار هستند، میزان خودکشی بالاتری دارند که این مسئله در درجه اول مربوط به الکل تقطیری است تا کل الکل مورد استفاده. حدود ۲/۲–۴/۳٪ کسانی که بهخاطر اعتیاد به الکل مورد درمان قرار گرفتهاند در ادامه زندگی خود در اثر خودکشی درگذشتهاند. افراد الکلی که اقدام به خودکشی میکنند معمولاً مرد و میانسال بوده و در گذشته تلاش کردهاند خودکشی نمایند. بین ۳ تا ۳۵٪ مرگ و میر در میان کسانی که هروئین مصرف میکنند به دلیل اقدام به خودکشی است (حدود ۱۴ برابر بیشتر از کسانی که از این ماده استفاده نمیکنند.سوء مصرف کوکائین و متامفتامین همبستگی بالایی با خودکشی دارد. در بین کسانی که از کوکائین استفاده میکنند بیشترین خطر در مرحله ترک است. کسانی که از مواد استنشاقی استفاده میکنند نیز در معرض خطر قابل توجهی بوده و حدود ۲۰٪ اقدام به خودکشی کرده و بیش از ۶۵٪ به آن فکر کردهاند. استعمال دخانیات نیز با خطر خودکشی مرتبط است. شواهد اندکی در خصوص علت وجود این ارتباط بهدست آمدهاست؛ با این حال این فرضیه ارائه شدهاست که کسانی که مستعد سیگار هستند مستعد به خودکشی نیز هستند زیرا کشیدن سیگار باعث مشکلاتی برای سلامتی میشود که افراد پس از آن میخواهند به زندگی خود پایان بدهند، و همچنین سیگار کشیدن بر ترکیب شیمیایی مغز تأثیر میگذارد و تمایل به خودکشی را ایجاد میکند. با این حال به نظر نمیرسد شاهدانه بهطور مستقل میزان خطر را افزایش دهد. اعتیاد به قمار.اعتیاد به قمار با افزایش میزان افکار خودکشی همراه بوده و میزان اقدام به این کار در مقایسه با جمعیت عادی بیشتر است. بین ۱۲ تا ۲۴٪ قماربازان پاتولوژیک اقدام به خودکشی میکنند. میزان خودکشی در میان همسران آنها سه برابر بیشتر از جمعیت عادی است. عوامل دیگری که خطر این کار را در قماربازان افزایش میدهد عبارتند از: بیماریهای روانی، سوء مصرف الکل و مواد.وضعیت پزشکی:بین خودکشی و مشکلات سلامت جسمی از جمله موارد زیر ارتباط وجود دارد: درد مزمن، آسیب ضربهای مغز، سرطان، یا کسانی که با دیالیز خون، اچ آی وی، لوپوس اریتماتوس سیستمیک دست به گریبان هستند. تشخیص سرطان خطر خودکشی متعاقب آن را حدود دو برابر میکند. شیوع افزایش خودکشی پس از اینکه شخص از بیماری افسردگی و سوء مصرف الکل رهایی مییابد نیز ادامه دارد. در افراد مبتلا به بیش از یک بیماری، میزان خطر بالا است. در ژاپن مشکلات بهداشتی بهعنوان علت اصلی خودکشی در نظر گرفته میشود.اختلالات خواب مانند بیخوابی و وقفه تنفسی در خواب عوامل خطرآفرین ابتلا به افسردگی و خودکشی هستند. در برخی موارد اختلالات خواب ممکن است. در افراد مسن، تشخیص اینکه باری بر دوش دیگران هستند، عامل مهمی است.استرسهای اخیر زندگی مانند از دست دادن یک عضو خانواده یا یکی از دوستان، از دست دادن شغل، یا انزوای اجتماعی (مانند به تنهایی زندگی کردن) این خطر را افزایش میدهد. کسانی که هرگز ازدواج نکردهاند نیز در معرض خطر بیشتری هستند. مذهبی بودن ممکن است خطر خودکشی را کاهش دهد. این مسئله را به موضع منفی بسیاری از ادیان در برابر خودکشی و به پیوند بیشتری که دین ممکن است فراهم کند، نسبت میدهند. در بین اشخاص مذهبی، به نظر میرسد افراد مسلمان میزان خودکشی کمتری داشته باشند.بعضیها ممکن است برای فرار از دست زورگویی یا تعصب دست به خودکشی بزنند. سابقه سوء استفاده جنسی دوران کودکی و زمان صرف شده در پرورشگاه نیز عواملی خطرآفرین هستند. . باور بر این است که سوء استفاده جنسی حدود ۲۰٪ از کل خطر را شامل میشود.توضیح تکاملی برای خودکشی این است که این کار ممکن است باعث بهبود تناسب فراگیر شود. این وضع ممکن است در صورتی رخ دهد که فردی که اقدام به خودکشی میکند نمیتواند کودکان بیشتری داشته باشد و با زنده ماندن منابع را از دسترس بستگان خود دور میسازد. نقدی که مطرح شده این است که مرگ و میر نوجوانان سالم به احتمال زیاد تناسب فراگیر را افزایش نمیدهد. انطباق با محیط بسیار متفاوت اجدادی ممکن است با محیط کنونی ناسازگار باشد. فقر با خطر خودکشی همبسته است. افزایش فقر نسبی در مقایسه با اطرافیان فرد، خطر خودکشی را افزایش میدهد.[۶۱] بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ کشاورز در هندوستان از سال ۱۹۹۷ تاکنون مرتکب خودکشی شدهاند که دلیل آن تا حدی ناشی از مسائل مربوط به بدهی است. در چین خودکشی در مناطق روستایی سه برابر بیشتر از مناطق شهری است و اعتقاد بر این است که این مسئله تا حدی به دلیل مشکلات مالی در این مناطق کشور است.رسانهها: رسانهها از جمله اینترنت نقش مهمی دارند. نحوه به تصویر کشیدن خودکشی ممکن است اثر منفی داشته باشد زیرا پوشش این اقدام در حجم زیاد، بهطور برجسته و مکرر به ستودن یا رمانتیک کردن خودکشی میانجامد و بیشترین تأثیر را دارد. هنگامی که شرح مفصلی از چگونگی خودکشی با استفاده از یک وسیله خاص به تصویر کشیده میشود، ممکن است این روش خودکشی در کل جمعیت افزایش یابد.این کار موجب سرایت خودکشی یا خودکشی تقلیدی میشود که به آن اثر ورتر گفته میشود و نام خود را از قهرمان رومان «رنجهای ورتر جوان» اثر گوته گرفتهاست که خودکشی کرد. این خطر در نوجوانانی که مرگ را رمانتیک میسازند، بیشتر است. به نظر میرسد که گرچه رسانههای خبری تأثیر مهمی دارند، اما تأثیر رسانههای سرگرمی مبهم است. نقطه مقابل اثر ورتر، اثر پاپاگنو است در آن ممکن است مکانیسمهای مؤثر کنار آمدن اثر محافظتی داشته باشد. این اصطلاح بر اساس شخصیتی در اپرای فلوت جادویی اثر موتزارت نامگذاری شده که از ترس از دست دادن معشوقه خود قرار است خودکشی کند که دوستانش به او کمک میکنند. در صورتی که رسانهها از دستورالعمل گزارشدهی مناسب استفاده کنند، خطر خودکشی را میتوان کاهش داد. اما متعهد کردن صنعت رسانه به این کار بهویژه در درازمدت دشوار است.پوچ گرایی: یکی دیگر از دلایل خودکشی این است که افراد علتی برای زندگی نمییابند و عموماً این افراد پیرو مکتب نهیلیسم یا پوچ گرایی هستند.حمله انتحاری یک اقدام سیاسی است که در آن مهاجم مرتکب خشونت علیه دیگران میشود و میداند که این کار منجر به مرگ خود خواهد شد.
بعضی از بمبگذاران انتحاری در پی رسیدن به شهادت هستند. مأموریتهای کامیکازی بهعنوان وظیفه در برابر قدرتی برتر یا الزام اخلاقی انجام میشد. خود-دیگرکشی عمل قتل است که در عرض یک هفته بعد از آن کسی که قتل را انجام داد، خودکشی میکند. خودکشی گروهی اغلب در زیر فشار اجتماعی انجام میشود که در آن اعضا استقلال خود را به یک رهبر میسپارند. خودکشی دستهجمعی میتواند تنها با مشارکت دو نفر رخ دهد، که اغلب به آن خودکشی توافقی گفته میشود.در زمانی که شرایط بهگونهای است که ادامه زندگی غیرقابل تحمل است، برخی از مردم از خودکشی بهعنوان وسیلهای برای پایان رنجهای خود استفاده میکنند. برخی از زندانیان در اردوگاههای کار اجباری نازی عمداً با دست زدن به حصارهای برقدار خود را میکشتند.
روشها: مهمترین روش منجر به خودکشی در بین کشورها متفاوت است. مهمترین روشها در مناطق مختلف عبارتند از دار زدن خود، مسمومیت با قرص برنج و اسلحه گرم. اعتقاد بر این است که این تفاوتها تا حدودی ناشی از دسترس بودن روشهای مختلف باشد. بررسی ۵۶ کشور نشان داد که حلقآویز کردن رایجترین روش در بسیاری از کشورها بودهاست، و معادل ۵۳٪ خودکشی در مردان و ۳۹٪ خودکشی زنان به این طریق صورت میگیرد
.در سراسر جهان ۳۰ درصد از خودکشیها در اثر خوردن آفتکش انجام میشود. با این حال میزان استفاده از این روش بهطور قابل توجهی متفاوت بوده و از ۴٪ در اروپا تا بیش از ۵۰٪ در منطقه اقیانوس آرام در نوسان است. این روش در آمریکای لاتین نیز با توجه به دسترسی آسان به آن در میان جمعیت کشاورز معمول است. در بسیاری از کشورها، دوز بیش از حد مجاز دارو حدود ۶۰٪ خودکشی در میان زنان و ۳۰٪ خودکشی در میان مردان را سبب میشود که بسیاری از آنها از قبل برنامهریزی نشده بوده و در طول یک دوره حاد تزلزل رخ میدهد. میزان مرگ و میر بنا به روش مورد استفاده متغیر است: سلاح گرم ۸۰–۹۰٪، غرق شدن ۶۵–۸۰٪، حلقآویز کردن ۶۰–۸۵٪، دود اگزوز خودرو ۴۰–۶۰٪، پریدن از ارتفاع ۳۵–۶۰٪، سوزاندن زغال چوب ۴۰–۵۰٪، آفتکشها ۶–۷۵٪، دوز بیش از حد دارو ۵/۱–۴٪. شایعترین روشهای خودکشی ناموفق با شایعترین روشهای موفق متفاوت است و بیشترین میزان عدم موفقیت به میزان ۸۵٪ از طریق دوز بیش از حد دارو و در جهان توسعه یافته میباشد. در ایالات متحده ۵۷٪ خودکشیها شامل استفاده از سلاح گرم بوده و این روش در مردان نسبت به زنان تا حدودی بیشتری رواج دارد. شایعترین علت بعدی در مردان حلقآویز کردن و در زنان مسموم کردن خود است. این روشها در مجموع حدود ۴۰٪ از خودکشیهای ایالات متحده را تشکیل میدهد. در سوئیس که در آن تقریباً همه صاحب یک اسلحه گرم هستند، بیشترین تعداد خودکشیها از طریق حلقآویز کردن صورت میگیرد. پریدن از بلندی جهت مردن هم در هنگ کنگ و هم سنگاپور رایج بوده و به ترتیب ۵۰٪ و ۸۰٪ را تشکیل میدهد. در چین مصرف آفتکشها رایجترین روش است. در ژاپن، دریدن شکم خود که به آن سپوکو یا هاراکیری گفته میشود هنوز هم رخ میدهد، اما حلقآویز کردن شایعترین روش است.بیماری روانی:در کسانی که به مشکلات روانی مبتلا هستند بعضی از درمانها ممکن است خطر خودکشی را کاهش دهد. کسانی که زیاد خودکشی میکنند را میتوان بهطور داوطلبانه یا غیرداوطلبانه در مراکز مراقبتهای روانی بستری نمود. معمولاً اموالی که ممکن است برای آسیب رساندن به خود مورد استفاده قرار گیرد، از آنها گرفته میشود. بعضی از پزشکان از بیماران میخواهند قرارداد پیشگیری از خودکشی را امضا کنند و متعهد شوند در صورت آزاد شدن به خود صدمه نزنند. اما شواهد حاکی از آن است که این کار تأثیر قابل توجهی ندارد. اگر شخصی در معرض خطر اندکی باشد، ممکن است بتوان ترتیب درمان سلامت روانی بیمار در خارج از مرکز را داد.
مشخص شدهاست که تأثیر بستری کوتاه مدت نسبت به مراقبت توسط جامعه برای بهبود نتایج در افراد دچار اختلال شخصیت مرزی که بهطور مزمن مستعد خودکشی هستند، زیاد نیست.شواهدی تجربی وجود دارد مبنی بر اینکه روان درمانی و بهویژه درمان رفتار دیالکتیکی میزان خودکشی را در نوجوانان و همچنین در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کاهش میدهد. با این حال شواهد مذکور کاهش خودکشی موفق را نشان نداده است.بحثهایی بر سر منافع داروهای ضدافسردگی در مقابل زیانهای آنها مطرح شدهاست. به نظر میرسد داروهای ضد افسردگی جدیدتر مانند SSRI در افراد جوان خطر خودکشی را از ۲۵ در ۱۰۰۰ به ۴۰ در ۱۰۰۰ افزایش میدهد.
با این حال این داروها ممکن است در افراد مسن خطر مذکور را کاهش دهد. به نظر میرسد لیتیوم در کاهش خطر خودکشی در کسانی که مبتلا به اختلال دوقطبی و افسردگی تکقطبی هستند تا سطح جمعیت کلی مؤثر باشد.آزمایش خون:شناسایی تغییراتی که در یک ژن بخصوص به نام SKA2 رخ میدهد، میتواند به پیشبینی احتمال اقدام به خودکشی در یک فرد کمک کند. تغییراتی که در این ژن رخ میدهد با استفاده از یک آزمایش خون ساده قابل شناسایی است. ژن SKA2 در افرادی که در آستانه خودکشی هستند، بهدرستی فعالیت نمیکند. این ژن مسئول کنترل هورمون کورتیزول است. ترشح هورمون کورتیزول (هورمون استرس)، در جریان واکنش بدن به استرس بسیار افزایش مییابد. ژن SKA2 که در بخش فوقانی کورتکس مغز وجود دارد به پیشگیری از افکار منفی کمک میرساند و رفتارهای تکانشی را نیز کنترل میکند. اگر تغییری در این ژن رخ دهد، بدن نمیتواند میزان ترشح کورتیزول را کنترل کند. پیش از این مشخص شده بود در خون افرادی که دست به خودکشی زدهاند، مقدار زیادی کورتیزول وجود دارد. این آزمایش کمک میکند پیش از آنکه دیر شود برای نجات جان فرد اقدام کنند.در جهان غرب، مرگ مردان در اثر خودکشی سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است، اگرچه زنان چهار برابر بیشتر اقدام به خودکشی میکنند. دلیل این مسئله این است که مردان از ابزار کشندکهتری برای پایان دادن به زندگی خود استفاده میکنند. این تفاوت در کسانی که بیش از ۶۵ سال سن دارند بسیار بیشتر است چرا که مردان ۱۰ برابر بیشتر از زنان اقدام به خودکشی مینمایند. خودکشی در چین دارای یکی از بالاترین میزانهای خودکشی زنان در جهان و تنها کشوری است که در آن این میزان از خودکشی مردان بیشتر است (نسبت ۹/۰). در شرق دریای مدیترانه نرخ خودکشی تقریباً بین مردان و زنان برابر است.
بالاترین میزان خودکشی زنان در کره جنوبی و معادل ۲۲ مورد در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر است، و بهطور کلی نرخ آن در جنوب شرق آسیا و اقیانوس آرام غربی بالا است.در حال حاضر هیچ کشوری در اروپا خودکشی یا اقدام به خودکشی را جرم تلقی نمیکند. انگلستان و ولز جرم بودن خودکشی را از طریق قانون خودکشی ۱۹۶۱ لغو کردند و جمهوری ایرلند این کار را در سال ۱۹۹۳ انجام داد. قبلاً واژه «ارتکاب» برای اشاره به آن بهکار میرفت، اما بسیاری از سازمانها به دلیل معنای منفی آن، دست از استفاده از این واژه برداشتهاند.فلسفه: سؤالاتی در فلسفه خودکشی مطرح شده که عبارتند از اینکه خودکشی چیست، آیا خودکشی میتواند یک انتخاب عقلانی باشد، و جواز اخلاقی خودکشی کدام است. دامنه استدلالهای فلسفی در مورد اینکه آیا خودکشی میتواند از نظر اخلاقی قابل قبول باشد یا خیر از مخالفت شدید (در نظر گرفتن خودکشی بهعنوان امری غیراخلاقی) تا برداشت از خودکشی بهعنوان حق مقدس هر کس (حتی یک فرد جوان و سالم) که معتقد است بهصورت عقلانی و وجدانی به تصمیم برای پایان دادن به زندگی خود رسیدهاست، متغیر است.ادبیات:خودکشی در ادبیات همه ملتهای جهان موضوعی است که به آسانی میتوان آثار زیادی را با محور بودن آن یافت.
برای نمونه، صادق هدایت در داستان زندهبهگور با محور بودن خودکشی، اندیشهاش را دربارهخودکشی چنین بیان میکند: کسی تصمیم به خودکشی نمیگیرد، خودکشی با بعضیها هست، در سرنوشت آنهاست، نمیتوانند از آن بگریزند. صادق هدایت، پایگاهاطلاعرسانی شهر کتاب:صادق هدایت، خود نیز به روش خفگی با گاز به زندگیش پایان داده است.
سپس موضوع بحث آزاد جلسه 9 مارس در رابطه با گویش مادری بود که جناب صدیق محمدی (دیار) سخنانی را ارائه دادند:
زبان کردی: زبان کردی یکی از زبانهای زنده دنیاست که در حال حاضر در طبقه بندی زبان های دنیا از بین 80 زبان در جایگاه سی و یکم قرار گرفته است.
زبان نخست یا زبان مادری به نخستین زبانی گفته میشود که کودک سخن گفتن به آن را یاد میگیرد.زبان نخست، زبان اصلی، زبان مبدا، زبان مادری یا مجموعه اصطلاحات بومی زبان شخصی است که از زمان تولد آن را آموخته و به بهترین وجه صحبت میکند.در بعضی از کشورها، اصطلاحات زبان بومی یا زبان مادری بیشتر به زبان قومی یک فرد اشاره میکند تا زبان اول او، و اما زبان دوم زبانی است که هر فردی متفاوت با زبان نخستش صحبت میکند.زبان اول یک کودک بخشی از هویت شخصی، اجتماعی و فرهنگی اوست.تاثیر دیگر زبان اول این است که باعث بازتاب و یادگیری عملکرد و سخن گفتن در مورد الگوهای اجتماعی موفق میشود.بر اساس سرشماری سال 90 بیش از 10 درصد از جمعیت ایران را کُرد زبانان تشکیل می دهند که در مناطق مختلف کشور پراکنده شدهاند.
زبان مادری این جمعیت، زبان کُردی و زبان دوم آنان، زبان فارسی است.زبان کُردی همچنین دارای ادبیاتی غنی و پر بار است و مردمانی که صاحب خاک و آب و جغرافیای مستقل باشند، بی شک باید ادبیات مستقل را هم داشته باشند و خوشبختانه زبان کُردی از این نظر بسیار پربار است.زبان کُردی یکی از زبانهای زنده دنیاست که در زمره زبانهای ایرانی به شمار می آید و ریشه آن به زبانهای هندی و اروپایی برمی گردد.این زبان یکی از زبانهای زنده هند و اروپایی محسوب می شود که قواعد مخصوص به خود را داراست و نگارش آن با سه رسم الخط آرامی (الفبای عربی)، لاتین و روسی صورت می گیرد.به دنبال پایان یافتن حکومت مادها، زبان کُردی منزوی شد و رسم الخطی برای کتابت این زبان باقی نماند و بدین ترتیب از اعراب و رسم الخط آنها تبعیت شد.به علت استیلای اعراب بر ملتهای مجاور، رسم الخط کُردی دنباله رو رسم الخط عربی و با همان قواعد خاص عربی شد تا اینکه در نیم قرن گذشته، اندیشمندانی به پا خاسته و قوانین تازهای برای نگارش زبان کُردی ابداع کردند.یکی از ویژگیهای مهم زبان کُردی با رسم الخط جدید آن است که بر خلاف رسم الخط قدیم، از حرکات اعرابی عربی به شیوه پیشین بهره نمی جوید به طوری که هر چه خوانده شود، همانگونه نوشته می شود.زبان کُردی، زبانی اصیل و کهن با قواعد و دستور زبان خاص عدنان برزنجی، زبان شناس و فعال فرهنگی منطقه کردستان، اظهار کرد: زبان کردی از چندین گویش مختلف تشکیل شده که کرمانجی شمالی، کرمانجی جنوبی، کرمانجی میانی و گوران یا زازایی را شامل می شود.
- شاخههای مختلف زبان کرمانج شمالی شامل جزیری، هه کاری، بایزیدی، بوتانی، بادینان، شمزینان و شکاک است که در مناطقی از قبیل جزیره، ئامد، ارزروم، بایزید، بتلیس، وان، آکری و شمزینان با این گویش صحبت می کنند.
در اقلیم کردستان، زاخو، سنجار، دهوک و عمادیه، در کردستان ایران شهرهای ارومیه، سلماس، ماکو، نقده، در کردستان سوریه نیز شهرهای قامشلو، حسکه و … با گویش کرمانج شمالی صحبت می کنند. همچنین کردهای ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، ترکمنستان و قزاقستان از این گویش برای حرف زدن استفاده می کنند.
- گویش دیگر زبان کردی کرمانج میانی : این گویش خود به بخش های سورانی شامل (سلیمانیه، اربیل، موصل، رواندز و همچنین سقز، بانه، مریوان و تکاب)، موکریانی شامل( مهاباد، بوکان، سردشت و پیرانشهر) اردلانی شامل (سنندج، دیواندره، کامیاران و …)، جافی شامل ( جوانرود، روانسر، سرپل ذهاب و …) و گرمیانی شامل (کرکوک) تقسیم می شود.
- کرمانج جنوب که لهجههای لری، لکی، کلهری، فیلی و بختیاری را شامل می شود در مناطق کرمانشاه، دالاهو، صحنه، کنگاور، بیستون، سنقر، اسلام آباد، بیجار، قروه، لرستان، ایلام، آبدانان، مهران، دهلران و … مورد استفاده قرار می گیرد.
- لهجه گوران یا زازا از کهنترین گویشهای کُردی : بخشی از کتاب گاتای اوستا با این گویش نگارش شده است. لهجههای این گویش را گورانی یا هورامی، باجلانی و زازا نام میبرند که در شهرهای پاوه، نوسود، اورامان، نودشه و بخشی از مریوان با این لهجه سخن می گویند.
- ادبیات کُردی:ادبیات کُردی مانند ادبیات بیشتر جوامع، شامل فولکلور و نوشتاری است که هر کدام به چند دسته تقسیم می شود.
■ادبیات فولکلور، ادبیاتی است که سینه به سینه انتقال یافته و خالق و صاحب شناخته شدهای ندارد. این چند مورد مهم موجب پربار شدن هر چه بیشتر ادبیات فولکلور کُردی شده است که افسانه، قصه، داستان، پند پیشینیان، بازی های قدیمی و … از جمله این موارد هستند.
«افسانه» اثر ابتدایی زندگی انسان بوده و واقعیات در آن بسیار کم است، :
یونانی ها اولین ملتی هستند که نوشتن افسانه را آغاز کردند و در کُردی هم افسانه های زیادی وجود دارد که از آن جمله می توان به افسانه کاوه آهنگر اشاره کرد.□ قصه، که بسیار متنوع و گسترده است و با نامهای دیگری از قبیل حکایت و نقل خوانده می شود و زندگی انسانی و تلاش، پهلوانی و داستان های عاشقانه را شامل می شود.
برزنجی میگوید: داستان همان قصه است که خود را هر چه بیشتر با واقعیتها می آراید و به دو دسته داستان قهرمانی و داستان عاشقانه تقسیم می شود. از داستان های قهرمانی می توان به داستان «سنجر خان»، «عزیز و تکش» و … اشاره کرد و داستان عاشقانه نیز می توان به داستانهای «خه ج و سیامند» «مه م و زین» «بهرام و گل اندام» اشاره کرد.. آواز را یکی دیگر از کهن ترین قسمتهای ادبیات فولکلور کُردی میباشد که در شادی و عزا میان کردها مرسوم بوده است.همچنین پند پیشینیان، گپ و ضرب المثل را از دیگر بخشهای ادبیات فولکور کُردی میتوان نام برد. ادبیات نوشتاری کُردها هم قبل از ظهور اسلام کار خود را آغاز کرده و داستان های بخش «گاتا» ی اوستا که با گویش اورامی نگارش شده است، اثبات کننده این ادعاست. پس از ظهور دین اسلام و با تلاش عربها برای از بین بردن ادبیات ملتهای زیردست، ادبیات کُردی رکودی بلند مدت را تجربه کرد اما پس از مدتی دوباره توسعه می یابد. ادبیات نوشتاری کُردها را شامل دو دسته بزرگ نظم و نثر میتوان ذکر کرد: این دو بخش بر اساس نحوه بروز فکر و اندیشه، به چند دسته کلاسیک، رمانتیک و رئالیسم تقسیم می شود.برزنجی، ادبیات کلاسیک کُردی را همان تقلید دانست ادبیات رمانتیک با جزئیات از احساس و عشق سخن می گوید و ادبیات رئالیسم نیز ادبیات آیینه زندگی است و هر هنری، زندگی مردم و ملتها و بیشتر حقایق را نمایان می کند.
- زبان کُردی دستخوش بی مهری نسل امروز: متاسفانه امروزه زبان کُردی با آسیبی جدی مواجه است که گریز کُرد زبانان از زبان اصیل و زبان اجداد کُردها و ورود واژههای بیگانه به این زبان است.در حالی که زبان کُردی، زبانی بسیار کهن و با اصالت است، متاسفانه ترجیح دادن صحبت با سایر زبان ها بر زبان کُردی، آسیبی است که علاوه بر لطمه زدن به اصالت زبان، موجب تغییر در فرهنگ و همچنین فراموشی واژههایی است که پیشینیان کُرد زبان ما آن را به کار می گرفتند.اگر چه افراد بسیاری در کردستان در راستای آگاه سازی مردم و جلوگیری از لطمه خوردن اصالت زبان کُردی تلاش می کنند اما، متاسفانه بی مهری به زبان مادری و گرایش به سایر زبانها به ویژه از سوی جوانان تداوم دارد.اگر ملتی بخواهد فرهنگ خود را حفظ کند، قبل از هر چیز باید زبان خود را حفظ کرده و مانع از بین رفتن آن باشد.محمد حجازی، محقق و پژوهشگر فرهنگ و تاریخ کردستان، اظهار میکند: در صد سال اخیر واژه های بسیاری از زبان های عربی و فارسی به زبان کُردی وارد شده و موجب فراموش شدن واژههای اصیل کردی در میان مردم شده است. به علت استفاده از زبان فارسی در نظام آموزشی، حتی تحصیل کردگان نیز در صحبت کردن به زبان کُردی از قواعد و لغات فارسی و گاه عربی بهره می گیرند. آموزش به زبانی غیر از زبان مادری روز به روز آسیب بیشتری بر اصالت زبان اقلیت ها وارد می کند. متاسفانه سیاستهای رژیم سابق وحکومت اخوندی در تحقیر فرهنگ اقلیت ها و پنهان کردن و ممنوع کردن طرح عناصر دستاوردهای فرهنگ بومی تا حدود زیادی موفق بود. با سیاست ها و تدابیر هوشمندانه و مترادف خواندن کُردها با افرادی امل و دهاتی از سوی رژیم شاهنشاهی وبعد انقلاب موجب شد تا بیشتر کُردها زبان اصلی خود را پنهان کرده و با زبان فارسی صحبت کنند. با اشاره به اینکه شرایط امروز جامعه ما به گونهای است که یادگیری زبان کُردی فایده اقتصادی در بر ندارد، گریز جوانان از صحبت کردن با زبان اصیل مادری خود، موجب فراموشی زبان و فرهنگ منطقه برای نسلهای آینده و در نتیجه لطمات زیادی برای این زبان می شود. توجه به زبان و فرهنگ کُرد به مثابه بخش مهمی از فرهنگ ایران، دو راه اساسی دارد که آموزش به زبان مادری البته نه تنها آموزش خواندن و نوشتن، یکی از این راه هاست. به کارگیری زبان کُردی در حوزه های اداری و اقتصادی به عنوان یکی از زبان های اصیل نیز می تواند راهکاری برای جلوگیری از فراموش شدن اینزبان با اصالت باشد.با این وصف زبان کُردی زبانی کهن و ناب میان زبان های روز دنیاست که امروز از سوی مردم کُرد زبان بیشترین آسیب را می بیند و این آسیب در بی مهری مردم نسبت به بکارگیری زبان مادری متجلی می شود.متاسفانه امروزه چنانکه کارشناسان این حوزه نیز بر این مسئله متفق القول اند که آمیختن کلمات و جملاتی از سایر زبان ها با زبان کُردی آسیبی جدی برای این زبان خواهد بود.بسیاری از والدین از طریق صحبت کردن با زبان هایی به جز زبان کُردی با فرزندان خود این مسئله را چنین توجیه می کنند که فرزندان ما در آینده بیشترین نیاز را به این زبان دارند و زبان کُردی کم کاربرد است. اهمیت حفظ زبان مادری و تلاش برای پاسداشت آن لازم است چراکه آموزش زبان فارسی از ابتدای آغاز تحصیلات هر فرد ایرانی به درستی انجام می شود.بنابراین با سلب نکردن حق فرزندان خود از زبان مادری و با کاربرد واژه های اصیل کُردی در میان خانواده ها، علاوه بر حفظ این زبان با اهمیت، امکان بادگیری دو زبان را برای آنان مهیا کردهایم.
سپس از اقای احمد ابوطالبی با موضوع ریشه های زبانی مردم آذربایجان دعوت بعمل آمد: ابتدا بد نیست یک سوالی از شما دوستان حاضر و شنوندگان بعدی این فایل صوتی بپرسم ؟آیا الان توی این زمونه کسی در مصرو یا برزیل و یا حتی انگلستان کسی وارد این بحث ها میشود که چرا ؟ زبان مصر چطور عربی، زبان برزیل پرتغالی و یا زبان انگلستان انگلیسی شده ؟؟بگذارید من عرض کنم خیر ُ در دنیای امروز روز تنها شاید چند خبرنگار که درحوزه تاریخ کار می کنند علاقمند باشند به تحقیقات اساتید دانشگاهی و نتایج حاصله آنها و دیگر هیچ کس…….. . اگر هم این بحث به سطح مردم عادی درجوامع مورد سوال برسد احتمالا آنها این را موضوعی جالب، تاریخی, علمی و حتی تفریحی خواهند شمرد. یک سری فیلم های مستند و یا «انیمیشن» در
باره دوران قبل از زبان فعلی درست خواهند کرد. فرهنگ لغات زبان کهن خود را چاپ خواهند کرد و مراکز پژوهش آن زبان ها را دایر خواهند نمود.اما در ایران برای توده مردم بحران زده و بحران دیده بسیار موضوعات مهم تری وجود دارد تا اینکه بدانند چرا زبان آذربایجان ترکی شده است. اما این مسئله از دیر باز تبدیل به نوعی «توپ سیاسی» بین کسانی شده که از نظر اندیشه های قومی و نژادی در جبهه های متقابل افراطی قرار دارند.این بحث ها در ایران هم زیاد مردم پسند نیستند. اما وقتی در میگیرند بین گروه های تند رو سیاسی در میگیرند. در این باصطلاح «بحث ها» میل واقعی به دانستن تاریخ و پژوهش و تولید فیلم و چاپ فرهنگ لغات و غیره هم مشاهده نمیشود. فقط میخواهند طرف مقابل را بکوبند. یک طرف مدعی میشود که ترکی زبانی است که هنگام حمله و استیلای «مهاجمین صحرا گرد مغول» و «به زور شمشیر» به مردم آذربایجان تحمیل شد و طرف مقابل در مقام دفاع برای اینکه از صفات «مغول» و «مهاجم» و «صحراگرد» خلاصی یابد ادعا میکند که ترک ها اصلا «چهار پنج هزار سال» یعنی خیلی پیش تر از فارسى زبان ها در آذربایجان حضور داشتند!»این کشاکش مدت زمانی است که ادامه دارد حدود 100 سال بعضی ها شاید بدانند.
در سال 1324 یعنی در بحبوحه ماجرای پیشه وری نمایشنامه ای موسوم به «مهر و میهن: آذربایگانی چطور ترک زبان شد» بقلم «رسام ارژنگی تبریزی» در تهران چاپ شد. در این کتابچه از تاریخ و غیره البته خبری نیست. تمام حرفش این است که مغول ها در زمان حاکمیت غازان خان ایلخانی (اوایل قرن چهاردهم میلادی) زبان بومی و پهلوی – آذری مردم آذربایجان را «به زور شمشیر» به ترکی تبدیل کرده اند. من عکس العمل مردم نسبت به انتشار این کتاب در آن سال ها را نمیدانم. اما اگرهمین امروز هم به هر آذربایجانی ترک زبان بگوئید که زبان مادری او را مغول ها به زور شمشیر به ایرانیان آذربایجان تحمیل کرده اند و باید این زبان «تحمیلی» را برچید و جای آن فارسی دری را جایگزین کرد، آن را توهین و تحقیر حساب میکند. اما واقعیت چیست؟واقعیت هر چه هست ابتدا باید آن را جستجو کرد، یافت وقبول کرد چه از آن واقعیت خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید. سپس باید از بدگوئی نسبت به آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده دوری جست، به زبان و فرهنگ و دین و مذهب هر کس و هر گروه اجتماعی احترام گذاشت و به این تصورات باطل میدان نداد که میتوان چیزی را که صد ها سال پیش اتفاق افتاده عوض نمود.
ونهایتا باید موضوع را از حالت جدل و توهین و تحقیر در آورد.
نهایتا اگر هم بخواهیم این موضوع را اصولا به «موضوع بحثی» تبدیل کنیم بهتر است به آن از نظر تاریخی نگاه کنیم، با یک نگرش علمی، پژوهشی، و حتی خوش آیند… با بررسی زبان باستان، تهیه فرهنگ لغات، فیلم و نقشه و غیره. مگر این میراث مشترک همه ایرانی ها نیست؟ اما قبل از همه و مهمتر از همه: واقعیت چیست؟ اول : ایلخانیان مغول بودند و ترک نبودند. زبان مغولی در آسیای مرکزی همسایه زبان های ترکی بوده و هنوز هم هست، اما ربط مستقیمی به ترکی ندارد.
دوم : کوچ قبایل ترک زبان به ایران و آسیای صغیر حوالی سال 1000 میلادی شروع شد.
سوم : شروع حملات مغول تقریبا 200 سال بعد در سال 1206 (تا 1324) بود.
چهارم : زبان بخشی از مردم ایران مغولی نشده اما ترکی شده چونکه تعداد ترک ها ئی که بخصوص بعد از قرن یازدهم میلادی – یعنی 200 سال قبل از هجوم مغول – به ایران آمدند و کوچ آنها تا 200-300 سال بعد از مغول هم ادامه داشت به مراتب و بصورت غیر قابل مقا یسه ای بیشتر از مغول ها بود. پنجم : روند ترکی شدن زبان مردم آذربایجان بخصوص از زمان سلجوقیان (سال 1040 به بعد) و کوچ و اسکان اقوام اوغوز – ترکمن به خراسان، و از آنجا به سراسر ایران و ترکیه کنونی در قرن یازدهم یعنی تقریبا 200-300سال قبل از غازان خان شروع شد و تا صفویه و حتی بعد از آن ادامه داشت تا ترکی زبان اکثریت مردم آذربایجان شد. یعنی کوچ و اسکان ترک ها در ایران و ترکیه کنونی 500 سال ادامه داشته است. ششم : اقوام ترک زبان دو و حتی سه موج بزرگ کوچ به ایران و ترکیه کنونی داشتند:
۱ـ در زمان سلجوقیان
۲ـدر زمان مغول ها و تیموریان
۳ـ قبل و بعد از تاسیس دودمان صفویان از طریق کوچ قبایل شیعه – علوی ترکمن از آناطولی (ترکیه) شرقی به ایران و در مقابل برای فرار ازحکومت شیعه قبایل کرد سنّی از ایران به ترکیه عثمانی. مهاجرت کردند. علت اصلی که بعضی ها ترک زبان شدن آذربایجان را با حمله و استیلای مغول مربوط میدانند این است که حدود نصف ارتش مغول عبارت از ترک ها (بیشتر اویغور ها و قزاق های امروزه) بودند. در دوره تیمور نیز اغلب سربازان ارتش تیمور و جانشینان او ترک های چغتای (چاغاتای یعنی اوزبک امروزه) بودند. منطقه تمرکز مغول ها و ارتش آنها (از جمله سربازان ترک) و سپس تیموریان و حتی مرکز سیاسی و پایتخت آنها در آذربایجان و تا حدی همدان بوده است. اسکان ترک زبان ها اعم از قبایل کوچی زمان سلجوقیان و بعد و یا سربازان مغول و یا تیمورلنگ اساسا در آذربایجان (هم جنوب و هم شمال ارس)، تا حدی همدان، آناطولی (ترکیه کنونی) و شمال عراق امروزی بوده است. بخشی ازاقوام ترک زبان و بخصوص ترکان اوغوز («غز») نیز تحت فشار حملات مغولها و با فرار از دست آنها رو بسوی ایران و آسیای صغیر گذاشته اند یعنی خود آنها مورد تاخت و تازمغولها بوده اند.
نکته ای که قابل اغماض نیست این که بقیه قبایل و یا سربازان ترک که در مناطق مختلف ایران (از جمله کرمان و سیستان، اصفهان، شیراز وخوزستان) پراکنده شده اند یا با مردم محلی و زبان و فرهنگ آنان آمیخته و استحاله شدند. یا به زندگی منفرد و قبیله ای – عشایری خود (مثلا قشقائی ها) ادامه داده اند. همان طور که در تاریخ مشخص شده ُ شاه اسماعیل صفوی مردم سنی مذهب پایتخت تبریز و دومین شهر بلاد ایران بغداد را به زور شمشیر ناچار به قبول مذهب شیعه کردند اما متقابلا هیچ گونه شواهد و روایات معتبر تاریخی در دست نیست که زبان مردم هم به زور شمشیر تغییر یافته باشد. اما بر عکس، از غزنویان تا صفویان و بعد، همه سلسله ها و حتی خود سلاطین ترک زبان شخصا در ترویج و تشویق زبان و فرهنگ فارسی پیشقدم بوده اند.این نکته را به راحتی در متون تاریخی و اشعار و مکاتبات دربار قدرت بلافصل آسیا و اروپای آن زمان (دربارعثمانی ) نیز مشاهده کرد. اما تغییر زبان آذربایجان و آسیای صغیر اساسا نه مربوط به سربازان و ارتش و حملات نظامی بلکه کوچ و اسکان مردم عادی یعنی قبایل ترک زبان و در عین حال منسوبین ترک تبار لشکر های مغول و تیمور بوده است که با مردم بومی جوش خورده به علت کثرت تعداد، زبان این مناطق را تغییر داده اند و گرنه از زمان سلجوقیان تا قاجاریان، نزدیک به 700-800 سال، اکثریت قریب به اتفاق حکام و سلسله های ایران ترک تبار و ترک زبان بوده اند اما زبان مثلا اصفهان و یا تهران و مشهد و هرات عوض نشده. بر عکس، هویت ایرانی و زبان و فرهنگ فارسی از خود فردوسی گرفته تا بعد پیوسته به دست و با کمک و تشویق حکام و پادشاهان ترک زبان تحکیم و تقویت یافته است. برای درک بهتر این روند ها بد نیست یادآوری شود که مشابه این حوادث کمی قبل از این کوچ ها در زمان کوچ قبایل اوروپائی مانند ژرمن ها، لانگوبارد ها، آنگل ها و ساکسون ها اتفاق افتاده بود، مانند آنگل ها و ساکسون ها که ازقرون پنجم و ششم میلادی از آلمان و دانمارک و هلند امروزی به جزایر بریتانیای کنونی کوچ کرده و به بریتون ها کمک کردند تا پیکت ها و اسکوتی ها را مجبور به عقب نشینی به اسکاتلند و ایرلند کنونی کنند ولی با این ترتیب آنگل ها و ساکسون ها مُهر قومیت و زبان خود را بر بریتون ها و ملت کنونی «انگلیس» هم زدند.زبان آذربایجان پانصد تا هزار سال قبل عوض شده.زبان عراق و سوریه و ترکیه هم در 1000-1400 سال گذشته عوض شده.زبان ایالات متحده و تمام قاره آمریکا و استرالیا هم عوض شده، آن هم نه هزار سال پیش بلکه بمراتب مدت کوتاه تری قبل.زبان ایران کنونی هم سه یا چهارهزار سال پیش فارسی نبود. میگویند آریائی ها (ویا هر چه که اجداد چند هزار سال پیش ایرانیان کنونی را بشود نامید) چند هزار سال پیش از قفقاز و آسیای مرکزی به جنوب آمده و گروهی در جلگه ایران کنونی و عده دیگری در شبه قاره هند مسکون شده اند. احتمالا آنها هم چندان با صلح و صفا در جلگه ایران جایگزین نشده اند.حالا مردم آذربایجان برگردند و بعد از 500 سال و یا بیشتر زبان باستانی پهلوی یا تاتی را زبان مادری خود کنند؟ویا انگلیسی ها خود را از تاثیر 1500 ساله آنگلو ساکسون ها خلاص کنند، یا مصری ها به زبان مصری باستان و قبطی و یونانی برگردند و یا آمریکائی ها برگردند و زبان سرخ پوستان را صحبت کنند؟
البته از نظر تاریخی دانستن اینها جالب است. اما نیت بعضی ها از طرح تحریک آمیز این سوال کشف و درک تاریخ نیست، ایجاد خصومت و نزاع بین اقوام یک ملت و مملکت است.در مقابل اتهامات و توهین و تحقیر نسبت به زبان و فرهنگ ترکی آذربایجان، عکس العمل قوم گرایان ترک آذربایجانی هم روشن و قابل پیش بینی است. که مردم این سرزمین همیشه و 4-5 هزار سال است که ترک زبان بوده اند (!) آنها هم ایران را با همه زبان و فرهنگ و تاریخش انکار و رد میکنند و خواهان جدائی ازخانه و کاشانه ای میشوند که اجداد مشترکشان هزار سال برای بنایش کار کرده اند.تاریخ چیز دیگری است، این قبیل نتیجه گیری های سیاسی که ناشی از نادانی و گاه غرض است چیز دیگری است.من نواهای زبان پهلوی را که باستان شناسان اروپایی و آمریکایی از مطالعه کتیبه ها و نسخ مختلف و سنگ نبشته های آثار باستانی متعدد ایران خوانده شده ُدر اینترنت گوش نموده ام . باور کنید بسیار شباهت به زبان کردی داشت . اما نتیجه تمامی این بحث ها: عزیزان این چهار دیواری زیبا و سرشار از ثروت و مکنت و دشت های بزرگ و مراتع چشم نواز و کوه های سربلندش با تمامی کودکان بلوچ و عرب و یزدی و کرمونی و و تربتی و قوچانی و گیلک و آذری و تورک قشقایی و کرد و لر و لک وکرمونشاهیش همه سرمایه های این وطن هستند به نام ایران. ایرانی که به خاطر تفرقه دشمن ساز بین من و شما به خاطر هیچ و پوچ قصد تکه تکه کردنش را دارند.عزیز دلم برادر عرب من گرامی همراه کرد من ُ دلاور بلوچ من هم آذری هم لر و فارس و گیلک یک خانواده هستیم و هیچ نبوده مشکلی بین ما صدها سال ُ نه شما سوال کردی از آیین و مذهب من ونه من پرسیدم چرا شما به سو می گویی مای و همه خوشحال و سربلند زیسته ایم اینک بهترین افتخارمن داشتن چنین برادرانی است که هرکدام یک زبان زیبا تکلم می کنند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هسن ماه فوریه ۲۰۱۹
فاطمه عروجی
جلسه مذکور در روز یکشنبه مورخ۲۴ فوریه راس ساعت ۱۸ با حضور مسئولان و اعضای کمیته و سخنرانان و جمعی از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و مهمانان دیگر با محوریت حقوق ادیان در فضای مجازی پالتاک کمیته دفاع از حقوق ادیان برگزار گردیدׅ مسئول جلسه جناب آقای فرهاد نصیری ضمن خوش امدگویی و خیر مقدم به تمامی حاضرین و معرفی سخنرانان و موضوع سخنرانی انان جلسه را راس ساعت ۱۸ آغاز نمودندׅ سخنران اول جناب آقای مهدی فاضل زاده که اخبار نقض حقوق ادیان در ماه گذشته را تحلیل کردند با مقایسه اعلامیه حقوق بشر که شرح سخنرانی ایشان به شرح ذیل میباشد׃ طی اخبار دی ماه سال ۹۷ خبرهایی تلخ به دستمان رسید که همه انها با توجه به اعلامیه جهانی حقوق بشر تناقص های بسیاری وجود داشت اخباری همچون گزارش و تحلیل مواردی از نقض حقوق بشر در بهمن ماه گذشته که به اختصار توضیح میدهم در مورد بازداشت و شکنجه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان که مجدداً این دو دستگیر شدند و همچنین بازداشت شماری از کارگران پتروشیمی پارس عسلویه و حسین رضایی فعال صنفی معلمان و دستگیری فعالان کارگری در نقاط مختلف ایران و یادی از خانم هما دارابی که در سال ۱۳۷۲ در اثر فشارهای زیاد خودسوزی نمود .معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران از دستگیری دو متهم که در پوشش تست بازیگری زنان را مورد آزار و اذیت جنسی قرار می دادند خبر داد . آقای یوسف فرهادی بابادی عضو کمپین محیط زیستی صدای پای آب توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. موضوع اعطای تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی که تبدیل به موضوعی لاینحل شده است .بعد ایشان جناب آقای محمد آفتابی تحلیل ماده ۱۸اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن باقانون اساسی جمهوری اسامی ایران راقرائت نمودندׅ که متن سخنرانی نام برده به شرح زیر می باشد׃ ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران تبعیض و فشار و تحقیر سیستماتیک و همچنین خودسرانه علیه اقلیت های بزرگ آغاز شد و بهانه این عمل از سوی نهادهای امنیتی “وهابیت” عنوان میشد. در انجام این کار رسانههای دولتی ایران از رادیو و تلویزیون تا روزنامه و نشریات و حتی روحانیت در مساجد و تکیهها نقش تبلیغی مهمی علیه سنی مذهبان ایران ایفا نموده و به نوعی کاملا حرفهای و برنامه ریزی شده به مهندسی افکار عمومی برای ادامه این روند پرداختند. از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون دگر اندیشان دینی، از بهایی و یهودی و مسیحیان و نوکیشان و زرتشتیان تا اهل تسنن و دیگر فرقه های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بوده اند. عده زیادی از آنان بهویژه یهودیان و مسیحیان و بهاییان دست به جلای وطن زدند و راه مهاجرت درپیش گرفتند. بر اساس اصل ۱۳ قانون اساسی “ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند” جوانهای زرتشتی همه تحصیل کرده هستند و وقتی فارغالتحصیل میشوند به خاطر محدویتهایی که در بسیاری از مراکز دولتی ایران مثل ارتش، نیروی انتظامی، آموزش و پرورش، ارشاد و مراکز دیگر وجود دارد امکان استخدام ندارند و طبیعتا باید خودشان سرمایهای برای ایجاد کار داشته باشند ولی در کشورهای دیگر امکانات کاری و شغلی براساس تخصصشان فراهم است و به دلیل بیکاری و عدم درآمد از ایران میروند.” براساس قانون ارتش جمهوری اسلامی که هفتم مهرماه ۱۳۶۶ در مجلس تصویب شده و به تایید شورای نگهبان رسیده، تدین به اسلام از شرایط اصلی استخدام در ارتش است. تبصره ماده ۲۹ این قانون البته میگوید که “اقلیتهای دینی شناخته شده در قانون اساسی که تا تصویب این قانون استخدام شدهاند از نظر ادامه خدمت از بند الف (متدین بودن به دین اسلام) مستثنی میباشند”. به عنوان مثال وقتی در ایران ماه رمضان میشود هرکسی با هر دین و آئینی باید همچون مسلمانان کسب و کارش را تعطیل بکند و در خیابان حق خوردن چیزی را ندارد. ماه محرم که میشود هر دین و آئینی باید حرمت بقیه را نگه دارد نه عروسی بکند، نه شادی بکند نه آهنگی بگذارد. از سوی دیگر مسئله حجاب اجباری است که در فرهنگ و دین دیگران یعنی زرتشتیان و ارامنه اجباری نیست ولی باید تابع قانون دیگران باشند، برای اقلیتهای دینی اما قوانین ارث و قصاص چالش برانگیزترین قوانین هستند”این قوانین، خطرناک هستند و باعث میشوند که اقلیتهای دینی در ایران، احساس امنیت نکنند و خودشان را شهروند درجه دو و سه بدانند نه شهروندانی که احساس میکنند زیر پوشش حکومتی هستند که به آنها پناه و امکانات میدهد. آنها طبیعتا ترجیح میدهند بروند کشورهای اروپایی و آمریکا که آزادی بدون در نظر داشتن دین وجود دارد. میگویند انسان که یک بار بیشتر دنیا نمیآید، میروند که زندگی کنند.” براساس ماده ۸۸۱ مکرر قانون مدنی ” کافر از مسلم ارث نمیبرد و اگر در بین ورثه متوفای کافر مسلم باشد وراث کافر ارث نمیبرند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند.” در دادگاههای ایران، اقلیتهای دینی که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شدهاند هم مشمول این ماده قانونی قرار میگیرند و در قضیه ارث جزو “کفار” محسوب میشوند. آزادی اظهارعقیده و نظر دادن در مورد رخداد های جامعه میتواند بلعکس کمکی بزرگی با دولت باشد قبل از هر چیز باید بدانیم تمامی جامعه و دولت را مردم میسازند و بیش ترین کمک را به دولت خود مردم جامعه میتوانند داشته باشند . چرا که اگر مردم در بیان عقیده آزاد باشند دیگر تا این حد شاهد فساد های سازمان یافته ی اداری و دولتی نخواهیم بود ، اما دولت جمهوری اسلامی با ایجاد فضای سانسور و خفقان ، اجازه ی آزادی عقیده و بیان را نمیدهند و سالانه تعداد زیادی را تنها به دلیل ابراز عقیده یا استفاده از حق تجمع دستگیر کردهاند و حتی در زندان تعدادی را به اتهام محاربه به اعدام محکوم کردهاند .با توجه به تمامی این مشکلات و خشونت های جامعه تنها راهی را که میتوان به پایان این خشونت ها کمک کند آگاهی رسانی و آشنا کردن عموم مردم و جوانان با این رخداد ها و بیدار شدن مردم جامعه می دانم تا جامعه مدنی بتواند از حق خود دفاع کنند ، زیرا قبل از هر چیز باید بدانیم که حکومتی دیکتاتوری همانند ایران بر روی پایههایی استوار شده است که شامل خود مردم ایران می باشند . لذا وقتی مردم به برخورد با ناهنجاری ها ، خشونت ها و سرکوب های دولت به پا خیزند دولت در نهایت مجبور به تسلیم شدن میباشد .این قسمتی از سرکوب های عقیده ها و اقلیتها در ایران بود ، و امیدوارم که هر چه زودتر این گونه خشونت ها با آگاهی و اتحاد مردم از کشورمان رخت بربندد .در قانون مجازات اسلامی برای مجازات قاتل اگر مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته شده اما در همین قانون اگر مقتول از اقلیتهای دینی (غیرمسلمان) باشد مجازات قاتل دیه است. از دیگر تفاوتها و تبعیضهای قانونی علیه شهروندان غیر مسلمان در ایران مسئله شهادت در دادگاه است که شهادت غیر مسلمانان، علیه مسلمانان پذیرفته نمیشود. سخنران بعدی جناب آقای امیر حسین هوری زاد با موضوع روز جهانی عدالت اجتماعی سخنرانی خود را ایراد نمودندׅ که متن سخنرانی ایشان به شرح ذیل میباشد ׃
االفاظ عدل-عدالت-عادل-معدلت-تعادل -معادله-همه از یک ریشه هستند که همان عدل(ع.د.ل)میباشد. و این ریشه در معانی ظاهرا متعدد مختلف از قبیل فدیه-فدا-مثل-قیمت- خدا-مرد صالح و حقگذار-ضد جور و ستم و غیره استعمال شده است. معنای موضوع که لفظ و کلمه(ع د ل)یک مفهوم کلی است که در تمام معانی مذکوره وجود دارد و قدر مشترک بین همه آنها است. و آن معنای جامع و کلی عبارت است از اعتدال و توازن و بالاخره حد وسط بین افراط و تفریط و استقامت و راستی و این معنی کلی و مشترک در تمام معانی مذکوره موجود است زیرا بفدیه که عدل اطلاق میشود باین لحاظ است که آن عوض و بدل و معادل چیزی است که برای آن فدیه داده شود. بخدای متعال عدل و عادل گفته میشود برای اینست که تمام بندگان و مخلوقاتش را بطور تساوی و بدون تفاوت و تبعیض مورد توجه قرار میدهد و نظر خاص بفرد یا جمع مخصوصی ندارد و هیچ کس نمیتواند دعوی خصوصیت با خدای بزرگ بکند و نعم او بسهام بندگانش بتمام و شامل بوده و امتیازی برای کسی قائل نشده است و هر کس هر عملی بکند سزای آنرا اعم از خوب،یا بد میبیند و نتیجه زحمت کسی را بدیگری نمیدهد و همچنین گناه کسی را بر دیگری تحمیل نمیکند در حقیقت عدل است. قیمت و ثمن را عدل میگویند برای اینست که آن معادل و مساوی با بیع است و مثل چیزی را عدل خطاب میکنند بدینجهت است که مثل مساوی و معادل و برابر با آن چیز است. مرد صالح و حق گذار را عدل مینمامند از اینجهت است که صلاح حد وسط فیما بین افراط و تفریط است و صالح کسی است که قوای روحی و جسمی او توازن و تعال داشته و از انحراف مصون باشد. و بضد و مقابل جور و ستم عدل و عدالت گفته شده برای اینست که جور و ستم تجاوز و انحراف از طریق مستقیم انسانیت است و قهرا ضد آن اختیار از حد وسط است که همان عدل میباشد. عدالت اجتماعی عبارت است از تعادل و تساوی بین همه افراد اجتماع در مقام استفاده از مزایا و لوازم زندگی و بعبارت دیگر عدالت اجتماعی عبارت است از برقراری وضعی که همه افراد یک اجتماع بتوانند از لوازم و اسباب آسایش و رفاه برخوردار بوده و قوانین اعم از حقوقی و جزائی درباره همه آنها بدون هیچگونه تبعیض اجرا گردد.و طوری باشد که در یک وضع مساوی هم زحمات و کارهای اجتماعی بهمه تقسیم گردد و هم از وسایل زندگی و رفاه همه استفاده نمایند و از تحمیل تمام زحمات و کارهای بر مشقت به یکعده و تحصیص وسایل رفاه و آسایش بعده دیگر جلوگیری بعمل آید و حد وسط بین افراط و تفریطهای مذکور در جامعه برقرار شود.اینست معنی آن عدالت اجتماعی که مورد علاقه و آرزوی مردان بزرگ و خوش قلب و مردم دوست و وطن خواه بوده و یگانه هدف عناصر پاک نیت و بلند همت و عالیقدر دنیا است. باتوجه به مقدمات و مطالب مذکوره تا حدی معنی عدالت اجتماعی روشن شد و متوجه شدیم باینکه لفظی زیباتر و کلمه لذت بخشتتر از عدالت وجود ندارد عدالت در اجتماعات بشری مایه سعادت و خوشبختی است و آن علت و اساس موجودیت و بقاء هر جامعه است. عدالت نه تنها در هستی و دوام اقوام گیتی مؤثر است بلکه موجودیت هر موجودی اعم از با روح یا بیروح بسته بوجود تعادل بین اعضا و اجزای آنست.همه زیبائیها و همه کمالات اعم از معنوی و مادی ناشی از عدالت یعنی تعادل و توازن اعضا و قوای روحی و جسمی است. در همه کارها حتی عبادت و نیکوکاری رعایت اعتدال و حد وسط بین افراط و تفریط ضروری است و خروج از حد اعتدال در عبادات نیز موجب تباهی جمع و فرد است. همچنین اگر در اجتماعی عدالت نباشد و افراط و تفریط در آن حکومت نماید و عدهای بکلی از همه وسائل زندگی محروم و جمع دیگر تمام وسایل مذکوره را بخود اختصاص دهند یک چنین اجتماعی بطور قطع محکوم بزوال و نابودی است. قومیکه امورشان مبنی بر افراط و تفریط بود و عدالت اجتماعی در روابط آنها حکومت کند ممکن نیست که در میان اقوام گیتی ابراز وجود نموده و موقعیت آبرومند برای خود تهیه نمایند بعکس مال کار یک چنین قومی بفساد و فنا خواهد کشید. چه آنکه اجتماع نیز مانند یک فرد است که باید بین اعضای بدنش تعادل و تناسب وجود داشته باشد همانطوریکه فقدان تعادل در میان اعضای بدن یک فرد موجب نقص و یا نابودی و هلاک او است عدم وجود عدالت در روابط افراد یک اجتماع که بمنزله اعضاء بدن آن هستند موجب نابودی آن خواهد شد. نخست به ابعاد، مؤلفهها و شاخصهای عدالت اجتماعی اشاره میکنیم و در ادامه، سازوکارهایی که به تحقق این ابعاد یاری میرسانند، در سه بعد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفتهاند. عدالت فردی و شخصی نیز به عنوان بعدی مجزا در کنار سه بعد فوق مطرح شده است، گر چه میتوان آن را در ذیل عدالت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیز بیان کرد. در مورد عدالت اجتماعی پژوهشهای بسیاری صورت گرفته و هر اندیشمندی به اقتضای بحث خود تعریفی از آن را ارایه داده است، با این حال هر تعریف تنها گوشهای از مفهوم عدالت را روشن میکند. الف) مفهوم و ابعاد عدالت اجتماعی شامل این 4مورد میشود:۱ـ برابری و مساوات۲ـ قانونمندی۳ـ اعطای حقوق۴ـ توازن
ب) سازوکارهای تحقق عدالت اجتماعی:۱ـ وجود عدالت در کارگزاران
۱ـ برابری و مساوات: برابری از مهمترین ابعاد و بلکه اصلیترین معنای عدالت است. معنای برابری این است که همه افراد صرف نظر از ملیت، جنس، نژاد و مذهب، در إزای کار انجام شده از حق برابر به منظور استفاده از نعمتهای مادی و معنوی موجود در جامعه برخوردار باشند. مبنای برابری این است که: «انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند… و از این نظر، دو گونه یا چند گونه آفریده نشدهاند». و آیا تفاوت استعدادها و شایستگیهای افراد باعث نابرابری آنها با سایرین نمیشود؟
ارسطو برابری را در لحاظ نمودن افراد در برخورداری از ثروت، قدرت و احترام میداند و معتقد است باید با هر کس مطابق با ویژگیهایش برخورد کرد. از سوی دیگر، عدهای برپایی مساوات عادلانه را در دادن میزان آزادی، معقول میدانند تا میدان برای فعالیت کلیه افراد فراهم گردد: به موجب این که مقدار فعالیتها و کوششها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان میآید: یکی جلو میافتد و یکی عقب میماند؛ یکی جلوتر میرود و یکی عقبتر… به عبارتی، معنای مساوات این است که هیچ ملاحظه شخصی در کار نباشد.برابری اجتماعی در سه عرصه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نمود مییابد.
۲ـ قانونمندی: قانون مجموعه مقرراتی است که برای استقرار نظم در جامعه وضع میگردد. کارویژه اصلی قانون، تعیین شیوههای صحیح رفتار اجتماعی است و به اجبار از افراد میخواهد مطابق قانون رفتار کنند. طبق اصول جامعه شناختی، فردی بهنجار تلقی میشود که طبق قوانین جامعه رفتار نماید. اما آیا متابعت از هر قانونی سبب متصف شدن افراد به صفت عدالت میگردد؟ در پاسخ باید گفت که هر قانونی توان چنین کاری را ندارد. قانون در صورتی تعادلبخش است که خود عادلانه باشد و عادلانه بودن قانون به این است که منبع قانون، قانونگذاران و مجریان آن عادل باشند. تنها در چنین صورتی است که قانونمندی افراد سبب عادل شدن آنها میگردد. قانون علاوه بر عادلانه بودن باید با اقبال عمومی مردم نیز مواجه شود که البته وقتی مردم منبع قانون را قبول داشته باشند و به عدالت قانونگذاران و مجریان آن اعتماد یابند، قانون را میپذیرند و به آن عمل میکنند.
۳ـ اعطای حقوق: منظور از حق، امتیاز و نصیب بالقوهای است که برای شخص در نظر گرفته شده و بر اساس آن، او اجازه و اختیار ایجاد چیزی را دارد یا آثاری از عمل او رفع شده و یا اولویتی برای او در قبال دیگران در نظر گرفته شده است و به موجب اعتبار این حق برای او، دیگران موظفاند این شئون را محترم بشمارند و آثار تصرف او را بپذیرند. طبق تعریف مذکور، عدالت زمانی تحقق مییابد که به حقوق دیگران احترام گذاشته شود و اجازه و اختیار و یا تصرفی که حق فرد است، به او داده شود و از تجاوز به حقوق فرد پرهیز گردد. حق در معنای ذکر شده به معنای آن چیزی است که باید باشدـ چه تا به حال رعایت شده باشد و چه نشده باشد ـ نه به معنای آن چه که هست.هر چیزی در جامعه دارای حق است و تعادل اجتماع هنگامی میسر میگردد که این حقوق مراعات شود؛ برای مثال، یکی از بزرگترین حقوقی که افراد بشر دارند، حق تعیین سرنوشت است، حال اگر به دلایلی این حق از انسان سلب گردد به عدالت رفتار نشده است. برای اجرای خوب این بعد از عدالت اجتماعی، کارهایی باید صورت گیرد: نخست، باید حقوق، اولویتها و آزادیهای افراد معین و مشخص شود؛ دوم، جایگاه صحیح این حقوق تعیین گردد و سوم، این حقوق به درستی و از سوی افراد و مراجع ذیصلاح مراعات شود. همه افراد به شناخت حقوق متقابل خود با دیگران ملزماند. سعادت و کمال هر انسانی در گرو شناخت و مراعات حقوقی است که بر گردن اوست.
۴ـ توازن: توازن با توزیع عادلانه ارتباط بسیاری دارد. البته نه تنها به این معنا که امکانات به طور شایسته و صحیح به افراد مستحق برسد، بلکه علاوه بر آن، امکانات به حد لازم و مورد نیاز وجود داشته باشد. هر چیزی که اجتماع لازم دارد، باید به اندازه کافی موجود باشد
. نکته دیگر در بحث توازن، این است که امکانات به نحو صحیح در جامعه تقسیم گردد؛ برای مثال، در جامعه کارهای فراوانی در بخشهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و … وجود دارد. اولاً: این کارها باید میان افراد تقسیم شود
و ثانیاً: تقسیم کار باید به اندازه کافی و ضروری باشد و طبق نیازهای هر بخش، بودجه و نیرو مصرف گردد. عدل به این معنا، سبب دوام و بقا و تأمین عدالت در کل مجموعه میشود، همچنین از پیدایش شکاف طبقاتی و ایجاد طبقه مرفه و ثروتمند در سویی، و طبقات فقیر و نیازمند در سوی دیگر جلوگیری میکند. توازن، مصلحت کل جامعه را تأمین میکند و به این مسئله توجه دارد که توزیع نقشها و امکانات، بخشی، مقطعی و محدود نباشد، بلکه همه جانبه بوده و کلیه بخشها و افراد را در بر گیرد.ابعاد مذکور تصویر روشنتری از عدالت را به ذهن متبادر میسازد و در تعیین ساز وکارهای تحقق آن یاری میرساند. در نتیجه گیری از آنچه آمد میتوانیم برقراری مساوات، توازن و روحیه اطاعت از قانون در اجتماع، به نحوی که با مراعات حقوقِ تمامی شهروندان همراه باشد، را به عنوان تعریف عدالت اجتماعی پیشنهاد کنیم.
ب) سازوکارهای تحقق عدالت اجتماعی
۱ـ وجود عدالت در کارگزاران: کوتاهترین و باصرفهترین راه برای دستیابی به عدالت اجتماعی، وجود انسانهای عادل و با تقوایی است که نهاد آنان مزین به ملکه عدالت شده است و راه پر پیچ و خم نیل به عدالت جمعی را به دور از دغدغه شیوههای سازمانی و نهادمند پیچیده امروزی طی مینمایند. در این مفهوم، انسانهای عادل همانند مهرههای شطرنج تلقی میشوند که بدون نیاز به بازیگری در صحنه، خود جابهجا میشوند و بازی را به پیش میبرند. انسان عادل به ابعاد، مؤلفهها و شاخصهای عدالت آشناست و همه آنها را در اعمال، گفتار و رفتار خویش رعایت میکند، در پی احقاق حقوق خویش است، به خوبی با حقوق خود و سایرین آشناست، به قوانین عمل میکند و سعی در ایجاد توازن و برابری در جامعه دارد تا جامعهای فارغ از تبعیض و امتیازات ناعادلانه ایجاد گردد. یکی از وجوه کوچک هستی، نفس آدمی است که فطرتاً با عدالت آشنا میباشد. انسان، به عنوان نقطه پرگار و اصل و اساس آفرینش مکلف به نهادینه کردن عدالت در خود و برقراری عدالت در جامعه است. لذا برخی در تعریف عدالت گفتهاند: عدالت روحیه و نیرویی است که همواره متعادل عمل میکند و مطابق حق و واقعیت پیش میرود و حق هر کسی را به وی میدهد و جلوی احساسات نفع طلبانه شخصی یا انتقامجویی و بدخواهی و یا رفتار برابر سلیقه و میل خود را میگیرد و در یک کلمه، تابع حق و قانون است. قبل از بحث در مورد عدالت اجتماعی، به عدالت شخصی و فردی عنایت داشته و در این خصوص بر عدالت شخصی حاکم نیز تأکید شده است. مصادیق توجه به عدالت فردی از تعاریفی که از آن ارایه شده، پیداست: اعتدال قوای شهویه، غضبیه و عقلیه؛ استقامت بر شرع و طریقت اسلام؛ داشتن مروت و مردانگی که مروت به معنای سازگاری با هنجارهای اجتماعی و سرپیچی ننمودن از آن است و تعریفی که خواجه نصیرالدین طوسی بیان کرده و محاسنی همچون صداقت، الفت، وفا، شفقت، صله رحم، مکافات، حسن شرکت، حسن قضا، تودد، تسلیم، توکل و عبادت را برای عدالت ذکر میکند.فقها نیز عدالت را ملکه راسخهای تعریف کردهاند که سبب ملازمت بر تقوا در ترک محرمات و انجام واجبات میشود و یا در تعریفی دیگر، عدالت را ملکه راسخهای دانستهاند که فرد را از انجام کبائر و اصرار بر صغایر باز میدارد.در این که چرا به عدالت فردی به خصوص در شخص حاکم توجه فراوان شده است، دلایلی وجود دارد:
یکی، تحقق عدالت اجتماعی را بدون عادل بودن مجری یا مجریان آن ناممکن دانستهاند و شخص غیر عادل را در ایجاد جامعهای عدالتْمحور ناتوان میدیدند.
به عبارت دیگر، مباحثی مثل عدالت نهادهای اجتماعی که امروزه در برابر عدالت افراد مطرح میشود، در باور آنها نمیگنجیده است.دلیل دیگر، اعتقاد به الگو بودن حاکم جامعه است. آنان بر این باورند که مردم پیرو فرمانروایان خود هستند و اگر آنان دادگرانه عمل کنند، شهروندان نیز عدالت را پیشه خود میسازند. عدالت اجتماعی که پیش نیاز توسعه همه جانبه است، اما در سیستمی که عده ای خود را برتر و وارسته تر از دیگران بدانند و خاندان حاکمیتی ایجاد گردد، تحقق عدالت امکان پذیر نخواهد بود. عدالت و رسیدن به آن در حقوق اجتماعی اقشار مختلف مردم یکی از دغدغههای ادیان، مکاتب فکری و اندیشمندان بوده است. در سایر ادیان و همچنین مکاتب مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که بسیاری از متفکران سیاسی و دینی، حتی افرادی چون مارکس و دیگر اندیشمندان اقتصادی و سیاسی، در نظریات خود به این دغدغه مهم (عدالت) توجه داشتهاند. انقلابها و جنبشهای سیاسی اجتماعی نیز بر مبنای نیل به این هدف بنیان گذاری شده اند، اگر چه بسیاری از آنها در نهایت با شکست مواجه گردیده اند و چه بسیار انسانهایی را فدا ساخته اند. تحقق عدالت اجتماعی در دولت های ایران به ویژه پس از انقلاب، یکی از شعارهای مهم سیاست پیشگان جمهوری اسلامی بوده است. قضاوت در مورد میزان موفقیت این سیاستمداران، در تحقق آن و همچنین نگرش آنها نسبت به عدالت، بحث و فرآیندی پیچیده است که باید با توجه به شرایط محیطی و زمانی مورد بررسی قرار گیرد، اما نیم نگاهی به موضوعاتی ساده در جامعه نشان میدهد که ما تا ایجاد فرصت برابر برای شهروندان فاصله زیادی داریم. آیا امکانات شهرهای بزرگ و متوسط ایران، همرده و یا نزدیک به هم است؟ آیا روستاها و شهرهای کوچک از امکانات در خور اجتماعی و آموزشی بهرهمند هستند؟ آیا طی چندین سال اخیر دانش آموزان شهرها و روستاها از فرصت یکسانی بهره مند بوده اند؟ آیا تحصیلات عالیه طبقه ای خاص در بهترین دانشگاههای کشور، ناشی از استعداد آنها بوده است؟ و البته هزاران سوال از این دست؟ سرکشی به بیمارستانهای دولتی بخصوص تامین اجتماعی و مراکز خصوصی نیز میزان ایجاد فرصت درمانی مناسب برای همه اقشار جامعه را مشخص میسازد.
نحوه برخورد کارکنان و پزشکان بخش دولتی، میزان نظافت و تمیزی افراد و بخشها و همچنین کیفیت رسیدگی به افراد، همه ناظر این قضیه هستند که افراد دارای تمکن مادی، شایسته امکانات درمانی و شانس زنده ماندن بیشتری به نسبت سایر افراد جامعه خواهند بود، البته این شانس به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. مسلما هیچ کدام از این موارد با عدالت اجتماعی سنخیتی ندارد. آموزش همگانی، بهداشت و خدمات اجتماعی، زمینه رشد و ارتقا اجتماعی و بهداشت روانی و همچنین فرصت تحصیلات عالیه باید برای همه افراد جامعه آماده و میسر گردد. به عبارتی فرصتهای اجتماعی باید برای همه یکسان باشد، در چنین فضایی عدالت اجتماعی مفهوم خواهد داشت.
در حالیکه همگان به خوبی می دانیم جوانان ایرانی حتی در انتخاب و یافتن شغل های حداقلی با تبعیض های آشکاری مواجهند. در زمینه تحصیلات دانشگاهی عالیه هم با چنین مشکلات تبعیضآمیزی دسته و پنجه نرم میکنند که یکی از جدیدترین نمونه های آن بحث بورسیه های دانشگاهی بوده است. عدالت اجتماعی که پیش نیاز توسعه همه جانبه است، با آموزش و تغییر بافت فرهنگی مردم، رشد نگاه برابر انسانها به یکدیگر و پرهیز از بحث «خودی و غیرخودی»، «قومیتگرایی یا خاندان گرایی»، ایجاد سیستمهای متمرکز و در نهایت ارائه مناسب خدمات اجتماعی مبتنی بر مالیات مردم، تحقق خواهد یافت.
در سیستمی که عده ای خود را برتر و وارسته تر از دیگران بدانند و خاندان حاکمیتی ایجاد گردد، تحقق عدالت امکان پذیر نخواهد بود . در یک جامعه عدالت محور، همواره امکان رشد افراد و شرکتهای نوپا وجود خواهد داشت، آنگونه که امکان زمین خوردن شرکتهای بزرگ وجود دارد و در این راه تنها استعداد و تلاش انسانها حرف اول را خواهد زد. ما تا ایجاد چنین جامعه ای، راهی طولانی در پیش داریم. چهره خیابانها، کودکان کار، واحدهای آپارتمانی با متراژ کمتر از 70 متر و زندگی سخت اقشار مختلف ایرانی و بسیاری از نمودهای اجتماعی دیگر، نشان از این دارد که عدالت در جامعه ایرانی در عمل هنوز واژهای «غریب» و برای درصد بالایی از شهروندان ایرانی یک «شوخی و بلوف توخالی» است که هر از گاه و صرفا در مقاطعی چون موسم انتخابات و یا سخنرانی ها، طرح می شود .سپس از جناب آقای سعید ازادنیا با موضوع ״سالروز انقلاب اسلامی و سو استفاده روحانیت از باورهای دینی مردم دعوت گردید تا به سخنرانی بپردازند׃
بعد از آن بحث آزاد با موضوع آگاهی و همکاری آغاز گردید: که در ابتدا جناب آقای نصیری به شرح معنی آگاهی و همکاری پرداختند و آگاهی را از نگاهی کاملاً متفاوت بررسی کردند و بعد از ایشان جناب آقای شفایی و گلزار در مورد آگاهی دادن و آگاهی داشتن صحبت کردن که هرجقدر ما اگاهی بیشتری داشته باشیم میتوانیم سانسور ها را کنار بگذاریم.و ما به عنوان یک انسان باید سانسورها را شکسته با اطلاع دادن و اطلاع داشتن. نقض آزادی بیان در ایران باعث شده مردم ترس بیشتری برای رفتن به دنبال دانستن داشته باشند .بعد از ایشان خانم عروجی نظر شخصی و تجربه خود را راجع به آگاهی بیان کردند .در پایان جناب آقای نصیری ضمن تشکر از تمام فعالین؛ منشی جلسه ׃ خانم فاطمه عروجی ادمین ها ׃اقایان رسول زمان آبادی ,مهدی هوری زاد و فرهاد نصیری صدابردار׃ آقای رسول زمان ابادی – راس ساعت ۲۱ ختم جلسه را اعلام کردند. اعضای نمایندگی هسن که در جلسه مزبور حضور داشتند عبارتنداز׃ خانم ها: سوسن ذاکری ,معصومه نﮋاد محبوب ,شبنم فتحی ,سمیه قربانی, فاطمه عروجی جناب آقایان: محمد آفتابی, مهدی فاضل زاده, رضا عباسی, رسول زمان آبادی, امیر حسین هوری زاد , فرهاد نصیری, منوچهر شفایی ,گلزار, سعید ازادنیا
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر2 فوریه
رسول عباسی زمان آبادی
جلسه ماهیانه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر در تاریخ شنبه ۲ فوریه ۲۰۱۹ساعت 16:00 در فضای مجازی پالتاک با حضور جمعی ازاعضای کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر و فعالان حقوق بشر موضوعاتی حول محور نقض حقوق کار و کارگر در ایران برگزار شد.این سخنرانی موضوعات مورد بحث مختلفی داشت که به سمع شما عزیزان میرسانیم. مهدی فاضل زاده حبیب ابادی با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کارگران در ماه گذشته جناب اقای محمد آفتابی با موضوع بررسی ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه ان با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط موجود سخنرانی کردند.
ماده ۵ اعلامیه جهانی: حقوق بشر شکنجه ممنوع در ایران منظور از شکنجه سفید بیشتر شکنجهای است که شاید از لحاظ جسمی، آسیبی به جسم متهم وارد نشود؛ یعنی طوری شکنجهاش نکنند که بدنش مجروح شود؛ اما روح و روان متهم در سلولهای انفرادی تحت تأثیر و تحت فشار قرار میگیرد.در این نوع شکنجه، بازجو به شخص اطلاعات غلط میدهد؛ مثلاً از وضعیت جسمیِ بدِ خانوادهاش میگوید و اینکه مادرش سکته کرده، پدرش سرطان گرفته، به بیمارستان رفتهاند یا بازداشت شدهاند. یا اینکه دوستان متهم بازداشت شدهاند، یا علیه متهم اعترافاتی گرفته شده، که کذب محض است.مکان نگهداری متهم در این نوع شکنجه، سلول انفرادی است و در خلئی که زندانی در آن خلأ قرار میگیرد، برای چندین ماه دور از خانواده، بدون دسترسی به وکیل، تلفن، روزنامه، کتاب یا دیگر زندانیان، در آن سلول انفرادیِ کوچک، تحت فشار و بازجویی قرار میگیرد.تمام این مسائل، یک شکنجه روحی و روانی اِعمال میکند که در ایران به آن «شکنجه نرم» یا «شکنجه سفید» گفته میشود. احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران، در گزارش خود به سازمان ملل آوردهاست که شاهدان میگویند وحید اصغری، فعال حقوق بشر، در جریان بازجویی خود تحت شکنجه روانی و یکی از اَشکال آن، یعنی شکنجه سفید توسط نگهداری طولانیمدت در سلول انفرادی قرار گرفته و مورد تهدید بازجویان برای دستگیری، شکنجه و تجاوز به اعضای خانواده واقع شدهاست. وحید اصغری همچنین طبق گزارشها مورد ضرب و شتم شدید برای حصول اعترافات دروغین اجباری قرار گرفتهاست اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود. اصل ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد. زرتشت احمدی راغب نگاهی به کار و کارگران و امنیت شغلی در ایران داشتند و جناب اقای سید اشکان حسینی با موضوع نگاهی به اعتراضات کارگران در نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و به صحبت پرداختند احترامٲ اینجانب سید اشکان حسینی عض کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، کمیته کار و کارگر با موضوع نگاهی باوضاع کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد ملی اهواز؛ در خدمتتان هستم.باشد که با بهبود اوضاع این قشر از جامعه که یکی از مهمترین و تاثیرگزارترین آن میباشد به تحقق خواسته های کل جامعه رسید.ابتدا نگاهی اجمالی میاندازیم به سیر وجودی این دو شرکت بزرگ و چیستی آنان؛فولاد ملی اهواز: این شرکت از نوع سهامی عام با مدیر عاملی محمد کشانی است که در سال 1368 بناشده، محصولاتی همچو: بیلت، اسلب و بلوم تولید میکند، که حدود ده هزار تن پرسنل مشغول به فعالیت در آنست.از جمله: ایده پردازان صنعت فولاد، باشگاه فوتبال فولاد، شرکت صنعتی و معدنی، پیشگامان فولاد جنوب، صنعت فولاد شادگان، شرکت حمل و نقل گنجینه، پردیس شرکت تامین آتیه، فراگیر شرکت توسعه تجارت، فراگیر فولاد خوزستان و شرکت توسعه اقتصادی فراگیر وفا از وابستگان و زیرمجموعه این شرکت هستند.شرکت فولاد خوزستان در (فروردین ماه1368) بعنوان نخستین مجتمع تولید آهن و فولاد ایران، به روش احیاء مستقیم و کوره قوس الکتریکی راه اندازی شد؛ که بعنوان دومین شرکت بزرگ ایران و خاورمیانه در زمینه فولاد پس از فولاد مبارکه اصفهان درحال فعالیت است. شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه: از نوع سهامی خاص در سال(۱۳۴۰ تاسیس) و در سال (۱۳۵۴ رسمی) شروع به فعالیت در محدوده صنایع غذایی و تولید شکر و ملاس که محصولاتی همچو شکر، الکل، گندم، جو، کاغذ، کرافت، زغال صنعتی، سیفی جات و باگاس تولید میکند و بالغ بر شش هزار پرسنل رسمی، قردادی و پیمانی دارد. این دو شرکت با پیشینه حق طلبی خواهی دارای سابقه تاریخی اند،نیشکر هفت تپه در همان سالهای آغازین انقلاب پنجاهوهفت توسط قاصبان قدرت یعنی جمهوری اسلامی، سندیکای کارگران هفت تپه را همچو بسیاری دیگر از تشکلهای کارگری منحل کردند، تا اینکه با بر سر کار آمدن دولت اصلاحات محمد خاتمی.
در اخر با بحث ازاد با موضوع مستند سازی و مستند طرح سوخته، اعضا و تنی چند از مهمانان حاضر در جلسه به صحبت در باره چرایی ساخت این چنین مستند هایی پرداختند.
حاضرین در جلسه اقایان رسول عباسی زمان ابادی، ابولفضل پرویزی، محمد افتابی، محمد ابوطالبی، هادی داداشعلی، مصطفی قاسمی، رضا حیدری، سید اشکان حسینی و خانم ها صدیقه جعفری، شبنم فتحی، زهرا ارزنجانی ایراندخت کیا، فریاد باران ، سارا اسدی.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی نیدرزاکسن مارس ۲۰۱۹
محسن فرهادی
این گردهمایی براساس فراخوان صادره، در محل دفترمرکزی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و در شهرهانوفر با مسئولیت مسئول جلسه خانم آزاده قریشی و آقای محسن فرهادی بعنوان منشی ومسئول ضبط صدا آقای دیان دادی برگزارگردید، با اعلام آمادگی حاضرین در جلسه خانم آزاده قریشی در بخش اول از خانم فرشته امیر احمدی دعوت کردند که گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق بشر در ماه گذشته را انجام دهند ، که در زیر متن سخنرانی ایشان آمده است:
خبر؛ مشاور امور بانوان اداره کل آموزش و پرورش گلستان گفت بر اساس اعلام ثبت احوال در سال 96 ، 914 کودک همسری دختران سنین 10 تا 14 سال در استان داشتیم. همچنین 6 مورد ازدواج دختران زیر 10 سال در استان گزارش شده که قطعا آمار بیشتر از این تعداد است. وی خاطرنشان کرد در استان 275 کودک کار توسط بهزیستی شناسایی شده است که 26 نفر زیر 6 سال، 102 نفر 6 تا 10 سال و 87 نفر 12 تا 14 سال و 61 نفر 15 تا 18 ساله هستند که از این تعداد 89 نفر ترک تحصیل کرده اند.نقض ؛ ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق آزادى انتخاب همسر.ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق آزادى عقیده
خبر؛ غزاله باقری شهروند بهایی ساکن تهران به 5 سال حبس محکوم شد. وی در تاریخ 29 مهر ماه سال جاری در خلال مراسم دویستمین سالگرد تولد بهاءالدین ، پیامبر آیین بهایی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. اتهام مطروحه علیه او اقدام علیه امنیت کشور از طریق عضویت و اداره تشکیلات بهایی عنوان شده است.نقض ؛ ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر : عدم تبعیض، ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده 18 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی : حق آزادى عقیده
خبر؛ جلسه دادگاه رضوانه محمدی ، فعال حقوق زنان که از 12 شهریور سال جاری بازداشت بود، روز سه شنبه 28 بهمن در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران با اتهام عادی سازی روابط همجنس خواهانه برگزار شد. بر اساس گزارش خبرگزاری هرانا رضوانه محمدی در جلسه دادگاه حق دسترسی به وکیل نداشته است. نقض؛ ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر : همه در برابر قانون برابرند.ماده 11 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق و اصل برائت،هر شخصی متهم به جرمی کیفری ، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون ، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد بیگناه تلقی شود.
خبر ؛ ممانعت از ثبت نام دانشگاه فاطمه محمدی نوکیش مسیحی و زندانی سابق که اوایل سال جاری با پایان دوران محکومیت خود از بند زنان زندان اوین آزاد شد. نقض ؛ ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر : عدم تبعیض .ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق آزادی عقیده. اصل 26 قانون اساسی جمهوری اسلامی که به صراحت بر آزادی فعالیت اقلیت های دینی شناخته شده تاکید دارد. ماده 99 حقوق شهروندی حسن روحانی
خبر؛ ممانعت از فعالیت اقتصادی و بازداشت یک شهروند بهایی در آذربایجان غرب. خبرگزاری فارس بدون اشاره به هویت شهروند بهایی دستگیر شده درمحور محمود آباد – ارومیه علت بازداشت او را حمل محموله عینک عنوان کرده است.
نقض؛ ماده 77 منشور حقوق شهروندی حسن روحانی : حق افراد است که آزادانه با رعایت قانون به شغل مورد علاقه خود بپردازند. ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده 18 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی : حق آزادی دین و تغییر دین یا عقیده و آزادی اظهار آن.
خبر؛ محرومیت آتنا دائمی، فعال مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین از دسترسی به خدمات پزشکی. آتنا دائمی از مشکلات بینائی رنج میبرد و علی رغم تاییدیه پزشکی مبنی با اعزام وی به مرکز درمانی خارج از زندان با ممانعت مسئولان زندان اوین از دسترسی به مرکز درمانی محروم مانده است. پزشک بهداری اردیبهشت سال جاری برای وی درخواست انجام ام آر آی داده اند که هنوز انجام شده و همچنین دادیار ناظر بر زندان درخواست خانواده او برای ملاقات را مدت هاست که نپذیرفته اند. نقض ؛ ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر: حق حیات برای همه. ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر: همه در برابر قانون برابرند. ماده 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق خوراک و مسکن و مراقبت های طبی و خدمات اجتماعی برای همه.. ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق بشر : ارزش انسانی در همه جا
خبر؛ روزبه و بابک علیپور از فعالان مدنی ساکن رشت فعال در حوزه دفاع از حقوق زنان در مجموع به 7 سال حبس تعزیری محکوم شدند. روزبه علیپور به اتهام توهین به رهبری به 2 سال و بابک علیپور به اتهام عضویت در گروهای معاند به 5 سال حبس محکوم شدند. پس از بازداشت در 13 آبان ماموران امنیتی بازداشت ورود و بازرسی کامل منزل برخی لوازم شخصی این دو برادر را ضبط کردند. همچنین دو هفته پس از بازداشت و تهیه وثیقه 50 میلیونی برای آزادی موقت آنها ، نماینده دادستان پرونده از پذیرش وثیقه تعیین شده خوددارى کرد. نقض ؛ ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر : عدم تبعیض.ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق آزادى بیان. ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر : همه در برابر قانون برابرند
خبر؛ تعیین وقت و شعبه رسیدگی به اتهامات هاشم حسین پناهی از مسئولان دفتر حاکم شرع مردمی کردستان -11 اسفند 97 شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج-. وی در تاریخ 22 شهریور بصورت تلفنی به دادسرای ویژه روحانیت غرب کشور واقع در همدان احضار شد و روز 27 شهریور پس از تفهیم اتهام و با قرار کفالت آزاد شده بود. اتهام مطروحه علیه وی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تشویش اذهان عمومی عنوان شده که علت آن شرکت در مراسم ترحیم رامین حسین پناهی، زندانی سیاسی اعدام شده، در روستای قروچای و سخنرانی در آن محل میباشد.نقض ؛ ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر(حق آزادی بیان) : هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی آزاد باشد.ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق آزادى عقیده
در ادامه خانم شبنم رضاوند ضمن تبریک روز جهانی ۸ مارس و اهدای شاخه گل به تمام خانم های حاضر در جلسه در مورد بزرگداشت این روز صحبت کردند.
در بخش دوم ، خانم قریشی از آقای محمدعلی محمودزاده دعوت کردند که سخنرانی خود را در مورد بررسی ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران )انجام دهند که در زیر به شرح سخنرانی ایشان اشاره می کنیم:
ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر: همه در برابر قانون مساوی اند: بر طبق این ماده با هیچ انسانی نباید به دلایل نژاد،جنسیت، مذهب،پول یا موقعیت اجتماعی به نوعی متفاوت در برابر قانون رفتار کرد.این بدین معنی است که مرد و زن،شاه و گدا،رئیس جمهور و مردم عام،فقیر و دارا،مسلمان و غیر مسلمان،ایرانی و توابع خارجی،همه و همه در برتابر قانون با هم برابرند وباید به صورت یکسان و بدون تبعیض از حمایت قانون برخوردار شوند.همه باید در گام نخست تمامی حق و حقوق خود را بدانند و آگاهی کافی نسبت به آن داشته باشند.که چون سیستم اموزشی کشور هیچگاه مردم را از قوانین و حق و حقوق ملزم خودشان تعلیم و اموزش نمیدهد پس به ناچار مردم ما باید خودشان به طور اکتسابی از آن آگاه شوند، چون با ناآگاهی به راحتی حق و حقوقشان بدون آنکه متوجه شوند پایمال میشود.مشکلی که در حال حاضر در کشورمان بیداد میکند عدم رعایت برابری قانون از سوی دولت و مراجع قضایی است. • بند ۹ قانون اساسی ایران اصل سوم رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمامی زمینه های مادی و معنوی. بند ۱۴ قانون اساسی ایران اصل سوم: تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون. • اصل ۱۹ قانون اساسی ایران :مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ،نژاد،زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
• اصل۲۰ قانون اساسی ایران:همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. سوال اینجاست که آیا عملکرد جمهوری اسلامی مطابق با قوانین فوق میباشد؟؟ آیا همه شهروندان با هر جنسیت، قومیت،اقلیت دینی و هر سمت شغلی در مقابل قانون یکسان با آنها برخورد میشود؟؟ با ذکر مواردی میخواهیم بررسی کنیم که آیا حکومت جمهوری اسلامی طبق قوانین وضع شده خود در برابر همگان رفتار میکند یا از قوانینی که خود وضع کرده سرپیچی و به گونه دیگر رفتار میکند. موضوع اول(ازدواج): قانون مدنی بند ۳ ماده ۱۸ میگوید طبق قوانین موجود اولین قدم برای ازدواج دختر “شرط اجازه پدر” است.این مورد محدودیت سنی ندارد چه دختر ۱۳ ساله باشد چه ۴۰ ساله.این به نوبه خود تبعیض قائل شدن نسبت به زنان و عدم تساوی و برابری حقوق مردان و زنان است.در واقع با این قانون حق آزادی انتخاب همسر و حق آزادی بیان را از زنان سلب کرده اند و زندگی آنها بسته به نظر شخصی پدر خانواده است و با توجه به وجود متعدد قومیت های تعصبی در کشورمان مانند کردها و عرب های اهواز این کار را برای زنان فوق العاده مشکل ساز کرده است.از سمتی دیگر وضع قانون سن ازدواج دختران از ۱۳ سالگی است که خودش مشکلات فراوانی را از جمله فشار خانواده برای ازدواج،فرار دختران از خانه و افزایش طلاق را سبب میشود.مورد بعدی ازدواج با سایر اقلیت های مذهبی و یا قومیت های دیگر است مثلا قانون اساسی ازدواج مسلمان با زرتشتیان و مسیحیت را تنها زمانی میپذیرد که آنها به اجبار به دین اسلام روی بیاورند.اما محدودیت های پس از ازدواج برای زنان که شامل اخذ اجازه سفر از همسر،اخذ اجازه خروج از کشور از همسر خود،تعیین محل زندگی با همسر است و بدون اجازه همسر حق داشتن شغل خارج از خانه را ندارد.اینگونه میشود که زنها در برابر قانون با مردان یکسان نیستند و تفاوت زیادی بین انهاست. موضوع دوم(طلاق): طبق ماده ۱۱۲۰ و ۱۱۲۲ قانون مدنی طلاق حق انحصاری مرد است اما اگر تقاضای طلاق از سوی زن مطرح شود باید مواردی چون:بد رفتاری همسر ،ندادن نفقه،اعتیاد و شکنجه مطرح شود که گاها اثبات آن بسیار مشکل و طولانی مدت میشود که زن به ناچار برای رهایی از این مشکلات مجبور است مهریه خود را ببخشد و جدا شود. موضوع سوم(حق حضانت فرزندان): بند ۱ ماده ۱۸ قانون مدنی طبق قوانین زن فقط میتواند تا سن ۷ سالگی سرپرستی فرزند خود را بعهده بگیرد و پس از این مدت بهده پدر و یا جد پدری میباشد.در صورتیکه از طرف دادگاه بی کفایتی پدر از نظر مالی و جسمی محرض شود تازه سرپرستی فرزند به مادر واگذار میشود. موضوع چهارم(قانون چند همسری):بند ۲ ماده
۹۰۰قانون مدنی مرد میتواند ۴ زن عقدی و محدودیتی از نظر صیغه ندارد ولی زن در صورتی که رابطه نامشروع با مردی داشته باشد مجازات سنگسار در انتظار اوست. موضوع پنجم(سن مسئولیت کیفری):که برای دختران ۹ سالگی و برای پسران ۱۵ سالگی تشخیص داده شده،به طوریکه اگر دختر ۹ ساله ای مرتکب جرمی شود با او مثل یک انسان بزرگسال از نظر کیفری برخورد میشود. موضوع ششم(حمایت از قتل های ناموسی):ماده ۷ قانون مجازات اسلامی مرد اجازه دارد هرگاه زنش را در هم بستری با مرد دیگری ببیند میتواند او را بکشد و طبق شواهد قانون آن مرد را از مجازات تبرئه میکند و تنها به پرداخت دیه به مبلغ کمی او را مجازات مینماید. موضوع هفتم(اعتبار شهادت در دادگاه): در بعضی از موارد اصلا زنان حق شهادت در دادگاه را ندارند مثل جرم لواط یا مساقحه(همجنس گرایی زنان) یا شرب خمر.در سایر موارد شهادت زنان در دادگاه نصف شهادت مردان اعتبار دارد. موارد دیگر مثل نصف بودن دیه زن نسبت به مرد و یا بهره بری از سهم الارث برای زنان نصف مردان است و یا اینکه طبق ماده ۸۳ قانون اساسی زن تحت هیچ شرایطی نمیتواند رئیس جمهور شود. مواردی متعدد دیده میشود که چگونه نور چشمیان،آقازادگان،رجل سیاسی و کسانی که دارای قدرت و منصب های والا یا در سیستم حکومتی زد و بند دارند ، را از اجرای قانون تبرئه و بدون مجازات باقی ماندند.به عنوان مثال قاری تجاوزگر آقای سعید طوسی که به راحتی از اتهام آزار جنسی کودکان تبرئه شد که طبق اخبار منتشر شده عواملی از دفتر خامنه ای برای تبرئه سعید طوسی به دادگاه اعمال نفوذ کرده اند. یا حادثه تیراندازی مداح اهل بیت محمود کریمی در اتوبان بابایی تهران که ماجرا از این قرار بوده او به همراه همراهانش در اتوبان با یک خودرو ۲۰۶ تصادف میکنند ،سرنشینان خودرو ۲۰۶ زوج جوانی بودند که اذعان داشتند بعد از تصادف مورد فحاشی و درگیری لفظی با همراهان مداح قرار گرفتند و پس از آن چندین گلوله به جلو و گلگیر ماشین شلیک میشود و سپس مداح با همراهانش صحنه تصادف را ترک میکنند.در حالیکه این موضوع از سوی رسانه ها به گونه ای دیگر مطرح شد که تعدادی جوان با خودرو ۲۰۶ مداح اهل بیت را مورد آزار و اذیت و تهدید قرار داده اند و او برای حفظ جان خود و خانواده اش مجبور به شلیک هوایی شده و از آنجا متواری شود.در حالیکه عکس ماشین ۲۰۶ در فضای مجازی نشانگر اثرات گلوله در جلو و گلگیر ماشین بود.اصل موضوع اینجاست که اصلا برای چی باید این شخص مجوز حمل اسلحه و استفاده از آنرا داشته باشد؟؟اینکه هر کسی برای دفاع از خود اسلحه حمل کند و گلوله شلیک کند کجای قانون این را تصویب کرده است!!! و متاسفانه این پرونده خیلی سریع لاپوشانی شد و تصمیم بر این گرفته شد که مداح به خاطر دفاع از خود مجبور به استفاده از اسلحه مجوزدار شده است و به راحتی این شخص تبرئه شد. موارد تبعیض اقلیت های مذهبی در برابر مساوات قانون که برجسته ترین آن میتوان به پیروان بهاییت اشاره کرد.نقض نظام مند حقوق جوامع قومی و اقلیت های دینی از جمله بهاییان، مسیحیان، لوچ ها،کردها، ترک های آذربایجان و دراویش گنابادی از دیگر آثار عدم رعایت تساوی حقوق انسان هاست. با توجه به اصل ۱۹ قانون اساسی که پیشتر گفتم میبینیم که نژادپرستی و برتری جویی قومی و قبیله ای در هر شکل و شیوه در برابر قانون وجود دارد.در سال ۱۳۹۵ اردیبهشت ماه آقای خامنه ای فتوایی را درباره نحوه معاشرت با بهاییان اعلام کرد. همه پیروان فرقه گمراه بهاییت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزی، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است واجب است ولی رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانش آموزان بهایی باید بر اساس مقررات قانونی و اخلاق اسلامی باشد].بر اساس این فتوا خامنه ای از مسلمانان خواست که از هرگونه ارتباط با بهائیان خودداری کنند.این فرقه محروم از تحصیل در دانشگاه ها و یا اشتغال در اداره های دولتی میباشند و نیز اجازه برگذاری علنی مناسک دینی خود را ندارند.با توجه به ممنوعیت های فوق،به این پیروان هم توهین و ناسزا از سوی دولت گفته میشود و از آنها به عنوان فرقه گمراه،قوم نجس و دشمن ایمان مسلمانان یاد میشود.
به طور مثال مونا محمودنژاد یک شهروند بهائی در سن ۱۶ سالگی بازداشت و در ۱۷ سالگی اعدام شد.نمونه بارز دیگر آزار و اذیت دراویش گنابادی که با تخریب حسینیه ها و مکان های عبادی آنها شروع شد و با بازداشت گروهی دراویش و حمله به منازل آنها از جمله منزل دشتی و رحیم زاده در کرج و غارت وسایل شخصی و تخریب آنها ادامه پیدا کرد و هم اکنون نیز با ایجاد رعب و وحشت ،محروم از حقوقی مانند حق تحصیل و یا حق کار در اداره های دولتی هستند. حتی نابرابری قانون برای همجنسگرایان هم وجود دارد.در صورت اثبات
همجنسگرایی فرد با مجازات اعدام محکوم میشود و قاضی میتواند از میان پنج روش من جمله پرتاب مجرم از بلندی و یا خراب کردن دیوار روی سر آن،نحوه اجرای مجرم را انتخاب کند .آمار دقیقی از تعداد اعدام شدگان همجنسگرا پس از سال ۵۷ تا الان در دست نیست ولی فعالان حقوق بشر معتقدند بیش از ۴۰۰۰ مرد و زن همجنسگرا تاکنون اعدام شده اند. بازداشت غیر قانونی معترضان و اتهام مفسد فی الارض و محاربه به آنها و همینطور شرایط نامطلوب رسیدگی به زندانیان سیاسی از نظر خدمات درمانی و عدم اجازه
دسترسی آنها به وکیل مدافع خود نمونه هایی بارز از عدم تساوی حقوق بین افراد است. امیدوارم روزی برسد که حکومت دیکتاتور ایران جای خود را به حکومت خواستار منشور حقوق بشر و سند ۲۰۳۰ یونسکو خواهان صلح و آزادی و رفاه و آسایش برای مردم عزیز کشورمان باشد. و در بخش چهارم، خانم قریشی از آقای حسن پورکرمی دعوت کردند که سخنرانی خود را با موضوع روز جهانی سازمان ملل متحد برای حقوق زنان و صلح بین المللی 8مارس انجام دهند.
در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاههای پارچهبافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا به خیابانها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتکزدن زنان برهم خورد. سال ۱۹۰۷ در دورهای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمین سالگشت تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند. ایده انتخاب روزی از سال بهعنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار “حق رای برای زنان” مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ۲۳ فوریه ۱۹۰۹ پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا بمناسبت «روز زن» برگزار شود. در سال ۱۹۱۰، “دومین کنفرانس زنان سوسیالیست” که کلارا زتکین از رهبران آن بود، به مسئله تعیین “روز بین المللی زن” پرداخت. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز “اول ماه مه” را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جایگاه و مفهومی داشت که میتوانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز ۱۹ مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی در سال ۱۸۴۸ علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. “دومین کنفرانس زنان سوسیالیست” تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد. تصمیم گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به بعد موکول شد. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را برسمیت شناخت. ۱۹ مارس ۱۹۱۱ خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به ۳۰ هزار نفر میرسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به زدن زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند. سال ۱۹۱۳ “دبیرخانه بین المللی زنان” (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، بهعنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «۸ مارس» را بشکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند. در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات ۸ مارس ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ را تحت شعار مرکزی “علیه جنگ امپریالیستی” برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد. در سال ۱۹۱۷ تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود.
کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. ۸ مارس ۱۹۱۷ به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد. سال ۱۹۲۱، “کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی” در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز ۸ مارس بهعنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته هایشان فرا خواند. از اواسط دهه ۱۹۳۰، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارس ۱۹۳۶، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادرید بود.
۳۰ هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار “آزادی و صلح” سر دادند. در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهاییبخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سالها، عمدتاً دولتها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی «روز جهانی زن» میکوشیدند.
در دهه ۱۹۶۰، در کشورهای آسیا و افریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهاییبخش بپا خاسته بود. در کشورهای سرمایهداری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقیخواهانه بالا گرفته بود و جنبش رهایی زن نیز اوج و گسترشی چشمگیر یافت. در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغلی، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزهنگاری، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینهها پیشروی کند. در تظاهرات هشتم مارس ۱۹۶۹ زنان دردانشگاه برکلی در آمریکا گرد آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند. در سال ۱۹۷۵ سازمان ملل هشتم مارس را بهعنوان «روز جهانی زن» برسمیت شناخت. بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه ۱۹۷۰، با توسعه سرمایهداری به کشورهای عقب مانده، بخشهای بزرگتری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم داشته و اسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض، مسئله زن را حادتر و انفجاری تر کرد. چرا 8 مارس روز جهانی زن نامیده شده است؟
روز جهانی زن در واقع به منزله اتحاد زنان دنیا در برابر حقوق خود و تساوی حقوق با مردان است. این تساوی حقوق شامل همه زمینهها همچون موارد علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. به گزارش ایسنا و به نقل از سایت یو ان وومن واتچ، روز جهانی زن در سال 1977 توسط ایرینا بوکوا مدیر کل یونسکو اعلام شد و علت این نامگذاری تظاهرات گسترده زنان در اروپا برای رعایت تساوی حقوق زن و مرد، کار و برابری بود. البته در آغاز قرن بیستم با حق رای زنان شرایط کاری و برابری حقوق بهبود یافت و تظاهرات نیز کاهش یافت. سازمان ملل 19 مارس، آخرین یکشنبه ماه فوریه، 15 اوریل و 23 فوریه را برای این مناسبت انتخاب کرد و علت نامگذاری این روزها به شرح ذیل است:
در سال 1910 در کپنهاگ دانمارک شرکتکنندگان در دومین کنفرانس بینالمللی سوسیالیستها تصمیم گرفتند یک روز سال را روز جهانی زنان نامگذاری کنند که این طرح با رای 100 زن از 17 کشور تصویب شد. البته در این کنفرانس تاریخ دقیقی برای روز زن مشخص نشد. در سال 1911 در برخی کشورهای اروپایی همچون اتریش، دانمارک، آلمان وسوئیس در 19 مارس با شرکت زنان و مردان به قانون حق رای زنان، حقوق کاری، آموزشهای شغلی و تبعیض کاری اعتراض شد و این روز را روز زن نامیدند . در سال 1915 زنان از 12 کشور در 15 اوریل در هلند به منزله اعتراض علیه جنگ جهانی اول جمع شدند. البته در هشتم مارس همان سال نیز راهپیمایی دیگری علیه جنگ توسط زنان برگزار شد. در سال 1917 زنان کارگر در 23 فوریه ( البته این تاریخ در تقویم ارمنستان هشتم مارس است) به خیابانها آمدند و اعتصاب عمومی با نام “نان و صلح” صورت گرفت. در سال 1975 در ایالات متحده هشتم مارس روز جهانی زن نامیده شد. در سال 1977 سازمان ملل در مجمعی، هشتم مارس را که با تاریخ رویدادهای ملی و تاریخی زنان مرتبط بود روز جهانی زن نامید. و در بخش پنجم از جلسه ، خانم قریشی از خانم شبنم رضاوند دعوت کردند که سخنرانی خود را با موضوع ( حقوق زنان در ایران ) انجام دهند که در زیر به شرح سخنرانی ایشان اشاره می کنیم:
هشتم ماه مارس برابر با هفدهم اسفند ماه، در تقویم سازمان ملل متحد، روز جهانی زن است. روز جهانی زن، به هر حال فرصتی است برای پرداختن دوباره به مشکلات زنان. در حالیکه از این روز یاد می کنیم که ۶۶درصد زنان ایرانی در طول زندگی شان متحمل خشونت می شوند. خشونت علیه زنان نهادینه در جامعه شده است و در شرایطی جشن می گیریم که در چنین روزی حداکثر احترام بعنوان مادری گذاشته می شود که انگار محکوم بوده اند از جوانی، سلامت، خوشی ها و آرزوهایشان بگذرند تا فرزندانشان به بار بنشینند. آنچه درباره اش حرفی زده نمی شود این است که این نیمی از جامعه که طبیعت مسوولیت انتقال حیات را بر دوشش گذاشته چه حقوقی دارد؟
این حقوق چگونه پایمال می شود و چگونه باید جلوی این تضییع گرفته شود و اصولا برخورداری از حقوق برابر بین زن و مرد بر زندگی بشریت چه اثری می تواند داشته باشد؟ حقوق زنان همواره به مقتضیات مان ویژگیهای فرهنگی جامعه نوع مناسبات اجتاعی آن عصر بستگی داشته است. بررس پیشینه حقوق زنان در اعصار تاریخی نشان دهنده یک تسلط پایدار تفکر مردسالاری در آن است به تعبیر دیگر غالبا مزایا و موقعیت های مهم اجتماعی در اختیار مردان بوده و زنان در وضع فرودست قرار داشتند. سازمان ملل متحد در راستای تضمین میل به اهداف توسعه پایدار خود تا سال ۲۰۳۰ میلادی خواستار از بین رفتن هر گونه تبعیض و خشونت علیه زنان و دختران شده است. بنابراین اصل ۲۰ اقانون اساسی زن و مرد به طور یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از حقوق اقتصادی –سیاسی –اجتماعی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند. همچنین اصل ۲۱ قانن اساسی معطوف به حقوق زنان است بر اساس این اصل برابری زن و مرد در قانون اساسی این کشور به کرات مطرح شده است آیا پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی این امر محق شده است. مهمترین مشکلات حقوق زنان در جامعه ایران کدامند و تا چه حد قوانین ایران در تناقص با استانداردهای بین المللی می باشد؟ در سالیان گذشته از زمان مشروطه نیز قوانینی وجود داشته که همچنان این قوانین امروز بیانگر موضع تبعیض علیه زنان است و برتری مردان را بر زنان را تاکید می کند و همیشه وجود انسانی زن در درجه دومی از مرد قرار داده است. این در کلیه قوانین مدنی، جزاعی و شرعی به وقور در موارد زیاد دیده میشود. دختری که به دنیا می آید در بدو تولد باید به اذن پدر ازدواج کند. مطابق قانون ۱۰۴۳ مدنی شرط ازدواج با پدر است حتی پدر می تواند در سن ۱۳ سالگی او را به ازدواج هر مردی در آورد. یعنی دختر درهیچ سنی صلاحیت تصمیم گیری برای ازدواج خود را ندارد و این بدین معنا ست که اورا بعنوان یک انسان قاقد هر گونه شعور و ادراک می دانند. پس از ازدواج حق اقامت نیز با مرد است. به موجب قانون ۱۱۳۳ مدنی دختر پس از ازدواج ر مردی می تواند همسر خود را بدون اطلاع او طلاق دهد.حق طلاق با مرد است. برای سفر اجازه مرد لازم است. حق حضانت فرزندان با مرد است. و پس از مرگ همسر به چد پدری فرزند سپرده میشود. مرد می تواند در باره اشتغال زن تصمیم بگیرد. و…. بسیاری از قوانین تبعیض آمیز دیگر که از زمانها دور همچون قاجاریه به ارث رسیده است و در انقلاب اسلامی نیز نه تنها این قوانین تغییر نکرده است بلکه قوانین دیگری نیز بدان افزوده شده است و بعنوان مثال زنان از حق قضاوت محروم شدند. با وجود که آقای طالقانی گفته بودند به خانم ها اجازه قضاوت داده شود اقای خمینی مخالفت کردند. یا رییس جمهور شدن خانم ها ممنوع شد و بسیاری موارد دیگر که با قوانین جهانی در تناقض است. بند ۸ اصل ۳ قانون اساسی مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی اقتصادی و اجتماعی اشاره می کند و یا در اصل ۲۱ قانون اساسی از حقوق زنان حمایت می کند. در ظاهر قوانین برابری وجود دارد ولی در اجرا کلیه حقوق به مردان تعلق دارد. کنوانسیون هایی که وجود دارد در ارتباط با زنان کنوانسیون زنان ، قرداد پاریس و ژنو، کنوانسیون رفع بردگی، کنوانسیون معاهده جلوگیری از نسوان کبیره، میثاق حقوق اقتصادی و سیاسی، میثاق حقوق مدنی است. که ا یران نیز آنها را امضا کرده است ولی ضمانت اجرایی در ایران ندارد. و یا سند ۲۰۳۰ کمیسیون ملی یونسکو که در سال ۲۰۱۵ برای تحقق حکومت یکپارچه طراحی شد و جمهوری اسلامی ایران بخاطر برابری جنسیتی و آموزش زنان با آن به شدت مخالفت کرد. گاهی ساده ترین حقوق فردی افراد گرفته میشود که در مورد زنان حق مادری است و نداشتن حق حضانت فرزند. متاسفانه روزهای زن فقط در ارتباط با مقام مادری صحبت میشود نه در مورد شخص زن. و حق و حقوق او. جایگاه کنونی زنان حاصل تلاش خود آنهاست نه حمایت از آنها، به ویژه دراین ۴۰ سال اخیر که تلاش میکنند این جایگاه را به سمت برابری تثبیت کنند ولی متأسفانه تاکنون موفق نشدهاند که این امیدشان و این خواسته بهحق خود را در قوانین کشور بازتاب دهند.
ولی زنان یک مشکل مضاعف دارند و آن اینکه در طول تاریخ این مردان بودند که قانون را نوشتند، مردان بودند که قانون را تفسیر کردند و حتی متون دینی را هم مردان تفسیر یا روایت کردند؛ بنابراین مسئله زنان واضح و شفاف و چندان عادلانه و منصفانه دیده نشدهاست. چه بسا اگر خود بانوان در این سمتهای اجتماعی حضور میداشتند ما شاهد تفسیر انسانیتری میبودیم. آیتالله خامنهای در یکی از سخنان خود ضمن اینکه برابری جنسی زن و مرد را از جمله حرفهای کاملاً غلط غربی میداند، بیان میدارد«یکی از بزرگترین خطاهای تفکر غربی در مورد مسئله زن همین عنوان برابری جنسی است. عدالت یک حق است. برابری گاهی حق است گاهی باطل است. گفتههای ایشان فقط یک گفته و حرف نیست. بلکه این گفتهها برای اجرایی شدن است. برای این که در سیستم ولایت فقیه برابری زن و مرد متناقض هست با پذیرش سیستم ولایتی. سیستم ولایتی به این نابرابری نیاز دارد و قدرت خود را از این نابرابری می یابد. البته با قوانین موجود، که قوانین تبعیضآمیز علیه زنان هستند چه در قانون اساسی و چه در قوانین کیفری و قانون مدنی کشور، صحبت های اقای خامنه ای در واقع منطبق با همین قوانین است و به نظر میآید که ارادهای برای تغییر این قوانین در ساختار نظام دیده نمیشود. اما زنان خود چقدر نقض دارند در ایجاد تبعیض و عرف و سنت ، فرهنگ و اسلام در ایجاد تبعیض چقدر نقش دارند؟ متاسفانه اسلام و یا هر دینی این تبعیض ها را بودجود آورده است و فقط به حق مادری اهمیت داده است در غیر اینصورت زن باید فقط در خدمت مرد باشد. در بسیاری موارد نیز خود زنان علیه زنان هستند. مادران دختران خود را محدود می کنند. دردی را که خود کشیده اند چنان در آنها نهادینه شده است که گویا باید اینطور می شده است و حال دختران خود را نیز برای این تبعیض ها و دردها آماده می کنند. دختر و پسر ی که بدنیا می آیند در ابتدای امر یکسان هستند. ولی با توجه به عرف و سنت و فرهنگ است که این تبعیض ها بوجود میاید و نقش مذهب بسیار تاثیر گزارتر است. بنابراین باید در ابتدا به زنهایمان آموزش دهیم که حق و حقوقی سوای حق مادری دارند بعنوان یک انسان. سپس می توان قدمهای بزرگ برداشت. هر چند امرزه زنان ما با بی پروایی مبارزه می کنند و در مقابل حکومت می ایستند و از حق خود دفاع می کنند.
به یک زن احترام بگذارید چون:
میتوانید معصومیتش را در شکل یک دختر حس کنید
میتوانید علاقه اش را در شکل یک خواهر حس کنید
میتوانید گرمایش را در شکل یک دوست حس کنید
میتوانید اشتیاقش را در شکل یک معشوقه حس کنید
میتوانید فداکاریش را در شکل یک همسر حس کنید
میتوانید روحانیتش را در شکل یک مادر حس کنید
میتوانید برکتش را در شکل یک مادربزرگ حس کنید
با این حال او محکم و استوار نیز هست
قلبش بسیار لطیف، فریبنده، ملیح، بخشنده و سرکش است
او یک زن است و زندگی
به راستی زن با مرد برابر نیست؟!
نمیدانم شاید شما راست میگویید که برابر نیست اما به گمانم زن بیشتر از برابر است…
و دربخش ششم ، خانم قریشی از آقای رضا ویسانیان دعوت کردند که سخنرانی خود را در مورد ( روز بین المللی رفع تبعیض نژادی) را انجام دهند. این روز به این دلیل روز جهانی مبارزه با نژاد پرستی گذاشته شده که مردم جهان،توجه جدی به برابری حقوق داشته باشند و تاکید شود که هیچ گروه نژادی از دیگری برتر نیست.طبق قوانین حقوق بشر همه افراد فارغ از نژاد،دین،مذهب،و جنسیت،دارای حقوق برابر و یکسان می باشند.علت نامگذاری این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با تبعیض نژادی کشته شدن ۶۹ تن در ۲۱ مارس ۱۹۶۰ در تجمعی مسالمت آمیز در آفریقای جنوبی بود که با دخالت پلیس به شدت سرکوب گشت.و از آنجایی که اولین روز فروردین سال ۱۳۹۸با ۲۱ مارس، روز مبارزه با تبعیض نژادی مصادف شده است و جمهوری اسلامی ایران علی رقم ادعای وجود دموکراسی و حمایت از حقوق بشر، سیاست های ظالمانه ای علیه مردم و برگزاری جشن هایی در کشور می گردد. با وجود اینکه ما همگی انسان هستیم و در کره خاکی به نام زمین زندگی میکنیم اما از نژاد یک دیگر از رنگ پوست و مو و از زبان و از لهجه هم دیگر نفرت داریم یک دیگر را بخاطر قیافه و شکل ظاهری اش تحقیر میکنیم و نژاد خودمان را برتر می پنداریم و دیگران در نظر ما بی ارزش و کم اهمیت جلوه می کنند و خیلی ها در طول تاریخ ملت های دیگر را مورد تبعیض قرار داده اند و بر آنها انواع ظلم و ستم روا داشته اند اما امروزه کشورهای پیشرفته تلاش دارند تا این پدیده را محو و نابود سازند و گذشته تاریک شان را حالا جبران کنند. آنها به هر وسیله ممکن در برابر نژادپرستی می ایستند و جلوی آن را می گیرند. اما تبعیض نژادی و برتر دانستن یک نژاد و دین به عنوان روحانیت و دین اسلام بر نژادهای دیگر ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است و ثروت اندوزی از مشخصه های این ۴ دهه می باشد که مصداق شکاف طبقاتی بین حاکمان روحانی و مردم عادی را از هم متمایز می کند.ودر حکومت اسلامی نیز آمده است هرکس با تقوا و متدین باشد انسان برتری است. و از آنجایی که تبعیض دارای طیف گسترده ای می باشد چند نمونه از آن را ارائه می دهم.
۱- تبعیض جنسیتی: نابرابری بین زن و مرد، سنگسار زنان، حجاب اجباری، ممنوعیت زنان در پست های مدیریتی
۲- تبعیض در امر آموزش( طبق اصل ۱۵): ممنوعیت در امر آموزش زبان و لهجه مادری، مانند زبان ترکی، کردی، عربی، در ایران مردم غیر فارس از همان دوران کودکی از تدریس به زبان مادری خود محروم هستند و سیاست رژیم نابودی و محو هویت این زبان هاست. تا جایی که در ایران مردم ترک آزربایجان ،کرد،عرب،بلوچ،ترکمنی و لر از یادگیری و آشنایی با تاریخ خود، حتی معاصر خود محروم هستند و رژیم جمهوری اسلامی طی سال های گذشته شروع به تخریب آثارهای تاریخی آنها کرده است واین امر باعث شده این مناطق هویت بومی خود را از دست بدهند و اگر اعتراضی هم بشود با تحت فشار قرار دادن آنه از طریق دستگاهای اطلاعاتی اَنگ تجزیه طلبی به آنها وارد می شود و لذا جمهوری اسلامی هیچ گونه اقدامات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در جهت ارتقای وضعیت و استانداردهای زندگی اقوام مختلف اتخاذ نمی دهد. ۳-تبعیض در امر استخدام و اشتغال: به عنوان مثال استخدام بستگان در پست های مدیریتی ( داماد روحانی در معاونت صنعت ومعدن)_ دادن سهام کارخانه های معتبر به مسئولان بالا رتبه و روحانیون_ پرداخت وام بدون بهره و ضمانت _ ندادن اجازه کار به شهروندان بهایی در ایران
۴- تبعیض دینی و عقیدتی( اصل ۲۳و ۱۳): ممنوعیت برگزاری و مراسمات ادیان مسیحی و یهودیان در ایران، برتری شیعه بر سنی هاو ممنوعیت سنی ها در نهادهای دولتی و انتخاباتی ،وجود دین و مذهب در فرم های استخدامی که باعث تبعیض در بین ادیان می شود. عدم فعالیت زرتشتیان، حتی داشتن نشان فروهر، مصداق تبلیغ دین زرتشت است و ممنوع است.حتی به تعلیق درآوردن نماینده شورای شهر یزد آقای سپنتا نیکنام. همه صحبت ها شد تا اینکه برای مقابله با نژادپرستی چه باید کرد؟
۱- استفاده از تجربیات کشورهای موفق در این زمینه مثل اروپای غربی و آمریکای شمالی
۲- آموزش و گسترش فرهنگ و گفتگو در بخش های مختلف جامعه که یکی از بهترین راه ها برای مقابله نژادپرستی و حرکت در مسیر محو آن است.دولت باید از طریق اجرای برنامه های مستقیم و غیر مستقیم ، فرهنگ گفتگو در جامعه را تقویت کند و آن را تشویق و گسترش دهد. ارائه و تدوین مطالب در کتاب های درسی درباره تنوع نژادی،مذهبی،زبانی و دینی و فرهنگی مردم ایران و منطقه نوشته شود تا دآنش آموزان این موضوع را بهتر درک کنند.
۳- نقش آفرینی دولت و سازمان های مردم نهاد:
اولین کاری که باید بکنند این است که باید باخود صادق باشند و موجودیت مشکل را انکار نکنند و رویش سرپوش ننهند و پنهانش نکنند.در عوض در عوض بپذیرند نژادپرستی مشکلی است که از آن رنج می برند و باید برای کاهش یا رفع آن کار کنند. کار دیگری که باید انجام بدهند باید بپذیرند جامعه ایران به مرحله ای رسیده است که جای پناه بردن به قالب کوچک و رقابت کردن در همان محدوده کوچک را باید با همکاری عوض کنند و قدرت و پیشرفت را در همکاری و پشتیبانی همه اقوام جستجو کنند.تا از نفوذ نژادپرستی کاسته شود ودر مرحله آخر باید گزارش هایی را درباره حجم نژادپرستی و مبارزه با آن را منتشر کنند.
۴- افزایش ارتباطات و تعاملات: افزایش ارتباطات فیزیکی داخلی و خارجی باعث افزایش شناخت انسان ها از یک دیگر و در نتیجه کاهش نژاد پرستی می شود.( مثل ایران و چین) یا ایران و آلمان. برگزاری نمایشگاهها و جشنواره های فرهنگی جهت معرفی اقوام، زبانها، ادیان و مذاهب مختلف در تمامی شهرستان های ایران و در کشور های مختلف جهان. ایجاد موزه مردم شناسی
۵- آگاه بودن شهروندان از حقوق شهروندی خود(طبق اصل ۱۹ همه افراد از حقوق مساوی برخوردارند).
ولی متاسفانه به دلیل خلاء قانونی جهت مجازات رفتار تبعیض نژادی به مراجع قضایی ، قانونی وجود ندارد که اجرای گردد. ونهایتا در بخش هفتم ، خانم قریشی از آقای فرشاد قضایی کاوکانی دعوت کردند که سخنرانی خود را در مورد معرفی ژاندارک ) قهرمان ملی فرانسه انجام دهند.
ژاندارک قهرمان ملی فرانسه در جنگ صدساله بر ضد انگلستان، رهبری فرانسویها را برعهده داشت. در نزدیکی شهر کنپی ینی، به خاطر خیانت شهردار این شهر توسط بورگونیها اسیر شد و به انگلیسیها فروخته شد. ژان دارک در یک دادگاه کلیسایی، توسط اسقفِ بووه، پیر کوشون به جرم ضدیت با قوانین کلیسا، محکوم و در میدان ویومارشه شهرِ روآن سوزانده شد. چندی بعد، در یک دادگاه تجدید نظر در سال ۱۴۵۶، شرافت این دوشیزه قهرمان باز اثبات شد.
ژاندارک در منطقه تاریخی لورن، در خانواده آرک، در هنگام جنگ صدساله در روستای دونرمی واقع در مرز شرقی فرانسه(در ایالت شانپانی) به دنیا آمد. شمال فرانسه در آن زمان توسط انگلیسیها اشغال شده بود که با بورگونیها(بورگینیون ها) متحّد بودند. در جنوب کشور هم، ولیعهد فرانسه (به عبارتی دوفن) که بعدها به اسم شارل هفتم تاجگذاری کرد، حکومت میکرد. ,ولی پادشاه انگلستان، هنری پنجم حکومت وی را به رسمیت نمیشناخت زیرا هنری بر طبق قرارداد تروآ، مدعی حکومت فرزند خود بر فرانسه بود. قرارداد تروآ سال ۱۴۲۰ بین هنری پنجم و شارل ششم، پادشاه فرانسه، به منظور پایانِ جنگ صدساله و جبران کشتارِ نبرد آژنکور بسته شده بود. طبق شرایط این قرارداد، ازدواج هنری پنجم با کاترین دو والوآ، دختر پادشاه فرانسه ایجاد شده بود تا شاهزادهخانم جوان، حکومت پدرش را پس از مرگ وی بهدست آورد و اتحّاد همیشگیِ دو پادشاهی را ایجاب کند. این قرارداد با مخالفت نجیبزادگان فرانسوی همراه بود، چراکه دوفن، دیگر به عنوان ولیعهد فرانسه شناخته نمیشد. ژان از همان ابتدا به عنوان یک دختر شانزده ساله، خواهان خدمت در ارتش دوفن بود، که به وی چنین اجازهای داده نشد. یک سال بعد به وی اجازه داده شد که دوفن را در شینون ملاقات کند. او با پوشش مردانهاش (گفته میشود که ژان دارک، تا آخر عمر به دستور نداهااز پوشش مردانه استفاده میکردهاست.) به سوی شینون سفر کرد و توانست در آنجا شارل را که خود را بین درباریانش پنهان کرده بود، پیدا کند و وی را از ماًموریتش مطلع سازد. بعد از اینکه ژان توسط کلیسا بازجویی شد، شارل با نقشه او در مورد آزادی اورلئان موافقت کرد، چرا که در آن زمان این شهر در محاصره انگلیسیها بود. کلیسای ژان دارک در روان فرانسه با درایت، شجاعت و اعتماد به نفس خود، ژان دارک توانست اعتماد سربازهای ناامید فرانسوی را به دست بیاورد و محاصره اورلئان توسط انگلیسیها را در سال ۱۴۲۹ بشکند.. پس از چند پیروزی دیگر هم مقابل انگلیسیها، وی توانست دوفن را متقاعد به لشکرکشی سوی رنس کند که در آنجا وی شاهد تاجگذاری دوفن به عنوان شارل هفتم فرانسه ۱۷ ژوئیه ۱۴۲۹ شد. در قدم بعدی، ژان سعی کرد، پادشاه را برای آزادی پاریس از دست بورگونیها متقاعد کند، که بی نتیجه ماند. بعدها خود ژان، حملهای را به سوی پاریس آغاز کرد، که آن نیمه کاره باقی ماند. در تلاش دیگری برای آزادی کنپی ینی، در سال ۱۴۳۰ توسط بورگونیها اسیر شد. وی دو بار سعی به فرار کرد (برای دومین بار با پریدن از یک برج بیست متری) و در نهایت به پیر کوشون اسقفِ بووه ویکی از متحدّان انگلیسیها فروخته شد. ژان به جادوگری متهم شد و ۲۱ فوریه ۱۴۳۱ در دادگاهی در شهر روآن حضور پیدا کرد. اتهامهای وارده بر وی عبارت بودند از: اصرار بر دریافت الهام از جانب قدیسین، پوشش مردانه و همچنین، اقدام او به فرار از زندان(پریدن از برج بیست متری که البته هیچ آسیبی در این ماجرا به او نرسید). ژان در دادگاه بارها درخواست داده بود که دست کم او را برای محاکمه پیش پاپ یا شورای شهر بال ببرند ولی با این درخواست او مخالفت شد. دختر دهقان زادهای که به گفته خودش حتی«آ» رااز«ب» نمیتوانست تشخیص دهد به تنهایی ولی در کمال شجاعت از خودش دفاع میکرد. حافظه قوی او و دفاعیات محکمش همه را به حیرت وامیداشت. یک بار ژان را به اطاق شکنجه بردند و وسایلی را که آنجا بود به او نشان دادند. هنگامی که ژان لوازم شکنجهاش را دید، گفت که اگر بخواهند او را شکنجه کنند چون تحملش را ندارد عقایدش را انکار کرده و به هر چه که کلیسا از او بخواهد اعتراف میکند ولی به محض اینکه او را رها کنند خواهد گفت که اعترافاتش از روی ترس بوده و در نتیجه اعتباری ندارد. قاضیان وقتی این سخن ژان را شنیدند فهمیدند که شکنجه او بی فایده است و بنابراین از این کار منصرف شدند. به این ترتیب ژان هرگز شکنجه نشد. دوک و دوشس بدفورد نیز ممنوع کرده بودند که با دوشیزه بدرفتاری شود.
دوک بدفورد عموی هنری ششم پادشاه انگلستان بود و چون هنری در آن زمان یک کودک خردسال بود عمویش به نیابت از او به امور سلطنتی رسیدگی میکرد. چندی بعد، دانشگاه پاریس (سوربون)، که برای قضاوت خوانده شده بود، ژان را مجرم شناخت و ژان برای نجات جانش، صداهایی را که مدعی شنیدن آنها بود انکار کرد و اعتراف نامهای را به امضا رسانید که بر طبق آن بر مقبولیت رای کلیسا نیز تاًکید میکرد. اما دو روز بعد و پس از انکه نداها به سراغش آمدند و به او گفتند که نباید از کلیسا بترسد، ژان دارک اعتراف نامهاش را پس گرفت و گفت که از روی ترس اعتراف کرده بود. بعلاوه کلیسا به وعدههای خودش عمل نکرده بود پس لزومی نداشت و همین نیز دلیل دیگری برای این بود که ژان اعترافش را پس گرفته و به قولی که به کلیسا داده بود عمل نکند. ۲ روز بعد از اینکه ژان اعتراف نامه اش را پس گرفت یعنی صبح روز سه شنبه ۳۰ می ۱۴۳۱ (در آن زمان ژان ۱۹ ساله بود) به او گفتند که خودش را برای رفتن به اعدامگاه آماده کند. ژان دارک، هنگام سوزاندنش شش بار نام عیسی را صدا میزد و بعد از شهادتش خاکستر وی و قلبش را که نسوخته بود در رودخانه سن ریختند. ژاندارک با این توجیه در آتش سوزانده شد که مسیحیان اعتقاد داشتند طبق رهنمود مسیح، خون کسی بر زمین نباید ریخته شود. آنها وی را سوزاندند تا خونش بر زمین ریخته نشود. البته در ایران تعداد زنانی که امثال ژاندارک هستند کم نیستند اما کمتر شناخته شده هستند و به نظر بنده یکی از وظایف ما فعالین حقوق بشر معرفی و جمع آوری زندگینامه و فعالیت های این بزرگواران می باشد با توجه به مناسبت روز جهانی زن بنده تعدادی از این زنانی که در راه پیشرفت حقوق زنان قدم برداشته اند معرفی میکنم. شهناز رشدیه (شهناز آزاد (۱۲۸۰–۱۳۴۰ روزنامهنگار و یکی از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود. او سردبیری نامه بانوان را برعهده داشت. شهناز در خانوادهای فرهنگی و طبقه متوسط رو به بالا زاده شد. پدرش حاج میرزا حسن رشدیه مردی تحصیل کرده و مدرسهساز بود. در جوانی با ابوالقاسم آزاد مراغهای ازدواج کرد که روزنامهنگار بود. خود نیز در ۱۲۹۹ قبل از سن ۲۰ سالگی اقدام به انتشار نامه بانوان برای آگاهی زنان نمود. این نشریه مقالاتی درباره حقوق زنان، حجاب، اخبار ملی و بینالمللی چاپ میکرد و همه مقالههایش به قلم زنان بود. شهناز آزاد و همسرش در کنار آزارها، زندان و تبعید، با کمبود سرمایه و مشکلات مالی برای چاپ روزنامههایشان نیز روبرو بودند. توبا آزموده زاده ۱۲۵۷ – درگذشته ۱۳۱۵ مؤسس دبستان ناموس و نیز نخستین دبیرستان دخترانه در تهران، از پیشگامان جنبش زنان ایران در ایران بود. نسرین ستوده لنگرودی (زاده ۱۳۴۲ حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی است. و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از حقوق کودکان بوده و وکالت پروندههای بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانیِ کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشتهاست. ستوده در سال ۱۳۸۸ )۲۰۰۸ میلادی( برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بینالملل» شد. منصوره شجاعی متولد ۱۳۳۷ در تهران کتابدار سابق، مترجم، فعال حقوق زنان، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. وی یکی از بنیانگذاران مرکز فرهنگی زنان، از مؤسسین کمپین یک میلیون امضا، عضو مؤسس وعضو هیئت مدیره اولین کتابخانه تخصصی زنان صدیقه دولتآبادی و کتابخانه زنان « از اعضای مؤسس مدرسه فمینیستی است .وی به مدت ده سال به عنوان مسول گروه کتاب و کتابخانه گویا برای کودکان نابینا با شورای کتاب کودک همکاری داشتهاست و تندیس تقدیر دفتر بینالمللی کتاب برای کودک را در سال ۱۳۸۹ در ایران دریافت کرد. نرگس محمدی زاده ۱۳۵۱ در شهر زنجان فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی، روزنامهنگار و عضو شورای عالی سیاستگذاری ادوار تحکیم وحدت نایب رئیس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و رئیس هیئت اجرایی شورای صلح ایران است. او در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه بینالمللی بنیاد الکساندر لانگرشد همسر او، تقی رحمانی نیز از فعالان سیاسی است.
قسمت آخر جلسه که اختصاص به بحث آزاد در مورد استقلال وآزادی داشت ٬ خانم فرشته امیراحمدی اظهار نظر کردند.
در مورد اینکه استقلال و آزادی اهمیت فوق العاده ای دارد و در مورد تفاوت این دو موضوع صحبت کردند و اینکه چرا وجود استقلال و آزادی اهمیت دارد ؟
در این قسمت خانم شبنم رضاوند در مورد اینکه باید استقلال و آزادی نهادینه شود و در ادامه آقای شفائی توضیحاتی راجع به تاریخچه ی استقلال و آزادی داده و در پاسخ آقای آدینه بیان کردند، در همین راستا خانم جعفری راجع به تجربیاتی که به خاطر عدم استقلال و آزادی داشته اند صحبت کردند
در ادامه جلسه معارفه و آشنایی چند عضو جدید نمایندگی نیدرزاکسن کانون انجام شد که خانمها: ژیلا نظرپور، سارا سیاحی، لاله پروین نیا و نیشتیمان عبداللهی و آقای آرش آدینه خود را معرفی و صحبت کردند
در پایان مسئول جلسه خانم آزاده قریشی با تشکر ازهمه عزیزان حاضر در این نشست از جمله خانم ها و آقایان: منوچهر شفائی ، صدیقه جعفری ، مهران فاضل زاده، شبنم رضاوند، فرشاد قضائی کاوکانی، آزاده قریشی ، فرشته امیر احمدی، نیشتیمان عبداللهی، لاله پروین نیا، محمد آدینه، دیان دادی ، محسن فرهادی، محمد رسولیان، رضا ویسانیان، آقای شیخ محمدی، پروین سلیمانی، ژیلا نظرپور، وحید حسن زاده، سارا سیاحی، محمدعلی محمودزاده، محمدعلی قدیمی، محمد آدینه، جعفر ابراهیمی، مهدی عطری، بهاره بلورچی، و سایر همکاران که از طریق اتاق پالتاک کانون با ما در ارتباط بودند، در ساعت 16 خاتمه این مراسم را اعلام نمودند.
گزارش جلسه ماهیانه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر 2 مارس2019
رسول عباسی زمان آبادی
جلسه ماهیانه کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر در تاریخ شنبه 2 مارس 2019 ساعت 16:00 در فضای مجازی پالتاک با حضور جمعی ازاعضای کمیته دفاع از حقوق کار و کارگر و فعالان حقوق بشربا موضوعاتی حول محور نقض حقوق کار و کارگر در ایران برگزار شد.در بخش اول اقای محمد ابوطالبی با بررسی موارد نقض حقوق کارگران درماه گذشته به سخنرانی پرداختند باید ابتدا بدانیم ما بنا داریم نسبت به کدام قشر جامعه ورود کنیم . کارگران بیشک میتوان کارگران را بازوان حرکت هر جامعهای به سوی رشد، تعالی و شکوفایی دانست، زیرا در هر جامعهای که از فرصت اندیشه و بازوی هنرمند کارگران بهتر استفاده شود توسعه و پیشرفت رونقی دو چندان خواهد یافت.تصور پیشرفت و توسعه یک جامعه بدون حضور قشری به نام کارگر محال است.ولی در کشوری که به واسطه حکومتی فارغ از قانون و منطق و متکی به سرکوب و نادانی ُ قشر زحمت کش حقوق بگیران و کارگران بیشترین آسیب را متحمل میشوند .برای ارایه بهتر از دسته بندی متداول استفاده کرده ام که مشروحا تقدیم میشود.احضار وبازداشت :ـ احضار جعفر عظیم زاده برای اجرای حکم ۶ سال حبس ایشان ـ بازداشت مادر اسماعیل بخشی همراه با ضرب وشت ـ احضار وکیل اسماعیل بخشی (خانم زیلابی ) ـ بازداشت و جابجایی متناوب خانم پروین محمدی نایب رییس اتحادیه آزاد کارگران از زندان شهید کچویی تا اوین با عدم پذیرش قرار وثیقه ـ بازداشت آقای ترک همدانی وکیل خانم سپیده قلیان ـ بازداشت مجدد محمد خنیفر کارگر هفت تپه و آزادی وی با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیونی ـ بازداشت همراه با یورش وحشیانه مامورین امنیتی به منزل آقای حسین رضایی عضو هیات مدیره صنفی معلمان بوشهر ـبی خبری از مازیار سیدنژاد فعال کارگری فولاد بعد گذشت نزدیک به دوماه از دستگیری وی اخراج :ـ اخراج کارگران مجتمع عسلویه بصورت گروهی و هرماهه ـ اخراج بیش از ۲۰۰ کارگر کارخانه اگزوز سازی خراسان ـاخراج بخشی از کارگران پالایشگاه بیدبلندبهبهان اعتصابات وتجمعات بخش اول : به انگیزه احیای معوقات حقوق و دستمزداز سه ماه تا یکسال انجام شده ـکارگران شهرداری چابهار ـکارکنان بیمارستان خمینی کرج ـ کارگران راه آهن آذربایجان کارگران بازنشسته نیشکر هفت تپه ـ کارکنان دفتر سهام عدالت ـ تعاونی مسکن ایثار جهاد کشاورزیـکارگران بلبرینگ سازی تبریز ـ کارگران شهرداری کرمانشاه ـ کارگران راه آهن زاگرس ـ کارگران قطار شهری اهوازـکارگران شرکت چوب فریم ـ کارگران شهرداری مریوان ـبازنشستگان فرهنگی تهران ـ کارگران شهرداری لوشان ـکارگران شهرداری بیجارـ آتش نشانان شهر سنندج. در قسمت دوم خانم شبنم فتحی به مقایسه ماده ی ۶از اعلامییه حقوق بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختند و سخنرانی خود را اینگونه شروع کردند بند ۶ از اعلامیه جهانی حقوق بشر عنوان کرده است که :هر انسانی سرادار و محق از تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.این ماده در حقیقت حق شناخته شده ء انسان در مقابل قانون است و بدیهی ترین مادهء اعلامیه حقوق بشر این بند میباشد به نحوی که هیچ یک از مفسرین اعلامیهء جهانی بر آن شرحی ننوشته اند و آن را واضح و بدیهی میدانند .در واقع این اصل به شخصیت فرد در جامعه و امنیت فردی و قضاییه هر انسان در مقابل قانون در یک جامعه میپردازد.وقتی قانون أساسی را بررسی میکنیم میبینیم که قانون أساسی ایران به عنوان یک منشور ملّی ضاحرا تلاش کرده حقوق منقابل شهروندان و حاکمان را تدوین نماید و طی أصول متفاوتی امنیت فردی و قضایی را مطرح نموده است که مقدمهء اجرای امنیت قضایی و امنیت فردیست که در سایهء تدوین اجرا و نظارت صحیح قانون در دستگاه قانون گذاری ،اجرایی و قضایی کشور تحقق پیدا میکٌند .در واقع امنیت قضایی افراد با اجرای قانون در جامعه رابطهء تنگاتنگی دارد .در این میان امنیت فردی به عنوان حوضهء احترام به حقوق شهروندان یک جامعه است.قانون اساسی ایران در بسیاری از بند ها واصل ها نکاتِ خوب و قابل پذیرشی را درج کرده است اما متاسفانه به آن عمل نمیشود .اقای محمدصادق شانشین با نگاهی به وضعیت کار در ایران دقایقی به سخنرانی پرداختند تراکم نیروی کار در مجتمعهای صنعتی و کارخانجات در عصر صنعتی شدن، عامل مهمی در ظهور کنشگری جمعیِ کارگران به شمار می رود. ساعات طولانی کار، وضعیت نامناسب معیشت و دستمزد پایین از نخستین دلایل اعتراض کارگران و سرآغاز تحرکات کارگری در آن دوره بوده است. بر خلاف دیدگاه های جنبش کارگری، اکثر محققان حوزه مطالعات کارگری ایران، اتفاق نظر دارند که مبارزات کارگران ایرانی بیشتر از آنچه نشانگر یک جنبش باشد، بیانگر «تحرکات کارگری» پراکنده و سازمان نیافته است. با این حال، در حیات اجتماعی ایران، تاریخ مبارزات کارگری از قدمتی صد ساله برخوردار است. شاید بتوان گفت که «ایجاد فدراسیون ملی سندیکاها در ١٩٢١ که توسط سوسیالیستها و کمونیستهای ایرانی طرح ریزی شده بود، از نخستین تلاشهای جدی در راستای تشکیل کانون مبارزات کارگری محسوب می گردد»[1]. در واقع از این دوره به بعد، حیات اجتماعی- سیاسی ایران، جریان نوینی را در عرصه مبارزه تجربه می کند.نقش کارگران در تحولات سیاسی ایران قرن بیستم، غیرقابل انکار است .نقش کارگران در تحولات سیاسی ایران قرن بیستم، از انقلاب مشروطه ١٢٨۵ تا ملی شدن صنعت نفت در دهه ١٣٣٠ و مبارزه علیه استبداد محمدرضا شاه تا ظهور انقلاب ١٣۵٧، غیر قابل انکار است. پس از انقلاب نیز، علیرغم فراز و فرودهای متعدد، تحرکات کارگری کماکان در راستای اهداف صنفی و گروهی تداوم داشته است. آمار و ارقام صعودی اعتراضات، اعتصابات و مبارزات کارگری در شهرهای مختلف ایران طی چند سال اخیر هم گویای این واقعیت است که تحرکات کارگری در ایران کماکان، زنده، پویا و قابل تأمل است. به طور کلی، تاریخ تحرکات کارگری ایران را میتوان در مقاطع تاریخی مختلف مورد مطالعه قرار داد. بدیهی است که هر دوره از آن نیز متناسب با منطق و مکانیسم خاص خود قابل بررسی است. در این نوشتار، مقاطع تاریخی پیش از انقلاب ١٣۵٧ به عنوان دوره اول، سالهای اولیه انقلاب تا پایان جنگ دوره دوم، فعالیت کارگران در دوران سازندگی و اصلاحات دوره سوم و تحرکات کارگران در دولتهای احمدی نژاد و روحانی، به عنوان دوره چهارم مبارزات کارگری ایران در نظر گرفته شده است.در بخش پایانی اقای رسول عباسی زمان ابادی با بررسی قانون کار در ایران دقایقی به سخنرانی پرداختند ..قانون، از واژۀ یونانی «کنون» مشتق شده است و به مفهوم خط کش یا قاعده است؛ اما قانون به معنای عام، وجه تفکیک زندگی مدنی از زندگی غیرمدنی انسانها است. تمدن، در یک مفهوم، نتیجۀ پدید آمدن قانون در زندگی انسانها است. انسانها، تا زمانی که چیزی را به نام قاعده و قانون نمی شناختند، اثری از تمدن هم در میان شان وجود نداشت. بعد از ورود قانون و نظم در زندگی انسانی، انسان وارد مرحلۀ تمدن شد؛ یعنی انسان آغاز به متمدن شدن کرد.با این تفاسیر که خدمتتون عرش کردم وقتی قانون، وجه تشخیص زندگی متمدن از غیرمتمدن هست، پس اهمیت قانون در زندگی انسان امروزی، که متمدن ترین انسان، در طول تأریخ انسانیت است، یک امر کاملاً واضح و بدیهی به شمار می رود. ارزشهای زندگی انسان، امروز بیشتر از هر وقت دیگر نیاز به قانون دارد. ارزش های امروزین همه مبتنی اند بر عدالت؛ و قانون بهترین نهادیست در زندگی انسانها که اگر به صورت درست اجرا شود، می تواند عدالت را به وجه احسن تأمین کرده و ضمانتی برای ارزشهای انسانی ایجاد کند.در این جا وقتی از قانون یاد آور می شویم منظور عرف، عادات یا در کل تعاملات اجتماعی و مقرارت مذهبی نیست، منظور ما مقرراتیست که توسط مردم و یا نمایندگان منتخب شان در چارچوب دولتهای مدرن و دموکراتیک وضع شده و قابل اجرا می باشند.تا زمانی که جاکمیت قانون در یک جامعه شکل نگیرد، وجود قانون مُدوّن و یا غیر مُدوّن در آن جامعه نمی تواند کارکرد مثبت داشته باشد.حاکمیت قانون را می توان چنین تعریف کرد:وجود زمینه های ذهنی و عینی برای تطبیق قانون و برتری قانون نسبت به تمام مراجع دیگر در جامعه.»حاکمیت قانون دارای دو وجه است:یکی این که، شهروندان جامعه در سطحی قرار بگیرند، که قانون پذیری به ویژگی فرهنگی شان تبدیل شود. یعنی قانون پذیری میان شهروندان جامعه به یک ویژگی عام تبدیل شده و ضمانتهای اخلاقی برای آن مهیا شود. این زمانی ممکن است، که از راه آموزش و پرورش در مکاتب، تبلیغ و گفتگو در رسانه های دیداری و شنیداری، چاپ کتب و سایر نشریات چاپی، سود فردی و اجتماعی قانون پذیری و زیانهای فردی و اجتماعی قانون گریزی، به شهروندان رسانیده شود؛ تا به مرور زمان آهسته ـ آهسته، فرهنگ قانون پذیری در جامعه شکل بگیرد.دوم این که، مراجع و ارگانهای تطبیق و نظارت بر تطبیق قانون، به وجه احسن، در جامعه بنیانگذاری شوند تا تخلفات احتمالی از قانون را مهار ساخته و جنبۀ عینی حاکمیت قانون را در جامعه به نمایش بگذارند
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی سوئیس مارس ۲۰۱۹
رسول پور آزاد
این جلسه در روز ۱۰ مارس ۲۰۱۹درساعت۱۳به وقت اروپای مرکزی در مکانی به نام کازاما برگزار شد. در ابتدای جلسه خانم دهبزرگی منشی جلسه با عرض خیرمقدم به حاضرین جلسه را آعاز کردند. منشی جلسه خانم ده بزرگی در ابتدا از اولین سخنران جلسه آقای جعفر فرد کریمی دعوت کردند تا گزارش وتحلیل نقض حقوق بشر در بهمن ماه ۹۷ را ازطریق پالتاک به شرح برسانند. گزارش ماهانه؛ نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر در بهمن ماه ۹۷ :اخبار نقض حقوق بشر در بهمن ماه ۹۷ با کمتر از ۱۰ مورد اعدام، بازداشت فعالان صنفی و کارگری، بازداشت اتنیکها و و محکومیت های گسترده فعالان مدنی، نقض گسترده حقوق زندانیان، نقض پایدار آزادی بیان، نقض حقوق کودکان، تجمعات کارگری و اصناف بخصوص در زمینه معوقات مزدی و موارد دیگری که در استانهای مختلف رخ داد، همراه بود. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی گردآوری شده که صحت آنها به احراز رسیده است.
اعدام:مجازات اعدام از مهمترین موارد نقض حقوق بشر و حق حیات در ایران به شمار می روداز مهمترین رویداد ها در این زمینه نزدیک تر شدن دو کودک-مجرم به مرگ بود. حکم اعدام یکی از آنان در دیوان عالی کشور تایید شده و حکم دیگری به اجرای احکام رفته است. از دیگر مهمترین اخبار در این زمنیه نقض ارسلان خودکام عضو سابق سپاه پاسداران و زندانی محبوس در زندان ارومیه بود که با اعتراض سازمان اطلاعات سپاه مواجه شده است. حکم اعدام این زندانی به ده سال حبس تعزیری تقلیل یافته است.
آزادی اندیشه و بیان: در این ماه صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران مدعی شد که هیچ محکومی با عنوان “زندانی سیاسی” در رندان های ایران نداریم. وی همچنین محبوس بودن افرادی به خاطر نقد صرف در ایران را “دروغی بزرگ” خواند. رئیس قوه قضاییه در حالی وجود زندانیان عقیدتی در ایران را رد می کند که به گواه نهادهای مدافع حقوق بشر و همینطور ارکانهای سازمان ملل حکومت ایران در زمره نظامهایی با بیشترین میزان نقض حق آزادی اندیشه و بیان شهروندان خود است. در این زمینه برخی از فعالان مدنی همچون دو شهروند اهل پیرانشهر جمعا به ۱۴ سال حبس، محمد نجفی، وکیل دادگستری به دو سال حبس دیگر ، فرهاد میثمی و رضا خندان هر کدام به ۶ سال حبس، رتبه یک آزمون کارشناسی ارشد به اتهام توهین به رئیس جمهور به ۶ماه حبس، یاشار سلطانی به ۵ سال حبس، هفت تن از معترضان دی ماه به جزای نقدی بدل از حبس، سیزده متهم اعتراضات مرداد ۹۷ به شش ماه تا یک سال حبس، عضو شورای شهر اصفهان به ۶ ماه حبس،جمال کرمانی به۱۱سال حبس، مسعود شمس نژاد، وکیل دادگستری به ۶ سال حبس، افشاءکننده اطلاعات “محل صرف هزینهها و املاک شهرداری” به ۶ ماه حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری، ۴ متهم سیاسی جمعا به ۸ سال حبس، سحر کاظمی به ۵ سال حبس، میثم بهرام آبادی به ۷ ماه و ۱۵ روز حبس تعزیری و ۶۲ ضربه شلاق، مهدی معتمدی مهر به یک سال حبس محکوم شدند. بازداشت کوتاه مدت یک خبرنگار به دلیل بازتاب اخبار مشکلات کارگران در قزوین و مجتبی داداشی دانشجوی منتقد در سبزوار؛ بازداشت و ماشاالله شمس الواعظین، به دادسرای اوین، ابوالفضل قدیانی به دادگاه، فرزانه زیلابی، وکیل اسماعیل بخشی به دادسرای شوش و وریا غفوری به حراست وزارت ورزش احضار شدند.
زندان:وضعیت زندانیان در ایران با توجه به افزایش روزافزون شمار محبوسین بسیار بغرنج است. زندانیان همواره با توجه به بی توجهی مسولین به سلامت زندانیان، ایجاد تفرقه و کمبود فضا و امکانات با تهدیدات جدی مواجه بوده اند.در این ماه با ورود موج جدیدی از زندانیان به زندان قزلحصار در کنار شیوع شپش و ساس، چند مورد ابتلا به بیماری سل در این زندان رویت شده است. این زندانیان تازه وارد که در روزهای اخیر بازداشت شده اند عمدتا از مصرف کنندگان مواد مخدر هستند و بدون طی مرحله قرنطینه به بندهای عمومی زندان منتقل شده اند. بالاگرفتن تب بیماریهای عفونی از جمله دیده شدن چندین مورد ابتلا به سل باعث نگرانی زندانیان و خانواده های آنان شده است.
اقلیت های ملی و مذهبی: این ماه فرزاد روحانی منشادی، رویا حسین زاده، افسانه امامی، آتسا احمدآئی شهروندان بهایی؛ دو نوکیش مسیحی در اصفهان و شیراز و شش نوکیش مسیحی در رشت ؛ دو روحانی اهل سنت در ارومیه و سیریک و تلاش برای بازداشت یک شهروند بهایی دیگر در یزد بازداشت شدند همچنین سه شهروند بهایی در شیراز هر کدام به یک سال حبس، سهیل حقدوست شهروند بهایی اهل قائمشهر به یک سال حبس، مجیدرضا سوزنچی، نوکیش مسیحی به دو سال حبس و پنج شهروند بهایی در شیراز مجموعا به ۳۰ ماه حبس محکوم شدند.از دیگر مهمترین اخبار در زمینه نقض حقوق اقلیت های مذهبی میتوان به احضار و بازجویی از مولوی محمدحسین گرگیج در دادگاه ویژه روحانیت گرگان، ممانعت از فعالیت اقتصادی و بازداشت یک شهروند بهایی در آذربایجان غربی، اخراج سپهر شهیدی قمصری دانشجوی بهایی از دانشگاه و ممانعت از ثبت نام فاطمه محمدی، نوکیش مسیحی در دانشگاه اشاره کرد.
حقوق کودک: در این ماه دختر ۱۱ ساله ای به نام “رها” که در یکی از روستاهای اطراف ایلام بعنوان زن دوم، به عقد یک مرد پنجاه ساله که دارای ۷ فرزند است درآمده بود با ورود دادستانی به موضوع به بهزیستی سپرده شد و همسر وی بازداشت شد.
کارگران و أصناف: فرزانه زیلابی، وکیل اسماعیل بخشی که به عنوان مطلع به شعبه سوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شوش احضار شده بود اعلام کرد مامورین دادسرا با خواهر اسماعیل بخشی برخورد فیزیکی کرده و به مادرش دستبند زده اند که منجر به شوک عصبی و انتقال وی به بیمارستان شده است. یک کولبر در سردشت، سه کولبر در مناطق مرزی ماکو و بانه، سه کولبر در مناطق مرزی سلماس و بانه، سه کولبر در مناطق مرزی سردشت و بانه، یک کولبر در مناطق مرزی ماکو، یک کولبر در مناطق مرزی پیرانشهر و یک کولبر در مرز بانه کشته و زخمی شدند. سپس از دیگر سخنران جلسه آقای رسول پورآزاد دعوت بعمل آمد تا سخنرانی خود را در مورد روز بین المللی شادی را آغاز کنند .
از سال ۲۰۱۳ سازمان ملل متحد روز بیستم ماه مارس را به عنوان “روز بین المللی شادی” جشن می گیرد تا اهمیت شاد بودن در زندگی را به مردم سراسر جهان گوشزد کند. در سال ۲۰۱۵ سازمان ملل ۱۷ هدف را برای رسیدن به توسعه پایدار به عنوان “اهداف توسعه پایدار” در دستور کار خود قرار داد، تا بواسطه آن فقر را در سراسر جهان ریشه کن کند، نابرابری را از میان بردارد، و سیاره زمین را محافظت کند. سه عاملی که برآورده شدن آن رفاه و شادی را برای تمام ساکنان کره زمین به همراه می آورد. سازمان ملل متحد از همه افراد در تمام جهان و در هر سنی دعوت می کند که در هر رده تحصیلی، شغلی و اجتماعی که هستند، روز بین المللی شادی را جشن بگیرند. شادی حق همه ساکنین کره زمین است و هیچ کسی در هیچ کجای دنیا حق ندارد شادی را از انسان ها دریغ کند. شادی به معنای وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی و سرور است. برای شادی مرز و چارچوب مشخص و تعریفشدهای نمیتوان در نظر گرفت؛ زیرا از دید اشخاص و فرهنگهای مختلف شادی معنا و مصادیق مختلف و متفاوت پیدا میکند.
از مهمترین دلایل افزایش بیماریهای روحی – روانی در مردم کاهش شادی و نشاط در میان آنان است. اگر به این مسئله بهطورجدی پرداخته نشود خسارات جبرانناپذیری بر پیکره سلامت جامعه وارد خواهد شد. ازاینرو اندیشمندان جهانی بهمنظور ایجاد این روحیه شاد در مردم به روشهای مختلفی متوسل شدهاند و به دنبال ابتکاراتی در خصوص افزایش روحیه شادی در مردم هستند. افسردگیها و عدم رضایت از زندگی در روند رشد و پیشرفت یک جامعه و کشور نیز تأثیر زیادی خواهد گذاشت. افرادی که شاد نیستند انگیزهای برای کار کردن ندارند و برای حرکت به سمت تعالی و پیشرفت تلاشی نمیکنند. طی اماری که سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد،کشور فنلاند است. شهروندان فنلاندی بالا ترین معیار مهم شادی را گزارش کردند:امید به زندگی بالا ، توزیع عادلانه درآمد، سخاوت، اعتماد و آزادی دلیل این شادی است و اما کشور خودمان ایران در این امار ایران جزو اخرین کشور ها یعنی غمگین طرین کشور های جهان قرار دارد و عجیب است مردم ایرانی که با کوچک ترین موسیقی و با کوچک طرین سوژه طنز شادی و طنز سازی میکنند چرا باید در ته جدول باشند دلیل ان هم متاسفانه واضح است کشوری که در بیشتر روز های سال خود با عزاداری سر میشود و جوانانش راهی برای تفریح ندارند باید هم جایگاهش انجا باشد وقتی در کشوری طبقه به وجود بیاید یعنی به خودی خود نابودی شادی رو باید تصور کنیم کشوری که ۷۵ درصد ان زیر ۳۵ سال سن دارند چرا باید افسرده ترین کشور دنیا ویا عصبی ترین کشور دنیا باشیم. این که مردم کشور ما عصبی هستند هم میتوانیم به تعداد زیاد در فیلم هایی که در کشور تولید میشوند نگاه کنیم که انگار اگر در یک فیلم بخشی از آن را به دعوا اختصاص ندهند آن فیلم اصلا دیده نمیشود . خلاصه با این نوع مدیریت و این مسئولین که کشور ایران را اداره میکنند جایگاهی بهتر این که جزو افسرده ترین کشور های جهان باشیم پیدا نخواهیم کرد..سپس دیگر سخنران جلسه آقای هادی جعفرپور تا سخنرانی خود را در مورد روز بین المللی نوروز را آغاز کردند.
روز بین المللی نوروز:تاریخ سرزمین ما همواره از بدو به وجود آمدن با فراز و نشیبهای فراوان و به قدرت رسیدن پادشاهان لایق و نالایق رو به رو بوده و در طی این سالها مورد حمل بیگانگانی همچون یونانی ها، اعراب و مغولها که با نابودی کتابخانهها و ویرانی هایی که انجام دادتد، باعث شدن از فرهنگ و آداب و روسوم ما چیز زیادی به جا نمانده و تمام آثار باستانی و کتابها و اطلاعات فرهنگی و تاریخی ما از بین رفته یا در حال نابود شدن است. و این می تواند دلیل بر پراکنده بودن موضوعات مختلف در تاریخ ما باشد. به عنوان مثال قدمت جشنهای ایران باستان منجمله نوروز به پادشاهی جمشید باز می گردد و جالبتر از آن در زمان هخامنشیان نیز که یکی از جشنهای مهم آن زمان بود نیز در کتابهای تاریخی خیلی مختصر و یا هیچ نوشته ای به چشم نمی خورد و در زمان ساسانیان به طور کامل در مورد جشنهای ایران باستان گفته شده است.
جشن و سرور جایگاه بالایی در فرهنگ سرزمین مادریمان داشته. ایرانیان قدیم از گریه و زاری و اندوه خودداری و بر عکس برای آرامش تن و شادی روان جشنهای زیادی بر پا میکردند. به طوری که در آثار الباقی به نقل از بیرونی آماده شمردن جشنهای ایرانیان همانند شمار کردن آب گذرهای یک سیلاب، غیر ممکن است. جشنهای سالیانه گذشتگان عموما دارای صورت دهقانی و روستایی بود و در اصل با امور کشاورزی بستگی داشته و چون دین رسمی این اعیاد را پذیرفته بود، هنگام اجرای جشن از یک طرف مراسم مذهبی صورت میگرفت و از طرف دیگر تشریفات و اعماعل خاص انجام میشد. مبدا این اعمال اخیر، اعتقاد به سحر و جدو بود، اما رفته رفته مبدل به مراسم عادی گشت، تفریحات عامیانه نیز از هر قبیل در آن آورده شده بود. چنانکه رسم عوام الناس و محققان روسوم عامیانه ملل بخوبی از آن اطلاع دارند، اکثر این جشنهای سالیانه را مردمان با یکی از حوادث تاریخ داستانی مربوط میکردند. مثل جشن فروردین، گاهانبار، تیرگان، مهرگان، ساده و ماهها. مثلا فلان عید را یادگار فلان واقعه میدانستند، که در عهد جمشید، فریدون یا پهلونی، دستانی رخ داده بود. ظاهرا در عهد قدیم، سال از مهر ماه شروع میشده و عید مهرگان که جشن پاییزی است، در آن اوقات اول سال، بشمار میرفته، اما از علائمی که در تقویم هست، میتوان حدس زد، که در روزگار بعد، وقتی آغاز سال را در ابتدای فصل بهار قرار دادند، یکسان با ماه دذو ( ماه اوهرمزد ) یا ماه دی شروع شده. به
عقیده نیبرگ در آن زمان سه نو تقویم وجود داشت:
۱) تقویم قمری، که در آن هر سال قمری ۳۵۵ یا ۳۵۳ روز داشت.
۲) تقویم کشوری و رسمی شمسی، که روژوهیژگیه می خواندند و دارای ۱۲ ماه ۳۰ روز به اضافه ۵ روز خمسه مسترقه یا پنجه دزدیده بود. ۳) تقویم دینی، که آن را وهیژگیه مینامیدند. در میان اعیاد، آنکه بیشتر قبول عام داشت، چنانکه امروز نیز دارد، نوروز بود، که آن را نوگ روز می گفتند. این جشن در آغاز سال یعنی اول فروردین و هرمزد که نام پاک اهورامزدا میباشد بود و در سال دینی بلافاصله بعد از عید فروردیگان می آمد. فروردین ماه متعلق به فروهرهای پاکانت که برای دیدار کسان خود به زمین آماده و پس از مدتی توقف به جای خویش باز می گردند. به همین جهت ایرانیان چند روز پیش از آغاز جشن و عید به خانه تکانی و پاکیزه کردن اثاثیه می پرداختند تا فروهران در هنگام به فرود آمدن به زمین، آنها را پاک و خرم ببینند و با شادی و سرور به مکان خود باز گردند. در شب نوروز که فروهرهای در گذشتگان به زمین فرود می آیند، برای فرخندگی و میمنت آتش روشن میکردند و به نام هفت امشاسپندان، سفرههای هفت سین ترتیب میدادند. به موجب روایت دینکرد، هر پادشاهی در این روز فرخنده رعیت ممالک خویش را قرین شادی و خرمی می کرد و در این عید کسانی که کار میکردند، دست از کار کشیده به استراحت و شادمانی می پرداختند. به غیر از بیرونی چندین از مورخان عرب و ایرانی عید نوروز را توصیف کردهاند و شعرایی مانند فردوسی، منوچهری و خیام در اشعار خود آن را ستوده اند.
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افرز خشست
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو، که امروز خشست
اکنون که جهان را به خوشی دسترسیست
در هر نفسی خورش عیسی نفسیست
روزیست خوش و هوا نه سردست و نه گرم
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل، بزبان پهلوی، با گل زرد
فریاد همی زند که ((می باید خورد.!))
به نقل از خیام در نوروزنامه سبب نهادن نوروز آن بود که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هر ۳۶۵ روز و ربعی از شبانروز به اول دقیقه حمل باز آید. و به همان وقت و روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند آمد، چه هر سال از مدت همی کم شود، و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دگر مردمان بدو اقتدا کردند. دوران شهریاری جمشید اثر طلائی تاریخ ایران است. او چهارمین پادشاه دودمان پیشدادیدی تاریخ ایران پسر تهمورث است. نام جمشید در گاتها و یشتها به چشم می خورد و از او بدین گونه آمده: در حالی که بر فرازی البرز کوه بر تخت زرین نشسته و بر بالش زرنگار تکیه زده، ایزد هوا و باد را ستایش میکند و از او چنین میخواهد: این کامیابی را به من ده تو ای زبردست، که من در شهریاری خود چهارپایان و انسان را فنا ناپذیر کنم، آب و گیاهها را خشک نشدنی سازم و انسانها غذاهای زیان ناپذیر خورند.
نوروز عید بهاری است و آثاری از گموک، که جشن بابلیان بود، در آن باقی است. در این روز مالیاتهای وصول شده را به حضور شاه عرضه میداشتند و شاه به عزل و نصب حکام می پردخت. و نیز در نوروز سکه نو می زدند و آتشکدهها را پاک و طاهر می کردند. عید نوروز ۶ روز متولی دوام داشت و در این ۶ روز سلاطین بار عام میدادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتیب منظم میپذیرفتند و به حضار عیدی می دادند و روز ششم عید را سلاطین برای خود و محرمان درگاه جشن می گرفتند. فی الواقع در روز اول و روز ششم نوروز، همه قسم مراسم متداوله ملی اجرا می شد. در روز اول مردم صبح بسیار زود برخاسته، به کنار نهرها و قناتها رفته و شستشو می کردند و به یکدیگر آب می پاشیدند و شیرینی تعارف میکردند. صبح پیش از آنکه کلامی ادا کنند، شکر می خوردند یا ۳ مرتبه عسل می لیسیدند و برای حفظ بدن از ناخوشیها و بدبختیها روغن به تن می مالیدند و خود را با ۳ قطعه موم دود میدادند. خزعلی، عضو مجلس خبرگان: عید نوروز، عید مختصری است. عید غدیر باید عید بزرگ مسلمانان باشد. مدیران باید در انجام کارها دل مردم را به دست آورند نه افراد خاص،چرا که این مردم هستند که انقلاب کردند و باعث زمینه سازی عدالت در جامعه اسلامی ایران شدند.به گزارش مهر ، عضو مجلس خبرگان و دبیر کل بنیاد بین المللی غدیر، دیروز در جلسه شورای اداری استان تهران اظهار داشت: بنیاد بین المللی غدیر، هم اکنون در ۲۹ استان کشور غیر از استان کردستان فعال است که شعبه استانی ما نیز در این استان به زودی راه اندازی خواهد شد.همچنین بنیاد بین المللی غدیر در کشورهای آلمان، هلند، بلژیک ، هند، لبنان، سوریه، حجاز، عراق و ۵ کشور حاشیه دریای خزر نیز نمایندگی دارد که به ترویج فرهنگ علوی می پردازد.خزعلی تاکید کرد: باید افرادی از سوی مسئولان در مسئولیت های مختلف به کار گرفته شوند که به درد مردم بخوردند وگرنه نباید به واسطه دوستی ، آشنایی و یا قومیت، این افراد را در مسئولیت های متفاوت به کار گرفت.وی با بیان اینکه روسا و مسئولان نباید به ریاست و مسئولیت خود غره شوند، تصریح کرد: غرور کاذب باعث میشود که قلب انسانها کریه شده و نتوانند به مسئولیت های خود به نحو احسن بپردازند.خزعلی با بیان اینکه عید غدیر باید عید بزرگ مسلمانان و مردم کشورمان باشد ، گفت: نوروز نیز عید مختصری است عید طبیعت و بهار است و نباید عید بزرگ ما محسوب شود بلکه این غدیر است که می تواند عید بزرگ ما باشد. با این حال با تمام تلاشهای که برای از بین بردن نوروز انجام شده و همچنان ادامه دارد در روند به جا آوردن و جشن گرفتن نوروز اختلالی بوجود نیامده و پا برجاست. مجمع عمومی سازمان ملل، برای نخستین بار در تاریخ این سازمان، در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ مصادف با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای، ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چهارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به رسمیت شناخت و در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امرزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شده است. و پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ هم، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد ، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی به ثبت جهانی رسیده بود.
سپس از آقای حمید ابراهیمی دعوت بعمل آمد تا سخنرانی خود را در مورد بررسی ماده 7 اعلامیه حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آغاز نماید. ماده هفتم ازاعلامیه جهانی حقوق بشر که به اختصار آنرا حق تساوی فردی دربرابر قانون نیز میتوان نامیدبر برخورداری یکسان وبدون تبعیض تمامی افراد از قانون اشاره دارد وبیان میدارد که همه افراد درپیشگاه قانون یکسان وبرابر هستند وحق دارند بدون هیچگونه تفاوتی ازحمایت قانون بهره مند گردند وهرکس حق دارد در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این اعلامیه باشدودرمقابل هرعملی که چنین تبعیضی را حمایت کند ازحمایت یکسان قانون برخوردار شوند.بعبارت دیگر افراد نباید برمبنای جنسیت،قومیت یانژاد یا تفاوت طبقاتی ومواردی ازاین دست با برخورد دوگانه قانون روبرو گردند.تساوی وبرابری حقوقی وقانونی مهمترین عامل برقراری عدالت اجتماعی درجامعه است به این معنا که فرد صرف نظر ازهرگونه تفاوتها بعنوان یک انسان درپیشگاه قانون لحاظ میگردد و هیچگونه تمایز فردی سبب بروز رفتار حقوقی وقانونی دوگانه درقبال افراد نمیگردد.وجود قوانین عادلانه ویکسان درجامعه خودبخود زمینه احترام به قانون رادرافراد بوجود می آورد وازحس قانونگریزی افراد جامعه و بیزاری آنها از قوانین می کاهد
.اغراق نیست اگر بگوییم کشورهای پیشرفته دردنیای امروز تنها بادرنظرگرفتن همین اصل ساده توانسته اند نظم واخلاق اجتماعی رادر جوامع خود که افرادی ازتمام ملیتها رادربرمیگیرد ایجاد نمایند درصورتیکه درجوامع متحجر شرق سعی بر ازبین بردن تفاوتها برای رسیدن به همگرایی وایجاد نظم اجتماعی میشود که نتیجه ای جز تنفر قومی وعقیدتی بهمراه ندارد. از سخنران بعدی جلسه آقای امام قلی دعوت بعمل آورد تا سخنرانی خود را در مورد روز بین المللی تبعیض نژادی را آغاز کنند. ملت های در حال مبارزه علیه نژاد پرستی و تبعیض نژادی در طول تاریخ، “تبعیضنژادی» یکی از باسابقهترین و در عین حال ضد بشریترین تهدید علیه ارزشهای بنیادین انسانی محسوب میشود که منجر به محروم ساختن گروهی از انسانها از یک حق یا امتیاز به دلیل معیارهایی چون جنسیت، تعلق قومی، رنگ پوست و … میشود. در واقع، گسترده تاریخ بشریت آکنده از رفتارهای مبتنی بر تبعیض نژادی بوده است که از یونان باستان تا تاریخ معاصر آمریکا ادامه داشته است. با توجه به اینکه مبارزات گستردهای در سطح جهانی علیه تبعیضنژادی صورت گرفته است، اما هنوز هم در برخی از جوامع گروههای مسلطی با تحقیر سایر گروهها از جمله اقلیتها ارزشهای برابری انسانها بر پایه احترام بر حقوق بشر را نادیده میگیرند که این امر به عنوان تهدیدی برای جامعه و برای شخصی که مورد تبعیض قرار گرفته تلقی میشود. به طور مثل می توان به کشور ایران اشاره کرد. که همیشه همیشه هم عقلیت ها و هم میلیت های ترک آذربایجان .کرد. عرب. بلوچ و غیره همواره مورد تبعیض وتحقیر قرار میگرد چه از نگاه افکاره دینی نژادی فرهنگی و یا زبانی زنده باد دومکراسی زنده باد عدالت اجتماعی و آزادی.
سخنران بعدی جلسه خانم ضیایی سخنرانی خود را در مورد فقر در ایران را آغاز کردند. در تعریف :فقر مفهومی است پیچیده و چند بعدی و طبعاً بر سر تعریف آن در سطوح جهانی و ملی اختلافنظرهای فراوان وجود دارد. فقر را تنها نباید بر پایه سطح درآمد و در قالب یک متغیر صرفاً پولی اندازهگیری کرد. ابعاد دیگر آن را هم باید در نظر گرفت، از جمله درجه آسیبپذیری فقیران در برابر مخاطرات گوناگون، عدم دستیابی آنان به شماری از خدمات اساسی (آب، برق، تلفن، حمل و نقل و غیره…)، ناشنیده ماندن صدای آنها در فضای جامعه و نیز کمبود مشارکت آنها در صحنه سیاسی. با این همه سادهترین و قابل فهمترین ملاک برای اندازهگیری خط فقر، محاسبه هزینه پولی برای نیازهای اساسی است که مهمترین مؤلفه آن سبد غذایی تأمینکننده حداقل کالری مورد احتیاج (۲۱۰۰ تا ۲۳۰۰) در روز است. به علاوه در تعریف پدیده فقر، هم مفهوم مطلق آن در نظر گرفته میشود و هم مفهوم نسبی آن:
* در مورد «فقر مطلق»، ارزش پولی از بدیهیترین و سادهترین نیازهای مادی انسان (غذا، لباس، مسکن) محاسبه میشود. مشهورترین شاخص پولی در این زمینه، که برای ارزیابی فقر در جهان مورد استفاده قرار میگیرد، از سوی «بانک جهانی» تهیه شده که معادل یک دلار و نود سنت در روز برای یک نفر است. این «خط فقر مطلق» است و فقیران مطلق کسانی هستند که درآمد روزانه آنها زیر این خط باشد. طبعاً یک دلار و نود سنت در همه کشورهای جهان از قدرت خرید یکسانی برخوردار نیست و، به همین علت، بر حسب «برابری قدرت خرید» تعدیل میشود. کاربرد مفهوم «فقر مطلق» عمدتاً محدود به فضای کشورهای در حال توسعه است.
* فقر نسبی زمان و مکان را در نظر میگیرد و بر تفاوت میان کشورهای ثروتمند و فقیر تأکید دارد. کسی که در لندن خود را فقیر به حساب میآورد، در شمار زیادی ازکشورهای آفریقایی الزاماً فقیر نیست. داشتن خود رو و اینترنت و موبایل برای یک کامبوجی نشانه برخورداری از یک زندگی نسبتاً مرفه است، حال آنکه در آمریکا چنین پیامی را در بر ندارد. حال با این تعابیر به سراغ تعبیر فقر در ایران میرویم.یک میلیون و ۱۱۱ هزار و۲۶۷ تومان، حداقل دستمزد در سال ۹۷ بوده است؛ رقمی کمتر از نصف خط فقر اعلام شده. خط فقری که گفته میشود در شهریورماه امسال در تهران برای یک خانوار ۴ نفره۳ میلیون تومان بوده است. ۱۴ تا ۱۸ درصد مردم زیر خط فقر بودند که این میزان امروزه به ۱۸ تا ۳۵ درصد رسیده است. بر این اساس خانوارهای ایرانی در بهمنماه سال جاری حدود ۹۰ درصد بیشتر از همین ماه در سال گذشته برای خرید گروه گوشتها هزینه کردهاند. در سایر گروههای خوراکی نیز تورم عمدتاً رو به رشد بوده به طوری که در نان و غلات ۲۸.۱ درصد، سبزیجات ۷۲.۹، دخانیات ۱۳۶.۳ «مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوختها» ۲۳.۳، حمل و نقل ۴۲.۵، مبلمان و لوازم خانگی ۷۴ و در ارتباطات ۳۶ درصد تورم اعلام شده است. روش محاسبه خط فقر: در این مطالعه، روش هزینه حداقل نیازهای اساسی تکراری : (Cost of Basic Needs) :در این روش یک سبد خوراکی بهعنوان مرجع انتخاب میشود که در این مطالعه سبد خوراکی تامینکننده ۲۱۰۰ کیلو کالری انتخاب میشود. سپس هزینه دستیابی به این سبد برای فقرا بر اساس دادههای موجود، استخراج میشود. با مشخص شدن هزینه تامین این سبد، خط فقر خوراکی به دست میآید. سپس با استفاده از معکوس ضریب اِنگل در حول و حوش خط فقر (سهم هزینه خوراکی از کل هزینه خانوار) خط فقر کل تخمین زده میشود. منطق استفاده از ضریب اِنگل آن است که فرض میشود شخصی که هزینه خوراکش در محدوده خط فقر است، سایر هزینههایش نیز متناسب با آن است. در این پژوهش، بهجای برآورد خط فقر کشوری (شهری و روستایی) ۹ خط فقر (چهار خط فقر شهری و ۵ خط فقر روستایی) محاسبه شده است. به این منظور از روش هزینه نیازهای اساسی تکراری استفاده شده، با این تفاوت که نوآوریهایی که مرتبط با ویژگیهای جغرافیایی ایران است، به کار بسته شده است. بر این اساس، استانهای دارای بردار قیمتی مشابه در مواد غذایی و مسکن را در یک گروه (خوشه) تعریف کرده و خط فقر برای هر خوشه بهطور جداگانه محاسبه شده است.
جزئیات تورم در بهمن ماه ۹۷:
خط فقر سال ۱۳۹۷: اگر چه مرکز پژوهشهای مجلس، نتایج خود را برای سال جاری تعمیم نداده است، اما میتوان با یک محاسبه ساده حدود خط فقر را برای سال جاری مشخص کرد. محاسبات «دنیای اقتصاد» نشان میدهد بر اساس آمارهای بانک مرکزی، تورم در آبان ماه ۱۳۹۷، نسبت به سال ۱۳۹۵ به میزان ۵۳ درصد افزایش یافته است. چرا منابع رسمی آماری ایران از اعلام خط فقر خودداری میکنند؟ برای ارائه آمار و ارقام درباره فقر و ابعاد آن، هیج منبع رسمی قابل ارجاعی در کشور وجود ندارد. اعلام رسمی شکل واقعی خط فقر که به این معنی است که جمهوری اسلامی باید پس از ۴۰ سال اعلام کند، در بهترین حالت، بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون ایرانی در فقر مطلق فرو برده است، آنهم در کشوری که بر یکی از مهمترین منابع انرژی جهان تکیه دارد. صندوق بینالمللی پول نیز به مانند بانک جهانی پیشبینی کرد رشد اقتصادی امسال و سال آینده ایران منفی خواهد بود. بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به ترتیب منفی ۱.۴۷درصد و منفی ۳.۶۱درصد پیشبینی شده است.
برگرفته از تحقیقات فریدون خاوند، اقتصاددان، تحلیلگر اقتصادی و استاد اقتصاد پاریس فرانسه و منابع معتبر دیگر.
صندوق بینالمللی پول همچنین پیشبینی کرده که اقتصاد ایران سال آینده میلادی ۶/۳درصد کوچکتر خواهد شد. طبق این پیشبینی، نرخ بیکاری نیز به ۷/۱۲درصد افزایش خواهد یافت.این سونامی اقتصادی و سقوط اقتصادی است که مردم ایران با آن مواجه می شوند. ودست آورد آن فقر بیشتروفروپاشی نظام بیشتر خانواده ها و به خطرافتادن سلامت جامعه خواهد بود و این دغدغه بزرگ تمام فعالان حقوق بشر در ایران هست .
خانم ده بزرگی باتشکر از خانم ضیایی جلسه ماهانه نمایندگی سویس در شهر زوریخ را به پایان رساندند در این جلسه آقایان .علی امام قلی . حمید ابراهیمی.هادی جعفر پور .رسول پورآزاد. مهرداد صفری اسکویی. مهرداد یگانه و خانم هامریم احمدی .مریم ضیایی . مهسا زکایی .فیروزه دهبزرگی و کسانی که از طریق پالتاک شرکت کردندآقایان جعفر فرد کریمی و احسان زندی لک. رییس جلسه:آقای امیری منشی جلسه: خانم فیروزه ده بزرگی و صدابردار :آقای ابراهیمی . مهمانان جلسه آقاوخانم لرستانی
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو17 مارس
علی هژبری
جلسه ماهیانه کمیته ی دفاع از حقوق جوان و دانشجو روز یکشنبه 17 مارس 2019 ساعت 15:00 به وقت مرکزی با حضور جمعی از دوستداران و فعالین حقوق بشر و اعضای کمیته ی جوان و دانشجو پیرو موضوع نقض حقوق بشر در ایران در اتاق پالتاک برگزار شد. این سخنرانی موضوعات مورد بحث مختلفی داشت که به سمع شما عزیزان میرسانیم. در ابتدا با آقای علی ایزی با موضوع گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق جوان و دانشجو در ماه گذشته جلسه آغاز شد.خبر: آقای رضا شهابی فعال سرشناس کارگری از زندان رجایی شهر کرج به بند ۲۰۹ وابسته به وزارت اطلاعات واقع در زندان اوین منتقل شد.آقای رضا شهابی به تازگی دو سکته قلبی را در زندان تجربه کرده است. موارد نقض:ماده 1: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند.ماده 3: حق حیات برای همه.ماده 5:شکنجه ممنوع.ماده 8: رعایت حقوق انسانی توسط قانون
خبر: بازداشت و بازجویی ۴ تن در سلماس که ۲ تن در سلماس از سوی اطلاعات سپاه بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفتند و۲ شهروند دیگر نیز در جوانرود و نوسود بازداشت شدند همزمان چندین بازداشت دیگر بخصوص در مریوان انجام شده که بصورت موقت آزاد شدند همگی این افراد با اتهاماتی همچون همکاری با گروههای مخالف نظام روبرو هستند.موارد نقض: ماده 5:شکنجه ممنوع .ماده 9: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی
خبر: شلیک به چهار غیرنظامی دیگر در اشنویه،سردشت و سقز که توسط نیروهای انتظامی و هنگ مرزی جمهوری اسلامی در شهرستانهای ذکر شده انجام گرفته که منجر به کشته شدن آنها و همچنین زخمی شدن عده ایی دیگر شده است.مورد نقض: ماده 3: حق حیات برای همه. ماده 19: حق آزادی بیان
خبر: صدور حکم ۹۹ ضربه شلاق برای متهم تلگرامی که دادگاه تجدید نظر استان سیستان و بلوچستان محکوم شد این مرد جوان گرمه ای را به اتهام مزاحمت تلگرامی منافی عفت به ۹۹ ضربه شلاق و ۶ ماه تبعید به استان سیستان و بلوچستان محکوم گردیده شایان ذکر است که کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا مجازات های تحقیر امیز و منافی کرامت انسانی را ممنوع کرده است.موارد نقض: ماده 6: ارزش انسانی در همه جا. ماده 5:شکنجه ممنوع: خبر: جدیدترین اخبار از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج:پس از تغییرات اخیر و انتقال های تحمیلی تعداد زندانیان سیاسی محبوس در سالن فوق امنیتی ۱۰ در زندان رجایی شهر براساس آخرین آمارها از ۵۴ تن به ۳۰ تن کاهش یافته و این زندانیان در پی حمله گارد ویژه با توسل به زور به این سالن خاص منتقل شده اند و با مشکلات مضاعفی همچون نبود ابگرم برای استحمام و تغذیه نامناسب روبرو هستند. موارد نقض: ماده 3: حق حیات برای همه ماده 8: رعایت حقوق انسانی توسط قانون. ماده 9: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی. ماده 10: حق محاکمه قانونی برای همهخبر: دستگیری ۱۲ خواننده ی مرد و ۹ خواننده ی زن به اصطلاح زیرزمینی در بندرعباس که رییس پلیس امنیت عمومی هرمزگان از شناسایی و دستگیری ۲۱ خواننده فاقد مجوز و پلمپ ۶ استودیوی ضبط موسیقی غیر مجاز در بندرعباس خبر داد.موارد نقض: ماده 23: حق امنیت کار. ماده 22: حق امنیت اجتماعی سپس از سخنران بعدی خانم آزاد بهرامی با موضوع بررسی ماده25 اعلامیه جهانی حقوق بشرو مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اطلاعیه دعوت بعمل آمد.: ماده ۲۵ اعلامیه جهانی آمده،حق خوراک و مسکن و مراقبت های طبی و خدمات لازم اجنماعی برای همه:
الف، هرکس حق دارد که سطح زندگی او،سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک و مسکن ومراقبت های طبی وخدمات لازم اجتماعی تامین کند. وهمچنین حق دارد که در موقع بیکاری،بیماری،نقض اعضاء،بیوگی،پیری یا در تمام موراد دیگری که به علل خارج از اراده انسان،وسایل امرامعاش او از بین رفته باشد.از شرایط آبرومندانه در زندگی برخوردار باشد.
ب،مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند.کودکان چه بر اثر ازدواج و چ بدون ازدواج بدنیا آمده باشند حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم به این نوع اشاره شده، در اصل چهل و سوم، قانون اساسی قانون گذاری آمده است؛برای تامین اسقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد،با حفظ آزادی او؛اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس این ضوابط استوار میشود:تامین نیازهای اساسی؛مسکن،خوراک،پوشاک،بهداشت،درمان آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه،تامین شرایط وامکانات کار برای همه بمنظور رسیدن به اشتغال کاامل وقراردادن وسایل کار در اختیار همۀ کسانی که قادر بکارند.ولی وسایل کارندارند،در شکل تعاونی از راه وام و بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروهی خاص منتهی شود.و نه دولت را به صورت یک کارفرما بزرگ مطلق درآورد.این اقدام باید با رعایت ضرورتهای حاکم بر برنامه ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا وساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغل فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی،سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد؛رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجباری افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره کشی از کار دیگری؛منع اضراربه غیروانحصار واحتکارربا ودیگرمعاملات باطل و حرام؛منع اسراف وتبذیر در همه شیون مربوط به اقتصاد؛اعم از مصرف،سرمایه گذاری تولیدی،توزیع و خدمان؛استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصادکشور؛جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور؛تاکید بر افزایش تولیدات کشاورزی،دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تامین میکند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند واز وابستگی برهاند؛حالا بیایم این قوانین رو باشرایط معیشتی مردم ایران مقایسه کنیم ببینیم آیا این قوانین در ایران اجرا میشود یا نه؟ با آمارها و اخباری که هر روزه انتشار داده میشود و وضعیت حال مردم ایران را نشان میدهد قطعٲ جواب این سوال نه است، و به جرٲت میتوان گفت که مسئولان جمهوری اسلامی ایران در امر،اقتصادی،سیاسی و اجتماعی کامل نمره ی مردودی دارند. در بحث مسکن،که سیر نجومی قیمت مسکن وقیمتهای سرسام آور مسکن به یک معضل برای مردم ایران تبدیل شده است و اتفاقٲ بسیاری از طلاقها در ایران برسرعدم توان مالی برای خرید و اجاره مسکن می باشد.واز طرفی دیگر یکی از دلایل افزایش حاشیه نشینی میتوانه همین بحث مسکن باشه،طبق آماری که درسال ۱۳۹۷ انتشار داده شده حدود ۲۰ میلیون حاشیه نشین در ایران وجود دارد که یک فاجعه اجتماعی واز طرفی بی کفایتی مسئولان را نشان می دهد.درمورد خوراک هم نیازی به تحقیق وتفحص نیست چراکه امروزه شاهد کمبود اقلام ضروری و اولیه وسبدخانوارهستیم ومردم ایران برای تهیه گوشتهای وارداتی و بی کیفیت وهمچنین مرغ وشکر وسایر اقلام ازنیمه شب باید در صفهای طولانی وطاقت فرصا بمانند.وبا ارائه کارت ملی گوشت وسایر اقلام وغیره ..بخرند افزایش قیمتها وتورم چندصد درصدی وحتی افزایش قیمت منابع مصرفی مثل آب،برق وگاز باعث شده که هر روز سبد خانوارها محدودتر وسفره آنها خالی تر باشد.ودیگر اینکه حقوق بگیران وکارمندان بیشترین آسیب را از وضعیت موجود دیده اند و آوارگرانی بر سر مردم خراب شده است.وکسی هم پاسخگونیست،پس به جرٲت میتوان گفت که سال ۹۷ یکی از سخترین سالهای زندگی کارمندان وکارگران بوده است این قشر از جامعه درآمد ثابت دارند وافزایش یا کاهش نرخ ارز یا گرانی کالا و بالا رفتن لحظه ای تورم در جامعه تٲثیری به میزان شده وچشمانشان به آخر ماه است تاشاید بتوانند اندکی از مشکلات خود را رفع ورجوع کنند.اعتراض واعتصاب قشرهای مختلف درایران هم نشان از عدم رضایت مردم از وضع موجوی درایران است.که مسئولان نه تنها برای رفع مشکلات مردم کاری نکرده اند بلکه برای ساکت کردن معترضین دست به سرکوب و بازداشت وضرب وشتم این افراد زده اند.همانطور که اقتصاددانان و پژوهشگران اعلام کرده اند در سال ۹۷ خط فقر در ایران ۴ میلیون و ۵۰۰ هزارتومان است و با این تفاوت بیش از ۵۰ درصد مردم ایران در فقر بسر می برند یعنی کشور ایران از ۸۰ میلیون نفر جمعیت نزدیک به ۵۰ میلیون نفر آن زیرخط فقرهستند.. سپس از آقای حسن پورکرمی با موضوع۸مارس روز حقوق زنان وصلح بین الملل دعوت بعمل آمد.: در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاههایپارچهبافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا به خیابانها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتکزدن زنان برهم خورد. سال ۱۹۰۷ در دورهای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمین سالگشت تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند.ایده انتخاب روزی از سال بهعنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار “حق رای برای زنان” مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ۲۳ فوریه ۱۹۰۹ پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا بمناسبت «روز زن»برگزارشود.در سال۱۹۱۰،“دومین کنفرانس زنان سوسیالیست” که کلارا زتکین از رهبران آن بود، به مسئله تعیین “روز بین المللی زن” پرداخت. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز “اول ماه مه” را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جایگاه و مفهومی داشت که میتوانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز ۱۹ مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی در سال ۱۸۴۸ علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. “دومین کنفرانس زنان سوسیالیست” تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد. تصمیم گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به بعد موکول شد. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را برسمیت شناخت. ۱۹ مارس ۱۹۱۱ خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به ۳۰ هزار نفر میرسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به زدن زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند.سال ۱۹۱۳ “دبیرخانه بین المللی زنان” (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، بهعنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «۸ مارس» را بشکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند. در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات ۸ مارس ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ را تحت شعار مرکزی “علیه جنگ امپریالیستی” برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد. در سال ۱۹۱۷ تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. ۸ مارس ۱۹۱۷ به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد. سال ۱۹۲۱، “کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی” در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز ۸ مارس بهعنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته هایشان فرا خواند.از اواسط دهه ۱۹۳۰، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارس ۱۹۳۶، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادرید بود. ۳۰ هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار “آزادی و صلح” سر دادند. در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهاییبخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سالها، عمدتاً دولتها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی «روز جهانی زن» میکوشیدند.در دهه ۱۹۶۰، در کشورهای آسیا و افریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهاییبخش بپا خاسته بود. در کشورهای سرمایهداری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقیخواهانه بالا گرفته بود و جنبش رهایی زن نیز اوج و گسترشی چشمگیر یافت. در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغلی، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزهنگاری، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینهها پیشروی کند. در تظاهرات هشتم مارس ۱۹۶۹ زنان دردانشگاه برکلی در آمریکا گرد آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند. در سال ۱۹۷۵ سازمان ملل هشتم مارس را بهعنوان «روز جهانی زن» برسمیت شناخت. بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه ۱۹۷۰، با توسعه سرمایهداری به کشورهای عقب مانده، بخشهایبزرگتری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم داشته و اسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض، مسئله زن را حادتر و انفجاری تر کرد. چرا ۸ مارس روز جهانی زن نامیده شده است؟: روز جهانی زن در واقع به منزله اتحاد زنان دنیا در برابر حقوق خود و تساوی حقوق با مردان است. این تساوی حقوق شامل همه زمینهها همچون موارد علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. به گزارش ایسنا و به نقل از سایت یو ان وومنواتچ، روز جهانی زن در سال 1977 توسط ایرینابوکوا مدیر کل یونسکو اعلام شد و علت این نامگذاری تظاهرات گسترده زنان در اروپا برای رعایت تساوی حقوق زن و مرد، کار و برابری بود. البته در آغاز قرن بیستم با حق رای زنان شرایط کاری و برابری حقوق بهبود یافت و تظاهرات نیز کاهش یافت. سازمان ملل 19 مارس، آخرین یکشنبه ماه فوریه، 15 اوریل و 23 فوریه را برای این مناسبت انتخاب کرد و علت نامگذاری این روزها به شرح ذیل است: در سال 1910 در کپنهاگ دانمارک شرکتکنندگان در دومین کنفرانس بینالمللیسوسیالیستها تصمیم گرفتند یک روز سال را روز جهانی زنان نامگذاری کنند که این طرح با رای 100 زن از 17 کشور تصویب شد. البته در این کنفرانس تاریخ دقیقی برای روز زن مشخص نشد. در سال 1911 در برخی کشورهای اروپایی همچون اتریش، دانمارک، آلمان وسوئیس در 19 مارس با شرکت زنان و مردان به قانون حق رای زنان، حقوق کاری، آموزشهای شغلی و تبعیض کاری اعتراض شد و این روز را روز زن نامیدند . در سال 1915 زنان از 12 کشور در 15 اوریل در هلند به منزله اعتراض علیه جنگ جهانی اول جمع شدند. البته در هشتم مارس همان سال نیز راهپیمایی دیگری علیه جنگ توسط زنان برگزار شد. در سال 1917 زنان کارگر در 23 فوریه ( البته این تاریخ در تقویم ارمنستان هشتم مارس است) به خیابانها آمدند و اعتصاب عمومی با نام “نان و صلح” صورت گرفت. در سال 1975 در ایالات متحده هشتم مارس روز جهانی زن نامیده شد. در سال 1977 سازمان ملل در مجمعی، هشتم مارس را که با تاریخ رویدادهای ملی و تاریخی زنان مرتبط بود روز جهانی زن نامید.سپس از آقای مهرداد صفری اسکویی با موضوع روز جهانی تبعیض نژادی دعوت بعمل آمد.: واژهی نژاد در وهله اول تداعیکننده سه گروه انسانی سفیدپوست، سیاهپوست و زرد پوست در ذهن عام است؛ که در دورهای عبارت نژادپرستی نیز حول این نوع برداشت از واژه نژاد در غرب مطرح میشد و به طور کلی به سلسله رفتارهای تبعیض نژادی سفیدپوستان علیه سیاهپوستان اطلاق میگردید. این موضوع به قدری وسیع از سوی رسانهها، فیلمها و نوشتهجات تبلیغ شده است که ذهنیت عموم در مورد تبعیض نژادی حول نژادپرستی سفیدپوستان بر سیاهپوستان شکل گرفته است. این در حالی است که به لحاظ آکادمیک و آنچه که در اسناد و کنوانسیونهای بینالمللی آمده تبعیض نژادی به هر نوع تمایز و ممنوعیت یا محدودیت و یا رجحانی که براساس نژاد و رنگ یا نسب و یا منشأ ملی و یا قومی مبتنی باشد گفته میشود. طبق این تعریف علمی از تبعیض نژادی، هرگونه محدودیت علیه ملل و اقوام به عنوان مورد تبعیض نژادی قابل طرح میباشد. در طول تاریخ نژادپرستی که همواره به برتریت و تفوق یک گروه انسانی از دیگری تاکید دارد؛ با پشتیبانی یک ایدئولوژی فراگیر همراه بوده است. در بریتانیا و آمریکا استثمار سیاهپوستان از پشتیبانی «مذهب» بهرهمند بود و در آلمان این موضوع با ایدئولوژی نازیسم گره خورده بود. نژادپرستی با تکیه بر توجیحات ایدئولوژیک فکری، مشروعیت یافته و سپس در جامعه انتشار مییابد و موجب اعمال محدودیتها و ممنوعیتها علیه نژاد درجه دو توسط نهادهای قدرت میشود. امروزه اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان اولین سند حقوق بشری سازمان ملل متحد، علیرغم محتوای کلیاش، به آزادی و برابری از لحاظ حقوق انسان تاکید داشته و این مساله را فارغ از کاتگوریهایی چون دین، مذهب، زبان، عقیده، رنگ، جنس، ملیت، وضع اجتماعی، ثروت و ولادت و یا هر موقعیت دیگر بیان میکند. به دنبال اعلامیه جهانی حقوق بشر، اسناد و کنوانسیونهای بینالمللی که تاکنون به امضای اعضای این سازمان رسیده چهارچوب دقیقی از حقوق ملیتها و ائتنیکها و زبانها، نژادها، کودکان، زنان و غیره برای اعمال در کشورهای عضو ارائه میدهد. ماده دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر در بند یکم بیان میدارد که «هرکس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت و یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادیهایی که در اعلامیه ذکر شده است، بهرهمند گردد.» همچنین در بند دوم همین ماده بیان میکند که «هیچ تبعیضی بعمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور مستقل، تحت قیومیت یا غیرخودمختار بوده یا حاکمیت آن بشکلی محدود شده باشد.» بنا بر بند یک و دو ماده دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر و با استناد به ماده اول آن مبنی بر اینکه تمامی انسانها از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند؛ زبان و ملیت و گروه ائتنیکی و سرزمین نمیتواند موجب برتریت و یا محدود شدن آزادی افراد و جوامع گردد. اعلامیه جهانی حقوق بشر در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس به تصویب رسیده است و بعد از اینکه به امضای اکثر اعضای عضو سازمان ملل رسیده کنوانسیونهای جزئی دیگری با عناوین کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض نژادی در تاریخ ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵، میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی به تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ برای تفصیل و توضیح دقیق حقوق بشر تنظیم و تصویب شده است. کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض نژادی قراردادی بینالمللی است که طبق طبقهبندی کارل واساک در نسل سوم حقوق بشر قرار میگیرد. طبق طبقهبندی واساک از حقوق بشر، حقوق نسل اول حقوق مدنی و سیاسی، مربوط به حقوق زندگی و مشارکت سیاسی است. حقوق نسل دوم مربوط به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و حقوق نسل سوم هم حقوق جمعی و گروهی، که حقوق مربوط به صلح و حقوق پاکسازی محیط زیست را دربرمیگیرد. این کنوانسیون به منظور جرم انگاری تبلیغ هرگونه برتری نژادی و نفرتپراکنی و همچنین تشویق دولتها برای ایجاد تعهد در بین کشورها برای ایجاد تلورانس بین گروههای نژادی و رفع کردن هرگونه تبعیض تنظیم و در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵ میلادی برابر با سیام آبانماه۱۳۴۴ شمسی در تصویب شده است. کنوانسیون بینالمللی رفع هر نوع تبعیض نژادی بند اول خود بیان می دارد که: نظر به اینکه منشور ملل متحد مبتنی بر اصول حیثیت ذاتی و تساوی کلیه افراد انسانی و کلیه دول عضو ملل متحد متعهد شدهاند که منفرداً و مشترکاً با همکاری سازمان برای نیل به یکی از هدفهای ملل متحد یعنی توسعه و تشویق احترام جهانی و واقعی به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز نژاد یا جنس یا زبان و یا مذهب اقدام نمایند. طبق ماده اول این کنوانسیون تبعیض نژادی به صورتی که در ذیل آمده تعریف میشود: «تبعیض نژادی اطلاق میشود به هر نوع تمایز و ممنوعیت یا محدودیت و یا رجحانی که براساس نژاد و رنگ یا نسب و یا منشأ ملی و یا قومی مبتنی بوده و هدف یا اثر آن از بین بردن و یا در معرض تهدید و مخاطره قراردادن شناسایی یا تمتع و یا استیفاء در شرایط متساوی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در زمینه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و یا در هر زمینه دیگری از حیات عمومی باشد. این کنوانسیون ابتدائا اعلام میکند که مفهوم عبارت تبعیض نژادی بازه وسیعی را در نظر گرفته که شامل زبان و مذهب نیز میشود و بکارگیری صرف واژه نژاد به معنای تحتالفظی آن نبوده و مفاهیم جنس، زبان، مذهب و نژاد را شامل میشود. بدین ترتیب این کنوانسیون کاملا قابل استناد برای بررسی کشورهای کثیرالمله و چند قومیتی است و هرگونه سیاستهای تبعیضآمیز و ناعادلانه بین ملل، گروههای ائتنیکی، زبانها و مذاهب در داخل یک کشور قابل بررسی با این مصوبه سازمان ملل متحد میباشد. طبق تعریفی که از تبعیض نژادی ارائه میشود، مقصود از تبعیض نژادی تنها رنگ پوست نبوده و هرگونه تبعیض فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را شامل میشود که در بین ملل و گروههای ائتنیکی اعمال شده و به هدف از بین بردن فرهنگ و آزادیهای سیاسی آن ملت و یا گروه ائتنیکی اعمال میشود. با توجه به آنچه که در ابتدا بیان شد؛ اگرچه در ذهنیت عموم، نژادپرستی و تبعیض نژادی به عنوان بیعدالتی و نابرابری بین گروههای اصلی نژادی از جمله سیاهپوستان و سفیدپوستان و زردپوستان تلقی میشود؛ اما این ذهنیت بکلی اشتباه بوده و موضوع تبعیض نژادی امروزه در تعریف سازمان ملل متحد به گونهای وسیعتر بیان گردیده و تعریف شده است. اگر در این تعریف دقیق شویم میتوانیم این موضوع را مطرح کنیم که امروزه مبحث نژادپرستی و تبعیض نژادی به کلیهی نگرشها و رفتارهایی مربوط میشود که یک گروه انسانی با ویژگیهای فرهنگی، زبانی، منطقهای را مورد محدودیت، اهانت و ممنوعیت قرار میدهند. به عبارت دیگر اعمال محدودیت و ممنوعیت بر یک گروه اتنیکی، قومی، ملت میتواند به عنوان نژادپرستی و تبعیض نژادی مورد پیگرد قرار گیرد.
ماده ۴: دول عاقد هر نوع تبلیغات و تشکیلاتی را که از افکار و نظریههای مبتنی بر تفوق یک نژاد و یا گروهی از اشخاصی که رنگ و یا منشأ قومی معین دارند الهام بگیرد و یا هر نوع تنفر و تبعیض نژادی را توصیه یا تشویق کند ـ تقبیح مینماید و متعهد میشوند که به منظور ریشهکن ساختن این چنین تحریکات یا تبعیضات و به طور کلی برای محو هر قسم تبعیض نژادی سریعاً تدابیر لازم را اتخاذ نمایند ـ و در این راه اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز حقوقی را که در ماده پنجم این قرارداد تصریح گردیده است مورد توجه قرار دهند.
ماده چهارم کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض نژادی به صورت واضح بیان میکند که «تبلیغ هر نوع افکار و نظریههایی که مبتنی بر برتری نژادی، یا هر نوع تنفر و تبعیض نژادی باشد» باید تقبیح و جلوی آن گرفته شود. به این ترتیب نشر هرگونه افکار و نظریههایی که نشانگر برتریت یک نژاد و یا گروهی از اشخاصی که رنگ و یا منشأ قومی متفاوت دارند جرم بوده و قابل پیگرد قانونی است. توهین به ملل، اقوام و تحقیر و تمسخر فرهنگ و زبان آنها از نشانههای افکار و نظریههایی است که به تفوق یک نژاد بر نژاد دیگر تاکید میکند و موجب نفرتپراکنی قومی- ملی میگردد؛ که این هم به عنوان تبعیض نژادی مطرح شده و طبق کنوانسیون مذکور باید جلوی این قبیل رفتارها گرفته شود.
ماده ۷: دول عاقد متعهد میشوند به منظور مبارزه با تعصباتی که منجر به تبعیضات نژادی میشود و نیز برای تعمیم و بسط تفاهم و روح گذشت و سازش و مودت در میان ملل و گروهها و نژادها و اقوام مختلف و ترویج نیات و اصول منشور ملل متحد و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه ملل متحد درباره رفع تبعیضات نژادی و مفاد این قرارداد اقدامات مؤثر علیالخصوص در زمینه تعلیم و تربیت فرهنگ و نشر اخبار معمول دارند.همچنین ماده هفتم این کنوانسیون بیان میکند که دول عاقد متعهد هستند به منظور مبارزه با تعصباتی که منجر به تبعیضات نژادی میشود و نیز برای تعمیم و بسط تفاهم و روح گذشت و سازش و مودت در میان ملل و گروهها و نژادها و اقوام مختلف اقدام کنند.کنوانسیون رفع هر نوع تبعیض نژادی بعد از تعریف دقیق تبعیض نژادی، در ماده 4 انتشار افکار و نظریههای نژادپرستانه را تقبیح میکند و مادهای است که این عمل را «جرم» تعبیر میکند. در ماده7 نیز دولتها را نیز موظف و متعهد میکند تا جلوی اشاعه این افکار و تعصبات، راهکارها و اقدامات لازم را به عمل آورده و موجب تلورانس و مودت بین ملل و گروهها و نژادها و اقوام مختلف شود.
سپس از اقای سیاوش پرویزی باران با موضوع نگاهی به روز شادی و جشنهای نوروزی در ایران جهت سخنرانی خود دعوت بعمل آمد.: بیستم ماه مارس، روز جهانی شادی است. بنیانگذار این روز، سازمان ملل متحد است که در سال ۲۰۱۲ سازمانی جهانی را به نام «روز جهانی شادی» تأسیس کرد. هدف از تأسیس این سازمان افزایش سطح آگاهی مردم سراسر دنیا در برخورداری از «حق شادی» بوده است. صفحه رسمی این سازمان، «جیم ایلین» را بنیانگذار و مدیر این سازمان معرفی میکند. ایلین کسیست که سالهای گذشته نماینده صلح و دوستی سازمان ملل بوده و فعالیت خود را در زمینه صلح اقتصادی با سازمان ملل آغاز کرده است. اولین صفحه این وبسایت شامل دو گزینه «به اشتراک گذاشتن شادی» و « تعهد به شادی» است. با انتخاب گزینه تعهد به شادی پس از ارسال ایمیل و مشخصات فردی، میتوانید تعهدنامهای امضا کنید و در آن تعهد دهید که در سال ۲۰۱۷ شادی بیشتری در دنیا ایجاد میکنید. این صفحه لحظه به لحظه با امضای افراد مختلف در سراسر دنیا بهروزرسانی میشود. از سوی دیگر با هشتگ روز جهانی شادی در اینستاگرامیا دیگر شبکههای اجتماعی، میتوانید شادی خود را با این صفحه به اشتراک بگذارید و پس از فعال کردن هشتگ، نام یا دلیل شادی خود را در قسمت «به اشتراک گذاشتن شادی» مشاهده کنید. آمار منتشر شده از سوی سازمان ملل حاکی از این است که کشور دانمارک در سال ۲۰۱۶ برای سومین بار شادترین کشور دنیا شناخته شده است و کشور ایران در رده ۱۰۵ قرار دارد. همین آمار نشان میدهد که ایران نسبت به سال ۲۰۱۵، پنج رده پیشرفت کرده است. این اما در حالیست که گفتوگو با تعداد زیادی از ایرانیها نشان میدهد آنها روز به روز افسردهتر و ناامیدتر میشوند. استانداردهای جهانی برای حق شادی. حدود شادی در ایران محدود است و این در حالیست که معیار استاندارد شادی که سازمان ملل ارائه داده، با مبنا و معیار شادی ایرانیان کاملاً متفاوت است. سازمان ملل هر سال در روز جهانی شادی، گزارشی از وضعیت شادی مردم دنیا ارائه میدهد و کشورها را رتبهبندی میکند. این سازمان ابتدا مصاحبه شوندگان را بر اساس تفاوتهای زیستی، مذهبی، فلسفی و دینی به گروههای مختلفی دستهبندی میکند و پس از آن با طرح سوالهای مختلف میزان شادی آنها را تخمین میزند. بر اساس گزارش سازمان ملل، کشور دانمارک در سال ۲۰۱۶ شادترین کشور دنیا بوده و پس از آن کشورهای سوییس، ایسلند و نروژ شادترین کشورها معرفی شدهاند. این در حالیست که کشورهای ماداگاسکار، تانزانیا و لیبی به ترتیب در قعر جدول قرار دارند. ایالات متحده آمریکا در رتبه۱۳ و بریتانیا در رتبه ۲۳ قرار گرفتهاند. ایران هم رتبه ۱۰۵ را از آن خود کرده است. بر اساس آمارهای ارائه شده در گزارش اخیر سازمان ملل، مهمترین دلیل قرار گرفتن کشور ایران در رده ۱۰۵و درحقیقت مهمترین دلیل شاد نبودن مردم ایران، کمبود شدید حمایتهای اجتماعی، آزادی بسیار اندک برای انتخاب در زندگی و میزان بسیار کم سخاوت و بخشش است. این در حالی است که میزان اعتماد به نفس ایرانیان از مردم دانمارک بیشتر اعلام شده است. واقعیت این است که طبق این گزارش افرادی که در شادترین کشورها زندگی میکنند امید به زندگی طولانیتری دارند، حمایت اجتماعی بیشتری از آنها میشود، آزادی بیشتری برای انتخاب در زندگی خود دارند، شناخت پایینتری از فساد دارند، سخاوتمندتر هستند و به ازاء هر نفر، تولید ناخالص ملی بیشتری وجود دارد.
مورد بعدی جشنهای نوروزی در ایران هست که به جشنهای ایران در دوران ایران باستان اشاره دارد. جشنهای بزرگ ایرانیان باستان عبارت بودند از: نوروز، مهرگان، جشنهای آتش، گاهنبارها و جشن فروردگان که در خلال هر یک از این جشنها مراسم و جشنهای وابستهای نیز برگزار میشدهاست در فرهنگ ایران کهن، علت آفرینش آدمیان، رواج نیکی محض نه تنها در دنیای زمینی، بلکه در همه کاینات است؛ بنابراین، انسان ایرانی، وظیفهای بس سنگین برعهده دارد .
جلسه کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو سرانجام پس از بحث و گفتگو میان جمع حاضر در جلسه در ساعت 17:00به وقت اروپای مرکزی خاتمه یافت.
گزارش جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان و نمایندگی بادن ووتمبرگ فوریه ۲۰۱۹
تقی پور دهقان تبریزی
جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در روز شنبه مورخ ۲۸ فوریه ۲۰۱۹ساعت ۱۷ به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای کمیته، سخنرانان و تنی چند از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در اتاق پالتاک کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان برگزار گردید. در این جلسه سخنرانان به زیبایی به مسائل مطرح در جلسه پرداختند که علاقه مندان میتوانند از فایلهای ضبط شده زیر شنوا باشند.
آقای مهراب زارعی تفسیر ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شرایط اجرایی در ایران را به اطلاع حاضرین رساندند. ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر به داشتن حق آزادی تجمع و تظاهرات برای تمامی افراد در جامعه و اینکه کسی را نمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد اشاره مستقیم داشته است. از سالیان گذشته تا کنون هرگاه گروه و یا تشکلی به نشانه اعتراض از وضعیت جامعه خواستار برگزاری تجمعی بوده متاسفانه با عدم دریافت مجوز موفق به رساندن صدای اعتراض خود به همه اقشار جامعه نشده علیرغم آنکه در اصل ۲۷ قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی ایران درباره داشتن چنین حقوقی توضیح داده شده است. (اصل ۲۷ قانون اساسی؛ اجتماعات و راهپیمائی های بدون سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است) امروزه رژیم جمهوری اسلامی ایران اکثریت تجمعات و راهپیمائی ها را مخالف با موازین شرعی اسلام میدانند اما در واقعیت رژیم جمهوری اسلامی ایران هرگاه منافع خود را در خطر ببیند و بداند که حاکمیت تضعیف می شود با برگزاری هرگونه تجمعات، تحصن و راهپیمائی مخالفت و اقدام به خشونت و سرکوب شدید آن کرده است چنانکه ما همیشه شاهد به قتل رسیدن و دستگیری تعداد بسیار زیادی از شهروندان توسط نیروهای امنیتی، بسیج، حزب الله در تظاهرات بوده ایم. یکی دیگر از دلایلی که رژیم جمهوری اسلامی ایران واکنش مثبتی نسبت به برگزاری تجمعات نشان نمی دهد ترس از دست دادن منافع و قدرت می باشد. خوشبختانه مردم جامعه ما درباره تمامی مسائل کشور اطلاعات بسیار جامعه و کاملی دارند و میتوان گفت آنها از تمامی مشکلات معیشتی و آزادی حقوق بشر باخبرند و امروزه آنها بسیار آگاه و هوشیار می باشند و می دانند که تمامی فعالیت های رژیم جمهوری اسلامی در تناقض کامل با اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد. آقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی با موضوع
فعالین حقوق بشر و مطالبات آنها از حکومت جمهوری اسلامی سخنرانی نمودند. فعالان حقوق بشر در فعالیتهای خود خواستار برقراری عدالت و حاکمیت قانون و دوری جستن از تبعیض چه جنسیتی چه عقیدتی و چه قومی هستند . اگرچه ممکن است حقوق بشر قدمی به تاریخ نوع انسان داشته باشد ولی شناسایی جهانی و توسعه آن بدون تردید در حد وسیعی مدیون تلاشها و کوششهای سازمان ملل متحد است. اعضاء سازمان ملل متحد در منشور این سازمان اعلام میکنند که رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی یکی از اهداف مهم آنها است. از ۱۹۴۵ تاکنون ترویج و حمایت از حقوق بشر یکی از مهمترین نگرانیها و زمینه های اصلی کار سازمان ملل متحد بوده است. بیست سال پس از تأسیس سازمان ملل متحد آقای اوتانت دبیر کل وقت سازمان ملل متحد دیپلمات برمهای و سومین دبیرکل سازمان ملل متحد که کار خود را به طور رسمی از ۳۰ نوامبر ۱۹۶۱ آغاز و تا ۳۱ دسامبر ۱۹۷۱ این سمت را به عهده داشت در کار تحقیقی که در مورد سازمان ملل متحد و حقوق بشر انجام شد چنین در مقاله ای نوشت : رعایت حقوق بشر مبنایی است که ساختار سیاسی آزادیهای انسان بر آن بنا شده است. برای دستیابی به این آزادی لازم است اراده و همچنین قابلیت پیشرفت در زمینههای اقتصادی و اجتماعی وجود داشته باشند. پیشرفت در زمینه اقتصادی و در زمینه اجتماعی پایه و اساس صلح واقعی را تشکیل میدهد .
ایشان در ادامه میگوید ، اساسی ترین و عمیقترین انگیزه سازمان ملل متحد عبارت است از توسعه حقوق بشر و حمایت از آن تقویت سیر صعودی آزادی و پیشرفت بشر و رفاه و صلح. در مقوله حقوق بشر که برهمه حاکمیت دارد و همه ما میپذیریم که حقوق بشر را به عنوان حقوق بنیادین ناشی از حقوق طبیعی اشخاص بشری رعایت کنیم.
رعایت حقوق بنیادین شرط ضروری دمکراسی و هماهنگی و صلح اجتماعی است. باوجود این برای ترویج و تقویت رعایت حقوق بشر لازم است این حقوق را به شهروندان خود بشناسانیم تا در اجتماع به گونهای رفتار کنند که حقوق بشر رعایت شود و به علاوه مدافع حقوق بشر نیز باشند.
هدف از این آموزش آماده کردن از افراد جامعه برای رفتاری مناسب جهت رعایت حقوق بشر است. حقوق بشر مجموعه ای است از ارزشها و اندیشه ها (منابع مادی)، مفاهیم و اسناد (منابع صوری) و مکانیزمها (ضمانتها). لازم است اسناد و متون حقوقی (قانون اساسی، برخی قوانین عادی، اعلامیه ها، میثاقها، کنوانسیونها و غیره) را آموخته و با طرز کار مکانیزم های تضمینی آشنایی پیدا کنیم. یک فعال حقوق بشر با توجه به نوع کاری که انجام میدهد در یک جامعه میتواند نقش مهمی را در شکل دهی به اذهان عمومی ایفا کند. به همین دلیل است که در بسیاری از مواقع حکومتهای غیرسکولار با فعالیتهای فعالین حقوق بشر در کشورهای تحت حاکمیت خود مشکل دارند به این دلیل که افشاگریهایی که فعالین حقوق بشر انجام میدهند ایجاد مانع میکند برای حکومتهای غیر سکولار مثل جمهوری اسلامی در ایران و این افراد با سرکوب و حبس و شکنجه بسیاری مواجه میشوند . آنچه که گفتم را میتوان به وضوح در کشور ایران به طور واضح مشاهده کرد. رعایت حقوق بشر مستلزم آشنایی با مفاهیم انتزاعی و همچنین مکانیزم های تضمینی است.
لذا نحوه آموختن و آموزش دادن این مفاهیم و اسناد بنیادین مربوط به آن از اهمیت خاص برخوردار است. این آشنایی نه طبیعی است و نه خودجوش و آنی و به مانند هر دانش دیگر باید به نحوه پویا انتقال یابد.
در نتیجه لازم است زمینه و امکان آموزش حقوق بشر را برای همه ایجاد گرد. خانم آزاده قریشی با موضوع تحلیل و بررسی وضعیت زندانیان عقیدتی اهل سنت در ایران سخنرانی نمودند. اهل سنت در ایران دومین گروه مذهبی را تشکیل میدهند. سنیها در ایران از سال۹۷۵ میلادی غزنویان و بعد از آنها سلجوقیان و خوارزمشاهیان تا تهاجم مغول به ایران در ایران حاکمیت میکردهاند. این گروه هماکنون ۸٫۳درصد جمعیت کلایران را تشکیل میدهد. نگاهی گذرا به کارنامه جمهوری اسلامی و دولتهای آن از آغاز تاکنون به خوبی آشکار می کند که نه تنها حقوق مسلم و قانونی عموم مردم از شهروندان عادی گرفته تا اقوام و طبقات اجتماعی و گروه های مختلف سیاسی و مذهبی رعایت نشده بلکه منظم و سیستماتیک نقض می شود و از جمله قربانیان این قانون شکنی ها و تبعیضها، اهل سنت هستند. پس از پیروزی انقلاب قرار بود رنگ و نژاد و زبان و دین امتیاز نباشند و حکومت اسلامی برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه گری فردی و یا گروهی نباشد و حاکمیت نیز «حق الهی» برای نوع انسان باشد و از وظایف حکومت و دولت جمهوری اسلامی «نفی هر نوع ستمگری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری» و «محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی» و «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی» باشد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده سراسر تبعیض بود و سلطهگری و انحصارطلبی مذهبی و زبانی و فرقهای و قومی درباره اهل سنت ایران که غالبا در نواحی مرزی زندگی میکنند و در واقع دو نوع تبعیض را همزمان تجربه می کنند:
تبعیض مذهبی و فرقهای و نیز تبعیض قومی و زبانی.
در ارتباط با تبعیض مذهبی، که موضوع این نوشتار است، بنای کج از آنجا نهاده شد که در همان قانون اساسی اول (اصل دوازدهم) مذهب شیعه اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی کشور به رسمیت شناخته شد. از پیامدهای رسمیت مذهب شیعه، اعمال محدودیت هایی گسترده مذهبی در میان اهل سنت شده که نه تنها در قانون اساسی مجوزی برای آنها وجود ندارد بلکه بر خلاف آنها نیز تصریح شده است.
برای نمونه در این سالیان دراز نه تنها در مرکز کشور هیچ سنی مذهب به مقام وزارت و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان و فرماندهی سپاه و ارتش گمارده نشده بلکه حتی در نواحی سنی نشین، که اکثریت قاطع با اهل سنت است (از جمله در کردستان و سیستان و بلوچستان)، هیچ مقام مهمی در حد استاندار نیز به آن ها اختصاص داده نشده است. در این سه دهه تبعیض و ناروایی مذهبی تا بدانجا گسترده شده که بارها مساجد و محافل دینی اهل سنت (مانند تخریب مسجد شیخ فیض در مشهد و حمله به مسجد مکی زاهدان در سال ۱۳۷۲) ویران و یا بسته شده و حتی پیشتر شماری از زندانیان عقیدتی-سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج، در حمایت از حمزه درویش، زندانی سنی مذهب بیانیهای منتشر کرده و از علما، رهبران و جامعه اهل سنت، مردم ایران، کمیته حقوق بشر سازمان ملل، مجامع حقوقی، فعالان سیاسی و مدنی، عفو بینالملل و اصحاب رسانه خواستهبودند که به دفاع از حمزه درویش برخاسته و بر رسیدن به خواسته ایشان تاکید کنند.
همچنین در بحث آزاد در مورد موضوع دگراندیشی در ایران حق یا جرم؟
صحبت شدکه آقایان محمدرضا چنگیزی، آقای گلسار، آقای امید شیرمحمدی، آقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی و دیگر اعضا نظرات و دیدگاه های خودشان را راجب این موضوع بیان کردند و به بحث و تبادل نظر پرداختند.
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی هامبورگ 24 فوریه
سیداسماعیل هاشمی
این جلسه در تاریخ 24.02.2019 مصادف با 10 اسفند ماه راس ساعت 12 به وقت اروپای مرکزی در شهر هامبورگ تشکیل گردید. حاضرین در جلسه شامل خانم ها. دیانا بیگلری فرد ،فایزه رضایی، نرگس کرمی، سپیده کرامت بروجنی، مرجان سلیمی، لیلا یاقری، سوسن قادری، فاطمه خسروانی و آقایان، منوچهر شفایی ، جلال پورصادقی، یدالله بلدی ، مجید ظرفچی ، خسرو بختیاری، جهانگیر گلزار، سید اسماعیل هاشمی و جمعی از ایرانیان مقیم هامبورگ و جمعی از فعالین حقوق بشر در اتاق پالتاک می باشد. مسئول جلسه سرکار خانم دیانا بیگلری فرد ضمن عرض خوش آمد گویی به حضار از نرگس کرمی جهت خواندن اخبارنقض حقوق بشر در بهمن ماه 1397 دعوت به عمل آوردند.
در اخبار نقض حقوق کودک و نوجوان از ماده۱۶ حق ازادی انتخاب همسر رو داشتیم .خبرهایی از نقض حقوق هنرمندان و نقض حقوق زنان ،حقوق کارگران و حقوق جوان و دانشجو را داشتیم. طبق ماده۳:هرکس حق زندگی،ازادی و امنیت شخصی دارد. در بخش دوم برنامه مسئول جلسه از خانم فایزه رضایی با موضوع سخنرانی “بررسی ماده۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران “.
ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر که آن را به اختصار می توان «ح ق تساوی در برابر قانون» نامید ,همه را برابر قانون مساوی میداند و تاکید میکند که همگان حق دارند بدون تبعیض و به طور مساوی از حمایت قانون برخوردار شوند. نحوه اجرای قانون برای تک تک انسان ها باید یکسان باشد. با هیچ انسانی نباید به دلیل نژاد، جنسیت، مذهب, پول یا موقعیت اجتماعی، به نوعی متفاوت رفتار گردد. همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و به صبیه از حمایت قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور مساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان میدارد که همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند و اکنون نگاهی به وضعیت اجرایی در ایران در مورد ماده ٧ اعلامیه جهانی حقوق بشر.ماده ٧ اعلامیه جهانی حقوق بشر از حقوق همه انسان ها فارق از رنگ و ملیت و مذهب ودین سخن میگوید و اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی که گویا برای رعایت ماده ٧ اعلامیه جهانی حقوق بشر در قانون اساس تعبیه شده است نیز بر همین موارد تاکید دارد. اما در عبارت پایانی اصل بیست قانون اساسی آنجا که میگوید با رعایت موازین اسلامی برخوردارند این حقوق را شامل کسانی از ملت میداند که معتقد به اسلامند و به این ترتیب اولین گام در تهدید حقوق بشر را پایه گذاری میکند. در فرازی دیگر ماده دوازدهم و سیزدهم قانون مذکور برای اعطای حقوق یک ملت تاکید بر مذهب شیعه دوازده امامی دارد که راهی ست برای مرز بندی جدید برای انانی که حتی به اسلام معتقند هرچند قانون گذار در این موارد سعی کرده است از حقوق سایرین نیز با عبارت اقلیت (که البته بهتر است به جای واژه اقلیت واژه پیروان را ذکر کنیم). یادی کرده باشد لیکن این تلاش اشکارا خود تاکید بر طبقه بندی آحاد ملت به گروه های ناهمسان است. اصل دوازدهم : دین رسمی ایران اسلامی و مذهب جعفری اثنی عشری ست و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی ، شافعی، مالکی، انوری و زیدی دارای احترام میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان ازادند و در تعلیم و تربیت دینی و افعال شخصیه، ازدواج، طلاق، ارث و وصیت و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارد و در هر منطقه ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق ان مذهب خواهد بود. با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب. جدا از تفکیک عقیدتی و دینی در عرف و شرع زنان که نیمی از جامعه انسانی را تشکیل میدهند بازهم به عنصری دست دوم، غیر مستقل، ناتوان، ابزار و مایملک تفکر مرد سالارانه بدل گشته اند. به عنوان مثال نابراری در سهم ارث، نابرابری در انتخاب محل اقامت، نابرابری در شرایط ازدواج، نابرابری در اصل نکاح، نابرابری در حق سرپرستی فرزندان یا حزانت، نابرابری در احراز شرایط سن بلوغ به منظور استفاده از مزایای اجتماعی، نابرابری در سمت پذیرش قیمومیت، نادرابری در مقام شهادت و گواهی، نابرابری در قضاوت و داوری . به نظر میرسد این تفاوت ها بر پاره ای پیش فرض های معرفتی و اجتماعی استوار است که البته قابل درک میباشد میتوان پاره ای از این پیش فرض ها را چنین قلمداد کرد: غلبه بینش مرد سالارانه، غلبه دیدگاهی که زن را به عنوان مال تلقی میکند. عدم توجه به کارکرد اجتماعی و اقتصادی زنان، اعتقاد به ناتوانی علمی و عقلی زنان ، باور به غلبه احساسات و عواطف غیر عقلانی در زنان و بسیاری موارد دیگر. بیفزایید به این موارد اظهار نظرهای گاه و بیگاه مقامات مذهبی و صدور فتاوی گوناگون در مورد زنان در باب مسائل روزمره را که آن نیز خود بحثی است طولانی. در ادامه خانم فاطمه خسروانی با موضوع “نقض حقوق زنان درایران” برنامه را ادامه دادند
حقوق زنان اصطلاحى است که اشاره به ازادى و حقوق زنان در تمامى سنین دارد.ممکن است این حقوق توسط قانون یا رسوم سنتى یا اخلاقى دریک جامعه به رسمیت شناخته شوند یا نشوند .دلیل گروه بندى خاص این حقوق تحت عنوان زنان و جدا کردن ان از حقوق عام ترى مثل حقوق بشر این است که بنابر تىورى ،این حقوق در بدو زاده شدن براى تمام بشر به رسمیت شناخته مىشوند اما مدافعان حقوق زنان نشان مىدهند که به دلایل تاریخى و فرهنگى ،زنان و دختران بیشتر از مردان از تحول این حقوق خارج میشوند. اگر خاطر دوستان باشد در جلسه قبل مفصلا در خصوص تاریخچه حقوق زنان در جهان صحبت شد و بنا بود که در جلسه اى دیگر وضعیت حقوق زنان در ایران مورد بررسى و ارزیابى قرار گیرد که در این جلسه خدمتتان تقدیم مىکنم. حقوق زنان ایرانى در طى دوره هاى سیاسى و تاریخى مختلف تغییرات زیادى کرده است .این حقوق شامل حق ازدواج،حق طلاق، حقوتحصیل، حق پوشش و حجاب، حق سلامت، حق راى و حقوق دیگر مى باشد. در زمان حکومت پادشاهان ایلام،زن سالارى در ایران حاکم بوده است و زنان گاهى به اندازه خدایان پرستش مىشدند.در زمان هخامنشیان،زنان حق ارث و مالکیت داشتند و در ارتش به کار مى پرداختند. همچنین در تخت جمشید،سنگ نگاره هاى بسیارى از زنان ایرانى در کنار مردان است. که در پاره اى از موارد به اضافه حقوق مشخص براى باردارى و حتى اضافه حقوق سالیانه اى براى رفتن به مسافرت خصوصا به هند و کشمیردر این سنگ نگاره ها مشخص شده است.پس بنابر معیارهاى امروزى شرایط ارمانى داشتند.
زنان در دوره ساسانى حقوق بسیار بالاترى نسبت به زنان در روم داشته اند همچنین زنان مشخصا توانایى گرفتن ارثیه برابر مرد ، طلاق و … را داشته اند.تاریخچه فمینیسم در دنیا به بیش از ١۵٠سال نمىرسد در حالى که پوران دخت پادشاه ایرانى در دوره ساسانى ١۴٠٠سال پیش ،اولین سخن فمینیستى جهان ایرانى را بیان کرد. “پادشاه چه زن باشد چه مرد ،باید سرزمینش را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند ” وبااین جمله خود را در لیست اولین پیروان تساوى حقوق زن و مرد قرارداد. در سده هفتم میلادى دوزن بنام اذرمیدخت و پوران دخت توانستند به پادشاهى ایران ساسانى برسند و در نبرد با رومیان،وجود تعداد زیادى سربازان زن در ارتش ایران گزارش شده است. در دوره قاجار زنان در جایگاه پایین ترى نسبت به مردان قرار داشتند.
تحقیقى مربوط به سال ١٨۵٢-١٨۵٣از تهران نشان نىدهد که حداکثر فقط یک درصدزنان صاحب ملک بودند و درصد کمترى نیز مغازه داشتند. امکان تحصیل براى زنان محدود بود و میزان باسوادى زنان تا سال ١٣٠۴تنها سه درصد بوده است . در باور عمومى،با سوادى زنان را مخالف اسلام و براى جامعه خطرناک مىدانستند باور دیگر این بود که زنان نمى توانند با سواد شوند و مغز انان قدرت پذیرش دانش را ندارد.باسوادى زنان ننگ محسوب مىشد و بسیارى از زنان باسواد،ان را پنهان مىکردند مثلا بعضى از همراهان ناصرالدین شاه،توانایى خواندن و نوشتن را داشتند ولى شاه از این امر اطلاع نداشت. در این دوره زنان بیشتر اوقاتشان در خانه و به امور خانه دارى و فرزند دارى مىگذشت در این دوره در خانه ها و خیابانها جدایى جنسیتى وجود داشت که تا دوره پهلوى نیز ادامه یافت بویژه در میان طبقات پایین تر جامعه. در این دوره ازدواج کودکان و ازدواج اجبارى دختران بسیار رایج بود. طلاق نیزبراى مردان بسیار اسان بود و چندزنى نیز رایج بود. حق راى براى زنان وجود نداشت.زنان نمىتوانستند به هیچ منصب سیاسى دست یابند. نگرش زنان به وضعیت خود،پذیرش سرنوشت و تسلیم بود.به دختران از کوچکى ساکت نشستن و تحرک کم ،سوال نکردن و اطاعت کردن از مردان حتى برادر کوچکتر خود اموخته مىشد.
این الگوى جامعه پذیرى تا دوره هاى بعد نیز ادامه یافت. در جریان تحولات سیاسى انقلاب مشروطه فعالیت بیرونى زنان بیشترشد. انجمن هاى خصوصى و سازمانهاى مخفى ایجاد کردنددر تظاهرات شرکت کردند و براى مشروطیت به مبارزه مسلحانه و اقدامات غیر خشونت امیز پرداختند. موقعیت هاى مهم در روزنامه نگارى و در مدارس و انجمن هایی که در سالهاى ١٩٢۴-١٩١١ میلادى در ایران رونق پیدا کرده بود شرکت داشتند. به هر حال قانون اساسى مشروطه ایران براى زنان حقى قایل نشده بود و حتى زنان را در کنار مهجوران و مجرمان از حق راى محروم کرده بود. اگرچه با شکست مشروطه خواهان و جنبش مشروطه خواهى و تحکیم قدرت توسط رضاشاه،گروههاى اجتماعى زنان تضعیف مىشوند اما وضعیت حقوقى زنان در طى این سالها با اجراى اصلاحات اجتماعى مانند اصلاحات در اموزش و پرورش عمومى و اشتغال ،وضعیت براى زنان بهبود مى یابد. در سال ١٩٣٣رضاشاه پهلوى پس از دیدار با مصطفى کمال اتاتورک در ترکیه ،اقداماتى را به منظور بهبود وضعیت زنان اغاز کرد. او به موسسات اموزشى به ویژه دانشگاه تهران دستور داد که از دختران نیز ثبت نام بعمل اورند. در سال١٩٣۴میلادى، رضاشاه دستور کشف حجاب راداد و چادر و روبنده راممنوع کرد. در سال ١٣١٣-١٣٠٩،قانون مدنى ایران نیز تدوین شد. به موجب این قانون که با چند اصلاح جزیى، اجراى ان تا به امروز نیز ادامه یافته ،میزان ارث فرزندان دختر، نصف پسر است و زنان از زمین ارث نمى برند. در دوران محمدرضا بهلوى لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى به تصویب رسید و براى نخستین بار، زنان حق راى و نامزدى انتخابات را بدست اوردند. اولین وکلاى زن در مجلس شوراى ملى ایران در سال ١٩۶٣ در انتخابات سراسرى راى اوردند و به مجلس راه یافتند. سازمان زنان ایران تشکیل،و در اواخر دوره پهلوى موادى از قانون حمایت ازخانواده تصویب گشت.
درسال١٣٢٨ هشت درصد زنان باسواد بودند، درسال١٣۴۴هجده درصد باسوادى دیده مشد و در سال ١٣۵٠بیش از بیست وشش درصد زنان ایران باسواد بودند اما این میزان باسوادى در شهرها و روستاها تفاوت زیادى داشت. نه درصد زنان روستایى و پنجاه درصد زنان شهرى سواد داشتند.
در سال ١٣۵٠بیش از بیست و پنج درصد دانشجویان موسسات عالى ،زنان بوده اند، در سال ١٣۵۴ بیست و نه درصد و در سال ١٣۵٧حدود سى و هشت درصد دانشجویان دانشگاه ایران زنان بودند. تحقیقات موردى نشان میدهد با وجود افزایش باسوادى زنان ، نگرش انان نسبت به نقش سنتى و نیز جایگاه فرودست خود تغییرى نکرده بود.
درست قبل از انقلاب ١٣۵٧،هزاروپانصدزن در مقامهاى ارشد مدیریتى در سطح کشور بوده اند که تا سطح مقام عالى وزارت نیز مشغول به فعالیت بوده اند. همچنین زنان بسیارى در گروههاى سیاسى فعالیت مىکرده اند. اما زنان در انقلاب۵٧ایران نقش مهمى داشتند و بطور گسترده در انقلاب و پیروزى ان نقش مهمى را ایفا کردند.که بلافاصله پس از پیروزى انقلاب و تثبیت موقعیت انقلابیون و بخصوص روحانیون، بسیارى از حقوق اجتماعى انان که حتى قبل از انقلاب شامل میشدند و درصدد ارتقاء انها بوده اند به تدریج مورد تعدیل و تعرض قرار گرفت که در مقایسه با رشدفزاینده حقوق زنان در جهان در قرن بیستم ،دایما در حال کاهش است. ایران در سال ٢٠٠٩از نظر شاخص تبعیض جنسیتى در گزارش مجمع جهانى اقتصاد در میان ١٣۴کشور در ردیف١٢٨ قرار گرفت.در سال ٢٠٠٩از لحاظ شاخص مرتبط با میزان مشارکت زنان ،در رتبه٨٧از میان ٩٣کشور قرارداشت. همچنین در سال٢٠٠۶ایران از نظر شاخص توسعه مساىل زنان در رتبه٨۴قرار داشت و میزان درامد مردان بطور متوسط دوونیم برابر زنان بود و همچنین میزان بیکارى زنان در این سال١٧٠درصد مردان بوده است و على رغم اینکه میانگین حضور زنان در مجالس و پارلمانها سى درصد است در ایران کمتر از سى درصد و در کابینه دولتها هجده درصد و در ایران فقط در دوره احمدى نژاد یک وزیر زن بود. پس از راه اندازى جنبش حقوق زنان در ایران که با هدف رفع تبعیضهاى قانونى علیه زنان،اموزش و ارتقاء اگاهى شهروندان پس از قوانین تبعیض امیز بود متاسفانه تابحال به دلیل برخوردهاى امنیتى نتوانسته موجبات رفع تبعیض علیه حقوق زنان ایرانى را فراهم اورد و هرانچه پیشرفتى در این زمینه حاصل گردیده به دلیل تلاش و پیگیرى فعالانه خود زنان بوده است. براستى چهل سال پس از انقلاب چه اندازه جمهورى اسلامى ایران به حقوق احتماعى زنان بعنوان نیمى از جمعیت کشور به دیده احترام نگریسته است. پاسخ این سوال را در برنامه اتى به بحث خواهیم گذاشت سپس آقای جهانگیر گلزار با موضوع” اصول حاکم بررسانه های حقوق مدار” که متن سخنرانی ایشان به شرح زیر است:
نقش مطبوعات در استبداد و در آزادی: انسان مجموعه ای از حقوق دارد که ذاتی او می باشد. انسانها دارای استعدادهای مختلف هستند . استعداد علمی، استعداد هنری ، استعداد ساختن اندیشه راهنما و یا پذیرفتن اندیشه راهنما ، استعداد انس و دوستی ، استعداد تعلیم و تربیت و استعداد اقتصادی . مجکموعه این استعدادها زمانی شکوفا می شود که انسان از حقوق خود برخوردار بگردد. به این داشته ها استقلال می گویند . انسان به میزانی که از داشته های خود استفاده کند مستقل است . مثلا کسی که دارای علم است و یا داری مال است در این زمینه ها مستقل است .درهر امری که به دیگری کمتر وابسته باشد در آن زمینه مستقل تر اس. پس انسانی که استعدادی از خود را رشد می دهد وبا سعی صاحب مثلا علم و یا ثروت می شود، در آن زمینه دارای استقلال می شود. به بیانی دیگر انسان استقلال دارد که تصمیم بگیرد . یعنی تصمیم با انسان است و آزاد است در نوع تصمیم .حال انسانی که دارای استقلال است اگر نتواند آزاد باشد که نوع ان تصمیم را تعیین کند در واقع آزادی ندارد و به همین دلیل نیز فاقد استقلال است. حال ما می توانیم به خود بیندیشیم و توجه کنیم که تا چقدر آزاد و مستقل می باشیم. برایی پیشبرد هر قصد و هدفی هر کس بایستی سعی کند اطلاعات متفاوت را جمع آوری کند تا بتواند بهترین را انتخاب نماید .
کمبود اطلاعات تاثیر مستقیم در نوع تصمیم گیری ما خواهد داشت . اطلاعات کافی و یا کمبود کمبود اطلاعات هر دو میتوانند به تصمیم ما جهت دهند . اطلاعات کافی در جهت شفاف شدن تصمیم و انتخاب و کمبود اطلاعات در محدود کردن زاویه دید ما تاثیر دارد. به سخن دیگر کمبود اطلاعات می تواند زاویه دید ما را در محدود کرده و جهتی به ما داده شود که دلخواه اطلاع دهنده رابر آورده کند .
مثلا در موقع خرید، اطلاعات کم و اطلاعات اشتباه هر کدام یک نوع تاثیربر روی تصمیم ما می گذارند . هر دو روش برای این هستند که ما نتوانیم تصمیم درست بگیریم . و به قول معروف کلاه سر ما برود. اگر شخصی بگوید که من در زمان انتخاب تحت تاثیر فلان شخص قرار گرفتم ، در واقع می خواهد از خود سلب مسئولیت نماید. آن شخص خود تصمیم گرفته است ، ولی بعد از اینکه متوجه می شود به دلخواه خود نرسیده دیگری را مقصر می داند . در واقع تصمیم گرفته که به نظر کسی عمل کند که آن نظر را خوب یافته است و آرزو داشته که نتیجه به دلخواه خودش پاسخ بدهد. در اداره اجتماع سطح اطلاعات وسیع می باشند. شهروندان حق داشتن و دسترسی به اطلاعات مختلف را دارند حق دارند،
۱- در چند و چون تصمیم گیریها و برنامه ریزی های جامعه قرار بگیرد.
۲- بتوانند متناسب با اطلاعات تصمیم نزدیک به حق بگیرند .
پس اطلاعات ملاکی هستند که تا چه حد هر شهروند می تواند در تصمیم گیری ها شرکت کند و هم مطلع شود که چه نوع تصمیمی می خواهند برای اداره امور جامعه و بالتبع زندگی وی بگیرند؟
چگونه می توانیم اطلاعات کسب نماییم ؟
و چه نوع اطلاعاتی می تواند بهتر و کاملتر باشد ؟
اطلاعات اجتماعی وسیع را آدمی از رسانهای صوتی و تصویری و نشریات کسب می کند . بخشی از این ارگانها در اختیار نویسندگان و خبرنگاران هستند . در این زمینه وظیفه خبر نگار امر بسیار مهمی است . وظیفه خبر نگار چیست؟ وظیفه خبرنگار آن است که خبر راهمانگونه که واقع شده است در اختیار شهروندان قرار دهد . به اعتقاد من بدون حاشیه و داستان سرایی . مهمتر از آن سعی کند اخبار گوناگون را کنار هم قرار دهد. وظیفه خبر نگار این نیست که دلخواه خود را در خبر وارد کند. و یا اینکه بنا بر نظر خود خبر را آنچنان تغییر دهد که من خواننده خبر، به نتیجه گیری او که می خواسته به من القا کند برسم. تحلیل گر نیز بنا بر اخبار مختلف که به یک موضوع پرداخته می شود بایستی سعی کند متناسب با حقوق انسانها آن خبر ها را تحلیل نماید و راست را از نادرست بیرون بیاورد وآن تصویری را به خواننده خود نشان دهد تا خواننده متوجه چگونگی عمل و روش گردد . اخباردرست به انسان این امکان را می دهد که بنا بر فطرتش که ضد زور است ، اجازه ندهد دیگران بدور از وی و بدون حضور وی و تایید وی و رضای وی برایش تصمیمی بگیرند که ضد حقوق اوست . البته هر شخص خود مسئول است که بر اساس حق کسب اطلاع ، کوشش کند به حقیقت دست بیابد . یعنی اطلاعات را از سانسور پاک کند . در واقع اطلاعات صحیح ر ا از دروغ پاک کند و به حقیقت دست یابد و یافته خود را به دیگران نیز انتقال دهد .
تحلیل گر بایستی برای خواننده خود شعور قائل باشد . او می تواند خبرها ی همسو را آنچنان در کنار هم قرار دهد تا خواننده با خواندن خبرها بتواند خود تحلیل نماید و به نتیجه برسد . اینچنین روشی این امکان رابه خواننده می دهد که ذهنش فعال و خلاق گردد . در صورتی که نشریه ای و یا برنامه تلویزیونی بخواهد نظری را به بحث بگذارد ، بهترین روش آن است که زمینه بحث آزاد را فراهم کند . بحث آزاد یعنی هر دو طرف بتوانند در آزادی نظر خود را در رابطه با موضوع بیان کنند . سپس برای بیننده و یا خواننده مشخص شود که مشترکات آنها در بحث چیست و نقاط غیر مشترک کدامها هستند . سپس دو طرف بحث ، مشترکات را اساس قرار دهند برای نزدیک شدن به نظر یکدیگر و سعی کنند نقاط غیر مشترک را با بحث به مشترکات تبدیل نمایند . در این نوع تبادل نظر هر دو طرف و مخصوصا نشریه و یا مصاحبه کننده بایستی دو حق را به رسمیت بشناسد . 1 – حق اشتراک نظر و 2 – حق اختلاف نظر . دو طرف نبایستی در خود احساس ترس داشته باشند . محیط بحث بایستی به آنها اطمینان خاطری بدهد که بتوانند بدون سانسور وهر گونه ملاحظه نظر خود را ارائه دهند .
در چنین فضایی استعدادها شکوفا می شود . حق گویی و حق طلبی اصل می گردد . دفاع از حق خود و حق دیگران روش زندگی می گردد . زندگی در نبود زور و نبود فشار رشد بسوی آزادی و حق مداری را بوجود می آورد . اگر انتقال اطلاعات بدون سانسور و جهت برقرار کردن امکانات برخورداری از حقوق باشد آن رسانه ها حق جو و حق پرور و در جهت رشد جامعه فعال خواهند بود. در تاریخ معاصر تجربه دوران مرجع انقلاب بسیار مهم است .
در دوران مرجع انقلاب روزنامه ها از هر نوعش آزاد بودند .
سانسور رژیم کم بود . بیشتر خود سانسوری بود که نمی گذاشت ذهن ها آزاد شوند . البته نظریه های تضاد باز نیز در بازی تز و آنتی تز بدنبال فشار بودند تا سنتز مورد علاقه آنها بر دیگر نظرات چیره شود . آنها نتوانستند از این امکان مهم جهت شکوفایی و نهادینه کردن آزادیها استفاده کنند. متاسفانه بسیاری سعی می کردند در بازی قدرت نقش پیدا کنند و قدرتی از نوع خود برای تحول بسوی استبداد مورد نظر خود را بوجود بیاورند.
کسانی که هم صدا با اولین رئیس جمهوری منتخب ملت ایران مدافع آزادی و آزادی اندیشه و بیان و قلم بودند و اعتقاد به گزارش به مردم داشتند و مدافع استقلال و آزادی و حقوق مداری بودند و به دفاع از حق انسانها مخالف هر گونه زندان عقیدتی و اعدام بودند ، متاسفانه از طرف بسیاری از گروهها مورد برخورد و حذف قرار می گرفتند . و در این راستا گروههای مختلف با طرز تفکرهای مختلف با آقای خمینی هم صدا و هم دست شده بودند .هر کدام بدنبال احقاق دیکتاتوری مورد نظر خود بود. عده ای دیکتاتوری ولایت فقیه را خواهان بودند و عده ای دیکتاتوری تحت نام پرولتاریا و یا طبقه کارگر را خواهان بودند.
متاسفانه در روزگار ما اطلاع رسانی ابزاری در دست قدرتها گردیده. قدرتها چه دولتی باشند و چه مافیاهای صنعتی و مالی و ، سعی می کنند اطلاعات را آنگونه در اختیار شهروندان قرار دهند که آنها را متاثر از اطلاعات خود نموده و در واقع آنها را مطیع خود و کالاهای خود نمایند . در کشور ما ایران بعد از انقلاب، اصلی را در قانون اساسی به نام ولایت فقیه جعل کرده اند . حدود اختیارات ولایت فقیه بقول آذریی قمی ” توحید را هم می تواند تعطیل کند! “و یا اینکه بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد . در اغلب نشریات مختلف رسمی درون نظام ،مقالات و تحلیل و توصیف ولایت فقیه و اختیاراتش نوشته می شود . متاسفانه این نشریات و نویسندگان آنها به قدرت اصالت اول را می دهند . در استبداد فقیه به نویسنده ای اجازه داده نمی شود که ولایت فقیه را تحلیل کرده و خطاهایش را مشخص کرده و با این اصل مخالفت کند . نگاهی به وضعیت فعلی ایران بیندازیم. در۲۴ خرداد که روز “انتخابات” ریاست جمهوری است . چند هفته بیش باقی نمانده است . هنوز مشخص نیست برنامه کسانی که میخواهند در” انتخابات “شرکت کنند چیست ؟
طرز فکر و نگرش آنها چیست ؟
گذشته آنها چیست ؟ و … در کشور همسایه ما افغانستان ۱۱ ما قبل از انتخابات کارزار انتخاباتی شروع شده بود . در کشورهای اروپایی نیز از یک سال قبل از انتخابات کاندیداها و برنامه هایشان مشخص می گردد . در ایران سکوتی همراه با ترس و انتظار مشاهده می شود . کاندیداهای اصلی چه کسانی می توانند باشند ؟ خبرنگاران در محیط و فضای یبسته ای بایستی گزارشگر باشند که ویژه گی اشت چنین است :
هنوز نمی دانیم چه می شود “، “بایستی منتظر شد . دید چه کسی بهتر و بیشتر مطیع رهبری است ” کسانی نیز همچون هاشمی و خاتمی نمیخواهند با مردم حرف بزنند میگویند تا با خاممنه ای کسب تکلیف نکنیم نامزد نمیشویم. یعنی همه و حتی خبرنگاران نیزبایستی تحت امر رهبری باید عمل کنند . براساس اصول ۱۷۵ و بخش ج بند شش اصل ۱۱۰قانون اساسی، عزل ونصب رییس سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران بامقام رهبری است. البته شورایی مرکب ازنمایندگان رییس جمهور، قوه ی قضاییه و مجلس شورای اسلامی(هرکدام دو نفر) ، بر این سازمان نظارت خواهند داشت. جالب است داستان هر دوره” انتخابات” به یک صورت تکرار می شود.
۵ اردیبهشت به گزارش خبرنگار کلمه، در حالی که کمتر از ۵۰ روز تا زمان برگزاری انتخابات فرصت باقی است و سایه سنگین فضای امنیتی و شبه کودتایی چهار سال گذشته هنوز هم برعرصه سیاسی کشور گسترده است، وزارت اطلاعات اقدام به احضار مدیران مطبوعاتی کشور برای حضور در یک جلسه کرد تا باز هم فضای امنیتی و زبان تهدید را به فضای رسانه ای محدود فعلی حاکم کند. در این جلسه، فردی که خود را معاون وزیر و مسئول مطبوعات وزارتخانه معرفی می کرده، درباره انتخابات هشدارها و مواردی را مطرح کرده و از جمله تهدید کرده که با هرگونه سیاه نمایی در دوران تبلیغات انتخاباتی برخورد خواهد شد. این مقام امنیتی همچنین خط قرمز اخبار و تحلیل ها را مواضع و اظهارات رهبری ذکر کرده و تهدید کرده که با هرگونه تخطی یا مخالفت با رهبری به شدت برخورد خواهد شد. در این جلسه همچنین به مدیران مسئول مطبوعات اعلام شده است که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را در واقع سپاه برگزار می کند و این نیرو و وزارت اطلاعات مراقب همه مسائل خواهند بود و هیچ تخطی از محدوده های تعیین شده را تحمل نخواهند کرد. و یا در خبر دیگری آمده است : بهمنماه ۱۳۹۱ سازمان گزارشگران بدون مرز، در فهرست شاخص سالانه آزادی مطبوعات، در میان ۱۷۹ کشور جهان، رتبه ایران را ۱۷۴ اعلام کرد و در همین زمینه در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات، فدراسیون جهانی روزنامهنگاران چهار کشور ایران، چین، ترکیه و اریتره را دارای بیشترین روزنامهنگار زندانی معرفی کرده است .
در گزارش خانه آزادی به ارزیابی وضعیت رسانههای ۱۹۷ کشور جهان پرداخته است، ایران همراه با کوبا در رتبه۱۹۱ قرار داردو تنها کشورهای ترکمنستان، کره شمالی، ازبکستان، اریتره و بلاروس هستندکه وضعیتی بدتر از ایران دارند. می بینیم که نقش مطبوعات در استبداد محدود تر از هر زمان است و خلاصه می شود در زبان اعتراض را بستن و مطیع استبداد بودن. در کشور ما ایران که ولی فقیه بر جان و ناموس و مال مردم سیطره دارد سه قوه بایستی مطیع او باشند. در عمل ریاست قوه مجریه بایستی در خدمت رهبر و مافیای حاکم بر ایران باشد . آنچنان که در دوره های گذشته و مخصوصا در دوران خاتمی و احمدی نژاد دیدیم . قوه مقننه بایستی در خدمت باز رهبر و مافیای حاکم باشد و در ضمن چشمش را بر روی عملکرد دولت باز کند که نکند دولت خلاف اوامر رهبری عمل کند . قوه قضاییه نیز در خدمت رهبری است که اگر شخصی آن گونه بنویسد که رهبر مورد سوال واقع شود ،بقول معروف “زبانش را ببرند و قلمش را خرد کنند” و با او آن کند که تا امروز با آزاد اندیشان و آزاد نویسندگان کرده اند. به عبارت دیگر نظام ولایت فقیه به مدافعین آزادی، شکنجه و زندان و تبعید جایزه می دهد. آیا واقعا در این نظام بایستی مطیع بود ؟ نباید واقعیات را نوشت ؟ نباید از حق مردم دفاع کرد ؟ البته که می شود نوشت و می شود افشا گری کرد و می شود از حق مردم دفاع کرد . اگر در ایران و در نشریات نمی شود نوشت ، در خارج از ایران و در سایتها که می شود افشا گری کرد. در خصوص “انتخابات” که تنها مدت کوتاهی تا آن مانده ، که میشود حقایق را به مردم گفت و گفت تا کی این نظام می خواهد مردم رادر محدوده بد و بدتر قرار دهد تا مردم بد را انتخاب کنند . البته در محدوده این نظام انتخاب وجود ندارد .
قبول و پذیرش استبداد است که به رای گذاشته می شود. بایستی در مطبوعات و رسانه ها حقیقت را با مردم در میان نهاد که در این نظام بد امروز جایش را به بدتر دوره بعد می دهد و همینطور به بدترین در دوره های بعدی . نتیجه آن می شود که چیزی بنام رشد در ایران ممکن نخواهد گردید .مافیای حاکم بر ایران مثل ویروسی تمام امکانات رشد و تحول را از درون می خورد و تنها شکلهای بدون محتوا را بجای می گذارد .
مثل خبرنگار وابسته ، اقتصاد وابسته ، تحصیل بدون رابطه با تولید ، و … این فضا ، فضای مرگ است .
در این فضا روزنامه نگاری و مطبوعات که بایستی چشم بینای مردم باشند تبدیل می شوند به ابزاری در دست قدرت حاکم .ظاهرشان خبرنگارند و باطنشان مدافع قدرت گردیده اند. فضای زندگی بدون دسترسی به اطلاعات صحیح و بدون سانسور ، فضای مرگ است . مرگ رشد اندیشه .
در ایران ولایت فقیه حاکم است از اینرو نشریات و صدا و سیما بایستی ابزار تعریف و تمجید و توجیح قدرت باشند. به تصویر دریان گری در این نظام نگاه کنید . هر چه می گذرد کراهت استبداد آن بیشتر نمایان می گردد. بیاییم بر حقوق خود زندگی کنیم . هر کس از ما یک خبرنگار مستقل و ازاد شود و آنچه را می داند بنا بر حق اطلاع رسانی به دیگران اطلاع دهد و با ارزش نهادن به حقیقت و پخش ان سانسورهای نظام را بشکنیم. ابزار شکستن سانسور امروز رایگان در دست ماست. فضای استبداد فضای بسته ترس است . این فضای بسته را با سانسور شکنی هر کس از خود شروع کند . این نظام از شکستن سانسور و عریان شدن فضای خالی حکومتش بشدت ترس دارد و ترس را به من و شما می خواهد القاء کند. اگر ما متحد و مسئول در شکستن سانسورها عمل کنیم ما را به عنوان ملتی حق طلب و مدافع آزادیها و مخالف خشونت به تصویر می کشد که انسانها در این جهان ،از حقوق ما دفاع خواهند کرد و ما می توانیم آزادی را بجای استبداد بنشانیم.
فراموش نکنیم که زیست در آزادی حق ماست . برای رسیدن به این حق مثل جنبش ۸۸ بیاییم سایتها و فیس بوکها و بالاترین و …. را صحنه نمایش اعتراضات ملت کنیم و هر کس خود سانسور شکن شود و اطلاعات و اخبار ناب و دست اول را به رایگان در اختیار جهانیان بگذارد و این استبداد تو خالی را عریان کنیم. روز اعتراض علیه این نظام تبدیل کنیم و دست دوستی و اتحاد بسوی هموطنان خود دراز کنیم و استبداد ، این مانع رشد و آزادی و شادی را از کشور خود ، با روش خشونت زدایی و حق طلبی و با کوشش جمعی بیرون کنیم .
گزارش جلسه هم اندیشی کمیته آموزش و پژوهش : 23 فوریه
هدف یازدهم سند ۲۰-۳۰ یونسکو
شبنم رضاوند
جلسه هم اندیشی کمیته آموزش و پژوهش در تاریخ ۲۳ فوریه در ساعت ۱۵ به وقت اروپای مرکزی در اتاق پالتاک کمیته آموزش و پژوهش برگزار گردید. موضوع جلسه شرح و بررسی هدف ۱۱ سند ۲۰۳۰ یونسکو با محوریت شهر ها و جوامع پایا می باشدکه توسط آقای الوالفضل پرویزی، خانم ها نیلوفر ایمانیان و شبنم رضاوند تهیه شد. با توجه به بیماری خانم رضاوند گزارش ایشان توسط آقای پرویزی ارایه گردید.بندهای ۲،۳،۵و ج هدف یازدهم از سند ۲۰۳۰ یونسکو توسط آقای ابوالفضل پرویزی ارایه گردید.
جمعیت ایران بعد از در طول ۴۰ سال عمر جمهوری اسلامی ایران ۲ برابر شده ینی از ۴۰ میلیون به ۸۰ میلیون نفر رسیدیم. اوایل انقلاب که همه شور جشن انقلاب تو سرشون بود و بعد از اون هم جنگ کمتر افرادی به کیفیت زندگی و نکات مهم اون توجه میکردند و بعد از جنگ هم که مسئولان به بهانه های مختلف مثل درست کردن خرابی جنگ و از این قبیل مسائل گذراندند اما با رشد سریع جمعیت شروع به ساخت و ساز ئو بهتره بگوییم شهر سازی کردند .اما یکی از اصلیترین نکات شهرسازی که تاثیر مستقیمی بر سلامتی و حیات و حتی زیبا سازی داشته بحث فضای سبز است. اما فضاهای سبز مخصوصا فضای سبز شهری دارای ویژگیهایی است که آنها را به فضاهای مناسبی برای ارتقای کیفیت زندگی انسان تبدیل میکند. مکانهایی مانند پارکها، درختان و آبها در شهر، خدمات زیستمحیطی، اجتماعی و فیزیولوژیکی را فراهم میکند وبا مزایایی چون درمان بیماریهای روحی، محیطی مطلوب برای پرورش کودکان، ایجاد یکپارچگی اجتماعی، حفظ آسایش و.، که در عین حال شاخصی برای ارتقای کیفیت فضای زندگی و توسعه جامعه محسوب می شوند. اما این امر زمانی اتفاق خواهد افتاد که این فضا خود دارای ساختار و ویژگیهای کمی و کیفی مناسبی بوده، که بتواند نقشهای واگذار شده و مورد انتظار را به خوبی ایفا کند. رشد سریع شهرها یکی از بزرگترین تهدیدکننده های محیط زیست به حساب می آید ، که تأثیرات آن به ساکنان شهرها یعنی انسانها منتقل خواهد شد و تاثیر فرسایشی بر روح و جسم انسان شهریبجا می گذازد.تحقیقات نشان داده است که افزایش جمعیت و گسترش شهرنشینیباعث می شود فضاهای سبز شهری به سطوح بتنی خشن و نفوذناپذیرتبدیل بشود و این روند در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم بیشتر خودشو نشان میدهد.از طرف دیگه رشد صنعت و افزایش جمعیت در شهرها، به ساخت و سازهای سوداگرانی منجر شده است که به موضوعات بهداشتی، تأمین نور کافی و هوای سالم و فضاهای گذران اوقات فراغت توجه کافی نمیکنند. از سوی دیگر، ضرورت ایجاد کاربریهای جدید شهری، برای پاسخ گویی به نیازهای روزافزون شهرنشینان به تدریج باعث کاهش سهم فضای سبز و باغهای شهری شده، که پیامد آن محدود شدن دسترسی انسان شهرنشین به طبیعت است. تراکم جمعیت، همراه با آلودگی های مختلف باعث افزایش بیماری های مختلف می شود. علاوه بر اینها، مبتلا شدن به بیماری های روحی-روانی، هزینه ای است که انسان ها در ازای دور شدن از طبیعت، پرداخت می کنند. بنابراین فضای سبز شهری می تواند عاملی راهگشا برای از بین بردن این مشکلات و ایجاد زیبایی دلنشین در کنار محیط کار و زندگی فراهم کند. پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژی و افزایش جمعیت و زندگی شهرنشینی باعث دوری انسان از طبیعت شده است. نقش فضای سبز در زیباسازی منظر، معماری پایدار و سیمای اماکن مختلف نه تنها باعث آرامش روحی بشر شده بلکه آلودگی را کاهش داده و موجب تلطیف آب و هوا می شود. این توضیحات را خدمت شما عرض کردم که متوجه شوید فضای سبز چقدر با اهمیت هست. در هدف 11 سند 2030 یونسکو یکی از بندهای آن اشاره به گسترش فضای سبز عمومی، ایمن و فراگیر به ویژه برای زنان و کودکان و سالمندان و معلولان
حالا وضعیت فضای سبز در ایران به چه صورت است؟: سرانه جهانی فضای سبزشهری برای هرنفر حدود 25 متر مربع هست که در ایران این رقم 10 تا 11 متر هست و متاسفانه باید خدمتتون عرض کنم که استان اصفهان با سرانه فضای سبز 23.1 متر مربع بیشترین وسیستان و بلوچستان با سرانه 1 مترمربع ، کمترین میزان فضای سبز کشور را داردسرانه فضای سبز شهری در استان کردستان با 5 متر مربع در سطح میانی جدول کشوری قرار دارد.همچنین سرانه پارکهای عمومی در استان خوزستان با 11.8 متر مربع بیشترین میزان و چهار محال و بختیاری با 1.45 متر مربع کمترین میزان پارکهای عمومی کشور را داراست. وضعیت سرانه پارکهای عمومی در فضای شهرهای کردستان مناسب نیست. سرانه پارکهای عمومی در فضای شهرهای استان کردستان با 1.83 متر مربع در وضعیت مناسبی قرار ندارد. معاون امور شهرداریهای سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور با اشاره به 11 مورد اساسی مسائل و مشکلات فراروی فضای سبز کشور گفت: اولین مسئله در حوزه فضای سبز استفاده از گونههای گیاهی در پارکها بدون بررسی شرایط زیستی اقلیم شهرهاست.
جالب است بدانید، وزارت مسکن و شهر سازی، سرانه متعارف و قابل قبول فضای سبز شهری در شهرهای ایران را بین۷ تا ۱۲ متر مربع برای هر نفر مشخص کرده و مجوز ساخت میدهد که در مقایسه با شاخص تعیین شده از سوی محیط سازمان ملل (۲۰ تا ۲۵ متر مربع هر نفر) است در بحث فضای سبزنباید فراموش کنیم که این روزها باغهای شهری رو تفکیک میکنند و تبدیل به قطعه های کوچک برای ساخت و ساز میکنند که هر چند شهرداریها جلوی این معضل را میگرفتند اما چون دست افراد وابسته به دولت در آن بود همچنان این روند ادامه دارد. در بند بعدی هدف 11 به موضوع برقراری پیوند بین مناطق شهری و حومه و روستاییان اشاره کرده که کشور ایران در این زمینه هم مشکلات زیادی داره و موفق نبوده ، وجود 19 میلیون حاشیه نشین در ایران خودش گواه این است که مسئولان اصلا به این موضوع فکر هم نکردند چه برسد به اقدامات لازم.
حاشیه نشینی اینقدر پیامد مخرب و وسیعی دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میکنم . ساخت خانه های غیر اصولی و حلبی آبادها، افزایش جرایم مواد مخدر، تجاوز، قتل، دزدی، فروش نوزاد و کودکان، فروش اعضای بدن وهزاران ناهنجاریهای دیگر. می توان در ایران با استفاده از افرادهای متخصص لایق و کاردان یک تدبیر درستی اندیشید که در روستاها کشاورزی همچنان رونق داشته باشد. اشتغال زایی شود و در حومه شهر ها ساخت و سازهای اصولی و استاندارد شود که الان به این پدیده حاشیه نشینی و معضلات ان دچار نشویم و متاسفانه ه این آمار حاشیه نشینی روز به روز در حال افزایش است که میتوان از این معضل بعنوان یکی از دلایل افت اقتصاد هم نام برد. نباید فراموش کنیم که برای برقراری ارتباط و پیوند مناطق شهری و حومه و روستایی نیاز به زیر ساختها و شاخصه های مشخصی دارد که خدمتتان ارایه میدهم. اما نباید از مسئولان جمهوری اسلامی ایران توقع اجرایی کردن این شاخصه ها را داشته باشیم. برای اینکه بتوانیم به یک سطح جهانی برسیم که منظور نوشتن اهداف هفده گانه یونسکو هم همین بوده در این زمینه باید قابلیتهای طبیعی سنجیده شود که در ایران یک رویه برعکس دارد و طبق هشدار دانشمندان و محققان در ایران هر دقیقه ۳ هکتار از خاک مرغوب ایران تبدیل به بیابان بی مصرف میشود..موضع دیگر بحث رویکردهای اقتصادی ونظام روابط اقتصادی است که در این زمینه هم کشور ما تقریبا به یک ورشکستگی رسیده و رویکردهای سیاسی و نظام روابط سیاسی و فرهنگی که در این زمینه هم عملکرد بسیار ضعیفی هم در سیاست داخلی و هم خارجی داشته ایم و حرفی برای گفتن نداریم و بحث ارتباط نوین و شبکه های اجتماعی و مجازی که در ایران همه خوب میدانیم با چه فیلترینگ ها و پارازیت های زیان بار مواجه است. حمایت از ساخت بناهای مقاوم با استفاده از مصالح محلی و ارائه کمک های مالی و فنی به آنها در بحث ساخت و ساز ها هم اخیرا مشکلات زیادی داشتیم با وجود معماری ایران که در جهان زبانزد خاص و عام بوده است و در دنیا برای مقاوم سازی از ایران الگو میگرفتند امروزه شاهد ساخت پلهای بی کیفیت مسکن های مهری که هر روز بک خبر از فرسوده بودنشان به گوشمان میرسد بنده به خاطر می آورم که در شهر شیراز میدان ولی عصر یک پل کابلی قرار بود ساخته شود که وقتی به مرحله آسفالت ریزی رسید نصف پل ریخت متاسفانه کسی پیگیر این مسئله نبود و نیست با همین مسکن مهر که در زلزله اخیر مقاومت خود را نشان داد که بیشترین آمار تلفات جانی از ساکنان همین مسکن هایی بود که دولت ساخته بود و پیمانکار آنها نیز شرکت های وابسته به سپاه پاسداران بودند. بنده امیدوارم که در هر زمینه ای به این باور برسیم که اگر نمیدانیم و نمیتوانیم، حداقل تلاش نماییم که به سمت آگاه شدن برویم نه اینکه وقتی از یک موضوع چیزی سردر نمیاریم تخریبش کنیم اگر همین روند را ادامه دهیم در انقلاب بعدی نیز همین معضلات ادامه خواهند داشت. حالا من یک سوال میخوام مطرح کنم که دوستان هم در این بحث شرکت کنند من بند هایی از هدف ۱۱ سند ۲۰۳۰ خدمتتان توضیح دادم حالا بیایم اظها نظر کنیم و بگوییم چه مطالباتی از این مجموعه کنونی باید داشته باشیم و اینکه در صورت یک تغییر در سیستم و براندازی باید چه خواسته هایی از دولت یا مجموعه بعدی که مردم انتخاب میکنند یا جمهوری دموکرات یا پادشاهی
بند های ۴،۵،۶،۷ و الف و ب هدف یازدهم سند ۲۰۳۰ که توسط خانم شبنم رضاوند تهیه شد: برای تعادل بخشیدن به حیات انسانها و تامین نیازهای اساسی، ارتقا سطح کیفیت زندگی برای همه افراد جامعه که توسعه پایدار را به دنبال خواهد داشت با توجه به امر حفاظت از میراث طبیعی و نقش انسان در این حفاظت جایگاه ویژه ای دارد. میراث طبیعی بیان کننده پیشینه تاریخی و تمدن و جاذبه های طبیعی هر کشوری است که شکل گیری و به وجود امدن آن طی سالیان متمادی صورت گرفته است بشر خود دارای ابعاد گوناگون مادی، معنوی، فرهنگی واخلاقی می باشد محیط پیرامونی نیز متاثر از ابعاد بشری است که دراین محیط زندگی می کند و هویت افراد یک جامعه نیز تحت تاثیر محیط طبیعی آنها شکل می گیرد توسعه کامل زمانی حاصل خواهد شد که محیط طبیعی و افرادیک جامعه با هم مرتبط باشند لازمه تحقق این هدف داشتن اخلاف زیست محیطی برای تمامی اقشار یک جامعه است. اخلاق زیست محیطی رفتار مطلوب بشر نسبت به محیط زندگی او اعم از محیط طبیعی اجتماعی فرهنگی اقتصادی و سیاسی است و اگر افراد یک جامعه چنین خصوصیاتی داشته باشند شرایط لازم برای توسعه پایدار فراهم خواهد شد. این یک اصل بدیهی است: وقتی بر تعداد افراد ساکن در سرزمینی افزوده میشود، نیاز به استفاده از منابع مختلف در آن حوزه بالا میبرد. از این رو افزایش جمعیت انسان در بسیاری از منابع مطالعاتی، مهمترین چالش و عامل اصلی تخریب محیطزیست معرفی شده است. مشکلات متعددی که رشد ناپایدار توسعه بدون در نظر گرفتن ظرفیت تحمل محیط زیست برای جوامع شهری و روستایی به وجود آورده است. اواسط دهه ۶۰، عواقب بالا رفتن جمعیت از منظر اجتماعی و اقتصادی در برنامهای تلویزیونی با عنوان «جمعیت، حال، آینده» مورد نقد و بررسی قرار میگرفت، اما به تبعات محیطزیستی چنان روند شتابناکی چندان توجه نمیشد.
به گزارش مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۵۵ جمعیت کشور ۳۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بود و ده سال بعد این رقم به ۴۹ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر رسید. بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن جمعیت کشور ۸۲ میلیون و ۱۵۰ هزار نفر برآورد شد. این جمعیت روزانه ۵۰ میلیون تن زباله تولید میکند که تنها ۵ درصد آن به کارخانههای بازیافت راه مییابد. ۹۵ درصد زباله باقی مانده یا به روشهای قدیمی در دل زمین مدفون و یا در طبیعت رها میشوند.
آمار تکان دهنده از تخریب محیط زیست ایران: در کشورهای در حال توسعه معمولا اولین بخشی که در مسیر توسعه لطمه می بیند محیط زیست طبیعی آن است که به سرعت دستخوش صدمات جبران ناپذیری می شود. اما توسعه ای که بر پایه نابودی منابع باشد دیری نمی پاید و به زودی تبعات ناگوار آن که از دست دادن ذخایر ارزشمند طبیعی است نمود پیدا می کند. این در حالی است که آمار تخریب محیط زیست در ایران بسیار نگران کننده و تکان دهنده است.
نبود استاندارد برای شاخص های تنوع زیستی : برای درک شرایط موجود بد نیست به این مثال ها توجه کنیم :
- شکار بی رویه به عنوان اولین عامل، ۹۱درصد مناطق تحت حفاظت ما را تهدید می کند، ۸۲ درصد از مناطق حفاظت شده کشور با چرای بی رویه، ۷۹درصد با تبدیل اراضی و بوته کنی، ۵۵درصد با قطع اشجار روبرو هستند و در بیش از نیمی از مناطق حفاظت شده عملیات جاده سازی انجام شده است.
- به علت فرسایش شدید خاک، حوزه های آبخیز سدهای کشور دارای ۲۵۰ میلیون متر مکعب رسوب دهی در سال است و در بخش کشاورزی، هر سال بیش از ۲ میلیارد متر مکعب خاک حاصلخیز در اثر فرسایش خاک شسته شده و موجب از بین رفتن هزاران هکتار زمین و کاهش تولید محصول می شود.
- سالانه وسعتی بالغ بر ۴۰۰ هزار هکتار از اراضی حاصلخیز کشور دستخوش فرسایش می شود که ارزش اقتصادی خسارات سالانه فرسایش خاک در ایران ۱۰ هزار میلیارد ریال معادل تخریب یک میلیون هکتار زمین کشاورزی برآورد شده است و این میزان فرسایش سالانه یک درصد حجم مخازن سدهای موجود کشور را کاهش می دهد.
- تولید بنزین غیراستاندارد از دستآوردهای دولت محمود احمدینژاد برای مقابله با تحریمها بود. این طرح، افزایش آلودگی هوا در شهرهای بزرگ و به خصوص تهران را به دنبال داشت. به گفته یک مقام مسئول، سالانه ۴۵ هزار ایرانی جان خود را بر اثر آلودگی هوا از دست میدهند.
- وسایل نقلیه موتوری در بسیاری از شهرهای بزرگ از جمله تهران عامل اصلی آلودگی هوا معرفی شدهاند
- بر اساس گزارش بانک جهانی که در سال ۱۳۸۴ رسانهای شد سالانه ۱۲۵ هزار هکتار از جنگلهای ایران نابود میشود. پیشبینی شده است ایران تا ۵۰ سال آینده جنگلی نخواهد داشت.
- اطلاعات دقیقی از میزان تلفات سیل در دست نیست. اما برآوردهای منتشر شده در رسانهها نشان میدهد هر سال به طور متوسط ۲۲۶ ایرانی جان خود را در سیل از دست میدهند.
- از بین رفتن پوشش گیاهی (بر اثر جنگلزدایی و چرای بیش از حد دام و تغیییر کاربری اراضی) نه تنها احتمال جاری شدن سیلاب را شدت میبخشد که افزایش فرسایش خاک را نیز به دنبال دارد. وقتی پوشش گیاهی از بین میرود، کوچکترین بارانی روی زمین به سیل بدل میشود. آمارها نشان میدهد در دهه ۵۰ شمسی ۴۰۵ مورد سیل در کشور جاری شده است. این رقم در دهه ۶۰ به ۸۱۴ مورد و در دهه ۷۰ به دو هزار و ۴۰ مورد رسید.
- این روند صعودی در میانه دهه ۸۰ ناگهان کاهش یافت. بر اساس گزارش سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری تعداد سیلهای جاری شده در فاصله سالهای ۸۰ تا ۸۶، ۷۴۶ مورد بوده است. برخی کارشناسان دلیل کم شدن روند سیلاب در ایران را خشکسالی و کاهش بارندگی در دهه ۸۰ میدانند.
- خشک شدن رودخانههای مهمی چون کارون و زایندهرود و دریاچهها و تالابهایی نظیر ارومیه و بختگان نه به دلیل خشکشالی که از فقدان مدیریت صحیح در عرصه منابع آبی کشور رخ نموده است.
- میزان فرسایش خاک در ایران به طور دقیق محاسبه نشده است. ارقام پراکنده و گاه متفاوت از فرسایش سالانه ۲۲ تا ۳۳ تن در هکتار حکایت دارد.. ادامه این روند نه تنها باعث خواهد شد که زمین، قابلیت باروری خود را از دست بدهد که بر میزان مناطق بیابانی ایران نیز خواهد افزود.
- کارون در سالهای اخیر خشکی پیدرپی را تجربه کرده ، زایندهرود ۲۰ بار ظرف ۱۰ سال گذشته خشک شده، وضعیت رودخانه کرخه بحرانی است، حیات د از آلودگی میکروبی و سفیدرود از ورود حجم عظیم فاضلابهای شیمیایی به مخاطره افتاده است.
- عمق فاجعهای که بر تالابها رفته است را روشن کند: ارومیه که زمانی آشیان ۴۰ هزار فلامینگو بود امروز و کمتر از چهار دهه ۳۳۰ هزار هکتار آن به شورهزار بدل شده است (یعنی بیش از دو برابر مساحت جزیره قشم، بزرگترین جزیره ایران)، بختگان و پریشان در فارس دیگر رمقی ندارند، گاوخونی در اصفهان به برهوتی بدل شده است، هامون با وسعت ۲۴۰ هزار هکتار در دهه ۵۰ خورشیدی امروز تنها زمینی سله بسته است، پیشبینی شده تالاب امیرکلایه تا چند سال دیگر بر اثر زهکشی به طور کامل خشک شود و وسعت تالاب انزلی از ۲۱ به هفت هزار هکتار کاهش یافته است.
- از میان تالابهای ثبت شده ایران در فهرست کنوانسیون رامسر، هفت تالاب به دلیل تغییرات شدید اکولوژیک، همچنان در شمار تالابهای به شدت تخریب شده (موسوم به لیست مونترو) قرار دارند.
- شگفتانگیز این که پس از ۵۰ سال حفاظت از عرصههای طبیعی کشور و صرف هزینههای مالی و جانی (۱۱۳ محیطبان شهید و ۳۰۰ محیطبان جانباز)، برخی مناطق حفاظت شده ارزشهای بومشناختی خود را از دست دادهاند.
- صید بیرویه و آلودگی شدید دریای خزر و رودخانههای منتهی به آن (از سوی هر پنج کشور حاشیه خزر) را عوامل اصلی کاهش ذخایر ماهیان خاویاری اعلام کردهاند. به دلیل وضعیت بحرانی ماهیان خاویاری پنج کشور حاشیه خزر به تازگی توافق کردند تا پنج سال صید تجاری این ماهیها متوقف شود. متاسفانه مجموعه عملکرد های ما یا به طور کلی غلط بوده و یا اگر برخی از آنها برای پایداری محیط زیست بوده بسیاری دیگر نیز به منظور تخریب محیط زیست بوده است و در مجموع برآیند آن منفی است به همین دلیل می بینیم وضعیت رودخانه ها، تالاب ها و… هر روز شرایط بدتری پیدا می کند. ما به یک خرد جمعی مبنی بر اینکه آنچه در اختیار داریم متعلق به نسل آینده نیز می باشد برسیم، نحوه عملکردمان را طوری سازماندهی می کنیم که منابع حیاتی جامعه از بین نرود و کاری انجام ندهیم که به سلامت خود، جامعه و نسل آینده آسیب برسد. شماری از پژوهشگران و کارشناسان حوزه بهداشت به رابطه آلودگی محیطزیست و سلامتی افراد اشاره کردهاند. به عنوان نمونه، افزایش نرخ سرطان به دلیل مصرف نادرست سموم و کودهای شیمیایی و یا افزایش نرخ مرگ و میر بر اثر آلودگی هوا. اما آن گونه که از روند رو به احتضار محیطزیست ایران بر میآید چنین هشدارهایی نیز چندان جدی گرفته نمیشوند. بررسی آمارها نشان میدهد ظرف ۳۵ سال گذشته، محیطزیست ایران حتی آنجا که به سلامتی شهروندان ارتباط پیدا میکند دغدغه و اولویت دولتها نبوده است. به نظر میرسد تنها راه چاره برای بهبود شرایط قهقرایی همکاری و مشارکت مردمی است که لاجرم از مجرای تشکلها و سازمانهای غیردولتی میگذرد. آن گونه که پیشبینیها نشان میهد ادامه روند کنونی باعث میشود ایران در ۵۰ سال آینده به سرزمینی بدل شود فاقد خاک حاصلخیز و آب و جنگل و مرغزار، سرزمینی برهوت و لمیزرع، عرصهای تفته و سوزان مشابه چاد که به «قلب مرده آفریقا» مشهور است. آیا آن روز فراخواهد رسید که ایران «قلب مرده خاورمیانه» لقب بگیرد؟
قانون الحاق ایران به کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان – مصوب ۸ دی ۱۳۵۳ مجلس شورای ملی و ۲۷ آبان ۱۳۵۳ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۳ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
ماده واحده – کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان که در تاریخ 16 نوامبر 1972 (25 آبان 1351) به تصویب هفدهمین اجلاسیهکنفرانس عمومی یونسکو رسیده است مشتمل بر یک مقدمه و سی و هشت ماده تصویب و اجازه تسلیم اسناد الحاق آن داده میشود. قانون فوق مشتمل بر یک ماده و متن کنوانسیون ضمیمه پس از تصویب مجلس سنا در جلسه روز دوشنبه 1353.8.27، در جلسه روز یکشنبه هشتمدی ماه یک هزار و سیصد و پنجاه و سه شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
نقش یونسکو: سیاستگذاری و تدوین راهبردهایی برای حفاظت از میراث طبیعی و فرهنگی و گسترش این میراث، بهویژه میراث فرهنگی معنوی و شفاهی و مبارزه با قاچاق غیرقانونی کالاها و خدمات فرهنگی. به همین دلیل ارایه سند ۲۰۳۰ در راستای نقش و وظایف این کمسیون تدوین شده است . که متاسفانه برخی دولتها از جمله جمهوری اسلامی هیچ گونه همکاری با این ارگان نمی کنند. در آخر می توان نتیجه گیری کرد که میراث فرهنگی و طبیعی از جمله عواملی هستند که بهطور مشترک و در کنار عوامل دیگر میتوانند سهم مؤثری در توسعه پایدار داشته باشند.لذا برای ایفای نقش خود بهطور مستمر ضرورت حفاظت آنها کاملا مشهود است. بحران محیط زیست در سطح جهانی خسارات جبرانناپذیری به بار آورده است.بحرانی که شاید نتوان راهحلی برای آن پیدا کرد، ولی آنچه مسلم است سیاست گذاری واقعبینانه ادارهکنندگان جهان و دولتمردان کشورها، نهادهای مدنی به ویژه سازمانهای غیر دولتی، به همراه توانمندیهای تخصصی اندیشمندان و صاحبنظران خواهد توانست از میزان بحرانهای موجود بکاهد و مانع از تشدید آن شود. ضمن اینکه آگاهسازی جوامع نیز در خصوص اهمیت حفاظت و نگهداری از محیط زیست و میراث ارزشمند فرهنگی و طبیعی موجود آن به این مسأله کمک خواهد کرد. امروزه تداوم حیات فرهنگی و اجتماعی انسانها در صورتی امکانپذیر است که به اهمیت زیستگاههای خود پی برده و در نگهداری چشماندازهای زیست محیطی خود بکوشند و به ارزش پدیدههای موجود در آن واقف باشند، زیرا آثار موجود باقیمانده بر روی کره مسکونی هر لحظه ممکن است در معرض خطر جدی قرار گیرند، بهطوری که ایجاد یا احیای مجدد آن دیگر امکانپذیر نخواهد بود و با نابودی آن هویت فرهنگی و بسترهای زیست محیطی مناسب از بین خواهند رفت و توسعهای ناپایدار حاکم خواهد شد که خطرهای جدی آن آیندگان را بیشتر تهدید خواهد کرد. پژوهش در مورد حفاظت از میراث فرهنگی، طبیعی و محیط زیست برای تداوم بقای انسان به قدری حایز اهمیت است که یونسکو تمامی کشورهای جهان را بر آن داشته است که روشهای نوینی را برای حفظ و حراست آنها به کار گیرند.بدون تردید عامل توسعه فرهنگی نیز میتواند از میراث طبیعی و فرهنگی محافظت کند و در این ارتباط، محیط نیز خود سبب گسترش ارزشهای فرهنگی میشود که این امر یکی از مهمترین اهداف توسعه پایدار است، زیرا زمانی که افراد یک جامعه فرهنگ خود را غنی میسازند نسبت به لزوم حفظ میراث طبیعی و مسائل زیست محیطی خود آگاه میشوند، در این مورد بر نقش آموزش نیز در تمامی سطوح باید تأکید شود، زیرا آموزش موجب رشد و توسعه فرهنگی خواهد شد و آثار مثبت خود را به دنبال خواهد داشت، در فرهنگ توسعه نیز هدف این است که میراث فرهنگی و طبیعی آسیبی وارد نشود.از اینرو مراقبت از میراث فرهنگی و طبیعی بخش لازم یک سیاست فرهنگی است و دولتها در این خصوص میتوانند بسیار کمک کنند و مؤثر واقع شوند. حال سوال اینجاست دولتی که خود بخشی از ویرانی محیط زیست و آسیب های ریست محیطی می باشد و با کشتار محیط بانان و حافظان سبز مانع حفاظت از محیط زیست می شود و به شدت با سند ۲۰۳۰ به مخالفت پرداخته است. چگون می تواند بخشی از فرهنگ توسعه در راستای اهداف کمسیون ملی یونسکو باشد؟ متاسفانه یکی دیگر از مشکلاتی که کشور ایران با آن روبروست عدم اهمیت جمهوری اسلامی به حفاظت از محیط ریست می باشد و در جهت رسیدن به اهداف خود از هیچ اقدامی فرو گزاری نمی کند. و نتیجه آن نابودی مناطق سبز و تبدیل آنها به بیابان و شرمندگی ما برای نسل های آینده می باشد.
بندهای ۲ ، ۳ از هدف یازدهم سند ۲۰۳۰ یونسکو که توسط خانم نیلوفر ایمانیان تهیه شده است.: در اسناد بین المللی حقوق بشر نیز به این موضوع توجه ویژه ای شده است : حق بر برخورداری از مسکن مناسب به صراحت در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشرو ماده ۱۱ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی مورد شناسایی و تاکید قرار گرفته است.• حق مشارکت در فعالیت های فرهنگی : ماده ۵۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده۱۵ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی، ماده ۵ و ۷ کنوانسیون بین المللی لغو تمامی موارد تبعیض نژاد، ماده ۳۱ کنوانسیون حقوق کودک، ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت• حق دسترسی به خدمات شهری و حمل و نقل : ماده ۲۳ کنوانسیون حقوق کودک، ماده ۹ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولی، ماده ۱۴ کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان . عدالت اجتماعی را بهنوعی میتوان رعایت تناسب، در برخورداری افراد از امکانات و منابع تلقی کرد. قانون اساسی ایران در اصول مختلف ازجمله اصول نوزدهم و بیستم خود به این موضوع پرداخته و چنین بیان داشته: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.همچنین همه افراد ملت اعم از زن و مرد بهطور یکسان از حمایت قانون و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. در ماده ۷منشور صراحتا آمده است که شهروندان از کرامت انسانی و تمامی مزایای پیشبینی شده در قوانین و مقررات به نحو یکسان برخوردار هستند. یا در ماده ۸ منشور اعمال هرگونه تبعیض ناروا بهویژه در دسترسی شهروندان به امکانات عمومی ممنوع شده است.با وجود این صرفنظر از مفاهیم و اصطلاحات باید بگوییم که بهمنظور رسیدن به اهداف عالیه در برقراری عدالت لازم است که درخصوص برخورداری شهروندان از دسترسی به خدمات عمومی شهری میبایست نگاه جدی داشته باشیم چراکه تا رسیدن به این مهم و استانداردهای لازم فاصله زیادی وجود دارد.بهعنوان مثال میتوان گفت که افراد دارای معلولیت در برخورداری مساوی از امکانات شهری در جایگاه مناسبی قرار ندارند. درصورتیکه لازم است در تمام مراحل مدیریتی، قانونگذاری و بالاخص مدیریت شهری اعتبارات لازم و نیز ارائه برنامههای دقیق و اصولی برای تسهیل شرایط برخورداری این عزیزان مدنظر قرار گیرد.• بایدهای قانونی برای معلولانلازم به ذکر است که اگر قوانین و مقررات موجود در زمینه حقوق معلولان به درستی اجرا شود بخش قابلتوجهی از مشکلات آنها در محیطهای شهری مرتفع خواهد شد. در این زمینه و بهصورت موردی میتوان به وظایف شهرداریها مندرج در قانون جامع معلولان اشاره کرد. در تبصره۲ ماده۲ این قانون آمده است:شهرداریها موظفند از صدور پروانه احداث و پایان کار برای آن تعداد از ساختمانها و اماکن عمومی و معابری که استانداردهای تخصصی مربوط به معلولان را رعایت نکرده باشند خودداری کنند که اگر این مهم بهصورت صحیح و با جدیت دنبال شود قطعا تأثیر مثبتی در بر خواهد داشت. یا در تبصره یک همین ماده به وظایف سایر سازمانها بدین نحو پرداخته شده است که وزارتخانهها، سازمانها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند برای دسترسی و بهرهمندی معلولان، ساختمانها و اماکن عمومی، ورزشی، تفریحی، معابر و وسایل خدماتی موجود را در چارچوب بودجههای مصوب سالانه خود مناسبسازی کنند.بدون شک تفکر حاکم بر مدیریت شهری میتواند منجر به ارتقای حقوق شهروندان شده یا اینکه متقابلا منجر به نادیده گرفتن حقوق آنها شود. به هرحال چه در بحث امور ترافیکی و حملونقل و چه در بحث معماری و شهرسازی رعایت و بهکارگیری شرایط مناسب برای بهرهمندی تمام شهروندان از امکانات بهنحو تساوی امری ضروری و غیرقابل اجتناب است.حق افراد دارای معلولیت این است که از تمامی امکانات برخوردار باشند چرا که اغلب این عزیزان دارای قابلیتهای منحصر به فردی در مباحث حرفهای و اجتماعی هستند و نباید هیچ عاملی عدمفرصت بهرهمندی اجتماع از خدمات آنها را فراهم آورد. به همین علت و به لحاظ ضرورت حضور اینگونه افراد در اجتماع میتوان به بحث تردد معلولان در سطح شهر بهعنوان یکی از حقوق و مطالبات مهم آنها از مدیریت شهری نام ببریم. در کنار این مسئله بحث نظارت بر سازمانهای مختلف برای رعایت یا عدمرعایت وظایفی که بر عهده دارند از دیگر مواردی است که باید در کنار وظایف و تکالیف مدیریت شهری به آن توجه شود.
- حق برای مسکن مناسب: مسکن در لغت با مفهوم سکونت مرتبط شده و به مکانِ یافتن آرامش یا آرامگاه اطلاق می شود. پس می توان گفت مسکن جایی است که انسان در آنجا احساس آرامش و امنیت می کند. حق مسکن مناسب به این معنی است که هر انسان اعم از زن، مرد، کودک و جوان حق دارد از خانه و جامعه امن برخوردار باشد تا در آن با آرامش و شرافتمندانه زندگی نماید و هر کس حق دارد که مسکن مناسب داشته باشد.اصل ۳۱ قانون اساسی چنین مقرر می دارد” داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل فراهم کند. در اصل ۴۳ مقرر می دارد: برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر ومحرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می شود:
۱ – تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه.
قانون اساسی به عنوان قانون مادر چنین جایگاه رفیعی برای مسکن مناسب قائل شده است. چالشهای مسکن در ایران: افزایش واحدهای مسکن خالی و احتکار مسکن یکی از عواملی که تهیه مسکن را مشکل میکند استفاده از مسکن به عنوان وسیلهیی برای بورسبازی و خریدوفروش توسط سرمایهداران است، چراکه بسازوبفروشها سود کلانی از این راه به دست میآورند و مسکن به عنوان یک پسانداز سودده مورد استفاده سرمایهداران قرار میگیرد و سبب تعدد تملک واحدهای مسکونی در میان این گروه میشود.
نتایج آخرین سرشماری نفوس مسکن در سال۹۵ نشان میدهد که تعداد ۲میلیون و ۵۸۷هزار و ۶۰۷ واحد مسکونی در کشور خالی است که دراینمیان استان خراسانرضوی با ۱۹۴هزار و ۴۸۰ خانه خالی در جمع ۳رکورددار بیشترین خانه خالی کشور وجود دارد.
استان تهران با ۴۸۹هزار و ۹۸۶ واحد و اصفهان با ۲۴۲هزار و۹۰ واحد نیز رتبه اول و دوم را از آنِ خود کردهاند. این تعداد واحد خالی در حالی برای سرشماری نفوس و مسکن سال۹۵ ثبت شد که نسبت به سرشماری سال۹۰ آمار خانههای خالی افزایش یافته است و آنگونه که مرکز آمار ایران، آمار داده است، ظرف ۵ سال گذشته از سال۹۰ تا ۹۵ خانههای خالی در کشور یک میلیون بیشتر شده است.
با این تعداد خانه خالی، هنوز هم بسیاری از افراد، توانایی خرید نداشته و احتکار این خانهها به دست بسازوبفروشها، بازار مسکن را با چالشهایی مثل افزایش تقاضا و کاهش عرضه مواجه کرده است.
نکته مهم این است که در گذشته تعداد خانه کمتر از خانوار بوده و به همین دلیل مسکن همواره رشد قیمتی داشته و این امر مسکن را به ابزاری برای پسانداز و سوداگری در شرایط تورمی تبدیل کرده است گرفتن مالیات از خانههای خالی و بدون سکنه، طرح عاقلانهیی برای رونق بازار مسکن و کاهش نرخ اجارهبهاست و میتواند، بیش از یک میلیون واحد مسکونی خالی را به بازار بیاورد.
طرح گرفتن مالیات از خانههای بدون سکنه هم مثل خیلی از طرحهایی است که تابهحال شکست خوردهاند.
درحالی که گرفتن مالیات خانه خالی کار سادهیی است زیرا از چرخیدن یا نچرخیدن کنتورهای نصبشده به رقم خانههای خالی رسیدهاند.
وام مسکن: افزایش بالای قیمت مسکن در بین سالهای ۹۰ و ۹۱ باعث گردید قدرت خرید متقاضیان در سالهای جاری کاهش یابد. بنابراین کاهش قدرت خرید متقاضیان و بالا بودن نرخ سود بانکی موجب رکود بازار مسکن گردیده است. از سوی دیگر کاهش قدرت خرید مسکن باعث گردیده تا سازندگان مسکن با اشاره به این نکته که سود چندانی از بابت ساختوساز نصیبشان نمیشود سرمایه خود را نزد بانکها سپردهگذاری کنند. در این میان افزایش وام مسکن از ۳۵ به ۶۰ و از ۶۰ به ۸۰ میلیون تومان برای زوجین خانه اولی تا حدودی میتواند بر بازار مسکن تاثیر بگذارد اگرچه نرخ وام مسکن بالا نیست و ظاهرا معوقات وام مسکن بسیار کم است لذا خانوارها مشکل جدی در پرداخت اقساط آن ندارند. مشکل اصلی وام مسکن کم بودن این وام است که دلیل آن سرمایه کم بانک مسکن بوده است. اما خوب بی خانمان ها در ایران آمار بسیار بالایی قرار دارند و همون طور که آمار خانه های خالی بالا میرود آمار بی خانمان ها هم صعود را طی می کند .فقر در ایران در حال افزایشه و این قشر آسیبهای بسیار جدی و خطرناکی رو بر جامعه میگذارد چراکه این افراد خانه ای ندارند پس اولین نشانه ان کارتن خوابی و به دنبال ان اعتیاد و هزاران پیامد های منفی دیگر
گزارش سخنرانی کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان مارس
لیدا اشجعی اسالمی
جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۲۲ مارس ۲۰۱۹ ساعت ۱۷ به وقت اروپا برگزارگردید که اولین سخنران این جلسه اقای مهدی هوری زاد با گزارش خبری نقض حقوق کودکان درماه گذشته به سخنرانی پرداختندکه با خبرهایی از قبیل ازدواج کودکان که مشاور امور بانوان اداره کل آموزش و پرورش گلستان بنیکمالی با اشاره به ۹۱۴ کودک همسری در استان، گفت در سال گذشته ۶ مورد ازدواج دختران زیر ۱۰ سال در استان گزارش شده که قطعا آمار آن بیشتر از این تعداد است ومعصومه ابتکارعنوان کرده که: بر اساس آمار رسمی ازدواج دختران زیر ۱۳ سال در کشور، بیش از ۳۰ هزار نفر اعلام شده است.ودرمورداعتیاد کودکان؛ علیرضا حمیدیفر در پنجمین کنگره ملی روانشناسی: سیرصعودی رفتار «سیگار» کشیدن دختران نوجوان نسبت به پسران رااعلام کردو میانگین سن شروع مصرف مواد در نوجوانان ۱۵ سالاستخبردیگری بودکه عنوان شد.و خشنونت علیه کودکان با مواردی چون جان دادن یک نوجوان در سرمای زمستان هنگام کولبری برای لقمه ای نان کهمتین بدخشان نوجوانی که برای کولبری از پیرانشهر به منطقه بانه رفته بود، بعد از
۱۰ روز بی خبری از او، روز سه شنبه ۱۴ اسفند ماه، پیکر سرمازده اش زیر برف پیدا شد ومرگ دختر ۱۵ ساله بر اثر انفجار مین در دهلران واعدام کودکانکههشدار سازمان عفو بینالملل درباره احتمال اعدام قریبالوقوع سه «کودکءمجرم» در ایرانرابیانمیکردکه سازمان عفو بینالملل با انتشار اطلاعیهای از مقامات جمهوری اسلامی خواسته بود اجرای حکم اعدام سه مرد جوان را که در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشتهاند، فورا متوقف کنند.بر اساس این اطلاعیه، محمد کلهر در زندان بروجرد استان لرستان، برزان نصراللهزاده در زندان رجاییشهر استان البرز و شایان سعیدپور در زندان سنندج استان کردستان در معرض خطرقریبالوقوع اعدام قرار دارند. ساماندهی کودکان کار و زبالهگرد برعهده شهرداری استخبریازکودکانکاراستکهسردار حسین رحیمی (رییس پلیس تهران بزرگ) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در پاسخ به این سوال که آیا پلیس قصد دارد؛ در ساماندهی کودکان کار و زبالهگرد در منطقه هرندی ورود کند، گفت: خیر، ساماندهی زبالهگردها و کودکان بر عهده شهرداری است. کهدرهربخش گزارش خبری مقایسه آنهابا قانون اساسی وکنوانسیونهای مربوط به آن خبرها انجام پذیرفت.و دومین سخنران جلسه آقای هومن طهرانی شعری به بررسی ماده هفت ازاعلامیه حقوق بشربا موضوع همه در برابر قانون مساوی هستند به سخنرانی پرداختند و سومین سخنران جلسه خانم زهره حیدری شاهی با موضوع اعدام کودکان در ایران سخنرانی خود را ارائه کردند و چهارمین سخنران این جلسه خانم صنم ازاده با موضوع تجاوز به کودکان به بررسی این پدیده و بروز عوامل ان پرداختند و در انتها خانم لیدا اشجعی اطلاعیه ۱۱۰۰ در مورد فقر و سؤتغذیه کودکان مسئلهای مفغول مانده درایران را قرائت کردند ودر بحث ازاد به موضوع اعدام کودکان و سند ۲۰۳۰ یونسکو پرداخته شد که همکاران به بحث و گفتگو در این باره پرداختند و از دوستانی که در بحث ازاد شرکت کردند خانم صنم ازاده و خانم حیدری شاهی و اقای طهرانی و اقای رجبیان وخانم لیدا اشجعی بودند .که متن سخنرانی همکاران کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان قابل دسترسی میباشد . سپس از آقای هومن طهرانی شعری با موضوع بررسی ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر (همه در برابر قانون مساوی هستند)و مقایسه ان با قانون اساسی در ایران دعوت بعمل آمد.: ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر (همه در برابر قانون مساوی هستند): با توجه به ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر که همه اعضای جامعهبشریرا در برابر قانون فارغ از جنسیت، مذهب، تفکر، اندیشه، ملیت مساوی در نظرمیگیرد که در واقع این سوال مطرح میشود که چارچوب کلمه جامع و فراگیر همه در نظام حاکمیت ولایت فقیه ایا شامل تک تک جامعه بشری ایران میشود یا نه ؟؟که این مسله نقطه عطفیست در کشور ایران که در گفتار و نوشتار بخوبی از انسود برده شده است واما در عمل دچار بهم ریختگی و گسستگی گردیده و مفهوم خود را کاملا از دست داده و تبعیض را آشکار مینماید. برای روشن شدن موضوع فوق به چند نمونه مصداق میتوان اشاره نمود. در قانون اساسی ایران دراصل بیستم: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازیناسلام برخوردارند.
در این اصل تساوی زن و مرد در احقاق حق و سرنوشت خود اشاره گردیده اما تبعیضات آشکاری در قوانین قابل مشاهده است که میتوان به جلوگیری از حضور زنان در استادیوم ها و سالنهای ورزشی برای مشاهده مسابقات به بهانه عدم وجود امنیت برای آنان را یادآوری کرد که در مواردی به دستگیری بانوان که با تغییر ظاهر و لباس در ورزشگاه حضور پیدا کرده اند منجر شده است در صورتیکه به دلیل برخی مسایل سیاسی ورود زنان خارجی در برخی ورزشگاه ها بلامانع بوده است.از دیگر موارد مهم میتوان به تفاوت پرداخت دیه بین مردان و زنان اشاره کرد که طبق قانون مجازات اسلامی بدین گونه که اگر مردی به صورت غیر عمد توسط زنی به قتل برسد طبق رای دادگاه میبایست زن دیه کامل را پرداخت نماید اما در عین حال اگر زنی توسط مردی بصورت غیر عمد به قتل برسد دیه به نصف کاهش میاید.و یا در مورد آقای سعید طوسی با توجه به اقرارهای خودش نسبت به آزار و اذیت کودکان و نوجوانان و همچنین با داشتن شکایت های متعدد توسط خانواده قربانیان با توجه به اعمال نفوذ و داشتن ارتباطات با برخی از مقامات هیچگونه مجازاتی برای او در نظر گرفته نشده که این مورد هم گواه بر برابر نبودن انسان ها در برابر قانون در نظام جمهوری اسلامی است. سخنران بعدی خانم زهره حیدری شاهی با موضوع اعدام در ایران همچنان جان کودکان را میستاند جلسه را ادامه دادند: در خط اول از اعلامیه جهانی حقوق بشر می خوانیم:” بنیاد آزادی عدالت و صلح در جهان بازشناسی حرمت ذاتی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانواده بشری است”.
انسان ارزشمند ترین مخلوق خداوند است و زندگی موهبتی ابدی و ازلی است و حق حیات حقی برابر برای همه انسان ها در همه جا. وقتی به حقوق بشر اسلامی نگاهی می اندازیم و حق حیات را در آن جستجو می کنیم، می بینیم که شرع به کشتن انسان ها مجوز می دهد و قانون تنها کشتن آدم ها را تنها بدون مجوز شرعی جایز نمی داند و اما در عوض جنازه حرمت خاصی دارد. غیر از مجوز شرعی برای اعدام ، قانون قصاص هم ناعدالتی ها و نابرابری های دیگری را با خود به همراه دارد که آمار کشت و کشتار و اعدام را تکمیل می کند. مسلمان برای قتل غیر مسلمان قصاص نمی شود. مرد به دلیل قتل زن قصاص نمی شود. پدر برای قتل فرزند قصاص نمی شود اما در همان شرایط قصاص مادر برای قتل فرزند اجرا می شود. کوچک و بزرگ قصاص می شوند نه برای اجرای عدالت که برای فرونشاندن حس انتقام جویی خانواده مقتول. چرا که چارپایه از زیر پای مجرم به دست اولیای دم کنار کشیده می شود. از زیر پای کودکی که تا طی کردن مرحله کودکی هر ثانیه به اندازه سال اش را در حبس طی کرده تا خوراک خوب و فربه ای شود برای دیو خونخوار انتقام و برای اینکه افکار عمومی جهان از اعدام کودکان منحرف شود. وقتی که کودکان چهارده ساله هنوز باقیمانده عمرشان را تا رسیدن به هجده سالگیو مرگ محتوم هزار بار پیر می شوند و می میرند. وقتی با اجرای قوانین موافق با کودک همسری، کودک قاتل تولید می کنند و حالا ده ها نیروی انسانی دلسوز و داوطلب و فعال حقوق کودک روزها و ماه ها و سال ها به هر دری می زنند، گلریزان می کنند، مبلغ هنگفت دیه را تا قبل از رسیدن طناب دار به گردن نحیف و نوجوان متهم فراهم می کنند تا رضایت خنواده مقتول را جلب کنند. آن ها روز و شب، ساعت ها وقت و انرژی صرف می کنند و در نهایت در بسیاری از موارد به نتایج مورد انتظار خود نمی رسند یا هنوز نتیجه حاصل نشده حکم اجرا شده و یا بعد از اجرای حکم شک بر بیگناهی محکوم مطرح می شود. و آه و افسوس و عذاب وجدان ابدی برای انسان هایی به جا مانده که قانون اسلامی تیز تیغ قصاص را به دست و دل لرزان و پر اندون و خشم آن ها سپرده است. 15 آذر 1397 میلاد عظیمی با خیزان و گلریزان مردم با تهیه دیه پانصد میلیون تومانی از اعدام نجات پیدا کرد. او در یک نزاع در دبیرستان متهم به قتل شده بود. در فاصله سال های 2005 تا 2018، حداقل 87 نفر را که بیش از رسیدن به سن 18 سالگی مرتکب قتل شده بودند، اعدام شدند. در سال 2018 حد اقل 6 کودک مجرم اعدام شدند.
در سال 2017 حد اقل 5 کودک پای چوبه دار جان دادند. زینب سکاوند پنجمین کودک مجرم سال 2018، در نوجوانی به جرم ارتکاب قتل همسرش بازداشت شد . او در 15 سالگی در یکی از روستاهای ارومیه ازدواج می کند. او تحت خشونت خانگی قرار داشته و در هفده سالگی به اتهام قتل همسرش بازداشت می شود. برای این که حکم اعدام را به تاخیر بیندازند به او توصیه می شود با یکی از زندانیان ازدواج کند و باردار شود. نوزاد مرده به دنیا می آید و بیست و چهار ساعت بعد از به دنیا آمدند نوزاد مرده به زنئان انتقال داده می شود. و پس از مدتی حکم به اجرا در می آید. این سرنوشت تلخ و ظلم مضاعف جزای کدام گناه است؟.
محبوبه مفیدی به جرم قتل همسر اعدام شد. در 13 سالگی ازدواج کرد و در هنگام ارتکاب قتل 17 ساله بود. وقتی همه زمینه ها برای درگیری و انواع خشونت ها و قتل و جنایت فراهم است آیت این اثبات نمی کند که نظام حاکم بیش از هر چیز خواهان تداوم این شرایط و اجرای چنین احکامی است؟ وقتی بیشترین در صد کودک مجرمان از انوخاده های محروم و سطح پایین جامعه و حاشیه نشین ها است، وقتی بیشترین قتل ها در مشاجرات گروهی و در گروه های مواد مخدر ریال در خشونت های خانگی، در خارج شدن های آنی از کنترل در هنگام مستی و نشعگی رخ می دهند، آیا این زمینه سازی برای تداوم اعدام کودکان نیست؟
مهدی خزائیان در 16 سالگی در نزاع خیابانی در شهر گرگان مرتکب قتل مرد 19 ساله ای شد. ضربه زننده نهایی مشخص نشد. و به 80 ضربه شلاق برای شرب خمر نیز محکوم شده بود. امیر حسین پورجعفر در زمان تجاوز و قتل 16 ساله بود و در هنگام اعدام 18 ساله بود. او تحت تاثیر الکل بود و سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی را هم داشت. علی کاظمی در 15 سالگی در دعوای دستجمعی مرتکب قتل شد و در 22 سالگی اعدام شد. امید رستمی آخرین کودک مجرم سال 2018، 5 بار به پای چوبه دار رفت و در نهایت اعدام شد. قلضی دو سابقه قبلی بر سرقت را مبنای رشد عقلی و آگاهی به ماهیت جرم محسوب کرد.
ماده 91 قانون جدید مجازات اسلامی که از سال 1392 به تصویب رسید به قضات این اختیار را داده تا برای کودکانی که ماهیت جرم و حرمت آن را ندانند و درک نکنند، قصاص را صادر نکنند. از سویی پیمان نامه حقوق کودک که سال ها پیش جهمری اسلامی ایران مفاد آن را امضا کرده ست، به روشنی بیان می کند که اعمال مجازات اعدام و محکومیت های طولانی مدت در مورد کودکان نباید اجرا شود. قاضی از این ماده جدید در جهت عکس استفاده می کند. با حبس و نگهداری کودکانی که متهم به قتل شده اند تا رسیدن به سن 18 سالگی و سن قصاص اسلامی کنسوانسیون حقوق کودک را دور می زند. و حتی ماده قانون 91 قانون مصوب سال 92 را اجرا نمی کند. پایین بودن سن مسئولیت کیفری در قوانیت ایران یکی از مسایل بسیار دردناکی است حقوق کودکان با آن در گیر است. کودکان دختر و پسر 9 و 15 ساله، همان گونه مجازات می شوند که بزرگسالان. اینجا تصمیم و نظر قاضی و کارشناس روانشناسی و پزشکی قانونی می تواند نجات بخش کودکانی باشد که ناخواسته با هیولای هولناک مرگ و اعدام مواجه می شوند. اما می بینیم که بطور مثال دانیال زین العابدین به پزشکی قانونی برای تعیین سن عقلی فرستاده نشد و در انتظار فرجام خواهی به سر می برد. یا سوابق سرقت کودکی مبنای رشد عقلی او محسوب می شود ( در مورد امیر رستمی). و او پای چوبه دار می رود. شایان سعید پور پیش از ارتکاب جرم تحت نظر روانپزشک بوده است و در موردی نیز اقدام به خودکشی کرده بود. آیا همه این ها پیش پا افتاده ترین دلایل برای تمایل به اعدام کودکان نیستند. وقتی در دو سال گذشته دو کودک متهم به قتل همسر با رسیدن به سن قانونی اعدام می شوند، و باز هم کودک همسری تبلیغ می شود دلیل بر چیست؟ آیا اساسا اعدام انسانی که منجر به قتل انسانی هایی دیگر شده اند می تواند پیش زمینه های بوجود آمدن این قبیل جرم ها را تغییردهد؟ ماشین اعدام حکومت اسلامی ایران از سه روز پس از انقلاب اسلامی شروع به کار کرد و در چهارمین دهه انقلاب اسلامی همچنان در صدر کشورهایی با بالاترین میزام مجازات اعدام قرار دارد. همچنان 85 کودک مجرم که در زیر سن 18 سالگی بازداشت و در صف اعدام قرار دارند. تا زمانی که فقر، اعتیاد، خشونت، کودک همسر، کودک معتاد، قاچاق کودکان و ده ها معضل دیگر وجود دارند زمینه قتل و جنایت و خشونت بیشتر گسترده می شود و جمهوری اسلامی می تواند بیشتر و بیشتر به خود ببالد که در جهت اجرای قوانین شرع خداوند قدم های بلندی برداشته و تا آن جا که آمارها نشان می دهند در صدر لیست کشورهایی با بیشترین اعدام و بیشترین اعدام کودکان بنشینند. بماند مجازات های دیگری که دست کمی از کشتن و اعدام ندارند. همچون مجازات نجومی و فضایی که برای نسرین ستوده کسی که زبانش و قلمش را برای صیانت از حقوق اولیه بشر بکار گرفت در آستانه سال 1398 صادر شد و جهان را در بهت و حیرت فرو برد چنان که در همه جا از آن به عنوان به سخره گرفتن فرشته ی عدالت و قانون توسط جمهوری اسلامی ایران یاد می برد و ستوده سیین هشتم هفت سین بسیاری از سفره های نوروز شد. سپس از سخنران بعدی خانم صنم آزاده با موضوع تجاوز به کودکان دعوت بعمل آمد: بدرفتاری با کودک اصطلاحی است که برای توصیف شیوه هایی که کودکان ممکن است به وسیله ی بزرگسالان مورد بدرفتاری قرار گیرند استفاده میشود و رفتاری به سوی شخصی دیگر است که خارج از هنجار های رفتار است و علت خطر اساسی آسیب فیزیکی یا هیجانی به کودک میباشد. بدرفتاری با کودک به چهار مقوله ی اصلی تقسیم میشود که عبارت اند از : سوء استفاده ی جنسی، سوء استفاده ی فیزیکی، آزار دادن شناختی (آزار عاطفی ) و غفلت.کودک آزاری جنسی شامل هر عمل جنسی در ارتباط با کودک که برای کسب لذت جنسی باشد و توسط والدین ، مراقبان یا هر فرد دیگری که درقبال کودک مسئولیتی داشته باشد اتفاق می افتد. کودک آزاری جنسی شامل اعمالی از قبیل ، نوازش آلت تناسلی کودک ، دخول ، زنا با محارم ، تجاوز به عنف ، آمیزش جنسی مقعدی و نمایشگری جنسی است. آزار جنسی از کودکان همچنین شامل اعمال جنسی با کودک توسط والدین یا مراقبان نیز میشود برای مثال، اجبار، گول زدن و فریب دادن ، اغوا کردن ، تهدید یا فشار آوردن بر کودک برای شرکت در اعمالی که باعث لذت جنسی در دیگران شود و بدون تماس فیزیکی بین کودک و فرد آزار دهنده باشد نیز مصداقی از آزار جنسی محسوب میشود. کودکانی که قربانی بدرفتاری یا خشونت میشوند، پیش آمدهای غیر قابل کنترل و پیش رونده ای را تجربه میکنند که با رشد طبیعی و سازگاری آنها تا حدود زیادی منفات دارد و تهدیدی برای آرامش روانی آنها به شمار میرود.کودکان قربانی خشونت در دنیایی از افراط و تفریط زندگی میکنند و این موضوع فهم و تفسیر حالت های روانی را برایشان مشکل میسازد. در نظام حقوقی ایران تعریف مشخصی از آزار جنسی وجود ندارد.
طبق تعریف سازمان ملل، آزار جنسی عبارت است از نوع نزدیک شدن فیزیکی ناخواسته، درخواست برای خدمت جنسی یا سایر رفتارهای فیزیکی و کلامی. با وجود نبود تعریفی مشخص از این مساله در ایران، آزارجنسی و تجاوز در قوانین جمهوری اسلامی جرمانگاری شده است.
اما حقوقدان ها معتقدند که این قانون هم از نظر مجازات با نوع جرم تناسب ندارد و هم در اثبات جرم مشکل وجود دارد.براساس بند ۳۴ «کنوانسیون حقوق کودک» که در سال ۱۹۸۹ به تصویب رسید کشورهای طرف کنوانسیون متقبل میشوند که از کودکان در برابر تمام اشکال سوءاستفاده و استثمار جنسی حمایت کنند. کشورهای متعهد به کنوانسیون، اقدامات ملی، دو و چند جانبه را در جهت اجرای بند ۳۴ و جلوگیری از موارد زیر به عمل میآورند:
الف) تشویق یا وادار نمودن کودکان برای درگیری در هرگونه فعالیتهای جنسی.
ب) استفاده استثماری از کودکان در فاحشهگری و سایر اعمال غیرقانونی جنسی. ج) استفاده استثماری از کودکان در اعمال و مطالب پُرنوگرافیک.جمهوری اسلامی ایران نیز در سال ۱۳۷۲ به این کنوانسیون پیوست و با ماده واحدهای این کنوانسیون به تصویب مجلس نمایندگان و شورای نگهبان رسید.
همچنین از طرف دیگر در سال ۱۳۸۱ برای اولینبار قانونی مختص به کودکان و نوجوانان در ایران تحت عنوان «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» تصویب شد که بر اساس آن تمام افرادی که به سن ۱۸ تمام نرسیدهاند تحت حمایت این قانون قرار میگیرند.اما با این حال نواقص و خلاءهای قانونی بسیاری در مورد آزار جنسی کودکان در ایران وجود دارد. به عنوان مثال کافیست به قانون مجازات اسلامی نگاه کرد. در ماده ۱۱۲ قانون مجازات اسلامی چنین آمده است: «هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغی لواط کند٬ فاعل کشته میشود و مفعول که نابالغ است٬ اگر به زور مورد تجاوز قرار نگرفته باشد ۷۴ ضربه شلاق میخورد.» موقعیت را درنظر بگیرید. اگر یک پسر نابالغ یعنی زیر ۱۵ ساله را با پول و مانند آن فریب دهند و او را تشویق به هم خوابگی با خود کنند، در قانون جمهوری اسلامی ایران نه تنها از آن کودک فریبخورده حمایت نمیشود، بلکه مجازات نیز میشود. تجاوز یا رابطه نامشروع؟: درباره علت پذیرفته نشدن ادعای تجاوز (زنا) و تعقیب متهم تحت عنوان اتهامی رابطه نامشروع می توان گفت : زنا در قانون مجازات اسلامی در بخش حدود آمده است و طبق ماده 221 قانون مجازات اسلامی، به معنی جماع(دخول) مرد و زنی بدون علقه زوجیت است. برای زنا تحت شرایطی حکم اعدام صادر میشود که یکی از موارد آن بند «ت» ماده 224 قانون مجازات اسلامی (زنای به عنف یا اکراه از سوی زانی) است. همچنین در تبصره 2 این ماده آمده است: «…
در زنا از طریق اغفال و فریبدادن دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن اگرچه موجب تسلیمشدن او شود نیز حکم فوق جاری است.»با فاصلهای خیلی زیادتر، اگر این جرم ثابت نشود، مرتکب اقدام جنسی طبق ماده 637 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 75 به مجازات مقرر برای رابطه نامشروع محکوم میشود.
رابطه نامشروع نیز دامنه گستردهای دارد. برای نمونه اگر رابطه محرمیت بین دختر و پسری وجود نداشته باشد و آنها حتی تلفنی با هم در رابطه باشند، جرمی که برای آنها در نظر گرفته میشود رابطه نامشروع است و از سوی دیگر، اگر دختر و پسری در رختخواب با هم باشند و زنا قابل اثبات نباشد، این رابطه نیز از نظر قانونی رابطه نامشروع محسوب میشود که مجازات آنها تا 99 ضربه شلاق است. حداکثر مجازات قانونی: به عنوان مثال دختری که ناخواسته مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است، با توجه به اینکه فرضیه زنا مبتنی بر نظر پزشکی قانونی رد شده باشد : در اینگونه پرونده ها تجاوز صورت نگرفته، در نتیجه معنای ماده 221 محقق نشده است. بنابراین موضوع، مشمول رابطه نامشروع میشود. ارتباط جنسی در زیر سن قانونی:اما سوالی که در این بین مطرح میشود این است که آیا مجازات فردی که کودکی را به زور مورد آزار و اذیت قرار داده یا او را اغفال کرده مانند کسی است که با زن بالغی در رابطه نامشروع با رضایت دوطرفه بوده است؟
محمدعلی نجفی توانا، وکیل پایه یک دادگستری و جرمشناس در این باره میگوید: این اقدام (سوء استفاده جنسی از کودکان) را نمیتوان رابطه نامشروع در نظر گرفت.
رابطه نامشروع در واقع رابطه دوطرفه دو شخص بالغ است اما در این حالت یک بچه مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته است. معمولا در این باره که نزدیکی صورت نمیگیرد، میگویند مساحقه یا تفخیذ.او ادامه میدهد: از آنجا که شاکی به سن قانونی نرسیده و بدون رضایت این کار روی او انجام شده است، هیچ مسئولیتی متوجه او نمیشود و تنها مجرم چنین پروندههایی فرد بالغی است که این عمل را مرتکب شده است.
در این صورت برای متهم مجازات حدی در نظر گرفته میشود. مجازات چنین متهمی تازیانه حدی است که تا 74 ضربه است. از سویی به دلیل سوء استفاده از اطفال و فریب آنها مجازات تعزیری دارد.در واقع، تجاوزی بدون نقطه پایان است که ۹۹ ضربه شلاق مجازات دارد. در مقابل، وقتی آلت تناسلی از میزان مشخصی بیش تر داخل بدن آسیبدیده شود، مجرم اعدام میشود: «دو تجاوز را در نظر بگیرید که مثل هم، با زور اتفاق افتاده اند؛ یکی دخول شده که زنا تعبیر میشود و حکم آن اعدام است و دیگری دخول نداشته است و ۹۹ ضربه شلاق دارد. در حالیکه آسیبدیدههای هر دو تجاوز، تبعات آن را بر دوش می کشند.» یکی از دلایلی که قانون مجازات اسلامی را قانونی «آلتمحور» میخوانند، وجود همین قوانین است که در این نمونه، سرنوشت آسیبدیده و متجاوز به میزان دخول آلت تناسلی وابسته است:
«البته همین مساله را فقها کمکی از طرف شریعت تفسیر میکنند. آنها میگویند برای اثبات تجاوز، یعنی دخول کامل، چهار بار اقرار نزد قاضی یا شهادت چهار مرد عادل تعیین شده است تا شرایط سخت شود و با 100 ضربه شلاق، پرونده را مختومه و متهم را اعدام نکنند. اما مساله این است که نه اقراری انجام میشود و نه شهادتی وجود دارد. برای همین فرد آزار دیده ضرر میکند. پروندهای داشتم که تجاوز به عنف بود اما در نهایت مجازات شلاق برای متهم صادر شد. بسیاری از پروندهها حتی به مجازات هم نمیرسند؛ نه شاهدی هست و نه اقراری. تازه امکان دارد که خود شاکی را هم بگیرند چون به زنا اقرار کرده است.»رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: طبق آمارهای جهانی 8 تا 9 درصد کودکان هر جامعه ای به طور میانگین مورد تجاوز قرار می گیرند اما در ایران این آمار کمتر و حدود 3 تا 4 درصد است. رضا جعفری افزود: موارد تجاوز به کودکان زیرپوستی و معمولا پنهان است و در بسیاری از موارد به دلایل گوناگون از جمله «ترس» به خانواده و نهادهای رسمی گزارش نمی شود.وی گفت: کودکانی که مورد تجاوز قرار می گیرند ممکن است به دلیل ترس از اینکه رابطه خانواده به هم بخورد، تهدید و تطمیع فرد هتاک یا ترس، این موارد را به والدین خود گزارش نکنند گاهی نیز خانواده ها این تجاوز را انکار می کنند و تصور می کننددر صورت پیگیری آبروریزی می شودجاوید سبحانی، عضو «انجمن حمایت از حقوق کودکان» یکبار به آزار جنسی دختران راهنمایی و دبیرستانی در ایران اشاره کرد و گفت: «در حال حاضر گزارشهایی مبنی بر کودکآزاری شده است و ۳۲ درصد دختران راهنمایی و دبیرستان تجربه آزار جنسی را داشتهاند و به طور کل تاکنون نیمی از جمعیت دختران تجربه آزار جنسی را داشتهاند که در مکانهایی مانند پل هوایی، اتوبوس و به طور کل در فضاهای بیدفاع شهری اغلب توسط یک مرد غریبه صورت گرفته است.»در کل آمار های آزار جنسی کودکان در ایران تحت تاثیر سه عامل قرار می گیرد.
عامل اول : بسیاری از خانواده ها به دلیل ترس و آبرو اتفاق را گزارش نمی دهند.
عامل دوم:ابزار های جمع آوری آمار و اطلاعات در ایران به شدت دچار نقص می باشد و
عامل سوم به علت حیثیتی بودن مساله و خدشه دار شدن چهره جمهوری اسلامی اطلاعات و آمار این گونه آسیب های اجتماعی با تحریف فراوان اعلام می شود.
سپس خانم لیدا اشجعی مسیول کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان اطلاعیه ۱۱۰۰ این کمیته را با موضوع فقرو سؤتغذیه کودکان ؛ مسئله ای مغفول مانده در ایران را قرایت و تحلیل فرمودند
بررسی حقوق کودکان معلول و نقش دولت
رضا ویسانیان
تمام کودکان، از جمله کودکان معلول و استثنایی طبق کنوانسیون حقوق کودک ماده:۲ و ۶ ،حق دارند که از نیازهای اساسی که برای بقاء و امنیت و آسایش آنها لازم است بهره مند باشند.این حقوق شامل حقوقی است که به آنها امکان می دهد تا حد توانایی خود به رشد جسمی و ذهنی رسیده و با توجه به سن و میزان رشد عقلی خود به عنوان عضوی از جامعه عمل نمایند و به یک شهروند مسئول و علاقمند به امور جامعه تبدیل شوند. نیازهایی که باعث شود آنها شاد زندگی کنند و احساس کمبود نداشته باشند. باید از تمام مکان های امن برای بازی بهره مند باشند با کودکان عادی در تماس باشند از محیط خانه و پرورشگاه بیرون بیایند و از هوای تازه استفاده کنند. احتیاج به موسیقی، مدرسه، کتابخانه، و تمام لوازمی که موجب برانگیختن ذهن و قوه ی یادگیریشان شود دارند.حق، امری ذاتی و مستقل است و ما نمیتوانیم حقوق کودکی را به خاطر شرایط خاصش از او بگیریم. آنها حق اظهار نظر دارند و نباید این کودکان را از حقوقشان محروم کرد. چه بسا باید حق این کودکان بیشتر و کامل تر باشد. آنها به علت عدم تکامل رشد بدنی و فکری و ذهنی نیاز به مراقبت های خاصی دارند به ویژه که آنها به خاطر نداشتن رشد کامل فیزیکی ویا ذهنی محتاج مراقبت و حمایت های حقوقی هستند. با توجه به اینکه کودکان معلول به علت معلولیت های ذهنی و حرکتی قادر به رفع نیاز های خود بدون مساعدت دیگران نیستند و باید از کمک و مساعدتی مضاعف برخوردار گردند تا بتوانند از حقوقی که برای آنها مقرر شده بهره مند شوند.با توجه به اینکه درایران ۳۰ هزار کودک معلول در سال متولد می شود. قانون جامع حمایت از معلولان در ۱۶ ماده قانونی به تصویب رسیده که یکی از مهم ترین قوانین حمایتی معلولان در جمهوری اسلامی ایران است. ولی متاسفانه این قانون به دلیل عدم تخصیص بودجه مناسب، به طور کامل اجرایی نمی شوند.در واقع مسئولان دولتی در جمهوری اسلامی ایران، هرگز پایبندی کامل به این قانون نداشتند و امکانات لازم برای مناسب سازی محیط برای معلولان را فراهم نکرده اند .مهمترین دلیل عدم اجرای این قانون، علاوه بر فساد اداری در نهادهای دولتی جمهوری اسلامی ایران، این است که، اساساً نهادهای دولتی در ایران به عرصه خدمت عمومی ، نه به عنوان حقوق مردمی بلکه به عنوان یک مقوله تجاری نگاه می کنند.یعنی انتظار سود از خدمات اجتماعی هم دارند و از آنجایی که مناسب سازی محیط اجتماعی برای افراد دارای معلولیت و تهیه امکانات، استفاده راحت آنها از اماکن عمومی ، دارای هزینه های مالی است لذا آن را صرفه نمی بینند و توجیهه اقتصادی برایشان ندارد. و این نگاه تجاری مسئولان جمهوری اسلامی ،در بسیاری از مواقع متاسفانه بسیار، زننده و موجب تحقیر معلولان می گردد.مثل حرکت نمادین مدیران شهرداری تهران در تاریخ ۱۱ آذر ۹۷ یک روز مانده به روز جهانی معلولان با ویلچر به مترو رفته.ولی متاسفانه با علم اینکه “۹۰ درصد ایستگاههای مترو آسانسور ندارند”. یا قرار دادن تابلوی عبور معلولان در خیابان ها، در صورتی که محلی برای عبور آنها در نظر گرفته نشده است.یا شرایط استخدام ۳ درصدی در سازمان های دولتی و اداری به دلیل گزینه سلامتی کامل جسمانی در فرم های استخدامی که باعث نرخ بیکاری ۶۳ درصدی معلولان شده است.لذا با توجه به تصویب ” لایحه حمایت از حقوق معلولان ” که از فروردین ماه امسال (۱۳۹۷) به قانون تبدیل شده، این لایحه همچنان اجرایی نشده و زندگی معلولان با موانع زیادی روبرو هست. محمد نوری مدیر دفتر فرهنگ معلولین در تاریخ ۳۰ آبان ۹۷ نشستی با سازمان بهزیستی داشت .گفت حتی شاخص سواد با آماری که من از مسئولین نهضت سوادآموزی گرفتم به شدت وخیم است، و در معلولین حتی سواد عادی، یعنی سواد در سطح ابتدایی، این هم آمده پایین و هر سال رو به بدتر شدن است.معلولان ایران همچون “زندانیانی” هستند که در خانه خود محبوس شدهاند. و سختی های زیادی را خانواده و فرد معلول متحمل می شود و در مقایسه با دیگر شهروندان زندگی مستقل و برابری ندارند.و این در حالی است که در سندهای اصلی ۲۰۳۰ یونسکو، همچنین بر آموزش بینالمللی معلمان افراد معلول و انتقال تکنولوژی و تجربههای آموزشی تأکید کرده است.کودکان و نوجوانان معلول باید امکاناتی داشته باشند تا انگیزه ای برای فعالیت در جامعه داشته باشند.شایسته است با تغییر دیدگاه های حاکم بر مدیریت و اصلاح نگرش نسبت به معلولان، به جای طراحی پارک ویژه یا سرویس بهداشتی مخصوص معلولان، از ابتدا شهری را طراحی کنیم که همه اقشار اعم ازمعلول، ناتوان، سالخورده و سالم در کنار هم بتوانند عادلانه و منصفانه از امکانات موجود در شهر استفاده کنند.((معلولیت،محدودیت نیست؛ خواستن ، توانستن است))
بی خدایی و بی مذهبی
مریم ضیایی
این مقاله برداشتی آزاد ازبی اعتقادی به مذهب وخدا میباشد وچون مجازات آتئیست بودن و بی خدایی وبی اعتقادی به مذهب و شریعت اسلامی در ایران مرگ میباشد بسیاری از افرادی که در ایران به این باور رسیده اند خود را آتئیسم یا آگنوتیست معرفی نمیکنند و طبق پژوهش های آقای عرفان کسرایی پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه آلمان ،آتئیسم در ایران رو به افزایش است. در مقاله ایی عرفان کسرایی اشاره میکند به آتئیسم علمی در ایران ،یعنی در چنین اندیشه ایی رد خدا و مذهب ،نتیجه طبیعی مطالعه درفیزیک و کیهان شناسی و همچنین زیست شناسی فرگشتی و نظریه تکامل است ،این نگرش به لحاظ بنیادین متفاوت از آتئیسم فلسفی میباشد،بر این اساس دین یک پدیده مضر و خطرناک برای صلح و آینده بشریت است ونه تنها نباید تحمل شود بلکه در کشاکش بحث با دینداران ،مورد انتقاد قرار گرفته و با استناد به علم و استدلال منطقی افشا شود.
که بسیاری از جنگها و کشتارها در سراسر جهان، منشا دینی دارند و اینک بشر با رد دین و جایگزینی آن با علم میتواند به صلح پایدار دست یابد. که آقای عرفان کسرایی و دکتر نیری فیزیکدان معروفایرانی در آگاه سازی جامعه ایران نقش بسزایی دارند.
تحلیل جامعه شناسی آتئیسم در ایران: موضوع دیگری است اما برخی استفاده حداکثری حاکمیت از دین و باورهای مذهبی را یکی از علل شکل گیری موج جدید ضدیت با مذهب و سونامی بی خدایی در بین نسل جدید جامعه ایران می دانند.آیا آتئیسم در ایران در حال گسترش است؟
شش سال پیش، مارکوس لاتون روزنامه نگار آلمانی در نشریه ″دی تسایت″ گزارش مفصلی درباره رواج آتئیسم در ایران نوشت و بیان داشت، آتئیسم در ایران با خطر مجازات مرگ روبروست اما همه ساله ایرانیان بیشتری خود را به عنوان بی دین معرفی می کنند، ولو به شکلی غیرعلنی. لاتون در گزارش خود با دانشجویانی مصاحبه کرده که با مطالعه آثار نیچه، شوپنهاور و فروید و همچنین ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز و کتاب های ممنوعه در قالب کتاب های الکترونیکی (ایبوک) کیندل با دیدگاه هایی روبرو شده اند که باعث شده به تدریج از روایت رسمی ایدئولوژی و مذهب رایج فاصله بگیرند. نکته جالب توجه اینجاست که گزارش سال ۲۰۱۲ لاتون، از فیس بوک فارسی کانون اگنوستیک ها و آتئیست هایایران نام برده و از این مساله حیرت زده شده که ۲۷ هزار نفر این صفحه را لایک کرده اند. تعداد لایک های این صفحه که در گزارش لاتون ذکر شده اکنون با گذشت حدود ۶ سال به حدود ۱۹۹ هزار نفر رسیده و به عبارت دیگر هفت برابر افزایش پیدا کرده است. فیلیپ کرینبروک، استاد ایران شناسی دانشگاه گوتینگن معتقد است که ارائه نسخه ای از دین بر پایه بمباران تبلیغاتی و پروپاگاندای شبانه روزی، بسیاری از ایرانیان را از اسلام دور کرده است. به گفته کرینبروک، برخی از ایرانیان نیاز معنوی خود را در این کشاکش با باور به آموزه های زرتشت و حتی بودیسم جستجو کرده اند و تعجبی ندارد که در این بین عده ای نیز ایمان به وجود خدا را از دست داده و خود را آتئیست بنامند.این مقاله خاستگاه شروع این تفکر رو به طور خلاصه توضیح میدهد غیر_تئیسمو آتئیسم تفاوتشان چه چیزی هست؟ در اصل هیچ تفاوتی وجود ندارد ،باید بین غیر_تئیسم و بیخدایی تفاوت وجود داشته باشد. غیر_تئیسم به معنای اعتقاد به هیچ خدایی نیست که همان تعریف وسیعی از بیخدایی هست. پسوندهای،با معنیa,non,دقیقا همان چیزی را دارند ،نه،بدون،فاقد.هرسیستم عقیده ای موافق است که هیچ خدایی وجود ندارد که انسان را ایجاد و کنترل کند ،اساسا این باور است که انسان به تنهایی به وسیله قدرت بالاتر از آن حمایت نمیشود. بسیاری از بیخدایان و غیر_تئیسم ها به علم و روش علمی قویا معتقد هستند. چرا غیر_تئیسم ایجاد شد ؟و غیر_تئیسم چرا از برچسب آتئیسم می آید؟ غیر_تئیسم فقط ایجاد شد و همچنان برای جلوگیری از جایگاه منفی که با برچسب “آتئیست” همراه است، همچنان مورد استفاده قرار می گیرد. برخی از مسیحیان ( که در اینجا باید گفت مذهبیون و خداباوران یا در کل افرادی که به مذهب وخدا پایبند هستند. (مترجم) نظرات بسیار منفی از آتئیستی دارند. متاسفانه این باعث ایجاد فانتزی میان عقیده مسیحی(مذهبیون،مترجم) و آتئیست ها شده است. با این حال لازم به ذکر هست که آتئیست ها در مورد فقدان دین داشتن متعهد و سر سپرده هستند و بعضی از مردم نمیخواهند با این اصطلاح ارتباط برقرار کنند. اما مهم نیست که چه مدت مردم ترجیح می دهند از آن استفاده کنند، بهتر است که نسبت به باورها و فرهنگ های آنها احترام گذاشته شود. غیر_تئیسم چه وقتی شروع شد؟در حالیکه این اصطلاح ممکنه یک کلمه جدید به نظر بیاد ولی در واقع بسیار قدیمی است. اولین استفاده از غیر_تئیسم ممکن است که از جورج هولیوک در سال ۱۸۵۲ باشد ،به گفته هولیوک اولین استفاده از غیر_تئیسم که احتمالا به سال ۱۸۵۲ بر میگرده و طبق نظر ایشون آقای چارلز روت ول مخالفتی با اصطلاح آتئیستی داشته و ما بسیار خوشحالیم که او هست. ما آن زمان طولانی را نادیده گرفتیم .ما از آن اون استفاده میکنیم چون یک کلمه فرسوده است.
هردو ئیست ها و مدرن آن را بدون خدا و بدون اخلاق درک کرده اند.بدین ترتیب ،این اصطلاح بیش از همه آگاه هست که قبلا آن را قبول کرده اند و شخص علاقمند پذیرش آن را همیشه در آن گنجانده است که انکارتوسط آتئیست ها بوسیله مسیحیان رد شده است. ( مذهبیون، مترجم) غیر_تئیسم یک اصطلاح است که کمتر به یک سوء تفاهم بر میگرده. همانطور که از عدم پذیرش ساده توضیح تئیستی مبدأ و حکومت جهان می گذرد. جورج هولیوک حداقل یک موضع مثبت به بی طرفی اتخاذ کرده است. استفاده از غیر_تئیسم احتمالا با یک نگرش خصمانه به بیخدایی همراه خواهد بود: مردم اصرار دارند که غیر_تئیسم و بیخدایی نمی تواند به همین معنی باشد و در حالیکه بیخدایی عامدانه(داگماتیک)و بنیادگرایانه هست. غیر_تئیسم روشن فکرو معقول هست. این همان نوعی استدلالی است از افرادی که متقاعد شده اند که عقل گرایی(آگنوتیست ها) تنها موقعیت منطقی است.
منبع انگلیسی
https://www.thoughtco.com/whats-the-difference-between-nontheism-and-atheism-247996
منبع فارسی:
https://www.google.ch/amp/s/www.bbc.com/persian/amp/blog-viewpoints-43880862
توضیح مترجم :غیر_تئیسم طیف وسیعی از نگرش های دینی و غیر مذهبی است که توسط فقدان اعتقاد به خدا و خدایان مشخص می شود.به دلیل تعاریف مختلف واژه خدا، یک شخص می تواند در مورد مفاهیم خاصی از خدایان بیخدایی باشدغیر تئیسم لزوما بی تفاوتی یا بی اعتمادی به خدا را توصیف نمی کند. آن را به عنوان یک اصطلاح چتر برای خلاصه موقعیت های متمایز و حتی متقابل منحصر به فرد استفاده می شود.
مانند آگنوستیسم، انحصارطلبی، ایدئیسم، شک و تردید،وحدت وجود، بیخدایی، بیخدایی قوییا مثبت، بی تفاوتی ضمنی و نگرش بی تفاوتی نسبت به وجود یا عدم وجود خداوند است.
به مناسبت روز جهانی آب و بحران بی آبی در ایران و جهان
احمد ملا زاده
22مارس برابر با 2 فروردین، از سوی سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی آب نامگذاری شده است .در سال 1992 و در بیست و یکمین دستور جلسه کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل که در شهر ریودوژانیرو برزیل برگزار شد، موضوع روز جهانی آب رسما مطرح شد. در این کنفرانس از کلیه کشورها خواسته شد تا در راستای اجرای بیانیه 21 سازمان ملل، این روز را به عنوان روز ترویج و آگاهسازی مردم در مورد آب اختصاص داده و از طریق پخش و اشاعه نشریات و برگزاری کنفرانسها، سمینارها و نمایشگاهها در گرامیداشت آن بکوشند. آمارها از میزان آب شیرین در سطح کره زمین: میزان ناچیزی از کل آب کره زمین قابل استفاده است. در واقع، تنها ۲٫۵ تا ۲٫۷۵ درصد آب زمین، آب شیرین است که ۱٫۷۵ درصد آب شیرین در یخچالها و صفحات یخی قطبهای زمین قرار دارد. حدود ۰٫۵ تا ۰٫۷۵ درصد از آب شیرین در سفرههای زیرزمینی و رطوبت خاک ذخیره شده و کمتر از۰٫۰۱درصد در آبهای سطحی در دریاچهها، رودخانهها و تالابها وجود دارد. دریاچههای آب شیرین، ۸۷ درصد از آبهای شیرین سطحی را تشکیل میدهند، ۲۹ درصد از آبهای شیرین دریاچههای جهان در دریاچه بزرگ آفریقا، ۲۲ درصد در دریاچه بایکالدر روسیه، ۲۱ درصد در دریاچههای بزرگ آمریکای شمالی و ۱۴ درصد در سایر دریاچهها قرار دارد. وضعیت آب در ایران: گزارشها در بهمن ماه سال 97 بیانگر این است که خشکسالی در مناطق مرکزی، شرق و جنوب کشور جولان میدهد. جدیدترین آمارهای وزارت نیرو حاکی از آن است که در استانهای فارس، خراسانجنوبی و اصفهان نهتنها سفرههای زیرزمینی آب تهی شدهاند که ذخایر سدها نیز کاهش ٢۵ تا ۵٠درصدی را نسبت به سال گذشته تجربه میکنند. علاوه براین محمود پور، رئیس گروه زمینشناسی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور از افزایش هشداردهنده نرخ فرونشست زمین در گستره جنوب غربی تهران خبر داده و گفته است که این رقم از ١٧ سانتیمتر در سال ٨۴ تقریبا به دوبرابر رسیده است.عیسی کلانتری، مشاور آب و محیطزیست معاون اول رئیسجمهوری نیز اعلام کرده است که تمدن کشور در مناطق مرکزی و جنوب کشور در معرض تهدید است و تنها دامنه شمالی البرز از خشکسالی مصون مانده است. همچنین میتوان گفت که میزان ورودی آب در سد کرخه حوزه خلیجفارس که در گذشته بحرانیترین سد بود، امسال به دلیل افزایش بارندگیها و توزیع نامناسب آن ۵۰۰درصد افزایش داشته است. این موضوع در حالی رخ میدهد که معاون حفاظت و بهرهبرداری شرکت آب منطقهای اصفهان میگوید که کمبود آب در حوضه زایندهرود نزدیک به یکمیلیارد مترمکعب در سال است. به گفته علی بصیرپور در حال حاضر ذخیره آب در مخزن سد زایندهرود حدود ٢٠٠میلیون مترمکعب است و بیش از یکمیلیارد مترمکعب حجم سد خالی است؛ حجم سد زایندهرود نسبت به زمان مشابه در سال گذشته حدود ۵٠درصد کاهش داشته است. در خرداد ماه امسال (97) ژیلا مشیری – کارشناس پژوهشکده مردم شناسی در نشست علمی مطالعات مردم شناختی میراث فرهنگی، به بررسیهایش در سال 1395 در زمینه تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی موثر در مصرف آب شرب در منطقه 5 تهران اشاره کرد و اظهار داشت: 7 درصد آب موجود در کشور به شرب و 92 درصد به کشاورزی اختصاص پیدا میکند این در حالی است که فقط از 30درصد آب کشاورزی استفاده میشود.مشیری افزود: در کشورهایی با درآمد بالا معمولا 11 درصد آب، شرب و 59 درصد صنعت و 30 درصد کشاورزی استفاده میشود اما در کشورهایی با درآمد پایین این رقم 8 درصد شرب، 10درصد صنعت و 82درصد کشاورزی است این در حالی است که در ایران 92 درصد آب در بخش کشاورزی، یک درصد در بخش صنعت و 7 درصد در بخش شرب استفاده میشود.دلایل کم آبی در ایران چه هستند؟ سد سازی غیر اصولی : مهمترین مشکل سد در ایران، پدیده فرسایش و تجمع رسوبات در مخازن سدها است که عمر سدها را کاهش میدهد و سرمایه ملی را نابود میکند. در ایران بسیاری از بندها و سدهای کوتاه با معماری غیر مهندسی ساخته شدهاند. در برخی از سدها به دلایل سرریزی سد، تجمع رسوب، استفاده از مصالح نامناسب و طراحی غلط مولفههای جنبی، این بند و سدها از بین رفته و غیر قابل استفاده ماندهاند. در مواردی، در تعریف اهداف سد نیز مغایرتهایی با طبیعت مشاهده میشود از جمله سد کرج که به تامین آب تهران اختصاص دارد، آب حوضه آبریز کرج را به محل دیگری انتقال میدهد. لذا اثرات ناگوار آن به صورت افت سطح آب زیر زمینی، کاهش کیفیت آب زیر زمینی و هجوم آب شور به دشت پایین دست کرج خطر نابودی سفره آبی را در پیش دارد و ناحیه سر سبز شهریار و کرج را به بیابان تبدیل میکند.کشاورزی غیر مکانیزه: به گفته وزارت نیرو بخش کشاورزی با سهم حدود 92 درصدی از مصرف آب به عنوان متهم ردیف اول شناخته میشود البته مسئولان وزارت جهاد و کشاورزی این آمار را غیرمنصفانه دانسته و معتقدند مه سهم این بخش از مصرف منابع آبی حدود 70 درصد میباشد . اصلاح الگوی مصرف تنها راه گذر از بحران کم آبی در حوزههای مختلف مانند کشاورزی بوده که میتواند سهم بسیاری در کاهش مصرف آب داشته باشد.روشهای نوین آبیاری مانند قطرهای، بارانی، کوزهای و سایر روشهای علمی که میتواند مشکلات ناشی از کم آبی را کمتر کند.
صنعت فرسوده و استفاده زیاد از آب شرب در کارخانجات تولیدی
فرهنگ سازی الگوی مصرف در مصارف خانگی
براساس تحقیقات انجام شده و آمار ارائه شده میزان هدر رفت آب در ایران ۲۸ تا ۳۰ درصد بوده که این مقدار در دنیا ۹ تا ۱۲ درصد است. در این راستا میبایست فرهنگ سازی وسیعی در راستای الگوی مصرف در ایران صورت بگیرد موضوعی که تا حدودی در ایران آغاز گردیده ولی به صورت نوری کمرنگ در حال حرکت است و باید خیلی پر رنگ تر از قبل شود .
به امید روزی که بی آبی در کل دنیا برطرف شود.
بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر
مهرداد یگانه
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک پیمان بین الملی است که در جمع سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ برابر با ۱۹ آذر ۱۳۲۷ خورشیدی میباشد که در پاریس به تصویب رسیده است، که این مفاد تمام جوامع بین الملی را متعحد به رعایت آن میداند. دولت ایران نیز همچون دیگر جوامع بین المللی خود را موظف به رعایت این قوانین میدانست، اما با ورود آقای خمینی به ایران و شورش سال ۱۳۵۷ نه تنها این مفاد مورد اقبال قرار نگرفت بلکه تا امروز به صورت کامل مورد تهاجم و نقض قرار گرفته است. از جمله نقض ها، نقض حقوق دیگر ادیان و دگر اندیشان میباشد، که طی۴۰ سال گذشته بارها و بارها همچون واقعه هولوکاست در دوره آلمان نازی، مورد آزار، شکنجه، و کشتار قرار گرفته اند. آزادی ادیان حق ذاتی هر فرد است که در اعلامیه حقوق بشر گرامی داشته شده است. آزادی ادیان عبارتند از: آزادی فرد یا گروهی برای ابراز کردن، عمل، رعایت و پرستش دین و باورهای خود در خلوتویا در سطح اجتماعی است، همچنین این آزادی شامل تغییر دین خود یا اختیار داشتن در پیروی نکردن هیچ آئینی نیز است. بند ۱۸میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی بر این نکته تاکید میکند که سلب کردن حق انسانها برای انجام اعمال دینی خود بیعدالتی محسوب میشود .این در حالیست که رانده شدن از جامعه یا گروه، فشارهای روانی، فرهنگی و اقتصادی، تحمیل انزوا، حذف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، سرکوب عقیدتی، تحریم اجتماعی و اقتصادی و… از مجازات های رسمی و غیر رسمی است که در اکثر ادیان و ایدئولوژی ها علیه کسانی که دین ، عقیده و وابستگی های فکری خود را تغییر می دهند، اعمال می شود. دولت های کمونیست بلوک شرق سابق نیز منتقدان ایدئولوژی رسمی را به اتهام «خیانت به انقلاب یا طبقه کارگر» به مرگ محکوم می کردند، اما اسلام شیعی شاید تنها دین مهمی در جهان باشد که تغییر دین از اسلام به مذهب یا عقیده دیگری را با مرگ مجازات می کند.
اختیارات شوهر در منع اشتغال زن در نظام حقوقی ایران
شیدا احمدی
یکی از مسایلی که ممکن است به اساس خانواده خلل وارد کند، اشتغال زن و شوهر به مشاغلی است که به بنیان و اساس خانواده اسیب می رساند. سیوال اصلی، محدوده اشتغال زوجه و اختیار زوج در ایجاد محدودیت برای حفظ اساس خانواده در حقوق ایران است . بر اساس حق اشتغال زوجه، در مواردی به شوهر اجازه داده شده است که چنانچه اشتغال زوجه به اساس خانواده خللی وارد کند ، بتواند زوجه را از ان نوع خاص شغل یا اصل اشتغال منع کند.این اختیار را میتوان در راستای اختیارات مرد، به عنوان عنصر قوام بخش خانواده،تحلیل کرد. از موارد مجاز منع اشتغال زوجه، اموری است که به وظیفه زن در استوار کردن مبانی خانواده،مساعدت درتربیت فرزندان و انجام وظیفه تمکین خلل وارد کند یا حیثیت و شیون خانوادگی را خدشه دارنماید. نکته درخور تاکید اینکه برای جلوگیری از سوء استفاده احتمالی شوهر از اعمال این حق ، تقاضای زوج و اثبات منافات داشتن شغل انتخابی با مصالح خانواده یا حیثیت مرد یا زن و صدور حکم قضایی،لازمه جلوگیری از اشتغال زن به حرفه مغایر با وظایف و شیون خانوادگی است. تحول ذکرشده در حوزه اشتغال اعضای خانواده ، همچون زنان، و حضور بیشتر زنان درصحنه های اجتماعی به دلیل نیاز اقتصادی و تحولات به ظاهر فرهنگی، یکی از موضوعات چالش برانگیز است. سیوال ابتدایی در این حوزه ، به وظیفه هر یک از زن و مرد در تامین نیازهای مادی و مشارکت در اقتصاد خانواده برمی گردد. بر اساس قوانین ایران متکی به منابع فقهی، زن هیچ وظیفه ای در تأمین نیازهای مادی زندگی ندارد و تأمین نفقه و هزینه های وی حتی هزینه نیازهای ویژه زن، مانند هزینه های درمانی، برعهده مرد است. حق اشتغال زوجه در حقوق ایران. برابر اصل بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی(1) ، هر مرد و زن ایرانی حق انتخاب ازادانه شغل مورد دلخواه خود را به شرط مغایرت نداشتن با اسلام، مصالح عمومی و حقوق دیگران دارد . وظیفه ایجاد شرایط مساوی و امکان اشتغال به کار همه افراد ، اعم از زن و مرد، برعهده دولت است. علاوه بر اصل مذکور، در بندهای دوم ، چهارم و هفتم اصل 43 قانون اساسی تامین شرایط و امکانات کار برای همه آحاد جامعه و ازادی انتخاب شغل و اجبار نداشتن افراد به کاری معین و تربیت افراد ماهر برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور تاکید شده است. در هیچ یک از اصول قانون اساسی، تفاوتی بین زن و مرد در اشتغال به حرفه های مختلف وجود ندارد.علاوه بر این، در اصل 21 قانون اساسی، دولت موظف شده است حقوق زن را در همهجهات با رعایت موازین اسلامی، به ویژه در زمینه های ذیل، رعایت کند: 1- ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او 2- حمایت مادران به خصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند. علاوه بر ان، در مواد متعددی از قانون کاراز قبیل اشتغال و مزد مساوی زن با مردان در قبال کارمساوی و ممنوعیت کارهای سخت و زیان آور، مرخصی بارداری و زایمان کارگران زن پرداخته است . در فرصتهای شغلی، علی الاصول زنان مانند مردان می توانند به مشاغل مختلف دست یابند و هیچ منع قانونی برای اشتغال زنان وجود ندارد . با توجه به برخی از محدودیت های شغلی برای زنان، از جمله محدودیت اشتغال به مشاغل سنگین در ارتش و سپاه پاسداران، نیز در راستای وضعیت خاص زنان تحلیل می شود؛ اگرچه درمشاغل درمانی، بهداشتی و نظایر ان مجاز شمرده شده است. 1- بند یکم اصل 28 قانون اساسی هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. دولت موظف است که با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه « افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید ، تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و … » . 2- بند دوم اصل 43 قانون « قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ، ولی وسایل کارندارند رعایت ازادی انتخاب شغل. و عدم اجبار افراد به کار معین و جلوگیری از » بند چهارم اصل 43 قانون « بهره کشی کار دیگری استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر نسبت به احتیاج برای توسعه و… »
حق اشتغال زن در اسناد بین المللی: حضور زنان در فعالیت های اقتصادی از دیرباز در جوامع بشری وجود داشته است؛ ولی معمولا تلاش مردان در اعمال سلطه خود بر کار و نتیجه تلاش دیگران ، از جمله زنان ، بوده است اگر چه تاریخ جوامع نشان می دهد که در نظام های طبقاتی هر طبقه و صنف می توانستند شغل خاصی را برگزینند، مبارزات برای دسترسی مردم به ازادی انتخاب شغل برای احاد مردم در جوامع مختلف به ثمر نشست و در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز تجلی یافت. ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر در این مورد مقرر می دارد: هر کس حق دارد کار کند و کار خود را ازادانه انتخاب نماید شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری، مورد حمایت قرار گیرد . نحوه اعمال اختیار مرد و حدود ان : با توجه به ماده 1117 قانون مدنی ایران، این سوال مطرح می شود که تشخیص مصالح خانواده و حیثیت زن ومرد با کیست؟ ایا مرد، به عنوان ریٔیس خانواده ، بنا به تشخیص خود از مصلحت خانواده و حیثیت خودیا زن می تواند، زن را از اشتغال به شغل معین منع کند؟ ایا با اعلام مرد به کارفرمای زن،کارفرما وظیفه دارد از اشتغال زن به حرفه خلاف مصالح خانواده و منافی حیثیت جلوگیری کند یا مرد به عنوان مدعی باید به محکمه مراجعه کند و با اثبات تنافی شغل زن با مصالح خانواده و حیثیت خود و زن، رای دادگاه مبنی بر ممانعت از اشتغال به حرفه معینی را دریافت و برای اجرا به کارفرما تقدیم کند؟ از ظاهر مواد 1105 و 1117 قانون مدنی برمی اید که مرد به عنوان سرپرست خانواده و بر اساس اختیاری که در ماده ذکرشده به وی داد ه شده است ، می تواند زن را از اشتغال به حرفه معین بازدارد و نیازی به حکم دادگاه و اثبات ان ندارد . اما در ماده 18 قانون حمایت از خانواده مصوب 1353 امده است: شوهر میتواند با تایید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت خود یا زن باشد، منع کند از ماده مذکور، که هنوز نیز نسخ نشده است، برمی اید که شوهر باید با اقامه دعوی و اثبات ادعای خود مبنی بر تنافی شغل زن با مصالح خانواده یا حیثیت خود یا زن و ارایه رای دادگاه به کارفرمای زن، اعم از دستگاهها و سازمانهای دولتی یا غیردولتی یا خصوصی، زن را از اشتغال به حرفه ذکرشده بازدارد. دستگاه های ذکرشده نیز موظف به اجرای رای دادگاه هستند این امر برای جلوگیری از سوءاستفاده مرد از اختیار ذکرشده در قانون است در ادامه ماده هجدهم قانون حمایت از خانواده مصوب 1353 امده است که: “زن نیز می تواند از دادگاه تقاضای مشابه بر منع زوج از اشتغال به مشاغل منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت مرد یا زن بنماید”. دادگاه در این حالت با اثبات ادعای زوجه و در صورت بروز اختلال در امر معیشت خانواده، مرد را از اشتغال به شغل ذکرشده بازمی دارد . با بررسی انجام شده در مقاله برمی اید که انتخاب شغل و اشتغال به حرفه مورد علاقه زن و مرد ازحقوق اولیه ان هاست. زنان نیز، مانند مردان، می توانند به شغل دلخواه خود مبادرت ورزند و ازمزایای مادی و معنوی ان بهره مند شوند. در نظام حقوقی ایران در اصول قانون اساسی از جمله اصل 28 و بند های دوم و چهارم و هفتم، زنان حق اشتغال به کار را دارند. همچنین انان استقلال مالی دارندو با داشتن حق مالکیت، به طورمستقل حق هر گونه تصرف دردارایی خود را دارند . از نتایج بررسی ها برمی اید که تعیین ضابطه و ملاک معین برای مصالح خانواده ها یا حیثیت زن یا مرد امکان پذیر نیست و باید داوری را به دادرسی برمبنای عرف سپرد، این حق به زوجه نیز داده شده است که در صورت ادعای اشتغال مرد به شغلی که مغایر مصالح خانواده و حیثیت زن یا مرد باشد، با مراجعه به دادگاه و اثبات ادعا، مرد را از اشتغال به شغل ذکرشده منع کند. بنابراین در اجرای وظایف زناشویی هر یک از زن و مرد حقوق و تکالیفی دارند. اهمیت اساس و بنیان خانواده و ضرورت مراقبت از این مهم، ایجاب میکند که هر دو با همدیگر همفکری کرده و به اختلافات پایان دهند .
نیم نگاهی برمعضل اعتیاد درایران
مهدی هوری زاد
امروز برآن شدم تا باتوجه به شرایط وسختی هاومشکلات موجود اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و….در جامعه کنونی ایران به بررسی یکی از معضلات اجتماعی وبسیار ترسناک ،وحشتناک و خانمانسوزبنام معضل اعتیاد بپردازم ومقایسه کنم با آماراعتیاد درزمان قبل از انقلاب 57 وبعدازانقلاب 57 تاکنون .اغلب مردم و کارشناسان معتقدند که دلایل بسیاری میتوانند موجب اعتیاد افراد جامعه گردند که چند موردازدلایل بسیارمطرح شده را که شامل:بیکاری و فقر و ارتباط با دوستان و محیط های ناسالم وفقر فرهنگی دربرخی خانواده ها می باشند رامتذکرشده اند.اغلب درتوجیح و تفسیر دلایل نامبرده شده معتقد هستند
جوانانی که صاحب شغل و درآمد باشند دارای اعتماد به نفس بالا و انگیزه بوده و انرژی اضافه خود را درکار آزاد میکنند و بعد از اتمام ساعت کاربه جهت خستگی و نیاز به استراحت، طبیعتا دیگر وقت اضافی ندارند که آن را درمحافل آلوده وباافراد ناسالم ومعتاد صرف کنند و دچار اعتیاد گردند ولی نمیتوان این توجیح رابطورکامل پذیرفت چراکه افرادی دردسته معتادان جامعه قراردارند که صاحب شغل حتی شغل های بسیارخوب اعم از مهندسی و پزشکی و… می باشند ولی متاسفانه دردام اعتیاد گرفتار شده اند. پس بی درنگ نظر کارشناسانی که اعتقاد دارند مشکلات روحی و روانی و اختلافات خانوادگی و عدم حمایت های روحی و عاطفی در مقاطع زمانی مختاف هم میتواند عاملی برای سوق دادن این افراد در شرایط سختی برای راحت شدن و فراموشی لحظه ایی و فاصله گرفتن موقت ازمشکلات در آن بازه زمانی با خیال اینکه بامصرف مواد مخدر میتوانند آرامش ذهنی پیداکنند یا ازدغدغده های فکری که درآن گرفتار شده اندخودرانجات دهند واغلب افراد تازه کار با تبیلغات ودروغ های افراد معتاد که دوست دارند افراد سالم راهم پا و هم مسیر خود کنند دراکثر موارد بادادن دلداری که با مصرف اینگونه وبااین روش مصرف شخص معتاد نمیشود یا اینکه مصزف این مواد اعتیاد آور نیست متاسفانه باعث گرفتار شدن افراد ساده لوح د راین منجلاب میگردند و نه تنها مشکلاتشان مرتفع نمیگردد بلکه ازچاله درآمده ودرچاه می افتند که باز میتوان به نقش پررنگ خانواده اشاره کرد که درصورت هوشیار بودن و آگاهی دادن به فرزندان و مراقبت و تحت نظر گرفتن رفتار و رابطه های فرزندانشان تاحدود زیادی میتوانند از اعتیاد فرزندانشان جلوگیری کنند و اینکه در خود خانواده والدین از سلامت جسم و روح برخوردار باشند وهیچ کدام از والدین تخطی نکنند تا بتوانند الگوی سالم و خوبی برای فرزندانشان باشند.در خانواده هایی که خود والدین متاسفانه مصرف کننده یا اعتیاد داشته باشند دیگر به سختی میتوانند ازانحراف و اعتیاد فرزندانشان پیشگیری کنند.ودرادامه تلاش خواهم کرد ازمطالب و پژوهش های انجام شده توسط محققین و کارشناسان درزمینه های آماری اعتیاد راارائه نمایم تابیشتر ازجزئیات صدمات ومشکلاتی که این بیماری یعنی اعتیاد برپیکره جامعه و خانواده ها واردآورده است را ملاحظه نماییم، تابلکه بانگاهی متفکرانه وبابرنامه ریزی های دقیق توسط تمام سازمانها و موسسات تلاشگر دررابطه با مبارزه بااعتیاد، نسبت به گذشته باهمکاری تک تک افراد جامعه باآگاه سازی و فرهنگ سازی و نگاه مهربان تر به افراد معتاد جامعه بعنوان بیمار مثل خیلی از بیماری های دیگر بتوانیم قدمی مثبت درراهی هموار درراستای پیشگیری و درمان معتادان جامعه وریشه کردن اعتیاد باتفکرودلسوزانه بامدیریت عالی برداریم. اعتیاد در ایران موضوعی است که سالها مورد توجه حکومت ایران و کارشناسان بودهاست. طبق آمار رسمی ۱۳۹۲خورشیدی و به گفته رسول خضری نماینده مجلس حداقل ۱۰ میلیون نفر از ۷۵/۱ میلیون نفر از مردم ایران (۱۳ درصد) درگیر مواد مخدر هستند. کشت و فروش تریاک توسط حکومت تا سال ۱۳۲۰ خورشیدی و خروج رضاشاه از ایران ادامه داشتهاست. در سال ۱۳۳۱ خورشیدی «قانون منع تهیه و خرید و فروش و مصرف نوشابههای الکلی و تریاک و مشتقات آن» توسط مجلس شورای ملی تصویب شد. دولت در سال ۱۳۲۴ خورشیدی «لایحه منع کشت خشخاش» را به مجلس شورای ملی ارائه کرد که در همان سال تصویب شد. این قانون علاوه بر منع کشت خشخاش معتادان را ملزم میکرد در مدت شش ماه اقدام به ترک مصرف مواد مخدر کنند. در سال ۱۳۴۷ خورشیدی، دولت «قانون کشت محدود خشخاش و صدور تریاک» را به تصویب مجلس رساند. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، قوانین کیفری برای مبارزه با مواد مخدر تصویب و کشت خشخاش در ایران متوقف شد. قانون کنونی برخورد با مواد مخدر در سال ۱۳۶۷ در و ۴۵ ماده تصویب شد. هماکنون قاچاق مواد مخدر در ایران، میتواند منجر به اعدام شود. حدود ۷۰ درصد اعدامها در ایران مربوط به جرایم مواد مخدر است. اما با توجه به شکست سیاست تشدید مجازات، برای کاهش مجازات به کمتر از اعدام، در ۲۵ تیر ۱۳۹۶ افزودن یک ماده به قانون کنونی تصویب شد. همچنین بحثهایی برای توزیع مواد مخدر رقیق شده مانندمتادون از سوی دولت مطرح شدهاست. مواد مورد استفاده متعدد در ایران شامل تریاک و مشتقات آن همچون هروئین و همینطور حشیش میشود. همچنین مواد صنعتی مانند شیشه و کراک به علت قیمت پایینترشان نسبت به مواد سنتی، در ایران شایع شدهاست. تریاک برعکس هروئین و حشیش مورد تحریم روحانیون شیعه نیست. حدود ۵۲ درصد معتادان، تریاک و حدود۴۸درصد موادی مانند هروئین و شیشه مصرف میکنند. مصرف هروئین، شیشه و ماده روانگردان گُل در حال افزایش است. در بهمن ۱۳۹۶ تعداد کل معتادان بیش از ۲/۵ میلیون نفر اعلام شد. ۱۷ درصد مردم تمایل به مصرف مواد مخدر دارند که از این تعداد ۵ درصد، مصرفکننده بوده و ۱۲ درصد دیگر نیز در صورت عدم قطع ارتباط مصرفکننده با قاچاقچیان و نبود مدیریت مناسب بازار عرضه و تقاضا به سوی مصرف مواد مخدر کشیده میشوند. مصرف دخانیات بین دخترها بیشتر شده و گُل بیشترین مصرف را بین دختران ایرانی دارد. در پژوهش «زمینهیابی اعتیاد» که توسط دفتر مطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران در سال تحصیلی ۸۲–۱۳۸۱ روی نمونهای متشکل از ۵٬۳۲۱ دانشجو در ۲۱ دانشگاه تحت پوشش وزارت علوم گرفت، ۵۸۶ نفر یعنی حدود ۱۱درصد دانشجویان به صورت حرفهای از از مواد مخدر استفاده میکردند. اعتیاد، حتی اگر اصلیترین گزینه برای مباحث مرتبط با معضلات اجتماعی نباشد، اغلب یکی از گزینههای اصلی است. این مساله باعث شده ضمن تشکیل ستاد مبارزه با مواد مخدر، پژوهشها و مراکزی نیز به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بدان بپردازند. در حالی که آخرین گزارش در دسترس از آمارهای مربوط به اعتیاد در سال 1386 تعداد معتادان غیرتفننی را حدود 1/1 تا 2/1 میلیون نفر برآورد کرده است، بسیاری معتقدند تعداد افراد معتاد در ایران بیش از این میزان است. چرا که برای مثال، گزارشهای غیررسمی مربوط به بیش از 60 سال قبل، تعداد معتادان کشور را 2/1 تا 3/1 میلیون از جمعیت حدود 14 میلیون نفری کشور اعلام کردهاند. گزارش راهبردی سالهای اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با عنوان «تحلیل تاثیر فضای اجتماعی بر مصرف مواد مخدر» تعداد مصرفکنندگان مواد مخدر و روانگردان را 1/2 میلیون نفر برآورد کرده است. پژوهشهای پراکنده دیگر، آمار مصرفکنندگان مواد مخدر را تا 7/3 میلیون نفر و بیشتر نیز برآورد کردهاند. گزارش ارزیابی سریع ستاد مبارزه با مواد مخدر در سال 1386، آخرین گزارش جامعی است که در زمینه سوءمصرف مواد مخدر در ایران منتشر شده است. این گزارش، تعداد معتادان نیازمند به خدمات درمانی در کل کشور را 1/1 تا 2/1 میلیون نفر برآورد کرده است. 74 درصد معتادان بین 20 تا 40 سال داشتهاند و گروه سنی 29–25 ساله، با 25 درصد بیشترین فراوانی معتادان را در میان گروههای سنی داشته است. میانگین سنی معتادان کشور حدود 5/32 سال بوده است که 8/94 درصد آنان مرد و 2/5 درصد آنان زن بودهاند. حدود 60 درصد معتادان تحصیلات راهنمایی و کمتر داشتهاند و کمتر از 9 درصد معتادان دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند. بیشترین تعداد معتادان، مربوط به سطوح تحصیلات راهنمایی (با 9/32 درصد) و
دبیرستان و دیپلم (با 5/31 درصد) بوده است. تحقیقات این سال نشان میدهد 7/41 درصد معتادان مجرد، 9/47 درصد آنان متاهل و مابقی دارای وضعیت متارکهکرده، بیوه و … بودهاند. با در نظر گرفتن اینکه بیش از 41 درصد معتادان مجرد بودهاند، 5/52 درصد آنان هیچ فرزندی نداشتهاند و 5/42 درصد آنان از یک تا چهار فرزند داشتهاند. بیش از 43 درصد معتادان در خانه پدری زندگی میکنند که احتمالاً اغلب آنان معتادان مجرد هستند و بیش از 25 درصد در منازل اجارهای یا رهنی زندگی میکنند. با در نظر گرفتن تبدیل رهن به اجاره، بیش از 1/99 درصد معتادان در خانههای با اجاره کمتر از 300 هزار تومان در ماه زندگی میکردهاند و بیش از 72 درصد آنان هیچ مبلغی بابت اجاره پرداخت نمیکردهاند. بیش از 34 درصد معتادان کارگر (ساده و ماهر) بوده و بیش از 30 درصد بیکار بودهاند. 4/23 درصد معتادان شیوه تامین مخارج خود را کارهای غیرقانونی شامل خریدوفروش مواد، حمل مواد، سرقت و قاچاق سایر کالاها عنوان کردهاند. متوسط درآمد ماهانه بیش از 44 درصد معتادان، کمتر از 200 هزار تومان در ماه بوده است و حدود 6/13 درصد معتادان دارای درآمد بیش از 500 هزار تومان بودهاند. بیش از 91 درصد معتادان، سابقه مصرف سیگار نیز داشتهاند که همبستگی زیاد این دو امر را نشان میدهد. این گزارش نشان داده است در بیش از 51 درصد معتادان، پدر خانواده سابقه مصرف سیگار یا الکل نداشته است و این میزان برای مادر خانواده، بیش از 94 درصد بوده است. در سال مذکور، تریاک با 9/43 درصد، کراک با 1/28 درصد و هروئین با 3/20 درصد، شایعترین مواد مصرفی بودهاند. 2/75 درصد استعمال مواد مخدر از طریق تدخین و 3/30 درصد به صورت خوردن و مابقی به وسیله انفیه و تزریق بوده است. بیش از 20 درصد معتادان، از طریق خانواده و بستگان و بیش از 45 درصد از طریق دوستان مصرف مواد مخدر را آغاز کردهاند. بیشترین مکان اولیه مصرف مواد مخدر نیز منزل دوستان با فراوانی 2/33 درصد بوده است. بیش از 55 درصد معتادان اعلام کردهاند هیچ واقعه مشخصی منجر به مصرف مواد مخدر توسط آنها برای نخستین بار نشده است، بیش از 40 درصد نیز گفتهاند هیچ حالت روحی خاصی که منجر به نخستین مصرف شود، نداشتهاند.
مهمترین دلیل مصرف مواد مخدر برای معتادان، به ترتیب کنجکاوی، کسب لذت و تفریح بوده است. دفتر مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد ، آمارهای ادواری و گزارشهایی در زمینه مواد مخدر منتشر میکند. گزارش سالانه این دفتر با عنوان «گزارش جهانی مواد مخدر» از اصلیترین مراجع بررسی مواد مخدر به شمار میرود و با توجه به نقش ایران به عنوان یکی از مصرفکنندگان و مسیرهای ترانزیت اصلی، در آن معمولاً به کشور ایران به طور ویژهای پرداخته میشود. گزارش جهانی مواد مخدر سال 2012:در مقدمه این دفتر به قلم مدیر اجرایی به بالاترین نرخ مصرف تریاک جهان در ایران و افغانستان اشاره شده است. بر اساس این گزارش، ایران در کنار افغانستان و پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی، بالاترین نرخهای مصرف تریاک در جهان را به خود اختصاص دادهاند. بیشترین میزان هروئین کشفشده در جهان نیز متعلق به ایران با 27 تن بوده است. این میزان هروئین، یکسوم کل هروئین کشفشده در جهان است. بعد از ایران نیز کشور ترکیه با کشفیات کمتر از نصف ایران قرار دارد. ایران، همزمان رتبه نخست کشفیات تریاک جهان را با 401 تن به خود اختصاص داده است. در گزارش مذکور، همچنین به افزایش قاچاق هروئین در مقادیر گسترده از طریق ایران و پاکستان اشاره کرده است. گفته شده است بهرغم آنکه شیوع تریاک در پاکستان تقریباً به اندازه کشورهای غرب اروپاست، این میزان در ایران به میزان چهار یا پنج برابر این کشورهاست. همچنین اعلام شده است ایران در دهه 70 میلادی از بزرگترین تولیدکنندگان تریاک جهان بود اما با پیروزی انقلاب اسلامی، این تولید متوقف و تریاک از مرزهای خارجی وارد کشور شد. این مساله نشان میدهد حذف سمت عرضه از داخل کشور بدون توجه به تقاضای مواد مخدر، موجب کاهش مصرف نشده و صرفاً مبداء عرضه را به خارج از مرزها به شکل غیرقانونی منتقل کرده است. بر اساس یافتههای گزارش مذکور، با توقف تولید مواد مخدر در ایران، مرکز آن ابتدا به پاکستان و سپس به افغانستان منتقل شد. بر اساس این گزارش، در ابتدای قرن بیستم (سال 1907) ایران بعد از چین و هند سومین تولیدکننده بزرگ تریاک جهان بود. تولید ایران در آن زمان حدود 600 تن برآورد شده است که 5/1 درصد کل تولید جهان بود. 75 درصد از این تولید، صادر و مابقی در داخل مصرف میشد. اما به لحاظ کیفیت، تریاک تولیدشده در ایران از چین بهتر بود و بعد از تریاک هند، دومین تریاک مرغوب جهان به شمار میرفت. سرانه مصرف تریاک ایران در ابتدای قرن بیستم، 5/0 کیلوگرم به ازای هر نفر از مصرفکنندگان بود و 300 هزار نفر در کشور معتاد بودند که معادل 9/2 درصد جمعیت ایران بود. با تداوم سیاستهای مبارزه با مواد مخدر، آمار کشفیات در سالهای بعد از انقلاب همواره افزایش داشته است؛ هر چند برخی معتقدند این مساله به دلیل افزایش مصرف مواد مخدر بوده است. کشفیات مواد مخدر از 11 تن در سال 58، به بیش از 494 تن در سال 90 رسیده است. آمارهای ستاد مبارزه با مواد مخدر نشان میدهد در سال گذشته 494 تن مواد مخدر و روانگردان کشف شده است که تریاک با 381 تن و حشیش با 64 تن عمده مواد مخدر کشفشده را تشکیل میدهند و کمترین میزان هم مربوط به متاآمفتامینها (شیشه) به میزان چهار تن بوده است. بهرغم این سهم کم، رشد کشفیات مربوط به این ماده به سرعت افزایش یافته است و از حدود هزار کیلوگرم در سال 1388، به 4400 کیلوگرم در سال 1390 رسیده است. در سهماهه نخست امسال، نیز 108 تن مواد مخدر کشف شده است که 79 درصد آن تریاک بوده است. با وجود اینکه آمار کشفیات به عنوان یکی از دستاوردهای نیروی انتظامی عنوان میشود، پژوهش رئیسدانا بر اساس آمارهای منتشرشده تا سال 2001 با عنوان «بازار مواد مخدر در ایران» نتیجهگیری میکند «دلیل عمده نوسان در کمیت کشفیات به دلیل بازدهی و عملکرد ارگانهای مبارزه با مواد مخدر نیست، بلکه به تغییر سطح تولید و ترانزیت مواد از طریق ایران مربوط است». هماکنون، بیش از 44 درصد زندانیان کشور، در ارتباط با مواد مخدر در حال سپری کردن دوران حبس خود هستند. در سال گذشته، 273 هزار نفر به دلیل جرائم مرتبط با مواد مخدر دستگیر شدهاند که این میزان رشد 13درصدی نسبت به سال پیش از آن را نشان میدهد. در سهماهه نخست امسال نیز بیش از 70 هزار نفر در این رابطه دستگیر شدند که رشد پنجدرصدی نسبت به مدت مشابه سال 1390 دارد. تعداد ورودی زندانیان مواد مخدر در این سال بیش از 168 هزار نفر بوده است که کاهشی چهاردرصدی نسبت به سال قبل از آن دارد؛ با این حال موجودی زندانیان در این سال نسبت به سال 1389، 15 درصد رشد نشان میدهد. بر اساس گزارش ستاد مبارزه با مواد مخدر، دلیل این امر لغو مرخصی و رای باز و نیز اعمال مجازاتهای سنگین برای عوامل اصلی عرضه مواد مخدر در کشور بوده است. در سال گذشته، بیش از 721 هزار نفر در مراکز درمان و کاهش آسیب کشور پذیرش شدند که رشدی سهدرصدی نسبت به سال قبل از آن را نشان میدهد. بر این اساس، بیش از 50 درصد معتادان کشور تحت جذب و حفظ پوشش درمان و کاهش آسیب قرار گرفتند. با اینکه در باور عمومی اعتیاد اغلب به برخورد فرد با مشکلات اجتماعی و اقتصادی نسبت داده میشود، علل دیگری هم برای اعتیاد ذکر شده است. بر اساس پژوهش نورانیپور با عنوان «بررسی علل اعتیاد به مواد تغییردهنده خلق و رفتار و روشهای موثر و کارآمد مشاوره اعتیاد»، عمدتاً اعتیاد به این عوامل نسبت داده میشود: علل ژنتیک، عوامل روان شناختی، علل خانوادگی و عوامل فرهنگی-اجتماعی. در این میان، باور عمومی بر این است که مسائل اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی در صدر علل گرایش جوانان به مواد مخدر قرار دارد. باور عمومی به نقش مسائل محیطی، تا حد زیادی توسط یافتههای پژوهشی تقویت میشود. پژوهش زکریایی و اکبری با عنوان «علل گرایش به اعتیاد در کشور» نمونه مناسبی از این مساله است. این پژوهش، فراتحلیلی است که در آن 47 مطالعه انجامشده در زمینه دلایل سوءمصرف مواد مخدر بررسی شدهاند. بر اساس این فراتحلیل، بیش از 70 درصد مطالعات انجامشده در داخل، عوامل اجتماعی را موثر میدانند. «حدود 54 درصد به عوامل فرهنگی، 34 درصد به عوامل اقتصادی و تنها 5/1 درصد به عوامل سیاسی اشاره کردهاند.» با وجود آنچه گفته شد، کماکان نقش عوامل شخصیتی و روان شناختی در گرایش به مواد مخدر مورد تاکید قرار دارد. برای مثال در پژوهشی که با عنوان «آینده مواد مخدر و اعتیاد در کشور از نگاه مردم» توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده است، پاسخگویان به نظرسنجی به مسائلی همچون کنجکاوی؛ اعتماد به نفس زیاد، خطرپذیری، ماجراجویی و تکبر؛ درآمد زیاد و احساس بزرگی، به عنوان برخی علل اصلی مصرف مواد مخدر اشاره کردهاند. این فرضیه تا حدودی توسط یافتههای گزارش ارزیابی سریع نیز تقویت میشود. برخی معتقدند عدم صراحت در حرام بودن مواد مخدر در برخی زمانها، موجب شده است گرایش به این مواد در گذشته در ایران افزایش یابد. برخی در پژوهشی با عنوان «جامعهشناسی ابعاد فقهی، اجتماعی اعتیاد» در این باره گفته است: «از قرن نهم هجری تا سیزدهم (به ویژه در دوران صفویه) با وجود اینکه مصرف افیون بیداد میکرد و افراد بیشماری حتی شاهان صفوی را گرفتار کرده بود، شاهد کمترین آرای فقهی آن هم در حد پنج رای فقهی میباشیم که بررسی این پنج رای نیز همزمان با مبارزه کوتاهمدت بعضی از سران حکومتی بوده است، لکن در قرن چهاردهم هجری بعد از اینکه جامعه جهانی (1912 م) اعتیاد به مواد افیونی را به عنوان یک معضل شناخت و در ایران نیز بعضی از احکام (همچون حکم آصفالدوله حاکم خراسان، 300) آن را به عنوان مساله اجتماعی شناختند و قانون تحدید تریاک (1329 ه.ق) تصویب شد و فقها در این باب به ویژه بعد از انقلاب اسلامی مورد سوال قرار گرفتند؛ در نتیجه شاهد حدود دوسوم مجموع آرای فقهی موجود در این باب از سوی فقهای شیعی در این فاصله زمانی کوتاه هستیم.» بهرغم رویه گذشته، امروزه اغلب مراجع تقلید بر حرام بودن یا جایز نبودن مصرف مواد مخدر تاکید دارند. برآورد انجامشده توسط مختاریان با عنوان «اقتصاد مواد مخدر: برآورد هزینه در ایران» هزینههای مصرف مواد مخدر در ایران در سال 1383 را بیش از 9900 میلیارد تومان محاسبه کرده است. حدود 48 درصد این میزان، توسط مصرفکنندگان پرداخت شده و مابقی توسط جامعه و دولت هزینه شده است که نشان میدهد هزینههای مصرف مواد مخدر، بیش از معتادان متوجه جامعه و دولت است. بررسی رئیسدانا در دهه 70 نشان میدهد قیمت مواد مخدر در ایران به طور کلی روند افزایشی داشته است، اما با توجه به کمتر بودن رشد قیمت مواد مخدر نسبت به تورم، قیمت واقعی آن در بازه زمانی 90 تا 99، به کمتر از یکسوم رسیده است. این پژوهش همچنین نشان داده است دلیل اصلی تفاوت قیمت در مناطق مختلف، فاصله از شهرهای مبداء ورود مواد است. پژوهش رئیسدانا، بر مشاهدات میدانی نیز استوار بوده است و با بررسی وضعیت تاهل، تعداد فرزندان و درآمد معتادان نتیجه گرفته است: «اکثریت معتادان از طبقه اقتصادی پایین جامعه هستند. حتی با نادیده گرفتن هزینههای مربوط به خرید مواد مخدر، میتوان فهمید که آنها به سختی میتوانند احتیاج اولیه زندگی خود را فراهم کنند.» برآورد این پژوهش همچنین نشان میدهد هزینه ماهانه تهیه مواد مخدر کسانی که به مراکز بازپروری مراجعه کردهاند، بیش از درآمد ماهانه آنها بوده است و نتیجه گرفته است «این یکی از دلایلی است که معتادان برای به دست آوردن درآمد اضافی اقدام به فروش مواد مخدر میکنند». نتیجهگیری نهایی پژوهش مذکور این است که برای کنترل تقاضا، «اساسیترین دیدگاه اقتصادی باید حول محور مبارزه با بیکاری و فقر با تمرکز در مناطق مرزی باشد». با وجود اینکه اغلب معتادان مرد هستند و اغلب پژوهشها تعداد زنان معتاد را کمتر از 10 درصد کل معتادان برآورد کردهاند، ولی به علت رشد مصرف مواد مخدر در میان زنان و نیز اهمیتی که این مساله در مباحث اجتماعی و فرهنگی داشته است، در سالهای اخیر به مساله اعتیاد زنان به طور ویژهای پرداخته شده است. برخی پژوهشگران معتقدند پیامدهای اعتیاد زنان ممکن است بیش از مردان باشد و این گروه از افراد جامعه، در خطر آسیبهایی همچون خشونتهای جنسی و خانگی نیز قرار گیرند. یافتههای مندرج در پژوهش منتشرشده توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام با عنوان «مروری بر وضعیت اعتیاد زنان»، نشان میدهد علل اصلی شروع مصرف محرکها توسط زنان، به ترتیب لاغری، افزایش تمرکز، کنجکاوی و افزایش قدرت جنسی بوده است. اعتیاد زنان، از ویژگیهای متفاوتی نسبت به اعتیاد مردان برخوردار است. بر اساس پژوهش رحیمیموقر با عنوان «مروری بر وضعیت اعتیاد و الگوهای مصرف مواد در زنان کشور»، شیوع مصرف مواد در زنان ایرانی نسبت به اکثر کشورها کمتر است. همچنین سن شروع مصرف مواد در زنان بیش از مردان است و مصرف مواد در زنان به ویژه مصرف تزریقی، با آسیبهای اجتماعی دیگری نیز همراه بوده است. مصرف تزریقی نیز در میان زنان سهم کمتری نسبت به مردان دارد. پژوهش انجامشده توسط رحمتی با عنوان «عوامل موثر در شروع مصرف مواد مخدر، با اشاره وضعیت معتادان زن» نیز نتیجهگیری کرده است مردان بیشتر تحت تاثیر عوامل اجتماعی و زنان بیشتر تحت تاثیر عوامل فردی به اعتیاد روی میآورند. شدت آسیبپذیری زنان نیز در محیطهای خانوادگی بیشتر از مردان است. میزگرد «پیدا و پنهان مواد مخدر در ایران» با همکاری انجمن اندیشه و قلم و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با سخنرانی علی هاشمی رئیس کمیته مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محمد بینازاده روانپزشک و مصطفی مهرآیین جامعهشناس برگزار شد.که مختصری از مباحث انجام شده دراین نشست را درذیل ارائه میکنم که هرکدام نظریات کارشناسی خودرامطرح کردند. رئیس کمیته مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام، با انتقاد از رویکرد حاکم در سالهای پس از پیروزی انقلاب در موضوع مدیریت مصرف اظهار کرد: کار عاقلانهای که پهلوی کرد مدیریت مصرف بود و ما متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب، با نقشآفرینی مافیای جهانی، بازار خود را دودستی تقدیم همین مافیا کردیم. به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری آنا، در این مراسم که شب گذشته در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، و با همکاری گروه علوم اجتماعی انجمن اندیشه و قلم و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، علی هاشمی با ارائه گزارشی از روندهای مواد مخدر و اعتیاد کشور در نیم قرن اخیر که در آذرماه سال جاری از سوی وی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تهیه شده است، گفت: در اهمیت موضوع مواد مخدر همین بس که این موضوع در زمره چهار چالش اصلی جهان درکنار «چالش زیستمحیطی»، «چالش هستهای» و «چالش فقر و اقتصاد» است. رئیس پیشین ستاد مبارزه با مواد مخدر، همچنین مواد مخدر را جزو چهار صنعت پولساز و بزرگ دنیا خواند و گفت: مواد مخدر یکی از چهار عامل اصلی چرخش اقتصادی در جهان در کنار صنعت اسلحه، نفت و توریسم است با چرخش مالی ۱۵۰۰میلیارد و سود ۵۰۰ میلیارد دلاری. برای نمونه یک گرم هروئین یک دلاری در افغانستان، در اروپا ۱۰۰ تا ۱۲۰ دلار به فروش میرسد. هاشمی، اهداف سیاسی و تروریستی ناشی از پولشویی را یکی از ابعاد مهم تجارت مواد مخدر خواند و اظهار کرد: ۹۰ تا ۹۵ درصد این صنعت با پولشویی در ارتباط است. این تجارت از جمله جرائم سازمان یافته طبق اسناد UN است. هاشمی، با اشاره به همجواری ایران با افغانستان و با اشاره به رویکردهای افغانستان در این زمینه و همچنین تغییر رویکردها در ایران از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گفت: ما در زمان پهلوی ۳۵هزار هکتار زمین زیر کشت برای خشخاش داشتیم و خودمان خشخاش تولید میکردیم. ما در واقع در رژیم گذشته جزو هشت کشوری بودیم که از سازمان ملل متحد مجوز کشت خشخاش داشتیم تا مدیریت مصرف را در دست داشته باشیم. تا شهریور ۱۳۵۹ نیز این کار را انجام میدادیم. در آن مقطع افغانستان، ۲۷۰ تن تولید داشت. اما بعد از این تاریخ، خودمان به صورت داوطلبانه مجوز کشت خشخاش را باطل کردیم. شورای انقلاب مصوب کرد که ۳۵ هزار هکتار را معدوم کنیم و به این ترتیب بازار خود را دودستی به مافیای جهانی تقدیم کردیم. وی با اشاره به زمینههای شکلگیری این تصمیم در اول پیروزی انقلاب، گفت: در آن فضای انقلابی شاید این تصمیم گرفته شد، ولی این تصمیم غیر از خسران برای ما نداشته است. رئیس کمیته مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در ادامه به همه تلاشها برای تغییر این رویکرد اشاره کرد و گفت: بعد از کلی جنگیدن بالاخره در سال ۸۳ توانستیم کشت خاصی از ۱۵۰ نوع خشخاش را در مجمع تصویب کنیم، چراکه تغییر الگوی مصرف از سنتی به صنعتی را پیشبینی میکردیم. تحلیل ما این بود که مصرف معتادان باید دست خودمان باشد. لذا صدها نشست توجیهی برگزار کردیم. هاشمی، رویکردهای اجرا شده در کشور در قبال موضوع مواد مخدر را به پنج دوره تقسیم کرد و گفت: یک دهه قبل از پیروزی انقلاب داشتیم و ۴ دهه بعد از انقلاب. پهلوی مهمترین کاری که کرد عرضه را در شکل ترانزیت در دست خود گرفت؛ مثل کاری که باند اشرف با هماهنگی کامل با قدرتهای بزرگ میکرد. ضمن اینکه شاه مدیریت مصرف را هم در دست داشت. وی درباره موضوع ترانزیت گفت: بعد از انقلاب بارها فشار آورده شده که این کار ادامه یابد اما نه رهبر انقلاب، نه آقای هاشمی و نه آقای خاتمی هیچکدام زیر بار نرفتند، چرا که به لحاظ سیاسی، به لحاظ اخلاقی و به لحاظ انسانی ما آن شیوه شاه را قبول نداشتیم. هاشمی درباره این رویکرد پهلوی افزود: کل کشفیات پهلوی در آن ۱۰ ساله پایانی حکومتش، ۱۰۰ تن بود و شاید ۱۱۰ هزار نفر را کلا دستگیر کرد؛ ولی ما تنها در ۹ ماهه اخیر، ۵۰۰ تن کشفیات داشتیم. رئیس کمیته مبارزه با مواد مخدر مجمع با این وجود درباره شیوه پهلوی در مدیریت مصرف اظهار کرد: به نظر من این کار پهلوی عاقلانه بود. اینکه امروز تلاشهای ما به ثمر نمی رسد به خاطر این است که تلاش اولیه هدفمند نبوده است. ما اول انقلاب، شلاق درمانی داشتیم و درمان بیمارستانی را تعطیل کرده بودیم. وی اتفاق بسیار حاد را در این مقطع در دولتهای نهم و دهم ارزیابی کرد و گفت: ما ستاد را با هفت هزار معتاد صنعتی به دولت نهم تحویل دادیم، با قیمت ۱۶۹ میلیون تومان. اما وقتی دولت دهم را به دولت یازدهم تحویل دادند، در آمارهای رسمیشان این رقم به ۳۳۵ هزار نفر معتاد صنعتی تبدیل شده بود. کل آمار کارتنخوابها در آن زمان ۱۳ تا ۱۵ هزار نفر بود ولی امروز ۱۱۵ تا ۱۳۰ هزار نفر است. البته دولت نهم و دهم در بعد نظری و رویکردی همان دیدگاه دولت آقای خاتمی را قبول داشتند و به مدیریت مصرف قائل بودند اما کشت را قبول نداشتند. این در حالی بود که این تصمیم در سطح بالای کشور گرفته شده بود. رهبر معظم انقلاب واقعا نگرانی جدی در این باره داشته و دارند. ما در سالهای ۹۰ و ۹۱ جلسه داشتیم و همه دستگاهها را برای موضوع کشت شقایق دعوت کردیم. اگر این اتفاق میافتاد شاید تا ۵۰ درصد وضعیت فعلی رخ نمیداد ولی هر کدام از دستگاهها به ما جواب منفی دادند. من در آن جلسات، به این آقایان یک حرف تندی هم زدم و گفتم همان مافیایی که سال ۵۹ در فضای هیجانی اول انقلاب ما را به تصمیمات آن زمان رساند، همان مافیا امروز هم با چند واسطه القا میکند که در این کار همراهی نکنید؛ شاید هم اینقدر ناکارآمد هستید و یا شاید تلفیقی از هر دوست. وی همچنین با اشاره به وضعیت دولت یازدهم در موضوع مبارزه با مواد مخدر گفت: در دولت یازدهم، ادامه رویکرد اصلاحات را در اکثر حوزهها شاهدیم و ادامه روند ممنوعیت ورود معتادان به زندان که از سال ۸۷ آغاز شده است و همچنین بحث ادامه روند تغییر الگوی مصرف. اما مهمترین ویژگی شرایط کنونی، تداوم وضعیت دولت نهم و دهم، موضوع برنامه ششم توسعه، تأکید بر اجتماعی شدن پدیده، صیانت از معتادان بهبود یافته و خانوادههای معتادان و همچنین تأکید بر مسئولیت اجتماعی شرکتهاست. ضمن اینکه الان تقریبا ستاد مبارزه با مواد مخدر رهاست. هاشمی با اشاره به آمار کشفیات در سالهای بعد از پیروزی انقلاب، گفت: سال ۱۳۵۸، کشفیات ۱۱ تن بوده است. سال ۹۳، ۷۸۶ تن، و جمع کشفیات از ۵۸ تا ۹۳، ۱۱ هزار تن بوده است. وی با انتقاد از آمارسازی دولت احمدینژاد در اعلام تعداد معتادان از رویکرد فرهنگی کشور ما در موضوع مبارزه با مواد مخدر که عمدتا رویکرد محدودسازی بوده تا مصونسازی، جدولی از بررسی تطبیقی مصرفکنندگان ارائه کرد و گفت: از سال ۳۲ تا سال ۸۳ که در کشور شیوعشناسی علمی در این باره نداشتیم، آمارها طبق جمعیت به این شکل است که در سال ۳۲، از ۱۶ میلیون نفر جمعیت، یک و نیم میلیون مصرفکننده داشتیم و در سال ۶۶، از ۵۰ میلیون نفر جمعیت، ۲ میلیون نفر مصرفکننده بودند. با شروع شیوع شناسی علمی در سال ۸۳، این رقم با جمع ۲ونیم میلیون نفر معتاد دائمی و یک میلیون و ۲۶۰ هزار نفر تفننی، سه میلیون و ۷۶۰ هزار نفر اعلام شد. وی با اشاره به آغاز روند آمارسازیها از سال ۸۴ به بعد، گفت: رئیس وقت یکباره در سال ۸۵، تعداد معتادان دائمی را ۷۵۰ هزار نفر اعلام میکند و در سال ۹۰، تحت فشار کارشناسی، یک میلیون و ۳۲۵ هزار نفر اعلام میشود. حال آنکه ما اطلاع داریم که در آن سال هم همان آمارهای دقیق شیوعشناسی را داشتند ولی به دلایل سیاسی اعلام نمیکردند. هماکنون در سال ۹۵، آمار رسمی، چهارمیلیون نفر معتاد از نوعی دائم و تفننی اعلام شده است. محمد بینازاده، روانپزشک به عنوان دومین سخنران این نشست گفت: بزرگترین مشکل ما چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب در مبارزه با مواد مخدر این بوده که هرگز در حوزه سیاستگذاری مواد به این موضوع به عنوان یک مطالعه و پژوهش استراتژیک نگاه نکردیم و هنوز که هنوز است نشانهای دال بر اینکه ما به یک چارچوب نظری رسیدهایم نداریم. بینازاده با اشاره به اینکه در دوره پهلوی اول، مجلس قانونگذاری سیاستهای ممنوعیت گرایانهای در این زمینه تصویب میکند، گفت: در این دوره است که زمینهای کشت خشخاش تحدید میشود و سپس ممنوعیت اعمال میگردد. اما در دوره پهلوی دوم این جرمانگاری، جرمزدایی میشود و در انتهای پهلوی دوم، به تریاک کوپنی رسیدیم. وی اضافه کرد: بعد از انقلاب دولت موقت در این باره به کارمندان مهلت شش ماهه داد و از آن زمان به بعد نیز همواره در رفت و برگشت از سیاست جرمانگاری به جرمزدایی هستیم.
بینازاده ادامه داد: از ۲۳۰ میلیون سال پیش همواره رابطه محبتآمیزی بین گیرندههای مغز پستانداران و به طور خاص انسان با مواد اعتیادآور موجود در گیاهان بوده است. پس شوخی است که تصور کنیم میتوان با سیاستگذاری ۱۰۰ یا ۲۰۰ ساله، این پدیده ریشهدار را از بین برد. وی اضافه کرد: در سازمان ملل، در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۹۸ و ۲۰۱۶، مجامع مختلفی تحت عنوان «جهان عاری از مواد» برگزار کردند که در هیچکدام این اشراف را نداشتند که دارند درباره یک پدیده ۲۳۰ میلیون ساله حرف میزنند. همین روند در کشور خود ما نیز وجود داشته است. در طول ۳۰ سال گذشته در ابتدا با پارادایم اخلاقی به این موضوع نگاه کردیم که مصرف مواد، گناه است. در سال ۷۵ یک اتفاق مهم افتاد، تحت عنوان مصوبه مجمع که مصرفکننده مواد مخدر را به رسمیت شناخت و حق درمان برایش قائل شد. به این ترتیب، پارادایم طبی و درمانی و بهداشتی به حوزه سیاستگذاری ما در موضوع اعتیاد وارد شد. بینازاده با انتقاد از انحصارطلبی در مدلهای مختلف مواجهه با اعتیاد گفت: انحصارطلبی در پارادایم طبی، همانقدر خطاست که در گذشته در پارادایم اخلاقمحور انحصارطلبی شد و اشتباه بود. من معتقدم که مدل طبی هم تا یک جایی جواب میدهد و اصرار بیش از حد دوستان آکادمیک ما دال بر اینکه با مدل پزشکی و طبی همچنان میشود معضل اعتیاد را برطرف کرد، اشتباه است. وی افزود: اگر شیوههای ما درست باشد باید سن شروع مصرف بالا برود و اگر پایین آمده یعنی شیوههای ما در پیشگیری غلط بوده است. در دوره آقای خاتمی سن شروع مصرف بالا رفته بود، یعنی پیشگیریها مؤثر بوده است. بینازاده تصریح کرد: اما در دوره بعدی، سن شروع مصرف بالا رفت، چرا که سیاستگذاریها در حوزه اعتیاد چرخشی کرد که بسیار آسیبزا بود.
وی در پایان با تأکید بر اینکه «کشور ما نیازمند یک مدل استراتژیک کامل به دور از انحصارطلبی در مواجهه با اعتیاد است»، گفت: البته نباید همه چیز را به گردن سیاستگذاران انداخت. همان دورهای که پروژه کشت شقایق را در مجمع تشخیص جلو میبردند، از سوی برخی همکاران ما بیانیهای علیه این کار صادر شد که میخواهند اعتیاد را قانونی کنند و سیاستهای جرج سوروس است. اما همان همکاران ما امروز که اوضاع این گونه شده، حاضر نیستند از مواضع خود عذرخواهی کنند. حال آن که همان قدر که سیاستگذاریهای نابخردانه دولت قبل در شکلگیری این شرایط مؤثر بوده، به همان میزان نگاه ایدئولوژیک روشنفکری چپی همکاران ما نیز در این وضعیت مؤثر بوده است و همه باید جوابگوی مصرفکنندگان شیشه و کراک باشیم؛ اگر انصافی وجود داشته باشد. سخنان مصطفی مهرآیین، جامعهشناس ادامهبخش این نشست بود. وی در سخنان خود با انتقاد از نوع نگاه آسیبشناسانهای که به نام نگاه جامعهشناختی در کشور به موضوع اعتیاد وجود دارد، گفت: کار علم تشریح نظم است، نه تشریح آسیبها. جامعه شناس نباید از آسیبها بگوید، نباید از طلاق بگوید بلکه باید از نظم ازدواج بگوید، از نظم آزادی بیان، نظم تفریح، نظم کار و نظم سیاسی. حال آنکه امروز جامعهشناسان ما در ایران، از طلاق و بیکاری و فقر و نبود تفریح میگویند و آسیب شناس شدهاند. وی گفت: ولی آدمهای علمی از وظیفه علمی خود عدول میکنند به تکنیسینهای نظام سیاسی تبدیل میشوند و مانند آدمهای اجرایی، واحد انسان را نفر میدانند حال آنکه واحد انسان، خاطره است. مهرآیین، اعتیاد به مواد مخدر را جزئی از فرایند اعتیاد دانست و گفت: اعتیاد یک عشق است به یک ماده یا رویداد یا حادثه و جامعهشناسانی که در دلایل اعتیاد همه نقش را به تأثیرات جامعه میدادند از جایی به بعد به این نتیجه رسیدند که دیگر جامعه پاسخگوی سؤالات نیست و عوامل دیگر هم مؤثر هستند. وی اعتیاد را حرکت خلاف جامعه و قواعد جامعه خواند و گفت: نمیتوان قانونی گذاشت که اعتیاد را کنترل کند.
اگر همه راههای سرپیچی از قواعد جامعه را ببندیم، اگر تفریح، آزادی بیان و همه راهها بسته شود، لاجرم راهی نمیماند جز نشئگی. درپایان بازمتذکرمیشوم که اعتیاد یک بیماری است و برای درمان آن ممکن است راه ها وپیشنهاد های بسیاری ازسوی کارشناسان وروانشناسان وپزشکان و متخصصین ارائه گردد،ولی چه خوب میشود که همه افراد جامعه درابتدا دست به دست هم دهند برای آگاهی سازی و همکاری دراین زمینه و تغییر نگرش وبرخورد با افراد معتاد و ریشه یابی وعوامل اصلی که منجرب اعتیاد یک فرد میگردد و اصلاح قوانین و تولید راهکارهای موثر کارشناسی و خشکاندن ریشه این مرض و آفت اجتماعی که متاسفانه بعد از انقلاب 57 آمار اعتیاد افراد و جوانان افزایش پیدا کرده و دستهای پشت پرده و مافیای مواد مخدر تیشه به ریشه جوانان این مرزوبوم زده تا جایی که این افراد دیگرقادر به تفکرو طلب حقوق مادی و معنوی خود که توسط برخی مسؤلین در طی اسن سالها ضایع گردیده رانداشته و ازحالت طبیعی زندگی خارج شده و حالت خماری و نئشگی راتجربه میکنند و غافل از همه نابرابری ها وبی عدالتی ها عضو خنثی این جامعه گشته اند.به امید روزی که ایرانی آباد وفارغ ازاعتیاد داشته باشیم.
استبداد اندیشه ها را می خشکاند
جهانگیر گلزار
مدیر عامل خانه کتاب گفته است”در ایران 500 ناشر فعال هستند و 1500 کتابفروشی در سطح کشور وجود دارد”. وضعیت کتابفروشیها بسیار بد شده است . تعداد زیادی از این کتابفروشها از فروش نوشت افزار و کتاب می توانند گذران زندگی کنند. در دو سال اول بعد از انقلاب یکی از کارهای پر درامد کتابفروشی بود. مردم تشنه خرید و مطالعه نظر و اندیشه بودند. در حال حاضر استبداد استعدادها را کشته و جو ناامیدی را بر کشور حاکم کرده است . خبر اول روزنامه ها دزدی و فسادها است . متاسفانه مردم هم خود را با این اخبار بیگانه می دانند. در یک مقایسه کوتاه بین ایران و آلمان، در آلمان هر آلمانی 433 یورو در سال هزینه خرید کتاب و روزنامه می کند .
در این کشور حدود 6000 کتابفروشی فعال است. در آلمان کتابفروشیها مرکز پخش اندیشه هستند و مردم برای سیراب شدن فکر و نظر خود به آنها رجوع می کنند. در بسیاری از کتابفروشها بخش خواندن کتاب وجود دارد و مشتری پس از مطالعه اگر از کتاب خوشش آمد آن را خریداری می کند .
کتاب خوانی برای ساختن ذهن و رشد در زندگی و جامعه برای بسیاری از مردم آلمان جزو زندگی گشته است . بی دلیل نیست که آلمان بزرگترین صادر کننده جهان است . آلمانها توانسته اند از بعد از جنگ جهانی دوم با استبدادها مبارزه کنند و نگذارند استبداد جدیدی حاکم بر کشورشان بشود. در ایران ولایت فقیه و استبداد فقیه به عنوان مانع بزرگ رشد جامعه بر همه چیز مردم حاکم است و جو نا امیدی را مثل گرد سفید مرگ بر روی همه پخش کرده است. با این جو مرگ باید مبارزه کرد و خواهان زندگی در استقلال و ازادی شد تا ایران و ایرانی حیات نو بیابد.
حق ما مردم است که از رشد و شادی و زیست در استقلال و آزادی بی بهره نباشیم.
مهمان ناخوانده ای به نام اوتیسم
رُزا جهان بین
دوم آوریل برابر با سیزدهم فروردین «روز جهانی اوتیسم» است و به مناسبت این روز توجه شما را به آشنایی با این اختلال جلب می کنم. اختلال اوتیسم یا در خود ماندگی یکی از مهمترین اختلالات عصبی است که با گذشت زمان بیش از پیش مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است، از اینرو آگاهی همگانی از این اختلال مادامالعمر و انجام مداخلات به هنگام، میتواند نقش موثری در بهبود مهارتهای کودک مبتلا به طیف اوتیسم ایفا کند. بررسیها حاکی از آن است در سراسر جهان از بین هر 160 کودک یک نفر دچار اختلال اوتیسم است. هر چند آمار منتشر شده از تعداد مبتلایان به این اختلال رقم میانگین است و شیوع آن در بسیاری از کشورهایی با میزان درآمد پایین و متوسط ناشناخته باقی مانده است. طبق آمارهای ارایه شده از سوی سازمان جهانی بهداشت، مطالعات انجام شده طی 50 سال اخیر نشان میدهد شیوع اختلال اوتیسم در سراسر جهان رو به افزایش است. تشخیص به موقع: بهمنظور تشخیص زود هنگام این اختلال، علائم و نشانههای هشداردهندهی زیادی وجود دارد، اما بهطور معمول اختلالات حول مهارتهای اجتماعی، مشکل گفتار و زبان، مشکلات ارتباطی غیرکلامی و رفتارهای انعطافناپذیر میچرخد. هماکنون محققان به این نتیجه رسیدهاند که والدین میتوانند نشانههای اوتیسم را خیلی زود و در کمتر از چهار ماهگی نوزاد تشخیص دهند، به طوری که تشخیص زودهنگام میتواند یک تفاوت چشمگیر در روند بهبود کودک مبتلا به اوتیسم ایجاد کند.نشانه های اختلال: . پاسخ ندادن به صداهای بلند، دنبال نکردن اشیای در حال حرکت با چشم، نگرفتن اشیا، نخندیدن به افراد، غان و غون نکردن(حرفهای بیربطی که قبل از زبان باز کردن به کار میبرد) و توجه نکردن به چهرههای جدید از علائم احتمالی اختلال اوتیسم در سه ماهگی به شمار میآیند و به همین ترتیب، کودک مبتلا به این اختلال در هفت ماهگی، سرش را به سمت صدایی که شنیده برنمیگرداند و هیچ محبتی به شما نشان نداده، نمیخندد و برای به دست آوردن اشیا کاری نمیکند و او هیچ علاقهای به بازیهایی مانند دالی موشه نشان نمیدهد.در ۱۲ ماهگی، کودک مبتلا به اوتیسم، چهار دست و پا نمیرود و تک واژهها را بیان نمیکند. او حرکات بدن مانند تکان دادن سر یا تکان دادن بدن را انجام نداده و به اشیا یا عکسها اشاره نمیکند. او حتی با وجود پشتیبان هم نمیتواند بایستد.راه نرفتن، بیش از ۱۵ کلمه صحبت نکردن، نداشتن توانایی استفاده از عبارات دو کلمهای، ندانستن کاربرد اشیای خانه مانند تلفن، چنگال، قاشق، و نداشتن توانایی تقلید می تواند از نشانه ها اوتیسم باشد، کودک اوتیستیک نمیتواند یک اسباب بازی چرخ دار را هل دهد. او دستورالعملهای ساده را دنبال نمیکند.با بزرگتر شدن کودکان، علامتها هم متنوعتر میشوند. مشکلات اجتماعی، زبانی، حرکتی، مانند نداشتن علاقه به دیگران و اتفاقهایی دور و اطراف، ندانستن چگونگی ارتباط و بازی با دیگران، مشکل در درک احساسات، گوش ندادن به صحبت دیگران تکرار سوال به جای پاسخ دادن از دیگر علایم این اختلال به شمار میآیند.کودک مبتلا به اوتیسم ممکن است خود را سوم شخص خطاب کرده و از تماس چشمی پرهیز کند.او از حرکات صورت بدون مطابقت با آنچه میگوید، استفاده میکند و واکنشهای غیرمنتظره به مناظر، بو یا صدا نشان میدهد و ممکن است به صدای بلند حساس باشد، از زبان بدن نمیتواند استفاده کند و از یک روال روتین پیروی میکند، با هرگونه تغییر برنامه مشکل دارد و مدت زمان زیادی به حرکت یک پنکه یا چرخ اسباب بازی نگاه میکند.این علائم ممکن است در کودکان عادی نیز دیده شود، از اینرو تشخیص اختلال اوتیسم را به پزشک متخصص و روانشناس کودک بسپارید.ممکن است تمایلی به اسباب بازی نشان ندهد، اما به اشیایی مثل بخاری برقی، دلبستگی پیدا کرده یا با ذرات معلق نور بازی کند، کودک اوتیستیک با اسباببازی به نحو مناسبی بازی نکرده و به جای آن، تنها روی یک جنبه از وسیله مانند چرخاندن چرخ ماشین تمرکز میکند.
تجربه یک مادر: مادر یک کودک مبتلا به اختلال اوتیسم علایم شروع این اختلال در فرزند پسرش رو این گونه بیان میکند: «ترجیح میداد تنها باشد و از تماس چشمی اجتناب میکرد. رفته رفته کم حرفتر میشد، به طوری که برای بیان نیازهایش از ایما و اشاره استفاده میکرد و این در حالی بود که پسر من از یک و نیم سالگی به طرز عجیبی کامل حرف میزد و چهار ساله بود که مربی مهد کودکش به من گفت رفتارش با بچهها عوض شده است و دیگر در کلاس حرف نمیزند! کلید برق را به طور وسواس گونهای روشن و خاموش میکرد و ساعتها در یک حالت میماند، مثلا کتفش را بالا میبرد و همانطور مینشست. صدایش که میکردم، برنمیگشت و نگاهم نمیکرد، دوست نداشت در آغوش گرفته شود. پسرم پنج ساله بود که یک پزشک اطفال با دیدن حرکات و شکلک درآوردنهای او و خندههای بیدلیلش گفت «تا به حال شک نکردی که پسرت ممکنه اوتیسم داشته باشه؟»، همین الانش هم کسی این اختلال را نمیشناسد، 30 سال پیش که من هیچ اطلاعی از این اختلال نداشتم و با ترجمهی مقالات انگلیسی سعی میکردم به پسرم کمک کنم.» این بچهها و والدینشان به قدری مشکل دارند که با نوشتن یک گزارش نمیشود به آنان اشاره کرد. بارها چندین مادر را از خودکشی نجات دادهام! کسی حاضر نیست از این بچهها نگهداری کند و به تازگی مراکز نگهداری از این بچهها تاسیس شده است و امیدواریم چندین مرکز شبانه روزی نگهداری از کودکان اوتیسمی تاسیس شود تا مادران و پدران هم بتوانند به کارهایشان رسیدگی کرده و استراحتی کنند. اوتیسم آشفته بازاری است که هرکسی به نام اوتیسم و به کام خودش از آن استفاده میکند.وقتی گفتار درمانی هزینه های هنگفتی دارد، دیگر حرفی برای گفتن نمیماند!فرزند من هماکنون 30 سال دارد و من بیش از 15 سال، با فروش خانه و خرج تمام داراییام و به توصیهی برخی پزشکان، برای درمان قطعی او تلاش کردم!! دکترها با والدین رو راست باشند، چرا نباید گفته شود که اوتیسم درمان ندارد. خانوادهها با تلاش در راستای کسب آگاهی و اطلاع رسانی به سایرین، راه سوء استفاده را به روی افراد سودجو بسته و فریب تبلیغات نادرست و غیر علمی مانند نوروفیدبیک را نخورند.روشهایی مانند قارچ درمانی، نوروفیدبک و عسل درمانی هیچ مبنای علمی نداشته و خانوادهها با تاثیرپذیری از تبلیغات فریبنده در دام افراد سودجو نیفتند. سخنی با سینا توکلی مسئول آموزش، پژوهش و توانبخشی انجمن اوتیسم ایران: افزایش دانش، آگاهی جامعه و توانمند سازی والدینی که فرزند اوتیسم دارند یکی از اهداف انجمن اوتیسم ایران است، بیش از هزار و سیصد عضو در انجمن اوتیسم تهران داریم، خوشبختانه انجمن اوتیسم در استانهای گیلان، ارومیه، کاشان، همدان، شیراز،کرمان و ایرانشهر نیز شعبه دارد و با حضور چندین هزار نفرفعالیت میکند تا ایجاد و یا ارتقای سواد سلامت و افزایش آگاهی را برای والدین کودکان اوتیسم داشته باشیم.
خدمات در ایران: بسته خدمتی طیف اوتیسم درحال حاضر در وزارت بهداشت و در قالب سند ملی اوتیسم با همکاری بهزیستی، سازمان آموزش وپرورش تعریف شده است و امیدواریم با قطعی شدن سند خدمات لازم برای کودکان طیف اتیسم نهادینه و اجرایی شود و بیمه سلامت خدمات پایهای را تحت پوشش قرار دهد. ارائه خدمات تخصصی توسط کارشناسان مجرب در کلینیکهایی با تعرفه های دولتی در تهران و اقصی نقاط کشور از دیگرنیازهای مبتلایان طیف اوتیسم است امیدواریم متولیان سلامت با اهتمام ویژه نگاه خاصی به کودکان طیف اوتیسم داشته باشند وشاهد پاسخگویی به مطالبات درمانی، توانبخشی و اجتماعی این گروهها باشیم.
زحمتکشان
سید اشکان حسینی
ز دستانِ پینه بسته پدر گُلمی شکفد!
شاخه ی نیمه شکسته ای در توفان قاصبانِ گلوگاه میشکند،
در شبانگاهان جهالت کور میخوابد وآسمانی که چشم غُره میرود با صدای ترمز و بوق ممتد ماشین ها!
بر رویِ عابرانی کج دهان که ناله های دستفروشان و کودکان کار را نادیده میبینند و نمیگیرند دستشان را…
و گریه های بی تردید مادران خسته دل،
که خواب بر چشم چکاوک حرام گشته..
زبهر احکام کشتن و شلاق جبر جهل نیز دل پاره پاره..
آیا نمیدانند که ریبان لبالب نواخته اند آواز کجِ موسیقی گردنی تشنه را؟
چنین شکستن را در قرن سکوت عصر ما نمیبینی تو ای رفیق؟
به کدامین کوی و برزن!
یا دشت و صحرای چهارگوشه قصب شده دمید بایستی
که لاله ها آنک واژگون!
اینک بی چون رویند از سینه قبرستان جارکش های دیروز اعصار
و خفتگان آرمیده ی امروزهای مسکوت…
با کی ها چه ها نگفتیم!
زبانها مو به مو،
راههای نرفته شانه به شانه،
که گوش تا گوش گردن تیر میکشد در فصل بهمن ها…
بادِ سرد میوَزَد!
برگ زرد درختان را پاییز به هر سو که خواهد میبرد،
صدای سنگرساز بیسنگر و سازش از برای ساختن خاکریز!
سربازانی که هم را نمیشناسند!
لنز دوربین،گاز اشک آور و تنظیم مگسک..
ناگاه آوارِ خاک برسریِ شلیک صلاحهایِ تا دندان مصلح…
تو گویی نمیدانند معشوقه ای در حجله خوابیده!
او را چشم در راه گل پژمرده یارش نشسته!
یا خویشتن را به نفهمی زده؟
چه میگویی؟
دیروزها جهنمی زجهان..
حال جام مَیِ پیاپی زجان و جانان!
زین کهکشان..
درخترکانی برنیمکت تاریک مکتب نشسته!
به آنان با اشاره هرزه گی و هیزی همکلاسان نمایان میکنیم اما..
اما آه از این بیدادِ کج فهمی!
که نگاه زلال ما را هیز،
چشم چران و لاعُبالی نامیدند..
آه از این ستم که خان عدلیه دارالممالک خون خواهران را نوشیده و نوشانَد بر نوشین زمانه!
فرزند چپاولگر صدرنشین روباهان بر مسند قدرت نشیند،
و تجاوز بر دیوار تلخ تاریخ ممالک
و فرزندان کودکستان فقر و بیرنگی!
طفل هایی که زجر و زجه و شکستن دیکته شان میشود،
بواسطه جبر جغرافیا،
بدستور آن کهنه سالان پیرو کتابی پیر، بیرمغ و خشم نامه!!
نخواهند دانست روزی همین کودکان رودستی سهم،
بر دریچه تاریک آنان خواهند زد
و از آنسوی آن تاق ها کورسوی پی سوزی زبانه خواهد کشید!
آموزگار را آموزه گار گفتند..
زهر نوشانوش برادران نیز!
که دوستان قدیمی شان چکمه اربابان ست!
و قفسی که پر باز باید کرد و رفت تا اوج سرتیتر آزادگی!
رفت تا به اوج جوانه زدن بشریت،
در دل هر رهگذر چراغی افروخت!
قُل و زنجیرها را زدستان و پابندها را زپاهایشان وارهاند،
نبایدها را به فراموشی،
بایدها را به بودن محض مبدل کرد،
حکایت شود از پاشیدن خاکی بکر بر رنگ و روی مردم متولد شده
در سرزمینی بایر،
گلوله های سربی را بپوساند و باران مهر و محبت بباراند در دل هر آشفته حال،
مردمانی که هرآنچه خواهند آنک آید بهرشان،
نان باشد،
کار باشد،
آب و آبادانی باشد،
تواضع و فروتنی باشد!
و آگاهی!!
آه که چه نامش غریب ست درین برهه از زمان به خواب رفتهدر مکان گنگ دورافتاده ی ناکجا!
خِرَد و دانش و علم باشد،
صحبت از بینش انسانی و
نگارش جاودانی باشد،
نقل قول از آیندگان رهایی و آزادی باشد!
آزادی ای به پاکی رزق حلال کارگران، اتحاد زحمتکشان و مردمانی عذاب برجان خریده و جان برکف!
سُنَتِ لخته بسته بر مشام ژولییده وولیده بیشمار مدهوش و شماری اندک مستِ بیدار و هُشیار نشیند!
آنطرفتر یکی گوید سزار دارد میگریزد..
معلمی که عشق می آموزد،
فرهاد کوه کن و عاشق پیشگی،
لیلایی شیرین صفت که درس صبوری میدهد!
چهره های هزار رنگ رنگین کمانی!
آن دیگریی زبانی سرخ دارد و دستبوس،
کند آنطرفتر چشمک پرانی با محرمان!
امروزها همسنگر وهم عقیده اما..
فردا طلب جرعه ای آب نیز برسینه ات دست رد میزند!
یوسف گمگشته بود یکی،
آن کجا و این کجا..
زنی آبستن داشت حاج کلبعلی،
بچه اش را بردند،
او را جاگذاشت و رفت،
شوهر کرده بود به دیگری،
آثار غم درچهره اش آشکار،
بیگانه فرسودهٔ نام آشنا،
به میان زبان بیگانه ها،
پناه برد بر دگری ها،
که زود از مخمسه گریخت!
آن دیگری دست و پا شکسته توقع داشت عصایش شوی اما..
اندرونیِ اش رفتنی بودی که بی محلی ها جار،
ایشان شهردار شکم پرورِ قلدر شهر بود..
دیگری ها برادرهای لوس و نُنُرِ قوه نشین!
دیگری که “فرمانده چه” در عصر ما بود!!
او که این ست من در مهد او آموختن!!
نان میداد هزار،
دست میگرفت دوصدهزار…
بیشمار سفره اش که خبردارم خالی
و شکم نیز بس گرسنه گهگاه!
عمر کانونش هجده!
بقای عمر خویش و خاندانش دوصد هجده باد…
هرچه باد باغَش آباد…
سیاهی یی زماست سپیدتر چو دلاوریِ سیاه جامگان توشه پیشه و…
من هایی غریب قریبکه دیروز نطفه ای گندیده و حالبرمکتب استادان زبردست نشسته!
نظم شلخته ی میزهای کار که ازصلح وخنده یاران خبر میدهند،
دارهای آویخته را می بوسیم اما عاقبت کارگر را به خیر ختم،
و تنبان های چپاولگران دوران را پاره،
دست و پاها،
چشم و گوش ها
و افکاری بیدار تا نبضِ دقایقِ رهایی..
تازیانه ها را شکسته
و کهنه آستین حکمفرمای ناعدل پینه برپیشانی را دریده..
آگاهی و آزادی یکایک مردمان ده تا بازاریان
در کوچه و خیابان،
چادر چاقدون پوشان شهر نشینان!
زایش آشکارای پاکدامنان،
برخواسته زآشیانه نو نشینان،
نوزادان و نونهالان،
جوانان دیروز و نوجوان پس پریروز و
به دار آویختگانِ امروز و فردا
در سپیده دم با بانگ خشمِ کورِ موذن
یا منجم حلول ماه مبارک
یا آیت کشتن کتب قرنها تیره وتار!
میله ها زسینه ی کرخت خاوران فریاد میزنند،
کهریزک بطری میگرید!
انفرادی قصر و اوین بنفسه می زاید،
زاینده رودها با تالاب ها میتوفند!
و شهیدان شب…!!
ندا و بانگ مدد کن ای برادر!
سربندو باز کن ای دختر!
همراه و هم کلام شو ای هموطن
سر میدهند..
که قصاب ها گوشت بکارت مغز مردمو حکم جهالت منبرنشینان زبردست را میفروشند!
که تبعیدی ها راز آنکه به زامبی شهرت دارند در سینه شان پنهانی بوی تعفن که دفن چه ها در جبر جغرافیای دور فتاده زیاران و همراهان!
سماور مادر ریحانه و ستار،
ندا و فرزاد میجوشد!
که میگویند بفرما چای تازه دمِدق کرده ی سینه چاک ما ای رفیق رفیقِ رغیب کُش..
که داغ بردل حریفان گذاریم ایرفیقان!
که ستاره ها در طلوعی نابهنگام به حوض های نقاشی یاران می پیوندند
و فریاد همراه و پیشگام شویم ای هم پیمانان سر میدهند!!
آری ندایِ آزادی و جاودانگی،
سپس آگاهانه آزادگی هایِ جویبار زندگانی جاری خواهد شد.
معرفی کتاب حقوق پنج گانه اصول حاکم بر قانون اساسی
جهانگیر گلزار
کتاب حقوق پنج گانه اصول حاکم بر قانون اساسی پیشنهادی آقای بنی صدر و همفرکانشان 233 اصل دارد . ضمیمه دوم این کتاب به 30 نابرابری مرد با زن که باید از میان برداشته شوند پرداخته است .
- نابرابری در آفرینش، بنابر این، در طبیعت و سرشت.
- نابرابری در حقوق ذاتی حیات
- نابرابری دو همسر در حقوق که زوج بودن این دو را بمعنای مجموعهای توانا به همکاری و رشد، ناممکن می باشد
- نابرابری در کارکرد مرد
- نابرابری در اندیشه و سخن و کار نیک و باور
- بنابر نابرابری در خلقت و سرشت انگاری، محروم انگاشتن زن از کرامت
- نابرابری در دوست داشتن: زن لایق دوست داشته شدن نیست و ولایت به زن نمیرسد.
- نابرابری در اغواگری و اغواپذیری: زن اغواگر انگاری از امور واقع مستمر است و جهان شمول است.
- نابرابری در منزلت میان زن و فرزند با شوهر
- نابرابری در حق مشارکت در اداره جامعه خویش. بنابراین،
- نابرابری در تصدی مدیریتها
- نابرابری در تولد و رجحان نوزاد پسر بر نوزاد دختر
- نابرابری پدر با مادر از منظر فرزندان
- نابرابری در برخورداری از حق مالکیت شخصی و کار
- نابرابری در بر خورداری از حاصل کار
- نابرابری در ارث و نابرابریهای مالی دیگر ناشی از وضعیت نابرابر زن و مرد بلحاظ بارداری و پرورش فرزندان .
- نابرابری در ازدواج.
- نابرابری در طلاق («حق» مرد است!) و انواع طلاقهای کاهنده منزلت و کرامت زن.
- نابرابری حاصل از ترک خانواده توسط مرد و محکوم به سه کار شدن زن: سرپرست خانواده و کار برای تأمین معیشت خانواده و موقعیت مادون در روابط جنسی.
- نابرابری از این نظر که زن یک همسر اختیار میکند اما مرد میتواند چند همسر برگزیند. در جامعههای مسلمان. امر در جامعههای دیگر نیز یک امر واقع مستمر است.
- نابرابری که اجبار زن است، ولو به زور، به اطاعت از شوهر. این نابرابری، در همه جامعهها طبیعی انگاشته میشود. زنان نیز مردانی را ترجیح میدهند که «جربزه مطیعکردن زن را داشته باشند». از اینرو، این رابطه قوا است که باید با رابطه حق با حق جانشین شود. اگرنه، تا زمانی که بنا بر رابطه قوا باشد، نابرابری برجا میماند.
- نابرابری از رهگذر سوء استفاده جنسی از زن و بهرهکشی جنسی از او
- نابرابری در شهوتگرائی (زن شهوت مجسم است و شهوت او را به طرف مرد میکشاند). با وجود این، در آمیزش جنسی، زن محکوم به ایفای نقش فعلپذیر است.
- نابرابری از رهگذر ناگزیر کردن زن به تن دادن به سرنوشت مرد، در مرگ و بعد از آن .
- نابرابری در آموزش و پرورش
- نابرابری در برآوردن نیازهای اولیه، غذا و بهداشت و پوشاک و مسکن
- نابرابری از منظر قربانی آزارهای جنسی بودن زن
- نابرابری در پوشش بلحاظ مجبور بودن زن به حجاب در جامعههای مسلمان و پوششی که او را جاذبه جنسی میکند در جامعههای دیگر
- نابرابری از منظر رابطه قوای «جنسی» که جامعهها را گرفتار «دیکتاتوری سکس» میکند.
- از امرهای واقع مستمر، یکی پیش کش کردن همسر است به قدرتمداران. نوعی از آن که «مشروع» انگاشته میشد، زن را طلاق دادن و او را به بستر قدرتمداری فرستادن و سپس به عقد خود درآوردن است. نوعی دیگر پنهان کردن رابطه زناشوئی است. نوع سومی مکرر کردن طلاق و رجوع است. و نوع چهارمی طلاق دادن با هدف ناگزیر کردن زن به تسلیم شدن به خواستهای شوهر و تن دادن به تحقیر است.
این نابرابریها که بسا تمامی نابرابریها نباشند که از رهگذر روابط قوا ایجاد شده و استمرار جستهاند و اندیشههای راهنما از خود بیگانه در بیان قدرت، آنها را توجیه میکنند. با اینوجود، مهمترینها هستند. هرچند اجماع بر سر جانشین کردن آنها با برابریها، بسیار مهم است، اما هرگاه انسانها فرهنگ استقلال و آزادی نجویند و وجدان اخلاقی انسانها پندارها و گفتارها و کردارهای را با حقوق نسنجند،
بنابراین، رابطههای قوا با روابطههای حق با حق جانشین نشوند، اجماع بر سر برابریها، به عمل در نخواهند آمد و رابطههای قوا همچنان اندیشههای راهنما را از خود بیگانه خواهند گرداند.
اسرار مَحبت
قسمت اول ، پ. فرد
چندی پیش مشغول خواندن کتاب مقدس بودم که به این آیه رسیدم: مگر نمی دانید که مردمان نادرست در پادشاهی خدا جایگاهی نخواهند داشت؟
خود را فریب ندهید؛ افراد شهوتران، بت پرستان، زناکاران، لواط گران، دزدان، طمعکاران، مست کنندگان، ناسزاگویان و شیادان در پادشاهی خدا هیچ بهره ای نخواهند داشت. (اول قرنتیان، فصل ۶آیه ۹و ۱۰). بعد از خواندن این آیه این سؤال در ذهنم پدیدار گشت که کدامیک از این گناهان، ناشایست تر از دیگری است؟ اصولاً مقایسه این گناهان با یکدیگر درست است؟ یا اینکه همه آنها نزد خداوند به یک اندازه ناپسند است. با کمی دقت در بخش آخر آیه ۱۰میتوان پی برد که طمع کاران، مست کنندگان و ناسزاگویان هم به اندازه بت پرستان و زناکاران نزد خدا مترود هستند. چون هیچیک از آنها در پادشاهی خداوند سهمی نخواهند داشت. با کمی تمرکز روی این موضوع به آیات زیر رسیدم. پس تمایلات دنیوی یعنی زنا، ناپاکی، هوی و هوس، شهوت و طمع را در خود نابود سازید.(کولسیان، فصل ۳آیه ۵) همچنین اکنون باید خشم، عصبانیت و بدخواهی را از دلهایتان و سخنان زشت و ناسزاگویی را از لبهای خود به کلی دور سازید. (کولسیان، فصل ۳آیه ۸) عیسی به سخن خود ادامه داده گفت: آنچه که آدمی را ناپاک می سازد، چیزی است که از درون او صادر می شود. چون افکار بدی که از دل و درون انسان بیرون میآید، بی عفتی، دزدی، آدمکشی، زنا، طمع، بدخواهی، حیله گری، هرزگی، حسادت، تهمت، تکبر و حماقت است. این بدیها همه از درون سرچشمه میگیرند و آدمی را ناپاک می سازند. (مرقس، فصل ۷آیه۲۰تا۲۳) و اما علم امروز چه می گوید: چندی پیش با موضوعی آشنا شدم که بسیار توجه مرا به خود جلب کرد. اما صحبتهای ضد و نقیض موافق و مخالف هم پیرامون آن زیاد بود.
شاید خیلی از شما عزیزان در مورد تحقیقات و آزمایشهای دکتر ماسارو ایموتو[1] پژوهشگر ژاپنی مطالبی شنیده یا خوانده باشید. اودر سال ۱۹۴۳در یوکوهاما ژاپن متولد شد و سپس در ۱۹۸۶در دانشگاه همان شهر با مدرک کارشناسی روابط بینالملل فارغالتحصیل شد. حدود ۱۰سال بعد، ایموتو از موسسهای در هند مدرکی تحت عنوان “دکترای درمان جایگزین”دریافت کرد و سپس بر آزمایش روی بلورهای یخ متمرکز شد و نتایج آن آزمایشها راتحت عنوان«تئوری شعور آب»، مطرح کرد. تئوری که مدعی است بلورهای آب دارای شعور هستند و نسبت به کلمات خوب، موسیقی و زیبایی، بلورهای زیبا و نسبت به کلمات زشت و خشن ترکیب نا منظم و نازیبایی تشکیل می دهند. تئوری او به شدت در میان همگان رواج یافت و توجه و تحسین بسیاری از افراد با گرایشات مختلف فکری و معنوی را برانگیخت. در مقابل منتقدانی بودند که نقدهای بسیاری بر ادعاهای ایموتو مطرح کردند از جمله: – نبود کنترلهای آزمایشی کافی و قرار نگرفتن این آزمایشها در چارچوب روش علمی، قرار ندادن جزئیات به اندازه کافی در اختیار جوامع علمی، احتمال بسیار زیاد خطای انسانی که میتواند نتایج او را تحت تأثیر قرار داده باشند، استفاده از خلاقیتهای عکس برداری، تکرار پذیر نبودن آزمایشها، عدم چاپ نتایج آزمایشها در ژورنالهای معتبر علمی، – انتخابی بودن یافته های ایموتو و نهایتاً شبه علم بودن آنها (مثل بقیه مقولههای شبه علمی که به واسطه استفاده از حضور مستقیم در رسانهها و استفاده از آنها به عنوان خوراک سایتها و نشریات عامه پسند مورد قبول واقع می شوند).
آزمایشها و نظریات ایموتو: ایموتو درسال ۱۹۹۹نتیجه تحقیقات خود را در کتابی به عنوان پیامهای آب منتشر نمود. سپس کتابهای دیگری به نام های قدرت حقیقی آب، نیایش آب، شهادت آب، حیات اسرار آمیز آب و چندین مقاله، مصاحبه و سخنرانی ارائه نمود. وی روش آزمایشهایش را این چنین شرح می دهد:
مقداری آب از یک منبع واحد، مانند یک چشمه، برکه، رودخانه یا دریاچه را برداشته و در پنجاه ظرف کشت آزمایشگاهی ریخته و آنها را به مدت دو ساعت و نیم در دمای منهای 25درجه سانتیگراد قرار میدهیم تا منجمد شود. سپس آن را در دمای منهای 5درجه سانتیگراد، در زیر میکروسکوپی که تا ۲۰۰برابر بزرگنمایی دارد به زنجیره مولکولی آنها می نگریم. آنچه شاهدش خواهیم بود اشکالی شبیه بلورهای برف است که فقط به مدت ۲دقیقه ظاهر شده و سپس ناپدید میگردند و البته در برخی موارد (که گفته خواهد شد) هیچ کریستال منظمی شکل نمیگیرد. نکته شگفت انگیز این است که شکل بلورها بر اساس واژهها (صوتی یا نوشتاری) و نوع موسیقی که در فضا پخش می شود، دعا کردن و تغییر میکند و دیده میشود که ملکولهای آب، آگاهانه نسبت به اتفاقات پیرامون خود واکنش نشان می دهند. به طور مثال وقتی بر روی یک تکه کاغذ کلمه «سپاسگزارم»نوشته شد و به مدت چند ساعت روی ظرف آب چسبانده شد، کریستال زیبا در آب شکل گرفت و وقتی کلمه «تو احمقی»بر روی ظرف آب قرار گرفت، هیچ بلور منظمی شکل نگرفت. عین همین نتیجه در مورد کلمه «دوستت دارم»در مقابل «از تو متنفرم»و «بیا این کار را بکنیم»در مقابل «تو باید این کار را بکنی»به دست آمد. نکته شگفت انگیزتر این بود که وقتی این آزمایش ها با واژههای آلمانی تکرار شد با وجود اینکه تیم عکاسیِ کریستالهای یخ زبان آلمانی نمی دانستند، باز هم همان نتایج به دست آمد. دکتر ایموتو این آزمایشها را به چندین زبان مختلف انجام داد و باز هم نتایج مشابهی به دست آورد. این موضوع نشان داد که هر واژهای به هر زبانی دارای ارتعاشات و تشعشعات ویژه خود است. دکتر ایموتو در کتاب حیات اسرار آمیز آب می نویسد: «درست در لحظات گران قدری که کریستال ها شکل می گیرند، دری به سوی یک بعد تازه باز میشود و ما میتوانیم نگاهی کوتاه به جهانی رویایی بیندازیم. کسانی که این عکسها را دیده اند، از زیبایی حیرت انگیز آن مبهوت شده اند. این عکسها برای لحظاتی ما را به دنیای دیگر می کشانند که دنیای نامرئی ارتعاشات است و ما میتوانیم در آن، کیفیت و تأثیر هر نیت، فکر، احساس، کلمه و هر عمل خود را بر جهان مادی باچشم خود مشاهده کنیم.» وی می افزاید: «در دنیای نامرئیِ ارتعاشات، هر مادهای به هر اندازه که باشد، در فرکانسی مشخص در حال ارتعاش است. این بدان معناست که همه موجودات، اعم از جاندار و بی جان، از یک اتم تا یک انسان و حتی تمامیت هستی، به عنوان یک کل، در فرکانسی مخصوص و منحصر به فرد در ارتعاش هستند و هر پدیده و عملی، مانند کلمهای که نوشته یا گفته می شود، ارتعاشات، تموجات و تشعشعات ویژه خود را ساطع میکند و به این شکل بر روی آب و همچنین اجزای دیگر هستی، تأثیر می گذارد.»
آیا دیگران هم تحقیقاتی داشته اند؟: با توجه به شک و شبهه هایی که منتقدان نسبت به آزمایشها و نظریههای دکتر ایموتو داشتند کنجکاو بودم ببینم آیا محققان دیگر در این زمینه فعالیتی داشته اند؟
تحقیقات دکتر کریستین فردریش ساموئل هانمن: بحث حافظه آب اولین بار توسط یک پزشک آلمانی به نام دکتر کریستین فردریش ساموئل هانمن[2] مطرح شد. او بنیانگذار هومیوپاتی در سال 1807بوده است.او در بیش از 200سال پیش درباره توانایی آب در انتقال اطلاعات و دارا بودن حافظه و شعور سخن گفت و مطالبی نوشت. اما به شدت توسط دیگران بخصوص همکاران پزشک خود مورد تمسخر و استهزا قرار گرفت. او هرگز فرصت پیدا نکرد که نظریه خود را با مستندات علمی و آزمایشهای خود ثابت کند.
تحقیقات دکتر ژاک بنونیست: بیش از 170سال بعد در سال 1982یک پزشک متخصص سیستم ایمنی و پژوهشگر فرانسوی به نام دکتر ژاک بنونیست[3]در مرکز پژوهشهای سلامت و بهداشت پاریس (اینسرن)[4]به روش علمی با مستندات و گزارشهای آزمایشگاهی مفصل، بحث شعور و حافظه آب را اثبات و در نشریه نیچر (که هیئت تحریریه و تاییدیه آن همه جایزه نوبل دارند) چاپ نمود.او با استفاده از مبانی هومیوپاتی مبنی بر اینکه هر چه یک دارو رقیقتر شده باشد موثرتر است، توانست خواص یک دارو را به مرور به آب منتقل کرده و به این ترتیب به آب خاصیت دارویی ببخشد. روش او این بود که یک قطره از یک دارو را در یک لوله آزمایشگاهی حاوی آب میریخت و با ابزار و شیوه خاصی آن را به شدت تکان میداد تا انرژی آب برانگیخته شود. در این پروسه اطلاعات ماده دارویی به آب منتقل می گشت.
مجدداً یک قطره از مایع به دست آمده را در یک لوله آزمایشگاهی دیگر حاوی آب میریخت و به همان شیوه حافظه آن را به آب منتقل می کرد. با هر بار تکرار این عمل، ماده دارویی ده برابر رقیقتر میشد.
یعنی با دوبار تکرار، غلظت ماده دارویی یک صدم، با سه بار تکرار، غلظت به یک هزارم و با نه بار تکرار، غلظت به یک میلیاردم ماده اولیه می رسید. او این عمل رقیق سازی را حدود 30بار تکرار میکرد تا دیگر چیزی جز آب در لوله آزمایشگاهی باقی نمیماند. اما با نهایت شگفتی، آن آب دارای خواص داروی اولیه بود و مصرف آن، تاثیراتی همانند همان داروی اولیه را در بدن به جا می گذاشت. بنونیست برای اینکه از نتیجه آزمایش خود مطمئن شود، آن را به شکلهای مختلف با داروهای مختلف بارها و بارها تکرار کرد. کنجکاوی علمی او بهقدری برانگیخته شده بود که اقدام به یک پژوهش موشکافانه علمی به همراه تیم تحقیقاتی کارآزموده خود نمود و پس از سه سال تحقیقات و آزمایش اینگونه بیان نمود: «وقتی مادهای یک میلیارد میلیارد میلیارد بار با آب رقیق شده باشد، مایع به دست آمده فقط حاوی مولکول آب است و حتی یک مولکول از آن ماده اولیه در آب دیده نمی شود؛ اما آبی که از این پروسه حاصل میشود تأثیرات و اثربخشی ماده یا داروی اولیه را ایجاد می کند. یعنی آب پس از میلیاردها بار رقیق کردنِ ماده اولیه هنوز میداند با چه مادهای در تماس بوده است. بنابراین به این نتیجه می رسیدم که آب یاH2Oدارای حافظه است.» دکتر ژاک بنویست اولین کسی بود که مبحث انتقال شعور و خواص یک ماده توسط آب و بطور کلی بحث حافظه آب را در ۴۰سال گذشته مطرح و به اثبات رسانده است.
بعد از مدتی جامعه علمی او را نیز مورد نقد قرار داده و او را کلاهبردار خطاب کردند. حتی امکاناتی که در آن مرکز به او داده بودند نیز گرفته شد و فقط یک اتاقک کوچک در گوشه حیاط آن مرکز به او داده شد. وی که فردی خوشبین بود در این باره گفت: «فضای کارمان خیلی کوچک شده و باعث شده تیم محققان با هم ارتباط نزدیکتر و صمیمانه تری داشته باشند.» او به تحقیقات خود ادامه داد و نهایتاً در سال ۲۰۰۴از دنیا رفت.
آزمایشهای دکتر لوک مونتانیه: تنها چهار سال بعد از فوت دکتر بنونیست، در سال 2008یک فرانسوی دیگر به نام پروفسور لوک مونتانیه[5] آزمایشهای ژاک بنونیست را همراه با مستندات و شواهد علمی تأیید کرد. به این ترتیب دکتر بنونیست کاندید دریافت جایزه نوبل شد در حالی که دیگر کمی دیر شده بود.
دکتر لوک مونتانیه برنده جایزه نوبل فیزیولوژی درسال2008برای کشف ویروس HIVاست. او در مورد مبحث حافظه آب چنین می گوید: «نتایج آزمایشهای حافظه آب باعث تعجب و تحیر من شد. اصلاً چنین انتظاری نداشتم. همه ما در مواجهه با این پدیده هیجانزده شده بودیم.
پدیدهای که هیچکس قبلاً آن را مشاهده نکرده بود و در بیولوژی کلاسیک مورد توجه قرار نگرفته بود. ما احساس میکردیم که در یک حیطه علمی جدید قدم گذاشتهایم و متوجه شدیم دکتر ژاک بنونیست درست می گفت.» او به این نتیجه رسید که آب میتواند خصوصیات هر آنچه که قبلاً با آن درتماس بوده است را باز تولید کند و همچنین میتواند اطلاعات مولکولها، اشکال، اصوات،امواج، رویدادها، افکار و احساسات را در خود حفظ کند.
آزمایشهای دکتر مونتانیه حیرت انگیز و شبیه فیلمهای تخیلی بود. او در آزمایشگاه خود در پاریس از سیگنالهای DNAیک فرد مبتلا به ویروس HIVیک فایل دیجیتالی تهیه کرد و آن را برای دکتر ویتوریو کُلانتونی[6] در لابراتوار دانشگاه سانیو در ایتالیا ایمیل کرد. در آنجا سیگنال به ظرف حاوی آب خالص و نوکلئوتیدهای جدا از هم القاء شد. این عمل منجر به شکلگیری رشتههای DNAمشابه با DNAبیمار مبتلا به ویروش HIVدر پاریس با دقت 98درصد شد. یعنی آب به درستی اطلاعات صوتی و سیگنالها را شناسایی، ضبط و منتقل کرده بود. پروفسور مونتانیه این پدیده را Transductionنامید که به معنای انتقال از ماورای چیزی است. وی در این مورد چنین اظهار داشت:
«در ابتدا به دیده شک و تردید به مقوله حافظه آب و این آزمایش نگاه می کردم. ولی اکنون که نتیجه گرفتم خوشحالم که نظرم را عوض کردم. هر چند برای سابقه علمی من یک چالش بزرگ به حساب میآمد و موقعیت مرا ممکن بود به خطر بیندازد اما خوشحالم که این ریسک را پذیرفتم.» پروفسور ژوزف ویتی یِلو از اعضای تیم تحقیقاتی کلانتونی در این باره می گوید:
«این پدیده بسیار عجیب، هیجان انگیز و باورنکردنی است و یک نقطه عطف در تاریخ بیولوژی و فیزیک است.
هر چند این موفقیت به سادگی قابل توضیح نیست ولی یکی دیگر از خصوصیات آب را آشکار نمود و در عین حال سؤالات بی شمار جدیدی را ایجاد کرد.»
تحقیقات و آزمایشهای پروفسور بِرند کروپلین: در سال 2015پروفسور بِرند کروپلین از مؤسسه هوافضای دانشگاه اشتوتگارت، نتایج آزمایش هایی را منتشر کرد که جالب توجه است. یکی از آزمایشهای او به این صورت بود که به چهار دانشجوی خود چهار لامل (شیشه مسطح آزمایشگاهی) و چهار قطره چکان داد
و به آنها گفت به طور همزمان از یک ظرف آب با قطره چکان آب برداشته و چهار قطره به صورت ردیفی روی لامل بریزند. سپس از ساختار این قطره ها با دوربین میکروسکوپی مخصوصی عکس گرفته شد. نتیجه این آزمایش به این صورت بود که چهار قطره هریک از لامل ها مشابه هم بود اما با قطره های دیگر لاملها متفاوت بود.در واقع قطره های هر یک از لامل ها شکلی منحصر به خود داشت.در این آزمایش شرایط برای تمام لاملها مشابه بود و فقط اشخاصی که این قطره ها را روی لاملها ریخته بودند متفاوت بودند. یعنی انرژی هر یک از افراد روی قطره های آب تأثیر گذاشته بود. نتیجه این آزمایش را میتوانید در تصویر ببینید. او در مورد آزمایشهای خود اظهار داشت: «این مطلب که آب دارای حافظه است، عملاً دیدگاه کلی ما را نسبت به جهان تغییر می دهد. به طور مثال آب در طول رودخانه راین حرکت میکند و از هر مکانی که گذر میکند اطلاعات آنجا را برداشته و با خود حمل می کند. یعنی آبی که در انتهای مسیر رودخانه راین قرار دارد اطلاعات بیشتری از آب ابتدای رودخانه را داراست. بنابراین انسانها و حیواناتی که آب پایین دست این رودخانه را مصرف می کنند در واقع تمام این اطلاعات را به خود منتقل می کنند. اقیانوسها مخازن عظیم اطلاعات هستند و باران واسطه و رسانه ای است که حامل اطلاعات بسیاری می باشد.» پروفسور کروپلین و تیم تحقیقاتی او در دانشگاه اشتوتگارت از سال۲۰۰۱تاکنون توانسته اند هفت سِر از اسرار ناشناخته آب را کشف و به جامعه علمی ارائه دهند. این بدان معنی است که دانش انسان در مورد آب بسیار ناچیز بوده و هست.
آزمایشهای پروفسور کنستانتین کُروتکُف:کنستانتین کُروتکُف پروفسور آکادمی علوم طبیعی روسیه و مخترع دستگاه عکسبرداری از انرژیهای حیاتی، موسوم به G.D.Vاست. او با اختراع این دستگاه توانست از حوزه های الکترومغناطیسی اطراف بدن عکسبرداری کند. او به واسطه این ابزار آزمایشهای بسیاری در جهت سنجش تأثیر ذهن و عواطف انسان بر روی ساختار مولکولی آب انجام داد. در یکی از این آزمایشها، از گروهی از افراد خواسته شد عواطف و احساسات مثبت، مانند عشق، مَحبت و شفقت را به ظرف آبی که در مقابل آنها قرار داشت القاء کنند. نتیجه این بود که سطح انرژیهای زیستی آب به وضوح افزایش یافت. سپس ظرف آب دیگری را جایگزین ظرف اول کردند و از همان افراد خواسته شد عواطف و احساسات منفی، مانند ترس، خشم و نفرت را به ظرف آب جدید القاء کنند. مشاهده شد که سطح انرژیهای آب به طور آشکار، کاهش پیدا کرد. او نتیجه آزمایشهایش را چنین عنوان نمود: «افکار و عواطف مثبت، سطح انرژی آب را افزایش میدهد و منجر به تثبیت ساختار مولکولی آن می گردد. در حالی که افکار و عواطف منفی، سطح انرژی آب را کاهش داده و ساختار مولکولی آن را به شدت به هم می زند.» وی همچنین افزود: « در رابطه با تاثیراتی که عوامل کاملاً متفاوت بر آب ایجاد میکنند آزمایشهای زیادی انجام داده ایم. از جمله تأثیرات ناشی از میدان الکتریکی، میدان مغناطیسی، موسیقی، اشیاء و مواد گوناگون و غیره. در نهایت به این نکته مهم رسیدیم که هیچ چیز به اندازه حضور انسان، یعنی افکار، احساسات و عواطف مثبت و منفی او، روی آب تأثیر مستقیم نمیگذاردواین نتیجه، شامل نکته بسیار مهمی بود که آزمایشهای دیگر آن را به این وضوح ثابت نکرده بودند.»
ادامه دارد…
ویدیوی آزمایشات دکتر ماسارو ایموتو و نتایج آنها در یوتیوب
ویدئوی آزمایشها و تحقیقات پروفسور لوک مونتانیه در یوتیوب
ویدئوی آزمایش های پروفسور برند کروپلین در یوتیوب
ویدئوی آزمایش های پروفسور برند کروپلین در یوتیوب با زیر نویس فارسی
نیلوفر ایمانیان
این تاریخ است که میداند تو گوهری ،
دنیا ضربان نوزادیست که می داند تو عاشقی
اما و چه حیف …این قوانین است که در برخی سرزمین ها سرکوبت می کنند
و در جایی دیگر فرهنگ ها تو را به خطا تعبیر می کنند
اما چه بگویم از خاکی که تورا قدیس می کرد،
اما امروز بر دست قوانین و فرهنگ احاطه شد
بانو از تو می خواهم قوی باشی
همچون آرتمیس که دریا را رام مقصدش کرد
شجاع باشی
همچون ارتشبد پانتهآ که خاک را در دستانش احاطه کرد
بی باک باشی
همچون انوشه انصاری که آسمان را شیفته ی خود کرد
برای رویاهایت بجنگ …
اگر سیاستمداران کشور میخواهند که تو در کودکی ازدواج کنی ،تو مقاومت کن و بالغ شو و به کمال برس
اگر قانون گذار تو را وادار به حجاب اجباری میکند ، تو آرزوهایت را زیر این حجاب نپوشان و رویاهایت را سرکوب نکن
اگر صدایت را در گلو خفه کردند ،تو اندیشه ات را وادار به سکوت نکن
اگر تو را وادار به پذیرش تبعیض جنسیت کرده اند،تو برابری زن و مرد را به پسرت یاد بده
اگر با خشونت مجبور به پذیرش خلاف خواسته ات هستی،تو آگاهی را به دخترت یاد بده
اگر حق خواندن و نوشتن را از تو گرفتند، امروز کتاب را در دست بگیر
اگر زندانی بی حقی شدی،استوار باش و حق را به هم بندانت هم بیاموز
اگر سهمی از طلاق نداری، برای خودت مهارتی انتخاب کن
اگر سهم تو در قوانینشان نصف یا شاید کمتر است،تو سهم استقلال و داناییت را بالا ببر
اگر ها زیادند اما تو پشت چراغ محدودیت ها نایست
کلاج را بگیر و آماده ی حرکت شو
خورشید بی عدالتی تا ابد تابناک نمی ماند و غروبش به دستان توست…
نقاشی های اعتراضی سپهر طباطبایی
چهل سال در صف
سیل در نوروز ۹۸
روز جهانی اوتیسم