کودکانی که خریده می شوند و کودکانی که بفروش میرسند،
آری « درد » را از هر طرف بخوانی درد است.
کودکانی که از والدین کارتن خواب پا به عرصه وجود می گذارند، نو نهالانی که از آغاز کودکی برای گدایی آماده می شوند تا هر چه بیشتر بتواند دل عابران شتابان شهرشان را به درد آورند، نوزادانی که توسط دلالان و در هجوم فقراقتصادیِ توأم با فقر فرهنگی، در میان ساکنین مناطق مرزی، شهر ها و روستاهای دورافتادۀ همۀ استان های ایران، چوب حراج والدین معتاد و بیبضاعت بر پیکرشان نواخته میشود، به اندکی ناچیز خریداری و به بهائی گزاف فروخته میشوند، کودکانی که از زمان چشم گشودن به این جهلن فروخته می شوند تا کسب درامدی باشند برای انکه در آغوش داردشان، مادرانی که در تنگنای فقر قرار می گیرند و برخلاف میل باطنی، جگر گوشه هایشان را واگذار می کنند…. به فراوانی و روز افزون انجام می گیرد و دولتمرادان نیز معترفند و مُهر تائید می زنند: