رهنوردان کوه و درّه و سنگ که در جدال مُدام اند، بین زندگی یا مرگ؟
کولبران یا همانان که به باورهمگان نمادی هستند از نان در برابر جان؛ کولبران و کولبری نمادی از بیتوجهی دولت ها به استانهای مرزی؛ نمادی از یک درد جمعی؛ کولبری و یا دست مایه ای که شغل نیست؛ از سر رضایت و سیری هم نیست؛ کارفرمایت فقر است و محرومیت و کارگاهت، جنگ است و تفنگ است و مرگ؛ کولبری، شغلی در اوج نا امیدی؛ بدون قرارداد و پشتوانه؛ بدون آینده ای روشن؛ بدون بیمه و بازنشستگی ویا حمایت های دولتی و غیردولتی؛ کولبر: مسئول تامین زندگی است همراه با تورم اما محروم از حقوق شهروندی؛کولبری، محصولی برآمده از جبرزندگی در سایه یک سیاست ناشهروند سازی؛ کولبری یعنی خلاصه دو مفهوم تلخ و دردناک:
نه امنیت شغلی؛ نه امنیت جانی چون: دولت غیر مسئول هیچ گونه حمایتی را نمی پذیرد و با بیرحمی و قساوت حضور و وجودشان را هم بر نمی تابد، با شقاوت بسیار و ضرب و شتم می کند و با آسودگی خیال میکشد! افسوس که مسئولان چه میدانند غم نان در سفره خالی چیست؟ چه میدانند سرمای تا مغز استخوان سوز کوههای بیرحم کردستان چگونه است؟ چه میدانند خطر افتادن از صخره و راههای کوهستانی به چه معناست؟
چه میدانند هربار رفتن و برگشتن یعنی مصون ماندن از شلیک گلوله، از پرت شدن، از سرما، از نرفتن روی مین و غرق شدن در رودخانه، و چه میدانند که کولبری و بار دهها کیلویی بر پشت حمل کردن برای تنها چند هزار تومان دقیقا یعنی چه؟ بد نیست که بدانیم تمام دارایی کولبر تنها بدن او ست که توان حمل بارسنگینش را می پذیرد. مردمان شریف و دردمندی که برای به دست آوردن روزی حلال از کوههای سخت میان گرمای جهنم، سرما و برف و بوران طاقت فرسا و استخوان سوز از جان خود مایه میگذارند، همسران و پدران زحمت کشی که شرمندگی هایشان را از خانواده چنهان میکنند، به کولبری روی میآورند و بار می کشند؛ هم آنان که «کولبرانِ مرگاند» و رنجبران عالم.
جمهوری اسلامی ایران برای توجیه چنین اقدامات ضد انسانی در حق کولبران مناطق مرزی، تلاش میکند تا آنان را قاچاقچی و مجرم معرفی کند، اما ایرانیان بخوبی در اینباره آگاهند و میدانند که کولبران صرفا جهت امرار معاش و لقمهای نان جان را نثار میکنند، انسانهای شریفی که به سختی زحمت می کشند اما اختلاس گر نیستند، رانت خواری نمی کنند و از هرنوع پولشوئی شرم دارند، شهروندانی کاملا بی پناهی که دولت جمهوری اسلامی ایران اصل زیستن و حق بودنشان را نیز بر نمی تابد هرچند که در اصل ۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بند ۹ آمده باشد:
دولت موظف است به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادی و معنوی اما:
کولبر”هاشم حسنی” اهل بانه۳۳ ساله و پدر یک کودک خردسال بود ولی دیگر نیست زیرا که در دیماه ۱۳۹۹ با گلوله ماموران مسلح دولت جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید و به خاک افتاد، کولبر “حسن دلاییمیلان” در منطقه ی چالدران بار زندگی بردوش می کشید که شلیک مستقیم و بدون اخطار نیروهای هنگ مرزی جانش را گرفتند و تنها نشان از او قطرات خونش برجای جای کوهستان است، کولبر”فرزاد سعدوزاده” در ارتفاعات مرزی سلماس با شلیک تیر نیروهای سپاه کشته شد، گویا سهم او از تمامی معادن طلای آذربایجان غربی فقط یک گلوله بود، کولبر”آرام جاتن” در حین کولبری و درارتفاعات کوهستان “تهته”در مرز سروآباد با سقوط از کوه جانباخت و بارش به منزل نرسید اما پیکر بی جانش را دیگر کولبران بر دوش گرفتند، کولبر”هادی رضایی” با شلیک مستقیم نیروهای نظامی در ارتفاعات مرزی شهرستان مریوان زخمی شد و جهت درمان به مرکز درمانی سنندج منتقل شد تا اگرکولبری درمانی برای زخم های زندگی اش نیست دردی باشد در کناردیگر دردهایش، کولبر”عبدالله فرحپناه” در مرز بانه، با شلیک مستقم نیروهای آماده به کشتار، از ناحیه پا بشدت مجروح شده و پیکر مجروحش باری شد برشانه های دردمند کولبران حاضر، کولبر”باسط . م” اهل ثلاث بابا جانی با شلیک گلوله توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در گذرگاه مرزی نوسود از ناحیه کتف بشدت مجروح شد، کولبر”واحد محمدی”٣٠ ساله، حین عبور از ارتفاعات روستای “برویشکانی” در بخش ننور سقوط کرد وعلاوه بر صدمات وارده بر پشت، کمر و پا، دچار سرمازدگی شدید نیز شده است، کولبران اهل روستای ”کوران“ ارومیه، سر انجام با تلاش مردم منطقه اجسادشان پس از ۸ روز جستجو پیدا شد زیرا نیروهای حاضر در کمینگاه هایشان بودند و آماده شلیک، گویا کمک به شهروندادن و جان بخشیدن از وظایف آنان نیست، آنان فقط بنا بر دستمزدی که دریافت می کنند وظیفه ای بجز کولبر کشی ندارند، پیکر5کولبر جوان بنام های: اولایی خدایی، متین اصلانی، بیان احمدی و یاور اصلانی که یکی از آنها ۱۸ سال داشت و اینک این پرسش مهم که : آیا دولتمردان جمهوری اسلامی ایران برای گسترش فقر، دامن زدن به شرایط وخیم اقتصادی، عدم مدیریت صحیح در زیر ساختهای درآمدزا، ﺗﺒﻌﻴﺾ ﻓﺎﺣﺶ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺭﺁﻣﺪﻫﺎی کشور، ﻋﺪﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ریزی کارشناسی شده و ﺩﺭﺍﺯ ﻣﺪﺕ بمنظور ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ برای شهروندان ، نگاه امنیتی مسئولان نسبت به ساکنین و اهالی مرزی در غرب کشور، کشتار مداوم این قشر از جامعه که در محرومیت کامل به سر می برند و از همه مهمتر عدم توجه و پای بندی به کنوانسیون های مختلف حقوق بشری از جمله بند ۹ از اصل سوم قانون إساسی جمهوری اسلامی ایران، ماده ۳ و ۲۳ منشور جهانی حقوق بشر و اهداف ۱، ۲، ۸، ۱۰ از سند۲۰۳۰ یونسکو، پاسخگو خواهد بود؟ قضاوت باشما.
1394
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی